PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ■ شهر قصه (صوتي) + مصاحبه ايي از بيژن مفيد + Pdf



linker
13-06-2006, 12:08
نمایشنامۀ شهر قصه نوشتۀ بیژن مفید
تمامی لینکها تصحیح شد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


متن تايپ شدۀ «شهر قصه» در فرمت PDF براي علاقمندان به مطالعه این نمايشنامه


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید



قسمت اول


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

linker
13-06-2006, 12:13
قسمت دوم


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

linker
13-06-2006, 12:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«بيژن مفيد» در نهم خرداد ماه سال 1314 خورشيدي در تهران به‌دنيا آمد. پدرش «غلامحسين خان» نيز از هنرپيشگان تئاتر بود. او بعد از اتمام تحصيلات دبيرستاني، دورۀ هنرپيشگي را به‌پايان رساند و سپس در رشتۀ زبان و ادبيات انگلیسي به ادامۀ تحصيل پرداخت. در اين دوران او به عنوان دستيار استادان و کارگردانان آمريکايي، دوره‌هاي آموزش تاتر و نمايشنامه نويسي را در دانشگاه تهران تدريس و اداره مي‌کرد.
در همين زمان کارگرداني چند نمايش را به عهده داشت و خود نيز در چند اثر از جمله نمايشنامۀ «باغ وحش شيشه‌اي» اثر «تنسي ويليامز» به ايفاي نقش پرداخت.«بيژن مفید» از همان سال‌هاي تحصِل در دبيرستان به فعاليت تئاتري پرداخت. بين سالهاي 1344 و 1345 گروه تئاتري از اعضاي کاملا آماتور تشکيل داد و نام آن را «آتليه تئاتر» گذاشت.
در سال 1348 با تلاش «آربي آوانسيان» و همکاري و همت «ايرج انور»، «شهرو خردمند»، «عباس نعلبنديان» و «بيژن صفاري»، «کارگاه نمايش» در تهران بنيان گذاشته شد. مجتمعي که بسياري از بهترين هنرپيشگان تاتر ايران در آنجا آموزش ديده‌اند. براي اولين بار در تاريخ تاتر ايران سه نسل بازيگر در برنامه‌هاي مختلف اين مجموعه منسجم در عرصه نمايش و تاتر به فعاليت پرداختند.
از بازيگران توانايي که در بازي‌ آثاري که بر صحنه «کارگاه نمايش» به اجرا درآمد نقش‌آفرين بودند مي‌توان از «لرتا» [هاپرايتيان ـ نوشين]، «فردوس کاوياني»، «فهيمه راستکار»، «سوسن تسليمي»، «شکوه نجم آبادي» «صدرالدين زاهد»، و «رضا ژيان» نام برد.
«بيژن مفيد» نيز همراه با «داوود رشيدي»، «مريم خلوتي»، «آشور باني‌بال بابلا» و «اسماعيل خلج» از جمله کارگردان‌هاي ثابت نمايش‌هايي بودند که در اين کارگاه به اجرا در مي‌آمد. اولين اثري که در «کارگاه نمايش» به اجرا در آمد، نمايشنامۀ «شهر قصه» بود که به مدت نود و يک روز در تهران و ديگر شهرهاي مختلف ايران از جمله آبادان و مسجدسليمان به روي صحنه رفت.



با وجودي که از «بيژن مفيد» تا به حال تعداد 9 نمايشنامه به‌ چاپ رسيده و علاوه بر اين با آثاري که از نوشته‌هاي او به روي صحنه آمده، و همچنين با بيش از صد و پنجاه نمايشنامه راديويي و تلويزيوني که توسط او ترجمه و کارگرداني شده، ولي باز هم «شهر قصه» معروف‌ترين اثر و نمايشنامه‌اي است که از او به يادگار مانده است. ين نمايشنامه برگرفته از ترانه‌ها، متل و ضرب‌المثل‌هاي قديمي ايراني و سرشار از کنايه و اشارات و تشبيهات و اصطلاحاتي است که بيشتر در زبان گفتاري مردم کوچه و بازار ساري و جاري بوده و هست.
«محمود استادمحمد» که از آغاز نمايش «شهر قصه» با گروه بازيگران، در کنار «بيژن مفيد» همراهي و همکاري داشته در مصاحبه‌اي که اخيرا انتشار يافته، در خصوص سابقه و تاريخچه و چگونگي تکميل شدن اين نمايشنامه مي‌گويد:
«بيژن، اول «شهر قصه» را بطور مختصر و براي كودكان نوشته بود. متن «شهر قصه» كه تايپ شده بود يك متن كوتاه چند صفحه‌اي بيشتر نبود. از همان متل معروف خر، خراطي مي‌كرد. بز، بزازي مي‌كرد. اسب، عصاري مي‌كرد. فيل اومد آب بخوره، افتاد و دندونش شكست شروع مي‌شد و مي‌رسيد به داستان «خاله سوسکه» و «آقا موشه» و با قصه آنها تمام مي‌شد. اصل محتواي «شهر قصه» كه بعدها به صورت تراژدي فيل شكل گرفت، چيزي بود كه «بيژن» بعدها به «شهر قصه» اضافه كرد و ماجراي فيل خط دراماتيك قصه شد. اين اتفاق در طول سه سال تمرين رخ داد. يعني «بيژن»، صحنه به صحنه نمايش را مي‌نوشت و ما كار مي‌كرديم. . .»
«بيژن مفيد» خود در مقدمه اين نمايشنامه مي‌نويسد: «شهر قصه در اصل از يک روايت عاميانه گرفته شده، منتهي من به اين روايت شکلي تمثيلي داده‌ام. من در اين نمايشنامه کوشيدم تا نظمي را که خاص زبان اين قبيل روايت‌هاي عاميانه است در گفت و گوي آدم‌هاي اين نمايش حفظ شود. «شهر قصه» حکايت دردناک آدمي است که ناداني‌ها، خرافات و سنت‌ها و نظام‌هاي تحميل شده‌اي زندگي‌ش را محدود کرده‌اند.»

«فهيمه راستكار» ‌كه او نيز از دوستان بسيار نزديك و صميمي و همکاران «بيژن مفيد» بوده و در چند نمايشنامه از او اجراي نقش‌هايي را به عهده داشته، در گفت‌وگوي اختصاصي خود با «ايسنا»،‌ درباره تجربه «شهر قصه» مي‌گويد:
«بيژن، «شهر قصه» را با يك عده جواناني كه كار تئاتر نمي‌كردند، شروع كرد و اين نمايش را براي اولين بار در مدرسه‌اي دخترانه كه مادر وي مدير آن بود، در خيابان «شهناز سابق» اجرا كرد. وقتي من اولين اجراي آن را در پشت بام همان مدرسه ديدم،‌ به «بيژن» پيشنهاد دادم كه يك شب ديگر هم اجرا کنند، و از طرفي فكر كردم كه اين كار به درد تلويزيون هم مي‌خورد. به همين دليل از «فرخ غفاري» خواهش كردم، تا به «رضا قطبي» بگويد و اين كار را ببينند، كه البته با گرفتاري «قطبي»، خود «غفاري» كار را ديد، و خيلي هم از آن استقبال كرد. «شهر قصه» كاري كاملا نو و فولكلور بود. يعني تمام چيزهايي را كه بايد، داشت و در آن به مسائلي توجه كرده بود كه خيلي‌ها آن زمان به آن بهايي ندادند. . .»
اين نمايشنامه با عنوان نمايش برگزيده «تلويزيون ملي ايران» در دو پرده و چهار صحنه، نخستين بار 21 شهريور ماه سال 1347 در «جشن هنر شيراز» در تالار دانشگاه پهلوي به روي صحنه رفت، و در همان سال دو بار ديگر در تالار «بيست و پنج شهريور» تهران و بعد در شبکه سراسري تلويزيون ملي ايران اجرا و به نمايش در آمد.

در سال 1352 با سناريويي که «بيژن مفيد» خود نوشته و تنظيم کرده بود فيلمي سينمايي به کارگرداني «منوچهر انور» ساخته شد که بازيگراني چون «پروانه معصومي»، «سهيل سوزني»، «فردوس کاوياني» و «جمشيد لايق» در آن بازي کرده بودند. فيلم سينمايي «شهر قصه» با وجودي که از معدود فيلم‌هايي است که در آن سالها به طريقه رنگي فيلم‌برداري شده ولي با اين حال در نمايش عمومي خود توفيق تجاري چنداني نيافت.
در مدت نزديک به سه سالي که در مجموع نماشنامه «شهر قصه» در سالن‌ و يا تالارهاي کوچک و بزرگ تاترهاي مختلف به نمايش در آمد، البته که تعداد بسياري از علاقه‌مندان به هنر نمايش که هم امکان خريد بليط و هم شرايط رفتن به تاتر را داشتند، موفق به ديدن اين نمايشنامه شده بودند. عده‌اي نيز «شهر قصه» را در نمايش تلويزيوني آن ديده بودند.
ولي آنچه که اين نمايش را توانست در گسترۀ وسيع‌تري از مخاطب و مردم مطرح کند و در دسترس همگان قرار دهد شايد رواج دستگاه‌ پخش صوت و نوار کاست و عموميت يافتن استفاده از اين وسيله بود که «شهر قصه» را به مردم کوچه و بازار بشناساند و نزديک کند. زباني که در گفت و گوهاي «شهر قصه» به کار گرفته شده بود، برگرفته از فرهنگ گفتاري همان مردم بود. و شايد به نوعي حديث نفس و شرح حال و روزگارشان نيز.
با به بازار آمدن نوارهاي کاست «شهر قصه» و امکان تهيه آن توسط قشر اکثر مردم، اين نمايش آن‌گونه که بود براي همگان معرفي و شناخته شد و تا به امروز ماندگار ماند. به‌جز يکي دو مورد مي‌توان گفت که اکثر بازيگراني که نمونۀ نمايشي ـ تاتري «شهر قصه» را بازي کرده بودند در نسخۀ گفتاري ـ شنيداري اين نمايش که روي کاست نوار ارائه شده بود حضور داشتند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

‌«فهيمه راستکار» در مورد ابتکار «بيژن مفيد» براي صداي بازيگران «شهر قصه» مي‌گويد: «در اين نمايشنامه چون همه شخصيت‌ها ماسک داشتند، لازم بود كه صداها به خوبي شنيده شود. ‌به همين دليل «بيژن» تمام موسيقي و صداها را به صورت (PLAY BACK) ضبط کرد.»
«جميله ندايي» همسر «بيژن مفيد» که در آن زمان نيز نقش داستان‌سراي «شهر قصه» را اجرا مي‌کرد در مصاحبه‌اي با بخش فارسي راديو بي‌بي‌سي مي‌گويد: «آن روزها بيژن در محله مردمي در تهران زندگي مي‌کرد که جاي شلوغي بود. قهوه‌خانه‌ها هم جايي بود که مي‌شد رفت و نشيت و با مردم بود. بيژن توي اين محلات يکي از دروس تئاتر که مشاهده و مطالعه است را آموخته بود. بيژن در نوشتن «شهر قصه» تمام اين تجربيات را استفاده کرد.»


«بيژن مفيد» نويسنده و کارگردان اين نمايشنامه خود اجراي نقش شخصيت‌هاي روباهِ ملا و شتر نقال، و «بهمن مفيد» برادر او در نقش خرس رمال و بز بزار، و بالاخره کوچک‌ترين برادرش «هومن مفيد» نقش موش عاشق را به عهده داشتند. نقش داستان‌گوي «شهر قصه» نيز همانطور که گفته شد «جميله ندايي» به عهده داشت که در آن زمان همسر «بيژن مفيد» بود.
«سهيل سوزني» که در کنار بازيگري تئاتر از جمله نمايش «پرومته در زنجير» را به طور مشترک با «شهرو خردمند» کارگرداني کرده بود و در بازي نمايشنامۀ «نظارت عاليه» از «ژان ژونه» به کارگرداني «منوچهر انور» خوش درخشيده بود، در «شهر قصه» نقش طوطي شاعر و اسب عصار را ايفا مي‌کرد. «سهيل سوزني» در ضمن از فعالين دلسوز و همراهان گروه «سينماي آزاد» بود که دو فيلم کوتاه يکي به نام «معرفت نه، برداشت صد و هفتاد و يک» و ديگري با عنوان «صداي تازه» از اوست و باز به همت هم او بود که «نخستين جشنواره سينماي آزاد» در سال 1349 به مدت سه شب در «کارگاه نمايش» برگزار شد.
پرده دوم «شهر قصه» با يک قطعۀ مونولوگ يا تک‌گويي شروع مي‌شود که در واقع به‌صورت مستقل و جدا از بافت و ساختار کلي نمايشنامه است. آنجا که «خر» شهر قصه پيش ميمونِ عريضه‌نويس، دارد نامه‌اي را ديکته مي‌کند. «آره! داشتيم چي مي‌گفتيم؟ بنويس!» تکيه کلامي که او در اين واگويه به کار مي‌برد يعني «حاليته؟» را بعدها در بسياري از متن‌ها و قطعه‌هاي نمايشي و به‌خصوص در ترانه‌هاي ايراني به کار گرفتند که هنوز هم کاربرد دارد و شنيده‌ايم و مي‌شنويم. اين صدا و اجراي استادانه از آنِ «محمود استادمحمد» است که ايفاي نقش «خر» را به عهده داشت.
«محمود استادمحمد» خود يکي از کارگردان‌ها و تئاتر نويس‌هاي خوب ايران بود که شايد بعضي از ما هنوز اجراي نمايشنامۀ معروف «آسيد کاظم» را به بازي و کارگرداني او در تلويزيون ملي ايران آن زمان به ياد داشته باشيم.
از ديگر بازيگران اين نمايشنامه مي‌توان «تهمينه مدني» را در نقش کوتاه خاله سوسکه، «عباس جاويدان» را در نقش گربه، «فرهاد صوفي» را در نقش سگ و «آرش» را در نقش ميمون نام برد. اصلي‌ترين شخصيت در «شهر قصه» اما فيل بود که ايفاي نقش آن را در همۀ اجراها «حسين والامنش» به عهده داشت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمايشنامۀ «شهر قصه» در بخش‌هاي چهارگانۀ خود، به نوعي روايت‌گر مسخ شدن و بي‌هويتي آدمي‌ست در غربت که در اين حکايت «فيل» نماد آن است. در «شهر قصه» همانگونه که داستان‌سراي آن در آغاز مي‌گويد، حيوانات مختلفي زندگي مي‌کنند و هر کدام نيز صاحبِ شعلي و به کاري مشغول. تا در غروب روزي که فيل در گذر خود، گذارش به آنجا مي‌افتد و از بدِ روزگار هنگام خوردن آب از گدار، مي‌افتد و دندانش مي‌شکند.اين حادثه براي اهالي «شهر قصه» که هر کس سر در کار و زندگي خود دارد، بهانه‌اي مي‌شود تا از يک‌نواختگي و تکرار مکرر روزمره‌گي زندگي در آن شهر لحظه‌اي فارغ شوند و ورودِ تازه واردي را که از بابت شکستن داندان و درد ناشي از آن محتاج و نيازمندِ کمک است را به شکل و شيوۀ خود برگزار کنند.

بخش دوم نمايشنامه «شهر قصه» همانطور که گفته شد با مونولوگ يا تک‌گويي «خر» شروع مي‌شود و تا پايان آن با زباني غني و کلامي برگرفته از گفتار مردم عادي کوچه و بازار و ترانه‌ها و متل و ضرب‌المثل‌هاي معروف و جاري و ساري در فرهنگ عامۀ مردم ايران ادامه مي‌يابد. در جايي از اين بخش، ترانۀ بسيار مشهور و قديمي «مادرم زينب خاتون، گيس داره قدِ کمون، به کس کسونم نميده، به همه کسونم نميده» را مي‌شنويم. اين ترانه سالها پيش در اولين کوشش جدي و پيگيري که در جهت جمع‌آوري ترانه‌ها و متل‌های رايج در فرهنگ فولکور مردم ايران توسط «صادق هدايت» و با انتشار مجموعۀ «اوسانه» انجام شد، مکتوب شده و به چاپ رسيده است. در نمونه‌اي که «بيژن مفيد» از اين ترانه قديمي در نمايشنامۀ «شهر قصه» خود ارائه مي‌دهد اما، از «مستشار فرنگ» و «فشنگ‌هاي دويست مليون مگاتوني عمو سام براي پاپتي‌هاي ويتنام» هم گفته مي‌شود و سخن مي‌رود.

دنياي «شهر قصه» دنياي پاک و معصوم افسانه‌هاي قديمي نيست. بلکه برعکس، بازتاب ملموس همين دنياي شلوغ و گيج و شتابزدۀ امرزو ماست. دنياي ارزش‌هاي مادي و روزگار روز‌مره‌گي‌ها و بازتاب عصر ماشين‌زده و همه چيز صنعتي و پلاستيکي شدۀ زمانۀ ما است. آنچه که در «شهر قصه» اتفاق مي‌افتد، يادآور استحاله و تب و تاب پوست انداختن‌هاي فرهنگي ايامي‌ست که مدرک‌گرايي، اصل و اساس به‌ کارگيري و به کار بستن‌ها بود. در بخش سوم از اين نمايشنامه، بعد از تغيير شکل فيل، شاهد شستشوي مغزي و تهي شدن او از ارزش‌ها و باورمندي‌ها و اعتقاداتش، و در نهايت بيشتر فرو رفتن او در مرداب بي‌هويتي و از خود بيگانگي هستيم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«برتولت برشت» شاعر و نمايشنامه نويس معروف آلماني در يکي از اشعار خود مي‌گويد: «وقتي که اسمت روي کاغذهاي تشخيص هويت نباشد، تو وجود نداري!» در آخرين پرده از نمايشنامۀ «شهر قصه»، ضمن اشاره‌اي که «بيژن مفيد» به روند بورکراسي و کاغذ بازي حاکم بر دنياي ما، و عارضۀ رشوه‌دهي و رشوه‌خواري در جامعه دارد، در ادامۀ روايت از «نيستان جدا افتادن» و غربت و غريبي فيل که روزگاري نه از پي حشمت و جاه، که از اتفاق روزگار گذرش به «شهر قصه» افتاد و از بدِ حادثه دندانش شکست، بعد از اضمحلال شخصيت و باروها و اعتقادات او، ما را به مهماني شوم مرگ هويت و از دست‌رفتگي فيل دعوت مي‌کند. «فيل» حالا نه تنها «يک چيز هشهلفت» شده است، بلکه حتي ديگر نامش هم «فيل» نيست. «منوچهر» است!


«بيژن مفيد» روز 21 آبان‌ ماه سال 1363، دو سال بعد از ورودش به آمريکا، در لوس ‌آنجلس در گذشت. با مرگ او ايران يکي از بهترين هنرمندان دوران اخير را از دست داد. او نيز چون آن ديگر تئاتر نويس نامي و معتبر ما، «غلامحسين ساعدي» دانا و آگاه به آنچه که مي‌کرد، وسائل ترک دنيا را براي خود فراهم آورده و خود خواسته و مصمم راهي را برگزيده بود که هر چه زودتر به پايان قصه‌اش رهنمون باشد.
ياس و نوميدي او از آنچه که مي‌خواست و نمي‌ديد، و انزوا و دلزدگي‌اش را از آنچه که مي‌ديد و نمي‌خواست در يادداشتي به قلم «اردوان مفيد» برادر و ميزبان او در ايامي که در آمريکا سکونت داشت مي‌خوانيم:
« . . . بعد از يک ماه انتظار و نگراني به فرودگاه لوس آنجلس رفتم که محموله [در تهران که به من تلفن مي‌شد از او به‌عنوان «محموله» ياد مي‌شد] را بگيرم. آنقدر رنجور و شکسته بود که باورم نمي‌شد . . . از هفته دوم ورودش که همه باخبر شدند، خانۀ کوچک ما پايگاه چهره‌هاي آشنا و قديمي شد که همه پروانه‌وار دورش مي‌چرخيدند . . .
ساعت حدود سه صبح است، همه رفته‌اند و او تنها نشسته است. گويي چون هميشه با خواب قهر است. سيگار، اين آشناي ديرين در لابلاي انگشتان استخواني‌ش جابجا مي‌شود. عينکي بدقوراه به چشم دارد. به‌طوري که نيم‌رخش را رنجورتر نشان مي‌دهد. ولي هنوز استوار و محکم مي‌نمايد. تلويزيون مثل هميشه روشن است. وقتي وارد اطاق مي‌شوم مرا نمي‌بيند. حرف‌هاي روز را مرور مي‌کند. تشويق دوستان به نوشتن و کار کردن و اينکه مردم تشنۀ آثارش هستند. کنارش مي‌نشينم. مي‌پرسم: چرا نمي‌خوابي؟ مي‌گويد: نه، تو برو بخواب. فردا کارگري. . . قبل از آنکه با اصرار او به خواب بروم، صداي نوشيدن جرعه‌اي مشروب و بوي سيگاري تازه در اطاق مي‌پيچد. . .
ساعت شش صبح بيدار مي‌شوم و او هم‌چنان به سيگارش پک مي‌زند و بطري مشروب را خالي مي‌کند. دو سال پس از ورودش به لس‌آنجلس، در شلوغ‌ترين لحظات شهر، چشمان درياگونۀ خود را بست و از دور بازي از رياي شهر [لوس‌انجلس] خارج شد . . .»

همانطور که قبلا هم اشاره شد «بيژن مفيد» ترجمه و کارگرداني بيش از صد و پنجاه نمايشنامۀ راديويي و تلويزيوني را در کارنامۀ فعاليت‌هاي هنري خود دارد. نمايشنامه‌هاي که خود او نوشته و در زمان حياتش روي صحنه رفته و يا در اجرايي راديويي به شکل نوار کاست منتشر شده اما عبارتند از: شهر قصه (1346)، ماه و پلنگ (1347)، بزک نمير بهار مياد (1351)، تربچه (1351)، شاپرک‌خانم (1353)، جان‌نثار (1354)، سهراب و اسب و سنجاقک (1354)، کوتي و موتي (1355)، روباه و عقاب (1356).
«بيژن مفيد» در کنار نوشتن نمايشنامه و کارگرداني تئاتر و نمايش‌هاي راديويي، دستي در ترجمه نيز داشت. چند ترجمه که بيشتر شامل کتاب‌هاي اطلاعات عمومي براي جوانان مي‌شود از آن جمله است. او در ضمن شعر هم مي‌سرود و از سروده‌هاي او غزلياتي وجود دارد که هنوز به‌طور رسمي انتشار نيافته است.
«بيژن مفيد» صداي خوشي هم داشت. ترانه‌هايي که در نمايشنامه «شهر قصه» خوانده مي‌شود، به جز آخرين ترانه [حمومي که باصداي بهمن مفيد است] از سروده‌ها و با صداي خود اوست. از آن جمله مي‌شود به ترانه‌هاي «نه ديگه اين واسه ما دل نميشه»، «کجا ميري فلوني» و «گندم گل گندم» که بر مبناي ترانه‌اي قديمي تنظيم و اجرا شده، اشاره کرد. همچنين ترانه‌اي در بزرگداشت «ستارخان سردار ملي» که با تلفيق ابياتي از يکي از سروده‌هاي «نيمايوشيج» آن را با صداي خود خوانده است.
صداي گرم و گيراي «بيژن مفيد» در دکلمه‌اي از بيست رباعي از سروده‌هاي «ابوسعيد ابوالخير» به همراه موسيقي «کامبيز روشن‌روان» يکي ديگر از يادگارهايي است که از اين هنرمند معاصر براي ما به‌جا مانده. اين صدا و دکلمۀ آن رباعيات در سال 1354 و از سوي «کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان» انتشار يافته است. تنها صداست که مي‌ماند. ياد و يادگارهاي «بيژن مفيد» ماندگار باد!
در پايان اين مطلب براي يادآوري همکاري ارزندۀ هنرمنداني که در کنار «بيژن مفيد» آثار او را با صدا و هنر بازيگري خود، جان بخشيدند و براي ما به يادگار گذاشتند، نام آنهايي که بر من کمترين، رواي اين حکايت معلوم است را در نمايش‌هاي که شرکت داشته‌اند مي‌نويسيم.


منبع سايت parand

linker
13-06-2006, 21:56
قسمت سوم


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

mahtabesfahan
24-06-2006, 15:58
linkerجان نت رو تركوندي
المخلصون والمخلصات

linker
24-06-2006, 19:08
قابلي نداره اگه دوست د اري بقياش بذارم.

mahtabesfahan
24-06-2006, 19:57
مگه بقيه هم داره
بابا بيخيال
البته من فقط تونستم قسمت سوم رو دانلود كنم قسمت اول و دوم پيغام Data Transfer Limit Reached رو ميده
اگه بقيه داره حتما بذار/ممنون

khaiyam
25-06-2006, 11:14
خيلي ممنون خيلي چيز جالب قرار دادي

linker
25-06-2006, 15:26
قسمت چهارم را در اینجا بشنوید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

mahtabesfahan
25-06-2006, 19:43
دستت طلا
چهارم دانلود شد ولي دريغ از اولي و دومي
خواهشا يكي لينكا رو امتحان كنه جواب رو بنويسه
لينكرجان اگه بگي بازم ادامه داره شاخ درميارما/ممنون

linker
25-06-2006, 21:48
اقا لينك اول و دومي هم سالم هست ولي در ي فرصت مناسب ي حالي به لينك ها ميدم .

mahtabesfahan
25-06-2006, 22:00
آقا درست شد
اشكال از ريزوم مننجر بود ري داتلود كردم درست شد/دستت طلا

Man Hunter
26-06-2006, 15:51
لينكر جون..نو كرتم.دمت گرم.
فقط يه فكري به حال لينك 3 و 4 بكن.1 و 2 رو دانلود كردم...3و 4 مونده.يه حالي به من بده.
دمت گرم.

يا حق ;)

linker
29-06-2006, 15:27
تمامي لينك ها سالم و درست است

mahtabesfahan
02-07-2006, 14:41
من همه رو بارها گوش دادم و نظرم اينه :
قسمت دوم بهترينه و بعدش هم قسمت سوم
قسمت اول هم بد نيست و قسمت چهارم ضعيفه

mahtabesfahan
15-07-2006, 11:52
لينكرجان سلام
من مزده ي اين زير خاكيام چيزي داري رو كن /ممنون

*NashenaS*
15-07-2006, 13:48
سلام...
ممنون همیشه چیزای خوب داری واسمون ها... :tongue:

yahoda
16-07-2006, 18:30
صداش یه خورده مشکل داره (ضعیفه)با این وجود میارزه . خیلی ممنون

leuven
18-07-2006, 23:49
linker جان سلام , تشکر قلبی از تو دوست نازنین , کارت عالی بود .

nayebaghaee
19-07-2006, 23:07
ممنون دوست عزيز

با شنيدن اين داستان به ياد ايام كودكي افتادم

سپاسگزارم زحمت كشيدي

hooo_i
28-07-2006, 19:46
خیلی عالی بود
ممنون

A.Farokhzad
24-06-2007, 11:21
سپاسگزارم دوست گرامی
واقعا زحمت كشيدي

linker
16-07-2007, 10:37
تمامی لینک ها تصحیح شد

MEHDI_SAYAH
22-11-2007, 18:55
کوتی و موتی

size : 4.34 mb
30 دقیقه
bit rate: 24 kbps

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

sherlockholmz
01-01-2008, 17:47
آقا سلام و ممنون از حسن سليقه ات
وباز هم يك تشكر ويژه كه از rapidshare استفاده نكردي:20:
منتظر كارهاي بعدي با تشكر مجدد

sooshiyanet
05-01-2008, 04:04
آقا مرسی , من داشتم فایل های صوتی رو

Pdf رو الان گرفتم

واقعا شاهکاره

==

مرسی دوست عزیزم , دستت درد نکنه که زحمت کشیدی

djp@khmeh
19-02-2008, 11:50
توپ توپ بود

Rude Boy
25-06-2008, 18:40
█ شهر قصه - بیژن مفید

حجم : 325 کیلوبایت

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

mahsai
25-06-2008, 19:06
ممنون دوست عزیز.
اگه میشه ممنون میشم فایل صوتی این اثر زیبا رو هم بزارید.

Rude Boy
26-06-2008, 15:18
شرمنده عزیزم !
من فایل صوتیش را ندارم !
به آقا سپهر بگو ، احتمالا ایشون دارند...

SaMsUnG
23-01-2011, 22:51
سلام
دوستان کلا این شهرقصه چند قسمته ؟

***Spring***
24-01-2011, 01:10
سلام
دوستان کلا این شهرقصه چند قسمته ؟

سلام ...

4 پارت mp3 داریم :


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید