PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : زندگينامه ويليام هنري گيتس سوم مشهور به بيل گيتس (Bill Gates)



khaiyam
17-03-2005, 00:31
ويليام هنري گيتس سوم مشهور به بيل گيتس (Bill Gates) رئيس و موسس شرکت مايکروسافت. در حال حاضر مايکروسافت با بيش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 ميليارد دلار در پايان سال مالي 2001 يکي از موفقترين شرکتهاي ايالات متحده امريکا و يکي از راهبران صنعت کامپيوتر بوده است . بيل گيتس در 28 اکتبر سال 1955 در يک خانواده متوسط در شهر سياتل آمريکا متولد شد.پدر بيل , ويليام هنري گيتس دوم وکيل دادگستري و يکي از سرشنايان شهر سياتل است و ...
مادر او آموزگار مدرسه و يکي از اعضا هيئت مديره United Way International بود که در امور خيره نيز فعاليت داشت. بيل گيتس در اين خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد.گيتس در کودکي بيشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تاثير بسيار گرفت. او از همان دوران کودکي خود روحيه رقابت طلبي خود را نشان داد و سعي مي کرد تا در هر زمينه اي از دوستان خود پيش باشد .

گيتس تحصيلات ابتداي خود را در مدرسه عمومي Lakeside پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپيوتر آشنا شد.در آغاز يکي سالهاي تحصيلي مسئولان مدرسه Lakeside تصميم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان, يک ترمينال کامپيوتر اجاره کنند و در اختيار دانش آموزان قرار بدهند. در اين هنگام بيل گيتس با کامپيوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سيزده سالگي اولين نرم فزار خود را که يک بازي ساده بود نوشت. گيتس به همراه دوست خود پل آلن (Paul Allen ) که دو سال از گيتس بزرگتر بود و در زمينه سخت افزار کامپيوتر هم مهارت داشت , بيشتر وقت خود را به برنامه نويسي در اطاق کامپيوتر Lakeside ميگذراند.
گيتس در سال 1973 وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استيو بالمر (Steve Ballmer) که در حال حاضر رئيس قسمت اداري مايکروسافت است آشنا شد. گيتس زماني که در هاروارد بود يک نسخه از زبان BASIC را براي کامپيوتر MITS Altair طراحي کرد

بيل گيتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکي خود پل آلن شرکت کوچکي بنام Microsoft با شعار "در هر خانه يک کامپيوتر" ايجاد کرد.مايکروسافت انواع زبانهاي برنامه سازي را براي کامپيوترهاي مختلف توليد ميکرد. در آن زمان مايکروسافت فقط 40 کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار ميکردند و کل فروش آن فقط 2.4 ميليون دلار در سال بود .

در سال 1980 شرکت IBM براي اينکه از بازار کامپيوترهاي شخصي عقب نماند تصميم گرفت تا کامپيوتر خود را که PC نام گرفت و کامپيوترهاي امروزي نيز مبتني بر آن هستند , بسازد و وارد بازار کند. IBM تصميم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت ديگري بگذارد. اين بود که شاهين خوشبختي بر دوش مايکروسافت نشست و IBM قراردي با شرکت کوچک مايکروسافت بست تا نرم افزارهاي سازگار با کامپيوترهاي شخصي IBM توليد کند.کامپيوتر هاي جديد IBM از پردازنده هاي 16 بيتي 8088 شرکت اينتل استفاده ميکرد. بنابراين مايکروسافت براي فروش زبانهاي برنامه سازي خود به يک سيستم عامل 16 بيتي نياز داشت.در آن زمان شخصي بنام تيم پاترسون در کارگاه خانه خود يک کامپيوتر 16 بيتي کوچک ساخته بود و براي آن يک سيستم عامل ساده 16 بيتي نوشت که نام DOS 86 را براي آن انتخاب کرده بود. بيل گيتس کليه حقوق سيستم عامل DOS 86 را با قيمت 75 هزار دلار بدست آورد. بيل گيتس و پل آلن سيستم DOS 86 را متناسب با کامپيوتر هاي شخصي IBM تغيير دادند و امکانات بيشتري را به آن افزودن و از آن يک سيستم عامل قوي 16 بيتي ساختند. مايکروسافت اين سيستم عامل را MS-DOS ناميد. MS-DOS برروي کامپيوترهاي شخصي IBM جاي گرفتند و IBM درصدي از فروش کامپيوترهاي PC خود را براي استفاده از MS-DOS به مايکروسافت مي پرداخت. و رفته رفته امپراتوري آقاي بيل گيتس بر روي MS-DOS بنيان نهاده شد. بعدها مايکروسافت با توليد سيستم عامل گرافيکي Windows و محصولات موفق ديگر گامهاي بزرگتري بسوي موفقيت برداشت.طبق آخرين آمار بيش از 95 درصد از دارندگان كامپيوترهاي شخصي در سرتاسر جهان از محصولات مايكروسافت استفاده ميكنند .

درحال حاضر بيل گيتس با بيش از 50 ميليارد دلار, ثروتمندترين مرد دنيا شناخته شده است.او اين مقام را چندين سال است که حفظ کرده. يکي از دلايل موفقيت مايکروسافت به گفته خود گيتس استخدام افراد با هوش در اين شرکت است.گيتس زماني که فقط 19 سال داشت مايکروسافت را مديريت ميکرد.او بقدري کار ميکرد که حتي گاهي چند روز محل کار خود را ترک نمي کرد و به همراه کارمندان خود بسختي برروي پروژه هاي مختلف و سفارش مشتريان كار ميكرد .

گيتس در سال 1994 با مليندا فرنج گيتس ازدواج کرد که حاصل آن يک دختر (متولد سال 1996) و يک پسر (متولد سال 1999) بوده است.بيل گيتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندين موسسه خيريه در سراسر دنيا تاسيس کرد.هم اکنون بيل گيتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سياتل ساکن است.

Mohammad
17-03-2005, 00:35
ممنون
جالب بود :wink:

Amir_P30
17-03-2005, 00:50
اين آقا كه عشق منه

دستت طلا :mrgreen: :wink:

Nesta
18-03-2005, 05:56
سلام سينا جان اين جاش اينجاست مگه؟

Sina
18-03-2005, 14:31
منتقلش كردم اينجا :)

mpsjavad
19-03-2005, 03:50
با سلام ....

ادامه ...

بيل گيتس در سال 1955 ميلادي درشهر سياتل آمريكا به دنيا آمد. پدرش وكيل و مادرش آموزگار بود. در دوران دبيرستان با رايانه آشنا و به آن علاقه مند شد و از 13 سالگي نوشتن برنامه هاي رايانه اي را شروع كرد و اولين نرم افزار خود را كه يك بازي ساده رايانــه اي بود در همان سن نوشت. او اين كارها را به همراه دوستش پل آلن (PAUL ALLEN) انجام مي داد. پل دو سال از او بزرگتر بود و مهارت خاصــــي در سخت افزار نيز داشت. در سال 1973 به دانشگاه هاروارد وارد شد و در آنجا با استيو بالمر(STEVE BALLMER) - از مسئولان فعلي شركت مايكروسافت - آشنا شد.

يك سال بعد در 19 سالگي دانشگاه را ترك گفت تا به همراه دوست دبيرستاني اش پل آلن شركت مايكرو سافت را تاسيس كند. در ابتداي راه، برنامه زبان بيسيك(BASIC) را ارائه دادند. كار شركت با 40 كارمند و فروش سالانه 2/4 ميليون دلار آغاز شد. در سال 1980 شركت با ارائه سيستم عامل براي ريزپردازنده هاي 16 بيتي 8088 اينتل كه به سفارش شركت IBM انجام شد به شهرت و ثروت رسيد. يكسال بعد اولين نسخه سيستم عاملWINDOWS از سوي شركت عرضه شد. در سال 1992 شركت مايكروسافت با انتشار نسخهWINDOWS 3.1 اولين سيستم عامل گرافيكي را ارائه كرد كه قبول عام يافت و اين مقبوليت با انتشـــار نسخه هاي 95، 98، 2000 و XP به اوج رسيد، به گونه اي كه هم اكنون بيش از 95 درصد كاربران رايانه هاي شخصي در دنيا از نـــــــرم افزارها و محصولات مختلف اين شركت استفاده مي كنند.

امروزه مايكروسافت شركت بزرگي است كه سالانه بيش از 25 ميليارد دلار درآمد دارد و 50 هزار كارمند آن در 78 كشور و منطقه در سراسر دنيا مشغول كار هستند. مايكروسافت براي سال جاري ميلادي 5/2 ميليارد دلار در امور تحقيق و توسعه هزينه مي كند.

بيل گيتس به عنوان موسس و رئيس شركت با بيش از 77 ميليارد دلار ثروت سالهاست كه عنوان ثروتمندترين فرد دنيا را به خود اختصاص داده است. گيتس در سال 1994 ازدواج كرد و با همسرش بنياد خيريه اي با 24 ميليارد دلار سرمايه تاسيس كرده كه در امور بهداشت جهاني و آموزش فعاليت مي كند. او تاكنون دو كتاب منتشر ساخته و در آن نظرات خود را راجع به نحوه اداره شركتش و نيز فناوريهاي عصر اطلاعات و آينده آن ارائه كرده است: در سال 1995 كتاب «جاده پيش رو(1)» و در سال 1999 كتاب «سرعت انديشه(2)».

اين كتاب به 25 زبان ترجمه و در 60 كشور جهان منتشر شده است. علاوه برآن، او با ملاقاتها و مسافرتهاي متعدد و سخنراني در مجامع مختلف كه تفصيل همه آنها در سايت خود او در اينترنت (3) آمده است، جزئيات افكار و انديشه هاي خود را به عنوان يكي از تاثيرگذاران عصر ديجيتال ارائه داده است.

در اين مقاله مجموعه اي از افكار و عقايد او در زمينه ويژگيهاي عصر ديجيتال، اينترنت شاهراه اطلاعاتي، سيستم عصبي ديجيتالي، الگوي زندگي و كار شبكه اي، فناوري اطلاعات، شتاب تغييرات در كسب وكار، كارهاي دانش بر و كاركنان فرهيخته، مديريت دانايي و ابزارهاي ديجيتالي مدون و در قالب يك مصاحبه ارائه شده است. البته اين مصاحبه هيچ گاه صورت نگرفته است و تنها به عنوان شكل و قالبي براي تفكيك و تنظيم و عرضه نظرات او در بخشهاي مختلف انتخاب شده و بنابراين گاه در پاسخ ارائه شده به يك سوال، از لابلاي كتابها، سخنرانيها و مقالات او مطالبي استفاده شده است.

به هرروي اين مقاله تلاشي است براي مرور كلي انديشه هاي يكي از معماران برجسته عصر ديجيتال. مرد خودساخته اي كه در 19 سالگي دانشگاه را رها كرد تا شركتي تاسيس كند كه امروزه غول نرم افزاري جهان محسوب مي شود و خود با تصاحب بيشترين ثروت در دنيا بيش از هر فرد ديگري در تاريخ نيز ثروت و افراد ثروتمند آفريده است.

ويژگي «عصر اطلاعات» از نظر شما چيست؟

بيل گيتس: اطلاعات يك ابزار جديد كسب و كار است و مي تواند به سرعت انديشه جابجا شود و حركت كند. اگر ويژگي دهه 80 رويكرد به كيفيت و دهه 90 دوران مهندسي مجدد بوده است، ويژگي دهه 2000 سرعت است. شركتهاي موفق آناني هستند كه اطلاعات به آساني در آن جريان دارد. اگر مي خواهيد شركت طراز اول باشيد بايد اطلاعات بيشتري به دست آوريد و به آن سريعتر عمل كنيد. من يك باور ساده اما قوي دارم: آنچنان كه اطلاعـات را جمع آوري، مديريت و استفاده مي كني پيروز مي شوي يا شكست مي خوري. قرن بيست و يكم قرن شتاب خواهد بود و سرعت تغيير. كليد موفقيت كسب و كار در اين قرن سرعت انديشه است.

شما به عنوان موسس ... …

من لفظ «موسس» را نمي پذيرم زيرا حاكي از آن است كه من اول موسس بوده ام و سپس يك پديدآورنده نرم افزار. در حالي كه من يك مهندس نرم افزار هستم كه تصميم گرفتم يك تيم را جمع كنم. ما از ابتدا كه شركت را تاسيس كرديم، شركت بزرگ نبود و بلكه بسيار ساده بود. تيم در طول زمان رشد كرد و محصولات نرم افزاري جديد عرضه كرد. زماني كه من و پل مايكروسافت را تاسيس كرديم صرفاً به كار نرم افزار پرداختيم.

البته پل از من واردتر بود و چه بسا مــــــي خواست يك شركت سخت افزار داشته باشيم. در اين زمينه ما بحثهاي زيادي با هم داشتيم. اين فكر را با پل از دوران دبيرستان داشتيم. من به پل گفتم ريزپردازنده اينتل 8088 به اندازه كافي قدرتمند نيست و بنابراين، ما بايد يك شـــركت را راه اندازي كنيم. بعد از يكسال و نيم كار پياپي به عنوان اولين محصولمان BASIC را نوشتيم. در سال 1983 به فكر افتادم هيئت مديره اي از افراد برجسته و خبره بگمارم و از مشورتهايشان استفاده كنم. JIM TOWNE را به عنوان اولين رئيس مايكروسافت آورديم و به مرور افراد مستعد را جذب كرديم. پس از آن JON SHIRLEY را آورديم كه كار تيمي را به خوبي بلد بود و به كسب و كار علاقه داشت.

پس به نظر مي رسد شركت كاملاً متكي به شما باشد.

نه كاملاً. من از جوانترين مديران عاملي هستم كه مي توانيد در شركتها سراغ بگيريد. تغيير مديرعامل معمولاً يك انتقال توام با خطر براي سازمان است. اما من سعي كرده ام سيستمي پديد آورم كه متكي به فرد نباشد.

دارائي حقيقي شركت ما كاركنان ماست. بايد به كاركنان اجازه داد وظايف و كارهايشان را به خوبي مديريت كنند.

امروزه شما چكار مي كنيد؟

من در مقام رئيس شركت بيشتر درصدد جذب و بكارگيري افراد نخبه، بستن قراردادهاي جديد و فروش نرم افرار هستم. استخدام افراد باهوش از همان ابتدا مهمترين نكته براي ما بوده است. بسيار تلاش كرده ايم كه افراد متناسب با فرهنگ سازماني خود را پيدا و جذب كنيم.

مايكرو سافت اكنون به يك شركت عظيم تبديل شده است. چگونه يك شركت چندده هزارنفري را اداره مي كنيد؟

نگهداري و هدايت شركتهاي بزرگ در سطح عالي بسيار مشكل است. منظور من جذب و استخدام و نگهداري كاركنان بزرگ و داشتن آرمان والاست. كار ما نوشتن نرم افزارهاي عالي است. ما بايد در اين زمينه برتر باشيم. به زمينه هـــاي ديگر كاري نداريم. ما به خوبي مي دانيم چطور استخدام كنيم، چطور مديريت كنيم و چگونه محصولات نرم افزار جهاني توليد كنيم. ما شركتي به وجود آورده ايم كه مي خواهد نرم افزارهاي برتر بنويسد و كاركنان بزرگــي داريم كه اين ارزشها را نگه مي دارند. شركت ما براي اين هدف خاص تاسيس شده است. كسب و كار ما همين است: توليد محصولات برتر، ملاقات و نشست با مشتريها، تماسهاي تلفني و جذب و بكارگيري كاركنان باهوش.

فكر مي كنيد چه وقت رشد مايكروسافت به انتها مي رسد؟

ما براساس رويكرد درازمدت خود معتقديم اين كسب وكار به صورت سيكلي جلو مي رود، يعني فرازونشيب دارد. ما به كسب سود خود مطمئنيم. البته توليد نرم افزارهاي برتر سود بيشتري دارد. تنها سوال اين است كه چگونه رهبري خود را در توليد و عرضه نرم افزار حفظ كنيم. ما نسبت به توانايي خود در اين زمينه اطمينان داريم. ما يك شركت با آينده غيرقابل باور هستيم.

فكر مي كنيد روزي مايكروسافت از بين برود؟

بي ترديد روزي فرا خواهد رسيد كه ستاره بلندپروازي، گوي كسب و كار را از دست مايكروسافت بربايد. تنها اميد من آن است كه آن روز 50 سال ديگر باشد نه 2 يا 5 سال ديگر.

آرمان شركت طي سالها چه تغييراتي داشته است؟

چشم انداز اوليه شركت عبارت بود از: يك رايانه شخصي PC در هر خانه و روي هر ميز. در اين بيست و چندسال اين آرمان را تغيير داديم و تكميل كرديم: در هر زمان و هرمكان و روي هر دستگاهي. يعني ايده آن است كه روي هر ميز و هرخانه و هراتاق و هرماشين و هر جيب يك كامپيوتر باشد. آرمان جديد مايكروسافت عبارتست از: تواناساختن مردم به اينكه نرم افزارهاي عالي و برتر را در هر زمان و مكان و روي هردستگاهي داشته باشند. از هدفهاي بي پروايانه كنوني آن است كه رايانه شخصي را بسيار پرتوان تر از آنچه هست كنيم به گونه اي كه ببيند، بشنود و يادبگيرد. ما ناچاريم براي ساختن آينده درازمدت خود به خطرهاي بزرگي تن دهيم. بلوغ صنعتي هنگامي پديد مي آيد كه ديگر به خطرپذيري نياز نباشد اما در صنايع روبه رشد بايد همواره به استقبال خطر رفت تا بتوان فرآورده هاي نوين و بي مانند آفريد. رشد صنعت رايانه را مي توان با صنعت خودروسازي دهه 1920 يا هواپيماسازي دهه 1930 سنجيد.

پس معتقد هستيد مايكروسافت مي تواند بهتر از اين باشد؟

اين مسئله بستگي به آن دارد كه چطور سريعتر حركت كنيم و افراد مناسب را براي آينده جذب كنيم. من نسبت به روند پيشرفت خوشحالم اما كارهاي بسياري وجود دارد كه بايد انجام دهيم. بيشتر وقت جلساتي كه من با بخشهاي مختلف مايكروسافت دارم راجع به آن است كه كاركنان بايد كارها را بهتر انجام دهند. وقت كمي اختصاص دارد به كارهايي كه خوب پيش رفته است. ما هنوز تا آرمانمان كه روي هر ميز و در هر خانه يك كامپيوتر باشد فاصله داريم.

براي رسيدگي به كارها وقت خود را چگونه تنظيم مي كنيد؟

وقت من در ملاقات با گروههاي توليد و ساير بخشهاي شركت و مشتريان تقسيم شده است. علاقه شخصي من آن است كه با گروههاي توليد كار كنم و بيشتر وقت ملاقات من با آنهاست. يك سوم وقت ملاقاتها نيز با مشتريان است. من مديري با جهت گيري توليد هستم و بنابراين بيشتر وقتم در اين جهت مي گذرد. البته من فرصت ندارم به كارهاي جزئي برسم. من مجبورم اطمينان حاصل كنم كه كاركنان در جهت آرمان آينده ما حركت مي كنند.اما در امور ديگر مثل جزئيات فروش و... خبره نيستم. مشاورهــاي فناوري هم دارم كه از آنها بهره مي برم. ما در شركت دو هفته داريم كه هفته تفكر (THINK WEEKS) نام دارد كه من مواردي را كه همه كاركنان باهوش نوشته انــــــــد مي خوانم.

پس به نظر مي رسد بيش از حد كار مي كنيد؟

من ساعات زيادي كار مي كنم، البته نه مثل بعضي خيلي زياد. گاه روزهايي تا 14 ساعت كار مي كنم اما معمولاً 12 ساعت. در روزهاي تعطيل به ندرت از 8 ساعت بيشتر كار مي كنم. ما كارهاي زيادي داريم كه مي توانيم بهتر انجام دهيم. آنچه مرا به سمت جلو مي برد كاركردن باافراد هوشمند است. تمام شركتهاي موفق توسط تيمي از افراد به جلو مي روند و من خوشحالم كه با تيم كار مي كنم. شغل من بهترين شغلي است كه وجود دارد. من فردي خوش بين هستم و به پيشرفت اعتقاد دارم. من از اينكــه در چنين دوره اي از تاريخ زندگي مي كنم خشنودم.

نقش خانواده شما در اين راه چيست؟

خانواده من يك انگيزه و اشتياق حقيقي براي من است.

شما ثروت هنگفتي به دست آورده ايد و سالهاست ثروتمندترين فرد دنيا هستيد. چرا خود را بازنشسته نمي كنيد؟

اين سوال را معمولاً از من مي پرسند. پاسخ من آن است كــه ديدگاه اوليه من نسبت به رايانه هاي شخصي، دستگاهي بود با ظرفيت بيشتر و قدرت فزونتر و استفاده وسيع تر نسبت به آنچه امروز بدان دست يافته ايم. بنابراين، وقتي هدف من ايــن چنين بزرگ بوده شما نمي توانيد براي دست يابي به چنين ديدگاهي در تمامي طول عمر خود از كار كنار بكشيد. من هنوز روياي رايانه شخصي را در سردارم كه بدون نقص كار كند.

اگر روزي از مايكروسافت برويد به چه كاري مي پردازيد؟

باز هم به نرم افزار مي پردازم. البته من به بيوتكنولوژي هم علاقه مندم زيرا معتقدم در آينده نزديك، انقلابي در بحث بهداشت جهاني ايجاد خواهد كرد. به همين دليل در بنياد گيتس هم روي اين موضوع پروژه هايي در دست داريم.

تفاوت شركتهاي بزرگ و كوچك چيست؟

شركتها بايد از هم درس بياموزند. شركتهاي بزرگ بايد بدانند كه استفاده موثر از فناوري يك اسلحه راهبردي براي آنهاست. اين همـــان وادي است كه شركتهاي كوچك را مي تواند مضمحل سازد. شركتهاي كوچك در حال حاضر در يك مسير تاثيرپذير قرار گرفته اند. البته اينترنت قواعد رقابت را تغيير داده و اين فرصت را در اختيار شركتهاي كوچك قرار داده تا سريع توسعه يابند و به مشتري توجه كنند و با رقباي بزرگ به رقابت بپردازند.

در زمينه كسب و كار خواندن چه كتابي را توصيه مي كنيد؟

در زمينه كسب و كار اگر مي خواهيد يك كتاب بخوانيد كتاب «سالهاي خدمتم در جنرال موتورز» اثر آلفرد اسلوان(4) را بخوانيد.

شما به رشد و پيشرفت مايكروسافت اشاره كرديد. انگيزه هاي پيشرفت را با توجه به اين رشد سريع چگونه در كاركنان حفظ مي كنيد؟

اگر شما به كاركنان خود به عنوان كساني كه مي توانند به موفقيت سازمان كمك كنند ننگريد. همه فناوريهاي موجود در جهان هم نمي توانند انگيزه لازم را در آنها به وجود آورند. ما كاركنان بزرگ و خوبي داريم. اينان كليد موفقيت ما هستند. ما همواره در شركت نيم نگاهي به رقبا داريم. من فكر مي كنم شعار پيروزي سردادن، شعار درستي نيست. من هرگز خطاب به كاركنانم اين شعار را به كار نمي برم. شما همواره پيروز نيستيد، شما بايد محصــــول و خدمات خود را بهتر كنيد. ما مي دانيم كه بايد مسائل و مشكلات شركت خود را بهتر از رقبا حل كنيم. اين مسئله يك شبه به دست نمي آيد. مسيري طولاني است كه بايد كاركنان دائم به آن فكر كنند. آيا ما رو به پيشرفت هستيم؟ چطور مي توان پيشرفت را اندازه گرفت؟ ما هرگز راجع به چيزهايي كه در آن موفقيت كسب كرده ايم حرف نمي زنيم. ما همواره راجع به چالشهاي پيش رو حرف مـــي زنيم. اين چالشها پايان ناپذيرند. شما هيچ گـــــاه در جلسه اي در مايكروسافت نمي شنويد كه كسي بگويد بيائيد پيروز شويم يا پيروز شديم.

چرا اينقدر نسبت به پيروزي و موفقيت موضع مي گيريد؟

موفقيت معلم بدي است. ما چالشهاي بزرگ و اهداف بزرگ پيش رو داريم. مايكروسافت محيطي است كه ما راجع به اشتباهــات بحث مي كنيم. ماافراد را تشويق مي كنيم كه اطراف خود را براي چالشهاي جديد بنگرند و راهي براي مشاركت در موفقيت درازمدت شركت بيابند. ما همه را به اين مسئله متوجه مي كنيم كه «چه مي كنيم» و «چگونه به بهبود نياز داريم». اين سوالهايي است كه مـن در مايكروسافت همه را تشويق مي كنم كه همـواره بپرسند. كاركنان ما ياد گرفته اند از جنبه هاي مثبت و منفي به پروژه هايمان بنگرند. من هرسال عادت دارم چيزي را كه «ده اشتباه بزرگ مايكروسافت» مي نامم به روز كنم و كاركنان را ترغيب كنم راجع به درسهاي آينده شركت صحبت و فكر كنند ما در مايكروسافت همـــواره خود را آسيب پذير مي دانيم. از 20 سال پيش تاكنون چنين بوده ايم. ما ضمن پيگيري برنامه هاي درازمدت در زمينه پژوهش، همواره گوش به زنگ خبرهاي بد هستيم. من مي كوشم تا از خبرهاي بد امروز براي حل مسائل فردا كمك بگيرم.

خبرهاي بد چگونه مي تواند مهم باشد؟

به نظر من يكي از وظايف راهبردي مديران عامل، جستجو و پذيرش خبرهاي بد و تشويق سازمان به پاسخگويي مناسب به آن است. كاركنان بايد اطمينان داشته باشند كه خبرهاي بد نيز مانند خبرهاي خوب نزد مديريت خريدار دارد. اگر به خبرهاي ناگوار نه با ديد منفي بلكه به عنوان نشانــه اي از نياز به دگرگون سازي برخورد كنيد شكستي در پي نخواهد بود. بايد از آنها درس گرفت. بايد به پيشواز خبرهاي بد رفت تا مواردي را كه نياز به بهبود دارند به شما نشان دهد. سرعت پاسخگويي به پيشامدهاي اضطراري اصولاً معياري براي درك توان يك سازمان است. نظام ديجيتالي اطلاعات بايد سازمانها را در تبديل خبرهاي بد به فرآورده هاي بهتر ياري رساند. باور كنيد كه در مايكروسافت بسياري از دستاوردهاي ما پيامد شكستهاي ما هستند. تجربه هاي شكست خورده در راهي درست، اشتباهات ارزشمندي هستند كه بايد آنها را ارج گذاشت.

مي توانيد نمونه ها و مثالهاي عملي در اين زمينه ذكر كنيد؟

مـــا روش تهيه برنامه EXCEL را كه پيشرفته ترين صفحه گسترده گرافيكي است وقتي آموختيم كه در تهيه برنامهMULTIPLAN شكست خورديم. شكست در زمينه توليد پايگاه داده پردازي OMEGA زيربناي ساخت برنامهACCESS به عنوان پرطرفدارترين پايگاه داده، شد. شكست در تهيه برنامه هاي MS AT WORK زمينه ساز تهيه نرم افزارهاي EXPEDIA براي امور مسافرت INVENTOR براي امور مالي و SIDEWALK براي فعاليتهاي سرگرمي و تفريحي شد.

و نمونه اي از شركتهاي ديگر؟

نخستين سازنده ناموفق پلوپز برقي در ژاپن شركت غول آساي سوني است كه امروزه رهبري صنايع الكترونيكي جهان را دردست دارد.

با شكايت مشتريان چگونه برخورد مي كنيد؟

ناخشنودترين مشتريان بزرگترين منبع يادگيري ما هستند. بايد توجه خود را بر مشتريان بسيار ناخشنود متمركز كرد. بايد در كسب و كار، ساختار و سياستهايي را اجرا كرد كه شكايتها را با شتاب و بي واسطه با راه حلها پيوند دهد. مشتريان ناخشنود بزرگترين فرصتها را در اختيار ما مي گذارند. اگر از ايرادهاي مشتريان به جاي برخورد منفي و دفاعي براي خود فرصت يادگيري و آگاهي فراهم آوريم، شكايت مشتري بهترين راهنماي بهسازي كيفيت فرآورده ها خواهد بود. شما به شكايتهاي مشتريان بيش از گزارشهاي مالي توجه كنيد.

فناوري اطلاعات چه نقشي در پيشبرد اهداف شركت دارد؟

فنــاوري اطلاعات، اطلاعاتي به مديريت مي دهد كه او را به فهم عميق تر كسب و كار كمك مي كند و اينكه در كجا مي تواند رقابت كند و بازار بزرگ بعدي چيست و... در صنعت، اطلاعات بايد جايگزين موجودي انبار شود. روان بودن جريان اطلاعات برجسته ترين ويژگي سازمانها در عصر ديجيتالي است. روان بودن اطلاعات در سازمان همچون خون در رگها، راه حلهاي فردي و گروهي فراواني را بـــــراي مشكلات سازمان با خود به همراه مي آورد. ابزارهاي ديجيتالي راه آسان دستيابي، پخش و بكارگيري اطلاعات را بسيار هموار كرده است.

شما مفهـــوم «كار اطلاعاتي» را زياد به كار برده ايد. منظورتان از اين مفهوم چيست؟

كار اطلاعاتي INFORMATION WORK عبارتست از پردازش اطلاعات توسط مغز انسان يا برنامه هاي كامپيوتر. به نظر من كار اطلاعاتي، كار فكري است. بيشتر حجم كاري كه در كشورهاي پيشرفته انجام مي شود كار اطلاعاتي است. بكارگيري ابزارهاي ديجيتالي، شركت را قادر مي سازد كار اطلاعاتي را با كارائي، عمق و خلاقيت بيشتر انجام دهد. بــــه تعبير يك استاد دانشگاه MIT ، تفاوت فرآورده هاي عيني (فيزيكي) و فرآورده هاي داده اي (اطلاعات) مثل حركت اتم ها (در حالتي كه محصولي مثل خودرو يا رايانه توليد مي شود) و بيت هاست (در حالتي كه كاري مثل تجزيه و تحليل مالي انجام مي شود). بايد در پي تبديل كارهاي نيروبر به «كارهاي دانش بر» بود. كارهاي دانش بر يعني افزودن انديشه انساني به داده ها براي حل مسائل.

آيا مديريت كارهاي دانش بر مديريت خاصي است. آيا اين همان است كه شما از آن به عنوان «مديريت دانائي» تعبير كرده ايد؟

بله، مديريت دانايي يعني گردآوري و سازماندهي اطلاعات، پخش و رساندن اطلاعات به كاربراني كه به آن نياز دارند و بهبود مستمر اطلاعات از راه تجزيه و تحليل داده ها و همكاري با ديگران.

بنابراين مديريت دانائي چيزي جز مديريت جريان روان اطلاعات و رساندن آن به كاربران نيازمند نيست.

قطعاً مديريت دانايي بدون هدف قراردادن پخش اطلاعات در ميان كاركنــــان براي برنامه ريزي و اجراي امور و بدون پاداش دهي مناسب به كاركنان در برابر عرضه دانش خود به ديگران كارايي نخواهد داشت. بايد به كاركنان در برابر همكاري و تلاش براي آموزش ديگران پاداش مناسب داد. آموزش نه تنها در كلاسها بلكه در كنار ميز افراد نيز بايد جريان داشته باشد. برخي از اين سخن كهن كه «دانائي توانائي است» تفسيـر نادرستي دارند و گمان مي كنند بايد دانائي را همچون زروسيم بيندوزند، در حالي كه توانايي در سايه نگهداشتن و اندوختن دانش به دست نمي آيد بلكه نشر و گستـرش دانش مايه تواناترشدن مي گردد. بنابراين، مديريت دانائي تنها يك ابزار است و نمي تواند هدف نهايي سازمانها باشد. هدف نهايي، افزايش هوشمندي و بهره هوشي سازمان است. آن دسته از شركتها كه از سرمايه هاي هوشي خـــــود به خوبي بهره مي گيرند پيشتازان و رهبران بازار در سالهاي آينده هستند. همانگونه كه جك ولش (5) گفته است توان يادگيري و به عمل درآوردن پرشتاب آموخته ها بزرگترين مزيت رقابتي را در اختيار سازمان مي گذارد. تنها به كمك نظامهاي ديجيتـــــالي مي توان يادگيري را در سازمان به شكل عادت درآورد.

در گذشته تغييرات بسيار كنـــــد صورت مي گرفت، در حالي كه امروزه شتاب تغييرات و دگرگونيها بسيار زياد است. چگونه با تغييرات بايد برخورد كرد؟

در سال 1990 زمان عرضه يك خودرو از پيدايش انديشه، طراحي، ساخت تا روانه شدن به نمايشگاههاي فـروش بيش از 5 سال طول مي كشيد. در ساخت خودرو 150 عيب در 100 خودرو مشاهده مي شد (1/5 عيب در هر خودرو). در سال 1998 زمان عرضه به يكسال و نقصهاي ساخت به 81 رسيد (كمتر از يك عيب در خودرو). امروزه كوتاه كردن پاسخ به تغييرات پيش آمده در توليد در 8 ساعت كاري و بلكه تا 4 ساعت كاري يعني در همان روز محدود شده است. بنابراين، فرهنگ شتاب را بايد در سازمانها جــــــاري كرد. به تعبير جك ولش، هر دگرگوني با خود فرصتي به همراه مي آورد و بنابراين سازمانها بايد به جاي سستي، از دگرگونيهـــا نيرو بگيرند. چنانچه بي تفاوت كنار بنشينيم جنبه هاي منفي دگرگونيها به ما خواهد رسيد، ولي اگر فعالانه گام در راه بگذاريم حتي مي توانيم جنبه هاي منفي را به جنبه هاي مثبت تبديل كنيم. در ده سال آينده، روند كسب وكار بيش از 50 سال گذشته دگرگون خواهد شد. به همه كسب و كارها بايد هشدار داد كه حتي اگر تاكنون در وضعيت خود بي رقيب هستند ممكن است به زودي مورد هجوم بازيگران تجارت اينترنتي قرار گيرند. يعني هيچ شركتي نمي تواند موقعيت خود را در بازار ايمن ببيند. به باور من راز سرآمدبودن هر شركت آن است كه تغييرات صحيح را در زمان مناسب انجام دهد.

كتاب «سرعت انديشــه» را براي چه كساني نوشته ايد؟

اين كتاب را براي كساني نوشته ام كه راجع

به كسب و كار فكر مي كنند: مديران عاملي كه در اين انديشه اند كه شركتهاي خود را چگونه به عرصه جديد وارد كنند، كاركنان فرهيخته اي كه درصددند با نوآوري خود شركت خود را برتر آورند و آناني كه سازمانهاي خود را براي دنياي جديد آماده مي كنند. در اين كتاب تمركز اصلي برارائه چك ليستي از مواردي است كه بايد روي آن فكر شود. برخلاف كتاب «جاده پيش رو»، تمركز اصلي اين كتاب بر صاحبان كسب و كار است كه فرصتهايشان چيست. باتوجه به پيشرفتهاي فناوري در اين چندسال، مثالهاي جديد نيز آورده ام.

شما واژه و مفهومي را ابداع كرده ايد به نام «سيستم عصبي ديجيتالي» و آن را در كتاب خود توضيح داده ايد. منظورتان از اين مفهوم چيست؟

دستگاه يا سيستم عصبي ديجيتالي دربرگيرنده فرآيندهايي است كه كارايي، واكنش و توان پاسخگويي بهنگام سازمانها را به دگرگونيهاي محيطي، چالشهاي رقبا و نيازهاي مشتريان فراهم مي آورد. اين سيستم در شركت چيزي نظير سيستم عصبي انسان اســـت كه مي تواند جريان پالايش شده اطلاعات را به موقع به افراد مناسب در سازمان برساند. اين سيستم تركيبي است از سخت افزارها و نـــــرم افزارهاي ويژه. در حقيقت دستگاه عصبي بازتاب دهنده اي است نسبت به خطر يا نياز. اين دستگاه اطلاعات لازم را در اختيار ما مي گذارد و ما بر پايه آن تصميم گيري مي كنيم. سيستم عصبي ديجيتالي يعني استفاده ازفناوري اطلاعات براي رفع نيازهاي مردم محيط در كار و خانه. اين سيستم را كار به اضافه تفكر به اضافه فناوري كامپيوتر تشكيل مي دهد. درست مانند يك موجود زنده، يك سازمان وقتي عالي كار مي كند كه بتواند مانند سيستم عصبي كه اطلاعات را فوراً به بخشي از بدن كه به آن نياز دارد مي فرستد، اطلاعات را به جايي و افرادي كه نياز دارند سريعاً بفرستد. جريان اطلاعات به منزله خون زندگي بخش سازمان است.

از كجا مي توان متوجه شد كه اين سيستم در يك سازمان به خوبي كار مي كند؟

سازمانهايي كه از يك نظام كارآمد اطلاعات برخوردارند هزينه جاري آنها نزديك 30 درصد بودجه آنهاست. يكي از علائم خوب كاركردن سيستم عصبي ديجيتالي آن است كه وقت مديران مياني و كاركنان فرهيخته آزادتر مي شود و آنان مي توانند ضمن دسترسي داشتن به اطلاعات دقيق و درست، آنها را تجزيه و تحليل كنند و از كارهاي روزمره خلاصي يابند. علامت ديگر تعداد پيشنهادها و ايده هاي خوبي است كه از مديران مياني و كاركنان فرهيخته مي رسد. و علامت ديگر كيفيت و محتواي جلسات است كه با آماده بودن اطلاعات از قبل، پربارتر مي شود.

در مورد بخش اول يعني تاثير سيستم عصبي ديجيتالي يا نظام ديجيتالي اطلاعات بر چگونگي گذراندن وقت و كاركردن كاركنان فرهيخته و مديريت آنها بيشتر توضيح دهيد.

سيستم عصبي ديجيتالي توانمنديهاي انديشه انساني را افزايش داده و از كارهاي بدني او كاسته است. كاركنان با رهاشدن از انجام كارهاي روزمره و تكراري، مي توانند به فعاليتهاي فكري ويژه بپردازند و نظامها را توانمندتر سازند. كارهاي تكراري و چرخاندن مداوم چرخ ريسندگي بزرگترين عامل سرخوردگي و نااميدي انسانهاي پوياست. در سازمانهاي نوين، كارگران مانند گذشتــــه مهره هاي يك دستگاه نيستند، هركدام بخشي از يك فرآيند هستند كه فرآورده هاي باارزش را ساخته و تكميل مي كنند. من سخت اعتقاد دارم اگر شركتها به كاركنان خود آگاهي و اختيار لازم و ابزار بكارگيري آنها را بدهند، دستاوردهاي شگفت انگيز و آفرينشهاي چشمگيري از آن جوانه خواهد زد. ابزار عصر ديجيتال ميدان فعاليت و توان مغز و انديشه ما را گسترش داده است در حالي كه ابزار دوران صنعتي به كمك بازوان ما آمده بود. سيستم عصبي ديجيتالي ما را از كاغذبازي مي رهاند و وقت كافي براي حل مسائل اصلي را در اختيار قرار مي دهد. سيستم عصبي ديجيتالي در پي آن است كه توانمنديهاي پرارزش فردي را به سود مشتريان به توانمنديهاي كارآمد سازماني تبديل كند. شركتها بايد زيربناي اطلاعاتي خود را به گونه اي برپا سازند كه كارهاي عادي و جريان اطلاعات به صورت خودكار و دوسويه برقرار باشد. تماسهاي فردي را بايد در زمينه هاي ارزش افزا و موقعيتهاي استثنائي به كار گرفت. اين كار وقتي ميسر است كه داده ها همواره آماده و در اختيار همه كاركنان باشند. همه بتوانند آنها را باهم بسنجند و در بهبود كارها از آن بهره گيرند. داده ها و عدد و رقمها معدن پنهان اطلاعات هستند كه از آنها مي توان در الگوسازي پيش بيني و كمك به تصميم گيري سود جست. داده هاي مستقل و جدا از هم، هرچند كارآمد هم باشند از ايجاد رفتار سازماني بسيار برجسته ناتوان هستند. عددها روي كاغذ حالت ايستاده و مرده دارند. داده هاي ديجيتالي آغاز انديشيدن و حركت هستند. در شركتهاي عصر اطلاعات، تمام كاركنان فرهيخته بايد بتوانند سهم خود را در تنظيم سياستها و راهبردها ادا كنند. اساساً گذاشتن ابزار كار خوب در اختيار كاركنان فرهيخته و برداشتن تنگناهاي اداري از پيش روي ايشان اين پيام را نيز باخود دارد كه سازمان وقت آنها را بسيار باارزش مي داند و بايد از اين منبع گرانبها به خوبي بهره برداري كنند. ارزيابي كارهاي دستي آسان است اما نمي توان بازده كاركنان فرهيخته را به آساني اندازه گرفت.

سازمان شما كاركنان فرهيخته دارد. چگونه آنها را ارزيابي مي كنيد؟

ارزيابي شش ماهه كاركنان زيردست از وظايف سرپرستان و مديران است. هركارمند از خود يك ارزيابي مي كند و به مدير ارائــــه مي دهد. مدير همه ديدگاههاي خود را لحاظ مي كند و با مدير بالادست مشورت مي كند. سپس نتيجه ارزيابي و نيز اهداف و برنامه هاي آينده به صورت رودررو با كارمند در ميان گذاشته مي شود. در گذشته تكميل فرم هاي لازم و وقتي كه برآنها گذاشتـه مي شد دشوارتر و وقت گيرتر از خود ارزيابــــي بود. اما امروزه به كمك نظام ديجيتالي كار سريعتر شده است. براساس درصدهاي پيشنهادي مدير، سطح شغل و حقوق كنوني هرشاغل، پاداش موقت محاسبه و عرضه مي شود. البته حداقل و حداكثر پاداش در هر دوره را مديريت شركت تعيين مي كند.

سيستم عصبي ديجيتالي چگونه بر كيفيت و محتواي جلسات اثر مي گذارد؟

خلبانان مي گويند فرود خوب نتيجه خوب آماده شدن براي فرود است. قبل از جلسات اگر با پست الكترونيكي، داده ها را براي همه شركت كنندگان بفرستيم آنها با آمادگي بيشتري به جلسه مي آيند و مي توانند پيشنهادهاي بسيار سازنده اي ارائه دهند. حل مسئله اي كه گسترده و دشوار است نياز به رويكردي فراگير به همه جنبه ها و بخشهاي آن دارد. در مايكروسافت همه تصميم گيريهاي بزرگ به صورت رودررو و پس از بحث و بــــــررسيهاي لازم گرفته مي شود، اما داده ها و پيش نيازهاي تصميم را دستگاه عصبي ديجيتالي از پيش آماده كرده و در دسترس همه گذارده است تا بتوانند پيشنهادهاي خود را براي غني شدن مطالب ارائه دهند. نشستهاي غيرسازنده و نشستهايي كه تنها براي به روز كردن وضعيت كنوني برپا مي شوند نشان از گردش كند اطلاعات در شركت دارند.

به پست الكترونيكي اشاره كرديد كه مي تواند در روان ساختن جريان اطلاعات در سازمان كمك كنـد. آثار اين روان سازي چگونه ديده مـي شود؟

استفاده از پست الكترونيكي براي انجام ارتباطات سازماني و تبديل فرآيندهاي كاغذي به ديجيتالي از گامهاي بنيادين براي اين منظور است. پست الكترونيكي اين امكان را به افراد و مديران مي دهد تا بيشتر بگويند و بشنوند. چنين امكاناتي ساختار سازماني را افقي تر و بهره گيري از نظام اطلاعات را بيشتر مي كند. به نظر من هنگامي كه مديران يك شركت حداقل روزي 5 تا 10 پيام الكترونيكي بفرستند و 25 تا 50 پيام دريافت دارند مي توان گفت پست الكترونيكي را جدي گرفته اند. بد نيست به تجربه اي در اين زمينه اشاره كنم. در سال 1996 تصميم گرفتم وضع مصرف كاغذ را در شركت بررسي كنم. با شگفتي ديدم در آن سال بيش از 350 هزار نسخه گزارش فروش تهيه كرده ايم. در اداره مركزي، واحد تداركات به تنهايي 114 فرم به كار مي برد. من از موقعيت سازماني خود استفاده كردم و دستور حذف همه فرم هاي غيرضروري را دادم.

به جاي آن همه كاغذ، يك نظام الكترونيـكي رشد كرد كه كار با آن ساده و براي كاربران دل انگيزتر بود. اطلاعات اين نظام بسيار قابل اعتمادتر است و به كاركنان اختيارات گسترده تري مي دهد. اكنون شمار فرم ها از 1000 به 60 فرم رسيده است: 10 فرم مربوط به نيازهاي قانوني، 10 فرم هنوز ديجيتالي نشده، زيرا هنوز ديجيتالي شدنش احساس نشده و 40 فرم مربوط به كار با شركتهايي كه هنوز نظام كاغذي دارند. صرفـــه جويي از اين امر در آن سال 40 ميليون دلار بود. اين در زماني است كه هنوز مصرف كاغــــذ هر چهارسال يكبار دوبرابر مي شود. هنوز بيش از 95 درصد اطلاعات در آمريكا برروي كاغذ ضبط مي شود و سهم ثبت الكترونيكي يك درصد است. وزن اسناد كاغذي مناقصه ها و سفارشهاي يك هواپيما به 3/5 تن مي رسد هزينه چاپ كتابهاي درسي مقطع ابتدايي آمريكا در سال 97 سه ميليارد دلار و در مورد دانشگاهها 2/7 ميليارد دلار بوده است امروزه دفتر كار بدون كاغذ يك محل كار تمام ديجيتالي است.

به بحث اينترنت بپردازيم كه مهمترين وجه عصر ديجيتــال است. شما در كتاب «جاده پيش رو» از اينترنت به عنوان «شاهراه اطلاعاتي» تعبير كرده ايد. منظورتان چيست؟

بله، اينترنت شاهراه اطلاعاتي است. يك شبكه جهاني كه مستمراً تغيير مي كند و هيچ مرزي نمي شناسد. اينترنت رسانه اي است نوين كه ويژگيهاي تلفن، تلويزيون و ارتباطهاي نوشتاري را با هم دارد و توان جستجوي اطلاعات و پيونددادن افراد داراي علائق و مفاهيم مشترك را ايجاد مي كند.

اينترنت فضاي جهاني تازه اي در زمينه بهره گيري از اطلاعات، اشتراك مساعي و تجارت فراهم آورده است.

اينترنت دنياي سالهاي آغازين قرن بيست ويكم را شكل خواهد داد. همانگونه كه اختراع تلفن، اتومبيل و هواپيما دنياي ما را در قرن بيستم شكل داد. اينترنت انقلابي درراه و روش زندگي و كار ما ايجاد كرده و خواهد كرد. چه بسا تاثير درازمدت اينترنت بتواند معادل همه ابداعات مهم قرن بيستم باشد. اينترنت هنوز در دوران طفوليت خود به سر مي برد.

رشد بسيار سريع اينترنت مشكلات و مسائلي را در پي داشته و خواهد داشت. اين مسائل چيست؟

عمده ترين مسائل عبارتست از حفاظت از ماهيت خصوصي افراد، حفاظت از حق انحصاري نشر، حفاظت از تجارت جهاني، حفاظت از امنيت اينترنت و بالاخره حفاظت از فرزندانمان. باتوجه به اينكه اينترنت هرچه بيشتر به اين سمت مي رود كه راه اصلي براي افراد در مديريت مسائل مالي و ارتباطي آنها با پزشكانشان باشد، مسئله «خصوصي» بودن بيشتر اهميت مي يابد. در مورد حفظ حقوق اطلاعات مصرف كنندگان و توليدكنندگان نيز، هرچه دنياي ديجيتال از طريق اينترنت آسانتر و گسترده تر مي شود. حكومتها و بخشهاي خصوصي بايد با اشتراك مساعي و همكاري، راههاي مناسب حفاظت از حقوق اطلاعات مشتريان و مصرف كنندگان در سراسر جهان را تامين كنند.

در مورد حفاظت از تجارت جهاني، هرچه فعل و انفعالات تجاري از طريق اينترنت بيشتر مي شود، حكومتها و كسب و كارها بايد با همكاري يكديــــگر راههايي بيابند براي قاعده مندكردن وضع مالياتها از تجارت الكترونيكي بدون اينكه خللي در روند كار ايجاد شود. حفظ امنيت اينترنت نيز مهم است زيرا اقتصاد وابستگي شديدي به اينترنت پيدا كرده است. و از همه مهمتر حفاظت از فرزندانمان است زيرا اينترنت، آموزش را دگرگون كرده و به كودكان و جوانان فرصت داده تا استعداد و كنجكاوي خود را بروز دهند و تاريخ گذشته و دنياي اطراف خود را بهتر و بيشتر بشناسند. اما در عين حال آنها مي توانند در معرض خشونت و موضوعهاي مبهم و تاريك و نامناسب نيز باشند.

همانگونه كه اشاره كرديد بحث آموزش و اينترنت به عنوان يك فناوري نوين و جنبه ها و اثرات مثبت و منفي آن بويژه بر نسل جوان بسيار مهم است. در اين زمينه چه بايد كرد؟

به نظر من فايده اصلي هر فناوري جديد، افزايش پتانسيلهاي بشريت است، همانگونه كه دستيابي به الكتريسيته، تلفن، اتومبيل و هواپيما در قرن بيستم دنيا را براي بيشتر مردم در دسترس قرار داد. فناوري همه چيز ما و از جمله تعليم و تعلم را تغيير داده است. براي من مهيج ترين جنبه فناوري جديد، پتانسيل آن به عنوان يك ابزار آموزشي براي نسل جديد است. هدف ما فراهم آوردن دسترسي به اينترنت براي هر كلاس و در هر مدرسه است. در اين صورت يك ارتباط آموزشي داريم كه در آن مدرسه، خانواده، بچــه ها، موزه ها، كتابخانه ها و همسايگان به طور خلاق در اطلاعات و منابع مشاركت دارند. البته بچه هاي دهه پيش، نسل اينترنت هستند و اين نسل تنها يك شروع است. اينترنت مي تواند غيرقابل باورترين ابزار آموزشي باشد كه تاكنون پديد آمده است. البته معتقدم فناوري به تنهايي پاسخ نهايي نيست، پاسخ معلمان بزرگي هستند كه قادرند از فناوري به خوبي استفاده كنند.

ويژگيها و مزاياي اينترنت چيست؟

اينترنت دنيا را كوچكتر و ساده تر ساخته و مردم را به هم نزديكتر كرده است. توانائي ارتباطات و تبادل اطلاعات همزمان ودر مسافتهاي طولاني فراهم آمده است. ارتباط مردم كشورها با يكديگر از طريق پايگاههاي اطلاعاتي و پست الكترونيكي و نظاير آن برقرار شده است. در بحث تجارت نيز سدهاي پشتيباني و تدارك شكسته شده، زمان و مسافت كم شده، فرآيندهاي پيچيده تجاري ساده شده و خريد كالاها و خدمات مرز داخلي و خارجي نمي شناسد. اينترنت اين فرصت را به مــردم مي دهد كه اطلاعاتشان را براي كار مورد استفاده قرار دهند و بهره بيشتري از فرصتهاي به دست آمده براي زندگي بهره ورتر ببرند. اينترنــت مي تواند زندگي افراد غير مفيد و غيرموثر را در سراسر دنيا قوي و غني كند. اينترنت منبعي است براي دسترسي به اطلاعات و ارتباطات و دروازه اي است به سرزمين وسيع دانش، فرهنگ و هنر.

بااين روند آيا اينترنت همه چيز را تسخير خواهد كرد، حتي انسان را؟

اينترنت جانشين انسانها نمي شود بلكه آنها را كاراتر مي كند. اين گفته «مايكل دل» بنيانگذار شركت «دل» است. بنابراين، موارد و موضوعهاي اساسي در اجتماع و تجارت باقي خواهد ماند. هنوز شركتها به سودآوري نياز دارند، مردم به چارچوبهاي اجتماعي محتاج هستند و همانگونه كه قبلاً اشاره كردم، آموزش نيازمند معلمان بزرگ است. البته بسياري از مردم مي ترسند كه رايانه و اينترنت كارها را يكسره ماشيني كند و دنيايي بيافريند كه پراز سردرگمي و كمتر صميمانه و انساني باشد. با پيدايش تلفن نيز بسياري گمان مي كردند ديدارهاي رودررو سخت كاهش خواهد يافت. من ديد مثبتي به رخدادهاي نوين دارم.

اما در آينده با «فاصله ديجيتالي» و تقسيم ديجيتالي افراد و كشورها روبرو خواهيم بود.

اول بارWILSON وKNOWLING در تحقيقي كه انجام دادند آشكارا بيان داشتند كه تقسيم ديجيتالي يك مسئله جهاني است. پل زدن و پركردن اين فاصله ديجيتالي بسيار مهم است. ناآشنايي مردم با رايانه يعني «بي سوادي شبكه اي» بايد حذف شود، زيرا در سالهاي آينده، تركيبي از تجهيزات رايانه اي ارزان و قدرتمند براي دسترسي سريع و آسان به اينترنت ساخته و عرضه خواهد شد به گونه اي كه اينترنت از نظر عموميت و قدرت، منبعي مثل الكتريسيته خواهد بود. در حالي كه تا سال 1994 تنها حدود 500 پايگاه شبكه اي در اينترنت وجود داشت، امروزه اين رقم به بيش از سه ميليارد صفحه رسيده است.

پس به نظر مي رسد يك الگوي جديد زندگي در پيش خواهيم داشت. شما در نوشته هايتان از آن به «الگوي زندگي شبكه اي» تعبير كرده ايد.

بله، اينترنت روش تازه اي از زندگي را پديد آورده كه مي توان آن را «الگوي زندگي شبكه اي» ناميد. اين الگو به معناي دگرگــــون سازي طبيعت انساني و يا بنيانهاي زندگي مردم نيست.

اما روي كسب وكار و مشاغل به شدت تاثير گذاشته است.

«الگوي كار شبكه اي» شغلها و فعاليتها را نابود نمي كند، آنها را به حركت وا مي دارد و جابجا مي كند، يعنـــي شغل و حرفه مفهوم تازه اي پيدا مي كند. شغلهاي ساده حذف خواهد شد. در آمريكا ميليونها نفر كار مي كنند بدون اينكه هرروز به دفتر اداره بروند. كار را در خانه با رايانه و پست الكترونيكي انجـــــام مي دهند. رويكرد شغلهاي استوديوئي كه روش شركتهاي بزرگ فيلم سازي هاليود است نضج مي گيرد كه در آن تنها گروه كوچكي از كاركنان و مديران تمام وقت در زمينه هاي مالي، بازاريابي و پخش كار مي كنند. وقتي ساخت فيلمي تصويب مي شود همه نيروها از كارگردان تا هنرپيشه و... استخدام و سپس متفرق مي شوند. در اين زمينه شركتها مي توانند با «مهندسي مجدد» فعاليتها، آن دسته از فعاليتها را كه اصلي و مربوط به توليد محصولاتشان است نگه دارند و بقيه را به شركتهاي پيمانكار برون سازماني واگذارند. اين الگو به تمام معنا مشتري محور خواهد بود. روش ساخت بر پايه سفارش(BUILD TO ORDER)

اينم منبع :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




:mrgreen:

Navid
19-03-2005, 16:05
مرسی
واقعا این مطالب آموزنده هست !!!

mpsjavad
20-03-2005, 02:45
با سلام .. :shock:

نفهميدم چه طوري اينقدر زياد شد ..
كپي پيست معايبي هم داره :mrgreen:

amin_msw
20-03-2005, 15:28
سلام. دستت درد نکنه. خیلی جالب بود. امیدوارم که روزی یک همچین قله هایی دست ما مسلمونا بیوفته.

mpsjavad
21-03-2005, 03:46
سلام. دستت درد نکنه. خیلی جالب بود. امیدوارم که روزی یک همچین قله هایی دست ما مسلمونا بیوفته.
با سلام ...

و تبريك عيد :P

بيل گيتس ايراني (پير اميديار)
در دورانى كه ديگر كمتر از معجزه اقتصاد نوين ياد مى شود، يك ايرانى مقيم آمريكا باعث شده تا هنوز هم اعتبار دست اندركاران اقتصاد نوين و آينده آن حفظ شود. طى دهه نود چنان اقتصاد نوين همه كس و همه چيز را متوجه خود ساخت كه همگان باور كردند به زودى ساختارهاى سنتى اقتصاد و صنعت تحت تاثير آن بسيار كم رنگ و كم رونق خواهند شد. رشد سرسام آور اينترنت و شركت هاى نوپاى اينترنتى حتى نوعى فرهنگ جديد را در بين مديران و فعالان اقتصادى ايجاد كرد. اين فرهنگ از پوشش و لباس گرفته تا نحوه حرف زدن و فكر كردن را تحت تاثير خود قرار مى داد. به عنوان مثال در بسيارى از شركت هاى نوين و نوپا لباس رسمى از كت و شلوار و كراوات به يك تى شرت و شلوار ساده بدل شد. مديران شركت هاى اينترنتى كه يك شبه ثروتمند شده بودند معتقد بودند بين فضاى سنتى خانه و محيط شركت نبايد مرزى گذاشت و لباس خانه و محل كار بايد تا حد ممكن نزديك به هم باشد تا بدين ترتيب مرز ميان كار و «بقيه زندگى» از ميان رفته و مرزهاى كار و اداره از ميان بروند. در دوران رياست جمهورى بيل كلينتون رشد بسيار بالا و بى سابقه بورس اين تحول را مضاعف كرد. اما اكنون خبر چندانى از آن سروصداها و جار و جنجال هاى خيره كننده نيست. با اين حال پير اميديار بيش از هر كس ديگرى باعث مى شود تا تصور گذشته از اقتصاد نوين حفظ شود. اين مرد ايرانى الاصل با بنيان نهادن سايت حراج اينترنتى Ebay به يكى از سردمداران اقتصاد نوين بدل شده است.
قصه از كجا شروع شد
همانند بسيارى از داستان هاى موفقيت آميز در رشته اينترنت داستان سايت Ebay هم در يك اتاق نشيمن آغاز شد. پير اميديار كه تخصص وى در زمينه برنامه سازى رايانه اى است در اوقات فراغت خويش و در اتاق نشيمن خانه اش چند سايت اينترنتى را تحت يك مجموعه واحد و با آدرس [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گرد آورده و اداره مى كرد. يك بار وقتى كه تعطيلات آخر هفته اش طولانى شد تصميم گرفت جايى را براى برگزارى حراج در اينترنت شكل دهد. وى اين كار را انجام داد و حاصل كارش را «حراج شبكه» ناميد. براى آنكه كارايى سايت خود را امتحان كند يك دستگاه سوراخ كن ليزرى را كه ايراد فنى هم داشت به حراج گذاشت دو هفته بعد اين دستگاه به قيمت ۱۴ دلار حراج شد. بدين ترتيب اولين كالا در اين سايت حراج شد و رسماً سايت مذكور آغاز به كار كرد. اين اتفاق در سال ۱۹۹۵ روى داد و از آن به بعد چنان رشدى در Ebay پديد آمد كه وضعيت فعلى آن با شرايط سال ۱۹۹۵ اصلاً قابل مقايسه نيست. سايت مذكور پس از شكل گيرى در سال ۱۹۹۵ تا مدتى با همان نام «حراج شبكه» فعاليت مى كرد. پس از مدتى اميديار نامش را تغيير داد و آن را Ebay ناميد. ايده تشكيل اين سايت به گفته خود اميديار خيلى ساده و البته ايده آليستى بود: «از طريق اينترنت مى توان بازارى كامل و جامع ايجاد كرد كه در آن وضعيت عرضه و تقاضا براى همگان شفاف و روشن باشد.» اخيراً مصاحبه اى از اميديار چاپ شده كه وى طى آن با يادآورى آن دوران مى گويد: «مى خواستم چيزى متفاوت انجام داده باشم تا هر فرد خود به تنهايى بتواند هم توليدكننده و هم مصرف كننده باشد.» به تازگى هم يك نويسنده آمريكايى به نام آدام كوهن كتابى را با نام يى بى (Ebay من» منتشر ساخته كه در آن به رموز موفقيت اميديار و سايتش پرداخته است. به اعتقاد كوهن، اميديار خيلى زود دريافت كه ايده ساده اش يعنى همان چيزى كه چند سطر بالاتر از آن ياد كرديم مى تواند بسيار موفقيت آميز باشد و ثروت كلانى را نصيب وى سازد. او ابتدا كارش را براى تفريح و سپرى كردن اوقات فراغت انجام مى داد اما همين سرگرمى بدل به شركتى با رشد فوق العاده بالا شد. دو سال بعد از آنكه اولين حراج در سال ۱۹۹۵ صورت گرفت شركت به حدى رشد كرده بود كه روزانه بيش از يك ميليون نفر از سايت Ebay بازديد مى كردند.
بزرگترين فروشگاه دنيا
رشد اين شركت اينترنتى و سايت آن به حدى بالا است كه امروز ديگر هيچ فروشگاهى را چه در ميان سايت هاى حراج اينترنتى و چه در ميان ليست بزرگترين فروشگاه ها و سوپرماركت هاى جهان نمى توان با آن مقايسه كرد. هيچ فروشگاهى را نمى توان در دنيا پيدا كرد كه ميزان خريد و فروش كالا در آن به اندازه اين سايت اينترنتى باشد. امروز به طور متوسط روزانه ۱۲ ميليون عدد كالا در سايت Ebay به فروش مى رود. تعداد مشتريان ثبت شده Ebay هم ۱۴۴ ميليون نفر است. به عبارت ديگر ۱۴۴ ميليون نفر از مردم كره زمين مشتريان رسمى و دائم آن محسوب مى شوند. يكى از بهترين سال هاى اميديار و سايتش سال ۱۹۹۷ بود كه در آن سال بالاترين رشد اين فروشگاه اينترنتى به دست آمد. در آن سال همچنين اولين مديران شركت منصوب شدند. اميديار در همين سال هم تصميم گرفت كه براى تداوم رشد شركتش مديران با تجربه را وارد Ebay كرده و خود نقش مشاور و «رئيس در سايه» را بر عهده گيرد. او در تاسيس شركت يك شريك زيرك هم داشت: جف اسكول. اسكول نيز اين ديدگاه اميديار را قبول داشت كه اگرچه ايده وى بسيار خوب بوده اما آنها خود به تنهايى نمى توانند در اقتصاد پررقابت امروز هر كارى را انجام دهند. اين دو مديرى را به رياست شركت خويش برگزيدند كه هنوز هم رياست Ebay را بر عهده دارد. وى كه مگ ويتمن نام دارد اندكى پس از آغاز رياست خود، توانست در سال ۱۹۹۸ Ebay را با موفقيت وارد بورس سازد. حضور موفق Ebay در بورس ثروت بنيانگذار آن يعنى اميديار را چند برابر كرد. در آن زمان ديگر ايده ساده مرد جوان موجب پديد آمدن بزرگترين فروشگاه و مركز حراج دنيا شده بود. آدام كوهن كه براى نوشتن كتاب خود اجازه يافته بود تمامى سوراخ ها و گوشه هاى ناديده شركت را مورد بررسى قرار دهد، در كتاب خود مصاحبه هاى متعددى با اميديار و تعداد زيادى از پرسنل شركت انجام داده و حتى نظرات سرمايه گذاران را هم جويا شده است. وى در پايان تمامى اين اقدامات نتيجه مى گيرد كه در ميان شركت هاى بزرگ دنيا، نهاد اداره كننده سايت Ebay يكى از كم تنش ترين هاى آنهاست. او يكى از دلايل اين امر را نوع نگاه و رفتار مديريتى اميديار مى داند. وى خود نيز طى مدت تحقيقات خويش به يكى از شيفتگان و طرفداران سرسخت اميديار و سايت وى بدل شده است. لذا تقريباً تمام كتابش كه بيش از ۳۰۰ صفحه است صرف تعريف و تمجيد از مرد جوان شده است.

مشابهت با بيل گيتس
بسيارى معتقدند آن كارى كه اميديار انجام مى دهد نمونه مشابهى است با عملكرد غول نرم افزارسازى دنيا يعنى بيل گيتس و شركت وى - مايكروسافت. هر دوى اينها در عالم رايانه سير مى كنند و هر دو نيز انحصارگرند. گيتس در رشته نرم افزارسازى قدرت بلامنازع دنياست و از اين جايگاه نيز به هر وسيله اى كه شده دفاع مى كند _ ولو با شيوه هاى نه چندان اخلاقى. مخالفان سايت Ebay و شخص اميديار هم مى گويند همه چيز آن پول و مسائل مادى است و آنقدر بر اين امر اصرار مى شود كه حتى حاضرند برخى موضوعات و پيش شرط هاى لازم را ناديده بگيرند. در حال حاضر مى توان گفت Ebay تنها سايت جدى حراج در اينترنت است و سايرين در مقابل آن به هيچ وجه مجالى براى فعاليت ندارند. اميديار در مقابل اين مخالفان بارها كوشيده با يك عبارت خاص و كلى جواب بدهد: «انسان اساساً موجود خوبى است. اگر به او فرصت خوب عمل كردن داده شود عموماً رفتارش نيز خوب خواهد بود.» در بسيارى از صفحات اينترنتى مرتبط با Ebay وى همين عبارت را هم به صورت يك پند اخلاقى در گوشه اى از صفحه آورده ا ست.
زندگى خصوصى
اميديار به رغم مشابهت در رفتار به بيل گيتس برخى ويژگى هاى جالب دارد. غالباً لباس ساده به تن دارد و در اغلب عكس هايى كه از وى به چاپ مى رسد كراوات و كت و شلوار نپوشيده است. پيراهن معمولى و كاپشن چرمى ظاهراً لباس هاى محبوبش هستند _ درست مثل مديران اقتصاد نوين. در سايت اينترنتى شخصى خويش كه در آن با مخاطبان و علاقه مندان پيغام رد و بدل مى كند، خودش را چنين معرفى كرده است: «من بيشتر عمرم فردى طرفدار تكنولوژى بوده ام. اگرچه شهرتم به واسطه ابداع Ebay است، اما سعى ام بر آن است كه دنيا را به مكانى بهتر بدل كنم.» اميديار در حال حاضر ثروتمندترين ايرانى است و در ليست ثروتمندترين ساكنان آمريكا هم مكان بيست و هفتم را به خود اختصاص داده است. البته به رغم بحث ايرانى بودن وى، تنها يكى از والدينش ايرانى است و خودش هم در پاريس به دنيا آمده. اول خرداد او سى و هفتمين سال تولدش را جشن گرفت. در سال ۱۹۶۷ يعنى زمانى كه خانواده اش در پاريس زندگى مى كردند، به دنيا آمد. پس از آن پدرش براى تحصيل در رشته فيزيك عازم مريلند آمريكا شد تا در دانشگاه جان هاپكينز رشته محبوبش را دنبال كند. پير اميديار كه به همراه پدر و مادرش به آمريكا رفته بود طى دوران دبيرستان عاشق رايانه شد. بالاخره هم توانست در سال ۱۹۸۸ در رشته رايانه از دانشگاه «تافتس» فارغ التحصيل شود. پس از فارغ التحصيلى در شركت اپل (Apple) _ سازنده رايانه _ مشغول به كار شد. طى همين دوران با خانمى به نام پاملا آشنا شد و مدتى بعد هم با وى ازدواج كرد. جالب است بدانيد كه خانم پاملا نيز فاميل خود را به اميديار تغيير داده است. اين زوج همانند بيل گيتس و همسرش اعلام كرده اند كه قصد دارند طى سال هاى آينده بخش عمده ثروت خود را خرج كنند. آنها گفته اند كه تا بيست سال آينده به جز يك درصد از ثروتشان بقيه آن را خرج مى كنند. اميديار چندان علاقه اى به موضوعات سياسى ندارد و معمولاً در مورد ايران نيز اظهارنظر چندانى نمى كند. او چند سال قبل بخشى از ثروت خود را در سايت گوگل كه بزرگترين موتور جست وجوى دنياست سرمايه گذارى كرد. چند ماه قبل ورود موفق گوگل به بورس باعث شد تا از اين رهگذر نيز مبلغ كلان ديگرى نصيبش شده و باز هم بر ثروتش افزوده شود. مى گويند كسى تاكنون چهره او را بدون ريش نديده است.

منبع: روزنامه شرق

8)
8)

amin_msw
23-03-2005, 16:38
ای ول :D هم تو مردی (mpsjavad) هم پير اميديار. ولی چه اسمی !!! میدونی من تازه فهمیدم که اسمش چیه. همیشه فکر میکردم اسمش piire نه pear . این اشتباهات پیش میاد :wink: :wink:

mpsjavad
28-03-2005, 03:09
ای ول :D هم تو مردی (mpsjavad) هم پير اميديار. ولی چه اسمی !!! میدونی من تازه فهمیدم که اسمش چیه. همیشه فکر میکردم اسمش piire نه pear . این اشتباهات پیش میاد :wink: :wink:

:!: :!: :!: :shock: :wink: