PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : فوبيا و خجالتي بودن؟



x935
06-02-2011, 12:01
آيا اين دو تا بهم ربط دارن؟بعد براي درمان خجالتي بودن چيكار بايد كرد؟

Saeed System
06-02-2011, 12:57
فوبیا و خجالتی خیلی بهم ربط دارن...من مطالعات زیادی کردم در این باره..

فوبیا خودش دسته بندی میشه....فوبیای اجتماعی..فوبی مرضی..مثل ترس از تاریکی

خجالتی بودن بیشتر به فوبی اجتماعی مرتبط میشه...

راه حلش هم روانپزشکه ....برای تنظیم کردن سطوع شیمیایی مغز.مثل دوپامین و سروتونین برای آرامش بیشتر.

روانشناس هم میتونه با روشهای خودش تلقین درمانی..هیپنوتراپی. ترس درون مارو بیرون بریزه..

کلا فوبی اجتماعی موجب کم شدن رفت و آمد با دیگران و عقب ماندن از غافله پیشرفت..

آخر سر هم افسردگی و استرس زیاد باعث مرگ زودرس میشه...

باید درمان شه وگرنه پایان خوشی نداره :11:

shabe.saket
06-02-2011, 15:49
بستگی به مرحلش داره.
از نظر علمی به روانشناس اول (خفیف) و بعد به روانپزشک و دارو درمانی (شدید).
من فکر میکنم که باید به خودمون مراجعه کنیم.

shabe.saket
06-02-2011, 19:59
دقیقا همینه.
ترس و خجالت و نمیدونم با هم ارتباط دارن یا نه.
ولی به این معتقدم که برعکسش و انجام بده.
از یه چیزی میترسی برو توی دلش. (البته با احتیاط).

siamakdadashi
06-02-2011, 21:29
فوبیا و خجالتی خیلی بهم ربط دارن...من مطالعات زیادی کردم در این باره..

فوبیا خودش دسته بندی میشه....فوبیای اجتماعی..فوبی مرضی..مثل ترس از تاریکی

خجالتی بودن بیشتر به فوبی اجتماعی مرتبط میشه...

راه حلش هم روانپزشکه ....برای تنظیم کردن سطوع شیمیایی مغز.مثل دوپامین و سروتونین برای آرامش بیشتر.

روانشناس هم میتونه با روشهای خودش تلقین درمانی..هیپنوتراپی. ترس درون مارو بیرون بریزه..

کلا فوبی اجتماعی موجب کم شدن رفت و آمد با دیگران و عقب ماندن از غافله پیشرفت..

آخر سر هم افسردگی و استرس زیاد باعث مرگ زودرس میشه...

باید درمان شه وگرنه پایان خوشی نداره :11:
دوست گلم راه حلش روانپزشک نیست.اگه میخواد بدبخت بشه بله روانپزشک بهتره ولی اگه میخواد تا آخر عمر درمان بشه و راحت بشه روانشناس.همین نوروترنسمیترهارو روانشناس هم بدون دارو تنظیم میکنه.

---------- Post added at 11:29 PM ---------- Previous post was at 11:24 PM ----------

مثلا وقتی فردی از تاریکی میترسه باید اونو در یک محیط تاریک و تنها قرار داد البته از دور مراقبش باید مراقبش باشیم.یا داخل یک کمد تنهاش بذاریم و درشو ببندیم.استرس بسیار زیادی رو متحمل خواهد شد ولی کم کم اون ترس از تاریکی از بین خواهد رفت.
فردی رو که از اجتماع میترسه رو باید در یک محل شلوغ ولش کرد( باز هم مراقبش بود ).
بطور خلاصه روشهای درمانی این شکلی هستند.
آره فوبیا و خجالتی بودن یه همبستگی باهم دارند ولی نه به اون شکل.

morsadr
07-02-2011, 14:44
وست گلم راه حلش روانپزشک نیست.اگه میخواد بدبخت بشه بله روانپزشک بهتره ولی اگه میخواد تا آخر عمر درمان بشه و راحت بشه روانشناس.همین نوروترنسمیترهارو روانشناس هم بدون دارو تنظیم میکنه.

دوست عزیز حکم کلی صادر نفرمایید هر رشته علمی برای خوش کار آیی هایی داره و نمی توان گفت که روان پزشک بد بخت می کند.

siamakdadashi
07-02-2011, 14:52
روانپزشک با داروهاش بد بخت میکنه.حاضرم اثبات کنم.چون تحقیقات زیادی داشتم.پشتوانه بسیار قوی هم دارم واسه این گفته هام.
حکم کلی برای تمام روانپزشکان هست.

---------- Post added at 04:52 PM ---------- Previous post was at 04:50 PM ----------

اکثر تحقیقات صورت گرفته در زمینه های روانی توسط روانشناسان انجام میگیره.شما کی شنیدید تو اخبار بگن روانپزشکان دریافتند....... .
اکثرا میگن : روانشناسان معتقدند که .....
روانشناسان دریافتند ........
روانشناسان در تحقیقات صورت گرفته .......

Pessimist
07-02-2011, 19:15
دوست عزيز من سالهاست دارم رو اين موضوع تحقيق ميكنم
شما تو خانوادتون شخص پرخاشگر دارين؟مثلا(پدر-مادر-برادر)
جواب اين سوال خيلي برام مهمه واسه نتيجه گيري

چرا برادر بزرگترم خیلی بد اخلاق هست
من همش فکر میکنم برم تو اجتماع یه اتفاق بد واسم میوفته البته نه اینکه کلا ضد اجتماعی باشم ها فقط نسبت به بقیه دوستانم کمتر اجتماعی هستم.

---------- Post added at 07:15 PM ---------- Previous post was at 07:13 PM ----------


قربون شکل ماهت روانپزشک نه.برای این باید بری پیش روانشناس.
اگه میخوای یه مشت قرص و آت آشغال بخولری و تا ظهر بخوابی و بعدش سرگیجه بگیری برو روانپزشک.
اتفاقا منم مثل خودت با خوردن قرص و هزار کوفت و زهر مار دیگه مخالفم.راه حل شما چیه؟:11:

siamakdadashi
07-02-2011, 19:37
تصور کن وارد یه جمع شدی.اونجا قراره تو باهاشون حرف بزنی.هنگام حرف زدن هی داری تپق میزنی.همه دارن مسخرت مکنند.تو هم اصلا نمیتونی درست و حسابی حرف بزنی.همه اونجا دارن بهت میخندن.
قبل از رفتن به یک جمع این دستورالعمل رو اجرا کن.

Saeed System
07-02-2011, 23:30
به نظر من خوراک خیلی تاثیر میزاره روی روحیات یا کمرو بودن من در زندگی..

یه روز خیلی خجالتیم...یه روز خیلی پرروم...مثلا وقتی شکلات خالص درصد بالا می خورم کلا عوض میشم و یه آدم پررو و

اجتماعی میشم...

و همینطور تمام چیزهایی که می خورم فکر میکنم تاثیر 100% مستقیم روی رفتار من در اون روز داره.

مثلا خودم هر روز یه چیزی امتحان میکنم ببینم چه طوری از آب در میاد اون روز..

مثلا یه روز جنسینگ می خورم....بازم خجالتیم

یه روز امگا 3 می خورم......خیلی اجتماعی میشم

یه روز شکلات خالص میخورم........احساس اجتماعی بودن ودوست داشتن همه

یه روز سیر زیاد می خورم.....هیچی نمیشه فشارم میفته

چایی هم بد نیست شادی خاص خودشو داره.

نسکافه که میخورم....خیلی کم حرف میزنم و به جا با فکر حرف میزنم.

یه روز گوشت زیاد بخورم......حس میکنم آدم زرنگ و نسبت به دیگران باهوشتر میشم.

کلا هر روز یه چیزی رو امتحان می کنم و سعی می کنم خجالت رو از بین ببرم.

ولی به نظر من سر آخر بارم همون خجالتی میمونم چون تمام تمرکزم شده خجالتم و یه راهی برای از بین بردنش.

Saeed System
08-02-2011, 11:12
ويژگي هاي مثبت و منفي افراد خجالتي

مترجم: فاطمه جدیدی

همه ما در زندگي خجالت کشيدن را تجربه کرده ايم.ممکن است شما با قرار گرفتن در يک موقعيت ناآشنا احساس خجالت بکنيد و اذيت شويد و نشانه هاي خجالت مثل اجتناب از برقراري تماس چشمي،عرق کردن و به خصوص عرق کردن کف دست ها،افزايش ضربان قلب،سرخ شدن يا ناشيانه و غير ماهرانه فکر کردن ،در شما بروز کند.احساس خجالت احساسي نيست که دائما با شما باشد.خجالت کشيدن طبيعي است و به عنوان يک مشکل ذهني لحاظ نمي شود.همه مردم در يک زماني احساس خجالت کرده اند.حتي با اعتماد به نفس ترين مردم هم خجالت کشيدن را تجربه کرده اند.بنابراين اگر احساس خجالت کرديد نگران نباشيد.مطالعات نشان داده است که حدود %20 مردم جهان خجالت کشيدن را تجربه کرده اند و اين عدد همچنان در حال افزايش است.بنابراين اگر فردي خجالتي هستيد خودتان را اذيت نکنيد چون شما تنها نيستيد.


-[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به هر حال ،اگر خجالت شما بيشتر از حدي شود که از کنترل خارج شود و در زندگي شما و روابط متقابلتان با مردم تاثير بگذارد،زمان آن مي رسد که خود را ارزيابي کنيد ،چون ممکن است جايي از کار ايراد داشته باشد. به نظر ما خجالت کشيدن بيش از حد باعث ترس اجتماعي مي شود که يک مشکل ذهني است که لازم است براي در مان آن به پزشکان متخصص يا روانشناسان مراجعه کنيد.
شايد برايتان جالب باشد که چرا خجالت مي کشيد.ممکن است به خاطر محيطي باشد که به آن عادت کرده ايد يا روشي که بزرگ شده ايد.حوادث و اتفاقات مشخصي در گذشته ممکن است دليلي براي خجالت کشيدن شما در زمان کنوني باشد.اما در بيشتر مواقع ،خجالت زدگي ريشه در وراثت دارد.خيلي از مطالعات ثابت کرده است که ژنتيک يک عامل مهم در کمک کردن به فرآيند خجالت کشيدن است.در حيوانات هم همينطور است.سگ ها و اسب هايي که والديني خجالتي داشته اند،احتمال خجالتي بودنشان بيشتر است و احتمالا سخت تر تربيت مي شوند.بيشتر افراد خجالتي ،والدين و خويشاوندان خجالتي دارند و جاي تعجب نيست که آنها هم خجالتي بشوند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مردهاي خجالتي ديرتر از ساير افراد ازدواج مي کنند.اين افراد فرصت ها را از دست مي دهند. يکي از جنبه هاي منفي خجالتي بودن ،تمايل به مجهول بودن در فرد است.در اغلب موارد افراد خجالتي توان ابراز عقيده خود را ندارند و نمي توانند بيان کنند که حق با آنهاست.بنابراين در گوشه اي مي نشينند و اجازه مي دهند هرچيزي اتفاق بيفتد،حتي اگر بر خلاف ميل آنها باشد.در حق افراد خجالتي يک جور ناعدالتي هم صورت مي گيرد. زيرا آنها معمولا در کارشان خوب هستند ،اما به دليل خجالتي بودن و عدم داشتن اعتماد به نفس به خود اجازه درخشيدن نمي دهند و نمي گذارند مردم بفهمند آنها چه توانايي هايي دارند.از ديگر اثرات منفي خجالتي بودن نداشتن روابط متقابل مطلوب درافراد خجالتي است.زندگي اجتماعي افراد خجالتي به شدت تحت تاثير است.آنها از حضور در جمع اجتناب مي کنند و از گروه ها و اجتماعات کناره گيري مي کنند.اين امر نه تنها روي زندگي اجتماعي آنها تاثير منفي مي گذارد ،بلکه کار،خانواده و ديگر جنبه هاي زندگي آنان را نيز تحت الشعاع قرار مي دهد.
همانطور که خجالت کشيدن جنبه هاي منفي دارد ،جنبه هاي مثبتي هم دارد.افراد خجالتي معمولا مشاهده کننده هاي خوبي هستند و خود را در دردسر نمي اندازند;يا سعي مي کنند قبل از هر اقدامي محيط و موقعيت را ارزيابي کنند.آنها بدون فکر عمل نمي کنند و قبل از هر تصميمي چند بار آن را ارزيابي مي کنند.افراد خجالتي معمولا دوستان خوبي دارند.زيرا آنها در صحنه اجتماع مشکلاتي دارند و دوست پيدا کردن براي آنها به نظر نوعي وظيفه مي آيد.آنها با دوستانشان به شدت احساس صميميت و يکرنگي مي کنند و سعي مي کنند روابط دوستيشان را تقويت کنند و آن را حفظ کنند.آنها در دوستي افرادي با وفا و اهل تفکر هستند.
با اينکه خجالتي بودن بيشتر امري ارثي است ولي به مرور زمان مي تواند بهبود پيدا کند.برخي از افراد خجالتي که از والديني خجالتي متولد شده اند،توانسته اند بر خجالتشان غلبه کنند.آنها با بهبود دائمي خود ،افزايش عزت نفس و سعي در حضور در محيط هاي جديد توانسته اند تا ميزان زيادي بر خجالت خود غلبه کنند.
فقط به اين دليل که شما با اين خصوصيت متولد شده ايد ،اين معني را نمي دهد که بايد هميشه با اين خصيصه بمانيد. به خاطر اينکه خصوصيت خجالتي بودن از طريق وراثت از والدين به شما منتقل شده ،لزومي ندارد آن را يک عمر تحمل کنيد!در اين زمينه کاري انجام دهيد:
در فعاليت هايي شرکت کنيد که باعث مي شود با افراد ارتباط متقابل برقرار کنيد.
در آغاز خجالتي بودن امري طبيعي به نظر مي رسد.اما با گذشت زمان ،با تلاش در جهت آسان کردن روابط با افراد جديدي که مي بينيد و اجتماعي بودن تا جايي که امکان دارد،مي توانيد آن را کاهش داده و از بين ببريد.خود را ارزيابي کنيد و ببينيد چه نقاط قوت و خصوصيات مثبتي داريد.به مردم نشان دهيد در چه زمينه اي مي توانيد مفيد باشيد و ميتوانيد اگر خواستند بهشان پيشنهاد کمک بدهيد.اين امر نه تنها روابط اجتماعي شما را بالا مي برد بلکه اعتماد به نفس شما را نيز افزايش مي دهد.زيرا شما در بعضي زمينه ها خوب هستيد و اين باعث مي شود مردم از شما قدرداني کنند و شما به چشم بياييد.
آرام باشيد،با اعتماد به نفس باشد و خجالت نکشيد!

مترجم: فاطمه جديدي

منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Saeed System
08-02-2011, 12:45
به نظرتون مغز يه ادم خجالتي با مغز يه آدم پر رو چه فرقي داره دوستان؟

من نظر شخصی ندارم ولی یه مطلبی در رابطه با سوال شما پیدا کردم

تفاوت پردازش مغز افراد خجالتی با برونگراها

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مشاهده بیشتر بیماری های قلبی در افراد خجالتی باعث شد تا محققان دریابند که افراد خجالتی بیش از انسان های اجتماعی در معرض خطر مرگ ناشی از بیماری های قلبی یا سکته قرار می گیرند.

به گزارش جوان آنلاین، عموماً خجالت، احساسی است که با کمبود اعتماد به نفس و در رابطه اجتماعی با دیگران ظاهر می شود. قلب مردان اجتماعی سالم تر از مردان منزوی است به طوریکه افراد خجالتی 50 درصد بیشتر از سایرین بر اثر بیماری های قلبی و سکته جان خود را از دست می دهند.

البته بررسی ها نشان داد که اعتماد به نفس و اجتماعی بودن می‌تواند خطر مرگ بر اثر حملات قلبی و سکته مغزی را از بین ببرد.

هچنین در این پژوهش ، محققان عواملی چون استعمال دخانیات، کلسترول بالا و چاقی را در بروز بیماری های قلبی دخیل دانستند اما آنها هیچ رابطه ای بین انزوا و سایر بیماری ها مشاهده نکردند.
در ادامه بررسی ها نشان داد ، افرادی که از نظر روحی و شخصیتی خجالتی و گوشه گیرند از نظر بدنی ضعیف تر بوده و بیشتر در معرض بیماری قرار دارند. ،چرا که این افراد گوشه‌گیر دارای سیستم دفاعی ضعیف تری هستند و در صورت بروز بیماریها وضعیت سخت تری داشته و همانطور که گفته شد این گروه در مقابل بیماریهای سخت و سکته قلبی نیز بیشتر دچار مرگ و میر می شوند.

اما دسته ای دیگر ازاین افراد خجالتی‌بودنشان به خاطر ترس از قرار گرفتن در موقعیت‌های اجتماعی می باشد نشانه‌ای از عارضه‌ای به نام «اختلال اضطراب اجتماعی» باشد.

اما اخیرا نتایج یک تحقیق جدید نشان می‌دهد که مغز افراد خجالتی یا درون گرا در واقع جهان را به گونه‌ای متفاوت از انسانهای برون گرا، پردازش می‌کند. که دانشمندان زیادی را با سؤالات زیادی روبه‌رو ساخته است

در این تحقیق حدود 20 درصد از افراد با نوعی ویژگی شخصیتی موسوم به «حساسیت ادراکی حسی» یا SPS متولد می‌شوند که این ویژگی به عنوان یک گرایش یا عامل باز دارنده و یا حتی التهاب عصبی شدت پیدا می‌کند.

این ویژگی در برخی از کودکانی هم دیده می‌شود که خیلی به کندی در یک وضعیت جدید گرم می‌گیرند، نیاز به تنبیه اندکی دارند، به راحتی گریه می‌کنند و سوالات غیر معمول می‌پرسند یا افکار بسیار عمیقی دارند.

محققان در این پژوهش جدید هم چنین نشان دادند که این اشخاص فوق العاده حساس توجه بیشتری به جزئیات دارند و فعالیت مناطق خاصی از مغز آنها به هنگام پردازش اطلاعات بصری بیشتر از کسانی است که فاقد حساسیت بالا هستند.

افراد با ویژگی حساسیت بالا ترجیح می‌دهند زمان بیشتری برای تصمیم گیری وقت صرف کنند، هوشیارتر هستند و زمان بیشتری برای انعکاس خودشان نیاز دارند و از صحبت‌های کوچک سریعتر خسته می‌شوند.

همچنین بر اساس مطالعات قبلی این افراد از سر و صدا و جمعیت بیشتر آزار می‌بینند و تاثیر کافئین روی آنها بیشتر است.


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Saeed System
09-02-2011, 00:18
من فكر ميكنم مغز افراد خجالتي سرتونين كمتري ترشح ميكنه و در عوض دوپامينش بيشتره نظر شما چيه؟

منم همین نظر رو دارم چون روانپزشک هم که معمولا افراد وسواسی و استرسی یا خجالتی میرن

روانپزشک از داروهای استفاده می کنند که باعث عدم باز جذب سروتونین می شوند.

سروتونین یه نوع ناقل عصبی که در بیاد آوری خاطرات و عکس العمل ما در مقابل هیجان نقش مهمی داره.

در مورد دوپامین...من شنیدم که دوپامین یک جایزه ست....جایزه مغز.

مثلا کسی که تریاک میکشه دوپامین مغزش زیاد میشه انگار هر لحظه دارن بهش جایزه میدن الکی خوشحاله

مثلا زلزله بیاد میگه خوب چه خوب چه زندگی خوبی اینم یه تجربه شد.

دوپامین فکر نمیکنم افراد خجالتی دوپامینشون زیاد باشه.....

چون در شبکه (من و تو 2 )که در باره رولرکوسترها ( ترن های هوایی شهربازی) میگفت وقتی شما سوار ترن

هوایی میشید اون هیجان و آدرنالینی که در بدنتون پخش میشه وقتی که شما دوباره میبینید که سالمید و زنده

موندید باعث میشه دوپامین تو مغزتون پخش بشه...و میگفت دوپامین جایزه سوار شدن به رولرکوستر ..

بنابر این افرادی که در هفته چند بار سوار رولرکوستر می شدند اعتیاد پیدا می کردند ... و هر دفعه سوار یک

رولرکوستر سریعتر و ترسناک تر باید بشند که دوپامین بیشتری تو مغزشون ترشح بشه.....یه جور اعتیاد جدید.

Mahdi/s
09-02-2011, 01:08
سـلام..چه تاپیک خوبی....میبینم که خجالتی ها خجالت رو کنار گذاشتن و دارن باهم درموردش صحبت میکنن...خیلی عالی 3تا صفحه رو کامل خوندم..کلی هم با خودم کلنجار رفتم که پست بدم یا نه....:31:

اون بحث روانشناس و روانپزشک رو با اون دوستمون موافق ام....که این روانپزشک ها غیر از تجویر یه مشت قرض ارامبخش کار دیگه ای بلد نیستن.....که یا کبدت رو داغون میکنی...یا کلی عوارض دیگه پیدا میکنی.....

روانشناس هم نمیتونم باهاشون کنار بیام....آخه من میگم با هرکسی نمیتونم صحبت کنمنه از روی خجالت...از روی اینکه طرف مقابل ام ارزش شنیدن حرفای منو نداره....(یه کم مغرورانه اس اما خوب.....)...بخاطر همین هم نمیتونم توی 1جلسه...2 جلسه..10 جلسه..زنگیم رو براش تعریف کنم....اصلا نشدنی هست......

پس بهترینش همون خودمون هستیم.....اولین و آخرین راهش تلقینه.....باید به خودت تلقین کنی.....
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب اصلا چی شد که من تصمیم به پست دادن گرفتم اون مطلب فوق العاده ای بود که توی پست 21 دوستمون زحمت کشید....خط به خطش رفتارهای من بود.....مثلا اینا....


مردهاي خجالتي ديرتر از ساير افراد ازدواج مي کنند.
اين افراد فرصت ها را از دست مي دهند.
،تمايل به مجهول بودن در فرد است.
در اغلب موارد افراد خجالتي توان ابراز عقيده خود را ندارند و نمي توانند بيان کنند که حق با آنهاست.بنابراين در گوشه اي مي نشينند و اجازه مي دهند هرچيزي اتفاق بيفتد،حتي اگر بر خلاف ميل آنها باشد
.در حق افراد خجالتي يک جور ناعدالتي هم صورت مي گيرد.
نمي گذارند مردم بفهمند آنها چه توانايي هايي دارند.
.آنها از حضور در جمع اجتناب مي کنند و از گروه ها و اجتماعات کناره گيري مي کنند

افراد خجالتي معمولا مشاهده کننده هاي خوبي هستند
سعي مي کنند قبل از هر اقدامي محيط و موقعيت را ارزيابي کنند.
آنها بدون فکر عمل نمي کنند و قبل از هر تصميمي چند بار آن را ارزيابي مي کنند.
افراد خجالتي معمولا دوستان خوبي دارند.
.آنها با دوستانشان به شدت احساس صميميت و يکرنگي مي کنند و سعي مي کنند روابط دوستيشان را تقويت کنند و آن را حفظ کنند.
آنها در دوستي افرادي با وفا و اهل تفکر هستند.همه قسمت هاش مو به مو رفتارهای منو شرح داده بود ...قسمت های قرمز که دیگه هیچی...خود خودمه:31:
========================================

با اينکه خجالتي بودن بيشتر امري ارثي است ولي به مرور زمان مي تواند بهبود پيدا کند.برخي از افراد خجالتي که از والديني خجالتي متولد شده اند،توانسته اند بر خجالتشان غلبه کنند.آنها با بهبود دائمي خود ،افزايش عزت نفس و سعي در حضور در محيط هاي جديد توانسته اند تا ميزان زيادي بر خجالت خود غلبه کنند.البته غیر از این قسمتش....اصلا ارثی نیست........ماشاا...پدر ام که زبونی دارن بیا و ببین.....مامان هم تقریبا از پس خودش برمیاد.....:31:
======================================
خوب حالا اصل ماجرا که من پست دادم این بود که حرفای دوستان رو میخوندم میدیدم یه جورایی بهم مربوط میشه....من آدم کم رو و خجالتی هستم.....اما با آشنا ها....با غریبه ها اصلا رو دربایستی ندارم به هیچ وجه......حتی تو اجتماع هم اگه تنها باشم خیلی عالی و خوب کارم رو اجام میدم..راحت صحبت میکنم....فرقی هم نداره طرف مقابل ام کی باشه.....اما خانواده که همرام باشه اصلا نمیتونم...میشم یه آدم بی دست و پا......

حتی یکی غریبه باشه.....خیلی راحت ام باهاش....بودن هیچ خجالتی صحبت میکنم و کارم رو انجام میدم....اما همون آدم غریبه اگه بعد از 1 ساعت آشنا بشه دیگه نمیتونم.:31:....اون حرفایی که تا 1ساعت پیش راحت میگفتم رو نمیتونم بگم...طرز حرف زدنم تغییر میکنه..خلاصه عوض میشم دیگه..هرچی این اشنایی هم صمیمی تر بشه و نزدیک تر خجالت منم بیشتر میشه...نمیدونم چرا....:31:
===========================================
چه جالت همی امشب یه اتفاقی برام افتاد که بازم بخاطر کم رویی هیچی نگفتم..انقدر عصبانی بودم که مجبور شدم حرفایی که میخواستم بزنم رو برای خودم تو پروفایلم بنویسم.....جالبشی اینکه دقیقا تو همین حال و هوا با ایت تاپیکه رو به رو میشم...
-------------------------------------------------------------------------------------

ببخشید پر حرفی شد.....:20:
-------------------------------------
ویرایش....
ببخشید فوبیا رو توضیح میدید چی هست اصلا..؟؟

Amir Hossein
09-02-2011, 01:19
من به حدی خجالتی ام که بعضی موقع ها وقتی تنها هم هستم یه سری کار هارو نمیکنم!!!!!!!!!!!
خیلی وقت ها این خجالتی بودن کار دستم داده
مثلا دستشویی کجاست!!
سوال از معلم نپرسیدن!!
از کسی درخواستی نکردن!!
پشت تلفن عین برگ چغندر حرف نزدن!!
.....
ولی به رفیق های خیلی صمیمیم یه چیز هایی میگم که آدم های خیلی پر رو هم نمیگن:31:

part gah
09-02-2011, 10:11
عوامل خجالتي بودن و راههاي درمان

وارد مهماني مي شويد، به افراد حاضر نگاه مي كنيد و بلافاصله قلبتان شروع به زدن مي كند. كف دستهايتان خيس عرق مي شود، نمي توانيد نفس بكشيدومطمئن هستيدآنچه رابراي گفتن آماده كرده ايد، مسخره به نظر خواهد رسيد و همه درباره شما بد فكر خواهند كرد.
خجالت كشيدن – ناراحت بودن در هر شرايط كه با ديگران صحبت مي كنيد – از آنچه تصورش را مي كنيد عادي تر است. اين حالت مثل ترس از اجتماع (phobia) نيست. ترس از اجتماع بسيار وسيع تر از خجالت كشيدن ساده است. در ترس از اجتماع، نسبت به تمام فعاليتهاي اجتماعي ترس دائمي و زياد وجود دارد. نتيجه ترس از اجتماع اضطراب شديد يا اجتناب از آن موقعيت است. مي توانيد با کمک گرفتن از دوستان هم خجالت و هم ترس از اجتماع را کاهش دهيد.
دليل خجالت كشيدن چيست؟

برخي از متخصصان معتقدند كه يك زمينه ژنتيكي براي خجالت كشيدن وجود دارد. درست است كه هر نوزادي با خلق و خويي ذاتي به دنيا مي آيد اما کودکان حساس تر بيشتر مستعد خجالت كشيدن هستند، اما در واقع هيچ گونه اطلاعات دقيقي وجود ندارد كه نشان دهد اين کودکان حتما‌‌ً خجالتي بار مي آيند. از طرفي، به نظر مي رسد كه تجارب زندگي مي تواند خجالتي بودن را تحت تاثير قرار دهد. علت اين كه افراد خجالتي اعتماد به نفس پاييني دارند، هم همين است. آنها تصور مي كنند آنچه بايد بگويند، ارزش گوش دادن ندارد. بنابراين مي ترسند، كه ديگران آنها را نپذيرند. بيشتر افراد فكر مي كنند که افراد خجالتي درون گرا هستند، اما در كمال تعجب بسياري از افراد برون گرا هم خجالتي هستند. در حقيقت، بسياري افراد سرشناس و حتي سياستمداران هم خجالتي هستند. آنها در نقشي كه تعيين مي شود و تحت كنترل آنهاست، فوق العاده اند، اما زماني كه در موقعيتهاي اجتماعي هستند، بي اختيار خجالت مي كشند.
شما ممكن است درون گرا باشيد، اما لزوماً خجالتي نيستيد. چرا؟ افراد درون گرا ذاتاً صريح هستند، افراد خجالتي اغلب به اشتباه متكبر و مغرور فرض مي شوند اما لزوماً اعتماد به نفس پايين ندارند.افراد درون گرا ممكن است در موقعيتهاي اجتماعي، احساس بهتري داشته باشند اما افراد خجالتي در چنين مواقعي احساس ناراحتي مي كنند. چندين نكته مثبت در خجالتي بودن وجود دارد: افراد خجالتي تمايل دارند تا شنونده خوبي باشند.مي خواهند تا دوستان نزديكي داشته باشند و با آنها هم بسيار رو راست هستند.

part gah
09-02-2011, 10:32
چند نکته براي رفع خجالتي بودن :

1.فهرستي از همه ويژگيهاي خوب خود تهيه كنيد. اين كار به شما كمك مي كند تا با عوامل تضعيف كننده مبارزه كنيد.

حتي متن گفتگو ها را بنويسيد و تا زمان رفتن، آن را مرور كنيد با اين کار ، بيشتر احساس مي كنيد كه مي توانيد از عهده حضور در آن موقعيت اجتماعي برآئيد.

2.از قبل برنامه ريزي كنيد. اگر قرار است وارد جمعي شويد، درباره نكته هاي قابل بحث فكر كنيد، 3.سعي كنيد پاسخ ديگران را بدهيد و نگاهتان با ديگران برخورد كند. لبخند بزنيد. تعارف و احوال پرسي كنيد. اگر سعي كنيد با ديگران معاشرت كنيد، آنها هم به شما احترام خواهند گذاشت. افراد خجالتي اغلب اشتباهاً متكبر و مغرور تلقي مي شوند،زيرا احساس ناراحتي آنها سبب مي شود، خود را از ديگران دور كنند. اگر خود را وادار كنيد تا به ديگران پاسخ دهيد، آنها هم به شما پاسخ مي دهند و عكس العمل مثبتي را كه شما براي غلبه بر ترستان نياز داريد، به شما خواهند داد.

كلاسهاي عمومي شركت كنيد؛ اين كار، باعث مي شود تا شما بر ترس خود غلبه كنيد.

4.صحبت كردن در جمع را ياد بگيريد. اگر از حرف زدن در اجتماع مي ترسيد، خود را آموزش دهيد يا در 5.هرگز به فرزندتان نگوييد: « خجالتي. اگر فرزند خجالتي داريد، هرگز در حضورش به كسي نگوييد كه خجالتي است. اين كار اصلاً كمكي نمي كند.



6.دارو درماني كنيد: اگر نكات بالا به شما كمك نمي كند،با نظر پزشک از داروهاي مناسب استفاده کنيد. 7.درمان كنيد. اگر خجالت، واقعاً شما را آزار مي دهد، روان درماني كنيد زيرا يافتن علت احساس بي اهميتي شما و منشاء آن به درمان اين حالت كمك فراواني مي كند.

Spiffy
09-02-2011, 10:40
کافیه آدم خجالتی بره به سمت چیزی که ازش خجالت میکشه
مثلا اگه خجالت میکشه با یکی تلفنی یا رودررو حرف بزنه، اینکارو هرچند که خیلی سخته براش و موجب لرزشش میشه انجام بده

Saeed System
09-02-2011, 11:51
من یه مشکلی که دارم از دخترا خیلی خجالت می کشم...

مثلا دیروز داشتم تو پیاده رو راه می رفتم...بعد جلومو دیدم یه دختر داشت میومد ...من سریع پریدم تو خیابون بعد دیدم بازم

فایده نداره خجالت می کشم....یه اتوبوس کنار پیاده رو پارک کرده بود من سریع رفتم پشت اون اتوبوس یه جور

هماهنگ که هم دختره هم من همدیگرو نبینیم.....

نمیدونم ولی خیلی خجالت می کشم از دخترا ....نمیدونم چرا اینجوریم:13:

ولی از پسرها و مردها و پیرمردها و پیره زنها اصلا خجالت نمی کشم....خیلی عادی.

یه بار داشتیم تو پارک پینگ پونگ بازی می کردیم با دوستم امیر بعد یهویی 3 تا دختر اومدن گفتن به ما هم یاد

میدید.....من دیگه نزدیک بود سکته کنم نمیدونم چه طوری گذشت فقط اگر 2 دقیقه دیگه می موندن فرار می

کردم...دست و پام میلرزید + صدام + قیافم تابلو خجالتی میکشم.

بعد دوستم به 1 دونشون یاد داد و باهاش بازی کرد بعد نوبت یکی دیگشون شد که امیر گفت تو بیا بهش یاد بده

بعد من دیگه گفتم الانه که غش کنم سریع گفتم نه نه من بازی نمیکنم....باد میاد نمیشه ....

همین الانم که یادم افتاد دارم میلرزم

ولی مثلا اگر یه جایی باشه که مهم باشه باید برم و توش دختر باشه از کلونازپام استفاده می کنم 2 میلی گرم بخورم اصلا دیگه

خجالت نمیکشم 10 تا دختر باهم از کنارم رد بشن بهش فکر نمیکنم اصلا دیگه فکر نمیکنم کسی منو نگاه میکنه...میگم مگه من کی

هستم که کسی منو نگاه کنه ( وقتی کلونازپام میخورم)....یه شخصیت دیگه میشم

خلاصه خداروشکر این کلونازپام به وجود اومده...منم معمولا ماهی 1 بار برای مهمونی خونه فامیل استفاده می کنم اصلا برای سوئ

استفاده ازش استفاده نمیکنم اتفاقت خیلی هم بدم میاد چون حافظم رو کلا برای اون روز ضعیف میکنه و هیچی یادم نمیاد ...هیجانم رو

به شدت سرکوب میکنه....چیزی به نام آدرنالین دیگه ساخته نمیشه تو بدنم برای همین خیلی آروم و ریلکس میگذره....

اتفاقا یه بار تو پارک بودیم کلونازپام زده بودم بعد یه دختره من چون عینک میزنم منو مسخره کرد گفت ادای آهنگ مهرنوش (خواننده)

بلند آواز خوند گفت : تو که چشمات خیلی ضعیفه........بعد منم جوابشو دادم.

Saeed System
09-02-2011, 12:49
البته غیر از خجالت به سنتون هم برمیگرده....نمیدونم چند سالتونه ولی در دوران بلوغ خجالت از جنس مخالف طبیعی هست.....

من 22 سالمه.....یه مشکل دیگه هم که دارم اینه که اگر زیاد خوشتیپ کنم لباس براق شلوار تنگ

کتونی اسپرت موهامو حالت خاص درست کنم اعتماد به نفسم به شدت کاهش پیدا میکنه یعنی دیگه اصلا

نمیتونم از خونه بیام بیرون.....یعنی فقط کافیه تو اون حالت خوشتیپی یه دختر نگاهم کنه

یه بار اتفاقا همینجوری شد تازه لباس خریده بودم تو پیاده رو راه میرفتم یهو دیدم 4 تا دختر زل زدن به من

تا 5 ثانیه نگاهشون کردم و انقدر فشار اومد رو اعصابم از خجالت که یهویی نشستم زمین ....

برای همین همیشه حالت موهام عادیه و مثل بقیه پسرها نیستم که من نمیدونم چه طوری وقت میرن تو

چشم و خوشتیپ میکنن و همه نگاهشون میکنن خجالت نمی کشن ...

Spiffy
09-02-2011, 13:39
ممکنه شما خودتونو از دخترا کم فرض کنید
یا به خودتون اعتماد ندارید
من دقیقا احساستونو درک میکنم
لابد بعدا هم عذاب وجدان میگیرید یا میخواید به یه جا زل بزنید
مشکلی نیست فقط باید قبل از اینکه به دخترا نزدیک بشید عصبانی بشید
جدن حالا جدا از راه حل هایی که دوستان خواهند گف ، این عصبانی شدن خیلی متحول میکنه دیگه خجالتی بودن و دست لرزیدن و تند تند زدن قلب بیمعنا میشه
تازه طرف مقابل شروع میکنه به لرزیدن
اصلا دختر کیه که تو رو بلرزونه :5:
تو به راحتی میتونی دخترارو دست بندازی بدون اینکه کلنازپام بخوری
میتونی باهاون راحت صحبت کنی
تو میتونی!

part gah
09-02-2011, 14:43
چگونه بر کمرویی خود غلبه کنید

آیا به دلیل کمرویی حضور در یک مهمانی برایتان مشکل است؟ دفعه دیگری که به یک مهمانی دعوت شده و از حضور در آن وحشت دارید، به این مطلب فکر کنید که هرچند خجالتی بودن و کمرویی مشکل بیش از ۴۰% از کل افراد جهان است، اما این امر به این معنا نیست که این عده محکوم به زندان ابد هستند.
به گفته روانشناسان، هر کسی میتواند با انجام اقدامات اولیه که شامل ورود تدریجی به موقعیتهای جدید اجتماعی است، بر خجالتی بودن خود غلبه کند. شاید چندان عجیب نباشد که برناردو کاردوچی (Bernardo Carducci) یکی از بهترین متخصصان در زمینه کمرویی، زمانی درگیر همین مشکل بوده و با آن مبارزه کرده است.
کاردوچی که اکنون سرپرست انستیتوی تحقیقاتی کمرویی ساوت ایست (Southeast Shyness Research Institute) در دانشگاه ایندیانا است، درباره دوران نوجوانی خود میگوید :" من دوستان زیادی داشتم اما هرگز با دختری قرار نگذاشته بودم" و اکنون کمرویی"چیزی است که بر روی آن کار میکنم."

● بروز کمرویی


کاردوچی میگوید که برخلاف اعتقاداتی که وجود دارد، کمرویی تا حدی که تصور میشود تغییر ناپذیر نبوده و از بدو تولد در انسان وجود ندارد. به این دلیل که ایجاد حالت کمرویی نیازمند شکل گیری شناخت و تشخیص وجود خود است که تازه پس از ۱۸ ماهگی شروع به شکل گیری میکند. به گفته وی، کمرویی احساسات مختلفی چون خود آگاهی مفرط، خود سنجی منفی و توجه منفی به خویشتن را دربر میگیرد.
"افراد خجالتی طوری رفتار میکنند که انگار تمام مدت آینه ای در مقابلشان قرار گرفته است."
البته با تمام اینها، ژنها هم در وجود این حس نقش دارند. حدود ۱۵% از نوزادان با "خوی محتاط و محجوب" متولد میشوند به این معنا که آنها نسبت به تجربیات تازه واکنشهای شدیدی نشان میدهند. برای مثال آنها از شنیدن صدای ترکیدن یک بادکنک از ترس بدن خود را جمع و منقبض میکنند.
به گفته جوناتان چیک (Jonathan Cheek) روانشناس، همچنین اگر یکی از دوقلوهای همسان، کمرو باشد، دیگری نیز به احتمال فراوان خجالتی خواهد بود. او می افزاید:" البته این بدان معنا که کمرویی از پیش تعیین شده و ارثی بوده یا اینکه غلبه بر آن غیر ممکن است، نیست. اما اصولا عده ای به طور مادرزاد نسبت به کمرو شدن مستعدتر از افراد دیگر هستند.

morsadr
09-02-2011, 15:46
روانپزشک با داروهاش بد بخت میکنه.حاضرم اثبات کنم.چون تحقیقات زیادی داشتم.پشتوانه بسیار قوی هم دارم واسه این گفته هام.
حکم کلی برای تمام روانپزشکان هست.

---------- Post added at 04:52 PM ---------- Previous post was at 04:50 PM ----------

اکثر تحقیقات صورت گرفته در زمینه های روانی توسط روانشناسان انجام میگیره.شما کی شنیدید تو اخبار بگن روانپزشکان دریافتند....... .
اکثرا میگن : روانشناسان معتقدند که .....
روانشناسان دریافتند ........
روانشناسان در تحقیقات صورت گرفته .......

بله . کار روان شناسان شناختن و شناساندن می باشد و تحقیقات کار آنان می باشد ولی این امر مغایرتی با یک گروه علمی دیگر مانند روان پزشک ندارد .:13: . کار روان پزشک درمان بیماریهای روحی و روانی فرد با روشهای مختلف می باشد که روان درمانی کار درمانی و دارو درمانی جزئی از آنها می باشد . شما نمی تونید بگید چون روان شناسان تحقیقات می کنند از همه بالا ترند چون روان پزشکان دارو می دهند بد بخت می کنند .شما از کجا می دانید که روانپزشکان تحقیق نمی کنند ؟
بازم عرض می کنتم و تاکید می کنم که هر علمی جایگاه خاص خودش را دارد و جای خودش محترم و کارایی خودش را دارد و شما و یا بنده در حدی نیستیم که با یک سری مطالعات و تحقیقات بیاییم یک علم را زیر سوال ببریم . لطفا کمی با دید باز تر به مسائل اطراف خود نگاه کنید و از پوسته خود خارج شوید .
موفق باشید :11:

part gah
09-02-2011, 20:01
ببخشید بین پستا فاصله افتاد.....ادامه همون مبحثه...دوست دارم به دوستانی که این مشکل و دارن جدی جدی یه کمکی بشه:11:
================================================== =================

● وضعیت کلی یک شخص کمرو


به گفته کاردوچی، به طور خلاصه، افراد کمرو تمایل دارند رفتاری دوستانه و مطمئن به خود داشته باشند، اما به نظر نمیرسد بدانند چگونه این کار را انجام دهند. آنها بیش از همه به خاطر افراط در خودآگاهی، در موقعیتهای جدید اجتماعی دیرجوش بوده و به آهستگی با محیط هماهنگ و آشنا میشوند.
"این افراد وارد یک فضای اجتماعی میشوند اما اگر در طی ۱۰ دقیقه نتوانند احساس راحتی کنند، برمیگردند و از این محیط فرار میکنند." در نهایت، افرد کمرو دارای حالتی هستند که کاردوچی آنرا "منطقه آسایش محدود" مینامد. این افراد ممکن است اجتماعی به نظر برسند و دوستانی هم داشته باشند اما در واقع دارند در یک حلقه کوچک از معاشرین، مدام به تکرار رفتارهای مشخصی میپردازند و تمایلی به قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی تازه ندارند.
کاردوچی اشاره میکند که با تمام اینها، کمرویی وابسته به عزت نفس نیست. این افراد میتوانند در جنبه های خاصی از زندگی خود بسیار با اعتماد به نفس باشند، برای مثال آنها میتوانند در مقابل صدها نفر به معرفی موضوعی بپردازند، اما تصور یک گفتگوی ساده و معمولی با یک غریبه آنها را به شدت مضطرب میکند.


××××××××××××××××××××××××× ××××××××××××××××××××××××× ××××××××××××××××××××××××× ×××


● از درمان خود نترسید



برای مقابله با کمرویی چند روش وجود دارد. یکی از آنها آموختن تکنیکهای تمدد اعصاب و رها کردن افکار است. به گفته چیک، افراد میتوانند با آموختن این روشها خود را در شرایط مختلف اجتماعی تصور کرده و در همین حال با تنفس آهسته و عمیق خونسردی خود را حفظ کنند.
آنها میتوانند چگونگی توسعه بخشیدن به منطقه آسایش را بیاموزند. کاردوچی میگوید یک روش مناسب برای انجام اینکار داوطلب شدن در کارهاست. "هنگامی که داوطلبانه به انجام کاری میپردازیم، اطرافیان اهمیت چندانی به میزان مهارت ما ندارند، این افراد به زمانی که شما در اختیارشان قرار میدهید نیاز دارند و به این ترتیب شما مدام در حال بررسی و انتقاد از خود نخواهید بود."
هر دو این روانشناسان عقیده دارند که غلبه بر کمرویی باید تدریجی و گام به گام انجام بگیرد. برای مثال اگر مرد کمرویی قصد دارد از خانم همکارش دعوت کند که با هم قراری غیر کاری داشته و بیشتر با یکدیگر آشنا شوند، اولین هدف او باید این باشد که در ابتدا بتواند با او در مورد مسائل معمول کاری صحبت کند.
این شخص باید قبل از این کار، گفتگویی مشابه را با یک دوست یا مشاور تمرین کند. سپس این شخص میتواند در گفتگوی بعدی خود با این خانم، در مورد موضوعی کمی خودمانی تر و خارج از محدوده کار نیز صحبت کند تا اینکه به آن مرحله از راحتی برسد که بتواند او را به قراری خارج از محل کار دعوت کند.
یک نکته مهم این است که افراد کمرو نباید مسئولیت تمام برخوردهای ناموفق اجتماعی را بر گردن خود بگذارند و همواره خود را مقصر بدانند. شاید با تمام این کوششها، باز هم طرف مقابل علاقه ای به صحبت کردن یا بیرون رفتن با این شخص نداشته باشد و این لزوما نشانه ناتوانی شخص کمرو در ایجاد ارتباط نیست.

Mehran-King
09-02-2011, 20:12
بوجود آمدن ترس و اضطراب باعث بوجود آمدن یک سری واکنش های نابهنجار در فرد می شود که با فشار روانی توام است. برخی از این واکنش عبارتند از: تپش سریع قلب، لرزش بدن، عرق بیش از حد معمول بدن، تکرر ادرار، عدم کنترل ادرار و … همگی از نشانه های ترس و اضطراب و از عوارض آنهاست. البته لازم به ذکر است که ترسها را می توان به دو دسته تقسیم کرد.
- ترسهای طبیعی و بهنجار- که احساس ترس در برابر یک خطر واقعی یک تجربه بهنجار پدید می آید مانند عبور از یک منطقه خطرناک در شب.
- ترسهای نابهنجار- که منظور ترسی است که از خطر واقعی نبوده و اکثر مردم در چنین موقعیتی نمی ترسند. مانند ترس از حیوانات، ترس از صحبت کردن در جمع، ترس از مکانهای بسته و … که فرد مبتلا به آن از غیرمنطقی بودن آن آگاه است.
یکی از انواع این ترسهای نابهنجار که در دوره نوجوانی و جوانی بسیار دیده می شود «سرخی هراسی یا ترس از سرخ شدن صورت» است که یک تر س غیر معمول و غیرمنطقی از سرخ شدن صورت است. یکی از انواع این ترسهای نابهنجار که در دوره نوجوانی و جوانی برخی اوقات دیده می شود «سرخی هراسی یا ترس از سرخ شدن صورت» است که یک تر س غیرمعمول و غیرمنطقی از سرخ شدن صورت است. هر چند این اختلال مانند سایر تظاهرات دیگر اضطرابی، خیلی شایع نیست اما به علت سوالاتی که در بخش مشاوره در مورد این مشکل بیان شده بود، لازم دیدیم که به طور مختصر ، به بررسی این اختلال بپردازیم.
در این نوع ترس بیمارگون، فرد نگران این مساله است که مرکز توجه دیگران قرار بگیرد. این دسته از افراد عموماً از مکانهای عمومی، صحبت کردن در جمع، مورد تشویق قرار گرفتن و یا شرایطی که تعداد زیادی از افراد جمع هستند، اجتناب میکنند و متاسفانه همین واکنش آنها باعث می شود که شدت این مشکل افزایش یابد. افرادی که از این بیماری رنج می برند، همواره سعی دارند سرخی صورت خود را بپوشانند، غافل از اینکه این اقدام باعث شدت گرفتن مشکلاتشان می شود.
ترس از سرخی چهره می تواند با علائم دیگری مانند تنگی نفس، گیجی، تعریق بیش از حد، لرز، تهوع، خشکی دهان، احساس مریضی، تپش قلب، ناتوانی در صحبت کردن یا فکر کردن، ترس از مردن، ترس از دست دادن کنترل، احساس غیرواقعی بودن و یا حمله اضطراب همراه باشد. اگر شما جز آن دسته نوجوانانی هستید که وقتی در موقعیتهای اجتماعی قرار می گیرید صورتتان سرخ شده و یا هر یک از این علایم را از خود نشان میدهید باید بدانید که این مشکل تنها شما نیست. بسیارند دختران و پسران نوجوان و جوانی که از این مشکل رنج می برند اما تنها در مورد آن صحبت نمی کنند- اما باز هم جای نگرانی وجود ندارد چرا که انواع ترسها، از جمله سرخی هراسی دارای درمانهای موثر و مفیدی است و در صورتیکه در اجرای شیوه های درمانی آن تلاش لازم را به خرج دهید، این مساله قابل درمان است.


درمان

برای درمان انواع هراسها از جمله سرخی هراسی توصیه می شود که:

خود را در معرض موقعیتهای هراس آور قرار دهید

رفتار درمانی شناختی (یکی از روشهای درمان در روان شناسی)، از روش مواجهه با محرک اضطراب آور، استفاده می کند. برای مثال اگر شما در هنگام مواجه شدن با یک جمعیت زیاد، دچار احساس اضطراب می شوید و چهره تان سرخ می شود، احتمالاً بعد از آن واقعه سعی خواهید کرد که وارد فضاهای پرجمعیت نشوید. اما این رویکرد درمانی تاکید می کند که این دسته از افراد با ترسها و هراسهای خود رو به رو شوند و از آن فرار نکنند. هرچند که به ظاهر این رویکرد درمانی، رنج آور است اما مراجعه منظم نزد روان درمانگر و همچنین یادگیری شیوه های «تن آرامی» در پشت سر گذاشتن این نوع اضطراب بسیار موثر است.

صحبت کردن در مورد ترسها، در کاهش اضطراب موثر است

گفتگو درمانی، یک روش درمان سنتی است که در آن افراد وادار می شوند در مورد ترسها، نگرانیها و اضطرابهای خود صحبت کنند. هرچند این روش درمانی، یک روش قطعی نیست اما در جلسات اولیه درمان، نقش تسکین دهنده دارد.

تاثیر داروها بر سرخی هراسی

هرچند که در زمینه بسیاری از ترسهای مرضی مانند ترس از ارتفاع، ترس از رانندگی، ترس از حیوانات و … رفتاردرمانی می تواند موثر باشد اما در زمینه سرخی هراسی، گاه لازم می گردد که افراد با تجویز روان پزشک، تا بهبود کامل، بطور مقطعی دارو مصرف نمایند.
ترس از سرخی چهره می تواند با علائم دیگری مانند تنگی نفس، گیجی، تعریق بیش از حد، لرز، تهوع، خشکی دهان، احساس مریضی، تپش قلب، ناتوانی در صحبت کردن یا فکر کردن، ترس از مردن، ترس از دست دادن کنترل، احساس غیر واقعی بودن و یا حمله اضطراب همراه باشد


انرژی درمانی

مطالعات نشان داده که انرژی درمانی یک از موثرترین روشهای درمانی، در سرخی هراسی به شمار می رود. زیرا این نوع درمان، سریع، ایمن، موثر و بادوام است.
روش های درمانی دیگر، بهره گیری از تمرینات یوگا است. یوگا باعث تنظیم ضربان قلب و همچنین تسکین اعصاب افراد مضطرب می گردد و باعث کاهش تحریک پذیری سیستم عصبی این دسته از افراد می گردد. مهمترین نقش یوگا در درمان سرخی هراسی، توانایی کنترل یافتن فرد بر روی واکنشهای بدنی از جمله سرخی صورت است.


قصد متناقض

و آخرین روش درمانی پیشنهادی ما «قصد متناقص» و یا «تمرین منفی وابستگی» است. در این روش به افراد آموخته می شود که به جای مبارزه با سرخ شدن صورت، به طور ارادی خود را در موقعیتی قرار دهد که صورت، سرخ شود. مثلاً هر زمان و یا هر مکانی که احتمال میدهد، صورت وی سرخ می شود حتماً با این موقعیتها مواجه شود. این تمرین باید به طور مستمر و هر روزه انجام گردد تا به مرور زمان کنترل رفتار و احساسات به دست فرد مبتلا قرار بگیرد. این تمرین روشی برای توانایی یافتن در بخشها و واکنشهایی از بدن است که افراد گمان می کنند نمی توانند بر آن تسلط و کنترل پیدا کنند.

part gah
09-02-2011, 20:17
۱۰ هراس (فوبیا) شایع

آیا از خزندگان چندش آور می ترسید؟ آیا از صدای رعد وحشت می کنید؟ نگران نباشید. شما تنها نیستید. طبق آمار منتشره از سوی مرکز ملی سلامت ذهنی آمریکا، در حدود ۱۰٪ از مردم درگیر نوعی هراس هستند. توضیحات متعددی از جمله نظریه های تکاملی و رفتاری، برای چگونگی پدیدآمدن و رشد هراس در انسان وجود دارد. امّا علت آن ها هر چه که باشد، هراس ها قابل درمانند و می توان با روش های شناخت درمانی و رفتار درمانی برآن ها فائق آمد.
هراس های زیر، شایعترین هراس هایی هستند که به عوارضی از قبیل سرگیجه، تهوّع و نفس تنگی می انجامند. در برخی موارد، این عوارض تشدید شده و به حمله های ناشی از وحشت منجر می شوند. ▪شایعترین هراس ها عبارتند از:
۱) هراس از عنکبوت ( Arachnophobia )
این هراس در زنان بیشتر از مردان وجود دارد.
۲) هراس از مار ( Ophidiophobia )
معمولاً به علل تکاملی، تجربیات شخصی یا تأثیرات فرهنگی به وجود می آید.
۳) هراس از ارتفاع ( Acrophobia )
این هراس ممکن است به حمله های اضطراب و خودداری از قرار گرفتن در مکان های مرتفع بیانجامد.
۴) هراس از وضعیت های غیرقابل گریز ( Agoraphobia )
این هراس شامل مکان های شلوغ، فضاهای باز و وضعیت هایی که احتمال حمله های ناشی از وحشت باشد. می گردد. گاهی این هراس آنقدر زیاد می شود که شخص حتی از خروج از خانه هم می ترسد.
تقریباً در یک سوم افرادی که دارای اختلال وحشت هستند، این نوع هراس رشد می یابد.
۵) هراس از سگ ( Cynophobia )
این هراس معمولاً به تجربیات خاص شخصی، مانند گاز گرفته شدن توسط سگ در دوران کودکی، ارتباط دارد.
۶) هراس از رعد و برق ( Astraphobia )
اسامی دیگر این هراس Brontophobia ، Tonitrophobia یا Ceraunophobia است.
۷) هراس از تزریق ( Trypanophobia )
مثل برخی دیگر از هراس ها، این هراس هم گاهی درمان نشده باقی می ماند زیرا افراد از قرار گرفتن در موقعیت و امتحان کردن می ترسند.
۸) هراس از موقعیت های اجتماعی ( Social Phobias )
در بسیاری از موارد، این هراس می تواند آنقدر جدّی شود که به دوری جستن فرد از رویدادهای اجتماعی و مکان های عمومی بیانجامد.
۹) هراس از پرواز ( Pteromerhanophobia )
معمولاً با استفاده از «در معرض قراردادن» درمان می گردد. یعنی فرد به تدریج و کم کم پرواز را تجربه می کند.
۱۰) هراس از آلودگی ( Mysophobia )
این هراس احتمالاً با اختلال وسواس فکری عملی ارتباط دارد.
================================================== ========
این مطلب خیلی عمومیت داره من خودم بعضی از این ترسها رو دارم.....مثلا ترس از ارتفاع...روشی که از بچه گیم دارم اینه از هر چی بترسم به سمتش حمله ور میشم....یعنی اگه از ارتفاع بترسم برای یه مدت طولانی میرم لبه یه جای بلند میشینم یا وامیستم....یه نوع زجر دادن....و بعد از یه مدت به اون حال عادت میکنم....البته باید تنها باشم اگه کسی پیشم باشه هول میکنم خودمو پرت میکنم پایین:31:

Saeed System
09-02-2011, 23:10
دوستان من امروز یه چیزی رو امتحان کردم که خیلی خوب جواب داد و من استرسم از بین رفت و به شادی تبدیل شد....

من بعدظهر 1 لیوان چای سبز با 2 قاشق عسل مخلوط کردم خوردم......وقتی رفتم بیرون با دوستان اولش خیلی آرام بودم

انگار کلونازپام خورده بودم خیلی ریلکس.....بعد ریلکسیم کمتر شد و شادیم بیشتر شد...به طوری که حدود ساعت 8 شب

من جلوی 5-6 نفر داشتم تکنو میزدم ( حالت ورزشی) و بالا پایین میپریدم خداشاهده خیلی خوب جواب میده.....

1 لیوان چای سبز با 2 قاشق عسل

hamid_diablo
10-02-2011, 18:12
سلام دوستان
چه تاپیک خوبیه.ببینم جالتی بودن با اعتماد به نفس پائین رابطه داره
من خودم یه جوراییم .بعی وقتها به شدت اعتماد به نفسم میره بالا مخصوصا وقتی که تو دانشگام نمیدونم چرا ولی فکر کنم
به خاطر حس رقابت جوییمه که دوست دارم همیشه برتر و بالاتر از دیگران باشم
ولی بعی اوقات خجالتی میشم اونقدر که حتی نمیتوم حرف بزنم
نمیدونم چرا اینجوری میشه

H a m e e d
10-02-2011, 18:45
منم از حضور در جاهای عمومی و شلوغ خیلی هراس دارم.
بدتر از اون اینکه قرار باشه توجه اون جمع به من معطوف بشه یا یه مطلبی رو جلوی یه جمعی ارائه بدم.


آنها میتوانند چگونگی توسعه بخشیدن به منطقه آسایش را بیاموزند. کاردوچی میگوید یک روش مناسب برای انجام اینکار داوطلب شدن در کارهاست. "هنگامی که داوطلبانه به انجام کاری میپردازیم، اطرافیان اهمیت چندانی به میزان مهارت ما ندارند، این افراد به زمانی که شما در اختیارشان قرار میدهید نیاز دارند و به این ترتیب شما مدام در حال بررسی و انتقاد از خود نخواهید بود."یکی از بدترین جاهایی هم که بنظرم این هراس و خجالت کشیدن آدمو اذیت میکنه دانشگاهه چون خیلی از استادا برای فعالیتهای کلاسی خیلی اهمیت قائل میشن (حتی خیلی از اوقات به دانشجو میگن تو حالا بیا تابلو اگه تو حل مسئله به مشکل برخوردی ما کمکت میکنیم،یا مثلا برخلاف تصور اغلب دانشجوها اونایی که ردیفای جلو میشینن، استاد کمتر بهشون گیر میده) و هرچقدر هم که امتحانات میان ترم و پایان ترمو خوب بدی کافی نمیدونن و یهو میبینی بخاطر همون فعالیتا نمره 18 یا 19 پایان ترم آدم تبدیل میشه به نمره 19 یا 20 کارنامه:دی

Saeed System
13-02-2011, 00:20
واقعا جواب ميده؟من شنيدم چاي سبز با فلوكستين تداخل داره درسته؟

آره به هر حال روی من خوب جواب میده....شاید من تلقین میکنم...

هر انسانی یه مغزی داره که به یه شکل پرورش یافته و من تلقینم خیلی قویه..

شاید شما بخوری هیچ تاثیری نداشته باشه ولی خاصیت داره....

عسل که خودش ضد استرس وگرم و آرامش دهندست...چای سبز هم که سرشار از آنتی اکسیدان و شادی

آور....خوردنش جز فایده و سود برای بدن و مغز هیچ چیزی نداره ...

1 با رامتحان کنید شاد میشید.:11:

Saeed System
13-02-2011, 17:08
غذاهای ضد استرس را می شناسید؟


تحقیقات ثابت کرده است که فشار عصبی نه تنها باعث تغییرات خلقی می شود بلکه باعث افزایش احتمال ابتلا به بیماری ها، از سرماخوردگی ساده تا بیماری های قلبی عروقی می شود. راه های زیادی برای مقابله با استرس و فشار عصبی وجود دارد، یکی از این راه ها استفاده از مواد غذایی است که در کنترل استرس نقش مهمی به عهده دارند.

غذاها می توانند از راه های مختلفی بر میزان استرس تاثیر بگذارند. مثلا بعضی غذاها باعث افزایش سطح سروتونین(ماده شیمیایی که در مغز باعث ایجاد آرامش می شود) در خون می شوند. بعضی غذاهای دیگر باعث کاهش سطح هورمون های کورتیزول و آدرنالین(هورمون هایی که در بدن باعث ایجاد استرس می شوند) می شوند. همچنین بعضی غذا ها نیز با تقویت سیستم ایمنی و کاهش فشار خون، بدن را ازعوارض استرس در امان نگه می دارند. آیا شما غذاهای ضد استرس را می شناسید؟

کربوهیدرات ها. تمام کربوهیدرات ها در مغز باعث افزایش ترشح ماده شیمیایی سروتونین(Serotonin) می شوند. برای این که میزان سروتونین در خون بالا بماند بهتر است از مواد غذایی دارای کربوهیدرات های کمپلکس که به کندی هضم می شوند استفاده کنید. بعضی از این مواد غذایی شامل حبوبات، نان، پاستا و جو دوسر می باشند.

مرکبات. ویتامین C موجود در مرکبات می تواند سطح هورمون ایجاد کننده استرس را پایین آورده و همچنین باعث تقویت سیستم ایمنی بدن شود.

اسفناج. دارای مقادیر قابل توجهی منیزیوم است که در تعدیل کردن سطح کورتیزول(Cortisol) خون بسیار موثر است. سطوح پایین منیزیوم در خون باعث افزایش سردرد و خستگی ناشی از استرس می شود.

روغن ماهی. اسید چرب امگا-۳ موجود در روغن ماهی باعث جلوگیری از افزایش زیاد هورمون های ایجاد کننده استرس و همچنین محافظت در برابر بیماری های قلبی عروقی می شود.

چای. تحقیقات ثابت کرده است که افرادی که روزانه چای می نوشند نسبت به افرادی که چای نمی نوشند، به مراتب احساس آرامش بیشتری دارند و سطح هورمون کورتیزول آن ها در شرایط استرس زا پایین تر است. در مقابل قهوه بر عکس عمل می کند و باعث افزایش سطح هورمون کورتیزول در خون می شود.



پسته. هورمون آدرنالین(Adrenaline) در شرایط استرس زا، باعث افزایش فشار خون و ضربان قلب می شود. خوردن روزانه مقداری پسته باعث کنترل میزان ترشح این هورمون می شود.

آووکادو. یکی از بهترین راه ها برای کاهش فشار خون، گرفتن مقادیر کافی پتاسیم از مواد غذایی است. میوه آووکادو سرشار از پتاسیم است.

بادام. سرشار از ویتامین های مورد نیاز بدن است. ویتامین E موجود در بادام باعث تقویت سیستم ایمنی و ویتامین B موجود در آن باعث تقویت بدن در مقابله با شرایط استرس زا می شود.

سبزیجات خام. جویدن سبزیجات شکننده و ترد مانند هویج و کرفس از طریق مکانیکی باعث کاهش عادت به هم فشردن دندان ها در نتیجه استرس می شوند.

شیر. کلسیم موجود در شیر باعث کاهش اسپاسم عضلانی و ایجاد حالت آرامش در بدن می شود.


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Spiffy
14-02-2011, 11:52
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Saeed System
14-02-2011, 21:18
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

این دارو رو خودمون میتونیم بخریم بخوریم؟

یعنی بدونه نسخه میدن؟ چه مقدار بخوریم؟

عوارضش چیه؟

Spiffy
14-02-2011, 21:33
اطلاعی ندارم
بقیه دوستان جواب بدن

x935
14-02-2011, 22:20
بوسپيرون هيدروکلرايد (Buspirone)، يک داروي ضد اضطراب است که از نظر شيميايي و دارويي با بنزوديازپين‌ها، باربيتورات‌ها و ساير آرامبخش‌ها ارتباطي ندارد. بوسپيرون برخلاف آرامبخش‌هاي بنزوديازپيني، اثرات شل‌کنندگي عضلاني، ضدتشنج و خواب‌آلودگي ندارد. تصور مي‌شود که بوسپيرون ميل قوي به گيرنده‌هاي سروتونيني (5-HT1A) دارد ولي تمايل قابل ملاحظه‌اي براي گيرنده‌هاي بنزوديازپيني ندارد. همچنين بوسپيرون تمايل متوسطي نسبت به گيرنده‌هاي دوپاميني (D2) مغز دارد.


در حدود 95 درصد از بوسپيرون به پروتئين‌هاي پلاسما متصل مي‌شود ولي داروها به جز ديگوکسين با ساير داروهايي که قويا به پروتئين‌هاي پلاسما باند مي‌شوند (مانند فني‌توئين، پروپرانولول و وارفارين) جايگزين نمي‌شود.

بوسپيرون ابتدا به‌وسيله اکسيداسيون متابوليزه شده و چند مشتق هيدروکسيله و يک متابوليت فعال از نظر فارماکولوژي به نام 1- پيريميدينيل پيپرازين ايجاد مي‌کند. در طي 24 ساعت، 29 تا 63 درصد دوز مصرفي عمدتا به صورت متابوليت‌ها در ادرار ترشح مي‌شود و 18 تا 38 درصد دفع آن از راه مدفوع است.

بوسپيرون براي درمان اختلالات اضطرابي يا رفع کوتاه‌مدت علايم اضطراب تجويز مي‌شود. اضطراب يا تنش وابسته به استرس‌هاي زندگي روزمره به طور معمول به درمان با داروي ضد اضطراب نياز ندارد.

دوز اوليه بوسپيرون 15 ميلي‌گرم، سه بار در روز است. براي رسيدن به پاسخ درماني مطلوب، در صورت نياز مي‌توان دوز دارو را به فاصله هر 2 تا 3 روز، 5 ميلي‌گرم افزايش داد. حداکثر دوز روزانه بوسپيرون نبايد از 60 ميلي‌گرم تجاوز کند.

بوسپيرون پتانسيل سوء‌ مصرف ندارد و هيچ‌گونه شواهدي مبني بر ايجاد تحمل يا وابستگي جسمي و رواني در مورد آن موجود نيست.

بوسپيرون نبايد هم‌زمان با داروهاي مهارکننده MAO مصرف شود. گزارشي مبني بر افزايش 3 تا 6 برابر SGPT‌ به دليل مصرف هم‌زمان ترازودون هيدروکلرايد وبوسپيرون هيدروکلرايد در تعداد کمي از بيماران وجود دارد.

همچنين، مصرف هم‌زمان هالوپريدول و بوسپيرون باعث افزايش غلظت پلاسمايي هالوپريدول مي‌شود. مصرف هم‌زمان بوسپيرون با اريترومايسين، ايتراکونازول و نفازدون باعث افزايش قابل ملاحظه‌ غلظت پلاسمايي بوسپيرون مي‌شود.
شايع‌ترين عوارض مشاهده شده به دنبال مصرف بوسپيرون عبارتند از: سرگيجه، تهوع، سردرد، عصبانيت، احساس سبکي در سر و هيجان. اين دارو در تقسيم‌بندي گروه B مصرف داروها در دوران بارداري قرار دارد. ميزان ترشح بوسپيرون در شير مادر هنوز نامشخص است.

---------- Post added at 12:20 AM ---------- Previous post was at 12:19 AM ----------

بله مصرفش فقط با نسخه و زير نظر پزشك

morsadr
16-02-2011, 14:42
این دارو رو خودمون میتونیم بخریم بخوریم؟

یعنی بدونه نسخه میدن؟ چه مقدار بخوریم؟

عوارضش چیه؟

خیر بدون نسخه داده نمی شود و باید توسط پزشک تجویز شود .

siamakdadashi
16-02-2011, 18:56
این دارو رو خودمون میتونیم بخریم بخوریم؟

یعنی بدونه نسخه میدن؟ چه مقدار بخوریم؟

عوارضش چیه؟
بله بدون نسخه میدن.ولی به هیچج وجه نخورید.البته در بین داروهای ضد اضطراب کمترین خواب آلودگی رو ایجاد میکنه.اگه اضطراب دارید امضای منو بخونید.من به طور تخصصی با چند روانشناس دیگه در زمینه اضطراب و وسواس کار میکنم.
من اضطراب داشتم اونم فراگیر یعنی نوع شدیدش.همیشه سر درد داشتم.بوسپیرون هم میخوردم ولی تاثیرش کاملا موقت هست.بدون دارو خودمو درمان کردم با تکنیک های روانشناسی خودمون.الان نه سر درد دارم نه اضطراب.
البته تکنیکهای روانشناسی روی فامیلهای درجه 1 و خود فرد به سختی جواب میده اما من نتیجه گرفتم واسه خودم.

Sayam
17-02-2011, 00:24
افرادی که خجالتی هستند تقصیر خودشون نیست تقصیر پدر و مادرشون و شیوه ی غلط تربیت کردن اوناست... دیدین بعضی از ننه و باباها وقتی که هنوز بچه شون کوچیکه (مثلا زیر 7 ) تا یکی از این بچه یه سوالی میپرسه سریع خودشون به جای بچه جواب میدن ( اصطلاحا به بچه میدون نمیدند ) یا مثلا ننه و بابا توی جمع در مورد بچه یه حرفایی میزنند که بچه خجالت میکشه....
اونی که خجالتیه از خودش یه تصویر ذهنی خاص داره و فک میکنه بقیه هم در مورد اون دقیقا مثل خودش فک میکنند ، همچنین فک میکنه کانون توجهه و همه به اون نگاه میکنند منتظر یه سوتی هستند در حالی که اینجوری نیست... در چنین شرایطی فرد اعتماد به نفس خودش رو از دست میده... وقتی وارد یه جمعی میشه پر از اضطرابه و بیشتر مواقع دوست داره تنها باشه.. همیشه به حرفایی که زده ، کارایی که کرده و... فک میکنه و از اونها احساس نارضایت بخشی داره و روز به روز اعتماد به نفسش رو بیشتر از دست میده
برای این که خجالتی بودن در فردی از بین بره ما نیازمند زمان و البته کمک اطرافیان هستیم
درمان که نمیشه گفت اما به اعتقاد من یه تمرین برای کنار گذاشتن خجالت اینه که ما بیایم و صمیمی ترین دوستمونو انتخاب کنیم حالا احساس میکنیم حد اقل یه نفر توی دنیا هست که ما باهاش راحتیم اگه تا یه مدتی وقتی میخایم وارد یه جمعی بشیم همراه با اون دوستمون باشیم چون توی جمع با یک نفر راحتیم پس مطمعنا برقرای ارتباط ما و بقیه ی جمع منهای اون یک نفر( دوست صمیمی ) نسبت به شرایط عکس راحت تره.... امتحان کنید!
در ضمن همیشه نوع اولین ارتباط اهمیت زیادی داره یعنی اگه تو اولین ارتباط با با طرفت راحت تر صحبت کردی روز به روز به صمیمیتی که با اون داری افزوده میشه اما اگه تو اولین ارتباط ها صحبت کردن خیای تعارف محور ، بی شوخی و خشک باشه در آینده هم به راحتی و صمیمیت نمیرسین حتی اگه هر روز همو ببینین یا به عبارت دیگه میشه گفت نوع اولین ارتباط برای مخاطبمون از ما یک هویت میسازه پس تو اولین ارتباط ما باید خودمون باشیم و اگر نبودیم یا باید تا انتها همون هویت غیر واقعی ای که با خود ما تفاوت داره رو ادامه بدیم که کار سختیه و یا باید هویتمونو عوض کنیم که کار سخت تریه

maziarb
17-02-2011, 01:07
یه روز خیلی خجالتیم...یه روز خیلی پرروم...مثلا وقتی شکلات خالص درصد بالا می خورم کلا عوض میشم و یه آدم پررو و

اجتماعی میشم...

و همینطور تمام چیزهایی که می خورم فکر میکنم تاثیر 100% مستقیم روی رفتار من در اون روز داره.

مثلا خودم هر روز یه چیزی امتحان میکنم ببینم چه طوری از آب در میاد اون روز..

مثلا یه روز جنسینگ می خورم....بازم خجالتیم

یه روز امگا 3 می خورم......خیلی اجتماعی میشم

یه روز شکلات خالص میخورم........احساس اجتماعی بودن ودوست داشتن همه

یه روز سیر زیاد می خورم.....هیچی نمیشه فشارم میفته

چایی هم بد نیست شادی خاص خودشو داره.

نسکافه که میخورم....خیلی کم حرف میزنم و به جا با فکر حرف میزنم.

یه روز گوشت زیاد بخورم......حس میکنم آدم زرنگ و نسبت به دیگران باهوشتر میشم.

کلا هر روز یه چیزی رو امتحان می کنم و سعی می کنم خجالت رو از بین ببرم.



:31: :31: ........

x935
17-02-2011, 17:56
اونی که خجالتیه از خودش یه تصویر ذهنی خاص داره و فک میکنه بقیه هم در مورد اون دقیقا مثل خودش فک میکنند ، همچنین فک میکنه کانون توجهه و همه به اون نگاه میکنند منتظر یه سوتی هستند


من کاملا به حرف این دوستمون اعتقاد دارم با این حرفی که ایشون زدن من حس میکنم خیلی اطلاعات خوبی در این مورد دارن
و سوالی که من دارم اینه که چطور میشه این تصویر ذهنی فرد رو عوض کرد؟

Saeed System
18-02-2011, 01:37
من کاملا به حرف این دوستمون اعتقاد دارم با این حرفی که ایشون زدن من حس میکنم خیلی اطلاعات خوبی در این مورد دارن
و سوالی که من دارم اینه که چطور میشه این تصویر ذهنی فرد رو عوض کرد؟

من امشب خیلی نا امید شدم از خودم...

رفتیم بیرون با 4 نفر از دوستانم که 2 نفرشون رو اولین بار بود میدیدم....

2 نفر دیگشون هم 2 هفتس میشناسم...

خلاصه همش به من میگفتن چه کم حرفی....دیگه داشت از خودم بدم میومد..

یکیشون هی میگفت خودتو نشون بده صحبت کن.....

نمیدونستم چی بگم ولی حرفی نداشتم برای گفتن...

همش از پنجره بیرون رو نگاه می کردم....به من میگفتن با ما جوش نمیخوری...

یه جورایی حس کردم از این به بعد دیگه با من بیرون نمیرن...

تا چند ساعت اول تو صورت اون 2 نفر غریبه اصلا نگاه نمی کردم...

خلاصه زیاد خوش نگذشت...

آدمای ضعیف مثل من سعی میکنن از دیگران تعریف کنن و دیگران رو پیش خودشون بزرگ کنن که طرف خوشش

بیاد...و خیلی خیلی مواظبم که طرف از دست من ناراحت نشه...

خلاصه باید خودمو درمان کنم.

یه جورایی تو جمع حس می کردم یه آدم اضافم...باید برم.

اصلا کلا همه جا همینجوریم مثلا تو همین جواب دادن تو این فروم مواظبم یه موقع چیزی نگم طرف ناراحت بشه بهم چیزی بگه..

Spiffy
18-02-2011, 10:30
داداشی ببین هر وقت دیدی نمیتونی خودتو نشون بدی (مثلا میبینی که اصلا جرات نمیکنی ) بهونه بیار .مثله عقب نشینی کوتاه در جنگ واسه تجدید قوا
مثلا میگفتی حوصله ندارم حالم خوب نیست اصلا.حالا که دوستات اینو شنیدن دیگه اصلا از تو انتظار حرف زدن نخواهند داشت و این فرصت خوبیه که تجدید قوا کنی واسه چند دقیقه ی دیگه و تو این چند لحظه آروم میتونی فکر کنی و مطلب پدا کنی واسه حرف زدن و بعد که آروم آروم راه افتادی و آرامشتو حفظ کردی میگی به لطف دوستان جدید حالمونم بهتر شد و شروع میکنی به حرف زدن دیگه:دی

Sayam
18-02-2011, 12:15
من کاملا به حرف این دوستمون اعتقاد دارم با این حرفی که ایشون زدن من حس میکنم خیلی اطلاعات خوبی در این مورد دارن و سوالی که من دارم اینه که چطور میشه این تصویر ذهنی فرد رو عوض کرد؟
سلام. نه جواب دادن به این سوال آسونه و نه عوض کردن اون تصویر ذهنی.... اما نمیگم ممکن نیست!
همونطور که گفتم شخص از خودش یک تصویر ذهنی داره این بهش کمک میکنه به شرطی که اون تصویر ذهنی که داره هویتش رو دقیقا همونجوری که هست نشون بده. و هم چنین دفعه قبل گفتم که فرد احساس میکنه بقیه هم در مورد اون دقیقا مثل خودش فکر میکنند دو تا حالت داره:
1- بقیه مثل اون فکر نمیکنند: در این صورت فرد خودش رو در اصل خجالتی تر از اونی که هست میدونه و در این شرایط کاری که باید انجام بشه اینه که اولا ما بیایم و دیگه همچین فکری نکنیم یعنی دیگه خودمونو در نظر دیگران خجالتی ندونیم و در مراحل بعدی و طی مرور زمان هشیارانه بعضی از عادت های غلطمونو کنار بزاریم. بعد از یه مدت میبینیم خیلی از رفتارهامون اصلاح شده و احساس میکنیم در بین افراد از محبوبیت نسبی برخورداریم این باعث میشه که از عملکردمون راضی باشیم که این مساله در ما اعتماد به نفس ایجاد میکنه و برای اصلاح رفتارهای غلطی که هنوز اصلاح نشده، انگیزه ی زیادی پیدا میکنیم.
2- بقیه هم در مورد فرد دقیقا چنین باوری دارند: خوب مطمئنا در این شرایط کار از کار گذشته و اگر هم ما واقعا خودمونو عوض کنیم اطرافیانمون باز هم ما رو با همون هویت قبلی میشناسند (به کار بردن جمله هایی مثل این از طرف بقیه خطاب به مای خجالتی: تویی که تا دیروز حرف زدن بلد نبود حالا برای ما آدم شدی....) در چنین شرایطی فرد دوباره اعتماد به نفس خودشو از دست میده... میدونه که حالا عوض شده اما گذشته ی اون مثل یک سایه هر جایی که میره دنبالشه... به اعتقاد من در چنین شرایط سختی ما باید از اون افراد (افرادی که ما رو قبول نمیکنند) فاصله بگیریم، اگه شده حتی برای یک مدت کوتاه! در این فاصله زمانی اتفاقی که برای ما میفته اینه که احیانا با افراد دیگه ای روابطی رو شروع میکنیم چیزی که باید توجه داشته باشیم در روابط جدیدمون با افراد جدید از همون اول در ذهن افراد از هویت ما یک ذهنیت ایجاد میشه و این ذهنیت باید طوری باشه که اونا روز به روز در مورد ما بهتر و مثبت تر فکر کنند...!!!
اما در این مدت اتفاقی که برای گروه قبلی (اونایی که ما رو قبول نداشتند) میفته اینه که ما با فاصله ای که از اونا گرفتیم بهشون این فرصت رو دادیم که درباره ی ما بیشتر فکر کنند و بیشتر از این که عیب هامونو ببینند به خصوصیات خوبمون توجه میکنند و رفته رفته نوع ارتباطشون با ما رو تغییر میدهند و ما هم باید گذشته رو فراموش کنیم....
همیشه هم به یاد داشته باشید، این مهم نیست که دیگران از شما چه تصوری دارند و مهم نیست تصوری که دارند مثبت است یا منفی؟ مهم اینه که ما خودمونو باور داشته باشیم و احساس حقارت نکنیم و برای این که دیگران از ما تصور خوبی داشته باشند به آنها احترام بگذاریم، دوستشان داشته باشیم و با هاشون احساس راحتی کنیم .

x935
18-02-2011, 20:32
من این چند روزه خیلی دارم رو خودم کار میکنم تا حدود زیادی هم موفق بودم
به نظر من افراد خجالتی تا میتونن بای تو جمع باشن حرف بزنن بحث کنن حتی اگه سرخ میشن و احساس بدی دارن کم کم با گذشت زمان حس خوبی پیدا میکنن و از لاک خجالتی بودن در مبان

به هر حال بحث زیادی تو این تاپیک شد اما به نظر من این درست ترین بود:



اونی که خجالتیه از خودش یه تصویر ذهنی خاص داره و فک میکنه بقیه هم در مورد اون دقیقا مثل خودش فک میکنند ، همچنین فک میکنه کانون توجهه و همه به اون نگاه میکنند منتظر یه سوتی هستند در حالی که اینجوری نیست... در چنین شرایطی فرد اعتماد به نفس خودش رو از دست میده... وقتی وارد یه جمعی میشه پر از اضطرابه و بیشتر مواقع دوست داره تنها باشه.. همیشه به حرفایی که زده ، کارایی که کرده و... فک میکنه و از اونها احساس نارضایت بخشی داره و روز به روز اعتماد به نفسش رو بیشتر از دست میده

Saeed System
19-02-2011, 09:36
من این چند روزه خیلی دارم رو خودم کار میکنم تا حدود زیادی هم موفق بودم
به نظر من افراد خجالتی تا میتونن بای تو جمع باشن حرف بزنن بحث کنن حتی اگه سرخ میشن و احساس بدی دارن کم کم با گذشت زمان حس خوبی پیدا میکنن و از لاک خجالتی بودن در مبان

به هر حال بحث زیادی تو این تاپیک شد اما به نظر من این درست ترین بود:



این حرفت روقبول دارم....دیشب با 2 تا از دوستان صمیمی و قدیمی دوران دبیرستان رفتیم تاتر شهر .....

یکیشون اسمش امیر اینقدر پرو بازی در میاورد تو مترو بلند بلند حرف میزد و آبرو ریزی می کرد......

که من دیگه از خجالت سرخ شده بودم....بعد هی بلند میگفت چرا استرس داری دیگه کل مترو فهمیدن من

قرمز کردم. اینقدر از غص بلند بلند میخندید تو واگن مترو که همه نگاهش میکردن و اینقدر حرفهای رکیک زد..

که من داشتم سکته می کردم...جالب اینه که لیسانس حسابداری هم داره اینقدر ضایع میکنه خودشو

دیگه هیچی دیگه....بعد وقتی از مترو اومدیم بیرون حس کردم خجالتم یه زره کمتر شد......

برای همین گفتش تو 1 ماه بیا با من بیرون من مشکلت رو رفع میکنم...

اینقدر هم لباسهای تابلو میپوشه که تابلوی تابلو و واقعا پررو و بی شخصیت بازی در میاره...

این عکسشه عینک رو ببین خدایی چی میزنه :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x935
19-02-2011, 13:14
این دوره زمونه اگه خجالتی باشی حقتو میخورن باید پر رو و اجتماعی بود تا بتونیم تو این گرگ بازار زندگی کنیم

Reza Azimy_RW
19-02-2011, 16:04
آدمای ضعیف مثل من سعی میکنن از دیگران تعریف کنن و دیگران رو پیش خودشون بزرگ کنن که طرف خوشش

بیاد...و خیلی خیلی مواظبم که طرف از دست من ناراحت نشه...

خلاصه باید خودمو درمان کنم.

یه جورایی تو جمع حس می کردم یه آدم اضافم...باید برم.

اصلا کلا همه جا همینجوریم مثلا تو همین جواب دادن تو این فروم مواظبم یه موقع چیزی نگم طرف ناراحت بشه بهم چیزی بگه..

ببین دوسته عزیز منم یه پیشنهاد بهت میکنم
منم حدود 4 ساله پیش یکم خجالتی بودم ( البته اون موقع عادی بودم ! )
وقتی تویه جمعی نمیخواد از یکی تعریف کنی یا به فکر این باشی که چیکار کنی دیگران ازت خوششون بیاد . اگه این فکرا رو بکنی مدام دلحره داری و حرفایه چرتو پرت میزنی بقیه میگن این چقدر حرفه مفت میزنه . و کلا دیگران روت یه حسابه دیگه باز میکنن . نمیخواد خودتو بهشون بچسبونی فکر کنن مثلا خیلی دلشون میخواد باهاشون بپری !
خودت باش . راحته راحت بشین اگه حرفم نمیزنی حده اعقل یه کاری نکن اونا بفهمن خجالت میکشی . اولا نمیخواد حرفایه طولانی بزنی. کلا تویه یه بحثی یه نظره کوچیک بدی کافیه . ( البته اگه خجالت میکشی و میبینی سوتی میدیا ) کلا کم حرف زدن بهرت از اینه جلوشون سوتی بدی فک کنن بلد نیستی حرف بزنی .
بعد اروم اروم بیشتر حرف بزن . اصلا هم فکرشو نکن حالا با این حرفت طرف مقابل بدش میاد یا خوشش میاد ! فوقش 2 تا دوستات میپره ! ( البته نمیپره ها ولی کلا میگم )
مثلا من اون اولا با دوستام خیلی دری وری بولغور میکردم ولی تویه کلاس چون برو بکس زیاد بودن خجالت میکشیدم یه تیکه بندازم . ولی خوب خدا رو شکر ساله دوم و سوم دبیرستان بود که ترکوندم دیگه ! یعنی خجالت چیه ؟ پر رو کیه ؟ ( حریف میتلبیم !) طوری که بارها شد چند تا از دوستام بهم گفتم ما تا حالا ادم به شنگولی و تو ندیدیم ! همین الانم هر جا میشینیم پر حرف ترینشون منم . ولی نه که خودمو با حرفه مفت کوچیک کنم یا ... ها .

x935
19-02-2011, 20:43
با تجربه اي كه دارم خوردن مواد غذايي با طبع سرد واسه افراد خجالتي توصيه نميشه اين جور افراد بايد به سمت مواد غذايي با طبع گرم برن مثل: شكلات-ادويه جات گرم-وغيره

hamid_diablo
20-02-2011, 14:02
با تجربه اي كه دارم خوردن مواد غذايي با طبع سرد واسه افراد خجالتي توصيه نميشه اين جور افراد بايد به سمت مواد غذايي با طبع گرم برن مثل: شكلات-ادويه جات گرم-وغيره
به نظر من خیلی چیزه میتونه تو خجالتی بودن افراد تاثیر داشته باشه
همون تصویر ذهنی که شما میگید تو طول چند سال در فرد شکل میگیره
باید این سئوال رو پرسید که چرا این تصویر منفی شکل میگیره؟
چرا یه نفر خجالتی میشه ولی یکی اینطور نیست

اینم بگم که اعتماد به نفس رابطه مستقیمی با کم رویی داره
برای ایکه اعتماد به نفس فرد افزایش پیدا کنه راه های مختلفی وجود داره

1.مقایسه نکردن
2.هدف داشتن
3.احترام گذاشتن به خود و دیگران
4.مثبت اندیشی
5.نوشتن اهداف
6.انگیزه و اراده
7.تخصص داشتن
و....

Sayam
20-02-2011, 16:10
سلام علیکم!

اینقدر از غص بلند بلند میخندید
غص یا قصد؟

یکیشون اسمش امیر اینقدر پرو بازی در میاورد تو مترو بلند بلند حرف میزد و آبرو ریزی می کرد......

که من دیگه از خجالت سرخ شده بودم....بعد هی بلند میگفت چرا استرس داری دیگه کل مترو فهمیدن من

قرمز کردم. اینقدر از غص بلند بلند میخندید تو واگن مترو که همه نگاهش میکردن و اینقدر حرفهای رکیک زد..

که من داشتم سکته می کردم...جالب اینه که لیسانس حسابداری هم داره اینقدر ضایع میکنه خودشو

دیگه هیچی دیگه....بعد وقتی از مترو اومدیم بیرون حس کردم خجالتم یه زره کمتر شد......

برای همین گفتش تو 1 ماه بیا با من بیرون من مشکلت رو رفع میکنم...

اینقدر هم لباسهای تابلو میپوشه که تابلوی تابلو و واقعا پررو و بی شخصیت بازی در میاره...
حیف شما نیست با یه همچین آدمی دوست باشین، برین بیرون و....
کدوم یکی از این کارها خوبه؟؟؟ زدن حرفای رکیک، پر رو بازی، آبرو ریزی، تابلو خندیدن و.....
به نظر من شما اگه 1 ماه با این بنده خدا برین بیرون شاید خجالتتون ریشه کن بشه (که نمیشه... ) اما به ضررش نمی ارزه!!!

x935
20-02-2011, 17:30
من گاهی از دست این تصویر ذهنی و پیش داروی نادرست به جای میرسم که حس میکنم فقط مرگ میتونه درمانم کنه

Spiffy
21-02-2011, 12:26
لابد بعد از از بین رفتن اثرش باید بازم بخوریم؟
انقدر که مغزمون بپوکه یا یه بلایی سرمون بیاد
ما دنبال چیزی بودیم که عوارض نداره شما مستقیما مارو بردی تو عوارض

Sayam
21-02-2011, 13:07
تنها راهش اینکه بری از نوشیدنی های الکلی استفاده کنی تا ریلکس بشی و خجالت مجالت بزاری کنار و مست کنی..
سلام.
دوست عزیز من ازتون خواهش میکنم از ایجاد نظراتی که مغایر با دستورات دینی ماست خودداری کنید. ایجاد چنین نظراتی کاملا بیهوده است و در اسرع وقت پاک خواهند شد.
در ضمن استفاده ی مشروبات الکلی به فرد اعتماد به نفس کاذب میده و در این شرایط فرد کارهایی رو بر خلاف شئونات اخلاقی انجام میده و این کار به مراتب از خجالتی بودن بدتره.

لابد بعد از از بین رفتن اثرش باید بازم بخوریم؟
انقدر که مغزمون بپوکه یا یه بلایی سرمون بیاد
ما دنبال چیزی بودیم که عوارض نداره شما مستقیما مارو بردی تو عوارض
ممنون بابت نظر خوبتون.... کاملا حق با شماست!

chorus
03-10-2011, 16:01
من نمیدونم هنوز این تاپیک بازه یا نه چون منم کلی حرف برای گفتن دارم

A M ! N
10-01-2013, 16:09
این خجالتی بودن هم یک بیماری محسوب میشه ؟ واقعن ؟
ناامید شدم.

مهرسا1
10-01-2013, 18:18
این خجالتی بودن هم یک بیماری محسوب میشه ؟ واقعن ؟
ناامید شدم.

البته بیماری هست که به جرات بگم میتونه ضربه های خطرناکی به بیمار بزنه

A M ! N
10-01-2013, 18:34
ای بابا داره جدی میشه :| لطفن اگه اثرات این بیماری رو هم میدونید بگید. :n01:

مهرسا1
10-01-2013, 18:38
ای بابا داره جدی میشه :| لطفن اگه اثرات این بیماری رو هم میدونید بگید. :n01:

اثراتش اینه که شخص نمیتونه خواسته ها شو بیان کنه به دلیل خجالتی بودن
توی اجتماع نمیتونه بره
همینطور جمع ها شلوغ
کلا اکثر موقعیت های زندگی رو از دست میده

arash-king
12-01-2013, 12:29
دوستان برای حل این مشکل چکار کنیم ؟! من قبلا خیلی کم میرفتم تو اجتماع و همیشه سعی میکردم از شلوغی دوری کنم واسه همین احساس خجالت زیادی میکردم ولی الان که وارد اجتماع شدم و زیاد بیرون میرم باز هم همین مشکلو دارم یعنی توی اجتماع نمیتونم نظرم را بیان کنم یا بحث کنم ......... راه حل چیه ؟!

مهرسا1
12-01-2013, 14:16
دوستان برای حل این مشکل چکار کنیم ؟! من قبلا خیلی کم میرفتم تو اجتماع و همیشه سعی میکردم از شلوغی دوری کنم واسه همین احساس خجالت زیادی میکردم ولی الان که وارد اجتماع شدم و زیاد بیرون میرم باز هم همین مشکلو دارم یعنی توی اجتماع نمیتونم نظرم را بیان کنم یا بحث کنم ......... راه حل چیه ؟!



بهترین و سریعترین راهکار برای درمان فوبیا و خجالتی بودن مراجعه به روانشناس هست

hamsade
12-01-2013, 22:10
دوستان برای حل این مشکل چکار کنیم ؟! من قبلا خیلی کم میرفتم تو اجتماع و همیشه سعی میکردم از شلوغی دوری کنم واسه همین احساس خجالت زیادی میکردم ولی الان که وارد اجتماع شدم و زیاد بیرون میرم باز هم همین مشکلو دارم یعنی توی اجتماع نمیتونم نظرم را بیان کنم یا بحث کنم ......... راه حل چیه ؟!

راهی پیدا کردی به ما هم بگو درمانش به این زاحتیا نیست

Rhodes
12-01-2013, 22:50
دوستان من نمیدونم خجالتی هستم یا نه !!!
کلا با آشناها خوب حرف میزنم ولی توی یه جمع که میرم موضوع برای حرف زدن کم میارم !
کلا مغزم قفل میکنه.. هیچی برای حرف زدن پیدا نمیکنم............با دوستایی که چن ساله دوست هستیم هم باز همین طور میشه .....
حرفم نمیاد !!!
بعضب موقع ها خودم از خودم تعجب میکنم... مثلا من مطمئنم فلان چیز درسته یه نفر میاد میگه نه ! دلبلاش یاادم میره که به طرف اثبات کنم نه حرفت غلطه تا جایی که به حرف خودم شک میکنم...........
ولی وقتی میام بیرون همه چی یادم میاد ..........

hamid_diablo
12-01-2013, 22:55
دوستان من نمیدونم خجالتی هستم یا نه !!!
کلا با آشناها خوب حرف میزنم ولی توی یه جمع که میرم موضوع برای حرف زدن کم میارم !
کلا مغزم قفل میکنه.. هیچی برای حرف زدن پیدا نمیکنم............با دوستایی که چن ساله دوست هستیم هم باز همین طور میشه .....
حرفم نمیاد !!!

کم حرفی فکر نکنم ربطی به خجالت داشته باشه...اونی ک به خجالت ربط دداره حرفهایی هست ک داری بزنی اما نمیتونی(شاید ترس از حرف زدن تو جمع و یا اظهار نظر باشه) ک اگه اینطوره بهتره روی اعتماد به نفستون کار کنید...معمولا عدم اعتماد به نفس باعث ترس از صحبت و اظهار نظر میشه

مهرسا1
12-01-2013, 22:55
دوستان من نمیدونم خجالتی هستم یا نه !!!
کلا با آشناها خوب حرف میزنم ولی توی یه جمع که میرم موضوع برای حرف زدن کم میارم !
کلا مغزم قفل میکنه.. هیچی برای حرف زدن پیدا نمیکنم............با دوستایی که چن ساله دوست هستیم هم باز همین طور میشه .....
حرفم نمیاد !!!
بعضب موقع ها خودم از خودم تعجب میکنم... مثلا من مطمئنم فلان چیز درسته یه نفر میاد میگه نه ! دلبلاش یاادم میره که به طرف اثبات کنم نه حرفت غلطه تا جایی که به حرف خودم شک میکنم...........
ولی وقتی میام بیرون همه چی یادم میاد ..........

احساس رضایت درونی دارین از خودتون؟

A M ! N
12-01-2013, 22:58
من مشکل کم حرفی با غریبه ندارم اتفاقن خیلی ام خوب حرف میزنم ولی مثلن اگه برم
مغازه یه چیزی بخرم بقیش رو اشتباهی بده یا کم بده دیگه روم نمیشه بگم :n02:

hamid_diablo
12-01-2013, 23:08
من مشکل کم حرفی با غریبه ندارم اتفاقن خیلی ام خوب حرف میزنم ولی مثلن اگه برم
مغازه یه چیزی بخرم بقیش رو اشتباهی بده یا کم بده دیگه روم نمیشه بگم :n02:

بعضی کارها رو به خاطر حیا یا احترامی ک برای دیگران قائل هستیم شاید نتونیم انجام بدیم..اما یکبار اینکارو انجام بدیم ترسمون میریزه و میفهمیم ک کار بیهوده ای انجام ندادیم

من به شخصه همیشه از این کار که بخوام جنسی رو ک خریدمو پس بدم خجالت میکشیدم..اما یکبار این کارو انجام دادم و فهمیدم مشکلی پیش نمیاد...باید تو این مواقع با شجاعت به دل ترس رفت

A M ! N
12-01-2013, 23:12
آخ زدی به هدف ، یه مدت با پس دادن جنس خیلی مشکل داشتم ولی مامانم اینقدر منو با زور فرستاد که بالاخره یه جوری میرم پس میدم :n28:

من خودم فک میکنم بیشتر به خاطر همون حیا باشه ... نمیدونم... چون اگه واقعن بخوام حرفمو بزنم ، میگم هرچی باشه .... ولی اکثرن
میزنم به بیخیالی..

Rhodes
12-01-2013, 23:24
احساس رضایت درونی دارین از خودتون؟

رضایت درونی ؟ نه....اصلا.....
بعضی موقع ها از اینکه نمیتونم با دوستام مثل خودشون بگم بخندم خیلی بدم میاد......احساس خیلی بدیه.....

Sent from my Nexus 7

مهرسا1
12-01-2013, 23:36
رضایت درونی ؟ نه....اصلا.....
بعضی موقع ها از اینکه نمیتونم با دوستام مثل خودشون بگم بخندم خیلی بدم میاد......احساس خیلی بدیه.....

Sent from my Nexus 7
یه مشاوره برین خیلی خوبه و تاثیرات مثبت داره
متاسفانه تو کشور ما مشاوره و روانشناس خیلی بد جا افتاده مردم فک میکنن هر کی بره مشاوره یا روانشناس دیگه حتما روانپریشه
باید در این مورد فرهنگ سازی بشه

V E S T A
13-01-2013, 00:13
من مشکل کم حرفی با غریبه ندارم اتفاقن خیلی ام خوب حرف میزنم ولی مثلن اگه برم
مغازه یه چیزی بخرم بقیش رو اشتباهی بده یا کم بده دیگه روم نمیشه بگم :n02:


بعضی کارها رو به خاطر حیا یا احترامی ک برای دیگران قائل هستیم شاید نتونیم انجام بدیم..اما یکبار اینکارو انجام بدیم ترسمون میریزه و میفهمیم ک کار بیهوده ای انجام ندادیم

من به شخصه همیشه از این کار که بخوام جنسی رو ک خریدمو پس بدم خجالت میکشیدم..اما یکبار این کارو انجام دادم و فهمیدم مشکلی پیش نمیاد...باید تو این مواقع با شجاعت به دل ترس رفت


آخ زدی به هدف ، یه مدت با پس دادن جنس خیلی مشکل داشتم ولی مامانم اینقدر منو با زور فرستاد که بالاخره یه جوری میرم پس میدم :n28:

من خودم فک میکنم بیشتر به خاطر همون حیا باشه ... نمیدونم... چون اگه واقعن بخوام حرفمو بزنم ، میگم هرچی باشه .... ولی اکثرن
میزنم به بیخیالی..


وقتی حق باهاتونه یا اعتماد به نفس بالا و صدای رسا اعلام حق کنید :n06: اعتماد به نفس داشتن تو اینجور مواقع خیلی کمک میکنه .. یادمه یه لپ تاپ خریده بودم هیچ مشکلی نداشت

ولی من احساس میکردم لپ تاپ مشکل داره ! با اعتماد به نفس و شجاعت کامل انقدر پا فشاری کردم که مجبور شدن لپ تاپ رو 1-2 روز بعد با یه لپ تاپ آکبند عوض کنن ..ولی بعدا
فهمیدم لپ تاپ مشکلی نداشته اعتماد به نفس من زیادی بالا بوده:n02:

کلا تو خجالتی بودن به سمت چیزی برین که ازش میترسین و سعی کنید چیزی که میترسونتون رو تجربه کنید اهل ریسک باشین اهل به هم زدن روال عادی باشین خیلی به کم کردن خجالت

کمک میکنه ..

Memonex
12-02-2013, 02:32
سلام به دوستان عزیز،

منم متاسفانه به این بیماری یعنی فوبیای اجتماعی مبتلا هستم تا الان که 22 سالم شده خیلی تاثیر منفی تو زندگیم گذاشته و همیشه برای فرار از این ترس ها و اضطرابهای لعنتی از خیلی موقعیت ها فرار کردم هرچند دانشگاه تموم شد ولی تا الان شاید باور نکنید ده بار بیشتر نرفتم تا یه سوپرمارکت یه چیزی بخرم همیشه بقیه میخریدن خودم بشدت ناراحتم از این قضیه ضمنا شش ماهه بخاطر تموم شدن دانشگاه تو خونه نشستم و افسردگی شدیدم دارم خیلی وقتها فکر میکنم خلاص شدن از زندگی تنها راه حل هست ولی چون نمیشه خودکشی کرد خودمو یه چندساعت به بیخیالی میزنم ولی دوباره اون ترس ها برمیگرده تا حد جنون.

ضمنا خیلی از این مشکلات هم تقصیر خونوادم هست و از نظر ژنتیکیم سراغ دارم تو خونه پدرمم همینطوریه و مادرمم بیخودی از همه چیز میترسه و وقتی بهشون میگم منم میترسم میگن این مشکلی نیست وضعیت جامعه خرابه !! دور دوستات رو هم خط بزن نمیدونی بیرون چه خبره بخدا نمی بخشمشون هیچ وقت نمیتونم برای درمان و روانپزشکیم روشون حساب کنم چون چطور میشه با کسی مشورت کرد که اونم این بیماری رو داره حالا هرکی میخواد باشه پدر مادر و ... ضمنا فرق من با اونا اینه که اونا مشکلشون رو انکار میکنن پس ببینید چقدر شرایط برام سخته. تو بچگیم منو از همه چی محدود کردن نزاشتن برم بیرون نکنه بلایی سرم بیاد تو هیچ جایی هم اجازه حرف زدن نداشتم میگفتن تو بچه ای ضربه ای خوردم که یک عمر تاثیرش باهام هست و به خودمم حق میدم که میترسم و با این وجود که دوست دارم حلش کنم این مشکل لعنتی رو ولی نمیشه یعنی بخوام هم خودمو تو شرایط استرس و مقابله قرار بدم خونواده بهم اجازه نمیدن چه جنایتی بزرگتر از این که از همه طرف محدود باشی و کسی درکت نکنه و بخوای باهاشون بجنگی. الان چند وقته بخاطر ترس خونواده نتونستم چندتا از دوستام رو ببینم تو یه شهر دیگه هرچند خودمم بخاطر فوبیا میترسیدم ولی گفتم دلو میزنم به دریا وقتی دیدم بقیه این اجازه رو بهم نمیدن آرزوی مرگ بهم دست داد من چیم از بقیه هم سن و سالای خودم کمتره اینطوری آیندم سیاهه آخرش از بین میرم. میدونید مادرمم بدجور میترسه که مشکلی واسه من پیش بیاد بیماری قلبیم داره به همین خاطر واسه اون که نکنه یه وقت اتفاق بدی براش بیوفته کلی زجر کشیدم و دور رفتن تو اجتماع رو خط زدم.

الان هم نمیدونم چکار کنم واسه رضای خدا دست منو بگیرید التماستون میکنم کمکم کنید واقعا دیگه خسته شدم. بزور هم که شده باید برم پیش یه روانشناس با خونواده چون هممون این مشکل ترس اجتماعیو داریم شاید حداقل اون طرف منو کمک کنه از حق منم دفاع کنه بعد هممون با رفتاردرمانی و در صورت نیاز با دارو درست بشیم. در جریان داروهای سراترالین و فلکستین هستم ولی نمیدونم باید دکتر تجویز کنه.

ممنون که به حرفام گوش کردید.

ضمنا تو یه انجمن دیگه به نام همدردی هم کلی پست به همراه توضیحات دادم دو ماه پیش زیاد به نتیجه نرسیدم پیشنهاد میکنم وقت داشتید حتما بخونید.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Saeed System
14-02-2013, 09:57
سلام به دوستان عزیز،

منم متاسفانه به این بیماری یعنی فوبیای اجتماعی مبتلا هستم تا الان که 22 سالم شده خیلی تاثیر منفی تو زندگیم گذاشته و همیشه برای فرار از این ترس ها و اضطرابهای لعنتی از خیلی موقعیت ها فرار کردم هرچند دانشگاه تموم شد ولی تا الان شاید باور نکنید ده بار بیشتر نرفتم تا یه سوپرمارکت یه چیزی بخرم همیشه بقیه میخریدن خودم بشدت ناراحتم از این قضیه ضمنا شش ماهه بخاطر تموم شدن دانشگاه تو خونه نشستم و افسردگی شدیدم دارم خیلی وقتها فکر میکنم خلاص شدن از زندگی تنها راه حل هست ولی چون نمیشه خودکشی کرد خودمو یه چندساعت به بیخیالی میزنم ولی دوباره اون ترس ها برمیگرده تا حد جنون.

ضمنا خیلی از این مشکلات هم تقصیر خونوادم هست و از نظر ژنتیکیم سراغ دارم تو خونه پدرمم همینطوریه و مادرمم بیخودی از همه چیز میترسه و وقتی بهشون میگم منم میترسم میگن این مشکلی نیست وضعیت جامعه خرابه !! دور دوستات رو هم خط بزن نمیدونی بیرون چه خبره بخدا نمی بخشمشون هیچ وقت نمیتونم برای درمان و روانپزشکیم روشون حساب کنم چون چطور میشه با کسی مشورت کرد که اونم این بیماری رو داره حالا هرکی میخواد باشه پدر مادر و ... ضمنا فرق من با اونا اینه که اونا مشکلشون رو انکار میکنن پس ببینید چقدر شرایط برام سخته. تو بچگیم منو از همه چی محدود کردن نزاشتن برم بیرون نکنه بلایی سرم بیاد تو هیچ جایی هم اجازه حرف زدن نداشتم میگفتن تو بچه ای ضربه ای خوردم که یک عمر تاثیرش باهام هست و به خودمم حق میدم که میترسم و با این وجود که دوست دارم حلش کنم این مشکل لعنتی رو ولی نمیشه یعنی بخوام هم خودمو تو شرایط استرس و مقابله قرار بدم خونواده بهم اجازه نمیدن چه جنایتی بزرگتر از این که از همه طرف محدود باشی و کسی درکت نکنه و بخوای باهاشون بجنگی. الان چند وقته بخاطر ترس خونواده نتونستم چندتا از دوستام رو ببینم تو یه شهر دیگه هرچند خودمم بخاطر فوبیا میترسیدم ولی گفتم دلو میزنم به دریا وقتی دیدم بقیه این اجازه رو بهم نمیدن آرزوی مرگ بهم دست داد من چیم از بقیه هم سن و سالای خودم کمتره اینطوری آیندم سیاهه آخرش از بین میرم. میدونید مادرمم بدجور میترسه که مشکلی واسه من پیش بیاد بیماری قلبیم داره به همین خاطر واسه اون که نکنه یه وقت اتفاق بدی براش بیوفته کلی زجر کشیدم و دور رفتن تو اجتماع رو خط زدم.

الان هم نمیدونم چکار کنم واسه رضای خدا دست منو بگیرید التماستون میکنم کمکم کنید واقعا دیگه خسته شدم. بزور هم که شده باید برم پیش یه روانشناس با خونواده چون هممون این مشکل ترس اجتماعیو داریم شاید حداقل اون طرف منو کمک کنه از حق منم دفاع کنه بعد هممون با رفتاردرمانی و در صورت نیاز با دارو درست بشیم. در جریان داروهای سراترالین و فلکستین هستم ولی نمیدونم باید دکتر تجویز کنه.

ممنون که به حرفام گوش کردید.

ضمنا تو یه انجمن دیگه به نام همدردی هم کلی پست به همراه توضیحات دادم دو ماه پیش زیاد به نتیجه نرسیدم پیشنهاد میکنم وقت داشتید حتما بخونید.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


سلام دوست عزیز منم مثل خودت بودم و هستم. یه چیز عادی شده برام اظطراب ...مثل آآبی که هر روز میخورم...حالا شما فقط اظطراب خالی داری..خیلی خوبه...من حمله وحشت هم دارم...هم فوبیا اجتماعی و هم حمله وحشت با هم...

ولی چه میشه کرد؟ من خودم 3-4 روانپزشک خیلی خو ب تهران رو رفتم و واقعا جواب گرفتم...و ذهنیتم نسبت به خودم عوض شد اینکه 1 تیکه گچ به نام قرص بعد از 1 هفته تونست منو پررو ترین آدم فامیل بکنه...یا پرجراتترین آدم بین رفقا..

پس مشکلت حل شدنیه...خیالت تخت..از همین الان خودت رو خوب شده بدون...من رفتم روانشناس پاسخی نگرفتم چون اظطرابم نمیزاشت قدمهای اونو بردارم....مثلا میگفت الان بیا 1 استکان چایی رو برو بین بقیه مریضها بیورن اتاق بخور بیا..گفتم من نمیتونم! حمله وحشت میگیرم...

پس رفتم روانپزشک متخصص اعصاب و روان ..برام یه تریپ دارو یی که روی مغز و احساس اظطراب و احساس اجتماعی بودن آدم اثر میزاره نوشت واقعا تاثیر خیل یخیلی زیادی داشت....البته تاثیرش تا وقت یکه مصرف میکردم بود ...

شما هم اگر میخواید خوب بشید باید برید روانشناس اگر با راهکار های اون خوب نشدید و نتونستید بر اظطرابتون بین مردم غلبه کنید برید روانپزشک که قرص بده.. قرص مثل یه دیوار یا کوه پشت آدم وای میسته و آدم احساس قدرت میکنه ...

این نظر شخصی من بود ..موفق باشی مشکلت حل شدنیه خیالت راحت ..:n06:

شیر برنج
15-08-2013, 17:12
سلام
ببخشید
میشه بیشتر توضیح بدین...درباره خوب شدنتو مگه نمیگن قرص موقتی خوب میکنه؟

بعدشم من 16سالمه

شیر برنج
15-08-2013, 17:15
سلام دوست عزیز منم مثل خودت بودم و هستم. یه چیز عادی شده برام اظطراب ...مثل آآبی که هر روز میخورم...حالا شما فقط اظطراب خالی داری..خیلی خوبه...من حمله وحشت هم دارم...هم فوبیا اجتماعی و هم حمله وحشت با هم...

ولی چه میشه کرد؟ من خودم 3-4 روانپزشک خیلی خو ب تهران رو رفتم و واقعا جواب گرفتم...و ذهنیتم نسبت به خودم عوض شد اینکه 1 تیکه گچ به نام قرص بعد از 1 هفته تونست منو پررو ترین آدم فامیل بکنه...یا پرجراتترین آدم بین رفقا..

پس مشکلت حل شدنیه...خیالت تخت..از همین الان خودت رو خوب شده بدون...من رفتم روانشناس پاسخی نگرفتم چون اظطرابم نمیزاشت قدمهای اونو بردارم....مثلا میگفت الان بیا 1 استکان چایی رو برو بین بقیه مریضها بیورن اتاق بخور بیا..گفتم من نمیتونم! حمله وحشت میگیرم...

پس رفتم روانپزشک متخصص اعصاب و روان ..برام یه تریپ دارو یی که روی مغز و احساس اظطراب و احساس اجتماعی بودن آدم اثر میزاره نوشت واقعا تاثیر خیل یخیلی زیادی داشت....البته تاثیرش تا وقت یکه مصرف میکردم بود ...

شما هم اگر میخواید خوب بشید باید برید روانشناس اگر با راهکار های اون خوب نشدید و نتونستید بر اظطرابتون بین مردم غلبه کنید برید روانپزشک که قرص بده.. قرص مثل یه دیوار یا کوه پشت آدم وای میسته و آدم احساس قدرت میکنه ...

این نظر شخصی من بود ..موفق باشی مشکلت حل شدنیه خیالت راحت ..:n06:



آهان بله الان درست شده ینی؟
برادر سعید سیستم..من پستای شما رو از سال 2011خوندم...راستش میخواستم ببینم اخر فیلم چی میشه...دیدم پیروز شدی..درود برتو ...:n16:
این خیلی خوبه....راستش منم خجالتیم..چجور...بعضیا میگن بزرگ تر شدی خوب میشی..ولی من میخوام الان خوب شم...اما کو درک!
راستش یکی از اعضا یهم یه کتاب وراهکارایی پیشنهاد داد...دستش درد نکنه..ممنون ازت...امیدوارم تاثیر داشته باشه..ولی خب...نمیدونم اخرش چی میشه؟:n29:

چیکار کنم؟من از بچگی دوس داشتم..مجری یکی از این برنامه هامون بشم...اما جمعیتو ببین..!
خلاصه...دیگه..نمیشد..یادم نمیاد تونسته باشم..درست وحسابی روی این کسایی رو که حقمو خوردن کم کنم!:n13:
دلم میخواد با کم روییم مبارزه کنم:n25:
ولی نمیشه:n14:

وای خداجون...خواهرا برادرا..کمک...میدونید اون روز روز محشره که مثلا خونوادم جلوی فامیلامون...میگن من خیلی شوخم وخنده میارم روی لبا...اون موقس که میشم عروس مجلسو..نقل خجالت میریزه رو سرم....عجب عروسی...مث عزاس..:n30:
وای
دیدین این فروشنده هایی که هرچی میفهمونی که نمیخوای...باز هی اصرار میکنن؟ حالا ماهم خجالتی.......!
عجب وضع..چپندر قیچی میشه..!
راستش من با خوانوادم خیلی راحتم اما جلوی بقیه با خانواده.....وای وای هرگز..!
راستش یه ماه مونده به مدرسه..از این که اینطوری وارد بشم...دیوونم میکنه:n27:
برادر سیستم...وبقیه حضدار...یاد ازین کبوتر کم رو کنید ای یاران..فکر ویران شدن زندگی وکار کنید...!بنشینید به مبلی ومرا یاد کنید..چاره ای را ان پسش فکر من زار کنید......هی روزگار....چقد زود میگذری...! من از بچگی این طوری بودم..راستش دیگه نمیخوام باشم....من تو حرف کم نمیارم اینطوریا...اما صدا وحضور...برابره با کات من...
خلاصه..کمکم کنید..همه میگن ...راهنمایی میکنن...اما سخته..این بندو فقط خجالتیا درک میکنن...
کمک....خوشحال شدم بای
یادتو نره
یادم کنید:n18: