PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : سریال دايی جان ناپلئون



Hamid Hamid
23-01-2011, 01:10
سلام دوستان.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در اين تاپيك قرار هست راجب سريال دايي جان ناپلئون صحبت كنيم.

سريال دايي جان ناپلئون در سال 1355(1976 ميلادي) به كارگرداني ناصر تقوايي ساخته شد.ناصر تقوايي تهيه كننده ي اين مجموعه نيز هست.اين سريال 14 قسمت هست.

داستان اين سريال از جايي شروع ميشه كه دايي جان فكر ميكنه به همراه نوكرش مش قاسم در چندين جنگ عليه انگليسي ها شركت داشته و بخاطر همين هم انگليسي ها قصد انتقام گرفتن از دايي جان رو دارند و ...

اين سريال به مبلغ 20 ميليون تومان در سال 55 توسط تلويزيون قبل از پخش عمومي خريداري شد.اين مبلغ 4 براير هزينه ي ساخت اين سريال بوده است.

اين سريال بر اساس رماني به همين نام نوشته ي پرويز پزشكزاد ساخته شده است.
بازيگران و نقش ها:

غلامحسين نقشينه(دايي جان ناپلئون) / پرويز فني زاده(مش قاسم) / نصرت كريمي(آقاجان) / پرويز صياد (اسدالله ميرزا) / محمد علي كشاورز (دايي جان سرهنگ) / اسماعيل داورفر(دوستعلي خان) / پروين ملكوتي(عزيزالسلطنه) / جهانگير فروهر(نايب تيمورخان) / سعيد كنگراني(سعيد) / سوسن مقدم(ليلي)/ مير محمد ايروانلو(دكتر ناصرالحكما) / مهري وداديان(مادر سعيد)/ و ...

ساير بازيگران:مستانه جزايري.علي اكبر مهدوي فر.سهيلا ملكي.روح الله مفيدي.فريدون نريمان.زري زندپور و ...

انتخاب بازيگر اوليه سريال:
در ابتدا نقش اسدلله ميرزا رو قرار نبود كه پرويز صياد بازي كنه و براي اين كار ابتدا داوود رشيدي رو در نظر گرفته بودند.همچنين عزت الله انتظامي قرار بود نقش مش قاسم رو ايفا كنه و حتي با تهيه كننده ي كار يعني آقاي ناصر تقوايي قرارداد هم بسته شده بود.و نقش دايي جان ناپلئون رو هم قرار نبود آقاي نقشينه بازي كنه و براي اين نقش علي نصيريان درنظر گرفته شده بود.اما ناصر تقوايي در لحظات آخر و با ديدن غلامحسين نقشينه فكر كرد كه نقشينه براي اين كار از علي نصيريان مناسب تر هست و در نتيجه حضور نصيريان در سريال منتفي شد.و بعد از اين ماجرا عزت الله انتظامي هم به دليل دوستي با علي نصيريان از بازي در سريال امتناع كرد و بعد از اين ماجرا ناصر تقوايي پرويز فني زاده رو جانشين انتظامي كرد.و براي نقش اسدلله ميرزا از پرويز سياد استفاده كرد.

اين هم كد اين سريال در سايت معتبر IMdb:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدنمره ي سريال در اين سايت 7.3 هست.
من به شخصه به اين سريال نمره ي 10 ميدم و اين كار رو بهترين سريال تاريخ تلويزيون ايران ميدونم.

توضيح راجب چند نقش:

دايي جان ناپلئون:
مسن‌ترین فرد خانواده بود. او نایب (ستوان) سوم بازنشسته قزاق بود و بر این باور بود که در بسیاری از جنگ‌های بین قوای قزاق و انگلیس در جنوب ایران با انگلیسی‌ها جنگیده است. او گرفتار بیماری انگلوفوبيا بود. او شباهتهای زیادی بین خود و ناپلئون میدید به مرور دچار این توهم شد که امپراتوری بریتانیا که در آن زمان همراه متفقین به ایران لشکرکشی کرده بود، به خاطر خرده حسابهای قدیمی، درصدد از بین بردن اوست.

آقاجان:(شوهر خواهر دايي جان ناپلئون):
او اشراف زاده نبود بلکه یک دارو ساز مجاز بود و دایی جان ناپلئون ازدواج خواهرش با یک بازاری معمولی را بزرگترین فاجعه میدانست. از سویی آقاجان بر خلاف دایی جان، ناپلئون بناپارت را ماجراجویی میدانست که اروپا را به خاک و خون کشاند و این دو موضوع موجب اختلاف و درگیری این دو شخصیت از سالها پیش بود. جنگ اصلی بر اثر یک سوء تفاهم در شب مهمانی شروع میشود. استراتژی آقاجان (نصرت کریمی) در مبارزه با دایی جان به تدریج از حالت رو در رو تبدیل به تظاهر به دوستی و از پشت ضربه زدن شد (با تقلید از استراتژی انگلیس). او همواره سعی می‌کرد به با قوت بخشیدن به این توهم دایی جان ناپلئون که انگلیسی‌ها هنوز با او دشمنی دارند و در صدد کشتنش می‌باشند، دایی جان را تحت فشار روحی و مالیخولیایی قرار دهد.

اسدلله ميرزا:

مردی عیاش و خوش گذران بود. او در وزارت خارجه ایران کار می‌کرد. یکبار ازدواج کرده بود ولی همسرش وی را بخاطر مرد دیگری ترک کرده بود. از آن زمان اسدالله در صدد كلك زدن به زنان برامد( در ابتدا قرار بود خود ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب در این نقش بازی کند اما بدلیل استخدام وی در وزارت امور خارجه از بازی انصراف داد.)

دايي جان سرهنگ:

او مردی بسیار ترسو بود . او در واقع سرهنگ نبود . سرگرد بود که آن زمان‌ها یاور می گفتند ولی در یک مهمانی به حکم ضمنی دایی جان که او را داداش سرهنگ صدا کرد همه به مرور عادت کردند او را آقای سرهنگ بنامند . او با درجه سرگردی بازنشته شد.


نظرات هنرمندان ايراني راجب اين سريال:
نظر هنرمندان ايراني رو راجب اين سريال از جمله خانوم تهمينه ميلاني و پرويز صياد و ... رو ميتونيد در ويدئوي زير كه كاري است از شبكه ي ببين (من و تو فعلي) مشاهده كنيد :


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدتصاوير:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hamid Hamid
23-01-2011, 14:21
يه تيكه ديالوگ خنده دار بين آقاي نقشينه(دايي جان ناپلئون) و محمد علي كشاورز(دايي سرهنگ)
دايي سرهنگ(با عصبانيت)_داداش اين سوراخ راه آب كجاست؟!!
دايي جان ناپلئون_ لابد انگليس ها دزديدنش :31:
دايي سرهنگ_خان داداش انگليس ها با توپ و تانك و طياره وارد تهران شدن اونوقت براي اينكه به شما لطمه بزنن ميان سوراخ آب رو بدزدن؟!!:دي

enimonte
23-01-2011, 14:26
ساعت 1:30 هر شب از کانال itn پخش میشه

Kurosh
23-01-2011, 14:27
شاید به جرات بشه گفت دایی جان ناپلئون بهترین سریال تاریخ تلویزیون ماست ...

تک تک دیالوگ‌ها فکر شده و روی حساب هستن ...
البته از تقوایی غیر از این انتظار نمی رفت ...
وقتی کار اقتباسی باشه از رمان ایرج پزشکزاد (که از باهوش ترین نویسندگان طنز ایرانه) و همچین تیم قوی ای هم پشتش باشه، باید هم نتیجه این قدر فوق العاده باشه ...
شنیده ها حاکی از آن است که اون موقع که دایی جان پخش می شده، مرغ تو خیابون پر نمی زده :دی
حتماً دی وی دی هاشو گیر بیارین و ببینین ... چون این کار بخشی از تاریخ و نوستالژی‌های این مملکته ... :20:

M3HRD@D
23-01-2011, 14:30
من که قسمت نشده ببینمش ولی با این تعاریفی که حمید جان و کوروش جان میکنن حتما کار قوی بوده
هر چه زودتر دی وی دی هاش رو گیر میارم

Hamid Hamid
23-01-2011, 14:58
من که قسمت نشده ببینمش ولی با این تعاریفی که حمید جان و کوروش جان میکنن حتما کار قوی بوده
هر چه زودتر دی وی دی هاش رو گیر میارم
مهردادجان من از هر كسي پرسيدم عاشق اين سريال هستند.
تمام كساني كه قبل از انقلاب رو يادشون مياد ميگن اين بهترين سريال هست و ما هيچ وقت اين سريال رو فراموش نميكنيم.
حتما بگير و ببين

powerslave
23-01-2011, 16:28
اوه اوه نگید. من این رو کامل دیدم. خیلی خیلی قشنگه. هر چند وقتی میبینیش خوب معلومه که قدیمیه اما داستانش یه جورایی بدون زمان هست. خیلی کار قوی ای هست. صحنه جالب همون اوایلش:

دایی جان داشت از رشادت هاش توی جنگ میگفت و اینکه تو چنگ !!! برازجون داشت یه یاغی رو میکشت.
دایی جان: کلای (میرزا حسن خان یاغی؟؟ یادم نمیاد) رو دیدم، تفنگ رو برداشتم، مولای متقیان رو یاد کردم (در این حال به طور فرضی تفنگ رو نشانه رفته بود) و ...

یهو یکی شیشکی میبنده!!!!:27:

دایی جان: کییی بووووود؟؟؟؟

Hamid Hamid
23-01-2011, 23:43
ايرج پزشكزاد: دايي جان ناپلئون حقيقتي تلخ است...
یکی از موفقیت های رمان مثل اکثر رمان های داستانی موفق، به این دلیل بود که ریشه در واقعیت داشت. رمان، واقعیت مهمی را درباره زندگی در ایران دوره معاصر نشان می داد…
پزشکزاد در سخنرانی اش در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس، گفت که منشا دائی جان ناپلئون به دوران کودکی خودش بر می گردد که باید فقط به حرف بزرگتر ها گوش می داد و اینکه آنها به هر شخصیت سیاسی انگ انگلیسی بودن می زدند. چنین وسواسی آنقدر در ایران رایج بود که حتی بسیاری از ایرانیان ادعا می کردند که هیتلر دست نشانده انگلیس است و بمباران لندن هم توسط اداره جاسوسی انگلیسی های شرور، صورت گرفته است.


در رمان دائی جان ناپلئون هم مانند یکی دیگر از شاهکار های ادبیات فارسی، بوف کور صادق هدایت، تقابل واقعیت و داستان شالوده رمان را تشکیل می دهد. تضاد بین آنچه وجود دارد و چیزی که تصور می شود که وجود دارد، شخصیت ها و روابطشان را شکل می دهد. اینکه داستان به شکل تراژیک پایان بگیرد یا کمدی، بستگی به این دارد که این تقابل چگونه حل شود. اما موضوعات خنده داری که باعث می شود که ما به شخصیت های داستان بخندیم، وقتی در زندگی واقعی خودمان تجربه اش می کنیم، تبدیل به رنجی بزرگ می شوند.
قصه دائی جان ناپلئون در باغ بزرگی اتفاق می افتد که سه عمارت در آن وجود دارند: خانه قهرمان داستان، خواهرش و برادر کوچکترش که با وجود اینکه با درجه پایینی از ارتش بازنشسته شده، به او “سرهنگ” می گویند. شخصیت پردازی هنرمندانه نویسنده، طبقات مختلف اجتماع را به تصویر می کشد: مامور اداره آگاهی، مامور دولت، زنان خانه دار، پزشک، قصاب، واعظ چاپلوس، خدمتکار، واکسی و یکی دو نفر هندی. تمام این افراد به باغی رفت و آمد می کنند که صحنه تمام دعوا ها، دسیسه ها و گرفتاری های خنده دار است.
زندگی در درون باغ بر اساس سلسله مراتب و کد های شناخته شده وقوانین در جریان است. تصمیم گیری در هر سه عمارت توسط شورای خانواده صورت می گیرد و دخترها فقط با رضایت پدرشان ازدواج می کنند. حفظ آبروی خانوادگی، مهم ترین موضوع است و برای رسیدن به آن دروغ های بزرگی گفته می شود. دائی جان ناپلئون با دست های آهنین براین باغ حکومت می کنند و قادر است سرنوشت همه را تغییر بدهد و عوض کند.

Hamid Hamid
24-01-2011, 01:01
خانه ي دايي جان و وضعيت كنوني:
قرقره هاي دو سه متري كابل كه از ميان كوچه هاي تنگ و پيچ در پيچ راه خود را باز مي كنند، موتورهايي كه سراسر حاشيه خيابان و پياده رو را اشغال كرده اند، ساختمان هاي زهوار در رفته اي كه هراز چند گاهي با اتصال سيم هاي پوسيده طعمه آتش مي شوند، آدم هاي نابابي كه زمزمه سي دي و پاسور و ورق زير لب دارند و چند سينما و تئاتري كه حالا فقط خاطره اند، واقعيت خياباني را شكل مي دهند كه «سلطان صاحب قران» اراده فرموده بود «شانزه ليزه» دار الخلافه باشد!
«لاله زار» شاه خوش خيال، هرگز شانزه ليزه نشد، اما به زور و ضرب تجدد هم كه شده آبرويي براي خود كسب كرد؛ چند سينما تئاتر معروف داشت، يك گراند هتل شيك، كلي مغازه صفحه فروشي و پياده روهايي كه پر بود از آدم هاي متجدد و شبه متجدد. هر چه بود كمتر كسي گمان مي برد گراند هتل زيبا بارانداز شود و آن صفحه فروشي ها الكتريكي و آن پياده روها پاركينگ موتور و گاري دستي. چه كسي نفرين كرده بود كه لاله زار خير از زندگي نبيند؟
با اين حال در همان هجوم الكتريكي ها و كوچ سينما تئاتر ها، «ناصر تقوايي» توانست در اين شانزه ليزه بي يال و دم ،باغ و عمارتي را بيابد كه مي توانست شايسته «دايي جان ناپلئون» فاتح جنگ هاي كازرون و ممسني و قهرمان مبارزه با انگليسي ها باشد و اصلاً درست مثل خود او: محو در خاطره ها، دلبسته گذشته و خوفناك از آينده!
خودش مي گويد: «مدير توليد سريال دايي جان ناپلئون باغي را در لاله زار مي شناخت كه به من معرفي كرد. اين باغ كه چند عمارت را در خود جاي داده بود، براي فضاي كار ما كه مي خواستيم چند خانواده را كنار هم و در خانه هاي مجزا نشان دهيم، كاملاً مناسب بود.»
البته بخش هايي از باغ مانند پشت عمارت اربابي كاملاً ويران بود و عوامل سريال ناگزير شدند كه دو سه ماهي براي مرمت آن وقت بگذارند، اما تنوع فضا در اين لوكيشن بزرگ حرف نداشت. به گفته تقوايي، تمام بخش هاي سريال در همين باغ و به مدت شش ماه فيلمبرداري شد. حتي بازار نيز با استفاده از دكور درون باغ ايجاد گرديد تا گروه توليد مجبور نشوند به كوچه و خيابان بروند.
از آن سال (۱۳۵۵) تاكنون، ديگر هيچ فيلمي در باغ و عمارت هايش جلوي دوربين نرفت و اين البته بسي مايه شگفتي است. چگونه ممكن است لوكيشني با اين قابليت ها و با آن محبوبيتي كه از كار تقوايي كسب كرد، از چشم فيلمسازاني كه دكور لاله زار در شهرك سينمايي را نخ نما كرده اند، دور بماند؟! به هر روي دايي جان ناپلئون فقط شش ماه ساكن خانه اربابي باغ بود، اما خانه در ۲۹ سال بعد نيز به نام او خوانده شد: خانه دايي جان ناپلئون. راستي مالك اصلي خانه چه كسي بود؟
وقتي ناصر الدين شاه قاجار (۱۳۱۳- ۱۲۶۴ ه . ق) به هواي احداث شانزه ليزه در تهران، از ميانه باغ بزرگ لاله زار، خياباني را عبور داد و شاخ و برگ درختانش را هيزم اجاق ها ساخت، زمين هاي اطراف رو به ترقي گذاشت و خريداران بسياري ميان اشراف پيدا كرد. آن چنان كه از اسناد مربوط به دهه ۱۳۰۰ ه. ق برمي آيد، اراضي باغ لاله زار بر حسب نقاط آن از ذرعي (ذرع= ۰۴/۱ متر) يك تومان تا هفت ريال و شش ريال به فروش مي رسيد و باغ به سرعت در حال تبديل به محله اي تجارتي، متجدد و «شيك» بود. از اين حيث جاي تعجب نداشت كه «علي اصغر خان امين السلطان» صدر اعظم ناصر الدين شاه نيز در آن حوالي باغ و عمارتي را براي خود دست و پا كند. ته مانده اراضي امين السلطان در لاله زار، اكنون همان باغي است كه خانه دايي جان ناپلئون لقب گرفته و با ۹ هزار متر مربع مساحت، يك در به كوچه «اتحاديه» در لاله زار دارد و يك در به كوچه اي در خيابان فردوسي. اما اين باغ، تا از صدراعظم ناصر الدين شاه به دايي جان برسد، راهي طولاني در پيش داشت.
امين السلطان در دوره مظفر الدين شاه نيز مقام صدارت را حفظ كرد و سپس در زمان مشروطيت با آن سابقه استبدادي، نخست وزير مشروطه شد، در سال ۱۳۲۵ ه. ق در صحن بهارستان و به ضرب گلوله «عباس آقا صراف آذربايجاني عضو انجمن نمره ۴۱ فدائيان ملت» از پاي درآمد. املاك بي حد و حصر او ميان ورثه تقسيم شد و باغ لاله زار نيز به مالكيت خانواده اتحاديه درآمد. خانم دكتر «منصوره اتحاديه» از نوادگان اين خانواده و استاد تاريخ دانشگاه تهران در اين باره مي گويد:
«در سال ۱۲۶۶ ه. ش (۱۳۰۵ ه.ق) عده اي ازصراف هاي تبريز شركتي را با نام شركت اتحاديه تأسيس كردند كه حدود ۱۵ سال فعال بود. نماينده اين شركت در تهران، حاجي لطف علي، پسر حاجي محمد باقر امين الضرب بود. وي به نمايندگي از طرف شركت به اتفاق پسرش رحيم به تهران آمد و مدتي امور شركت در تهران را اداره مي كرد. ولي در ۱۲۷۷ ه. ش با رئيس شركت اختلاف يافت و پيمان خود را با شركت فسخ كرد. پس از اين كار، حاجي لطف علي و پسرش همچنان در تهران باقي ماندند و مجدداً پدر و پسر شركتي به همان نام را تأسيس كردند كه تا فوت رحيم در ۱۳۱۳ ه. ش برقرار بود.
حاجي رحيم علاوه بر ادامه شغل پدر، به كار صرافي و تجارت نيز مي پرداخت و به مرور از تجار بزرگ و معتبر شد كه تا اواخر دوره قاجاريه و اوايل پهلوي نيز فعاليت مي كرد. حاجي رحيم خانه مجلل امين السلطان در غرب لاله زار را در سال ۱۲۹۵ ه. ش از ورثه او خريد كه تا امروز متعلق به خاندان اتحاديه است.»
خانه امين السلطان كه حالا خانه اتحاديه شده بود و هنوز تا رسيدن به دايي جان ناپلئون راه درازي در پيش داشت، به صورت سي سهم بين ۲۱ فرزند رحيم اتحاديه تقسيم شد. برخي همان جا ساكن شدند و برخي ديگر با فروش سهم خود به ديگران خانه پدري را (كه جايي براي همه وارثان نداشت) ترك گفتند. باغ و عمارت هايش تا سال ۳۲ روزگار خوبي را از سر مي گذراندند، اما در اين سال بر اثر يك حادثه دچار انحطاط شدند. يكي از ساختمان هاي باغ به حزب توده- و به گفته تقوايي دفتر جوانان حزب- اجاره داده شد و عجب نبود كه در كودتاي ۲۸ مرداد به آتش كشيده شود و باغ را به سوي زوال سوق دهد. بعد از اين حادثه تعدادي از فرزندان و نوادگان اتحاديه همچنان در ملك پدري باقي ماندند و آن گونه كه تقوايي مي گويد در زمان فيلمبرداري سريال دايي جان ناپلئون نهايت لطف و همكاري را از خود بروز دادند، اما باغ، ديگر آن باغ شكوهمند گذشته نبود. لاله زار نيز به تدريج با اهل هنر وداع مي كرد و به اهل زر سلام مي گفت و مي رفت تا يادگار صدر اعظم را ميان انبوه مغازه ها و پاساژها تنها گذارد. گلي به جمال دايي جان ناپلئون كه اين نگين لاله زار را يك چند از فراموشي به درآورد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در دوره پهلوي البته عمارت هاي ديگري در باغ ايجاد شد كه از آن جمله خانه «آقاجان» در ميانه باغ است. اما بيشتر بخش ها مربوط به دوره قاجار هستند؛ بخش هايي كه ظرافتشان به وضوح در سر در شكوهمند و آجري خانه چشم نوازي مي كند. اين در روبه بن بست اتحاديه در خيابان لاله زار باز مي شود و از معدود بخش هايي است كه در سريال دايي جان ناپلئون مجال جلوه گري نيافته است. (نگارنده فراموش كرد از تقوايي بپرسد: چرا؟)
آن گونه كه «رضا موسوي» كارشناس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران مي گويد: حال و روز كنوني باغ نشان مي دهد كه آنچه باقي مانده، تنها بخشي از آني است كه در ابتدا بوده. زيرا در جنوب باغ هيچ عمارتي به چشم نمي آيد و اين تا حدودي مغاير با الگوي خانه سازي سنتي است كه حياط يا فضاي مشجر را ميان عمارت ها محصور مي كند.
حدس موسوي با مشاهده يك عمارت قاجاري در جنوب باغ- و البته منتزع از آن- تقويت مي شود. اين عمارت كه با آجرهاي تراش داده و قالب خورده بسيار زيبا زينت يافته است، به كوچه باربد (كوچه ملي) در لاله زار راه مي برد و حالا مكاني است براي خرده كاسب هاي لاله زار. آنها تا آنجا كه توانسته اند به نماي زيباي عمارت- و شايد داخلش- آسيب زده اند و چسبيده به ديوار بنا با پاره آهن، ايرانيت و حلبي براي خود مغازه ساخته اند. موسوي گمان دارد كه اين عمارت روزگاري بخشي از باغ بوده است؛ زيرا باغ صدر اعظم نمي توانسته به يكي از مهم ترين كوچه هاي لاله زار راه نداشته و از سمت جنوب در بن بست باشد.
باغ امين السلطان يا همان باغ اتحاديه كه آشناترين نامش خانه دايي جان ناپلئون است، سرانجام خرداد ماه امسال پس از سالها فراموشي و رهاشدگي در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد؛ آن هم در زماني كه رمقي به تن ندارد و عمارت هايش به شدت فرسوده شده اند.
البته رضا موسوي مي گويد: عمارت مورد اشاره در كوچه باربد جزء باغ به حساب نيامده و در فهرست آثار ملي ثبت نشده، اما بديهي است كه اگر نه جزيي از عرصه باغ، قطعاً بخشي از حريم درجه يك آن است و بايد هر چه زودتر تحت حفاظت قرار گيرد.
وارثان اتحاديه و مالكان باغ نيز كه افزون بر چند ده نفر هستند، از بلاتكليفي خسته شده و باغ را ميان انبوهي از نابهنجاري ها جايي براي اسكان نمي دانند. در اين شرايط يكي از معدود خريداران ملك، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور است. گويا نخستين اقدامات در اين باره به انجام رسيده و توافقاتي صورت پذيرفته، اما هنوز سندي به امضاء نرسيده است. گفته مي شود سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران ۵/۱ ميليارد تومان براي اين كار در نظر گرفته و ساير مبالغ از سوي سازمان مركزي تأمين خواهد شد.
دايي جان ناپلئون در پايان عمر، آن هنگام كه گفت: خدايا انگليسي ها را برسان و مرا از دست اين قوم و خويش نجات بده!... تنها يك آرزو داشت: دشمن ديرينه احترام او را به عنوان يك مبارز وطن پرست نگاه دارد و آيين تسليم با تشريفات كامل صورت پذيرد. شايد اكنون انگليسي ها احترام خانه او را نگاه داشته اند و براي يك بار هم كه شده با دست كشيدن از توطئه چيني، اجازه داده اند اين خانه در فهرست آثار ملي به ثبت رسد! شايد هم...
منبع:وبلاگ حميدرضا حسيني

Aless
24-01-2011, 01:02
لینک دانلود نیست؟ پروفایل هاتون جایی چیزی لطفا!

Kurosh
24-01-2011, 01:13
لینک دانلود نیست؟ پروفایل هاتون جایی چیزی لطفا!
هر 14 قسمت سریال رو با کیفیت بالا گذاشتم تو پروفایلم :20:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mr_mashmash
24-01-2011, 09:22
شاید به جرات بشه گفت دایی جان ناپلئون بهترین سریال تاریخ تلویزیون ماست ...

تک تک دیالوگ‌ها فکر شده و روی حساب هستن ...
البته از تقوایی غیر از این انتظار نمی رفت ...
وقتی کار اقتباسی باشه از رمان ایرج پزشکزاد (که از باهوش ترین نویسندگان طنز ایرانه) و همچین تیم قوی ای هم پشتش باشه، باید هم نتیجه این قدر فوق العاده باشه ...
شنیده ها حاکی از آن است که اون موقع که دایی جان پخش می شده، مرغ تو خیابون پر نمی زده :دی
حتماً دی وی دی هاشو گیر بیارین و ببینین ... چون این کار بخشی از تاریخ و نوستالژی‌های این مملکته ... :20:

اگر رمان "دايي جان ناپلئون" رو خونده باشيد متوجه ميشيد كه ديالوگها دقيقا به نقل از همين كتاب هستند تقريبا بي هيچ كم و كاستي. يه جوري كه سخت بشه گفت اين يه فيلم اقتباسيه ، بلكه دقيقا خود رمان اجرا شده.

iman_s
24-01-2011, 11:34
زماني كه ويديو(VHS) روي بورس بود سري كاملش رو از يكي گرفته بودم ولي وقت نكردم كاملش رو ببينم.الان با ديدن اين تاپيك وسوسه شدم برم دانلود كنم تا يكبار كاملش رو بينم

errmii
24-01-2011, 17:11
من دیدمش سریال خیلی خوبی هست فیلمنامه قویی هم داره.میشه گفت ارزشش از تمام سریال های طنزی که بعد از انقلاب ساخته شده بیشتره.

NAZISM
24-01-2011, 18:25
جناب کوروش,سریال به این بزرگی چرا در چهارده قسمت شده؟
شنیده بودم 30 قسمت است
من خودم ندیدمش خیلی دوست دارم دی وی دی یا سی دی ها شو گیر بیارم جایی میشناسید؟

Kurosh
24-01-2011, 18:44
جناب کوروش,سریال به این بزرگی چرا در چهارده قسمت شده؟
شنیده بودم 30 قسمت است
من خودم ندیدمش خیلی دوست دارم دی وی دی یا سی دی ها شو گیر بیارم جایی میشناسید؟
نه والا من خودم هم که دیدم همین حدود قسمت بود ... (و به نظرم کافی هم بود! مثل کارای امروزی زیاد کش ندادن داستان رو ... موجز و مفید!)

نسخه‌ای که خودم دارم، یکی از اقوام از اون ور فرستاده که تولیدی کمپانی پارس ویدئوست و کل قسمت ها تو دو تا DVD 9 جا شده ... (یعنی حدود 18 گیگ)
کیفیتش هم خیلی خوبه ...
اما این لینک‌هایی که گذاشتم تو پروفایل، با توجه با اسکرین شات هاش، کیفیت مناسبی داره ...
به نظرم پولی که می‌خواید بالای خرید DVD های این سریال بدید، یه اکانت رپیدشیر بگیرید و لینک‌هاش رو دانلود کنید (البته اگه به اینترنت پرسرعت دسترسی دارید) ...

کل لینک‌ها حدود 80 تاست ...

vroom
24-01-2011, 19:34
دوستان کتاب اش رو به صورت فیزیکی که بعید میدونم بشه پیدا کرد ، کسی pdf اش رو سراغ نداره؟

////////

1 مصاحبه از پرویز صیاد (صمد آقا :دی) میدیدم که میگفت بعضی از قسمت های سریال دیگه وجود خارجی ندارن چون تنها جایی که سریال را به طور کامل داشتن ، آرشیو صدا سیما بوده که بعد از انقلاب از بین بردنش یا شایدم فعلاً ناپدید شده

پ.ن: ســـانفرانسیسکو [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

OSEN
24-01-2011, 19:46
سلام .

آقا با توجه به این حرف :

1 مصاحبه از پرویز صیاد (صمد آقا :دی) میدیدم که میگفت بعضی از قسمت های سریال دیگه وجود خارجی ندارن چون تنها جایی که سریال را به طور کامل داشتن ، آرشیو صدا سیما بوده که بعد از انقلاب از بین بردنش یا شایدم فعلاً ناپدید شده
بالاخره این ۱۴ قسمت، نسخه ی کامل هست یا نه ؟

پ.ن : خیلی دارین از سریال تعریف میکنینا . مجبورن نکنین برم تو کار دانلودش :27:. ارزش داره یعنی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]؟



.

errmii
24-01-2011, 20:23
اونی هم که من دارم 12 قسمت 60 دقیقه ای هست.
ولی بعضی جاهاش حس می کردم داستان یه دفعه میره جلو انگار که بعضی از دقایق یا کلا یک قسمت کامل وسطش گم شده باشه!یا شایدم سانسور

Hamid Hamid
24-01-2011, 21:10
سلام دوستان.
تو پست اول كامل توضيح دادم اما اينجا هم ميگم كه سريال 14 قسمت هست.
دوستان اگه تمايل داشته باشن ميتونيم تو اين تاپيك چند تا كار انجام بديم:
1_هم از ديالوگ هاي بامزه و به يادماندني سريال بگيم.
2_هم ميشه از سكانس ها و اجراهاي زيبا صحبت كنيم.
3_هم ميشه مثل تاپيك سريال Friends(اونجا هم همين پيشنهاد رو دادم چند ماه قبل) تصوير قرار بديم و بگيم كه چه اتفاقي افتاده در اون تصوير.
موفق باشيد:11:

enimonte
25-01-2011, 00:08
دوستان کتاب اش رو به صورت فیزیکی که بعید میدونم بشه پیدا کرد ، کسی pdf اش رو سراغ نداره؟

////////

1 مصاحبه از پرویز صیاد (صمد آقا :دی) میدیدم که میگفت بعضی از قسمت های سریال دیگه وجود خارجی ندارن چون تنها جایی که سریال را به طور کامل داشتن ، آرشیو صدا سیما بوده که بعد از انقلاب از بین بردنش یا شایدم فعلاً ناپدید شده

پ.ن: ســـانفرانسیسکو [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

کتابش تو کتابخونه ها پیدا میشه.خواهرم تابستون از تو میدون انقلاب از یک دستفروش خریدش.پی دی اف هم توی نت زیاده تو سایت 98 یا هست


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Hamid Hamid
25-01-2011, 12:25
سلام دوستان.
تو قسمت اول يك سكانس خيلي جالب و خنده دار هست.
مش قاسم روي چارپايه وايساده و داره بوته ي بزرگ گل نسترن رو يهش ميرسه و شاخه هاي اضافه رو قيچي ميكنه و جاش هم خيلي ميزون نبود و هي لق ميزد.در همين حال سعيد پسر آقاجان صداش مبكنه و مش قاسم هم ميوفته در حالي كه يك شاخه ي بزرگ نسترن هم از جا ميكنه:دي
بعد ميگه واي خدايا آقاجان اگه بفهمه ميكشه منو.و ميره شاخه رو يه جايي خاك ميكنه و ميگه:
انا لله و انا اليه راجعون:دي
اين خيلي خنده بود

ardalan_zapata
25-01-2011, 19:30
پ.ن: ســـانفرانسیسکو [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من قضیه این سانفرانسیسکو رو نگرفتم
دیدم چند بار میگن :دی

جریانش چیه ؟ !

Kurosh
25-01-2011, 19:38
من قضیه این سانفرانسیسکو رو نگرفتم
دیدم چند بار میگن :دی

جریانش چیه ؟ !
اگه الان سریال دم دستم بود، چند دیالوگ مرتبط رو برات می‌نوشتم بترکی از خنده :دی
ولی کلیتش اینه که اسدالله میرزا که به شدت خانوم باز و اهل حال تشریف دارن، به سک*س میگن سانفرانسیسکو :دی
مدام تو گوش سعید کنگرانی می‌خونه که اگه دختر دایی جان رو می‌خوای، باید باهاش یه سفر سانفرانسیسکو بری، از سانفرانسیسکو برنگشته، دیگه دختره مال خودته [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ایرج پزشکزاد تو رمانش خیلی به جا از این شوخی استفاده می‌کنه ... حتماً باید ببینید این اسدالله میرزای پدرسوخته رو (با بازی شاهکار پرویز صیاد) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hamid Hamid
25-01-2011, 22:00
يه تيكه ديالوگ بامزه.اينجا بازي زيباي پرويز فني زاده رو ميبينيم(در كمال ساده لوحي:دي):

مش قاسم(رو به شمسعلي ميرزا(برادر اسدلله ميرزا): شما فرموديد كه اون صداي مشكوف...
شمسعلي ميرزا(صحبت مش قاسم رو قطع ميكنه و ميگه): مشكوك ! مشكوك آقا!!
مش قاسم:يعني چي؟!
شسمعلي ميرزا:يعني چي!! ديگه يعني چي؟!:دي شما گفتي مشكوف ...بنده گفتم بگو مشكوك!
مش قاسم(با تعجب و ساده لوحي):حالا فرقش چيه؟!
شمسعلي ميرزا:فرق چي‌ ! چيه؟!
مش قاسم:فرق اين كه ما گفتيم با آنكه شما گفتيد؟!
اسدلله ميرزا: بابا صداي مشكوك يعني ......(اينجا يه شيشكي ميكشه):27:

Hamid Hamid
26-01-2011, 00:43
سلام دوستان.يك قسمت خنده دار ديگه:اول توضيح رو بخونيد.بعد ديالوگ رو.محشره اين سكانس:

تو يه مهموني وسط تعريف كردن دايي جان ناپلئون از جنگ كازرون درست در جاي حساس تعريف يه صداي مشكوكي بلند ميشه:دي
كه دايي جان اين صدا رو ميندازه گردن شوهر خواهرش و ميگه چون مي خواسته منو ضايع كنه از خودش صدا درآورده.و خلاصه اختلاف پيش مياد.
ديگران هم يه مجلسي تشكيل ميدن تا اختلاف رو حل كنند.تصميم ميگيرن به مش قاسم بگن اگه قبول كنه اين صداي مشكوك از جانب اون بوده بهش پول بدن كه تو قياس آباد يه آب انبار درست كنه(آرزوي مش قاسم بوده).يه سري ها هم ميگن كه مش قاسم اين كار رو بي شرف بازي ميدونه و قبول نميكنه:دي... حالا از لحظه ي دادن پيشنهاد به مش قاسم بخونيد:

شمسعلي ميرزا:مش قاسم پس شما به ما كمك ميكني اختلاف حل بشه؟! اگه كمك كني ما بهت پول ميديم تا تو قياس آباد آب انبار بزني...
مش قاسم(بي خبر از همه جا):آره آقا جان ما همه كار ميكنيم... من تا قله ي قاف هم ميرم بلكه پول دستم بياد و براي اين بدبختاي قياس آبادي كه از جوب آب ميخورن يه آب انبار بزنم...
شمسعلي: ما از شما مي خوايم قبول كني كه اون صدايي كه اون شب آقا رو ناراحت كرد از ناحيه شما بوده.
مش قاسم(در كمال سادگي):يعني از محله ي ما بوده؟!
شمسعلي:نه نفهميدي... يعني اون صدا همينطوري اتفاقي از جانب شما صادر شده ...همين
مش قاسم(با ناراحتي جوري كه بهش برخورده):به اين سوي چراغ قسم كه ما نبوديم(صداي مشكوك رو ميگه:دي) به نان و نمك آقا قسم ما نبوديم(اينجا بلوا ميكنه و كولي گيري) ميگه: آقا رو كفن كنم ما نبوديم... يعني شما ميگيد ما انقدر بي شرفيم :دي
دايي حان سرهنگ:مش قاسم ما ميدونيم تو نبودي فقط مي خوايم فداكاري كني و قبول كني كار تو بوده تا اين آشوب تموم بشه...
مش قاسم:نه ما به آقا دروغ نميگيم...
دايي جان سرهنگ:مش قاسم فكر پول باش و فكر آب انبار كه مي خواي براي قاسم آباديا بزني كه آب بخورن...آب انبار مش قاسم ... دعاي خير مردم قياس آباد...(مي خواد گولش بزنه)
مش قاسم:ما بيايم به خودمان نسبت اينجور بي شرف بازيها رو بديم كه قياس آباديا آب بخورن؟! مي خوام 70 سال سياه كوفت بخورن بجا آب:31:

elendil
26-01-2011, 15:31
کتابش رو که قبلا خونده بودم

دانلودش رو هم شروع کردم :دی

فعلا اپیزود اول :دی

خدااااااااااااااااااس :دی

اگه میتونین شما هم حتما دانلود کنید :دی حیفه :دی

Hamid Hamid
27-01-2011, 00:10
يه ديالوگ با مزه.جايي كه دايي جان ناپلئون و مش قاسم دارن واسه هم خالي ميبندن و هي از هم تعريف ميكنن و از جنگ ميگن:دي
خيلي جالبه اين اونو تاييد ميكنه اون يكي اينو تاييد ميكنه:دي
مش قاسم:آقا جان انگليس ها چرا با شما بدن؟!
دايي جان( با سوز و گداز مثل نوحه خوني):اونا با هركي كه وطنش رو دوست داشته باشه بدن.مگه اين جوون مردم ناپلئون بناپارد چه كرده بود كه از زن و بچش جداش كردن و آوارش كردن و اونو به جزيره ي سگ هلند:31: تبعيدش كردن؟!... دق كشش كردن ... چون وطنش رو دوست داشت.
(مش قاسم اينجا كم مونده برا ناپلئون بناپارد گريه كنه:دي.ميكوبه رو سينش و ميگه): الهي به حق مرتضي علي آب خوش از گلوشون پايين نره :27:

ardalan_zapata
27-01-2011, 00:56
يه ديالوگ با مزه.جايي كه دايي جان ناپلئون و مش قاسم دارن واسه هم خالي ميبندن و هي از هم تعريف ميكنن و از جنگ ميگن:دي
خيلي جالبه اين اونو تاييد ميكنه اون يكي اينو تاييد ميكنه:دي
مش قاسم:آقا جان انگليس ها چرا با شما بدن؟!
دايي جان( با سوز و گداز مثل نوحه خوني):اونا با هركي كه وطنش رو دوست داشته باشه بدن.مگه اين جوون مردم ناپلئون بناپارد چه كرده بود كه از زن و بچش جداش كردن و آوارش كردن و اونو به جزيره ي سگ هلند:31: تبعيدش كردن؟!... دق كشش كردن ... چون وطنش رو دوست داشت.
(مش قاسم اينجا كم مونده برا ناپلئون بناپارد گريه كنه:دي.ميكوبه رو سينش و ميگه): الهي به حق مرتضي علي آب خوش از گلوشون پايين نره :27:

سلام
این قسمت رو الان دیدم گفت سند هلن :31:

Ezel
27-01-2011, 14:59
سلام دوستان.يك قسمت خنده دار ديگه:اول توضيح رو بخونيد.بعد ديالوگ رو.محشره اين سكانس:

تو يه مهموني وسط تعريف كردن دايي جان ناپلئون از جنگ كازرون درست در جاي حساس تعريف يه صداي مشكوكي بلند ميشه:دي
كه دايي جان اين صدا رو ميندازه گردن شوهر خواهرش و ميگه چون مي خواسته منو ضايع كنه از خودش صدا درآورده.و خلاصه اختلاف پيش مياد.
ديگران هم يه مجلسي تشكيل ميدن تا اختلاف رو حل كنند.تصميم ميگيرن به مش قاسم بگن اگه قبول كنه اين صداي مشكوك از جانب اون بوده بهش پول بدن كه تو قياس آباد يه آب انبار درست كنه(آرزوي مش قاسم بوده).يه سري ها هم ميگن كه مش قاسم اين كار رو بي شرف بازي ميدونه و قبول نميكنه:دي... حالا از لحظه ي دادن پيشنهاد به مش قاسم بخونيد:

شمسعلي ميرزا:مش قاسم پس شما به ما كمك ميكني اختلاف حل بشه؟! اگه كمك كني ما بهت پول ميديم تا تو قياس آباد آب انبار بزني...
مش قاسم(بي خبر از همه جا):آره آقا جان ما همه كار ميكنيم... من تا قله ي قاف هم ميرم بلكه پول دستم بياد و براي اين بدبختاي قياس آبادي كه از جوب آب ميخورن يه آب انبار بزنم...
شمسعلي: ما از شما مي خوايم قبول كني كه اون صدايي كه اون شب آقا رو ناراحت كرد از ناحيه شما بوده.
مش قاسم(در كمال سادگي):يعني از محله ي ما بوده؟!
شمسعلي:نه نفهميدي... يعني اون صدا همينطوري اتفاقي از جانب شما صادر شده ...همين
مش قاسم(با ناراحتي جوري كه بهش برخورده):به اين سوي چراغ قسم كه ما نبوديم(صداي مشكوك رو ميگه:دي) به نان و نمك آقا قسم ما نبوديم(اينجا بلوا ميكنه و كولي گيري) ميگه: آقا رو كفن كنم ما نبوديم... يعني شما ميگيد ما انقدر بي شرفيم :دي
دايي حان سرهنگ:مش قاسم ما ميدونيم تو نبودي فقط مي خوايم فداكاري كني و قبول كني كار تو بوده تا اين آشوب تموم بشه...
مش قاسم:نه ما به آقا دروغ نميگيم...
دايي جان سرهنگ:مش قاسم فكر پول باش و فكر آب انبار كه مي خواي براي قاسم آباديا بزني كه آب بخورن...آب انبار مش قاسم ... دعاي خير مردم قياس آباد...(مي خواد گولش بزنه)
مش قاسم:ما بيايم به خودمان نسبت اينجور بي شرف بازيها رو بديم كه قياس آباديا آب بخورن؟! مي خوام 70 سال سياه كوفت بخورن بجا آب:31:

ضمن تشکر از ارسال دیالوگ فوق ( و البته زنده شدن خاطرات بامزه ) ، اون سه بخشی رو که بولد کردم اگر اشتباه نکنم ، مش قاسم از واژه ی " ..... " استفاده می کرد .

پی نوشت : ویرایش شد ، البته هدف وفادار موندن به اصالت واژه ی استعمال شده بود نه چیز دیگری ، ارجاع به توضیح دوستمون در پست بعدی .

با تشکر. :11:

Hamid Hamid
27-01-2011, 15:10
ضمن تشکر از ارسال دیالوگ فوق ( و البته زنده شدن خاطرات بامزه ) ، اون سه بخشی رو که بولد کردم اگر اشتباه نکنم ، مش قاسم از واژه ی .......(ديگري)استفاده می کرد ممنون دوست عزيز از توجهتون...اما پاسخ شما:
در مورد اون كلمه اي كه به كار برديد بنده هم ميدونم از اون كلمه تو سريال استفاده شد اما چون صلاح نديدم اون كلمه رو در ديالوگ استفاده كنم بجاش از واژه ي بي شرف استفاده كردم چون به نسبت اون كلمه صورت خوشتر و بهتري داره.
چون به هر حال شايد كساني با سن كم به اين تاپيك بيان و نخواستم اون كلمه رو بگم.باز بي شرف رو همه ميدونن و شايد خيلي از خانوم ها:دي به شوخي هم از اين كلمه استفاده كنند.

از شما هم خواهش ميكنم پستتون رو ويرايش كنيد.(در خواست دوستانه:11:)
من قصدم از زدن اين تاپيك آشنايي با اين سريال عزيز بود.هرچند نكات بدي هم سريال داره كه اگر هم مي خواهيم اون ها رو قيد كنيم بايد به صورت غير مستقيم اشاره كنيم.

ممنون از شما دوست گل اميدوارم كه متوجه منظور بنده شده باشيد.
سپاس:11:

ardalan_zapata
28-01-2011, 00:13
واقعا افسوس میخورم که چرا زودتر این سریال رو ندیده بودم :دی

دیالوگ ها محشره بازی فوق العاده همه چی محشر

تیکه ای که دایی جان به لیلی میگه : " لیلی ، منزل " خیلی خداست :31:

فقط دقت کردین بازی احمد پور مخبر خیلی شبیه دایی جان هست البته با پای ایشون نمیرسه ولی یه جورایی شبیه به همه.

Asalbanoo
28-01-2011, 01:00
سلام
ممنون بابت ایجاد تاپیک

این سریال هم از معدود شاهکارهای ایرانی در سریال سازیست...بی نظیره..البته من دیروز بالاخره موفق شدم قسمت
آخرش را ببینم:دی

به نظرم صیاد،نقشینه و البته مقبلی عالیند...مخصوصا صیاد با تیپ سازی که کرده

Hamid Hamid
28-01-2011, 11:00
استاد هوشنگ لطيف پور راوي داستان در سريال دايي جان ناپلئون:
لطيف پور و رنج هايش... لطيف پور و بزرگي هايش...
«هوشنگ لطيف پور» از چهار سالگى به خاطر شغل پدر، سفر را تجربه كرد.
پدر رئيس اداره ثبت احوال شهرستان هاى مختلف بود و اين سفرها، همراه با تغيير مكان مأموريت هاى پدر ادامه پيدا كرد تا سالهاى اول متوسطه، «هوشنگ لطيف پور» كلاس دهم بود كه دوباره به تهران بازگشتند و در همان دوران در دبيرستان دارالفنون، در اولين كار تئاترى شركت كرد. در آنجا با افرادى نظير «جعفر والى» آشنا شد و به اين ترتيب پاى او هم به هنرستان هنرپيشگى بازشد. البته صبح تا ساعت چهار بعد از ظهر دبيرستان بود و پس از آن از خيابان ناصر خسرو تا چهار راه بهرامى را مى دويدند با سر پرشور جوانى كه باد بر موهايشان دست مى كشيد تا به هنرستان هنرپيشگى برسند و اين آغاز فعاليت هاى هنرى بود.

«لطيف پور» مى گويد: «البته در هنرستان ها هميشه يك عده مى آيند براى اينكه به اين كار علاقه دارند و عده اى هم فقط براى گرفتن مدرك مى آيند تا در وضعيت استخدامى شان مؤثرباشد. كارمندهايى كه در جست وجوى ترقى رتبه هستند.»
و طبيعى است كه وى از اين دسته نبود، اگر نه الآن هم مى توانست با ريتم تند و گاهى بى مسؤوليت سيستم دوبله فعلى كشور كار كند. ولى «لطيف پور» نتوانست.

در آن زمان مدير هنرستان هنرپيشگى دكتر «نامدار» بود كه از طرف دولت براى تحصيل به فرانسه رفته بود. او دكتراى داروسازى داشت و چون به تئاتر علاقه مند بود، تئاتر هم خوانده بود و در هنرستان، فن بيان تدريس مى كرد و «مطيع الدوله حجازى» معلم ادبيات بود، «خان ملك ساسانى» معلم تاريخ تئاتر، «دكتر كنى» معلم انگليسى، «معزالديوان فكرى» معلم سولفژ، «مهرتاش» مدرس موسيقى ايرانى و «مادام اسكمپى» مدرس باله.
هنرجويان هنرستان هنرپيشگى از جمله «هوشنگ لطيف پور» در سال ،۱۳۳۱ زير نظر «مادام اسكمپى» باله نفت را در تئاتر تهران ـ نصر ـ به روى صحنه آوردند. اين باله به فشار انگليسى ها، انقلاب كارگران و ملى شدن صنعت نفت ايران مى پرداخت و اولين باله اى بود كه در ايران اجرا مى شد كه البته به خاطر استقبال بسيار خوب مردم، يك ماه روى صحنه ماند.

پس از پايان يافتن دوره هنرستان، افرادى با دغدغه هاى مشترك گردهم آمدند. البته در آن زمان هيچ امكانى براى روى صحنه آمدن تئاتر جوان ترها وجود نداشت. فقط تئاترهاى لاله زار بودند كه آنها هم كار خودشان را مى كردند و گروهى با حضور «هوشنگ لطيف پور» ، «فهيمه راستكار» ، «على نصيريان»، زنده ياد «بيژن مفيد» و ... كه تئاتر موجود آن زمان را قبول نداشتند، اما در كنار هم مى توانستند، متنى بخوانند و گاهى اتود بزنند. تا اينكه به وسيله «فهيمه راستكار» به «شاهين سركيسيان» معرفى شدند و شايد بهتر است بگوييم كه «سركيسيان» را پيدا كردند.
خانه «سركيسيان» براى رشد و ترقى ما خيلى مفيد واقع شد. او موجودى عاشق بود. عاشق تئاتر و مثل همه عاشق ها، كارهاى غير عادى هم مى كرد. گاهى اوقات به ما مى گفت كه به او قول داده اند، فلان سالن تئاتر را براى اجراى تئاتر در اختيارش قرار دهند ولى من فكر مى كنم او هميشه اين اميد را داشت كه به وصال معشوق برسد.»
در منزل «سركيسيان» اين گروه به ترجمه و خوانش آثار «استانيسلاوسكى» و اتود زدن نمايشنامه هايى از جمله «همه پسران من» اثر «آرتور ميلر» مى پرداختند. اما نكته قابل توجه اين بود كه همه هنرمندان و هنر دوستان آن زمان به خانه سركيسيان مى آمدند. از جمله «خجسته كيا»، «فرخ غفارى» و «جلال آل احمد» و... «لطيف پور» مى گويد: «آل احمد بود كه به ما پيشنهاد كاركردن روى نمايشنامه هاى ايرانى را داد. البته آن موقع چيزى به نام نمايشنامه ايرانى نداشتيم. فقط پيس هاى خارجى بود كه به فارسى آداپته شده بود.»


اما پس از آن «جوانمرد» و «نصيريان» به سوى اقتباس نمايش از داستان هاى «صادق هدايت» رفتند. در همين زمان «هوشنگ لطيف پور» جذب عالم نوپاى دوبلاژ مى شود و البته از حضور دوستان ديگر و هم دوره اى هاى هنرستان هنر پيشگى هم در اين حرفه بهره مى برد. «پرويز بهرام»، «جعفر والى»، «فهيمه راستكار» ، «بيژن مفيد» و...
در همان زمان «امير قهارى»، سفير اول ايران در رم، يك فيلم ايتاليايى را به ايران آورده و تصميم گرفته بود كه آن را دوبله كند.
تا آن زمان تنها يك يا دو فيلم دوبله شده و در ايران به نمايش در آمده بود. فيلم «شنل» بود كه براساس يكى از آثار «گوگول» ساخته شده بود و سه ماهى براى دوبله آن وقت گذاشتند. پس از آن فيلم، بلافاصله پيشنهاد مديريت دوبلاژ كار بعدى به «هوشنگ لطيف پور» داده شد. آن زمان، اصلاً آموزشى در اين زمينه وجود نداشت و «لطيف پور» جزو اولين كسانى بود كه اين كار را شروع كرد. پيش از من يك استوديو «ايران نو فيلم» بود كه عده اى در آنجا مشغول دوبله فيلم بودند و ما به فاصله چند فيلم، پس از آنها شروع به كار كرديم. آقاى «امير قهارى» هم كه آن فيلم را به ايران آوردند، نديده بود اما شنيده بود كه چگونه فيلم را دوبله مى كنند.
به جز او فرد ديگرى به نام «ابوالقاسم رضايى» هم بود كه تكنيك دوبله را مى دانست و در هندوستان ديده بود كه چگونه كارهاى صداى فيلم را انجام مى دهند و به همين دليل توانست مقدارى به ما كمك كند. البته فقط راه و روش را به ما نشان مى داد چون خودش تكنسين بود و آن سوى كار را گرفته بود.» همزمان با كار دوبله، «لطيف پور» در كلاس هاى تئاتر «ديويدسن» در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران هم حضور يافت و دانشگاه حقوق را به خاطر همين قضيه رها كرد و به دانشكده ادبيات رفت و يك سال بعد در كلاس هاى «كوئين بى» شركت كرد. چند تئاتر هم زير نظر اين اساتيد آمريكايى كار كردند كه از آن جمله مى توان به «باغ وحش شيشه اى» با كارگردانى «ديويدسن» اشاره كرد. اما در يكى از اين اجراها، اتفاق عجيبى افتاد. در حالى كه هيأت وزيران و عده اى از آدم بزرگ هاى مملكت براى ديدن نمايش دعوت شده بودند، «هوشنگ لطيف پور» به شكل كاملاً طبيعى تب كرد. اما اين حالت طبيعى، به شكل ديگرى جلوه كرد. آنقدر كه فكر كردند وى تمارض كرده و سر اجراى «مرد دوم» به كارگردانى «كوئين بى» نيامده است. پس عده اى به سراغ «لطيف پور» مى روند و او را با تب شديد و در پتو پيچيده به سالن مى آورند. پس از آن اتفاق اين گروه، عطاى دانشكده ادبيات را به لقايش بخشيدند و از آن دانشكده بيرون آمدند. البته پس از آن هم نمايش «بيل باد» را به كارگردانى «كوئين بى» در تالار مدرسه دخترانه نوربخش، در خيابان حافظ به روى صحنه آوردند.

پس از آن حدود سال هاى ۴۴ ـ ۴۵ بود كه به دعوت اعضاى گروه، «كوئين بى» دوباره به ايران آمد و نمايش «سير دراز روز در دل شب» اثر «يوجين اونيل» را با بازى «فهيمه راستكار»، «هوشنگ لطيف پور» و «پرويز بهرام» به روى صحنه آورد. مدير صحنه و مترجم كارگردان هم «بيژن مفيد» بود و اين، آخرين كار تئاترى «لطيف پور» بود و پس از آن بيشتر به عنوان مدير دوبلاژ فعاليت مى كرد. «فاصله من با دوستانى كه با من همكارى مى كردند، فقط يك فيلم بود. من هم آموزش خاصى نديده بودم و در حين همين كاركردن ها، تجربه كسب كردم. البته مترجم همه فيلم هاى انگليسى من، نابغه عجيبى به نام «بيژن مفيد» بود. كسى كه با خمير نان، مجسمه هاى عجيبى مى ساخت، بدون هيچ تعليمى، سه تار مى زد و خودش زبان انگليسى را بدون كلاس، يادگرفته بود و از بهترين مترجم ها بود و كارهاى نمايشش هم كه ديگر گفتن ندارد.»
امكانات دوبله ايران در آن زمان بسيار ابتدايى بود اما «هوشنگ لطيف پور» تنها ۴۵ روز را صرف نوشتن ديالوگ هاى فيلم «اتللو» كرد. يعنى جملات ترجمه را با لب و دهان گوينده ها ميزان مى كرد.
البته ابتدا اصلاً نمى خواستند زير بار دوبله بروند، حتى نامه اى به سفارت شوروى سابق نوشتند كه اين ها مى خواهند، فيلم شما را خراب كنند. در پاسخ، نامه اى از سفارت آمد كه صاحب فيلم تصميم گرفته اين فيلم دوبله شود. يا خودتان آن را دوبله كنيد يا كار را به ديگران بسپاريد. پس از آن بود كه اين گروه دوباره به سراغ يكى از اساتيد هنرستان هنرپيشگى به نام «هايك كاراكاش» رفتند تا با او مشورت كنند و «كاراكاش» گفت: «حالا كه دلتان مى سوزد، دست كم خودتان اين كار را انجام دهيد.» «آن زمان فكر مى كرديم دوبله اصالت فيلم را از بين مى برد. در واقع دوبله، كارى شبيه به ترجمه يك اثر است كه قطعاً قدرت خود آن اثر را ندارد. همان طور كه شعر حافظ را نمى شود ترجمه كرد، آثار «شكسپير» را هم نمى توانستيم به درستى ترجمه كنيم و البته تئاتر براى ما مقدس بود و آثار شكسپير از چنان الوهيتى برخوردار بود كه مى ترسيديم با اين كار خراب شود.»
البته پس از كودتاى سال ،۳۲ روابط ايران و شوروى به هم خورد و پيرو آن تمام فيلم هاى روسى را توقيف كردند. پس از سه، چهارسال اين فيلم اجازه اكران گرفت. در اين مدت دوبله در ايران بسيار پيشرفت كرده بود و با اين وجود باز هم دوبله «اتللو» از بهترين كارها بود و به تدريج كار به جايى رسيد كه دوبله ايران در سال هاى ۴۰ و ۵۰ در دنيا مطرح شد.
در فيلم «اتللو»، «لطيف پور» نقش خوان «ياگو» بود و «پرويز بهرام» به جاى «اتللو» و «فهيمه راستكار» به جاى «دزدمونا» حرف مى زد.
«آن كار يكى از رل هاى استثنايى بود كه من مى گفتم. معمولاً در كارهاى خودم حرف نمى زنم. چون بايد مديريت كار را انجام دهم. منتها در مورد آن نقش فكر كردم بهتر از هر كسى مى توانم آن را بگويم. چون تعداد آدم هايى كه با ما كار مى كردند، محدود بود و كسى در آن ميان نبود كه بهتر از من، از عهده آن نقش بربيايد.»
«لطيف پور» معتقد است: «مدير دوبلاژ نبايد رل بگويد. چون همه چيز در لحظه اتفاق مى افتد و مدير دوبلاژ در آن لحظه بايد حواسش باشد كه ديالوگ خوب گفته شود، حركت لب ها و ديالوگ با هم تطبيق پيدا كند و احساس هنرپيشه به اندازه كافى باشد. براى بازنويسى ديالوگ هاى اين فيلم، «لطيف پور» از هفت ترجمه فارسى استفاده كرد. دو ترجمه از زبان روسى به فارسى، يكى ترجمه اى با چاپ سنگى از دوره قاجار و ....»
«من همه ترجمه ها را پيش رويم گذاشته بودم كه ببينم كدام يك از اين كلمات، بهتر در دهان دوبلورها مى نشيند. آن موقع دوبله يك فيلم ۱۰ تا ۱۲ روز طول مى كشيد. اما اين كار ۴۰ روز طول كشيد و مدير دوبلاژ بايد ساعت ها مى نشست و صداى هنرپيشه ها را با حركت لب تطبيق مى داد.»
البته پس از آن، در دوره اى از كار دوبله كناره گيرى كرد و از روى بيكارى، به دانشكده هنرهاى زيبا رفت تا تئاتر بخواند. دوره اى كه با سنديكاى دوبلورها دچار مشكل شدند و اعتصاب كردند. اما عده اى از همكارانشان اين اعتصاب را شكستند و حاضر شدند در ازاى مبلغ ماهيانه ناچيزى به سرعت و با كيفيتى بد، فيلم ها را دوبله كنند. در يك زيرزمين متعفن و بدبو كه براى واحد دوبلاژ درست كرده بودند و اين گونه بود كه «لطيف پور» به حالت قهر از اين كار بيرون آمد. تا دوسال بعد كه غفارى براى تأسيس واحد دوبلاژ تلويزيون ملى ايران به سراغ «لطيف پور» آمد و اين شروع دوباره كارهاى او بود.
فيلم هاى سينمايى، مستند و ...

«الآن تلويزيون سرى كامل فيلم هاى «برگمن» را به صورت دوبله شده دارد. البته آن موقع هم كه ما اين كارها را دوبله كرديم، اين شرط را گذاشتيم كه روى آنتن نرود. چون براى جامعه آن زمان، زود بود و فقط «توت فرهنگى هاى وحشى» از تلويزيون پخش شد.» علاوه بر اين «لطيف پور» در آموزش دوبلورهاى بسيارى مؤثر بوده است. مدير دوبلاژهاى امروز كه وقتى آمدند آنقدر كوچك بودند كه هنوز نمى توانستند، روى صندلى بنشينند. اما سال ۱۳۵۶ درست زمانى كه شرط ماندن و ادامه دادن در ايران، عضويت در حزب رستاخيز بود، «لطيف پور» تصميم به مهاجرت گرفت. دوسالى در لندن بود و پس از آن عازم كانادا شد. ولى پس از آن ديگر در ديار غريب نتوانست به كار دل بپردازد. اما در سفرهايى كه به ايران داشت، براى ماندن در آن ديار، انرژى مى گرفت و حالا هم مدتى است كه همراه با همسرش براى ادامه زندگى به ايران آمده است. اما ديگر كار دوبله نمى كند.
«با اين سرعتى كه اينها كار مى كنند، من نمى توانم كار كنم. ديگر صاحبان كار، به آن معنا ارزش كار را نمى دانند. فقط مى خواهند برنامه هاى ۶ كانال تلويزيونى را پر كنند. البته گاهى كارهاى خوب هم در اين ميان ديده مى شود، اما من ديگر كار نمى كنم.»
اما چه حيف كه «هوشنگ لطيف پور» نام هيچ كدام از فيلم هايش را يادداشت نكرده است. مرحوم «ژاله كاظمى» پيش از رفتنش گفته بود دفترچه اى دارد كه نام تمام فيلم هايى را كه دوبله كرده اند، از همان آغاز كار، يادداشت كرده است، گفته بود: اگر موقعى ليست فيلم هايت را خواستى من دارم و «هوشنگ لطيف پور» آن دفترچه را نديد يا شايد نخواست تا «ژاله كاظمى» هم رفت...

منبع: دوبلور هاي فارسي

Hamid Hamid
28-01-2011, 23:54
يك تيكه ديالوگ خيلي زيبا بين مرحوم فني زاده دز نقش مش قاسم و مرحوم فروهر در نقش نايب تيمور...كه نايب درخواست بيل ميكنه تا زير گل نسترن رو كه آقاي ناپلئون خيلي دوست داره رو بكنه اما مش قاسم كه از علاقه ي ـقا به نسترن خبر داره بهانه مياره و ...

نايب: مش قاسم برو يك بيل و كلنگ براي همشهريت آسپيران غياث آبادي بيار( براي كندن باغچه)
مش قاسم: والا آقا دروغ چرا‌:دي كلنگمان خراب شده داديم درستشان كنن!
نايب: اااا !!! رقاصكش شكسته بود يا فيوزش پريده بود؟!:31:
مش قاسم: والا آقا دروغ چرا ... ما كه سوات نداريم بدانيم كجاش خراب شده: دي اما نگار اون وسطش ... نه يعني كنارش ... اصلا فرض بگيريم اين(دست آسپيران غياث آبادي رو نگه ميداره براي نشون دادن خرابي كلنگ:31:) دسته ي كلنگه و اونجا كه آهنش به چوبش ميخوره ... حالا فرض ميگيريم اين چوبش(از بازو تا مچ اشاره ميكنه) و اينم آهنش(به مچ اشاره ميكنه) حالا اون قسمتي كه چوبش به آهنش ميخوره يا آهنش به چوبش ...
نايب: چوبش تو سرت بخوره :31:

ardalan_zapata
29-01-2011, 11:56
اين آقاي دوست علي خان همون بازيگري نيست كه توي آژانس دوستي بازي ميكرد ؟ صاحب آژانس !

Kurosh
29-01-2011, 12:13
اين آقاي دوست علي خان همون بازيگري نيست كه توي آژانس دوستي بازي ميكرد ؟ صاحب آژانس !
چرا دیگه! مرحوم اسماعیل داورفر هستن ایشون ...

خدا بیامرزدشون ... سال 87 فوت شدن
بازیگر خوبی بودن ... :41:

armin_punisher6
29-01-2011, 12:26
این سریال لینک مستقیم یا مدیا فایر با کیفیت بالا داره؟

elendil
29-01-2011, 12:30
تا آخر قسمت 5ام دیدم :دی

تا جایی هم که رمانش رو به خاطر دارم خیلی خیلی دقیق دیالوگا - صحنه ها - حالات ذکرشده توی رمان - ... توی فیلم رعایت شدن :دی

یک چیزی البته فک کنم اکثرا بدونین :دی میدونستین نایب تیمور یا مرحوم فروهر پدر لیلا فروهر بوده :دی ؟

Hamid Hamid
29-01-2011, 12:41
میدونستین نایب تیمور یا مرحوم فروهر پدر لیلا فروهر بوده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه بابا!!!:31:
آره بنده خدا سال 76 فوت كرد ... دختراي بي رگشم اصلا به روي خودشون نياوردن ... :13: نيومدن ايران برا پدرشون كه اگه خواننده يا نوازنده(تهيه كننده) شدن از صدقه سر همين پدر عزيزشون بود ...

خدا رحمتشون كنه ... يه صلاوات براي شادي روح مرحومان اين سريال بفرستيد...
(مرحوم داورفر ... فروهر ... فني زاده و ... و ... و ...

Hamid Hamid
29-01-2011, 12:58
چند نظر از هنرمندان ايراني در مورد اين سريال:

شهرام شب پره(موسيقيدان) : سريال دائي جان ناپلئون به نظر سريالي هست كه تو دنيا هيچ سريالي نه مثلش ساخته شده و نه اجرا شده است ...

تهمينه ميلاني(گارگردان / تهيه كننده / نويسنده) : هنوز كه هنوزه وقتي سريال رو ميبينم هر لحظه و هر سكانسش براي من تازگي داره و خيلي نكات مفيد ياد ميگيرم از اين سريال.../ سريال طنز بسيار بسيار خوبي داره كه حاصل دكوپاژ و ميزان سن هاي دقيق هست ... واقعا سريال پرفكت و كاملي هست .

شهبال شب پره (موسيقيدان) : در مورد دائي جان ناپلئون بايد بگم به نظرم كسي كه اين سريال رو نوشت و اجرا كرد يك فرد نابغه بود و اون شخص يادگاري براي هميشه ي ايران درست كرده و در حقيقت اين سريال ايران ما هست .

بهزاد بلور: ( مجري برنامه ي كوك) بهترين سريالي هست كه ساخته شده و ساخته خواهد شد.

ستار(خواننده) : اين سريال يك پديده ي بي نظير بود ... يادشون به خير كه چه سريالي ساختن مخصوصا مرحوم پرويز فني زاده ...

ardalan_zapata
29-01-2011, 17:13
این دیالوگ خدا بود :

مش قاسم : خدا به غیاث آبادی ها رحم کنه ، کل ولایت ایران یک طرف ، مملکت غیاث آباد یک طرف :31:

Hamid Hamid
30-01-2011, 21:18
سلام دوستان.
يه تيكه ديالوگ استثنايي و كار شده ... جايي كه اسدلله ميرزا خونه ي زن شيرعلي مونده و بيرون نمياد...

قمر(دختر عزيزالسلطنه) كمي عقب افتادس اما بزرگه: عزيز جونم راسته كه عمو اسدلله رو بردن زندون؟!
عزيزالسلطنه: نه جونم زندون نيست.يه زنيكه ي نا نجيب(زن شيرعلي) زندونش كرده‌: دي
قمر:اي واي خدا مرگم بده ... اون مي خواست منو ببره مسافرت...
فرخ لقا: مسافرت؟! كجا مي خواد ببردت؟!
قمر: آره ... اون شب مهموني خودش گفت ... گفت جفتي با هم ميريم سانفرانسيسكو :38:

OSEN
30-01-2011, 21:41
سلام .
منم یه قسمتشو فعلا دیدم . فکر نمیکردم به این خوبی باشه واقعا . جالب بود برام [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو همین قسمت اول که مش قاسم شخصیت خیلی باحالی بوده . عجب مارمولکی هم هست.سریع خودشو چسبوند به دایی جان و رفت قاتی جنگای کازرون و ممسنی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] موقعی که داشت نگهبانی سد رو هم میداد جالب بود . ادای اسب سواری دایی:27: و اون دیالوگ "ازین صداها قاتی صدای توپ و تفنگ هم میشنیدیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]"
من که فعلا تو قسمت اول با این مش قاسم خیلی حال کردم :40:. راستی آخر معلوم میشه این صدا رو کی در کرد از خودش یا نه ؟:27:
و مرسی از حمید جان بابت تاپیک:11: . اگه این تاپیک رو نمیدیدم، این سریال بین ۱۰۰ تا گزینه ی اول سریال هام هم نیود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ضمنا لینکایی که جناب Kurosh Nobody گذوشته بودن رو دارم مستقیم میکنم . فعلا تا قسمت ۴ گذوشتم . یه روز درمیون هم قسمت جدیدو میزارم که فردا نوبت قسمت ۵ هست (اعتبار لینکای مستقیم حدود ۲۵ روزه) . برای دانلود میتونین یه سر به پروفایلم بزنید .




:46:

elendil
30-01-2011, 22:59
یه نکته ای :دی

امشب من و تو1 - بفرمایید شام :دی

آخرای برنامه :دی تیکه امید (طغرل ) رو داشتین

چیزی نمونده آ آ آ آ =))))))))

در حد خدایی منفجر شدم از خنده :دی

یه لحظه مش قاسم رو به جای اون در نظر گرفتم وحشتناک میشد برنامه از اینی که هست =)) بیماری های عضلات شکمی میگرفتم از خنده =))

تا آخر قسمت 7 دیده شد :دی

OSEN
31-01-2011, 23:36
سلام .
یه چیزی یادم اومد . یادمه چنوقت پیشا که سریال شمس العماره پخش میشد تو نقد ها میگفتن از روی همین دایی جان ناپلئون کپی شده . من فقط چند قسمت شمس العماره رو اونم تازه نصفه نیمه دیدم ولی تا اونجا که یادمه داستان درباره این بود که میخواست برا هانیه توسلی خواستگار بیاد . حالا داستان دایی ناپیلئونم به این قضایا میکشه ؟؟
یا شایدم منظورشون شخصیتا و عمارت و ... بوده . چون باغبون شمس العماره که فرهاد آییش بازی میکرد، تقریبا نقش مش قاسم رو تکرار میکرد (هر چند تو این یه قسمتی که من دایی ناپلئون رو دیدم ، مش قاسم رو بیشتر پسندیدم تا فرهاد آییش شمس العماره رو ).
کسی میتونه توضیح بده ؟!


:11:

Kurosh
31-01-2011, 23:47
سامان مقدم در شمس‌العماره هدفش زنده کردن خاطرات دایی جان ناپلئون بود ...

شمس‌العماره نه از لحاظ داستان و نه از لحاظ شخصیت‌ها (به جز عمه خانم که از لحاظ موقعیت خانوادگی، معادل دایی جان بود)، شباهت خاصی به دایی جان نداشت ...
کاراکتر فرهاد آییش اما قصد داشت مش قاسم رو بعد از سال‌ها تو ذهن مخاطب تداعی کنه ... تا حدی هم موفق بود؛ از ولایت و خاطراتش گرفته تا تکه کلام‌ها، تقریباً در سطح مش قاسم شیرین و دوست داشتنی بود ...


در کل شمس‌العماره، نه در حد دایی جان، اما بسیار با کیفیت و آبرومند بود ... :20:

Ezel
01-02-2011, 11:37
(به جز عمه خانم که از لحاظ موقعیت خانوادگی، معادل دایی جان بود)

به نظرم مسعود رایگان هم یک مقداری به اسدالله میرزا میزد ، به خصوص با تکیه کلام ایتالیاییش ( یادم نیست چی بود ولی تکیه کلام صیاد moment بود ) ، و پری خانوم هم تا حدودی به عزیز السلطنه .

به هرحال با اینکه سریال آبرومندی ( به قول کوروش خان ) بود ولی هیچوقت نتونست از این اتهام مبرا بشه که شباهتهاش به دایی جان ناپلئون ، عمدی بوده نه سهوی ،

درست مثل آژانس شیشه ای حاتمی کیا که جناب فیلمساز مدعی هست حتی Dog Day Afternoon رو ندیده ، ولی همیشه این مسئله و نقد وجود داره که بیشتر کپی موفقی از Dog Day Afternoon هست تا اثری تازه و بدیع از حاتمی کیا .

Hamid Hamid
05-02-2011, 17:12
سلام دوستان ...
حيف نيست اين تاپيك اون پايينه؟!
يه ديالوگ خيلي زيبا ...
دايي جان داره واسه بقيه خالي ميبنده كه جلوي محمد علي شاه وايساده ...

دايي جان: به ما گفتن به صف بشيد ... ديدم ممدعلي شاه اومد و مشروطه خواها رو هم آوردن ... مي خواستن بكشنشون كه من يهو داد زدم آقا اينارو نكشيد ... اينا آدماي پاكي هستند و وطن پرستند... مشروطه خواهن ...اشتباه ميفرماييد
اينجا ممد علي شاه يهو وايساد و اخم كرد و يواش از ممدخان اميرالعلما وزير دربار پرسيد اين كيه؟! وقتي بهش گفتن اين فلاني پسر فلانيه و آرامش جنوب مديون فداكاري هاي اونه ...به جان شما به ارواح آقا بزرگ رنگش مثل شاتوت سياه شد ... هيچي نگفت .. رفت ... اما روز بعدش حكم انتقالم به مشهد صادر شد ...اگه باور نميكنيد ميتونيد بپرسيد (اينجا به يه قاب عكس اشاره ميكنه ) و ادامه ميده:
_مرحوم ولي خان بود ...(نفر ديگه اي رو نشون ميده)
مرحوم عليرضا خان عضدالملك بود ...(باز يه نفر ديگه رو نشون ميده)
_ مرحوم علي قلي خان بود ... آره حتما بريد بپرسيد :دي
ممد علي شاه از حرف من زانوهاش به لرزه افتاد :دي

Diego
06-02-2011, 02:31
یکی از زیباترین صحنه های این سریال:
جایی که دائی جان داره از رشادت های جنگش تعریف میکنه و مش قاسم هم ضمن پذیرائی از مهمونا،یکی در میون لای حرفای دائی جان میپره و میگه ما هم بودیم! ،آخر سر دائی جان واسه اینکه از شر حرفای مش قاسم راحت بشه،میگه:آره بابا...مش قاسم هم اونجا بود!

Aref_2008
07-02-2011, 13:23
کسی لینک مدیافایر نداره؟
من با راپیدشیر و راپیدباز مشکل دارم!

چرا سایت های ایرانی این سریال رو آپلود نمی کنند؟ :41:

Hamid Hamid
09-02-2011, 02:03
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
غلامحسين نقشينه ...:40: كسي كه در سريال دايي جان ناپلئون هم داد و فريادهايش و هم صحبت هاي آرام و دقيقش در حال خالي بستن به دل هر بيننده اي ميشينه ... اين هم زندگي نامه به نقل از ويكي پديا:

غلامحسین نقشینه بازیگر معروف نقش دايي جان ناپلئون متولد ۱۲۸۲ در تهران می‌باشد. وی فارغ التحصیل اولین دوره هنرستان هنرپیشگی تهران در سال ۱۳۱۸ بوده و فعالیت هنری خود را از سال ۱۲۹۹ با بازی در تئاترهای گروه کمدی ایران در سالن گراند هتل آغاز کرد و بعدتر در تئاتر دهقان و سپس در تئاتر تهران ادامه داد. تعدادی از نمایش‌های وی عبارتند از: «دلدادگان»، «غیاث خشتمال»، «شب در حرم ناصرالدین شاه»، «لج و لجبازی»، «نادر و ستاره»، «شاه عباس و جنگ دربند»، «دروغگو و دروغ پرداز»، «بنگاه عشق»، «جنگ زن و شوهر»، «رسوایی»، «قمار»، «انتقام ارواح»، «دختر نابینا»، «بیژن و منیژه»، «نادرشاه و جنگ کرنال»، «رستم و سهراب»، «عاشق عاریه»، «اشک شیطان»، «داستان دو زن»، «جنگ یازده رخ»، «همه برای پول»، «ریش تراش اشبیلیه»، «حاج عبدالشکم»، «نامزدمون رو شناختیم»، «مونتسرا»، «عشق و صفا و مهر و وفا»، «لیلی و مجنون»، «فاجعه رمضان»، «گل و بلبل»، «افسانه شب‌های زمستان»، «زن مجهول»، «دایی جان قلابی یا فاحشه بیگناه»، «خیر و شر»، «انقلاب مشروطیت ایران»، «محاکمه ماری دوگان»، «قتل در تماشاخانه»، «پذیرایی گرم»، «مهرگیاه»، «زنان فاضله»، «هردمبیل»، «ببر گراز دندان»، «آن روز گرم دراز»، «عشاق و بقیهٔ غریبه‌ها». او فعالیت سینمائی را از سال ۱۳۳۲ با کارگردانی و بازیگری فیلم «میهن پرست» آغاز کرد. در خردادماه سال ۱۳۴۱ با سمت معاون مدیرکل امور مخابرات سازمان برنامه و بودجه بازنشسته شد. دو سال قبل از ترور احمد دهقان، کار تئاتر را کنار گذاشت و پس از ۲۲ سال دوری از صحنهٔ نمایش، با نمایش «پالتوی آرزوها» به عرصهٔ تئاتر بازگشت. در هجدهم خردادماه ۱۳۷۵ درگذشت.

Arash4484
09-02-2011, 04:51
نه بابا!!!:31:
آره بنده خدا سال 76 فوت كرد ... دختراي بي رگشم اصلا به روي خودشون نياوردن ... :13: نيومدن ايران برا پدرشون كه اگه خواننده يا نوازنده(تهيه كننده) شدن از صدقه سر همين پدر عزيزشون بود ...

خدا رحمتشون كنه ... يه صلاوات براي شادي روح مرحومان اين سريال بفرستيد...
(مرحوم داورفر ... فروهر ... فني زاده و ... و ... و ...


عزیز البته من قضیهش درست خاطرم نیست ولی ایشون از خانوادش اعلام برائت کرد ، یعنی ایشون طرد کرد...
بعد هم چطور بیان ایران؟ اونم اون سالها...
:11:

Arash4484
09-02-2011, 05:05
من قضیه این سانفرانسیسکو رو نگرفتم
دیدم چند بار میگن :دی

جریانش چیه ؟ !


به اضافه توضیحی که کوروش عزیز دادن
شاید علت تاکید بر سانفراسیسکو بجای کلمه س/کس توسط اسداله جذابیت خاص این شهر در دهه 70میلادی/50خورشیدی برای دنیا بود.
این شهر به نوعی پایتخت هیپیهای دنیا بود و هیپی ها به خاطر نگرش خاص و بی پروا به امور جنسی بشدت شهره بودن.
ایشون هم که دیپلماته و از مسایل باخبر:31:
این هم از اشارات جالب پزشکزاد بوده....

Hamid Hamid
04-03-2011, 23:46
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بازگشت همه به سوي اوست !

مهري وداديان هنرمند بزرگ سينماي ايران ... مادر سينماي ايران در كنار يار و دوست هميشگيش نادره خيرآبادي... دوري دوست هنرمندش خانوم خيرآبادي رو طاقت نياورد و در روز 9 اسفند ماه به ديار حق شتافتند ...

ايشان متولد 1315 بودند و در سريال دايي جان ناپلئون نقش خواهر دايي جان و مادر سعيد رو بازي ميكردند ...
ايشان در روز 5 شنبه در قطعه ي هنرمندان به خاك سپرده شدند ...

در اين اواخر از بيماري آلزايمر و پاركينسون رنج ميبردند ...

از آثار معروف ايشان در قبل از انقلاب فيلم هاي تنگسير ... جمعه ... و تنگنا هست در تنگسير با بهروز وثوقي هم بازي بودند و در تنگنا با سعيد راد ...

روحش شاد و يادش گرامي

پ.ن: ببخشيد اگه دير پست رو نوشتم ...

Hamid Hamid
05-03-2011, 21:59
يه ديالوگ زيبا از مرحوم فني زاده ... جايي كه انگليس ها وارد ايران شدن ...

مش قاسم(رو به دايي جان) _ آقا جان خيلي نگران شديمان ! حالا ولايت ايران هيچي ... مملكت غياث آباد رو بگو‌! منم كه نيستم كمكشان كنم :دي

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M3HRD@D
06-03-2011, 00:03
فعلا تا قسمت 10 دیده ام آنقدر برام جذاب بود که تو سه روز دیده ام و دلم نمیاد بقیش رو تموم کنم
به نظر من بهترین سریال تاریخ سینمای ایران تا بدین روز با دیالوگ های زیبا و پر محتوای فیلم
به تر تیب از شخصیت های: دائی جان - مش قاسم - اسدالله با دیالوگ سانفرانسیسکوش:31: و همینطور سعید خیلی خوشم میاد
یاد هنرمندانی از این سریال که دیگه تو جمعمون نیستن بخیر:41:

M3HRD@D
06-03-2011, 01:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

gmuosavi
12-03-2011, 23:46
:31:

برج معروف سانفرانسیسکو !!! :31:

ایول ! چه تعبیر جالبی !

:27:

mohammadirani
17-03-2011, 12:19
بک خبر خوب برای کسانی که احیانا ندیدند

نوروز ۱۳۹۰ هر روز ساعت ۱۷:۰۰ به جز جمعه ها سریال دیدنی''دایی جان ناپلئون'' به علاقه مندان تقدیم میگردد. این سریال در سال ۱۳۵۵ با حضور بازیگران مطرحی ساخته شد.

شبکه من و تو 1

Hamid Hamid
29-03-2011, 18:57
محمد ورشوچي به ديار حق شتافت

محمد ورشوچي بازيگر با سابقه ي سينما ي ايران به سوي دوستان قديمي خود شتافت !
محمد ورشوچي متولد 1304 در تهران بود. فعاليت حرفه اي خودش رو از تئاتر مينا آغاز كرد و به همراه زنده ياد نعمت الله گرجي گروه تئاتري تشكيل دادن و در شهر هاي مختلف به اجرا پرداختند.
ورشوچي بعد ها به سينما و تلويزيون نيز راه يافت و در بيش از 54 فيلم سينمايي به ايفاي نقش پرداخت .از فيلم هاي مشهور و محبوب لو ميتوان به تهران روزگار نو .كمال الملك از علي حاتمي/ من زمين را دوست دارم / اي ايران از ناصر تقوايي / خارج از محدوده رخشان بني اعتماد / گوزن ها مسعود كيميايي اشاره كرد...

مرحو ورشوچي در چندين فيلم با بهروز وثوقي & مهين شهابي & نعمت الله گرجي & داريوش اسدزاده و آرمان هم بازي بوده اند.

نقش به ياد ماندني ايشون هم آسپيران غياث آبادي در سريال دايي جان ناپلئون به عنوان بهترين سريال ايراني تاريخ هيچ گاه از ياد ها پاك نخواهد شد...
ايشون در سري فيلم هاي صمد هم گهگاهي بازي كردند...

اما ...
محمد ورشوچي و نعمت الله گرجي رو همه به عنوان بازيگران مكمل در فيلم ها و سريال ها مي شناسند... زحمت كشاني كه هيچ گاه به حق خود در سينماي ايران نرسيدند علي رغم استعداد خوبي كه داشتند...
اميد است در جهان باقي به ديدار اين 2 دوست گرجي & ورشوچي مبارك و ميمون باشد و حضرت حق ... حق اين 2 عزيز هنرمند رو اعطا كنند ...

انا لله و انا اليه راجعون !!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خدا نگه دار پير مرد زحمت كش ... خدا نگه دار

Facon_Archi
29-03-2011, 19:31
یه سوال فنی!: دی
این سریال محدویت سنی داره آیا؟

Lady Negar
29-03-2011, 19:36
یه سوال فنی!: دی
این سریال محدویت سنی داره آیا؟
محدودیت سنی که نمیشه گفت
چون عملا چیزی نشون نمیده...ولی خوب
گاهی اوقات یه حرفایی میزنن که نمیتونی
توی محفل خانوادگی تماشاش کنی./


به تر تیب از شخصیت های: دائی جان - مش قاسم - اسدالله با دیالوگ سانفرانسیسکوش و همینطور سعید خیلی خوشم میاد
ممنتشو یادت رفت:38:

Hamid Hamid
06-04-2011, 15:37
سلام دوستان

يه ديالوگ زيبا و خنده دار بنويسم...
جايي كه سعيد اومده پيش اسدلله ميرزا و ميترسه كه ليلا رو بدن به پسر عموش...

سعيد:عمو اسدلله درسم كه تموم شه ميرم ليلا رو از دايي جان خواستگاري ميكنم...

اسدلله ميرزا: برو بابا ديوونه حالم رو بهم زدي ... تا تو درست تموم شه ليلا 3 تا شيكم زاييده :دي .هي بهت ميگم يه سر برو باهاش تا سانفرانسيسكو:دي

years
18-09-2013, 10:38
سریال برای دانلود هست؟

badbbadb
03-04-2014, 12:42
سلام
لینک دانلود رو من پیدا نمیکنم تو پروفایل مدیر سایت
):

bas ali
03-04-2014, 14:29
بهترین و زیباترین سریال ایرانی هست که تا حالا ساخته شده . بارها دیدمش ولی اصلا از دیدن دوباره اش خسته نمیشم
روح همشون شاد

ghassam2
03-04-2014, 16:34
بهترین و زیباترین سریال ایرانی هست که تا حالا ساخته شده . بارها دیدمش ولی اصلا از دیدن دوباره اش خسته نمیشم
روح همشون شاد

همشون که فوت نکردن حداقل می دونم سیروس مقدم و ناصر تقوایی و سعید کنگرانی و محمدعلی کشاورز و ... زنده هستن

XENON24
03-04-2014, 18:22
این مش قاسم بی نظیره!
کاش بیشتر زنده می موند بیشر بازی می کرد :n03:
کسی فیلم و سریال دیگه ای ازش سراغ داره؟؟

dr.eskandari18
23-07-2014, 13:13
ssalam agha in link ko age pak shodeh lotf mikonid man faghat ghesmat 2 in serialo mikham baray download bezarid mamnoon

dr.eskandari18
23-07-2014, 13:19
هر 14 قسمت سریال رو با کیفیت بالا گذاشتم تو پروفایلم :20:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


با عرض معذرت میشه دوباره اینک هاشو بدبد تا دانلود کنیم ممنون

XENON24
23-07-2014, 13:29
با عرض معذرت میشه دوباره اینک هاشو بدبد تا دانلود کنیم ممنون

از اینجا می تونی دانلود کنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

sistani14
04-11-2014, 15:01
رمانشو خوندم فیلمشم دوست دارم ببینم

Golbarg01
15-04-2015, 14:56
از اینجا می تونی دانلود کنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

سلام
این نسخه بی کیفیتشه
ظاهرا Kurosh نسخه با کیفیت گذاشته بودند که الان لینک هاشو پیدا نمی کنیم.
اگر هست بذارید ممنون میشیم.

Kurosh
15-04-2015, 15:08
لینکای اون موقع که مسلماً پاک شدن
الان هم یه سرچ زدم عمدتاً همین کیفیتای معمولی بودن ...

حالا باز خودتون هم سرچ کنید تو گوگل شاید کیفیت خوبش پیدا شد

پ.ن: در هر حال گذاشتن لینک خلاف قوانینه و دیگه امکان طرح مباحث دانلودی در انجمن وجود نداره

Aphotic
29-12-2016, 21:57
any download link to 19 episodes with better quality than on youtube:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

?