مشاهده نسخه کامل
: افسردگي (تشخيص و راه درمان)
sajadhoosein
01-01-2011, 15:52
افسردگی را چقدر می شناسید؟
اگر تصویر ذهنی ما از خود یک تصویر ناسالم و ضعیف باشد نگرشی در ما مبنی بر نالایق بودن به وجود می آید.
این نگرش منجر به بروز شخصیتی می شود که به گونه ای ناهشیار، شادی ها را پس می زندو در مواجه با موقعیت های استثنایی یا در گیر مهارت های تازه یا ادامه تحصیل بهانه هایی برای گریز پیدا می کند. یکی از این عوامل اضطراب، ترس و به تبع آن افسردگی است. در اینجا به این موضوع اشاره می کنیم و راهکارهای پیشگیرانه را مطرح خواهیم کرد.
● اضطراب چیست؟
اضطراب عبارت است از یک عامل ناشناخته و نا معلوم که موجب پریشانی فکر وگاه باعث بروز علائم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگ پریدگی می شود. در فرآیند اضطراب بر خلاف ترس طبیعی، یک عامل حقیقی ترس آور یا خطرناک یا آسیب رسان وجود ندارد بلکه فقط به طور خود کار و ناخود آگاه ذهن آدمی دچار احساس خطر می شود و هر گاه ذهن در اثر تنش های روانی و استرس های عصبی و حوادث ناخوشایند و ناگواری که در زندگی مکررا" برایمان رخ می دهد از روال عادی خارج شود و حساسیت بیش از حد به رخداد های آتی و احتمالی پیدا کند دچار اضطراب می شویم.
علل پیدایش اضطراب عوامل وراثتی، تجربه های تلخ سالهای گذشته و محیط ناآرام و عصبی است. اثرات مخرب آن بر تفکر باعث اختلال در تمرکز حواس می شود، قدرت تصمیم گیری و اراده را از انسان سلب می کند، او را بدبین می سازد و باعث می شود که انسان دیگر فرد مثمر ثمرو سودمندی نباشد یا بیش از حد به برخی چیز ها می پردازد (حالت وسواس) یا عملکرد اجتماعی وشغلی فرد مختل می شود یا بیش از اندازه به امور مهم بی توجه می شود (حالت بی تفاوتی)، دچار کاهش اعتماد به نفس به خود می شود،احساس ترس فراگیر وجود او را می گیرد که می تواند به خاطر ترس نسبت به خطرها، دردها و امراض جسمانی مختلف باشد. کسانی که توان کنترل خود را ندارند شدیدا" عصبانی می شوند و احساس تسلیم و ناتوانی می کنند و قدرت مقابله با مشکلات یا بیماری ها را در خود نمی بینند همچنین جسم قادر نیست تا آرامش خود را حفظ کند و خواب راحتی داشته باشد و احساس خستگی، کوفتگی و ضعف جسمانی می کند و عصبی و بر انگیخته است و بی دلیل عصبانی می شود. سردرد، درد قفسه سینه، درد پا یا دست، درد شکم و سو» هاضمه وکم اشتهایی یا پر اشتهایی هم به سراغ فرد می آیند.
● ترس چیست؟
هر ذره از نگرانی و تشویش اثر خود را بر بدن می گذارد و هماهنگی سیستم های حیاتی بدن و سلامت روانی و جسمانی ما را از بین می برد و کارائی و موفقیت ما را فلج می سازد. ترس بلند پروازی را مسموم و قوه ابتکار را نابود و استعداد و خلاقیت را فلج می سازد ومهلک ترین دشمن هر نیروی خلاقی است که در ذهن وجود دارد.
ترس از عوامل کاهنده بسیار عظیم است که مانع می شود تا اشخاص به کاری که کاملا" می توانند از عهده اش بر آیند اقدام کنند اما آگاهی از اینکه خالق هستی همواره با ما و در کنار ما ست و خود حافظ ماست ترس را از ما دور می کند.
sajadhoosein
01-01-2011, 16:01
● انواع اضطراب ها و ترس ها
۱) اختلال اضطراب فراگیر Anxiety ebzGenerali: اگر در تمام مدت روز بدون توجه به اینکه کجا هستید یا چه کار می کنید دچار اضطراب هستید و اگر این اضطراب شش ماه یا بیشتر ادامه یابد شما دچار اضطراب فراگیر هستید که اغلب در فاصله ۲۰ تا ۴۰ سالگی در اشخاص مشاهده می شود و در میان مردها و زنها به یک اندازه رواج دارد.
۲) ترس اجتماعی یا ترس از مردمphodia Social : این نوع ترس به شدت متداول است. فرد می ترسد که مردم او را مسخره کنند، کوچک بشمارند یا به او آسیب برسانند و او مورد حمله و آسیب دیگران قرار گیرد.
۳) فوبیای ساده یا ترس ساده phodia Simple: این نوع ترس مثل ترس از قرار گرفتن در ارتفاع، ترس ازحیوانات، ترس از پرواز یا هواپیما، ترس از آسانسور یا پله برقی، ترس از رعدوبرق، ترس از رانندگی، ترس از تاریکی، زنده به گور شدن یا ترس از مرگ است.
۴) اختلال وحشت bisorber panic: وحشت اضطراب غالب و شدیدی است که اغلب برای زمان کوتاهی دوام می یابد. در موقع حمله اضطراب اغلب فرد دچار سر گیجه، حواس پرتی، تپش شدید قلب، افزایش ضربان نبض، احساس گرفتگی در گلو، احساس خفگی، احساس تنگی نفس و داغ شدن بدن می شود.
۵) اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی ophereniazSchit: نشانه های این بیماری با نشانه های بیماری اضطراب کاملا" متفاوت است. کلمه ophereniazSchit5pt; COLOR: #5a5a5a; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'"> به معنای جنون جوانی است (ozSchit به معنی فاصله، شکست و جدایی و به معنای اختلال ذهنی است و پسوند ia -نشانه بیماری است).
افرادی که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا هستند ممکن است صداهایی را بشنوند که وجود خارجی ندارند یا خیال کنند که نیروی برق یا امواج آنها را کنترل می کند و گاهی نیز تصور می کنند که از جانب خدا مستقیما" به آنها پیام می رسد.
۶) اختلال وسواس فکری و عملی bisorber compulsive -Odssessive: بیمار وسواس فکری و عملی برای دور ماندن از خطر، اقدامی را به تکرار انجام می دهد. رایج ترین انواع وسواس ها، وسواس به آلودگی و وسواس به شک و تردید است مثلا"هنگام ترک کردن منزل شک می کند درب منزل را قفل کرده است یا نه یا گاز را خاموش کرده است یا نه.
۷) اختلال پانیک (ترس): حملات ترس شدید، مکرر و غیر قابل پیش بینی،حداقل به دنبال یکی از حملات یک ماه یا بیشتر، یکی از علائم نگرانی راجع به عوارض و عواقب حملات، افکار دائمی مربوط به داشتن حملات مجدد، تغییرات واضح رفتاری که به حملات وابسته است در صورتی که این حملات به علت اثر مستقیم دارو یا بیماری طبی یا با اختلاف روانی دیگری نباشند.
۸) اختلال اضطرابی منتشر: نگرانی شدید در بیشتر روزها علائمی چون نا آرامی،خستگی زودرس، تحریک پذیری کششی عضلانی، اختلال در خواب و اشکال در تمرکز حواس که حداقل ۳ مورد از آنها با نگرانی همراه است.
۹) اختلال استرس بعد از ضربه: سابقه ضربه بزرگ مثل حادثه تهدیدکننده حیات که پاسخ بیمار به آن ترس شدید و احساس ناتوانی بوده است. حضور دائمی ضربه یا ضربه زننده به یکی از اشکال زیر است:
خوابهای تکراری، تجدید خاطره حوادث ضربه زننده، احساس اینکه حادثه در حال تکرار است، پرهیز از یاد آورنده های ضربه و بی خوابی بیش از حد.
۱۰) اختلال وسواسی(OCD): به نظر می آید مردها و زنها را به طور یکسان تحت تاثیر قرارمی دهد و در ورزشکارانی که رقابت های سنگین دارند شایع است و اغلب برای بهترین اجرای ورزشی بسیار تطابقی است و علائم آن عبارتند از: الف) اختلال پانیک(ترس)
ب) تنگی نفس
پ) لرز
ت) تپش قلب
ث) سر گیجه
ج) ریزش عرق
چ) احساس خفگی
ح) بی حسی
خ) درد قفسه سینه
sajadhoosein
01-01-2011, 16:26
● افسردگی ها
در بیماری افسردگی که مخفف DD (bisorber Dysthamic) است فرد همواره در حالت دلسردی، غم، دلتنگی و ناامیدی به سر می برد نوع افکار و احساسات و رفتاری که همراه آن است تماما" از نشانه های این بیماری می باشد البته برخی از مردم بیش از دیگران مستعد افسرده شدن هستند و دلایل مشخصی نیز برای آن وجود دارد.
بیماری افسردگی قابل درمان است و کسانی که دچار آن هستند کاملا" بهبود خواهند یافت. این بیماری اغلب پس از دست دادن عزیزی، شغلی، موقعیتی یا سایر بحران های زندگی که ضربه روحی شدیدی به فرد وارد آمده باشد بروز می کند. علائم این بیماری عبارتند از: غمگین یا تحریک پذیر بودن، احساس تاسف به حال خود، بی حالی، کسلی، احساس درماندگی که زندگی فرد را مشکل می سازد.
افسردگی به دو بخش تقسیم می شود: مزمن و شدید. افسردگی مزمن که ممکن است فرد دست به پرخوری بزند یا خیلی کم غذا بخورد که باعث چاقی یا لاغری بیش از حد می شود، زیاد بخوابد یا به اندازه نخوابد، سطح انرژیشان پایین بیاید، اعتماد به نفس ضعیفی داشته باشند و تمرکز کردن یا تصمیم گیری برای آنها مشکل باشد در نتیجه احساس بیچارگی کنند و ممکن است دچار اضطراب شدید شوند. از علائم این افسردگی می توان به خستگی، کوفتگی، بی حوصلگی، خواب آلودگی، بد خوابی شبانه و زود خسته شدن اشاره کرد.
افسردگی شدید احساس مدام و حاد اندوه، بی قراری، تحریک پذیری، یاس و نو میدی شدید همراه با از دست دادن علائق نسبت به فعالیت های روزمره است. اشتهای کم همراه با کم شدن وزن، بی خوابی یا زیاد خوابی، نداشتن انرژی، عدم تمرکز حواس، افکار پیاپی درباره مرگ، احساس خستگی و بی حالی است. در فرد مبتلا به افسردگی شدید چهار مورد از موارد ذکر شده تقریبا" روزانه به مدت دو هفته یا بیشتر مشاهده می شود.
انواع افسردگی شامل افسرده خویی، اختلال دو قطبی، خود بیمارانگاری، حالت افسردگی شیدایی و اختلال ادواری است. به عنوان نمونه به افسردگی شیدایی اشاره می کنیم.
در این حالت فرد دست کم دو تا چهار هفته دراندوه به سرمی برد و به فعالیت های لذت بخش و خشنود کننده بی علاقه می گردد. علائم آن پر خوری یا کم اشتهایی، کم خوابی یا بی خوابی، احساس بی قراری و گناه شدید، مشکل تمرکز حواس و فکر کردن درباره مرگ است.
● فرق افسردگی با اندوه
افسردگی یک بیماری است که با کاهش عزت نفس همراه است و ادامه دارد، واقع بینانه نیست و ناشی از افکار تحریف شده است و افراد اغلب احساس فشار می کنند یا چیزی یا شرایطی بر آنها تحمیل شده وخود به خود ونا آگاهانه کارها را به تعویق می اندازند و در تصمیم گیری ها قاطع نیستند حتی قاطعیت نه گفتن را هم ندارند برای همین بعضی از کارهای خود را با بی میلی انجام می دهندکه فشار مضاعفی بر آنها تحمیل می شود.
بهترین راه کمک به این گونه افراد نشان دادن علاقه و توجه به آنهاست، آنها را درک کنیم و به حرف هایشان گوش دهیم تا از مسائل واحساسات آنها مطلع شویم، با آنها همدلی و هم فکری کنیم تا احساس تنهایی نکنند و به مرور به زندگی عادی وطبیعی خود باز گردند.
● تاثیر داروهای ضد افسردگی
محققان کالج کینگ لندن دریافته اند که داروهای ضد افسردگی با اثر بر واسطه های شیمیایی موجود در سلسله اعصاب مرکزی بر رفتار اجتماعی افراد تاثیر می گذارد. این محققان واکنش های خلقی افراد داوطلب را قبل و بعد از مصرف این داروها در جریان نوعی مسابقه که لزوم شرکت در آن حضور ذهن - قدرت تصمیم گیری به موقع و به کارگیری حس همکاری جمعی بود، ارزیابی کردند. نتیجه تحقیق نشان داد که مصرف این داروها باعث دیرتر خسته شدن و تقویت حس مشارکت و مهارت های افراد در اعمال ظریفی که با دست انجام می شوند می گردد.
● افسردگی در میان آمریکائی ها
آمار رسمی حاکی از آن است که در دو هفته آخر سپتامبر (پس از حادثه ۱۱ سپتامبر) نزدیک به دو میلیون نسخه جدید داروهای ضد افسردگی برای آمریکائی ها تجویز شده است که نسبت به زمان سال قبل از آن ۱۶درصد افزایش نشان می دهد. در این مدت مصرف داروهای خوابآور و ضد اضطراب هم افزایش قابل ملاحظه ای یافته است.
پزشکان معتقدند شمار افرادی که پس از واقعه یازدهم سپتامبر از نظر روانی آسیب دیده اند اما مراجعه به پزشک نداشته اند بسیار زیاد است. مشکل دیگر در درمان این بیماران نحوه عملکرد داروهای رایج ضد افسردگی است. اغلب این داروها که با مکانیسم مهار بازجذب سروتونین در سلسله اعصاب مرکزی عمل می کنند در نخستین روزهای مصرف باعث تشدید اضطراب می شوند و اثرات مفید آنها بعد از ۴ تا ۱۲ هفته ظاهر می شود به همین دلیل در تسکین آلام روحی افراد دچار واکنش سوگ کارایی ندارند.
sajadhoosein
01-01-2011, 16:34
● راه های درمان اضطراب
یکی از راه های درمان اضطراب تمرکز و تلقین است. تمرکز و تلقین مانند یوگا، حالت آرمیدگی، مدی تیشن، خود هیپنوتیزم و... همگی یک چیزرا می گویند. برنامه های خودتلقینی در تقویت استعداد و تمرکز دقت وتقویت حافظه افزایش تحرک نیروهای نفسانی، متعادل کردن هیجانها و احساسات ناخوشایند مثل انواع اضطراب ها وتحریک پذیری های عصبی است.
بر آورده شدن خواسته و آرزوها زمینه ای (آرزوهای مثبت) که در رفع بیماریهای اضطراب، افسردگی، وسواس، نگرانیها، بی خوابیها، بی قراری ها، موثر است و هم چنین در رفع بیماری های جسمی از قبیل پادردها، کمردردها و سردردها و میگرنها، و حتی درمان سرطانها برای هر یک با استفاده ازتلقینات کلامی مثبت و تصویرسازی های متناسب و ماساژ موضع دردناک طی روز می توانیم به درمان آن موضع کمک کنیم زیرا تک تک سلول های بدن ما دارای حس هستند و اگر عضوی دچار بیماری شود نشانه آن است که رسیدگی کافی نداشته ایم پس با ماساژ دادن می توان آن را بهتر درمان کرد مانند رفع مشکلات مالی، دست نیافتن به مقام، پست، احترام، هم فکری و دست یافتن به موقعیتهای شغلی مورد دلخواه و همچنین به مسائل مادی.
روحیه خوب درمان بیماری را تسریع می کند و تلقینات منفی انسان را بیمار می سازد. تغییرات جدی جریان خون و ترشح هورمون ها را که در اثر ترس و تشویش و نگرانی پدیدار می شود تاثیر فوق العاده ای روی طرز کار ارگانهای مختلف بدن ما می گذارد و باعث می شود که فرد رشد کند و از عمر آدمی بکاهد. احساس بدبختی دائمی یا عدم خوشبختی از خود، از زندگی یا سایرین بیماری زا بوده و عمر آدمی را کوتاه می سازد. ذهنیت مثبت، دید مثبت و تفکر مثبت می تواند راهگشای انسان در دست یابی به سعادت، سلامت و موفقیت باشد چون هر انرژی ای مثل و مانند خود را جذب می کند.
sajadhoosein
02-01-2011, 12:02
افسردگی
پایگاه اطلاعرسانی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
نباید فرد نسبت به بهبودی خود دید منفی داشته باشد.
● عوارض احتمالی:
مهمترین عارضه ای كه فرد را تهدید می كند، خطر اقدام به خودكشی در فرد افسرده است كه علایم هشدار دهنده آن عبارتند از:
گوشه گیری از خانواده و دوستان، به زبان آوردن اینكه می خواهد همه چیز را تمام كند، اقدام به نوشتن وصیت نامه و نیز خوشحالی ناگهانی پس از احساس ناامیدی طولانی مدت.
● اصول درمانی در بیماران افسرده به چه نحوی است؟
الف) استفاده از درمانهای دارویی ضد افسردگی :
دارو درمانی برای بیمارانی استفاده می شود كه افسردگی طولانی مدت یا نسبتاً شدید داشته باشد. همچنین به بیماران افسرده باید خاطر نشان كرد كه مصرف هیچ كدام از داروهای ضد افسردگی موجب اعتیاد نمی شود تا با قطع مصرف داروها از طرف بیماران مواجه نشویم.
ب) استفاده از روان درمانی به شكل های مختلف و متناسب با هر كس، مثلاً چاره جویی برای حل مشكلات بیمار و افزودن بر قدرت مقابله بیمار با مسائل به كمك مشاور یا روانشناس
ج) متعادل نمودن شرایط اجتماعی _ اقتصادی زندگی به نحوی مناسب و مقدور، نظیر كاستن از ساعات كار شبانه و تغییر شغل به محیطی كه فشار روحی برای بیمار نداشته باشد.
توصیه به انجام فعالیتهای ورزشی مناسب و منظم، توصیه به ترك الكل و رعایت یك رژیم غذایی متعادل و كم چرب.
sajadhoosein
02-01-2011, 12:08
افسردگی
روزنامه همشهری
حیات ۲۰-۱۵ درصد مبتلایان به افسردگی با خودكشی پایان می یابد. افراد افسرده غالباً عزت نفس ضعیفی داشته و احساس می كنند كه آینده بیشتر از گذشته امیدوار كننده نیست. چنین ناامیدی پیش بینی كننده خوبی برای خودكشی نهایی به شمار می آید. البته بسیاری از خودكشی ها نیز زمانی روی می دهند كه فرد افسرده در آغاز بهبود یافتن از افسردگی یا ترخیص از بیمارستان است.
اختلالات افسردگی در ۷۰ تا ۸۰ درصد موارد قابل درمان هستند. معمولاً دارو درمانی و روان درمانی به صورت توأمان در درمان این بیماران از سوی پزشك، مورد توجه قرار می گیرند. اهداف درمان این بیماران نیز شامل كاهش علایم، جلوگیری از عود و نهایتاً فروكش كردن كامل بیماری است. پس از درمان دارویی و یا روان درمانی موفق در مرحله حاد بیماری، درمان باید حداقل تا ۶ ماه ادامه یابد و بیماران هر ماه یك یا دو بار ویزیت شوند. مهم ترین هدف از ادامه درمان، پیشگیری از عود مجدد اختلال است. با ادامه درمان می توان میزان عود بیماری را از ۶۰-۴۰ درصد به ۲۰-۱۰ درصد كاهش داد.
در میان مبتلایان به این اختلال، بعضی روان درمانی یا مشاوره را بر دارو ترجیح می دهند. طی ۲۰ سال تحقیق، مشخص شده است كه چندین نوع روان درمانی با محدودیت زمانی، به اندازه داروها در افسردگی خفیف تا متوسط مؤثر هستند. این درمان ها در مورد افسردگی درمان شناختی- رفتاری و روان درمانی بین مرزی را شامل می شوند. تأكید این روش های درمانی بیشتر بر همكاری فعال بیمار و آموزش وی است. چند مطالعه در افغانستان، هند، پاكستان، هلند، سریلانكا، سوئد، انگلستان و ایالات متحده نشان داده كه آموزش پزشكان عمومی برای ارائه این نوع درمان ها امكان پذیرتر و به علاوه هزینه های آن بسیار اثربخش تر است.
مسأله مهمی كه در ارتباط با این بیماران وجود دارد، عدم پذیرش هر نوع اقدام درمانی از سوی تعداد كمی از افراد افسرده حتی در كشورهای صنعتی است. احساس بی ارزش بودن، احساس بیش از حد گناه و فقدان انگیزه و... همگی موجب پرهیز بیمار از مراجعه برای درمان می شود. به علاوه این افراد احتمالاً مزایای بالقوه درمان را درك نخواهند كرد.
مشكلات مالی و ترس از انگ اجتماعی نیز از عوامل دیگر پرهیز بیمار از شروع یا ادامه درمان هستند. ارائه كنندگان خدمات بهداشتی و سلامت نیز ممكن است علائم این بیماری را در افراد مبتلا تشخیص ندهند و حتی در صورت تشخیص نتوانند توصیه های صحیح را برای درمان به كار بندند، علت آن هم می تواند كمبود وقت یا منابع لازم برای ارائه درمان در سطح مراقبت های اولیه باشد.
ELHAM3000
02-01-2011, 21:52
● راه های درمان اضطراب
یکی از راه های درمان اضطراب تمرکز و تلقین است. تمرکز و تلقین مانند یوگا، حالت آرمیدگی، مدی تیشن، خود هیپنوتیزم و... همگی یک چیزرا می گویند. برنامه های خودتلقینی در تقویت استعداد و تمرکز دقت وتقویت حافظه افزایش تحرک نیروهای نفسانی، متعادل کردن هیجانها و احساسات ناخوشایند مثل انواع اضطراب ها وتحریک پذیری های عصبی است.
بر آورده شدن خواسته و آرزوها زمینه ای (آرزوهای مثبت) که در رفع بیماریهای اضطراب، افسردگی، وسواس، نگرانیها، بی خوابیها، بی قراری ها، موثر است و هم چنین در رفع بیماری های جسمی از قبیل پادردها، کمردردها و سردردها و میگرنها، و حتی درمان سرطانها برای هر یک با استفاده ازتلقینات کلامی مثبت و تصویرسازی های متناسب و ماساژ موضع دردناک طی روز می توانیم به درمان آن موضع کمک کنیم زیرا تک تک سلول های بدن ما دارای حس هستند و اگر عضوی دچار بیماری شود نشانه آن است که رسیدگی کافی نداشته ایم پس با ماساژ دادن می توان آن را بهتر درمان کرد مانند رفع مشکلات مالی، دست نیافتن به مقام، پست، احترام، هم فکری و دست یافتن به موقعیتهای شغلی مورد دلخواه و همچنین به مسائل مادی.
روحیه خوب درمان بیماری را تسریع می کند و تلقینات منفی انسان را بیمار می سازد. تغییرات جدی جریان خون و ترشح هورمون ها را که در اثر ترس و تشویش و نگرانی پدیدار می شود تاثیر فوق العاده ای روی طرز کار ارگانهای مختلف بدن ما می گذارد و باعث می شود که فرد رشد کند و از عمر آدمی بکاهد. احساس بدبختی دائمی یا عدم خوشبختی از خود، از زندگی یا سایرین بیماری زا بوده و عمر آدمی را کوتاه می سازد. ذهنیت مثبت، دید مثبت و تفکر مثبت می تواند راهگشای انسان در دست یابی به سعادت، سلامت و موفقیت باشد چون هر انرژی ای مثل و مانند خود را جذب می کند.
سلام آیا تلقیت کلامی خاصی مد نظرتون هست؟ چیه؟ چون من موقع امتحانات به شدت اظطراب دارم !و خیلی
تمایل دارم که بتونم راحت این احساس وحشتناک را کنترل کنم ، چون واقعا زندگی را مختل می کنه
با تشکر فراوان
sajadhoosein
03-01-2011, 09:42
سلام آیا تلقیت کلامی خاصی مد نظرتون هست؟ چیه؟ چون من موقع امتحانات به شدت اظطراب دارم !و خیلی
تمایل دارم که بتونم راحت این احساس وحشتناک را کنترل کنم ، چون واقعا زندگی را مختل می کنه
با تشکر فراوان
دوست عزيز اين نوشته ها مقاله هايي هست که من از سايت هاي مختلف پيدا مي کنم
ولي اگه اين اضطراب در کارهاي ديگه ي روزمره تون هم وجود داره بهتون توصيه مي کنم حتما پيش يک مشاوره برين تا با رفتاردرماني و بدون هيچ گونه قرصي و فقط با راهنمايي تون کمکتون کنه تا با مشکلاتتون به راحتي کنار بياين
حتما حواستون باشه که پيش يک مشاور برين نه متخصص اعصاب که بهتون قرص بده چون قرص آخرين راهه براي کنترل رفتار
و يک مسئله ي ديگه هست اينه که شما با حل اين مشکل در همين سني که هستين به کمک مشاور ، مي تونين مشکلات بزرگتري رو در آينده مديريت کنين
موفق باشين
sajadhoosein
03-01-2011, 09:49
افسردگی چیست و چگونه میتوان علائم آن را شناسایی كرد؟
افسردگی در واقع یك بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست كه از مشخصات آشكار آن میتوان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بیارزش بودن و حتی داشتن تفكرات منفی اشاره كرد. گفته میشود كه افسردگی عموما با نشانههای فیزیكی همراه است كه معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری كند و آهسته است. محققان میگویند كه سه گونه اختلالات افسردگی و پریشان خاطری وجود دارد كه عبارتند از افسردگی پیشرفته، اختلال روانی به صورت افسردگی و افسردگی شیدایی. اینگونه اختلالات روانی در مقیاسهای شدت و طول مدت، نشانههایشان با یكدیگر متفاوت هستند.
محققان علوم رفتاری میگویند كه افسردگیهای پیشرفته دارای نشانهها و علایمی هستند كه میتوانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب، خوردن و شركت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم كننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممكن است برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد. محققان معتقدند كه نوع دیگری از افسردگی با درجه شدت پایینتر، اختلال روانی به صورت افسردگیست كه در واقع دارای نشانههایی طولانی مدت است كه بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم میشود. بسیاری از مردم كه مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دورههای پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهههای زندگی خود طی میكنند.
محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری میگویند، نوع سوم افسردگی كه در واقع یك اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذكر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی میشوند.در پارهای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروشهایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود میگیرند. هنگامی كه یك شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی كند، میتوان گفت كه شخص تمامی نشانههای مربوط به این بیماری را از خود بروز میدهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفكر، قوه متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد كه در نتیجه به بروز مشكلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر میشود.
sajadhoosein
03-01-2011, 10:13
افسردگي :
كبري احمدي جلاير - مشاور تحصيل
به نظر مي رسد افسردگي شايع ترين اختلال خلقي و عاطفي و شايد بزرگترين بيماري رواني قرن حاضر باشد. به بيان ساده تر، افسردگي يك واكنش رواني - زيستي در برابر فشارها و استرسهاي زندگي است.افسردگي محدود به زمان و مكان خاصي نيست و مي تواند در هر زمان و براي هر شخص در هر موقعيتي كه باشد پديد آيد.
در واقع خلق آدمي حاصل مجموعه اي از واكنشهاي عاطفي در يك موقعيت خاص و زمان معين است. «خلق» يك زمينه عاطفي زير بنايي است كه آكنده از گرايشهاي هيجاني و غريزي بوده و به حالتهاي رواني - احساسي انسان، طعم خوشايند مي دهد و در بين دو قطب لذت و درد در نوسان است.
يك تغيير محسوس يا انحراف از حالت طبيعي و متعادل خلقي، مي تواند به يك خلق افسرده تبديل گردد.
با توجه به تحقيقات به عمل آمده شيوع افسردگي در خانم ها بيش از آقايان است و به تبع آن در بين دانش آموزان دختر بيش از دانش آموزان پسر است.
كلارك و همكارانش در مطالعات خود نشان دادند كه حدود 20 درصد از نوجوانان قبل از 18 سالگي يكبار به افسردگي مبتلا شده اند.
با كمال تأسف در كشور ما نيز درصد قابل توجهي از نوجوانان، جوانان و بزرگسالان دچار درجاتي از افسردگي مي باشند.
عوامل مؤثر در افسردگي نوجوانان
رفتارهاي بزه كارانه در سطح خانواده و جامعه مانند پرخاشگري، فعاليت هاي ضد اجتماعي، اعتراض و سركشي، قشقرق راه انداختن، فرار از منزل، استفاده از سيگار و ساير مواد مخدر و اختلالها و انحرافهاي جنسي.
sajadhoosein
03-01-2011, 10:44
همه چیز درباره افسردگی
در هر دوره یک ساله معین ۵/۹ درصد از مردم یا حدود ۸/۱۸ میلیون بزرگسال امریکایی از یک بیماری افسرده کننده رنج می برند.هزینه اقتصادی برای این اختلال بالاست اما هزینه رنج بردن انسانها نمیتواند برآورد شود. افسردگی خطرناک می تواند زندگی خانوادگی بیمار را همچون زندگی خود فرد بیمار تباه کند. بیشتر مردم با یک بیماری افسرگی درمان را جستجو نمی کنند با اینکه درمان به اکثریت متعددی_حتی آنهایی که افسردگیشان به شدت سخت است_ می تواند کمک کند.
● یک اختلال افسرده کننده چیست؟
یک اختلال افسرده کننده یک بیماری است که جسم / حالات و فکر را درگیر میکند.
این بیماری بر طریقه خوردن و خوابیدن / طریقه احساس یک فرد درباره خودش و طریقه فکر کردن در باره موجودات تاثیر می گذارد . یک اختلال افسرده کننده شبیه به یکحالت زودگذر افسردگی نیست. این نشانه یک ضعف فردی یا یک وضعیت که ارادی است یا خواستنی است ، نمی باشد. افرادی با یک اختلال افسرده کننده به تنهایی نمی توانند بر اعصاب خود تسلط پیدا کنند و بهتر شوند. نشانه ها بدون درمان می تواند برای هفته ها ، ماهها یا سالها طول بکشد. درمان مناسب میتواند به اغلب مردمی که از افسردگی رنج می برند کمک کند.
● انواع افسردگی:
اختلال افسرده کننده در شکلهای مختلف می آید، میتواند درست قبل از هنگامیکه بیماریهایی همچون بیماری قلبی روی دهد، این اختلال پدید آید. این مقاله بطور خلاصه سه نوع بسیار رایج اختلال افسردگی را شرح میدهد. اگرچه درون این انواع، اختلافاتی در تعداد علایم، شدت آنها و دوام ایشان وجود دارند.
افسردگی بوسیله یک ترکیب علائم آشکار شده است که این علایم با توانایی کار کردن، مطالعه کردن، خوابیدن، خوردن، و لذت بردن بیشتر از فعالیت ها مداخله میکند.
بخشهای ناتوان کنندگیِ افسردگی، ممکن است تنها یکبار اتفاق بیفتد اما بیشتر بطور عادی در زمانهای متعددی در یک دوره حیات یک انسان بیمار رخ می دهند.
● یک نوع افسردگی با شدت کم {دیستیمیا } است که در آن:
دوره طـولانی درگیر شـدن ، نـشانه هـای مـزمـن کـه آشـکـار نـیستند، امــا از تندرستی موجود یا ازاحساس خوب داشتن ممانعت می کنند ، دیده میشـود. بـعـلاوه بسیاری از افـراد با دیسـتیـمـیا، بـخشـهایی از افـسردگـی عـمده را در برخی از زمانهای زندگیشان تجربه می کنند.
نوع دیگری از افسردگی {اختلال دو قطبی} است همچنین بیماری دیوانگی افسردگی نامیده میشود. تقریبا (مانیک_دپرسیو) به متداولی اشکال دیگر اختلالات افسردگی نیست.
● اختلال دو قطبی بوسیله تغییر متناوب حالت توصیف شده است:
▪ (تغییرات با) شدت بالا = دیوانگی (هیجان بی دلیل و زیاد) و (تغییرات با) شدت کم = افسردگی (پریشانی).
گاهگاهی عوض شدن حالت(حالات) مهیج و سریعند / اما اغلب تغییر حالات آهسته هستند. وقتی (که فرد) در دوره افسرده است میتواند هیچ علامتی نداشته باشد یا دارای همه علایم افسردگی باشد.
sajadhoosein
03-01-2011, 10:56
افسردگی؛ دشمن زندگی
هنگامی كه بیشتر افراد احساس سرخوردگی می كنند به نوعی دچار افسردگی می شوند. افسردگی مقابله و مبارزه با زندگی روزمره را سخت می كند و بر روابط افراد و حتی جنبه های اصلی زندگی مانند اشتها و خواب تأثیر می گذارد. این مطلب به علل افسردگی و راهكار حل آن می پردازد:
● افسردگی بیماری روح است
بیش از یك سوم افراد افسردگی را در زندگی تجربه می كنند و این بدان معناست كه نزدیكان ما نیز ممكن است در بعضی اوقات دچار افسردگی شوند. افسردگی مشكلی پیچیده است كه در ورای بیماری های جسمی نهفته است. به عنوان مثال یك بیماری مزمن می تواند باعث افسردگی شود و یا افسردگی باعث بروز بیماری شود.
برخی اوقات نشانه هایی از مشكلات روحی مانند هیجان زدگی، حملات عصبی، عقده های روانی و یا ترس های بی مورد افسردگی را تشدید می كند.
● شیوع افسردگی در میان زنان
براساس اعلام مؤسسه ملی سلامت روان هر ساله بیش از ۱۹ میلیون نفر در ایالات متحده دچار افسردگی می شوند. در این میان زنان ۲ برابر بیشتر از مردان احتمال ابتلا به افسردگی را دارند. در واقع بیش از ۶ میلیون زن هر ساله دچار افسردگی می شوند.
افسردگی حاصل تعامل ژن ها و محیط است، اما برخی افراد به نظر بیشتر تحت تأثیر اتفاق های استرس زای روزمره قرار می گیرند. اتفاق های ناگوار در زندگی معمولاً هر شخصی را دچار افسردگی می كند. با این وجود افرادكمی به طور كامل بر افسردگی غلبه می كنند. مطالعات بر روی دوقلوها نشان می دهد عوامل ژنتیكی نقش قابل توجهی در افسردگی دارند، اما بررسی پیش از تولد برای فهمیدن آن كه نوزاد دچار افسردگی خواهد شد، غیرممكن است.
● دلایل افسردگی
افسردگی مربوط به نامتعادل بودن فعالیت های شیمیایی در مغز است.
نبود تعادل باعث سختی روابط سلول ها با یكدیگر می شود. اتفاق های استرس زای روزمره مانند از دست دادن نزدیكان و آشنایان، جدایی، دور بودن از خانه و نزدیكان ویا نقل مكان ممكن است باعث افسردگی شود. تئوری های زیادی درباره این موضوع مانند فاكتورهای ژنتیكی و یا بیولوژیكی، تأثیرات محیط، دوران كودكی و یا تحول و پیشرفت جوامع ارائه شده است با این وجود محققان معتقدند افسردگی بیشتر اوقات تحت تأثیر بیش از یك یا دوعامل به وجود می آید.
تأثیر ژنتیكی، تأثیرات روان شناختی و تأثیرات محیط از عوامل افسردگی است. عوامل بروز افسردگی برای افراد گوناگون متفاوت است.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:09
افسردگی
انستیتو روانپزشکی تهران
● افسردگی
افسردگی به دلیل شیوع بالا در جوامع بشری از طرف برخی از محققین سرماخوردگی بیماریهای روانی لقب گرفته است. به طور متوسط حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم از سطوح مختلف این بیماری رنج میبرند و حداقل ۱۲ درصد مردم در طول زندگی نیاز به درمان پیدا میكنند. اختلال افسردگی در زنها شایعتر از مردان است. در این جا بایستی بین خلق افسرده به عنوان یك واكنش طبیعی كه اكثریت مردم نسبت به فقدان (یعنی از دست دادن عزیزی) از خود نشان میدهند و بیماری افسردگی تفاوت قایل شد.
بیماری افسردگی معمولاً در پی شكست، از دست دادن و ناكامیها به شكل خلق پایین و حالت غمگینی نمود پیدا میكند.
در افسردگی شخص به دلیل شدت علائم افسردگی در بسیاری از جنبههای كاركردی خویش دچار مشكل میشود.
● سبب شناسی بیماری
افسردگی از تعامل بین چند عامل مختلف حاصل میشود. نشان داده شده است كه شروع و سیر آن به عوامل مختلفی چون زیست شناختی، روانی، محیطی و عوامل روانی ـ اجتماعی مربوط میشود.
از آن میان میتوان به مواردی مانند: اختلال در كاركرد واسطههای شیمیایی- عصبی، كمكاری تیروئید، سابقه افسردگی یا الكلیسم در خانواده، از دست دادن والدین در دوران كودكی یا مورد بی توجهی آنان قرار گرفتن، نبود حمایت اجتماعی مناسب، وجود رویدادهای منفی در زندگی فعلی و خانوادگی اشاره نمود.
● نشانههای بیماری
شخصی كه دچار افسردگی بیمارگون میشود، احساس غمگینی میكند و اغلب به گریه میافتد. احساس گناه عذابش میدهد و معتقد میشود كه در حق دیگران كوتاهی میكند. بیش از حد معمول تحریك پذیر میشود و احساس اضطراب و تنش میكند. دچار مشكلاتی در رابطه با میزان خواب و خوراك و تمركز میشود.
انرژی فرد كاهش مییابد و احساس خستگی و كاهش لذت از انجام اعمال روزمره مینماید.
افكار آزار دهندهای چون تنفر از زندگی، ناامیدی و آرزوی مرگ و گاه افكار مربوط به خودكشی در این بیماران مشاهده میگردد. بر اساس آمار ۱۵% این بیماران به دلیل خودكشی جان خود را از دست میدهند، كه اگر درمان و مراقبت خوبی داشته باشند میتوان از آن پیشگیری كرد.
● درمان
درمان بیماری افسردگی بهصورت دارویی و غیر دارویی موفقیت چشمگیری تا كنون داشته است. در بسیاری از موارد اقدام به موقع برای مداوا به سرعت بیماری را مغلوب و حتی فرد را در مقابل استرسهای بعدی زندگی مقاومتر میسازد. بنابراین اكثر بیماران مبتلا به افسردگی نیازمند مراجعه به متخصصین بهداشت روان مانند روانشناس و روانپزشك میباشند. گرچه درمانهای دارویی و غیر دارویی در رقابت با یكدیگر موفقیت آمیز هستند ولی اكثر صاحب نظران درمان توأم را مؤثرترین شیوه درمان بیماری یافتهاند.
درمانهای غیردارویی انواع مختلف دارند، رفتار درمانی، شناخت درمانی، خانواده درمانی و گروه درمانی.
همچنین كاهش فشارهای زندگی روزمره، ورزش، سرگرمی، انتخاب سبك زندگی معنوی سالم و بدون تنش در درمان افسردگی مؤثر است.
▪ یك رژیم غذایی متعادل و كمچرب داشته باشید.
▪ الكل مصرف نكنید؛
▪ كارهای عادی زندگی خود را ادامه دهید.
▪ فیلمهای خندهدار و شاد ببینید.
▪ در صورت امكان به تعطیلات بروید.
▪ احساسات خود را در یك دفتر خاطرات روزانه بنویسید.
▪ سعی كنید مشكلات در روابط با دیگران را حل كنید (البته بهتر است كه در این زمان تصمیمات عمده نگیرید).
▪ تا حدی كه میتوانید فعالیت خود را حفظ كنید.
▪ مسؤولیتهای خود را تا زمان بهبودی به فرد دیگری واگذار كنید.
▪ به گروههای حمایتی در مورد افسردگی بپیوندید.
● داروها
▪ داروهای ضدافسردگی برای بعضی از افراد كه افسردگی طولانیمدت یا نسبتاً شدید دارند.
▪ لیتیم برای مواردی كه دورههایی از سرخوشی غیرطبیعی و افسردگی متناوباً رخ میدهند.
● فعالیت
محدودیتی برای آن وجود ندارد. فعالیتها و علایق روزانه را حفظ كنید حتی اگر حوصله آنها را ندارید.
● رژیم غذایی
یك رژیم عادی و متعادل داشته باشید حتی اگر اشتها به غذا ندارید.
● در این شرایط به پزشك خود مراجعه نمایید
▪ اگر شما یا یكی از اعضای خانوادهتان علایم افسردگی دارید.
▪ اگر احساس تمایل به خودكشی یا ناامیدی دارید.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:20
انواع افسردگي ،نقشها و رنجها
.. مي باشد. اين نوع افسردگي معمولاً فقط با درمان بهبود مي يابد.
اشكالي كه استفاده از اين نوع روشها براي توصيف انواع افسردگي وجود دارد، اين است كه همين علايم بيماري مي تواند در بعضي افراد به علت حوادث استرس زا ايجاد شود. همچنين به دليل اينكه شما قادر نيستيد روي يك حادثه استرس زا انگشت بگذاريد و آن را مشخص نماييد و بدين معني نيست كه چنين حادثه استرس زايي وجود نداشته است.
افسردگي عصبي
اصطلاح افسردگي عصبي (Neurotic Depression) براي توصيف نوع خفيفي از افسردگي به كار مي رود كه در آن، در بعضي روزها حال بيمار خوب است و در بعضي روزها حالش بد مي شود. چنين بيماراني معمولاً عصرها بيشتر احساس افسردگي مي كنند. در چنين نوعي از افسردگي، بيمار ممكن است شبها در به خواب رفتن مشكل داشته باشد و در نيمه هاي شب هم از خواب بيدار مي شود، اما اين افراد صبحهاي زود بيدار نمي شوند.
بعضي از اين بيماران بيش از حد مي خوابند و بعضي نيز احساس مي كنند كه بيشتر از معمول تحريك پذير شده اند.
افسردگي رواني
افسردگي رواني (Psychotic Depression) يك افسردگي شديد بوده و بيماراني كه به چنين افسردگي دچار مي شوند به علايم جسمي آن نيز مبتلا شده و ممكن است ارتباطشان را با واقعيت از دست بدهند. آنها ممكن است به هذيانها و يا توهمات نيز دچار شوند. بيماران مبتلا به افسردگي رواني هميشه به درمان پزشكي نياز دارند.
افسردگي دوقطبي
افسردگي دوقطبي (Bipolar Depression) نام ديگر بيماري شيدايي- افسردگي (مانيك- دپرسيو) مي باشد.
افراد مبتلا به بيماري شيدايي- افسردگي در بعضي مواقع دچار خلق بالا هستند و در دوره هايي نيز به خلق پايين دچار مي شوند كه مي تواند افسردگي آن خفيف و يا شديد باشد.
وقتي چنين بيماراني در حالت خلق بالا (شيدايي) قرار دارند، احتمالاً احساس خوشحالي و سرخوشي دارند، به خواب و خوراك كمتر از حد معمول نياز دارند و احساس مي كنند كه حال عموميشان خيلي خوب است. آنان در چنين مواقعي داراي انرژي زيادي مي باشند، خيلي سريع و تند حرف مي زنند و احساس مي كنند كه انگار افكار در مغز آنان در حال مسابقه دادن هستند. قضاوتشان مختلف و بد شده و ممكن است دچار هذيانها و يا توهمات نيز بشوند، اما اين هذيانها و توهمات با آن نوعي كه در افسردگي رواني ديده ميشود، فرق دارد و محتواي آنها بسيار مثبت تر است.
در چنين مواقعي بعضي از بيماران فكر مي كنند كه خيلي پولدارند و آدم معروفي شده اند و يا اينكه از قدرت زيادي برخوردارند.
اين خلق بالا نيز همانند خلق پايين مي تواند به بيمار آسيب برساند. گاهي اوقات قضاوتهاي نادرست و توهمات آنها به ايجاد مسايل مالي منجر مي شود. در بعضي موارد، اين بيماران خرجها و ولخرجي هاي زيادي انجام مي دهند.
.. مي باشد. اين نوع افسردگي معمولاً فقط با درمان بهبود مي يابد.
اشكالي كه استفاده از اين نوع روشها براي توصيف انواع افسردگي وجود دارد، اين است كه همين علايم بيماري مي تواند در بعضي افراد به علت حوادث استرس زا ايجاد شود. همچنين به دليل اينكه شما قادر نيستيد روي يك حادثه استرس زا انگشت بگذاريد و آن را مشخص نماييد و بدين معني نيست كه چنين حادثه استرس زايي وجود نداشته است.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:32
افسردگي، راههاي پيشگيري و درمان.
افسردگيعبارت است از احساس غم، دلسردي، يا نااميدي به مدت حداقل 2 هفتهدر اغلب روزها و اغلب ساعات روز، به علاوه علايم همراه.
به گزارش ايسنا، علايم شايع عبارتند از:
- از دست دادن علاقه، بيحوصلگي و دلزدگي، ناتواني از لذت بردن
- احساس نااميدي، بيحالي و خستگي
- بيخوابي، خواب زياد يا ناراحت
- گوشهگيري اجتماعي، احساس بيارزش بودن و مورد نياز نبودن
- بياشتهايي يا پرخوري، يبوست
- از دست دادن ميل جنسي
- مشكل داشتن در تصميمگيري، مشكل داشتن در تمركز
- يكباره به گريه افتادن بدون توضيح مشخص احساس گناه شديد به خاطر وقايع بياهميت يا خيالي
- تحريكپذيري، بيقراري، افكار خودكشي
- دردهاي مختلف، مثل سردرد، درد قفسه سينه بدون شواهدي از بيماري جسمي
علل:
براي بيماري افسردگي واقعي هيچ علت يگانه و روشني نميتوان متصور بود.
بعضي از عوامل زيستشناختي مثل بيماريهاي جسمي، اختلالات هورموني، يا بعضي داروها ميتوانند نقش داشته باشند.
عوامل اجتماعي و رواني نيز ميتوانند نقش داشته باشند.
اختلالات ارثي نيز ميتوانند مؤثر باشند.
بروز اين حالت ممكن است با تعداد وقايع ناراحتكننده زندگي فرد ارتباط داشته باشد.
عوامل افزاينده خطر:
عصبانيت يا احساس ديگري كه فرو خورده شده باشد.
داشتن شخصيتي وسواسي، منظم و جدي، تكاملگرا، يا شديداً وابسته
سابقه خانوادگي افسردگي وابستگي به الكل
شكست در كار، ازدواج، يا روابط با ديگران
مرگ يا فقدان يكي از عزيزان
از دست دادن يك چيز مهم (شغل، خانه، سرمايه)
تغيير شغل يا نقل مكان به يك جاي جديد
انجام بعضي از اعمال جراحي مثل برداشتن پستان به علت سرطان
وجود يك بيماري يا معلوليت عمده
گذر از يك مرحله از زندگي به مرحلهاي ديگر، مثلاً يائسگي يا بازنشستگي
استفاده از بعضي از داروها مثل بنزوديازپينها
محروميت از داروها و مواد محرك مثل كوكائين، آمفتامينها يا كافئين
بعضي از بيماريها مثل ديابت، سرطان لوزالمعده و اختلالات هورموني
پيشگيري:
تغييرات عمده زندگي را پيشبيني و آمادگي لازم براي مواجهه شدن با آنها را كسب كنيد.
حتيالامكان از عوامل خطر پرهيز كنيد:
عواقب موردانتظار در بسياري از موارد، بيماري خود به خود خوب ميشود، اما باكمك گرفتن از پزشك ميتوان مدت افسردگي را كم كرد و روشهايمقابله با افسردگي را فرا گرفت.
عود افسردگي شايع است.
درصد بهبودي بالا است، حتي اگر فرد به هنگام افسردگي، نسبت به بهبودي خود ديد منفي داشته باشد.
عوارض احتمالي :
خودكشي
علايم هشداردهنده آن عبارتند از:
ـ گوشهگيري از خانواده و دوستان
ـ عدم توجه به ظاهر خود
ـ به زبان آوردن اين كه فرد ميخواهد «همه چيز را تمام كند» يا اينكه «زيادي است و مزاحم ديگران.»
ـ شواهدي از داشتن نقشه براي خودكشي (مثلاً نوشتن وصيتنامه يا توجه به يك سلاح قتاله)
ـ خوشحالي ناگهاني پس از احساس نوميدي طولاني مدت
ـ عدم بهبود افسردگي
اصول كلي درمان :
در صورتي كه علايم خفيف تا متوسط باشند، روشهاي به عهده گرفتن مراقبت از خود را در پيش گيريد:
با دوستان و خانواده صحبت كنيد.
به طور منظم ورزش كنيد.
يك رژيم غذايي متعادل و كمچرب داشته باشيد.
الكل مصرف نكنيد؛ كارهاي عادي زندگي خود را ادامه دهيد.
فيلمهاي خندهدار و شاد ببينيد.
در صورت امكان به تعطيلات برويد.
احساسات خود را در يك دفتر خاطرات روزانه بنويسيد.
سعي كنيد مشكلات در روابط با ديگران را حل كنيد (البته بهتر است كه در اين زمان تصميمات عمده نگيريد).
تا حدي كه ميتوانيد فعاليت خود را حفظ كنيد.
مسؤوليتهاي خود را تا زمان بهبودي به فرد ديگري واگذار كنيد.
به گروههاي حمايتي در مورد افسردگي بپيونديد.
داروهاي ضدافسردگي براي بعضي از افراد كه افسردگي طولانيمدت يا نسبتاً شديد دارند.
فعاليت:
محدوديتي براي آن وجود ندارد.
فعاليتها و علايق روزانه را حفظ كنيد حتي اگر حوصله آنها را نداريد.
رژيم غذايي:
يك رژيم عادي و متعادل داشته باشيد حتي اگر اشتها به غذا نداريد.
در اين شرايط به پزشك خود مراجعه نماييد:
اگر شما يا يكي از اعضاي خانوادهتان علايم افسردگي داريد.
اگر احساس تمايل به خودكشي يا نااميدي داريد.
منبع: سايت اصفهان دكتر
sajadhoosein
03-01-2011, 11:42
عقب ماندگی جوامع با بیماری افسردگی
افسردگی از شایع ترین اختلالات خلقی محسوب می شود. بسیاری با وجود دیدن نشانه های این بیماری درخود یا نزدیکانشان از پذیرفتن ابتلا به آن سرباز می زنند. آنان حتی حاضر به گرفتن مشاوره از افراد آگاه و متخصص در این زمینه نیستند.
گذشته از این طیف، وسیعی از بیماران و خانواده هایشان حتی پس از مراجعه به متخصص، از مصرف داروهای تجویز شده از سوی روانپزشک خودداری می کنند. یکی از دلایل این امر، ترس از اعتیادآور بودن این داروهاست.
اما این نکته ای است که بارها از سوی متخصصان رد شده است. متخصصان می گویند داروهای ضدافسردگی به هیچ وجه اعتیادآور نیست و در صورت تجویز از سوی روانپزشک، مصرف آنها به طور مرتب و تا زمان تشخیص او ضروری است.
نکته مهم این است که افسردگی را باید جدی گرفت و در درمان آن مصمم بود تا از بروز مشکلات بیشتر و پرداخت هزینه های سنگین تر برای رفع این مشکلات جلوگیری شود.
● افسردگی را بهتر بشناسید
اختلالات خلقی از جمله افسردگی از دیرباز شناخته شده است و از زمان خلقت عالم قابل پیگیری است. در منابع تاریخی، ادبی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، فلسفی و طبی کشورهای مختلف با عناوین متفاوت و در زبان های گوناگون از آن نام برده شده است. رد پای بیماری افسردگی را می توان در شرایط مختلفی پیدا کرد. از جمله: اختلاف های خانوادگی، درگیری های محیط کار و جامعه، اختلال در مناسبات بین فردی، در محاکم حقوقی و مدنی، خودکشی ها و دیگرکشی ها با هر انگیزه ای، پرخاشگری های حمله ای و دوره ای، افت عملکرد اجتماعی و شغلی، فرار از مدرسه، افت عملکرد تحصیلی در مقاطع مختلف در ناهنجاری های اجتماعی، گرایش به موادمخدر و انواع بزهکاری. افسردگی در کنار بیماری های جسمی و روانی دیگر به نوعی همواره مطرح است و گاه به عنوان یک بیماری مستقل و گاه همراه بیماری های دیگر بروز و ظهور پیدا می کند.
● علائم و نشانه ها
خلق و روحیه افسرده، کاهش علاقه به زندگی، ناامیدی و یأس، احساس بی یار و یاوری، افکار مرگ و خودکشی، کاهش لذت از فعالیت های مختلف، کاهش یا افزایش غیرعادی خواب و خوراک، پرخاشگری یا کندی و گوشه گیری و افت عملکرد شغلی و تحصیلی، اگر طی روز و در یک دوره شناخته شده حداقل در پنج مورد فوق روی دهد، تشخیص قطعی خواهد بود.
● علل و عوامل ایجاد کننده
در مورد علت و عوامل احتمالی ایجاد این بیماری نظرات مختلفی بیان شده است اما در کل می توان علل ایجاد آن را به ۴ گروه عمده تقسیم کرد.
▪ عوامل بیولوژیک یا زیست شناختی
بیماری به دلیل شروع تغییرات زیست شناختی درزیرساخت های شیمیایی بدن انسان به وقوع می پیوندد. از قبیل تحولاتی درگیرنده های عصبی (Receptors)، تغییرات در انتقال دهنده های عصبی (نوروترانسمیترها)، تغییرات در کمیت و کیفیت غدد مترشحه داخلی (از جمله غدد تیروئید)، تغییرات در سطح سلول های عصبی و تغییرات در ساختار مغزی (بخصوص در سالمندان).
▪ عوامل اجتماعی
انواع فشار و استرس شناخته شده و ناشناخته اجتماعی به نوعی که برای آحاد جامعه غیرقابل تحمل و شکننده باشد. از قبیل از دست دادن یکی از والدین قبل از ۱۱سالگی، مرگ همسر و فاکتورهایی همچون مجرد بودن یا مجرد ماندن و تنها بودن یا تنها شدن از عوامل ایجاد این بیماری است. همچنین طلاق، بیوه بودن، بیماری مهم فرزند یا والدین، نامناسب بودن شیوه زندگی، کیفی نبودن حضور والدین در منزل، غلط بودن روابط بین فردی، تعارض ها و تضادهای آشکار استرس ساز اجتماعی (منزل، محیط کار، جامعه) و اعتیاد به مواد مخدر نیز زمینه ساز بروز این بیماری است.
▪ عوامل سایکولوژیک یا روانشناختی
از جمله این عوامل می توان به اختلال در مسیر رشد و تکامل روانی، توقف روند تکامل روانی، حل نشدن مسائل مربوط به دوران کودکی و نوجوانی، نامناسب بودن مدیریت فرزندان در دوران کودکی و نوجوانی و آشفتگی روانی والدین و اثرات ناخواسته آن در روند رشد روانی اشاره کرد.
▪ عوامل شناختی و دیدگاهی
زاویه غلط در نگرش های فردی، خانوادگی و اجتماعی به مسائل پیرامون از جمله عوامل شناختی است.
سطحی نگری سنتی (حل نشدن تعارض سنت و مدرنیته در ذهن)، جبری انگاری مطلق فلسفی، جایگزینی فلسفه توالی پدیده ها به جای نگاه علت و معلولی (عقب ماندگی روند رشد منطق)، تجزیه و تحلیل منفی نگرانه پدیده ها، کری و کوری در مثبت نگری و سیاه نمایی عادتی از عوامل شناختی تأثیرگذار بر بروز این بیماری است. برداشت منفی از خود، آفرینش و دیگران (گذشته ، حال، آینده)، کناره گیری از جامعه (علت - معلول)، مطلق نگری به جاری نسبی اندیشی، ایده آلیست بودن و انتظارات فرامنطقی از خود، دیگران و جامعه نیز بر بروز این بیماری تأثیرگذار است.
● توارث، ژنتیک و بیماری افسردگی
بیماری افسردگی اعم از نوع بدخلقی یا افسردگی اساسی کمترین ارتباط را با ژنتیک به نسبت دیگر بیماری های روانپزشکی دارد، اما ابتلای هر دو نفر از والدین احتمال مبتلا شدن فرزندان را افزایش می دهد. فرضیه های کروموزومی و ژنتیکی مطرح شده در این زمینه هنوز کاملاً به اثبات نرسیده است.
● افسردگی و فقر
ارتباط افسردگی با فقر ثابت نشده است. طیف های اقتصادی - اجتماعی در جهان رابطه معناداری با افسردگی ندارند. اگرچه افسردگی را بیماری روانی فقرا می دانند، اما این اندیشه خیلی قدیمی است و سطح تطابق افراد با مجموعه شرایط اجتماعی -اقتصادی و رابطه آن با نگرش های فلسفی هر انسان این نتیجه گیری را منتفی می کند. شاید بتوان روحیه افسردگی در فرد و جامعه را به نوعی یکی از علل عقب ماندگی جوامع دانست که از طریق مدیریت های خرد و کلان اجتماعی اعمال می شود.
● نقش فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و مذاهب در افسردگی
فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و مذاهب که ریشه دار و پویا هستند، نه تنها روح اجتماعی افسرده ساز ندارند، بلکه منبع سرشار نیک اندیشی، منطق، انصاف، شادابی، تحرک، خلاقیت و رشد و تکامل آدمی اند. ارتباط معنادار و غیرکاسبکارانه با خالق هستی راه نجات و رستگاری و شادابی است. فرهنگ و مذهب اصیل منطق با فطرت بشری برای همه هیجانات انسانی اعم از شادی و غم برنامه مدون و دستورات اصولی دارد. خداباوری نهادینه شده در کودکان و نوجوانان فارغ از ریاکاری و تمنیات صرفاً مادی، قطعاً پرورش دهنده روح و روان است.
نگرش مثبت به خلق و خلایق، شکننده موج نافذ افسردگی است. خداباوری نه برای زندگی در بهشت و نه برای گریز از جهنم، بلکه منبع زیست و تسلیم به شایستگی رب العالمین، قطعاً رهایی بخش است.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:49
● انواع درمان افسردگی
▪ درمان شناختی:
این شیوه شامل مواردی از جمله تغییر نگرش به خود، دیگران و جامعه، جابه جایی دریچه نگاه به مسائل و جایگزینی مثبت اندیشی به جای منفی اندیشی است.
▪ درمان روابط بین فردی: تنظیم روابط بین انسان ها و پرهیز از ایجاد روابط ضدعاطفی و ضدتکاملی برای دوری کردن از تلقینات منفی از جانب دیگران بخشی از این شیوه است.
▪ مشاوره:
برای آگاه شدن از بیماری خود و علل احتمالی آن، آگاه شدن از روش های درمانی و چگونگی تغییرات مرتبط با بیماری در زندگی روزمره، افزایش دانش در مورد بیماری و درمان آن و یافتن راه حل های ابتکاری کمک خوبی به افراد دچار این بیماری خواهد کرد.
▪ روان درمانی:
یکی از روش های تخصصی درمان بیماری افسردگی است.
▪ درمان دارویی:
یکی از درمان های مهم و اساسی، تجویز و مصرف دقیق دارو است. در نیم قرن اخیر بویژه در دو دهه اخیر تحولات قابل توجه و چشمگیری در درمان دارویی افسردگی به وجود آمده است. از آنجا که تغییرات شیمیایی در بدن انسان هنوز عامل اصلی ایجاد افسردگی است (اولیه - ثانویه) و درمان منوط به ایجاد تغییرات بعدی با اصلاح تغییرات اولیه است، درمان دارویی لازم است. تصور این که درمان دارویی موجب اعتیاد به دارو می شود کاملاً غلط و غیرعلمی است. از زمان شروع دارو با تجویز درست و اصولی با تشخیص دقیق تا شروع اثرات اولیه دارو حداقل ۴ تا ۶ هفته وقت لازم است. ظهور عوارض دارویی جزئی از قبیل خشکی دهان، یبوست و خواب آلودگی مانع ادامه درمان نمی شود. جالب این که افرادی که چنین عوارض دارویی نشان می دهند شانس بهبودی بیشتری نسبت به دیگران دارند. از درمان های دارویی پیشنهادی روانپزشکان هرگز نهراسید. طول درمان و مقدار داروی تجویزی را کاملاً رعایت و از کم کردن یا قطع ناگهانی دارو بدون مشورت با پزشک خود پرهیز کنید. درمان دارویی حداقل ۶ ماه و حداکثر ۲ سال طول می کشد و در مواردی ادامه درمان دارویی تا سال ها به مقدار کم باید رعایت شود.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:58
افسرده ها در معرض ابتلا به ديابت هستند
جام جم آنلاين: محققان دانشگاه جان هاپكينز اعلام كردهاند افسردگي و ديابت در ارتباط با يكديگر هستند و بسياري از افراد افسرده مبتلا به ديابت نوع 2 ميشوند.
به گزارش مهر، مشخص شده كه اين ارتباط دو طرفه است و حتي ديابتيها نيز بيشتر در معرض افسردگي ميباشند.
بنا برهمين گزارش محققان 5201 نفر بين سنين 45 تا84 سال را به مدت 3 سال مورد بررسي قرار دادند.نتيجه اينكه افراد افسرده 42 درصد بيشتر از افراد آرام و راضي در معرض ديابت قرار گرفتند و برخي نيز در اين مدت دچار اين بيماري شدند.
در مطالعه ديگري نيز كه روي 4847 نفر ديابتي انجام شد مشخص شد كه احتمال بروز افسردگي در اين گروه تا 52 درصد بيشتر از سايرين است و همين نتايج مؤيد ارتباط دو سويه اين عوارض با يكديگر است. يكي از دلايل اين مورد در ارتباط با شيوه زندگي در افراد افسرده است.
رابطه افسردگی با بیماری های قلبی
به گفته پژوهشگران، بین افسردگی و بروز بیماری های قلبی - عروقی، ارتباط وجود دارد.
به گزارش سلامت نیوز به نوشته پایگاه اینترنتی بهداشت و سلامت، دانشمندان از دیرباز تا كنون، رابطه این دو بیماری را مشاهده كرده بودند، اما اكنون تحقیقی در این زمینه انجام شده است.
پژوهشگران گروه روانشناسی "دانشگاه های ایندیانا و پوردو" در آمریكا دریافته اند، افرادی كه دچار افسردگی هستند و علائم فیزیكی مانند بی اشتهایی، اختلال خواب و خستگی در آنها بروز می كند، ممكن است در معرض ابتلا به بیماری های قلبی باشند.
این بررسی نشان می دهد، علائم فیزیكی افسردگی، به ویژه برای سیستم قلبی - عروقی، سمی هستند.
این پژوهشگران، ضخامت داخل دیواره های شریان های قلب 324 فرد بزرگسال را در مدت 3 سال بررسی كردند كه مشخص شد، افراد دچار افسردگی با گذشت زمان، به ضخیم شدن دیواره شریان های قلب دچار می شوند كه در نتیجه، سبب كاهش شدت جریان خون به قلب آنان می شود و این افراد در معرض حمله قلبی یا سكته قرار می گیرند.
پژوهشگران در حال بررسی بیشتر در این باره و یافتن درمان های موثر برای افسردگی و پیشگیری از ناراحتی های قلبی ناشی از آن هستند.
افسردگي احتمال رد پيوند کليه را افزايش ميدهد
سلامتيران: پژوهشها نشان ميدهد که افسردگي خطر بروز نارسايي کليهها و رد پيوند در گيرندههاي عمل پيوند کليه را دو برابر ميکند.
محققان دانشگاه لوون در بلژيک با بررسي 47899 نفر از بيماراني که بين سالهاي 1995 تا 2003 تحت عمل پيوند کليه قرار گرفته بودند، به اين نتيجه رسيدند که حدود هفت درصد بيماران پس از يک سال دچار افسردگي ميشوند و اين ميزان در سالهاي دوم و سوم افزايش يافته و به 11 و 13 درصد ميرسد. دليل بروز اين افسردگي نيز نگراني از رد پيوند، ترس از بروز عفونت، سازگار کردن زندگي با شرايط جديد و مصرف داروهاي متعدد سرکوبکننده دستگاه ايمني عنوان شده است. در اين تحقيق همچنين معلوم شد که 19 درصد گيرندههاي کليه به نارسايي کليه دچار ميشوند و 11 درصد آنها کارشان به دياليز ميکشد. ميزان مرگ و مير نيز هشت درصد بود. براساس اين تحقيقات، افسردگي در اين نوع از بيماران، خطر بروز مشکلات جدي از جمله دفع نارسايي کليه را دو برابر ميکند، به همين دليل توصيه ميشود تمامي کساني که تحت عمل پيوند کليه قرار ميگيرند از نظر افسردگي معاينه شده و تحت درمان قرار بگيرند.
sajadhoosein
03-01-2011, 12:05
افسردگي بهبود زخم را به تاخير مياندازد
سلامتيران: افسردگي، روند درمان برخي زخمهاي دهاني و ساير غشاهاي مخاطي بدن را کند ميکند.
به گزارش امريکن آنلاين، محققان دانشگاه ايلينويز در شيكاگو (از ايالات آمريكا) با بررسي زخمهاي تعدادي از دانشجويان افسرده و غير افسرده، روند بهبود زخمهاي دهاني را در اين دانشجويان مورد مطالعه قرار دادند. تصاوير به دست آمده با دوربين ويديويي از اين زخمها در طول درمان نشان دادهاند که بهبود زخمهاي غشاي دهان كه بهطور معمول طي هفت روز صورت ميگيرد، در افراد افسرده به بيش از هفت روز نيازمند است. به گفته محققان، افسردگي فعاليت التهابي بدن را افزايش ميدهد و اين به نوبه خود به كاهش سرعت بهبود زخم منجر ميشود.
افسردگي و استرس احتمال بروز چاقي و رفتارهاي ناسالم را تشديد ميكند
ايسنا:مطالعات جديد نشان داده است كه تمايل افراد مبتلا به افسردگي و استرس به چاقي و انجام رفتارهاي ناسالم مانند كشيدن سيگار، مصرف الکل و بيتحرکي به مراتب بيشتر از اشخاصي است كه از اين لحاظ در سلامت هستند.
دکتر تارا وي استرين که سرپرستي اين مطالعه را برعهده گرفته است، دراينباره گفت: «افسردگي و اضطراب، بيماريهاي رواني جدي هستند و در صورت درمان نشدن ممکن است مزمن شوند. با توجه به اين مسأله جدي گرفتن بيماريهاي افسردگي و اضطراب و درمان پزشکي مناسب در موقع لزوم مهم است.» استرين و همکارانش از بخش سلامت بالغين و جامعه در مراکز کنترل و پيشگيري از بيماريهاي آتلانتا، اطلاعات به دست آمده از 217 هزار و 379 آمريکايي را که در سيستم نظارت بر عوامل خطرساز رفتاري در سال 2006 شرکت کرده بودند، تجزيه و تحليل کردند.پژوهشگران در مجله روان پزشکي تأكيد کردند که از ميان افراد بررسي شده، 7/8 درصد گزارش کردند که هم اکنون افسردگي دارند، 7/15 درصد سابقه ابتلا به افسردگي داشته و 3/11 درصد سابقه اضطراب در برخي مقاطع زندگي را داشتند. نتايج نشان داد که احتمال بروز چاقي در افراد بالغي که هماکنون به افسردگي مبتلا هستند يا در گذشته سابقه افسردگي داشتهاند 60 درصد بيشتر از همسن و سالان غير افسرده خود و احتمال سيگارکشيدن آنان نيز دو برابر ديگران است. احتمال چاقي در افراد مبتلا به اختلال اضطراب نيز 30 درصد بيشتر بوده و احتمال سيگارکشيدن آنان نيز دو برابر افراد غيرافسرده است. احتمال داشتن يک زندگي بيتحرک و تمايل به مصرف الکل نيز در افراد افسرده و مضطرب بيشتر است. اعضاي اين گروه نتيجه گرفتند: «کشف ارتباط قابل توجه ميان مشکلات رواني و رفتارهاي ناسالم و چاقي نشان ميدهد که متصديان بخش سلامت بايد موضوع سلامت جسمي و روحي را به عنوان ماهيتي مرکب مورد توجه قرار دهند و برنامههايي را توسعه داده و ترويج کنند که به طور همزمان سلامت جسمي و رواني مردم را بهبود بخشند.»
sajadhoosein
03-01-2011, 12:15
افسردگي و کشيدن سيگار به يک اندازه مهلک هستند
پژوهشهاي جديد نشان داد:
افسردگي و کشيدن سيگار به يک اندازه مهلک هستند
پژوهشگران دانشگاه برگن در نروژ و انستيتو روانپزشکي کالج کين لندن دريافتند که افسردگي ميتواند به اندازه کشيدن سيگار مرگبار باشد.
به گزارش سرويس بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه کرمانشاه، در تحقيقات به عمل آمده در اين خصوص پژوهشگران دريافتند که آمار مرگ و مير ناشي از افسردگي و کشيدن سيگار در مواردي به يک اندازه است.
از نکات جالب اين تحقيق مقايسه تاثيرات مخرب افسردگي صرف و ترکيبي از افسردگي و نگراني بر سلامت انسان بود و در اين خصوص تاکيد شد که ترکيب افسردگي و نگراني در قياس با افسردگي صرف ميتواند خطر کمتري براي فرد به همراه داشته باشد و در واقع نگراني در اين مورد خاص براي فرد جنبه مثبت در برخواهد داشت.
پژوهشگران معتقدند که علت اين مسئله روشن و شفاف است؛ افرادي که صرفا افسرده هستند در جستجوي کمک براي رفع مشکل خود برنميآيند، اما آنهايي که در کنار افسردگي دچار نگراني نيز ميباشند، درصدد دريافت کمک براي رفع مشکل خود برخواهند آمد.
افسردگي در مقايسه با بيماريهاي مزمن نظير آنژين، التهاب مفاصل، آسم و ديابت، آسيب بيشتري به سلامت افراد ميرساند.
محققان اعلام كردند افسردگي در مقايسه با بيماريهاي مزمن نظير آنژين، التهاب مفاصل، آسم و ديابت، آسيب بيشتري به سلامت افراد ميرساند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از رويترز، محققان دريافتند در صورتي كه افراد به بيماريهاي ديگري مبتلا باشند، افسردگي بيماري آنها را تشديد ميكند.
محققان كه نتايج پژوهشهاي خود را در نشريه پزشكي “لانست” منتشر كردهاند ، در بزرگترين تحقيق جهاني مبتني بر جمعيت ، تاثير افسردگي بر سلامتي با چهار بيماري مزمن ديگر مقايسه نمودند.
“سومنات چاترجي” از سازمان بهداشت جهاني و مجري اين تحقيقات گفت، پژوهشگران تاثير بيماريهاي مختلف را بر سلامتي با پرسش از افراد درباره توانايي آنها براي انجام فعاليتهاي روزمره مانند تحرك ، نگاه كردن به اجسام از فاصله دور و يادآوري اطلاعات، برآورد كردند.
محققان از نمرات صفر تا ۱۰۰براي نشان دادن وضع سلامتي افراد استفاده نمودند.
اين يافتهها نشان ميدهد افسردگي بيشتر از ساير بيماريها به وضعيت سلامتي آسيب ميرساند.
اين گروه از دادههاي سازمان بهداشت جهاني كه از ۶۰كشور جهان و بيش از ۲۴۰هزار فرد جمع آوري شده بود استفاده كردند تا نشان دهند بطور ميانگين بين ۹تا ۲۳درصد افراد علاوه بر ابتلا به يك يا تعداد بيشتري از چهار بيماري مزمن (آسم،آنژين،تورم مفاصل و ديابت)، از افسردگي نيز رنج ميبرند.
محققان ميگويند همراهشدن ديابت با افسردگي، ناتوانكننده ترين تاثير را بر افراد دارد.
چاترجي افزود درصورتي كه فرد به مدت يك سال بطور توام به ديابت و افسردگي مبتلا باشد، در واقع فقط از ۶۰درصد سلامت كامل برخوردار است.
وي خاطرنشان كرد يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد باتوجه به آنكه افسردگي تاثير فزايندهاي بر افراد مبتلا به بيماريهاي مزمن دارد، درمان بهتري بايد براي افسردگي فراهم شود.
مجري اين تحقيق گفت بيماران مبتلا به بيماريهاي مزمن نيز به افسردگي دچار ميشوند و اگر افسردگي مديريت نشود نميتوان سلامت اين افراد را بهبود بخشيد چرا كه افسردگي بيماري مزمن را وخيمتر ميكند
sajadhoosein
03-01-2011, 12:26
افسردگی والدین به فرزندان منتقل می شود
تحقیقات نشان داده حالات روحی و افسردگی نیز مانند دیابت و بیماریهای قلبی ارثی است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه اینترنتی وب مد چنانچه والدین دچار افسردگی باشند فرزندانشان نیز بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی خواهند بود .
بنابر همین گزارش این مسئله در مورد کودکان نیز صدق می کند و ممکن است چندین نسل در یک خانواده دچار افسردگی شوند.
که البته دوران عود و نهفتگی آن در افراد مختلف با هم متفاوت است.
بررسیها نشان داده که افسردگی مادران به مراتب بیشتر از پدران بر فرزندان موثر است و استرس و ناراحتی مادر حتی ممکن است سالها در فرزندان نهفته باشد اما در دوران نوجوانی یا جوانی خود را به شکل افسردگی نشان دهد.
نکته مهم اینجاست که چنانچه یکی از والدین در دوران جوانی و قبل از 20 سالگی دچار افسردگی شده باشد احتمال بروز افسردگی در فرزندان چند برابر و در مواردی تا 4 برابر افزایش می یابد.
متخصصان معتقدند افسردگی نیز مانند دیابت و بیماریهای قلبی قابل انتقال به فرزندان است به همین دلیل والدین در صورت بروز علائم حتماً باید تحت درمان قرار بگیرند تا سلامت روحی فرزندانشان مورد تهدید قرار نگیرد.
پدران افسرده، يادگيري فرزندانشان را به تاخير مياندازند
طبق نتايج مطالعات جديد؛ کودکان پدران افسرده نسبت به ساير همسالان خود از تعداد لغات کمتري استفاده ميکنند.
به گزارش سرويس بهداشت و درمان ايسنا منطقه علوم پزشکي تهران، نتايج اين تحقيقات که بر روي 5 هزار خانواده انجام گرفته است نشان ميدهد؛ افسردگي مادران در اين امر بي تاثير است.
محققان مي گويند: فرزندان 2 ساله پدران افسرده به طور ميانگين 5/1 لغت کمتر از ساير کودکان به کار ميبرند. اين تفاوت ممکن است کوچک به نظر برسد اما وقتي تاثير آن در تکامل يادگيري گفتار کودک در نظر گرفته شود تفاوت واضحتر خواهد بود.
اين يافتهها نشان ميدهد که مادران افسرده ميزان کتاب خواندن براي کودکانشان را کاهش نميدهند اما پدران افسرده به طور ميانگين 9 درصد کمتر از ساير پدران براي فرزندانشان کتاب ميخوانند و اين امر ميتواند در يادگيري فرزندان تاثير بگذارد.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:24
اضطراب و افسردگي زمينه ابتلا به بيماري قلبي
جام جم آنلاين: تحقيقات جديد نشان ميدهد اضطراب و افسردگي عوامل موثر در بروز مشكلات قلبي جدي در ميان مبتلايان به بيماري عروق كرونر پايدار هستند.
به گزارش رويترز، محققان دانشگاه مونترال كانادا دريافتهاند هر دو مشكل افسردگي شديد و اختلال اضطراب فراگير در اين بيماران شايعتر است.
مهمتر اين كه اين دو وضعيت، نشان ميدهند احتمال دو برابر شدن خطر مشكلات قلبي شديد طي دو سال بعد وجود دارد.
به گفته اين محققان هر دو اختلال افسردگي شديد و اختلال اضطراب فراگير خطر وقوع يك مشكل قلبي جدي را افزايش ميدهند و از اين ميان اختلال افسردگي شديد بيشترين تاثير را نشان داده است بنابراين اين دو حالت را ميتوان به عنوان شاخصهاي افزايش خطر مشكلات قلبي در نظر گرفت و در نظر داشت كه بيماران عروق كرونر بايد تحت مراقبت و كنترل مناسب قرار گرفته بهترين درمان را دريافت كنند.
افسردگي، سکته را نزديک ميکند
بررسيهاي محققان آمريکايي که نتايج آن در مجله «انجمن قلبشناسي آمريکا» به چاپ رسيده است نشان داده است، در زناني که از سلامت کامل برخوردارند، افسردگي شديد ميتواند سبب بروز سکته شود...
به نقل از خبرگزاري فرانسه محققان پس از بررسي 63 هزار زن بين سالهاي 1992 و 2004 متوجه شدند هيچ يک از اين افراد ناراحتيهاي قلبي نداشته ولي هشت درصد از افسردگي رنج ميبردند.
تحقيقات نشان داد ميزان ابتلاي اين عده به سکته نيز بسيار بيشتر از ديگران بود.
نکته جالبي که محققان به آن برخوردند اين بود که افراد مبتلا به ناراحتيهاي قلبي دچار افسردگي نميشدند اما افراد افسرده خيلي سريع دچار ناراحتيهاي قلبي و به ويژه سکته ميشدند. دليل اين امر کاملا روشن است. افراد افسرده خود را ناديده ميگيرند و علاقهاي به انجام درمانها، ورزش کردن و رعايت رژيم غذايي ندارند.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:32
ارتباط میان افسردگی، الکسی تیمیا و بی خوابی کشف شد
گروهی از محققان فنلاندی در تحقیقات خود ارتباط میان اختلالات بی خوابی، افسردگی و سندرم روانپریشی "الکسی تیمیا" را کشف کردند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل ازمهر، اصطلاح "الکسی تیمیا"( alexitimia) به معنی ناتوانی در تشخیص و جدایی میان فرایندهای عاطفی و شناختی است که به صورت یک اختلال روانی موجب خجالتی بودن افراد متاثر از این سندروم می شود.
دانشمندان فنلاندی مدرسه بهداشت عمومی و دپارتمان روانپزشکی دانشگاه تامپر که نتایج تحقیقات خود را در مجله Psychotherapy and Psychosomatics منتشر کرده اند، نشان دادند که افراد متاثر به این نوع سندرم از اختلالات خواب و افسردگی رنج می برند.
این تیم تحقیقاتی با بررسی بیش از پنج هزار فنلاندی (نیمی زن و نیمی مرد) کشف کردند شرکت کنندگانی که از عارضه "الکسی تیمیا" رنج می برند، دچار افسردگی و بی خوابی نیز هستند.
در این آزمایش، جنبه های مخلتفی که می توانند احتمال بروز اختلالات روحی را افزایش دهند مدنظر قرار گرفتند که از جمله این موارد می توان به چاقی، بعضی از پارامترهای "اجتماعی- جمعیتی" مثل سن، جنس، سطح تحصیلات و درآمد خانوادگی اشاره کرد.
همچنین علائم بیماری از طریق دستگاههای استاندارد تشخیص و شاخصهای ویژه بیماریهای "الکسی تیمیا" و افسردگی کنترل شدند.
به ویژه در این بررسی، امکان ارزیابی میزان دشواری افراد در درک احساسات (Dif)، دشواری در بیان و توصیف احساسات (Ddf) و بروز جهت دار افکار (Eot ) فراهم شده بود.
نتیجه گیری این دانشمندان از اطلاعات جمع آوری شده از این بررسی نشان می دهد که میان "الکسی تیمیا"، افسردگی و بی خوابی ارتباط نزدیکی وجود دارد. به خصوص به نظر می رسد که دشواری در درک احساسات (Dif) در هر دو جنس زن و مرد پیش زمینه بروز بی خوابی است، درحالی که دشواری در بروز احساسات تنها در مردان با افسردگی مرتبط است.
افسردگی در کودکی - اعتیاد به الکل و مواد مخدر در بزرگسالی
احتمال اعتیاد به مواد مخدر و الکل در بزرگسالانی که در کودکی دچار افسردگی بوده اند، بیشتر است.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، تحقیقات محققان دانشگاه کلمبیا، مشخص کرد که احتمال اعتیاد به مواد مخدر و الکل در بزرگسالانی که در کودکی دچار افسردگی بوده اند، بیشتر است.
این محققان برای تاثیر افسردگی در روی آوردن نوجوانان و جوانان به الکل و مواد مخدر تعدادی از آنان را مورد بررسی و آزمایش قرار دادند و سپس موفق شدند این افراد در کودکی دچار افسردگی حاد یا مزمن بوده و به این دلیل به سمت اعتیاد کشیده شده اند. اما با وجود این، افسردگی نمی تواند تنها دلیل اعتیاد این قشر باشد و تنها یکی از هزاران عامل درگیر شناخته شده است که می توان به وسیله آن از معتاد شدن جمع کثیری جلوگیری به عمل آورد.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:40
"افسردگي" در سيستم ايمني بدن انسان اختلال ايجاد ميكند
يك روانپزشك : "افسردگي" در سيستم ايمني بدن انسان اختلال ايجاد ميكند
يك روانپزشك گفت : افسردگي و انزوا در سيستم ايمني بدن انسان اختلال ايجاد ميكند.
دكتر"مريم كوزهگران" روز چهارشنبه در گفت وگو با خبرنگارايرناافزود:
نتايج تحقيقات نشان ميدهد كه انزوا و افسردگي يكي از مهمترين دلايل احتلال در سيستم ايمني بدن است و اين در حالي است كه اختلال درسيستم ايمني،اميد به زندگي را در افراد كاهش و احتمال مرگ دردوران جواني راافزايش ميدهد.
اين روانپزشك خروج ازانزوا و افسردگي را در بهبود بسياريازبيماريهاي جسمي موثر دانست و افزود : بسياري از بيماران بستري در بيمارستانها شبها به علت تنهايي، احساس درد بيشتري دارند، از اين رو مبارزه با انزوا و افسردگي روحي ، بهترين راه مقابله با بيماريهاي جسمي است.
وي خاطرنشان كرد: پژوهشهاي علمي نشان ميدهد احتمال مرگ نابهنگام،ابتلا به عفونتها،فشار خون بالا، سرطان و بيخوابي درافرادي كه تنها و منزوي هستند يا روابط اجتماعي كمي دارند، بيشتر است.
كوزهگران گفت: بررسي "دي.ان.اي" اين افراد نشان ميدهد كه آنان داراي الگوهاي مشخص و مجزاي فعاليت ژنتيكي هستند كه تقريبا همه اين الگوها در سيستم ايمني بدن آنها موثر است.
وي افزود : افرادي كه تنها نيستند ،ازنظر عاطفي و احساسي ارضا ميشوند و به هنگام بيماري افرادي را در كنار خود دارند كه از آنان مراقبت كند، زيرا آنان بيمار را نزد پزشك برده و مراقب مصرف صحيح دارو به هنگام بيماري آنان هستند.
به گفته اين استاديار دانشگاه، اين افراد از نظر روحي كمتر بيماري جسمي خود را حس ميكنند اين در حالي است كه "افراد تنها " علاوه براين كه از داشتن پرستار محروم هستند،انگيزه كمتري براي بازيابي سلامت خود دارند.
افسردگي خطر ابتلا به صرع را افزايش ميدهد
محققان ميگويند مطالعات بر روي مغز نشان ميدهد كه صرع و افسردگي نارساييهاي مشترك دارند و افسردگي ميتواند خطر ابتلا به صرع را افزايش دهد.
به گزارش ايسنا، به نقل از خبرگزاري يونايتدپرس، مطالعات ام.آر.آي در آمريكا، كانادا و اروپا نشان داد كه نارساييها و حالتهاي غيرطبيعي مغزي مانند چروكيده شدن ساختارها در لب گيجگاهي و لب پيشاني در هر دوي اين بيماريها شباهت زيادي به يكديگر دارد.
مطالعات جديد از سوي محققان آمريكايي و سوئدي نشان داده است كه رابطه ميان صرع و افسردگي مانند يك خيابان 2 طرفه است.
اين يافتهها ميتواند پزشكان را در كشف روشهاي درماني جديد در سالهاي آتي كه براي هر دوي اين بيماريها مؤثر باشد ياري كند.
حتي ميتوان به كمك اين يافتهها روند تشخيص در سالهاي اوليه زندگي را براي حفاظت از افرادي كه مستعد ابتلا به اين بيماريها هستند سريعتر كرد.
كشف اين رابطه همچنين نشان ميدهد كه چرا بيماران مبتلا به افسردگي واكنش مناسبي به روشهاي درماني براي صرع نميدهند.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:47
نزديكان افراد افسرده مراقب علائم خودكشي در آنها باشند
افراد مبتلا به افسردگي بيشتر در معرض خطر اقدام به خودكشي قرار دارند و به همين دليل نزديكان اين افراد بايد مراقب بروز هرگونه نشانه و علائم دراين رابطه باشند.
به گزارش سلامت نیوزبه نقل از خبرگزاري آلمان؛ به گفته روانپزشكان كلينيك دانشگاه لايپزيك آلمان، 50 درصد از افراد مبتلا به افسردگي حداقل يك بار اقدام به خودكشي مي كنند.
بنابراين گزارش؛ امكان اقدام به خودكشي درافرادي كه مبتلا به افسردگي شديد هستند بخصوص هنگامي كه زياد از نا اميدي صحبت مي كنند و يا گوشه گير و منزوي مي شوند، افزايش مييابد.
متخصصان تاكيددارند نزديكان و دوستان افراد مبتلا به افسردگي در صورت مشاهده تشديد وضعيت بد روحي اين افراد بايد با آنها صحبت كنند و درگام بعدي آنها را تشويق كنند نزد يك روانپزشك بروند.
بر اساس اين گزارش؛ در موارد وخيم كه احتمال خودكشي درفرد بسيار بالاست بايد بطور عملي جلوي فرد را گرفت و به وي گفت كه درمقابلش احساس مسئوليت مي كنيد و نمي توانيد اجازه دهيد كه به زندگي خود پايان دهد و حمايت از چنين افرادي را بايد زياد كرد.
افسردگي بيش از برخي از بيماريهاي مزمن به سلامتي آسيب ميرساند
محققان اعلام كردند افسردگي در مقايسه با بيماريهاي مزمن نظير آنژين، التهاب مفاصل، آسم و ديابت، آسيب بيشتري به سلامت افراد ميرساند.
به گزارش ايرنا و به نقل از خبرگزاري رويترز، محققان دريافتند در صورتي كه افراد به بيماريهاي ديگري مبتلا باشند، افسردگي بيماري آنها را تشديد ميكند.
محققان كه نتايج پژوهشهاي خود را در نشريه پزشكي "لانست" منتشر كردهاند ، در بزرگترين تحقيق جهاني مبتني بر جمعيت ، تاثير افسردگي بر سلامتي با چهار بيماري مزمن ديگر مقايسه نمودند.
"سومنات چاترجي" از سازمان بهداشت جهاني و مجري اين تحقيقات گفت، پژوهشگران تاثير بيماريهاي مختلف را بر سلامتي با پرسش از افراد درباره توانايي آنها براي انجام فعاليتهاي روزمره مانند تحرك ، نگاه كردن به اجسام از فاصله دور و يادآوري اطلاعات، برآورد كردند.
محققان از نمرات صفر تا ۱۰۰براي نشان دادن وضع سلامتي افراد استفاده نمودند.
اين يافتهها نشان ميدهد افسردگي بيشتر از ساير بيماريها به وضعيت سلامتي آسيب ميرساند.
اين گروه از دادههاي سازمان بهداشت جهاني كه از ۶۰كشور جهان و بيش از ۲۴۰هزار فرد جمع آوري شده بود استفاده كردند تا نشان دهند بطور ميانگين بين ۹تا ۲۳درصد افراد علاوه بر ابتلا به يك يا تعداد بيشتري از چهار بيماري مزمن (آسم،آنژين،تورم مفاصل و ديابت)، از افسردگي نيز رنج ميبرند.
محققان ميگويند همراهشدن ديابت با افسردگي، ناتوانكننده ترين تاثير را بر افراد دارد.
چاترجي افزود درصورتي كه فرد به مدت يك سال بطور توام به ديابت و افسردگي مبتلا باشد، در واقع فقط از ۶۰درصد سلامت كامل برخوردار است.
وي خاطرنشان كرد يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد باتوجه به آنكه افسردگي تاثير فزايندهاي بر افراد مبتلا به بيماريهاي مزمن دارد، درمان بهتري بايد براي افسردگي فراهم شود.
مجري اين تحقيق گفت بيماران مبتلا به بيماريهاي مزمن نيز به افسردگي دچار ميشوند و اگر افسردگي مديريت نشود نميتوان سلامت اين افراد را بهبود بخشيد چرا كه افسردگي بيماري مزمن را وخيمتر ميكند.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:59
افسردگي خطر ابتلا به سرطان دستگاه گوارش را افزايش ميدهد
افسردگي خطر ابتلا به سرطان دستگاه گوارش را افزايش ميدهد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران- واحد علوم پزشكي تهران - به نقل از پايگاه اينترنتي Health Day، محققان معتقدند: افرادي كه مبتلا به افسردگي هستند يا سلامتي رواني مناسب ندارند 43 درصد بيشتر در معرض خطر ابتلا به سرطانهاي گوارشي هستند.
به گفته آنها افسردگي به احتمال زياد با گروهي از عوامل خطرزايي بدن كه شرايط را براي ابتلا به سرطان كولون و ركتوم گوارشي مهيا ميكنند در ارتباط است.
پژوهشگران ميگويند: شيوع بيشتر مصرف سيگار در افراد افسرده عامل مهمي در افزايش ابتلا به سرطانهاست.
آثار مخرب افسردگي در ژنها باقي ميماند
تازهترين تحقيقات ژنتيك روشن ساخته علت برجاي ماندن عوارض ناشي از بحرانهاي روحي شديد ناشي از افسردگيهاي عميق آنست كه بروز افسردگي سبب ايجاد تغييرات اپي ژنتيكي ، يعني تغيير در آن دسته از مولكولهاي شيميايي ميشود كه نحوه آشكار شدن اثر ژنها را كنترل ميكنند.
"اريك نستلر" از مركز پزشكي دانشگاه تكزاس ساوثوسترن در شهر دالاس و همكارانش با بررسي موشها به اين نكته پيبردهاند زماني كه به صورت ناگهاني موشها با دشمن خطرناكي روبرو ميشوند، عوارض و آثار يك افسردگي روحي شديد در بدن آنها باقي ميماند.
مطالعه اين گروه از پژوهشگران در سلولهاي بخش هيپوكامپوس مغز موشها آشكار ساخته كه در اثر بروز افسردگي، گروه مولكولهاي شيميايي موسوم به گروه متيل به آن بخش از مولكول دي.ان.آ در اين سلولها كه در بردارنده ژن ويژه رمزگذاري محركهاي رشد عصبي هستند، افزايش مييابد.
اين محركهاي رشد كه به اختصار بي.دي.ان.اف ناميده ميشوند معمولا در هنگام افسردگي رو به كاهش ميگذارند.
زماني كه به اين موشها مواد و داروهاي ضدافسردگي داده شد، مشاهده گرديد كه آثار افسردگي در موشها زايل ميشود اما زايل شدن اين آثار به علت از بينرفتن مقادير اضافي مولكولهاي گروه متيل نيست بلكه به علت اضافه شدن يك گروه ديگر از مولكولهاي شيميايي موسوم به گروه آسه تيل Acetylاست.
به گفته نستلر كه نتايج بررسيهاي وي و همكارانش در نشريه علمي "نيچر ويژه علوم زيست عصب شناسي" به چاپ رسيده، گروه مولكولهاي متيل مولكول دي.
ان.آ را به سختي در بر ميگيرند و از فعالييت ژنها در ناحيهاي كه در آن ظاهر شدهاند، جلوگيري ميكنند. اضافه كردن مولكولهاي گروه آسه تيل موجب ميشود كه از شدت حلقهاي كه مولكولهاي گروه متيل به مولكول دي.ان.آ وارد ميكنند تا اندازهاي كاسته شود.
اما تغييرات اپي ژنتيكي در مولكول دي.ان.آ بسيار پايدار است و اين امر توضيحدهنده اين نكته است كه چرا عوارض منفي افسردگي تا اين اندازه دوام ميآورد و چرا اثر داروهاي آرامبخش تا اين اندازه با كندي ظاهر ميشود و دوام آنها زياد نيست.
نستلر و همكارانش با توجه به شناخت تازهاي كه از رهگذر تحقيقات خود به دست آوردند در صدد برآمدهاند بر خلاف رهيافتهاي متعارف، داروهاي ضد افسردگي تازهاي توليد كنند كه به عوض توليد مولكولهاي گروه آسه تيل، عملا مولكولهاي گروه متيل را كه به دور مولكول دي.ان.آ در سلولهاي عصبي ناحيه هيپو كامپوس چنبر زدهاند، از بين ببرند.
به اعتقاد نستلر، اين مكانيزم مقابله با افسردگي ميتواند در درمان اعتياد يا عوارض ناشي از اضطرابهاي رواني و يا بيماريهاي تحليل برنده سيستم عصبي نظير بيماري هانتينگتون نيز موثر باشد.
نكته مهم ديگري كه نستلر قصد دارد در خصوص آن تحقيق كند آنست كه آيا تغييرات اپي ژنتيك كه هنگام افسردگي بوجود ميآيد از طريق ژنها به نسلهاي بعدي نيز انتقال مييابد يا نه.
براي بررسي در اين زمينه بايد به اين نكته توجه شود كه آيا چنبر مولكولهاي گروه متيل در سلولهاي اسپرم و تخمك نيز ظاهر ميشوند يا خير؟
sajadhoosein
03-01-2011, 14:08
افسردگي احتمال ابتلا به پوكي استخوان را در دختران بياشتها افزايش ميدهد
تحقيقات متخصصان استراليايي نشان ميدهد كه افسردگي احتمال ابتلا به پوكي استخوان را در دختراني كه دچار بياشتهايي هستند، افزايش ميدهد.
به گزارش سرويس بينالملل ايسنا، به نقل از خبرگزاري رويتر، به گفته پژوهشگران، بياشتهايي و افسردگي هر دو با ابتلا به پوكي استخوان ارتباط مستقيم دارند.
در همين راستا متخصصان دانشگاه ملبورن دريافتهاند كه حضور هر دو اختلال ميتواند احتمال بروز عارضه پوكي استخوان را در دختران افزايش دهد.
در اين بررسي تراكم مواد معدني در استخوانهاي 45 دختر مبتلا به بياشتهايي مورد آزمايش قرار گرفت كه از اين تعداد 14 تن هم مبتلا به افسردگي بودند.
در حال حاضر اين محققان ميخواهند بدانند كه با وجود اين رابطه آيا داروهاي ضد افسردگي ميتوانند در ريشهكن كردن عارضه اختلال در تراكم استخوانها مؤثر باشند
افسردگي آسم را تشديد ميكند
به گزارش خبرگزاري رويتر.. افسردگي با تشديد بيماريهاي آسم و كاهش دقت شخص دررسيدگي به سلامت و بهداشت خود ميتواند
يكي از عوامل مهم تشديد كننده آسم محسوب شود. اگر چه افسردگي درمان پذير است ولي تاثير دراز مدت آن بر سير بيماري آسم هنوز به درستي معلوم نيست. به طوري كه پس از تحقيق در باره تاثير افسردگي برشدت علائم و دفعات حملات آسم بر روي 743
بيمار معلوم شد كه 18 درصد بيماران دچارافسردگي هستند.
ارتباط افسردگي والدين و به دنيا آمدن نوزادان مبتلا به آسم كشف شد
به همت يك پزشك ايراني
ارتباط افسردگي والدين و به دنيا آمدن نوزادان مبتلا به آسم كشف شد
يك محقق ايراني در طي تحقيقات خود به اين نتيجه دست يافت والديني كه از افسردگي يا افسردگي شديد رنج ميبرند، احتمالا داراي فرزندي خواهند شد كه مبتلا به آسم و ديگر حساسيتها خواهد بود. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، به نقل از خبرگزاري رويتر، دكتر «رامين مجتبي» از دانشمندان برجسته دانشگاه كلمبياي آمريكا اخيرا ارتباط احتمالي ميان آلرژيهاي دوران كودكي و افسردگي مزمن يا شديد والدينشان را مورد بررسي قرار داده است. وي در اين آزمايش، 9420 والدين دچار افسردگي را مورد بررسي قرار داد. وي متوجه شد كه بيشتر كودكان به دنيا آمده از اين والدين از نوعي آلرژي رنج ميبردهاند. دكتر مجتبي افزود كه اين حساسيتها ربطي به جنسيت كودك ندارد
ارتباط افسردگي و درد
جامجم آنلاين: درد مزمن چيزي بيش از يك مشكل جسمي است. اين نوع درد ريسك فاكتور افسردگي نيز محسوب ميشود. اين دو حالت با هم ارتباط تنگاتنگي دارند.
وضعيت آنها مانند به ترتيب وجود آمدن مرغ يا تخممرغ است كه مشخص نيست كدام يك منجر به ايجاد ديگري شده است.
در واقع هنوز هم كسي نميداند كه درد باعث افسردگي ميشود يا برعكس، يا اين كه آيا اين دو به بهتر يا بدتر شدن يكديگر كمك ميكنند يا خير؟
به گزارش اي.دايتس، براساس نتايج يك مطالعه جديد علايم فيزيكي به تشخيص و درمان درد كمك ميكنند. عدم حذف نشانههاي درد شانس بهبود افسردگي را نيز كم ميكند.
درد دائم مانع بازگشت عملكرد مناسب فعاليتهاي شخصي و حرفهاي ميشود و با باقي ماندن افسردگي گاهي احتمال خودكشي نيز وجود دارد.
علائم جسمي و دردناك افسردگي نيز مانند نشانههاي هيجاني ، در راههاي عصبي خاصي ظاهر ميشوند كه تحت هدايت پيامرسانهاي شيميايي سروتونين و نوراپينفرين قرار دارند.
اين راههاي عصبي از محل قاعدهشان در ساقه مغز به بالاترين نقاط مغز يعني بخش كورتكس قدامي ، جايي كه به تنظيم تفكر و خُلق كمك ميكنند ، ميرسند.
اين راهها همچنين به بخشهايي از مغز كه تنظيم خوردن، خواب و ميل جنسي را بر عهده دارند وارد ميشوند.
اما راههاي سروتونين و نوراپينفرين به سمت پايين يعني طناب نخاعي ميروند تا در خدمت بقيه قسمتهاي بدن باشند.
به طور طبيعي با پرداختن بدن به فعاليتهايش ، حسهاي ثابتي به وسيله اين اعمال روتين مانند هضم غذا و حركت ايجاد ميشوند.اين حسها عموما مورد غفلت قرار ميگيرند.
اين مهار به طور طبيعي توسط اعصاب غني از سروتونين و نوراپينفرين در طناب نخاعي انجام ميشود اما در افسردگي عملكرد اين اعصاب مختل ميشود و به طور موثر عمل نميكنند.
در نتيجه حسهاي عادي به سمت مغز ميروند جايي كه به صورت علائم جسمي ناخوشايند يا حتي دردناك تعبير ميشوند.
با عدم فعاليت مناسب مكانيسمهاي مهاركننده درد طبيعي بدن ، احساسات عادي ناراحتي نيز تقويت شده به صورت درد ظاهر ميشوند.
گرچه بنابر باور جامعه پزشكي درد و افسردگي دست در دست هم دارند ، بسياري از پزشكان از اين ارتباط غفلت ميكنند.
منطقي به نظر ميرسد كه افسردگي را علت دردهايي بدانيم كه علت مشخصي ندارند.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:20
درمان افسردگی به کاهش درد کمک می کند
جام جم آنلاین: افسردگی درمیان زنانی که دچار درد مزمن هستند شایع است و درمان این مشکل روانی به بهبود عملکرد جسمی نیز کمک می کند.
به گزارش هلث سنترز ، محققان انگلیسی دریافته اند چطور افسردگی و اضطراب بر ناتوانی جسمی زنان و مردان دچار درد مزمن اثر می گذارد.
آنها 260 بیمار که 159 نفر آنها زن بودند و سابقه دردهای طولانی مدت مانند آرتریت و درد کمر داشتند مورد بررسی قرار دادند.
ارزیابی درد بر اساس گزارش خود افراد از ناتوانی ، افسردگی و اضطراب مرتبط با درد بود.
این محققان همانطور که انتظار داشتند دریافتند افسردگی و اضطراب پیش بینی کننده درد و ناتوانی جسمی است.
همچنین دریافتند که سطوح ناتوانی بین زنان و مردان تفاوت زیادی نداشت اما از میان کسانی که از درد زیاد رنج می بردند ، زنان ناتوان تر از مردان بودند.
به هر حال درارتباط بین اضطراب و ناتوانی جسمی بین دو جنس تفاوتی مشاهده نشد.
این تحقیق نشان می دهد که احساسات و عکس العمل مربوط به درد مانند تعداد مراجعه به پزشک ، تعداد داروهای مصرف شده ، میزان تقلیل خواب ، و ناتوانی با هم ارتباط دارند اما از طرفی روشن می سازد که بین رفتار های زنان و مردان اختلاف قابل ملاحظه ای وجود دارد.
نکته قابل توجه اینکه درمان افسردگی بویژه در زنان به کاهش ناتوانی ناشی از درد مزمن کمک می کند.
نکته دیگر اینکه افسردگی بشدت با مصرف بیشتر دارو در مردان ارتباط دارد. محققان می گویند جنسیت ممکن است یکی از علل موثر در این تفاوت باشد.
علایم ابتلا به افسردگی
محققان علوم روانشناسی و روانپزشكی بر این باورند كه اشخاصی كه به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانههای این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز میدهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا میشود كه حداكثر این نشانهها را در رفتار و احساسات خود بروز میدهد.این اعتقاد علمی وجود دارد كه با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دورههای مختلف زندگی متفاوت هستند.
ـ نشانهها و علایم شناخته شده این بیماری عبارتند از:
▪ ناراحتیهای همیشگی
▪ احساس پوچ بودن، پریشان خاطری
▪ احساس ناامیدی و بدبینی
▪ احساس گناهكار بودن
▪ بی ارزش بودن و ناكارآمد بودن
▪ از دست دادن علایق و تفكرات دلپذیر در جریان تفریحات و سرگرمیها
▪ كاهش قوای بدنی و كرخت و سست شدن رفتار
▪ داشتن مشكلات در امر تمركز، به خاطر آوردن امور و تصمیمگیری
▪ پریدن از خواب و یا خواب زیاد
▪ از دست دادن میل به غذا خوردن و یا كاهش وزن و حتی بالعكس داشتن میل شدید به خوردن غذا و خواب زیاد
▪ به مرگ و خودكشی فكر كردن و تلاش جهت خودكشی
▪ احساس خشم و بیحوصلگی
▪ علایم فیزیكی طولانیمدت كه معالجات پزشكی پاسخگوی آنها نیستند از جمله سردرد و دردهای مزمن
▪ عصبانیتهای غیر معمول
▪ كاهش نیاز برای خوابیدن
▪ صبحت كردن زیاد- كاهش قوای قضاوت و داوری
▪ رفتارهای نادرست اجتماعی
نشانه های افسردگی
▪ افسردگی ممكن است به صورتهای زیر زندگی شخص را تحت تاثیر قرار دهد:
▪ تغییرات در احساسها و ادراكات
▪ گریه های مكرر و یا درقسمت دیگ پیوستار، فقدان پاسخ دهی عاطفی
▪ ناتوانی از لذت بردن از هر چیزی
▪ احساس ناامیدی و یا بی ارزشی
▪ احساس افراطی گناه و یا خود سرزنشی
▪ فقدان میل جنسی
▪ فقدان احساسهای گرم نسبت به خانواده و دوستان
▪ تغییرات در رفتار و نگرش
▪ فقدان علاقه نسبت به فعالیتهای قبلی و كناره گیری از دیگران
▪ غفلت از مسئولیت ها و ظاهر شخصی
▪ تحریك پذیری. شكایت از چیزهایی كه قبلاً انجام می گرفتند.
▪ نارضایتی كلی از زندگی
▪ كاهش در حافظه، ناتوانی در تمركز، بلا تصمیمی و آشفتگی
▪ كاهش در توانایی مقابله با مسائل روزمره
▪ شكایات بدنی
▪ خستگی مزمن و فقدان نیرو
▪ فقدان كامل اشتها، و یا در سوی دیگر، خوردن اجباری
▪ بی خوابی، بیداری زود هنگام صبحگاهی، یا خواب افراطی
▪ سردردها، پشت دردها و سایر شكایات مشابه بدون دلیل
▪ مشكلات گوارشی شامل درد معده، تهوع، اشكال در هضم و تغییر در كاركردهای روده ای.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:29
افسردگی چگونه احساسی است؟
احساس افسردگی بسیار قویتر و ناخوشایندتر از دورههای کوتاه غمگینی است که همه ما گاهگاهی آن را تجربه کردهایم و معمولاً طولانیتر است، حتی ممکن است روزها، هفته،ها و ماهها ادامه پیدا کند. بیشتر مردم در زمان افسردگی ۵ یا ۶ نشانه زیر را در خود احساس میکنند. شما نیز میتوانید با پاسخگویی به پرسشهای زیر بود یا نبود نشانههای افسردگی را در مورد خویش بررسی کنید.
▪ بیشتر وقتها احساس ناشادی میکنید
▪ علایق خود را از دست داده و از کسب لذت ناتوانید
▪ نمیتوانید مثل گذشته از پس مشکلات خود برآئید
▪ احساس خستگی میکنید
▪ احساس ناآرامی یا بیقراری دارید
▪ کاهش وزن و اشتها (در برخی افرد افزایش وزن و اشتها) دارید
▪ دیر به خواب میروید (حدود یک تا دو ساعت) و بر خلاف همیشه زود بیدار میشوید (در برخی افراد پرخوابی)
▪ میل جنسیتان کاهش یافته است
▪ اطمینان به خود را از دست دادهاید
▪ احساس بیارزشی و ناامیدی میکنید
▪ از مردم دوری میکنید
▪ تحریکپذیر شدهاید
▪ احساس بدی در زمانهای خاصی از روز دارید (معمولاً صبحها)
▪ از زندگی خسته شدهاید و ترجیح میدهید که زندگیتان به پایان رسد؟
خصوصیات افراد مبتلا به افسردگی
یک فرد افسرده رفتار و ظاهری کند یا تحریک روانی - حرکتی دارند، که با تماس چشمی ضعیف، اشکباری غمگینی پژمردگی و بیتوجهی به ظاهر شخص همراه است.
تکلم او خود انگیخته نیست در صحبت کردن مکشهای طولانی دارد و آهسته و یکنواخت حرف میزند.
۶۰ درصد بیماران افسرده افکار خودکشی دارند و ۱۵ درصد آنها خودکشی میکنند، دارای احساس نافذ نومیدی، وسواس،بیارزشی و گناه، بلاتصمیمی، فقر محتوی، توهمات و هذیانها هستند.خواب فرد مختل است. الگوی خواب متفاوت اما غالباً به این شکل است که بیمار به سختی به خواب میرود، خواب ناآرام و دورههایی از بیداری شبانه دارد و معمولاً چند ساعت قبل از بیدار شدن خواب راحتتری را تجربه میکند.
ملاک های تشخیص افسردگی
۱) افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.
۲) کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.
۳) کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.
۴) بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.
۵) افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.
۶) خستگی یا کاهش انرژی.
۷) احساس بی ارزشی یا گناهکار بودن.
۸) کاهش توان اندیشیدن یا تمرکز ذهن و تصمیم گیری.
۹) اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن، یا اقدام به خودکشی با طرحی از پیش ریخته.
داشتن حداقل پنج علامت یاد شده برای ابتلا به افسردگی کبیر کافی است. ولی علامات مرضی یک و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:38
نشانه های معینی وجود دارند که در هر نوعی از افسردگی دیده می شوند. این نشانه ها بر حسب نوع و شدت افسردگی متغیرند و عبارتند از:
۱) علائم جسمی
- بدخوابی، ممکن است به صورت مشکل به خواب رفتن (بی خوابی اول شب)، مشکل در خواب ماندن (بی خوابی در فواصل خواب) یا بیدار شدن در صبح زود (بی خوابی سحری) تظاهر کنند.
- اختلال اشتها، ممکن است به صورت کاهش علاقه به غذا، فقدان اشتها یا خودداری از غذا خوردن به دلایل هذیانی باشد.
- شکایت از خستگی مفرط یا تجمع احساس خستگی که شکایت مربوط به عضلات اسکلتی، اختلال خواب و لذت نبردن از زندگی باشد.
- اختلالات گوارشی، درد شکم، تهوع، کاهش تدریجی وزن.
- یبوست، اختلال در دفع ادرار،اختلال در قاعدگی.
- ناتوانی جنسی در مردان و سردمزاجی در زنان.
- اختلال در فعالیت قلب و عروق، تنگی نفس، سردردهای مداوم و سرگیجه.
- تاریکی چشم، حساسیت به نور و صدا، نبض سریع، وجود دردهای پراکنده در قسمت های مختلف بدن
- تمارض و کندی حرکات.
۲) علائم عاطفی، روانی
- نوسان شدید غم و اندوه، یأس و احساس پوچی و بی ارزشی (بیماران افسرده گاهی از اینکه قادر به گریستن نیستند شکایت می کنند)
- گوشه گیری و سکوت های طولانی (گاهی بیماران افسرده به نظر می رسند که به افسردگی خود واقف نیستند و شکایتی از اختلال خلق خود نمی کنند، هر چند از خانواده و دوستان خود کناره گرفته و از فعالیت هایی که قبلاً مورد علاقه آنها بوده است دست برمی دارند)
- کاهش شدید علاقه نسبت به تمام فعالیت های روزمره
- فکر خودکشی و آرزوی مرگ (تقریباً دوسوم بیماران افسرده به خودکشی می اندیشند و ۱۰ تا ۱۵ درصد از آنها به زندگی خود خاتمه می دهند)
- عدم فعالیت (در افسردگی بهت آلود بیماران ممکن است خاموش و بی حرف، بی حرکت و شدیداً دچار پسرفت باشند.)
- بیقراری، عصبانیت و از کوره در رفتن، قدم رو کردن و به هم مالیدن دست که مربوط می شود به افسردگی تحریکی و این افسردگی گاه با اضطراب همراه است که در این صورت شخص احساس خستگی می کند و به زندگی بی علاقه می شود اما در عین حال تنش و بی قراری دارد و نمی تواند آرام بگیرد.
- احساس گناه نیز یکی دیگر از ویژگی های افسردگی است.
۳) فرآیند تفکر
بیماران افسرده معمولاً برداشت منفی از خود و دنیا دارند. محتوای فکر غالباً به صورت نشخوارذهنی و غیرهذیانی در مورد نیستی، گناه، خودکشی و مرگ است. بسیاری از بیماران قرائن کاهش سرعت و حجم کلام نشان داده و به پرسش ها با کلمات کوتاه و به کندی واکنش نشان می دهد. ممکن است لازم شود معاینه کننده برای پاسخ سوال خود دو تا سه دقیقه صبر کند. تقریباً ۱۰ درصد بیماران افسرده علائم بارز اختلال تفکر معمولاً به صورت وقفه تکلم،
فکر عمیق، محتوای کلام یا حاشیه پردازی قابل توجه را دارند.
۴) جهت یابی
اکثر بیماران افسرده نسبت به زمان، مکان و شخص واقفند هر چند بعضی از آنها ممکن است انرژی یا علاقه کافی برای پاسخ دادن به این سوالات را در جریان مصاحبه نداشته باشند.
۵) حافظه
تقریباً ۵۰ تا ۷۵ درصد بیماران افسرده دچار اختلال شناختی هستند. این بیماران غالباً از اختلال تمرکز و فراموشکاری شکایت می کنند.
۶) قضاوت و بینش
۷) قابلیت اعتماد
sajadhoosein
03-01-2011, 14:44
خداحافظ، نا امیدی
بشر از دیرباز به شناخت خویشتن علاقهای وافر ابراز میداشته و در این راه سخت تلاش و کوشش و اهتمام میورزیده و بر همین اساس و میل درونی برای شناخت خویشتن است که حالات سلامت و بیماری برای وی از اهمیتی درخور و شایسته برخوردار شده است. افسردگی یکی از نخستین اختلالهای روانی است که پزشکان به شرح آن پرداختهاند. مشهورترین حالت افسردگی احساس دلتنگی و دلگرفتگی و یا قرار داشتن در حالت خلقی بد است. این احساسها معمولا کوتاه بوده و تاثیرات کم و جزئی بر روی فعالیتهای معمول روزانه دارند. در سطح بعدی افسردگی نشانهها شدت یافته و برای دورهای طولانیتر تداوم مییابد.فعالیتهای روزمره ممکن است به شدت سخت شوند. اما هنوز شخص قادر به مقابله با آنهاست. به هر حال در این حالت احساس ناامیدی شاید آنقدر شدید شود که خودکشی به عنوان تنها راهحل به نظر برسد. کسی که افسردگی را تجربه میکند ممکن است نوسانات شدیدی را در خلق تجربه کرده و یا حتی آرزوی کنارهگیری کامل از فعالیتهای معمول روزانه و دنیای بیرون را داشته باشد.
● عوامل موثر در بروز افسردگی
بروز افسردگی در فرد دلایل مختلفی میتواند داشته باشد، از جمله حوادث مختلفی که در دوران زندگی پیش آمده، رفتار دیگر اعضای خانواده نسبت به او، تغییر محل، محل زندگی و یا شکست و ناکامیهای زندگی را میتوان نام برد. کسانی که در کودکی از حضور در اجتماع و فعالیتهای گروهی و اجتماعی محروم بودهاند و بیشتر وقت خود را در منزل گذراندهاند در آینده بیشتر در معرض ابتلای به این بیماری قرار میگیرند.
▪ اتفاقات زندگی:
بسیار عادی است که در زمان روبهرو شدن با یک فاجعه غمانگیز مانند داغدیدگی و یا از دست دادن شغل افسرده شویم.
▪ شرایط و موقعیتها:
اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم، تحت فشار روانی باشیم، نگرانی داشته و یا از نظر جسمی افت کرده باشیم، احتمال بیشتری میرود که افسرده شویم.
▪ بیماری جسمی:
افسردگی بیشتر زمانی که از بیماری جسمی رنج میبریم به سراغ ما میآید.
▪ شخصیت :
هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند.
▪ جنسیت:
زنان بیشتر از مردان افسرده میشوند شاید به این دلیل که مردان کمتر اجازه میدهند احساساتشان بارز شود و اغلب بر آنها سرپوش میگذارند.
لذت بردن از زندگی و علاقمند شدن به انجام کارهای روزمره برای این عده دشوار میشود. کارهای لذتبخش معمولی مانند خواندن روزنامه و یا تماشای تلویزیون دشوار و تحملناپذیر میشود. وقتی افسردگی به شدیدترین سطح خود میرسد ممکن است توانایی واکنش هیجانی را از دست بدهد و به آنجا برسد که احساس خوب و بد چندان تفاوتی برایش نکند و ممکن است با آرزوی مرگ واقعا اقدام به خودکشی کند.
لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسردهوار به خود نگیرید. تحقیقات نشان میدهند که شکل چهره واقعا میتواند نوع احساس انسان را تغییر دهد. وانمود کردن به تجربه یک حالت عاطفی، واقعا آن حالت را در شما ایجاد میکند.
● درمان افسردگی
باید توجه داشت اگر چه حدود ۳۰درصد افراد در طول عمر خود حداقل یکبار درجاتی از این بیماری را تجربه میکنند اما آنچه به طور اساسی به درمان نیاز دارد پا برجا بودن حداقل ۵ علامت به مدت ۲هفته است. خوشبختانه راههای موثر فراوانی برای درمان افسردگی وجود دارد که در این رابطه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ چرخه خواب وبیداری خود را تنظیم کنید. در طول روز چرت نزنید تا تنظیم برنامه آسانتر شود.
ـ بیشتر کار کنید چون اعتمادبهنفس شما را زیاد میکند اما اگر در آن واحد مثلا در ۳ جا کار میکنید حتما آن را کم کنید چون تنش روانی را زیاد میکند.
ـ قهوه کمتر بخورید یک فنجان قهوه شیرین ممکن است افسردگی را دو برابر کند.
ـ ورزش کنید. برایتان بسیار خوب است به طور منظم به ورزشی که برایتان مناسب است بپردازید.
ـ تلویزیون کمتر تماشا کنید. تماشای تلویزیون اثر رخوتزا دارد و افسردگی را تشدید میکند.
ـ اگر سیگار میکشید بدانید که سیگار باعث تشدید افسردگی میشود آن را ترک کنید، اگر نمیتوانید حتما کمک بگیرید (پزشک و...) ترک سیگار به درمان افسردگی کمک زیادی میکند.
ـ کتابهای مناسب درباره افسردگی و راههای مبارزه با آن را بخوانید.
ـ از عطرهای مناسب استفاده کنید برخی عطرها مانند گل یاس عملا تحرک فرد افسرده را بالا میبرد.
ـ مصرف برخی داروها مانند داروهای ضدفشار خون، ضدآلرژی و... افسردگی را تشدید میکند. پرکاری یا کمکاری غدد مانند تیروئید نیز میتواند باعث بروز افسردگی شود. از پزشک خود کمک بخواهید.
ـ نواختن موسیقی مناسب در بهبود افسردگی موثر است. یک روانپزشک نواختن موسیقی را شیوهای جهت تخلیه احساسات و هیجانات منفی و همچنین خاطرات ناخوشایند میداند.
ـ یکی دیگر از راههای کاهش افسردگی استفاده از نور طبیعی است. نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک میکند بنابراین به محض بیدار شدن، پردهها را کنار بزنید تا نور بیشتری به درون اتاق بتابد. از آن بهتر این است که هرچه سریعتر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشید قرار بگیرید.
ـ با کسی که دوستش دارید در مورد موضوعی لذتبخش صحبت کنید. یکی از سریعترین راهها برای مبارزه با افسردگی ایجاد ارتباط با دیگران (افرادی که به آنان علاقهمند هستید) است از آنان دوری نکنید.
ـ بسیار مهم است که بر فعالیتهای اجتماعی خود بیفزایید.
ـ هرگاه احساس تنش میکنید از روشهای خود آرامبخشی استفاده کنید. نفس عمیق و پرداختن به امور تفریحی میتواند کمککننده باشد.
ـ لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسردهوار به خود نگیرید. تحقیقات نشان میدهند که شکل چهره واقعا میتواند نوع احساس انسان را تغییر دهد. وانمود کردن به تجربه یک حالت عاطفی، واقعا آن حالت را در شما ایجاد میکند.
ـ نسبت به یادگیری یک زبان خارجی اقدام کنید. تجربه نشان میدهد تلاش برای فراگیری زبانی غیر از زبان مادری میزان اعتماد بهنفس افراد را به شدت افزایش داده و در آنها ایجاد روحیهای پرنشاط مینماید. امتحان کنید.
ـ علاوه بر به کار بستن موارد فوق عملیترین و مهمترین راه درمان، استفاده از داروهای ضدافسردگی است که انواع مختلف دارند. هر بیمار ممکن است به یک یا چند نوع داروی خاص پاسخ مناسبی بدهد. به هر حال اکثریت قریب به اتفاق بیماران به یک مورد درمان دارویی همراه با بهرهگیری از خدمات مشاوره و روان درمانی پاسخ خواهند داد.
رضا ساعی شاهی
منبع:
همشهری
sajadhoosein
03-01-2011, 14:51
ارتباط نزدیک افسردگی مردان با پرخاشگری
مردان افسرده اغلب نه فقط بیحوصله و تحت فشارند، بلکه بر خلاف زنان افسرده رفتاری پرخاشگرانه دارند.
خبرگزاری اتریش از فرانکفورت و ماین گزارش داد، ماتیاس برگر (Mathias Berger)، عضو جامعه روانشناسان، روانپزشکان و بیماران عصبی آلمان توضیح میدهد: "اغلب این مردان رفتاری خصومتآمیز و تهاجمی دارند و آستانه تحمل آنها پایین است."
به گفته وی، این قبیل مردان واکنشهای نامتناسبی به وضعیتهایی که با آن مواجه میشوند، دارند. این در حالی است که خودشان هم متوجه نادرستی رفتارشان میشوند و از اینکه خشمگین شدهاند، ابراز تاسف میکنند. به طور کلی، نارضایتی از خود و رفتاری که داشتهاند، در بین مردان افسرده پدیده شایعی است.
برگر گفت، علاوه بر رفتار خشونتآمیز، این قبیل مردان رفتارهای خطرناکی هم همچون رانندگی خطرناک یا رفتارهای ضداجتماعی دارند.
به گفته این کارشناس، این افراد دلیل رفتارهای خود را اغلب به استرس و فشار کاری ربط میدهند، اما امکان ابتلا به بیماری روانی را در نظر نمیگیرند. تصور منفی اجتماعی از بیماری روانی هم علت مضاعفی است که این افراد به سختی بپذیرند به روانپزشک مراجعه کنند.
به گفته برگر، نشانههای کلاسیک افسردگی همچون بیخوابی، بیحوصلگی و بیحالی اغلب در مراحل پیشرفتهتر این بیماری ظهور پیدا میکنند.
sajadhoosein
03-01-2011, 15:00
(تست شخصیت ) آیا شما افسرده هستید؟
پرسش نامه دکتر بک یکی از بهترین معیار های روان پزشکی است برای تعیین سطح افسردگی .این پرسش نامه را به دقت بخوانید و به سوال های آن یک به یک پاسخ دهید.
1
0 )من غمگین نیستم
1) من غمگینم
2)غم و غصه از زندگی من دست بر نمی دارد
3) دیگر تحمل این زندگی را ندارم
2
0) من به آینده خوشبینم
1)امیدی به آینده ندارم
2)احساس می کنم که آینده خوبی در انتظارم نیست
3)هیچ روزنه امیدی در زندگی ام نیست
3
0)من ناکام نیستم
1)من از دیگران ناکام ترم
2)وقتی به گذشته نگاه می کنم می بینم تمام زندگی ام شکست و ناکامی بوده است
3)من یک شکست خورده تمام عیارم
4
0)مثل گذشته از زندگی ام رضایت دارم
1)مثل گذشته از زندگی لذت نمی برم
2) از زندگی ام رضایت واقعی ندارم
3)از همه چیز و همه کس ناراضی ام
5
0)احساس گناه و تقصیر نمی کنم
1)گاهی اوقات احساس گناه می کنم
2)اغلب اوقات احساس گناه و تقصیر دارم
3)همیشه احساس گناه و تقصیر در من است
6
0)انتظار مجازات ندارم
1)احساس می کنم ممکن است مجازات شوم
2)انتظار مجازات دارم
3)مطمئنم مجازات می شوم
7
0)من از خودم رضایت دارم
1)من از خودم ناراضی ام
2)از خودم بدم می آید
3)من از خودم متنفرم
8
0)من بدتر از دیگران نیستم
1)گاهی از خودم به خاطر خطاهایم انتقاد می کنم
2)همیشه به خاطر خطاهایم خودم را سرزنش می کنم
3)برای هر اتفاق و حادثه ای خودم را سرزنش می کنم
9
0)هیچ وقت به خودکشی فکر نمی کنم
1) فکر خودکشی به سرم زده ولی هیچ وقت اقدام به خود کشی نکرده ام
2)به فکر خودکشی هستم
3)اگر بتوانم خودکشی می کنم
10
0)بیش از حد معمول گریه نمی کنم
1)بیشتر از گذشته گریه می کنم
2)همیشه در حال گریه کردنم
3)قبلا زیاد گریه می کردم اما حال با آن که دلم می خواهد نمی توانم گریه کنم
مطالب خواندنی و اطلاعاتی از روانشناسی ، پزشکی و سلامت بدن
11
0)کم حوصله تر از گذشته ام
1) از گذشته کم حوصله ترم
2)اغلب اوقات کم حوصله ام
3) همیشه کم حوصله ام
12
0)مثل همیشه مردم را دوست دارم
1)کمتر از گذشته به مردم علاقمندم
2)تا حدود زیادی علاقه ام را به مردم از دست داده ام
3)از همه مردم سیر شده ام و دیگر به هیچ کس علاقه ای ندارم
13
0)مثل گذشته تصمیم می گیرم
1)کمتر از گذشته تصمیم می گیرم
2)نسبت به گذشته تصمیم گیری برایم سخت تر شده است
3) قدرت تصمیم گیری ام را کاملا از دست داده ام
14
0)جذابیت گذشته را دارم
1)نگرانم که جذابیتم را از دست بدهم
2) احساس می کنم که جذابینم را روز به روز بیشتر از دست می دهم
3)من زشت هستم
15
0)به خوبی گذشته کار می کنم
1) به خوبی گذشته کار نمی کنم
2)برای هر کاری مجبورم به خودم فشار بیاورم
3)دستم به هیچ کاری نمیرود
16
0) مثل گذشته خوب می خوابم
1)مثل گذشته خوابم نمیبرد
2)یکی دو ساعت زودتر از معمول از خواب می پرم و دوباره خوابیدن برایم سخت می شود
3)چند ساعت زودتر از معمول از خواب می پرم و دیگر خوابم نمی برد
17
0)بیشتر از گذشته خسته نمی شوم
1)بیشتر از گذشته خسته می شوم
2)از انجام هر کاری خسته می شوم
3)از شدت خستگی هیچ کاری نمی توانم انجام دهم
18
0)اشتهایم هیچ تغیری نکرده است
1)اشتهایم به خوبی گذشته نیست
2)اشتهایم خیلی کم شده است
3)تازگی ها هیچ اشتهایی به غذا ندارم
19
0)اخیرا وزن کم نکرده ام
1)تازگی بیش از دو و نیم کیلو وزن کم کرده ام
2)تازگی بیش از پنج کیلو وزن کم کرده ام
3) تازگی بیش ازهفت کیلو وزن کم کرده ام
20
0)بیش از گذشته بیمار نمی شوم
1) سردرد و دل درد و یبوست دارد اذیتم می کند
2)به شدت نگران سلامتم هسنم
3)آنقدر نگران سلامت خود هستم که دست و دلم به هیچ کاری نمی رود
21
0)میل جتسی ام هیچ تغییری نکرده است
1) میل جتسی ام تازگی کمتر شده است
2)میل جنسی ام خیلی کم شده است3
3)اصلا هیچ میل جنسی در من باقی نمانده است
تفسیر تست
ابتدا باید نمره ها را با هم جمع کنید
10-1شما افسرده نیستید
16-11 حتما با روانپزشک یا روانشناس مشورت کنید افسردگی شما خفیف است
30-17 بهتر است هر چه زودتر با روانشناس مشورت کنید
40-31 افسردگی شما شدید است مشورت با روانشناس را فراموش نکنید
بیشتر از 40 افسردگی شما بسیار است حتما با روان پزشک مشورت نمایید
تمام این چیزایی که زده رو من دارم ولی تا الان اصلا به دنبال درمان نرفتم:41:
حس میکنم دیگه شده شخصیت اصلی من کاریشم نمیشه کرد.
sajadhoosein
03-01-2011, 15:16
تمام این چیزایی که زده رو من دارم ولی تا الان اصلا به دنبال درمان نرفتم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](40).gif
حس میکنم دیگه شده شخصیت اصلی من کاریشم نمیشه کرد.
اصلا اين حرفي که مي گي درست نيست
شما بهتره اولش با مشاوره درماني شروع کنين براي درمان افسردگي فقط 20 جلسه طول مي کشه هر جلسه هم نيم ساعت باهاتون وقت مي ذاره فکرش رو کنين مثلا هر دو هفته يک بار يا سه هفته يک بار نيم ساعت برين پيش مشاور وقتي ازتون گرفته نمي شه ولي مي تونين زندگي تونو تغيير بدين
مطمئن باشين مي شه تغيير کرد مشاور تشخيص مي ده که لازمه شما پيش متخصص برين واسه قرص يا نه
از من مي شنوين اگه تا حالا زندگيتونو فکر مي کنين که از دست دادين شروع کنين به استفاده از بقيه ي زندگي تون
هيچ وقت دير نيست
اين اتفاقيه که براي هر کي توي زندگي به دلايل مختلف مي افته فقط اگه درمون نشه ممکنه ادامه دار بشه
حتما در اسرع وقت پيش مشاور برين و بعد يک چند ماه مي بينين که شما يک انساني هستين که شاد زندگي مي کنين و به آرزوهاتون مي رسين
sajadhoosein
03-01-2011, 15:29
احساس حقارت منجر به بازگشت افسردگي شديد ميشود
يك پژوهش جديد كانادايي نشان ميدهد؛ خطر بروز يا برگشت پذيري افسردگي در دانش آموزاني كه احساس حقارت و كوچكي ميكنند، بيشتر است.
ميريام مونگراين از دانشگاه يورك كه سرپرستي اين پژوهش را برعهده دارد، ميگويد: دانش آموزاني كه به طور غيرداوطلبانه زير دست و مطيع ديگران هستند بيشتر دورههاي برگشت پذيري افسردگي شديد را تجربه ميكنند.
مطيع بودن و فرمانبرداري غيرداوطلبانه و اجباري باعث ميشود اين كودكان در آينده به لحاظ وضعيت اجتماعي در سطح پاييني قرار بگيرند، مقايسههاي اجتماعي غيرمنصفانه و نامطلوب انجام دهند و براي فرار از شرايط منفي احساس ناتواني كنند.
در اين مطالعات، پژوهشگران 146 دانش آموز را مورد مطالعه و ارزيابي قرار داده و با آنها مصاحبههايي انجام دادند.
پس از 16 ماه پژوهش آنها دريافتند؛ دانش آموزاني كه فرمانبردار اجباري هستند در طول اين دوره بيشتر دچار برگشت پذيري افسردگي حاد شدند.
نتايج حاصل از اين بررسي در واقع از يك تئوري تكاملي افسردگي حمايت ميكند كه بر اساس آن افراد افسرده احساس ميكنند هيچ راه گريزي از احساسات منفي يا شرايط منفي ندارند و در نتيجه براي سازگاري با شرايط و پرهيز از آسيبهاي احساسي بيشتر تصميم به عقب نشيني ميگيرند.
اين پژوهشگران ميگويند؛ نتايج مطالعات فوق را ميتـوان به تمام گروههاي سني به طور كلي تعميم داد.
sajadhoosein
03-01-2011, 15:38
چگونه با بی حوصلگی مبارزه کنیم
بی حوصلگی هنگامی روی می دهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیای پیرامون خود و فعالیتهای روزمره خود علاقه مند نبوده و از آنها لذت نمی بریم. بی حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگیست.
یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی است. سازگاری حسی سبب می شود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار می گیرند.
مثلا پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه همان تلفن همراه برایمان تکراری و ملال آور می شود.
همین عامل در روابط زن و مرد نیز مصداق دارد. اما باید آگاه بود که تنوع طلبی یک ویژگی ذاتی انسانها بوده و می بایست در برخی موارد آن را تحت کنترل درآورد و برایش محدودیت قائل شد. حتی اگر مردی همسر زیبایی هم داشته باشد ممکن است خدای ناکرده به زنان دیگر مخفیانه نگاه کند حتی اگر آن زنان نازیبا و زشت باشند. چرا که نزد آن مرد زیبایی همسرش دیگر تکراری و عادی گشته و به عبارتی به چهره وی عادت کرده است. اما همین مرد باید مطلع باشد که این دور باطل هیچگاه به کمال خشنودی منتهی نمی گردد.
بنابراین باید برای برخی امور در تنوع طلبی محدودیت قائل شویم و گرنه مجبور خواهیم شد همیشه بی حوصله و دلزده باقی بمانیم و طعم رضایت را نچشیم. یکی از نکات بسیار مهم در روابط این است که زن و مرد هر آنچه که دارند را یک باره رو نکنند. یعنی تمام مهارتها، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، آرزوها، اسرار، برنامه های آینده، هدفهای بلند مدت و کوتاه مدت و غیره. چون زمانی که مثلا دختری از تمام راز و رمز، مهارتها و شیرین کاری های یک پسر آگاه شود دیگر چیزی باقی نمی ماند که حس کنجکاوی دختر را نسبت به آن پسر برانگیزد و رابطه از هیجان و تب وتاب می افتد. مانند فیلمی که وقتی از ابتدا تا انتهای آن را مشاهده می کنیم دیگر بندرت پیش می آید که بخواهیم مجددا نگاهش کنیم اما اگر همین فیلم به صورت سریال نمایش داده شود هم هیجانش بیشتر می شود و هم کنجکاوی بیننده برای سر درآوردن از ادامه داستان. اما این بدین معنا هم نیست که به طرف مقابلمان دروغ بگوییم و شخصیت اصلی خود را کتمان کنیم بلکه باید به گونه ای پیش برویم که در هر یک از ملاقات هایمان یک سخن، مطلب، خبر یا برنامه تازه در چنته داشته باشیم. خلاصه باید پیش بینی ناپذیر باشیم.
برای غلبه بر بی حوصلگی در زندگی از این راهکارها سود برید:
۱) سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزئی ایجاد کنید.
۲) بی کاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی حوصلگی ست. دست به کار شوید با نشستن و به نقطه ای خیره شدن چیزی عوض نمی شود. برخیزید و به کاری مشغول شوید.
۳) حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما بی معنی است می تواند شما را تا مرز افسردگی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید.
۴) هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.
۵) خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد می کند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) یا پذیرش ایده های جدید.
۶) به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت بار و خسته کننده نیست بلکه این ذهن بی حوصلگی شماست که همه چیز را کسل کننده می بینید. بی حوصلگی یک امر نسبی و درونیست. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند.
۷) حس کنجکاوی خود را بر انگیزید. نسبت به پیرامون خون بی تفاوت نباشید. سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید.البته به غیر از مسائل شخصی دیگران.
۸) خیال پردازی کنید. خیال پردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما از واقعیتها و حقایق می گردد اما از تخیل خود می توانید در رفع بی حوصلگی کمک بگیرید. خیال پردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.
۹) تکرار فعالیتهای روزمره یا از روی عادت بسیار خسته کننده است. بنابراین دیگر ایده ها، گزینه ها واحتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه یا شیر بخورید یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هراز گاهی طرز لباس پوشیدن یا مدل موی خود را تغییر دهید.
۱۰) هر بار سر قرار ملاقات یک دست لباس مشابه به تن نکنید یا در کافی شاپ فقط میلک شیک سفارش ندهید. با یک هدیه بدون مناسبت طرف مقابل خود را غافلگیر کنید.
۱۱) تکراری نباشید.
گردآورنده: نیره رضایی
روزنامه مردم سالاری
sajadhoosein
03-01-2011, 15:48
افسردگي رانندگان، احتمال تصادف را افزايش ميدهد
واحد مرکزي خبر: بر اساس تحقيقاتي که در زمينه سلامت رواني رانندگان کاميون در استراليا صورت گرفت، مشخص شد افسردگي يا اشتغال نامنظم ممکن است خطر حادثه را براي آنها به شدت افزايش دهد.
اين مطالعه که توسط دانشگاه کويينزلند صورت گرفته است و نهادهاي گوناگون از جمله کميسيون ملي حمل و نقل آن را تاييد کرده است، تاثير قابل توجهي براي امنيت جاده دارد. بر اساس اين مطالعه، خطر تصادف براي رانندگان با نشانه هاي افسردگي دو برابر و براي آنهايي که از عوارض شديد افسردگي رنج ميبرند، شش برابر است.
اين تحقيق از سوي ديگر نشان ميدهد حدود 9 درصد رانندگان دست کم يک بار در هفته مواد مخدر مصرف ميکنند و مصرف بعضي مواد مخدر در ميان آنها دو برابر افراد معمولي است. اگر چه به گفته مايکل هيلتون از مرکز بهداشت رواني پارک سنتر کويينزلند که اين تحقيق را انجام داده است، تبديل نتايج اين تحقيق به برنامه عملي اهميت دارد اما اين تحقيق نشان ميدهد که رانندگان خود در مقابل درمان مقاومت ميکنند. به گفته اين محقق، نتايج اين مطالعه همچنين ضرورت سامان دادن به علل استرس در رانندگان خودروهاي سنگين و کاهش ساعات کار آنها را نشان ميدهد.
sajadhoosein
03-01-2011, 15:55
درمان افسردگي به روش جيمکري
«مادري بيمار داشتم و هميشه ميخواستم او احساس بهتري داشته باشد، اوايل فکر ميکردم اگر استراحت کند و يک مشت قرص و دارو بخورد، حالاش بهتر ميشود. گاهي کنارش ميرفتم و برايش دعا ميکردم. گاهي وقتها هم دلقکبازي درميآوردم. از در و ديوار آويزان ميشدم تا خنده به لباش بيايد....
من اولين بچه خانواده 6 نفريمان بودم. پدرم ساکسيفون ميزد و به خاطر پرداخت چکهايش هميشه مقروض بود و در سن 51 سالگي همين شغلاش را هم از دست داد. از دست دادن شغل پدرم، زندگيمان را تحت تاثير قرار داد. 16 ساله بودم که مدرسه را ترک کردم. خيلي وضعيت بدي بود. انگار ترمز دستي خانوادهام را کشيده بودند. ما در حال تجربه فقر و بدبختي بوديم.»
اين قصه تلخ مربوط به چه کسي ميتواند باشد؟! باور کردني نيست اما اين قصه را يکي از بهترين کمدينهاي اين روزگار ميگويد؛ کسي که بازيهايش او را به مرد 25 ميليون دلاري هاليوود تبديل کرده، کسي که صفتهاي بچه بيپروا، صريح، رکگوي خوشحال و «يکي از بزرگترين کمدين قرن اخير» را به خودش اختصاص داده: جيم کري.
جيمکري، کارهاي خندهدار بسياري را به طور ذاتي از خودش بروز ميدهد و به غير از صفتهاي گفته شده، به خودخواهي، کلهخرابي و احساساتي بودن هم معروف است و شما ميتوانيد دورن او ذرهاي از هر کدام از اين صفتها را به مقدار کم و زياد پيدا کنيد.
جيم کري و فلسفه زندگي
او درباره فلسفه زندگياش ميگويد: «تنها در لحظه باش و در زمان حال زندگي کن؛ به خاطر اينکه همه چيز در اين لحظه وجود واقعي دارد و تو بايد از زمان حال خودت لذت ببري؛ مثل کاري که بچهها ميکنند و دست آخر اينکه براي خودت بايد معتبر باشي!» جيم کري ادامه ميدهد: «اگر شما در لحظههاي زندگيتان حضور نداشته باشيد، يا در حال نگاه کردن به آيندهاي محتوم هستيد و يا برگشتن به گذشتهاي که پر از درد است و تاسف و پشيماني!» کري با تمام وجودش اين دو نگاه را درک کرده و از ميان اين نگاه به گذشته و آينده هر دو را کنار زده و زندگي در «حال» را انتخاب کرده است.
جيم کري و افسردگي
او در پاسخ به اين سوال که «چه چيزي کمک کرد که استعداد تو کشف شود؟» ميگويد: «افسردگي! من مادري مريض و بيمار داشتم. ميخواستم مادرم حال بهتري داشته باشد. اوايل فکر ميکردم اگر استراحت کند و يک مشت قرص و دارو بخورد حالاش خوب ميشود، گاهي برايش دعا ميکردم، گاهي از در و ديوار آويزان ميشدم تا او بخندد و حالاش بهتر شود اما همه مشکل زندگيام بيماري مادرم نبود. پدرم که نوازنده ساکسيفون بود کارش را در 51 سالگي از دست داد و همه زندگي ما تحت تاثير بيکاري و بيپولي پدرم قرار گرفت. 16 ساله بودم که مدرسه را ترک کردم و من و خانوادهام در معرض تجربهاي تازه قرار گرفتيم: فقر و بيچارگي! من اولين بچه در خانواده 6 نفريمان بودم. درس و مدرسه را در 16 سالگي ترک کردم و همه براي گذراندن زندگي کاري پيدا کرديم. بيشتر اهالي خانهمان در گارد امنيتي کار پيدا کردند و من از اين موضوع خيلي عصباني بودم و بيشتر از همه از دنيا عصباني بودم؛ دنيايي که کار پدرم را از او گرفته و ما را به اين وضع انداخته بود. آنقدر حالام بد بود که دلام ميخواست سر يک نفر را به ديوار بکوبم!» اما چه شد که جيم کري از آن همه درد و بدبختي و غم رها شد و تبديل به کسي شد که با فيلمها و بازيهايش صدها هزار نفر را دور تا دور دنيا ميخنداند؟ پاسخ او اين است: «هر آدمي براي انجام هر کاري نياز به انگيزه دارد و من فکر نميکنم هيچ آدمي بتواند بدون داشتن اندکي افسردگي بفهمد که چه ميخواهد. به نظر من، افسردگي يک جزء لازم براي فهم و درک زندگي و ساختن آن است. اگر شما دچار اين افسردگي نباشيد، نميتوانيد هيجان را هم درک کنيد.» او در 17 سالگي دچار اين حالت شد؛ زماني که سعي ميکرد تا هم خودش و هم خانوادهاش را حمايت کند و در کلوپ کمدي تورنتو کار کند. او در 21 سالگي اولين تجربه بازياش را در «نمايش امشب» به اجرا گذاشت؛ بازياي که درخشان، خيره کننده و موفقيتآميز بود اما کري نميخواست يک چهره مشهور باشد. نميخواست سرمشق و الگوي ديگران باشد: «من توانستم 2 هزار نفر را در کار خودم پايين بکشم اما نميخواستم به دنيا بگويم من از آنها برترم، بلکه به نظر خودم همه آنها از من جذابتر و بامزهتر بودند!» کري تا به امروز 28 فيلم بازي کرده و ميليونها دلار پول به دست آورده، جايزه اول گلدن گلاب را برده اما هنوز در حال گذراندن کلاسهاي بازيگري است و ميگويد هدفاش لذت بردن مردم از بازيهاي جديد او است: «در زندگي قلههاي بسياري وجود دارد و درههاي بسياري. خيلي از آنها ميتوانند تو را لتوپار کنند و اين شروع مرحله نااميدي است؛ مثلا وقتي نميتواني جوابي براي سوالهايت از کائنات پيدا کني. اما تو ميتواني بخندي چون سالمي. من هم توي اين مرحله.قرار گرفتم؛ مثل همان وقتي که مادرم مريض بود و پدرم کارش را از دست داده بود. اما از آن گذشتم. ولي خيليها در همان نااميدي ميمانند براي سالها و سالها و گاهي براي هميشه!»
جيم کري درباره گذشتن از افسردگي ميگويد: «راستش من فقط به خودم ميگفتم همه چيز خوب است! البته مدتي هم قرص مصرف کردم و مدتي هم تحمل کردم. من زندگي سالمي دارم. تنها نوشيدنياي که ميخورم قهوه است و خيلي جدي با نوشيدنيهاي الکي مخالفام. اهل هيچ موادي نيستم و فکر ميکنم، زندگي به خودي خودش، خيلي زيبا است و يقين دارم که معجزه اتفاق ميافتد؛ حتي اگر شما به آن معتقد نباشيد!»
جيم کري و اسکروچ
او امسال در فيلم «کريسمس کارول» بازي داشت؛ فيلمي که بر اساس شخصيت کلاسيک يکي از داستانهاي چارلز ديکنز به نام رابنز اسکروچ ساخته شد. کري در اين فيلم نقش اسکروچ را دارد. شخصيتي عصبي، بداخلاق و بدتر از همه، خسيس. کري درباره بازي در اين نقش ميگويد: «مهمترين نکتهاي که نقش اسکروچ دارد اين است که همه ما يک اسکروچ کوچک درون خودمان داريم. من هم اين اسکروچ را داشتم، اسکروچ در طي فيلم درون من رشد کرد و روز به روز بزرگتر شد!»
هفته نامه سلامت
sajadhoosein
03-01-2011, 16:01
مكالمه تلفني در كاهش افسردگي مؤثر است
به گفته محققان تاثير مكالمه تلفني در كاهش افسردگي در افراد تقريبا مانند تاثير جلسات گفتوگوي رودررو است.
محققان دانشگاه برگهام يانگ در تحقيقات خود وضعيت 30 نفر از افرادي كه بهتازگي بيماري افسردگي در آنها تشخيص داده شده بود و بهمدت 21 تا 52 دقيقه با روانپزشك از طريق تلفن صحبت كرده بودند را مورد بررسي قرار دادند. به گفته محققان، اين افراد اين مكالمه تلفني را بهجاي 8 بار رجوع به كلينيك روانپزشكي انجام داده بودند و پس از اين مكالمه تلفني نيز پزشك براي بيماران قرص ضدافسردگي تجويز نكرد.
6 ماه بعد افسردگي 42 درصد از مشاركتكنندگان در اين تحقيق بهبود يافت و 50 درصد از بيماران نيز پس از مشاوره رودررو از افسردگي رهايي پيدا كردند. با توجه به اينكه در اين تحقيق 42 درصد از بيماران از طريق مشاوره تلفني درمان شدند مشخص شد كه اين شيوه نيز ميتواند تقريبا همانند مشاوره رو در رو در درمان افسردگي مؤثر باشد. مشخصه افسردگي خلق و خوي افسرده است و با احساس غمگيني، اعتماد به نفس پايين و بيعلاقگي به هر نوع فعاليت و لذت روزمره تشخيص داده ميشود.
افسردگي درواقع مجموعهاي از حالات مختلف روحي و رواني است كه از احساس خفيف ملال تا سكوت و دوري از فعاليت روزمره بروز ميكند. افسردگي شديد منجر به ازكارافتادگي قابل توجه فرد در قلمروهاي زندگي فردي و اجتماعي و اشتغال ميشود و عملكردهاي روزمره فرد همچون خوردن و خوابيدن و سلامتي فرد را تحتتأثير قرار ميدهد.
افسردگی - اعتیاد (بررسی رابطه علت و معلول)
کسانی که به مصرف الکل و سایر مواد مخدّر وابستگی دارند غالباً از بیماریهای روانی نیز رنج میبرند. عدم درمان بیماریهای روانی این افراد، درمان اعتیاد آنها را نیز مشکلتر و پیچیدهتر میسازد.
افسردگی یکی از مسائل رایج در بین معتادان است. تشخیص بین افسردگی حاد و آشفتگی هیجانی ناشی از اعتیاد به دلایل زیر میتواند مشکل باشد:
اکثر داروها از جمله الکل، مسکّنها و آرامبخشها خودشان اثر شلکنندگی و رخوتآور دارند.
بسیاری از نشانههای افسردگی در خلال ترک اعتیاد ظاهر میشوند. برای مثال، متعادان به کوکائین معمولاً سه تا پنج روز پس از آخرین مصرف، دچار خواب آلودگی و رخوت شدید میشوند.
مصرف الکل یا مواد مخدّر یک نوع بیخیالی ایجاد میکند که تأثیر هیجانی رویدادهای روزمره را کاهش میدهد. بدون مصرف این مواد، همان هیجانها و احساسات دوباره برای فرد وجود خواهد داشت و او ممکن است آنها را غیرعادی بپندارد.
دوران اعتیاد، تراژدیهای زیادی از قبیل طلاق، از دست دادن حضانت فرزندان، از دست دادن کار و ... به همراه دارد که باعث غم و اندوه زیادی میگردد.
از دست دادن ارتباط با دیگران میتواند سبب غم و اندوه گردد. الکل و دیگر مواد مخدّر معمولاً به صورت «بهترین دوست» فرد در میآیند. دوستی که همیشه حاضر است و باعث آرامش و تسکین میگردد.
بسیاری از نشانههای افسردگی معمولاً با پرهیز از مصرف الکل و دارو از بین میروند.
● افسردگی حاد چیست؟
افسردگی حاد یا افسردگی عمده یک نوع بیماری است که بدن، ذهن و فرایندهای فکری را درگیر میکند. برخورد و خوراک و خواب فرد، بر نحوه نگاه کردن به خود و بر نحوه تفکر تأثیر میگذارد. اختلال افسردگی مشابه حالت غم و اندوهی که گاهی برای هر کس پیش میآید نیست. این اختلال نشانه ضعف شخصی نیست و وضعیتی نیست که آرزوکنیم خود به خود برطرف گردد. افرادی که دچار افسردگی میشوند نمیتوانند به آسانی «خود را جمع و جور کنند» و بهتر شوند. نشانههای افسردگی در صورتی که درمان صورت نگیرد میتوانند هفتهها، ماهها یا حتی سالها باقی بمانند.
sajadhoosein
03-01-2011, 16:10
● نشانههای افسردگی
هر کس که دچار افسردگی میشود لزوماً همه نشانههای افسردگی را با هم ندارد. بعضیها فقط چند نشانه و برخی دیگر تعداد بیشتری از نشانهها و عوارض بیماری را پیدا خواهند کرد. همچنین شدّت عوارض نیز از یک فرد به فرد دیگر و در طول زمان متفاوت است.
▪ این نشانهها عبارتند از:
ـ احساس غمگینی، اضطراب یا «خالی بودن» مداوم
ـ احساس ناامیدی و بدبینی
ـ احساس گناه، بیارزش بودن یا بیپناهی
ـ از دست دادن علاقه به فعالیتهایی که قبلاً خوشایند بودند.
ـ کاهش انرژی، خستگی و کندی
ـ مشکل در تمرکز، یادآوری یا تصمیمگیری
ـ بیخوابی یا خواب بیش از حدّ
ـ تغییر در اشتها و وزن
ـ فکر خودکشی یا مرگ و یا اقدام به خودکشی
ـ تندخویی، تحریکپذیری، زودرنجی، بیقراری، بیحوصلگی
ـ عوارض جسمی و فیزیکی ماندگار که به درمان جواب نمیدهند، مثل سردرد، اختلال گوارشی یا دردهای مزمن
▪ شیوع افسردگی
اغلب پژوهشها نشان میدهند که میزان افسردگی حاد در بین معتادان (الکل یا مواد مخدّر)، چهار برابر بیشتر از دیگران است. همچنین میزان افسردگی در بین زنان معتاد، دو برابر مردان است. این نسبت در بین غیرمعتادان نیز برقرار است. هنگامی که فردی که به الکل یا مواد مخدّر وابستگی دارد دچار افسردگی حاد میشود، علاوه بر درمان وابستگی شیمیایی بدنش باید تحت درمان سلامت ذهنی نیز قرار گیرد.
● تشخیص افسردگی
تشخیص دقیق بسیار حساس است. اگر این نشانهها و عوارض افسردگی را در خود یافتید، باید حتماً توسط یک روان درمانگر که در زمینه وابستگی به الکل و مواد مخدّر نیز تجربه داشته باشد تحت معاینه و سنجش قرار گیرید.
● درمانهای موجود
معمولاً افسردگی در معتادان (الکل یا دارو) از طریق روان درمانی و داروهای ضد افسردگی، درمان میگردد. مطالعات نشان دادهاند که درمان از طریق داروهای ضدافسردگی در کاهش افسردگی بین الکلیها موثر است. البته باید توجه داشت که دارو درمانی، تنها بخشی از طرح و برنامه درمان است و نمیتواند جایگزین روان درمانی گردد. درک این نکته حائز اهمیت است که دارو درمانی باید توسط متخصصی که آشنایی کامل به سوء مصرف و وابستگی به مواد دارد صورت گیرد زیرا برخی از داروهایی که برای درمان افسردگی تجویز میگردند خودشان ممکن است اعتیادآور باشند.
sajadhoosein
03-01-2011, 16:19
ارتباط متقابل افسردگي و اعتياد
مطمئنا در اطراف خود يا در کوچه و خيابان افرادي را مي بينيد که گرفتار اعتياد شده اند. اما اين افراد با هم بسيار متفاوت هستند. عده اي از اين افراد بسيار گرفته و غمگين هستند و عده اي ديگر دچار روحيه اي شادتر نسبت به گروه اول هستند. افراد گروه اول مدت زمان بيشتري گرفتار اعتياد شده اند و دچار بيماري روحي و رواني هستند ولي گروه دوم تازه به دام اعتياد افتاده اند و بيماري روحي و رواني ندارند يا تازه دچار آن شده اند. هنگامي که فردي هم اعتياد و هم علاوه بر آن، يک بيماري رواني مثل افسردگي داشته باشد، پزشکان مي گويند که«تشخيص دوگانه» دارد. حال براي شناخت اين«تشخيص دوگانه» بايد ديد افسردگي چيست؟
تعريف افسردگي
افسردگي احساس وحشتناک و آزاردهنده اي است که پزشکان آن را چنين تعريف مي کنند: «احساس دلتنگي و ناخوشي که حداقل براي دو هفته ادامه داشته باشد.» اين البته با احساس فشار رواني يا غمگين بودن درباره يک چيز يا يک موضوع متفاوت است. افسردگي معمولا به نظر مي رسد که بدون دليل موجهي بروز مي کند. شخص احساس غمگيني مي کند بدون آن که دقيقا علت آن را بداند. فعاليت هايي که درحالت عادي براي او خوشايند بودند ديگر او را خوشحال نمي کنند. حتي بيرون آمدن از رختخواب نيز مي تواند مشکل گردد. نشانه هاي افسردگي شامل موارد زير هستند:
- احساس افسردگي در اغلب اوقات شبانه روز و تقريبا هر روز. اين نشانه در کودکان و نوجوانان مي تواند به صورت تندخويي و تحريک پذيري باشد.
- از دست دادن علاقه نسبت به فعاليت هايي که قبلا خوشايند و دلپذير بودند.
- افزايش يا کاهش زياد وزن.
- مشکل در خوابيدن يا خوابيدن بيش از حد.
- احساس خستگي، تقريبا هر روز.
- احساس بي ارزش بودن يا احساس گناه بدون دليل موجه.
- مشکل در تمرکز و فکر کردن.
- صحبت کردن يا حرکت کردن کندتر از حد معمول.
- به فکر خودکشي يا مرگ افتادن.
تشخيص دوگانه
هنگامي که فردي هم اعتياد و هم علاوه بر آن، يک بيماري رواني مثل افسردگي داشته باشد، پزشکان مي گويند که«تشخيص دوگانه» دارد. اين عبارت به پزشکان، پرستاران و ساير کادر درماني يادآوري مي کند که اين بيمار در مسير بهبود خود با چالش ها و موانع اضافي روبروست. افسردگي و ساير بيماري هاي رواني، خطر ابتلاء به اعتياد را افزايش مي دهند. در بين تمام افرادي که يک نوع بيماري رواني براي آن ها تشخيص داده شده است، 29 درصد داراي سوء مصرف الکل يا دارو مي باشند. بيش از 37 درصد کساني که سوء مصرف الکل دارند و 53 درصد افرادي که سوء مصرف دارو دارند، حداقل داراي يک نوع بيماري رواني جدي مي باشند. افسردگي در بين کساني که داراي سوء مصرف الکل يا دارو هستند بيشتر از مردم عادي شايع است.
چرا افسردگي مي تواند به اعتياد بينجامد؟
برخي از مردم براي رفع عوارض و نشانه هاي افسردگي به استفاده از الکل و دارو هاي غيرمجاز روي مي آورند. پزشکان به اين پديده«خود درمانگري» مي گويند. اثرات الکل يا دارو مي تواند موقتا احساس غمگيني، گناه يا بي ارزش بودن را کاهش دهد. اما هنگامي که اثر آن ها از بين رفت، احساسات بد دوباره باز خواهند گشت. اين چرخه مي تواند به استفاده مداوم و نهايتا معتاد شدن بينجامد. پيامدهاي افسردگي نيز مي تواند شخص را به سوي اعتياد سوق دهد. افراد افسرده معمولا از ارتباطات اجتماعي کناره مي گيرند و حتي ممکن است در حفظ شغل خود نيز مشکل پيدا کنند. آن ها در بيشتر اوقات گوشه گير و تنها هستند و بدون داشتن يک شبکه اجتماعي پشتيبان، براي آسايش و راحتي به الکل يا دارو متوسل مي شوند. براي اين گونه افراد، وقت گذراني با کساني که آن ها نيز سوء مصرف الکل يا دارو دارند راحت تر و آسان تر است زيرا انتظارات اجتماعي از آن ها کمتر است. حتي براي کساني که از الکل يا دارو براي خود درمانگري استفاده نمي کنند و ارتباطات اجتماعي شان را از دست نداده اند، افسردگي احتمال خطر ابتلاء به اعتياد را افزايش مي دهد. بسياري از پزشکان فکر مي کنند که همان چيزهايي که فرد را در مقابل افسردگي آسيب پذير ساخته است، آن ها را بيشتر در معرض سوء مصرف الکل يا دارو قرار مي دهد. کساني که افسردگي ندارند مي توانند داروي غيرمجاز مصرف کنند يا به طور مرتب مشروبات الکلي بنوشند بدون آن که با مشکلات بلند مدتي روبرو گردند اما انجام همين کارها براي کساني که افسردگي دارند به احتمال زياد به اعتياد آن ها منجر مي شود.
چه موقع اعتياد به افسردگي مي انجامد؟
نشانه هاي اعتياد و افسردگي ممکن است بسيار شبيه هم باشند. هنگامي که افسردگي به طور مستقيم به سوء مصرف الکل يا دارو ارتباط داشته باشد و به طور مستقل وجود نداشته باشد، «تشخيص دوگانه» در نظر گرفته نمي شود بلکه به عنوان پيامد اعتياد محسوب مي گردد. براي مثال، چند مشکل رواني مستقيما به کوکائين ارتباط دارند. سوء مصرف کوکائين مي تواند به توهم، اضطراب، مشکل خواب، مشکل در روابط جنسي و يک نوع اختلال در خلق و خو که شامل افسردگي است منجر گردد. اما پس از آن که فرد مصرف کوکائين را قطع کند، مشکلات رواني عموما بهتر مي شوند. آمفتامين ها و داروهاي تنفسي، همگي داراي اثرات مشابهي با کوکائين هستند.
درمان
هنگامي که فرد هم اعتياد و هم افسردگي داشته باشد، يکي از نخستين گام هاي درمان، دريافتن اين نکته است که کداميک از آن ها اول به وجود آمده اند. اين اطلاع مي تواند از پرونده بيمار و تاريخچه مشکلات او به دست آيد. بيمار شايد بتواند احساس افسردگي که پيش از معتاد شدن داشته است را تشريح کند و يا ممکن است به توصيف خوددرمانگري با دارو يا الکل بپردازد. گاهي اوقات لازم است که ابتدا به فرد کمک شود تا مصرف الکل يا دارو را کنار بگذارد و سپس براي افسردگي مورد ارزيابي قرار گيرد. اگر معلوم باشد که افسردگي، پيامد اعتياد بوده است، درمان اعتياد معمولا تنها کاري است که بايد انجام شود. اگر افسردگي به عنوان يک مساله جداگانه هم مطرح باشد البته بايد به آن نيز پرداخت. در اين حالت درمان از طريق مشاوره هاي تخصصي و داروهاي ضدافسردگي صورت مي گيرد. ترکيب اعتياد و افسردگي، درمان و بهبود را دشوارتر مي سازد. هنگامي که فردي احساس نوميدي، غمگيني يا درماندگي مي کند، مقابله با اعتياد او کار بسيار دشواري است. اما با دانستن ارتباط بين اعتياد و افسردگي، آگاهي از احتمال تشخيص دوگانه، و اتخاذ درمان هايي که هر دو جنبه را پوشش دهد مي توان راه بهبودي را هموار نمود.
تبیان
sajadhoosein
03-01-2011, 16:27
خسارت ۳۲ میلیاردی خودکشی و افسردگی به اقتصاد ژاپن
از کار بیکار شدن و مشکلات مربوط به تامین هزینه های درمانی، از علل اصلی افزایش خودکشی و گسترش افسردگی در ژاپن عنوان شده است
دولت ژاپن اعلام کرده است که در سال گذشته، افزایش چشمگیر خودکشی و افسردگی میان ژاپنیها منجر به صرف هزینه ای نزدیک به ۳۲ میلیارد دلار در این کشور شده است.
از کار بیکار شدن و مشکلات مربوط به تامین هزینه های درمانی، از علل اصلی افزایش خودکشی و گسترش افسردگی در این کشور واقع در شرق آسیا عنوان شده است.
این نخستین بار است که دولت ژاپن چنین آماری را رسما منتشر می کند.
بنابراین گزارش، سال گذشته (۲۰۰۹) و برای دوازدهمین سال متوالی، بیش از ۳۲ هزار نفر در ژاپن خودکشی کردند. از نظر آمار خودکشی، ژاپن در میان چند کشور نخست دنیا قرار دارد.
نائوتو کان، نخست وزیر ژاپن، رکود اقتصادی و افسردگی های ناشی از ورشکستگی مالی را از علل اصلی این پدیده در ژاپن، یکی از قدرت های برتر اقتصادی جهان، دانسته است.
آقای کان همچنین از دست دادن اعتماد به نفس بر اثر بیکاری را در کنار نامشخص بودن آینده شغلی افراد، از دیگر عواملی دانسته که ژاپنیها را به سوی خودکشی سوق داده است.
دولت ژاپن برای مقابله با این پدیده ستاد بحرانی را از روز جمعه (سوم سپتامبر) تشکیل داده و امیدوار است با کمپینهای تبلیغاتی که در این رابطه قرار است راه اندازی شود، به آگاه سازی اجتماعی و مهار پدیده خودکشی کمک کند.
اما کارشناسان معتقدند که نگرش مردم ژاپن نسبت به افسردگی و ناملایمات روحی و روانی، یکی از علل تشدید این بحران است و می بایست مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
یک باور قدیمی در ژاپن می گوید که بیماری روانی چیزی فراتر از کاهلی و تنبلی نیست و برای درمان آن فرد بیمار باید مرارت و تلاش بیشتری پیشه کند.
اخلاق گرایی و نگرش سنتی نسبت به بیماریهای روانی در میان بزرگسالان و کهنسالان ژاپنی، منجر به آن شده است که افراد به خاطر ترس از ننگ اجتماعی، در هنگام مواجهه با افسردگی و ناراحتی های روانشناختی، از مراجعه به روانشناس و دریافت خدمات روانپزشکی طفره روند.
یک باور قدیمی در ژاپن می گوید که بیماری روانی چیزی فراتر از کاهلی و تنبلی نیست و برای درمان آن فرد باید بیشتر تلاش کند و مرارت بکشد.
از طرف دیگر پزشکان و متخصصان ژاپنی هم با تکیه بر دارو درمانی، از لحاظ ارجاع بیماران برای استفاده از خدمات رواندرمانی و مشاوره، با قاره آمریکای شمالی و اروپا فاصله قابل توجهی دارند. اگرچه در سالهای اخیر نشانه هایی از تغییر در این وضعیت مشاهده شده است.
اکنون با انتشار گزارش های جدید، اقتصاددانان همزمان با متخصصان خدمات بهداشت روانی، منتظر آنند که تاثیرات احتمالی مشاوره و مداخلات روانشناختی را بر آمارهای خودکشی و افسردگی مشاهده کنند.
sajadhoosein
03-01-2011, 16:33
افسردگي هميشه ماندني نيست
افسردگي مشکلي است که عدهاي از افراد آن را تجربه کردهاند. اما افسردگي مشکلي هميشگي نيست و با انجام چند راهکار ساده قابل درمان و برطرفشدن است. اگر شما هم دچار افسردگي هستيد اين روشها را امتحان کنيد.
1. بهتر بخوابيدافسردگي ميتواند سبب اشکال در به خواب رفتن در شما شود يا حتي ممکن است باعث شود زود از خواب بيدار شويد. مهمتر اينکه، کمبود خواب ميتواند افسردگي را تشديد کند. با خواب بهتر ميتوانيد با افسردگي مبارزه کنيد. پس از پزشک براي خوب خوابيدن سوال کنيد.2. زندگي عاشقانهبرخي از ضدافسردگيها ممکن است روي ميل جنسي اثر بگذارند. اما گاهي نداشتن روابط عاشقانه زوجين هم ميتواند افسردهکننده باشد. يک مطالعه نشان ميدهد 70 درصد از افراد مبتلا به افسردگي وقتي دارو دريافت نکنند دچار بيميلي جنسي ميشوند. دارو درماني اعتماد به نفس را افزايش داده و ارتباطات عاطفي را با همسر تقويت کند.3. تسکين درددرمان افسردگي ميتواند سبب شود تا افراد احساس عاطفي بهتري داشته و حتي درد کمتر شود. اين به خاطر آن است که افسردگي ميتواند در حس درد نقش داشته باشد. مطالعات نشان ميدهد افرادي که دچار مشکلاتي نظير ميگرن و آرترين هستند بيشتر دچار درد ميشوند.4. بهبود وضعيت سلامتاگر افسرده هستيد درمان ممکن است از بروز بيماريهاي جدي جلوگيري کند. يک مطالعه نشان ميدهد زنان افسرده دو برابر بيشتر در معرض خطر مرگ ناگهاني هستند. اما درمان از بروز اين خطرات ميکاهد.5. عملکرد بهتر در کارافسردگي ميتواند انجام کارها را دشوار سازد. اگر دچار افسردگي هستيد، ممکن است روي کاري که بايد انجام دهيد تمرکز نداشته باشيد و اشتباهاتتان بيشتر شود. اگر حس ميکنيد که افسردگي روي کارهايتان تاثير گذاشته حتما با پزشک مشورت کنيد.6. ذهن تيزتر و حافظه بهتر آيا احساس ميکنيد زياد دچار فراموشي ميشويد؟ محققان ميگويند افسردگي ميتواند سبب تغييرات ساختاري در نواحي از مغز شود که در امر تصميمگيري و حافظه نقش دارد. خبر خوب آنکه درمان افسردگي از اين تغييرات جلوگيري ميکند و ذهن شما را مانند قبل تيز و فعال ميکند.7. روش زندگي سالمترچرا افسردگي سبب ميشود برخي افراد چاق شوند يا وزن اضافه کنند؟ افراد افسرده بيشتر احساس کسالت و تنبلي ميکنند و براي احساس راحتي بيشتر به سراغ غذاها ميروند. افزايش وزن در افراد افسرده علت فيزيولوژيکي هم دارد، کاهش سطح ماده شيميايي خاصي ميتواند نياز به خوردن کربوهيدراتها را بيشتر کند. البته درمان ميتواند مانع از اين اتفاقات شود و شما ميتوانيد با ورزش و رژيم غذايي سالم به زندگي طبيعي برگرديد.8. ارتباط قويتر با دوستان و آشناياندرمان افسردگي روابط اجتماعي افراد را هم بهتر ميکند! افسردگي افراد را ايزوله و قرنطينه ميکند. در حالي که درمان و داروها ميتواند روابط دوستانه و اعتماد به نفس را به فرد بازگرداند.9. کمک بخواهيدبرخي از افراد افسرده منتظر مينشينند تا افسردگي خودبه خود برطرف شود و اميدوارند روز به روز بهتر شود اما اشتباه ميکنند. مطالعات نشان ميدهد هر چه افسردگي بيشتر طول بکشد، نشانهها بدتر شده و سختتر درمان ميشود. پس حتما از پزشک خود کمک بخواهيد هر چه زودتر کمک بگيريد زندگي سالمتري درآينده خواهيد داشت
sajadhoosein
03-01-2011, 16:43
داروهای ضدافسردگی، مانعی در برابر آسیب رساندن به دیگران
داروهای ضدافسردگی میزان سروتونین را در مغز بالا میبرند. به نظر میرسد این تاثیر، باعث میشود که افراد تمایلی به آسیب رساندن یا تنبیه کردن دیگران نداشته باشند، حتی اگر به نفع افراد بیشتری باشد.
بهنوش خرمروز: اگر به شما بگویند یک نفر را جلوی قطار هل بدهید، این کار را میکنید؟ اگر این کار باعث نجات جان 5 نفر دیگر بشود چه؟ آنوقت قبول میکنید؟ اگر داروی ضدافسردگی مصرف کنید به احتمال زیاد پاسختان خیر است.
داروهای معمول ضدافسردگی، مقدار ماده سروتونین را در مغز افراد بالا میبرند. به گزارش نیوساینتیست، بالا رفتن سروتونین، روی رفتار اجتماعی و قضاوتهای اجتماعی افراد تاثیر میگذارد.
محققین دانشگاه کمبریج با مقایسه تاثیر قرصهای ضدافسردگی که میزان سروتونین مغز را بالا میبرند با دارونماها، پی بردند که افرادی که سروتونین مغزشان به واسطه دارو بالا میرود، 10 درصد کمتر احتمال کم دارد که به دیگران آسیب برسانند، حتی اگر این آسیب رساندن به نفع افراد بیشتری باشد.
همچنین آنها افراد را در یک بازی شرکت دادند که در آن، به آنها گفته میشد میتوانند پیشنهاد شریک شدن در مقداری پول را بپذیرند یا رد کنند. اگر میپذیرفتند، پول بین دو نفر تقسیم میشد و اگر نمیپذیرفتند، به هیچ کدام هیچ پولی نمیرسید. افرادی که تحت تاثیر داروی ضدافسردگی بودند، با نسبت بسیار بالاتری، پیشنهاد شراکت را میپذیرفتند، به جای این که تصمیم بگیرند با رد کردن پیشنهاد و خالی گذاشتن دست طرف مقابل، او را تنبیه کنند.
بنابراین، احتمال آسیبرساندن به دیگران و یا تنبیه کردن آنها در افرادی که داروی ضدافسردگی مصرف میکنند پایین میآید. به اعتقاد محققین، از آنجا که مصرف این داروها در برخی جوامع به سرعت در حال گسترش است، باید نسبت به اثرات جانبی آنها بر رفتار اجتماعی مردم در موقعیتهای مختلف آگاهی داشت.
sajadhoosein
04-01-2011, 09:38
چگونه به شوهرتان در هنگام افسردگی کمک کنید؟
افسردگی بیماری بسیار شایع ، طولانی مدت و مزمن است که در سراسر دنیا وجود دارد و شیوع آن آنقدر زیاد است که گاه به آن عنوان سرماخوردگی روان پزشکی را اطلاق می کنند.
افسردگی علائم بسیار متفاوت و پراکنده ای دارد و معمولا تشخیص آن در عین این که خیلی شایع است، ممکن است کمی سخت باشد و افراد نسبت به این بیماری بی توجهی کنند.
افسردگی در زنان دو برابر مردان است اما نکته ای که وجود دارد این است که وقتی افسردگی مردانه می شود و مرد خانواده در غم فرو می رود، زندگی از نظر اعضای خانواده بی رنگ می شود و می توان گفت افسردگی مرد بر زندگی کل خانواده سایه می افکند و به نوعی شادی از زندگی رخت بر می بندد.
مردان به طور کلی تمایل چندانی به صحبت در مورد مشکلات خود ندارند و همین صحبت نکردن باعث وخیم شدن حالات افسردگی در آنها می شود
نکته ای که در مورد افسردگی در مردان وجود دارد این است که طول مدت این بیماری در آقایان سخت تر و طولانی تر است، حال آن که این بیماری در خانم ها خیلی بهتر و زودتر فروکش می کند و کنترل می شود. تفاوت دیگری که در این بیماری بین مردان و زنان وجود دارد این است که مردان به سختی به دکتر مراجعه می کنند.
هر چند که تعداد مرد افسرده کمتر می باشد. اما این فرضیه به طور کامل صحیح نمی باشد. محققان در تلاش هستند تا علت و چگونگی تفاوت افسردگی زنان و مردان را پیدا کنند و به دنبال آن راه درمانی ارائه کنند. اگر چه این مسائل جای بحث و گفتگو دارند، اما احتمالاتی نیز وجود دارد: ممکن است افسردگی مردان مبهم باشد به خصوص که مردان به طور کلی تمایل چندانی به صحبت در مورد مشکلات خود ندارند و همین صحبت نکردن باعث وخیم شدن حالات افسردگی در آنها می شود ، گویی آنها به نوعی قصد کتمان کردن بیماری خود را دارند.
علاوه بر این مردان بر خلاف زنان، دوست ندارند که دیگران متوجه شوند که به کمک شان نیازمند هستند. نقش های ناشی از جنسیت، مردان را ملزم می کند که از نظر احساسی قوی باشند و احساس غم و اندوه را در آنها فرو می نشاند. هر قدر مردان از لحاظ ایفای نقش های وابسته به جنسیت قوی تر باشند در برابر روان درمانی بیشتر مقاومت خواهند کرد.
لذا با توجه به این مطالب سعی داریم که به شما خانمهای عزیز آموزش دهیم که اگر با علایم افسردگی در همسرتان مواجه شدید، چگونه به او کمک کنید تا راحت تر با این مشکل کنار آمده و طول دوره درمانشان کوتاه تر گردد.
چنانچه شوهرتان احساس افسردگی می کند باید به او در پذیرش کمک متخصصان یاری نمایید. نیاز به کمک را در شوهرتان تشخیص دهید و برای این کار به مراحل زیر توجه داشته باشید:
۱) علائم و نشانه های افسردگی را بشناسید.
علائم و نشانه های افسردگی را بشناسید تا بتوانید به درستی در خصوص شوهرتان قضاوت کنید. مهمترین این نشانه ها عبارتند از ناراحتی و اندوه مزمن، کج خلقی و بی علاقگی، بی علاقه شدن به فعالیت هایی که قبلاً برایش لذت بخش بوده، کناره گیری از اقوام و دوستان، منفی بافی، بحث و جدل، تغییرات حائز اهمیت در عادت خوردن یا خوابیدن، سست و بی انرژی بودن و یا گرایش به مواد مخدر و....
۲) از ناچیز شمردن شرایط شوهرتان خودداری کنید.
افسردگی یک بیماری جدی است بنابراین تمام صبحت ها و تهدیدهای شوهرتان از جمله تهدید به خودکشی را جدی بگیرید.
۳) به همسر خود کمک کنید.
منظور از کمک کردن به فرد افسرده این نیست که طوری رفتار کنید که او مجبور شود افسردگی اش را پنهان کند، یا دروغ بگوید و یا برای او عذر و بهانه ای جور کنید.
وقتی افسردگی مردانه می شود و پدر خانواده در غم فرو می رود، زندگی از نظر اعضای خانواده بی رنگ می شود و می توان گفت افسردگی پدر بر زندگی کل خانواده سایه می افکند و به نوعی شادی از زندگی رخت بر می بندد.
۴) شوهرتان را در تقاضای کمک از دیگران تشویق کنید.
او را متقاعد کنید که به دنبال درمان رفتن نشانه ضعف و ناتوانی نیست پیشنهاد کنید که به هنگام مراجعه به درمانگر او را همراهی کنید. اگر در برابر رفتن نزد مشاور مقاومت کرد به او انجام یک سری آزمایش کامل نزد پزشک خانوادگی تان را پیشنهاد کنید. احتمالاً این پیشنهاد را راحت تر خواهد پذیرفت و به این ترتیب یک قدم به درمان نزدیک تر می شود.
۵) از همه مهمتر عشق و محبت بی قید و شرط خود را از او دریغ نکنید
همواره در طی فرآیند معالجه شوهرتان او را به طور کامل حمایت نمائید. در طول درمان نیز به موارد زیر توجه داشته باشید:
- هر گونه کمک و حمایتی را که شوهرتان به آن نیازمند است برایش مهیا کنید. در زمانبندی و برنامه ریزی به او کمک کنید و به او روحیه و امید دهید.
- مطمئن شوید تمام داروهایش را طبق تجویز پزشک مصرف می کند، کمکش کنید که با شما در خصوص احساساتش صحبت کند. به هیچ وجه او را تحت فشار قرار ندهید.
- بدانید که تأثیر روش های درمانی نیازمند گذشت زمان است. اگر داروهایی تجویز شده است، این داروها به طور فوری علائم بیماری را از بین نخواهد برد و گاهی اوقات چندین دارو و درمان مختلف باید آزمایش شوند تا موثرترین آنها شناسایی شود.
- از شوهرتان بخواهید که فعال و پرجنب و جوش باشد. با هم به پیاده روی بروید. با هم به تماشای یک فیلم یا برنامه شاد بپردازید و یا به دیدن موزه و یا رستوران بروید.
- غذاهای سالم بخورید، مثال ها و نمونه های خوب را در حرف هایتان مطرح کنید و او را به سمت نگرشی مثبت سوق دهید.
لازم به ذکر است که در این دوره باید مراقب سلامت جسمی و روحی خود نیز باشید برای این منظور به نکات زیر توجه نمایید:
- اگر به کمک دیگران نیاز دارید حتماً آن را مطرح کنید. افسردگی شوهرتان عوارضی نیز برای شما به دنبال خواهد داشت سعی نکنید همه کارها را به تنهایی انجام دهید. استرس و فشار زیاد سبب احساسی بی رغبتی، بیهودگی و کم حوصلگی در شما می گردد.
چنانچه شوهرتان احساس افسردگی می کند باید به او در پذیرش کمک متخصصان یاری نمایید
- بپذیرید که شما به تنهایی نمی توانید شوهرتان را معالجه کنید. افسردگی شرایطی کاملاً حساس و جدی است و شوهرتان نیز باید برای درمان و بهبود خود دست به کار شود.
- نگرانی ها و احساسات خود را به زبان بیاورید و از سکوت و ریختن در درون خود، خودداری کنید زیرا با این کار زمینه بی میلی، کم حوصلگی و بیماری خود را مهیا می کنید. در عوض با شوهرتان صحبت کنید زیرا ارتباط و گفتگو در کاهش اثرات این بیماری موثر است هر چند باید توجه داشت که این گفتگوها و ارتباطات عاری از هر گونه علامت و سرزنش پیدا و پنهان باشد.
sajadhoosein
04-01-2011, 09:51
پاییز با افسردگی می آید!!
بعضی وقت ها آگاه نبودن از برخی مسائل روحی و جسمی، مشکلات را دو چندان می کند.
تاکنون چیزی از افسردگی فصلی خصوصا در فصل پاییز شنیده اید؟ آیا احتمال می دهید که یکی از اعضای خانواده اتفاقا به دلیل همین مشکل کمی افسرده به نظر می رسد؟
این مطلب را به دقت بخوانید و بدانید که اگر در ماه های آغازین فصل پاییز، دچار افت خلق و کاهش انرژی و انگیزه می شوید و در ماه های فصل بهار خصوصا فروردین و اردیبهشت دوباره به حالت عادی و سالم برمی گردید، احتمالا به اختلال افسردگی فصلی مبتلا هستید که پزشکان حالت شدید آن را sad نامیده اند.
در طول ماه های پاییز و زمستان، با کوتاه تر شدن طول روزها و کم شدن نور خورشید برخی افراد غمگین و افسرده می شوند و به زودی نیز بهبود پیدا می کنند، اما افرادی که مبتلا به اختلال تاثیر فصلی یا به اصطلاحsad هستند، افسردگی عمیق تری را تجربه می کنند.
افراد مبتلا به این اختلال، تمایل پیدا می کنند که بیشتر بخوابند و پرخوری کنند. آنها در طول فصل های پاییز و زمستان دچار اضافه وزن می شوند. آنها ممکن است احساس خستگی مفرط داشته باشند و از طرفی نمی توانند برنامه منظم خود را انجام دهند. برخی افراد احساس افسردگی و تحریک پذیری می کنند و حتی اشتیاق خود را برای شرکت در تعاملات اجتماعی از دست می دهند.
این اختلاف فصلی به دلیل اختلال و بر هم خوردن چرخه خواب و بیداری در نتیجه کاهش نور خورشید در زمستان بروز می کند.
کاهش نور خورشید منجر به کاهش میزان ترشح هورمون «ملاتونین» می شود که این مساله هم احساس خواب آلودگی و خستگی را در افراد مبتلا افزایش می دهد. وقتی فصل بهار می رسد، این علائم بتدریج از بین می روند.
پزشکان معتقدند این اختلال یک مشکل واقعی است و نیاز به تشخیص و اغلب نیاز به درمان دارد.
در بیشتر موارد، این اختلال بسیار خفیف است و خود فرد می تواند آن را کنترل کند، اما در برخی موارد نیاز به بررسی و رسیدگی وجود دارد.
درمان این اختلال بستگی بشدت علائم آن دارد و ممکن است بسادگی قرار گرفتن در معرض نور خورشید یا گذراندن ساعات بیشتری از روز در کنار پنجره در طول ماه های تاریک، باشد.
اما اگر علائم تشدید شوند، ممکن است به نور درمانی (قرار گرفتن در معرض نور مصنوعی نظیر نور لامپ ها) احتیاج باشد و حتی در شرایط حادتر، روان درمانی و تجویز داروهای ضدافسردگی مورد نیاز است.
پزشکان و متخصصان معتقدند که علت بروز اختلالsad ، برهم خوردن تعادل شیمیایی در مغز است.اما نکته مهم این است که این به هم خوردن تعادل شیمیایی در نتیجه کمبود نور مناسب در روزهای کوتاه پاییز و زمستان و عموما، تاریک تر شدن هوا بروز می کند.
جالب است بدانید انجمن روانپزشکی آمریکا در گزارشی اعلام کرده است که تقریبا ۱۰ تا ۲۰ درصد از آمریکایی ها به نوع خفیفی از این اختلال بیمارگونه مبتلا می شوند.
برخی افراد به لحاظ ژنتیکی مستعد ابتلا به این اختلال هستند که البته در زنان به مراتب بیشتر از مردان است و به نظر می رسد که از سال های نوجوانی آغاز می شود.
● چه باید کرد؟
برای کاهش خطر بروز این اختلال، می توانید اقداماتی انجام دهید. برای مثال، حتی المقدور در روزهای زمستان حتی در روزهای ابری از منزل خارج شوید و روزی یک ساعت چشم هایتان را در معرض نور طبیعی قرار دهید. اگر در خانه هستید پرده ها را کنار بزنید تا نور طبیعی روز وارد منزل شود.
اگر بهsad مبتلا هستید، می توانید از روش های موثر درمان از جمله نور درمانی، داروهای ضدافسردگی یا روان درمانی استفاده کنید.
دکتر مجید صادقی، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران - افسردگی فصلی را یکی از انواع شناخته شده افسردگی می داند و می گوید: «این بیماری الگوی فصلی دارد و در نیمه دوم سال بیشتر شایع می شود.»
او درباره علت به وجود آمدن این بیماری ادامه می دهد: «در بدن انسان ریتم های دوره ای وجود دارد که به صورت منظم تکرار می شود، مثل خواب و بیداری، ترشح برخی هورمون ها و غیره که به آنها ریتم های سیرکادین می گویند، در مبتلایان به افسردگی فصلی این ریتم ها دچار اختلال می شوند.»
صادقی در ادامه به تأثیر نور خورشید بر این بیماری اشاره و تصریح می کند: «اختلالات ریتم های بدن بستگی به وجود نور مستقیم خورشید، زاویه تابش اشعه آن و ترشح ماده ای به نام ملاتونین در مغز دارد که چون در نیمه دوم سال، نور مستقیم خورشید کم می شود، زاویه تابش آن تغییر می یابد و روزها کوتاه می شود، افراد مستعد در معرض افسردگی فصلی قرار می گیرند.»
او علائم شایع این بیماری را پرخوابی و پرخوری می داند: «خود فرد مهم ترین عامل بروز این بیماری است و این بیماری در افرادی که سابقه افسردگی در خانواده را داشته اند و در زنان جوان شایع تر است.»
● درمان
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، تأثیر تغذیه بر این بیماری را ناچیز می داند: «محل زندگی افراد نقش مهمی در این نوع افسردگی دارد؛ به طوری که این بیماری در مناطق معتدل و سردسیر و به طور کلی نیمکره شمالی رواج بیشتری دارد.»
دکتر صادقی درباره روش درمان این بیماری می گوید: «درمان این بیماری شامل تجویز دارو برای اصلاح اختلال ترشحات مغزی و نور درمانی است، یعنی در محیط زندگی و کار بیماران باید یک منبع نور با شدت خاص قرار بگیرد که فضای اتاق را معادل یک روز آفتابی کند. البته گاهی اوقات روان درمانی هم صورت می گیرد و اگر امکان عملی وجود داشته باشد، بهتر است بیمار به مناطق گرم و آفتابی مثل جنوب کشور خودمان مهاجرت کند.»
این روانپزشک در پاسخ به این سوال که آیا نشانه هایی برای تشخیص افسردگی فصلی توسط خود افراد وجود دارد یا نه، می گوید: «بیشتر بیماران اذعان دارند که در نیمه دوم سال و گاهی در روزهای ابری بدخلق می شوند و خسته و خواب آلود هستند. آنها پرخوری می کنند و چاق می شوند و توانایی فعالیت آنها کم می شود. در حالی که در نیمه اول سال این گونه نیست و این فرآیند هر سال برای آنها تکرار می شود.»
افسردگی فصلی گاهی با افسردگی دوقطبی دیده می شود و ممکن است بیمار در حالتی متضاد، در نیمه اول سال دچار حالت های مانیک (شادی کاذب) ، پرحرفی و بی خوابی شود.
sajadhoosein
04-01-2011, 09:59
افسردگی ملایم و داروهای ضدافسردگی
آیا داروهای ضدافسردگی بر افسردگی ملایم موثرند؟
داروهای ضدافسردگی در هر بیمار افسردهای موثر نیستند. برای بسیاری از افراد دچار افسردگی ملایم، به نظر میرسد داروهای ضدافسردگی اثر چندانی نداشته باشند.با این حال برای افراد دارای افسردگی شدید، داروهای ضدافسردگی اغلب تاثیر قابلتوجهی در بهبود حال فرد دارد.
گرچه داروهای ضدافسردگی عموما بر افسردگی ملایم موثر نیستند، این امر به معنای آن نیست که این داروها هرگز کمککننده نیستند.
افسردگی بر هر فردی به طور متفاوت اثر میگذارد. اگر یک داروی ضدافسردگی علائم شما را برطرف میکند، ممکن است گزینه خوبی برای درمان شما باشد. اگر افسردگی ملایمی دارید، و داروی ضدافسردگی باعث بهبود شما نشده است، بدون مشورت با دکتر آن را قطع نکنید.
در بسیاری از افراد مشاوره روانی یا رواندرمانی ممکن است به همان اندازه مصرف دارو موثر باشد.
تغییرات سبک زندگی- مانند کاهش استرس و ورزش منظم- نیز ممکن است در بهبودی شما نقش داشته باشند. بسیاری از بیماران از ترکیبی از روشها سود میبرند.
اگر علائم و نشانههای افسردگی در شما ظاهر شده است، آنها را نادیده نگیرید. حتی افسردگی ملایم ممکن است بر لذت بردن شما از زندگی، کارکرد درسی یا شغلی شما و رابطه شما با افراد دیگر اثر بگذارد.
با دکترتان د رمورد گزینههای درمانی در دسترس مشورت کنید تا شیوهای که برای شما بهتر از همه است مشخخص شود.
sajadhoosein
04-01-2011, 10:13
افسردگی در مردان (اخبار و گزارشات)
مردان افسرده اغلب نه فقط بیحوصله و تحت فشارند، بلکه بر خلاف زنان افسرده رفتاری پرخاشگرانه دارند.
خبرگزاری اتریش از فرانکفورت و ماین گزارش داد، ماتیاس برگر (Mathias Berger)، عضو جامعه روانشناسان، روانپزشکان و بیماران عصبی آلمان توضیح میدهد: "اغلب این مردان رفتاری خصومتآمیز و تهاجمی دارند و آستانه تحمل آنها پایین است."
به گفته وی، این قبیل مردان واکنشهای نامتناسبی به وضعیتهایی که با آن مواجه میشوند، دارند. این در حالی است که خودشان هم متوجه نادرستی رفتارشان میشوند و از اینکه خشمگین شدهاند، ابراز تاسف میکنند. به طور کلی، نارضایتی از خود و رفتاری که داشتهاند، در بین مردان افسرده پدیده شایعی است.
برگر گفت، علاوه بر رفتار خشونتآمیز، این قبیل مردان رفتارهای خطرناکی هم همچون رانندگی خطرناک یا رفتارهای ضداجتماعی دارند.
به گفته این کارشناس، این افراد دلیل رفتارهای خود را اغلب به استرس و فشار کاری ربط میدهند، اما امکان ابتلا به بیماری روانی را در نظر نمیگیرند. تصور منفی اجتماعی از بیماری روانی هم علت مضاعفی است که این افراد به سختی بپذیرند به روانپزشک مراجعه کنند.
به گفته برگر، نشانههای کلاسیک افسردگی همچون بیخوابی، بیحوصلگی و بیحالی اغلب در مراحل پیشرفتهتر این بیماری ظهور پیدا میکنند.
sajadhoosein
04-01-2011, 10:20
چگونه زندگی خود را پر انرژی و فعال کنیم؟
اگر زندگی شما یک نواخت، کسل کننده و خالی از انرژی است رعایت نکات زیر می تواند به پویایی شما کمک کند:
۱- روزانه ۱۰ تا ۳۰ دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در این حین لبخند بزنید. این برترین داروی ضد افسردگی ست.
۲- حداقل ۱۰ دقیقه در روز با خود خلوت کنید، در صورت نیاز از قفل در غافل نشوید.
۳- با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و خواب بیشتری کنید.
4- صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید: « امروز قصد دارم….»
۵- با سه E زندگی کنید؛ Energy (انرژی)، Enthusiasm (شوق)، Empathy (فهم و همدلی با دیگران)، و همینطور با سه F یعنی Faith (ایمان)، Family (خانواده) و Friends (دوستان).
۶- امسال بیشتر از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.
۷- زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید. اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.
۸- با افراد بالای ۷۰ و زیر ۶ سال اوقات بیشتری صرف کنید.
۹- وقت بیداری بیشتر رویا ببینید.
۱۰- از غذاهایی که از گیاهان و درختان بار می آیند بیشتر مصرف کنید، و ازآنها که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر.
۱۱- مقداری چای سبز و مقادیر بسیار فراوان تری آب بنوشید. ایدا اریزا (نوعی زغال اخته آبی رنگ)، غذاهای دریائی، گل کلم، بادام و گردو و خشکبار مصرف کنید
۱۲- تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.
۱۳- از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.
۱۴- انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا آنچه بدان کنترل ندارید هدر ندهید. در عوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت اکنون کنید.
۱۵- این را درک کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید، تا همه امتحانهایتان را بگذرانید. مشکلات تنها بخشی از این دوره آموزشی اند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از این کلاس فراگرفته می شود عمری با شما باقی خواهد ماند.
۱۶- صبحانه تان را چون یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش ته کشیده باشد.
۱۷- بیشتر لبخند بزنید و بیشتر بخندید. این هیولاهای انرژی خوار را ازتان دور نگه خواهد داشت.
۱۸- زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست.
۱۹- زندگی کوتاه تر از آنیست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.
۲۰- خودتان را خیلی جدی نگیرید، دیگران هم اینکار را در مورد شما نمی کنند
۲۱- مجبور نیستید همه بحث ها و منازعات را به نفع خود تمام کنید. با مخالفتها موافقت کنید.
۲۲- با گذشته تان از در سازش در آئید، آنوقت دیگر اکنونتان را خراب نخواهید کرد.
۲۳- زندگی تان را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از موضوع و هدف این سفر آنها هیچ نمی دانید.
۲۴- از شمع هایتان استفاده کنید، خوشگل ترین ملافه تان را کنار نگذارید، برای روز مبادا و یا روزی خاص نگه شان ندارید، امروز همان روز بخصوص است.
۲۵- جز شما کس دیگری مسئول خوشبختی تان نیست.
۲۶- همه باصطلاح بدبختیها را با این جمله قالب دهید: «آیا تا پنج سال آینده، هیچ اهمیتی خواهند داشت؟»
۲۷- همه را به خاطر هر چیز و همه چیز ببخشید.
۲۸- افکار مردم در مورد شما، هیچ ربطی به شما ندارند.
۲۹- زمان حلال همه مشکلات است. به همه چیز زمان دهید، زمان.
۳۰- یک موقعیت هر چقدر خوب یا بد، بالاخره تغییر می کند.
۳۱- زمان بیماری، این شغل نیست که به دردتان می رسد، دوستانتان هستند. با آنها در تماس باشید.
۳۲- از شر هر آنچه سودمند، زیبا و شادی بخش نیست، خلاص شوید.
۳۳- حسادت هدر دادن وقت است. شما الان به همه آنچه نیاز دارید رسیده اید.
۳۴- بهترینها هنوز در راه اند.
۳۵- هر حسی که می خواهید داشته باشید، بلند شوید، شیک کنید و بزنید بیرون.
۳۶- کار درست را انجام دهید!
۳۷- با خانواده در تماس باشید.
۳۸- شبها قبل از خواب این جمله را کامل و تکرار کنید: «به خاطر… ممنونم.» «امروز به … دست یافتم.»
۳۹- یادتان باشد، برکتهای زندگی آنقدر هست که استرس و نگرانی را بدان راهی نباشد.
۴۰- از سفر لذت ببر. بهترین استفاده را از آن کنید و از سفرتان لذت ببرید.
sajadhoosein
04-01-2011, 10:35
اختلال شخصیت افسرده(مقالات و گزارشات)
اختلال شخصیت افسرده
(Depressive personality disorder )
ویژگی اصلی افراد دارای این شخصیت صفات مادام العمر طیف افسردگی است.
این افراد بدبین ، بی لذت ، وظیفه شناس ، مردد به خود و به شیوه ای مزمن ناشاد و ناخشنودند.
این شخصیت را پیش تر شخصیت مالیخولیایی ( ملانکولیک ) می نامیدند.شیوع این شخصیت در مرد و زن تقریبا به یک اندازه است.این افراد بیشتر اوقات بی کس ، جدی ، عبوس ، سلطه پذیر و بدبین هستند و خود را دست کم می گیرند.به زودی پشیمان می شوند و احساس بی کفایتی و نا امیدی می کنند.اینان اغلب موشکاف اند و در جست وجوی عیوب و نقایص خود ، دیگران ، اجتماع و جهان مته به خشخاش می گذارند.
مانند شخصیت های وسواسی – جبری کمال طلب و زیادی با وجدان اند و دائما به کار می اندیشند و با شدت وحرارت احساس مسئولیت می کنند و با پیش آمدن موقعیت های جدید خیلی زود حال شان گرفته می شود.
همیشه از این می ترسند که مورد تایید دیگران قرار نگیرند.بدون این که حرفی بزنند در درون خود رنج می کشند وحتا ممکن است خیلی زود اشک شان درآید. هرچند به طور معمول در حضور دیگران چنین کاری نمی کنند.
شک و تردید و بلا تصمیمی و احتیاط باعث می شود که احساس نا امنی ذاتی آن ها بیشتر شود.
خلق غالب معمول اینان عبارت است از اندوه ، دلتنگی ، افسردگی ، فقدان شادی و ناخشنودی.
درک شان از خود حول محور باورهایی چون بی کفایتی، بی ارزشی و عزت نفس پایین دور می زند.
نسبت به اجتماع چون خود سخت گیر و موشکاف و عیب جو هستند .شخصیت افسرده منتقد همیشگی خود و دیگران است.دایم در فکر و خیال بوده ومستعد و آماده ی نگرانی و دچار احساس گناه شدن است .این شخصیت بدبین و منتظر رخدادهای منفی ست.
ویژگی های شخصیتی افسرده حتا تا مرز اختلال در بسیاری از مشاهیر و اندیشمندان تاریخ وجود داشته است.
خیام و کافکا و صادق هدایت و فروغ فرخزاد از این جمله اند.
معیارهای پژوهشی DSM - IV - TR برای اختلال شخصیت افسرده :
الگوی ژرف و پایدار شناخت ها و رفتارها مبتنی بر افسردگی که از آغاز بزرگ سالی شروع شده و در زمینه های گوناگون وجود داشته باشد که با دست کم پنج مورد از حالات زیر مشخص می شود:
۱) ویژگی های معمول خلق افسرده ی چیره چون اندوه ، دلتنگی ، افسردگی ، نداشتن شادی ، ناخشنودی
۲) درک از خویشتن حول محور باورهای بی کفایتی ، بی ارزشی و عزت نفس پایین
دور می زند.
۳) نسبت به خود عیب جو و تحقیر کننده است و در همه حال خود را مقصر و گناه کار می داند.
۴) دایم در اندیشه و گمان و مستعد نگرانی است.
۵) منفی کار ، عیب جو و نسبت به دیگران نکته بین ، نقاد و موشکاف است.
۶) بدبین است.
۷) مستعد احساس گناه یا پشیمانی است.
sajadhoosein
04-01-2011, 10:44
شخصیت افسرده داریم یا مبتلا به اختلال خلقی هستیم؟
افراد دارای شخصیت افسرده با صفات همیشگی در طول عمر که در طیف افسردگی قرار می گیرند مشخص می شوند (شخصیت به عنوان یک برچسب تشخیص کلی برای رفتار قابل مشاهده و تجارب درونی قابل بیان ذهنی مورد استفاده قرار گرفته است). شخصیت افسرده به تازگی در مبحث شخصیت در dsm-iv-tr طبقه بندی شده است، اما شخصیت ملانکولیک را روان پزشکان اروپایی نظیر ارنست کرچمر در اوایل قرن بیستم ، توصیف کردند. شخصیت افسرده را می توان بخشی از یک طیف اختلالات عاطفی تصور کرد که در آن اختلال افسرده خویی و اختلال افسردگی اساسی انواع شدیدتر آن هستند.
سبب شناسی:
به طور کلی نقش عوامل ارثی در این شخصیت به اثبات رسیده و طبق نظریه های زیست شناختی به محور هیپوتالامیک – هیپوفیز – آدرنال مربوط می گردد. این در حالی است که نظریه های شناختی به احساس فقدان در اوایل زندگی، ضعف ایفای نقش پدری و مادری و همچنین وجدان تنبیه گر و احساس فوق العادۀ گناه اشاره دارند.
تشخیص و ویژگیهای بالینی:
این افراد از شادی طبیعی زندگی سهم اندکی برده اند ، تنها، غمگین و خود ملالتگر هستند. مستعد ابراز احساس پشیمانی و نا امیدی هستند. غالباّ احساس مسؤلیت می کنند. به آسانی ، هر چند نه در حضور دیگران ، اشک می ریزند. میل به تردید و احتیاط احساس ناامنی ذاتی آنها را فاش می کند.
به طور کلی می توان آنها را آرام، درون گرا، غمگین، بعضاً بدبین، نکته بین و منتقد نفس، شکاک، اهل انتقاد از دیگران و راضی نشدنی، باوجدان، مسـؤل و اصلاح گر اجتماعی، خود نظم بخش، اندیشه ورز، تسلیم نگرانی و دل مشغول رویدادهای منفی توصیف کرد.
افراد دارای شخصیت افسرده از ناشادی مزمن شاکی هستند. یافتن چیزی شاد کننده، امید بخش یا خوشبین کننده در زندگی برای آنها دشوار است. احتمال دارد کارشان ، خودشان و روابطشان را با دیگران تحقیر کنند. از خود انتقاد می کنند و کندی روانی حرکتی غالباً نشان دهندۀ خلق پایین آنهاست.
شخصیت افسرده می تواند زمینه های خود شیفتگی مشهود ، جامعه گریزی (انزواطلبی) و گاهاً شخصیت وسواسی هم داشته باشد. نمونۀ بارز این شخصیت در تاریخ کافکا است.
درمان:
اگر این سبک شخصیتی شکل افراطی پیدا کند و در کارکرد عادی فرد مشکل ایجاد کند نیاز به درمان دارد. روان درمانی روش انتخابی برای شخصیت افسرده است و این افراد به روان درمانی بینش گرا پاسخ می دهند چون واقعیت سنجی آنها خوب است، می توانند نسبت به عوامل روان پویشی بیماری خود وقوف پیدا کرده و اثرات آنها را در روابط بین فردی خود تشخیص دهند. شناخت درمانی به فرد کمک می کند تظاهرات شناختی بدبینی خود را درک کند. سایر درمانهای مفید عبارتند از گروه درمانی ، درمان روابط بین فردی و بعضی از این افراد به روشهای خودیاری پاسخ می دهند.
برگرفته از خلاصه روان پزشکی کاپلان
دکتر اطهری
sajadhoosein
04-01-2011, 10:52
آشنایی با شخصیت افسرده -منتقد
آزخواهی و جاه جویی (پایداری و استواری بالا) پیوسته و همبسته اند. این چهار سرشت را آدمی از دیرباز، بسته به اندازه، به نام ها و واژگانی دیگر شناخته است. ویژگی اصلی افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده-منتقد (دپرسیو)، برخورداری از درونمایه های پیوستار (طیف) اختلالات افسردگی در همه دوران عمر است.
برخی درمانگران در وجود چنین شخصیتی ابراز تردید کرده اند و این گونه افراد را دچار گونه یی افسردگی خفیف تا متوسط مزمن همچون اختلال کژخلقی (دیس تایمی) برمی شمرند. در برابر، بسیاری از درمانگران بر وجود این شخصیت پافشاری داشته و براین باورند که به دلیل شباهت و نزدیکی ویژگی ها و اختلال این شخصیت خاص به ویژگی ها و اختلال شخصیت نظام مند-قانونمدار (وسواسی-جبری) جای آن دارد که این دو شخصیت را در کلاستری جداگانه (برای مثال کلاستر d) گذاشت. سند و گواه آنان در این پافشاری شان، طولانی تر و در همین حال ژرف تر بودن دوره افسردگی مزمن آدمیان دچار اختلال شخصیت افسرده- منتقد نسبت به افراد مبتلا به اختلال کژخلقی است. خطاهای فکری، اندیشه های خودکار (اتوماتیک) منفی، باورهای بنیادین و طرح واره های شناختی آدمیان دچار ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده- منتقد بسیار فراتر، گسترده تر و ژرف تر از آن باشد که روانپزشک و روان درمانگر در اختلال کژخلقی با آن روبه رو است.
چنانچه تشبیه شخصیت آدمی به آتشدان لوکوموتیو را در پیش ذهن آوریم، مردمان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال این دو شخصیت کلاستر d، یعنی وسواسی -جبری و افسرده -منتقد را می توان برخوردار از آتشدان هایی نه به کوچکی شخصیت های پرهیزمدار-مردم گریز (اوویدنت) و وابسته (دیپندنت) و نه به سترگی شخصیت های کلاسترb - یعنی خودشیفته (نارسیسیستیک)، مرزی -آشوبناک (بوردرلاین)، جامعه ستیز (آنتی سوشیال) و نمایشگر (هیستریونیک)- بلکه همچون شخصیت های کلاسترa ، یعنی بدبین -سرنخ جو (پارانوئید)، خرافه گرا -شگفت انگیز (اسکیزوتایپال) و درخودمانده -تنهایی گزین (اسکیزوئید) و نیز شخصیت منفی گرا-لجباز (پرخاشگر-منفعل)، «متوسط» برشمرد.
این افراد در همه یا بیشتر لحظه های زندگی خود، بدبین، بی لذت، مردد به خود، باوجدان، وظیفه شناس، موشکاف، منتقد و اصلاح گرا هستند. آنچه بیشتر پیدا و گاه پنهان، پیش چشم و ذهن دیگران می نشیند، این واقعیت است که اینان به شیوه یی مزمن ناشاد و ناخشنودند. شاید به همین دلیل است که در کتاب های روانشناسی و مرجع های پزشکی (طب) کلاسیک گیتی، پیشتر این شخصیت را شخصیت مالیخولیایی (ملانکولیک) برآمده از صفرای سیاه نام نهاده اند. شیوع این شخصیت در مرد و زن تقریباً به یک اندازه است. این افراد بیشتر اوقات تنها، بی کس، جدی، عبوس، سلطه پذیر و بدبین هستند و خود را دست کم می گیرند. به زودی پشیمان می شوند و احساس ناشایستگی (بی کفایتی) و ناامیدی می کنند. اینان اغلب در بیشتر و بلکه همه لحظه های زندگی خود، موشکاف و منتقد بوده و در جست وجوی کم و کاستی (عیب و نقص)های خود، دیگران، اجتماع و جهان مته به خشخاش می گذارند. این راهبرد بنیادین و رویکرد همیشگی آنها ممکن است برایشان مشکلاتی در برخورد با مراجع قدرت، به ویژه در نظام های حکومتی همه چیز (تمامیت)خواه و اقتدارگرا (توتالیتر) و نیز رئیس و سرپرست، همکاران، دوستان و آشنایان پدید آورده و به طرد، بایکوت، از دست دادن کار، زندانی، تبعید و کشته شدن فرد بینجامد. اینان به سبب نگرش اگزیستانسیالیستیک و نهیلیستیک مزمن شان، درست همچون اندیشمند سترگ میهن مان حکیم والامقام «عمرخیام نیشابوری»، همواره و در همه لحظه های زندگی کوتاه یا درازشان، بر این باور بنیادین استوارند که «زندگی بازیچه یی بیش نیست» چنین نگرشی می تواند یکی از سرچشمه های فداکاری، ازخودگذشتگی، بی باکی و دلاوری ایشان باشد.
آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده -منتقد، همانند شخصیت های نظام مند-قانونمدار (وسواسی - جبری)، بیش از اندازه کمال گرا و زیادی باوجدان هستند. اینان همواره به کار می اندیشند و با شدت و حرارت فراوان، در برابر اجتماع، اکنون، آینده، میهن و هم میهن احساس مسوولیت می کنند. بنابراین آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده - منتقد، درست همچون مردمان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت وسواسی -جبری، استخوان پشت (بک بون؛ ستون فقرات) اجتماع بوده و هستند؛ این دو شخصیت، بیشترین نقش را در گردش کارهای بخش دولتی و خصوصی در هر اجتماع بر دوش کشیده، اما در عین برخورداری از امکان سوءاستفاده از جایگاه اداری و ارتباط ها و اعتمادهای اجتماعی، هرگز به وادی قدرت طلبی، ثروت اندوزی و زیاده خواهی فرو نمی افتند. اینان نیز درست همچون شخصیت های وسواسی - جبری، حتی تا مرز و اندازه از دست رفتن زندگی زناشویی و خانوادگی شان، خود را وقف کار و اصلاح امور می کنند. واقعیت هویدا این است که دستاورد رنج شبانه روزی اینان، به ویژه در اجتماع های عقب مانده و رو به رشد، پیش و بیش از همه، نصیب آدمیان برخوردار از ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت کلاستر b (برره) - به ترتیب جامعه ستیز (آنتی سوشیال)، خودشیفته (نارسیسیستیک)، مرزی -آشوبناک (بوردرلاین) و نمایشگر (هیستریونیک)- می شود.
از آنجا که درک آدم های دچار ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو) از خویشتن، پیرامون محور باورهایی همچون ناشایستگی (بی کفایتی)، بی ارزشی و عزت نفس پایین دور می زند، همیشه از این می ترسند که مورد تایید دیگران قرار نگیرند؛ پس با پیش آمدن ایستار (موقعیت)های تازه خیلی زود حالشان گرفته می شود و دچار اندوه و غم می شوند. در بسیاری از اوقات، بدون اینکه حرفی بزنند در درون خود رنج می کشند و حتی ممکن است خیلی زود اشک شان سرازیر شود. هرچند به طور معمول در پیش روی دیگران چنین کاری نمی کنند.
شک و تردید، بی تصمیمی، نگرانی، دوراندیشی (احتیاط) فراوان اینان احساس ناامنی ذاتی آنها را افزایش می دهد. خلق غالب معمول آدم های دچار ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده - منتقد، در بردارنده درونمایه های اندوه، دلتنگی، افسردگی، ناشادی و ناخشنودی بوده و هست.
آدمیان دچار ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده (دپرسیو)، همواره منتقد همیشگی خود، آشنایان و دیگران بوده و نسبت به اجتماع- درست همچون خود- سختگیر، موشکاف و کاستی(عیب)جو هستند. اینان همواره در اندیشه و گمان، مستعد و آماده نگرانی و دچار احساس گناه شدن، بدبین و در چشمداشت (انتظار) رخدادهای منفی و ناگوارند.
در بخش «سرشت» تا اندازه یی شبیه به شخصیت نظام مند - قانون مدار (وسواسی - جبری) می نمایانند، اما در بخش «منش» هر سه مولفه خودراهبری، خودفراروی و همکاری شان اندک است.
sajadhoosein
04-01-2011, 11:05
ویژگی هایی همانند دلتنگی، ناخشنودی و اندوهگینی دیرپا و پایدار، توجه به جزئیات، نظم و انضباط فردی، کنترل هیجان ها و احساس ها، پایمردی و پشتکار، قابل اعتماد بودن از جمله ویژگی های شخصیت های پررنگ و مختل افسرده - منتقد (دپرسیو) است که حتی تا مرز اختلال در بسیاری از مشاهیر و اندیشمندان تاریخ ایران و جهان، همچون دانشمند بزرگوار «عمرخیام نیشابوری»، «صادق هدایت»، «فروغ فرخزاد»، «پژمان بختیاری»، «نصرت رحمانی»، «لرد بایرون»، «تاگور»، «کافکا»، «ویرجینیا وولف»، «داستایوفسکی»، «چرچیل» و... وجود داشته است. تفاوت چشمگیر شخصیت افسرده - منتقد با شخصیت وسواسی - جبری (نظام مند - قانون مدار) می تواند در گذرهای گاه به گاه یا همیشگی اینان از مرز «ادب، خوددار بودن و شرم مداری» باشد که در شخصیت های وسواسی - جبری فراوان به چشم و گوش می نشیند؛ شرم گریزی ها، بی ادبی ها و دشنام و درشتی و زشت گویی های شخصیت های افسرده - منتقد در «خشم انباشته شده و سرشار در درون» آنها ریشه و سرچشمه داشته و گونه یی از برون آیی (کنش نمایی) به نسبت مهار و افسارشده ایشان است. گاه این شرم گریزی و زشت و درشت گویی می تواند تا اندازه سرودن دفترهای شعر «...نامه» و «چهارگاه...» از سوی «میرزاحبیب اصفهانی» بینجامد که برپادارنده دستور زبان فارسی، مترجم اثر گرانمایه و ماندگار «حاجی بابای اصفهانی» و سردبیر و ناشر نخستین روزنامه فارسی زبان در استانبول بوده است. این سرازیر و لبریز شدن خشم در درون انباشته شده را آشکارا می توان در برجسته ترین شعرهای انتقادگرایانه «ایرج میرزای شیرین سخن» نیز دید و شنید. هرچند شخصیت های پررنگ افسرده - منتقد همچون شخصیت های پررنگ وسواسی - جبری پرکار و کوشش و بسان آنان در جایگاه «ستون فقرات» اجتماع بوده و هستند، اما با این وجود، برخی آدمیان تا آن اندازه ژرف، پررنگ و سترگ این ویژگی ها را دارا هستند که به کاهش و از دست رفتن کارکرد و پیدایش رنج و دشواری شخصی آنان می انجامد. بدین ترتیب، آدم های دچار اختلال شخصیت افسرده -منتقد، به شدت دلتنگ، ناخشنود، اندوهگین، منفی گرا، تیره نگر، سرسخت و نرمش ناپذیر، کمال گرا، منتقد و موشکاف، آیین مدار، وجدان گرا، بی تصمیم، ناامید و سردرگم و از لحاظ هیجانی - احساسی و شناختی «مهار و متوقف شده» هستند.
اگر شایع ترین مشکل افراد دچار اختلال شخصیت وسواسی - جبری، اضطراب است، بیشترین مساله آدمیان دچار اختلال شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو) همانا دلتنگی، اندوهگینی، ناامیدی و ناخشنودی است. آرمان گرایی، سرسختی و رفتار قاعده و قانون مندانه ایشان، درست همانند شخصیت های پررنگ و مختل وسواسی - جبری (نظام مند - قانون مدار)، آنها را رویاروی اضطراب دیرپا و پایداری می نماید که ممکن است به گونه اختلال اضطراب فراگیر یا اختلال آمیخته (مختلط) اضطراب -افسردگی رخ بنمایاند.
آیین ها و تشریفاتی که اینان درباره درست و بی کم و کاست انجام دادن کارها دارند، از موشکاف، عیب جو و منتقد بودن ایشان نسبت به خودشان سرچشمه گرفته و در بسیاری از موارد همانند شخصیت های پررنگ و مختل وسواسی - جبری به بی تصمیمی و طفره رفتن و شانه خالی کردن از کارها می انجامد که شکایات شایع اینان بوده و هست.
اضطراب مزمن آنها ممکن است همچون شخصیت های مختل وسواسی - جبری تا بدان اندازه پیش رود که در شرایطی که خود را در تعارض شدید میان اجبار وسواس های موشکافانه ایشان و فشار بیرونی می بینند، به اختلال هول (پانیک) بینجامد.
برای نمونه، آن هنگام که به زمان پایان پروژه یی نزدیک می شوند، اما فرآیند کارها و کوشش های خود را بسیار دیرتر و کندتر از پنداشت های آرمان گرایانه شان می بینند، اضطراب شان فزونی یافته و فراز می گیرد. در چنین شرایطی فرد ممکن است نشانه های پیکری اش، همانند تندی ضربان قلب و کوتاهی نفس را فاجعه آمیز کند. در این حالت نشانه های پیکری افزون شده به افزایش نگرانی می انجامد که آن نیز به نوبه خود، نشانه های پیکری را افزایش می بخشد. بدین ترتیب چرخه معیوب افزوده شدن اضطراب - اندوه و افسردگی و این نشانه ها ادامه می یابد.
افراد دچار ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت افسرده- منتقد از وسواس های فکری و اجبارهای عملی بیشتری نسبت به دیگران (مگر شخصیت های وسواسی - جبری) رنج می برند؛ هرچند مشکل شایع آنها افسردگی است که در بسیاری از موارد از مرزهای اختلال کژخلقی (افسرده خویی؛ دیس تایمیا) فراتر رفته و به اندازه های افسردگی ژرف و گرانمایه تک می رسد. بدین ترتیب اینان در اجتماع آدمیان، خسته، گرفته، اندوهگین و سرخورده به چشم و ذهن پیرامونیان می نشینند. بنابراین در بسیاری موارد، اینان از سوی همسر یا فرزندان شان برای درمان نزد روانپزشک آورده می شوند. همچون شخصیت های پررنگ و مختل وسواسی - جبری (نظام مند -قانون مدار)، اختلالات روان تنی (سایکوسوماتیک) در افراد دارای ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت افسرده - منتقد نیز شایع است که از اثرات پیکری اضطراب و برانگیختگی فرازیافته پایدار پدید می آید. سردرد، کمردرد، یبوست و زخم گوارشی از جمله مشکلات شایع است. خطر رخ دادن مشکلات قلبی -عروقی در آنها به ویژه چنانچه همواره خشمگین، ستیزه جو و کینه توز باشند، بالا است.
شمار چشمگیری از بیماران دچار ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت افسرده - منتقد، از مشکلات جنسی - زناشویی رنج می برند. اختلال های شایع کارکرد جنسی اینان عبارت است از میل جنسی مهار و متوقف شده، ناتوانی از رسیدن به فراز (ارگاسم)، ریزش زودرس، آمیزش دردناک، اندوه (ملال) پس از آمیزش و سردرد پس از آمیزش. بدبختانه این مشکلات به سبب اجبارهای مهارکننده بیمار، گرایش به پایداری و بدپاسخی دارد. در عمل، درست همانند آدمیان دچار ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت های درخودمانده - تنهایی گزین (اسکیزوئید)، بدبین - شکاک (پارانوئید)، پرهیزمدار- مردم گریز (اوویدنت)، و وسواسی - جبری (آبسسیو)، شخصیت های پررنگ و به ویژه مختل افسرده - منتقد (دپرسیو) هم چندان در پی درمان این گونه مشکلات بدفرجام زناشویی شان جدی و کوشا نبوده و نیستند. حتی تا آن هنگام که کار به برقراری روابط فرا(برون)زناشویی و درخواست جدایی (طلاق) از سوی همسرشان بکشد. در چنین ایستار (موقعیت)هایی ممکن است فرد افسرده -منتقد، نخست خود را مشتاق درمان و دگرگونی نشان دهد، اما درمانگر در عمل کوششی در راستای درمان ژرف و دگرگونی سترگ لازم از سوی بیمار نمی بیند.
sajadhoosein
04-01-2011, 11:36
احساس و هیجان های تیره و آغشته به غم و اندوه برآمده از اندیشه های خودکار منفی، پوچ گرایی و منفی بافی دیرینه و پایدار، کمبود گرایش و خواست جنسی، خستگی همیشگی و نداشتن انرژی و حس و حال برای انجام کنش های بی درنگ و خودبه خودی، مشغولیت ذهنی و عملی به کار یا سرگرمی های بسیار شخصی، در عمل توان و امکانی برای بیان آزادانه و انجام آسوده وار خواست ها و کنش های زناشویی باقی نمی گذارد.
ممکن است افراد دچار ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو) به دلیل دشواری های فراوانی که همچون شخصیت های وسواسی - جبری (آبسسیو) در سازگاری با دیگران داشته و دارند، به درمانگر مراجعه نکنند. همسران شان به سبب کناره جویی و پوچ گرایی اینان از لحاظ احساسی - هیجانی یا وقف و وابسته کار شدن گزافه گونه شان ممکن است طاقت نیاورده و بالاخره روزی دردمندانه، سرخورده و ناکام نزد زوج درمانگر بیایند. به ویژه که شخصیت های افسرده - منتقد بیش از اندازه به کار یا سرگرمی های بسیار شخصی خود می پردازند و وقت اندکی را با خانواده شان می گذرانند.
فرزندان اینان ممکن است به سبب سرسختی و الگوی نرمش ناپذیر والدگری (که به تنش، چالش و کشمکش دیرپا بین پدر و مادر و فرزندان می انجامد) یا شکست های پی درپی مالی و اقتصادی و افت رفاه خانواده و برآورده نشدن خواست ها و چشمداشت هایشان در زندگی، نزد خانواده درمانگر (فامیلی تراپیست) بشتابند.
ممکن است کارفرمایان هم در برابر کارمندان دچار ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت افسرده -منتقد (دپرسیو)شان طاقت نیاورده و به دلیل ناتوانی این گونه کارمندان در برقراری روابط بین فردی کارآمد یا طفره رفتن ها و شانه خالی کردن های کش دار در انجام وظیفه های حرفه یی آنها را وادار به مراجعه نزد روان درمانگر کنند. این طفره رفتن ها گاه برآمده از وسواس های کمال گرایانه فرد است و گاه از نبود یا کمبود انرژی و حس و حال انجام کار سرچشمه می گیرد که این خستگی همیشگی پیامد سرراست اندیشه های خودکار منفی و پوچ گرایانه ژرف، بنیادین و پایدار است.
برخلاف افراد دچار ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت وسواسی - جبری، آدم های دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو)، رهایی و آسودگی گاه به گاه از کنش های هدفمندانه را چندان نادرست و ناایمن نمی پندارند و هر از چند گاهی از انجام کار طفره می روند و وقت کشی می کنند. درست است که آنها نیز به جست وجو در اخلاقیات، منطق، آیین اجتماع، راستی و درستی قانون های چیره و کردارهای پیشینیان می پردازند اما در همین حال، نگرش پوچ گرایانه ایشان به هستی و زندگی بدان می انجامد که زمان های بسیاری را در طول زندگی خویش به هدر داده و به عرض زندگی بپردازند. زندگی و هستی در دیدگاه اینان، بازیچه یی بیش نبوده و نخواهد بود.
بنابراین شخصیت های پررنگ و مختل افسرده - منتقد، همانند و تا اندازه افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت وسواسی - جبری (نظام مند - قانونمدار)، خود را از احساسات، ترجیحات و خواست هایشان محروم نمی سازند؛ هرچند تصمیم ها، کنش ها و باورهای آنها گرایش به آن دارد که همانند آدمیان وسواسی - جبری، باریک بینانه و سرسختانه تر از اغلب مردمان باشد. فرجام چنین رویکردی، رویکرد یک درمیان (متناوب) بین تردید و دودلی از یک سو و تندروی و تعصب ورزی از سوی دیگر است که «شاپیرو» آن را در رابطه با شخصیت های وسواسی -جبری، به گونه کوشش های وارونه و دوسویه برای کنار آمدن با این تعارض بیان داشته بود.
در نگاهی ژرف، می توان دیدگاه «میلون» درباره شخصیت وسواسی -جبری را به عنوان یک شیوه متعارض بین فردی که ستیز و کشمکش بنیادین آن میان «فرمانبرداری» و «نافرمانی» است در رابطه با شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو) نیز مشاهده کرد. پیشتر یادآور شدیم که بنا بر مدل «آرون بک» در نظریه شناختی، بنیاد خلق، عاطفه و کردار هر آدمی به طور عمده از نگرش او به دنیا -یعنی آموزه (تجربه) های پیشین او- سرچشمه می گیرد.
افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت وسواسی، گرایشی برای رشد و پیشرفت احساس ها و هیجان ها و مهارت های بین فردی شان ندارند و به گونه معمول از صمیمیت و دلبستگی پرهیز می کنند. این پرهیز و کناره جویی به دلیل ترس و هراسی است که از شناخته شدن شان از سوی دیگران دارند. اما این رویکرد در شخصیت های افسرده - منتقد (دپرسیو) کم رنگ تر از وسواسی -جبری ها است؛ بنابراین رشد احساسی - هیجانی و مهارت های بین فردی در افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده -منتقد (دپرسیو) بیشتر و بهتر از وسواسی - جبری ها است. بسیاری از نام آورترین و خبره ترین کمدین ها و طنازان جهان در طول تاریخ دچار ویژگی های پررنگ و حتی مختل شخصیت افسرده - منتقد بوده و در زندگی و دنیای خصوصی خودشان همواره در رنج و درد و تردید و نگرانی زیسته اند. این واقعیت درست برخلاف زندگی اجتماعی شان بوده است که با سود جستن از مکانیسم دفاعی پخته «طنزآفرینی و شوخ طبعی» همواره مایه شور و شادی دیگران و اجتماع بوده و هستند. تنها دوستان بسیار خصوصی و صمیمی شان شریک تیره بینی ها، دلتنگی ها، نگرانی ها و اندوه های آنها بوده اند.
sajadhoosein
04-01-2011, 11:42
از دیدگاه روانکاوی بین فردی، اعتماد به نفس اندک آنها را می توان بر پایه رشد و پرورش آنها در خانه یی دانست که اندوه، انتقاد و بی اعتمادی و نگرانی به فردا و دنیا و دیگران بر آن چیره بوده است. رخدادهای ناگوار، به ویژه از دست رفتن ابژه عاشقانه نخستین (یعنی مادر، پدر یا گهگاه مادربزرگ یا پدربزرگ) در سال های کودکی و آغاز نوجوانی، اندوه، بی اعتمادی، نگرانی و دودلی و پوچ گرایی را به گونه یی ژرف و فراگیر بر ذهن فرد چیره می سازد. چنین رخداد ناگواری از دیدگاه شناختی به پدید آمدن طرحواره های بسیاری در حوزه های «بریدگی و طرد شامل؛ رهاشدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص/ شرم و انزوای اجتماعی/ بیگانگی»، «خودگردانی و کارکرد مختل شامل؛ وابستگی/ ناشایستگی (بی کفایتی)، آسیب پذیری به زیان یا بیماری، خوددگرگون نشده/ گرفتار و شکست خورده»، «دیگرراستابخشی شامل؛ فرمانبرداری (اطاعت)، از خودگذشتگی (ایثار)، پذیرش جویی/ جلب توجه» و «گوش به زنگی بیش از اندازه و بازداری شامل؛ منفی گرایی/ بدبینی، بازداری هیجانی، عیب جویی گزافه آمیز (افراطی)/معیارهای سرسختانه» خواهد شد. طرحواره های «رهاشدگی/ بی ثباتی»، «محرومیت هیجانی»، «آسیب پذیری به زیان یا بیماری»، «شکست» و «منفی گرایی/ بدبینی» شایع ترین طرحواره هایی هستند که در پی از دست رفتن و مرگ ابژه عاشقانه نخستین پدید می آیند. این طرحواره ها برجسته ترین طرحواره (اسکیما) های شناختی آدم های دچار ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده -منتقد است.
از جمله باورهای بنیادین و طرحواره های شناختی مراجعان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده- منتقد (دپرسیو)، می توان به مواردی همچون «زندگی بازیچه یی پوچ و زودگذر بیش نیست»، اما «راه، شیوه، پاسخ و کردارهای درست در هر ایستار (موقعیت) آنچنان پرشمار نیستند»، پس «اشتباه ها و خطاها به آسانی پذیرفتنی نیستند»، اشاره کرد.
بیشتر دشواری های افراد دچار شخصیت افسرده- منتقد از راهبردهایی سرچشمه می گیرند که اینان برای خودداری از دل بستن به زندگی پوچ و زودگذر و همچنین پرهیز از انجام اشتباه و خطا به کار می بندند؛ «هرچند این زندگی به پشیزی نمی ارزد و فرجام خوش و گوارایی ندارد، اما من باید مراقب و تا آن اندازه که ممکن است کامل باشم»، «من باید به جزییات توجه نشان دهم، هرچند به طور کلی هستی و هر آنچه در آن است، مسخره است»، «من باید بی درنگ متوجه اشتباه ها شوم تا بتوانم آن را درست کنم شاید زندگی از این پوچی و پیش پاافتادگی به درآید»، «هرچند آدمی بی گناه به این زندگی بی بنیاد فروافتاده است، اما به هر حال آنکه اشتباه می کند، سزاوار انتقاد است».
آماج آدم های دارای ویژگی های پررنگ و مختل شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو-کریتیکال)، همچون شخصیت های پررنگ و مختل وسواسی - جبری آن نیست که اشتباه را از بین ببرند بلکه این است که احتمال رخ دادن آن را تا اندازه ممکن کاهش دهند. این آرمان به پایش و سنجش همه سویه خود و پیرامون شان می انجامد.
یک خطا و آشفتگی شناختی مهم آدم های دارای ویژگی های پررنگ و مختل شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو-کریتیکال)، همچون شخصیت های پررنگ و مختل وسواسی - جبری، اندیشه دوبخشی (دیکوتوموس) آنان است. یعنی «هرگونه کژروی (انحراف) از آنچه درست است، به گونه خودکار (اتوماتیک) نادرست و اشتباه است.» چنین اندیشه یی اغلب به دشواری ها و مشکلات روابط بین فردی می انجامد چرا که روابط بین فردی، احساس و هیجان را دربرمی گیرد و لزوماً با پاسخ های درست نمایان (نامبهم) همراه نیست. همچنین روابط بین فردی برای این گونه افراد، از آنجا که حواس شان را از کار پرت کرده و احتمال خطا و اشتباه شان را افزایش می دهد، دشواری آفرین بوده و هست. اما چون زندگی و پایان آن در پیش چشم و ذهن اینان پوچ و مسخره و بی معنی است، تا اندازه شخصیت های پررنگ و مختل وسواسی - جبری، تهدیدآمیز نیست. پس همانند شخصیت های وسواسی - جبری برای این مشکل، به خودداری و پرهیز کامل از هیجان ها و هرگونه ایستار (موقعیت و وضعیت) مبهم و نامشخص نمی پردازند.
دیگر آشفتگی شناختی چشمگیر آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت افسرده - منتقد (دپرسیو) همانند وسواسی - جبری ها، اندیشه جادویی آنان است؛ «آدمی می تواند از اشتباه ها، رخدادهای ناگوار و فاجعه ها با نگران بودن درباره آنها پیشگیری کند.» اگر راه و شیوه کامل و بی کاستی کار و کنش ناپیداست، پس بهتر آن است که هیچ کاری انجام ندهیم. بنابراین افراد دچار شخصیت افسرده - منتقد، گرایش به آن دارند که تا آنجا که ممکن است از هرگونه اشتباه در انجام دستورات پرهیز کنند هرچند گاه به دلیل پوچ دیدن و دانستن پایان ها سستی ورزیده، طفره می روند و فروگذاری و سرپیچی می کنند.
شخصیت های افسرده - منتقد (دپرسیو) تا اندازه شخصیت های نظام مند - قانون مدار (وسواسی - جبری)، دگرگونی در نگرش و رویکردشان به زندگی را فاجعه آمیز نمی پندارند، از این رو، هرچند به وسواس های کنشی (عملی)- یعنی همان اجبارهایشان- خو گرفته اند اما این اجبارها نمی تواند آنها را در برابر سستی، تن پروری و لاابالی گری و بی قیدی های اخلاقی و غریزی به گونه یی کامل و مطلق پاسداری کند.
رویکرد کاری و کنشی اینان همانند شخصیت های وسواسی - جبری ها، بر دو شیوه است؛ یا همواره به سختی کار می کنند تا تکلیف ها را درست انجام داده باشند (هرچند همیشه نگران آن هستند که آنچنان درست که باید و شاید کنش نداشته اند) یا اینکه وقت را هدر داده و به بهانه های گوناگون از انجام کار طفره می روند و کوشش می کنند به آن نیندیشند که قرار بوده و باید چه کاری را انجام دهند (چرا که بر این گمانند که هرگز نخواهند توانست کار و تکلیف بر دوش نهاده شده را آنچنان درست که باید و شاید انجام دهند). بنابراین در بسیاری از موارد، فرد دارای ویژگی های پررنگ و مختل شخصیت وسواسی - جبری، در پیش چشمان آموزگاران واپسین سال های دبیرستان و به ویژه استادان دوره های عالی دانشگاهی ممکن است همانند شاگردان سست بنیاد، بی مبالات و تکلیف گریز جلوه کند؛ بدون آنکه ژرف نگری و موشکافی لازم برای دریافتن علت شانه خالی کردن و طفره رفتن از انجام درست و بهنگام تکلیف انجام شود. در چنین مواردی، فرد افسرده - منتقد درست همانند آدم های وسواسی -جبری، ممکن است همه مراحل دانش آموختگی (فارغ التحصیلی) خود را انجام داده باشد، اما در عمل نتواند این کار را به دلیل وسواس های انتقادی و کمال گرایانه خود در ویرایش کامل و بی کم و کاست پایان نامه اش و نیز سستی و بی قیدی های پوچ گرایانه اش، تا ماه ها و حتی سال ها به پایان برساند، مگر آنکه شرایط آنچنان بر او تنگ شود که از ترس و نگرانی عواقب قانونی کش دادن دانش آموختگی، پرهیز و طفره رفتن را کنار بگذارد.
sajadhoosein
04-01-2011, 11:52
شخصیت های پررنگ و مختل افسرده - منتقد (دپرسیو) در ایستارهای اجتماعی گاهدرونگرا و پرهیز مدار و از نظر هیجانی سفت و بسته نشان می دهند و گاه درسترویکردی ۱۸۰ درجه واژگون در پیش می گیرند. زندگی اینان ممکن است تا سالهای زیادی در تنهایی و انزوا سپری شود، چرا که از برقراری روابط رمانتیک وعاشقانه نزدیک و دوستانه ناتوان هستند، اما گاه همچون کافکا در عین پوچدیدن دنیا دلداده های پرشمار دارند. اینان در قرار ملاقات گذاشتن با جنسمقابل گاه راحت نیستند و حتی پس از ازدواج هم به نزدیکی و صمیمیت عاطفی وجنسی نمی رسند و گاه رو به بی قیدی و لاابالی گری جنسی می آورند و آمیزش وهما غوشی را مایه تسکین درد و رنج ناکامی هایشان می بینند. اینان نسبت بهخود و آینده خود نگران و بدبین بوده و دچار دوره های افسردگی ژرف و شدیدمی شوند. در چنین حالاتی ممکن است بیشتر دلبستگی هایشان را از دست داده وبیشتر وقت شان را بخوابند یا با سرگرمی های تکراری بسیار خصوصی غار تاریکو پیچ درپیچ تنهایی شان به هدر دهند. تنش و استرس های روانشناختی ایناندرست همانند شخصیت های وسواسی - جبری ممکن است به دردهای عضلانی - اسکلتیشدید، مزمن و مداوم در پشت (کمر)، شانه و گردن بینجامد. سود جستن از الکل،افیون، مواد مخدر و محرک برای تسکین دردهای پیکری و رنج های روانی دراینان شایع است. باور به ناشایستگی (بی کفایتی)، همچون پوچی و بی معناییزندگی، اندیشه همیشگی و پایدار این شخصیت های افسرده - منتقد است که بهپرهیز، کنار کشیدن و تنهایی فرد می انجامد چرا که همواره در انتظار روبهرو شدن با انتقاد و موشکافی دیگران است. این احساس ناشایستگی و انتظاربرای مورد انتقاد واقع شدن، هر دو از کمال گرایی فرد برمی خیزد. فرد هیچگاه به این باور نمی رسد که او بالاخره کارها را به اندازه کافی خوب ودرست انجام داده است. این حالت در موارد اختلال بسیار نیرومندتر وپایدارتر از وجود ویژگی های پررنگ از این شخصیت دیده می شود. همین ایستارکمال گرایانه است که به انجام تکالیف سختکوشانه پرشمار می انجامد که درگذر زمان سرچشمه تنش، استرس و درد پیکری می شود.
هر یک از مشکلات گوناگون آدم های دچار اختلال شخصیت افسرده - منتقد میتوانند آماج درمان باشند. هرچند می دانیم بیشتر اضطراب، طفره رفتن و تنبلیفرد برآمده از کمال گرایی فرد است، اما شناسایی دقیق پنداشت ها و طرح وارههای شناختی فرد که در زیر هر یک از اندیشه های خودکار منفی مرتبط بامشکلات اوست، اهمیت فراوان دارد هرچند ممکن است برخی از این طرح واره هابرآمده از هنجارهای فرهنگی اجتماع باشد. ثبت باورهای ناکار آمد شیوهسودمندی برای به دست آوردن ایستار، احساس و اندیشه هنگام رخ دادن مشکلاتاست. درمانگر نخست باید کمک در راستای تغییر یا باز تفسیر پنداشت هایزیرساختاری برای تغییر احساس ها و کردارهای فرد را آماج کوشش های مشترکخود و درمانجو قرار دهد. پوچ گرایی ژرف و پایدار، سرسختی، نا آسودگی باابراز احساس و هیجان و گرایش به کنار کشیدن از رابطه های بین فردی میتواند در برقراری رابطه درمانی از سوی درمانگر مشکل بیافریند. ملال آوربودن بیش از اندازه جلسه های روان درمانی برخاسته از پوچ و بی فرجام دیدنپایان کار، دشواری مراجع با بیان عاطفه، احساس و هیجان، خستگی و سرخوردگی،بی انگیزگی و کندی در برقراری ارتباط و پافشاری بیش از اندازه او برجزییات چه بسا نا لازم است.
چنانچه طرح واره های شناختی ذهن درمانگر هم افسرده- منتقد (دپرسیو) یاوسواسی - جبری باشد، روند روان درمانی مراجع دچار مشکل می شود.
نکته مهم آن است که درمانگر باید از کوشش برای انجام تغییراتی که نیاز وخواست درمانجو نبوده و مدنظر خود اوست، خودداری کند، چرا که ممکن است فردافزون بر وسواس و اجبارهای گوناگون شخصیتی، مشکلات جنسی، زناشویی وخانوادگی، افسردگی، اضطراب و وسواس و جبرهای محوریک را نیز داشته باشد. افزون بر شناخت درمانی، سود جستن از فیلم درمانی شناختی، تکنیک های رفتاردرمانی، آرمیدگی (ریلکسیشن)، یوگا و مدیتیشن و دور نگه داشتن مراجع ازالکل و مواد مخدر و محرک در درمان مراجع اهمیت فراوان دارد.
موسیقی درمانی می تواند در روند درمان شخصیت های افسرده (دپرسیو) نقشیبرجسته، بی همتا و بسیار سودمند داشته باشد. مهم است که مراجع با معنادرمانی شناختی و معنویت درمانی به «معنایی پررنگ و برانگیزاننده برایزندگی» دست یافته و طی رفتار درمانی شناختی به «جرات و جسارت متوسط وناکامل بودن» دست پیدا کند. شخصیت افسرده - منتقد در بسیاری از موارد باشخصیت های درخودمانده - تنهایی گزین (اسکیزوئید)، خودشیفته (نارسیسیستیک)،مرزی - آشوبناک (بوردرلاین)، نمایشگر (هیستریونیک)، وسواسی- جبری، وابسته (دیپندنت)، پرهیزمدار - مردم گریز (اوویدنت) و پرخاشگر - منفعل و نیز «بیشفعالی بزرگسالی» آمیخته می شود.
● معیارهای پژوهشی dsm-iv-tr برای اختلال شخصیت افسرده
الگوی ژرف و پایدار شناخت ها و رفتارهای مبتنی بر افسردگی که از آغازبزرگسالی شروع شده و در زمینه های گوناگون وجود داشته باشد، با دست کم پنجمورد از حالات زیر مشخص می شود.
۱) ویژگی های معمول خلق افسرده چیره چون اندوه، دلتنگی، افسردگی، نداشتن شادی و ناخشنودی
۲) درک از خویشتن حول محور باورهای بی کفایتی، بی ارزشی و عزت نفس پایین دور می زند.
۳) نسبت به خود عیب جو و تحقیر کننده است و در همه حال خود را مقصر و گناهکار می داند.
۴) دائم در اندیشه و گمان و مستعد نگرانی است.
۵) منفی کار، عیب جو و نسبت به دیگران نکته بین، نقاد و موشکاف است.
۶) بدبین است.
۷) مستعد احساس گناه یا پشیمانی است.
sajadhoosein
04-01-2011, 11:58
افسردگی-ارتباط آن با نوع تغذیه(مقالات)
بهبود عملكرد داروهاي ضدافسردگي به كمك نوعي مكمل
جام جم آنلاين: افزودن يك مكمل غذايي به بهبود نشانه هاي افسردگي درافرادي كه تحت درمان با داروهاي ضد افسردگي قرار دارند, كمك مي كند.
اس -آدنوزيل - ال - متيونين (SAMe) ماده طبيعي است كه در توليد موادشيميايي مغز شامل سروتونين دخالت دارد. سطوح پايين سروتونين عاملي درايجاد افسردگي است و بسياري از داروهاي آنتي دپرسان غلظت سروتونين راافزايش مي دهند.
اكنون يك گروه تحقيقاتي در بيمارستان عمومي ماساچوست دريافته اند كه SAMe مي تواند به بهبود تاثير آنتي دپرسان ها كمك كند. در اين بررسي 30 بيماركه پاسخ مناسبي به يك داروي بازدارنده جذب مجدد سروتونين نداده بودند, همراه با دارو به مدت 6 هفته از SAMe استفاده كردند.
نيمي از اين افراد بهبود در علائم را گزارش كردند و 43 درصد بهبودي كاملداشتند. در حال حاضر يك بررسي گسترده تر در زمينه مقايسه SAMe و آنتيدپرسان با پلاسبو و آنتي دپرسان در حال انجام است. محققان مي گويند تازماني كه اطلاعات بيشتري در مورد SAMe به دست آيد, بيماران نبايد به صورتخود درماني از آن استفاده كنند.
افسردگي اين افراد بايد كاملا مورد ارزيابي پزشك قرار گيرد و داروي مناسب براي آن تجويز شود.
يك متخصص تغذيه هشدار داد:
رژيم غذايي نامناسب ميتواند زمينهاي براي بروز افسردگي باشد
بدخوري، بيش خوري و کم خوري افراد ضمن پيروي از برنامه غذايي نامناسب، در بروز اختلالات رواني به ويژه افسردگي نقش دارد.
دکتر سيد ضياء الدين مظهري متخصص تغذيه در اين باره به خبرنگار «بهداشت ودرمان» ايسنا واحد علوم پزشکي ايران توضيح داد: افرادي که اضافه وزندارند، گرايش بيشتري به مصرف کربوهيدراتها و چربيها نشان ميدهند، درنتيجه قند خون و ترشح انسولين در بدن آنها افزايش يافته و به داخل سلولهاهدايت ميشود؛ به اين ترتيب کاهش اکسيژن و گلوکز به ويژه در مغز، بروزافسردگي در اين افراد را در پي دارد.
وي همچنين، با اشاره به بيماران مبتلا به بي اشتهايي عصبي اظهار كرد: اينبيماران به دليل اينکه فکر چاق بودن آزارشان ميدهد، از برنامه غذايينامطلوبي پيروي ميکنند و با حذف مواد مغذي مورد نياز بدن همچون ويتامين b ، اسيد فوليک و ..... که در ترشح ماده سروتونين مغز و ايجاد نشاط نقشدارند، موجب بروز علائم افسردگي در خود ميشوند.
وي به افراد توصيه کرد: در صورت داشتن رژيم غذايي متنوع شامل انواعميوهجات، سبزيجات، حبوبات، پروتئينهاي گياهي، دامي و دريايي و نيز دورياز برنامه غذايي واحد، 50 ماده حياتي مورد نياز بدن تامين خواهد شد؛ بهاين ترتيب خستگي، خواب آلودگي و افسردگي به سراغ شما نمي آيد.
دکتر مظهري در پايان خاطرنشان کرد : مغزها ( بادام، پسته، گردو )، ماهي وميگو حاوي اسيدهاي چرب امگا-3 و انواع ويتامينهاي b1 ، b6 و نياسين ترشحسروتونين از مغز را افزايش داده و موجب شادابي و هوشياري افراد ميشود
sajadhoosein
04-01-2011, 12:06
ويتامينهاي گروه b درمانگر افسردگي و ناراحتيهاي روحي
ويتامينهاي گروه b نه تنها ميتوانند باعث دفاع افسردگي و ساير اختلالات روحي شوند بلكه ميتوانند بدن را در شرايط مناسبي حفظ و نگهداري كنند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، مواد غذايي همچون پنير، گوشت گاو، مرغ، ماهي تن و صدفهاي خوراكي نه تنها حاوي مقادير بالايي پروتئين هستند بلكه از منابع غني ويتامين b12 به شمار ميروند كه به طور فزايندهاي باعث تقويت سلامت روحي ميشود. طي چند سال گذشته، شواهد علمي بسياري بدست آمده است مبني بر اينكه ويتامينهاي گروه b به ويژه b12 و فوليت - ميتوانند افسردگي و ساير مشكلات روحي را بر طرف كنند. مطالعات اخير يك گروه از محققان فنلاندي آخرين مطالعاتي است كه رابطه مستقيم ميان ويتامينهاي b و نگهداري از بدن در حالت مناسب و مطلوب نشان ميدهد. بعلاوه اين پژوهشها نشان ميدهد كه وجود مقادير بالاي ويتامين b12 در جريان خون باعث ميشود كه افراد مبتلا به افسردگي نسبت به روشهاي درماني اين اختلال روحي واكنش موفقيت آميزتري نشان دهند. اگر چه اين پژوهشگران اشاره دقيقي به مكانيسمهاي مغزي كه منجر به بروز اين مزايا ميشود نكردهاند اما موفق به كشف روابطي شدهاند كه نشان ميدهد ويتامينهاي b براي حفظ تعادل شيميايي مغز و حالتهاي روحي نقش ضروري و مهمي ايفا ميكند. اين ويتامينها براي حفظ سلامت سلولهاي عصبي و گلبولهاي خوني ضروري هستند. اين اثرات مثبت اغلب نتيجه واكنشهاي پيچيده بيوشيميايي مغز هستند. ويتامين b12 و فوليت يا همان فوليك اسيد به بدن در دفع هوموسيستين كمك ميكند كه اين ماده يكي از پس ماندههاي مضر حاصل از متابوليسم پروتئين است كه هم چنين ميتواند منجر به بروز بيماريهاي قلبي و سكته شود. ويتامينهاي گروه b همچنين حاوي تركيبات اساسي براي توليد و عملكرد مناسب چندين نمونه از انتقال دهندههاي عصبي شامل دو پامين هستند كه براي تجربه كردن حالتهاي آرامش بخش ضروري است. اما اين تمام ماجرا نيست. فقدان ويتامين b12 يا كوبالامين نيز ميتواند باعث به تاخير افتادن مهارتهاي حركتي و زباني در كودكان ميشود. سال گذشته مركز كنترل و پيشگيريهاي امراض در ايالات متحده هشدار داد كودكاني كه از شير ماداران گياهخوار تغذيه ميكنند و ماداران آنها اغلب از محصولات حيواني تغذيه نميكنند در معرض كمبود ويتامين b12 قرار دارند. محققان فنلاندي همچنين ميگويند كه كمبود اين ويتامين منجر به تشكيل هوموسيستين در خون ميشود كه ظاهرا اين امر باعث تشديد افسردگي ميگردد. ويتامينها گروه b همچنين براي كمك به تبديل كربوهيدراتها به انرژي مورد نياز هستند. آنها به علاوه حساسيت آنتي باديها را سيستم ايمني بدن افزايش ميدهند. به گفته محققان، بياشتهايي و رژيم غذايي نامناسب هر دست به دست هم داده و باعث بروز افسردگي شده و نيز فقدان ويتامين b12 را در پي خواهد داشت. به علاوه ساير ويتامينها از جمله b1 وb6، b2 ،c نيز باعث افزايش تحريكپذيري و افسردگي ميشود.
sajadhoosein
04-01-2011, 12:26
غذاهای ضد افسردگی
بر اساس تازه ترین تحقیقاتی که محققان اسپانیایی روی 4هزار و 211 مرد و 5 هزار و 459 زن انجام دادهاند، مشخص شده است که امکان ابتلا به افسردگی در افرادی که بدنشان حاوی مقادیر مناسبی از فولات و ویتامینهای گروه B (مخصوصا ویتامین B12) است، بسیار کمتر از سایرین ( مخصوصا سیگاریها) می باشد.
سالها پژوهشگران در حال بررسی رابطه ی بین تغذیه و افسردگی بودهاند و طی همین بررسیها فهمیدهاند که آمار افسردگی در منطقه مدیترانه، نسبت به سایر جاهای دنیا کمتر است و این موضوع، اهمیت رژیم مدیترانهای را در پیشگیری از افسردگی نشان می دهد. رژیم مدیترانه ای سرشار از میوهها، انواع مغزها، سبزیجات، حبوبات (مخصوصا عدس) و از همه مهمتر، ماهی می باشد.
دکتر سید ضیاءالدین مظهری، متخصص تغذیه و رژیم درمانی، نقش دو عامل "ژنتیک" و "سبک زندگی" را در ابتلا یا تشدید افسردگی بسیار مهم میداند. او ضمن اینکه گریز از ژنتیک را غیرممکن میداند، میگوید: "همه افراد میتوانند با برقراری تعادل و تنوع غذایی به مبارزه با افسردگی بپردازند؛ مثلا اگر افراد بتوانند سطح سروتونین خونشان را (که یک ماده موثر در ایجاد آرامش و شادابی است) افزایش دهند، گام بزرگی در این زمینه برداشتهاند."
خوردن ماهی
ماهی بخورید تا افسرده نشوید!
دکتر مظهری، ماهی را یکی از منابع دریافت روی، یُد، پروتئین و ویتامینهای گروه B میداند و میافزاید: "مصرف آن دسته از ماهیهایی که حاوی اسیدهای چرب امگا 3 هستند، حس شادابی بیشتری را القا میکند، زیرا امگا 3 باعث کاهش التهاب و نیز ارتجاعی شدن رگها می گردد و در نتیجه خونرسانی به مغز سریع و آسانتر میشود و همه این عوامل در کنار هم آرامش را به ارمغان میآورند."
از طرفی، بر اساس نتایج تازهترین تحقیقات، جوامعی که مردماناش حداقل یک بار در هفته ماهیهای دارای اسید چرب امگا 3 را در رژیم غذایی خود میگنجانند، با روحیهتر و فعالترند و کمتر منزوی و گوشهگیر میشوند.
چای سبز یادتان نرود
تولید و انتشار بیش از حد رادیکالهای آزاد در بدن یکی از عوامل پیری زودرس و اختلال در کارکرد درونی بدن است. مطالعات نشان میدهند که هجوم این رادیکالهای آزاد به مغز، باعث صدمه دیدن سلولها و به هم خوردن نظم و کارکرد آنها و در نتیجه افسردگی افراد میشود. یکی از مهمترین و موثرترین عوامل بازدارنده رادیکالهای آزاد در بدن، آنتیاکسیدانها هستند که به گفته دکتر مظهری، شما میتوانید به راحتی و با مصرف انواع میوهها، سبزیجات و نوشیدنیهایی مثل چای سبز ، مقادیر فراوانی از آنها را وارد بدنتان کنید.
ژاپنیها هم به تازگی تحقیقاتی را روی بیش از 1058 نفر انجام دادهاند و در طی این تحقیق پی بردهاند که احتمال ابتلا به افسردگی در افرادی که روزی 4 فنجان چای سبز مینوشیدند، 44 درصد کمتر از سایرین است.
شاید آهن بدنتان کم شده باشد...
بنابر اظهارات دکتر مظهری، کمخونی ناشی از فقر آهن نیز یکی از عوامل بیحوصلگی، افسردگی، عصبانیت و بدخلق بودن افراد است. وی جبران این کمبود را از طریق مصرف انواع منابع پروتئینهای حیوانی (مثل انواع گوشت قرمز و سفید) میسر میداند و میگوید: "با تامین نیاز آهن بدن، عملکرد مغز هم بهتر میشود و افراد از روحیه بهتری برخوردار خواهند شد."
گوشت سفید را از قلم نیندازید
مصرف غذاهای حاوی پروتئین و البته با کلسترول پایین (مثل گوشت بوقلمون، شترمرغ و مرغ) باعث افزایش سطح اسیدهای آمینه در بدن میشود. با افزایش اسیدهای آمینه در بدن، میزان ترشح سروتونین هم زیاد میشود. هورمونی که نقش بسیار مهمی در کاهش اضطراب و ایجاد حس آرامش در بدن به عهده دارد. بنابراین، سعی کنید که هفتهای چند مرتبه این گروه از خوراكیها را در رژیم غذاییتان بگنجانید.
دکتر مظهری هم معتقد است که وجود کلسترول کم و اسیدهای چرب غیر اشباع در گوشت بوقلمون و شترمرغ ، آنها را به غذایی مناسب برای رفع افسردگی تبدیل کرده است، فقط به شرطی که از سرخ کردن آنها در روغن فراوان بپرهیزید.
مکمل ویتامین d
خواص ویتامین D
این ویتامین هم از آن دسته ریزمغذیهایی است که باعث افزایش سطح سروتونین در مغز میشود.
پژوهشگران دانشگاه تورنتو یکی از دلایل افسردگی مردم در فصل زمستان و کشورهای سردسیر را کاهش سطح ویتامین D در بدن در اثر کاهش نور خورشید اعلام کردهاند.
آنها میگویند که برای جلوگیری از افسردگی در روزهای سرد باید حداقل 600 واحد ویتامین D از طریق مصرف غذاهای حاوی این ویتامین به بدن برسد.
sajadhoosein
04-01-2011, 12:42
غذاهای افسردگی زا
بر اساس تحقیقاتی که به تازگی توسط محققان انگلیسی روی بیش از 3500 نفر صورت گرفته، نتایج جالبی حاصل شده است. در این مطالعه، کلیه افراد دو نوع رژیم غذایی داشتند: یا همه گروههای غذایی شامل میوه، سبزیجات، پروتئین، لبنیات و غلات را میخوردند یا فقط غذاهای فرآوریشده، سرخ کردنی، شیرین و لبنیات پرچرب در فهرست غذاییشان جای داشت. بعد از در نظر گرفتن عواملی مثل سن، جنسیت، تحصیلات، فعالیتهای بدنی و سیگاری بودن یا نبودن، معلوم شد که خطر ابتلا به افسردگی در گروه اول (یعنی آنهایی که از کلیه مواد غذایی استفاده میکردند) در مقایسه با گروه دوم، 28 درصد کمتر بود.
دکتر مظهری هم مصرف غذاهای آماده و سرخ کردنی را به علت دارا بودن مقادیر بالایی از اسیدهای چرب اشباع باعث افزایش LDL (چربی بد خون) و کاهش HDL (چربی خوب خون) دانست و افزود: "حرارت دادن روغن در حین سرخ کردن غذا باعث ایجاد مواد سمی و انتقال آنها به درون مواد غذایی و در نهایت به بدن میشود. با ورود این مواد مضر، کارکرد سیستم ایمنی و دفاعی بدن با مشکل مواجه میشود و همین کاهش کارآیی موجب کاهش استقامت بدن در برابر انواع بیماریهای عفونی و غیرعفونی و حتی افسردگی میشود."
ندا احمدلو
عصاره نعناع در کاهش افسردگی موثر است
به گزارش ایسنا:
نتایج یک مطالعه نشان داد: عصاره نعناع در مقادیر 100 میلیگرم و 200 میلیگرم می تواند به عنوان مکمل درمان در بیماران افسرده موثر باشد.
این مطالعه با هدف تعیین تأثیر عصاره خوراکی آبی ـ الکلی نعناع (درمان مکمل) بر شدت افسردگی بیماران توسط شهلا نجفی دولت آبادی، کارشناس ارشد پرستاری و مربی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج انجام شد.
این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی سه سوکور است که بر روی 120 بیمار مبتلا به افسردگی مراجعهکننده به کلینیک انجام شد.
شدت افسردگی بیماران به کمک پرسشنامه بک سنجیده شد و بیماران به صورت تخصیص تصادفی به پنج گروه مساوی تقسیم شدند. چهار گروه به عنوان آزمون بودند که به ترتیب مقادیر 10، 50، 100 و 200 میلیگرم عصاره خوراکی آبی ـ الکلی نعناع را روزانه به مدت دو ماه دریافت میکردند و یک گروه به عنوان پلاسبو بود که عصاره دریافت نکرد.
یافتههای پژوهش حاکی از آن بود که بالاترین میزان کاهش افسردگی به ترتیب مربوط به نمونههای گروه 100 میلیگرم و200 میلیگرم بود و کمترین میزان کاهش افسردگی بعد از مداخله به ترتیب به نمونههای گروه 50 میلیگرم، گروه پلاسبو و گروه 10 میلیگرم اختصاص داشت.
افسردگی یکی از بیماریهای شایع روانپزشکی و از جمله ناتوان کنندهترین مشکلات بهداشتی ـ روانی در میان جوامع مختلف میباشد. پیشبینی میشود که در سال 2020 میلادی افسردگی به عنوان دومین بیماری شایع پس از بیماریهای قلبی ـ عروقی قرار گرفته و 15 درصد کل بیماریها را شامل شود.
شبدر قرمز در مقابل افسردگي
محققان ميگويند مصرف شبدر قرمز ميتواند سبب کاهش حس افسردگي و اضطراب در زنان يائسه شود.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، افسردگي و اضطراب جزو نشانههاي کلاسيک يائسگي هستند. بررسيهاي محققان بيمارستان عمومي کورنبورگ در اتريش نشان داده است ايزوفلونها يا آنتياکسيدانهاي موجود در شبدر قرمز ميتوانند جلوي ابتلا به اين حالات رواني را بگيرند! محققان پس از زير نظر گرفتن 106 زن يائسه که به طور ميانگين بيش از 40 سال سن داشتند متوجه شدند مصرف 90 روزه مکمل ايزوفلونهاي شبدر قرمز ميتواند تا 80 درصد افسردگي را در آنها کاهش دهد. محققان ميگويند اين ايزوفلونها از آسيب احتمالي نورونها پيشگيري کرده و نوعي مسکن واقعي محسوب ميشوند.جالب است بدانيد شبدر قرمز داراي املاح معدني مانند سيليس، آهن، فسفر، گوگرد، پتاسيم، منيزيم، منگنز، روي، مس، سرب، نيكل و كبالت است که مهمترين خاصيت آن ضد سرطاني بودن است. اين گياه تصفيه کننده خون است و التهابات پوستي و خارش را برطرف کرده و عصاره آبي اين گياه در رفع کک و مک مفيد است. شبدر قرمز در درمان آسم موثر است و مصرف آن راهي براي رفع سرفه، دردهاي عضلاني، درد آرتروز و رماتيسم است. اين گياه مسهل بوده و دل پيچه را برطرف ميکند و به عنوان دارويي مکمل در پيشگيري از بيماريهاي قلبي کاربرد دارد. البته بايد مصرف اين گياه کنترل شده باشد، زيرا مصرف زياد شبدر به دليل دارا بودن اسيد سيانيدريك خطرناک است ولي استفاده متعادل از آن هيچ گونه خطري نداشته و بسيار مفيد نيز است.
sajadhoosein
04-01-2011, 12:51
مصرف شکلات به بهبود خلق در افراد افسرده کمک می کند
نتایج یک تحقیق جدید نشان داده است: افراد مبتلا به افسردگی، بیشتر شکلات میخورند.
دکتر ناتالی رز متخصص دانشگاه کالیفرنیا به همراه دستیاران خود رابطه بین مصرف شکلات و خلق وخوی افراد را در بین ۹۳۱ زن و مرد که از داروهای ضد افسردگی استفاده نمیکردند مورد مطالعه و آزمایش قرار دادند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، شواهد علمی نشان داده است که تمایل افراد به مصرف شکلات در زمان بروز نشانههای افسردگی به مراتب بیشتر است، چون ظاهرا شکلات، خلق آنها را بهبود داده و احساس بهتری در این افراد ایجاد میکند.
در پایان این تحقیقات معلوم شد که افراد افسرده دو برابر بیشتر از افراد سالم شکلات مصرف میکردند. گفتنی است، این یافتهها در بین زنان و مردان شرکت کننده یکسان بوده است.
بر اساس این گزارش، همه ما در طول زندگی در دورههای کوتاه یا طولانی مدت احساس غم و اندوه را خصوصا در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن آن تجربه کردهایم و قادر به مقابله با این حوادث هستیم. اما زمانی که این اندوه، بیش از اندازه و پایدار و عمیق باشد، ممکن است منجر به بروز بیماری افسردگی شود.
امروزه علم شناخت فعل و انفعالات بیوشیمیایی در مغز یا تغییرات شیمیایی در مسیرهای عصبی که اصطلاحا انتقال دهندههای عصبی نامیده میشوند، در ایجاد آثار بیماری افسردگی نشان داده است که این تغییرات شیمیایی خود را بصورت علائمی همچون تغییر خلق، کاهش اشتهاء، تحریک پذیری، خستگی مفرط و بیعلاقگی نمایان میسازد.
گفتنی است، دانشمندان علم ژنتیک نیز ژن خاصی را که عامل بروز این بیماری باشد، معرفی نمیکنند بلکه معتقدند؛ ترکیبی از ژنهای مختلف، شخص را مستعد ابتلا به این اختلال میکند.
نتایج این تحقیق در مجله آرشیو طب داخلی منتشر شده است.
علاقه شديد به مواد شيرين و افسردگي
بسياري از افراد وقتي احساس خوشايندي ندارند، به مصرف کربوهيدرات ها و مواد قندي روي مي آورند.
آيا داشتن يک روز کاري بد و يا بروز کدورت بين شما و دوست تان يا همسرتان مي تواند شما را به سمت مغازه شيريني فروشي و يا خريد تنقلات شيرين و شکلات سوق دهد؟ آيا هر روز بعد از ظهر، به ويژه حوالي ساعت 4 ، مسافتي را رانندگي مي کنيد تا از فروشگاه مورد نظرتان مقداري شيريني و شکلات بخريد؟ و يا بعد از آمدن از سر کار، به سوي کابينت هاي آشپزخانه براي يافتن يک خوراکي شيرين حمله ور مي شويد؟
اگر موارد بالا در شما صدق مي کند، بهتر است بدانيد که فقط شما اين گونه نيستيد. بسياري از افراد هنگام ناراحتي ، افسردگي و خستگي به مصرف کربوهيدرات ها به ويژه نان ، بيسکوييت هاي شيرين ، بستني و ديگر خوراکي هاي شيرين روي مي آورند.
به گفته برخي از متخصصين تغذيه، اشتياق به مصرف کربوهيدرات ها بخشي از زندگي روزانه ي برخي افراد شده است و تحقيقاتي در زمينه ارتباط بين مصرف کربوهيدرات ها و حالات روحي- رواني افراد صورت گرفته است.
مطالعات گذشته درباره ي مصرف کربوهيدرات ها و افسردگي نشان مي دهند که بين کاهش مقدار هورمون سروتونين (هورمون ضد افسردگي و آرامش دهنده) در بدن و علاقه به خوردن کربوهيدرات ها ارتباط مستقيمي وجود دارد. از مشخصه هاي کاهش اين هورمون، بروز افسردگي و نيز عدم تمرکز فکري است.
البته برخي از متخصصين نيز در مورد ارتباط بين افسردگي و مصرف کربوهيدرات ها، دچار ترديد هستند.
بررسي هاي متخصصين همچنين نشان مي دهد که اشتياق به خوراکي هاي شيرين، گاهي به دليل عادتي است که براي افراد در طي سال ها به وجود آمده و ترک آن مانند ترک هر عادت ديگري، سخت است.
عوامل تاثير گذار در اشتياق به کربوهيدرات ها کدامند؟
همانطور که در بالا گفته شد متخصصين معتقدند اشتياق به کربوهيدرات ها با کاهش مقدار هورمون سروتونين در بدن مرتبط است. بررسي هاي نشان مي دهد بسياري از افراد، هر روز در ساعات بين 3/30 تا 5 بعد از ظهر ، تمايل به مصرف کربوهيدرات دارند. به نظر مي رسد سنت قديمي مصرف چاي و قند (يا شيريني) هنگام عصر ، براي رفع نياز بدن به مواد قندي بوده است که يک پديده طبيعي عصبي- شيميايي است.
در نقطه مقابل، گروه ديگري از پژوهشگران معتقدند ارتباطي بين حالات روحي و مصرف کربوهيدرات ها وجود ندارد و ممکن است به دليل خسارات مالي و يا ناکامي در فعاليت هاي روزمره، فرد غمگين و ناراحت باشد. به عبارتي ناراحتي شما منشاء خارجي داشته باشد و صرفا به علت کاهش هورمون سروتونين نباشد .علاوه بر اين ممکن است که يک علت خارجي، موجب کاهش سطح سروتونين خون گردد و به دنبال آن اشتياق به کربوهيدرات ها و مواد قندي در فرد بروز کند.
اشتياق به مواد قندي در اثر عادت
برخي شواهد حاکي از آن است که اشتياق به کربوهيدرات ها، شايد نوعي عادت غذايي باشد که قبلا در فرد به وجود آمده است؛ مثلا ممکن است خانمي اين عقيده را داشته باشد که عصبانيت، احساس معقولي نيست و مي بايست آن را به وسيله خوردن شيريني جات از بين برد، زيرا در کودکي يا خودش از چنين روشي استفاده مي کرده و يا والدين او سعي مي کردند با دادن خوراکي هاي شيرين ، وي را از ناراحتي درآورند.
هم چنان که خيلي از افراد، دليل استفاده ي مکرر و زياد از مواد قندي را، رهايي از ضعف عمومي بيان مي کنند. ولي ذکر اين نکته مهم است که استفاده از مواد شيرين، اگرچه در کاهش ضعف بدن براي مدت کمتر از نيم ساعت مفيد است، ولي پس از آن به دليل ترشح انسولين، کاهش مجدد قند خون و ضعف بيشتر را به همراه خواهد داشت و در نهايت، باعث مصرف بيش از حد مواد قندي و دريافت زياد انرژي خواهد گرديد.
ميل زياد به مواد قندي در اثر رژيم لاغري
علاقه زياد به مصرف کربوهيدرات ها مي تواند در اثر رژيم هاي لاغري باشد.
مطالعات گذشته نشان داده اند که افراد علاقمند به کربوهيدرات مي توانند کالري بيشتري دريافت کنند. آنها مي توانند نسبت به افراد عادي، روزانه بيش از 800 کيلوکالري غذاي بيشتر بخورند، در حالي که اغلب آنها دچار چاقي و اضافه وزن هستند و برخي از آنها توانسته اند با راهکارهايي مثل : افزايش فعاليت بدني ، کمتر غذاخوردن در وعده هاي اصلي غذايي و مصرف کربوهيدرات هاي کم چرب مانند ذرت بوداده، وزن خود را کنترل کنند.
اما جالب است بدانيد برخي از افرادي که از رژيم هاي لاغري با مواد شيرين کم استفاده مي کنند، پس از مدتي به مصرف کربوهيدرات ها تمايل زيادي پيدا مي کنند، به ويژه آنهايي که از رژيم هاي پُر پروتئين و کم کربوهيدرات پيروي مي کنند (مثل رژيم اتکينز). اين يک پيغام طبيعي بدن است که نشان مي دهد بدنتان به کربوهيدرات بيشتري نياز دارد و يک ميل غير طبيعي محسوب نمي گردد.
استفاده از مواد شيرين، روشي براي خوددرماني افسردگي
به نظر مي رسد برخي افراد که حالت افسردگي کمي دارند، از روش خوددرماني به وسيله غذا استفاده مي کنند.
محققين برخي زنان چاق را که علاقه زيادي به مصرف کربوهيدرات ها داشتند، مورد بررسي قرار دادند. در اين تحقيق به زنان گفته شد بين يک نوشيدني غني از پروتئين (مثل شير) و يک نوشيدني غني از کربوهيدرات (مثل نوشابه) ، يکي را انتخاب کنند.
نتايج تحقيق نشان داد که وقتي زنان در بدترين حالات روحي قرار داشتند، نوشيدني کربوهيدراتي را بيشتر از نوشيدني پروتئيني انتخاب مي کردند. به علاوه نوشيدني حاوي مواد قندي، حالات روحي آنان را بهتر مي کرد.
خوردن کربوهيدرات منجر به بهبود حالات روحي در افراد علاقمند به کربوهيدرات براي مدت 20 دقيقه مي گردد، زيرا با خوردن کربوهيدرات، بدن سروتونين بيشتري را مي سازد. سروتونين هورمون ضد افسردگي و نشاط آور است که وقتي شاد هستيد، در بدنتان ترشح مي شود. لذا مصرف کربوهيدرات مي تواند تلاشي براي رفع افسردگي محسوب شود.
دکتر حميدرضا فرشچي
متخصص تغذيه - فوق تخصص ديابت و چاقي
sajadhoosein
05-01-2011, 08:55
خوشاشتها هستم پس افسرده نیستم!
تاثیر خوراکیها بر خلق و خوی آدمها
وقتهایی که افسرده و غمگین هستید، هوس خوردن چه غذایی میکنید؟ بعضیها این جور مواقع اشتهایشان کور میشود؛ بعضیها هم برعکس به بهانه اضطراب و افسردگی حسابی از خجالت شکمشان در میآیند. قدیمیها میگویند وقتی آشفتهاید گل گاوزبان بخورید، اعصابتان آرام میشود؛ وقتی افسردهاید عرق بیدمشک بخورید؛ اگر هم میخواهید شاد و سرخوش شوید چای زعفران نوش جان کنید...
بعضی از تحقیقات علمی جدید هم تأثیر مثبت برخی از خوراکیها مثل بستنی و شکلات را روی روحیه افرادی که به این خوراکیها علاقه دارند ثابت کردهاند اما آیا اصلا خوراکیها میتوانند روی حالات روانی آدمها تأثیر بگذارند و اگر جواب مثبت است، کسانی که از افسردگی رنج میبرند با رعایت کدام رژیم غذایی میتوانند شدت آن را کاهش دهند؟
آدمهای خوشاشتها و شکمو همیشه از خوردن غذاهای مورد علاقهشان احساس خوبی دارند. تأثیر غذا روی روحیه این افراد را بیشتر میگذاریم به حساب لذتی که از غذا خوردن میبرند ولی واقعیت این است که موادغذایی روی خلق و خوی افراد تأثیر مشخص و ثابتشدهای دارند.
دکتر سیدضیاءالدین مظهری؛ متخصص تغذیه و رژیم درمانی، معتقد است که با تغییر سبک زندگی امروزین، ذایقه افراد هم تغییر کرده و بیشتر به سمت غذاهای آسان و در دسترس و مواد غذایی فرآوریشده متمایل شده است: «فعالیت و تحرک بدنی مردم شهرنشین هم به حداقل رسیده و بدخوری، بیشخوری و تکخوری نه تنها تغییراتی در اندام افراد به وجود آورده بلکه با گسترده شدن گرسنگیهای پنهان ناشی از عدم دسترسی به ریزمغذیهای مختلف، تغییرات چشمگیری در خلق و خوی افراد به وجود آمده است. استرس، اضطراب، افسردگی، پرخاشگری و میل به تهاجم و تخریب در کودکان و بزرگسالان نتیجه عدم تعادل در ترکیبات مواد غذایی مصرفی است.»
اینطور که دکتر مظهری میگوید میل و گرایش روزافزون افراد به مصرف مواد قندی هم از عوارض همین سبک زندگی غلط است که به ایجاد حالتهای افسردگی دامن میزند: «گرایش به مصرف هرچه بیشتر کربوهیدراتهای تصفیه شده در قالب انواع شکلات، شیرینی، بستنی، آبنبات و نوشابهها موجب تحریک هرچه بیشتر پانکراس و ترشح سریع انسولین میشود. این هورمون مهم باعث هدایت قند و مولکولهای انرژیزای دیگر به داخل سلولها و افت قندخون و فشارخون میشود. در نتیجه شخص دچار بیحوصلگی، کمطاقتی و خوابآلودگی شده و میل و هوس بیشتری به دریافت مواد قندی پیدا میکند. از طرف دیگر در صورت عدم دریافت میانوعده و طولانی شدن فاصله وعدههای غذایی به خصوص در کودکان که ذخایر گلیکوژنی کمتری دارند، این افت سریعتر اتفاق میافتد و حتی موجب افت تحصیلی و عدم تمرکز آنها میشود.»
● کمبودهای موثر
اما کمبود کدام مواد غذایی در ایجاد افسردگی نقش دارد؟ دکتر مظهری میگوید: «پروتئینها نقش موثری در فعالیتهای سلولی دارند و کمبودشان زمینه ایجاد خستگی، بیحالی و سستی را فراهم میکند. انواع گوشتهای قرمز، سفید، تخممرغ، لبنیات، حبوبات، سویا و آجیل منابع خوب پروتئین هستند که متأسفانه مصرفشان در میان مردم روز به روز در حال کم شدن است. ویتامین c، بیوتین و ویتامینهای گروهB، به خصوص ویتامین B۶ هم از جمله ویتامینهای ضداسترس هستند که به خاطر گرایش به موادغذایی فاقد این ریزمغذیها، امروزه ذخایر این مواد در بدن افراد کم شده و عوارض عصبی و افسردگی مثل خستگی و خمودگی و بیحوصلگی در آنها بیشتر دیده میشود.» کمبود املاح معدنی مثل ید، منیزیم، آهن و روی هم با تأثیر منفی روی سیستم عصبی موجب کمطاقتی، افسردگی و خستگی میشود.
● شادیآفرینهای پیشنهادی
شما میتوانید با مصرف بعضی از موادغذایی میزان افسردگیتان را به حداقل برسانید. مثلا مصرف ماهی بیش از دوبار در هفته، خطر بروز افکار خودآزاری و میل به خودکشی را نزدیک به ۴۰ درصد کاهش میدهد. دکتر مظهری میگوید: «ماهی به خاطر داشتن اسیدهای چرب امگا۳ و ویتامینهای گروه B به ساخته شدن سروتونین که مادهای شادیبخش است کمک میکند.» خاویار هم یکی از غذاهای گرانقیمت ضداسترس است که به خاطر داشتن پروتئین، آهن و امگا۳ در جلوگیری از بروز افسردگی نقش موثری دارد. دکتر مظهری میگوید: «سبزیجاتی مثل قارچ، ذرت، کلمسفید و کلمبروکلی به خاطر داشتن منابع غنی ویتامین و مواد معدنی در تقویت اعصاب، ایجاد حس طراوت و جوانی و رفع اندوه و اضطراب تأثیر گذارند. هویج و گوجهفرنگی هم مسکن اعصاب و آرامبخشاند. کاهو ترکیبی آرامشبخش دارد و از تنشهای عصبی و اختلالات خواب جلوگیری میکند. فلفلدلمه هم به خاطر داشتن بتاکاروتن و اسیدفولیک و پتاسیم در کاهش استرس میتواند موثر باشد. سیبزمینی و کرفس هم در بهبود حالتهای روانی نقش دارند.»
سیر از دیگر سبزیجات موثر در خلق و خو است که به خاطر افزایش تولید سروتونین سبب کاهش افسردگی میشود. ریحان آرامبخش و ضدافسردگی بوده و به خصوص برای افرادی که با تغییر فصل دچار اختلالات خلقی میشوند، مفید شناخته شده است. نعناع، جعفری و پیاز هم خاصیت آرامبخشی دارند.
انواع مغزها و دانهها مثل تخمه و آجیل، به خصوص دانه کنجد به خاطر داشتن پروتئین، کربوهیدرات و مواد معدنی مثل آهن در ایجاد حالتهای روحی مثبت تأثیر زیادی دارند.
و اما میوههای ضدافسردگی کداماند؟ در صدر گروه میوههای آرامبخش، مرکبات قرار دارند که با حفظ اعصاب در برابر صدمات ناشی از رادیکالهای آزاد و رهایی از فشارهای روانی، اضطراب و بیخوابی را کاهش میدهند.
دکتر مظهری خوردن توتفرنگی، سیب، انار، انگور و آناناس را به افرادی که مستعد افسردگی هستند توصیه میکند و میگوید: «سیب سرشار از انواع ویتامینها و مواد معدنی مثل آهن، منیزیم، کلسیم، پتاسیم، تانن و فیبر است که مصرف روزانهاش علاوه بر اثرات آرامبخش در کاهش فشارخون و تقویت فکر و اندیشه موثر است. انار هم سرشار از انواع ویتامینها و آهن بوده و به همین دلیل خونساز نامیده میشود، این میوه هم شادیبخش است.»
sajadhoosein
05-01-2011, 09:05
افسردهها كشمش بخورند
جام جم آنلاين: متخصصان تغذيه معتقدند خوردن چند عدد كشمش در روز به تقويت حافظه كمك كرده و افراد را از ابتلا به بيماري آلزايمر مصون ميدارد.
همچنين فيبر زياد در كشمش به كاهش كلسترول و بهبود عملكرد رودهها كمك ميكند. در كنار آن پتاسيم را ميتوان نام برد كه موجب كاهش فشارخون و جلوگيري از دفع مايعات بدن ميشود و به ميزان كافي در كشمش وجود دارد.
همچنين سلنيوم در كشمش براي پوست عالي است. همچنين مقاديري از ويتامينهاي a و b در كشمش موجود است كه نياز بدن را به اين گروه ويتاميني تامين ميكند.
چون اين ماده غني از كالري است، براي كساني كه مبتلا بهافسردگي، دلشوره، تشويش و مشكلات عصبي هستند، بسيار مناسب است.كشمش همچنين تقويتكننده بدن است و اگر آن را مانند چاي دم كنيد و بنوشيد، براي نرم كردن سينه و درد گلو مفيد است.
پیش بینی آمار بیشتر افسردگی در 20 سال آینده نسبت به سایر بیماریها
سازمان بهداشت جهاني ( who ) ، پيش بيني کرد، طي ۲۰ سال آينده افسردگي در مقايسه با ساير بيماريها، تعداد افرادي بيشتري را مبتلا خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از بی بی سی ، براساس اعلام سازمان بهداشت جهاني ( who ) ، افسردگي بزرگترين بار سلامتي بر جامعه از نظر اقتصادي و اجتماعي خواهد بود.
اين سازمان افزود: با اين حال بيشتر کشورهاي در حال توسعه کمتر از دو درصد بودجه ملي خود را صرف سلامت روان مي کنند.
اين هشدار سازمان بهداشت جهاني در نخستين نشست جهاني بهداشت رواني که در آتن پايتخت يونان برگزار مي شود اعلام شد.
آمارهاي سازمان بهداشت جهاني نشان مي دهد، در حال حاضر بيش از ۴۵۰ ميليون نفر که اغلب آنها در کشورهاي در حال توسعه زندگي مي کنند بطور مستقيما به اختلالات و يا ناتواني هاي رواني مبتلا هستند.
نشست پنج روزه در آتن اين فرصت را فراهم مي آورد تا به آنچه برگزار کنندگان، آن را بحران در بهداشت رواني جهاني مي خوانند رسيدگي شود.
“شکهار ساکسنا” از بخش بهداشت رواني سازمان بهداشت جهاني گفت: آمارهاي اين سازمان به وضوح نشان مي دهد که بار ناشي از افسردگي رو به افزايش است،
بطوري که افسردگي در سال ۲۰۳۰ به تنهايي بزرگترين بار بهداشتي را بر جامعه تحميل خواهد کرد.
مفهوم علمي “بار” به معناي سالهاي از دست رفته زندگي ناشي از مرگ زودهنگام و يا ناتواني شديد به دليل يک بيماري خاص و در اين مورد افسردگي است.
دکتر ساکسنا مي گويد: افسردگي نسبت به بيماريهاي نظير سرطان و ايدز که هراس زيادي از آنها وجود دارد، بسيار شايعتر است.
به گفته وي مي توان افسردگي را “همه گيري خاموش” ناميد چرا که اين بيماري بيشتر تشخيص داده مي شود، در همه جا هست و احتمالا وقتي که ساير بيماري ها کاهش يابد اين بيماري افزايش مي يابد.
افزايش بار بهداشتي براي کشورهاي در حال توسعه، مشکل خاصي ايجاد مي کند، چرا که اين کشورها منابع کمتري براي سلامت رواني دراختيار دارند.
رييس بخش بهداشت رواني سازمان بهداشت جهاني افزود: آماري داريم که نشان مي دهد افسردگي در کشورهاي فقيرتر در مقايسه با کشورهاي ثروتمند و حتي افراد فقير کشورهاي ثروتمند بيشتر است.
با اين حال کشورهاي پردرآمد ۲۰۰ برابر کشورهاي کم درآمد براي بهداشت رواني، منابع خود را اختصاص مي دهند.
sajadhoosein
05-01-2011, 09:18
اصول راهنمای جدید برای درمان افسردگی
اصول راهنمای جدید افسردگی که انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر کرده است، بر رویکرد درمانی شخصیشده برای هر بیمار متمرکز است و توصیههایی برای شوکدرمانی و سایر گزینههای درمانی از جمله ورزش برای افرادی دارد که با دارو افسردگی آنها بهبود پیدا نمیکند.
به گزارش رویترز این اصول راهنما را روز جمعه اول اکتبر بوسیله انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شد، اولین تجدیدنظر در درمان افسردگی پس از بیش از یک دهه است.
دکتر آلن گلنبرگ، روانپزشک مقیم آریزونا که سرپرست گروهی از کارشناسان بود که این اصول راهنما را نوشتهاند، گفت: "فرآیند فشرده 5 ساله بازبینی، مباحثه و تجدیدنظر در این اصول راهنما مراقبت از بیماران را بهبود خواهد بخشید."
او افزود:"امیدواریم این اصول راهنما برای بیماران فراوانی به زندگی بهتری منجر شود."
این هیئت کارشناسی بیش از 13000 مقاله علمی را که در فاصله سالهای 1999 تا 2006 منتشر شد بود مورد بررسی قرار دادند تا پیشنویس این اصول راهنمای جدید را بنویسند.
از جمله تغییراتی که این پژوهشگران در درمان افسردگی پیشنهاد کردهاند، به این موارد میتوان اشاره کرد:
* پزشکان باید از یک مقیاس درجهبندی برای ارزیابی وضعیت بیمارانشان استفاده کنند و درمان را متناسب با شدت علائم تجویز کنند. پزشکان میتوانند از راهبردهای گوناگون درمانی مانند دارودرمانی،تشویق به انجام رفتارهای سالم، ورزش و رواندرمانی استفاده کنند.
* این اصول راهنما در افرادی که به طور مکرر به دارودرمانی پاسخ نمیدهند، توصیه میکند از درمان با شوک برقی (الکتروشوک تراپی) استفاده شود، که اغلب دادههای علمی از استفاده از آن پشتیبانی میکنند.
* همچنین توصیههایی برای استفاده از درمانهای جدیدتر شده است، از جمله تحریک مغناطیسی فراجمجمهای (TMS) که از میدانهای مغناطیسی به شدت متمرکزشده ضربان دار برای بازیابی کارکرد و تحریک بخشهای از مغز که به افسردگی مربوط هستند، استفاده میکند. دستگاه شرکت خصوصی Neurotronics به نام NeuroStar بوسیله سازمان غذا و داروی آمریکا برای این منظور در سال 2008 مورد تایید قرار گرفت.
* این پژوهشگران همچنین استفاده از شیوه تحریک عصب واگ را توصیه میکنند که در آن یک وسیله ساخته شده بوسیله شرکت Cyberonics مورد استفاده قرار میگیرد. این وسیله تحریک الکتریکی به عصب واگ - عصب بزرگی که مغز را به اندامهای داخلی مربوط میکند- وارد میکند.
* این اصول راهنما ورزش منظم را نیز برای بهبود افسردگی توصیه میکند. بررسیها نشاندادهاند که ورزش میتواند علائم افسردگی را به خصوص در سالمندان یا افراد دچار بیماریهای پزشکی مزمن بهبود بخشد.
* این پژوهشگران استفاده مکررتر از درمان دارویی نگهدارنده را به خصوص در افرادی که احتمال دارد افسردگیشان عود کند، توصیه میکنند. این توصیه به خصوص برای بیمارانی مهم است که دست کم سه حمله افسردگی قبلی داشتهاند یا مبتلا به بیماریهای مزمن هستند.
مراکز کنترل و پیشگیری بیماری آمریکا در یک گزارش جداگانه که روز پنجشنبه منتشر شد، اعلام کرد که 9 درصد آمریکاییان بزرگسال مورد پرسش قرار گرفته در سالهای 2006 و 2008 علائم فعلی افسردگی داشتند، از جمله 3.4 درصد که دارای علائم افسردگی عمده - داشتن پنج تا تعداد بیشتری نشانه افسردگی دست کم برای دو هفته- بودند.
بر اساس این گزارش در مجموع افسردگی بیش از 13میلیون نفر از بزرگسالان آمریکایی را در هر سال مبتلا میکند و میلیاردها دلار زیان به خاطر هزینههای درمانی، از دست رفتن بهرهوری،غرامت کارکنان و مرگ و میر به جا می گذارد
sajadhoosein
05-01-2011, 09:24
مانیا(mania)
مانیا سندرمی درست برخلاف جهت افسردگی است و به عنوان قسمتی از اختلال دو قطبی (bipolar disorder) شناخته می شود. در این بیماری حملات مانیا و افسردگی دیده می شود.
تظاهرات بالینی
تظاهرات اصلی مانیا عبارتند از سرخوشی (elation) , تحریک پذیری , پرکاری و عقاید خود مهم انگاری(self -important ideas)
خلق بالابصورت شادی , افکارمثبت بیش از حد(undue optimism) و خوشحالی سرایت کننده تظاهر می کند .و گاهی اوقات
به صورت تحریک پذیری خود را نشان می دهد. خلق در طول روز تغییر می کند هر چند که مانند افسردگی شدید تغییرات منظمی ندارد. گاهی اوقات شادی مفرط با دور های کوتاه و ناگهانی افسردگی همراه می شود.
ظاهر بیمار منعکس کننده خلق اوست بیمار لباس های روشن می پوشد و با شدت یافتن بیماری ظاهر بیمار نامرتب به نظر میرسد.
بیماران مانیک بیش از حد فعال می باشند(over active) که منجر به خستگی جسمی می شود. همچنین به آسانی کارها را ناتمام رها می کنند و کار دیگری را شروع می کنند( معادل distractible)
خواب غالبا کاهش و اشتها افزایش می یابد و تمایل زیاد جنسی وجود دارد. بیمار زیاد و سریع صحبت می کند که نشان دهنده سرعت بالای تفکر است که فشار کلام (pressure of speech) نامیده می شود. و با شدید شدن سرعت تفکر , پرش افکار(flight of idea) ایجاد می شود
افکار خود بزرگ بینی (grandios) شایع است. بسیاری از بیماران ولخرج می شوند. مثلا ممکن است خود را یک پیغمبر و یا متخصص جهت راهنمائی سران کشور بداند. گاهی اوقات دچار هذیان گزند و آسیب می شود و فکر می کند دیگران به دلیل اهمیت ویژه او قصد توطئه علیه او را دارند. هذیان انتساب (refrences) و passivity feeling ممکن است ایجاد شود. هذیان ها اغلب با گذشت زمان تغییر می کنند.
توهم هم در موارد شدید ایجاد می شود که با خلق هماهنگ است و در طول زمان دچار تغییر می شود.
بینش(insight ) همواره مختل است بیمار دلیلی برای جلوگیری از افکار خود بزرگ بینی یا محدود کردن ولخرجی خود نمی بیند. بندرت خود را بیمار می داند و نیازی به درمان احساس نمی کند. مانیا هم به سه نوع خفیف , متوسط و شدید طبقه بندی می شود
مانیای خفیف : افزایش فعالیت بدنی و تکلم , خلق متغییر و ولخرجی وجود دارد
مانیای متوسط: فعالیت زیاد به همراه فشار کلام و تکلم سازمان یافته ( disorganised speech ) , خلق یوفوریک که با کلام دوره های بی قراری و افسردگی قطع می شود و افکار خود بزرگ بینی ممکن است هذیانی شوند.
مانیای شدید: فعالیت شدید غیر قابل کنترل و افکار در هم ریخته و هذیان عجیب و غریب (bizarre) می شوند و توهم هم به وجود می آید. ندرتا بیمار بدون حرکت و گنگ می شود (manic stupor)
sajadhoosein
05-01-2011, 09:30
فاز مانیک
افرادیکه در فاز مانیا (سرخوشی) قرار دارند حالت انبساط خاطر، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش احترام به نفس، افکار بزرگ منشانه دارند.
فرد مانیا در بسیارى از افسانه هاى قدیمى شخصیتى ریشه دار است که با رفتارى دیوانه وار، چشمانى خیره و حرکاتى نمایشى و پر آب و تاب مشخص مى گردد. دوره هاى شیدایى در مقایسه با افسردگى فراوانى کمترى دارند.
یک دوره مشخص خلق غیر طبیعى و مستمراً بالا، توام با احساس خودبزرگ بینى، یا تحریک پذیر که حداقل یک هفته طول مى کشد.
٢- وجود ٣ یا بیشتر از علائم زیر :
الف) افزایش احترام به نفس یا خودبزرگ بینى
ب) کاهش نیاز به خواب (مثلاً ٣ ساعت خواب بر ایشان کافى است)
ج) حرافتر از معمول یا احساس فشار براى صحبت مستمر.
د) پرش افکار یا تجربه ذهنى سبقت جوئى افکار.
ه) پریشانى حواس (به راحتى محرکهاى بى اهمیت خارجى توجه شان را جلب مى کند)
و) افزایش رفتار هدفدار (اجتماعى، شغلى، تحصیلى، فعالیت جنسی) یا تحریک روانى – حرکتى.
ی) درگیرى مفرط با فعالیتهاى لذت بخشى که احتمال نتایج دردناک آن زیاد است، مثل ولخرجى بى مهابا ، یا سرمایه گذاریهاى حرفه اى جاهلانه.
بیماران مانیک خلق بالا دارند، تحریک پذیر بوده و زود از کوره در مى روند، حالت نشئه دارند، ممکن است براى افراد ناآشنا گمراه کننده بوده و جنبه عادى جلوه نماید، اگر در رسیدن به خواسته هایش به مانع برخورد کند پرخاشگرى مى کنند، تمایل به پوشیدن لباسهاى با رنگهاى روشن و ناهماهنگ و بستن زیورآلات دارند، مشغله ذهنى با افکار مذهبى، سیاسى، مالى، جنسى، با دادخواهى دارند.
بیماران مانیک هیجان زده، پرحرف و گاهى سرگرم کننده و بیش فعال هستند، سطح تحمل آنها پائین است و خیلى زود ممکن است به خشم و رفتار خصمانه منجر گردد. طرز تکلم این افراد معمولاً بلند، سریع، و زیاد مى باشد بطور فهم آن براى شنونده مشکل بوده و نمى توان صحبت کردن آنها را قطع کرد، هر چه شدت بیمارى بیشتر باشد این نکته شدیدتر در بیمار دیده مى شود. قدرت تمرکز پائین است، و در هنگام صحبت معمولاً از این شاخه به آن شاخه مى پرند.
هذیان و توهم ممکن است پیدا کنند. حواسشان زود پرت مى شود، خود بزرگ بینى و اعتماد به نفس دارند.
حافظه این افراد آسیب نمى بیند. حدود ٧٥ درصد آنان مهاجم و تهدید کننده هستند. احتمال خودکشى و دیگرکشى در این افراد نیز وجود دارد.
ولخرجى مى کنند و وسایل خود را ممکن است به دیگران ببخشند. دروغگویى و فریبکارى در آنان شایع است.
وقوع شیدائى لازمه تشخیص اختلال دو قطبى است
نشانههای دورههای مانیایی
نشئه، احساس سرخوشی یا تحریکپذیری. بیمار ممکن است حال خوشی داشته باشد و حتی در صورت بروز اتفاقاتی که به طور معمول باعث ناراحتی میشود نیز در همان حال باقی بماند. برای مثال، یک کودک ممکن است حتی هنگامی که در دفتر مدرسه منتظر توبیخ شدن است نیز شاد و خوشحال باشد. در خلال دوره مانیایی، کودکان و نوجوانان معمولاً بیشتر از بالغین تحریکپذیرند و رفتارهای مخرّب بروز میدهند.
اعتماد به نفس فوقالعاده، احساس بلندپروازی یا اطمینان غیرواقعی.
بیمار معمولاً احساس خوبی درباره خودش دارد و فکر میکند که دنیا را در اختیار دارد. کودکان ممکن است حس کنند که مثلاً از طریق امکان پرواز کردن یا زیرپا گذاشتن قوانین و مقررات، میتوانند منطق حاکم را شکست دهند.
نیاز کمتر به خواب. بیمار ممکن است تنها پس از چند ساعت خواب، با احساس رفع خستگی بیدار شود. کودکان ممکن است شبها تا دیروقت بیدار بمانند ولی صبحها به سختی از خواب برخیزند.
تند حرف زدن، بیش از حد معمول حرفزدن یا احساس نیاز به تداوم صحبت کردن.
بیمار ممکن است بسیار حرّاف باشد و بلند یا خیلی تندتند صحبت کند.
«جوشش» ایدهها، احساس مسابقه گذاشتن افکار با یکدیگر، حواسپرتی یا نگرانی. بیمار ممکن است به آسانی بیقرار یا دچار حواسپرتی شود. به سرعت ممکن است افکارش را از چیزی به چیز دیگر متمرکز کند و در حرف زدن نیز مرتباً موضوع صحبت را عوض کند.
افزایش فعالیتهای هدفمند.
کارایی بیمار ممکن است افزایش یابد.
رفتار پرخاشگرانه یا ناخوشایند. بیمار ممکن است کنجکاو (فضول) یا پرخاشگر به نظرآید. کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند ممکن است در اوج دوران مانیایی به همسن و سالان یا اعضای خانواده خود به طور فیزیکی حملهور شوند. این امر آنها را از برقراری یک رابطه پایدار و محکم باز میدارد.
کودکان همچنین ممکن است به هنگام تنبیه یا وقتی که به آن ها «نه» گفته میشود بسیار خشمگین و عصبانی شوند.
ناآگاهی نسبت به وضعیت خود. چون بیمار حس خوبی دارد و معمولاً از کارایی بیشتری هم برخوردار است غالباً از غیرعادی بودن وضعیت خود ناآگاه است یا آن را انکار میکند.
لذت جویی بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن، رفتار بیپروا یا قدرت تشخیص و قضاوت ضعیف. بیمار ممکن است درگیر رفتارهای جنسی پرخطر، سوء مصرف مواد (دارو) و رفتارهای مشابه دیگر شود.
رفتارهای جنسی پرخطر در بالغین به صورت روابط جنسی و در کودکان به صورت به کاربردن الفاظ رکیک یا لمس نامناسب اعضای بدن خود یا دیگران، روی میدهد. کودکان دوقطبی همچنین ممکن است اقدام به رفتارهای بیباکانه و بیپروا نمایند.
افسردگی حاد، شایعترین الگوی رفتاری در اختلال دوقطبی است. تقریباً تمام بیماران حداقل یکبار در طول زندگی خود دچار آن شدهاند..
sajadhoosein
05-01-2011, 13:24
شیدایی
افزایش انرژی؛ سرخوردگی و نئشگی در بیمار
▪ بیمار صبح زودتر و زودتر از خواب برمی خیزد (در مواردی بیمار ممكن است حتی ۴-۳ روزنخوابد)
حواس بیمار خیلی زود از یك كار پرت میشود و بسیار بیقرار است (امكان دارد این مسأله باعث كاهش بازده كاری شود). فرد پروژههای جدید را با اشتیاق فراوان آغاز میكند، ولی ندرتاً آنها را به پایان میبرد.
▪ امكان دارد بیمار شروع به ولخرجی كند.
▪ امكان دارد بیمار شریكهای جنسی متعدد اختیار كند.
▪ بیمار اغلب تحریكپذیر است و دچار حملات عصبانیت میشود.
▪ صحبت كردن بیمار سریع، خشن، و غیرمنطقی میشود.
▪ امكان دارد بیمار فكر كند كه تواناییهای خیلی زیادی دارد( خود بزرگبینی)
▪ امكان دارد بیمار غذا خوردن را فراموش كند و وزن وی كم و خستگی بر وی عارض شود.
▪ امكان دارد بیمار به یك باور نادرست و غیرقابل تغییر از اهمیت و بزرگی خود برسد و فكر كند كه میتواند كارهای خطرناك انجام دهد.
نشانه های شیدایی (جنون)
علائم شیدایی که امکان دارد درصورت درمان نشدن تا سه ماه طول بکشد، عبارتند از:
▪ نیرو، توان، فعالیت، ناآرامی بیش از حد، اندیشه های زودگذر و تندگویی / عدم پذیرش این موضوع که همه چیز اشتباه است/ «دلشادی» بی نهایت یا احساسات وجدآمیز. احتمال دارد شخص «از خوشحالی عرش را سیر کند» و هیچ عاملی ازجمله اخبار ناگوار یا رویدادهای حزن آور نمی توانند این «شادکامی» را برهم زند.
▪ به آسانی خشمگین یا شوریده شدن
▪ کاهش میل به خواب؛ شخص ممکن است چند روزی کم بخوابد یا اصلا به خواب نرود و در عین حال احساس خستگی نکند.
▪ باورهای غیرواقعی به توانایی و قدرت شخصی؛ امکان دارد فرد دچار احساس اعتماد به نفس اغراق آمیز یا خوشبینی بی دلیل گردد. این حالت به برنامه های کاری بسیار بلندپروازانه و چنین باوری می انجامد که هیچ چیز قادر نیست وی را از انجام هر کاری باز دارد.
▪ قضاوتی که به طرز غیرعادی ناعادلانه است؛ شاید انسان تصمیم نسنجیده ای بگیرد که احتمالا به پرداختن وی به فعالیت ها، نشست ها و موعدهای مقرر، رانندگی بی باکانه، کردار بی اختیار، خوش گذرانی و امور بازرگانی بی پایه و اساس منتهی شود.
▪ دوره بی وقفه رفتاری که با وضع همیشگی متفاوت است؛ احتمال دارد لباس پوشیدن و عملکرد شخص با گذشته فرق کند، چیزهای مختلف جمع آوری نماید، به سر و وضع خودش بی توجه باشد، مشغله ذهنی اش نوشتن باشد یا دچار توهمات گردد.
▪ افزایش تمایلات جنسی.
▪ سوء مصرف مواد مخدر، به ویژه کوکائین، الکل یا داروهای خواب آور.
▪ رفتار تحریک آمیز، مزاحم یا پرخاشگرانه؛ اگر از بروز عقاید غرورآمیز مرد یا زنی جلوگیری گردد و یا چنانچه برنامه های اجتماعی اش رد شوند، چه بسا او خشمگین یا بدگمان شود.
العان جديدترين داروي ضد افسردگي كه تو ايران موجوده چيه؟
Davood_titan
08-02-2011, 16:27
خیلی خوب بود
wichidika
02-05-2012, 10:27
وزارت بهداشت:
افزایش سرب در بدن، احتمال ابتلا به افسردگی را بالا میبرد
خبرگزاری فارس: وزارت بهداشت اعلام کرد: افزایش سرب بدن، میزان ابتلا به افسردگی و اختلال در تمرکز را افزایش میدهد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وزارت بهداشت، قول دردی میرزاعلی، کارشناس تغذیه افزود: افزایش سرب یا فلزات دیگر نظیر جیوه در بدن علاوه بر ایجاد عوارضی نظیر خستگی، افسردگی، سردرد، اختلال در تمرکز یادگیری، زمینه بیش فعالی و کاهش بهره هوشی در کودکان و نوجوانان را فراهم میکند.
وی افزود: نحوه تشخیص سریع سرب در مراحل سفید کردن ظروف مسی مشخص می شود به طوری که اگر 2 قطره جوهر سرکه روی ظرف مسی 2 بار سفید شده تمیز و بدون آلودگی بچکانید و بعد از خشک شدن قطره یدورپتاسیم به آن اضافه کنید اگر رنگ زرد ایجاد شد دلیل قاطعی بر وجود سرب است.
وی تصریح کرد: با توجه به اینکه افزایش سرب بر سیستم مغز و اعصاب اثر نامطلوبی دارد و با عواقب جبران ناپذیری همراه است باید از نبود آن در ظروف مورد استفاده اطمینان حاصل کرد.
انتهای پیام/
wichidika
26-05-2012, 18:09
پياده روي در طبيعت و كمك به درمان افسردگي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پيادهروي در طبيعت (نه محيطهاي شلوغ) ميتواند به درمان افسردگي كمك كند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مارك برمن، مححق علم روانشناسي، اعلام كرد كه بر اساس يافتههاي يك تحقيق علمي پيادهروي در طبيعت موجب بهبود عملكرد ذهني افراد مبتلا به افسردگي شده و به آنها كمك ميكند تا ميزان تمركز خود را افزايش دهند.
برمن ميگويد در پژوهش ما شركت كنندگاني كه داراي افسردگي باليني بودند، پس از پيادهروي در طبيعت از لحاظ عملكرد حافظه تقويت شدند اما در مقابل پيادهروي در محيطهاي شلوغ شهري چنين تاثيري را نشان نميدهد.
وي ميگويد قدم زدن در طبيعت ميتواند به عنوان مكملي در كنار ساير درمانها به كمك افراد مبتلا به افسردگي بيايد اما بايد پژوهشهاي بيشتري انجام شود تا بفهميم كه پيادهروي در طبيعت تا چه حد ميتواند روي بهبود عملكرد رواني افراد موثر باشد.
براي اين پژوهش 20 شركت كننده به صورت تصادفي در دو گروه مختلف قرار گرفتند. از گروه اول خواسته شد كه در پارك قدم بزنند و به گروه دوم گفتند كه در يك خيابان شلوغ پيادهروي كنند. همه شركت كنندگان در اين پژوهش داراي افسردگي باليني بودند و پيش از پژوهش از آنها آزمايشي گرفته شد تا ميزان تواناييهاي ذهني و حافظه آنها و همچنين وضعيت روانيشان ارزيابي شود. سپس از شركت كنندگان خواسته شد كه به يك خاطره ناراحت كننده فكر كنند.
پس از پيادهروي از هر دو گروه آزمايش گرفته شد تا ميزان توانايي ذهني و عملكرد حافظه آنها و همچنين وضعيت روانيشان يك بار ديگر مورد ارزيابي قرار بگيرد. يك هفته بعد اين فرآيند مجددا تكرار شد.
پژوهشگران دريافتند كه عملكرد ذهني و حافظه افرادي كه در پارك پيادهروي كردهاند نسبت به گروه ديگر كه در خيابان شلوغ پيادهروي كرده بودند، 16 درصد بيشتر است. تغيير وضعيت رواني هر دو گروه نيز به ميزان قابل ملاحظهاي متفاوت بود.
به گفته متخصصان پيادهروي در طبيعت بدون همراه ممكن است در افراد مبتلا به افسردگي حاد منجر به پديد آمدن افكار منفي و يا احساس ترس شود.
سازمان بهداشت جهاني اعلام كرده است كه نزديك به 121 ميليون نفر در سراسر جهان مبتلا به افسردگي هستند ولي كمتر از 25 درصد آنها به درمان مناسب دسترسي دارند. افسردگي ميتواند در مراحل اوليه شناسايي و درمان شود اما نبود افراد متخصص و از آن مهمتر ترسي كه مبتلايان از فاش شدن بيماري خود دارند، باعث ميشود كه به دنبال درمان مناسب نروند.
پژوهشي كه پيش از اين در مجله پزشكي ورزشي بريتيش ژورنال به چاپ رسيده بود، نشان دهنده موثر بودن انجام ورزشهاي ايروبيك در بهبود افراد مبتلا به افسردگي است. اين پژوهش نشان ميدهد كه انجام تمرينهاي ايروبيك در كوتاه مدت به بهبود وضعيت روحي و رواني اين افراد كمك ميكند.
كارشناسان معتقدند كه بايد پژوهشهاي بيشتري روي گروههاي بزرگتر انجام شود تا درباره تاثيرات فعاليتهاي فيزيكي در بهبود افراد مبتلا به افسردگي اطلاعات بيشتري به دست آيد.
انتهاي پيام
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.