wichidika
04-12-2010, 23:37
فارس گزارش می دهد:
پاركينگ خودروهاي مرده!
خبرگزاري فارس: تصادف و مرگ دو واژه تلخ هستند كه شنيدنش برايمان عادي شده است اما علاوه بر مرگ روزانه بيش از 64 انسان در تصادفات، حال و روز خودروهاي تصادفي هم شنيدن دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش خبرنگار انتظامي فارس، فضاي اين توقفگاه مملو از پارهآهنهايي است كه روزگاري نام خودرو را يدك ميكشيدند، اما شايد براي اكثر آنها نام آهنپاره مناسبتر باشد.
خودروهايي كه روزگاري جلوهاي داشتند، اكنون آلوده به گردوخاكند. بر تابلوي فلزي كه رنگ و رويي برايش نمانده، نوشتهاند: «پاركينگ اتوبان»، فضاي اين پاركينگ مملو از انواع خودروهاي مختلف از قبيل مرسدس بنز، بيامو، آئو دي، آزارا، سوناتا، گالانت، پيكان و... است گرچه اين خودروها بر اثر بيدقتي و عدم توجه به نظم و قانون به اين حال و روز افتادهاند، اما در اينجا با نظم و ترتيب در كنار هم چيده شدهاند!
اين خودروها قربانيان جنون سرعت انسان هستند، اين خودروها بسان آلت قتالهاياند كه خود نيز قرباني ميشوند! حقيقتي تلخ است، اما...
«پاركينگ اتوبان» نام توقفگاه اتومبيلهاي تصادفي است. اين پاركينگ در بزرگراه تهران - كرج و در پناه جنگل وردآورد و پشت پمپبنزين وردآورد است. كه پل معروف مترو نيز آن را كاملاً محصور كرده است. اين عوامل موجب شدهاند تا چشم رهگذران اين پاركينگ و چهره وحشتناك و دلگير خودروهاي تصادفي را نبيند.
اي كاش اين پاركينگ از بزرگراه قابل رؤيت بود تا آينه عبرتي براي رانندگان عجول و لجوج باشد. اين كولاژ مدرن اثر رانندگان متخلف و عجولي است كه بر پدال گاز پاي ميفشارند تا زودتر خانوادهها را داغدار كنند.
مدلهاي مختلف خودرو از پيكان تا مرسدس بنز، از ژيان تا زانتيا و از اتوبوس و خاور تا انواع موتورسيكلت، در اين پاركينگ وجود دارد، اينجا بسان گورستاني براي خودروهاست و درد مشترك اين وسايل، تصادف است؛ درد مشتركي كه با مچاله شدن و ويراني همراه بوده است. هر چند تعداد خودروهاي توليد داخل و پرتيراژ در ميان خودروهاي تصادفي بيشتر است.
طبق اعلام فرمانده نيروي انتظامي هزينه تصادفات در كشور سالانه 5 هزار ميليارد تومان است كه رقم بسيار بالايي است.
علاوه بر اين هزينههاي معنوي تصادفات در كشور و از دست دادن سرمايه انساني و ديگر مسائل و مشكلاتي كه در پس مرگ نان آور يك خانواده شكل ميگيرد را اگر محاسبه كنيم مسلماً رقم سنگين تري به دست ميآيد.
* سرانجام خودروهاي لوكس
خودروهاي لوكسي در پاركينگ وجود دارند كه اكنون به درد تصادف دچار شدهاند و صاحبان خودخواه و زيادهخواهشان سراغي از آنها نميگيرند. گردوغبار، تنها مونس و همدم آنها طي اين مدت بوده است. پس از گردش كوتاهي در محوطه پاركينگ، اولين نكتهاي كه به ذهنتان متبادر ميشود، سرنوشت افرادي است كه در اين خودروها بودهاند! ظاهر بعضي از آنها طوري است كه حتي دلتان براي خود خودرو هم كباب ميشود، چه برسد به سرنشينان آن! صاحبان اين خودروها، سرمست از باده غرور و بيتوجه به قانون، پاي را بر پدال گاز فشردهاند تا دمي زودتر خود را به عزرائيل برسانند.
و حاصل اين سرمستي آنان، خانوادههاي داغدار، كودكان يتيم، عزا، ماتم و فلاكت بوده است. راستي آنگاه كه راننده اين سورنتو مچاله شده ميخواست تا فاصله بين تهران - كرج چند دقيقه زودتر برسد، به چشمان منتظري كه هنوز هم چشم بر آستانه در دارد انديشيده بود؟ يا راننده اين مرسدس بنز كه تقريباً از وسط به دو نيم شده توجهي داشته است كه فرزند خردسالشان منتظر آمدنش بوده تا هديه تولدش را از او بگيرد!
اين پژو 405 لهشده نيز احتمالاً آن قدر شتابان ميرفته است كه يكي از سرنشينانش از شيشه عقب بيرون افتاده است و در نهايت چندين بار نيز پشتك و وارو زده است.
هركدام از اين خودروها كه متأسفانه اتومبيلهاي لوكس و گرانقيمت بينشان فراوان هستند، ميتواند عبرتي باشد براي آنان كه شيفته و مجنون سرعت و شتابند.
اين توقفگاه ميتواند تلنگري باشد برجنون سرعت و عجله هميشگيمان، به غرورمان كه ميخواهيم هميشه برتر باشيم و حاضريم براي به رخ كشيدن اين برتري، حتي جان خود را هم بدهيم و صدالبته هشداري به عناد و لجاجتمان با قانون!
درست هنگامي كه ميخواهم وارد محوطه پاركينگ شوم تا نظري به خودروهاي تصادفي بيندازم، پرايد سفيد رنگي را كه گويي منگنه شده باشد، در حالي كه از قلاب جرثقيل آويزان است به پاركينگ ميآورند و در پي پرايد، دو جوان از اتومبيل پليس پياده ميشوند و در حالي كه لنگان لنگان و هراسان به سمت خودرو ميروند، ضجه و ناله ميكنند. از آنان ميخواهم تا حرفي بزنند كه عبرت سايرين شود! اما حرفي نميزنند و بيتوجه از كنارم ميگذرند.
راننده جرثقيل با نيشخند ميگويد: »سرعت غيرمجاز باعث شده تا پرايد چند پشتك و وارو و آفتاب و مهتاب بزند!» خوشبختانه، با اين حال، سرنشينان پرايد سالمند.
«حبيب»، مسئول شيفت پاركينگ، توضيحاتي هرچند كوتاه درباره پاركينگ و فعاليتهايش ميدهد: «روزانه و به طور متوسط پذيراي يك يا دو خودرو تصادفي هستيم. از اين آمار تعجب نكنيد. اين آمار اندك روزانه دليل ديگري دارد كه به وجود چند پاركينگ در دو طرف بزرگراه مربوط ميشود. اگر آمار روزانه خودروهاي تصادفي را اين پاركينگها در كنار هم قراردهيد، آن وقت متوجه وخامت اوضاع خواهيد شد.»
وي در ادامه ميگويد: «البته دليل نميشود كه ما فقط اتومبيلهاي تصادفي را بپذيريم يا فقط پاركينگ صرفاً به اين دليل برپا شده باشد، بلكه ما خودروهاي سالم را هم ميپذيريم.»
حبيب با دلسوزي علت اكثر تصادفات را چنين توصيف ميكند: «مشكل اصلي به ظرفيت بزرگراه باز ميگردد كه ديگر جوابگوي سيل خروشان اتومبيلهاي گذري نيست. اين بزرگراه در مقطع زماني دهه 50 بسيار ايدهآل و متناسب با شرايط آن زمان ساخته شده است و حالا بايد به فكر افزايش گنجايش اين بزرگراه بود؛ گرچه در اين بين، عوامل انساني و بيتوجهي به قانون هم نقش بهسزايي دارد، لاييكشي، سبقت غيرمجاز، انحراف به راست، سرعت زياد و غيرقابل كنترل از عمدهترين دلايل تصادف است.»
* دردسرهاي دنياي مدرن
دنياي مدرن چنان چالشي در برابر انسان قرار داده كه امروزه آدمي مجبور است دستگاهها، سازمانها و ارگانهايي را تدارك ببيند و پيريزي كند تا به تسهيل امور استفاده از خودرو بپردازند و بينديشند كه چگونه ميتوان مشكلات و مخاطرات ناشي از آن را كاهش داد؛ اين طنز تلخ دنياي مدرن است.
گرچه تكنولوژي زاييده ذهن انسان است، اما انسان هر عصري اسير تكنولوژي همان دوران است. در روزگار فعلي، مشاغلي به وجود آمدهاند كه همگي حاصل همين تكنولوژيهاست. تا همين بيست سال پيش كسي فكر نميكرد چنين مشاغلي به وجود بيايند و هر پديده تكنولوژيكي گرچه ميخواهد انسان را قدرتمند كند، اما انسان را هر روز ضعيفتر، نحيفتر و شكنندهتر از ديروز ميگرداند.
حبيب هيچ خاطره خوشي از هفت سالي كه در اين شغل سپري كرده ندارد. او ميگويد: « چند سال پيش طي تصادفي كه بين يك دستگاه خودرو گالانت با دو سرنشين مرد و يك دستگاه خودرو پرايد كه اعضاي يك خانواده سرنشين آن بودند رخ داد هر دو سرنشين گالانت در آتش سوختند.
وي توضيح ميدهد: «گالانت پس از سبقت از راست و به دليل سرعت زياد و عدم كنترل راننده با سقف روي گاردريل ميافتد و پنجاه متر روي سقف حركت ميكند. در اثر ريزش بنزين روي علفهاي خشك و جرقه حاصل از برخورد سقف ماشين با گارد ريل، باك بنزين منفجر ميشود و هر دو نفر در خودرو ميسوزند.»
خاطره ديگر حبيب نيز جالب توجه بود، حبيب ميگويد: اينجا خودروهاي تصادفي و توقيفي توسط پليس وجود دارند روزي فردي به پاركينگ آمد و تعدادي قبض پاركينگ داشت و به سراغ هركدام از خودروها ميرفتيم تصادفي بود و وضعيت مناسبي نداشت، به او شك كردم.
به او پيشنهاد دادم تا يك خودروي سالمي پيدا كند و براي ترخيص آن به دفتر پاركينگ بيايد. در اولين اقدام موضوع را به پليس گزارش دادم و فرد مورد نظر فوراً بازداشت شد، تحقيق پليس نشان داد كه فرد مورد نظر يك جيببر حرفهاي است كه كيف و مدارك يك افسر پليس راهنمايي را به سرقت برده است.
از پاركينگ خارج ميشوم، اما صداي خودروهاي غبار گرفته آغشته به خون را ميشنوم كه انسان را موجودي بيرحم و خودخواه ميخوانند كه همه چيز را براي بودن خودش ميخواهد و قصد دارد حتي بر قوانين الهي و جاري طبيعت هم بتازد و آنان را تغيير دهد! انسان هرقدر هم كه پيشرفت كند، نميتواند قوانين جاري طبيعت را تغيير دهد بلكه بايد خود را با اين قوانين سازگار كند.
اميدواريم حداقل براي حفظ جان خودتان و به پاس چشماني كه انتظارتان را ميكشند، احتياط و عمل به قانون را سرلوحه رانندگي قرار دهيد.
انتهاي پيام/ب
پاركينگ خودروهاي مرده!
خبرگزاري فارس: تصادف و مرگ دو واژه تلخ هستند كه شنيدنش برايمان عادي شده است اما علاوه بر مرگ روزانه بيش از 64 انسان در تصادفات، حال و روز خودروهاي تصادفي هم شنيدن دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش خبرنگار انتظامي فارس، فضاي اين توقفگاه مملو از پارهآهنهايي است كه روزگاري نام خودرو را يدك ميكشيدند، اما شايد براي اكثر آنها نام آهنپاره مناسبتر باشد.
خودروهايي كه روزگاري جلوهاي داشتند، اكنون آلوده به گردوخاكند. بر تابلوي فلزي كه رنگ و رويي برايش نمانده، نوشتهاند: «پاركينگ اتوبان»، فضاي اين پاركينگ مملو از انواع خودروهاي مختلف از قبيل مرسدس بنز، بيامو، آئو دي، آزارا، سوناتا، گالانت، پيكان و... است گرچه اين خودروها بر اثر بيدقتي و عدم توجه به نظم و قانون به اين حال و روز افتادهاند، اما در اينجا با نظم و ترتيب در كنار هم چيده شدهاند!
اين خودروها قربانيان جنون سرعت انسان هستند، اين خودروها بسان آلت قتالهاياند كه خود نيز قرباني ميشوند! حقيقتي تلخ است، اما...
«پاركينگ اتوبان» نام توقفگاه اتومبيلهاي تصادفي است. اين پاركينگ در بزرگراه تهران - كرج و در پناه جنگل وردآورد و پشت پمپبنزين وردآورد است. كه پل معروف مترو نيز آن را كاملاً محصور كرده است. اين عوامل موجب شدهاند تا چشم رهگذران اين پاركينگ و چهره وحشتناك و دلگير خودروهاي تصادفي را نبيند.
اي كاش اين پاركينگ از بزرگراه قابل رؤيت بود تا آينه عبرتي براي رانندگان عجول و لجوج باشد. اين كولاژ مدرن اثر رانندگان متخلف و عجولي است كه بر پدال گاز پاي ميفشارند تا زودتر خانوادهها را داغدار كنند.
مدلهاي مختلف خودرو از پيكان تا مرسدس بنز، از ژيان تا زانتيا و از اتوبوس و خاور تا انواع موتورسيكلت، در اين پاركينگ وجود دارد، اينجا بسان گورستاني براي خودروهاست و درد مشترك اين وسايل، تصادف است؛ درد مشتركي كه با مچاله شدن و ويراني همراه بوده است. هر چند تعداد خودروهاي توليد داخل و پرتيراژ در ميان خودروهاي تصادفي بيشتر است.
طبق اعلام فرمانده نيروي انتظامي هزينه تصادفات در كشور سالانه 5 هزار ميليارد تومان است كه رقم بسيار بالايي است.
علاوه بر اين هزينههاي معنوي تصادفات در كشور و از دست دادن سرمايه انساني و ديگر مسائل و مشكلاتي كه در پس مرگ نان آور يك خانواده شكل ميگيرد را اگر محاسبه كنيم مسلماً رقم سنگين تري به دست ميآيد.
* سرانجام خودروهاي لوكس
خودروهاي لوكسي در پاركينگ وجود دارند كه اكنون به درد تصادف دچار شدهاند و صاحبان خودخواه و زيادهخواهشان سراغي از آنها نميگيرند. گردوغبار، تنها مونس و همدم آنها طي اين مدت بوده است. پس از گردش كوتاهي در محوطه پاركينگ، اولين نكتهاي كه به ذهنتان متبادر ميشود، سرنوشت افرادي است كه در اين خودروها بودهاند! ظاهر بعضي از آنها طوري است كه حتي دلتان براي خود خودرو هم كباب ميشود، چه برسد به سرنشينان آن! صاحبان اين خودروها، سرمست از باده غرور و بيتوجه به قانون، پاي را بر پدال گاز فشردهاند تا دمي زودتر خود را به عزرائيل برسانند.
و حاصل اين سرمستي آنان، خانوادههاي داغدار، كودكان يتيم، عزا، ماتم و فلاكت بوده است. راستي آنگاه كه راننده اين سورنتو مچاله شده ميخواست تا فاصله بين تهران - كرج چند دقيقه زودتر برسد، به چشمان منتظري كه هنوز هم چشم بر آستانه در دارد انديشيده بود؟ يا راننده اين مرسدس بنز كه تقريباً از وسط به دو نيم شده توجهي داشته است كه فرزند خردسالشان منتظر آمدنش بوده تا هديه تولدش را از او بگيرد!
اين پژو 405 لهشده نيز احتمالاً آن قدر شتابان ميرفته است كه يكي از سرنشينانش از شيشه عقب بيرون افتاده است و در نهايت چندين بار نيز پشتك و وارو زده است.
هركدام از اين خودروها كه متأسفانه اتومبيلهاي لوكس و گرانقيمت بينشان فراوان هستند، ميتواند عبرتي باشد براي آنان كه شيفته و مجنون سرعت و شتابند.
اين توقفگاه ميتواند تلنگري باشد برجنون سرعت و عجله هميشگيمان، به غرورمان كه ميخواهيم هميشه برتر باشيم و حاضريم براي به رخ كشيدن اين برتري، حتي جان خود را هم بدهيم و صدالبته هشداري به عناد و لجاجتمان با قانون!
درست هنگامي كه ميخواهم وارد محوطه پاركينگ شوم تا نظري به خودروهاي تصادفي بيندازم، پرايد سفيد رنگي را كه گويي منگنه شده باشد، در حالي كه از قلاب جرثقيل آويزان است به پاركينگ ميآورند و در پي پرايد، دو جوان از اتومبيل پليس پياده ميشوند و در حالي كه لنگان لنگان و هراسان به سمت خودرو ميروند، ضجه و ناله ميكنند. از آنان ميخواهم تا حرفي بزنند كه عبرت سايرين شود! اما حرفي نميزنند و بيتوجه از كنارم ميگذرند.
راننده جرثقيل با نيشخند ميگويد: »سرعت غيرمجاز باعث شده تا پرايد چند پشتك و وارو و آفتاب و مهتاب بزند!» خوشبختانه، با اين حال، سرنشينان پرايد سالمند.
«حبيب»، مسئول شيفت پاركينگ، توضيحاتي هرچند كوتاه درباره پاركينگ و فعاليتهايش ميدهد: «روزانه و به طور متوسط پذيراي يك يا دو خودرو تصادفي هستيم. از اين آمار تعجب نكنيد. اين آمار اندك روزانه دليل ديگري دارد كه به وجود چند پاركينگ در دو طرف بزرگراه مربوط ميشود. اگر آمار روزانه خودروهاي تصادفي را اين پاركينگها در كنار هم قراردهيد، آن وقت متوجه وخامت اوضاع خواهيد شد.»
وي در ادامه ميگويد: «البته دليل نميشود كه ما فقط اتومبيلهاي تصادفي را بپذيريم يا فقط پاركينگ صرفاً به اين دليل برپا شده باشد، بلكه ما خودروهاي سالم را هم ميپذيريم.»
حبيب با دلسوزي علت اكثر تصادفات را چنين توصيف ميكند: «مشكل اصلي به ظرفيت بزرگراه باز ميگردد كه ديگر جوابگوي سيل خروشان اتومبيلهاي گذري نيست. اين بزرگراه در مقطع زماني دهه 50 بسيار ايدهآل و متناسب با شرايط آن زمان ساخته شده است و حالا بايد به فكر افزايش گنجايش اين بزرگراه بود؛ گرچه در اين بين، عوامل انساني و بيتوجهي به قانون هم نقش بهسزايي دارد، لاييكشي، سبقت غيرمجاز، انحراف به راست، سرعت زياد و غيرقابل كنترل از عمدهترين دلايل تصادف است.»
* دردسرهاي دنياي مدرن
دنياي مدرن چنان چالشي در برابر انسان قرار داده كه امروزه آدمي مجبور است دستگاهها، سازمانها و ارگانهايي را تدارك ببيند و پيريزي كند تا به تسهيل امور استفاده از خودرو بپردازند و بينديشند كه چگونه ميتوان مشكلات و مخاطرات ناشي از آن را كاهش داد؛ اين طنز تلخ دنياي مدرن است.
گرچه تكنولوژي زاييده ذهن انسان است، اما انسان هر عصري اسير تكنولوژي همان دوران است. در روزگار فعلي، مشاغلي به وجود آمدهاند كه همگي حاصل همين تكنولوژيهاست. تا همين بيست سال پيش كسي فكر نميكرد چنين مشاغلي به وجود بيايند و هر پديده تكنولوژيكي گرچه ميخواهد انسان را قدرتمند كند، اما انسان را هر روز ضعيفتر، نحيفتر و شكنندهتر از ديروز ميگرداند.
حبيب هيچ خاطره خوشي از هفت سالي كه در اين شغل سپري كرده ندارد. او ميگويد: « چند سال پيش طي تصادفي كه بين يك دستگاه خودرو گالانت با دو سرنشين مرد و يك دستگاه خودرو پرايد كه اعضاي يك خانواده سرنشين آن بودند رخ داد هر دو سرنشين گالانت در آتش سوختند.
وي توضيح ميدهد: «گالانت پس از سبقت از راست و به دليل سرعت زياد و عدم كنترل راننده با سقف روي گاردريل ميافتد و پنجاه متر روي سقف حركت ميكند. در اثر ريزش بنزين روي علفهاي خشك و جرقه حاصل از برخورد سقف ماشين با گارد ريل، باك بنزين منفجر ميشود و هر دو نفر در خودرو ميسوزند.»
خاطره ديگر حبيب نيز جالب توجه بود، حبيب ميگويد: اينجا خودروهاي تصادفي و توقيفي توسط پليس وجود دارند روزي فردي به پاركينگ آمد و تعدادي قبض پاركينگ داشت و به سراغ هركدام از خودروها ميرفتيم تصادفي بود و وضعيت مناسبي نداشت، به او شك كردم.
به او پيشنهاد دادم تا يك خودروي سالمي پيدا كند و براي ترخيص آن به دفتر پاركينگ بيايد. در اولين اقدام موضوع را به پليس گزارش دادم و فرد مورد نظر فوراً بازداشت شد، تحقيق پليس نشان داد كه فرد مورد نظر يك جيببر حرفهاي است كه كيف و مدارك يك افسر پليس راهنمايي را به سرقت برده است.
از پاركينگ خارج ميشوم، اما صداي خودروهاي غبار گرفته آغشته به خون را ميشنوم كه انسان را موجودي بيرحم و خودخواه ميخوانند كه همه چيز را براي بودن خودش ميخواهد و قصد دارد حتي بر قوانين الهي و جاري طبيعت هم بتازد و آنان را تغيير دهد! انسان هرقدر هم كه پيشرفت كند، نميتواند قوانين جاري طبيعت را تغيير دهد بلكه بايد خود را با اين قوانين سازگار كند.
اميدواريم حداقل براي حفظ جان خودتان و به پاس چشماني كه انتظارتان را ميكشند، احتياط و عمل به قانون را سرلوحه رانندگي قرار دهيد.
انتهاي پيام/ب