PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اشعار امام زمان (عج)



france
21-05-2010, 10:15
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



شود آیا که شبی بر دل من یار شوی؟
یار این خسته ی غمدیده ی بیمار شوی؟

سینه ی غم زده ام بهر تو سوزد همه شب
دل من آب شده کی تو پدیدار شوی؟

با کلافی بنشستم سر بازار رخت
کی تو ای یوسف من بر سر بازار شوی؟

همچو یعقوب شده دیده ام از درد فراق
کی به پیراهن خود نور شب تار شوی؟

هر که مشتاق تو شد گوشه ی چشم تو خرید
شود آیا که مرا هم تو خریدار شوی؟

ز غم غربت تو شام غریبان شده دل
چه شود گر تو مددکار دل زار شوی؟!

شعله ی خیمه ی آتش زده گوید که بیا
زائر بی کفنی بی سر و خونبار شوی؟!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





---------- Post added at 11:14 AM ---------- Previous post was at 11:12 AM ----------



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



ای یــادگــار عــتــرت طـاهـا بـیـا بـیـا
وی نور چشم حضرت زهرا (س) بـیـا بـیـا

ای مـونـس شـکـستـه دلان کـن عنـایـتـی
از بـهــر دلـنــوازی دلـهـــا بـیـا بـیـا

دلهـای عـاشقـان تـو کـانـون مـاتـم اسـت
کـی یـابـد ایـن قلـوب تسـلّـی؟ بـیـا بـیـا

تـا کی بسوزم از غم هجر تـو همچو شمع؟
مـی‏سـوزم از فـراق، سـرا پـا بـیـا بـیـا
بـا جـان بـی لـیـاقـتـم از بـهـر دیـدنـت
یـکـجـا کنـم بـجـان تـو سـودا بـیـا بـیـا

دیگـر بس اسـت سـر بـه بیـابـان گذاشتن
ای رهـنـورد درّه و صـحـرا بـیـا بـیـا

ای والـی زمـان و مکـان کـی کـنـی ظهور؟
تـا کـی تـراسـت غیبـت کبـری؟ بـیـا بـیـا

مـا را ظـهـور تـسـت مـعـمـای مشـکـلـی
در وصـل تـسـت حـل مـعـمـا بـیـا بـیـا

مـا ورشـکـسـتـه‏ایـم بـبـازار مـعـرفـت
تنـخـواه عـمـر رفـت بـه یـغـمـا بـیـا بـیـا

چـشـم انتظار مـانده کـه از تـو خبـر شود
مخفی چـرا تـو گشته‏ای از مـا؟ بـیـا بـیـا

مـبـهـوت آن جمـال خــداونـدی تـوام
مـنّـت بـنـه بـعـاشـق شـیـدا بـیـا بـیـا

بـر چیده کـی بساط ستـم مـی‏کنی بدهر؟
ویـرانـگـر بـنـای سـتـم‏هـا بـیـا بـیـا

ذکـر مُـدامِ «ملتجی» خـستـه جـان تست
ای کـار سـاز دنـیـا و عُـقـبـی بـیـا بـیـا



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




---------- Post added at 11:14 AM ---------- Previous post was at 11:14 AM ----------



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی


شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی


دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی


فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی


ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی


نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی


تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی


دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی


به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی


ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




---------- Post added at 11:15 AM ---------- Previous post was at 11:14 AM ----------



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



يوسف مصري نمي آيد به كنعان دلم
بازسر را مي گذارد غم به دامان دلم

بي حضورچتر دستانت ببين يعقوب وار
مانده ام امشب دوباره زير باران دلم

خوب مي داني زليخاي جنون با من چه كرد
پاره شد در ماتم عصمت گريبان دلم

نوح من ! خاصيت عشق است امواج بلند
كشتي ات را بشكن و بنشين به طوفان دلم

كي بهارت مي وزد بر گيسوان حسرتم
كي نگاهت مي شود اي خوب مهمان دلم ؟

تا بگويي با من از عرياني اندوه خويش
تا بگويم با تو از اسرار پنهان دلم

بوي پيراهن مرا كافي است تا روشن شود
چشم تاريك و شب خاموش كنعان دلم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MAHDI 07
22-05-2010, 21:20
این تاپیک واقعاً عالیه، دست شما درد نکنه
فقط چون ادبیات انتظار شامل نثر هم میشه اگه نثر خوب هم دیدم با اجازتون میذارم



بس که از غم ها ملولم
بس که از گریه ها خیسم
شکوه دارم از تو امّا
نمیتونم بنویسم
گفته بودی روز جمعه
خبر خوبی میارن
آخه تقویمای دنیا
که هزار تا جمعه دارن
جمعه های بی نشونی
جاده های آسمونی
نقش خورشید روی ابرها
روی پیراهن خونی...
پا بذار تو کوچه هامون
روی تقویمای پاره
روی برگای سیاهی
که هزار تا جمعه داره

MAHDI 07
23-05-2010, 21:25
ز ابر آه من آیینه پر شد
دلم از غربتی دیرینه پر شد
ز بس ماندم در این چشم انتظاری
تمام عمرم از آدینه پر شد

MAHDI 07
24-05-2010, 22:03
مرا از شرمساري ها رها کن


زدست بي قراري ها رها کن

بيا يک صبح آدينه دلم را

از اين چشم انتظاري ها رها کن





جهان در حسرت آيينه مانده ست

گرفتار غمي ديرينه مانده ست

شب سردي ست بي تو بودن ما

بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



خدايا!، زنده کن شوق دعا را

شبي سرشار کن از خويش ما را

ببين! چشم انتظاران بهاريم

پر از آدينه کن تقويم ها را

MAHDI 07
27-05-2010, 13:18
يازده قرن قدم در كف ساقي مانده

روي لبهاي زمين جام تو باقي مانده

يازده قرن جهان خواب تو را مي‌بيند

خواب اسب تو و اصحاب تو را مي‌بيند

وقت آنست كه اين قصه به پايان برسد

يوسف گمشده از جانب كنعان برسد

تا زمين عرصه مردان تهمتن بشود

آسمان شاهد پروانگي تن بشود

MAHDI 07
28-05-2010, 10:10
بازآ كه چشم منتظران، باز بر در است

در آرزوي ديدن تو،‌ديده‌ها تر است

هر چند قرن‌ها بگذشت ز غيبتت

باز از شميم ياد تو دنيا معطر است

گفتند بعد هجر بود نوبت وصال

پس وصل تو براي اهل جهان كي ميسّر است

هر چند غير حق كسي آگه زحشر نيست

حقا كه روز آمدنت روز محشر است

روزي كنار كعبه ندا مي‌دهد كه: «من

آنم كه نسبتم، علي و پيغمبر است»

امروز هم به سر رسيد و فراقت ادامه يافت

چشم اميد ما به شب و روز ديگر است

france
29-05-2010, 09:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


تو آن عاشق ترین مردی كه در تاریخ می گویند

تو آن انسان نایابی كه با فانوس می جویند

تمام باغ ها در فصل لب های تو می خندند

تمام ابرها در شط چشمان تو می مویند

قناری های عاشق از گلوگاه تو می خوانند

و قمری های سالك كو به كو راه تو می پویند

تو آن رود زلالی صاف و روشن از ازل جاری

كه پاكی های عالم دست و رو را در تو می شویند

به شوق سجده ات هفت آسمان خم می شود در خاك

به نام نامی ات خورشید ها از خاك می رویند

تو تمثال تمام غنچه های بی ریا هستی

كه تصویر تو را عشاق در آیینه می بویند

تمام موج ها در حلقه یاد تو می چرخند

تمام بادها نام تو را سرگرم هوهویند


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MAHDI 07
30-05-2010, 21:36
نه شرم و حيا، نه عار داريم از تو
امّا گِله بي‌شمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم آقاجان
تنها همه «انتظار» داريم از تو...!

MAHDI 07
31-05-2010, 17:40
این جشن‌ها برای من «آقا» نمی‌شود
شب با چراغ عاریه، فردا نمی‌شود
خورشیدی و نگاه مرا می‌كنی سفید
می‌خواستم ببینمت؛ امّا نمی‌شود
شمشیرتان كجاست؟ بزن گردن مرا
وقتی كه كور شد گرهی، وا نمی‌شود
یوسف! به شهر بی‌هنران وجه خویش را
عرضه مكن؛ كه هیچ تقاضا نمی‌شود
اینجا، همه من‌اند؛ منِ بی‌خیالِ تو
اینجا كسی برای شما، ما نمی‌شود
آقا! جسارت است؛ ولی زودتر بیا
این كارها به صبر و مدارا نمی‌شود
تا چند فرسخی خودم، ایستاده‌ام
تا مرز یأس، تا به عدم، تا «نمی‌شود»
می‌پرسم از خودم: غزلی گفته‌ای؛ ولی
با این همه ردیف، چرا با «نمی‌شود»؟

( این شعر خیلی قشنگ رو گروه فرهنگی رسایل اجرا کرده الحق و الانصاف کار فوق العاده ای شده)

MAHDI 07
01-06-2010, 17:42
پرکن دوباره کیل مرا ایها العزیز

آخر کجا روم به کجا ایها العزیز

رو از من شکسته مگردان که سالهاست

رو کرده ام به سوی شما ایها العزیز

جان را گرفته ام به سردست وآمدم

از کوره راه های بلا ایها العزیز

وادی به وادی آمده ام از درت مران

واکن دری به روی گدا ایها العزیز

چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود

این کاسه را ...فعَوف لنا ...ایها العزیز

خالی تر از دو دست من این چشم خالی است

محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز

ما- جان ومال باختگان رارها مکن

بگذاربگذرد شب ما ایها العزیز

دستم تهی است...راه بیابان گرفته ام

دست من ونگاه شما ایها العزیز

MAHDI 07
04-06-2010, 19:57
يك عمر تو زخم‌هاي ما را بستي
هر روز كشيدي به سرِ ما دستي
شعبان كه به نيمه مي‌رسد آقاجان!
ما تازه به يادمان مي‌آيد هستي!

MAHDI 07
10-06-2010, 19:27
اين ماه كه چون چراغ تو مي‌سوزد
عمري‌ست كه در فراق تو مي‌سوزد
خورشيد كه هر روز تو را مي‌بيند
در آتش اشتياق تو مي‌سوزد

شد بسته در هر دو جهان، از بس كه...
خشكيد زمين و آسمان، از بس كه...
بد نيست اگر كمي خجالت بكشيم
خون شد دل صاحب‌الزّمان، از بس كه...؟!

.::SMS::.
10-06-2010, 20:14
طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

دوباره پلک دلم می‌پرد، نشانه چیست؟
شنیده‌ام که می‌اید کسی به مهمانی

کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی، شگفت کسی، آن چنان که می‌دانی

کسی که نقطه آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق خط پایانی

تویی بهانه آن ابرها که می‌گریند
بیا که صاف شود، این هوای بارانی

تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که می‌رود این شهر رو به ویرانی

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

قیصر شعر ایران

france
19-09-2010, 20:54
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



شود آیا که شبی بر دل من یار شوی؟
یار این خسته ی غمدیده ی بیمار شوی؟

سینه ی غم زده ام بهر تو سوزد همه شب
دل من آب شده کی تو پدیدار شوی؟

با کلافی بنشستم سر بازار رخت
کی تو ای یوسف من بر سر بازار شوی؟

همچو یعقوب شده دیده ام از درد فراق
کی به پیراهن خود نور شب تار شوی؟

هر که مشتاق تو شد گوشه ی چشم تو خرید
شود آیا که مرا هم تو خریدار شوی؟

ز غم غربت تو شام غریبان شده دل
چه شود گر تو مددکار دل زار شوی؟!

شعله ی خیمه ی آتش زده گوید که بیا
زائر بی کفنی بی سر و خونبار شوی؟!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



---------- Post added at 09:54 PM ---------- Previous post was at 09:53 PM ----------


گلزار زندگى

دل را زبیخودى سر از خود رمیدن است
جان را هواى از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سر داده‏ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمى‏رسد که دل از سینه برکنم
بارى علاج شوق، گریبان دریدن است
شامم سیه‏تر است زگیسوى سرکشت
خورشید من برآى که وقت دمیدن است
سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى
مرغ نگه در آرزوى پر کشیدن است
بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمى‏کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزى «امین» سزا لب حسرت گزیدن است‏

---------- Post added at 09:54 PM ---------- Previous post was at 09:54 PM ----------


صبح بی تو

صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو

اماخاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرمای

خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

در هوای عاشقان پر می کشد با بیقراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

قیصر امین پور

france
20-09-2010, 19:08
صبح بی تو

صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو

اماخاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرمای

خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

در هوای عاشقان پر می کشد با بیقراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

قیصر امین پور

france
21-09-2010, 16:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه
به امید قدمت، كون و مكان چشم به راه
به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست
آسمان، كاهكشان كاهكشان چشم به راه
رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشك فشان دوخته‏اند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
دیدمش فرشى از ابریشم خون مى‏گسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین كن
كه زمین، گوش به زنگ‏ست و زمان چشم به راه
آفتابا! دمى از ابر برون آ، كو بود
بى‏ تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه‏

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

france
22-09-2010, 16:17
در بهت کلمات گنگ سرگردانم.
مي خواهم به نام تو با شکوفه هاي زلال غزل ترانه اي بسازم عاشقانه،
سليس و سبز.
مي خواهم به خاطر تو همه واژه ها را با حنجره دريا تلفظ کنم،
مي خواهم آوازهاي خسته ماه را با نسيم حنجره تو آشنا کنم.
من در حوالي همين اندوه،
همين اندوه پر ستاره عاشق شدم در حوالي همين رؤيا.
من حنجره ام را وقف سرودن آهنگ آه تو کرده ام.
وقف ستاره هايي که هنگام سپيده دم،
براي سجاده نيايش تو عطر و گلاب مي آورند،
و در رقص اسپند و عود تو را به تماشا و تجلي مي خوانند.
من حنجره ام را به ماه بخشيده ام که صبورانه نخ آوازش را به ضريح انتظار تو گره زده است.

اقلیما.
22-09-2010, 20:25
بهانه دست همه داده اين نيامدنت
چه حرف‌ها كه شنيدم به جرم خواستنت
چقدر وقفه بيفتد در اين كه مي‌آيي؟
چقدر فاصله مانده به روز آمدنت؟
به سنگ خورده به دنبال چشم تو هر رود
و باد گم شده در جست‌و‌جوي پيرهنت
تو باغباني، امّا به آب داده خزان
چه دسته گل‌هايي را كه چيده از چمنت
به سمت يأس قدم مي‌زند جهان بي تو
كجاست «جادة هم پاي او قدم زدنت...»؟
كجاست لهجة باراني‌ات براي زمين
كه جان دهد به درختان، بلاغت سخنت
تبسمت را مخفي نكن كه پيك نسيم
حديث خنده بخواند به غنچه از دهنت
نده بهانه به دست كسي... بيا ديگر
كه پر شود دنيا از شميم آمدنت

اقلیما.
22-09-2010, 20:25
تو را مي خوانم…

از پشت شيشه هاي احساس
تو را مي خوانم
تو را،
تو را اي بهترين بهانة زيستن
تو را مي خوانم
تو را از ميان اندوه گل ها
تو را از ميان غربت دل ها
تو را به وسعت تمام غم ها
تو را به بهترين بهانه ها
تو را به لحظه لحظه ها
تو را از ميان ظلم و بدادها
آهسته و بي صدا فرياد مي زنم

france
23-09-2010, 17:41
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون و مکان چشم به راه

نازنینا نفسی اسب تجلّی زین کن
که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه

france
26-09-2010, 21:47
گفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام

من عقده ی دلم را امشب دگر گسستم

گفتا حجابِ غفلت باشد هوای نفست

گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم

france
01-10-2010, 00:15
آب حیات معرفت

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح نعیم خلد ز وصلت روایتی
علم وسیع خضر ز بحرت علامتی
آب حیات معرفتت را کنایتی
انفاس عیسی از نفست بود شمه‌ای
تعمیر عمر نوح، تو را بود آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
هر پاره از دل و از غصه قصه‌ای
هر سطری از خصال تو وز رحمت آیتی
تا چند ای امام بسوزیم در فراق
آخر زمان هجر شما را نهایتی
در آرزوی خاک درش سوختیم ما
یادآور ای صبا که نکردی حمایتی
ای فیض عمر رفت و ندیدی امام را
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی


«فیض کاشانی»

france
01-10-2010, 07:44
شرار شعر من پایان ندارد


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ای شرق، ای چکاد بلند سپیده‌دم
پیشانی بلند زمان؛ نون و القلم
نامت اذان اذان نفسی در تنم روان
رازی شگرف سایه افتاده بر عدم
با قایقی شکسته و فانوسی از امید
آیا عبور می‌کنم از کوره راه غم
در ذهن واژه‌های مقیمان روشنی
هر بازدم شراره شعری دمادمم
ای نطق مهر آینه باران هزار سو
از آبروی جان تو گیتی است محترم
زیباترین نمایه و آیین زندگی
هرجا خداست، یاد تو هم می‌شود رقم

ابراهیم حسنلو

zqsxsw
04-10-2010, 21:03
از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام

گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

قیصر امین پور

---------- Post added at 10:03 PM ---------- Previous post was at 10:02 PM ----------

آه مي کشم تو را , با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا , اي کرامت بهار

در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند
کارواني از شهيد , کارواني از بهار

اي بهار مهربان , در مسير کاروان
گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار

بر سرم نمي کشي , دست مهر اگر , مکش
تشنه محبتند , لاله هاي داغ دار

دسته دسته گم شدند , مهره هاي بي نشان
تشنه تشنه سوختند , نخل هاي روزه دار

مي رسد بهار و من , بي شکوفه ام هنوز
آفتاب من , بتاب ! مهربان من , ببار !


علیرضا قروه

معرق
04-10-2010, 22:19
تو اهل آتش آباد کدامین سرزمین هستی
که گرم آلود حسرت های خاکسترنشین هستی

بگو تا من بدانم ای قلندر مرد زاد آتش
چرا در التزام شعله های آتشین هستی

من اینجا می نشینم، مردی از این راه می آید
و می پرسم از او: «آیا تو آن تنهاترین هستی؟»

هنوز از زخم های کهنه ام خون تو می جوشد
تو گلزخم تمام شانه های آهنین هستی

کسی می گوید این هفت آسمان در زیر پای توست
برای من بگو ای نازنین آیا همین هستی

شبی را با غزل در انتظارت تا سحر ماندم
تو اهل آتش آباد کدامین سرزمین هستی

zqsxsw
05-10-2010, 23:40
عاقبت دست من و دامن آن سرو سهی
تا به سر منزل مقصود روان خواهد بود

چه توان گفت ز شکر و کرم و حلم شهی
که جهانی به لبانش نگران خواهد بود

تو جهانی و جهانی ز تو خرسند وخموش
به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود

"اینهمه شعبده ها عقل که می کرد اینجا "
چون رسد شاه جهان بی قلیان خواهد بود

مردم از ظلمت شبهای دراز و غم یار
مستی و رخصت این شه چه زمان خواهد بود

دادگستر گیتی خبر داد به یاران که الا
روز وصل شه و یاران دوان خواهد بود

چشمه آب حیات و گل و شبنم بی دوست
شوره زاریست که بی مایه روان خواهد بود

ای خوش آن روز که بانگ خوش" یا زهرا" مان
از همه جای جهان درسریان خواهد بود

france
08-10-2010, 00:16
امروز خانه ي دل نور و ضيا ندارد
جايى‏كه دوست نَبْوَد، آنجا صفا ندارد

شهرى است پر ز آشوب، كاشانه اي لگدكوب‏
آن دل كه از تغافل، شوق لقا ندارد

رندان به كشور دل، هر جا گرفته منزل
وان مير صدر محفل، در خانه جا ندارد

شهباز پر شكسته، افتاده زار و خسته
از دست ظلم جغدان، يكدم رها ندارد

وان پيشواى مستان، مرغ هزار دستان
يكسو نشسته خاموش، شور و نوا ندارد

يوسف كه پيش حُسنش، خوبان بها ندارد
از كيد و مكر اخوان، قدر و بها ندارد

پيمانه‏ها نهاديم، پيمان زدست داديم‏
در حيرتى فتاديم كو منتها ندارد

با اين همه سلاسل، سوداى خام در دل
اين درد را چه حاصل، كافر دوا ندارد

اى شاه ماهرويان، واى قبله ي نكويان
درياب عاجزى را كو دست و پا ندارد

از ما خطا و لغزش، از تُست عفو و بخشش
سلطان به زيردستان جز اين روا ندارد

تير دعاى ما را جز لطف تو هدف نيست
گر لطف مى‏نمايى پيكان خطا ندارد

شاها فقير كويت، سوزد در آرزويت
جز ديده اي به رويت چشم عطا ندارد

zqsxsw
11-10-2010, 19:06
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را

گل من نی بود این و نه آنست

گل من مهدی صاحب زمان است

دلم اندر هوایش می‌زند پر

شرر افکنده بر جانم چو آذر

خوش آن روزی که با شم یاور او

بمانند گدایان بر در او

خوش آن روزی که من پروانه باشم

فدای آن گل یکدانه باشم

خوش آن روزی که من بر عهد دیرین

نثار او کنم این جان شیرین

الا ای گل کجایی جان فدایت

چه باشد گر که گردم خاک پایت

ز درد انتظارت جان به لب شد

تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد

بسی رفتند و مردند از فراقت

ندیدند در جهان آن روی ماهت

"نبوی گرگانی"

ALI4645
11-10-2010, 19:13
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم‌هایت
این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
اقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد

zqsxsw
12-10-2010, 13:40
صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
در هوای عاشقان پر می‌کشد با بیقراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

ALI4645
12-10-2010, 13:42
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن


مجید لشکری

Amir..H
14-10-2010, 18:34
امسال هم گذشت و دلی شعله ور نشد


چشمی برای غربت آیینه تر نشد


باران به چشم مردم ما محترم نبود


گل در میان کوچه ما معتبر نشد


امسال هم شبیه همان سال های پیش


یک شاخه شوق در دل من بارور نشد


مهتاب هر شب از سر این قریه می‌گذشت


از این همه ستاره کسی با خبر نشد


پایان نداشت فاصله ما و آسمان


این راه باز یک دو قدم بیشتر نشد


امسال نیز عاشقی انگار کفر بود


دردی درون سینه کس منتشر نشد


من ماندم و روایت تاریک این غزل


خورشید روی دفتر من جلوه‌گر نشد

france
14-10-2010, 22:11
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن، مرا کم است

اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است

خون هر آن غزل، که نگفتم به‌پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است

محمدعلی بهمنى

Amir..H
15-10-2010, 18:49
خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد

غم مخور آخر طبیب درد مندان خواهد آمد

آنقدر از کردگار خویش امیدوارم

که شفا بخش دل امید واران خواهد آمد

باغبانا سختی دی ماه سی روز است و آخر

نوبحار و نغمه مرغ خوش الحان خواهد آمد

بلبل شوریده دل را از خزان برگو ننالد

باغ و صحرا سبز و این دنیا گلستان خواهد شد

بوی پیراهن رسید و زین بشارت گشت معلوم

یوسف گم گشته سوی پیر کنعان خواهد آمد

درد مندان ،مستمندان،بی پناهان را بگویید

مصلح عالم پناه بی پناهان خواهد آمد

از خدا روز فرج را ای فرج خواهان بخواهید

این جهان روزی را تحت فرمان خواهد آمد

سخت آمد طول غیبت بر تو میدانم مخور غم

موقع افشاء این اسرار پنهان خواهد آمد

zqsxsw
19-10-2010, 21:27
تا كی ورق ورق كنم این سر رسید را
چون كودكی رسیدن سال جدید را
با دست زیر چانه تو را آه می كشم
چون غنچه ای كه آخر اسفند، عید را
برخیز و خاك را بنشان بر عزای باد
كافی ست هرچقدر كه رقصانده بید را
با شعر مثل زورقی آشفته كرده ام
آرام روزهای كران ناپدید را
بی شعر شاهی ام كه پس از سال ها نبرد
در پیشگاه قلعه نیابد كلید را
چشمت اگر مجال دهد ترجمان شوم
با لهجه صریح تغزل شهید را

Amir..H
28-10-2010, 19:25
جمعه یعنی یک هوای غصه دار
جمعه یعنی لحظه لحظه انتظار
جمعه یعنی رنگ بی رنگی سهی
جمعه یعنی حس بی وزنی تهی
جمعه یعنی یک سما فریاد و آه
جمعه شد آقا کجایی ؟ بین راه!
جمعه وصل و رسیدن کی شود؟
میشود من باشم و وقتش شود؟
عاقبت یک جمعه خواهی نخواهی می رسد
بارالها میشود این هفته هجرانش به پایانی رسد؟

Mahtab-14
08-11-2010, 11:03
یار آید و یار آید ، آن جان جهان آید

ایّام به کام آید ، گر دلبر جان آید

آدینه ی میمونی ، آن سرو بلند آید

با دست پر از عدلش ، جانان ز نهان آید


انشاءا...

معرق
17-11-2010, 21:02
سپيده مي آيد
تقديم به آخرين امام منتظران

صداي سم سمند سپيـــــــده مي آيد \\\\//// يلي كه سينه ظلـــــــمت دريده مي آيد

گرفته بيرق تابان عشــــــق را بر دوش \\\\//// كسي كه دوش به دوش سپيـده مي آيد

طلـــــوع بركه خورشيد تابناك دل است \\\\//// ستـــــــــاره اي كه ز آفاق ديده مي آيد

بهـــــــــــــار آمده با كاروان لاله به باغ \\\\//// به دشت ژاله گل نودمــــــــــيده مي آيد

به سوي قله بي انتهــــــــــاي بيداري \\\\//// پرنده اي كه به خون پر كشيـــده مي آيد

درآن كران كه بود خون عاشقان جوشان \\\\//// شهيد عشق سر از تن بريـــــده مي آيد

به پاسداري آيين آسمــــــــــــــاني ما \\\\//// گزيده اي كه خــــــــــدا برگزیده مي آيد

زنده یاد
چهره ی ماندگار
نصرالله مرداني

Hasan.M
18-11-2010, 13:03
فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم

به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم

چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی

نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم

تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق

و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم

دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست

اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــ ــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم

زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــرای مقــــــــام

به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم

کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق

قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست

و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم

مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم

نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم

Hasan.M
18-11-2010, 13:13
جهان در حسرت آیینه مانده ***گرفتار غمی دیرینه مانده

شب تلخی است بی تو بودن ما ***بگو تا صبح چند آدینه مانده

Hasan.M
25-11-2010, 15:52
تا غروب لحظه اي مانده

كاش آخرين باشد

آخرين غروب نبودنت

شيون آسمان بلند شده

ابرهاي سياه غروب را پوشانده اند

تا نبينم كه باز غروب شد و نيامدي

شيون مي كنند و مي گريند

آنقدر گريه هايم را تماشا كردند تا اين كه آموختند

گريه كن آسمان

تا صورتم خيس شود

تا كسي باريدنم را نبيند

اشك چشم يتيم ديدن ندارد !
شاعر منتظر : باران

Hasan.M
02-12-2010, 18:07
صداي پاي تو از راه دور مي آيد


به سمت كعبه قدمهاي نور مي آيد


هنوز منتظران تو چشم در راهند


كه صبح جمعه اما صبور مي آيد


به دستگيري چشمان خيس و باراني


به سرنگوني اصحاب زور مي آيد


شبيه معجزه با ذوالفقار ظلمت كش


به قصد كشتن فسق و فجور مي آيد


و با طلوع تو در صبح روز آدينه


به چهره هاي پر از غم سرور مي آيد

شاعر :علي ديني پور

Hasan.M
02-12-2010, 18:19
دگر فرياد نخواهم زد


دگر معنا ندارد درد

قلم خسته

لبم بسته

پرستويي پرشكسته

درون كلبه ي صبرم

طلوعي در پس ابرم

در اين كلبه را بگشا

كه خورشيد شود پيدا

تو اي روشنگر شبها

خود اين غم خانه را بگشا
شاعر :باران

Snow_Girl
04-12-2010, 14:35
از پنجره نگاه بکن آره اون میاد درسته بی وفاست ولی باید بیاد



میدونه دلم براش بدجوری تنگ شده ولی نمیدونم دل اون چرا از سنگ شده




غم دوریش کم بودش حالا بی وفا شده




آخه من چکار کنم با این دل بهونه گیر ای خدا کمک بکن برو ای دل بمیر




تو چرا سنگ نشدی میونه این همه سنگ میدونم دوسش داری مثل یه احصاصه قشنگ




آخه دوست داشتنیه مثل لیلا میمونه دل من شیدادییه مثل مجنون میمونه




فدای نازش بشم این نازش کشته مارو حالا که عاشق شدم




خدایا این احصاصمو از دلم نگیر

Snow_Girl
07-12-2010, 19:07
یا مولای یا صاحب الزمان

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی آید بچشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شبست با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی بآب دیده بنشانم چو شمع

بیا مهدی(عج) شب هجران سحرکن................

Hasan.M
09-12-2010, 16:55
ای مظلوم زمان



منزلت در آسمان



کاش میشد نگهی به زیر پایت داشتی



ای ز افکار جدا



ای محبوب خدا



آخرین فصل زمان است



باران ززمین می بارد



معنی پاکی ذات



ای عصاره ی حیات



شدن فصل بهار ، ازباران و دل طوفان نیست



سبزی از عشق مسیحا نفسی می آید



ورنه ای هادی حق



ای جمعه را فلق



خاک و باران کی تواند که گلی آرد به بار



تو بیا که غنچه روییدن را از سر بگیرد



توبیا که دهر را گلستان در بر بگیرد



تو امید نسلهایی



ای سوار روشنایی



کاش این جمعه بیایی



کاش این جمعه بیایی

شاعر:باران

F l o w e r
09-12-2010, 17:18
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را

گل من نی بود این و نه آنست

گل من مهدی صاحب زمان است

دلم اندر هوایش می‌زند پر

شرر افکنده بر جانم چو آذر

خوش آن روزی که با شم یاور او

بمانند گدایان بر در او

خوش آن روزی که من پروانه باشم

فدای آن گل یکدانه باشم

خوش آن روزی که من بر عهد دیرین

نثار او کنم این جان شیرین

الا ای گل کجایی جان فدایت

چه باشد گر که گردم خاک پایت

ز درد انتظارت جان به لب شد

تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد

بسی رفتند و مردند از فراقت

ندیدند در جهان آن روی ماهت

"نبوی گرگانی"

Hasan.M
09-12-2010, 17:28
بگسسته ایم از این خواهش وغم ها


برما بتاب ای تک سوار تنها


از طعم و طمّاع و طمع گریخته ایم


یک قطره زخون مخلوقی نریخته ایم


ما را کشت این طلوع های در انتظار


کی خواهی آمد ای طلوع فصل بهار


وجودمان نکرده هنوز دهر را رها


بیا و رهایمان کن ای وجود بی انتها


بیا که دگر غروب جمعه دلگیر نباشد


بیا که دگر این لحظه خون بر دل نپاشد


درکنج جمکران با صدایی ملیح می خواند


با من دعای فرجت مسیح می خواند


ما که قابل نیستیم از جود بیا آقا


قسم به خدا می دهمت زود بیا آقا

شاعر : باران

F l o w e r
09-12-2010, 17:46
اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

Mahtab-14
24-12-2010, 17:43
عجّل الینا قائما ، حَوّل لنا احوالنا

تا غم زدایی ازدل ِاین مستمند بینوا


آقا تویی، مولا تویی،محبوب بی همتا تویی

دردانۀ زهرا تویی، فرزند ختم انبیا


ما درگنه آلوده ایم، راه خطا پیموده ایم

در جهل وغفلت بوده ایم بگذرتوازتقصیر ما


عاری زهرپیرایه ای، برمستمندان سایه ای

روشنتر از هرآیه ای خورشید ما اندر سما


پیوسته گویم با خدا، "یا مَن عَلَی العرش ِاستوا"

کاین یار محبوب مرا محفوظ دارش از بلا


مشتاق دیدارتوایم، آقا نمی آ یی چرا ؟

آیا به رَضوی مانده ای یا ساکنی در ذی طوا


چشمم چو بیند روی تو دل میکشد پرسوی تو

دستم میان موی تو، چنگی زنم بر تارها


این چشم نا بینای من، بینا نمیگردد مگر

بیند رخ همچو مَه ات روشنتراز شمس ضُحا


عیسی اگر بیبند ترا، دم از مسیحا کی زند ؟

موسی اگر بیند ترا، از دست اندازد عصا


همچو سلیمان، انس وجن در خدمت فرمان تو

داوود اندازد سپر، در مسند حکم و قضا


یوسف ندارد روی تو، آن قامت دلجوی تو

آن بوی مو و خوی تو، آن قصّۀ پر ماجرا


هر کس بُتی دارد به بر، شد از حقیقت بی خبر

با دست ابراهیمی ات بشکن بت ِطاغوت ما


گیرم که جان قربان کنم، کردم به قربانت ولی

گر خاک وخاکستر شوم، هر ذرّه ام جوید ترا


امشب منم مهمان تو، جان میکنم قربان تو

دست من از دامان تو، هرگز نمی گردد جدا


روزم سیه همچون شبم، جانم رسیده بر لبم

پیوسته در تاب وتبم، ای ماه تابانم بیا

گویندۀ شعر : جناب آقای جعفر شریعتمداری از نوادگان ملا محمّد جعفر شریعتمداری استر آبادی (مشهد)

LordMMD
24-12-2010, 18:25
البته من خیلی اطلاعات شعری و وزنی ندارم، اما همین طور که خوندم این شعر زیبا رو به نظرم اومد که یک جاهای وزن ها و حروف نیاز به یک کمی ریزه کاری هایی دارند.

ممنون از این شعر زیبا
اللهم صل علی محمد و آل محمد، و عجل فرجنا بهم

Ala 1389
01-02-2011, 06:25
سر چه باشد که پای تو گذارم آن را
جان چه قابل که تو ازمن بپذیری جان را
با گل روی تو کس رو نکند سوی بهشت
بگشا رخ که ببندند در رضوان را
یوسف مصر ولایت چه شود بار دگر
بوی پیراهن تو زنده کند کنعان را
ای مسیحای حیات بشریت بشتاب
که ببخشی به وجود بشریت جان را
تو ز گمگشته سادات خبر داری و بس
چه شود آیی و برما بنمایی آن را

nab nab
05-02-2011, 19:33
اگر به چشم من آیی سپیده خواهد شد
سحر به یمن تو ، ای نور ! دیده خواهد شد
فضای باور من درهوای آمدنت
پراز طراوت سیب رسیده خواهد شد
من آنچه با تو نگفتم زتشنه کامیها
به وقت بارش باران شنیده خواهد شد
کنار پرسش امید خویش می مانم
طلوع مهرتوفردا دمیده خواهد شد؟
حجاب چهره ی خورشید با حضور شما
به تیغ صاعقه یک شب دریده خواهد شد
گل سپید اجابت زفیض آمدنت
زباغ سبز مناجات چیده خواهد شد
کدام جمعه بگو از میان این ایام
برای آمدنت برگزیده خواهد شد؟

Ala 1389
07-02-2011, 03:52
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .

nab nab
07-02-2011, 09:51
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت


نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

دعاترین دعاها همین دعای نگار است

امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت

EHSANRF
07-02-2011, 13:35
سراغ جمعه را که میگیرم
نمیدانند "جمعه" چیست!
بعضی ها نمازش میخوانند
بعضی ها می خوابندش
بعضی زنده داری میکنندش
ولی من جمعه به زیارت چشمان 'تو' می آیم...
ای که چشمانت آسمانی ست
اجازه زیارت میدهی؟
- نــ ــ ــه!
چه وقت تعطیلی است نازنین
باید غروب با چشمان تو تماشا کنم...
من برای چشمانت خودم را نذر کرده ام
مثل ابراهیم و اسماعیل
من از خود میگذرم...
اما اینک
غروب جمعه
چشمهای تو و دیدگان خیس من و
ثانیه های خیالی و
باران اشک...
-
از سه شنبه که رفته ای
در جمعه چشمانت مانده ام
مگذار شب جمعه ام برسد
و من هم بخوابم جمعه را...

شعر از :
- احسان رشیدی فرد doctorehsan

nab nab
07-02-2011, 13:45
اگر عنایتی بر این گدا کنی چه می شود
مس وجود جان من طلا کنی چه می شود

غم فراق و دوریت گرفته سینه مرا
اگر که عقده دلم تو وا کنی چه می شود

به زخم های جان من بنه ز لطف مرهمی
به قلب زار من اگر شفا دهی چه می شود

هر آن طبیب کآمدم فزون نمود درد من
تو دردهای من اگر دوا کنی چه می شود

nab nab
09-02-2011, 09:30
اي تو چشمت رنگ دنياي خيال
رنگين سبزينْ باغ و درياي زلال


من سراسرپرسشم ،آيا....؟؟؟ چرا؟؟؟
يك نگاهت پاسخ كوهي سوال


زادگاهت جان من! قلبت كجاست؟؟
دركجاي آسمان گسترده بال؟؟


تو طلوعي ،روشنا بخشي،ولي
من غروبم، آه ...آغاز زوال

nab nab
12-02-2011, 17:33
اقا امام زمان تسلیت میگم شهادت پدر بزرگوارتان امام حسن را دلم تنگ شده برای سامرا



سامرا اى شاهد شبهاى من


خوشه چین خرمن غمهاى من


مرغ دل از خاک تو پر مى‏کشد


جام کوچ سرخ را سر مى‏کشد


اینهمه غم که دلم را پر نمود


قامت خورشید را خم کرده بود


گاه رنجور از اسارت مى‏شدم


شاهد صدها جسارت مى‏شدم


گاه مى‏شد از جفاى ناکسان


مى‏شدم همخانه با درّندگان


مانده خورشید توانم در شفق


نیست در عُمق نگاه من رمق


چار ساله کودکم با چشم زار


مى‏کشد در سجده هایش انتظار


او پرا ز احساس درد بى کسى است


اشک چشم او پراز دلواپسى است


ساقى یک جرعه آب زمزم است


زخم تشنه بودنم را مرهم است


مثل من که خوانده‏ام او را به بر


فاطمه خوانده است او را پشت در


بر غریبى على مؤمن شده


شاهد جان دادن محسن شده


او کتاب پر ز درد فاطمه است


یوسف صحرا نوردِ فاطمه است


انتقام فاطمه در خشم اوست


ذوالفقار مرتضا در چشم اوست


او بود احیاگر قرآن و حج


شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج

baren
20-03-2011, 01:03
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن

Ala 1389
31-03-2011, 17:08
بهارعشق شکوفا نمی شود بی تو




بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو




بر آی ازافق ای آفتاب صبح امید


که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو

barani700
31-03-2011, 23:48
تا كه شب سوی من باز گردی



بادل خسته همراز گردی



همدم جان ناساز گردی

بر فلك هست، دست دعایم

seyaneh
01-04-2011, 00:39
با همه لحظه خوش آواييم
دربه در کوچه تنهاييم

اي دو سه تا کو چه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که اين فاصله را کم کني
محنت اين غافله را کم کني

کاش که همسايه ما مي شدي
مايه آسايه ي ما مي شدي

هر که به ديدارتو نائل شود
يک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشي دست داد
سينه مارا عطشي دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سياوش گرفت

نام تو آرامش جان من است
نامه تو خط امان من است

اي نگهت خواستگه آفتاب
برمن ظلمت زده يک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم

اي نفست يارو مدد کار ما
کي و کجا وعده ديدار ما

دل مستمندم اي جان
به لبت نياز دارد

به هواي کوي تو
هوس حجاز دارد

به مکه آمدم اي عشق تا تورا بينم
تويي که نقطه عطفي به اوج آيينم

کدام گوشه مشعر
کدام کنج منا

به شوق وصل تو
در انتظار بنشينم

روا مباد که بر بنده ات نظر نکني
روا مباد که ارباب جزتوبگزينم

چو رو کني به رهت درد و رنج نشناسيم
زلطف روي تو دست از ترنج نشناسيم

اي زليخا دست از دامان يوسف بازکش
تا صبا پيراهنش را سوي کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلي خانه پيغمبران را

خبر آمد خبري در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شايد اين جمعه بيايد شايد
پرده از چهره گشايد شايد

zqsxsw
01-04-2011, 13:39
اذان جمکران شوری به پا کرد / دلم را از غم عالم جدا کرد
صبا را گشته بودم محرم راز / مرا با رمز غیبت اشنا کرد . . .

barani700
01-04-2011, 23:18
برای انتظار کشیدن
به دنیا آمده ایم
همیشه یک چشممان
در انتهای کوچه
خشک شده است
و یک چشممان را
به در نیمه باز
دار زده ایم...

barani700
03-04-2011, 23:48
این چه موجی است
که صد حادثه پنهان دارد
سید
از خویش گذر کن
اگر اهل دلی

Amir..H
09-04-2011, 20:26
این ره نبود، رهی دگر باید رفت
صاحب نظران پی نظر باید رفت
عمری به امید آمده اما چه ثمر
زین بی ثمری سوی ثمر باید رفت
با بی خبری ، بی خبر از بی خبری
ای بی خبران پی خبر باید رفت
این بار شکست باید از دوش نهاد
با مهدی زهرا به ظفر باید رفت
ای منتظران راه فراز است همه
با دوست فقط در این خطر باید رفت
این بحر غریب است شتابی یاران

barani700
09-04-2011, 22:41
من ز فردا و ز هرحادثه
وحشت دارم
کاش یک لحظه بیاید
مهدی ع
و براین حادثه جمعی بزند جانانه

raha bash
11-04-2011, 13:26
یا مهدی......[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیا تا سفیدی و نور همه جا را فرا گیرد بیا تا سیاهی و دروغ برای همیشه دفن شود.مهدی جان جمعه ها به شوق خواندن ندبه بر می خیزم تا تو را صدا کنم ای آخرین ناجی بشریت،ای خورشید فروزان سختی ها، دلتنگی های خود را با چه کسی زمزمه کنم و آرامش را در طلوع کدامین شعر بیابم و به چه بهانه ای غرور بغضهایم را بشکنم.کاش تو بیایی ای بهترین من،ای امام من!.......
دیگر رمقی برایم نمانده است.هر روز که میگذرد انتظارم بیشتر می شود.آقا خسته ام گفته ای که در دلهای خسته خانه داری،به مادرت زهرا که من هم دلی خسته دارم اما با این وجود هنوز قدوم مبارکت را در خانه دلم حس نمی کنم.میدانم که غبار،وجودم را گرفته.سردی گرمای وجودم را قبض کرده،اما ای نور،تو که میتوانی بر وجود من بتابی و گرمش کنی و با فروغ و طلوع زیبایت سستی ام را به قیامی قطعی مبدل نمایی.
مولای من!بگو،بگو مولای من در کدامین سرزمین به دنبالت بگردم.تا کی در بیابان وجودم برای دیدار وصالت بدوم.
چشمانم را به راهی که تو می آیی خیره کرده ام چقدر آمدنت دیر شد،می ترسم بیایی و بگویند تو آمده ای و اما من دیگرآن را نشنوم.می ترسم من رفته باشم و تو آن گاه بیایی.مهدی جان چشم به راه گام های زیبایت هستیم.ای یگانه منجی عالم،آقا جان بیا،بیا تا با آمدنت زمین را زیبا
وعدالت را بر پا کنیم.جمعه های زیادی است که شاخه های گل در دست ها یم خشک می شود و قطار تو به ایستگاهمان نمی رسد.تو در میان همه باور هایم،در میان ذهن آشفته ام یگانه ای و من از تو پرهیز نمی کنم.هستی ات،بودنت و حضورت پاینده ترین باور زمین است و این روزها زمین خاکسترین روزهایش را سپری می کند.کوچه ها سردتر از آنند که این خورشید نیمه جان پیکرشان را گرم کند.راستی تو کجای این زمین صبوری که ما را به تماشای خود نشانده ای؟ای قلب عالم امکان،ای مظهر رحمت بی کران،آخر در انتظار مقدم پاکت نشسته ایم. جان و مال و زندگیمان فدای قدوم تو،بیا و دستمان را بگیر.

Pessimist
11-04-2011, 13:34
یا مهدی ظهور کن که بی تو پست ترینیم....

raha bash
11-04-2011, 13:38
دستانتم را میگشایم به سویت...دردهایم را میگویم...چشمهایم را می گشایم...گل نرگس را به یاد می آورم...لطافت...پاکی...زیبایی را نظاره می کنم
تو که هستی که همه اینگونه مشتاق تواند...تو که هستی که در عین غیبتت باز هم اشک چشم جاریست؟؟؟؟
میدانم که هستی..تو آن بزرگ مردی هستی از جنس نور...آن بزرگ مردی که اسمت آرامش جان من است...
ای مهدی..آدینه ها گذشتند،این آدینه هم گذشت و تو نیامدی...ای مولای من...بیا..بیا تا آرام گیرد این صدای آزادی خواهی مظلومان..بیا تا به خاکستر نشیند سلطه ی ابر قدرتان..بیا تا رها شود آن گنجشک درون قفس..تا...تا روان شود اشک شوق زمین...تا جان دگر یابد از وجودت

بیا مهدی جانم بیا

zqsxsw
11-04-2011, 22:24
خدا خالق عشقه *محمد گل عشقه* علی مظهر عشقه *زهرا وجود
عشقه* حسن نماد عشقه* حسین سالار عشقه *عباس ساقی
عشقه* زینب شاهدعشقه* سجاد راوی عشقه *باقر کلام عشقه*
صادق احیای عشقه* کاظم صابرعشقه* رضا ضامن عشقه* تقی
جمال عشقه* نقی پاکی عشقه *حسن بقای عشقه* مهدی قیام
عشقه* اینم دعای عشقه: اللهم عجل لولیک الفرج

ALI4645
11-04-2011, 22:27
روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است

گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است
لحظه ها در تپش و تاب و تب آمدنش
آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
ای خدا کاش شود (سال نو)ام سال فرج
که نگاهم نگران منتظر آن روز است

raha bash
13-04-2011, 10:38
ظهور کن
و این قفس را ازآزادی برهان
ما برای بزرگ شدن
به اندازه کافی وقت نداریم !

ŞHÍЯÍŃ
13-04-2011, 12:00
ای دل ای دل! آشنایی می رسد

ناله ها را هم نوایی می رسد



ما که از عشق و جنون آکنده ایم

کارمان آخر به جایی می رسد

Sayam
16-04-2011, 16:59
چه کنم که ز غم دل تو برهد
همه خاک رهت سر دیده نهم
...
من کجا و دیدن رخسارت
با کلاف آیم سر بازارت

یا اباصالح، مددی مولا!

اشک چشمان من آبرویم شود
کن دعا عاقبت خون وضویم شود
...
بی تو آمد جان همه بر لب
گریه کن مولا بر غم زینب

یا ابا صالح، مددی مولا!

Sayam
16-04-2011, 17:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اباصالـح التماس دعا، هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی، کـربلا رفتی، کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدیـنه رفتی به پابوس قبـر پـیغمبر، مادرت زهرا
به دیدار قـبر مخفــی از کوچـه ها رفتـی یاد ما هم باش

شب جمعه کـربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابـالـفضل با وفـــا رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجـت که می خوانی از برای فـرج مسجد کوفـه
دعا کردی از برای فرج التماس دعا ، یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا منا رفتی یاد ما هم باش
به هر جا رفتی برو آقا، اما هر کجا رفتی یاد ما هم باش...

ŞHÍЯÍŃ
21-04-2011, 13:09
یک روز ز کوی اسمان می آید


بر اسب سپید کهکشان می آید



از بس که زمین ز بیداد پر است


با تیغ علی(ع) صاحب زمان(عج) می آید:20::40:

ŞHÍЯÍŃ
25-04-2011, 01:58
از صبح ازل دل شده دیوانه مهدي
مبهوت و خمار از می میخانه مهدي
محبوب خدا می شود اندر همه عالم
دیوانه شود هر که ز پیمانه مهدي
فردوس برین را بدهم تا که دهندم
دیداری از آن صورت جانانه مهدي
ما را فقط این بس که ببینیم و بمیریم
آن دیده جادوئی و مستانه مهدي ...:40:

iMosi
25-04-2011, 02:40
ای همه وجود من .............فدای خاک پای تو
جان مرا چه ارزشی ........... تا که کنم فدای تو
نه لایقم که ره برم .............به کنج خلوت حرم
اذن بده که تا شوم............. سگ در سرای تو
.
.
دل به غم تو بسته ام.................. ز غیر تو گسسته ام
مستم و سرخوش از ازل............ ز باده ولای تو
ای شه ملک جاودان ...............حجت حق به انس وجان
به پادشاهان جهان..................... فخرکندگدای تو

به هیچ دلربا دگر...........نمی شود نظاره کرد
کسی که دیده لحظه ای...... چهره دلربای تو

:40:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ŞHÍЯÍŃ
25-04-2011, 13:24
دفتر سوخته ی خاطراتم
همه بوی تو داره
مهدي جان
خط به خط وجودم
تار و پودم
همه عشق تو داره
مهدي جان
چشمانه منتظرم
در کوی سوی وجودم
همه سوی تو داره
مهدي جان
زمستان بی حاصلی من
همه شوق جوانه داره
مهدي جان
بیا این دل شکسته ام
را سامان تویی
دلم هوای خاکه تو داره
مهدي جان ...:40:

ŞHÍЯÍŃ
25-04-2011, 19:41
چّشم انتظاری تا به کِی اِی مُنجیِ کون و مکان
فریادِ ما آخر شده ؛ ای خُسرُوا ، صد اّلاّمان
در این تکاپوی حّزین ؛ ای مّه جّـبــین ما را ببین
ما از تو هم غافل شدیم ، تنهاترين ؛ صاحب زمان.....

Pessimist
27-04-2011, 13:02
دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
چو یاران مهدی شمارش کنند
دعا میکنم جزء یاران شوی

ŞHÍЯÍŃ
29-04-2011, 18:14
یا مهدي
چشم انتظار می شینم و زل می زنم به پنجره
هر غروبا با یادتو می زنم این دل وگره
آرزوها رو خط به خط رج می زنم به دامنت
تا تو بیا ببینمت سوار دشت آینه
گفتی میام آگه یه روز ظلمت شب پا بگیره
دلواپسی دوریت تو سینه ها جا بگیره
گفتی میام اگه یه روز تاریکی بیداد بکنه
بنده مومن از ته دل منو فریاد بکنه...........

iMosi
30-04-2011, 02:00
تکراری:41:

iMosi
30-04-2011, 02:01
بی تو در محفل ما ، شور و صفایی نبود ..... بر دل ما به خدا ، عقده گشایی نبود
ای سراپا همه دیدن ، به جز از دیدن تو ..... درد هجران تو را ، هیچ دوایی نبود !
دل بی برگ و نوا را ، به نوایی برسان ..... که بدون تو مرا برگ و نوایی نبود
دل بی برگ و نوا را ، به نوایی برسان ..... که بدون تو مرا برگ و نوایی نبود

یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل
یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل
یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل
یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل

یوسف فاطمه(س) باز آی که بی حُسن رُخَت ..... بزم تاریک مرا ، نور و ضیائی نبود
ما گدایان همه داریم به ناز تو نیاز ..... گر بیایی تو ، در این دهر گدایی نبود !
از غم فاطمه(س) بی تو ، همه جا بزم عزاست ..... چون تو آیی ، همه شادند و عزایی نبود
گر بگیری ز عدو ، دادِ دل فاطمه(س) را ..... شیعه را بهتر از این ، لطف و عطایی نبود !

یابن زهرا (س) یابن زهرا(س) یابن زهرا(س) العجل
یابن زهرا (س) یابن زهرا(س) یابن زهرا(س) العجل
یابن زهرا (س) یابن زهرا(س) یابن زهرا(س) العجل
یابن زهرا (س) یابن زهرا(س) یابن زهرا(س) العجل

طالب خون خدایی و خدا یاور توست ..... غیر تو منتقم کربُبلایی نبود !
خرّم آن روز که لب را به سخن باز کنی ..... خوش تر از صوت تو ای دوست ، صدایی نبود
بی تو در محفل ما ، شور و صفایی نبود ..... بر دل ما به خدا ، عقده گشایی نبود
ای سراپا همه دیدن ، به جز از دیدن تو ..... درد هجران تو را ، هیچ دوایی نبود !

یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل
یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل
یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل
یابن الزهرا(س) العجل ، یوسف زهرا(س) العجل

لینک دانلود همخوانی:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

iMosi
30-04-2011, 07:03
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا

گل با صفاست اما... بی تو صفا ندارد

گر بر رخت نخندد ... در باغ جا ندارد


پیش تو ماه وباید... رخ بر زمین بساید

بی پرده گر بر آید... شرم وحیا ندارد

مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا


ای وصل تو شکیبم ... ای چشم تو طبیبم

باز آ که درد هجران... بی تو دوا ندارد

فریاد بی صدایم ... در سینه حبس گشته

از بس که ناله کردم ... آهم صدا ندارد

مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا

گفتم که در کنارت ... جان راکنم نثارت

تیغ از تو گردن از من ... چون وچرا ندارد

هرکس تو را ندارد .... جز بی کسی چه دارد

جز بی کسی چه دارد ... هرکس تو را ندارد

مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا

چشم به راهیم شاید کشتی نجاتی بر ساحل بشریت کناره گیرد
ناخدا نوحی بخواند رستگاران را به عرشه
شاید ابراهیمی تیشه بر دوش ریشه زند بتخانه ها را
شاید عصائی زآستان موسائی بر آید وسینه شکافد نیل سرکشی وطغیانگری را
شاید دم احیاگرانه عیسائی تن رو به مرگ گیتی را حیاتی دوباره دمد
یا که نسیمی از دریای رحمت بوزد وبغض انتظار را به اشک حضور بدل کند



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

zqsxsw
30-04-2011, 20:45
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

ALI4645
30-04-2011, 20:47
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو می دوند هان! ای تو همیشه در میان
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پرده ها درآ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای کاین همه باغ شد روان
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!
آمدنت که بنگرم، گریه نمی دهد امان...

ŞHÍЯÍŃ
30-04-2011, 22:32
بد شده دنیای ما مهدي بیا
غم شده دلهای ما مهدي بیا
مکرو حیله دین ما کرده فنا
آن نبود سیمای ما مهدي بیا
عاشقانت شمع سوزان شبا
ماه بود شیدای ما مهدي بیا
آن خوارج باز هم کرده جفا
داغ در دلهای ما مهدي بیا
ذلفقارت را بکن از تن جدا
تو بکش دَدهای ما مهدي بیا
آه، از خون شهید دارد دعا
خفه شد صدای ما مهدي بیا
بارها گریه بکردیم بی صدا
کور شد چشمای ما مهدي بیا
شمع مجنونیم توی این شبا
تو شدی لیلای ما مهدي بیا
سعید مطوری/شمع شبستان:40:

M O B I N
30-04-2011, 22:38
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

ŞHÍЯÍŃ
01-05-2011, 00:07
)مهدي بیا
شاید اگه دل بشکنم
مُهر سکوت به لب زنم
لحظه به لحظه دم زنم: مهدي بیا ...
مهدي بیاد.
شاید اگه گل بچینم
برم سر راه بشینم
تو کوچه آواز بگیرم: مهدي بیا ...
مهدي بیاد
شاید اگه نقل بپاشم
گلاب تو کوچه بپاشم
با مژه جارو بکشم
از ته دل داد بکشم: مهدي بیا....
مهدي بیاد. ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ:40:

basketball
01-05-2011, 00:30
مهدی (عج) بیا..........بیا..........بیا..........

به امید سربلندی ایران و ایرانیان مسلمان.........

تا چند زنم به روی دریاها خشت …… بیزار شدم ز بت پرستان کنشت …… خیام که گفت دوزخی خواهد بود …… که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت

ŞHÍЯÍŃ
02-05-2011, 16:37
تویی گل منم بلبل تو
منم عاشق منم دیوانه تو
موُ که غیر از دلداری ندارُم
موُ با کسی کار ی ندارُم
بیا مهدي بیا دردُم دواکن
بیا مهدي حاجت رواکن
خدایا نزدیک کن...
ظهور مهدي صاحب زمانرا.....:40:

Puneh.A
03-05-2011, 13:36
ببین چه می کشد دلم همیشه انتظار تو
و آه می کشم تو را خوشا دمی کنار تو
ببین چگونه لحظه ها سیاه و سرد و بی صدا
عبور می کنند ومن همیشه بی قرار تو
شبی به خواب دیدمت الهه سعادتم که من
نشسته ام چه خوش به زیر سایه سار تو
سروده ام دو شعر،شعری از بلور و نور
یکی در انتظار تو ، یکی به افتخار تو

iMosi
03-05-2011, 13:56
ابا صالح التماس دعا....
هرکجا رفتی یاد ما هم باش....
نجف رفتی
کاظمین رفتی
کربلا رفتی
یاد ما هم باش...
ابا صالح یا اباصالح
ابا صالح یا اباصالح

مدینه رفتی به پابوس مادرت زهرا....یاد ما هم باش
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی ....یادما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه ...

کنار قبر ابالفضل با صفا رفتی یاد ما هم باش...

ابا صالح یا اباصالح
ابا صالح یا اباصالح

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج مسجد کوفه
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج مسجد کوفه

شدی محرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ما هم باش


ابا صالح یا اباصالح
ابا صالح یا اباصالح
ابا صالح یا اباصالح
ابا صالح یا اباصالح

لینک:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

iMosi
03-05-2011, 14:33
العجل مولا مولا
العجل مولا مولا
العجل مولا مولا

جان عالم بر لب آمد...ای خدا مهدی نیامد(3)....:41:

چشم عالم پر زخون شد....ای خدا مهدی نیامد...:41:

هرچه گفتم یا بن طاها یابن یاسین یابن احمد....العجل یابن علی المرتضی مهدی نیامد...:41:


العجل مولا مولا
العجل مولا مولا مولا
العجل مولا مولا

هر چه گفتم یا مغیث الشیعه نشنیدم جوابی....:41:

هرچه گفتم یا معزالاولیا مهدی نیامد....:41:

دین ما ایمان ما امید ما هستی عالم ...

صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد....:41:


العجل مولا مولا
العجل مولا مولا مولا
العجل مولا مولا

ذکر ما امن یجیب است وبه مضطر حقیقی ...

من دعا کردم ولی روح دعا مهدی نیامد.....:41:


دانلود:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

ŞHÍЯÍŃ
03-05-2011, 17:13
منــ ـ ـــجـــي نمی آید چرا
ما گم شدیم در تارها
در کنج این بیهودگی
ای داد از تکرار ها
خشکیده تاک آرزو
پرپرشده گلهای باغ
چشم قشنگ زندگی
در حسرت ای کاش ها! ...:40:

iMosi
06-05-2011, 19:14
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور...... کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن ......وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور


گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید ......هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور


یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور...... کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن ......وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب ..... باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم ..... سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید ......هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

zqsxsw
10-05-2011, 21:55
دستم به دامانت در این آغاز فصل سرد / آخر سکوت تو غزل را می کشد برگرد
آوار غم بر شانه های شهر را بنگر / شعری بخوان آرامشی پیدا کند این درد . . .
.
.
.
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی / غروب این همه غربت چرا نمی آیی؟!
زمین به دور سرم چرخ می زند پس کی / تمام می شود این روزهای یلدایی . . . ؟
.
.
.
دیدار یار غایب دانی چه لطف دارد؟
ابری که در بیابان برتشنه ای ببارد . . .
تعجیل در فرج آقا صلوات
.
.
.
فقط گفتی به ما پرواز ، پرواز! / در زندان غیبت کی شود باز ؟
بدون تو چگونه پرگشاییم؟ / برای هر عمل هستی سر آغاز . . .
یا مهدی ادرکنی
.
.
.
کوه باید تو را رکوع کند / ماه باید تو را خضوع کند
«سرافرازی» به احترام حضور / پیش پای شما خشوع کند . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
برای من بیا امشب دعا کن / مرا از بند این دنیا رها کن
بیا و یک نظر بر من بیافکن / سپس من را به دردت مبتلا کن . . .
یا اباصالح المهدی

ALI4645
10-05-2011, 21:57
سالهای پیش بال آسمانی داشتیم


بال پرواز کران تا بی کرانی داشتیم



روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست


شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم



نذری روز ظهر مهدی موعودمان


صبح ها ، چله به چله ، عهد خوانی داشتیم



گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم


گاه گاهی میل سجده ، جمکرانی داشتیم



ثانیه ثانیه هامان پای آقا می گذشت


آی مردم ، یک زمان ،صاحب زمانی داشتیم

zqsxsw
12-05-2011, 02:54
ای منتظران گنج نهان می آید آرامش جان عاشقان می آید بر بام سحر طلایه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان می آید

zqsxsw
12-05-2011, 03:14
کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم / گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم
مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را / تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم .
اللهم عجل لولیک الفرج

zqsxsw
12-05-2011, 03:24
مـــی ایـــــــــد از دور ,مــردی ســــواره / بـــرمــرکب عشـــق, چــــون ماهپــــاره
والشمــس رویـش, واللــیــــل مـــویـش / گلـــها هــمه مســــت, از رنگ و بویـش . . .
تعجیل در فرج آقا صلوات

zqsxsw
12-05-2011, 03:31
مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز / چشم در راه تو صاحبنظرانند هنوز
لاله ها، شعله کش از سینه داغند به دشت / در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز . . .

zqsxsw
12-05-2011, 03:50
کدام نقطه ی این خاک زیر پا ی تو نیست ؟ / کدام پاره ی خورشید آشنا ی تو نیست ؟
بگو کدام نسیم شکفته در واد ی است ؟ / که ذهنش آینه بندانی از صفا ی تو نیست . . .
یا ابا صالح المهدی ادرکنی

LordMMD
12-05-2011, 05:50
ای که همه عمر زده ام دم از فراق روی تو ..... کی بشود که دمبدم دم زنم از وصال تو
م.م.د

vahid0801
13-05-2011, 00:34
بغض اسمون شکسته
دیده ها غمگین و خسته
از فراق گل نرگس
دل به انتظار نشسته

اسمونم بی ستاره
شب غم سحر نداره؟
نفس باد صبا که
خبر از مهدی(عج) بیاره.......

zqsxsw
13-05-2011, 08:54
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه / به امید قدمت کون ومکان چشم به راه
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست / قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه . . .
یا صاحب الزمان

Help118
15-05-2011, 14:12
ای چشم تو چشم چشمه ی چشم همه

بی چشـم تــو نـور نیســت در چشم همه

Help118
15-05-2011, 14:20
متی ترانا و نراک؟! روحی لتراب مقدمه فدا...

zqsxsw
16-05-2011, 03:21
کی ببینم چهره زیبای دوست؟ کی ببویم لعل شکر خای دوست؟

کی درآویزم به دام زلف یار؟ کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟

کی برافشانم به روی دوست جان ؟ کی بگیرم زلف مشک آسای دوست؟

این چنین پیدا زما پنهان چراست؟ طلعت خوب جهان آرای دوست؟

همچو چشم دوست بیمارم ، کجاست؟ شکرزان لعل جان افزای دوست؟

در دل تنگم نمی گنجد جهان خود نگنجد دشمن اندرجای دوست؟

دشمنم گوید که ترک دوست گیر من به رغم دشمنان جویای دوست ؟

چون "عراقی" واله و شیدا شدی دشمن ار دیدی رخ زیبای دوست

Help118
22-05-2011, 16:53
امروز حکیم در میخانه تویی تو

فریادرس ناله ی مستانه تویی تو

مرغ دل ما را که به کـس رام نگردد

آن رام تویــی دام تویـی دانه تویـی تو

Help118
22-05-2011, 17:01
آنجا که تویی نکهت گل راه ندارد

زیبایی رخسار تــــــو را ماه ندارد

zqsxsw
25-05-2011, 10:42
فراق يار جانم را گرفته


تب هجران توانم را گرفته

نه تاب درد گفتن دارم اي دل

که گويي غم زبانم را گرفته

غم دلبر زده آتش به جانم

که ميسوزد ز سر تا استخوانم

بيا اي دل بيا با هم بسوزيم

که خاکستر بر اين خرمن نشانم

امان از دست صياد زمانه

که بگرفته دل ما را نشانه

کبوتر بچه اي در خواب ميگفت

مرا نه بال و پر ماند نه لانه

دلم درد و سرم درد و تنم درد

از آن بهتـر بگويم که منم درد

طبيبا زخم دل را مرحمي نيست

بود داروي زنده ماندنم درد

چه سازم با غم و دوري دلدار

که شبها مينشينم در غم يار

مرا ني طاغت دوريست يارب

نه مي باشد توان حال بيمار

بيا اي مونس من يابن الزهرا

عزيز نرگس من يابن الزهرا

بيا تا بي کس و کارم ندانند

تويي مولا کس من يابن الزهرا

EHTEMALAN
26-05-2011, 00:39
در اضطراب چه روزها که صبحشان گم شد/چه روزها که اسیر روز هفتم شد/چقدر هفته پر از شنبه شد و به جمعه رسید و جمعه.روز تفریح برای مردم شد....!!؟

nab nab
28-05-2011, 19:47
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت



به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت



هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت



چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت



چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت



چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت



شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت



تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت



دعاترین دعاها همین دعای نگار است

امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت

Help118
02-06-2011, 03:42
...
ای گل باغ سرمدی
عطر گل محمدی
آخر! آخر چرا نیامدی؟!
...

Pessimist
07-06-2011, 16:57
مهدی جان

سؤال ساده ای دارم از حضورت

که آیا زنده ام وقت ظهورت؟

اگر آمدی من رفته بودم

اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم

گل رخسارت ای شه سیر ببینم

به قربانت سرو جانم یک جادهم من

شود مولا که در رکابت جان دهم من
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

Pessimist
09-06-2011, 18:30
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم

اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم

من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم

درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

Ice Pain
12-06-2011, 12:26
اگه منو رها کنی کسی برام نمیمونه
همه درا بسته به روم غیر در همین خونه

- با احترام تقدیم به امام زمان-

zqsxsw
15-06-2011, 03:29
ابر هزارتا بارون ، ريخته به جونم امشب
هيچي نگو که تنها ، مي خوام بخونم امشب
بارون گرفته جز من ، هيچکس تو کوچه ها نيس
بارون گرفته اما ، درد منو دوا نيس
آهاي آهاي ستاره درد منو دوا کن
دلم رو بشکن امشب ، قفل دلم رو واکن
اون که بايد ميومد دلش به اومدن نيس
هيچ کسي هم به جز اون ، چشم و چراغ من نيس
جمعه تا جمعه چشمم ، مونده به در به يادش
دلم سياهه هيچ کي ، نمي رسه به دادش
بارون ! ببار که امشب ، خشکه دل سياهم
بهار من کجايي ؟ بيا که چش به راهم

sara_girl
02-07-2011, 23:13
وقتی تو نیستی
ملیحه سیف آبادی
تو نیستی
و انسان به طرز غریبانه ای عریان می شود
و تمام لحظه های شنیدن، کر...
«تو نیستی»
الفبای معصومانه ای است
در کالبد مسخ دفترمان جاری...
دنیا
آبستن کودکان عصیان
و عرصه بی دریغ پاییز گونه ای است
که زانوان سبز آزادی را
بارها زمین می زند
طنین آمدنت مگر
به سرودی بلند بدل کند
هجای سست عدالت را
سال ها ایستاده ایم
به بدرقه شانه هایت
در رواق هایی بی حوصله
و تو نیستی...

saman_bv
15-07-2011, 11:56
بيا ببين چه بي غرور در اين فضا نشسته ام

بيا ببين در اين نوا چه بي صدا شكسته ام

دلم در اين فضاي سبز چه بي صدا گرفته است

پرش چه زود بسته و در اين قفس شكسته است

تو با صداي بي صدا در قفس گشوده اي

بال و پر دل مرا چه زود مرحم كرده اي

تو كيستي؟

تو چيستي؟

تو از كجا رسيده اي؟

توروحم !

تو قلبم!
تو از سراي ديگري!

مرا ببين به ياد تو، سريع سكوت مي كنم.

براي خواستن زتو، سريع قنوت مي كنم.

مرا ببين كه در سخن، فقط تو بر زبانمي،

نه بر زبان كه بر دلم، تو بر زبان نيامدي.

تو گفته اند كه غايبي، در اين فضا نيامدي.

بيا تو در نگاه ما ،كه تو براي منتظر،

صفاي هر دو عالمي!

saman_bv
15-07-2011, 11:58
بيا ببين چه بي غرور در اين فضا نشسته ام

بيا ببين در اين نوا چه بي صدا شكسته ام

دلم در اين فضاي سبز چه بي صدا گرفته است

پرش چه زود بسته و در اين قفس شكسته است

تو با صداي بي صدا در قفس گشوده اي

بال و پر دل مرا چه زود مرحم كرده اي

تو كيستي؟

تو چيستي؟

تو از كجا رسيده اي؟

توروحم !

تو قلبم!
تو از سراي ديگري!

مرا ببين به ياد تو، سريع سكوت مي كنم.

براي خواستن زتو، سريع قنوت مي كنم.

مرا ببين كه در سخن، فقط تو بر زبانمي،

نه بر زبان كه بر دلم، تو بر زبان نيامدي.

تو گفته اند كه غايبي، در اين فضا نيامدي.

بيا تو در نگاه ما ،كه تو براي منتظر،

صفاي هر دو عالمي!

saman_bv
15-07-2011, 11:59
بازشب است و آسمان بی کران نگاهش سوی قدمهای توست.
تا ستاره باران کند قدمگاهت را.
و شب بوها،
منتظرند تا دریابند حضورت را
ازعطر نفسهایت.
دشت،
پهنایش را وسعت می بخشد
تا میزبان ظهور زیبایت باشد و
شقایق هایش را نثار آمدنت می کند
تا بدانی که آمدنت رویش شقایق ها را سبب است.
بیا مهــــــدی(ع) جــــان...
که غروب،غمگین تنهایی توست
و طلوع،امیدش به آمدنت.
به اندازه ی تنهاییمان صدایت می کنیم...
ای منجی زمان(عج)

saman_bv
20-07-2011, 11:51
هر وقت‌ كه‌ دلت‌ را بتكاني‌ عيد است




و هر روز كه‌ تازه‌ شوي، عید است.



بلند شو، بال‌هاي‌ تازه‌ات‌ را تنت‌ كن.



بايد به‌ عيد ديدني‌اش‌ بروي.



دلت‌ را تقديمش‌ كن‌ تا عيدي‌ات‌ را بگيري.



دير است‌ اما دور نيست.



همين‌جاست.



بسم‌الله‌ بگو و در بزن‌ همين

Pessimist
23-07-2011, 13:49
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم نه کوششی ، نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم: خداکند که بیایی.......

H.Operator
23-07-2011, 14:38
کی ظهور می کنی؟

التماس می کنم
انتظار می کشم
وعده داده بود،
دست های تو
تا از این زمین پست، این جهان مبتلا به درد
بر کَنَد تمام ریشه های ظلم را
ریشه کَن کند جریحه های جور را
کی ظهور می کنی؟
ای همیشه پر غرور
ای منادی حقیقت جهان
ای همیشه ایستاده در برابر نبرد های زور؛
کی صدای گریه های بی پناه
ناله های دردناک چشم های بی گناه
می رسد به انتها،
طاقتت تمام می شود
تا چه وقت قلب مهربان تو
پشت لحظه های بی عبور عشق
صبر می کند
کی ظهور می کنی؟
کی ظهور می کنی؟ ...

شاعر : حسین ظهرابی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

GOLI87
25-07-2011, 08:07
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان
شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت
نشسته ام به امید نگاه مهدی جان
من عاشقم که ببینم جمال تو آیا
بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟
بحق حرمت اجداد خود نما نظری
ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان
خمید پشت من که از بار معصیت شاها
نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان

GOLI87
26-07-2011, 16:24
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

psp2004
26-07-2011, 18:25
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اگر باران نبارد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



اگر باران نبارد، آسمان دلگیر خواهد ماند

زمین چون کودکی در انتظار شیر خواهد ماند

اگر باران نبارد دشت، بی سجّاده خواهد شد

اگر باران نبارد رود، بی تفسیر خواهد ماند

اگر باران نبارد، از عطش جنگل چه خواهد کرد؟

یقین همچون کویری تفته از تبخیر خواهد ماند

اگر باران نبارد، سعی خورشید و صفای آب

به گِرد کعبة این خاک، بی تأثیر خواهد ماند

اگر باران نبارد ریشه ها ـ این بیشه های سبز!

به زندان سیاهِ خاک، در زنجیر خواهد ماند

اگر باران نبارد ـ گرچه میدانم که میبارد ـ

مدار فصلها در امتداد تیر خواهد ماند

اگر باران نبارد، بر شب ـ آن باران نورانی ـ

پی تثبیت خود این شام، بی شبگیر خواهد ماند

ببار ای جاری همواره! ای باران نورانی!

به دیدار تو تا کی این زمین پیر، خواهد ماند؟



از حمید واحدی

GOLI87
06-08-2011, 21:59
فراغ







نمی دانم چه بنویسم


نمی خواهم که بنویسم


ولی عشقم به یاد تو


مرا دیوانه می سازد که بنویسم!



شب هنگام است…


دلم در خلوت سردش


کنار بغض بی بندش


درون ذهن پر دردش


مرا مستانه می سازد که بنویسم !




تو ای زیباترین سنبل


تو ای ختم چهارده گل


تو ای عشق علی گویان


حضورت در دل خوبان


به من جانانه می گوید که بنویسم!



تویی هم اسم پیغمبر


تویی خوشبوترین عنبر


تو والاتر زیک رهبر


فراغت در دل امت


مرا مجنون می سازد که بنویسم!




شدی یوسف در این دوران


تو هستی شاه مظلومان


منم یعقوب این کنعان


که عشقت در دل و در جان


به من شاهانه می گوید که بنویسم!

abdolahe
19-08-2011, 20:08
گفتند انتظار فرج بهترین دعاست
با من نبوده اند وجودم پر از خطاست

دستم نمی رسد که دعا بر فرج کنم
پایم نمی رود که ره راست کج کنم

مهدي خودت بیا و ببین ما چه خسته ایم
دلها همه شکسته وما دست بسته ایم

باید که دیده کور شود چون ندیده است
هرگز نشانی از تو و از تو بریده است

کاری نکرده ایم برای ظهور تو
ما دست شسته ایم همه از حضور تو

سبزی به دشت نیست طراوت به باغ نیست
هم نور نیست سیصد و اندی چراغ نیست

گفتی ظهور تو به دعا و نیایش است
تو زودتر بیا نه دعا نیست خواهش است

ما لایق ظهور تو هرگز نبوده ایم
بس شعر ها ز دوریت اما سروده ایم

گر نیست دیدن تو برای من آرزو
پس عصر جمعه ها ز چه گیرد دلم بگو؟

"افتاده" بس کن این همه شکایت خموش
بهر ظهور حضرت مهدی تو هم بکوش

Puneh.A
07-10-2011, 10:14
نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی

هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست

نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع

که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند

قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه

کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست

نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش

که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست

نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها

به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست

نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه

که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست

نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟

نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق

دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست

ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا

کسی برای شهادت به کربلای تو نیست

نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما

هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا

برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست


''اگر شيعيان ما در راه انجام پيماني كه بر عهده دارند همدل مي شدند، ملاقات ما با آنها به تاخير نمي افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مي شد. ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما.'' حضرت ولي عصر(عج) اين جملات را خطاب به ''شيخ مفيد'' در نامه اي مرقوم فرمودند و در ادامه نوشتند: چيزي كه ما را از شيعيان باز مي دارد، اعمالي است كه آنان انجام مي دهند ولي ما آن اعمال را نمي پسنديم و از آنان روا نمي دانيم.

______________________________
پ . ن : جمعه 1390/7/15

معرق
28-10-2011, 08:30
به نام خدا

من از اشکی که می ریزد زچشم یار می ترسم...
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم...

رها کن صحبت یعقوب و دوری و غم و فرزند...
من از گرداندن یوسف ، سر بازار، می ترسم...

همه گویند این جمعه بیا ، اما درنگی کن...
از اینکه باز عاشورا شود تکرار، می ترسم..

اشتیاق کوفیان و دعوت یار بر سر نیزه...
من از آمین مردم در تعجیل حضور یار می ترسم...