PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ** اصطلاحات معماری **



Mahdi/s
18-07-2010, 18:42
سلام، همون طور که از اسم تاپیک مشخصه، در مورد اصطلاحات معماری که شنیدیم ولی معنی دقیقشو نمی دونیم تمرکز بیشتری داشته باشیم
انشاا...با کمک شما بتونیم یه لغت نامه ی کامل معماری با تعاریف جامع و کوتاه از اصطلاحات رو اینجا جمع آوری کنیم...

Mahdi/s
18-07-2010, 18:50
آباره: پل آّب رسان، مجرايي كه آب را از جايی به جايی دیگر منتقل مي كند. اين اصطلاح معمولا در مورد مجراهاي مصنوعي به كار مي رود كه معمولا آب را به شهر ها مي رسانند.

آب بندي: عايق نفوذناپذير, دوغاب ريزي بر سطح رجها.

آب پخشان: محل تقسيم آب قنات و چشمه. مثل سيستم آب پخشان در چشمه ي فين كاشان

آبخوار كردن: عمل سيراب كردن آجر و خشت بدون لعاب

آبرو: مجرايي كه در آن آب به طور طبيعي جريان داشته و دریا، دریاچه، كوير، باتلاق و مانند آن روان باشد.

آبزن: واني جهت شستشو.

آبساب:آجر تراش داده شده ای که با آجر دیگر در آب ساییده شدهباشد.

آبساب كردن: عمل صيقل زدن سطح خشت بدون لعاب براي از بين بردن خلل و فرج و ناهمواري ها

آب شيب: جوي و راه آب در اطراف بام هاي منحني كه براي انتقال آب قرار مي دهند.

آبكند: جايي كه به واسطه ي آب و سيل كنده و چاله شده باشد.

آبگردان: عنصر مارپيچ براي نشان دادن حركت آب نهرها در باغها.

آبمال: بر عکس آبسال است وکیفیت این نوع خشت به مراتب بهتر از آبساب است ولب پر نمیشود این نوع خشت در دوره آذری متداول شد ودر دوره رازی و اصفهانی به دلیل سرعت کار آبسال متداول شد.

آتريم: فضاي باز در بطن بنا كه به آن void نيز مي گويند.

آتشبر: ديوار مانع يا هر عضو ساختماني ديگري كه مانع سرايت حريق شود.

آجر آبخوار: آجر سيراب شده. براي از بين بردن گرد آجر از روي آجر و پيوند خوردن بهتر آن به ملات، آن را در آب قرار مي دهند تا آب بكشد.

آجر پیشبر: آجری که قبل از پخت به صورت دلخواه شکلداده می شود.

آجر جوش: آجر بسيار پخته و ناصاف و تيره رنگ كه از ته كوره به دست آمده و بيشتر در پي ساختمان به كار مي رود.

آجر دو قدي: نيمه آجر

آجر سه قدي: سه چهارم آجر

آجر مهري: آجر كوچك منقوش

آخوره: جمع آوري و كپه كردن خاك و آب بستن به آنها.

آدوربند: آلاچيق يا اتاقي كه در بيابان با چوب و خار بيباني برپا مي كنند.

آذرگاه: آتشكده، محل بر افروختن آتش

Mahdi/s
18-07-2010, 19:00
آر: واحد سطح، برابر يك دكامتر مربع يا صد متر مربع

آرسن بازار: بازارهاي روباز كه در كنار دروازه ي اصلي شهر قرار داشته اند.

آژند :ملاتي خمیری است که فاصلهمیان مصالح را پر کرده و قطعات مختلف را به هم می چسباند.

آژيانه: سنگ فرش آجر، آجر فرش

آستانه: درگاه، پيشگاه، كرياس، قسمتي از خانه كه در آغاز ورود ديده شود. قدمگاه ورودي، قسمت پيشين اتاق به در، بخشي از چارچوب كه در پايين چارچوب قرار دارد و ممكن است از جنس هاي مختلفي مثل سنگ يا چوب ساخته شود. تير افقي كف ارسي، بارگاه بزرگان و شاهان، پله اي كه در دامنه يا بلندي ساخته باشند.

آسمانه: سقف

آشخانه: مطبخ و آشپزخانه

آشكوب: اشكوبه، آسمانه و سقف خانه، طبقه، مرتبه، هر كدام از طبقات و سقف هاي ساختمان

آفتاب شكن:تابش وند، ديوار هايي كه بين پنجره هاي سه دري و پنج دري مي ساختند.

آفتاب كور: بخش رو به غرب ساختمان.

آفتابي شدن: خارج شدن آب از مظهر قنات.

آلاچيق: آلاچق، خانه ي چوبي و سايباني كه در باغ درست مي كنند. سراپرده و سايباني كه معمولا از دو يا چهار ستون تشكيل شده و بر فراز آن، گياهان و يا پارچه ي ضخيمي كشيده مي شود. كلبه اي كه از تعدادي تيرك درست مي شود.

آلنگ: ديوار محافظ قلعه.

آلوئك: لب پر شدن آجر به وسيله ي آهك.

آوار: توده اي سطحي از شن و ماسه و خاك رس كه از محل اصلي خود رانده شده و در محل ديگري انباشته شده است.

آوگون: در گنبدهاي دو پوسته ي گسسته، نار بيرون زدگي پوسته ي دوم را مي گويند. قوس سرنگون شده يا وارونه، انحناي پاي گنبد كه به طرف داخل متمايل مي شود. نقطه ي عطف گنبد.

آهك سياه: ملات ساروج ,ملات مخلوط شده از آهك شكفته و خاكستر ولوئي گياهي آبرا آهك سياه ميگويند كه بجاي ملات سيماني در منابع استفاده مي شود.


آهك شكفته: آهك آب خورده.

آهك مرده: آهك شكفته، آهك آب ديده.

آهنگ: نام ديگر مقرنس.

آهون: پوسته ي داخلي گنبد در گنبد هاي دو پوش، پوشش زيرين گنبد.

آهيانه: به معني جمجمه. در گنبد هاي دو پوسته، پوشش زيرين را مي گويند كه به كدنبه نيز مصطلح مي باشد.

آپادانا: محل پرستش، آتشكده، معبد آتش.

ا

ابرو: عنصر تزييني سردر و پنجره، ابرونما.

ابلق: آجري كه بر اساس حرارت زياد دو رنگ شده و از استحكام زيادي برخوردار است.

ابليز: خاكي كه از مخلوط شن، رس، گل و لاي و خاك هاي گياهي به وجود آمده است.

اپدنه: گنبد خانه و عمارت اصلي.

اخدر: حوضچه، حوض حمام.

اُرچين: نوعي گنبد رك كه قسمت خود آن پله پله است. متداول در خوزستان.

اُرُسي: پنجره هايي كه در دو طرف چهارچوبداراي ناوهستند و از بالا به پايين و بالعكس حركت مي كنند. اين پنجره ها معمولا آلت سازي دارند و شيشه هاي رنگين در آن ها به كار مي رود.

اَرَش: واحد اندازه گيري در نظام قديم ايراني، اندازه از نوك انگشت تا آرنج، برابر 6 گره (حدود 40 سانتي متر)

Mahdi/s
18-07-2010, 19:07
ازاره: بخشي از پايين ديوار است كه معمولا آمودي از سنگ و كاشي دارد, دور پائين هر ساختمان چه در داخل وچه در خارج تا يك متري ازاره ناميده مي شود .

ازاره ستون: قسمتي از پايين ستون كه از جنس سنگ بوده و براي حفظ ابزار ستون به كار مي رود.

اژند: ملات خمیری است که فاصلهمیان مصالح را پر کرده,قطعات مختلف را به هم می چسباند.

اَزَج-ازغ :به معنی شاخه هایانگور یا بیاره خربزه که شکلی کج است,در معماری پوشش منحنی(یا سغ)راگویند.

اَژه: آهك

اژيو: از انواع قوس هاي تيزه دار

اِسپر: ديوار جدا كننده يديوارهايي كه ميان دو پايه ي باربر مي سازند. بخشي از نماي ساختمان كه در و پنجرهنداشته باشد. ديوارهاي بين دو پايه ي حمال كه با ضخامت كمتر ساخته مي شود.

اِسپَرلوس: خلوت، آپارتمان خصوصي ، محلي آراد براي كار.

استامپي: از انواع شيوه هاي تزييني، طرح هاي تزييني كه قبل از خشك شدن قالب ها، اندود گچ يا بندهاي آجر بر آن ها حك مي شود.

استودان: استخوان دان,اتاقکهایی که از سنگ تراشیده شده و زیر وروی آنها را صاف کرده تا قابل دسترسی نباشند و محل قراردادان استخوانهای مردگانبوده(در کیش زرتشتی)گاهی این استودانها به صورت برج مانند انچه در کعبه زرتشت استبوده است. از نمونه هاي ديگر آن آرامگاه هاي نقش رستم فارس است.

اَستوك: خميري است از گچ و محلول سريشم. اين خمير در نماسازي ساختمان استفاده شده و بتونه ي گچي نيز ناميده مي شود.

اسكنج: نوعي گوشه سازيدر گنبد، كه از تقاطع دو تاق مورب تشكيل مي شود.

اسكوپ: ميخ سر كج، ميخ دو سر, به قطعات فلزي كه به پشت سنگ متصل مي سازند وسنگ را به ديوار مربوط ميكنند اسكوپ مي گويند.


اسليمي: به طور عام در مورد نقوش گياهي در هم بافتهيا طوماري به كار مي رود. يكي از نقش مايه هاي شاخص در هنر اسلامي است. تركيب نقوشگل و بوته ي پيچ در پيچ. اين طرح ها خاصيت تزئيني بي مانند و ريشه اي ايراني دارندو بيشتر در حجاري، گچبريو منبت كاري ديده مي شوند (اين طرح ها به غلط به آراسبك«عراسبك» شهرت يافته است). نامي است كه در مورد نقوش شبيه پيچك هاي درخت مو در نمايساختمان استفاده مي گردد.

اشه: نوعي صمغ كه براي دفع موريانه، آن را با كندر ميسوزاندند.

اشپيل : ميله اي كه از شكاف عبور ميكند

اصفهاني: جهت گيري ساختمان هايي در امتداد شمال غربي، جنوب شرقي. مكتب اصفهان: شيوه ي معماري مربوط به قرن دهم تا سيزدهم هجري قمري كه عمدتا شامل شيوه ي معماري صفوي، زندي و قاجاري است.

افراز: ارتفاع، بلندي.

اكسپوزه : فرم-نمايش-حالت

الحاق : وصل

الوئك: لب پر شدن اجر بوسيله اهك.