PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره سنتی



صفحه ها : [1] 2 3 4 5

mohsen.ghasemi
18-07-2010, 13:18
سلام
با بسته شدن انجمن موسیقی تاپیک مشاعره سنتی هم به ناچار از بین رفت در حالی که تاپیک فعالی هم بود... حالا همون تاپیکو اینجا ادامه میدیم..
شروع مشاعره
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار.........ترک رضای خویش کند بر رضای یار
سعدی

haj mohammade
18-07-2010, 15:07
حیف شد تاپیک خوبی بود.

---------- Post added at 04:07 PM ---------- Previous post was at 04:06 PM ----------


*رفتی و در دل من ماند به جای*
*عشق آلوده به نومیدی ودرد*

*نگهی گمشده در پرده ی اشک*
*حسرتی یخ زده در خنده ی سرد*

mohsen.ghasemi
18-07-2010, 16:18
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ........ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
حافظ

water_lily_2012
25-07-2010, 06:05
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نست پایان الغیاث

bi3da_70
25-07-2010, 09:15
ثواب روزه و حج قبول آنکس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

wild_dragon
25-07-2010, 11:15
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد

Miss Artemis
25-07-2010, 15:18
دلم چون لاله سوزان است از داغ دو رویی ها
چه می خواهم دگر گرمی ز چشم آتش افروزی

wild_dragon
25-07-2010, 16:57
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند

خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند

water_lily_2012
26-07-2010, 09:10
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

wild_dragon
26-07-2010, 21:48
شما هم همش ث بده

ثانیا بشنو تو ای صدر ودود
که بسی جستم تو را ثانی نبود
(مولوی)

*IN*
26-07-2010, 21:55
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
حافظ

هشت بهشت
26-07-2010, 22:01
ای کریمی که از خزانه غیب .... گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم .... تو که با دشمنان چنین نظر داری

HOM@TOM
26-07-2010, 22:07
آن کیست کز روی کرم با ما وفا داری کند
بر جای بد کاری چو من یکدم نکو کاری کند

از حافظ عزیز

*IN*
26-07-2010, 22:08
یارا یارا ترا چه یارا
تا دل بربائی اذکیا را

این دلبری از تو نیست بالله
این فتنه زدیگریست یارا

آنکسکه نگاشته است نقشت
بر صفحهٔ نیکوئی نگارا

در پردهٔ حسن تست پنهان
دل میبرد از بر آشکارا

از خال و خطت کتاب مسطور
داده است بدست دیده مارا

تا درنگریم و باز خوانیم
در روی تو سورهٔ ثنا را

هر جزو تو آیتی زقرآن
هر شیوه ستایشی خدا را

هر جلوهٔ تو کند ثنائی
در پرده جناب کبریا را

آئینهٔ حسن تو نماید
بی صورت و بی جهت خدا را

از فیض کسی دگر برد دل
تو بیخبری ز دل نگارا

فیض کاشانی

mohsen.ghasemi
26-07-2010, 22:40
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل بر گشا حاضر و هشیار باش
عطار

*IN*
26-07-2010, 23:41
شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشکست

نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست

بابا طاهر

mohsen.ghasemi
27-07-2010, 10:03
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ

wild_dragon
27-07-2010, 11:33
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ی ما صد جای آسیا کن
(حضرت مولانا)

HOM@TOM
27-07-2010, 17:01
نه رازش میتوان گفت با کس
نه کس را میتوانم دید با وی
لبش میبوسد و خون میخورد جام
رخش میبیند و گل میکند خوی
از حافظ عزیز

*IN*
27-07-2010, 20:40
یکی برزیگرک نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت

همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

باباطاهر

mohsen.ghasemi
27-07-2010, 23:40
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده.......بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
ضمیری

water_lily_2012
28-07-2010, 09:53
همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشته ام سوزان و گریان الغیاث

wild_dragon
28-07-2010, 10:59
ثالثا تا از تو بیرون رفته ام
گوییا ثالث ثلاثه گفته ام
(مثنوی مولانا)

water_lily_2012
28-07-2010, 13:42
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

wild_dragon
28-07-2010, 13:57
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

water_lily_2012
28-07-2010, 14:01
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

wild_dragon
28-07-2010, 14:13
دردیست غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

water_lily_2012
28-07-2010, 14:18
نامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت

wild_dragon
28-07-2010, 14:22
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

yahoda
28-07-2010, 14:23
تنها نه ز راز من پرده بر افتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود .

water_lily_2012
28-07-2010, 14:27
در بهای بوسه جانی طلب
می کنند این دلستانان الغیاث

wild_dragon
28-07-2010, 14:28
درد از دوست است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

water_lily_2012
28-07-2010, 14:33
من متوجه نشدم
کی باید با ت شروع کنه
کی اشتباه کرد

---------- Post added at 03:33 PM ---------- Previous post was at 03:28 PM ----------

درد از دوست است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

این شعر چرا با د شروع شده
با ث باید شروع کنید

*IN*
28-07-2010, 14:56
من آن رندم که گیرم از شهان باج
بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج

فرو ناید سر مردان به نامرد
اگر دارم کشند مانند حلاج


باباطاهر

mohsen_gh1991
28-07-2010, 15:05
جوهرم هست و برش دارم و ماندم به قلاف.....چون نخواهم کج و خونریز چو شمشیر شوم...
شاعرش یادم نیست.

Miss Artemis
28-07-2010, 15:21
مرا گفتند یاران زین سپس خاموش بنشینم
لب از گفتار بربندم سراپا گوش بنشینم
در این گلشن که بلبل صد نوا با یک زبان دارد
چرا سوسن صفت با ده زبان خاموش بنشینم

مشفق کاشانی

wild_dragon
28-07-2010, 15:56
من متوجه نشدم
کی باید با ت شروع کنه
کی اشتباه کرد

---------- Post added at 03:33 PM ---------- Previous post was at 03:28 PM ----------

درد از دوست است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

این شعر چرا با د شروع شده
با ث باید شروع کنید

ببخشید اشتباه از من بود

این جواب شما :

ثانیا باشد ترا عمر دراز
که اجل دارد ز عمرت احتزاز

wild_dragon
28-07-2010, 17:10
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزیست قفسی ساخته اند از بدنم

water_lily_2012
28-07-2010, 17:28
یه کم از حالت عرفانی می رم تو عاشقانه

من به تو گفتم و تو خم به دو ابرو دادی
حالتی قهر به آن چشم و مه رو دادی
بهر دل بردن من تاب به دو گیسو دادی
پاسخم را به همان غمزه جادو دادی

mohsen_gh1991
28-07-2010, 18:44
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود........دیده را روشنی از درت حاصل بود
حافظ

vahidgame
28-07-2010, 18:55
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
حافظ

mohsen_gh1991
28-07-2010, 19:11
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم...وین قدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
شاعرشو نمیدونم.

*IN*
28-07-2010, 21:53
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند

در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند

اگر ندانی حال دلم روا باشد
خدای عز و جل حال من همی داند

مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش
که هرکه دیده مرا بندهٔ تو می‌خواند

مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش
که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند

انوری

yahoda
29-07-2010, 08:30
در نمازم خم ابروی تو با یاد امـد
حالتی رفت که محراب به فریاد امــد .

mohsen_gh1991
29-07-2010, 10:12
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد...ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
حافظ

phoenix.
29-07-2010, 10:15
دردا و دریغا که درین بازی خونین بازیچه ی ایام دل آدمیان است
دل برگذر لاله و گل داشت آن دشت که پامال سواران خزان است

water_lily_2012
29-07-2010, 11:26
تو بفکر خفتنی در این رباط
فارغی زین کارگاه و زین بساط

*IN*
29-07-2010, 16:40
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

حافظ

phoenix.
29-07-2010, 17:08
فراوان سخن باشد آکنده گوش نصیحت نگیرد مگر در خموش
کم آواز هرگز نبینی خجل جوی مشک بهتر که یک توده گل
حذر کن ز نادان ده مرده گوی چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
سعدی

arash s.b
29-07-2010, 17:43
یار مرا ، قار مرا
عشق جگر خوار مرا
یار تویی ، قار تویی
خواجه نگه دار مرا

mohsen_gh1991
29-07-2010, 17:52
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم....یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.

masud-000000
29-07-2010, 18:02
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

سعدی

arash s.b
29-07-2010, 20:53
توبه برلب ، صحبه بر کف ، دل پر از شوق گناه

معصیت را خنده می اید ز استغفار ما

wild_dragon
29-07-2010, 21:31
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن بر دود ما

vahidgame
29-07-2010, 21:48
ای آسمان ای آسمان حیرانتر از نرگس شوی
چون خاک را عنبر کنم چون خار را عبهر کنم
مولانا

mohsen_gh1991
29-07-2010, 21:56
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید..قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
محمد تقی بهار(فک کنم)

masud-000000
29-07-2010, 22:05
دانی که چرا راز دلم با تو نگفتم؟
طوطی صفتی، طاقت اسرار نداری...!

Haj_Amoo
29-07-2010, 22:12
يكي قطره باران ز ابري چكيد
خجل شد چو پهناي دريا بديد ...

mohsen_gh1991
29-07-2010, 22:16
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند/گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

Haj_Amoo
29-07-2010, 22:21
تقلب مي كني ... ؟!!!

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند/گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند ديدم نگار خود را مي گشت گرد خانه/ برداشته ربابي ميزد يكي ترانه

*IN*
29-07-2010, 22:34
هر آنکس عاشق است از جان نترسد

یقین از بند و از زندان نترسد


دل عاشق بود گرگ گرسنه

که گرگ از هی هی چوپان نترسد

nina_89
29-07-2010, 22:55
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

yahoda
30-07-2010, 09:34
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه می پنداشتیم .

nina_89
30-07-2010, 10:04
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

water_lily_2012
30-07-2010, 10:27
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی بینم ز خاص و عام را
(حافظ)

wild_dragon
30-07-2010, 10:40
الا یا ایها الساقی ا در کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

*IN*
30-07-2010, 10:48
الا یا ایها الساقی ا در کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
شعر تکراری نزارید....
_______________
اگر دل دلبر و دلبر کدام است

وگر دلبر دل و دلرا چه نام است


دل و دلبر بهم آمیته وینم

ندونم دل که و دلبر کدام است

amirtoty
30-07-2010, 11:02
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گزارم یا نه

پرکن قدح باده که معلومم نیست
این سر که فرو برم برآرم یا نه
خیام

water_lily_2012
30-07-2010, 11:04
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وآنکه این کار ندانست در انکار بماند

(حافظ)

Haj_Amoo
30-07-2010, 11:24
در خانه دل اي جان اين كيست ايستاده / بر جاي شه كه باشد جز شاه و شاهزاده؟

هشت بهشت
30-07-2010, 12:05
هر آن که کنج قناعت به گنج دنيا داد
فروخت يوسف مصري به کمترين ثمني

بيا که رونق اين کارخانه کم نشود
به زهد همچو تويي يا به فسق همچو مني

wild_dragon
30-07-2010, 12:19
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستاران را چه شد؟

*IN*
30-07-2010, 13:06
دلا راهت پر از خار و خسک بی

گذرگاه تو بر اوج فلک بی


شب تار و بیابان دور منزل

خوشا آنکس که بارش کمترک بی

yahoda
30-07-2010, 15:34
یارب بکه شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره بکس ننمود ان شاهد هر جایی .

water_lily_2012
30-07-2010, 16:20
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل

(حافظ)

wild_dragon
30-07-2010, 20:48
لاله خونین کفن از خاک سر آورده برون
خاک مستوره ی قلب بشر آورده برون
ملک الشعرا بهار

ScKAT LeFT
30-07-2010, 20:57
آن دمادم ، عشق ، مرا در سینه یارم برد
ای کاش نبودی و ندیدی که گرفتارم برد

از خودم

*IN*
30-07-2010, 21:51
که به راه آرم این صید دل رمیده را

یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را

یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن

یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را


کودک اشک من شود خاک‌نشین ز ناز تو

خاک‌نشین چرا کنی کودک نازدیده را؟


چهره به زر کشیده‌ام، بهر تو زر خریده‌ام

خواجه! به هیچ‌کس مده بندهٔ زر خریده را



بهار

Haj_Amoo
30-07-2010, 22:01
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولا / وین دفتر بی معنی غرق می ناب اولا

sise
30-07-2010, 22:58
آه از این قوم ریایی که درین شهر دو روی
روزها شحنه و شب باده فروش اند همه

باغ را این تب روحی به کجا برد که باز
قمریان از همه سو خانه به دوش اند همه

Payan
30-07-2010, 23:24
هرکه دل آرام دید، از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هرکه در این دام رفت

yahoda
31-07-2010, 10:22
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است .

sise
31-07-2010, 10:32
ته که ناخوانده‌ای علم سماوات
ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات

Miss Artemis
31-07-2010, 12:52
تا گشته ام آواره تر از اشکی و آهی
سیلی خور سیلاب غمم چون پر کاهی
افسرده ز افسردگی جان ملولی
پژمرده ز بی حاصلی عمر تباهی

غلامعلی رعدی آذرخشی

water_lily_2012
31-07-2010, 13:15
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

(حافظ)

yahoda
31-07-2010, 14:41
تا صلای تو در اویخت بگوش ملکوت
اسمان نعره زد و کوه ز پژواک افتاد .

مشفق کاشانی

dampayi
31-07-2010, 14:59
در انتظار رویت، ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی

water_lily_2012
31-07-2010, 16:57
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناصره بفروخته است

phoenix.
31-07-2010, 17:26
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم
می خورد خون دلم مردمك دیده سزاست
كه چرا دل به جگر گوشه مردم دادم
پاك كن چهره حافظ به سر زلف ز اشك
ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم
حافظ

Miss Artemis
31-07-2010, 19:36
مرد نقال - آن صدایش گرم،نایش گرم
آن سکوتش ساکت و گیرا
و دمش، چونان حدیث آشنایش گرم
راه می رفت و سخن می گفت

خوان هشتم-مهدی اخوان ثالث

molaali
31-07-2010, 20:22
تا فضل و عقل بيني بي معرفت نشيني
يك نكته ات بگويم خود را مبين كه رستي
در آستان جانان از آسمان مينديش
كز اوج سر بلندي افتي به خاك پستي

حافظ

yahoda
31-07-2010, 21:03
اخه چرا همش حرف ت به من میافته ؟؟

تو با خدای خود انداز کارو دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند .
حافظ
__________________________________________________ _____

یارب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زانکه چو گردی ز میان بر خیزم
حافظ

*IN*
31-07-2010, 21:12
می‌دمد صبح و کله بست سحاب

الصبوح الصبوح یا اصحاب


می‌چکد ژاله بر رخ لاله

المدام المدام یا احباب


می‌وزد از چمن نسیم بهشت

هان بنوشید دم به دم می ناب


تخت زمرد زده است گل به چمن

راح چون لعل آتشین دریاب


حافظ

water_lily_2012
31-07-2010, 23:29
برهان محبت نفس سرد من است
عنوان نیاز چهره زرد من است
میدان وفا دل جوانمرد من است
درمان دل سوختگان درد من است.

(سنایی)

dampayi
01-08-2010, 00:10
تا ز میخانه و می نام نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود :31:

babelirani
01-08-2010, 07:41
در گوش دلم فلک پنهانی :
حکمی که قضا بود ز من می دانی ؟
در گردش خود اگر مرا دست بدی ،
خود را برهانی ز سرگردانی

خیام

phoenix.
01-08-2010, 09:09
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خويش خدا را به بهشتم مفرست كه سر كوى تو از كون و مكان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله بى انصافيست طبع چون آب و غزلهاى روان ما را بس





حافظ

*IN*
01-08-2010, 10:03
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

گفت بازآی که دیرینه این درگاهی


همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان

پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی


بر در میکده رندان قلندر باشند

که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی


خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای

دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی


حافظ

yahoda
01-08-2010, 12:03
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش . ((حافظ))

M O B I N
01-08-2010, 12:04
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباید خواست

water_lily_2012
01-08-2010, 18:59
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قائده در شهر شما نیست

(حافظ)

dampayi
01-08-2010, 19:28
تا کی بود این جور جفا کردن تو
بیهوده دل خلایق آزردن تو


تیغی ست به دست اهل دل خونالود
گر بر تو رسد خون تو در گردن تو !

water_lily_2012
02-08-2010, 11:12
وصل تو اجل از سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

(حافظ)

*IN*
02-08-2010, 11:37
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی

ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی


به خدایی که تویی بنده بگزیده او

که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی


گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست

بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینی


ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد

آفرین بر تو که شایسته صد چندینی


حافظ

yahoda
02-08-2010, 12:39
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم .

M O B I N
02-08-2010, 12:49
مبر طاعت نفس شهوت پرست
که هر ساعتش قبلهٔ دیگرست

payam_ahmadvand
02-08-2010, 16:48
تن همی گوید به جان پرهیز کن از عشق او
جانش میگوید حذر از چشمه حیوان چرا
مولانا

sise
02-08-2010, 19:15
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی

water_lily_2012
02-08-2010, 21:32
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
که غمش عجب بینم حال پیر کنعانی

(حافظ)

wild_dragon
02-08-2010, 21:38
یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند
جانهای جمله مستان دل های دل پرستان
(حضرت مولانا)

Haj_Amoo
02-08-2010, 22:06
نک ساربان برخاسته قطار ها آراسته/ از ما حلالی خواسته چه خفته اید ای کاروان

sise
02-08-2010, 22:22
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمی‌بینم

چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه شمع پیش بالینم

dampayi
02-08-2010, 22:30
مرا می بینی و دردم زیادت می کنی در دم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی ! نمی دانی مگر دردم؟

Miss Artemis
02-08-2010, 22:35
مادرم گندم درون آب میریزد
پنجره بر آفتاب گرمی آور میگشاید
خانه میروبد غبار چهره ی آئینه ها را میزداید
تا شب نور وز
خرمی در خانه ی ما پا گذارد

سیاوش کسرایی

sise
02-08-2010, 22:50
دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را

*IN*
03-08-2010, 10:11
از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما

خنجر به جای برگ برآرد درخت ما


الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم

در زخم بستن جگر لخت لخت ما


با اینهمه خجالت و ذلت که می‌کشم

از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما


زورق گران و لجه خطرناک و موج صعب

ای ناخدا نخست بینداز رخت ما


وحشی تو بودی و من و دل، شاه وقت خویش

آتش فکند شعلهٔ گلخن به تخت ما

Dew Drop
03-08-2010, 14:47
اگر مایه زندگی بندگیست
دو صد باره مردن به از زندگیست

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

فردوسی

هشت بهشت
03-08-2010, 19:28
مقام عیش میسر نمی‌شود بی رنج

بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

leira
03-08-2010, 19:47
تمام عمر من انگار در غم و درد است


مرا غروب تو صد سال پیرتر کرده است
تمام خاطره‌ها پیش روی چشم منند


زبان گشوده به تکرار: او چه نامرد است...

J.F.K
03-08-2010, 20:02
تف این شعله مارا در جگر باد

ا زین آتش دل ما پر شرر باد

2lombe
03-08-2010, 20:14
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن :11: که بضای نداریم و فکنده ایم دامی

*IN*
03-08-2010, 21:27
یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد


من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

sise
03-08-2010, 22:07
دلم میل گل باغ ته دیره
درون سینه‌ام داغ ته دیره

بشم آلاله زاران لاله چینم
وینم آلاله هم داغ ته دیره

*IN*
03-08-2010, 22:21
همه روزم فغان و بیقراری

شوان بیداری و فریاد و زاری


بمو سوجه دل هر دور و نزدیک

ته از سنگین دلی پروا نداری

sise
03-08-2010, 22:31
یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست

هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست

*IN*
03-08-2010, 22:39
تن محنت کشی دیرم خدایا

دل با غم خوشی دیرم خدایا


زشوق مسکن و داد غریبی

به سینه آتشی دیرم خدایا

Mahdi/s
03-08-2010, 22:48
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور...............پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی

dampayi
03-08-2010, 22:51
یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
:دی
شین بده :دی

*IN*
03-08-2010, 23:04
شوانم خواب در مرز گلان کرد

گلم واچید و خوابم را زیان کرد


باغبان دید که مو گل دوست دیرم

هزاران خار بر گل پاسبان کرد

ask_bl
03-08-2010, 23:40
در حسرتم تا یک زمان باشد که روزی گرددم .:.:. کــــز دور چــــندان بینمش کورا توان بشناختن
عبید زاکانی

zahra.1363
03-08-2010, 23:55
نثار خاک رهت نقد جان من هرچند............که نیست نقد روان را بر تو مقداری

ask_bl
04-08-2010, 00:00
یاران ره عشق منزل ندارد.:.:. این بحر مواج ساحل ندارد
بذر غم عشق در مزرع دل .:.:. ز درد و محنت حاصل ندارد
عشق است کاری مشکل که عالم .:.:. کاری بدینسان مشکل ندارد
باری که حملش ناید زگردون .:.:. جز ما ضعیفان حامل ندارد

صغیر اصفهانی

Dew Drop
04-08-2010, 00:17
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
...

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

ask_bl
04-08-2010, 00:25
دردا که ز حجران تو ای جان جهان .:.:. خون شد دلمو دلت نه اگاه از من

Dew Drop
04-08-2010, 00:47
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزدایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس

همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

فردوسی

2lombe
04-08-2010, 10:55
سایه تا بازگرفتی زچمن مرغ سحر / اشیان درشکن طره شمشددنکرد

*IN*
04-08-2010, 11:56
دیم آلاله‌ای در دامن خار

واتم آلالیا کی چینمت بار


بگفتا باغبان معذور میدار

درخت دوستی دیر آورد بار

dampayi
04-08-2010, 12:24
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود :دی

دال بده :دی

*IN*
04-08-2010, 12:38
دل شاد از دل زارش خبر نی

تن سالم زبیمارش خبر نی


نه تقصیره که این رسم قدیمه

که آزاد از گرفتارش خبر نی

M O B I N
04-08-2010, 12:50
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند

tara12
04-08-2010, 12:54
ديشب گله زلفش با باد همـي کردم
گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودايي

water_lily_2012
04-08-2010, 15:04
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

(حافظ)

yahoda
04-08-2010, 16:04
تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم
انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل <<< حافظ >>>

*IN*
04-08-2010, 16:11
لاله کاران دگر لاله مکارید

باغبانان دو دست از گل بدارید


اگر عهد گلان این بو که دیدم

بیخ گل بر کنید و خار بکارید

هشت بهشت
04-08-2010, 17:26
دل در طلب وصل تو ای ماه حجازی ..... در کوه صفا رقص کنان هروله دارد

sise
04-08-2010, 18:37
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافته خود نداری کفن من

امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من وطن من

"بهار"

*IN*
04-08-2010, 18:42
نمیدانم که رازم با که واجم

غم و سوز وگدازم با که واجم


چه واجم هر که ذونه میکره فاش

دگر راز و نیازم با که واجم

sise
04-08-2010, 18:49
من آن مسکین تذروبی پرستم
من آن سوزنده شمع بی‌سرستم

نه کار آخرت کردم نه دنیا
یکی خشکیده نخل بی‌برستم

water_lily_2012
04-08-2010, 19:02
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

(حافظ)

dampayi
04-08-2010, 19:35
مکن بیدار از این خوابم خدارا
که دارم خلوتی خوش با خیالش :دی

zahra.1363
04-08-2010, 19:53
شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب
کاش تا صبح قیامت نشود روز امشب

هشت بهشت
04-08-2010, 21:28
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی ..... تا بیخبر بمیرد در رنج خود پرستی

sise
04-08-2010, 21:37
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار

گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار

*IN*
04-08-2010, 21:50
رونق عهد شباب است دگر بستان را

می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را


ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

wild_dragon
04-08-2010, 22:19
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوشست
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو

*IN*
04-08-2010, 23:59
وای آن روزی که در قبرم نهند تنگ

ببالینم نهند خشت و گل و سنگ


نه پای آنکه بگریزم ز ماران

نه دست آنکه با موران کنم جنگ

wild_dragon
05-08-2010, 08:11
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگری خرده نگیری مردی

مردی نبود افتاده را پای زدن
گر دست افتاده ای بگبری مردی

water_lily_2012
05-08-2010, 08:19
یا رب امان ده تا باز بیند
چشم محبان روی حبیبان

(حافظ)

wild_dragon
05-08-2010, 08:41
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

water_lily_2012
05-08-2010, 09:53
از پی یک راست گفتم صد دروغ
ماست را من بردم و مظلوم دوغ

M O B I N
05-08-2010, 10:13
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت

ز خیل شادی روم رخت زداید باز
به پیش آینه دل هر آن چه می‌دارم
بجز خیال جمالت نمی‌نماید باز

dampayi
05-08-2010, 11:17
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلب حال مردمان چون است :دی

water_lily_2012
05-08-2010, 12:24
تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی، ملک کامروایی

(سنایی)

M O B I N
05-08-2010, 15:00
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند

water_lily_2012
05-08-2010, 15:36
دلاراما، نگارا چون تو هستی
همه چیزی که باید هست ما را

leira
05-08-2010, 15:40
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم

دیگر شبیهِ دردهای هیچ کس نیست
حتی نفس‌های مرا از من گرفتند

من مرده‌ام در من هوای هیچ کس نیست

mobiler
05-08-2010, 16:08
تو را گر بر سر داری برند
بِه ز آنی که به تنت خواری نهند
در جهان مردگان و خود خوران
تو همانی که عشق را از او خرند

phoenix.
05-08-2010, 18:29
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود

Rude Boy
05-08-2010, 20:22
دلا تا كي در اين زندان فريب اين و آن بيني
يكي زين چاه ظلماني برون رو تا جهان بيني

dampayi
05-08-2010, 21:14
یا رب آن شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
:دی

zahra.1363
05-08-2010, 21:16
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

mmiladd
05-08-2010, 21:41
دیریست که دلـدار پـیـامی نفرستاد

ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد



صد نامه فرستادم و آن شاه سواران

پـیـکی ندوانـیـد و سلامی نفرستاد

water_lily_2012
05-08-2010, 21:48
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

sise
05-08-2010, 22:33
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

dampayi
05-08-2010, 22:56
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

:دی

*IN*
06-08-2010, 10:03
وای آن روزی که قاضی مان خدا بی

به میزان و صراطم ماجرا بی


بنوبت میروند پیر و جوانان

وای آنساعت که نوبت زان ما بی

wild_dragon
06-08-2010, 10:17
یاد کن آن را یکی صبح دم
این دلم از زلف تو بندی گشود

چون دلم از چشمه تو آب خورد
غرقه شد اندر تو و سیلم ربود

*IN*
06-08-2010, 10:53
دل ارمهرت نورزه بر چه ارزه

گل است آندل که مهر تو نورزه


گریبانی که از عشقت شود چاک

بیک عالم گریبان وابیرزه

sise
06-08-2010, 12:33
هر که خصم اندر او کمند انداخت
به مراد ویش بباید ساخت

هر که عاشق نبود مرد نشد
نقره فایق نگشت تا نگداخت

NAZISM
06-08-2010, 12:38
توهرکه راکه چپ وراست تاخت فرزین گوی
پیاده گر به خط مستقیم شاه من است

نگاه من نتواند جمال جانان جست
جمال اوست که جوینده نگاه من است

Idolater
06-08-2010, 12:42
تا كي به تمناي وصال تو يگانــــــــــه
اشكم شود هر اينه چون سيل روانه

leira
06-08-2010, 14:37
هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند


می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟
عشق قابيل است؛ قابيلي كه سرگردان هنوز

كشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

Rainy eye
06-08-2010, 16:24
تا كي به تمناي وصال تو يگانــــــــــه
اشكم شود هر اينه چون سيل روانه


مژه......

.................................................. .........................................

در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه ی وصالت ما و خیال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی

*IN*
06-08-2010, 19:30
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد


آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد


کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد


حافظ

Dew Drop
06-08-2010, 23:20
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

اوست نشسته در نظر,من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل,من به کجا سفر کنم

مولوی

wild_dragon
07-08-2010, 08:54
من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه حدیث ما بود دراز

(مولانا)

water_lily_2012
07-08-2010, 09:22
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم

Dew Drop
07-08-2010, 10:45
من زن ايرانی ام همسايه و هم نسل شيرين
خواهر تهمينه و هم قصه ی پوران و پروين
من زن ايرانی ام اهل تمدن
زاده پارس,مثل دريا مي‌خروشم
من خليج‌ام تا ابد فارس
من زن ايراني ام يک چشمه شرم ناب دارم
قد صدها سد سيوند پشت چشمم آب دارم
من زن ايرانيم می سازمت با خشت جانم
ميزنم تا سقف تو صدها ستون با استخوانم

iranzerozone
07-08-2010, 11:13
مشنو از ني من حکايت مي کنم
از دل ني من روايت مي کنم
من به هر جمعيتي خندان بدم
شور عشق پير و برنايان بدم
ساليان در سور و سات و بزم و رقص
بي نواي ني محفلشان به نقص
شادي شاه و گدا و عاشقان
مي سرودم با نوايي خوش ز جان
گرمي محفل منم در من دميد
با نوايم جام مي را سر کشيد
ليک روزي خنده هايم ناله شد
بر سرم پرپر گلي آلاله شد
شرحه شرحه سينه ام شد از غمش
ناله دارم روز و شب در ماتمش
در نفيرم مرد و زن زاري کنيد
اشک ها با ناله ام جاري کنيد
در دلم دارم دمادم سوز را
چون حکايت ميکنم آن روز را

NAZISM
07-08-2010, 11:37
ابر کتف ضحاک جادو دو مار؛برست و برآورد از ایران دمار
سر بابت از مغز پرداختند؛همان اژدها را خورش ساختند
سرانجام رفتم سوی بیشه‌ای؛که کس را نه زان بیشه اندیشه‌ای

یکی گاو دیدم چو خرم بهار؛سراپای نیرنگ و رنگ و نگار

wild_dragon
07-08-2010, 11:58
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

NAZISM
07-08-2010, 12:21
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی؛گرچه او کرددل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین؛که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
ای اجل گر سرآن زلف درازم به کف افتد؛وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان؛که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی

leira
07-08-2010, 16:38
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد

تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست

خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند؟

water_lily_2012
07-08-2010, 17:32
دولت عشق ببین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت می شکند گدای تو

(حافظ)

4MaRyAm
07-08-2010, 18:07
وادي رشک مقاميست که از بوالعجبي
ليلي آنجا به صد آشفتگي مجنون است

دارد از دست رقيبان دلي از بيم دو نيم
سگ ليلي که ز حي پيک ره هامون است

محتشم

water_lily_2012
07-08-2010, 18:14
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم از نو غمی آید به مبارک بادم

4MaRyAm
07-08-2010, 18:19
مايه‌ي حسن ندارم که به بازار من آئي
جان فروش سر راهم که خريدار من آئي

اي غزالي که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتي و گرفتار من آئي

شهریار

water_lily_2012
07-08-2010, 18:22
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

4MaRyAm
07-08-2010, 18:29
تا کي چو باد سربدواني به واديم
اي کعبه‌ي مراد ببين نامراديم

شهریار

water_lily_2012
07-08-2010, 18:33
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چه خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست

4MaRyAm
07-08-2010, 18:39
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
روزي سراغ وقت من آئي که نيستم

در آستان مرگ که زندان زندگيست
تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم

شهریار

water_lily_2012
07-08-2010, 18:46
من که باشم که برآن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

dampayi
07-08-2010, 19:55
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم

ز بده :دی آخ ببخشید :دی م بده :دی

*IN*
07-08-2010, 20:00
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم

ز بده :دی
نمیدم:31:
__________
مو آن محنت کش حسرت نصیبم

که در هر ملک و هر شهری غریبم


نه بو روزی که آیی بر سر من

بوینی مرده از هجرحبیبم

NAZISM
07-08-2010, 20:17
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد؛تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها؛که وصال هم بلای شب انتظار دارد

تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی؛که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد
نه به خود گرفته خسرو پی آهوان ار من؛که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد

tara12
07-08-2010, 20:20
در بزم باده نوشان اي غافــــــــــل از دل من
بستي دو چشم و گفتم ميخانه بسته بهتر

*IN*
07-08-2010, 22:46
راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را

این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را


سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام

این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را


وحشی

wild_dragon
07-08-2010, 23:14
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
ره روی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

knight 07
08-08-2010, 00:37
يك کنيزك ديد شه بر شاه راه
شد غلام آن کنيزك جان شاه

«مثنوی معنوی»

NAZISM
08-08-2010, 01:33
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش؛نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
توئی آن نو سفر سالک که هر شب شاهد توفیق؛چراغت پیش پا داردکه راه اینجا و چاه اینجا

بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم؛کدورت را فراموش کرده با آئینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ؛که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا

water_lily_2012
08-08-2010, 08:56
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

wild_dragon
08-08-2010, 09:09
فهم کنی تو خود که تو زیرک و پاک خاطری
باده بیار و دل ببر زود بکن تجارتی
مولانا

water_lily_2012
08-08-2010, 09:13
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم بدام آمد و معشوقه بکام

*IN*
08-08-2010, 10:30
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را


نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را


وحشی

4MaRyAm
08-08-2010, 10:58
اي اهورا
من كه امروز، در باغ گيتي
چون درختي همه برگ و بارم
رنج‌هاي گران پدر را
با كدامين زبان پاس دارم
سر به پاي پدر مي‌گذارم
جان به راه پدر مي‌سپارم


ياد جان سوختن‌هاي مادر
لحظه‌اي از وجودم جدا نيست
پيش پايش چه ريزم؟ كه جان را
قدر يك موي مادر بها نيست
او خدا نيست، اما وفايش
كمتر از لطف و مهر خدا نيست.....

فریدون مشیری

*IN*
08-08-2010, 11:03
ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو

طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو


می‌آیی و می‌افکند چا کم به جیب عافیت

شاخ گلی دامن کشان یعنی قد رعنای تو

4MaRyAm
08-08-2010, 11:08
وادي ز بوي دوست مرا رهبري شده
کان بو نه مشک دارد ني زلف عنبري

آن جا نتان دويدن اي دوست بر قدم
پر نيز مي‌بسوزد گر ز آنک مي‌پري

مولانا

*IN*
08-08-2010, 11:12
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست

خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست


چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل

کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست

knight 07
08-08-2010, 11:15
تا به گفت وگوى بيدارى درى
تو ز گفت خواب بويى آى برى
سير بيرونى است قول و فعل ما
سير باطن هست بالاى سما
«مثنوی معنوی»

4MaRyAm
08-08-2010, 11:30
اين تن خسته ز جان تا به لبش راهي نيست
کز فلک پنجه‌ي قهرش به گلو مي‌بينم

آسمان راز به من گفت و به کس باز نگفت
شهريار اينهمه زان راز مگو مي‌بينم

*IN*
08-08-2010, 11:37
مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب

نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب


گریه بس کرده‌ام ای جغد نشین فارغ بال

که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب

NAZISM
08-08-2010, 11:49
بیداد رفت لاله بر باد رفته را؛یا رب خزان چه بودبهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید؛نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمیشود؛باران به دامن است هوای گرفته را
وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود؛آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

knight 07
08-08-2010, 11:58
آن اصول دين بدانستى تو ليك
بنگر اندر اصل خود گر هست نيك
از اصولينت اصول خويش به
که بدانى اصل خود اى مرد مه
«مثنوی معنوی»

water_lily_2012
08-08-2010, 13:21
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند

diana_1989
08-08-2010, 14:52
درديست درد عشق كه هيچش طبيب نيست
گر دردمند عشق بنالد غريب نيست

Miss Artemis
08-08-2010, 14:57
تو بدین قامت و بال نا ساز
به چه فن یافته ای عمر دراز
پدرم از پدر خویش شنید
که یکی زاغ سیه روی پلید
با دو صد حیله به هنگام شکار
صدره از چنگش کردست فرار

پرویز خانلری

water_lily_2012
08-08-2010, 15:01
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

tara12
08-08-2010, 15:42
داد و بيداد که در محفل ما رندي نيست
که برش شکوه برم داد ز بيــــداد کشم

*IN*
08-08-2010, 15:59
من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی

رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی


به کنج کلبهٔ ویران غم نومیدم افکندی

مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی

water_lily_2012
08-08-2010, 18:54
یاد ده ما را سخن های رقیق
که تو را رحم آورد آن ای رفیق

Strange Only
08-08-2010, 19:05
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجاست

wild_dragon
08-08-2010, 20:04
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب برد
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا

*IN*
08-08-2010, 21:08
ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما

ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما


از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس

اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما

knight 07
08-08-2010, 23:47
ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم
گر قلب دلم را ننهند دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم
«دیوان حافظ»

water_lily_2012
09-08-2010, 09:30
موي سپيدم را فلك آسان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام

Strange Only
09-08-2010, 09:34
من سبز فلك ديده و داس مه نو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو

*IN*
09-08-2010, 10:16
وداع جان و تنم استماع رفتن تست

مرو که گر بروی خون من به گردن تست


زمانه دامنت از دست ما برون مکناد

خدای را نروی دست ما و دامن تست

water_lily_2012
09-08-2010, 10:30
تو طاعت حق كني به اميد بهشت
نه نه تو نه عاشقي كه مزدوري تو

iranzerozone
09-08-2010, 12:34
«واهب » دگر از عقل و فراست خبرم نیست

تا دوش مرا مالـــــک جــانـــم بـــه بَـــر افتــاد

iranzerozone
09-08-2010, 12:41
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب برد
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا


دوستان گرامی توجه کنند که ساده ترین نوع مشاعره اینست که شعر خود را با آخرین حرف آخرین بیت شعر قبلی شروع کنند.
پس شما دوست گرامی باید شعر خود را با"ت" شروع می کردید نه"ق".
با تشکر

*IN*
09-08-2010, 13:58
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس و شیطانی چه حاصل


بود قدر تو افزون از ملایک

تو قدر خود نمیدانی چه حاصل

knight 07
09-08-2010, 14:32
لابه كرده عيسى ايشان را كه اين
دايم است و كم نگردد از زمين
بد گمانى كردن و حرص آورى
كفر باشد پيش خوان مهترى
«مثنوي معنوي»

*IN*
09-08-2010, 14:42
یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق او با صعب کاری بوده است


لطف او نسبت به من این یک دو سال

گر شماری یک دوباری بوده است


تا به غایت ما هنر پنداشتیم

عاشقی خود عیب و عاری بوده است


لیلی و مجنون به هم می‌بوده‌اند

پیش ازین خوش روزگاری بوده است


می‌شنیدم من که این وحشی کسیست

او عجب بی اعتباری بوده است

mohsen_gh1991
09-08-2010, 15:19
تو را من چشم در راهم
که میگیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم.تو را من چشم در راهم
نیما

foxyjanam
09-08-2010, 15:27
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
همشهریم :31: حافظ

water_lily_2012
09-08-2010, 15:39
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

mohsen_gh1991
09-08-2010, 17:12
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
دریغ است که ایران ویران شود کنام پلنگان و شیران شود.

knight 07
09-08-2010, 17:14
در غم ما روزها بی گاه شد
روزها با سوزها همراه شد
«مثنوی معنوی»

yahoda
09-08-2010, 17:22
در آ که در دل خسته توان دراید باز
بیا که تن مرده روان دراید باز
. حافظ

water_lily_2012
09-08-2010, 17:52
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا و شمع آفتاب کجا