PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اریش فرید



mahdistar
14-09-2009, 18:27
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


قرن‌ِ دودآلود و خون‌آمیز‌ِ بیستم دو داغ‌ِ ننگ بر جبین دارد: دو جنگ‌ِ وحشیانه كه نطفه‌هایِشان در اروپا به هم آمد. گرچه جهان از این دو تباهی ناگزیر می‌نمود، حاصلش...



شاعر: اریش فرید (شاعر معاصر اتریش)
(1988 ـ‌ 1921) Erich Fried
ترجمة: ا. آ. بت آرا
در ایران تاكنون اشعار بسیاری از این شاعر اتریشی چه در مجلات، روزنامه‌ها، و نیز در كتابهایی كه به گلچین اشعار آلمانی اختصاص داشتند، حال از زبان اصلی و یا زبانهای دیگر ترجمه و منتشر شده است. از آن جمله كتابهای‌ِ «در دفاع از گرگها» نشر چشمه، «قورباغه‌ها جدی جدی می‌میرند» نشر مركز و «عاشقانه‌های آلمانی» نشر مروارید قابل‌ِ ذكر هستند.
اما اریش فرید در قالب‌ِ كتابی مستقل، توسط نشر مازیار زیر عنوان‌ِ «عاشقانه‌هایی برای آزادی» به جامعة ایرانی معرفی شد.
به هر حال، این شاعر، شاعری بیگانه نیست.


قرن‌ِ دودآلود و خون‌آمیز‌ِ بیستم دو داغ‌ِ ننگ بر جبین دارد: دو جنگ‌ِ وحشیانه كه نطفه‌هایِشان در اروپا به هم آمد. گرچه جهان از این دو تباهی ناگزیر می‌نمود، حاصلش ویرانی و سقوط و مرگ بود.
جنگ‌ِ اول‌ِ جهانی كه به تحریك و خواست‌ِ بسیاری از كشورهای‌ِ اروپایی واقع شد، چندان مقص‍ّر و مسب‍ّب‌ِ معینی نداشت و دولتهای‌ِ اروپایی بسیاری در وقوع‌ِ آن مقص‍ّر بودند. ام‍ّا جنگ‌ِ دوم‌ِ جهانی صورتی دیگر داشت، تنها یك كشور، آتش‌فروز‌ِ این بلا بود: آلمان.
جنگ‌ِ دوم‌ِ جهانی اگرچه جز سیاهی و ابر‌ِ فریاد و اشك نه برای‌ِ آلمان، بل برای‌ِ تمامی‌ جهان نداشت، گرچه جز افول‌ِ آدمی‍ّت و آغاز روند پستی و انحطاط هیچ نیاورد، اما به‌زعم من یك ارمغان‌ِ بزرگ برای كشور آلمان داشت: شكفتن‌ِ گل‌ِ خوش‌رنگ و صد‌برگ‌ِ ادبیات و زبان‌ِ آلمان. شاید اگر این جنگ رخ نمی‌نمود و ادبایی كه بعدها، مهره‌‌های‌ِ اساسی ادبیات‌ِ آلمان به‌شمار آمدند به جنگ فرستاده نمی‌شدند، هیچ از تبلور و تول‍‍ّد‌ِ راستین‌ِ امروزین‌ِ ادبیات‌ آلمان كه از اركان‌ِ مهم و مشهور‌ِ ادبیات‌ِ امروز‌ِ جهان است، خبری نبود.
گونتر گراس، هاینریش ب‍ُِل، زیگفرید لنتس، ماكس فریش، فریدریش درونمات، آنازگرس، ولفگانگ برشر7، برتولت برشت، كریستا و‌ُلف و... خود یا از نسل پیش از جنگ و جنگ بودند یا از بازماندگان‌ِ آن.


اگرچه بروز‌ِ ادبیات‌ِ نوین‌ِ آلمان بیشتر راجع به جنگ و عواقب و تشریح آن بود، اما خود زمینه‌ای برای‌ِ كشف و شكل‌گیری‌ زبان‌ِ پویا و ناب‌ِ امروزی و تشكیل‌ِ ادبیات‌ِ مطرح جهانی شد.
آلمان‌ِ هیتلری با‌ آرمان و اندیشه‌های‌ِ جب‍ّارانه‌اش، موجب‌ِ جلای‌ِ وطن بسیاری از اندیشه‌مندان شهیر‌ِ مخالف‌ِ جنگِ آن دیار شد: توماس مان، هرمان هسه، برتولد برشت، هاینریش‌مان و... كشور‌ِ آلمان را ترك كرده و به ممالك دیگر روانه شدند.

اما گروهی دیگر نیز نه چوب‌ِ خویش بل چوب‌ِ نوع‌ِ دین‌ِ خود را می‌خوردند. اریش فرید از آن دسته بود. این شاعر، نویسنده و مترجم بزرگ و یهودی اتریش در سال‌ِ 1921 به دنیا آمد و از آنجایی كه كشورش در همان اوان‌ِ لشكر‌كشی هیتلر، به تصرف‌ِ آلمان درآمد، به سبب‌ِ مذهب‌ِ خویش یعنی یهودی‍ّت كه به مذاق‌ِ ناسیونال سوسیالیستها خوش نمی‌آمد، به ناچار در سال 1938 به كشور انگلستان مهاجرت نمود و تا پایان عمر یعنی سال 1988 در سن 67 سالگی در آن كشور در شهر لندن زندگی كرد.
این شاعر‌ِ سیاسی و اجتماعی معاصر‌ِ آلمانی‌زبان از شاعران و كاشفان‌ِ برتر‌ِ شعر آلمان به شمار می‌رود.
ترجمة حاضر، كنكاشی در یك دفتر‌ِ شعر‌ِ فرید است كه هیچ اد‌ّعا و لاف‌ِ دستیابی و جنگ‌آوری زبان و مقصود و سبك‌ِ وی نمی‌رود، اما نتیجه تلاشی است جان‌سپارانه و با علاقه‌مندی.



قابل‌ شنیدن
گوش بسپار
با گوشهای تیزكرده
آن‌گاه در خواهی یافت عاقبت:
این تنها زندگی‌ست كه می‌شنوی
مرگ، هیچ برای‌ِ گفتن ندارد
مرگ، قادر به سخن‌گویی نیست.
مجرم،
با توسل به جرم سخن می‌گوید
جرم، با توسل به عواقب‌ِ خویش سخن می‌گوید:
عواقب‌ِ جرم
خویشتن را
از هر دلیلی
تبرئه می‌سازند.
زندگان
از م‍ُردن سخن می‌گویند
تنها از آن رو كه می‌زیند:
آنكه سخن نمی‌گوید، مرگ است،
مرگ،
كه حرفی نمی‌زند
اما به وعده‌اش وفا می‌كند.
************



علو‌ِّ طبع
خسته شدند
آرامشی كمتر یافتند
بی‌ هیچ نفرینی
نه كشته می‌شوند و نه می‌ك‍ُشند
تنها زخمهایی ناسور
در پارچه‌ای پاك.
***********


زمینه
در خاك مردگان،
دیگر
بر سطح نیستند
ایشان
سطحی هستند
كه بر خاك زندگان،
بر آن
گام می‌نهند.
***********


بازار‌‌ِ شام
دوست داشتن‌ِ هم،
در زمانه‌ای كه آدمیان ما یكدیگر را می‌ك‍ُشند
با جنگ‌افزارهایی مدام كشنده‌تر
تا سر حد‌ّ‌ِ مرگ یكدیگر را گرسنه رها می‌كنند.
دانستن،
انكه آدمی را كاری از دست ساخته نیست
و كوشیدن،
به از كف ندادن‌ِ سرزندگی
و باز
دوست داشتن‌ِ هم،
دوست داشتن‌ِ هم
و گرسنه باز گذاردن‌ِ هم تا سر حد‌ّ‌ِ مرگ
دوست داشتن و دانستن،
آنكه آدمی را از دست كاری ساخته نیست
دوست داشتن
و كوشیدن به حفظ‌ِ سرزندگی
دوست داشتن‌ِ هم
و كشتن‌ِ هم
در گذار‌ِ زمان
و باز دوست داشتن،
با جنگ‌‌افزارهایی مدام كشنده‌تر
***************


ویری اما دیر
چندان از نستوهی‌ خویش
به ستوهم من كه
ناگاه
بر خاطرم می‌افتد
نكند
تو دیری‌ست كه
از نستوهی‌ من
به ستوه بوده باشی.
***************


دسته گ‍ُلی به طرح‌ِ دل
باران‌ِ گرم‌ِ تابستان:
وقتی كه قطره‌ای سنگین فرو می‌افتد
برگ، به قامت به لرزه می‌افتد.
دل‌ِ من نیز هر بار
وقتی كه نامت بر آن فرو می‌افتد
این‌سان به لرزه می‌افتد.
***************


آزادی‌ امررانی
گفتن‌ِ اینكه:
«اینجا
آ‍‌زادی حكم‌فرماست»،
خطایی‌ست
آشكار
یا خود
دروغی:
آزادی
حكم نمی‌راند
منبع: iranpoetry.com

V E S T A
19-03-2013, 02:45
آن‌چنان خسته‌ام

كه

وقتی تشنه‌ام

با چشمهای بسته

فنجان را كج می‌كنم

و آب می‌نوشم

آخر اگر كه چشم بگشایم

فنجانی آنجا نیست

خسته‌تر از آن‌ام

كه راه بیفتم

تا برای‌ِ خود چای آماده كنم

آن‌چنان بیدارم

كه می‌بوسمت

و نوازشت می‌كنم

و سخنانت را می‌شنوم

و پس‌ِ هر جرعه

با تو سخن می‌گویم

و بیدارتر از آن‍َم

كه چشم بگشایم

و بخواهم تو را ببینم

و ببینم

كه تو نیستی

در كنارم


اریش فرید (شاعر معاصر اتریش)

ツツツ
21-03-2013, 16:21
به چه شکلی،

چگونه می باید

گوش هایمان را نگه داریم

که در میانه ی خمیازه های پست زوال

چیزی از پیروزی را

بشنویم؟

و هنگام که توانستیم،

آن گاه

چه چیزی را

در خش صدای پیروزی

خواهیم شنید.

ツツツ
30-03-2013, 22:53
سهو است،سهو
اگر که هیچ سنگی
به سنگسار شونده
نیندازی،
باری به هر جهت نبود
که مسیح
سنگ اندازی را
به راه راست
هدایت کرد
او گفت:
(آی ... شمایانبیرون خانه هاتانگودالی برای اعدام ساخته اید؟)
راستی
چه کسی
اولین سنگ را خواهد زد
به کسی که
هیچ سنگی نیانداخته است؟

ツツツ
22-04-2013, 22:52
خسته شدند
آرامشي كمتر يافتند
بي‌‌هيچ نفريني

نه كشته مي‌شوند و نه مي‌ك‍ُشند
تنها زخمهايي ناسور
در پارچه‌اي پاك...

V E S T A
04-06-2013, 20:48
همانی که هست

اثری از‫:‬ اریش فرید, کامیار محسنین




عقــل می گوید

که دیوانگیــست

عشــق می گویــد

همــانی که هســت

هشیــاری می گوید

که ناخرسندیست

تــرس می گوید

جز رنج، هیچ چیز نیست

فراســت می گوید

آینده ای ندارد

عشــق می گویــد

همــانی که هســت

غــرور می گوید

مضحک است

هشیــاری می گوید

احمقانه است

تجــربه می گوید

غیر ممکن است

عشـــق می گویـــد

همـــانی که هســت

V E S T A
09-06-2013, 22:56
در آغــاز عاشــق شــدم

به برق نگاهــت

به خنــده ات

به اشتيــاقت به زنـدگي

اکنــون نيز دوسـت مي دارم گريـه ات را

و بيـم ات را و نگرانـي ات را

از فـــردا


و درمانــدگي نهفتــه

در چشمــانت را

اما در برابر هراسـي که داري

مي خواهم يــاري ات دهـم

زيرا شوقــم به زنــدگي

هنوز در بـرق نگاهــت نهفتـه است


اريش فريد