PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!



صفحه ها : 1 2 3 4 5 [6] 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19

WooKMaN
07-07-2006, 23:47
فعلا بابام واسه 1.5 ماه رفته مسافرت خونه هتله.2-3 روز پیش ماشینه رو برداشتم برم خشکشویی یه شلوار داشتم رفتیم و با کلی کلاس گزاشتن رفتیم در صندوق رو باز کردیم و شلوار رو برداشتیم و خلاصه مث دکتر مهندسا وارد خشکشویی شدیم شلوار رو انداختیم رو دخل"ببخشید اگه اشتباه می گم" خلاصه دیدیم بله. لباس زیرمون هم تو شلواره. شانس اوردم یارو رفته بود طرف ماشین های لباسشوییش و تابلو نشدم. سریع برش داشتم و انداختم زیر بغلم بعد که هولهولکی برگشتم نشستم تو ماشین کلی خودم رو بخاطر تنبلی لعنت کردم

30 نا جان مرسي اين يكي خيلي با حال بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Monica
07-07-2006, 23:52
فعلا بابام واسه 1.5 ماه رفته مسافرت خونه هتله.2-3 روز پیش ماشینه رو برداشتم برم خشکشویی یه شلوار داشتم رفتیم و با کلی کلاس گزاشتن رفتیم در صندوق رو باز کردیم و شلوار رو برداشتیم و خلاصه مث دکتر مهندسا وارد خشکشویی شدیم شلوار رو انداختیم رو دخل"ببخشید اگه اشتباه می گم" خلاصه دیدیم بله. لباس زیرمون هم تو شلواره. شانس اوردم یارو رفته بود طرف ماشین های لباسشوییش و تابلو نشدم. سریع برش داشتم و انداختم زیر بغلم بعد که هولهولکی برگشتم نشستم تو ماشین کلی خودم رو بخاطر تنبلی لعنت کردم
مرسی سوتی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دو ساعت خندیدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقا رامبد جاش تو پسته اوله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
08-07-2006, 00:04
آقا رامبد جاش تو پسته اوله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اوووكي انجام شد ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(مونيكا خانم آواتار جديد مبارك [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شما هم ؟؟؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

navid_mansour
08-07-2006, 00:14
مرسی سینا....خیلی با حال بود

x-boy
08-07-2006, 00:17
چند روز پيش ها رفته بودم خونه يكي از آشنايان ...به طور مجردي...
يه دختر كوچولو داشت .../نميدونم چند ماهش بود فقط ميدونم كه توپول بود
از در كه رفتم تو ديدم به! چقدر اين دختر خوردنيه ....منم حسااااااس. ...شروع كردم از نك شصت پاش تا فرق سرش قربون صدقش....
خلاصه ديالوگها گفته شده ...
عمو جون بيا بقلم ببينم ...
به به چقدر اين زهرا خانوم ماهه ...چقدر اين زهرا خانوم شيرينه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لپاي زهرا خانوم رو بايد گاز بگيرم :laughing: ...
دستام رو غنچه كردم ...دماغش رو گرفتم ...به به ...چه مماخه خوشمزه ايي ... :puke:
خلاصه ما از روي گردن اين دختر بچه به بوسيدن و شهوت راني پرداخته و پشبند هر بخورمت يه زهرا خانوم ميگفتم .... :happy:
نزديكاي شام رسيده بود كه بنده آخرين جملم رو ادا كردم ...
واي چه روناي توپولي داره اين زهرا خانوم :rolleye:

در همين حين يه دفعه آشناي محترم بلند گفت ...
زهرا خانوم ....نميخواي شام رو برداري بياري...
بله ...جاااااان ......هااااااان .....آاااااااا ا....كي .......زهرا خانوم كيه ....

اقا خلاصه ....بنده از همون موقع ورود همسر محترم اين خانوم رو مورد لطف قرار داده بودم .
به قولي قربون صدقه خانوومه ايشون ميرفتم...

فاطمه و زهرا به هم شبيهن ديگه ....
خدايش اون شب مگه من ميتونستم حرفي بزنم

navid_mansour
08-07-2006, 00:28
ای ول اکس بوی.....اسمتم نمیدونم....ولی خیلی با حال بود

x-boy
08-07-2006, 00:35
شما هر چي دلت ميخواد مارو صدا كن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
08-07-2006, 00:38
چند روز پيش ها رفته بودم خونه يكي از آشنايان ...به طور مجردي...
يه دختر كوچولو داشت .../نميدونم چند ماهش بود فقط ميدونم كه توپول بود
از در كه رفتم تو ديدم به! چقدر اين دختر خوردنيه ....منم حسااااااس. ...شروع كردم از نك شصت پاش تا فرق سرش قربون صدقش....
خلاصه ديالوگها گفته شده ...
عمو جون بيا بقلم ببينم ...
به به چقدر اين زهرا خانوم ماهه ...چقدر اين زهرا خانوم شيرينه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لپاي زهرا خانوم رو بايد گاز بگيرم :laughing: ...
دستام رو غنچه كردم ...دماغش رو گرفتم ...به به ...چه مماخه خوشمزه ايي ... :puke:
خلاصه ما از روي گردن اين دختر بچه به بوسيدن و شهوت راني پرداخته و پشبند هر بخورمت يه زهرا خانوم ميگفتم .... :happy:
نزديكاي شام رسيده بود كه بنده آخرين جملم رو ادا كردم ...
واي چه روناي توپولي داره اين زهرا خانوم :rolleye:

در همين حين يه دفعه آشناي محترم بلند گفت ...
زهرا خانوم ....نميخواي شام رو برداري بياري...
بله ...جاااااان ......هااااااان .....آاااااااا ا....كي .......زهرا خانوم كيه ....

اقا خلاصه ....بنده از همون موقع ورود همسر محترم اين خانوم رو مورد لطف قرار داده بودم .
به قولي قربون صدقه خانوومه ايشون ميرفتم...

فاطمه و زهرا به هم شبيهن ديگه ....
خدايش اون شب مگه من ميتونستم حرفي بزنم

x-boy جان تو خود نمره بیستی !!!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
08-07-2006, 01:20
يکي از دوستان تعريف مي کرد تو پادگانشون (نيروي هوايي بودن) يه آخونده رو آورده بودن واسشون حرف بزنه
اينم بحثو مي کشونه به جنگ اسرائيل و فلسطين و اينکه امريکا هيچ .. نميتونه بخوره و ....
جو ميگيرتش ميگه : ما اراده کنيم واسه فلسطين نه يکهزار هواپيما، نه يکميليون هواپيما بلکه يک فــــــــــــــــــــــــ ــــــــــرونــــــــــــ ـــــــــــــد هواپيما مي فرستيم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

my friend
08-07-2006, 09:42
سلام
از همتون ممنونم ، خیلی باحال بودن.

فقط یه خوده دارید کم لطفی میکنید ، تا قبل از بن شدن دوستان ، روزی 10-20 تا سوتی میگفتید ، ولی حالا ...

R@R#M@N
08-07-2006, 10:30
راست ميگه!!!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

irandvd
08-07-2006, 12:29
يادمه راهنمايي كه بودم منو گذاشته بودن انتظامات حياط كه هر وقت زنگ ميخوره بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون كه ديگه كسي توي حياط باقي نمونه ...
حياط مدرسه يه ديوار داشت كه اون ديوار هم يه سوراخ !
بچه ها هر وقت كه فوتبال بازي ميكردن توپشون كه گه گاهي ميوفتاد توي اون سوراخه ، خم ميشدن و ميرفتن توي اون سوراخه و توپه رو در مياوردن و اين ديگه يه چيز عادي شده بود ...
يه روز من كه اومدم حياط رو پاك سازي كنم و خلاصه بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون طبق معمول توي سوراخه رو هم يه سركي كشيدم تا ببينم كسي اون تو نباشه ...
يهو يكي رو ديدم كه دولا شده بود و خب من صورت طرف رو نديدم !
آقا چشمتون روز بد نبينه آنچنان لگدي به ... طرف زدم كه پاهام درد گرفت از بس محكم بود !!! بعد داد زدم آهاي يالا برو سر كلاست ... زنگ خورده !!!
بعدش يهو ديدم يه يارو با يه سبيل كلفت برگشت و منو نگاه كرد !!! واي خدا اون روز از ترس مردم و زنده شدم !!! نگو اوني كه كوبونده بودم به اونجاش لوله كش بوده كه داشته اون تو كار تعميراتي ميكرده !!!

Man Hunter
08-07-2006, 12:49
آقا...يه چيز بگم...داغ داغ.

ديشب پسر عمه ام ميخوايت از اهواز بياد تهران كه امروز بياد فرودگاه,استقبالم.ساعت 3:30 رفت تو فرودگاه.
ساعت 5:00 پرواز داشتن.
آقا...اين تا ساعت 7:30 نشست بهشون گفتن كه هواپپيما نقص فني داره.احتمال كنسلي هم هست.
اينها هم با همه مسافرها...تا سعات 1:30 شب تو فرودگاه بودن.!!!(آدم بد شانس به اين ميگنا!!!)

حالا امروز داداشم زنگ زده به من,جريان رو گفت,تازه گفت مثلا‘‘ اين ميخواست ما رو غافل گير كنه كه يهويي بياد تهران,ولي عمه زنگ زد و گفت اين ساعت 10:30 قرار هست پرواز كنه.......
(البته تا الان هم پروزا نكرده).برين تو نخ شانس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(اينقدر دارم ميخندم كه نگو..)

بچه هاي..اين شايد آخرين سوتي من واسه امروز باشه.ايشاا...تهران ميبينمتون.من خيلي مشتاقم 2 نفر رو ببينم بيرون از خونه....

يا حق ;)

Man Hunter
08-07-2006, 13:13
سلام..

آقا..يه شب جاتن خالي,من و همين پسر عمه ام تا خشتك خورده بوديم..اصلا‘‘ رو فضا بوديم اسيدي!!!!
يهو زد به سرمون بريم بالا پشت بوم...يه قليوني هم بزنمي كه تكميل كنه همه چيز رو ديگه.!!!!!!

خلاصه رفتيم بالا,تلو تلو ميخورتيم فطير!!!!!!!!!!!!!!!!!(اختمال سقوط هم بود!!).خلاصه,دنبال يه چيز ميگشتم
كه ذعال ها رو روشن كنيم,ديدميه شيشه الكل نصفه اونجاست..!!!

آقا,چشمت روز بد نبينه,من هم كه تو حال عادي نبودم,,,,كبريت رو زدم,به جاي اينكه بندازم زو ذغالها,...
انداختمش تو الكل...يهو فقط ديدم دستم داغ شده,ساعت 2 شب,داد و بيداد,..پسز عمه ام اونور رو فرش نشسته بود و :blink: منو مگاه ميكرد و ميخنديد.
منم نامردي نكردم,شيشه رو قل دادم طرفش....!!!!!!!!!!!!فقط ديدم يكي داره فحش ميده و داد ميزنه.!!!!!!!!!!
اينقدر اينور اونور رفت كه نگو.حالا من اومدم اون آتش رو خاموش كنم....شيلنگ لب رو گرفتم رو پسر عمه ام..!!!!!

خيسش كردم اساسي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خلاصه ما به هزار بدبختي,اون آتپ رو خاموش كردم...نصف اين ايزوگامهاي بالا پشت بوم سوخت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تازه...خواسم نبود,آب رو روي ذعالها هم ريختم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!
هيچي ديگه,اون شب قليون نيكشيدي...هيچي,نزديگ بود بابام يه حال هم به جفتمون بده!!!(كه خدا رو شكر نداد.).

آقا...اين ديگه آخريش بود...ما رفتيم كه بيام(پس من اومدم!!!)

يا حق ;)

MR.Punisher
08-07-2006, 15:57
سلام..

آقا..يه شب جاتن خالي,من و همين پسر عمه ام تا خشتك خورده بوديم..اصلا‘‘ رو فضا بوديم اسيدي!!!!
يهو زد به سرمون بريم بالا پشت بوم...يه قليوني هم بزنمي كه تكميل كنه همه چيز رو ديگه.!!!!!!

خلاصه رفتيم بالا,تلو تلو ميخورتيم فطير!!!!!!!!!!!!!!!!!(اختمال سقوط هم بود!!).خلاصه,دنبال يه چيز ميگشتم
كه ذعال ها رو روشن كنيم,ديدميه شيشه الكل نصفه اونجاست..!!!

آقا,چشمت روز بد نبينه,من هم كه تو حال عادي نبودم,,,,كبريت رو زدم,به جاي اينكه بندازم زو ذغالها,...
انداختمش تو الكل...يهو فقط ديدم دستم داغ شده,ساعت 2 شب,داد و بيداد,..پسز عمه ام اونور رو فرش نشسته بود و :blink: منو مگاه ميكرد و ميخنديد.
منم نامردي نكردم,شيشه رو قل دادم طرفش....!!!!!!!!!!!!فقط ديدم يكي داره فحش ميده و داد ميزنه.!!!!!!!!!!
اينقدر اينور اونور رفت كه نگو.حالا من اومدم اون آتش رو خاموش كنم....شيلنگ لب رو گرفتم رو پسر عمه ام..!!!!!

خيسش كردم اساسي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خلاصه ما به هزار بدبختي,اون آتپ رو خاموش كردم...نصف اين ايزوگامهاي بالا پشت بوم سوخت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تازه...خواسم نبود,آب رو روي ذعالها هم ريختم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!
هيچي ديگه,اون شب قليون نيكشيدي...هيچي,نزديگ بود بابام يه حال هم به جفتمون بده!!!(كه خدا رو شكر نداد.).

آقا...اين ديگه آخريش بود...ما رفتيم كه بيام(پس من اومدم!!!)

يا حق ;)
خیلی ردیف بود.از بس که خندیدم دارم دل درد می گیرم.دمت گرم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

my friend
08-07-2006, 16:27
يادمه راهنمايي كه بودم منو گذاشته بودن انتظامات حياط كه هر وقت زنگ ميخوره بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون كه ديگه كسي توي حياط باقي نمونه ...
حياط مدرسه يه ديوار داشت كه اون ديوار هم يه سوراخ !
بچه ها هر وقت كه فوتبال بازي ميكردن توپشون كه گه گاهي ميوفتاد توي اون سوراخه ، خم ميشدن و ميرفتن توي اون سوراخه و توپه رو در مياوردن و اين ديگه يه چيز عادي شده بود ...
يه روز من كه اومدم حياط رو پاك سازي كنم و خلاصه بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون طبق معمول توي سوراخه رو هم يه سركي كشيدم تا ببينم كسي اون تو نباشه ...
يهو يكي رو ديدم كه دولا شده بود و خب من صورت طرف رو نديدم !
آقا چشمتون روز بد نبينه آنچنان لگدي به ... طرف زدم كه پاهام درد گرفت از بس محكم بود !!! بعد داد زدم آهاي يالا برو سر كلاست ... زنگ خورده !!!
بعدش يهو ديدم يه يارو با يه سبيل كلفت برگشت و منو نگاه كرد !!! واي خدا اون روز از ترس مردم و زنده شدم !!! نگو اوني كه كوبونده بودم به اونجاش لوله كش بوده كه داشته اون تو كار تعميراتي ميكرده !!!

نميدونم چرا پس از خوندن این مطلب ، یاد دعوای خودم و 3 تا از دوستام با یکی از انتضامات مدرسه افتادم که حسابی لهش کردیم !

WooKMaN
08-07-2006, 18:58
سلام..

آقا..يه شب جاتن خالي,من و همين پسر عمه ام تا خشتك خورده بوديم..اصلا‘‘ رو فضا بوديم اسيدي!!!!
يهو زد به سرمون بريم بالا پشت بوم...يه قليوني هم بزنمي كه تكميل كنه همه چيز رو ديگه.!!!!!!

خلاصه رفتيم بالا,تلو تلو ميخورتيم فطير!!!!!!!!!!!!!!!!!(اختمال سقوط هم بود!!).خلاصه,دنبال يه چيز ميگشتم
كه ذعال ها رو روشن كنيم,ديدميه شيشه الكل نصفه اونجاست..!!!

آقا,چشمت روز بد نبينه,من هم كه تو حال عادي نبودم,,,,كبريت رو زدم,به جاي اينكه بندازم زو ذغالها,...
انداختمش تو الكل...يهو فقط ديدم دستم داغ شده,ساعت 2 شب,داد و بيداد,..پسز عمه ام اونور رو فرش نشسته بود و :blink: منو مگاه ميكرد و ميخنديد.
منم نامردي نكردم,شيشه رو قل دادم طرفش....!!!!!!!!!!!!فقط ديدم يكي داره فحش ميده و داد ميزنه.!!!!!!!!!!
اينقدر اينور اونور رفت كه نگو.حالا من اومدم اون آتش رو خاموش كنم....شيلنگ لب رو گرفتم رو پسر عمه ام..!!!!!

خيسش كردم اساسي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خلاصه ما به هزار بدبختي,اون آتپ رو خاموش كردم...نصف اين ايزوگامهاي بالا پشت بوم سوخت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تازه...خواسم نبود,آب رو روي ذعالها هم ريختم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!
هيچي ديگه,اون شب قليون نيكشيدي...هيچي,نزديگ بود بابام يه حال هم به جفتمون بده!!!(كه خدا رو شكر نداد.).

آقا...اين ديگه آخريش بود...ما رفتيم كه بيام(پس من اومدم!!!)

يا حق ;)


شهريار جان مرسي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ماااااااااااااااااااااااا ااچ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
08-07-2006, 19:07
چند وقت پيش تلفن زدم به پسرعمم که دعوتش کنم
زد و خودش نبود مادرخانومش بود
منم در حين صحبت کردن داشتم از پنجره خونه روبرويي رو (عجب دختريه ) ديد ميزدم گفتم: تشريف بياريد خوشحال ميشيم طرف: چشم حتما ميايم ... بنده گفتم: خدمت از ماست !!! طرف يه مکثي کرد که چرا اينو گفتم ربطي نداشت منم مثلا اومدم درستش کنم بازم گفتم حتما شما هم تشريف بياريد خوشگل(خوشحال) ميشيم
ديگه ري.. بودم اوشون هم از پشت گوشي ميخنديد و ميگفت مثل اينکه حواستون جاي ديگه هست نه !

امان از چشم هيز و همسايه دختر :evil:

x-boy
08-07-2006, 19:08
ساليان پيش رفته بوديم بوف واحد زعفرونيه ملت رفتن بالا من موندم پايين که
سفارش بدم اونا بلومبونن تو صف بودم يکي از اينا زنگ زد به من گفت فلان چيز
رو هم بگير ( اين گوشي بنده يکبار رفته بود زير ماشين بعضي موقعا کاراي قشنگي
ميکرد) داشتم به اين بابا ميگفتم چيز ِ ديگه اي نميخواي و..... که يهو مبايله
شروع کرد به زنگ زدن خلاصه اونجا ضايع شديم رفت همه ميخنديدن

x-boy
08-07-2006, 19:10
اقا ما يه شرکت کامپيوتري اشنا داريم
ما امروز تو شرکت به اين اشناي نياز داشتيم


اقا ما از شرکت زنگ زديم به اين شرکت فروش قطعات کامپيوتري...بعد هر چي فکر کردم ديدم اصلا فاميليش رو يادم نيس...
بعد پيش خودم فکر کردم خوب.. گوشي رو که برداشت يه جورايي با کلماتي مثل "جناب" و "قربان" و ... راش ميندازم بره!!

بعد تلفن رو برداشت....منشيه طرف بود!!

ما هم تو کف مونده بوديم...که يهو از دهنم پريد بيرون:
سلام خانم...صاحابتون تشريف ندارن؟؟

منشيه هم گفت: بله؟؟؟
..
اقا ما هم يهو تلفن رو قطع کرديم ..نگاه کرديم ديديم صاحاب شرکت خودمون پشت سرمون وايساده چپ چپ نگامون ميکنه!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
08-07-2006, 19:11
امروز رفته بودم خونه دوستم بعد که خواستم برگردم گفتم زنگ بزنه آژانس بياد اونم زنگ زد .وقتي ميخواست ادرس خونشونو بگه برگشت گفت : تهران خيابان ميرداماد و الي اخر . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حالا جالبيش اينه که شاکي شده ميگه شما چرا ميخنديدن خوب مگه چيه خواستم آدرس دقيق داده باشم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
08-07-2006, 19:27
چند سال پيش دوسته ما قرار بود از طرف مدرسه بره اردو به ما هم كليد كرد پاشو بريم ما هم گفتيم بريم.
خلاصه اقا روز موعود فرا رسيد و ما هم خودمونو قاطي بچه هاي مدرسه رفيقمون كرديم و رفتيم.
يه اقاي مسوول اردو بود من فاميلشو نميدونستم از بچه هافاميلشو پرسيدم گفتن اين موجيه من فك كردم يارو فاميلش موجيه تو اردو هم زرت و زرت بهش ميگفتم اقاي موجي به هواي اينكه فاميلش موجيه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يه بار داشتم با هش صحبت ميكردم كه بله اقاي موجي به نظر شما امروز فلان جا بريم بهتر نيس؟
ادوستمم كنارم بود بعد بهم گفت چرا بهش ميگي موجي؟
گفتم مگه فاميلش موجي نيس؟
دوسته ما هم در حال انفجار گفت نه بابااين يارو فاميلش فرمنشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم كه ديگه حسابي خراب كرده بودم اومدم درستش كنم گفتم ببخشيد اقاي موجي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] من فاميل شمارو اشتباه فهميده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يارو ام كه واقعااز نظر عقلي موجي بود گفت جان ؟چي كار كردين؟
گفتم هيچي بابا بي خيال

MR.Punisher
08-07-2006, 21:18
ایکس بوی جان دمت گرم.تاپیکو ترکوندی.خیلی ردیف بود.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
08-07-2006, 21:30
یه سوتی داغ.
خونه رفیقم بودم.تو خونه تنها بود و داشت با تلفن صحبت می کرد.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم حوصلم سر رفت و بلند به رفیقم گفتم با کدوم گوساله ای داری حرف میزنی.
رفیقم زد رو ایفون دیدم دوست دخترش بوده.دختره هم جد اباد ما رو به سیخ کشید.
خیلی ضایع بود ولی منم طرف رو مورد عنایت قرار دادم.شخصیت دختره رو به گند کشیدم.
من تو ضایع کردن دخترای پررو تبحر دارم و مثل همیشه شیطانی می خندیدم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
08-07-2006, 22:04
ایکس بوی جان دمت گرم.تاپیکو ترکوندی.خیلی ردیف بود.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
4 كرتم خوشم مياد دشمن سرسخت خانم ها هستي

shaparake_sahra
08-07-2006, 23:18
اين خواهر من خيلي باحاله يه سوتي هاي قشنگي ميده
امشب برق خونمون رفته بود و يه شمع كوچيك روشن كرده بوديم تو اتاقمون
خواهرم از بيكاري نشسته بود جلوي ا ين شمعه بهش نگاه ميكرد و با هم حرف ميزديم يه كم هم حالش از جايي گرفته شده بود
همين طوري كه به شمعه نگاه ميكرد گفت:فيلتي اين شمعه چرا تموم نميشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منم تعجب كردم گفتم چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
دوباره گفت ----- اين شمعه ..اين همه وقت چرا نموم نميشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منم يه دونه زدم حالش جا بياد بعد گفتم: ----- نه فيتيله فيتيله مغزت تعطيله؟ شوخي...

خوش باشيد

WooKMaN
08-07-2006, 23:18
یه سوتی داغ.
خونه رفیقم بودم.تو خونه تنها بود و داشت با تلفن صحبت می کرد.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم حوصلم سر رفت و بلند به رفیقم گفتم با کدوم گوساله ای داری حرف میزنی.
رفیقم زد رو ایفون دیدم دوست دخترش بوده.دختره هم جد اباد ما رو به سیخ کشید.
خیلی ضایع بود ولی منم طرف رو مورد عنایت قرار دادم.شخصیت دختره رو به گند کشیدم.
من تو ضایع کردن دخترای پررو تبحر دارم و مثل همیشه شیطانی می خندیدم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

كاظم جان به نظر من بهتره شما نام كاربريتون رو از MR.Punisher به Anti.Girl تغيير بدي !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
08-07-2006, 23:21
اين خواهر من خيلي باحاله يه سوتي هاي قشنگي ميده
امشب برق خونمون رفته بود و يه شمع كوچيك روشن كرده بوديم تو اتاقمون
خواهرم از بيكاري نشسته بود جلوي ا ين شمعه بهش نگاه ميكرد و با هم حرف ميزديم يه كم هم حالش از جايي گرفته شده بود
همين طوري كه به شمعه نگاه ميكرد گفت:فيلتي اين شمعه چرا تموم نميشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منم تعجب كردم گفتم چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
دوباره گفت ----- اين شمعه ..اين همه وقت چرا نموم نميشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منم يه دونه زدم حالش جا بياد بعد گفتم: ----- نه فيتيله فيتيله مغزت تعطيله؟ شوخي...

خوش باشيد

من شخصا از خانم هايي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] كه تاپيك سوتيها رو واسه تعريف كردن سوتي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] قابل ميدونن تشكر ميكنم ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در ضمن حالا اين آبجيتون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يه اشتبي كرده چرا ميزنيش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] با زبون خوش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بهتر نيست ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
08-07-2006, 23:26
راستي دوستان نظرتون چيه اسم تاپيك بشه : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار

؟؟؟؟ :biggrin:

x-boy
08-07-2006, 23:26
تجربه نشون داده كتك زدن بهتر از گفتاره

x-boy
08-07-2006, 23:27
اره خوبه ووكمن سوتي بازار بهتره

Monica
08-07-2006, 23:34
راستي دوستان نظرتون چيه اسم تاپيك بشه : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار

؟؟؟؟ :biggrin:
آره ایده ی خوبیه! چون بزرگترین سوتی = فقط 1 سوتی.
اما اینجا دو.ستانی هستن که بیشتر 1000 تا سوتی یا بهتر بگم خاطرخ تعریف کردن !
در ضمن آقا رامبد تو تاپیکت داره بوی شورش می یاد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] لطف کن بگون دوستان سوتی هاشونو تعریف کنن دیگه وارد حاشیه و نقد و برسی سوتی ها نشن. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
08-07-2006, 23:35
دوستان به ميثم جان پيغام دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] واسه عوض كردن عنوان اين تاپيك به ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
08-07-2006, 23:42
آره ایده ی خوبیه! چون بزرگترین سوتی = فقط 1 سوتی.
اما اینجا دو.ستانی هستن که بیشتر 1000 تا سوتی یا بهتر بگم خاطرخ تعریف کردن !
در ضمن آقا رامبد تو تاپیکت داره بوی شورش می یاد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] لطف کن بگون دوستان سوتی هاشونو تعریف کنن دیگه وارد حاشیه و نقد و برسی سوتی ها نشن. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مونيكا خانم آخه نقد و بررسي سوتيها خودش ميتونه يه جورايي خنده دار باشه ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هدف من از ايجاد اين تاپيك [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اين بوده كه وقتي روي عنوانش كليك ميكني و داخل ميشي بخندي تا وقتي ازش بيرون مياي. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي خب بعضي اوقات اين نقد و بررسي ها باعث ميشه طرفي كه سوتي تعريف كرده ناراحت شه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] واسه همين از بروبچ تقاضاي كمال همكاري رو ميكنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .

*سینا*
09-07-2006, 00:00
با سلام
ایدش از من بودا
ندزدین
شوخی بید
ولی واقعا همین عالیه
من گفتم حالا چون شما گفتی بهتره

WooKMaN
09-07-2006, 01:09
يه تشكر ويژه از آقا ميثم بايت ويرايش عنوان تاپيك !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hamid110
09-07-2006, 02:11
سلام دوستان عزيز . . . !

من هم يه سوتي امشب دادم . .

امشب رفتيم جايي مهموني ( شام ) ، وقتي شام رو آوردن ما رفتيم بشينيم سر سفره . . كه يكدفه ديديم شلوارمون گفت جــِــرت و پاره شد . . ديگه شما به بعدش رو خودتون تجسم كنيد كه من با چه زحمتي از سر سفره بلند شدم و رفتم بيرون . .

همين دوستان . . ( شرمنده اگه سوتي من زياد جالب نبود . . ! )

موفق باشيد

MR.Punisher
09-07-2006, 06:06
4 كرتم خوشم مياد دشمن سرسخت خانم ها هستي
مخلص ایکس بوی با سوتی های باحالش.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من فقط خانومای پررو و دریده رو مورد عنایت قرار میدم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته بلا نسبت خانومای ماه فروم پی30ورلد.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

dr_dr
09-07-2006, 08:16
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام
يكي ديگه از بزرگترين سوتي ها مو براتون مينويسم
اين داستان بر ميگرده به سال هاي دهه 90 من اون موقع كامپيوتر يا .... نداشتم به جاش يه سگا داشتم و با اون بازي مي كردم اين سگا هم بعضي موقع ها قاطي مي كرد نزديك هاي سال 2000 بود كه تلويزيون از ويروس كامپيوتري جديدي كه ممكن بود در سال 2000 وارد بشه خبر مي داد منم براي اينكه سگام ويروسي نشه اونو باز كردم و با الكل شستم تا ويروس هاش بميرند :laughing: اخه اون موقع اصلا نمي دونستم ويروس كامپيوتري چيه


خوب با حال بود ديگه :biggrin:

Master
09-07-2006, 10:07
اينم سوتي من بود . البته جالب نيست مثل دوستانگلم . تو تاپيك صندلي داغ گفته بودم ..گفتم منتقل كنم اينجا :
من سابقا خیلی ادعای زبانم میشد و. دو سه سال پیش . اون موقع هم تو روم های خارجی مخصوصا تو ی یو اس ای . اقا اونجا یه چینی به تورمون خورد . ما هم نکردیم نامردی افه وویسو اینا (انصافا خوب حرف می زدم . عالی :cool: ) اومديم .( بعدش . موقیه امارگیری . رسید به کشو رو اینا . یارو هم کفه حرف زدنمون ... منم اومدم بگم .اسم کشورت چیه . و اهل کجایی . به جای کانتری گفتم تانکری :blink: :blink: :blink: :tongue: طرفم نکرد نامردی نقش زمین شد . بس که خندید . مرد . منم که نگو شده بودم قوس قزح . رنگین کمون شونصد رنگ :blink: ثانیه به ثانیه رنگ عوض می کردم به سان افتابپرست.... ديگه دستمو داغ كردم (البته پشتشو كه من غلط بكنم بگم اهل ان واي (نيو يو رك هستم ) اسمم Harry mason هستش :puke: :puke: :puke:
ببخشید که خیلی بی مزه بود . لووووس

mirmohammadi
09-07-2006, 14:59
اين هم يه سوتي جديد از يكي از دوستهام
ديروز با 5 - 6 تا از بچه ها نشسته بوديم و راجع به فوتبال صحبت مي كرديم
يه بچه ها از شجاعتهاي مربي هاي جام جهاني مي گفت و گفت براي مثال مارچلو ليپي دو فصل پيش مربي يوونتوس بود و در كل فصل از ترزگه و دل پيرو به طور ثابت استفاده كرد اما الان اينقدر جرات داره كه هر دو رو روي نيمكت نشونده و اصلا از ترزگه استفاده نمي كنه.
آقا ما رو مي گي اول اينجوري شديم :blink: :blink: :blink:
بعدش اينجوري :laughing: :biggrin: :laughing: :biggrin:
طرف هنوز نفهميده بود چي گفته يه بچه ها بهش گفت دليل اينكه ليپي از ترزگه استفاده نمي كنه اينه كه نمي تونه ازش استفاده كنه
اين رفيق ما باز هم نفهميد كه سوتي داده گفت چرا نمي تونه هم آماده هست هم گلزن ولي چون به درد تاكتيك تيمي نمي خوره روي نيمكت مي شينه

*سینا*
09-07-2006, 15:28
با سلام
ممنون از همه سوتی نویسان گرامی
راستی بچه ها این یزید اومده ایران
من بهش تبریک میگم ورود به خاک ایران زمینو
امیدوارم که موفق باشه
حالا من یه سوتی یادم اومد که بگم خیلی جالب بود
من کلاس 4 دبستان بودم
بعد بابام قول داد اگه معدلت 20 شد برات سگا میخرم
ما هم که خیلی خر خون بودیم شدیم 20
بعد قرار شد بریم شمال بعد که اومدیم برام بخره
از قضا تو راه شمال باید از قزوین رد شیم میدونید که......
البته شهر صنعتی رفتیم وگرنه خود قزوین خطرناکه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه ما رفتیم اونجا خونه خالم
بعد دیدم شوهر خالم اینا با اون یکی پسر خالم که بزرگ بودن رفتم براش سگا بخرن
وقتی اومدن منم تو کف بودما
خلاصه یه بازی گذاشتن توش و شروع کرد به بالا اومدن
تا اومد بالا نوشت SEGA
منم که خیلی هول شده بودم و هیچی هم سر در نمیاوردم
گفتم نگاه کن نوشته کمبت
عجب بازی کمبت هستش
خلاصه تا اینو گفتم همه زدن زیر خنده
گفتن خره اینجا نوشته سگا نه کمبت
اینقدر ضایه شدم که نگو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینقدر که ضایع شدن دردناک بود من کلید کردم به بابام من سگا می خوام که خلاصه یه پس گردنی هم از بابام خوردم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اونجا به کل ضایع شدم

x-boy
09-07-2006, 16:46
ترم اول دانشگاه بود ... يه اوستا داشتيم بسي سگ !!! که 1 2 ماهي با جناب نوح تفاوت سني داشت با اين اخلاق بدي که ميگفت وقتي من دارم درس ميدم احدالناسي نبايد حرف بزنه !!!!! ما هم به ...حواله ميکرديم ...
يه روز داشت درس ميداد که يکي از دختر ها با بغل دستسي اش حرف زد و اين استاده هم بدجوري عربده کشيد که الاغ حرف نزن !!!! دختره هم بغضش گرفت ....
اوستا هم ديد که ضايع شده و بدجوري ..خراب كرده ، رفت که اسکي بره ..
من اصلا منظوري نداشتم ..... من همه شوما رو دوست دارم .... و ... همه شوما فرزندان «علمي» من هستين ...
ما هم که ديديم اين استاده بدجوري نرم شده وتريپ صلح و صفا و صمصميت برقراره !!! جو کلاس ما رو گرفت و از اونجائي که ميگن آدم رو سگ بگيره ولي جو نگيره !!! خواستيم با استاده خودموني تر بشيم و صد البت صنعت جناس رو هم در ادبيات بکار گرفته باشيم ..... اين بود که گفتيم ..
- راستي استاد از فرزندان « عمليتون » چه خبر ؟ چند تا فرزند داريد ؟
بگذارين ديگه بقيش رو تعريف نکنم ....
کلاس رفت رو هوا و ما هم با فضاحت هر چه تمام تر از کلاس اخراج شديم .... و پس از رايزني هاي متعد با ترم بالائي ها مستقيم رفتيم اموزش و واحدمون رو حذف کرديم تا ستاد آخر ترم به ما زير 1 نده !!!!

C.GAM3R
09-07-2006, 20:06
سلام دوستان
حالا که انقدر سوتی هاتون باحاله گفتیم ماهم یه سوتی بدیم
نه ببخشید یعنی یه سوتی رو تعریف کنیم
یه بار با بچه ها نشسته بودیم اشتیم درمورد gf و اینجور چیزا بحث میکردیم
بعد یدفعه از شانس خوشگل ما یه دختره باکلاس خوشتیپ و ... اومد رد شد یه نگاه مستم کرد به ما و رفت
ولی مطمئن نیستم نگاه کدوممون کرد
خلاصه رفت تو یه سربالایی حدود 100 متر بالل تر واساد.
یه ده دیقه ای همینطوری عرض خیابونو میرفت اینور و اونور
بعد منم اومدم کلاس بزارم جلو بروبچ یه نیگا به ساعتم انداختم گفتم خوب دیگه وقتشه من برم منتظرمه
بچه ها یه نگاهی کردن بهم گفتن ای کلک کی منتظرته؟ :cool:
گفتم چقدر خنگین بابا اون دیگه که الان اومد از اینجا رد شد
منتظر منه :cool:
بعد دیدم هرکی به یه کاری مشغول شد و خلاصه همه روشون رو کردن اونور منم دیدم اوضاع داره خراب میشه
گفتم پس من برم
یکی از بچه ها اومد گفت کجا ;)
گفتم مگه نشنیدی :angry:
:ohno: دیدم یکی از بچه ها زیر لب بهم گفت این آبجیشه!!
بنظر شما تو این موقعیت شما اگه بودین چیکار میکردین :blush:
منم اومدم درستش کنم نگا کردم دیدم یکی دیگه نزدیکشه گفتم بابا منظورم اون مانتو سفیدس
بعد خلاصه همه فهمیدن دارم چرت و پرت میگم زدن زیر خنده بعد خودش گفت اشکال نداره اینبار میبخشمت
بعد از پس فردا فهمیدم اونم اون یکی آبجیش بوده :puke:
ببخشید اگه یکم لوس بود

x-boy
09-07-2006, 20:11
سلام ورودتو تبريك ميگم باسه اولين سوتي خوب بود

MR.Punisher
09-07-2006, 20:43
كاظم جان به نظر من بهتره شما نام كاربريتون رو از MR.Punisher به Anti.Girl تغيير بدي !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فکر بدی نیست ووکمن جان.شاید هم گذاشتم Girl Punisher(مجازات کننده ی خانوما)[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Vmusic
09-07-2006, 20:56
اهان يه چيزي يادم اومد!!!

ترم اول دانشگاه بودم كه درس تنظيم خانواده رو گرفته بودم
يادمه اين درس در كلاس 102 ساعت 2 برگزار ميشد
چون كلاس ها شماره گزاري نشده بودند منم نميدونستم كدوم كلاس كلاس 102 هستش
به همين دليل در يه كلاس رو باز كردم
از يه دختره پرسيدم كلاس تنظيمه ؟؟؟ گفت آره
منم وارد كلاس شدم و يه گوشه نشستم
وقتي استاد آمد ديدم همه دارن ميخندن
تازه فهميدم بجاي كلاس تنظيم خانواده آقايان سركلاس خانم ها رفته بودم !!!!!!!!!!!!!!!
(اينقدر بيخيال بودم اصلا توجه نكردم چرا پر كلاس دختره !!!!)
خیلی با حال بود ....

WooKMaN
10-07-2006, 00:27
خدا بخواد دوستان جديدي واسه تعريف كردن سوتي به جمعمون اضاف شدن !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ali_k
10-07-2006, 06:33
سلام به برو بکس
منم چند وقت پیش یه سوتی دادم میخواستم اینجا بنویسم
چند روز پیش خالم اومده بود خونمون ، بعد از یه مدتی که نشست میخواست بره و موقع رفتن همین طور تعارف میکرد که علی بیا خونمونا چرا چند وقت خونه ی ما نمیای . خب . بعد از اینکه یه چند بار گفت حتمن خون هی ما بیا . منم که اومد جوابش بدم و بگم مزاحمتون میشم ، گفتم : چشم خاله حتمن تشریف میارم . وقتی این کلمه از دهنم در اومد خیلی تابلو بود جلو شوهر خالم و من کلی سرخ شدم

m654
10-07-2006, 08:46
بابا خوشمزه ها!!!!!!

MR.Punisher
10-07-2006, 08:59
بابا خوشمزه ها!!!!!!
تمام بر و بچه های این تاپیک خوشمزه و کاردرستن.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شما هم یه سوتی بگو تا بخندیم و شما هم خوشمزه بشی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
10-07-2006, 11:03
سلام به برو بکس
منم چند وقت پیش یه سوتی دادم میخواستم اینجا بنویسم
چند روز پیش خالم اومده بود خونمون ، بعد از یه مدتی که نشست میخواست بره و موقع رفتن همین طور تعارف میکرد که علی بیا خونمونا چرا چند وقت خونه ی ما نمیای . خب . بعد از اینکه یه چند بار گفت حتمن خون هی ما بیا . منم که اومد جوابش بدم و بگم مزاحمتون میشم ، گفتم : چشم خاله حتمن تشریف میارم . وقتی این کلمه از دهنم در اومد خیلی تابلو بود جلو شوهر خالم و من کلی سرخ شدم
اول ممنون از سوتيت ولي اين كه ديگه سرخ شدن نداره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
10-07-2006, 11:37
سلام
یه سوتی تازه.ماله دیشب هستش.
بعد از چند وقت مخ یکی از دخترای فامیلو زدیم(فامیل دور هستن)و بالاخره
منو تو یاهم مسنجر add کرد.شب بود هم من انلاین بودم هم رفیقم هم دختره.
می خواستم با رفیقم چت کنم اشتباهی پنجره دختره باز شد و منم نفهمیدم.
با این دوستم خیلی رفیقم.شروع کردم عمشو مورد عنایت قرار دادن........
بعدش گفتم خوبی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] طرف نوشت من خوبم ولی فکر نکنم تو حالت خوب باشه.
یه نگاه به ID طرف انداختم و چشمم سیاهی رفت.وااااااااااااااای......... ...
می خواستم تو اون لحظه بمیرم و اینجوری ضایع نشم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دختره هم گفت خیلی بیشعوری و دیگه به من PM نده.منم دیگه اب از سرم
گذشته بود گفتم بی جنبه.اصلا به ...........م که نمی خوای چت کنی.
ولی کلی ضایع شدم.من ادم بشو نیستم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mirmohammadi
10-07-2006, 12:07
سلام
یه سوتی تازه.ماله دیشب هستش.
بعد از چند وقت مخ یکی از دخترای فامیلو زدیم(فامیل دور هستن)و بالاخره
منو تو یاهم مسنجر add کرد.شب بود هم من انلاین بودم هم رفیقم هم دختره.
می خواستم با رفیقم چت کنم اشتباهی پنجره دختره باز شد و منم نفهمیدم.
با این دوستم خیلی رفیقم.شروع کردم عمشو مورد عنایت قرار دادن........
بعدش گفتم خوبی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] طرف نوشت من خوبم ولی فکر نکنم تو حالت خوب باشه.
یه نگاه به ID طرف انداختم و چشمم سیاهی رفت.وااااااااااااااای......... ...
می خواستم تو اون لحظه بمیرم و اینجوری ضایع نشم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دختره هم گفت خیلی بیشعوری و دیگه به من PM نده.منم دیگه اب از سرم
گذشته بود گفتم بی جنبه.اصلا به ...........م که نمی خوای چت کنی.
ولی کلی ضایع شدم.من ادم بشو نیستم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:laughing: دركت مي كنم من هم از اين سوتي ها زياد دادم

leila*
10-07-2006, 13:08
راستش من زیاد سوتی نمی دم ولی دیروز یه سوتی دادم که واقعا ابروم رو برد
دیرز که ازخیابونامده بودیم همه و از جمله خالم اینا و عمو اینا تویه حیاط واستاده بودیم که قرار شدپسر خالم یه جوری ماشینارو پارک کنه که جایه همش بشه و داشت با دنده عقب پارک می کرد که من سوتی دادم و جلو همه گفتم تو چرا همش از عقب میکنی از جلو که راحتره...

amir 110
10-07-2006, 13:16
من تازه به فروم اومدم
خيلي اين تاپيك باحاله
من خودم سوتم در آينده اي نه چندان دور منتظر سوتي هام باشيد

my friend
10-07-2006, 13:19
راستش من زیاد سوتی نمی دم ولی دیروز یه سوتی دادم که واقعا ابروم رو برد
دیرز که ازخیابونامده بودیم همه و از جمله خالم اینا و عمو اینا تویه حیاط واستاده بودیم که قرار شدپسر خالم یه جوری ماشینارو پارک کنه که جایه همش بشه و داشت با دنده عقب پارک می کرد که من سوتی دادم و جلو همه گفتم تو چرا همش از عقب میکنی از جلو که راحتره...
لیلا خانوم خیلی باحال بود

من تازه به فروم اومدم
خيلي اين تاپيك باحاله
من خودم سوتم در آينده اي نه چندان دور منتظر سوتي هام باشيد
منتظر هستیم.

=========

بچه ها ، توجه کردید که امروز و دیروز چند تا کاربر جدید به این تاپیک اضافه شده ؟

MR.Punisher
10-07-2006, 18:05
:laughing: دركت مي كنم من هم از اين سوتي ها زياد دادم
با هم همدردیم.امیدوارم دیگه از این سوتی ها ندیم.خیلی نافرم بود.ولی ......[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
10-07-2006, 18:08
راستش من زیاد سوتی نمی دم ولی دیروز یه سوتی دادم که واقعا ابروم رو برد
دیرز که ازخیابونامده بودیم همه و از جمله خالم اینا و عمو اینا تویه حیاط واستاده بودیم که قرار شدپسر خالم یه جوری ماشینارو پارک کنه که جایه همش بشه و داشت با دنده عقب پارک می کرد که من سوتی دادم و جلو همه گفتم تو چرا همش از عقب میکنی از جلو که راحتره...
وااااااااااااای........
عجب سوتیه خفنی.شما در اون لحظه چه حسی داشتین؟
اینجوری نبود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

x-boy
10-07-2006, 18:22
امروز زنگ زدم به يكي از دوستام ...
خواهرش گوشي رو برداشت. .. سلام و سلام
من جوياي احوال اهالي منزل شدم و رسيدم به دوست خودم ...
اين خواهره هم هي استاد ...استاد ميكرد...
هر جمله كه ميگفت ...يه استاد هم توش بود...
داشتم شاكي ميشدم ...فكر كردم داره من رو مسخره ميكنه ...
هيچي نگفتم ...
بعدش گفتم ...من فلاني هستم .... با من يه تماس بگيره ممنون ميشم ...گفت:
وا....چقدر صداتون شبيه استاد فلاني شده ...
شرمنده من اشتباه گرفتمتون ...
من رو ميگي ...در پوست خودم نميگنجيدم كه يكي بالاخره به ما گفت استاد....
/موضوع همون يارو كه تا حالا بهت گفت آقا يا نه! /

x-boy
10-07-2006, 18:36
اينو يكي تعريف ميكرد مردم از خنده:
داشتم سوار تاکسي ميشدم...يکيم پشت سر من حول بود که بره بشينه!
منم ديدم خوب عقب يکي نشسته!
سريع چپيدم تو ماشين!
اونقد رفتم تو که تغريبا نشستم و پاي خانومه.......

گفتم خوب حالا عيب نداره دو ساغت صاف شدم چسبيدم به خانومه که اين ياروهه که تازه نشسته نخوره بهم.......
برگشتم خانومرو نيگا کردم!
گفتمدرسته که موهاش بلنده ولي چرا روسري سرش نيست؟!

اي بابا!
ريشم که داره!!!



تا اخر راه ديگه فقط گريه نکردم!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shahabmusic
10-07-2006, 19:47
سلام دوستان
حالا که انقدر سوتی هاتون باحاله گفتیم ماهم یه سوتی بدیم
نه ببخشید یعنی یه سوتی رو تعریف کنیم
یه بار با بچه ها نشسته بودیم اشتیم درمورد gf و اینجور چیزا بحث میکردیم
بعد یدفعه از شانس خوشگل ما یه دختره باکلاس خوشتیپ و ... اومد رد شد یه نگاه مستم کرد به ما و رفت
ولی مطمئن نیستم نگاه کدوممون کرد
خلاصه رفت تو یه سربالایی حدود 100 متر بالل تر واساد.
یه ده دیقه ای همینطوری عرض خیابونو میرفت اینور و اونور
بعد منم اومدم کلاس بزارم جلو بروبچ یه نیگا به ساعتم انداختم گفتم خوب دیگه وقتشه من برم منتظرمه
بچه ها یه نگاهی کردن بهم گفتن ای کلک کی منتظرته؟ :cool:
گفتم چقدر خنگین بابا اون دیگه که الان اومد از اینجا رد شد
منتظر منه :cool:
بعد دیدم هرکی به یه کاری مشغول شد و خلاصه همه روشون رو کردن اونور منم دیدم اوضاع داره خراب میشه
گفتم پس من برم
یکی از بچه ها اومد گفت کجا ;)
گفتم مگه نشنیدی :angry:
:ohno: دیدم یکی از بچه ها زیر لب بهم گفت این آبجیشه!!
بنظر شما تو این موقعیت شما اگه بودین چیکار میکردین :blush:
منم اومدم درستش کنم نگا کردم دیدم یکی دیگه نزدیکشه گفتم بابا منظورم اون مانتو سفیدس
بعد خلاصه همه فهمیدن دارم چرت و پرت میگم زدن زیر خنده بعد خودش گفت اشکال نداره اینبار میبخشمت
بعد از پس فردا فهمیدم اونم اون یکی آبجیش بوده :puke:
ببخشید اگه یکم لوس بود
واااااااااااااااااااااااا اااااااااي چقدر نا فرم سوتي دادي . :laughing: :laughing:
شانس آوردي رفيقت بيخيال شده؛ من بودم چپ و راستت مي كردم :laughing: :blink: ;)

اينو يكي تعريف ميكرد مردم از خنده:
داشتم سوار تاکسي ميشدم...يکيم پشت سر من حول بود که بره بشينه!
منم ديدم خوب عقب يکي نشسته!
سريع چپيدم تو ماشين!
اونقد رفتم تو که تغريبا نشستم و پاي خانومه.......

گفتم خوب حالا عيب نداره دو ساغت صاف شدم چسبيدم به خانومه که اين ياروهه که تازه نشسته نخوره بهم.......
برگشتم خانومرو نيگا کردم!
گفتمدرسته که موهاش بلنده ولي چرا روسري سرش نيست؟!

اي بابا!
ريشم که داره!!!

تا اخر راه ديگه فقط گريه نکردم!!!
بيچاره با چه اميد و آرزويي چسبيده به خانومه :laughing: :laughing:

رابین هود
11-07-2006, 10:05
آقا ما يه جايي رفتيم كار كرديم براي اينكه تجربه كار كردن توي isp پیدا کنم مدیر عامل اونجا یه شریک داشت که تو دبی زندگی میکرد بعضی وقتا میومد سر میزد
خلاصه ما ا همه جا بی خبر بهم گفتن یارو داره میاد فردا حتما یادآوری کنم
گفتم اسمش چیه؟ گفت یاسر عرفات
آقا ما هم حواس پرت تو دلمون گفتیم بابا یارو چقدر اسمش آشناست؟
فردا یارو اومد منم اومدم باهاش احوال پرسی کنم .گفتم سلام آقای عرفات!!!!!!
آقا یارو با تعجب نگام میکرد و مدیر عامل سرخ شده بود هم از خنده هم خجالت هم عصبانیت!!!!
تازه 2ذاریم افتاد این اسمیه که اونا روش گذاشتن و من لو دادم و تازه یادم اومد چرا اسمش اینقدر برام آشناست!!!!!!!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
11-07-2006, 11:04
آقا ما يه جايي رفتيم كار كرديم براي اينكه تجربه كار كردن توي isp پیدا کنم مدیر عامل اونجا یه شریک داشت که تو دبی زندگی میکرد بعضی وقتا میومد سر میزد
خلاصه ما ا همه جا بی خبر بهم گفتن یارو داره میاد فردا حتما یادآوری کنم
گفتم اسمش چیه؟ گفت یاسر عرفات
آقا ما هم حواس پرت تو دلمون گفتیم بابا یارو چقدر اسمش آشناست؟
فردا یارو اومد منم اومدم باهاش احوال پرسی کنم .گفتم سلام آقای عرفات!!!!!!
آقا یارو با تعجب نگام میکرد و مدیر عامل سرخ شده بود هم از خنده هم خجالت هم عصبانیت!!!!
تازه 2ذاریم افتاد این اسمیه که اونا روش گذاشتن و من لو دادم و تازه یادم اومد چرا اسمش اینقدر برام آشناست!!!!!!!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عجب سوتی خدایی دادی رفیق.یارو مدیرعامل بلایی سرت نیاورد؟
همکارات اینجوری نبودن؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mirmohammadi
11-07-2006, 11:24
اين هم يه سوتي توپ
چند سال پيش يه شب با پسر عمم رفتيم بيرون قدم بزنيم ساعت حدوداَ 11 يا 12 شب بود
داشتيم كنار خيابون راه مي رفتيم كنارمون پرچين هاي شمشاد بود و اون طرفش هم باغچه همين طور كه مي رفتيم ديدم يه گربه خيلي آروم رفت پشت پرچين ها به پسر عمم گفتم بيا حالشو بگيريم :evil: من مي رم جلو يهو مي پرم جلوش مي ترسونمش وقتي اومد عقب تو هم بترسونش گفت باشه
آقا خلاصه يه كم جلوتر يه راه به داخل پرچين ها بود يه دفعه پريدم تو و محكم داد زدم :devil: :evil: :grrr: يه دفعه ديدم يه بنده خدايي يه متر جلوتر عين فنر از جاش پريد و شلوارشو كشيد بالا (بنده خدا آخر شبي جايي پيدا نكرده بود رفته بود پشت پرچين رفع حاجت و داشت م ي ش ا ش ي د)
يارو رو مي گي اين شكلي شده بود :blink: :weird: :wac: من هم اين شكلي :puke: پسر عمم كه از خنده رفته بود هوا و نامرد تا اين صحنه رو ديد پا گذاشت به فرار
من كه ديديم اوضاع بي ريخت شده گفتم ببخشيد و اومدم بيرون يارو كه تازه از شوك در اومده بود شروع كرد به فحش دادن :angry: :evil2: :grrr: من هم دو تا پا داشتم دو تا ديگه قرض كردم و دنبال پسر عمم فرار كردم
خلاصه جاتون خالي تا يه هفته فقط داشتيم به اين كارمون مي خنديديم

Wisdom
11-07-2006, 18:42
سلام

امروز داشتم توي يك جمع خيلي رسمي صحبت مي كردم
جمله انم اين بود و مي خواستم بگم " طبق محاسبه ما هزينه طرحمون 20 ميليون ميشه و "
هر كاري كردم بگم محاسبه هي ميگفتم مصاحبه
هر كاري ميكردم زبونم نمي چرخيد بگم محاسبه
نمي دونم چرا از بچه گي توي اين دو تا كلمه مشكل اساسي داشتم
خلاصه همين محاسبه و مصاحبه آبروي ما رو جلوي 4 تا آدم حسابي كه ميخواستن روي طرح ما سرمايه گذاري كنن برد
بعدش اصلاً دل و دماغ اين كه وايسم و بپرسم ببينم چي شد رو نداشتم
يكي از دوستام وايساد باهاشون صحبت كنه و من يك راست امدم خونه

Ali_Moradi
11-07-2006, 19:02
منم یه سوتی ... البته سوتی گرفتم اونم از دختر خانمها!!
یادمه یکی از دخترهای دانشگاه واسه پروژه آخر ترمش اومده بود پیش من...
و داشتم مشکل قسمت عکسهای پروژه رو براشون توضیح میدادم ، دختره نمیدونم چیش شده بود هی به عکس میگفت عسک!
من دفه اول زیاد به روی خودم نیاوردم ، اما بنده خدا هول شده بود بازم دوباره اشتباه گفت عسک! دیگه تا آخر بحث یه چند بار گفت عسک... آخرش من زدم زیر خنده... خودشم خندش گرفته بود... بهش گفتم خانوم فلانی اشکالی نداره ممکنه تو شرایطش واسه منم پیش بیاد! اگه مشکله میتونی بجاش بگی تصویر!!

WooKMaN
11-07-2006, 19:04
بچه ها يكي نيست بياد تموم سوتي ها رو يه جا جمع كنه؟؟
يه كتاب ازش درست كنيم!

خب خودت دست به كار شو جييگر [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

;)

Hossein_Bahal
11-07-2006, 21:38
سلام به همه .
اين هم يه سوتي از من تو اين تاپيك بي‌نظير [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من و پسرعموم چند وقت پيش رفته بوديم پارك كه پينگ‌پنگ بازي كنيم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چند دقيقه كه بازي مي‌كرديم ناگهان من يه ضربه خفن زدم و توپ شوت شد تو قسمت دستشويي و من هم چون نمي‌خواستم توپ يه وقت بيفته تو چاه فوري دويدم دنبالش . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همونجوري كه توپ رو تعقيب مي‌كردم يهو ديدم كه توپ از زير در وارد يه توالت شد و من هم بدون هيچ درنگي در رو باز كردم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چشتون روز بد نبينه ديدم يه اقايي در كمال خونسردي نشسته و داره خودش رو تخليه مي‌كنه . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يارو تا ما رو ديد در همون حال شلوارش رو كشيد بالا و بدبخت خودش رو كثيف كرد و در حالي كه داشت فحش مي‌داد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دنبالم كرد و من هم با سرعت تمام پا به فرار گذاشتم و تا امروز هم ديگه پام رو تو اون پارك نذاشتم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در تمام اين لحظات هم پسرعموي ما داشت اون گوشه خنده شيطاني مي‌كرد . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
14-07-2006, 22:25
آقایون نظر به اینکه از این تاپیک بسیار خوشم اومد و کلی باهاش حال کردم با اجازه همتون یه همچین تاپیکی به این آدرس ساختم امیدوارم ناراحت نشید;)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ايول رفيق كار خوبي كردي :biggrin: حتما ميگيره ;)
اما لينك گذاشتن از فروم هاي فارسي زبان ديگه اينجا ممنوع بيده ها ! :happy:

C.GAM3R
15-07-2006, 01:33
ايول رفيق كار خوبي كردي :biggrin: حتما ميگيره ;)
اما لينك گذاشتن از فروم هاي فارسي زبان ديگه اينجا ممنوع بيده ها ! :happy:
ببخشید :blush:
نمیدونستم ;)
دیگه تکرار نمیشه :)

MR.Punisher
15-07-2006, 17:14
اینم یه سوتی اخلاقی -15!!!
یه بار با همین پسرخاله گلمون یعنی آقا سامان رفته بودیم سفر با اتوبوسم رفته بودی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] م (از این های کلاسا) خلاصه مام حدود 5 ساعتی بود تو ماشین بودیم دیگه داشتیم از لحاظ داخلی دچار نقص فنی میشدیم!
خلاصه رفتیم افتادیم به دست و پای این راننده (حالا وصف راننده یه طرف که چارتا استخون بود یه روکش روش) هر پنج دیقه یه بار میرفتیم میگفتیم آقا جون مادرت یه سوراخ دیدی وایسا ما بریم رفع حاجت کنیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیگه داشت از دهنم میزد بیرون که... رسیدیم یه مسافرخونه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه مام که ته ماشین بودیم همه شیرجه زدن پایین مام بدو
آقا اونجا فقط سه دستگاه داشت که یکی از سیستم خارج شده بود(سکتورش فکر کنم صفر شده بود) ولی دوتای دیگه سالم بود که هرکس به سلیقه ی خودش زنونه یا مردونه رو جدا میکرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !
آقا مام شانسمون وقتی رسیدیم یه یارو درومد از تو یکیشون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بدوبدو رفتم توش بعد10 دقیقه که اومدم بیرن هنوز چشمام سیاهی میرفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (آخه نمیدونی چه فشاری بود اون تو ) خلاصه اومدیم بیرون دیگه چیزی ندیدم همینطوری سرمو انداختم پایین اومدم یهو دیدم یه صدایی اومد شتلق [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !!!
نگاه به پشت سرم کردم دیدم یه بچه هه رو کله پا کردم تو چاه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باباهه هم که با اون شکم گنده و کله کچل داشت نگا میکرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه بد ضایع شدیم پسر خالمونم که طبق معمول همه ی سوتی های ما داشت خنده ی شیطانی میکرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولا سوتیت باحال بود و کلی خندیدم.بابای بچه بلایی سرت نیاورد؟
دوما با پسر خالت حال کردم.اونم مثل من تیریپ شیطانیه.نه؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمی دونم چرا اینقدر شیطانی شدم تازگی ها.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
15-07-2006, 20:14
بخون ببین چه دسته گلی به آب دادم

قراره ادارمون یه جشن با شکوهی بگیره ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همچنین مقرر شد از شخصیت های برجسته استان [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دعوت کنیم واسه جشن بیان
رییس اداره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چندتا اسم به من داد گفت برو واسشون دعوت نامه درست کن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم گفتم ای به چشششم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه پیش خودم فکر کردم طوری این دعوت نامه رو درست کنم که رییسمون کف کنه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نشستم پای سیستم و شروع کردم به کار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی تموم شد سریع دعوتنامه رو بردم پیش رییسمون تا ببینه چه پرسنل فعالی داره !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی رییس دعوتنامه رو دید این طوری شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !!!
من فکر کردم الان میگه به به چه زیبا خیلی عالی ممنون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما یهو گفت: این چیه نوشتی !!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی یه نگاه به دعوتنامه انداختم دیدم آره چه سوتی تابلویی دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طرف نام خانوادگیش کاوی بوده من نوشتم گاوی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Monica
15-07-2006, 20:18
بذارش تو پسته اول آقا رامبد که اون قبلی دیگه قدیمی شده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم یه بار از این دسته گلا به آب دادم خیلی آدم آبروش می ره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در کل وقتی ضایع شدم اصلا حسه خوبی نداشتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-----------------
یه جا دیگه هم پرسیدم جواب ندادید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اون آواتار قبی که خیلی قشنگ بود چرا عوضش کردی جاش نی نی گذاشتی؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
15-07-2006, 20:21
بذارش تو پسته اول آقا رامبد که اون قبلی دیگه قدیمی شده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم یه بار از این دسته گلا به آب دادم خیلی آدم آبروش می ره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در کل وقتی ضایع شدم اصلا حسه خوبی نداشتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-----------------
یه جا دیگه هم پرسیدم جواب ندادید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اون آواتار قبی که خیلی قشنگ بود چرا عوضش کردی جاش نی نی گذاشتی؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

باشه ميزارمش توي پست شماره 1 ... :biggrin:

(
ببين احساس كردم اون آواتار هم توي روي خودم تاثير گذاشته هم توي روحيه بچه ها !!! :evil:
شما هم اگه ميتوني عوض كن تا بروبچ يه خورده لطيف كاري رو توي دستور كارشون بزارن ;)
)

C.GAM3R
16-07-2006, 00:10
ای بابا من عاشق آواتارت شده بودم
خیلی خیلی قشنگ بود
رو شخصیتت یه جور دیگه حساب میکردم ولی الان که این شده رو احساساتت اینطوری حساب میکنم
خواهشا همونو بزار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
16-07-2006, 00:14
ای بابا من عاشق آواتارت شده بودم
خیلی خیلی قشنگ بود
رو شخصیتت یه جور دیگه حساب میکردم ولی الان که این شده رو احساساتت اینطوری حساب میکنم
خواهشا همونو بزار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خيلي چاكرم
اما ببين اين پستت خيلي شبيه پيغام خصوصي ميمونه !!! :blink: (ناراحت نشي واسه منظم بودن تاپيك گفتم :blush: )
در مورد آواتار هم چون زيادي خشن بود عوضش كردم :evil:

C.GAM3R
16-07-2006, 00:39
ببخشید که اینجا نوشتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولی فعلا نمیتونم پیغام خصوصی بزارم پستام کمه
شرمنده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
16-07-2006, 16:17
بخون ببین چه دسته گلی به آب دادم

قراره ادارمون یه جشن با شکوهی بگیره ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همچنین مقرر شد از شخصیت های برجسته استان [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دعوت کنیم واسه جشن بیان
رییس اداره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چندتا اسم به من داد گفت برو واسشون دعوت نامه درست کن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم گفتم ای به چشششم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه پیش خودم فکر کردم طوری این دعوت نامه رو درست کنم که رییسمون کف کنه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نشستم پای سیستم و شروع کردم به کار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی تموم شد سریع دعوتنامه رو بردم پیش رییسمون تا ببینه چه پرسنل فعالی داره !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی رییس دعوتنامه رو دید این طوری شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !!!
من فکر کردم الان میگه به به چه زیبا خیلی عالی ممنون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما یهو گفت: این چیه نوشتی !!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی یه نگاه به دعوتنامه انداختم دیدم آره چه سوتی تابلویی دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طرف نام خانوادگیش کاوی بوده من نوشتم گاوی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ووکمن جون اخراج نشدی عزیزم؟اون لحظه همچین حسی نداشتی؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shahabmusic
16-07-2006, 17:32
وااااااااااااااااااااااي رامبد چي كار كرديييييييييييييييييييييي يييييييي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من امتحان كردم آدم وقتي به نتيجه فكر ميكنه هيچ وقت اون چيزي كه فكر ميكنه عملي نميشه.نميدونم چرا؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا ببين امشب من چيكار كردم : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من ورداشتم چند وقت پيش ماشينمو اسپرت كردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ؛يكم دادم موتورشو دست كاري كردن براي همين دنده هاش جابه جا شده .
قبلا دنده هاش اينجوري بود :
P (وقتي پارك ميكني بايد بزاري روي اين مثل ترمز دستي ميمونه)
D(دنده حركت اتومات)
S(دنده سنگين)

حالا كه موتورشو دادم دستكاري كردن اينجوري شده :
D(دنده حركت اتومات)
P (وقتي پارك ميكني بايد بزاري روي اين مثل ترمز دستي ميمونه)
S(دنده سنگين)
منم هنوز به اين تغيير دنده عادت نكردم همش فكر ميكنم همون اوليس [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
حالا يه مهمون داشتم امشب كه خيلي بهش احترام ميزارم چون سنش 20-30 سال ازم بزرگتره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .خلاصه بردم برسونمش در خونشون مسير نرسيده به خونشون خيلي شيب تندي داره با دنده سنگين رفتم پايين [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
خلاصه رسيديم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ؛من اومدم بهش احترام بزارم دنده رو گزاشتم رو P اومدم اين طرف ماشين درو براش باز كردم بياد پايين .
همين كه يه پاشو گزاشت پايين كم كم ماشين شرو كرد به حركت ؛درجا 2زاريم افتاد چه گلي كاشتم(دنده رو روي D گزاشته بودم)
خلاصه اين يارو يه پاش گير كرد زير صندلي تو ماشين اون يكي تو خيابون 180 درجه باز شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
داشتم آب ميشدم برم تو زمين از خجالت يارو هم اعصابش خورد شده بود ولي هيچي نمي تونست بگه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
خلاصه بهش گفتم سر بزنيد 2باره ........گفت حتما مزاحم ميشم..........منم حول كردم گفتم قدممون رو چشمام [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
يارو يه لحظه مكس كرد فكر كرد تا الان داشتم اذيتش مي كردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
بهش گفتم ميخواين تا جلوي در همراهتون بيام ؛ با عصبانيت گفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] : نه ؛مرسي خودم ميرم بيشتر زحمت نكش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
منم اينجوري [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تو دلم مب گفتم زمين باز شو تا برم راحت شم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد دممو گزاشتم رو كولم در رفتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
حالا موندم از اين دفعه چيجوري تو چشاش نيگاه كنم ؟؟آبروم رفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

*سینا*
16-07-2006, 20:16
با سلام
ممنون از همه بچه های گل این تاپیک که سوتی تعریف میکنن
دمه همتون گرم
خیلی خندیدم
آقا من الان تهرانم
امکان تایپ ندارم
انشااله اومدم فولادشهر یه حال اساسی میدم
چون کلی سوتی دادم
ممنون
دلم باری شهریار هم تنگ شده نمیادش

WooKMaN
16-07-2006, 22:02
ووکمن جون اخراج نشدی عزیزم؟اون لحظه همچین حسی نداشتی؟

يادم رفت بگم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آره يه دونه توبيخ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رو تو پروندم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حس كه چه عرض كنم داشتم سكته ميزدم... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hossein_Bahal
17-07-2006, 01:00
قبلا دنده هاش اينجوري بود :
P (وقتي پارك ميكني بايد بزاري روي اين مثل ترمز دستي ميمونه)
D(دنده حركت اتومات)
S(دنده سنگين)

حالا كه موتورشو دادم دستكاري كردن اينجوري شده :
D(دنده حركت اتومات)
P (وقتي پارك ميكني بايد بزاري روي اين مثل ترمز دستي ميمونه)
S(دنده سنگين)
شهاب جان فكر كنم تو نوشتن سوتي انگار سوتي دادي .

اخه اين دو تا مدل كه با هم فرقي نميكنه ؟!؟!

C.GAM3R
17-07-2006, 04:29
آقا ما يه ســـــــــــوتـــــــــــ ــي داديــــــم بدجوري آبرومون رفت امروز
ميدونين که ... نه از کجا بدونين! من يه اداره ميرم کاراموزي ، البته کاراموزي هم نيست من واسشون برنامه نويسي ميکنم؛ خلاصه ديروز من نرفتم ؛ امروزم قصد نداشتم برم چون خيلي حالگيري ميکنن ؛ ميدونين که چي ميگم؟
خلاصه صبح ساعت 9 ديدم تلفنم داره زنگ ميخوره !
گفتم کيه اين اول صبحي ؛ (آخه ميدونين ما بيکارا واسمون 9 صبح زوده! )
خلاصه ورداشتم ديدم اين همکارمون عباسه ؛
- چي شده عباس؟
- بابا پاشو بيا اينا مارو سرويس کردن يه برنامه که نوشتي واس گزارش بگيري ازش هيچکي هم بلد نيست؛
همينطور داشت حرف ميزد منم قاط زدم:
"آخه تو اون اداره صاحاب مرده يه نفر وجور نداره که بلد باشه؟ برنامه به اين آسوني نوشتم آخه يه مشت آدم بيشعور ميان الکي حقوق ميگيرن ؛ جاتون خالي هرچي از دهنم درومد گفتم بهشون مخصوصا به اين رئيسمون (فاميلش فرضي نژاده) خلاصه يه مشت حرف آبدارم به اين فرضي نژاد زدم يه دفعه ديدم داره ميگه الو آرمان ، آرمان !!!!
منم اينطوري شده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يه ساعته دارم فحش ميدم نگو فرضي نژاد داره ميشنوه از همون اول گوشي رو از دستش گرفته بود
منم هيچ به روي خودم نياورد(چون اصولاً من آدم پرروييم تو اين مسائل بعد خلاصه اونم حرفاشو زد گفتم حالا نميشه فردا بيام!
گفت نه نه! امروزم ديره!!!
منم يه عادتي دارم اگه کسي از خواب بيدارم کنه دوست دارم اينطوريش کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا فکر کن کسي که از خواب بيدارت کرده رئيست باشه که اينطوري هم باهاش حرف زده باشي اونموقع چاره اي جز اين نداري [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تموم شد ديگه چي دارين ميخونين من که بدجوري ضايع شدم رفت شمام واسه خودتون بشينين بهم بخنيد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يا شايدم اينطوري بخنديد عين کاري که عباس امروز داشت ميکرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
17-07-2006, 11:05
آقا ما يه ســـــــــــوتـــــــــــ ــي داديــــــم بدجوري آبرومون رفت امروز
ميدونين که ... نه از کجا بدونين! من يه اداره ميرم کاراموزي ، البته کاراموزي هم نيست من واسشون برنامه نويسي ميکنم؛ خلاصه ديروز من نرفتم ؛ امروزم قصد نداشتم برم چون خيلي حالگيري ميکنن ؛ ميدونين که چي ميگم؟
خلاصه صبح ساعت 9 ديدم تلفنم داره زنگ ميخوره !
گفتم کيه اين اول صبحي ؛ (آخه ميدونين ما بيکارا واسمون 9 صبح زوده! )
خلاصه ورداشتم ديدم اين همکارمون عباسه ؛
- چي شده عباس؟
- بابا پاشو بيا اينا مارو سرويس کردن يه برنامه که نوشتي واس گزارش بگيري ازش هيچکي هم بلد نيست؛
همينطور داشت حرف ميزد منم قاط زدم:
"آخه تو اون اداره صاحاب مرده يه نفر وجور نداره که بلد باشه؟ برنامه به اين آسوني نوشتم آخه يه مشت آدم بيشعور ميان الکي حقوق ميگيرن ؛ جاتون خالي هرچي از دهنم درومد گفتم بهشون مخصوصا به اين رئيسمون (فاميلش فرضي نژاده) خلاصه يه مشت حرف آبدارم به اين فرضي نژاد زدم يه دفعه ديدم داره ميگه الو آرمان ، آرمان !!!!
منم اينطوري شده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يه ساعته دارم فحش ميدم نگو فرضي نژاد داره ميشنوه از همون اول گوشي رو از دستش گرفته بود
منم هيچ به روي خودم نياورد(چون اصولاً من آدم پرروييم تو اين مسائل بعد خلاصه اونم حرفاشو زد گفتم حالا نميشه فردا بيام!
گفت نه نه! امروزم ديره!!!
منم يه عادتي دارم اگه کسي از خواب بيدارم کنه دوست دارم اينطوريش کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا فکر کن کسي که از خواب بيدارت کرده رئيست باشه که اينطوري هم باهاش حرف زده باشي اونموقع چاره اي جز اين نداري [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تموم شد ديگه چي دارين ميخونين من که بدجوري ضايع شدم رفت شمام واسه خودتون بشينين بهم بخنيد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يا شايدم اينطوري بخنديد عين کاري که عباس امروز داشت ميکرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عجب سوتی خفی دادی پسر.با چه رویی رفتی اداره؟

MR.Punisher
17-07-2006, 11:16
داشتم تو پیاده رو با رفیقم راه می رفتم و با هم چرت و پرت می گفتیم.
اون طرف خیابون بچه ها داشتن با توپ چهل تیکه بازی می کردن.
توپشون افتاد این طرف خیابون طرف ما.یکی از این بچه ها گفت توپمون رو بنداز.
منم توپ رو زمینی در عرض خیابون بهش پاس دادم.
در همین حین یه پاترول از رو توپه رد شد و توپ با صدای مهیبی ترکید.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بچه گریش گرفت و رفت باباشو اورد و باباهه اومد واسه من قاطی کرد.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفیقم هم داشت اون گوشه شیطانی می خندید.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه یارو پول توپ رو ازم گرفت.حالم گرفته شد.
اومدیم صواب کنیم کباب شدیم.نتیجه اخلاقی:
دیگه به کسی شیطانی نخندین چون یه روزی بقیه هم به شما شیطانی میخندن.
ولی من بازم تیریپ شیطانی باقی می مونم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پیروز باشید

shahabmusic
17-07-2006, 11:50
شهاب جان فكر كنم تو نوشتن سوتي انگار سوتي دادي .

اخه اين دو تا مدل كه با هم فرقي نميكنه ؟!؟!
اگه به دنده ماشين هاي اتومات دقت كرده باشي هميشه P از بالا اولين دندس ولي حالا نميدونم چرا وقتي دادم موتور رو دستكاري كردن اين مشكل پيش اومده كه 2تا دنده جابه جا شده؛ شانس آوردم سنسور داره وگرنه تا الان 100 بار با سرعت 120تا اين اشتباهو كردم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حسين جان اومدي سوتي بگيري سوتي دادي :laughing: :laughing: :biggrin:

WooKMaN
17-07-2006, 18:27
دویست تومانی جدید تازه اومده بود ومن نمی دونستم وتا اون روز هنوز ندیده بودم رفتم توی سوپری وخرید کردم اضافه پولم رو بهم یه دویسی جدید داد ومن که تا اون روز ندیده بودم وایه اینکه حسن نییتم رو نشون بدم و توجه فروشنده رو که یه پسر جون بود به خودم جلب کنم !!!!!!!!!!به فروشنده گفتم ببخشید آقا شما به من یه تراول دادید!!!!!!!!!!!!!


ليلا خانم ممنون بابت سوتي ;)

WooKMaN
17-07-2006, 20:11
آقا ما يه ســـــــــــوتـــــــــــ ــي داديــــــم بدجوري آبرومون رفت امروز
ميدونين که ... نه از کجا بدونين! من يه اداره ميرم کاراموزي ، البته کاراموزي هم نيست من واسشون برنامه نويسي ميکنم؛ خلاصه ديروز من نرفتم ؛ امروزم قصد نداشتم برم چون خيلي حالگيري ميکنن ؛ ميدونين که چي ميگم؟
خلاصه صبح ساعت 9 ديدم تلفنم داره زنگ ميخوره !
گفتم کيه اين اول صبحي ؛ (آخه ميدونين ما بيکارا واسمون 9 صبح زوده! )
خلاصه ورداشتم ديدم اين همکارمون عباسه ؛
- چي شده عباس؟
- بابا پاشو بيا اينا مارو سرويس کردن يه برنامه که نوشتي واس گزارش بگيري ازش هيچکي هم بلد نيست؛
همينطور داشت حرف ميزد منم قاط زدم:
"آخه تو اون اداره صاحاب مرده يه نفر وجور نداره که بلد باشه؟ برنامه به اين آسوني نوشتم آخه يه مشت آدم بيشعور ميان الکي حقوق ميگيرن ؛ جاتون خالي هرچي از دهنم درومد گفتم بهشون مخصوصا به اين رئيسمون (فاميلش فرضي نژاده) خلاصه يه مشت حرف آبدارم به اين فرضي نژاد زدم يه دفعه ديدم داره ميگه الو آرمان ، آرمان !!!!
منم اينطوري شده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يه ساعته دارم فحش ميدم نگو فرضي نژاد داره ميشنوه از همون اول گوشي رو از دستش گرفته بود
منم هيچ به روي خودم نياورد(چون اصولاً من آدم پرروييم تو اين مسائل بعد خلاصه اونم حرفاشو زد گفتم حالا نميشه فردا بيام!
گفت نه نه! امروزم ديره!!!
منم يه عادتي دارم اگه کسي از خواب بيدارم کنه دوست دارم اينطوريش کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا فکر کن کسي که از خواب بيدارت کرده رئيست باشه که اينطوري هم باهاش حرف زده باشي اونموقع چاره اي جز اين نداري [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تموم شد ديگه چي دارين ميخونين من که بدجوري ضايع شدم رفت شمام واسه خودتون بشينين بهم بخنيد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يا شايدم اينطوري بخنديد عين کاري که عباس امروز داشت ميکرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دوست عزيز مرسي اين سوتي رو خوندم كلي خنديدم :biggrin:

-------------------

از همه بچه هاي سوتي نويس ممنون كه ملت رو ميخندونن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اگه بدونيد چه ثوابي داره !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
17-07-2006, 20:25
ووکمن جون اواتارات و اواتار عوض کردنت منو کشته.به خاطر اواتار جدید تبریک میگم.

WooKMaN
17-07-2006, 22:12
ووکمن جون اواتارات و اواتار عوض کردنت منو کشته.به خاطر اواتار جدید تبریک میگم.


ممنون كاظم جان [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا سوتي موتي واسمون چي آوردي تعريف كن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
17-07-2006, 23:38
ممنون كاظم جان [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا سوتي موتي واسمون چي آوردي تعريف كن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مخلص ووکمن جون با اواتارش[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اقا انتخاب واحد ترم قبلی بود و منو با دو تا از رفقا پشت
یه کامپیوتر نشسته بودیم.منم سه تا پنجره باز کرده بودم
و منتظر بودم انتخاب واحد شروع بشه.همه چیز اماده بود.
انتخاب واحد شروع شد و منم دست به کار شدم.
یهو تمام کامپیوترهای سایت دانشگاه قاطی کردن.
مسوول گفت تک تک انتخاب واحد کنید.رفیقام رفتن یه جای دیگه
یه دختره هم اومد گفت شما که به کامپیوتر واردی برای
من انتخاب واحد کن.گفتم باشه.
منم اخر تیریپ فداکاری رو اومدم و اول برای دختره انتخاب کردم.
براش 18 واحد از درسهای خوب رو برداشتم.دختره هم
کلی تشکر کرد و گفت حالا تایید کنید.
می خواستم تایید کنم که یهو دختره یه جیغی زد که پرده
گوشم پاره شد.گفتم چی شد.گفت به بالای صفحه نگاه کن.
دیدم وااااااااااااااااای...این که ID منه.
یعنی هر 18 واحدو اشتباها برای خودم برداشته بودم.
دختره دیگه داشت از حال می رفت.بلند شد و هر چی
فحش بلد بود و نبود بار من کرد و رفت.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم تو سایت کامپیوتری کلی ضایع شدم.ولی 18 واحد کاردرست
گیرم اومد که کلی باهاش حال کردم.
بعدا فهمیدم دختره بدبخت 9 واحد بیشتر گیرش نیومده.
ولی بعدش یه جورایی از کارم خوشم اومد و بازم تیریپ شیطانی شدم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mirmohammadi
18-07-2006, 08:26
سلام خدمت همه دوستان
اين هم جديدترين سوتي كه دادم

آقا من پريشب خونه خواهرم دعوت بودم و همونجا خوابيدم. صبح سرويس كارمون ساعت 6:40 دقيقه از سر كوچشون رد ميشه. من هم ساعت گذاشتم رو 6:30 ولي قبل از اينكه زنگ بزنه پاشدم ديدم ساعت 6:20 دقيقه هست. من هم پا شدم حاضر شدم و اومدم سر كوچه هرچي وايسادم اين سرويس لعنتي نيومد من هم يه عالمه فحش نثار راننده بدبخت كردم و با تاكسي رفتم سر كار.
وقتي رسيدم در اداره :blink: هنوز در بسته بود وقتي نگاه به ساعتم كردم :ohno: :puke: تازه فهميدم چي كار كردم. تو اون حالت خواب آلودگي ساعت 5:20 دقيقه رو ساعت 6:20 ديده بودم :weird: نمي دونيد چه حالي داشتم مي خواستم سرم رو بزنم تو ديوار
حالا يك ساعت زودتر از خواب بيدار شدن و يك ساعت علاف شدن دم اداره و 900 تومان كرايه تاكسي دادن يه طرف :jealous:
اسباب خنده :biggrin: فاميل رو هم جور كرديم ديروز هر كي رو ميديدم ازم مي پرسيد ساعت چنده؟ مگه تو ابتدايي يادتون ندادن؟ كرايه تاكسي ها صبح زود چنده؟ :question: و از اين جور چيز ها و احتمالاَ تا يكي دو هفته ادامه داره.

amir 110
18-07-2006, 09:38
4 يا 5 ساله بودم خونه مادر بزرگ بوديم منم خوابم گرفت
خواب ديدم بزرگ شدم ، سر كار مي رم ، عروسي كردم ، بچه دار شدم خلاصه يه مرد كامل شدم خوابم طولاني شد فكر كنم 5يا 6 ساعت خوابيدم وقتي از خواب پا شدم ديدم بچه ام . يهو زدم زير گريه همه ترسيدن و دورم جمع شدن وقتي از من پرسيدن چي شده گفتم : من يه وقت يه سبيل سياهي داشتم ،‌شما نمي دونيد چي شد؟ كه يهو همه زدن زير خنده

هنورم كه هنوزه با گذشت چيزي بيش از17 سال دايي هام هر وقت من رو مي بينن ميگن يه روز يه سبيل سياهيي داشتي

MR.Punisher
18-07-2006, 10:28
سلام خدمت همه دوستان
اين هم جديدترين سوتي كه دادم

آقا من پريشب خونه خواهرم دعوت بودم و همونجا خوابيدم. صبح سرويس كارمون ساعت 6:40 دقيقه از سر كوچشون رد ميشه. من هم ساعت گذاشتم رو 6:30 ولي قبل از اينكه زنگ بزنه پاشدم ديدم ساعت 6:20 دقيقه هست. من هم پا شدم حاضر شدم و اومدم سر كوچه هرچي وايسادم اين سرويس لعنتي نيومد من هم يه عالمه فحش نثار راننده بدبخت كردم و با تاكسي رفتم سر كار.
وقتي رسيدم در اداره :blink: هنوز در بسته بود وقتي نگاه به ساعتم كردم :ohno: :puke: تازه فهميدم چي كار كردم. تو اون حالت خواب آلودگي ساعت 5:20 دقيقه رو ساعت 6:20 ديده بودم :weird: نمي دونيد چه حالي داشتم مي خواستم سرم رو بزنم تو ديوار
حالا يك ساعت زودتر از خواب بيدار شدن و يك ساعت علاف شدن دم اداره و 900 تومان كرايه تاكسي دادن يه طرف :jealous:
اسباب خنده :biggrin: فاميل رو هم جور كرديم ديروز هر كي رو ميديدم ازم مي پرسيد ساعت چنده؟ مگه تو ابتدايي يادتون ندادن؟ كرايه تاكسي ها صبح زود چنده؟ :question: و از اين جور چيز ها و احتمالاَ تا يكي دو هفته ادامه داره.
ایول.منم اینجوری شدم ولی نه 1 ساعت بلکه 1 روز.
بعدا براتون تعریف می کنم.موفق و پیروز و تیریپ شیطانی باشید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

C.GAM3R
18-07-2006, 14:06
آقا رامبد ببخشيد من دوباره دارم اينجا همچي پستي ميزنم ولي يه خواهش برادرانه ازت داشتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اون آواتارت مگه نگفتي وحشتناک بود که ورداشتي؟
خوب اينکه وحشتناکتره )ولي فقط وحشتناک نيست بلکه خيلي هم ضايست(
ببخشيد صريح گفتم ولي خيـــــــــلــــــي آزار ميده همون قبلي رو بزار جون من [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
18-07-2006, 18:42
دوست عزيز آره درسته گفته بودم ديگه از آواتار خشن استفاده نميكنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اما نشد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (بخاطر يه سري مسايل [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
در مورد اين آواتار هم باشه ببينم يه آواتار خوشگل تر پيدا كردم حتما عوضش ميكنم. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

(چون هنوز پيغام خصوصيتون فعال نشده اينجا جواب دادم پس نتيجه ميگيريم اين پست بيهوده نيست. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

navid_mansour
18-07-2006, 20:39
آقا جاتون خالی الآن از کلاس اومدم افتادم دنبال یه دختره....دیده بودمش....با دوستم بودم.....آقا ما از اتوبوس پیاده شدیم منم چشم در چشم..روز بد نبینید رفت جای دکه روزنامه منم گفتم شاید میخواد روزنامه بخونه.منم رفتم......یهو روز بد نبینید تا خواستم دهنم باز شه چیزی بگم دبدم رفت جای دوست پسرش تو دکه و گفت سلام....منم جیم کردم.....دیدم خیلی دوتاشون مخصوصا پره بد نگا میکرد......فکر کنم با این سوتی پنج شنبه یه آمار بازی و یزن یزنی تو کار هست

navid_mansour
18-07-2006, 23:23
آقا یه چی یادم اومد:::::
آقا یه دفعه رفتم میل بزنم یرکاری دیدم یه 4--5 آدرس ذخیره شده...ما هم برداشتیم نوشتیم :"شما در فلان روز در فلا ساعت به طور فلان به قتل میرسید"" بعدم آقا فرمو پر کریدمو خلاصه فرستادیم......راسی اون امیلا مال همکلاسی های خواهرم بود....بعد خواهرم گفت نوید تو همچین میلی فرستادی؟؟؟؟؟؟؟منم میگی تازه یادم افتاد که فامیلم هم تو آدرس پر کرده بودم....اون موقع مبتدی بودم....الآن ادم میفته خندم میگیره که چه سو تی ای دادم

*سینا*
19-07-2006, 16:41
با سلام
ممنون از همه دوستان
آقا من سوتی هامو تو تهران نوشتم تو یه دفترچه که براتون بذارم اینجا
حال کنید اگه درسمو اینجوری میخوندم الان یه مخی شده بودم
اما یه هولو هوشه 7 8 تا سوتی دارم باحال
شب بیام براتون میذارم الان باید برم سر کار
در ضمن دل درد شدید هم دارم از دست سوتی های شما
دمه همتون گرم

farid0485
19-07-2006, 20:16
من تازه كامپيوتر خريده بودم سال 1377
مي رفتم رشته كامپيو تر خيلي زرزر مي كردم
يه روز داداش كوچيكه اومد گفت داداش مگه سي دي هست كه چند بار روش رايت بشه بكني؟
گفتم عمرا"
گفت چرا ؟
گفتم چون كه فهميدم كم آوردم پيچوندمش
گفت دوستم داره
گفتم
اره
سر كاري گفتش برات بيا رم
گفتمفردا رفت آورد گفتش ضايع ری رایت دیدی ؟ من هم زرتی داد زدم از اتاق من برو بیرون.

C.GAM3R
19-07-2006, 20:35
من تازه كامپيوتر خريده بودم سال 1377
مي رفتم رشته كامپيو تر خيلي زرزر مي كردم
يه روز داداش كوچيكه اومد گفت داداش مگه سي دي هست كه چند بار روش رايت بشه بكني؟
گفتم عمرا"
گفت چرا ؟
گفتم چون كه فهميدم كم آوردم پيچوندمش
گفت دوستم داره
گفتم
اره
سر كاري گفتش برات بيا رم
گفتمفردا رفت آورد گفتش ضايع ری رایت دیدی ؟ من هم زرتی داد زدم از اتاق من برو بیرون.
پسر خيلي خنده دار بود ؛ خودمونيما منم از اين سوتيا زياد ميدم ؛ نگي جايي!!!

C.GAM3R
19-07-2006, 21:52
يا من نفهميدم چي شد يا يکمي بي مزه بود!(ببخشيدا)

*سینا*
19-07-2006, 21:52
سوتی بعدی
تو مغازه بودم کلی جنس اومده بود
منم اون پشت مشتا داشتم سیم و کابل این کیس رو که برای تعمیر آورده ب.دن وصل میکردم
در حین وصل کزدن به داداش همکارم گفتم محسن
عجب جایی شده ها شده خونه خالی عجب.......
دیدم محسن هی با چشم علامت میده
منم که ماشاالله خیلی خنگم در این موارد گفتم خوب راست میگم دیگه نگاه کن
جا به این توپی
تا اینو گفتم دیدم یه خانومه از پشت این کیسا اومد پشت میز که همون دخل باشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم شده بودم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شانس آودم چیز بهم نگفت
وگرنه
تازشم منکرات همون لحظه از جلو مغازه رد شد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

*سینا*
19-07-2006, 21:54
يا من نفهميدم چي شد يا يکمي بي مزه بود!(ببخشيدا)
با سلام
دیگه شرمندتم بی مزه بود آخه خیلی شو سانسور کردم
واسه همین

*سینا*
19-07-2006, 22:19
رفته بودم تعاونی مصرف کارکنان شرکت ملی فولاد ایران دو تا کوچه پایین تر از سوییت
داشتم با مادرم جنس می خریدم(منظور از جنس همون مواد غذایی است فکر بد نکنید)
دیدیم اونجا یه چیزی هست مثل نوشابه ام آبی جلدش
رفتم یه دونه وردارم
دیدم روش نوشته آب soda
منم گفتم حتما این همون سون آپ هست دیگه
رفتیم دمه حسابداری به یارو گفتم آقا این سون آپ هستش ؟؟
یارو یه نگاه به ماسکم انداخنت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتش نه خیر این آب soda هستش
منم گفتم بله می دونم
یادم رفته بودم(برای اینکه ضایه نشم که البته شدم)
اومدم خونه گفتم خوب بذار اینو بخوریم ببنیم چه مزه ایی هستش
درشو باز کزدم دیدم عجب گازی داره
باید حتما خوشمزه باشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اومدم یه ذره ریختم تو لیوان یه قلپ خوردم یهو دیدم بابا این دیگه چیه حالم بد شد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیدیم آب معمولی بدون هیچ طعمی با گاز فراون
مامانم گفتش حقته تا دیگه تو باشی هر چی تازه در میاد نری بخری
منم دیگه غلط بکنم از اینا بخرم
هنور هم نتونستم بقیشو بخورم
آخه هیچ مزه ای نمی ده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

C.GAM3R
20-07-2006, 02:45
آخرش من نفهميدم اين سوتي بود
يا مخصوصا فيلم نگزاشته بود توش؟

Scout_Mov
20-07-2006, 03:12
این روزه سرم شلوغه و فکرم مشغول و حواسم پرت

شب بود می خواستم آشغال (ذباله) ببرم پایین دم در بالاخره از کارم اومدم بیرون (مثلا) و رفتم كه آشغال رو بذارم پایین
اما ...........
رفتم پایین اما بدون آشغال بابام گفت چرا آشغالو نبردی دوباره امودم بالا و آشغالو بردم :biggrin:
فرض کنید شما می خواید این کار رو انجام بدین اما ذباله رو بر نمی درارید و میرید پایین دست خالی از نظر من که جالبه شاید فکر کنید بی مزه است ولی موقعی متوجه میشید که واستون پیش بیاد ;)

یک بار هم رفتم بودم یک مغازه (خدمات کامپیوتری) با موتور
موتور رو گذاشتم کنار مغازه سویچ هم روش (سریع می خواستم بیان موتور هم جلو چشمم بود) کارک تموم شد اومدم بیرون اما انگار نه انگار که با موتور اومده بودم و راهی خونه شدم نزدیکای خونه رسیدم تازه احساس کردم یک چیزی جا گذاشتم ( یه چیزی کمه . دستم خالیه ) :biggrin: یادم افتاد موتور کنار مغازه است !!! دویدم موتور رو بیارم !!!

یک بار هم سر همین قضیه اولی موقع نهار آب رو ریختم تو کاسه پر از ماست !!! و ماست رو هم به عنوان خورشت !!!

بی خیال دخترا بابا زندگی . عشق و حال . بی خیالی

R@R#M@N
20-07-2006, 09:48
دومي و سومي باحال بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

amir 110
20-07-2006, 11:17
من يه زماني حال و روز خوشي نداشتم دكترا گفتن بايد برم زير تيغ جراحي
جراحي سنگيني بود طحال و كيسه صفري و يه قسمتي از كبدم رو بايستي ور مي داشتند يادش بخير قبل از عمل همش بچه ها به من مي گفتن كي مي خواي بزايي ؟ البته نه به خاطر عمل بلكه به خاطر اينكه اينقدر شكمم جلو اومده بود هركي مي ديد فكر مي كرد آره
خلاصه بعداز عمل كه ما رو داشتن از اتاق عمل بيرون ميآوردن يه چيز تو مايه هاي توهم بودم نه به اون صورت به هوش بودم نه بي هوش خلاصه فكل و فاميل اومدن كنارم اولين كسي رو كه ديدم پدرم بود و منم كه عاشق پدرم هستم بدون هيچ مقدمه اي گفتم بابا حالت خوبه؟!!
يه هو ديدم همه زدن زير گريه بابام گفت اين رو من بايستي از تو مي پرسيدم نه تو از من بلاخره اينطوريبود كه براي اولين بار اشك پدرم رو ديدم البته تو توهم

C.GAM3R
20-07-2006, 16:20
من معمولا وقت ميرم خدمات کامپيوتري سوت زياد ميزنم (ازنوع سوم شخص مفرد)
يه بارم يه سوتي خفن در قيچي دادم بدجوري ضايع شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يارو هم نامردي نکرد تا ميتونست مارو آب کردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تازه اين LCD ها اومده بودن مام انقدرا حاليمون نبود رفتم تو مغازش خواستم يکم سرکارش بزارم ديدم نداره LCD گفتم آقا اين مانيتورا که ... که ... هرچي کردم رو زبونم نچرخيد ، گفتم اين مانيتور 2 اينچي ها نداري؟
خوب خنديد بهم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدشم گفت اون مانيتورا که ميگي 2 اينچ نيستن و 15 و 17 و 19 اينچن
اگه از لحاظ قطر ميگي که قطرش يه اينچه و يه اينچم ميشه 2 و نيم سانتيمتر
از همه اينا گذشته اسم اونا LCD هست و ما نداريم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم آب شدم ريختم روي زمين همونطوري از زير در ليز خوردم اومدم بيرون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

G A B R I E L
20-07-2006, 16:43
سلام

ما هم سوتی دادیم ها

فکر نکینید فقط خودتون بلدید ...!


آقا ما یک روز 3-4 سال پیش خودم رفتم ثبت نام کلاس کامپیوتر ...

رفتم دیدم یک خانم اونجا نشسته و مشغول ثبت نام یه پسره است (میخواستم Icdl ثبت نام کنم)

آقا کار اون پسره که تموم شد ما رفتیم جلو سلام کردم و گفتم ببخشید میخواستم برای کلاسهای Adsl تون ثبت نام کنم .!!!!!!!

خانمه گفت کلاس چی ؟

من هم باز گفتم : Adsl !!!!!

که یه دفعه یادم افتاد چه سوتی دادم ...!!

گفتم ببخشید Icdl

خانمه که از خنده داشت روده بر میشد به روی خودش نیاورد اما از روی سرخی صورتش میشد تشخیص داد که داره غش میکنه

C.GAM3R
20-07-2006, 19:25
اتفاقا اين سوتيه که من هميشه مرتکبش ميشم
هميشه جاي Icdl ميگم Adsl يا برعکس

Mohammad Modarresi
21-07-2006, 01:05
يه روز جلوي پاساژ دعوا شده بود ما هم جو گير شديم بريم كمك اون بيچاره كه كتك ميخوره اون طرف رو گرفتيم بت بچه ها زديم ارش فهميديم حق با اوني بوده كه ما زديمش

Lovelyman
21-07-2006, 01:23
دو سه روز پيش تو اتوبوس بودم خيلي شلوغ بود من واستاده بودم يه دفعه يكه نزديك ايستگاه از جاش بلن شد منم مهلت ندادمو نشستم بعد يه 10 ثانيه يارو برگشت كه بشينه كه چشاش شد چراغ فولكس منم شدم گوجه فرنگي و از جام بلند شدم!

*Batman*
21-07-2006, 02:34
سلام.

يه سوتي از دوران 8 سالگي ما:

ما يه بقالي تو محلمون داريم كه اسم صاحبش علي آقاست.

اون موقع يه آدامس هايي بود به شكل سكه كه قيمتش 3 تومن بود.

يه روز ما رفتيم مغازه علي آقا و بهش گفتيم:

علي آقا سلام. اين آدامس 3 تومني ها دونه اي چنده؟ :laughing:

خلاصه نابود شديم و از مغازه زديم بيرون. :happy:

اگه بي مزه بود شرمنده. :)

WooKMaN
21-07-2006, 03:05
آقا يه سوال؟
پست من واس چي پاک شده؟
دقيقا تو همين صفحه هم بود؟
جـــــــــواب:؟؟؟


دوست عزيز يه سري از پستها بدليل اينكه شما پيغام خصوصيتون فعال نبود و اينجا نوشتيد پاك شد ... ;)

hamid_xp
21-07-2006, 14:51
سلام . تاپیک خیلی باهالیه آدم رو بیشتر یاد جوونیهاش میندازه!
حالا سوتی منو بشنوید:
حدود 11-12 سال پیش بود . اون موقع من 8ساله بودم . یادمه یه روز گرم تابستون دم دمای ساعت دو بعد از ظهر بود . منم از اون بچه شرهای محلمون بودم . یادمه یه گدای بسار تنومند میومد محلمون و گدایی میکرد. همیشه زنگ تمام خونه ها رو می زد و طلب پول میکرد . با اون اوضاع و هیبتی که داشت آدم یاد رضا زاده می افتاد (نزدیک بود یه سوتی دیگههم بدم "الان یاد رضازاده میافتم ")
به هر حال اون روز روزی بود که اون گدا سرو کلش تو محله ما پیدا شده بود. من نمی دونم با اون بدبخت چه مشکلی داشتم ولی اون روز میخواستم یه جوری عقده بازی در بیارم و اونو اذیت کنم. (چون پیش خودم فکر می کردم که با این هیکلی که این داره نباید گدایی کنه) . به هر حال اون روز من یواشکی اون رو دنبال کردم و در یه لحظه مناسب از پشت سر با با یه سنگ بزرگ محکم زدم تو
کمر یارو و ده در رو. موقعیت جوری بود که گداهه نمی تونست آنی منو ببینه ولی به هر حال ما جیم شدیم ورفتیم ته محل. بعد از یک دقیقه دیدم گداهه دنبال فردی به نام حمید میگرده و خیلی هم عصبانی هست . (مثله اینکه با پرس و جو متوجه شده بود که این کار فقط از عهده من برمیاد و من بچه شره هستم ولی خوشبختانه قیافم رو نمیشناخت. بالاخره گداهه اومد طرف من و گفت :
"فلان فلان شده! چرا منوزدی؟ "
من: "کی گفته من شما رو زدم ؟؟؟؟؟؟"
گداهه: " همه میگن حمید زده "
من یه هو یه فکر پلید اومد تو ذهنم.گفتم آره حمید زده . به خدا حمید زده . در این زمان من تنها حمید محل بودم .
گداهه : "خوب حمید کجاست ؟ بگو تا پدرش رو در بیارم . "
در این موقع دوست بسار خوبم مهدی جان سوار ماشین باباش شده بود تا با هم دیگه برن تفریح پارک ساعی. همینکه ماشینشون راه افتاد من به گداهه گفتم " حمید اوناهاش " یعنی اشاره کردم به مهدی .
گداهه با عصبانیت راه افتاد به طرف ماشین و با یه پرش جلوی ماشین باعث توقف ماشین شد. یه هو یه قشقرقی به پا شد که نگو! گداهه گفت که بچت فلان کرده و .....
چشمتون روز بد نبینه بالای مهدی بدون اون که سوالی ازش بپرسه همچین کشیده ای زد زیر گوش پسرش که نگو بعد از ماشین پیادش کرد و برد خونه ده بزن . حالا نزن کی بزن؟؟
آقا اون روز بزرگترین سوتی عمرم و دادم . اصلا فکر نمیکردم اینطوری بشه هنز هم خیلی ناراحتم. البته بعدها این موضوع باعث شد من یه جورهایی با اون گداهه درگیر هم بشم . و اون خاطره ها رو اگر ببینم خواستید میگم چون اونا خاطره میشن نه سوتی!

hamid_xp
21-07-2006, 16:16
:rolleye: نه بابا آزارمون هم به یه مورچه نمیرسه!!؟؟؟؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب دوباره می خوام برگدم به گذشته.همونطور که متوجه شدید من بچه شره محلمون بودم . جوری بود که از در و دیوار بالا میرفتم . یادش به خیر!!!!! یادمه اون روزا یه پیرمرد ارتشی تو محله ما بود. به اسم اسمال آقا (اسماعیل آقا) . که سالها بود بازنشسته شده بود. ایشون از اون آدمهای قدیمی محله بودند و از مسنهای محله.
از وقتیکه یادم میاد یعنی از 5 سالگی تا 11 سالگی همیشه من با این آدم مشکل داشتم. ولی باید بگم من از اون اول تا حالا آدم تو داری بودم و هیچ وقت با این آدم سر ناسزا و رو باز نکردم.و احترم سن بالاش رو داشتم (سنش حدود 80 سالی میشد).
داشتم میگفتم من با این آدم خیلی مشکل داشتم . اون فکر میکرد محله جزوی از قلمرو اونه . بنابراین ما که عاشق فوتبال بودیم اونم تو محله ای که اصلا برای فوتبال طراحی شده بود (شرایط فیزیکی محله برای بازی فوق العاده بود. تنها ایرادی که داشت این بود که تیر چراغ برقی که ما از اون به عنوان دروازه استفاده می کردیم منتهی میشد به در خونه اسمال آق)ا. بنا به خواست ایشون نه صبح ها میتونستیم بازی کنیم نه ظهر ها نه بعداز ظهرها نه شبها نه هیچ وقت تنها مواقعی که به میل خودش میتونستیم باهم بازی کنیم روزهایی بود که نوه های لوث اسمال آقا میومدند به دیدن پدربزرگشون و اونموقع بود که ایشون به ما اجازه میدادن با نوه هاش فوتبال بازی کنیم . ولی حالا ما بودیم که بازی نمیکردیم و کفر اسمال آقا در میومد. به هر حال روزها اومدند و رفتند در این سالها ما و اسمال آقا یه جورهایی به تفاهم رسیده بودیم و دیکه زیاد سربه سر هم نمیذاشتیم. به هر حال من 12 ساله شدم . و چند ماهی گذشت . اسمال آقا هم
بسیار پیر و فرسوده شده بود . اما هنوز هم عادات خودش رو حفظ کرده بود. بالاخره در همین اوضاع اسمال آقا بر اثر سکته قلبی به دیار حق میروند ( روحش شاد) . به هر حال من هم در سوگ فقدان ایشان سوگوار شدم .
یادم میاد برای به خاک سپردن ایشون به بهشت زهرا (س) رفتم . خدا عزیزان شما رو براتون حفظ کنه جای عجیب و محزون کننده ایه.
در همین موقع بود که جسد اون خدا بیامرز رو آوردند برای خاک سپاری . نمیدونید خانواده اون مرحوم چه شیون و زاری میکردن . اون لحظه لحظه عجیبی بود. منم بغض گلوم رو گرفته بود.
مرحوم رو روی زمین گذاشتند و بعد از قرائت قرآن کریم و مرثیه خوانی متوجه یه رفتار عجیبی از نزدیکان ایشون شدم ! بستگانش میومدند با ضرباتی (که به یه آدم خفته میزنن تا اون آدم بیدار بشه ) اصول الدین و امام ها بزرگوار شیعه و
همه چیزهایی که در عالم قبر از آدم می پرسن رو بهش تلقین میکردند.
من تو این لحظه پیش خودم فکر کردم نکنه خدا به خاطر رفتارهایی که اسمال آق با من کرده عذابش کنه . بنابراین منم
سراسیمه خودم رو به پیکر بی جان ایشان رسوندم و با ضرباتی محکم به ایشون با صدای فریاد گفتم :
" اسمال آقا منم حلالت کردم -اسمال آقا من تو رو بخشیدم اسمال آقا من ازت گذشتم و ..... "
در همین لحظه دختر بزرگ اسمال آقا متوجه من شد و یه هو مثل یه بمب ترکید . و هر چی از دهنش میومد به من با ناله و شیون گفت :
" قاتل . تو پدر منو کشتی تو قاتلی من بابام رو از تو میخوام قاتل - بی دین - قاتل قاتل قاتل و ..... "
وای نمودونید اون لحظه چه لحظه مزخرفی بود همه نگاهها به من بود انگار که همه منو تو مرگ اسمال آقا شریک میدونستند ولی روشون نمیشد که بگن !!!؟؟؟
اون موقع دوست داشتم آب شم و برم تو یکی از این قبرها!
وای وای وای الانم که یادش میوفتم دوست دارم خودم رو سر به نیست کنم .
من تو اون روز هیچی نگفتم تا از خودم ذفاع کرده باشم . اون روز مزخرف ترین روز زندگیم بود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
البته چند هفته بعد از این مسئله دختر اسمال آقا از من بابت اون روز عذرخواهی کرد :sad: اما حالا چرا؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب دوستان عزیز باید منو ببخشید به جای خوشحال کردن ناراحتتون کردم . اما خوب من تو این جریان یه سوتی دادم دیگه !!!! باید اون حرفها رو تو یه دلم میگفتم .
خوب دوستان خواهش میکنم ازتئن منو سرزنش نکنید من الن هم به اندازه کافی عذاب وجدان دارم ! البته نمیدونم چرا!!! ولی جون مادرتون سرزنشم نکنید.
----------------------------------------------
خاطره بعدی رو راجع به بلایی که سر داییم آوردم میگم . منوط به اینکه بعد از این پست من 3-4 تا سوتی دیگه هم نوشته شده باشه. ( راستی یادم رفت امروز پنجشنبه هست برای شادی روح اسماعیل آقا یه فاتحه بخونید . خدا پشت و پناهتون. :blush:

C.GAM3R
21-07-2006, 19:27
دوست عزيز يه سري از پستها بدليل اينكه شما پيغام خصوصيتون فعال نبود و اينجا نوشتيد پاك شد ... ;)
رامبد جان شمام گير دادي به پيغام خصوصي من ها
من فقط نوشته بودم اين چقدر باحال بود درست مثل بقيه ي شما ها

WooKMaN
21-07-2006, 19:37
رامبد جان شمام گير دادي به پيغام خصوصي من ها
من فقط نوشته بودم اين چقدر باحال بود درست مثل بقيه ي شما ها
بهترين راه اينكه قضيه رو خصوصي با مديران اين انجمن در ميون بزاري [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

C.GAM3R
21-07-2006, 19:42
ولش کن حالا جواب منو که نميدن
بهتره بحث رو تمومش کنيم تا بهمون گير ندادن

Rohan
21-07-2006, 22:39
سلام
من معمولا صوتي كم ميدم ولي وقتي كه ميدم ،اورجيناليش را ميدم
يه شب با بچه محل ها رفته بوديم شام بيرون .تو راه برگشت من يه خلال
دندون دستم بود و دندونم را خلال مي كردم بعد خلال را تو دستم گرفتم
(طوري كه داشتم به بچه ها نشون ميدادم) و به بچه ها گفتم عجب نخ دندون
خوبه خرابم نمي خواد بشه كه يهو همه بچه ها زدند زير خنده.

soleares
22-07-2006, 02:38
بدك نيست ولي لطفا اورجينال تعريف كن

Bedahe
22-07-2006, 02:55
آقا جالبه
من فعلا یادم نمیاد .

hamid_xp
22-07-2006, 09:08
سلام . بچه ها آدم رو دلسرد می کنید! الان می خواستم یه سوتی توپ بنویسم و لی دیدم هیچ کس تا حالا سوتی های منو نخونده .
یا خونده و بیمزه تشخیصش داده یا کم اهمیت. مارو باش نیم ساعت نشستیم و سوتی نوشتیم . الان هم حالم رو گرفتید دیگه نمی تونم سوتی بنویسم . حیف این یکی از شاهکارام بود.
اکه کسی سوتیهام رو نخونده بره صفحه 150 .
تا بعد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

amir 110
22-07-2006, 10:52
يه سوتي زنده تو پي سي يه نگاهي به صحبتهاي من درخصوص معرفي بحرين بفريمايد همه چيز دستگيرتون ميشه

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
22-07-2006, 12:04
آقا ما ديشب دعوامون شد اين دوست ما وسط جر بحث همش مي گفت :
خب آقاي حسين خان شما برو برفوش اين سهمتو اميرم ول كن تو چي كار داري او نچي كار ميكنه تو برفوش!

soleares
22-07-2006, 12:06
تازه يه سوتي دست جمعي هم داديم :
عموم اومد به بابام گفت : داداش ماكسو بده مي خوام جوش كاري كنم
بابام اومد اونو ضايع نكنه گفت : ماكسو ي خواي گذاشتم فلان جا بعد يه ذره فكر كرد از مامانم پرسيد فلاني ماكس كو ؟
مامانم هم كه از قيافش معلوم بود داره مي تركه از خنده گفت : ماكس دست من نيست كه .
بعد كه تموم شد 3 ساعت با مامانم خنديديم.

shaparake_sahra
22-07-2006, 14:30
سلام . بچه ها آدم رو دلسرد می کنید! الان می خواستم یه سوتی توپ بنویسم و لی دیدم هیچ کس تا حالا سوتی های منو نخونده .
یا خونده و بیمزه تشخیصش داده یا کم اهمیت. مارو باش نیم ساعت نشستیم و سوتی نوشتیم . الان هم حالم رو گرفتید دیگه نمی تونم سوتی بنویسم . حیف این یکی از شاهکارام بود.
اکه کسی سوتیهام رو نخونده بره صفحه 150 .
تا بعد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



hamid_xp جان سلام
كي گفته سوتيهاتون رو نخونديم
اتفاقا سوتي هاي شما برا من يكي كه خيلي خيلي جالب بود چون موضوعش شر و شيطوني يه پسر 10-12 ساله خيلي برام جالبه...

موفق باشيد... :rolleye:

hamid_xp
22-07-2006, 15:03
shaparake_sahra سلام . شما لطف دارید. راستش رو بگم پیش خودم فکر کردم بچه های سایت از خاطرات کودکی من خوششون نمیاد بنابراین یه کم جوش آوردم . باید منو ببخشید. چشم حدود نیم ساعت دیگه به خاطره دیگه براتون میگم . راستش رو بخواید امروز یه چیز دیگه هم باعث شد بیام اینجا تا دوباره خاطرات خودم رو بخونم .
موضوع از این قراره که فردا مادرم به سلامتی از زیارت خانه خدا برمیگرده . و امروز من برای دعوت همسایگان قدیم به "حاجی خورون یا نمیدونم ولیمه خورون یا همچین چیزی " بعد از دو سال رفتم به محله قدیممون. نمیدونید چقدر تغییر کرده بود تو همین دوسالی که اونجا رو ندیده بودم کلی ساختمونهای نو ساز اونجا سبز شده بودند. خیلی از مردم محل رفته بودند. و ساکنان جدید اومده بودند .
ولی به هر حال چند تا از قدیمیهای محل رو هم ملاقات کردم. یاد دوران قدیم افتادم . چه قدر اون زمونها مردم به هم احترم میذاشتن .
این شد که دوباره اومدم اینجا خاطراتم رو مرور کردم .
در ضمن از بچه ها دوباره تشکر می کنم .

WooKMaN
22-07-2006, 17:08
سلام . بچه ها آدم رو دلسرد می کنید! الان می خواستم یه سوتی توپ بنویسم و لی دیدم هیچ کس تا حالا سوتی های منو نخونده .
یا خونده و بیمزه تشخیصش داده یا کم اهمیت. مارو باش نیم ساعت نشستیم و سوتی نوشتیم . الان هم حالم رو گرفتید دیگه نمی تونم سوتی بنویسم . حیف این یکی از شاهکارام بود.
اکه کسی سوتیهام رو نخونده بره صفحه 150 .
تا بعد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوست عزيز سوتيت جالب بود اما يه خورده بيشتر شبيه يه خاطره بامزه بود تا سوتي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
22-07-2006, 17:14
راستش رو بگم پیش خودم فکر کردم بچه های سایت از خاطرات کودکی من خوششون نمیاد بنابراین یه کم جوش آوردم . باید منو ببخشید

نه عزيز اصلا قضيه اين نيست [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فقط بهتره اونايي رو تعريف كني كه توشون گاف دادي (همون سوتي) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بدم يه ذره قضيه رو چرب كن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عالي ميشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حميد جان منتظر شنيد ن سوتي هاي بامزت هستم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_xp
22-07-2006, 22:05
سلام . و خسته نباشید .
-----------------------------------
حق با شماست . نوشته ها یمن بیشتر شبیه خاطره هست تاسوتی . اینم به خاطر اینه که من همیشه حواسم جمعه تا سوتی ندم !
راستی ووک من خوب آمار تاپیکت رو بالا حفظ می کنی شیطون!
---------------------------------------------------------------------------
دوستان باعث شرمندگی این یکی چیزی هم که میخوام بگم توش سوتی نداره . اما خوندنش خال از لطف نیست !

حدود ده سال پیش بود . نمیدونم چه فصلی از سال ولی تو یه بعد از ظهر روز پنج شنبه بود یا یه روزی که فرداش تعطیل بود. اون روز
داییم قرار بود بیاد خونمون . راستش اون اونوقتها مجرد بود و هر وقت میومد خونه ما با هم میرفتیم تفریح . راستش داییم یه 15 سالی ازم بزرگتربود. و ما زیاد باهم شوخی میکردیم . یادمه آخرین باری که با هم رفته بودیم پارک اون منو به شوخی پرت کرده بود تو حوض پارک و منو خیص آب کرده بود. ماهم کلی اونجا ضایع شدیم رفت پی کارش!
اون روز داییم خیلی خسته بود. طوری که آثار بی خوابی تو چشاش داد میزد. من به داییم پیشنهاد دادم بیرون بیرون یه هوایی بخوریم . داییم هم بدش نمیومد ولی گفت که باید کمی استراحت کنه و تا ساعت پنج بعداز ظهر بخوابه. یعنی چیزی حدود سه ساعت. منم موافقت کردم و داییم رفت تو اتاق بالای خونمون و گرفت تخت خوابید.
منم قرار شد ساعت 5 بیام بیدارش کنم و بیریم. بالاخره انتظار تمام شد و ساعت 5 شد. من بدو بدو رفتم بالا تا داییم رو بیدار کنم . هنوز داییم تو خواب بود.
من : "دایی دایی بیدار شو بیدار شو میخوایم بریم دیر شد!"
داییم انگار نه انگار تو خواب نازش بود. هر چی من داد زدم و فریاد زدم فایده ای نداشت . داییم بدجوری تو خواب بود. بعد از پافشاری زیاد من فقط گفت 20 دقیقه دیگه بیا . اونوقت بریم . منم که چاره ای جز این نداشتم قبول کردم ولی ایندفعه یه ساعت زنگ دار رو کوک کردم و گذاشتم روی کوش داییم . برای بیست دقیقه بعد ( داییم اون موقع یه وری خوابیده بود)
به هر حال ما خسته و مایوس رفتیم پایین تا کارتونمون رو ببینیم.
بالاخره 20 دقیقه تموم شد منم قرق دیدن کارتون بودم و متوجه هیچی نبودم . تا زه جاهای جالب کارتون بود که ساعت زنگ زد و من متوجه شدم ولی به دیدنه ادامه کارتون نشستم . ساعت یکی دو دقیقه همینجوری صدا میکرد "دی دی دی " من متعجب اومدم بالا تا ببینم چرا داییم صدا رو قطع نمیکنه؟
و قتی رسیدم اتاق بالا صحنه عجیبی رو مشاهده کردم . اصلا برام باور کردنی نبود!!!!!!!!!!1
باورتون نمیشه داییم در حالی که ساعت رو گوشش بود و صدای تیز اعصاب خرد کنی هم داشت مثل یه بچه آروم گرفته بود خوابیده بود. من یه نگاه به ساعت کردم دیدم از 5/30 دقیقه هم گذشته ولی هنوزداییم خوابه و منم ناتوان از بیدار کردن داییم شده بودم .
در هین لحظه بود که دوباره شیطون گولم زد! :evil:
یه فکر پلید اومد تو سرم . که هم تلافی اون روز رو سرش در بیارم هم بیدارش کنم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
راستش اون موقع یادمه ساله 1375 یا 1376 بود. چند روز قبل از اونروز یادمه تیم ملی فوتبال ایران تو جام ملتهای آسیا بود فکر کنم تیم ملی کره جنوبی رو 6 بر 2 شکست داده بود . ومنم که از شوقم رفته بودم چندتا از این ترقه کبریتی ها
خریده بودم و آشوبی به پا کرده بودم . ولی هنوز یه چند تایی باقی مونده بود.
----------------------------------------------------------------------------------------
سریع رفتم اونا رو آوردم و دقیقا گذاشتم بین انگشتتای پای داییم . دقیقا میون شصت یا شست پاش و اون یکی انگشت کوچیکش. بنده خدا داییم اصلا حواسش نبود.
به هر حال بدون اینکه چیزی منو از این کار منصرف کنه با قاطعیت تمام کبریت رو روشن کردم و با شعله کبریت ترقه ها رو با زحمت فراوان روشن کردم و ده دررو به سمت طبقه پایین.
من نمیدونم چطوری 20 -30 تا پله رو ظرف دو سه ثانیه پایین رفتم . ولی به هر حال بعد از 7 -8 ثانیه یه صدای مهیب از طبقه بالا اومد. بلافاصله یه صدای به هم خوردن در به دیوار اومد (بومممممممممممممممممب) :blink:
بعد از اونم صدای افتادن یه نفر از پله ها اومد ( :weird: )
بعدش هم صدای فریاد یه نفر اومد ( :grrr: )
بعد از این جریانات یه هو یه نفر که به شدت کوپ کرده بود (کوپ لغتی بود که تو اون زمون به شدت استفاده میشد و به معنی وحشت کردن به معنای تمام کلمه بود) از در وارد اتاق پایین شد.
باید اعتراف کنم که به شدت شوکه شده بود. و بنده خدا نمی تونست حرف بزنه . ولی میدونست که من یه بلایی سرش آوردم ولی جلوی مادرم هیچی نگفت .مادرم هم اون روز نفهمید چی شده ولی داییم تا یکی دو هفته باهام حرف نزد .
بالاخره من یه جوری از دلش درآوردم . دیگه انگار نه انگار :blush:
------------------------------------------------------------------------------
خوب اینم یکی دیگه از خاطره هام بود درسته سوتی نداشت ولی برای خودم که یه شاهکار بود.
ببینیم تا بعد!!!؟؟؟؟ :cool:

Mohammad Modarresi
22-07-2006, 22:21
بابا عجب كارايي مي كنيا

sina_f
23-07-2006, 07:48
سلام
من يکسوتي دادم که واسم خرج برداشت.
موقع جواني ها ما رو ترقيب کردن وييندوز را آپگريد کنيم.
بعد ما رفتيم با ذوق وشوق يک سي دي ويندوز خريديم.
بعد آمديم خانه ساعت 7 بعد از ظهربود سي دي را گذاشتيم تو سي دي رايتر (آخه اون موقع پاورم سوخنه بود و همه قطعات س____وخ___ت وکلي خرج رو دسي بابام گذاشتمم که از پنتيوم 3 /533 MHz به پنتيوم 4
/2500 MHz رسيدمم ويک رايتر غرضي از فروشنده گرفتم (همين رايتري که الان بحثش است)) بعد آپگريد را شروع کرديم بعد يک دفعه وسط آپگرد برق رفت و منم گفتم وااااااااي ! بع از نيم ساعت دوباره برق آمد ما دو باره کامپيوتر را روشن کرديم به ادامه آپگريد پرداختيم بعد يک دفعه ديديم دو باره برق ها رفت منم گفتم آآآآآآخ بعد دو باره برق آمد ما دوباره کامپيوتر را روشن کرديمو به ادامه آپگريد مشغول بشيم که ديدم سي دي يک فايل را مي خواد !! و من هم نداشتم ما هم از رو افتادم وکامپيوتر خاموش کردم
فرداش پدر عزيز را راضي کرديم که بيمار را به متخصص ارجاع بديم
بعدهاااااا فهميدم رااااي___ت___ر سوخت______ه بود
با تشکر!
خداحافظ..........

hamid_xp
23-07-2006, 09:45
سلام . و خسته نباشید.
----------------------------
مثل اینکه من دارم تاپیک اینجا رو منحرف میکنم . که باید بابت این موضوع منو ببخشید . اما این دیگه آخریشه و دیکه فکر نکنم حالا حالاها اینجا پیدام بشه . دلیلش هم دست خودم نیست چرا که adsl من امروز يا فردا تموم ميشه و شاید حالا حالاها تمدیدش نکنم.
داستان این adsl هم جالبه که اونو انجا میتونید مطالعه کنید:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

----------------------------------------------------------------------------------------
خوب . فکر کنم دو یا سه سال پیش بود. و تو ماه آبان یا آذر بودیم . اونسال بارندگی خوبی داشتیم و سال خوبی بود.
یادمه تو یه روز بارونی برای خرید کتابهای دانشگاه رفته بودم میدان انقلاب و هر چی گشتم کتاب مورد نظرم رو پیدا نکردم . بالاخره ناامید از پیدا کردن کتاب به سمت خونه حرکت کردم . ظاهرا تو این یکی دو روزه بارون شدیدی در شهرستانهای تهران آمده بود و این باعث طغیان رودخونه ها شده بود.
---------------------------------------------------------------------
با ید اشاره کنم که منزل ما روبروی یه سیل برگردونه . و همچنین اون وقتا مصادف بود با احداث اتوبان امام علی (ع) و ساخت و ساز شهرداری و کوچک کردن عرض رودخونه برای جاده سازی و ...
--------------------------------------------------------------------
همه این عوامل دست به دست هم داده بود و باعث شده بود که تو خیابان ما سیل راه بیفته . وقتی من سیل رو دیدم از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم . (آخه مگه اینجور چیزها چند بار اتفاق میافته! پس باید قدر این فرصت ها رو دونست!)
بالاخره تصمیم گرفتم از آب رد بشم و برم تو خیابون خودمون. اون روز خیلی ها به علت سیل نتونسته بودند برن خونه مخصوصا بچه مدرسه ایها. ولی با توجه به شناختی که من از خودم داشتم از جرات و جسارت و همچنین قد بسیار بلندم (190 س.م) تصمیم گرفتم که دل و بزنم به دریا و برم خونه. همینکه اومدم برم تو آب یه پیرمرد خوش سیما و نورانی منو صدا کرد و من رفتم پیشش.
پیرمرد : سلام پسرم . ممکنه منو ببری اونور آب ؟
من : سلام پدر جان . روچشم . دستت رو بده من تا ببرمت اونور. :biggrin:
پیرمرد : پسرم من که نیتونم خودم از آب رد بشم .
(بنده خدا راست میگفت قد بسار کوتاهی داشت)
من : خوب پدر من میگی چیکار کنم ؟
پیرمرد : خوب پسرم اگه میتونی منو رو کولت سوار کن ماشاالله قدت هم که بلنده!!! :happy:
راستش من یه مقدار همچین جا خوردم . ولی بالاخره قبول کردم و پیرمرد رو رو کولم گذاشتم .
(ظاهرا شرایط محیط هم جوری نبود که بتونم پیرمرد رو بپیچونم. چون همه نگاهشون به طرف ما بود. :biggrin: :sad: :ohno: :puke: :blink: :evil: )
به هر حال من یه بسم الله گفتم و وارد آب شدم . تا وارد آب شدم سرمای آب رو کاملا حس کردم .اما اینا اصلا مهم نبود . من داشتم یه کار جوانمردانه انجام میدادم. :tongue:
کمی جلوتر رفتم شدت آب بیشتر شده بود . آب دقیقا تا بالای زانوم میرسید و بعد از برخورد با پام کاملا کمرم رو خیص کرده بود. در این لحظه پیرمرد هم دوزاریش افتاده بود که اوضاع کمی بیرخته. بنابراین خودش رو محکمتر به ما چسبوند. من کمی جلوتر رفتم شدت آب دیگه داشت واقعا زیاد میشد .
نمیدونم شما تا حالا یه همچین تجربه ای داشتید یا نه ؟ ولی بدونید که فشار آب نمیذاره شما قدم بلند بردارید . چرا که با برداشتن پا از زمین نیروی آب پای شما رو میخواد ببره و تنها راه هم اینه که پات رو رو زمین سر بدی و خودت رو به سمت جلو بکشی.
ولی هر لحظه اوضاع بدتر و بدتر میشد. از یه طرف سرمای آب پام رو بیحس کرده بود و از طرف دیکه فشار آب زیاد بود
از یه طرف دیکه هم پیرمرد رو کولم بود و احساس سنگینیش غیر قابل تحمل شده بود. :wac:
همه این عوامل دست به دست هم داده بود تا من تصمیم بگیرم برگردم! همینکه با زحمت رو رو برگردوندم برم عقب پیر مرده داد زد : چیکار داری میکنی؟ :angry:
من : دارم برمیگردم . مگه نمیبینی سیله . نکنه میخوای جفتمون رو به کشتن بدی؟
پیری : زبونت رو گاز بگیر پسر ! برگرد بریم
من : پدر من از خر شیطون بیا پایین . میخوای خونت بیافته گردن من . من اونوقت به بچه هات چی بگم؟
پیری : شما چیزی نمیخواد بگی . برگرد پسر!
تو اون موقعیت یادم نیست دقیقا به پیرمرده چی گفتم ولی هر چی بلد بودم تا بپیچونمش نشد که نشد. :sad:
الا و بلا پاشو تو یه کفش کرده بود که برگرد! :evil2:
آقا من تو عمرم یه همچین پیرمرد یه دنده ای ندیده بودم . اگه قیافه معصومش نبود عمرا کولش میکردم! :angry:
به هر حال اون سوار ما بود نه ما سوار اون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
دوباره روم رو برگردوندم. پیرمرده داشت به من فرمون میداد . این بیشتر منو عصبانی میکرد. :angry: :angry: :angry:
در این لحظه متوجه نگاههای نگران مادرم شدم . که نگران من شده بود و اومده بود سر خیابون . من یه لحظه شدت نگرانی رو تو نگاه ایشون دیدم . این یه تلنگری بود تا خودم رو جمع و جور کنم و با هر بدبختی که بود خودم رو از آب بیارم بیرون. :tongue: اولین کاری که کردم خدا رو تو دلم شکر کردم که ضایع نشدم . بعد پیرمرد رو گذاشتم زمین
بعد رفتم یه دوش گرفتم . و دیگه انگار نه انگار!!!!!!!!!!!!!!!!! :cool:
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بچه ها امروز مادرم از سفر خانه خدا برمیگرده . دعا کنید سالم و سلامت بیاد پیشم . حق یارتون :tongue:

*سینا*
23-07-2006, 22:16
با سلام
داشتیم الان کوله پشتی می دیدیم
با خانواده بابام بعد اط صحبت های مذهبی فرزاد حسنی گفتش که سینا این یارو کی بود قبلا توی کوله پشتی میومد خیل مزخرف بود اصلا بلد نبود برنامه اجرا کنه
منو میگی گفتم کدوم برنامه؟؟؟؟
گفت همین کوله پشتی
تا اینو گفت خانواده زدن زیر خنده گفتن بابا این همون فرزاد حسنی هستش دیگه اون سری قبل هم مجری همین بود
بابام گفتش که به من می خندیدن
یه سری از اینا نثار آقا سینا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shahabmusic
24-07-2006, 16:18
وااااااااااااااااااااي چه سوتي هايي مي نويسين ؛ادم قش مي كنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


سال سوم دبيرستان يه روز كه امتحان داشتيم قرار شد براي اينكه روي هر نيمكت فقط يه نفر بشينه كلاس رو دو قسمت كنن و بقيه برن توي كلاس بقلي چون ورزش داشتن خالي بود.
خلاصه مارو بردن تو كلاس بقلي امتحان شروع شد.
من هي سوال هارو مي خوندم ؛مي گفتم خدايا چرا من اين سوال هارو تا حالا نديدم؟؟؟
من هميشه عادت داشتم توي اين موقع ها كتاب باز كنم .
كتاب باز كردم شروع كردم نوشتن ؛يارو مراقبه جاي معلم نشسته بود تا منو مي ديد خودشو ميزد به اون راه كه انگار هيچ اتفاقي نيوفتاده :rolleye: .
منم پيش خودم گفتم ايول يعني انقدر خوب كار مي كنم كه مراقب هيچ بويي نبرده :tongue: !!
ديگه آخراش بود يوهو بلند شد با عصبانيت گفت : بسه ديگه؛ببندش؛ از همون اول هرچي به روي خودم نميارم تو هم بدتر ميكني :angry: منم :ohno: .
گفتم بابا اين ديگه كيه تو چشاش مادون قرمز كار گزاشتن ؟؟؟از كجا ديد؟؟ :blink: :blink:
آقا منو مي گي از خجالت آب شدم ؛زود بلند شدم برگه رو دادم :blush: .
وقتي برگه رو دادم يه نيگاه به نيمكتي كردم كه نشسته بودم .
يهو ديدم واااااااااااااااااااااااا ااااي اين نيمكته مثل كلاس خودمون نيست!!!!!!!! اصلا جاميزي نداره!!!!!!!!!! :ohno: :blink: :laughing:
از خجالت آب شدم ؛زود در رفتم بدون خداحافظي. :blush:

Mohammad Modarresi
24-07-2006, 16:24
من منتظرم

WooKMaN
24-07-2006, 18:13
وااااااااااااااااااااي چه سوتي هايي مي نويسين ؛ادم قش مي كنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


سال سوم دبيرستان يه روز كه امتحان داشتيم قرار شد براي اينكه روي هر نيمكت فقط يه نفر بشينه كلاس رو دو قسمت كنن و بقيه برن توي كلاس بقلي چون ورزش داشتن خالي بود.
خلاصه مارو بردن تو كلاس بقلي امتحان شروع شد.
من هي سوال هارو مي خوندم ؛مي گفتم خدايا چرا من اين سوال هارو تا حالا نديدم؟؟؟
من هميشه عادت داشتم توي اين موقع ها كتاب باز كنم .
كتاب باز كردم شروع كردم نوشتن ؛يارو مراقبه جاي معلم نشسته بود تا منو مي ديد خودشو ميزد به اون راه كه انگار هيچ اتفاقي نيوفتاده :rolleye: .
منم پيش خودم گفتم ايول يعني انقدر خوب كار مي كنم كه مراقب هيچ بويي نبرده :tongue: !!
ديگه آخراش بود يوهو بلند شد با عصبانيت گفت : بسه ديگه؛ببندش؛ از همون اول هرچي به روي خودم نميارم تو هم بدتر ميكني :angry: منم :ohno: .
گفتم بابا اين ديگه كيه تو چشاش مادون قرمز كار گزاشتن ؟؟؟از كجا ديد؟؟ :blink: :blink:
آقا منو مي گي از خجالت آب شدم ؛زود بلند شدم برگه رو دادم :blush: .
وقتي برگه رو دادم يه نيگاه به نيمكتي كردم كه نشسته بودم .
يهو ديدم واااااااااااااااااااااااا ااااي اين نيمكته مثل كلاس خودمون نيست!!!!!!!! اصلا جاميزي نداره!!!!!!!!!! :ohno: :blink: :laughing:
از خجالت آب شدم ؛زود در رفتم بدون خداحافظي. :blush:
شهاب جان متشكر [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
24-07-2006, 18:15
اينم يه سوتي از دوست عزيزمان Mohammad Modarresi [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آخر امضاش نوشته : نمي دونم چرا همه اين علامت اخطار زير آواتار رو دارن ولي من ندارم :blink:

عزيز دل اون يعني از هركي شاكي هستي روش كليك كني و مدير رو آگاه كني [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خب نميشه كه واست خودت هم باشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Modarresi
24-07-2006, 21:16
آفرين ووكمن جون حالا جايزه اي كه در كار نيست بده به خودت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Rohan
24-07-2006, 22:14
سلام
يه روز سر كلاس بوديم يكي از بچه ها به دبيرمون
گفت ميشه اين مطلب را يه بار ديگه مصتخر و
مفيد توضيح بديد .(منظورش مختصر بود )

Mohammad Modarresi
24-07-2006, 22:20
ووكمن اين سوتي رو كه گفتي كي داده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
24-07-2006, 22:28
ووكمن اين سوتي رو كه گفتي كي داده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه يه دونه عكس [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] از اون امضات ميگرفتم اين طور سوت نميزدي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !!!

باشه واسه دفعه بعد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Rohan
24-07-2006, 22:42
soleares عزيز خوب اومدم تو سوتي بازار ديگه!!!!

Rohan
24-07-2006, 22:46
دل انگيز غلط املايي جز سوتي حساب نميشه !!! ;)

WookMaN عزيز دمت گرم

soleares
24-07-2006, 22:49
دوستان يه روز صبح داشتم مي رفتم مدرسه يه افغاني بدبخت بي چاره ي خاكي خواب آلود اومده گفت : آغا پيسر ساعط چند ؟
پيش خودم گفتم اين يارو مي خواد ساعتمو بخره ؟
بعد بهش گفتم : 7
طرف گفت : 9 :puke:
- با تاكيد بيشتر گفتم : 7
- طرف مثل اينكه فارسيش خوب نبود بازم گفت : خب يعني 7
بعد با انگشتام بهش نشون دادم 7
بعد طرف تشكر كرد رفت
دو قدم كه رفت زير لب گفت : پس چرا 9 !
منم نفهميدم يارو چش بود ؟

Mohammad Modarresi
24-07-2006, 22:56
بخدا منم نفهميدم چي شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Modarresi
25-07-2006, 00:02
تو رو بخدا يجوري بگو كه منم بفهمم كدوم تاپيك - كجا - كي - ناشناس - مگه ميشه - آدرس تاپيك ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
25-07-2006, 00:13
تو رو بخدا يجوري بگو كه منم بفهمم كدوم تاپيك - كجا - كي - ناشناس - مگه ميشه - آدرس تاپيك ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

عزيز خوشت مياد منو ضايع كني :blink:
اصلا چي ميگي بابا كشتي مارو . :)

WooKMaN
25-07-2006, 01:05
عزيز خوشت مياد منو ضايع كني :blink:
اصلا چي ميگي بابا كشتي مارو . :)
نه سامان جان كسي نميخواد تو رو ضايع كنه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و چنين حقي نداره !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

محمد جدي سوال پرسيد ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saviss
25-07-2006, 01:24
آقا توي اين شهري كه مازندگي ميكنيم حدود 5 سال پيش يه بابائي يه سوتي داد صوتي(نخيردرست خونديد....صوتي) اسمش هم محسن بود طرف..........توي آژانس هم كارميكرد
عرض ميشه كه يه شب ساعت 11يه مسافرآژانس گيرش مياد براي نيروگاه .......خب ميبرتش طرف رو
برگشتن ميبينه كه دم كمپ اولي دونفر ميگن .....شهر باخودش ميگه اين دوتارو سوار كنم برگشتن خالي نيام
يوخده ميره جلوتر......دم كمپ دومي ......يه نفر ميگه شهر........اون رو هم سوارميكنه جلو
خلاصه ميرسه به نزديكاي ميدون اول شهر.........حالا ساعت چنده؟حدود12شب........پرنده توخيابون پرنميزنه...
نفرجلوئي ميگه:
داداش منو همين گوشه موشه ها بنداز پائين..........
ميزنه بغل ......
مسافره ميگه ممنون وپولو ميده ميره .......
مونده حالا دونفر عقب......
حدوده 300متر جلوتر عقبيه با لهجه لاتي ميگه:
دااااااااش قربون دس پنجولت ماااام همينجا پياده ميشيم.............بفرما .....2نفر رو حساب كن
راننده دونفررو حساب ميكنه وراه ميوفته...........
ميگه خب حالا كه ديگه كسي تو ماشين نيست ......اين وقت شب هم كه مسافرتوخيابون نيست.......يه تمدد اعصابي بكنيم........... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دستاشو ميبره بالاي سرش .........بعد يه كش وقوسي به بدنش ميده و..............
زاااااااااااااااااااااااا اااااارررررررررت!!!!!............. ...بعله ديگه..........يك صداي مهيب با مخلفات ازخودش در ميكنه :puke: :puke: :puke: آخييييييييييييييييييييييي يش چقدر دلم دردميكرد!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يوخده ديگه كه ميره جلو..........يهو دستي آروم ميخوره روشونش ويكي با ترس ولرزميگه: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داداش بي زحمت منم همينجا برم پائين......... :ohno: :ohno:
برميگرده نيگا ميكنه عقب....... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .اه توديگه كجابودي؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طرف كه از صداي مهيب ومخلفاتش ترسيده بود .....ميگه : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آآآآقا خب من با اون آقائي بودم كه همين الان پياده شد
راننده ميگه :
پس اينجا چيكارميكني؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مسافره ميگه:
خب اون اونجاپياده شد مرام گذاشت كرايه منم حساب كرد
راننده:

آقا چشمت روز بد نبينه مياد پائين ومقاديري حرفاي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ........... به مسافره ميزنه ودوتاهم چپ وراستش ميكنه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مسافره در ميره..........از ترسش
ولي خب ماشين تابلوي اسم آژانس واسم راننده روداشته
مسافره هم نامردي نميكنه نميره شكايت كنه كه اين منو زده
عوضش از فردا (شهر كوچيك بود اونموقع)........هركي به آژانس زنگ ميزده ميگفته :
آقا هرراننده اي ميخواي بفرستيد بفرست ...........فقط محسن گو...........-و نباشه

WooKMaN
25-07-2006, 01:35
ساويس جان خدا بگم چيكارت كنه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آخر شبي دل و رودم ريخت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بيرون از خنده.... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مرسي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

armin_goooodboy
25-07-2006, 01:47
saviss واقعا عالی بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مردم از خنده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

C.GAM3R
25-07-2006, 02:32
Saviss جان واقعا قشنگ بود خیلی حال دادی دمت گرم

Y@var
25-07-2006, 09:55
من کلاً many سوتی میدم.یکیش همین امسال بود که می خوام براتون تعریف کنم.
(اول یه چیزو بگم.ما تو امتحانات نوبت دوم تو مدرسه تو کلاس امتحان می دادیم.آخه تو سالن جا نبود)
آقا ما سر امتحان ریاضی بودیم که تا سوالا رو دیدیم چشممون ار حدقه زد بیرون
خلاصه هر چی بلد بودیم رو نوشتیم.در عرض 16 دقیقه و 15 ثانیه.
گفتم بذار یه حساب سرانگشتی بکنم ببینم چند میشم(حساب کردم دیدم میشم -8-)
خلاصه اینجا بود که فکرای پلید زد به سرم.شروع کردم به چرخیدن چشم و گردن،تا سوژه مورد نظر برای تقلب رو پیدا کنم.
تو این یکی خیلی شانس داشتم آخه شاگرد اول کلاسمون کنارم بود.
خلاصه شروع کردیم به چشم چرانی.و چندتا سوالا رو رو نوشت کردیم.
یه لحظه دیدم که یکی از ناظرا داره نزدیک میشه پس عملیات رو متوقف کردم.
دیدم بهم نزدیک شد و گفت پاشو تو سالن بشین(من که متوجه نشدم چی میگه آخه اینقدر آروم می گفت)
منم فکر کردم کردم می گه حالتون خوبه(منم تو جواب گفتم خیلی ممنون) یه لحظه تو حرفم موند
یه چرخه کوچیکی دور کلاس زد و دوباره اومد به طرف من (البته برای اینکه منو ضایع نکنه)
دوباره همون جمله رو گفت (بازم نفهمیدم)اما ضایع تر کردم(فکر کردم میگه بابات خوبه ) منم گفتم خوبه سلام می رسونن (دیدم چشماش از حدقه زد بیرون... آخرش یه داد یه کم بلند زد گفت می گم برو تو سالن (هاااااااان اینجا بود که متوجه شدم چی میگه)البته اون موقع دیگه کل کسایی که تو کلاس بودن متوجه شد بودند.
ما هم سرخ شدیمو از کلاس رفتیم بیرون... اینم بگم که تمام سوال هایی رو که تقلب کرده بودم جابجا نوشته بودم... یعنی همون 8 عزیز خودم پابرجا بود (معلم ریاضیمون نامردی نکرد و 10 به من داد)

soleares
25-07-2006, 10:06
نمی دونم خوبه نمی دونم بده ! جلب !

MR.Punisher
25-07-2006, 10:12
ساویس جون کشتی مارو با این سوتی که نوشتی.
الان دارم به طرز فجیعی می خندم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلی حال کردم.مرسی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
25-07-2006, 10:43
سلام به بروبچ.
عقد خالم بود و کلی تزیینات کرده بودیم(مخصوصا با بادکنک)
منم همینجوریش تیریپ شیطانی بودم چه برسه به اینکه جشن قاطی هم باشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقع عکس انداختن با خالم و داماد شد.منم خیلی شیک با کت و شلوار و کراوات
و با اعتماد به نفس رفتم عکس انداختم.همون دختره که باهاش کل کل دارم
هم اومد گفت امشب حالتو می گیرم.موقع عکس انداختن یه چیزی انداخت
طرف من که عکس درست و حسابی نشد و حالم گرفته شد.دیگه قاطی کردم.
موقع عکس اون شد و منم رفتم پشتشون و با سوزن یه بادکنک بزرگ رو ترکوندم.
وااااااااااای.....دختره دیگه خیس کرده بود خودشو از ترس و همون لحظه عکس گرفته شد.
جمعیت اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]داماد اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خالم اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دختره اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم که اولش اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]بعد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اخرشم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر وقت اون عکسو میبینم کلی حال میکنم

soleares
25-07-2006, 11:09
قوربونت اين خيلي قشنگ بود به خصوص كه با شكلك گفته بودي.

Vmusic
25-07-2006, 16:27
اين سوتي رو akmfad1 تو تایک سایت box.net داد :biggrin:
دوست عزيز پرشين گيگ محدوديت پهناي باند داره ولي ايكس باكس پاهناي باند بيشتر و فقابليت مديريت فايل داره مثلا چه فايلي رو با چه پسوردي كي بتونه دريافت كنه و ...
:biggrin: :laughing: :tongue: :blink:

من که مردم از خنده

AK1
25-07-2006, 20:02
عجب سوتي دادم بابا :blink: :tongue: :blink: :blush:

*سینا*
25-07-2006, 21:12
با سلام
سوتی از آقا شهریار گل (یکمی هم ...)
حیف که آن نمیشه
اخه ایرانگردی میکنه نامرد
نقل قول:
البته من بلد نیستم مثل خودش بگم
آقا داشتیم با یکی از بچه ها کل کل می کردیم
گفتم میزنم دهنتو سرویس می کنما
یارو گفت برو بابا چرخ گوشت کردت میکنما!!!!!

*سینا*
25-07-2006, 21:17
حالا سوتی از خودم
داشتم رانندگی می کردم رسیدم دمه خونه
بعد ترمز دستی رو کشیدم
دیدم بازم ماشین داره میره عقب(آخه ماشین ما Rd هست)
بابام گفت باید رگلاژ بشه
منم گفتم آره
ماله Glx و سمند خیلی توپه وقتی که میگریم
اگه بخواد راه بیافته ماشین این شکلی میره بالا
تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتق قققققققققققققققققق
سرم همچین محکم خورد تو سقف ماشین
آی درد میکنه بابام گفت سینا مشکل روحی روانی داری ببرمت روانپزشک
آخه ادم مگه میاد ادای ماشینو در بیاره!!!!!!

WooKMaN
26-07-2006, 17:47
سوتي اي از سوتيهاي من .... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بشين بخون نيشت تا بناگوش باز ميشه ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ما تو كوچمون يه پيرزنه زندگي ميكنه كه خيلي با نمكه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يه روز نزديكهاي ظهر از خونه زدم بيرون ديدم پيرزنه يه كيسه دستشه و داره ميبره خونه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم اومدم تيريپ مرام و جوانمردي بزارم رفتم كيسه رو از دستش گرفتم :blush:
:خلاصه تو راه همش داشت من رو نصيحت ميكرد !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(واسه اينكه من خيلي سربه سرش ميزاشتم :evil: )
يهو نميدونم چي شد عطسم گرفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هرچي كردم نتونستم جلوي خودم رو بگيرم كه عطسه نكنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همين كه يه دونه عطسه كردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ديدم فقط دسته كيسه مونده تو دستم :blink: و كيسه شترق افتاد زمين [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همين كه چشام رو باز كردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ديدم بله چه دسته گلي به آب دادم!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مخلوطي از تخم مرغ - ماست - سس گوجه فرنگي و سركه روي زمين نقش بسته بود!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پيرزنه هم نامردي نكرد همچين زد پس گردنم واسه چند ثانيه جهنم جلوي چشام ظاهر شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(البته من پيزنه رو هلال كردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چون الان كه دارم واستون اين سوتي رو تعريف ميكنم به لقاالله پيوسته [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
اميدوارم خوشتون اومده باشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MR.Punisher
26-07-2006, 18:09
تو خیابون داشتم با رفیقم میرفتم.یهو دیدیم دو نفر دارن جر و بحث
میکنن.ملت هم ریختن دورشون ولی بافاصله.منم رفتم بین جمعیت
و بلند گفتم مشت اول هزار.رفیقم سریع به من گفت ساکت شو.
ولی من بی خیال نشدم و بلندتر گفتم مشت اول هزار.
یهو دیدم یه یارو بلند گفت کات کات کات.
یارو گفت کدوم احمقی داره سر و صدا میکنه.
اون موقع بود که فهمیدم فیلمبرداری بوده.سریع جیم شدم.
کلی ضایع بازار بود.
خوش باشین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

my friend
26-07-2006, 23:16
من که نفهمیدم !

Mahdi Hero
13-01-2007, 17:27
به به ميبينم که بهترين تاپيکه يه روزگاره پی سی دوباره باز شده آقا من تبريک ميگم
بچه ها بيان سوتی بدين اما جونه هر کی دوست دارين +18 سوتی ندين تا دوباره بسته
بشه و قوانينو رو تو رو خدا رعايت کنيد

soleares
13-01-2007, 18:35
تبریکات منو بپزیرید !!!!
به خدا دلم تنگ شده بود ![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آخ جون سوتی ...

mehdi_vsgh
13-01-2007, 19:18
ای ول دوباره تاپیک باز شد!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مبارکه!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mehdi_vsgh
13-01-2007, 21:27
سلام به بروبچ.
عقد خالم بود و کلی تزیینات کرده بودیم(مخصوصا با بادکنک)
منم همینجوریش تیریپ شیطانی بودم چه برسه به اینکه جشن قاطی هم باشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقع عکس انداختن با خالم و داماد شد.منم خیلی شیک با کت و شلوار و کراوات
و با اعتماد به نفس رفتم عکس انداختم.همون دختره که باهاش کل کل دارم
هم اومد گفت امشب حالتو می گیرم.موقع عکس انداختن یه چیزی انداخت
طرف من که عکس درست و حسابی نشد و حالم گرفته شد.دیگه قاطی کردم.
موقع عکس اون شد و منم رفتم پشتشون و با سوزن یه بادکنک بزرگ رو ترکوندم.
وااااااااااای.....دختره دیگه خیس کرده بود خودشو از ترس و همون لحظه عکس گرفته شد.
جمعیت اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]داماد اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خالم اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دختره اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم که اولش اینجوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]بعد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اخرشم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر وقت اون عکسو میبینم کلی حال میکنم

این چند صفحه آخری خوندم این یکیش واقعا جالب بود! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hazy
13-01-2007, 22:12
يادش بخير سر كلاس بوديم!!!
يهو معلم ما هم كه آدم خفني بود از يكي از بچه ها پرسيد عنكبوت چند تا پا داره؟!
اون بدبختم درسش بد نبود ولي افتاد بود به پته پته!!!
ما هم كه كلاً آدم نامردي هستيم بهش از اون ته علامت دادم هفت تا.
از قضا آقا معلم هم كه دست من خونده بود هواي منو داشته باشه !!!
يدفعه من گفت :فلاني چند تا پا داره؟
من بسه كه گفت بودم هفت بي اختيار گفتم هفت!!!!
معلم گفت :آفرين خوب پس اون يه پاش چي شد؟
منم كه كلاً آدم با شخصيتي نيستم گفتم آقا اين عنكبوت ما جانبازه!!! تو جنك يه پاش رفته!!!
جاتون خالي يه كتكي خوردم كه هنوز يادش مي افتم يه دست مريزاد ميگم!!!چنان زدم كه شب از درد نمي تونستم بخوابم!!!!

Master
14-01-2007, 07:29
,,, [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif این تاپیک کی از محبس در اومد؟

s.p
14-01-2007, 09:40
سلام اين اولين مطلبي كه من مي خوام براتون بنويسم
اميدوارم كه براي هيچ كدومتون پيش نياد

با بچه ها رفته بوديم دربند (جاتون خالي خيلي خوش گذشت ، البته تا قبل از سوتي)
موقع برگشتن ما كه 3 نفر بوديم دو تا دختر رو ديديم ، با كلي تيكه انداختن و كلي قضيه كه با هم داشتيم تا پائين امديم ، آخراي مسير برگشت بوديم كه به ميدون خود در بند برسيم ما افتاديم جلو ، يكي از بچه ها گفت بياين كلاس بزاريم براشون و بريم بغل يه bmw z4 (الاقه مندان به ماشين مي دونن چه ماشينيه) بهشون تعارف كنيم سوار شن...
چشمتون روز بد نبينه ..
ما هم هماهنگ كرديم هر كدوم رفتيم بغل يه در وايسوديم و يكي از دوستام گفت كه خانم ها اگه اجازه ميدهن برسمونيمتون (فكر مي كنيد بعدش چي شد) .....
بعدش كلي خنديدند و همون جا وايسادن ، ما هم كه كليد نداشتيم كه در رو باز كنيم
ما هم وايسوديم، بعد از 2 دقيقه كه شد يكيشون امد جلو ما هم كه كلي ذوق كرده بوديم ...
گفت ببخشيد اجازه ميدهيد سوار ماشينمون شيم.............
مارو مي گي هر كدومون از يه طرف رفتيم و فكر كنم بزرگ ترين سوتي سال باشه اين سوتي ما
اميدوارم اين سوتي درس عبرتي باشه براي بقيه
با تشكر از شما س.پ

LeBron
14-01-2007, 13:06
ایول زیــــــــــــــر خاکـــــــــــــــی

soleares
14-01-2007, 13:14
s.p خیلی خیلی باحال بود دارم می ترکم ! ایول بازم از این سوتیا بده !

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

BMW Z4

mohammad99
14-01-2007, 14:48
ایول

مثل اینکه داره یا اتفاقهایی میفته

s.p
14-01-2007, 16:22
من معمولاً زياد سوتي نمي دم ولي اگه بدم اين طوريه
خيلي خوشحالم كه از اين سوتي من خوشتون امده
از اين به بعد سعي مي كنم بيشتر سوتي بدم ، تا شما بخنديد!!!!!!!!!!
از soleares هم خيلي ممنونم كه عكس ماشين رو گذاشته اين طوري بهتر مي تونيد ما رو درك كنيد
اين علاوه بر سوتي يه خاطره كاملاً خنده دار براي من بود.
در آينده شاهد سوتي هاي ديگه من خواهيد بود.

mehdi_vsgh
14-01-2007, 17:23
سلام آقا به این تاپیک سر بزنید جالبه:
یه خاطره با مزه هستش! از دانشگاه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
14-01-2007, 22:27
ما هم سوتی زیاد میدیما !

ولی روم سیاه یادم میره

فکر کنم آخرین سوتیی که دادم اون قدر بد بود که این تاپیک به فنا رفت و الان با برف اومده پایین ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

siavash_Skh
15-01-2007, 00:30
سلام اين اولين مطلبي كه من مي خوام براتون بنويسم
اميدوارم كه براي هيچ كدومتون پيش نياد

با بچه ها رفته بوديم دربند (جاتون خالي خيلي خوش گذشت ، البته تا قبل از سوتي)
موقع برگشتن ما كه 3 نفر بوديم دو تا دختر رو ديديم ، با كلي تيكه انداختن و كلي قضيه كه با هم داشتيم تا پائين امديم ، آخراي مسير برگشت بوديم كه به ميدون خود در بند برسيم ما افتاديم جلو ، يكي از بچه ها گفت بياين كلاس بزاريم براشون و بريم بغل يه bmw z4 (الاقه مندان به ماشين مي دونن چه ماشينيه) بهشون تعارف كنيم سوار شن...
چشمتون روز بد نبينه ..
ما هم هماهنگ كرديم هر كدوم رفتيم بغل يه در وايسوديم و يكي از دوستام گفت كه خانم ها اگه اجازه ميدهن برسمونيمتون (فكر مي كنيد بعدش چي شد) .....
بعدش كلي خنديدند و همون جا وايسادن ، ما هم كه كليد نداشتيم كه در رو باز كنيم
ما هم وايسوديم، بعد از 2 دقيقه كه شد يكيشون امد جلو ما هم كه كلي ذوق كرده بوديم ...
گفت ببخشيد اجازه ميدهيد سوار ماشينمون شيم.............
مارو مي گي هر كدومون از يه طرف رفتيم و فكر كنم بزرگ ترين سوتي سال باشه اين سوتي ما
اميدوارم اين سوتي درس عبرتي باشه براي بقيه
با تشكر از شما س.پ

یه سوال

با توجه به قسمت قرمز شده این ماشین باید حداقل سه در داشته باشه که هر یک برید بغل یکی از درها
در حالی که این که تو عکس هست دو در داره :blink: :biggrin:


s.p خیلی خیلی باحال بود دارم می ترکم ! ایول بازم از این سوتیا بده !

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

BMW Z4

امید ورام اینم سوتی نباشه س.پ جان :tongue:

komail
15-01-2007, 03:33
سوتي به انگليسي چي ميشه؟

s.p
15-01-2007, 07:49
سياوش جان خيلي ممنون كه سوتي من رو خوندي، ولي اين بدون كه ...
اولا :اگه مي دونستم تو اينجا سوتي هاي نوشتاري هم مي گيريد دقت مي كردم
دوما: اين مطالب رو قبلا كه ياداشت نكرده بودم هر چي يادم ميامد نوشتم ، آخه دوتا از دوستام آنطرف ماشين بودن و من اين طرف، مشكل من نبود كه چه جوري بايد سوار مي شدند.
ولي اينو ميتوني جزو سوتي ها هم بزاري

s.p
15-01-2007, 07:58
komail سوتي به زبان انگليسي همون گاف (gaffe) است:)

Braveheart
15-01-2007, 13:28
یه بار پسر عمم میره امتحان مصاحبه ؛ ازش میپرسن حضرت عباس (ع) چیکاره امام حسین(ع) بود ؛ پسر عمم یکم فکر میکنه بعدمیگه ؛ عموش بود d:

شیردل

soleares
15-01-2007, 14:51
یه سوال

با توجه به قسمت قرمز شده این ماشین باید حداقل سه در داشته باشه که هر یک برید بغل یکی از درها
در حالی که این که تو عکس هست دو در داره :blink: :biggrin:

وای خدای من عجب سوتی اندر سوتیی شد این سوتی ![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



سوتي به انگليسي چي ميشه؟بچه ها می گن گاف ولی فکر کنم catcally هم بشه صداش کرد ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


یه بار پسر عمم میره امتحان مصاحبه ؛ ازش میپرسن حضرت عباس (ع) چیکاره امام حسین(ع) بود ؛ پسر عمم یکم فکر میکنه بعدمیگه ؛ عموش بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شیر دل جان ببخشیدا من یه خورده گیج شدم بر عکس اینه که شما گفتی یا نه نستتشون کلا یه چیز دیگس ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Y.O.U.S.E.F.P.3.0
16-01-2007, 01:28
,,, [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif این تاپیک کی از محبس در اومد؟

منم همین سوال رو دارم ؟؟؟؟؟؟:ohno:

یادش بخیر:evil:

saeed ektesabi
21-01-2007, 18:50
آقا یکبار ما رفته بودیم دندان پزشکی بعد از یک ربع همینطوری که یه چیزی داخل دهانمون گذاشته بود پرسید اسمت چیه ما هم به طور عامیانه گفتیم اسمم سعیده(اسم من سعید است) یارو فکر کرد اسم ما واقعا سعیده است بعد از چند ثانیه ازم پرسید مگه سعیده ام دختر نیست

saeid_ronaldo
21-01-2007, 18:51
دوستان مدير اين تاپيك به زودي برميگرده.
هورااااااااااااااااا

saeed ektesabi
21-01-2007, 19:30
یکبار هم با اقواممون رفته بودیم سینما بعد از خرید بلیط متوجه شدیم اون بلیطی که بدست من رسیده چند ردیف از مال فامیلامون جلوتره . ما هم به روی خدمون نیاوردیم و رفتیم نشستیم بغل دست فامیلامون . بعد از یه مدتی مرد کنترلچی اومد ما رو بلند کرد گفت برو سرجات بشین ...................................فکر کردین همین بود ولی اشتباه کردین ما رفتیم سر جامون نشستیم و از قضا یک آبمیوه هم خریده بودیم و دوباره از قضا از اون آبمیوه های پوست کلفت بود که حتی با فرز ومته هم سوراخ نمیشه ولی با هر در دسری بود با نی اونو سوراخ کردیم ولی چشمتون روز بد نبینه نی ماهم شکست ولی زورم اومد برم یک نی دیگه بگیرم همونطوری نی رو کردم داخل آبمیوه و شروع کردم به خوردن اولش حواسم نبود ولی یکدفعه فهمیدم به خاطر نی که شکسته بود مواد داخل آبمیوه با یک صدایی بالا می یان . اون روز جونم در آومد تا تونستم آبمیوه رو بدون صدا بخورم ............الیبته میدونم بی مزه بود ولی دیگه چیکار کنیم اینم یک نوعش بود حالا یکبار هم خودتون بدین بلایی دچار میشید

mehdi_vsgh
21-01-2007, 20:30
خیلی با خودم کلنجار رفتم که این سوتی را بگم یا نه؟؟


قضیه از این قراره که ما دیروز رفتیم دانشگاه برای دادن امتحان!! اما هرچی صبر کردیم تا یکی دوتا از بچه ها بیان و ازشون چندتا سوال کنیم کسی نیومد!!‌با خودم گفتم پس همه این درسو حذف کردن؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خلاصه در سالن باز شد و کم کم بچه ها به سمت سالن حرکت کردن! من هم رفتم تا لیست را پیدا کنم و شماره صندلی را پیدا کنم اما هر چی نگاه کردم لیست درس من نبود!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آقا یه دفعه چشام خورد به تاریخ اون روز !! نوشته بود 85/10/30

خوب قضیه این بود که امتحان من 85/11/1 بود و من اون روز اشتباه رفته بودم دانشگاه!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اقا ما اولش اینطوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعدش اینطوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و بعدش هم که سرمونو انداختیم پایین تا کسی مارو ندیده و آبرومون نرفته سریع دانشگاه را به مقصد خانه ترک کردیم!!

Monica
21-01-2007, 21:38
دوستان مدير اين تاپيك به زودي برميگرده.
هورااااااااااااااااا
بعدا می گن دخترایه 18 ساله ناز و عشوه شون زیاده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(این سوتی نبودا)

Wisdom
21-01-2007, 21:58
بابا ایول مدیر تاپیک سوتی بازار برادر ووکمن

عرض ادب و احترام به مونیکا ( دیگه تحویل نمیگیری ؛ چرا ؟؟؟؟ )

متفرقه دوباره داره میشه متفرقه ی خودمون
در اولین فرصت فکر میکنم تا سوتی هایی رو که دادم یادم بیاد

saeid_ronaldo
21-01-2007, 22:46
بعدا می گن دخترایه 18 ساله ناز و عشوه شون زیاده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(این سوتی نبودا)

زود قضاوت نكن مونيكا خانم. مشكل از ناز ايشون نيست. مشكل اينه كه بايد منتظر ميثم خان باشيم تا دسترسي ايشون رو باز كنه;)

SRT_71
22-01-2007, 18:52
اين سوتي مال يكي از دوستامه كه از زبون خودش مي گم:
نصفه شب ساعت 3 بود منم مي خواستم بخوابم توي كوچه هم حدوداي 8 تا پسر داشتن فوتبال بازي مي كردن و خلاصه خيلي سرو صدا مي كردن من هم خوابم نمي برد بخاطر سرو صداشون:sad:
يه دفعه اعصابم خورد شد :angry: :angry: ، بلند شدم (خونه تاريك بود درست چيزي نمي ديدم و يه شلوارك هم پام بود)
يه چادر كه دمه دستم بود برداشتم رفتم تو كوچه(نصفه شب ساعت 3)باشون دعوا كردم گفتم : خجالت بكشـــيــــــــــــــــــ ـــد يعني چي نصفه شبي انقدر سرو صدا مي كنيد برا مردم مزاحمت ايجاد مي كنيد و....:cool: :blink:
ديدم همينطوري دارن نگام مي كنن منم يه نگاه به خودم كردم و سريع دويدم رفتم تو خونه.:ohno: :ohno: :ohno:
(چادري رو برداشته بودم كه مال چند سال پيش بود و كوتاه شده بود و شلوارك هم پوشيده بودم....):puke: :puke:

binahayat_m
23-01-2007, 14:25
بچه كه بودم
رفتم نون بخرم . يه پسره به من گفت اخبار گفته كه هركسي پهناي دستش از صورتش بزرگتر باشه سكته ميكنه!!!
منم كه بچه بودم و جاهل كف دستم گزاشتم رو صورتم. ببينم كه منم سكته ميكنم يا نه!!:blink:
تا گزاشتم نامرد كف گرگي زد به پشت دستم كه خورد به دماغم .كلي خون اومد اون روز يكي از بدترين روزها :evil: .
حيف كه پسره بزرگ تر از خودم بود!:evil:
حالا بيا خونه قرهاي مامان هم بشنو كه تو بي عرضه اي و ساده اي!!:rolleye:
موفق باشيد;)

WooKMaN
23-01-2007, 18:48
یاد ایامی که با این تاپیک میگذروندیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... وای چه خوش بووودا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... اما چه زود گذشت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...
به امید رسید به اون روزهای خوش و بیاد ماندنی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...

MaFia
23-01-2007, 18:53
اااااااا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اومدی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mahdi Hero
23-01-2007, 19:03
ميبينم که رامبد جون تشريف فرما شدن بلاخره
البته ميدونم اولين پستو تو مشاعره دادی
اما به هر حال خوش اومدی عزيزم

Kolang
23-01-2007, 19:46
ایول
تبریک میگم رامبد جان
من متفرقه رو به کل کل های تو و مونیکا میشناسم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوشحالم که برگشتی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

javadbka
28-01-2007, 00:05
آقا من كه تمام هيكلم صوتيه ولي هرچي فكر كردم يادم نيومد تا چند روز پيش كه..................
از اينجا شروع شد كه من ساعت 4/5 كلاس مدار داشتم ولي جاش عوض شده بود تو برنامه،به همين دليل من اشتباهي همون ساعت 4/5 رفتم سر كلاس ديدم همه نشستن(و يه مشت دانش آموز نشستن كه من تا حالا نديدمشون) ديدم اي وااااااااااي دارن امتحان ميدن گفتم اي بابا چرا من هر چي فكر ميكنم يادم نمياد كه استاد گفته باشه امتحان داريم؟:blink:
ولي به روي خودم نياوردم،رفتم عين يه مهندس الكترونيك با اعتماد به نفس كامل نشستم كه استادمون(يه دختر بي جنبه عنق) اومد برگه امتحانو داد دستم گفت بازم كه شما دير اومدي:angry: من چون يه كم تو شوك امتحان بيدم گهتم بله،ببخشيد،حق با شماست;برگه رو داد دستم منم شروع كردم سوالا رو خوندن......:eh:
ديدم اي بابا من كه هر كدوم سوالا رو ميخونم حتي به گوشمم نخورده:blink: :wac: بعد گفتم حداقل اسممو رو برگه بنويسم بدم دست استاد عزيز و خوش اخلاقمون:happy: ديدم بالاي برگه نوشته سوالات درس ماشينهاي DC :laughing:
خيلي خوشحال شدم برگه رو دادم گفتم استاد فكر كنم اشتباه اومدم:happy: استاد عزيز گفت: آقاي .......مگه شما برنامه ندارين؟:angry: :angry: گفتم چرا ببخشيد :blush:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگه باز چيزي يادم اومد در خدمتتونم;)

WooKMaN
29-01-2007, 20:45
عرض ادب

مثل اینکه تو این ماه محرمی سوتی دادن من تمومی نداره ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

صبح رفته بودم بیرون داشتم دسته زنجیرزنی نگاه میکردم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آخه یکی از دوستام رو تو اون دسته میخواستم ببینم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیدم یه زنجیرزنه نقاب زده ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من فکر کردم دوستمه اینطوری کرده که من نشناسمش ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم تو دلم گفتم خر خودتی ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رفتم یکی محکم زدم رو شونش و گفتم پدرام فلان فلان شده فکر کردی نمیشناسمد ؟؟؟ ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نقابش رو برداشت !!!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

وای طرف دختر بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داشتم آب میشدم !!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یهههههههههههو یه پسره از دور اومد واسه زدن من که [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] وقتی دختره واسش توضیح داد اروم شد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...

خدا به خیر گذروووند و گرنه من الان باید از بیمارستان آنلاین میشدم ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

avanteh
29-01-2007, 21:12
يه روز با دوستم رفته بوده بيرون دم غروب بود .عجله داشتيم زودتر برگرديم .خواستيم بريم ادكلن بخريم ,اين مغازه گشتيم اون مغازه رو گشتيم فايده نداشت اون چيزه كه ميخواستيم پيدا نشد .يهو چشم افتاد به يه مغازه لوكس كوچيك .گفتم بيا بريم از اينجام بپرسيم دوستم گفت باشه بريم . تو مغازه يه پيرمرده بود سلام كرديم بعد پرسيديم كه اين ادكلنو داره؟گفت نداره ممكنه مغازه روبرويي داشته باشه .ما هم اومديم بيرون .يهو برگشتم سردر مغازه رو ديدم تازه فهميدم چه گافي داديم .اون مغازه فندك مي فروخت .

e.khafan!
30-01-2007, 18:04
!!! الان چیزی ندارم بگم ×

sina818
02-02-2007, 23:12
چرا این تاپیک مثل قبلا شلوغ نیست
من اون موقع ها خیلی با این تاپیک حال می کردم
امان از درد بی ظرفیتی
(منظورم دقیقا به مدیران سایت بود)

WooKMaN
02-02-2007, 23:22
عزیزدل بچه ها اون موقع نیستن دیگه ... اکثرشون پر گشودن... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بروبچ جدیدالورود هم که فاز نمیدن ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دلیل اینه نه مدیرای سایت ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saviss
03-02-2007, 03:09
عزیزدل بچه ها اون موقع نیستن دیگه ... اکثرشون پر گشودن... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بروبچ جدیدالورود هم که فاز نمیدن ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دلیل اینه نه مدیرای سایت ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روز یکشنبه تصمیم گرفتم برای یک کاری به یه شرکت هندی تلفن کنم وبا مدیر فروششون درموردکاری صحبت کنم:(به سبک فیلم نامه ای بخونید):
روز داخلی :مکان
تلفن رو برداشتم ....شماره رو گرفتم........اشغال بود......چندباره گرفتم .......بالاخره راه داد
اونورخط:هالو؟
من:......کمپانی؟
هندیه:یس!!
من :(ترجمه شو میذارم..)از ایران تماس میگیرم از شرکت.......
هندیه:یس
من:با دپارتمان فروش یامدیر فروشتون کاردارم
هندیه:...................هندی بلغورکرد من نفهمیدم چیچی وگویه
من :ریپیت اسلولی پلیز
هندیه:..............بازم هندی بلغورکرد:grrr:
من:اصلا کن یو اسپیک انگلیش؟
هندیه:انگلیش؟نو!!!!!!!
من :(ترجمه)خب لامصب گوشی رو بده به یه پدربیامرزی که اونجا انگلیسی بلد باشه(باکارمندام گفتم عجب خرائی هستن این هندیا یه شرکت به این عریض وطویلی دارن اونوقت تلفنچی شون انگلیسی نوفهمه):weird:
کمی موزیک پشت خطی
صدای نکره ای گفت:هلو
منم خوشحال:هلو ....کن یو اسپیک انگلیش؟...وغیره وغیره
طرف:ya
من :اوکی وری ول.......(دوباره همون حرفارو درمورد کاری که با شرکتشون داشتم بخورد این یکی دادم)وسطاش میگفت :یس
ya
ok
well
good
واز این جورچیزا خلاصه یه 10دیقه بکوب حرف زدم............
آخرش (با لهجه هندی ولی به انگلیسی بخونیید)
یوماست کال تومارو!!!
من :وای؟
طرف:بی کاز تودی ایز ساندی& کمپانی ایز کلوز!!!:blink:
قیافه ی من :puke: :eh:
اوه یس ساری اوکی آی کال یو تومارو!!!!:wac:
بروبچز شرکت گفتن خب چی شد؟
منم برا اینکه ضایع نشه گفتم هیچی طرف نبودش اینم معاونش بود از چیزی خبر نداشت گفت رئیسش فردا میادش :whistle:

Master
03-02-2007, 05:52
نمردیمو یه سوتی از این ساویس ما شنیدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی جالب بود ... ممنون

mehdi_vsgh
03-02-2007, 08:34
روز یکشنبه تصمیم گرفتم برای یک کاری به یه شرکت هندی تلفن کنم وبا مدیر فروششون درموردکاری صحبت کنم:(به سبک فیلم نامه ای بخونید):
روز داخلی :مکان
تلفن رو برداشتم ....شماره رو گرفتم........اشغال بود......چندباره گرفتم .......بالاخره راه داد
اونورخط:هالو؟
من:......کمپانی؟
هندیه:یس!!
من :(ترجمه شو میذارم..)از ایران تماس میگیرم از شرکت.......
هندیه:یس
من:با دپارتمان فروش یامدیر فروشتون کاردارم
هندیه:...................هندی بلغورکرد من نفهمیدم چیچی وگویه
من :ریپیت اسلولی پلیز
هندیه:..............بازم هندی بلغورکرد
من:اصلا کن یو اسپیک انگلیش؟
هندیه:انگلیش؟نو!!!!!!!
من :(ترجمه)خب لامصب گوشی رو بده به یه پدربیامرزی که اونجا انگلیسی بلد باشه(باکارمندام گفتم عجب خرائی هستن این هندیا یه شرکت به این عریض وطویلی دارن اونوقت تلفنچی شون انگلیسی نوفهمه)
کمی موزیک پشت خطی
صدای نکره ای گفت:هلو
منم خوشحال:هلو ....کن یو اسپیک انگلیش؟...وغیره وغیره
طرف:ya
من :اوکی وری ول.......(دوباره همون حرفارو درمورد کاری که با شرکتشون داشتم بخورد این یکی دادم)وسطاش میگفت :یس
ya
ok
well
good
واز این جورچیزا خلاصه یه 10دیقه بکوب حرف زدم............
آخرش (با لهجه هندی ولی به انگلیسی بخونیید)
یوماست کال تومارو!!!
من :وای؟
طرف:بی کاز تودی ایز ساندی& کمپانی ایز کلوز!!!
قیافه ی من
اوه یس ساری اوکی آی کال یو تومارو!!!!
بروبچز شرکت گفتن خب چی شد؟
منم برا اینکه ضایع نشه گفتم هیچی طرف نبودش اینم معاونش بود از چیزی خبر نداشت گفت رئیسش فردا میادش


خیلی خووووووف بید!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
03-02-2007, 10:52
نمردیمو یه سوتی از این ساویس ما شنیدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی جالب بود ... ممنون
آره خداييش ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مرسي saviss سوتي باحالي بيد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... انشالله دوستان همكاري كنندندندندند ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Iron
03-02-2007, 17:25
دوران بچگی ببار که تلفن با بابام کار داشت رفتم بهش گفتم:
بابا! فلانی پای تلفنه. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابامم گفت: بگو نیستش. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم به اونکه پشت خط بود گفتم: می گن نیستن! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طرف گفت: چی! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم اول اینجوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد اینجوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد اینجوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آخرشم اینجوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شدم. گفتم: مامانم میگن بابام نیستن. اگه کارمهمی دارید پیغام بذارید بهشون بگم. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

L O V A B
03-02-2007, 18:04
سلام
یه بار یکی از فامیلامون از تهران اومده بود کرمانشاه .یه فرصتی پیش اومد که من و داداشم با اون تنها شدیم . بعد ماشروع کردیم به سر کار گذاشتنش با زبان کردی :sad: :sad: :sad: :sad:

بعد فهمیدیم قبلا" خونشون اینجا بوده و کردی هم بلده:blink: :sad: :sad: :sad:

دیگه خودتون بقیش رو حدس بزنید!!

shady_er
03-02-2007, 18:18
روزای اولی بود که میرفتم دانشگاه یه روز خواستم برم بوفه تا خرید کنم تابلوشو دیدم نوشته بود بوفه ی مرکزی دانشگاه .
منم سرمو انداختم پایین و رفتم تو اصلا حواسم نبود یدفه دیدم همشون پسرن اما باز رفتم جلو .دیدم پسرا بد جوری دارن بهم نگاه میکنن! آخر یه پسره بهم گفت اشتباهی اومدید بوفه ی خانم ها اون طرفه منم یه پا داشتم دو تا هم قرض گرفتم و ..........

saviss
03-02-2007, 21:52
آقا باورکنید این سوتی رو من ندادم .....
القصه.....یکی از این رفقای ما(که به اصطلاح کلی هم ادعای وفیس وافاده ی تحصیلاتو کلاسو این جور چیز ا !!!)رو داره یه روز اومد دفتر......بنده
یه سیگار برداشت و روشن کرد.......
گفتش:فلانی نمیدونم چه گیری افتاده تو کار بیزنسمون با این خارجی ها؟
من:چی شده مگه؟بازدوباره وضع تعرفه گمرکی ها خراب شده؟
رفیق ما:نه........(یه پک عمیق به سیگار (البته مفتی کوفتی!!)زد...دودشم داد هوا!!!)بعد با یه آه عمیق گفت:
میدونی که ما این اواخر از یاهو مسنجر و چت برا بیزنس هامون استفاده میکنیم؟
گفتم:آره......میدونم اینجوری خیلی کمتر هزینه میکنید.....تکست چت میکنید ...وهمزمان با چند تا مشتری(مثلbfوgf
های خودمون!!!)باچن نفر انلاینین همزمان.......
گفتش:آره اما نمیدونم چرا تازه گی که از یاهو استفاده میکنم .....وقتی برا خدا حافظی این علامتو میفرستم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه اصلا تماسی باهام نمیگیرن؟
من:تو این ساین رو میفرستی؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفیق باکلاس و تحصیلکرده ی ما:خب آره ........مگه این بای بای نیست؟
من:بابا جون این [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یعنی.......... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفیق ما:خب پس بای بای کدومه؟
من:اینه ایششک!!!(با لحجه ی ترکی!!!) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونی که تو میفرستی معنیش...............چیزه!!!!
اصلا خودتون بگردین معنی talk to my handرو تو زبون عامیانه(محاوره)انگلیسی پیدا کنین.....

Boye_Gan2m
03-02-2007, 22:01
خیلی باحال بود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mir@
03-02-2007, 23:03
من هم کنجکاو شدم بدونم Talk to my hand [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یعنی چی لذا در اینترنت سرچ نمودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

معانیش اینه:
خفه شو!
با یکی دیگه حرف بزن
من حوصله گوش دادن به حرفات رو ندارم
حالا که خفه نمیشی بیا با دستم حرف بزن چون گوش نداره
سرم شلوغه برو پی کارت

ولی ایجور که برادر ساویس نوشتند انگار معنیش یه فحش چارواداری ناموسی سنگینه که بعید به نظر می رسه.

Talk to the hand (or tell it to the hand) is an English language slang phrase associated with the 1990s. It originated in African American Vernacular English as a contemptuous and urbanized way of saying that no one is listening, and is often elongated to a phrase such as "Talk to the hand, because the ear's not listening" or "Talk to the hand, (be)cause the face don't understand". "Talk to the hand" is often considered to be a sarcastic, or obnoxious phrase, and is commonly associated with urban black youths, especially black women, as well as teenage valley girls who adopted it, and guests on daytime talk shows such as Jenny Jones, Jerry Springer and Ricki Lake during confrontational segments. The phrase was popularized by actor and comedian Martin Lawrence in his 1992 sitcom Martin. "Talk to the hand" was later mimicked by actress Fran Drescher in 1997's The Beautician and the Beast.

منبع
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یا حق

mehdi_vsgh
04-02-2007, 09:17
جدا معنیش این میشه این اسمایله؟؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منو بگو همیشه برای خداحافظی از این اسمایل استفاده میکردم! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

L O V A B
04-02-2007, 14:04
آقا باورکنید این سوتی رو من ندادم .....
القصه.....یکی از این رفقای ما(که به اصطلاح کلی هم ادعای وفیس وافاده ی تحصیلاتو کلاسو این جور چیز ا !![/
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][/img] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفیق ما:خب پس بای بای کدومه؟
من:اینه ایششک!!!(با لحجه ی ترکی!!!) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونی که تو میفرستی معنیش..............[B].چیزه!!!!
اصلا خودتون بگردین معنی talk to my handرو تو زبون عامیانه(محاوره)انگلیسی پیدا کنین.....

منم نمی دونستم :blink: :blink: :blink:

ehsan30
04-02-2007, 20:47
سلام
یک صوتی دادم که اورجینال صوتی بود ؟؟!!:blink:
توی قهوه خونه با دوستان نشسته بودیم که یکی از بچه ها داشت داستان تصادف
خودش و داغون کردن 206 داییش را تعریف می کرد که این جوری بود:
اره من داشتم خیابون را خلاف می رفتم که یک موتوری از یک کوچه فرعی امد
توی خیابون منم سرعتم زیاد بود نتونستم کنترل کنم و بعد از برخورد با جدول های
وسط خیابون ماشین پرت شد اون ور خیابون دوست ما هم امده پایین و دیده که بعله
2 تا چرخ جلو :laughing: پکیده. در همین حین یکی از بچه ها رسید و به من گفت
فلانی جریان چیه منم امدم خلاصه کنم گفتم هیچی ح... زده 4 تا چرخ جلو 206
داییش را پکونده:blink: :sad: :puke: :blush: اگه بچه ها خودشون را کنترل نمی کردند
اون جا حسابی جلویه همه ضایع می شدم.:sad: :blush:
بای

L O V A B
05-02-2007, 14:07
سلام
یک صوتی دادم که اورجینال صوتی بود ؟؟!!:blink:
بای

صوتی نه ســــــــــو تـــــــــــــی

D@MUN
05-02-2007, 21:31
اینم واسه خودش یه صوتی بود

ehsan30
06-02-2007, 11:03
صوتی نه ســــــــــو تـــــــــــــی

سلام
شرمنده این هم یک سوتی بود؟! آخه من فکر می کردم سوتی را با ص می نویسند؟؟
بای

L O V A B
06-02-2007, 13:57
اینم واسه خودش یه صوتی بود

آره تو هم الان سوتی دادی سوتی رو دوباره با ص نوشتی IQ:blink:

my friend
11-02-2007, 21:50
یوهوووووووووووووووووووووو وووووووووو

بعد از حدود یه ماه و نیم کامپیوترم را رو به راه کردم.

حالا که اومدم اینجا میبینم یکی از دوست داشتنی ترین تاپیک ها دوباره پیداش شده!!!

راستش چند تا سوتی تر و تمیز دارم ، فردا مینویسم. الان دارم از سر درد میمیرم و باید برم بخوابم.
پس تا فردا.....

یوووهوووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووو

javadbka
12-02-2007, 01:37
بابا .امروز من مردمو زنده شدم ... سووتس نیست که اخر بدبختیه
حالا سووتی ما
عززان من امروز داشتم با یکی از عزیزترین دوستانم صحبت (چت ) میکردم. که مادر گراممون . زنگیدند که پسر جان فل فور بدوبور سر زمین (شالیزار ) که ببین زمین به چیزی نیاز نداشته باشه ... اینجا کسی نیست به من بگه پسر مگه تو مرض داری ..تو که تا حالا تو زمین کار نکردی مگه مجبوری؟>(اقا ما خودمون تا حالا زمین داشتیم روش کار نمی کردیم . عموها کار میکردند و ما نصف محصولو میگرفتیم ... تما بعد از اینکه پدر بزرگم فوت کردند . زمین ما هم به ارث خودمون رسید بد بختیاش شد مال ما ...
خولاصه . ما این چت هرو بی خیال شدیم .و دوییدم که بریم سر زمین . همین اول راه . کله یمبارک شترق خورد به میلهی اونینگ )Awning) همون پرده ایی که جلوی مغازه می زارن افتاب نزنه تو مخ ادمیزاد... خورد به این مغزم تکون خورد ... (قدم 185 هستش )
بعدش یه دست رو کله یمبارک دیگری بدو بد و رفتم ماشین بیگرم برم در یک دهات . اقا حالا ماشین کی بیاد ک ینیاد . حالا خوبه همیشه پر بودنا . اما حالا مگس پر نمیزد.. منم الاف توی افتاب ... شدم سیاه برزنگی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد از 1 ساعت تخت زیر افتاب موندن هی ماشینا اومدن و واینستادن ..منخواستم برم خونه که ... دیدم یه راننده میگه داداش کجا می ری ؟ منم گفتم فلان دهات ... گفت بیا بالا .منم سوار شدم ...
ساعت 1:30 شدو من هنوز ناهار نخورده بودم. تازشم صبحانه هم نخورده بودم ... شد قوز بالا قوز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اقا من رسیدم به اول روستا حالا یه 2 کیلومتر پیاده روی داشت ..من بدبختم بدو بدو رفتم تا مثلا به زمین برسم ... اخرشم رسیدم. افتاب مستقیما تو مغزم می خورد ... منم عین مجنونا تلو تلو خوران پیش می رفتم تا رسیدم به زمینمون . زمین ما دوقسمته و برای رفتن از قسمتی به قسمت دیگه باید از رووی مرز رد بشیم . مرز برامدگی هایی هست که در امتداد زمین کشاورزی کشیده میشه تا زمین ها از هم تفکیک بشن ... که معمولا از گل استفاده میشه برای ساختن مرز و پهناش هم شاید 30 سانتی متر در بهترین شکل و 20 سانت و کمتر در بدترین شکل هستند .
اقا ما هم شیک و پیک کرده . با همون لباسم گفتم که من که نمی خوام برم تو زین یه نیگاه می کنم اگه ابش خوبه خوب میرم خونه .. رفتم روی مرز .. اولاش خوب بود . گلش سفت و کلفت بود . بعد که همینجور شروع کردم به جلو رفتن . دیدم انگار دارم نشست می کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دارم می رم تو گل [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد اومدم بودوم که برسم به اونور زمین .. نگو که هر چی من جلوتر می رفتم . گل مرز تازه تر و نازک تره ... اقا منم دیگه شده بودم رقاص بس که اینورو انورز شدم تا نیوفتم تو زمین هایی که دور منو گرفتن و تا زانو پر از گل و اب هستن (نشا شده بودند) . اقا رسیدم به جایی که مرز کاملا نرم بوود .. زرت دیدم دارم میرم تو گل . امدم پامود ر ارم . وااااااااااای نگو تعادلمو از دست دادمو پای راستم با کفش نایک عزیزم که تازه خریده بودمش رفت تو گل ...گفتم خدا رو شکر [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به خیر گذشت ..گلش سفته . همینچوری می رم از تو زمین تا اونور دیگه 5 متر بیشتر نبود ... اقا چشتون روز بد نبینه . تا اون پامو بلند کردم (چپ رو) گذاشتم تو زمیت .....یه صدای فرتی اومدو پام تا زانو رفت تو گل ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] کپ زدم . شلوارم با کفشام همه زرتی شدن پر گل ... از اونور در حالی که من بدبخت در حال تلاش برای بقا و نجات یافتن از این وضع بودم (هرچی این پامو بلند می کردم زرت اونیکی بیشتر می رفت تو گل [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] . .. چند تا کشاورز (جوون ) با خودشون می گفتن . این شاسگولو . بچه مایه دار نیگاه با چه شلوار و لباسی اومده تو زمین .. لباس کارش از لباس مهمونی ما بهتره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منم در اون حال دیوانه شده بودم. ... حالا شتلپ شتلووپ . کفشم پر اب و گل و شلوار من تا زانو گلی ... من با این وضع 2 کیلوترو رفتم تا رسیدم به سر روستا و بعدش سوار ماشین شدمو با همون وضع اومدم . ... اقا پیاده شدن همانا . ملت ما رو میخ کردن همانا . امکان نداشت یم یرد نشه این شلوار مارو نبینهو یه نیشخند نزنه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به هر بدبختی بببود
ما به خانه رسیدیم ... حالا ..منم دیگه کف کرده بودم ..مردم از تشنگی .یکسره رفتم سراغ یخچال ..تا یه چیزیبخورم ... دیدم تو یه کاسه یه مایع نسبتا غللیظ بگی نگی زرد رنگ هست . منم فکر کردم این اب همووون کمپوتیه دیشب نخوردمو گذاشته بودم کنار ..فکر کردم مادرم ریخته تو کاسه خراب نشه اومدم نوش جان کنم .... منم همشو سرکشیدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فکر میکنید چیو خوذدم . ..روغننننننننننننننننننننن ننن مایع [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .حالم حسابی بهم خورد ... نمی دونستم چجوری باید این لامصب چربیشو از بین ببرم . خلاصه بعد از 2 ساعت تمام جنگ و راهنمایی ها یپزشکی مادر عزیزم و خوردن مغز مگس و جگر سوسک مریخیو گورخر فضاییو ... اینا . تا حدی .حالمان خوبید و چربیش رفت .. حالا من دیگه داشتم میمیردم از گشنگی ساعت شده بود 5 ... مادرم استانبولی پولا درست کرده بود ... منم شروع کردم مثل قحطی زده های اتیوپی خوردن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] . تا اینکه دیدم یه چی از گلووم پایین نمیره .گفتم لامصب عجب ته دیگ سفتیه وو هی زور می زنم نمی ره لامصب نه بیرون میومد نه می رفت تو ... من هم اخرین زورمو زدم ... رفت . اخییییییییییییش . بعدش مادر م گفت حسین جان مواظب استخونا باش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ..گوشتا استخونم دارن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گفتم استخووووووووووون ؟!!! من استخون ندیدم که . گیر اووردی مارو ؟ گفتم منظورت ته دیگاست که سفت هستن ؟ مادرم چشاش شد این هوا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گفت ته دیگ چیه . برنج امروز اصلا ته دیگ نداشت که .... تا اینو گفت هوری دلم ریخت ..من استخونا رو همه رو قووورت داده بودم ... خدا به دادم برسه ... به چه بدبختب قورت دادم . خدا کنه موقع خروج این بدبختیو نداشتهباشم وو معده ی عزیز ترتیبشو بده ...
من موندم با بد بیاری های امروزم ؟///// چه کنم که دیگه اخربد بیاری بود امروز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حالا اگه این سووتی نبود ..چون من گفتم اینجا . پی شد سووتی ...
حالم گرفته شده می باشه

با سلام به master عزيز،خسته نباشي داداش.
1.بابا تو چه حالي داري اينهمه تايپ كردي. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
2.من كه 20 سال پيرتر شدم تاتونستم تا آخر بخونمش. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
3.دمت گرم خيلي باحالي. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

javadbka
12-02-2007, 01:54
اين همين امشب اتفاق افتاد
همين چند ساعت پيش چندتا از دوستاي بابام با خانواده اومده بودن مهموني كه اصلا رفت و آمد نداريم (نگو عجب شيطونايي هستن!!!!)............يكيشون كه دو تا دختر بزرگم داشت تازه گوشي دي600 خريده بود ...........منم روم نميشد ازش گوشيشو بگيرم ولي آخر سر گوشيشو گرفتم...........حالا وسط جمع بوديم و همه دوستاي غريبه بابام با زن و بچه ها ساكت ساكت نشسته بودند........هيچ كس حرف نميزد و همه حوصله شون سر رفته بود..........منم كه گوشي دستم بود فضوليم گرفت و رفتم تو قسمت آهنگها ببينم آهنگ چي داره!!!............يه چيزو همينجوري باز كردم ببينم چيه كه يهو باصدا خيلي بلند شروع كرد خوندن : ((آب حموم داغه بيا ليف بزنيم ×××خانومه چاقه و..... درست يادم نمياد شعرش چون شكه شدم ..........بعد هل كرده بودم قطع نكردم همينجوري داشت ميخوند.....بعد يارو قرمز شد هل كرد اومد ازم گرفت گفت چرا اونجا رفتي؟؟!!!!........خانوما كه اخم كرده بودن ولي يكي از بچه هاشون داشت قهقه ميخنديد كه خودمم خندم گرفت .........ولي جدا از اينا مجلس خيلي جدي و غريبه بود كه خودم خيلي خجالت كشيدم ولي اون يارو كه ديگه بايد ميرفت ميمرد چون جلو زن و بچشم بد ضايع شد دختراش هم شاكي شدن گفتن بابا اين چيزا چيه تو گوشيت؟؟!!!..........خلاصه همه چي تموم شد ولي فكر كنم يارو تا آخر عمر ديگه گوشيشو دست كسي نده!!!!!

ايول من كه تركيدم از خنده. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shady_er
12-02-2007, 15:07
بر میگرده به ده نه سال پیش یه نفر از بستگان که کلاس سوم دبستان بود توی امتحان علوم در جواب این سوال که پرسیده بودن "" پشه ی آنوفل که باعث بیماری مالاریا میشه چه جوری نیش میزنه؟"" نوشته بود:
به صورت شمال شرقی!!!!!
جواب این بوده :
به صورت مایل!!!!:happy:

shady_er
12-02-2007, 15:08
2 بار پست شد

sina818
12-02-2007, 17:41
دیشب با یکی از دوستان رفته بودیم بیرون و چرت و پرت می گفتیم می خندیدیم بعد این رفیق ما یه جوک تریف کرد که من کلی حال کردم و قه قه می خندیدم که یه دفه دیدم همه ماشینا دارن از سمت مقابل می آن آقا نگو من حواسم رفته بود به جوکی که دوستم گفته بود و یه جا که باید می پیچیدم و می رفتم توی اون یکی لاین نپیچیدم و خلاصه بعد از چندی گاز دادن بالاخره یه خیابون پیدا شد که بپیچم توش ولی فکر کنم کلی فحش خوردم
امشب هم می خوایم بریم اگه سوتی دادم می آم می گم

javadbka
13-02-2007, 12:11
سلام:يه صوتي داغ داغ
امروز داشتم تاپيك صندلي داغ رو ميخوندم(با حضور asalbanoo) كه به اين نكته پي بردم............:

نوشته شده توسط saeid_ronaldo مشاهده تاپيک
ببخشيد من كه چيزي از خاطرتون نفهميدم. اگه ميشه يه خاطره بدون سانسور تعريف كنيد
asalbanoo:بر روی دو جفت چشمانم

asalbanoo جان قصد جسارت نداشتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ;اگه به اين واسطه ناراحت شدي بنده در همين مكان از شما عذر ميخوام [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (چون قصد بدي نداشتم فقط......... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

hamid_xp
13-02-2007, 20:40
آقا من دیروز یه سوتی دادم .
برای پیشنهاد یه طرح سه نفری ( با دو تا از دوستام ) با هماهنگی قبلی رفتیم یه شرکتی . تا این دفعه پیشنهادمون رو مکتوب ارائه کنیم .
قبول این طرح برای ما خیلی حیاتی بود . جوری که فقط یه روز نشستیم هر چی ایده به کلمون میرسید رو کاغذ آوردیم تا روزی که دیروز باشه طرح و مکتوب ارائه کنیم .
حالا بگذرد که 17 صفخه آماده شد و من تا نصف شب داشتم تایپش میکردم.
به هر حال ما طرح و ارائه دادیم . سه نفری رو مخ دو نفر مقابل حرکت میکردیم . موضوع مربوط بود به خدماتی که باید به اعضاشون میدادیم چیزی بالغ بر چهل هزار نفر .
ما هر چی میگفتیم اونا تو سر مال میزدند. البته بعضی وقتها منطقی جواب میدادند . کار به جایی رسید که میشه گفت 1-1 شدیم . تو این موقع یه چیزی نیاز بود تا ما برنده این میدان باشیم.
کاملا مشخص بود که هر سه نفر تو صحبتها مون میخواستیم یه امتیازی بدیم تا برنده بشیم.
ولی هر سه نفر چون فرصت فکر کردن نداشتیم میشه گفت شرو ور میگفتیم .
تو این لحظه ها بود که یهو یه مسیج به من رسید. وقتی باز کردم دیدم یه مسیج تبلیغاتی بانکیه.
یه هو یه فکر مثل برق تو ذهنم جرقه زد.
بدون اینکه فکر کنم ( از فرط خوشحالی ) گفتم که من خدمات جدید ارائه میکنم . اونم این که از هر عضوی برای تمام اعضا اس ام اس تبریک عید نوروز رو هم اضافه میکنیم .
در ابتدای امر ایده بسیار عالی و خوبی به نظر میاد . تو چهره های همه اینو میدیدم که بسیار مشتاق شدند. دوستام که کلی حال کردن از این ایده . اون دو نفر هم مساله رو به شدت جدی گرفتند. منم که اینا رو دیدم یه روحیه مضاعف تو وجودم دمیده شد پیش خودم گفتم عجب ایده نابی . بالاخره با اعتماد به نفس کامل این خدمت رو توضیح دادم.
راستش شده تا حالا که به یه موضوعی اعتقاد کامل داشته باشید بعد با یه نفر مخالف اون مناظره کنید بعد تنافق براتون پیش بیاد . بعد حرفتون رو پس بگیرید؟
دقیقا من به یه همچین چیزی رسیدم در حالی که خودم در آخر کار خودم رو نقص کردم . حالا میگید چطوری ؟ پس بخونید:
همین طور که داشتم از طرحم دفاع میکردم و یه حساب و کتابی هم توش میکردم به این نتیجه رسیدم که اگر هر عضو به چهل هزار عضو دیگه اس ام اس بزنه و او نا هم هر کدومشون به هم دیگه پیام بزنند به تعداد !40000( جهل هزار فاکتوریل ) پیام باید رد و بدل بشه . اینجا بود که به تناقض رسیدم هر چی بیشتر ماست مالی میکردم بیشتر فرو میرفتم .
این جا بود که توپ به زمین اونا رسید . هر چی متلک بلد بودند بار ما کردند. اینا متلکاشونه :
آقای ..... فرض کنید من عضوی هستم که یکی کتر از 40000 تا 40000 هزارتا مسیج باید بگیرم
اون وقت تو شبانه روز تا صد سال زرت و زرت باید مسیج بگیرم گوشیمم خاموش کنم بعد که روشن کنم بازم زرت و زرت مسیج میاد که ( با تمسخر ) .
نفر دیگه : آقای ....... فرض بکنیم این عملی باشه اما اگه ما این کارو بکنیم که گند مخابرات در میاد کاربرا میان از مخابرات شکایت می کنند. حقم دارن. به قول فلانی راست میگه ( با تمسخر و خنده ) .
البته سریع دوستان مطلبو جمع و جور کردن ولی من انگار یه آب سرد روم ریخته باشم. خداخدا میکردم که هر چه زودتر جلسه تموم بشه .
آب شدم رفتم تو زمین شاید برای شما عادی باشه به قول دوستم گند زدم به طرح ......

javadbka
14-02-2007, 01:17
چندروز پيش عموم بادخترش اومده بودن خونه ماقرار بود كه با پدر ومادر من برن خريد.منم تواتاقم داشتم درس ميخوندم كه صداي خداحافظيشون اومد.يكم بعد منم گفتم برم يه دوش بگيرم خلاصه بار وبنديلو جمع كردم رفتم كار كه تموم شد ديدم اي بابا حوله نياوردم.باخودم گفتم كسي خونه كه نيست ميرم از توكمدم ورش ميدارم.منم ل خ ت :blush: اومدم بيرون رفتم تواتاقم يه دفعه يه صداي جيغ بنفشي تنمو لرزوند :blink: .اين ور اون ورو نگاه كردم ديدم اه دختر عموم تو اتاقم داره كتاب ميخونه:wac:منم خيلي حول شدم مثل مستربين چند بار اين ور اون ور دويدم آخرشم به جاي اينكه برگردم توحموم رفتم تودستشويي :santa:

منم يه بار رفته بودم حمام قرار بود بعدش هم با يكي از دوستام بريم بيرون (اون موقع هيچ كس خونمون نبود)ميخواستم از حمام در بيام هنوز لباسامو تنم نكرده بودم كه ييهو كنجكاو شدم ببينم ساعت چنده،هيچي،سرمو از حمام بيرون آوردم ديدم نميتونم ساعت رو ببينم اومدم جلوتر-جلوتر-جلوتر تا يهو ديدم وسط اتاقم.ييهو ديدم داداشم تو اتاقه.
داداشم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه با هر زحمتي بود دويدم توي حمام.

javadbka
14-02-2007, 13:19
منم با خوندن سوتي دوستان كم كم داره يه چيزايي يادم مياد:

سال سوم هنرستاان بوديم(يادش به خير)من درس هاي تخصصيم خيلي خوب بود.يه روز معلممون كه خيلي جوون بود و وقتي يه تيكه بارش ميكرديم 10000000000 تا جواب ميداد،يه آزمايش داد تا آزمايش كنيم.(يادم رفت بگم رشته من الكترونيكه)اين آزمايش رو داد و ما مشغول شديم.منم تو همون 30 دقيقه اول آزمايشم رو انجام دادم و نتيجه گرفتم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .چند دقيقه نشستيم.ديدم حوصلم سر رفت.از مسؤل آزمايشگاه چند تا خازن گرفتم و به صورت معكوس به برق وصل كردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (خازن در حالت معكوس اگه تو مدار قرار بگيره منفجر ميشه).2-3 تا خازن كه تركوندم،معلممون فهميد كار منه.اومد كنار ميز ما گفت : آقاي_________شما آزمايشتونو اجام داديد كه الان داريد خازن ميتركونيد؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گفتم بله آقا خودتون يه نگاه به مدار بندازين.داره مثل ساعت كار ميكنه.يه نگاهي كرد ديد نميتونه مچ منو بگيره گفت : پس گزارش كارت كو؟گفتم آقا اين كه كاري نداره،سه سوته واست مينويسم. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفت سوت نزن عزيزم لبات غنچه ميشه.بچه ها كه تا اون موقع حواسشون به كار خودشون بود،يهو منفجر شد همه گفتن اوووووووووووووووووووووووو وووووووووووووووووو
منم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تا آخر كلاس عين يه بچه خوب يجا نشستم صدام در نيومد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


__________________________________________________ ___________________________________
ضمنا از همه دوستان به خاطر سوتي هاي جالب و قشنگشون ممنونم(مخصوصا wokman-sooooot-manhunter-و بقيه دوستاني كه الان اسمشون يادم نيست)
سووووت جون كجايي؟بيا بازم يه حالي بده به اين تاپيك. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

L O V A B
14-02-2007, 13:52
آقا من دیروز یه سوتی دادم .
برای پیشنهاد یه طرح سه نفری ( با دو تا از دوستام ) با هماهنگی قبلی رفتیم یه شرکتی . تا این دفعه پیشنهادمون رو مکتوب ارائه کنیم .
قبول این طرح برای ما خیلی حیاتی بود . جوری که فقط یه روز نشستیم هر چی ایده به کلمون میرسید رو کاغذ آوردیم تا روزی که دیروز باشه طرح و مکتوب ارائه کنیم .
حالا بگذرد که 17 صفخه آماده شد و من تا نصف شب داشتم تایپش میکردم.
به هر حال ما طرح و ارائه دادیم . سه نفری رو مخ دو نفر مقابل حرکت میکردیم . موضوع مربوط بود به خدماتی که باید به اعضاشون میدادیم چیزی بالغ بر چهل هزار نفر .
ما هر چی میگفتیم اونا تو سر مال میزدند. البته بعضی وقتها منطقی جواب میدادند . کار به جایی رسید که میشه گفت 1-1 شدیم . تو این موقع یه چیزی نیاز بود تا ما برنده این میدان باشیم.
کاملا مشخص بود که هر سه نفر تو صحبتها مون میخواستیم یه امتیازی بدیم تا برنده بشیم.
ولی هر سه نفر چون فرصت فکر کردن نداشتیم میشه گفت شرو ور میگفتیم .
تو این لحظه ها بود که یهو یه مسیج به من رسید. وقتی باز کردم دیدم یه مسیج تبلیغاتی بانکیه.
یه هو یه فکر مثل برق تو ذهنم جرقه زد.
بدون اینکه فکر کنم ( از فرط خوشحالی ) گفتم که من خدمات جدید ارائه میکنم . اونم این که از هر عضوی برای تمام اعضا اس ام اس تبریک عید نوروز رو هم اضافه میکنیم .
در ابتدای امر ایده بسیار عالی و خوبی به نظر میاد . تو چهره های همه اینو میدیدم که بسیار مشتاق شدند. دوستام که کلی حال کردن از این ایده . اون دو نفر هم مساله رو به شدت جدی گرفتند. منم که اینا رو دیدم یه روحیه مضاعف تو وجودم دمیده شد پیش خودم گفتم عجب ایده نابی . بالاخره با اعتماد به نفس کامل این خدمت رو توضیح دادم.
راستش شده تا حالا که به یه موضوعی اعتقاد کامل داشته باشید بعد با یه نفر مخالف اون مناظره کنید بعد تنافق براتون پیش بیاد . بعد حرفتون رو پس بگیرید؟
دقیقا من به یه همچین چیزی رسیدم در حالی که خودم در آخر کار خودم رو نقص کردم . حالا میگید چطوری ؟ پس بخونید:
همین طور که داشتم از طرحم دفاع میکردم و یه حساب و کتابی هم توش میکردم به این نتیجه رسیدم که اگر هر عضو به چهل هزار عضو دیگه اس ام اس بزنه و او نا هم هر کدومشون به هم دیگه پیام بزنند به تعداد !40000( جهل هزار فاکتوریل ) پیام باید رد و بدل بشه . اینجا بود که به تناقض رسیدم هر چی بیشتر ماست مالی میکردم بیشتر فرو میرفتم .
این جا بود که توپ به زمین اونا رسید . هر چی متلک بلد بودند بار ما کردند. اینا متلکاشونه :
آقای ..... فرض کنید من عضوی هستم که یکی کتر از 40000 تا 40000 هزارتا مسیج باید بگیرم
اون وقت تو شبانه روز تا صد سال زرت و زرت باید مسیج بگیرم گوشیمم خاموش کنم بعد که روشن کنم بازم زرت و زرت مسیج میاد که ( با تمسخر ) .
نفر دیگه : آقای ....... فرض بکنیم این عملی باشه اما اگه ما این کارو بکنیم که گند مخابرات در میاد کاربرا میان از مخابرات شکایت می کنند. حقم دارن. به قول فلانی راست میگه ( با تمسخر و خنده ) .
البته سریع دوستان مطلبو جمع و جور کردن ولی من انگار یه آب سرد روم ریخته باشم. خداخدا میکردم که هر چه زودتر جلسه تموم بشه .
آب شدم رفتم تو زمین شاید برای شما عادی باشه به قول دوستم گند زدم به طرح ......

این سوتی بود ؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

L O V A B
14-02-2007, 14:19
منم يه بار رفته بودم حمام قرار بود بعدش هم با يكي از دوستام بريم بيرون (اون موقع هيچ كس خونمون نبود)ميخواستم از حمام در بيام هنوز لباسامو تنم نكرده بودم كه ييهو كنجكاو شدم ببينم ساعت چنده،هيچي،سرمو از حمام بيرون آوردم ديدم نميتونم ساعت رو ببينم اومدم جلوتر-جلوتر-جلوتر تا يهو ديدم وسط اتاقم.ييهو ديدم داداشم تو اتاقه.
داداشم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه با هر زحمتي بود دويدم توي حمام.

:laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :laughing:

hamid_xp
14-02-2007, 14:20
این سوتی بود ؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نبود؟:sad:

L O V A B
14-02-2007, 14:45
نبود؟:sad:

بود :D شوخی کردم

my friend
14-02-2007, 19:15
من امروز دو تا سوتی دادم.

اولیش دقیقا یک ساعت پیش اتفاق افتاد. سر کلاس شیمی.
معلم داشت درس میداد و این فرمول های چرت شیمی رو میگفت که بقل دستیم یه جک ردیف و البته قدیمی گفت. من هم که حال درس گوش کردن نداشتم ، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و قش قش زدم زیر خنده که دیدم نصف بچه های کلاس و معلم داشتن نگاهم میکردن....

بعدیش هم در راه اومدن به خونه بود ( 45 دقیقه پیش ) . داشتم با رفیقم که یکی دو متر جلوتر از من راه میرفت حرف میزدم که یوهو! رفتم تو تابلوی راهنمایی و رانندگی! شانس اوردم که بهم نگاه نمیکرد و متوجه نشد!

اگه بیمزه بود ببخشید. بازم دارم براتون!

javadbka
14-02-2007, 21:17
اينم يه صوتي بدون شرح از دانشگاه آزاد ساري [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :

البته تصويرش رو دوست عزيزمون،Geeksboyزحمتشو كشيده

تصوير ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

halizadeh
15-02-2007, 08:33
من يه بار موقعي كه كلوپها تازه فيلم "من ترانه دختر 15ساله هستم" رو آورده بودن رفتم يه مغازه... بعد گفتم من سي ديه ترانه مي خوام مغازه داره يه خورده تعجب كرد، دوباره عادي گفتم خب من ترانه مي خوام ، باز متعجب تر شد ، بعد من گفتم داريد خودم ديدم ، مغازه داره متعجبتر شد و اصلا زبونش بند اومد ، يه دفعه به ذهنم رسيد اين فكر كرده من سي ديه ترانه مي خوام بخاطر همينم گفتم من سي ديه" ترانه دختري" بازم نفهميد گفتم "من ترانه دختري 15ساله هستم". يه دفعه به خودش اومدو....سي دي رو داد.


يه بار ترم 2 سركلاسه مباني مهندسي بودم سرصبح گيج خواب و همونطوري هم گوش مي دادم استادمون داشت در مورد طراحي يه سايت فروشگاهي توضيح ميداد.آخراي توضيحاتشم گفت كه خريدار پول به حساب مي ريزه و اگه مثلا تا 3روزه ديگه نره فروشگاه كالايي كه خريده رو بگيره ديگه جنس رو بهش نمي دن... من يه دفعه تو ذهنم نقش بست وتوي شلوغي كلاس پرسيدم پس پولش چي ميشه؟؟!!
استادمم صداشو بلند و صاف كرد كمرشم راست كرده و بايه حالتي كه چقدر سؤاله مهمي پرسيدم سؤالمو واسه بچه ها تكرار كرد بعد كمرشو شل كرد و با يه لحن مسخره گفت اين سؤال مثله اين مي مونه كه بيان بگن"آقا يكي مياد از فروشگاه ما خريد مي كنه بعد مي ره خونه از بالا نردبون ميفته ، ميان مي پرسن آقا تكليف ما چيه!!!!"

درهمين حال سيل خنده بلندشد(خيلي ضايع شدم).

halizadeh
15-02-2007, 08:34
ترم Intro2 بودم كه معلم زبانم لفظش اين بود كه هروقت يه چيزه خاصي مي شنيد مي گفت"آها" اينو يه جوري مي گفت .
يه بار من اصلا وقت نكرده بودم كه كتاب داستان رو بخونم بعد يه دختره داشت خلاصه داستان رو مي گفت بعد بچه هاي ديگه هم ازش در مورد داستان سؤال مي كردند.منم مي دونستم كه الآنا منو مي گه داشتم تندي يه سؤال طرح مي كردم كه البته يه خورده طولاني شده بودو درست درهمون لحظه اي كه تموم شد معلممون گفت "آها" منم كه گيج بودم فكر كردم ميگه "هما" (اسممه) و همونجوريهم كه سرم روي سؤالم بود با صداي بلند سؤالم رو گفتم بعد سرمو كه بالا آوردم ديدم همه دارند مات و مبهوت نگام مي كنند بعد يه دفعه همه زدن زيرخنده.


ترم يك كه بودم يه بار استاد رياضيمون ازم پرسيد يه مثال براي نميدونم تابع و چي(يادم نيست) بزن. خودشم گفت مثله مادر و فرزند .منم گفتم "مثل مرغ و جوجه"
اينم يه سوتي از خواهرم (اولاي محرم)

خواهرم به رئيسش گفته ديگه روزه ها شروع شده بعد رئيسشم گفته مادرم ميره تو روزه ها براي دادشم دنباله زن مي گرده.
بعد خواهرم حواسش نبوده دنباله زن مي گرده رو نشنيده گفته خونه ي مامان بزرگ منم روزهس.

Mehran NZ
15-02-2007, 08:47
یه بار نمی دونم چطور شده بود که با دوستان همینجوری بحث کشیده بود به شیعه و سنی اونوقت یکی از دوستام که اصلا تو باغ نیست گفت حالا بالاخره ما شیعه ایم یا سنی؟؟!!!!

Mehran NZ
15-02-2007, 09:02
خلاصه بعد از کلی درس خوندن دانشگاه پیام نور رامسر قبول شدم (خدا رو شکر که لااقل مهندسی کامپیوتر هستش) خلاصه قرار شد با خواهرم بریم ثبت نام سوار مینی بوس که شدیم بعد از یه مدت که رسیدیم به رامسر ما که راه و بلد نبودیم به خودم گفتم به این راننده بگم که داریم کجا میریم از اون ته بلند گفتم اقا ما می خوایم بریم پیام نور مثل اینکه باید می گفتم دانشگاه پیام نور تازه جلوتر می رفتم نه اینکه از اون ته داد بزنم خلاصه همه با یه حالت مضحکی بهم نگاه کردن و پیاده هم که نمی تونستیم بشیم خلاصه سوختیم و ساختیم و به روی خودمون نیاوردیم
تازه بعد از اینکه رسیدیم ضد حال بزرگتری نسیبم شد گفتند جا نداریم برو نیمه دوم بیا و مجبور شدم چند ماه علاف بشم

Mehran NZ
15-02-2007, 09:03
halizadeh جان اصلا فکرش رو نمی کردم شما دختر باشی هنوزم باورم نمی شه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

m2stech
15-02-2007, 11:55
1 سوتی کوتاه از یکی از دوستام : " وقتی داری از در ورود میشی ..."

my friend
15-02-2007, 19:27
خواهرم به رئيسش گفته ديگه روزه ها شروع شده بعد رئيسشم گفته مادرم ميره تو روزه ها براي دادشم دنباله زن مي گرده.
بعد خواهرم حواسش نبوده دنباله زن مي گرده رو نشنيده گفته خونه ي مامان بزرگ منم روزهس.
آخه روضه رو اینجوری مینویسن؟ بیشتر از 5 دقسقه داشتم فکر میکردم که روزه چه ربطی به رئیس و مامان بزرگ داره!

javadbka
16-02-2007, 01:41
آخه روضه رو اینجوری مینویسن؟ بیشتر از 5 دقسقه داشتم فکر میکردم که روزه چه ربطی به رئیس و مامان بزرگ داره!


عيب كسان منگر و احسان خويش.....................كه ايزد در بيابانت دهد باز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


عاقبت آدم سوتي گير : خودشم بالاخره سوتي ميده.(خدا به داد خودم برسه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

my friend
16-02-2007, 11:44
اون اشتباه تایپی بود!
چون تند تند تایپ میکنم این اشکال بوجود میاد.
جای کلید های ی و س رو تو صفحه کلید ببین!