PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مقایسه ی زبان های ایران



t.s.m.t
16-02-2009, 00:25
لطفاً تا قوانین این تاپیک نوشته نشده است از بحث در این تاپیک خودداری نمائید.

t.s.m.t
16-02-2009, 12:56
بسم الله الرّحمن الّرحیم

- در این تاپیک در مورد تمامی زبانها و گویش ها و لهجه های ایران بحث خواهد شد.
- هدف به رخ کشیدن محاسن،و انگشت نما کردن معایب ِ زبان،گویش و یا لهجه ای خاص نیست.
- هر زبان ،گویش و لهجه محاسن و معایبی دارد.منتها روند مقایسه باید به طور صحیح انجام شود.
- در علم منطق قبل از مقایسه ی دو چیز ابتدا از هم جنس بودن آن دو چیز مطمئن می شوند.چون هدف ما در اینجا تحمیل عقاید شخصی خودمان نیست و ادعاهایمان را با اسناد و مدارک معتبر به روش منطقی ثابت و یا رد خواهیم کرد، پس لطفاً یک زبان را با یک لهجه و یا گویش مقایسه نکنید.هر زبانی را با زبان دیگر،هر گویش را با گویشی دیگر و هر لهجه را با لهجه ای دیگر مقایسه کنید.در غیر این صورت کل روند اثبات تان فاقد ارزش منطقی ست و در حکم باطل است.
- چون در ایران مردم ایران به زبان ها و گویش ها و لهجه های متفاوت تکلم میکنند و از طرفی کاربران این فروم از سرتاسر کشور است پس لازم می طلبد که در هر زبان،گویش و لهجه ، متخصصانی چند باشند. مسلماً هیچ کس به تنهایی به تمامی زبان ها،گویشها و لهجه های ایرانی مسلط نیست.پس امیدواریم کاربران هر منطقه، خود عهده دار بررسی زبان،گویش و یا لهجه ی منطقه ای خود باشند.
- بنده مسؤلیت ادعاهای کاربران را دراین تاپیک به عهده نمیگیرم.هر کس خود مسؤل صحت گفته هایش است.و ادعایی را نه رد و نه تأیید میکنیم،مگر آنکه با دلایلی کاملاً منطقی و اسناد معتبر جهانی خلاف ادعایی (از جانب کاربری و یا شخص بنده) ثابت شود.


قوانین تاپیک:
1.فقط میتوانید هم زمان دو زبان را باهم مقایسه کنید.(در مورد گویش و لهجه نیز به همین ترتیب است)مثلاً اگر قصد مقایسه ی دو زبان فارسی و عربی را دارید دیگر نمی توانید تا اتمام بحث پای زبان سوم را به پیش کشید.
2.افراد میتوانند در مورد زبان،گویش و یا لهجه ای که در مورد آن اطلاعات دارند توضیحاتی بدهند.افرادی که قصد مقایسه ی دو زبان را دارند حتماً باید به هر دو زبان مسلط باشند،در غیر این صورت خلاف قوانین تاپیک رفتار کرده اند.(در مورد گویش و لهجه ها نیز به همین ترتیب است.)
3.شما میتوانید در صورت برخورد به ادعایی که مورد قبول شما نیست اعتراض کنید،در این صورت فرصت دارید خلاف آنرا با دلائل کافی ثابت کنید.به همین دلیل لطفاً بعد از اتمام هر بحث،تا چند روز، از شروع بحث جدید خودداری نمائید.(از تاریخ آخرین پستی که ثبت می شود)
4.اگر چه در بحث ها شرکت نکنید ولی می توانید نظرتان را نسبت به بحثی اعلام کنید.واضح است که این نظر(بدون دلیل) فقط جنبه ی شخصی خواهد داشت و ارزش منطقی ندارد.
5.شما نمیتوانید بعد از نتیجه گیری کامل در مورد بحثی،بحث جدید به پیش بکشید تا اینکه از موضوع اصلی مورد بحث خارج نشویم.
6.میتوانید از سایر زبان های بین المللی فقط جهت توضیح زبان ( و یا گویش و یا لهجه های) ایرانی استفاده کنید.

*:مهمانان و کاربرانی که جهت استفاده ی بهینه ی علمی از این تاپیک دیدن میفرمایند توجه داشته باشند که پست های بدون ذکر مرجع و منبع موثق، فاقد ارزش میباشد.و نظر شخصی محسوب می شوند.

t.s.m.t
16-02-2009, 13:00
مقدمه:
قبل از شروع بحث ابتدا به چند تعریف مقدماتی می پردازیم:
به نظر شما تعریف یک زبان چیست؟
جواب:زبان وسیله ی ارتباطی گروهی مشخص است.

آنگاه باید ایماها و اشاره ها نیز زبان محسوب شوند.
پس ما تعریف خود را اصلاح می کنیم،گوئیم:
زبان وسیله ی ارتباطی گروهی معین است که از ترکیب حروفات مختص آن زبان بوجود می آید.

باز ممکن است کسی بر این تعریف ایرا بگیرد که،در آن صورت باید عبارت "کملبنمی" جزء زبان یک گروه باشد.پس نیاز به اصلاح مجدد تعریف است،گوئیم:
زبان وسیله ی ارتباطی گروهی معین است که از ترکیب حروفات مختص آن زبان عبارات با معنی بوجود می آید.

البته این تعریف نیز کماکان ایراد های منطقی نه لزوما مفهومی،دارد برای مثال ما قبل از اینکه به تعریف عبارت و یا گروه بپردازیم از آنها استفاده کردیم .

پاسخ این سؤال این گونه هست که :بعضی از عبارات را نمی توان به طور دقیق تعریف کرد برای مثال همین عبارت ِ "عبارت "و یا عبارت ِ "تعریف"،مثلاً اگر شما به کسی بگوئید تعریف فلان چیز چیست؟
و اگر فرد بگوید شما اول بگویید که تعریف چیست و منظورتان از آن چیست؟
مسلماً شما نمی توانید عبارت ِ تعریف را تعریف کنید.این گونه عبارات را به عنوان تعاریف نشده ها قبول میکنیم.ولی باید مطمئن شویم که مخاطب مفهوم آنرا به درستی درک کرده است.

این کلمات در منطق زیاد می باشند که خود گروه یا مجموعه جزء تعریف نشده ها هستند.

حال صرف نظر از این دوباره آخرین تعریف خود از زبان را تکرار می کنیم:
*: زبان یا نطق وسیله ی ارتباطی گروهی معین از انسانهاست است که از ترکیب حروفات مختص آن زبان ، عبارات با معنی بوجود می آورد.

آیا این تعریف یک تعریف دقیق از زبان است(صرف نظر از ایراد منطقی که با لفظ ِ تعاریف نشده ها حل شد)
اگر پاسخ شما منفی است یعنی به نظر شما این تعریف دقیق است آنگاه پس فرق یک گویش و یا یک لهجه با زبان چیست؟
پاسخ این سؤال این گونه هست.چندین راه برای تشخیص زبان از گویش و لهجه وجود دارد.به اختصار به چند مورد اشاره میکنیم:

1.وقتی صحبت از یک زبان می شود(نه لهجه و گویش) باید عبارات و دستور آن زبان ، مستقل از زبان های دیگر باشد.این بدین معنی نیست که هیچ کلمه ای از زبانی به زبان دیگر نرود (این واقعاً اجتناب ناپذیر است.مخصوصاً در مورد زبان هایی که متکلمان آن در مجاورت هم زندگی میکنند.)بلکه صحبت در مورد عباراتی ست که مختص آن زبان است.

2.یک گویش ،حالتی مابین یک زبان و لهجه است.در واقع به خودی خود دارای استقلال زبانی نیست،ویا اگر زمانی میبود ، تحریف شده است و یا کلماتی که در آن ساخته میشود بدون استفاده از قاعده ای خاص است و در واقع حالتی منظم ندارد.والبته اگر به این نوع ،لهجه خطاب شود باز رعایت حال انصاف نشده است.

3.لهجه،نه به خودی خود دارای قواعد مستقل است ونه دارای واژه های مستقل.بلکه متکلمان آن به دلیل شرایط آب و هوایی و نحوه ی قرار گرفتن تارهای صوتی حنجره و شکل دندانها و لبها موجب ایجاد آهنگ و تغییرات صدایی در عبارات اصلی می شوند.

مثال زیر برای تمایز لهجه با گویش و زبان نیست بلکه مثالی ست برای رئشن شدن نقش محیط که موجب ایجاد خصوصیات ظاهری و تغییر صداها در تلفظ کلمات یکسان مابین انسانها میشود.

به عنوان مثال،مردمان آفریقا را در نظر بگیرید همگی بدون استثنا دارای دندان های درشت،لبان ضخیم و تار های صوتی منحصر به فردند این گونه هست که اکثر صداهای عبارات آنها در هنگام دم، تولید میشود و نه بازدم.

حال ترکیب * با 1 را تعریف زبان
ترکیب * با 2 را تعریف گویش
ترکیب * با 3 را تعریف لهجه خوانیم.

این توضیحات برای شروع بحث ضروری به نظر می رسید چون افرادی هستند که هنوز فرق مابین این 3 را نمی دانندو قادر به تشخیص آنها از هم دیگر نیستند.

پس اگر سعی در اثبات زبان بودن * را دارید کافی است یک مثال نقض بیاورید که این * دارای واژه ی مستقل است .و میتوانید به طور مستقیم مستقل بودن آن واژه را از سایر زبان ها اثبات کنید.

توجه کنید که شبه واژها،ادات و نداها واژه محسوب نمیشوند.هرچند که در ادبیات فارسی این نوع عبارات نیز واژه محسوب میشود ولی ما بر حسب تعاریف مان اثبات خواهیم کرد پس قرارداد می کنیم که این گونه نداها،واژه نیستند.چون ممکن است یک لهجه دارای چند ندا باشد که در آنصورت باید به واسطه ی همین چند ندا آنرا زبان مستقل محسوب کنیم.هرچند که اگر قرار بر این باشد که شما تنها یک واژه ی مستقل در یک زبان بیابید ،صد ها هزار واژه ی مستقل دیگر خواهید یافت.

مشکلی که اینجاست این است که ممکن است یک واژه مشترک مابین چندین زبان باشد از کجا بدانیم که متعلق به کدام زبان است؟چه بسا با این روند بسیاری از * ها که زبان محسوب می شومند نقض شوند.وجزء گویش ها و یا لهجه ها شوند.البته ممکن نیز هست کلمه بعد از ورود به زبانی دیگر دستخوش تغییراتی شود.

من چند مثال میزنم تا اگر ابهامی در این زمینه مانده است از بین برود.

میخواهیم بدانیم واژه ی آئینه متعلق به کدام زبان از سری زبان های عربی،فارسی و یا ترکی است.

اگر این کلمه عربی هست پس باید یا به شکلهای اوزان عربی باشد و یا اسنادی باشد که نشان دهد این کلمه در عربی قدیم بوده است.واضح است که این کلمه نه به شکل اوزان عربی است و نه در اسناد قدیمی اثری از آن بوده است.معتبرترین سند تحریف نشده برای ما قرآن مجید است که قدمتی نزدیک 1400 سال دارد از طرفی هنگامی که قرآن کلام الله نازل شد چندین صد سال مردمان عرب به همان زبان سخن میگفتند.پس حتی می توان بر آن قدمت بالا ی 2000 سال را دارد.

این کلمه فارسی نیز نیست به این علت که:
درست است که فارسی همانند عربی بر پایه ی اوزان نیست. و به این راحتی ها نمی توان در مورد واژه ی آئینه در مورد آن سخن گفت ولی اگر قرار بر این بود که این کلمه فارسی باشد باید کلمات همشکل آن(همدسته ی آن) در زبان به وفور دیده میشد که چنین چیزی موجود نیست.

اما کلمه ی آئینه که اصل آن آینا = آی + نا می باشد.چنین ترکیباتی در ترکی به وفور دیده میشود ونا همان نقش وش در فارسی را دارد.یعنی اگر قبل از عبارتی بیاید وجه تشابه کل ترکیب را با واژه ی قبل از خود را نشان میدهد.

دقت کنید که آی کلمه ی ترکی باستان و به معنی ماه است. پس آی+نا یعنی ماه وش. به این دلیل آینا(آئینه) نامگذاری شده است که به هنگام برخورد نور به آن، همانند آی(ماه) نورانی به نظر میرسدودر واقع نور را انعکاس میدهد.این نشان میدهد که این کلمه به طور تصادفی ساخته نشده و همین طور از زبانی دیگر وارد زبان ترکی نشده است.

اما مهمتر اینکه کلمات همدسته ی آن بسیار زیادند که نشان میدهد این نوع نحوه ی اسم ساختن با قاعده ی منحصر به فرد ترکی قابل ساخت است.
- قیرنا=قیر+نا
- دورنا=دور+نا
- زیرنا=زیر+نا
- ...

اما این در باب تشخیص اسم است،تشخیص فعل بسیار آسان تراست.
یک فعل زمانی متعلق به یک زبان است کهک
-مصدر آن در زبان باشد
- مشتقات آن نیز در زبان موجود باشد

برای مثال واژه ی پارت که بحث بر انگلیسی بودن یا ترکی بودن کلمه هست.
اگر قرار باشد که بر اساس مشتقات آن بحث شود به نتیجه ای نخواهیم رسید.زیرا:

در انگلیسی:
Part,parted,parting,…

بکار رفته است.
در ترکی نیز:
Partlamaq
مصدر آن است.ومشتقات آن نیز در زبان ترکی وجود دارد :
Partladım,partıldamaq,partladıcı,partıltı,pa rtlatlaq,partlayıcı,partlayış,...

اگر بگوییم که این دو کلمه در اصل یکی نیست و معنی هم فرق میکند بلکه تصادفی شبیه هم اند که باز حرف بی اساسی است.

چون معنی ها تقریباً مترادفند.

در انگلیسی به معنی تقسیم کردن بخش کردن جدا کردن و...
و در ترکی نز به معنی منفجر کردن و بخش کردن و نقسیم کردن و...است.

پس چاره ای نیز به این که با سنجش قدمت این دو زبان پی به این موضوع ببریم.
مسلماً بر همگان معلوم است که انگلیسی نمی تواند قدمت فوق 500 سال داشته باشد حال با اندکی اغراق 1000 سال در نظر میگیریم.که با قدمت 7000 ساله ی تمدن ترکی قابل مقایسه نیست.
درزبان باستانی ترکی این کلمه به وفور یافت میشود.و حتی در دیوان شاعران نیز از این کلمه استفاده شده است.




Oruc tut, özgəyə yedirt sən çörək Qarnın partlayınca yemək nə gərək!



روزه بگیر،به دیگران طعام ده تو را با نان خوردن تا حد پاره(منفجر) شدن شکم چه ضرورتی است.



1274.م

اوحدی مراغه ای




به همین ترتیب در مورد واژه ی مؤمن که واضح است نه ترکی هست و نه فارسی.

ویا واژه ی پنجره که واژه ای فارسی است چون در عربی که این چنین کلمه ای اصلاً وجود ندارد.

در ترکی نیز با اینکه این کلمه استفاده می شود ولی کلمات مشابه به عبارتی همدسته ی آن وجود ندارد پس پنجره ترکی نیز نمی باشد.(البته در ترکی معادل پنجره باخینجا می باشد که باز نام آن با کاربردی که دارد ارتباط دارد.حال عده ای از واژه ی پنجره استفاده میکنند که به علت فارسی بودن تلوزیون و رادیو سراسری این امر بدیهی به نظر میرسد)



و یا کلمه ی پوتیشکا که در ترکی استفاده میشود ولی اصل آن روسی است.

کلمات هم ردیف آن در روسی عبارتند از:



سیمیشکا_که باز در ترکی نیز استفاده میشود و اصلاً روسی است و یا ماتیشکا و ...

t.s.m.t
16-02-2009, 13:12
بحث اول:

-زبان ترکی ویا گویش ترکی ویا لهجه ی ترکی؟
-در صورت رد گویش و لهجه، ترکی آذری و یا ترکی آذربایجان؟
-آذربایجان و یا آزربایجان؟

t.s.m.t
16-02-2009, 23:10
هرچند که جواب این مسأله ساده و بدیهی به نظر میرسد ولی ما با این حال تصور میکنیم که ممکن است مخاطبی باشد که در این زمینه هیچ اطلاعی ندارد و با احترام به تمامی مخاطبان،ابتدا به ساده ترین مسائل می پردازیم:

فرض کنیم ترکی یک لهجه است،در این صورت این سؤال پیش می آید که لهجه ی کدام زبان است؟
عربی؟فارسی؟انگلیسی؟فرانسه ؟و....
بحث زبان های اروپایی که ملتفی است چون در پست قبل ثابت کردیم که مهمترین و جامع ترین زبان اروپایی،یعنی انگلیسی خود بسیاری از واژگان را از ترکی گرفته است.
حال فرض کنیم که ترکی لهجه ی عربی یا فارسی است پس در این صورت باید تمامی واژه های ترکی یا عربی باشد یا فارسی.(بنا بر تعریف لهجه) پس در این صورت نباید کلمه ای در ترکی باشد که در عربی یا فارسی نباشد.من ادعا میکنم که کلمه ی آی کلمه ای است که نه عربی است و نه فارسی،چون در فارسی به جای این واژه از واژه ی ماه و در عربی قمر استفاده شده است.و در هیچ سندی تا به حال ذکر نگشته است که واژه ی آی در یک متن عربی و یا فارسی به عنوان یک کلمه ی عربی یا فارسی میباشد.پس بدین ترتیب فرض خلف باطل و نتیجه گرفته می شود که ترکی لهجه نیست.
کسانی که با این مسأله مخالفند اگر سندی معتبر خلاف گفته یمان در دست دارند ،به عبارتی مکتوبی در دست دارند که این کلمه در آن به عنوان کلمه ی غیر ترکی نام برده شده است،می توانند ادعای ما را رد کنند.

در این گونه اثبات ها، با یک مثال نقض هم مسأله رد می شود ولی با این حال ما قریب 80000 کلمه را که ریشه های اصلی واژه ها ،در ترکی هست را نشان میدهیم .که به همراه مشتقاتشان و اصطلاحات موجود بالغ بر 1200000 لغت ،فقط ترکی معاصر میشوند.دقت کنید که در این واژه ها اثری از کلمات غیر ترکی آزربایجان(حتی هم خانواده های ترکی آزربایجان) نیست.مگر این که در یک کلمه ترکی آزربایجان با ترکی شاخه های دیگر مشترک باشد.

کد:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

حال می ماند بحث این که ترکی گویش است و یا زبان؟

ادعا میکنیم که ترکی زبان است و بدین منظور کافیست گویش بودن ترکی را رد کنیم .به عبارتی نشان دهیم که قاعده ی دستور ترکی ،مجزا از سایر زبان هاست و قاعده ی کلمه سازی آن منظم و فرمولیک می باشد.

در مورد دستور که کاملاً مشخص است چون دستور زبانی کاملاً مغایر با عربی و فارسی دارد.مثلا در نحوه جایگاه نقش های دستوری و یا طرز زمان سازی و یا قانون جمع بندی کلمات و ... منحصر به فرد است.

حال سه دسته وجود دارند:
1.کسانی که ترکی زبان هستند که بی شک مسأله ی فوق را تأیید میکنند چون هر روز در زندگی روزمره این قوانین را در زبان اجرا می کنند.
2.کسانی که ترکی زبان نیستند و لی ترکی بلدند پس با مراجعه به کتابهای دستور زبان ترکی آزربایجان این مسأله برایشان واضح می شود.
3.کسانی که ترکی زبان نیستند و ترکی بلد نیستند که بنا بر قوانین اجازه ی نظر در این مورد ندارند مگر آنکه آشنا به اصول مقدماتی آن شوند.

کد:

حال ثابت کردیم که ترکی، زبانی مستقل از سایر زبان هاست.

t.s.m.t
16-02-2009, 23:13
پاسخ به این سؤال در دو حالت داده می شود.
1.اگر شخصی ترکی آذری را همان ترکی آذربایجان میداند و صرفاً محض خلاصه گویی از ترکی آذری به جای ترکی آذربایجان استفاده میکنند،این موضوع بلا مانع است.

2.اگر افرادی ترکی آذری را مجزا از سایر زبان های ترکی میدانند.یعنی غیر از ترکی آذربایجان،در این صورت به این سؤال در چند مرحله پاسخ میدهیم:

قابل توضیح است که مطالبی که منطقی اثبات می شوند نیازی به مرجع ندارند و در منطق جزء اصول همواره درست محسوب می شوند.کسانی که در علم ریاضی محض،منطق،فلسفه،فیزیک نظری و تحلیلی دست دارند به خوبی به این مسأله واقفند.

سؤال اول:اگر زبان ِ آذربایجان ایران ،زبان ترکی آذربایجان از شاخه زبانهای ترکی از سری زبان های اورال آلتائیک نیست.پس از کدام شاخه است.

یعنی این ترکی آذری از کجا آمده است؟این مسأله ابهاماتی در ذهن مخاطبان ایجاد میکند.اگر به هر دلیلی این زبان از زیر شاخه های زبانهای ترکی است که مسأله ی زبان ترکی آذری منسوخ می شود.

حال اگر از زبان های فارسی و یا عربی جدا شده است که این مطلب نیز در بالا کاملاً رد شد. در واقع باید این 1200000 لغت مستقل از حتی سایر شاخه های ترکی را رد کرد در این صورت نام زبانی که 1200000 لغت و دستوری بسیار پیچیده دارد چیست؟این زبان مورد تکلم کدام انسانها بودند که تا به حال بر زبان شناسان و تاریخ دانان جهان معلوم نگشته است.

تنها یک چاره باقی می ماند بر قبول ترکی آذری ، و نه ترکی آذربایجان و آن این که شهرهایی نظیر تبریز و زنجان و اردبیل و ارومیه و حتی همدان و قزوین و شیروان گنجه و شیروان و شاماخی و ... بعد از یورش های مغول ها به ایران، ترک شده اند(دقت کنید که زمانی جمهوری آذربایجان از آن ایران بود و بعداً طی عهد نامه هایی به شوروی سابق واگذار شدند و سپس خود مختار گشتند)

اگر تاریخ را دوباره ورق بزنیم تنها یورشی که می توانست موجب تغییر زبان شود همین یورش مغولها بود.چون با تصرف 20-30 سال که زبان یک شهری عوض نمی شود.شما تصور کنید بیش از 150 سال است که زبان رسمی ایران فارسی است پس در این صورت نباید کسی در تبریز،هم اکنون ترکی حرف میزد.

حال فرض کنیم این چنین چیزی امکان پذیر باشد.

یعنی بعد از حمله ی مغول ها تبریز و بقیه شمال غرب ایران تا سواحل شمالی و در امتداد مرکز ایران ترک شده اند،پس چرا ساکنان سبزوار و سایر شهرهای فارسی زبان ایران ترک نشده اند.!؟

بر فرض که این هم شده است!اما کسانی که این چنین ادعاهای پوچ و بی اساسی داشته اند از یاد برده اند که بزرگترین مبارز زمان،علیه مغول و پیشوا نماهای شیعه ی ایران در آن زمان و حاکمان مصر کسی نبود جز عمادالدین نسیمی که اهل شاماخی بود و کتابی به نام دیوان ترکی قریب 700 صفحه دارد.البته به علت افتضاحی که به بار آمده بود تا مدتها این دیوان به چاپ نمی رسید و علت گمنام ماندن بزرگترین شاعر فلسفی ایران و بلکه دنیا همین امر بود.

ما باز به آنها حق میدهیم فرض کنیم نسیمی در طی 3 سال یک دفعه ترک شده است و یک شبه 700 صفجه شعر فلسفی ترکی گفته است!باز متذکر می شویم که استاد وی به نام نعیمی تبریزی قبل از یورش در تبریز زندگی می کرد و سال ها قبل از این موضوع دیوان ترکیش به چاپ رسیده بود.

و البته که شاعرانی نظیر نظامی و قطران و عزالدین به عنوان ائلین شاعر ایران صد ها سال قبل از این واقعه بوده اند و دیوان های ترکی همگان حاضر در کتابخانه های ملی ایران،آذربایجان،ترکیه،فرا نسه و...موجود است.

پس به این ترتیب مسأله ی ترکی آذری رد میشود.

پس تا به حال ثابت کردیم

زبان ترکی آذربایجان

تمامی منابع و تواریخ در تاپیک مربوط به آنالیز شعری در انجمن ادبیات و علوم انسانی ذکر شده است و لازم ندیدم که دو باره نام ببریم.به هر صورت در پست مربوط به عمادالدین نسیمی نام این منابع ذکر شده است.

اگر در مورد جواب های دو سؤال فوق ابهاماتی باقی مانده، و یا شخصی معترض بر این موضوع است با ارائه ی موضوع اعتراض خود و آوردن گواه موثق میتواند از گفته ی خود دفاع کند.همچنین منابع به تأیید رسیده ی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران و مراجع خارجی نیز در دسترس است که در صورت لزوم به آدرس آنها اشاره خواهد شد.

t.s.m.t
17-02-2009, 11:02
شاید از یک نظر طرح این سؤال بیهوده به نظر می رسد،اینکه آذربایجان با آزربایجان و یا بهتر ذ با ز چه فرقی می تواند داشته باشد؟و اصلاً چه قدر این مسأله مهم می تواند باشد؟

قبل از جواب دادن به این سؤال ها باید به چند مسأله بپردازیم:
در ترکی ز،ذ،ض،ظ هر چهار تا، تنها با حرف با z نمایش داده می شود و هر چهار تا حرف یک تلفظ دارند(بر خلاف عربی که هر کدام تلفظ های خاص خود را دارند و بر خلاف فارسی که در کلمات وارد شده از عربی و یا در بعضی از کلمات به صورت نمادین استفاده می شود.)

یعنی اگر در یک شعر عربی یا فارسی حروف قافیه به الف و ز ختم شد شاعر مجاز نیست در مصرع بعدی قافیه اش به الف و ذ و یا الف و ظ ختم شود.حال آنکه در ترکی در هر صورت به az ختم می شود که ممکن است در برگرداندن نوشته ی لاتین ِ این کلمات ،به خط عربی بعضی ها را با، ز و بعضی ها را با ذ ، ظ و ض نمایش دهند حتی در استفاده از واژه های عربی در شعر ترکی این کار تنها با یک z انجام میشود.

حال با این توضیحات به دو کلمه ی آذر و آزر می پردازیم:

در مورد کلمه ی اول یعنی آذر،ممکن است که در بین چند زبان این کلمه مشترک باشد در واقع با معنی های متفاوت.اما آنچه که در ترکی این کلمه معنی شده است به معنای آتش است.

در مورد کلمه ی دوم یعنی آزر، این کلمه از ترکیب دو بخش یعنی آز + َر(یا آس + َ ر) که اولین بخش یعنی آز(آس) به نام یکی از قدیمیترین قبایل ترک است.و دومین بخش یعنی ( َر) به معنی جوانمرد؛شوهر می باشد.

حال اگر بر حسب اولی معنی کنیم باید آذربایجان را به معنای آتشکده یا چیزی در این مابین معنی کرد.(توجه کنید که بحث آذری در پست قبلی رد شد در واقع نمی تواند در این حالت معنی آذربایجان را غیر از آتشکده دانست)

اما اشکالاتی که در این نظریه وجود دارد:

1.در این صورت باید زمانی آتشفشانهای فعال عظیم در این منطقه می بود که نام منطقه از آن گرفته شده است.این مسأله رد شده است ،چون در آن صورت نام ژاپن و یا ایالات متحده باید چیزی غیر از این می بود.

2.شاید معنی از آتش پرست بودن ساکنان این منطقه بر گرفته شده است.در آن صورت باید نام ایران کبیر(قبل از بخشیدن بعضی از ایالات آن)آذربایجان نام می گرفت.چون آتنش پرست بودن ایرانیان تا قبل از فروپاشی کاخ انوشیروان بر همگان معلوم است.حال آنکه اگر آذربایجان را از نظر زبانی جزء توران حساب کرد چیزی از آتش پرست بودن ساکنان منطقه در دسترس نیست.مثلاً در زمان بابک (تقریباً 1200 سال پیش) مردم با این که از اسلام خبری نداشتند اما یکتا پرست و آزاده بودند.

به هر صورت ،قطعاً آذربایجان را رد نمی کنیم.حال در مورد آزربایجان بحث میکنیم تا به نتیجه ای قاطع برسیم.

آزربایجان یا آس َ ربایجان را به گونه ی زیر تجزیه کرده اند:

آس + َ ر + بای + جان

آس به معنی قبیله ی آس از قبیله ی بزرگ هون(که اکثر ترک ها از این قبیله پراکنده شده اند حتی مجارستان و یا هونقاری که از هون + قاری(به معنی هون پیر یا هون قدیمی نام گرفته است)

َ ر به معنی در این جا جوانمرد

بای به معنی بیگ یا خان،در واقع در ترکی قدیم خان به آدم مورد احترام واقع شده لقب داده میشدد.حال آنکه نام بای یا بیگ به معنی آقا همچنان مورد استفاده واقع است.

جان ،پسوند مکان ساز هست.
در واقع:جان، کان،گان،قان و چند مورد پسوند های مکان ساز در ترکی هستند.
به عنوان مثال:
زنجان که نام اصلی آن نیز زنگان است.
همدان که نام اصلی آن همدگان است.
ممقان(نام شهرستانی در آزربایجان شرقی)
ملکان
اسفنجان
کرجان و هزاران نام مکان دیگر که مطمئن باشید که همگی در آزربایجان می باشند.

در واقع آزربایجان به معنی قوم جوانمرد آس ِ مورد احترام واقع شده می باشد.

چرا این قوم مورد احترام واقع است؟در قدیم سرداران این قبیله مانند آتیلا،آلپ ارسلان و بعدًا بابک و غیره موجب سرکوبی شورشی در سایر قبیله های متجاوز گر هون شده اند و این قبیله(آس)به واسطه ی همین سرداران شجاع منطقه را از تمامی متجاوز گران پاک کرده اند که بعدها از طرف بزرگ قبیله ی هون این نام برگزیده شده است.(منبع کتاب ده ده قورقود که در قالب داستان نوشته شده است اما تاریخ واقعی ترکان باستان است این کتاب هم به زبان ترکی آزربایجان و هم به چند زبان زنده ی دنیا من جمله انگلیسی ترجمه شده است و جزء آثار جهانی مورد حفاظت واقع است علا قهمندان می توانند در آن کتاب پاسخ بسیاری از سؤالات خود را بیابند).

پس با این توضیحات چون نام ساکنان این منطقه هزاران سال است که ترک میباشند پس باید نام ترکی و البته مربوط به منطقه باشد که معتبرترین آن همان آزربایجان و یا آس َ ربایجان می باشد.

لازم به ذکر است که در بعضی از کتاب ها تاریخ آز را به بعد از آزربایجان در نفی این مورد توشته اند که در این صورت نه باید کتاب ده ده قور قود می بود نه کلمه ی َر و این همه مکان با پسوند مکان ساز باید شانسی می بود که عقل سالم به هیچ وجه آنرا نمی پذیرد.

Alireza_SA
18-02-2009, 18:46
امیدوارم با بحث درباره ی سایر زبان های رایج در این سرزمین شبهه های به وجود آمده درباره ی انگیزه تان را بطرف کنید

t.s.m.t
18-02-2009, 23:58
امیدوارم با بحث درباره ی سایر زبان های رایج در این سرزمین شبهه های به وجود آمده درباره ی انگیزه تان را بطرف کنید


سلام دوست عزیز
نظرتان بسیار محترم و منطقی است،اما من این مهم را محول به سایر دوستان کرده ام که در این زمینه اطلاعات بیشتری دارند.
مطمئن باشید که استقبال خواهد شد،در واقع هدف اینست و لاغیر.

خلاصه ای از متن پست اول:

چون در ایران مردم ایران به زبان ها و گویش ها و لهجه های متفاوت تکلم میکنند و از طرفی کاربران این فروم از سرتاسر کشور است پس لازم می طلبد که در هر زبان،گویش و لهجه ، متخصصانی چند باشند. مسلماً هیچ کس به تنهایی به تمامی زبان ها،گویشها و لهجه های ایرانی مسلط نیست.پس امیدواریم کاربران هر منطقه، خود عهده دار بررسی زبان،گویش و یا لهجه ی منطقه ای خود باشند


همچنین این شبهه که از آن سخن گفتید بیشتر نمایان در تصورات خیالی شما می باشد،تا اینکه در انگیزه ی بنده!

t.s.m.t
19-02-2009, 15:51
رده شناسی زبان ها:


در مقایسه و بررسی تطبیقی زبانها با خصویات و ویژگی هایی از قبیل تشابهات و تفاوتها مواجه می شویم.اولین کسی که از طریق مطالعه و مقایسه پی به خویشاوندی زبانها برد،ویلیام جونز حقوقدان انگلیسی است.وی در سال 1787 اعلام داشت که زبانهای سانسکریت،یونان،لاتین از یک اصل واحد منشعب شده اند.

رده شناسی زبانها:عبارتست از طبقه بندی زبانها بر حسب نوع زبان،این طبقه بندی بر اساس مشخصه های زبان هاست.
اساس این رده بندی بر این پایه استوار است که تفاوتهای بین زبانها تصادفی نیست،بلکه زبان ها در میان آن دسته ویژگی های زبانی که از لحاظ نوع،تفاوتهای تغییر ناپذیری دارند،روابط مختلفی را از خود نشان میدهند.

هر زبان لزوماً به یک طبقه ی صرف اختصاص ندارد.در هر مقیاسی زبانها بر اساس یک مقیاس تطبیقی از نظر برخی ویژگیها مرتب می شوند.از آنجایی که رده شناسی با مقایسه ی همزمانی و غیر تاریخی زبانها سرو کار دارد و طبقه بندی خویشاوندی از نظر تایخی تعریف می شود،در این واقعیت هیچ تناقضی وجود ندارد که زبانهای خویشاوند خیلی نزدیک در طبقه بندی های رده شناختی خاص به صورت جداگانه قرار گیرند،حال آنکه زبانهای خیلی دور و غیر خویشاوند با هم در یک طبقه یکسانی قرار گیرند.

زبانهای دنیا را از لحاظ نسب به 478 گروه یا شاخه و 16 تیره یا خانواده ی بزرگ زبانی تقسیم کرده اند.(آلن بل)در رده بندی بل ،شاخه عبارتست از مجموعه ی زبانهایی که در حدود 3500 سال پیش از نیای واحد جدا شده اند؛تیره یا خانواده عبارتست از شاخه هایی که نهایتاً از یک اصل منشعب شده باشند.بل معتقد است که در گروه نمونه باید یک نماینده از هر شاخه وجود داشته باشد.


زبان:

1.تک واژکی
2.چند واژکی

انواع چند واژکی

1.2:پیوندی
2.2:ترکیبی
3.2:بساوندی

از نوع چند واژکی،انواع بساوندی:

3.2.1:تک پایه ای
3.2.2:چند پایه ای

(مدل کمری1989)


رده بندی زبانها از دیدگاه ساختواژی:

1.تحلیلی
2.پیوندی
3.ترکیبی


1.زبانهای تحلیلی:

زبان تحلیلی زبانی است که در آن هر واژه فقط از یک واژک تشکیل می شود.هر مفهوم چه واژگانی و چه دستوری به وسیله ی یک واژه ی جداگانه و غیر قابل تغییر بیان می شود.واضح است که بحث در باره ی ساخت واژه در باره چنین زبانی بی مورد است،زیرا صورت واژه ها را نمی توان به خاطر مفاهیمی چون جمع،حالت،زمان و غیره تغییر داد.ویتنامی نمونه ی بارز این گروه است.

مثال: خی تائی دئن نها بان تائی چونگ تائی بات دائو لام بائی

وقتی که آمدم به خانه ی دوستم شروع به خواندن درس کردیم.

دقت کنید که حتی برای مفهوم جمه واژه ای جداگانه بکار رفته است.مثلاً واژه ی" چونگ "که مفهوم جمع دارد.

2.زبانها ی پیوندی (توصیفی):

در زبانهای پیوندی یا التصافی مرز بین واژکها در واژه مشخص است،علاوه بر این صورت آوائی واژکها نیر همیشه ثابت است،و اگر تغییر یابد این تغییر جزئی است به گونه ای که مشکلی در راه شناسایی واژکها ایجاد نمی کند و اینگونه تغییرات قانونمند و قابل پیش بینی هستند.ترکی فنلاندی،مجاری و سواهیلی نمونه بارز چنین زبانهایی هستند.

در یک زبان پیوندی،وندها جداگانه به ریشه افزوده می شوند که ممکن است در هر واژه چندین واژک موچود باشد و مرزهای آنها کاملاً آشکار و واضح است ودر هر واژه ای شکل کاملاً جداگانه و مشخصی دارد.(کمری)

مثال:

مفرد/جمع/ حالت(نقش)

Adam-lar /Adam /اسمی
Adam-lar-i /Adami /مفعولی
Adam-lar-in /Adam-in /ملکی
Adam-lar-a /Adam-a /مفعولی غیر صریح
Adam-lar-da /Adam-da /مکانی
Adam-lar-dan/ Adam-dan /مفعول به

در زبان ترکی خطهای تیره برای متمایز کردن واژه و واژکها به کار برده نمیشود.بالواقع برای متکلمان آن قابل متمایز است اما برای مشخص تر شدن ،از خط های تیره استفاده کردیم.

3.زبانهای ترکیبی(تصریفی):

در زبانهای ترکیبی مرز بین واژکها روشن نیست،زیرا عناصر واژگانی و دستوری بایکدیگر ترکیب شده یک واحد غیر قابل تجزیه را به وجود می آورند.همچنین وندهایی که نماینده ی مفاهیم گوناگون هستند چنان با یکدیگر در می آمیزند که دیگر امکان بازشناسی و تقطیع آنها وجود ندارد.زبانهای عربی،روسی،لاتین و یونانی از سری زبانها ی ترکیبی محسوب می شوند.گاهی اصلاح تصریفی نیز در این مورد به کار می رود.

زبانهای بساوندی:

در زبانهای پیوندی و ترکیبی واژه و جمله دو عنصر مهم به شمار می روند و مرز بین این دو واحد مشخص است.اما در زبانهای بساوندی چنین نیست.به عبارتی:
در یک زبان بساوندی هر گونه مفهومی چه عینی و چه انتزاعی،چه قاموسی و چه نحوی می تواند از طریق گردهمائی تعداد زیادی واژک درقالب یک واژه بیان شود.به گونه ای که واژه های بسیار طولانی که از لحاظ معنایی معمولاً معادل یک جمله ی کامل در زبان ها ی دیگر هستند به وجود می آید.زبان چوک چی از نوع زبانهای بساوندی می باشد.

سری زبانهای بساوندی که هر واژه دارای فقط یک واژک آزاد و بقیه واژکها دستوری می باشند را تک پایه ای نامند.زبان یوپیک مثالی از زبان بساوندی تک پایه ای است.

منابع:
1.دستور زبان فارسی از دیدگاه رده شناسی ترجمه ی مهدی سمائی(تهران مرکز نشر1378)
2.Bell a .(1978)language Samples in G.H,9-Greenberg,C.A.fergguson,& E.A.Moravcsik
3.Comrie,B(1989)Language Universal &Oxford
4.دستور تطبیقی زبان ترکی و فارسی
5.,Ankara,banqu oğlu(1986) Türkücənin gırameri
6.prof zehtabi,müasir ədəbi azərbaycan dili(1375

t.s.m.t
20-02-2009, 00:12
دیرینه ی تاریخی زبان ترکی


1چون شاخه ها و زیر شاخه های زبان ترکی در بیش از 70 درصد مشترکند لذا به جای لفظ ترکی آزربایجان از واژه ی ترکی(تؤرکی) استفاده خواهیم کرد.در واقع با مقایسه ی زبان ترکی با فارسی ، زبان ترکی آزربایجان را با فارسی مقایسه کردیم.

اما اختلاف قریب 30 درصد یا در پسوندها ست و یا در تلفظ برخی حروف.
به عنوان مثال در ترکی آناطولی(ترکیه) گویند:
Gediyorum

حال آنکه در ترکی آزربایجان به همان کلمه گویند:
Gedirəm

در معنای،"می روم"(معادل فارسی)

دقت کنید که هر دو از مصدر:
Getmaq
به معنای رفتن(مصدر)
و اصل کلمه :
Gedir
به معنای" می رود"،می باشد.حال مشخص کننده ی شخص و زمان،پسوند می باشد که در دو شاخه از زبان ترکی فرق می کند.

2.چون ترکی دارای انشعابات فراوانی است.و این تغییرات از جزئی(چند درصد) تا کلی(سی درصد) چنان است که گاهاً متکلم یک شاخه قادر به تشخیص شاخه ی دیگر نباشد.و چون بدنه ی اصلی همه ی آنها یکسان است؛از پسوندی بودن همه ی آنها گرفته تا ترتیب جمله سازی و حتی اکثریت افعال،لذا دادن اصطلاح زبان به هر کدام از این ها اغراق آمیز و از طرفی لهجه و یا گویش دانستن آنها بی مورد است.پس بهترین لفظ در این مورد شاخه و یا زیر شاخه است که همگی از یک زبان واحد به نام ترکی(تؤرکی)سرچشمه می گیرند.

سابقه ی تاریخی:

سابقه ی تاریخی ترکی(تؤرکی)زبان کنونی آزربایجان،از نظر منشأ و پیوستگی تاریخی،از زبانهای منشعب از شاخه ترکی زبانهای آلتائیک می باشد که موطن اصلی آن در ادوار تاریخی،نخست جلگه های وسیع آسیای مرکزی و سواحل یئنی سئی( یئنی در ترکی به معنای نو یا جدید می باشد) بوده و بعداً در طول اعصار و قرون، و در نتیجه مهاجرت و اسکان قبایل و اقوام ترک زبان گسترش یافته و دامنه ی آن از یک طرف تا سوریه و بین النهرین و از طرف دیگر تا شبه جزیره ی بالکان کشانده شده و زبان تکلم و کتابت ملل و اقوام مختلف شده است.

منشأ زبان ترکی:

زبان ترکی از لحاظ نسبی و نژادی جزو زبانهای اورال- آلتائی،و یا به بیان صحیح تر،از گروه زبانهای آلتائی است.زبان های اورال – آلتائیک به مجموعه ی زبانهایی اطلاق می شود که سخنگویان آنها از منطقه بین کوههای اورال و آلتای در شمال ترکستان(بسیاری منشأ تؤرک را از همین ترکستان واقع در کوه های داغستان می دانند) ریشه گرفته و هر گروه در زمانهای مختلف به نقاط مختلف مهاجرت کرده اند.این گروه زبانها شامل زبانهای فنلاند،مجارستان(هونقاری و یا هون + قاری) که اورالیک اند.و زبانها ی ترکی،مغولی،منچو و تونقوز(زبانهای آلتائیک)است.در واقع به صورت زیر مرتب نشان میدهیم:

1.فین – اوغوز:فنلاند،مجارستان و ...
2.تؤرک – تاتار : ترکی،یاقوتی و زبان چووواش
3.ساموید
4.مغولی – منچوئی
5.تونقوز
6.زبان مردم بین دریای سیاه و بحر خزر

استرالنبرگ(1709)

یکصد سال بعد،راسک،زبان شناس دانمارکی، و مولر با مطالعه ی تحقیقات استرالنبرگ کار وی را از سر گرفتند.با افزودن برخی دیگر از زبانها به این مجموعه،نام آنرا اسکیت نامیده و مولر آنها را توران خواند.

کلمه ی تورانی سابقه ای تاریخی دارد و ایرانیها یقدیم به مردمانی که تابع آنها نبودند تورانی می گفتند.

شاخه های زبان ترکی(تؤرکی):

1.یاقوت ها
2.چوواش ها
3.قیرقیز ها
4.قازاق ها
5.اویغورها(ترکان ترکستان شرقی)یک دلیل بر اینکه اولین ساکنان ترکی در همین نواحی ترکستان بوده،همان اویغور ها ست.در واقع از قدیمی ترین خط های ترکی همین خط اویغور می باشد.البته خطهای قبل از اویغور هم موجود است ولی خطی که به صورت مکتوب در دست باشد همین خط اویغور است.و الا خطهای قبل آن دبر روی سنگها و دیواره ی غارها نمایان است.
6.ازبکها(أوزبکها)(ترکی جاغاتای نیز جزء این دسته محسوب می شود)
7.ترکمنها(تؤرکمن ها)
8.ترکان غازان،باشقرد(تؤرکان غازان،باشقورد)این طایفه نیز قدمتی بالا دارد،در واقع نماد(پرچم) ترکان شاید از همین باش قوردها گرفته شده است.
9.ترکان شمال قفقاز(قوموق،نوقای)
10.ترکان غرب:آناطولی(ترکیه)،آزربایج ن،عراق و سوریه
11.ترکان کریمه
12.قاقاووزها یا کوک اوغوزها(ترکان مسیحی رومانی)
14.ترکان آلتای
15.ترکان خاکاس – آباقان
16.ترکان سویون یاتووا
17....
از بین این شاخه ها،زبانهای یاقوت و چوواش با سایر زبانهای و لهجه ها ی مختلف ترکی تفاوت زیادی دارد.چوواش،زبان ترکان اطراف رود وولگا یا ایدیل(به معنی نهر)است.و بقایای بلغارهای قدیم و محتملاً ترکان خزر را تشکیل می دهند.

هرچند که اطلاع دقیقی از تاریخ ترکان وجود ندارد اما تابه حال دیرینه ی آن تا 7000 سال اثبات شده است.
و قدیمی ترین قبیله ی آن را هون نامیده اند.هون به دو دسته ی هودن غربی و هون شرقی متمایز است.(البته این تقسیم بندی استاتیک است)



شاخه ای که ترکی آزربایجان در آن قرار دارد:

هون غربی ← گروه اوغوز ← نیم گروه اوغوز - سلجوق ← زیرشاخه ی آس یا همان آز یا همان آزربایجان

شاخه ای که ترکی ترکمن در آن قرار دارد:

هون غربی ← گروه اوغوز← نیم گروه اوغوز - ترکمن ← ترکمن

شاخه ای که ترکی جاغاتای در آن قرار دارد:

هون غربی ← گروه اوغوز ← نیم گروه اوغوز - بلغار ← زیر شاخه ی أوزبک ← جاغاتای

نزدیک بودن زبانهای ترکی آزربایجان،آناطولی،جاغاتای و ترکمن دلیل بر همگروه بودن این جهار دسته می باشد.

(تقسیم بندی آ.باسکاکوف)


طبق آمار های جهانی در دنیا 6000 زبان موجود است که نیمی از آنها کمتر از 10000 و یک چهارم آن ها کمتر از یک هزار متکلم دارندو تنها 20 زبان هستند که در دنیا صد ها میلیون نفر بدان ها سخن می گویند.زبان شناسان بر این باورند که ،یک زبان به شرطی می تواند زنده بماند که لااقل 100000 متکلم داشته باشد.بنابراین بیش از نیمی از زبانهای دنیا در حال نابودی هستند.هر سال 10 زبان از بین می رود.که عامل اصلی آن دولتها و سیاست های اتخاذ شده از جانب ایشان می باشد.در همین راستا بیانیه ی سازمان بین الملل متحد بیانیه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های قومی یا ملی- مذهبی و زبانی را به تصویب رسانیده است.

t.s.m.t
20-02-2009, 00:14
مقایسه ی زبان تؤرکی و فارسی:

بر طبق طبقه بندی گرینبرگ رده شناسی سازه ای بر پایه ی یک پیکره ی نمونه ای از زبانها آرایش جمله از لحاظ بسامد از معمول ترین تا نادرترین به ترتیب زیر اعلام شده است:

SOV>SVO>VSO>VOS>OVS>OSV

زبان های ترکی و فارسی جزء طبقه ی اول می باشند،یعنی:
SOV(فاعل-مفعول-فعل)

زبانهای SOV اغلب صفت را قبل از اسم،پس اضافه را بیشتر از پیش اضافه،بند موصولی را قبل از اسمی که به آن اشاره می کند به کار می برند.در این زبانها افعال کمکی ، بعد از فعل اصلی به کار رفته است و حروف و ادات خاصی برای تشخیص فاعل و مفعول وجود دارد.

مثال:
Əli topi virdi
Əli=S
topi=O
virdi=V

علی توپ را زد
علی=S
توپ را=O
زد=V

شناسه مفعول در جمله ی فارسی،"را"
و در جمله ی ترکی،"i " است.

بعضی از زبانها نسبت به ترتیب سازه های اصلی حساسیت ندارند.در فارسی هر نوع ترکیبی از V,O,S
یک جمله ی قابل قبول دستوری به دست می دهد به خصوص در زبان محاوره ای که جابه جایی سازه ها در ظرایطی از قبیل تأکید،جلب توجه و ... کاملا امکان پذیر است.با این حال تنها یک آرایش ،بنیادی محسوب می شود که همان SOV است.

در زبان فارسی ضمایر متصل مفعولی به دنبال فعل می آیند در صورتی که دیگر مفعول ها قبل از فعل واقع می شوند.

در زبان فارسی، آرایش جمله ی بسیط با جمله ی مرکب تفاوت دارد(کمری)

به این دو جمله توجه کنید:

هوشنگ کتاب را خوانده است. SOV
من می دانم که هوشنگ کتاب را خوانده است. SVO

گروه اسمی:

سازه های یک گروه اسمی را ممکن است دو اسم(اضافه)،یا یک اسم و صفت،و یا حرف اضافه و اسم تشکیل دهند.هر یک از این موارد خود یک پارامتر مستقل برای رده شناسی به حساب می آید.

الف:در مورد اضافه(ملکی و جزء آن)دو آرایش ممکن است وجود داشته باشد:

مضاف قبل از مضاف الیه(NG)
مضاف الیه قبل از مضاف(GN)

آرایش اول در فارسی و آرایش دوم در ترکی دیده می شود.

بعضی از زبانها هر دو آرایش را دارند مانند انگلیسی.


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

t.s.m.t
20-02-2009, 14:15
...آرایش اسم و صفت:

برای آرایش اسم(N) و صفت(A) دو امکان وجود دارد:

NA
و
AN

آرایش اولی در فارسی و آرایش دوم در ترکی است.

گل زیبا=(NA)
گؤزل گؤل=(AN)

در برخی از زبان ها دسته ای از صفات هستند که خلاف قاعده ی عمومی آن زبان عمل می کنند.به عنوان مثال در زبان فرانسهNA آرایش بنیادین محسوب می شود،مانند:

LA table ronde

حال آنکه در مثال زیر صفت قبل از اسم آمده است:

People fluent 10 3 languages

این گونه موارد آرایش بنیادین را مخدوش نمی سازند زیرا ساخت محدود به حساب می آیند.

بند موصولی و صفت:

هر چند که از لحاظ نقش معنایی چندان تفاوت معنایی با هم ندارند و حتی در بعضی از زبان ها، مانند مالایایی ،جدا کردن این دو از یکدیگر تقریباً غیر ممکن است و لی در اغلب زبان ها از لحاظ آرایش سازه ای متفاوت اند.آرایش اسم هسته(Head Noun)و بند موصولی(Rel) یک پارامتر رده شناختی محسوب می شود. در این مورد سه امکان وجود دارد:

1.هسته قبل از بند موصولی( NRel)
2.هسته بعد از بند موصولی( RelN)
3.هسته در درون بند موصولی( ReNl)

فارسی نیز همانند انگلیسی از نوع 1
ولی ترکی از نوع 2
زبان بامبارا از نمونه ی بارز 3

به مثال های زیر توجه کنید:

Kişinin qadına verdigi potates.

سیب زمینی ای که مرد به زن داد.


مثال زیر را نیز برای نوع 3 از زبان بامبارا می آوریم:

Tyε be[ n ye so mir ye ] dyə

مرد خانه ی را که من دیدم دارد می سازد.

در فارسی جای صفت و بند موصولی هماهنگ است،یعنی هر دو بعد از اسم قرار می گیرند.در انگلیسی صفت قبل از اسم(AN)،ولی بند موصولی بعد از اسم (RelN)جای دارد.

جای قرار گرفتن حرف اضافه(AD) در گروه حرف اضافه ای(ad positional phrase) یکی از پارامتر های رده شناسی به شمار می رود.زبانها از این لحاظ به چهر دسته تقسیم می شوند:

1.زبان های پیش اضافه ای(pr)
2.زبان های پس اضافه ای (po)
3.زبان های پیش اضافه ای - پس اضافه ای
4.زبان های نه پیش اضافه ای و نه پس اضافه ای

در شماره ی 1؛ حرف اضافه در این زبان ها قبل از اسم قرار می گیرد،مانند انگلیسی،عربی،و جزء آن.
در شماره ی 2؛در این زبان ها حرف اضافه بعد از اسم می آید،مانند ترکی.
در شماره ی 3؛زبان هایی که هر دو آرایش را به خود میگیرند.مانند زبان استونیایی و فارسی.
در شماره ی 4 ؛زبان هایی که هیچ کدام از این آرایش ها را ندارند،مانند اغلب زبان های استرالیایی.

زبانهای گروه چهارم خارج از موضوع پارامتر قرار می گیرد.
زبان های گروه سوم را نسبت به گرایش ی که به یکی از دو گروه اول و یا دوم دارند به یکی از دو گروه اول و یا دوم نسبت می دهند.در غیر این صورت خارج از موضوع پارامتر یاد شده قرار میگیرند.بدین ترتیب فارسی یک زبان پیش اضافه ای است،زیرا در مقابل پیش اضافه های فراوان فقط دو پس اضافه ی (کسره ی اضافه،را) دارد.ولی استونیایی خارج از موضوع است زیرا تعداد پیش اضافه و پس اضافه در آن گرایشی خاص ندارد.


ترتیب فعل معین(Aux)نسبت به فعل اصلی(v):

در برخی از زبان ها فعل معین نوعاً قبل از فعل اصلی قرار می گیرد.(AuxV)
فارسی و انگلیسی از این نوع اند.
در برخی دیگر فعل معین بعد از فعل اصلی قرار میگیرد.(VAux)
ترکی و ژاپنی از این جمله اند

زبانهایی که هر دو آرایش را دارند و گرایش خاصی به این دو گروه ندارند، خارج از پارامتر رده بندی گرینبرگ می باشند.

آرایش ساخت تفضیلی:

ترتیب قرار گرفتن صفت تفضیلی نسبت به ملاک مقایسه،می تواند یک پارامتر رده شناختی به شمار آید.در پاره ای از زبان ها،مانند ترکی،ملاک مقایسه قبل از صفت تفضیلی قرار می گیرد.

به مثال زیر توجه کنید:
Təbriz dən daha böyük

بزرگتر از تبریز

در برخی دیگر از زبان ها مانند انگیلسی، ملاک مقایسه بعد از صفت تفضیلی قرار می گیرد:

Bigger than tabriz

در فارسی هر دو ساخت به طور کم و بیش مساوی دیده می شود:
اگر حرف اضافه ی " از" پیش از صفت تفضیلی بیاید ، ملاک مقایسه نیز قبل از صفت تفضیلی خواهد آمد:

تبریز از شیراز بزرگتر است.

اگر " از" بعد از صفت تفضیلی بیاید،ملاک مقایسه نیز بعد از صفت تفضیلی قرار می گیرد:

تبریز بزرگتر ازشیراز است.

زبان های فارسی و فنلاندی که هر دو ساخت را دارند خارج از موضوع پارامتر گرینبرگ اند.

F@$hist
20-02-2009, 22:05
سلام فاشیست،امیدوارم عقایدت ربطی به اسم کاربریت نداشته باشه!تا جایی که یادم می یاد تو اولین پستت حتی کلمه ی فارسی رو به کار نبردی چه برسه بنویسی اوزان اشعار فارسی،مگر اینکه بعداً ویرایشش کنی!

دوماً پسر خوب اشتباه کردم که به سؤالات شما جواب دادم!مطمئن باشید که دفعه ی بعدی این اشتباه تکرار نخواهد شد.

در مورد نام کاربریم باید بگم که نام کاربری من توسط یک دوست انتخاب شد ! من هم اون رو گذاشتم ...!

و من خیلی رک هستم و باید بگم که من از مطالب شما به خاطر وجود داشتن مثال های ترکی هیچ چیز نفهمیدم !


کسی نگفت که زبانی برتره یا زبانی معیوبه،امیدوارم اولین اصل بقا یعنی وحدت یادمون نره.ولی قبول کنید که اول دوست خوبمان بیدستار شروع کرد.

درسته ولی فکر می کنم جناب ali_86 دقیقا می خواستن این موضوع رو بیان کنن !!!


من هیچ زبانی رو زبان برتر نمی دونم و حداقل می دونم زبان ترکی از زبان های با ساختار و با قواعد دنیاست بر خلاف زبان فارسی که اکثرا ریشه ی کلمات قابل شناسایی نیست در مورد تاریخ زبان هم زبان ترکی از قدمت بالاتری برخوردار هست.شما میدونید فارسی چند سال قدمت داره؟
هرچند که ابتدا گفتند که هیچ زبانی رو برتر نمی دونن ولی در اصل گفتند که زبان ترکی برتره !!! یه جورایی مقلطه کردن !
خوشحالم که بنده با شما در مورد این که هیچ زبانی برتر نیست و وحدت نباید فراموش بشه موافقم !



خوب اینکه واضح است ولی به نظر من هیچ اشکالی ندارد،اگر فردی با لیاقت مانند آلپ ارسلان و یا بابک چیزی از شرافت سرش بود،که بود تا آخرین قطره ی خونشان بر پای این شرافت جان دادند که نتیجتاً من و شما صاحب این چنین فرهنگ غنی شده ایم و الان با آرامش در کنار هم زندگی می کنیم.و اگر فردی بی لیاقت مانند شاه قاجار این چنان نصف ایران را بخشید پس لاجرم هم من و هم شما اکنون شرمنده ایم.

حرف های شما کاملا متین و مورد قبول بنده هست ... و منظور من هم دقیقا همینه !


خوب اگر بگوییم زبان فارسی امروزی این چنین است یاوه نگفته ایم،اما در مورد زبان فارسی باستان من با شما هم عقیده ام.


به مثال زیر توجه کنید:

پنجره

ریشه ی این کلمه چیست!؟

معدل آن در ترکی باخماجا است

به معنی جایی که از آن نگاه میکنند از مصدر باخماق درست شده است به همین علت میگویندکه ترکی صد درصد مصادرش با قاعده الا یک فعل و همه کلمات دارای ریشه ی اصلی اند.

ولی نمی گویم که تمامی کلمات فارسی ریشه ندارند

حتی انگلیسی 20 درصد کلماتش فاقد ریشه ی اصلی است و یا فرانسه و آلمانی پس با این حساب آنها هم باید داد و بیداد سر دهند ولی واقعیت انکار ناپذیر است

و در مورد جواب شما :


وقتی صحبت از زبان فارسی میشه ، اون زبانی مد نظر هست که درجه ی خلوصش بسیار بالاست و اگر تو قرون اخیر لغات و اصطلاحات عربی و فرنگی و ... واردش شد ، نمیشه از زبان فارسی ایراد گرفت بلکه باید از حافظان این زبان ایراد و اشکال گرفت.

و در مورد کلمه ی پنجره ... اولا که من نه رشته ی ادبیات می خونم ولی بدون شک باید ریشه ای داشته باشه ... از چند نفر که در این مورد تحقیقاتی دارن سوال می کنم و جواب شما رو می دم ...
در ضمن حرف های شما ضد و نقیض داره !!!



البته در ترکی معادل پنجره باخینجا می باشد که باز نام آن با کاربردی که دارد ارتباط دارد.حال عده ای از واژه ی پنجره استفاده میکنند که به علت فارسی بودن تلوزیون و رادیو سراسری این امر بدیهی به نظر میرسد


معدل آن در ترکی باخماجا است

به معنی جایی که از آن نگاه میکنند از مصدر باخماق درست شده است به همین علت میگویندکه ترکی صد درصد مصادرش با قاعده الا یک فعل و همه کلمات دارای ریشه ی اصلی اند.
این یک جور تناقض نیست ؟
من می تونم با توجه به این تناقض نتیجه بگیرم که حتی نمی تونم در مورد صحبت های ترکی که شما می کنید اعتماد داشته باشم ...



نظر من کلاً برعکسه،اگر قرار باشه که تو این فروم حقیقت آشکار نشه،بهتره که همون درش رو تخته کنن،ویا یه دستگاه هوشمندی کار بذارن که کسایی که با کد شهرهای آزربایجان وصل میشن نتونن کانکت به فروم شن،به نظر من دومیش بهتره ! ما که خیلی وقته فقط تنها وجه اشتراکمون پول رایج مملکت ِ (شعر ی از یکی از دوستان بود) همون بهتر که چنین همزیستی نباشه از بیخ،چون خیلی دقت کردم به غیر ازجزئی ،هیچ نقطه ی اشتراکی بین شما و خودمان نیافتم.

من این صحبت bidastar رو این طوری فهمیدم ...
اون جا یعنی تاپیک اوزان اشعار ربطی به مقایسه ی زبان نداره و تاپیکی که پست های درونش ربطی به موضوعش نداشته باشه پاک میشه ....

t.s.m.t
21-02-2009, 01:04
این یک جور تناقض نیست ؟

باخینجا ،باخماجا



سلام دوست عزیز،

نه در واقع این تناقض نیست،ولی حق با شماست بهتر بود این دو مترادف رو در هر دو پست همزمان می آوردم ولی این مسأله آنقدر برای من روشن بود که فکر کردم برای دیگران نیز همین طور است.در واقع اگر چنین اشتباهاتی رخ داد،غلط منطقی نیست،ممکن است در جایی از قلم افتاده و یا بنده هواسم نبوده است.

ببینید در ترکی ممکن است برای یک حالت چندین واژه ی مستقل بکار رفته باشد،مثلاً برای "گریه کردن" در فارسی ،قریب ده فعل مجزا به کار رفته است،که هر کدام نشانگر یک حالت خاصی از گریه است.مثال هایی از این قبیل بسیار زیاد است.

در مورد پنجره نمی خواهد شما سؤال کنید ،ما حرف شما را مرجع و مورد قبول داریم.
منظورم این بود که در ترکی اسامی با کاربردی که دارند بسیار رابطه ی مستقیمی دارند.
برای همین در ترجمه ی کتاب ها به زبان فارسی ،هر سال یک تجدید چاپ و کلمه ی جدید جایگزین می شود.چونمترجم واقعاً سر در گم است و گاهاً مجبور است کلمه ای را بکار برد که هیچ رابطه ای با اصل موضوع ندارد.مثلاً کلمه ی Conservative

البته اگر درست نوشتم.که پایستار ترجمه کرده اند.

اما در مورد همین معنی کلمه ی باخماجا و یا باخینجا

باخماجا و باخینجا هر دو از مصدر باخماقبه معنی نگاه کردن است.

در واقع کلمات هم خانواده ی این دو از لحاظ زمانی و شخص موجودند.به مثال های زیر توجه کنید:

از مصدر تاپماق در معنی پیدا کردن

تاپماجا(به معنی چیستان یا همان چیزی که می خواهی بیابیش)

از مصدر توتماق در معنی گرفتن(فقط یک معنی را نوشتم)
توتماجا در معنی چیزی که گرفته شده است(البته معنی را موازی با معنی مصدر گفتیم)

در واقع پسوند جا مجهول ساز است.
اما مدل کلماتی که به این صورت مجهول می شوند. بیشتر به فرم همان حذف ق مصدر و افزوده شدن جا است.
حال این که باخینجا نیز استفاده شده است.

دو باره دو کلمه را آنالیز می کنیم:

باخماجا=باخماق - ق +جا(که از این قبیل بیشتر مثال زدیم )بنده به این خاطر مثالی که در پست مقایسه ی زبانهای ایران زدم همین مورد پر کاربرد بود چون که این تاپیک در قالب یک مقاله ی علمی است به همین علت تمامی مطالب باید با ذکر منبع و دلیل باشد.
اما دومی نبز یعنی باخینجا عیناً در همین معنی پنجره است(یعنی جایی(روزنه ای )که از آن نگاه می کنند.البته نه هر روزنه ای همان پنجره ی شما.
چند تا از مشتقات باخماق را مینویسم تا بیشتر معلوم شود.

باخینماق
باخیش
باخیشماق
باخمادان
باخماق
باخمالی
باخمایاراق
.
.
.

تازه میتوانید کاربرد این چنینی را در متن ها به وفور ببینید.مثالی که در دسترس شماست یکی همین تاپیک داستان ها ی کلاسیک ترکی است که از واژه ی باخینجا استفاده کرده،وحال موردی که دومی را به کاربرده دیکشنری داشقین است.

در فرهنگ بهزاد بهزادی نیز شاید هر دو به کار رفته باشد(چون این فرهنگ لاتین نیست مورد استفاده ی بنده قرار نگرفته است زیرا در تلفظ های لغات دچار اشکال می شوم)
اما هر دو را میتوانید در یک مجموعه لغات جامعتر مانند همان که در پست
زبان ترکی ویا گویش ترکی ویا لهجه ی ترکی؟ از تاپیک مقایسه ی زبان های ایران
به کد آن اشاره شده است بیایبد.



و من خیلی رک هستم و باید بگم که من از مطالب شما به خاطر وجودداشتن مثال های ترکی هیچ چیز نفهمیدم!

البته نمی خواستم شما را برنجانم این بحث را به حساب یکی دیگر بگذارید نه خود شما

رشته ی تخصصی من ریاضی محض است پس اگر قرار باشد کسی در این میان پی به تناقضات ببرد کسی غیر از من نخواهد بودواولین تناقض در دو جمله ی شما پدیدار است.



من خیلی رک هستم
باید بگم که من از مطالب شما به خاطر وجودداشتن مثال های ترکی هیچ چیز نفهمیدم


اگر شما رک هستید پس چرا آن زمان نگفتید که از مطالب بنده سر در نیاوردید و از من نخواستید که بیشتر توضیح بدم.تازه از من سؤالاتی کردید که معلوم بود تنها جاهایی که برایتان شبه آور است می پرسید و بقیه کاملاً برایتان واضح است.

بعد اگر شما از پست بنده سر در نیاوردید،ربطی به ترکی ندارد ،مطمئناً ریاضیات شما بسیار ضعیف است.چون فرمول ها به صورت ریاضی بیان شده اند .



هیچ زبانی برتر نیست


من نگفتم که هیچ زبانی برتر نیست بلکه در راستای سخنان ali 86 عرض کردم که(منظورم این بود) دو چیز را به این راحتی ها نمی شود مقایسه کرد.

مثلاً اگر به شما بگن مسی بازیکن خوبی است یا کانناوارو و یا بوفون چه چوابی دارید؟

چه طور یم مهاجم را با یک مدافع و یا بایک دروازه بان مقایسه می کنید.

بر فرض که مسی را با ون باستن مقایسه کردید.آیا این دو مهاجم دارای یک خصوصیات هستند که شما به این راحتی قادرید آن دو را مقایسه کنید.برای مثال مسی مانور زن حرفه ای و لی تمام کننده ی متوسط است حال آنکه ون باستن لزوماً یک تمام کننده ی حرفه ای بود.



وقتی صحبت از زبان فارسی میشه ، اون زبانی مد نظر هست که درجه ی خلوصش بسیار بالاستو اگر تو قرون اخیر لغات و اصطلاحات عربی و فرنگیو ...واردش شد ، نمیشه از زبان فارسی ایراد گرفت بلکه باید از حافظان این زبان ایراد واشکال گرفت.


این سخن هم ناشیانه گفته شده است!می دانید چرا؟

چون بیشتر به جای دفاع از خود،خود را محکوم کرده است.در واقع بیان کرده اند که معیار خاصی برای این زبان فارسی موجود نیست(البته من این را نمی گویم و با این نظر هم مخالفم ایشان این چنان فرموده اند)

خوب اگر تعریف دقیقی از زبان در دسترس باشد که این چنین درجه های خلوصی مفهوم ندارد.شما تصو کنید که در تبریز مردم 50 درصد رسمی حرف نمی زنند(به علت محروم شدن از نوشتن البته به طور کاملاً محترمانه!)در حالی که زبان اصیل ترکی آزربایجان همانگونه که پیش از چند هزار سال بود الان هم هست.یعنی شاعری که الان شعر کلاسیک و یا ساتیریک می گوید دقیقاً از کلمات نوشتاری (نه لزوماً گفتاری و قاطی با سایر زبانها) استفاده میکنند.جالب این جا ست که اگر شاعر این عصر قوی باشد شما قادر به تشخیص شعر معاصر با شعر 1000 سال پیش نخواهید شد.و جالبتر این که مردم خود میدانند کدام نحوه ی تکلم صحیح تر است ولی متأسفانه نمی توانند آنگونه که باید، سخن گویند.پس چرا ترکی با این همه تبعیض دستخوش تغییرات در اصل نوشتاری آن(نه محاوره)نشده است.پس قبول کنید زبان ترکی آن قدر وسیع است که به کلمه ی بیگانه نیازی نداشته باشد.و ساختار آنقدر پیچیده دارد که به هر لغتی اجازه ی ورود نمی دهد(دستور زبان ترکی را بخوانید)بعد اگر شما از حافظان زبانتان ایراد بگیرید که ما باید پوسشان را بکنیم.

تازه شما چرا به این مسأله زیاد حساسیت نشان میدهید ممکن است فارسی ویژگی هایی داشته باشد که ترکی و 10 ها زبان دیگر ندارند مثل همان مثال بازیکن.

این که عیب و ایراد نیست.



حتی نمی تونم در مورد صحبت های ترکی که شما می کنید اعتماد داشته باشم ...

به خدا این تقصیر من نیست،
به گفته ی خودتان که از یک پست ساده سر در نیاوردید،چگونه می خواهید بالغ بر 1 ملیون لغت به همراه دستور پیچیده اما فرمولیک ترکی را یک شبه یاد بگیرید.



من این صحبت bidastar رو این طوری فهمیدم ...

من هم این جمله را این طوری فهمیدم:
سه دسته وجود دارند:
1.آنان که میدانند و میدانند که میدانند.
2.آنان که نمی دانند و و می دانند که نمی دانند.
3.آنان که نمی دانند و نمی دانند که نمی دانند.

امیدوارم که جزو اواین گروه باشید چون هنوز در اول راه هستید اگر گاهی با خود کنار نیایید به مشکل بر می خورید.این گفته ام را سوای بحث های دیگر بدانید ان را برادرانه عرض کردم.

موفق و برقرار باشید.

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

t.s.m.t
21-02-2009, 01:06
آرایش پیشوندی - پسوندی:

در زبان های پیشوندی،شمار بزرگی از پیشوند ها قبل از پایه قرار می گیرند.در این زبان ها که کمیاب هستند،معمولاً پسوند دیده نمی شود.در زبان ها ی پسوندی یک رشته ی طولانی از پسوند های مختلف می تواند به دنبال پایه بیاید.ترکی از این جمله است.در این گونه زبانها عملاً هیچ پیشوندی وجود ندارد.
در فارسی هم پیشوند وجود دارد و هم پسوند.ولی ظاهراً گرایش بیشتر به پسوند دارد تا پیشوند،زیرا حداکثر تعداد پیشوند 3 و حداکثر تعداد پسوند در آن 4 است،چنانچه در"بر نمی دارم" و "مردانگی ها"دیده می شود.
چنین زبانهایی را نمی توان به آسانی در یکی از این گرو هها جای داد.


روابط بین پارامترهای آرایش جمله:

به منظور دستیابی به تعمیم ها و گرایش های زبانی در زمینه ی پارامتر های یاد شده،گرینبرگ ترکیب 4 پارامتر اصلی آرایش جمله را ملاک رده بندی کلی تری قرار داده است.این چهار پارامتر عبارتند از:

آرایش بنیادین اصلی
آرایش صفت و اسم
آرایش مضاف و مضاف الیه
آرایش حرف اضافه و اسم

ترکیب این چهار پارامتر 24 رده ی زبانی بالقوه را به وجود می آورد که از این تعداد عملاً 15 رده دارای مصداق است،زیرا زبان های گروه نمونه با توجه به آرایش های آنها در این 15 رده جای می گیرند.نکته ی قابل توجه این که اکثریت بزرگی از زبان ها فقط در این 4 رده قرار می گیرند.به سخن دیگر،هر یک از این چهار رده به مراتب بیشتر از هر یک از رده های دیگر،زبان جذب می کند.

چهار رده ی مذکور عبارتند از:

VSO/NA/NG/Pr
SVO/NA/NG/Pr
SOV/AN/GN/Po
SOV/NA/GN/Po

بر اساس این گرایش ها تا حدودی می توان از روی یک پارامتر حضور یا غیبت پارامتر دیگر را پیش بینی کرد.مثلاً حضور آرایش NG در یک زبان به معنی حضور Pr در آن زبان است.
و یا آرایش SOV معمولاً با آرایش AN و حضور Po ملازمت دارد.

لئمان معتقد است که جای فاعل از دیدگاه یک رده شناسی عمومی نامربوط است و از این رو می توان آن را حذف کرد،بدون آنکه اغتشاشی در رده بندی کلی پدید آید.

چون مطالب این بحث تخصصی هستند به خاطر همین، بحث آرایش بنیادین و نظریه های آن را در همین سطح تمام می کنیم.علاقه مندان می توانند به کتاب های لاتین مانند مطالعه ی ساختار نحوی زبان ها از دیدگاه رده شناسی از گرینبرگ و یا لئمان و یا وه نئمان مراجعه کنند.

البته کتابی مجزا منتخبی از 60 نظریه رده شناسی زبان از برجسته ترین زبان شناسان تاریخ که به طور تحلیلی به این موضوع پرداخته اند با نام "مطالعه ی ساختار نحوی زبان ترکی از دیدگاه ردی شناسی" به چاپ رسیده است.( تألیف حسین خوش باطن/انتشارات تبریز/چاپ سهیل/مقدمه ی پروفسور صدیق)

زبانهای ضمیر انداز:

در این زبان ها ضمایر اگر از لحاظ کاربرد شناسی قابل استنباط باشند می توانند حذف شوند.در میان زبان های بزرگ،واضح ترین مورد زبان های ضمیر انداز،ترکی و ژاپنی است.
که مشخصه ی حذف ضمیر را نه تنها برای فاعل بلکه عملاً برای تمام بافت های دستوری داراست.ماندارین نیز اغلب مشخصه های پر بسامد ضمیر انداز را از خود نشان می دهد.

بعضی از زبان ها تا قسمتی ضمیر انداز هستند و تنها حذف ضمیر فاعلی را دارند.این زبانهای فاعل خنثی شامل بسیاری از زبان ها ی رومانیایی مثل پرتقالی،اسپانیایی و ایتالیایی می باشد.مثال های زیر از زبان ژاپنی است:

Shiranai.ki ni itta?

(من) نمی دونم (شما) (آن) دوست داشتید؟

از ترجمه ی مثال فوق از زبان ژاپنی معلوم می شود که فارسی نیز زبان ضمیر انداز است.در واقع می توان از ضمیر های من،شما وآن، صرف نظر کرد بدون این که مشکلی در معنی پیش آید.

فراگیران زبان ژاپنی به عنوان زبان دوم،به خصوص کسانی که زبان اول آنها زبان غیر ضمیر انداز است مانند انگلیسی و فرانسه،اغلب در آوردن ضمایر شخصی در جائی که از لحاظ دستور قابل برداشت است به اشتباه می افتند.

t.s.m.t
21-02-2009, 17:01
زبان های مبتدا برجسته:

در این زبان ها نحو به گونه ای است که جملات ،ساختار مبتدا- خبر دارند.
این ساختار مستقل از آرایش نحوی فاعل،فعلفمفعول است و ممکن است با ترتیب واژه ها نشان داده شود.یا بو سیله ی ساخت واژه آشکار شود.یعنی آوردن واژه بست(clitic particle) Wa که علامت مبتدا ، در جمله می باشد.

تفاوت زبان های مبتدا برجسته با زبان های دیگر آن ست که در اولی به صورت نظام مند به مبتدا نشاندار می شود،در حالیکه در دومی برای مبتدا سازی از ابزارهای منحصر به فرد استفاده می شود.مانند:زبانهای چینی،ژاپنی و کره ای.


زبان شناسی تاریخی:

اگر شباهت ها را در زبان ها بررسی کنیم چهار دلیل برای وجود آنها بافت خواهد شد:
1.تصادفی هستند.
2.دو زبان از منشأء مشترک منشعب شده اند.
3.بین دو زبان تماس منطقه ای وجود داشته است.
4.جهانی های مطلق یا گرایش(خصوصیات مشترک بین زبان ها را جهانی های زبانی نامند)

برای زبان شناسی که علاقه مند به زبان شناسی تاریخی - تطبیقی می باشد ضروریست که تمایز این 4 مورد را تشخیص دهد زیرا از این روش خواهد بود که نظریات و اصولی را پایه گذاری خواهد کرد.

همچنین در صورت شباهت های دو زبان نباید زود قضاوت شود که این ها زبان های خواهر هستند.باید احتیاط شود کهممکن است در اثر رده شناسی منطقه ای و مجاورتی از نظر جغرافیایی دارای جهانیهایی از نوع قرض گیری و تأثیر گذاری زبانی و مداخله ی زبانی باشد.

اصلی که وجود دارد اینست:یک زبان وقتی متحول می شود 100 درصد تغییر نمی کند.

مثالی در مورد تعامل زبان ترکی و فارسی:

در مورد کلمه ی موصولی "که"است که از فارسی توسط زبان ترکی قرض گیری شده است.
می دانیم که اصولاً زبان ترکی بند پیرو محدود ندارد و به جای آن از بند پیرو نامحدود استفاده می کند.ترکی"که" را از فارسی گرفته و آن را در بند های پیرو مشخص استفاده می کند.(کمری)

البته "که" را به صورت"کی"تغییر داده است.

Bir zaman gələcək ki insanlar hür olacak
زمانی فرا خواهد رسید که انسانها آزاد خواهند شد.

این ساختار ترکی یک بخش ضروری در دستور زبان است.اکثر زبانهای ترکی،مغولی،تنگوزی،اورالیک و قیرقیزی که تا چندی پیش دارای بند های نامحدود بودند در اثر قرض گیری از زبان های شوروی سابق به بندهای پیرو محدود شده اند.

علاقه مندان به مطالعات رده شناختی محققان ،می توانند به کتاب مطالعه ی ساختار نحوی زبان ترکی از دیدگاه رده شناسی از حسین خوش باطن صفحه ی 66 تا 112(چاپ اول) مراجعه کنند.

تعریف ریشه:کوچکترین جزء معنادار کلمه که خود به طور مستقل در زبان به کار رفته است.

تعریف ستاک:متشکل از ریشه به اضافه ی جزئی که در فاصله ی ریشه و عنصر صرفی واقع می شود.

تعریف عنصر صرفی:اجزایی که در بردارنده ی معانی رابطه ای مختلفی هستند و به کمک آنها از یک ریشه ی واحد در صیغگان صرف،صورت های مختلفی منشعب می شوند.

t.s.m.t
22-02-2009, 22:56
تفاوت های اساسی زبان ترکی با زبان فارسی:


حروف صدادار
هجای کوتاه و کشیده
ساخت واژگان هم خانواده از یک ریشه(پیوستگی معنایی کلمات)
ریشه
هم آوائی حروف صدادار
توالی پسوند ها

1.حروف صدادار:

زبان فارسی دارای حروف صدادار زیر می باشد:

آ اَ اِ اُ او ای

حروف صدادار ترکی به قرار زیر می باشد:
Ö Ü I İ U O E Ə A


به ترتیب در شش مصوت اول مشترکند،مصوت های I ,Ü,Ö مختص زبان ترکی است.

این سه مصوت اضافی موجب گستردگی و وسیع شدن دایره ی لغتی زبان شده اند.

به عنوان مثال:

Ol د رمعنی (1.ضمیر کلاسیک سوم شخص2.باش،به دنیا بیا(فعل امر))
Öl در معنی بمیر(فعل امر)

2.هجای کوتاه و کشیده:

در فارسی مصوت ها کشیده تلفظ می شوند.حال آنکه در ترکی این مصوت ها کوتاه تلفظ می شوند.

این امر در قافیه سازی اشعار ترکی نمود دارد(سبک هایی که با زبان عربی و فارسی مشترک است)
در واقع اکثراً از واژگان عربی و فارسی استفاده شده است.چون با هجای کوتاه قافیه سازی دچار مشکل می شود.

مثال:

صبا اغیاریدان پینهان غمیم دلداره اظهار ائت
خبر سیز یاریمی حالی خرابیمدان خبردار ائت

و معمولاً ردیف که فعل است،ترکی است.

3. ساخت واژگان هم خانواده از یک ریشه(پیوستگی معنایی کلمات):

در فارسی گاهاً معنی کلمه با آنچه که مورد نظر است مطابقت ندارد.حال آنکه در ترکی این تطابق به طور زنجیر وار ادامه دارد.

مثال:

رایانه
آوردگاه
و...

رایانه در ترجمه ی کامپیوتر به معنی حساب گر از ریشه ی انگلیسی حساب کننده
آوردگاه به جای کلمه ی دربی،حال آنکه معنی دربی متفاوت از آنچه که معادل سازی کرده اند می باشد.

البته این مشکل در تمامی زبان ها کم و بیش دیده می شود.

4.ریشه:

در فارسی بعضی از ریشه ها با ساتک ها و میانوند ها چنان در آمیختند که گویی جدا ناشدنی به نظر می رسند.در واقع به مرور زمان ریشه ی کلمه دستخوش تغییرات و تحولاتی شده است.

در واقع کوچکترین جزء کلمه غیر قابل تشخیص است و یا وجود ندارد.

در ترکی با این که ریشه به همراه ساتک و میانوند ها کلمه ی واحد تشکیل می دهند. ولی همواره قابل تشخیص و تجزیه پذیرند.

مثال:

İnamım

İnam+ı+m

5.هم آوائی حروف صدادار:

این هم آوائی به گونه ای است که حرف صدادار پسوند ها، به هر گونه ی دلخواه نمی توانند باشند و بر طبق قانون خاصی این هم آوائی صورت میگیرد .به عنوان مثال در پسوند های جمع ساز

Lər
Lar

برای جمع بستن اوشاق(بچه)
Uşaq

پسوند دومی
و برای جمع بستن ایلبیز(حلزون)
İilbiz

از پسوند اولی استفاده می شود.

این یک قانون است و با آخرین حرف صدادار کلمه ی قبل از پسوند مورد نظر، مطابقت دارد.د تقریباً در بین زبان ها به ندرت دیده میشود.

6.توالی پسوندها:

در واقع در اکثریت زبان ها، ریشه بیش از یک پسوند نمی گیرد، مانند انگلیسی .فارسی نیز جزو همین دسته هست.حال آنکه در ترکی ممکن است بیش از چهار پسوند پشت سر هم قرار گیرد که از آوردن جملات و حروفات اضافه و ربط جلوگیری می کند.

LoLoLoL
24-02-2009, 16:55
سلام دوست عزیز،

نه در واقع این تناقض نیست،ولی حق با شماست بهتر بود این دو مترادف رو در هر دو پست همزمان می آوردم ولی این مسأله آنقدر برای من روشن بود که فکر کردم برای دیگران نیز همین طور است.در واقع اگر چنین اشتباهاتی رخ داد،غلط منطقی نیست،ممکن است در جایی از قلم افتاده و یا بنده هواسم نبوده است.

ببینید در ترکی ممکن است برای یک حالت چندین واژه ی مستقل بکار رفته باشد،مثلاً برای "گریه کردن" در فارسی ،قریب ده فعل مجزا به کار رفته است،که هر کدام نشانگر یک حالت خاصی از گریه است.مثال هایی از این قبیل بسیار زیاد است.

در مورد پنجره نمی خواهد شما سؤال کنید ،ما حرف شما را مرجع و مورد قبول داریم.
منظورم این بود که در ترکی اسامی با کاربردی که دارند بسیار رابطه ی مستقیمی دارند.
برای همین در ترجمه ی کتاب ها به زبان فارسی ،هر سال یک تجدید چاپ و کلمه ی جدید جایگزین می شود.چونمترجم واقعاً سر در گم است و گاهاً مجبور است کلمه ای را بکار برد که هیچ رابطه ای با اصل موضوع ندارد.مثلاً کلمه ی conservative

البته اگر درست نوشتم.که پایستار ترجمه کرده اند.

اما در مورد همین معنی کلمه ی باخماجا و یا باخینجا

ترکی جز معدود زبان هایی است که هر واژه اش به دو صورت مصدر سازی می شود.

یکی با پسوند ək
و دیگری با پسوند aq

ممکن است مصدر یک کلمه با هر دو ساخته شود.مثلاً

یئمک
و
یئماق

اولی در اردبیل بیشتر کاربرد دارد که از لحاظ دستوری 100 درصد درست تلفظ می وشود.
دومی بیشتر در تبریز کاربرد دارد که باز 100 درصد درست است.
بعضی ها این مسأله را ربط به لهجه می دهند و لی این قاعده ی دستور ترکی آزربایجان است.

حال من ترجمه ی" خوردن" را می توانم به دو صورت بنویسم.

یئمک و یئماق

البته این در باب مصادر بود ولی مثال زدم که بیشتر قابل درک باشد.

باخماجا و باخینجا هر دو از مصدر باخماق(دقت کنید که در این باره پسوند مصدر ساز ək کاربرد ندارد)به معنی نگاه کردن است.

در واقع کلمات هم خانواده ی این دو از لحاظ زمانی و شخص موجودند.به مثال های زیر توجه کنید:

از مصدر تاپماق در معنی پیدا کردن

تاپماجا(به معنی چیستان یا همان چیزی که می خواهی بیابیش)

از مصدر توتماق در معنی گرفتن(فقط یک معنی را نوشتم)
توتماجا در معنی چیزی که گرفته شده است(البته معنی را موازی با معنی مصدر گفتیم)

در واقع پسوند جا مجهول ساز است.
اما مدل کلماتی که به این صورت مجهول می شوند. بیشتر به فرم همان حذف ق مصدر و افزوده شدن جا است.
حال این که باخینجا نیز استفاده شده است.

دو باره دو کلمه را آنالیز می کنیم:

باخماجا=باخماق - ق +جا(که از این قبیل بیشتر مثال زدیم )بنده به این خاطر مثالی که در پست مقایسه ی زبانهای ایران زدم همین مورد پر کاربرد بود چون که این تاپیک در قالب یک مقاله ی علمی است به همین علت تمامی مطالب باید با ذکر منبع و دلیل باشد.
اما دومی نبز یعنی باخینجا عیناً در همین معنی پنجره است(یعنی جایی(روزنه ای )که از آن نگاه می کنند.البته نه هر روزنه ای همان پنجره ی شما.
چند تا از مشتقات باخماق را مینویسم تا بیشتر معلوم شود.

باخینماق
باخیش
باخیشماق
باخمادان
باخماق
باخمالی
باخمایاراق
.
.
.

تازه میتوانید کاربرد این چنینی را در متن ها به وفور ببینید.مثالی که در دسترس شماست یکی همین تاپیک داستان ها ی کلاسیک ترکی است که از واژه ی باخینجا استفاده کرده،وحال موردی که دومی را به کاربرده دیکشنری داشقین است.

در فرهنگ بهزاد بهزادی نیز شاید هر دو به کار رفته باشد(چون این فرهنگ لاتین نیست مورد استفاده ی بنده قرار نگرفته است زیرا در تلفظ های لغات دچار اشکال می شوم)
اما هر دو را میتوانید در یک مجموعه لغات جامعتر مانند همان که در پست
زبان ترکی ویا گویش ترکی ویا لهجه ی ترکی؟ از تاپیک مقایسه ی زبان های ایران
به کد آن اشاره شده است بیایبد.


البته نمی خواستم شما را برنجانم این بحث را به حساب یکی دیگر بگذارید نه خود شما

رشته ی تخصصی من ریاضی محض است پس اگر قرار باشد کسی در این میان پی به تناقضات ببرد کسی غیر از من نخواهد بودواولین تناقض در دو جمله ی شما پدیدار است.


اگر شما رک هستید پس چرا آن زمان نگفتید که از مطالب بنده سر در نیاوردید و از من نخواستید که بیشتر توضیح بدم.تازه از من سؤالاتی کردید که معلوم بود تنها جاهایی که برایتان شبه آور است می پرسید و بقیه کاملاً برایتان واضح است.

بعد اگر شما از پست بنده سر در نیاوردید،ربطی به ترکی ندارد ،مطمئناً ریاضیات شما بسیار ضعیف است.چون فرمول ها به صورت ریاضی بیان شده اند .


من نگفتم که هیچ زبانی برتر نیست بلکه در راستای سخنان ali 86 عرض کردم که(منظورم این بود) دو چیز را به این راحتی ها نمی شود مقایسه کرد.

مثلاً اگر به شما بگن مسی بازیکن خوبی است یا کانناوارو و یا بوفون چه چوابی دارید؟

چه طور یم مهاجم را با یک مدافع و یا بایک دروازه بان مقایسه می کنید.

بر فرض که مسی را با ون باستن مقایسه کردید.آیا این دو مهاجم دارای یک خصوصیات هستند که شما به این راحتی قادرید آن دو را مقایسه کنید.برای مثال مسی مانور زن حرفه ای و لی تمام کننده ی متوسط است حال آنکه ون باستن لزوماً یک تمام کننده ی حرفه ای بود.


این سخن هم ناشیانه گفته شده است!می دانید چرا؟

چون بیشتر به جای دفاع از خود،خود را محکوم کرده است.در واقع بیان کرده اند که معیار خاصی برای این زبان فارسی موجود نیست(البته من این را نمی گویم و با این نظر هم مخالفم ایشان این چنان فرموده اند)

خوب اگر تعریف دقیقی از زبان در دسترس باشد که این چنین درجه های خلوصی مفهوم ندارد.شما تصو کنید که در تبریز مردم 50 درصد رسمی حرف نمی زنند(به علت محروم شدن از نوشتن البته به طور کاملاً محترمانه!)در حالی که زبان اصیل ترکی آزربایجان همانگونه که پیش از چند هزار سال بود الان هم هست.یعنی شاعری که الان شعر کلاسیک و یا ساتیریک می گوید دقیقاً از کلمات نوشتاری (نه لزوماً گفتاری و قاطی با سایر زبانها) استفاده میکنند.جالب این جا ست که اگر شاعر این عصر قوی باشد شما قادر به تشخیص شعر معاصر با شعر 1000 سال پیش نخواهید شد.و جالبتر این که مردم خود میدانند کدام نحوه ی تکلم صحیح تر است ولی متأسفانه نمی توانند آنگونه که باید، سخن گویند.پس چرا ترکی با این همه تبعیض دستخوش تغییرات در اصل نوشتاری آن(نه محاوره)نشده است.پس قبول کنید زبان ترکی آن قدر وسیع است که به کلمه ی بیگانه نیازی نداشته باشد.و ساختار آنقدر پیچیده دارد که به هر لغتی اجازه ی ورود نمی دهد(دستور زبان ترکی را بخوانید)بعد اگر شما از حافظان زبانتان ایراد بگیرید که ما باید پوسشان را بکنیم.

تازه شما چرا به این مسأله زیاد حساسیت نشان میدهید ممکن است فارسی ویژگی هایی داشته باشد که ترکی و 10 ها زبان دیگر ندارند مثل همان مثال بازیکن.

این که عیب و ایراد نیست.


به خدا این تقصیر من نیست،
به گفته ی خودتان که از یک پست ساده سر در نیاوردید،چگونه می خواهید بالغ بر 1 ملیون لغت به همراه دستور پیچیده اما فرمولیک ترکی را یک شبه یاد بگیرید.


من هم این جمله را این طوری فهمیدم:
سه دسته وجود دارند:
1.آنان که میدانند و میدانند که میدانند.
2.آنان که نمی دانند و و می دانند که نمی دانند.
3.آنان که نمی دانند و نمی دانند که نمی دانند.

امیدوارم که جزو اواین گروه باشید چون هنوز در اول راه هستید اگر گاهی با خود کنار نیایید به مشکل بر می خورید.این گفته ام را سوای بحث های دیگر بدانید ان را برادرانه عرض کردم.

موفق و برقرار باشید.

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

اول که شرمنده که بحث رو ادامه دادم !

ولی ترک زبان ها به پنجره می گن "پانجره" ... بنده از یه ترک زبان پرسیدم ...

پانجره لری باکیننجا

به معنای

وقتی به پنجره ها نگاه میکنیم



من این رو این طوری تلقی می کنم مثل واژه ی بالگرد ... که مردم از همان هلکوپتر استفاده می کنند ولی در اصل زبان به اون می گه بالگرد !
ما می تونیم کلمه ی پنجره رو در زبان فارسی این طوری تلقی کنیم !(این نظر منه ! شاید همین پنجره هم ریشه ای دور و دراز داشته باشه !) که شاید در قدیم به جای این واژه از واژه ی دیگری استفاده می کردن ...
مثل همین پانجره و باخماجا و یا باخینجا که این طوری که معلومه الان بیشتر از پانجره استفاده می کنن تا باخماجا یا باخینجا ...

t.s.m.t
25-02-2009, 13:34
اول که شرمنده که بحث رو ادامه دادم !


سلام،خواهش می کنم همین که تو بحث ها شرکت می کنید خوبه.ولی اگر قانون ها را اجرا کنید بهتر خواهد بود!شما قانون 2 این تاپیک را زیر پا گذاشتید.قانونی که به شما اجازه می دهد فقط در باره ی زبانی که به آن آشنا هستید توضیح دهید حال در بحثی شرکت کردید که مربوط به مقایسه ی دو زبان است که شما یکی را نصفه نیمه و از دیگری هیچ اطلاعی ندارید.این کار شما از هر لحاظی صحیح نیست چون در مقایسه ی دو چیز شناخت آن دو اولین اصل می باشد.با این حال بر شما دوست عزیز احترام قائلیم و این دفعه به سؤالات شما جواب خواهیم داد.


ولی ترک زبان ها به پنجره می گن "پانجره" ...
اولاً تو تبریز دقیقاً پنجره میگن نه پانجره ،بالاخره من تو تبریز زندگی می کنم

ترکها نیز به چندین شاخه و لهجه تقسیم میشن ممکنه در مبحث لهجه(نه لزوماً شاخه) بعضی ها کلمات مشترک رو با لهجه تلفظ کنن.مثلا تو تبریز به برادر "قَردش میگن حال اینکه تو ارومیه قارداش و البته اونا حالت نوشتاری رو میکن پس درست تر از ما تلفظ می کنن.


بنده از یه ترک زبان پرسیدم ...

دوماً:اگه من تو یک بحثی که مربوط به زبان فارسی باشه، درسته برم از کسی که فقط فارس زبانه بپرسم، در این صورت همه ی فارس زبان ها باید در درس ادبیات و زبان فارسی 20 بگیرند.ببینید هر سؤالی از کسی باید پرسیده بشه که متخصص هست و لاغیر.البته نه این که بنده متخصص هستم جسارت نباشه ،ولی باید از یک استاد زبان ترکی آزربایجان سؤال کنید و یا یک شاعر و نویسنده ی تورک،بنده نیز از کتابهای همین اساتید داخلی و خارجی استفاده میکنم.مثل دکتر هیئت،پروفسور صدّیق و ...

پانجره لری باکیننجا

به معنای

وقتی به پنجره ها نگاه میکنیم


بعد جمله شما دارای چندین غلط دستوری(از نظر زمانی و شخص و نیز معنایی) که باز معلوم می شود از آدم متخصصی سؤال نفرموده اید.

1. پنجره لره باخان کن.

پنجره=پنجره
لر=پسوند جمع ساز
ه=حرف تعریف مثل نقشی که the در انگلیسی داره.
باخان=کسی که نگاه میکند از مصدر باخماق
کن= پسوند استمرار ساز


جمله ای که من نوشتم حالت مجهول دارد در معنی "هنگامی که به پنجره ها نگاه میشود".

حال اگر عین جمله ی فارسی تان را به ترکی برگردانیم می شود:

بیز پنجره لره باخان کن .

بیز=ما

میتوانیم جمله را این گونه نیز بنویسیم"

او زامان کی بیز پنجره لره باخیروق.


اما اگر قاعده کلی دستور زبان ترکی را رعایت کنیم باید به جای پنجره(که از فارسی وارد زبان ترکی شده است)از باخینجا و یا باخماجا استفاده شود.

بیز باخینجا لارا باخان کن.

یک مساله ی دیگر ،دوست شما ظاهراً تلوزیون ترکیه را بیشتر از تلوزیون ایران می بینند.چون در ترکی آناطولی(ترکیه)به جای خ از ک استفاده میشود.(در توضیح باکیننجا)

در ضمن وارد شدن پنجره از فارسی به ترکی دلیل بر معادل نداشتن در ترکی نیست.
ما در مورد اینکه الان چرا بیشتر از پنجره استفاده میشود توضیح داده ایم(در همین تاپیک)










من این رو این طوری تلقی می کنم مثل واژه ی بالگرد ... که مردم از همان هلکوپتر استفاده می کنند ولی در اصل زبان به اون می گه بالگرد !



منظور من در این مورد ساختن کلمات پی در پی با یک ریشه ی واحد است که به یادگیرندگان زبان ،امکان آموزش سریع زبان را میدهد.



ما می تونیم کلمه ی پنجره رو در زبان فارسی این طوری تلقی کنیم !(این نظر منه ! شاید همین پنجره هم ریشه ای دور و دراز داشته باشه !) که شاید در قدیم به جای این واژه از واژه ی دیگری استفاده می کردن ...




در مورد این که پنجره ریشه دارد و یا نه من توضیح داده ام،نه اینکه قابلاً بی ربط درست شده است ولی گاهاً چنان

تغییراتی پذیرفته است که اجزای کلمه غیر قابل تشخیص است.

ولی مقایسه ی آن با باخینجا که الان استفاده نمی شود درست نیست.چون این کلمه یا اصلاً استفاده نمیشود(اکثراً در شهرها)یا کلا استفاده میشود (در مناطق روستایی که اصالت خود را حفظ کرده اند.)

بحث باخینجا با پنجره فرق میکند . در پنجره کل کلمه دچار تغییرات شده است و حال اینکه باخینجا به علت ننوشتن و نخواندن زبان ترکی در ایران کم کاربرد شده است و ربطی به ساختار زبان ترکی ندارد.


مثلاً در تهران به میدان میدون میگویند اگر چندین سال توشتن فارسی قدغن شود مطمئن باشید اصل کلمه رو به فراموشی سپرده میشود حال آنکه اگز کلمه ای در بیش از یک حرف تغییر یابد.



مثل همین پانجره و باخماجا و یا باخینجا که این طوری که معلومه الان بیشتر از پانجره استفاده می کنن تا باخماجا یا باخینجا ...


در مورد این جمله نیز که به اندازه ی کافی دلیل آوردیم.
البته همین که باز از یک نفر پرسیده اید و بعد در این بحث شرکت کرده اید ،نشانگر اینست که قصد گفتگوی منطقی را دارید و این بسیار عالی ست.

t.s.m.t
26-02-2009, 02:23
بحث مقایسه ی این دو زبان را در همین جا به پایان می رسانیم و از آوردن سایر مطالب خودداری می کنیم .تا همین جا نیز متفاوت بودن این دو زبان کاملاً مشخص شد.مثلاً در کلمه ای که در فارسی هست و در ترکی نیست(حرف موصول" که") و یا کلمه ای که در ترکی هست و در فارسی نیست(چالش از مصدر چالیشماق در معنی فعالیت کردن،تمرین کردن و...)ویا تفاوت اساسی در دستور.

هدف از این تاپیک نشان دادن مجزا بودن این دو زبان است.واینکه هر دو زبان ایرانی ست و بهتر است سعی در پیشرفت یکی به قیمت مدفون شدن دیگری نباشیم.و دنباله روی سیاستهای رژیم شاهنشاهی به تبعیت از انگلیس زمان رضا خان نباشیم.تا جایی که متکلمان این زبان تا مرز اعدام پست داشتند.حال این الطاف الهی ست که با تمامی این دسیسه ها از سوی خائنین وطن، این چنین خود عهده دار حراست از آن گشته است.

خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی ایران تمامی این دسیسه ها خنثی گشت و چاپ و خواندن و نوشتن ترکی از سوی امام راحل (ره) و بعداً به توسط آیت الله خامنه ای آزاد گشت و تمامی این محدودیت ها برداشته شد.امید است در آینده ای نه چندان دور با وارد شدن این میراث عظیم فرهنگی در مدارس و دانشگاههای کشور ،پیشرفتی بیش از این در تحقق آرمان های آزادی طلب حاصل شود.
تاپیک برای بحث سایر گویشها و لهجه ها و زبان ها آزاد می باشد و می توانید بجث ها و شبهه ها را برطرف کنید.خواهشاً قبل از آوردن مطلبی از هر منبعی به دقت آنرا مطالعه کنید تا در صورت اعتراض از سوی کاربری قدرت دفاع از نوشته یتان داشته باشید.

kamranwolf
01-01-2011, 18:54
با سلام:
مطالب بسیار عالی و بصورت منطقی نوشته شده
بطوریکه خواننده اگر تعصب زبانی نیز داشته باشد این نوشته ها را درک و قبول میکند.مختصرا اینو بگم : کسانی که شبهه ای در زبان بودن زبان ترکی دارند به تعدد فعل ها و اسمها و چگونگی ترکیب شدن کلمات و بوجود آمدن کلمات جدید را فقط به اندازه 10 دقیقه در اینترنت جستو کنند.
من مفتخرم که یکی از 420 میلیون ترک روی کره زمین هستم.


شاید در کرات دیگر هم باشیم.


یه سرچ کنید و پراکندگی جمعیت ترک های جهان رو ببینید .
در مکزیک ،چین، فنلاند، و بیشتر آسیا و شرق اروپا