PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : *** تاپيك ويژه براي اشعار طنز ***



صفحه ها : [1] 2

KING ESFANDIYAR
13-01-2006, 23:19
دوستان هنر مند و گرامي سلام

اقا ميخوام باهم بتركونيم!!! چيو؟ سايت رو .!!!!......از چي بتركونيم؟؟؟ ........ از خنده!!! :laughing: :laughing:

دوستان بزرگوار هر گونه شعر ، لطيفه، نكته ادبي پر معنا، جك با حال و......كه داريد و مي خواهيد ديگران هم از اين مطالب لذت ببرند لطفا اينجا قرار بديد.(خواهشا از نوشتن ظنزها و مطالب سياسي خودداري بفرماييد) :cool:

ببينم چه مي كنيد!! :biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:

متشكرم.............

محمد جاوید
14-01-2006, 00:42
فعلاَ اينو براي دختران بي شوهر داشته باشيد تا بعد خدمتتان عرض كنم:

به دنبال شوهر
************************
دختری هستم به سن سی و سه// فارغ از درس و کلاس و مدرسه
مدرک لیسانس دارم در زبان// دارم از خود خانه و جا و مکان
مرغم و خواهم زبهر خود خروس// مانده ام در حسرت تاج عروس
مبل و اسباب و لوازم هر چه هست// پنکه و سرویس خواب و فرش و تخت
هست موجود و جهازم کامل است// پول نقد و زانتیا هم شامل است
هرچه گویی هست و تنها شوی نیست// برسرم گیسو و زُلف و موی نیست
ترسم از بی شوهری گردم تلف// بر دهانم آید از اندوه کف
کاش جای این همه پول و پِله// گیر میکرد شوهری توی تله
میشدم عبد و کنیز شوی خود // می نمودم چاره درد موی خود
گیسوانی عاریت چون یال اسب// می نشاندم بر سَرَم با زور چسب
زلف خود را چون پریشان کردمی// عیب زلف خویش پنهان کردمی
آنچنان شوری زخود برپاکنم// تاکه شاید در دلش ماًوا کنم
بارالها تو کرم کن شوی را// خود مرتب میکنم این موی را

KING ESFANDIYAR
14-01-2006, 15:05
محمد جان دمت گرم ............براي شروع بامزه بود..........

محمد جاوید
16-01-2006, 00:21
بد نمی شد
**********************
مرغ اقبالم اگر پَر وار می شد بد نمی شد// آن پری روگَر که با ما یار می شد بد نمی شد
عنکبوت در جیبهای خالی من تار بسته// گر حساب بانکی ام سر شار می شد بد نمی شد
مبتلا گردیده ام انواع و اقسام مریضی// گر که بیماری زمن بی زار می شد بد نمی شد
روز وشب دنبال بدبختی خود سگ دو زنانم// گر که پای خسته ام تیمار می شد بد نمی شد
مرغ بختم مدتی در خواب خرگوشی غُنوده// گر که بخت از خواب خوش بیدار می شد بد نمی شد
دختر سی ساله ام مانده به روی دست بنده// گرنصیبش شوهری پولدار می شد بد نمی شد
همسرم بی غم خیال و دائماٌ فکر قِر و فِر// گر زنم یک ذرّه خوش رفتار می شد بد نمی شد
آن طلبکار سمج دیگر امانم را بریده// گر نصیبش پنجه ی کفتار می شد بد نمی شد
پورِ من بااین میانسالی مجرد مانده است// گر که این دردانه ام زن دار می شد بد نمی شد
وه چه خوش گفته است « جاوید» حال وروزو سختی من // گر که سختی های من هموارمی شد بد نمی شد

KING ESFANDIYAR
16-01-2006, 23:39
محمد جان دستت درد نكنه

مثل اينكه بر و بچز انجمن اهل شوخي و طنز هم نيستند!!!!!

بازم شما كه زحمت ميكشي.....................متشكرم

Mehran
17-01-2006, 15:28
محمد جان دستت درد نكنه

مثل اينكه بر و بچز انجمن اهل شوخي و طنز هم نيستند!!!!!

بازم شما كه زحمت ميكشي.....................متشكرم
شوخي با بچه هاي پي سي ورلد:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رستم و ويروس و افراسياب: :) :laughing:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

KING ESFANDIYAR
18-01-2006, 00:21
شوخي با بچه هاي پي سي ورلد:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رستم و ويروس و افراسياب: :) :laughing:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اين دو تا لينك مخصوصا لينك رستمه عاليه.....راستي اسم خود من هم اسفندياره.............در كل ادم جدي اي هستم ولي گفتم بيايم تو اين تاپيك كمي ملت رو شاد كنيم!!!!

اگه امكان داره اين تاپيك رو هيجان انگيزش كنيد و جالبترش كنيد

saye
18-01-2006, 00:45
جدول بوقيات

رديف نوع بوق معني كاربرد
-------------------------------------------------------------------------------------
1 يك بوق كوچولو سام...عليك احوال پرسي با راننده
آشنا
-------------------------------------------------------------------------------------
2 دو بوق به... خيلي مخلصيم احوال پرسي با راننده
آشنا
-------------------------------------------------------------------------------------
3 سه بوق كجايي بي وفا? احوال پرسي با راننده
آشنا
-------------------------------------------------------------------------------------
4 569 بوق كجا؟ ويژه مسافر كشي
-------------------------------------------------------------------------------------
5 بوق زدن بدون وقفه بدو بيا ديگه صدا زدن عيال براي رفتن
به مدت نيم ساعت به مهماني
-------------------------------------------------------------------------------------
6 بوق زدن بدون وقفه هو ووو....... وقتي يه الاغي مثله گاو
به مدت زياد ميپيچه جلوت
-------------------------------------------------------------------------------------
7 بوق با ملودي خب معلومه در موقع ديدن ماشين عروس
عروسي حتي خالي!!!
-------------------------------------------------------------------------------------
8 نصب بوق قطار ندارد نشان دهنده هوش سرشار
روي پيكان راننده( بچه راهن)
-------------------------------------------------------------------------------------
9 نصب بوق كاميون نئيدونم نشانه بزرگواري موتور
روي موتور سوار
-------------------------------------------------------------------------------------
10 نصب آژير بجاي سيكتير پليس ملتو اسكل كردن
بوق

_LOVE_CODER_
18-01-2006, 01:13
اقا جاويد فكر كنم جاي يك شعر هم در مورد پسرهاي مجرد خالي باشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سايه خانم شما هم يك پا رانندهاي ها !!
ما كه ماشين داريم اينقدر به بوق ها اشنا نيستيم
بچه افسريه

KING ESFANDIYAR
18-01-2006, 13:41
جدول بوقيات

رديف نوع بوق معني كاربرد
-------------------------------------------------------------------------------------
1 يك بوق كوچولو سام...عليك احوال پرسي با راننده
آشنا
-------------------------------------------------------------------------------------
2 دو بوق به... خيلي مخلصيم احوال پرسي با راننده
آشنا
-------------------------------------------------------------------------------------
3 سه بوق كجايي بي وفا? احوال پرسي با راننده
آشنا
-------------------------------------------------------------------------------------
4 569 بوق كجا؟ ويژه مسافر كشي
-------------------------------------------------------------------------------------
5 بوق زدن بدون وقفه بدو بيا ديگه صدا زدن عيال براي رفتن
به مدت نيم ساعت به مهماني
-------------------------------------------------------------------------------------
6 بوق زدن بدون وقفه هو ووو....... وقتي يه الاغي مثله گاو
به مدت زياد ميپيچه جلوت
-------------------------------------------------------------------------------------
7 بوق با ملودي خب معلومه در موقع ديدن ماشين عروس
عروسي حتي خالي!!!
-------------------------------------------------------------------------------------
8 نصب بوق قطار ندارد نشان دهنده هوش سرشار
روي پيكان راننده( بچه راهن)
-------------------------------------------------------------------------------------
9 نصب بوق كاميون نئيدونم نشانه بزرگواري موتور
روي موتور سوار
-------------------------------------------------------------------------------------
10 نصب آژير بجاي سيكتير پليس ملتو اسكل كردن
بوق

بابا بزن بوقو!!!!

چه بوقهاي باحالي!!! دوستان هنر هاي خودشون رو رو كنند

saye
18-01-2006, 17:11
در حاشیه سقوط بی رویه هواپیما در کشور عزیزمون . :blink:

پرواز را به خاطر بسپار، ما داريم سقوط مي‌كنيم


- به اطلاع هموطنان عزيز مي‌رساند از آنجا كه اكثر پروازها در كشور با خير و خوشي به سقوط منتهي مي‌شود، شركت ابن‌الوقت و شركا براي جلوگيري از خسارات احتمالي به شهروندان اقدام به وارد نمودن تعداد محدودي ضدهوايي و موشك‌هاي سام‌هفت نموده تا شهروندان محترم آن را در پشت‌بام خود نصب و به محض نزديك شدن هواپيما به اطراف محل مسكوني از سقوط آن به روي منزل خود جلوگيري نمايند. لطفاً جهت ثبت‌نام با شماره‌هاي ما تماس بگيريد.
- «كافورگشت» به مناسبت سال نو برگزار مي‌كند: تور بزرگ سياحتي ايران‌گردي... با تورهاي ما براي هميشه جاودانه شويد. بليت رفت بدون برگشت با قيمت استثنائي... ترانسفر و اقامت در هتل ده ستاره بهشت زهرا بعد از پرواز... صبحانه، نهار، شام در جوار ملكوتي ملك‌الموت.
- مسافرين محترم شركت خدمات هوائي «پرواز آخرت» مي‌توانند اشياء زير را به عنوان بار دستي مجاناً حمل نمايند: يك دست كفن، كمي كافور و يك پلاك نسوز... در صورتي كه تابوت نسوز همراه آورده‌ايد برچسب مخصوص جامه‌دان را روي آن الصاق فرماييد.
- ميان‌بُر - اين كفن چيه پوشيدي برادر؟ - مي‌خوام برم لبنان تو جنبش استشهاديون شركت كنم. - خدا خيرت بده ولي نمي‌خواد اين همه راه بري. الان زنگ مي‌زنم آژانس يه بليت هواپيماي پرواز داخلي برات رزرو مي‌كنم.
- مسافرين محترم پرواز شماره 777 لطفاً با در دست داشتن كارت پرواز و وصيت‌نامه و پوشيدن كفن به سالن پرواز مراجعه فرمايند.
- امروز در فرهنگستان زبان فارسي، بحث تندي در مورد جايگزيني واژه‌ي «سقوط‌گاه» به جاي «فرودگاه» اتفاق افتاد. برخي از استادان عقيده داشتند سقوط‌گاه به محل سقوط بيشتر مي‌خورد تا فرودگاه و بهتر است چون در فرودگاه‌ها ديگر فرودي انجام نمي‌شود و هواپيماها ديگر برنمي‌گردند، واژه‌ي كشتارگاه يا قتلگاه يا قربانگاه به كار برده شود. يكي هم واژه‌ي «هواپسانه» يا «هوانمانه» را پيشنهاد داد. يكي از استادان لوس و متعصب هم پيشنهاد كرد كه از واژه‌ي افريشته‌ گشتوراسپ‌گاه استفاده شود.
- اكنون كه به حول و قوه‌ي الهي از ديار فاني عازم ديار باقي با پرواز تهران شيراز هستم وصيت‌نامه‌ي خود را به بليت پرواز مربوطه الصاق و از خانواده و دوستان و آشنايان حلاليت مي‌طلبم.
- انا لله و انا اليه راجعون، خدايا با نام تو آغاز مي‌كنيم و با نام تو سفر آخرمان را به پايان مي‌بريم. مسافرين محترم پرواز 777 من خلبان يكم جان‌سيرنژاد از طرف خودم و شركت خدمات هوايي Iran End Air و خدمه هواپيما پرواز آخر خوشي را برايتان آرزومندم. دماي فعلي در خارج هواپيما 15 درجه هست و ما پيشاپيش كولرها را روشن كرده تا دما به چند درجه سانتيگراد زير صفر برسد و از فريز شدن خود قبل از مرگ لذت ببريد. در صورت بروز هر گونه اتفاق ناگهاني و نقص در پرواز مسافرين محترم مي‌توانند از دو در عقب و دو در جلو و از ارتفاع بالا خودشان را با ملاج به پايين بيندازند. در بالاي سر شما ماسك‌هايي حاوي گاز كشنده سيانور تعبيه شده كه در صورت سالم ماندن هواپيما پس از سقوط مي‌توانيد از آنها استفاده نماييد. در صندلي جلو شما راهنمايي شامل دعاي شب اول قبر و انواع ادعيه تعبيه شده است. لطفاً صندلي را به حالت كاملاً افقي درآورده و اشهد آخرتان را بخوانيد.
- از نوار مكالمات جعبه سياه يك هواپيما: - از پرواز 777 به برج مراقبت... با سلام، رمز امروزمون چيه؟ - يا جرجيس! - يا جرجيس!؟؟ جرجيس هم شد پيغمبر؟ يا حسيني چيزي... - تموم شد كاپيتان. همه‌ي رمزامون و اسامي ائمه و پيامبران و فرشتگان رو تو سقوطاي قبلي مصرف كرديم فقط يه ياجرجيس مونده و ياعزرائيل، هر كدومو طالبي مصرف كن. - بسيار خوب خداحافظ.... ياااااااااااااااااااااجرج ييييييييييييس....
بوووووووووووووم...!

Marichka
19-01-2006, 01:00
در حاشیه سقوط بی رویه هواپیما در کشور عزیزمون . :blink:

پرواز را به خاطر بسپار، ما داريم سقوط مي‌كنيم


- به اطلاع هموطنان عزيز مي‌رساند از آنجا كه اكثر پروازها در كشور با خير و خوشي به سقوط منتهي مي‌شود، شركت ابن‌الوقت و شركا براي جلوگيري از خسارات احتمالي به شهروندان اقدام به وارد نمودن تعداد محدودي ضدهوايي و موشك‌هاي سام‌هفت نموده تا شهروندان محترم آن را در پشت‌بام خود نصب و به محض نزديك شدن هواپيما به اطراف محل مسكوني از سقوط آن به روي منزل خود جلوگيري نمايند. لطفاً جهت ثبت‌نام با شماره‌هاي ما تماس بگيريد.
- «كافورگشت» به مناسبت سال نو برگزار مي‌كند: تور بزرگ سياحتي ايران‌گردي... با تورهاي ما براي هميشه جاودانه شويد. بليت رفت بدون برگشت با قيمت استثنائي... ترانسفر و اقامت در هتل ده ستاره بهشت زهرا بعد از پرواز... صبحانه، نهار، شام در جوار ملكوتي ملك‌الموت.
- مسافرين محترم شركت خدمات هوائي «پرواز آخرت» مي‌توانند اشياء زير را به عنوان بار دستي مجاناً حمل نمايند: يك دست كفن، كمي كافور و يك پلاك نسوز... در صورتي كه تابوت نسوز همراه آورده‌ايد برچسب مخصوص جامه‌دان را روي آن الصاق فرماييد.
- ميان‌بُر - اين كفن چيه پوشيدي برادر؟ - مي‌خوام برم لبنان تو جنبش استشهاديون شركت كنم. - خدا خيرت بده ولي نمي‌خواد اين همه راه بري. الان زنگ مي‌زنم آژانس يه بليت هواپيماي پرواز داخلي برات رزرو مي‌كنم.
- مسافرين محترم پرواز شماره 777 لطفاً با در دست داشتن كارت پرواز و وصيت‌نامه و پوشيدن كفن به سالن پرواز مراجعه فرمايند.
- امروز در فرهنگستان زبان فارسي، بحث تندي در مورد جايگزيني واژه‌ي «سقوط‌گاه» به جاي «فرودگاه» اتفاق افتاد. برخي از استادان عقيده داشتند سقوط‌گاه به محل سقوط بيشتر مي‌خورد تا فرودگاه و بهتر است چون در فرودگاه‌ها ديگر فرودي انجام نمي‌شود و هواپيماها ديگر برنمي‌گردند، واژه‌ي كشتارگاه يا قتلگاه يا قربانگاه به كار برده شود. يكي هم واژه‌ي «هواپسانه» يا «هوانمانه» را پيشنهاد داد. يكي از استادان لوس و متعصب هم پيشنهاد كرد كه از واژه‌ي افريشته‌ گشتوراسپ‌گاه استفاده شود.
- اكنون كه به حول و قوه‌ي الهي از ديار فاني عازم ديار باقي با پرواز تهران شيراز هستم وصيت‌نامه‌ي خود را به بليت پرواز مربوطه الصاق و از خانواده و دوستان و آشنايان حلاليت مي‌طلبم.
- انا لله و انا اليه راجعون، خدايا با نام تو آغاز مي‌كنيم و با نام تو سفر آخرمان را به پايان مي‌بريم. مسافرين محترم پرواز 777 من خلبان يكم جان‌سيرنژاد از طرف خودم و شركت خدمات هوايي Iran End Air و خدمه هواپيما پرواز آخر خوشي را برايتان آرزومندم. دماي فعلي در خارج هواپيما 15 درجه هست و ما پيشاپيش كولرها را روشن كرده تا دما به چند درجه سانتيگراد زير صفر برسد و از فريز شدن خود قبل از مرگ لذت ببريد. در صورت بروز هر گونه اتفاق ناگهاني و نقص در پرواز مسافرين محترم مي‌توانند از دو در عقب و دو در جلو و از ارتفاع بالا خودشان را با ملاج به پايين بيندازند. در بالاي سر شما ماسك‌هايي حاوي گاز كشنده سيانور تعبيه شده كه در صورت سالم ماندن هواپيما پس از سقوط مي‌توانيد از آنها استفاده نماييد. در صندلي جلو شما راهنمايي شامل دعاي شب اول قبر و انواع ادعيه تعبيه شده است. لطفاً صندلي را به حالت كاملاً افقي درآورده و اشهد آخرتان را بخوانيد.
- از نوار مكالمات جعبه سياه يك هواپيما: - از پرواز 777 به برج مراقبت... با سلام، رمز امروزمون چيه؟ - يا جرجيس! - يا جرجيس!؟؟ جرجيس هم شد پيغمبر؟ يا حسيني چيزي... - تموم شد كاپيتان. همه‌ي رمزامون و اسامي ائمه و پيامبران و فرشتگان رو تو سقوطاي قبلي مصرف كرديم فقط يه ياجرجيس مونده و ياعزرائيل، هر كدومو طالبي مصرف كن. - بسيار خوب خداحافظ.... ياااااااااااااااااااااجرج ييييييييييييس....
بوووووووووووووم...!

:laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :laughing: :biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:
سایه جان این مطلبت واقعا روده بر کننده بود!!!!
موفق باشی
ممنون

محمد جاوید
20-01-2006, 00:34
اينم براي اونايي كه دل خوني از دكترها دارند:

ماجرای من منشی
****************************
روزی ازدل درد آزرده شدم// لاجرم سوی مطب برده شدم
همچو حمام زنان بود آن مطب// بدترین جا و مکان بود آن مطب
سکرتر فریاد، بیماران خموش// درد آمد از شلوغی هر دو گوش
با سلامی رفتمی نزدیکتر// تا دهد وقت ویزیتی زودتر
گفت اسمت ؟ گفتمش بیچاره ام// گفت شغلت؟ گفتمش بیکاره ام
گفت دردت را بگو؟ گفتم دِلَم// تومگر چه خورده ای؟ گفتم کِلم
گفت همسر ؟ گفتمش شرمنده ام// من به خرج خویش هم درمانده ام
گفت سنّت ؟ گفتمش بیست و چهار// گفت قَدّت رابگو ؟ گفتم چنار
گفت وزنت؟ در سی و سه مانده ام// از سوادت؟ تا دوازده خوانده ام
بعد چندی پرسش و گفت و شنود// بعد آگاهی زهر بود و نبود
سکرتر گفتا که امشب وقت نیست// چونکه بیماران گذشته از دویست
وقت تو یکماه دیگر شنبه شب// ساعت هجده قرارت در مطب
گفتمش تا آن زمان گردم تلف// شاید این باشد تورا قصد و هدف
گفت وقت دیگری موجود نیست// گوییا در کله ات جز کود نیست
خیره گردیدم از این گفتار زن// مات وحیران مانده از کردار زن
او که وقتش پُر ، مطب لبریزبود// اینهمه پرسش زمن کردن چه سود؟
گوییا منشی زمن بیمارتر// دردهای او زِمن بسیار تر
گفتمش منشی سزایت با خدا// تو مریضی و شفایت با خدا
گفت « جاوید» این چنین ظنزی بلند// تا نیاندازد تو را منشی به بند
گر که از درد و مرض آزرده ای// تا بگیری وقت دکتر مرده ای

_LOVE_CODER_
20-01-2006, 04:55
خيلي قشنگ بود جاويد جان [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خدايش تقريبا واقعيت بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saye
21-01-2006, 01:49
شش سال اوّل زندگی:
• شيطونی نکن
• دست تو دماغت نکن
• تو شلوارت پی‌پی نکن
• انگشتت رو تو پريز برق نکن
• دمپايی بابا رو پات نکن
• شبها تو جات جيش نکن
• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بی‌تربيته بازی نکن
• زيرِ دامنِ دخترِ شمسی خانوم رو نگاه نکن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

۲- دوره ي دبستان:
• ورقهای دفترت رو پاره نکن
• مدادت رو تو دهنت نکن
• به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نکن
• با دخترِ شمسی خانوم ((دکتربازی)) نکن
• تخته‌سياه رو خط‌خطی نکن
• تو کلاس پچ‌پچ نکن
• ATARI بازی نکن

۳- دوره ي راهنمايی:
• ترقّه بازی نکن
• SEGA بازی نکن
• جاهای بدبد فيلمها رو نگاه نکن
• موقع برگشتن از مدرسه دير نکن
• تو کوچه فوتبال بازی نکن
• دست تو جيبت نکن
• با مامانت کل‌کل نکن
• با دخترِ شمسی خانوم منچ بازی نکن
• عکس لختی تماشا نکن
• با بچّه‌های بی‌ادب رفت و آمد نکن


۴- دوره ي دبيرستان:


• با کامپيوتر بازی نکن
• تو حموم معطّل نکن
• تقلّب نکن
• با دوستات موتورسواری نکن
• با دخترِ شمسی خانوم صحبت نکن
• تو کلاس معلّمتون رو مسخره نکن
• تو خيابون دنبال دخترها نکن
• نصف شب سرو صدا نکن
• فيلم سوپر نگاه نکن
• چشم‌چرونی نکن

۵- دوره ي دانشگاه:
• ۲۴ ساعته چت نکن
•با دخترِ شمسی‌خانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن
• تو سياست دخالت نکن
• با دخترهای مردم هر کاری دلت خواست نکن
• با مأمور پليس کل‌کل نکن
• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
• موبايلت رو Reject نکن
• حذف پزشکی نکن
• آستين کوتاه تنت نکن
• همه رو دودره نكن

ادامه دارد........

محمد جاوید
22-01-2006, 00:00
اینم در رابطه با سقوط هواپیما:
تابوت پَرّان
******************************
هواپيما در اين دوران شده ابزار عزراييل// شده جايي براي جلوه ي رفتار عزراييل
اگر داري تو قصد انتحار و رفتن از دنيا// به طيّاره نشين وبين كنون كردار عزراييل
بليطي گر براي رفتن تهران تو بستاني// به جاي شهر تهران مي روي دربار عزراييل
شده تابوت پرّان اين هواپيماي غول آسا// كه خواهد بُرد باخود صدنفر بر دار* عزراييل
لباس آخرت بردار با خود در سفرهايت// كه راحت تر شود از بهر كشتن كار عزراييل
به تعداد سفرهاي هوايي مي رود بالا// شمار مردگان در دفتر آمار عزراييل
بليط و كارت پروازت بُوَد پاسپورت آن دنيا// زند صد مهر تاييد پاي آن كاردار عزراييل
خلبان هواپيما بُوَد راننده اي خبره // بَرَد اين نعش كش را باخودش ديدار عزراييل
هواپيما شده ماشين اورژانسي كه مي باشند // مسافرها همه دلبسته و بيمار عزراييل
اگر« جاويد» روزي قصد رفتن داري از دنيا // تورا راحت بَرَد طياره پاي دارعزراييل

دار= دراينجا به معني خانه است

رويا خانوم
22-01-2006, 11:18
يا ایـــها المــعشوق , بعد از السلام و الاحوال پرســی انـا امیـدوارم که مزاجک عين الصحت و السلامت بوده باشد . و اگر انـــت از احـوال انا خواســته باشـی لاملال لنا سوای فراقــک , کـــه ان هم انشــــــا الله تعالی فی همـــين ايام ديدارنا و مرادنا حاصلوننـا .

باری يا ايها العزيز انا فــی آتش العـشق کمثـل الماهيتابه میـــسوزم! و جلز و ولزنا درآمده. فی کـــل شبها که انا ســرم را علی المتــــــــکا ميگذارم , اشــــــــــــــــــکنا کمثل الرودخـــــانه جاريه" علی البـــستر و آه سوزاننی بســـــــــــــــوی آسـمان صعودن !

الهی انا قربـــــــــان انت بروم . انا قسم ميخورم بجاننی و بجانک که فی کـــل شبها ابدا" خواب فـــــــــــی چشماننا لا داخـــــلون و اغـــلب الی صبح بیــــدارون و گریـــــه زارون فی هجرک .

انا قربان چــــشم و ابرويت بروم و جـــــــــان ناقابل الحقــير فدای بدن ابيضت بشود ! بـخدا رنگم من هجرانک کمـــــثل الزردچوبه اصفر شــــــده و قلبنــــــا کمثل الآلبالـــو احمر گرديده .

" آه ... آه ياويلنا کــه هــــــــــــر نصفه شب بيادکم يوقوقو ! و هرچه نامه جات لعاشقانه بسوی انت ارسالون هيچ لاجـــوابون گويا انا را آدم لا حسابون !!! "

به جان انت که از جان الحقير عزيزتر است قلبنا فی فراقک مـــجروح و لباب قلبنا بروی انت مفتوح !

انا نميدانم که چرا از من فرارون ! در صورتی کـــــــه انا من العشـقک بيقرارون گويا لارحم فی قلبک !!!

انــــــــــــــا هستم واحد جوان الباسواد و صاحب المعلومات الکثيره . بــا تــــــــــمام اين احوال حاضرم حلقه
العبوديت و الچاکری ترا فی الگوشم آويزاننا!

رحـــــم .... ارحم ! يعنی رحم کن نگذار من(men) جفائک خودم را با اربـــع نـخود ترياک يقتلون !!! انا دیـــــگر طاقت الفراغ ندارم و به وصالک مشتـاقون ولـی خداوند به قدر مثقال ذره وفا فی وجودک لا آفريده !!!

انــــــــــــــا تا ثلاث ماه ديگر مرتبا" فی هر هفته واحد نامة العاشقانة بـرای انـت مينويسم ! تا بحال زارنا متــــفکرون و چنانچه باز هم بر درد دلـم لا يرسون آنــقدر اشکنا مـــن الچشمنا سرازیرون تا جـــــــــــان آفرين تسليمون !!!

آنکه من الفراقک زردا" و لاغرون الجوان الضعيف الخفيف الکثيف !

KING ESFANDIYAR
22-01-2006, 11:40
دوستان هنرمندم واقعا گل كاشتيد..................داره جالب ميشه منتظر مقاله هاي باحالتون هستيم

saye
22-01-2006, 16:33
۶- دوره ي سربازی:

• موهات رو بلند نکن
• از اوامر سرپيچی نکن
• فرار نکن
• با اسلحه شوخی نکن
• غيبت نکن
• به فرمانده بی‌احترامی نکن
• غير از خدمت به هيچ چيز ديگری فکر نکن
• با رئيس عقيدتی جرّ و بحث نکن
• با دخترِ شمسی خانوم نامه‌نگاری نکن
• از آشپزخونه دزدی نکن

۷- دوره ي شوهر بودن:

• با زنت شوخی نکن
• زنت رو با دخترِ شمسی خانوم مقايسه نکن
• به زنت خيانت نکن
• با دوستانت الواتی نکن
• تو Orkut خودت رو Single معرفی نکن
• به زنهای ديگه نگاه نکن
• موبايلت رو قايم نکن
• از عکسهای قبل از ازدواجت نگهداری نکن
• رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن
• غير از زندگی مشترک به هيچ چيز فکر نکن
• ريسک نکن
• بدون اجازهء زنت هيچ کاری نکن

۸- دوره ي پدر بودن:

• بچّه رو تنبيه نکن
• به بچّه بی‌توجّهی نکن
• بچّه‌ت رو با بچّه‌های ديگه مقايسه نکن
• به بچّه توهين نکن
• بچّه‌ت رو به کتک زدن بچّهء دخترِ شمسی خانوم تشويق نکن
• با بچّه کل‌کل نکن
• به مادر بچّه بی‌توجّهی نکن
• آزادی بچّه رو محدود نکن
• به حلال‌زاده بودن بچّه شک نکن
۹- دوره ي پيری:

• نوه‌هات رو لوس نکن
• با پيرزن‌های ديگه معاشرت نکن
• به خاطراتت فکر نکن
• هوس جوونی نکن
• غير از آخرتت به هيچ چيز فکر نکن
• با زنت بی‌وفايی نکن
• از رفتن به خانهءسالمندان احساس نارضايتی نکن
• لباس شاد تنت نکن
• به بيوه شدنِ دخترِ شمسی خانوم توجّه نکن
• تو وصيتنامه، هيچکس رو فراموش نکن
• از گذشته ناله نکن
• به هر کی رسيدی، نصيحت نکن
• به آينده فکر نکن

۱۰- دوره ي پس از مرگ !

• حالا ديگه دورهء نکن تموم شد! حالا هر کاری دلت می‌خواد بکن...
• .....................بکن
• .....................بکن
• .....................بکن
• ........ولی فقط با روحِ دخترِ شمسی خانوم کاری نکن

رويا خانوم
26-01-2006, 08:50
اگر مردي و زني به قصد چت خصوصي وارد مسنجر شوند ، واجب است كه قبل از شروع چت ، صيغهء حلاليت مجازي بين آن دو جاري شود . اين صيغه به صورت لوگو در دسترس همه افراد قرار مي گيرد تا با كليك به روي آن به صورت خودكار جاري گردد . كليك كردن هر دو نفر مستحب است .

بديهي ايست كه اين صيغه ، تنها تا باز بودن پنجرهء چت اعتبار دارد و با بسته شدن پنجره ، چه سهون و چه عمدن ، صيغه خود به خود فسخ مي گردد. اين نوع صيغه فقط مختص زنان بيوه مي باشد .

زنان بيوه مجاز به باز كردن همزمان دو پنجرهء چت يا بيشتر از آن نيستند .
دختران و زنان متاهل فقط مي توانند از صيغهء مجازي محرميت استفاده كنند و حق استفاده از صيغهء مجازي حلاليت را ندارند ( چت در حد سلام و احوالپرسي و با درصد اروتيك كمتر ) .

صيغهء مجازي محرميت ، همچون صيغهء مجازي حلاليت ، به صورت لوگو در محل مناسب قرار خواهد گرفت . تمام احكام جاري شدن و فسخ اين دو نوع صيغه يكسان مي باشد .

مردان متاهل حق باز كردن بيش از چهار و مردان مجرد پنج پنجرهء توامان چت را ندارند . فرستادن هر نوع ايكون بعد از جاري شدن صيغه حلال مي باشد . چنانچه ايكوني قبل از جاري شدن صيغه ارسال گردد ، اين ايكون حرام زاده بوده و احكام ايكون هاي حرمزاده در مورد آن مصداق دارد .

اگر به هر علت غير ارادي ، مثل وقوع زلزله ، تسك كردن ناگهاني سيستم ، قطع شدن كانكشن يكي از دو طرف و قس الي الهذا ، ايكوني قبل از جاري شدن صيغه ارسال گردد ، احكام ايكون هاي حرامزادهء مشبهه بر آن صادق است .

بستن پنجرهء چت به اختيار مردان مي باشد . چنانچه زني قبل از مرد اقدام به بستن آن بكند ، واجب است تا 4 روز عدهء پنچرهء بسته شده را به جا بياورد . قبل از پايان عده ، حق چت با هيچ ذكور ديگري را ندارد .

چنانچه زن متاهلي با يا بدون جاري شدن صيغهء مجازي حلاليت اقدام به چت با مردي بكند ، اين چت به منزلهء زناي محصنهء مجازي بوده و حد سنگسار مجازي بر او لازم مي گردد .

اگر مردي اقدام به چت با زني متاهل بنمايد ، با علم به متاهل بودن زن ، حتي در صورت جاري شدن صيغهءمجازي حلاليت حد تعزيري شلاق اينترنتي بر او لازم مي گردد .

زنان و مردان مشمول صيغهء مجازي حلاليت ، در صورت چت كردن بدون جاري نمودن صيغه ، در بار اول و دوم و سوم به حد تعزيري شلاق اينترني محكوم شده و در صورت تكرار در بار چهارم مصداق مفسد ( ه ) في النت بوده و اجراي حكم اعدام اينترنتي بر آنان لازم است .

كبريت
30-01-2006, 01:40
هر كي مطالب و چيزاي خنده اي داره اينجا بنويسه

كبريت
30-01-2006, 01:54
حافظ

نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس

ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس

گفتم: سلام حافظ گفتا: عليك جانم

گفتم: كجا روي؟ گفت: والله خود ندانم

گفتم: بگير فالي گفتا: نمانده حالي

گفتم: چگونه اي؟ گفت: در بند بي خيالي

گفتم كه تازه تازه شعر و غزل چه داري؟

گفتا ميسرايم شعر سپيد باري

گفتم: ز دولت عشق گفتا: كودتا شد

گفتم: رقيب گفتا: كله پا شد

گفتم: كجاست ليلي؟ مشغول دلبرايي؟

گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي

گفتم: بگو ز خالش. آن حال آتش افروز؟

گفتا: عمل نموده. ديروز يا پريروز

گفتم: بگو. ز مويش گفتا كه مش نموده

گفتم: بگو. ز يارش گفتا ولش نموده

گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟

گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون

گفتم: كجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟

گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش

گفتم: بگو. ز ساقي حالا شده چه كاره؟

گفتا: شدست منشي در دفتر اداره

گفتم: بگو ز زاهد آن رهنماي منزل

گفتا كه دست خود را بر دار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با كاروان غم ها

گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا

گفتم: بگو ز محمل يا از كجاوه يادي

گفتا پژو، دوو، بنز يا گلف نوك مدادي

گفتم قاصدت كو آن باد صبح شرقي

گفتا كه جاي خود را داده به فاكس برقي

گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره

گفتا: به جاي هدهد ديش است و ماهواره

گفتم: سلام ما را باد صبا كجا برد؟

گفتا: به پست داده. آورد يا نياورد؟

گفتم: بگو ز مشك آهوي دشت زنگي

گفتا كه ادكلن شد در شيشه هاي رنگي

گفتم: سراغ داري ميخانه اي حسابي؟

گفتا آنچه بود از دم گشت چلو كبابي

گفتم بيا دوتايي لب تر كنيم پنهان

گفتا: نمي هراسي از چوب پاسبانان؟

گفتم: شراب نابي تو دست و پا نداري؟

گفتا دارم جايش وافور با نگاري

گفتم: بلند بوده موي تو آن زمان ها

گفتا: به حبس بودم از ته زدند آنها

گفتم: شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتي؟

گفتا نديده بودم هالو به اين خرفتي!!!

كبريت
30-01-2006, 02:34
اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پيانوی بابام پام مونده زیرش"

اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"

اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم"

اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد"

اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر گیر کرده"

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد: "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد"

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است"

اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره "

اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد"

اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم

رويا خانوم
30-01-2006, 08:25
سلام بر دوست عزيز كبريت
ممنون از نوشته هاي زيبايتان.
ويرايش شد.

رويا خانوم
30-01-2006, 11:00
1. فرشاد : روح غضنفر شاد
2. فرناز : غضنفر ناز نكن
3. ياماها : بالاخره نفهميديم الاغا خرن يا ما ها
4. عذاب : ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازست
5. لوبيا : كوچولو بيا
6. نجيب : اين شلواره نه جيب داره نه زيپ
7. ساختمون : رفتيم پاي بساط حسابي ساختمون
8. جوراب : بدجور آب خوردم پريد تو گلوم
9. لجن : ۴ ساله بابام با عموم اينا لجن
10. كيبورد : كيف من رو كي برد
11. سينا : ديشب رفتيم خونه عباس اينا
12. فرید و مجيد و حميد : شما ۲ نفريد به قرآن مجيد عين هميد
13. حيدر : ديشب آمدم در خونتون هي در زدم
14. آقا حيدر : ديشب اومدم در خونتون آقا هي در زدم هي در زدم
15. ستيز : The mobile set is off
16. توكيو : من غضنفر را دوست دارم تو كيو ؟
17. كوشش : شلوار من كوشش
18. كار و كوشش : شلوار كار من كوشش
19. وطن : من رفتم حمام سر و تنم را شستم
20. ماشين : شنيدم مي خواين بياين همسايه ما شين
21. كيشميش : من دايي غضنفرم تو كيش ميشي ؟
22. كشور : اين قدر با كش ور رفتم خورد تو چشمم
23. مينا و تينا : عمم اينا رفتن خونه عمت اينا
24. مناجات : منا جات رو بنداز دير وقته مي خوايم بخوابيم
25. علي : صندلي
26. صداقت : الو الو صدا قطع شد
27. جاسوس : اينجا سوسك هم داره ؟
28. شمشير : فدات شم شيرتو خوردي ؟
29. خمپاره : شلوار من عيد غدير خم پاره شد
30. ابريشم : هوا ابريش هم خوبه
31. خرچنگ : كره خر چنگ نزن
32. شتر : شو تركي داري ؟ بده ما هم ببينيم
33. عدس : ديگه ا(ز) دس شما خسته شدم چه قدر جمله بسازم !!!؟

كبريت
31-01-2006, 23:44
سلام بر دوست عزيز كبريت
ممنون از نوشته هاي زيبايتان. كاش مطالبتان را در اينجا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مي نوشتيد.

خوب اين كه نوشتي همين آدرس اينجاست :blink:
اين ادرس تو صفحه ي اول همين تايپيكه :blush:

كبريت
31-01-2006, 23:54
شيطنت حضرت موسي در دوران بچگي

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

كبريت
31-01-2006, 23:57
فرق دخترها و پسرها براي کشيدن پول از عابر بانک

پسرها

با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن
کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن

دخترها

با ماشين ميرن دم بانک
در آينه آرايششون رو چک ميکنن
به خودشون عطر ميزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن
توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون
دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
کارت رو وارد دستگاه ميکنن
توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن
کد رمز رو وارد ميکنن
۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن
کنسل ميکنن
دوباره کد رمز رو ميزنن
کنسل ميکنن
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو ميزنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن
پول رو ميگيرن
برميگردن به ماشين
آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن
توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
استارت ميزنن
پنجاه متر ميرن جلو
ماشين رو نگه ميدارن
دوباره برميگردن جلوی بانک
از ماشين پياده ميشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمی‌ذار برای آدم
سوار ماشين ميشن
کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده
آرايششون رو توی آينه چک ميکنن
احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن
مندازن توی خيابون اشتباه
برميگردن
ميندازن توی خيابون درست
پنج کيلومتر ميرن جلو
ترمز دستی رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره

saye
01-02-2006, 00:23
<نام و نام خانوادگي : كاظم ترک زاده تبريزي >< كلاس: دبستان >
موضوع انشا : کامپیوتر

کامپيوتر چيز بسيار خوبي ميباشد و براي ما خيلي لازم داريم . پدرم به من قول داده که براي هر نمره بالاي ۱۲ در کارنامه ام يک تکه از آن را براي من بخرد ! فعلا پدرم يک موس خريده و قول داده ماه به ماه سيستم را آپديت کند ! پدرم در کامپيوتر خيلي ميفهمد و حتي توانسته يک بار به اينترنت وارد کند ! مادرم در برخورد با کامپيوتر خيلي شاس ميباشد و روزي دوبار موس من را با جارو و بيل ميزند ! حتي تازگيا در خانه تله موش هم کار گذاشته است به همين علت انگشت شست هر دو پاي پدرم قطع شده ميباشد ! پدرم شب ها به کافي شاپ ميرود و داخل ميکند و چت ميکند‌ ! مادرم و پدرم هميشه در حال چک و لقد ميباشند و مادرم به پدرم ميگويد تو مگه خودت خواهر و مادر نداري که ميري با دختراي خارجکي چت ميکني ! من هم در اين مواقع حرف نميزنم چون ميدانم مادرم به من ميگويد : کپو اوغلو ! اوشاخ پيس ! بيشين مشقاتو بينويس ! پدر من تازگيها در اورکات ميباشد و من ميدانم که اورکات خيلي بي ناموس ميباشد و شنيده ام که خيلي دختر دارد و خيلي بد حجاب ميباشند ! پدرم چند روزي است که موس من را قايم کرده و ميگويد مزاحم درس خواندن من ميباشد‌ ! خواهرم خيلي وقت است شوهرش را کرده است و الان هم خيلي بچه دارند ! من گاهي وقت ها به خانه آنها ميروم و از آنجا کانتکت ميکنم و با يک آيدي دخترانه با پدرم چت ميکنم و لاو ميترکانم ! پدرم خيلي دوروغ ميگويد و در کامپيوتر ميگويد بچه جردن بوده است و يک روز صبح بلند شده است و ديده در جوب دروازه دولاب است او ميگويد آب زده ما رو آورده پايين ! من هر روز در چت با پدرم قرار ميگذارم و سر قرار نمي روم پدرم شبها وقتي به خانه مي آيد عصباني است و من را کتک ميزند و فحش ميدهد شايد به اين خاطر که در سر قرار هيچ کس نمي آيد . پدرم ديگر کمتر آب و ماست خيار با چيپس ميخورد چون شبها ديگر وقت ندارد و به کافي شاپ ميرود و وارد مي کند کامپيوتر بسيار مفيد ميباشد و من آن را خيلي دوست دارم
و اين بود انشاي من ... !

كبريت
01-02-2006, 00:27
ميدونيد چرا سكرترم رو اخراج كردم

صبح كه داشتم بطرف دفترم مي رفتم سكرترم ژانت بهم گفت: ” صبح بخير آقاي رئيس، تولدتون مبارك!“ از حق نميشه گذاشت، احساس خوبي بهم دست داد از اينكه يكي يادش بود. تقريباً تا ظهر به كارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زده و اومد تو و گفت:” ميدونين، امروز هواي بيرون عاليه؛ از طرف ديگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشين با هم براي ناهار بريم بيرون، فقط من و شما!“ ” خداي من اين يكي از بهترين چيزهائي بوده كه ميتونستم انتظار داشته باشم. باشه بريم.“ براي ناهار رفتيم و البته نه به جاي هميشه گي براي نهار بلكه باهم رفتيم يه جاي دنج و خيلي اختصاصي اول از همه دوتا مارتيني سفارش داده و از غذائي عالي در فضائي عالي تر واقعاً لذت برديم. وقتي داشتيم برمي گشتيم، ژانت رو به من كرده و گفت:” ميدونين، امروز روزي عالي هست، فكر نمي كنين كه اصلاً لازم نباشه برگرديم به اداره؟ مگه نه؟“ در جواب گفتم: ” آره، فكر ميكنم همچين هم لازم نباشه.“ اونم در جواب گفت:” پس اگه موافق باشي بد نيست بريم به آپارتمان من.“ وقتي وارد آپارتمانش شديم گفتش:” ميدوني رئيس، اگه اشكالي نداشته باشه من ميرم تو اتاق خوابم. دلم ميخواد تو يه جاي گرم و نرم يه خورده استراحت كنم.“ ”خواهش مي كنم“ در جواب بهش گفتم اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود يه پنج شش دقيقه اي برگشت. با يه كيك بزرگ تولد در دستش در حالي كه پشت سرش همسرم، بچه هام و يه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند كه همه با هم داشتند آواز ” تولدت مبارك “ رو مي خوندند. ... در حاليكه من اونجا... رو اون كاناپه نشسته بودم... لخت مادرزاد

كبريت
01-02-2006, 00:39
فرق خريد کردن آقايون و خانمها

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با ديدن اين نمودار به اين نتيجه مي رسيم که اگر به خانم ها ماموريتي داده شود که به فروشگاه گپ براي خريد يک شلوار بروند مدت زمان سه ساعت و 26 دقيقه به طول خواهد انجاميد و هزينه 876 دلار در بر خواهد داشت در صورتي که براي آقايون مدت زمان 6 دقيقه و هزينه 33 دلار در بر خواهد داشت

كبريت
01-02-2006, 00:43
مشخصات زيست محيطي خانم هاي خاطرخواه

خانمي که خاطر خواه شما بشه و واقعاً شما رو دوست داشته باشه اگه از ايل و تبار واتو واتو هاي اصيل باشه دست به اين کارا مي زنه

سعي مي کنه ديدن شما لطمه اي به بقيه کاراش نزنه تا اونجايي که ممکنه به خاطر شما به دليل غيبت سر کلاساش يه درسش حذف بشه

اگه باهاش شوخي هاي بد بد و خودموني کنين همچين ضايعتون مي کنه اما دو دقيقه بعد خودش يه شوخي بدتر مي کنه و شما رو دچار سردرگمي مي کنه و گيجتون مي کنه

قشنگ ترين حرفي که ممکنه به شما بزنه اينه " مگه خودت خوار و مادر نداري؟

يه چيزي رو واسه شما خريده و بدون اينکه بهتون بگه اونو نشونتون مي ده و نظرتونو مي پرسه اگه خوشتون بياد مگه واسه بابام خريدم اما خوب ماله تو

تو فرهنگ لغت اين دختر يادگاري وجود نداره . اما شما مي تونيد اين کلمه رو به اين فرهنگ غني اضافه کنيد و در اصل اين يه فرصت طلايي واسه شماست

سعي مي کنه با کارايي که مي کنه صداي شما رو دربياره و اگه اين قدر احمق باشيد که اعتراض کنيد با چشماني معصوم پر از اشک (که يه برق شيطوني توشه) و لباي آويزون با گردني کج ازتون مي خواد که اونو همين طور که هست قبول کنيد

سعي مي کنه کمکتون کنه تا دوست دختراي جديدي پيدا کنيد که اگه تو اين دام بيفتيد هم اون و همه دختراي اطرافتون ، همه رو از دست دادين.(بچه ها مواظب باشين

در جمع دوستان شما رو "عزيزم" خطاب مي کنه و مثل يه مامان مواظب شماست که نکنه يه وقت يه چيزي بخواين اما تو خلوت خودتون به شما مي گه "اوي خره

هيچ وقت حتي اگه در حال مردن هم باشه سراغتونو از کس ديگه نمي گيره مگر اينکه کاري جدا از دوستيتون با شما داشته باشه که در اون صورت حتي اگه زير سنگي که زير پاي يه فيل هستش قايم شده باشين مياد فيل رو فراري ميده و سنگ رو بر مي داره و بيرونت مياره و گوشت رو مي کشه

اگه يه وقت مسئله اي پيش بياد اصلا اين زحمت رو به خودش نمي ده که خودشو قاطي کنه يا واسه شما حرص بخوره يا از شما دفاع کنه اما تو خلوت خودش روزي چهار تا ديازپام مي خوره

اگه يه وقتي از دست شما ناراحت بشه به روتون نمياره و جوري رفتار مي کنه که انگار نه انگار.اما واي به حالتون اگه يه روزي اين آتشفشان فروان کنه. (انا لله و انا عليه راجعون

هر وقت بهش احتياج داشته باشي کمکت مي کنه فجيع همه جوره .چون ديگه در اين مورد نمي تونه جلوي خودشو بگيره. (بابا ناسلامتي عاشقه ها

يکسري جملات و کلمات جدي به شما مي گويد ، مثلاً "اي کاش يکي پيدا مي شد من عاشقش بشم". اگه باهوش باشين مي فهميد اين موقع بايد چي کار کنيد

اگه امکانش را داشته باشه به شما زنگ مي زنه که با شما صحبت کنه و واسه اين کارش هزار تا بهونه و دليل محکم پيدا مي کنه

توي صورتت خيره مي شه اما يهو ميگه چرا ابروهاتو ور مي داري؟ خيلي ضايع تابلوه! يا چرا موهات رو اين قدر کوتاه کردي؟

وقتي با هم با دوستانتون هستيد ، شاد و شنگول هستش ، مي خنده و سعي مي کنه تو را هم بخندونه و شاد کنه. اما اگه تو يه مکان خلوت باشيد اگه از ديوار صدا در اومد از اونم صدا مي شنويد

اگرامکانش باشه تا سر کلاس يا دم در خونه تو را تعقيب مي کنه بدون اينکه متوجه بشين

اگه با هم هستين، احساس راحتي ميکني و دلت مي خواد بپري يه ماچ گنده و آبدار از لپاش بگيري. (اوووي چايي نخورده زود پسرخاله مي شي ها

خيلي راحت دست تو رو ميگيره و راحتم ول مي کنه اما سعي نکن دست اون به زور تو دستات نگه داري که فکر مي کنه داره زندونيه تو مي شه و تو حکم يه زندون بان رو واسش پيدا مي کني

برات نامه ميده يا ايميل مي فرسته و از کاراي ضايع که انجام داده يه داستان طنز برات مي نويسه تا تورو بخندونه. تمام اين کارا رو به اين دليل انجام مي ده که خودشو بهتر به تو بشناسونه

اگر ازش بخواي که يک جايي برويد که او معمولاً نمي ره ، يا ارش بخواي کاري انجام بده که معمولاً انجام نمي ده سرتون حسابي منت مي زاره اما تو دلش با دمش گردو مي شکنه. ( تو جون بخواه کيه که بده

هيچ وقت و هرگز (تاکيد مي کنم) از کسي راجع به علاقه شما نسبت به خودش نمي پرسه

هيچ وقت و بازم هرگز دو ساعت آسمون ريسمون نبافين که ازش بپرسين شما رو دوست داره يا نه؟ يا دوستاتونو بفرستين جلو.هرگز. بهتر اين کارو تو يه جاي خلوت و بدون هيچ مقدمه اي ازش بپرسين البته ممکنه سک سکش بگيره.اما اگه همچين چيزي باشه فوراً و با پرويي تمام مي گه که عاشق شما شده خيلي خفن. البته اين کارم بهتره بعد از چند ماه يا حتي يک سال بعد از آشنايتون انجام بدين.البته بازم اگه خودتون اونو دوست دارين

و در آخر ، يک مرتبه حس مي کني که تازگي ها خيلي به شما بي محلي مي کنه و سعي مي کنه ازتون دوري کنه ولي شما دلت بيشتر براش تنگ مي شه.در اين صورت حتماً جفتتون تو دام هم افتاديد. مبارکه. شيريني ما يادتون نره

كبريت
03-02-2006, 21:57
مشخصات زيست محيطي آقايون خاطرخواه

پسري که خاطرخواه شماست (آخ کجايي خاطرخواه !) و واقعاً شما را دوست داره، دست به اين کارا مي زنه

سعي مي کنه خيلي از اوقات خودش رو با شما بگذرونه،حتي زماني که فرصتش کم باشه

با شما شوخي مي کنه ، سعي مي کنه با اداي يکسري کلمات ، محبت و دوستي خودش رو نشون بده (مثلا مي گه اگه بد خواه مدخواه داري جون دادا بگوها)، حرفاي زيبا و قشنگ مي زنه

سعي مي کنه روي شما تأثير خوب بگذاره ، هي مي خواد به شما کمک کنه

در جمع دوستان رفتار و برخورد خيلي بهتري با شما داره

مرتب به دنبال شما مي گرده يا ازدوستان سراغ تو رو مي گيره و گاهي از دوستانت يکسري سوالات درباره تو مي پرسه

اگر مسئله اي پيش بياد از شما حمايت و دفاع مي کنه

هر وقت به او احتياجي داشته باشي ، از کمک و پشتيباني دريغ نمي کنه

يکسري جملات و کلمات جدي به شما مي گويد ، مثلاً "اي کاش مال هم بوديم

اگه امکانش را داشته باشه به شما زنگ مي زنه که با شما صحبت کنه بدون اينکه حرف يا مطلب خاصي را بخواهد به شما بگويد

توي چشمات خيره مي شه اما وقتي ازش مي پرسي ، دليلش را نمي گويد

وقتي با هم هستيد ، شاد و شنگول مي باشد ، مي خنده و سعي مي کنه تو را هم بخندونه و شاد کنه
اگرامکانش باشه تا سر کلاس يا دم در خونه تو را همراهي مي کنه

اگه با هم هستين ، احساس راحتي ميکني و خيلي پر حرف ميشي

سعي مي کنه آروم بهت دست بزنه و گاهي هديه هاي کوچکي بهت مي ده

برات نامه ميده يا ايميل مي فرسته

اگر ازش بخواي که يک جايي برويد که او معمولاً نمي ره ، يا ارش بخواي کاري انجام بده که معمولاً انجام نمي ده ولي به خاطر شما، اينکار رو مي کنه

و در آخر ، يک مرتبه حس مي کني که تازگي ها خيلي تو دل برو ، مهربان و دوست داشتني شده و دلت بيشتر براش تنگ مي شه

اينها همه نشانه اين است که هر دو شما به هم علاقه دارين

كبريت
03-02-2006, 21:59
نامه مامان غضنفر به غضنفر

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند

وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان

آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم

پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه

ببخشيد معطل شدي. جعفر خان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت

ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي

اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي

راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده

همين ديگه .. خبر جديدي نيست
قربانت .. مادرت

راستي:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم

كبريت
03-02-2006, 22:03
من بهت شک دارم

به روش اراذلي يا جواتي

مرد : صد بار نگفتم وقتي من نيسم نرو بيرون ! ها‌ ؟؟
زن : غلط كردم ! گه خوردم ! توروخدا نزن
مرد : چرا تيليفون همش اشغاله ؟! با كي لاس ميزني عوضي ؟
- زن : به خدا اگه اين تلفن نباشه از تنهايي دق ميكنم
مرد : به چپم كه دق ميكني ! خودت بميري بيتره ! خونتم نميوفته گردن ما
زن : خداااااااااااااا ! منو بكش راحتم كن
مرد : از صب تا شب جون ميكنم كه يه لقمه نون بيارم تو اين خونه ! نميشه يه شب نشاشي تو اعصاب ما ؟؟!! ها نميشه ؟
زن : به خدا ديگه نميتونم ... ديگه بسه ... ميرم خونه بابام
مرد : اي شاشيدم تو صفحه اول شناسنامه بابات ... هرررررررررررررري


به روش رشتي - ته غيرت

مرد : خانوم جان ببخشيدا ! عذر ميخواما ! شما ديشب تا حالا كجا بودين ؟
زن : خونه عفاف ! مشكليه ؟
مرد : نه خانوم جان خيليم خوبه ! بالاخره شما هم استخدام دولت شدي
زن : ببينم كسي به من زنگ نزد !؟
مرد : عباس آقا جند بار زنگ زد ! گفتم نيستي ! كلي فوش داد بهت
زن : بابا جون يكم هم بكش يه كاري دستو پا كن واسه خودت
مرد : خانوم جان هر چي شما بگي ! اصلا اگه شما بخواي شبا تو كوچه ميخوابم
زن : لوس نكن خودتو حالا ! پاشو اون ?? كيلو كون رو تكون بده يه چايي ور دار بيار
مرد : چشب خانوم جان ! ميخواي دو تا بيارم اصن ؟
زن : راستي ببين امشب ساعت ? قرار دارم اون شورت گول گوليمو شستي؟
مرد : حانوم جان جسارته ها ! فضوليه ! با كي قرار دارين ؟
زن : با عباس اقا ! به تو ربطي داره ؟
مرد : آها خانوم جان خيالم راحت شد ! منو عباس آقا نداريم كه
زن : ولي خودمونيما دماغت خيلي ضايست
مرد : چي ؟! چي ؟! دماغ من ؟! توهين ميكني ؟! دماغ مسئله ناموسي نيست كه بشه به
همين راحتي ازش گذشت ! اصن ‍خانوم جان من ميرم خونه ننم
زن : به سلامت ! عباس از تو كمد بيا بيرون


به روش تركي - نمنه

مرد : فكر كردي من نميدانم ؟! فكر كردي من خرم ؟! شعور دارم ؟
- زن : ببين من هيچ گونه بيگناهم ! كاري نكردم
مرد : آخه من بدون بي دليل كه بهت گير نميدم ! ميدم ؟
زن : اونشو من نميدونم ! فقط اينو بگم كه من به تو وفادارم
مرد : الله اكبر ! خود درخت كرم ميريزه ها ! خجالت بكش زن
زن : اگه باورت نميشه خوب طلاقم بده
مرد : بيبن كشيدن تو به دادگاه واسه من مثل كشيدن مو از ماسته
زن : من به اين چيزاش هيچ كاري بيلميرم
مرد : اي پوخ گويوم سوزون آقزووا
زن : سيكتير بابا

به روش سوسولي - ايش

مرد : چرا انقد دير كردي ؟ دلم هزار را رفت ! آرايشگاه نبودي مگه ؟
زن : اوا اين چه سواليه ؟ خب معلومه آرايشگاه بودم ! مگه به من شك داري ؟
مرد : چه حرفا ميزني !! من به تو بيشتر از خودم اعتماد دارم
زن : آخه ميدوني چي شد ؟ از آرايشگاه تا خونه پياده اومدم كه آرايشم خراب نشه
مرد : اوا خوب كردي ! انقد نگران شدم ! فكر كنم فشارم افتاده پايين
زن : آخ بميرم الهي ! تو راه كه ميومدم يه چند تا از اين عوضياي جلف لجن بهم تيكه انداختن منم جوابشونو ندادم
مرد : خوب كاري كردي ! از اين آدما خيلي زياد شده ! فقط بلدن جلف بازي در بيارن
زن : حالا تو خودتو خيلي ناراحت نكن بچت ميوفته
مرد : اوا خيلي بدي تو

كبريت
03-02-2006, 22:06
علت دروغ گفتن مردها

روزي، وقتي هيزم شكني مشغول قطع كردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه
وقتي در حال گريه كردن بود يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي كني؟
هيزم شكن گفت كه تبرم توي رودخونه افتاده. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت. " آيا اين تبر توست؟" هيزم شكن جواب داد: " نه

فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره اي برگشت و پرسيد كه آيا اين تبر توست؟ دوباره، هيزم شكن جواب داد : نه
فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبر توست؟

جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هيزم شكن خوشحال روانه خونه شد
يه روز وقتي داشت با زنش كنار رودخونه راه مي رفت زنش افتاد توي آب. (هههههههه

هيزم شكن داشت گريه مي كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسيد كه چرا گريه مي كني؟
اوه فرشته، زنم افتاده توي آب

فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد : زنت اينه؟

" آره " هيزم شكن فرياد زد

فرشته عصباني شد. " تو تقلب كردي، اين نامرديه

هيزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. ميدووني، اگه به جنيفر لوپز " نه" ميگفتم تو ميرفتي و با كاترين زتاجونز مي اومدي. و باز هم اگه به كاترين زتاجونز "نه" ميگفتم تو ميرفتي و با زن خودم مي اومدي و من هم ميگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من مي دادي اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي نگهداري سه تا زن رو ندارم، و به همين دليل بود كه اين بار گفتم آره

كبريت
03-02-2006, 22:08
همه چيز در مورد پليس

بيشترين صحبتي كه پليس مي كند : حركت كن

ـ بيشترين نظم و انضباط ترافيك : فقط جايي كه پليس ديده مي شود

ـ احساس بعد از جريمه شدن : بد شانسي

ـ دوست داشتيد پليس بوديد؟ نه خيلي سخته

ـ اگه پليس بوديد چه مي كرديد ؟ با دقت و پشتكار درست كار مي كردم

ـ سخت ترين كار پليس : ايستادن در چهار راه هاي كثيف تهران

ـ بيشترين جريمه : مد روز ـ چراغ زرد ـ موبایل

ـ پركارترين پليس : پليس تهران

ـ مجهزترين پليس : پليس آلمان

ـ شيك ترين پليس : پليس آمريكا

ـ پليس بد داريم: بله تعداد انگشت شماري حرمت اين لباس را نمي شناسند

ـ پليس خوب داريم : زياد

ـ امكانات پليس خوب : واسه اين شهر كه بي فرهنگي در ترافيك رشد كرده خيلي كمه

ـ وقتي پليس تو جاده پشت سر شماست : همه قوانين را رعايت مي كنم

ـ وقتي پليس پشت سر شما نيست : بعضي از قوانين را رعايت مي كنم

ـ وقتي پليس نباشه : افتضاح

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

كبريت
03-02-2006, 22:12
چگونه به وسيله اورکات بچه با حال شويم

اولین قدم برای بچه باحال شدن شما این هست که رفیقتون که عضو اونجاست دعوت نامه براتون بفرسته. بعد که شما برای ثبت نام رفتین یه هو میبینین چند فرم به زبون خارجی هست ولی شما که اندازه بز هم زبون خارجی بلد نیستین. برای همین میرین سراغ لغت نامه های خارجی ولی متوجه میشین که بازم اندازه بز هم نمیفهمین. واقعا چقدر عجیبه این اورکات. جلّ الخالق. بالاخره تو فک و فامیل یه نفر رو پیدا میکنین که زبون خارجی بلده. بد هر قسمت رو باید خیلی خفن پر کنید که یعنی شما خیلی بچه باحالین. مثلا شما هم مثل هر ننه قمر دیگه ای از خصوصیات شخصی شما باهوش هست
برو تو آیینه به اون قیافت نگاه کن. تو باهوشی؟ آخه قشنگ تو میای یه کلمه حرف بزنی نفس تنگی میگیری و آب دهنت تا زانوت داره کش میاد
یا مثلا تو قسمت موسیقی مورد علاقت باید اسم های خواننده های اجق وجق که هیچکی نمی شناسه رو بنویسی.. خدایی نکرده ایرانی ننویسی ها... اگه آهنگای بچه باحالای الان رو میخوای هم باید
muse, radiohead , anathema , tool , opeth
رو بنویسی. آره منم میدونم یه دونه از آهنگاشم گوش نکردی ولی بنویس. هر کی هم ازت پرسید اینا چیه نوشتی بهش بگو " این گروها واقعا در زمینه موسیقی غوغا کردند". بعد هر سوالی پرسید هی همین جمله رو تکرار کن دیگه بیخیال میشه

برای فیلم های مورد علاقت که فیلم پدر خوانده یک و دو و سه که رو شاخشه. بعد دو سه تا فیلم ایتالیایی هم بزن تنگش. در ضمن من یه نکته مهمی رو گوش زد کنم که لزومی نداره تو فرم شما هر جای خالی که میبینین پر کنید. من مثلا یه فردی رو دیدم که اینقدر اُس و مشنگ تشریف داشت که شماره تلفن خونه و موبایل باباش رو با آدرس خونه نوشته بود. دیگه جو نگیره

بعد می رسیم به عکس. شما باید برین آلبوم عکساتون رو زیر و رو کنید تا یه عکس قشنگ و خوشگل و اینا پیدا کنید. بعد از کلی جستجو می بینید که عمراً همچین عکسی وجود نداره. تو همه عکس ها به طرز عجیبی شما عین یه تیکه مدفوع افتادین. چون شما اصولا آدمی هستید که تو عکسا بد میفتین. خدایی نکرده شما زشت و انتر نیستی.. ابدا. برای همین باید بیخیال عکس های در دسترس باشین و ابتکار بزنین. نحوه ابتکار زدن این هست که کله رو با تیغ کچل کنید و از پشت از کله عکس بگیرین. این یعنی شما خیلی خفن و باحالین.یا نمیدونم فوتوشاپ رو بردارین عکستونو فِدِر بزنین.. دماغ و کوچیک کنید و از این کارا.اگه دیگه خیلی جواط و پرت باشین میتونین برای با مزه بازی عکس آدمای معروف رو بزارین
مثلا به جای عکستون عکس امينم ، ديويد بکام و ... رو بزارین و وای چقدر هم خندس. من الان یادش میفتیم از زور خنده نمیتونم درست تایپ کنم. یه جور دیگه عکس هم که بیشتر به درد خانوم های عزیز میخوره اینه که مثلا عکسای بدون لباس و اینا از خودشون بگیرن. کسایی که این کارو میکنن یعنی اینکه واقعا روشن فکرن.. فقط محض احتیاط موقع عکس یه پاکت سرشون بکشن که تو ذوق بیننده نخوره. دقت کنید که هر چی شما لخت تر باشین روشن فکر ترین. مثلا من همین چند وقت پیشا یه خانوم محترم و خیلی روشن فکر ایرانی رو دیدم. این خانوم اینقدر روشن فکر بود که فکر کنم صاحب مکتب هم بود. من خودم شخصا ارادت عجیبی نسبت به خانوم های روشن فکر دارم. به غیر از روش های بالا میتونید از اعضای مختلف بدن هم عکس بگیرین. مثلا پاهاتونو آب و جا رو کنید و لاک بزنین و از کف پاتون عکس بگیرین و خوشحال باشین. یا اینکه اگه دوربین عکاسی یا چیزی از این قبیل دارین توی عکس به طرز فجیعی تابلو کنیدش. بعضی آدم های دلقک هم هستن که به جای عکس خودشون عکس جک و جونور و سگ و .. اینا هم میزارن. به علاوه اینا هم میتونید عکسی که تو کشور خارج گرفتین تو اورکات بزارین و زیرش هم پر رنگ بنویسین "من در کشور خارج" فقط هر کاری می کنید دیگه از جلوی عکستون میله زندان رد نکنین بعد بنویسین
wanted
.. باباخیلی ضایع و جواطه دیگه.. اه

دیگه بقیه کار خیلی آسونه. تو الان تقریبا یه نیمه بچه باحال هستی. قدم بعدی اینه که باید راه بیفتی توی اورکات عین گاو همه رو add کنی. روی کلمه گاو دوباره تاکید میکنم. اصلا نگاه نکن طرف رو می شناسی یا نه. فقط هدف تو اینه که عدد کنار دوستان باید بالا بره.. همین. احتمالا در این مسیر شما با مانع هایی هم مواجه میشین که مثلا بعضی ها محل سگ هم به شما نمیزارن یا حتی ايگنور می کنن. ولی شما اصلا دلسرد نشین و به خدا توکل کنید زیرا دل آرام گیرد به یاد خدا

برای اینکه مردم فکر نکنن شما آدم چلمنگی هستین و فکر کنن شما خیلی حالیتونه و اینا باید تو گروه های مناسبی عضو بشین تو این گروها یه ذره چرخ بزنین بعد عکس هر آدم پیری رو دیدین که خیلی متفکر هست جوین بشین. چرا؟ چون احتمالا سیاست مدار بوده یا آزادی خواه و کلی هم کلاس داره. هر اسمی هم دیدین که آخرش یسم داره که احتیاط واجب باید جوین بشین. هر کی هم ازتون پرسید که این کیه ؟ شما بگین " این افراد واقعا در زمینه سیاست غوغا کردند. " هر سوالی پرسیدند هی اینو تکرار کنید بعد اگه دیدین داره تابلو میشه بگین"این امر اجتناب پذیره برای همین من مشمئز شدم" این دیگه خیلی خفنه.. اینو بگی یارو کم میاره و پی میبره که تو واقعا کارت درسته. بعد در ضمن مرتب برای شما میل میزنند که
« اگر متولد سی ام اسفند هستین عضو گروه متولدین سی اسفند شوید»
« اگر پشم های پای شما قرمز هست عضو گروه پشم قرمزان شوید»
« اگر پدر شما اخلاق بدی دارد عضو گروه پدر سگان شوید»
« اگر شما به حسن علاقه دارید عضو گروه طرفداران حسن شوید»
« اگر رو بازوی چپ مادر شما جای گاز پسر همسایه هست عضو گروه مادر به خطاهان شوید»
این گونه میل ها واقعا میل های جالبی هست و آدم از دیدنشون خستگی روزانه از تنش بیرون میره

یادت باشه که باید تو فان همه باشی. چون وقتی فان همه هستی یارو تو رو درواسی قرار میگیره و اونم فان تو میشه. اینجوری حداقل فان هات زیاد میشه. واسه قلب و یخ و اون کله زردا هم نگران نباش. منم درد تو رو میدونم. میدونم که میری تو دستشویی و نگاه میکنی و میگی آخه من که اون اصلا کاری رو ندارم پس چه طوری می تونم از اون قلب های ---- بگیرم. یا مثلا با مزه ترین تیکه من تو عمرم این بوده که به یه دختره تو خیابون گفتم "سامانتا.. پپسی میخوای یا فانتا ؟" بعدشم یک ساعت و نیم خندیدم. اما نگران نباشین. برای شما برنامه ویژه ای در نظر گرفته ایم. بله برای این کار باید شما با رفیق های جوادتون جمع بشین و همه به هم هی یخ و قلب و از این چیزا بدین. بعد مال همتون زیاد میشه بعد هر کی شما رو میبینه میگه یا حضرت عباس(ع)... چقدر اینا بچه باحالن

به غیر از موارد بالا شما باید برین پیش دوستاتون و هی نظرای خوب خوب براشون بدین. که همون
Testimonials
هست.حتما در این مواقع یک عدد دسمال یزدی داشته باشید که باعث تسریع در باحال شدن شما می شود و تا آنجایی که میتوانید آن عضو مبارک را مالش دهید. من به علت ذیق وقت قبلا چند نمونه آماده کردم که توجه شما را به آن جذب میکنم
« در مرداب تنگ و تاریک زندگی غرق بودم که دستی نورانی به طرفم اومد و منو نجات داد. اون دست کسی نبود به جز حسن.. حسن بهترین دوست منه. دوستدار همیشگی تو ثریا
« داشتم از خیابون رد می شدم که نزدیک بود ماشین بهم بزنه... ثریا بهترین دوست منه. ارادتمند تو حسن

بعضی از نظرات هم جنبه خنده و شوخی دارن که واقعا خیلی خنده داره. من اینا رو که میخوندم از زور خنده کبود شدم
« ببین!! اگه تو اینقدر خوشگلی!.. نکنه که مشگلی!!!؟ یو هاهاهاها

به به تو چقدر باحالیا!!! .... بپا یه وقت نری تو باقالیا!! هه هه هه هه

بله.. واقعاً آدم لذت می بره

كبريت
03-02-2006, 22:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

KING ESFANDIYAR
04-02-2006, 23:19
بابا اين كبريت ما مارو كه اتيش زد ........................بابا اي دگرگون كننده عالم طنز .............اي هنر مند..........

تاپيك ما رو متحول كردي ........دمت گرم ....................خيلي باحال بود.......................

كبريت
06-02-2006, 01:41
آخههههههههههه چرااااااااااااااااااااااا ااااا
چرااااااااااااااااااا فقط يكيييييييييييييييي؟
جووووووووووون من يكي بگه چراااااااااااااااااااا؟
يعني اين همه مطلب فقط ارزش يك نظر رو دااااااااااااااشت؟
.
شماها اند بي معرفتي هستين

6600
09-02-2006, 16:59
اقا دمت گرم من یکی که خیلی حال کردم در ضمن از سایتتم دیدن کردم واقعا آخرش
امیدوارم همینطور به کارت ادامه بدی من یکی که منتظرم

رويا خانوم
12-02-2006, 11:39
فرد بالغ:
شخصى که رشدش از سر و ته متوقف شده و اکنون از وسط رشد مى ‌کند.

--------------------------------------------------------------------------------


مرغ:
تنها موجودى که شما قبل از به دنيا آمدن و پس از مردنش مى ‌خوريد.

--------------------------------------------------------------------------------


خاک:
گلى که آبش گرفته شده باشد.

--------------------------------------------------------------------------------


شايعه پراکن:
شخصى که هرگز دروغ نخواهد گفت چنانچه بيان حقيقت، خرابى بيشترى بار آورد.

--------------------------------------------------------------------------------


تورم:
نصف کردن اسکناس بدون صدمه زدن به کاغذ.

--------------------------------------------------------------------------------


پشه:
حشره‌اى که باعث مى ‌شود شما مگسها را بيشتر دوست داشته باشيد.

--------------------------------------------------------------------------------


کشمش:
انگورى که دچار آفتاب سوختگى شده است.

--------------------------------------------------------------------------------


فردا:
يکى از مهمترين بهانه‌هاى کار نکردن امروز.

--------------------------------------------------------------------------------


خميازه:
يک عقيده صادقانه که به صورت کاملاً باز بيان مى شود

كبريت
13-02-2006, 20:04
انواع بله

کلمه بله هنگام خطبه عقد بسته به نوع عروس خانم انواع مختلف دارد

عروس عادي : بله
عروس کمي لوس : بع... له
عروس با کلاس : اوکي
عروس خارج رفته : يس
عروس سنتي : آره
عروس خجالتي : اوهوم
عروس متکبر : فقط کله اش را تکان مي دهد
عروس وحشت زده : ها
عروس بي حوصله : خوب
عروس دست پاچه : باشه ، باشه

كبريت
13-02-2006, 20:06
مقايسه قسمت هاي مختلف مربوط به مدرسه با فيلم ها

مدرسه ما : پايگاه جهنمي
خروج از مدرسه : فرار از آلكاتراس
ديدن مدير از دور : شبهي در تاريكي
نمره بيست : افسانه آه
مدير مدرسه : مرد 6 ميليون دلاري
شوخي با مدير : بازي با مرگ
روز دادن كارنامه : حادثه در كندوان
امتحان : شايد وقتي ديگر
روزي كه معلم به كلاس نمي آيد : بوي خوش زندگي
اخراج از كلاس : يك بار براي هميشه
نمازخانه دبيرستادن : قطعه اي از بهشت
زنگ آخر : آرايشگاه زيبا
امحان پايان ترم : قلب ها براي كه مي تپد
پيام متقلب براي ديگران : چشم هايم براي تو
راهي براي متقلبان : جيب بر ها به بهشت نمي روند
آنتن مدرسه : جاسوس سه جانبه
جاي سيلي معلم : دايره سرخ
دبير تربيتي : پاك باخته
صفر هاي پشت سر هم : برج مينو
اعتراض براي نمره : شليك نهايي
حياط مدرسه : پارک ژوراسيک
زنگ ورزش : المپيک در بازداشتگاه
شوراءدبيران : جنگ نفتکشها
ناظم : پليس آهني
کنکور : بالاتر از خطر
ديدن معلم از دور : سايه عقاب ها
نگاه معلم : بگذار زندگي کنم
دانشگاه : سرزمين آرزوها
خارج از مدرسه : آن سوي آتش
بحث با مدير : فرياد زير آب
شاگرد اول كلاس : پرنده كوچك خوشبختي
پاي تخته : لبه تيغ
ديكتاتوري معلم : مزد ترس
منفي هاي پشت سر هم : گلوله هاي بي صدا
اولين دانش آموزي كه معلم از او درس مي پرسد : قرباني
وراجي سر كلاس : مجوز مرگ
آخر كلاس : بهشت پنهان
مبصر كلاس : افعي
بوي جوراب بچه ها : عطر گل ياس
دبيرام مدرسه ما : تبعيدي ها
اخراج از مدرسه : مي خواهم زنده بمانم
سايه دبير تربيتي : سايه شوگان
دفتر دبيران : خانه ارواح
نمره ده : شانس زندگي
اتاق ورزش : جزيره آدم خور ها
دستشويي : اطاق گاز
سال آخر دبيرستان : سال هاي بي قراري
ساختمان مدرسه : آسمان خراش جهنمي
اخراجي ها : بينوايان
رفتن به دانشگاه : هدف سخت
دفتر مدير : کلبه وحشت
صاحبان نمره زير ده : سربداران
كيف هاي دانش آموزان : محموله
ظرفيت نيمكت ها : دو نفر و نصفي
سوسك در كلاس : انفجار در اطاق عمل
كلاس خصوصي : وعده پنهان
زنگ ادبيات : نان و شعر
دفتر ناظم : محكمه عدالت
حالت دانش آموز هنگام پاسخ دادن : زرد قناري
دانش آموزان رشته رياضي : سوته دلان
رفتار مشاور مدرسه با دانش آموزان : عاشقانه

رويا خانوم
14-02-2006, 09:05
تا دیدی مامان دوربین فیلم برداری رو آورده تا از کار قشنگی که داری می کنی فیلم بگیره، دیگه اون کارو نکن. بعد که مامان دوربین رو گذاشت سر جاش، دوباره همون کار قشنگه رو بکن

مامان خیلی دوست داره که موقعی که داره لباس تنت می کنه تو وول بخوری

با هر اسباب بازی فقط یه بار بازی کن

وقتی با مامان می ری مهمونی، یه راست برو سراغ چیزهای شکستنی

وقتی مامان بهت غذا میده ، تف کن. وقتی بابا بهت غذا میده، بخور و لبخند بزن

وقتی مامان تو رو می بره مهد کودک، حسابی گریه زاری کن. بد نیست مامان یه
کمی وجدان درد بگیره

یادت باشه! هیچ وقت بدون دردسر به رخت خواب نرو

این یه رازه! همه ی پرستارهای بچه دشمن تو هستن

وقتی مامان لباس تنت می کنه، فوری کثیفش کن

تو سینما یه هو جیغ بکش

توی ماشین هیچ وقت توی صندلی خودت نشین

می دونی همه جازیست های موفق وقتی بچه بودن، موقع غذا خوردن مدام با قاشق می زدن روی ظرفشون

مامانت چاق شده، نه؟ موقع غذا خوردن هی قاشقت رو بنداز زمین تا مامان خم بشه و برش داره. اگه زود زود لاغر نشد

گوشواره مامانو بکش

مامان گناه داره وقتی باهاش می ری حموم، شالاپ شولوپ کن تا مامان هم خیس بشه و کیف کنه

علم ثابت کرده که وقتی غذا رو بمالی به صورتت خوشمزه تر میشه

خودتو خسته نکن که فرق « آره» و « نه» رو یاد بگیری

همیشه دو تا شیرینی بردار، با هر دستت یکی

جغجغه تو بنداز زمین و ببین مامان چند بار خم میشه تا اونو برداره. اگه کمتر از بیست بار خم شد، جیغ بکش

وقتی مامان انگشتشو می کنه توی دهانت تا ببینه دندون تازه در آوردی یا نه، گازش بگیر تا بفهمه که دندون در آوردی

سینه خیز برو توی جاهای تنگ و باریک تا دست مامان بهت نرسه

اون لیوان پلاستیکی ات که سرش چند تا سوراخ داره می دونی چیه؟ آب پاشه

مداد شمعی ها تو گاز بزن . نترس سمی نیستن

اگه گفتی! کاغذ توالت چند متره؟

توی تخت خودت نخواب، تخت مامان و بابا راحت تره

اگه مامان یادش رفت که شیشه ی شیرت رو امتحان کنه، وانمود کن که خیلی داغه و سوختی، مطمئن باش دیگه یادش نمیره

یک لیوان آب، پتوی اضافی، یه بالش دیگه، اسباب بازیت، دوباره یه لیوان آب، بوسه و یه داستان دیگه همه و همه چیزها ییه که باعث میشه دیرتر بخوابی

می تونی برای خوابیدنت شرط بذاری: مثلا این که همه جک و جانورات باهات بیان توی رخت خواب

یاد بگیر در توالت رو از تو قفل کنی و جیغ بزنی

وانمود کن ترسیدی و ماما ن رو مجبور کن همه گوشه و کنار اتاقت رو بگرده تا هیولا رو پیدا کنه. وقتی همه جا رو گشت و رفت بیرون، پنج دقیقه صبر کن و دوباره جیغ بکش تا باز هم بیاد وبگرده

رويا خانوم
14-02-2006, 09:27
دختـــــرها:
توی ماهيتابه روغن ميريزن ¤
اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن ¤
تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توی ماهيتابه ميريزن ¤
چند دقيقه بعد نيمروی آماده رو نوش جان ميكنن ¤


پســــــرها
توی كابينتهای بالايی آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن ¤
توی كابينتهای پايينی دنبال ماهيتابه ميگردن و بالاخره پيداش ميكنن ¤
ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن ¤
توی ماهيتابه روغن ميريزن ¤
توی يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن ¤
يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن ¤
چند تا فحش ميدن ¤
دنبال كبريت ميگردن ¤
با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوی سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره ¤
( !ماهيتابه رو ميشورن ( بگو چرا روغنش بوی ترشی ميداد ¤
ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعی ميريزن ¤

تخم مرغی كه از روی كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن ¤

چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن ¤
ميرن سراغ بقالی سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن ¤
تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن ¤
روغن سوخته رو ميريزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهيتابه ميريزن ¤
تخم مرغها رو ميشكنن و توی ماهيتابه ميريزن ¤
دنبال نمكدون ميگردن ¤
نمكدون خالی رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن ¤
دنبال كيسهء نمك ميگردن و بالاخره پيداش ميكنن ¤
نمكدون رو پر از نمك ميكنن ¤
صدای گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون ¤
نمكدون رو روی ميز ميذارن و محو تماشای فوتبال ميشن ¤
بوی سوختگی رو استشمام ميكنن و ميدون توی آشپزخونه ¤
چند تا فحش ميدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل ميريزن ¤
توی ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن ¤
با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم ميزنن ¤
صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون ¤
سريع برميگردن توی آشپزخونه ¤

تخم مرغهايی كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل ميريزن ¤

ماهيتابه رو ميندازن توی سينك ¤
دنبال ظرفهای مسی ميگردن ¤
قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن ¤
چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن ¤
ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن ¤
چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن ¤
ياد غذا ميفتن و ميدون توی آشپزخونه ¤
روی باقيماندهء تخم مرغی كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن ¤
چند تا فحش ميدن و بلند ميشن ¤
نمكدون شكسته رو توی سطل ميندازن ¤
قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن ¤
چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن ¤
با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن ¤
پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن ¤
نيمروی آماده رو جلوی تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن

KING ESFANDIYAR
17-02-2006, 15:47
رئيا خانوم عزيز
دست گلت درد نكنه .........................همچين تاپيك ما رو دگرگون كردي..................

بابا ايول .....اي دگرگون ......اي ذوق هنري ................ اي پروين اعتصامي!!!!!

*بهرخ خانوم *
18-02-2006, 04:30
تركه جلوي دختره مي خوره زمين براي اينكه ضايع نشه ميگه داشتي حركتو!

يه روز رشتيه ميخواسته بره مسافرت به پسرش ميگه هر وقت که مادرت با يه مرد ديگه اومدن خونه يه گندم بنداز تو اين گوني ... بعد از يه مدت رشتيه زنگ ميزنه خونه پسرش گوشيو بر ميداره ميگه انبار غله بفرمائيد.

رشتيه زن خوشگل ميگيره به همسايه ها ميگه : من يه زن خوشگل گرفتم الهي کوفتتون بشه

تركه خيلي شاكي ميره تو آزمايشگاه داد ميزنه: پس چرا جواب خون شهدا رو نميديد.

معلم به شاگرداش ميگه:امروز ميخواهم براتون بگم که اولين زن و مرد دنيا چطوري بوجود آمدن، يکي از شاگردها ميگه:آقا اجازه، اونو بلديم، بگين سومين آدم دنيا چطوري بوجود آمد...!

تست عربي كنكور:
"كونوا قوامين بالقسط" يعني چه؟
الف) به اقوامت قسطي كون بده
ب)قسط كون اقوامت را بده
ج) به اقوامت به مساوات كون بده
د)كوني.بيا موسسه قوامين قسطت را بده

اگه ميخواي قلب مهربونتو ازم بگيري، بگير.....

اگه ميخواي دستايه گرمتو ازم بگيري، بگير.....

اگه ميخواي نگاه نازتو ازم بگيري، بگير.....

اگه ميخواي عشق پاکتو ازم بگيري، بگير.....

اما....اما.....اما

اما تورو خدا گيتارِ شماعي زاده رو ازش نگير

بدترين مجازات براي خلافکاران در سال 85 :
يک لب از رئيس جمهور

پيشاپيش پوزش ميطلبم

دخترهاي ايراني مي ميرند اگر:
1- بعد از هر مهموني پشت سر هم حرف نزنند.
2- اگر ناز نکنند و عشوه خرکي نيايند.
3- جلوي چند تا پسر به هم ابراز محبت نکنندو قربون صدقه هم نروند و ماچ و بوسه رد وبدل نکنند.
4- اگر در يک مهموني به پسر بدبختي که بهشون نگاه نکرده يا باهاشون نرقصيده چپ چپ نگاه نکنند.
5- اگر با پاها و رانهاي چاقو بدقواره دامن ميني ژوپ نپوشند.
6- اگر بدون تميز کردن موهاي پاهايشان جوراب نازک نپوشند.
اگر با پوست سبزه و چشمان سياه و پشت لب بند نينداخته موهايشان را بور نکنند و روژلب قرمز نزنند.
.
.
.
پسرهاي ايراني مي ميرند اگر:
1- اگر تو خيابون از بغل يک زن يا دختر ولو بدقيافه رد ميشوند نگويند چطوري خوشگله.
2- اگر حتي با يک دوست دختر يا نامزد خيلي خوشگل تو خيابون راه مي روند به بقيه زنها و دخترها نگاه نکنند.
3- اگر فکر نکنند با متلک نگفتن و هيز بازي به اون دختر بدبخت دارند لطف مي کنند.
4- اگر همراه صندل پشت و جلو باز جوراب نخي نپوشند.
5- اگر وقتي مي روند خاستگاري زماني غير از آوردن چاي دختررو زير چشمي نگاه کنند.
6- اگر عاشق قورمه سبزي و دختر موبلند نباشند.
7- اگر تو عروسي خواهراشون با يک مرد ديگه مدل جوادي نرقصند.
8- اگر با همه شعارهايي که مي دهند بتوانند بدون ازدواج و مستقل زندگي کنند.

Shahin King
18-02-2006, 04:42
<نام و نام خانوادگي : كاظم ترک زاده تبريزي >< كلاس: دبستان >
موضوع انشا : کامپیوتر

کامپيوتر چيز بسيار خوبي ميباشد و براي ما خيلي لازم داريم . پدرم به من قول داده که براي هر نمره بالاي ۱۲ در کارنامه ام يک تکه از آن را براي من بخرد ! فعلا پدرم يک موس خريده و قول داده ماه به ماه سيستم را آپديت کند ! پدرم در کامپيوتر خيلي ميفهمد و حتي توانسته يک بار به اينترنت وارد کند ! مادرم در برخورد با کامپيوتر خيلي شاس ميباشد و روزي دوبار موس من را با جارو و بيل ميزند ! حتي تازگيا در خانه تله موش هم کار گذاشته است به همين علت انگشت شست هر دو پاي پدرم قطع شده ميباشد ! پدرم شب ها به کافي شاپ ميرود و داخل ميکند و چت ميکند‌ ! مادرم و پدرم هميشه در حال چک و لقد ميباشند و مادرم به پدرم ميگويد تو مگه خودت خواهر و مادر نداري که ميري با دختراي خارجکي چت ميکني ! من هم در اين مواقع حرف نميزنم چون ميدانم مادرم به من ميگويد : کپو اوغلو ! اوشاخ پيس ! بيشين مشقاتو بينويس ! پدر من تازگيها در اورکات ميباشد و من ميدانم که اورکات خيلي بي ناموس ميباشد و شنيده ام که خيلي دختر دارد و خيلي بد حجاب ميباشند ! پدرم چند روزي است که موس من را قايم کرده و ميگويد مزاحم درس خواندن من ميباشد‌ ! خواهرم خيلي وقت است شوهرش را کرده است و الان هم خيلي بچه دارند ! من گاهي وقت ها به خانه آنها ميروم و از آنجا کانتکت ميکنم و با يک آيدي دخترانه با پدرم چت ميکنم و لاو ميترکانم ! پدرم خيلي دوروغ ميگويد و در کامپيوتر ميگويد بچه جردن بوده است و يک روز صبح بلند شده است و ديده در جوب دروازه دولاب است او ميگويد آب زده ما رو آورده پايين ! من هر روز در چت با پدرم قرار ميگذارم و سر قرار نمي روم پدرم شبها وقتي به خانه مي آيد عصباني است و من را کتک ميزند و فحش ميدهد شايد به اين خاطر که در سر قرار هيچ کس نمي آيد . پدرم ديگر کمتر آب و ماست خيار با چيپس ميخورد چون شبها ديگر وقت ندارد و به کافي شاپ ميرود و وارد مي کند کامپيوتر بسيار مفيد ميباشد و من آن را خيلي دوست دارم
و اين بود انشاي من ... !

سلام

ببخشید من چیزی برای نوشتن نداشتم فقط اومدم از سایه جان به خاطر این مطلب زیبا تشکر کنم .
اینقدر خندیم که چشمام تار شد . :biggrin: :blink: :blink: :blink:
تشکر تشکر تشکر ;)

قربانت : شاهین

رويا خانوم
18-02-2006, 10:08
عشق وقتیه که مادر بزرگ من ارتروز گرفته، نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه. پدر بزرگم این کار رو براش میکنه ،حتی حالا که دستاش ارتروز گرفتن .
عشق وقتیه که که شما واسه غذا خوردن میری بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو میدهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو به شما بده.
عشق وقتیه که مامان برای بابا قهوه درست میکنه قبل از اینکه بده به بابا امتحانش میکنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه.
عشق وقتیه که شما همش همدیگر رو میبوسیدبعد وقتی از بوسیدن خسته شدیدهنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف میزنید.
عشق وقتیه که شبها مامان من و میبوسه تا خوابم ببره.
عشق وقتیه که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا.
عشق وقتیه که مامان بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز از رابرت ردفورد خوش تیپ تره.
عشق وقتیه که سگت می پره بغلت و صورتت رو لیس میزنه حتی اگه تمام روز تنهاش گذاشته باشی.
عشق وقتیه که خواهر بزرگترم تمام لباسهای خودشو میده به من و خودش مجبور میشه بره بیرون تا لباس جدید بگیره.
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی خسته ای به لبت میاره.
عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگهداری و با دقت گوش کنی.
اگه می خوای دوست داشتن رو یاد بگیری باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی.
عشق مثل یه پیرزن و پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن بعد از سالها زندگی.
عشق اون موقعس که تو به دوستت میگی از تیشرتش خوشت میاد بعد اون هر روز می پوشتش. :rolleye:

رويا خانوم
19-02-2006, 09:55
تقلب:
یک سری اعمال ننگین که در صورت با عرصه بودن و این کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش و خرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو که با توجه به درجه درایت و تیزی استاد و مراقبان می تواند نوع هلویش از هسته دارو خاردار تا آب هلو با طعم موز و عشق حال متغیر باشد.بیراهه ای که اتفاقا آخرش به هدف ختم می شود.یک نوع وسیله درس پاس کن نا مشروع.

شب امتحان:
شب ملخ .شب ظلمانی یلدا.شبی که اتفاقا خیلی زود صبح می شود.شب سوانح و سوختگی ، نا کجا آباد دانشجو. شبی که نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند.در این شب انسان تمام مصائب تاریخ بشر را به صورت کنستانتره نوش جان می کند.یک نوع زلزله در ایام سال.شب چشم های پف کرده و دهان های کف کرده.شب رقص پایکوبی کلمات و جزوه و کتاب بر روی سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو.

جزوه:
یک جور کاتالیزور که در صورت همکاری ابر و باد ومه و خورشید و اینا دانشجو را به سمت پاس شدن درس هل می دهد.تمام همه علم بشری.چکیده دانش تاریخ مصرف گذشته استاد.وسیله ای که معمولا دانشجو با آن سر کار گذاشته می شود.تنها شاهد ماجرای سوخاری شدن دانشجو در شب امتحان.قوت قلبی که عاقبت آفت قلب می شود.

مراقب:
موجودی ستمکار،بدمنش و ریاپیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد.سیستمی که نقش دزدگیر منازل را سر جلسه امتحان ایفا می کند.گالری ضد حال.موجودی که روی سینه اش نوشته :من مراقبم،شما چطور؟ یک نوع تله موش زنده.

روز امتحان:
روزی که در آن خورشید طلوع نمی کند.زمانی برای جفتک زدن اسب ها،لحظه ای که در آن دانشجو می خواهد سر به تن عالم و آدم نباشد.روز شغال.روزی که در آن نگاه ها عمیق می شوند.روز لبخند های استراتژیک.روزی که در آن دوست و دشمن با هم و در کنار هم به قربانگاه می روند.

نمره:
تبلور میزان دانش،مهارت و دو دره بازی دانشجو.بهانه ای همیشگی برای اعتراض.وسیله ای که استاد با آن چه ها که نمی کند!عاملی که دانشجو برای بدست آوردن آن علاوه بر خر زدن،اعمال شنیع دیگری را هم باید انجام دهد که قلم در وصف آن قاصر است!

سؤال:
یک نوع شعور سنج استاد و دانشجو.کلمات نفرت انگیزی که به نوبت و تک تک مثل نیزه در چشم دانشجو فرو می روندو لحظه به لحظه او را به عمق نادانی اش واقف تر می کنند.لو رفتن آنها به حماسه سازی دانشجویان منتهی می شود.انواع مختلف آن از تشریحی سیانوری تا تستی گوگوری مگوری متغیر است.

استاد:
منبع علم،ژنراتور دانش،نیروگاه انسانیت،تبلور دانایی ، کوه توانایی ، مایه افتخار ما،عامل انفجار ما،بابا تو دیگه کی هستی بهترین موجود عالم،خود صفا ، اندو وفا ، دارنده انواع اقسام شفا،ضد جفا ، یاریگر ضعفا ، معلم الخلفا ... (نهايت پاچه خواري :biggrin: )

محمد جاوید
19-02-2006, 23:56
خیرمقدم به هزاران بیکار



روزگاری همه ناراحت و غمگین و ملول// که چرا دیپلمه ها بیکارند؟
مگر این بسته زبانها چه کنند// که زآنها همگی بیزارند

لیک امروز بسی خوش بختیم// که دگر دیپلمه دارد کاری
شده مشغول به شکر ایزد// می برد بار به منزل باری*

پاکبانان همه دیپلم دارند// دکه داران ِ خیابان هم نیز
مرد سیگار فروش و شاطر// چوبداران ِبیابان هم نیز

حال دیگر غم ما دیپلمه نیست// بهر آنان نفشانیم سِرشک
غم ما دانش و دانشگاه است// که شده مرکز تولید پزشک

مرکز چاپ لیسانس و دکتر// آرشیتکت، فوق لیسانس و اکتور
یا که دها رده ی تحصیلی// که از آنها بگرفتم فاکتور

سال وهرسال بباید گفتن// خیرمقدم به هزاران بیکار
نیست دستی که کند یاری اشان // یا نماید دلشان را تیمار

نیست شغلی که شوند مشغولش // تاکه جبران بشود سختی اشان
من ندانم که چه کس می باید // بکند فکر به بدبختی اشان

ترس « جاوید» بُوَد زان روزی// که شود دکترما نامه رسان
یا شود فوق لیسانس ِعمران // پاکبان گذروکوچه امان

* باری= به هرحال

رويا خانوم
21-02-2006, 12:18
اين نامه رو كسي نوشته كه صبح تا شب جلوي تلويزيون بوده وتنها سرگرميش هم اين بوده كه بشينه و تبليغات قشنگ تلويزيون رو از اول تا آخر نگاه كنه .خودتون بخونين عاقبت چنين آدمي چي مي شه
---------------------------------------------------
سلام
سلامي كه گرماي آن از مهياگاز و كيفيت سينجرگاز و نوع آوري نيك كالا با ضمانت 5 ساله اميدوارم صميمانه بوسه مرا پذيرا باشي و آنرا با چسب دوقلوي 5 دقيقه اي جلاسنج به لبانت بچسباني. امشب با تمام غمهايم كنار مهيا گاز نشسته ام و با خودكار بل اين نامه را مي نويسم زيرا اين نام نيك است كه مي ماند، هنگامي كه از من جدا شدي و آن نگاه سرد را از من گذراندي اين فقط ضد يخ كاسپين بود كه پيكر يخ زده ام را آب كرد و اين بيمه آسيا و ايران بود كه آسايشم را فراهم كرد، همانطوركه نياز امروز پشتوانه فردا است بايد اعتراف كنم كه نگاهت اثر عجيبي بر كاست دنا و طه بر جا گذاشته. دلم مي خواهد بر قله بينالود سفر كنيم و در لابلاي كوه هاي سر به فلك كشيده بهانه نمكي بخوريم. بيا تا راه سخت و طاقت فرساي زندگي را با پژو پرشياي جديد كه افتخار ملي است آغاز كنيم و با روغن ترمزهاي سپهر و فومن شيمي آسوده خاطر سفر كنيم. بيا تا پيچهاي زندگي را با ابزار مهدي باز كنيم و عشقمان را با ساختمان از پيش ساخته شده ي بانك مسكن بهتر آغاز كنيم و سقفش را ايزوگام شرق كنيم. و آن را با كاغذ ديواري نائين زينت دهيم و مانند خانه سبز همه اش را سبز كنيم و اتاقهايش را با فرش محتشم كاشان و ستاره كوير يزد رنگين كمان كنيم
بيا تا دلهاي سوخته مان را با كرم ضد آفتاب ب ب ك مرهم بگذاريم، بيا روزهايمان را با خمير دندان داروگر 2 كه حاوي فلورايد است آغاز كنيم و عشقمان را با صداي بلند از دل دوو پخش جديد پارس پخش كنيم و اشكمان را با دستمال كاغذي نرمه پاك كنيم.بيا تا دست در دست هم دهيم به مهر ميهن خويش را كنيم آباد.....

KING ESFANDIYAR
23-02-2006, 00:13
اين نامه رو كسي نوشته كه صبح تا شب جلوي تلويزيون بوده وتنها سرگرميش هم اين بوده كه بشينه و تبليغات قشنگ تلويزيون رو از اول تا آخر نگاه كنه .خودتون بخونين عاقبت چنين آدمي چي مي شه
---------------------------------------------------


خيلي با حال بود ............................دستت شما درد نكنه........... :tongue: :tongue: :tongue:

KING ESFANDIYAR
23-02-2006, 21:49
به اسمان نگاه كنم...........تو را ميبينم

به كوهها نگاه كنم..................تو را ميبينم

به دريا نگاه كنم....................تو را ميبينم

به درختان نگاه كنم.................تو را ميبينم

بابا برو اون ور بذار يه چيزي ببينم!!!

WooKMaN
23-02-2006, 22:33
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
;)

محمد جاوید
24-02-2006, 12:14
با اجازه ي جناب سعدي

يكي سعدي يكي من

بـنــي آدم اعـضـاي يـکـديـگـرنــد// سر مال دنیا به هم می پرند
چــو عضـوي بــه درد آورد روزگـار// شود اشغراز بی دوایی خُمار
تو کز محنت ديگران بي غمي// چرا توی شیپور خود می دمی
مـزن بــر سـر نـاتـوان دسـت زور // یهو دیدی او مُرد و خوابید توگور
ميازار مـوري که دانه کـش است// اگر توی دستت یکی خط کش است
تـــوانا بـــود هـــر کــه دانــا بـــود// وانشای او خوب و خوانا بود

KING ESFANDIYAR
24-02-2006, 21:49
محمد جان دستت درد نكنه ....................خيلي با حاله......

KING ESFANDIYAR
26-02-2006, 16:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
;)

دست گلت درد نكنه ......................اما خيلي قديمي بود!!! :biggrin:

رويا خانوم
26-02-2006, 16:28
توی يه پارک در سيدنی استراليا دو مجسمه بودند يک زن و يک مرد. اين دو
مجسمه سالهای سال دقيقا رو به روی همديگر با فاصله کمی ايستاده بودند و
توی چشمای هم نگاه ميکردند و لبخند ميزدند. يه روز صبح خيلی زود يه
فرشته اومد پشت سر دو تا مجسمه ايستاد و گفت:" از آن جهت که شما مجسمه
های خوب و مفيدی بوديد و به مردم شادی بخشيده ايد، من بزرگترين آرزوی
شما را که همانا زندگی کردن و زنده بودن مانند انسانهاست برای شما بر
آورده ميکنم. شما 30 دقيقه فرصت داريد تا هر کاری که مايل هستيد انجام
بدهيد." و با تموم شدن جمله اش دو تا مجسمه رو تبديل به انسان واقعی
کرد يک زن و يک مرد.
دو مجسمه به هم لبخندی زدند و به سمت درختانی و بوته هايی که در نزديکی
اونا بود دويدند در حالی که تعدادی کبوتر پشت اون درختها بودند پشت
بوته ها رفتند. فرشته هر گاه صدای خنده های اون مجسمه ها رو ميشنيد
لبخندی از روی رضايت میزد. بوته ها آروم حرکت ميکردند و خم و راست
ميشدند و صدای شکسته شدن شاخه های کوچيک به گوش ميرسيد. بعد از 15
دقيقه مجسمه ها از پشت بوته ها بيرون اومدند در حاليکه نگاههاشون نشون
ميداد کاملا راضی شدن و به مراد دلشون رسيدن.
فرشته که گيج شده بود به ساعتش يه نگاهی کرد و از مجسمه ها پرسيد:" شما
هنوز 15 دقيقه از وقتتون باقی مونده، دوست نداريد ادامه بدهيد؟"
مجسمه مرد با نگاه شيطنت آميزی به مجسمه زن نگاه کرد و گفت:" ميخوای يه
بار ديگه اين کار رو انجام بديم؟"
مجسمه زن با لبخندی جواب داد:" باشه. ولی اين بار تو کبوتر رو نگه دار
و من ميرينم روی سرش."

saeid_azad
27-02-2006, 06:47
فرق مرد و زن

مردها مثل « مخلوط كن » هستند . در هر خانه يكي از آنها هست ولي نميدانيد به چه درد ميخورد. : مردها مثل « آگهي بازرگاني » هستند . حتي يك كلمه از چيزهائي را كه ميگويند نميتوان باور كرد : مردها مثل « كامپيوتر » هستند . كاربري شان سخت است و هرگز حافظه اي قوي ندارند : مردها مثل « سيمان » هستند . وقتي جائي پهنشان ميكني بايد با كلنگ آنها را از جا بكني : مردها مثل « طالع بيني مجلات » هستند . هميشه به شما ميگويند كه چه بكنيد و معمولاً اشتباه مي گويند : مردها مثل « جاي پارك » هستند خوب هايشان قبلا" اشغال شده و آنهائي كه باقي مانده اند يا كوچك هستند يا جلوي درب منزل مردم. : مردها مثل « پاپ كورن » ( ذرت بو داده ) هستند . بامزه هستند ولي جاي غذا را نمي گيرند : مردها مثل « باران بهاري » هستند . هيچوقت نميدانيد كي مي آيند ، چقدر ادامه دارد و كي قطع ميشود : مردها مثل « پيكان دست دوم » هستند . ارزان هستند و غير قابل اطمينان. : مردها مثل « موز » هستند . هرچه پيرتر ميشوند وارفته تر ميشوند : مردها مثل « نوزاد » هستند در اولين نگاه شيرين و با مزه هستند اما خيلي زود از تميز كردن و مراقبت از آنها خسته مي شويد

خانم ها مثل راديو هستند : هر چي مي خواهند مي گويند ولي هر چه بگويي نمي شنوند. -خانم ها مثل شبيه اينترنت هستند : از هر موضوعي يك فايل اطلاعاتي دارند. -خانم هامثل چسب دوقلو هستند : اگر دستشان با گوشي تلفن مخلوط شد, ديگر بايد سيم را بريد. -خانم ها مثل موتور گازي هستند : پر سر و صدا , كم سرعت , كم طاقت -خانم ها مثل رعد و برق هستند : اول برق چشمهاشون مي رسه , بعد رعد صداشون. -خانم ها مثل ليمو شيرين هستند : اول شيرين و بعد تلخ مي شوند. -خانم ها مثل موبايل هستند : هر وقت كاري مهم پيش مي آيد در دسترس نيستند. -خانم ها مثل گچ هستند : اگر چند دقيقه مدارا كنيد آنچنان سخت مي شوند كه هيچ شكلي نمي گيرند. -خانم ها مثل كنتور برق هستند : هر از چند سالي يكبار سن آنها صفر مي شود. -خانم مثل فلزياب هستند : هرگاه از نزديكي طلافروشي رد مي شوند عكس العمل نشان مي دهند. -خانم ها خيلي زرنگ هستند : آنقدر جنگيدند تا جايزه صلح را گرفتند

نوشته شده توسط محمد هلاکوئی
خوب اينم چند تا لطيفه بي نمك
يه روز يه تركه ميخواسته خودكشي بكنه ميره رو ريل قطار ميخوابه يه بربري ام زير سرش ميزاره
ازش ميپرسن كه چيكار ميكني ؟ ميگه ميخوام خودكشي كنم
!! ميگن پس اون بربري چيه زيره سرت ميگه: اينو واسه اون گذاشتم كه تا صبح كه قطار مياد از گشنگي نميرم

مرد بيار زو ميكنه به زنش ميگه : من دارم ميميرم بالاخره بگو چمه ؟ زنه ميگه هيچي
مرده ميگه : آخه پس دكتر چي گفت ؟ زنه ميگه : هيچي
مرده ميگه : پس تو داري چيكار ميكني؟ ميگه : هيچي دارم به مامانم نامه مينويسم راستي سرطانو با س مينوسن يا با ص

يارو اسمه بچشو ميزاره سوج . بهش ميگن : چرا سوج؟
!! ميگه : آخه اسم پيامبره ميگن : بابا ما پيامبر سوج نداريم
ميگه : چرا بابا خودم ديدم پشت اتوبوسا مينويسن ياسوج
به يارو ميگن اگه 3 تا دختر بشينن روي يه ميله چي ميشه؟ ميگه : خوب معلومه ميشه يه سيخ جيگر

بسيجيه تلفن منشي دار ميگيره . پيغام ميزاره كه بعد از شنيدن سوره بقره پيغام خود را بگزاريد

يه روز يه خروسه سرما ميخوره ميگن چي شده؟ ميگه : هيچي بابا با يه مرغ يخ زده لب رفتم

بببه رشتيه ميگن چند تا بچه داري ميگه : 30 تا ميگن:چه جوري اسماشونو ياد گرفتي؟
!!!ميگه : اسماشون آسونه فاميليشون سخته

سه تا لر از قطار جا ميمونن بعد ميدون دنباله قطار يكشون ميرسه سوار ميشه بعد دست دويميرم ميگيره
اونم سوار ميكنه.سوميه هم ميشينه شروع ميكنه به خنديدن ميگن بابا توكه از قطار جا موندي ديگه چرا
!!!!! ميخندي؟ ميگه : آخه اونا اومده بودن بدرقه من

به يارو ميگن مكه رفتي؟ ميگه آره ولي شما نرين ميگن آخه چرا؟
ميگه: آخه خدا خونه نبود مردمم تو حياط ولو بودن
از رشتيه مي پرسن راست ميگن كه شهيدان زنده اند
ميگه : آره بابا من پسرم شهيد شده ولي عروسم سالي يه بار حامله ميشه

خوب ديگه خسته شدم اين لينك سايتش
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

neyrizboys
27-02-2006, 14:18
میدونی زن و شوهر موفق کین؟؟؟
حاج آقا : خودتونو كامل معرفی كنين ...

- شوهر : كاظم ! برو بچز بهم ميگن كاظم لب شتری ! ديلپم ردی ! ۲۳ ساله !

- زن : نازيلا ! ليسانس هنرهای تجسمی از دانشكده سيكتيروارد فرانسه ! ۲۰ ساله !

- حاج آقا : چه جوری با هم آشنا شديد ؟

- شوهر : عرضم به حضور ان ورت حاجی ! ايشون مارو پسند كردن ! مام ديديم بد گوشـــــــتيه

گرفتيمش !!!

- زن : حاج آقا ميبينين چه بی چشمو روئه ! حاج آقا تازه سابقه دارم هست !

- شوهر : حاجی چرت ميگه ! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بی گناهيه كامل !

- حاج آقا : جرمت چی بود ؟

- شوهر : حاجی جرم كه نمشه بهش گفت ! داش اوچيكم حرف گوش نميكرد ...

مختوم النسلش كردم !

- زن : حاج آقا ميبينين چقد بی احساسه !

- حاج آقا : خواهر من شما به چه دليلی تقاضايه طلاق كردين ؟

- زن : حاج آقا ما الان درست ۳ ساله كه ازدواج كرديم ولی اين آقا اصلا عوض نشده !

- شوهر : دهه ! بابا بكش بيرون ! حاجی بده اصالتمو از دست ندادم ؟

- حاج آقا : خواهر من شما فقط به خاطر اينكه ايشون عوض نشده ميخواين طلاق بگــــــــيرين؟

- زن : حاج آقا اولش فكر ميكردم درست ميشه ! گفتم آدمش ميكنم ! مدرنش ميكنم !

حـاج آقا اين شوهر من نميفهمه تمدن چيه ! نميدونه مدرنيسم چيه!

- شوهر : بابا نموده مارو ! را به را گير ميده ! اين كارو بكن ! اين كارو نكن ! اين لباسو بپـــوش !!

اونو نپوش ! حاجی طاقت مام حدی داره !

- زن : حاج آقا به خدا منم تو فاميل آبرو دارم ! دوست دارم شوهرم شيك ترين لباسارو بپـوشه!

- شوهر : حاجی ميخوايم بريم خونه اون بابای قالپاقش !!! گير ميده ميگه بايد كروات بزنی !

به مولا آدم با كروات يبوست ميگره ! نفسمون ميات بالا ولی پايين رفتنش با شابدوالعظیـــمه !

حاجی ما از بچگی عادت داشتيم دو سه تا تكمه مون وا باشه !! بابا پشم سينه و اين صـوبتا !

- حاج آقا : خواهر من حق با ايشونه !

- زن: حاج آقا بهش ميگم تو خونه زيرشلواری نپوش ! يكی مياد زشته ! حد اقل شلوارك بپوش!

- شوهر : حاجی من اصن بدون زيرشلواری خوابم نمبره ! بابا چارديواری اختياری !

راستش اينجا جاش نيست ولی بابای خدا بيامرزم ميگفت :

- حاج آقا : خدا بيامرزتش !

- شوهر : خدا رفتگان شمارم بيامرزه ! ميگفت : سعی كن تو زندگيت دو تا چيز و ترك نكــنی !!

يكی سيغار ! يكی زيرشلواری !

حاجی جونم برات بگه كه گير داده خفن كه سيغار نكش ! رفته برام پيپ خريته !

آخه خدايیـــش اين سوسول بازيا به ما ميات ؟!!

- زن : حاج آقا شما نميدونين من چقدر سعی كردم حرف زدن اينو درست كنم ! نشد كه نشد !

- شوهر : حاجی رفته واسه من معلم خصوصی گرفته ! فارسی را درست صوبت كنيم !

دیــــگه روم نميشه جولو بچه محلا سرمو بلند كنم !

حاجی خسته مونده از سر كار ميام خونه به جای چايی واسه من كافی شاپ مياره !

درســته آخه ؟! حاجی از وقتی گرفتمش ۳۰ كيلو كم كردم ! از بس كه از اين غذا تيتــيشـيا داده

به خورده ما !!! لازانتيا و بيف استراگانورف و اسپاقرتی و از اين آت آشغالا

حاجی هركی يه سليقه ای داره ! خب منم عاشق آب سيرابی با كيك تيتاپم !!!

- زن : حاج آقا يه روز نميشه دعوا راه نندازه ! چند بار گرفتنش با وصيغه آزادش كرديم ...

- شوهر : آره ! رو زنم تعصب دارم ! كسی نيگا چپ بهش بكنه ! خشتكشو پاپيون ميكنـــــم !!!

-حاج آقا : خب شما كه اينهمه با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داشتين چرا با هــــــــم ازدواج

كردين ؟؟!!

- زن : عاشقش بودم ! ديوونش بودم ! هنوزم هستم ....

رويا خانوم
01-03-2006, 11:28
تقدیم به همه مهندسان عزیز
××× به مناسبت روز مهندسي جمعه 5 اسفند (البته 6 روز گذشته :laughing: ) ×××
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
١- مهندس واقعى همين که جورابهايش را لنگه به لنگه نپوشيده باشد، خود را شيک پوش می‌داند.


٢- مهندس واقعى براى روز تولد همسرش، يک مجموعه کامل پيچ گوشتى مى ‌خرد.


٣- مهندس واقعى، مجموعه کلمات غير فنى که به کار مى برد ٨٠٠ تا بيشتر نيست.


٤- مهندس واقعى قانون دوم ترموديناميک را از حفظ است ولى اندازه پيراهن خودش را نمى داند.


٥- مهندس واقعى در جواب اين که ؟ «روز خوبيه. مگه نه ؟» مى گويد: «٧٠ درجه فارنهايته، ٢٥ درجه سانتيگراده و ٢٩٨ درجه کلوين».


٦- مهندس واقعى اين حس را در شما به وجود مى آورد که داريد با بوق اشغال مکالمه مى کنيد!


٧- مهندس واقعى، سياستش در به دست آوردن يک جاى پارک براى ماشينش که اسمش روى آن نوشته شده باشد و يک دفترکار با پنجره، خلاصه مى شود.


٨- مهندس واقعى، محض خنده لاستيکهاى ماشينش را جابجا مى کند.


٩- مهندس واقعى محتويات کيفش عبارت است از يک پيچ‌گوشتى فيليپس، يک کپى از کتاب فيزيک کوانتوم و يک نصفه ساندويچ کره و مربا.


١٠- مهندس واقعى فکر مى ‌کند که جشن هالوين همان کريسمس است زيرا OCT ٣١ = DEC ٢٥ (اگر نفهميديد، معنيش اين است که مهندس واقعى نيستيد.)


١١- و بالاخره مهندس واقعى کسى است که مطالب گفته شده در بالا، اصلاً برايش خنده دار نيست.

محمد جاوید
01-03-2006, 23:49
اين شعر داغ داغه امروز گفتم هنوز تو تايپيك خودم هم نگذاشتم وقتي همه خنديدند مي ذارم:

هرهربخند

گر گران گردیده مَهر دختران هرهر بخند// گرگرفتی قرض و وام از دیگران هرهر بخند
گر اجاره خانه روزانه به بالا می رود// یا گران شد قیمت آپارتمان هرهر بخند
گر که خالی کرد دانشگاه حساب بانکی ات// یا گران شد قیمت یک قرص نان هرهر بخند
گرکه ارج اسکناس هرروز پایین می رود// یا که بالا می رود قرب ژیان هرهر بخند
گر فشار خون تو هر روز بالا می رود// از ویزیت دکتروخرج کلان هرهر بخند
گر زنت با لنگه کفش کوبد به مغز تو مدام// تا به تو ثابت کند نقش زنان هرهر بخند
گرپسریا دخترت هرروز می خواهند زتو// کیف وکاپشن،مانتوو کفش گران هرهر بخند
گرپیاز و سیب زمینی درزمستان شد عزیز// یا که همچون کیمیا شد زعفران هرهر بخند
گر که در جهرم شده کمیاب لیمو ورطب// یا شده نایاب گز در اصفهان هرهر بخند
گر نخندی می کنی دق از فشار زندگی// پس به ریش بنده و هم این و آن هرهر بخند
گر نخندیدی و رفتی تو به دیدار اجل // چون تورا بُردند با تخت روان هرهر بخند
با چنین اشعار یک من غاز لوس و آبکی// گر شده «جاوید» جزء شاعران هرهر بخند

KING ESFANDIYAR
03-03-2006, 16:55
اين شعر داغ داغه امروز گفتم هنوز تو تايپيك خودم هم نگذاشتم وقتي همه خنديدند مي ذارم:

هرهربخند



خيلي باحاله............دمت گرم

رويا خانوم
04-03-2006, 10:05
لطیفه‌های واگیردار

- مرغه به خروسه می‌گوید: خیلی دلت هم بخواهد، ایدز که ندارم!


- آنفلوآنزای مرغی می‌رود سراغ شترمرغه. شترمرغه می‌گوید: بیخود دور و بر من نچرخ؛ چون من شترم و دارم می‌روم بالماسکه!


- به نظر کارشناسان، خروسه چون بچه‌ی طلاق بوده، آنفلوآنزای مرغی می‌گیره!


- اگر می‌شد 10 تا از این مرغ‌هایی را که آنفلوآنزا دارند در وسط خیابان یا مرغداری اعدام می‌کردیم، این معضل حل می‌شد! (نقل به مضمون!)

- مژده به خسیس‌ها و بی‌پول‌ها؛
تا دیر نشده بشتابید!
موقعیتی فراهم شده است تا مهمانی بگیرید اما به بهانه‌ی آنفلوآنزا، جلوی مهمان اشکنه یا کالاجوش، بگذارید.


- تا اطلاع ثانوی ازدواج نکنید؛ به علت شیوع آنفلوآنزای مرغی، جوانان مجرد «قاطی مرغ‌ها» نشوند!


***
در پایان برای ریشه‌کن شدن آنفلوآنزای مرغی، ایدز، وبا و... محض خنده یک دقیه سکوت می‌کنیم.

KING ESFANDIYAR
06-03-2006, 00:42
رويا جان

ممنون

رويا خانوم
07-03-2006, 08:08
بوده است خـــری که دم نبودش"
"روزی غــــــم بی دمی فزودش
گفتا که برای چـــــــاره ی کار
آن به که روم به ســــوی بازار
زانجا بخـــــــرم برای خود دم
آســــوده شوم ز طعـــن مردم
از نقـــد ورا به کف چکی بود!
زان بیش به خانـــه قلکی بود!
بـــــــرداشت شکست قلّکــــش را
هـــم خــــرد نمــــود آن چکش را
زان بعـــــد برفت پیش سمسار
نقــدا بفروخت جُـــــــلّ وافسار
چــون صاحب پــــــــول نقد گردید
با آن لب همچــو لعــــــــل خندید!
خرکیف شـــد و سپس به تعجیل
خرّاطی خــــود نمـــود تعطیل(!)
با پــــول ز بهـــــــر دم خریدن
فی الفور برفت ســـــــوی "جردن"
شد داخـــــــل یک مغــازه ی شیک
آکنـــــده ز جنسهــــــــای آنتیک
شد صاحب آن به پیشــــوازش
پرسیـــد ز مطلب و نیــــازش
آن کـــاسب دون ز حیلـه پر بود
کوتــــاه کلام، گـــوش بر بود !
! یک مــــــــــرد خلاف آبدیده
چـــون طعمــه ی خویش دم بریده!
آری که ز کاسبــــــــــان تهران
عمریست که دپرس است شیطـــان!
خـــرگفت چنین به مــرد کاسب
هستـــــــم ز پی دمی مناسب
آورد برای او دمی چنــــــــد
کای آهوی ماهــروی(!) بپسند!
برداشت؛ گذاشت ؛دست چین کرد!
یک دم ز میانشــــان گزین کرد!
خــــــرگفت که : این دمم پسند است
از قیمت آن بگـــــــو که چند است؟
گفتش که: اگـــر چــه نیست قابل
صد چـــــــوق بده تو در مقابل!
خر گفت که: من خرم نه خرپول!
کن لطف وبگــــو بهای معقول
هست ارچه مـــرا ز بی دمی غم
بی فکــر نباشم آن قـــدر هم
صد" راتو برای ما "چهل" کن!"
از بابت باقیش بحــــــل کن!
کاسب چـــــــو شنید حرف او را
سر داد تکــــــــان وگفت : رو را!
خواهی که دهی مرا چهـــل چوق؟
شرمنده!....برو جلــــــو بزن بوق!
زین نرخ اگـــــــر تو دَم برآری
آن به کــــــه روی و دُم درآری
این شیک تر است از دم اسب!
این چانه زنی است مانع کسب!
کاین دم که پسند خاطــر توست
از خارجــه آمده است با پست!
جنسش همـــــــه خارجی واعلا
تولید سفــــارشی است مــــارا!
هرچنـــــد که ورژن جدید است!
این بیـــــع به قیمت خرید است!
این قسمت آن محل وصل است!
این، جان داداش(!)اصل اصل است
این را نخــــــــری اگر؛ بوَد حیف
عمـراً نشـــــــوی دوباره خرکیف!
صد در صد این عتیقه چــرم است!
بردار وببین چقـــدر نـــرم است
دَم زد ز دُم و نمـــــــــود تعریف
خــــر شیفته شد بـــرآن اراجیف
القصّه ز بعــــــــــد این مطالب
دم را به خــرک نمـــــــود قالب
آنقدر بگفت تــــــــا خرش کرد
البت خـــــر بود خرترش کرد –-
زینگونه برید گــــــــوش خر را
مغبـــــون بنمود "جنس خر" را
خـــــــــر دم بگرفت وبست برخود
گفتــــــا که :شدیم "دنب سرخود"!
درآینـــــــــــــه دیــــد هیا تش را
از یـــــــــــــاد ببـــــرد قیمتش را
هر نقــــــد که داشت توی خورجین
رو کـــــــرد و بریخت روی ویترین
از شادی خویش یک دهن خواند!
گویی آواز درچمــــــن خواند!!
تحــریر حـــریر وار عرعر...!
عالــم شده مات" سولفژ" خر!)
با شوق ز لُپّ آن دغــــــــل باز
یک مـــــــاچ گرفت با بسی ناز!
خــــــر با دم آکبنــــــــــد و تازه
زد بیــــــــرون از در مغـــــــــازه
گه یورتمـــه رفت و داد ویراژ
گه رفت به زعم خود دِرِساژ(!)
آمـــــد چـو سمنـــد ازپی تک
انداخت ز فــرط شــــوق جفتک
با جفتک اولی کـــــــــه انداخت
کــــار دم آکبند خـــود ساخت!
در رفت همـــــــــه سجـــافش از هم
وا شد همــــــــــه کوکهـــاش از دَم!
شد کنده دمش به کل ز ُدمگاه!
جمعی به نظــاره گرم قاه_ قاه
بیچــاره خرک میان "جردن"
می خواست زفـرط شرم مردن
هــم دنب نیافت آخــــرکــار
هم" گوش بریده" شــد به بازار
مسکیـــن خرک آرزوی دم کرد
نایافته دم دو گــوش گـم کرد"

شاعر: بوالفضول الشعرا

alisystem
07-03-2006, 15:23
تركه داشته زنشو كتك ميزده بهش ميــــــــــــگن مگه زنت چيكار كرده تركه ميگه اگه ميدونستم چيــــــــــــــكار كرده كه ميكشـــــــــــــــتمش .

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

يه روز يه نفر مي ره جهنم ، مي بينه همه دارن مي زنن مي رقــــــــــــصن ، مي گه چه خبر شده؟؟؟؟؟
يكي از جهنميا داد مي زنه : پرونده ها گم شده ، پرونده ها گـــــم شده.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... یلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گوه خوردن نداره.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بچه‌اي از پدرس پرسيد: فرق تفنگ و مسلسل چيست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتي من و مادرت حرف مي‌زنيم بيا گوش كن. آن وقت مي‌فهمي فرقش چيه !

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شب چهارشنبه سوري مي‌بينن تركا بيشترين آسيب رو داشتن. يه آمار مي‌گيرن مي‌فهمن كه اونا آتيش رو بغل ديوار درست مي‌كردن بعد از روش مي‌پريدن!!!

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فتواي جديد علماي حوزه علميه اگر يك پسر به دختري بگه قربونت برم عزيزم،20 ضربه شلاق داره!! اگر بگه قربونت برم خوشگلم 70 ضربه شلاق داره!! ولي اگر بگه قربونت برم الهي چون در راه خداست هيچ اشکالي ندارد!!!

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صندلي سياوش قميشي گم ميشه،
ديگه آواز نمي‌خونه!!
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
امروز چهار شنبه ست .
حالا برای غافلگیر کردن اموات صلوات!!!

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه حلقه ی طلایی اسمتو روش نوشتم.
میخام بدم پاکش کنن ریدی تو سرنوشتم!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
:tongue: :devil: :king:

KING ESFANDIYAR
08-03-2006, 21:44
دو تا مرغه داشتن با هم صحبت ميكردن، اولي به دومي ميگه: مي بيني دنيا رو ! ديروز تو كيف جوجه ام عكس يه خروس پيدا كردم!

دومي ميگه: اينكه چيزي نيست ، من تو كيفش يه تخم مرغ پيدا كردم!!!!
================================================== =========

به تركه ميگن چرا ترك شدي، ميگه: والا بچه بوديم داشتيم ميرفتيم يه خره ما رو گاز گزفت. اون موقع هم گه دوا درمون نبود واگير همه رو گرفت!!!

================================================== =========

يه روز رشتيه اكس ميزنه خانومش رو تنها ميبينه ميگه :عجب توهمي!!!

================================================== =========
ترکه از خوشحالی بال در میاره با ضد هوایی میزنندش!!!

================================================== =========

ترکه نوار مداحی گوش میداده میزنه آخرش ببینه شام میدهند یا نه !!!

================================================== =========

WooKMaN
08-03-2006, 21:54
اسفنديار مرسي جالب بودن

KING ESFANDIYAR
08-03-2006, 22:35
اسفنديار مرسي جالب بودن


من ، چاكرت بچرخم!!!! قابل شما رو نداشت

KING ESFANDIYAR
10-03-2006, 13:05
دوستان گلم ادامه بديد داره باحالتر ميشه

KING ESFANDIYAR
13-03-2006, 20:20
ترکه میخواست زیر باران خیس نشه هی جا خالی میده.
=======================================
اصفهانيه نمونه ازمايشگاهيش رو ميبره ازمايشگاه كه ازمايش كنند.فردا ميره جواب بگيره پرستار ميگه :ببخشيد قربان نمونه شما گم شده! اصفهانيه ميگه: دادا ، اينجا هم بخور بخورس!!!

=======================================

وصيت نامه حسين فهميده رو پيدا ميكنن ، توش نوشته : " ماكه رفتيم زير تانك ولي سري بعد برا تانكهاتون بوق بذاريد!!!

=======================================

تركه ميره تو خودش گم ميشه!!!!

=======================================

3 تا تركه مامور مخفي ميشن النان 3 ساله كه هنوز پيدا نشدن!!!!

=======================================

KING ESFANDIYAR
13-03-2006, 20:23
تو ، تو وجودمي..........

تو ، تو خونمي...........

تو، تو جگرمي...........

وقتي رفتم دكتر بهم گفت :"تو انگل داري!!!!!"

KING ESFANDIYAR
15-03-2006, 22:50
اي خدا Hard دلم Format نما

وز پشيماني دلم راحت نما

جملگي Virusاند اين نا مردانworm

جملگي را Deltree كن اي خدا

Option غم را خدايا On مكن

File اشكم را خدايا Run مكن

Deltree كن شاخه هاي غصه را

سردي و افسردگي را هر سه را

Jumper شادي بيا تا Set كنيم

System اندوه را Reset كنيم

اي خدا حرف دلم با كي زنم

Help ميخواهم كه F1 ميزنم
===========================================
اينم شعري از ته دلم.........................خداييش حرف دل منو ميگه :blush:

رويا خانوم
16-03-2006, 11:27
يكي داشت؛ يكي نداشت پادشاهي سه پسر داشت دوتاش كور بود و يكيش اصلاً چشم نداشت پسرها رفتند پيش پادشاه؛ تعظيم كردند و گفتند : اي پدر دلمان خيلي گرفته اجازه بده چند روزي بريم شكار و حال و هوايي عوض كنيم
پادشاه اجازه داد پسرها رفتند پيش ميرآخور گفتند : سه تا اسب خوب و برو بده ما بريم شكار
ميرآخور گفت : برويد تو اصطبل و هر اسبي كه خواستيد ببريد
رفتند ديدند تو اصطبل فقط سه تا اسب هست دوتاش چلاق بود و يكيش اصلاً پا نداشت اسب ها را آوردند بيرون و رفتند به ميرشكار گفتند : سه تا تفنگ خوب بده ما بريم شكار
ميرشكار گفت : برويد تو اسلحه خانه و هر تفنگي كه مي خواهيد برداريد
پسرها رفتند ديدند سه تا تفنگ تو اسلحه خانه هست دوتاش شكسته بود و يكيش قنداق نداشت آن ها را ورداشتند؛ سوار اسب هاشان شدند و از دروازه اي كه در نداشت رفتند به بياباني كه راه نداشت از كوهي گذشتند كه گردنه نداشت و به كاروانسرايي رسيدند كه ديوار نداشت تو كاروانسرا سه تا ديگ بود دوتاش شكسته بود و سومي اصلاً ته نداشت
همين جور كه مي رفتند سه تا تير و كمان پيدا كردند دوتاش شكسته بود و يكيش اصلاً زه نداشت رسيدند به سه تا آهو و با همان تير و كمان ها آن ها را زدند وقتي رفتند بالاي سرشان, دوتاش مرده بود و يكيش اصلاً جان نداشت آهو ها را بردند تو همان كاروانسرايي كه ديوار نداشت پوستشان را كندند و آن ها را گذاشتند تو همان ديگ هايي كه دوتاش شكسته بود و يكيش ته نداشت زيرشان را آتش كردند؛ استخوان پخت گوشت اصلاً خبر نداشت
تشنه كه شدند, گشتند دنبال آب سه تا نهر پيدا كردند دوتاش خشك بود؛ يكيش اصلاً آب نداشت از زور تشنگي پوز گذاشتند به نهري كه نم داشت و بنا كردند به مكيدن دوتاشان تركيد؛ يكيشان اصلاً سر از نهر ورنداشت
به شاه خبر دادند اين چه شكاري بود كه اين بچه ها رفتند شاه وزيرش را خواست و گفت : به اجازه چه كسي گذاشتي اين بچه ها برند شكار؟ زود برو تا بلايي سرشان نيامده آن ها را برگردان كه حوصله درد سر ندارم
رفتيم بالا آرد بود؛
اومديم پايين خمير بود؛
قصه ما همين بود
خيلي بي مزه بود نه؟ :biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:

KING ESFANDIYAR
18-03-2006, 19:38
nدوستان پيشاپيش سال نوتون بر شما و خانواده محترمتون مبارك و پر بركت باشه.............

KING ESFANDIYAR
21-03-2006, 19:00
يكي داشت؛ يكي نداشت پادشاهي سه پسر داشت دوتاش كور بود و يكيش اصلاً چشم نداشت پسرها رفتند پيش پادشاه؛ تعظيم كردند و گفتند : اي پدر دلمان خيلي گرفته اجازه بده چند روزي بريم شكار و حال و هوايي عوض كنيم
پادشاه اجازه داد پسرها رفتند پيش ميرآخور گفتند : سه تا اسب خوب و برو بده ما بريم شكار
ميرآخور گفت : برويد تو اصطبل و هر اسبي كه خواستيد ببريد
رفتند ديدند تو اصطبل فقط سه تا اسب هست دوتاش چلاق بود و يكيش اصلاً پا نداشت اسب ها را آوردند بيرون و رفتند به ميرشكار گفتند : سه تا تفنگ خوب بده ما بريم شكار
ميرشكار گفت : برويد تو اسلحه خانه و هر تفنگي كه مي خواهيد برداريد
پسرها رفتند ديدند سه تا تفنگ تو اسلحه خانه هست دوتاش شكسته بود و يكيش قنداق نداشت آن ها را ورداشتند؛ ..........
:biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:

رويا جان سال نو بر شما مبارك .
من در جواب اين متن شما فقط ميتونم بگم

هــــــــــــا! اي كه وگفتي يعني چه؟

در ضمن كمتر به ما سر ميزني ...چرا؟

خداييش متنهاي شما خيلي باحالند....................اميدوارم شما رو بيشتر تو اين تاپيك زيارت كنيم.

رويا خانوم
25-03-2006, 09:43
يك زوج در اوايل 60 سالگي، در يك رستوران كوچيك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان يك پري كوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ، هر كدومتون مي تونين يك آرزو بكنين.
خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.
پري چوب جادووييش رو تكون داد و
اجي مجي لا ترجي
دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيك Qm2در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت:
خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابراين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه كه همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه !!!
پري چوب جادوييش و چرخوند و.........
اجي مجي لا ترجي
و آقا 92 ساله شد!

پيام اخلاقي اين داستان:
مردها شايد موجودات ناسپاسي باشن ،
ولي پريها................ مونث هستند !!!!!!!

نتيجه اخلاقي براي اقايون:
اگه يه پري جلوتون حاضر شد مواظب ارزوهاتون باشين!

رويا خانوم
26-03-2006, 09:11
1_داداش اينترنتي كه هر وقت خواستي ازش اكانت مجاني بگيره


2_داداش بزن بهادر تا در مواقع لزوم حال بعضي ها را بگيره


3_داداش خوشتيپ و پولدار تا به دوستاش بگه اين bf منه


4_داداش خر خون تا موقع امتحان براش تقلب بنويسه


5_داداش ويلا دار كه بره توي شمال توي ويلاش بمونه.


6_داداش ماشين دار تا اون را به موقع سر قرار برسونه و بگه كه اين راننده ي منه..

رويا خانوم
26-03-2006, 09:15
دانشجوي تازه وارد : هالوي خوش شانس

دانشجويان ساكن خوابگاه : جنگجويان كوهستان

دانشجویان پرسر و صدا = گروه لیانشانپو

دانشجوي پزشكي : به خاطر يك مشت دلار

خانواده دانشجويان : بينوايان

دانشجوي مدل رپي : الو، الو، من جوجوام

انتخاب درس افتاده : زخم كهنه

اولين امتحان : جدال با سرنوشت

مراقبين امتحان : سايه عقاب

تقلب : عمليات سري

روز دريافت كارنامه : روز واقعه

اعتراض دانشجو : بايكوت

اعتراض براي كيفيت غذا : مي خواهم زنده بمانم

دانشجوي اخراجي : مردي كه به زانو در آمد

آينده تحصيل كرده : دست فروش

رئيس دانشگاه : مرد نامرئی

استاد راهنما : گمشده

دانشجويي كه تغيير رشته داده : بازنده

سرويس دانشگاه : اتوبوسي بسوي مرگ

كتابخانه دانشگاه : خانه عنكبوتان

ژتون فروشي : آژانس شيشه اي

علت نيافتن بعضي از دانشجويان : رابطه پنهان

التماس براي نمره : اشك كوسه

سوار شدن به اتوبوس : يورش

ترم آخر : بوي خوش زندگي

تصويه حساب : خط پايان

عمر دانشجو : بر باد رفته

مسئول خوابگاه : كاراگاه گجت

ادامه تحصيل تا دكترا : ديدار در استانبول

yas iran
27-03-2006, 01:58
هاااااااااااااااااااااا ييييييييييييييييييييييييي كه گوفتي ينيچه

KING ESFANDIYAR
30-03-2006, 22:18
1_داداش اينترنتي كه هر وقت خواستي ازش اكانت مجاني بگيره


2_داداش بزن بهادر تا در مواقع لزوم حال بعضي ها را بگيره


3_داداش خوشتيپ و پولدار تا به دوستاش بگه اين bf منه


4_داداش خر خون تا موقع امتحان براش تقلب بنويسه


5_داداش ويلا دار كه بره توي شمال توي ويلاش بمونه.


6_داداش ماشين دار تا اون را به موقع سر قرار برسونه و بگه كه اين راننده ي منه..

چه داداشهاي باحالي!!!!

خيلي باحالــــــــــــــــــــ ـــــــــــــه!!

Ship Storm
31-03-2006, 06:28
از كجا مثلا 100 عدد جوك دريافت كنيم

رويا خانوم
10-04-2006, 08:34
اگه سربزیر و متفكر و توي خودش باشه، ميگن: افسردگي داره‌، روانيه، سيماش قاطيه!

اگه بگو و بخند و شاد و شنگول باشه، ميگن: جلفه، دلقكه، هجوه!

اگه چاق و اضافه وزن داشته باشه، ميگن: شكموئه، پرخوره، مال مفت تور كرده!

اگه لاغر و جمع و جور و ميزون باشه، ميگن: كنسه، نخوره، حمال وارثه!

اگه از حقش دفاع كنه و زير بار زور نره، ميگن: جنجاليه، با همه دعوا داره، خروس جنگيه!

اگه از حقش بگذره و گذشت كنه، ميگن: بي عرضه‌س، حيف نون و دست و پا چلفتيه!

اگه اهل تحقيقات و كتاب باشه، ميگن: اينو، واسه ما شده آقاي مطالعه!

اگه با عيالات متحده‌ش مشكلي نداشته باشه، ميگن: زن ذليله، زن نگرفته، شوهر كرده!

اگه مرد سالار و حرف، حرف خودش باشه، ميگن: انگار كلفت آورده!

اگه دست به جيبش خوب باشه و به مردم كمك كنه، ميگن: پول پارو مي‌كنه، اهل بند و بسته!

اگه اهل بريز و بپاش و ولخرجي نباشه، ميگن: پولهاشو انبار مي‌كنه، جون به عزرائيل نمي‌ده!

اگه زبون باز و متملق و چاخان باشه، ميگن: معاشرتيه، فوق‌العاده‌س، دوست داشتنيه!

اگه راست و درست و بي‌كلك باشه، ميگن: هيچي نمي‌شه، به درد لاي جرز مي‌خوره!

:wac: :wac: :wac: :wac: :wac:

رويا خانوم
10-04-2006, 10:04
یه پیرمرده و یه پیرزنه و یه پسره و یه دختره تو یه کوپه قطار با هم بودن،‌ قطار میره تو تونل و همه جا تاریک میشه،‌ یهو یه صدای ماچ و بعد هم یه صدای کشیده میاد! قطار از تونل میاد بیرون همه نشسته بودن سر جاشون. پیرزنه با خودش میگه: عجب دختر متین و باحیاییه! با اینکه جوونه و دلش میخواد ولی به کسی راه نمیده، تا یارو بوسیدش گذاشت زیر گوشش! دختره با خودش میگه: عجب پیرزنه نجیبیه! با اینکه سنش بالاست و کسی تحویلش نمیگیره، بازم نمیذاره کسی ازش سوء استفاده کنه. پیرمرده هم با خودش میگه:‌ بابا عجب بدبختیه‌ها! یکی دیگه حالش رو میکنه ما کشیده رو مي‌خوریم! پسره هم با خودش میگه: چه حالی میده آدم کف دستش رو ببوسه محکم بزنه تو گوش بغلی!

saviss
10-04-2006, 22:16
كامپيوترها به چهار دليل دخترن:
اول اينكه فقط خالقشون از منطق درونشون سر در مياره
دوم اينكه فقط خودشون زبون خودشون رو مي‌فهمن
سوم اينكه اگه يكي پابندشون بشه بايد هرچي پول داره براشون لوازم جانبي بخره
چهارم اينكه يكمي صبر مي‌كردي يكي بهترش گيرت ميومد
اقا ما اينو كپ زديم ولي از ذكر منبعش معذوريم....................
ديگه نپرسيد چرا............... :evil:

saviss
10-04-2006, 22:18
يك زوج در اوايل 60 سالگي، در يك رستوران كوچيك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان يك پري كوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ، هر كدومتون مي تونين يك آرزو بكنين.
خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.
پري چوب جادووييش رو تكون داد و
اجي مجي لا ترجي
دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيك Qm2در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت:
خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابراين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه كه همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه !!!
پري چوب جادوييش و چرخوند و.........
اجي مجي لا ترجي
و آقا 92 ساله شد!

پيام اخلاقي اين داستان:

ولي پريها................ مونث هستند !!!!!!!

نتيجه اخلاقي براي اقايون:
اگه يه پري جلوتون حاضر شد مواظب ارزوهاتون باشين!
درسته

WooKMaN
10-04-2006, 22:49
دانشجوي تازه وارد : هالوي خوش شانس

دانشجويان ساكن خوابگاه : جنگجويان كوهستان

دانشجویان پرسر و صدا = گروه لیانشانپو

دانشجوي پزشكي : به خاطر يك مشت دلار

خانواده دانشجويان : بينوايان

دانشجوي مدل رپي : الو، الو، من جوجوام

انتخاب درس افتاده : زخم كهنه

اولين امتحان : جدال با سرنوشت

مراقبين امتحان : سايه عقاب

تقلب : عمليات سري

روز دريافت كارنامه : روز واقعه

اعتراض دانشجو : بايكوت

اعتراض براي كيفيت غذا : مي خواهم زنده بمانم

دانشجوي اخراجي : مردي كه به زانو در آمد

آينده تحصيل كرده : دست فروش

رئيس دانشگاه : مرد نامرئی

استاد راهنما : گمشده

دانشجويي كه تغيير رشته داده : بازنده

سرويس دانشگاه : اتوبوسي بسوي مرگ

كتابخانه دانشگاه : خانه عنكبوتان

ژتون فروشي : آژانس شيشه اي

علت نيافتن بعضي از دانشجويان : رابطه پنهان

التماس براي نمره : اشك كوسه

سوار شدن به اتوبوس : يورش

ترم آخر : بوي خوش زندگي

تصويه حساب : خط پايان

عمر دانشجو : بر باد رفته

مسئول خوابگاه : كاراگاه گجت

ادامه تحصيل تا دكترا : ديدار در استانبول

مرسي خيلي با حال بود

saviss
10-04-2006, 23:16
<نام و نام خانوادگي : كاظم ترک زاده تبريزي >< كلاس: دبستان >
موضوع انشا : کامپیوتر

کامپيوتر چيز بسيار خوبي ميباشد و براي ما خيلي لازم داريم . پدرم به من قول داده که براي هر نمره بالاي ۱۲ در کارنامه ام يک تکه از آن را براي من بخرد ! فعلا پدرم يک موس خريده و قول داده ماه به ماه سيستم را آپديت کند ! پدرم در کامپيوتر خيلي ميفهمد و حتي توانسته يک بار به اينترنت وارد کند ! مادرم در برخورد با کامپيوتر خيلي شاس ميباشد و روزي دوبار موس من را با جارو و بيل ميزند ! حتي تازگيا در خانه تله موش هم کار گذاشته است به همين علت انگشت شست هر دو پاي پدرم قطع شده ميباشد ! پدرم شب ها به کافي شاپ ميرود و داخل ميکند و چت ميکند‌ ! مادرم و پدرم هميشه در حال چک و لقد ميباشند و مادرم به پدرم ميگويد تو مگه خودت خواهر و مادر نداري که ميري با دختراي خارجکي چت ميکني ! من هم در اين مواقع حرف نميزنم چون ميدانم مادرم به من ميگويد : کپو اوغلو ! اوشاخ پيس ! بيشين مشقاتو بينويس ! پدر من تازگيها در اورکات ميباشد و من ميدانم که اورکات خيلي بي ناموس ميباشد و شنيده ام که خيلي دختر دارد و خيلي بد حجاب ميباشند ! پدرم چند روزي است که موس من را قايم کرده و ميگويد مزاحم درس خواندن من ميباشد‌ ! خواهرم خيلي وقت است شوهرش را کرده است و الان هم خيلي بچه دارند ! من گاهي وقت ها به خانه آنها ميروم و از آنجا کانتکت ميکنم و با يک آيدي دخترانه با پدرم چت ميکنم و لاو ميترکانم ! پدرم خيلي دوروغ ميگويد و در کامپيوتر ميگويد بچه جردن بوده است و يک روز صبح بلند شده است و ديده در جوب دروازه دولاب است او ميگويد آب زده ما رو آورده پايين ! من هر روز در چت با پدرم قرار ميگذارم و سر قرار نمي روم پدرم شبها وقتي به خانه مي آيد عصباني است و من را کتک ميزند و فحش ميدهد شايد به اين خاطر که در سر قرار هيچ کس نمي آيد . پدرم ديگر کمتر آب و ماست خيار با چيپس ميخورد چون شبها ديگر وقت ندارد و به کافي شاپ ميرود و وارد مي کند کامپيوتر بسيار مفيد ميباشد و من آن را خيلي دوست دارم
و اين بود انشاي من ... !
ايول.........زدي رو دست ما......

mihan
12-04-2006, 06:16
بي تو آنلاين شبي باز از آن روم گذشتم همه تن چشم شدم دنبال آيدي تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از کيس وجودم شدم آن يوزر ديوانه که بودم
وسط صفحه دسکتاپ روم ياد تو درخشيد
دينگ صد پنجره پيچيد شکلکي زرد بخنديد
يادم آمد که شبي با هم از آن چت گذشتيم
روم گشوديم و در آن پي ام دلخواسته گشتيم
لحظه اي بي خط و پيغام نشستيم
تو و ياهو و دينگ و دنگ همه دلداده به يک تالک بدآهنگ
ويندوز و هارد و مادربرد ديوونه

:biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:

رويا خانوم
12-04-2006, 11:07
آينده:
يـك زن تــا زمانيكه ازدواج نكرده نگران آينده است. يك مردتا زمانيـكـه ازدواج نـــكرده هــــرگز نگران آينده نخواهد بود

موفقيت:
يــك مرد موفق كسي است كه بيشتر از آنچه هـمــسرش خرج ميكند درآمد داشته باشد. يك زن موفق كسي است كه بتواند چنين مردي را پيدا كند.

ازدواج:
يك زن به اميد اينكه شوهرش تغيير كند با او ازدواج ميكند، ولي تغيير نميكند. يك مــرد به اين اميد با همسرش ازدواج ميكند كه تغيير نكند، ولي تغيير ميكند

فرزند:
يك زن همه چيز را در مورد فرزندش مي داند: قرارهاي دكتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزديك و صميمي، قرارهاي رمانتيك، غذاهاي مورد علاقه، اسرار، آرزوها و روياها. يك مرد بطور سربسته و مبهم فقط ميداند برخي افراد كم سن و سال هم در خانه زندگي ميكنند

حمام:
يك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواك، خمير دندان، خمير اصلاح، خود تراش، يك قالب صابون و يك حوله. در حمام متعلق به يك زن معمولي بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. يك مرد قادر نخواهد بود اغلب اين اقلام را شناسايي كند.

خواروبار:
يك زن ليستي از جنسهاي مورد نيازش را تهيه نموده و براي خريدن آنها به فروشگاه ميرود. يك مرد آنقدر صبر ميكند تا محتويات يخچال ته بكشد و سيب زميني ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خريد ميرود. او هر چيزي را كه خوب بنظر برسر مي خرد.

بيرون رفتن:
وقتي مردي ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني براي بيرون رفتن حاظر است.
وقتي زني ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني 4 ساعت بعد وقتي آرايشش تمام شد، آماده خواهد بود

اسامي مستعار:
اگر سارا، نازنين، عسل و رويا با هم بيرون بروند، همديگر را سارا، نازنين، عسل و رويا صدا خواهند زند. اگر بابك، سامان، آرش و مهرداد با هم بيرون بروند، همديگر را گودزيلا، بادام زميني، تانكر و لاك پشت صدا خواهند زد

بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان ميزنند. هر چيزي كه يك مرد بعد از آن بگويد، شروع يك بگو مگوي ديگر خواهد بود

saye
13-04-2006, 00:19
يک دختر در حمام....
ساعت 4 بعد از ظهر!!
1- لباساشو در میاره رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره
2- در حموم رو از تو قفل میکنه و جلو آیینه می ایسته و شکمش رو که تمام مدت داده بود تو میده بیرون و شروع میکنه به غرغر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش.
3- در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت،مو،بدن،کف پا و ....رو بیرون میاره و می چینه لب وان.
4- موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت میکنه ، پر پشت کننده،براق کننده و .... میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده.
5- یک بار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره.
6- نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا 60 میشماره .
7- سی و پنچ دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام موا شیمیایی از موهاش پاک شده.وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه.
8- خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب . بعد یه تیغ بر میداره و یا علی.آی!!!!!!!
9- موهاش رو خسابی می چلونه،حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش .تو آیینه خودشو ورانداز میکنه.از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده ، احساس خوشکلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته.
10- خوشحالیش زیاد دوام نمیاره . چون یه جوش سر سیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده .
11- تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به چنگ جوشها و موهای زاید بی تربیت.
12- حولش رو می پوشه و میره به اتاقش . تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه.
13- چهل بار لباس می پوشه و در می یاره تا انتخاب کنه.
14- 48 دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه.
ساعت 8 شب

.....................

یک پسر در حمام....


ساعت 4 بعد از ظهر!!


1-همون طور که رو تخت نشسته ،لبساشو میکنه،هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق.


2-نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم.


3-می ایسته جلوی آیینه . شکمش رو میده تو،بازو میگیره،فیگور راست ، نیم ساعت قربون صدقه خودش میره ، قد وبالا رو ببین چه کرده ، لای لای لالای لای (مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه.)


4-زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهرش بر میگرده . سبز،آبی،بنفش....


5-در کمد شامپو رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره.


6-با قالب صابون سبزش زیر بغلاشو کف مالی میکنه.یه عالمه مو می چسبه به صابون.


7-با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره.


8-نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا


9-زیر دوش ***** به خاطر اکو شدن صداش تو حموم کرکر میخنده.


10-دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده ، آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش!


11-از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بود در حموم رو ببنده . و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بی خیال .... مامانخشک میکنه)


12-حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق.


13-حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و 2 دقیقه ای لباس می پوشه .


ساعت 4:15 بعد از ظهر

رويا خانوم
13-04-2006, 10:32
يه روز چندتا جوون جمع مي شن ! ماشين باباهه رو دو در مي کنن مي گن بزنيم بريم شمال !

سوار ماشين مي شن پسره استارت مي زنه رفيق مي گه :

بزن بريم به سرعت برق و باد بزن بريم از اينجا !

بزن بريم عشق و داد و بيداد بزن بريم از اينجا !
همينطوري داشتن مي رفتن يکي از بچه ها عقب ناراحت نشسته بود يکي از بچه ها بهش مي گه : چته ؟ ناراحتي چرا ؟ مي گه : بابا منو برداشتين اوردين اونجا نامزد داشتم ، دوستش داشتم عاشقش بودم :

دوباره عشق دوباره گوشه گيرم

همينو بس دوباره سر بزيرم
نميشه پنهون بشم دست دلم رو شده


بد رفيقش بر مي گرده مي گه اي بابا عشق کدومه :

تو اين دنياي ديوونه کسي عاشق نمي مونه

ببين ساختن چه قدر سخته ولي ويروني آســــونــــه !
همين جور داشتن مي رفتن يه دفه تصادف مي کنن

يارو راننده پياده مي شه خيلي عصباني مي گه :

ديوونه ديوونه | ديوونه ديوونه

ديوونه شو ديوونه !

ديوونه ديوونه | ديوونه ديوونه

ديوونه شو ديوونه ديوونه ديوونه !!!
بعد دعواشون مي شه زنگ مي زنند پليس مياد

پليسه به بچه ها مي گه : بابا شما مقصرين حالا دارين دعوا هم مي کنيد ...

بچه ها مي گن بابا ما که کاري نکرديم

پليسه بر مي گرده مي گه :

شهر و به هم ريختي ديگه چـي مي خواي !
خلاصه بچه ها پشيمون مي شن مي گن بياين بر گرديم اين کارا آخر عاقبت نداره ...

يکي از بچه ها مي گه من اصلا زنگ مي زنم خونه رديفش مي کنم !

زنگ مي زنه خونه مادرش گوشي رو بر مي داره مي گه : بفرماييد

پسره مي گه :

مــــنو ببـــــــخش منــــــو ببـــــــخش

مــــنو ببـــــــخش

مي خوام که با تو باشم نمي تونم جدا شم !
بعد مادرش مي گه : اين چه حرفيه پسرم ؟ :

تو عزيز دلمي | تو عزيز دلمي

تو عزيز دلمي | تو عزيز دلمي ..

peyman_nn
19-04-2006, 13:15
به جانت :) نگارا :) كه داري :) وفا

نگارا :) وفا كن :) به دل :) بي جفا

كه داري :) به دل :) خوشترا :) مرمرا

وفا :) بي جفا :) مرمرا :) خوشترا


افقي و عمودي بخوانيد

رويا خانوم
22-04-2006, 10:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رويا خانوم
22-04-2006, 13:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Wisdom
22-04-2006, 14:26
آموزش بچه داري و شستن ظرف
هرگز

navid_mansour
22-04-2006, 14:28
يه روز چندتا جوون جمع مي شن ! ماشين باباهه رو دو در مي کنن مي گن بزنيم بريم شمال !

سوار ماشين مي شن پسره استارت مي زنه رفيق مي گه :

بزن بريم به سرعت برق و باد بزن بريم از اينجا !

بزن بريم عشق و داد و بيداد بزن بريم از اينجا !
همينطوري داشتن مي رفتن يکي از بچه ها عقب ناراحت نشسته بود يکي از بچه ها بهش مي گه : چته ؟ ناراحتي چرا ؟ مي گه : بابا منو برداشتين اوردين اونجا نامزد داشتم ، دوستش داشتم عاشقش بودم :

دوباره عشق دوباره گوشه گيرم

همينو بس دوباره سر بزيرم
نميشه پنهون بشم دست دلم رو شده


بد رفيقش بر مي گرده مي گه اي بابا عشق کدومه :

تو اين دنياي ديوونه کسي عاشق نمي مونه

ببين ساختن چه قدر سخته ولي ويروني آســــونــــه !
همين جور داشتن مي رفتن يه دفه تصادف مي کنن

يارو راننده پياده مي شه خيلي عصباني مي گه :

ديوونه ديوونه | ديوونه ديوونه

ديوونه شو ديوونه !

ديوونه ديوونه | ديوونه ديوونه

ديوونه شو ديوونه ديوونه ديوونه !!!
بعد دعواشون مي شه زنگ مي زنند پليس مياد

پليسه به بچه ها مي گه : بابا شما مقصرين حالا دارين دعوا هم مي کنيد ...

بچه ها مي گن بابا ما که کاري نکرديم

پليسه بر مي گرده مي گه :

شهر و به هم ريختي ديگه چـي مي خواي !
خلاصه بچه ها پشيمون مي شن مي گن بياين بر گرديم اين کارا آخر عاقبت نداره ...

يکي از بچه ها مي گه من اصلا زنگ مي زنم خونه رديفش مي کنم !

زنگ مي زنه خونه مادرش گوشي رو بر مي داره مي گه : بفرماييد

پسره مي گه :

مــــنو ببـــــــخش منــــــو ببـــــــخش

مــــنو ببـــــــخش

مي خوام که با تو باشم نمي تونم جدا شم !
بعد مادرش مي گه : اين چه حرفيه پسرم ؟ :

تو عزيز دلمي | تو عزيز دلمي

تو عزيز دلمي | تو عزيز دلمي ..
خیلی باحال بود....به عنوان یک منصوریسم خوشم اومد

رويا خانوم
24-04-2006, 14:02
يه روز صبح يه مريض به دكتر جراح مراجعه ميكنه و از كمر درد شديد شكايت ميكنه.
دكتره بعد از معاينه ازش ميپرسه «خب، بگو ببينم واسه چي كمر درد شدي؟»
مريض پاسخ ميده: «محض اطلاعتون بايد بگم كه من براي يك كلوپ شبانه كار ميكنم. امروز صبح زودتر به خونه‌م رفتم و وقتي وارد آپارتمانم شدم، يه صداهايي از اتاق خواب شنيدم! وقتي وارد اتاق شدم، فهميدم كه يكي با همسرم بوده!! در بالكن هم باز بود. من سريع دويدم طرف بالكن، ولي كسي را اونجا نديدم. وقتي پايين را نگاه كردم، يه مرد را ديدم كه مي‌دويد و در همان حال داشت لباس مي‌پوشيد. من يخچال را كه روي بالكن بود گرفتم و پرتاب كردم به طرف اون!! دليل كمر دردم هم همين بلند كردن يخچاله.»

مريض بعدي، به نظر ميرسيد كه تصادف بدي با يك ماشين داشته.
دكتر بهش ميگه «مريض قبليِ من بد حال به نظر ميرسيد، ولي مثل اينكه حال شما خيلي بدتره! بگو ببينم چه اتفاقي برات افتاده؟»
مريض پاسخ ميده: «بايد بدونيد كه من تا حالا بيكار بودم و امروز اولين روز كار جديدم بود. ولي من فراموش كرده بودم كه ساعت را كوك كنم و براي همين هم نزديك بود دير كنم. من سريع از خونه زدم بيرون و در همون حال هم داشتم لباس‌هام را مي‌پوشيدم، شما باور نمي‌كنيد؛ ولي يهو يه يخچال از بالا افتاد روي سر من!»

وقتي مريض سوم مياد به نظر ميرسه كه حالش از دو مريض قبلي وخيم‌تره.
دكتره در حالي كه شوكه شده بوده دوباره ميپرسه «از كدوم جهنمي فرار كردي.....!!!!»

«خب، راستش من بالاي يه يخچال نشسته بودم كه يهو يه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب كرد پايين...»

رويا خانوم
25-04-2006, 16:25
مگر به شهر ما،
قسم شما را به خدا
جنون عاشقی تماشا دارد؟
بسوزد آنکه هست و حاشا دارد...

همیشه از این و اون می‌شنیدم که خیلی خوش‌تیپ هستم و نگران بودم پام برسه به فرودگاه تورنتو، بریزند سرم و من نتوانم اونجور که خودم می‌خوام انتخاب کنم. اما نمی‌دونم چی شد که هیچکس منو ندید، راستشو بخواهید کلی تو ذوقم خورد. اینهم شد خارج؟!!! OK؟!!

مدیر کارگزینی یک شرکت بودم. وضعیتم بد نبود. فقط یک عیب کوچک داشتم...دلم برای کانادا پر می‌زد. هر دختری سر راهم سبز می‌شد، از اینکه می‌دیدم چشم آبی نیست، موهاش بلوند نیست و بدتر از همه انگلیسی حرف نمی‌زنه، پاک حالم گرفته می‌شد. خانواده‌ام هر کاری می‌کرد این عشق از سرم بپره مگه می‌شد!! هرکس ازم می‌پرسید آخه چی کم داری، می‌گفتم شماها نمی‌دونید. من دنبال مفهوم زندگی هستم، اونهم فقط توی کاناداست.
بالاخره راهشو پیدا کردم و بعد از یکسال دوندگی، ویزامو دادند. دیگه قابل وصف نیست. اولاً نفهمیدم تا خونه چه جوری رفتم تا خبر این فتح و ظفر را به اهالی منزل برسونم و بعد از شدت ذوق غش کردم افتادم وسط اتاق. ظرف 24 ساعت همه فامیل و محله مطلع شدند که بنده به آرزویم رسیدم. تلفن‌ها سرازیر شد. اما شما که بهتر می‌دونید، من اصلاً فرصت نداشتم جواب بدم. اولین کاری که کردم دیگه سرکار نرفتم. بعد یک لیست نوشتم. شوخی نبود می‌خواستم برم کانادا. با همین لباس‌ها که نمیشد، پای آبروی کشورم وسط بود. اینو نه تنها به خودم، بلکه به همه مغازه‌دارهایی که ازشون خرید می‌کردم می‌گفتم. اولاً بدونند من دارم میرم خارج دلشون بسوزه، دوماً بدونند ما کسانی که می‌ریم خارج، خیلی پابند آبرو و حفظ کلاس کشورمون هستیم.
خوب یادمه برای خرید کت و شلواری که قرار بود توی راه بپوشم، یک هفته گشتم و 50 دفعه آن را امتحان کردم و برای کراواتی که باهاش ست بشه، 20 جا سر زدم و بالاخره به قول مادرم شدم یک شاهزاده و سریع یک عکس تمام قد گرفتم که مادر اونو بزرگ کنه و بعد از رفتنم قاب کنه و به دیوار بزنه، بعد هم، روزی 2 بار پاش بشینه و گریه کنه. بعد از اون، شروع کردم به تمرین زبان. به مادر گفتم هیچ چاره‌ای نیست باید از الان شروع کنم که زبونم وا شه و مادر گفت: «الهی قربون هوشت برم.»
از فردا تا صدام می‌کرد می‌گفتم OK و خوب همین نشون می‌داد دیگه زبونم داره وا میشه و وقتی برسم کانادا هیچ مشکلی ندارم. اسمم رو هم گذاشتم «اسی» که کسی اونور دنیا برش سخت نباشه صدام کنه اسکندر. به همه گفتم از همین الان منو اسی صدا کنن که گوشم عادت کنه.
خانواده‌ام هم، برام یک مهمانی مفصل گرفت و همه را دعوت کردند و من به همه افتخار دادم که باهام عکس بگیرند که یادگاری داشته باشند و تقریباً به همه می‌گفتم «هنوز نمی‌دونم خوشحالم یا نه».
جاتون خالی، گاهی هم یک ژست غم‌آلود به خودم می‌‌گرفتم، اما از شما چه پنهون ته دلم عروسی بود. سرتون رو درد نیارم، روز وداع رسید و من با چوب اسکی‌هایی که در دستم بود (چون معتقد بودم برسم اونجا، دیگه فرصت ندارم برم چوب اسکی بخرم)، چمدانهای ضد ضربه‌ام را که توسط ماشین آخر مدل عمویم حمل می‌شد، تماشا می‌کردم. در میان اشک و آه و زاری همه و زیر بارش فلاش‌های دوربین، از ایران خارج شدم و مدام توی فرودگاه می‌شنیدم که من یک تکه جواهر هستم و باید مراقب باشم آنجا منو ندزدند.
الان 9 ماهه اینجا هستم. پولهایم خیلی زود تمام شد. نمیدونم چه ایرادی دارم که هرجا می‌رم سر کار، بیرونم می‌کنند. دیگه فرصتی نشد که اون کت و شلوارها را بپوشم و چوب اسکی‌هام فعلاً گوشه اتاقه. مادر و پدر فکر می‌کنند من دارم سخت درس می‌خونم و هنوز نگرانند که دخترهای چشم آبی منو بدزدند. توی این 9 ماهه هنوز کسی منو نگاه نکرده، درسی هم نخوندم. چون در حقیقت از اول هم به زور درس می‌خوندم.
خواستم براتون نامه بدم بگم اگر از دوست و آشناهاتون کسی توی ایران وضعش خوبه و هوس کرده بیاد اینور دنیا، اولاً بدونه همون Ok رو یاد بگیره کلی اینجا جلو می‌افته و بعد هم یه تماسی با من بگیره بهش بگم از کجا بره کت و شلوار بخره که وقتش مثل من هدر نره.

کوچیک شما اسی

محمد جاوید
25-04-2006, 23:47
مصرع اول از خيام بقيه از خودم:

«ای دوست غم جهان بیهوده مخور»// از ظرف کسی شربت و پالود مخور
از بانک تو بهر مسکنت وام مگیر // پولی که به بهره گشته آلوده مخور

« ای دوست حقیقت شنو از من سخنی»// هرگز تو مگو راز دل خود به زنی
اونیز بگوید به زن همسایه// گردند همه خبربه چشمک زدنی

«گویند مرا که دوزخی باشد مست»// آتش بزنند برسروگردن و دست
در آتش هجر تو بسوزم شب و روز// گویی که جهنم منم اینجا هست

بيت اول از خيام بيت دوم از من:
«گویند بهشت و حورعین خواهد بود»// «آنجا می ناب و انگبین خواهد بود»
دانم که زشانس و بخت و اقبال کجم// فردوس منم مثل زمین خواهد بود

رويا خانوم
04-05-2006, 08:35
تلفن: شرط لازم و کافی برای شروع ، ثبوت و گسترش یک رابطه عاشقانه . در گذشته برای تشخیص صداقت طرف هم کاربرد داشت اما با این سیستم مسخره آی دی کالر و افتادن شماره ، دیگر به درد این کار نمی خورد. نوع همراهشم که دیگه معرکه است! آخر حریم خصوصی و آره و اینا! معمولاً تن صدای عشاق در پشت خط کمی خشدار می شود البته این اشکال مربوط به مخابرات است ، این گونه تماس های تلفنی معمولاً طولانی هستند. شما فکرش را بکنید دو نفر دارند آخرته دورنمای آینده خودشان را برای هم ترسیم می کنند!

همکلاسی: یک تصادف تاریخی . در این مورد سازمان کنکوری ها نقش واسطه را ایفا می کند. عشقی چند منظوره که در تقلب ها و ورقه عوض کردن سر جلسه امتحان هم کاربرد بسزایی دارد. می تواند کلی هم بانی خیر شود برای بچه های دیگر !سر کلاس معمولاً عشاق جوری می نشینند که امتداد نگاهشان از هم عبور کند : در این جور مواقع استاد هم آن دورها در یک گراند تصویر مشغول فعل و انفعالی نامعلوم است . حضرت عشق در این جور مواقع ابتدا به صورت جزوه و نمونه سوال و بعد ها در قالب های مختلف مخابراتی و مراسلاتی ظاهر می شود!

هدیه: بروز عینی ماکزیمم عشق دو کبوتر. وسیله ای که با آن عاشق فریاد می زند :" دلم فقط تورو می خواد." نوع آن از عروسک های خرسی و مرغی و اردکی گرفته تا سند آپارتمان متغیر است.

اتومبیل: وسیله ای برای آزاد شدن انرژی جنبشی ، عامل جاری شدن سیل عشق در بزگراه ها ، لای کشیدن در اتوبان برای نشادن داندن دست فرمان به طرف به همراه آهنگ" ما دو بال پرواز مرغ عشقیم پر کشیدیم تا اوج آسمونا" بسیارمؤثر است. نوع ماشین هم بستگی به توانایی مالی پدر مربوطه از پیکان جوانان 57 جوات اسپرت تا پژو 206 ناز بشی الهی متغییر است. سیستم صوتی هم هرچه باحال تر باشد روابط بهتر تر تحکیم می شود!

KING ESFANDIYAR
05-05-2006, 11:31
مصرع اول از خيام بقيه از خودم:

«ای دوست غم جهان بیهوده مخور»// از ظرف کسی شربت و پالود مخور
از بانک تو بهر مسکنت وام مگیر // پولی که به بهره گشته آلوده مخور

« ای دوست حقیقت شنو از من سخنی»// هرگز تو مگو راز دل خود به زنی
اونیز بگوید به زن همسایه// گردند همه خبربه چشمک زدنی

«گویند مرا که دوزخی باشد مست»// آتش بزنند برسروگردن و دست
در آتش هجر تو بسوزم شب و روز// گویی که جهنم منم اینجا هست

بيت اول از خيام بيت دوم از من:
«گویند بهشت و حورعین خواهد بود»// «آنجا می ناب و انگبین خواهد بود»
دانم که زشانس و بخت و اقبال کجم// فردوس منم مثل زمین خواهد بود

دوست گلم واقعا كارت عاليـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــه!

رويا خانوم
06-05-2006, 07:39
سپاس وستايش دانشگاه آزاد را که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد بي پولي. هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان مي رسد سبب ضرر. پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب .
از جيب و جان که بر آيد کز عهده ي خرجش به در آيد!

رويا خانوم
11-05-2006, 08:46
دانشجویی بودم برات، که تو بهم یه تک دادی
برگمو امروز گرفتی، یه صفر گذاشتی پس دادی
بگو برات من چی بودم، دانشجوی قراضه ای
نمره مو قاب بگیر بزن، تو گوشه ی مغازه ای
رفتی و نوشتی که از افتادنت ملالی نیست
رفتی به یکی دیگه بیست دادی، هیچ خیالی نیست!
یه روزم نوبت من میشه که مشروط بکنم
بچتو بندازم بگم بابات اصلاً مالی نیست
دیگه پشت دستمو داغ می کنم که باهات درس نگیرم
با هر کی درس بگیرم خیالی نیست، لااقل شاگرد تو یکی نشم

رويا خانوم
21-05-2006, 13:24
گزارش تصویری سفر آقای احمدی‌نژاد به اندونزی با نگاهى طنزآميز
( تو رو خدا گير نديد ، فقط طنزه !!)
--------------------------------------------------------------------------------

حاجی! ما داریم می‌ریم اندونزی. … کاری، باری…؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به‌به! … اون طرف‌ها خانم‌های خوشگل زیاد داره ها. … دسته‌گل به آب ندی!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حاجی! ما که خودمون خوشگل‌تریم!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تیمسار! نور هاله‌م اذیت‌ات می‌کنه؟ … عینک دودی بزن!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به‌به! … چه خانمی! … حالا چرا این‌قدر خودتو پوشوندی؟ … کجاتو نگاه کنم آخه؟!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مادر جان! چی می‌خوای؟ … نمی‌شه جون شما. … جواب زنمو چي بدم …!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آقا، بیا ببین این مادر چی می‌خواد، بهش بدین. (همه را برق می‌گیره، ما را چراغ نفتی :laughing: !)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saye
23-05-2006, 00:36
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقي

اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
گاه گاهي مي نويسم تكليف
مي سپارم به شما
تا به يك نمره ناقابل بيست
كه در آن زندانيست
دلتان زنده شود
چه خيالي چه خيالي ميدانم
گپ زدن بيهوده است
خوب ميدانم دانشم بيهوده است
استاد از من پرسيد
چقدر نمره ز من مي خواهي
من از او پرسيدم دل خوش سيري چند

اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها ميگيرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهايم را وقتي مي خوانم
كه خروس مي كشد خميازه
مرغ و ماهي خواب است

خوب يادم هست
مدرسه باغ آزادي بود
درس بي كرنش مي خوانديم
نمره بي خواهش مي آورديم
تا معلم پارازيت مي انداخت
همه غش مي كرديم
كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل يك بازي بود
كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محيط خشن آموزش
و به دانشكده علوم سرايت كردم
رفتم از پله كامپيوتر بالا
چيزها ديدم در دانشگاه
من گدايي ديدم در آخر ترم
در به در مي گشت
يك نمره قبولي مي خواست

من كسي را ديدم
از ديدن يك نمره ده
دم دانشگاه پشتك مي زد
شاعري ديدم
هنگام خطابه
به خرچنگ مي گفت ستاره
و اسيد نيتريك را جاي مي مي نوشيد
همه جا پيدا بود
همه جا را ديدم
بارش اشك از نمره تك
جنگ آموزش با دانشجو
حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر
فتح يك ترم به دست ترميم
قتل يك لبخند در آخر ترم
همه را من ديدم
من در اين دانشگاه در به در و ويرانم
من به يك نمره نا قابل ده خشنودم
من به ليسانس قناعت دارم
من نمي خندم اگر دوست من مي افتد
من نمي خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد

من در اين دانشگاه
در سراشيب كسالت هستم
خوب مي دانم استاد
كي كوئيز مي گيرد
برگه حذف كجاست
سايت و رايانه آن مال من است
تريا،نقليه و دانشكده از آن من است
ما بدانيم اگر سلف نباشد
همگي مي ميريم
و اگر حذف نباشد
همگي مشروطيم

نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
كار ما شايد اينست كه در مركز پانچ
پي اصلاح خطا ها برويم

saye
23-05-2006, 00:37
دوش زمزمه اي مي آمد از بانك سامان
به ايدل ايدل و دريغ و دريغ و امان امان
حسابدار شاخ شمشاد فانوس به دست
به زمزمه آوازي خواند و دلم را شكست
تير سفته ي دل به هر غزالي كه مي‌سفت
به سبك فايز دشتستاني با خود مي گفت:
به عشق رويت،روز و شب سبز مي شمارم
مي بندم و در گاوصندق عشقت مي‌گذارم
منم آن خمارين چك برگشتي عشق دلدار
سود و جريمه‌ي وام دل مي دهم روز شمار
يارا!‌ چرتكه بلد نيستي بيا اين ماشين حساب
بنشين و بشمار دانه دانه زخم هاي پر التهاب
وام سبز از سامان گر بخواهي هيچي ندارم
ور از دل سرخ بخواهي هزار هزار مي‌شمارم
عشق من!


خرده هاي عشقت در جيب عقبم هي جرينگ و جرينگ مي‌كنند. سبزترين خاطره ات را تا نخورده، در شولاي دل پيچاندم و نوشابه ي سرد تگرگي يادت را رويش سر كشيدم. از زماني كه ساندويچ عشقت را گاز زدم، دل از بي قراري رهيد و به آرامش رسيد.
عشق من!
برگه هاي سبز عشقت را كه تحفه ي درويش است را مي پرستم و دوست دارم نگاهبان عشق تو باشم. عشقت را به من بسپار تا در شهر دلم را جايگاه ابدي آن كنم.

رويا خانوم
29-05-2006, 12:20
هر کجا هستم، باشم به درک !
من که بايد بروم!
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد!
تيپ را بايد زد! جور ديگر اما...
کار را بايد جست. کار بايد خود پول.
کار بايد کم و راحت باشد!
فک و فاميل که هيچ...
با همه مردم شهر پي کار بايد رفت!
بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است!
پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست!
سيد خندان يه نفر! سوئيچم کو؟

رويا خانوم
29-05-2006, 12:26
بخدا طنزه...گیر ندین

Besme taala, heloo booosh, my name is mr ahmadinejad, i'm Iranian, i'm 40khoordei years old,i like Ghoran i am karate and very bruclee! my joorab is dirty and danjeres! i am interested in hooloo kast va enerjiehastei haghe mosalam mast va kashk, abgoosht ... with help of god, we can, we have this power, we have god and imam of time! and bimeie Abolfazl and rezazadeh, so i say to you if you don't listen to me you become soosk!!!

Venus
01-06-2006, 16:13
....سيستم ende كلاس و نمي خوام ....

.... offe send to all o بيخود نميخوام ....

....چت مخفي چت پنهون نميخوام ....

....آره onam ولي pm نميخوام ....

.... من id تورو ميخوام ....

.... تورو ميخوام اونارو نميخوام ....

.... addiye add ليستم تويي تو ميدوني اونا رو نميخوام ....

.... رتبه ي اول كنكور نميخوام ....

.... bf (gf)e خوشكل و پولدار نميخوام ....

....دوست دارم چتيدن و ولي جز تو از هيچكس pm نميخوام ....

....بي تو من yahoo messenger نميخوام ....

....تو كه نيستي من که سيستمم نميخوام ....

....يكي پرسيد اگه idit هك بشه ؟

....حتي اين خيال زشتو نميخوام ....

....من تورو ميخوام تورو ميخوام اونارو نميخوام .

«................»

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تکراری که نبود؟؟؟

Venus
05-06-2006, 23:22
روش های درس خواندن پسر ها و دختر ها

دخترها: بعضي از اونا واقاً مي خونند حالا چي مي خونند خدا ميدونه ولي واسه اينكه تابستون راحت باشن و به بهانه كلاس سنتور , نقاشي , و با دوست پسر عزيزش برن عشق صفا به دليل مسايل غير اخلاقي ادامشو نمي نويسم وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست ...( پيشه همون پسره كه با هم رفتن ددر) يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند يه سري هم به دليل اينكه دوست پسر نداران و انگيزه اي براي دودر كردن كلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنيدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)نكته(دليل اينكه پسرا نميرن دانشگاه همين دختراس(البته از نوع سيريشش

و اما پسر ها: يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ... يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون. همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مي بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خر ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي

H.I.V
05-06-2006, 23:24
تاريخ تكرار مي شود:
موفقيت در 4 سالگي يعني خيس نكردن شلوار
موفقيت در 12 سالگي يعني پيدا كردن دوست
موفقيت در 18 سالگي يعني داشتن گواهينامه
موفقيت در 20 سالگي يعني امكان ازدواج
موفقيت در 35 سالگي يعني پول داشتن
موفقيت در 50 سالگي يعني پول داشتن
موفقيت در 65 سالگي يعني امكان ازدواج
موفقيت در 70 سالگي يعني داشتن گواهينامه
موفقيت در 75 سالگي يعني پيدا كردن دوست
موفقيت در 80 سالگي يعني خيس نكردن شلوار

H.I.V
05-06-2006, 23:26
• مردها مثل « مخلوط كن » هستند در هر خانه يكي از آنها هست ولي نميدانيد به چه درد ميخورد مردها مثل « آگهي بازرگاني » هستند حتي يك كلمه از چيزهائي را كه ميگويند نميتوان باور كرد مردها مثل « كامپيوتر » هستند كاربري شان سخت است و هرگز حافظه اي قوي ندارند مردها مثل « سيمان » هستند وقتي جائي پهنشان ميكني بايد با كلنگ آنها را از جا بكني مردها مثل « طالع بيني مجلات » هستند هميشه به شما ميگويند كه چه بكنيد و معمولاً اشتباه مي گويند
اينم براي ونوس خانم رويا خانم و سايه خانم بريد حالشو ببريد مگه من به دادتون برسم

Man Hunter
05-06-2006, 23:47
هر کجا هستم، باشم به درک !
من که بايد بروم!
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد!
تيپ را بايد زد! جور ديگر اما...
کار را بايد جست. کار بايد خود پول.
کار بايد کم و راحت باشد!
فک و فاميل که هيچ...
با همه مردم شهر پي کار بايد رفت!
بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است!
پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست!
سيد خندان يه نفر! سوئيچم کو؟

خوب بود...فقط تيكه اصلي سهراب رو يادتون رفت:
با زن بايد زير باران خوابيد.
به من چه؟بريد به سهراب گير بدين.
يا حق ;)

H.I.V
05-06-2006, 23:50
Man Hunter يرو عكس خودت و توتاپيك تركيب رنگ هات ببين

Man Hunter
06-06-2006, 00:04
Man Hunter يرو عكس خودت و توتاپيك تركيب رنگ هات ببين
منظور شما رو ميباشد؟
با ارفاق:-1

H.I.V
06-06-2006, 00:09
نه ببين خودت و (خودموني ) خودت رو (رسمي)

imhn
06-06-2006, 01:34
ببخشيد مودبانه نيست :whistle:

گويند كه پشم كس ليلي
از اندازه گذشته بود خيلي
در خيمه نشسته بود و پشم مي كند
هر پشم ز هزار خشم مي كند
ناگه ز غبار شتر سواري
ان شتر سوار نامه بر دست
بر چوبه خيمه نامه بر بست
نامه ز كه بود:ز مجنون
چه ميگفت :كه اي ليلي از عشق تو سگ پدر خمارم
تا صبح كس خرس مي گذارم
ليلي چو نامه را خواند
انگشت سبابه خود علم كرد
با اب كس خويش چين رقم كرد
كه اي مجنون اي شوهر اصل كاري من
كيرت موتور سواري من
كي مي شود از سفر بيايي تا مرا از روي پتو بگايي

Man Hunter
06-06-2006, 01:40
ببخشيد مودبانه نيست :whistle:


سلام و خداحافظ.
خيلي زور داره با اولين پست بن بشه!!!!!!

يا حق ;)

imhn
06-06-2006, 01:42
بیا مثل دو لپ کون یاشم / که حتی وقتی به هم ریدیم / در کنار هم باشیم

خشک میره تو ... خیس میاد بیرون ... سفت میره تو .. شل میاد بیرون ... چند بار باید ببری تو بعد بیاری بیرون تا اون چیزی که میخوای بشه ... ( چای کیسه ای گلستان )

شب زفاف ... داماد : عزیزم امشب جاییت میزارم که تا حالا کسی نزاشته !!! عروس : نه نه نه تو گوشم نه !!

بهم گفت بخواب ؟ خوابیدم ... گفت وا کن ؟ وا کردم ... یه چیزی در آورد کرد توش ... وقتی کارشو انجام داد خیلی خون اومد ... خیلی ترسیده بودم ... اولین بار بود دندون می کشیدم !!

یه بار رشتیه میره خونه میبینه یه نفر بقل زنش خوابیده ... میگه اوووووووووووووووو ... اینقدر بدم میاد یکی ادا منو در بیاره !!!

اون چیه که مردا در میارن زنا میخورن ؟؟؟ بی ادبا یه لقمه نونه !!

:)

Old Owl
06-06-2006, 12:15
گر پسري كشته شود دختري ترشيده شود
گر پسران كشته شوند كل جهان ليته شود

Old Owl
06-06-2006, 12:16
Imhn جان خدا رحمتت كنه

محمد جاوید
07-06-2006, 01:13
بیا مثل دو لپ کون یاشم / که حتی وقتی به هم ریدیم / در کنار هم باشیم

خشک میره تو ... خیس میاد بیرون ... سفت میره تو .. شل میاد بیرون ... چند بار باید ببری تو بعد بیاری بیرون تا اون چیزی که میخوای بشه ... ( چای کیسه ای گلستان )

شب زفاف ... داماد : عزیزم امشب جاییت میزارم که تا حالا کسی نزاشته !!! عروس : نه نه نه تو گوشم نه !!

بهم گفت بخواب ؟ خوابیدم ... گفت وا کن ؟ وا کردم ... یه چیزی در آورد کرد توش ... وقتی کارشو انجام داد خیلی خون اومد ... خیلی ترسیده بودم ... اولین بار بود دندون می کشیدم !!

یه بار رشتیه میره خونه میبینه یه نفر بقل زنش خوابیده ... میگه اوووووووووووووووو ... اینقدر بدم میاد یکی ادا منو در بیاره !!!

اون چیه که مردا در میارن زنا میخورن ؟؟؟ بی ادبا یه لقمه نونه !!

:)

باادب باش و پادشاهي كن
بي ادب باش و هرچه خواهي كن

بهتره تا خراب نكردي زيپ دهن را بكشي

محمد جاوید
07-06-2006, 01:15
هاله
***************************
به من می گفت هیجده ساله هستم// تو اسمت را بگو، من هاله هستم

بگفتم اسم من هم هست فرهاد// زدست عاشقی صد داد و بیداد

بگفت هاله زموهای کمندش// کمان ِابرو و قد بلندش

بگفت چشمان من خیلی فریباست// زصورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من// اسیرش گشته بیمارش شدم من

دراو دیدم تمام آرزوهام// كه باشد همسرواميّد فردام

برای دیدنش بی تاب بودم// زفكرش بي خور و بي خواب بودم

زبس هرشب به او چت می نمودم// به او من کمکم عادت می نمودم

به خود گفتم كه وقت آن رسيده// كه بينم چهره ي آن نور ديده

به او گفتم كه قصدم ديدن توست// زمان ديدن وبوييدن توست

زرويارويي ام او طفره مي رفت// هراسان بود اواز ديدنم سخت

خلاصه راضي اش كردم به اجبار// گرفتم روز بعدش وقت ديدار

رسيد از راه وقت و روز موعود// زدم ازخانه بيرون اندكي زود

چوديدم چهره اش قلبم فروريخت// توگويي اژدهايي برمن آويخت

خود او نیز بودش مات و حیران // گزیده نوک انگشتش به دندان

زترس و وحشتم از هوش رفتم// از آن ماتم كده مدهوش رفتم

به خود چون آمدم ديدم كه اوهم // گرفته در بغل زانوی ماتم

به خود لعنت فرستادم كه ديگر// نيابم با چت از بهر خود همسر

بگفتم سرگذشتم را به « جاويد» // به شعر آورد او هم آنچه بشنيد

كه تا هركس بگيرد درس عبرت // سرانجامي ندارد قصّه ي چت

چوخواهی که بدانی جای هاله// که بود آنجا که من را کرد واله

به جای «ها » تو« خا» بگذار ای دوست// ببین این خاله جان ما چه پُرّروست

yusef
08-06-2006, 13:59
(این شعر را مرحوم مرتضی فرجیان طنز پرداز معاصر سروده است)
از گرانی
************************************************** *
از گرانی آدم خل میشود//سفت هم باشد اگر,شل میشود!

از گرانی میپرد از کله هوش//از گرانی میشود هر گربه موش!

از گرانی چاق,لاغر میشود//اسب سرکش عینهو خر میشود!

از گرانی کله گردد منگ منگ//کله گردد منگ,پاها لنگ لنگ!

از گرانی جیب خالی میشود//قامت آدم هلالی میشود!

از گرانی پیر آدم در میاد//چشم آدم میشود خیلی گشاد!

از گرانی خنده گریه میشود//آمپر آمپر برق,از سر میپرد!

از گرانی کارمند کم حقوق//میکند هی ناله و هی نق و نوق!

از گرانی آدمی گردد گدا//میرود آنگه,سوی دار فنا!

آيدا
12-06-2006, 11:53
راننده کاميوني وارد رستوران شد.
دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.
راننده به او چيزي نگفت . دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.
دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!
رستورانچي جواب داد : از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.

آيدا
12-06-2006, 11:54
یک روز، وقتي هيزم شکن مشغول قطع کردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ،
تبرش افتاد تو رودخونه.وقتي در حال گريه کردن بود يه فرشته اومد و
ازش پرسيد:چرا گريه ميكني؟
هيزم شکن گفت که تبرم توي رودخونه افتاده. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت. " آيا اين تبر توست؟هيزم شکن جواب داد: " نه".
فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره اي برگشت و پرسيد که آيا اين تبر توست؟ دوباره، هيزم شکن جواب داد : نه.
فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبر توست؟
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هيزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
يه روز وقتي داشت با زنش کنار رودخونه راه مي رفت زنش افتاد توي آب.هيزم شکن داشت گريه مي کرد که فرشته باز هم اومد و پرسيد: که چرا گريه مي کني؟
"اوه فرشته، زنم افتاده توي آب. "
فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد : زنت اينه؟
هيزم شکن فرياد زد" آره ".
فرشته عصباني شد. " تو تقلب کردي، اين نامرديه. "
هيزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. ميدووني، اگه به جنيفر لوپز " نه" ميگفتم تو ميرفتي و با کاترين زتاجونز مي اومدي. و باز هم اگه به کاترين زتاجونز "نه" ميگفتم تو ميرفتي و با زن خودم مي اومدي و من هم ميگفتم" آره" . اونوقت تو هر سه تا رو به من مي دادي. اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي نگهداري سه تا زن رو ندارم، و به همين دليل بود که اين بار گفتم آره.

نکته اخلاقي اين داستان اينه که هر وقت يه مرد دروغ ميگه به خاطر يه دليل شرافتمندانه و منطقیه !!!

آيدا
12-06-2006, 12:15
آهو خيلي خوشگل بود . يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پري آرزوي آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد.

شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسيد : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم, اين خيلي خره.


حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: شوخي سرش نميشه, تا براش عشوه ميام جفتک مي اندازه.


حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: آبروم پيش همه رفته , همه ميگن شوهرم حماله.


حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عين طويله است.


حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چي ازش مي پرسم مثل خر بهم نگاه مي کنه.


حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: تا بهش يه چيز مي گم صداش رو بلند مي کنه و عرعر مي کنه.


حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: از من خوشش نمي آد, همه اش ميگه لاغر مردني , تو مثل مانکن ها مي موني.


حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟
الاغ گفت: آره.


حاکم گفت: چرا اين کارها رو مي کني ؟
الاغ گفت: واسه اينکه من خرم.
حاکم فکري کرد و گفت: خب خره ديگه چي کارش ميشه کرد.


نتيجه گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت کنيد.
نتيجه گيري عاشقانه : مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي شويد عشق چشم هايتان را کور نکند.

آيدا
12-06-2006, 12:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رويا خانوم
13-06-2006, 13:58
ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!


مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!


هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!


عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!


چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!


اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!

گینه بی صاحاب!!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!


کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!


پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!


اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!


انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!


ایران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است!

bb
18-06-2006, 06:02
با حال بود رویا جون

محمد جاوید
19-06-2006, 00:37
حسرت
************************
« من اینجا بس دلم تنگ است»
زنم از بهر خواهش های خود
بامن همیشه بر سر جنگ است
وفرزندم نهاده مدرک خود را به روی کوزه ای زیبا
ومی نوشد ازآن هرروزجامی آب
چو باشد رشته اش عمران
کُند روزانه گَز طول خیابان ها
تمام کوچه و پس کوچه های شهر
ازحفظ است
وفرزندی دگر دارم
که باشد دختری ترشیده درمنزل
ودارد حسرت یک شوهربا مایه را در دل
زفرط غصّه وافکاربیهوده
شب و روزش به یک رنگ است
درون کلبۀ احزان ما
برپا شده از بهر شادی مجلس ترحیم
دگر معنی هشت و نه نمی فهمم
که آیا نُه گروگان گشته یا هشتمَ
چه فرقی می کند بهَرم
نه آن دارم، ونه این را
به گوشم هر صدا و نغمه ای زیبا
بد آهنگ است
خوراک ما شده حسرت
دسراندوه
ومیوه ماتم وزاری
ومی دانم که این حسرت
بُوَد «جاوید» بامن تا دم مُردن

saviss
19-06-2006, 00:39
عالی بود
متشکر
مثل همیشه
پربارباشید
و اما خر (پست ایدا)
یه روز یه معلم به شاگردش میگه سه تا پرنده اسم ببر
میگه:بلبل...عقاب............خر
معلمه میگه :خب دوتای اولی درست ......آخری دیگه چی بود؟
شاگرد:خب آقا خره دیگه .........یک هو دیدی خرشد...... پرید
نتیجه:
خر ...خر است هرچند که شوهر آهو شود

nightmare
19-06-2006, 18:17
فيفا اعلام کرد گل ايران به مکزيک قبول نيست ،
چون توسط بازيکن دانمارکي (گل محمدي) زده شده ...

nightmare
20-06-2006, 10:42
مردی در مدرسه ای نشسته بود ، پسر کوچکی آمد نزد او...
مرد پرسید ببینم پسر ، اسم تو چیست؟
پسرک جواب داد تا قبل از زمانی که به مدرسه بیایم ، گمان می کردم نام من " نکن " است. اما هنگامی که وارد مدرسه شدم تازه فهمیدم اسم دیگری دارم.
مرد پرسید چرا؟
پسر جواب داد :
وقتی کودک بودم اجازه ی کاری رو نداشتم .
اگر به وسایل کسی دست میزدم همه به من می گفتند " نکن "
اگر دستم رو توی بینیم می بردم ، همه به من می گفتند " نکن "
اگر بلند می خندیدم ، همه به من می گفتند " نکن "
اگر بازی هام سرو صدا داشت ، همه به من می گفتند " نکن "
اگر..........

Mahdi Hero
21-06-2006, 12:47
به گمانم بايد
برای آرامش مادرم
دعای گريه و گيسو بُران باران را به ياد آورم
دلم می‌خواست بهتر از اينی که هست سخن می‌گفتم
وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزيزت را برای آينه تعبير کنی
معلوم است که سکوت علامت آرامش نيست.
آسوده باش، حالم خوب است
فقط در حيرتم
که از چه هوای رفتن به جائی دور
هی دل بی‌قرارم را پیِ آن پرنده می‌خواند!
به خدا من کاری نکرده‌ام
فقط لای نامه‌هائی به ری‌را
گلبرگ تازه‌ئی کنار می‌بوسمت جا نهاده و
بسيار گريسته‌ام
چرا از اين که به رويای آن پرنده‌ی خاموش
خبر از باغات آينه آورده‌ام، سرزنشم می‌کنيد!؟
خب به فرض که در خواب اين چراغ هم گريه‌ام گرفت
بايد برويد تمام اين دامنه را تا نمی‌دانم آن کجا
پُر از سايه‌سارِ حرف و حديث کنيد،
يعنی که من فرقِ ميانِ دعای گريه و گيسو بُران باران را نمی‌فهمم؟!
خسته‌ام، خسته،

Mahdi Hero
21-06-2006, 12:48
دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت
که بماند يک جا
به کجا؟
معلوم است
به در خانه ي تو
دل من عادت داشت
که بماند آن جا
پشت يک پرده تور
که تو هرروز آن را
به کناري بزني
دل من ساکن ديوارو دري
که تو هرروز از آن مي گذري
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه يک باغچه بود
که تو هرروز به آن مي نگري
دل من راديدي؟
ساکن کفش تو بود
يادت هست؟

Mahdi Hero
21-06-2006, 12:48
هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می نشست

وقتی کبوتران حرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت...می شکست

ابری سپید از سر گلدسته می پرید
-جمع کبوتران خوش آواز خود پرست

آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

آنها برای حاجتشان بال می زنند
اصلا یکی به عشق تو آقا پریده است؟

رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصهء کلاغ، کلاغی که عاشقست*

ابر سپید چرخ زد و تکه پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست

باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
اما کلاغ روی همان ارتفاع پست...

آهسته گفت: من که کبوتر نمی شوم
اما دلم به دیدن گلدسته ات خوشست

Mahdi Hero
21-06-2006, 16:19
چرا پروانه ها معني عشقند
چرا جغدان هميشه اشكبارن
چرا مردم همانند كبوتر
درون خانه ها جغدي ندارند
چرا باران هميشه قطره قطرست
چرا در خانه ها دريا نداريم
چرا در باغچه يا توي گلدان
گلي يا برگي از رويا نداريم
چرا ما عاشق باد صبايم
چرا يك بار با طوفان نباشيم
چرا در هر زمان در فكر دريا
چرا يك بار با باران نباشيم
چرا لبهاي مردم نيمه خشك است
چرا لبخند در آنها جا ندارد
چرا توي قفس هامان قناريست
چرا هيچ آدمي درنا ندارد
اگر چه اين بيان يك آرزو بود
ولي آخر چرا زيبا نباشيم

Mahdi Hero
21-06-2006, 16:19
،کاش درختی بی شکوفه و بی میوه بودم
،چرا که درد پر باری تلح تر از سترونی است
،و رنج ثروتی که هیچ کس نمی پذیرد
.عظیم تر از اندوه تهی دستی است که هیچ کس به او نمی بخشد
کاش چاهی خشک بودم ، و مردمان در من سنگ می انداختند؛
زیرا تحملش بهتر و آسان تر از سر چشمه ی آب زنده بودن است؛
.و مردم از کنارت بگذرند و اما ننوشند
،کاش نی زیر پا افتاده ای بودم
،چرا که بهتر بود از چنگی سیمین تار بودن
،در خانه ای که سرورش انگشت ندارد
.و کودکانش ناشنوایند

Mahdi Hero
21-06-2006, 20:00
راز

قلب من امشب دگر شوري ندارد
دست من در دست تو جايي ندارد
عشق من خفته است دربالين سردت
چشم زيبايت دگر نوري ندارد
نگاهت در نگاهم لحظه اي نيست
سكوت قلب تو لطفي ندارد
دلم ميخواست در خلوت بميرم
زبان تلخ تو حرفي ندارد
چرا ديگر كلامت آشنا نيست
كلام مست تو مستي ندارد
چرا ديگر نميآيي سراغم؟
لبان گرم تو رنگي ندارد
چرا در حلقة چشمت وفا نيست
دل خونين تو رحمي ندارد
چرا با مرگ گشتي تو همآغوش
تن يخ بسته ام ياري ندار د
بيا اي يار بيرحم و دل آزار
دلم بي تو دگر لطفي ندارد
بيا من گشته ام بيمارو بيجان
چراغ خانه ام سويي ندارد
بيا گر تو نيايي من تباهم
خريدار نگاهت جان ندارد
بيا...

Mahdi Hero
21-06-2006, 20:01
ديشب كنار پنجره به ياد تو ستاره بارون شدم
دوباره توي هواي كوچه به خاطرت خيس از نم بارون شدم
ديشب دوباره چشام هواي چشماتو كرد
ديشب دوباره دلم دلتنگيه دستاتو كرد
ديشب دوباره درو به خاطرت نبستم
ديشب دوباره دلو براي تو شكستم
ديشب كه دفتر عشقو ورق مي زدم
دوباره اسمتو تو گوشه گوشه اون نوشتم
ديشب ديدم ديگه داره دلم برات تنگ ميشه
فاصلمون خيلي وقته كه داره پررنگ ميشه
اگه دوباره نخواي بياي كنارم
نمي دونم بدون تو تا كي طاقت ميارم
اگه باور كني كه دستام بدون تو سرد و زمستونيه
اگه باور كني كه چشام تو حسرتت ابريو بارونيه
شايد باور كني كه دلم هنوز پيش دلت زندونيه

Mahdi Hero
22-06-2006, 00:25
من پر از خستگی دقیقه هام
و پر از دل تنگی ثانیه ها
بی قرار نرسیدن به امید
شب نشین راه خورشیدی هام
واسه یه لحظه بیدار شدن
توی خواب تک تک ستاره هام
توی تاریکی شبهای سیاهم
تو بیا کمک بکن
تو بیا شب سیاه دلمو
مهمون دیار خورشید بکن

Mahdi Hero
22-06-2006, 00:25
عشق یعنی سوختن و ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی سربه دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی نفرت از عالم عشق یعنی بیزاری از خویشتن
عشق یعنی بینایی دیده فقط به معبود
عشق یعنی کور و کر شدن
عشق یعنی یک صدا شنیدن
عشق یعنی یک شخص دیدن
عشق یعنی سر تسلیم فرود اوردن

Mahdi Hero
22-06-2006, 09:56
تو مهر و ماه جهانی نقاب یعنی چه
چهارده شبه مه را سحاب یعنی چه
تو کز اجا میر و اوباش رخ نمیگیری
ز شیخ مسجد کویت حجاب یعنی چه
مرا مطالعه صفحه جمال تو بس
به پیش مکتب حسنت کتاب یعنی چه
شب است جمله رفیقان بخواب و من بیدار
بیا قرار دلم باش خواب یعنی چه
از اینکه مست و خمارم ملامتم منما
که مست عشق تو هستم شراب یعنی چه
تو خون خلق چو عذب فرات مینوشی
بگو ز خوردن می اجتناب یعنی چه
بیا بیا که ببوسم ببویم ای گل من
مرا ملاطفتی کن عتاب یعنی چه
شکار ناوک مژگانم ای کمان ابرو
برای کشتن صیدت شتاب یعنی چه
کمند ذلفت تو از قاف گیرد عنقا را
ز بهر بستن عاشق طناب یعنی چه
صبور باش ای دل من ناله مکن
بساز با غم عشق اضطراب یعنی چه

Mahdi Hero
22-06-2006, 09:57
عشق يعني خاطرات بي غبار
دفتري از شعر و از عطر بهار

عشق يعني يك تمنا , يك نياز
زمزمه از عاشقي با سوز و ساز

عشق يعني چشم خيس مست او
زير باران دست تو در دست او

عشق يعني ماتهب از يك نگاه
غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

عشق يعني عطر خجلت ....شور عشق
گرمي دست تو در آغوش عشق

عشق يعني "بي تو هرگز ...پس بمان "
تا سحر از عاشقي با او بخوان

عشق يعني هر چه داري نيم كن
از برايش قلب خود تقديم كن
نگاه مرا باور كن
دستان مرا باور كن
احساس مرا باور كن
قلب مرا باور كن
حرف مرا باور كن

آري .....

اظطراب در نگاه من از شور عشق توست
لرزش دستانم از انتظار ديدار توست
احساس گرمم از حرارت نگاه توست
تپش قلبم از به ياد آوردن خاطرات توست....

و حرف من اين است :

" آري....هنوز هم دوستت دارم...."

کاش میتوانستیم فاصله های میان وجودمان را کم کنیم و با هم یکرنگ شویم....کاش میتوانستیم این یکرنگی را حفظ کنیم و با هم یکی شویم.. وکاش میتوانستیم این یکی بودن را حفظ کنیم و هرگز جدا نشویم

Mahdi Hero
22-06-2006, 12:22
همه روز روزه بودن، همه شب نماز كردن
همه سال حج نمودن،‌سفر حجاز كردن

به مساجد و معابد, همه اعتکاف جستن
ز مناهی ملاهی, همه احتراز کرد

شب جمعه ها نخفتن, به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش, طلب نیاز کردن

ز مدینه تا به کعبه, سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن

به خدا که هیچ یک را, ثمر آنقدر نباشد
که به روی نا امیدی, در بسته باز کردن

Mahdi Hero
22-06-2006, 12:23
بير گئجه اوز تکلگيمنن تکيديم
يك شب با تنهايي خودم تنها بودم

منسه اونا باشيما گلنلری ، آرزومو ، ايسته ييمی دئيرديم او غملی عوره ييمين دردينی سويله ييرديم اما او
من اتفاق هايي كه برايم افتاده بود و آرزوهايم و چيزهايي كه ميخواستم و درد آن دل غمناكم را به او ميگفتم ولي او

سوسموشدی هئچ بير شی سويله ميردی منده اونا باخارکن ياواش ياواش ساکيتله شيرديم.....
ساكت بود . هيچ چيز نميگفت من هم با نگاه كردن به او يواش يواش داشتم ساكت ميشدم ...

آما بيردن ايچيمنن اوزون و غملی آه سسی اشيتديم،او سس منيم سسيمه اوخشاييردی
اما يكدفعه از درونم صداي بلند و غمناكي شنيدم . آن صدا به صداي من شبيه بود

سوروشدوم
پرسيدم

سن نه سن؟کيمسن؟نيه بئله آه چکيرسن؟
تو چه هستي ؟ كه هستي ؟ چرا اينچنين آه ميكشي ؟

او ديله گليپ سويله دی من سنين ايچينده ياشايان تکليگينم .....من ساکيت اولارکن سوزله روه گولاغ آسيرديم
او به زبان آمد و گفت : من تنهايي هستم كه در درون تو زندگي ميكند ... من به حرفهايي كه ميخواستي بزني ولي ساكت شدي گوش ميدادم

سنين دردين منيمده عوره ييمی داغلادی
درد تو دل من را هم داغ كرد

داها ساکيت قالا بيلمه ديم اوجور کی من ايندی ايسته ييرم سنين او غملی،توزگون، کدرلی و حسرت چکن
گوزلروين ايچينده ياش اولام اولاری هر شئی يووان سئل کيمی يووام و ياناقلاريندا آخيدارکن يئره توکم کی سن هر حالدا اوز ايسه يووه ، مرادووا و آرزووا چاتاسان و هئچ زامان دردلی ، غملی اولماياسان

ديگر نتوانستم ساكت بمانم و من الان ميخواهم درون آن چشمان غمگين و كدرو حسرت كشيده و گرد و خاك ديده اشك شوم و آنها را مانند سيلي كه همه چيز را ميشويد بشورم و آنها را به زمين بريزم
تا تو در هر حال به دلبند و مراد و آرزويت برسي و هيچوقت
درددار و غمگين نباشي


منسه او تکليگيمی اشيديم ، اونی حس الديم ، باغريما باسديم و آغليا آغليا ياواش ياواش ياتديم.....
من آن تنهايييم را شنيدم و حس كردم و در آغوش گرفتم و در حالي كه گريه ميكردم يواش يواش خوابيدم

Mahdi Hero
22-06-2006, 17:48
سلام زهرا جان،خون شده چرا جگرت؟
مدينه پرشده از كربلاي دوروبرت
براي مادر عباس چيست بهتر از اين
خبر بياوري از لاله هاي در سفرت؟
خدا كند كه نگويي و نشنوم چه شده است
كه آتشم زده آن چشم هاي سرخ و ترت
بگو براي اين زن تنهاي شهر قصه
ز غيرت پسرم ، نه ، درست تر پسرت
چهار پاره جگر داشتم كه طوفان برد
فداي بازوي در خون نشسته و كمرت
هنوز بانوي آب و شكوفه دلخون است
ز هرم آتش وآن كربلاي پشت درت
دو بازوي قلم آوردي نه بانو جان؟
دو چشم ناز ابوالفضل هم فداي سرت
سرت سلامت ! اي كاش من مرده بودم
نمي رسيد به من داغ آخرين خبرت
سر حسين ؟سر نيزه ،خيزران و تنور؟
چقدر خون شده بانوي خسته دل جگرت؟
نگو و آتش اين سينه را زياد نكن
چگونه بشنوم از داغ هاي بيشترت

Mahdi Hero
22-06-2006, 17:49
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانب ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دلنبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

بین رحیم و رجیم یک نقطه بیش نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

ای گل گمان نکن که به جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
شاید بهانه ای است که قربانی ات کنند

Mahdi Hero
22-06-2006, 17:50
تو مهر و ماه جهانی نقاب یعنی چه
چهارده شبه مه را سحاب یعنی چه
تو کز اجا میر و اوباش رخ نمیگیری
ز شیخ مسجد کویت حجاب یعنی چه
مرا مطالعه صفحه جمال تو بس
به پیش مکتب حسنت کتاب یعنی چه
شب است جمله رفیقان بخواب و من بیدار
بیا قرار دلم باش خواب یعنی چه
از اینکه مست و خمارم ملامتم منما
که مست عشق تو هستم شراب یعنی چه
تو خون خلق چو عذب فرات مینوشی
بگو ز خوردن می اجتناب یعنی چه
بیا بیا که ببوسم ببویم ای گل من
مرا ملاطفتی کن عتاب یعنی چه
شکار ناوک مژگانم ای کمان ابرو
برای کشتن صیدت شتاب یعنی چه
کمند ذلفت تو از قاف گیرد عنقا را
ز بهر بستن عاشق طناب یعنی چه
صبور باش ای دل من ناله مکن
بساز با غم عشق اضطراب یعنی چه

Mahdi Hero
22-06-2006, 17:51
!
گاهي قلبم ديوانه وار مي تپد؛ گاهي به انتظار نفسهايي نفسهايم به شماره مي افتد،من گاهي عاشق مي شوم.
گاهي نوشتن چه دشوار است ،گاهي گفتن چه احمقانه است!
گاهي دو بال مي خواهم،گاهي يک خط شعر و گاه يک عشق مي خواهم.
گاهي سنگدل مي شوم و ستيزه جوو گاهي دامنم مريم وار پناه امن است.
گاهي من عاشق مي شوم و گاهي دلم از عاشق مي گيرد .
گاهي بر او عشق مي ورزم چرا که معشوق اويم و گاهي دلگيرم از معشوقي.
گاهي در سرم سودايي است،گاهي ابر و باد و غروب ،گاهي خورشيد و درياوطلوع نفسم را بند مي آوردو نيمه روشن دلگير غروب قلبم رامي گيرد ،گويا عاشقم!
گاهي شب مرا به سکوت وا مي دارد گويا دلشکسته ام.
گاهي نسيمي از لابه لاي برگهاي سبز دلم را مي لرزاند،گاهي اضطرابي غريب مرا در بر مي کشد.
گاهي عشق را به آغوش مي کشم و گاهي سنگدلانه عاشقي را مي کشم.
من گاهي خود را به بندي از عشق مي آويزم و گاهي روي از هر عاشقي مي گردانم .
من تنها گاهي عاشقم يا گاهي بي عشق؟؟!
گاهي به بوي نم باراني دلخوشم ،گاهي دنيا قفسي است براي من .
گاهي روح بلند من به ديدن آزادگي يک کودک دل مي بندد و گاهي زمين دامان روح پاکم را آلوده مي کند.
گاهي دلخوشم و گاهي مجنون سفر .
من تنها گاهي دلخوشم يا گاهي بي قرار؟؟!
گاهي روح من روح حقيرو آلوده ي عابري را در درياي عميق خويش مي شويد و گاهي چون قطره ي روغني درآب تن به اتحاد نمي دهد.
من گاهي خداگونه مغرورم و گاهي به نرمي يک بيد تازه به اشاره ی سر انگشت کودکي خم مي شوم .
گاهي براي رضايت قلبم به اشاره اي مي دوم و گاهي تن به تکاني براي آب زحمت نمي دهم .
من تنها گاهي حرکت مي کنم يا گاهي مي ايستم؟؟!
گاهي حق لگد مال کردن سايه ام را مي گيرم و گاهي تنها به خون خود سيراب مي شوم!
گاهي خود را به دستان بي رحم دلهايي مي سپارم که به سنگسار من دل بسته اند، زيرا که من گاهي کافرم.
گاهي منصوروار به پاي دار مي روم و گاهي هزار منصور در من به سکوتي عظيم مي نشينند.
گاهي آسمان و زمين به نام من افراشته است و گاهي به آرامي در جوي کثيفي از فراموشي و تاريکي مي خزم.
من تنها گاهي ... يا گاهي... ؟؟!

Mahdi Hero
22-06-2006, 17:51
ساز غمگین و غریب من
آشنای بی نصیب من
چو یک کبوتر آواره
بگیرمت به دامن
تو را نمی شناسد اینجا
کسی به جز دل من
همزبان دل
ساز غمگینم
من حکایتها در تو می بینم

قصه پرداز جدایی ها
ای زبان آشنایی ها
صدای گریه آلودم را
به گوش خسته بسپار
تو با دل شکسته امشب
دل مرا نگهدار
همزبان دل
ساز غمگینم
من حکایتها در تو می بینم

Mahdi Hero
22-06-2006, 17:52
گاهي به‌ياد مي‌آورم شهري را كه ديگر نيست
گاهي قدم مي‌زنم در خياباني كه پشت نامهايِ بيشمارش گمشده‌ ست
گاهي به خواب مي‌روم
پشتِ ميزي
رو به پنجره‌اي كه چشم‌اندازش رويا بود
گاهي صدايي مي‌شنوم در بيداريهايم
كه فراموش مي‌كنم گاهي كه در خواب نيست
و به ياد مي‌آورم كه كورمالْ كورمال
دست بر ديواري مي‌سايم كه پاياني ندارد
اگر بيابم
كليد برق را مي‌فشارم
و در انتظار مي‌مانم
چراغي روشن نمي‌شود
از كابوسي به كابوسي مي‌غلتم
و از ياد مي‌برم كه مرده‌ام
و نمي‌دانم

محمد جاوید
23-06-2006, 00:02
ضمن تشكر از mi8236 من متوجه نشدم كجاي اشعار بالا طنز و لطيفه بود

Mahdi Hero
23-06-2006, 02:11
من اگر برخيزم ؛
همه برمي خيرند .
تو اگر بنشيني ؛
من اگر بنشينم ؛
چه كسي برخيزد ؟
چه كسي با دشمن بستيزد ؟
چه كسي پنجه در پنجه ي هر روبه دراويزد ؟
دشت ها نام تو را مي گويند .
كوه ها شعر مرا مي خوانند .
كوه بايد شد و ماند ؛
رود بايد شد و رفت ؛
دشت بايد شد و خواند .
حرف را بايد زد !
درد را بايد گفت !
سخن از مهر من و جور تو نيست .
سخن از
متلاشي شدن دوستي است ؛
و عبث بودن پندار سرور اور مهر
سينه ام اينه ايست ؛
با غباري از غم .
تو به لبخندي از اين اينه بزداي غبار .
اشيان تهي دست مرا ؛
مرغ دستان تو پر مي سازند .
اه ؛ مگذار ؛ كه دستان من ان
اعتمادي كه به دستان تو دارد ؛
به فراموشي ها بسپارد .
اه مگذار كه مرغان سپيد دستت ؛
دست پر مهر مرا سرد و تهي بگذارد .
من چه ميگويم ؛ اه ...
با تو اكنون چه فراموشي ها ؛
با من اكنون چه نشستن ها ؛ خاموشي هاست .
تو مپندار كه خاموشي من ؛
هست برهان فراموشي من .
تو اگر بنشيني !
من اگر بنشينم ؛
چه كسي برخيزد ؟
چه كسي ... ؟

Mahdi Hero
23-06-2006, 02:12
من امشب خواب را در دیدگانم ره نخواهم داد
من امشب سینه ام پر نور و در جانم چراغانیست
من امشب هستی ام در انتظار موکب فرداست
شب چشمان من امشب سراپا بی قرار روی خورشید است
چه فردایی چه فردای خیال انگیزو زیبایی تو فردا باز می گردی
دوباره لحظه های سرد و خاموشم
پر از گل خوشه های نور می گردد
وجود بی امید من ز دیدارت سراپا شور می گردد
چه شبهایی که با یادت درون موج غم خود را رها کردم
تو را ای خوب خوب من تمنا از خدا کردم تو فردا باز می گردی
وهمراهت بهار شعرهایم خنده هایم باز می گردد
وعشقت با هزاران شعله سرخش
درون معبد دل اوج می گیرد تو فردا باز می گردی
و من بهر تو می گویم
تمام قصه آن روزهایی را که
دور از شهد چشمانت در دروازه های زندگی را بسته می دیدم
تو فردا باز می گردی

Mahdi Hero
23-06-2006, 02:15
با تو ام ای سهراب
ای به پاکی , چون آب
يادته گفتی بهم؟ ...
تا شقايق هست زندگی بايد کرد
نيستی سهراب ببينی
که شقايق هم مرد
دیگه با چی, دلی رو خوش کرد؟
يادته گفتی بهم؟ ...
اومدی سراغ من
نرم و آهسته بيا
که مبادا ترکی برداره
چينی نازک تنهايی تو
اومدم آهسته
نرمتر از يک پر قو
خسته از دوری راه
خسته و چشم به راه
يادته گفتی بهم؟ ...
عاشقی يعنی دچار
فکر کنم شدم دچار
تو خودت گفتی ...
چه تنهاست
ماهی اگه دچار دريا باشه
آره
تنها باشه
يار غم ها باشه
يادته ميگفتی؟ ...
گاه گاهی قفسی ميسازم
ميفروشم به شما
تا با آواز شقايق که در آن زندانيست
دل تنهاييتان تازه شود
ديگه حتی اون شقايق که اسير قفسه
سهراب
ساحل يک نفسه
نيست که تازه کنه
اين دل تنهايی من
پس کجاست اون قفس شقايقت؟
منو با خودت ببر به قايقت
راست ميگفتی
کاش که مردم دانه های دلشان پيدا بود
آره
کاشکی دلشون شيدا بود
من به دنبال يه چيز بهترينم سهراب
تو خودت گفتی بهم ...
بهترين چيز رسيدن به نگاهيست که از حادثه عشق تر است

Mahdi Hero
23-06-2006, 10:01
من عزادار تو ام جد غريب
گل گلزار تو ام جد غريب

مهدي ام نور خدا روي زمين
محو انوار تو ام جد غريب

پي اجراي وصاياي تو ام
محو گفتار تو ام جد غريب

ساکن کرببلا، کعبه دل
من حرمدار تو ام جد غريب

کار تو کار خدايي است حسين
مانده در کار تو ام جد غريب

کشته امر به معروف شدي
روح افکار تو ام جد غريب

غم مخور کشته علمدارت شد
من علمدار تو ام جد غريب

اشک اگر خشک شود خون گِريم
ياد رخسار تو ام جد غريب

مي دهم پاسخ هل من ناصر
تا ابد يار تو ام جد غريب

اکبرت حيدر تف را کشتند
ياد سردار تو ام جد غريب

مخفي از چشم همه مي گيرم
من عزادار تو ام جد غريب

Mahdi Hero
23-06-2006, 10:02
اگر نامه های عاشقانه ام
....... در حکم تجاوز به ساحت کسی است
اگر نامه های عاشقانه ام
...... با همان شورشگری
...... با همان بی پروایی
با همان لحن کودکانه شان
دنیا را به پیرامون تو زیر و زبر خواهد کرد
....... و هزار درویش را هلا ک
...... و آتش هزار جنگ صلیبی را شعله ور
بانوی من هیچ شگفت زده مشو
ای گنجشک ِ خاکستری ِ تابستان
اگر دیدی که برگهایم
بر دروازه های شهرهای مسین آویخته است
بدان که شمشیر های قساوت بر عشق فرمان می راند
....... و هیچ در شگفت مشو
اگر گلهایم را ناجوانمردانه کشتند
......که این روزگار به گلهای مصنوعی ایمان آورده است
اگر محکومم کنند
و گویند که کتابهایم متن ابا حیگری است
....... تو برایم گریه مکن

محمد جاوید
24-06-2006, 00:41
من عزادار تو ام جد غريب
گل گلزار تو ام جد غريب

مهدي ام نور خدا روي زمين
محو انوار تو ام جد غريب

پي اجراي وصاياي تو ام
محو گفتار تو ام جد غريب

ساکن کرببلا، کعبه دل
من حرمدار تو ام جد غريب

کار تو کار خدايي است حسين
مانده در کار تو ام جد غريب

کشته امر به معروف شدي
روح افکار تو ام جد غريب

غم مخور کشته علمدارت شد
من علمدار تو ام جد غريب

اشک اگر خشک شود خون گِريم
ياد رخسار تو ام جد غريب

مي دهم پاسخ هل من ناصر
تا ابد يار تو ام جد غريب

اکبرت حيدر تف را کشتند
ياد سردار تو ام جد غريب

مخفي از چشم همه مي گيرم
من عزادار تو ام جد غريب


من واقعا از مدير انجمن تعجب مي كنم كه توجهي به تايپك ها نداره .آخه كجاي اين تايپيك طنز و لطيفه است؟؟؟؟؟

رويا خانوم
24-06-2006, 09:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اعتراضات رسمی یک نی نی چهارده ماهه! با تکیه بر ضرب المثل مشهور؛ فلفل نبین چه ریزه، بشکن بریز تو آبگوشت!!!

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، :puke: و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید! plz :angry:

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود! :wac:

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!
مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! :weird: زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت! :weird:

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید! :eh:

آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست! :evil:

خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی" بچه سوسک مرده" بدهد. :puke:

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم! :whistle: :biggrin: :laughing:

neyrizboys
24-06-2006, 09:48
رويا خانم دمت گرم. مثل هميشه اين مطلبت هم خيلي قشنگ بود...

Mahdi Hero
24-06-2006, 15:16
آه اي دل غمگين، كـه به اين روز فكندت؟!
فريـاد كـه از يـاد برفت آن هـمه پندت
اي مرغـك سرگشـته، كداميـن هوس‌آموز
بي‌ بال و پَرَت ديد و چنيـن بست به بندت؟
اي آهـوي تنهـاي گـريـزانِ پـريشـان
خون مي‌چكـد از حلقـه‌ي پيچان كمندت
اي جـام بـه هـم ريختـه، صد بار نگفتم:
بـا سنـگـدلان يـار مشـو مي‌شكننـدت
آه، اي دلِ آزرده، دريـن هستـي كـوتـاه
آتـش بـه سـرم مـي‌رود، از آه بلنـدت
جـان در صدف شعر، گُهر كردي و گفتـي
صـاحب‌نظراننـد، پشـيـزي بِـخـرندت
ارزان‌تـرت از هيـچ گـرفتنـد و گذشتنـد
امـروز ندانـم كه فـروشنـد به چنـدت؟
جـان دادي و درسي به جهـان يـاد گرفتي
ارزان‌تـر از ايـن، درس محبـت ندهنـدت!

Mahdi Hero
24-06-2006, 15:17
آن شنیدستم که شیطـــــان لعیــــــــن
با خــــودش می گفت یکشب اینچنین:

بسکه شیطان زاد ازجـــور و فســـــاد اینزمــــان
گشته است بازارم کســاد!

اینطرف "بوش" آمده مــــا را رقیب
آن طرفتـــــــــر صهیونیست نانجیب!

جملگی با شیطنت هـای خفـــــــــن!
گشته اند استـــــاد مــن در فوت وفن!

من به خــــــود باید دهم قدری تکان
بگذرم از خیـــــل شیطان زادگــــــان!

رفت و از دجّال خر را قرض کرد!
درگمـــــــان خویش طیّ الارض کرد!

تا خرش را در اروپــــا پارک کرد!
رو به ســـوی کشـــــوردانمارک کرد!

یافت آنجـــا یک گـــــــــروه نابکار!
ظاهراً انســــان ودر باطن حمــــــار!

عـدّه ای گمــــــــــــــراه از روزازل
جملـه "کالاَنعام"..نه..."بَل هُم اَضَـل"!

چونکه شیطان رفت تـــوی جلدشان
یافت آنجــــــــا از رقیبانش نشـــــــان

دید کــــــه یک ساعت از او زودتر
گشته اند آنجــــــــــــا رقیبان مستقر!

یکسوآمریکا و یکســــو صهیونیست
گفت با خود :جز تعامل چــاره نیست!

گفت: یاران بنـــــده را مـــاوا دهید!
در کنار خود مـــــــرا هم جـــا دهید !

من به اِغـــوا وشماهـــا با "کرون" (1)
دین حـــــق را برکنیم از بیــــخ وبن!

پاسخش دادند : بهــر قلــع و قمــع -
آمدی وجمــــــع ما گردید جمـــــــــع!

تا که دین احمــــدی گردد تبــــــاه
جملـــــــه همدستیم اینک یا اَبــــــاه(!)

جلـــــد آن عدّه مقـــــرّ هر سه شد
ازسه شیطان وضعشان آخــر؛سه شد!

فـــــارغ از افعــــــال انسانی شدند
عامـــــــــل افکـــــــــارشیطانی شدند

ذاتشان بی بتــــــّه و بی ریشــه بود
جنسشـــــان لبریز خــــرده شیشه بود!

پخته در ســـر این خیال خـــــــام را
تـــــــــــا بکوبند اینزمـــــــان اسلام را

آن گــــروه نابکـــــــــــــارو اجنبی
جملـــــه رو کردند بر هجــــــــو نبی

از مسلمانـــان بیـــــــــدار وبهــــوش
در زمان آمـــــد بسی بانگ و خروش:

کای خسان! این نور نور سرمدی است
این فروغ شمـــــع شرع احمـدی است

سالش افزون از هزاروچــــار صـد
نارسیده تاکنــــــــــونش چشــــــــــم بد

شمــــــع را خواهید اینک پف کنید؟
ای الهی چون جنــــــــازه پف کنید!!

سوخت گرامروزه زین پف ریشتان
هم بسوزد زآتش حــــــــق ریشه تان!

سوق لعل و"من یزید" خـــاروخس؟
عرصه ی سیمـــــرغ وجولان مگس؟

شب پره بر هـــــــــور هتّـاک آمده!
بـــــــوی شیطــان از"کپنهاک" آمده!

ابلهان! ای ابلهـــــان کلّــــــه پوک!
دست آمریکـــا شما را کرده کــــوک!

داده اسرائیلتــــــان بر کف قلــــــم
ای که دستان شمـــــــا گردد قلـــــــم!
هجمه تان، بر جمله ی ادیان جفاست
"نام احمـــــــــــــد نام جمله انبیاست"

هم زسوی رهــــــرو عیسی شنــــو
هم ز ســــــوی پیروموسی شنـــــــو -

یکصـــــــــدا گویند با بانگ فصیح:
بر شمــــــا نفرین موسی و مسیــــح!

تــــــــا که دستان شما قـــــــوم پلید
بشکنــــــد ای "بولهب" هـــای جدید!

کی جواب ابلهــــان خاموشی است؟
گـــاه پاسخ یک عدد تو گوشی است!

بردهان مشتی و زیر گــوش چک !
نیست گـــــاهی یک دو تیپا هم بدک!

تــــــا که دریابند این اشبـــاح دون
طعم توهین بر نبی ، بی چند وچون

تــــــا بدانند این اراذل یکســـــــره
از سه کیلو ماست میــــــــزان کره(!)

***

بوالفضولا! یک" مَثل" داریم توپ
پُست کــــن آن را به اربـــاب یوروپ

در جراید تـــــا کنند اینگونه چاپ :
مه فشاند نـور وسگ هم هاپ هاپ...!!

Mahdi Hero
24-06-2006, 15:18
این صبره النساۀ
از کوره راه زخم
دل کرده ریش عشق
مو کرده خوی راه
چشمش دو جام خون
مصداق عالم است
این صبر ناتمام
این شیر بیشه ها
الگوی کربلاست.....

Mahdi Hero
24-06-2006, 15:19
ببین چگونه مرا از خودم جدا کردند
غریبه ها که مرا با تو آشنا کردند
غریبه های عزیزی که از نهایت ذوق
مرا به مستی چشم تو مبتلا کردند
مرا به کوه نفس گیر عاشقی بردند
و از بلندترین قله اش رها کردند
هنوز چشم من از خواب صبح سنگین بود
که از میان سیاهی مرا صدا کردند
به پشت پنجره سبز و ساده ای بردند
و پلک پنجره را رو به باغ وا کردند
به چشم من گل روی تو را نشان دادند
و در دلم هوس چیدنش بپا کردند
خلاصه، کاش به فردا نمی کشید آن شب
شبی که چشم مرا عاشق شما کردند

Mahdi Hero
25-06-2006, 01:30
با وجود هر چه گردباد است که در چشمان من بلند می شود
با وجود هر چه اندوه است که در چشمان تو آرام می گیرد
با وجود روزگاری که آتش می کند
......بر زیبایی ، هر جا که باشد
......و بر عدل ، هر جا که باشد
..... و بر نظر، هر جا که باشد
من می گویم : تنها عشق پیروز است
تنها عشق پیروز است
هزارمین هزار بار می گویم
......تنها عشق پیروز است
که از پژمردگی و خشکی ، پناهی جز درخت مهر ما را نیست
با وجود این روزگار بد سرشت
....با وجود عصر و عهدی که به قتل نویسندگی دست می زند
....... و به قتل نویسندگان
......و به کبوتران .... گلها .... و علفها آتش می کند
...... و چکامه های نغز را ، در گورستان سگها در خاک می کند
من می گویم : تنها اندیشه پیروز است
هزارمین هزار بار می گویم
...... تنها اندیشه پیروز است ... و کلمهء زیبا نخواهد مرد
..... به هر شمشیری که باشد.... به هر زندانی .... به هر دورانی
..... با وجود همهء آنان که چشمان تورا ای نازنین ... در محاصره گرفتند
و سبزی و درختان را در آتش سوختند
با وجود همهء آنان که ماه مهر را در حصار خود گرفتند
...... من می گویم ای نازنین
..... تنها گل سرخ پیروز است ... و آبها .... و گلها
با وجود همهء خشکسالی ... و کم ابری و کم بارانی در روح ِ ما
..... با وجود همهء شب در چشمان ما .... روز پیروز است
...... با وجود این روزگار غرقه در نا بهنجاری
....... و افیون .... و اعتیاد
...... با وجود دوره ای که از تندیس و تابلو نفرت دارد...و از عطرها ... و رنگها
با وجود این دورهء گریزان از پرستش یزدان، به پرستش شیطان
با وجود آنان که سالهای عمر ما را از ما به سرقت بردند
و وطن را از جیب ما ربودند .....
با وجودهزار خبر چینی حرفه ای
وهزاران گزارشی که موشها برای موشها می نویسند
در روزگار ضد عشق..... ضد رویا..... و ضد دریا
من می گویم : تنها خلق پیروز است
تنها خلق پیروز است
و اوست که سرنوشتها را رقم می زند
....... و اوست دانای یگانهء مقهور کننده

Mahdi Hero
25-06-2006, 01:31
پرس و جو مکن
حالم خوب است
همين دَم‌دَمای صبح
ستاره‌ای به ديدن دريا آمده بود
می‌گفت ملائکی مغموم
ماه را به خواب ديده‌اند
که سراغ از مسافری گم‌شده می‌گرفت
باران می‌آيد
و ما تا فرصتی ... تا فرصتِ سلامی ديگر خانه‌نشين می‌شويم.
کاش نامه را به خطِ گريه می‌نوشتم ری‌را
چرا بايد از پسِ پيراهنی سپيد
هی بی‌صدا و بی‌سايه بميريم!
هی همينْ دلِ بی‌قرارِ من، ری‌را
کاش اين همه آدمی
تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می‌داشتند
ری‌را! ری‌را!
تنها تکرار نام توست که می‌گويدم
ديدگانت خواهرانِ بارانند.

Mahdi Hero
25-06-2006, 01:32
نيمه شبِ پريشب گشتم دچار كابوس
ديدم به خواب حافظ توى صف اتوبوس

گفتم : سلام حافظ
گفتا عليك جانم

گفتم كجا روى تو گفتا خودم ندانم
گفتم بگير فالى گفتا نمانده حالى

گفتم : چگونه اى ؟ گفت در بند بى خيالى
گفتم كه تازه تازه شعروغزل چه داري؟

گفتا كه مى سرايم شعر سپيد بارى
گفتم زدولت عشق،گفتا كه كودتا شد

گفتم رقيب گفتا ، او نيز كله پا شد
گفتم كجاست ليلي؟مشغول دلربايي؟

گفتا شده ستاره در فيلم سينمايى
گفتم،بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز

گفتا عمل نموده ، ديروز يا پريروز
گفتم بگو ز مويش،گفتا كه مِش نموده

گفتم بگو ز يارش ، گفتا ولش نموده
گفتم چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنون

گفتا شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم كجاست جمشيد؟جام جهان نمايش

گفتا : خريد قسطى تلوزيون به جايش
گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه كاره؟

گفتا : شدست منشى در دفتر اداره
گفتم بگو ز اهد آن رهنماى منزل

گفتا كه دست خود را بر دار از سر دل
گفتم ز ساربان گو با كاروان غم ها

گفتا آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم بگو ز محمل يا از كجاوه يا دى
گفتا پژو ، دوو ، بنز يا گلف نوك مدادى

گفتم كه قاصدك كوآن باد صبح شرقى
گفتا كه جاى خود را داده به فاكس برقى

گفتم بيا ز هد هد جوييم راه چاره
گفتابه جاى هد هد،ديش است وماهواره

گفتم سلام ما را باد صبا كجا برد ؟
گفتا به پست داده آورد يا نياورد‌؟

گفتم بگو ز مشكِ آهوى دشت زنگى
گفتا كه ادكلن شد در شيشه هاى رنگى

گفتم سراغ دارى ميخانه اى حسابى
گفت آنچه بود از دم ، گشته چلوكبابى

گفتم : بيا دوتايى لب تر كنيم پنهان
گفتا نمى هراسى از چوب پاسبانان

گفتم بلند بوده موى تو آن زمان ها
گفتا به حبس بودم از ته زدند آن ها

گفتم شما و زندان حافظ ما رو گرفتي؟
گفتا نديده بودم هالو به اين خرفتى !!!

Mahdi Hero
25-06-2006, 01:32
اي كاش احساسم گلي مي بود
ميريخت عطرش را به دامانت
يا مثل يك پروانه پر می زد
رقصان به روي طاق ايوانت

اي كاش احساسم كبوتر بود
بر بام قلبت آشيان ميكرد
از دست تو يك دانه برميچيد
عشقي به قلبت ميهمان می کرد

اي كاش احساسم درختي بود
تو در پناه سايه اش بودي
یا مثل شمعي در شبت ميسوخت
تو مست در ميخانه اش بودي

ای کاش احساسم صدايي داشت
از حال و روزش با تو دم ميزد
مثل هزاران دانه برفي
سرما به جان دشت غم می زد

اي كاش احساسم هويدا بود
در بستر قلبم نمي آسود
یا در سياهي دو چشمانم
خاموش نميگشت و نمي آلود

ای كاش احساسم قلم ميگشت
تا در نهايت جمله اي ميشد
يعني كه " دوستت دارم" می گشت
تا معني احساس من ميشد

Mahdi Hero
25-06-2006, 12:40
.......حدیثت فرشی ایرانی است
....... و چشمانت دو گنجشک مشرقی
.......که میان دیوارها به پرواز در می آیند
و دلم چون کبوتری بر فراز آبهای دستانت سفر می کند
و در سایهء دستبندت در قیلوله ای می آساید
........ و من تو را دوست دارم
اما از گرفتار شدن در تو هراس دارم
و از یگانه شدن با تو .... و در جلد تو رفتن
که آزموده ها به من آموخته است ، از عشق زنان پرهیز کنم
....... و از خیزاب دریاها
من بحث و جدل با عشق تو نمی کنم .... که او روز و نهار من است
و من با آفتاب روز بحث نمی کنم
...... با عشق تو بحث و جدل نمی کنم
که او خود مقرر می کند چه روزی خواهد آمد .....
....... چه روزی رخت خواهد بست
...... و او خود زمان گفتگو را ، و شکل گفتگو را تعیین می کند
بگذار برایت چای بریزم ، آیا گفتم که تو را من دوست دارم؟
آیا گفتم که من خوشبخت هستم ، زیرا که تو امده ای
و حضورت مایهء خوشبختی است
چون حضور شعر ..... چون حضور قایقها و خاطرات دور
هزارمین بار می گویم که تو را من دوست دارم
چگونه می خواهی چیزی را تفسیر کنم که به تفسیر در نمی آید؟
چگونه می خواهی مساحت اندوهم را اندازه بگیرم؟
...... حال آنکه اندوه من .... چون کودک .... هر روز زیباتر و بزرگتر می شود
بگذار به همهء زبانهایی که می دانی و نمی دانی بگویم
........که تو را من دوست دارم
بگذار واژگانی جستجو کنم
......که به حجم دلتنگی من برای تو باشد
و کلماتی ..... که مساحت نارهای سینه ات را
.......با آب و سبزه و یاسمن بپوشاند
...... بگذار از جانب تو بیندیشم .... از جانب تو دلتنگ شوم
...... از جانب تو بگریم .... بخندم
..... و فاصلهء وهم و یقین را از میان بردارم
...... تو را من دوست دارم
چگونه می خواهی ثابت کنم که حضورت در جهان
چون حضور آبهاست .... چون حضور درخت
...... و تویی گل آفتابگردان .... و باغی نخل
...... و ترانه ای بر لبان داغ عشاق
بگذار.... تو را به زبان سکوت بگویم
وقتی که رنجهای من در تنگنای عبارت نمی گنجد.....
.... بگذار تو را میان خویشتن و خویش بگویم .... میان مژگان و چشم
بگذار .... اگر تو را به روشنای ماه اعتمادی نیست ، تورا به رمز بگویم
بگذار .... تورا با آذرخش بگویم ... یا با گل نم باران
بگذار ..... نشانی چشمانت را به دریا پیشکش کنم
چرا تو را من دوست دارم؟
...... کشتی در دریا به یاد نمی آورد که چگونه آب او را احاطه کرده است؟
چرا تو را من دوست دارم ؟
گلوله در بن گوشت از خود نمی پرسد که از کجا آمده است؟
...... و هیچ پوزش نمی خواهد
......چرا تو را من دوست دارم ..... از من مپرس
.... که مرا اختیاری نیست .... و تو را نیز اختیاری نیست

Mahdi Hero
25-06-2006, 12:41
نه آن آزاده دهرم
نه آن زنجيري زندان
نه آن دانان شبگردم
نه آن رندي بازارم
نه آن لوطي خوش خوانم
نه آن مرغ پريشانم
منم .ترين .
نه خورشيدم نه بي نورم
نه خاموشم نه سوزانم
نه شمع محفل شاهان
نه آن ويرانه احزان
نه آن مرغ سبكبارم
نه آن خاكي در بندم
منم ترين .
نه از نورم نه از خاكم
نه از دريا نه از صحرا
نه از يارم نه از اغيار
نه بي يارم نه بي اغيار
نه آن مستم نه آن هوشيار
نه لاهوتي نه ناسوتي

Mahdi Hero
25-06-2006, 12:42
چون قفسی است قفسی تنگ
پر از تنهایی و چه خوب است
لحظه غفلت آن زندانبان
بعد از آن
پرواز

Mahdi Hero
26-06-2006, 00:51
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم

مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پربهاست من ارزان نمی دهم

گرانتخاب جنت وکویت بمن کنند
کوی تو را به جنت ورضوان نمی دهم

خاک کربلای تو مهر نماز من است
من این خاک را به ملک سلیمان نمی دهم

Mahdi Hero
26-06-2006, 00:51
يادم باشد حرفي نزنم که به کسي بر بخورد
نگاهي نکنم که دل کسي بلرزد
خطي ننويسم که آزار دهد کسي را

يادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نيست

***

يادم باشد جواب كين را با كمتر از مهر وجواب
دو رنگي را با كمتر از صداقت ندهم

يادم باشد بايد در برابر فريادها سكوت كنم
و براي سياهي ها نور بپاشم

يادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگيرم
و از آسمان درسِ پـاك زيستن
يادم باشد سنگ خيلي تنهاست... يادم باشد

بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند

يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن
به دنيا آمده ام ... نه براي تكرار اشتباهات گذشتگان
...
يادم باشد زندگي را دوست دارم
...
يادم باشد هر گاه ارزش زندگي يادم رفت در چشمان حيوان
بي زباني كه به سوي قربانگاه مي رود
زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم
...
يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردي
كه از سازش عشق مي بارد به اسرار
عشق پي برد و زنده شد
...
يادم باشد سنجاقك هاي سبز قهر كرده
و از اينجا رفته اند... بايد سنجاقك ها را پيدا كنم
يادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم
...
يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي هر كس
فقط به دست دل خودش باز مي شود
...
يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم و نترسانم
...
يادم باشد زنده ام

Mahdi Hero
26-06-2006, 00:52
کاسه دل از جدایی خون شده
بر جدایی این دلم محکوم شده

دل چو دادم جز جفا حاصل نشد
سوی این دل نامه ای واصل نشد

دیدنش بر من سرابی بیش نیست
دلفریبان را که دیگر انتظاری بیش نیست

من صداقت را به او بخشیده ایم
بی وفایی دیده ورنجیده ایم

رنج این دل را چو پایانی نبود
بر وصالش اشتیاقی هم نبود

می روم تا دل زدنیا بر کنم
شیشه وابستگی را بشکنم

دل به حق دادم که دلدارم خداست
لحضه های بی کسی یارم خداست

رويا خانوم
25-07-2006, 12:01
ياد آن روزي كه بودم اوّلي
ناز و طنّاز و عزيز و فلفلي
شاه خانه بودم و با داد و دود
هر چه را مي خواستم آماده بود
واي از آن روزي كه آمد دومي
نق نقو و بد ادا و قم قمي
من وزير گشتم و افتادم ز جاه
دومي به جاي من گرديد شاه
تا به خود آيم و خودداري كنم
سومي آمد و او شد خواهرم
دختري زيبا و خوشرو مثل ماه
من و داداشم كشيديم سوز و آه
جاي سبزی و نشاط و خرّمي
سر رسيد از گرد راه چهارمي
ديگر آن خانه برايم تنگ شد
سبزي و گل در نگاهم سنگ شد
داشتم مي كردم عادت ، ناگهان
پنجمي هم پا نهاد بر اين جهان
بهر سوختن پنج تن كافي نبود
ششمي هيزم شد و ما مثل دود
ناصر و منصور و شهناز و شهين
احمد و فرهاد و هفتم شد مهين
خانه مان گرديد درهم برهمي
سه قلو شد هشتمي و نهمي و دهمي
اي امان و اي امان و اي امان
اي امان از دست بابا و مامان
مادرم شد بار ديگر حامله
اين كه آيد تيم فوتبال كامله
ناصر و منصور و شهناز و شهين
احمد و فرهاد و عبّاس و مهين
علي مردان گل و معصومه جان
آخري هم مي شود دروازه بان

رويا خانوم
25-07-2006, 12:03
اگر که شما فروشنده ماشين باشي و در آن واحد خواننده هم باشی.
اگر که پشت سر خانومت با مادرت غيبت کني.
اگر که به کنسرت بري ولي هيچوقت خواننده را نبيني و همرا ه با نوشيدني توي کريدور بايستي و دختر ها رو ديد بزني.
اگر که هيچوقت حلقه عروسيت رو به دست نداشته باشي.
اگر روزي 5 بسته سيگار بکشي اما به همه بگي که سيگار نمي کشي.
اگر که نوشيدني مورد علاقه تو ودکا باشه.
اگر که حدود 35 سال سن داشته باشي اما روي سرت مو نباشه.
اگر که هميشه برنامه تلويزيون هاي ايراني رو تماشا بکني اما هميشه از برنامه بد اونها گله داشته باشي.
اگر که از کسي تقاضاي ازدواج کني و اونها بخوان بدونن که تو از خودت خونه داري.
اگر همسرت رو طلاق دادي اما همچنان اجازه نمي دي که اون با کسي ديگه قرار بذاره.
اکر که در ايران مخ پزشکي هستي اما در اينجا در چلو کبابي کار مي کني.
اگر که 3 تا پيجر و 2 تا مبايل حمل مي کني ولي هيچ وقت کسي بهت زنگ نمي زنه.
اگر که ادعا مي کني که پدرت بهترين دوست شاه بوده.
اگر که خونه نداري و هنوز بي کاري اما بي .ام. و مي روني.
اگر که مجبوري بيشتر از يکبار در روز اصلاح کني.
اگر که در ايران يک قهرمان 4 ستاره بودي اما حالا در واشينگتون دي سي راننده تاکسي هستي.
اگر که ازت سوال کنن where are you from? و تو جواب بدي که ايتاليايي اما همچنان توي دستت تسبيح داشته باشي .
اگر که اسپاگتي با ماست داشته باشي اما با قاشق به جون ته ديگ بيفتي.
اگر که توي توالت آفتابه داشته باشي و اگر نه يه بطري پلاستيکي کارش و به خوبي انجام مي ده.
اگر که دوستاتو براي شام دعوت کني و پيتزا سفارش بدي ولي هنوز يه مقدار برنج اضافي دم کني.
اگر که باور کني که هيچکس بهتر از ما نمي تونه کباب درست کنه.
اگر که سگ داشته باشي اما اجازه ندي که داخل خونه بياد.

محمد جاوید
26-07-2006, 01:00
سیرت نیکو

نانشان در روغن است امروز جراحان ما // تیغشان افتاده اینک برتن و بر جان ما
دختری کرده است بینی های خود همچون عقاب// دیگری چربی زیر اشکمش را کرده آب
بینی آن دیگری گشته چو شمشیر دولب// دیگری کرده است همچون قلوه ای سیما ی لب
یا که چربی کرده آن دختر به زیر گونه اش// تا شود گرد و قلمبه گونه همچون سینه اش
چشمهای آن یکی گشته است چون قوم مغول// تنگ کرده دیگری لب را چنان یک غنچه گُل
آن یکی کرده است مَشک خویش چون لیموی باغ// دیگری رو به هوا کرده است سوراخ دماغ
پوست ِصورت کشیده، کرده همچون تنبکی// گشته رخسارش جوان با این روشها زورکی
گشته پیر از تیغ جراحان جوانی نیک روی// کرده صورت را سفید و تیره کرده زلف و موی
گرچه بُرنا می کند جراح تیغش را بسی// لیک چون تیغ اجل آمد نمی ماند کسی
سیرت نیکو ست « جاوید» و همیشه ماندگار// چهرۀ زیبا ست فانی، سیرت نیکو بیار

amir 110
27-07-2006, 19:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كپي برداري شده است ;)

r_azary
28-07-2006, 22:20
علي اي علي ي دائي، تو چه آفتي خدا را
که به قهقرا فکندي، همه عشق تيم ما را
دل اگر خوره شناسي، به رخ همين علي بين
که خوره گي اش کلافه، بکند من و شما را
مرو اي گداي ميدان، ز پي ي گدائي گُل
که گُل بدون زحمت، ندهد کسي گدا را
تو مگر ولي ي توپي، و فقيه فوتبالي
که چنين به زير پايت، بنهاده اي حيا را
ره و رسم رهبري را، ز کدام علي گرفتي
که به اينهمه سماجت، بروي ره خطا را
تو نه اکبري، علي جان، نه چو رهبري، علي جان
چو کنف شدي رها کن، همه اين برو بيا را
تو بزرگ و قهرماني، يل سابقاً جواني
ز شکوه ابتدايت، مددي کن انتها را
بنشين کنار و بو کن، گل ِ گل‌محمدي را
به کلام خود قوي کن، دل مهدوي کيا را
برو با علي ي پروين، قدمي بزن صفا کن
که بزرگمرد ورزش، نکند رها صفا را
نظري به باقري کن، که جوانترست اگرچه؛
به لحاظ سنّ بالا، زده از زمين کنارا
تو که گلزن قديمي، چو پدربزرگ ِ تيمي
بنشين بکن تماشا، نوه ها و بچه ها را
بنشين به عشق تيمت، سر نيمکت و گليمت
ز گليم خويش امّا، به برون منه تو پا را
نه برو پي برانکو، نه بشو بند سياست
که همه وطن نخواند، پي رفتنت دعا را
اگرت توان نباشد، که روي به راه تختي
برو لااقل کپي کن، ره و رسم پوريا را

KING ESFANDIYAR
22-08-2006, 23:58
چون قفسی است قفسی تنگ
پر از تنهایی و چه خوب است
لحظه غفلت آن زندانبان
بعد از آن
پرواز

چه تعبير زيبايي.........

محمد جاوید
23-08-2006, 00:31
اينم از من داشته باشيد:

شيرپير
***********************
يك زماني تو بهترين بودي // بهترين گل زن زمين *بودي
ضربه هاي سر تو ويرانگر// شوت هاي تو از هِدت بهتر
شدي آقاي گل به ميدان ها// مي نمودي بپا ی توفان ها
ليك بشنو تو اين حكايت دوست // « هركسي چند روزه نوبت اوست»
پند حافظ به گوش جان بشنو// ازدر ميكده تو بيرون رو
بشو از خواب خوش كنون بيدار// جام را دست ديگري بسپار
تو درآ ن ر وز مي شوي«جاويد»// مي شوي قهرمان بلا ترديد
كه دهي جاي خود به شير دگر//بايد از شير پير كرد حذر
قدردان تو ملت ايران// مي شود تا ابد زپير و جوان

KING ESFANDIYAR
05-09-2006, 00:42
اينم از من داشته باشيد:

شيرپير
***********************
يك زماني تو بهترين بودي // بهترين گل زن زمين *بودي

تو درآ ن ر وز مي شوي«جاويد»// مي شوي قهرمان بلا ترديد
كه دهي جاي خود به شير دگر//بايد از شير پير كرد حذر
قدردان تو ملت ايران// مي شود تا ابد زپير و جوان


محمد جان سلام

بازم گل كاشتي
من يه مدت طولاني نبودم اما ديدم كه داري حسابي زحمت مي كشي

فقط بعضي نوشته ها كه دوستان فرستاده بودند به تاپيك ما مربوط نميشد مثل بعضي اشعار مذهبي كه اصلا مرثيه بود!!!

KING ESFANDIYAR
08-09-2006, 16:04
ياد آن روزي كه بودم اوّلي
ناز و طنّاز و عزيز و فلفلي
شاه خانه بودم و با داد و دود...
اي امان و اي امان و اي امان
اي امان از دست بابا و مامان
مادرم شد بار ديگر حامله
اين كه آيد تيم فوتبال كامله
ناصر و منصور و شهناز و شهين
احمد و فرهاد و عبّاس و مهين
علي مردان گل و معصومه جان
آخري هم مي شود دروازه بان

همين ها هستند جمعيت رو زياد ميكنن ديگه!!! :tongue:

رويا جان شما كه اين شعر گفتي يكي هم در وصف اونايي بگو كه بچه دار نميشن و هي خرج الكي مينكن يه دفعه بعد از 20سال خداهم بهشون يه بچه شر ميده!!

KING ESFANDIYAR
08-09-2006, 16:12
اينا رو از سايت مصطفي عشقي براتون اوردم:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به یارو میگن: چگونه میتوان به آزادی رسید؟ یارو میگه: راههای متفاوتی برای رسیدن به آزادی وجود دارد که هر کدام به نوبه ی خود هزینه ی متفاوت دارند؟ بهش میگن: خب یه مثال؟ یارو میگه: از شوش 400 تومان از رسالت 600 از هفت تیر 300 و ....

برق 3 فاز یارو را میگیره ، یارو میگه: جرات داری تک فاز تک فاز بیاید جلو؟

به یارو میگن: شما چه جوری شخصیت خودتون را نشان میدهید؟ یارو میگه: با ارائه ی بلیط

طرف به یارو میگه: داداش قبله از کدام طرفه؟ یارو میگه: کجا را بهت آدرس دادند؟

يارو میخواست غرق مناجات نشه ، جلیقه نجات تنش میکنه.

به یارو میگن: بابا تو با این هیکلت میتوانی جای 5 نفر کار کنی. یارو میگه: خُب هدف من خیره میخوام اون 5 نفر از نون خوردن نیافتند

به یارو میگن: حالت چطوره؟ یارو میگه: تازه موکتش کردم

تو شهر یارو سیل میاد میرن دور تا دور شهر را سیم خار دار میکشند. ....

رويا خانوم
12-09-2006, 12:44
طرز تهیه شوهر مرغوب

برای تهیه این عنصر ، در ابتدا ی کار باید سیلیکات جهیزیه را با نیترات
ارث بابا مخلوط کرده ، پس از مدتی متصاعد می شود برای مرغوبیت

بیشتر این عنصر می توان از زبان چرب و نرم هم به عنوان کاتالیزور
استفاده کرد .

این عنصر در طبیعت به صورت آزاد یافت می شود که

با استفاده از ابزار خاصی باید آن را به سرعت ذخیره کرد .
به خصوص که این عنصر نسبت به عنصر مکمل خود حدود یک میلیون

واحد کاهش مقدار دارد .

خواص فیزیکی : جنس آن بسیار سخت است که البته می توان آن را

باکمی سولفور زرنگی نرم کرد. زیرا به سرعت در برابر ابراز احساسات


واکنش نشان می دهد .

قابل ذکر است نوع خوش ترکیب آن در طبیعت کمتر یافت می شود .

خواص شیمیایی : بعضی از این عناصر با خورده شیشه همراه بوده و

ناخالصی دارند ، برای خالص شد نشان کافی ست آنها را در یک سیستم

سر بسته به نام اتاق قرار دهید .بدین خاطر که این عناصر قابلیت مفلوک

شدن دارند . ( چکش خورانند )

از ابزاری نظیر تبر استفاده کرده و آزمایش را انجام دهید در اثر این

واکنش گاز فریاد و امواج غلط کردم متساعد می شود سپس این عنصر

به صورت رسوب در گوشه ی اتاق ته نشین می شود که این رسوب

نسبت به عنصر اصلی از مرغوبیت بیشتری برخوردار است !

KING ESFANDIYAR
16-09-2006, 01:27
محمد جاويد عزيز
كاش يه چند بيت از كتاب جديدت رو اينجا ميذاشتي تا ما هم بهره ببريم

راستي يه شعرهم در وصف اين انجمن متفرقه مي گفتي! جالب ميشه

siya22
18-09-2006, 12:04
راههاي ترويج ساديسم


راه 1: روزهاي تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن! ?اين روش براي افرادي كه غير از ساديسم ، رگه هايي از مازوخيسم هم دارن پيشنهاد ميشه!?

راه 2: سر چهارراه وقتي چراغ سبز شد دستتون رو روي بوق بذارين تا جلويي ها زودتر راه بيفتن!

راه 3: وقتي از كسي آدرسي رو ميپرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوي چشمش از يه نفر ديگه بپرسين!

راه 4: كرايه تاكسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون ، به صورت اسكناس هزاري پرداخت كنين!

راه 5: توي اتوبان و جاده روي لاين منتهي اليه سمت چپ با سرعت 50 كيلومتر در ساعت حركت كنين!

راه 6: وقتي عده زيادي مشغول تماشاي تلويزيون هستن مرتب كانال رو عوض كنين!

راه7 : در يك جمع ، سوپ يا چايي رو با هورت كشيدن نوش جان كنين!

راه 8: به كسي كه دندون مصنوعي داره بلال تعارف كنين!

راه 9: وقتي از آسانسور پياده ميشين دكمه هاي تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترك كنين!

راه 10: وقتي با بچه ها بازي فكري مي كنين سعي كنين از اونها ببرين!

راه 11: ايده هاي ديگران رو به اسم خودتون به كار ببرين!

راه ??: بوتيك چي رو وادار كنين شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاش رو باز كنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچكدوم جالب نيست و سريع خارج بشين!

راه 12: شمعهاي كيك تولد ديگران رو فوت كنين!

راه 13: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف كنين!

راه 14: وقتي كسي لباس تازه مي خره بهش بگين خيلي گرون خريده و سرش كلاه رفته!

راه 15: صابون رو هميشه كف وان حمام جا بذارين!

راه 16: روي ماشينتون بوقهاي شيپوري نصب كنين!

راه `7: وقتي دوستتون رو بعد از يه مدت طولاني مي بينين بگين چقدر پير شده!

راه 18: وقتي كسي در يك جمع جوك تعريف مي كنه بلافاصله بگين خيلي قديمي بود!

راه 19: بادكنك بچه ها رو بتركونين!

راه 20: مرتب اشتباهات لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد كنين و بخندين!

راه 21: وقتي دوستتون موهاي سرش رو كوتاه مي كنه بهش بگين كه موي بلند بيشتر بهش مياد!

راه 22: بچه جيغ جيغوي خودتون رو به سينما ببرين!

راه 23: كليد آپارتمان طبقه 22 تون رو توي ماشين جا بذارين و وقتي به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ?اين راه هم جنبه هايي از مازوخيسم در بر داره!?

راه 24: ايميل هاي فورواردي دوستتون رو هميشه براي خودش فوروارد كنين!

راه 25: توي كنسرتهاي موسيقي بزرگ و هنري ، بي موقع دست بزنين!

راه 26: هر جايي كه مي تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين!

راه 27: حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توي قنددون بذارين!

راه 28: نصف شبها با صداي بلند توي خواب حرف بزنين!

راه 29: عكسهاي عروسي دوستتون رو با دستهاي چرب تماشا كنين!

راه 30: موقع عكس رسمي انداختن براي هر كس جلوتونه شاخ بذارين!

راه 31: توي ظرفهاي آجيل براي مهموناتون فقط پسته ها و فندقهاي دهان بسته بذارين!

راه 32: شونصد بار به دستگاه پيغام گير تلفن دوستتون زنگ بزنين و داستان خاله سوسكه رو تعريف كنين!

راه 33: توي روزهاي باروني با ماشينتون با سرعت از وسط آبهاي جمع شده رد بشين!

راه 34: جاي برچسبهاي قرمز و آبي شيرهاي آب توالت هتل ها رو عوض كنين!

راه 35: توي مهموني ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواين كه هر چي شعر بلده بخونه!

راه 36: چراغ توالتي كه مشتري داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين!

راه 37: پيچهاي كوك گيتار دوستتون رو كه 1 دقيقه ديگه اجراي برنامه داره چند بار در جهات مختلف بچرخونين!

راه 38: شيشه هاي سس گوجه فرنگي و سس فلفل رو عوض كنين!

راه 39: ورقهاي جزوه ء 500 صفحه اي دوستتون كه ازش گرفتين زيراكس كنين رو قاطي پاتي بذارين ، يه بر هم بزنين ، بعد بهش پس بدين

راه 40: دوستتون كه پاش توي گچه رو به فوتبال بازي كردن دعوت كنين

راه 41: موقع ناهار توي يك جمع ، جزئيات تهوع و گلاب به روتون استفراغي كه چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف كنين!

راه 42: از بستني فروشي بخواين كه 50 نوع از بستنيها رو براتون بياره و شما آخر هيچ كدوم را نخريد و بدون خداحافظي محل را ترك كنيد!


راه 43: جدول نيمه تمام دوستتون رو حل كنين!

راه 44: همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين!

راه 45: وقتي مي خواين برين دست به آب ، با صداي بلند به اطلاع همه برسونين!

راه 46: چاقي و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوري كنين!

راه 47: آنقدر كسي رو مسخره كنيد تا از خجالت آب بشه

راه 48: به كسي كه دماغ خود را عمل كرده بگوييد دكترش بد بوده دماغش كوفته شده

راه 49: در جمع در گوشي صحبت كنيد و بزنيد زير خنده

راه 50: مهماني كه شام دعوت شده را هنگام خوردن شام به او خيره شويد كه لقمه تو گلوش گير كنه

راه 51: در آكواريم دوست خود دست كنيد و ماهيها را فشار دهيد

راه 53: كفتر همسايتون را فراري بديد

راه 54: به چشمي خونه همسايه روبرويي خودلاك بي رنگ بزنيد تا يگر بيرون معلوم نشود

راه 55: به ماشينهاي شيك و قشنگ ديگران خطي خوشگل بيندازيد

راه 56: اگر ماشيني دزدگير دارد آنقدر صداي ماشين را دربياريد كه پدر دزدگير دربياد

راه 58: ماشين باباتون رو دو در كنيد و بريد پيش دوستانتان كلاس بزاريد

راه 59: اگر مواد منفجره داريد وقتي در خانه اي باز بود به داخل خانه پرت كرده فرار كنيد

راه 60: شب ساعت 2يا3 نيم شب داد بكشيد و بگويد كابوس ديدم

siya22
19-09-2006, 01:12
راه هاي دوست پسر آزاري
?)اگه بهتون زنگ زد(در اين مسئله فرض بر سعيد نام بودن دوست پسرتونه...پيدا کنيد پرتقال فروش را!!!)بگين سلام حميد جون.بعد يه دفعه انگار که تازه متوجه شدين بگين اوا خاک به سرم علي تويي؟؟؟؟مي تونين اين سيرو تا هفده باز تکرار کنين ولي بار هجدهم ديگه خطر مرگ داره.شرکت ما مسئوليتي در قبال اين حادثه ندارد.


(2- بهش زنگ بزنين و بگين کسي خونه نيست و دعوتش کنين خونتون ، بعد با دختر همسايه بريد سينما و فيلم دختري با کفشهاي کتاني يا عروس فراري رو ببينيد

(3- تا يه شوخي کوچيک با شما کرد سريعا جبهه بگيرين وباهاش دعوا کنين با کلماتي از قبيل:مگه تو خودت خواهر مادر نداري؟...يا يه همچين چيزايي ،ولي دو تا سه دقيقه بعد خودتون يه جک فجيع يا افتضاح تعريف کنيد و بعدش بشينيد و قيافه بنده خدا رو تماشا کنيد.

(4- آرايش شديد بزنيد و از اين شلواراي خيلي برمودا و از اين پيرهن آستين کوتاها بپوشيد و بريد جلوي بنده خدا رژه بريد و وقتي به شما نزديک شد و به دو سه متري شما رسيد ، سرش داد بزنيد و بعدش بشينيد و زجر کشيدنش رو تماشا کنيد.

(5- عکسهاي دو نفره اي رو که با پسر نوه عمه ي خاله ي پدربزرگ پسر دختر خالتون و يا امثالهم گرفتيد بهش نشون بديد ولي بهش اجازه نديد حتي يه دونه عکس باهاتون بگيره.

(6- موقع تولدش جلوي دوستاش فقط بهش يه شاخه گل هديه بديد و حالشو حسابي بگيريد و (احتمالا بسته به قدرت و توانايي قلبي و شرايط جوي)بشينيد و سکته شو تماشا کنيد و لذت ببريد.

(7- همين که تو ماشين بغل دستش نشستين شروع کنين به عطسه کردن و از بو ادکلن چن صد هزار تومنيش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خريده ايراد بگيريد و بهش بگيد که به اين بو حساسيد.

(8-وقتي داره باهاتون حرف مي زنه همين که به جاي حساس حرفاش رسيد بي مقدمه موبايلشو برداريد و به يکي از دوستاتون زنگ بزنيد و چهار ساعت چهل الي چهل و هشت دقيقه با دوستتون حرف بزنيد و اون بدبختو تو کف حرف زدن و تو فکر قبض موبايل بذاريد

siya22
19-09-2006, 01:15
الو؟

الو سلام لطفا خودتونو معرفي کنيد
* سونيتا سانديس نژاد هستم،28 ساله و دکتراي فيزيک اتمي گرايش اسب دواني دارم!کارشناس مسائل خاور ميانه هم هستم!از روستاي قمر آباد بالا.
[بعد از کلي چاق سلامتي و صحبت هاي اضافه آقايِ مجري در مورد اينکه هواي روستاتون چطوره و اوقات فراغت خودتون رو چطوري ميگذرونيد و اينا بالا خره توي گوشي به آقاي مجري ميگن توله سگ مسابقه رو شروع کن و....]
@خب ،اگه موافقيد مسابقه رو شروع کنيم.چه شماره اي رو انتخاب ميکنيد؟
* به نيت 14 معصوم شماره 22 رو انتخاب ميکنم!
@شماره 22 باز ميشه و بله خانه بازيها.کدوم بازي رو انتخاب ميکنيد؟
* تصوير شناسي.
@خب خانم سانديس نژاد تصويري که ميبينيد مربوط به کدام گزينه هست؟
الف-پرتره اي از عيسي ترائوره
ب-دندان هاي کرسي کروکوديل
ج-کودکي آنجلينا جولي
د-تصويري از شيخ پشم الدين آقايي نيکبخت زاده!

...سکوت...

و باز هم سکوت

@عجله کنيد وقتتون داره تموم ميشه
* ميشه راهنمايي کنيد؟
@تصوير يه حيوونه!تو کدوم گزينه يه حيوون هست؟
* فکر کنم گزينه چهارم درسته!!!

@اشتباه بود.جواب گزينه 2 بود.15 ثانيه از زمان شما کسر شد!خب حالا چه شماره اي رو انتخاب ميکنيد؟
* شماره 17
@بله خانه شماره 17 مربوط به معارف اسلاميه.و اما سئوال:13 رجب چه روزي است؟
الف-تولد حضرت علي (ع)
ب-تولد عيسي ترائوره
ج-روز جهاني مبارزه با مواتٌ مخدر!
د-روز ملي شدن صنعت نفت
* اااااممممم، سخته يه کم کمک کنيد!
@ببينيد از بين گزينه الف و ج يکي رو انتخاب کنيد...
* ميشه بيشتر کمک کنيد؟
@بعله درست گفتيد گزينه الف!!!!
@کامپيوتر جان سئوال بعدي رو بده! سئوال بعدي: قبر خواجه حافظ شيرازي در کجاي ايران واقع است؟
الف –شيراز
ب-گزينه الف درست است
ج-گزينه الف و ب درست است
د-هيچکدام!
* (شرکت کننده با اطمينان):گزينه چهارم!
@ميريم که ببينيم پاسخ درست رو.....خير گزينه درست گزينه الف بود و شما 30 ثانيه رو از دست داديد!خب 10 ثانيه ديگه فرصت داريد.ادامه ميديد يا اينکه 2750 تومان جايزه رو از ما قبول ميکنيد؟
* اااامممممم آقاي مجري کمک کنيد!
@در اين مرحله نميتونم کمکي کنم....ميفروشيد يا ادامه ميديد؟
* ادامه ميدم
@بسيارخب چه شماره اي رو انتخاب ميکنيد؟
* به خاطر شبکه 3 شماره 5!!!!
@وشماره 5 و ميريم که آخرين انتخاب اين شرکت کننده رو ببينيم و بعععله......... بلللللللللللللللللله ..... خانه جايزه!از بين شماره 1 تا 5 يکي رو انتخاب کنيد....
* شماره 2
@خب من اين شماره رو 2000 تومن ميخرم!
* نه نميفروشم
@2350 تومن
* نه.بريد بالاتر
@خب باشه 2400 تومن ميخرم و با شماره 4 عوض ميکنم!
* نه مرسي نميخوام.اصلاًنميفروشم...
@بسيارخوب بازش ميکنم و................ بععععله تبريک ميگم مبارکتون باشه شما برنده کمک هزينه عمل دماغ شديد!اميدوارم دماغ جديدتون مبارکتون باشه!

محمد جاوید
19-09-2006, 01:18
جراید:بر اساس آخرين آمار:«نسبت دختران دم بخت به پسران دم بخت،پنج به دو مي باشد»

خواستگاري

شبي دختر به بابا اين چنين گفت// شده هنگام شوهر كردن من
الهي كه پدر داغت نبينم // رسیده موقع در کردن من
تواكنون آستين همتت را// بزن بالا براي خواستگاري
وپیدا کن برایم شوهری را // که تا مرغ دلم گیرد قراری
قبول افتاد استدعای دختر// وپیدا شد جوانی در میانه
پدر عازم برای دیدن او// ودختر نیز همراهش روانه
پسر با سيني چايي بیامد// دل دختر ميان سينه لرزيد
وآرش با نگاهي دلبرانه// گل عشقي زباغ آرزو چيد
توافق حاصل و با چهره اي شاد// شدند از منزل داماد خارج
قرار این شد دهد بابا به دختر // جهيزي وافر از هرچيز رايج
ویک ویلا و یک ماشین پاترول// برای مهر آرش شد مقرّر
مراسم در فلان تالارتهران// ودختر شادمانه گفت بر سر
پدر خوشحال و سر بر سجده آورد// به درگاه خداي حّي« جاويد»
كه شد شوهر نصيب آرزويش// وبخت دخترش امشب درخشيد

siya22
19-09-2006, 01:18
سلام... از تماس شما با مركز بيماريهاي اعصاب و روان متشكريم. لطفا" تلفن خود را در وضعيت تون قرار دهيد و قسمت مورد نظر خود را انتخاب نماييد...

اگر شما دچار اختلال وسواس هستيد شمارهء 1 را 10 مرتبه فشار دهيد. يا اگر مايل هستيد 20 مرتبه فشار دهيد!

اگر شما دچار اختلال وابستگي شديد هستيد از يك نفر خواهش كنيد كه شمارهء 2 را براي شما فشار دهد!

اگر شما دچار اختلال چند شخصيتي هستيد شماره هاي 3 و 7 و 4 و 5 را فشار دهيد!

اگر شما دچار اختلال بدبيني هستيد آنقدر پشت خط بمانيد تا مطمئن شويد از جانب ما بلايي سرتان نازل نمي شود ، سپس هر شماره اي كه مايل هستيد فشار دهيد!

اگر شما دچار اختلال اسكيزوفرني هستيد به صداهايي كه به شما مي گويند كدام شماره را فشار دهيد گوش كنيد!

اگر شما دچار اختلال افسردگي هستيد مهم نيست كدام شماره را فشار دهيد... در هر صورت به زودي مي ميريد!

اگر شما دچار اختلال هجوم افكار پوچ و بيهوده هستيد شمارهء 8 را فشار دهيد و سپس رئيس مركز شخصا" با شما تماس خواهد گرفت!

اگر شما دچار اختلال دوقطبي هستيد شمارهء 6 را فشار دهيد و سپس پيام خود را پس از صداي بوق يا قبل از صداي بوق يا بعد از صداي بوق يا قبل از صداي بوق بگذاريد. لطفا" منتظر صداي بوق باشيد!

اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه مدت هستيد شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه مدت هستيد شمارهء 9 را فشار دهيد. شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه مدت هستيد شمارهء 9 را فشار دهيد. شمارهء 9 را فشار دهيد. شمارهء 9. شمارهء 9!

اگر شما دچار اختلال احترام به نفس هستيد لطفا" تماس را قطع كنيد. اپراتورهاي ما نمي خواهند با شما صحبت كنند!

اگر شما دچار اختلالات وابسته به يائسگي هستيد آمپول را زمين بگذاريد ، تماس را قطع كنيد ، كولر را روشن كنيد ، دراز بكشيد و گريه كنيد! پس از 10 دقيقه احساس بهبودي خواهيد كرد!

اگر شما دچار تمام اختلالات ذكر شده بطور همزمان هستيد سلام رئيس! روزتون بخير رئيس. خسته نباشيد. شمارهء 0 رو فشار دهيد تا به دفتر منشيتون وصل كنيم!

Quick
19-09-2006, 01:18
سلام مثثل اينكه اينجا قسمت طنزم بود درسته؟
خوب اينو ببينيد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اجب مردم آزارا اي هستنا

A_M_IT2005
19-09-2006, 08:01
طرز تهیه شوهر مرغوب

برای تهیه این عنصر ، در ابتدا ی کار باید سیلیکات جهیزیه را با نیترات
ارث بابا مخلوط کرده ، پس از مدتی متصاعد می شود برای مرغوبیت

بیشتر این عنصر می توان از زبان چرب و نرم هم به عنوان کاتالیزور
استفاده کرد .

این عنصر در طبیعت به صورت آزاد یافت می شود که

با استفاده از ابزار خاصی باید آن را به سرعت ذخیره کرد .
به خصوص که این عنصر نسبت به عنصر مکمل خود حدود یک میلیون

واحد کاهش مقدار دارد .

خواص فیزیکی : جنس آن بسیار سخت است که البته می توان آن را

باکمی سولفور زرنگی نرم کرد. زیرا به سرعت در برابر ابراز احساسات


واکنش نشان می دهد .

قابل ذکر است نوع خوش ترکیب آن در طبیعت کمتر یافت می شود .

خواص شیمیایی : بعضی از این عناصر با خورده شیشه همراه بوده و

ناخالصی دارند ، برای خالص شد نشان کافی ست آنها را در یک سیستم

سر بسته به نام اتاق قرار دهید .بدین خاطر که این عناصر قابلیت مفلوک

شدن دارند . ( چکش خورانند )

از ابزاری نظیر تبر استفاده کرده و آزمایش را انجام دهید در اثر این

واکنش گاز فریاد و امواج غلط کردم متساعد می شود سپس این عنصر

به صورت رسوب در گوشه ی اتاق ته نشین می شود که این رسوب

نسبت به عنصر اصلی از مرغوبیت بیشتری برخوردار است !

سلام رویا خانوم
جالب بود ولی برای اینکه عدالت برقرار بشه منم اینو میزارم

طرز تهيه زن: براي تهيه اين عنصر كافي است مقداري اكسيد اسكناس و نيترات پژو دويست و شش را در سولفات ويلا مخلوط كرده و دو كاخ طلاي18 عيار به عنوان مهريه و كمي كلريد خواهش (همون التماس) به عنوان شيربها اضافه شود! پس از تركيب اين مواد ، گاز عشوه و سولفور ناز متصاعد مي شود و بعد از ميعان به صورت عشق ، زن در خانه رسوب مي كند! بعضي از دانشمندان و متفكران معتقدند چنانچه مقداري از عصاره ء چرب زباني به عنوان كاتاليزور رو اضافه کنید ، نتیجه بهتری را مشاهده می کنید.

KING ESFANDIYAR
24-09-2006, 20:42
سلام رویا خانوم
جالب بود ولی برای اینکه عدالت برقرار بشه منم اینو میزارم

طرز تهيه زن: براي تهيه اين عنصر كافي است مقداري اكسيد اسكناس و نيترات پژو دويست و شش را در سولفات ويلا مخلوط كرده و دو كاخ طلاي18 عيار به عنوان مهريه و كمي كلريد خواهش (همون التماس) به عنوان شيربها اضافه شود! پس از تركيب اين مواد ، گاز عشوه و سولفور ناز متصاعد مي شود و بعد از ميعان به صورت عشق ، زن در خانه رسوب مي كند! بعضي از دانشمندان و متفكران معتقدند چنانچه مقداري از عصاره ء چرب زباني به عنوان كاتاليزور رو اضافه کنید ، نتیجه بهتری را مشاهده می کنید.


براي شما جالبتر بود

راستي مي دونيد خنگ ترين شوهر دنيا كيه؟
احسان تو فيلم نرگس
چون نرگس رو عوض كردن نفهميد!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

KING ESFANDIYAR
26-09-2006, 16:51
يه شعر از من :(دنبال هم بايد بخونيش.....البته خيلي خيلي قديميه از يكي از هم كلاسيهام ياد گرفتم!) :laughing:

امدي جانم به قربانت ولي حالا چرا عاقل كند كاري كه بازايد ز كنعان غم مخور :laughing:

كلبه احزان شد روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خواستن توانا بود هر كه بامش بيش برفش بيشتر

حافظ قزويني!! :tongue: :tongue: :tongue: :laughing:

Honradez
29-09-2006, 18:25
راستي مي دونيد خنگ ترين شوهر دنيا كيه؟
احسان تو فيلم نرگس
چون نرگس رو عوض كردن نفهميد!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام.
ببخشيدا ولي بعد از عوض شدن نرگس، اسحان با او ازدواج كرد! :tongue: :biggrin: (سوتي!!! :laughing: )

KING ESFANDIYAR
02-10-2006, 10:46
جرايد: كتاب فارسي مدارس بومي مي‌شود...
مشهد: آن مرد با شمع آمد،
اصفهان: آن مرد پول دزدید
آبادان: آن مرد آن شب با عينك ريبن آمد،
شيراز: آن مرد حال نداشت و نيامد،
سنندج: آن مرد سبيل دارد،
زاهدان: آن مرد را كشتند،
قزوين: آن مرد با يک بچه آمد،
رشت: آن مرد رفت، بابا آمد

روزي ديوانه اي را ميخواهند آراد كنند..اراو ميپرسند ..موتور سواري روز چمعه به پيك نيك ميرود.تصادف ميكند وسر او كنده ميشوواو سر خود را برميدارد و بداروخانه ميرود و دوا ميخرد و سرخود را د .ميچسباندوسوار ميشود وميرود ..حالا كجاي اين داستان درست نيست؟ وديوانه ميگويد معلوم است روز هاي جمعه داروخانه ها تعطيل است.

يه روزميبينن كه يه يارو شديدداره وضومي گيره بهش مي گن چرااينجوري وضو مي گيري ميگه اخه ميخوام ببينم كدوم گوزي ميخوادوضوي مراباطل كند.

يه روز مدير مهدكودك به يكي از بچه ها ميگه:تو مامان داري؟ميگه نه ! ميگه بابا داري؟ ميگه نه! مرده ميگه پس چي داري؟ ميگه جيش دارم؟!

KING ESFANDIYAR
02-10-2006, 10:48
يه روز به يك فضولي ميگن مي خوان نصف دنيا روبدن بتم!فضوله ميگه نصفه ديگشو به كي ميدن؟

سفید
03-10-2006, 01:29
چَطحیات !



یکی از بزرگان حکایت کند

اگر یک نفر نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حدّ و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حد و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کند

و... !



از :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

سفید
03-10-2006, 01:31
چَطحیات !



یکی از بزرگان حکایت کند

اگر یک نفر نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حدّ و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حد و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کند

و... !

منبع :
مهدی استاداحمد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

josef
05-10-2006, 22:29
به يكي ميگن يه موجود نام ببر؟؟؟
ميگه يخ ميگن مگه يخ موجوده ميگه
پس چرا ميگن يخ موجوده!!!!!!!!!!!!!!!!

josef
05-10-2006, 22:35
در پي توهين پاپ به مقدسات موسيقي پاپ به موسيقي گل محمدي تغيير نام پيدا كرد

josef
05-10-2006, 22:40
واقعا فکر می کنید چرا مرغ از خیابان رد شد؟ این اتفاقی نادر در تاریخ بشری است که بهتر است در مورد آن بیندیشیم. متن این نوشته توسط بهزاد ح برای من ارسال شده است. نویسنده این نوشته طنز پانته آ از وبلاگ غربتستان است.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ارسطو: طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود.

موسی: و آنگاه پروردگار از آسمان به زمين آمد و به مرغ گفت «به آن سوی خيابان برو» و مرغ چنين کرد و پروردگار خشنود همی گشت.

مارکس: مرغ بايد از خيابان رد مي شد. اين از نظر تاريخی اجتناب‌ناپذير بود.

خاتمی: چون مي خواست با مرغهای آن طرف خيابان گفتگوی تمدنها بکند.

رياضيدان: اول باید ببینیم مرغ را چگونه تعريف مي کنيد؟

شاگرد تنبل: والا آقا به خدا همين الآن مي دونستيم ها... آقا يه دقه...

نيچه: چرا که نه؟

فرويد: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با اين سؤال نشان مي دهد که به نوعی عدم اطمينان جنسی دچار هستيد. آيا در بچگی شصت خود را مي مکيديد؟

داروين: طبيعت با گذشت زمان مرغ را برای اين توانمندی رد شدن از خيابان انتخاب کرده است.

همينگوی: برای مردن. در زير باران.

اينشتين: رابطه مرغ و خيابان نسبی است.

سيمون دوبوار: مرغ نماد زن و هويت پايمال‌شده اوست. رد شدن از خيابان در واقع کوشش بيهوده مرغ- زن در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان مي دهد.

پاپ اعظم: بايد بدانيم که هر روز ميليونها مرغ در مرغدانی مي مانند و از خيابان رد نمي شوند. توجه ما بايد به آنها معطوف باشد. چرا هميشه فقط بايد درباره مرغی صحبت کنيم که از خيابان رد مي شود؟

صادق هدايت: از دست آدمها به آن سوی خيابان فرار کرده بود، غافل از اينکه آن طرف هم مثل همين طرف است، بلکه بدتر.

خواننده آهنگهای آبدوغ‌خياری: چرا رفتی مرغ جونم، دوستت دارم، دوستت دارم...

شيرين عبادی: نبايد گمان کرد که رد شدن مرغ از خيابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنيا پذيرفته شده که اسلام کسی را فراری نمي دهد.

روانشناس: آيا هر کدام از ما در درون خود يک مرغ نيست که مي خواهد از خيابان رد شود؟

نيل آرمسترانگ: يک قدم کوچک برای مرغ، و يک قدم بزرگ برای مرغها.

حافظ: عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.

کافکا: ک. به آن سوی خيابان کثيف رفت. مرغ اين را ديد و به سوی ديگر خيابان فرار کرد، ضمن اينکه به ک. نگاهی بی‌توجه و وحشتزده انداخت. اين ک. را مجبور کرد که دوباره به سوی ديگر خيابان برود، تا مرغ را با حضور فيزيکی خود مواجه کند و دست‌کم او را به احترامی وادارد که باعث گريختن مجدد او شود، کاری که برای مرغ دست کم از نظر اندازه کوچک جثه‌اش دشوارتر مي نمود.

بيل کلينتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.

فردوسی: بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ و سپاه.

ناصرالدين‌شاه: يک حالتی به ما دست داد و ما فرموديم از خيابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.

سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهميم، و از درخت کنار خيابان، شادمانه سيب بچينيم.

خمينی: بروند گم شوند اين مرغها. لکن اين مرغها هيچ غلطی نمي توانند بکنند. من خودم خيابان تعيين مي کنم. من توی دهن اين مرغها مي زنم.

طرفدار داستانهای علمی – تخيلی: اين مرغ نبود که از خيابان رد شد. مرغ خيابان و تمام جهان هستی را ۷ متر و ۲۰ سانتيمتر به عقب راند.

اريش فون دنيکن: مثل هر بار ديگر که صحبت موجودات فضاييست، جهان دانش واقعيات را کتمان مي کند. مگر آنتنهای روی سر مرغ را نديديد؟

جرج دبليو بوش: اين عمل تحريکی مجدد از سوی تروريسم جهانی بود و حق ما برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنيت ملی ايالات متحده و ارزشهای دموکراسی دفاع کند محفوظ است.

سعدی: و مرغی را شنيدم که در آن سوی خيابان و در راه بيابان و در مشايعت مردی آسيابان بود. وی را گفتم: از چه رو تعجيل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگويم و اگر گويم انکار کنم.

احمد شاملو: من مرغ را، در گوشه‌های ذهن خويش، مي جويم. من، مي مانم. و مرغ، مي رود، به آن سوی خيابان. و من، تهی هستم، از گلايه‌های دردمند سرخ.

رنه دکارت: از کجا مي دانيد که مرغ وجود دارد؟ يا خيابان؟ يا من؟

لات محل: به گور پدرش مي خنده! هيشکی نمتونه تو محل ما از خيابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آی نفس‌کش!

بودا: با اين پرسش طبيعت مرغانه خود را نفی مي کنی.

پدرخوانده: جای دوری نمي تواند برود.

فروغ فرخزاد: از خيابانهای کودکی من، هيچ مرغی رد نشد.

رفسنجانی: اينجور نيست که مرغ از خيابان رد شده باشد. حالا بعضی از اشخاص يک چيزی گفته‌اند و ممکن است اين شبهه به وجود آمده باشد که چنين چيزی شده، اما به‌رغم همه اينها امت اسلامی آمادگی کامل دارد و به اميد خداوند در برابر اين توطئه‌ها مقاومت مي کنند.

ماکياولی: مهم اينست که مرغ از خيابان رد شد. دليلش هيچ اهميتی ندارد. رسيدن به آن طرف خیابان، هر نوع انگيزه را توجيه مي کند.

پاريس هيلتون: خوب لابد اونور خيابون يه بوتيک باحال ديده بوده.

هيتلر: اگر اراده ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود خواهيم کرد! فولاد آلمانی از خيابان رد خواهد شد!

احمدی‌نژاد: خيابان و فناوری رد شدن از خيابان که کشورمان از آن برخوردار است، حاصل رشد علمی جوانان ایران و حق ملت ایران است. ما به رد شدن از خيابان ادامه خواهیم داد. موج معنويت و بيداری در دنيای اسلام، به اميد خدا به زودی اين مرغ را از دامان دنيای اسلام پاک خواهد کرد.

فوتباليست: آفسايد بود آقا! ما هر چی به اين داور گفتيم بی‌انصاف قبول نکرد!

کودک: که به اون طرف خيابون برسه.

اضافات و افاضات نبوی:

حسنی: ای حیوان! تو از خیابان رد می شی چه غلطی بکنی. برو طویله!

مقام معظم رهبری: دیدید که چگونه این مرغ از خیابان رد شد؟ ملت ما می داند که این ساده دلی است که بعضی از عوامل دشمن به ملت القا می کند که این مرغ بود، در حقیقت این دشمن بود.

مرحوم دکتر فردید: این مرغ در حقیقت همان مورگ در زبان لاتین و مورگان در انگلیسی و مرنجانخان در زبان کلدانی است و خیابان هم در حقیقت ساحت تحتانی تخنه یا تکنولوژی است که می خواهد بگوید که ساحت غرب رو به زوال است.

سخنگوی وزارت خارجه: عبور این مرغ توسط وزارت خارجه ایران تکذیب می شود، هیچ مدرکی برای عبور مرغ وجود ندارد، ولی خود آمریکایی ها می دانند که بارها شترمرغ از بزرگراههای آمریکا رد شده است.

اکبر گنجی: شورای نگهبان هرگز اجازه نمی دهد مرغی که در جناح محافظه کاران نیست از خیابان رد بشود.

ابوالحسن بنی صدر: من چهارده دلیل دارم که اولا خروس بود، ثانیا خیابان نبود و ثالثا اصلا رد نشد، تمام مدارکش را هم دارم.

داریوش سجادی: مرغ به زبان انگلیسی می شود چیکن و با آشپزخانه که می شود کیچن فرق دارد، چه برسد به خیابان که من به خود خاتمی گفتم که مرغ اصلا از خیابان رد نمی شود.

حسن عباسی: چرا مرغ از خیابان رد شد؟ بخاطر اینکه سربازان بیرحم آمریکایی می خواستند به این مرغ بدبخت هم تجاوز کنند. در تمام جنگ ویتنام نیکسون دستور داده بود سربازان آمریکایی به مرغ های ویتنامی تجاوز کنند.

سردار طلایی: ما به ملت اطمینان می دهیم که این مرغ شرور را هرچه سریع تر دستگیر و کلیه عواملی که برای رد شدن متهم با او همکاری داشتند، در چنگال قانون اسیر کنیم.

انصار حزب الله: مرغ باید برگردد، اعدام باید گردد

josef
05-10-2006, 22:42
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

josef
05-10-2006, 22:43
اشعار عرفانی حسنی( شعر دوم)


چون که هر کس که از علما بود برای خودش اشعار عرفانی داشت، من هم مجبور شدم اشعار عرفانی بگویم که بعضی از آنها شبیه حافظ که یک نفر شیرازی بود. و من می خواستم این اشعار را بعد از مرگ من منتشر کنند که چون ممکن است زیاد زنده بمانم پشیمان شدم و منتشر می کنم.

ای گودوخ! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

سالها دل طلب جام جم(1) از ما می کرد
چون کی اخبار فلسطین تماشا می کرد
گر که لبنان بکند جنگ به اون ایسرائول
موشک و کاتیوشا پرت به حیفا می کرد
آلمانی، انگلیسی، آمریکانی رفت کومک
سید حسن یک نفری جنگ به چند تا می کرد
عربستان و مبارک(2) که از او گرخان(3) شد
چون که اعراب از اول به ماها(4) می کرد
هرکسی بود چپی و کمونیست و بی دین
در مجلات خودش کار به سیا(5) می کرد
خاک به سر بوش که با اون سگ خود عکس(6) گرفت
اگر آدام شده بود فکر به فردا(7) می کرد
ای کشاورز! فقط کار کشاورزی نیست
روز جمعه تو خودش را به صفی(8) جا می کرد
یعنی منظور من این بود که جمعه به نماز
هر کشاورز اگر رفت خدایا می کرد
انگاراخ(9) گر بکشد بر سر تو صد اشک(10)
ایسرائول باز نفهمیده و حاشا می کرد
مگر اون گولاخ(11) او کر شده بود کی نشنید
چقدر ناله که اون بچه به قانا می کرد
قانا هم در دو مکان هست، یکی این، یک اون
قانا(12) در اورمیه صد فرق به صیدا(13) می کرد
دیدمش شنگول و خندان، بطری(14) باده به دست
این پدرسگ عرقی خورده و هاها(15) می کرد
دید مامور و گرفتش که اولاخ این کار است؟
که به لبنان بخورد بمب و تو اینجا(16) می کرد
ای گودوخ!(17) عرصه سیمرغ نه جولانگه(18) توست
چون ستاره(19) بشو که کار به اون جا می کرد

اینها را برای آدمهایی که اشعار عرفانی اینجانب را نمی فهمند می نویسم، چون عرفانی چیز خیلی سختی بود.
1) منظور از جام جم همون لاریجانی بود که الآن رفت به امنیت و یک کسی جای اون آمد که اسمش سخت بود و در شعر هم جا نمی گیرد.
2) منظور از مبارک همان حسنی مبارک بی ناموس بود که وقتی اسرائیل به لبنان حمله کرد مثل زن های ضعیف ترسید و رفت و قایم شد، تو آدمی که می ترسی؟
3) گرخان شد یعنی گرخید، که در تهران می گویند ترسید که من چون می خواستم اشعار عرفانی من به زبان مردم محلی نزدیک و بفهمند این را گفتم.
4) اون به ماها می کرد، یعنی اون که عراق و کشورهای عرب اول انقلاب به ما تجاوز کرد که درد گرفت و ما جنگیدیم، ولی چه فایده، چون تمام شد.
5) سیا منظور همان وزارت اطلاعات آمریکا بود که در این شعر عرفانی درست جا نیفتاده است ولی اشکالی ندارد، چون این شعر را من گفتم.
6) و من عکس اون را دیدم که سگ بازی می کرد. خاک بر سرش.
7) منظور از فردا، روز جمعه بود که نماز جمعه در آن برگزار و مردم به آمریکا شعار مرگ بر آمریکا می دهند و اگر بوش آدم بود به اون روز فکر و دست از این کارها برداشته و مسلمان می شد. مثل فیدل کاسترو و چاوز که مسلمان شد و خوب بود، بد نبود.
8) منظور صف نماز جمعه است که صف چند نفر آدام بود که کنار هم می ایستند و یک صف هم در دکان و مغازه بود که پشت به هم می کنند و می ایستند، زن جدا، مرد جدا. و صف اتوبوس هم بود که دیگر من حوصله ندارم اون را بگم.
9) آنگاراخ به زبان محلی یعنی صدای الاغ که خیلی بلند بود و این ایسرائیل چنان کور و کر شده بود که حتی صدای آنگاراخ الاغ را نمی شنید، چون خداوند گوش او را بست و گفت: تو آدم نیستی، برو.
10) اشک(Eshshak ) به زبان محلی یعنی الاغ که در اینجا برای لطافت شعر عرفانی از اشک استفاده کردیم، البته از اشک استفاده های دیگری هم می کنند، از جمله برای بردن خیار و هندوانه و سوار شدن بچه و اگر کار دیگری با آنها بعضی جوانان بی خود در روستا بکند گناه دارد، بی شعور نکن!
11) منظور از گولاخ همان گوش است که به زبان محلی بود و اگر گوش اون را خداوند ببندد، دیگر نمی شنود.
12) یک روستا نزدیک ارومیه بود به اسم قانا که با اون قانا که در لبنان بود فرق می کرد که اگر کسی خواست برای بچه های لبنان گریه کند، اشتباه نکند و برای بچه های قانا در ارومیه گریه نکند، چون در ارومیه هیچی نشد.
13) صیدا اسم یک بندر در لبنان بود که برای لطافت شعری از آن استفاده نمودم. که بندر یک جایی است که در آن کشتی های مختلف ایستاده و حمال و کارگر زیاد است و کشتی ها بوق بلند می زند.
14) در شعر حافظ نوشته بود قدح باده که من خیلی ناراحت شدم، چون قدح را ما در آن آبدوغ خیار درست می کنیم و اگر در آن عرق بریزد نجس می شود که به جای آن من بطری نوشتم که ما در بطری آبدوغ خیار نمی ریزیم، چون دهان آن تنگ است و نمی شود نان در آن تیلیت کرد.
15) ها ها می کرد یعنی این بی ناموس عرق خورده و مست شده و مثل اون شهرام که آواز می خواند و دهانش را یک متر باز می کند، در کوچه آواز می خواند که نیروی انتظامی اون را گرفت و شلاق زد که شلاق را در این شعر نیاوردم، چون جا نشد.
16)« تو اینجا می کرد؟» یعنی اینکه « ای بی ناموس تو غلط می کنی در لبنان مردم کشته می شه و جنگ بود تو عرق خوردی و آواز می خوانی؟» که چون این همه جملات مهم در شعر عرفانی جا نمی شد آن را خلاصه کردم.
17) گودوخ: منظور کره خرهای کوچک بود که آدام دلش به آنها می سوزد و بچه ها سوار آن می شوند و پدر و مادر باید جلوی آن را بگیرد، چون گودوخ ضعیف بود، مگر اینکه قوی باشد که اشکال ندارد، سوار شو.
18) جولانگه: یعنی یک جایی که من معنی آن را درست نمی دانم ولی چون حافظ گفت من هم از آن استفاده کردم و به عقل خودم فهمیدم که یک جایی است که مگس در آن نمی تواند برود، مثل داخل پشه بند هایی که پشت بام می اندازند و اگر همسایه انداخت نرو دختر نامحرم را نگاه کن.
19) ستاره اسم من است که در آخر شعر از آن استفاده می کنم که شعر دزدی نکنند، چون بعضی اشعار من شبیه حافظ بود، ممکن است بعضی سوء استفاده کرده و آن را چاپ کند.

siya22
07-10-2006, 05:27
سیر تکاملی دخترا

سن 14 سالگي : تا پارسال هر کي بهشون مي گفت چطوري؟ ميگفتن ... خوبم مرسي ... حالا ميگن مرسي خوبم

سن 15 سالگي : هر کي بهشون بگه سلام ... ميگن عليک سلام ... نقاشيشون بهتر ميشه » بتونه کاري و رنگ آميزي

سن 16 سالگي : يعني يه عاشق واقعيند ... فردا صبح هم ميخوان خودکشي کنن ... شوخي هم ندارن

سن 17 سالگي : نشستن و اشک مي ريزن ... بهشون بي وفايي شده ... کوران حوادث

سن 18 سالگي : ديگه اصلا عشق بي عشق ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن

سن 19 سالگي : از بي توجهي يه نفر رنج مي برن ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست

سن 20 سالگي : نه , نه ... اون منو نمي خواست آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره ... مي دونم

سن 21 سالگي : فقط سن 27-28 سالگي قصد ازدواج دارن ، فقط

سن 22 سالگي : خوش تيپ باشه ، پولدار باشه ، تحصيلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چي
نباشه

سن 23 سالگي : همهء خواستگارا رو رد مي کنن

سن 24 سالگي : زياد مهم نيست که چه ريختييه يا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه

سن 25 سالگي : اااااااه ، پس چرا ديگه هيچکي نمي ياد... هر کن ميخواد باشه ، باشه

سن 26 سالگي : يه نفر مي ياد ، همين خوبه ، بله

سن 27 سالگي : آخيش

سن 28 سالگي : کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي

KING ESFANDIYAR
10-10-2006, 22:10
کلاغي قالب پنيري ديد .........به دهان گرفت و زود پريد.................بر درختي نشست در راهي...........که از ان مي گذشت روباهي.............روباه مي ياد پاي درخت مي گه:چطوري جيگر؟................جيگرتو بخورم خام خام.................چه سري چه دمي ايول بابا اخر سر و دمي تو به مولا...............نيست بالاتر از مشکي رنگي...............مشکي رنگ عشقه...........يه دهن برامون اواز بخون بينيم................کلاغ پنيرو گذاشت زير بالش و گفت: انرزي هسته اي حق مسلم ماست !!!

چه بي مزه بود!!

KING ESFANDIYAR
15-10-2006, 14:00
خبر داغ داغ داغ!!!!


بالاخره راه كم كردن وزن در خانم ها به ورت كاملا علمي و عملي كشف شد:

طبق اخرين گزارشها خانومهاي جوان كه در استانه پير دختري و نيمه ترشيدگي به سر مي برند مي تونند از اين روش كاملا تاييد شده براي كم كردن وزن خودشون استفاده كنند...

البته اين روش سالهاست كه استفاده مي شه اما ارتباط علمي اون با كم شدن وزن معلوم نشده بود...

و روش كم كردن وزن خانومها اينه:

عمل بيني كه با اين كار حداقل بين 20 تا 50 كيلو از وزن اونها رو كم ميكنه!!!!

رويا خانوم
16-10-2006, 09:54
ریش در آقایان بنابر کاربرد ها و مزایای مختلف آن تقسیم بندی می شود که خود به ۳ دسته ی :

الف)ریش های کامل:

۱-ریش هایی که معمولا عزیزان و برادران مذهبی و با ایمان و با تعصب و با غیرت می گذارند و معمولا این نوع افراد دارای طرز عقاید خاص خود میباشند (مانند تمام برادران بسیجی،آیت الله های عظام،مداحان ،برادران ارتشی،نیروهای مسلح،نیروهای زمینی و هوایی و...پاسداران و..)که گاهی اوقات ریش این عزیزان از حد معمول بلند تر شده و جلب توجه میکند.که ما چاکرشان هم هستیم.

۲-ریش هایی که معمولا به مناسبت شغل خاصی گذاشته میشوندکه این افراد معمولا اعتقادی به ریش خود ندارند اما ناچارند از آن برای دستیابی به اهداف خود استفاده کنند.یا معمولا سازمان ها و ارگان ها آن ها را وادار به انجام این عمل میکنند.یا خودشان احساس امنیت و آرامش بیشتری بدین وسیله میکنند.(مانند ریش تمام مجریان تلویزیونی،خبرنگاران،و کارمندان ادارات خاص)

۳- ریش هایی که هنر جویان سینما و تلویزیون و کلیه ی رشته های هنری (نویسندگی،کارگردانی،نقاشی موسیقی و ...) می گذارند و گاهی استادان و پیش کسوتان هم جو گیر شده و از این مدل ریش ها استفاده میکنند.که البته معمولا برای تشخیص این افراد از دسته های قبل ،سعی میکنند که موهای خود را هم بلند کنند و با کشی مشکی رنگ از پشت ببندند (مانند آقای عصار خواننده ی پاپ،یا آقای ناصر عبدالهی)،البته عده ای از فیلسوفان و عارفان و مرتاضان هم در این دسته جای میگیرند.

۴-افرادی که بنابر ایفای نقش خاصی در سینما تلویزیون مجبور به گذاشتن ریش می شوندـ(مثلا آقای احسان سعیدی در سریال نرگس)

۵-عده ای که صورتشان نسبت به ریش تراش و تیغ و کلیه ی ابزار اصلاح حساس و آسیب پذیر است و یا ناراحتی های پوستی گوناگون دارند و یا صورتشان آکنده از جوش های چرکی و قرمز است و یا پوست صورتشان سوخته است و جراحی خاصی روی قسمتی از صورتشان انجام داده اندکه معمولا بعد از گذاشتن ریش ،بنابر سلیقه ی شخص،ریش به رنگ های مختلف میتواند در آید،حتی میتوان آن را (های لایت)هم نمود.(مانند داریوش لس آنجلسی)

۶-ریش هایی که مدل ها و مانکن ها از آن استفاده می کنند و برای استفاده از عکس ها در بیلبورد (تبلیغاتی و مجله و .....)لازم است.که معمولا این گونه ریش ها به طور طبیعی رنگی میباشند.

۷-ریش عزاداران که معمولا یکی از عزیزان خود را از دست داده اند و معمولا این نوع ریش با لباس مشکی بکار می روند و تا ۴۰ روز بیشتر دوام ندارد.

تعدادی از افراد که میل و رغبتی به ظاهر و قیافه ی خود نشان نمیدهند و ریش خود را به امان خدا رها میکنند تا بلند شود(گاهی کنکوریان عزیز هم این کار را میکنند)

۹-عده ای از خلافکاران عزیزبرای رد گم کردن از این ریش ها استفاده میکنند.که معمولا به جای اینکه رد گم کنند خود را بیشتر تابلو میکنند تا ماموران نیروی انتظامی به سرعت آن ها را شناسایی کنند.این افراد معمولا زنجیر یا تسمه ای همراه خود دارند یا انواع چاقوهای ضامن دار را با خود حمل میکنند. یا افرادی که به علت مصرف بیش از حد مواد مخدر دارای لب و دهنی سیاه هستند و برای پوشش آن از ریش استفاده میکنند.

۱۰-ریش هایی که فقط به مناسبت های خاص گذاشته میشوند .مثلا در ماه مبارک رمضان یا محرم و صفر.

ب)ریش های ناقص:

۱- ریش پروفسوری یا ریش بزی:که معمولا افرادی که در زمینه ی علم و دانش به پیشرفت های بی نظیری رسیده اند،از این ریش استفاده میکنند،که حتما باید همراه این ریش از کیف و سامسونت هم استفاده شود.گاهی اوقات کسانی که تازه به سن جوانی رسیده اند و یک نوع خلاء و کمبود روانی هم در زمینه ی پیشرفت درسی در خود احساس میکنند،از این ریش ها استفاده میکنند.اغلب افراد عینکی هم از این ریش استفاده میکنند.(مانند دانشمندان،مخترعان،مکتشفان و اندیشمندان پیشکسوت و ....)

۲-ریش لنگری:که من اسم دیگری به جز این اسم به ذهنم نمیرسد،که این ریش چندی قبل میان جوانان بسیار رواج پیدا کرد و شبیه به لنگر کشتی تمام دور لب و دهان را در بر گرفته و از ۲ گوشه ی گوش به صورت خط باریکی به سمت پایین سوق پیدا کرده است.که این ریش محتاج صرف زمان و دقت بیشتری میباشد برای همین دوام زیادی ندارد(مانند ریش افشین خوانده ی لس آنجلسی)

البته این ریش به صورت پر پشت تر در قدیم رواج داشته که عده ای از طاغوتیان هم هنوز از آن استفاده می کردند.

۳-ریش کوسه ای:که تعداد اندکی از آن در سراسر صورت می روید که این عزیزان بهتر است که ریش خود را تماما کوتاه کنند چون ظاهر زیبایی نداردیا میتوانند پیوند هم بزنند.این نوع ریش ها در اثر اختلالات هورمونی و جنسی بدین صورت ظاهر میشوند که بهتر است مثالی در باره ی آن نزنم.

۴-یک نوع ریش که مختص پسرا ۱۵-۲۵ سال است و فقط به صورت تکه ای کوچک در زیر لب بکار میرود و بسیار خفن به نظر میرسد که امروزه بسیار مد میباشد و دختران به این نوع ریش ها علاقه ی فراوانی نشان میدهند!! که طول آن بسته به میل و سلیقه ی شخص مورد نظر بلندو کوتاه میشود و گاهی این ریش به ۵ یا ۱۰ سانت هم میرسد و مدل پرپشت آن هم کاربرد دارد.

ج) ته ریش:

۱-افرادی که این نوع ریش را دارند،تکلیفشان مشخص نیست،در واقع خودشان هم نمیدانند که ریش کامل بگذارند یا نگذارند ،یعنی بر سر اعتقاد خود تردید دارند یا میتوان گفت اعتقادشان سست شده است.

۲- گاهی ته ریش به دلیل نداشتن وقت برای زدن آن ها ایجاد میشوند و در آن قصد و غرضی وجود ندارد.

۳- بعضی از مدل ها و هنرمندان هم برای ایجاد فیگور مناسب تر از آن استفاده میکنند.

نکته۱:گاهی یک شخص میتوان به طور همزمان در چند دسته جای بگیرد.

نکته۲ (مهم)-جا دارد از همین جا از تمام کسانی که ریش کامل،ناقص و مخصوصا ته ریش دارند تقاضا کنم که حداقل از بوسیدن بچه های زیر ۱۰ سال خود داری کنند چون فرو رفتن تیغ و زبری ریش آن ها در صورت بچه ممکن است در آینده عواقب جبران ناپذیری به همره داشته باشد.با تشکر

حالا شما یا خانواده ی محترمتان جزو کدام دسته هستید؟؟؟!!

KING ESFANDIYAR
20-10-2006, 17:55
يه تن فلسفي و زيبا:

ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب مي‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند و هول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند. توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خيانت،‌ جاه‌طلبي و ... هر كس چيزي مي‌خريد و در ازايش چيزي مي‌داد. بعضي‌ها تكه‌اي از قلبشان را مي‌دادند و بعضي‌ پاره‌اي از روحشان را. بعضي‌ها ايمانشان را مي‌دادند و بعضي آزادگيشان را. شيطان مي‌خنديد و دهانش بوي گند جهنم مي‌داد. حالم را به هم مي‌زد. دلم مي‌خواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم.
انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم،‌فقط گوشه‌اي بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا مي‌كنم. نه قيل و قال مي‌كنم و نه كسي را مجبور مي‌كنم چيزي از من بخرد. مي‌بيني! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديك‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اينها فرق مي‌كني.تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات مي‌دهد. اينها ساده‌اند و گرسنه. به جاي هر چيزي فريب مي‌خورند. از شيطان بدم مي‌آمد. حرف‌هايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف بزند و او هي گفت و گفت و گفت. ساعت‌ها كنار بساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبه‌اي عبادت افتاد كه لا به لاي چيز‌هاي ديگر بود. دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد. بگذار يك بار هم او فريب بخورد. به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم. توي آن اما جز غرور چيزي نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت. فريب خورده بودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،‌نبود! فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشته‌ام. تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم. مي‌خواستم يقه نامردش را بگيرم. عبادت دروغي‌اش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم. به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود. آن وقت نشستم و هاي هاي گريه كردم. اشك‌هايم كه تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بي‌دلي‌ام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم، صداي قلبم را. و همان‌جا بي‌اختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم. به شكرانه قلبي كه پيدا شده بود....

KING ESFANDIYAR
23-10-2006, 23:23
عيد فطر بر همه شما عزيزان به هر دين و مذهبي كه هستيد مبارك

siya22
24-10-2006, 02:19
اشعار پشت كاميون ها:

1به حرمت اشك مادر توبه كردم --2 -داني كه چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطي صفتي طاقت اسرار نداري --3 -بوق نزن شاگردم خوابه --4 -بي تو هرگز............باتو؟؟؟؟عمرا-- 5 -از عشق تو ليلي...........رفتم زير تريلي(واسه گريسكاري) --6 -اگه مي توني اين تابلو رو بخوني يعني فاصلت خيلي كمه فاصله رو رعايت كن -7-- دنبالم نيا اسيرم مي شي-- 8 -گشتم نبود ............نگرد نيست-- 9 -سر پاييني برنده سر بالايي شرمنده10-خودتي11سلطان غم مادر12-از دست رفيقان عقرب صفت/دوستي با مار كبري آرزوست

KING ESFANDIYAR
01-11-2006, 22:19
يه فرهنگ لغت تازه ديدم براتون ميگزارم بخونيد حالش ببريد

آدامس : تنها چيزي كه توي دهان خانم ها بند مي شود.
آدم خوار: انسان دوست افراطي.
آدم مغرور: كسي كه اگر جلاد بخواهد گردنش را بزند بگويد : يه وجب بلند تر بزن
احمق:كسي كه به مشكلات ديگران بخندد
ادب : كالايي نايافتني
ازدواج : قمار زندگي است و در قمار معمولا برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند.:
اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميداند.
ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش به همان دقت و ملايمتي كه در مورد اتومبيل تازه اش دارد رفتار كند.
بيست سالگي :اغاز مسابقه دو در ميدان زندگی
چشم : انچه كه به علل مختلف درمي ايد.
خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود
خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت
دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود
رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است
زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال
سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند
عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد عشق تازه تري پيدا كرد
سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود
مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند
.موش : خانم هايي كه نصفه شب به جيب شوهر هايشان شبيخون مي زنند.
.هالو : شوهري كه دستكش ظرفشويي را بجاي اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد
(به نقل از سايت يكي از بچه هاي با باحال به نام مهدي)

محمد جاوید
01-11-2006, 22:23
زن ذلیل


بیا بنشین بگویم داستانی // برایت تا در او حیران بمانی
منم آقا ولیکن مثل زنها// دهم انجام کار ِخانه تنها
زنم از صبح تا شب توی خانه// فقط کارش شده عذر و بهانه
نه پخت و پز نه رُفت و روب داند// ولیکن قدر خود را خوب داند
برنج وچای را چون می کنم دم// کنم پیمانه آنها را دمادم
چومادر می کند از او سؤالی// شوَد در پیش او حالی به حالی
صدا سیما مرا مشهورکرده// مرا از حسّ مردی دورکرده
زتبلیغات من هم بهره برده// زنم راحت نشسته چای خورده
شده ورد زبانها نام بنده// شدم یک پای جوکهای زننده
حمید زن ذلیل بی پناهم// نمی داند کسی از اشک و آهم
آهای «جاوید» درشعرت بزن داد// زدست زن ذلیلی داد و فریاد

محمد جاوید
01-11-2006, 22:32
زن ذلیل


بیا بنشین بگویم داستانی // برایت تا در او حیران بمانی
منم آقا ولیکن مثل زنها// دهم انجام کار ِخانه تنها
زنم از صبح تا شب توی خانه// فقط کارش شده عذر و بهانه
نه پخت و پز نه رُفت و روب داند// ولیکن قدر خود را خوب داند
برنج وچای را چون می کنم دم// کنم پیمانه آنها را دمادم
چومادر می کند از او سؤالی// شوَد در پیش او حالی به حالی
صدا سیما مرا مشهورکرده// مرا از حسّ مردی دورکرده
زتبلیغات من هم بهره برده// زنم راحت نشسته چای خورده
شده ورد زبانها نام بنده// شدم یک پای جوکهای زننده
حمید زن ذلیل بی پناهم// نمی داند کسی از اشک و آهم
آهای «جاوید» درشعرت بزن داد// زدست زن ذلیلی داد و فریاد

KING ESFANDIYAR
16-11-2006, 23:31
يه سري جمله قشنگ:

گر خواهي دنيا در كف اقبال تو باشد خواهان كسي باش كه خواهان تو باشد

ميان رفتن و ماندن دلم نشسته به ترديد . بخوان مرا كه هميشه دراوج شور بمانم

تو مثل راز بهاري ومن رنگ زمستانم جگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم

روزی پرسیدمش با بی قراری بغیر از من کسی را دوست داری از خجالت دو چشمش بر هم افتاد میان گریه هایش گفت اری

چه شب است يارب امشب كه دگر سحر ندارد من و باز آن دعاها كه يكي اثر ندارد.

عاشقت گشتم/ گفتي عاشقان ديوانه اند/ عاقبت عاشق شدي/ ديدي تو هم ديوانه اي

کاش می دانستم چیست ؟آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست...

نمیخوام که بگم دوستت دارم می خوام بدونی که دوستت دارم.

تو را دوست مي دارم كمتر از خدا و بيشتر از خودم چون به خدا ايمان دارم و به تو احتياج

زندگي يعني به تمناي نگاهي مردن

من وضو با نفس خيال تو مي گيرم و به شوق فردا كه تو را خواهم ديد چشم به راه مي مانم

من ندانم کیستم من فقط میدانم که تو شاه بیت غزل زندگیام هستی

KING ESFANDIYAR
24-11-2006, 23:57
خنده ات رو به همه بده، ولي لبخندت را به يه نفر، عشقت را به همه بده،ولي وجودت را به يه نفر، بذار همه عاشقت باشن، ولي خودت عاشق يه نفر باش

KING ESFANDIYAR
24-11-2006, 23:59
يادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم چون خرد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره . يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم . يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتراز چند روز چشم به راه نذاريم چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره . يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيريم يادمون باشه

KING ESFANDIYAR
25-11-2006, 00:12
عروس خانم دوشیزه ************* آیا وکیلم شما را به مهر : گوگل عدد سکه بهار آزادی / یک وب کم / سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام / یک مودم Dsl / اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح! / Lcd و شمعدان / یک هدست بی سیم / چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده ... / پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج ... به عقد دائم آقای در بیاورم ؟ جمعیت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!! حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم ؟ جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!! حاج آقا :!!!buzz , برای بار سوم...

KING ESFANDIYAR
26-11-2006, 00:26
محمد جاويد عزيز و بقيه دوستان منتظر اشعار و مطالب شماييم.....ادامه بديد...

siya22
26-11-2006, 02:42
راههاي آزار همسر (ويژه آقايون):

1- برخلاف ميل او شمع به تعداد سالهاي تولدش يا حتي چندتا بيشتر تهيه كنيد.

2- قبل از رفتن به ماموريت سيمهاي تلفن را دستكاري كنيد تا ارتباط تلفن قطع شود تا علاوه بر آزار، چند صد هزار توموني صرفه جويي اقتصادي به دنبال داشته باشد.

3- عكسهاي قبل از ازدواج خودتان را با حسرت نگاه كرده و با صداي بلند بگوييد چه اشتباهي كردم ، چي بودم و چي شدم.

4- در هنگام سرو شام در حالي كه زير لب با خود زمزمه ميكنيد، گاهي هم از رستوران نزديك منزل تعريف و تمجيد كرده و با حسرت به غذاي همسرتان خيره شويد.

5- در مناسبتهاي مختلف كه لباس هديه ميدهيد سعي كنيد رنگي را انتخاب كنيد كه همسرتان از آن رنگ متنفر است و در زمان اهدا بگوييد ديوانه هم اين رنگ را ميپسندد.

هشدار: تمام توصيه هاي بالا خطرناك است حتما" قبل از انجام از ميزان ظرفيت همسرتان مطلع شويد در غير اينصورت امكان شكستگي سر و دست يا محروميت از امكانات رفاهي وجود دارد

siya22
30-11-2006, 02:18
اگر داوطلبي در كنكور قبول نشد هيچ تقصيري نداردچرا كه سال فقط 365 روز است. در حالي كه:

1) سال 52 جمعه داريم و ميدانيد كه جمعه ها فقط براي استراحت است به اين ترتيب 313 روز باقي ميماند.

2) حداقل 50 روز مربوط به تعطيلات تابستاني است كه به دليل گرماي هوا مطالعه ي دقيق براي يك فرد نرمال مشكل است. بنابراين 263 روز ديگر باقي ميماند.

3) در هر روز 8 ساعت خواب براي بدن لازم است كه جمعا" 122 روز ميشود. بنابراين 141 روز باقي ميماند.

4) اما سلامتي جسم و روح روزانه 1 ساعت تفريح را ميطلبد كه جمعا" 15 روز ميشود. پس 126 در روز باقي ميماند.

5) طبيعتا" 2 ساعت در روز براي خوردن غذا لازم است كه در كل 30 روز ميشود. پس 96 روز باقي ميماند.

6) 1 ساعت در روز براي گفتگو و تبادل افكار به صورت تلفني لازم است. چرا كه انسان موجودي اجتماعي است. اين خود 15 روز است. پس 81 روز باقي ميماند.

7) روزهاي امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص ميدهند. پس 46 روز باقي ميماند.

8) تعطيلات نوروز و اعياد مختلف دست كم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقي ميماند.

9) در سال شما 10 روز را به بازي ميگذرانيد. پس 6 روز باقي ميماند.

10) در سال حداقل 3 روز به بيماري طي ميشود و 3 روز ديگر باقي است.

11) سينما رفتن و ساير امور شخصي هم 2 روز را در بر ميگيرند. پس 1 روز باقي ميماند.

12) 1 روز باقي مانده همان روز تولد شماست. چگونه ميتوان در آن روز درس خواند؟!!

نتيجه ي اخلاقي: پس يك داوطلب نرمال نميتواند اميدي براي قبولي در دانشگاه داشته باشد

KING ESFANDIYAR
05-12-2006, 00:34
ويژگيهاي دختران با کلاس :
1)برداشتن ابرو به مقدار زيادوحتي تراشيدن از بيخ!!!
2) کشيدن سيگار مور!!!
3)بحث نكردن در مورد انتخابات رياست جمهوري آمريکا چون چيزي حاليشون نميشه!!!
4) نگرفتن ناخن هاي انگشتان دست تا مرز 20 سانت!!!
5) خفه كردن خود در تماشاي برنامه هاي تلويزيون
6)گوش دادن موسيقي هاي استاد شجريان!
7) نوشيدن نوشابه هاي زرد!
8) اظهار عدم تمايل به ازدواج تا 30 سالگي!
9) تظاهر به ديوانه بودن!
10) بحث در مورد فضاي فکري گورباچوف

به نقل از يكي از دوستان...البته دخترا اينجوريا هم نيستند!

KING ESFANDIYAR
05-12-2006, 00:35
خوشبخت ترين پسر كسي هست كه اولين عشق دختري باشه و خوشبخت ترين دختر كسي هست كه اخرين عشق پسري باشه !

narges1
06-12-2006, 11:22
خوشبخت ترين پسر كسي هست كه اولين عشق دختري باشه و خوشبخت ترين دختر كسي هست كه اخرين عشق پسري باشه !
آقا من تازه واردم این چه حرفیه که در مورد دخترا و پسرا میزنین منظورتون چیه؟ امیدوارم توهین نباشه!

KING ESFANDIYAR
07-12-2006, 00:14
آقا من تازه واردم این چه حرفیه که در مورد دخترا و پسرا میزنین منظورتون چیه؟ امیدوارم توهین نباشه!


عزيز به علامت تعجب اخر متن نگاه كن:

يعني حالت طنز گونه تازه مي خواستم دوتا بذارم كه دقيقا مفهوم طنز داشته باشه...

اين تاپيك طنز و جوك و اين چيزاست...جدي نيست ...

KING ESFANDIYAR
15-12-2006, 00:02
سلام به همه
دوستان چي شده خبري از مطالبتون نيست نه محمد جاويد عزيز نه رويا جان نه بقيه دوستان...

تاپيك رو ادامه بديد...

mehdi_vsgh
16-12-2006, 09:33
اینم یه چند لطیفه:

1- تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانه به سربازش ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه سربازه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه ميگه: ايلده قربان اين يك آدرسي پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!

2- تركه از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!


3- تو جزيره آدم‌خورا يك بابايي ميره ساندويچ فروشي، يك ساندويچ مغز سفارش ميده. ساندويچيه ميگه: ميشه 2 تومن. مرده عصباني ميشه ميگه: يعني چي؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پيش يك تومن بود! ساندويچيه ميگه: آخه اين مغز تهرونيه، بابا ‌بالاخره يك كلاس خاص خودشو داره. مردك هم ساندويچش رو ميخوره و چيزي نمي‌گه. هفته ديگه مياد دوباره يك ساندويچ مغز سفارش ميده، اين دفعه ساندويچيه ميگه:‌شد 10 تومن! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه‌: بابا چه خبرته؟! ساندويچيه ميگه: آخه عزيز من،‌اين دفعه مغز رشتيه، كلي فسفر داره به جان تو! باز طرف چيزي نمي‌گه و پول و ميده و ساندويچش رو مي‌خوره. هفته بعد دوباره مياد و يك ساندويچ مغز سفارش ميده، اين دفعه ساندويچيه ميگه: ميشه 100 تومن! يارو ديگه پاك شاكي ميشه و ساندويچ رو مي‌كوبه رو ميز داد ميزنه: اين چه مسخره بازيه دراوردي؟! ساندوچيه ميگه:‌آخه عزيز من،‌اين يكي مغز تركه،‌ بايد 100 تا كله بشكنيم تا ازش يك ساندويچ دربياد!!


4- مامانه داشته واسه بچش لالايي ميخونده. بعد از يه ربع، بچهه ميگه: خوب مامان خفه شو ميخوام بخوابم!

5- از رشتيه ميپرسن: ممد آقا، بچه كجايي؟ ميگه: خودم بچه رشتم، ولي بابام بازار مشترك بوده!



ببخشید اگه تکراری یا بی مزه بود فقط خواستم که تاپیک بیاد بالا تا بقیه هم دست به کار بشن!

mehdi_vsgh
17-12-2006, 21:37
اینم چند لطیفه بی مزه دیگه!

1- تركه زنگ ميزنه فلسطين، ميبينه اشغاله! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

2- تركه كليدش رو تو ماشين جا ميگذاره، تا بره كليد ساز بياره زن و بچش دو ساعت تو ماشين گير ميكنن! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


3- عمليه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزوني جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنه بساط منقل و وافورش رو به گند ميكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همينجوري هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صداي زنگ در بلند ميشه و حالا زنگ نزن كي زنگ بزن! جناب عملي با هزار بدبختي، خودشو ميرسونه دم در، ميبينه پشت در يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هي داد ميزنه: توپم...توپم! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه: اي بي ظرفيت! بابا خوب منم توپم... ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



4-وسط اردبيل يه چاهي بوده، ‌هي ملت مي‌افتادن توش،‌زخم و زيلي مي‌شدن. ميان تو شهرداري يك جلسه برگذار مي‌كنن كه واسه اين مشكل يك راه حلي پيدا كنن. يكي از مهندسا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يك آمبولانس مي‌گذاريم بغل اين چاه، ‌هركي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه هورا مي‌كشن..آفرين! ايول! دمت گرم!‌ يك مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق كه همتون نفهميد!‌ آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چي‌كار كنيم؟ يارو ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، كه بدبخت جون داده. ما بايد يك بيمارستان كنار اين چاه بسازيم، كه همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال مي‌كنن، كف مي‌زنن سوت مي‌كشن، كه ايول بابا تو چه مخي داري!‌ يهو يه مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنار چاه كه چي بشه؟ مردم تعجب مي‌كنن،‌ميگن: خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا اين كه واضحه، ما اين چاهو پر مي‌كنيم، ميريم نزديك يك بيمارستان يك چاه مي‌زنيم! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


5-يارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصيحت ميكرده، ميگه: پسرم خواستي زن بگيري، برو از فاميل زن بگير.. ببين تو همين دور وبر خودمون، داييت رفته زن داييت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتي خود من، اومدم مادرت رو گرفتم! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


خوب چطور بود؟؟؟؟؟؟

boy iran
17-12-2006, 23:08
به قزوينيه ميگن چرا زن نمي گيري. ميگه هنوز برادر زن دلخواهم رو پيدا نکردم

boy iran
17-12-2006, 23:09
دعاي بدرقه قزويني ها: خودم پشتت، خدا پناهت.

boy iran
17-12-2006, 23:10
قزوينيه ميره نماز جمعه از خوشحالي سکته ميکنه.

boy iran
17-12-2006, 23:10
يه روز يه فرشته سراغم اومد و ازم خواست كه از بين گل و گلدون، يكي رو انتخاب كنم، من هم گلدون رو انتخاب كردم تا تو رو توش بزارم، آخه كودي بهتر از تو پيدا نميشه!

boy iran
17-12-2006, 23:11
مي گن وقتي بارون مياد همه چيز زيبا ميشه گلها , درختان , خلاصه همه چيز راستي تو هم برو زير بارون شايد يه فرجي بشه

Venus
22-12-2006, 14:04
اپراتور اتوماتیک مرکز روانپزشکی!

اپراتور اتوماتیک تلفنی مراکز روانپزشکی! سلام...از تماس شما با مركز
بيماريهاي اعصاب و روان متشكريم.لطفا" تلفن خود را در وضعيت تون (tone)
قرار دهيد و قسمت مورد نظر خود را انتخاب نماييد...اگر شما دچار اختلال
وسواس هستيد شمارهء1 را 10 مرتبه فشار دهيد. يا اگر مايل هستيد 20 مرتبه
فشار دهيد! اگر شما دچار اختلال وابستگي شديد هستيد از يك نفر خواهش كنيد
كه شمارهء2 را براي شما فشار دهد! اگر شما دچار اختلال چند شخصيتي هستيد
شماره هاي3 و 4 و 5 و7 را فشار دهيد! اگر شما دچار اختلال بدبيني هستيد
آنقدر پشت خط بمانيد تا مطمئن شويد از جانب ما بلايي سرتان نازل نمي شود ،
سپس هر شماره اي كه مايل هستيد فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال اسكيزوفرني
هستيد به صداهايي كه به شما مي گويند كدام شماره را فشار دهيد گوش كنيد اگر
شما دچار اختلال افسردگي هستيد مهم نيست كدام شماره را فشار دهيد... در هر
صورت به زودي مي ميريد ! اگر شما دچار اختلال هجوم افكار پوچ و بيهوده
هستيد شمارهء8 را فشار دهيد و سپس رئيس مركز شخصا" با شما تماس خواهد گرفت.
اگر شما دچار اختلال دوقطبي هستيد شمارهء6 را فشار دهيد و سپس پيام خود را
پس از صداي بوق يا قبل از صداي بوق يا بعد از صداي بوق يا قبل از صداي بوق
بگذاريد. لطفا" منتظر صداي بوق باشيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه
مدت هستيد شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه مدت
هستيد شمارهء9 را فشار دهيد. شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال
در حافظهء كوتاه مدت هستيد شمارهء9 را فشار دهيد.شماره 9 شماره 9 شماره 9
.اگر شما دچار اختلال احترام به نفس هستيد لطفا" تماس را قطع كنيد.
اپراتورهاي ما نمي خواهند با شما صحبت كنند . اگر شما دچار تمام اختلالات
ذكر شده بطور همزمان هستيد سلام رئيس! روزتون بخير رئيس. خسته نباشيد.
شمارهء0 رو فشار دهيد تا به دفتر منشيتون وصل كنيم!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Venus
22-12-2006, 14:07
ازدواج به سبک اینترنتی!
عروس خانم دوشیزه shirin_sooskesiah آیا وکیلم شما را به مهر :
گوگل عدد سکه بهار آزادی
( گوگل عددی است که تشکیل یافته از 1 و هزار صفر جلوی آن : ...........
100000000 )
یک وب کم
سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام
یک مودم DSL
اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح!
LCD و شمعدان
و یک هدست بی سیم
به عقد دائم آقای feri_ferferi در بیاورم ؟
جمعیت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم ؟
جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
حاج آقا :!!!BUZZ , برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
عروس : با اجازه بزرگترهای Room بله!

Venus
22-12-2006, 14:21
اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه!!!!



1.هر پسری فقط یه دوست دختر داشت(و از اونجایی که امار تعداد دختران از پسران بیشتره،سر

تعداد کثیری از دختران بی کلاه می موند و لذا جنگ جهانی سوم بین دختران اتفاق می افتاد).


2.هر پسر هفته اول اشنایی با یه دختر به خواستگاریش می رفت(لذا دوران خوش دوستی و

استرس های قرار ملاقات از بین می رفت).


3.فشار بر روی دختران برای قبول شدن در دانشگاه به شدت افزایش می یافت.


4.بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد).


5.ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد.


6.برای گرفتن گل از دست عروس در عروسی خون و خونریزی راه می افتاد.


7.مانتو ها تنگ تر،جوراب ها کوچیک تر،شلوارها کوتاه تر و روسری حذف می شد.


8.شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد.


* پس به این نتیجه می رسیم که پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره

هم برای تمدن و جامعه بشری

محمد جاوید
11-01-2007, 00:57
شکایت خر

الاغ بی نوایی کرد عرعر// چه می خواهند آدمها زیک خر
خدایا پس چرا بختم کج افتاد؟// ازاوّل آدمی بامن لج افتاد
مگر غیراز من بیچارۀ خر// نباشد احمق و نادان دیگر؟
که آدم بار برپشتش گذارد// واورا احمق ونادان شمارد
به هرجایی مدکارش شدم من// همیشه یارو غمخوارش شدم من
کمرخم شد به زیر بار آدم// تنم آماج چوب نارآدم
سزای خدمتم را خوب داده// به جای مزد کارم چوب داده
هزاران نام بد برمن نهاده// مرا حیوان کودن نام داده
برای آدمی باید شوی مار// که از نامت به خود لرزد زند زار
بدرّانی چوگرگی برّه اش را // درآری اززبونی نعره اش را
نه چون من یک خر بیچارۀ زار// برَم دائم برایش این همه بار
«خودم کردم که لعنت برخودم باد»// چرا مادرازاوّل احمقم زاد؟
تو ای « جاوید» در شعرت بگنجان // که ای آدم خر خود را مرنجان

رويا خانوم
27-01-2007, 09:13
كمربند وسيله بسيار مفيدي مي باشد كه در جاهاي زيادي كابرد دارد.
از كمر بند در اتومبيل، شلوار، زور زدن، جاده(كمربندي) و .... استفاده ميشود.
كمر بند شلوار وسيله اي است كه از پايين آمدن شلوار شما و رفتن آبرو و حيثيت شما جلوي ملت جلوگيري ميكند. اين نوع كمر بند در خيلي از جاها از شما محافظت ميكند كه به دليل اينكه خانواده اينجا رفت و آمد ميكند از تشريح بيش از حد آن خودداري مينماييم.
كمربند اتومبيل اصولا براي حفظ ايمني طراحي شده كه در ايران بيشتر براي حفظ سرمايه استفاده ميشود. يك راننده ايراني هنگامي كه سوار اتومبيل خود شده و آن را روشن كرده و حركت كرده و به اولين چهار راه رسيده و افسر راهنمايي رانندگي را مشاهده كرده. به اين نتيجه ميرسد كه بايد كمر را ببندد. ولي چون كمربنداتومبيل او جايي براي قفل شدن ندارد آن را روي شانه انداخته و سر آنرا داخل شلوار ، و يا به كمربند شلوار خود گره ميزنند تا به اصطلاح افسر راهنمايي رانندگي را خر نموده و جريمه نشود.
شركتهاي خودرو سازي در ايران بسيار به فكر مشتريان خود هستند و طالب راحتي آنها ميباشند. كمربند را طوري طراحي ميكنند كه اگر فردي دچار يك تصادف شديد شد هنگام تصادف سر افراد بيخ تا بيخ بريده شود كه تا هنگاميكه گروه امدادي بعد از 1 الي 2 ساعت رسيد، آنها در اين مدت زجر نكشند.
مسئول توليد گروه ايران خوردو گفت: اين افراد كه قرار است كشته شوند چرا زودتر نميرند. ما ايرانيان هميشه مشتاق مرگ بوديم و هستيم

robert
28-01-2007, 00:40
ميدونيد چرا سكرترم رو اخراج كردم

صبح كه داشتم بطرف دفترم مي رفتم سكرترم ژانت بهم گفت: ” صبح بخير آقاي رئيس، تولدتون مبارك!“ از حق نميشه گذاشت، احساس خوبي بهم دست داد از اينكه يكي يادش بود. تقريباً تا ظهر به كارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زده و اومد تو و گفت:” ميدونين، امروز هواي بيرون عاليه؛ از طرف ديگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشين با هم براي ناهار بريم بيرون، فقط من و شما!“ ” خداي من اين يكي از بهترين چيزهائي بوده كه ميتونستم انتظار داشته باشم. باشه بريم.“ براي ناهار رفتيم و البته نه به جاي هميشه گي براي نهار بلكه باهم رفتيم يه جاي دنج و خيلي اختصاصي اول از همه دوتا مارتيني سفارش داده و از غذائي عالي در فضائي عالي تر واقعاً لذت برديم. وقتي داشتيم برمي گشتيم، ژانت رو به من كرده و گفت:” ميدونين، امروز روزي عالي هست، فكر نمي كنين كه اصلاً لازم نباشه برگرديم به اداره؟ مگه نه؟“ در جواب گفتم: ” آره، فكر ميكنم همچين هم لازم نباشه.“ اونم در جواب گفت:” پس اگه موافق باشي بد نيست بريم به آپارتمان من.“ وقتي وارد آپارتمانش شديم گفتش:” ميدوني رئيس، اگه اشكالي نداشته باشه من ميرم تو اتاق خوابم. دلم ميخواد تو يه جاي گرم و نرم يه خورده استراحت كنم.“ ”خواهش مي كنم“ در جواب بهش گفتم اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود يه پنج شش دقيقه اي برگشت. با يه كيك بزرگ تولد در دستش در حالي كه پشت سرش همسرم، بچه هام و يه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند كه همه با هم داشتند آواز ” تولدت مبارك “ رو مي خوندند. ... در حاليكه من اونجا... رو اون كاناپه نشسته بودم... لخت مادرزاد

واااااااااااای خیلی توپ بود کبریت جون مستقیم زدی تو خال:laughing: :laughing: :laughing:

KING ESFANDIYAR
02-02-2007, 19:21
سلام به همه
دوباره مطالب زيبا و جالب ...

رويا خانوم و محمد جاوید و Venus عزيز كه واقعا دستشون درد نكنه ...واقعا بهترين مطالب طنز رو در پستهاشون قرار ميدن...
من كه خودم شخصا عاشق اشعار جاويد عزيز هستم...دمتون گرم

Wili
03-02-2007, 13:13
آقا واقعا ممنون، همیشه به این تایپک سر می زنم

رويا خانوم
10-02-2007, 13:51
اين داستاني است از زبان يك خر كه عاشق يك گاو شد. اين داستان به هيچ وجه وجود خارجي نداشته و كليه شخصيتها خيالي هستند.

تو محله ما هر كي واسه خودش يه لقب داره الا من بيچاره كه همه همون خر صدام مي‌كنن. آخه جريانايي داره واسه خودش، كه باعث شده به خاك سياه بشينم...
كساي زيادي تو محله ما هستن مثلا يكي از اونا كه هميشه عاشقه بهش ميگن (خردل).
دوتام هستن كه مثل كاردو پنير ميمونن آخه يكيشون خيلي خودخواهه و همش من من، ميكنه كه بهش ميگن (خرمن) و اون يكي هم كه همش باهاش دعوا ميكنه بهش ميگن (خرمنكوب).
يكيشونم هست كه از صبح تا شب تو خيابونا ول مي‌گرده و همش به فكر عشقوصفاست (خر كيف) نام داره.
يه خانوم و آقام هستن كه عاشق هم بودن و براي رسيدن به هم كلي سختي كشيدن و چون خيلي براي هم گريه كردن بهشون ميگن آقاي خراب و خانوم خرابه.
يكيشونم هست كه هميشه حرفهاي مردم رو از رو فضولي گوش ميده، بهش ميگن (خرگوش).
يه استاد موسيقي هم داريم كه چنگ ميزنه كه بهش ميگن (خرچنگ).
تو اين ميون يه خانم خيلي خوب هست كه معمولا كار به كار كسي نداره و براي خودش زندگي آرومي‌داره كه چون موهاي اون بوره بهش ميگن (زنبور) و يك مگس هم داريم كه چون از وقتي بدنيا اومد به خاطر مرگ بابا و مامانش، خرها اون رو بزرگ كردن بهش ميگن (خرمگس ).
حالا از همه اين حرفا بگذريم. من اشتباه بزرگي كردم كه عاشق شدم و الان مثل خر پشيمونم. يادم مياد باباي مرحومم مي‌گفت: مبادا يكي بياد و خرت كنه‌ها. منم تو دلم ميگفتم توي خر چه ميفهمي عشق چيه آخه. ولي حالا به حرفش رسيدم....
يه روز داشتم راه ميرفتم و آواز مي‌خوندم كه يه هو يه خانم گاو مثل گاو اومد و بهم تنه زد. منم مثل خر يه لقد زدم بهش. بيچاره بيهوش شد و افتاد رو زمين. خيلي ترسيدم. نمي‌دونستم چي كار كنم. مثل خر تو گل مونده بودم. آخر زنگ زدم بيان و با آمبولانس ببرنش. من هم باهاش رفتم. براي اين كه زودتر خوب بشه و يه موقع گناهي به گردنم نيفته همه كار ميكردم. پول بيمارستان و دوا و دكتر و خلاصه همه چي....
ولي خدا رو شكر كه حالش خوب شد و به خاطر كارهايي كه براش كرده بودم من رو بخشيد. ولي مثل اينكه عاشقم شده بود. ديگه ولم نميكرد. خلاصه اونقدر بهم بند كرد كه دوست دارم و عاشقتم كه بالاخره خرم كرد. وقتي به بابام گفتم كه ميخوام با خانم گاو ازدواج كنم بهم گفت: پسر مگه مغز خر خوردي؟ منم چه ميدونستم، جوون بودم و خريت ميكردم. بالاخره اونقدر اصرار كردم و در مقابل مخالفت مامان و بابام كله خر بازي در آوردم تا تونستم راضيشون كنم.
بله ما با هم ازدواج كرديم و من فكر ميكردم كه با هم زندگي خوبي خواهيم داشت آخه بيش از اندازه بهش علاقمند شده بودم ولي همش اشتباه بود. بر عكس اون چيزي كه فكر ميكردم كه زنم خيلي فهميدست، خيلي هم كم عقل بود، درست مثل يه گاو.
وقتي بچه‌دار شديم مونده بوديم اسمش رو چي بذاريم، آخه اصلا با هم تفاهم نداشتيم .براي همين هم رفتم از مردم سوال كردم: از خانوم سوسك و آقاي مار سوال كردم گفتن اسم بچشون رو گذاشتن (سوسمار).
از آقاي مار و خانوم جوجه تيغي سوال كردم اونا اسم بچشون رو گذاشته بودن سيم خاردار.
آقاي خروس و خانم گربه وحشي هم جواب دادن خروس جنگي.
آقاي اسب و خانم ماهي هم گفتن اسب آبي.
آقاي خر و خانم بز هم (خربزه ) گذاشته بودن.
وقتي داشتم به خونه بر ميگشتم تو راه به يه بچه جوجه برخوردم كه داشت بازي ميكرد. ميخواستم برم سراغ بابا يا مامانش تا در مورد اينكه اسم بچشون رو چي گذاشتن و چي شد كه اين اسم رو انتخاب كردن، سوالاتي بكنم براي همين به بچه جوجه گفتم: پسرم مامان و بابات كجان؟ گفت: من مامان و بابا ندارم... گفتنم: اوه، اسمت چيه؟ گفت: جوجه ماشيني! منم يه بوسش كردم و رفتم.
بالاخره اون شب با زنم كه مثل گاو سرشو انداخته بود پايين و به حرفام بي توجهي ميكرد (من خرو بگو كه هيچي بهش نميگفتم) به اين نتيجه رسيديم كه اسم بچمون رو بذاريم (گاو خر) از همه اين حرفا كه بگذريم، اونقدر زندگي با اين زن برام سخت شده بود كه آخر طلاقش دادم. بعد از اون هم هنوز نتونستم يه زندگي خوب و راحت براي خودم دست پا كنم و توبه كردم كه ديگه عاشق نشم و نذارم كسي خرم كنه.