PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : سریال بی گناهان



Don Thomas
26-10-2008, 05:35
با سلام

دوستان عزیز

هر چند اصلا عادت ندارم که سریالهای تلویزیونی رو ببینم :20:
ولی
پس از مدتها سریالی مناسب حال و هوای خود در تلویزیون دیدم ... که امکان داره من رو تا پایان سریال با خود ...:10:

بگذریم ...

این تاپیک مکانی خواهد بود برای بحث و تبادل نظر پیرامون این سریال و داستانهای آن .:27:

Don Thomas
26-10-2008, 05:37
«بي گناهان» قصه خودرا در شبكه3سيما روايت مي كنند
با پخش يك سريال جديد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گروه رسانه: سه تا رفيق بودن. يه روز...اولي ميگه: بريم دزدي... دومي ميگه: چي بدزديم؟... اولي ميگه: تخم طلا... دومي ميگه: جواب خدا را كه مي ده؟... سومي ميگه: من من كله گنده...

آنچه خوانديد، بخشي از خلاصه داستان سريال بي گناهان است كه پخش آن از جمعه شب از شبكه 3 سيما آغاز مي شود. اين سريال را احمد اميني بر اساس فيلمنامه اي از سعيد شاهسواري كارگرداني كرده و تهيه كننده آن نيز سعيد شاهسواري است. اميني و شاهسواري پيش از اين سريال اولين شب آرامش را براي شبكه 4 توليد كردند كه 2 سال پيش پخش شد و مورد استقبال مخاطبان تلويزيون قرار گرفت. اكنون شاهسواري و اميني در كنار هم قرار گرفته اند تا يك داستان پر فراز و نشيب و پر از تعليق را به نمايش بگذارند. داستاني كه در ادامه خلاصه آن چنين آمده است: اولي كه آتيشش از همه تندتر بود، تو بازيشون مي سوزه...دومي هم ميره و گم مي شه...ولي سومي از قبل تصميمشو گرفته بود...دومي كه برمي گرده، مي بينه سومي جواب خدا را كه نداده هيچ،چه كله گنده اي هم شده...حالاتكليف دومي با سومي چيه؟اصلاماجراي اولي چي مي شه؟يه روز بالاخره همه چي روشن مي شه...
اميني 3 تا از نقش هاي اصلي سريال بي گناهان را به همايون اسعديان، محمدعلي نجفي، مسعود كرامتي و داريوش فرهنگ سپرده است. اسعديان را بيشتر به عنوان كارگردان مي شناسيم. او سال گذشته با سريال راه بي پايان به شبكه 3 سيما آمد و در جذب مخاطب موفق عمل كرد. او در سريال بي گناهان نقش يك دكتر روانپزشك را بازي مي كند. محمدعلي نجفي، كارگردان سينما و تلويزيون و سازنده آثاري چون سربداران، عشق طاهرو زاگرس در اين سريال نقش دكتر سهرابي را بازي مي كند.

داريوش فرهنگ هم كارگردان است و هم بازيگر. او در سريال بي گناهان يكي از نقش هاي اصلي را ايفا مي كند و يكي از همان 3 رفيقي است كه قرار دزدي مي گذارند.

نام او در سريال بي گناهان جلال است و مدتي را در خارج از كشور زندگي كرده است. مسعود كرامتي را هم به عنوان بازيگر مي شناسيم و هم كارگردان.او نيز در اين سريال نقش يكي از رفقا را بازي مي كند. از ديگر بازيگران سريال بي گناهان مي توان به فريبا كوثري، پرويز پور حسيني، مهدي پاكدل، امير آقايي، بهرام ابراهيمي، داريوش اسدزاده، مهري وداديان، مهرداد ضيايي، بيژن افشار، شهين نجف زاده، سيدمهرداد ضيايي، هوشنگ قوانلو، ساره بيات، نازنين احمدي، مسعود سخايي، افشين كتانچي، سعيده عرب و...اشاره كرد.

سريال بي گناهان در 24 قسمت 45 دقيقه اي توليد شده است.تصويربرداري اين سريال 12 شهريور سال گذشته در تهران آغاز شد و لوكيشن هاي مختلف در تهران، جاده جاجرود و بندرعباس ادامه يافت. به گفته اميني، تصويربرداري اين سريال طي چند روز آينده به پايان مي رسد. سعيد شاهسواري، تدوين سريال را از مدتي پيش آغاز كرده و تاكنون 8 قسمت از سريال براي پخش به شبكه تحويل داده شده است. از ديگر عوامل سازنده سريال بي گناهان مي توان به مدير تصويربرداري: كيوان معتمدي، صدابردار: ناصر شكوهي نيا، انتخاب بازيگران: پيام دهكردي، طراح صحنه و لباس: فاضل ژيان، طراح چهره پردازي: الهام صالحي، مدير توليد: محمدحسين شهباززاده، برنامه ريز و دستيار يك كارگردان: عليرضا بزدوده، عكاس: مهدي دلخواسته، طراحان جلوه هاي ويژه: محسن روزبهاني و ايمان كريمان، طرح و اجراي بدلكاري: پيمان ابدي، مدير تداركات: ناصر همايونفر و آهنگساز: كيوان جهانشاهي.



جام جم .

Sara
01-11-2008, 01:34
امشب که قسمت دومش پخش شد ، نظر مثبت تری به این سریال پیدا کردم البته اگه مثل اکثر سریالهای از این دست داستان بیخودی طولانی نشه و هر قسمت سعی کنه مخاطب رو بیشتر جذب کنه تا اینکه فقط اتلاف وقت باشه سریال بسیار خوبی پیش رو داریم .

isbn84
01-11-2008, 14:12
عجیبه این همه کارگردان تو یه سریال بازی کنن.

hamid 
01-11-2008, 15:10
قسمت اول مجهول تمام شد! همینطور قسمت دوم !!!

mahsa1469
05-11-2008, 20:43
هنوز خیلی از فیلم باید بگزره تا بشه درموردش نظر داد

Don Thomas
06-11-2008, 10:32
تا حالا که خوب بوده ... :46:
همچنان معماهای حل نشده بسیاری هست ...

امیدوارم که زیاد داستان عاطفی نشه که از ایجاد این تاپیک پشیمان می شوم ! :41:

قسمت اول فوق العاده بود و هیجان بسیار بالایی داشت ... و همراه با سوالات بی پاسخ بسیاری به پایان رسید ... طوری که فکر کردم هر قسمت از آن داستانی جداگانه دارد ... اگر اینطوری بود بهتر بود .

در قسمت دوم حدس هایی که داشتم تا حدودی تحقق پیدا کرده ... البته هنوز هم مطمئن نیستم .
مثلا پولها رو نفر سوم گروه که تیر خورده برداشته و برای خودش اینچنین ثروتی رو اندوخته ...

به احتمال زیاد بیشتر سوالات در قسمت سوم پاسخ داده می شود و پیش بینی می کنم که داستان فیلم محدود بشه به این چند خانواده ... که اصلا موافق این نیستم ! :13:

فعلا
باید منتظر بمانیم .:20:

Alireza Taji
07-11-2008, 02:54
حداقل می گفتید چه روزی پخش میشه!
چند صحنه ی از قسمت اولش را فکر میکنم دیده باشم.
سریالهای ایرانی معمولا خوب شروع میکنند اما بد ادامه می دند و افتضاح تمام می کنند!

elham_007
07-11-2008, 02:58
جمعه ها ساعت 8 شب ...

Don Thomas
10-11-2008, 06:30
این نامردای فلان فلان شده این هفته که ماست مالی کردن رفت !!!


به دلیل درخواست بیشمار بیننده ها ....


آخه این حرفا دیگه این روزا تو کت کی می ره ؟!؟!؟!


اگر می خواستند که خب قسمت اول رو هم تکرار می کردن :13:

Don Thomas
15-11-2008, 06:19
سلام

دیشب قسمت سوم سریال پخش شد ... بدک نبود :13:

بالاخره نفر سوم هم پیدا شد ... ولی هنوز مشخص نشده که پولها رو کدوم یکی برداشته ؟! :18:

mahsa1469
15-11-2008, 13:12
این که سوال نداره عاسف....................
اما فیلم خوبی به نظر می اد فکر کنم ارزش دیدن داشته باشه

MaaRyaaMi
15-11-2008, 20:22
به نظر منم تا اینجا بدک نیست
ولی خوب باید دید آخرشو چه جوری تموم میکنن
;)

jeremy28
15-11-2008, 21:15
سلام
من قسمت اول و دومو ندیدم اینه که از دیروزیش زیاد سر درنیاوردم!!!!!!!!!!!!!
یه خلاصه کوچولو موچولو از ماجراش میشه بگین؟
مرسی

samanajan
15-11-2008, 21:29
ساعت پخش و تکرار کی هست

mahsa1469
15-11-2008, 21:29
عاسف فرخ و جلال سه دوست بودن که از بی پولی نقشه ی سرقت یک بانک رو می ریزن(مسلحانه) عملیشم می کنن ولی بعد که می یان پولارو تقسیم کنن متوجه می شن پولی در کار نیست همه عصبی می شن جلال که از همه دلگیرتر بود با فرخ دعواش می شه و بعد با یک تیر فرخ رو می کشه و فرار می کنه عاسف دستگیر می شه( نفهمیدم چجوری)و بعد از 7 سال عفو می خوره و یه دفعه می شه 25 سال بعد .....
دختر جلال که الآن 25 سالشه با بچه ی عاسف قصد ازدواج داره و این و یادم رفت بگم که عاسف که آه نداشت با ناله عوض کنه حالا واسه خودش شده یه آدم پول دارو به قول معروف برا خودش شده کسی باقی رو هم که خودتون دیدین.........

mahsa1469
15-11-2008, 21:30
ساعت پخش و تکرار کی هست
جمعه ساعت 8 پخش و شنبه ساعت 1.35 تکرار می شه

RONN!E
16-11-2008, 11:11
ولی هنوز مشخص نشده که پولها رو کدوم یکی برداشته ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نظرم با تـــوجه به اسم سریال میشه حدس زد که پولها رو هیچ کدوم از این سه نفر برنداشتن !!!

MaaRyaaMi
17-11-2008, 21:38
سلام

دیشب قسمت سوم سریال پخش شد ... بدک نبود :13:

بالاخره نفر سوم هم پیدا شد ... ولی هنوز مشخص نشده که پولها رو کدوم یکی برداشته ؟! :18:
شاید پولارو بابای اون پسره برداشته که حالا هم وضعش توپه:21:

bleu2u4u
18-11-2008, 02:43
مثل اولين شب ارامش شروعش طوفاني بود
تا حال هم كه خوب ادامه پيدا كرده كلي گره درست حسابي انداختن توش كه جواب دادنش كار هر كسي نيست
البته سعيد شاهسواري توي اين چند سال از بس متن خوب نوشته كه ميشهخيلي راحت از ادامه كار اطمينان داشت

mahsa1469
18-11-2008, 19:25
به نظرم با تـــوجه به اسم سریال میشه حدس زد که پولها رو هیچ کدوم از این سه نفر برنداشتن !!!
نه به نظر من عاسف پولارو برداشته و اسم فیلمو از دو نفر دیگه فرخ و جلال گذاشتن

MaaRyaaMi
18-11-2008, 20:59
مثل اولين شب ارامش شروعش طوفاني بود

همه چیزش شبیه اولین شب آرامشه
مثل تیتراژش...

Don Thomas
25-11-2008, 05:46
این قسمت هم تمام شد ...

به نظرم روند پیشرفت سریال خیلی کند شد ! امیدوارم لاکپشتی نشه ... :31:

این طور که به نظر می آید قراره در هر قسمت فقط 4 الی 5 دقیقه موضوع دنبال بشه و باقی آن صرف حاشیه های فیلم :18:


مثلا در این قسمت که پخش شد , افسر پلیس که وارد هتل شد روبه جلال کرد و گفت : چقدر چهره شما برای من آشناست ؟!؟!

حدس می زنم این افسره , همون سربازی هست که مراقب بانک بود ! :20:

mahsa1469
28-11-2008, 12:30
مثل اینکه همشون دست تو دست هم گذاشتن پولارو برداشتن جلالم که پول دار شده بود این دوست جلال کی بود که ار تمام ماجرا خبر داشت و نقشه ی فرار جلال رو هم می دونست؟

mahsa1469
28-11-2008, 21:29
آخه آدم برا اولین بار بچه شو می بینه این همه بی بی احساس!!!!!!!!!!

Don Thomas
29-11-2008, 05:45
mahsa1469
مثل اینکه همشون دست تو دست هم گذاشتن پولارو برداشتن

من هم همین عقیده رو دارم ...

دیشب هم این فکر به ذهنم اومد که شاید پسر آصف , پسر خود او نباشه !!!:13:

مادرش خیلی ناراحت بود ...

هنوز کلی معما داره که باید حل بشه ... :18:


این دوست جلال کی بود که ار تمام ماجرا خبر داشت

واقعا ؟ این کی بید ؟ از کجا آمده بید ! حداقل یه فلش بک هم نشون ندادن که بفهمییم این یارو کیه ...


elham_007
این که چیز تازه ای نیست ، مردا همشون بی احساسند ...
:18::18::18:

mahsa1469
06-12-2008, 18:07
حالا معلوم شد که اون یارو کیه نفر چهارم اما این کجای داستانه تو داستان نقشه کشی چی کاره بود که با وجود نیومدن و شرکت نکردن توی دزدی بازم توی اون پولا سهیمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فکر می کنم هنوز باید منتظر بمونیم
انتظام رو هم کشتن دیگه نه!!!!!!!!!!!

Morteza4SN
08-12-2008, 03:25
مجموعه تلويزيوني بي گناهان آخرين ساخته احمد اميني است که پخش آن از چندي پيش شروع شده است. اميني که ‏که فيلمسازي را با سايه هاي هجوم در سال 1371 آغاز کرده در اين ده سال با ساخت سه فيلم سينمايي و پنج مجموعه ‏تلويزيوني نشان داده که تلويزيون را جاي مناسب تري براي فعاليت هنري اش مي داند و دوران موفقي را نيز پشت سر ‏گذاشته است. اما بي گناهان چيزي از آن موفقيت پيشين به نمايش نمي گذارد و انتظارها را از اميني بر باد مي دهد....‏

بي گناهان‏‎‎


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نويسنده: سعيد شاهسواري، کارگردان: احمد اميني، تهيه کننده: سعيد شاهسواري، مدير تصويربرداري: کيوان معتمدي، ‏انتخاب بازيگر: پيام دهکردي، مديرتوليد: محمد حسين شهباز زاده، روابط عمومي: افشين رضايي، طراح صحنه ‏ولباس: مهين بوريايي دوست، طراح گريم: مهري شيرازي. بازيگران: داريوش فرهنگ. مسعود کرامتي. محمد علي ‏نجفي. همايون اسعديان. بيژن افشار، اميرآقايي، مهدي پاکدل. مهرداد ضيايي. فريبا کوثري. شهين نجف زاده. ساره ‏بيات. بهرام ابراهيمي. رضا سعيدي. اميرحسيني و پرويز پورحسيني.


محصول: گروه فيلم وسريال شبکه سوم سيما. ‏

سه دوست که هر کدام در زندگي دچار مشکلات فراواني هستند، تصميم به سرقت از يک بانک مي گيرند. هنگام سرقت ‏بمباران هوايي دشمن آغازمي شود، آنها با پول ها از شهر فرار مي کنند اما پس از فرارمتوجه مي شوند که پولي درميان ‏نيست و... ‏


‎‎در پيچ وخم گذشته‎‎

احمد اميني دوست و همکار مطبوعاتي مان که از 1349 به اين سو به عنوان منتقد فيلم فعاليت داشته، در طي ده سال ‏اخير به کارگرداني پر کار در عرصه سينما و تلويزيون بدل شده است. او که فيلمسازي را با سايه هاي هجوم در سال ‏‏1371 آغاز کرده در اين ده سال با ساخت سه فيلم سينمايي و پنج مجموعه تلويزيوني نشان داده که تلويزيون را جاي ‏مناسب تري براي فعاليت هنري اش مي داند. او که در پي ناکامي هنري و تجاري آخرين فيلمش "اين زن حرف نمي ‏زند" از سال 1382 تا کنون به عرصه سينما باز نگشته، در تلويزيون دوران موفقي را با پشت سر گذاشته است. ‏

مجموعه تلويزيوني بي گناهان آخرين ساخته اوست که پخش آن از چندي پيش شروع شده و تا به حال چهار قسمت از ‏آن روي آنتن رفته است. قصه با يک فلاش بک به ماجراي سرقت از يک بانک در سالهاي جنگ توسط سه سارق و ‏کشته شدن يکي از آنها به دست ديگري شروع مي شود. آن چه تا به حال در سه قسمت بعدي روايت شده، زمان حال ‏خانواده آن سه پس از 24 سال است.‏

نتيجه کار تا به اينجا از نظر فيلمنامه نويسي به يک فاجعه نزديک است؛ چيزي که به هيچ وجه نمي توان از منتقدي که ‏تئوري را خوب ميداند و شعور سينمايي بالايي دارد، انتظار داشت. در حالي که چهار قسمت از سريال گذشته، هيچ ‏نشاني از طرح و بسط يک قصه درست در کار نيست. فيلمنامه به عوض آنکه روايت کند به طرز کسالت باري مدام در ‏حال طرح معماست؛ به گونه اي که هيچ اشتياقي را براي دنبال کردن آن بر نمي انگيزد. همه چيز در عرض مي گذرد و ‏قصه به کندي پيش مي رود. شيوه کارگرداني و صحنه هاي زائد و بي فايده نيز بر کندي ماجرا افزوده است. در قسمت ‏چهارم که جلال( داريوش فرهنگ) به عنوان قاتل فراري به ايران بازگشته بيش از يک سوم زمان به نمايش پرسه زني ‏هاي او در خيابان هاي تهران مي گذرد. ‏


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


بازي دور از انتظار داريوش فرهنگ هم بر کليت اين آشفتگي افزوده است و کفر آدم را در مي آورد. او بيش از آن که ‏چهره يک فراري پشيمان و دلتنگ را به نمايش بگذارد، آنقدر در ژست از فرنگ برگشته ها و ازما بهتران فرو رفته که ‏هر جا قدم مي زند انگار دارد از لشکر تحت امرش سان مي بيند، و با هرکه صحبت مي کند گويي طلبکارش است. ‏طوري با غرور و ژست آرتيستي راه مي رود که هيچ کدام از جيمز باند هاي سينما تا به حال راه نرفته اند و اين در ‏حاليست که او فقط قرار بوده نقش يک قاتل فراري را بازي کند. در نقطه مقابل او مسعود کرامتي است که خوش ‏درخشيده و حضورش به جان بي رمق سريال اندکي طراوت مي افزايد. او نقش زمان حال همدست جلال را بازي مي ‏کند که شاهد قتل دوست مشترک شان توسط او بوده است.‏

با آن که ساخت موسيقي فيلم را کيوان جهانشاهي بر عهده داشته، اما فضاي سريال آنقدر با تنوعي از ترانه هاي ‏کلاسيک ايراني آميخته شده که به جز تيتراژ آغازين و پاياني عملا فرصتي براي استفاده از موسيقي متن باقي نمانده ‏است. اصرار عجيب و غير منطقي اميني در استفاده از موسيقي هايي که کلام شان شرح حال شخصيت هاي داستان ‏است، باعث شده تا نه بتوان از آن موسيقي لذت برد و نه اين شرح سنجاق شده به داستان را پذيرفت. اميني در سريال ‏هاي قبلي اش نيز به همين گونه آلبومي از تک ترانه هاي محبوبش را براي بيننده در طول قسمت هاي مختلف پخش ‏کرده و او را وادار به شنيدن کرده است؛ کاري که به نوعي به خودخواهي پهلو مي زند و منطقي جز اين ندارد.‏


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


طراحي تيتراژ بي گناهان را بايد يکي از معدود وجوه موفق اين سريال به شمار آورد. بيژن مير باقري که جايزه ‏يوزپلنگ طلايي جشنواره لوکارنو را به خاطر فيلم "ما همه خوبيم " در فهرست افتخاراتش دارد، طراحي تيتراژ را به ‏عهده داشته است. علاوه بر اين فيلمساز، همکاري چهار کارگردان ديگرسينما در اين سريال در مقام بازيگر در نوع ‏خود هم قابل توجه است و هم يک رکورد به شمار مي آيد. محمد علي نجفي، همايون اسعديان، داريوش فرهنگ و ‏مسعود کرامتي در اين سريال ايفا گر نقش هاي متفاوتي بوده اند. ‏

از احمد اميني پس از اين همه تجربه انوزي و دانش بصري و سينمايي اش بيش از اين ها انتظار مي رفت. او سال ها ‏پيش از اين نشان داده بود که در عرصه نقد فيلم تيزبين و موشکاف است و تحليل عميق، طولاني و به ياد ماندني اش در ‏باره شاهين مالت به تنهايي گواهي بر اين مدعا بود. ميان آن احمد اميني منتقد و اين احمد اميني کارگردان تفاوت از ‏زمين تا آسمان است. او و برخي ديگر از همکاران منتقد سينمايي چون فريدون جيراني و ايرج کريمي هنوز به اين ‏نتيجه نرسيده اند که هر کسي را بهر کاري ساخته اند. کاش خداوند اين سه منتقد و ديگراني که کار نقد را به خوبي ‏انجام مي دهند، از وسوسه فيلمسازي رها سازد؛ شايد دوباره بشود طعم خوش نقد هاي دلپذيرشان را دوباره چشيد.‏

نوشته : مهدي عبدالله زاده

Asalbanoo
10-12-2008, 11:01
سلام
همانجور که برخی دوستان هم اشاره کردند این سریال شباهت زیادی با اولین شب ارامش داره...
و به نظر من هم تا اینجا به غیر از پور حسینی و مهدی پاکدل و کمی هم فریبا کوثری بقیه به شدت بد و ضعی و اماتوری بازی می کنند مخصوصا همسر آصف. و از اونجایی که من به شدت از داریوش فرهنگ بدم میاد و به نظرم به غیر از سلطان و شبان و دوره ای افتخار همسری سوسن تسلیمی را داشتن هیچ چیز دیگری برای ارائه دادن در عرصه هنر نداره..
مهمترین نقطه ضعف این سریال همین ایشون است.

ناسلامتی بعد از 25 سال اومده ایران می خواد فک و فامیل را ببینه..نه احاسی نه هیچی..خوبه این اشک هم هست..وگرنه می خواست این نیمچه نوستالژی را چه جوری نشون بده.........

دل تنگم
16-12-2008, 07:19
مهدي پاكدل، متولد 1359 است. يك‌سال گرافيك خوانده و سپس به سراغ تئاتر رفته است. مي‌گويد: سينما را دوست دارم و به همين دليل هم وارد عرصه بازيگري شده‌ام. در تئاترهاي زيادي حضور داشته است، از جمله ريچارد سوم، قهوه تلخ و سياه.

با بازي در سريال مرواريد سرخ به طور جدي وارد تلويزيون شد و با بازي در فيلم ماهي‌ها عاشق مي‌شوند در سينما جا خوش كرد. از او در حال حاضر سريال «بي‌گناهان» روي آنتن شبكه سوم سيما رفته است. او در اين سريال نقش مهرداد را بازي مي‌كند.اين مجموعه دومين همكاري مهدي پاكدل و احمد اميني پس از اولين شب آرامش است.

با چه انگيزه‌اي به تئاتر روي آورديد؟ گويا پيش از اين در رشته گرافيك درس مي‌خوانديد.

فكر مي‌كنم رشته‌هاي هنري به نوعي با يكديگر مربوطند. ترجيح دادم فعاليت اصلي‌ام را روي تئاتر متمركز كنم؛ البته هنوز هم كار گرافيكي مي‌كنم، پوسترهاي زيادي روي ديوار تئاترشهر نصب شده كه جزو كارهاي من در اين زمينه است و مي‌توانم بگويم از طريق كار گرافيكي امرار معاش مي‌كنم.

گرافيك و تئاتر جداي از اين كه هر دو كار هنري هستند، چه وجه اشتراكي دارند؟

ريزبيني و موشكافي‌اي كه در گرافيك است در بازيگري هم وجود دارد.در واقع به نوعي در موجز بودن با هم اشتراك دارند. تئاتر و گرافيك دنياهايي هستند نه خيلي دور و نه خيلي نزديك.

با سريال مرواريد سرخ به طور جدي و حرفه‌اي وارد تلويزيون شديد. آن زمان چقدر با مديوم تلويزيون آشنايي داشتيد؟

بيشتر نگران اين بودم كه چه اتفاقي مي‌افتد. آيا چيزي كه دلم مي‌خواهد مي‌شود؟ اما به نظرم تلويزيون خيلي بي‌رحم است.

چرا؟

چون براي مثال در زمان اجراي يك نقش بايد از تمام وجودت مايه بگذاري و نقشش را به گونه‌اي بازي كني كه باورپذير شود و طبيعتا در زمان پخش هم ديده مي‌شوي و نقدت مي‌كنند.

اين مساله كه خيلي خوب است، بويژه وقتي ديده مي‌شود و مطرح هستي.

ولي وقتي پخش سريال تمام مي‌شود پس از دو سه هفته همه چيز تمام مي‌شود. شهرت خوب است، ولي اگر همراه با احترام باشد براي آدم خيلي لذت‌بخش‌تر است.
پس از تجربه چند كار در تلويزيون، در حال حاضر بازي در اين رسانه چقدر برايتان سخت يا لذت‌بخش است؟

اگر از نقشم لذت ببرم، تمام تلاشم را مي‌كنم كه آن شخصيت را بخوبي به تصوير بكشم. طبيعتا خوب به تصوير كشيدن هم سختي‌هاي زيادي دارد.
برويم سراغ مجموعه بي‌گناهان. ابتدا بگوييد چطور با احمد اميني آشنا شديد؟

براي بازي در سريال اولين شب آرامش توسط بهرام عظيم پور كه مسووليت انتخاب بازيگران را به عهده داشت به ايشان معرفي شدم كه اين آشنايي باعث شد در بي‌گناهان هم حضور پيدا كنم.
تجربه موفق اولين شب آرامش در حضور شما در مجموعه بي‌گناهان چقدر موثر بود؟

شخصيت عليرضا در اولين شب آرامش خيلي به من نزديك بود و اين نقش و مجموعه به نوعي پيك كارهايم شد؛ اما فقط اين مساله باعث همكاري مجدد من با آقاي اميني نشد، بلكه متن خوب و نقش متفاوت و تاثيرگذار در شكل‌گيري همكاري دوباره ما موثر بود.

گروه حرفه‌اي و صميمي و پشت صحنه شاد مجموعه اولين شب آرامش و تجربه مجدد آن فضا در اين مجموعه مسائلي هستند كه به بازيگر انگيزه بيشتري براي ادامه كار مي‌دهند.

چقدر مطمئن هستيد كه بي‌گناهان هم بتواند موفقيت اولين شب آرامش‌ را به دست بياورد؟

بسيار زياد. اولين شب آرامش تمي عاشقانه داشت و بي‌گناهان هم به لحاظ قصه خوب و ساختار درستش قطعا مي‌تواند مخاطبانش را جذب كند.

احمد اميني به عنوان كارگردان چه ويژگي‌ خاصي دارد؟

به نظرم اميني در هر كاري بسيار حرفه‌اي برخورد مي‌كند و فقط روي كارگرداني متمركز نمي‌شود. او در همه موارد مي‌كوشد بهترين روش را به كار بندد كه همين مساله باعث مي‌شود هر كس وسوسه كار كردن با او را پيدا كند. من كه به عنوان يك بازيگر هميشه از همكاري با او لذت برده‌ام.

چرا باز هم مهرداد (نقشي كه شما بازي مي‌كنيد)‌ سرشار از عاطفه و احساس است،‌ درست مثل عليرضا؟

ببينيد همسر مهرداد قصد دارد از او جدا شود و او را ترك كند كه همين مساله مهرداد را هم عصباني كرده و هم احساسات او را برانگيخته است. در ضمن معمولا وقتي در اين سن و سال داريم بازي مي‌كنيم بيشتر نقش‌ها عاطفي هستند و ماجراي زندگي‌شان هم توام از احساس و عاطفه است.

مي‌شود گفت از طرفي مخاطب تلويزيون هم راحت‌تر با اين گونه نقش‌‌ها و شخصيت‌ها ارتباط برقرار مي‌كند؟

بله. دقيقا همين‌طور است. مخاطبان با اين گونه نقش‌ها زودتر مي‌توانند همذات پنداري كنند، چون يا در خانواده‌شان با چنين جوان‌هايي روبه‌رو هستند يا خودشان به شخصه درگير اين ماجراها هستند.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


شخصيت مهرداد را چطور تعريف مي‌كنيد؟

من يكسري ويژگي‌ها و ريزه‌كاري‌هايي از اين شخصيت در ذهن دارم كه سعي مي‌كنم براساس آن نقش را پيش ببرم. تعريف كلي‌اي كه مي‌توانم از اين شخصيت ارائه كنم اين است كه مهرداد يك مهندس جوان است كه تازه مي‌خواهد كارش را شروع كند و با اين كه پدرش فوق‌العاده پولدار و سرمايه‌دار است نمي‌خواهد زير دين پدرش برود. خودش مي‌خواهد زندگي‌اش را به اتفاق همسرش شروع كند.

چه چيزي در شخصيت مهرداد براي شما جذاب بود؟

چند لايه بودن زندگي او را خيلي دوست داشتم اين چندگانگي در اين شخصيت، دست من را به عنوان بازيگر بسيار باز مي‌گذاشت و راحت مي‌توانستم با او بازي كنم.

از حضور 4 كارگردان به عنوان بازيگر در اين سريال بگوييد. اين موضوع كار شما را سخت‌تر نمي‌كرد؟

تا حدودي چرا، اما آنها در اين كار تنها بازي كردند و نه كارگرداني. به هر حال از حضور دركنار آنها توانستم تجربه‌هاي خوبي به دست‌ آورم.

تصويربرداري اين كار مدت زيادي طول كشيد. اين مساله شما را به عنوان بازيگر خسته نمي‌كرد؟

من چون در اين گروه راحت بودم و خيلي آرامش داشتم و لذت مي‌بردم از بودن در اين طرح زياد احساس خستگي نمي‌كردم و برايم سخت نبود. اتفاقا در آن زمان پيشنهاد بازي در كارهاي ديگري هم به من مي‌شد كه مي‌توانستم در زمان‌هاي پرتي كار آنها را هم انجام دهم، ولي قبول نمي‌كردم،‌ چون دوست داشتم فقط مهرداد بي‌گناهان باشم و تمام تمركزم را روي اين نقش بگذارم.

حسين پاكدل (برادرتان)‌ چقدر در زندگي هنري شما نقش داشته است؟

به هر حال برادرم در تمامي زمينه‌ها مرا راهنمايي مي‌كرد، البته پدر و مادرم هم بي‌تاثير نبودند. وقتي خوب نگاه مي‌كنم مي‌بينم نقش مادرم در تربيتم پررنگ‌تر از ديگران است. در خانه ما بيشتر مباحث گرد هنر، سينما و تئاتر بود. بسياري از چهره‌هاي حرفه‌اي و مطرح سينما، تئاتر و ادبيات اغلب به خانه ما رفت و آمد داشتند. برادر بزرگم وقتي به اصفهان مي‌آمد، همراه خود امواج فراگير هنر و از همه جاي عالم در قالب شخصيت‌هاي سينمايي به زادگاهم مي‌آورد. از همان نوجواني اين موج‌ها من را هم فراگرفت. با خودم عهد كردم در اين امواج سهمگين شنا كنم. به هر حال هم حسين پاكدل به عنوان برادر بزرگ‌ترم و هم بقيه خانواده در زندگي هنري‌ام نقش بسزايي داشتند. من در خانواده‌اي رشد يافتم كه تمام 24 ساعت زندگيشان با هنر معني مي‌يافت.

چرا كار گرافيك را نيمه‌كاره رها كرديد؟

رها نكردم، قصه تلويزيون و سينما خيلي وقتم را گرفته است.

فرصت كتاب خواندن داريد؟

بله. بيشتر رمان و فلسفه مي‌خوانم. انقلاب آمريكاي لاتين را هم خيلي دوست دارم. خيلي شبيه ما هستند. وقتي به دور و برم نگاه مي‌كنم و به تاريخ مي‌نگرم، وقتي به كساني فكر مي‌كنم كه از سرزمينم مردانه دفاع كردند، فكر مي‌كنم هزاران چه‌گوارا داشته‌ايم، ولي خب من زيبايي نهفته در پس چشمان اين چريك جذاب را دوست دارم. مي‌دانم نمي‌شود، ولي دوست دارم جاي او در يك اثر بازي كنم.

دوست داريد در عرصه بازيگري جا پاي چه افرادي بگذاريد؟

در نوجواني هميشه دوست داشتم روزي جاي استاد انتظامي، پرستويي و مرحوم شكيبايي باشم. اميدوارم روزي اين روياي نوجواني تحقق پيدا كند.

شما در حوزه تئاتر هم بسيار فعال هستيد. اين شيفتگي‌ كه نسبت به تئاتر داريد از كجا نشات گرفته است؟

من حس مي‌كنم تئاتر مدرسه من است و نسبت به آن احساس دين مي‌كنم و هميشه با علاقه روي صحنه تئاتر مي‌روم و دوست دارم در اين حوزه بيشتر و بهتر كار كنم.

يعني يك بازيگر ثابت در تئاتر؟

بله، دوست دارم حداقل سالي يكبار يك اجرا داشته باشم.

چرا در سينما كمتر حضور داريد؟

راستش من چندان از سياست‌هاي موجود در سينما اطلاعي ندارم. براي مثال در 7 فيلم سينمايي بازي كرده‌ام كه تا به حال هيچ كدام از آنها به نوبت اكران نرسيده‌اند كه نمي‌‌دانم چرا. البته در حال حاضر تلويزيون شرايط شريف‌تري نسبت به سينما دارد؛ بنابراين ترجيح مي‌دهم در كارهاي تلويزيون بازي كنم تا سينما.

هنوز هم به اصفهان وابسته هستيد؟

به هر حال زادگاهم است. از قدم زدن در سي و سه پل و پل خواجو لذت مي‌برم. هرگاه دلم مي‌‌گيرد اصفهان را انتخاب مي‌كنم. خاطرات خوب كودكي من در آنجا رقم خورده است. راحت بگويم در هر وجبي از خاك اصفهان، تاريخ به گونه‌اي نهفته است. در هر منزلش هنر مي‌دود.

عليرضا را بيشتر دوست داشتيد يا مهرداد بي‌گناهان را؟

عليرضا به من كمك كرد تا براي اولين بار طعم شهرت را بچشم و به قولي با مقوله محبوبيت روبه‌رو شوم. از اين نظر عليرضا حس متفاوتي برايم به دنبال داشت، اما در بي‌گناهان شرايط بسيار حساس و حرفه‌اي بود. به هر حال خوشحالم كه توانستم بار ديگر در كنار احمد اميني باشم.

منبع : جام جم آنلاین

dimah2005
19-12-2008, 00:39
با سلام به دوستان

امیدوارم که زیاد داستان عاطفی نشه که از ایجاد این تاپیک پشیمان می شوم !
ماهم اميد واريم
من كلا چون با ديدن اولين شب آرامش به نتيجه خوبي نرسيدم از ديدن اين يكي پشيمون شدم
تا حالا فكر كنم يه 30 دقيقه اي ديده باشم وبه لطف دوستان و همشهري جوان داستانشو مي دونم


مثل اولين شب ارامش شروعش طوفاني بود
تا حال هم كه خوب ادامه پيدا كرده كلي گره درست حسابي انداختن توش كه جواب دادنش كار هر كسي نيست


اره
شما كلا در سريال هاي ايراني دقت كنيد متوجه ميشيد كه اكثرشون همين جوري هستند
از ابتدا تا حدكثر 5 قسمت اول عالي شروع ميشوند (از هر نظر :داستان كشش مجهول بودن بازيگرا گره خوردگي داستان و...)
اما بعد از يه مدتي شلنگ آب رو مي بندند به فيلم فكرشو كن از قسمت 5 تا 25 هيچ اتفاق خاصي نميافتد
چون اولين شب ارامش (با همين گروه) همين گونه بود از ديدن فيلم صرف نظر كردم

اگر اين فيلم رو تو 12 13 قسمت تموم كنن ارزش ديدن داره (مثل فيلم هاي فخيم زاده كه تا مي خواد لوس شه تمومش مي كنه)


همه چیزش شبیه اولین شب آرامشه
مثل تیتراژش...

آره درسته مثل امضا مي مونه
از راديو پس زمينه و.. صدا تيترا‍ژ اولين شب آرامش مياد (اولين قسمتش كه تو اتاق صدا شو ميشنيدم و يه 5 دقيقه اي كه ديدم اين طور بود )
و همچنين بازيگراش


هنوز کلی معما داره که باید حل بشه

انقدر طولش ميدن كه يادت ميره معماش چي بود !


ما كه فيلمو كوبيدم
چون كلا ديگه از سريال هاي ايراني بدم مياد
ادم و رو سر كار ميزاره
تو اين تاپيكم اومدم چون ديدم نويسندش Don Thomas گفتم بيام ببينم چه خبره

به اميد روزي كه فيلم هايي مثل كتاب فروشي هد هد (برومند) آرايش گاه زيبا (برومند) هتل (برومند) (فكر كنم مدرسه موش ها رو هم بگم ديگه كامل مبشه)
كلا برومند پخش شه !
ادم روحش شاد ميشه



اميد وارم از ديدن اين فيلم لذت كامل و كافي رو ببريد و حدس هاي من اشتباه شه و فيلم سركاري نباشه (چون سليقه شما دوستان يك يكه)

CinemaTik
19-12-2008, 21:14
منم دیگه مدت زیادی بود که به این سریال های مسخره و آبکی تلویزیون خودمون عادت کرده بودم و هیچ موقع دیگه سریال از تلویزیون ایران نگاه نمی کردم ! خیلی معذرت می خوام ولی دیگه حالم داشت از ترانه مادری ، نرگس ، مرگ تدریجی یک رویا و . . . هرچی سریال اینجوری بود به هم می خورد ... :2::2::2:
ولی این سریال "بی گناهان" فکر می کنم تا حالا که خوب بوده و تونسته انتظارات حداقل منو از یک سریال برآورده کنه ! تا حالا که همه قسمت هاش رو دیدم ، قسمت امشبش هم خوب بود . امیدوارم تا آخر همینجوری ادامه پیدا کنه . . . :5:

MaaRyaaMi
20-12-2008, 17:01
ولی این سریال "بی گناهان" فکر می کنم تا حالا که خوب بوده و تونسته انتظارات حداقل منو از یک سریال برآورده کنه ! تا حالا که همه قسمت هاش رو دیدم ، قسمت امشبش هم خوب بود . امیدوارم تا آخر همینجوری ادامه پیدا کنه . . .

ببخشین چه انتظاراتی ؟!!!!

من این قسمتشم ندیدم
تکرارش کی هست؟؟

hoomaan
27-12-2008, 23:07
منم دیگه مدت زیادی بود که به این سریال های مسخره و آبکی تلویزیون خودمون عادت کرده بودم و هیچ موقع دیگه سریال از تلویزیون ایران نگاه نمی کردم ! خیلی معذرت می خوام ولی دیگه حالم داشت از ترانه مادری ، نرگس ، مرگ تدریجی یک رویا و . . . هرچی سریال اینجوری بود به هم می خورد ... :2::2::2:
ولی این سریال "بی گناهان" فکر می کنم تا حالا که خوب بوده و تونسته انتظارات حداقل منو از یک سریال برآورده کنه ! تا حالا که همه قسمت هاش رو دیدم ، قسمت امشبش هم خوب بود . امیدوارم تا آخر همینجوری ادامه پیدا کنه . . . :5:

تا اونجایی که عقل ما میرسه فیلم و سریال و ... تا حدود زیادی سلیقه ایه . مثلا شما میگی از مرگ تدریجی یک رویا حالت به هم میخوره یکی دیگه براش می میره . باش حال میکنه . یا مثالهای دیگه . فکر نکنم با این همه شبکه داخلی !! و خارجی و این همه برنامه کسی مجبور به دیدن برنامه خاصی باشه . یعنی هرکی هرچی دوست داره نیگه میکنه دیگه !!

FarzadSport
16-01-2009, 16:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


برای كسانی كه تلویزیون تنها سرگرمی‌شان نیست، انتخاب كار سختی است. این گونه از مخاطبان برای دیدن یك برنامه یا فیلم و سریال نمایشی باید انگیزه كافی داشته باشند تا وقت خود را برای تماشا و پیگیری برنامه یا فیلم مورد نظر تنظیم كنند.
اگر این گروه از مخاطبان سریال «بی‌گناهان» را برای دیدن انتخاب كنند، مسلما جدی‌ترین انگیزه آنان برای این انتخاب در وهله اول نام سازنده آن یعنی احمد امینی است. كارگردانی كه علاقه‌مندان سینما با نام او در مجله فیلم به عنوان منتقد آشنا شده‌اند و در ادامه فیلم‌هایی چون سایه‌های هجوم، غریبانه، چتری برای دو نفر و این زن حرف نمی‌زند را از او در سینما دیدند. فیلم‌هایی كه نشان دادند امینی هم در زمینه ساخت فیلم‌های متفاوت و هم فیلم‌های گیشه تبحر دارد. امینی با ساخت مجموعه تلویزیونی «باران عشق» نشان داد مدیوم تلویزیون را می‌شناسد و می‌داند چگونه داستان تعریف كند تا درام و پیام اثر او به دام شعار زدگی نیفتد، مخاطب را با خود همراه كند و این حس را در او برانگیزد كه رسانه و سازنده اثر به شعور او احترام می‌گذارند و از اعتقادات او برای ساخت یك مجموعه نمایشی بهره‌وری سودجویانه نمی‌كنند. احمد امینی در ادامه فعالیت‌هایش در تلویزیون سریالی درباره ایدز ساخت كه ساختار خوب آن مورد توجه قرار گرفت. با همه اینها سریال «اولین شب آرامش» را می‌توان نقطه عطفی در زمینه سریال‌سازی احمد امینی دانست. این سریال با داستانی منسجم و پرتعلیق، شخصیت‌پردازی بدیع البته در سیستم سریال‌سازی كشور ما و بازی‌های روان و خوب منتقدان، مخاطبان خاص و عموم مردم را واداشت تا با اشتیاق به تماشای اولین شب آرامش بنشینند و آمار رضایت‌مندی مخاطبان از این سریال را روز به روز افزایش دهند. امینی در اولین شب آرامش چنان منسجم كار كرد كه اگر بیننده‌ای تماشای یك قسمت از این سریال را از دست می‌داد، حتما برای دیدن قسمت بعد پرس و جو می‌كرد چون می‌دانست بخش مهمی از قصه را از دست داده است و باید برای ادامه آن اطلاعات خود را به روز كند. این خصیصه از همان قسمت اول سریال اولین شب آرامش ذهن مخاطب را درگیر خود می‌كرد و لازم نبود تا برای دیدن و پیگیری این سریال فرصت بیشتری بخواهد.
امینی با ساخت سریال اولین شب آرامش مخاطبان زیادی را به قلاب خود انداخت به همین سبب زمانی كه ساخت سریال بی‌گناهان را آغاز كرد، همه علاقه‌مندان امینی این نوید را به خودشان دادند كه در آینده‌ای نه‌چندان دور بار دیگر شاهد سریالی خوب از شبكه ۳ سیما خواهند بود، اما واقعیت این است كه با آغاز سریال بی‌گناهان، قلاب امینی نتوانست همه بینندگانی را كه در انتظار پخش این سریال بودند، حفظ كند و گروهی از آنان پراكنده شدند؛ چون احساس كردند همان چند دقیقه اول سریال كافی بود تا آنها داستان تمام قسمت اول را حدس بزنند. آنها احساس كردند اگر بخشی از سریال بی‌گناهان را پیگیری نكنند، چیزی را از دست نمی‌دهند. آنها متوجه شدند قرار نیست اتفاقات داستان چنان منسجم باشد كه ندیدن بخشی باعث شود مخاطب چیزی را از دست بدهد. در قسمت دوم چنگك این قلاب شل‌تر شد چون داستان بدون اتفاق همچنان پیش می‌رفت و بی‌خودی كش می‌آمد....
امینی مسلما به اصول ساخت یك سریال آشنایی كامل دارد و در شرایطی كه بهترین سریال‌های دنیا با فرمت دی‌وی‌دی در اختیار همگان است، او می‌داند كه زمان ساخت سریال با روش معرفی شخصیت‌ها به روش كلاسیك كه چندین قسمت اول سریال را به خود اختصاص می‌دهند و باعث خستگی و ملال بیننده می‌شوند به سر آمده است. بیننده امروزی بیشتر تمایل دارد هر چه زودتر وارد اصل ماجرا شود و در دل ماجراها غوطه‌ور شود و به تدریج و با حفظ هیجان كافی با شخصیت‌ها آشنا شود و آنها را بشناسد، اما بی‌گناهان انگار قرار نیست كه بیننده را دچار هیجان واقعی كند. گویا برعكس قرار است از روش رایج سریال‌سازی استفاده كند و قصه را بی‌دلیل آنقدر طولانی كند تا تایم یك قسمت از سریال پر شود. همین دیدگاه باعث می شود در بخش سوم سریال جلال (داریوش فرهنگ) سوار بر ماشین در جاده‌ای خشك دیده شود كه بی‌سخن در عقب ماشین نشسته است و مدام یك بخش مبهم از گذشته را در ذهن خود مرور می‌كند. این سكانس طولانی برای خستگی مخاطب كافی بود تا او در انتخاب خود برای دیدن سریال بی‌گناهان تجدیدنظر كند. البته مشابه این سكانس‌ها در سریال بی‌گناهان كم نیستند كه از میان آنها می‌توان به سكانس‌های مربوط به مهرداد و لیلا اشاره كرد. دیالوگ‌های آنها گاهی چنان خسته‌كننده و بدون هیچ اطلاعی می‌‌شود كه باز هم این فكر به ذهن می‌رسد كه قرار است تایم سریال با داستانی محدود به ۲۶ قسمت تبدیل شود.
یك قانون در نقد سریال‌های تلویزیونی مدام به نویسنده گوشزد می‌كند كه هنوز برای قضاوت زود است. سریال تازه شروع شده است و تا انتهای راه زمان زیادی باقی است، اما ور بدبینی این ضرب‌المثل را یادآوری می‌كند؛ سالی كه نكوست از بهارش پیداست. البته ور خوش‌بینی هنوز هم می‌گوید باید به امینی اعتماد كرد، او كارش را بلد است، ولی واقعیت این است كه این سریال تنها ساخته و پرداخته امینی نیست. او فقط كارگردان است و در مقابل تهیه‌كننده‌ای كه هم نویسنده سریال است و هم آن را تدوین كرده، فقط یك كارت دارد.
مشكل طولانی بودن بی‌دلیل بخش‌های سریال بی‌گناهان، مشكل اساسی است كه گریبان بیشتر سریال‌های تلویزیونی ما را گرفته است. گویا زمان و تعداد قسمت‌های سریال از داستانی كه به مخاطب ارائه می‌شود مهم‌تر است. روزی به یك كارگردان كه اولین سریالش را برای تلویزیون كار كرده بود، گفتم چه خوب است كه شما كم‌فروشی نكرده‌اید. در پاسخ گفت: چون كار اولم بود و هنوز با سیستم داستانی كوتاه برای سریالی بلند آشنا نشده بودم... .

موفق باشید...
فــــــــــــــــرزاد

FarzadSport
16-01-2009, 16:04
دانلود آهنگ تیتراژ سریال بی گناهان


مشخصات آهنگ ابتدایی :
خواننده : بی کلام
آهنگ ساز : کیوان چهانبخشی
فرمت آهنگ : wma
کیفیت : ۹۶ kbps
مدت : 2 دقیقه و 27 ثانیه
حجم آهنگ :1.76 mb



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید



مشخصات آهنگ پایانی :
خواننده : بی کلام
آهنگ ساز : کیوان جهانبخشی
فرمت آهنگ : wma
کیفیت : ۹۶ kbps
مدت : 2 دقیقه و 9 ثانیه
حجم آهنگ : 1.55 mb



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


موفق باشید...
فـــــــــــــــرزاد

Sara
28-01-2009, 23:44
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مصطفي محمودي منتقد و سخنگوي اسبق انجمن منتقدان در گفت‌و گو با باشگاه خبري فارس «توانا»، در مورد سريال «بي‌گناهان» گفت: در مجموع تجربه جديد آقاي احمد اميني در قياس با «اولين شب آرامش» راضي كننده نيست.
وي ادامه داد: عليرغم اين‌كه آقاي اميني در اين سريال هزينه و وقت بيشتري را صرف كرده است و از چهره‌هاي زيادي از هنرمندان سينما و تئاتر در اين مجموعه تلويزيوني بازي استفاده كرده به‌طوري كه براي اولين اين اتفاق افتاده است كه چند كارگردان خوب تلويزيون مثل ‌مسعود كرامتي، ‌محمدعلي ‌نجفي،‌ داريوش ‌فرهنگ و همايون اسعديان در اين مجموعه كنار هم قرار گرفته‌اند كه در هيچ سريالي اين حجم بازيگر را نمي‌توان ديد.
وي تصريح كرد: سؤال اين‌جاست كه آقاي اميني چقدر از تجربيات اين‌ بزرگان هنر استفاده كرده است؟ چرا بعد از گذشت اين همه مدت كه از سريال مي‌گذرد، هنوز نتوانسته ضرب‌آهنگ درستي به‌دست آورد و زبان آن الكن است به طوري كه تماشاگر باسريال نمي‌تواند ارتباط برقراركند و با كاراكترها احساس نزديكي نمي‌كند.
محمودي ادامه داد: در قسمت‌هاي نخست روال داستان نشان مي‌داد كه حوادث زيادي در طول سريال بايد رخ دهد اما در خط روايي سريال به عنصر تعليق توجه نشده است.
وي ادامه داد: در چند قسمت اخير مشاهده مي‌شود داريوش فرهنگ در شهر مي‌چرخد و با يك‌سري آدم (و به طور مثال با دخترش) حرف مي‌زند، با دامادش گلاويز مي‌شود و با دوست قديمي‌اش صحبت مي‌كند اما هيچ اتفاقي رخ نمي‌دهد و تعليق وجود ندارد.
اين منتقد در مورد داستان سريال افزود: داستان «بي‌گناهان» انسجام و يكدستي «اولين شب آرامش»را ندارد و ما با توجه به تجربه قبلي كه از آقاي اميني ديده بوديم، انتظارت‌مان براي اين كار خيلي بيشتر بود اما اين اتفاق رخ نداد و شايد هم اين كارگردان دلايل خاص خود را داشته باشد. البته آقاي اميني به لحاظ بازي گرفتن از بازيگران خيلي بهتر شده است و مخاطبان شاهد بازي‌هاي رواني در كار او هستند كه بخشي از آن از تجربه‌ بازيگران اصلي اين مجموعه تلويزيوني ناشي مي‌شود. در جلو و در پشت صحنه‌بازي‌هاي چشم‌نواز و دلنشيني را شاهد هستيم و همان طور كه مي‌دانيم بازي‌ها و مؤلفه بازيگري نمي‌تواند عامل ايجاد ارتباط با تماشاگر باشد.
وي در پايان خاطرنشان كرد: انتظارات از آقاي اميني بيشتر است. از كسي كه سال‌ها مديوم سينما و تلويزيون را تجربه كرده و به عنوان منتقد و نويسنده سينما و نويسنده فعاليت مي‌كرده و از بالا بر سينما اشراف داشته، انتظار بيشتري مي‌رود و اميدوارم اين نقيصه در قسمت‌هاي بعدي سريال جبران شود.

MOHAMMAD2010
31-01-2009, 13:25
به نظرم سریال خوبیه ( با وجود این سریال اشغال )

nil2008
01-02-2009, 11:51
با احترام به نظر همه دوستان،به نظر من دیالوگ هایی که بین هنر پیشگان رد و بدل میشه جالبه.:20:
من فکر کنم در نهایت همه این بلاهایی که سر جلال اومده مقصرش همین پدرشوهر آینده دخترش باشه؟(بابا پیداکنین پرتقال فروشو!!!) ولی کلا" از حرف زدن بازیگر نقش دختر جلال خوشم نیومد یکمی تو ادا کردن دیالوگاش عجله داره:13:.در عوض داریوش فرهنگ بنظرم از همه شون مسلط تر بازی میکنه
امیدوارم قسمتهای بعدی روز بروز جذابتر بشه:8:

CinemaTik
01-02-2009, 12:19
با احترام به نظر همه دوستان،به نظر من دیالوگ هایی که بین هنر پیشگان رد و بدل میشه جالبه.:20:
من فکر کنم در نهایت همه این بلاهایی که سر جلال اومده مقصرش همین پدرشوهر آینده دخترش باشه؟(بابا پیداکنین پرتقال فروشو!!!) ولی کلا" از حرف زدن بازیگر نقش دختر جلال خوشم نیومد یکمی تو ادا کردن دیالوگاش عجله داره:13:.در عوض داریوش فرهنگ بنظرم از همه شون مسلط تر بازی میکنه
امیدوارم قسمتهای بعدی روز بروز جذابتر بشه:8:

منظورت آصف بود آیا ؟!؟ :31:
اره منم موافقم :27: !‍ دیالوگ هاش به قول معروف خیلی قوی هستن و یه جورایی آدم رو میگیره ؛ داریوش فرهنگ هم خیلی خوب بازی می کنه . . .
متاسفانه قسمت ین هفتش رو نتونستم ببینم . . . :41:

mahsa1469
02-02-2009, 10:48
نمی دونم چرا با وجود اینکه همیشه نگاش می کنم ،ازش خوشم می یاد و به نظرم فیلم جالبیه اما اصلا منظرش نیستم که پخش شه!!!!!!!!!!

Amin
02-02-2009, 14:45
سلام
من 2-3 قسمت این سریال رو به صورت اتفاقی دیدم
تو 90% دقایق یه آهنگ ملایم تو پس زمینه پخش میشد
و دو نفر هم که مثلا داشتن با هم حرف میزدن فقط به همدیگه نگاه میکردن ! (با چشماشون حرف میزدن !!!)
من یکی که کشته مرده این صحنه های احساسی و بازیهای زیر پوستی ام !!!

【ツ】

CinemaTik
02-02-2009, 15:40
سلام
من 2-3 قسمت این سریال رو به صورت اتفاقی دیدم
تو 90% دقایق یه آهنگ ملایم تو پس زمینه پخش میشد
و دو نفر هم که مثلا داشتن با هم حرف میزدن فقط به همدیگه نگاه میکردن ! (با چشماشون حرف میزدن !!!)
من یکی که کشته مرده این صحنه های احساسی و بازیهای زیر پوستی ام !!!

【ツ】

به به . . . رییس مستفیض نمودید (درست نوشتم !؟) . . . :27:

سریالی که شما چند قسمتش رو دیده باشی حالا چه اتفاقی چه غیر اتفاقی معلومه که سریال بدی نیست !!:31:
ولی رییس قبول داری دیالوگ ها و نحوه‌ی روایت و به تصویر کشیدن داستان خوبه ؟‌ فیلمنامه هم خوب نوشته شده !؟ بی زحمت بیشتر توضیح بدید چیز یاد بگیریم :21: . . .

دل تنگم
07-02-2009, 23:47
مهدي پاكدل متولد 1359 در اصفهان است و كوچكترين عضو خانواده پاكدل. دو برادر بزرگ او – حسين و مسعود – از از عكاسان موفق تلويزيون و تئاتر هستند. مهدي پاكدل در رشته گرافيك تحصيل كرد . در دوره اي كه حسين پاكدل مديريت تئاتر شهر را به عهده داشت وارد خانواده تئاتر شد و با شركت در كلاسهاي پانتوميم سيروس شاملو ،‌بازيگري در تئاتر را با نمايش " جنبش انفيه " آغاز كرد. اولين شب آرامش نقطه عطفي در كارنامه بازيگري او محسوب مي شود و محبوبيت اين نقش باعث حضور او در مجموعه ديگر احمد اميني به نام " بي گناهان " شد.
آيا تجربه موفق همكاري در " اولين شب آرامش "‌به حضور شما در مجموعه " بي گناهان " منجر شد؟

شخصيت عليرضا در اولين شب آرامش خيلي به من نزديك بود و اين نقش و محبوبيت آن به نوعي پيك كارهايم شد. اما فقط اين مساله باعث همكاري مجدد من و آقاي اميني نشد. بلكه متن خوب و نقش متفاوت و تاثيرگذار پيشنهادي در شكل گيري همكاري ما تاثيرگذار بود. گروه حرفه اي و صميمي و پشت صحنه شاد مجموعه اولين شب آرامش و تجربه مجدد آن فضا در اين مجموعه مسائلي هستند كه به بازيگر انگيزه بيشتري براي ادامه كار مي دهند.

اين طور كه از اين چند قسمت متوجه شدم در اين سريال هم نقش يك جوان رمانتيك و احساساتي را بازي مي كنيد و باز هم وجه عاطفي شخصيت شما خيلي پرررنگ است..؟

شايد همين طور باشد كه شما مي گوييد اما نه كاملا. مهرداد شخصيتي است كه من نقش آن را بازي مي كنم و مشكلي عازفي با همسرش پيدا كرده است. در واقع زنش قصد ترك او را دارد و قاعدتا مهرداد هم از اين اتفاق ناراضي است. كما اينكه اصولا وقتي در اين سن و سال داريم بازي مي كنيم، نقش ها كم و بيش عاطفي تر هستند چون بخش اعظم درگيري هاي مربوط به اين سن ماجراهاي عاطفي و عشقي است.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





ولي در كارنامه بازيگري شما اين نقشها بيشتر ديده مي شود؟

احتمالا اين مساله بيشتر به شخصيت خودم بر مي گردد و در ناخودآگاه من تمايل به اين نقش ها بيشتر است. در واقع خودم هم دوست دارم اين نقشها را بازي كنم و انتخاب هايي كه صورت مي يرد بيشتر به اين سمت گرايش دارد. يعني كارگردانها تغيير فاحشي از من نخواسته اند كه مثلا بيايم و نقش يك قاتل را بازي كنم. همه نقشهايي كه تا به حال بازي كرده ام در رنج سني خودم و همين فضا و همين حس و حال بوده . نمي دانم شايد فيزيكم به آدمهاي عاشق مي خورد.

البته اين گونه نقشها هم بيشتر مورد توجه مخاطبان مخصوصا مخاطبان تلويزيون قرار مي گيرد و به اصطلاح محبوب تر مي شوند.

بله. اصولا مخاطبان با اين نقشها بيشتر ارتباط برقرار مي كنند. چون بالاخره در هر خانواده اي يك جوان هست كه درگير اين جور مسائل است.

در اين مجموعه شما بار ديگر با اميرآقايي و پرويز پورحسيني بازي داريد. ؟

البته من فقط در يك سكانس با هر دوي آنها بازي دارم. آقاي پورحسيني در اين مجموعه نقش پدر نامزد قبلي من را بازي مي كند. كه ارتباط چنداني با هم نداريم. امير آقايي هم نقش كارآگاه پليس را بازي مي كند كه فقط در يكي دو سكانس با هم بازي داريم. بيشتر بازي من در مقابل آقاي كرامتي و خانم نجف زاده در نقش پدر و مادرم و خانم نازنين آقا احمدي و آقاي فرهنگ در نقش همسر و پدر همسرم است.

آيا فكر مي كنيد اين مجموعه هم مانند اولين شب آرامش بتواند با مخاطبين ارتباط برقرار كند؟

تنها چيزي كه مي توانم بگويم اين است كه كساني كه اولين شب آرامش را دوست داشتند و پسنديدند اين سريال را نيز دوست خواهند داشت . چون فوق العاده جذاب تر با داستاني قوي تر است و با وسواس بيشتري توليد شده است.

خود شما كدام كار را بيشتر دوست داريد ؟

اولين شب آرامش براي من به عنوان عليرضا در آن سريال يك حس نوستالژي دارد كه خيلي براي من جالب است و اولين بار بود كه من را با مقوله شهرت و به گفته شما محبوبيت درگير كرد و ان حس و حال متفاوتي كه براي من دارد. ولي اين سريال از لحاظ وسواسي كه در توليدش به كار رفته است به گمانم خيلي بهتر است و تشكر مي كنم كه امكان اين وسواس ها را به عنوان تهيه كننده براي گروه فراهم كرده است.

به عنوان بازيگر نقش مهرداد تعريفتان از اين نقش چيست؟

من يك سري ويژگي ها و ريزه كاري هايي از اين شخصيت در ذهن داشتم كه سعي كردم بر اساس آن نقش را پيش ببرم. تعريف كلي كه مي توانم از اين شخصيت ارائه دهم اين است كه مهرداد يك مهندس جوان است كه تازه مي خواهد كارش را آغاز كند و با اينكه پدرش فوق العاده پولدار و سرمايه دار است نمي خواهد زير دين پدرش برود . خودش مي خواهد با همسرش كه تازه ازدواج كرده اند كارش را شروع كند.

منبع:سينماي امروز

SAM1990
10-02-2009, 16:03
به نظر من فعلا تنها سریال تلویزیونه که ارزش دیدن داره.

من اولین شب آرامش رو میدیدم ولی خیلی ازش خوشم نیومد.

دل تنگم
15-02-2009, 01:19
پخش سريال «بي‌گناهان» به كارگرداني احمد اميني اين فرضيه را بار ديگر روشن كرد كه در انتخاب بازيگر نمي‌توان متكي و قائل به يك فرمول و روش خاص بود.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

كارگردان در جاهايي حس مي‌كند اين نقش فقط براي اين فرد مناسب است، حال شايد اين فرد خود كارگرداني صاحب‌نام باشد. «بي‌گناهان» با انبوهي از بازيگران حرفه‌اي و البته كمتر تكرار شده در تلويزيون از همان ابتدا بناي خود را به انتخاب‌هاي خاص گذاشته است. به همين دليل نقش‌هاي اول اين سريال متعلق به بازيگراني است كه نه‌تنها كاملا در نقش جا افتاده‌اند بلكه پيشينه‌اي متفاوت هم دارند. داريوش فرهنگ در نقش جلال و مسعود كرامتي در نقش آصف، كارنامه كارگرداني پربارشان با كارنامه بازيگري‌شان برابري مي‌كند و در كنار اين دو، حضور محمدعلي نجفي در نقش روان‌شناس و دوست جلال و همايون اسعديان در نقش روان‌پزشك خانوادگي آصف به‌ رغم محدوديت و كم‌بودن نقش نشان از دقت احمد اميني براي انتخاب نقش‌هاي فرعي‌اش داشته است.

داريوش فرهنگ، كارگردان سريال‌هايي چون «سلطان و شبان»، «تولدي ديگري» و «راه شب» هم‌اكنون در سريال «كلاه پهلوي» هم نقش اصلي‌اي را برعهده دارد. او مي‌گويد: «سعيد شاهسواري مي‌گويد وقتي چند قسمت اول سريال را نوشته بود به من فكر مي‌كرده، بعد هم نظرش را به احمد اميني مي‌گويد و او هم روي من تامل مي‌كند. من هم با سعيد شاهسواري از فيلم سينمايي «روز برمي‌آيد» به كارگرداني بيژن ميرباقري بيشتر آشنا شدم. سر آن فيلم از نحوه نگارش شاهسواري خوشم آمد و با هم گپ زياد مي‌زديم. شايد اين آشنايي‌هاي براي انتخاب بي‌دليل نبود چون روحيات هم را شناخته بوديم. اما در كل فكر مي‌كنم حرف آخر انتخاب با اميني بود.»

فرهنگ درباره نقش جلال و اينكه چقدر به اين نقش نزديك بوده است مي‌گويد: «وقتي اميني درباره جلال با من صحبت كرد خيلي به او فكر كردم و اتفاقا او را به خودم نزديك‌تر حس مي‌كردم. جلال مرد خاموشي بود كه بايد بيشتر شنيده مي‌شد و سكوتش پر از عمق و معني بود. قرار بود جلال سرشار از عكس‌العمل باشد و كمتر عمل كند. اين براي يك بازيگر خيلي سخت است، چون ممكن بود هر لحظه من به حس‌هاي تكراري برسم و يكنواخت شوم زيرا هيچ نوع اكت و حسي نبايد به وجود مي‌آوردم اما صحبت‌هاي من و كارگردان و نويسنده خيلي موثر بود كه به جلال نزديك شوم.»

فرهنگ معتقد است كه جلال از خودش دور بود و او خيلي سعي كرد اين شخص را مال خودش كند. او مي‌گويد: «شايد اولين‌بار باشد كه تماشاچي مرا اين‌قدر درون‌گرا و آرام مي‌بيند. مردي خاموش با لايه‌هاي بسيار احساسي و ظريف، براي همين است كه مخاطب مدام درگير است. از طرفي جلال قاتل است و بايد قصاص شود ولي هيچ يك از مخاطبان راضي به اين قصاص نيستند.

من بايد اين حس را درمي‌آوردم كه مخاطب در مورد من دوبه‌شك شود و با قصه جلو بيايد.» بازيگر نقش جلال در ادامه مي‌گويد: «جلال نشانه‌هايي دارد كه او را از بقيه آدم‌ها متمايز مي‌كند؛ مردي تنها، شكست‌خورده با گذشته‌اي سياه و تيره، در عين حال كم‌حرف، طوري كه مخاطب كم‌كم او را كشف مي‌كند. وقتي مقابل ليلا قرار مي‌گيرد، وقتي مقابل فروغ مي‌ايستد و وقتي با دوست دكترش حرف مي‌زند آن وقت كشف مي‌شود. اين نگه‌داشتن حس خيلي مهم بود و چيزي بود كه كارگردان روي آن تاكيد داشت.»

اقتدار خاكستري

مسعود كرامتي كارگردان فيلم‌هاي «روز كـــارنـــامــه»، «كودكانه» و سريال «خانه ما» قبلا هم سابقه بازيگري داشته است. بازي در فيلم‌هاي رسول ملاقلي‌پور مانند «مجنون»، «پناهنده» «سفر به چزابه» و «باغ‌هاي كندلوس» ايرج كريمي و «راه بي‌پايان» همايون اسعديان از جمله آنهاست. كرامتي هم‌اكنون در پي تدارك ساخت سريال «تعطيلات لعنتي» است. او در نقش آصف توانسته است يكي از شخصيت‌هاي مهم و تاثيرگذار «بي‌گناهان» باشد و شايد نفر اول سريال كه همه موضوعات حول محور او مي‌چرخد و خواهد چرخيد.

كرامتي خود مي‌داند كه سعيد شاهسواري در هنگام نوشتن نقش به او فكر مي‌كرده ولي هيچ‌وقت به اميني در اين باره حرفي نمي‌زده است، چرا كه تصور اميني از آصف، فردي با فيزيك و چهره ديگري بوده است. تا اينكه پس از پايان نگارش فيلمنامه، سعيد شاهسواري، كرامتي را به اميني پيشنهاد مي‌دهد و پس از صحبت‌هاي زياد طرفين، آصف به كرامتي سپرده مي‌شود.

كرامتي درباره آصف مي‌گويد: «وقتي نقش آصف را خواندم حس كردم چقدر اقتدار و مديريت در وجود اين فرد وجود دارد؛ مردي با لايه‌هاي متفاوت شخصيتي كه شناختن‌اش بايد سخت باشد. آصف مرد بدي نيست. دوست دارد فضاي اطراف را آرام نگه دارد و بي‌مسئله و بي‌تنش زندگي كند اما گذشته‌اي دارد كه رهايش نمي‌كند. او در گذشته خطايي را مرتكب شده است و حالا هم مرتب دچار خطا مي‌شود؛ يعني چاره‌اي ندارد كه از اين دايره بيرون بيايد.او به شدت اهل خانواده است، همسرش را دوست دارد پس آدم خوبي است اما چهره‌اش لايه‌هاي ديگري هم دارد كه بايد منتظر بود و آنها را ديد.

كرامتي از اينكه در فضاي كارگرداني احمد اميني قرار گرفته بسيار راضي است و مي‌گويد: «اميني كارگردان صبوري است و يك نوع مديريت آرام دارد كه به نفع همه عوامل و بازيگران است. فضاي دوستانه و گرم و بدون تنش گروه او را از ديگران متمايز كرده است. وقتي وارد گروه شدم حس مي‌كردم كه همه چيز مهياست و ارزش‌ها و اصول در خدمت سريال و بازيگرانش است. طوري كه در تمام مدتي كه دورخواني مي‌كرديم و مدام تمرين‌ها را ادامه مي‌داديم حس نمي‌كردم كه نقش به من تحميل شده است.»

با اين حال كرامتي انكار نمي‌كند كه در جاهايي از نقش، پيشنهادهايي به اميني مي‌داده است و او هم كاملا آمادگي اين گفت‌وگو را داشت. او مي‌گويد: «شايد به خاطر چالش‌هاي اين نقش بود كه مدام به ذهنم مي‌آمد كه قسمت‌هايي از نقش را تغيير دهم. وقتي به اميني مي‌گفتم قبول مي‌كرد و در پايان به يك نتيجه دلخواه مي‌رسيديم.

شايد اگر نقش ديگري بود اين‌قدر نياز به چالش و ريزه‌كاري نداشت اما پيچيدگي‌هاي آصف نياز به يك نوع بازي خاص داشت كه مدام با اميني درباره آن حرف مي‌زديم.» در عين حال كرامتي از اينكه به عنوان كارگردان و بازيگري شناخته مي‌شود كه انتخاب‌هاي متفاوتي را مي‌كند و گاهي در عرصه بازيگري اثربخش‌تر است، مي‌گويد: «من اين خط‌كشي‌ها را نمي‌فهمم. بازي مي‌كنم همچنان كه كارگرداني مي‌كنم. هر دوي اينها حس خوبي به من مي‌دهند. اين‌طور نيست كه چون كارگرداني مي‌كنم نمي‌توانم بازي‌كنم و يا برعكس، الان هم حس مي‌كنم هيچ كدام از اين دو مزاحم ديگري نشده‌اند چون هر دو را دوست دارم.»

رفيق فاخر

محمدعلي نجفي را تلويزيوني‌ها با سريال‌هاي «سربداران» و «زمان شوريدگي» مي‌شناسند و سينمايي‌ها با انبوهي از آثار سينمايي چون «گزارش يك قتل»، «پرستار شب»، «عشق طاهر» و «زاگرس» او را به ياد مي‌آورند. او در سريال بي‌گناهان نقش كوتاه اما تاثيرگذاري دارد؛ نقشي كه تا پايان سريال وجود دارد.

محمدعلي نجفي درباره اينكه واقعا به بازيگري فكر مي‌كرده يا نه، مي‌گويد: «نه، دغدغه‌ خاصي در اين باره نداشتم اما گاهي دوست داشتم آن را تجربه كنم. و آشنايي‌‌ام با احمد اميني و سعيد شاهسواري اين امكان را به من داد كه تجربه‌ام را شروع كنم.» با اين حال او درباره «بي‌گناهان» معتقد است كه اميني دنبال شخصيتي بود كه يك جورهايي از گذشته‌اش خاطره‌هايي دارد و شبيه جلال است.

روان‌پزشكي كه در عين پر نغز و مغز صحبت كردن فرد برجسته‌اي است و با ديالوگ فاخر و كلام تاثيرگذارش تنها همدم و رفيق جلال مي‌شود.« يك روز در پايان جلسه شوراي كانون كارگردانان، اميني به من گفت كه يك نقش متفاوت دارد كه فكر مي‌كند به چهره من مي‌خورد و من هم كنجكاو شدم و گفتم فيلمنامه را بده بخوانم و وقتي خواندم حس كردم كه اين آدم را مي‌شناسم و دوستش دارم.» نجفي در مقام كارگردان وقتي مي‌خواهد درباره انتخاب بازيگران «بي‌گناهان» قضاوت كند مي‌گويد: «كارگردان تشخيص مي‌دهد كه چه كسي اين نقش را بازي كند.

به نظر من اين شناخت خيلي به قصه كمك مي‌كند. گاهي كارگردان به جاي يك ستاره دست روي يك نابازيگر مي‌گذارد ولي انتخابش آن قدرت درست است كه فقط به ذهنيت خودش برمي‌گردد.» به اعتقاد نجفي حضور كارگردانان به عنوان بازيگر در تلويزيون هيچ جاي شك و ابهام ندارد چرا كه گاهي يك كارگردان مي‌تواند نقشي را چنان خوب بازي كند كه آن را كاملا باورپذير كند، چون خودش مي‌داند كه قرار است چه چيزي از او در تصوير ثبت شود. بازيگري علاقه مي‌خواهد و مسلما اگر كارگرداني روزي جلوي دوربين قرار گيرد حتما براي خود آن نقش است كه اين جابه‌جايي صورت گرفته است نه براي حواشي كار و شهرت و...

تجربه لذت‌بخش

همايون اسعديان كارگردان سينما و تلويزيون است.«ده رقمي» و «راه بي‌پايان» آخرين كارهاي او در سينما و تلويزيون بوده‌اند و حالا او به عنوان بازيگر نقش روان‌پزشك در «بي‌گناهان» جمع كارگردانان حاضر در اين سريال را تكميل كرده است. اسعديان حضورش را در اين سريال كاملا دوستانه و اتفاقي مي‌داند و مي‌گويد: «بارها وقتي احمد اميني را مي‌ديدم به شوخي مي‌گفتم كه براي ما هم يك نقش كوچك بنويس تا بازي كنيم. اين خواهش نه از سر وسوسه بلكه فقط براي تجربه بود.

جالب است كه اميني هم حرف مرا جدي گرفت و براي اين سريال نقشي هم به من سپرد؛زماني كه من تازه از سفر حج برگشته بودم و موهايم كوتاه بود. شايد همين مسئله هم اين انتخاب را قوت بخشيد.» اسعديان درباره انتخاب اميني و تاثيرش روي خودش مي‌گويد: «براي يك كارگردان كه هميشه پشت دوربين است خيلي خوب است كه گاهي جلوي دوربين بازي كند. يك نوع حس خوب تجربه كردن است و اينكه جزو تيمي باشم كه همه‌شان را مي‌شناسم و دوست دارم.» با اين حال اسعديان آن‌قدر جدي به اين موضوع فكر نكرده است و بيشتر دلش مي‌خواسته خودش را محك بزند.

mahsa1469
22-02-2009, 15:04
من یه حدث هایی زدم البته به نظرم خیلی دیگه تابلوه گلوله ی دومی که عسف توی دادگاه قسمت اول گفت نمی دونم چرا جلال شلیک کرد رو زن عاسف شلیک کرده یعنی قاتل فرخ زنه عاسفه نه جلال!!!!!!!!

RoYaYeEe_NiIiLi
27-02-2009, 23:53
بچه ها من یه سوال داشتم...اون موقعی که آسف تیر خورد مگه به پای چپش نزدن؟؟؟؟پس چرا الان پای راستش درد می کنه؟؟

Asalbanoo
13-03-2009, 21:34
سلام
چه عجب این کارگردان دلش اومد یه قدم رو به جلو برداره؟
و فکر کنم خیلی از صحنه فیلم seven که کویین اسپیسی میاد تو اداره پلیس و کاراگاه را صدا می زنه خوشش اومده...اخه صحنه ای که فرهنگ میاد و اقایی را صدا می زنه تو کلانتری دقیقه مثل همون صحنه فیلم هقت هست...

حاشیه مهم تر از متن:داریوش فرهنگ که خوشش میاد از کپی کردن حال اینبار هم که خودش فیلمی نساخته و تقلید نکرده توی صحنه ای کپی شده بازی کرده

دل تنگم
16-03-2009, 02:06
پخش سريال «بي‌گناهان» به كارگرداني احمد اميني اين فرضيه را بار ديگر روشن كرد كه در انتخاب بازيگر نمي‌توان متكي و قائل به يك فرمول و روش خاص بود.

كارگردان در جاهايي حس مي‌كند اين نقش فقط براي اين فرد مناسب است، حال شايد اين فرد خود كارگرداني صاحب‌نام باشد. «بي‌گناهان» با انبوهي از بازيگران حرفه‌اي و البته كمتر تكرار شده در تلويزيون از همان ابتدا بناي خود را به انتخاب‌هاي خاص گذاشته است. به همين دليل نقش‌هاي اول اين سريال متعلق به بازيگراني است كه نه‌تنها كاملا در نقش جا افتاده‌اند بلكه پيشينه‌اي متفاوت هم دارند. داريوش فرهنگ در نقش جلال و مسعود كرامتي در نقش آصف، كارنامه كارگرداني پربارشان با كارنامه بازيگري‌شان برابري مي‌كند و در كنار
اين دو، حضور محمدعلي نجفي در نقش روان‌شناس و دوست جلال و همايون اسعديان در نقش روان‌پزشك خانوادگي آصف به‌ رغم محدوديت و كم‌بودن نقش نشان از دقت احمد اميني براي انتخاب نقش‌هاي فرعي‌اش داشته است.

داريوش فرهنگ، كارگردان سريال‌هايي چون «سلطان و شبان»، «تولدي ديگري» و «راه شب» هم‌اكنون در سريال «كلاه پهلوي» هم نقش اصلي‌اي را برعهده دارد. او مي‌گويد: «سعيد شاهسواري مي‌گويد وقتي چند قسمت اول سريال را نوشته بود به من فكر مي‌كرده، بعد هم نظرش را به احمد اميني مي‌گويد و او هم روي من تامل مي‌كند. من هم با سعيد شاهسواري از فيلم سينمايي «روز برمي‌آيد» به كارگرداني بيژن ميرباقري بيشتر آشنا شدم. سر آن فيلم از نحوه نگارش شاهسواري خوشم آمد و با هم گپ زياد مي‌زديم. شايد اين آشنايي‌هاي براي انتخاب بي‌دليل نبود چون روحيات هم را شناخته بوديم. اما در كل فكر مي‌كنم حرف آخر انتخاب با اميني بود.»

فرهنگ درباره نقش جلال و اينكه چقدر به اين نقش نزديك بوده است مي‌گويد: «وقتي اميني درباره جلال با من صحبت كرد خيلي به او فكر كردم و اتفاقا او را به خودم نزديك‌تر حس مي‌كردم. جلال مرد خاموشي بود كه بايد بيشتر شنيده مي‌شد و سكوتش پر از عمق و معني بود. قرار بود جلال سرشار از عكس‌العمل باشد و كمتر عمل كند. اين براي يك بازيگر خيلي سخت است، چون ممكن بود هر لحظه من به حس‌هاي تكراري برسم و يكنواخت شوم زيرا هيچ نوع اكت و حسي نبايد به وجود مي‌آوردم اما صحبت‌هاي من و كارگردان و نويسنده خيلي موثر بود كه به جلال نزديك شوم.»



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


فرهنگ معتقد است كه جلال از خودش دور بود و او خيلي سعي كرد اين شخص را مال خودش كند. او مي‌گويد: «شايد اولين‌بار باشد كه تماشاچي مرا اين‌قدر درون‌گرا و آرام مي‌بيند. مردي خاموش با لايه‌هاي بسيار احساسي و ظريف، براي همين است كه مخاطب مدام درگير است. از طرفي جلال قاتل است و بايد قصاص شود ولي هيچ يك از مخاطبان راضي به اين قصاص نيستند.

من بايد اين حس را درمي‌آوردم كه مخاطب در مورد من دوبه‌شك شود و با قصه جلو بيايد.» بازيگر نقش جلال در ادامه مي‌گويد: «جلال نشانه‌هايي دارد كه او را از بقيه آدم‌ها متمايز مي‌كند؛ مردي تنها، شكست‌خورده با گذشته‌اي سياه و تيره، در عين حال كم‌حرف، طوري كه مخاطب كم‌كم او را كشف مي‌كند. وقتي مقابل ليلا قرار مي‌گيرد، وقتي مقابل فروغ مي‌ايستد و وقتي با دوست دكترش حرف مي‌زند آن وقت كشف مي‌شود. اين نگه‌داشتن حس خيلي مهم بود و چيزي بود كه كارگردان روي آن تاكيد داشت.»

اقتدار خاكستري

مسعود كرامتي كارگردان فيلم‌هاي «روز كـــارنـــامــه»، «كودكانه» و سريال «خانه ما» قبلا هم سابقه بازيگري داشته است. بازي در فيلم‌هاي رسول ملاقلي‌پور مانند «مجنون»، «پناهنده» «سفر به چزابه» و «باغ‌هاي كندلوس» ايرج كريمي و «راه بي‌پايان» همايون اسعديان از جمله آنهاست. كرامتي هم‌اكنون در پي تدارك ساخت سريال «تعطيلات لعنتي» است. او در نقش آصف توانسته است يكي از شخصيت‌هاي مهم و تاثيرگذار «بي‌گناهان» باشد و شايد نفر اول سريال كه همه موضوعات حول محور او مي‌چرخد و خواهد چرخيد.

كرامتي خود مي‌داند كه سعيد شاهسواري در هنگام نوشتن نقش به او فكر مي‌كرده ولي هيچ‌وقت به اميني در اين باره حرفي نمي‌زده است، چرا كه تصور اميني از آصف، فردي با فيزيك و چهره ديگري بوده است. تا اينكه پس از پايان نگارش فيلمنامه، سعيد شاهسواري، كرامتي را به اميني پيشنهاد مي‌دهد و پس از صحبت‌هاي زياد طرفين، آصف به كرامتي سپرده مي‌شود.

كرامتي درباره آصف مي‌گويد: «وقتي نقش آصف را خواندم حس كردم چقدر اقتدار و مديريت در وجود اين فرد وجود دارد؛ مردي با لايه‌هاي متفاوت شخصيتي كه شناختن‌اش بايد سخت باشد. آصف مرد بدي نيست. دوست دارد فضاي اطراف را آرام نگه دارد و بي‌مسئله و بي‌تنش زندگي كند اما گذشته‌اي دارد كه رهايش نمي‌كند. او در گذشته خطايي را مرتكب شده است و حالا هم مرتب دچار خطا مي‌شود؛ يعني چاره‌اي ندارد كه از اين دايره بيرون بيايد.او به شدت اهل خانواده است، همسرش را دوست دارد پس آدم خوبي است اما چهره‌اش لايه‌هاي ديگري هم دارد كه بايد منتظر بود و آنها را ديد.

كرامتي از اينكه در فضاي كارگرداني احمد اميني قرار گرفته بسيار راضي است و مي‌گويد: «اميني كارگردان صبوري است و يك نوع مديريت آرام دارد كه به نفع همه عوامل و بازيگران است. فضاي دوستانه و گرم و بدون تنش گروه او را از ديگران متمايز كرده است. وقتي وارد گروه شدم حس مي‌كردم كه همه چيز مهياست و ارزش‌ها و اصول در خدمت سريال و بازيگرانش است. طوري كه در تمام مدتي كه دورخواني مي‌كرديم و مدام تمرين‌ها را ادامه مي‌داديم حس نمي‌كردم كه نقش به من تحميل شده است.»

با اين حال كرامتي انكار نمي‌كند كه در جاهايي از نقش، پيشنهادهايي به اميني مي‌داده است و او هم كاملا آمادگي اين گفت‌وگو را داشت. او مي‌گويد: «شايد به خاطر چالش‌هاي اين نقش بود كه مدام به ذهنم مي‌آمد كه قسمت‌هايي از نقش را تغيير دهم. وقتي به اميني مي‌گفتم قبول مي‌كرد و در پايان به يك نتيجه دلخواه مي‌رسيديم.

شايد اگر نقش ديگري بود اين‌قدر نياز به چالش و ريزه‌كاري نداشت اما پيچيدگي‌هاي آصف نياز به يك نوع بازي خاص داشت كه مدام با اميني درباره آن حرف مي‌زديم.» در عين حال كرامتي از اينكه به عنوان كارگردان و بازيگري شناخته مي‌شود كه انتخاب‌هاي متفاوتي را مي‌كند و گاهي در عرصه بازيگري اثربخش‌تر است، مي‌گويد: «من اين خط‌كشي‌ها را نمي‌فهمم. بازي مي‌كنم همچنان كه كارگرداني مي‌كنم. هر دوي اينها حس خوبي به من مي‌دهند. اين‌طور نيست كه چون كارگرداني مي‌كنم نمي‌توانم بازي‌كنم و يا برعكس، الان هم حس مي‌كنم هيچ كدام از اين دو مزاحم ديگري نشده‌اند چون هر دو را دوست دارم.»

رفيق فاخر

محمدعلي نجفي را تلويزيوني‌ها با سريال‌هاي «سربداران» و «زمان شوريدگي» مي‌شناسند و سينمايي‌ها با انبوهي از آثار سينمايي چون «گزارش يك قتل»، «پرستار شب»، «عشق طاهر» و «زاگرس» او را به ياد مي‌آورند. او در سريال بي‌گناهان نقش كوتاه اما تاثيرگذاري دارد؛ نقشي كه تا پايان سريال وجود دارد.

محمدعلي نجفي درباره اينكه واقعا به بازيگري فكر مي‌كرده يا نه، مي‌گويد: «نه، دغدغه‌ خاصي در اين باره نداشتم اما گاهي دوست داشتم آن را تجربه كنم. و آشنايي‌‌ام با احمد اميني و سعيد شاهسواري اين امكان را به من داد كه تجربه‌ام را شروع كنم.» با اين حال او درباره «بي‌گناهان» معتقد است كه اميني دنبال شخصيتي بود كه يك جورهايي از گذشته‌اش خاطره‌هايي دارد و شبيه جلال است.

روان‌پزشكي كه در عين پر نغز و مغز صحبت كردن فرد برجسته‌اي است و با ديالوگ فاخر و كلام تاثيرگذارش تنها همدم و رفيق جلال مي‌شود.« يك روز در پايان جلسه شوراي كانون كارگردانان، اميني به من گفت كه يك نقش متفاوت دارد كه فكر مي‌كند به چهره من مي‌خورد و من هم كنجكاو شدم و گفتم فيلمنامه را بده بخوانم و وقتي خواندم حس كردم كه اين آدم را مي‌شناسم و دوستش دارم.» نجفي در مقام كارگردان وقتي مي‌خواهد درباره انتخاب بازيگران «بي‌گناهان» قضاوت كند مي‌گويد: «كارگردان تشخيص مي‌دهد كه چه كسي اين نقش را بازي كند.

به نظر من اين شناخت خيلي به قصه كمك مي‌كند. گاهي كارگردان به جاي يك ستاره دست روي يك نابازيگر مي‌گذارد ولي انتخابش آن قدرت درست است كه فقط به ذهنيت خودش برمي‌گردد.» به اعتقاد نجفي حضور كارگردانان به عنوان بازيگر در تلويزيون هيچ جاي شك و ابهام ندارد چرا كه گاهي يك كارگردان مي‌تواند نقشي را چنان خوب بازي كند كه آن را كاملا باورپذير كند، چون خودش مي‌داند كه قرار است چه چيزي از او در تصوير ثبت شود. بازيگري علاقه مي‌خواهد و مسلما اگر كارگرداني روزي جلوي دوربين قرار گيرد حتما براي خود آن نقش است كه اين جابه‌جايي صورت گرفته است نه براي حواشي كار و شهرت و...

تجربه لذت‌بخش

همايون اسعديان كارگردان سينما و تلويزيون است.«ده رقمي» و «راه بي‌پايان» آخرين كارهاي او در سينما و تلويزيون بوده‌اند و حالا او به عنوان بازيگر نقش روان‌پزشك در «بي‌گناهان» جمع كارگردانان حاضر در اين سريال را تكميل كرده است. اسعديان حضورش را در اين سريال كاملا دوستانه و اتفاقي مي‌داند و مي‌گويد: «بارها وقتي احمد اميني را مي‌ديدم به شوخي مي‌گفتم كه براي ما هم يك نقش كوچك بنويس تا بازي كنيم. اين خواهش نه از سر وسوسه بلكه فقط براي تجربه بود.

جالب است كه اميني هم حرف مرا جدي گرفت و براي اين سريال نقشي هم به من سپرد؛زماني كه من تازه از سفر حج برگشته بودم و موهايم كوتاه بود. شايد همين مسئله هم اين انتخاب را قوت بخشيد.» اسعديان درباره انتخاب اميني و تاثيرش روي خودش مي‌گويد: «براي يك كارگردان كه هميشه پشت دوربين است خيلي خوب است كه گاهي جلوي دوربين بازي كند. يك نوع حس خوب تجربه كردن است و اينكه جزو تيمي باشم كه همه‌شان را مي‌شناسم و دوست دارم.» با اين حال اسعديان آن‌قدر جدي به اين موضوع فكر نكرده است و بيشتر دلش مي‌خواسته خودش را محك بزند.

منبع:همشهری

دل تنگم
17-03-2009, 20:54
همه کاشف شده اند/ مهدي عزيزي

امير آقايي و مهدي پاکدل هر دو از تئاتر آمدند و در تلويزيون چهره شدند. درخشش هردوشان در سريال «اولين شب آرامش» آنها را به ستاره هاي جعبه جادويي بدل کرد. اما گزيده کار بودن شان و سخت گيري شان در انتخاب سبب شد کميت آثارشان به خوبي کيفيت بازي شان نباشد. اما باز مخاطبان خاص خودشان را دارند. قرار بود براي انجام يک گفت وگو با مهدي پاکدل به دفترش بروم تا درباره «بي گناهان» و «شب مي گذرد» با او گپ بزنيم. حضور امير آقايي در دفتر مهدي سبب شد اين گفت وگو چند وجه پيدا کند. از همه چيز گفتيم و شنيديم. از ستاره شدن در تلويزيون و کم کاري شان. همه چيز به بهانه مجموعه تلويزيوني «بي گناهان» شکل گرفت. مجموعه يي که هم امير آقايي و هم مهدي پاکدل معتقدند جايگاه ويژه يي در کارنامه کاري شان دارد. گفت وگويي که مي خوانيد قدري صميمانه و خودماني تر از گفت وگو هاي مرسوم و با حفظ لحن هر سه ما تنظيم شده است.

---

- پروسه ستاره شدن در تلويزيون نسبت به سينما فرق دارد ،فکر مي کنيد علت چيست؟

پاکدل؛ به نظرم دو مديوم کاملاً متفاوت است مثل اين است که به يک نجار بگويي نجاري ات خيلي خوب است چرا آهنگري نمي کني. اصلاً ربطي به هم ندارد. مناسباتش، تشکيلاتش و نوع زد و بندهايش متفاوت است.

- بحث من مردم اند. مردم تو را مي شناسند. تو با يک توده هفت، هشت ميليون آدم طرف هستي. اين عده وقتي فيلم تو هم اکران مي شود طبعاً بايد بروند فيلمت را هم ببينند.

پاکدل؛ نه، اين گونه نيست. فکر مي کنم مخاطب آنها با هم فرق دارد. به فرض مهران مديري مخاطب زيادي در تلويزيون دارد اما وقتي فيلم «هميشه پاي يک زن در ميان است»، اکران شد کمتر کسي رفت مهران مديري را ببيند.

- ولي دايره زنگي فروخت.

پاکدل؛ به خاطر نوع فيلم است. دايره زنگي کلي ستاره داشت. در همين راستا نقدي در ايام جشنواره در روزنامه اعتماد خواندم، که گفته بود فيلم هاي بيشتري با هدف جذب مخاطب توليد مي شوند اما الزاماً موفق نمي شوند. پس ستاره ها يا آدم هاي خاص دليل فروش يک فيلم نيست. همين «درباره الي» درباره اش گفته اند فيلم پرفروش سال آينده است. غير از دو سه ستاره و بازيگر مطرح باقي يا کارگردان و فيلمنامه نويس اند که تا به حال فيلم بازي نکرده اند يا تئاتري هستند و ستاره سينما نيستند. اگر يک فيلم مي فروشد فرمول هاي خاص خود سينما روي آن اثربخش است. سينماگران ما نسبت به بازيگران تلويزيون يک مقدار جبهه دارند. با اينکه ممکن است يکي در تلويزيون چهره شده باشد اما باز ترجيح بر آن است که از سينمايي بيشتر بهره ببرند. اخيراً هم مد شده است، همه مي خواهند از بازيگران ناشناخته در فيلم هايشان استفاده کنند يعني به نوعي مي خواهند بگويند ما کشفش کرديم، ما آورديم. همه کاشف شده اند. خب اگر مي توانيد، فيلم را با يکسري بازيگر بسازيد.

- تو زماني که آمدي و بازيگر شدي فکر نمي کردي قرار است صرفاً در تلويزيون کار کني، اما عملاً حجم کار تلويزيوني ات، بيشتر از سينماست.

پاکدل؛ بخشي از آن بدشانسي است و بخشي ديگر انتخاب غلط. عوامل ديگري هم هست که يک دفعه مي بيني سه سال گذشته است و تو فقط در تلويزيون کار کرده يي. سال گذشته من يک سال تنها تئاتر کار کردم. «يرما، ماچيسمو و خشکسالي و دروغ». در سينما يک چيزهايي ناگزير است. ممکن است شرايطي پيش بيايد که سه سال فقط آدم در سينما کار کند بعد مي گويند چرا در تلويزيون کار نمي کني. شرايطي است که از عهده تو خارج است. شرايط اجتماعي و مالي هم البته در آن نقش دارد. شرايط روحي هم بخش حائز اهميت ديگري است. به طور مثال من يکباره احساس مي کنم توان اينکه هفت ماه درگير يک پروژه و يک نقش باشم، نيست. پس ترجيح مي دهم اگر از نظر مالي مشکل نداشتم، کار نکنم. تئاتر کار مي کنم. گوشه يي با اعصاب راحت آن را درمي يابم.

- نمي خواهم بحث معيار کنم. به هر حال يک سري چيزها هست که آدم را به سمت يک کاري مي کشد. مثلاً تو به عنوان يک بازيگر نگاه مي کني که يک سال از تلويزيون دور بوده يي يا مي بيني آنچه پس ذهن مخاطبت شکل گرفته بود، دارد فراموش مي شود، بنابراين ممکن است اولين پيشنهاد را بپذيري.

پاکدل؛ شايد اين هم يکي از دلايل باشد.

- «بي گناهان» را با همين معيار انتخاب مي کردي يا به خاطر آدم هايش؟

پاکدل؛ «بي گناهان» پس از تجربه قبلي ام «اولين شب آرامش» هم خيلي تجربه موفق و خوبي بود. روابطش حرفه يي صرف نبود و يک روابط دوستانه و عاطفي هم بين همه پيش آمده بود. براي همين درصد ريسک آن هم از نظر کاري و هم از نظر بازخورد اجتماعي اش براي من خيلي مناسب بود بنابراين خيلي راحت قبول کردم با همان گروه کار کنم. خيلي هم لذت بردم چون وقتي با آنها کار مي کني، در کار تنها روابط حرفه يي مطرح نيست و بيشتر تو احساس آرامش مي کني و نتيجه هم مي گيري.

- در اين کار تو نسبت به «اولين شب آرامش» به خاطر رنج سني قصه آنقدر پررنگ نيستي. در صورتي که امير به خاطر نقش اش پررنگ تر است. به هر حال باز هم تو در نقش يک آدم مستاصل که بين آدم هاي دچار استيصال گير کرده، ديده مي شوي.

پاکدل؛ معتقدم مهرداد شخصيتي است که مي خواهد دور از روابط خانوادگي و اشتباهات شان زندگي ساده و سالم و دور از سايه پدر را براي خودش و همسرش بسازد. اما اين حريم امني که براي خودش ايجاد مي کند، مدام دچار خدشه مي شود و اين باعث مي شود يکسري رفتارهاي غيرمنطقي از خودش بروز دهد. يکي اش همان قولي که به زنش داد و بعد زير پا گذاشت. مهرداد شايد يک جاهايي شبيه عليرضا باشد، روابطش، اتفاقاتي که برايش مي افتد و از همه مهم تر جوان بودنش. من خيلي سعي کردم متفاوت بازي اش کنم. به نظرم پخته تر شده است. شايد عليرضا با يکسري روابط پيچيده تر مصادف شود با مهرداد اين قصه. چون در فيلمنامه هيچ کنش عجيب و غريبي براي مهرداد اتفاق نمي افتد. يک آدمي است که يک جا نشسته است و مدام به او حمله مي شود و از خودش دفاع مي کند. نسبت به همه چيز گارد دارد. عليرضا قدري فرق داشت چون خودش هم تمايل داشت تجربه کند.

- نسبت به پدرش سالم تر است. هر قدر آصف گادفادر است او دارد سالم زندگي مي کند و سالم به آدم ها نگاه مي کند. در عين حالي که مظلوم است يک جاهايي به سمت بچه ننگي هم مي رود.

پاکدل؛ بعضي وقت ها کفر همه را درمي آورد.

- در مورد سروان فريد هم اين وجود دارد يعني نسبت به انتخاب قبلي ات که يک آدم اجيرشده است اينجا يک آدم است که وجوه انساني زيادي دارد. خيلي با پيمان «اولين شب آرامش» فرق دارد. ارتباطي که با مخاطب مي گيرد سازنده تر است يعني مردم بيشتر باورش مي کنند. با اينکه مردم نسبت به پليس گارد دارند اما کد هايي را که سروان فريد به مخاطبش مي دهد، مي پذيرند.

آقايي؛ البته معتقدم پيمان سهرابي را مردم بيشتر درک مي کردند تا اين پليس را. با اينکه اين وجوه انساني اش بيشتر است او را بيشتر مي فهميدند چون او زاده رنج بود. با اينکه در اين متن خواستند پليس متفاوتي از آب درآيد و آسماني نباشد اما باز هم هست.

- در مرز سفارشي بودن و نبودن است.

آقايي؛ نه نيست. به جرات مي توانم بگويم سفارشي نيست. هيچ پليس سفارشي پوشش و اصطلاحاتش اين گونه نيست. رفتارش هم اين گونه نيست. در قسمت قبل، در سکانسي بالاي پله ها به راحتي مي توانست به جلال شليک کند اما اين کار را نکرد. به بازتابش نگاه کرد. جلال رفت و بعد او پشت سرش رفت.

- فکر کردم ياد آن دختربچه يي افتاد که در سريال به آن اشاره مي شود. انگاري يک لحظه از نظرش گذشت...

آقايي؛ همه فکر کردند اشتباه تدوين است. انگاري درنيامده. اما مي توانست بزند اما نزد.

- اصولاً آدم مرددي است. آنقدر که ترديدش را دختر انتظام هم فهميد. اين ترديد را خيلي در سروان فريد مي بينيم.

آقايي؛ جلوتر به اين مي رسيم که دليل اينکه اين آدم پليس شده است، چيست. در پاتکس متن با نويسنده به اين نتيجه رسيديم که سروان فريد صرفاً به جهت اينکه فلسفه مرگ يا قتل را دريابد، به اين مسير کشيده شده است. نه اينکه بگويد يکي يکي را کشت و بعد بيندازيدش زندان. مي خواهد ببيند آدم هايي که مرتکب قتل مي شوند، به کجا مي رسند که چنين عملي از آنها سر مي زند يعني خيلي روانشناختي تر به ماجرا نزديک مي شود به همين خاطر، دغدغه اش معرفي مجرمان نيست.

پاکدل؛ نکته جالبي که من در اين پليس ديدم، اين است که ما به عنوان مخاطب وارد زندگي شخصي يک پليس مي شويم؛ روابطي که صرفاً يک روابط سازماني مشخص نيست. پليسي را مي بينيم که مثل آدم هاي معمولي شام مي خورد، در خانه اش تنها زندگي مي کند، مادر يا پدر دارد. اين قشنگ است که رابطه يک پليس را که مسوول ايجاد امنيت در جامعه است با خانواده اش هم ببينيم. اين خيلي بار دراماتيک مي تواند داشته باشد. متاسفانه به خاطر يک سري محدوديت هاي ويژه يي که در تلويزيون اعمال مي شود، تا به حال به اين بخش از زندگي طبيعي مجريان قانون پرداخته نشده بود. برآيند تعاملي که مابين تلويزيون و نيروي انتظامي اتفاق افتاده، سبب شده ما به نحو شايسته تري ببينيم يک پليس هم مي تواند مورد اصابت گلوله واقع شود، يا از بلندي پرت شود و روي زمين بيفتد و درد بکشد. پيشتر هميشه وقتي يک پليس را مي ديديم، يک رويين تن بود که حال همه را مي گرفت اما دريغ از اينکه خش بردارد و اين اصلاً بار دراماتيک نداشت.

آقايي؛ اين بخش بيروني اش است. در بخش دروني اش هم به اعتقاد من اين اتفاق افتاد. ما با پليسي مواجهيم که با کسي که آمده بازجوي شود، درد دل مي کند. راجع به گذشته اش حرف مي زد، بغض مي کرد و اشکش را پاک مي کند و باز ادامه مي دهد. اين آدمي است مثل همه و هيچ فرقي با بقيه آدم ها ندارد. قرار هم بود اين گونه دربيايد.

- پس همين دلايل باعث شد دوباره با اميني کار کني؟

آقايي؛ بله. اميني يک شرافت و شأن حضوري دارد که هر کاري بکند تو از بودن با او لذت خواهي برد. اين شرافت به تو اجازه نه گفتن نمي دهد. من شخصاً خيلي او را دوست دارم و ياد مي گيرم. به قول مهدي آرامش خاصي هميشه پشت صحنه کارش برقرار است. به شدت مي داند چه مي خواهد. اصلاً نمي خواهم بگويم فوق العاده بد يا خوب است. اميني آدمي است که مثل خودش است.

- به نظرم همه شخصيت هاي اين فيلمنامه دچار يک سرگشتگي عجيب اند. انگار همه يک چيزي کم دارند. چيز مشترکي دارند که از دست رفته است.

پاکدل؛ به نظرم فيلمنامه و پرداخت آن به شکلي است که اين آدم ها همه مثل دومينو با هم در ارتباط اند. ممکن است آدمي که 26 سال پيش جرمي مرتکب شده در سرنوشت و زندگي پليسي که در هتل مي نشيند و محدوده يي را تحت نظر دارد، تاثيرگذار باشد. تنها چيزي که به نظرم قدري عجيب است احساس نااميدي است که در همه شخصيت ها ديده مي شود. نمي دانم چرا در اين داستان همه تلخ و درگيرند. شرايط اجتماعي جوري شده که همه خيلي راحت زندگي مي کنند اما تنها که چيزي نيست امنيت رواني است. به نظرم اين در فيلمنامه خيلي نمود دارد.

آقايي؛ فکر مي کنم عنوان آن رويش است. اگر مهرداد آشفته است، او که کاري نکرده است اما وقايع پيرامون زندگي اش او را به هم مي ريزد. فروغ دارد با ليلا زندگي اش را مي کند آمدن جلال زندگي اش را به هم مي زند. ديالوگي در فيلمنامه هست که مي گويد؛ «اگر آن سر دنيا يک شاپرک پر بزند اين سر دنيا توفان مي شود.» انگار هيچ چيزي بي جهت نيست. 27 سال پيش 3 جوان خامي کرده اند و الان يقه خيلي ها را گرفته است. اينکه اشاره کردي درست است اما معتقدم نااميد نيستند. ناگزيرند وارد ماجرا و شرايطي شوند و به سرانجامش برسانند. در زندگي ما هم پيش مي آيد اتفاقي براي يکي از نزديکان مان مي افتد و تو مي بيني که يک ماه است آرام و قرار نداري و شتک هاي تو را هم درگير خودش کرده است.

پاکدل؛ مثل اولين کتابي که در کتابخانه کج بگذاري. بعدش هر چه بگذاري کج است.

- شايد سرگشتگي اين آدم ها براي آرامش يک عده يي خاص است. همه اين آدم ها در آشوبند تا آدم هايي مثل آصف کيايي در آرامش زندگي کنند حتي به قيمتي که بچه يا خانواده اش در اين آشوب زندگي کنند.

پاکدل؛ شايد خودخواه اند. به نظرم بهترين پرداخت شخصيت هم متعلق به آصف است. چون مسعود کرامتي هم به خوبي نقشش را ايفا کرده است. اصولاً نقش منفي ها را بازيگران از همان اول منفي بازي مي کنند. بالطبع تماشاگر مي گويد اين چقدر آدم بدي است. آدم منفي خودش معتقد است کار خوبي مي کند و معتقد نيست کار بدي انجام مي دهد. پس دليلي ندارد صدايش را مثل گودزيلا کند. بازخورد رفتارش در اجتماع جداست وگرنه آن زمان که دارد آدم مي کشد معتقد است کار خوبي دارد مي کند. کرامتي معتقد بود من براي رسيدن به نوشين همه کار خواهم کرد اما آدم کشتن و دزدي کردن بد است. اما خودش معتقد است براي نيتي که دارد، اين کارها را مي کند.

- بي گناهان در اينکه ريتم مناسبي دارد، در ريتم تند ريتمش کند است. خيلي ها فکر مي کنند کش مي دهد در صورتي که کش نمي دهد طبيعتش اين است که اين گونه پيش رود.

پاکدل؛ مسلماً آدمي که پس از 27 سال زندگي در غربت و غصه وقتي برمي گردد، نمي تواند آدم اکيتوي باشد و شور و شوق جواني داشته باشد. آدمي است سر به زير و تو خودش بايد با چنگک از ذهنش حرف بيرون کشيد. حرفي ندارد که بزند، با خودش حرف هايش را زده و ديدي آدم هايي که حتي يک سال هم زنداني بوده اند اينقدر با خودشان گفت وگو داشته اند که ديگر در سکوت معناداري غرقند،؟

- چقدر فکر مي کني سروان فريد شبيه خود توست. به نظر من يک جاهايي خيلي شبيه است.

آقايي؛ شبيه خود من؟ يعني شبيه پيمان سهرابي هم بوده؟

- نه. مثلاً کارهايي که از تو ديديم. کتاب شعري که از شما خوانديم. احساس مي کنم خيلي جاها شبيه تو مي شود. شايد به فيزيکت نزديک مي شود. من که خوب نمي شناسمت اما اين احساس را مي کنم.

آقايي؛ از همان ابتدا سعيد شاهسواري مي گفت سروان فريد خود تو هستي. شايد او هم بر اساس همان سه، چهار سال شناختي که از من داشته يک چيزهايي را در متن لحاظ کرده است. ولي من خيلي آدم اکتيوي هستم و خيلي درونگرا نيستم. من تا آنجا که بشود فکر نمي کنم، بيشتر عمل مي کنم. سروان فريد ترديد دارد، در صورتي که ترديدهاي من کمتر از اوست.

- وجوه انساني اش را مي گويم. يک جاهايي اينقدر آدم خوبي است که دلت مي زند.

آقايي؛ ولي من خيلي خوب نيستم.

- بحث خوب يا بد بودن نيست. من اين شباهت را بر اساس مشاهدات عيني ام مي گويم، نوشتن،حرف زدن، مصاحبه کردن و شباهت ها آنجا پيش مي آيد.

آقايي؛ نمي دانم. شايد دليل اولش مي تواند شناخت شاهسواري از من باشد. در هر صورت ما از«اولين شب آرامش» دو، سه سالي رفاقت کرديم.

پاکدل؛ اتفاقي که براي من نيفتاد. مهرداد را همه گفتند جور ديگري باشد. تا آخرين لحظات هم از چند نفر تست گرفته بودند. اما مثل اينکه بعد احمد اميني گفته بود به مهدي پاکدل بگوييد به خاطرهمين شباهت هايي که بين عليرضا و مهرداد در متن وجود دارد. به همين خاطر اگر از ابتدا متن بر اساس مهدي پاکدل نوشته مي شد، شايد متفاوت تر مي شد.

آقايي؛ مي خواهم بپرسم که نگرانم کردي. تو سروان فريد را باور نمي کني؟

- چرا او را باور دارم. اما چون با پليس سر و کار ندارم طبعاً پليس اين تيپي نديده ام که بخواهم باور کنم. بيشتر امير آقايي را در ذهنم مي بينم تا سروان فريد را.

پاکدل؛ اينکه خوب است.

آقايي؛ در هر صورت شخصيتي است که نوشته شده. نه اينکه بگويم من تصميم داشتم، اين گونه باشد. يک روزي يک خبرنگاري سوالي از ما پرسيد که براي رسيدن به نقش هايتان چقدر تحقيقات کرديد؟ مهدي گفت هيچ. قرار نيست که من بروم تحقيق ميداني کنم. هست ديگر. بخشي از آن در خودمان جريان دارد، اما چيزي که هست من نمي خواستم اين نقش شبيه پيمان سهرابي «اولين شب آرامش» باشد؛ نه در راه رفتن و نه در حرف زدن.

- به نظرم نمي توانست هم باشد چون آن آدم دغدغه هايش فرق داشت.

آقايي؛ آن بخشي را که به امير آقايي مربوط است، مي گويم؛ نگاهش، حرف زدنش. آنجا چيزهاي ريزي را داشتم که اينجا ندارم. اينجا هم چيزهايي را لحاظ کردم که آنجا نبوده. اميدوارم باورپذير باشد. دلم نمي خواهد پليسي باشد که ربطي به کسي ندارد. خوشبختانه در سکانس هاي قسمت قبلي قدري پليس بازي هم کرديم. حرکات پليسي داشت وگرنه کدام پليس شيريني مي گيرد و مي رود خانه مظنونش و مي گويد؛ «سلام. آمده ام با هم چاي بخوريم. يک پليس حقيقي با تعاريف جامعه شناختي ما اين شوخي ها را ندارد.

پاکدل؛ به نظرم سريال هر چه رو به پايان مي رود، غافلگيرکننده تر مي شود يعني مخاطب غافلگير مي شود که پس ماجرا از اين قرار بوده است. هنوز قدري زود است. در مورد کليت شخصيت ها صحبت کنيم. خود مهرداد هم تا قسمت هفدهم يک جوان صبور و بردبار است. تلاش هم مي کند حافظ آرامش ديگران باشد. اما به يکباره عصيانگري از او مي بينيم که مي گوييم از او بعيد بود. من اين را دوست داشتم. خيلي شبيه زندگي است. آدم ها يک مرتبه قاطي مي کنند. يک دفعه کاملاً غريزي به ستوه مي آيد که اي داد، ولم کنيد. خسته شده ام.

- يک سوال کليشه يي، با شناختي که از تو دارم يا شنيدم فکر مي کنم با پارتنرهايت راحت بودي. اصولاً بازيگرهايي نمي بينيم که بخواهند بازي بخورند يا اذيت کنند و 10 برداشت داشته باشند و اعصابت را خرد کنند. شايد اين به خاطر حضور شش کارگردان در اين کار باشد.

پاکدل؛ پيشتر هم گفتم همه کارگرداني شان را در خانه مي گذاشتند و مي آمدند سر صحنه. به ويژه داريوش فرهنگ و مسعود کرامتي که هر دو نقش اصلي بودند و هر دو سابقه طولاني در بازيگري دارند. مثل مهندس نجفي نيستند که به خاطر رفاقت يا هر چيز ديگري آمده باشند و يک نقش جمع و جور بازي کنند و بروند. يعني قابليتش را داشته اند و خيلي راحت بودند و خودشان را از کارگرداني شان تفکيک کرده بودند. وجه بازيگر بودن شان براي من ملموس تر بود. معتقدم کاملاً مطيع و همراه بودند يعني همان نظري که ممکن بود من به اميني بدهم، در همان حد هم ممکن بود کرامتي به کارگردان بدهد.

آقايي؛ دليلش هم اين است که اميني مديريتي دارد، که مديريت ديکتاتورمنشي نيست. تو به عنوان يک انسان به راحتي مي تواني نظرت را بدهي. او هم به عنوان مسوول مي تواند قبول کند يا به آن فکر کند. اين چيزهايش خيلي خوب است.

- کارگرداني نقش چقدر ممکن است وجود داشته باشد. تو به هر حال يک سري ري اکشن داري مثلاً در حرکت دستت و در زاويه نگاهت پيش مي آيد.

آقايي؛ بله خيلي زياد. وقتي من فيلمنامه را مي خوانم، حقيقتاً شايد همه فيلمنامه و آن نقش جذبم نکند. يک دفعه مي بينم يک نقشي سه سکانس ا ش خوب است. پس و پيش اش را مي چينم. آن وقت مي گويم هستم. يک چيز کلي بگويم. اصولاً بازيگر مي داند چه کار مي خواهد بکند. کارگردان هدايتش مي کند، اما روند نقش را فقط بازيگر مي داند که چه بلايي بايد سرش بياورد. به ويژه در سريال. راکورد چند ماه و سال را که رج نمي زنند. امروز سکانس 248 را مي گيرند فردا سکانس يک و پس فردا 10. پشت سر هم که فيلمبرداري نمي شود. راکورد سريال را نگه داشتن کار ساده يي نيست. به خاطر همين است که خيلي از بازيگران خوب تلويزيون، سينما برايشان شوخي است. سينما نهايتش دو تا چهار ماه است. اما در سريال 10 ماه راکورد يک نقش را حفظ کردن کار ساده يي نيست. من شخصاً اين گونه هستم. براي همين چارتي دارم که آن چارت منجي من است. قبل و بعد مختصات سکانس هايم را مشخص مي کنم که امروز جاي من کجاست؟ نهايتاً کارگردان بازيگرش را هدايت مي کند اما فقط و فقط بازيگر است که مي داند چه کار مي کند. در اين کار جايي من به سعيد شاهسواري گفتم چرا رابطه عاطفي اينقدر کم است؟ اين جوري مخاطب قصه را دنبال نمي کند. داستان را لطفاً اضافه کن. تا يک جايي بين دو تا از شخصيت ها اين اتفاق افتاد. درهيچ ديالوگي نمي بيني اشاره مستقيمي بين سروان فريد و نوشين وجود داشته باشد. والسلام. هنوز که هنوز است، در خيابان مردم که مرا مي بينند، مي گويند شما بالاخره نوشين را مي گيريد؟ اً... پليس دنبال پرونده انتظام است چرا بايد بگيردش؟ اين کاملاً شخصي بود. احساس مي کردم يک جايي بايد ذهنش گير کند. مثلاً تو «بهشت، برزخ، دوزخ» را ديدي. رابطه آدم اپيزود اول با زن اپيزود سوم را احساس کردي. ناخودآگاه احساس مي کني رابطه يي بين اينها هست. اين فقط و فقط کار بازيگر است.

- کارگردانان «بي گناهان» حرفه يي و شناخته شده اند. از کارگردان تا بازيگران از حضورشان راضي اند اما در برخي از کارهاي تلويزيوني و سينمايي بعضاً کارگردان بازيگراني هم هستند که حضورشان سبب عذاب گروه است.

پاکدل؛ چون آنها را 12 نفر در تلويزيون مي شناسند، اما شخصيتي مثل مسعود کرامتي را ميليوني مي شناسند. اينها مختصات انساني و روحي آدم هاست. اصولاً آدم هايي هستند که در وجودشان آهن ربايي دارند. کاريزمايشان باعث مي شود هم قطب خودشان را بکشند مثلاً اميني ممکن نيست با آقاي ايکس کار کند، چون به هم ربطي ندارند.

آقايي؛ قديمي هاي سينما مي گويند فلان بازيگر را لنز دوست دارد. من نمي دانستم اين يعني چه؟ اين همان کاريزما مي تواند باشد. به نظرم کاريزما بخشي از آن اکتسابي و بخش ديگرش ذاتي است. قرار هم نيست تو بذله گو و بگو بخند باشي. همفري بوگارت يا همين شان پن عبوث و به درد نخور به نظر مي رسد. اما وقتي او را مي بيني، کيف مي کني. اصلاً قرار نيست اين آدم خوشگل، بذله گو و بگو بخند باشد. اما هر چه باشد، کاريزماتيک است.

- فيلم Milkاش را ببيني باورت نمي شود که اين شان پن است.

پاکدل؛ خودش از اين نقش متنفر است.

- چقدر تلاش کردي از کليشه عليرضا شدن دور شوي؟

پاکدل؛ بالاخره من مهدي پاکدل هستم. قرار بود يک جوان در آستانه ازدواج را بازي کنم. خيلي از مختصات اين آدم را که در کل بچه خوب و سربه راهي است و خانواده دار، در درون حس کردم. اگر اين دو نقش را کنار هم بگذاريم. رنگ هايشان با هم فرق مي کند.

- به نظرم تو بيشتر از نظر طبقه اجتماعي به عليرضا بيشتر شبيه باشي.

پاکدل؛ سختي هايي که کشيده بود برايم واقعي تر و ملموس بود. چيزهايي بود که خودم هم کشيده و درک کرده بودم. ولي هيچ وقت بچه پولدار نبودم که در خانه آنچناني زندگي کنم و با پدرم سر جنگ داشته باشم. پرايد برانم در صورتي که پدرم سوار بنز دو صد ميليوني باشد. اينها براي من دور از ذهن بود. سعي کردم تفاوت ها را در لحن و رفتار و در نگاه کردنش لحاظ کنم. در يک سري چيزهاي جزيي.

- معتقدم وقتي بازيگري مي خواهد يک نقش را بخواند و بپذيرد که بازي اش کند فاکتورهاي خودش را در راستاي آن نقش قرار مي دهد يعني چيزهايي در قالب نقش مي بيند. به نظرم بخش عمده نقش داشته هاي آني بازيگر است. طبيعتاً تو هم در انتخابت اينجوري هستي.

پاکدل؛ شايد در آن 30 قسمت موفق نشدم.

- جاهايي به طور مثال وقتي با ليلا دعوا مي کند و بعد به خانه مي آيد و با پدرش حرف مي زند، يک لحظه از ذهنم گذشت که اختلاف سني مهدي با مرحوم پدرش خيلي زياد بود. طبيعتاً اين بازي به دليل اينکه اين اختلاف سني کمتر است، نبايد اين جوري باشد. طبيعتاً خودش نمي تواند باور کند که دارد با پدرش حرف مي زند.

پاکدل؛ شايد چون من هيچ وقت جرات نمي کردم حتي به او «تو» بگويم. نمي توانستم بگويم چون فاصله سني و حجب و حيا اجازه نمي داد. در صورتي که مي توانستم با اين پدرم کمي پرخاشگرتر باشم که شما چه کار به زندگي من داري... چون نسل جديد اين گونه هستند.

- همانجا فکر مي کردم شايد مهدي در ذهنش حسين پاکدل را دارد، جاي اين آدم مي گذارد...

پاکدل؛ او هم خيلي کاريزماتيک است... کل بازيگري تجربه هاي شخصي است. معتقدم من که بازيگر کاراکترسازي و تيپ سازي نيستم. بايد هر پلاني را که بازي مي کنم، تجربه شخصي نسبت به آن داشته باشم يعني يک چيزي از درون خودم را حمل مي کنم.

- آقايي؛ چه جوري؟ مثلاً اگر قرار بود پيمان سهرابي را بازي کني، آدم مي کشتي؟

پاکدل؛ خيلي مواقع شده که دوست داشتم يکي را بزنم و بکشم.

آقايي؛ تجربه زندگي است. يعني تو با آن در ذهنت زندگي مي کني.

پاکدل؛ آفرين. نه اينکه بروم و معتاد شوم، چون قرار است نقش يک معتاد را بازي کنم. اما اين ذهنيت را داشته ام که اگر اين را بکشم، چه جوري مي شود،حتي ممکن است در تنهايي اعتياد را بازي کرده باشم.

آقايي؛ در روندش که بيفتي آن را زندگي مي کني. آن آدم را در لحظات مختلف برمي داري و خودت را جاي آن مي گذاري. يک نوع از بازي که مثلاً امير آقايي در موقعيت هاي مختلف چگونه مي تواند باشد.

پاکدل؛ من عاشق نقش هاي تروريستي هستم. بچه که بودم وقتي بازي مي کردم. هميشه احساس مي کردم در کيفم يک بمب است. هر روز فکر مي کردم تحت تعقيبم. فکر کنم اگر روزي نقش تروريست بازي کنم، کار خوبي خواهد شد.

- مرز کليشه شدن و نشدن را چگونه مي بيني؟

آقايي؛ نقش بازيگر را کليشه نمي کند. بازيگر خودش را کليشه مي کند. امکان ندارد دو نقش در هستي به هم شبيه باشند. تعاريف شان يکي مي تواند باشد ولي شبيه هم نمي توانند باشند، مثل اثر انگشت است. پس نقش هم اين گونه مي تواند باشد. يک ميليون بار هملت با بازيگران متفاوت اجرا شده است، اما قرار نيست هيچ کدام شان شبيه هم باشند.

- در مديوم امير آقايي تا به حال پيش نيامده يک فيلم يا سريال از تو ببينم و بگويم شبيه فلان کارت است. بعضي از کارهايت را دوست داشتم و بعضي ديگر را نداشتم. سروان فريد «بي گناهان» يا نقشت در روز برمي آيد را دوست دارم اما نقشت را در «زن دوم» دوست ندارم.

آقايي؛ يک چيزي در پرانتز بگويم؛ باورت مي شود آن فيلم تنها فيلم من است که ديده شده است؟ باورت مي شود اهالي سينما من را فقط با «زن دوم» مي شناسند؟ مرا با هيچ کار ديگري نمي شناسند. فقط مي گويند بازيگر زن دوم است.

- «ارتفاع پست» هم يادم هست که جزء اولين حضورهايت است. در عين حال کليشه نشدن باعث ماندگاري هم مي شود. نگاه مي کني مي بيني 10 سال پيش که شروع کردي يکسري آدم بودند که هم پايه تو بودند ولي الان نيستند ولي تو مانده يي، جلوتر از آنها هم ممکن است باشي. شايد اين با کليشه نشدن ارتباط مستقيم داشته باشد.

آقايي؛ فقط مي دانم خيلي کارها را نکرده ام. در شرايط بحراني مالي، روحي، بيکاري به يکباره فيلمنامه يي به تو پيشنهاد مي شود که اتفاقاً نقش يک هم هست. اگر نقش را بازي کني مطمئناً شبيه قبلي ها نخواهد شد، اما من اين کار را نمي کنم. همين امروز به مهدي مي گفتم بعد از «بي گناهان» از گروهبان به من پيشنهاد مي دهند تا سرتيپ. سريالي به من پيشنهاد شده در نقش يک پليس خيلي هم متفاوت. اميدوارم بتوانم با خودم مبارزه کنم. شايد دليلش اين بوده که به کارهاي پيشينم شبيه اند. بعد از پيمان سهرابي در اين مملکت هر کسي مي خواست در گوش آن يکي بزند يک زنگ به من مي زد و مي گفت؛ «اين نقش مال توست.» تقريباً هر چه آدم منفي در تلويزيون بود سال گذشته به من پيشنهاد شد اما من «زن دوم» را بازي کردم. شايد يکي از دلايلش اين باشد. من منظر نگاهم به نقش خيلي فرق مي کند. هر آدمي شيطنت هاي خودش را دارد. خودت مي داني چه کارهايي کرده يي که حالا نبايد تکرارش کني.

- يک کارگردان امريکايي مي گويد کارگردان هاي خوب بازيگري را دوست دارند که قدر خودش را بداند. مثلاً اگر اسکورسيزي دي کاپريو يا مت ديمون را دوست دارد چون مي داند مت ديمون در فيلم تجاري اش هم فوق العاده ظاهر مي شود. اما اينجا بازيگر قدر خودش را نمي داند. کارگردان هم مي خواهد حتماً فيلمش را ارزان جمع کند. دسته بندي هاي اقتصادي مختلفي هم در تلويزيون وجود دارد.

پاکدل؛ به خاطر اينکه هيچ اصولي نيست. من بازيگر هنوز متوجه نشده ام چه مسيري را بايد رفت. مثلاً اگر انگيزه ام سوپراستار شدن در سينما است، نمي دانم کدام راه را بايد بروم تا شايد از آن راه به هدفم برسم.

آقايي؛ درباره سوپراستار شدن فقط يک چيز را خوب مي دانم که هيچ تعريف مشخصي از آن نداريم يعني سينماي ما هيچ تعريفي ندارد. روزگاري 60 فيلم در سال توليد مي شد 15 تاي آنها قابل تامل بود، 10 فيلم خوب بودند، پنج فيلم هم انتخاب تو بود. الان چند فيلم توليد مي شود؟

- 125 فيلم.

آقايي؛ چند تا قابل تامل است. يعني تو بايد 30 تا فيلم خوب داشته باشي. کارگردان هاي سينما و تلويزيون تئاتري ها را نمي شناسند و نمي خواهند بشناسند. نمي دانم تعمدي در آن هست يا نه. بضاعتش هم مشخص است. يک روز داشتم فکر مي کردم سالي چند فيلم خوب توليد مي شود و در اين چند فيلم خوب چند کارگردان هست که من دوست دارم با آنها کار کنم بعد ديدم پنج تا. بعد در اين پنج تا چند شخصيت مرد وجود دارد. فوقش مي شود 7 تا. بعد در اين 7 تا چند تا نقش هست که سن و سال آن به من مي خورد، مي شود سه تا. در اين سه تا چقدر شانس دارم که يکي از آنها در سال مال من شود؛ تقريباً پنج سال يکي هم نمي شود. خب عمر مفيد يک بازيگر چند سال است؟ اگر بماني 20 سال. اگر ثابت قدم باشي و به خودت برسي. پس ما بايد در اين مسافت معمولي يک کارهايي را بکنيم يا نکنيم تا خودمان را حفظ کنيم؛ ورزش کنيم، مطالعه کنيم، هر کاري را بازي نکنيم. همين چند روز پيش مهدي مي گفت هر چقدر فيلم خوبي باشد و دستمزد خوبي هم داشته باشد، من مي خواهم امسال عيد را براي خودم باشم يعني براي کتابي که مي خواهد بخواند، زمان مي گذارد. من مي گويم اينها ارزشمند هستند. اميدوارم در همين مساحت کوچک خودمان اين کارها را بتوانيم بکنيم و خودمان انتخاب کنيم.

- طبيعتاً نمي شود. انتخاب مي شوي تا انتخاب بکني.

آقايي؛ درست است. بازيگر بايد انتخاب شود. در همان انتخاب شدن ها مي تواند انتخاب خوبش را داشته باشد چون فقط بازيگر است که مي داند در سال گذشته در فلان نقش چه کرده است. بعد از «اولين شب آرامش» مي توانستم صاحب خانه شوم اما هنوز مستاجرم. بعد از سه قرارداد، سه سريال سه نقش منفي به راحتي مي توانستم اين کار را بکنم اما خب روند انتخابم را ببين. کلي هم بيکاري داشتم ولي ترجيحم اين بود که کارهاي متفاوتي بکنم.

- اصولاً هم بازيگري که قدر خودش را بداند کم است. در اين چهار دوره گذشته جشنواره فيلم فجر بازيگران جوان سيمرغ گرفته اند اما از بين اين آدم ها کمتر کسي را پيدا مي کني که وسواس داشته باشد يا قدر خودش را بيشتر از بقيه بداند. شهاب حسيني پسر زحمتکش و پرتلاشي است. بهرام رادان شايد در وسواسي که به خرج مي دهد زبانزد باشد. اصولاً شرايط اجتماعي باعث اين عدم توجه مي شود. با اين حال به چه و چه متهم مي شود.

آقايي؛ به سختگيري و نپذيرفتن.

پاکدل؛ يا مي گويند اوه حالا فکر کرده کي هست؟

- هفته گذشته براي بهرام رادان اين اتفاق افتاد چون يک پروژه را قبول نکرده بود.

آقايي؛ حالا بايد از يک منظر ديگر نگاه کنيم چون تعاريف فرق کرده. الان هر چقدر بيشتر در چشم باشي، مهم تر است. اصلاً تفاوت نقش مهم نيست. در يک سريال که هشت ماه طول مي کشيد، شش ماه بعد از فيلمبرداري بازيگر نقش اول آن سريال پرسيد؛ الان چه سکانسي است؟ گفتم؛ سکانس 456. بعد گفت من دو قسمت را خواندم و قرارداد بستم. در صورتي که سريال 30 قسمت بود. بعد گفتم پس چرا من هر شب يک قسمت قبل از سکانس و يک قسمت بعد را بخوانم؟ بعد مي بيني آن بازيگر جايگاهش خيلي معتبرتر از من است. جايگاه ويژه يي دارد.

پاکدل؛ آدم نمي داند چه کار کند. الان چه کار کنيم درست است؟ هيچ مسير مشخصي وجود ندارد يعني تو نمي تواني به راحتي اتيکتت را مشخص کني، بگويي من بازيگر تئاتر هستم و با اين شرايط کار مي کنم.

- يک عده قرباني شرايط هم شده اند مثل سيامک صفري.

آقايي؛ او که بازيگر بزرگ و بي نظيري است. حيف که سينماي ايران سيامک صفري را نمي شناسد.

پاکدل؛ امسال در اشکان و انگشتر متبرک فوق العاده بود. يا حسن معجوني خدا را شکر دارد يک اتفاق هايي برايش مي افتد. بازيگر فوق العاده يي است. اميدوارم جايش را پيدا کند.

آقايي؛ البته خارج از اين بحث ها، من معتقدم انرژي آدم ها هيچ گاه هدر نمي رود. ممکن است تو براي مدتي از آن هدفي که داري دور شوي يا درگير يکسري مسائل ديگر شوي. ممکن است من در سريالي بازي کنم که مرا از سينما دور کند. پنج سال مرا عقب بيندازد. ولي هر چقدر انرژي بگذاري پاداشش را مي گيري. همين اتفاقي که براي شهاب (حسيني) افتاد. همه هم خوشحالند چون اين آدم خارج از قاب هم دارد زحمت مي کشد و کارش را درست انجام مي دهد. بالاخره به آن نتيجه يي که مطلوبش هست، مي رسد. خب خيلي ها هم جايزه اول بازيگري را گرفته اند، اما درباره اين آدم من شنيدم انرژي گذاشتن و رنج کشيدن اش مثال زدني است.

- يک چيزهايي دست به دست هم مي دهد که يک آدمي ستاره شود و ستاره بماند. براي مهدي چه چيزهايي در اين ستاره شدن يا نداشتن نقش داشته است؛ تلاشش، نقشش، کاري که کرده، مطبوعات؟

آقايي؛ من معتقدم مهدي هنوز به جايگاهي که بايد، نرسيده است چون شرايط مهدي ويژه تر است يعني هنوز جا دارد به جايگاه معتبرتري برسد و آن را تثبيت کند. اگر اتفاق نيفتاده، دليلش به مهدي برنمي گردد، به اعتقاد من ديگران هم در آن دخيل هستند. دغدغه هاي مهدي دغدغه هاي مرسوم نيست. به جاي اينکه افتتاحيه فلان فيلم برايش مهم باشد، دغدغه اش اين است که چه کتاب جديدي چاپ شده است. من احساس مي کنم فقط به واسطه بضاعتش حرکت و رشد کرده است و هنوز آن اتفاقي که بايد،برايش نيفتاده است.

پاکدل؛ زياد اين برايم جالب نبوده است. بعضي وقت ها جلوي چشم بودن يکسري عوارض هم دارد. من دوست داشتم اين آرامشم را داشته باشم و اين جور چيزها خواه ناخواه مرا به هم مي ريزد.

-قبول داري يکسري از نشريات گاهي به آن جايگاهي که داري، مي توانند لطمه بزنند؟

پاکدل؛ به شدت.

- اما باز در بعضي نشرياتي که نبايد، حضور داري شايد اين در پس ذهن مخاطبت تاثير منفي بگذارد؛ عکس روي جلد و مصاحبه ها.

پاکدل؛ فکر کنم رکورد عکس روي جلد بودن متعلق به پوريا پورسرخ است. اما مثلاً پرويز شهبازي دارد کار مي کند. با دو سه تا کارگردان شناخته شده کار مي کند. مسلماً در انتخاب بازيگر به جرايد نگاه نمي کنند. همين آدمي را گيج مي کند. بعد مي بيني دستمزدش بيشتر است. نقش هاي بهتري به او پيشنهاد مي شود. مثلاً در فيلم هايي که دوست داشتم کار کنم در آن فيلم ها هم حضور دارد. بعد معادله دوباره برايت به هم مي ريزد. شايد اگر روي جلد باشيم تاثير بهتري دارد. بعد يکي مثل تو که دوست نداري، مي گويي تاثير منفي دارد. ممکن است چهار تا آرتيست نگاه کنند و خوش شان نيايد.

- به هر حال تو خيلي پيشتر از اينکه بازيگر خوب و خوش چهره يي باشي، گرافيست خوبي بودي و اين کار را ادامه مي دهي. اين شايد به نوعي يک برتري تو نسبت به بقيه باشد.

پاکدل؛ خب من همه اين کارها را کرده ام. نقاشي کشيده ام، طراحي لباس کرده ام. اينها که شغل نيست اما گرافيک شغل من است، از آن پول درمي آورم. گاهي وقت ها که بازي نمي کنم فقط از راه گرافيک زندگي ام را مي گذرانم. دفتر دارم، سيستم دارم.

- ذهن آدم ها در روند حرفه يي شان تاثيرگذار است. مثلاً امير نويسنده خوبي است. وقتي کتابش را مي خواني مي گويي شعرش بازي با کلمات نيست. طبيعتاً چيزي پس ذهنش است. پس آن در زندگي حرفه يي اش تاثيرگذار است اما بعضي از اين موضوع به صورت يک شوآف استفاده مي کنند.

پاکدل؛ اصولاً هر چيزي که شو شود به من نمي چسبد. کار که مي کني اگر قرار باشد کسي بداند، مي داند.

آقايي؛ زماني من هميشه سر صحنه کتاب دستم بود. بعد تجربه به من ثابت کرد تو داري حال شخصي ات را با خودت حمل مي کني اما ظاهراً انعکاسش خوب نيست. پولت را نمي دهند بعد مي گويند تو که درويشي و کتاب مي خواني، حالا مي دهيم. جايت هيچ وقت جاي واقعي نيست. به واسطه همان کتاب خواندن رفتار حرفه يي با تو ندارند. گفتم امير خب کتابت را شب در خانه بخوان، در خدمت کار و شبيه آنها باش. حالا من سر صحنه شبيه همان آدم ها هستم حتي پرخاش مي کنم. احساس مي کنم اگر اين قواعد را رعايت نکني از آنها نيستي. بايد رعايت کني، بايد سر جاي اسمت در تيتراژ بحث کني. چيزي که در شأن من نيست. مي بينم مهم است. اما برمي گردم به حرف مهدي نمي تواني بفهمي اين قواعد چيست؟ چه کار کني به هدفت نزديک تري. تنها چيزي که مي توانم بگويم به آن رسيده ام و فقط بايد آن را رعايت کنم اين است که نقش حرف اول و آخر من است. بايد به آن به بهترين شکل بپردازم، تنها چيزي که مطلقاً مي توانم راجع به آن حرف بزنم، به غير از آن هيچ چيزي مطلق نيست. اين نقش به من سپرده شده و بايد به بهترين شکل اجرا شود. هر کاري با کار ديگر تفاوت دارد. قواعد به هم مي خورد.

- چند کار تئاتر کار کرده يي؟

آقايي؛ از سال 83 به بعد که کار نکردم اما مجموعاً 10 ، 12 کار بوده است.

- از همين کارهايي که کرده يي تا حالا شده است فکر کني نقشي که بازي مي کني شبيه به آن نقشي است که در تئاتر بازي کرده يي؟ چون بازي تئاتر سخت تر است.

آقايي؛ فقط پيمان سهرابي «اولين شب آرامش» شبيه نقش قابيلي بود که در نمايش «خون اول» با کارگرداني حسن خليلي فر بازي مي کردم، هيچ وقت هم اجرا نشد. پاکدل بزرگ (حسين پاکدل) هم کار را رد کرد. سه چهار بار آمد بازبيني کرد و گفت اينجا را عوض کنيد و نهايتاً کار اجرا نشد ولي ما پنج ماه تمرين کرديم. خيلي نقش سختي بود. خيلي هم براي آن نقش جوان بودم. آقاي پاکدل گفت من چه جوري به اين کار اجرا بدهم. قابيل اين نمايش دوست داشتني شده است. اين اولين قاتل هستي است. زمان گذشت و در «اولين شب آرامش» من ديدم چه کدي آن موقع حسين پاکدل به من داده است. اين قاتل دوست داشتني شده است. احساس کردم پيمان سهرابي بايد شبيه قابيل باشد؛ کسي که اولين قاتل هستي است. ما به جبر و اختيار اعتقاد داريم. اين آدم مجبور بوده اين گونه زندگي کند. پيمان سهرابي بر اساس جبر مجبور بوده اين روند را تا انتها طي کند. شايد تنها شباهتش همين بود.

- براي مهدي پاکدل چي؟ تا حالا پيش آمده است؟

پاکدل؛ نه، اتفاق نيفتاده. تئاتر از منظر شعور آرتيستيک و ادبياتي که دارد براي جامعه تئاتري، جلوتر از سينما و تلويزيون است. من امسال در نمايش « خشکسالي و دروغ » يعقوبي نقشي بازي کردم، اينقدر نقش واقعي بود که خيلي جاها خودم را با نقش اشتباه مي گرفتم. اينقدر واقعي و دوست داشتني بود که درگيرش بودم. روي صحنه احساس مي کردم اين مهدي پاکدل است و وقتي مي آمدم بيرون عين آرش فکر مي کردم. اين نخستين تجربه يي بود که در ذاتش دچار چنين باورش شده بودم، به همين خاطر خيلي ها گفتند اين بهترين نقش آفريني تو در تئاتر بود. خيلي از منتقدان باورشان نمي شد مهدي پاکدلي را که مي گفتند در تئاتر جا نيفتاده حالا اين گونه باشد.

- نقشي که در قهوه تلخ بازي مي کردي به شخصيت هايي که تا حالا در سينما يا تلويزيون کار کردي؛ شباهتي ندارد؟

آقايي؛ مي دانستي که ميثم را جفت مان بازي کرديم.

- چه جالب.

پاکدل؛ من در ايران بازي کردم چون مشکل خروجي داشتم. امير در اجراي خارجي اش جاي من بازي کرد. البته امير شرايط تلخ تري داشت، دو سه ماه تمرين کرد اما براي يک شب اجرا.

آقايي؛ من يک شب بازي کردم، بعد که نمايش تمام شد تا 40 دقيقه گريه مي کردم. نمي دانستم چه اتفاقي افتاد. خيلي چيز عجيبي است. در تئاتر سلوکي وجود دارد که در تلويزيون نيست ولي در سينما يک شکل ديگر آن هست. مي داني چرا در سينما هست؟ چون سينما به دليل گران بودنش همه چيز يک متانت خاصي دارد؛ آن سينماي مورد احترام و پسند ما نه هر سينمايي، يک خودشناسي در آن جريان دارد. در تلويزيون همه مي گويند بگيريم برويم. باز در اين بدو معتقدم ما کارهاي شکيل تري را انتخاب مي کنيم که به آن خودشناسي نزديک تر است.

- بي گناهان در کارنامه کاري تان چه جايگاهي دارد؟

آقايي؛ اول اينکه تجربه دوم با احمد اميني بود. در جايگاهم فکر مي کنم خيلي لازم بود. بعد از «اولين شب آرامش» يک نقش پخته تر از آن بود. در هر صورت دو سه سال از آن سريال گذشته بود و يک طمأنينه و انديشمندي پشتش نهفته بود، مثبت بود يعني احساس مي کردم بايد اين نقش را بازي کنم. علاوه بر اينکه تکرار مي کنم احمد اميني، احمد اميني، احمد اميني. کارکردن با او برايم مدرسه بود. خدا بيامرزد خسرو شکيبايي را. سال ها پيش در مصاحبه يي راجع به هامون از ايشان پرسيده بودند، گفته بود؛ هنوز که هنوز است وقتي مهرجويي به من زنگ مي زند، مي گويم؛ «آخ جون مدرسه». براي من هر روز حضور در صحنه احمد اميني همان آخ جون مدرسه است.

- يعني اينقدر قابليت دارد که اميني را با مهرجويي مقايسه مي کني؟

آقايي؛ فکر کن اميني کارگرداني است که جايگاه خودش را دارد. فکر کنم هنوز هرچند وقت يک بار مي رود در مجله فيلم مي نشيند و پاسخ به نامه ها دارد. همين را من از او ياد بگيرم، بس است. همين منش را بياموزم، کافي است. تاريخ ناطق سينماي ماست. هر چقدر از او بياموزي باز يک چيز براي گفتن دارد.


روزنامه اعتماد

mahsa1469
20-03-2009, 18:40
از امروز دیگه پخش نمی شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟

RoYaYeEe_NiIiLi
20-03-2009, 19:56
وااااااای....خدا نکنه....بابا فکر نکنم نگهش دارن تا بعد عید...خوب آدم سر رشته ی فیلم از دستش می ره...

RoYaYeEe_NiIiLi
24-03-2009, 20:57
آقا یعنی دیگه نشونش نمی دن؟؟؟من جمعه نرفتم نگاه کنم ببینم داره یا نه...اگه کسی دیدش برام تعریف می کنه؟

MOHAMMAD2010
25-03-2009, 11:22
نه تو عید پخش نمیشه

دل تنگم
07-04-2009, 02:29
به گزارش واحد خبر سیما جمعه‌ها سريال «بي‌گناهان» از شبکه سه پخش خواهد شد.

اين سريال را احمد اميني در 26 قسمت كارگرداني كرده و تاكنون 21 قسمت آن پخش شده است.

از بازيگران آن به داريوش فرهنگ، مسعود كرامتي، محمدعلي نجفي و همايون اسعديان، فريبا كوثري، مهدي پاكدل، امير آقايي و پرويز پورحسيني مي‌توان اشاره كرد.

«بي‌گناهان» داستان سه دوست است كه پس از سرقت از بانك هريك سرنوشتی متفاوت پيدا مي‌كنند.

cj-afshin
07-04-2009, 23:20
به نظر من قسمت اولش که دزدی کردن خیلی باحال بود.

mahsa1469
08-04-2009, 18:26
این هفته پخش می شه یا تکراری پخش می شه؟؟

cj-afshin
09-04-2009, 23:19
کلا چند قسمت پخش شده؟

RoYaYeEe_NiIiLi
10-04-2009, 22:29
وای خدا...این جلال چقدر خوب بازی می کنه:31:...به نظر من نقطه ی قوت این سریال اینه که قاتل سریال جوری بازی می کنه که همه ی تماشاچی ها به اون حق می دن و در سر تا سر فیلم به فروغ فحش می دن:27:...فقط من از یه تیکه ی این فیلم بدم میاد...که نوشین همش می ره پیش سروان فرید دردو دل میکنه:27:

mahsa1469
11-04-2009, 07:45
چرا وقتی گفت دو تا تیر جلال هیچ عکس العملی نشون نداد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

mahsa1469
18-04-2009, 08:12
بلآخره گفت که دوتا تیر کارش نبوده ولی خودمونیما این عاسف چه قدر بدجنسه!!
دیروز فیلم یه سوتی داشت چند قسمت پیش توی کافیشاپ مهران به پدرش گفت (می دونی وقتی بچه بودم معلمها ازم می پرسیدن بابات چی کارست چی می گفتم :می گفتم بابام مرده) دیروز زن عاسف گفت :(وقتی این خونه رو خریدیم مهران تازه رفت کلاس اول) در صورتی که این خونه رو باید بعد از پولدار شدنش خریده باشه یعنی بعد از آزاد شدن از زندان!

RoYaYeEe_NiIiLi
18-04-2009, 15:22
من دلم واسه عاسف خیلی می سوزه....تمام زندگیشو فدای زن و بچش کرد...خیلی گناه داره...ولی خدا وکیلی اونجایی که داشت زنرو خفه میکرد خیلی خوب بازی کرد:31:
راستی یه سوال داشتم...عاسف خبر داشت که همکارش انتظام رو کشته؟یعنی همکارش با همکاری عاسف انتظام رو کشته؟:13:

mahsa1469
18-04-2009, 16:01
من دلم واسه عاسف خیلی می سوزه....تمام زندگیشو فدای زن و بچش کرد...خیلی گناه داره...ولی خدا وکیلی اونجایی که داشت زنرو خفه میکرد خیلی خوب بازی کرد:31:
راستی یه سوال داشتم...عاسف خبر داشت که همکارش انتظام رو کشته؟یعنی همکارش با همکاری عاسف انتظام رو کشته؟:13:
خوب نقشه ی کشته شدن اانتظام از طرف عاسف بوده دیگه

khashi87
27-04-2009, 11:56
lمن برای خودم متاسفم که حداقل بعد چند سال که یه سریال درست حسابی پخش شد داره تموم میشه بعد چند سال این اولین سریالی بود که من دیدم بطور کامل البته

اما به نظر من انتخاب بازیگرهای این سریال به نحو احسن انجام شده.

mahsa1469
28-04-2009, 16:40
به نظر شما مهرداد مرد؟؟

RoYaYeEe_NiIiLi
28-04-2009, 18:18
من فکر نکنم...چون فیلم داره یه آخراش میرسسه و یکی باید عاسف رو لو بده...اگه مهرداد بمیره دوباره کللی طول میکشه که عاسف رو لو بدن...من میگم عاسف میمیره...چون تو همچین سریال هایی اگه کسی مثل عاسف باشه نمیرسوننش جایی که اعدامش کنن...یه جوری میکشنش:27:

mahsa1469
29-04-2009, 09:55
من فکر نکنم...چون فیلم داره یه آخراش میرسسه و یکی باید عاسف رو لو بده...اگه مهرداد بمیره دوباره کللی طول میکشه که عاسف رو لو بدن...من میگم عاسف میمیره...چون تو همچین سریال هایی اگه کسی مثل عاسف باشه نمیرسوننش جایی که اعدامش کنن...یه جوری میکشنش:27:
آخه اون مرده که انتظام رو کشت هم دستگیر شد اون عاسف رو لو می ده دیگه که البته پدرش داد آخه حکم جلب عاسف رو گرفتن
این هفته آخرین قسمته دیگه؟؟

RoYaYeEe_NiIiLi
29-04-2009, 17:58
نه خدا نکنه...

MOHAMMAD2010
29-04-2009, 18:09
این هفته آخرین قسمته دیگه؟؟

از خانواده پرسیدم گفتن آره : دی

aaaammmm87
29-04-2009, 18:17
سلام
به نظر من هر فيلمي كه توش مهدی پاكدل بازي كنه بهترين فيلمه مخصوصا اگه مكملش اون خانمه كي بود ؟ اها شقايق فراهاني بازي كنه .
در مورد فيلم بيگناهان هم خيلي فيلمه خوبيه (عاليه ) فقط حال ميكنم اين فيلمه اينجوري تموم بشه كه اسف مهرداد رو بكشه ولي نميره ! و اون يكي هم كه قاتل بود (اسمش كي بود) تا پايه دار بره ولي .........................

franch
30-04-2009, 16:37
سلطان‌محمدي: «بي‌گناهان» يكي از مجموعه‌هاي موفق سال‌هاي اخير است





خبرگزاري فارس: يك منتقد با بيان اين كه «بي‌گناهان» يكي از مجموعه‌هاي موفق در سال‌هاي اخير به شمار مي‌رود،گفت: اميني به پختگي رسيده است.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«حسين سلطان‌محمدي» در گفت‌و گو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس در مورد سريال «بي‌گناهان»ساخته احمد اميني،گفت: در مجموع «بي‌گناهان»سريال بسيار خوبي بود و از نظر كيفي،‌ در حد سريال «زيرتيغ» ساخته محمدرضا هنرمند بود كه دو سال پيش پخش شد. داستاني كه در عين كشش و تعليق بسيارريتم آرامي داشت و گره‌ها باز نشد و در آن، قدم به قدم بايد با قصه سريال جلو مي‌آمديم.
وي در مورد فيلمنامه «بي‌گناهان» افزود: كار فيلمنامه‌ بسيار خوبي داشت و روايت دراماتيكي را شكل داد بدون اين كه در ورطه‌تكرار و شتابزدگي بيفتد.
روابط كاراكترهاي مجموعه با يكديگر و پيش‌آمدن روايت‌ها و داستان‌هاي منظم و موازي بدون اختلال در روايت، بخشي از مهارت فيلمنامه‌نويسي است كه «اميني» توانسته داستان را كنار هم قرار دهد.
سلطان‌محمدي تصريح كرد: داستاني ايراني و پليس ايراني اما فاقد شتابزدگي و ريتم مناسب مجموعه‌هاي پليسي و يك نوع پليس ايراني مثل «كارگاه‌علوي» و «سرنخ»و داستاني كه آرام بيان مي‌شود و اين ويژگي ايراني است. اين فيلمنامه خوب توسط كارگرداني با مهارت ساخته شده است و درصد زيادي از بازيگران مجموعه نيز، آگاهانه انتخاب شده‌‌اند. «داريوش‌فرهنگ» يكي از بهترين بازي‌هايش را ارائه داده و واكنش‌هاي حسي خوبي دارد. در كنار او «مسعود‌كرامتي» هم خيلي خوب كار كرده است. نقشي پيچيده و خاص دارد و در هيچ قسمتي، دستپاچه‌ و شتابزده‌ نبوده است.
«سلطان‌محمدي» در ادامه ضمن اشاره به ويژگي‌هاي فني «بي‌گناهان» گفت: «بي‌گناهان» نسبت به «اولين شب آرامش» پخته‌تر است و ما ارتقاي تدريجي «احمد اميني» را شاهد هستيم. «بي‌گناهان» كاري حرفه‌اي‌ است كه مردم عادي هم آن را دنبال مي‌كنند و بالاي 60 درصد مردم را جذب كرده است.

RoYaYeEe_NiIiLi
02-05-2009, 23:06
من واقعا نمیدونم...چرا این ایرانیا به جای اینکه فیلم سینمایی هاشونو چایان باز درست کنن،سریال هاشونو پایان باز درست میکنن:13:

nil2008
03-05-2009, 13:46
به نظر شما مهرداد مرد؟؟
خدانکنه.پس کی بیاد تو سریال بعدیش بازی کنه؟

Asalbanoo
11-05-2009, 21:17
سلام
دوستان من نرسیدم قسمت اخر را ببینم
می شه یکی بگه چی شد؟

گل مریم
12-05-2009, 00:52
دوستان من نرسیدم قسمت اخر را ببینم
می شه یکی بگه چی شد؟
منم اومدم همین درخواست روبدم دیدم یکی زودترازمن گفته
اگه یکی ازدوستان لطف کنه خلاصه قسمت اخرروبنویسه ممنون میشم

f.kh0511
12-05-2009, 10:58
اصف و مهرداد تصادف کردن
اصف مهرداد رو رسوند بیمارستان خودش فرار کرد
مهرداد رفت تو کما اون سروانه به اصف مشکوک شد و با جلال صحبت کرد و ازش اطمینان گرفت که 1گلوله شلیک کرده اونم تایید کرد و حکم جلب اصف صادر شد
و جلال گفت دوست داره خودش اصف رو پیدا کنه و باهاش صحبت کنه جناب سروان هم 24 ساعت واسش مرخصی میگیره و جلال میره سر خاک فرخ و واسه پیدا کردن اصف ازش کمک می خواد یه دفه چشمش میوفته به نوشته روی سنگ قبر فرخ و یاد اون جایی میوفته که بعد از دزدی رفته بودن اونجا بعد پا میشه میره انجا و اصف هم اونجا بود بعد با اصف صحبت میکنه و اصف اعتراف میکنه که قتل فرخ و برداشتن همه پولا کاره اون و ناهید بوده و بعد ازش میخواد که بکشتش اما جلال قبول نمی کنه و میاد بیرون و میبینه که سوانه تا اونجا تعقیبش کرده تا به سروانه میگه اصف اون تویه صدای گلوله میاد و اصف خودشو میکشه این 2تا میدون بالا سرش و در اخرین دقایق اصف از جلال میخواد که از مهرداد و لیلا نگهداری کنه و مرقبشون باشه و میمیره....