PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : جام جعلي و شوق داخلي!



ghorbani1234
27-12-2004, 00:33
جام بدلي هفدهم، در حالي به ميزباني قطر و در ورزشگاه جديد و اختصاصي فوتبال شهر دوحه به پايان رسيد كه بيش از هميشه نام «خليج عربي» را بر خود يدك كشيد.
عنوان «the Arabian Gulf Cup 17» يا همان «كأس‌الخليج‌العربي» در اين دوره با حضور عراق همراه شد تا عرب‌هاي حوزه خليج فارس، براي اتحادشان از آخرين گزينه هم‌ زبان براي برنامه تبليغاتي خود در مراسم افتتاحيه سود بجويند و براي اولين بار تماشاگران خود و موسيقي حماسي محلي آنها را براي يك شعار سياسي «وحده، وحده، وحده» وارد اين كارزار كنند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اصول جنگ تبليغاتي به بهترين نحو ممكن طراحي شد تا قطر، طلايه‌دار آرزوي‌هاي بزرگ در كوتوله‌هاي حاشيه خليج فارس و ميزبان بازي‌هاي آسيايي 2006 دوحه به وابسته پناه دادن سابقه‌دار خود به عراقي‌هاي متجاوز به ايران و كويت در اين دوره مقدمه حضور تنها كشور عربي بيرون مانده از جام را فراهم سازد و سنگ خليج عربي را به اين بهانه بتراشد. ورزشگاهي مدرن و اختصاصي براي فوتبال ساخت و مراسم بزرگ افتتاحيه را با آلترناتيوي كه يك خواننده عراقي بود، تزيين كرد و كودكي را كه به دنبال هويت عربي اين خليج بود، به عنوان نماد نسل جديد نشان داد. پخش جهاني بازي‌ها به شبكه ورزشي جزيره سپرده شد و بيشتر شبكه‌هاي تلويزيوني منطقه خليج فارس و عرب‌زبان نيز پخش بازي‌هاي آن را انجام دادند.
در اين ميان، «يمن» و «عمان» به عنوان دو كشور دور از خليج فارس، اعضايي بودند كه براي هدفي متفاوت و جديد استفاده شدند. شايد در هيچ دوره جام بدلي، انگيزه و اشتياقي اين چنين براي عرب‌هاي جنوبي وجود نداشت كه از عنوان جعلي عربي براي خليج فارس بالاي سرشان استفاده كنند.
در فرهنگ عامه خودمان مي‌گوييم غلط مصطلح. اين همان روشي بود كه در طول 32 سال گذشته بدون جنگ و خونريزي در هر رويدادي از اين نام جعلي استفاده كردند و اميد داشتند روزي به خاطر حجم استفاده اين غلط مصطلح رواج پيدا كند و بالاخره هم، چنين شد.
وقتي زمين‌هاي دوبي و ساير شيخ‌نشين‌هاي امارات را 99 ساله به انگليسي‌ها و آمريكايي‌ها هديه دادند و پاي اسرائيل به قطر باز شد و آمريكا در عربستان و كويت بختك زد، ديگران هم به خاطر منافع، چراغ سبزي به بزرگي اقيانوس اطلس به حاضري‌خوران جهان نوين نشان دادند كه هيچ جاي شكي براي معامله باقي نگذاشت. بر اين اساس، براي در پس هر معامله‌اي، برنامه فرهنگي را هم در نظر گرفتند.
روزي كه اين نشانه‌ها را ديديم و نشستيم و بي‌تفاوت مانديم، بايد فكر امروزي را مي‌كرديم كه بالاخره پس از 32 سال با حمايت كساني همچون «جمال عبدالناصر» گرفته تا همين شيخ تازه درگذشته اماراتي و اين بي‌تفاوتي‌ها يا كم‌سوادي براي درك موقعيت كار دستمان داد و دنيا به زور يا هر دليلي با نام «خليج عربي» كنار آمد.
موضوع اين نيست كه «نشنال‌جئوگرافيك» مي‌خواهد نام خليج فارس را عوض كند. بلكه زيركانه مي‌خواهند، نام گسترش يافته ديگري را نيز در كنارش قرار دهند تا در آينده نزديك بگويند، اين همه كشور عربي يك طرف و ايران طرف ديگر! پس خليج عربي.
پروژه اين گونه تعريف شده است:
نام: خليج عربي. موقعيت: محل سابق خليج فارس. ابزار: برنامه‌هاي فرهنگي و ورزشي. مدت: نامعلوم. انگيزه: رواج. هدف: عادت شدن استفاده از يك غلط مصطلح!
به همين سادگي؛ «عابدي پله»، «باتيستوتا»، «افن برگ»، «علي دايي» و حتي ستاره‌هاي هنري غرب مانند «سلن ديون»، «اسكوتر»، «ژانت جكسون» و مابقي خلايق غربي و شرقي در اهدافي فرهنگي و ظاهري جهاني به حاشيه خليج فارس آمدند و در هتل‌هاي مازاد پنج ستاره با سرويس اضافي اقامت گزيدند! تا امروز وقتي كه «نشنال جئوگرافيك» گفت، خليج عربي، كسي نگويد كجا و تعجب كند!
به همين سادگي خود ما ايراني‌ها را هم به واسطه جشنواره و شبي يك كيلو طلا و خط هوايي فلان و موقعيت تجاري و زندگي و هزار درد و مرض ديگر به حاشيه خليج فارس كشيدند تا امروز كه خواستند نام اين خليج هميشه فارس را بي‌هويت كنند، به خاطر هزينه‌هايي كه كرديم و زندگي‌هايي كه به وجود آورديم، جرأت اعتراض و دم برآوردن نداشته باشيم. در حالي كه مي‌توانستيم در كيش، قشم، چابهار، بوشهر و بندرعباس چنان از ابزار فرهنگي استفاده كنيم كه ديگر جاي نفس كشيدن براي جنوبي‌ها باقي نگذاريم.
وقتي چنين نشد، به همين سادگي در اين سال‌ها در وراي يك «كاپ» يا همان كلمه عربيزه‌شده «كأس»، چنان دفتر و دستكي به هم زدند كه امروز نام خليج عربي را در شبكه‌اي براي بينندگانش پخش مي‌كنند كه مخاطبان خود را امت بزرگ عربي لقب مي‌دهد و داعيه توليد برنامه براي 500 ميليون عرب در نقاط مختلف جهان دارد.
باز به همين سادگي در طول اين چند سال نخواستيم حداقل به جاي 1377 ورزشگاه نيمه‌كاره و ورزشي بي‌رمق كه تنها توان بركنار كردن رئيس فدارسيون‌ها و جنجال در انتخابات‌هاي دموكراتيكش را دارد. يك جام خليج فارس، طراحي كنيم كه صاحبان اصلي آن با هم رقابت كنند و صداي اصالت آن را به گوش همسايگانش برسانيم.
اگر مي‌توانيم با ليگ كشتي، اصالت و ميدان‌داري كشتي ايران را به جهانيان ثابت كنيم پس با يك جام بابرنامه هم مي‌توانيم عقده عدم حضور در «جام بدلي» را با غرور يك «جام ملي» و پرارزش براي خودمان ريشه‌كن كنيم و عرق ملي را در روح نسل جواني بدميم كه با مبارزه اينترنتي، حق خود را در اين جعل جهاني طلب مي‌كند.
«خليج فارس» با نام هزاران شهيد راه وطن؛ از رئيسعلي دلواري گرفته تا دلاوران ناوشكن پيكان و از بيرون ريختن پرتغالي‌ها و انگليسي‌ها گرفته تا هشت سال مقاومت در برابر هزاران تهديد و زياده‌خواهي، عجين شده است. چه حيف كه اين رگ و ريشه به خاطر بي‌سوادي و بي‌تفاوتي دستگاه‌هاي فرهنگي و علمي هر روز پنهان‌تر از گذشته مي‌شود.
در شبكه جزيره، براي ميليون‌ها بيننده عرب از عنوان خليج عربي در پس اين جام بدلي استفاده مي‌شود ولي دست‌اندركاران خبرهاي ورزشي در شبكه خبر و ساير شبكه‌هاي سيما، ذوق‌زده از دريافت اين رويداد، براي بينندگان داخلي كشورمان بدون حتي يك سانت برد بين‌المللي، اسم «خليج فارس» را بر روي اين جام بدلي مي‌نهند.
آيا نبايد از اين مشروعيت بخشيدن داخلي به نام خليج عربي ناراحت شويم و در مقابل از ساده‌انگارانه‌ترين تحليل يعني لذت از ضدحمله فرهنگي و نگفتن نام خليج عربي متعجب شويم! دوستان اينقدر ذوق‌زده شده‌اند كه به راحتي آب خوردن، لقب خليج فارس را به اين جام بدلي هديه مي‌دهند تا همان شود كه آنها مي‌خواهند! يعني تأييد عنوان خليج عربي در ايران.
بي‌تفاوتي‌ها يا عدم درك موقعيت‌ها در بخش‌هاي فرهنگي و رسانه‌اي ما دير زماني است كه به وجود آمده و هنوز ادامه دارد. اين برخورد ابلهانه در كنار ديدگاه رندانه زماني نمود داشت كه طرف مقابل به ما «الايران» مي‌گفت و «ال» به اول اسامي ايراني اضافه مي‌كرد. ولي در مقابل ما به جاي اينكه به قواعد خودمان رفتار كرده و نام‌ها را از زير چترهاي سياسي و قومي بيرون بياوريم، با كمال احترام «الاتحاد»، «الوصل»، «الجزيره»، «العربيه» و ساير «ال‌»ها را رعايت كرده و مي‌كنيم كه بيشتر مايه جنون است تا تعجب!
در حالي كه همان عرب‌هاي متعصب و قومگرا وقتي مي‌خواهند نام‌هاي خودشان را به انگليسي بنويسند، به «الاتحاد» مي‌گويند، «ETIHAD».
حالا بازنده دستگاه فرهنگي است كه پس از 32 استفاده نام خليج عربي، حالا متوجه كلاه گشاد فرهنگي به سر سرمايه اصلي‌مان در منطقه شده يا زرنگي از طرف مقابل است كه از اول «Persian» را از اين خليج كند و بعد هم «Arabian» را به آن افزود.
در مقابل ما چه كرديم؟
اين همه ابزار تبليغاتي اين همه روزنامه ورزشي و اين همه مخاطب و اين همه ستاره، چه مي‌شد كه در كنار هزاران تابلوي تبليغاتي در حاشيه مسابقه‌هاي ليگ‌هاي برتر ورزش كه از كرم موبر گرفته تا چشم تنگ كره‌اي در آن يافت مي‌شود، پارچه‌نوشته‌اي با عنوان حمايت از نام خليج فارس نوشت. نمي توانستيم در يك هفته از ليگ برترهاي ورزش كشور، كاورهاي حمايت از نام «خليج فارس» تن بازيكنان ورزشمان كنيم؟
تئورسين‌هاي فرهنگي و رسانه‌اي ورزش ايران چه كاري جز نشستن و ديدن دست ديگران بلد هستند و چقدر توان درك شرايط استاندارد و صحيح دارند؟
فقط مي‌توانيم احساساتي شويم و مثل «نان عمل نيامده» به ديواره تنور بچسبيم. ناگهان مثل رعد از جا بر‌مي‌خيزيم و روياي برپايي جام يك ميليون دلاري را مطرح مي‌كنيم.
بي‌شك بزرگترين عرصه پرمخاطب فرهنگي در ايران و كل جهان، ورزش است كه بيشترين هواخواه را دارد و تنها ابزاري است كه برخورد استعماري در آن تعريفي ندارد و تنها وسيله‌اي است كه مي‌تواند ايران را در سطح جهان و به دور از بغض‌ها و كينه‌ها مطرح كند و اين نام‌هاي افسانه‌اي را زنده نگه دارد. اما نه با حرام كردن يكباره 880 ميليون تومان ناقابل! پولي كه مي‌تواند به راحتي، همين استان‌هاي مهجور بوشهر و هرمزگان را صاحب يك ورزشگاه كند كه بتوانيم همين مسابقه‌هاي ليگ برتر را نمادين به حاشيه خليج فارس و جوانان محروم آن ببريم.
اما گويي اين ابزار، امروز تبديل به حياط خلوتي كم‌ارزش شده كه قرار است جزاميان و مبتلايان به ايدز را جمع كند و هيچ ارزش ديگري براي ملت و كشور ندارد و تعريف برنامه استراتژيك در حوزه ورزش و فرهنگ ما تنها طرح‌هاي چند ميليون دلاري است و بس.
ترجيح مي‌دهيم با بودجه بيت‌المال، ميليون‌ها تومان صرف راه‌اندازي يك تيم ورزشي در حوزه صنعت نموده و اسم آن را ميخ‌سازي فلان جا بگذاريم اما حاضر نيستيم به خاطر منافع شخصي، تيري از كمان آرش، بر آن سوي ساحل بيفكنيم كه همسايگان محترم، زياد در باد غرور نباشند و ميلي به داشتن قيس و شيخ شعيب در ذهن نپرورانند.
ترجيح مي‌دهيم از يك لوبياي نپخته در سلف يك دانشگاه، آشوبي جهاني توليد كنيم اما به خاطر اين موضوع، چونكه منفعتي ندارد، حاضر نيستيم ذره‌اي براي نام قديمي‌ترين خليج جهان، از كلاس و درس مايه بگذاريم.
ترجيح مي‌دهيم در اين وانفساي جنگ فرهنگي، سرمايه ملي‌مان يا ورزشكارمان را به خاطر چند دلار ناقابل از بين ببريم، تقديم حاشيه‌نشين‌هاي خليج فارس كنيم ولي چون منفعتي در ميان نيست، كاري به اين كارها نداريم و چنان شيخ‌هاي جنوبي خليج فارس را در آغوش مي‌فشاريم كه طرف سه هفته استخوان درد مي‌گيرد.
هر چقدر حريف هشيارانه‌تر به ميدان مي‌آيد، ما چشم‌بسته‌تر و ساده‌انگارانه‌تر فقط ژست گرفته و لبخند مي‌زنيم.
اين شايد اندكي از اين برنامه بلندمدت فرهنگي حاشيه‌نشين‌ها عليه فرهنگ و سنت خليج فارس باشد و بيش از اين نمي‌توان گفت. چون «خودكرده را تدبير نيست»

Amir_P30
27-12-2004, 17:56
مطلب واقعا جالبيه

ولي هميشه اين رو در نظر داشته باشين كه آمريكايي ها براي راه انداختن جنجال در منطقه از هيچ كاري فروگذار نمي كنن و هميشه به دنبال يك بهانه از ما هستند.

ما بايد هوشيار باشيم.و زياد هيجاني نشيم

متاسفانه اين اعراب هم انگاري نمي خوان از جهالتشون دست بردارن.
اين قوم از روز اول همين جور احمق بودن و هستند و خواهند بود

mahan
28-12-2004, 09:54
مطلب واقعا جالبيه

اين قوم از روز اول همين جور احمق بودن و هستند و خواهند بود

خیلی باحال بود امیر جان کاملا درسته
:twisted: :twisted: