PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : بیوگرافی شخصیتهای بازیهای ویدیویی



Don Thomas
13-08-2008, 16:54
با سلام
خدمت تمامی دوستان و عزیزان ... :10:

این تاپیک را تقدیم می کنم به تمامی علاقه مندان و بخصوص
دوست عزیز و مهربانم , مدیر محترم , گیمر حرفه ای , جناب " Sam fisher 08 " گرامی :20:

امید به اینکه تاپیک مورد توجه تمامی دوستان قرار بگیرد و علاقه مندان در این تاپیک فعالیت داشته باشند ...:5:

توضیح مختصر :
در این تاپیک موضوع اصلی معرفی شخصیتهای بازیهای ویدیویی , شامل بازیهای رایانه ای و کنسولها می باشد .

تا به حال شخصیتهای فوق العاده ای در دنیای بازیها خلق شده اند , شخصیتهایی که گاها نمونه واقعی از آنها در جامعه ها وجود داشته و چه بسا در آینده شخصیت هر یک از ما خود سوژه ای باشد برای یک بازی رایانه ای ...:21:

اما اینکه هدف از خلق این اشخاص چه بوده , می تواند در فهم بهتر موضوع آن بازی تاثیرات فراوانی داشته باشد ...:46:

شخصیتهایی چون " ماریو , توماس آنجلو , شخصیت ناشناس دووم , پرنس فارس ,دانته , مکس پین , کریتوس , الطیر و ...

اهداف تاپیک :
1. معرفی شخصیتهای بازیها .
2. بیوگرافی و توضیحات پیرامون شخصیت مورد نظر
3. اشتراک گذاری تصاویر مربوط به شخصیت
4. توضیح مختصر پیرامون کمپانی ای که این شخصیت رو خلق کرده است
5. جدیدترین اخبار پیرامون تغییر و تحولات شخصیت ها
6. معرفی مهارتها و سلاح ها
7. بیاد ماندنی ترین دیالوگ مربوط به آن شخصیت
8. و هر موضوعی که به معرفی شخصیت مورد نظر کمک می کند .


خب , دیگر توضیحات کافیست و بهتر است به اصل مطلب بپردازیم .
به امید یاری دوستان در ادامه راه .

پیشنهاد مهم :
در ضمن اگر دوستان علاقه مند , تمایل به همکاری با اینجانب را داشتند می توانند در پیغام خصوصی این موضوع رو مطرح کنند تا در گروهی که در گروه های اجتماعی , تشکیل داده ام عضو بشوند و با همکاری یکدیگر و برنامه ریزی دقیق مطالب جالب و مفید رو ترجمه کنیم و در تاپیک قرار بدهیم . چون منبع فارسی اصلا موجود نیست به همین دلیل بالاجبار مطالب لاتین رو باید ترجمه کنیم ... :20:

البته عضویت در این گروه مزیت دیگری هم که دارد این است که همزمان چندین نفر با هم بر روی یک پروژه فعالیت می کنند و علاوه بر اینکه کار تقسیم بندی می شود , سریعتر نیز به مقصود می رسیم ... همچنین مطلب تکراری نخواهیم داشت ...:46:

در پایان مطالب جمع آوری شده و ترجمه شده را به همراه نام تک تک افرادی که بر روی این پروژه ها فعالیت می کنند , بعد از هر پروژه در انتهای مطالب ذکر می کنیم ...:10:

توضیحات تکمیلی پیرامون این قضیه را در همان گروه ذکر می کنم .

به هر حال
اگر هم موضوع مورد پسند واقع نشد , خب دیگر هیچ !:13:

نظرات و پیشنهادهای تک تک اعضای محترم فروم , برای این حقیر , گرامی و قابل احترام می باشد , چه مثبت و چه منفی , پس هر زمان که مطلبی به ذهنتان رسید , حتما به من منتقل کنید , البته خواهشا در پیغام خصوصی ( pm ) که از بحث اصلی این تاپیک خارج نشویم ...

سربلند باشید .

Don Thomas
13-08-2008, 16:55
در این پست اسامی دوستان عزیزی که در تهیه مطالب این تاپیک کمک کرده اند به تفکیک موضوع , عنوان می شود :



بیوگرافی SAM FISHER
Sam Fisher 08
Masoud King
Don Thomas













^_^

Don Thomas
13-08-2008, 16:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



Sam Fisher

محبوبترین شخصیت دنیای بازیهای رایانه ای که بعدها پس از خلق آن برای رایانه های شخصی در دنیای کنسولها هم طرفداران پر و پا قرصی پیدا کرد ... شخصیتی که فوق العاده خوش چهره بوده و به مرور زمان آثار ماموریتها رو در چهره وی مشاهده می کنیم ...:20:

سم فیشر یا دقیقتر بگوییم " Samuel Leo Fisher " اصلی ترین شخصیت مجموعه بازیها سری " Splinter Cell " می باشد ...

اولین بار وی را در بازی " Tom Clancy's Splinter Cell " دیدیم که فوق العاده بازی سختی بود ... :18:

برای اولین بار حس کماندوهای مخفی را تجربه کردیم که با چه مهارتی خلق شده بود ...

در مورد این شخصیت این نکته قابل توجه است که گویندگان این شخصیت در زبان انگلیسی " Michael Ironside " بوده و در زبان ژاپنی " Tesshō Genda " به جای وی صحبت کرده اند ...

سم فیشر یکی از مامورین حرفه ای اداره CIA بوده که متخصص اتفاده از دستگاههای این اداره نیز می باشد ... :21:
وی علاوه بر اینکه در کار خود متخصص بوده عضو نیروهای ویژه آمریکا و همچنین عضو تیم شماره 3 از نیروهای دریایی ویژه نیز بوده است ...

وی متولد 1957 بوده که 178 سانتیمتر قد و وزنی معادل 77 کیلوگرم دارد که چشمان سبز وی , چهره ای بیاد ماندنی از وی ترسیم کرده است .:20:

او یک اپراتور مناطق نظامی بود که در یک دفتر کاملا سری نظامی و بین المللی مشغول خدمت بوده البته تا زمان " Splinter Cell Double Agent " .

فیشر به شدت چابک و سریع و فرز و یک متخصص تمام عیار در زمینه های جاسوسی می باشد ...:31:

فیشر اولین کارآموزی بود که در پروژه " Splinter Cell " توانست برای سومین بار حضور خود را ثبت کند ... :5:وی همیشه ترجیح می دهد که به تنهایی به میدان مبارزات برود و تمامی ماموریتها رو تنهایی به اتمام برساند .:18:

فیشر زمانی که هیچ شغلی نداشت در " Towson, Maryland " اقامت داشت ...آن زمان فیشر دانش آموز یک مرکز آموزش هنرهای رزمی با نام " Krav Maga " بود .

زمانی که فیشر در پایگاه آمریکا در کشور آلمان حدودای سال 1980 بود با خانم " Regan Burns " ازدواج کرد البته این ازدواج به صورت رسمی در سال 1984 انجام شد ...:31:

اولین فرزند آنها نیز در June 16, 1985 به دنیا آمد , وی دختری بود که اسم او را " Sarah " گذاشتند ...

متاسفانه این وصلت خیلی به طول نیانجامید و فیشر از همسر خود جدا شد:41: و دخترش نیز با مادر همراه شد ... خبرهای بد همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال 1989 همسر وی بر اثر بیماری سرطان شدیدی از دنیا رفت و همچنین دختر وی براثر سانحه تصادف توسط راننده ای که مست کرده بود در سال 2008 کشته شد ...:41:

مباشر و همکار تخصصی فیشر کسی نبود جز " Colonel Irving Lambert " ...
کلنل مباشر و طراح ماموریتها و همچنین حمایت کننده NSA به همراهی William Redding. و در کل این رو بگم که یکی از آن بزرگان بود ... علاوه بر اینها مقام تیمساری را در اختیار داشت و همچنین رئیس گروهی به اسم " SHADOWNET " بود که آنها هم اپراتور متخصص بودند ...

فیشر مامورتهای اپراتوری فراوانی را در Canada, Democratic Republic of Congo, China, Iceland, Israel, East Timor, Indonesia, Japan, Kyrgyztan, Russia, Ukraine, Turkey, Azerbaijan, Iran, North و South Korea, Mexico, Panama, Colombia, Peru, Myanmar, Serbia, Georgia به عمل رسانید تا مهارتهای فوق العاده ای رو کسب کرد ...

Martin Caya در دوران خدمت فیشر در افغانستان تنها رابط او بود و مهارتهای فوق العاده ای رو به فیشر آموخت ... همچنین زمانی که فیشر در مامورتی واقع در " East Germany " بود , عضو هیئات USSR بود تا زمان فروپاشی شوروی ...

وی نقشهای بسیاری در طول مجموعه بازیهای اسپلینتر سل بر عهده داشته است ... از جمله در ماموریت " بانک " در بازی " Chaos Theory " ... حتی در اولین جنگی که سم در آن حضور داشت به گفته لمبرت به پشتیبانی از سم حرکت کرد ...

Don Thomas
13-08-2008, 16:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



از جمله خصوصیات اخلاقی سم فیشر می توان به حالت جاسوسی منحصر به فرد وی اشاره کرد ... خیلی ها فکر می کنند که وی انسانیست بدون روح و احساس , در صورتی که اینگونه نیست و وی آدمی با قلبی روشن و فکری باز می باشد که هرگز دچار احساسات زودگذر نمی شود ...:5: اگر جایی قرار باشد در یک لحظه بین کشتن یک فرد و نکشتن آن تصمیم بگیرد , چنانچه صلاح در کشتن وی باشد , این کار را انجام می دهد ... حتی اگر بهترین دوست وی باشد ...

او شخصی شوخ طبع نیز هست ...
سام فیشر در این بین فدای یکسری از هداف سیاسی می شود , فعالیتهای سیاسی که هم اکنون نیز در دنیای واقعی شاهد آن هستیم ...:19:

آنچنانکه در " Pandora Tomorrow " کلنل لمبرت به او می گوید " Nobody knows whether he(Norman Soth)'s a US Agent or a terrorist " و در پاسخ سم فیشر خطاب به او می گوید " Those things aren't mutually exclusive "

سام فیشر مردیست وفادار , ثابت قدم و پایبند به تعهداتش و ایمانی که به کارش دارد باعث شده تا در هر لحظه از زمان برای مردمش با دشمنان بجنگد و خون و خونریزی رو مخفیانه و گاهی اوقات آشکارا به پا کند ...

در مجموعه داستانهای اسپلینتر سل , سام فیشر یک مامور تازه کار است که توسط کلنل لمبرت به گروهان خاصی می پیوندد و کم کم مهارتهای فوق العاده ای کسب می کند ...

او فردیست که واقعا از هر جهت نمونه بوده ... چون او از ابتدا اکثر توانایی ها رو می شناخته ...

البته خالی از لطف نیست که بدانید بعضی از مهارتهای پیش پا افتاده را مدیون کلنل می باشد
!
به طور مثال در " Splinter Cell Pandora Tomorrow " در یکی از مراحل که سم درون آسانسور می باشد , و دشمنان نیز یکمرتبه برق رو قطع می کنند و سم درون آسانسور حبس می شود ... در این حال کلنل به سم می گوید که " زمانی که برق نیست آسانسور هم حرکت نمی کند " در همین حین سم با نیش خندی به وی می گوید " متشکرم , کلنل " !!!
:27:

در " Splinter Cell: Chaos Theory " سم فیشر واقعا از دشمنان خود سریعتر و زرنگتر می باشد برای مثال زمانی که کلنل به او دستور می دهد که دشمنان خود را زمانی که در اختیار دارد , می تواند کاملا نکشد ! بلکه جان آنها را تا حد معینی کم کند , منظور همان خط زندگی دشمنان بوده و به این ترتیب وی توانسته تا به طور مثال در مرحله " Penthouse " از " Chaos Theory " یکی از دشمنان را دستگیر کرده و از او درخواست سریال نامبر در رو بپرسد ...:31:

سام می گوید " Pick a number between 1 and 10 " و پس از اینکه اون فرد پاسخ را می دهد دوباره سام می گوید " Huh. Lucky guess. You get to live. Now tell me something useful or we'll play another round " دقیقا شبیه به یکی از دیالوگهای بازیگر بزرگ " رابرت دنیرو " در فیلم " Brazil. " ...

یکی از زمانهای فوق الاده هیجان آور که او را از تهمت یک آدم بیمار روانی نجات می دهد , جملاتی بود که در تبلیغ بازی " Chaos Theory " به زبان آورد ...

وی گفت " I take no joy in killing, but make no mistake - I do what needs to be done to preserve the greater peace. I take the lives of a few to protect the freedoms of many. I am a Splinter Cell "

به طور خلاصه اینگونه است که " من هیچ لذتی از کشتن نمی برم ! تنها به خاطر نجات تعداد بسیار زیادی از مردم , مجبور می شوم تا تعداد کمی را از بین ببرم " ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

معرفی این شخصیت هنوز به پایان نرسیده است تنها قسمت " Background " آن معرفی شده و البته بخشی از قسمت " Personality " , ادامه این مطالب رو به زودی مشاهده می کنید ...:46:

Don Thomas
13-08-2008, 17:00
گروه تهیه و تنظیم " بیوگرافی شخصیتهای بازیهای ویدیویی "


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

موفق باشید ...

B3HZ@D
13-08-2008, 22:07
ایول خدائیش
من یکی عاشق سم فیشرم....
اگه میشه بیوگرافیه شخصیتهای رزیدنت اویل رو هم بذار

Arcane
13-08-2008, 22:31
کارت واقعا حرف نداره.امیدوارم همینجوری ادامه بدی.
!Two thumbs up

Scary Feelings
14-08-2008, 10:49
کارت عالیه فقط بیوگرافی کریتوس هم بزاری بد نیست

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]]

capitan black
14-08-2008, 11:36
عالیه دوست عزیز...فکر کنم همینطوری پیش بره یکی از بهترین تاپیکها بشه...من هم سعی میکنم کمکتون کنم..

EHHASSATNI
14-08-2008, 11:45
بیوگرافی snake یاد نره

Ali Alone
14-08-2008, 12:07
لطفا بیوگرافی مکس پین رو هم بزار تشکر

B3HZ@D
14-08-2008, 12:56
پس این دوستمون کجا رفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی هنوز بیوگرافیه سم فیشر تموم نشده که هی سفارش میدید
وقتی این کامل شد میریم سراغ بقیه
نوبت رو رعایت کنید

3Dmajid
14-08-2008, 15:43
من آخرش نفهمیدم هیتمن کیه ... لطفا بیوگرافی هیتمن رو هم بنویس.

djmd
14-08-2008, 21:59
لارا کرافت هم می دونم بیوگرافی کاملی داره اونم اگه زحمتی نیست ردیفش کنید !

Don Thomas
15-08-2008, 01:57
سلام دوستان من ...

ای کاش حداقل به این جمله در پست اول توجه داشته بودید : :13:


نظرات و پیشنهادهای تک تک اعضای محترم فروم , برای این حقیر , گرامی و قابل احترام می باشد , چه مثبت و چه منفی , پس هر زمان که مطلبی به ذهنتان رسید , حتما به من منتقل کنید , البته خواهشا در پیغام خصوصی ( pm ) که از بحث اصلی این تاپیک خارج نشویم ...

خودتون قضاوت کنید ! الآن بخوام دنباله معرفی سم فیشر رو قرار بدهم چند تا پست فاصله افتاده ؟!؟!؟! :41:

دوستانی هم که قصد همکاری دارند به این گروه تشریف بیاورند :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

alvin
16-08-2008, 19:11
من بیوگرافی prince of persia رو می خواستم

Don Thomas
24-08-2008, 11:04
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


و اما ادامه معرفی این شخصیت محبوب رو از این جا شروع می کنیم که ....

اگر در زمان انجام بازی " Splinter Cell: Chaos Theory " دقت کرده باشید متوجه این موضوع شده اید که حس شوخ طبعی سم فیشر تا چه حد عاقلانه و منطقی می باشد ...:46: و این موضوع از نوع صحبت کردن وی کاملا واضح و آشکار می باشد ...

بهتره کمی هم راجب به حس مخفی کاری وی نیز صحبت شود ... همانطور که در تجربیات خود داشته اید , یکی از پر کاربردترین خصوصیات در مخفی کاری های سم , پنهان شدن در تاریکی بود ... این خصوصیت رو برای اولین بار " لمبرت " به وی آموخت و همین امر موجب شد تا بسیاری از دشمنان رو به راحتی از پشت غافلگیر کنید ... :31:

و یا مورد دیگری که الآن به آن می پردازم , همان مخفی کردن جسد دشمنانی که در انجام ماموریت ها مجبور به از بین بردن آنها بودید ... این هم از خصوصیاتی بود که کلنل آن را به سم یاد آوری کرد و به او گفت که برای انجام این کار به وی , مدالی تعلق خواهد گرفت ! ولی سم در جواب کلنل گفت " مدال نمی خواهم چون هیچ کمکی به من نمی کند , کمی به استراحت و خواب احتیاج دارم " ...

این نکته هم قابل توجه است که سم فیشر در بسیاری از موارد مخالف کشتن اشخاص بوده و چندین و چند بار با کلنل لمبرت بحث داشته که چرا باید این کار رو انجام بدهم و از این قبیل دیالوگها از وی بسیار شنیده شده ... :20:

بعضی مواقع با کلنل کل کل هم داشته !!!
مثلا در یکی از مراحل با وی بر سر مخفی کردن یکی از اجساد بحث می کنه که فقط 30 ثانیه برای مخفی کردن جسد فرصت دارد ... :18:

البته گهگاه سم فیشر از دست بازیکننده ها فوق العاده عصبانی می شده که در چنین حالتی اگر تا به حال درگیر شده باشید , سم , یکی دوتا بد و بیراه نیز حواله بازیکننده های آماتور می کند !!!:31:

این نکته رو می گم و ممکنه اونهایی که تا حالا بازی رو انجام نداده اند از تعجب شاخ در بیاورند , و آن اینکه ...
سم فیشر گاهی وقتها خودش تصمیم می گیرد تا در انجام ماموریتی اخلال و بی نظمی ایجاد کند تا حال و هوای بازی به کلی تغییر کند ...
مثلا در ماموریتی در " Splinter Cell: Chaos Theory " که وارد حمام می شوید و قرار است شخصی را بکشید , دو راه در پیش رو دارید , یا شلیک کنید و یا اینکه شلیک نکنید ! :13:

اکثر بازیکننده ها مورد اول یعنی شلیک کردن رو انتخاب می کنند , ولی در این هنگام سم فیشر , فرمان شما رو انجام نمی دهد و زمانی که آن شخص متوجه حضور شما شد , مجبور می شوید تا از روش دیگری استفاده کنید !!!!؟:18:

و از این شکل وقایع ما را به این نتیجه می رساند که شخصیتی باور نکردنی رو در اختیار داریم ...:21:

این همه از این شخصیت تعریف شد , بد نیست بدانید که انتقادهایی هم پیرامون وی مطرح شده , که مهمترین آنها به این موضوع پرداخته شده :

" سم فیشر شخصیتی توسعه نیافته و به معنایی دیگر نصفه و نیمه دارد , شخصیتی که وی را از انجام بعضی امور معاف می کند ! "

و اما در پاسخ به این انتقاد بزرگ , شرکت " یوبی سافت " خالق این شخصیت , بر این شد تا سری جدیدی از بازی اسپلینتر سل را روانه بازار کند ...:46:

Splinter Cell: Conviction مشت محکمی خواهد بود بر دهان افرادی که بدون جهت و منطق بر این بازی خورده می گیرند ... :27:در این بازی آنچه خواهید دید , غیر قابل تصور خواهد بود , خصوصیات اخلاقی فوق العاده پیچیده و تکمیل یافته و قابل تغییر خواهند بود ...

در یک جمله , زندگی خصوصی سم فیشر را تجربه خواهید کرد ...

البته شرکت یوبی سافت این مژده را داده است که این سری از بازی , شروعی از یک مجموعه بازی به صورت سریال سم فیشر خواهد بود ... :10:

به این ترتیب بررسی خصوصیات اخلاقی سم فیشر در این پست به پایان می رسد ...:20:

معرفی مهارتها و اسلحه های خاصی که " سم " در اختیار دارد را در پست آینده خواهید دید :46:

همچنان منتظر یاری دوستان دیگر برای تهیه بیوگرافی شخصیتهای دیگر هستم ...
که با مراجعه به گروه زیر می توانید به منظور هماهنگی و همکاری , حضور خود رو اعلام کنید ...


-*/-*/-*/*-/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/-*/

Don Thomas
24-08-2008, 11:10
من بیوگرافی prince of persia رو می خواستم



لارا کرافت هم می دونم بیوگرافی کاملی داره اونم اگه زحمتی نیست ردیفش کنید !


من آخرش نفهمیدم هیتمن کیه ... لطفا بیوگرافی هیتمن رو هم بنویس.


لطفا بیوگرافی مکس پین رو هم بزار تشکر


اگه میشه بیوگرافیه شخصیتهای رزیدنت اویل رو هم بذار


کارت عالیه فقط بیوگرافی کریتوس هم بزاری بد نیست


بیوگرافی snake یاد نره

به روی چشم ... حتما این کار رو انجام می دهم ... :46:

منتها به نوبت ... :10: البته اگر هم دوست داشتید همکاری کنید , در pm حتما خبر بدهید ... :10:



سربلند باشید ... :20:

daren
24-08-2008, 12:00
سلام کارت خیلی باحاله !
منم بیوگرافیه vergil & dante رو میخواستم اگه واسه لیون رو هم بذاری که ازت ممنون میشم!!!!!!! :10::46::27::20:

silent-assassin
24-08-2008, 17:49
اینم از طرف من


بعد از خواندن اين مطالب هيچ چيز غير قابل دركي از سري بازي هيتمن براي شما پيش نخواهد آمد،اطلاعاتي كه شايد بخشي از اونو هرگز نمي دونستيد...

مقدمه:

شماره 47 شخصیت اصلی بازی هیتمن است ، که تا کنون از این بازی 4 شماره درست شده است. یک قاتل حرفه ای که تله هایی که می زاره چرک های کثیفی رو که بهتره هر چه زودتر از بین برن رو زودتر از بین می بره (به نوعی می شه گفت مثل پودر لباسشویی کار می کنه!!!) او واقعا یک حرفه ای به تمام معنا است او مخفی نمی شود بلکه در مقابل دشمنان ظاهر می شود و چنان ماموریت خود را انجام می دهد طوری که هیچ کس متوجه او نمی شود ، او مثل سایه ای می آید ماموریت خود را انجام می دهد و می رود و بعد از رفتن او و بعد پیدا کردن اجساد متوجه حضور پودر رخشویی مانند او می شوند.(لبخند يادت نره!)

همانند سازي:

شايد شنيده باشيد گوسفندي چندي پيش توسط خود همين ايراني ها بوسيله قانوني كه كلون كردن گفته مي شود بوجود آمد و صددرصد شبيه به مادر خود شد يعني دو گوسفند با دو دي ان اي 100 درصد شبيه به هم ... در كشورهاي خارجي نيز در سال 1997 اولين كلون يعني گوسفندي به نام دالي به دنيا آمد(اطلاعات خودم از كتاب پيش ) اين شروعي براي شبيه سازي است.همون موقع هم خبرهايي از همانند سازي انسان ها بوجود آمد ولي بخاطر مشكلاتي كه بوجود خواهد آمد از اين كار صرفه نظر شد و قانوني بوجود آمد كه اين آزمايش روي انسان ها غير قانوني است.

باور كردني نيست؟؟

آيا باور پذير است يك انسان پنج پدر داشته باشد؟ولي يك كلون حتما مي تواند! ولي آيا فردي قادر خواهد بود كه يك كلون بسازد ، كلوني متفاوت براي انجام ماموريتهاي خاص و بسيار مهم و پيچيده!!!

شماره 47 نيز يك كلون شبيه سازي شده است كه مي خواهيم برايتان بگوييم كه توسط چه كسي و به چه دليلي ساخته مي شود.

كنگره جهاني اورت ماير:

برميگرديم به سال 1950 سالي كه آغازي براي حركتي تاريخي فراهم شده است ، چهار تن از جنايتكاران برجسته دنيا به همراه باهوشترين و داناترين دكتر تاريخ دور هم جمع شده اند تا گروهي را بوجود بياورند تا بتوانند دنيا را تحت حيطه خود قرار بدهند.دكتر اورت ماير اين جلسه پنج نفره را برنامه ريزي كرده تا شروعي تاريخي باشه در عرصه اي كه هنوز حتي در ذهن دانشمندان ديگر جهان نيز وجود ندارد(دانشمندان ديگر تازه در سال1997 توانستند به فناوري كلون كردن اونم روي گوسفند دست پيدا كنند)فناوري جديد كه توسط دانشمندي بسيار باهوش كشف شده است و او مي خواهد با چهار نفر ديگر راجع به اين كشف و كارهايي كه بايد براي آن انجام داد صحبت كند.

جلسه پنج نفره شروع شده و حالا بايد به معرفي اعضاي پنج نفره پرداخت:

1.آقاي دكتر اوتو ولف گانگ ملغب به اورت ماير(Dr. Otto Wolfgang Ort-Meyer):

يك دانشمند مخترع آلماني كه در روماني زندگي مي كند.او چيزي عظيم را كشف كرده او با داشتن چند دي ان اي از افرادي خاص مي تواند فردي را درست كند كه تمام خصوصيات بارز افراد مختلف را داشته باشد . اين يك شروع است كه او در آزمايشگاه خود در روماني شروع كرده است و مي خواهد لشكري از برترين انسان هايي كه مي شود درست كرد درست كند لشكري كه از تمام نظر چه از نظر هوش و چه از تمامي جهات از تمام انسان هاي نوع خود بالاتر و برتر فكر مي كنند.او مي خواهد گروهي از قاتلان را درست كند و يكي ، يكي به عنوان مامور در سراسر دنيا بفروشد . (دي ان اي خود دكتر اورت ماير براي هوش بالاي او،او يك برلينت(نابغه)است)

2.لي هونگ(Lee Hong):بايد او را سلطان جنايتكاران چيني ناميد.او به علامتي كه گروه او را مشخص مي كند عشق مي ورزد علامتي كه اژدهاي قرمز ناميده مي شود.او در هونگ كونگ كار خود را شروع كرد. او در شمشير زني و تير اندازي استاد است. و اوپس از شنيدن صحبت هاي دكتر اورت ماير همكاري با او را قبول كرد ولي به شرط دادن 10 تن از كلوني ها به او.(دي ان اي لي هونگ براي قدرت تير اندازي و شمشير زني و همچنين خوي آدم كشي )

3.پابلو بليساريو اوچوآ(Pablo Belisario Ochoa): او بزرگترين دلال فروش داروهاي تقلبي در آمريكاي لاتين است.او دارو هاي تقلبيي توليد مي كند كه حتي باعث مرگ بسياري از افراد شده است. ولي داروهايي را نيز درست كرده است كه براي دكتر اورت ماير بسيار موثر است همچنين دي اني اي او مي تواند براي كلون ها موثر باشد (باعث شرارت و بي رحمي مي شود)

4.فرانچز فونچز(Franz Fuchs):يكي از نزديكان هيتلر او فردي منظبت و برنامه اي و او يك قاتل تمام عيار است . ماموريتي به او داده نشده است مگر اينكه او انجامش داده باشد او يك انتخاب خوب از اورت ماير است تا از دي ان اي او كه جز حرفه اي ترين ها شده است استفاده كند (شايد بتوان گفت دي ان اي فرانچز دي ان اي مرگ است )

5.ار كاريدج بوريس جي جورو(Arkadij "Boris" Jegorov):

او رئيس كل مافياي روسيه است و قرار است تا تمام خرج اين پروژه را به همراه دي ان اي خود به اين پروژه بزرگ تزريق كند.او يك حرفه اي تمام عيار است و هوش سرشاري در تفكيك موقعيت هاي مختلف داردو همين هوش نيز او را به اين درجه از موقعيت رساند. درجه اي كه او را قدرت فوق حد خود داده است.(دي ان اي او به خاطر قدرت تفكليك فوق االعاده او)

كاري بزرگ:

"آيا شما موافقت مي كنيد تا ما شخصيتي را خلق كنيم كه وجود خارجي ندارد پس هر كدام يكي از موهاي خود را روي ميز بگذاريد"

اين صداي دكتر اورت ماير است در پايان جلسه سختي كه داشته اند:

همه و حتي خود دكتر اورت ماير مو هايش را در لوله مخصوصي كه در جلوي آنها بود گذاشت .

"تمام اين افراد كه ما با اين دي ان اي ها مي سازيم مثل هم هستند و فقط از گفته هاي ما پنج نفر اطاعت مي كنند و از هيچ كس ديگري جز ما اطاعت نخواهند كرد آيا شما موافقيد"

تمام آنها با علامت سر موافقت خود را نشان دادند.

"و شما بايد قول بدهيد به تعهداد خودتون كه در برگه هاي روبروتون نوشته شده و شما اونو امضا كرديد برسيد يا كه..."

و همه آنها با اين صحبت نيز موافقت كردند و بعد از جلسه همه از اتاق خارج شدند و بعد از چند روز همه از آزمايشگاه روماني دكتر اورت ماير دور شدند و به كشورهاي خود برگشتند تا دكتر روي كلون هاي خود كار كند.او پس از اينكه دي ان اي هاي مو ها رو استخراج كرد شروع به ساخت كلوني با تمام ويژگيهاي تمام افراد جلسه شد كاري بسيار سخت ولي اين كار عملي شد و او ماده دي اني را كه در حال رشد بود در دستگاهي مخصوص گذاشت خصوصيات اين دي ان اي ها كه بايد گفت واقعا دي ان اي مرگباري است را صاحبان دي ان اي ها مشخص كرده اند يعني 5 تن از بزرگترين جنايتكاران دنيا پس بايد منتظر چه كلوني بود.... و بعد از چندي اولين كلون به وجود امد و طبق آن كلون هاي ديگر تا اينكه .....شماره 47.........

كلون شماره 47:

در پنجم سپتامبر سال 1964 او به دنيا آمد. اسم او از بارکدی که در پشت سر او هک شده (640509-040147) و از دو شماره آخر آن یعنی 47 گرفته شده است.پس براي هر آغازي دكتر اورت ماير بايد كلون هاي خودشو آزمايش و تست كنه و از 47 نيز بايد تست گرفته شود.پس از اينكه 47 چشم به دنيا گشود بسيار ساكت بود و فقط به رفتارها و صحبت هاي اطراف خودش نگاه مي كرد.بر خلاف تمام كلون ها كه احساس يكساني داشتند شماره 47 فرق بسياري با بقيه داشت به هيچ عنوان حرف هاي دكتر اورت ماير را گوش نمي كرد و هميشه ميخواست به او حمله كند پس دكتر نيز دو مامور براي او گذاشت تا راه فراري نداشته باشد.امروز نوبت تست شماره 47 است:

اواكنون در درون زنداني دست بسته نشسته است صداي در درون زندان پيچيدو بانداج هاي دست شماره 47 باز شده بود. او نمي دانست در كجا هست و اصلا چه كسي است صدايي بهگوش رسيد:

"سلام عزيزم من پدر تو هستم و تو نيز شماره 47 هستي "

"تو يك مامور خواهي شد،و بايد از حرف هاي من پيروي كني"

"پس در ،در بعدي لباسي كه روي زمين است را بپوش"

به طور غير ارادي او صحبت هاي انگليسي فرد را مي فهميد. او به آرومي از در خارج شد و لباس رو پوشيد .

"لباس شيكي هست عزيزم !!!تو حتما موفق خواهي بود 47."

و در رو به رويي به شدت باز شد .

"خوب حالا از فكرت استفاده كن و از اين اتاقها بيرون برو و از آنسور بالا"

او بسيار باهوش بود طوري كه تمام خواسته هايي را كه از بلند گو گفته مي شد به سرعت انجام مي داد بودن اينكه حتي صحبتي بكند.

"خوب عزيزم به در بعدي كه مي رسي يه نفر هست اونو بكش و لباسشو بپوش"

اين سخترين نكته اي بود كه بايد اون ياد مي گرفت كشتن، بدون اينكه حتي يك ذره احساس گناه و يا ترس و يا خطر بخودش بده و البته خيلي حرفه اي .

{قلب دكتر اورت ماير مي تپد:نكند كه كلوني او نتواند از پس اين خواسه بر بيايد }

شماره 47 راحت و بدون دق دقه و بدون صدا فرد را مي كشد لباسش را مي پوشد .

"آفرين بهت افتخار مي كنم تو خيلي با هوش و حرف گوش كني"

سي سال بعد:

بعد از سي سال كه كلون ها تحت آزمايشات بسياري قرار گرفتند . دكتر اورت ماير خوشحال از انجام ماوريت بود . و الان براي فروش كلون ها به ديگر كشورها و فرستادن 10 كلون به چين اماده بود ولي در همين روزها يكي از كلون ها با كشتن تمامي مامورين امنيتي فرار كرده بود. او چه كلوني مي تواند باشد البته كلوني كه بيشترين ماموارن مواظب او بودند . كلوني متفاوت و باهوش تر از بقيه شماره 47 فرار كرده بود. او با كشتن و پوشيدن لباس ماموران امنيتي بدون متوجه شدن كسي ديگر فرار كرده بود و دكتر اورت ماير در اين فكر بود كه آيا شماره 47 در دنياي خارج از آزمايشگاه چه اتفاقي برايش مي افتد؟

وارد شدن به گروه قاتلين بين المللي:

با اينكه دكتر اورت ماير فكر مي كرد شماره 47 با مشكل رو به رو شود ولي او به جمع گروه قاتلين بين المللي International Contract Agency) ) پيوست. و به خاطر هوش و استعداد زاتي او در كشتن او به يكي از برجسته ترين قاتل هاي تاريخ تبديل شد. و در بازي هاي هيتمن1:شماره 47 (Hitman: Codename 47) و در بازي هيتمن2:قاتل مخفي (Hitman 2: Silent Assassin) دو سال از سالهايي را نشان مي دهد كه هيتمن به انجام ماموريت هاي مختلف مي پردازد.و در باز يهاي هيتمن3:پيمان (Hitman: Contracts) و در هيتمن4:خون بها(Hitman: Blood Money) در سال هاي بين 2004 و 2005 صورت گرفت و هنوز هيچ اطلاعاتي از سال 2003 از زندگي هيتمن نيست.

توانايي ها و كارايي ها شماره 47:

اگر بخوايم در بين افراد فوق بشري حساب كنيم ،شماره 47 يكي از بجسته ترين و ماهر ترين افراد در توانايي هاي فيزيكي و طبيعي است.او را بايدنترسترين و باهوشترين فردي داشنت كه مي شناسيد. توانايي او در قوه درك و فكر بسيار بالا است و با يك نگاه به منطقه كار خود همه جزئيات كار رامي فهمد ، و مي داند كه بايد از چه منطقه و آيا از دور به وسيله اسلحه نشانه دار و يا از نزديك به وسيله متكا فرد مورد نظر را از پيش روي برداشت.در هيتمن4 بسياري ديگر از توانايي هاي شماره 47 رو شد. بالا رفتن از ميله ها، پريدن از يك بالاكن به بالاكني ديگر و بسياري از توانايي هاي ديگر...

در حقيقت بايد گفت شماره 47 يك هنرمند واقعي در كشتن است.او تمامي جوانب يك كار را بررسي و به زيبايي يك هنرمند كاري مي كند كه از هيچ فرد عادي بر نمي آيد.او تنها فقط با يك سيم مي تواند ماموريتي بزرگ را بدون اينكه هيچكس متوجه او شود انجام دهد.البته او هميشه اينقدر آرام نيست كه فقط با يك سيم به مصاف دشمنان برود . تفنگ اصلي او را بايد{ويلد تو گان } ناميد دو كلت كوچك ولي بسيار خطر ناك كه با بيرون كشيدن آن دو هيچ كس در جلوي او زنده نخواهد ماند.ولي در مواردي نادر او به انجام اين كار دست مي زند و اصلا شايد بگويد تا كنون چنين موردي پيش نيامده است. او بسيار حرفه اي است و هميشه با آرامترين اسلحه ها و بهترين راه كارها ماموريتش را به پايان مي رساند.بدون اينكه حتي به ماموران و نگهبانان صدمه بزند ماموريت اصلي خود را انجام مي دهد.

توانايي هاي بسياري در راندن هلكوپتر ، هواپيما،قايق هاي موتوري، كشتي،ماشين وموتور سيكلت را دارد و همچنين زبان هاي چيني، روسي، انگليسي،آلماني، رومانيايي،افغاني،عربي،ژاپ ني،فرانسوي،اسپانيايي،كوبا يي،هندي را به خوبي و راحتي صحبت مي كند.

آشكارا شدن حقيقت:

وقتي كه شماره 47 وارد گروه قاتلين بين المللي International Contract Agency) ) پيوستن با زدن يك آمپول مخصوص تمام حافظه گذشته خود را از دست داد. ولي در يكي از ماموريت هايي كه در هند انجام مي داد شاهد صحنه عجيبي شد كه باعث شد تمام حافظه او برگردد. او شخصيتي را درست و دقيقا شبيه خود ديد كه دارد به سمت او شليك مي كند و بعد در روسيه باز هم او را ديد و با ديدن دوباره آن فرد شبيه به خود را كشت.در گوشي كه در گوش فرد مرده پيدا كرده بود فردي همچين حرفي را مي زد.شماره48 حالت خوبه تو اونجايي.... ولي در اينجا هيتمن صحبت كرد و گفت:"من شماره 47 هستم ......و بعد ارتباط را با خرد كردن گوشي از بين برد.

قبل از اين بايد بگوييم تازه شماره 47 خود را در مي يابد در حقيقت او آنچنان قلب پاكي دارد كه با اينكه يك قاتل زاده شده است ولي براي اينكه از گناهان خود استقفار كند به كليسا رفته بود پس او خود را شناخته ، پس خود را ملامت نمي كند و در آخر بازي هيتمن2 پس از ديدن آن ماجرا در روسيه او ديگر در كليسا نمي ماند چون او خود را گناهكار نمي داند . افرادي كه او را خلق كردند گناهكاران اصلي هستند همان هايي كه مي خواستند افراد برتري بسازند ولي به اين فكر نكرده بودند كه اين فردي كه توسط آنها ساخته مي شود چه فكري در مورد وجوديت خود مي كند .. البته فقط شماره 47 اين افكار و اين قدرت فكر را دارد و ديگر كلوني ها اصلا قادر به اينطور فكر كردن نيستند.

روماني در سال 2004 {آزمايشگاه دكتر اورت ماير}:

دكتر اورت ماير بعد از فرار شماره 47 ديگر هيچ يك از كلون ها را به بيرون از آزمايشگاه نفرستاد چون مي دانست اين كار خطرناكي است و ممكن است آنها مانند شماره 47 شوند.

ساعت 8:00 نيمه شب و آزمايشگاه در حال تعطيلي است. صداي شليكي بلند از ازمايشگاه دكتر اورت ماير شنيده مي شود و فردي كه داشت از جلوي آزمايشگاه مي گذشت صداي گلوله را شنيده و بعد همون طور كه داشت از آنجا دور مي شد با تلفن به پليس منطقه خبر مي دهد.صداهاي تير بيشتر مي شدند.

ساعت8:15 دقيقه پليس آزمايشگاه را محاصره كرده است. در داخل آزمايشگاه وارد مي شويم و به طبق دوم مي رويم از آنجا تا به آخرين آزمايشگاه كه آزمايشگاهي سفيد است جنازه هايي دقيقا شبيه به شماره47 مرده بر روي زمين افتاده اند و اكنون در اتاق سفيد....

"من هميشه مي دونستم تو متفاوتي.... من تو رو خيلي دوست داشتم... نه پسرم.... تو دل منو شكستي...."

اين صداي دكتر اورت مايره كه داره به شماره47 التماس مي كنه ولي شماره 47 واقعا بايد اين كار را بكند شايد او يك قاتل باشد ولي او انتخابي جز اين ندارد. او هيچ موقع پيش پدر و مادري نبوده كه به او ياد بدن و او از بدر تولد فقط و فقط به خاطر دي ان اي هاي پدرهايش او را تبديل به يك قاتل بلافطره كرده است او ديگر جايي براي التماس نمي بيند و گردن فردي كه او را زاده است را مي شكند....

ساعت 8:50 دقيقه او به آپارتمان كرايه اي كه در روماني كرده است وارد مي شود او در فرار از دست پليس زحمي شده است. او در خانه وارد مي شود و به ياد گذشته قم باد كرده خود مي افتد. گذشته كه فقط و فقط با كشتن افراد پر شده است .

ساعت 8:55 دكتر مخصوص مامورين مخفي گروه قاتلين بين المللي به كمك او مي آيد و او را مداوا مي كند.

ساعت9:35 دقيقه او به هوش مي آيد ولي باز خانه او محاصره شده است با قطع برق و بي هوش كردن يكي از مامورين مخفي لباس او را مي پوشد . مامور پليسي كه دنبال او هست را مي كشد و با هواپيما به آمريكا برميگردد.

پرونده و برملا شدن همه چيز:

او پرونده را پيدا كرده است ، پرونده ي جلسه پنج نفره پس او مي داند كه پنج پدر دارد شرورترين و پست ترين پدراني كه در دنيا يافت مي شود. او يكي از آنها را كشته ولي چهار تاي انها چي؟

او ديگر قتل را كنار گذاشته است ... با اينكه او قتل زاده است ولي او يك انسان باهوش با تفكيك موقعيتي بسيار بالاست ..او ناراحت در يك زير زمين نم دار ساكن شده است و از تمامي دنيا دوري مي كند. ولي... ولي....

يك اتفاق بزرگ و يك بدگماني بچه گانه:

يك اتفاق ديگر در يكي از شهربازيهاي آمريكار يك چرخ فلك بسيار بزرگ واژگون مي شود و بيش از 100 كودك بيگناه جانشان را از دست مي دهند. يكي از پدران بچه ها كه مي داند فقط براي گرفتن بيمه توسط رئيس شهربازي اين كار صورت گرفته است ماموريت كشتن فرد شهربازي را به او ميدهد.

شماره47 مي دانست كه ديگر قصد كشتن ندارد ولي .... او بايد افراد اين چنين را مي كشت .. افردي كه حتي به كودكان بيگناه نيز رحم نمي كنند ...افرادي شرور كه پول را به خون صدها بيگناه ترجيح مي دهند.. باز هم تفنگ و باز هم سيم و چاقوي خود را برداشت..او از در خروجي شهربازي خارج شد و بعد از خارج شدن سايه اي او هيچ وقت ديگر صاحب شهربازي با ا از در خارج نشد بلكه با يك تابوت خارج شد... ولي اين پايان ماجرا نبود يك فرد به نام الکساندر لیلندکاین كه بر اثر یک اتفاق عجیبی كه برای او افتاده او فلج شده ولی او هرگز دست از کار برنداشت. و چنان در کار خود حساس بود که تبدیل به یک بیزینس من واقعی و یک معاون شرکت بزرگ شد. ولی او هرگز نتونست اون اتفاقی که باعث فلج شدنش شده بود رو فراموش کنه باعث اون حادثه یک آدم کش حرفه ای بود .برای این بود که اون در مورد قاتلان حرفه ای تحقیق و مطالعه کرد و بعد در درون قاتلان یک قاتل ویژه و عجیب رو پیدا کرد و به او شک کرد. اون قاتل كسي به جز شماره 47 نبود ولي او در اشتباه بود. شماره 47 اين كار رو با اون نكرده بود. او ماموريتي به يكي ديگر از قاتلان حرفه اي داد تا شماره 47 را بكشد.اون فرد آلبينيو نام دارد يك قاتل حرفه اي و تمام عيار كه در كار خود بسيار حرفه اي است. شماره 47 كه به سرعت فهميد كه الكساندر براي او مامور گذاشته است پس خود زودتر از او دست به كار شد و به سرعت تمام نزديكان و خلافكارهاي پستي كه .... با الكساندر كار مي كردند را كشت

اعتماد بيش از حد:او بعد از كشتن تمام آشنايان خود را در مقابل ماموريتي عجيب قرار داد او يك ماموريت ديگر توسط فردي ديگر به دست گرفت كشتن رئيس جمهور آمريكا و همچنين كشتن قاتل حرفه اي يعني آلبينيو ، او در كاخ بود او هم ماموريتي مانند شماره 47 داشت .... رو به رو شدن شماره47 ...و او بسيار زيبا بود ولي اين رو به رو شدن اتفاق افتاد و شماره47 آلبينيو رو هم از پيش رو بر داشت

او اكنون در خانه است و خود را براي نفوذ به ويلاي الکساندر آماده مي كند او مي داند شايد جان خودش را هم از دست بدهد ولي ماموريت غير ممكني براي او وجود ندارد.در همين حين دايانا براي اولين بار با 47 رو به رو مي شود... دايانا ماموري است كه در تمام اين سالها كه شماره 47 مامور در گروه قاتلين بين المللي بود او را كمك كرده است و به او در مورد افراد فاسدي كه بايد مي كشت اطلاعات مي داد...ولي اين براي اولين بار بود كه او وارد شده بود...او براي چه موضوعي پيش شماره47 آمده بود...شماره47 وقتي كه فهميد دايانا آمده است روي صندلي نشست و باز به نقشه ويلا نگاه كرد چطور مي تواند وارد شود."اين كار غير ممكنه تو نمي توني اين كار رو انجام بدي خيلي خطرناكه" ولي صحبت هاي دايانا روي شماره 47 اثري نداشت.در همين لحظه دايانا آروم به پشت شماره 47 رفت و با آمپولي او را از پا در آورد .چند دقيقه بعد ماموران الكساندر وارد شدند و جنازه را بردند. آيا دايانا با الكساندر همكاري كرده است؟

خداحافظ آقاي 47:شخصيت شماره 47 شخصيت كمي نبود حتي براي الكساندر ، او اكنون شماره 47 را به كليساي خود در درون ويلاي بيرون شهر خود برده است.ماموران او با لباس هاي مشكي بر روي صندلي نشسته اند و جنازه بي جان شماره 47 بر روي محلي بر روي يك سنگ وجود داردو پدر روحاني بالاي سر او در حال خواندن دعا براي آمورزش او است. دايانا به همراه الكساندر و وكيل الكساندر در كنار او قرار دارند. دايانا روجه لبي به لب خود ميزند و تفنگ هاي شماره 47 رو در مي آورد و رو به الكساندر"او هميشه اين دوتفنگ رو همراه داشته فكر كنم هنگام خاكستر شدنشم دوست داشته باشه اينا رو داشته باشه!!" الكساندر صحبتي نكرد و دايانا تفنگ ها را در دست هاي بي جان 47 جا داد و براي آخرين بار بوسه اي از شماره47 گرفت و بعد از خداحافظي خارج شد...بدن بي جان شماره 47 به همراه تفنگهايي كه به صورت ضربدري درون دستانش هست به خواب فرو رفته اند. خوابي ابدي.....پدرروحاني در حال تمام كردن دعايش هست و بيشترين ماموران و حتي الكساندر و وكيلش هم در بيرون در ايستادند حتي آنها قدرت ديدن سوختن او را ندارند.همه چيز تار هست ولي كم كم بهتر مي شود، دست ها سرد هست ولي كم كم راه مي افتد ... او در حال بيدار شدن است .. و بعد از حس تفنگ ها در دستانش احساس زنده بودن دوباره مي كند با يك حركت چهار مامور مقابل او از پاي در آمده بودند ...و با شنيدن صداي شليك پدرروحاني به سرعت از كليسا خارج مي شود و به همراه وكيل و الكساندر كه بر روي چرج دستي نشته است فرار را برقرار مي كنند و ماموران يكي پس از ديگري وارد كليسا مي شوند. صداهاي شليك بيشتر و بيشتر مي شود...و ناگهان سكوت همه جا را فرا مي گيرد. الكساندر دلهره عجيبي دارد .. و با ترس به اطراف نگاه مي كند . شايد ماموران شماره 47 را كشته اند ولي شايد شماره47 ماموران را كشته باشد او به سرعت به سمت ماشين خود حركت مي كند ولي از چيزي كه مي بيند جم نمي خورد و به سرعت تفنگ خود را در مي آورد ولي زودتر از او تيري است كه بر سر او اصابت مي كند. وكيل و پدرورحاني نيز در كنار در خروجي در حال داد و فرياد هستند ولي ديگر دير شده است و آنها نيز به بلاي رئيس خود دچار مي .شوند

واقعيت:بعد از اين اتفاق شماره47 تازه متوجه كار دايانا مي شود ، دايانا راهي براي شماره 47 براي ورود به ويلا پيدا كرده و اون با استفاده از آمپول مرگ و آنتي آمپول است{بله آن روجه لب آنتي مرگ بوده است كه پس از بوسه...}شماره47 خوشحال از اينكه به دايانا اعتماد كرده و خبر زنده ماندن او .به زودي از طريق تلفن به دايانا نيز مي رسد

دموي آخر:او وارد چين شده تا با پدر ديگرش لي هونگ آشنا شود، در آخر علامت اژدهاي قرمز را هم مي بينيد....و بقيه داستان در هيتمن5 كه هنوز .....منتشر نشده است

نتيجه گيري:در نگاه بسياري شماره47 يك قاتل است و يك آدم كثيف ولي اين صحبت اشتباهي بيش نيست... آيا شما فكر مي كنيد به سر فردي كه از دي ان هاي شرور ترين افراد بشر ساخته شده است چه مي آيد؟ يك نابغه پر استعداد كه راهي جز اين كارها ندارد چون ذاتن اني چنين ساخته شده است. ولي بايد شماره47 را به خاطر اينكه بسياري از وقت ها مي خواهد اين كار را كنار بذارد تحسين كرد زيرا او يك قاتل بلافطره است ولي مي بينيد در بسياري از موارد او به سمت خدا نيز مي رود . پس اگر همچين فردي در يك خانواده عادي چشم به جهان گشوده بود هرگز و هرگز يك قاتل نمي شد.


منبع:


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Retired User
25-08-2008, 01:12
اين مطلبو من در حدود يك سال پيش گذاشتم:41:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Don Thomas
19-10-2008, 04:30
با سلام

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بالاخره پس از وقفه ای که به خاطر بدقولی دوستانی که در گروه ترجمه ثبت نام کرده بودند و این بدقولی باعث حذف گروه شد , این تاپیک روال عادی خود را با کمک مدیر محترم این بخش " Sam Fisher 08 " در پیش می گیرد ...:10:

در ادامه معرفی شخصیت " سم فیشر " به مهارتها و اسلحه های معروف وی می رسیم ...



تاکتیک و لوازم

سم فیشر ورزشکاری قدر و ماهر است .:5: این خصوصیت وی را از دیگر افرادی که کاندیدای این نقش بوده اند مجزا کرده ... در بررسی این خصوصیت از وی این نکات جالب توجه می باشند :
1. فردی ماهر در رد شدن از موانع
2. شخصی آگاه به اصول صخره نوردی
3. یک شناگر قوی
4. شخصی که استقامت وحشتناکی دارد نمونه آن هم زمانیست که وی در بین دو دیوار می ایستد !
5. بدنی ورزیده و عضلانی , برخلاف قهرمانهای تخیلی که هیکلی درشت و رویایی دارند
6. یک ژیمیناستیک حرفه ای که چندین مدال در این راه کسب کرده
7. شخصیتی که سرعت فوق العاده ای دارد و این خصوصیت نیز وی را در جمله سربازان نمونه قرار داده

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اگر چه وی در اکثر مراحل مجبور است مخفیانه و به آهستگی حرکت کند , ولی کسانی که شیفته بازی وی باشند بدون شک در ذهن دارند که مراحلی هم بوده که از سرعت وی استفاده شده ... جالب است بدانید وی در مسابقات ژیمیناستیک فرانسه که معروف به " parkour " هستند , توانسته مقام کسب کند .:18:

وی یکی از نفرات برتر مسابقات سختی موسوم به " Krav Maga " است که این مسابقات نوعی از مبارزات رزمی است که در کشور اسرائیل برگزار می شود و تنها نیروهای خاص می توانند در آن شرکت کنند , نیروهایی که خطرناکترین نیروهای نظامی این کشور محسوب می شوند و مرگ و میر در این مسابقات بشدت اوج می گیرد ...:21::21:

وی با level 38 توانسته برترین نفر در این بین باشد ...
این را بدانید که قبل از استخدام سم فیشر , یکی از شروط کاپیتان لمبرت این بوده که وی در این مسابقات شرکت کند و در ادامه وی توانست لقب بهترین بهترینها را کسب کند ....

اگر چه وی را در دو بازی اول به خاطر استفاده بیش از حد از " چاقو " فاقد این شرایط می دانستیم , اما سرانجام می توانید این خصوصیات را در سری جدید از این مجموعه ببینید ... :46:
بله , تعجب نکنید , در پیش نمایشهایی که از بازی " Conviction " ( محکوم ) می بینید , متوجه این موضوع می شوید که در زمان ناچاری و کمبود سلاح , این هنر رزمی و جنگی سم فیشر است که به کمک شما می آید ...:20:

این خصوصیت به قدری خود را نشان خواهد داد که باعث می شود آن را جزء بازیهایی از سبک " مبارزه ای " به حساب آورد !:27:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و اما بشنوید از میزان تحصیلات وی :
سم فیشر یکی از باسوادترین شخصیتهای بازیهای رایانه ای می باشد , در واقع بهترین آنها ... همانطور که در ابتدای شروع پروژه سم فیشر خدمت شما عنوان کرده بودم , این شخصیت پرمخاطب ترین و پر طرفدارترین شخصیت بازیهای رایانه ای می باشد ...
بگذریم
سم فیشر دارای مدرک فوق لیسانس در رشته ترجمه و زبانهای خارجی از جمله " روسی " و " کره ای " و " عربی " و " فارسی " و " اسپانیایی " است .:18:

لازم است بدانید که وی قبل از استخدام شدن به عنوان این مامور مخفی در کنسرسیون اداره اطلاعات جاسوسی که فعالیت می کرد , به عنوان اپراتور و مترجم زبانهای مختلف بود و بر روی دو زبان انگلیسی و اسپانیایی تسلط خاصی داشته , همچنین وی از قدرت شنوندگی خاص و قوی برخوردار است , اگر توجه داشته باشید در سری بازی های " اسپلینتر سل " وی همیشه یک پوسته یا همان ماسک چرمی بر روی سر و صورت خود داشته که حتی این امر موجب نشده که وی از قدرت شنوایی خود استفاده نکند ...

حتی در یکی از مراحل بازی " Pandora Tomorrow " وی از یکی سربازانی که به گروگان گرفته می پرسد که چقدر انگلیسی می داند ! در حالی که این یک جوک است ... ( البته این قسمت رو من خودم هم نفهمیدم که چی شده ؟!؟!؟ ) :31:

در ادامه

یک نکته جالب !
سم فیشر در دو بازی نخست فقط از دست راست خود استفاده می کرد و همه بر این گمان بودند که وی راست دست است ! :13: حتی در صحنه هایی از " Pandora Tomorrow " و " chaos Theory " شاهد این بودیم که وی تنها با دست راست خود از چاقو استفاده می کرد ... ولی این موضوع صحیح نیست و وی در فاصله بین دو بازی ذکر شده , توانسته قدرت استفاده از دست چپ را نیز در خود پرورش بدهد و اینک وی از هر دو دست خود با مهارت خاصی استفاده می کند و دیگر برای او هیچ فرقی ندارد که کدام دست و کجا ؟!

در بازی " Conviction " خواهید دید که وی با استفاده از یک وسیله موسوم به سنگ تیز کننده , چه حرکاتی را انجام خواهد داد و وی تبدیل به یک سوپر قهرمان واقی می شود .

در بازی " Conviction " سم فیشر با غریزه خود در جدال است !

وی به معنای تمام , خصوصیات اخلاقی و مهارتهای خود را به کار می گیرد و قرار است طبق چیزی که در " Double Agent " دیدیم , در سری جدید وی از قدرت و مهارت پرواز با هلیکوپتر نیز استفاده کند ...

مطمئنا هیجان انگیز خواهد بود .:5:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


خب دوستان , فعلا تا همینجا بسنده می کنم .



ادامه در آینده ای نزدیک .

Masoud King
19-10-2008, 17:38
سلام!
من اون مطلب رو که مربوط به من بود رو آماده کرده بودم و دیدم که خبری از شما نیست و گروه هم که منحل شد بیخیالش شدم ولی الان دیدم که هنوز هستش!!
پس اون رو الان برات می فرستم...

Masoud King
19-10-2008, 17:45
سلام!
من اون مطلب رو که مربوط به من بود رو آماده کرده بودم و دیدم که خبری از شما نیست و گروه هم که منحل شد بیخیالش شدم ولی الان دیدم که هنوز هستش!!
پس اون رو الان برات می فرستم...

Don Thomas
20-10-2008, 07:55
سلام!
من اون مطلب رو که مربوط به من بود رو آماده کرده بودم و دیدم که خبری از شما نیست و گروه هم که منحل شد بیخیالش شدم ولی الان دیدم که هنوز هستش!!
پس اون رو الان برات می فرستم...

سلام
مسئله ای نیست ...

دوست من ... گروه رو دوباره راه اندازی می کنیم ... منتها با روش جدید و شرایط متفاوت ...


ممنون :10:

cj-afshin
21-10-2008, 22:35
بیو گرافی cj رو هم بزارید

Ali Pacino
22-10-2008, 00:21
وی یکی از نفرات برتر مسابقات سختی موسوم به " Krav Maga " است که این مسابقات نوعی از مبارزات رزمی است که در کشور اسرائیل برگزار می شود و تنها نیروهای خاص می توانند در آن شرکت کنند , نیروهایی که خطرناکترین نیروهای نظامی این کشور محسوب می شوند و مرگ و میر در این مسابقات بشدت اوج می گیرد ...:21::21:

چه حالی می داد رقیبش اسنیک در می اومد شرط می بستم همون راند اول نایک اوت می شد یه راست می رفت سینه قبرستون:27:
بابت تاپیکم خیلی ممنونم:46::11:

B3HZ@D
22-10-2008, 11:17
آقا عالی بود
من که خودم عاشق سم فیشر هستم و این رو که خوندم هم اطلاعاتم درباره اش بیشتر شد هم این که از این به بعد بیشتر باهاش حال می کنم
راستی ادامه بیوگرافی یادت نره....خیلی فاز داد
ممنون

Don Thomas
04-12-2008, 07:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


سلاح ها:

دربازی Fisher اصولا از دو اصلحه گرم به نام های کلت SC و SC-20K Assault Rifle استفاده می کند. در Chaos Theory , فیشر یه چاقو نیز به مجموعه سلاح هایش اضافه می کند . تا ما از هیجان بیشتری بهره ببریم ...:18:

و اینک به معرفی اسلحه های کاربردی و تخصصی وی می پردازیم که در بازیهای دیگر خیلی کمتر شاهد آنها هستیم ...


Knife
سلاح استاندارد نظامی CQC
بازیکن , شانس این رو داشت که در Chaos Theory چاقوی فیشر رو بکار ببره.

در داستان اول , از آن به عنوان یه USMC Ka-bar همراه با دسته چرمی با طراحی استاندارد توصیف شده است.

در قسمت سوم داستان فیشر از یک خنجر Fairbairn-Sykes استفاده میکنه که این رو Frank Bunch بهش داده, یکی از دوستان صمیمی پدر فیشر.

هر چند, در Chaos Theory بعضی از نماهای نزدیک از دسته اون اشاره اداره که اون سفارشی هستش . و در هیچ بازاری نمونه آن را شاهد نخواهیم بود ...

چاقو بصورت دولبه هستش با تیغه ای بطول 5 اینچ و بدنو محافظ .
اون یک شیار مرکزی داره که fuller نامیده میشه و برای کم کردن وزنش رو کم کنه ولی برخی اوقات اشتباها بهش blood groove هم میگن .

به استثنا اندازه بزرگش, چاقو خیلی شبیه به چاقوهای زمان بربرها هست ... !:21:
در Splinter Cell: Double Agent چاقو خیلی متفاوت از شبیه بودن به نوع نظامی Benchmade 140SBK Nimravus (NSN 1095-01-466-8569) به نظر می آمد و اینگونه توصیف شده است:

"یک چاقو دولبه رزمی همراه که 7.5 اینچ طول کلی آن هستش و یک 3 و 3.8 اینچ, تیغه فولادی سیاه ضد زنگ که نور رو منعکس نمی کند و یه دسته دسته پلاستیکی پلیمری سیاه رنگ."

که این توصیف با آنچه چاقو در بازی و صحنه ها برده از آن دیده شده در تناقض هست . اون خیلی پهن تر دیده میشه با یک تیغه نقره ای دندانه دار که کلا طولش 5 اینچ هست!:20:

همچنین اون یک لبه دیده میشه و حتی ممکن هست که یک چاقوی تاشو باشد بطوریکه اون یه شستی پشتش داره و یک liner-lock قابل روئیت, به هر حال اون هنوز به صورت آزاد حمل میشه در یک غلاف.

Fisher چاقو رو بصورت افقی در پشت کمر بندش حمل میکنه, که این به او اجازه میده که اون رو سربعتر و آسان استفاده کند.

وقتیکه با اون حمله میکنه, همیشه قلب , گلو یا سرخرگ زیر بقل رو هدف می گیره و بدین گونه با یک حمله دشمن رو فورا از بین میبره.:20:

به علاوه یک سلاح مهلک Fisher همچنین از اون به عنوان یک ابزار چند منظوره نیز استفاده می کنه. او می تونه از چاقو به عنوان: بازجوی از کسی که بهش مظنون هستش-- بریدن چادر ها, سیم های حصار ها, سیم ها و پوشش های پلاستیکی---- شکستن قفل ها---- از کار انداختن ماشین آلات کوچک مانند ژنراتور های گاز----- خنثی کردن بمب-----پیدا کردن میروفن های مخفی از دیوار ها و لخت کردن سیم ها برای اتصال اونها به خطوط تلفن یا دوربین ها.:31:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

هفت تیر
یک طپانچه اصلاح شده فوق سری که در دو نوع در اختیار دارد .:46:

این اسلحه نیمه خودکار بوده و که یکی از اسلحه هاییست که در ناتو از آن استفاده می شود ...
گلوله های آن 5.7 میلیمتری هستند ...این اسلحه به اسلحه 5-7 نیز معروف است ... از قدرت این اسلحه بگویم که فوق العاده سریع بوده و سرعت گلوله در آن به شدتی است که موقع برخورد با هدف , سوراخی که ایجاد می کند منجر به مرگ حتمی فرد مزبور می شود و در بیشتر مواقه از طرف دیگر خارج می شود !

خصوصیت وحشتناک این اسلحه ! حرکت پیچشی گلوله آن در زمان شلیک می باشد ... همانطور که می دانید و شاید هم نمی دانید , به هر حال الآن خواهید دانست ! گلوله هر اسلحه ای که شلیک می شود , پس از خروج از اسلحه شتاب منفی پیدا می کند ... ولی در این اسلحه تغییراتی صورت گرفته که بعد از خروج گلوله تا زمانی می تواند شتاب مثبت بگیرد و چرخش بیش از حد و غیر معمول آن , باعث چنین شتابی می شود که در بیشتر مواقع این شتاب باعث نفوذ گلوله به داخل حفاظ پوششی سربازهای دشمن می شود ...


در توضیحات تکمیلی این سلاح آمده است که صدای فوق العاده ظریفی دارد و گفته شده , بعد از برخورد گلوله با هدف , شما تازه صدای گلوله را می شنوید !!!:18:


آنچنان که شما در بعضی از مراحل " Pandora Tomorrow " و " Chaos Theory " و " Double Agent " مجبور بوده اید از این اسلحه برای خاموش کردن و از کار انداختن دوربینهای خودکار استفاده کنید و ناچارا بهترین گزینه همین اسلحه بوده است ...



اسلحه بعدی
SC-20K
می باشد ...


این اسلحه 30 عدد گلوله در خود جای می دهد ...سرعت آن 5.56 ایکس و اندازه گلوله های آن 45 میلیمتری می باشد ...
البته مدلهای پایینتری از آن در دو نسخه اول از این سری بازی مورد استفاده قرار گرفته است ... که به نسبت سرعت عمل کمتری داشته اند ... حدودا 1.5 ایکس و 2/4/6 ...

جالب توجه علاقه مندان که به گفته خود سم فیشر این اسلحه محبوبترین اسلحه وی بوده و علاقه خاصی نسبت به آن دارد ...

از دیگر خصوصیات این اسلحه حالت تاشو مخصوص دسته آن بود یا همان قنداق اسلحه که تا میخورده ...

در ضمن این اسلحه نارنجک نیز پرتاب می کند ...
از دیگر خصوصیات آن , به سیستم خنک کننده این اسلحه می توان اشاره کرد , چون پس از شلیک وحشتناک گرم می شده , به همین دلیل یک سیستم خنک کننده قوی داشته که سریعا اسلحه رو خنک می کرده ...

یکی دیگر از خصوصیات آن شباهت داشتن آن با شاتگان ( چهارپاره یا ساچمه انداز ) بودن آن است که قدرت تخریب فوق العاده ای دارد ...و شما برای اولین بار در " Chaos Theory " از آن استفاده کرده اید .

سم فیشر در یکی از مراحل " Pandora Tomorrow " این اسلحه رو در مکانی مخفی می کند که هیچ شخصی از عاقبت آن باخبر نشده !

وی حتی می توانسته از این اسلحه و دوربینی که بر روی آن نصب می شده به منظور تک تیر اندازی نیز استفاده کند و در نقش یک تک تیر انداز حرفه ای وارد عمل می شده ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و اما از هر چیزی و هر مطلبی که بگذریم سخن از لباس های سم فیشر از همه چیز خوش تر است !:10:

مبحث لباس و پوشش برای سم فیشر یکی از فاکتورهای فوق العاده مهم و حیاتی برای وی به شمار می آید ...


اکثرا لباس سم فیشر به رنگ مشکی بوده ولی خب بعضی مواقع ورژنهای دیگری از این لباس هم در رنگهای سبز تیره نیز به چشم خورده است ...


البته وی در بعضی از ماموریتها , از جمله در بازی " Double Agent " مجبور به پوشیدن لباسهای نیمه بوده است ...

یکسری خصوصیات فوق العاده ای لباس مخصوص سم فیشر دارد که واقعا جالب توجه هستند :
1. سیستم گرم کننده و خنک کننده و تنظیم فشار ... در مواقعی که وی زیر آب می باشد ... به احتمال زیاد زمانی که وی به فضا برود , این لباس فوق العاده خواهد بود ...
2. خاصیت ضد گلوله آن
3. حساس به نور لیزر تک تیر اندازها ... این یکی رو من که خیلی می پسندم !
4. قابلیت حمایت کنندگی وی به مدت 12 ساعت در زیر آب ...


این رو بدانید که سم فیشر در یکی از ماموریتهای خود بر این نکته تاکید داشته و گفته است که :

این همه قدرت در لباس من , باعث شده که من شبیه به یکی از سوپر هیروها ( قهرمانها ) در کتابهای کمیک بشوم و اصلا از این موضوع راضی نیستم !!!:19:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

البته در بازی " Conviction " که به زودی وارد بازارها می شود , به طور کل شاهد تغییر در پوشش وی خواهیم بود ..
ما شاهد نوع پوشش جدیدی در وی خواهیم بود : یک سوییشرت زیبا و شلوار لی آبی رنگ به همراه یک لباس معمولی مثل همه مردم اطراف وی ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و آخرین موردی که از این شخصیت مورد بررسی قرار می گیرد , عینک مخصوص وی می باشد ...
سم فیشر همیشه مدیون این عینک مخصوص بوده , عینکی که سه لنز سبز رنگ دارد ... بارها و بارها شاهد این بوده ایم که چقدر این عینک مفید بوده و با استفاده از آن و برقراری خاموشی در اطراف توانسته ایم , دشمنان را در تاریکی از بین ببریم ...

البته من دقیقا یادم نیست که این عینک به چند مدل مختلف بوده , ولی چیزی که مهمه اینه که یکی از خصوصیات برتر سم فیشر را تمامی وبلاگها و سایتهای منتقد , وجود همین عینک مخصوص خوانده اند و در برخی از موارد مخالف استفاده از آن بوده اند !!!:13:


در ادامه ...
در دو شماره اول از این مجموعه , عینک سم فیشر , دارای دو خاصیت دید بوده ... یکی دید در شب و دیگری دید حرارتی , یا همان دید گرمایی ...

البته در واقعیت ترکیب این دو خاصیت کمی مشکل است , ولی خب در دنیای بازیها چیزی غیر ممکن نخواهد بود ...

در بازی " Pandora Tomorrow " خاصیت زوم کنندگی نیز به این عینک افزوده شده ... و در بازی " Chaos Theory " مجهز به یک میکروفون خاص شده بود که می توانستید صدای دورتر از خود را بشنوید ... و این واقعا هیجان انگیز بود ...

در " Double Agent " شما می توانستید این عینک را آپگرید کنید و خصوصیت دید در شب را به حالت اسپکترام تغییر بدهید که باعث می شده دید در تاریکی نیز به نحو بهتری انجام بشود ...

البته در خیلی از بازیها شاهد چنین عینکهایی هستیم ولی با یک تفاوت بزرگ , که مثلا در دیگر بازیها می توانستیم از طریق این عینک , حتی پشت دیوارها رو ببینیم ...



تجهیزات و سلاح های دیگر:

به اضافه SC-20K و کلت SCسم از سلاح های دیگری مانند نارنجک پرتاب کن M67 , smoke grenade (که از نوع استاندارد M18 زود تر منتشر میشه), نارنجک EMP (که پالس های الکرومغناطیس منتشر میکنه و اطراف خود تاثیرات الکترکیی به طریق مشابهی با OCP می زاره), flashbang ها, یک میکروفن لیزری(Laser Mic),یک اسکنر انگشت نگاری و یک اسکنر شبکيه اى استفاده میکنه.

در مرحله prison در Splinter Cell: Double Agent سم همچنین یک handgun(سلاحی که برای استفاده توسط یه دست طراحی شده, مخصوصا کلت و هفت تیر) 9x19mm رو حمل میکنه(بستگی داره که آیا او یک هدف معین رو به عنوان یک هدف ماموريت یا همون mission objective کشته یا نه)( فقط بر روی Xbox, Wii, PS2 و GameCube).

همچنین در Double Agent سم از یک پرتاب کننده SC303 استفاده میکنه که اساسا یک پرتاب کننده با 7 گلوله M303 با تخریب کم هست .

اسکنرهای انگشت نگاری همچنین در مراحلی مانند JBA (John Brown's Army) headquarter missions مورد استفاده قرار میگیره.

در یک مرحله خاص او یک سرنگ پر از آدرنالین رو حمل میکنه که میتونه اون رو به شخصی که در حال مرگ باشه برسونه . زمانی که سم فیشر از این وسیله استفاده میکرده , وی به عنوان یک عقاب شهرت پیدا کرد ! :5:

منتها این نکته رو فراموش نکنید که " سم فیشر یک شخصیت کاملا مجزاییست , خصوصیات کارتونی و تخیلی اصلا در وی راهی ندارد و اگر هم داشته باشد , خیلی خیلی اندک است "




پایان معرفی شخصیت " سم فیشر "





مطالب این پست توسط این اشخاص تهیه شده اند : :10:
Sam Fisher 08
Masoud King
Don Thomas

Don Thomas
04-12-2008, 07:08
خب دوستان

حال که مطالب مربوط به معرفی و بیوگرافی شخصیت " سم فیشر " تمام شد لازم می دانم از دوستان خوب و عزیزم که در تهیه این مجموعه مطالب که شما در هیچ جایی شاهد آنها نخواهید بود , تشکر کنم و افتخاریست که حضور این عزیزان را در پست اول تاپیک به عنوان تهیه کنندگان بنویسم .

هدف این است که ما نیز همچون دیگر گروهها و تشکلات اینترنتی ( دنیای مجازی ) هر چه بهتر و بیشتر و تخصصی تر به جزئیات پیرامون خود توجه کنیم ... :10:

همچنین تاپیک " طرفداران سم فیشر " نیز مدتیست که ایجاد شده است و حال که اطلاعات بیشتری پیرامون این شخصیت داریم , می توانیم در آن تاپیک مطالب بیشتری با جزئیات بیشتری رو با یکدیگر به اشتراک بگذاریم .


Tom Clancy's SPLINTER CELL FANS / طرفداران اسپلینتر سل

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

در ضمن اگر از دوستان , شخصی علاقه مند به همکاری در تهیه بیوگرافی شخصیتهای بازیهای ویدیویی هست , اعلام آمادگی کند تا مراحل عضویت در گروه رو شروع کنیم ...


بیوگرافی شخصیتهای بازیهای ویدیویی

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

انشاالله تا زمانی دیگر که شخصیت بعدی رو مورد نقد و بررسی قرار بدهیم ...

B3HZ@D
04-12-2008, 13:04
به به چه عجب جناب don thomas رو بعد مدت ها زیارت کردیم
ولی ممنون دوست عزیز...وقتی که میای با دست پر میای
من که واقعا لذت بردم
واقعا ممنون....راستی بیو گرافی بعدی هم داریم؟؟؟؟
اگه هست نوبت کدوم شخصیته؟؟؟

HoJJaT_007
04-12-2008, 13:05
میشه در مولد لارا هم بنویسید ؟

Don Thomas
05-12-2008, 06:18
x_fashist_x

سلام

خواهش می کنم ... این حرفها چیه ... خوشبختانه این دفعه دوستان دیگر هم کمک رسانده اند و در کار ترجمه شرکت داشته اند :10:

هر چه یاران کمک رسان افزایش پیدا کنند , بیوگرافی ها هم سریعتر تهیه می شوند ... :46:

در مورد انتخاب بعدی , اعضای گروه مشغول بحث و تبادل نظر هستند و طبق آخرین اخبار :18: شخصیت " الطیر " در تقابل است برای جذب آرا :21:


hojjat_007
میشه در مولد لارا هم بنویسید ؟

بله حتما هر موقع نوبت به وی برسد ...:20:

*Ali*
05-12-2008, 19:16
شرمنده ولي خب نتونستم پ خ بدم
ميشه بيوگرافي يكي از اينا رو بنويسين:
Leon در Biohazard
Kritus در God of war

B3HZ@D
05-12-2008, 21:18
DON THOMAS عزیز اگه بخوایم همکاری کنیم شرایطش چیه؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تستی چیزی می گیرید؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Don Thomas
06-12-2008, 06:29
*ali* شرمنده ولي خب نتونستم پ خ بدم
ميشه بيوگرافي يكي از اينا رو بنويسين:

:46:


x_fashist_x don thomas عزیز اگه بخوایم همکاری کنیم شرایطش چیه؟؟؟
تستی چیزی می گیرید؟؟؟

خیر ... فقط همین که برای گفته خودتون ارزش قائل باشید برای من کافیه , چون زمانی که مثلا قرار میشه شما مطلبی رو در یک هفته ترجمه کنید , سر حرف خودتون باشید و اون مطلب رو در زمان مقرر شده ترجمه کنید , یک دنیا ارزش داره :10:

راستی
نرم افزار بابیلون هم حتما بر روی سیستم نصب داشته باشید :46:

به علاوه همه اینها , علاقه شما هم شرط کاره ... چون واقعا خسته کننده است که ساعتها بخواهید مطلبی در حد 20 جمله انگلیسی رو ترجمه کنید و مدام در بابیلون سرچ کنید ...:18:

اگر هم که زبان خارجه رو راحت کار می کنید و مشکلی ندارید که چه بهتر ...

Leon-117
07-12-2008, 14:26
سلام اقای don T .اگه میشه حتما بیوگرافی leon تو سری رزیدت اویل رو بذارین.ممنون

R.P.G
08-12-2008, 10:44
بیوگرافی TRANE که تو بازی Getting Up بود رو میشه بزارین.

ممنون.

Muradin
28-04-2009, 14:32
آرتاس منتيل پسر شاه ترناس و برادر کاليا منتيل است . آرتاس اولين بار در روز اژدها معرفي شد . در روز هاي جواني پي برده بود که بايد وارد فرقه شواليه هاي دست نقره اي شود . به دستور و حمايت پالادين مشهور اولتر آورنده نور ، آرتاس فرزند شاه ترناس دوم ، شاه لردران ، قلمروي پادشاهي شمالي انسان ها ، و وليهد به حق اين گونه وارد فرقه مذکور شد . اين جريان در بازي هنر نبرد 3 : سرير يخي نشان داده شد که او با پرنس کيل تاس از قلمروي الون هاي کوئل تالاس مبارزه مي کند و پيروز مي شود تا قلب و مهر جينا پرادمور را بدست آورد . در هر حال چيزهاي بسيار کمي از سال هاي جواني آرتاس مي دانيم .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقش آرتاس در نبرد با طاعون
آرتاس و جينا ما جراجويي خطرناک خود را به سمت شمال با يک پيشنهاد غیر قابل اجرا براي مبارزه با طاعون شروع کردند . در هر مرحله با يک نکرومنسر به نام کلتوزاد مواجه مي شدند . به نظر مي رسيد که نکرومنسر در هر ملاقات با آن ها ، توانائي هايشان را مي سنجد و هربار با مطرح کردن رمز و رازهايي و راهنمائي هايي درباره سرنوشت آرتاس او را ترک مي کرد . هرچند که انگار اين کل توزاد بود که با ملاقاتشان ابتدا سرنوشت خويش را رقم مي زد ، سر انجام آرتاس و جينا بودند نکرومنسر را تعقيب کردند و او را گرفتار کردند . اما اين يک پيروزي پوچ بود ، بخاطر اينکه آن ها بسيار دير رسيده بودند و بذر طاعون کشاته شده بود و در نواحي روستايي بوسيله مزرع داران و تجار ندانسته گسترده مي شد . انها موفق به جلوگيري از آن نشدند . طاعون آرتاس را با عذابي عظيم مواجه کرد و او را در سر دو راهي عذاب و نفرت قرار داد . در همين زمان بود که آن ها به شهر استراث هلم وارد شدند . او تصيم خود را مبني بر سلاخي تمامي اهالي شهر استراث هلم قبل از اينکه طائون همه را نابود کند گرفته بود . زماني که براي اولين بار تصميم خود را با جينا و اوتر آورنده نور مطرح کرد ، اوتر ازانجام دستورات او خودداري کرد و در نتيجه آرتاس او را از اختياراتش خلع کرد – پلادين مشهور و شواليه هاي دست نقره اي را از منطقه اخراج کرد . جينا هم آرتاس را ترک کرد او قادر نبود آرتاس را از تصميمش منصرف کند ، اما مايل هم نبود که بنيشند و تما شا کند که مردم شهر سلاخي مي شوند . آرتاس شبانگاه به شهر حمله کرد و از جانب شواليه هاي منتخب و خدمت گذاران وفادار که از فرمان اوتر خارج شده بودند از او حمايت شد و آرتاس موفق شد جمعيت بسياري از مردم اين شهر پرجمعيت را زماني که در خواب بودند به نام خوبي و جلوگيري از طاعون نامردگان به قتل برساند . در همين زمان آرتاس توسط يک ديو ، يک لرد وحشت به نام مل گانس که به آرتاس با تاثيرات طاعون طعنه مي زد تحريک مي شد . زماني که او مشغول پاکسازي شهر بود . آرتاس به سرعت نيروهايي را براي مقابله با مل گانس که سعي داشت تمام مردم شهر را به زامبی تبديل کند فرستاد . ابتدا آرتاس تلاش کرد تا او را بکشد . درنهايت نقشه مل گانس شکست خورد . جمعيت استراث هلم سلاخي شده بودند و لرد وحشت به نرثرند فرار کرد غرق در ديوانگي متحرق توسط جنون و احساس گناه ، آرتاس به دنبال طعمه اش با حس انتقامي بس نا تمام افتاد . زماني که به نرثرند تنها و فقط با تعداد اندکي از ياران وفادارش رسيد .آرتاس به پيشرفت هايي در تعقيب کردن مل گانس دست يافت . سفرش او را با گروهي از دورف هاي سرگردان که در حال اکشتاف و جستجوي شمشيري به نام فراست مورن بودند مواجه ساخت . آرتاس به سرعت براي کمکشان وارد ارتش شد و با کمک رهبر آن ها مورادين ريش برنزي دوست قديميش ، آنها توانستند در استحکامات نامردگان نفوذ کنند . جنون در آرتاس با سرعت بسياري رو به افزايش بود . و زماني که پدرش او را به لردران احضار کرد ، نقشه اي تازه به فکر خطور کرد . مزدوراني را استخدام کرد و به آتش زدن کشتي هايي که با آن ها به نرثرند آمده بودند گمارد و بعد از آن در حضور مردانش مزدوران را براي آتش زدن کشتي ها نکوهش کرد و به مردانش دستور داد آن ها را تکه تکه کنند . دو مين عمل شيطاني بقدري موفق آميز بود تا سخنان لرد وحشت را تصديق کند . آرتاس روحش را با کشتن بي گناهان لکه دار کرده بود . بله اين آخرين ضربه اي بود که مي توانست پتکي محکم بر بدنه انسانيت او بزند .مورادين و دورف هاي او براي پيدا کردن شمشير افسانه اي فراست مورن آمده بودند .پيشتر دورف ها شمشير را بدست آورده بودند . هرچند با نامردگان بيشتري مواجه شده بودند . زماني که اتحاد نيروهايش را به سوي استحکامات مل گانس گسيل مي کرد ، آرتاس و مورادين به همراه تعدادي از مردان خود به داخل غار هاي هيولا رفتند تا به شمشير که زير کوهستان مخفي شده بود برسند . زماني که فراست مورن را يافتند ، مورادين به سرعت پي برد که فراست مورن نفرين شده و سعي کرد آرتاس را از تصميمش منصرف کند . کتيبه اي که به ان ها هشدار داده بود که در صورت برداشتن فراست مورن بايد عزيزي را قرباني کنيد . هرچند ، آرتاس براي گرفتن انتقام از مل گانس برداشتن شمشير را برگزيد . يخهاي اطراف شمشير تکه تکه شد ، اما تکه از بدن دوست نزديک آرتاس مورادين را شکافت و او را کشت . ( به طور ضمني بيان شده که مورادين "فردي نزديک" به او بود که بايد در اين راه قرباني مي شد) وقتي که شمشير را برداشت ، آرتاس شروع به شنيدن صداي نرزول کرد ، که اکنون او را ليچ کينگ فرمانرواي نامردگان مي شناسيم و او شمشير را براي ربودن روح ها ساخته بود . اولين دعوي آن آرتاس بود .
برخاستن شواليه مرگ
آرتاس با استفاده از قدرت نو ظهور فراست مورن ، به درون استحکامات لرد وحشت نفوذ کرد و با او در ميدان ويرانه جنگ روبرو شد . لرد وحشت از پيروزي او شاد شد ؛ او در تمام اين مدت مي دانست که آرتاس راه قدرت را بدون توجه به پيامد آن در پيش مي گيرد . بهرحال ليچ کينگ براي آرتاس هديه ديگري نيز در نر گرفته بود : انتقام ، آرتاس لرد وحشت را کشت و سرزمين برف هاي مواج بيرون رفت . تمام مردانش را با قصابان سپاهيان لرد وحشت و عناصر سرسخت تنها گذاشت . چند ماه از نابودي لردران توسط طاعون مي گذشت ، بهرحال در پايتخت زنگ هاي بهار به وضوح به صدا در آمد ، شاهزاده بازگشته بود آرتاس در خيابان ها راه مي رفت از شنل و زره اش روح شيطاني درونش به بيرون تراوش مي کرد . به داخل سالن سلطنت شاه قدم گذارد و جلوي چشمان حيران مشاوران به طرز وحشيانه اي پدرش را کشت . تاج آغشته به خون هنوز روي زمين مي چرخيد ، او اين جملات را درباره آخرين باقيمانده از بهترين هاي اتحاد ازروت که تا بحال شناخته شده بود گفت : " اين پادشاهي بايد سقوط کند و از خاکسترش بايد فرقه ای جديد بوجود آيد که در بسياري از مناطق جهان رخنه خواهد کرد . " چه اتفاقي براي آرتاس افتاد ، قسمتي از يک راز است . اما هنوز زنده است .روح او با اين همه داشت توسط قدرت خبيث فراست مورن و سازنده آن ليچ کينگ ربوده مي شد . ديگر آن اعجوبه نبود که لردران قبل او بود و شجاعت و دلاوري بسياري بعنوان يک پلادين دست نقره اي برايش مي کرد . اکنون او دنبال بدن هايشان مي گشت تا با آن ها بر قدرت غضب نامردگان افزون کند . او در حال حاضر قهرمان اصلي نيروي عظيم بود او سوگند خورد که نابود کند و بدين سان او اولين سلسله از شواليه هاي مرگ بود .

آرتاس ابزاري براي مجازات کردن سرزمين ها بود . او فرقه دوزخي را گرد آوري کرد . ، کاري که کل توزاد سال ها صرف سازماندهي و آموزش آنها براي مخفي بودن غضب نامردگان کرده بود . در حقيقت طاعون با حمله لژيون سوزان خود به خود آغاز مي شد . ارتشي اهريمني که اربابان وحشت را استخدام کرده بود و از تعداد فراواني از نيروهاي تاريک آنسوي نشئت گرفته بود . لژيون سوزان توسط جادوگر بزرگي به نام آرکيماند رهبري مي شد و براي نابودي جهان ازروت آماده شده بود . به زودي پس از ملاقات فرمانده جديدشان ، لرد وحشت تايکوندريوس ، آرتاس بوسيله تخيلي از گذشته او را ديده بود . او شروع به ديدن کلتوزاد نکرومنسر که روحش در گوشهاي او زمزمه مي کرد و حقايقي را براي او آشکار مي نمود . کلتوزاد آرتاس را بسوي جايي که بدن پوسيده خويش را در آن رها کرده بود راهنمايي کرد و براي بدست آوردن يک خاکستر مقدس که خاکستر هيچ کسي بجز شاه ترانس منتیل نبود . آرتاس را در تاريکي مطلق فرو برد . در اين راه او بهترين دوست و مشاور قديمي اش اوتر آورنده نور را به طرزي وحشيانه بقتل رساند . تا خاکستر را بدست آورد .
طمع آرتاس براي جادو
طمع بعدي آرتاس نابودي جنگل هاي کوئل تالاس و فتح سرزمين الف هاي والا مقام بود . در آنجا جنگ او مسيرش به سمت مدافعان الون بود . کشتاري بزرگ براه انداخت . و سپس همه جا را آتش زد و جنرال جنگلبان الون سيلوانس دونده باد را در جنگي تن به تن کشت و او را به موجودي روح مانند در آورد . لشکر بزرگ غضب جنگل ها و زمين ها را نابود کرد و هر الفي که در مقابلشان مي ايستاد زير پاهايش خرد مي کرد . سرانجام نيروهاي نامردگان پايتخت الفها ماه نقره اي را محاصره کرد و در نبردي خونين نامردگان چشمه آفتاب منبع نيروهاي جادويي الف هاي والا مقام را تصرف کردند . اينجا بود که آرتاس از خاکستر براي بازگشت کلتوزاد استفاده کرد و نکرومنسر مجددا بصورت يک ليچ قدرتمند متولد شد . با پيوستن کلتوزاد قدرت نو ظهور به او ، نظر آرتاس و کلتوزاد بسوي دهکده نزديک قبيله ارک هاي سنگ سياه افتاد ، ارک ها در آن جا از دروازه شيطاني که کلتوزاد براي ارتباط با فرمانده لژيون سوزان آرکيماند بود محافظ مي کردند . بعد از حمله کردن به ارکهاي سنگ سياه و له کردن آنها ، ليچ قادر شد تا با آرکيماند ارتباط برقرار کند . لرد شرور طريقه باز کردن دروازه اي به دنياي آزروت را به کلتوزاد گفت و سرانجام حمله واقعي لژيون سوزان آغاز شد . قوي ترين نيروهاي نامرگان بکار برده شدند ، آرتاس و کلتوزاد به شهر انسانها دالاران حمله کردند . جايي که کتاب جادوي مديو آخرين محافظ آنجا بود . بعد از حمله وحشيانه نيروها و شجاعت دشمن توسط نامردگان نابود شد . کتاب سر انجام به دست نيروهاي غضب افتاد . با استفاد از کتاب کلتوزاد توانست شکافي بين آزروت و مارپیچ زيرين درست کند و آرکيماند را به زمين آورد . جائيکه اولين عمل او نابودي شهر دالاران با يک ضربت بود . اين اتفاق قبل از ناپديد شدن آرتاس افتاد ، اولين اقدام او در اولين مرحله ملاقات با الفهاي شب نگهبان جنگل آشن وِیْل بود . در حالي که هورد از اين اقدام بي خبر بود .خلاصه اينکه آرتاس پس از مدتي با ايليدان خشم طوفان که به تازگي از بند آزاد شده بود در ميانه هاي جنگل فل وود ملاقات کرد . پس از صحبت هايي جزئي و مبارزه اي بيهوده ، آرتاس ايليدان را با اطلاعاتي درباره چگونگي بدست آوردن جمجمه گولدان ترک کرد ، اطلاعاتي که سرانجام منجر به نابودي تايکانديريوس مي شد و صدمه اي جبران ناپذير به لژيون سوزان مي زد . آرتاس فقط به ليچ کينگ وفادار بود و براي او لژيون سوزان هيچ اهميتي نداشت .
آرتاس منتيل نشسته بر سرير يخي
پس از شکست لژيون سوزان ، آرتاس سفر طولاني خود به خانه را از کاليمدور به سمت سرزمين هاي نابود شده لردران آغاز کرد . هنگامي که رسيد فورا شروع به حمله به لرد های وحشت باقي مانده در لردران که آنجا سکني گزيده و بر ويرانه هاي پاتخت لردران حکومت مي کردند کرد . خود را شاه ناميد ، با سيلوانس دونده باد (که اکنون بدنش واقعي اش بوسيله ليچ کينگ برکت داده شده بود) ، و ليچ کلتوزاد متحد شد . او خودش را فرمانرواي سرزمين هاي طاعون زده اعلام کرد . بهرحال ، اما تقدير آن طور که او انتظار داشت رقم نخورد . ايليدان با استفاده از قدرت چشم سارگراس ، حملاتي به پايگاه قدرت ليچ کينگ در نرثرند کرد . شکستگي هاي در زندان يخي ليچ کينگ به وقع پيوست ، زمان آن رسيده بود که فراست مورن توسط ليچ کينگ فراخوانده شود . چه کسي براي نابودي قدرت نرزول تلاش مي کرد .قدرت آرتاس مستقيما و پيوسته به ليچ کينگ بوسيله شمشير طلسم شده فراست مورن مرتبط بود . تحمل همان تاثيرات ، آهسته اما قطعي بود . قدرت آهنين ليچ کينگ بروي غضب شروع به لغزش کرده بود . و بعضي از نامردگان شروع به بازيابي شخصيت اصلي خود کرده بودند . رئيسي که ميان آنها سر به طغيان بر عليه نرزول برداشته بود سيلوانس و بنشي هاي او بودند . او نقشه اي کشيد تا آرتاس را بکشد و انتقام خراب کردن سرزمين مادري خود کوئل تالاس را از او بگيرد . اما با هوشياري کلتوزاد ، آرتاس فرار کرد و سريعا به سمت شمال يعني به سمت فراخوان ليچ کينگ رفت . آرتاس به طور غير منتظره اي به نرثرند رسيد . منتظر شد و توقف کرد تا با پادشاه افسانه اي نروبين ها ، آنوب آراک ملاقات کند . با پيوستن آن ها به هم ، آرتاس و آنوب'آراک از طريق شکست دادن گروه هايي از مبارزان ناگا و الفهاي خون ، حتي گروهي از دورفها به اعماق ازجول- نروب قلمروي باستاني عنکبوتها سرازير شدند . با رفتن به اعماق غار ها و بعد از سفري دلخراش از ميان پلکان ويرانه شهر اربابان نروبين ها ، آرتاس و آنوب'آراک به پايگاه سرير يخي رسيدند . آنجا ، در آخرين جنگ مايوس کننده و وحشتناک بر ضد ترکيب ناگا ها و الف هاي خون ، نامردگان موفق به عقب راندن آن ها شدند . سر انجام با احيا شدن دوبارهنیروهای آرتاس ، او و ايليدان در پايگاه اصلي سرير يخي با هم روبرو شدند . و نبرد سختي آنجا در گرفت که در پايان با شکست ايليدان بوسيله قدرت فراوان شواليه مرگ همراه بود . پس از پيروزي ، آرتاس از سرير يخي بالا رفت و با ليچ کينگ مواجه شد . در هنگام بالا آمدن از برج يخي ، صداهايي از گذشته را در ذهن او شکل داد ، به او ياداوري مي کرد که او يکي از مخالفان سرسخت تمام آنها بوده . با آخرين قدرتي که ليچ کينگ داشت به آرتاس دستور داد تا با فراست مورن به زندان او ضربه بزند . زندان يخي شکست و خورد شد و تکه تکه هاي آن بر کف ريخت . آخرين نشانه هاي انسانيت آرتاس نيز محو شد و او کلاهخود ليچ کينگ را برداشت و بروي سرش قرار داد . اکنون آرتاس منتيل و ليچ کينگ يکي بودند . جايگاه قدرتمند ترين موجود حاضر در ازروت . او بروي سرير يخي ، به سرزمين هاي بي ارزش يخي و تمام چيزهاي آنسوي نگاه مي کردند .
آرتاس در بازي جهان وارکرفت
نقش آرتاس در بازی جهان هنر نبرد هنوز تائيد نشده است ، بهرحال در سرزمين هاي شرقي و جنوبي طاعون غصب قيام کرده تا بعنوان قدرتي ظاهر شود . اقدامي که باعث شده شايعاتي مبني بر بازگشت او مطرح شود . او در ناکسراماس گورستان غضب ظاهر شده ( چهل مرد شاهد اين جريان بودند ) تا بازيکنان را مورد سرزنش قرار دهد . معهذا اطلاعاتي بسيار کمي درباره نقش آرتاس در بازي جهان هنر نبرد بليزاد کشف شده ، آن هم اينکه شايع شده قاره نرثرند در نسخه توسعه يافته اين بازي اضافه خواهد شد . چنانکه حتما مي دانيد نرثرند ، خانه سرير يخي و خرابه هاي قلمروي باستاني نروبين ها آزجول – نروب است . مدرک مستدلي نيست يا نقل قولي از کارکنان و مديران بليزارد در تائيد مورد فوق نيست ، اما اشارات زيادي در فروم هاي بازي توسط مديران انجمن پشتيبان بازي شده ، اين تفکري است که بسياري از هواداران واکرفت 3 دارند که اگر بليزاد درست گفته باشه . و بخواهد داستان آرتاس را تداوم دهد ، اگر شامل آن در نسخه توسعه دهنده شود ، بايد او شخصيتي بسيار قدرتمند در بازي مذکور باشد . او کسي است که تنها با دستش ايليدان را شکست داد (ايليدان کسي که در داستان دومين قدرت است) ، و همچنين در عمل همين طور بوده آرتاس به سطوح بالايي از قدرت رسيده ، و همچنين با قدرتي لايزالي که انسان نبود يکي شد . کارمندان بليزارد به اين نکته اشاره کرده اند که بازيکني شانسي براي ايستادن در مقابل آرتاس را تا زماني که به 90 level نرسيده ندارد . level کلاهکي که هم اکنون مي تواند در مقابل او استقامت کند 60 و در نسخه Burning Crusade بايد 70 باشد . حتي در آن زمان ، آرتاس رئيسي بسيار قدرتمند از يک سوار کبير و بزرگ است . و احتمالا از تمام مبارزان قدرتمند بازي قوي تر خواهد بود .

Masoud King
28-04-2009, 16:33
برای تاپیک زدن کپی از سایت های ایرانی ممنوع هستش!
ممنون!

Don Thomas
12-05-2009, 00:40
METAL GEAR

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با سلام
بالاخره نوبتی هم که باشه , نوبت به شخصیت بازی متال گیر می رسد ... ولی قبل از اینکه به ارائه بیوگرافی این شخصیت یعنی " سالید اسنیک " بپردازم , مقدمه ای پیرامون این بازی برای شما تهیه کرده ام که در تاپیک قرار می دهم تا دوستانی که با این سری از بازی آشنایی ندارند , درگیر حوادث جالب و دیدنی این بازی در طول سالیان گذشته بشوند ...

و اینکه بدانید کار بر روی این پروژه آغاز شده است و علاقه مندان جهت همکاری می توانند این موضوع رو در پیغام خصوصی مطرح کنند تا دعوتنامه ای جهت عضویت در گروه مربوط به این کار برای ایشان ارسال شود و کار ترجمه مطالب , سریعتر از قبل پیش برود ...

جزئیات :
توزیع کننده : کونامی
ناشر : کونامی
طراح : Hideo Kojima
پلت فورم : MSX2, NES, PC MS-DOS, Commodore 64, Mobile Phone, GameCube, PlayStation 2
ژانر : Stealth action
سبک و شیوه : Single player

سری این بازی یرای اولین بار در سال 1987 خلق شد ...

METAL GEAR - メタルギア

متال گیر یا MG بازی ای بود که بر پایه ی حرکات مخفیانه و دزدکی طراحی شده بود ... البته توسط Hideo Kojima ... همانطور که گفته شد , این بازی برای اولین بار توسط شرکت کونامی تهیه و توزیع شد , و این سری برای اولین بار در کامپوتر های خانگی با نام MSX2 ارائه شد ...

این بازی را به عنوان پدربزرگ تمامی بازی هایی می دانند که بر پایه حرکات برنامه ریزی شده و سریع و مخفیانه ارائه شده اند ... شخصیت اصلی این بازی کسی نبود جز " سالید اسنیک " که مامورت داشت برای از بین بردن دشمنان که قصد داشتند با نیروهای هسته ای بر دنیا چیره شوند , پیروز شود و نقشه شوم آنها را از بین ببرد ...

کل ماجراهای سری متال گیر هم پیرامون همین مسائل هسته ای می باشد ... قابل توجه طرفداران این سری می باشد که , شخصیت اصلی عضو گروه ویژه ای با نام FOXHOUND بوده است که او معمولا با کمک تجهیزات رادیویی با " رئیس بزرگ " در ارتباط بوده است ... در آینده بیشتر پیرامون این جزئیات مطلب خواهید دید ...


از پست بعدی , به معرفی شخصیت اصلی این سری بازی , می پردازیم .:20:

B3HZ@D
12-05-2009, 11:12
ممنون
خیلی وقت بود که تاپیک داشت خاک می خورد که خود شما دوباره یه دستی بهش کشیدی


سری این بازی یرای اولین بار در سال 1987 خلق شد ...

فکر نمی کردم این قدر قدیمی باشه ....

Layken
13-05-2009, 00:17
ببخشید ولی PlayStation3 را از قلم انداختین در بخش پلت فورم.....

امير110
16-05-2009, 19:18
خوب بچه ها اميد وارم معرفي غول بازي ها هم بشه بزاريم من مال غول هاي رزيدنت اويل را ميزارم.
در اینجا ما برای آشنا کردن شما با هیولاهای رزیدنت اویل چند تا از مهم ترین آنها را آورده ایم.البته اینها تعداد کمی از هیولاهای بیشمار رزیدنت اویل هستند:
[[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] زامبی:زامبی ها دشمنان اصلی در مجموعه ی رزیدنت اویل هستند.که در تمام قسمت ها به جز4 و 5 به تعداد زیاد حضور دارند.آنها انسان هایی هستند که بر اثر ویروس T به زامبی تبدیل شده اند.و با خوردن گوشت دیگر انسان ها خود را زنده نگه می دارند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]هانتر:هانترها نوعی از دشمنان معمولی رزیدنت اویل هستند.که در بیشتر قسمت ها به تعداد زیاد و در رنگ های مختلف وجود دارند.آنها از زامبی ها قوی تر و جان سخت تر هستند و با چنگال هایشان ضربه می زنند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]لیکر:لیکرها نوعی از دشمنان معمولی رزیدنت اویل 2هستند.که با چنگال ها و زبانشان ضربه می زنند.آنها از زامبی ها و هانتر ها خطرناک تر و جان سخت تر هستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]تایرنت:تایرنت ها غول های آخر رزیدنت اویل 1 و یکی از غول های رزیدنت اویل 2 و کد ورونیکا و 0 هستند.که توسط شرکت آمبرلا و با استفاده از ویروس T ساخته شده بودند.آنها با چنگال های وحشتناکشان ضربه می زنند.تایرنت در لغت به معنای پادشاه است.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نمسیس:نمسیس غول اصلی رزیدنت اویل 3 و قوی ترین و جان سخت ترین هیولای کل مجموعه ی رزیدنت اویل است که او را جزو شخصیت ها هم حسایب می کنند.او توسط شرکت آمبرلا ساخته شده و از آمبرلا دستور میگیرد.وظیفه ی او در رزیدنت اویل 3 نابود کردن تمام اعضای تیم استارز (پلیس ویژه ی راکون سیتی) بود.او در بازی از یک موشک انداز استفاده می کرد.و دشمن اصلی جیل والنتاین در رزیدنت اویل 3 بود.او هم چنین در بازی resident evil survivor 2: veronica هم حضور داشت.در یک نظر سنجی در سال 1999 هیئت داوران صدای نمسیس را به عنوان بهترین و تاثیر گذار ترین صدای غول در بازی های رایانه ای انتخاب کردند.نمسیس در لغت به معنای الهه ی انتقام جویی است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]گیاه 43:نوعی از دشمنان معمولی که در مرحله ی پایانی رزیدنت اویل 2 حضور دارند.نوع سبز رنگ آنها غیر سمی و نوع قرمز رنگ آنها (عکس بالا) سمی است.آنها را با استفاده از خمپاره انداز یا اسلحه ی آتشین به راحتی می توان نابود کرد.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]باندرسناچ:آنها نوعی از دشمنان معمولی رزیدنت اویل کد ورونیکا می باشند.که نسبتا جان سخت هستند.آنها فقط یک دست دارند که بسیار دراز و انعطاف پذیر است و می توانند با استفاده از آن دشمن را از فاصله ی دور بگیرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]گانادو:گانادوها دشمنان معمولی رزیدنت اویل 4 هستند.که در واقع جایگزین زامبی ها شده اند.که این تغییر باعث رنجیده شدن بعضی از طرفداران رزیدنت اویل شد.گانادوها بسیار خطر ناکتر و سریع تر از زامبی ها بودند.آنها بر خلاف زامبی ها می توانستند حرف بزنند و از ابزار و اسلحه و نردبان استفاده کنند.آنها انسان هایی هستند که مغزشان توسط انگلی به نام لاس پلاگاس به دست فردی به نام آسموند سدلر کنترل می شود.گانادو لغتی اسپانیایی به معنی احشام است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]گارادور:گارادورها یکی از مینی غول های رزیدنت اویل 4 هستند که در مر حله ی قصر ظاهر میشوند.آنها یکی از سخت ترین دشمنان بازی هستند که مغزشان توسط انگل لاس پلاگاس کنترل می شود.گارادور ها مانند گلادیاتورها سر تا پا زره پوش هستند و چنگال های بلند و وحشتناکی دارند.آنها کور هستند.ولی به صدا بسیار حساسند.تنها راه کشتن آنها شلیک کردن به ناحیه ای خاص از کمرشان است که زره ندارد.در طول بازی رزیدنت اویل 4 ---- با 3 گارادور و ایدا با 1 گارادور روبرو می شوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]رجنراتور:یکی از جان سخت ترین هیولاهای رزیدنت اویل 4 که در قسمت های پایانی بازی ظاهر می شوند.و البته غول محسوب نمی شوند.آنها ظاهری بسیار ترسناک و بدنی بسیار انعطاف پذیر دارند.دست های آنها می توانند از فاصله ی دور شما را بگیرند.درون بدن آنها چند انگل وجود دارد که با دوربین مادون قرمز قابل رویت اند.و آسان ترین راه برای کشتن آنها شلیک کردن به این انگل هاست.نوعی از رجنراتورها هم خار دارند (عکس بالا) که از انواع معمولی بسیار خطرناک تر و جان سخت ترند.
منبع:123ارش

امير110
16-05-2009, 19:19
معرفي جيل ولنتاين.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تولد:۱۹۷۵-قد:۱.۶۵-وزن:۵۰ کیلوگرم-عضویت:تیم آلفای استارز در رزیدنت اویل ۱ و ۳ و تیم B.S.S.A در رزیدنت اویل ۵-حضور:رزیدنت اویل ۱ و ۳ و ماجراهای آمبرلا و ۵-
جیل والنتاین یکی از شخصیت های اصلی رزیدنت اویل و مهم ترین و محبوب ترین شخصیت زن رزیدنت اویل است.او یکی از اعضای تیم آلفای استارز و نامزد کریس ردفیلد نیز می باشد.در رزیدنت اویل ۱ جیل به عنوان یکی از دو قهرمان اصلی بازی در کنار کریس ردفیلد حضور داشت.در این بازی جیل به همراه سایر اعضای تیم آلفا برای پیدا کردن تیم گمشده ی براوو به سمت کوه های آرکلی حرکت کردند.و در آنجا در پی فرار از دست سگ های وحشی به یک عمارت بزرگ رسیدند.و در آنجا متوجه شدند که آن عمارت پر از انسان های خون آشام (زامبی) است.سپس جیل و کریس پی به فعالیت های غیر قانونی شرکت آمبرلا در یک آزمایشگاه مخفی در زیر آن عمارت بردند.و فهمیدند که فرمانده ی تیمشان آلبرت وسکر هم در واقع جاسوس آمبرلا بوده است.سرانجام پس از فرار از عمارت و انفجار آنجا کریس و دیگر اعضای تیم استارز برای پیگیری فعالیت های آمبرلا به سمت شعبه ی اصلی آمبرلا در پاریس حرکت کردند.ولی جیل همراه آنها نرفت و تصمیم گرفت که در راکون سیتی بماند.جیل به عنوان قهرمان اصلی در رزیدنت اویل ۳ هم حضور داشت.داستان این بازی ۲ ماه پس از وقایع رزیدنت اویل ۱ اتفاق می افتد.در رزیدنت اویل ۳ جیل تصمیم می گیرد که از راکون سیتی فرار کرده و جان خود را نجات دهد.این در حالی است که آمبرلا هیولایی بسیار قدرتمند و جان سخت و فوق تصور به نام نمسیس (به معنای الهه ی انتقام جویی ) را ساخته و آن را برای نابود کردن تمام اعضای تیم استارز برنامه ریزی کرده است.از طرف دیگر جیل با سه نفر از اعضای گارد آمبرلا روبرو می شود:کارلوس الیورا،نیکلای جینواف و میخاییل ویکتور.آمبرلا این افراد را به راکون سیتی اعزام کرده است تا تمام مدارک مربوط به آمبرلا را جمع آوری کرده و از بروز آبرو ریزی بیشتر جلوگیری کنند.در طول بازی میخاییل جان خود را برای نجات دادن جیل و کارلوس از دست نمسیس فدا می کند.نیکلای هم در انتها خیانتکار از آب درمی آید و بسته به انتخاب های شما در طول بازی ممکن است کشته شود.سرانجام جیل و کارلوس موفق می شوند که با کمک دوست و همکار جیل یعنی بری برتون و با استفاده از یک هلیکوپتر از شهر فرار کنند.درست چند ثانیه پیش از اینکه شهر به دستور رئیس جمهور با بمب هسته ای منفجر شود.جیل در بازی ماجراهای آمبرلا هم در مراحل مربوط به رزیدنت اویل ۱ و ۳ حضور داشت.به اضافه ی یک مرحله ی جدید که داستان آن در سال ۲۰۰۳ اتفاق می افتد.در این مرحله جیل به همراه کریس به شعبه ی دیگر آمبرلا در روسیه حمله می کنند و شرکت آمبرلا را به طور کامل نابود می سازند.آخرین حضور جیل هم در رزیدنت اویل ۵ می باشد.در داستان این بازی در سال ۲۰۰۶ جیل و کریس برای دستگیر کردن ازول ای اسپنسر رئیس کل آمبرلا به منزل شخصی او می روند.و در آنجا می بینند که آلبرت وسکر فرمانده ی خیانتکار تیم آلفا اسپنسر را کشته است.آنها به سمت وسکر تیراندازی می کنند.ولی گلوله به او کارساز نیست.سپس وسکر جیل را از پنجره به پایین پرت می کند.کریس گمان می کند که جیل کشته شده است.ولی در واقع جیل زنده بود و وسکر مغز او را تحت کنترل خودش درآورده بود.دو سال بعد یعنی در سال 2008 که کریس و همکار جدیدش شوا آلومار برای ماموریتی به آفریقا سفر می کنند جیل را پیدا می کنند و کریس موفق می شود که جیل را به حالت عادی اش برگرداند.سپس جیل به کریس و شوا می پیوندد و سرانجام کریس و شوا موفق می شوند که وسکر را نابود کنند.جیل در مینی گیم های رزیدنت اویل 5 هم به عنوان بازیکن حضور دارد.
نکته:جیل تنها شخصیت رزیدنت اویل است که به جز رزیدنت اویل در بسیاری دیگر از بازی هایی که شرکت کاپکوم ساخته حضور دارد.

امير110
16-05-2009, 19:20
معرفي البرت وسكر
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تولد:۱۹۶۰-وفات:۲۰۰۸-قد:۱.۸۳-وزن:۸۴.۵ کیلوگرم-عضویت:شرکت آمبرلا-حضور:رزیدنت اویل ۱ و کد ورونیکا و 0 و ۴و ماجراهای آمبرلا و ۵-
آلبرت وسکر یکی از شخصیت های اصلی رزیدنت اویل و مهم ترین و محبوب ترین شخصیت منفی رزیدنت اویل میباشد که در همه ی قسمت ها به جز رزیدنت اویل ۲ و ۳ و Degeneration حضور داشت. در رزیدنت اویل ۱ وسکر به عنوان فرمانده ی تیم آلفای استارز حضور داشت.ولی در انتهای بازی دو تن از اعضای این تیم به نام های کریس ردفیلد و جیل والنتاین فهمیدند که وسکر در واقع خیانتکار و جاسوس شرکت آمبرلا بوده است.در این بازی سرانجام وسکر به دست یکی ازهیولاهایی که شرکت آمبرلا ساخته بود کشته شد.ولی قبل از این قضایا یکی دیگر از کارمندان آمبرلا به نام دکتر ویلیام بیرکن یک ویروس آزمایشی را به وسکر تزریق کرده بود که به او قدرت و جان سختی فوق العاده ای بخشیده بود.بنابراین وسکر از این حادثه جان سالم به در برد. حضور بعدی وسکر در رزیدنت اویل کد ورونیکا بود.در این داستان وسکر دیگر برای آمبرلا کارنمی کند.بلکه برای یک سازمان مرموز و نامشخص فعالیت می کند.و به جزیره ی روک فورت آمده بود تا در مورد ویروس هایی که آمبرلا ساخته بود اطلاعات جمع آوری کند.او در این بازی دوباره با کریس ردفیلد و همچنین خواهرش کلیر روبرو شد.ولی به خاطر قدرت و جان سختی بی نظیرش باز هم توانست جان سالم به در ببرد.وسکر همچنین در رزیدنت اویل 0 که وقایع آن پیش از رزیدنت اویل ۱ اتفاق می افتد هم به عنوان یکی از سه کارمند اصلی آمبرلا (در کنار ویلیام بیرکن و جیمز مارکوس) حضور دارد.وسکر همچنین در رزیدنت اویل ۴ هم ایفاگر یک نقش فرعی است.در این بازی وسکر قصد داشت که دوباره آمبرلا را راه اندازی کند.برای همین هم دو نفر به نام های ایدا ونگ و جک کراوزر را به دهکده ای در اسپانیا فرستاد تا نمونه ی انگل لاس پلاگا که آسموند سدلر (شخصیت منفی اصلی رزیدنت اویل ۴) پرورش داده است را برای او به دست آورند.غافل از اینکه ایدا در اصل جاسوس یک سازمان خصوصی و نامشخص است و پس از به دست آوردن نمونه ی انگل آن را برای سازمان خودش برد.وسکر در سه مرحله از بازی ماجراهای آمبرلا هم به عنوان بازیکن حضور دارد.آخرین حضور وسکر در رزیدنت اویل ۵ است.در این بازی وسکر به عنوان شخصیت منفی اصلی بازی حضور دارد. در رزیدنت اویل ۵ کریس و جیل برای دستگیر کردن ازول ای اسپنسر رئیس کل شرکت آمبرلا به منزل مسکونی او می روند.ولی می بینند که وسکر اسپنسر را کشته است.آنها به سمت وسکر تیراندازی می کنند.ولی متوجه میشوند که گلوله به بدن او کارساز نیست.سپس وسکر جیل را از پنجره به پایین پرتاب می کند.کریس گمان می کند که جیل کشته شده است.غافل از اینکه جیل زنده بود و وسکر مغز او را به نفع خودش کنترل کرد.کریس و همکار جدیدش شوا آلومار در طی ماموریتی که به آفریقارفتند فهمیدند که جیل زنده است.و پس از پیدا کردن او موفق شدند که وی را به حالت عادی اش برگردانند.سرانجام کریس و شوا با استفاده از دو R.P.G. 7 به زندگی وسکر خاتمه دادند و او را به سزای اعمال شومش رساندند.
نکته:آلبرت وسکر در مینی گیم های رزیدنت اویل کد ورونیکا و ۴ و ۵ هم به عنوان بازیکن حضور دارد.

amir4343
18-05-2009, 20:03
اقا ميشه ---- هم اينجا معرفي كنيد ممنون.

amaranth_silent
22-05-2009, 11:04
چی شد پس؟؟؟چرا اینجا تعطیل شد؟؟یعنی تو دنیا ی گیم همین چند شخصیت هستن؟؟

B3HZ@D
22-05-2009, 17:21
یعنی این بار واقعا البرت وسکر کشته میشه؟
راستی بابت بیوگرافی شخصیت ها ممنونم

halflife g
22-05-2009, 17:26
یعنی این بار واقعا البرت وسکر کشته میشه؟
راستی بابت بیوگرافی شخصیت ها ممنونم


بله متاسفانه کشته شد من که خودم بابت کشتن این مرد دوست داشتنی خجالت کشیدم:31:

B3HZ@D
22-05-2009, 17:31
می دونم اینجا جاش نیست ولی توی شماره 4 هم کشته میشه ولی توی این شماره هم حضور داشت!!!

danialshafaie
03-06-2009, 11:41
آقا مرسي تاپيكه با حاليه

danialshafaie
03-06-2009, 11:46
آقا امير شما بازيه resident evil رو خوردي؟

Muradin
04-07-2009, 14:38
ایلیدن طوفان‌خشم یا Illidan Stormrage خائن، برادر دوقلوی ملفوریون طوفان‌خشم است. او دیگرالف شب نیست، اما کاملا دیو نیز نیست، اکنون ایلیدن لرد اوتلند است و از معبد سیاه، آن را رهبری می‌کند.
ایلیدن پیش‌تر الف شب بود. چنانچه مایو سایه آواز درباره او می‌گوید: «اکنون او نه دیو است و نه الف شب، اما چیزی فراتر است». او برادر دودقلوی ملفوریون طوفان خشم است، و عاشق تیرانده بادنجوا بود (شاید هنوز هم باشد). او اولین کسی بود که موحبت جادوگری فوق‌العاده‌ای داشت، اما امروز قدرت‌های کامل او قابل دسته بندی نیست. آرزوی او برای قدرت و اسرار سلطه باعث شد او چندین عمل مخوف در برابر مردم خویش و تمام نژادهای ازروت انجام دهد، از بیرون راندن سارگراس تا شجاعت بازسازی چشمه جاودانگی. بخاطر این عملش، ده هزار سال زندانی بود، تا زمانی که در دهه‌ی پیش آزاد شد.
ایلیدن بخاطر انجام اعمالش بر علیه الف‌های شب خائن نامیده شد و اکنون عنوان لرد اوتلند را بردوش می‌کشد.
صدای ایلیدن در سرزمین آشوب و سریر یخی با صدای متیو بانگ کینگ ادا می‌شد. صدای او در Out land توسط جف بنت ادا می‌شود.

amin 2010
04-07-2009, 20:55
یعنی این بار واقعا البرت وسکر کشته میشه؟

سازنده ها گفتن وسکر ممکن است در قسمت های بعدی باشد.ولی اگر باشه ظاهرش عوض می شه.


می دونم اینجا جاش نیست ولی توی شماره 4 هم کشته میشه ولی توی این شماره هم حضور داشت!!!

تو resident evil 5 نشون داده می شه که وسکر بعد از سقوط با جیل از برج زنده می مونه.

Lamanta
04-07-2009, 23:37
تاپیک باحالیه ولی کاش بیو گرافیه هر شخصیت توی یه پست نوشته بشه !
بیوگرافی الطایر شخصیت اصلی Assassin's Creed
و
بیوگرافی شخصیت های DMC 4 رو هم بزارید
ممنون.

mohammadaliarmin
05-07-2009, 11:04
آقا کسی بیوگرافی هیتمن رو اگر میتونه بزاره
با تشکر

amin 2010
05-07-2009, 16:07
آقا کسی بیوگرافی هیتمن رو اگر میتونه بزاره
با تشکر
__________________



مقدمه:
شماره 47 شخصیت اصلی بازی هیتمن است ، که تا کنون از این بازی 4 شماره درست شده است. یک قاتل حرفه ای که تله هایی که می زاره چرک های کثیفی رو که بهتره هر چه زودتر از بین برن رو زودتر از بین می بره (به نوعی می شه گفت مثل پودر لباسشویی کار می کنه!!!) او واقعا یک حرفه ای به تمام معنا است او مخفی نمی شود بلکه در مقابل دشمنان ظاهر می شود و چنان ماموریت خود را انجام می دهد طوری که هیچ کس متوجه او نمی شود ، او مثل سایه ای می آید ماموریت خود را انجام می دهد و می رود و بعد از رفتن او و بعد پیدا کردن اجساد متوجه حضور پودر رخشویی مانند او می شوند.(لبخند يادت نره!)
همانند سازي:
شايد شنيده باشيد گوسفندي چندي پيش توسط خود همين ايراني ها بوسيله قانوني كه كلون كردن گفته مي شود بوجود آمد و صددرصد شبيه به مادر خود شد يعني دو گوسفند با دو دي ان اي 100 درصد شبيه به هم ... در كشورهاي خارجي نيز در سال 1997 اولين كلون يعني گوسفندي به نام دالي به دنيا آمد(اطلاعات خودم از كتاب پيش ) اين شروعي براي شبيه سازي است.همون موقع هم خبرهايي از همانند سازي انسان ها بوجود آمد ولي بخاطر مشكلاتي كه بوجود خواهد آمد از اين كار صرفه نظر شد و قانوني بوجود آمد كه اين آزمايش روي انسان ها غير قانوني است.
باور كردني نيست؟؟
آيا باور پذير است يك انسان پنج پدر داشته باشد؟ولي يك كلون حتما مي تواند! ولي آيا فردي قادر خواهد بود كه يك كلون بسازد ، كلوني متفاوت براي انجام ماموريتهاي خاص و بسيار مهم و پيچيده!!!
شماره 47 نيز يك كلون شبيه سازي شده است كه مي خواهيم برايتان بگوييم كه توسط چه كسي و به چه دليلي ساخته مي شود.
كنگره جهاني اورت ماير:
برميگرديم به سال 1950 سالي كه آغازي براي حركتي تاريخي فراهم شده است ، چهار تن از جنايتكاران برجسته دنيا به همراه باهوشترين و داناترين دكتر تاريخ دور هم جمع شده اند تا گروهي را بوجود بياورند تا بتوانند دنيا را تحت حيطه خود قرار بدهند.دكتر اورت ماير اين جلسه پنج نفره را برنامه ريزي كرده تا شروعي تاريخي باشه در عرصه اي كه هنوز حتي در ذهن دانشمندان ديگر جهان نيز وجود ندارد(دانشمندان ديگر تازه در سال1997 توانستند به فناوري كلون كردن اونم روي گوسفند دست پيدا كنند)فناوري جديد كه توسط دانشمندي بسيار باهوش كشف شده است و او مي خواهد با چهار نفر ديگر راجع به اين كشف و كارهايي كه بايد براي آن انجام داد صحبت كند.
جلسه پنج نفره شروع شده و حالا بايد به معرفي اعضاي پنج نفره پرداخت:
1.آقاي دكتر اوتو ولف گانگ ملغب به اورت ماير(Dr. Otto Wolfgang Ort-Meyer):
يك دانشمند مخترع آلماني كه در روماني زندگي مي كند.او چيزي عظيم را كشف كرده او با داشتن چند دي ان اي از افرادي خاص مي تواند فردي را درست كند كه تمام خصوصيات بارز افراد مختلف را داشته باشد . اين يك شروع است كه او در آزمايشگاه خود در روماني شروع كرده است و مي خواهد لشكري از برترين انسان هايي كه مي شود درست كرد درست كند لشكري كه از تمام نظر چه از نظر هوش و چه از تمامي جهات از تمام انسان هاي نوع خود بالاتر و برتر فكر مي كنند.او مي خواهد گروهي از قاتلان را درست كند و يكي ، يكي به عنوان مامور در سراسر دنيا بفروشد . (دي ان اي خود دكتر اورت ماير براي هوش بالاي او،او يك برلينت(نابغه)است)
2.لي هونگ(Lee Hong):بايد او را سلطان جنايتكاران چيني ناميد.او به علامتي كه گروه او را مشخص مي كند عشق مي ورزد علامتي كه اژدهاي قرمز ناميده مي شود.او در هونگ كونگ كار خود را شروع كرد. او در شمشير زني و تير اندازي استاد است. و اوپس از شنيدن صحبت هاي دكتر اورت ماير همكاري با او را قبول كرد ولي به شرط دادن 10 تن از كلوني ها به او.(دي ان اي لي هونگ براي قدرت تير اندازي و شمشير زني و همچنين خوي آدم كشي )
3.پابلو بليساريو اوچوآ(Pablo Belisario Ochoa): او بزرگترين دلال فروش داروهاي تقلبي در آمريكاي لاتين است.او دارو هاي تقلبيي توليد مي كند كه حتي باعث مرگ بسياري از افراد شده است. ولي داروهايي را نيز درست كرده است كه براي دكتر اورت ماير بسيار موثر است همچنين دي اني اي او مي تواند براي كلون ها موثر باشد (باعث شرارت و بي رحمي مي شود)
4.فرانچز فونچز(Franz Fuchs):يكي از نزديكان هيتلر او فردي منظبت و برنامه اي و او يك قاتل تمام عيار است . ماموريتي به او داده نشده است مگر اينكه او انجامش داده باشد او يك انتخاب خوب از اورت ماير است تا از دي ان اي او كه جز حرفه اي ترين ها شده است استفاده كند (شايد بتوان گفت دي ان اي فرانچز دي ان اي مرگ است )
5.ار كاريدج بوريس جي جورو(Arkadij "Boris" Jegorov):
او رئيس كل مافياي روسيه است و قرار است تا تمام خرج اين پروژه را به همراه دي ان اي خود به اين پروژه بزرگ تزريق كند.او يك حرفه اي تمام عيار است و هوش سرشاري در تفكيك موقعيت هاي مختلف داردو همين هوش نيز او را به اين درجه از موقعيت رساند. درجه اي كه او را قدرت فوق حد خود داده است.(دي ان اي او به خاطر قدرت تفكليك فوق االعاده او)
كاري بزرگ:
"آيا شما موافقت مي كنيد تا ما شخصيتي را خلق كنيم كه وجود خارجي ندارد پس هر كدام يكي از موهاي خود را روي ميز بگذاريد"
اين صداي دكتر اورت ماير است در پايان جلسه سختي كه داشته اند:
همه و حتي خود دكتر اورت ماير مو هايش را در لوله مخصوصي كه در جلوي آنها بود گذاشت .
"تمام اين افراد كه ما با اين دي ان اي ها مي سازيم مثل هم هستند و فقط از گفته هاي ما پنج نفر اطاعت مي كنند و از هيچ كس ديگري جز ما اطاعت نخواهند كرد آيا شما موافقيد"
تمام آنها با علامت سر موافقت خود را نشان دادند.
"و شما بايد قول بدهيد به تعهداد خودتون كه در برگه هاي روبروتون نوشته شده و شما اونو امضا كرديد برسيد يا كه..."
و همه آنها با اين صحبت نيز موافقت كردند و بعد از جلسه همه از اتاق خارج شدند و بعد از چند روز همه از آزمايشگاه روماني دكتر اورت ماير دور شدند و به كشورهاي خود برگشتند تا دكتر روي كلون هاي خود كار كند.او پس از اينكه دي ان اي هاي مو ها رو استخراج كرد شروع به ساخت كلوني با تمام ويژگيهاي تمام افراد جلسه شد كاري بسيار سخت ولي اين كار عملي شد و او ماده دي اني را كه در حال رشد بود در دستگاهي مخصوص گذاشت خصوصيات اين دي ان اي ها كه بايد گفت واقعا دي ان اي مرگباري است را صاحبان دي ان اي ها مشخص كرده اند يعني 5 تن از بزرگترين جنايتكاران دنيا پس بايد منتظر چه كلوني بود.... و بعد از چندي اولين كلون به وجود امد و طبق آن كلون هاي ديگر تا اينكه .....شماره 47.........
كلون شماره 47:
در پنجم سپتامبر سال 1964 او به دنيا آمد. اسم او از بارکدی که در پشت سر او هک شده (640509-040147) و از دو شماره آخر آن یعنی 47 گرفته شده است.پس براي هر آغازي دكتر اورت ماير بايد كلون هاي خودشو آزمايش و تست كنه و از 47 نيز بايد تست گرفته شود.پس از اينكه 47 چشم به دنيا گشود بسيار ساكت بود و فقط به رفتارها و صحبت هاي اطراف خودش نگاه مي كرد.بر خلاف تمام كلون ها كه احساس يكساني داشتند شماره 47 فرق بسياري با بقيه داشت به هيچ عنوان حرف هاي دكتر اورت ماير را گوش نمي كرد و هميشه ميخواست به او حمله كند پس دكتر نيز دو مامور براي او گذاشت تا راه فراري نداشته باشد.امروز نوبت تست شماره 47 است:
اواكنون در درون زنداني دست بسته نشسته است صداي در درون زندان پيچيدو بانداج هاي دست شماره 47 باز شده بود. او نمي دانست در كجا هست و اصلا چه كسي است صدايي بهگوش رسيد:
"سلام عزيزم من پدر تو هستم و تو نيز شماره 47 هستي "
"تو يك مامور خواهي شد،و بايد از حرف هاي من پيروي كني"
"پس در ،در بعدي لباسي كه روي زمين است را بپوش"
به طور غير ارادي او صحبت هاي انگليسي فرد را مي فهميد. او به آرومي از در خارج شد و لباس رو پوشيد .
"لباس شيكي هست عزيزم !!!تو حتما موفق خواهي بود 47."
و در رو به رويي به شدت باز شد .
"خوب حالا از فكرت استفاده كن و از اين اتاقها بيرون برو و از آنسور بالا"
او بسيار باهوش بود طوري كه تمام خواسته هايي را كه از بلند گو گفته مي شد به سرعت انجام مي داد بودن اينكه حتي صحبتي بكند.
"خوب عزيزم به در بعدي كه مي رسي يه نفر هست اونو بكش و لباسشو بپوش"
اين سخترين نكته اي بود كه بايد اون ياد مي گرفت كشتن، بدون اينكه حتي يك ذره احساس گناه و يا ترس و يا خطر بخودش بده و البته خيلي حرفه اي .
{قلب دكتر اورت ماير مي تپد:نكند كه كلوني او نتواند از پس اين خواسه بر بيايد --
شماره 47 راحت و بدون دق دقه و بدون صدا فرد را مي كشد لباسش را مي پوشد .
"آفرين بهت افتخار مي كنم تو خيلي با هوش و حرف گوش كني"
سي سال بعد:
بعد از سي سال كه كلون ها تحت آزمايشات بسياري قرار گرفتند . دكتر اورت ماير خوشحال از انجام ماوريت بود . و الان براي فروش كلون ها به ديگر كشورها و فرستادن 10 كلون به چين اماده بود ولي در همين روزها يكي از كلون ها با كشتن تمامي مامورين امنيتي فرار كرده بود. او چه كلوني مي تواند باشد البته كلوني كه بيشترين ماموارن مواظب او بودند . كلوني متفاوت و باهوش تر از بقيه شماره 47 فرار كرده بود. او با كشتن و پوشيدن لباس ماموران امنيتي بدون متوجه شدن كسي ديگر فرار كرده بود و دكتر اورت ماير در اين فكر بود كه آيا شماره 47 در دنياي خارج از آزمايشگاه چه اتفاقي برايش مي افتد؟
وارد شدن به گروه قاتلين بين المللي:
با اينكه دكتر اورت ماير فكر مي كرد شماره 47 با مشكل رو به رو شود ولي او به جمع گروه قاتلين بين الملليInternational Contract Agency)) پيوست. و به خاطر هوش و استعداد زاتي او در كشتن او به يكي از برجسته ترين قاتل هاي تاريخ تبديل شد. و در بازي هاي هيتمن1:شماره 47 (Hitman: Codename 47) و در بازي هيتمن2:قاتل مخفي (Hitman 2: Silent Assassin) دو سال از سالهايي را نشان مي دهد كه هيتمن به انجام ماموريت هاي مختلف مي پردازد.و در باز يهاي هيتمن3:پيمان (Hitman: Contracts) و در هيتمن4:خون بها(Hitman: Blood Money) در سال هاي بين 2004 و 2005 صورت گرفت و هنوز هيچ اطلاعاتي از سال 2003 از زندگي هيتمن نيست.
توانايي ها و كارايي ها شماره 47:
اگر بخوايم در بين افراد فوق بشري حساب كنيم ،شماره 47 يكي از بجسته ترين و ماهر ترين افراد در توانايي هاي فيزيكي و طبيعي است.او را بايدنترسترين و باهوشترين فردي داشنت كه مي شناسيد. توانايي او در قوه درك و فكر بسيار بالا است و با يك نگاه به منطقه كار خود همه جزئيات كار رامي فهمد ، و مي داند كه بايد از چه منطقه و آيا از دور به وسيله اسلحه نشانه دار و يا از نزديك به وسيله متكا فرد مورد نظر را از پيش روي برداشت.در هيتمن4 بسياري ديگر از توانايي هاي شماره 47 رو شد. بالا رفتن از ميله ها، پريدن از يك بالاكن به بالاكني ديگر و بسياري از توانايي هاي ديگر...
در حقيقت بايد گفت شماره 47 يك هنرمند واقعي در كشتن است.او تمامي جوانب يك كار را بررسي و به زيبايي يك هنرمند كاري مي كند كه از هيچ فرد عادي بر نمي آيد.او تنها فقط با يك سيم مي تواند ماموريتي بزرگ را بدون اينكه هيچكس متوجه او شود انجام دهد.البته او هميشه اينقدر آرام نيست كه فقط با يك سيم به مصاف دشمنان برود . تفنگ اصلي او را بايد{ويلد تو گان -- ناميد دو كلت كوچك ولي بسيار خطر ناك كه با بيرون كشيدن آن دو هيچ كس در جلوي او زنده نخواهد ماند.ولي در مواردي نادر او به انجام اين كار دست مي زند و اصلا شايد بگويد تا كنون چنين موردي پيش نيامده است. او بسيار حرفه اي است و هميشه با آرامترين اسلحه ها و بهترين راه كارها ماموريتش را به پايان مي رساند.بدون اينكه حتي به ماموران و نگهبانان صدمه بزند ماموريت اصلي خود را انجام مي دهد.
توانايي هاي بسياري در راندن هلكوپتر ، هواپيما،قايق هاي موتوري، كشتي،ماشين وموتور سيكلت را دارد و همچنين زبان هاي چيني، روسي، انگليسي،آلماني، رومانيايي،افغاني،عربي،ژاپ ني،فرانسوي،اسپاني ايي،كوبايي،هندي را به خوبي و راحتي صحبت مي كند.
آشكارا شدن حقيقت:
وقتي كه شماره 47 وارد گروه قاتلين بين الملليInternational Contract Agency)) پيوستن با زدن يك آمپول مخصوص تمام حافظه گذشته خود را از دست داد. ولي در يكي از ماموريت هايي كه در هند انجام مي داد شاهد صحنه عجيبي شد كه باعث شد تمام حافظه او برگردد. او شخصيتي را درست و دقيقا شبيه خود ديد كه دارد به سمت او شليك مي كند و بعد در روسيه باز هم او را ديد و با ديدن دوباره آن فرد شبيه به خود را كشت.در گوشي كه در گوش فرد مرده پيدا كرده بود فردي همچين حرفي را مي زد.شماره48 حالت خوبه تو اونجايي.... ولي در اينجا هيتمن صحبت كرد و گفت:"من شماره 47 هستم ......و بعد ارتباط را با خرد كردن گوشي از بين برد.
قبل از اين بايد بگوييم تازه شماره 47 خود را در مي يابد در حقيقت او آنچنان قلب پاكي دارد كه با اينكه يك قاتل زاده شده است ولي براي اينكه از گناهان خود استقفار كند به كليسا رفته بود پس او خود را شناخته ، پس خود را ملامت نمي كند و در آخر بازي هيتمن2 پس از ديدن آن ماجرا در روسيه او ديگر در كليسا نمي ماند چون او خود را گناهكار نمي داند . افرادي كه او را خلق كردند گناهكاران اصلي هستند همان هايي كه مي خواستند افراد برتري بسازند ولي به اين فكر نكرده بودند كه اين فردي كه توسط آنها ساخته مي شود چه فكري در مورد وجوديت خود مي كند .. البته فقط شماره 47 اين افكار و اين قدرت فكر را دارد و ديگر كلوني ها اصلا قادر به اينطور فكر كردن نيستند.
روماني در سال 2004 {آزمايشگاه دكتر اورت ماير--:
دكتر اورت ماير بعد از فرار شماره 47 ديگر هيچ يك از كلون ها را به بيرون از آزمايشگاه نفرستاد چون مي دانست اين كار خطرناكي است و ممكن است آنها مانند شماره 47 شوند.
ساعت 8:00 نيمه شب و آزمايشگاه در حال تعطيلي است. صداي شليكي بلند از ازمايشگاه دكتر اورت ماير شنيده مي شود و فردي كه داشت از جلوي آزمايشگاه مي گذشت صداي گلوله را شنيده و بعد همون طور كه داشت از آنجا دور مي شد با تلفن به پليس منطقه خبر مي دهد.صداهاي تير بيشتر مي شدند.
ساعت8:15 دقيقه پليس آزمايشگاه را محاصره كرده است. در داخل آزمايشگاه وارد مي شويم و به طبق دوم مي رويم از آنجا تا به آخرين آزمايشگاه كه آزمايشگاهي سفيد است جنازه هايي دقيقا شبيه به شماره47 مرده بر روي زمين افتاده اند و اكنون در اتاق سفيد....
"من هميشه مي دونستم تو متفاوتي.... من تو رو خيلي دوست داشتم... نه پسرم.... تو دل منو شكستي...."
اين صداي دكتر اورت مايره كه داره به شماره47 التماس مي كنه ولي شماره 47 واقعا بايد اين كار را بكند شايد او يك قاتل باشد ولي او انتخابي جز اين ندارد. او هيچ موقع پيش پدر و مادري نبوده كه به او ياد بدن و او از بدر تولد فقط و فقط به خاطر دي ان اي هاي پدرهايش او را تبديل به يك قاتل بلافطره كرده است او ديگر جايي براي التماس نمي بيند و گردن فردي كه او را زاده است را مي شكند....
ساعت 8:50 دقيقه او به آپارتمان كرايه اي كه در روماني كرده است وارد مي شود او در فرار از دست پليس زحمي شده است. او در خانه وارد مي شود و به ياد گذشته قم باد كرده خود مي افتد. گذشته كه فقط و فقط با كشتن افراد پر شده است .
ساعت 8:55 دكتر مخصوص مامورين مخفي گروه قاتلين بين المللي به كمك او مي آيد و او را مداوا مي كند.
ساعت9:35 دقيقه او به هوش مي آيد ولي باز خانه او محاصره شده است با قطع برق و بي هوش كردن يكي از مامورين مخفي لباس او را مي پوشد . مامور پليسي كه دنبال او هست را مي كشد و با هواپيما به آمريكا برميگردد.
پرونده و برملا شدن همه چيز:
او پرونده را پيدا كرده است ، پرونده ي جلسه پنج نفره پس او مي داند كه پنج پدر دارد شرورترين و پست ترين پدراني كه در دنيا يافت مي شود. او يكي از آنها را كشته ولي چهار تاي انها چي؟
او ديگر قتل را كنار گذاشته است ... با اينكه او قتل زاده است ولي او يك انسان باهوش با تفكيك موقعيتي بسيار بالاست ..او ناراحت در يك زير زمين نم دار ساكن شده است و از تمامي دنيا دوري مي كند. ولي... ولي....
يك اتفاق بزرگ و يك بدگماني بچه گانه:
يك اتفاق ديگر در يكي از شهربازيهاي آمريكار يك چرخ فلك بسيار بزرگ واژگون مي شود و بيش از 100 كودك بيگناه جانشان را از دست مي دهند. يكي از پدران بچه ها كه مي داند فقط براي گرفتن بيمه توسط رئيس شهربازي اين كار صورت گرفته است ماموريت كشتن فرد شهربازي را به او ميدهد.



شماره47 مي دانست كه ديگر قصد كشتن ندارد ولي .... او بايد افراد اين چنين را مي كشت .. افردي كه حتي به كودكان بيگناه نيز رحم نمي كنند ...افرادي شرور كه پول را به خون صدها بيگناه ترجيح مي دهند.. باز هم تفنگ و باز هم سيم و چاقوي خود را برداشت..او از در خروجي شهربازي خارج شد و بعد از خارج شدن سايه اي او هيچ وقت ديگر صاحب شهربازي با ا از در خارج نشد بلكه با يك تابوت خارج شد... ولي اين پايان ماجرا نبود يك فرد به نام الکساندر لیلندکاین كه بر اثر یک اتفاق عجیبی كه برای او افتاده او فلج شده ولی او هرگز دست از کار برنداشت. و چنان در کار خود حساس بود که تبدیل به یک بیزینس من واقعی و یک معاون شرکت بزرگ شد. ولی او هرگز نتونست اون اتفاقی که باعث فلج شدنش شده بود رو فراموش کنه باعث اون حادثه یک آدم کش حرفه ای بود .برای این بود که اون در مورد قاتلان حرفه ای تحقیق و مطالعه کرد و بعد در درون قاتلان یک قاتل ویژه و عجیب رو پیدا کرد و به او شک کرد. اون قاتل كسي به جز شماره 47 نبود ولي او در اشتباه بود. شماره 47 اين كار رو با اون نكرده بود. او ماموريتي به يكي ديگر از قاتلان حرفه اي داد تا شماره 47 را بكشد.اون فرد آلبينيو نام دارد يك قاتل حرفه اي و تمام عيار كه در كار خود بسيار حرفه اي است. شماره 47 كه به سرعت فهميد كه الكساندر براي او مامور گذاشته است پس خود زودتر از او دست به كار شد و به سرعت تمام نزديكان و خلافكارهاي پستي كه .... با الكساندر كار مي كردند را كشت
اعتماد بيش از حد:او بعد از كشتن تمام آشنايان خود را در مقابل ماموريتي عجيب قرار داد او يك ماموريت ديگر توسط فردي ديگر به دست گرفت كشتن رئيس جمهور آمريكا و همچنين كشتن قاتل حرفه اي يعني آلبينيو ، او در كاخ بود او هم ماموريتي مانند شماره 47 داشت .... رو به رو شدن شماره47 ...و او بسيار زيبا بود ولي اين رو به رو شدن اتفاق افتاد و شماره47 آلبينيو رو هم از پيش رو بر داشت
او اكنون در خانه است و خود را براي نفوذ به ويلاي الکساندر آماده مي كند او مي داند شايد جان خودش را هم از دست بدهد ولي ماموريت غير ممكني براي او وجود ندارد.در همين حين دايانا براي اولين بار با 47 رو به رو مي شود... دايانا ماموري است كه در تمام اين سالها كه شماره 47 مامور در گروه قاتلين بين المللي بود او را كمك كرده است و به او در مورد افراد فاسدي كه بايد مي كشت اطلاعات مي داد...ولي اين براي اولين بار بود كه او وارد شده بود...او براي چه موضوعي پيش شماره47 آمده بود...شماره47 وقتي كه فهميد دايانا آمده است روي صندلي نشست و باز به نقشه ويلا نگاه كرد چطور مي تواند وارد شود."اين كار غير ممكنه تو نمي توني اين كار رو انجام بدي خيلي خطرناكه" ولي صحبت هاي دايانا روي شماره 47 اثري نداشت.در همين لحظه دايانا آروم به پشت شماره 47 رفت و با آمپولي او را از پا در آورد .چند دقيقه بعد ماموران الكساندر وارد شدند و جنازه را بردند. آيا دايانا با الكساندر همكاري كرده است؟
خداحافظ آقاي 47:شخصيت شماره 47 شخصيت كمي نبود حتي براي الكساندر ، او اكنون شماره 47 را به كليساي خود در درون ويلاي بيرون شهر خود برده است.ماموران او با لباس هاي مشكي بر روي صندلي نشسته اند و جنازه بي جان شماره 47 بر روي محلي بر روي يك سنگ وجود داردو پدر روحاني بالاي سر او در حال خواندن دعا براي آمورزش او است. دايانا به همراه الكساندر و وكيل الكساندر در كنار او قرار دارند. دايانا روجه لبي به لب خود ميزند و تفنگ هاي شماره 47 رو در مي آورد و رو به الكساندر"او هميشه اين دوتفنگ رو همراه داشته فكر كنم هنگام خاكستر شدنشم دوست داشته باشه اينا رو داشته باشه!!" الكساندر صحبتي نكرد و دايانا تفنگ ها را در دست هاي بي جان 47 جا داد و براي آخرين بار بوسه اي از شماره47 گرفت و بعد از خداحافظي خارج شد...بدن بي جان شماره 47 به همراه تفنگهايي كه به صورت ضربدري درون دستانش هست به خواب فرو رفته اند. خوابي ابدي.....پدرروحاني در حال تمام كردن دعايش هست و بيشترين ماموران و حتي الكساندر و وكيلش هم در بيرون در ايستادند حتي آنها قدرت ديدن سوختن او را ندارند.همه چيز تار هست ولي كم كم بهتر مي شود، دست ها سرد هست ولي كم كم راه مي افتد ... او در حال بيدار شدن است .. و بعد از حس تفنگ ها در دستانش احساس زنده بودن دوباره مي كند با يك حركت چهار مامور مقابل او از پاي در آمده بودند ...و با شنيدن صداي شليك پدرروحاني به سرعت از كليسا خارج مي شود و به همراه وكيل و الكساندر كه بر روي چرج دستي نشته است فرار را برقرار مي كنند و ماموران يكي پس از ديگري وارد كليسا مي شوند. صداهاي شليك بيشتر و بيشتر مي شود...و ناگهان سكوت همه جا را فرا مي گيرد. الكساندر دلهره عجيبي دارد .. و با ترس به اطراف نگاه مي كند . شايد ماموران شماره 47 را كشته اند ولي شايد شماره47 ماموران را كشته باشد او به سرعت به سمت ماشين خود حركت مي كند ولي از چيزي كه مي بيند جم نمي خورد و به سرعت تفنگ خود را در مي آورد ولي زودتر از او تيري است كه بر سر او اصابت مي كند. وكيل و پدرورحاني نيز در كنار در خروجي در حال داد و فرياد هستند ولي ديگر دير شده است و آنها نيز به بلاي رئيس خود دچار مي .شوند
واقعيت:بعد از اين اتفاق شماره47 تازه متوجه كار دايانا مي شود ، دايانا راهي براي شماره 47 براي ورود به ويلا پيدا كرده و اون با استفاده از آمپول مرگ و آنتي آمپول است{بله آن روجه لب آنتي مرگ بوده است كه پس از بوسه...--شماره47 خوشحال از اينكه به دايانا اعتماد كرده و خبر زنده ماندن او .به زودي از طريق تلفن به دايانا نيز مي رسد
دموي آخر:او وارد چين شده تا با پدر ديگرش لي هونگ آشنا شود، در آخر علامت اژدهاي قرمز را هم مي بينيد....و بقيه داستان در هيتمن5 كه هنوز .....منتشر نشده است
نتيجه گيري:در نگاه بسياري شماره47 يك قاتل است و يك آدم كثيف ولي اين صحبت اشتباهي بيش نيست... آيا شما فكر مي كنيد به سر فردي كه از دي ان هاي شرور ترين افراد بشر ساخته شده است چه مي آيد؟ يك نابغه پر استعداد كه راهي جز اين كارها ندارد چون ذاتن اني چنين ساخته شده است. ولي بايد شماره47 را به خاطر اينكه بسياري از وقت ها مي خواهد اين كار را كنار بذارد تحسين كرد زيرا او يك قاتل بلافطره است ولي مي بينيد در بسياري از موارد او به سمت خدا نيز مي رود . پس اگر همچين فردي در يك خانواده عادي چشم به جهان گشوده بود هرگز و هرگز يك قاتل نمي شد.
منبع [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



ARIAK توی تاپیکش گذاشته بود.( سری ترین نکات درباره ی مامور 47)

amin 2010
05-07-2009, 16:13
تکراری شد.پاک بفرمایید.