PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : کتاب گیلگمش



jedivssith
12-07-2008, 14:37
درود

متن فارسی کتاب گیلگمش را می خواهم

با سپاس فراوان
بدرود

Mohammad
17-07-2008, 10:53
به این تاپیک مراجعه بفرمایید:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Sharim
26-07-2008, 20:49
سلام دوست عزیز .

با تشکر از Mohammad عزیز . مطالب تاپیک ذکر شده رو به صورت pdf در آوردم , از این جا میتونید دانلود کنید :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیدموفق باشید ...

skyline00
09-01-2011, 04:57
یه سری اطلاعات خوب پیدا کردم در مورد این کتاب و خود کتاب با فرمت PDF

کهن ترین حماسه ی بشری
مترجم لوحه های میخی: جرج اسمیت
ترجه به آلمانی: گئورگ بورکهارت
ترجمه به فارسی: داوود منشی زاده
حماسه ی گیلگمش در خط میخی به طور ناقص برای ما باقی مانده. غالب قطعات آن در کاوش‏های کویونجیک، محل‏نینوای قدیم، به دست آمده و جزئی از کتابخانه ی بزرگ الواح گلی پادشاه آشور، آشور بانیپال، را تشکیل می‏داده.اصل داستان بسیار قدیمی است و بایستی، در دایره ی فرهنگی شنعاری - اکدی به وجود آمده باشد. شنعارها(سومرها )قبل از بابلی‏ها در سرزمین دجله و فرات مسکن داشتند و خط میخی را آنها اختراع کرده‏اند. متن اولیه ی‏داستان از روی قراین باید در 2400 سال قبل از مبدأ تاریخ تنظیم شده باشد. سپس با خط میخی و زبان ادبی (شنعاری- اکدی )به بابلی‏ها میراث رسیده دائم از نو تکرار شده، تزیینات تاره یی یافته، و ظاهرا به ضرر ماهیت داستان، زوایدنجومی، تاریخ‏های معاصر و تمایلات عامیانه بر آن افزوده گشته است. تا این که در قرن ششم پیش از میلاد با حشو وزواید بسیاری در دولت آشور بر الواح گل پخته نوشته شده. زوایدی که داستان سرایان بعدی بر آن افزوده‏اند، عظمت‏سادگی ان را خراب کرده. آشور شناسان قطعات موجود را مورد مطالعه قرار داده و ترجمه کرده‏اند. کسانی که از نظرعلمی و زبان‏شناسی توجه به این حماسه دارند، باید به کتاب‏های زیر مراجعه کنند:
jensen p. assyrobabylonische mythen und epen 0091
das gilgamesch epos 6091
و همچنین ترجمه a. vngnad با حواشی h. gressmann و نیز schott albert از شاگردان ینسن درکتاب das gilgamesch epos 4391 سعی کرده، آن چه موجود است، صحیحا ترجمه و افتاده‏ها را باقراین و تصورات مرمت کند.
جای تأسف است که این حماسه را، که در سادگی و عظمت بایست در زمره ی مهم‏ترین آثار ادبی جهانی حساب‏شود، جز اهل فن دیگران کم‏تر می‏شناسند. ارزش داستان گیلگمش می‏تواند چنان که بایست تقدیر شود، اگر موضوع‏تاریخی، چنان چه نیچه می‏گوید، به معنای بنای یادبود به کار رود، یعنی با آزادی کامل تخیل در قالب واحدی ریخته‏شود. قالب ریزی موجود فقط از نظری شاعرانه تهیه شده، سعی بر این بوده تا داستان قدیم اصلی با سادگی عناصربدوی انسانی نمودار شود. هر جا سطور متن میخی موجود بوده، ترجمه ی دقیق آن ذکر شده.
برای آشنایی با جهان بینی شرق قدیم با نظر به حماسه ی گیلگمش به این اثر نویسنده رجوع کنید. تغییر شدید ازمنه‏ی افعال، که توجه خواننده را فورا جلب می‏کند، به عمد چنان که در متون اصل بوده، نگهداشته شده.
این داستان برای همه ی کسانی نوشته شده که پیوسته از بازی‏های کهنه اما جوان تخیل لذت می‏برند. تخیلات‏شاعرانه انسان را از بند رنج می‏رهانند.

skyline00
09-01-2011, 04:58
تاریخچه این افسانه 1


در سال 1854 در (قصر بلور) هاید پارک لندن، موزه‏یی دایر شد و در آن دو تالار و جلو خان عظیمی را از جلال وشکوه شرق قدیم (آشور )در معرض نمایش گذاشتند: تالار تشریفات و دربار شاهانه، گاوهای بال دار با سر انسان باکاشی‏های رنگی براق، گیلگمش (پهلوان پیروزمند، آن که از سختی‏ها شادتر می‏شود،) در حالی که شیری را می‏کشد،تصاویر شکار و جنگ، همه از بیست قرن پیش، از سلطنت آشور بانیپال.
این نمایشگاه را اوستن هنری لایار ترتیب داده بود، که در سال 1839 بی پول و تنها به همراهی مستخدمی خود را به‏موصل رسانیده بود. سه سال قبل از ترتیب نمایشگاه قصر بلور لندن، معاونت وزارت خارجه‏ی انگلیس را به او سپرده‏بودند.
لایار در آن وقت سی و چهار سال داشت. و در سن چهل و سه سالگی وزیر ساختمان‏های عمومی شد.
در مسافرت سال 1839 خود، لایار به محلی می‏رسد، که کنسوفون ان را لاریسا می‏نامد:
(جرم عظیم بدون شکلی، که با گیاه پوشیده و در هیچ جایی آثار دست انسانی را نشان نمی‏دهد. مگر آن جاها، که باران‏زمستانی دره هایی بریده و شسته و بدین ترتیب محتویات آن را آشکار کرده. )
(در میان عرب‏ها این افسانه شایع بود، که در این ویرانه‏ها اشکال عجیب و غریبی از سنگ سیاه وجود دارد.)
تپه ی نمرود از حیث عظمت و نام، نظر او را بیش از هر جای دیگری جلب کرد. چه نام نمرود در تورات وجود داشت:
(و پسران حام کوش و مصرایم و فوط و کنعان و پسران کوش... و کوش نمرود را آورد او به جبار شدن در جهان شروع‏کرد وی در حضور خداوند صیادی جبار بود از این جهت می‏گویند مثل نمرود صیاد جبار در حضور خداوند و ابتدای‏مملکت وی بابل بود و ارک و اکدوکلنه در زمین شنعار از آن زمین آشور بیرون رفت و نینوی و رحوب عیر و کالح را بنانهاد و ریسن در میان نینوی و کالح و آن شهری بزرگ بود.)
چندین سال بعد لایار توانست دوباره به این محل بیاید و به کاوش بپردازد.
پاییز سال 1849 لایار در ساحل مقابل موصل در کویونجیک بزرگترین قصر نینوا را پیدا کرد. نینوا دوره‏ی جلال وعظیمت خود را در سلطنت آشور بانیپال دید. تا آن زمان شهر کوچکی بود، که به نام الهه ی (نین )ساخته شده بود. وپس از آشور بانیپال در زمان سلطنت پسر او سین - شار - ایشکون بود که هوخشتره (کواکارس )پادشاه ماد این متروپل‏دنیای قدیم را به تل خاکی تبدیل کرد. نام نینوا در خاطره‏ی بشریت با خونریزی‏ها، ظلم‏ها، وحشت‏ها و غارت‏ها توأم‏مانده است: بی رحمی سربازان غارتگر آشوری حد و حصر نداشت.

--

در دو تالاری که بعدها لایار کشف کرد، به کتابخانه‏یی بر خورد. کتابخانه‏ای مرکب از سی هزار کتاب بر الواح گلی، این‏کتابخانه الواحی کشف شدند، که از نظر ادبی ارزش فوق العاده‏یی داشتند. نخستین حماسه‏ی بزرگ تاریخ، افسانه ی‏گیلگمش (پهلوان جلیل وحشتناک )- که دو سوم او خداست و یک سوم او آدمی - در این جا به دست آمد.
الواح جدید را مرد دیگری بنام هرمز در سام به دست آورد، که از کلدانیان موصل بود و بعد از آن که لایار کاریر سیاسی‏خود را شروع کرد، جانشین او در حفریات نینوا گردید.
قرائت این الواح به وسیله‏ی جرج اسمیت صورت گرفت، داستان گیلگمش و رفیق بیابانی او، انکیدو را دنبال کرد.ناخوشی و مرگ انکیدو را خواند، ترس گیلگمش از مرگ را دید و این که گیلگمش چگونه به دنبال (زندگی )می‏شتابد،تا به آن جا می‏رسد که گیلگمش نزد اوت ناپیشتیم می‏رود. در این جا داستان قطع می‏شود. بایست با کاوش‏های‏جدیدی بقیه‏ی الواح گلی را یافت. روزنامه‏ی دیلی تلگراف برای کسی، که بقیه‏ی الواح گیلگمش را پیدا کند، هزار(گینه )جایزه تعیین کرد.
اسمیت به کویونجیک مسافرت کرد و حقیقتا در تصادف اعجازآمیزی بقیه‏ی الواح را به دست آورد. 384 قطعه‏ی‏دیگر با خود به انگلستان برد، که شامل داستان اوت ناپیشتیم دور (نوح پیغمبر) و شرح طوفان بزرگ بود.
این کهنه‏ترین حماسه‏ی بشری را به فارسی برگرداندم، چه قدرت خام طبیعی، نیروی عظیم زندگی، انسان به صورت‏عنصر از آن نمودار و هویداست. آثار جدایی انسان از عالم کل کم‏تر در آن دیده می‏شود. انسان منتزع از طبیعت حق‏زندگی را از خود سلب می‏کند. کوشش‏های قرن بیستم شاید، قسمت بزرگی در این راه بوده، که زمینه‏ی طبیعی‏زندگی‏یی، که از زیر پای انسان کشیده شده بود، دوباره به جای خود برگردد.
سعی کردم، مطلب و قالب باهم تطبیق کنند. تا چه حد موفق شده‏ام؟ داوری آن با خواننده عزیز است.


تهران تیر ماه 1333
دکتر د.منشی زاده

skyline00
09-01-2011, 05:01
در باره ی ترجمه های مختلف :


در ایران ن اولین برگردان گیل گمش متعلق است به دکتر داوود منشى زاده که توسط انتشارات فرهنگ سومکا در سال ۱۳۳۳ چاپ شد. احمد شاملو براساس همین ترجمه، متنى به فارسى روز، سلیس و روان، تسلسل وار و جدا از ترجمه خط به خط در شماره ۱۶ کتاب هفته (اول بهمن ماه ۱۳۴۰) به چاپ رسانید. پهلوان نامه گیل گمش هم برگردان و تألیف دکتر حسن صفوى در سال ۱۳۵۶ در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید که این کتاب داراى مقدمه بسیار ارزشمند و محکمى است که شاملو هم در مقدمه چاپ جدید کتاب از آن بهره جسته.

از دیگر برگردان هاى آن یکى توسط دکتر مهدى مقصودى در نشر گل آفتاب مشهد در سال ۱۳۷۸و دیگرى گیل گمش حماسه بشرى نوشته زهرا چاره دار منتشر شده توسط نشر جهاد دانشگاهى هنر در سال ۱۳۷۴ را مى توان نام برد. دو کتاب ارزشمند پژوهش در مرگ و ناگزیرى مرگ گیل گمش نوشته «یانیک بلان» و پژوهشى در اسطوره گیل گمش و افسانه اسکندر نوشته دکتر جلال ستارى از نشر مرکز هم جزء آثار ارزشمند پژوهشى و تحقیقى در مورد این حماسه است.
دكتر احمد صفوي هم با اساس قرار دادن متن ساندارز، آن را تحت عنوان «پهلوان نامه گيلگمش» در سال ۱۳۵۶ منتشر كرد. در فوريه سال ۲۰۰۴ هم از روي حماسه گيلگمش فيلمي به كارگرداني راجر كريستين و بازيگري عمر شريف و پيتراوتول تهيه شده است. اخيراً چاپ دوم كتاب حماسه گيلگمش نوشته خانم ن.ك.ساندارز با ترجمه محمد اسماعيل فلزي از سوي انتشارات هيرمند روانه بازار نشر شد.

و اما ترجمه احمد شاملو، این کتاب داراى دو روایت مستقل از هم از حماسه گیل گمش است. روایت اول برگردان کامل از نسخه نینوا و روایت دوم همان برگردان سلیس و روان شاملو که قبل ترها در کتاب هفته به چاپ رسیده بود، است. ترجمه شاملو در شعر ملل دیگر براى تمامى اهالى ادبیات مشخص و مبرهن است. ترجمه هاى درخشانى از آثار شاعرانى بزرگ چون لورکا، پره ور، پاز، بیگل، هیوز و... از آنجا که ساختار نگارشى در این حماسه همچون شعر داراى بندهاى کوچک و متوالى است، شاملو آن را همچون ترجمه هاى شعرى، دقیق، سلیس، و روان به فارسى برگردانده.