PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : خدای خوب و واقعی



آرسـام
18-06-2008, 17:18
از معجرات الهي اين است كه ناپيداست و با وجود اين قابل پرستش و ستايش است و برخي او را پيرمرد ريش سفيدي پنداشته اند كه در آسمان ها بر تختي تكيه زده ، اما هيچ كس ادعا نكرده كه او را به ديدة چشم ديده است . هر چند اثبات وجود خداوند در دادگاه حقوقي حقيقت محال است ، اما بيشتر مردم او را مي پرستند و باور دارند . طبق آمار موجود 96 درصد مردم جهان به خدا ايمان دارند .

اين موضوع ثابت مي كند ، كه خلاً عظيمي ميان اين باور و چيزي كه اساس زندگي روزمرة ما را تشكيل مي دهد ، وجود دارد . مابايد چاره اي براي از بين بردن اين خلاً بينديشيم . دلايل و مستنداتي كه در دست داريم چيست ؟

آنچه به عنوان واقعيت مادي تجربه مي كنيم ، در قلمرويي ناپيدا ، وراي زمان و مكان پديد آمده ، قلمرويي كه با سكوت ادراك شده و با انرژي و آگاهي ، وجود يافته است . اين منشأ ناپيدا در پديده هاي موجود ، خود تهي و خالي نيست ، بلكه مشأ خلقت و آفرينش است . پديده اي است كه اين انرژي را خلق مي كند و سامان مي بخشد و بوده هاي بي شكل و پراكندة ابرهاي كوانتومي را به ستارگان ، كهكشان ها ، جنگل هاي باراني ، آدميان ، افكار ، احساسات ، عواطف ، خاطرات و خواسته هاي انساني تبديل مي كند . ما در اين كتاب خواهيم ديد كه امكان شناخت اين وجود لايتناهي به صورت مجرد ممكن نيست ، بلكه بايد با او همدل و يگانه شد . در اين صورت است كه افق ذهن ما به سوي واقعيت هاي تازه اي گشوده خواهد شد و ما خداوند را تجربه خواهيم كرد .

چون خداوند نامتناهي است ، خدايي او را به زنانگي يا مردانگي منسوب كردن نوعي عادت و درك انساني است .

مهم ترين چيزي كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه اگر خدا وجود دارد ، يعني مي توان او را تجربه كرد ، مي توان او را شناخت . اين نكتة بسيار مهمي است ، چون در هر صورت خدا ناپيدا و نامحسوس است واگر بارقه هاي وجودي او در اين جهان مادي به چشم نمي خورد شايد براي هميشه ناشناخته باقي مي ماند .

ما خدا را به صورت انسان مجسم مي كنيم تا به اين ترتيب با تشابه به خودمان او را بيشتر بشناسيم . پس در اين صورت او همچون انسان خويشتندار و بي مهري بوده باشد ، كه با وجود ملاحضة عشق پرشور ما اين طور خود را از ما پنهان مي كند . چه عاملي ما را به نيك خواهي و مهرورزي موجودي معنوي مؤمن كرده ، در حالي كه تاريخ هزاران سالة اديان ، سراسر كينه و خونريزي بوده است ؟

آرسـام
18-06-2008, 17:19
ما نياز به الگويي جديد داريم ، طرح ساده و سه قسمتي كه آورده ايم ، جوابگوي عقل سليم ما در برابر ديدگاه ما از خداست . اين طرح كه بر مبناي واقعيت تنظيم يافته به اين شرح است :

اين طرح رد لاية فوقاني و زيرين خود چيز نازه اي ندارد . در اين الگو هم ، خدا وراي جهان مادي و جدا از آن است . خدا وراي ما است ، وگرنه ما مثل كتاب آفرينش او را مي ديديم كه دراطراف ما قدم مي زند . فقط مرحلة مياني الگوي ما ، كه مرحلة گذار نام دارد جديد يا نامتعارف است . مرحلة گذار به طور ضمني به ملاقات خدا و انسان در زمينة مشتركي اشاره دارد . معجزه هاي به وقوع پيوسته در بينش معنوي ، فرشتگان ، روشن بيني و شنيدن نداي الهي ، همه پديده هايي خارق العاده و دراواقع پلي بين اين دو جهان اند . اگر چه همة اينها واقعيت دارند ، ولي در عين حال جزئي از نظام علت و معلول به شمار نمي روند . براي وجود معجزات و فرشتگان هيچ دليل آشكاري نيست ، حتي بينش هاي معنوي هم ممكن است در هر مقطعي و بنا به دلايلي تأييد نشوند . ذهن منطقي ، سرسختانه و بر درك خود از بعد مادي جهان پاي مي فشارد .

تصور نمي كنم ، قديسان و عارفان تفاوت چنداني با مردمان عادي داشته باشند . وقتي به فضاي ملموس و واقعي كه درآن قرار داريم دقت كنيم ، مرحلة گذار ذهني به نظر مي رسد ، اين مرحله اي است كه حضور الهي حس يا مشاهده مي شود . هر رويداد ذهني بايد در مغز رخ دهد ، چون براي هر تجربة ذهني ميليون ها سلول عصبي مغز فعاليت مي كنند .

اينك جستجوي ما وارد مرحله اي شده است كه وعده كرده بوديم :

واكنش الهي : نور و حضور الهي هنگامي واقعيت مي يابد كه آن را به پاسخي ذهني تبديل كنيم . من اين مرحله را « واكنش الهي » مي نامم . بينش معنوي ، الهام و مكاشفه اي اتفاقي نيست . اينها به هفت رويدادي كه در مغز رخ مي دهد مربوط مي شوند . اين واكنش ها بسيار بيشتر از باورهاي شما وجود دارند ، اما همة آنها باعث ارتقاي باورهاي شما مي شوند و مانند پلي ميان جهان مادي و ماوراي طبيعي ، كه ماده هستي خود را از دست ميدهد و روح پديدار مي شود ، قرار مي گيرد :

واكنش جنگ يا گريز : واكنشي است كه باعث مي شود ما درمواجهه با خطر جان سالم به در ببريم . اين واكنش به خداوند مربوط مي شود ، زيرا مي خواهد از ما محافظت كند . ما نيز به خداوند ايمان مي آوريم چون مي خواهيم باقي بمانيم .

واكنش فعال : اين واكنش ابتكار مغز براي كسب هوبت فردي است . علاوه بر ميل به بقا ، هر فردي در پي نيازهاي « من ، مال من » است . اين واكنش ، غريزي است و از اين جا است كه خداي جديدي به وجود مي آيد ، خدايي كه توانا و قادر است و قوانين و اصول در دست اوست . ما به اين خدا روي مي آوريم چون به كسب كردن ، رسيدن و رقابت نياز داريم .

واكنش آگاهي غير فعال : ذهن در حال فعاليت و استراحت ، وقتي به آرامش نياز داشته باشد ، واكنش آگاهي غير فعال را بروز مي دهد . تمام بخش هاي مغز به طور متناوب در حال كار و آرامش است . جانشين آسماني آن خدايي است كه به ما آرامش مي بخشد . او در لابه لاي همة كارها و امور دنيايي به ما آرامش مي بخشد ، ما را متوجة خدا ميكند ، چون مي خواهيم امور دنياي مادي « در اين گيرو دار و كشاكش بي پايان » ما را غافل نكنند .

واكنش شهودي : ذهن در پي كسب آگاهي است ، « هم از درون و هم از بيرون . » دانش بيروني ، عيني است ، اما علم دروني ، شهودي است . خدايي كه به اين واكنش پاسخ مي گويد خدايي فهيم و بخشنده است . ما به او نياز داريم تا بر حق بودن دنياي دروني ما گواهي بخشد .

واكنش خلاقه ك مغز انسان توانايي ابداع چيزهاي جديد و كشف واقعيت هاي نوين را دارد . اين نيروي خلاقه در ظاهر منشأ خاصي ندارد ، تنها پديده اي ناشناخته است كه ناگهان منجر به ظهور فكري جديد ، مي شود . ما به آن الهام مي گوييم و نقطة مقابل آن ، پروردگاري است كه جهانو جهانيان را از نيستي خلق مي كند . ما در گريز از سر گشتگي هاي مان از زيبايي و پيچيدگي هاي متداول هستي ، به او پناه مي بريم .

واكنش اسرارآميز : مغز به طور مستقيم با « بور » ارتباط برقرار مي كند . همان شكل ناب آگاهي كه در ما احساس شادماني و موهبت پديد مي آورد . اين پديده به شكلي مرموز متجلي مي شود و خالق آن بسيار والا و متعالي است . او شفا مي دهد و معجزه مي كند . ما به اين بعد خداوندي نياز داريم تا اثبات كنيم ، كه نيروهاي ماوراء الطلبيعه در كنار واقعيت هاي ملموس و روزمرة مادي ، حضور دارند .

واكنش مقدس : مغز از سلولي بارور شده ، كه هيچ پديده اي چون نغز در آن نبوده و فقط ذره اي از حيات درآن بوده است به وجود آمده . اگر چه ميليادرها سلول عصبي از همان ذرةحيات منشأ يافته ، اما از نظر سادگي و بي آلايشي به همان شكل بكر و اوليه بوده اند . در برابر اين واكنش خدايي ناب و خالص حضور دارد كه جز خير نمي خواهد . ما به اونياز داريم ، چون بدون اين سرچشمة پاكي و نيكي ، وجود ما بي پايه و اساس مي شود .

اين هفت واكنش در سفربي پايان انسانيت براي مان ضروري و مفيد هستند و بناهاي استوار دين را تشكيل مي دهند . در مقايسة دو ذهعن با يكديگر ، براي مثال موسي و بودا ، مسيح و فرويد ، سن فرانسيس و مائو ، هر كدام از آنها ديدگاهي را نسبت به واقعيت مطرح مي كنند وخدايي را متناسب با آن مي ستايند ومي پرستند . هيچ كس نمي تواند خدا را فقط مختص به خود بداند . ما به تعداد تجربه هاي انساني گوناگون ، انديشه وباوي داريم . بي دينان نياز به خداي خود دارند ، خدايي كه حضور و وجود ندارد ، در حالي كه در سوي ديگر پروردگار عرفان قرار دارد ، خدايي كه عشق ناب و نور مطلق است . فقط مغز مي تواند اين دامنة گستردة خدايان را به خود جاي دهد . ممكن است بي درنگ بگوييد كه اين ذهن آدمي است كه خدايان مختلفي درست مي كند ، نه فقط مغز . من كاملاً با شما موافق ام ، اما در گذر زمان ذهن در خلق تمام اين مفاهيم مقدم بر مغز عمل مي كند . در حال حاضر مغز براي ما تنها راه مشخص ورود به ذهن است . در فيلم هاي كارتوني وقتي شخصيت فيلم فكر ، بكري مي كند ، لامپ بالاي سر او روشن مي شود ، اما در زندگي واقعي اين طورنيست . ذهن ، بدون مغز به همان اندازة خدا ناپيدا و ناديدني است .

آرسـام
18-06-2008, 17:20
خدا نام ديگري براي آگاهي نامتناهي است . براي به دست آوردن هر خواسته اي در زندگي بخشي از اين آگاهي لازم است و بايد به كار گرفته شود . به عبارت ديگر خدا هميشه حاضر است . هفت واكنش ذهن انسان راه هايي براي جذب جنبه هاي الهي هستند . هر مرحله از كاميابي ، حقيقت الهي را درهمان مرحله به اثبات مي رساند .

مرحلة ا : واكنش جنگ يا گريز

از طريق خانواده ، اجتماع ، حس تعلق و آسايش هاي مادي احساس كاميابي مي كنيد .

مرحله 2 : واكنش فعال

كسب موفقيت ، قدرت و مقام ، تأثير بر ديگران و رضايتمندي هاي نفساني ديگر به شما احساس كاميابي مي بخشد .

مرحلة 3 : واكنش آگاهي غير فعال

با آرامش ، تمركز ، پذيرش فردي و آرامش دروني به كاميابي مي رسيد .

مرحلة 4 : واكنش شهودي

بينش ، همدلي ، رفع نياز ديگران و بخشش سبب كاميابي شما مي شوند .

مرحلة 5 : واكنش خلاقه

با الهام ، خلاقيت در هنر يا دانش ، اكتشاف و نوآوري به كاميابي حاصل مي شود .

مرحلة 6 : واكنش اسرار آميز

كاميابي شما با فروتني ، عاطفه ، ايثار و فداكاري و عشق همگاني حاصل مي شود .

مرحلة 7 : واكنش مقدس

شما با رسيدن به كمال و يگانگي با خداوند با كاميابي مي رسيد .

درك اين نكته ، بسيار مهم ، است ، كه روح همواره درجرياني پيوسته درگير است . در هزارتوي ناپيداي روح بسياري از رازها معنا مي يابد . مثلاً اين جملة معروف از وادها را درنظر بگيريد : « آنها كه آن را دريافتند لب از سخن فرو بستند و آنها كه لب به سخنن گشودند هيچ از آن نيافته اند » . در اين جا راز در واژة « آن » پنهان است . اگر « آن » به معناي نوعي مكاشفه و شهود باشد ، ما در تمام زندگي تلاش مي كنيم تا به فردي كه به « آن » يقين دارد ، ايمان بياوريم . اما اگر « آن » به معنا مكاني معود باشد ، آدمي توانايي رسيدن به آن را دارد ، يأس و نااميدي بي معناست . بدون ترديد آن مكان را خواهيد يافت . « دربارة آن حرف نزنيد ، پيش برويد ! » بايد توصية معقولي باشد .

آرسـام
18-06-2008, 17:21
معجزة آشكار شدن نيرويي وراء حواس پنج گانه است . هر چند تمام معجزات در مرحلة گذار روي مي دهد ، اما در هر سطحي متفاوت است . به طور كلي معجزات بعد از واكنش چهارم و پنجم ذهن بسيار « فراطبيعي » مي شوند . هر معجزه اي با روح رابطه اي مستقيم دارد .

مرحلة 1 : واكنش جنگ يا گريز

معجزه ها شامل ، سالم ماندن از خطرهاي بزرگ ، نجات يافتن از مرگ حتمي و محافظت هاي الهي مي شود .

مرحلة 2 : واكنش فعال

معجزه ها شامل نوآوري هاي خارق العاده ، موفقيت ، مهار جسم و ذهن مي شود .

مرحلة 3 : واكنش آگاهي غير فعال

معغجزه ها شامل : همزماني ها . توانمندي هاي زاهدانه ، پيش آگاهي غيبگويي ، احساس حضور خداوند و فرشتگان مي شود

مرحلة 4 : واكنش شهودي

معجزه ها شامل : ارتباط ذهني ، ادراك فراحسي ، آگاهي از گذشته يا آينده و قدرت پيشگويي مي شود .

مرحلة 5 : واكنش خلاقه

معجزه ها شامل : الهام الهي ، نبوغ هنري ، احساس كاميابي و سهولت دستيابي به خواسته ها ( برآورده شدن آرزوهاي فرد ) مي شود .

مرحلة 6 : واكنش اسرار آميز

معجزه ها شامل : شفا بخشي ، تغيير و تحول هاي مادي ، تجسم و ادراك ماوراء الطليعه و كارهاي خطير فراطبيعي مي شود .

مرحلة 7 : واكنش مقدس

معجزه ها شامل : شواهد دروني ، كرامات و اشراق مي شود

Snow_Girl
19-06-2008, 15:10
جالب بود.....(ربطي به مو ضوع نداره ولي بايد بگم چون خيلي من اين سخن رو دوست دارم)
خداوند ميفرمايند:
اي انسان ملائكه من شب روز با تو هستد
آنچه را كه ميگوئي يا عمل ميكني همه را ثبت ميكنند
پس از خود غافل مباش....