مشاهده نسخه کامل
: سریال سه در چهار
mgl_para
16-06-2008, 21:15
اگر راجع به اين سريال طنز كه به كارگرداني مجيد صالحي ( مشاور كارگردان رضا عطاران ) تهيه شده و روزهاي زوج ساعت 10 از شبكه يك پخش ميشه نظري داريد در اين تاپيك مطرح كنيد .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی از بهترین ساعت های عمر من وقتیه که این سریال رو نگاه میکنم........:31:
فوق العاده زیباست.
واقعیت های اجتماع رو در قالب طنز داره بیان میکنه.
علی صادقی معرکس !
علی صادقی در هر فیلمی بازی کنه بدون که اون فیلم معرکه میشه!!!!!!!!!......تازه توی این فیلم عطاران هم دست داره پس نباید انتظار دیگه ای بجز معرکه شدن این فیلم داشت.........
kont_prince
17-06-2008, 15:23
خوشبختانه بعد از مدتها يه طنز ديديم كه يه خانواده ي فقير رو داره بصورتي كه هست نشون ميده(نه مثل 4 خونه كه ميگفت بدبختيم
ولي ميخواست بره المان دنبال پسرش!!!!!!)
دست مجيد صالحي هم درد نكنه & انتخاب بازيگرا هم عالي بوده.................
خوشبختانه بعد از مدتها يه طنز ديديم كه يه خانواده ي فقير رو داره بصورتي كه هست نشون ميده(نه مثل 4 خونه كه ميگفت بدبختيم
ولي ميخواست بره المان دنبال پسرش!!!!!!)
دست مجيد صالحي هم درد نكنه & انتخاب بازيگرا هم عالي بوده.................
من اومدم این رو بگم که شما زود تر گفته بودین!!!:31:........دقیقا" همین طوره
من که ندیدم
کی کجا؟
روزهای زوج شبکه اول ساعت 22!!!!!
تکرار روزهای فرد ساعت 3
من که ندیدم
کی کجا؟
روزهای زوج
ساعت 10 شب
شبکه یک.
فکر کنم تا الان 4-5 قسمت داده باشه.
در اینکه مهران مدیری کارگردان عالیه شکی نیست اما به نظر من این چند وقته کارهاش افت داشته........اما عطاران کاراش حرف نداره......اما در نظر سنجی مدیری بیشتر طرفدار داره ظاهرا"
در اینکه مهران مدیری کارگردان عالیه شکی نیست اما به نظر من این چند وقته کارهاش افت داشته........اما عطاران کاراش حرف نداره......اما در نظر سنجی مدیری بیشتر طرفدار داره ظاهرا"
سبک کارای مهران مدیری فرق میکنه.
اون کارهاش خیلی عمیق تر از بقیه هستش و خیلی با ظرافت منظورش رو میرسونه.
البته من عطاران هم در کارهای طنز قبول دارم .
روزهای زوج شبکه اول ساعت 22!!!!!
تکرار روزهای فرد ساعت 3
روزهای زوج
ساعت 10 شب
شبکه یک.
فکر کنم تا الان 4-5 قسمت داده باشه.
ممنون و مرسی از هردوی شما
mgl_para
17-06-2008, 17:10
سبک کارای مهران مدیری فرق میکنه.
اون کارهاش خیلی عمیق تر از بقیه هستش و خیلی با ظرافت منظورش رو میرسونه.
البته من عطاران هم در کارهای طنز قبول دارم .
درسته همينطوره . حسن كارهاي عطاران هميشه در اين بوده كه اتفاقات زندگي رو اون طور كه هست با طرح جزئياتش در جريان طنز قرار ميده و اين هنر بزرگيه . همينكه توي خانواده اي با اين وضع مالي داره يكسري اتفاقات با بار طنز مي افته ميتونه ديدگاه مارو نسبت به مشكلاتمون تغيير بده و خيلي از خانواده ها رو از آسيب افسردگي ناشي از مشكلات زندگي نجات بده . اين نوع زندگي توي سريال ترش و شيرين هم بخوبي نشون داده شد . و همه شاهد بوديم كه مثل همشه تا آخرين قسمت و آخرين دقايق فيلم ،موفقيت و محبوبيتش رو حفظ كرد كه اين هم يكي ديگه از محاسن كارهاي عطارانه .
در مورد كارهاي مهران مديري هم من با شما كاملا موافقم .
و اين خيلي جالبه كه دو نفر با دو سبك كاملا متفاوت ، طنز ميسازن و هر دو هم به يك اندازه موفقند .
سریاله با حالیه . من یه هفتهس شروع کردم به دیدنش باحاله.
میشه گفت هر طنازی ( طنز پردازی ) همراه با مقتضیات زمان خودش مناسبه!
یعنی مثلاً مهران اگه الان بیاد و یه فیلم دیگه توی همین مواقع نمایش بده! معلومه که خوب در نمیاد!
پس تا موقعی که یه مدتی هست که فیلمای طنزی نشون نداده و مردم کشته و مرده ی فیلم خوبی از تلویزیونن هر فیلمی میتونه نعمت باشه! ( کفش کهنه در بیابان نعمت است ). ولی خودمونیم همه چیو برعکس گفتم!
در کل من میگم بر اساس رده بندی من توی این فیلم :
1- علی صادقی
2- احسان ( نمیدونم اسمش چیه )
3- شهره لرستانی
4- ؟
5- ؟
شما هم بفرمائید.
مدیری که جای خود داره.
عطاران هم سریال هاش معرکه هستش.
مهران غفوریان هم که دوتا از سه تا زیر اسمان شهرش رو هیچوقت نمیشه فراموش کرد.
hosseinmusicmaster
26-06-2008, 18:06
علی صادقی آخرشه !
آخر نقد و بررسی بود
Alireza Taji
27-06-2008, 13:38
درسته همينطوره . حسن كارهاي عطاران هميشه در اين بوده كه اتفاقات زندگي رو اون طور كه هست با طرح جزئياتش در جريان طنز قرار ميده و اين هنر بزرگيه . همينكه توي خانواده اي با اين وضع مالي داره يكسري اتفاقات با بار طنز مي افته ميتونه ديدگاه مارو نسبت به مشكلاتمون تغيير بده و خيلي از خانواده ها رو از آسيب افسردگي ناشي از مشكلات زندگي نجات بده . اين نوع زندگي توي سريال ترش و شيرين هم بخوبي نشون داده شد . و همه شاهد بوديم كه مثل همشه تا آخرين قسمت و آخرين دقايق فيلم ،موفقيت و محبوبيتش رو حفظ كرد كه اين هم يكي ديگه از محاسن كارهاي عطارانه .
در مورد كارهاي مهران مديري هم من با شما كاملا موافقم .
و اين خيلي جالبه كه دو نفر با دو سبك كاملا متفاوت ، طنز ميسازن و هر دو هم به يك اندازه موفقند .
با حرفات کاملا موافقم:27:
البته کارهای عطاران تازگی ها تکراری شده همیشه یک بابای مثل ماشالله تو سریالش هست که از طبقه ی پایین هست و چیز زیادی سرش نمیشه و هرچی بلاهست سرش میاد.
اما مهران مدیری کاراش بیشتر انعطاف داره...
مهران مدیری به نظر من کارهاش خیلی پخته تر هست مجموعه مرد هزار چهره به نظر من بهترین و کامل ترین مجموعه ی طنزی بوده که تا حالا تو کشور ساخته شده. نه درش توهین به کسی دیده شد و مثل مجموعه های قبل طنز براساس سخنان بازیگران نبود.
یه چیز خیلی مهم اینکه نمیشه کارهای مدیری را با عطاران مقایسه کرد چون مدیری 90% کارهاش مجموعه 90 قسمتی هست که هرشب پخش میشه این جور برنامه های باعث میشه نشه زیاد روی کارهای طنز فکر کرد و از طرفی داستانها هم ضعیف و حساب شده نباشه .
اما کارهای عطاران معمولا سریال های 30 قسمتی هست که وقت زیادتری روش گذاشته میشه. و چون مثل طنز 90 قسمتی مجبور نیست یک قسمت را صبح فیلم بگیره تا شب روی انتن بره کارگردانی هم قوی تر هست.
sweet_mahsa
30-06-2008, 19:00
واقعا علی صادقی کارش مثل همیشه عالیه.:27:
به نظر من احمق ترین نقش فیلم به این دختره مرضیه داده شده بهش هم میخوره:31:
آیا این سریال اولین کاریه که مجید صالحی کارگردانیشو میکنه؟
ولی واقعا عالیه
واقعا علی صادقی کارش مثل همیشه عالیه.:27:
به نظر من احمق ترین نقش فیلم به این دختره مرضیه داده شده بهش هم میخوره:31:
آیا این سریال اولین کاریه که مجید صالحی کارگردانیشو میکنه؟
ولی واقعا عالیه
اگه اولين كارش باشه بايد بگم بي نظيره . توي اين سريال به نظر من همه بازيگرا ميتونن بيننده رو بخندونن ولي تو كاراي مهران مديري هميشه عوامل و نقش هاي بي ربط و سياهي لشگر هست .
Mamad_Madrid
04-07-2008, 13:00
علی صادقی یه پا جیم کری هست واسه خودش
kiavash2000
04-07-2008, 22:12
مقایسه عطاران و مدیری سخته.عطاران اجتماعی کار می کنه و به نظر من بهترین کارش ترش و شیرین بود.ولی مدیری استیل خاصی داره.دور از واقعیت و منطق روزه.بهترین کارش هم چه از نظر بار معنایی چه از نظر خندوندن مردم مرد هزار چهره بود.
007saeed
05-07-2008, 00:50
به نظر من كارهاي مديري را ميشه طنز معنادار اسم گذاشت و كارهاي عطاران طنز كليشه اي.
به هيچ كدومم نميشه ايراد گرفت كه كار كدومشون غلطه, چون هر كدوم رويه ي خودشو داره با طرفداراي خاص خودش.
هر جفتشون هم در بيان هدفشون موفق بودن.
dimah2005
05-07-2008, 15:49
ولی هر دو (مدیری و اطاران) یک ایراد اساسی دارن
اونم اینه که هنوز تو کمدی بیان (یا هرچیزیکه بهش میگن) گیر کردن
و هرچی تلاش میکنند نمیتونند خودشون به کمدی موقعیت برسونند
البته توی این دو مجموعه (مرد هزار.. و 3*4) تونستند کمی نزدیک بشن ولی هنوز خیلی فاصله دارن و اینا هنو تو قدم ها ی اولند
elham_007
06-07-2008, 12:20
به نظر من كارهاي مديري را ميشه طنز معنادار اسم گذاشت و كارهاي عطاران طنز كليشه اي.
به هيچ كدومم نميشه ايراد گرفت كه كار كدومشون غلطه, چون هر كدوم رويه ي خودشو داره با طرفداراي خاص خودش.
هر جفتشون هم در بيان هدفشون موفق بودن.
من با نظر شما موافقم ، ولی به نظر من طنز عطاران اجتماعیه نه کلیشه ای :46:
007saeed
06-07-2008, 12:38
من با نظر شما موافقم ، ولی به نظر من طنز عطاران اجتماعیه نه کلیشه ای :46:
ممنون از تذكرت.:10:
منظورم از كليشه اي يعني استفاده از يك رويه ي مشخص در چندين سريال مختلف وگرنه طنز عطاران 100٪ اجتماعي وشكي درش نيست.
در ضمن اينكه كليشه خوبه يا بد به نظر من بايد ديد چقدر يه سريال طرفدار پيدا كرده.
kiavash2000
06-07-2008, 14:57
ولی هر دو (مدیری و اطاران) یک ایراد اساسی دارن
اونم اینه که هنوز تو کمدی بیان (یا هرچیزیکه بهش میگن) گیر کردن
و هرچی تلاش میکنند نمیتونند خودشون به کمدی موقعیت برسونند
البته توی این دو مجموعه (مرد هزار.. و 3*4) تونستند کمی نزدیک بشن ولی هنوز خیلی فاصله دارن و اینا هنو تو قدم ها ی اولند
کاملا درسته.ولی در مرد هزارچهره پیشرفت چشمگیری طنز موقعیت داشت.اما خب محدودیت هایی هم وجود داره چه از نظر طنز موقعیت چه از نظر کلای.منظورمو که می فهمین؟چند صحنه هم تو مردهزارچهره بود مخصوصا اولاش که من تعجب کردم که چطور حذفشون نکردن.
این سریالو اگه هر روز نشون میداد خیلی بهتر بود.نه؟ نظر شما چیه.
این پسره آخرش این مدیر ساختون را دیوونه میکنه!
این سریالو اگه هر روز نشون میداد خیلی بهتر بود.نه؟ نظر شما چیه.
چهار شنبه من این فیلم را دیدم. پنجشنبه که هیچی جمعه هم که نمیذاره شنبه هم که نذاشت یکشنبه هم که هیچی باور کنید یه بهانه ایپیدا میکنند که دوشنبه هم نذارن!
dimah2005
07-07-2008, 14:24
کاملا درسته.ولی در مرد هزارچهره پیشرفت چشمگیری طنز موقعیت داشت.اما خب محدودیت هایی هم وجود داره چه از نظر طنز موقعیت چه از نظر کلای.منظورمو که می فهمین؟چند صحنه هم تو مردهزارچهره بود مخصوصا اولاش که من تعجب کردم که چطور حذفشون نکردن.
از لحاظ محدوديت منظورت را نمي فهمم !
ولي به نظر من اگه محدوديتي هم ميخواهد باشد تو كلام بيشتر است (و تاثير منفيش در جامعه بيشتر است)
در مورد مرد هزار.. اين كه توش طنز موقعيت بود درسته و خيلي برا كمدي تلويزيون ايران عالي بود (صحنه اي مثل جو گير شدن مهران مديري )
ولي بازم كلام از قدرت خيلي بيشتري برخوردار بود
و رسيدن به كمدي موقعيت كاري بس دشوار است چون ما پيشينه اي در اين امر نداريم (چون ما سينما صامت نداشتيم )
و تازه از لحاظ پيشينه تاريخي بيشتر به كمدي كلام وابسته ايم (كتاب هاي طنز مون و نمايش هاي طنز)
ما فيلم طنز خوبي نيز در همين مورد سراغ دارم مثل صمد . موميايي 3 و ليلي با من است كه هنوز بعد از سالها صحنه هايي در ذهن دارم و كلي روحم رو شاد مي كنند
Ice Star
07-07-2008, 23:31
یکم تخیلی هست و موضوعش خنده دار نیست بلکه اداهای علی صادقی خنده دار هست
به قلم مهدي شکيبايي
ساخت سريال هاي طنز به مناسبت هاي مختلف در سيما به امري عادي تبديل گشته و سبب شده تا بسياري به توليد چنين سريال هايي روي آورند. مجيد صالحي يکي از آنهاست که کار را با نقش آفريني در همين کارهاي روتين طنزآغاز کرده بود. بعد از تجربه بازيگري در سينما به ساختن مجموعه هاي طنزروي آورد. مجموعه طنز سه در چهارکه جديدترين ساخته صالحي درمقام کارگردان، هم اکنون درحال پخش ازشبکه سوم سيماست که تفاوت هاي عمده اي با کارهاي پيشين وي دارد. از جمله حضور رضا عطاران درمقام مشاورکارگردان پروژه که گويا اين حضور تاثير زيادي بر شيوه کار ونگاه صالحي به مقوله طنزداشته است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نويسنده: عليرضا مسعودي. کارگردان: مجيد صالحي. مشاورکارگردان: رضا عطاران. تهيه کننده: حسن روستايي. مجري طرح: بهرام بهراميان. تدوين: مريم نفريه، رضا مطهري. مديرتصويربرداري: مرتضي نجفي. طراح گريم: مهرداد ميرکياني. طراح صحنه و لباس: حسين عالي نژاد. موسيقي: اميد کرامتي. بازيگران: محمد کاسبي[رحمان]، مهران رجبي[سيروس]، علي صادقي[بيژن]، شهره لرستاني[حنا]، مريم سلطاني[طلا]، اشکان اشتياق[کيوان]، مجيد صالحي، مصطفي راد، مختارسائقي،. شمسي فضل الهي. محصول: شبکه سوم سيما
سه در چهار روايتگر زندگي دو خواهر و خانواده آنهاست که براي فراهم کردن زندگي بهتر تصميم مي گيرند که يک شرکت خدماتي تاسيس کنند. آنها به کمک يکديگرشرکت را در آپارتمان اجاره اي در برجي در بالاي شهر تهران به راه مي اندازند اما...
ژانر طنز و کمدي هميشه يکي از سخت ترين ژانرهاست و پرداختن به آن توانمندي هاي زيادي را از جانب سازندگان آن مي طلبد. چهارچوب داستان "سه درچهار" حول محور دو خانواده به سرپرستي آقا رحمان و آقا سيروس مي چرخد. اين دوخانواده که نسبت فاميلي با يکديگردارند تصميم مي گيرند تا تحولي درزندگي شان بوجود آورند. اين تصميم در ساختمان داستان تبديل به عنصري مي شود که خود زمينه ساز رويدادها و اتفاقات بيشمار و متنوعي است. در واقع با اين تصميم دو خانواده به بالاي شهر نقل مکان مي کنند و در يک خانه اجاره اي هم زندگي مي کنند و شرکتي را به طورغير قانوني به راه مي اندازند.
عنصري که نويسنده به خوبي ازآن درطراحي جهان داستاني خود سود مي جويد عامل وارونه سازي است. اين عامل هميشه يکي از اجزاء اصلي سازنده کمدي ست. خانه اي که دو خانواده همزمان درآن سکني گزيده اند و مدير برجي که بسيارکنجکاو است و به شدت رفت و آمد ساکنين برج را زير نظردارد. اين پازل ها به درستي از جانب نويسنده در کنارهم چيده شده اند. در واقع نويسنده علاوه بر به کارگيري اين عناصر در ساختار اثرش، از نحوه نگارش ديالوگ ها و طراحي موقعيت هايش استفاده فراواني جسته است. ديالوگ ها علاوه بر اين که سطحي از روزمره گي شخصيت ها در اجتماع را انتقال مي دهد، با به کارگيري عنصرتکرار باعث ايجاد طنز کلامي در گفتار شخصيت ها مي شود. نکته ديگر اينکه، مخاطب بيش از آنکه به طنزهاي کلامي و بداهه سازي هاي بازيگران بخندد به موقعيت هايي که شخصيت ها در آن گرفتارمي آيند، مي خندد. نمونه بارز آن سکانسي است که بيژن به همراه خواهرش مريم براي نظافت و کار به خانه پيرزني در بالاي شهرتهران مي روند. پيرزن که سال هاست تنهاست نيازبه کسي دارد که براي او حرف بزند. در مقابل مريم و بيژن وظيفه شان نظافت منزل است. اين تضاد در انگيزه شخصيت ها گروتسگ بي نظيري را براي مخاطب خلق مي کند. طوري که مخاطب همزمان با تنهايي پيرزن همدردي مي کند و هم به وضعيت مريم و بيژن که گرفتارشده اند، مي خندد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در بخش کارگرداني، صالحي با انتخاب درست زواياي دوربين و دکوپاژي روان کمک شاياني به موقعيت ها وشخصيت ها مي کند. او در واقع با دکوپاژش فضايي رئاليستي و باورپذير براي مخاطب خلق مي کند. هدايت صحيح بازيگران – انتخاب درست بازيگران – ريتم مناسب داستان و... ازنکات برجسته کارگرداني اوست. اما تنها نکته اي که باقي مي ماند استفاده ازعناصري است که صالحي از کارهاي عطاران به عاريت گرفته است که تا حد زيادي با فضاها وموقعيت ها هماهنگ شده است. اتفاقي که اگرنمي افتاد ضربه بزرگي به مجموعه وارد مي شد.
بازيگران هم بازي قابل قبول وخوبي ازخود ارائه مي دهند. اما دراين ميان، مهران رجبي با نوع گويش خاص خود در ادا کردن ديالوگ ها وعلي صادقي با بداهه هايش جذابيت مضاعفي برخلق کردن لحظات طنزمي افزايد. به نظرمي رسد که سه در چهار گام رو به جلو و نقطه عطفي در کارنامه صالحي به حساب مي آيد.
dimah2005
08-07-2008, 01:52
يك سوال دارم
اينها تو اين قسمت چه طوري صندلي ها رو بردن تو آپارتمان با وجود محبي(اين نكته رو بابام اشاره كرد)
به نظر رسيد بااينكه اين قسمت خيلي خنديدم
ولي يك جورايي داره مجموعه نزول مي كنه
چون واقعا مسخره بود (مخصوصا اون بيزينسش)
kont_prince
09-07-2008, 00:54
ميگم اين دخترا چرا اينقدر هزار چهره هستن؟؟؟ ميدونيد اين ليلا(همون دانشجو) تو سريال كانال يك هم بودش؟؟
همون سريال كه سولماز غني توش بازي ميكرد(ساميه)......قيافه ي اونجاش كجا قيافه ي ناز اينجاش كجا؟؟؟!!!!!
يك سوال دارم
اينها تو اين قسمت چه طوري صندلي ها رو بردن تو آپارتمان با وجود محبي(اين نكته رو بابام اشاره كرد)
به نظر رسيد بااينكه اين قسمت خيلي خنديدم
ولي يك جورايي داره مجموعه نزول مي كنه
چون واقعا مسخره بود (مخصوصا اون بيزينسش)
فکر کنم خود نویسنده هم چیزی به ذهنش نرسیده! خلاصه بردند تو دیگه حالا هر جوری بود
e_mohsen83
10-07-2008, 14:08
منم از اين فيلم خيلي خوشم امده
همه بازيگراش سر جاشونن وكارشون عالي است
e_mohsen83
10-07-2008, 14:10
ميگم اين دخترا چرا اينقدر هزار چهره هستن؟؟؟ ميدونيد اين ليلا(همون دانشجو) تو سريال كانال يك هم بودش؟؟
همون سريال كه سولماز غني توش بازي ميكرد(ساميه)......قيافه ي اونجاش كجا قيافه ي ناز اينجاش كجا؟؟؟!!!!!
كدوم فيلم رو شما مي گي
kont_prince
10-07-2008, 14:25
كدوم فيلم رو شما مي گي
فيلمي كه در اون سولماز غني بدنبال برادر گمشده ي خودش ميگشت و ترانه ي تيتراژ سريال رو رضا صادقي ميخوند
Alireza Taji
11-07-2008, 21:12
به نظر من حضور عطاران روی سریال خیلی تاثیر گذاشته و میشه گفت داستان سریال شبیه سایر کارهای عطاران هست...
یک گروه از طبقه ی پائین جامعه که برای بهبود وضع زندگیشون دست به ریسک بزرگی می زنند و وارد کاری می شوند که توش تبحر ندارند...
سریالهای قبلی عطاران هم همین جور بود حالا اونجا اون ریسک اومدن به تهران بود و یا ازدواج کردن با یک مرد ثروتمند!
یه چیزی که باعث میشه من زیاد با کار عطاران حال نکنم اینه که بار طنز سریال را روی دوش یک نفر می اندازه و اون ادمی هست که همه کار می کنه تو این سریال بیژن(علی صادقی) این نقش را به عهده داره ادمی که به خاطر پول همه کار می کنه ،هر حرفی را می زنه، با همه شوخی می کنه...
البته بازیگران سریال خیلی خوب چیده شدن و خوب هم بازی می کنند...
dimah2005
12-07-2008, 20:24
تو این سریال بیژن(علی صادقی) این نقش را به عهده داره ادمی که به خاطر پول همه کار می کنه
من كه داره حالم ازش بد ميشه
خيلي شورشو در اورده و مسخره بازي هاش زياد شده (چند قسمت اول خوب بود)
سریالهای قبلی عطاران هم همین جور بود حالا اونجا اون ریسک اومدن به تهران بود و یا ازدواج کردن با یک مرد ثروتمند!
تاييد ميشه
dimah2005
12-07-2008, 23:13
تريپ زير تيغ رو داشتين
hamidrezaaa
12-07-2008, 23:16
تريپ زير تيغ رو داشتين
وای خیلی خنده بود مردم از خنده
زير تيغو خيلي باحال اومد
كلا" طنزاش جديد به نظر مياد
گل فیلم همین بیژنه اگه ورش دارند دیگه کسی این فیلمو میبینه
Alireza Taji
17-07-2008, 22:17
این داستان شیشه و کریستال خیلی تکراری شده تازگی ها هر سریال طنز از این روش استفاده می کنه حالا یکی اسمش را میذاره پنیر و یکی هم از شیشه استفاده میکنه...
«سه در چهار» سريال طنزي است كه روزهاي زوج از شبكهي اول سيما پخش ميشود و منتقدان و تعدادي از مخاطبان ديدگاههاي متفاوت و متضادي دربارهي آن دارند؛ «محمدتقي فهيم»، شوخيهاي آن را به جا ميداند و «هادي معيرينژاد» برخي از آن شوخيها را داراي بدآموزي عنوان ميكند و ....
__________________________
محمدتقي فهيم مجموعهي عوامل«سه در چهار» از فيلمنامه گرفته تا ساختار،بازيگري و موضوع، عنصر تازهاي ندارد؛ اما نويسنده (عليرضا مسعودي) و كارگردان (مجيد صالحي) توانستهاند كه از اين محتواي كهنه به خوبي استفاده كنند و كاري جذاب را بسازند.
وي اضافه ميكند: مجيد صالحي موفق شده است تا مجموعه عوامل همگوني را در كنار هم قرار دهد و استفادهي مطلوبي از آنان ببرد و درنتيجه مجموعهي ساده و رواني را به تصوير كشيده است.
اين منتقد با بيان اين كه ماجراهاي«سه در چهار»نزديك به واقعيت و باورپذير هستند، تاكيد ميكند:ويژگي مهم اين سريال، گرايش به تصوير كردن لايههاي زيرين جامعه است. در«سه درچهار» حضور اقشار كم درآمد جامعه در فضاهاي بالاي شهر، تضادي را ايجاد كرده و موجب به وجود آمدن موقعيتهاي كميك شده است.
وي با اشاره به شوخيهاي كلامي اين سريال ميگويد: اين نوع شوخيها در«سه در چهار» معمولي و عاميانه است و بدآموزي ندارد، چون از جنس شوخيهاي مردم است مانند «كجا؟ خونه آقا شجاع!»علاوه بر آن موقعيتهاي كمدي خوبي را به وجود ميآورد. اين شوخيها همچنين به جا استفاده ميشوند و حتي به استفاده كنندگان آنها بنوعي هشدار ميدهد كه در مواقع لازم از اين شوخيها بهره ببرند.
فهيم به انتخاب بازيگران«سه در چهار» اشاره و اظهار ميكند: صالحي با كنارهم قراردادن بازيگران چاق و لاغر با ويژگيهايي چون خونسرد و عصبي توانسته است تضاد لازم براي يك كار كمدي را ايجاد كند.
________________________
هادي معيري نژاد بازي خوب برخي بازيگران « سه در چهار» را نقطهي قوت اين سريال ذكر مي كند و ميگويد: علي صادقي (بيژن) با قدرت بداههپردازي توانسته است به نوعي سريال را هدايت كند. از سوي ديگر بين بازيگراني چون صادقي، مهران رجبي (سيروس) و محمدكاسبي (رحمان) پاسكاري كلامي خوبي صورت ميگيرد.
به اعتقاد وي فيلمنامهي «سه در چهار» برجستگي خاصي ندارد و در حقيقت اين سريال بازيگر محور است به گونهاي كه اگر نقش صادقي را از سريال حذف كنيم، عنصر خاصي در«سه در چهار» باقي نميماند.
اين روزنامه نگار دربارهي شوخيهاي اين سريال ميگويد: «سه در چهار» فيلمنامه محكمي ندارد، بنابراين سازندگان آن ناگزير هستند، در سطح حركت كنند تا بتوانند مخاطب داشته باشند. در اين شرايط سطح شوخيهاي كلامي سريال افزايش مييابد. مردم ايران نيز چون با طنز شفاهي عجين هستند اين نوع شوخيها را ميپسندند.
وي با بيان اين كه برخي شوخيهاي «سه در چهار» بدآموزي دارد، اظهار مي كند: بيژن با پدر و شوهر خالهاش شوخيهاي نامناسبي ميكند و حرمت بزرگتر را رعايت نميكند.
از ديدگاه معيري نژاد حضور بازيگران زن در سريالهاي كمدي تلويزيوني كمرنگ است بنابراين در چينش آنان در اين نوع سريالها با نوعي كاستي روبرو هستيم.
__________________________
حسن محمودي پخش سريال طنز به صورت هر شبي و در زماني پرمخاطب از شبكهي اول سيما را يكي از ويژگيهاي «سه در چهار» بر ميشمرد و ميگويد: پيش از اين چنين سريالهايي به صورت شبانه از شبكهي سه سيما روي آنتن ميرفت اما شبكهي اول با سنت شكني و در شرايطي كه سريال طنز هر شبي از شبكههاي ديگر پخش نمي شود، «سه در چهار» را روانه آنتن كرده است.
وي موفقيت مجيد صالحي را كه سرانجام توانسته است سريال طنز پرمخاطبي بسازد را يكي ديگر از ويژگيهاي «سه در چهار» ميداند.
اين منتقد با اشاره به نويسندهي « سه در چهار» اظهار ميكند: پخش اين سريال باعث شده است تا با فيلمنامهنويس ديگري در زمينهي سريالهاي طنز آشنا شويم. «مسعودي»، كسي است كه سالها در حوزهي طنز كار كرده است اما به «سه در چهار» شناخته تر شده است.
وي در ادامه ميگويد: بر خلاف طنزهاي كليشهاي كه به نظر ميآيد در تلويزيون به بن بست رسيدهاند،« سه در چهار» به نوعي طنز داستان گو را رواج داده است از سوي ديگر بر خلاف برخي سريالهاي طنز كه هياهوي زيادي داشتند،«سه در چهار» توانسته است با سادگي خود، مخاطب زيادي را جذب كند.
اين منتقد دربارهي بازي بازيگران «سه در چهار» اظهار ميكند: اين مجموعه متكي بر شخصيت خاصي نيست بنابراين در روند داستان،همهي بازيگران توانايي هاي خود را نشان ميدهند.با اين حال به نظر ميآيد مخاطبان بازي علي صادقي و مهران رجبي را بيشتر پسنديده اند.
محمودي در پايان تاكيد ميكند: برخي بازيگران مي توانستند بازي بهتري ارايه كنند البته شايد نقش آنان چنين عملكردي را ايجاب كرده است.به عنوان نمونه از محمد كاسبي بازيهاي بسيار بهتري ديده بوديم اما در«سه در چهار» قرار گرفتن او در كنار شخصيتهاي ديگر به حضورش معنا داده است. بر خلاف كاسبي، رجبي همانند كارهاي پيشين خود تلاش كرده است كه بازي دلنشين ارايه دهد، علي صادقي نيز پس از حضور اندك بر صفحه تلويزيون در مقطعي ،در«سه در چهار»بخوبي تواناييهاي خود را بروز داده است.
kont_prince
20-07-2008, 05:01
امشبش به نظر من خوب بود...اميدوارم شوك مورد نياز سريال با اومدن مجيد صالحي صورت بگيره.
saba-aria
20-07-2008, 05:25
مثل اینکه داستان کم آوردن ، دیگه بعضی وقتها اعصاب خرد کن میشه ، نمیدونم سریالهای طنز چرا اینجورین ...........
از قسمتهای اول که رد میشن شدیدا افت میکنن....
حالا خدا کنه با اومدن امیر داستان یه تکونی بخوره ، دیشب از بیٍژنم که خبری نبود!!!!!!!!
saba-aria
20-07-2008, 05:28
مثل اینکه داستان کم آوردن ، دیگه بعضی وقتها اعصاب خرد کن میشه ، نمیدونم سریالهای طنز چرا اینجورین ...........
از قسمتهای اول که رد میشن شدیدا افت میکنن....
حالا خدا کنه با اومدن امیر داستان یه تکونی بخوره ، دیشب از بیٍژنم که خبری نبود!!!!!!!!:5:
Alireza Taji
20-07-2008, 10:35
به اعتقاد وي فيلمنامهي «سه در چهار» برجستگي خاصي ندارد و در حقيقت اين سريال بازيگر محور است به گونهاي كه اگر نقش صادقي را از سريال حذف كنيم، عنصر خاصي در«سه در چهار» باقي نميماند.
من با این حرف موافقم... علی صادقی اگه از این طنز گرفته بشه دیگه هیچی نداره.
دیشب بد نبود بخصوص قسمت خواستگاریش :27:
کرکر خنده هستش سریال
ولی من بعضی جاها روم نمیشه نگا کنم،مثلا وقتایی که مرضیه سوتی میده.من خجالت میکشم به جای خودش.:d
senator mj
20-07-2008, 11:37
اخره خندس .ما که خیلی حالیدیم تا اینجا.ولی من مهران مدیری را بیشتر قبول دارم.با تجربه تره
کرکر خنده هستش سریال
ولی من بعضی جاها روم نمیشه نگا کنم،مثلا وقتایی که مرضیه سوتی میده.من خجالت میکشم به جای خودش.:d
اگه اینطوریه که شما کل فیلم را باید خجالت بکشی :دی
saeid inventor
23-07-2008, 22:12
سلام
به نظر من پدر طنز ایران آقای مهران مدیری هستش
saeid inventor
23-07-2008, 22:15
این 3در 4 اولش خوب بود فعلاً که رفته تو حاشیه .....
Untouchable
23-07-2008, 22:42
به نظر م فیلم بدی نیست , قابل قبوله !
dimah2005
23-07-2008, 23:19
يك قصه تكراري :
وقتي يك سريال طنز شروع ميشه به به و چه چه همه راه ميفته، 40 درصد كار نگذشته فحش دادن ها به فيلم شروع ميشه
و اين استثنا هم ندارد.
حالا شده جريان اين فيلمه
حالا خدا کنه با اومدن امیر داستان یه تکونی بخوره ،!!!!
بهتر نشد هيچ
زد خرابشم كرد
آقا تو برو همون كارگرداني تو بكن
بعضي ها تو فيلم خودشون متركونند (مثل فخيم زاده) بعضي ها هم نه (زور كه نيست).
يك قصه تكراري :
وقتي يك سريال طنز شروع ميشه به به و چه چه همه راه ميفته، 40 درصد كار نگذشته فحش دادن ها به فيلم شروع ميشه
و اين استثنا هم ندارد.
حالا شده جريان اين فيلمه
بهتر نشد هيچ
زد خرابشم كرد
آقا تو برو همون كارگرداني تو بكن
بعضي ها تو فيلم خودشون متركونند (مثل فخيم زاده) بعضي ها هم نه (زور كه نيست).
دقیقا"........دیگه داره میشه لودگی تا طنز..........و این افت فیلم های طنز ایرانه.........
يه سادگي يک اتاق سه در چهار
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
معمولاً گفت وگو با عوامل يک کار تلويزيوني پرمخاطب به خصوص اگر مجموعه يي طنز باشد، گرم و پرنشاط است. اما زماني که براي هماهنگي يک گفت وگو با مجيد صالحي تماس گرفتم از نظر روحي بسيار کسل بود و عقيده داشت طي يک سال گذشته پير شده است.سريال «سه در چهار» هفته يي سه بار حدود ساعت 22 روي آنتن شبکه اول سيما مي رود و به همين بهانه قرار گفت وگويي با مجيد صالحي کارگردان و عليرضا مسعودي نويسنده اين مجموعه گذاشته شد.عليرضا مسعودي چهره يي بي ادعا و ته لهجه شيريني که مرا به ياد حرم «امام رضا» مي انداخت داشت و اگرچه مجيد صالحي به رغم گفته اش از نظر ظاهري پير نشده بود، اما حين گفت وگو از هيجان و به شماره افتادن نفسش متوجه شدم دوران سختي را سپري کرده است. عليرضا مسعودي اصالتاً بيرجندي است، بزرگ شده مشهد و از آنجايي که پدرش ارتشي بود، وي کارش در تلويزيون را با نوشتن چند آيتم از ساعت خوش شروع کرد، در آشتي کنان و کوچه اقاقيا قلم زد، با «قرارگاه مسکوني» شناخته و در «سه در چهار» ديده شد و... مجيد صالحي را هم فقط در يک جمله معرفي مي کنم. او همان «مجيد دلبندم» است که با کارهايش همدلي داريم و اين گفت وگو نه حرف هاي چالشي، بلکه شنيدن درددل هاست.
---
-سه در چهار چگونه شکل گرفت؟
مسعودي؛ زماني که آقاي لطيفي مشغول انتخاب بازيگران سريال «صاحبدلان» بود، طرح اوليه آن در دو صفحه مطرح شد. ايشان را در دفترشان ملاقات کردم. در آنجا باخبر شديم که اين طرح (سه در چهار) تصويب شده و قرار است به تهيه کنندگي «حسن روستايي» ساخته شود و مايل هستند من متن آن را بنويسم. طرح اوليه آن در دو صفحه مطرح شد و اولين مساله من اين بود که تا چه اندازه مي توانم در اين بستر مانور بدهم. براي مثال در اين طرح «آقا رحمان» يک وانت داشت و من حس کردم شخصيتي با اين شغل به کاراکتر حميد لولايي در «خانه به دوش» نزديک است و تغييرات ديگري هم صورت گرفت و شروع به نوشتن متن کردم. حدود 10 قسمت از متن را کار کرده بودم که در آن زمان حسين مشغول ساخت صاحبدلان و بلافاصله سينمايي «روز سوم» شد که من نيز در هفته يي که در آبادان براي کمک به فيلمنامه همراه شان بودم قرار بر اين بود که بعد از بازگشت حسين به تهران پروژه «سه در چهار» را شروع کنيم اما با موفقيت روز سوم و حضور در جشنواره و گرفتن جايزه، پروژه ديگري به نام «نردباني به آسمان» که کار بزرگي هم هست را انتخاب کرد و قرار شد سه در چهار را شخص ديگري کارگرداني کند. در اين زمينه با من مشورت کرد و من مجيد را پيشنهاد دادم چرا که فکر مي کردم مجيد به خوبي با طنز نوشتاري من ارتباط برقرار مي کند. اما با مجيد به توافق نرسيدند و قرار شد کارگرداني اين کار را «رامبد جوان» به عهده بگيرد که رامبد با اين بهانه که نتوانسته با اين 10 قسمت ارتباط برقرار کند، يکي دو تا از دوستانش را براي نوشتن قصه معرفي کرد. حدود چهار ماه از اين جريان مي گذشت که محمد لطيفي و بهرام بهراميان با من تماس گرفتند که شبکه با متن جديد به توافق نرسيده و مجدداً پيشنهاد همکاري دادند و من هم بار ديگر تاکيد کردم مجيد صالحي بهترين گزينه براي ساخت اين مجموعه است.
مجيد صالحي؛ من يک پرانتز باز کنم به موردي که علي به آن اشاره نکرد. علت آنکه بار اول من به عنوان کارگردان اين پروژه انتخاب نشدم مخالفت خود شبکه بود. من هم به رغم اينکه فيلمنامه را خوانده بودم و دوست داشتم، مصر به ساخت آن نبودم اما حسين لطيفي، بهرام بهراميان و عليرضا مسعودي معتقد بودند بهتر است من اين کار را بسازم و حسين عقيده داشت که من جنس طنز ايراني را مي شناسم. از طرفي هم من ترجيح مي دادم کار بعدي ام را با يک تهيه کننده باتجربه انجام دهم و اين اولين کار آقاي روستايي بود و من هيچ شناختي روي ايشان نداشتم. براي مثال من آشتي کنان را حدود شش سال پيش با «مهران رسام» کار کرده و از همکاري با او لذت برده بودم و هميشه به نقش تهيه کننده در يک پروژه معتقدم. به نظر من نقش تهيه کننده به خصوص در يک کار تلويزيوني بسيار مهم است و سازمان بايد اين را در نظر بگيرد، وقتي يک کارگردان جوان ساخت يک پروژه را به عهده دارد شرايط تهيه در موفقيت آن بسيار تاثيرگذار است. نه تنها حکم تکيه گاه و راحتي خيال را به او وام مي دهد بلکه موجب دلگرمي اش نيز مي شود و سه در چهار تجربه يي بود که من تصميم بگيرم حتماً در آينده با تهيه کنندگاني کار کنم که با خصوصيات اخلاقي و کاري وي آشنا باشم.
-اينکه مي گوييد شبکه با ساخت سه در چهار به کارگرداني شما مخالف بود يعني چه؟ آيا عقيده داشتند تجربه شما براي اين پروژه کافي نيست؟
بله و من به نظرشان احترام مي گذارم. البته اين سليقه يي است چرا که در همان زمان کارگرداني دو تا تله فيلم که هنوز به آن متعهد هستم به من پيشنهاد شده بود. به عبارتي ديگر يک شبکه شايستگي مرا در زمينه کارگرداني باور دارد و شبکه يي ديگر در اين رابطه محتاط است.
-من فکر مي کنم عملکرد بعضي از بازيگران خوب طنز که در زمينه کارگرداني چندان موفق نيستند در اين پيشداوري ها موثر بوده است. شايد عدم موفقيت جواد رضويان هم در اين رابطه بي تاثير نبوده باشد. البته جواد رضويان را از اين جهت مثال آوردم چرا که نويسنده قرارگاه مسکوني و سه در چهار هر دو آقاي مسعودي هستند.
صالحي؛ جواد رضويان کارگردان تازه کاري نيست. قبل از قرارگاه مسکوني هم چندين سابقه کارگرداني از جمله «مدار صفر درجه» و «ارثيه بابام» را داشته است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اما جواد رضويان بيشتر با قرارگاه مسکوني به عنوان کارگردان شناخته شد يا بهتر بگويم مورد نقد قرار گرفت و شما آقاي مسعودي به عنوان نويسنده قرارگاه مسکوني فکر نمي کنيد اگر متن را کسي ديگر کارگرداني مي کرد، مجموعه موفق تري مي شد.
مسعودي؛ اصولاً من با تک دوربين کار کردن خيلي مشکل دارم و ضعف عمده قرارگاه مسکوني را همين تک دوربين کار شدن مي دانم. يک کار طنز بر پايه موقعيت ها استوار است و من معتقدم که حس ها با يک دوربين در نمي آيد. در اين مورد هم خيلي با جواد بحث کردم اما وقتي ديدم تمام عوامل با اين روش موافقت کردند من هم همراهشان شدم. در نظر بگيريد در يک کار مثل قرارگاه مسکوني که هشت بازيگر اصلي دارد با روش تک دوربين حداقل بايد براي هر قسمت 10 روز وقت گذاشت در حالي که هر کدام در سه يا چهار روز بسته مي شد و برخلاف اينکه جواد معتقد بود تک دوربين موجب مي شود ما پلاني را از دست ندهيم، به عکس پلان هاي خوبي هدر مي رفت. مثال ساده يي مي زنم. شما يک جوک را در نظر بگيريد که دو نفر تعريف مي کنند.يکي مي گويد و هيچ کس نمي خندد و يکي ديگر مثل مجيد مي گويد و همه قهقهه مي زنيم.
- توضيح شما نشان مي دهد که حرف مرا تصديق مي کنيد يعني اگر قرارگاه مسکوني را شخص ديگري ساخته بود مي توانست موفق تر باشد و عدم توفيق آن خيلي ارتباطي با ساعت پخش آن نداشت. البته آقاي تخت کشيان که يکي از تهيه کنندگان باتجربه سينما و تلويزيون هستند هم مي توانستند در اين رابطه تاثيرگذارتر باشند.
تخت کشيان از جمله تهيه کنندگاني است که معمولاً دست کارگردان را در اعمال سليقه اش باز مي گذارد و در اين مورد هم همين کار را کرده بود. از طرفي هم کارگردان بايد يک روح و انرژي به کار بدهد که جواد از پس آن بر نيامد و به عکس در سه در چهار مجيد در اين زمينه بسيار موفق بود. من متن را مي نويسم اما کارگردان است که روح زندگي و ملموس بودن را به آن اضافه مي کند.
- با شما هم عقيده ام. مثلاً يکي از بازيگراني که اگر اين حس يا به قول شما روح و انرژي را در کارگردان حس نکند بازي سردي خواهد داشت، «علي صادقي» است. بازيگري که در سه در چهار بسيار پرانرژي و مثبت است و کاراکتري ملموس و دوست داشتني از بيژن ارائه مي دهد.چرا تا اين اندازه حواشي پيرامون مجموعه «سه در چهار» است که البته بي دليل هم نيست. شما در نظر بگيريد کاري مطرح مي شود، کليد مي خورد و مطبوعات اعلام مي کنند کارگردان آن محمدحسين لطيفي است. بعد از مدتي مي خوانيم که نيمي از مجموعه ساخته شده است و در آخر سه در چهار با نام مجيد صالحي به عنوان کارگردان به روي آنتن مي رود آن هم با مشاوره محمدحسين لطيفي و رضا عطاران.
همان طور که قبلاً هم به آن اشاره کردم دليل اصلي اين اتفاق اين بود که شبکه من را به عنوان کارگردان اين مجموعه نپذيرفته بود و آقاي لطيفي عقيده داشت بهتر است تا مدتي نام او به عنوان کارگردان مطرح شود و در زماني مناسب يعني وقتي که توانايي من ثابت شد نام من بيايد و گرچه از راهنمايي هاي آقاي لطيفي و دوست خوبم رضا عطاران بسيار بهره بردم اما به جرات مي توانم بگويم حتي براي يک قسمت از آن هم به طور کامل حضور نداشتند چرا که هر دو مشغول کارهاي خود بودند و وقت اين کار نبود. لطيفي درگير «نردباني به آسمان» و عطاران هم مشغول سينمايي قرنطينه بود. اما بزرگ ترين کمک حسين لطيفي به من ايجاد انگيزه بود تا با تمام مشکلات کار را به سرانجام برسانم.
-چرا آقاي لطيفي و عطاران در اين مورد ساکت اند و دفاعي از شما نمي کنند.
صالحي؛ فکر مي کنم هر دو ايشان به اين موضوع اشاره کرده باشند اما به طور مبسوط صحبتي نکرده اند چرا که اين زمان پيک کار هر دوي آنهاست.
مسعودي؛ آقاي لطيفي کلاً دو سه بار بيشتر سر صحنه سه در چهار نيامدند. نردباني به آسمان يک پروژه عظيم (الف ويژه) است که از دکور و متن گرفته تا انتخاب بازيگر تمام وقت ايشان را پر کرده است،سواي اينکه زمان ساخت سه در چهار، ايشان يک ماه هم به سفر حج رفته بودند.
-و در مورد رضا عطاران چطور؟ خيلي جاها گفته شده عطاران بيشتر از يک مشاور در «سه در چهار» نقش داشته است.
صالحي؛ زماني که من سه در چهار را مي ساختم اوج مشغله رضا بود. از يک طرف سينمايي قرنطينه و از طرف ديگر فيلمي که براي آن مدت يک ماه هم در فرانسه بود. اما رضا عطاران هميشه حکم استاد مرا دارد و هرگاه فرصت مي کرد و سراغ ما مي آمد من تمام سوال هايم را جمع مي کردم و حتي در زمينه دکور هم از او کمک مي گرفتم. به من گوشزد مي کرد لزومي ندارد صحنه خيلي شلوغ باشد يا براي مثال قرار بود لوکيشن سلماني ساخته شود اما رضا تاکيد داشت که اين بايد رئال باشد و يک سلماني واقعي باورپذيرتر خواهد بود و مرا در انتخاب آن همراهي کرد. حتي بدون توقع چشمداشتي تيتراژ کار را خواند و در انتخاب بازيگر ياري ام کرد و هر بار که او سر صحنه حضور پيدا مي کرد، دو سه حرکت پيشنهاد مي داد و يک سکانس از اين رو به آن رو مي شد.
-به انتخاب بازيگرها اشاره کرديد. بازيگرها چطور انتخاب شدند؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]صالحي؛ انتخاب بازيگرها به طور مشاوره و گروهي انجام مي شد و لطيفي، بهراميان، عطاران، مسعودي و خود من با نظر يکديگر به نتيجه مي رسيديم. اما براي مثال آقاي کاسبي را خود من در نظر گرفتم و کاراکتر علي صادقي به طور خاص براساس خود او نوشته شده بود. البته مثل بيشتر کارها خيلي از بازيگران انتخاب چندم بودند که کاملاً طبيعي است.
-يکي از نکات مثبت مجموعه سه در چهار انتخاب مناسب بازيگرها است که همه به خوبي در نقش خود باورپذيرند.هدايت شما هم بي تاثير نيست.
صالحي؛ گرچه با خيلي از انتخاب ها مخالفت شده بود اما از نظر من بازي ها همان بود که مي خواستم. مثلاً «اشکان اشتياق» در اين کار بسيار حرفه يي بازي کرده است و مسلماً اگر او «پارتنر» خوبي نبود، علي صادقي هم نمي توانست تا اين اندازه خوب ظاهر شود چرا که نقش هاي مکمل و هماهنگي دو بازيگر در ارائه بازي خوب بسيار موثر است. اشکان شرايط کمدي مناسبي را ايجاد مي کرد تا علي صادقي بتواند از اين موقعيت به بهترين حالت استفاده کند.
-و عوامل ديگر.
صالحي؛ اين لطف خدا بود که خيلي ها در پروژه ما را ياري مي کردند. مثلاً آقاي «ميرکياني» که به ندرت کار گريم تلويزيوني را مي پذيرند. ايشان تا به حال سه بار سيمرغ بلورين گرفته اند اما حاضر شدند براي کمک به کارگرداني من با دستمزدي کمتر از شايستگي شان کار را بپذيرند. او در گريم پرسوناژهاي سه در چهار قالب ها را شکست و براي مثال توانست چهره يي تازه از مهران رجبي بسازد. به هر حال من محبت او را هرگز فراموش نخواهم کرد.
-اين مساله که بگويند کارگرداني سه در چهار متعلق به مجيد صالحي نيست، تاثيري روي شما ندارد؟
اتفاقاً اين صحبت ها موجب خوشحالي من مي شود و به خودم مي بالم چرا که اين کار يقيناً آنقدر قابل قبول بوده که فکر مي کنند بزرگاني چون محمدحسين لطيفي يا رضا عطاران آن را ساخته اند و من به خودم اميدوار مي شوم. جالب است بدانيد حتي برادرم هم وقتي سريال را تعقيب مي کرد، گفته بود؛ «يعني واقعاً سه در چهار را مجيد ساخته، اما من فکر مي کنم اين کار را لطيفي و عطاران ساخته اند.»
-حق با شماست اين خودش مي تواند يک تشويق باشد. گرچه تشويق دلنشيني نيست. درست مثل بچگي ها که با شور و شوق نقاشي مي کشيديم و بزرگ ترها مي ديدند و اگر خيلي خوش آب و رنگ شده بود به عنوان تعريف مي گفتند؛ «اين رو خودت کشيدي؟»
صالحي؛ بله. دقيقاً. البته همه در اين کار به من کمک کردند و منکر هيچ يک نمي شوم به خصوص محمدرضا فاضلي که هم در متن و هم در کارگرداني کمک بزرگي بود اما کارگرداني کار به عهده من بوده است. شايد خالي از لطف نباشد که يک ماجرايي را در اين رابطه برايتان تعريف کنم. چندي پيش براي ديدن يک نمايش به تئاتر شهر رفته بودم. چند تا جوان مي گفتند کاملاً مشخص است اين کار را رضا عطاران ساخته و من باز هم خوشحال بودم که توانسته ام کاري مشابه او ارائه دهم. اما باور کنيد من حدود 15 سال است در اين زمينه فعاليت مي کنم اما اين يک سال که درگير اين مجموعه بودم، سخت ترين سال زندگي من بود. البته خيلي چيزها هم ياد گرفتم و به قول يکي از دوستان اگر حالا يک پروژه بزرگ تاريخي هم در سيبري به من پيشنهاد بدهند مي توانم آن را جمع کنم.
-اگر سه در چهار را يک بار ديگر و با همين شرايط به شما پيشنهاد بدهند چطور، مي پذيريد؟
با اين شرايط هرگز. در رابطه با هيچ پروژه يي حاضر نخواهم شد با يک تهيه کننده کم تجربه کاري را بپذيرم. بايد شرايطي به وجود بيايد که يک سازنده احساس آرامش و راحتي خيال داشته باشد.مثلاً همين سريال شبانه ترانه مادري، يک روز حساب کردم بيش از 20 بار آنونس آن پخش شد در حالي که الان نزديک دوازده روز است آنونس کار ما نمي رود. يک آنونسي براي سه در چهار ساخته بوديم که به نظر من خيلي تازه و بديع بود. به صورتي که ما سلام هاي پرسوناژهاي کار را از ديالوگ ها جدا کرده بوديم و به صورت پشت سرهم مي آمد. بعد يکي از شخصيت ها مي گفت؛ «چيه آنقدر سلام، سلام» و در آخر هم پرسوناژ ديگري مي گفت؛ «خب پس خداحافظ.» يک آنونس35 ثانيه يي که دو سه بار بيشتر پخش نشد. بعد يک آنونس ديگر که اميد کرامتي موسيقي آن را ساخته بود و رضا مطهري تدوينگر پلان به پلان براساس ضرباهنگ و ريتم موسيقي روي آن تصوير گذاشت که اين آنونس هم اصلاً پخش نشد.
-فکر مي کرديد «سه در چهار» سريال پرمخاطبي شود؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صالحي؛ من مي دانستم اين کار موفق مي شود. نوع کار من تا به حال توانسته با اکثر مخاطبين ارتباط برقرار کند. اين نه تنها به دليل حضور من بلکه به خاطر جنس کارهايي بوده که من در آن حضور داشته ام. مثل سيب خنده، دلبندم، خوش رکاب، کوچه اقاقيا يا ترش و شيرين. من سليقه مخاطب را مي شناسم و مي دانم چگونه مي توان نبض خنده مردم را در دست داشت و چطور مخاطب با يک شخصيت کمدي حس همذات پنداري خواهد کرد اما مدير شبکه خيلي به موفقيت اين کار خوشبين نبود.
-من تعجب مي کنم سريالي تحت عنوان حلقه گمشده که يک کار استاني بود و مورد استقبال هم قرار نگرفت يا بهتر بگويم اصلاً ديده نشد در جمعه شب ها که قاعدتاً بايد زمان پخش بهترين سريال ها باشد روي آنتن مي رفت و مدير شبکه هم هيچ اعتنايي به آن نداشت اما در مورد سريال سه در چهار تا اين اندازه سخت گيري شد.
من قصد ندارم تصميم گيري هاي شبکه را آناليز کنم. براي مثال اين طبيعي است که يکسري اصلاحات روي کار صورت مي گيرد و در مورد آن با تهيه کننده تبادل نظر مي شود و در آخر هم به يک نتيجه مي رسند.يا تهيه کننده مورد را توجيه مي کند يا اصلاحات صورت مي گيرد(با خنده) اما در سه در چهار مدير گروه بيشتر از پخش هم حساسيت نشان مي داد.
-کار طنز ساختن در ايران بسيار سخت است.
صالحي؛ در تمام دنيا دستمايه کار کمدي مسائل سياسي و اجتماعي و همچنين روابط جنس مخالف(که خوشبختانه در فرهنگ ما نيست) است. در مورد مسائل سياسي که من نه سواد آن را دارم نه دوست دارم به آن نزديک شوم و نه پذيرفته مي شود و در رابطه با مسائل اجتماعي که حتي نمي توانيم با يک لهجه يا يک شغل هم شوخي کنيم. بنابراين تنها حيطه يي که ما مي توانيم در آن مانور دهيم کمدي بوف و بزن بکوب است که از زمان «لورل هاردي»، «باستر کيتون» و «چارلي چاپلين» بوده(مثل زدن کيک در صورت يکديگر) که جالب است بدانيد به تازگي از آن هم نمي توانيم وام بگيريم. البته اين طبيعي است چرا که شبکه اول سيما يک شبکه ملي محسوب مي شود حتي برخوردهاي کيوان(اشکان اشتياق) و بيژن(علي صادقي) هم مورد انتقاد قرار گرفته است. من در اين فکرم که چقدر روز به روز خنداندن مردم سخت تر مي شود. شايد باور نکنيد حتي کلماتي مثل زهرمار يا کوفت که روزانه چندين بار به گوش ما مي خورد هم مورد اعتراض قرار مي گيرد. (با خنده) باور کنيد من نگران بچه ها هستم،اگر واقعاً در جامعه ما تا اين اندازه استريليزه و مودبند، فردا در برخوردهاي خياباني يا استاديوم ها و مراکز عمومي با شنيدن کلمات رکيک شوکه نشوند.
-حضور مستمر نويسنده در سريال هاي موفق دنيا زمان ساخت کار يک امر متداول است. آيا در«سه در چهار» هم آقاي مسعودي کنار شما بودند يا اينکه متن جداگانه نوشته مي شد و اعمال نظري از جانب نويسنده نبود.
در اين مجموعه علي بيشتر اوقات سر کار حضور داشت و غير از آن هم سکانس هايي که برداشت مي شد را هر شب با هم مرور مي کرديم. يکي از حسن هايي که اين کار داشت اين است که من و علي با جنس شوخي هاي هم آشنا هستيم و اين از آشتي کنان شروع شد و در «اقاقيا» شخصيت «گشتاسب» را براي من نوشت بيشتر و بهتر با سلايق هم آشنا شديم. در اين کار هم بدون همفکري نبوديم. حتي اگر من در سکانسي موردي را به آن اضافه مي کردم حتماً با مشورت او صورت مي گرفت.مثل کاراکتر «اکبر بيکار» که خود ما به داستان اضافه کرديم و بعد علي وقتي او را ديد از اين شخصيت براي گره افکني و گره گشايي استفاده مي کرد و در متن مي گنجاند. يا بازيگر نقش مشتري بيژن(خريدار CD) را من به طور تصادفي ديدم و بعد از آن حتي مهران رجبي و علي صادقي موردي را پيشنهاد مي کردند و ما از آن استقبال مي کرديم.
-بداهه هم کار مي شد.
بله، اما اين را هم در نظر داشته باشيد اگر يک متن خوب نباشد هر چقدر هم بداهه کار شود در حقيقت از چاله به چاه افتادن است اما اگر متن شرايط لازم را ايجاد کند بداهه مي تواند علاوه بر جذابيت انگيزه يي هم براي بازيگر باشد.
-بعضي از شوخي ها زياده از حد از جنس شوخي و بداهه رضا عطاران است آيا اين تصادفي است، مثل شوخي با دستشويي رفتن يا سکانسي که در بنگاه با کره زمين بازي مي شد.
(با خنده) واقعاً در اين دو سکانس اصلاً رضا حضور نداشت و کلي هم در مورد اين حس که القا شده بود با هم شوخي کرديم و خنديديم. در مورد دستشويي يک چيزي را بايد بگويم از آنجا که گروه ما و آقاي بهراميان که حدود 60 نفر مي شديم مجبور بوديم از تنها دستشويي لوکيشن استفاده کنيم، در صف ايستادن و نوبتي دستشويي رفتن خيلي هم دور از واقعيت نبود.
-دلسرد هم مي شديد.
بله، خيلي وقت ها اتفاق مي افتاد که ما براي سهولت کار لوکيشن ها را جابه جا مي کرديم. مثلاً در متن اوليه قرار بود بچه ها در زيرزمين بخوابند که يک جاي نمدار بود اما ما براساس داشته هايمان سکانس هاي مربوط به زيرزمين را به پشت بام انتقال داديم. اما قدر اين کارها دانسته نمي شد،اين ما را دلسرد مي کرد. ما همه سعي مان را مي کرديم تا با کمترين امکانات کار پيش برود و به سرانجام برسد.
-منظورتان اين است که بودجه اين سريال کافي نبود.
بله، خيلي کم بود. بودجه اين سريال در حد بودجه سه تله فيلم 90 دقيقه يي مي شد.
مسعودي؛ آقاي روستايي (تهيه کننده سه درچهار) و آقاي شکري (تهيه کننده ساعت شني) با هم يک دفتر گرفته بودند.در طبقه اول ما که حدوداً 60 نفر بوديم کار مي کرديم و در طبقه بالا آقاي بهراميان با يک گروه 20 نفري مشغول مونتاژ، صداگذاري و ساختن آهنگ ساعت شني بودند. فکر مي کنم آقاي روستايي نهايت تلاش شان را مي کردند تا سختي ها بيشتر باشد و حس بازيگراني که قرار است دو تا خانواده محروم و درمانده باشند به خوبي دربيايد.
صالحي؛ لوکيشن يک پروژه از نظر روحي- رواني روي عوامل بسيار تاثيرگذار است. مثلاً همين کاري که رضا عطاران براي ماه رمضان مشغول آن است. در آنجا حتي براي استراحت بازيگران و عوامل جايي در نظر گرفته شده اما در سه درچهار لوکيشن ما شامل دو اتاق مي شد که لوکيشن اصلي بود و اتاقي ديگر که در پشت آن قرار داشت و مملو از آکسسوار صحنه مي شد و يک آشپزخانه که حالت زيرپله داشت و مشاع بود. اين فضا امکان يک لانگ شات را هم از ما گرفته بود. گرچه فضاي قصه احتياج به يک چنين برداشت هايي را نداشت ولي همين هم موجب دردسرهاي خاص خودش مي شد. اين فضاي تنگ موجب شده بود گاهي اوقات عوامل در کوچه مستقر باشند تا من بتوانم با بازيگرها تمرين داشته باشم و از آنجا که کوچه هم يک مکان مسکوني بود، مجبور مي شدند در خيابان هاي اطراف پرسه بزنند و گاهي مجبور مي شديم براي جمع کردن عوامل وقت را از دست بدهيم.
مسعودي؛ فرق يک تهيه کننده باتجربه با تهيه کننده يي که تا به حال در اين زمينه کار نکرده در اين مواقع حس مي شود. مثلاً در قرارگاه مسکوني به رغم اينکه لوکيشن در چيتگر بود اما ما آنقدر امکانات رفاهي داشتيم که سختي روزي 14 ساعت کار را حس نکنيم چرا که آقاي تحت کشيان براي عوامل ارزش قائل بود.
صالحي؛ من حتي در مورد دستيار کارگردان با تهيه کننده کشمکش داشتم در حالي که دستيار من بايد مورد اطمينان خود من باشد چرا که ما با يکديگر رابطه تنگاتنگ داشتيم. يا مورد ديگر اينکه بعضي از عوامل و بازيگران ما تا دو سه ماه بعد از شروع کار هنوز قرارداد نداشتند و اين به شدت در کارشان تاثير مي گذاشت يکي از عواملي هم که مرا آزار مي داد، شرايط روحي علي مسعودي بود. فکر مي کردم بايد رعايت حال او بشود تا بتواند بهتر بنويسد. به خصوص که کار، يک کار کمدي بود که متاسفانه متحقق نمي شد. در اين مورد اگر علي خودش مايل باشد مي تواند بيشتر توضيح بدهد.
مسعودي؛ زماني که من مشغول نوشتن سه در چهار بودم، خواهرم که پسر کوچکش نقش بچه مجيد را در سريال بازي مي کند مبتلا به سرطان بود و من نه تنها از نظر روحي در فشار بودم بلکه از نظر مالي هم براي درمان او نياز داشتم که دستمزدم را به موقع بگيرم و اين رعايت نمي شد. حتي من برگه قراردادم را هم نگرفته بودم و حال نيز بعد از گذشت هفت ماه، يک سوم از دستمزد من پرداخت نشده است.
- صحبت هاي شما نشانگر اين است که اين پروژه برنامه ريزي مناسبي نداشته.
بله، براي مثال خودروي مهندس منوچهر (شهرام قائدي) سوناتا بود و سکانس هايي را برداشته بوديم که ماشين رفت و ما مجبور شديم از ماشين ديگري استفاده کنيم و فيلمنامه را طوري تغيير دهيم که منوچهر چند تا ماشين دارد يا اينکه براي استفاده از ماشين پليس با نيروي انتظامي هماهنگ نشده بود و ما مجبور شديم تنها پلاني را که با ماشين نيروي انتظامي داشتيم به دليل نداشتن قرارداد حذف کنيم. الان هم براي مونتاژ، تدوين گرمابه يک مانيتور خروجي احتياج دارد تا فريم هايي که پرش دارد براي صداگذاري موجب اشکال نشود.من در اثر استرس ساخت اين پروژه دوبار راهي بيمارستان شدم.
- صحبت از حواشي اين مجموعه آنقدر به درازا کشيد که مجالي براي پرداختن به تکنيک و نقاط قوت و ضعف آن نداد. شايد هم اين حرف ها شنيدني تر باشد و حالا صحبت هاي پاياني و اينکه برنامه آينده شما چيست؟
مسعودي؛ وقتي سه در چهار را مي بينم حس مي کنم خيلي به آن چيزي که در ذهن من بود نزديک است و اين را مديون مجيد صالحي مي دانم. مجيد کارگردان خوبي است که براي کارش ارزش قائل است. حالا هم يکي دو مورد طرح به من پيشنهاد شده که اميدوارم آنها را به کارگرداني مجيد صالحي بنويسم چرا که از کار با او بسيار لذت مي برم.
صالحي؛ من هم همانطور که گفتم تعهد دو تا تله فيلم دارم و هنوز تصميم خاصي براي آينده نگرفتم اما مسلماً با تهيه کننده يي کار خواهم کرد که در موردش شناخت کافي داشته باشم و از اينکه فرصتي شد تا بخش کوچکي از حرف هايي که در دلم مانده بود را بازگو کنم،حس خوبي دارم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنگامي که قصد کردم کارگرداني «سه در چهار» را برعهده بگيرم هدفي داشتم که امروز حداقل بخش عظيمي از آن اتفاق افتاده است. در سينما و تلويزيون کارگردان طنز موفق کم داريم، اين اعتقاد را هدف خود از همکاري با مجيد صالحي در مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» مي دانم.
ما مردم طنازي داريم که به راحتي نمي توانيم آنها را بخندانيم. شايد در کشوري ديگر مردم به راحتي از بيان دو کلمه بخندند اما ساخت سريال طنز براي مردم ما که از صبح تا شب همه دنيايشان طنز است، کار سختي است. از آنجا که کارگردان موفق طنز در کشور کم داريم، احساس کردم بايد نيروهاي کارآمدي آرام آرام بيايند، تجربه کرده و راه درست را پيدا کنند بنابراين پذيرفتم که در کنار آقاي صالحي باشم؛ اما «نردباني به آسمان» مقداري از حضور جدي من در سريال «سه در چهار» کم کرد و هر دو کار هم براي تلويزيون بود.
بالطبع سريالي که من مي بينم به حد قابل قبولي از جذب مخاطب رسيده است. ممکن است اين سريال نتوانسته باشد آمار صددرصد رضايت بينندگان را به خود اختصاص دهد، اما تجربه اوليه خوبي براي مجيد صالحي است.اميدوارم با ساخت «سه در چهار» از اين پس مديران تلويزيون به اين کارگردان جوان اعتماد بيشتري کرده و فرصت هاي بيشتري را در اختيار او قرار دهند. مجيد صالحي آرام آرام مي تواند به جرگه کارگردانان طنز موفقي که معتقدم تعدادشان سه چهار تن بيشتر نيست بپيوندد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يک «سه در چهار» بي سر و صدا آمد و به تدريج مخاطبان زيادي را جذب کرد. اين اتفاق اگر در گروه فيلم و سريال شبکه يک سيما مي افتاد، چندان امر مهمي به شمار نمي رفت، چرا که توليدات گروه فيلم و سريال شبکه يک، سطح توقع ها را بالاتر از«سه در چهار» برده است. اما چيزي که محصول مشترک رضا عطاران، محمد حسين لطيفي، مجيد صالحي و رضا مسعودي را در بين توليدات شبکه يک سيما قابل تامل مي کند، قرار گرفتن اين کار در گروه اجتماعي است چرا که سال هاست در اين گروه، فيلم و سريال توليد مي شود و از اتفاق برخي از توليدات را کارگردان ها و تهيه کننده هاي اسم و رسم داري ساخته اند، اما حاصل کار را نه منتقدان پسنديده اند و نه مخاطبان و حاصلي جز پرکردن آنتن و بيلان کار به همراه نداشته است.
دو نام رضا عطاران، محمدحسين لطيفي و بهرام بهراميان در تيتراژ مجموعه«سه در چهار» کمي مخاطبان را مردد کرد که نام مجيد صالحي کجاي اين کار بايد قرار بگيرد. گرچه مجموعه کارهاي عطاران را به ياد مي آورد، اما امضاي او را ندارد. منظور از امضا نه اينکه نام عطاران به عنوان کارگردان پاي کار باشد، بلکه هويت کارهاي عطاران را ندارد. بنابراين خيلي راحت مي توان جاي پاي کارگرداني به نام مجيد صالحي را تشخيص داد که اميدهاي زيادي براي کارهاي با امضاي او را در آينده باقي مي گذارد. گرچه محمدحسين لطيفي، در ژانرهاي مختلف کار کرده است، اما در مجموعه «سه در چهار» هيچ رد پايي از او به طور جدي نمي توان پيدا کرد. پرواضح است که بهرام بهراميان همان کاري را انجام داده است که به عهده اش بوده.
سه «سه در چهار» باعث ديده شدن نويسنده يي به نام رضا مسعودي شد. اميد که شرايط براي ديده شدن بهترش، بيشتر فراهم شود و آن طور که در گفت وگويش اشاره کرده، بتواند باز هم با مجيد صالحي کار کند، چرا که اين آرزوي هر نويسنده يي است که بتواند در عين نوشتن فيلمنامه اش از سرنوشت کارش که بخش مهمي از آن در دستان کارگردان است، باخبر باشد و با خيال راحت تري بتواند کار کند.
چهار «سه در چهار» به جز براي علي صادقي براي بازيگران ديگر دستاورد جديدي به همراه نداشت و همين نکته اهميت کار نويسنده و کارگردان را دوچندان مي کند. البته اين اشاره بدان معنا نيست که مثلاً مهران رجبي يا شهره لرستاني بازي هاي خوبي ارائه نداده اند، اما آنچه مسلم است از خودشان جلوتر نرفته اند.
پنج «سه در چهار» مجالي است براي خنديدن. همين و بس.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا ديگر يک دهه از اولين طنزهاي شبانه تلويزيون سپري شده است. آثاري که اگر درست به خاطر داشته باشم با مجموعه هاي هفتاد و هفت و ببخشيد شماي مهران مديري آغاز شد و با زير آسمان شهر مهران غفوريان شکل تازه يي را تجربه کرد.
اکنون پس از حدود 10 سال روتين هاي شبانه طنز، ديگر در ميان مخاطبان تلويزيون طرفداران پر و پا قرص خود را دارند. آثاري که گهگاه به نقطه يي از اقبال عمومي و تاثيرگذاري رسيدند که جلسات علني مجلس شوراي اسلامي را به خود اختصاص دادند. هنوز هم پس از گذشت سال ها مي توان ادبيات وارد شده توسط اين مجموعه ها را در مکالمه عموم مردم شنيد.
اين استقبال عمومي از چنين مجموعه هايي باعث شد، شبکه سوم سيما که سال ها در ساخت و پخش چنين مجموعه هايي پيشتاز بود رقيباني در ساير شبکه ها پيدا کند. اولين جرقه اين رقابت به گمانم در شبکه دو زده شد. گروه توليدکننده مجموعه پر سر و صداي بدون شرح که به کارگرداني مهدي مظلومي ساخته شده بود، سريالي تحت عنوان بانکي ها را براي شبکه دوم روي آنتن برد که چندان هم موفق نبود، اما به هر حال روند رقابتي ميان شبکه ها در اجراي چنين پروژه هايي همچنان ادامه دارد و همواره نيز با استقبال شديدي از سوي مخاطب روبه رو مي شوند.
اگر موافق باشيد با چنين مقدمه يي به سراغ جديدترين مجموعه از اين قسم برويم. سه در چهار که حاصل تلاش دو دوست عزيزم عليرضا مسعودي به عنوان نويسنده و مجيد صالحي در مقام کارگردان است،هفته يي سه شب از شبکه اول سيما پخش مي شود. سه در چهار روايتگر زندگي دو خواهر و خانواده آنهاست که براي فراهم کردن زندگي بهتر تصميم مي گيرند يک شرکت خدماتي تاسيس کنند. آنها به کمک يکديگر شرکت را در آپارتمان اجاره يي در برجي در بالاي شهر تهران به راه مي اندازند؛ اما...
اين مجموعه جاي خود را در ميان مخاطبش باز کرده است. بيننده اش را مي خنداند و البته دستش را نيز براي تماشاگر رو نمي کند.
اجازه بدهيد نخست به سراغ متن و فيلمنامه کار بروم. عليرضا مسعودي، شايد براي مردم چندان شناخته شده نباشد،اما نويسنده يي نيست که ره صد ساله را يک شبه رفته باشد. او از يک پشتوانه تجربي پر و پيمان برخوردار است. سال ها در حاشيه بوده، آموخته و بر ذخاير فکري اش افزوده است. بدون هيچ عجله يي آهسته و پيوسته راهش را ادامه داده و از ناملايمات حرفه اش دل زده نشده تا اينکه فرصت دست دهد.
او با دو اثر مستقلي که از او پخش شده (قرارگاه مسکوني و سه در چهار) نشان داده است که برخلاف بسياري از همکارانش چندان اعتقادي به طنز کلامي به عنوان محوريت کار ندارد. او بيشتر تصميم دارد، کمدي موقعيت را بنويسد؛ طنزي که قصه جدي و اجتماعي را در خود دارد. داستاني که براي مخاطب ملموس است. اگر قدري اطراف مان را با چشم باز ببينيم، خواهيم ديد که امثال رحمان، سيروس، بيژن، طلا و حنا در دور و برمان چه فراوانند. خواهيد ديد که مشکلات شان، بد بياري هايشان تا چه اندازه مشابه مسائل آزاردهنده مردم کوچه و بازار است. به عقيده من مسعودي در نگارش يک طنز تلخ کاملاً موفق عمل کرده است. نکته قابل اعتناي ديگري که در نويسنده اين کار سراغ دارم، حساسيت او نسبت به کارگردان، تعامل با او و حتي گزينش بازيگران کار است. عليرضا مسعودي براي کارش اهميت قائل است؛ نکته يي که براي بسياري از نويسندگان تلويزيوني ما چندان اهميتي ندارد. ژانر طنز و کمدي هميشه يکي از سخت ترين ژانرهاست و پرداختن به آن توانمندي هاي زيادي را از جانب سازندگان آن مي طلبد.
چارچوب داستان «سه در چهار» حول محور دو خانواده به سرپرستي آقا رحمان و آقا سيروس مي چرخد. اين دو خانواده که نسبت فاميلي با يکديگر دارند تصميم مي گيرند تحولي در زندگي شان به وجود آورند. اين تصميم در ساختمان داستان تبديل به عنصري مي شود که خود زمينه ساز رويدادها و اتفاقات بيشمار و متنوعي است. در واقع با اين تصميم دو خانواده به بالاي شهر نقل مکان مي کنند و در يک خانه اجاره يي زندگي مي کنند و شرکتي را به طور غير قانوني به راه مي اندازند. عنصري که نويسنده به خوبي از آن در طراحي جهان داستاني خود سود مي جويد عامل وارونه سازي است. اين عامل هميشه يکي از اجزاي اصلي سازنده کمدي است. خانه يي که دو خانواده همزمان در آن سکني گزيده اند و مدير برجي که بسيار کنجکاو است و به شدت رفت و آمد ساکنان برج را زير نظر دارد.
اين پازل ها به درستي از جانب نويسنده در کنار هم چيده شده اند. در واقع نويسنده علاوه بر به کارگيري اين عناصر در ساختار اثرش، از نحوه نگارش ديالوگ ها و طراحي موقعيت هايش استفاده فراواني جسته است. ديالوگ ها علاوه بر اينکه سطحي از روزمرگي شخصيت ها در اجتماع را انتقال مي دهد، با به کارگيري عنصر تکرار باعث ايجاد طنز کلامي در گفتار شخصيت ها مي شود.
نکته ديگر اينکه، مخاطب بيش از آنکه به طنزهاي کلامي و بداهه سازي هاي بازيگران بخندد به موقعيت هايي که شخصيت ها در آن گرفتار مي آيند، مي خندد. نمونه بارز آن سکانسي است که بيژن به همراه خواهرش مريم براي نظافت و کار به خانه پيرزني در بالاي شهر تهران مي روند. پيرزن که سال هاست تنهاست نياز به کسي دارد که براي او حرف بزند. در مقابل مريم و بيژن وظيفه شان نظافت منزل است. اين تضاد در انگيزه شخصيت ها گروتسگ بي نظيري را براي مخاطب خلق مي کند، طوري که مخاطب هم با تنهايي پيرزن همدردي مي کند و هم به وضعيت مريم و بيژن که گرفتار شده اند، مي خندد.
اما پس از نگارش، به اعتقاد من مجيد صالحي که پس از کش و قوس فراوان بالاخره اولين کارگرداني خود را تجربه کرد، نقش موثري در «سه در چهار» داشته است. انتخاب درست و بجاي بازيگراني که برخي براي اولين بار کمدي تجربه مي کنند و جواب گرفتن را بايد از سرمايه هاي صالحي در نوع کارگرداني اش قلمداد کرد. مجموعه هرگز در ريتم و دکوپاژ به اصطلاح نمي افتد. او با تعامل فوق العاده يي که با نويسنده و بازيگرانش داشته، توانسته يکي از کارهاي دوست داشتني تابستان امسال را روانه خانه مخاطبانش کند.
در پايان بايد خوشحال بود که صالحي و مسعودي که مدت ها در آثار رضا عطاران و ديگر کمدي سازان سينما و تلويزيون کشورمان حضور داشته اند، مي توانند نويد برنامه سازاني جديد و موفق را به مخاطبان اينگونه آثار در کشورمان بدهند
بر اساس نتايج تازه ترين نظرسنجي مرکز تحقيقات سازمان صدا و سيما از شهروندان تهراني براي انتخاب پرمخاطب ترين و محبوب ترين مجموعه هاي تلويزيوني در هفته پاياني خرداد و هفته نخست تيرماه يک مجموعه روزانه و يک مجموعه هفتگي رتبه هاي نخست را به خود اختصاص دادند. مجموعه طنز
«سه در چهار» ساخته مجيد صالحي که روزهاي زوج از شبکه يک پخش مي شود با 9/65 درصد بيننده و 93 درصد رضايت رتبه نخست سريال هاي روزانه را به خود اختصاص داده است. در ميان مجموعه هاي هفتگي نيز «روزگار قريب» کيانوش عياري با 51 درصد بيننده و 93 درصد رضايت در هفته چهارم خرداد در صدر جدول قرار گرفت.
مجموعه «سه در چهار» که پخش آن در شبکه يک از بيستم خردادماه در روزهاي زوج آغاز شد با گذشت حدود 20 قسمت در حالي توانسته بالاترين رتبه را در نظرسنجي هاي رسانه ملي به خود اختصاص دهد که دومين رقيب آن يک مجموعه پخش هفتگي است که پخش آن از 12 آذرماه 86 در شبکه سه آغاز شده و از ويژگي تازه شدن مضمون در فصل تابستان محروم مانده است. اين موضوع مي تواند از وجوه مختلف مورد تحليل قرار بگيرد.
اول اينکه مشخص مي شود مخاطب تلويزيوني تا چه حد به فضاي طنز و مفرح نياز دارد و مهم تر تا چه حد داراي قوه تشخيص و ادراک سطح نازل و فاخر و حتي کهنه و نخ نما در شوخي هاي تلويزيوني است. به همين دليل مجموعه هاي طنز «پاتوق» و «جاده در دست تعمير» جايي در رده هاي بالاي اين فهرست ندارند.
«سه در چهار» پس از گذشت بيش از يک ماه از پخش توانسته مخاطب تلويزيون را به عادت پيگيري اين مجموعه و شيوه پخش خاص آن خو دهد. به علاوه اينکه امتياز مجموعه صالحي مانور دادن بر مسير شوخي هاي ملموس و ايراني و برخاسته از مناسبات زمان حال مردمان اين قشر وسيع است که توانسته مخاطب را با وجود همه شدت و ضعف ها با خود درگير کند.
دلیل گرفتن کار سریال سه در چهار نبودن سریال طنز در بین برنامه های پخش شده از تلویزیون است. همین و بس
به نظرتون اون امیر کیه؟ رضا عطاران؟
Mohammad Hosseyn
29-07-2008, 06:55
8053
گرچه یه طنز عالی نیست و وابسته به چند شخصیته اما با این وجود خیلی خوب بعضی مسائل رو زیر زره بین قرار میده ...
مثلا برنامه ی دیشب تا دیدن پلیس دنبال یه نفره ملت همه موبایل به دست افتادن دنبالشون ... اخرشم فکر کنم سانسور کردن ...
خوب این بالاخره یه بدبختیه دیگه ... هرچی میشه همه موبایل در میارن و فیلم میگیرن ...
اما در کل یه طنز داریم تو تلوزیون اونم اینه فعلا و قابل دیدین هست ...
به نظرتون اون امیر کیه؟ رضا عطاران؟
مهران غفوریان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يک؛ روي آوردن بازيگران به کارگرداني و قلقلکي که کارگرداني به شغل هاي مختلف سينما و تلويزيون وارد مي آورد، بحثي است بسيار گسترده که در اکثر نقاط دنيا به کرات ديده شده و مي شود. بعد از اين مشاهده، سوالاتي براي اکثر کارشناسان و منتقدان پيش مي آيد که در جواب آنان نمي توان به يک جواب و نتيجه واحد رسيد. سوالاتي از قبيل اينکه اين ورود و خروج عوامل اجرايي به کارگرداني صحيح و اصولي است يا خير؟ آيا وارد شدن به يک حرفه- مثلاً کارگرداني فيلم و سريال- شامل مقدمات و پيش زمينه هايي در حد حرفه يي، نيازمند مقدمات و اطلاعات نيست؟ آيا صرف بودن چندين سال در زمره عوامل توليدي- مثلاً بازيگر چند فيلم و سريال بودن- براي ورود به حرفه کارگرداني کافي است؟ آيا کارگردانان بزرگ و حرفه يي براي رسيدن به اين مرحله، بدون هيچ زمينه و فقط با حضور در بين عوامل توليد، به مقام کارگرداني رسيده اند؟ آيا فقط نام يک بازيگر شناخته شده بين مردم و عوام براي ساخت و کارگرداني يک برنامه يا سريال کفايت مي کند؟ آيا شخصي شناخته شده در بين عوام، به اصول و مباني کارگرداني و رهبري يک تيم در ساخت يک سريال يا فيلم آشنا هست يا نه؟
دو؛ سرگرم ساختن مردم از جمله کارهايي است که به کرات از سوي همه بزرگان سفارش شده است؛ مردمي که در تمامي نقاط دنيا، پس از اتمام کار و در ساعات پاياني شب در کنار خانواده خود رو به جعبه جادويي خود را مشغول ديدن برنامه هاي تلويزيوني مي سازند. اما آيا اين سرگرم ساختن مي تواند به قيمت ساده انگاري و ساده لوح انگاري آنها تمام شود؟ آيا نبايد به شعور و احساس بينندگان احترام گذاشت؟ آيا به صرف ساختن برنامه و سريال بايد تمامي آنچه در فکر و ذهن نويسنده و کارگردان خطور کرده، به نمايش گذاشته شود؟ آيا نبايد به عنوان يک نويسنده و فيلمنامه نويس از مردم و مخاطبان هموطن و همشهري خود شناخت داشته باشيم؟ آيا نويسندگان تلويزيون ايران در ديگر نقاط دنيا حضور دارند و هيچ شناختي از خانواده هاي ايراني و رفتار و کردار آنان ندارند؟ و اگر اين نويسندگان ايراني هستند، آيا تاکنون به رفتارهاي خانوادگي ايرانيان توجه نداشتند؟ آيا کارگردان يک فيلم يا سريال نبايد با تفکر و تامل در متني که قرار است ساخته شود، به فکر مخاطبان خود باشد که واقعاً با ديدن آن فيلم و سريال چه عکس العملي نشان مي دهند؟ بهتر است براي پيدا کردن و رسيدن به جواب سوال هاي ذکرشده، تحقيقي در مورد بازخورد سريال روتين شبکه اول سيما داشته باشيم.
سه؛ سريال هاي روتين نمايش داده شده در شبکه هاي مختلف تلويزيون تماماً با يک داستان جذاب و عامه پسند شروع به نمايش مي کنند. پس از چند قسمت به يک دور تساهل و بي برنامگي و بي سرانجامي دچار مي شوند که متاسفانه به توجيه کمبود وقت در نوشتن سناريو، بسنده مي کنند. اما آيا واقعاً اين توجيه و دليل براي بي موضوعي و بي مزگي يک سريال، حرف درستي است؟ آيا اگر نويسنده يي قبل از شروع کار براي خود هدفي را مشخص کند، اشتباه کرده است؟ آيا به تحرير درآوردن موضوعات مختلف، حال چه خلاصه و چه به صورت يک اتود اوليه، کار اشتباهي است؟ آيا صرف اينکه دو شخصيت، در خانواده و حتي دو موضوع مختلف، مدنظر باشد و بدون هدف و سرانجام شروع به کار کنند، آيا کار درست و اصولي است؟ آيا فيلمنامه نويسان بزرگ دنيا براي نوشتن فيلمنامه هاي قدرتمندي مثل آپارتمان، دختر ميليون دلاري، تصادف، امتياز نهايي و خون به پا مي شود يا حتي فيلمنامه نويسان سريال هاي ايراني مثل زير تيغ، خاک سرخ و... بدون تمرکز و فکر در مورد نتيجه و هدف نهايي شروع به کار کرده اند يا اينکه قبل از شروع، به سرانجامي که مي خواستند برسند نيز توجه داشته اند؟ آيا علت به بن بست رسيدن سناريوها و داستان هاي نمايشي در تلويزيون، غير از اين است که نويسندگان و فيلمنامه نويسان زحمتکش ما فقط زحمت شروع را به خود مي دهند و به نتيجه و کش و قوس داستان هيچ توجهي ندارند؟ آيا فقط نشان دادن و به تحرير درآوردن يکسري اتفاقات عادي و معمولي و تلفيق آنان با يکسري شوخي هاي تکراري، لوس و بي ادبانه، شامل ساختن يک سريال و حتي طنز مي شود؟ بيچاره مردم ما که تا حالا فکر مي کردند ايران با اين سابقه فرهنگي و طنازان معروفي همچون عبيد زاکاني، سيداشرف الدين قزويني و بهاءالدين خرمشاهي مي تواند نويسندگان طنزپرداز جواني را در ميان خود پرورش دهد.
چهار؛ بازيگري يکي از سخت ترين رشته هاي تخصصي در دنيا در ميان رشته هاي گوناگون و علي الخصوص سينما است که در ميان خيل عظيم بازيگران دنيا فقط مي توان از معدود افرادي نام برد که هميشه و هميشه در اذهان عمومي باقي مي مانند. درست است که همگي با ديدن چهره يک بازيگر مي توانيم تشخيص دهيم که آن شخص جزء بازيگران دنياي تصوير است اما فقط اسامي خاصي مثل مارلون براندو، آل پاچينو، رابرت دونيرو، آنتوني کوئين، عمر شريف و تام هنکس در ميان بازيگران غربي و استاداني مثل عزت الله انتظامي، جمشيد مشايخي، داوود رشيدي، علي نصيريان، پرويز پرستويي، گلاب آدينه، مرحومه جميله شيخي و ديگر بزرگواران در يادها باقي مي ماند. اين بازيگران نيز جدا از استعداد، هوش، ذکاوت، تجربه و تکنيک بازيگري از يک نکته بسيار حائز اهميت هيچ گاه فرار نکرده اند و آن رهبري و هدايت آنها در نمايش يا فيلم توسط کارگردان کار است. اگر هدايت يک بازيگر توسط کارگردان به خوبي انجام نگيرد، بازي آن بازيگر نه تنها خوب نمي شود، چه بسا بسيار ضعيف نشان داده مي شود. بسيار مشاهده شده که بازيگر توانايي نمي تواند خود را به اثبات برساند. همين مقوله کارگرداني نيز از شاخصه هايي برخوردار است که هر شخص و هر کسي نمي تواند در اين رشته خودي نشان دهد. نمونه هاي اين مورد اخير به کرات در ميان سينما و تلويزيون ما ديده مي شود. از سويي ديگر خلاقيت و استعداد يک کارگردان در همان اولين کار خود مشخص مي شود، چه بسا کارگردانان و عوامل توليد مثل بازيگر و... بعد از چندين نمونه کار، نتوانند خود را در آن رشته جديد به اثبات برسانند ولي باز هم بر کار و اشتباه خود پافشاري کنند. کارگرداني شغل و رشته سرگرمي سازي نيست که بخواهيم فقط دنبال آن برويم. هدايت يک تيم مخصوصاً بازيگران پروژه از مهم ترين کارهايي است که يک کارگردان طي يک پروژه به عهده دارد. از سوي ديگر بازيگران پروژه نيز از اشخاصي هستند که مي توانند خود را از جنبه بازيگري به مخاطبان و منتقدان به اثبات برسانند، وگرنه حضور در يک سريال و به امان خدا کار کردن که از عهده بچه هاي دبيرستاني هم برمي آيد. شخصيت سازي، جدا از شخصيت پردازي که توسط نويسنده و کارگردان انجام مي گيرد، از مهم ترين وظايف يک بازيگر است. اينکه يک بازيگر را به تکرار و دائماً با همان شخصيت و تيپ در چند فيلم و سريال ببينيم، باعث افت آن بازيگر و حتي دور شدن از اين حيطه مي شود. اميد است بازيگران زحمتکش ما- البته عده معدودي- با کمي مطالعه و فيلم ديدن بتوانند خود را از حيطه تکرار دور سازند تا تماشاگر بتواند آنها را حتي در يک سريال يا فيلم بسيار سطح پايين تحمل کند.
از خوانندگان روزنامه اعتماد
Mohammad Hosseyn
30-07-2008, 02:05
8053
مهران غفوریان
نمی تونه غفوریان باشه ... چون ایشون تو هیچ فیلمی دیگه بازی نمی کنن ... به علت بیماری و ...
8053
نمی تونه غفوریان باشه ... چون ایشون تو هیچ فیلمی دیگه بازی نمی کنن ... به علت بیماری و ...
چه بیماری؟؟؟
Mohammad Hosseyn
30-07-2008, 11:23
چه بیماری؟؟؟
8353
خبرش که خیلی وقته پخش شده ... فکر کردم همه می دونن ...
حالا نمی دونم گفتنش درسته یا نه ... اما خوب خبره دیگه پیچیده ...
مصرف زیادی موارد مخدر و قرص های روان گردان .
لطفا بحثو اینجا ادامه ندید ... این خبریه که من تو روزنامه ها دیدم .
8053
نمی تونه غفوریان باشه ... چون ایشون تو هیچ فیلمی دیگه بازی نمی کنن ... به علت بیماری و ...
تیزری که شبکه اول نشون داد برای 3 در 4 مهران غفوریان بازی میکرد رو دیدم
البته بنا به دلایلی که نمیخواستن لو بره بازیگران جدیدش فقط یک بار پخش شد
Alireza Taji
30-07-2008, 12:48
من که این هفته اصلا نتونستم این مجموعه را ببینم!
تازگیها خونه ما از ساعت 9 تا 12 شب برق میره ظهر ها هم نمی تونم ببینم دیگه کاملا بی خیالش شدم.
من تو تیزر هاش فکر می کنم مهران غفوریان را دیدم...
پس اون خبر درموردمهران درست بوده .اماتواین سریال نقش کوچکی داشته اون هم به خاطر دوستیش با مجیدصالحی بوده که سابقه دوستیشون خیلی زیاده .
Mohammad Hosseyn
30-07-2008, 13:42
0453
تیزری که شبکه اول نشون داد برای 3 در 4 مهران غفوریان بازی میکرد رو دیدم
البته بنا به دلایلی که نمیخواستن لو بره بازیگران جدیدش فقط یک بار پخش شد
من که این هفته اصلا نتونستم این مجموعه را ببینم!
تازگیها خونه ما از ساعت 9 تا 12 شب برق میره ظهر ها هم نمی تونم ببینم دیگه کاملا بی خیالش شدم.
من تو تیزر هاش فکر می کنم مهران غفوریان را دیدم...
پس اون خبر درموردمهران درست بوده .اماتواین سریال نقش کوچکی داشته اون هم به خاطر دوستیش با مجیدصالحی بوده که سابقه دوستیشون خیلی زیاده .
اخه خبرها طوری نشون میداد که ایشون رو به بیمارستان اختلالات روانی فرستادن ... :18:
جالب میشه اگه تو سریال باشه ... نمی دونم باید دید ...
اخه قبل از این خبر یه خبر بدتر هم در مورد یه نفر بود که به احتمال زیاد خود غفوریان بوده ...
Hectorist
30-07-2008, 15:29
آقا بی خیال این بنده خدا غفوریان خیلی وقت پیش میگفتن که بیمارستان روانی بستریه. این موضوع باز جدیده؟
ول کنید بحث غفوریان را !!
mgl_para
01-08-2008, 16:59
من که این هفته اصلا نتونستم این مجموعه را ببینم!
تازگیها خونه ما از ساعت 9 تا 12 شب برق میره ظهر ها هم نمی تونم ببینم دیگه کاملا بی خیالش شدم.
آخــــــــــــــــــــــه ... چه بد شد ...
اگه بخواي براي همدردي ما هم از ساعت 9 تا 12 شب تلويزيونامونو خاموش مي كنيم ...:27:
Alireza Taji
02-08-2008, 02:00
آخــــــــــــــــــــــه ... چه بد شد ...
اگه بخواي براي همدردي ما هم از ساعت 9 تا 12 شب تلويزيونامونو خاموش مي كنيم ...:27:
اینطوری وزیر برق شرمنده میشه...
نه عزیز شما حالش را ببر.
تکرار برنامه چهارشنبش را دیدم به نظرم خیلی افت کرده دیگه مثل قبل جذابیت نداره!
amirtoty
02-08-2008, 02:33
اینجا چه خبره قضیه چیه!؟؟
هیچ خبری نیست.
کسی میدونه این سریال تا کی ادامه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون من میخوام برم مسافرت... تا ماه رمضون ادامه داره دیگه؟
احتمالا تا ماه رمضون باشه.
چون تو ماه رمضون سریالهای جدید میاند و این باید تا اون موقع تموم شده باشه.
احتمالا تا ماه رمضون باشه.
چون تو ماه رمضون سریالهای جدید میاند و این باید تا اون موقع تموم شده باشه.
نه یعنی میگم زود تر تموم نمیشه؟
اوايل خيلي طنز با حالي بود ولي نميدونم يهو چي شد خيلي از اون موارد طنزش كم شد
Alireza Taji
03-08-2008, 15:47
یکی می گفت در حدود 55 قسمت هست فکر کنم تا حالا 30 قسمتی ازش را پخش کرده باشه...
خیلی افت کرده اوایل بهتر بود...
من چند قسمتش را ندیدم میگم اون رحمان(بابا بیژن) کجاست؟
توليد طنز تلويزيوني و مجموعه هاي شبانه به عنوان يک رويکرد براي جذب مخاطب از علايق مشترک شبکه هاي سيما به شمار مي رود و سريال "سه در چهار" از جمله توليدات اخير اين رسانه است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مجموعه سه در چهار به کارگرداني مجيد صالحي با رويکردي طنز و بهره گيري از شوخي کلامي توانسته مخاطبان شبکه ملي سيما را به خود جلب کند.
اين مجموعه فارغ از کاستي هايي که در ادامه نوشتار به آن پرداخته مي شود، به دليل پرداخت به طبقه متوسط و روبه پائين جامعه و پرهيز از تجمل گرايي هاي رايج در توليدات سيما، آدمهاي درگير در قصه خود را مطابق با فضايي روايي تصوير مي کند.
"سيروس " و "رحمان" دو باجناق که تلاش دارند خانواده را اداره کننده و براي اين امر تصميم به تاسيس شرکت خدماتي مي گيرند و در اين بين اسير مهندس منوچهر که قاچاقچي مواد مخدر صنعتي است مي شوند. موقعيت هاي بوجود آمده براي اين دو در کنار بامزگي پسر خانواه بيژن ، سه در چهار را در موقعيت اثري پر مخاطب تا قبل از ورود بازيگر - کارگردان (صالحي) در کسوت داماد خانواده قرار داد.
صالحي به عنوان بازيگر - کارگردان جوان تلويزيوني، بهتر بود تجربه خود را در اين کار در پشت دوربين تکميل مي کرد و به داستان در نقش بازيگر ورود نمي کرد، سه در چهار با وجود وجوه مثبت يادشده که واکاوي لايه هاي مياني و زيرين جامعه را در بيان مطالبات منطقي با زبان شوخي و کنايه دستمايه کار داشت تا قبل از ورود او رواني بيان و قصه را در خود داشت.
سه درچهار به دليل بيان مباحثي همچون بيکاري، اشتغال، تحصيل ، مواد مخدر و هشدار به خانواده ها در روايتي ساده و ملموس براي مخاطب، توانست موثر عمل کند اما در مقابل در قسمت هاي اخير دچار افت چشمگيري در روايت و شخصيت پردازي و بازي شد.
شايد تجربه حضور کارگرداناني در کسوت بازيگر در آثارشان همچون فخيم زاده و عطاران در نمونه داخلي و دنزل واشنگتن در نمونه خارجي، صالحي را بر آن داشت که در سه درچهار دست به آزمون بزند که نتيجه آن افتادن سريال و دست دادن حس ناخوشايند به آن در نتيجه گيري از داستان اثر است.
از سويي زوج صادقي و رجبي (بيژن و سيروس) در مقابل حضور شهره لرستاني در نقش خاله و محمد کاسبي در نقش رحمان توانست تناقض هاي شخصيتي را با ايجاد جذابيت هاي کلامي متعادل و دنباله روي داستان را براي مخاطب که نوعي همذات پنداري را با اين خانواده ها در احوالات شخصي مي ديد، ايجاد کند.
سه در چهار همچون ديگر سريال هاي طنز تلويزيوني که هجو موقعيت را در قالب شخصيت هاي مختلف و طبقات گوناگون اجتماعي دستمايه کار دارد اما تفاوت اين کار با ديگر آثار در آيتم هاي ياد شده از طبقه فرودست اجتماعي است.
اين مجموعه با وجود اينکه متاثر از الگوهاي رايج در کارهاي عطاران به عنوان مشاور اثر همچون ترش و شيرين است اما در لايه هاي موضوعي و شخصيت پردازي رگه هايي از خلاقيت از سوي يک کارگردان جوان در آن ديده مي شود.
به عقيده منتقدان، سه در چهار آغاز خوشي داشت اما فرجام آن با تکيه کارگردان بر آزموده ديگر بازيگر - کارگردانان تلويزيوني مشخص نيست. سه در چهار زهر خندي به مطالبات اجتماعي و حديثي زيرپوستي از احوالات و پيچيدگي زندگي شهري است.
کسی میتونه به طور مختصر برای من توضیح بده دوشنبه شب چی شد؟ چون من مسافرت بودم...
کسی میتونه به طور مختصر برای من توضیح بده دوشنبه شب چی شد؟ چون من مسافرت بودم...
من هر قسمتش رو که از دست میدم از اینجا نگاه میکردم.
ولی الان رفتم مثل اینکه قابل دسترسی نیست.
کیفیتش پایین هست اما با اینترنت 64 من بدون وقفه پخش میشه.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Alireza Taji
07-08-2008, 20:52
من چند قسمتش را ندیدم میگم اون رحمان(بابا بیژن) کجاست؟
کسی نبود جواب بده؟
اخرش را خراب کردند خیلی ضایع این مهندسه دستگیر شد...
کسی میتونه به طور مختصر برای من توضیح بده دوشنبه شب چی شد؟ چون من مسافرت بودم...
کسی نبود جواب بده؟
اخرش را خراب کردند خیلی ضایع این مهندسه دستگیر شد...
رحمان که مثلا تو بازداشتگاه هست.
آره این آخرش خیلی ضایع بود.
کسی میتونه به طور مختصر برای من توضیح بده دوشنبه شب چی شد؟ چون من مسافرت بودم...
منوچهر آدرس آشپزخونه رو پیدا کرد و یکی رو فرستاد به بهانه سفارش دادن غذا وارد آشپزخونه بشه و یک موبایل اونجا گذاشت.
از اونور هم میخواستند اون پسر کوچیکه رحمان رو بدزدند و گروگان گیری کنند که به جاش امیر(مجید صالحی) رو دزدیدند.
بعد زنگ زدند به موبایله و قرار گذاشتند که جنسها رو بگیرند و امیر رو تحویل بدند ولی سرقرار نرفتند.وقتی بیزن و رحمان از سر قرار بر میگشتند دیدند منوچهر و دارو دسته اش تو آشپزخونه هستند و جنسها رو میخوان.اون یارو صاحب آشپزخونه هم به هوای اینکه از تو کیف جنسها رو دربیاره یک اسلحه کشید و گفت من سروان نمیدونم چی از آگاهی هستم و تیراژ پایانی
oxford2008
08-08-2008, 03:14
لطفا یه گزینه هیچ کدام هم اضافه کنید!!!
THE DARK KNIGHT
08-08-2008, 13:06
شنبه آخرین قسمتش هست:18::18::18::18::18::18::18::18::18::18::18: :18::18::18::18:.
رحمان که مثلا تو بازداشتگاه هست.
آره این آخرش خیلی ضایع بود.
منوچهر آدرس آشپزخونه رو پیدا کرد و یکی رو فرستاد به بهانه سفارش دادن غذا وارد آشپزخونه بشه و یک موبایل اونجا گذاشت.
از اونور هم میخواستند اون پسر کوچیکه رحمان رو بدزدند و گروگان گیری کنند که به جاش امیر(مجید صالحی) رو دزدیدند.
بعد زنگ زدند به موبایله و قرار گذاشتند که جنسها رو بگیرند و امیر رو تحویل بدند ولی سرقرار نرفتند.وقتی بیزن و رحمان از سر قرار بر میگشتند دیدند منوچهر و دارو دسته اش تو آشپزخونه هستند و جنسها رو میخوان.اون یارو صاحب آشپزخونه هم به هوای اینکه از تو کیف جنسها رو دربیاره یک اسلحه کشید و گفت من سروان نمیدونم چی از آگاهی هستم و تیراژ پایانی
من میگم دوشنبه را تعریف کن. این که گفتی مال چهرشنبه هست
شنبه آخرین قسمتش هست:18::18::18::18::18::18::18::18::18::18::18: :18::18::18::18:.
چــــــــی مـــیـــــــگــــــــــــ ــــی :18:
همين اول بگوييم كه عنوان «مجموعههاي طنز» كه اين روزها عموما به شماري از مجموعههايي اطلاق ميشود كه وظيفه خنداندن مردم و ايجاد ساعتي مفرح را براي مردم دارند و در ادبيات مردم جاي گرفته، عنوان مناسبي براي اين دسته از كارها نيست.
كه اساسا «طنز» بيشتر براي مشخص كردن گونهاي از ادبيات نوشتاري در كنار عناوين ديگري مثل هجو و هزل به كار ميرود. در آثار نمايشي ما با كمدي روبهرو هستيم، اما شايد از آنجا كه به هر حال از نظر معرفتي اينها به هم نزديك هستند نام طنز بر پيشانيشان خورده است و كمتر كسي به آن اعتراض دارد.
گونه كمدي همواره يكي از سختترين گونههاي نمايشي است كه در آن خلق فضا، موقعيتها و طراحي ديالوگها تدبيري چندگانه ميطلبد. اما همانطور كه در قالب نوشتاري گونههايي از هزل و هجو و طنز داريم كه با ظرافتهايي از يكديگر جدا ميشوند، در گونه كمدي هم با انواع گوناگوني روبهرو هستيم.
اما فارغ از عناوين، ريشه مشترك همه اينها (چه در طنز نوشتاري يا كمدي نمايشي) اين است كه در اين بستر طنزآلود و كمديوار ما با نقد اجتماعي، نماياندن كاستيها، بزرگنمايي، گاه وارونهسازي و در نهايت خنداندن مخاطب روبهرو هستيم.
حالا اگر در عالم نوشتار همه اينها بشود عيبجويي توأم با خنداندن مخاطب، آن را هجو ميناميم و اگر انتقادات عمقي و اجتماعي باشد كه با بيش از حد بزرگ كردن آن خنده ميگيرد، پا به عرصه طنز گذاشتهايم. در كمدي نيز مثلا اگر محور اثر ما بشود قرار دادن شخصيتهاي اغراق شده در موقعيتهاي اغراق شده كه خنده ميآفرينند، كمدي فارس (كمدي موقعيت) را دنبال ميكنيم. اگر از ديالوگها خندهمان بگيرد و كمدي در سطح زبان اتفاق بيفتد با گونهاي ديگر ازكمدي روبهرو هستيم (كمدي كلمه). البته هجو عنواني است كه به كمدي هم راه يافته و ما با نوعي از كمدي هجو روبهرو هستيم كه در واقع تقليد خندهداري از يك اثر جدي است.
هجو، يا با برداشتي خندهدار از مضموني جدي يا انتخاب عناصري از يك اثر جدي و اغراق در آن عمل ميكند. در كمدي شخصيت هم ما بيشتر با تيپها سر و كار داريم و البته گونههاي ديگر كه از ذكر آنها ميگذريم. با اين مقدمه نگاهي داريم به يكي از مجموعههايي كه از اواخر خردادماه روي آنتن رفت و به مرور (خصوصا بعد از پايان يافتن مسابقات يورو 2008 ) با استقبال مخاطب روبهرو شد به نام «سه در چهار» كه عنوان مجموعه طنز را يدك ميكشد.
سه در چهار روايتگر زندگي دو خواهر و خانواده آنهاست براي فراهم كردن زندگي بهتر تصميم ميگيرند يك شركت خدماتي تاسيس كنند. باجناقها دست به كار ميشوند و آنها به كمك يكديگر شركت را در آپارتمان اجارهاي در برجي در بالاي شهر تهران به راه مياندازند و در راه اداره شركتشان كه البته غيرقانوني فعاليت ميكند، با مسائلي روبهرو ميشوند كه بستر مناسبي را براي يك كار كمدي مهيا ميكند.
اما هرچند همه چيز از چنين موقعيتي آغاز ميشود، در ادامه خانواده به همان خانه قديمي بازميگردند چرا كه باجناقها در يك موقعيت اشتباهي قرار گرفتهاند و بهعنوان فروشنده موادمخدر دستگير و راهي زندان شدهاند و همين، مجموعه را به دو بخش تقسيم كرده (تا اينجاي ماجرا).
اين مجموعه را كه مجيد صالحي كارگرداني ميكند(البته با مشاورههاي رضا عطاران) ميتوان با كمي اغماض در كنار معدود آثار خوبي كه اين سالها در اين زمينه توليد شده و يا از كارهاي رضا عطاران بوده و يا مهران مديري، گنجاند. در اين ليست آثار معدود قابل اعتنا، ما با آثاري روبهرو هستيم كه وظيفه درست طنازي را بر عهده دارند و در كنار خنداندن تماشاگر در بستر قصهاي حركت ميكنند كه در نهايت داراي ارزش نمايشي است؛ مانند قرار گرفتن در جاي اشتباهي كه در سريال مرد هزار چهره با آن روبهرو بوديم و نوعي نقد اجتماعي در پي داشت و يا همين سه در چهار.
«سه در چهار» با بهره گرفتن از انواع كمدي سعي ميكند راه خود را به گونه ديگري طي كند. در اين مجموعه هم ردپاي كمدي موقعيت را ميتوانيم بيابيم (قرار گرفتن در جاي اشتباهي مثل نقل مكان از پايين شهر به بالاي شهر و از خانه مستقل به آپارتمان يا قرار گرفتن افراد ساده در زندان بهعنوان فروشنده موادمخدر) هم كمدي كلام (كه بيشتر در شخصيتي كه رضا صادقي آن را بازسازي كرده ميبينيم) و هم كمدي هجو.
شايد همين كه گروه توليد سعي كرده از همه اين عرصهها براي ارتباط با مخاطب استفاده كند كليد موفقيتش باشد؛ در حاليكه يك بستر اصلي نيز براي خود مشخص كرده و آن نماياندن دشواريهاي زندگي توأم با فقر و تنگدستي است. اين مجموعه به خوبي توانسته تلخي را در پوششي شيرين به خورد مخاطب بدهد تا در نهايت هم آن تلخي در او انديشهاي ايجاد كند و هم آن شيريني تفريحي براي او باشد و راهي براي تحمل دريافت آن تلخي.
البته بنا به موقعيت روايت، شخصيتهاي اصلي بنا به كارشان كه انجام نظافت منازل است به خانههاي ديگري هم سر ميزنند كه داستانهاي خودشان را دارند و موقعيتها و احوالات خودشان را، تا به اين ترتيب در هر قسمت يا هر چند قسمت يكبار ما يك داستان فرعي هم داشته باشيم. اين هوشمندي در طراحي بستر اصلي نمايش است كه عليرضا مسعودي به خوبي از عهده آن برآمده هرچند در برخي قسمتها از اين موقعيت استفاده نميشود و ما درگير همان موقعيت اصلي و شوخيها و طنازيها ميمانيم.
هرچند اين را هم بايد در نظر داشته باشيم كه از جايي به بعد، لااقل تا اينجاي قصه، آن منطق نخست فراموش شد و كل داستان با چرخشي به سمت داستان گير افتادن خانوادهها در مخمصه زندان رفتن مردان خانواده و ورود داماد يكي از خواهرها و كش آمدن اين ماجرا از جذابيت خود كاست و در پيشبرد آن كمدي هم تحليل رفت. به عبارت ديگر، سه در چهاردر اين قسمتهاي اخير نتوانسته در مسير كمدي نمرهاي بهخود اختصاص دهد و بيشتر درگير درامي اجتماعي شده كه انتظار ميرود مجموعه به مسير اصلي خود بازگردد.
اما در موفقيت اين مجموعه نميتوان بازي روان بازيگرها ، درك فضاي كار و انتقال آن به مخاطب، توانايي بازي كردن روي خط كمدي بيآنكه به ورطه شوخي صرف بيفتد و همين طور كارگرداني منطقي و توانايي كارگردان در بازسازي زندگي رئاليستي خاص اين قصه را از ياد برد. اما شايد آفت اين مجموعه را كه نويسنده و كارگردان در قسمتهاي پيش رو بايد از آن پرهيز كنند نيز بايد يادآوري كنيم؛ اينكه نتواند تعادل ميان كمدي موقعيت و هجو و كمدي كلام را حفظ كند و مثلا بهدليل اينكه مخاطب با شخصيتي ارتباط بيشتري برقرار ميكند ما از باقي شخصيتها و موقعيتها و خصوصا محور اصلي دور شويم؛ چه در نهايت اين خندهها آنچه در ذهنها ميماند همان موقعيت اصلي و نوع بازسازي و به سرانجام رساندن آن است.
وقتي گروه توانسته دغدغههاي اصلي جامعه امروز را مثل فرزندسالاري و يا مشكلات اقتصادي چون هزينه تحصيل و... به بطن اصلي قصه خود بياورد حيف است صرفا اسير كمدي كلام شود يا در موقعيتي درجا بزند. در نهايت هدف كمدي، طنز و هجو همان طور كه در آغاز آمد نقدي اجتماعي و نماياندن كاستيهاست.
مد نظر قرار دادن اين مهم ميتواند اصل اساسي گروه قبل از خنداندن مخاطب باشد و همين است كه كار كمدينها را سخت و پيچيده ميكند؛ توجه به ظرافتها و راه رفتن روي لبه باريكي كه مرز تراژدي است.
THE DARK KNIGHT
09-08-2008, 18:55
من که خیلی ناراحت شدم شنیدم امروز آخرین قسمته.
Mohammad Hosseyn
10-08-2008, 01:47
متاسفانه خیلی قشنگ تموم نشد ...
اما در کل کار صالحی بد نبود ...
خبرگزاري فارس: تهيه كننده مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» گفت: اين سريال طبق روالي كه برايش در نظر گرفته شده و بود و بدون حذفيات به روي آنتن رفت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حسن روستايي گفت: سريال «سه در چهار» در 26 قسمت براي پخش ساخته شده بود و زمان قسمتها بين 47 تا 39 دقيقه متغير بود و مقدار زياد يا قابل توجهي از كار حذف نشده بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي افزود: هيچ حذف و جرح و تعديلي از سوي سازمان صدا و سيما متوجه اين سريال نبوده است و كار در طول زمان پخش توسط آقاي بهراميان مونتاژ دوباره شد و هر حذفي در كار اتفاق افتاده بنابر تصميم خودمان بوده است كه البته زمان آن در كل شايد به 10 دقيقه هم نرسد.
وي ادامه داد: چون احساس كرديم در برخي از صحنهها ريتم كار كند شده و براي رعايت اين مساله تصميم گرفتيم جابهجايي در سكانسها انجام بدهيم و برخي از قصهها نيز به طور موازي پيگيري شوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روستايي تصريح كرد: برخي فكر ميكنند كه تا پايان ماجرا بايد تكليف شخصيتهاي داستان به طور كامل مشخص شود و همه آنها به سرانجام برسند، در حالي كه ما در اين سريال داستان يك خانواده را داريم كه مثال عيني آنها در جامعه ما وجود دارد. چنين خانوادههايي سالم زندگي ميكنند اما در مواجهه با جامعه دچار مشكل ميشوند و در نهايت پوست اندازي كرده و به مرحله جديدي وارد ميشوند.
وي همچنين درباره عدم حضور «محمد كاسبي» در قسمتهاي زيادي از سريال گفت: عدم حضور ايشان دليل خاصي نداشت. به خاطر اينكه بار داستان روي شخصيتهاي مختلف توزيع شود، اين اتفاق افتاد و در هر قسمت بار قصه بر عهده يكي از شخصيتها بود.
بنابر اين گزارش، در مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» كه در 26 قسمت براي پخش از شبكه اول سيما ساخته شده بازيگراني چون محمد كاسبي، مهران رجبي، شهره لرستاني، مجيد صالحي، ناديا دلدار گلچين، علي صادقي، اشكان اشتياق، بيژن پيشدادي، شهرام قاعدي، مجيد شهرياري، محمد رضا حقگو، محمد برسوزيان و مجيدياسر ايفاي نقش كردهاند.
داستان اين مجموعه كه در قالبي طنز به تهيه كنندگي «حسن روستايي» ساخته شده درباره دو خانواده است كه در زندگي خود دچار مشكلات اقتصادي و اجتماعي ميشوند. اين دو خانواده در مواجهه با مشكلاتي كه با آنها روبرو ميشوند، دچار پوستاندازي شده به مرحله جديدتري از زندگي خود وارد ميشوند و ديدگاههاي متفاوتي پيدا ميكنند.
Mohammad Hosseyn
10-08-2008, 04:07
خبرگزاري فارس: تهيه كننده مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» گفت: اين سريال طبق روالي كه برايش در نظر گرفته شده و بود و بدون حذفيات به روي آنتن رفت.
من خوذم تو چند قسمت متوجه شدم که دیالگو رو تغییر دادن و دوباره روش گذاشتن .... چند جا هم یدفعه صدا قطع میشد که بخاطر دیالوگهای تند بود ...
و اصلا امکان نداره فیلمی تو صدا سیما پخش بشه بدون قیچی ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید ...
آقا این فیلم تموم شد و این امیر را ندیدیم :دی (منظورم اون امیر بود) حالا جدی جدی تموم شد؟ خوب حالا من تلویزیون نگاه کنم برای چی؟؟
Alireza Taji
11-08-2008, 00:26
اخرش خیلی افتضاح تمام شد!
من گفتم حداقل 30 قسمت دیگه داشته باشه اون شوهره این عروسه خنکه هم پیداش نشد!
صالحی خوب بود خودش در سریال اولش که کارگردانی میکرد بازی نمیکرد.
مجيد صالحي با كارگرداني مجموعه سه در چهار كه اكنون روي آنتن شبكه يك سيماست توجه بسياري از مخاطبان را برانگيخت «سه در چهار» نويد پيوستن نيروي تازهاي به جمع سازندگان اندك طنزهاي تلويزيوني بود.
اين مجموعه اگر چه با ضعفها و كاستيهايي نيز همراه بود، اما در مقايسه با برخي كارها كه در قسمتهاي طولاني، آنتن تلويزيون را بيهوده به خود مشغول ميكنند كار قابل قبولي است و گذشته از آن نامهايي چون محمدحسين لطيفي، بهرام بهراميان و رضا عطاران در تيتراژ كار به چشم ميخوردند كه پشتوانهاي قوي براي مجيد صالحي به حساب ميآمد.
به بهانه اين مجموعه با مجيد صالحي گفتوگوي مفصلي داشتيم كه از نظر ميگذرانيد.
چهطور است از تيتراژ شروع كنيم آقاي صالحي؛ و اينكه اين تعداد اسم از كارگردانهاي مختلف با عنوانهاي مشاور پروژه و مشاور كارگردان به چشم ميخورد. آنها عملا در كار چهقدر تاثيرگذار بودند؟
همه اين عزيزاني كه اسمشان در تيتراژ آمد طبق همان عنوان ذكر شده فعاليت كردند و موثر بودند. آقاي بهراميان كه مجري طرح بودند از پيش توليد درگير كار بودند و تا آخرين قسمت پخش اين درگيري ادامه داشت. آقاي عطاران كه مشاور كارگردان بود در تمام طول كار به من كمك كرد و من در موارد مختلف با او مشورت داشتم و نظراتش موثر و مفيد بود و در مورد آقاي لطيفي كه گاهي شنيده ميشد از برخي دوستان كه سركار حضور نداشته و فقط در تيتراژ اسمش را ديديم بايد بگويم كه ايشان بزرگترين كمك را به من كردند و انگيزه را به من دادند كه از عهده اين كار برميآيي و بايد ثابت كني و در حقيقت من را هل دادند و اعتماد و لطف ايشان خيلي ارزشمند و موثر بود ضمن اينكه در مورد بسياري مسائل به من مشاوره دادند و هر يك لحظه حضورشان يك دنيا برايم ارزش داشت.
ضمن اينكه نبايد توقع داشته باشيم اين افراد كه هر يك نامهاي مهمي هستند و مشغلههاي خودشان را دارند در تمام طول كار سر فيلمبرداري حضور مداوم داشته باشند تقبل پرداخت دستمزد همه اين عزيزان در يك كار از عهده سازمان هم خارج است چون كارگردانهاي گراني هستند.
انگار قرار بوده قبل از انتخاب شما آقاي لطيفي و بعد از آن رامبد جوان كارگرداني اين مجموعه را برعهده بگيرند.
بله. قرار اوليه بر اين بود كه آقاي لطيفي بسازند اما رياست سازمان از ايشان خواست كه پروژه «نردباني بر آسمان» را شروع كند و با توجه به درگيريشان با آن مجموعه همان موقع به من پيشنهاد كردند كه به جاي خودشان اين كار را انجام دهم ولي آن زمان مديران شبكه يك خيلي مايل به ريسك و دادن اين پست به مجيد صالحي نبودند، در نتيجه به رامبد جوان پيشنهاد شد كه او هم با متنها ارتباط برقرار نكرد و گويا قصد داشت با نويسندگان ديگري كار را پيش ببرد كه متنهاي ايشان هم مورد پسند تلويزيون قرار نگرفت و در نهايت قرعه باز به نام من افتاد و كار را شروع كرديم.
رامبد جوان با قصهاي كه شاهدش بوديم مخالف بود؟
خير. آن موقع اين قصه به اين شكل مطرح نبود و اصلا شكل ديگري داشت كه حدود 10 قسمت نوشته شده بود و قرار نبود به صورت دنبالهدار باشد، بلكه داستان به شكل اپيزوديك پيش ميرفت مثل قسمتهاي نهم و دهم ما كه در خانه يك مادربزرگ قصه گفته ميشد.
اتفاقا زماني كه صحبت تاسيس شركت خدماتي شد تنها پيشبيني كه ميشد راجع به ادامه مجموعه كرد همين بود كه اين گروه هر روز به يك خانهاي ميروند و ماجراي تازهاي دارند. ولي سر موضوع موادمخدر متوقف شد و قسمتهاي پاياني خيلي كشدار شده و كار قدري افت كرد.
من حس كردم مردم قصه دنبالهدار را بيشتر دوست دارند كنجكاوي اينكه در قسمت بعد چهطور ادامه پيدا خواهد كرد سبب ميشود با رغبت بيشتري كار را دنبال كنند. البته يك دورهاي كارهاي اپيزوديك خيلي جواب ميداد و سريالهاي ارزشمندي هم ساخته شد مثل خانه سبز اما مدتي است كارهاي روتين دنبالهدار خيلي مد شده و بيننده هم به كارهاي دنبالهدار توجه بيشتري نشان ميدهد. اما در مورد كشدار شدن خيلي موافق نيستم. به نظرم ما در تمام قسمتها به طور يكدست با اتفاقات و موضوعات تازه روبهرو بوديم و تعليق و گرهافكني در كار تا آخرين قسمتها ادامه داشت.
كار به لحاظ مضمون افت كرد و از بار طنز آن نيز كاسته شده بود به نظرم بيژن را نبايد از خانواده جدا ميكرديد.
البته نظر شما را تا حدودي قبول دارم. ببينيد اولا كه من روي 6 – 7 قسمت آخر تقريبا نظارتي نداشتم.
روي تدوين؟
روي خيلي از مسائل!
البته دلم نميخواهد در اين مورد صحبت كنم. اما منكر اين نميشوم كه اگر متن به جاي 26 قسمت 23 قسمت بود كيفيت بهتري داشت. اما واقعا ما شرايط سختي از نظر توليد داشتيم از نظر رواني بچهها خيلي تحت فشار بودند و كار حاشيههايش زياد شده بود و بايد هر چند زودتر به اتمام ميرسيد. از طرفي يك روز مثلا بازيگر دختر ما قهر ميكرد و ما بايد با نويسنده كار آقاي عليرضا مسعودي جلسه ميگذاشتيم كه آقا ايشان را از ادامه متن حذف كند.
خب ميرفتيد با بازيگرتان آشتي ميكرديد!
بالاخره يك مسائلي گريزناپذير است و در هر كاري از اين اتفاقات وجود دارد و نميشود كاري كرد. ما مجبور بوديم ادامه بدهيم و ميگفتيم دختر خانواده رفته خانهدايي. حالا بعد از مدتي زندگي شيرين ميشود و بازيگر برميگردد و ما باز با نويسنده جلسه ميگذاريم و ميگويم دختر از خانه دايي برگشت. در مورد بيژن هم كه گفتيد از خانواده جدا شد هم مسئله به شكل ديگري بود، ما آقاي كاسبي را هم متاسفانه در مقطعي نداشتيم مجبور شديم بيژن را بفرستيم آن طرف ماجرا.
پس كار پرد از قهر و آشتي بوده!
بله و من ميخواهم بگويم كه آقاي مسعودي هنگام نگارش متن با چنين شرايطي مواجه بود و نظرات مختلفي همه از چندطرف به ايشان هجوم ميآورد. ناظر كيفي يك نظري داشت، عوامل تهيه و توليد يك نظري و مجيد صالحي هم يك نظر. پس بنده خدا در اين اوضاع خيلي زحمت كشيده تا كار را به اتمام برساند. گذشته از اينكه خواهرشان در آن موقع دچار بيماري سختي بودند و اينها همه بر كار تاثير گذاشت.
پس نگارش متن همراه با تصويربرداري پيش رفته؟
از قسمت دهم به بعد. ولي در كل من تمام اتفاقات پيش آمده را حكمتي ميدانم. مثلا ما در سرماي شديد تصويربرداري ميكرديم و در آن دماي 18درجه زيرصفر در پل رسالت اگر آقاي كاسبي با توجه به كسالتي كه داشتند همراهمان بودند ممكن بود آسيب ببينند و حضورشان سرصحنه به اين اتفاق كه ايشان سلامتش را به خطر بيندازند، نميارزيد گرچه اگر بيژن در اين طرف داستان و بين خانواده بود كار از اينسو افت نميكرد.
چون به هر حال همه اتفاقات و ماجراها آنسوي قصه بود و گشتن دنبال قاچاقچيها و تنوع لوكشين و... در حالي كه بقيه در يك خانه راكد بوديم و ايجاد جذابيت قدرتي سختتر بود. حالا در اين وضعيت قرار بر اين بود كه بده بستانهايي بين من و علي صادقي در كار شكل بگيرد كه با رفتن او و پيوستنش به سيروس اين اتفاق نيفتاد با اين حال ما سعي كرديم اين مسئله را در مونتاژ اصلاح كنيم و توازني ميان دو سوي قضيه ايجاد شود. كار نشد ندارد و در عين حال يك كارهايي واقعا نشدني است. با اعمال شاقه و اسلحه گذاشتن پشت گردن بازيگر هم نميشود او را سرصحنه آورد. اما مهم اين بود كه در آخر ماجرا بازيگراني كه رفته بودند دوباره برگشتند!
اين كار با وجود شباهتهايي كه به كارهاي رضاعطاران داشت در يك مورد خيلي موفقتر عمل كرد و آن انتخاب بازيگران است. همه درست سرجاي خودشان بودند ضمن اينكه اكثرا جزو بازيگران ثابت اين نوع كارها به شمار نميرفتند و اين كمك ميكرد كه كار واقعيتر باشد.
خود من چون كارهاي رئال را خيلي دوست دارم، دلم ميخواست از كساني كه شناخته شده هستند در اين ژانر- و البته بازيهايشان را خيلي قبول دارم- استفاده نكنم و كساني باشند كه مردم ذهنيتي از آنها در ژانر طنز ندارند و اين كمك ميكرد تا كار به فضاي رئال نزديكتر شود. من و رضاعطاران از حدود 11سال پيش و از سيب خنده تا امروز در كارهاي زيادي با هم همكاري داشتيم و او سواي رفاقتمان براي من حكم يك استاد را دارد و من هر كاري را كه شروع كردم از او مشاوره گرفتم و نظراتش هميشه در كارم مفيد و موثر بود. بنابراين خواهناخواه اين شباهت به وجود ميآيد و باعث افتخار من است كه كار من بيننده را ياد آثار عطاران بيندازد.
اما سواي اين من تلاش كرد كه كارم يك هويت مستقل داشته باشد و تفاوتهايي در آن احساس شود كه يكي همين انتخاب بازيگران بود كه باز با مشورت دوستان صورت گرفت. خود عطاران هم نظرش همين بود كه از بازيگران مشترك استفاده نكنيم تا كار متفاوت باشد و غير از عليصادقي كه هرچند كار از عطاران هم بازي كرده بقيه را با اين هدف انتخاب كرديم و اينكه رضا معمولا قابهايش را اسكپ نميكند يا معتقد به صداگذاري حرفهاي در تلويزيون نيست، اما من دوست داشتم اين موارد را تجربه كنم.
بازيگران براساس متن انتخاب شدند يا متن را براساس آنها نوشتيد؟
شخصيت بيژن را وقتي آقاي مسعودي مشغول نگارش متن بوده گويا براساس علي صادقي نوشته و او را در ذهن داشته يا اينكه به اشكان اشتياق فكر كرده بود و با من مطرح كرد و پذيرفتم. يا محمد كاسبي را من خودم با توجه به همكاريهاي قبلي با ايشان در ذهن داشتم و دلم ميخواست حضور داشته باشد. مهران رجبي پيشنهاد عطاران بود و خيلي هم خوب بود. خلاصه با هم گپ زديم و براساس نظرات آقايان محمد حسين لطيفي و بهرام بهراميان به اين بازيگران رسيديم.
موضوع ديگري كه در اين كار و برخي كارهاي رضاعطاران سؤالبرانگيز ميشود تيپسازي است. در كاري كه همه شخصيت هستند و تلاش شده تا در يك فضاي رئال كار را پيش ببرند يكباره در ميان آدمهاي فرعي داستان به تيپهايي برميخوريم كه اين فضا را ميشكنند و مخاطب شك ميكند ادامه همان كار را دارد ميبيند! مثل قاچاقچيها با آن سرهاي تراشيده يا در ساختمان محل كار...
ببينيد در زندگي امروز من به آدمهايي برميخورم كه يك ساعت من را درگير رفتار و حركاتشان ميكنند و گاهي كه با آقاي عطاران بودم آدمهايي را در كوچه و خياباني ديديم كه از تيپ هم فراترند و گفتيم حالا اگر ما مثل اين كارمان داشته باشيم ميگويند تيپسازي كرديد، غلو كرديد و از اين حرفها و آدمهايي مثل مدير ساختمان يا قاچاقچيها كه مثال زديد هم از همين آدمها هستند. در گروههاي خاصي مثل همين افراد موادفروش هم همه جور آدمي پيدا ميشود و قشري هستند كه غالبا رفتار عادي ندارند و اينها واقعا غلو نيست.
قبول داريد كه خود شما هم در امر بازيگري بيشتر در تيپسازي موفق بوديد تا بازي شخصيتهاي رئال؟
البته در اين كار من مكمل بودم نه پيش برنده داستان اما در كل فكر ميكنم اين به شرايط هر كاري برميگردد. اگر شرايط درست باشد و هركسي جاي خودش قرار گرفته باشد كار خوب از آب در ميآيد. مثلا من در «قطار ابدي» تيپهايي مثل رابين هود و حسن كچل را بازي ميكردم و با توجه به درست بودن تمام مسائل كار و نظارت رضاعطاران موفق بود و در كار ديگر مثل «مجردها» يك شخصيت رئال را بازي كردم و به خاطر شرايط و حضور آدمهاي حرفهاي، كار قابل قبول از آب در آمد.
راستي چرا در سه در چهار كه تلاش هم شده بود رئال باشد شخصيتها يكي در ميان جذاب بودند و همه نتوانستند به نسبت ديگري گليمشان را از آب بيرون بكشند. مثلا آنقدر كه علي صادقي موفق بود اشكان اشتياق نبود يا آنقدر كه مهران رجبي به دل مينشست محمد كاسبي جذاب نبود. آنقدر كه شهره لرستاني به چشم آمد خانم گلچين ديده نشد. این به پتانسيل بازيگر مربوط ميشد يا خواست و هدايت نويسنده و كارگردان بود؟
مسلما اين تعمدي بوده و من خودم خواستم به اين شكل باشد. چون اگر قرار بود همه كمدي باشند فضا به سمت كارهاي فانتزي ميرفت. ما ميخواستيم يكي پارتنر باشد. گاهي هم بار طنز را از دوش يكي برميداشتيم و ميگذاشتيم روي دوش ديگري. ضمنا فكر ميكنم همه در نقشي كه بايد ايفا ميكردند موفق و درست ظاهر شدند و تنها اين بار كمدي بود كه بر دوش يكي نسبت به ديگري سنگيني ميكرد نه قدرت بازيگري و اگر اشكان اشتياق پارتيز خوبي نبود كمدي علي صادقي به چشم نميآمد. همينطور در مورد باقي بازيگران.
حالا چرا در همه كارهاي جنگ ميرويد سراغ طبقه فقير يا ثروتمند، در حالي كه در كمديهاي غربي جديد اكثرا طبقه متوسط مطرحند و موفق هم هستند.
براي اينكه اين كنتراست، شوخيها را به وجود ميآورد و لايههاي طنز كه بايد مورد نقد قرار بگيرد بيشتر در اين طبقات مشاهده ميشود.
ولي فكر ميكنم بيشتر به خاطر راحت طلبي طنزپردازان و كمدينهاي ماست كه همه يك زندان درست ميكنند و يك قاچاقچي و خلافكار دارند و يك خانواده فقير در يك اتاق تنگ كه مدام سر هم فرياد ميكشند؛ يعني فقط اينهاست كه خنده دارند؟
البته نظر شما هم از جهتي درست است و همانطور كه گفتيد در فيلمهاي روز آمريكا با قشر متوسط هم شوخي ميكنند و به مسائل اجتماعيشان ميپردازند. اتفاقا در كار جديد رضاعطاران اين اتفاق افتاده و تلاش كردند به اين قشر هم نزديك شوند. اما در كل قصد ما شوخي و تمسخر نبوده ما خواستيم بگوييم اين خانواده درست است كه به لحاظ مالي در سطح پاييني قراردارد اما در كنار هم صاحب لحظاتي هستند كه به يك دنيا پول و ثروت ميارزد و ديگر اينكه چرخ فلك ميچرخد و اگر آسان بگيري اين چرخش آسانتر است و راحتتر ميگذرد و اگر سخت بگيري به خودت سخت خواهد گذشت و بايد تلاش كنيم حقمان را بگيريم اما حقي را زير پا نگذاريم همانطور كه در اشعار تيتراژ آغاز و پايان اشاره شده.
شايد اينكه اصل موضوع در تمام كارهاي ما شده پول، به جامعه امروزمان هم برميگردد كه متاسفانه در اغلب مواقع دغدغهاي قويتر از اين ندارد.
شايد ولي چه خالي بيپاياني... .
حالا كه گفتوگو را با تيتراژ آغاز كرديم خوب است كه با تيتراژ هم تمامش كنيم. تيتراژ كار خيلي عالي بود، مخصوصا تيتراژ اول. ايده نقاشي از چه كسي بود؟
همه با همفكري دوستان اتفاق افتاد و اتفاقا خوب شد كه اشاره كرديد چون ميخواهم از 2 نفر خيلي تشكر كنم كه بدون كمك آنها شايد در اواخر كار زمين ميخوردم. يكي محمدرضا فاضلي (نويسنده و كارگردان كشورمان) كه هم خيلي به متن و به كارگرداني مدد رساند و ديگري فرهاد نجفي كارگردان جوان و خوش ذوقي كه بسيار ايدههاي خوبي به من داد.
من که از این صمیر خیلی بدم میومد برای همین نمیخواستم خواهر بیژن را بگیره ولی خوب فیلم ایرانیه و امکان نداره دختر و پسری مجرد از فیلم بیرون برند
FarzadSport
12-08-2008, 15:12
من که از این صمیر خیلی بدم میومد برای همین نمیخواستم خواهر بیژن را بگیره ولی خوب فیلم ایرانیه و امکان نداره دختر و پسری مجرد از فیلم بیرون برند
ربطی به فیلم ایرانی و خارجی نداره کلا در سبک کمدی حتما باید در انتها با یک ازدواج به پایان برسه و این از ویژگی های این سبک از سینما و تلویزیون هست...
فکر نمیکنم شما هیچ فیلم کمدی پیدا کنید که بدون ازدواج به پایان برسه...
shahramcat
12-08-2008, 15:24
من که اصلا سریال ایرانی نگاه نمیکنم اما این یکی رو تقریبا 95% رو دیدم !
قشنگ بود چون واقعیت زندگی ما بود ...
پخش بخشي از سريال سه در چهار و نوع مواجهه اين سريال با هنرمندان موسيقي، سبب شد تا يك نوازنده و مدرس تار و سه تار كه زماني در نشريه گلآقا طنز مينوشت، در يادداشتي به نقد اين بخش سريال بپردازد.
برای من که سالها در موسسه گلآقا کار می کردم و با بزرگان طنز در ارتباط مستقیم بودم؛ فهم طنز، فکاهه، مطایبه، هزل، هجو و انواع دیگر شوخی کار سختی نیست.
فضای موسسه گل آقا درآن سالها (اوایل دهه ی 70) با درک و درایت کیومرث صابری به عنوان مدیر مسئول، و ذوق و شعور نوابغی چون ابوالفضل زرویی، سیامک ظریفی و دهها هنرمند دیگر، دانشگاهی بود تا به جامعه خشک و بیش از حد جدی آن روزگار بفهماند ابزار طنز چقدر میتواند در بیان کاستیها و تلطیف فضا موثر باشد.
بارها بزرگان عرصه های مختلف (سیاسی ،ورزشی ،هنری ،...) را دیده بودم که با روی باز به دفتر موسسه میآمدند و از اینکه در فلان مطلب یا کاریکاتور سوژه طنزپردازان قرار گرفتهاند ابراز خرسندی و رضایت میکردند.
دکتر حسن حبیبی معاون اول رئیس جمهور وقت، دکتر وزیر امور خارجه وقت و بسیاری دیگر از آن جملهاند. در آن مقطع زمانی حتی نمایشهای کمیک تلویزیون هم اگر چه در سطحی پایینتر از طنز مطبوعاتی به لحاظ کیفی قرار داشتند، اما بدون شک حداقل استانداردهای یک اثر کمدی را دارا بودند. و حتی در جای جای آنها میشد رگههایی از طنز فاخر را نیز یافت و از آن لذت برد. تهیه کنندهها و کارگردانانی چون بیژن بیرنگ، مسعود رسام، داریوش کاردان، بهروز بقایی، داریوش مودبیان.... از جمله هنرمندانی بودند و هستند که ابزار کمدی و طنز را میشناسند ،شرایط اجتماع را درک میکنند و از ان ابزاربه خوبی برای بیان نقطه نظراتشان بهره گرفته ومیگیرند.
این مقدمه را تنها به این دلیل نگاشتم تا پس از طرح نظراتم درباره سریالهای طنز جدید تلویزیون، متهم به عدم شناخت و درک طنز از سوی برخی حضرات نشوم!
اگر طنز پرداز، طرف اول و سوژه طنز، طرف دوم مقوله طنز تصور شوند، از نظر نگارنده، طرف اول مهمترین شرطی را که برای انتخاب طرف دوم طنز باید در نظر داشته باشد، توان و قدرت و جایگاه طرف دوم برای معرفی و دفاع از خودش است. به عبارت دیگر سوژه طنز در طول تاریخ و در طنز کلاسیک ایرانی همچون نمایشهای سیاه بازی از جایگاه و پایگاهی قوی برخوردار بوده و هست.
حاکمان، تاجران و افراد مشهور و بانفوذ، همواره هدف نقد طنز پردازان بوده و هستند. این مهم علاوه بر اینکه امکان خطا و انحراف قدرتمندان و صاحب منصبان را کاهش میداده ،بلکه با ایجاد شرایطی برابر برای هر دو طرف (طنزپرداز و سوژه طنز) به طرف دوم امکان دفاع از خود را هم میداده است.
برای مثال یک سیاستمدار که در طول هفته چندین بار در صدا و سیما سخنرانی میکند، اگر در برنامهای تلویزیونی یا رادیویی سوژه طنز قرار بگیرد، تعادل برقرار شده. چرا که در آن صورت، بیننده یا شنونده تمام لوازم یک قضاوت عادلانه را در اختیار خواهد داشت.
یک مثال ملموستر: علی دایی فوتبالیست مشهور، در طول هفته ساعتها در صفحهی تلویزیون دیده میشود، حرف میزند، مجریها از افتخاراتش میگویند، مفسرین فوتبال تواناییهایش را ذکر میکنند و... و شاید در ماه یک بار هم سوژه هجو یا طنز یک برنامه واقع شود.
در این مثال، از دید بنده همه چیز عادلانه است. بیننده تلویزیون هم قهرمان را با همهی تواناییهایش میبیند و هم نمایش طنز یا هجو را. اما من در این بخش نوشتهام به سوژههایی میپردازم که ناعادلانه و بیرحمانه هجو میشوند، در شرایطی که هیچ امکانی برای معرفی یا دفاع از خود ندارند.
بسیاری از ما،حداقل بخشهایی از سریال نوروز 87، با نام "مرد هزار چهره"را نگاه کردهایم، خیلی از ما هم محافل شبه روشنفکری مورد اشاره سریال را نیز دیدهایم، اما در این سریال یک اشکال وجود دارد که میتوان با طرح این پرسش آنرا دریافت:
در صداوسیما چند بار محافل و انجمنهای جدی و پر محتوای فرهنگی، هنری و ادبی به صورت گزارشهای مبسوط و مفصل نمایش داده شده؟ بینندگان غیر متخصص صدا و سیما چقدر از طریق تلویزیون امکان درک فضاهای واقعی انجمنهای هنری، ادبی گوناگون را داشتهاند؟ اگر پاسخ همان است که من میاندیشم (هیچ)، بنابر این نمایش سراسر هجو انجمنهای ادبی، حد اقل یک کج سلیقگی سطح پایین است وبس.
در مورد موسیقی وضع از این هم اسفناکتر است، اگر کارگردانان و تهیه کنندگان آثار تلویزیونی اندکی دغدغهی موسیقی، به عنوان یکی از مهمترین گونههای هنری را داشتند، در شرایطی که موسیقی در رسانه سختترین شرایط را سپری میکند (عدم نمایش ساز، نبود برنامههای تخصصی موسیقی و...) هیچگاه اجازه هجو این هنر شریف را در فیلمها و سریالهایشان به خود نمیدادند.
بطور قطع اگر حتی در هفته یک ساعت از تلویزیون ایران یک کنسرت رسمی و کاملا جدی، همراه با نمایش سازها پخش میشد من به هیچیک از بی مهریهای ذکر شده در بالا نمیپرداختم.
حال برای اینکه عمق فاجعه را به وضوح توصیف کنم مثالی دیگر میزنم: سریال سراسر هجو و هزل سه در چهار که تا اواسط هفته قبل، روزهای زوج از شبکه یک پخش میشد، مجموعهایست از رفتارها و گفتارهای طنزآمیز! که علاوه بر اوووووج هنر نویسندگی و کارگردانی!، لحظه لحظه آن سرشار از توانمندیهای بازیگران نخبه و بی نظیر است!.
در یکی از قسمتهای این مجموعه که چهارشنبه شب 9 مرداد ماه پخش شد، دو تن از پرسناژهای سریال از دست پلیس در یک کارگاه نانوایی مخفی شدند. صاحب کارگاه پس از کمی آشنایی با این دو نفر و در حال روشن کردن گاز پیک نیکی، گفت: من ساز میزنم! یکی از آن دو نفر گفت: بارک ا... ، چه سازی؟ صاحب کارگاه در حالی که با دو انگشت ادای کشیدن تریاک را تقلید میکرد و با دهن صدای آنرا تولید، گفت :من، ویلن میزنم داداش، ویلن !!!
گذشته از اینکه اصلاً چنین پلانی چقدر میتواند با مزه و خنده دار باشد یا اینکه چه پیام فرهنگی، انسانی و اجتمایی در آن نهفته که برای امثال من قابل درک نیست
سوال این است: در شرایطی که هنر مندان موسیقی امکان طرح و معرفی عادلانه خود و سازشان را ندارند و بیننده تلویزیون (بیهیچ توضیح و توجیهی) هیچگاه نوازنده و سازش را ندیده و نمیبیند، مترادف کردن نوازندگی ویلن با کشیدن تریاک، آنهم به این شکل سخیف و مبتذل چه معنی و مفهومی دارد.
بدون رودربایستی باید اعتراف کنم شخصاً نمیتوانم از نویسنده و کارگردان چنین سریالی که نیمی از آن به پس گردنی زدن هنرپیشگان به یکدیگر و بیان عبارات مبتذل میگذرد انتظار زیادی داشته باشم، اما به عنوان یک موزیسین فعال در ایران امیدوارم روزی بیاید که هر کاری را به کسی بسپارند که توان و درک و سواد و لیاقت وشعور و....آنرا داشته باشد و با وجود بزرگان عرصه طنز و تاًتر در این کشور مردم ما ناچار نباشند ساعتها به لمپنهایی نگاه کنند که همه هنرشان پس گردنی زدن به یکدیگر و توهین به دیگران است.
فیلم خیلی خوبی بود ولی حیف که تموم شد.البته آخرش خوب تموم نشد و اینکه مثل خیلی از فیلم های ایرانی بازم به عروسی ختم شد.
Reza_994
26-08-2008, 20:30
سريال هاي ايراني آخرش همينه ديگه!
ولي موضوع خوبي داشت در مورد مشكلات بعضي... نه بيشتر خانواده ها در ايران
Brave Hearts
31-08-2008, 18:39
قسمتهاي اول فيلم خيلي قشنگتر و خندهدارتر بود و رفته رفته طنز فيلم كم شد. (شايدم چون تكراري شده بود جذابيت اوليه رو نداشت.)
ولي در كل فيلم خيلي خوبي بود.
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.