مشاهده نسخه کامل
: سریال مرگ تدریجی یک رویا
مرگ تدريجي يك رؤيا
اطلاعات كلي
شبکه:
شبکه دو
موضوع
اجتماعي
گروه :
فيلم و سريال
قالب:
داستاني
مخاطب :
بزرگسالان
تاريخ ها و زمان ها
تاریخ تولید :
85
تاریخ پخش:
87
روزهای پخش :
سه شنبه
روزهای تکرار :
چهارشنبه
ساعت پخش :
21:15
ساعت تکرار:
14:00
تعداد قسمتها:
13
مدت هر قسمت:
45
مدت زمان کل برنامه:
585
اطلاعات عوامل توليد
تهيه كنندگان :
آرمان زرين كوب
کارگردان :
فريدون جيراني
فیلمبردار :
سيروس عبدلي
دیگرعوامل :
طراح هنري: مشكين مهرگان
طراح چهره پردازي: مهري شيرازي
مدير گروه بدلكاران: پيمان ابدي
دستيار اول كارگردان و برنامه ريز: مجيد كرباسيان
طراح جلوههاي ميداني: رضا تركمان
منشي صحنه: بهناز تاجيك
موسيقي: كارن همايونفر
بازیگران :
دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، پولاد كيميائي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هائده حائري و ناصر طهماسب و هانده شن بازيگر ترك
شرح مختصر
موضوع اين سريال درخصوص نويسنده جواني به نام مارال عظيمي است كه پس از انتشار اولين رمانش با نام «گيتي» به شهرت و اعتبار غيرمنتظرهاي ميرسد ولي آن شهرت، زندگي شخصي و خانوادگيش را تحت الشعاع قرار ميدهد و او را درگير ماجراهايي تازه ميكند كه ...
تعدادی عکس از این سریال
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لینک مستقیم جهت ذخیره سازی
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لینک مستقیم جهت ذخیره سازی
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لینک مستقیم جهت ذخیره سازی
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لینک مستقیم جهت ذخیره سازی
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لینک مستقیم جهت ذخیره سازی
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
«مرگ تدريجي يك رويا» همراه با فريدون جيراني
«مرگ تدريجي يك رويا» كه ابتدا «سفر به تاريكي» نام داشت، اولين مجموعه تلويزيوني فريدون جيراني است كه هشتم اسفندماه سال 85 به تهيهكنندگي آرمان زرينكوب جلوي دوربين رفت. فيلمنامه اين مجموعه مضموني اجتماعي دارد و توسط عليرضا محمدي براي 26 قسمت 50 دقيقهاي به نگارش درآمده است.
داستان اولين سريال جيراني از اين قرار است: «نويسنده جواني به نام مارال عظيمي پس از انتشار اولين رمانش به نام گيتي به شهرت و اعتبار غيرمنتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد».
«مرگ تدريجي يك رويا» نيز از شخصيت مشرقي كه در اكثر آثار اين كارگردان ديده ميشود، بينصيب نمانده است. جيراني اين بار اين نقش را به پولاد كيميايي واگذار كرده است. ساميه لك را در نقش اصلي يعني مارال عظيمي خواهيم ديد. ستاره اسكندري در نقش ساناز، خواهر مارال به ايفاي نقش پرداخته است. دانيال حكيمي نيز عهدهدار نقش حامد، شوهر مارال است. برخي ديگر از بازيگراني كه در مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» بازي داشتهاند، عبارتند از: هوشنگ توكلي، فريده سپاهمنصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري و ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و با حضور هاندهشن از بازيگران كشور تركيه.
«مرگ تدريجي يك رويا» در بيش از 200 لوكيشن مختلف در تهران، شهرهاي شمال كشور و كشور تركيه تصويربرداري شده است.
برخي ديگر از عوامل سازنده مجموعه «مرگ تدريجي يك رويا» عبارتند از: سيروس عبدلي (مدير تصويربرداري)، مشكين مهرگان (طراح هنري)، رضا حاج درويش (طراح صحنه و لباس)، مهري شيرازي (طراح چهرهپردازي)، ناصر انتظاري (صدابردار همزمان)، حسين ابوالصدق (صداگذاري و ميكس)، رضا تركمان (طراح جلوههاي ميداني)، پيمان ابدي (مدير گروه بدلكاران)، نادر پيرزاده (عكاس) و مجيد كرباسيان (دستيار اول كارگردان و برنامهريز) در اين مجموعه همكاري ميكنند.
مجري طرح اين مجموعه تلويزيوني موسسه فرهنگي ـ هنري لوح زرين است.
خانواده سبز :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
فريدون جيراني سرانجام نخستين سريال تلويزيوني خود با نام " مرگ تدريجي يك رويا" را آماده پخش كرد واين سريال قرار است طبق سياست هاي جديد شبكه دوم سيما سه شب در هفته و در روزهاي فرد روي آنتن برود.
تصوير همفري بوگارت در جاودانه اثر كازابلانكا ناگهان روي تصوير تلويزيون مي ايد، يك افتتاحيه جذاب براي انونس سريالي ايراني،سريالي كه در ادامه متوجه مي شوي همان سريال فريدون جيراني است كه تغيير نام داده و قرار است طبق اطلاعاتي كه در زير نويس مي ايد به زودي از شبكه دو پخش شود. يكي از خبرگزاري ها در خبري اعلام كرد كه اين مجموعه جايگزين سرزمين سيز خواهد شد واز بيست ودوم فروردين ماه هر هفته پنجشبه ها شاهد پخش اين اثر خواهيم بود ،اما رحمان سيفي آزاد سرپرست گروه فيلم وسريال شبكه دو در گفت و گويي با خبرنگار همشهري امارات اعلام كرد:« طبق سياست هاي جديد شبكه قرار است سريال هاي ايراني براساس الگوي شبكه اول سيما سه روز در هفته روي آنتن برود و بر همين اساس روزهاي يك شنبه، سه شنبه و پنج شنبه شاهد پخش سريال هاي ايراني خواهيم بود و سريال «مرگ تدريجي يك رويا» برمبناي همين الگو پخش ميشود.»
براساس برنامه ريزي انجام شده قراراست سريال در حال پخش «به خاطرمن» كه فقط روزهاي يك شنبه روي آنتن مي رفت پخش سه شب در هفته خود را از پنج شنبه 22 فروردين ماه آغاز كند. با پايان يافتن پخش اين اثر شاهد نمايش سريال 13 قسمتي «جاده در دست تعمير» به كارگرداني حسين تبريزي خواهيم بود و در ادامه سريال «مرگ تدريجي يك رويا» به روي آنتن ميرود.با توجه به اتخاذ سياست هاي جديد شبكه دو پخش فيلم هاي سينمايي از هفته آينده ازباكس سنتي خود يعني سه شنبه ها خارج و به روز دوشنبه منتقل مي شود و سريال خارجي معلم هم چهارشنبه ها روي آنتن مي رود. اما پخش سريال «شهريار» به همان شكل سنتي يك روز در هفته در روزهاي جمعه ادامه خواهد داشت.
با اين اوصاف بايد از چهارشنبه همين هفته شاهد پخش سريال " مرگ تدريجي يك رويا" باشيم .سريال كه جيراني آن را با نام " سفربه تاريكي" از اسفند 1385 با ضبط سكانس هاي مربوط به كشورتركيه آغاز كرد، كه اين مرحله از كار پس از حدود يكسال اسفند 86 با تصوير برداري در بيش از 200 لوكيشن مختلف در تهران، شمال ايران و تركيه به پايان رسيد.. آرمان زرين كوب درباره تغيير نام سريال به خبرنگار ما گفت: " نام قبلي سريال اسم دست خورده اي بود كه به شكل هاي مختلف براي آثار مختلف مورد استفاده قرار گرفته بود بنابراين ترحيح داديم نام سريال را براي پخش تغيير دهيم كه با نظر كارگردان نام " مرگ تدريجي يك رويا" كه يك نام مفهومي است را براي آن انتخاب كرديم."
بنا به گفته فرامرز روشنايي مدير روابط عمومي پروژه تاكنون تدوين 60 درصد ازكار توسط بهرام دهقاني و رضا شيرواني به پايان رسيده و 14 قسمت از مجموعه آماده پخش است و تدوين قسمت هاي باقي مانده ادامه دارد و كارن هماينفر نيز ساخت موسيقي متن آن را به پايان رسانده است.
جيراني نخستين سريال خود را بر مبناي فيلمنامه ايي از عليرضا محمودي جلوي دوربين برده ودر آن به روايت داستان نويسنده جواني به نام مارال عظيمي پرداخته كه پس از انتشار اولين رمانش به نام "گيتي" به شهرت و اعتبار غير منتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد. دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري ، ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و هانده شن ( بازيگر ترك) در اين اثر به ايفاي نقش پرداخته اند همراه با پولاد كيميايي كه "مشرقي" جديد جيراني در سريال " مرگ تدريجي يك رويا" است. او در اين اثر ايفاگر نقش آرارس مشرقي است. شخصيتي كه فقط در سكانس هاي مربوط به تركيه بازي دارد ودر 8 قسمت از كار شاهد حضور وي خواهيم بود. كيميايي تجربه بازي دراين سريال را به دليل درك بيشتر فضاي كاررا بسيار لذتبخش توصيف كرده است.
سيروس عبدلي (مدير تصويربرداري)، مشكين مهرگان (طراح هنري)، مهري شيرازي (طراح چهره پردازي)، ناصر انتظاري (صدابردار همزمان)، حسين ابوالصدق (صداگذاري و ميكس)، رضا تركمان (طراح جلوههاي ميداني)، پيمان ابدي (مدير گروه بدلكاران)، نادر پيرزاده (عكاس) و مجيد كرباسيان (دستيار اول كارگردان و برنامهريز) ديگر همكاران جيراني در توليد اين اثر هستند.
منبع خبر : همشهری امارات متحده
پخش مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا» ساخته فريدون جيراني سرانجام هفتگي شد و از سهشنبه آينده به روي آنتن شبكه دو خواهد رفت. مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا»(با نام قبلي سفر به تاريكي) ساخته فريدون جيراني كه بهدليل تغيير زمانبندي پخش شبكه دو سيما،به تعويق افتاده بود، از سه شنبه آينده (10 ارديبهشت)، هر هفته ساعت 21:10 بهروي آنتن شبكه دو سيما خواهد رفت.
براساس اين گزارش،طبق برنامهريزي قبلي صدا وسيما، قرار بود شبكه يك سيما در روزهاي زوج و شبكه دو، در روزهاي فرد اقدام به پخش مجموعههاي تلويزيوني كند.
داستان مجموعه كه در گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما ساخته ميشود درباره نويسنده جواني به نام مارال عظيمي است كه پس از انتشار اولين رمانش به نام گيتي به شهرت و اعتبار غير منتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد.
موسسه فرهنگي، هنري لوح زرين مجري طرح مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا» است.
عوامل سازنده اين پروژه عبارتند از:
كارگردان: فريدون جيراني، تهيه كننده: آرمان زرين كوب،فيلمنامه: عليرضا محمودي،مدير تصويربرداري: سيروس عبدلي،تدوين: بهرام دهقاني، رضا شيرواني،طراح هنري: مشكين مهرگان، طراح صحنه و لباس: رضا حاج درويش،طراح چهرهپردازي: مهري شيرازي، صدابردار همزمان: ناصر انتظاري، صداگذاري و ميكس: حسين ابوالصدق،مدير توليد: ابوالفضل نصير، مدير روايط عمومي: فرامرز روشنايي، محصول: موسسه فرهنگي، هنري لوح زرين،به سفارش: گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما.
بازيگران: دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، پولاد كيميايي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري و ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و با حضور بازيگر كشور تركيه: هانده شن.
و با شركت: احمد ساعتچيان، علي ميلاني، صبا مهري، حبيب ثامنيه، احمد توكلي، مهسا حسيني، محمود بنفشهخواه، حسن خوانساري، سحر كريمي، علي مرادي، پرويز ذنوبي، سياوش قاسمي، حشمتالله داورپناه، ناهيد ميرعمادي و ... هنرمند خردسال: ماهور حاج درويش.
منبع خبر : فارس
اطلاعات پست های 4 و 5 من بدلیل دیر عمل کردن من برای انتقال به شما دوستان عزیزم متاسفانه کم اهمیت تر شده اند امیدست که مرا ببخشید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
رخ داد هایی که در پخش رخ داده است به نقل از فارس :
به گزارش خبرنگار حوزه راديو وتلويزيون،پخش مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا» ساخته «فريدون جيراني» كه قرار بود، از چهارشنبه هفته آينده آغاز شود، بدليل تغيير زمانبندي پخش شبكه دو سيما،به تعويق افتاد.
براساس اين گزارش،طبق برنامهريزي جديد صدا وسيما، شبكه يك سيما در روزهاي زوج و شبكه دو، در روزهاي فرد اقدام به پخش مجموعههاي تلويزيوني ميكند.برطبق اين برنامهريزي سريالهاي اين دو شبكه از اين پس،به جاي پخش هفتگي ،سه روز در هفته روي آنتن ميروند.
«مرگ تدريجي يك رؤيا» به دليل نرسيدن به اين نوع پخش و آماده نبودن برخي قسمتها ،زمان پخش خود را به سريال «جاده در دست تعمير» ميدهد و پس از اين سريال 26 قسمتي پخش ميشود.
داستان مجموعه كه در گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما ساخته ميشود درباره نويسنده جواني به نام مارال عظيمي است كه پس از انتشار اولين رمانش به نام گيتي به شهرت و اعتبار غير منتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد.
موسسه فرهنگي، هنري لوح زرين مجري طرح مجموعه تلويزيوني «سفر به تاريكي» است.
عوامل سازنده پروژه «سفر به تاريكي» عبارتند از: كارگردان: فريدون جيراني، تهيه كننده: آرمان زرين كوب،فيلمنامه: عليرضا محمودي،مدير تصويربرداري: سيروس عبدلي،تدوين: بهرام دهقاني، رضا شيرواني،طراح هنري: مشكين مهرگان، طراح صحنه و لباس: رضا حاج درويش،طراح چهرهپردازي: مهري شيرازي، صدابردار همزمان: ناصر انتظاري، صداگذاري و ميكس: حسين ابوالصدق،مدير توليد: ابوالفضل نصير،محصول: موسسه فرهنگي، هنري لوح زرين/ به سفارش: گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما.
بازيگران: دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، پولاد كيميايي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري و ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و با حضور بازيگر كشور تركيه: هانده شن.
و با شركت: احمد ساعتچيان، علي ميلاني، صبا مهري، حبيب ثامنيه، احمد توكلي، مهسا حسيني، محمود بنفشهخواه، حسن خوانساري، سحر كريمي، علي مرادي، پرويز ذنوبي، سياوش قاسمي، حشمتالله داورپناه، ناهيد ميرعمادي و ... هنرمند خردسال: ماهور حاج درويش.
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
یک سریال مذخرف که فقط خواستن یه ذره اوپنش کنن.
رفتن ترکیه فیلم گرفتن که بتونن یه ذره خانوما رو بی حجاب نشون بدن.
داستانش هم همون داستان همیشگی سریال های ایرانی.
Nikolas_95
18-05-2008, 22:46
آره ، به نظر من هم اصلا سریال خوبی از آب در نیومده
التبه من از هر قسمت چند دقیقه و گذرا بیشتر ندیدم
اما از موضوع و حال و هوای فیلم اصلا خوشم نیومد
Morteza4SN
20-05-2008, 18:59
افت کيفي مجموعه هاي تلويزيوني درسال هاي گذشته باعث شد تا مسئولان سيما ازکارگردان هاي شاخص وسرشناس براي ساخت سريال دعوت کنند. پس از ابراهيم حاتمي کيا، داوود ميرباقري، محمد رضا هنرمند، کمال تبريزي و کيانوش عياري اينک نوبت به فريدون جيراني رسيده تا به عنوان کارگردان در پروژه اي تلويزيوني حضورداشته باشد. جيراني که پيش ازاين آثاري چون "قرمز"، "آب وآتش"، "پارک وي" و... را درکارنامه سينمايي خود دارد..
مرگ تدريجي يک رويا
تهيه کننده: آرمان زرين کوب،
کارگردان: فريدون جيراني،
فيلمبردار: سيروس عبدلي،
طراح چهره پردازي: مهري شيرازي،
مديرگروه بدلکاران: پيمان ابدي،
طراح هنري: مشکين مهرگان،
دستياراول کارگردان وبرنامه ريز: مجيد کرباسيان،
موسيقي: کارن همايونفر.
بازيگران:
ستاره اسکندري[مارال عظيمي]، هوشنگ توکلي[رضا]، پولاد کيميايي[احسان]، فريده سپاه منصور، دانيال حيکمي، ساميه لک، آشا محرابي، شيوا خنياگر، مهسا کرامتي، مائده طهماسبي، پوراندخت مهيمن، علي کاظمي، ناصرطهماسب و هائده حائري.
محصول شبکه دوم سيما.
نويسنده جواني به نام مارال عظيمي پس ازانتشاراولين رمانش به نام "گيتي" به شهرت غيرمنتظره اي مي رسد. پس از اين واقعه، گروهي طي تماسي تلفني برادراو، احسان را تهديد به مرگ مي کنند. مارال نزد وکيل خانواده شان، رضا مي رود. رضا موضوع راچندان جدي تلقي نمي کند. مارال به خانه بازمي گردد، تماس ها ادامه پيدا مي کند ومارال به ناچاربراي حفظ جان برادر راهي ترکيه که احسان براي کارش به آنجا رفته مي شود و...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اشراف کامل برابزار
نويسنده تمام بناي داستاني خود را برشخصيت اصلي يعني "مارال" گذاشته است. درواقع مارال شباهت بسياري به شخصيت رمان به نگارش درآمده توسط خودش، يعني گيتي دارد. نويسنده از اين تمهيد قصه درقصه به خوبي استفاده مي کند. گره آغازين قصه ازطريق تماس تلفني مشکوک به خوبي بوجود مي آيد، بدون اينکه اين بخش ازقصه دچارکليشه هاي رايج شود.
نويسنده پس ازطراحي اين گره وعکس العمل شخصيت اصلي به آن، گره دوم را به قصه مي افزايد. اين گره ها به خوبي درمخاطب کشش وتعليق ايجاد مي کند واين نشان ازهوشمندي نويسنده اثر دارد. عدم آگاهي مخاطب ازتهديد گران برادرمارال – شخصيت عجيب وکيل رضا – پرداخت بسيارمناسب شخصيت هاي فرعي "خصوصا جمشيد که راننده وکيل است" ازنقاط کليدي و مثبت نويسنده دربخش آغازين قصه است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کارگردان هم درست متناسب با قصه وشخصيت ها دکوپاژاثرش را انجام داده است. جيراني با ساخت فيلم هايي در ژانر ترسناک تسلط خود رابر مديوم اثبات کرده است. قاب بندي ها علاوه بررعايت زيبايي شناسي بصري اززاويه و تاکيد گذاري بسيارمناسبي برخورداراست. اين اتفاق زماني بيشترخود رانشان مي دهد که دوربين به سراغ مارال مي رود. دراين بخش، دوربين به علت دکوپاژجيراني، فعال وجستجوگرمي شود. درواقع دوربين نه تنها کارکرد تصويري، بلکه کارکردي شخصيتي پيدا مي کند.
جيراني بناي دکوپاژش رابراساس فضاها ولوکيشن هاي قصه به پيش برده است به اين صورت که ابتدا نماي معرف از مکان رويداد به مخاطب مي دهد وسپس شخصيت ورويدادها رابه تصويرمي کشد. ازسکانس هاي خوبي که به اين روش گرفته شده، مي توان به فصلي اشاره کرد که مارال نزد وکيل مي رود. زوايه اي که دوربين ساختمان دفترکاروکيل رانشان مي دهد، نمايانگربرخورد مخاطب با شخصيتي مبهم ودرونگراست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جيراني دربخش انتخاب بازيگران هم هوشمندانه عمل مي کند. ستاره اسکندري درنقش مارال بازي روان وخوبي ازخود ارائه مي دهد. پولاد کيميايي که اولين بازي خود را درتلويزيون تجربه مي کند به خوبي ازعهده نقش برمي آيد. ويژگي بازي اودر چهره وپوزيسيون هاي مختلفي اتفاق مي افتد که اوبراي نقش طراحي کرده است. بقيه بازيگران هم متناسب با شخصيت شان انتخاب شده اند واين نشان ازهوشمندي کارگردان دارد. به نظرمي رسد که جيراني علاوه برتسلط براصول وقواعد سينما براصول وقواعد تلويزيون هم اشراف کامل دارد. اين اشراف باعث بوجود آمدن رابطه اي تنگاتنگ ميان مخاطب وداستان شده است که کمتردر مجموعه اي آن را سراغ داريم.
مهدي کيانيان - روز آنلاين
mpirayesh
24-05-2008, 22:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] united\22.jpeسوال
چطوری میشه عکسی رو همراه متن بذاریم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] united\22.jpe
الان عکسی که گذاشتم دیده نمیشه
اگه میشه کمکم کنید
این سریال یه دروغ ادامه دار و البته تکراریه.
قاب کوچک - شنبه 04 خرداد 1387
كمي درباره سريال مرگ تدريجي يك رويا
قسمت پنجم سريال مرگ تدريجي يك رويا اين هفته از شبكه 2 سيما پخش ميشود. اين سريال اولين سريالي است كه فريدون جيراني براي تلويزيون كارگرداني كرده است. جيراني براي دوستداران سينما و كساني كه سينماي ايران را پيگيري ميكنند نامي آشناست. جيراني سالهاست كه در زمينه فيلمنامهنويسي، روزنامهنگاري و كارگرداني فعاليت ميكند. جيراني از كساني است كه تاريخ سينماي ايران را خوب ميشناسد و براي آن تحليلهاي مناسبي دارد. شناخت دورههاي مختلف سينماي ايران و فراز و نشيبي كه اين سينما طي كرده تا به امروز رسيده است از جيراني فيلمنامهنويس خوبي ساخت.
جيراني فيلمنامهنويسي را به صورت حرفهاي با نوشتن فيلمنامه آفتابنشينها آغاز كرد و بعد از آن فيلمنامههايي چون رهايي، سناتور، پرونده، گلهاي داوودي، گمشده، تصوير آخر، زير بامهاي شهر، در آرزوي ازدواج و نرگس را نوشت. جيراني سال 66 فيلم صعود را ساخت كه اثري موفقيتآميز در پرونده كاري او به شمار نميآيد اما او سال 77 با ساخت فيلم قرمز نشان داد كه سالها فيلمنامه نوشتن براي كارگردانان ديگر او را با اصول سينما كاملا آشنا كرده است.قرمز با بازي هديه تهراني و محمدرضا فروتن به يكي از فيلمهاي خوب سينماي ايران تبديل شد. بعد از موفقيت قرمز،جيراني تمركز خود را بر كارگرداني فيلمهاي سينمايي گذاشت و فيلمهاي آب و آتش، شام آخر،صورتي،سالاد فصل،ستارهها و پارك وي را كارگرداني كرد.جيراني سالهاي زيادي ازعمرخود را در مطبوعات سينمايي سپري كرده است، او سالها به عنوان دبير هفتهنامه سينما فعاليت ميكرد. در اين سالها بهترين شمارههاي هفتهنامه سينما منتشر شد. اكنون جيراني با اين سابقه به تلويزيون آمده است تا سالها تجربهاندوزي خود را در اختيار مخاطبان تلويزيون قرار دهد. براي قضاوت درباره سريال مرگ تدريجي يك رويا هنوز خيلي زود است، اما اين سريال را ميتوان از چند جنبه مورد بررسي قرار داد.
فيلمنامه: فيلمنامه مرگ تدريجي يك رويا را كه قبل از پخش سفر به تاريكي نام داشت،عليرضا محمودي نوشته است. محمودي «حرفه نويسندگي» را از روزنامهنگاري آغاز كرد هنوز هم گاهي ميتوان نقدهاي او را در مجله فيلم خواند، محمودي هم تاريخ سينماي ايران را خوب ميشناسد و از شواهد چنين برميآيد كه به سينماي دهه 40 علاقهمند است. مرگ تدريجي يك رويا را ميتوان اولين فيلمنامه حرفهاي و جدي دانست كه محمودي به صورت مستقل نوشته و نامش به عنوان نويسنده در تيتراژ ديده ميشود. محمودي اين فيلمنامه را براساس روند حركت و زندگي شخصيتها نوشته است. شخصيتهايي كه با گذشت زمان زندگيشان متحول شده و اتفاقات غير قابل پيشبيني براي آنها رخ ميدهد. شخصيتهاي مرگ تدريجي يك رويا كم نيستند، آنها در مسير زندگي خود از نقطهاي مشخص شروع به حركت ميكنند و در اين مسير زندگي يكديگر را تحت تاثير قرار داده آن را به سمتي كه خود تمايل دارند ميبرند. مارال عظيمي دختر جواني است كه در يك خانواده متمول و بزرگ شده است. پدر او كه كارمند شركت نفت بوده، مرده و او با مادر، خواهر و آفاق كه 40 سال است در خانه آنها زندگي ميكند روزگار ميگذراند. ساناز خواهر مارال از همسرش جدا شده و به شدت به الكل معتاد شده است. مادر مارال بر اثر سكته فلج شده و قادر به صحبت كردن نيست. در اين شرايط مارال رماني با نام گيتي مينويسد و آن را براي چاپ به ناشري ميسپارد. ناشر كه مرد جواني است در مراوداتي كه بين آنها به وجود ميآيد دلبسته مارال ميشود و با او ازدواج ميكند و اولين گره داستان را شكل ميدهد. مارال در خانوادهاي متولد و رشد يافته است كه چندان به دين و مذهب اعتقادي ندارند، اما مردي كه اكنون همسر اوست در خانوادهاي مذهبي بزرگ شده است كه مانند خانواده مارال از مال دنيا بهره زيادي نبردهاند. تضاد فكري و طبقاتي شكل ميگيرد و در اين تضاد است كه شخصيتها وارد عمل شده و كنش و واكنشها را شكل ميدهند و باعث بروز اتفاقات و ماجراهايي ميشوند كه مانند رودخانهاي شتابان شخصيتها را با خود ميبرد و برخي از آنها را در دست اندازهاي خود به نابودي ميكشاند و گروهي از آنها رانيز در حاشيه رودخانه رها ميكند.
بازيگران: جيراني در انتخاب بازيگران سريال مرگ تدريجي يك رويا، هوشمندانه عمل كرده است. سپردن نقش مارال به ساميه لك كه تاكنون مردم او را به عنوان بازيگر نديدهاند و بازي خوب و روان او در كنار بازي پخته بازيگراني چون دانيال حكيمي و هوشنگ توكلي به يكدستي سريال كمك كرده است. جيراني در انتخاب تمام بازيگران اين كنتراست را رعايت كرده و با قرار دادن چهرههاي تازه و جوان در كنار بازيگران قديمي به هماهنگي كار كمك موثري كرده است.
كارگرداني:فريدون جيراني هرچند به اصول كارگرداني سينما كاملا واقف است با ساخت سريال مرگ تدريجي يك رويا نشان داده كه تلويزيون را هم خوب ميشناسد و با ذائقه مخاطب آن آشناست. جيراني در اقدامي بديع فيلمنامه و كارگرداني كار را به گونهاي پيش برده است كه نه به مخاطب كمفروشي ميكند و نه اطلاعات و قصه را بيش از حد لازم به او ارائه ميدهد. همه چيز بهجاي خود است. نه كم و نه زياد. البته نقد و بررسي اين سريال را بايد گذاشت براي زمانيكه قصه بيش از اين جلو رفته باشد و فراز و فرود آن مشخصتر باشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] united\22.jpeسوال
چطوری میشه عکسی رو همراه متن بذاریم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] united\22.jpe
الان عکسی که گذاشتم دیده نمیشه
اگه میشه کمکم کنید
سلام
حال شما ؟
مراحل زیر را لطفا طی کنید تا عکستان همراه مطالبتان نمایش داده شود :
1. ابتدا بایست عکس مورد نظر را upload کنید .
( سایت های زیادی هستند که اجازه این کار را به ما میدهند به طور مثال :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید)
( البته این سایت به شما 4 ادرس از عکستان را تقدیم می کند که ادرس مخصوص انجمن ها مناسب این عمل است )
2. دوست عزیز من پست شما را که مشاهده می کنم متوجه می شوم که شما با این قسمت ( چگونگی قرار دادن عکس) آشنا هستید و فکر می کنم که مشکل شما فقط در قسمت upload بوده است.
با این حال هنگامی که ادرس را وارد و تایید می کنید بلافاصله می توانید عکس مورد نظر را مشاهده کنید.
mpirayesh
29-05-2008, 22:20
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
mgl_para
04-06-2008, 22:33
يه فيلم خاصه .
در هر حال من كه خوشم نيومد . فضاي فيلم نچسبه . تو مباحثش افراط و تفريط زياده . گريم و طراحي لباسش هم خيلي اغراق آميز و افتضاحه . مخصوصا اون قسمتهايي كه ميرن تركيه .
در هر حال من از كاراي فريدون جيراني خيلي خوشم نمياد . بيشتر ميخواد يه چيز جديد رو باب كنه . اينو از همون اولين فيلم سينمائيش فهميدم . قرمز و ميگم .
Alireza Taji
05-06-2008, 01:55
من تقریبا این سریال را از همان ابتدا نگاه کردم. اگه دنبالس را بگیری انچنان سریال بدی نیست اما کمی داستانش کلیشه ی هست یک جور برخورد دو نسل هست نسلی که به دین و این جور چیزها زنجیر نشده هست و نسلی که متدین و اسلامی هست. البته طبق معمول همه چیز نسل متدین درست هست اما نسل بی دین و ایمان سرتاپا مشکل داره!:41:
فیلم برداری خوبی داره اما چیزی که تو ذوق میزنه چهره ی هست که از ایرانیان خارج رفته نشان میده.یک جور انها را مثل هیولا نشان میده که کاری جز ابجو خوردن و قرص بالا انداختن ندارند!:13:
Little Sparrow
05-06-2008, 08:05
جاهایی که صحنه چند تا چند تا می شه تقلیدی از یک سریال اکشن خارجی به نام 24 است.
چون این سریال هیجانی نیست چند تا صحنه شدن خیلی مزخرفه.
یک سریال بسیار قوی از همه لحاظ هست...
واقعا جیرانی قوی کراکرده...
یک فیل نامه ی عالی...
انتخاب بازیگران واقعا عالی...
نقطه اصلی بازی خوب در این فیلم ستاره اسکندری هست...که بدونه حرف و حدیث ستاره ی داستان شده...
نتیجشم میشه سریال بسیار خوب...
یک سریال بسیار قوی از همه لحاظ هست...
واقعا جیرانی قوی کراکرده...
یک فیل نامه ی عالی...
انتخاب بازیگران واقعا عالی...
نقطه اصلی بازی خوب در این فیلم ستاره اسکندری هست...که بدونه حرف و حدیث ستاره ی داستان شده...
نتیجشم میشه سریال بسیار خوب...
اینو نگاه کنین تعریف میکنه.:22:
عزیزم شما اصلا سناریو یا میدونی چیه؟؟؟
یا اصلا فیلم خوب رو از بد میتونی تشخیص بدی؟؟؟
لطفا به نظر دیگران احترام بذار...
ممنون...
«نیمه پنهان» آقای فریدون جیرانی
مجتباپورمحسن
آنها آزادانه سقوط میکنند
دو سال میشود که تلویزیون تصمیم گرفته، سینما را وارد جعبه جادویی کند. این تصمیم نه از راه پخش و حمایت از فیلمهای سینمایی ایرانی، بلکه از طریق جذب سینماگران شناخته شده در سیستم سریالسازی، عملی شده است.
اگر تا دو سال پیش، کار کردن در تلویزیون، یک «انگ» بود که سینماگران بزرگ سعی میکردند از آن فاصله بگیرند، در سالهای اخیر موج حضور کارگردانان و بازیگران سینما در تلویزیون بلندتر از هر زمانی شده است. اما آیا همکاری تلویزیون و سینما گران، برای هر دو طرف سودمند بوده؟
قطعاً «رسانهی ملی» بیشترین بهره را از این معامله برده است. ذکر نام سینماگران در تیتراژ سریالهای تلویزیونی، آمار بینندگان را افزایش میدهد. در حالیکه تلویزیون ایران در غیاب رسانهی تصویری رقیب، رقابتی تصنعی را میان شبکههای مختلف خود ایجاد کرده است، سینماگران ایرانی نقش گرم کردن تنوری را پیدا کردهاند که خود سهمی از محصول آن ندارند.
در سالهای اخیر حضور در تلویزیون، کارنامهی چند کارگردان، مشهور را خدشهدار کرده است. اگر حاتمیکیا در سریال تلویزیونی «خاک سرخ» یک درام معمولی و کشدار و خستهکننده را به تصویر کشید و حتا از پس بازی گرفتن از پرویز پرستویی در قاب جادویی برنیامد؛ سریال «حلقهی سبز» اوج ناکامی حاتمیکیا بود. حاتمیکیا در حلقهی سبز، حتا از رعایت ابتداییترین اصول قصهگویی هم ناتوان ماند. چرا که شخصیت ایجاد کنندهی چالش داستانی سریال، یعنی همان روح «حسن گلاب» تا نیمههای سریال از حداقل کنش داستانی عاجر بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فریدون جیرانی/ عکس از سینمای ما
اگرچه در بررسی بحث حضور سینماگران در تلویزیون به کارنامهی مثبتِ احمد امینی اشاره میشود اما واقعیت این است که احمد امینی هم در سریالی که با موضوع ایدز ساخت، کاری جز ارایهی خام و کلیشهای و آزاردهندهی حرکتهای مکرر دوربین نکرد.
در این میان شاید استثنا، کیانوش عیاری باشد که با سریال «هزاران چشم» حساب خود را از بقیه جدا کرد. «روزگار قریب» سریال دیگر او که هم اکنون در حال پخش از تلویزیون است، اگرچه به قوت «هزاران چشم» نیست، اما در مقایسه با آثار تلویزیونی سایر سینماگران، کار برجستهای محسوب میشود.
البته در این بررسی احتساب عملکرد فیلمسازی مثل میرباقری است که سریالهای تاریخی موفقی ساخته است. چون سریالهای تاریخی در ایران با امکانات و بودجهی حداکثری و در شرایطی ویژه تولید میشود.
با رویکرد جدید تلویزیون در تولید انبوه «تله فیلم»، سقوط آزاد کارگردانان سینما در تلویزیون ادامه یافت. حالا دیگر فقط کارگردانان نیستند که آبروی چندین و چند سالهی خود در سینما را به راحتی در تلویزیون بر باد میدهند، بازیگران سینما نیز اینک در معرض سقوط آزاد قرار گرفتهاند.
از بازی لیلا حاتمی، علی مصفا در سریال ناموفق مناسبتی «پریدخت» اگر بگذریم، به ابوالفضل پورعرب میرسیم که حالا دیگر پای ثابت سریالهای درجهی سه تلویزیون شده است.
با این پیش زمینه، پخش سریال «مرگ تدریجی یک رویا» به کارگردانی فریدون جیرانی با تبلیغات فراوان آغاز شد.
مرگ تدریجی آرزوهای آقای کارگردان
فریدون جیرانی، کارگردانی است متعلق به سینمای بدنه؛ سینمایی که در آن جذب تماشاگر و فروش از اهمیت زیادی برخوردار است. البته جیرانی به دو دلیل از بقیه همکاران خود در سینمای بدنه جذابتر به نظر میرسد.
اول اینکه او قبل از اینکه سینماگر شود، روزنامهنگار بود و به همین دلیل ارتباطات رسانهای وسیعی دارد. این سابقه، به دیده شدن آثارش کمک بسیاری میکند نکتهی دیگر اینکه جیرانی، صرفاً کارگردانی نیست که به فروش فیلم فکر کند، او تلاش میکند در عین توجه به گیشه، فیلمی «خوب» بسازد که این تلاش او قابل تقدیر است. جیرانی معمولاً سراغ سوژههایی میرود که در سینمای ایران کمتر به آن پرداخته شده است.
در «قرمز» شکل خاص عشق بین دو کاراکتر اصلی، در «آب و آتش» تصویر کردن زندگی یک روسپی، در «شام آخر» روایت عشق یک دانشجوی مرد به مادر همکلاسیاش که استاد هر دوی آنهاست، در سه گانهی«ستارهها» پس زمینهی اجتماعی زندگی سینماگران، در «سالاد فصل» آشوبهای اجتماعی پنهان در کلانشهر تهران و بالاخره در «پارک وی» رویکرد به سینمای دلهرهآور؛ همه و همه نشان میدهد که جیرانی، کارگردان ماجراجویی است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مارال و داریوش آریان/ عکس از نادر پیرزاده
با این وجود میتوان خطهای باریکی پیدا کرد که همهی فیلمهای جیرانی را به هم متصل میکند. یکی از این خطوط، سعی کارگردان در تحلیل روانی شخصیتهاست. شخصیتهای اصلی آثار این فیلمساز، هر یک به نوعی دچار بیماری روانی هستند.
نکتهی دیگری که در اکثر آثار او دیده میشود، حضور یک شخصیت نویسنده در فیلم است. تا جاییکه حتا در فیلمی که شخصیت نویسنده هم حضور ندارد، کاراکتر اصلی در خالیبندیهایش، خود را نویسندهی کتاب «سالاد فصل» معرفی میکند.
اما تجربه نشان داده که جیرانی توانایی خلق کاراکتر نویسنده را ندارد و درک ساده او از دنیای نویسندگی، کاراکتر نویسنده را در فیلمهایش تصنعی و غیرقابلباور میسازد. این ضعف به خصوص در فیلم «آب و آتش» مشهود است. شخصیت نویسنده در این فیلم با بازی پرویز پرستویی، حضوری طنزآمیز پیدا میکند.
اگر در فیلم «شام آخر» این ضعف کمتر دیده میشود به خاطر آن است که سوژهی جسورانهی عشق دانشجوی پسر نسبت به مادر هم کلاسیاش و البته اروتیسم جذاب فیلم؛ نویسندگی خانم «مشرقی»را تحتالشعاع قرار میدهد.
از طرف دیگر جیرانی علاقهی زیادی به روانشناسی کاراکترهایش دارد و البته این علاقه غالباً به فیلمهایش ضربه زده است. الگوبرداری ناموفق از فیلم «درخشش» استنلی کوبریک در فیلم «پارک وی» و رفتارهای غیر عادی و تصنعی خواهر کاراکتر اصلی فیلم «قرمز» و اوهام از هم گسیخته نیکی کریمی در فیلم «ستاره است»؛ نشان دهندهی ناتوانی جیرانی در واکاوی روان کاراکترهاست.
با این توضیح دربارهی دنیای فیلمسازی جیرانی، به نقد سریال«مرگ تدیریجی یک رویا» میپردازم.
دسته گل مشترک
فیلمنامهی «مرگ تدریجی...» را علیرضا محمودی نوشته است. خب، ماجرا تا همینجایش تعجببرانگیز است. مشخص نیست محمودی که سابقهی روزنامهنگاری فرهنگی در بسیاری از روزنامههای اصلاحطلب را داشته، به چه انگیزهای فیلمنامهی سریالی را نوشته است که روشنفکران عرفی در آن به شدت مورد حمله قرار میگیرند. اما با توضیحاتی که دربارهی سابقه و سلایق جیرانی ذکر کردم، داستان «مرگ تدریجی ...» را توامان باید به پای نویسنده و کارگردان نوشت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ستاره اسکندری در نقش ساناز/ عکس از نادر پیرزاده
«مرگ تدریجی...» داستان زندگی نویسندهای جوان به نام مارال است که با انتشار اولین کتابش به شهرت میرسد و سپس با ناشر کتابش ازدواج میکند. اما در ادامهی ماجرا مارال مورد توجه روشنفکران خارجنشین قرار میگیرد و به روایت سریال، آنها درصدند نویسندهی جوان را جلب دنیای روشنفکرانهی خود کنند. ولی حامد، شوهر مارال، فردی مذهبی است که میخواهد همسرش را از خطر (!) تاثیر از دنیای روشنفکری دور نگه دارد.
ساناز، خواهر مارال کاراکتری است که مشروب میخورد و روابطی نامتعارف با دوستانش دارد. او حلقهی ارتباطی مارال با دنیای روشنفکری است و احتمالاً کارگردان به واسطهی این شخصیت، زمینه را برای انحراف (!) مارال به جهان روشنفکری عرفی فراهم کند.
اما شاهکار دسته گل مشترک جیرانی و محمودی، کاراکتری به نام داریوش آریان است. منتقدی که در شب هم عینک دودی میزند، در خارج زندگی میکند و از طریق رادیو بیبیسی با مارال مصاحبه میکند.
در سریال «مرگ تدریجی...» قرار است حامد و پدرش آدم «خوب»های داستان باشند و با رویکردی مذهبی از انحراف مارال جلوگیری کنند و ساناز و داریوش آریان، عواملی باشند که قصد دارند مارال را از دنیای«پاک، اصیل، با هویت» جدا کنند و به عالم «منحط» روشنفکری بکشانند.
داریوش آشوری و ابراهیم گلستان؟ تکذیب میشود!
حتماً من و خیلی از مخاطبان این سریال، آنقدر متوهم هستیم که بیخودی فکر میکنیم اسم داریوش آریان خیلی به اسم داریوش آشوری نزدیک است. احتمالاً من به اشتباه فکر میکنم که تعمدی در تشابه بین صراحت رفتاری داریوش آریان با ابراهیم گلستان وجود دارد. چه ربطی دارد؟! حالا چون هم آریان و هم گلستان مقیم لندن هستند و هر دو نیز صراحت لهجه دارند؛ قرار نیست فکر کنیم منظور کارگردان و نویسندهی سریال این بوده که خدای نکرده، داریوش آریان همان ابراهیم گلستان باشد!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صحنهی عروسی مارال و حامد/ عکس از نادر پیرزاده
علیه فیمینیسم
شکی نیست که در یکی دو سال اخیر، جنبش زنان ایران از نظر خیلی از تغذیهشوندگان از قدرتِ رسمی، خطر تلقی شده است. به همین دلیل غالباً تلاش شده از طریق رسانههای رسمی، تصویری سیاسی از این جنبش ارایه شود و استقلال آن با اتهامهای اثبات نشده زیر سوال برود.
شاید بتوان «مرگ تدریجی...» را دادخواست رسانهی ملی علیهی جنبش زنان دانست. سوژهی اصلی این سریال بایدها و نبایدهای زن ایرانی است. به اعتقاد حامد، رمان اول مارال، تصویری درست از وضعیت زن در جامعه ارایه میدهد. در حالیکه رمان دوم مارال که تحت تاثیر حرفهای داریوش آریان نوشته شده، تصویری غیرواقعی از زن را به تصویر میکشد.
البته از علیرضا محمودی و جیرانی بعید است که حتا در تعاریف عناوینی چون «روشنفکری» چنین اشتباه کنند. حامد که دنیایش مبتنی بر ایدئولوژی است، ادعا میکند که مارال در رمان دومش خواسته است تصویری غیرواقعی از زن را نشان دهد، تصویری که غربیها به دنبالش هستند. در صورتیکه طبق ایدئولوژی مذهبی، مهم نیست وضعیت زن، چطور است یا دوست دارد چطور باشد، بلکه هدف این است که چه طور «باید» باشد. امادر عالم روشنفکری عرفی، نگاه به هر پدیدهای غالبا تحتتاثیر انگارهای اومانیستی در میان است.
از سوی دیگر در این سریال، خواستهای جنبش زنان تحریف شده و بحثهای جدی و تحلیلهای جامعه شناختی، در حد شعارهای تو خالی تقلیل داده شده است. در جایی از سریال، دیدار جمعی چند زن علاقمند به ادبیات، چنان تصویر شده که انگار چند زن برای جادو جمبل دور هم جمع شدهاند.
اما مضحکتر از همه، صحنهای است که دوستان حلقهی ادبی مارال میخواهند او را متقاعد کنند که بچهاش را سقط کند. دیالوگهای این بخش بیشباهت به مطالب صفحات اجتماعی نشریات افراطی نیست. دوست مارال به او میگوید: اگر تو بچهدار شوی، نمیتوانی به سفرهای خارجی بروی و بچه مانع زندگی ادبی توست!
در مقابل وقتی مارال، از مشکلاتِ زن ایرانی مینویسد، از نظر حامد، او تحت تاثیر روشنفکران منحرف قرار گرفته است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دانیال حکیمی در نقش حامد/ عکس از نادر پیرزاده
رویکردِ سریال «مرگ تدریجی...» به مقولهی زن چنان است که انگار، زن فقط زمانی مفید خواهد بود که مهمترین دغدغهاش تولید مثل باشد. اینکه در سریالهای تلویزیونی، تصویری غیرواقعی از زنِ ایرانی ارائه میشود، اتفاق عجیبی نیست. اما علاقمندان سینما به هیچوجه انتظار نداشتند که فریدون جیرانی در اولین تجربهی کاریاش در تلویزیون، به تخریب وجههی جنبش زنان بپردازد.
«نیمه پنهان»
فریدون جیرانی از معدود فیلمسازانی است که آثارش از همانجایی ضربه میخورد که خودِ او تصور میکند نقطهی قوتش است. جیرانی شیفتهی کاراکتر نویسنده و دلبستهی روانکاوی شخصیتهاست. اما تجربه نشان داده که نه جهان نویسنده را میشناسد و نه هنر روانکاوی شخصیتها را بلد است. به همین دلیل نویسندهها در آثار او از نظر ذهنی، عقیم هستند.
با این حال سادهانگارانه است اگر فکر کنیم تحمیق روشنفکر ایرانی و توهین به جهانِ زنانه در «مرگ تدریجی...» صرفاً برخاسته ازاین ضعفهای جیرانی باشد. دلایل متعددی وجود دارد که نشان میدهد «مرگ تدریجی...» محصولی سفارشی است که با حمایتِ قدرتمدارانِ زوشنفکرستیز ساخته شده است.
در سریال جیرانی تمام روشنفکرها اهل مشروب و فسق و فجور هستند (شخصاً قضاوتی دربارهی فسق بودنِِ اعمالی که در فیلم به اشاره میشود، ندارم. استفاده از این عبارت، برای توضیح برداشتِ فیلمساز از جهان کاراکترهای سریال است) و روشنفکرستیزان مذهبی، تجلی تمام خوبیها محسوب میشوند.
البته شغلی که برای کاراکتر حامد درنظر گرفته شده، مهر تایید دیگری بر عدم شناختِ جیرانی از جهانِِ ادبی است. من قصد زیر سوال بردن ناشران را ندارم، ولی ناشری که برخوردی چنین آرمانگرایانه با آثار نویسندگان دارد، احتمالاً میتواند زاییدهی تخیل آقای جیرانی باشد. عجیب است که در «مرگ تدریجی...» قرار است ناشر، نقش اندیشمند را بازی کند و نویسنده، ملعبهی دست این و آن باشد.
شاید بتوان از سفارشیسازهایی مثل شاهحاتمی، فرجالله سلحشور و جمال شورجه پذیرفت که ناشیانه تبلیغ ایدئولوژی خود را حتا در قالب اسمِ کاراکترها دنبال کنند، اما از فیلمسازی مثل جیرانی بعید است که از این تمهید ایدئولوژیک و دستمالی شده استفاده کند. در سریال «مرگ تدریجی...»، همهی شخصیتهای روشنفکر (و از نگاهِ فیلمساز منفی!) اسمهایی ایرانی دارند: داریوش آریان، مارال، ساناز و ... و در مقابل کاراکترهای روشنفکرستیز، نامهایی عربی و با بار مذهبی دارند: حامد، آفاق و...
هجمهی شدید علیه روشنفکران در سریالِ «مرگ تدریجی...» یادآور «هویت»سازان و «چراغ»افروزانی است که آبشخور فکریشان، «نیمه پنهان»هاست.
پیشنهادی برای جیرانی
یکی از دغدغههایی که جیرانی همواره بر آن تاکید کرده، توجه به درام است. اگر او هنوز هم چنین اعتقادی دارد، باید «مرگ تدریجی...» را نقطهای بسیار تاریک در کارنامهی هنریاش بداند. چرا که یکی از ویژگیهای درام، شناخت جهانی است که در آن داستان شکل میگیرد.
طنزآمیز است که در تیتراژ پایانی سریال، اشاره میشود که نام بازیگران به ترتیب حرف الفبا آمده است. اما در فهرست، نام دانیال حکیمی قبل از اسم ستاره اسکندری نوشته میشود. ترتیب الفبایی بازیگران در تیتراژ پایانی این سریال همانقدر به واقعیت نزدیک است که شناخت جیرانی از جهانِ روشنفکران.
جیرانی در این سریال بسیار کوشیده است تا با تمهیدات تکنیکی و تدوین نامتعارف، ویترینی نو ارائه کند. با این همه، تفکری که داستان براساس آن شکل گرفته، کهنهتر و ناپختهتر از آن است که با این آب و رنگها، سیمایی جدید پیدا کند.
نهایتاً میتوان به فریدون جیرانی پیشنهاد کرد بیش از پیش برای خواندن رمان وقت بگذارد تا شاید پس از خواندنِ رمانهای نویسندگان برجستهی ایرانی و خارجی، متوجه شود که خودِ این روشنفکران بسیار ماهرانهتر از او آسیبهای دنیای روشنفکری (و هر دنیای دیگری) را به پرسش کشیدهاند.
جیرانی لابد میداند که سریال ساخته میشود تا داستانی جذاب روایت کند، نه اینکه یک ایدئولوژی را تبلیغ کند. (نمونهاش همان «کازابلانکا»ی معروف که جیرانی در سریالش از یکی از نماهایش استفاده کرده است)
برای علیرضا محمودی، من عاجزم از پیشنهاد، که او سابقهی روشنی دارد. مگر آنکه این سریال را توصیهای بدانیم از طرف او، برای نویسندگانی که هنوز «راهِ درست» را نشناختهاند!
منبع: radiozamaaneh.com
shahramcat
25-06-2008, 16:47
به نظرمن اصلا سریال جالبی نیست اولین قسمت رو که دیدم چند تا صحنه داشت درحد افتصاح سوتی !
اما خانواده میبینن !!!!
sepid12ir
26-06-2008, 12:38
به نظر من در بین سریالهای ضعیفی که متاسفانه در کشورمون ساخته میشه، یک سریال قوی و پر معنی هست. من یکی که اصلا اهل دنبال کردن سریالها نبودم، این یکی را بخاطر محتوایی که فیلم داره دنبال میکنم...به نظرم فیلم جالبیه.
من كه فقط چند تا سكانس از قسمت هاي مختلفش بيشتر نديدم
آخه اسم فيلمو كه ديدم يه حالت :2: بهم دست داد
آخه اسمش خيلي شبيه اين فيلماي در پيت ايرانيه:27:
البته نمي تونم نظر درستي درباره ي اين سريال بدم ولي همون چند تا سكانس هم كه ديدم به نظرم خيلي مباحثش اغراق شده و غير واقعي اومد
محيطش هم همش تاريك و سياه و حال بهم زن
جيراني در آخرين ساخته خود بعد از فيلم سينمايي «پارك وي»، كمي از فضاي جنايي- روانكاوانه اين فيلم با آن صحنههاي صريح جنايت و خشونت فاصله گرفته و در سريال «مرگ تدريجي يك رويا» تلاش خود را به كار بسته تا دست به تجربه ديگري بزند.
او با وجود تجربه، سن و سال و كارنامه هنرياش ( فيلمهايي مثل شام آخر، قرمز، سالاد فصل، آب و آتش، پارك وي، ستاره ميشود و...) كه مدام از خوب به متوسط در نوسان است، هنوز اين ويژگي چشمگير را دارد كه در روندي كلاسيك حركت نميكند و هر بار نميتوان پيشبيني كرد كه كار جديدش چگونه خواهد بود. سريال« مرگ تدريجي يك رويا» شايد در برداشت اول، فيلم سه اپيزودي «ستاره ميشود» و «ستاره است»و... را به خاطر بياورد و شايد اين بار هم جيراني بر مبناي دغدغه شخصي ديگري به جاي بازيگر سينما، سراغ پشت صحنه نويسندگان و رماننويسان از نگاه خودش رفته است.
آنچه در نگاه اول در ساختار سريال «مرگ تدريجي يك رويا» جلب توجه ميكند تكنيك به كار رفته در تصاوير آن و روش استفاده از چند تصوير در يك قاب است. ظهور چنين تصاوير چهل تكهاي در سريالهاي داخلي كار جديدي محسوب ميشود (هرچند تجربههاي ساختاري از اين دست در سريالها و فيلمهاي خارجي امري تكراري و نسبتا پيش پا افتاده است.)
اين تكنيك اگر چه توجه مخاطب را جلب ميكند و حتي در موارد زيادي كارايي دراماتيك خوبي در پيشبرد روايت دارد اما گاه استفاده مكرر و بيدليل از آن كار را به افراط ميرساند؛ بهعنوان مثال اين تكنيك درمواردي كه در راستاي تعليق در داستان است و يا نشان دادن دو نفر با يك مسئله مشترك، به شكلي همزمان و در دو نقطه مختلف مكاني، كاركرد مناسبي دارد و يا در شرايطي كه دو كاراكتر در حال گفتوگويي دو نفرهاند وبا اين تكنيك، به جاي قاب مديوم شات و يا كات زدن از يكي به ديگري تصوير هر دودر دو كادر كنار هم نشان داده ميشود (و همزمان ميميك هر دو نفر را در تصوير داريم )، سبب تنوع و جذابيت ميشود ولي به كاربردن آن بدون منطق داستاني و صرفا بهدليل استفاده از اين فرم در ساختار، سبب تكراري شدن آن و حتي اختلال در روند داستان است.
داستان سريال آغاز پرسش بر انگيزي دارد و از همان ابتدا كنجكاوي مخاطب را تحريك ميكند كه بداند داستان از چه منظري پيش خواهد رفت. نويسنده جواني به نام مارال عظيمي كتابي نوشته است، كتابي كه ظاهرا هيچ ناشري حاضر به چاپ آن نيست. سر و كار مارال به وزارت ارشاد ميافتد و او با لحني طلبكارانه به چاپ نشدن بخشهايي از كتابش اعتراض ميكند تا اينكه در برخوردي اتفاقي، توجه حامد به او جلب ميشود و وقتي براي بار دوم مارال را در دفتر انتشاراتياش ميبيند به او علاقهمند شده و حاضر ميشود كتابش را چاپ كند.
خطكشيها از همين جا به وضوح شروع ميشوند دو دسته آدم داريم كه در دوسوي خط ايستادهاند مارال و اطرافيانش در يك سو و حامد و خانواده و عقايدشان در سوي ديگر. تنها شخصيتي كه كمي در مرز حركت ميكند مارال است كه از او هم كاراكتري سست مزاج تصوير شده كه با وجود چهره سرد و فاقد ميميكاش مدام در نوسان بين اين دو قطب است.
داستان دوم مارال (بياينكه سريال وارد جزئيات آن شود) ظاهرا بيپرواتر و خط شكنتر از داستان اول اوست (در جايي مارال در توصيف كاراكتر كتاب دومش اشارهاي كه البته بسيار بلا تشبيه است به هستي شخصيت كتاب سيمين دانشور ميكند اشارهاي كه شايد ميخواهد مخاطب را به ياد مقايسه دو كتاب سووشون و جزيره سرگرداني بيندازد و...)و باز هم حامد بهدليل بزرگواري و احترام گذاشتن به عقايد مارال ضمن اينكه شخصا كتاب او را قبول ندارد حاضر به چاپش ميشود.
همين جا نكتهاي قابل ذكر است؛ براي چاپ داستان دوم، كه مضمون آن حتي از نظر حامد هم مسئله دار است چطور ديگر ارشاد نقشي ندارد و آيا تنها رضايت يك ناشر در كسوت يك شوهر عاشق براي چاپ يك كتاب كافي است و... اين كتاب و نويسنده جوان آن با استقبال روبهرو شده و مارال مشهور ميشود؟
مارال و خانوادهاش آدم بدهاي سريالاند و در نيمه سياه داستان قرار گرفتهاند، اما اتفاقي كه در اينجا افتاده اين است كه ( مثل اغلب سريالهايي كه حضور سازندگان در كار مشهود است و جانب يك طرف را از پيش گرفتهاند) درست بر خلاف نظر سازندگان، اين شخصيتهاي منفي قويتر از كار در آمدهاند.
هر چند نويسنده زن و اطرافيانش كه منتسب به روشنفكري اند، متصف به صفاتي چون فاسد و لاابالي شدهاند اما گرههاي شخصيتي اين آدمها و به تصوير كشيدن اين گرهها و شايد بازيهاي خوب كساني مثل ستاره اسكندري، باعث شده كاراكترها، جاندارتر باشند و مخاطب بيشتر درگير آنها شود. تماشگر بيشتر مشتاق است تا آنها را دنبال كند و از رازهاي زندگي و خلوتشان سر در بياورد و اين اتفاقي است كه گاه ناخواسته ميافتد و مثلا كاراكتري منفي آنقدر واجد جزئيات روانكاوانه است و فيلم يا سريال آنقدر به درونيات او نزديك ميشود كه به طبع سرنوشت او براي مخاطب جالب خواهد بود.
در اين سريال هم همينطور است و صرفنظر از مارال كه هميشه سرگردان است (و معلوم نيست علاقهاش به حامد از روي حساب و كتاب است يا علاقهاي واقعي و بالاخره هم مسلك اطرافيانش هست، يا نه و اصلا كدام طرف خط ايستاده است؟) باقي آنها نسبتا از تيپهاي معمول فاصله گرفتهاند درست به عكس حامد و خانوادهاش، كه طبعا اين با روند سريال متناقض است. حامد و خانوادهاش نيمه سفيد سريالاند. خوبهايي كه هميشه در معرض آزار و فشار و تحقير آدمهاي منفي اند، اما آنقدر با وجدان و شريفاند كه باز هم صبوري و تواضع به خرج ميدهند. حامد خانوادهاي سنتي دارد و همه اين چند خانوار در يك ساختمان زندگي ميكنند، تا اينجا همين چند مولفه كافي است كه هزاران سؤال را در ذهن مخاطب ايجاد كند.
آنها خانوادهاي هستند كه با وجود اين همه تداخل در زندگي همديگر، هيچ مشكلي ندارند و هيچ مسئله شخصي و خصوصي را هم از يكديگر پنهان نميكنند، همه بينهايت مهربان و بيآزارند و مدام در طول سريال درجه انسان دوستي و مهرباني شان بالاتر ميرود.اين همه افراط كافي است كه از حامد و خانواده اش به جاي شخصيت، تيپهايي مصنوعي و غيرقابل باور بسازد؛ تيپهايي كه هيچ مخاطبي را ترغيب به پيروي از آنها و خوب بودن اينچنيني و در واقع خنثي بودن نميكند.
به جز پدر كه شخصيت نسبتا متعادلي دارد در هيچ كدام از اين آدمها به جز كليشهاي سنتي هيچ ويژگي خاصي نميبينيم.آنها آدمهايي بينهايت پاستوريزهاند؛ نه كنجكاوي خاصي دارند و نه نظر بخصوصي و تنها تلاش ميكنند به همديگر و به حامد در صلح و صفايي كه شبيه مدينه فاضله است ( نه، به روابط آدم خوبها در سريالهاي دهه60 شبيه تراست!)كمك كنند و مارال كه نماد يك زن روشنفكر امروزي است قرار است وصله ناجوري در اين وسط باشد.
هر رسانهاي در هر كشوري به تبع اهداف برنامهريزي شده خود كه در ساخت سريالها تابع آن است، صرفنظر از پركردن اوقات مخاطب تلاش ميكند، پيام رساني كند اما پيام رساني در اين سريال كاركردي نسبتا معكوس دارد.
البته شايد سريال در بخشهاي بعدي طبق تكههايي كه از آن ميبينيم و به تعقيب و گريز و فرار مارال ميرسد، به سبك دلخواه جيراني و فضايي اكشن و پرتحرك نزديك شود اما آنچه تا به حال گذشته و حتي توصيف كاراكتر مارال چندان گويا نيست. استفاده از بازيگر تازه واردي در نقش مارال بهعنوان كاراكتر محوري سريال شايد انتخاب چندان مناسبي نباشد چرا كه خواسته و ناخواسته بازي او در برابر بازيها ي خوب دانيال حكيمي، ستاره اسكندري و... طبعا بيرنگ ميشود.
در مجموع سريال «مرگ تدريجي يك رويا»، با بازي خوب بعضي بازيگرها، ساختار نسبتا جديد آن، گذشتن از يك سري خط قرمزها در نمايش مسائل ممنوعه مثل مشروب خوردن خواهر مارال و مضمون چالش برانگيزي كه دارد توانسته در بين مخاطبين جلب توجه كرده ونظرات متفاوت زيادي را برانگيزد، اما بايد ديد در قسمتهاي بعدي سريال، كار به كجا ميرسد و شايد سرانجام سريال، مقصود نويسنده و سازندگان آن را بر آورده كند.
به نظر من در بین سریالهای ضعیفی که متاسفانه در کشورمون ساخته میشه، یک سریال قوی و پر معنی هست. من یکی که اصلا اهل دنبال کردن سریالها نبودم، این یکی را بخاطر محتوایی که فیلم داره دنبال میکنم...به نظرم فیلم جالبیه.
تا حدودي موافقم ، حداقل از كاراگاهان و يوسف پيامبر و اون سرياله كه شنبه ها ميده و شهرام عبدلي توش بازي ميكنه خيلي خيلي بهتره
1. داستان دوم مارال (بياينكه سريال وارد جزئيات آن شود) ظاهرا بيپرواتر و خط شكنتر از داستان اول اوست همين جا نكتهاي قابل ذكر است؛ براي چاپ داستان دوم، كه مضمون آن حتي از نظر حامد هم مسئله دار است چطور ديگر ارشاد نقشي ندارد و آيا تنها رضايت يك ناشر در كسوت يك شوهر عاشق براي چاپ يك كتاب كافي است و... اين كتاب و نويسنده جوان آن با استقبال روبهرو شده و مارال مشهور ميشود؟
2. حامد و خانوادهاش نيمه سفيد سريالاند. خوبهايي كه هميشه در معرض آزار و فشار و تحقير آدمهاي منفي اند، اما آنقدر با وجدان و شريفاند كه باز هم صبوري و تواضع به خرج ميدهند. حامد خانوادهاي سنتي دارد و همه اين چند خانوار در يك ساختمان زندگي ميكنند، تا اينجا همين چند مولفه كافي است كه هزاران سؤال را در ذهن مخاطب ايجاد كند.
آنها خانوادهاي هستند كه با وجود اين همه تداخل در زندگي همديگر، هيچ مشكلي ندارند و هيچ مسئله شخصي و خصوصي را هم از يكديگر پنهان نميكنند، همه بينهايت مهربان و بيآزارند و مدام در طول سريال درجه انسان دوستي و مهرباني شان بالاتر ميرود.اين همه افراط كافي است كه از حامد و خانواده اش به جاي شخصيت، تيپهايي مصنوعي و غيرقابل باور بسازد؛ تيپهايي كه هيچ مخاطبي را ترغيب به پيروي از آنها و خوب بودن اينچنيني و در واقع خنثي بودن نميكند.
به جز پدر كه شخصيت نسبتا متعادلي دارد در هيچ كدام از اين آدمها به جز كليشهاي سنتي هيچ ويژگي خاصي نميبينيم.آنها آدمهايي بينهايت پاستوريزهاند؛ نه كنجكاوي خاصي دارند و نه نظر بخصوصي و تنها تلاش ميكنند به همديگر و به حامد در صلح و صفايي كه شبيه مدينه فاضله است ( نه، به روابط آدم خوبها در سريالهاي دهه60 شبيه تراست!)كمك كنند و مارال كه نماد يك زن روشنفكر امروزي است قرار است وصله ناجوري در اين وسط باشد.
3. در مجموع سريال «مرگ تدريجي يك رويا»، با بازي خوب بعضي بازيگرها، ساختار نسبتا جديد آن، گذشتن از يك سري خط قرمزها در نمايش مسائل ممنوعه مثل مشروب خوردن خواهر مارال و مضمون چالش برانگيزي كه دارد توانسته در بين مخاطبين جلب توجه كرده ونظرات متفاوت زيادي را برانگيزد، اما بايد ديد در قسمتهاي بعدي سريال، كار به كجا ميرسد و شايد سرانجام سريال، مقصود نويسنده و سازندگان آن را بر آورده كند.
1. به نظر من منظور نويسنده و كارگردان راجع به داستان دوم مارال اين نبوده كه داستان مشكل داشته ، بيشتر به اين نكته اشاره كرده كه با عقايد حامد و افرادي كه مثل حامد هستند جور نيست ، البته اين نكته رو بايد در نظر بگيريم كه سال 84 - 85 هنوز ارشاد سختي هاي الان رو براي چاپ كتاب نداشت و تقريبا اكثر نويسنده ها ميگن بهترين زمان براي چاپ كتاباشون در حدود سالهاي 80 تا 85 بوده و همين طور مارال كه به خاطر رمان هستي نويسنده مشهوري شده بود از يه سري خط قرمز ها مي تونست راحت تر از نويسنده هاي ديگه رد بشه .
2. اينو قبول دارم كه تو خوبي اين خانواده اغراق شده خصوصا با اون چادر هاي سفيدي كه خواهراي حامد حتي تو خونه هم سرشون ميكنند و رو ميگيرن ، به جمله اي رو حامد توي فيلم ميگه كه به نظر من خيلي جمله جالبي بود البته دقيق يادم نيست ولي توي همين مايه ها بود :
« تو هم مثل خيلياي ديگه نه آدماي سنتيت واقعين نه آدماي مدرنت ، آدماي سنتيت كه فقط بلدن نماز و دعا بخونن و براي كاراشون استخاره كنن و ... ، آدماي مدرنت هم فقط بلدن قهوه بخورنو و آهنگاي فلان و گوش كنند و ... »
به نظر من نويسنده و كارگردان هم بايد براي ساخت فيلم بايد به اين نكته توجه ميكردند .
3. ستاره اسكندري قشنگ بازي كرده و باعث ميشه بازي مسخرش تو فيلم نرگس از ياد آدم بره .
ببينم داريوش آريان كوره يا تو خارج مده كه شبا عينك آفتابي بزنند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
dimah2005
17-07-2008, 04:25
مرگ تدريجي يك رويا بري خود كارگردان
نمي دونم چرا كارگردان هاي سينما تو تلوزيون به فيلمشون شلنگ آب ميبندند؟ فريدون جيراني داريوش فرهنگ حاتمي كيا
saeid inventor
23-07-2008, 22:02
سلام
با اینکه تا حدی اصاب خورد کنه و کارگردانش رِ ی.. ولی بازم قشنگ تره از اون سریال ها ی دیگه
InDepEndEnCe
26-07-2008, 00:12
هر كاري مي كنم بشينم ببينمش نميشه! اصلا جاذبه نداره! شايد به خاطر موضوعش باشه.
amirtoty
26-07-2008, 00:13
سریالای ایرانی کلا آشغاله!!!!!
دوستان قبول کنید یه جاهای ار فیلم خیلی چرته!
دوستان قبول کنید یه جاهای ار فیلم خیلی چرته!
موافقم
با اینکه چندتا قسمت (اوووونم به زور) بیشتر ندیدم
اما بعضی چیزاش خیلی چرت و پرت و بعضا محاله
فکر کنم کپی براداری آزاد بوده !
【ツ】
ragbar12
07-08-2008, 00:45
اين فيلم بيشتر بزن بزن خانوماس
ماشالاه اين ستاره اسكندري چه دست به زني داره
ماشالاه
در كل سريال قابل تحمليه
من ازبازي دانيال حكيمي در اين فيلم خوشم مياد
عزیزالله حاجی مشهدی گفت: اگر از بزرگ نمایی های مجموعه تلویزیونی « مرگ تدریجی یک رویا » بگذریم برخی از فضاسازی های فریدون جیرانی می تواند منطبق با شرایط امروز جامعه ما باشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عزیزالله حاجی مشهدی منتقد فیلم و مدرس سینما در گفت و گوی روز شنبه با خبرنگار سینمایی "ایسکانیوز"، درباره حضور کارگردان سینما در تلویزیون افزود: کارگردان و فیلمسازی که نخستین کارهایش را در سینما آن هم سینمای حرفه ای تجربه کرده است بی تردید پس از چند فیلم به نوعی نگاه ویژه یا سبک خاص خو گرفته است . با تماشای هر فیلم تازه اش می توان رد پای همان نشانه های آشنا را جست و جو کرد.
وی در ادامه اظهار داشت : حضور چنین کارگردانی در تلویزیون به خودی خود اشکالی ندارد تنها نگرانی این است که سهل انگاری ها و آسان پسندی های رایج در کارهای مجموعه سازی را در فیلم های بعدی سینمایی خود تکرار نکند .
حاجی مشهدی بیان کرد : از آنجایی که تلویزیون به دلیل داشتن مخاطبان گسترده و متنوعش برای بسیاری از کارگردان ها جذابیت دارد نباید کسی را در استفاده از چنین امکانی منع کرد.
این مدرس سینما درباره استفاده از دستاوردهای خلاق و تکنیک فیلمسازی در سریال مرگ تدریجی یک رویا گفت: این مجموعه به لحاظ فضاسازی ، طراحی صحنه ها و برخی جلوه های بصری دیگر کار تازه و بدیعی به نظر می رسد . استفاده از چند تصویر موازی برای نشان دادن جریان حوادث و رخدادها در یک قاب در کنار هم نوعی تازگی به کار داده است البته پیگیری و پی جویی صحنه های موازی در یک قاب هنوز برای تماشاگر عام تلویزیون، عادی به نظر نمی رسد
حاجی مشهدی اضافه کرد : برخی از تماشاگران عادی حتی خواندن زیر نویس های فارسی در پایان نماهای یک فیلم را کاری دشوار و مخل نظم فکری و تمرکز حواس خود می دانند چه رسد به تماشای سه یا چهار نمای متحرک در یک قاب.
عزیرالله حاجی مشهدی درباره زیر سئوال رفتن ادبیات امروز ایران توسط سریال مرگ تدریجی یک رویا اظهار داشت: به نظر من این سریال چنین تاثیری ندارد چرا که در ادبیات امروز ما متاسفانه با برخی از همین آسان پسندی ها مواجه هستیم و بسیاری از شاعران و نویسندگان ما بدون آشنایی با عمق مصائب زندگی اقشار محروم و آسیب پذیر جامعه همچنان از فاصله دور درباره آن ها چیز می نویسند.
وی در ادامه افزود : آن چیزی که در این مجموعه نشان داده می شود کمی تا قسمتی دچار مشکل است ؛ اولا شرایط نشر و چاپ کتاب در ایران به گونه ای نیست که نویسنده ای بتواند با تیراژ دو یا سه هزار نسخه ای به شهرت و محبوبیتی از این دست که در مجموعه تلویزیونی فریدون جیرانی نشان داده می شود دست یابد ثانیا این نویسنده که به قاعده باید آدم روشنفکری باشد، چگونه راضی می شود که به بهانه مشغله فراوان، برای سقط جنین اقدام کند . اگر از این بزرگ نمایی ها بگذریم برخی از فضاسازی های فریدون جیرانی دراین مجموعه می تواند منطبق با شرایط امروز جامعه ما باشد.
فتح الله بی نیاز در باره ارتباطات زن نویسنده رمان «رویا» (مارال ) ،در سریال مرگ تدریجی یک رویا گفت: وقتی توجه نویسنده سریال تنها به جنبه منفی موضوع معطوف شود به این معنا که یک رمان نویس زن را در ارتباط با بخشی از دوستانش که اتفاقا اهل ادبیات هم هستند منفی نشان دهد تاثیر بدی بر این قشر خواهد گذاشت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فتح الله بی نیاز در گفتگو با خبرنگار سینمایی "ایسکانیوز"، افزود : آثاری که فقط به یک سویه گی انسان ها در شرایط مختلف توجه می کند و به عنوان مثال یک نویسنده زن را اینگونه به تصویر می کشد هم در روحیه مخاطب و هم در روحیه اهل قلم تاثیر منفی می گذارد که در نهایت دگرگون شدن افراد را نیز درپی دارد و باعث تعجب بسیار است که با اینکه تلویزیون خود را از برنامه های ادبی کنار کشیده و درطول روز به معرفی حتی دو رمان نیز نمی پردازد، چطور اینگونه سریال ها را پخش می کند.
وی در ادامه اظهار داشت : شغل، تعیین کننده خوب یا بد بودن انسان ها نیست بلکه منش و منیت درونی افراد است که بد یا خوب بودن آنان را تعیین می کند ،وباید در نظر داشت که در تمام اقشار و طبقات و در همه افراد خصلت های متفاوتی وجود دارد که باعث بروز رفتارهای متفاوت در انسان ها می شود .
وی پیرامون سریال مرگ تدریجی یک رویا که در روزهای سه شنبه از شبکه دوم سینما پخش می شود خاطرنشان کرد: این سریال باعث بی حرمتی به زنان نویسنده شده است و به انعکاس درستی از زنان نویسنده یا حتی بخش اندکی از آن ها ندارد .
رضا درستکار منتقد سینما گفت : مجموعه تلویزیونی« مرگ تدریجی یک رویا » با نشان دادن تصویری سیاه از قشر متفکر هدفی جز غرض ورزی ندارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رضا درستکار منتقد سینما در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار سینمایی "ایسکانیوز"، گفت: زمانی حضور کارگردان سینما در تلویزیون متفاوت خواهد بود که آن کارگردان تاثیر گذاری بوده باشد همچون علی حاتمی و ناصر تقوایی که آثار ارزشمندی برای تلویزیون ساختند و در تاریخ ثبت و ضبط شدند ولی حضور کارگردان هایی که در بخش بدنه و تجاری سینما کار می کنند در تلویزیون توفیقی ندارد.
وی در ادامه افزود: ما در تاریخ سینمایی اثر ماندگاری از فریدون جیرانی شاهد نبودیم که حالا انتظار ساخت سریال تاثیر گذاری را از او در تلویزیون داشته باشیم.
این منتقد سینما روند پیشروی مجموعه تلویزیونی «مرگ تدریجی یک رویا» را غرض ورزانه دانست و افزود: به نظر من کارگردان با نشان دادن تصویری سیاه و منفی از قشر متفکر جامعه نوعی پیش داوری و غرض ورزی در این سریال به وجود آورده است. وقتی فیلمسازی مثل فریدون جیرانی که خود از منتقدین بوده و دوره ای طولانی نقد فیلم و کار سینما می کرده ، حال با نشان دادن تصویری منفی از آرین با عینک و کت سیاه و مرموز چه هدفی جز غرض ورزی می تواند داشته باشد.
درستکار پرداخت شخصیت ها در سریال مرگ تدریجی یک رویا را سیاه و سفید ارزیابی کرد و گفت: شخصیت پردازی ها سیاه و سفید است. آدم های خوب در یک طرف و آدم های بد طرف دیگر با هم در نزاع هستند هر چند در هر حوزه ای آدم های خوب و بد وجود دارد ولی نباید به معنای کلی اش آن را تعمیم داد.
رضا درستکار دلیل ساخت این سریال را توسط جیرانی برای تلویزیون این گونه بیان کرد: تلویزیون ما خواستار ساخت چنین سریال هایی با فضاهای این چنینی است.
وی در ادامه افزود: نمایش سریالی با پرداخت شخصیت هایی متزلزل که نمایش دهنده قشر روشنفکر جامعه هستند آن هم از تلویزیون می تواند بیانگر وجود سردرگمی و تردید در حوزه فرهنگ باشد و نتیجه اش چیزی جز واژگون نشان دادن واقعیت های زندگی ایران نیست.
منتقد و کارگردان سینما پیام مرگ تدریجی را کنار گذاشتن فکر و اندیشه دانست و بیان کرد: به نظر من پیشنهاد سریال این است که کار فرهنگی، کتاب نوشتن، نقد کردن، فکر و اندیشه را باید کنار گذاشت و جز کذب و دروغ و توهین به فرهنگ و شعور مردم پیام دیگری برای گفتن ندارد .
رضا درستکار درباره تدوین سریال گفت: تدوین این سریال کمکی به تماشاگر و مخاطب درام نمی کند هر چند آن هم تقلیدی است از فیلم های سطح پایین فیلم سازی غرب و تنها هدف این تدوین ایجاد تفاوت ظاهری بوده است.
delusion
11-08-2008, 14:36
رضا درستکار منتقد سینما گفت : مجموعه تلویزیونی« مرگ تدریجی یک رویا » با نشان دادن تصویری سیاه از قشر متفکر هدفی جز غرض ورزی ندارد.
حال با نشان دادن تصویری منفی از آرین با عینک و کت سیاه و مرموز چه هدفی جز غرض ورزی می تواند داشته باشد.
با این دو حرفش کاملا موافقم...
سریالی هست که توش به قول معروف ادمهای فرنگ رفته خیلی بد نشون داده شده اند و شخصیتهاش یا سفید سفید هستند یا همچون شب تیره و تار!
Atefe_72
12-08-2008, 18:41
خیلی مسخره س من یه قسمتشو با زور دیدم!
Hectorist
12-08-2008, 19:29
حیف این صدای یزدانی نیست رو این سریال؟ این جیرانی عجب حرکت پاچه خارانه ای رو شروع کرده !!!
روشن فکراش ویوالدی گوش میدن و برگمان میبینن !!! چه جسارتا !!!
حالا خوبه من همه ی قسمتاشو میبینم و انقدر بد میگم !
رضا درستکار منتقد سینما گفت : مجموعه تلویزیونی« مرگ تدریجی یک رویا » با نشان دادن تصویری سیاه از قشر متفکر هدفی جز غرض ورزی ندارد.
رضا درستکار منتقد سینما در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار سینمایی "ایسکانیوز"، گفت: زمانی حضور کارگردان سینما در تلویزیون متفاوت خواهد بود که آن کارگردان تاثیر گذاری بوده باشد همچون علی حاتمی و ناصر تقوایی که آثار ارزشمندی برای تلویزیون ساختند و در تاریخ ثبت و ضبط شدند ولی حضور کارگردان هایی که در بخش بدنه و تجاری سینما کار می کنند در تلویزیون توفیقی ندارد.
وی در ادامه افزود: ما در تاریخ سینمایی اثر ماندگاری از فریدون جیرانی شاهد نبودیم که حالا انتظار ساخت سریال تاثیر گذاری را از او در تلویزیون داشته باشیم.
این منتقد سینما روند پیشروی مجموعه تلویزیونی «مرگ تدریجی یک رویا» را غرض ورزانه دانست و افزود: به نظر من کارگردان با نشان دادن تصویری سیاه و منفی از قشر متفکر جامعه نوعی پیش داوری و غرض ورزی در این سریال به وجود آورده است. وقتی فیلمسازی مثل فریدون جیرانی که خود از منتقدین بوده و دوره ای طولانی نقد فیلم و کار سینما می کرده ، حال با نشان دادن تصویری منفی از آرین با عینک و کت سیاه و مرموز چه هدفی جز غرض ورزی می تواند داشته باشد.
درستکار پرداخت شخصیت ها در سریال مرگ تدریجی یک رویا را سیاه و سفید ارزیابی کرد و گفت: شخصیت پردازی ها سیاه و سفید است. آدم های خوب در یک طرف و آدم های بد طرف دیگر با هم در نزاع هستند هر چند در هر حوزه ای آدم های خوب و بد وجود دارد ولی نباید به معنای کلی اش آن را تعمیم داد.
رضا درستکار دلیل ساخت این سریال را توسط جیرانی برای تلویزیون این گونه بیان کرد: تلویزیون ما خواستار ساخت چنین سریال هایی با فضاهای این چنینی است.
وی در ادامه افزود: نمایش سریالی با پرداخت شخصیت هایی متزلزل که نمایش دهنده قشر روشنفکر جامعه هستند آن هم از تلویزیون می تواند بیانگر وجود سردرگمی و تردید در حوزه فرهنگ باشد و نتیجه اش چیزی جز واژگون نشان دادن واقعیت های زندگی ایران نیست.
منتقد و کارگردان سینما پیام مرگ تدریجی را کنار گذاشتن فکر و اندیشه دانست و بیان کرد: به نظر من پیشنهاد سریال این است که کار فرهنگی، کتاب نوشتن، نقد کردن، فکر و اندیشه را باید کنار گذاشت و جز کذب و دروغ و توهین به فرهنگ و شعور مردم پیام دیگری برای گفتن ندارد .
رضا درستکار درباره تدوین سریال گفت: تدوین این سریال کمکی به تماشاگر و مخاطب درام نمی کند هر چند آن هم تقلیدی است از فیلم های سطح پایین فیلم سازی غرب و تنها هدف این تدوین ایجاد تفاوت ظاهری بوده است.
من با حرفهای ایشون موافقم ..البته از لحاظ ساختاری سریال خوبیه ولی کاملا سفارشی ساخته شده که بگه هر نویسنده ای که دارن بهش تو خارج جایزه میدن یه روشنفکر گول خورده است.
lovelykid
13-08-2008, 17:56
به نظر من کار جدیدیه و البته در سریالهای تلویزیونی تحولیه واسه ما گرچه داستانش خیلی مشکل داره!
sepid12ir
13-08-2008, 18:56
اگرچه از طرفی درست نیست که خیلی دعوای خانومها تو فیلم زیاد نمایش داده میشه ولی قسمتهایی که خانومها باهم دعوا میکنن به نظر من یکی از قویترین قسمتهای فیلمه(من که خوشم میاد از فیلمش)[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
arash_3tar
13-08-2008, 19:16
واقعا فیلم مسخره ایست ( نظر شخصی)
کیکاووس زیاری منتقد سینما: اکثر نویسندگان ما از نظر مالی در تنگنا هستند و از نظر معنوی قدرشان دانسته نمی شود. با شرایطی که بر جامعه نویسندگان ما حاکم است جیرانی با پرداخت بد خود و نشان دادن کاراکتری بی بند و بار و منفی از این قشر شرایط آن ها را بیش از پیش متزلزل کرده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کیکاوس زیاری منتقد سینما، حضور کارگردان های سینما در تلویزیون را به شرط حفظ پارامترهای سینمایی مثبت ارزیابی کرد و گفت: حضور کارگردان های سینما در تلویزیون به شرط آنکه دیدگاه و پارامترهای سینمایی خود را در تولیدات تلویزیونی حفظ کنند و خود را محدود به کلیشه های رایج در تلویزیون نکنند می تواند به بهتر شدن و بالاتر رفتن کیفیت برنامه های تلویزیون کمک کند.
وی درباره کارهای فریدون جیرانی افزود: به نظر من در کل جیرانی فیلمنامه نویس بهتر از جیرانی کارگردان کار می کرد و من فیلمنامه های او را بیشتر می پسندیدم.
این منتقد سینما در ادامه، به روند پیشروی ادبیات امروز ایران پرداخت و اظهار داشت: چهره های ادبی امروز ما تلاش دارند تا با بهره گیری از تجربه های گذشتگان کارهای بهتری را به آیندگان ارائه دهند. از طرفی نویسندگان در جامعه ما مظلوم واقع شده اند . کیکاوس زیاری در پایان بیان کرد: من به عنوان منتقد سینما معتقد هستم یک کارگردان باید این امکان را داشته باشد که بتواند از هر کاراکتر با هر شخصیتی که مد نظر دارد استفاده کند ولی باید به این نکته توجه کند که آن کاراکتر نباید تعمیم دهنده کل باشد.
وی تصریح کرد که فکر می کنم بهتر بود جیرانی در اول سریال از این رسم که می نویسند تمام کاراکترهای این مجموعه خیالی است استفاده می کرد.
e_mohsen83
17-08-2008, 12:25
به نظر من فیلم خوبی است مخصوصا فیلم برداریش داستانشم بد نیست
در کل میشه دید
ستاره اسكندري درباره نقشش در مجموعه «مرگ تدريجي يك رويا» معتقد است اين نقش منفي نيست و به منشاء رفتارهايش بيشتر بايد فكر كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ستاره اسكندري بازيگر نقش ساناز در مجموعه تلويزيوني «مرگ تدربجي يك روبا» به كارگرداني «فريدون جيراني» كه روزهاي سه شنبه روي آنتن شبكه دو سيما مي رود، در گفت و گو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس گفت: نقش ساناز از جمله نقش هايي است كه تا به حال از من در تلويزيون ديده نشده ولي نقش هاي مشابه را درتئاتر ايفا كردهام.
وي افزود: تمام تلاش من در ايفاي نقش ساناز اين بوده كه اين شخصيت را از منفي صد در صد به يك شخصيت خاكستري تبديل كنم. شخصيت ساناز از لايههاي مختلفي برخوردار است و اميدوارم مخاطب به راحتي آن رادنبال كند.
اسكندري تصريح كرد: شخصيت ساناز منفي نيست و زماني كه بتوانيم همزمان به منشاء رفتارهايش فكر كنيم برايمان خاكستري ميشود.
وي به فارس گفت: آدم منفي وجود ندارد، انسان ها يا رفتارهاي خوب را انتخاب ميكنند يا بد. نكتهاي كه تلاش كردهام در شخصيت ساناز وجود داشته باشد، اين است كه مخاطب در جاهايي مظلوميت و قرباني بودن اين فرد برايش مسجل شود چرا كه بيننده بايد به ريشه و شان نزول رفتارهاي اين آدم پيببرد.
وي ادامه داد: در كنار ساناز، مارال شخصيت مثبتي به شمار نميرود. ساناز يكسري كنشهاي عصبي دارد كه مارال فاقد اينهاست و خونسرد است. اما او هم متعادل نيست و خيلي راحت به هر طرف كه بخواهند، ميرود. اين دو خواهر از لحاظ شخصيتي خيلي با هم تفاوت ندارند. اما چون شخصيت مارال آرام تر است، مخاطب فكر ميكند كه منطقيتر است اما به نظر من شخصيت ساناز هدفش مشخصتر است و در نهايت فردي صادقتر است.
وي افزود: ساناز يكسري آرمانهايي داشته كه شكست خورده و به همين دليل به الكل پناه برده و رفتارهاي عصبي از خود بروز ميدهد، به همين علت در تلاش است تا آنچه كه در كشور خود بدست نياورده در كشورهاي خارجي بدست آورد.
اسكندري درباره چهرهپردازي خود نيز گفت: من چهرهپردازي خود را در اين سريال خيلي دوست داشتم.صورتم اينجا شكسته شده و پر از چين و چروك است كه علاقه بسياري به آن دارم.
وي درباره نوع تدوين كار گفت: تدوين در اين سريال، مسألهاي است كه قبلا نيز از آن استفاده شده و ميتواند ميزان جذابيت اثر را بالاتر ببرد. البته در جاهايي احساس كردم كه تدوين بازي بازيگر را خورده است اما در جاهاي ديگر بر جذابيتهاي بصري افزوده است. هرچند اين موضوع كاملا سليقهاي است و هركس نظر خاصي نسبت به اين موضوع دارد.
پخش مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» به كارگرداني «فريدون جيراني» همچنان در روزهاي جمعه ادامه مييابد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با آغاز ماه مبارك رمضان پخش سريال «مرگ تدريجي يك رويا» كه روزهاي سه شنبه به روي آنتن ميرفت به روزهاي جمعه موكول شد و قرار بود بعد از ماه مبارك رمضان دوباره به روال سابق خود پخش شود.
بنابر اين گزارش، طبق برنامهريزي جديد مديران شبكه دو سيما، اين سريال علي رغم پايان ماه رمضان همچنان روزهاي جمعه به روي آنتن خواهد رفت.
«مرگ تدريجي يك رويا» كه ابتدا «سفر به تاريكي» نام داشت، اولين مجموعه تلويزيوني «فريدون جيراني» است كه هشتم اسفندماه سال 85 به تهيهكنندگي «آرمان زرينكوب» جلوي دوربين رفت. فيلمنامه اين مجموعه مضموني اجتماعي دارد و توسط «عليرضا محمودي» در 26 قسمت 50 دقيقهاي به نگارش درآمده است.
داستان مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» كه در گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما ساخته شده درباره نويسنده جواني به نام مارال عظيمي است كه پس از انتشار اولين رمانش به نام گيتي به شهرت و اعتبار غير منتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد.
دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، پولاد كيميايي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري و ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و با حضور بازيگر كشور تركيه هانده شن در «مرگ تدريجي يك رويا» به ايفاي نقش پرداختهاند.
مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» در بيش از 200 لوكيشن مختلف در تهران، شمال ايران و تركيه تصويربرداري شده است.
amanofnoname
06-10-2008, 01:39
بنا به گفته ی قبلیم تو یه بخش دیگه، در صدا و سیما رو گل بگیرین بره پی کارش!
این مثلا فیلم خوبشونه!
bahareh655
06-10-2008, 19:18
بین بازیگراش،فقط ترکان دمیر!
خیلی جیگره:11:
گریماشونم که افتضاح،مخصوصاً اون کله ی آراس مشرقی:2:
البته خودم فکر می کنم تعمدی زوم می کنن رو سرش که بگن مصنوعیه!
ميگه آراس مشرقي شبيه جاني دپه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:19::19::19 :
من نميدونم وجه تشابهش كجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
elham_007
12-10-2008, 21:00
اصلا معلوم هست این فریدون جیرانی چه هدفی رو دنبال می کنه ... !!! :19: هر کی فهمید بگه تا ما هم بدونیم ...
با اون لباسای مسخرشون ... :2:
sarina_sh
12-10-2008, 21:06
مزخرف ترین فیلمیه که دیدم
من متاسفانه از این فیلم به شدت بدم میاد.
خیلی یه طوریه .
فقط قسمت اول رو دیدم و اون قسمت که رفتن ترکیه و اون شخص که اسمش ترکان هست وارد میشه.
ترکان یکمی به فیلم جلوه داده.
ولی بازم دنبالش نمی کنم . مسخره هست.
تهیهکننده مجموعه تلویزیونی "مرگ تدریجی یک رویا" در گفتگویی مشروح با خبرگزاری مهر ابراهیم حاتمیکیا را نخستین گزینه مورد نظر برای تولید این مجموعه ذکر کرد و از روند پیچیده انتخاب بازیگران آن سخن گفت.
مجموعه 28 قسمتی "مرگ تدریجی یک رویا" که هنگام تولید هم با حاشیههایی عجیب و جالب همراه بود، نخستین تجربه کارگردانی فریدون جیرانی در تلویزیون است و از همان آغاز پخش منتقدان و هوادارانی جدی داشت. گروه فرهنگ و هنر به بهانه رسیدن این مجموعه به قسمتهای پایانی با آرمان زرینکوب تهیهکننده آن گفتگو کرده است.
گویا ساخت مجموعه "مرگ تدریجی یک رویا" به چند سال قبل برمیگردد.
ـ آرمان زرینکوب، تهیهکننده "مرگ تدریجی یک رویا": اواخر سال 84 روی طرحی با موضوع مهاجرت کار میکردم و قرار بود وزارت خارجه هم در پروژه سهیم باشد. همراه با شادمهر راستین، نغمه ثمینی و فرهاد علیزاده آهی کار روی موضوعها و نوشتن متن را که ساختاری ایپزودیک داشت، شروع کردیم. در پایان به شش قصه رسیدیم که هر کدام میتوانست دو قسمت باشد.
از همان ابتدا قرار بود فریدون جیرانی این مجموعه را کارگردانی کند؟
ـبعد از آماده شدن متنها سراغ کارگردان رفتیم. ابراهیم حاتمیکیا اولین انتخاب من بود. او یکی از قصهها را بیشتر پسندید و این پایه کار شد. تصمیم گرفتیم بر اساس همان قصه سریال را بسازیم. اما قبل از شروع کار قرار شد روی موضوع مهاجرت تحقیق کنیم. من و علیزاده آهی در ترکیه از نزدیک مسائل مهاجران را بررسی کردیم. اما حاتمیکیا نتوانست مجموعه را کارگردانی کند.
چرا؟ با هم به توافق نرسیدید؟
ـ او درگیر ساخت سریال دیگری شد و نتوانست با ما همکاری کند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حکیمی و لک در نمایی از مجموعه "مرگ تدریجی یک رویا"
از این مرحله نام جیرانی مطرح شد؟
ـ بعد از مجموعه "بیگانهای میان ما" احمد امینی دوست داشتم با جیرانی همکاری کنم. او آن زمان گفت تمایلی برای مجموعهسازی ندارد. بعد از رفتن حاتمیکیا دوباره با جیرانی صحبت کردم. او طرح را خواند و خوشش آمد و پذیرفت که کارگردان این مجموعه باشد.
فیلمنامهای که جیرانی مقابل دوربین برد، همانی بود که حاتمیکیا در نظر داشت؟
ـ علیزاده 13 قسمت فیلمنامه را نوشته بود. اما جیرانی نگاهی دیگر داشت و طرحی را بر اساس آن طرح اولیه و موضوع مهاجرت نوشت. در این مرحله علیرضا محمودی وارد گروه شد و نوشتن فیلمنامه را شروع کرد.
از ابتدا به 28 قسمت فکر کردید؟
ـ فیلمنامه 15 قسمت بود. اما زمان تصویربرداری تغییرهایی اتفاق افتاد و به 28 قسمت رسیدیم.
با حجیم شدن قصه تا این حد موافقید؟
ـ کارگردان میتواند نظرهای خود را بر هر کاری داشته باشد. زمان تصویربرداری جیرانی تشخیص داد میشود روی بعضی بخشها و شخصیتها بیشتر کار کرد. خوشبختانه ریتم قصه کند نشده است.
با این تغییرها مجموعه همانی شده که در نظر داشتید؟
ـنظر من این بود که روی موضوع مهاجرت تمرکز کنیم، موضوعی جذاب که به آن پرداخته نشده است. در تحقیقی که در ترکیه داشتیم به این باور رسیدیم که مهاجرت بیهدف و بیبرنامه سرنوشت ایرانیان زیادی را نابود کرده و برخی 10 سال در باتلاق ترکیه گیر کردهاند. میخواستم "سفر به تاریکی" این وجه از مهاجرت را برجسته کند. فکر میکنم تا حدی به این هدف رسیدهام.
در تیتراژ نام مهدی ارگانی به عنوان مشاور پروژه آمده، او چه نقشی در کار داشت؟
ـ مهدی ارگانی و رحمان سیفی آزاد هم در بخش فیلمنامه ایده و پیشنهادهایی داشتند و هم رابط خوبی بین مجموعه و سازمان بودند. اگر حساسیتهایی وجود داشت با ما در میان میگذاشتند. این تعامل باعث شد مجموعه برای پخش با مشکل مواجه نشود، در حالی که موضوعی تازه و فضایی خاص دارد.
زمان ساخت مجموعه نام بازیگران زیادی مطرح شد، اما آنها در مجموعه بازی نکردند. چرا؟
ـ مثلا چه بازیگرانی؟
مینا لاکانی و کورش تهامی.
ـ بازیگرها محدودند و اغلب در چند کار درگیرند. برای هر نقش چند گزینه داشتیم که با آنها صحبت کردیم. برخی توانستند با ما همکاری کنند و برخی نه. لاکانی قرار بود نقش ساناز را بازی کند. اما یکروز آمد و گفت نمیخواهد بازی کند. بعد نقش را به شقایق فراهانی پیشنهاد دادیم که نپذیرفت و به ستاره اسکندری رسیدیم. بازی او در این نقش سخت و پیچیده فوقالعاده است.
سامیه لک گزینه اول برای نقش مارال بود؟
ـ ما با لادن مستوفی قرارداد بستیم اما او درگیر فیلم سینمایی "تسویه حساب" تهمینه میلانی شد و نتوانست کنار ما باشد. ما زمان زیادی نداشتیم و نمیتوانستیم منتظر بازیگر بمانیم.
لک چطور انتخاب شد؟
ـ او را محمدرضا شریفینیا معرفی کرد. وقتی تست داد جیرانی هم او را مناسب نقش تشخیص داد.
سابقه بازیگری داشت؟
ـ خیر. اولین بار بود که بازی میکرد.
چطور به دانیال حکیمی رسیدید؟
ـ قبل از او حمیدرضا پگاه و تهامی قرار بود این نقش را بازی کنند. با پگاه قرارداد داشتیم، اما جیرانی در نهایت تصمیم گرفت از حکیمی استفاده کند. تهامی هم قرارداد بست، اما به دلایلی همکاری با او ممکن نشد.
ابتدا بخشهای تهران را تصویربرداری کردید؟
ـ 20 روز در تهران کار کردیم، بعد به ترکیه رفتیم و دوباره در تهران کار را ادامه دادیم.
گویا اضافه شدن پولاد کیمیایی باعث شد نقش آراس مشرقی پررنگ شود؟
ـ بله. اسی یک قاچاقچی بود که مسافرها را غیر قانونی از ترکیه خارج میکرد و نقشش محدود بود. آمدن پولاد این شخصیت را پررنگتر کرد.
یک بازیگر ترک هم دارید. او سابقه بازیگری داشته؟ برای حضورش در این مجموعه حساسیتی از طرف سازمان نبود؟
ـ هانده شن بازیگر تلویزیونی و کاملا حرفهای است. حضورش در این مجموعه حساسیتی از طرف سازمان نداشت.
چرا نام "سفر به تاریکی" به "مرگ تدریجی یک رویا" تغییر کرد؟
ـ یکروز من و جیرانی و تدوینگر در اتاق تدوین بودیم. من گفتم میشود نامی بهتر برای مجموعه در نظر گرفت و همه موافقت کردند. در نهایت این نام تازه انتخاب شد.
ایده تیتراژ از کجا آمد؟
ـ رضا شیروانی یکی از تدوینگران مجموعه این پیشنهاد را داد. ایده جذابی است و در اجرا هم خوب از کار درآمده است.
رضا یزدانی هم انتخابی خوب برای ترانه یغما گلرویی بوده است. چطور او را انتخاب کردید؟
ـ من علاقهای به استفاده از ترانه نداشتم و احساس میکردم که با فضای جدی مجموعه ربطی ندارد. یزدانی را کارن همایونفر معرفی کرد. اتودهایی برای تیتراژ زد که مناسب و جذاب بود. حالا که تیتراژ را میبینم احساس میکنم متفاوت از کار درآمده و ترانه با حس و حال قصه هماهنگ است.
از تغییر زمان پخش مجموعه راضی هستید؟
ـ به هر حال وقتی مجموعهای چند هفته روی آنتن رفته و مخاطب پیدا کرده، تغییر زمان پخش به آن لطمه میزند. الان هم درباره تغییر زمان با ما صحبتی نشده است. در ماه رمضان پخش مجموعه در جمعه شبها بهتر بود، چون بیننده تلویزیون هر شب مجموعههای ماه رمضان را دنبال میکرد.
اگر حرفی باقی مانده است؟
- در پایان لازم می دانم از حمایت های مهدی فرجی مدیر شبکه دو از مجموعه "مرگ تدریجی یک رویا" تشکر کنم.
elham_007
13-10-2008, 13:42
همون بهتر که حاتمی کیا نساخت ...
LYNX_187
13-10-2008, 14:57
نمی دونم تو این فیلم قرار بود چه کسی (یا چه نوع تیپ آدمهایی) کوبیده بشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :41: شوهر مارال یا مارال یا ساناز یا.... تو یه وبلاگ خوندم که این فیلم برای کوبوندن حزب توده ساخته شده ........اونم که دیگه خیلی عتیقه شده...شاید هم میخواستن افراد روشنفکر امروز ایران رو مسخره کنن (که تو ای فیلم به دلایل مختلفی از جمله نداشتن شرایط برابر و پول فراوان و ارتباطات قوی سیاسی و .... مدام به مشکل بر میخورن. دقت کنید که وضع حامد تو ترکیه از وضع مارال و ساناز خیلی بهتره حامد هر جا میره یه دوست و آشنا داره و هر چقدر پول هم که کاپیتان برای پیدا شدن بچه ازش بخاد داره و میتونه بده!!!!!!)
در نهایت تو این فیلم آدمهایی از نوع و تیپ شوهر مارال مسخره شده اند:19:( من اصلا از بازی دانیال تو این فیلم خوشم نمیاد با اون گریمش..............:2:
کلا هر چی حامد مزخرف بازی میکنه ساناز واقعا عالی بازی میکنه
---------------------------------------------------------------------------------
Dark Shine
17-10-2008, 08:21
کی تو این فیلم می میره از شخصیت های محبوب :19::37:
من رو هم حدود 2-5 دقیقه از سریال رو دیدم، به نظرم مثل بقیه سریال های بی محتوای تلوزیون[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من این سریالو ندیده بودم ولی این چند قسمتو که دیدم خوشم اومد
Gigawarn
18-10-2008, 18:40
سریال محشریه چه وطر میگین خوب نیست
خیلی جالبه
راستش من این اخرین قسمت رو فقط خوشم اومد که ساناز و ترکان مردند.
يك منتقد گفت: شخصيتپردازي، اشكال اساسي «مرگ تدريجي يك رويا» است چراكه تمام گرههاي داستان بابت دنبال روي همه شخصيتهاي به ظاهر معقول مجموعه از يك فرد روانپريش کاملا واضح و مشخص است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاهين امين افزود: از ابتداي سريال،همهي شخصيتها از جمله مارال-خواهر ساناز-متوجه ميشوند كه ساناز عظيمي (با بازي ستاره اسكندري) روانپريش است. اما او و دوستانش از ساناز پيروي ميكنند حتي همسر مارال (با بازي دانيال حكيمي) و خانوادهاش در مقابل اعمال «ساناز» كاملا منفعل هستند. اين انفعال آزاردهنده و غيرقابل باورهم در کمال تعجب عامل پيش برنده داستان شده است.
سردبير ماهنامه سينماي پويا افزود: البته به نظرم اساسا تصويرشدن چنين شخصيتهاي منفي و عجيب و غريبي مانند ساناز در «مرگ تدريجي يك رويا» و «فرخ» «ترانهي مادري»، در خانوادههاي معمولي ايراني يا حتي دوستان ساناز از نظر روانشناسي بايد تحليل شود. من واقعا پرسش دارم چنين شخصيتهايي چرا در اين حجم در اغلب مجموعههاي تلويزيوني حضور دارند؟
امين افزود: علت به تصويركشيدن شخصيتهاي بسيار خبيث در سريالهاي ايراني برايم مبهم است. البته نميتوان وجود افرادي مانندي ساناز و فرخ را در جامعهي ايران منكر شد. اما تمركز روي چنين اشخاصي باعث ميشود، كساني كه با شرايط جامعه آشنا نيستند، با ديدن چنين سريالهايي فكر كند كه دوسوم ايرانيان دچار بيماري رواني هستند.
وي با بيان اينكه شخصيتهاي «مرگ تدريجي يك رويا» حد وسط ندارند، تصريح كرد: شخصيتهاي اين سريال يا سفيد سفيد هستند يا تيرهي تيره، كه همهي اتفاقات را منفي و برنامهريزي شده ميبينند.
امين با اشاره به زوايهي پرداخت به روشنفكران در «مرگ تدريجي يك رويا» اظهار كرد: از فريدون جيراني -كارگردان مرگ تدريجي يك رويا-انتظار بيشتري داشتم. چراكه با ديدن چند قسمت از اين سريال به مرور عصبي شدم . تصوير ارايه شده از فضاي روشنفکري شايد در برخي موارد قابل باور باشد اما عموميت ندارد. آن هم در جايي که روشنفکري به خودي خود اتهام است.
امين دربارهي كارگرداني «مرگ تدريجي يك رويا» گفت: كارگرداني و ضرباهنگ اين سريال قابل قبول و احتمالا کشش لازم را براي بيننده ايجاد ميکند. علاوه براين معمولا در آثار فريدون جيراني بازيهاي قابل قبولي ميبينيم.
وي با اشاره به فعاليت كارگردانان سينما در سيما اظهار كرد: اغلب سريالها و فيلمهايي تلويزيوني خوب را كارگردان سينما ساختهاند كه از جملهي آنها به «روزگار قريب» كيانوش عياري، «راه بيپايان» همايون اسعديان و آثار محمدرضا هنرمند ميتوان اشاره كرد. البته اميدواريم سيما از اين امتياز به گونهاي استفاده نكند كه تعطيلي سينما را موجب شود.
امين در پايان گفت: برخي از مسوولان سيما در اظهارات خود برخي فيلمهاي سينمايي را به علت نوع پوشش از سيما غيرقابل پخش ميدانند، اما عجيب آن که صداوسيما با همان سينماگران همكاري ميكند.
حتما سریال " مرگ یک تدریجی یک رویا " را دیده اید. داستان اين سريال مضموني اجتماعي دارد و شخصيت اصلي آن زني به نام «مارال» ميباشد كه با چاپ رمان خود به نام «گيتي» به شهرتي ميرسد كه زندگياش را تحتالشعاع قرار ميدهد. اين نقش را «ساميه لك» بازي ميكند؛ كسي كه براي اولين بار مقابل دوربين ظاهر شد. آن هم دوربين فريدون جيراني.او در اين مجموعه نقش محوري مجموعه را بازي ميكند و روبهروي او دانيال حكيمي نقش ايفا ميكند. از ديگر بازيكنان اين مجموعه بايد به ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، فريده سپاهمنصور، مائده طهماسبي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، نيلوفر محمودي، هايده حائري و... اشاره كرد. اما بازي ساميه لك به عنوان اولين تجربه در كاري 26 قسمتي باعث شد به سراغ اين بازيگر جوان برويم و بيشتر با او آشنا شويم. بازيگري كه تا امروز نقش مارال را به خوبي ايفا كرد.
متولد چه سالي هستيد؟
خرداد سال 1359 به دنيا آمدم. ساميه لک
چند خواهر و برادر داريد؟
يك خواهر دارم كه چند سالي از من كوچكتر است هر چند كه ما به لحاظ اخلاقي با هم بسيار متفاوت هستيم اما به هم بسيار وابسته و علاقهمنديم، من و خواهرم در امارات تحصيل ميكنيم.
ساميه لك دوست دارد در زندگي شخصياش به چه چيزي برسد؟
آرامش و خوشبختي...
وقتي براي اولين بار تصويرت را در تلويزيون ديدي چه احساسي داشتي؟
راستش را بخواهيد من با خودم حسابي كلنجار رفتم كه نبايد از خودم موقع ديدن تصوير انتقاد زيادي داشته باشم، چون اين سريال اولين تجربه بازيگري من بود و من براي اولين بار بود كه حضور در جلوي دوربين را تجربه ميكردم. به همين خاطر وقتي تصويرم را ديدم برعكس خيليها از كار و تصويرم بدم نيامد.
عكسالعمل خانوادهتان چه بود؟
آنها بسيار خوشحال شدند و به من تبريك گفتند.
اوقات فراغتتان را چه كار ميكنيد؟
ورزش ميكنم... فيلم ميبينم و ساز ميزنم.
از بين بازيگران جوان بازي چه كسي را ميپسنديد؟
از بين خانمها بازي گلشيفته فراهاني را دوست دارم و از آقايان هم بهرام رادان را ميپسندم.
خصوصيات بارز ساميه لك چيست؟
اين كه همه آدمها را دوست دارم و تا به حال بد كسي را نخواستم و دلم نميخواهد دل كسي را بشكنم.
چند سال است خارج از ايران زندگي ميكنيد؟
حدود شش سالي ميشود كه در كشور امارات زندگي ميكنم.
چرا به اين كشور رفتيد؟
براي ادامه تحصيل به دبي رفتم و در رشته مهندسي معماري در آن كشور مشغول به تحصيل شدم.
از زندگي در آن كشور راضي هستيد؟
بله، امارات كشور بسيار آرامي است، از طرفي به ايران بسيار نزديك و هر وقت كه اراده كنم ميتوانم راحت به ايران بيايم.
زندگي به تنهايي و دور از خانواده برايتان سخت نيست؟
سخت هست ولي اين سختي باعث شد كه من درسهاي زيادي بگيرم و روحيه و ريسكپذيري و استقلالطلبي در من بيشتر شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شنيديم به واسطه يكي از دوستان فريدون جيراني براي اين كار معرفي شديد، تست داديد و در نهايت انتخاب شديد؟
بله، اين در حالي بود كه بازيگري براي من هيچ وقت دغدغه نبود، من به بازيگري فكر ميكردم منتهي همان طور كه ممكن است بسياري از آدمها به آن فكر كنند.
شما در بدو ورودتان به عالم بازيگري بسيار خوششانس بوديد و با كارگردان بزرگي كارتان را آغاز كرديد؟ كارگرداني كه به كشف استعدادهاي ناشناخته مشهور است؟
بله، من حتي قبل از اين كه با آقاي جيراني كار كنم علاقه زيادي به نوع كارها و تفكراتشان داشتم، هميشه نوشتهها و مقالاتشان را دنبال ميكردم شايد دليل اصلياش آن بود كه پدرم علاقه زيادي به سينما و كارهاي آقاي جيراني داشت و از سالهاي دور مطالب و نوشتهها و فيلمهاي ايشان را دنبال ميكرد و همين مسئله سبب شد تا من هم با تفكرات فريدون جيراني از همان سالها آشنا شوم.
نميترسيديد در مقابل اين همه بازيگرحرفهاي بازيتان اصلا به چشم نيايد؟
نه... چون بازيگران مقابل من همگي ميدانستند كه من نابازيگر هستم، به همين خاطر توقع زيادي از من نداشتند در عين حال به من كمك ميكردند تا بتوانم بازي بهتري را ارائه بدهم.
براي رسيدن به اين نقش با چه كسي مشورت كرديد؟
سعي كردم با آقاي جيراني راجع به شخصيت مارال، نوع تفكر و دغدغههايش حرف بزنم و به نقطهنظرهاي مشترك برسيم اين مشورت به من كمك زيادي براي نزديك شدن به مارال كرد.
قصد داريد از اين به بعد بازيگري را به طور حرفهاي دنبال كنيد يا...؟
اگر كار خوبي به من پيشنهاد شود چرا كه نه... بازيگري حرفهاي است كه به تو اجازه ميدهد جاي خيليها قرار بگيري، اتفاقي كه در شرايط عادي در زندگيات نميافتد، در هر حال من هميشه از خدا ميخواهم آن چيزي را به من بدهد كه لياقتش را دارم. مطمئن باشيد اگر لياقتش را داشته باشم و به صلاحم باشد در اين حرفه ميمانم.
از مارال چه چيزي در شما به عنوان يادگاري ماند؟
اينكه ميتوانم به ديگران هم تكيه كنم، قبلا هميشه فكر ميكردم بايد همه كارها را به تنهايي انجام دهم اما الان دوست دارم در بعضي از جاهاي زندگي به كسي تكيه كنم.
ساميه لك بعد از حضور در اين سريال چه تغييري كرد؟
يك مقدار اعتمادم را نسبت به ديگران از دست دادم.
سریالی حرض در آر! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخه یه بشر تا چه حد می تونه خنگ باشه؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
sepid12ir
24-10-2008, 21:59
مارال هر قسمت داره بدتر و بدتر میشه! من که تاحالا همچین خواهر بی احساسی ندیدم![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کسی را دیدین بعد مرگ عزیزهاش انقد بی تفاوت باشه! اول مادر و بعد خواهر[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولا باز بهتر بازی میکرد...
به نظر من ساناز خیلی خوب بود..خیلی!
ولی مارال...انشاالله تو کارهای بدیش موفق تر باشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من به کول از این سه قسمت اخر فیلم خوشم اومده . نمی دونم چرا ولی خیلی خوب بازی کردند. (از نظر قسمتهای تو ایران).امیدوارم فیلم تو همین ترکیه تموم بشه.
MaaRyaaMi
25-10-2008, 09:25
مگه فیلم تموم شد؟؟!
aaaammmm87
25-10-2008, 10:06
به نظر من بدترين بازيگران سينماي ايران همين مارال هستش
در مورد اين سريال هم بايد عرض كنم كه مثل همه سريال هاي ايراني بي محتوا و چرت
LYNX_187
25-10-2008, 18:03
نه:41:... نمیتونم باور کنم.......یعنی ساناز مرد.!!؟؟:18::18:.
این سریال بدون بازی ساناز دیگه هیچ لطفی نداره..!من ساناز و میخام:45::41::37:
سريالي بسيار مسخره و بي سرو ته. واقعا چه قدر بايد يه نفر مثل مارال احمق باشه به حرفهاي خواهر ديوانش گوش كنه!!
1) سالها پيش زنان در سريالهاي تلويزيوني خانوادگي به 2 دسته فرشته و شيطان تقسيم ميشدند.
يا خيلي خوب بودند و براي خانواده شوهرشان عروس گلم بودند و چون هيچي كامل نيست پس نقش منفي به خانواده شوهر ميرسيد، در اين صورت مادر شوهرشان تفاوت زيادي با مادر فولاد زره نداشت ويا زنان چنان ناسازگار بودند كه دل تمام دنيا براي شوهر بيچارهاش ميسوخت. به هرحال نقشها يا سفيد بود با سياه و در اين تقسيم بندي راهي ميانه براي زنان وجود نداشت.
اما بعد از گذشت چند سال اين تقسيمبنديها تعديل شد و زنان نقش ميانهاي را پذيرفتند و بينندهها هم عادت كردند كه زنان را سواي نقشها و حسهاي تكراري ببينند؛ ديگر زنان نه فرشته بودند و نه شيطان.اگر آن سالها ديدن زنان سفيد يا سياه برايمان عادي بود، اما امروزه ديدن شخصيتهاي اينچنيني خنده دار است.
به هرحال هر شخصيتي يك سري ويژگيها و خصوصيتهايي دارد كه اعمال و رفتار او را در روند منطقي داستان توجيه ميكند. طبيعتا او يك شغلي هم دارد و طبيعي است كه هر انساني يك سري خصوصيات و يك شغل داشته باشد، اما تعميم دادن يك خصوصيت انساني به يك طيف گسترده مشكل ساز است، فرقي هم نميكند اين شخصيت مرد باشد يا زن.
«مرگ تدريجي يك رويا» گواه اين ادعاست. نويسنده و كارگردان با يك خطكش زنان را به 2 بخش سفيد و سياه تقسيم كردهاند. خواهران حامد همه خانهدار هستند. از نظر شخصيتي آنها بسيار خوب، بساز و مهربان هستند. اگر سري به آشپزخانه آنها بزنيد ميبينيد كه آنجا هميشه مرتب است و چاي ، شام و ناهار هم هميشه به راه است. از پدر خودشان همچون طفلي نگه داري ميكنند. آنها به كودكان عشق ورزند، اما در مقابل ساناز و دوستانش در جهت مخالف اين زنان حركت ميكنند؛ آنها تا ظهر خوابند و وقتي هم با سردرد از خواب بيدار ميشوند بايد دنبال يك ليوان تميز در به در ميان ظرفهاي كثيف كه روي هم تلنبار شده در آن آشپزخانه كثيف بگردند كه شايد در لابه لاي مقواهاي پيتزا بتوان يك ليوان تميز پيدا كرد. ساناز مادرش را به خانه سالمندان ميبرد. اين زنان يا نويسندهاند يا مترجم، پاتوقشان هم كتابفروشي است. در يك كلمه اين طور ميتوان خلاصه كرد كه اينان روشنفكرند و با زنان خانهدار خيلي متفاوت هستند.
2) اعتراضهاي صنفهاي مختلف به طنزهاي تلويزيوني را به ياد داريد؟ آخرين آن، اعتراض فلان اداره به طنز «مرد هزار چهره» بود كه اين اعتراض بيشتر به يك شوخي شبيه بود تا يك مسئله جدي. اعتراض صنف و شغلهاي مختلف اعتراض نويسندگان، كارگردانها و هنرمندان را در پي داشت؛ حق داشتند، درباره چه بنويسند كه اعتراض عدهاي را بهدنبال نداشته باشد؟ به هرحال هر شخصيتي يك سري ويژگيها و خصوصيتهايي دارد كه اعمال و رفتار او را در روند منطقي داستان توجيه ميكند.
طبيعتا او يك شغلي هم دارد. اما مشكل همين جاست. اين شغلها داد خيليها را درميآورد. قرار نيست كه زنان نويسنده و يا مترجم به شخصيتهاي ساناز و يا منفعل بودن مارال عظيمي در جايگاه نويسنده زن اعتراض بكنند، همانطور كه قرار نيست كه زنان خانهدار طومار تشويق آميزي بنويسند و از نقش مثبت زنان خانه دار تشكر بكنند. در حقيقت مشكل نوع نگاه حاكم بر فضاي داستاني اين سريال و نگاهي است كه شغل و جنسيتها را نشانه رفته است و از همه مهمتر عدمباورپذيري اين شخصيتهاست. آيا همه زنان خانه دار خوب هستند و همه زناني كه سركار ميروند اين طور رفتار ميكنند؟
3) بايد داستان «مرگ تدريجي يك رويا» را به شكل ديگري ببينيم، خواهران حامد كه زندگيشان فقط در چارچوب خانه و خانه داري خلاصه ميشود زندگي را به كام مارال تلخ كردهاند. مارال يك زن فداكار است كه در بيرون از خانه هم كار ميكند، او سعي دارد كه زندگياش را به هر نحوي حفظ كند. اما حامد مرد منطقياي نيست، دهن بين هم هست. ساناز و دوستانش با اينكه بهشدت درگير كار و فعاليت اجتماعي هستند به مارال كمك ميكنند كه اين زندگي از هم نپاشد، اما خواهران حامد با شكايتهايشان زندگي را به كام مارال و حامد تنگ ميكنند و مارال به خاطر هستي دخترش ميسوزد و ميسازد.
بهنظرتان اين داستان چطور بود؟ بازهم با شخصيتپردازي مشكل نداشتيد؟
«پولاد كیمیایی» دیگر نمیخواهد زیر سایه ی نام پدرش مسعود كیمیایی باشد. هرچند پسر مسعود كیمیایی بودن و در كنار او درس سینما و بازیگری را خواندن افتخار بزرگی برای پولاد است؛ اما او میخواهد دیگران او را مستقل ببینند تا بیشتر به تواناییهای او پی ببرند. پولاد میخواهد بازیگری را ادامه بدهد و این اطمینان را به خودش دارد كه میتواند از پس نقشهای سنگین و پیچیده برآید.
پولاد كیمیایی متولد سال 1359 است. پولاد برای اولین بار در سن 8 سالگی در فیلم سرب بازی كرد و بعد از آن با مادرش به آلمان رفت و چندین سال در آنجا زندگی كرد. با او به گفتگو نشستیم تا او برایمان از گذشته و طرحهای آینده خود بگوید.
آقای كیمیایی، پولاد به چه معناست؟
به معنای فلزی كه دارای ایستادگی و مقاومت زیادی است و كارایی بسیار بالایی دارد. برخی میگویند فولاد، اما پولاد درست است چون یك نام اصیل ایرانی است. این نام را پدرم برایم انتخاب كرد. گویا این نام را در شاهنامه دیده بود و از همان زمان دوست داشته كه نام پسرش را پولاد بگذارد.
فكر میكنید جز توجه به معنای ادبی پولاد، چرا مسعود كیمیایی نام پولاد را برای شما انتخاب كرد؟
هیچوقت در این باره با هم جدی صحبت نكردهایم اما یك بار كه از او پرسیدم، گفت كه در مقطعی از زندگیش این اسم خیلی برایش مهم بوده به همین دلیل تصمیم گرفته اسم پسرش را پولاد بگذارد.
زندگی برای شما تاكنون چنان بوده كه از شما بخواهد مثل پولاد سفت و سخت باشید؟
زندگی من از ابتدا دارای نوساناتی بوده است. همه انسانها معمولا در زندگی با سختیهایی روبهرو میشوند كه به مرور این سختیها تبدیل به سرمایه میشود. من از ابتدای كودكی با این سختیها روبهرو شدم. سختیهایی كه از سن من بزرگتر بودند، شخصیت مرا شكل دادند و باعث شدند نگاه من به دنیا و زندگی شكل بگیرد. من در سنین مختلف، تجربیات گوناگونی داشتم كه اولین آنها جدایی از پدر و اقامت در خارج از كشور و بیماری مادرم بود.
این اتفاقات برای من افتاد آن هم در سن كم. من كودكی حساس بودم، اما باید با اتفاقات بزرگ روبهرو میشدم. جثهای كوچك داشتم، كم حرف و مظلوم بودم، اما زندگی از من خواست با شرایط متفاوتی روبهرو شوم و یاد گرفتم چگونه دوام بیاورم. تجربیاتی كه به دست آوردم به من در زمینه بازیگری كمك كرد.
به نظر من دوربین در سینما جان دارد، یك نماینده است و زمانی كه با لنزش به بازیگر نزدیك میشود، به عمق جان او نفوذ میكند. به همین دلیل، وقتی چهره بازیگر روی 16 متر پرده سینما میافتد، بیننده متوجه میشود بازیگری كه دارد میبیند، بازیگری بزرگ یا یك فرد كم تجربه است.
اگر یك بازیگر نقش دراماتیكی را كه به او سپرده شده، درك نكرده باشد، او را نشناسد و حس او را در صدا، چهره و نوع بازی خود اجرا نكند، نمیتواند با بیننده ارتباط برقرار كند؛ چون نقش را باورپذیر اجرا نمیكند و بیننده متوجه میشود بازیگر نقشی را كه بازی میكند، تجربه نكرده است بنابراین بازیگر در عین حالی كه باید یك تكنسین باشد، خودش هم باید داغ زندگی را چشیده و در شرایط جامعه و زندگیش بالا و پایینهایی را تجربه كرده و به خودشناسی رسیده باشد. وقتی قرار است یك بازیگر نقش یك قاتل را بازی كند، لازم نیست برود و یك قاتل را پیدا كند، تا متوجه شود او چگونه دست به قتل زده است، بلكه باید قاتل را در درون خودش پیدا كند.
یعنی برای بازی در یك نقش بازیگر باید تجربه آن نقش را به صورت عینی و تجربی داشته باشد، مثلا برود و آدم بكشد؟
نه، تجربه عینی داشتن لازم نیست؛ اما باید آنقدر به درون خود اشراف داشته باشد تا بتواند در اعماق وجود خود، یك قاتل پیدا كند. خودشناسیاش آنقدر باشد كه بتواند خود را در جهان پیدا كند و جایگاه خودش را بشناسد.
بهترین نقشی كه من تاكنون از شما دیدهام در فیلم حكم بوده كه نقش یك شخصیت چند لایه را بازی میكردید. شخصیتی قلبا مهربان كه در ظاهر بسیار بیرحم بود. این شخصیت در كجای زندگی شما وجود دارد كه توانستید آن را بهخوبی اجرا كنید؟
محسن یك شخصیت چند لایه بود. شخصیتی كه در تقابل با جامعه قرار میگرفت. محسن آدمی بود كه جامعه او را خشن كرده بود.او در ابتدا فردی خشن نبوده، اما جامعه او را به سمت خشونت كشانده است.
محسن ذات پاكی داشته و از جایی به نام «چشمه سر» آمده بود، جایی زلال و پاك. او به شهر میآید و میخواهد وارد طبقه روشنفكر شود بنابراین درس میخواند و وارد دانشگاه میشود. او مستعد است اما كنار گذاشته میشود؛ به توانایی خود واقف است و میخواهد به قدرت برسد و خود را به طبقهای بالاتر برساند بنابراین دست به خشونت میزند. بد نیست این را هم بگویم كه من در خانوادهای متولد شدهام كه سینما اساس آن است.
از طریق پدرم با سینمای كلاسیكی آشنا شدهام كه اسطوره پایه آن است. بنابراین به اسطوره در سینما علاقهمند هستم. سینمای كلاسیك را دوست دارم، چون سینمایی است كه از دشت و بیابان میآید و ارتباطات انسانی در آن حرف اول را میزند در صورتی كه در سینمای امروز روابط انسانی حرف اول را نمیزند.
حالا كه صحبت از اسطورههای فیلمهای مسعود كیمیایی شد جا دارد بپرسم زندگی شما چقدر تحتتاثیر این اسطورهها بوده است؟
من در كودكی فرصت این را نداشتم كه با اسطورههای سینمای پدرم آشنا شوم. پس از ساخت فیلم سرب به همراه پدر و مادرم برای نمایش این فیلم در یك جشنواره به آلمان رفتیم، اما ماندن ما در آلمان طولانی شد و من برای تحصیل وارد یك مدرسه آلمانی شدم، پدرم چون یك فرد وطن دوست است به ایران برگشت و من و مادرم ماندیم و من شروع كردم به آموختن زبان آلمانی.
ما در آلمان چندین سال ماندیم. من در 17 سالگی نمیتوانستم فارسی صحبت كنم و كاملا تبدیل به یك جوان آلمانی شده بودم. بنابراین نمیتوانم بگویم اسطورههای سینمای پدرم روی من تاثیر خاصی داشته است. من در آلمان طعم غربت را در كنار بیماری مادر چشیدم. با پدرم از طریق پوستر فیلمهایش كه برخی از آنها را به دیوار خانهمان زده بودیم، آشنا شدم. من در این زمان واقعا پدرم را بدرستی نمیشناختم، فقط ته ذهنم خاطراتی وجود داشت.
بوی نگاتیو همواره در ذهنم بود، چون قبل از اینكه به آلمان بروم، در خانه پدری، آپاراتی وجود داشت و ما معمولا فیلمها را به صورت 35میلیمتری و روی پرده میدیدیم. وقتی آلمان بودم و پوستر فیلمهای پدرم را میدیدم احساس میكردم این فیلمها، فیلمهای بزرگی هستند؛ اما چون ارتباط كلامی با پدر و فیلمها نداشتم، نمیتوانستم با آنها ارتباط برقرار كنم.
من در سنی از پدرم جدا شدم كه پدر باید نقش كلیدی در زندگی من ایفا میكرد. پدر برای پسر یك الگو است، اما من فقط گاهی او را میدیدم و این ملاقاتها آنقدر كوتاه بود كه من نمیتوانستم با او ارتباط برقرار كنم.
با كدامیك از پوستر فیلمهایی كه میدیدید، ارتباط بیشتری برقرار میكردید؟
پوستر فیلم «تیغ و ابریشم» را فراموش نمیكنم. پوستر آوانگاردی بود كه یك جور خشونت را تداعی میكرد. اما تمام این پوسترها در كنار هم احساس غریبی به من میداد. احساس میكردم این پوسترها در زندگی من جریان ساز هستند اما نمیدانستم این جریان چگونه آغاز خواهد شد.
مادر شما موزیسین بودند و شما بیشتر در كنار مادر بودید، پس چگونه شد كه به سینما گرایش پیدا كردید؟
من از ابتدا قرار بود موسیقی را ادامه بدهم، چون موسیقی مثل سینما در خانواده ما ریشه داشت. پدرم موسیقی را خوب میشناسد و مادرم موزیسین بود. در خانه ما همیشه، حتی در بدترین شرایط یك پیانو گوشه دیوار بود. مادرم دوست داشت من موسیقی را ادامه بدهم و در اولین قدم بزرگترین كار را برای من انجام داد و به من نواختن پیانو را آموزش داد. من برای آموزش آكادمیك موسیقی به كانادا و آمریكا رفتم، اما نشد كه این رشته را ادامه بدهم و باز هم نوسانات زندگی و بالا و پایینها و اتفاقاتی كه رخ داد، نگذاشت روی موسیقی متمركز شوم و درسش را بخوانم.
در سایه نام مسعود كیمیایی قرار گرفتن یا مهاجرت و رفت و آمد به داخل و خارج كشور شما را تحت تاثیر قرار داد و به سینما علاقهمند كرد؟
در زندگی ما سینما همیشه تصمیم گیرنده بوده و هست. آدمهایی كه با ما رفت و آمد داشتند، همه سینمایی بودند. اگر ما قرار بود تصمیماتی در زندگی بگیریم، باز هم سینما روی این تصمیمات اثر میگذاشت. سینما باعث شد من از ایران بروم و سینما مرا به ایران برگرداند. من با فیلم سرب رفتم و با فیلم تجارت برگشتم. پدر از طریق سینما و ویزور دوربین مرا شناخت.
پدرم تجارت را ساخت و نقش خودم را به خودم داد و من با این فیلم پدرم را شناختم. در فیلم سرب پدرم مرا داخل قابی قرار داد و گذشته خودش را در نقشی كه به من داد، دید. سینما همیشه در زندگی من جریان داشته است. اگر بازیگر شدهام، به این دلیل است كه پدرم از طریق سینما با من ارتباط برقرار كرد. در آن سالها برای پدرم خیلی مهم بود كه من بپذیرم كه اگر پدرم به آلمان میآید، برای ساخت فیلم است.
یعنی پسرش را در كنار سینما میدید؟
بله. این اتفاق افتاد. او میخواست از طریق سینما مرا به وطنم برگرداند.
این قضیه كه پدر به جای اینكه مستقیم با پسرش روبهرو شود، او را از دریچه دوربین ببیند و بشناسد، برایتان سوال برانگیز نبود؟
چرا ذهنم را این قضیه درگیر كرده بود، اما هر خانوادهای تقدیری دارد. من سالها از پدرم دور بودم، مادرم بیمار بود و نمیتوانست به ایران برگردد و شرایط روحی و كاری پدر هم به او اجازه نمیداد به آلمان بیاید و با ما زندگی كند. پدرم میخواست من به ایران برگردم. مهاجرت خیلی زندگی مرا به هم ریخت.
شاید به همین دلیل است كه محسن در فیلم حكم هرچند كه درون زلال و پاكی دارد؛ اما به انتقام علاقهمند است. انتقام از افراد و شرایطی كه زندگی او را به هم ریختهاند؟
شاید واژه انتقام درست نباشد، اما در درون محسن خشمی وجود دارد كه دوست دارد از طریق این خشم خود را مطرح كند. محسن آدمی است كه از تئوری گذشته او به اجرا اعتقاد پیدا كرده و تمام زندگیش این است كه میخواهد به جایی برسد كه میخواهد. برای محسن دیگر آدمی وجود ندارد كه او را به سمت انتقام بكشاند. او بشدت تنهاست و فقط دوست دارد یك جور درست و حسابی كلكش كنده شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زمان نوشتن فیلمنامه آیا با پدرتان درباره شخصیت محسن صحبت میكردید؟
در ابتدای كار شخصیت محسن برای من نوشته نشده بود و قرار نبود من این شخصیت را بازی كنم. در فیلمنامه اولیه نوع نگاه مسعود كیمیایی به محسن، شبیه آنچه در فیلم حكم دیدید، نبود.محسن در ظاهر یك شخصیت پاك و مسیحوار بود، سنش بالا بود و من نمیتوانستم آن نقش را بازی كنم. واقعیت این است كه من بعد از فیلم سربازهای جمعه نمیخواستم در فیلمهای پدرم بازی كنم هرچند برایم افتخار بود كه در فیلم مسعود كیمیایی بازی كنم اما این روند برایم خستهكننده شده بود كه باشم اما دیده نشوم، كار كنم اما بازهم دیده نشوم.
در واقع زیر سایه مسعود كیمیایی قرار داشتن...
بله زیر سایه پدر بودن كمكم داشت اذیتم میكرد. من عاشق بازیگری بودم، اما نمیتوانستم از این علاقه بگویم؛ چون دیگران فكر میكردند من دارم حرفهای كلیشهای میزنم. پدرم همیشه در ذهنش این وجود داشت كه من فیلمساز خواهم شد به همین دلیل مرا به فیلمساز شدن تشویق میكرد، چون فكر میكرد بازیگری برای من یك جور ماجراجویی است. برگردیم به فیلم حكم. زمانی كه ساخت این فیلم جدی شد، حضور فردی كه قرار بود نقش محسن را بازی كند، در حكم منتفی شد. روزی پدرم به من گفت اگر قرار باشد یكی از نقشهای فیلمنامه حكم را انتخاب كنی، كدام نقش را انتخاب میكنی و من بی برو برگرد گفتم: محسن. پدرم گفت این همه نقش خوب، چرا محسن را انتخاب كردی؟ گفتم: چون یقین دارم میتوانم آن را بخوبی بازی كنم. میدانستم نقش محسن توان این را دارد كه در فیلمی به كارگردانی مسعود كیمیایی بدرخشد. پدرم وقتی شور و شوق و جدی بودن مرا برای بازی در این نقش دید، قبول كرد من نقش محسن را بازی كنم. وقتی تست گریم زده شد و من خودم را در آینه دیدم به خودم گفتم این یك فرصت است كه تو متوجه شوی اینكاره هستی یا نه؟ بازی در این نقش منطقه بازیگری مرا مشخص كرد و سرمایههای مرا در زمینه بازیگری به یادم آورد.
گفتید میخواهید از سینمای كیمیایی فاصله بگیرید، در صورتیكه درس بازیگری را در مكتب كیمیایی فرا گرفتهاید، مكتبی كه مختصات خود را دارد. آیا نقش محسن توانست شما را از این مكتب جدا كند؟
كسانی كه فیلم را دیدند، گفتند پولاد كیمیایی توانایی بازیگری دارد.بازی در این فیلم باعث شد بتوانم نظرها را به سمت خودم جلب كنم. بازی در فیلم حكم حداقل این مزیت را داشت كه به خودم ثابت شد فنون بازیگری را میشناسم و میتوانم در این زمینه حرفی برای گفتن داشته باشم. تا پیش از حكم عذاب وجدان داشتم كه بگویم بازیگرم. میگفتم شاید همه اینها درذهن من میگذرد. اما بازی در نقش محسن به من اعتماد به نفس كامل داد.
بازی در نقش محسن شما را در مكتب بازیگری كیمیایی بیشتر تثبیت نكرد؟مثلا ما الان داریم شما را در سریال مرگ تدریجی یك رویا در نقش آراس مشرقی میبینیم، آراس شباهت زیادی به نقشهای فیلمهای پدرتان دارد.
برای روشن شدن این بحث برایتان یك مثال میزنم. كسانی كه با موسیقی كلاسیك آشنا هستند و اصول آن را میشناسند، میتوانند در همه شاخههای موسیقی فعالیت كنند؛ چون اصول را میشناسند. من هم وقتی فنون بازیگری را نزد كیمیایی یاد گرفتهام كه سینمای كلاسیك را بخوبی میشناسد و اصول آن را میداند، نباید نگران بازی در نقشهای دیگر باشم. بیشتر بازیگران سینما دوست دارند در فیلمهای پدر من بازی كنند؛ چون میدانند سینمای او متعلق به بازیگر است و فیلمهای او بازیگر محور است. بازیگرانی كه در فیلمهای مسعود كیمیایی بازی كردهاند درخشیدهاند. كیمیایی به بازیگر فرصت حضور در قالبهای بزرگ را میدهد و برای من كه با پدرم كار كردم و نقشهای سنگین فیلمهای او را به عهده گرفتم، بازی در نقشهای رئال كار بسیار سادهای است. در سریال مرگ تدریجی یك رویا بازی من با دیگر نقشهایم، بخصوص نقشهایی كه در فیلمهای پدرم بازی كردهام، كاملا متفاوت است و اگر شما شباهتی میبینید، به این دلیل است كه «آراس» هم مثل محسن یك شخصیت چند لایه دارد و خشمی فرو خورده در او باعث میشود عصیان كند.
من در سریال مرگ تدریجی یك رویا خیلی رئال بازی كردم، چون میدانستم در مدیوم تلویزیون دارم بازی میكنم و سینما با تلویزیون تفاوتهای اساسی دارد و بازیگری در این دو مدیوم باهم فرق دارد. من در بازیگری به اصولی پایبند هستم. صدا و بدن برایم مهم است. به بازی چشم خیلی اهمیت میدهم؛ چون معتقدم در سینما چشم حرف اول را میزند. وقتی دوربین به بازیگر نزدیك میشود، نوع نگاه خیلی از حرفها را میتواند به مخاطب القا كند. من در مدتی كه بازیگری را به صورت جدی پیگرفتهام خواستهام خیلی متفاوت ظاهر شوم؛ چون معتقدم بازیگری مثل زندگی است و رنگهای مختلف دارد.
چگونه برای بازی در نقش آراس انتخاب شدید؟
آقای جیرانی این نقش را به من پیشنهاد كرد. ابتدا آراس نقش مهمان را داشت و نقش كوتاهی بود. آقای جیرانی خلاصه نقش را برایم گفت و من بدم نیامد كه آن را بازی كنم. من با گروه آقای جیرانی به تركیه رفتم.وقتی خانم شیرازی تست گریم را میزدند پیشنهاداتی درباره مو و ریشم دادم كه قبول كردند. وقتی آقای جیرانی مرا با این گریم دید، تصمیم گرفت كه نقش آراس را گسترش دهد.
وقتی پیشنهاد گریم را به خانم شیرازی دادید، چه ذهنیتی از آراس داشتید؟
آراس را از لحاظ ظاهر مثل محسن میدیدم. من احساس میكنم آدمهایی كه تنها هستند وتحت شرایطی در زندگی در تنگنا قرار میگیرند، آدمهایی هستند كه به خشونت روی میآورند. آنها آدمهای عمیقی نیستند؛ به همین دلیل در قدم اول تلاش میكنند با ظاهر خودشان دیده و مطرح شوند؛ در نقشهایی كه قابلیت گریمهای متفاوت دارند، به گریمور پیشنهادهای خودم را میدهم. وقتی مقابل آینه مینشینم و گریم روی صورتم اجرا میشود، تلاش میكنم نقشم را در آن گریم پیدا كنم و این لحظه همیشه برایم خیلی اهمیت داشته است.با همه اینها، آراس تفاوتهای اساسی با محسن دارد، چون او شخصیت عاطفیتر، مظلوم تر و بی گناه تر از محسن یا سیامك است.
و عكس مادر و ارتباط آراس با این عكس؛ این عاطفی بودن را بیشتر نشان داد.
بله ،آراس همیشه با مادرش در ارتباط است.
اما با اینكه به مادرش قول داده كه خلاف نكند اما دست به كارهای خلاف میزند.
چون او یك آدم جا مانده است. او در غربت تبدیل به آدمی بیهویت شده است و آدم بیهویت لباس و ظاهرش هم بیهویت میشود. آراس در عین اینكه بیهویت است، اما حافظه تاریخی دارد و با دیدن هستی به هویت ایرانی خودش بر میگردد.
در ابتدای مصاحبه گفتید همه شخصیتهایی را كه بازی میكنید، در درونتان وجود دارند. آیا آراس هم در ذهن شما وجود داشت؟
بله. زندگی آراس هم شبیه زندگی خود من است، بههمیندلیل خیلی برایم قابل درك بود.
شما از سینما به تلویزیون آمدید آیا این تفاوت شما را اذیت نمیكرد؟ سال پیش هم درسریال خونمردگی نقش اصلی را بازی كردید؟
به نظرم در شرایط فعلی تفاوت جدیای بین سینما و تلویزیون در كشور ما وجود ندارد. سینما در كشور ما با بحرانهای زیادی روبهرو شد، اما تلویزیون بنا به ماهیت خودش كه ارتباط برقرار كردن با عموم مردم است، به ساخت سریال و فیلم ادامه داد و متاسفانه سینمای ما برای بقا به مرور شبیه تلویزیون شد و تهیهكنندهها شروع به ساخت فیلمهای ملودرام و كمیك شبیه فیلمهای تلویزیونی كردند و چنین شد كه اكنون بندرت میتوان فیلم ملی و بزرگی در آن پیدا كرد.
حتی در چند سال اخیر اتفاق بزرگی در زمینه بازیگری نیز رخ نداده است.من معتقدم بازیگر سینما هرگز نباید در تلویزیون بازی كند، چون این دو تفاوتهای اساسی باهم دارند؛ اما وقتی دیدم سینما با تلویزیون در كشور ما تفاوت چندانی ندارد، تمایل پیدا كردم بازی در سریالهای تلویزیونی را نیز تجربه كنم.
تلویزیون برای من جذابیت داشت، چون میخواستم بازی در سریالی چندین قسمتی را تجربه كنم و از نزدیك احساس كنم چگونه میتوان در چندین قسمت از یك سریال بیننده را با خود همراه كرد و او را پای تلویزیون نشاند؛ بینندهای كه كنترل تلویزیون را دركنار خود دارد و هرلحظه میتواند كانال و برنامه دیگری را برای دیدن انتخاب كند.
پس از این باز هم شما را در تلویزیون خواهیم دید؟
اگر نقش خوبی از طرف یك كارگردان مطرح پیشنهاد شود، حتما خواهم پذیرفت، نقشی كه چیزهای جدیدی برای گفتن داشته باشد.
در سینما چطور؟ آیا بازهم تصمیم دارید خشم فروخورده یك شخصیت را به نمایش بگذارید؟
در سینما هم دوست دارم منطقه بازیگریام را تغییر دهم اما واقعیت این است كه شخصیتهای خنثی و آرام را دوست ندارم. ما در عصر نا آرامیزندگی میكنیم كه شخصیتهای آرام نمیتوانند در آن جایی داشته باشند. ما به الگوهای اسطورهای نیاز داریم تا بتوانیم تصمیمات بزرگ بگیریم.
قسمت پاياني مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا» جمعه اين هفته 24 آبان ماه ساعت 21 به روي آنتن ميرود و تكرار آن نيز روز بعد ساعت 14 به روي آنتن خواهد رفت.
مخاطبان اين سريال در قسمت آخر خواهند ديد سرانجام مارال، حامد را ميبيند و به اشتباهات گذشته خود اعتراف ميكند. از سوي ديگر حامد ...
بنابراين گزارش، «مرگ تدريجي يك رؤيا» كه ابتدا «سفر به تاريكي» نام داشت، اولين مجموعه تلويزيوني «فريدون جيراني» است كه هشتم اسفندماه سال 85 به تهيهكنندگي «آرمان زرينكوب» جلوي دوربين رفت. فيلمنامه اين مجموعه مضموني اجتماعي دارد و توسط «عليرضا محمودي» در 26 قسمت 50 دقيقهاي به نگارش درآمده است.
داستان مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا» كه در گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما ساخته شده درباره نويسنده جواني به نام مارال عظيمي است كه پس از انتشار اولين رمانش به نام گيتي به شهرت و اعتبار غيرمنتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد.
دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، پولاد كيميايي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري و ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و با حضور بازيگر كشور تركيه هانده شن در «مرگ تدريجي يك رؤيا» به ايفاي نقش پرداختهاند.
مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رؤيا» در بيش از 200 لوكيشن مختلف در تهران، شمال ايران و تركيه تصويربرداري شده است.
زماني فريدون جيراني را در سينما مدافع حقوق زنان ميشناختند.
از بس كه در تمام فيلمهايش زنان ستمديده و معصوم و باشعور بودند و در ستيز با مردان ظالم و ديوانه و اين خصيصه چنان در فيلمهايش پررنگ شده بود كه يكي از منتقدان سينما درباره او نوشت كه «فريدون جيراني» دارنده نگاهي خاص به بانوان مدافع حقوق زنان، كسي كه معتقد است اگر زنها، مردها را بكشند، دنيا گلستان ميشود.
مبلغ شعار «دوست داشتنيترين شوهر دنيا، شوهري است كه نفس نميكشد!»... و شايد همين حرف و حديثها بود كه فريدون جيراني را به سمت ساخت سريالي مثل «مرگ تدريجي يك رويا» كشاند تا ثابت كند عكس اين قضيه هم مصداق دارد و هميشه زنهاي فعال جامعه، قابل دفاع نيستند!
اما گذشته از شوخي گفتوگوي ما با او درباره سريال نشان ميدهد كه خودشان با اين نوع نگاه بيروني و صدور حكم درباره اين مجموعه موافق نيستند و نظر ديگري دارند.
آقاي جيراني دوباره داريد سريال ميسازيد؟
بله. دوباره سريال، خوشگذشته.
پس چرا نميخواستيد درباره «مرگ تدريجي يك رويا» حرف بزنيد و مدام اين مصاحبه را عقب ميانداختيد؟
الان هم نميخواهم، مجبورم كرديد!
چرا؟ شما كه هميشه از مصاحبه استقبال ميكرديد!
نه، من درباره همه فيلمهايم مصاحبه نكردم. بعضي كارها اينطور ميطلبد. اين سريال هم بهتر بود تا پايان دنبال شود، بعد دربارهاش حرف بزنيم.
به هر حال اين اولين كار تلويزيوني شماست و با توجه به پروسه طولاني كه از توليد تا پخش طي كرد يه كنجكاوي بسياري را برانگيخت و بعد از پخش هم سوالات زيادي ايجاد كرد. گويا اين سريال قرار بود با محوريت موضوع مهاجرت ساخته شود.
بله. در طرح اوليه تعداد قسمتهاي اين سريال كمتر بود و بخش كمي از آن در ايران و بخش اعظمي در تركيه روايت ميشد. اما من قسمتهاي داخل را گسترش دادم. در واقع روزي كه تصميم به ساخت اين سريال گرفتيم فيلمنامهاي موجود بود كه توسط فرهاد عليزادآهي به نگارش درآمد و 2 قسمت آن در تهران و باقي قسمتها در تركيه ميگذشت. از اين فيلمنامه تقريبا چندين قسمتش نوشته شده بود و همان هم براي ساخت تصويب شده بود. اين را خوانديم و گفتيم يك فيلمنامه مجدد روي اين مينويسيم و ميسازيم كه در اين قصه مجدد بيشتر داستان در تهران اتفاق افتاد و كمترش در تركيه و همانطور كه گفتيد قصه اوليه درباره مهاجرت بود ولي قصه ما درباره مهاجرت نبود.
قصه شما الان درباره چيست؟
شما بايد بگوييد.
من فكر ميكنم تخطئه روشنفكري امروز ايران است.
نه. اولا اگر منظورتان اين است كه اين مسئله در تلويزيون برنامهريزي شده بود بايد بگويم ا صلا اين فرضيه غلطي است. گفتم كه مسئولين تلويزيون حتي در جريان اين خط داستان فعلي ما نبودند. دوم اينكه داستان ما درباره روشنفكري نيست. روشنفكرها قهرمان داستان ما هستند.
روشنفكراني كه خيلي هم تصوير درستي ازدنياي واقعي نيستند، يكجور كاريكاتورند. انگار كه بخواهيد بگوييد اينها روشنفكراني هستند كه روشنفكر نيستند.
نه، من خيلي معتقد نيستم به اينكه روشنفكر نيستند. روشنفكري به هر حال پديدههاي مختلفي دارد. اما يكي از شروط مهم روشنفكري اين است كه نقدپذير باشيم. اگر يك روشنفكر خودش نقد خودش را نپذيرد كه روشنفكر نيست.
شايد موضعگيريها به خاطر اين است كه آدمهاي سريال شما خيلي ياركشي و دستهبندي شدهاند. يكسري زنان مذهبي خانهدار مثبت و معقول در يك طرف و زنان فعالي اجتماعيتان با هزار و يك مسئله اخلاقي و مشكلات روحي- رواني در طرف ديگر.
اصلا نبايد اين طور به آنها نگاه كرد و گفت اين طرف خوب تصوير شدند و آن طرف بد. ما اين ديدگاه را نداشتيم. فقط گفتيم اين يكجور زندگي كردن است و آن هم جور ديگر كه نمونههايشان هم در جامعه هست.
ولي بيننده از ديدن كار چنين قضاوتي دارد.
اصلا اينطور نبايد باشد. ما يكجور زندگي و زناني را نشان داديم كه ممكن است چون زندگي مدرنتري دارند، زنهاي به هم ريخته و آشفته و پريشاني باشند. در بعضي موارد ولي زنهايي كه به آن شكل سنتي زندگي وفادارند به نظر كه زنهاي بسامانتري هستند.
بله، در افرادي ممكن است اين مصداق داشته باشد، اما سوال اين است كه چرا تعميم داديد؟ چرا آن طرف همه آشفته و پريشانند و اين طرف همه بسامان؟
نهتنها خواهر مارال يك زن الكلي روانپريش نابسامان است وگرنه دوستانش فقط آدمهاي تنهايي هستند، همين.
آدمهاي لاابالي و غير نرمالي هستند.
من موافق نيستم كه لاابالياند. اين شكلي زندگي ميكنند. از نظر خودشان هم كه اين طور زندگي ميكنند لااباليگري نيست. از نظر تصور جامعه سنتي زندگي آنها لااباليگري است. اينها دو زن تنها هستند كه از همسرشان جدا شدهاند، تنها زندگي ميكنند، كار فرهنگي ميكنند. مشكلات ذهني و رواني هم دارند.
در كل عادي و متعادل نيستند!
خب آدمهاي عادي، عادي زندگي ميكنند ولي آدمهاي اهل فكر كه نمادي زندگي نميكنند.
يعني آدمهاي غير نرمالي هستند آدمهاي اهل فكر؟
من كي گفتم غيرنرمالند؟! ما يك غيرنرمال داريم آن هم ساناز عظيمي است.
ولي مارال هم حتي يكجوري غيرنرمال است. نويسندهاي كه آنقدر تحت تاثير يك شخصيت روانپريش و ديوانه است، آن هم با علم به اينكه خواهرش مريض است و تعادل روحي ندارد.
اينكه عجيب نيست. مارال شخصيتي است كه تحت تاثير دو تا جريان قرار ميگيرد و سرگردان ميشود. ما عملا ميخواستيم كه سرگردان باشد.
يعني ممكن است يك نويسنده آنقدر احمق باشد؟ اين سؤالي است كه همه بينندگان مجموعه شما دارند.
بله، مگر نيست؟ چرا فكر ميكنيم كه همه نويسندگان متفكرند، دانشمندند، به راحتي ميتوانند فكر كنند و تصميم بگيرند. خب اين نويسنده يك نويسندهاي است كه نميتواند تصميم بگيرد چرا نميتواند باشد؟ در جامعه هم هست. نويسنده احمق! ولي مشكل ما اين است كه وقتي يك نويسنده طور تصوير كرديم يعني همه نويسندهها. نه، اينطور نيست. نويسنده خوب و باشعور هم وجود دارد. مشكل جهانسوم اين است كه تعميم ميدهد. چرا تعميم ميدهيد؟ آن وقت ميگوييم ما تعميم داديم! اصلا شما ميگوييد چنين نويسندهاي نيست. باشد، نيست. نويسندگان جوان ما، خانمهاي فعال ما همه باشعورند، ميتوانند تصميم بگيرند. قبول چه كسي اصلا در اين مسئاه شك دارد! ولي يك نويسنده در سريال ما نميتواند. قبول كنيد نميتواند. چرا همه برآشفته ميشويد. ما اصلا در اين مسئله دنبال خوب و بد تعيين كردن نبوديم. طرفدار خانواده حامد يا مخالف خانواده مارال هم نبوديم.
دنبال چه چيزي بوديد؟
ميخواستيم بگوييم يك ساناز عظيمي هست كه روزي آرمانها و گرايشهايي داشته و حالا يك آرمان باخته است كه به هر دري ميزند و بسيار هم شخصيت پيچيدهاي است كه
به راحتي نميشود دربارهاش قضاوت كرد و بايد تا قسمت پاياني صبر كرد. و يك مارال عظيمي هم هست كه سرگردان است. مارال آدمي بوده كه نسبت به خواهر و برادرش آدم ميانهرو و متعادلتري بوده. بعد با يك مرد مذهبي ازدواج كرده، وارد يك زندگي مذهبي شده و متوجه شده زندگياش يكجاهايي با آن جور درنميآيد و كماكان دلش ميخواهد در فضاي ديگري زندگي كند و بين دو تفكر سرگردان شده؛ سرگردانياي كه خيليها دارند.
حالا در اين سرگرداني تفكري را انتخاب كرده كه به زندگي گذشتهاش نزديكتر است و رفته دنبال آن تفكر و حالا آمده به اينجا رسيده كه ميبينيد؛ همين. ما چيز ديگري نميخواستيم بگوييم، ولي همه فكر ميكنند كه واي، زنان فعال اجتماعي زير سؤال برده شدهاند. زنان فعال جامعه دارند كارشان را ميكنند. جنبش زنان هم هست. آخر اين سريال چه ربطي به جنبش زنان دارد. همان كه گفتم. مشكل جامعه ايراني اين است كه ظرفيت پذيرش انتقاد در خود جامعه روشنفكري نيست و جالب اينجاست كه خودش هم داد سخن ميدهد كه چرا آزادي نيست. ايبابا! چرا بايد فكر كنيم اين برنامهريزي شده است كه از يك گروهي انتقاد بشود؟اين شكلي نگاه كردن غلط است.
اين شكلي نگاه كردن به خود سريال؟
اينشكلي نگاه كردن بيروني به سريال. اصلا شما فرض كنيد يك سريال نگاه اغراقآميزي دارد به يك موضوع؛ دليلي ندارد كه اين برنامهريزيشده و سفارشي باشد.
شايد اين شائبه به خاطر نوع نگاه شما در كارهاي قبليتان در سينماست كه خيلي از اين نگاه دور بود. ضمن اينكه فريدون جيراني هميشه در فيلمهايش مدافع زناني بود كه حالا در اين مجموعه مورد انتقاد هستند.
بله. خب. حالا يك بار هم دفاع نكردم. مگر چه ميشود؟
البته اين اولين باري است كه شما طرح كس ديگري را براي ساخت انتخاب كرديد و...
بگذاريد خيالتان را راحت كنم. هر كسي هم كاري را براي من بنويسد در آخر بايد از صافي ذهن من بگذرد و اصلا معتقد نيستم چيزي كه وجود دارد نتيجه تفكر من نيست.
پس چرا زنهاي اين سريال با زنهاي ديگر كارهاي شما آنقدر فرق دارند؟ اصلا چرا خواهرهاي حامد فقط قرمهسبزي درست ميكنند و بچهداري بزرگترين دغدغهشان است؟
خب آنها اينطوري هستند و ما نگفتيم كه ايدهالاند، اما گفتيم كه سالمترند و معتقد هم هستم كه سالمترند؛ به اين دليل كه با نظام حاكم جامعه هماهنگ هستند؛ يعني در جامعه سنتي دارند سنتي زندگي ميكنند. ولي گروه ديگر چون در جامعه سنتي ميخواهند مدرن زندگي كنند زندگي دروني و بيرونيشان با هم در تضاد است، پس آشفتگي و پريشانيشان بيشتر است.
آدمهايي مثل خواهران حامد در خيابان هم به همان شكلي راه ميروند كه در خانه ميروند، ولي كسي مثل ساناز كه در درون خانهاش به شكلي زندگي ميكند كه با مناسبتهاي مدرن درآميخته وقتي ميآيد از خانه بيرون نميتواند آنطور باشد كه در خانه بوده و در زندگي تمام افرادي كه ميخواهند مدرن زندگي كنند اين عدم تعادل وجود دارد. حالا اين هماهنگي گاهي ممكن است به صورت تشنج يا نابساماني يا عدم تعادل روحي و... بروز كند.
پس بهتر است كه سنتي زندگي كنيم؟
من كي اين را گفتم؟
براي اينكه دچار ناهماهنگي و اين مشكلات عديده نشويم ديگر!
من چنين حكمي ندادم.
ولي خيليها هم هستند كه مدرن زندگي ميكنند و به نظام حاكم جامعه هم احترام ميگذارند. حالشان هم خوب است.
بله. ما هم نگفتيم كه نيستند. آدمهايي هم هستند كه سعي ميكنند با زندگي مدرن درآميزند بدون اينكه با نظام جامعهشان درگير شوند ولي قصه ما درباره اين آدمها نيست. گرچه به نظرم حامد يزدانپناه يك جورهايي از اين جنس است.
ولي او كه مشكلاتش از همه بيشتر است!
حامد يزدانپناه سعي ميكند كه متعادل باشد اما نميتواند؛ چون بين دو جبهه مخالف گير كرده. اينجاست كه به اين نتيجه ميرسيم كه اين ازدواج اساسا غلط است و مشكلاتي كه گريبان حامد را ميگيرد، ناشي از اين آميزش است. ببينيد در واقع آميزش تفكر مدرن و سنتي در جامعه بحرانهايي را به همراه ميآورد كه حامد يزدانپناه اگرچه آدم متعادلي است ولي نميتواند از اين بحران جدا باشد چون با اين آدمها زندگي ميكند. همين اين بحران او را ميكشد تا ته داستان كه بايد ديد چه ميشود.
اتفاقا خردهاي هم كه بر اين شخصيت ميگرفتند اين بود كه زيادي منعطف و مهربان است...
بله، يك عده ميگفتند مرد ايراني اين شكلي نگاه نميكند. من هم موافقم كه خيلي از مردهاي ايراني اين شكلي نگاه نميكنند، ولي ما ميخواستيم بگوييم يك آدم مسلمان و مذهبي هم ميتواند همينقدر منطقي باشد؛ چرا نباشد؟ ما مردي را انتخاب كرديم كه براي اولينبار ريش داشته باشد و اينطوري نگاه كند. چه عيبي دارد؟ باز هم همان مسئله تعميم دادن است. چرا بايد همه را يك شكل ببينيم؟ يك بار هم در يك سريال آدمي هست كه ريش دارد، استاد دانشگاه است، باشعور است، باسواد است و با زنش رفتار خيلي خوبي دارد.
تفاوت ديگر اين كار فضاي سردي است كه بر آن حاكم است. فيلمهاي شما همه فيلمهاي گرمي بودهاند غير از پارك وي كه آن هم در كارنامهتان كار متفاوتي بود از بقيه.
بله، فضاي اين سريال سرد است و اتفاقا سريال بعدي كه قرار است بسازم هم چنين است و من همين سرماي درونياش را دوست دارم و با علاقه به اين خصيصه كار كردم. به نظر براي بيننده هم جذاب بوده كه دنبالش كرده. اگر بتواني بيننده عام را پاي يك سريال با چنين فضايي بنشاني كه در 14قسمت اول، همه داستانش در روابط ميگذرد به نظر من معجزه است. اين سريال 28 قسمت است كه فقط در قسمتي كه وارد تركيه ميشود داستان، سير تندي پيدا ميكند وگرنه تا وقتي درون خانواده است فقط داستان روابط و شخصيتهاست.
ولي چيزي كه در اين مجموعه خيلي تازه و جالب است عبور شما از خط قرمزهايي است كه باعث جرحوتعديل خيلي كارها شده اما اين مجموعه از آن جان سالم به در برده. مثلا ما تا به حال يك زن الكلي كه دائم دنبال شيشه الكل بگردد و مست در خيابان تلوتلو بخورد نديدهايم.
قبلا هم بقيه از اين چيزها نشان دادهاند؛ البته ظاهرا فقط خوردن مشروب الكلي را اگر باشد حذف ميكنند؛ يعني اگر كسي را حين خوردن نشان داده باشند. ولي اينكه زن باشد، شايد تا به حال نداشتهايم در سينما و تلويزيون.
استفاده از چند تصوير در قاب هم كار نو و جذابي است؛ البته در قسمتهاي اول خيلي در اين مورد زيادهروي شده بود، اما حالا قدري حساب شدهتر به نظر ميرسد.
نه، ما تغييري در استفاده از اين شيوه در تدوين ايجاد نكرديم. در قسمتهاي اول بيشتر بود به اين دليل كه جاي اين كار را داشت. در واقع هر كجا كه ميشد از اين روش استفاده كرد اين كار را انجام داديم. در آغاز كار تصميم به اين كار گرفتيم. فقط قرار بود در مكالمات تلفني به كارش ببنديم اما بعد ديديم جاهاي ديگري هم كاربرد دارد و بر جذابيت سريال اثر ميگذارد. حالا يك عده ممكن است دوست داشته باشند و عدهاي هم نپسندند.
roohi_rsh
09-11-2008, 22:33
خداییش سریالش متفاوت بود همچین چیزی در صدا سیما ساخته نشده بود
roohi_rsh
14-11-2008, 22:06
چشام بسته است
جهانم شکل خوابه
عذابه
اضطراب
روبروم دیواری از مه
دیواری از سنگ
بگو بیهوده نیست
فاصله آب و سراب
بگو سپیدی کاغذ بیهوده نیست
بگو از کوچ پراکنده
فقط کابوس و تنهای
بگو خواب بود هر چی دیدم
افسانه بود هر شنیدم
نگاه کن شوق دل زدن به دریا
برام شد مرگ تدریجی رویا
مرگ تدریجی رویا
و................ تمام
m1367m2006
14-11-2008, 23:00
همون بهتر زودتر تموم شد خیلی چرت بود مخصوصا اونجا که بچش یادش نبود خاله ش بود
قسمت آخرش كه واقعا مزخرف بود ، نمي دونم فيلماي ايراني كي مي خوان درست بشن
يارو وقتي پريد تو آب فكر كنم يه ساعت زير آبود ( مگه آدم چقدر مي تونه زير آب باشه )
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سينماي ما- نرگس خرقاني: مدتي است سريال تلويزيوني مرگ تدريجي يک رويا از شبکه دو سينما در شب هاي سه شنبه پخش مي شود که با واکنش هاي فراواني همراه بوده است. يکي از بازيگراني که در اين سريال شاهد بازي متفاوتي از او بوده ايم ستاره اسکندري است که پس از نقش هاي بيشتر مثبتي که از او شاهد بوده ايم در اين فيلم نقشي متفاوت و بسيار منفي را از او شاهد بوديم. به همين بهانه گفت وگويي با اين بازيگر در خصوص ايفاي اين نقش و داستان اين فيلم و انتقادات پيرامون موضوع اين فيلم داشتيم که در ادامه توجه شما را به اين مصاحبه جلب مي کنم.
---
-چگونه شد بازي در نقش ساناز را در مرگ تدريجي يک رويا پذيرفتيد؟
طبق معمول هميشه يک فيلمنامه به من پيشنهاد شد و من هم پذيرفتم. البته نام آقاي جيراني انگيزه زيادي را براي پذيرش اين نقش در من ايجاد کرد. خصوصاً اينکه اين نقش تفاوت هاي زيادي با کارهاي قبلي من داشت و براي من تجربه جديدي بود.
-از چه جهت اين نقش براي شما متفاوت بود؟
چون در کارهاي پيشين عمدتاً من در نقش هاي مثبت حضور داشتم و اين اولين نقش نسبتاً منفي من در مقابل دوربين بود. چون در تئاتر نقش هاي متفاوت تا به حال زياد کار کرده ام اما در مقابل دوربين اين نقش برايم متفاوت بود.
-اشاره کرديد که ساناز شخصيتي منفي دارد، اين سياه بودن نقش به نظر شما بيش از اندازه غيرواقعي نيست؟ چون در دنياي واقعي عمدتاً آدم ها شخصيتي خاکستري دارند؟
درست است که گفتم اين شخصيت نسبت به کارهاي قبلي من منفي تر است اما من ساناز را کاملاً منفي نمي بينم. به نظر من ساناز هم شخصيتي خاکستري دارد که البته کمي تيره تر است. اگر تا پايان سريال سرگذشت شخصيت ها را دنبال کنيد بيشتر به اين گفته من پي خواهيد برد. ولي اين نقش تفاوت هايي با ديگر کارها در تلويزيون دارد چون براي اولين بار است که در تلويزيون شاهد زني هستيم که دست به چنين کارهايي مي زند و از اين لحاظ در کار نوآوري صورت گرفته است.
-با وجود اينکه ساناز را خاکستري تيره مي دانيد اما در مقابل او و مارال، خانواده حامد و شخصيت حامد بسيار سپيد هستند و اين غيرواقعي جلوه مي کند. شما اين طور فکر نمي کنيد؟
خوب بودن و بد بودن به اعتقاد هر فرد بستگي دارد. به اين شکل نيست که خانواده مارال همه بد باشند. به طور مثال آفاق و مادرش آدم هاي خوبي هستند و در مقابل خانواده حامد را هم به طور کامل خوب نمي دانم. چرا همه سعي دارند اين خانواده را خوب جلوه دهند. به طور مثال پدر حامد مرتباً در زندگي پسرش دخالت مي کند و به هيچ وجه شخصيت مثبتي نيست يا عدم هوشمندي حامد در انتخاب همسر که با توجه به اعتقادات خانوادگي اش دست روي دختري گذاشته است که اصلاً مناسب هم نيستند و بعد هم در زندگي اش دچار مشکل و اختلاف مي شود. اين همه نشانه ضعف شخصيت يک فرد و اشتباهات اوست.
-اما مرتباً خانواده حامد مانع طلاق مي شوند و در مقابل خانواده ساناز و دوستانش اصرار به جدايي دارند.
به نظر من باز هم اين به اعتقادات دو طرف مربوط مي شود و نشانه بدي نيست. خانواده حامد طلاق را کار درستي نمي دانند و تحت هر شرايطي حاضر به طلاق نيستند. اما در خانواده مارال به اين شکل نيست. در کل فکر مي کنم هر دو طرف قرباني تفکرات و آرمان هايشان هستند.
-بسياري ايرادي که از مرگ تدريجي يک رويا و داستانش مي گيرند در خصوص تصويري است که از روشنفکران و خصوصاً نويسندگان ارائه شده است. گفته مي شود اين تصوير از واقعيت به دور است. نظر شما در اين رابطه چيست؟
متاسفانه در جامعه ما روانشناسي با جامعه شناسي قاطي شده است. به جاي اينکه اين موضوع را تعميم دهيم به جامعه نويسندگان مي توانيم بگوييم مشکلي است که براي يک نويسنده ايجاد شده است. به جاي اينکه اين موضوع از بعد روانشناسانه بررسي شود بر اساس تعصب و غيرت روي آن قضاوت مي کنيم. به طور مثال استادان دانشگاه هم بايد نسبت به شخصيت حامد ايراد بگيرند يا روساي انتشارات بگويند چرا رئيس يک انتشارات در زندگي اش دچار چنين اشتباهاتي مي شود؟
-اما تا حد زيادي تصويري که از نويسندگان ارائه شده با آنچه ما در اطراف خود مي بينيم در تضاد است؟
مارال همه نويسندگان نيست. من و شما هر کدام راه خود را مي رويم و قرار نيست که مثل مارال در زندگي شخصي خود عمل کنيم و من با اين مخالفم که اين مي تواند مربوط به همه باشد.
-بنابراين شما با اين فيلمنامه مشکل آنچناني نداشتيد و با فريدون جيراني هم هنگام ساخت فيلم بحث آنچناني نداشتيد؟
البته هنگام کار با ايشان بحث زيادي داشتم، بيشتر بحث در ارتباط با شخصيت پردازي در فيلم بود. خصوصاً براي اينکه شخصيت ساناز واقعي تر جلوه کند. در اين مورد دست به تحقيق زدم و از روشنفکران زيادي در اين مورد پرس وجو کردم تا بتوانم شخصيت ساناز را تا حد ممکن براي مخاطب باورپذير و واقعي خلق کنم تا همه رفتارهايش از عصبانيت تا ترس و خوشحالي اش واقعي باشد.
-آيا در ميان روشنفکران با شخصيت هايي که در اين فيلم شاهد هستيم مواجه شديد؟
آدم هاي بسياري هستند که با وجود موفقيت هاي بسيار زياد راه درستي را در پيش نگرفته اند و مثلاً برخي از معروف ترين هنرپيشه ها بر اثر استفاده از هروئين دارند نابود مي شوند. بنابراين خيلي هم اين مسائل که در مرگ تدريجي يک رويا نشان داده شده است دروغ نيست. مشکل اينجاست تا صنفي را در يک برنامه تلويزيوني مي بينيم سريع مي گوييم که به آنها توهين شده است. مثلاً اگر شخصيت منفي فيلم پرستار باشد سريع صنف پرستاران تحصن مي کنند يا اگر درباره مهندس متالورژي باشد سريع جامعه مهندسين متالورژي اعتراض مي کنند.
-اما نويسندگان، شعرا و خصوصاً روشنفکران بارها به اشکال مختلف زير سوال رفته اند و معمولاً هم کمتر مي توانند از خود دفاع کنند.
من با اين گفته موافق نيستم. کاري هم به سياست يا سياستگذاري ها در صدا و سيما ندارم. به هر حال بايد اين خط قرمزها شکسته شود. به نظر من اين اولين باري است که بخشي از اين گروه به نقد کشيده مي شوند و اين نه تنها بد نيست بلکه خوب است. به طور مثال فيلم هايي که در ابتدا در خصوص هشت سال دفاع مقدس ساخته مي شد همه به يک شکل بود و عراقي ها خيلي بد بودند و ايراني ها خيلي خوب بودند و بسيار هم قهرمان سازي در اين فيلم ها صورت گرفته بود. اولين فيلم هايي که در انتقاد از جنگ ساخته شد توسط کساني بود که از دل جنگ آمده بودند. فيلم هايي نظير از کرخه تا راين يا نجات يافتگان. به طوري که الان همه به اين نتيجه رسيده ايم که مي گوييم جنگ خوب نيست.
در خصوص نقد روشنفکران هم به همين شکل است. بدون شک مسائلي در اين قشر از جامعه وجود دارد. مي دانم که براي اين حرف ها بعدها محکوم خواهم شد، اما بهتر است اين حرف ها گفته شود و از سوي خود روشنفکران هم گفته شود.
-واکنش رسانه ها و مردم يا اطرافيانتان نسبت به اين سريال چه بوده است؟
در مطبوعات هنوز نقد آنچناني در ارتباط با اين سريال نخوانده ام. به غير از دو سه مورد که در همه آنها هم نسبت به بازي من لطف داشته اند. واکنش مردم هم بسيار جالب بوده است. برخي از بازي من تعريف کرده اند و برخي هم مي خواستند من را کتک بزنند و مي گفتند که دست از سر مارال بردارم و بگذارم زندگي اش را بکند، روشنفکران هم که از اين فيلم انتقاد کرده اند و با هر کدام شان برخورد داشته ام از اين فيلم انتقاد کرده اند ولي به نظر من، هم روشنفکر مذهبي و هم غيرمذهبي در اين فيلم قرباني هستند چون همه آنها در روند داستان دچار اشتباه مي شوند.
-با توجه به اينکه اين نخستين حضور فريدون جيراني در تلويزيون بوده است آن را چگونه ارزيابي مي کنيد و حضور کارگردانان سينمايي در تلويزيون را تا چه حد موثر مي دانيد؟
اگر حضور کارگردانان سينمايي مثل آقاي جيراني همراه با وسواس باشد در ارتقاي سطح تلويزيون موثر است. اما برخي کارگردانان و بازيگران که به تلويزيون مي آيند حساسيت زيادي نسبت به انجام کار خوب ندارند. با وجود اينکه دستمزدهاي بالايي هم مي گيرند، اما متاسفانه سطح کارشان پايين است. از اين حيث آقاي جيراني خيلي خوب عمل کرده و به ارتقاي سطح تلويزيون کمک کرده است،
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
▪ متولد چه سالی هستید؟
خرداد سال ۱۳۵۹ به دنیا آمدم.
▪ چند خواهر و برادر دارید؟
ـ یک خواهر دارم که چند سالی از من کوچکتر است هر چند که ما به لحاظ اخلاقی با هم بسیار متفاوت هستیم اما به هم بسیار وابسته و علاقهمندیم، من و خواهرم در امارات تحصیل میکنیم.
▪ سامیه لک دوست دارد در زندگی شخصیاش به چه چیزی برسد؟
ـ آرامش و خوشبختی...
▪ وقتی برای اولین بار تصویرت را در تلویزیون دیدی چه احساسی داشتی؟
ـ راستش را بخواهید من با خودم حسابی کلنجار رفتم که نباید از خودم موقع دیدن تصویر انتقاد زیادی داشته باشم، چون این سریال اولین تجربه بازیگری من بود و من برای اولین بار بود که حضور در جلوی دوربین را تجربه میکردم. به همین خاطر وقتی تصویرم را دیدم برعکس خیلیها از کار و تصویرم بدم نیامد.
▪ عکسالعمل خانوادهتان چه بود؟
ـ آنها بسیار خوشحال شدند و به من تبریک گفتند.
▪ اوقات فراغتتان را چه کار میکنید؟
ـ ورزش میکنم... فیلم میبینم و ساز میزنم.
▪ از بین بازیگران جوان بازی چه کسی را میپسندید؟
ـ از بین خانمها بازی گلشیفته فراهانی را دوست دارم و از آقایان هم بهرام رادان را میپسندم.
▪ خصوصیات بارز سامیه لک چیست؟
ـ اینکه همه آدمها را دوست دارم و تا به حال بد کسی را نخواستم و دلم نمیخواهد دل کسی را بشکنم.
▪ چند سال است خارج از ایران زندگی میکنید؟
ـ حدود شش سالی میشود که در کشور امارات زندگی میکنم.
▪ چرا به این کشور رفتید؟
ـ برای ادامه تحصیل به دبی رفتم و در رشته مهندسی معماری در آن کشور مشغول به تحصیل شدم.
▪ از زندگی در آن کشور راضی هستید؟
ـ بله، امارات کشور بسیار آرامی است، از طرفی به ایران بسیار نزدیک و هر وقت که اراده کنم میتوانم راحت به ایران بیایم.
▪ زندگی به تنهایی و دور از خانواده برایتان سخت نیست؟
ـ سخت هست ولی این سختی باعث شد که من درسهای زیادی بگیرم و روحیه و ریسکپذیری و استقلالطلبی در من بیشتر شود.
▪ شنیدیم به واسطه یکی از دوستان فریدون جیرانی برای این کار معرفی شدید، تست دادید و در
نهایت انتخاب شدید؟
ـ بله، این در حالی بود که بازیگری برای من هیچ وقت دغدغه نبود، من به بازیگری فکر میکردم منتهی همان طور که ممکن است بسیاری از آدمها به آن فکر کنند.
شما در بدو ورودتان به عالم بازیگری بسیار خوششانس بودید و با کارگردان بزرگی کارتان را آغاز کردید؟ کارگردانی که به کشف استعدادهای
▪ ناشناخته مشهور است؟
ـ بله، من حتی قبل از اینکه با آقای جیرانی کار کنم علاقه زیادی به نوع کارها و تفکراتشان داشتم، همیشه نوشتهها و مقالاتشان را دنبال میکردم شاید دلیل اصلیاش آن بود که پدرم علاقه زیادی به سینما و کارهای آقای جیرانی داشت و از سالهای دور مطالب و نوشتهها و فیلمهای ایشان را دنبال میکرد و همین مسئله سبب شد تا من هم با تفکرات فریدون جیرانی از همان سالها آشنا شوم.
▪ نمیترسیدید در مقابل این همه بازیگرحرفهای بازیتان اصلا به چشم نیاید؟
ـ نه... چون بازیگران مقابل من همگی میدانستند که من نابازیگر هستم، به همین خاطر توقع زیادی از من نداشتند در عین حال به من کمک میکردند تا بتوانم بازی بهتری را ارائه بدهم.
▪ برای رسیدن به این نقش با چه کسی مشورت کردید؟
ـ سعی کردم با آقای جیرانی راجع به شخصیت مارال، نوع تفکر و دغدغههایش حرف بزنم و به نقطهنظرهای مشترک برسیم این مشورت به من کمک زیادی برای نزدیک شدن به مارال کرد.
▪ قصد دارید از این به بعد بازیگری را به طور حرفهای دنبال کنید یا...؟
ـ اگر کار خوبی به من پیشنهاد شود چرا که نه... بازیگری حرفهای است که به تو اجازه میدهد جای خیلیها قرار بگیری، اتفاقی که در شرایط عادی در زندگیات نمیافتد، در هر حال من همیشه از خدا میخواهم آن چیزی را به من بدهد که لیاقتش را دارم. مطمئن باشید اگر لیاقتش را داشته باشم و به صلاحم باشد در این حرفه میمانم.
▪ از مارال چه چیزی در شما به عنوان یادگاری ماند؟
ـ اینکه میتوانم به دیگران هم تکیه کنم، قبلا همیشه فکر میکردم باید همه کارها را به تنهایی انجام دهم اما الان دوست دارم در بعضی از جاهای زندگی به کسی تکیه کنم.
▪ سامیه لک بعد از حضور در این سریال چه تغییری کرد؟
ـ یک مقدار اعتمادم را نسبت به دیگران از دست دادم.
به تازگی سهشنبهها از شبکه دوم سیما مجموعهای به نام «مرگ تدریجی یک رویا» پخش میشود که اولین کار تلویزیونی فریدون جیرانی کارگردان باسابقه کشورمان است. این مجموعه نوشته علیرضا محمدی است و در ۲۶ قسمت پنجاه دقیقهای تهیه شده؛ سریالی که از ۲۵ اسفند ماه ۸۵ در تهران، شهرهای شمالی و کشور ترکیه مقابل دوربین رفت.
داستان این سریال مضمونی اجتماعی دارد و شخصیت اصلی آن زنی به نام «مارال» میباشد که با چاپ رمان خود به نام «گیتی» به شهرتی میرسد که زندگیاش را تحتالشعاع قرار میدهد. این نقش را «سامیه لک» بازی میکند؛ کسی که برای اولین بار مقابل دوربین ظاهر شد. آن هم دوربین فریدون جیرانی.او در این مجموعه نقش محوری مجموعه را بازی میکند و روبهروی او دانیال حکیمی نقش ایفا میکند. از دیگر بازیکنان این مجموعه باید به ستاره اسکندری، هوشنگ توکلی، فریده سپاهمنصور، مائده طهماسبی، مهسا کرامتی، شیوا خنیاگر، نیلوفر محمودی، هایده حائری و... اشاره کرد. اما بازی سامیه لک به عنوان اولین تجربه در کاری ۲۶ قسمتی باعث شد به سراغ این بازیگر جوان برویم و بیشتر با او آشنا شویم. بازیگری که تا امروز نقش مارال را به خوبی ایفا کرد.
مجله خانواده سبز
elham_007
14-11-2008, 23:34
فیلم خیلی مزخرف و بی محتوایی بود ... مخصوصا قسمت آخرش ... همون بهتر که تموم شد .
زشت بود زشت تر تموم شد
البته به نظرات دوستانی که طرفدار این سریال بودند احترام میگذارم
سریالی خوبی نبود
فقط صدای رضا یزدانی در کل این پروژه خوب بود
حیف صدای آقای یزدانی که برای این سریال خواند
راستی دوستان من دنبال اون کلیپی هستم که ساناز مرد بعد مارال توی خیابان راه میرفت و بعد شعر یزدانی را خواند
خیلی به موقع بود کسی این کلیپ را داره
Hectorist
15-11-2008, 00:57
واقعا کسی هم بود که از این سریال راضی باشه؟ لطفا اگر کسی هست دستشو بلند کنه بی زحمت !!!
من وقتی تریلر این سریال رو نشون میداد واقعا با خودم فکر میکردم قراره با یکی از بهترین سریال های تاریخ تلویزون ایران آشنا بشم. مخصوصا وقتی فهمیدم کارگردان فریدون جیرانی هست و خواننده ی تیتراژ هم رضا یزدانی !
تا همین سه چهار قسمت پیش هم نگاه میکردم ،اما واقعا دیگه نتونستم تحمل کنم. احساس میکردم یکی داره هی میزنه تو سرم و بهم فحش میده ! احساس میکردم داره بهم توهین میشه. همون برنامه ی شعور مخاطب و این حرفا
roohi_rsh
15-11-2008, 13:06
ولی به نظر من سریال متفاوتی بود اما آخرش بجوری هرس آدمو در اورد مثل تموم سریال های ایرانی ته نداشت
MaaRyaaMi
15-11-2008, 20:19
قسمت آخر اصلا دیالوگ نداشت همش بهم نگاه می کردن
خلاصه یه جوری ماست مالی شد رفت دیگه
masoudtr
15-11-2008, 20:22
من قسمت اخر را ندیدم چی شد؟کسی تعریف میکنه؟
mahsa1469
15-11-2008, 20:33
حامد زن و بچشو نجات داد و بعد هم مفصل با بازیگرای فیلمش آشناشدیم.........
mahsa1469
15-11-2008, 20:40
ولی نمی شد تو دریا نیفتن اونم توی اون عمق ....................
یا حداقل هستی نمی افتاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا کمه کمش فورا بهوش نمی یومدن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و یا شنا بلد بودن(مادره نه بچهه)
مثل این که اینا (عوامل سازنده) تا حالا تو یه حوض نه چندان عمیق نیفتادن (وقتی هنوز شنا بلد نبودن)
نمی شد بهتر تمومش کنن مثلا برن و کشتی رو نجات بدن و یا ...........
مزخرف بود خیلی هم مزخرف بودددددددددددد
ولی فکر کنم دسته جمعی فیلم را نابود کردیم رفت
خسته نباشید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ناصر طهماسب كه در سریال «مرگ تدریجی یك رویا» بازی میكرد دربارهی تعامل خود با فریدون جیرانی گفت: طبق نظر كارگردان عمل میكردم و دربارهی دریالوگ ها و نقشم نظر خاصی نمیدادم.
او كه از پیشكسوتان عرصهی دوبله محسوب میشود افزود: كاملا براساس متن و گفتههای جیرانی بازی میكردم همهی عوامل زیر نظر او عمل میكردند.
او دربارهی شرایط كار در كشور تركیه گفت: شرایط كار در این كشور عادی بود. البته در كار بازیگری حرفهای نیستم تا از دیدگاه آنها قضاوت كنم. به هرحال تولید سریال در یك كشور غریب با ایران تفاوت دارند. زمانی كه سازندگان «مرگ تدریجی رویا» به این نتیجه رسیدند كه بخشهایی از سریال را نمیتوانند در تركیه تصویربرداری كنند، در «جاهای دیگر» اینكار را انجام دادند.
بازیگر نقش دكتر آریان دربارهی میزان تمرین به منظور ایفای بهتر نقشها در «مرگ تدریجی یك رویا» اظهار كرد: زیاد تمرین نمیكردیم چون دیالوگها زیاد نبود. چند تا جمله بود كه همه میتوانستند آن را به خاطر بسپارند.
او دربارهی «مرگ تدریجی یك رویا» اظهار كرد: من در این سریال ایفای نقش كوتاهی را برعهده داشتم. با اینحال معتقدم كه «مرگ تدریجی یك رویا» از جنبههایی چون تدوین، صدابرداری و تصویربرداری نسبتا خوب و در دیالوگهای آن به اصطلاح آب بسته نشده بود. بنابراین از بسیاری از سریالهای ایرانی ساخته شده بهتر بود.
این پیشكسوت اضافه كرد: این سریال را مردم تماشا میكردند و حرفی برای گفتن داشت. به هرحال كسب رضایت همه امكانپذیر نیست و برخی موافق و بعضی مخالف یك اثر هستند.
طهماسب در پایان دربارهی پیشنهاد برای بازی گفت: در این زمینه پیشنهاد داشتهام كه اگر خوب باشد حتما در آن بازی میكنم البته دوبله برایم در اولویت قرار دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
mohamad23
30-11-2008, 04:46
«ضرغامي» از عوامل سريال «مرگ تدريجي يك رويا» قدرداني ميكند
خبرگزاري فارس: رئيس سازمان صدا و سيما، فردا 10 آذرماه از عوامل سازنده مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» به كارگرداني «فريدون جيراني» قدرداني ميكند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به گزارش خبرنگار راديو و تلويزيون فارس، سيدعزتالله ضرغامي صبح فردا از عوامل سازنده مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» قدرداني ميكند.
بنا بر اين گزارش، اين مراسم فردا ساعت 9 صبح در يكي از سالنهاي سازمان صدا و سيما برگزار ميشود.
«مرگ تدريجي يك رويا» كه ابتدا «سفر به تاريكي» نام داشت، اولين مجموعه تلويزيوني «فريدون جيراني» است كه هشتم اسفندماه سال 85 به تهيهكنندگي «آرمان زرينكوب» جلوي دوربين رفت. فيلمنامه اين مجموعه مضموني اجتماعي دارد و توسط «عليرضا محمودي» در 26 قسمت 50 دقيقهاي به نگارش درآمده است.
داستان مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» كه در گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما ساخته شده درباره نويسنده جواني به نام مارال عظيمي است كه پس از انتشار اولين رمانش به نام گيتي به شهرت و اعتبار غيرمنتظرهاي ميرسد. شهرتي كه زندگي خانوادگي او را تحتالشعاع قرار ميدهد.
دانيال حكيمي، ساميه لك، ستاره اسكندري، هوشنگ توكلي، پولاد كيميايي، فريده سپاه منصور، مائده طهماسبي، آشا محرابي، مهسا كرامتي، شيوا خنياگر، مهناز انصاريان، فريدون محرابي، علي كاظمي، نيلوفر محمودي، پوراندخت مهيمن، هايده حائري و ناصر طهماسب (در نقش داريوش آريان) و هانده شن بازيگر كشور تركيه در «مرگ تدريجي يك رويا» به ايفاي نقش پرداختند.
مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» در بيش از 200 لوكيشن مختلف در تهران، شمال ايران و تركيه تصويربرداري شد.
رييس سازمان صداوسيما امروز دهم آذر ماه از سازندگان سريال «مرگتدريجي يك رويا» تقدير كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين نشست با حضور مرتضي ميرباقري (معاون سيما)، مهدي فرجي (مدير شبكه دوسيما)، فريدون جيراني (كارگردان)، آرمان زرينكوب (تهيهكننده)، ناصر طهماسب، هوشنگ توكلي، ستاره اسكندي، پولاد كيميايي، مائده طهماسبي، ساميه لك و ديگر بازيگران و عوامل سازنده «مرگتدريجي يك رويا» همراه بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
معاون سيما در ابتداي اين نشست با توضيح اين كه «هرچند كه "مرگتدريجي يك رويا" به يك موضوع خاص ميپرداخت و شايد در ارزيابيهاي اوليه بينندهي زيادي نداشت،: گفت: ولي پس از مدتي از آغاز پخش آن ميزان بينندگان آن به 20درصد و در ادامه به بيش از 45درصد افزايش يافت و حتي با بيش از 50درصد مخاطب مواجه شديم. بنابراين «مرگتدريجي يك رويا» از پربينندهترين مجموعههاي سيما بوده است.
ميرباقري با بيان اينكه در صداوسيما بخشي بهعنوان «مهندسي پيام» وجود دارد اظهار كرد: در اين بخش مجموعه پيامهايي كه به گروههاي مختلف سني و اجتماعي بايد منتقل شود در نظر گرفته ميشود و در ساختارهاي مختلف به مخاطبان ارائه ميشود. علاوه برآن تلاش كردهايم در ساختارهاي مختلف و آسيبشناسي جريانهاي مختلف بپردازيم و در اين حوزه به مسائل مذهبي در چهار سال اخير بيشتر پرداختهايم كه سريال «روزهاي اعتراض» از جملهي آنان بود.
معاون سيما با اشاره به مجموعههايي كه به جريانهاي روشنفكري در تلويزيون پرداختهاند گفت: اپيزودي از سريال «مرد هزار چهره» و مجموعهي «مرگتدريجي يك رويا» از جمله آثار ساخته شده در اين زمينه در سالهاي اخير بوده است. درهر صورت مواجه ما با غرب و نوع تعامل ما با آنها در دو قرن اخير با فرازوفرودهايي همراه بوده است. انقلاب اسلامي يك پاسخ ملي به نوع تعامل ما با غرب بود. در حال حاضر نيز همچنان جريانهاي گوناگوني هستند كه در دو سر اين طيف قرار دارند؛ و سريال «مرگتدريجي يك رويا» به اين زمينه پرداخت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش ايسنا، فريدون جيراني در ادامهي اين نشست اظهار كرد: دوسه سال قبل به دفتر آقاي ضرغامي رفتم تا از او بپرسم كه آيا ميتوانم سريالي براي تلويزيون بسازم. او نامهاي براي سريال ديگري نوشت. اما در نهايت قرار شد «مرگتدريجي يك رويا» را بسازم.
اين كارگردان سينما و تلويزيون همچنين اظهار كرد: از زماني كه آقاي ضرغامي به عنوان رييس سازمان صداوسيما، فعاليت خود را آغاز كرده است، حس اعتماد به اين رسانه بيشتر شده است.
سازندهي «مرگتدريجي يك رويا» سپس از مهدي ارگاني، مشاور مجموعه، رحمان سيفيآزاد، ناظر كيفي، ميرميران، مدير سابق گروه فيلم و سريال شبكه دو سيما و مهدي فرجي مدير اين شبكه تشكر كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آرمان زرينكوب در ادامه اين نشست با تشكر از سازندگان اين مجموعه كه سهماه با انگيزهي فراوان،دوران سهماههي تصويربرداري در خارج ازكشور را صبورانه پشت سر گذاشتند از مدير شبكه دو سيما بهعلت حمايت از «مرگتدريجي يك رويا» در مراحل مختلف چون پيشتوليد، توليد و پخش تشكر ويژه كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مهدي فرجي در ادامهي مراسم تقدير از سازندگان مجموعهي «مرگتدريجي يك رويا» گفت: تصويربرداري اين مجموعه يكسال از اسفند سال 85 آغاز و تا اسفند 86 بهطول انجاميد. دورهم جمعكردن يك گروه حرفه يي در طول يكسال كار سختي است، مگر آن كه افرادي مانند جيراني و زرينكوب شرايط خوبي را براي آنان فراهم كنند.
او اضافه كرد: همه عوامل سازندهي «مرگتدريجي يك رويا» در كارهاي بزرگ و اثرگذاري پيش از اين حضور داشتند و در حقيقت هركدام يك تيم هستند.
مدير شبكهي دوسيما با اشاره به پيشبينيهاي اوليه دربارهي ميزان مخاطبان «مرگتدريجي يك رويا» گفت: ابتدا تصور ميكرديم اين مجموعه چندان مورد استقبال مخاطبان قرار نميگيرد، ولي ميزان 56درصدي مخاطبان «مرگتدريجي يك رويا» نشان داد كه آنان با سريال بهخوبي همراه شدند و آن را پيگيري ميكنند.
او با بيان اينكه جيراني با واردشدن به حوزهي منتقدان خطر كرد، ابراز عقيده كرد: در اين شرايطي كه منتقدان همه دنيا را نقد ميكنند، كارگردان «مرگ تدريجي يك رويا» وارد اين حوزه شد.
فرجي با اشاره به شرايط توليد اين مجموعه اظهار كرد: سهماه تصويربرداري «مرگتدريجي يك رويا» در خارج از كشور در شرايط سختي انجام شد. از سوي ديگر بايد از تدوين خوب «بهرام دهقاني» ياد كرد كه حضور او براي اين مجموعه توفيقي بود.
مدير شبكهي دوسيما همچنين در پايان سخنانش در نظرگرفتن تداركات و شرايط لازم براي يك گروه حرفهيي را وظيفهي يك مدير دانست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سيروس عبدلي، مدير تصويربرداري اين سريال در بخشي ديگري از مراسم تقدير از سازندگان «مرگتدريجي يك رويا» اظهار كرد: فيلمسازي كار جمعي است و همه حرفهها در غالب يك مجموعه تحت لواي كارگردان و فيلمنامه تلاش ميكنند اثري را به تصوير بكشند. يكي از بخشهاي اساسي اين كار نور و تصوير است كه در بسياري از كارها به آن اهميت داده نميشود و دراين زمينه كاستيهايي ديده ميشود. درصورتي كه نور و تصوير اهميت زيادي دارند بهعنوان نمونه براي نشاندادن واقعهاي شوم كادر و نور مناسب نياز است.
او پيشنهاد كرد كه به بخش نور و تصوير درسيما اهميت بيشتري داده و در ارزيابي سريالها به اين نكته توجه شود.
رييس صداوسيما نيز تامين سختافزار مناسب و ضرورت حضور افراد حرفهيي درزمينهي تصويربرداري و نورپردازي را تاييد كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هوشنگ توكلي بازيگر نقش پدر حامد يزدان پناه (با بازي دانيال حكيمي) در ادامه اظهار كرد: توليد حوزهاي است كه به مديران خبره و نخبه نياز دارد و حوزه فرهنگ پيچيده و حساس است. خوشحالم دركنار آقاي فرجي و در شبكهي دو، يكي دو كار خوب انجام دادم. كساني كه از شبكه بيرون ميآيند بهعلت نگاه حرفهيي آقاي فرجي آرامش خاطر دارند و همين رويكرد مدير شبكه دو سيما به حوزههاي توليد تسري يافته است. بهگونهاي كه توليدات بهتر و حضور بيشتر هنرمندان دراين شبكه را شاهد خواهيم بود.
حاشيه:
ـ به گزارش ايسنا، ضرغامي از پولاد كيميايي، بازيگر نقش «آراس مشرقي» دربارهي آثاري از جمله «خونمردگي» كه براي تلويزيون بازي كرده است پرسيد و اين بازيگر گفت: در سريال «خونمردگي» بازي كردم كه قرار بود ماه مبارك سال گذشته به روي آنتن رود، اما پخش آن به سال جاري موكول شده است.
ـ هوشنگ توكلي در بخش از سخنانش با بيان اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و درحدود 27 سال گذشته شبكه دو سيما خوابيده بود و معمولا به آن جدي نگاه نميشد اظهار كرد: هميشه آرزو ميكردم فرصتي بهوجود آيد تا ما به شبكهي دو برويم و درآن جا اتراق كنيم!!! اما اكنون در اطراف ساختمان شبكه حتي جاي پارك هم پيدا نميشود.
ـ دانيال حكيمي از نقش هاي اصلي سريال «مرگ تدريجي يك رويا» به علت سفر حج در اين مراسم حضور نداشت.
ـ ستاره اسكندري با اشاره به سوگواربودن آشا محرابي بهخاطر فوت شادروان آقالو به نيابت از او از شركتنكردن در اين جلسه عذرخواهي كرد.
گفتني است گزارش سخنان رييس صداوسيما متعاقبا در خبرهاي بعدي ارسال ميشود.
mohamad23
03-12-2008, 01:57
نقد «مرگ تدريجي يك رويا» در دانشگاه تهران برگزار شد
جيراني: خودزني نكردهام
يك منتقد: اين كه ميگويند «جيراني بنده تلويزيون شده» مرغ پخته هم خندهاش ميگيرد!
مجموعه «مرگ تدريجي يك رويا» با حضور كارگردان، تهيهكننده و تعدادي از بازيگران آن عصر 12 آذر ماه در دانشگاه تهران مورد نقد و بررسي قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست كه اجراي آن را علي درستكار به عهده داشت، فريدون جيراني كارگردان، زرينكوب تهيهكننده، ستاره اسكندري و ساميه لك از بازيگران مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» به همراه مريم جلالي مدير گروه خانواده راديو ايران، عزيزالله حاجي مشهدي منتقد سينما و دكتر فرهمند از اساتيد دانشگاه تهران و صاحبنظر در زمينه زنان و خانواده ، حضور داشتند.
فريدون جيراني گفت: با ساخت سريال «مرگ تدريجي يك رويا» خودزني نكردهام و به ناتوي فرهنگي معتقدم.
كارگردان سريال «مرگ تدريجي يك رويا» در نشست نقد وبررسي اين مجموعه كه در دانشگاه تهران برگزار شد، افزود: روشنفكر و روشنفكري، اسم معناست كه تعريفهاي مختلفي ميتواند داشته باشد، روشنفكري از دوران قاجار و پس از انقلاب اسلامي سير متفاوتي را طي كرده است و روشنفكران به اين قشر انتقاداتي كردهاند كه كتاب جلال آلاحمد از جمله آنان است.
او در ادامه گفت: در سينماي قبل از انقلاب نيز در برخي فيلمها قشر باسواد، افراد نامتعادلي به تصوير كشيده ميشدند.
****
به گزارش خبرنگار ايسنا، در ابتداي اين نشست كه به همت امور خواهران نمايندگي رهبري دانشگاه تهران و فرهنگسراي رسانه شهرداري تهران برگزار شده بود، عزيزالله حاج مشهدي ضمن ابراز خرسندي از حضور در جمع پرشور دانشجويان گفت: به عنوان كسي كه در چرخه بعد از توليد به داوري اين اثر مينشينم از اين منظر بحث خود را شروع ميكنم كه اساسا چرا آمارهاي تلويزيون نشان ميدهد كه «مرگ تدريجي يك رويا» جزو آثار موفق بوده است.
وي ادامه داد: هركسي به عنوان بيننده يك فيلم برداشتهايي متناسب با درك و دريافت خودش از آن دارد و غالبا اين برداشتها حسي و خصوصي هستند. اما در چنين نشستهايي ضمن نقد و بررسي فيلم تلاش ميشود كه اين برداشتهاي حسي و شخصي جهت و آرايش پيدا كند. در جهت درك و فهم هرچه بهتر پيامي كه در لايههاي زيرين يك اثر پنهان است.
حاجي مشهدي تأكيد كرد: حتما بايد به ضعفها و قوتهاي اين فيلم در اين نشست پرداخته شود و به تمام سوالات و ابهامات پاسخ داده شود تا راز و رمزهاي كار گشوده شود.
وي ابراز اميدواري كرد كه به سه پرسش اساسي در اين نشست پاسخ داده شود اول اينكه مجموعه «مرگ تدريجي يك رويا» چه چيزي را ميخواست بگويد و دوم اينكه فريدون جيراني از چه راهي موفق شد كه آنچه ميخواست را بيان كند و به بيننده منتقل كند و سوم اينكه رمز موفقيت فيلم در رساندن پيامي كه در آن نهفته بود چيست؟
***
دكتر فرهمندپور استاد دانشگاه نيز در ابتداي صحبتهاي خود اظهار كرد: ما در واقعيت زماني هستيم كه بسياري از مجموعههاي تلويزيوني يا حرف جدي ندارند يا براي انتقال پيامشان از قالبهاي درستي استفاده نميكنند در چنين زماني ساخت چنين مجموعهاي بسيار ارزشمند است و ارزش نقد و بررسي را دارد.
وي ادامه داد: در جامعه امروز اگر فيلمها يا مجموعهها پيامي هم داشته باشند به بهانه گيشهپسند كردن و جذب تماشاگر و يا تعابيري مانند الزامات دراماتيك به قالبهاي سطحي عشقهاي كوچه بازاري، مثلثي و مربعي كشيده ميشوند و يا اينكه قالبهاي نابههنجار طنز را دامن ميزنند، بنابراين در چنين شرايطي فيلمي كه بتواند به اين خوبي در قالبي مناسب به بيان يك پيام آشكار بپردازد قابل اهميت است.
اين استاد دانشگاه گفت: زماني ميتوان چنين مجموعهاي را ساخت كه هدف آن صرفا جذب مخاطب نباشد و به طور نسبي موفق ميشود كه شخصيتپردازي قابل قبولي از شخصيتهاي سياه، سفيد و خاكستري ارايه دهد تا مخاطب تكليف خودش را در برابر پيام داستان بفهمد بايد خوشحال بود و از عوامل آن تشكر كرد.
فرهمندپور ابراز عقيده كرد: برخلاف تصور عموم از معناي نقد مبني بر اينكه روكردن عيبهاي كار و بزرگنمايي مشكلات آن است يك نقد درست يعني مشخصكردن نقاط مثبت و به همان ميزان گفتن ضعفها و عيبهاي كار.
****
مريم جلالي ،مدير گروه خانواده راديو ايران نيز اظهارات خود را با يك داستان كوتاه با عنوان چكش ناراضي آغاز كرد و گفت: داستان زن و خانواده در كشور ما داستان افراط و تفريطهاي بيستون و چهل ستوني است به اميد روزي كه كاركردهاي اصلي خانواده مبتني بر ارزشهاي فرهنگي، ايراني و اسلامي به آن بازگردد و من نيز به همين بهانه اينجا هستم.
***
به گزارش ايسنا، پس از صحبتهاي ابتدايي حاضران نشست دكتر فرهمندپور به عنوان اولين سخنران درباره تحليل خود از مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» گفت: ما كار هنري صددرصد خوب نداريم و به همان ميزان كار صددرصد بد هم نداريم، ولي وقتي كاري را ضعيف ميدانيم يك داوري نسبي را ارايه ميدهيم و ضعفهاي آن را گوشزد ميكنيم و به عكس وقتي كه كاري مثبت است در كنار ضعفها بر تقويت نقاط مثبت آن تأكيد ميكنيم.
وي گفت: در بسياري از فيلمهاي سينمايي و تلويزيوني تعجب ميكنيم كه چهطور فيلمي ساخته ميشود و هيچ پيام جدي ندارد، وقتي اين مساله را به كارگردانان آن فيلمها نيز ميگوييم در جواب اين مساله را رد ميكنند و ادعا ميكنند كه فلان پيام را داشت، درست است وقتي خوب به فيلم دقت ميكنيم شايد بتوان با ذرهبين و در كوچه پس كوچههاي آن پيامهايي را پيدا كرد، در اين فيلمها حاشيه بر متن غلبه كرده و پيام آن را كمرنگ كرده است.
اين استاد دانشگاه بيان بيان اينكه ميتوان به چند پيام ملموس به حاشيه نرفته در مجموعه «مرگ تدريجي يك رويا» اشاره كرد ابراز عقيده كرد: در اين فيلم به شدت احساس ميكنيم كه در داستان آن يك پيام جدي وجود دارد مبني بر اينكه مراقب باشيم كه چه آسيبهايي ميتواند در شكل به سامان خانوادههاي ما وجود داشته باشد، چگونگي شكستهشدن هنجارهاي ديني زندگي به سامان يك فرد را دچار مشكل ميكند اينكه باور كنيم دين براي محدودكردن ما نيامده است، بلكه به عكس توصيههاي اخلاقي و ديني در جهت ايجاد زندگي اخلاقيتر و ارزشيتر براي ماست اينكه چگونه سرگرداني آدمها بايد شناخته شود كساني كه هركدام در جامعه انواع سرگردانيها را ميتوانند داشته باشند كه اگر نظام خانواده و نظام مديريت جامعه نتواند اين سرگردانيها را شناسايي و ساماندهي كند چه نتايجي كه به همراه ندارد.
وي ادامه داد: از ديگر پيامهاي اين مجموعه اين است كه اگر به نيازهاي واقعي انسانهاي جامعه بيتوجهي شود ميتواند جامعه را به مخاطره بياندازد.
فرهمندپور با اشاره به دوران جنگ تحميلي خطاب به دانشجويان حاضر در اين نشست گفت: بسياري از شما شنيديد كه جنگ تحميلي چهقدر هزينههاي مالي و جاني را به ما تحميل كرد جامعه ما فقط دوره جنگ تحميلي را پشت سر نگذاشت بلكه متأسفانه در جامعهمان با سوالات به مسايل تحميلي نيز مواجه شديم به ويژه در حوزه مسايل زنان و سپس حوزه هنر و بخشهاي وابسته به آن شاهد تحميل مسايلي بوديم.
دكتر فرهمندپور تأكيد كرد: تلاش ميشود كه مسايل جهاني به جامعه ما خرانده شود مسايلي كه مساله زنان و دختران ما نيست، به عنوان مشكل جهاني به او القا ميشود تا احساس نارضايتي اجباري كند.
وي ادامه داد: يكي از حساسيتهايي كه اين مجموعه ميتوانست به مخاطب خودش منتقل كند اين بود كه مراقب اين مسايل و مشكلات و حرفهاي تحميلي باشيم.
****
به گزارش ايسنا، ستاره اسكندري بازيگر نقش ساناز در مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» نيز در پاسخ به پرسشي درباره حس دروني خود از حضور در اين سريال و رضايت از نتيجه بازي خود گفت: اين بحث بسيار گسترده است و شايد نتوان آن را در چند جمله مختصر بيان كرد اما من از دو زاويه نقش ساناز را دوست داشتم اول اينكه در تجربههاي تصويري من عمدتا در نقش شخصيتهاي مثبت كار كردم نقش ساناز فرصت مغتنمي بود تا اگر توانايياي هست در عرصه ديگري هم به آزمايش گذاشته شود.
وي ادامه داد: از سوي ديگر من «مرگ تدريجي يك رويا» را دوست دارم نه به دليل ماجراهايي كه در آن اتفاق ميافتد بلكه جذابيت آن براي من به تصويركشيدن سرگرداني است كه در نوع بشر وجود دارد.
اسكندري در ادامه ابراز عقيده كرد: در اين نشست نقد و بررسي ميتوانيد به شخصيتهاي مثبت اين سريال هم ايراد وارد كنيد.
وي با ابراز تأسف از اينكه نميتوانست بيش از اين در جمع حضور داشته باشد اظهار كرد در قضاوت درباره فيلم پيشداوري نكنيم و بلافاصله لايه ظاهري را نبينيم بلكه به عمق آن نگاه كنيم چراكه مجموعه مرگ «مرگ تدريجي يك رويا» از جمله معدود سريالهايي بود كه تنها براي سرگرمي ساخته نشده بود.
اسكندري در پاسخ به اين پرسش كه بازي در نقش ساناز چه نكات آموزندهاي را براي او در پي داشت گفت: آنچه كه شما ديديد نتيجهي آن چيزي است كه من فكر كردم ترجيح ميدهم در اينباره منتظر قضاوت و برداشت بقيه باشم.
***
همچنين عزيزالله حاجمشهدي در ادامه نشست صحبتهاي خودش را از چگونگي آشنايي و دوستي خود با فريدون جيراني كارگردان مجموعه تلويزيوني «مرگ تدريجي يك رويا» آغاز كرد و گفت: فريدون جيراني را از زمان كار مطبوعاتي ميشناسم سال 69 بود كه اولين كار سينمايي خودش را با نام سقوط ساخت و سپس در سال 77 به فاصله 9 سال قرمز را ساخت كه كاري متفاوت بود و به لحاظ رويكرد نگاه متفاوتي را دنبال ميكرد.
وي با اشاره به ديگر ساختههاي فريدون جيراني از جمله «سالاد فصل»، «پارك وي»، «ستاره است»، «ستاره ميشود» و غيره اظهار كرد: جيراني در ستاره ميشود و ستاره است يك نگاه انتقادآميز به عوامل سينما، كارگردانان و بازيگران داشت و به بازيگراني اشاره ميكند كه سر صحنه مزد ميخواهند و به بهانههاي كوچك شانه خالي ميكنند، همچنين به خود كارگردانها نيز به عنوان يك خودزني انتقاد ميكند از اينجا معلوم شد كه فريدون جيراني نقدي به دنياي روشنفكري ما دارد.
حاجي مشهدي با تأييد اظهارات فرهمندپور گفت: شما نميتوانيد سره را از ناسره به درستي تميز بدهيد مگر اينكه در جايگاهي مانند قاضي هم خوبيها و هم كاستيهاي كار را بگوييد.
وي در ادامه اظهار كرد: برخي كارهاي جيراني مانند صورتي و قرمز نكتههايي كه به لحاظ سينمايي و نگاه به مسايل اجتماعي، نگاه به زشتيها و پلشتيهاي جامعه قابل توجه بود كه معدل اين نگاه در ستاره است و ستاره بود آشكار شد.
وي گفت: جيراني را به عنوان شكارچي سوژههاي بكر و دستنخورده به شما معرفي ميكنم كسي كه در بسياري از كارها به شكل غيركليشهاي وارد شده است. «مرگ تدريجي يك رويا» نيز برايند نگاه منتقدانه فريدون جيراني به نگاه اجتماعي روشنفكرانه است.
اين منتقد سينما در پاسخ به اين پرسش كه شما در اظهارات خود گفته بوديد كه در اين سريال اغراق شده است اين اغراقها در كجاست گفت: در پاسخ به يكي از سايتها به صورت تلفني درباره اين مجموعه گفتم كه سريالي روان و خوشساخت است و نكات مثبت بيشماري دارد اما ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه از نوع مارال عظيمي و روشنفكري كه ميخواهد يكشبه ره صدساله برود زياد داريم، نويسنده اين مجموعه كمي دچار افكار خاصي بوده است و از كاه كوه ساخته است با توجه به سبقه ادبي و جامعيتي كه در ادبيات كشورمان وجود دارد. اين مساله براي من اغراقآميز به نظر ميرسيد از سوي ديگر روابط ميان ناشر و نويسنده سانتي مانتال و كليشهاي است، در كشور ما ديواري كوتاهتر از نويسندگان و ناشران نداريم و اينطور نيست كه دستمزدها به جا و به موقع پرداخته شود.
وي ادامه داد: البته اگر مارال عظيمي پنجمين كتابش را هم مينوشت و در دهكده جهاني كارش گل ميكرد و معروف ميشد مساله كمي قابلقبولتر بود.
حاجي مشهدي با دفاع از نگاه فريدون جيراني درباره حرف و حديثهايي كه گفته ميشود مبني بر اينكه جيراني بنده تلويزيون شده است و كاري صددرصد سفارشي ساخته است اظهار كرد: بايد بگويم كه مرغ پخته نيز با اين حرفها به خنده ميافتد. جيراني به عنوان يك هنرمند نگاه خودش را مطرح كرده است. او يك نگاه دقيق و درستي به جريان روشنفكري دارد.
وي ادامه داد: جريان روشنفكري در كشور ما همواره جامعه را مدينه فاضله تصور ميكند درحاليكه اوتوپيا مصداق ظاهري ندارد، اگر فريدون جيراني گاهي به روشنفكران نق ميزند و در قالب شخصيتهاي داستان مثل داريوش شايگان به آنها انتقاد ميكند، اين يك نگاه واقعبينانه است كه شايد حرف دل بخش عمدهاي از روشنفكران روشنبين باشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
great katrin
14-12-2008, 14:41
در باره این سریال می تونم بگم نه تنها در نوع خودش بلکه در بین تمام انواع سریالهای تلویزیونی یک افتضاح به تمام معنا بود لبریز از اغراق در همه چیز. واقعاً وقتی یادم می افته که کار جیرانی بوده سرم سوت می کشه . من به نظر سنجی رسمی و غیر رسمی و بیننده 50 درصدی کاری ندارم همین رو بهتون بگم که من از هر کسی که اطرافم بود پرسیدم و همگی قریب به اتفاق گفتند نه نه نه یعنی این سریال یه نه بزرگ به پیشرفت سریالهای تلویزیونی حداقل در جذب مخاطب بود.
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.