PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اردلان سرفراز



Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 03:11
با سلام ... سعی می کنم اطلاعات کافی در مورد این شاعر و همچنین مجموعه ای از شعرهاش رو تو این تاپیک بزارم تا همه استفاده کنیم ...

دوستان دیگه هم همکاری کنن خوشحال می شیم ...
موفق باشید .

زندگینامه اردلان سرفراز


اردلان سرفراز
زمان تولد: سال ١٣٢٩
محل تولد: یکی از شهر های کویری شیراز به نام داراب


شروع کار:

او اولین فرزند خانواده ای اهل ادبیات بود و امید و آروزی پدر و مادری جوان .اولین بار شوق نوشتن و سرودن را مادرش در او به وجود آورد اما شروع زندگی شاعرانه ی او در سال اول دبیرستان در دبیرستان فردوسی با تشویق یکی ازاستادانش به نام دانشمند شروع شد , استادی که برای اولین بار او را با ارزش نوشته ها و اشعارش آشنا کرد. استادانی دیگر هم بودند که نقششان در شکل گیری زندگی شعری او کم نبوده است که عبدالرحیم معزی از جمله ی آن استادان است.فعالیت حرفه ای اردلان سرفراز از زمانی آغاز شد که او به پیشنهاد پسرعموی مادرش (حسین سرفرازی شاعر و روزنامه نگار آن زمان) کارش را به عنوان ترانه سرا با رادیو ایران و ارکستر جوانان آغاز کرد و پس از یک سال به خاطر مشکلاتی آنجا را ترک کرد.اما همان فعالیت ها کافی بود که اردلان سرفراز جوان را وارد دنیای حرفه ای ترانه و ترانه سرایی کند.ترانه ی شب او که توسط ابراهیم حامدی (ابی) اجرا شد و سومین ترانه ی او نیز بود ابی را به شهرت رساند
کارنامه هنری :
او فعالیتش را با ترانه سرایی برای خوانندگانی مانند گوگوش ، داریوش ، فرهاد ، ستار و مازیار پی گرفت که ترانه های غریب آشنا ، جاده ، دستای تو و آینه از جمله ی آن ترانه ها می باشند.او ترانه ی غریب آشنا را در ستایش عشق پاک مادرش به پدرش سرود که همیشه بی صبرانه منتظر بازگشت همسرش به خانه بود.در سال های اوج فعالیت ناگهان پدرش فوت کرد و او ناچار شد به زادگاه خود بازگردد آن هم برای سوگواری در غم پدر در راه همین سفر به زادگاه بود که ترانه ی جاده خلق شد. ترانه ای که به خوبی حال او را در آن لحظه توصیف می کند. همچنین ترانه های دستای تو و چشم من نیز حاصل همان سفر است و اندوه بی پایان او برای از دست دادن پدر.یکی دیگر از نقطه های عطف فعالیت او را می توان ترانه ی ماندنی دو پنجره با صدای جاودانی گوگوش دانست ترانه ای که سرفراز آن را در کافه ای در خیابان شریعتی با دیدن دو پنجره در کنار هم بر روی دیوار مقابل آن کافه سرود.

F l o w e r
04-01-2008, 03:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :


1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




آشفته بازار : دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که می سوزد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آغاز : در من هزار حرف نگفته ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اسم تو : این همه شهر عاشقونه هق هق گریه شبونه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اون منم : اون که هر چی ابر دنیاس ، خونه داره تو چشاش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
برج : با دریغی سنگین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بهت : توی بهت چشم من درد ناباوریه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
برای دیدن تو از حادثه ها گذشتم : هنوز ای یار تنهایم به دیدار تو می ایم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
جاده : خدا گریه ی ی مسافر رو ندید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چشم من : چشم من بيا من رو ياري بكن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دو راهی : شدیم از یاد یکدیگر فراموش دو راهی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دو پنجره : توی یک دیوار سنگی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستای تو : بی تو خودمو تک و تنها می بینم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شانه هایت : سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
صدای بارون : بوی موهات زیر بارون بوی گندم زار نمنک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
غروبا قشنگن : وقتی خورشید میره تا چشماشو رو هم بذاره ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
غزل : انگار با من از همه كس آشناتري ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
غریب آشنا : تو از شهر غریب بی نشونی اومدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
قصه ی شهر سکوت : روزی دل من که تهی بود و غریب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
قلندر : دربدر همیشگی،‌ کولی صد ساله منم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مستی : مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
من و تو : من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
میراث : همه ی ما وارثیم وارث عذاب عشق ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 03:18
این هم یک غزل از او

انگار با من از همه كس آشناتري
از هر صداي خوب برايم صداتري
آيينه اي به پاكي سر چشمه ي يقين
با اينكه روبروي مني و مكدري
تو عطر هر سيده و نجواي هر نسيم
تو انتهاي هر ره و آن سوي هر دري
لالاي پر نوازش باران نم نمي
خاك مرا به خواب گل سرخ مي بري
انگار با من از همه كس ‌آشناتري
از هر صدا خوب برايم صداتري
درهاي ناگشوده ي معناي هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مكرري
هم روح لحظه هاي شكوفايي و طلوع
هم روح لحظه هاي گل ياس پرپري
از تو اگر كه بگذرم ، از خود گذشته ام
هرگز گمان نمي برم از من ،‌ تو بگذري
انگار با من از همه كس آشناتري
از هر صداي خوب برايم صداتري
من غرقه ي تماي غرقاب هاي مرگ
تو لحظه ي عزيز رسيدن به بندري
من چيره مي شوم به هراس غريب مرگ
از تو مراست وعده ي ميلاد ديگري
از تو اگر كه بگذرم از خود گذشته ام
هرگز گمان نمي برم از من تو بگذري
انگار با من از همه كس آشناتري
از هر صداي خوب برايم صداتري


این هم شعر چشم من که داریوش اقبالی با شعر اردلان سرفراز اجرا کرده
چشم من بيا من رو ياري بكن
گونه‌هام خشكيده شد كاري بكن
غير گريه مگه كاري مي‌شه كرد
كاري از ما نمياد زاري بكن
اون كه رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي‌خواد
هرچي دريا رو زمين داره خدا
با تموم ابـــــــراي آسمونها
كاشكي ميداد همه رو به چشم من
تا چشم‌هام به حال من گريه كنن
اون كه رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي‌خواد
قصه گذشته‌هاي خوب من
خيلي زود مثل يه خواب تموم شدن
حالا بايد سر رو زانوم بذارم
تا قيامت اشك حسرت ببارم
دل هيچكي مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا كه گريه دواي دردمه
چرا چشمم اشكش رو كم مياره
خورشيد روشن ما رو دزديدن
زير اون ابراي سنگين كشيدن
همه جا رنگ سياه ماتمه
فرصت موندنمون خيلي كمه
اون كه رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي‌خواد
سرنوشت چشم‌هاش كوره نمي‌بينه
زخم خنجرش مي‌مونه تو سينه
لب بسته سينه غرقه به خون
قصه موندن آدم همينــــــه
اون كه رفته ديگه هيچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي‌خواد

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 03:18
ترانه ی آغاز
در من هزار حرف نگفته
هزار درد نهفته
هزاران هزار دریا هر لحظه در تپیدن و طغیانند
در من هزار آهوی تشنه
در خشکسال دشت پریشانند
در من پرندگان مهاجر
ترانه های سفر را
در باغ های سوخته می خوانند
با من که در بهار خزانم قصه های فراوانی ست
با من که زخم های فراوانی
بر گرده ام به طعنه دهان باز کرده اند
هر قصه یک ترانه
هر ترانه خاطره ای دیگر
هر عشق یک ترانه ی بیدار است
در خامشی حضورم ، حرف مرا بفهم
یا برای عشق ، زبانی تازه پیدا کن
تا درد مشترک
زبان مشترکمان باشد
حرف مرا بفهم و مرابشنو
این من نه ،‌ آن من دیگر
آنکس که پنجره ی چشم های من او را
کهنه ترین قاب است
از پشت پنجره ی زندان
حرف مرا بفهم
که فریاد تمامی زندانیان
در تمامی اعصار است
در گیر و دار قتل عام کبوترها
در سوگ شاخه های تکه تکه ی زیتون
وقتی که از دل جوان ترین جوانه های عاشق باغ ماه
بر مسلخ همیشگی انسان
در لحظه ی شکفتن فریاد
باران سرخی از ستاره سرازیر است
آن سان که هر ستاره دلیل شرمساری خورشید های بسیاری
از برآمدنشان است
تو گریه می کنی
از عمق آشنای جنگل چشمانت
از عمق جنگلی که در آن پاییز ، در غروب به بغض نشسته
باران بی دریغ اشک تو می بارد
تا عطر خیس جنگل پاییز
در من هوای گریه برانگیزد
آنگاه از چشم ذهن من
شعری بسان گریه فرو ریزد
من شعر می نویسم
تو با ترانه های عاشق من ، عاشق
تو با ترانه های تشنه ی من دریا
بر پنج خط ساز سفر ،‌ زخمه می شوی
تو گریه می کنی
تو لحظه های شعر مرا ،‌ در خویش تجربه کرده
یعنی مرا در بدترین و بهترین دقایق بودن تکرار می کنی
یا با ترانآهای من بر لب
به رویا رویی جلادان به مسلخ خویش می شتابی
یعنی که با منی
دیروز
امروز
تا هنوز و همیشه
ایا زبان متشرک این نیست ؟
آن زبان تازه که می گفتم ؟
ایا زبان مشترک این نیست ؟
------------------------------------------------


غریب آشنا
تو از شهر غریب بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشت های دور وجاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه می رسی ،‌ پر از گرد و غبار
تمومه انتظار ، می اید همرات بهار
چه خوبه دیدنت ، چه خوبه موندنت
چه خوبه پک کنم ، غبار رو از تنت
غریب آشنا ، دوست دارم بیا
منو همرات ببر ، به شهر قصه ها
بیگر دست منو ، تو او دستا
چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
بمونم منتظر تا برگردی پیشم
تو زندونم با تو ، من آزادام

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 03:20
من و تو

من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره
نداریم هیچ کدوم حرفی که باز هم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
من و تو
من و تو
من و تو
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
نشستیم خیلی شب ها قصه گفتیم از قدیما
یه عغمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
تمام وعده ها رو دادیم و حرفا رو گفتیم
دیگه هیچی نمی مونه برای گفتن ما
من و تو
من و تو
من و تو
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
گل های سرخمون پوسیده موندن توی باغچه
دیگه افتاده از کار ساعت پیر رو طاقچه
گل های قالی رنگ زرد پاییزی گرفتن
اون هام خسته شدن از حرف هر روز تو و من
من و تو ، من و تو ، من و تو ، من و تو

----------------------------------------------


قصه ی شهر سکوت
روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید
در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید
چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید
در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست
شد شهر هیاهو ، این سینه ی من
فریاد دلم به لبانم بنشست
خورشید منی ،‌ منم آن بوته ی دشت
من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور
دریای منی ، منم آن قایق خرد
با خود تو مرا می بری تا ساحل دور
کنون تو مرا همه شوری و صدا
کنون تو مرا همه نوری و امید
در باغ دلم بنشین بار دگر
ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 12:01
بیوگرافی اردلان سرفراز Ardalan Sarfaraz


Ardalan Sarfaraz
اردلان سرفراز
در سال 1329 در شهری کویری به نام " داراب " دیده به جهان گشود. او فرزند ارشد خانواده بود و امید و آرزوی یک پدر و مادر جوان. شروع زندگی شاعرانه اش در سال اول دبیرستان در مدرسه امیر کبیر بود ، با کمکهای استادی به نام " دانشمند " کسی که برای اولین بار او را به بهای قلم و نوشته هایش آشنا کرد . پس از مادرش که -خود شاعر ، شعرش را از برکت دست و دامان او می داند- بزرگ آموزگار و دوستی دیگر بنام " عبدالرحیم معزی " در مقوله شعر شاعری در زندگی اردلان سرفراز کم تاثیرنبود. او به پیشنهاد پسرعموی مادرش ( حسین سرفرازی ، شاعروروزنامه نگار معروف آن زمان ) برای گذران زندگی با رادیو ایران و ارکستر جوانان کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز نمود و پس از یک سال به دلایلی موجه رادیو ایران را ترک کرد . در طول زندگی شاعرانه اش با آهنگسازان توانمندی همچون : واروژان ، فرید زلاند ، بابک افشار ، تورج شعبانخانی ، محمد حیدری ، منوچهر چشم آذر ، حسن شماعی زاده و بزرگواران دیگری همکاری داشت .
در سال 1362 متحمل درد دوری از وطن شد وبه آلمان رفت . در همین سال پیشنهادهای کتبی و شفاهی زیادی از امریکا به سمت او سرازیر بود اما او نمی خواست ونمی توانست بگونه ترانه های رایج ، ترانه بسازد واعتماد مخاطبانش را، کسانی که از آغاز تا به امروز با ترانه های او زندگی کرده اند- در قماری حقیر برای گذران زندگی وبه خاطر یک مشت دلار از دست بدهد . او ترجیح داد در یک شرکت قاب سازی به عنوان کارگر ساده کار کند ، با تنی خسته و وجدانی آسوده .
او در طول زندگی در کشور های مختلفی همچون آلمان ، اتریش ، یونان ، ترکیه ، ایتالیا ، آمریکا و ... روزگار گذرانده است و شاید برخی از این اشعار زاده این سفرها باشد.
او با خوانندگانی همچون : ابراهیم حامدی ( ابی ) ، داریوش اقبالی ، و گوگوش همکاریهاریهای فراوانی داشته است. از جمله خوانندگان دیگری که همکاریهای انگشت شماری با اردلان سرفراز داشته اند می توان از : فرهاد ، ستار ، مازیار ، معین ، هایده ، شکیلا و ... یاد کرد.
لازم به ذکر است که مدتی پیش دو کتاب شامل گزیده ای از ترانه های وی به نامهای " از ریشه تا همیشه " و "سال صفر" چاپ و منتشر شد که بخش عمده ای از زندگی نامه فوق برگرفته از این دو کتاب است.
ابراهیم حامدی (ابی) در سالهای آغازین کار خود با اردلان سرفراز آشنا شد و کار خود را با او شروع کرد . ابراهیم حامدی (ابی) با ترانه مشهور "شب" که سومین ترانه او می باشد و از آثار اردلان سرفراز می باشد به شهرت رسید .این همکاری با گذشت بیش از سی سال همچنان ادامه دارد و از تلفیق هنر این دو هنرمند آثاری ماندگار در تاریخ ترانه نوین ایران خلق شده است .
امیدواریم که این ستاره پرفروغ همیشه در آسمان شعر و ادبیات ما پر نور باشد.

Date of birth (English):
Year:1950 Month:8 Day:15

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 12:03
دو پنجره

توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو یکیشون من
دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی
به لبای خسته ی ما
نمی تونیم که بجنبیم
زیر سنگینی دیوار
همه ی عشق من و تو
قصه هست قصه ی دیدار ، آه
همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزهای من و تو
راه دوری بین ما نیست
اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربون باده
ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم می میریم ، آه
کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یم دنیای دیگه
دستای همو بگیریم
شاید اونجا توی دلها
درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون
دیگه دیواری نباشه



برج

با دریغی سنگین
شعر آمیخته با حسرت یک خاطره را
قصه حادثه ی برج و کبوتر را
یک بار دیگر می خوانم
ای پرنده ی مهاجر ای مسافر
ای مسافر من ، ای رفته به معراج
تو به اندازه ی قدرت پریدن
تو به اندازه ی دل بریدن از خک
عزیزی
زیر این گنبد نیلی ،‌ زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور ،‌ یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق ، کبوتری تا برج کهنه پر گشود
خسته و گمشده از اون ور صحرا می اومد
باد پراشو می شکست بارون بهش سیلی می زد
برج تنها سرپناه خستگی شد
مهربونیش مرهم شکستگی شد
اما این حادثه ی برج و کبوتر
قصه ی فاجعه ی دلبستگی شد
آخر این قصه رو ... تو می دونی .... تو می دونستی
من نمی تونم برم .... تو می تونی .... تو می تونستی
باد و بارون که تموم شد ، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو تو چشم برج ندید
عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده رو ندید
ای پرنده ی من ای مسافر من
من همون پوسیده ی تنها نشینم
هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم
راز پرواز و فقط تو می دونی ... تو می دونستی
نمی تونم بپرم .... تو می تونی .... تو می تونستی

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 12:04
مستی

مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو ها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
شل که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد
توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
من غمای کهنمو ور می دارم که توی میخونه ها جا بذارم
می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز می خونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
گرمی مستی میاد توی رگ های تنم
می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به جرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
خسته از هر چی که بود
خسته از هر چی که هست
راه می افتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه ی تنهایی می خواد
بر می گردم تا ببینم کسی نیست
می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه


جاده

خدا گریه ی ی مسافر رو ندید
دل نبست به هیچ کس و دل نبرید
آدم رو برای دوری از دیار
جاده رو برای غربت آفرید
جاده اسم منو فریاد می زنه
میگه امروز روز دل بریدنه
کوله باری که پر از خاطره هاس
روی شونه های لرزون منه
از تموم آدمای خوب و بد
از تموم قصه های خوب و بد
چی برام مونده به جز یه خاطره
نقش گنگی تو غبار پنجره
جاده آغوششو وا کرده رام
منتظر مونده که من باهاش بیام
قصه ی تلخ خداحافظی رو
می خونم با اینکه بسته هست لبام
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشق ها و دلبستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده
فریاد می زنه
بیا
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشق ها و دل بستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده
فریاد می زنه
بیا

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 12:06
غزل

انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
ایینه ای به پکی سر چشمه ی یقین
با اینکه روبروی منی و مکدری
تو عطر هر رسیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری
لالای پر نوازش باران نم نمی
خک مرا به خواب گل سرخ می بری
انگار با من از همه کس ‌آشناتری
از هر صدا خوب برایم صداتری
درهای ناگشوده ی معنای هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مکرری
هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه های گل یاس پرپری
از تو اگر که بگذرم ، از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من ،‌ تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
من غرقه ی تمای غرقاب های مرگ
تو لحظه ی عزیز رسیدن به بندری
من چیره می شوم به هراس غریب مرگ
از تو مراست وعده ی میلاد دیگری
از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری



بهت

توی بهت چشم من درد ناباوریه
فصل سرد عشق ما رنگ خکستریه
دردی که من می کشم اگه کوه هم می کشید
ذره ذره می تکید قطره قطره می چکید
می تونست با دست تو بهت من ویرون بشه
فصل زرد قصه هام ظهر تابستون بشه
قصه یقین عشق توی دفترم بودی
توی ایینه ی شعر شکل باورم بودی
من از خوش باوریهام به ویرونی رسیدم
تو را یک لحظه نزدیک یه لحظه دور می دیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
دروغ آخرینی که من از تو شنیدم
خودت بودی که از تو به ویرونی رسیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه
چکه چکه آب شدن

magmagf
15-01-2008, 17:39
پنجره ( از آلبوم پنجره از معین)

شانه هایت ( از آلبوم پادشه خوبان از هایده)

موج ( از آلبوم راه من از داریوش)

روزای روشن ( از آلبوم روزای روشن از هایده)

شقایق ( از آلبوم شقایق از داریوش)

چشم من ( از آلبوم چشم من از داریوش)

ساقی ( از آلبوم بزن تار از هایده)

صدای بارون ( از آلبوم صدای بارون از ستار)

روز اول ( از آلبوم راه من از داریوش)

همخونه ( از آلبوم روزای روشن از هایده)

ای عشق ( از آلبوم به من نگو دوستت دارم از داریوش)

عادت ( از آلبوم قصه امیر از سیاوش قمیشی)

دستهای تو ( از آلبوم چشم من از داریوش)

باغ بارون زده ( از آلبوم تاک از سیاوش قمیشی)

مرحم ( از آلبوم نیمهء گم شدهء من از گوگوش)

بهانه ( از آلبوم روزای روشن از هایده)

سال دو هزار ( از آلبوم سال دو هزار از داریوش)

برای دیدن تو ( از آلبوم بتو می اندیشم از معین)

کویر دل ( از آلبوم کویر دل از مرجان)

نیمه ی گم شده ی من ( از آلبوم نیمهء گم شدهء من از گوگوش)

آهای مردم دنيا ( از آلبوم آهای مردم دنيا از داریوش)

به یادم باش ( از آلبوم به یادم باش از راد)

طلاق ( از آلبوم پل از گوگوش)

تلنگر ( از آلبوم راه من از داریوش)

مرداب ( از آلبوم کوه از گوگوش)

ماهی دلتنگ ( از آلبوم فقط نگاه می کنم از حامی)

نیستی ( از آلبوم نیستی از داریوش)

گریز ( از آلبوم خلیج از ابی)

گل پونه ( از آلبوم گل پونه از ستار)

آشفته بازار ( از آلبوم آشفته بازار از داریوش)

خانوم گل ( از آلبوم خلیج از ابی)

همخونه (ويگن وهايده) ( از آلبوم همخونه(ويگن وهايده) از ویگن)

قلندر ( از آلبوم فرياد زير آب از داریوش)

تورا نگاه میکنم ( از آلبوم طلوع کن از ابی)

کوه ( از آلبوم کوه از گوگوش)

حادثه ( از آلبوم نازنين از داریوش)

ستاره دنباله دار ( از آلبوم ستاره دنباله دار از ابی)

عشقه من ( از آلبوم بی بی گل از معین)

دلتنگي ( از آلبوم دلتنگی از ستار)

آينه ( از آلبوم آهای مردم دنيا از داریوش)

ای یار بگو ( با ابی ) ( از آلبوم آرش آرش از آرش)

هزار و یک شب ( از آلبوم خلیج از ابی)

تولدت مبارک ، تولدت مبارک ( از آلبوم دلاویزترین از محمد نوری)

ما به هم نمیرسیم ( از آلبوم نیمهء گم شدهء من از گوگوش)

شانه هایت ( از آلبوم یا رب از هایده)

بهونه ( از آلبوم بزن تار از هایده)

آهو ( از آلبوم آهو از شاهرخ)

پرستش ( از آلبوم نیمهء گم شدهء من از گوگوش)

برج ( از آلبوم کوه یخ از ابی)

اون منم ( از آلبوم دو پنجره از گوگوش)

هم پیاله ( از آلبوم بتو می اندیشم از معین)

شب ( از آلبوم پیر از ابی)

خسته ام ( از آلبوم زندونی از داریوش)

ستاره بازی ( از آلبوم ستاره بازی از ستار)

باغ بارون زده ( از آلبوم سلطان قلبها از عارف)

دلبر ( از آلبوم خلیج از ابی)

عروسک ( از آلبوم صدای بارون از ستار)

جستجو ( از آلبوم عطر تو از ابی)

آهای مردم دنیا ( از آلبوم نیستی از داریوش)

عسل ( از آلبوم شب زده از ابی)

Mohammad Hosseyn
15-01-2008, 22:15
با تشکر از همکار خوبم ...

---------------------------------

دو راهی

شدیم از یاد یکدیگر فراموش دو راهی بین ما بگشوده آغوش
از آن عشقی که در ما شعله می زد به جا مانده اجاقی سرد و خاموش
میان من و تو دوراهی نشسته صدایی نمانده به لب های بسته
به لب های خموش این دوراهی نشسته قصه ی غمگین رفتن
همیشه راه ما با هم یکی بود ولی راهت جدا شد دیگر از من
اگر در چشم هم اشکی ببینیم توان رفتن از ما می گریزد
برو بگذار ایندیوار کهنه به نام عشق ما در هم بریزد
میان من و تو دوراهی نشسته صدایی نمانده به لب های بسته






اسم تو

این همه شهر عاشقونه هق هق گریه شبونه
این همه قصه از یک اسمه اسمی که مثل یک طلسمه
یک اسمه طلسمه
یاد تو یاد تو روزهای رفته
اسم تو اسم تو اسم هر روز هفته است
شیشه ی عمر من افسون این یه اسمه
زندگیم بسته ی جادوی این طلسمه
دنیای من طلسمه یک اسمه یک اسمه
سب های چوبی تکیده بادبادک های پر کشیده
این همه خاطره طلسمه یاد یک عمره و ی ه اسمه
طلمسه ، یک اسمه
اسم تو اسم دریا ، کبوتر
بوی تو بوی گل گل های سرخ پرپر
اسم تو ،‌ رو تن هرسنگ و هر درخته
گفتنش ، خواستنش مثل عشق تو سخته
کی گفته این یک اسمه ... طلسمه ... طلسمه




دستای تو

بی تو خودمو
تک و تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم
تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پک می کرد
حالا اون دستا کجاست
اون دو تا دستای خوب
چرا بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که یاور ندارم
اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا
پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها
گریه ها مو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه

Mohammad Hosseyn
15-01-2008, 22:18
چشم من
چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن
غیر گریه مگه کاری می شه کرد
کاری از ما نمی آد ، زاری بکن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
هر چی دریا و زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
کاشکی می داد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گریه کنن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ،‌ دل من گریه می خواد
قصه ی گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانوم بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچ کی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشکشو کم می آره
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته ،‌ دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه
زخم خنجرش می مونه تو سینه
لب بسته سینه ی غرق به خون
قصه ی موندن آدم ها اینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ، دل من گریه می خواد



اون منم
اون که هر چی ابر دنیاس ، خونه داره تو چشاش
اون که ناچاره بخنده ، اما گریه س خنده هاش
اون که تو شهرش غریبه ،‌ با یه عالم آشنا
هیچ کدوم باور نکردن ، غربت تلخ صداش
اون منم ،‌ اون منم ، اون منم
بغضمو تو گلوم می شکنم
دیروز من ، مثل امروز ، مثل فرداس
هر روز دستام ،‌سرد و تنهاس
دیروز ، امروز ، فردا
خیلی سخته ،‌ این تنهایی ، بی فردایی
تنها موندن ، تنها خوندن
تنها ،‌ تنها ، تنها
اون که خیلی قصه داره ، رو لبای بی صداش
مونده فریادش تو سینه ،‌در نمی آد از لباش
قد یه دنیا کتابه ، با یه عالم گفتنی
هر کدوم از غصه هاشون ، هر کدوم از قصه هاش
اون منم ، اون منم ، اون منم
بغضمو تو گلوم می شکنم



غروبا قشنگن
وقتی خورشید میره تا چشماشو رو هم بذاره
رنگ خورشید غروب چشماتو یادم میاره
همیشه غروب برام عزیز و دوست داشتنیه
واسه اینکه رنگ خوب چشمای تو رو داره
غروبا قشنگن ،‌ با چشات یه رنگن
قشنگ ترین غروبو تو چشای تو می بینم
تموم عالمو پر از صدای تو می بینم
تو چه پکی ، تو چه خوبی
تو شکوه یه غروبی
مث دریای پر آواز جنوبی
تو برام دیدنی هستی مث دریای جنوب
که پر از رازی و آوازی و قصه های خوب
دیدنت برای من همیشه تازگی داره
مث جنگل مث ساحل ، مث دریا تو غروب

tanhatarin mard
19-02-2008, 13:17
حداقل خودتون تو نظر سنجي شركت مي كردين
شعراي اردلان سرفراز
سالاره

amir_infernal
25-02-2008, 19:15
غزل

انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
ایینه ای به پکی سر چشمه ی یقین
با اینکه روبروی منی و مکدری
تو عطر هر رسیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری
لالای پر نوازش باران نم نمی
خک مرا به خواب گل سرخ می بری
انگار با من از همه کس ‌آشناتری
از هر صدا خوب برایم صداتری
درهای ناگشوده ی معنای هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مکرری
هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه های گل یاس پرپری
از تو اگر که بگذرم ، از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من ،‌ تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
من غرقه ی تمای غرقاب های مرگ
تو لحظه ی عزیز رسیدن به بندری
من چیره می شوم به هراس غریب مرگ
از تو مراست وعده ی میلاد دیگری
از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری



بهت

توی بهت چشم من درد ناباوریه
فصل سرد عشق ما رنگ خکستریه
دردی که من می کشم اگه کوه هم می کشید
ذره ذره می تکید قطره قطره می چکید
می تونست با دست تو بهت من ویرون بشه
فصل زرد قصه هام ظهر تابستون بشه
قصه یقین عشق توی دفترم بودی
توی ایینه ی شعر شکل باورم بودی
من از خوش باوریهام به ویرونی رسیدم
تو را یک لحظه نزدیک یه لحظه دور می دیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
دروغ آخرینی که من از تو شنیدم
خودت بودی که از تو به ویرونی رسیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه
چکه چکه آب شدن


دو از تا ترانه ي خيلي خيلي زيباي اردلان كه البته با صداي گرم ستار به آثار ماندگاري بدل شدند

دل تنگم
27-02-2008, 01:42
قلندر

دربدر همیشگی،‌ کولی صد ساله منم
خاک تمام جاده هاس، جامه ی کهنه ی تنم
هزار راه رفتم، هزار زخم خوردم
تا تو مرا زنده کنی، هزار بار کرده ام
شب از سرم گذشته بود
در شب من شعله زدی
برای تطهیر تنم
صاعقه وار آمده ای
قلندرم، قلندرم
گمشده ی دربدرم
فروتر از خاک زمین
از آسمان فراترم
قلندرانه سوختم، لب از گلایه دوختم
برهنگی خریدم و خرقه ی تن فروختم
هوا شدی نفس شدم
تیشه زدی، ریشه شدم
آب شدی، عطش شدم
سنگ زدی شیشه شدم
قلندرم قلندرم
تهی ز قهر و کین شدم
برهنه چون زمین شدم
مرا تو خواستی این چنین
ببین که این چنین شدم
سپرده ام تن به زمین
خون به رگ زمان شدم
سایه صفت در پی تو
راهی لامکان شدم
هیچ شدم تا که شوم
سایه ی تو وقت سفر
مرا به خویشتن بخوان
به باغ ایینه ببر
قلندرم قلندرم

دل تنگم
27-02-2008, 01:44
میراث

همه ی ما وارثیم
وارث عذاب عشق
سهم اونکس بیشتره
که میشه خراب عشق
سوختن و فریاد زدن
اینه رمز و راز عشق
وقت از خود مردنه
لحظه ی آغاز عشق
واسه این صدای نی
موندنی ترین شده
که به لطف زخم عشق
حنجره ش خونین شده
سهم من گلوی زخمی منه
یه صدا واسه همیشه موندنه
کوله بار سهم من رو شونمه
کوله باری که پر از شکستنه
گرمی می عشقو تکرار می کنه
ناله ی می عشقو فریاد می زنه
گرمی مستی و ضجه های نی
جوهر تمام شعرای منه
قیمتی ترین عذابه درد عشق
غم ناب و شعر نابه درد عشق
نطفه ی تمام عاشقانه ها
جوشش روح شرابه درد عشق
ذات هر قطره ی قیمتی اشک
سهم این دل خرابه درد عشق
زندگی کتاب شعر لحظه هاست
بهترین فصل کتابه درد عشق

دل تنگم
27-02-2008, 01:47
شانه هایت

سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای تو بودن دوست دارم، دوست دارم
خالی از خودخواهی من،‌ برتر از آلایش تن
من تو را و.الاتر از تن،‌ برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم، دوست دارم
عشق صدها چهره دارد،‌ دست تو ایینه دارش
عشق را در چهره ی ایینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم ما را قصه ها گفتگوهاست
من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن، دوست دارم
بغض سرگردان ابرم، قله ی آرامشم تو
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم
عمق چشمان تو این دریای شفاف غزل را
بی نیاز از این زبان لال گفتن دوست دارم

دل تنگم
27-02-2008, 01:50
آشفته بازار

دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاهی آشنا در این همه چشم
ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبک باران ساحل ها ندیدند
به دوسش خستگان باریست دنیا
مرا درموج حسرت ها رها کرد
عجب یار وفاداریست دنیا
عجب خواب پریشانی ست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا

دل تنگم
27-02-2008, 01:53
برای دیدن تو از حادثه ها گذشتم

هنوز ای یار تنهایم
به دیدار تو می ایم
باز می ایم
اگر که فرصتی باشد
مجال صحبتی باشد
حرف خواهم زد
برای دین تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گذشته ام
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گذشته ام
عذاب این دریده ها
مرا شکسته بی صدا
دستی بکش به زخم من
که از شفا گذشته ام
که از شفا گذشته ام
باورم کن باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم، یا شکستم
هرچه هستم، عاشقم
هر چه هستم، عاشقم
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گشذته ام
منو بشناس و باور کن
که خسته ام، خیلی خسته ام
اما هستم
تهی ماند و نشد آلوده دستم
من به دنیا
دل نبستم
باورم کن، باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم، یا شکستم
هر چه هستم، عاشقم
هر چه هستم، عاشقم
هر چه بلا کشیده ام
من از وفا کشیدم
چه از وفاداری این
اهل وفا گشته ام
من از وفا گذشته ام
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام

دل تنگم
27-02-2008, 02:01
در سال 1329 در شهري کويري به نام "داراب" ديده به جهان گشود. او فرزند ارشد خانواده بود و اميد و آرزوي يک پدر و مادر جوان. شروع زندگي شاعرانه اش در سال اول دبيرستان در مدرسه امير کبير بود، با کمکهاي استادي به نام "دانشمند" کسي که براي اولين بار او را به بهاي قلم و نوشته هايش آشنا کرد. پس از مادرش که -خود شاعر، شعرش را از برکت دست و دامان او مي داند- بزرگ آموزگار و دوستي ديگر بنام " عبدالرحيم معزي " در مقوله شعر شاعري در زندگي اردلان سرفراز کم تاثيرنبود. او به پيشنهاد پسرعموي مادرش (حسين سرفرازي، شاعروروزنامه نگار معروف آن زمان) براي گذران زندگي با راديو ايران و ارکستر جوانان کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز نمود و پس از يک سال به دلايلي موجه راديو ايران را ترک کرد . در طول زندگي شاعرانه اش با آهنگسازان توانمندي همچون: واروژان، فريد زلاند، بابک افشار، تورج شعبانخاني، محمد حيدري، منوچهر چشم آذر، حسن شماعي زاده و بزرگواران ديگري همکاري داشت.


در سال 1362 متحمل درد دوري از وطن شد وبه آلمان رفت. در همين سال پيشنهادهاي کتبي و شفاهي زيادي از امريکا به سمت او سرازير بود اما او نمي خواست ونمي توانست بگونه ترانه هاي رايج، ترانه بسازد واعتماد مخاطبانش را، کساني که از آغاز تا به امروز با ترانه هاي او زندگي کرده اند- در قماري حقير براي گذران زندگي وبه خاطر يک مشت دلار از دست بدهد. او ترجيح داد در يک شرکت قاب سازي به عنوان کارگر ساده کار کند، با تني خسته و وجداني آسوده.


او در طول زندگي در کشور هاي مختلفي همچون آلمان، اتريش، يونان، ترکيه، ايتاليا، آمريکا و ... روزگار گذرانده است و شايد برخي از اين اشعار زاده اين سفرها باشد.


او با خوانندگاني همچون : ابراهيم حامدي ( ابي )، داريوش اقبالي، و گوگوش همکاريهاريهاي فراواني داشته است. از جمله خوانندگان ديگري که همکاريهاي انگشت شماري با اردلان سرفراز داشته اند مي توان از : فرهاد، ستار، مازيار، معين، هايده، شکيلا و ... ياد کرد.


لازم به ذکر است که مدتي پيش دو کتاب شامل گزيده اي از ترانه هاي وي به نامهاي "از ريشه تا هميشه" و "سال صفر" چاپ و منتشر شد که بخش عمده اي از زندگي نامه فوق برگرفته از اين دو کتاب است.
ابراهيم حامدي (ابي) در سالهاي آغازين کار خود با اردلان سرفراز آشنا شد و کار خود را با او شروع کرد. ابراهيم حامدي (ابي) با ترانه مشهور "شب" که سومين ترانه او مي باشد و از آثار اردلان سرفراز مي باشد به شهرت رسيد. اين همکاري با گذشت بيش از سي سال همچنان ادامه دارد و از تلفيق هنر اين دو هنرمند آثاري ماندگار در تاريخ ترانه نوين ايران خلق شده است.


اميدواريم که اين ستاره پرفروغ هميشه در آسمان شعر و ادبيات ما پر نور باشد.




Year:1950 Month:8 Day:15



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](SARFARAZ).jpg





اردلان سرفراز اولین فرزند خانواده ای اهل ادبیات بود و امید و آروزی پدر و مادری جوان. اولین بار شوق نوشتن و سرودن را مادرش در او به وجود آورد اما شروع زندگی شاعرانه ی او در سال اول دبیرستان در دبیرستان فردوسی با تشویق یکی ازاستادانش به نام دانشمند شروع شد. استادی که برای اولین بار او را با ارزش نوشته ها و اشعارش آشنا کرد . استادانی دیگر هم بودند که نقششان در شکل گیری زندگی شعری او کم نبوده است که عبدالرحیم معزّی از جمله ی آن استادان است. فعالیت حرفه ای اردلان سرفراز از زمانی آغاز شد که او به پیشنهاد پسرعموی مادرش (حسین سرفرازی شاعر و روزنامه نگار آن زمان) کارش را به عنوان ترانه سرا با رادیو ایران و ارکستر جوانان آغاز کرد و پس از یک سال به خاطر مشکلاتی آنجا را ترک کرد . اما همان فعالیت ها کافی بود که اردلان سرفراز جوان را وارد دنیای حرفه ای ترانه و ترانه سرایی کند.


کارنامه هنری :


او فعالیتش را با ترانه سرایی برای خوانندگانی مانند فائقه آتشین (گوگوش)، داریوش اقبالی، فرهاد و... پی گرفت که ترانه های غریب آشنا، جاده، دستای تو و آینه از جمله ی آن ترانه ها می باشند. او ترانه ی غریب آشنا را در ستایش عشق پاک مادرش به پدرش سرود که همیشه بی صبرانه منتظر بازگشت همسرش به خانه بود. در سال های اوج فعالیت ناگهان پدرش فوت کرد و او ناچار شد به زادگاه خود بازگردد آن هم برای سوگواری در غم پدر در راه همین سفر به زادگاه بود که ترانه ی جاده خلق شد. ترانه ای که به خوبی حال او را در آن لحظه توصیف می کند. همچنین ترانه های دستای تو و چشم من نیز حاصل همان سفر است و اندوه بی پایان او برای از دست دادن پدر. یکی دیگر از نقطه های عطف فعالیت او را می توان ترانه ی ماندنی دو پنجره با صدای گوگوش دانست، ترانه ای که سرفراز آن را در کافه ای در خیابان شریعتی با دیدن دو پنجره در کنار هم بر روی دیوار مقابل آن کافه سرود.


منبع: ایران تمدن

vahide
08-12-2008, 18:42
صدای بارون


بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمنک
بوی سبزه زار خیس
بوی خیس تن خک
جاده های مهربونی
رگای آبی دستات
غم بارون غروب
ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل یاس
دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی
مرمر دیوار خوبی
ای گل آلوده گل من
ای تن آلوده ی دل پاک
دل تو قبله ی این دل
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک
بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی شوره زار خیس
بوی خیس تن خک
یاد بارون و تن تو
یاد بارون و تن خاک
بوی گل تو شوره زار
بوی خیس تن خک
همیشه صدای بارون
صدای پای تو بوده
همدم تنهایی هام
قصه های تو بوده
وقتی که بارون می باره
تو رو یاد من می آره
یاد گلبرگ های خیس
روی خک شوره زار
ای گل آلوده گل من
ای تن آلوده تن پاک
دل تو قبله ی این دل
تن تو ارزونی خاک

V E S T A
05-05-2014, 23:55
مـن همونــم که یــه روز
می خواستــم دریــا بشــم
می خواستــم بزرگتــرین
دریـای دنیــا بشـم

آرزو داشتـم بِـرم
تا به دریـا برســم
شـبُ آتیــش بزنــم
تا به فــردا برسـم ..

اولـش چشمـه بـودم زیرِ آسمــونِ پیــر
اما از بخــتِ سیـاه
راهـم افتـاد
به کویـر

چشـمِ مـن به اونجـا بـود
پشـت اون کــوه بلنــد
اما دسـت سرنوشـت
سر رام یه چالـه کنـد

توی چالـه افتـادم
خـاک منـو زنـدونی کـرد



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







میـون یه دشـت لـخـت
زیر خورشیـدِ کویـر
مونـده یک مـرداب پیــر

تـویِ دسـتِ خــاک اسیــر
منــم اون مـرداب پیــر
از همـه دنیــا جـدام

داغِ خورشیـد به تنــم
زنجیــر زمیــن به پــام

مـن همونــم که یــه روز
می خواستــم دریــا بشــم
می خواستــم بزرگتــرین
دریـای دنیــا بشـم

آرزو داشتـم بِـرم
تا به دریـا برســم
شـبُ آتیــش بزنــم
تا به فــردا برسـم ..

اولـش چشمـه بـودم زیرِ آسمــونِ پیــر
اما از بخــتِ سیـاه
راهـم افتـاد
به کویـر

چشـمِ مـن به اونجـا بـود
پشـت اون کــوه بلنــد
اما دسـت سرنوشـت
سر رام یه چالـه کنـد

توی چالـه افتـادم
خـاک منـو زنـدونی کـرد

آسمـون هـم نباریـد
اونـم سرگرونـی کـرد

حـالا یک مـرداب شـدم
یه اسیـر نیـمه جـون
یه طرف می رم تـو خـاک
یه طرف به آسمـون

خورشیـد
از اون بــالاها
زمینــم از این پاییــن
هی بخــارم می کنــن
زندگیـم شده همیـن

با چشـام مردنــمُ
دارم اینـجا می بینــم
سرنوشتــم همینـه

من اسیــر زمیــنم
هیـچی باقی نیـست ازم

قطـره های آخـره
خاک تشنـه همینــم
داره همـراش می بــره
خشـک می شـم تمـوم می شــم

فردا که
خورشیــد می آد
شـن جامـو پر می کنـه
که می آره دســت بــاد