PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : Ratatouille / درباره «راتاتوی» پرفروش



Asalbanoo
21-11-2007, 16:08
▪ نام فیلم: راتاتول

▪ كارگردان: برادبرد

▪ فیلمنامه نویسان: برادبرد

▪ تاریخ اكران: ۲۹ ژوئن ۲۰۰۷ (آمریكا)

▪ صداپیشگان: پاتون اسوالت (ری)، لورومانو (لینگینی)، پیتراوتول (آنتون اگو)، برادگرت (گوستو) و...

▪ مدت زمان: ۱۱۰ دقیقه

▪ محصول كمپانی پیكسار انیمیشن

«رمی» یك موش معمولی است كه از قضا به آشپزی خیلی علاقه دارد و همین عشق و علاقه باعث شده كه سر از رستوران «گوستو» پاریس كه زمانی یكی از بهترین رستوران های این شهر بود، درآورد. با همین مقدمه كوتاه فیلم جدید كمپانی پیكسار انیمیشن باعنوان «راتاتول» به ما می گوید كه یك موش هم می تواند غذاهای خوشمزه درست كند! البته به شرطی كه یك دستیار آدم پیداكند. دیری نمی گذرد كه تنها یك گزینه كمكی پیش پای او سبز می شود و او كسی نیست جز یك ظرفشوی بی تجربه به نام «لینگینی» كه چاره ای جز همكاری با این موش ماجراجو را ندارد.
«رمی» براساس منطق دیرپای فیلم های انیمیشن حرفهای دستیار خود را می فهمد اما لینگینی زبان موش ها را بلد نیست. درنتیجه هردو با ایما و اشاره و چین های معناداری كه رمی به ابرو و پیشانی خود می اندازد با هم ارتباط برقرار می كنند. این زبان نامفهوم خللی در درك فیلم ایجاد نمی كند و مخاطب كم سن و سال انیمیشن های كمپانی فیلمسازی پیكسار پیام را می گیرد.

لینگینی می گوید: «ولی من نمی توانم آشپزی كنم.» و موش سرش را به نشانه عدم توافق تكان می دهد و سپس درحالی كه شانه هایش را به نشانه دلخوری بالا می اندازد، می گوید: «ولی سعی كه می توانی بكنی؟» و جوابی كه می گیرد در ابتدا یك «باشه» معمولی است كه بتدریج در جریان فیلم جای خود را به دیالوگ «مهمترین چیز این است كه به من اعتمادكنی»، «ما می توانیم یك چیز خارق العاده درست كنیم» می دهد.

چارلی چاپلین و دیگر هنرپیشگان توانای عصر سینمای صامت به خوبی می دانستند چطور عمیق ترین و لطیف ترین احساسات وجودی خود را با زبان ژست و اشاره بیان كنند و «رمی» موش زیرك و خوش قریحه فیلم «راتاتول» نیز در دستان توانای كارگردانی به نام «برادبرد» و انیمیشن سازان بااستعداد استاد این زبان ایما و كنایه است و چابكی و چالاكی ای كه با آن «رمی» از دنیای حیوانات جونده به دنیای انسان های معمولی تردد می كند قلب تپنده داستانی فانتزی است كه پیش تر به فیلم های كلاسیك دیگری از همین كمپانی فیلمسازی نظیر «داستان اسباب بازی» جان لستر، در «جست وجوی نمو» اندرواستانتون و «شگفتی آفرینان» خود «برادبرد» جان داده بوده بود. «برد» همچون دیگر كارگردانان و انیمیشن سازان «پیكسار»ی با قواعد ساده بازی دردنیای والت دیزنی آشناست.
او می گوید: «در یك دنیای پرماجرای فانتزی كه حیوانات می توانند حرف بزنند این كار را چگونه انجام می دهند؟ این راز شخصیت پردازی در انیمیشن است.

این كار اگرچه دشوار و گاه غیرقابل باور است اما مردم دوست دارند برای دیدن غیرممكن ها پول بپردازند.
انیمیشن سازان كمپانی پیكسار انیمیشن به خوبی می دانند كه فیلم مخصوصاً كارتون صرفاً تصاویر سخنگو نیستند. آنها تصاویر متحرك و درعین حال محرك به لحاظ عاطفی هستند. بنابراین اگر به شخصیتها احساسات خاصی نبخشید بهتر است كه هنرمندی آنها را نیز فراموش كنید.
در انیمیشن پرفروش «راتاتول» كه بیست و نهم ژوئن به اكران افتتاحیه گذاشته شد همه این عناصر مهیج و حیات بخش به پلات فیلم دیده می شوند.

رمی (با صداپیشگی كمدینی به نام پاتون اسوالت) یك غریبه خودی است. غریبه از این لحاظ كه یك جاندار غیرانسانی است و خودی از این لحاظ كه مثل آدم ها ذوق هنری مثل آشپزی را دارد. او حتی در میان خانواده خودش كه به قول خودش «آشغال خور» بودند یك غذاشناس ماهر است. این موش یكی از هواداران پر و پا قرص آشپز معروف فقید «گوستو» (براد گارت) و شعار همیشگی او «هر كسی می تواند غذا بپزد» است. «رمی» كه خانواده اش را گم كرده سر از رستوران قدیمی گوستو كه هم اكنون توسط آشپز دیگری اداره می شود درمی آورد اما جاه طلبی او برای پختن بهترین غذاهای دنیا به همراه تیم كوچكی ازدستیاران، شهرت از دست رفته این رستوران را تجدید خواهد كرد. از لحظه ای كه «رمی» پا به این رستوران می گذارد تا پایان خوش داستان «راتاتول» شور و سرزندگی ای را به نمایش می گذارد كه كمپانی پیكسار انیمیشن را از سایر استودیوهای انیمیشن سازی متمایز می كند. سیلی كه «رمی» را در آغاز فیلم از خانواده اش جدا می كند با همان هیجان فیلم های اكشن بخشی از ماجرا را با زبان تصویر روایت می كند و برخلاف دیگر انیمیشن موفق كمپانی پیكسار با نام «ماشین ها» لحظه لحظه این فیلم از چگونگی آغاز دوستی بین رمی و دستیارش لینگینی تا شكوفایی آن و تلاش آنها برای یك هدف مشترك از محوریت دراماتیك و حتی عاطفی خاصی برخوردار است. در فیلم «راتاتول» آن «پایان خوش داستانی» جادوی فیلم های پریان و شاهزاده ها و حتی سیندرلا را زنده می كند بی آنكه واقعیت را به فراموشی بسپارد. برادبرد درباره این گونه فیلم ها و داستان ها و جذابیت نهفته در آنها می گوید: «در قصه های پریان همه به نوعی در زندگی هم تأثیرگذارند و از همین رو خداحافظی با كسانی كه دوستشان داریم یعنی آن چیزی كه در «راتاتول» اتفاق می افتد بخشی از یك واقعیت است و نقش قصه گو نشان دادن این واقعیت است.

انیمیشن «راتاتول» برای نخستین بار با ایده بكر كارگردان اصلی آن «جان پینكواوا» كه پیكسار را ترك گفته است جرقه خورد. جان لستر، كارگردان انیمیشن پرفروش «داستان اسباب بازی» درباره این پروژه متفاوت می گوید: «وقتی نخستین بار این ایده را درباره موشی كه می خواهد یك آشپز درجه یك شود شنیدم با خودم فكر كردم این عجیب ترین و بكرترین داستانی است كه به گوشم خورد.»

«راتاتول» قرار بود نخستین فیلم بند پینكواوا كه پیشتر كارگردان انیمیشن كوتاه و برنده اسكار «بازی گری» بوده- شود اما این پروژه به دلایلی نظیر عدم مدیریت صحیح و نبود یك خط مشخص داستانی متوقف شد. پس از این وقفه و استعفای پینكواوا از پیكسار انیمیشن «برادبرد» كه یك سالی برای به پایان رساندن فیلم «شگفتی آفرینان» از جلسات بحث و تبادل نظر درباره انیمیشن «راتاتول» به دور بوده زمام كارها را به دست می گیرد و پروژه را با ایده های جذاب به حركت می اندازد.

تبلیغ برای فروش انیمیشن ها این روزها همانقدر به دغدغه ذهنی مدیران استودیو پیكسار انیمیشن تبدیل شده كه تلاش برای جذب بهترین انیمیشن سازان برای همكاری با آنها. عنوان این فیلم یعنی «راتاتول» یك بازی شیرین با كلمات است. «راتاتول» اشاره به یكی از سبزیجات خوردنی مدیترانه ای دارد كه شاید همه نخورده باشند یا به دانستن آن اهمیتی نمی دهند ولی از سوی دیگر «رات» (Rat) همان «موش» به زبان انگلیسی است كه در دل عنوان این فیلم پنهان شده و موش ها اگرچه مظهر ترس و نفرت اند اما به لطف انیمیشن سازان امروزی گاه همچون میكی موس «فیلم های كمپانی دیزنی كه شلوار قرمز، دستكش های زرد و كفش های قرمز می پوشد آن قدر معروف می شوند كه به شخصیت محبوب كارتونی كودكان و بزرگسالان تبدیل می شوند اما در مورد فیلم «راتاتول» این اتفاق به سادگی نمی افتد. موش انیمیشن «راتاتول» برخلاف میكی ماوس كه روی پاهای خود می ایستد و راه می رود هنوز هم از پنجه های خود استفاده می كند و اگرچه لباس آدم ها را بر تن می كند هنوز هم مظهر یك موش واقعی است. در اینجاست كه اختصاص بودجه ای جداگانه برای تبلیغات متفاوت آن می تواند زحمت انیمیشن سازان و كارگردان را به ثمر نشاند.

فیلم «راتاتول» یك تلاش جمعی است كه همه، از عكاسی كه سعی می كند شفافیت یك حبه انگور شسته شده را با نورپردازی به مخاطب نشان دهد تا كارگردان، در آن سهیم اند و این ماهیت كار در كمپانی پیكسار انیمیشن است. این كمپانی فیلمسازی بیشتر از آن كه با دیگر كمپانی های فیلمسازی لس آنجلس وجه تفاوت داشته باشد به یك سازمان اداری شبیه است. در حالی كه بیشتر كارگردانان با كمپانی های فیلمسازی قراردادهای جداگانه ای برای هر فیلم خود می سازند. در پیكسار «كارگردانان» صرفاً كارمندان شركت اند كه همگی موظف به كار بر روی پروژه های مختلف آنند و به قولی این زنجیره كارگردانان هستند كه دست همدیگر را با ارائه ایده های كوچك و بزرگ می گیرند. برای آنهایی كه در كمپانی پیكسار انیمیشن كار می كنند بین كار و تفریح حائلی وجود ندارد چون كار آنها در عین تفریح و برعكس است. سردسته این جمع شاد و دوستانه كارگردان و انیمیشن سازی به نام جان لستر است. او كه در اواسط دهه ۸۰ با كمپانی دیزنی كار می كرد یك فیلم كوتاه انیمیشن به نام Tin Toy ساخت كه درست ۶ سال قبل از آن كه نخستین انیمیشن بلند كمپانی پیكسار با نام «داستان اسباب بازی» را در سال ۱۹۹۵ بسازد اسكار گرفت. «داستان اسباب بازی» مسیر انیمیشن سازی مدرن و امروزی را متحول كرد همانگونه كه والت دیزنی با «سفید برفی و هفت كوتوله» در سال ۱۹۳۷ انجام داد. همچون «والت» در روزهای شكوفایی نبوغ اش «لستر» راز ساخت یك فیلم انیمیشن موفق در عصر امروزی را دریافت كه همانا داستان و شخصیت ها هستند و دشمن خلاقیت سهل انگاری و رضایت از خود است. «برد» با تأیید نقطه نظر او می گوید: «ما می ترسیم پیكسار به سمت و سویی پیش برود كه حس كند چیز جدیدی برای آموختن ندارد.»

«برد» به هنگام كار بر روی یك انیمیشن به عینیت بخشیدن داستان آن در دنیای واقعی فكر می كند و این همان چیزی است كه در مورد ۲ فیلم «ماشین ها» و «راتاتول» اتفاق افتاد. او می گوید: «پیكسار به سادگی فكر می كند كه انیمیشن «ماشین ها» صرفاً داستانی درباره یك ماشین مسابقه بود كه مجبور است از سرعت خود كم كند و اگر همین داستان را به زندگی خود تعمیم دهید می بینید كه شماها هم دائم مجبور می شوید سریع تر و سریع تر حركت كنید اما هیچ كس از بابت آن زندگی بهتری دریافت نمی كند. فكر می كنم این انیمیشن پیامی برای گفتن دارد همان طور كه «راتاتول» دارد. همیشه این باور وجود داشته كه «آشپزها» سخاوتمند و بخشنده هستند و «موش ها» برداشت كننده .

در دنیای واقعی خودمان آدم هایی هستند كه همیشه بخشنده اند و آدم هایی كه همیشه گیرنده. پختن و سیر كردن شكم عده ای یك عمل بخشش است و «هنر» در بهترین نوع و حالت خود هم یك بخشش است كه تا موقعی كه مصرف كننده داشته باشد تداوم خواهد یافت.
در پایان فیلم «رمی» دستپخت خود را برای امتحان به یك آشپز ماهر به نام «آنتوان اگو» (با صدای پیتر اوتول) می دهد تا از نتیجه تلاشش باخبر شود و او در حالی كه با چشیدن این دستپخت به یاد روزهای خوش گذشته و خوردن دستپخت لذیذ مادرش می افتد هنر «رمی» را تأیید می كند.

برد در توصیف این لحظه می گوید: «او چشم هایش را به غذای خوشمزه بشقابش می اندازد و با خودش فكر می كند دوباره عشق به غذا در من زنده شده است. این آن چیزی است كه دلم برای آن تنگ شده بود.»





مترجم: شیلا ساسانی نیا


روزنامه ایران

Asalbanoo
21-11-2007, 16:11
● نگاهی به انیمیشن «راتاتوی»

«براد بًرد» که دو سال پیش با کارتون «خانواده باورنکردنی» جایزه اسکار را برده و طرفداران زیادی پیدا کرده، با انیمیشن دیگری به نام «راتاتوی» به میدان آمده است. فیلمنامه «راتاتوی» براساس داستانی از خود براد برد و توسط تیمی چهار نفره از نویسندگان، که برد هم جزء آنان است، نوشته شده است.
این انیمیشن کمدی محصول مشترک کمپانی پیکسار و والت دیسنی از نهم تیرماه در امریکا اکران شده است. کمپانی پیکسار پیش از این هفت انیمیشن سینمایی از جمله «داستان اسباب بازی»، «خانواده باورنکردنی»، «یافتن نمو» و «ماشین ها» را تولید کرده است.

«راتاتوی»(Ratatouille) نام غذایی است فرانسوی که از سبزیجات، گوجه فرنگی، پیاز، بادمجان و... تهیه می شود. داستان کارتون راتاتوی هم ارتباط مستقیمی با غذا دارد، کاراکتر اصلی داستان یک موش است به نام «رًمی».
زندگی آقای رمی در عشق به یک چیز خلاصه شده؛ غذا، به همین دلیل، او روستا و قبیله اش را ترک کرده و به یک رستوران لوکس فرانسوی آمده. البته او همیشه نگران خانواده اش است و دوست دارد آنها را هم به رستوران بیاورد. فعالیت اصلی رمی کش رفتن غذاهای خوشمزه است؛ کاری که او به خاطرش مدام جانش را به خطر می اندازد.
رمی یک آرزوی محال هم دارد؛ آرزو دارد سرآشپز شود، اما روزی بخت در خانه او را می زند؛ پسر جوان دست و پا چلفتی یی به نام «لینگویینی» که از کارکنان رستوران است قرار است به خاطر بی استعداد بودنش در آشپزی اخراج شود.

او که ناامیدانه دنبال راهی برای ماندن بر سر کارش می گردد، به طور تصادفی رمی را می بیند و با او دوست می شود. دشمن اصلی آنها، «اسکینر»، سرآشپز دیوانه رستوران است. این موجود بدذات قصد دارد به دروغ خود را به عنوان وارث رستوران معرفی کرده و آن را صاحب شود. حال آنکه بعد از مدتی معلوم می شود که «لینگویینی» وارث واقعی رستوران است.

او سعی دارد لینگویینی را بیرون بیندازد و از شر او خلاص شود. اما رمی و لینگویینی تصمیم می گیرند با هم متحد شوند و به هم کمک کند. رمی به لینگویینی آشپزی یاد می دهد؛ به او کمک می کند تا رستوران را از اسکینر پس بگیرد و با دختر مورد علاقه اش، «کولت»، که در آشپزخانه رستوران کار می کند، ازدواج کند. لینگویینی هم به رمی کمک می کند تا خانواده اش را از وضعیت اسفباری که دارند خارج کند و نیز، بهترین و خوشمزه ترین راتاتوی فرانسه را بپزد چرا که رمی، عاشق راتاتوی است، اما درست در لحظه یی که چیزی تا پیروزی رمی و لینگویینی نمانده، خانواده بی فرهنگ رمی به شهر می آیند و از او می خواهند که همراه آنها به قبیله برگردد.

کارتون «راتاتوی» مانند «خانواده باورنکردنی»، دیگر ساخته برد برای کمپانی پیکسار، دو تم اصلی دارد؛ کمالگرایی و اهمیت انکارناپذیر خانواده. در ابتدای داستان می بینیم که رمی، که با اعضای خانواده اش در روستا زندگی می کند، بین ترک آنها و رفتن به شهر مردد می ماند. او نمی تواند مانند پدر و برادرش، که به خوردن آشغال های زباله دانی راضی هستند و افکار کمالگرایانه او را مزخرف می دانند، زندگی کند.
او نه تنها می خواهد بهترین غذاها را بخورد بلکه دوست دارد خودش آنها را بپزد. در عین حال ترک کردن خانواده برایش سخت است. گرچه سرانجام این کار را می کند و در پی رسیدن به خواسته های خود، به شهر می آید.
با اینکه داستان «راتاتوی» غیرواقعی است، اما شکل ساخت فیلم، نحوه طراحی کاراکترها و داستان همه و همه دست در دست هم می دهند و تماشاگر را به باور کردن داستان ترغیب می کنند.
مهمترین ویژگی «راتاتوی»، کیفیت تصاویر آن است. باید گفت که این انیمیشن، یکی از واقع نما ترین انیمیشن هایی است که تاکنون ساخته شده. آبی که در کارتون می بینیم درست مانند آب واقعی است؛ تصاویر غذاها آنقدر واقعی به نظر می رسند که اگر گرسنه باشید هوس می کنید آنها را از پرده بردارید و بخورید.
موش های داستان هم گرچه به قدر کافی کارتونی هستند که بچه را نترسانند اما وقتی آنها را در قبیله شان می بینید، ممکن است بدن تان از شدت چندش مورمور شود. نماهایی هم که از شهر پاریس در فیلم می بینیم بسیار حیرت انگیز هستند.

«براد برد» یکی از موفق ترین چهره ها در دنیای انیمیشن است. او که متولد سال ۱۹۵۷ در مونتانای امریکا است، اولین انیمیشن خود را در سال ۱۹۸۷ کارگردانی کرد. وی علاوه بر کارگردانی، فیلمنامه نویس و صداپیشه هم هست. براد برد انیمیشن هایی چون «خانواده سیمپسون» (دو اپیزود) (۱۹۹۰)، «غول آهنی»(۱۹۹۹)،«خانواده باورنکردنی» (۲۰۰۴) و «حمله جک-جک» (۲۰۰۵) را در کارنامه کارگردانی خود دارد و هم اکنون مشغول ساخت انیمیشنی است به نام «۱۹۰۶». «راتاتوی» مطمئناً به عنوان بهترین اثر برد و همچنین کمپانی پیکسار شناخته خواهد شد و به اعتقاد عده یی از منتقدان، بهترین فیلم امسال، چه فیلم های زنده و چه انیمیشن، هم هست.
افرادی که از خشونت و سر و صدای فیلم های روز خسته شده اند می توانند با تماشای این انیمیشن کمیک و جذاب، لحظاتی مفرح و لذتبخش را تجربه کنند.








ونداد الوندی پور


روزنامه اعتماد

Mahdi Hero
21-11-2007, 18:50
ممنون خيلی زيبا و جالب بود

Amin
22-11-2007, 22:22
سلام
امروز کارتونش رو دیدم
واقعا معرکه بود
2 ساعت لذت بردم به تمام معنا

raana
22-11-2007, 23:20
منم این انیمیشن رو دیدم خیلی توپ بود

موسیقیش خیلی خدا بود

تیتراژ اخرشم خیلی بهم فاز داد

Amin
23-11-2007, 14:17
موسیقیش خیلی خدا بود

تیتراژ اخرشم خیلی بهم فاز داد
سلام
درسته
جزو معدود دفعاتی بود که تیتراژ رو کامل میدیدم


مترجم: شیلا ساسانی نیا


روزنامه ایران
این شیلا خانوم مثل اینکه انیمیشن رو کامل ندیده
یا اینکه درست متوجه نشده ؟

سیلی كه «رمی» را در آغاز فیلم از خانواده اش جدا می كند
سیل ؟!
کدوم سیل ؟! اووون که سیل نبود !!!

در پایان فیلم «رمی» دستپخت خود را برای امتحان به یك آشپز ماهر به نام «آنتوان اگو» (با صدای پیتر اوتول) می دهد
"آنتوان اگو" منتقد بود نه آشپز !!

و چند تا سوتی دیگه
قلم خوبی داشت اما

ممنون

M_E_H_D_I
24-11-2007, 11:54
فوق العاده بود
من همين الان اين انيميشن را ديدم . خيلي باهاش حال كردم و به قول بچه ها حتي تيتراژ پاياني را كه من هيچ موقع نمي بينم را نيز ديدم.!!!!!!
اميدوارم كه شماره هاي بعدي هم از اين انيمشين ساخته بشه!!

Asalbanoo
06-12-2007, 14:16
این روزها موشی که در آشپزخانه رستورانی مشهور آشپزی می‌کند، پرده سینماهای جهان را تسخیر کرده است؛
موشي که تصور حضورش در آشپزخانه، هر کسی را از اشتها می‌اندازد، چه برسد به اینکه سرآشپز هم باشد. اما انیمیشن «رتتویی» تصویری جذاب و دوست‌داشتنی از موش سرآشپزی به نام «رمی» ارائه می‌دهد‌. در اين انيميشن رمی پس از مدت‌ها زندگي در فاضلاب و آشغال‌خوري، روياي اين را در سر دارد كه يك آشپز بزرگ فرانسوي شود‌. او برخلاف بقیه موش‌ها عاشق بوهای دل‌انگیز و غذاهای خوشمزه است اما اين حس برای موشي که باید زندگی‌اش را در میان آشغال‌ها بگذراند، بسیار سخت است.

برخلاف مخالفت خانواده‌اش، او بالاخره آنها را ترک می‌کند و راهی پاریس می‌شود. رمی در ساعت‌های بیکاری‌اش کتاب مشهورترین سرآشپز دنیا - یعنی آگوسته آگوستا - را می‌خواند‌. موش صحرایی داستان، در پاریس سر از آشپزخانه‌ای در می‌آورد که روزگاری آگوستا خوشمزه‌ترین غذاها را در آن طبخ می‌کرده‌ اما حالا پس از مرگ او این رستوران، آشپز دست و پا چلفتی‌اي به نام آلفردو لینگونی دارد که از عهده هیچ‌‌كاري برنمی‌آید‌. آگوستاي بزرگ دوست پدر آلفردو بوده و او می‌خواهد مثل او در آینده سرآشپز مشهوری شود.

اما آشپز دست و پاچلفتی همه‌چیز را خراب می‌کند؛ از دستور سوپ آگوستای بزرگ معجونی جوشان و وحشتناک درست می‌کند و هر چیزی را که در آشپزخانه وجود دارد، داخل آن سوپ مي‌ريزد. رمی که همه این خرابکاری‌ها را می‌بیند‌، مجبور می‌شود خودش را به آلفردو نشان داده و او را نجات بدهد‌. او سوپ را روبه‌راه می‌کند و همان لحظه – در حالی که آلفردو شوکه شده است‌ - سوپ سر میز مشتری می‌رود‌؛ سوپ آن‌قدر لذیذ است که بلافاصله آلفردو را سرآشپز رستوران می‌کنند، در حالی‌که همه‌کاره آشپزخانه پس از آن، رمی - موش آشپز- است‌. او که نمی‌تواند حرف بزند با کشیدن موهای آلفردو غذاهای خوشمزه‌ای طبخ می‌کند.

داستان موشی که آشپزی‌کردن یک آشپز را با کشیدن موهای او کنترل می‌کند، در فضایی کاملا فانتزی می‌گذرد. با وجود اینکه فیلم پر از لحظه‌های خنده‌دار و درخشان است‌ اما تهیه‌کنندگان این انيمیشن توصیه می‌کنند کودکان همراه والدین‌شان به تماشای رتتویی بنشینند؛ دلیل این مسئله هم چند صحنه خشن درباره مرگ غم‌انگیز موش‌ها به دست آدم‌هاست. در واقع این فیلم بسیار خوبی است که برای بزرگسالان ساخته شده اما لایه‌هایی دارد که آن را برای بچه‌ها هم جذاب می‌کند.

با وجود این، داستان رتتویی به معنای واقعی کلمه شگفت‌انگیز است‌؛ یک موش وارد فضایی می‌شود که بیش از هر جای دیگری سایه مرگ بر زندگی‌اش می‌افتد‌. آشپزخانه بیش از هر جای دیگری برای موش معنای مرگ می‌دهد اما رمی آرزوهایش را در آشپزخانه به واقعیت نزدیک می‌کند.

با توجه به اينكه همه داستان در یک آشپزخانه درجه یک می‌گذرد‌، نام فیلم معنا پیدا می‌کند‌؛ رتتویی. رتتویی در واقع نام نوعي غذای لذیذ فرانسوی‌ است که یکی از سخت‌ترین غذاها در آشپزی غذاهای مشهور فرانسوی به شمار مي‌رود‌؛ غذایی که با سبزیجات پخته می‌شود .

انیمیشن رتتویی بیش از هر چیز سعی می‌کند از باورناپذیری دور شود‌؛ یعنی حتی رمی - قهرمان اصلی این اثر - حرف نمی‌زند تا به این ترتیب به یک موش واقعی نزدیک‌تر باشد. شرکت انیمیشن‌سازی پیکسار با انتخاب داستانی نو، تصاویری که خنده‌دار هستند را واقعی جلوه می‌‌دهد. هیچ‌چیز در این اثر بیش از حد کارتونی نیست و این نکته را باید نقطه قوتی برای رتتويی دانست. نکته دیگری که در این اثر به چشم می‌خورد، شهر پاریس است. پاریس که در پس زمینه این انیمیشن به تصویر کشیده می‌شود، زنده و واقعی است.

انیماتورها سعی کرده‌اند به این ترتیب از هر فضایی برای نشان دادن نکته‌ای جدید در رتتویی استفاده كنند. تنها اینکه در بخش گاف‌های فیلم، منتقدان به یک اشتباه تاریخی و همیشگی اشاره کرده‌اند‌؛ در رتتويي هم مثل همیشه همه پنجره‌های خانه‌های پاریس رو به برج ایفل باز می‌شوند. دقت در ساخت این انیمیشن به اندازه‌ای است که سازندگان آن بیش از هر انیمیشن دیگری که در این سال به نمایش درآمده است، به صداگذاری و استفاده از صداپیشگان مطرح توجه نشان داده‌اند؛ چنان‌كه بسیاری معتقدند این اثر امسال به خاطر نوع صداگذاری‌اش می‌تواند بیشترین جایزه‌های اسکار را از آن خود کند.

ست‌‌اندرکاران رتتويي با توجه به لهجه‌هاي مختلف، براي هر كدام از شخصیت‌های فرانسوی این اثر، يك ته‌لهجه‌ خاص و متمايز فرانسوی درنظر گرفته‌اند.
پتن آزوالت که گهگاه به جای رمی در این فیلم حرف می‌زند، یکی از ماندگارترین صدا پیشگی‌ها را در این فیلم اجرا کرده است.

براد برد - كارگردان رتتویی - می‌گوید: «این انیمیشن یکی از بهترین کارهایی است که در این ژانر ساخته‌ام؛ دلیل آن هم بیش از هر چیز، کارکردن با یک تیم کاملا حرفه‌ای است‌. این کار بعد از پایان، خود من را هم شگفت‌زده کرد».

در ابتداي پروژه قرار بود يان پينكاوا كارگرداني كار را بر عهده بگيرد ولي در ميانه كار پروژه را به براد برد واگذار كرد و ترجيح داد دستيار براد برد باقي بماند و همان‌موقع بود كه براد برد تصميم گرفت براي بهتر شدن كار، تغييراتي در داستان انيميشن ايجاد كند؛ البته پذيرفتن اين كار براي برد بسيار مشكل بود چرا كه بايد ادامه پروژه را در 18‌ماه- آن‌طور كه دوست داشت - بسازد ولي با وجود اين، او اين پروژه را پذيرفت و به خوبي كارگرداني كرد؛ طوري كه در اكثر مصاحبه‌هايش می‌گوید رتتويی يكي از بهترين انيميشن‌هاي پيكسار خواهد بود. نويسندگي كار هم بر عهده خود براد برد و همچنين يان پينكاوا بود كه اميلي كوك و كتي گرينبرگ آنها را در اين امر ياري مي‌كردند.


رتتویی و کمپانی پیکسار

شرکت پيكسار پس از نمايش انيميشن موفق «ماشين‌ها» در سال 2006‌،رتتويی را از تاريخ 29 ژوئن براي اولين بار در آمريكا اکران کرد.



بسیاری معتقدند این انیمیشن به احتمال زیاد امسال یکی از نامزدهای اصلی اسکار خواهد بود. رتتویی پر از نکته‌های خلاق و جذابی است که هنوز هیچ‌کدام از منتقدان نتوانسته‌اند ایرادی از آن بگیرند‌ زیرا 2 انیماتور مطرح - براد برد و جان لستر – كه در کارنامه‌شان آثاری همچون «غول آهنی» و «داستان اسباب‌بازی» را دارند - در ساخت رتتویی شرکت داشته‌اند.

منبع:همشهری

Ar@m
06-12-2007, 17:41
من هنوز ندیدمش ولی بازیش که خیلی جالب بود
با این توصیفات که شماها کردین دیگه حتما می رم می گیرمش

Little Sparrow
07-12-2007, 19:10
واقعا انیمیشن خوب و جالب و خنده داری بود.
توصیه می کنم حتما ببینیدش.

Ar@m
10-12-2007, 23:06
فوق العاده بود!

mmevooba
12-12-2007, 13:21
آره.
اولا از كسايي كه نقد نوشته بودن يا توي اين تاپيك گذاشته بودم تشكر مي كنم.
خيلي خوب بودن.
اين كارتون فوقالعاده است.
قول مي دم اسكار 2008 مال خودشه.

takjok-20
14-12-2007, 20:08
این انیمیشن بسیار جالب و معرکه بود. فوق العاده جالب و دیدنی بود. به نظر من صد در صد دو الی سه اسکار در رده خود میگیرد.

mmevooba
15-12-2007, 19:44
آره
موسیقی متن فیلمش هم فوقالعاده بود.
شاید بتونه اسکار بگیره.

ولی خودش که اسکار بهترین کارتون انیمیشین رو حتما می گیره
اگه نگیره من دیگه کارتون نمی بینم!!

پس خدا کنه که بگیره!

Violet.S
22-12-2007, 19:42
فوق العاده بود ... اونقدر صحنه های زیبا و ظریف داره که به نظرم حتماً باید دوبار این انیمیشن رو دید ... از زیباترین صحنه هاش صحنه ایی که اگو با خوردن اون غذای روستایی یاد کودکیهاش می افته که یه روز می یاد خونه با دوچرخه اش افتاده و زانوش زخم شده پشت سرشم بیرون خونه دوچرخه شم ، چرخش مشکل پیدا کرده و کج و کوله شده و داره می چرخه :31: ... صحنه افتادن قلمشم زیباست ... البته تمام نماهای فیلم معرکه ست ...

AB
11-01-2008, 21:50
خیلی فیلم جالبیه حرف نداره.مخصوصن شخصیت سرآشپز.

altair
11-01-2008, 22:29
انیمیشن خیلی قشنگیه من بدون دوبلشو دیدم ایا دوبلشم اومده.

seppeehr
11-01-2008, 22:42
توی مجله دنیای تصویر که یه گفتگو با کارگردانش رو چاپ کرده بودن، گفته بود هر نمایی از این کارتون با بهترین نما های کارتون های دیگه رقابت می کنه و واقعا درسته.
دقت کردین که اتاق اگو رو که از بالا نشون می ده شبیه تابوته؟ و اونجایی که داره با ماشین تایپش تایپ می کنه، ماشین تایپ شبیه اسکلته؟

raana
12-01-2008, 00:08
انیمیشن خیلی قشنگیه من بدون دوبلشو دیدم ایا دوبلشم اومده.

من حدودا دو ماه پیش DVD شو با زیرنویس فارسی دیدم

elyar...elite
14-01-2008, 02:33
خیلی جال بود...حال کردم

momkhbpsp
14-01-2008, 21:16
من که هنوز ندیدم اما جایزه گلدن گروپ رو هم گرفت

sms11
18-01-2008, 13:53
من دیروز گذاشتم واسه دانلود و دیشب اومد.وقت کنم حتما میبینمش.فعلا که امتحانا اشکمونو در اورده

Genjo
05-02-2008, 14:20
فکر کنم با این صحبتهایی که شما کردید منم باید برم ببینم!!!:5::46:

Morteza4SN
05-02-2008, 19:22
اينم يه مصاحبه با براد برد كه قبل از اكران انيميشن صورت گرفته ولي نكات جالبي درش هست كه بد نيست بخونيد :

سینمای‌جهان - ترجمه اميررضا نوري‌زاده:

براد برد كارگردان و فيلمنامه‌نويس استوديو پيكسار از بهترين فيلمسازان عرصه انيميشن محسوب مي‌شود.
او كه براي هشت سال جزو نويسندگان و كارگردانان سريال انيميشن خانواده سيمپسون بود، اولين بار با ساخت انيميشن «غول آهني» در سال 1999 مطرح شد.
«غول آهني» اولين انيميشن بلند استوديو وارنر به حساب مي‌آمد گرچه در گيشه شكست خورد ولي به شدت مورد توجه منتقدان قرار گرفت و موجب شد تا استوديو پيكسار قراردادي را با او براي ساخت فيلم «خارق‌العاده‌ها» به امضا برساند كه در سال 2004 اكران شد.

فيلم انيميشن «راتاتوي» دومين فيلم بلند او براي استوديو پيكسار است كه در اين هفته در سينماهاي جهان به اكران درآمده است.


پوسترها و آنونس ابتدايي فيلم همه علاقه‌مندان انيميشن را شوكه كرده بود چون به عقيده اكثر مردم وجود يك موش در يك آشپزخانه مشمئزكننده است!!عكس‌العمل بسياري از دوستانم به اين داستان هم عجيب بود. آنها به من مي‌گفتند كه چه‌طور ممكن است ديزني در مورد يك موش فيلم بسازد؟

پس چه شد كه استوديو پيكسار به سراغ ساخت اين فيلم رفت؟زماني كه يان پينكووا ايده حضور يك موش آشپز را در پيكسار مطرح كرد، همه معتقد بودند كه اين داستان تنش فراواني را براي بيننده خواهد داشت چرا كه وجود يك موش در آشپزخانه يك مصيبت بزرگ است و از طرف ديگر حضور عادي او در جامعه غيرممكن به نظر مي‌رسد، اما در عين حال همه از اين ايده به هيجان آمده بودند و مراحل پيش توليد زماني آغاز شد كه من در حال ساخت فيلم خارق‌العاده‌ها بودم.
پس از اين كه ساخت فيلم خارق‌العاده‌ها را به پايان رسانديد، استوديو پيكسار در يك اقدام ناگهاني تصميم گرفت تا شما را با يك فيلمنامه جديد جايگزين يان پينكووا كند كه حدود چهار سال بر اين پروژه نظارت داشت. چه دليلي براي اين جايگزيني ناگهاني وجود داشت؟اين اتفاق در تابستان 2005 رخ داد و در آن موقع من در تعطيلات بودم. دو روز از تعطيلاتم گذشته بود كه استيو جابز با من تماس گرفت و بعد جان لستر از من خواست كه همان روز تعطيلاتم را پايان بدهم و به آمريكا برگردم.
اگر شما پاسخ منفي به درخواست آنها مي‌داديد چه اتفاقي رخ مي‌داد؟من براي آنها و نظراتشان احترام زيادي قائل هستم و مي‌دانستم كه در زمان ساخت فيلم داستاني اسباب‌بازي 2 هم اتفاق مشابهي رخ داده بود. من از اين ايده خوشم آمده بود و شرايط آنها هم كاملاً منطقي بود.
اما برخي مي‌گويند كه اين كار مثل قبول سرپرستي كودك ديگران است؟قبل از اين كه حضور من در اين پروژه قطعي شود تحقيقاتي در اين زمينه انجام شده بود و من از مارك اندروز كه در فيلم خارق‌العاده‌ها ناظر فيلمنامه بود، استفاده كردم. ما يك فيلمنامه كاملاً متحول شده را كار كرديم و فقط از دو سكانس فيلمنامه قبلي استفاده كرديم، بنابراين كار من ارتباط چنداني با فيلمنامه نداشت كه برخي بخواهند اين استنباط را داشته باشند.
ساخت فيلم غول آهني از مرحله تكميل فيلمنامه تا اكران حدود دو سال و نيم به طول انجاميد اما براي اين فيلم فقط 18 ماه فرصت داشتيد، آيا اين قضيه ايجاد تنش نمي‌كرد؟شايد در نگاه اول اين‌طور به نظر برسد. كار در اين شرايط روي يك انيميشن كه به اعمال دقت نياز دارد، غيرممكن خواهد بود اما من بايستي در اين زمينه تصميم‌گيري مي‌كردم و شرايط كار هم تا حدي براي من آماده شده بود.
پس شما از اين كه روي پروژه كارگردان ديگري كار كنيد، ابايي نداشتيد؟يان كارگردان مستعدي است ولي در مراحلي از كار شايد حضور يك ايده و ديد تازه بتواند قالب كار را كاملاً تغيير دهد. او از فيلمنامه‌اي كه در اختيار داشت چندان راضي نبود و پيكسار تصميم گرفت در عوض دست كشيدن از توليد اين فيلم به سراغ يك كارگردان ديگر برود.
از اين دست اتفاقات در سينما بسيار رخ داده است براي مثال در دهه 80 قرار بود اريك اشتولز هنرپيشه اصلي فيلم بازگشت به آينده باشد اما حضور او نتيجه‌اي كه مدنظر رابرت زمه‌كيس بود را تأمين نكرد و مايكل جي‌فاكس جايگزين شد كه اكنون تصميم درستي به نظر مي‌رسد و حتي خود اريك اشتولز هم به اين موضوع اذعان دارد.
براي توليد فيلم با چه مشكلاتي مواجه شديد؟در مراحل اوليه توليد اين چنين استنباط شده بود كه به دليل حساسيت مردم به ويژه خانم‌ها به موش، شايد بهتر باشد كه دم آنها حتي‌الامكان كوتاه باشد و چهره ظاهري آنها با موش‌ها اندكي تفاوت داشته باشد و حتي شرايط طوري باشد كه آنها روي دو پا بايستند ولي من همه اين شرايط را عوض كردم و اصرار كردم كه آنها مجدداً روي چهار پا بايستند و از نظر فيزيكي هم چندان تغييري در آنها ايجاد نشود.
نحوه انتخاب پاتون اسوالت براي صداپيشگي نقش رمي چگونه بود؟يافتن صداپيشه براي اين نقش بسيار دشوار بود. من از ابتدا اين موضوع را مي‌دانستم. حتي چند نفر هم از منابع مختلف به من پيشنهاد شدند ولي چنگي به دل نمي‌زدند تا اين كه يك روز كه داشتم در راديو برنامه كمدي «بلك انگس» را مي‌شنيدم متوجه شدم كه پاتن مي‌تواند صدا پيشه اصلي كارتون من باشد.
حضور او براي اين نقش مدرك ديگري براي اين فرضيه جديد است كه كمدين‌ها مي‌توانند صداپيشه‌هاي خوبي در كمدي‌ها باشند.پيكسار در اين زمينه سابقه بسيار خوبي داشته است. به نظرم دليل موفقيت آنها در كارتون‌ها مي‌تواند اين باشد كه كمدين‌ها غالباً در سينما تنها با اتكا بر ديالوگ‌ها و استعدادشان و نه جلوه‌هاي ويژه و يا نورپردازي فوق‌العاده مردم را سرگرم مي‌كنند و اين موجب مي‌شود تا به هنگام صداپيشگي مشكل چنداني نداشته باشند.
اما چرا از لو رومانو طراح توليدفيلم خارق‌العاده‌ها براي صداپيشگي نقش لينگويني استفاده كرديد و به جاي او از يك هنرپيشه بهره نگرفتيد؟چون معتقدم كه افراد بايد براساس انطباقشان با شخصيت‌ها و نه پيشينه هنري‌شان انتخاب شوند ولو شرايط صداپيشگي اين نقش را به طور كامل‌ دارا بود.
اما حضور پيتر اوتول به عنوان صداپيشه نقش آنتون اگو همه را متعجب كرد!من از ابتدا و در مرحله نگارش فيلمنامه پيتر اوتول را براي اين نقش در نظر گرفته بودم. البته مي‌دانستم كه او تا به حال در هيچ پروژه انيميشني حاضر نبوده است ولي زماني كه با او تماس گرفتم، او از اين فيلم استقبال كرد.
يكي از نكات قابل توجه ظاهر خوب غذاها در اين فيلم است. حتي راتاتوي كه غذايي گياهي و بي‌رنگ و لعاب است، در فيلم شما اشتهاآور به نظر مي‌رسد!تمام اين قسمت مربوط به تلاش‌هاي يان پينكووا است و من در اين قضيه هيچ دخالتي نداشتم. ارائه ظاهري اشتها‌آور براي غذاها در اين فيلم كار مشكلي بود چون با طراحي كامپيوتري غذاها بيشتر شبيه پلاستيك هستند مگر اين كه شما تمهيدات ويژه‌اي داشته باشيد.
در مورد فيلم بلند خانواده سيمپسون چه نظري داريد؟من به شدت در انتظار تماشاي اين فيلم هستم البته ديويد سيلورمن و جيم بروكس از من خواستند تا در اين فيلم مشاوره بدهم ولي من به دليل آن كه مشغول فيلم خارق‌العاده‌ها بودم نتوانستم كمك چنداني به آنها بكنم. من در دوره‌اي كه با آنها در سري سيمپسون كار مي‌كردم چيزهاي زيادي ياد گرفتم و همين باعث شد تا بتوانم فيلم غول آهني را بسازم.
البته يكي از شباهت‌هاي اين دو انيميشن اين بود كه هيچ‌كدام براي بچه‌ها ساخته نشدند.من هم نظر شما را تاييد مي‌كنم چون هميشه معتقد بودم انيميشن مي‌تواند مخاطباني فراتر از كودكان داشته باشد.

منبع : روزنامه همشهري

Genjo
08-02-2008, 02:29
دوست عزیز خسته نباشی.:11:

اطلاعات کامل و جامعی بود:10:

fariborz_1
09-03-2008, 05:39
اشاره :
پيكسار هميشه در زمينه انيميشن كامپيوتري، اگر نگوييم پيشتازترين، اما جزء پيشتازان بوده ‌است. چنان‌كه با هر انيميشن كوتاه و بلندي كه ارايه مي‌دهد، همه از گوشه و كنار دنيا لب به تحسينش مي‌گشايند و هر كدام از محصولاتش انواع و اقسام جوايز را يدك مي‌كشند. انيميشن‌هاي پيكسار هميشه مرزهاي تكنيكي اين حوزه را گسترش داده‌اند و از لحاظ هنري نيز بي‌نقص و بحث‌برانگيز هستند. شركتي كه حتي يك قدم اشتباه هم برنداشته‌است. در اين مقاله سعي بر اين است كه به بررسي مسائل و نكات فني آخرين انيميشن بلند اين شركت بپردازيم.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع: كامپيوتر گرافيكس‌ورلد - جولا‌ي 2007



غيرعادي‌ترين تركيبات، مي‌توانند اشتهابرانگيزترين غذاها را به وجود بياورند و اين طعم‌ها و مواد غيرمعمول، مرزهاي آشپزي، و همچنين ذائقه ما را نيز گسترش مي‌دهند. استوديوي پيكسار اين حس را با يك انيميشن كامپيوتري به ما منتقل مي‌كند؛ راتاتويي (Ratatouille)، هشتمين انيميشن بلند اين استوديو است. اما توليد غذاهايي كه دهان بيننده را آب بياندازند، تنها يكي از چالش‌هايي بود كه تيم سازنده با آن روبه‌رو بود.

راتاتويي، حكايت غيرقابل‌پيش‌بيني و دلچسب و خنده‌دار موشي به‌نام رمي است كه حس بويايي بسيار قوي و استعداد فوق‌العاده‌اي در تركيب طعم‌هاي مختلف و تهيه غذاهاي لذيذ دارد. وقتي رمي دزدكي وارد آشپزخانه رستوران معروف گاستوُ در پاريس مي‌شود، به‌طور مخفيانه به درست كردن غذاهايي مي‌پردازد كه باعث شگفتي سرآشپزها، مشتري‌ها و كارشناسان تغذيه مي‌شود؛ يعني همان كساني كه اگر از واقعيت امر باخبر شوند، غوغايي به‌پا خواهند كرد.

ممكن است از خود بپرسيد چطور ممكن است چنين چيزي جواب دهد؛ يك موش كه در يك رستوران پاريسي آشپزي مي‌كند! يك غذاي ديجيتالي كه آن‌قدر واقعي به نظر مي‌رسد كه مي‌تواند حس چشايي بيننده را تحريك كند! اگر وارد آشپزخانه پيكسار شويد، سرآشپزهايي را خواهيد ديد كه خوراك‌هاي جادويي راتاتويي را پخته‌اند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شکل 1- رمي، موش کوچک آبي- خاکستري، دزدکي از زير لباس لينگوييني به غذايي نگاه مي‌کند که با کمک هم درست کرده‌اند.

Brad Bird، كارگردان فيلم، درباره وجود موش در آشپزخانه مي‌گويد: «اين موضوع هميشه احساس انزجار شديدي در خود دارد.»

Sharon Calahan، مدير فيلم‌برداري و نورپردازي توضيح مي‌دهد: «ما مجبور بوديم قواعد مرسوم گرافيك كامپيوتري را تغيير دهيم. من مي‌خواستم همه‌چيز آب‌دار و لذيذ به‌نظر برسد، درست همان‌طور كه در واقعيت وجود دارند.»
مواد مورد نياز

بعد از مدتي كار، اين احساس به وجود آمد كه نتيجه دلخواه حاصل نشده است. يك سال و نيم قبل از تاريخ پخش فيلم، John Lasseter تهيه‌كننده اجرايي پيكسار، اد كتمول بنيان‌گذار پيكسار و استيو جابز، رئيس هيئت مديره پيكسار، از بِرد، يعني كسي كه قبلاً به خاطر فيلم باورنكردني‌ها، اسكار گرفته است و دو جايزه اني نيز براي همين فيلم و غول آهني در كارنامه خود دارد، درخواست كردند كه وارد تيم توليد شود.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بِرد مي‌گويد: «همه، ايده اصلي را باور داشتند. من طرح اصلي و كاراكترها را حفظ كردم، اما يك فيلمنامه جديد نوشتم و فقط از دو صحنه و دو خط از ديالوگ‌هاي نسخه قبلي استفاده كردم.»

به رغم اين‌كه بِرد كاراكترها را حفظ كرده، تغييرات عمده‌اي روي بعضي از آن‌ها اعمال كرده است. قبل از هر چيز، او موش‌ها را تبديل به موش‌هاي واقعي كرد. تا قبل از ورود بِرد، براي از بين بردن حس انزجاري كه از ديدن يك موجود جونده در آشپزخانه به‌وجود مي‌آيد، موش‌ها كارتوني بودند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
او مي‌گويد: «من احساس كردم كه اين كار، اشتباه بزرگي است. موش به عنوان موجودي كه مي‌خواهد در يك آشپزخانه، سرآشپز شود غيرمعمول‌ترين و خنده‌دارترين انتخاب است. رمي كاراكتري شبهه انساني دارد، اما در نسخه قبلي، موش‌ها در واقع انسان‌هاي كوچكي بودند و موش‌ها حس خوبي را منتقل نمي‌كردند.»

بنابراين قرار شد رمي و خانواده‌اش مثل موش‌هاي واقعي باشند، در نتيجه وقتي كه رمي مي‌خواهد راه برود، بايد مثل يك موش روي چهار دست و پا راه برود. براي اين كار، گروه پيكسار مجبور بود كه مدل موش‌ها و اسكلت‌بندي آن‌ها را به طور كامل از اول بسازد.

مارك والش، يكي از دو سرپرست انيماتورها مي‌گويد: «اسكلت‌بندي بر پايه حركت روي دو پا، ديگر جواب نمي‌داد. بنابراين بعد از تقريباً يك سال كار، همه چيز بايد تغيير مي‌كرد.»

ديگر سرپرست انيماتورها، ديلن براون، توضيح مي‌دهد: «شانه يك موش، از درون به بيرون حركت مي‌كند و شانه يك انسان، از بيرون به درون.»


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علاوه بر اين، گاهي رمي براي انجام بعضي كارهاي آشپزي روي دو پا مي‌ايستد، ‌اما در بقيه مواقع همچنان بايد روي چهار پا حركت كند. ضمن اين‌كه مثل موش‌هاي واقعي، رمي و خانواده‌اش مي‌توانند به زور از سوراخ‌هاي كوچك عبور كنند، بنابراين اسكلت‌بندي اوليه نيازمند اين بود كه انعطاف‌پذيري زيادي داشته‌باشد.

برايان گرين، ‌سرپرست كاراكترسازها، مي‌گويد: «ساختن يك موجود چهارپا آسان است، ساختن يك موجود دو پا هم آسان است، اما ما مجبور بوديم اسكلت‌بندي را تغيير دهيم. اين موضوع باعث نگراني ما مي‌شد. در يك صحنه، رمي بايد روي چهار پا حركت مي‌كرد، سپس روي دو پا مي‌ايستاد و يك قاشق مي‌داشت و آشپزي مي‌كرد.»

بِرد همچنين، به كولِت، تنها سرآشپز زن، نقش مهم‌تري را اختصاص داد و گاستو نيز كه يك سرآشپز پنج‌ستاره و مؤسس رستوران بود، در نسخه جديد زنده نيست و مدت‌ها پيش مرده است. والش مي‌گويد: «يك روز برد نزد ما آمد و گفت، گاستوُ مرده است. رنگ همه پريد. گاستوُ كاملاً مدل‌سازي و ساخته و پرداخته شده بود.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شکل 2- گاستو به شکل يک روح و به‌عنوان وجدان و راهنماي رمي در فيلم ظاهر مي‌شود.

بعد برَد گفت: «او در حقيقت وجدان رمي و منبع الهام او است و ما او را به اين شكل در فيلم خواهيم داشت.» همه از لاي مژه و با سرهاي كج‌شده به برد نگاه مي‌كردند.» گاستو به يك عنصر غيرمنتظره تبديل شد.

در راتاتويي، رمي هيچ‌وقت با سرآشپزهاي انسان در آشپزخانه، صحبت نمي‌كند. او يك موش است و فقط با خانواده‌اش و البته با گاستوُ حرف مي‌زند. گاستو به شكل يك روح ظاهر مي‌شد؛ چرا كه آنتون اگو، كارشناس غذايي، به جاي پنج ستاره به او چهار ستاره داده و او دست به خودكشي زده بود.

جمله‌اي از گاستو كه الهام‌بخش رمي است و جان او را نجات مي‌دهد اين است كه «هر كسي مي‌تواند آشپزي كند.»
ساخت محيط‌

فيلم با تصاويري از حومه فرانسه و با صداي رمي در پس‌زمينه كه قصه‌اش را تعريف مي‌كند، ‌شروع مي‌شود. از همان صحنه اول، كه خانه‌ كوچك روستايي را در ميان برگ‌هاي پاييزي مي‌بينيم، مشخص است كه پيكسار يك كار خاص و منحصر به فرد در زمينه نور، رنگ و بافت انجام داده است؛ راتاتويي يك فيلم با يك سري اسباب‌بازي خوش‌رنگ، ماهي، حشره يا ماشين نيست (اشاره به عناصر فانتزي فيلم‌هاي قبلي پيكسار‌)‌.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Michael Fong، سرپرست فني فيلم، مي‌گويد: «ما سعي كرديم كه فيلمي متفاوت بسازيم. مسئله عمده اين بود كه از آنچه انيميشن‌هاي معمول كامپيوتري هستند، فاصله بگيريم. ما از شر خطوط راست خلاص شديم و مقدار زيادي كار دستي انجام داديم. ما مي‌خواستيم كه كار، دست‌ساز به‌نظر برسد. بخش ديگر، نورپردازي و سايه‌زني بود.»

در حومه شهر، اين رمي است كه به برادرش اميل، معناي طعم خوب را مي‌فهماند؛ برادري كه از خوردن آشغال راضي است. پدر آن‌ها نيز از قوه بويايي رمي استفاده مي‌كند؛ يعني قبل از آن‌كه به خوردن چيزي كه از آشغال‌ها به‌دست آورده‌اند دست بزنند، رمي با بو كشيدن بايد غيرسمي بودن آن را تأييد كند.

براي متحرك كردن موش‌ها، كه گاه شامل هزاران موش مي‌شوند، پيكسار براي اولين بار از نرم‌افزار توده‌ساز1 استفاده كرد. انيماتورها چرخه حركات را ساخته و يك تيم سازنده جمعيت، اين حركات را به جمعيت ساخته‌شده نسبت مي‌دهند.

علاوه بر اين‌ها، پيكسار به منظور بيرون كشيدن يك موش خاص از شبيه‌ساز جمعيت و انتقال آن به نرم‌افزار انيميشن اختصاصي استوديو، يعني مِنو ­‌(Menv)، ابزارهاي خاصي ساخته‌است. پيكسار همچنين از آتودسك مايا براي مدل‌سازي و نرم‌افزار داخلي‌اش، ژپتو ‌(Geppetto) براي اسكلت‌سازي استفاده كرده است.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شکل 3- ابداع مدل روشنايي جديد، به نورپردازان قابليت کار با امکانات رنگي تازه را بخشيد تا بتوانند نور ملايم پاريس را به دست آورند و در عين حال با رنگ‌هاي روغني، خلوص مناسبي به محيط ببخشند.

وقتي كه رمي گوشه و كنار خانه‌اي را كه در صحنه اول ديديم وارسي مي‌كند، به كتاب آشپزي گاستوُ بر مي‌خورد. اما مادربزرگي كه صاحب خانه است، آن‌ها را مي‌بيند و با تفنگ شكاري، رمي و خانواده‌اش را به گلوله مي‌بندد. موش‌ها به سمت قايق‌هاي خود فرار مي‌كنند. آب، آن‌ها را به سمت سيلابي مي‌كشاند، اما رمي با چسبيدن به كتاب آشپزي، روي جريان طغيان‌كننده آب سوار مي‌شود.

براي ايجاد جريان آب،‌ گروه فني از همان شبيه‌سازي كه در «به‌دنبال نيمو» به كار رفته بود، استفاده كردند، اما سطوح «مِش» را تغيير داده‌اند يا در اصل، روش ساخت مِش‌ها را، كه با استفاده از داده‌هاي شبيه‌سازي ساخته مي‌شوند، تغيير داده‌اند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فانگ توضيح مي‌دهد: «حجم بزرگي از توپ‌هاي پينگ‌پنگ را تصور كنيد كه شبيه‌ساز، آن‌ها را مثل موج‌هاي بزرگ تكان مي‌دهد. ما سطح را پيدا كرديم و يك مِش مستقل از آن ساختيم.

در نيمو، وقتي چنين كاري مي‌كرديم مقداري از جزئيات از دست مي‌رفت. در راتاتويي وقتي كه پوشش سطحي را روي توپ‌هاي پينگ‌پنگ پهن كرديم جزئيات بيشتري به‌دست آورديم.»

در نيمو، پيكسار بيشتر به سيستم ذره‌اي ‌(particle) تكيه داشت، اما در راتاتويي با استفاده از تحقيقاتي كه از طريق چن‌شن‌ (Chen Shen) و ديگران در دانشگاه كاليفرنيا در بِركلي انجام داد، به راه‌حل‌هاي ديگري متوسل شد.

بعد از سواري روي جريان آب، رمي خود را به خشكي، در زير چاه فاضلاب مي‌رساند، و استراحت مي‌كند و كتاب آشپزي را ورق مي‌زند. وقتي به صفحه گاستوُ مي‌رسد تصوير سرآشپز اعظم به حركت در مي‌آيد. گاستوُ از درون صفحه بر مي‌خيزد و حالا اين روح معلق نيمه‌شفاف به رمي مي‌گويد كه به بالا برود و اطراف را بررسي كند و وقتي رمي اين كار را انجام مي‌دهد، متوجه مي‌شود كه در شهر زيباي پاريس است.
نورها

ايده اوليه فيلم، متعلق به Jan Pinkava است؛ يعني همان كسي كه براي انيميشن كوتاه بازي جري ‌(Geri's Game) برنده اسكار شد و همچنين طرح‌هاي اوليه دنياي راتاتويي را نيز او انجام داده ‌است.

كالاهان در خصوص شبيه‌سازي پاريس در پاييز، اين‌طور توضيح مي‌دهد: «به رغم لطافت نور و رنگ‌هاي در حال تغيير درختان در فيلم، مايه‌رنگ‌هاي خنثي به وفور وجود دارند؛ حتي در خيابان‌هاي پاريس با آن ساختمان‌هاي نماسنگي و خيابان‌هاي سنگ‌فرش شده. من مي‌خواستم از رنگ با دقت و مضايقه استفاده كنم و يك پالت محدود داشته‌باشم اما همزمان، رنگ‌هاي خالص خود را در تاريكي‌ها خرج كنم و هر جا كه قرار بود رنگي داشته‌باشم، مي‌خواستم كه خالص و غني باشد.»


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

براي رسيدن به چنين وضعيتي، كالاهان با سرپرست جلوه‌هاي ويژه، Apurva Shah، روي تهيه و تنظيم يك مدل روشنايي جديد كار كرد.

چنان‌كه اپروا مي‌گويد: «نكته كليدي اين بود كه ما بحث ميزان خلوص را از ميزان روشنايي (كنتراست) جدا كرديم. اكثر مردم فكر مي‌كنند كه اصول محاسباتي تصويرسازي كامپيوتري، بايد از قوانين فيزيك پيروي كنند. اما حتي پيچيده‌ترين مدل‌هاي روشنايي كامپيوتري، فقط تخمين مي‌زنند كه نور به چه صورتي روي سطوح بازتابيده مي‌شود تا بتوانند رنگ به‌دست آمده را محاسبه كنند. علاوه بر اين‌ها، اضافه كردن رنگ‌هاي غني در مناطق تاريك، به خودي خود، باعث افزايش كنتراست مي‌شود.»

اپروا ادامه مي‌دهد: «ابتدا نرم‌افزار رندركننده با استفاده از قواعد فيزيكي به محاسبه رنگ‌ها مي‌پردازد. سپس يك منحني تنظيم‌كننده به كار گرفته مي‌شود و از تكنيك Tonal Mapping (براي تعديل تيرگي و روشني) استفاده مي‌شود. در واقع اين كار (اضافه كردن رنگ‌هاي غني در مناطق تاريك‌) كنتراست را در تصوير تحت تأثير قرار مي‌دهد و به همين دليل است كه بايد ميزان خلوص را از كنتراست جدا كنيم، چرا كه اگر تنها راه افزايش خلوص در تاريكي‌ها، تغيير اجباري كنتراست باشد، خواهيد ديد كه نتيجه به‌دست آمده، واقعي به‌نظر نمي‌رسد.»


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با اين جداسازي، كه در مدل روشنايي به‌عنوان يك اصل اوليه نهادينه شده، كالاهان و مسئولا‌ن نورپردازي، به تعادلي كه مي‌خواستند رسيدند و مقادير كليدي را تنظيم كردند.

كالا‌هان مي‌افزايد: «ما از شر خاكستري‌هاي نامطبوع و مزاحم خلاص شديم. ما مي‌توانستيم رنگ‌هاي موجود در تاريكي‌ها را خالص كنيم و رنگ‌هاي موجود در روشنايي‌ها را ناخالص.

اين طرز فكر، قطعاً نگاهي متفاوتي به نورپردازي ا‌ست. برخي متخصصان گرافيك كامپيوتري فكر مي‌كنند اين روش اشتباه است و بعضي عقيده دارند كه بهترين مرحله براي انجام اين كار، مرحله كامپوزيت كردن است كه امكان كنترل بيشتري هم در اختيار ما مي‌گذارد. اما قصد من اين است كه اين كار، در خلال مراحل اصلي و به صورت نامحسوس انجام شود.»

علاوه بر اين‌ها، براي جداسازي ميزان خلوص از كنتراست در مدل روشنايي، اپروا و كالاهان تصميم گرفتند كه با مدل رنگي غيرخطي كار كنند.

اپروا مي‌گويد: «از نظر مايه‌رنگي، عموماً گرافيك كامپيوتري را با گرايش به استفاده از مدل رنگي خطي انجام مي‌دهند. ما دريافتيم كه در نتيجه كار با مدل خطي، نشست نور به سختي انجام مي‌شود يا كمي عجيب به نظر مي‌رسد؛ بنابراين به مدلي متفاوت دست پيدا كرديم كه يك مدل غيرخطي است. در واقع، اين روش بيشتر شبيه همان چيزي ا‌ست كه در طبيعت اتفاق مي‌افتد. اكثر افراد، اين كار را بر پايه يك نوردهي مرحله به مرحله انجام مي‌دهند اما در راتاتويي، ما آن اصول اوليه و اساسي را در مدل روشنايي خود وارد كرديم تا به طور خودكار به فراخور هر موقعيتي تغييرات را اعمال كند.»


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به‌عنوان مثال، كالاهان توضيح مي‌دهد: «در مدل رنگي كه قبلاً استفاده مي‌شد وقتي كه نورپرداز دو نور را مشتركاً به صحنه اضافه مي‌كرد باعث مي‌شد كه روشنايي كلي به طرز قابل توجهي افزايش يابد اما باعث دو برابر شدن آن نمي‌شد. ولي در مدل رنگي جديد، اضافه شدن دو نور مذكور، منجر به افزايش دوبرابر روشنايي شد.»

كالاهان در اين خصوص مي‌گويد: «هيچ‌كدام از ابزارهاي ما چنين روشي نداشتند. نورهاي كم‌رمقي كه اصلاً تصور نمي‌كنيد كه تأثيري هم داشته‌باشند، مي‌توانند كل حس و حال يك صحنه را تحت تأثير قرار دهند. ولي ما خيلي زود خود را با شرايط جديد تطبيق داديم. به زعم من اين روش طبيعي‌تر به نظر مي‌رسيد. مثل زماني كه ميزان f-stop (در عكاسي)‌ را تغيير مي‌دهيد و انتظار داريد كه مقدار نور، نصف يا دو برابر شود.»

همچنين، پيكسار رنگ‌آميزي بر پايه عمق را در سايه‌زن‌ها (Shader) اساس كار قرار داده ‌است. كالاهان در اين رابطه مي‌گويد: «اگر به رد نوشيدني در كناره‌هاي ليوان دقت كنيد، خواهيد ديد كه تقريباً شفاف است و اين، كارِ رنگ است.»
آشپزخانه

وقتي كه رمي خود را از آن تالاب بالا مي‌كشد و بر فراز يك ساختمان قرار مي‌گيرد، يك تابلوي نئون بزرگ متحرك را از رستوران گاستو در ميان خيابان‌هاي پاريس مي‌بيند كه او را به ديدن آشپزخانه ترغيب مي‌كند. او اول نگاهي گذرا به آشپزخانه مجلل و شلوغ مي‌اندازد كه انباشته از قابلمه‌ها و ‌تابه‌هاي براق و درخشان است؛ تابه‌هاي پرسروصدا روي آتش، روغن‌هاي شفاف و براق، ماهي‌هاي در حال سرخ شدن و انواع و اقسام غذاها كه در حال درست شدن هستند و سرآشپزهايي با لباس فرم سفيد و كلاه بلند آشپزي كه به كارهاي مختلف مشغولند و همچنين پيشخدمت‌هايي كه با عجله در رفت و آمدند.

بيشتر زمان باقي‌مانده از فيلم در همين آشپزخانه مي‌گذرد و بايد كه باورپذير باشد. آن‌طور كه فانگ مي‌گويد: «فضاي بين آجرها و كاشي‌ها يك خط صاف نيست. انعكاس‌ها هم محو هستند.»

اما ايجاد تمام انعكاس‌هاي موجود در چنين فضايي كه پر از سطوح چندوجهي ناهموار براق، ميز استيل ضد زنگ و ظرف‌هاي مسي و تابه‌هاي درخشان است محاسباتي بسيار دقيق را مي‌طلبد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شکل 4- کاراکترسازان، بيست کاراکتر پيشرفته اصلي و تقريباً پنجاه کاراکتر فرعي را طراحي کرده‌اند. هر کاراکتر اصلي، ويژگي‌هاي شخصيتي و ظاهري مخصوص به خود را دارد.

اپروا در اين زمينه مي‌گويد: «مشكل عمده ما با چنين انعكاس‌هايي اين است كه در قسمت‌هايي از سطوحِ ناهموار، انعكاس بسيار زيادي از شعاع نور داريم. وقتي كه به يك انعكاس نرم نياز داشته باشيم، بايد زاويه مخروط نور را بسيار بزرگ تعريف كنيم، بنابراين به اشعه‌هاي بيشتري نياز داريم.»

استفاده از يك الگوي انعكاس، به كار سرعت مي‌بخشد؛ اما نمي‌تواند اعوجاج مورد نظر را ايجاد كند. اپروا توضيح مي‌دهد: «بنابراين ما پرتوهاي نوري موجود در محيط را گرفتيم و اين روشنايي را در يك الگوي بافت آجر (در رندرمن) به كار برديم.»


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سپس آن‌ها شعاع‌هاي نوري را در الگوي آجري، انعكاس داده‌اند. وقتي كه اشعه‌ها، نقطه تقاطعي در الگوي آماده شده مي‌يابند به‌جاي استفاده از يك سايه محاسبه‌ شده در آن نقطه نتايج را با استفاده از مجموعه‌اي از اشعه‌هاي فرستاده شده به يك محدوده بزرگ، تخمين مي‌زنند.

چنان‌كه اپروا مي‌گويد: «نتيجه آن‌كه، ما مي‌توانيم اشعه‌هاي كمتري بفرستيم و همچنان اعوجاجي منطقي داشته‌باشيم.»

در نهايت، آشپزخانه‌اي با سطوحي غيريكنواخت و قابل‌لمس به وجود آمد. براي درخشندگي مناسب نوشيدني‌ها نيز از انعكاس‌هاي شكل داده شده استفاده شد‌ و براي بافت دادن به مايعات ديگري چون سوپ‌ها و سس‌ها، سايه‌زن‌هاي جديدي تهيه شده‌است.

تركيب مدل روشنايي جديد با سايه‌زن‌هاي نوين و تكنيك‌هاي نورپردازي‌اي چون پراكندگي زيرسطحي، باعث شده كه غذاها ظاهري اشتهاآور پيدا كنند. اما غذا علاوه بر ظاهر بايد حركت درخوري داشته باشد.

آن‌طور كه والش مي‌گويد: «چالش اصلي در ساخت غذاي ديجيتالي اين است كه در پايان كار طراحي، يك غذاي دكوري پلاستيكي از آب در نيايد.» او اضافه مي‌كند: «ما مي‌خواستيم كه بيننده با ديدن آن‌ها، بگويد دوست دارم يك كم از آن را امتحان كنم و در جهت رسيدن به اين هدف، موارد اوليه‌اي كه شايد پيش‌پا افتاده به نظر برسند، مثل خرد كردن هويج، برش دادن پياز، سرخ كردن، به‌تنهايي به پروژه‌هاي بزرگي براي گروه جلوه‌هاي ما تبديل شدند.»

گروه جلوه‌هاي ويژه اپروا، آشپزخانه را با موارد شبيه‌سازي‌شده پر كردند از جمله شبيه‌سازي سيالات براي مايعات و آتش، شبيه‌سازي اجسام نرم براي غذاها و سبزي‌ها، شبيه‌سازي گاز براي بخارها و شبيه‌سازي جامدات براي برش دادن و خرد كردن.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

پيكسار براي مايعات، از موتور شبيه‌سازي كه براي «به دنبال نيمو» ساخته شده بود، به اضافه شبيه‌سازهاي مايا، يك موتور شبيه‌سازي ديناميك اُپن‌سورس كه در استنفورد ساخته شده و همچنين يك شبيه‌سازي جديد براي سس‌هاي غليظ استفاده كرد.

فانگ در اين زمينه مي‌گويد: «برَد بِرد، خيلي روي حجم باريك آب در حال ريخته‌شدن، حساس بود؛ چرا كه ميزان غلظت سوپ‌ها و سس‌ها با آب خيلي متفاوت است.»

شبيه‌سازي اجسام نرم به تزئين بشقاب‌ها كمك كرد. فانگ توضيح مي‌دهد: «در گرافيك كامپيوتري، ساخت اجسام سخت و خطي به طوري كه داراي يك پوسته تخم مرغي به نظر برسند، آسان است ولي ما مي‌خواستيم كه اين عناصر به نوعي آب‌دار و نرم به نظر برسند.»

آن‌ها براي شبيه‌سازي نان از امكانات اضافي براي شبيه‌سازي حركت سطوح نرم استفاده كردند. اپروا مي‌گويد: «عمليات بسياري روي ساختار داخلي مدل نان انجام شد تا در هنگام وارد شدن فشار و ضربه‌هاي بسيار، حجم مدل تغيير نكند.»

وقتي كه نان بريده مي‌شود ساختار شبكه‌اي داخل آن ديده مي‌شود. فانگ مي‌گويد: «تنها عملياتي كه نتوانستيم انجام دهيم، پرداختن به ناهمواري‌ها به كمك امكان Displacement بود. در نتيجه حجم حباب‌ها را با استفاده از قواعد رياضي و مرحله به مرحله محاسبه كرده و آن‌ها را به صورت حجمي برش زديم.»

گروه جلوه‌ها براي ميوه‌ها و سبزيجات، يك سيستم خاص ساخته‌اند كه از شبيه‌سازي جسم جامد استفاده مي‌كند. انيماتورها ابتدا به طراحي حركات مي‌پردازند؛ مثلاً خرد شدن ساقه كرفس. سپس گروه به تحليل نحوه بريده شدن موضوع مي‌پردازند (زاويه‌اي كه چاقو تحت آن از ميان كرفس عبور مي‌كند) تا از لحاظ هندسي، فرم مناسبي داشته‌باشد و شبيه‌ساز، جسم جامد را روي تكه‌هاي بريده‌شده اعمال مي‌كند.

طبق توضيحات اپروا وضعيت يكساني براي همه تكه‌ها در نظر گرفته نشده است. چنان‌كه او مي‌گويد: «ما ميزان نيرويي كه به چاقو وارد مي‌شد و اين‌كه آيا برش، ماهرانه انجام شده يا ناشيانه را بررسي مي‌كرديم.» نتيجه اين بررسي‌ها، براي گروه جلوه‌ها اين مطلب را روشن مي‌كند كه نيروهاي موجود را به چه صورتي در شبيه‌ساز تنظيم كنند كه در نهايت باعث شود كه تكه‌هاي سبزي يا ميوه، روي تخته برش بپرند، به زمين بيفتند يا اين‌كه به آرامي به كناري حركت كنند.
شبيه‌سازي مو و لباس‌

وقتي كه رمي به داخل آشپزخانه نگاه مي‌كند آلفردوي نگهبان را مي‌بيند كه موادي داخل سوپ مي‌ريزد. رمي با ديدن تركيبات اشتباهي كه لينگوييني انتخاب كرده دزدكي وارد آشپزخانه مي‌شود و سوپ را آن‌طور كه بايد، درست مي‌كند. اما وقتي اسكينرِ سرآشپز مي‌فهمد كه لينگوييني به تركيبات سوپ دست زده با فريادي بلند او را اخراج مي‌كند در حالي كه هنوز طعم سوپ را نچشيده است.

پيكسار براي شبيه‌سازي لباس‌هاي شق‌ورق آشپزها، از شبيه‌ساز لباس اختصاصي خودش استفاده كرده است كه براساس مدل مش ارتجاعي كار مي‌كند. گرين توضيح مي‌دهد: «گاه كاراكترها حركات پرشتابي انجام مي‌دادند و ما به همين منظور يك فناوري تازه ابداع كرديم كه به وسيله آن مي‌توانيم لباس را به شكل هوشمندانه‌اي به حالت بدن وابسته كنيم.»

براي شبيه‌سازي لباس اسكينر به هنگام چرخش سريعي كه انجام مي‌دهد گروه جلوه‌ها از يك سري شبيه‌ساز ويژه در انيميشن استفاده كرده‌اند. گرين توضيح مي‌دهد: «ما مي‌توانيم ابزار شبيه‌ساز را به قسمت‌هاي مورد نظر نسبت دهيم؛ مثلاً به بالاي يك پيشبند، كه بايد صاف و محكم بايستد‌ و پايين آن كه بايد حركتي آزادانه داشته باشد حركاتي را به نسبت خودشان شبيه‌سازي كرديم.»

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شکل 5- يک مدل خام از لينگوييني که رمي را در بطري شيشه‌اي اسير کرده است.

پيكسار همچنين تكنيك‌هاي جديدي براي شبيه‌سازي مو ابداع كرده است. گرين در اين مورد توضيح مي‌دهد: «كالت، موي نيمه‌بلندي دارد كه ما در هر شات آن را شبيه‌سازي كرده‌ايم. براي آن‌كه حجم موها را به خوبي نشان دهيم، برخورد هر دانه مو به موي ديگر را در نظر گرفتيم؛ در غير اين صورت، موها به درون هم وارد مي‌شدند.»

اما شبيه‌سازي موي موش‌ها به نسبت ساده‌تر است؛ چراكه موش‌ها موهاي صاف و بسيار كوتاهي در سطح پوست خود دارند. با اين حال، رندر رمي به تنهايي زمان قابل توجهي را به خود اختصاص داد. آن‌طور كه گرين مي‌گويد: «در صحنه‌هايي كه تعداد موش‌ها زياد است ما مقدار انبوهي مو داريم؛ به طوري‌كه هر موش داراي پانصدهزار تار مو است و با اين حساب در بعضي صحنه‌ها تا پانصد ميليون تار مو وجود دارد.»

در نتيجه، در بعضي صحنه‌ها كه نهصد تا يك‌هزار موش وجود دارد، پيكسار يك گروه براي رندر سريع اين قبيل صحنه‌ها تشكيل داد. رندر كردن موها يكي از مشكلات عمده‌اي بود كه اين گروه با آن دست به گريبان بود. فانگ در اين مورد مي‌گويد: «ما مي‌دانستيم كه در "شركت هيولاها" رندر ساليوان براي هر شات، شش تا هفت ساعت زمان برده است. با اين‌كه دستگاه‌ها در آن زمان كندتر بودند اما به هر حال باز هم زمان زيادي بود.»

بنابراين كارگردان‌هاي فني، ترتيبي دادند كه به‌طور خودكار، وقتي كه موش‌ها از دوربين فاصله مي‌گيرند موهايشان ضخيم‌تر و با فاصله‌تر شوند. فانگ در اين مورد مي‌گويد: «با ضخيم‌تر شدن موها قادر بوديم كه مقدار آن‌ها را كاهش دهيم. ما رندرهاي آزمايشي را گرفتيم و تفاوت آن قابل تشخيص نبود.»
كلاس آشپزي‌

بعد از آن‌كه اسكينر، لينگوييني را اخراج مي‌كند، دو اتفاق مهم در داستان رخ مي‌دهد؛ مشتري‌ها به شدت از سوپي كه همه فكر مي‌كنند لينگوييني درست كرده خوششان مي‌آيد و اسكينر متوجه حضور رمي در آشپزخانه مي‌شود و غوغايي به پا مي‌شود؛ يك موش در آشپزخانه!

با صدور دستور كشتن موش، لينگوييني، رمي را در يك قوطي شيشه‌اي به دام مي‌اندازد ولي لينگوييني مي‌داند كه رمي سوپ را درست كرده و در ضمن لينگوييني به يك شغل نياز دارد. در نتيجه آن‌ها با هم توافق مي‌كنند كه با هم همكاري كنند در حالي كه دو مشكل وجود دارد: رمي قادر به صحبت كردن نيست و نبايد در آشپزخانه رؤيت شود.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

وقتي بِرد وارد پروژه شد انيماتورها به چگونگي پياده كردن اين ايده فكر مي‌كردند كه رمي، لينگوييني را مثل يك عروسك خيمه‌شب‌بازي كنترل كند؛ به اين صورت كه روي سرش بنشيند و دسته‌هاي موي او بتوانند نقش دستگيره‌هاي كنترل‌كننده او را بازي كنند.

بِرد عقيده داشت: «اين ايده كاملاً جواب مي‌دهد؛ ايده‌اي كه كاملاً هم بي‌خطر نيست.» بِرد در نهايت دو تغيير در اصل ايده داد تا بتواند آن‌طور كه مي‌خواهد از آن استفاده كند. ابتدا قرار بود رمي از زير كلاه بزرگ لينگوييني دزدكي بيرون را نگاه كند؛ كاري كه زمان‌بر است و فقط وقتي ميسر مي‌شود كه آشپزها ديگري حواسشان پرت است.

به جاي آن، بِرد تصميم گرفت كه كلاه از داخل به بيرون، نيمه‌شفاف باشد. از داخل كلاه، رمي مي‌تواند بيرون را كه كاملاً از داخل كلاه روشن‌تر است ببيند و تا وقتي كه نور شديدي به دخل كلاه نتابد، كسي نمي‌تواند رمي را ببيند.

بِرد همچنين يك جلسه تمريني ديوانه‌وار در آپارتمان لينگوييني ترتيب مي‌دهد. رمي چشمان لينگوييني لاغر و قد‌بلند را مي‌بندد و با كنترل كردن او از طريق دسته‌هاي روي سرش سعي مي‌كند غذا بپزد. بعد از چند صحنه خنده‌دار پشت سرهم، رمي سرانجام ياد مي‌گيرد كه چطور اين سيستم غيرمعمول را تحت كنترل خود قرار دهد. حتي به همين شكل، لينگوييني يك ليوان را پر از نوشيدني مي‌كند، بدون آن‌كه يك قطره از آن روي زمين بريزد و البته اين اتفاقات به طرز كاملاً قانع‌كننده به تصوير كشيده شده است.

در پيكسار، ديلان براون نشان مي‌دهد كه انيماتورها چگونه رمي را كنترل كرده‌اند. روي مانيتور براون، يك نسخه از رمي با سايه‌هاي تخت كه در هر دست كوچك خود دسته‌اي از موهاي لينگوييني را دارد، وجود دارد. در سمت راست مانيتور براون، يك فهرست حدوداً بيست‌تايي از آوارها (متغير انيميشن: Avar) ديده مي‌شود.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شکل 6- انيماتورها اين احساس را در بيننده القاء کرده‌اند که رمي با استفاده از موهاي لينگوييني حرکات او را کنترل مي‌کند.

در يك پنجره ديگر، يك خط منحني بلند ديده مي‌شود كه در زير يك فريم‌شمار، قرار گرفته است. براون مي‌گويد: «اين پالت كنترل ماست.» او يك آوار را به نام Head FB بر مي‌دارد و رمي سرش را به سمت عقب و جلو حركت مي‌دهد.
سپس براون با كليك روي دسته‌هاي موجود در منحني و تغيير شكل آن در هر فريم، رمي را به حركت در مي‌آورد.

منحني نرم به يك خط موج‌دار تبديل مي‌شود. والش در ادامه اين توضيحات مي‌گويد: «ما از منحني براي آغاز و پايان هر حركت و كنترل آن بين كليدفريم‌ها استفاده مي‌كنيم.» براون مي‌گويد: «اين پديده به‌نوعي انتقال انرژي ا‌ست.»
نتيجه نهايي‌

علاوه بر اين كنترل‌هاي استاندارد، پيكسار ابزارهاي تازه‌اي را نيز براي انيماتورهاي راتاتويي ساخته است. وقتي كه براون مشت لينگوييني را روي شكمش فشار مي‌دهد حجم هندسي مشت چنان‌كه در انيميشن‌هاي سه‌بعدي مرسوم است وارد حجم هندسي شكم نمي‌شود. اما وقتي اين اتفاق مي‌افتد شكم لينگوييني با توجه به نيروي واردشده از طرف مشت و فرم آن، به داخل فرو مي‌رود.

والش درباره روند تكميلي كاراكترها در طول فيلم‌هاي قبلي توضيحاتي مي‌دهد. طبق گفته او در داستان اسباب‌بازي، يك عضله كيسه‌مانند در گونه‌هاي كاراكترها تعبيه شده بود. در نيمو نيز گونه‌ها در ادامه گوشه‌هاي دهان آورده شدند.

او مي‌گويد: «ما يك سيستم عضلاني ساختگي داشتيم و براي فيلم «باورنكردني‌ها»، اين سيستم عضلاني را ارتقاء داديم اما براي اين فيلم، ما مي‌خواستيم كه كاركترها يكديگر را لمس كنند، با محيط تقابل كاملاً طبيعي داشته باشند و با هم دعوا و مرافعه كنند و در ضمن مي‌خواستم همه اين موارد را در حين انيمِيت كردن ببينيم؛ بنابراين ما پروژه تأثيرپذيري ‌(collisions project) را طراحي كرديم.»

گرين مي‌گويد: «اين‌ها شبيه‌سازي نيستند چراكه قصد ما اين بود كه به انيماتورها قدرت كنترل مستقيم بدهيم. عناصر تأثيرپذير، همه‌جا در اطراف كاراكترها وجود دارند و هر عنصر تأثيرپذير، عكس‌العمل متفاوتي نشان مي‌دهد.»

يك كاراكتر ممكن است كه در انگشتانش عناصر تأثيرپذيري داشته باشد كه نسبت به عناصر تأثيرپذيري كه در گونه‌هايش هست عكس‌العمل متفاوتي از خود نشان دهد. تغيير فرم سينه به هنگام برخورد يك شيء خارجي با شكم كاملاً متفاوت است.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به عنوان مثال، وقتي‌كه گاستوُ صورتش را لمس مي‌كند عضلا‌ت صورت به شكل مناسبي تغيير شكل مي‌يابند به‌طوري كه كاسه چشمانش ثابت مي‌ماند اما گونه‌هايش تكان مي‌خورند و تغيير شكل مي‌دهند چراكه در مدل هندسي، نقطه‌ها با تأثيري كه از يك عنصر بيروني مي‌گيرند و تكان مي‌خورند، با يكديگر تلاقي نمي‌كنند و همديگر را دفع مي‌كنند. مدل هندسي فرو مي‌رود و بيرون مي‌زند.

وقتي كه انيماتورها نياز داشتند كه كاراكترها با سبزيجات يا اجزاء صحنه، برخوردي متقابل داشته باشند كافي بود كه به‌سادگي فرم‌هاي اثرپذير را به شكل چهارگوش، كُره، مثلث و يا هر شكل ديگري به مدل هندسي نسبت دهند.

والش توضيح مي‌دهد: «اگر نياز بود كه يك كاراكتر را روي يك صندلي بنشانم صندلي را به شكلي طراحي مي‌كردم كه يك عنصر تأثيرپذير باشد؛ بنابراين نقطه‌هاي موجود در مدل صندلي با كاراكتر ارتباط برقرار مي‌كنند.»

او اضافه مي‌كند: «وقتي موضوعاتي داشته‌باشيم كه براي تأثيرپذيري آماده نباشند، شايد يك چاقو، يك چنگال، يا يك تكه پنير، آن‌وقت يك فرم اثرپذير اوليه را به آن نسبت مي‌دهيم. اين امكان، واقعاً به جا افتادن كاراكترها در دنياي فيلم و رفتار متقابل با آن‌ها كمك مي‌كند.»

عجب دنيايي! اجزاء پيچيده راتاتويي پيكسار با هم تركيب شده‌اند تا مرزهاي ساخت انيميشن را گسترش دهند: موش‌هايي كه رفتاري چون موش‌هاي واقعي دارند، گاستوي غيرمنتظره و خيالي، شبيه‌سازي جمعيت، مو و لباس، تكنيك‌هاي جديد نورپردازي كه اجازه مي‌دهد مناطق تاريك با رنگ‌هاي خالص پر شوند و انعكاس‌هاي نرم روي ظرف‌هاي ناهموار مسي و ميزهاي استيل، شبيه‌سازهاي مايعات كه به آشپزها اجازه مي‌دهند سس‌ها را روي غذا سرازير كنند و سوپ‌ها را بجوشانند، شبيه‌سازهاي سطوح نرم كه اجازه مي‌دهند كه گوجه‌فرنگي به شكلي زيبايي در جعبه‌ها قرار گيرند، يك سيستم خرد كردن سبزيجات، محيطي كه كاملاً دست‌ساز و طبيعي به نظر مي‌رسد، كاركترهايي با بدني كه بر محيط اطراف تأثير مي‌گذارند و از آن تأثير مي‌گيرند، انيماتورها و هنرمندان با استعداد و سرانجام، نبوغ يك كاراگردان كه به‌خوبي مي‌داند كه چگونه بايد قصه گفت.

در انتها كالاهان خاطرنشان مي‌كند: «بين همه فيلم‌هايي كه روي آن ها كار كرده‌ام، به اين فيلم بيشتر از همه افتخار مي‌كنم. به نظر من اين فيلم، بهترين فيلمي است كه تا به حال ساخته‌ايم.»
پي‌نوشت‌

1- نرم‌افزار توده‌ساز (Massive Software Multiple Agent Simulation System in VirtualEnvironment)

يك نرم‌افزار پيشرفته در زمينه انيميشن كامپيوتري و هوش مصنوعي كه براي ساخت جمعيت و جلوه‌هاي مربوط به آن به كار مي‌رود. از جمله فيلم‌هايي كه در آن‌ها از اين نرم‌افزار استفاده شده‌است، مي‌توان به «ارباب حلقه‌ها»، «وقايع‌نگاري نارنيا: شير، ساحره، و گنجه»، «كينگ‌كنگ» و «پاهاي خوشحال» اشاره كرد.

Asalbanoo
09-03-2008, 06:23
دنياي رنگ و نور - نگاهي به روند ساخت Ratatouille، انيميشن جديد پيكسار

سلام
ضمن تشکر با تاپیک اصلی ادغام شد.

altair
18-03-2008, 21:59
به نظر من بهترین انیمیشنی هست که تا حالا دیدم واقعا پدر رمی و خانواده اش خیلی با حال بودند مخصوصا اونجا که اخر سر همه با هم اشپزی مکنند و اون کاراگاه و سراشپز رو با طناب میبندند و میندازن تو یه اتاق کوچیک یا اونجایی که برادر رمی با خوردن اخرین دانه ی انگور همه رو لو میده.
ولی یه چیزی رو نفهمیدم اونم اینه که اون پسره که مو قرمز بود ایا پسر گوستیو بود یا نه؟

Asalbanoo
19-03-2008, 16:12
ولی یه چیزی رو نفهمیدم اونم اینه که اون پسره که مو قرمز بود ایا پسر گوستیو بود یا نه؟
سلام
آری بود.

mamad_chagho
19-03-2008, 17:35
به نظر من از نظر گرافیکی و طراحی 20 بود یعنی توپپپپپپپپپپپپپپ!

منتها از نظر داستان حرفی برای گفتن نداشت!؟ البته به نظر من !

یعنی کارتون هایی که شاید یک هزارم این هم صدا نکرد مانند Opern.Season یا Happily Never After یا Surfs Up یا Flushed.Away خیلی از نظر داستان بهتر بودند.

نظر شما چیه؟!

altair
19-03-2008, 21:17
سلام به همه ی دوستان
به نظر من داستان راتاتوی عالی بود مخصوصا اون صحنه ای که منتقده وقتی راتاتوی رو میخوره قلمش میفته و یاد کوچکیهاش میافته و زمانی که منتقد تو نقدش مینویسه اون منو به اعماق وجودم برد و یا زمانی که رمی با پدرش در مورد ادم ها حرف میزنن و پدرش میگه کجا میری میگه دارم میرم جلو به اینده ی بهتر. ولی خب با تمام این ها بعضی جاهای داستانش یکم ایراد داشت یه مشکل دیگه راتاتوی از نظر من اینه که فقط یکم بیش از حد تخیلی هست مثلا رمی میتونه الفردو از طریق موهاش کنترل کنه و اراده ی اونو در دست بگیره
راستی asall banooممنون از جوابی که دادی ممنونم یه چیز مبهم دیگه تو فیلم اینه که من نفهمیدم چرا رستوران گوسیو رو بستن و یه رستوران دیگه باز کردن منتقده که به اونا نمره ی کامل رو داده بود.

Asalbanoo
20-03-2008, 22:13
سلام به همه ی دوستان
به نظر من داستان راتاتوی عالی بود مخصوصا اون صحنه ای که منتقده وقتی راتاتوی رو میخوره قلمش میفته و یاد کوچکیهاش میافته و زمانی که منتقد تو نقدش مینویسه اون منو به اعماق وجودم برد و یا زمانی که رمی با پدرش در مورد ادم ها حرف میزنن و پدرش میگه کجا میری میگه دارم میرم جلو به اینده ی بهتر. ولی خب با تمام این ها بعضی جاهای داستانش یکم ایراد داشت یه مشکل دیگه راتاتوی از نظر من اینه که فقط یکم بیش از حد تخیلی هست مثلا رمی میتونه الفردو از طریق موهاش کنترل کنه و اراده ی اونو در دست بگیره
راستی asall banooممنون از جوابی که دادی ممنونم یه چیز مبهم دیگه تو فیلم اینه که من نفهمیدم چرا رستوران گوسیو رو بستن و یه رستوران دیگه باز کردن منتقده که به اونا نمره ی کامل رو داده بود.

سلام
خوب اخه مامور بهداشت اومد دید توی اشپزخونه پر از موش بود و بعدش که ازاد شد اینو گزارش داده بود و رستوران به همین دلیل بسته شد.

Benygh
20-03-2008, 22:41
خیلی قشنگ بود این انیمیشن مخوصا Sound Track آخرش ...
اگه کسی داره لینک بده ...
ولی پیرزنه اولش هم با حال بود .. که یکدفعه سقف ریخت با یک عالمه موش که رئیسه داد زد "تخلیه کنید ..." البته من زبان اصلی دیدم املاش رو بلد نیستم .... :دی

در کل قشنگ بود ... مثل اینکه با 3D Max کار شده بود ...

altair
22-03-2008, 11:51
ممنون asallbanoo
منم فکر کنم با 3dmax ساختنش ولی واقعا عجب چیزی بود غذاهاش کاملا طبیعی بود.
تو صفحه ی قبل دوستان گفتن از نرم افزار تودهساز استفاده کردن من این نرم افزارو تو سینما حرفه ای دیدم برا پشت صحنه ی ارباب حلقه ها بود فکر کنم سربازا هوش مصنوعی هم داشتن اخه مرده نشون میداد اورکا به هلمزدیپ حمله کرده بودن و بعد از اینکه شکست میخوردن هر کدومشون برا خودشون فرار میکردن و مثلا 10 تا میرفتن تو جنگل چند تا دیگه از سمت چپ فرار میکردن و خیلی چیزهای دیگه..........خوده مرده هم میگفت نگاه کنید ما نرم افزاری داریم که تونسته به سربازای فیلم یه مغز کاملو هدیه کنه.

altair
03-04-2008, 21:37
ای کاش راتاتوی دو رو هم بسازن.

mhm-pacino
03-04-2008, 22:31
من هم با دوستان موافقم کلان کارهای پیکسار حرف نداره

mobin
08-04-2008, 03:48
ببخشید فکر میکنم جای این پست اینجا نبود!

Moh@mm@d - TNT
08-04-2008, 12:08
من که از این کارتون خیلی خوشم اومد خیلی توپ بود آقا اینجا کسی لینک های دوبله شدش رو برای دانلود با کیفیت دی وی دی داره؟

Asalbanoo
08-04-2008, 19:15
ببخشید فکر میکنم جای این پست اینجا نبود!

سلام
به تاپیک اصلی انتقال داده شد.