PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : در جستجوي هوش برتر



Renjer Babi
02-06-2006, 07:33
در سال ۱۹۶۱ ستاره شناس فرانك درك معادله اى را ارائه كرد كه جست وجو براى يافتن موجودات

فرازمينى را در مسيرى علمى قرار داد و پروژه مدرن سنتى را بنا نهاد. امروز اعداد و ارقام اين معادله چگونه به نظر مى رسند؟
جست وجو براى يافتن حيات فرازمينى به موضوعى جذاب در ستاره شناسى و زيست شناسى تبديل شده است اما كمتر كسى به ياد دارد كه چگونه اين موضوع در حدود چهل سال قبل ارائه شد.در سپتامبر ۱۹۵۹ دو فيزيكدان به نام هاى فيليپ موريسون و جوزف كوكونى مقاله ويژه اى را در هفته نامه انگليسى نيچر به چاپ رسانيدند تحت عنوانى تحريك كننده به اين مضمون «تحقيقات جهت ارتباطات بين ستاره اى».كوكونى و موريسون ادعا كردند كه راديوتلسكوپ ها به اندازه كافى حساس شده اند كه موارد ارسالى از تمدن هايى در اطراف ستارگان دوردست را دريافت كنند.
آنان اشاره كردند كه اين گونه پيام ها به احتمال زياد بايد در طول موجى معادل ۲۱ سانتى متر ارسال شوند. اين همان طول موج ويژه اى است كه از هيدروژن خنثى (معمول ترين ذره موجود در عالم) ساطع مى گردد.موجودات فرازمينى احتمالاً اين طول موج را به عنوان يك مشخصه منطقى در طيف راديويى قلمداد مى كنند، در جايى كه محققانى مانند ما علاقه مند به بررسى آن هستند.
هفت ماه بعد يعنى در آوريل ۱۹۶۰ راديو اخترشناسى به نام فرانك درك براى اولين بار تحقيقى دقيق را براى رديابى سينگال هاى هوشمند از اقصى نقاط كيهان انجام داد.وى از يك آنتن با بشقابى به قطر ۲۵ متر كه در رصدخانه ملى راديو اخترشناسى واقع در گرين بنك (ويرجينياى غربى) قرار داشت استفاده كرد و به دو ستاره نزديك كه به خورشيد شباهت داشتند گوش فرا داد و يا به عبارتى به استراق سمع راديويى پرداخت.دو ستاره مذكور عبارت بودند از تاوقيطس (اول النعامات) و ديگرى ستاره اپسيلون از صورت فلكى نهر (لازم به ذكر است كه منظور از اپسيلون پنجمين ستاره از هر صورت فلكى از لحاظ قدر است) پروژه وى به نام ازما، پروژه اى كم ارزش، ساده و ناموفق بود.
به دنبال تجربه ازما، درك نشستى را با حضور جمعى از دانشمندان ترتيب داد تا درباره چشم انداز و البته موانع و مشكلات پيش روى جست وجو براى هوش فرازمينى بحث و تبادل نظر شود.
در نوامبر سال ۱۹۶۱ ، ۱۰ كارشناس فنى مسائل راديويى، ستاره شناس و زيست شناس به مدت ۲ روز در گرين بنك گردهم آمدند.كارل ساگان جوان نيز به همراه ملوين كالوين (شيمى دان دانشگاه بركلى) در آنجا حضور داشت، كسى كه در طول زمان برگزارى نشست خبرى دريافت كرد مبنى بر اينكه برنده جايزه نوبل شيمى شده است.همه چيز براى برگزارى نشست فراهم شده بود كه درك با فرمول مشهور خود از راه رسيد. اين فرمول عبارت بود از:
L*fc*fi*f1*ne*fp*N= R
امروزه اين رتبه از حروف و نشانه ها را مى توان بر روى پيراهن ها، سپر اتومبيل ها و بسيارى جاهاى ديگر يافت كرد.اين معادله بيان كننده عدد (N) است كه برابر است با تعداد «تمدن هاى قابل رويت» كه در كهكشان راه شيرى واقع است.R عبارت است نرخ ساليانه تولد ستارگان در راه شيرى.fp كسرى از اين ستارگان است كه داراى سياره هستند. ne متوسط تعداد سيارات «زمين گونه» است (سياراتى كه به طرز قانع كننده و مستدلى براى زندگى مناسب اند) كه در منظومه هايى از سنخ منظومه شمسى قرار دارند.f1 كسرى از اين سيارات است كه فى الواقع حيات بر روى آن ها شكل مى گيرد.fi كسرى از سيارات است كه علاوه بر اينكه محل زندگى هستند تكامل زيستى موجب ايجاد گونه اى هوشمند از حيات مى گردد.fc كسرى از گونه هاى هوشمند مذكور است كه قابليت ارتباط راديويى بين ستاره اى را داشته باشد.و L برابر است با عمر متوسط تمدن هاى قابل ارتباط. معادله درك به همان ميزانى كه ساده است جذاب نيز است.
معادله مذكور با طبقه بندى يك مجهول بزرگ و تبديل آن به دسته اى از پرسش هاى كوچك تر و بيش از پيش قابل تحليل، تحقيق در زمينه موجودات فرازمينى را هرچه بيشتر محتمل و در ضمن واقع بينانه مى كند.
معادله درك پروژه ستى را به يك تلاش ملموس تبديل كرد و به اين پرسش كه آيا در نقطه اى ديگر از جهان هستى حيات وجود دارد يا خير مبنايى عملى بخشيد.
ستاره شناسان و زيست شناسان هر دو به يك ميزان از زمان ارائه فرمول درصدد حل آن برآمده اند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در نگاه اول استنتاج يك مقدار تخمينى مناسب براى معادله نسبتاً ساده به نظر مى رسد ولى در واقع محاسبه تعداد هوش هاى فرازمينى كه برقرارى ارتباط با آنان ممكن باشد به سادگى ميسر نيست.در سال هاى اخير برخى از اين متغيرها وضعيت مشخصى پيدا كرده اند اما اغلب آنها بسيار ناشناخته باقى مانده اند. سرعت شكل گيرى و يا به عبارت ديگر نرخ تولد ستارگان در كهكشان ما تقريباً برابر است با يك ستاره در سال و نتيجتاً ۱= Rخواهد بود.
مولفه بعدى (fp) احتمالاً بايد از اولين مورد كوچك تر باشد به اين دليل كه همه ستارگان همراه خود سياره ندارند.از سوى ديگر هنگامى كه يك ستاره داراى سيستم سياره اى باشد به احتمال حداقل ۲ يا ۳ سياره و قمر از اين سيستم به طور بالقوه شرايط اينكه سرچشمه حيات باشند را دارا هستند. با اين اوصاف احتمالاً مقادير fp و nc خيلى از يك كوچكتر نيستند.
گروهى كه به يافتن حيات در نقاط ديگر كيهان خوش بين هستند مى گويند حيات هركجا كه بتواند تشكيل مى شود يعنى (۱=f1) و اينكه سير تكوين داروينى سرانجام متوجه تكامل هوش خواهد شد و اين يعنى (۱=fi) و همچنين اينكه هيچ تمدن هوشمندى براى مدت طولانى بقاى خود را حفظ نخواهد كرد مگر اينكه الكتريسيته را كشف كند و احساس كنجكاوى جهت برقرارى ارتباط را درك كند (۱=fc ). در چنين حالتى كه البته بسيار خوشبينانه است معادله درك تبديل به حالت ساده اى مى شود كه عبارت است از ۱=N كه در آن L طول عمر متوسط يك جامعه هوشمند است برحسب سال.حال اگر L ما عددى معادل ده هزار باشد آنگاه ما، ده هزار تمدن همانند تمدن خودمان در كهكشانمان خواهيم داشت يا به عبارتى يك تمدن در كنار هر بيست ميليون ستاره.اگر اين مجموعه به شكلى تصادفى در كهكشان راه شيرى پخش شده باشند احتمالاً نزديك ترين آنها به ما در حدود هزار سال نورى از ما فاصله خواهد داشت.در اين وضعيت زمان لازم براى يك ارتباط دوسويه معادل بخش عظيمى از تاريخ ثبت شده بشر است اما يك ارسال يك سويه احتمالاً مسموع خواهد بود.
به هرحال حدود ۴۰ سال از پروژه ستى با شكست مواجه شده و نتيجه اى را در پى نداشته است در حالى كه از اوايل دهه ۱۹۶۰ تاكنون گستره فعاليت راديوتلسكوپ ها، تكنيك هاى دريافت اطلاعات و همچنين قابليت هاى محاسباتى به ميزان چشمگيرى پيشرفت كرده است.به طور قطع Parameter Space سيگنال هاى راديويى محتمل (اعم از فركانس ها، مكان هاى واقع در آسمان، قدرت سيگنال ها و مواردى از اين دست) بسيار بسيار وسيع تر از آن چيزى است كه تاكنون مورد جست وجو و بررسى قرار گرفته است.
اما حداقل اين است كه اكنون ما دريافتيم كه كهكشان ما حاوى فرستنده هاى قوى فرازمينى نيست كه به طور متمادى و در ضمن آن طور كه مدنظر ماست علايم را به ما ارسال كند. در سال ۱۹۶۱ هيچ كس قادر به بيان اين مطلب نبود. آيا ما مقادير برخى از پارامترهاى معادله درك را زياد برآورده كرده و دست بالا گرفته ايم؟
آيا طول عمر تمدن هاى پيشرفته خيلى كوتاه است؟ و يا اينكه ستاره شناسان يك نكته مهم و عميق را از قلم انداخته اند؟
اكنون با تحليل جداگانه هريك از اجزاى معادله به بررسى مجدد اين رابطه مى پردازيم.R عبارت است از تعداد ستارگانى كه هر ساله در كهكشان ما تشكيل مى شوند (كه فى الواقع در حدود يك است). در اين مورد دانشمندان اخترفيزيك تقريباً اتفاق نظر دارند. (البته اين بدان معنا نيست كه دقيقاً در هر سال يك ستاره در راه شيرى متولد مى شود بلكه دامنه تغييرات آن بين ۳/۰ و ۳ است.) اما مطلب اينجاست كه اطمينان ستاره شناسان و زيست شناسان در رابطه با عوامل بعدى اين معادله بسيار كمتر است.
• چند سياره وجود دارد؟ (Fp)
fp متغير دوم است كه عبارت است از كسرى از ستارگان كه داراى سيستم هاى سياره اى هستند.
اكتشافات اخير در رابطه با ستارگان جوانى كه با صفحات پيش سياره اى احاطه شده اند و در ضمن كشف سيارات حقيقى در حال گردش در اطراف ستارگانى كه شبيه به خورشيد هستند شك محققان را درباره اينكه آيا وجود سيارات امرى معمول است يا نه به يقين بدل كرده است.اين _ به اصطلاح _ صفحات پيش سياره اى به وسيله رصدهاى گسترده در محدوده اشعه مادون قرمز كشف شده اند و در عكس هايى كه توسط تلكسوپ هابل از سحابى جبار گرفته شده به طور مستقيم ديده شده اند. اين سحابى منطقه اى حاصلخيز جهت تشكيل ستارگان است. اين قبيل رصدها القاكننده اين نظر هستند كه حداقل نيمى از تمامى ستارگانى كه تازه متولد مى شوند با سياراتى همراه هستند.اگر چه هيچ كس اطمينان ندارد كه اين صفحات (پيش سياره اى) چقدر پابرجا خواهند بود.
رصدهاى اخير كه در محدوده امواج زير ميليمترى انجام شده، صفحات رقيق گازى بيشترى را در اطراف تعدادى از ستارگان پيرتر نشان داده است كه از جمله اين ستارگان مى توان به اولين هدف فرانك درك كه همان ستاره اپسيلون از صورت فلكى نهر است اشاره كرد.بسيارى از اين صفحات شكل حلقوى دارند. طبق ايده برخى از نظريه پردازان حفره ميان اين صفحات تنها مى تواند حاصل سياراتى باشد كه با گاز و غبار همراهند و در بخش داخلى صفحه قرار دارند.
در عرصه كشف سيارات حقيقى پركارترين و پرمحصول ترين گروه از ميان شكارچيان سيارات گروهى هستند عبارت از Michel Mayor و Dider Queloz در اروپا و Raui Butier geoffrey Marcy .R در كاليفرنيا.اين گروه در بررسى ۲۰۰ ستاره كه دوتايى نبوده و به خورشيد شباهت داشتند موفق به يافتن قريب به ۱۰ سيستم سياره اى شده اند.
از اين نتايج چنين برمى آيد كه حدود ۵ درصد ستارگان با سياراتى همراه هستند و در نتيجه مقدار متغير برابر با ۰۵/۰ خواهد بود.در هر حال مطلبى كه در اينجا وجود دارد اين است كه تكنيك هاى تحقيقاتى كنونى تنها نسبت به سيارات پرجرم و آنهايى كه در مدارهاى نزديك به ستاره خود گردش مى كنند حساس هستند. در حال حاضر موقعيتى مشابه منظومه شمسى قابل آشكارسازى نيست. به احتمال زياد نسبت حقيقى ستارگانى كه دوتايى نيستند، مانند خورشيد هستند و توسط سيارات همراهى مى شوند بسيار بيش از ۵/۰ درصد است. اين نسبت مى تواند ۵۰ و يا حتى ۱۰۰ درصد باشد.حال بايد منتظر بمانيم و ببينيم كه اين رصدهاى جديد چه مسائلى را درباره مولفه fp به ما ارائه مى كند؟
اگرچه ما هنوز مقدار نهايى مولفه فوق را در دست نداريم اما براى ما روشن است كه نقش بسيار مهمى را در معادله درك بازى مى كند و تنها يك بخش ناچيز از اين عرصه نيست.
• (ne) چه تعدادى از سيارات مناسب هستند
هنگامى كه به سراغ متغير سوم اين معادله مى رويم اخبار دلسردكننده اى به دست مى رسد، اين متغير چيزى نيست مگر ne.
اين عامل از معادله بيانگر تعداد متوسط سيارات موجود در منظومه هاى ديگر است كه جهت آغاز حيات از محيط مناسبى برخوردار هستند.(حرف e در اينجا مخفف «زمين سان» است يعنى سيارات مثل زمين).درك در كتابى تحت عنوان «آيا كسى آنجا هست؟» كه در سال ۱۹۹۲ به چاپ رسيد خاطرنشان مى سازد كه شركت كنندگان در گردهمايى گربن بنك مقدار مولفه ne را بين ۱ و ۵ ارزيابى كرده بودند.به ديگر كلام هر سيستم سياره اى مى بايست حداقل شامل يك سياره مانند زمين باشد (منظور محلى است كه وجود آب مايع در آن امكان پذير باشد) و اين رقم مى تواند به آسانى به ۳ و يا ۵ هم برسد.
اين ديدگاه خوشبينانه برپايه اين تصور استوار است كه منظومه شمسى ما در تعداد، اندازه و توزيع سيارات يك شاخص به شمار مى رود.
امروزه مريخ و همين طور اروپا كه يكى از اقمار مشترى است جزء محل هايى است كه براى يافتن اشكال اوليه حيات مورد بررسى قرار مى گيرند و فى الواقع با اين وضعيت ۳ زمين احتمالى براى فرمول درك در منظومه ما پديد مى آيد.به هر حال سيارات فراخورشيدى كه در سال هاى اخير كشف شده اند نكته اى را به ما انسان ها آموخته اند (به اين ترتيب كه) منظومه شمسى ما با مجموعه اى از عوالم و اقمار كه در وضعيتى پايدار و در عين حال زيبا و با مداراتى كه تقريباً به دايره نزديك است، قرار دارد شايد انتظار بيش از آن چيزى است كه در قانون طبيعت وجود دارد.
• fi چه تعداد از سيارات سرچشمه حيات هستند؟
امروزه در محافل علمى در رابطه با مقدار متغير fi نظرات مثبت بيشترى وجود دارد همان متغيرى كه بيانگر كسرى از سيارات است كه قابل سكونت باشد و حيات در آن شكل بگيرد.توده هاى مولكولى پيكره حيات (اعم از مجموعه هاى بنيادى هيدروكربنى و حتى اسيدهاى آمينه) در سرتاسر عالم به وفور يافت مى شوند. موارد فوق الذكر در شهاب سنگ ها، دنباله دارها و گاز و غبارهاى بين ستاره اى كشف شده اند.
با وجود اينكه هيدروكربن ها و اسيدهاى آمينه ارگان هاى زنده نيستند لكن شكى وجود ندارد كه تحولات ماقبل حيات بسيارى در محبس تاريك كهكشان و در ميان ستارگان در حال انجام است.
مهمترين بخش اين روند، يافته هاى شگفت انگيزى است كه (به زبان زمين شناسى) چنين بيان مى شود: ميكروارگانيسم ها تنها لحظاتى پس از آخرين برخورد مخرب (در روند شكل گيرى زمين) بر روى اين سياره نمايان شده اند.احتمالاً (البته در صورت حصول شرايط صحيح) پيدايش حيات روندى بالنسبه سهل الوصول دارد كه به راحتى اتفاق مى افتد، اگر اين روند مسيرى نامعمول و دشوار بود نمى شد انتظار داشت كه در اولين فرصت پيش آمده بر روى زمين انجام پذيرد بلكه بايد در مقاطع بعدى تاريخ سياره پديدار مى شد.
امروزه زيست شناسان در اين باره به بحث مى پردازند كه آيا حيات بر روى زمين چند بار و به صورت جداگانه پديد آمده يا نه.دلايل فراوانى وجود دارد كه نشان مى دهد تمام موجودات زنده اى كه امروزه بر پهنه كره زمين يافت مى شوند منشاء واحدى دارند ولى (با اين وجود) رشته هاى ديگرى از حيات نيز ممكن است در طول تاريخ ظهور كرده و از ميان رفته باشد.
• هوش fi
با پايان بخش مربوط به تعداد سيارات زمين مانند ما تنها با ۳ مجهول ديگر مواجه هستيم. (اولاً) احتمال تكامل منتج به هوش چقدر است؟ (پاسخ به اين سئوال مقدار مولفه fi را براى ما مشخص مى كند)
(ثانياً) ما تا چه حد اطمينان داريم كه موجودات فرازمينى قادر مايل به انتشار امواج راديويى هستند (پاسخ اين سئوال ما را به سوى تعيين مقدار fc رهنمون مى سازد).و آخرين مورد اينكه طول عمر متوسط تمدن هايى كه امكان و توان برقرارى تماس راديويى را داشته باشند چقدر است؟(L)
اين عوامل زيست شناختى و جامعه شناختى (مطروحه) در معادله درك بحث ها و ترديدهاى علمى بيشترى را در مقايسه با عناصر بيان شده در عرصه اخترشناسى پديد آورده است. با توجه به نظرات بسيارى از دانشمندانى كه در زمينه حيات فعاليت دارند بسيار ساده لوحانه است كه بينگاريم سير تكامل در يك سياره ديگر لزوماً بايد به هوش (آن گونه كه مدنظر ماست) منتج گردد.ديرين شناسى به نام استفن جى گلد (دانشگاه هاروارد) در پرفروش ترين كتاب خود به نام «جهان شگفت انگيز» چنين ادعا مى كند كه: «احتمالاً ما وجود خود را مديون اقبال خوش هستيم، بشر صرفاً به حركت محدود نيست بلكه يك جوهر است.»
مسير تكامل، يك فرآيند غيرقابل پيش بينى، آشفته و عارى از نظم است.
گلد بارها و بارها به اين مطلب اشاره مى كند كه اگر ما قادر بوديم كه نوار سير تكامل بر روى سياره زمين را به عقب بازگردانده و دوباره آن را آغاز كنيم، غيرممكن بود كه انسان دوباره بر روى صحنه زمين خودنمايى كند.
ديگران اين گونه پاسخ مى دهند كه البته، آنچه كه ما در جست وجوى آن هستيم نوع بشر نيست. هيچ كس در پى آن نيست كه انسانى را در ميان ستارگان بيابد (موجودات كوچك سبز رنگ يا چيزى شبيه به آن).
بلكه موضوع اين است كه آيا اصولاً هيچ گونه ارگانيسمى وجود دارد كه قابليت استفاده از ابزار، پيشبرد يك جامعه پيشرفته و پيچيده و همچنين ذخيره و پردازش اطلاعات به طريقى كه منتهى به كشف اصول و مبانى الكتريسيته شود را از خود بروز دهد؟از ديدگاه افراد خوش بين در اين مورد تفاوت تنها در درجه است و نه در نوع، به اين دليل كه مراحل متفاوت هوش در انواع گسترده جانوران به طور مستقل تكامل پيدا كرده است.اما گلد اشاره مى كند كه هيچ الگوى كلى و يا هر گونه گرايش ترجيهى در مسير تكامل وجود ندارد. اين برداشت كه افزايش تنوع زيستى ضرورتاً همراه است با افزايش توان فكرى كاملاً غلط است. اگر برخى از حيوانات كه به تازگى تكامل يافته اند، بزرگ تر و باهوش تر از گذشتگان خود هستند تنها مى تواند محصول يك اتفاق باشد.
پيشرفت بشر هم در زمينه هاى مختلف مى تواند به همين شكل صورت گرفته باشد.

Renjer Babi
02-06-2006, 07:34
از ديدگاه برخى از زيست شناسان و حاميان طرح سنتى عبارت «بقاى انسب» بيانگر اين واقعيت است كه هوش بيشتر ضرورتاً شانس ادامه حيات و همچنين تكثير از طريق انتخاب طبيعى را بيشتر مى كند.
اما زيست شناس مشهورى به نام ارنست ماير (دانشگاه هاروارد) معتقد است كه بسيارى از ستاره شناسان و فيزيكدانان بيش از حد در رابطه با حتمى بودن هوش خوش بين اند.
وى در شماره هاى ماه مه سال ۱۹۹۶ در مجله پلنترى ريپورت چنين مى نويسد: فيزيكدانان هنوز بيش از زيست شناسان تمايل دارند كه نظريات جبرگرايانه را سرلوحه كار خود قرار دهند. فيزيكدان ها به اين نظر گرايش دارند كه هر كجا كه حيات پديدار شود هوش نيز در زمانى مقتضى پديد خواهد آمد اما در سوى ديگر زيست شناسان شالوده تفكرات خود را در اين رابطه بر پايه نظرياتى بنا نهاده اند كه احتمال چنين تحول و تكاملى را رد كرده و منتفى مى داند.
جاى بسى شگفتى است كه هر دو گروه موافق و مخالف ادعاى خود را بر پايه يك مشاهده مشابه بنا كرده اند و آن، عبارت زير است.
«تكنولوژى و تمدن بر روى سياره ما پس از چهار ميليارد سال پديد آمده است»
طرف بدبين اين مجادله از جمله ماير (البته اين طور به نظر مى رسد كه آنها بيشتر راضى خواهند بود اگر به جاى بدبين آن را رئاليست خطاب كنيم) در مورد مطلب فوق از جمله مذكور به عنوان مدركى استفاده مى كنند كه حامى نظريه عدم احتمال پديدار شدن هوش به عنوان حاصل يك سير تكاملى است. اما براى گروه مقابل (يعنى سوى خوش بين اين بحث) اين امر موجب تقويت اعتقادشان مبنى بر وجود تمدن هاى ديگر مى گردد.
گروهى كه بر يافتن تمدن هاى فرازمينى نظر مثبت دارند بر اين مطلب اشاره مى كنند كه زمين پيش از آنكه توسط خورشيدى كه (به دليل نزديك شدن به زمان مرگ) در حال گسترش است پخته شود بيش از يك ميليارد سال را در صلح و صفا سپرى خواهد كرد.
اين زمان بيش از دو برابر مقدار زمانى است كه از هنگام خزيدن نخستين موجودات ساده از دريا به سوى خشكى مى گذرد.
بر طبق نظرات طرف خوش بين اين جدل اگر پديدار گشتن هوش، دشوار (كمياب) و نامعمول بود آنگاه احتمالاً با توجه به زمانى كه در دست داشته آنقدر زود نمايان نمى شد. با توجه به اينكه ما هنوز در ابتداى اين مسير قرار داريم مى توان انتظار داشت كه چند نوع حيات ديگر در خلال اين دوره بر پهنه زمين خودنمايى كند.
اين مورد بازتاب نكته اى است كه از پديدار شدن زودهنگام ميكروارگانيسم ها بر روى زمين به دست مى آيد. گروه بدبين در مورد اين مطلب اين گونه پاسخ مى دهند كه «ما نمى دانيم كه زمين تا كى اينچنين رئوف و مهربان باقى مى ماند (آب و هواى به ظاهر باثباتى كه هم اكنون وجود دارد ممكن است حاصل مجموعه اى از اقبال هاى نيك بوده باشد). پس در واقع اين امر محتمل مى نمود كه ما با بازه زمانى موجود در زمان هاى ديرترى پديدار مى شديم.
برخلاف باور عمومى اين واقعيت كه وضعيت كنونى ما و همين طور نمايان شدن هوش تنها يك بار واقع شده يا نه هيچ كمكى به ما، در حل اين مسئله نمى كند و ما را در راه رسيدن به اين نكته كه آيا مورد فوق امرى معمول است يا نه يارى نمى رساند. به عنوان يك دليل ساده ما مى توانيم به خودمان به عنوان يك نمونه اشاره كنيم! حتى اگر حيات هوشمند آنقدر نامانوس و بعيد باشد به طورى كه تنها يك بار و در گوشه دور افتاده اى از عالم هستى واقع شده باشد، به طور قطع ما خود را آنجا خواهيم يافت چون ما خود همان مورد هستيم.
نكته شگفت انگيز آن است كه هر دو سوى جبهه اين نبرد بر سر اصل (به اصطلاح) كوپرنيكى توافق دارند، همان اصلى كه مدعى است «نوع بشر هيچ نقطه اى در فضا يا زمان را به عنوان نقطه ارجح برنمى گزيند.»
شكاكان از جمله ماير در مورد اين مطلب بيان مى دارند كه اعتقاد بر اين مورد كه هوش از نوع بشرگونه آن بار ها در عالم پديد آمده عقيده اى به شدت انسان محور است. افرادى كه (از جمله درك) به تعدد محل هاى تشكيل حيات هوشمند معتقدند مايل نيستند كه تنهايى ما را (در عالم) بپذيرند زيرا پذيرفتن اين مطلب ما را در مسيرى كاملاً غير از مسير كوپرنيك قرار مى دهند.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بنا بر شواهد و قرائن مقدار متغير fi بحث برانگيز ترين عامل در معادله درك است. برخى از دانشمندان معتقدند كه مقدار اين عامل تقريباً نزديك به صفر است و ديگران بر اين امر توافق دارند كه اين مقدار عددى است نزديك به ۱.
اين طور به نظر مى رسد كه در اين مورد مقدارى ميانى وجود ندارد. اين سئوال كه هوش اجتناب ناپذير و قطعى است سئوالى است كه بيش از هر موضوع ديگر بحث درباره پروژه ستى را به تضاد كشانده است.
حتى اگر هوش نتيجه اى محتمل براى سير تكامل باشد باز هم مقدار fi به احتمال زياد، خيلى كمتر از يك است، همانطور كه نگرش اخير درباره ثبات منظومه شمسى و وضعيت آب و هوايى سياره اى گواهى است بر همين مطلب. در ميان موارد ديگر، شبيه سازى هاى كامپيوتر ى كه توسط فردر اسيو و اريك فورد در موسسه تكنولوژى ماساچوست انجام شده است نشان مى دهد سياراتى كه مانند زمين هستند نمى توانند در مقابل كشش دوجانبه اى كه توسط دو يا چند سياره غول پيكر پرجرم، مانند مشترى بر آنان اعمال مى شود تاب بياورند.
سياراتى از اين دست يا به خارج از سيستم پرتاب مى شوند و يا به سمت ستاره مركزى متمايل مى شوند.
در وضعيت معكوس، سيستم هاى بدون سياره هاى غول پيكر هم براى سياره هايى كه قابل سكونت باشند مناسب نيستند. شبيه سازى كامپيوترى توسط جورج وتريل در موسسه كارنگى واقع در واشينگتن بيانگر اين مطلب است كه سياره مشترى به عنوان يك جاروبرقى گرانشى در منظومه شمسى عمل مى كند و به ميزانى در حد كفايت تعداد ستارگان دنباله دارى را كه مدار زمين را قطع مى كنند تقليل مى بخشد.
وتريل مى گويد: بدون وجود سياره مشترى در منظومه شمسى برخورد هاى كنونى دنباله دار ها با زمين هزار برابر بيشتر مى شد و برخورد هاى فاجعه بارى كه اكنون ۶۵ ميليون سال از واپسين آن مى گذرد هر صد هزار سال يك بار اتفاق مى افتد. اين مسئله به طور قطع موجب توقف هرگونه روند تكاملى مى شد، از اشكال ساده حيات گرفته تا مراتب بالاتر هوش.همچنين مطالعات پويا و مستمر توسط فيليپ روبوتل و در پاريس نشان داده است كه سيارات سنگى زمين شكل تغيير و تحول هاى بدون نظمى را در انحرافات مدارى خود نشان مى دهند، كه همين مطلب مى تواند منجر به تغييرات شديد آب و هوايى شود.
خوشبختانه گرايش زمين در مورد اين بى نظمى ها توسط برهمكنش كشندى ماه مهار مى گردد. بدون وجود يك قمر بالنسبه بزرگ، احتمالاً زمين دگرگونى هايى را در انحرافات مدارى خود همانطور كه در مريخ اتفاق مى افتد تجربه مى كرد. احتمالاً به ميزانى معادل ۲۰ تا ۶۰ درجه سانتى گراد.
اين واقعه موجب تغييرات بسيار شديد در وضعيت فصل ها مى شود. با اين تفاسير هر كسى مى تواند حدس بزند كه اين مسائل چقدر بر سير تكامل حيات و همين طور، احتمال پديدار شدن هوش تاثير مى گذارد. زيست شناسان بر اين باورند كه ديگرگونى ها و فشار ها سبب پديد آمدن انواعى از موجودات شده كه قابليت سازگارى با محيط را دارند.
پاول اف هافمن (دانشگاه هاروارد) و سه تن از هم درسان او اين تئورى را پيشنهاد كرده اند كه مجموعه اى از اعصار يخى عالمگير در حدود ۵۵۰ تا ۷۶۰ ميليون سال قبل كه تمامى سطوح اقيانوس ها را حتى در استوا منجمد كرد فاجعه اى بود كه حاصل انفجار پركامبرين بود (لازم به ذكر است) كه در همان حول و حوش زمانى حيات شكل گرفت.
نتايج انهدام هاى عظيم و مصيبت بار بر روى زمين (در آن دوران) با شكل گيرى تعداد زيادى موجود تازه در دوران زمين شناسى بعدى جبران شد.
گاهى اوقات از پديدار شدن ما به عنوان يك موجود زنده در دورانى غيرعادى از اعصار يخى به عنوان يك مثال محتمل در رابطه با تكامل تحت فشار ياد مى شود.
اما فجايع سياره اى كه بيش از حد زياد و يا غيرمعمول باشند همه چيز را نابود خواهند كرد و يا اينكه حيات را در سطوح پايين آن متوقف خواهند كرد.
در هر حال اين طور به نظر مى آيد كه حضور ما بر روى اين سياره و در اين زمان محصول تصادف و اتفاق بوده (اتفاقاتى نجومى) كه در سال ۱۹۶۱ متصور نبود.
آيا موجودات فرازمينى اقدام به انتشار امواج مى كنند؟ (fC) فرض را بر اين مى گيريم كه تعداد هوش هاى فرازمينى كم، اما موجود باشد، آيا ما مى توانستيم كه از آنها انتظار برقرارى ارتباط راديويى داشته باشيم؟
چه كسرى از اين تمدن ها قادر و مايل به انتشار امواج به طريقى هستند كه براى ما قابل آشكارسازى باشد؟
به ديگر كلام، مقدار fC چقدر است؟
حاميان پروژه ستى بر اين باورند كه مقدار مولفه fC زياد است و اينگونه بيان مى دارند كه «بالاخره زمانى فرا مى رسد كه هر تمدن داراى فناورى، كشف مى كند كه راديو كارآمدترين مسير جهت برقرارى ارتباط در فواصل نجومى است و بدون شك درصدد بهره گيرى از آن برخواهد آمد.» آيا ممكن است در اين مورد تفكرى ساده لوحانه از انسان محورى وجود داشته باشد؟
آيا اين امر منطقى به نظر مى رسد كه ما متوقع باشيم كه حيات بر روى سياره اى كه ديگر با ميكروارگانيسم هاى تك سلولى آغاز مى شود منتج به تشكيل موجوداتى بشود كه راديوتلسكوپ بسازند؟
شايد ما تنوع حقيقى در تكامل زيستى و همين طور آن بخش از علوم و فناورى را كه براى بشر ناشناخته باقى مانده است نپذيرفته ايم.
شايد راديو در مقايسه با آنچه كه ما بايد در آينده كشف كنيم به طرز نااميدكننده اى ابتدايى باشد.
طول عمر (L)
پس از آنكه ما موفق به تعيين مقدار مولفه هاى fi و fC نشديم به سراغ آخرين عامل در معادله درك مى رويم: (L) طول عمر متوسط تمدن هايى كه قابليت برقرارى ارتباط را دارند در اينجا هم موافقان و مخالفان نظرات بسيار متفاوتى دارند.گروه خوش بين بر اين باورند كه جامعه هوشمند اگر جاودان نباشد حداقل مى تواند براى ده ها ميليون سال پابرجا بماند. اين نظر به طور قطع تنگنا هاى موجود در اوايل معادله درك را تا حدى قابل عبورتر مى سازد.گروه مخالف ابراز مى دارد كه انسان تنها چند دهه پيش راديو را اختراع كرد در حالى كه انسان در زما ن هاى بسيارى به دليل جنگ و همين طور افزايش آلاينده ها خود را در معرض نابودى قرار داده است.

Renjer Babi
06-08-2006, 07:35
بیش ار پنج میلیون سال است که هرزگاهی اخباری از رویت بشقاب پرنده ها و انسانهای فضایی گزارش شده است. تاکنون هزاران برگ پرونده محرمانه برای اثبات این پدیده ها تحت بررسی قرارگرفته اند ولی هنوز هم بسیاری از جوانب مربوط به (فضایی ها) ناشناخته باقی مانده است . موضوع دانشمندان نسبت به این گزارشات نیز وضعیت را بغرنج تر مینماید.

به نظر میرسد که آنها مایلند این حرفها را رد کنند ولی باز هم چندان به حرف خود اطمینان ندارند.فضایی ها ارتباط نزدیکی به ارتش ، علوم و سیاستهای تحقیقاتی قدرتهای جهانی دارند و این موضوع در برخی از مدارک محرمانه موسسات سری دولت هایی همچون آمریکی مثل CIA،FBI وزارت اطلاعات ، ناسا و NORAD (فرماندهی دفاع هوایی آمریکای شمالی) وجود دارد.

برخی بر این باورند که موسسسات نه تنها از وجود فضایی ها آگاه هستند بلکه سعی دارند تکنولوژی شبیه به تکنولوژی فضایی ها را نیز بسازند و ظاهراً به دانشمندان گفته شده است که چشم خود را بر این موضوع ببندند و در نتیجه موسسات سری به راحتی آزمایشات مخفی خود را انجام میدهند.

(ائوناردو اسپرینگ) فضایی شناس ((ufologist آمریکییی از طریق منبعی موثق (که میل دارد نامی از او ذکر نشود) مدرکی بدست آوردکه حکایت از وجود موجودات فضایی داشت . این مدرک متعلق به شانزدهم جولای سال 1947 است و ظاهراً قطعه ای از یک (شی پرنده)است.در آن سال پس از کشف این شی وقتی واحدهای نظامی و نیروی هوایی آمریکا این قطعه را مورد بررسی قرار دادند ، به این نتیجه رسیدند که به دلایل مختلفی ممکن نیست ساخت کشور آمریکا باشد و با اطلاعات دقیقی که دارند شوروی نیز نمی توانسته آن را بسازد . وقتی کارشناسان نظامی آن شی را دقیق تر مورد بررسی قراردادند ، قطعه ای شبیه به یک موتور اتمی درون آن یافتند.احتمالا این نیروگاه شبیه به یک تبادل گر حرارتی عکل کیگرده است. یک قطعه پرنده نیز در قسمت جلویی این شی قرار دارد. دلایلی در دست است که نشان می دهد این شی با کنترل از راه دور هدایت می شده است.آیا این وسیله دلیلی برمجود آدم فضایی کاملا پیشرفته نیست؟

و به گفته این محقق جالب اینجاست که آن موسسات سری ابر قدرت های دنیا از این وسیله بهره گرفته اند و از روی آن بمب اتمی را ساخته اند.



آدم فضایی ها در ماه در سال 1969 سفینه (آپولو11)به ماه فرستاده شد . گروه فضانوردان از جمله (آرمسترانگ)،(کالینز) و(اولدرین) پس از چندین ساعت حرکت به سوی ماه خبر دادند که چند گلوله نورانی اطراف پایه های سفینه هستند و با همان سرعت به دنبال آن حرکت میکنند . این گزارش کارکنان مرکز کنترل را نگران کرد . سه روز گذشت و هیچ انفجاری رخ نداد و آنها به ماه رسیدند.

دستیار آرمسترانگ سالها بعد در این باره می گفت: ( گلوله های نورانی در فاصله سه فوتی ما بودند . سه بشقاب پرنده به قطرهای پانزده تا سی متر . مثل اینکه از یک مخزن اصلی جدا شده بودند. صداهای عجیبی از فرستنده ها می آمد . آرمسترانگ موج فرستنده را عوض کرد و به اوپراتور گفت: ( میخواهم بدانم جریان چیه؟) اوپراتور خبر نداشت چه شده است و پرسید: ( چی شده ؟ آنجا اوضاع خوبه) یکی از فضانوردان گفت:( قربان یک چیزهای بزرگی کنار دهانه انفجار سفینه هستند. خداوندا! مثل اینکه روی آن نشسته اند.انگار از روی ماه دارند به ما نگاه میکنند ) پنج ساعت بعد که روحیه ها کمی بهتر شد آرمسترانگ و اولدرین تصمیم گرفتند از سفینه خارج شوند و به کالینز گفتند در سفینه آماده بماند تا در صورت بروز خطر به سرعت از ماه فرار کنند . دو فضانورد از سفینه خارج و در تاریکی گم شدند.در حالی که خانواده هایشان با چشمات هراسان بر روی زمین به مونیتورها خیره مانده بودند . زمان به کندی میگذشت تا اینکه بالاخره آرمسترانگ و اولدرین باز گشتند و آرمسترانگ آن جمله تاریخی را گفت( برای یک مرد قدم کوچکی است ولی برای بشریت پرشی بلند)آنها اثری از شی های فضایی پیدا نکرده بودند اما سالها پس از آن فضانوردان بارها و بارها چیزهاب مشکوکی را در اطراف خود دیده اند.



آیا فضایی ها وجود دارند؟در حالی که هرگز سند مطمینی از وجود موجودات سیارات دیگر در دست نیست ولی بسیاری از مردم نمیتوانند قبول کنند که در کهکشانی به این بزرگی که اندازه آن در حدود صد هزار سال نوری است هیچ موجود زنده دیگری نباشد. این موضوع تا تا حدی پیش رفته است که در سالهای توجه خیلی ها به دولت آمریکا و ارتباط آن با فضاییها جلب گشته و در این رابطه داستانهای زیادی ساخته شده است و راست یا دروغ افراد بسیاری گزارش داده اند که با چشمان خود آدم فضایی را دیده اند.





گزارشی از واقعیت دیدار برخی از افراد با موجودات فضایی:



1. تجربه بعد از طوفان:نام من ( لیندون) است و در ( سا سکس) استرالیا زندگی میکنم . مدتی پیش وقتی سگ هایم را بعد از طوفان برای هواخوری برده بودم . اتفاق خیلی عجیبی برایم افتاد . وقتی طوفان تمام شد توجهم به آسمان جلب شد. دو ستاره برخلاف بقیه ستارگان نور سرخ رنگی داشتند و سوسو میزدند و کاملا نزدیک سطح زمین یودند. این نورها تقریبا ده دقیقه ادامه داشتند تا این که من تصمیم گرفتم به خانه برگردم . وقتی به سوی خانه می رفتم به عقب نگاه کردم و دیدم که نور آن دو ستاره خیلی شفاف و سرخ شده است. بعد ستاره کوچکتر به سمت ستاره بزرگتر رفت. نور هر دوتایشان مثل ضربان نبض کم و زیاد میشد. بعد ستاره کوچکتر دوباره به جای قبلی خود بازگشت و پس از چند ثانیه به سرعت برق جهش کرده و به سوی آسمان رفت و ناپدید شد و کمی بعد خط سرخ رنگی که از آن باقی مانده بود نیز محو شد.چیزی که میدیدم برایم باور کردنی نبود به همین خاطر با خود گفتم حتما شاید اشتباه کردم. ولی روز بعد در روزنامه ها خواندم که زنی یک بشقاب پرنده در آسمان دیده است. این زن حتی پنجره های این بشقاب پرنده را نیز دیده بود.

2. حادثه در اودسا: 32 سال پیش بود . برای اینکه بتوانم قرضم را بدم خیلی کار کرده بودم . خیلی خسته بودم. به همین خاطر وقتی به خانه رسیدم کمی خوابیدم . آن روز یک روز آفتابی تابستانی بود و تمام اتفاقات در روز روشن افتاد.مادربزرگ من در جنوب شهر (اودسا) زندگی میکرد . وقتی خواب بودم او به همسرم تلفن زد و گفت: به استنلی بگو برود بیرون را نگاه کند . یک بشقاب پرنده دارد به سمت خانهع شما میاید. من خارج از شهر زندگی میکنم و آن موقع خانه های زیادی آن جا نبود . وقتی بیدار شدم نشستم و در این مورد فکر کردم و با خود گفتم مادر بزرگ آدم جدی است. او شوخی نمیکند. بیرون رفتم به اطراف نگاه کردم و ناگهان در سمت غرب شهر ، درست بالای برج رادیو و درست در یک مایلی خانه ام آن را دیدم ، هیچ صدایی نداشت من و همسرم خیلی هیجان زده بودیم . به سمت رادیو دویدم و آن را روشن کردم و موج ها را عوض کردم در یکی از موج ها گوینده داشت می گفت: شنوندگان عزیز الآن درست بالای سر ما یک بشقاب پرنده است. این بشقاب پرنده تقریبا بیست دقیقه همان بالا بود. من و همسرم با اتومبیل با اتومبیل به سمت برج رادیویی رفتیم . با سرعت در اتوبان پیش می رفتیم . بعد به یک جاده میان بر رسیدیم که به سمت محل بشقاب پرنده می رفت . وقتی کمی جلوتر رفتیم اتومبیل خاموش شد و به هیچ صورتی روشن نمی شد.فکر می کنم این کار طرف بیگانگان صورت گرفته بود. بشقاب پرنده به رنگ استیل بود چرخی زد و به سمت شمال رفت و به سرعت از نظر ما پنهان شد .

3. تعطیلات در لهستان: این حادثه تابستان امسال اتفاق افتاد . زمانی که برای تعطیلات به (کوزوو) در لهستان رفته بودیم. ما هر شب بعد از شام برای پیاده روی با چند نفر از اعضای فامیل بیرون میرفتیم . آن شب هم به دشت و هم به جنگلی که در نزدیکی محل اقامتمان بود بود رفتیم .هوا تاریک بود و ما فقط با نور چراغ قوه می توانستیم جلوی پایمان را ببینیم. یکی از پسر عموها یک دفعه گفت:سمت چپمان روی دشت گردباد شده است. به آنجا نگاه کردم ولی چیزی ندیدم.چند دقیقه بعد دوباره همان حرف را زد من دوباره با بی حوصلگی به آنجا نگاه کردم و برخلاف تصورم چشمم به گردبادی افتاد که انگار تازه شکل گرفته بود . آن گردباد به شکل سه حلقه دیسک مانند بود که بزرگترین آنها بالاتر از همه قرارداشت و هر سه با سرعتهای متفاوتی به دور خود میچرخیدند . اول زیاد مشخص نبودند ولی وقتی بیشتر به آنها نگاه کردم واضح تر شدند . کمی از آسمان روشنتر بودند ، پدرم نور چراغ را به روی آن شیء انداخت . انگار آن حلقه ها فلزی بودند چون ار نور چراغ قوه انرژی گرفتند و رنگشان مثل رنگهای شبرنگ براق شد . همه مان ترسیدیم و به سرعت به خانه برگشتیم. ولی آن شی هم دنبالمان آمد ، دیگر مطمین شده بودیم که این نورمتعلق به چیزی زمینی نیست .وقتی به خانه رسیدیم هنوز آنجا بود روز بعد هوا با همیشه فرق میکرد آن رئز باد تندی میوزید و از صبح یک درخت شضکسته روی جاده افتاده بود . نمی دانم آن چیزهایی که در آسمان دیدیم چه بودند ولی برای پذیرفتن وجود موجودات فرازمینی برای متن کافی بودند.















امين چشمه

© Iran Night Sky - آسمان شب ایران

تاريخ نگارش: 12 مرداد ماه ، 1385 (23 بازدید)