PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : نجوم و تاریخچه ی آن [مقاله]



Hidden-H
22-04-2006, 00:04
دید کلی
ستاره شناسی چیست؟ آیا آن را می‌توان شاخه‌ای از علوم قرار داد یا بیشتر به فلسفه نزدیک است؟ شاید امروزه ستاره شناسی بخشی از علوم هستند که کاربردهای مستقیمی چون علوم پزشکی و یا مهندسی ندارند) باشد، اما بی گمان در گذشته چنین نبوده است. امروزه ستاره شناسی را بخشی از علوم در نظر می‌گیرند که به مطالعه و درک پدیده‌های آسمانی می‌پردازد.

درک پدیده‌های آسمانی ، بخشی از تلاش سیری ناپذیر انسان در راه درک و شناخت نظم حاکم بر تمام طبیعت چه نقشی در زندگی بشر دارد، بحثی است که، شاید هرگز نتوان پاسخی عینی و مستقیم برای آن یافت. چرا که شاید پاسخ این سؤال خیلی شخصی باشد، اما آنچه مهم است، پاکی ، عظمت و دست نخوردگی اجرام بزرگ و دور دست عالم است که آن قدر وسوسه انگیزند که هر کسی را به مطاله خود فرا می‌خوانند و ستاره شناسی حاصل این فراخوان بزرگ است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تعریف و ارتباط با علوم دیگر
اگر به دنبال یک تعریف مشخص از ستاره شناسی نوین باشیم، می‌توان آن را چنین بیان کرد؛ مطالعه موضع ، ساختار و چگونگی تحول (از آغاز تا پایان) اجرام آسمانی. در این زمینه ، علومی به کمک ستاره شناسی می‌آیند که هر یک پاسخگوی بخشی از پرسشهای این علم هستند. فیزیک بخش عمده‌ای از مشکلات ستاره شناسان را برطرف کنند، شیمی ، ریاضیات و مکانیک نیز از جمله علومی هستند که ارزشهای فراوانی برای ستاره شناسی و ستاره شناسان دارند. در سالهای اخیر حتی علمی مانند زیست شناسی به کمک ستاره شناسی آمده است و بحث موجودات برون زمینی ، مسأله پیدایش حیات و نیز امکان زندگی در دیگر کرات آسمانی ، رابطه روز افزون این دو علم را طلب می‌کند.

سایر علوم ، بخصوص علوم کاربردی (مانند شاخه‌های گوناگون مهندسی) نیز بحث فضاپیماها ، تلسکوپهای زمینی و فضایی غول پیکر را تکمیل می‌کند و از این طریق در گسترش ستاره شناسی قدم بر می‌دارد. رابطه ستاره شناسی و سایر علوم را در ادامه این سلسله مباحث و به تدریج متوجه خواهید شد و بی گمان در ادامه مسیر ستاره شناسی حتما متوجه می‌شوید که در هیچ حالتی قادر به حذف ارتباط یک یا چند رشته از علوم دیگر با ستاره شناسی نخواهید شد.
اهداف و سرانجام
اکنون می‌دانید که ستاره شناسی چه هدفی را پیش رو دارد، شناخت اجرام آسمانی. اما سوال اساسی که بسیاری از افراد در ذهن دارند این است که آیا عاقبت ستاره شناسی ، تنها برآوردن نیازهای درونی و حسی افراد را در بر دارد یا آنکه ، فواید دیگری از این علم پر هزینه ، عاید جوامع بشری می‌شود؟ پاسخ دادن به پرسش فوق کار چندان ساده ای نیست. چرا که نیاز به داشتن اطلاعات جامع از علوم مختلف دارد. اما آنچه را که می‌توان بطور حتم و یقین بیان کرد، خدماتی است که ستاره شناسی به فیزیک ارائه کرده است.

اگر فیزیک را به دو بخش فیزیک کلاسیک و فیزیک نوین تقسیم بندی کنیم، برای هر بخش یک مفهوم و یک قانون اساسی می‌توان نام برد. در بخش فیزیک کلاسیک ، قوانین مکانیک نیوتن و در بخش فیزیک مدرن ، قوانین انیشتین (نسبیت خاص و عام) حاکمیت بی رقیبی دارند. در هر دو مورد (قوانین مکانیک نیوتنی و قوانین نسبیتی) بخشی از اثبات قوانین مذکور به عهده ستاره شناسی بوده است.

یعنی قسمتی از قوانین فوق با استفاده از رصدهای نجومی اثبات شده است (اثبات نجومی هر دو قانون را در درسهای آینده ذکر می‌کنیم.) از دیگر خدمات اخترشناسی می‌توان به بحث پیدایش حیات روی زمین اشاره کرد، اینکه آیا بطور کلی حیات سیاره ما زمین منشا آسمانی پاسخگویی آن خواهد پرداخت و کاربردهای دیگر خواهید کرد.
ستاره شناس کسیت و چه وظایفی دارد؟
ستاره شناسی را شناختیم، شاید ستاره شناسی تنها علمی باشد که هنوز می‌توان دو بخش حرفه‌ای و آماتور در آن فعالیت کرد. افراد آماتور ، کسانی هستند که بر حسب علاقه به این علم زیبا می‌پردازند و البته تحصیلات عالیه و شغل اصلی آنها در زمینه ستاره شناسی نیست، چنین افرادی در تاریخ نجوم زیاد بوده و هستند. سوزن بان قطار ، پزشک ، رمان نویس ، مدرس علوم دینی ، زمین شناس ، میکروبیولوژیست و ... ، اینها شغل بعضی از افرادی است که به نجوم آماتوری به عنوان یک سرگرمی علمی جدی روی آورده‌اند و پیشرفتهای فراوانی هم در این علم داشته‌اند. و اما ستاره شناس حرفه‌ای کسی است که تحصیلات دانشگاهی او در زمینه شاخه‌های مختلف ستاره شناسی است و به ستاره شناسی به عنوان یک شغل نگاه می‌کند.

ارتباط ستاره شناسی حرفه‌ای و آماتوری
رابطه ستاره شناسی حرفه‌ای وآماتوری نیز در خور توجه است، در ابتدا برای بسیاری این گمان بوجود می‌آید که ستاره شناسی آماتوری ، مغلوب ستاره شناسی حرفه‌ای است و هیچ کاری وجود ندارد، در حالی که قضیه چیز دیگری است. یعنی حیطه فعالیت این دو گروه کاملا از هم جداست و به عبارتی ستاره شناسان آماتور و حرفه‌ای بطور ضمنی باهم در مورد نوع عملکردشان به توافق رسیده‌اند.

بسیاری از دنباله دارها ، سیارکها ، ستارگان انفجاری جدید (نواخترها و ابرنواخترها) توسط ستاره شناسان آماتور کشف شده‌اند. در حالی که این نوع اکتشافات در بخش ستاره شناسی حرفه‌ای یا اصلا انجام نمی‌شود و یا اگر انجام شود کاملا تصادفی است

Renjer Babi
31-05-2006, 07:25
افتخارات بر باد رفت
در سال هاى اخير با گسترش يافتن فعاليت هاى نجومى در كشور توجه بيشترى به آثار گذشتگان ما در اين خصوص به چشم مى خورد. اينك صحبت از گذشتگان نه يادآورى صرف افتخارات بر بادرفته كه هموار كردن مسيرى به سوى آينده است و به همين دليل گروه هاى حرفه اى و آماتور فراوانى در تلاشند تا در كنار پيش بردن دانش نجوم - كه بسيارى ايران زمين را زادگاه آن مى دانند- ميراث فراموش شده آن را بار ديگر در اذهان زنده كنند. اهميت اين موضوع آنجايى فزونى مى گيرد كه بدانيم بخش عمده اى از ميراث علمى ما در دوران پيش از اسلام در اثر زخم هايى كه چهره سرزمين ما به خود ديده نابود شده اند و از سوى ديگر بسيارى از كشورهايى كه اين روزها هويتى مستقل يافته و زمانى بخشى از خاك ايران بزرگ را تشكيل مى دادند، براى هويت سازى خود درتلاشند تا ميراث دوران اسلامى ما را نيز به نام خود ثبت كنند. تلاش برخى از كشورها براى ثبت قانون ابن سينا به نام خودشان را كه اين روزها زياد مى شنويم تنها نمونه اى از اين موارد است. به همين دليل فرصت بسيار اندك است و اگر ما به خود نياييم ديگران مجالى براى ما نمى گذارند. يافتن شواهدى منطقى و به دور از احساسات ملى گرايانه كه تنها با هدف نشان دادن واقعيت (چه تلخ و چه شيرين) باشد راهگشاى ما به سوى آينده خواهد بود. نمونه هاى فراوانى در اين خصوص وجود دارد و محققانى هستند كه بى هيچ ادعايى و تنها به نيت غبارروبى از تاريخ پربار ما حاضرند دست به هر كارى زنند كه اين هويت علمى باقى بماند اما اين كار به تنهايى از دست محققان برنمى آيد. اگر اندكى دلسوزى و اندكى همراهى از سوى مسئولانى كه مى توانند يارى رسانند باشد؛ راه طولانى در زمانى كوتاه تر پيموده خواهد شد. هيچ كس انتظار معجزه ندارد فقط اگر افراد به وظيفه كارى خود هم عمل كنند و كارشكنى نكنند كفايت مى كند. در حالى كه در بسيارى از محافل علمى و رسمى كشور سخن از احياى علوم قديم در جهت تقويت بنيان هاى علمى كشور مى رود تا كنون اين اقوال مصاديق اجرايى بسيار كمى پيدا كرده اند و مواريث علمى و فرهنگى يك به يك با خزانى تجديد ناپذير روبه رو مى شوند، اسناد و عكس هاى نجومى نيز سرنوشتى مشابه را طى مى كنند. توجه به آسمان و گردش سيارات و حركات ستارگان در ايران سابقه اى هزاران ساله دارد؛ از هزاره پنجم قبل از ميلاد تا زمان معاصر. ثبت پديده هاى نجومى به اشكال مختلفى همانند دايره مهر در آئين ميترا تا اشكال مختلف رسم شده كواكب و خورشيد در مكان هايى همانند چغازنبيل و سيلك بر روى سفالينه و مهرها ديده مى شود. با افزايش آگاهى از آسمان اين دانش رفته رفته راه خود را در اعتقادات و آئين هاى ايرانى باز مى كند. همانند آنچه در فروردين يشت اوستا مى خوانيم: «به واسطه فر و شكوه فروهرها، خور و ماه و ستارگان در بالا راه خود را مى پيمايند.» در دوره تاريخى با ايجاد حكومت هاى متمركز در ايران دانش نجوم به عنوان يكى از علوم رسمى و حتى مقدس در تدوين تقويم به كار گرفته و به جزيى جدايى ناپذير از مذهب تبديل مى شود چنانچه اين نقش خود را تا به امروز همچنان حفظ كرده است. در روزگار شاپور اول زيج شهرياران به سال ۲۶۴ ميلادى تدوين شده است. پايه هاى اين زيج، زيج كهن ترى است كه در قهندژ تنظيم شده بود و متعلق به اقوام ايرانى خاور ايران بوده كه در نوشته هاى پس از اسلام به نام زيج هزارات يا «سنالهالم» از آن ياد شده است. اين زيج در سده دوم هجرى به عربى بازگردانده شده و پايه كار اخترشناسان اسلامى قرار گرفته است. در دوره اسلامى علم هيئت به عنوان يكى از شاخه هاى اصلى نجوم در دايره علوم اسلامى قرار مى گيرد و دانشمندان بزرگى در دوران اسلامى در اين زمينه مشغول به فعاليت مى شوند. همانند عبدالرحمان صوفى رازى، ابوسعيد سنجرى، ابوريحان بيرونى، ابوعلى سينا، خيام نيشابورى، خواجه نصيرالدين طوسى، خواجه رشيدالدين فضل الله همدانى و... تاسيس رصدخانه ها، تدريس نجوم و هيئت همراه با علوم دقيقه، ساخت انواع اسطرلاب و ابزارهاى نمايش زمان، اصلاح تقويم، بيان پاره اى از بنيادى ترين مفاهيم علوم رياضى، هندسه و غيره تنها شاهدان كوچكى از نمايش عظمت اين علم در دوران اسلامى در ايران است.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در دوران صفويه توماس هربرت انگليسى در سياحت نامه خود از تدريس دانش زمين شناسى در مدرسه ملاصدراى شيرازى در شيراز ياد كرده است . تقريباً با شروع عصر رنسانس در اروپا شعله علوم مختلف از جمله نجوم در ميان ملل مسلمان رو به افول مى نهد و اروپاى قرون ۱۷ و ۱۸ ميلادى پرچمدار دانش در علوم مختلف مى شود. ميراث فعاليت هاى علمى ملل شرق (از جمله نجوم) به اروپا منتقل شده و دانش جديد اروپاييان كمتر جايى براى بسط و گسترش در ميان شرق استعمارزده پيدا مى كند. در كنار اعزام گروهى از ايرانيان به اروپا براى تحصيل نجوم، موارد معدودى فعاليت هاى نجومى همراه با ابزارآلات رصدى در ايران ثبت شده است كه از آن جمله مى توان به رصد گذر زهره از مقابل خورشيد در عهد سلطنت ناصرالدين شاه قاجار توسط يك هيات رصدى آلمانى در اصفهان را نام برد.

جواد كاظميان
08-06-2006, 00:45
سلام
علم نجوم چيست ؟

نجوم مطالعه مواد است و مقدمه ايست درباره فرايند بوجود آمدن آنچه در آنسوي جو زمين است كه اين جهان ، آسمان و گوي آسمان را از اتم هاي كوچك تا گيتي وسيع شامل مي شود . منجمان اجرام آسماني مانند سيارات ، ستاره ها ،ستاره هاي دنباله دار ، كهكشانها، سحابيها و مواد بين كهكشانها را مطالعه مي كنند . براي اينكه چگونگي تشكيل شدن ، چگونگي بوجود آمدن و منسب هر كدام را مشخص مي كنند و اينكه چگونه بر يكديگر تاثير مي گذارند و چه اتفاقي ممكن است براي آنها بيفتد .

بخشي از جهان ما ، زمين وانچه در آن اتفاق مي افتد اختر شناسي را شامل مي شود ،در واقع زمين آزمايشگاه ماست و هرچه كه درباره جهان مي دانيم از آنچه از زمين مي توانيم ببينيم و دريابيم ويا تصور كنيم سرچشمه گرفته است.

چگونه علم نجوم بوجود آمد؟

قبل از اختراع تلسكوپ ، در نزديكي قرن هفدهم ،نجوم بر مبناي مشاهده با چشم غير مسلح پايه گذاري شده بود. در ابتدا مردم از محل ستاره ها و سيارات در آسمان نقشه تهيه مي كردند . متمدن ترين ها براي نقشه برداري آسمان نظام داشتند و ما مي دانيم كه امروزه نجوم از نظريات يونانيان باستان سرچشمه مي گيرد .

در سال 150 ميلادي يك منجم و رياضيدان يوناني به نام كلوديوس بطلميوس يك رساله در باره علم نجوم نوشت . او در آن 48 گروه ستارهاي كه صورت فلكي ناميده مي شدند را فهرست كرد ، مانند جبار ، برساووش و....كه بيشتر از اسامي اساطير گرفته شده اند . همانطور كه ما هنگام نگاه كردن به ابرها ، آنها را به اشكالي از اجسام آشنا تصور مي كنيم ،همانگونه بطلميوس در گروهبندي ستارگان اشكال آشنا را مشاهده كرد. همچنين بطلميوس متوجه شد كه به نظر ستارگان در سر تاسر آسمان حركت مي كنند او گفت كه تمام اجرام آسماني به دور زمين كه مركز جهان بي حركت ايستاده حركت مي كنند . اين نظريه علمي براي قرنها پذيرفته شده بود . تئوري بطلميوس راجع به جهان طرح زمين مركز ناميده شد زيرا در آن زمين در مركز عالم قراردارد.

چه موقع كشف شد كه زمين بدور خورشيد مي چرخد ؟

قبول اين واقعيت مدت ها طول كشيد . در سال 1543 ميلادي يك منجم لهستاني به نام نيكلاس كوپرنيك De Revolutionibus را منتشر كرد كه مشخص مي كرد سيارات به دور خورشيد گردش مي كنند اما نظريه او با تعليمات كليساي كاتوليك مغايرت داشت و كليسا قدرتمندترين سازمان اجتماعي و سياسي آن زمان بود . عقيده هايي مانند طرح خورشيدمركزي كه در جهان تفكر بديع بودند سزاوار كيفر مرگ بودند . بنابراين اگرهم تعدادي ديگر ازمنجمان طرح كپرنيك را مي پذيرفتند از تصديق كردن آن هراس داشتند . در سال1632 گاليلئو گاليله ، يكي از برجسته ترين منجمان در طول تاريخ ، سرانجام يك كتاب در حمايت از نظريه كپرنيك منتشر كرد . كليساي كاتوليك روم گاليله را براي محاكمه به خاطر بدعت گذارن احضار كرد و اين منجم براي برگشتن از حرفش يا مرگ حق انتخاب داشت . گاليله دست از عقيده خود كشيد اما كليسا از پذيرفته شدن طرح خورشيد در عرف نمي توانست جلوگيري كند(در سال 1992كليساي كاتوليك روم رسما با گاليله و كپرنيك موافقت كرد.)

چطور منجمان سريعايك ستاره را از ديگران تشخيص مي دهند؟

منجمان علاوه بر نقشه موقعيت ستارگان در آسمان تععن كردند كه كدام ستاره از ديگر ستارگان پرنورتر است . يك منجم يوناني به نام هيپاركوس جد بطلميوس ابتدا ستارگان را بر اساس روشنايي اشان طبقه بندي كرد . اوششطبقه روشنايي را با قدر شان ليست كرد (قدر يعني درخشش يك ستاره كه بر روي زمين نمايان مي شود . قدر يك ستاره تا حد زيادي در تعيين اينكه چقدر از زمين فاصله دارد موثر است ) هيپاركوس 20 ستاره از قدر اول را طبقه بندي كرد و ستارگان ضعيف يعني آنهايي كه با چشم غير مسلحديده مي شوند را در شش قدر طبقه بندي كرد.

گاليلئو گاليله

گاليله در پيزاي ايتاليا در 1564 در اواسط دوره رنسانس متولد شد . گاليله فقط اولين كسي كه تلسكوپ را روي ستارگان متمركز كرد نبود ، او همچنين ديدگاه متفاوتي نسبت به جهان ايجاد كرد . گاليله استاد نجوم ، رياضي ، فيزيك ، فلسفه و تبليغات بود . تصور او (و احتمالا واقعيت ) از يك نبوغ ذاتي بود : زيرك شوخ و اما زننده بود . مردم مهم انجمن او را جستجو مي كردند - تا وقتي كه كار منفور و خطرناك حمايت از ديدگاه خورشيد مركزي كپرنيك راجع به منظومه شمسي رادر كارهايش انتشار داد:

ما اين حقيقت را پذيرفتيم كه خورشيد در مركز منظومه شمسي است و ما ممكن است گفته باشيم ((هركس ميداند كه خورشيد به دور زمين مي چرخد وفقط تعداد كمي دانشمند ديوانه فكر ميكنند غير از اين است.))

در سال 1543 نيكولاس كوپرنيكوس رساله پيشنهادي اش را كه تمام سيارات به انظام زمين به دور خورشيد مي چرخند منتشر كرد .اين پيشرفت غير منتظره براي عده اي به طور محرمانه خوشايند بود برا قدرتمندترين دولت اروپا در آن زمان -كليساي كاتوليك روم - در وضع موجود مسلما منفعتي وجود داشت . با اين همه عقايد نظام -و توانايي اش - رويه زمين مركزي در جهان باقي ماند.

گاليله به طور آشكارا از ديدگاه جهاني كپرنيكوسدر مقابل كليسا حمات كرد . روش رهبر كليسا با ديگر بدعت گذاران ناديده گرفتن آنها يا آسيب رساندن به آنها با برخي شرايط بود . اماكليسا نمي توانست گاليله را ناديده بگيرد .

در سال 1634 گاليله به دادگاه كليسا آورده شد و ادعا كرد كه دست از عقايد بدعت گذارانه اش درباره منظومه شمسي برداشته است .

روبه رو شدن با شكنجه و مرگ ، گاليه را وادار به تسليم شدن كرد . او هنگاميكه اتاق محاكمه را ترك كرد - زير لب- گفت بي اعتنا به آنچه مجبور به گفتن شده بود ادعا كرد كه زمين هنوز به دور خورشيد مي چرخد.

گاليله بقيه عمر خود را در زير شيرواني خانه اي تا سال 1642 گذراند 355 سال بعد در سال1992 كليسا رسما طرح كپرنيك را در مورد متظومه شمسي پذيرفت.

roje_aria79
23-06-2006, 13:37
نجوم
ستاره شناسی ، علمی است که با مشاهده و توضیح وقایعی که در خارج از زمین و جو آن رخ می‌دهد سر و کار دارد. این علم منشا پیدایش و خواص فیزیکی و شیمیائی اشیائی که قابل مشاهده در آسمان بوده (و خارج زمین قرار دارند) و همینطور فرآیندهای منتجه از آنها را مطالعه می‌کند. در طی قسمتی از قرن بیستم ، ستاره شناسی به سه شاخه تقسیم شده بود: محاسبات نجومی ، مکانیک آسمانی و فیزیک نجومی. حالات برجسته متداول فیزیک نجومی در نامگذاری گروههای آموزشی دانشگاهی و موسسات درگیر با تحقیقات نجومی متجلی می‌شود:
قدیمیترین آنها بدون هیچ تغییری ، گروهها و موسسات ستاره شناسی می‌باشند، جدیدترین آنها به نگه داشتن فیزیک نجومی در نامشان تمایل دارند، برخی اوقات کلمه ستاره شناسی را برای تأکید بر طبیعت تحقیقاتشان ، در نامشان قرار نمی‌دهند. به علاوه ، تحقیقات فیزیک نجومی ، مخصوصا در فیزیک نجومی نظری ، را افرادی که پس زمینه فیزیک و ریاضی دارند می‌توانند انجام دهند.
ستاره شناسی از معدود علومی است که آماتورها هنوز در آن نقش فعالی دارند، خصوصا در کشف و مشاهده حوادث زودگذر. ستاره شناسی نباید با طالع بینی ، شبه علمی که با پیگرد مسیر اجرام آسمانی ، مبادرت به پیشگویی سرنوشت افراد می‌نماید اشتباه شود. این دو اگر چه در ریشه مشترکند، اما کاملا متفاوتند؛ ستاره شناسان روش علمی را پذیرفته‌اند، در حالیکه طالع بینها اینطور نیستند.
تقسیمات ستاره شناسی
ستاره شناسی به چند شاخه تقسیم می‌گردد. اولین تقسیم بندی بین ستاره شناسی نظری و ستاره شناسی شهودی می‌باشد. مشاهده گرها روشهای مختلفی را برای جمع آوری اطلاعات درباره حوادث بکار می‌برند، اطلاعاتی که بعدا توسط نظریه پردازان برای ایجاد تئوریها و مدلهایی ، برای شرح مشاهدات و پیش بینی حوادث جدید بکار می‌رود. حوزه‌های مطالعه همچنین به دو طریق دیگر تقسیم بندی می‌شوند: موضوعی ، که معمولا به منطقه فضا (مثلا ستاره شناسی کهکشانی) یا مسائل اشاره شده (مانند تشکیل ستاره یا کیهان شناسی) بستگی دارد؛ یا به روش مورد استفاده برای گرد آوری اطلاعات (بطور مبنائی ، چه ناحیه‌ای از طیف الکترومغناطیس استفاده می‌شود). در حالیکه تقسیم بندی اولیه به هر دوی مشاهده گر و نظریه پرداز مربوط می‌شود، دومی مربوط به مشاهده گرهاست(نه کاملا) ، چون نظریه پردازها سعی می‌کنند از اطلاعات موجود در تمامی طول موجها استفاده کنند و مشاهده گرها اغلب بیش از یک منطقه از طیف را مشاهده می‌کنند.

roje_aria79
23-06-2006, 13:47
اختر فیزیک
آیا تا کنون در یک شب پر ستاره به آسمان نگاه کرده‌اید؟
فکر می‌کنید ستارگان چگونه در آسمان قرار گرفته‌اند؟
آیا می‌دانید ستارگان و سیارات چه تفاوتی باهم دارند؟
آیا تا بحال واژه اختر فیزیک به گوش شما خورده است؟
اطلاعات اولیه
علم ستاره شناسی در عین جذابیت ، علمی روشنگر است، و با اینکه از نخستین علومی است که در آغاز تمدن بشر پدیدار شده، هنوز هم پیشتازی خود را در میان مطالعات طبیعی حفظ کرده است. امروزه این علم با سرعت حیرت آوری در حال گسترش است. امکانات جدید پژوهشی از قبیل دوربینهای نجومی رادیویی و وسایل مختلف اکتشافات فضا انبوهی اطلاعات را فراهم آورده که منجر به کشفیات بسیاری در جهان شده است. ستاره شناسی به دیدگاه تازه‌ای از جهان شکل می‌دهد و به گونه‌های شگفت‌ آور پیشروی از دانش نسبی به دانش مطلق ، استدلال ما را درباره محیط طبیعی مشخص می نماید.
سیر تحولی و رشد
انقلاب بزرگی که در آغاز قرن بیستم در علوم طبیعی بوجود آمد و تهیه نظریه‌های فیزیک نوین مانند نظریه نسبیت و نظریه مکانیک کوانتومی در دیدگاه علمی جهان گسترش عظیمی پدید آورد، و روش تفکر علمی و راه مطالعه پدیده‌های طبیعی را دستخوش تغییر نمود. کشفیات غیر مترقبه بسیاری که بویژه در فیزیک و اخترشناسی صورت گرفته‌اند، بسیاری از عقاید پذیرفته شده را دگرگون نموده، از دیدگاه تازه‌ای به معرفی پدیده‌ها پرداخته‌اند، و ادراک ما را درباره جهان و قوانین حاکم بر آن بهبود بخشیده‌اند.
البته این مسئله بدان معنی نیست که علم در آینده کاملا اطلاعات فیزیکی جدید ما رد می‌شود. این تصور نامعقول است. علوم طبیعی از نظر اعتبارشان بزرگترین موفقیت را کسب نموده‌اند. بسیاری از قوانین اساسی ایجاد شده بوسیله آنها ، دارای کاربرد وسیعی می‌باشد. چنین توفیقی سرمایه طلایی علوم طبیعی است که هدف و مفهوم خود را در مواجهه با هر تحول علمی حفظ می‌کند.
علم در حالی که هیچگاه از پیشرفت باز نمی‌ماند، به نحو ثابتی خود را بر مجموعه دانش متکی می‌کند. هر چند تحولاتی که در علم پدید می‌آید سبب ظهور مفاهیم و عقاید جدیدی می‌شوند، ولی اطلاعات اساسی و بنیادی گذشته در مفاهیم جدید ادغام می‌شوند و مفهوم خود را در مورد پدیده‌ها و شرایط مشخص حفظ می‌نمایند.
روشهای مختلف بررسی ستارگان:

1.یک روش این است که به عنوان قدیمی‌ترین دانش مشاهده‌ای که درباره آسمان پر ستاره بحث می‌کند، مورد مطالعه قرار گیرد.

2.روش دیگر این است که به عنوان جوانترین علم ، هنگامی که با اختر فیزیک نظری ترکیب می‌شود، مورد مطالعه قرار گیرد. ستاره شناسی و اختر فیزیک پهنه کیهان ، از سیارات نزدیک تا اختروشهای دور قابل دسترس ، را تحت پوشش قرار می‌دهد.

roje_aria79
23-06-2006, 13:58
نجوم اسلامی
در خلال سال 180 میلادی تا قرن شانزدهم ، اعراب در زمینه ستاره شناسی برتری یافتند. مرکز فرهنگی‌شان بغداد (در عراق امروزی) بود، جایی که در قرن هشتم کتاب المجسطی بطلمیوس به زبان عربی ترجمه شد. البتانی (929 ـ 850 میلادی) پرآوازه‌ترین منجم عرب، تا حدود زیادی بر محتوای این کتاب افزود. آنها ابزارهایی نظیر اسطرلاب ، که اختراع یونانیان باستان بود، را تکامل بخشیده ، دقیقتر از یونانیان موقعیت ستارگان را رصد کردند. اسطرلاب الگویی 2 بعدی از آسمان شب است که در قرون وسطی برای تعیین موقعیت خورشید و ستارگان بکار می‌رفت.
یکی از مباحث حائز اهمیت در دانشهای اسلامی ، دانش نجوم اسلامی است چرا که اهم مسایل عبادی به این دانش وابسته است . نخستین علومی که ساکنان بلاد اسلامی به آنها توجه کردند ، علوم عملی و بخصوص طب و کیمیا و نجوم بود، که احکام این علوم را بر دیگر علوم ترجیح می‌دادند.
علم نجوم در ایران
علم نجوم در ایران مانند دیگر نقاط جهان سابقه طولانی دارد. در واقع از آنجا که ابزار کار آن آسمانی پاک و دو چشم سالم خداداد است، از اولین علومی است که توسط انسان مورد توجه قرار گرفته است. ستاره شناسان ایرانی عمده ستاره شناسان اسلامی را تشکیل می‌دهند. پس از دوران خلافت مامون که دارالترجمه مشهور خود را برای ترجمه آثار علمی ملل مختلف بنیان نهاد، پیشرفت نجوم بمانند علوم دیگر سرعت زیادی گرفت.
اولین محاسبات دقیق قطر زمین در همین زمان و توسط برادران بنوشاکر انجام گرفت. یکی از دلایل توجه ویژه به نجوم در دوران اسلامی تعیین تقویم و اوقات شرعی است که مستلزم مشاهدات و محاسبات دقیق نجومی است. "هندسه کروی" که توسط ابوالوفای بوزجانی معرفی شد این محاسبات را بطور عمده تسهیل کرد.
بطور سنتی در دربار شاهان و امرای ایرانی همیشه شاعران و منجمان سلطنتی وجود داشتند و این امر به رونق پیشه منجمی می‌افزود. البته از مشورت منجمان برای تعیین زمانهای سعد و نحس استفاده می‌شد؛ ولی خود این امر مستلزم سالهای متمادی تحصیل و مطالعه بوده است. زیجهای بسیاری در دوران اسلامی نوشته شده‌اند که آخرین آنها در قرن 18 میلادی و در هند تهیه شده است.
ارتباط احکام شریعت اسلامی با مسائل نجومی
بر هر کس که حتی اندکی به مسائل دینی اسلامی توجه کرده باشد، این مطلب پوشیده نیست که میان بعضی از احکام عبادتی شریعت اسلامی با برخی از نمودهای آسمانی ارتباطی واضح و آشکار وجود دارد. اوقات نمازهای پنجگانه روزانه ، از یک شهر به شهر دیگر و از یک روز به روز دیگر ، تفاوت پیدا می‌کند. و محاسبه آن مستلزم شناختن عرض جغرافیایی مکان و حرکت خورشید در دایرة البروج و شفق و فلق است و از شرایط نماز گزاردن رو به قبله ایستادن است.
دانستن جهت قبله خود مبتنی بر حل مسئله‌ای از مسائل علم نجوم است و به مثلثات کروی مربوط می شود و اینکه نماز کسوف و خسوف واجب است، خود مستلزم آن است که پیش از وقت آمادگی برای شناختن زمان این دو حادثه آسمانی را داشته باشند، که جز از راه شناختن حرکات خورشید و ماه و استفاده از زیجهای صحیح میسر نمی‌شود.
روزه گرفتن و روزه گشودن در ماه رمضان مسلمانان را به محاسبات فلکی بر می‌انگیزد. ابتدا و انتهای روزه با رویت هلال است، نه از روی گاهشماری عرفی و ... . خلاصه آنکه ، ارتباط بعضی از احکام شریعت اسلامی با مسائل نجومی ، سبب زیاد شدن توجه مسامانان به شناسایی امور آسمانی و ستارگان شد و علمای دینی را بر آن داشت که سودمندی این علم را مورد ستایش قرار دهند.
شگفتیهای آسمان از منظر قرآن
مناظر زیبا در عالم هستی فراوان است، اما هیچ منظره‌ای مانند آسمان ، جذاب و دلپذیر نیست. قرآن کریم که نقش بسیار موثری در تربیت غرایز و تمایلات فطری بشر دارد، در میان زیباییهای بسیاری که در عالم آفرینش موجود است، به موضوع "زیبایی آسمانها" تاکید فراوان دارد و در آیات خود از زیبایی کاخ پرشکوه آسمان سخن می‌گوید:

و زیناها للناظرین" ما آسمانها را برای بینندگان زینت دادیم.

و زینا السماء الدنیا بمصابیح"؛ ما آسمان نزدیک را به وجود نورافکنهایی آراستیم.

و لقد زینا السماء الدنیا ممصابیح"؛ ما آسمان نزدیک را بوسیله چراغهایی تزئین کردیم.

انا زینا السما الدنیا بزینه الکواکب"؛ ما آسمان نزدیک را به زیور ستارگان آرایش دادیم.

منظور قرآن مجید از این تذکرات این است که توجه مردم را به شگفتیهای این کاخ با عظمت جلب کند و افکار آنان را برای درک اسرار فضا و ستارگانی که در این اقیانوس پهناور شناور می‌باشند بکار بیندازد.

roje_aria79
23-06-2006, 14:05
تاریخچه نجوم
نجوم مطالعه مواد و مقدمه‌ای است درباره فرآیند بوجود آمدن آنچه در آنسوی جو زمین است که این جهان ، آسمان و گوی آسمان را از اتمهای کوچک تا گیتی وسیع شامل می‌شود. منجمان اجرام آسمانی مانند سیارات ، ستاره‌ها ، ستاره‌های دنباله دار ، کهکشانها ، سحابیها و مواد بین کهکشانها را مطالعه می‌کنند. برای اینکه چگونگی تشکیل شدن ، چگونگی بوجود آمدن و منسب هر کدام را مشخص می‌کنند و اینکه چگونه بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و چه اتفاقی ممکن است برای آنها بیفتد.
بخشی از جهان ما ، زمین و آنچه در آن اتفاق می‌افتد اختر شناسی را شامل می‌شود، در واقع زمین آزمایشگاه ماست و هر چه که درباره جهان می‌دانیم از آنچه از زمین می‌توانیم ببینیم و دریابیم و یا تصور کنیم سرچشمه گرفته است.
چگونه علم نجوم بوجود آمد؟
قبل از اختراع تلسکوپ ، در نزدیکی قرن هفدهم ، نجوم بر مبنای مشاهده با چشم غیر مسلح پایه گذاری شده بود. در ابتدا مردم از محل ستاره‌ها و سیارات در آسمان نقشه تهیه می‌کردند. متمدن ترینها برای نقشه برداری آسمان نظام داشتند و می‌دانیم که امروزه نجوم از نظریات یونانیان باستان سرچشمه می‌گیرد. در سال 150 میلادی یک منجم و ریاضیدان یونانی به نام کلودیوس بطلمیوس یک رساله درباره علم نجوم نوشت. او در آن 48 گروه ستاره‌ای که صورت فلکی نامیده می‌شدند را فهرست کرد ، مانند جبار ، برساووش و ... که بیشتر از اسامی اساطیر گرفته شده‌اند.
همانطور که ما هنگام نگاه کردن به ابرها ، آنها را به اشکالی از اجسام آشنا تصور می‌کنیم، همانگونه بطلمیوس در گروهبندی ستارگان اشکال آشنا را مشاهده کرد. همچنین بطلمیوس متوجه شد که به نظر ستارگان در سرتاسر آسمان حرکت می‌کنند، او گفت که تمام اجرام آسمانی به دور زمین که مرکز جهان بی‌حرکت ایستاده حرکت می‌کنند. این نظریه علمی برای قرنها پذیرفته شده بود. تئوری بطلمیوس راجع به جهان طرح زمین مرکز نامیده شد، زیرا در آن زمین در مرکز عالم قراردارد.
چه موقع کشف شد که زمین بدور خورشید می‌چرخد؟
قبول این واقعیت مدتها طول کشید. در سال 1543 میلادی یک منجم لهستانی به نام نیکلاس کوپرنیک De Revolutionibus را منتشر کرد که مشخص می‌کرد سیارات به دور خورشید گردش می‌کنند، اما نظریه او با تعلیمات کلیسای کاتولیک مغایرت داشت و کلیسا قدرتمندترین سازمان اجتماعی و سیاسی آن زمان بود. عقیده‌هایی مانند طرح خورشید مرکزی که در جهان تفکر بدیع بودند سزاوار کیفر مرگ بودند.
بنابراین اگر هم تعدادی دیگر از منجمان طرح کپرنیک را می‌پذیرفتند از تصدیق کردن آن هراس داشتند. در سال 1632 گالیلئو گالیله ، یکی از برجسته‌ترین منجمان در طول تاریخ ، سرانجام یک کتاب در حمایت از نظریه کپرنیک منتشر کرد. کلیسای کاتولیک روم گالیله را برای محاکمه بخاطر بدعت گذارن احضار کرد و این منجم برای برگشتن از حرفش یا مرگ حق انتخاب داشت. گالیله دست از عقیده خود کشید اما کلیسا از پذیرفته شدن طرح خورشید در عرف نمی‌توانست جلوگیری کند (در سال 1992کلیسای کاتولیک روم رسما با گالیله و کپرنیک موافقت کرد).
منجمان چگونه سریعا یک ستاره را از دیگران تشخیص می‌دهند؟
منجمان علاوه بر نقشه موقعیت ستارگان در آسمان تعیین کردند که کدام ستاره از دیگر ستارگان پر نورتر است. یک منجم یونانی به نام هیپارکوس جد بطلمیوس ابتدا ستارگان را بر اساس روشنایی‌اشان طبقه بندی کرد. او شش طبقه روشنایی را با قدرشان لیست کرد (قدر یعنی درخشش یک ستاره که بر روی زمین نمایان می‌شود. قدر یک ستاره تا حد زیادی در تعیین اینکه چقدر از زمین فاصله دارد موثر است)، هیپارکوس 20 ستاره از قدر اول را طبقه بندی کرد و ستارگان ضعیف یعنی آنهایی که با چشم غیر مسلح دیده می‌شوند را در شش قدر طبقه بندی کرد.
نقش گالیلئو گالیله
گالیله در پیزای ایتالیا در 1564 در اواسط دوره رنسانس متولد شد. گالیله فقط اولین کسی که تلسکوپ را روی ستارگان متمرکز کرد نبود، او همچنین دیدگاه متفاوتی نسبت به جهان ایجاد کرد. گالیله استاد نجوم ، ریاضی ، فیزیک ، فلسفه و تبلیغات بود . تصور او (و احتمالا واقعیت) از یک نبوغ ذاتی بود: زیرک ، شوخ و اما زننده بود. مردم مهم انجمن او را جستجو می‌کردند، تا وقتی که کار منفور و خطرناک حمایت از دیدگاه خورشید مرکزی کپرنیک راجع به منظومه شمسی را در کارهایش انتشار داد:
ما این حقیقت را پذیرفتیم که خورشید در مرکز منظومه شمسی است و ما ممکن است گفته باشیم (هرکس می‌داند که خورشید به دور زمین می چرخد و فقط تعداد کمی دانشمند دیوانه فکر می‌کنند غیر از این است). در سال 1543 نیکولاس کوپرنیکوس رساله پیشنهادی‌اش را که تمام سیارات به انظام زمین به دور خورشید می‌چرخند منتشر کرد. این پیشرفت غیر منتظره برای عده‌ای بطور محرمانه خوشایند بود، برای قدرتمندترین دولت اروپا در آن زمان (کلیسای کاتولیک روم) در وضع موجود مسلما منفعتی وجود داشت. با این همه عقاید نظام و توانایی‌اش رویه زمین مرکزی در جهان باقی ماند.
گالیله بطور آشکارا از دیدگاه جهانی کپرنیک در مقابل کلیسا حمات کرد. روش رهبر کلیسا با دیگر بدعت گذاران نادیده گرفتن آنها یا آسیب رساندن به آنها با برخی شرایط بود. اما کلیسا نمی‌توانست گالیله را نادیده بگیرد. در سال 1634 گالیله به دادگاه کلیسا آورده شد و ادعا کرد که دست از عقاید بدعت گذارانه‌اش درباره منظومه شمسی برداشته است. روبرو شدن با شکنجه و مرگ ، گالیه را وادار به تسلیم شدن کرد. او هنگامی که اتاق محاکمه را ترک کرد زیر لب گفت بی اعتنا به آنچه مجبور به گفتن شده بود ادعا کرد که زمین هنوز به دور خورشید می‌چرخد. گالیله بقیه عمر خود را در زیر شیروانی خانه‌ای تا سال 1642 گذراند 355 سال بعد در سال1992 کلیسا رسما طرح کپرنیک را در مورد منظومه شمسی پذیرفت.

roje_aria79
23-06-2006, 14:09
یونانیان و کروی بودن زمین
تمدن یونان در حدود سال 900 قبل از میلاد ظهور یافت و در طول هزار سال بعد، کمک بزرگی به ستاره شناسی نمود. ابتدا، در قرن ششم قبل از میلاد یونانیان دریافتند که زمین کروی است. آنها برای اولین بار محیط زمین، اندازه ماه و فاصله میان آنها را بدقت اندازه گرفتند. اگرچه آنها به اشتباه معتقد بودند که زمین کره ثابتی است که جهان پیرامون آن می گردد، ولی برخی از اندیشه ها و شیوه های رصدشان تا اواخر قرن هفدهم کاربرد داشت.
پیش از آن که یونانیان نظریه کروی بودن زمین را مطرح نمایند، اکثر مردم عوام معتاد بودند که زمینه مسطح است. مثلا هندوها معتقد بودند که زمین مسطح بر شانه 4 فیل قرار دارد که به نوبه خود بر پشت چهار لاک پشت شناور در اقیانوسی بی کران ایستاده اند. مصریان باستان زمین را رب النوع کب می پنداشتند که به پهلو دراز کشیده و الهه نات، تجسم خورشید، بر روی آن خیمده است.
جهان زمین مرکز
اکثر تمدن ها معتقد بودند که جهان زمین مرکز است، ولی بطلمیوس ستاره شناس یونانی (168 ـ 90) بیشتر از سایرین برای این اندیشه معروف است. وی در کتابش المجسطی، قوانین اندازه گیری حرکات اجرام آسمانی را وضع نمود. به منظور تشریح حرکت رجعی برخی از سیارات، بطلمیوس اظهار کرد که مدار سیارات یک سلسله فلک تدویر پیچیده را دنبال می کند.
اندیشه های آریستارخوس
معدودی از متفکران یونانی، مخصوصا آریستارخوس (250 ـ 320 قبل از میلاد) اندیشه زمین مرکزی بودن دنیا را به زیر سوال بردند. آریستارخوس به کمک هندسه از روی اندازه سایه زمین، ماه و خورشید در خلال خسوف و کسوف، اندازه نسبی آنها را محاسبه کرد. اعداد و ارقامش کاملا نادرست بودند، ولی از آنجا که دریافت خورشید از زمین بسیار بزرگتر است، اظهار داشت که طبیعتا خورشید باید در مرکز جهان باشد. اکثر یونانیان این ایده را نپذیرفتند و اندیشه های آریستارخوس رد شدند. در عوض، المجسطی بطلمیوس تا 1500 سال بعد بر علم ستاره شناسی سیطره داشت.

roje_aria79
23-06-2006, 14:19
ستاره شناسی باستانی
مردمان اولیه از آسمان به عنوان قطب نما ، ساعت و تقویم استفاده می‌کردند. طلوع و غروب خورشید به ترتیب نمایانگر شرق و غرب بودند. صورتهای کره ماه ، یک ماه را معین می‌نمود و ماه به همراه حرکت سالانه خورشید در آسمان تقویم را پدید آورند. با شروع تبادلات تجاری میان فرهنگها ، موقعیت ستارگان برای راهنمایی دریانوردان بکار گرفته شد.
ستاره شناسی ما قبل تاریخ
آثار مشاهدات آسمان حتی از دوران ما قبل تاریخ ، یعنی قبل از آغاز ثبت رخدادها بر جای مانده است. تصور می‌شود که سنگهای قائم یافته شده در برخی از نقاط اروپا اولین رصدخانه‌ها باشند و این سنگها برای نشان دادن موقعیت خورشید و ماه در برخی از اوقات سال ، نظیر اعتدالین ، چیده و مرتب شده‌اند. احتمالا مراسم مذهبی در این روزها برگزار می‌شد، هر چند که کاربرد دقیق سنگها به درستی معلوم نیست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقوش رسمی:این لوح رسی بابلی به قرن ششم قبل
از میلاد تعلق دارد و مشاهدات نجومی
قرون پیش از خود را ثبت کرده است.
می‌توان نمونه برجسته سنگهای قائم ما قبل تاریخ را در استون هنج انگلیس یافت. این سنگها حول دایره‌ای چیده شده‌اند و ظاهرا بین سالهای 2200 و 1600 قبل از میلاد بر پا شده‌اند. خیابانی دراز به محلی منتهی می‌شود که خورشید به هنگام رسیدن به بالاترین نقطه آسمان (انقلاب تابستانی) ، در روز به آنجا می‌رسد. از دیر باز استون هنج با مراسم بت پرستی آمیخته بوده است و هنوز آئینهای گرامی داشت انقلاب تابستانی در آنجا برگزار می‌شوند.
اغلب ، اختر شناسی اولین علم محسوب می‌شود. تقریبا همه تمدن های پیشین حرکات اجرام سماوی را مطالعه می‌کردند و از اندوخته دانششان برای تعیین زمان ، تجارب و نظم دادن به زندگی روزمره بهره می‌گرفتند. این اولین کوشش برای درک نیروهای طبیعی و مهار آنها به سود بشر بود.
انسانهای شکارچی و گیاه چین
انسانهای نخستین با شکار و جمع آوری گیاهان امرار معاش می‌کردند. اگر چه بقایای اندکی از این جوامع باستانی بر جای مانده ، ولی بی‌تردید آنها بازگشت ادواری فصول و الگوهای نا متغیر ستارگان را مشاهده کرده‌اند. به عنوان مثال ، استخوانهایی که در آفریقا کشف شده ، نقوشی را نشان می‌دهند که ظاهرا هلالهای ماه را در قالب تقویم جمع بندی کرده است. انسانها تقریبا در 9 هزار سال قبل از میلاد در جوامع زراعی ساکن شدند. دو فرهنگی که در ابتدا پیدایش یافتند عبارت بودند از مصریان در آفریقا و بابلیان در در غرب آسیا ، برای هر دو تعیین زمان جهت سازماندهی به زندگی مذهبی و اقتصادی ضروری بود و آنها با حرکات ماه و خورشید تقویم ابداع کردند. این تقویمها بر پایه سال شمسی یا سال قمری استوار بودند. سال شمسی مدت زمانی است که زمین به دور خورشید می‌گردد یعنی 365 روز و یک چهارم روز.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آثار فلزی:تمدنهای باستانی اندیشه‌های جالبی درباره
دنیا داشتند و این الگوی برنزی منظومه شمسی
متعلق به قرن نهم قبل از میلاد ، نشانگر آن
اندیشه‌هاست. این الگو در غرب آسیا کشف شده است.
اعتقادات بابلیان
بابلیان تقویمشان را از روی رصد ماه که چرخه‌اش 29.5 روز طول می‌کشد، ابداع کردند. تقویمهای بابلی که احتمالا نخستین بار در سال 3 هزار قبل از میلاد پدید آمدند، بر اساس 12 ماه قمری بودند. بعد از هر دوره 29 روزه ، دوره‌ای 30 روزه قرار داشت، در نتیجه سال قمری 354 روز بود. برای مساوی نمودن سال قمری و شمسی، که تغییر فصول را کنترل می کرد هر چند سال یکبار چند ماه دیگر به تقویم اضافه می شد.
بابلیان معتقد بودند که خدایان ، خورشید ، ماه ، سیارات و ستارگان را در آسمان قرار داده‌اند و به دقت بر آنها نظارت می‌کنند. آنها دریافتند که سیارات در پهنه معینی از آسمان حرکت می‌کنند که به برج فلکی معروفند و الگوهای ستارگان این پهنه را به صور فلکی تقسیم نمودند. آنها همچنین مشاهدات خود را از کسوفها ، شهابها ، ستارگان دنباله دار ثبت کردند.
مصریان
مصریان باستان توجه اندکی به حرکات سیارات داشتند و از ستاره شناسی تنها برای تعیین زمان استفاده می‌کردند. آنها اولین مردمانی بودند که تقویمی مبتنی بر سال شمسی ابداع نمودند. آن سال با طغیان رود نیل آغاز می‌شد که رخدادی سالیانه بود و برای جوامع زراعی مجاور کرانه‌اش اهمیتی حیاتی داشت. این طغیان با طلوع صبحدم ستاره شعرای یمانی ، درخشانترین ستاره آسمان ، مقارن بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سنگهای کارناک:سنگهای کارناک در فرانسه متعلق به 2 هزار
سال قبل از میلادند. ظاهرا از آنها برای شمردنماههای قمری استفاده می‌شد.
چینی‌ها
قدمت اختر شناسی چینی به 4 هزار سال قبل از میلاد باز می‌گردد و چینی‌ها متقاعد شدند که حرکات خورشید ، ماه و سیارات راهنمای پیشگویی آینده هستند. آنها به دقت آسمان را رصد نمودند و امروزه یاد داشتهای آنها درباره ستارگان دنباله دار و ابرنواخترها برای اخترشناسان کاربرد قابل ملاحظه‌ای دارد. آنها توجه خاصی به کسوف مبذول داشتند و می‌پنداشتند که بد یمن است. آنها تصور می‌نمودند که کسوف بر اثر خورده شدن خورشید توسط اژده‌ها ایجاد می‌شود و در خلال کسوف به خیابانها می‌ریختند تا با کوبیدن قابلمه و ماهی تابه آن جانور را فراری بدهند.
تمدن مایا
مایایی‌ها که در خلال سالهای 2 هزار قبل از میلاد و 900 میلادی ساکن آمریکای جنوبی بودند، معتقد بودند که سیارات و ستارگان خدایانند. آنها برای رصد حرکات متغیر اجرام سماوی اهرامی بنا نهادند و تقویم شمسی دقیقی وضع نمودند. آنها همچنین با محاسباتی وقوع خسوف و کسوف را پیش بینی می‌کردند.

roje_aria79
23-06-2006, 14:28
پیدایش کیهان شناسی
کیهان شناسی مطالعه شکل ، پیدایش ، زندگی و مرگ جهان است. در آغاز قرن بیستم ، کیهان شناسان تصور می‌کردند که تمام جهان بخشی از کهکشان راه شیری است. در سال 1923، ادوین هابل ، ستاره شناس آمریکایی ، نشان داد که ستارگان سحابی آندرومدا (که بعدآ کهکشان آندرومدا نامیده شد) در خارج کهکشان راه شیری قرار دارند و بدین تریب وجود کهکشانهای دیگر را اثبات کرد. او همچنین دریافت که این کهکشانها از کهکشان ما فاصله می‌گیرند. در دهه بعد از آن ، فرضیه‌های گوناگونی درباره منشأ جهان ارائه شد.
کیهان از چه چیز ساخته شده است؟
رصدهایی که بوسیله اخترشناسان صورت می‌گیرد این نکته را مشخص ساخته که به ازای هر یک گرم از ماده‌ای که سیارات و ستارگان و کهکشانها را بوجود آورده ، چند گرم از ماده‌ای وجود دارد که ماهیت آن ناشناخته است، وجود این ماده بر اساس نوع رفتاری که اجرام کیهانی از خود آشکار می‌سازند حدس زده می‌شود. براساس قوانین فیزیک اگر آتشگردانی را با سرعت به چرخش در آوریم با سرعت در هوا به پرواز درخواهد‌ آمد.
در مورد ستارگانی که در حاشیه کهکشانها به دور مرکز در گردشند نیز دقیقاً همین وضع برقرار است. نخ یا رشته‌‌‌‌ای که این ستارگان را پایبند نگه می‌دارد همان نیروی جاذبه است. اما محاسبات نشان می‌دهد که نیروی جاذبه حاصل از ماده فیزیکی قابل رؤیت موجود در کهکشانها برای نگهداری ستارگانی که با جرم عظیم و سرعت زیاد در حاشیه آنها در حال گردشند کافی نیست.
برای نگهداری این ستارگان به صورت دیوان پای‌ در زنجیر ، به طناب یا رشته مستحکم‌تری نیاز است و از همین‌ جا دانشمندان نتیجه گرفته‌اند که در درون هر کهکشان می‌باید ذخایر عظیمی از نوعی ماده نادیدنی وجود داشته باشد که نیروی جاذبه لازم برای جلوگیری از گریز ستارگان را فراهم می‌آورد. استدلال مشابهی دلالت می‌کند بر اینکه از این نوع ماده نادیدنی می‌باید در فضای ما بین کهکشانها نیز موجود باشد و حرکات کهکشانها را نسبت به یکدیگر تنظیم کند.
پیدایش جهان
ستاره شناسان قرن بیستم توضیحات متناقضی درباره نحوه پیدایش جهان پیشنهاد نموده‌اند. ژرژ لومتر (1966-1894) ، ریاضیدان بلژیکی ، اظهار کرد که دنیا بصورت نقطه داغ متراکم منفجر شونده‌ای آغاز شد. فرد هویل ستاره شناس انگلیسی (1915) با ارائه نظریه حالت پایا ، این اندیشه را که دنیا سر آغاز داشته رد کرد. کشف تشعشع مایکروویو زمینه کیهان در سال 1965 تاییدی بر نظریه انفجار بزرگ بود.
برخی اظهار نموده‌اند که خلقت متوالی نظریه تازه‌ای وارد علم می‌نماید که نظریه بسیار حیرت انگیزی است. من معتقد نیستم که خلقت متوالی نظریه تازه‌ای پدید می‌آورد. این قطعاً فرضیه جدیدی است، ولی صرفاً جایگزین فرضیه‌ای می‌شود که در بطن فرضیه‌های کهن پنهان است. چنین ابزار می‌کند که تمام ماده جهان در زمانی خاص در گذشته‌ای دور و در "انفجاری بزرگ" ایجاد شده است. این نظریه انفجار بزرگ از لحاظ علمی از دو نظریه دیگر ناخوشایندتر است.
کیهان شناسی نوین
از جمله مسائلی که کیهان شناسی نوین به آن توجه دارد، مسئله آغاز است. این پرسش که: «آیا اساسا کیهان آغازی داشته یانه همواره موجود بوده است؟»؛ اگر چه نحوه نگرش علمی به این مسئله از ویژگیهای خاص خود برخوردار است که آن را از دیدگاههای متا فیزیکی و الهیاتی جدا می‌کند. ولی طبیعت مسئله به شکلی است که از همان ابتدا ، ارائه نظریات و مدلهای کیهان شناختی با طیف وسیعی از برداشتها و واکنشهای متا فیزیکی و الهیاتی همراه بوده است، تا آنجایی که بعضی افراد حتی آراء فلسفی و بویژه الحادی خود را در نحوه انتخاب مدلهای کیهان شناختی دخالت داده‌اند.
برخی ازخدا باوران معتقد بودند که اگر نظریه انفجار بزرگ درست باشد، به نظر می‌رسد که برای وجود آفریدگار جهان ، استدلالی قوی را پدید آورد. برخی دیگر معتقدند که این مدل به طرز شگفت انگیزی اعتقاد کتاب مقدس را درباره خلق از عدم تأیید می‌کند. درسال 1948م هرمان باندی ، توماس گلد و فردریک هویل نظریه‌ای تحت عنوان نظریه حالت پایا را ارائه کردند. طبق این نظریه که حدود دو دهه رقیب نظریه انفجار بزرگ به حساب می‌آمد، اگر کیهان تا ابد منبسط شود، دیگر لزومی به اعتقاد به لحظه آغازین نیست.
در این نظریه بیان می‌شود که نرخ این انبساط با مقدار چگالی ماده برابر و این برابری از طریق خلق مداوم ماده‌ای جدید فراهم می‌آید. این خلق مداوم باعث می‌شود تا مقدار چگالی ماده در عالم ثابت باقی بماند و با دور شدن کهکشانها از هم بین آنها کهکشانهای جدید بوجود آید و بدین سان کیهان همیشه یکنواخت به نظر می‌رسد. اما در سال 1964م دو نفر به نامهای پنزیاس و ویلسون تابش ریزموجی به نام تابش پس زمینه کیهانی را کشف کردند که مؤید عالم داغ اولیه بود و بدین ترتیب نظریه حالت پایا اعتبار خود را از دست داد.
این بی اعتباری در دهه 90 با یافته‌های سفینه کوبی در مورد ناهمیانگردی عالم داغ اولیه بیشتر شد. طرفداری متعصبانه فردریک هویل از نظریه مذکور صرفا به دلایل علمی نبود بلکه به اعتقاد او زمان بی نهایت با عقاید الحادیش بیشتر سازگار بود. استیون وینبرگ ، فیزیکدان و برنده جایزه نوبل می‌گوید: «گیرایی اصلی و جذابیت فلسفی نظریه حالت پایا از آن جهت بود که با تصویر سنتی و دینی جهان بدان گونه که در کتاب مقدس آمده ، کمتر شباهت داشت.
بنابر آنچه گفته شد حضور گرایشهای فلسفی در میان متخصصان برجسته کیهان شناسی ، حضوری جدی بوده در مواردی بر نحوه تبیین آغاز کیهان تأثیری جهت دهنده داشته است. در قسمت بعدی این مقاله به بررسی دیدگاههای افرادی چون هاوکینگ و پنروز درباره لحظه آغاز و همچنین مدلهایی چون مدل جهان نوسانی می‌پردازیم.

roje_aria79
23-06-2006, 14:31
انواع ستاره شناسي
ستاره شناسان حرفه‌اي تمام وقت خود را صرف استفاده از تلسکوپ نمي‌کنند. ممکن است آنها ماههاي بسياري را به تحليل تصاوير و اطلاعات گرد آمده از رصد بگذارنند. گاهي اوقات لازم نيست اختر شناسان به محل تلسکوپ بروند. مثلا تلسکوپ اسحاق نيوتن در جزاير قناري را مي‌توان از کمبريج انگليس کنترل کرد. ستاره شناسان غير حرفه‌اي بسياري نيز به آسمان شب مي‌نگرند و از آن عکس مي‌گيرند. تجهيزات اين عده معمولا براي کاوش کهکشانهاي دور به حد کافي پيشرفته نيست، ولي آنها مي‌توانند منظومه شمسي را رصد کنند.
براي ستاره شناسان غير حرفه‌اي ، يک دوربين خوب از يک تلسکوپ کوچک ارزان قيمت موثرتر است. با دوربين مي‌توان کوهها و گودالهاي شهابسنگي ماه را مشاهده کرد و بيشتر از چشم غير مسلح مي‌توان ستاره ديد، مخصوصا «اگر توجهتان به کهکشان راه شيري معطوف است. با دوربين ، ستارگان همچنان شبيه نقاط نوراني هستند، ولي سيارات نزديک بصورت قرصهايي معلوم مي‌شوند. همچنين مي‌توانيد هلالهاي زهره و ماه را ببينيد. يافتن سيارات از ستارگان دشوارتر است، زيرا موقعيت‌شان مرتبا تغيير مي‌کند، ولي مجلات ستاره شناسي و برخي از مجلات بطور ماهيانه به شما مي‌گويند که در کجاي آسمان در جستجوي آنها باشيد.
با استفاده از اين اطلاعات مي‌توانند به مشاهده چهار قصر بزرگ مشتري بپردازيد و حرکاتشان را به هنگام گردش به دور اين سياره تحت نظر بگيرند. دوربين همچنين جزئيات بيشتري درباره خوشه‌هاي ستارگان نظير پروين و سحابيهايي مانند جبار در اختيار شما قرار مي‌دهد. به مشاهده ستارگان دنباله دار بپردازيد، چرا که اين ستارگان با نام کاشفشان نامگذاري مي‌شوند. هيچ وقت از اقبال خود نا اميد نشويد، شايد شما نيز يکي از آن افراد شويد.
مشاهده ستارگان
اگر چه از درون باغچه يا پشت پنجره مي‌توانيد مناظر جالبي در آسمان ببينيد، اما اگر بتوانيد دور از پرتو نور چراغهاي خيابان رصدخانه‌اي بيابيد، ستارگان بيشتري خواهيد ديد. اگر به انجمن ستاره شناسي محل خود بپيونديد، مي‌توانيد دوستاني بيابيد تا به اتفاقشان ستارگان را مطالعه کنيد و در سفرهاي علمي به مشاهده ستارگان بپردازيد. نقشه ستارگان به شما کمک مي‌کند محل اجرام سماوي خاص را بيابيد.
همچنين براي تعيين زمان به ساعت و براي تعيين جهت صحيح به قطب نما احتياج داريد. 30 دقيقه طول مي‌کشد تا چشم شما به تاريکي عادت کند، ولي براي خواندن نقشه ستارگان از چراغ قوه معمولي استفاده نکنيد و ديد شبانه خود را مختل نکنيد. در عوض چراغ قوه‌تان را با کاغذ شفاف قرمز بپوشانيد تا نور قرمز ساطع کند. شبهاي صاف براي مشاهده ستارگان شرايط خوبي را فراهم مي‌کنند، ولي صافي آسمان شايد نشانه خنکي هوا باشد، پس فراموش نکيند لباس گرم بپوشيد.
اگر تجهيزات مخصوصي نداريد، باز مي‌توانيد با چشم غير مسلح اجرام سماوي بسياري را بيابيد. مي‌توانيد هلالهاي ماه را دنبال کنيد و صور فلکي را بيابيد. شايد ستارگان داراي رنگهاي مختلف نيز نظير رجل الجبار ، که ستاره‌اي به رنگ آبي و سفيد است، منکب الجوزا ، که ستاره‌اي سرخ است، قابل رؤيت باشند. مي‌توانيد اين دو ستاره را در صورت فلکي جبار بيابيد.

roje_aria79
23-06-2006, 14:36
ستاره شناسی در عمل
ستاره شناسان اکثر مطالعات فضایی خود را از طریق رصدخانه‌‌ها انجام می‌دهند. جو زمین که آمیخته از گازهای مختلف است، نور ستارگان را در جهتهای گوناگون می‌شکند. به همین جهت است که ستاره‌ها در آسمان سوسو می‌زنند. اگر آنها را از بالای جو مشاهده کنیم، درخشش ثابتی خواهند داشت. برای این منظور از رصدخانه‌های فضایی در خارج جو استفاده می‌شود. در فضا تلسکوپهای نوری می‌توانند تصاویر واضحتر و دقیقتری نسبت به زمین تهیه کنند. می‌توان ماهواره‌ها را نیز جهت جمع آوری انواع تشعشعات متوقف شده در جو ، بکار گرفت.
ستاره شناسی رادیویی
کارل یانسکی در سال 1931 امواج رادیویی فضایی را کشف نمود. این امواج توسط تلسکوپهای رادیویی ، که همان آنتنهای بزرگ منحنی رو به آسمان هستند، دریافت می‌شوند. آنتن ، موج رادیویی را درست همانند متمرکز شدن نور توسط تلسکوپ انکساری ، متمرکز می‌کند. آنتنهای رادیویی می‌توانند ابرهای گازی میان ستارگان را که در نور مرئی غیر قابل تشخیص‌ هستند، را شناسایی کنند. آنها علائم اجرام سماوی مانند خورشید و کویزارها را شناسایی می‌کنند.
ستاره شناسی با رادار
تلسکوپهای رادیویی علاوه بر دریافت موج رادیویی ، می‌توانند علائم رادیویی را نیز منتقل کنند. این فوران علائم به سوی جسمی در منظومه شمسی ارسال می‌شود و پژواک آن توسط آنتن رادیویی دریافت می‌شود. زمان بازگشت پژواک ، فاصله از جسم آسمانی را برای ستاره شناسان مشخص می‌کند. می‌توان تجهیزات راداری را در مدار زمین به تجهیزات رصد متصل کرد. علائم از زمین منعکس می‌شوند و نقشه های دقیقی از سطح زمین پدید می‌آورند.
تجهیزات راداری کاوشگر ماژلان ، که در مدار زهره می‌چرخد ، نقشه‌ها و تصاویری از سطح این سیاره که مرتبا با باریکه‌ای از ابر ضخیم پوشیده می‌شود ، تهیه کرده‌است. رادار همچنان معلوم ساخت که زهره در خلاف جهت سایر سیارات منظومه شمسی می‌چرخد.
ستاره شناسی با مایکروویو
بر خلاف موج رادیویی ، امواج مایکرو ویو نمی‌توانند به لایه‌های تحتانی جو نفوذ کنند. همانند ماهواره‌ها ، تلسکوپهای مستقر در قلل کوهستان نظیر مائوناکیا در هاوایی و لاسیلا در شیلی می‌توانند آنها را شناسایی کنند. امواج مایکرو ویو می‌توانند به ستاره شناسان بگویند چه موادی در ابرهای غباری و گازی در بین ستارگان وجود دارد. نتایج مطالعات کاوشگر تشعشع زمینه کیهانی کوبه) ، که با امواج مایکروویو کار می‌کرد ، در سال 1992 صحت نظریه انفجار بزرگ را تقویت کرد.
ستاره شناسی با اشعه مادون قرمز
همه اجرام آسمانی مقداری امواج مادون قرمز ساطع می‌کنند. بخار آب بخشهای تحتانی جو این اشعه را جذب می‌کند. بنابراین برای یافتن آن باید تلسکوپها در ارتفاعات یا روی ماهواره‌ها نصب شوند. ستاره شناسان می‌توانند با سنجش اشعه مادون قرمز ، اجرامی را مشاهده کنند که ابرهای متراکم غبار نظیر سحابی جبار ، که محل تولد ستارگان است ، آنها را احاطه کرده‌اند. آنها همچنین می‌توانند حلقه‌های گازی پیرامون ستارگان ، که محل تشکیل سیارات هستند ، را رصد کنند. ماهواره ستاره شناسی مادون قرمز «ایراس) در سال 1983 پرتاپ شد و بیش از 200 هزار منبع را برای این اشعه کشف نمود.
ستاره شناسی با اشعه ماورا بنفش
ستارگان گرم از خود تشعشع ماورا بنفش ساطع می‌کنند، که معمولا جو زمین مانع رسیدن آن به زمین می‌شود. بنابراین همیشه تلسکوپهای ماورا بنفش بر روی ماهواره‌ها نصب می‌شوند. به جای شیشه که این نوع تشعشع را جذب می‌کند ، با یک کانی به نام کوارتز آینه‌های تلسکوپ را می‌سازند. این آینه‌ها پوشش مخصوصی دارند که می‌توانند امواج فرابنفش را منعکس کنند. کاوشگر بین المللی ماورا بنفش IUE در سال 1978 پرتاب شد. که تا کنون موفق بوده و امکان مطالعه اجرامی نظیر ابرنواخترها را فراهم نموده است.
ستاره شناسی با اشعه ایکس
مطالعات فضایی درباره اشعه ایکس ، توسط ماهواره‌ها یا موشکها انجام می شود. زیرا تشعشع این اشعه نمی‌تواند از جو زمین بگذرد. اشعه ایکس از گازهای فوق العاده گرم موجود در بقایای ابر نواختر و یا جفت ستارگانی که که یکی از آنها کوتوله سفید و یا حفره سیاه است ، حاصل می‌شود. بخاطر عبور اشعه ایکس از آینه‌های معمولی ، تلسکوپهای جمع کننده آنها از مجموعه‌ای از آینه‌های کانونی و استوانه‌ای استفاده می‌کنند که اشعه را با زاویه‌ای حاده منعکس می‌نمایند. در سال 1990 یک رصدخانه بین المللی به نام ماهواره روست ، برای مشاهده منابع آسمانی اشعه ایکس ، به فضا پرتاب شد.
ستاره شناسی با اشعه گاما
اشعه گاما که توسط ماهواره‌های مستقر در مدار زمین جمع آوری شده ، حاوی تشعشعات بسیار پر انرژی می‌باشد. این اشعه ، منابع کیهانی گوناگونی از جمله پالسارها و هسته کهکشان راه شیری دارد. انتشار بسیار کوتاه اشعه شدید گاما ، معروف به فورانهای اشعه گاما ، از هنگام کشف آنها در سال 1967 ستاره شناسان را متحیر کرد. زیرا این تشعشعات پراکنده‌اند و منشا دقیق آنها هنوز ناشناخته مانده است. مطالعه اشعه گاما به ما امکان می‌دهد تا ببینیم متراکمترین گازهای کیهانی در کجا واقعند. رصدخانه اشعه گامای کامپتون ، سنگینترین ماهواره غیر نظامی است که تا کنون پرتاب شده است. وزن آن در زمین متجاوز از 17 هزار کیلوگرم می‌باشد.
ستاره شناسی نامرئی
ستارگان بخاطر انتشار نور قابل روئیت هستند، ولی در فضا انواع دیگری از تشعشع وجود دارد که نمی‌توانیم آن را ببینیم. این تشعشعهای نامرئی حاوی اطلاعاتی درباره اجرامی نظیر حفره سیاه است. اگر چه تلسکوپهای زمینی بخشی از این تشعشع را جمع آوری می‌کنند، اما ستاره شناسان باید تجهیزاتشان را به بالای جو زمین بفرستند تا نامرئی‌ترین تشعشعات را مطالعه کنند. همچنین باید تشعشع نامرئی را با ابزار گوناگونی از قبیل تلسکوپهای زمینی می‌گیرند، تا ماهواره‌ها شناسایی کنند.

roje_aria79
23-06-2006, 14:45
رادیو نجوم
کارل جانسکی (Karl Jansky) ، مهندس جوانی که در آزمایشگاههای تلفن بل (Alexander Graham Bell Phon) کار می‌کرد، مشغول مطالعه صداهای تیز و مزاحمی بود که همیشه همراه گیرنده‌های رادیویی است. وی به صدای بسیار ضعیف و بسیار پیوسته‌ای برخورد کرد که نمی‌توانست از هیچ یک از منابع معمولی سرچشمه گرفته باشد. جانسکی سرانجام نظر داد که این صدا ناشی از موج رادیویی است که از فضای خارج می‌رسند.
در ابتدا به نظر می‌رسید که علامتهای رادیویی که از فضا در جهت خورشید می‌رسند، قویترند. اما روز به روز جهت قویترین علامتها به کندی تغییر مکان می‌داد و از خورشید دور می‌شد و دایره‌ای را در آسمان می‌پیمود. جانسکی تا سال 1933 نظر داد که موج رادیویی از راه شیری ، و بخصوص از جهت صورت فلکی قوس ، به طرف کهکشان می‌آیند. به این ترتیب رادیو نجوم یا رادیو آسترونومی پا به عرصه وجود گذاشت.
دلایل بی‌رغبتی به رادیو نجوم
اختر شناسان بلافاصله بعد از پیدایش رادیو نجوم ، به این علم گرایش پیدا نکردند، زیرا موانع جدی بر سر راه وجود داشت. تصویرهایی که بدست می‌آمد واضح نبود، بلکه فقط تصویرهایی تکان خورده بر روی نقشه‌ای بود که به آسانی قابل توجیه نبود. مهمتر از همه آنکه موج رادیویی بسیار بلندتر از آن هستند که از منبعی به کوچکی یک ستاره صادر شوند. علامتهای رادیویی که از فضا می‌رسیدند، طول موجهایی صدها مرتبه بلکه میلیونها مرتبه بلندتر از طول موج نور داشتند‌، و هیچ گیرنده معمولی رادیو نمی‌توانست چیزی بیشتر از یک تصویر کلی درباره جهتی که این امواج از آن می‌آیند بدست دهد. این مشکلات اهمیت کشف جدید را پنهان کرد.
ستارگان رادیویی
جوانی به نام گروت ربر (Grote Rober) که درباره رادیو بطور ذوقی مطالعه می‌کرد، تنها به دلیل کنجکاوی به این کار ادامه داد. او در سال 1937 با صرف وقت و پول در حیاط خانه خود تلسکوپ رادیویی کوچکی بر پا کرد که دارای یک صفحه شلجمی به قطر تقریبی 9 متر بود و موج رادیویی را دریافت و متمرکز می‌ساخت. ربر ، در آغاز سال 1938 ، بجز منبعی که در صورت فلکی قوس بود، چند منبع دیگر موج رادیویی پیدا کرد. مثلا یکی از آنها در صورت فلکی دجاجه و دیگری در صورت فلکی ذات الکرسی بود. چنین منابع تابشی را ، چه منبع آنها ستارگان بودند و چه نبودند نخستین بار ستارگان رادیویی (radio star) نامیدند، اما اکنون بیشتر منابع رادیویی (radio source) نامیده می‌شوند.
سیر تحولی و رشد:
1.در جنگ جهانی دوم ، هنگامی که دانشمندان انگلیسی به تکمیل رادار پرداخته بودند، کشف کردند که خورشید با فرستادن علامتهای رادیویی در ناحیه فیزیک امواج کوتاه به مزاحمت پرداخته است. این مزاحمت توجه آنها را به رادیو نجوم جلب کرد. پس از پایان جنگ ، دانشمندان انگلیسی ارتباط رادیویی خود را با خورشید دنبال کردند. در سال 1950 متوجه شدند که بسیاری از علامتهای رادیویی خورشید وابسته به لکه‌های خورشیدی است. شایان ذکر است که جانسکی آزمایشهای خود را در زمانی انجام داده بود که لکه‌های خورشیدی به حداقل رسیده بود.

2.انگلیسیها به منظور دقت دریافت و هدف قرار دادن ستارگان رادیویی به آماده کردن ساختمان آنتنهایی بزرگ پرداختند و گیرنده‌های بسیار در جاهای مختلف نصب کردند. در سال 1647 ، جان بولتون (John.C.Bolton) اختر شناس استرالیایی ، سومین منبع قوی آسمان را تعقیب کرد و ثابت نمود که نمی‌تواند چیزی جز سحابی سرطان باشد.

3.از میان بیشتر از 2000 منبع رادیویی که بطور پراکنده در آسمان تشخیص داده شده‌اند، این نخستین منبعی بود که به یک جسم واقعا مرئی متعلق بود. بیشتر به نظر می‌رسید که منبع این تابش ابری از گازهای در حال انبساط باشد که در سحابی وجود دارد.

4.این نظر به مؤید شاهد دیگری است که سرچشمه رادیویی کیهانی از گازهای متلاطم است. گازهای متلاطم جو خارجی خورشید سرچشمه موج رادیویی است. به همین دلیل آنچه خورشید رادیویی (radio sun) نامیده می‌شود، به مراتب بزرگتر از خورشید مرئی است. از این گذشته معلوم شده است که مشتری و زحل و زهره ، که هر یک شامل جو متلاطمی هستند، موج رادیویی منتشر می‌کنند. اما تابش مربوط به مشتری ، که نخستین بار در سال 1955 بر اساس گزارشهای سال 1950 آشکار شد، به نظر می‌رسد که گاهی به ناحیه مخصوصی وابسته است که حرکت آن به قدری منظم است که به کمک آن می‌توان زمان حرکت دورانی مشتری را تا یک صدم ثانیه تعیین کرد.
واحد جانسکی
جانسکی ، پایه گذار رادیو آسترونومی یا رادیو نجوم ، در سال 1950 در سن چهل سالگی از دنیا رفت، بی آنکه در زنده بودنش از او قدردانی شود. مرگش در زمانی رخ داد که آسترونومی گام او خود را در راه پیشرفت برداشته بود. پس از مرگ او تصمیم گرفتند که شدت تابشهای رادیویی را بر حسب واحدی به نام جانسکی اندازه گیری می‌کنند.
منابع رادیو نجوم:

1-رادیو آسترونومی تا اعماق فضا را وارسی کرد. در میان کهکشان ما منبعی قوی وجود دارد، (قویترین منبع در خارج از منظومه شمسی) که آن را ذات الکرسی رادیویی می‌گویند، چون در صورت فلکی ذات الکرسی قرار دارد. والتر باده و رودولف مینکوفسکی ، (Radolph Minkowski) ، تلسکوپ 200 اینچی را به طرف لکه‌ای چرخاندند که این منبع بوسیله تلسکوپهای انگلیسی به دقت هدف قرار گرفته بود و در آنجا آثاری از گازهای متلاطم پیدا کردند.

2-کشف منبعی دورتر در سال 1951 صورت گرفت. دومین منبع قوی رادیویی در صورت فلکی دجاجه است. ربر نخستین کسی بود که در سال 1944 گزارشی درباره این منبع تهیه کرد. وقتی که بعدها تلسکوپهای رادیویی مکان این ستاره را جستجو کردند. آشکار شد که این منبع رادیویی در خارج از کهکشان ماست و این نخستین منبعی بود که در خارج از راه شیری هدف تلسکوپهای رادیویی قرار گرفت.

3-در سال 1951 ، باده که با تلسکوپ 200 اینچی خود بخش معینی از آسمان را بررسی می‌کرده در مرکز میدان تلسکوپ یک لنگه کهکشان پیدا کرد. این کهکشان دو مرکز داشت و به نظر می‌رسید که در جهت نادرستی پیچ خورده است. به نظر باده چنین آمد که این گفته کهکشان پیچ خورده دو مرکزی تنها یک کهکشان نیست، بلکه دو کهکشان است که از یک طرف به یکدیگر متصل شده‌اند و شکلی شبیه یک جفت منبع شکسته شده را به خود گرفته‌اند. به عقیده باده این دو کهکشان با یکدیگر تصادف کرده‌اند و این امکانی بود که وی قبلا با اخترشناسان دیگر درباره وقوع آن بحث کرده بود.
تصادف کهکشانی
یک سال گذشت تا موضوع کهکشان دو مرکزی سر و صورتی به خود گرفت. طیف سنج جذبی خطوطی را نشان داد که می‌توانست با فرض تصادف دو کهکشان گاز و غبار توضیح داده شود. اکنون تصادف دو کهکشان به عنوان یک واقعیت شناخته شده است. از این گذشته ، به نظر می‌رسد که تصادفهای کهکشانی امری نسبتا عادی است. بخصوص در خوشه‌های متراکمی که فاصله کهکشانها ممکن است چندان از قطر کهکشانها بزرگتر نباشد.
وقتی که دو کهکشان با یکدیگر تصادف می‌کنند، لزومی ندارد که ستارگان آنها با یکدیگر مواجه شوند، زیرا ستارگان آنقدر از یکدیگر فاصله دارند که ممکن است یک کهکشان از میان کهکشانی دیگر بگذرد، بدون آنکه ستارگان حتی به یکدیگر نزدیکتر شوند. اما ابرهای گاز و غبار به شدت متلاطم می‌شوند و در نتیجه تابش رادیویی بسیار قوی تولید می‌کنند. کهکشانهایی که در صورت فلکی دجاجه با یکدیگر تصادف کرده‌اند 200 میلیون سال نوری از ما فاصله دارند. با این همه علامتهای رادیویی که از آنها به ما می‌رسد قویتر از علامتهایی است که از سحابی سرطان ، که فقط 3500 سال نوری از ما فاصله دارد، به ما می‌رسد.
نابودی مفهوم تصادفهای کهکشانی:
*در واقع ، اساس مفهوم تصادفهای کهکشانی اندکی تزلزل وجود داشت. در سال 1955 ، ویکتور آماز اسپویچ آمار تسومیان اختر شناس روسی ، بطور تئوری دلایلی را ارائه کرد که بر طبق آن به جای تصادفهای کهکشانی ، انفجارهای کهکشانی رادیویی را پذیرفته بود. در اوایل دهه 1960 ، فرد هویل ، بر مبنای چنین عقیده‌ای نظر داد که کهکشانهای رادیویی ، ممکن است تحت تسلط یک سلسله از ابر نواختران باشند.

*در مرکز پرجمعیت یک هسته کهکشانی ممکن است ابر نواختری منفجر شود و ستاره نزدیک خود را آن قدر گرم کند که در آن نیز یک انفجار ابر نواختری روی دهد. انفجار دوم به انفجار سوم و آن نیز به انفجار چهارم منجر می‌شود، و این انفجارها همین طور ادامه پیدا می‌کنند. به بیان دیگر ، تمامی مرکز کهکشان به حال انفجار در می‌آید.

*امکان وقوع چنین رویدادی با کشفی که در سال 1968 صورت گرفت تقویت شد. در آن سال کشف شد که کهکشان M82 در صورت فلکی دب اکبر (منبع رادیویی قویی که در حدود 10 میلیون سال نوری از ما فاصله دارد) ، از نوع کهکشان انفجاری (exploding galoxy) است.
سخن آخر
بررسی M82 با تلسکوپ 2000 اینچی ، با استفاده از نوری با طول موج مخصوص ، نشان داد که از مرکز این کهکشان موادی فوران کرده و تا فاصله 1000 سال نوری از آن دور شده‌اند. از روی مقدار ماده منفجر شده‌ای که به طرف خارج کهکشان می‌رود و از روی فاصله‌ای که طی کرده است و سرعت پیمایش این فاصله ، به نظر می‌رسد که احتمالا نور حاصل از انفجار تقریبا 5 میلیون ستاره ، که در هسته کهکشان منفجر شده‌اند، تقریبا همزمان باهم ، در 1.5 میلیون سال پیش به ما رسیده باشد.

Mohammad Hosseyn
22-09-2006, 04:39
پیدایش کیهان شناسی در علم نجوم

بصير كامجو- آلمان

به نقل از : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

کلمۀ نجوم از دو واژۀ یونانی، ( آسترون ) به معنای ستاره و ( نوموس) به معنا ی قانون گرفته شده است. علم نجوم در واقع مطالعۀ حرکات، ساختار، تکامل و سرنوشت اجرام آسمانی است. علم نجوم در مسیر تحول خود به کشف بسیاری از قوانین حاکم بر اجرام آسمانی نایل آمده است. ولی باید گفت که کار تحقیق و پژوهش در این باره هرگز پایان پذیر نیست. زیرا با پیشرفت تکنولوژی، در هر زمان به اسرار تازه ای از جهان آفرینش دست می یابیم.

علم نجوم عبارت است از مطالعه وشناخت تکامل طبیعی و مادی اجرام و اجسام آسمانی در هر زمان و مکان معین. وبازیافتی سرشت جهان آفرینش ، کشف و پیدایی قوانین ارتباط و ماهیت مادی آنها ست.که به این ترتیب نجوم با مباحث علوم نظری و فلسفی پیوند عمیق پیدا می کند
علم نجوم منفسم است به :
1 ـ هیئت و نجوم ( Astronomy) ، 2 ـ اخترفیزیک Astrophysics) ) 3 ـ طالع بینی ( Astrology ) ، 4 ـ کیهان زایی ( Cosmogony )
5 ـ کیهان شناسی ( Cosmology ) .

کیهان شناسی که شاخه ای از دانش فزیک مدرن است همگون با اسلوب شناخت فلسفی ودیدگاهای جویندگی ، رازهای ناگشوده و سر به مهر جهان و کاشفان حقیقت های نامکشوف و ناشناختۀ هستی اند. ایندو همرا با شاخه های مختلف درخت معرفت ، شناخت بشری را تشکیل می دهند. این ها همگی در مسیر هایی پیش می روند که در بی نهایت به یکدیگر میل می کنند و هم راستا و هم سو می شوند، پس شاخه هایی از آگاهی بشری هستند که از دید کلی به موازات هم امتداد یافته اند. همگی آن ها کنجکاوانه جویای راز های نامکشوف کائینات و در تلاش مستمر برای روشن ساختن تاریکی های عرصه های نه چندان روشن آگاهی و پرتو افکندن بر کدورت ها و تیرگی های حوزه های هنوز به حیطه ی شناخت درنیامده و ناشناخته اند.
کیهان شناسی که به مطالعه تکوین و تکامل کیهان می پردازد. در این علم سعی بر این است تا با اعمال قوانین فیزیکی بر کیهان که به صورت یک منظومه بسته فیزیکی در نظر گرفته می‌شود، تحول آن به صورت روابط ریاضی استخراج شود.
کیهان شناسی دانش بررسی ساختار کلان و تاریخ کیهان است. این دانش بویژه به جستارهای مربوط به خاستگاه جهان می پردازد. اخترشناسی، فلسفه و دین شاخه‌هایی هستند که به امر کیهان شناسی می پردازند. (1)

پروفیسور سرمارتین استاد تحقیقات انجمن سلطنتی در دانشگاه کمبریچ انگلستان ، عضو انجمن سلطنتی و عضو اکادمی ملی علوم ایالات متحده و اکادمی روسیه ، و رئیس یکی از پیشگامان کیهان شناسی در جهان است میگوید :
« شش عدد بر كل جهان حاكم است كه از زمان انفجار بزرگ اولیه (Bigbang) شكل گرفته اند. . چيزی كه جهان ما را از ساير جهان ها متمايز می كند ممكن است همين شش عدد باشد.
1- عدد كيهانی « امگا » نشان دهنده مقدار ماده ـ كهكشان ها، گازهای پراكنده و « ماده تاريك » ـ در جهان ماست. امگا اهميت نسبی جاذبه و انرژی انبساط در جهان را به ما ارائه می دهد جهانی كه امگای آن بسيار بزرگ است، بايستی مدت ها پيش از اين درهم فرورفته باشد، و در جهانی كه امگای آن بسيار كوچك است، هيچ كهكشانی تشكيل نمي شود. « تئوری تورم انفجار بزرگ » می گويد، امگا بايد يك باشد؛ هر چند اخترشناسان درصددند مقدار دقيق آن را اندازه بگيرند.
2- « اپسيلون » بيانگر آن است كه هسته های اتمی با چه شدتی به يكديگر متصل شده اند و چگونه تمامی اتم های موجود در زمين شكل گرفته اند. مقدار « اپسيلون » انرژی ساطع شده از آفتاب را كنترل می كند و از آن حساس تر اينكه، چگونه ستارگان، هيدروژن را به تمامی اتم های جدول تناوبی تبديل می كنند، به دليل فرآيندهایی كه در ستارگان روی می دهد، کاربن و اكسيژن عناصر مهمی محسوب مي شوند ولی طلا و اورانيوم كمياب هستند. اگر مقدار اپسيلون 006/ يا 008/ بود ما وجود نداشتيم. عدد كيهانی ( e ) توليد عناصری را كه باعث ايجاد حيات می شوند ـ کاربن، اكسيژن، آهن و… يا ساير انواع كه باعث ايجاد جهانی عقيم مي شود را كنترل می كند.
3- اولين عدد مهم تعداد « ابعاد فضا » است. ما در جهانی سه بعدی زندگی می كنيم . اگر D ( امتدادات ثلاثه =طول ، عرض ، ارتفاع ) برابر دو يا چهار می بود امكان تشكيل حيات وجود نداشت. البته زمان را می توان بُعد چهارم فرض كرد، اما بايد در نظر داشت بُعد چهارم از لحاظ ماهيت با ساير ابعاد تفاوت اساسی دارد چرا كه اين بُعد همانند تيری رو به جلو است، ما فقط می توانيم به سوی آينده حركت كنيم.
4- چرا جهان پيرامون ، اين چنين وسيع است كه در طبيعت عدد مهم و بسيار بزرگی وجود دارد.
( N ) نشان دهنده نسبت ميان نيروی الكتريكی است كه اتم ها را كنار يكديگر نگاه می دارد و نيروی جاذبه ميان آنهاست. اگر اين عدد فقط چند صفر كمتر می داشت، فقط جهان های مينياتوری كوچك و با طول عمر كم می توانست به وجود آيد. هيچ موجود بزرگ تر از حشره نمی توانست به وجود آيد و زمان كافی برای آنكه حيات هوشمند به تكامل برسد در اختيار نبود.
5- هسته اوليه تمام ساختارهای كيهانی ـ ستاره ها، كهكشان ها و خوشه های كهكشانی ـ در انفجار بزرگ اوليه تثبيت شده است. ساختار يا ماهيت جهان به عدد Q)) كه نسبت دو انرژی بنيادين است، بستگی دارد. اگر(Q )كمی كوچك تر از اين عدد بود جهان بدون ساختار بود و اگر( Q ) كمی بزرگ تر بود، جهان جایی بسيار عجيب و غريب به نظر می رسيد، چرا كه تحت سيطره سياهچاله ها قرار داشت.
6- اندازه گيری « عدد لاندا » در بين اين شش عدد، مهم ترين خبر علمی سال 1998 بود، اگرچه مقدار دقيق آن هنوز هم در پرده ابهام قرار دارد. يك نيروی جديد نامشخص ـ نيروی «ضد جاذبه» كيهانی ـ ميزان انبساط جهان را كنترل می كند. خوشبختانه عدد لاندا بسيار كوچك است. در غير اين صورت در اثر اين نيرو از تشكيل ستارگان و كهكشان ها ممانعت به عمل می آمد و تكامل كيهانی حتی پيش از آنكه بتواند آغاز شود، سركوب مي شد.
اگر هر كدام از اين اعداد با مقدار فعلی آن كمی فرق داشت، هيچ ستاره، سياره يا انسانی در جهان وجود نداشت. قوانين رياضی عامل تحكيم ساختار جهان است. اين قاعده فقط شامل اتم ها نمی شود، بلكه كهكشان ها، ستاره ها و انسان ها را نيز در برمی گيرد.(2)
به گزارش نشريه نيچر ، گروهی از اختر فيزيکدانان با مدل سازی نحوه عملکرد و تحول انرژی تاريک (انرژی نامرئی ای که موجب انبساط عالم پس از انفجار بزرگ می شود) به اين نتيجه رسيده اند که نيروی اين انرژی باعث خواهد شد جهان ما حداقل 24 ميليارد سال پس از اين نيز پايدار باقی بماند. اين در حالی است که بررسی های پيشين نشان از آن داشت که جهان ما تنها تا حدود 11 ميليارد سال ديگر پايدار خواهد ماند. به اين ترتيب شبيه سازی جهان ، سن عالم را تا چندين ميليارد سال افزايش داده است. قابل ذکر است براساس آخرين تحقيقات ، جهان در حال حاضر در حدود 14 ميليارد سال دارد ؛ اگرچه کيهان شناسان بر سر اين عدد توافق قطعی ندارند .(3)
ساکنان زمین قرنها بر این باورند که منظومه شمسی دارای شش سیاره است. با پیشرفت های علمی در قرون نوزدهم و بیستم بر شمار این سیارات اضافه شد و تعداد آنها به 9 افزایش یافت.که عبارت اند از :

1ــ سیاره تیر (میر کور )
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ
تير، نزديكترين سياره به خورشيد است. اين سياره كوچك و صخره ای، اتمسفر ندارد. تير، مداری بيضوی دارد و حرارت آن بسيار متغير است.
سرعت حرک تیر بطور میانگین در فی ساعت نزدیک به 9/ 47 کیلو مترمیباشد ، تیردرظرف65/ 58 روزیک مرتبه بدور محور خود میچرخد . و در مدت زمان97/ 87 روزیک بار بدور آفتاب گردش میکند . يك سال در تير، 97/87 روز زمين است. يعني 97/87 روز زمين طول می كشد تا تير يك بار به دور خورشيد بچرخد. قطر تير4879 كيلومتر است .(4)

ش ـ 1 (5 )

جرم تير حدود (55 0. 0 ) یعنی 3/3 در ده به توان بيست و سه كيلوگرم است كه حدود يك بيستم جرم زمين مي باشد. قوه جاذبه تير38% قوه جاذبه زمين است. يك انسان روی زمین صد کیلو گرم باشد روی تير 38 کیلو گرم وزن دارد .
درجه حرارت در سطح تیر به 360 درجۀ سانتی گراد سنجش شده ، اتمسفر كم ضخامت تير شامل مقادير اندكی هيدروژن و هليم است. فشار اتمسفر فقط حدود يك در ده به توان منفی نه ميلی بار است كه نسبت به فشار اتمسفر زمين، كسر بسيار كوچكی است.
از آنجایی كه اتمسفر بسيار كم ضخامت است، آسمان حتی در طول روز هم سياه به نظر مي رسد.
تير در سالهاي 1973 و 1974 توسط فضاپيمای ناسا « مارينر10» ،بررسی شد. كمتر از نصف سطح تير، توسط اين فضاپيما نقشه برداری شد. وبه اساس برداشت هاو مشاهدات تحقیقی « ناسا » در تير چهار فصل وجود ندارد. معلوم است که فصلها در اثر انحراف محور نسبت به مسير حركت سياره ايجاد مي شوند. از آنجا كه محور تير بر مسير حركتش كاملا عمود است(مورب نيست) در تير فصلی وجود ندارد.

2 ــ زهره ( وینوس )
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ
زهره دومين سياره نزديك به خورشيد است و داغترين سياره منظومه شمسی می باشد. اين سياره توسط ابرهایی از اسيد سولفوريك پوشيده شده است كه گرمای آفتاب را جذب مي كنند. اتمسفر ضخيم آن از دی اكسيد کاربن تشكيل شده است.
انسان، در اتمسفرسمی اين سياره، احساس خفگی می كند . درجه حرارت سطح زهره به 480 درجه سانتی گراد میرسد.
قطر زهره حدود (12104 كيلومتر) است. قطر آن حدود 95% قطر زمين است. اندازه و جرم زهره بيشتر از سيارات ديگر به زمين نزديك است.

ش ـ 2

گردش سیارۀ زهره خیلی بطی است. هر روززهره ، به اندازه 16/243 روز زمين طول می كشد. يك سال زهره ،مساوی است به 70/224 روز زمين . يعنی 70/224 روز زمين طول می كشد تا زهره يكبار به دور آفتاب بچرخد.
فاصله زهره از آفتاب در حدود ( 1082ملیون كيلومتر) میباشد.

3 ـ سیاره زمین
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــ
زمین از لحاظ فاصله ، سومین سیاره از آفتاب می باشد. قطر زمین 12756 کیلو متر است. فاصله زمین از آفتاب6/ 149 ملیون کیلو متر میباشد. سرعت حرکت زمین در فی ساعت8/ 29 کیلو متر است. و دارای یک قمر است. زمين تنها سياره شناخته شده می‌باشد كه مساعد به تأمین ادامه حیات است. آب ( H20) به شكل اقيانوسها، تقريباً حدود 70 درصد سطح زمين را پوشانده که عنصربا ارزش و حیاتی در روی زمین به حساب میرود. و 30 درصد باقيمانده شامل خشكی می ‌باشد. درروی زمین بیشتر از ده ملیون گونه از چیز های زنده وجود دارد . که انسان یکی از آنها است . که اکنون زیاتر تر از6ملیارد انسان روی زمین زندگی میکند .

معلوم است که هر موجود زنده در دایرۀ عذایی برای زنده ماندن به همدیگر وابسته هستند . بدین وسیله نگهداری عاقلانه از این سیاره رسالت همگانی است.

4 ـ مريخ ( مارس) سياره سرخ
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
مريخ، سياره سرخ، چهارمين سياره از سمت آفتاب و شبيه ترين سياره به زمين است. اندازه آن تقريبا نصف اندازه زمين است، سطح آن خشك و صخره ای بوده و اتمسفر آن بسياركم ضخامت است.
سطح مريخ، خشك، صخره ای و عمدتا پوشيده از گرد و غبار غنی از آهن است. در نيمكره شمالی آن حوضه های پستی وجود دارد اما نيمكره جنوبی در اثر برخورد شهاب سنگها، پوشيده از كراتر است. زمين مريخ يخ زده است. اين يخبندان دائمی تا كيلومترها ادامه دارد.

ش ـ 3

طرحی از مريخ كه ازكنار هم قرار دادن چهارعكسی كه تلسكوپ فضایی هابل، در سال 1999 گرفته است، به وجود آمده است. در بالا سمت چپ،‌ نزديك قطب طوفانی قابل مشاهده است .
قطبهای شمال و جنوب مريخ، پوشيده از كلاهكهای يخی هستند كه از دی اكسيد كاربن و آب منجمد تشكيل شده است.

ش ـ 4
جرم مريخ حدود 42/6 در ده به توان بيست و سه، يعنی يك نهم جرم زمين است. قوه جاذبه مریخ مساوی است به38/ 0 ، یعنی یک شخص دارای صد کیلوگرام وزن ، در روی مریخ تنها 38 کیلو گرام خواهد بود.
سرعت حرکت مریخ در فی ساعت1/ 24 کیلو متر می باشد. مریخ در ظرف 24 ساعت و 38 دقیقه و 23 ثانیه یک بار بدور محور خود میچرخد. یک سال در مریخ برابر به90 / 779روز زمین است. . يعني اين مدت طول مي كشد تا مريخ يك دور حول خورشيد بچرخد. و9/227 ملیون کیلو متر از آفتاب فاصله داردودارای دو قمرکوچک بنام ( فوبوس و دیموس ) است . (6)
اتمسفر مریخ بسیار کم ضخامت است و اکسیژن در آن وجود ندارد. وشامل 95% دی اکسید کاربن ، 3% نایتروژن است.
حرارت سطح مریخ منفی 23 درجه سانتی گراد است واز زمین سرد تر میباشد.

5 ــ مشتری (یو پیتر )
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ
مشتری، پنجمين و بزرگترين سياره منظومه شمسی است. ودارای اتمسفیر ضخیمی میباشد. دارای 16 قمراست.
مشتری ، عمدتا از گاز تشكيل شده است. اين سياره بزرگ، دو برابر گرمایی كه از خورشيد جذب مي كند، از خود نور ساطع مي كند. به علاوه ميدان مغناطيسی بسيار قوی دارد. مشتری در قطبين پهن مي شود و در استوا محدب است.
اندازه قطر مشتری ( 142884 كيلومتر) است كه اندكی بيشتر از 11 برابر قطر زمين است .

ش ـ 5

جرم مشتري،‌حدود 9/1 در ده به توان بيست و هفت كيلوگرم است. اگر چه اين جرم 318 برابر جرم زمين است، ‌اما قوه جاذبه مشتری تنها %2/64 جاذبه زمينمی باشد. اين به علت بزرگی مشتری است(نیروی جاذبۀ كه يك سياره در سطح به جسم وارد می كند،‌ متناسب با جرم آن بوده و با شعاع آن سياره رابطه عكس دارد). بدین مناسبت یک انسان صد کیلو گرم روی مشتری 264 کیلوگرم وزن دارد.
سرعت گردش مشتری در فی ساعت مساوی است به1/ 13 کیلو متر . بدینسو 9ساعت و 50 دقیقه و 30 ثانیه زمين طول مي كشد تا مشتری يك دور حول محورش بچرخد. در 88/11 سال زمين طول میکشد تا یک بار مشتری بدور آفتاب بچرخد. مشتری ( 77830000 ) کیلو متراز آفتاب فاصله دارد .
در مشتری فصول وجود ندارند. فصلها در اثر انحراف محور چرخش به وجود می آيندو محور چرخش مشتری،‌فقط 3 درجه انحراف دارد. این انحراف برای ايجاد فصلها كافی نيست .

6 ـ زحل ( زاتورن )
ـــــــــــــــــــــــــ ــــ
زحل ششمين سياره درمنظومه شمسي می باشد . وبعد از مشتری دومين سياره بزرگ یاد میشود. زحل بيشتر از همه از هيدروژن و گاز هليم تشكيل يافته است . زحل بدون استفاده از تلسكوپ قابل مشاهده می باشد اما يك تلسكوپ با توان پايين برای ديدن حلقه های آن مورد نياز است.

ش ـ 6

زحل قطر آن برابر به 536 ، 120 كيلو متراست. جرم زحل حدود00/ 95 است. بنا بر آن 95 بار از جرم زمين می باشد جاذبه زحل تنها 16/ 1 دفعه از جاذبه زمين است به اين دليل زحل يك سياره بزرگ است . فاصله زحل از آفتاب 0/ 1427 ملیون کیلو متر است. ودرجه حرارت سطح آن منفی 180 درجه سانتی گراد می باشد.

ش ـ 7

زحل دارای سرعت گردش 6/ 9 درفی ساعت می باشد ودر جریان39 / 10 دقیقه به حول خود میچرخد وبعد از 46 / 29 سال یک مرتبه بدور آفتاب گردش میکند . ودارای 23 قمر می باشد.

7 ـ سیاره اورانوس
ـــــــــــــــــــــــــ ــــ
اورانوس هفتمین سیاره منظومه شمسی می باشد . دارای قطر 51118 کیلو متربوده وفاصله آن از آفتاب 6/ 2869 ملیون کیلو متر است. درجه حرارت سطح این سیاره به منفی 214 سانتی گراد میرسد. وبنام سیاره بزرگ یخی مسمی است که با ابر هایی پوشیده شده اند وتوسط یک کمر بندی از 11حلقه و 22 قمرمشخص احاط شده اند . رنگ آبی اورانوس بدلیل وجود « گاز متان » در جو می باشد ، این مالیکول رنگ سرخ روشن را جذب می کند .
اورانوس این سیاره گازی منجمد بایک هسته مذاب می باشد ، جو اورانوس شامل 83 % هیدروژن ، 10 % هیلم و 2 % متان است .

ش ـ 8

قوه جاذبه اورانوس مساوی به 93 % قوه جاذبه زمین است. بدین اساس شخصی با صد کیلو گرم در سطح اورانوس 93 کیلو گرم وزن میشود. سرعت گردش اورانوس در فی ساعت برابراست به8/ 6 کیلو متر ، . بدین اصول در 17 ساعت و 14 دقیقه یک بار بدور محور خود ودر ( 01/84) سال یکبار بدور آفتاب میچرخد .

8 ـ سیاره نیپتون
ـــــــــــــــــــــــــ ـ
نپتون هشتمین سیاره از خورشید در منظومه شمسی می باشد. این سیاره بسیار بزرگ و بسیار سرد یک ( جو ) مه آلود و بادهای قوی دارد. این گاز بوسیله هشت قمرحلقه های اندکی که در دسته هایی گذاشته شده بودند. مدار را دور می زند. رنگ آبی نپتون به دلیل متان در جو می باشد . (7 )

ش ـ 9
قطرنیپتون درحدود 50538 کیلو متر میباشد. چهارمین سیاره بزرگ در منظومه شمسی می باشد.فاصله آن از آفتاب 7/4496 ملیون کیلومتراست. محور دورانی نپتون 30 درجه به طرف سطح مدارش اطراف آفتاب کج می شدند ( این درجه اندک بیشتر از خورشید می باشد). آن به فصلهای نپتون داده می شود. هر فصل 40 سال طول می کشد قطبها در تاریکی یا روشنایی برای 40 سال ثابت هستند .
جرم نپتون حدود 1026*102 کیلوگرم می باشد آن بیشتر از 17 بار جرم زمین است . قوه جاذبه در نیپتون 0 2/1 برابر زمین است. (نیروی جاذبه ای در یک سیاره به روی یک ماده در سطح سیاره متناسب با جرمش و عکس شعاعش به کار گرفته می شود ) که در آنصورت شخص صد کیلو گرم در سطح نیپتون 120 کیلو گرم وزن داردودرجه حرارت سطح این سیاره منفی 220 تخمین شده است .
سرعت گردش نیپتون درهر ساعت 4/5 کیلو متر است . در 16 ساعت و 3 دقیقه بدور خود میچرخد ودر 80/164 سال یک بار به حول آفتاب گردش مینماید. ودارای 8 قمر می باشد. نیپتون دور ترین سیاره از آفتاب است و در حدود 30 ساعت دورتر از آفتاب نسبت به زمین میباشد.

9ـ سیاره پلوتون
ــــــــــــــــــــــــ
پلوتون دورترین سیاره وکوچکترین سیاره از آفتاب در منظومه شمسی می باشد . که اخیرا کشف شده است.
پلوتون تنها سیاره ای در منطومه شمسی ما می باشد که بوسیله کدام فضا پیما دیده نشده است. این سیاره خیلی از ما دور واقع شده است. صرف عکس های مبهمی از سطح آن توسط ( هوبل تلسکوپ فضا ) که زمین را دور می زند گرفته شده موجود می باشد.


ش ـ 10

قطرپلوتون حدود 2445 کیلو متر است. آن حدود 1.5 برابر قطر زمین می باشد. جرم پلوتون حدود 1022 *1.29 کیلوگرم است .آن حدود 1.500 جرم زمین می باشد . جاذبه در پلوتون 05 /0 جاذبه در زمین است .


ش ـ11

سرعت گردش پلوتون 7/4 کیلو متر در ساعت می باشد. هرروزی در پلوتون 6 روز 9 ساعت در زمین را می گیرد .که بدور محور خود میچرخد. و7 /247 سال سپری می شود که پلوتون حول آفتاب یکبار دور می زند .

ش ـ 12

پلو تون 39 بار نسب به زمین دورتر ازآفتاب است . گاهی اوقات مدار نپتون در واقع بیرون از پلوتون است. آن به دلیل مدار بسیار غیر عادی پلوتون می باشد. از 21 جنری 1979 تا 11 فبریه 1999 پلو تون داخل مدار نپتون قرار داشته است. از حالا تا سپتامبر 2226 ، پلوتون بیرون مدار نپتون قرار دارد.
اين سياره در واقع توسط فضانورد آمریکایی « کلاید دبلیو تام بگ » در1930 پیدا شد و پلوتون نام گذاری شد .
پلوتون خيلی سرد می باشد ودرجه حرارتش منفی 230 سانتی گراد تخمین گردیده است. پلوتون دارای یک قمر است بنام « چارون » که تقریباً به بزرگی خود پلوتون است. باعرض احترام « کامجو »

يادداشت سرنوشت:نسبت مشكل تخنيكي كه نتوانستيم تصاوير مندرج در اين مقاله را نشر نمائيم از نويسنده فرهيخته آقاي كامجو و خوانندگان عزيز پوزش مي طلبيم. مشكل يادشده هر چه زود تر رفع خواهد شد.

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ :
(1) از ویکی‌پدیا، دایرةالمعارف آزاد.
Jump to: navigation, search

(2) خبر :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آدرس مقاله به زبان انگلیسی : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

(3 ) رجوع شود به سایت : انجمن دانشجویی بو علی سینا .
(4) فرهنگ بزرگ راوینس بورگر ، مؤلف : اُتو مایر راوینسبورگ ، جلد چهارم ص 630 ـ 631 . بزبان آلمانی .
(5 ) اشکال فوق (از 1 تا 12 ) بر گرفت شده از سایت ( [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) .
(6) فرهنگ بزرگ راوینس بورگر ، مؤلف : اُتو مایر راوینسبورگ ، جلد چهارم ص 630 ـ 631 . بزبان آلمانی .
(7 ) همانجا . و جهت معلومات بیشتررجوع شود به کتاب : تاریخچه زمان ، نویسنده : استفن ویلیام هاوکنگ ، ترجمه و اقتباس : حبیب الله داد فرما در 241 صفحه .

Shahin King
24-09-2006, 04:48
سلام

مطالب اين مقاله: پیدایش کیهان شناسی در علم نجوم pdf شــــــــد.

» شاهین :)

مرتضی nvcd
16-03-2008, 03:14
نجوم‌ دورة‌ اسلامي‌


اعراب‌ پيش‌ از اسلام‌ در نجوم‌ محاسباتي‌ و پيش‌ بيني‌ وضعيت‌ افلاك‌ تبحري‌ نداشتند و دانش‌ آنان‌ محدود مي‌شد به‌ جهت‌ يابي‌ از طريق‌ ستارگان‌ و منازلي‌ كه‌ براي‌ ماه‌ معين‌ نموده‌ بودند. بقيه‌ دانش‌ايشان‌ از نجوم‌ مربوط‌ به‌ پيش‌ گويي‌هاي‌ جوي‌ و طالع‌ بيني‌ بوده‌است‌. اواخر قرن‌ دوم‌ هجري‌ شروع‌ آشنايي‌ مسلمانان‌ با فلسفه‌ و علوم‌ يونانيان‌ از غرب‌، و رياضيات‌ و فلسفه‌ و عرفانِ‌ هند و ايران‌ از شرق بوده‌ است‌. خلفاي‌ عباسي‌ اهتمام‌ زيادي‌ در حمايت‌ از نهضت‌ ترجمه‌ آثار خارجي‌ داشتند. هر چند به‌ نظر مي‌رسد خلفا، در تشويق‌ نهضت‌ ترجمه‌ به‌ دنبال‌ اهداف‌ سياسي‌ خود بوده‌اند، چرا كه‌ با پرداختن‌ به‌ فلسفة‌ يوناني‌ و عرفان‌ شرقي‌ وامتزاج‌ آنها با علوم‌ قرآني‌، مي‌توانستند داعيان‌ حقيقي‌ خلافت‌ راهرچه‌ بيشتر در حاشيه‌ قرار دهند. ولي‌ دانشمندان‌ آن‌ دوره‌ نه‌ براي‌ قرب‌ به‌ خلفا، بلكه‌ براي‌ ارزشي‌ كه ‌در علومي‌ مانند نجوم‌ و رياضيات‌ يافته‌ بودند و همچنين‌ نيازهاي‌ كاربردي‌ به‌ نجوم‌ (براي‌ شمار زمان‌) و رياضيات‌ و هندسه‌، ذوقِ وشوقِ بسياري‌ نسبت‌ به‌ اين‌ علوم‌ درخود احساس‌ مي‌نمودند.
"بتّاني‌ " يكي‌ از منجمين‌ سخت‌ كوش‌ آن‌ دوره‌ مي‌گويد، "در نهادآدمي‌، طبعي‌ وجود دارد كه‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ حقيقت‌ اشياء كوتاهي‌ مي‌كند، ولي‌ ميتوان‌ با سخت‌ كوشي‌ و خويشتن‌ داري‌، مخصوصاً به‌ روزگار دراز، آن‌ را از ميان‌ برد. درستي‌ نظر و به‌ كار انداختن‌ انديشه‌ و بردباري‌ بر رسيدن‌ به‌ چيزها البته‌ هر اندازه‌ دشوار باشد، به‌ طبع‌ آمدمي‌ مدد مي‌رساند. و ماية‌ نيكبختي‌ مي‌شود و كمي‌ بردباري‌ و تنبلي‌ و شيفتگي‌ بر خود نمايي‌ در نزد پادشاهان‌ به‌ بهانة‌اينكه‌ به‌ چيزي‌ دست‌ يافته‌ است‌ كه‌ دسترسي‌ به‌ آن‌ ممكن‌ نيست‌، ماية‌ خزلان‌ است‌. از بزرگترين‌ دانشها از حيث‌ مقام‌ و دلچسب‌ترين‌ و جانفروزترين‌ علوم‌ كه‌ سخت‌ باعث‌ تيزي‌ فكر ونظر مي‌شود و عقل‌ را پرورش‌ ميدهد، پس‌ از علوم‌ ديني‌، كه‌ نداشتن‌ آن‌ بر آدمي‌ روا نيست‌، علم‌ صناعت‌ نجوم‌ است‌ ."

در آن‌ زمان‌، گفته‌ مي‌شد كه‌، سه‌ دانش‌ وجود دارد. فقه‌ براي‌ دين‌، طب‌ براي‌ تن‌، و نجوم‌ براي‌ زمان‌ .

مسلمانان‌ در عصر نهضت‌ علمي‌ خود به‌ چيزي‌ نيازمند بودند كه ‌آنان‌ را به‌ پژوهش‌ كامل‌ در مسائل‌ نجومي‌ رهبري‌ كند، كتابهايي‌ كه‌آنان‌ را به‌ انديشيدن‌ و ملاحظه‌ كردن‌ برانگيزاند و به‌ رسيدن‌ به ‌شناخت‌ علتهاي‌ ظواهر و نمودها تحريك‌ كند، و شوِق دست‌يافتن‌ به‌ علم‌ نجوم‌ به‌ خاطر جلالت‌ قدر آن‌، و نه‌ به‌ خاطر منافع‌ مادي‌ كه‌ از آن‌ حاصل‌ مي‌شود، در جان‌ ايشان‌ بيدار كند. از روي خوشبختي‌ به‌ كتابهاي‌ يونانيان‌ دست‌ يافتند. ازجمله‌ كتاب‌ اصول‌ اقليدس‌. كتاب‌ المجسطي‌ بطليموس‌ كه‌ طريقة‌ تطبيق‌ و استعمال‌اين‌ براهين‌ را در حركات‌ آسماني‌ و چگونگي‌ رصد كردن‌ و لزوم‌ مداومت‌ بر اين‌ كار را به‌ ايشان‌ نشان‌ داد .

ارتباط‌ بعضي‌ احكام‌ شريعت‌ با مسائل‌ نجومي‌، سبب‌ توجه‌ بيشترمسلمانان‌ به‌ شناسايي‌ امور آسماني‌ شد و حتي‌ علماي‌ ديني‌ را برآن‌ داشت‌ كه‌ سودمندي‌ آنچه‌ به‌ نام‌ قسمت‌ محاسباتي‌ علم‌ نجوم ‌ناميده‌ مي‌شود را مورد ستايش‌ قرار دهند. به‌ همين‌ دليل‌ جز گروه ‌اندكي‌ به‌ نكوهش‌ علم‌ نجوم‌ نپرداختند. غزالي‌ يكي‌ از علماي‌ ديني‌آن‌ دوره‌ مي‌گويد :

" كساني‌ هستند كه‌ دانش‌ نجوم‌ را منكر مي‌شوند و چنان‌ مي‌پندارندكه‌ هرچه‌ در اين‌ باره‌ گفته‌ شده‌ برخلاف‌ شرع‌ است‌... در حالي‌ كه‌ در شرع‌ سخني‌ در نفي‌ يا اثبات‌ به‌ اين‌ علوم‌ نيست‌. ودر اين‌ علوم‌ تعرضي‌ به‌ علوم‌ ديني‌ نيست‌." توجه‌ نماييد كه‌ از همان‌ ابتداي‌ كار تعاليم‌ مذهبي‌ را از مسائل ‌علمي‌ جدا نمودند تا از بروز مشكلاتي‌ مانند آنچه‌ براي‌ گاليله‌ وامثالهم‌ اتفاق افتاد، جلوگيري‌ كنند .

احكام‌ شرعي‌ دربارة‌ روزه‌، منجمان‌ را برآن‌ داشت‌ كه‌ دربارة‌ مسائل‌ دشوار و وابسته‌ به‌ شرايط‌ رؤيت‌ هلال‌ و احوال‌ شفق‌ به‌جستجو برخيزند و ضابطه‌ هايي‌ براي‌ پيش‌ بيني‌ رؤيت‌ پذيري‌ هلال‌ ماه‌ ارائه‌ نمايند. به‌ همين‌ جهت‌ در انجام‌ فعاليت‌هاي‌ رصدي‌و همچنين‌ محاسبات‌ نه‌ تنها ايراداتي‌ به‌ منظومة‌ بطليموس‌ وارد ساختند بلكه‌ روشهاي‌ تازه‌اي‌ آوردند كه‌ درميان‌ يونانيان‌ و وايرانيان‌ و هنديان‌ سابقه‌ نداشت‌ . ت‌.

نقد هيات‌ بطليموس‌:

دوران‌ ابن‌ سينا از جهاتي‌ به‌ دورانهاي‌ قبل‌تر مي‌رسد. به‌ عنوان ‌مثال‌ بنوموسي‌ (قرن‌ سوم‌) هم‌ بطليموس‌ را نقد مي‌كرد. منتها نه‌مدل‌ها را، بلكه‌ نقد از جنبة‌ رصد و تصحيح‌ داده‌هاي‌ رصدي‌ يامثلاً عبدالرحمان‌ صوفي‌، درمقدمه‌ي‌ كتاب‌ صورالكواكب‌ ايراداتي ‌بر بطليموس‌ مي‌گيرد، كه‌ موضع‌ بعضي‌ ستارگان‌ را با دقت‌ تعيين‌ننموده‌ است‌ .

مي‌بينيم‌ كه‌ از دوران‌ ابن‌ هيثم‌ و ابن‌ سينا، نقد جنبه‌هاي‌ خاصي‌ از مدل‌هاي‌ بطليموسي‌ آغاز مي‌شود. و با نوشتن‌ كتابي‌ به‌ نام‌ " تذكرة‌ٌ في‌علم‌ الهيئه‌" به‌ اوج‌ خود مي‌رسد. اين‌ كتاب‌ حاوي‌ مدل‌ هايي‌ بود متفاوت‌ با مدلهاي‌ استاندارد بطليموسي‌ .

تذكره‌، سي‌ فصل‌ است‌ و فقط‌ يك‌ فصل‌ آن‌ به‌ مدل‌هاي‌ غيربطليموسي‌ اختصاص‌ دارد. به‌ قول‌ خواجه‌ نصيرالدين طوسي‌ اين‌ كتاب‌ حكايت‌ يا روايتي‌ از المجسطي‌ است‌. يعني‌ المجسطي‌ را به‌ طريق‌خاصي‌ - از ديدگاه‌ هيات‌ - توضيح‌ ميدهد. يعني‌ در پي‌ القاي‌ تصويري‌ بزرگ‌ مقياس‌ از عالم‌ است‌. در اين‌ سنت‌ هيات‌ نويسي‌ بود كه‌ نخستين‌ شكلها بر بطليموس‌ وارائه‌ مدل‌هاي‌ غير بطليموسي‌ آغاز شد. اهداف‌ منجمي‌ مانند ابن‌هيثم‌ طوسي‌ درنقد هيات‌ بطليموسي‌ اين‌ بود كه‌ تلاش‌مي‌كردندعلمي‌ پديد آورند كه‌ در آن‌ سازگاري‌ و انسجام‌ باشد. درهيات‌ بطليموسي‌ تناقضهايي‌ وجود دارد. مسائلي‌ مانند نقطة‌ معدل‌المسير كه‌ انسجام‌ هيات‌ بطليموسي‌ را بر هم‌ مي‌زنند و فهمشان‌ ازجنبة‌ فيزيكي‌ هم‌ دشوار بود .

منجمين‌ اسلامي‌ براي‌ ايجاد انسجام‌ در مدل‌هاي‌ نجومي‌ و آفريدن‌ علمي‌ كه‌ كامل‌ و سازگار باشد، به‌ ارائه‌ مدل‌هاي‌ جديدپرداختند .

ابن‌ شاطر از منجمين‌ پركار و بعد از طوسي‌ است‌. اهميت‌ ابن‌شاطر ازدو جهت‌ است‌: طراحي‌ و تكميل‌ آلات‌ نجوم‌، به‌ ويژه‌ساخت‌ ساعت‌ آفتابي‌ و اسطرلاب‌ و ديگري‌ نظرية‌ سياره‌اي‌ او. دراين‌ نظريات‌ تلاشهايي‌ براي‌ تكميل‌ فرضيه‌هاي‌ اخترشناسان‌پيشين‌ و پالايش‌ نظام‌ بطليموسي‌ از خطاها به‌ چشم‌ مي‌خورد ولي‌ضمن‌ انتقاد اغلب‌ نظريات‌ بطليموس‌، بر اساس‌ رصدها و الگوهاي‌مندرج‌ در "الزيج‌ الجديد" خود، نظريه‌اي‌ متفاوت‌ با بطليموس‌ارائه‌ كرده‌ است‌. ابن‌ شاطر حركت‌ خورشيد را از ديد زمين‌ به‌صورت‌ مجموع‌ حركتهاي‌ تدويري‌ در نظر گرفته‌ است‌ ولي‌ در اين‌منظومه‌ به‌ طور آشكار فلك‌ حامل‌ خارج‌ از مركز و فلك‌ معدل‌المسير را كه‌ در مدل‌ بطليموسي‌ آمده‌ حذف‌ كرده‌ و جاي‌ آنها را ازفلكهاي‌ تدوير درجة‌ دوم‌ استفاده‌ كرده‌ است‌ (شكل) هدف‌نهايي‌ وي‌ نه‌ اصلاح‌ مباني‌ نجوم‌ عملي‌، بلكه‌ بوجود آوردن‌ يك‌نظريه‌ سياره‌اي‌ است‌ كه‌ از حركات‌ يكنواخت‌ درمدارهاي‌ دايره‌اي‌فراهم‌ آمده‌ باشند درمورد خورشيد هيچ‌ مزيتي‌ از فلك‌ تدويراضافي‌ بدست‌ نياورد. در مورد ماه‌ اين‌ تمهيد جديد تا حدي‌ عيب‌نظرية‌ بطليموسي‌ را اصلاح‌ كرد . وي‌ با سوار نمودن‌ چند فلك‌ تدوير روي‌ هم‌ حركات‌ آسماني‌ را بدون‌ فلك‌ معدل‌ المسيرتوضيح‌ دهد .

امروزه‌ آشكار شده‌ است‌ كه‌ ارتباطي‌ ميان‌ مدل‌ اين‌ شاطر و مدل‌كپرنيكي‌ وجود دارد. نخستين‌ بار در سال‌ 1950 ميلادي‌ نظريه‌ي‌سياره اي‌ ابن‌ شاطر مورد پژوهش‌ قرار گرفت‌ و معلوم‌ شد كه‌ الگوهاي‌وي‌ از نظر رياضي‌ با الگوهاي‌ كپرنيكي‌ يكي‌ است‌. تحقيفات ‌دربارة‌ ارتباط‌ بين‌ كپرنيك‌، ابن‌ شاطر و طوسي‌ و كشف‌ مدل‌هاي‌غير بطليموسي‌ هنوردر مراحل‌ اوليه‌ قرار دارد .

البته‌ به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ كنيد كه‌ سخن بر سر يكي‌ دو مدل‌ نيست‌، بلكه‌مدل‌هاي‌ زيادي‌ وجود دارند كه‌ متشابهند. علاوه‌ بر مدل‌ها رهيافتهاي‌ مشابهي‌ هم‌ وجود دارد. در واقع‌ اين‌ سنت‌ هيات‌ اسلامي را به‌صورت‌ ميراثي‌ در طرح‌ كپرنيك‌ مي‌بينيم‌ اين‌ هيات‌ جهان‌ اسلام‌ به‌عنوان‌ يك‌ زمينه‌ و بستر اهميت‌ زيادي‌ دارد. باوركردن‌ اين‌ مسأله‌مشكل‌ است‌ كه‌ كپرنيك‌ توانسته‌ باشد كه‌ اين‌ سنت‌ هفتصد ساله‌اي‌كه‌ منجمين‌ دوره‌ اسلامي‌ در تشريح‌ و تصحيح‌ مدل‌هاي‌ پيشين‌بوجود آوردند را به‌ تنهايي‌ در خلال‌ عمر خود پديد آورد. امروزه‌شكي‌ باقي‌ نمانده‌ است‌ كه‌ كپرنيك‌ با نظريات‌ مسلمانان‌ به‌ طورگسترده‌اي‌ آشنايي‌ داشته‌ است‌. پس‌ مسئله‌ بدين‌ شكل‌ است‌ كه‌كپرنيك‌ وارث‌ سنت‌ ما قبل‌ خود بوده‌ است‌ .


درتعبيري‌ از لرد راذرفورد، يكي‌ از پايه‌ گذاران‌ تئوري‌ اتمي‌جديد:


درتعبيري‌ از لرد راذرفورد، يكي‌ از پايه‌ گذاران‌ تئوري‌ اتمي‌جديد :

" اين‌ واقعيت‌ اشياء نيست‌ كه‌ كسي‌ به‌ تنهاي‌ به‌ كشفي‌ بزرگ‌ وناگهاني‌ نايل‌ شود. علم‌ گام‌ به‌ گام‌ پيش‌ مي‌رود و كارايي‌ هر كس‌ به‌پيشينيان‌ او وابسته‌ است‌. دانشمندان‌ بر انديشه‌هاي‌ يك‌ تن‌ تكيه‌نمي‌كنند . بلكه‌ از تركيب‌ هوشمنديهاي‌ هزاران‌ تن‌ بهره‌ مي‌گيرند .

رصدخانه ها:

از ديگر ابداعات‌ منجمين‌ اين‌ دوره‌، ساخت‌ اولين‌ رصد خانه‌هابود. رصدخانه‌هاي‌ سمرقند و مراغه‌ از دقيق‌ترين‌ رصدخانه‌هاي‌اين‌ دوره‌ بوده‌ است‌. رصد خانة‌ مراغه‌ كه‌ بعدها "تيكو براهه‌" رصدخانه‌ مشهورش‌ را از روي‌ آن‌ ساخت‌ منتج‌ به‌ رسالات‌ و زيج‌ها(جداول‌ نجومي‌) و داده‌هاي‌ رصدي‌ بسياري‌ شد. زيج‌ ايلخاني‌نتيجه‌ كارهاي‌ او و شاگردانش‌ بوده‌ است‌ .

شايد خالي‌ از لطف‌ نباشد كه‌ نامي‌ هم‌ از ابوسعيد سجزي‌ منجم‌ايراني‌ بريم‌. وي‌ اقدام‌ به‌ ساخت‌ اسطرلابي‌ نمود معروف‌ به‌زورقي‌ كه‌ امروزه‌ تنها آنچه‌ بيروني‌ دربارة‌ آن‌ گفته‌ در اختيار داريم‌ :

" اساس‌ كار اين‌ اسطرلاب‌ آن‌ است‌ كه‌ زمين‌ و سيارات‌ متحرك‌ وستارگان‌ ثابت‌ باشد. اين‌ شبهه‌اي‌ است‌ كه‌ حل‌ آن‌ دشوار است‌ واين‌ از وي‌ عجيب‌ مي‌نمايد كه‌ چگونه‌ چيزي‌ را پنداشته‌ كه‌ حل‌آن‌ بسيار آسان‌ است‌ و ابن‌ سينا در كتاب‌ شفاء بطلان‌ آنرا اثبات‌نموده‌ است‌ ."

منجمين‌ دوره‌ اسلامي‌ فعاليت‌هاي‌ ارزشمندي‌ داشتند ولي‌ چرا ادامه‌ دهندگان‌ بعدي‌ ايشان‌ كساني‌ ديگر بودند؟ اي‌ كاش‌ منجمين‌ و فلاسفه‌ بيش‌ از اين‌ به‌ كار بر روي‌ مدل‌ها وفعاليت‌هاي‌ علمي‌ پرداخته‌ بودند تا به‌ جاي‌ سپردن‌ پرچم‌ علم‌ به‌دست‌ ديگران‌، خود وارث‌ علوم خود باشند .

آگاهي‌ از سخت‌ كوشي‌ و استواري‌ پدرانمان‌ شايد به‌ ما نزد درس‌سخت‌ كوشي‌ و استواري‌ بدهد. گاهي‌ از عدم‌ آشنايي‌ خودم‌ ودوستانم‌ از اين‌ ميراث‌ فرخنده‌ احساس‌ شرمندگي‌ مي‌كنم‌ و فكرمي‌كنم‌ چگونه‌ ممكن‌ است‌ مردماني‌ نه‌ تنها از تاريخ‌ علمي‌ پدران‌خود آگاهي‌ نداشته‌ باشند، بلكه‌ تهمت‌ هايي‌ ناروا مبني‌ بر عدم‌انديشه‌ ورزي‌ صحيح‌ علمي‌ بر ايشان‌ وارد سازند. اميدوارم‌ علاقه‌به‌ تاريخ‌ علم‌ را در كنار عشق‌ به‌ علم‌ قرار دهيم‌. مطالعة‌ تاريخ‌ علم‌ بويژه‌ تاريخ‌ علوم‌ اجدادمان‌ نه‌ تنها در مااحساس‌ غرور آفريند، بلكه‌ تلقي‌ صحيح‌ آنها از علم‌ و دانش‌ آموزي‌رادر ذهن‌ و فكر و حرف‌هاي‌ ما خواهد نشاند .
مايه ي تعجب است که در قرن اخير، بسياري از بزرگان پژوهشگر در تاريخ علوم دوره ي اسلامي اروپايياني هستند که زحمت آموختن زبان عربي را بر خود هموار نموده و به کنکاش در متون نجومي و رياضي اين دوره پرداخته اند. و نتيجه اين مي شود که فرانسويان و آلمانيها بايد بيايند و تاريخ علوم پدران ما را به ما بياموزانند!!
خوشبختانه به تازگي با راه اندازي دوره فوق ليسانس براي تاريخ علوم دوره ي اسلامي در دانشگاه تهران به خواست خدا شاهد پيشرفتهايي در اين عرصه توسط جوانان مسلمان ايراني خواهيم بود. عناوين نجوم، رياضيات، طب، ... از جمله گرايشهاي اين رشته مي باشد.
د.




منبع :هوپا

mohammad_92
21-01-2009, 15:14
سلام چون این روزها سرم شلوغه و این گروه ماهم هنوز پا در هواست یکی از فصلهای مقاله ای رو که برای کس دیگه ای می نویسم رو براتون می زارم امیدوارم خوشتون بیاد . نظر نگذاشته نرین!

قدمت علم نجوم به هزاران سال پیش بر میگردد. از نخستین باری که بشر اولیه با دیدن ماه و خورشید ستارگان نعرهای مستانه، به نشانه درک آنها، سر داد، نجوم آغاز شد. اما نجوم به طور علمی از زمانی آغاز شد که بشر دست به کشاورزی زد. زمانی که بشر کشاورزی را آغاز کرد، متوجه تاثیر خورشید بر کشاورزی شد. آنها به این نکته پی برده بودند که خورشید باعث ایجاد فصول می شود و همچنین می دانستند کشاورزی در فصول خاصی انجام می شود بنا بر این شناخت و پیش بینی دقیق حرکت خورشید در آسمان و در روز های مختلف سال برای تامین غذای بشر امری اجتناب ناپذیر می نمود.

شناخت حرکت خورشید در آسمان مستلزم این بود که موقعیت خورشید نسبت به ثوابتی در آسمان سنجیده و ثبت شود، این ثوابت همان ستارگان بودند و اینجا بود که ستارگان جای خود را در دنیای نجوم باز کردند.

منجمان باستان برای اینکه بتوانند ستارگان و موقعیت آنها را به راحتی به خاطر بسپار اند آنها را در گروه هایی چند تایی دسته بندی کردند و به هر گروه شکل خاصی نسبت دادند، این اشکال و گروه ها همان صورت های فلکی بودند. یونانیان افسانه های جالبی به صورت های فلکی نسبت می دادند. برای مثال صورت فلکی قیفاووس (صورت فلکیی که شبیه کلبه بچه هاست) پادشاه اتیوپی است. ذات الکرسی (همان صورت فلکی w شکل آسمان) همسر قیفاووس و ملکه اتیوپی است. روزی ذات الکرسی به خود جسارت داده و میگوید که از پری دریا ها ،همسر خدای دریاها یعنی پوسایدون، زیباتر است. پوسایدن از این حرف وی میرنجد و هیولای دریایی خود یعنی قیطس (صورت فلکی دیگر) را می فرستد تا سواحل اتیوپی را ویران کند. قیفاووس در صدد عذرخاوهی بر می آید و پوسایدون شرط می کند که او باید دختر زیبارویشان یعنی آندرومدا را در ساحل به زنجیر کشد تا قیطس او را بخورد و آرام شود (آندرومدا همان صورت فلکی زن به زنجیر کشیده شده در آسمان است). این خبر به گوش قهرمان عاشق آندرومدا یعنی برساوش می رسد. این خبر وقتی به گوش برساوش می رسد که او در حال جنگ با هیولای مخوفی به نام مِدوزا است. مدوزا هیولایی است که موهایش مارهای سمی اند و هرکس در چشم او بنگرد به سنگ تبدیل می شود. برساوش سر مدوزا را از تن جدا می کند و سریعاً خود را به آندرومدا می رساند و هنگامی که قیطس می خواست معشوقه اش را ببلعد سر مدوزا را به او نشان میدهد و قیطس را تبدیل به سنگ می کند (صورت فلکی برساوش در حالی در آسمان قرار دارد که سرمدوزا در دست اوست).

گفتیم منجمان باستان ثوابت را در صور فلکی دسته بندی کردند، اما به زودی متوجه شدند در میان این ثوابت اجرامی ستاره مانند قرار دارند که ثابت نیستند و در مسیر های مشخصی حرکت می کنند. این اجرام متحرک را سیاره نام نهادند.

به دلایلی همچون درخشندگی زیاد خورشید، حرکت عجیب سیارات و یا حتی رنگ آنها خرافات خیلی سریع وارد نجوم شد. در مصر باستان خورشید را یکی از خدایان می پنداشتند. شواهد بسیاری در دست است مبنی بر پرستش اجرام سماوی توسط برخی مردمان گذشته . حتی امروزه هم برخی بومیان استرالیا ماه را خدای خود می پندارند. در دوران باستان افسانه های جالبی در باره سیارات می گفتند: عطارد به دلیل حرکت سریع خود در آسمان، پیک خدایان نام گرفت. زهره که بعد از ماه و خورشید سومین جرم درخشان آسمان شب است به دلیل زیبایی سحرانگیزش ونوس یعنی خدای عشق و زیبایی نام گرفت. مریخ به دلیل رنگ سرخگونش لقب خدای جنگ را به دوش می کشد. مشتری به دلیل درخشندگی زیاد و حرکت آرام و با وقارش خدای خدایان است و بالاخره زحل (نمی دانم به چه دلیل!) سیاره ای شوم لقب گرفت.

اما از افسانه ها که بگذریم به یونانیان می رسیم! یونانیان نقش انکار ناپذیری در نجوم باستان داشتند.برای مثال اولین کسی که متوجه کرویت زمین شد ریاضیدان معروف یونانی یعنی فیساغورس بود. چند قرن پس از فیساغورس یک یونانی دیگر به نام اِراتوستن پا فراتر نهاد و دست به محاسبه محیط زمین زد و جالب اینجاست که او این کار را با دقت بالایی انجام داد. همچنین اولین کتب نجومی توسط یونانیان نوشته شد. از این کتب می توان به المجسطی بطلمیوس اشاره کرد همچنین ابرخس فهرستی از هزار ستاره تهیه کرد همراه با موقعیت ودرخشندگی آنها.

کیهانشناسی و درک یونانیان از عالم نیز جالب توجه است. در ابتداییترین مدل آنها از جهان، زمین در مرکز جهان قرار داشت و ماه و خورشید و سیارات در مدارهایی دایروی به دور زمین می گشتند. اما این مدل با اشکالات فراوان همراه بود و این توانایی را نداشت که حرکت عجیب سیارات در زمینه ی آسمان از جمله حرکت رجعی را توضیح دهد ( سیارات خارج از مدار زمین عموماً در زمینه ستارگان از غرب به شرق حرکت می کنند اما به دلیل اختلاف سرعت دو سیاره در مدار گاهی اتفاق می افتد که زمین در فضا از سیاره خارجی سبقت می گیرد و در خلال این سبقت گیری سیاره در زمینه ستارگان از شرق به غرب حرکت می کند که به این پدیده حرکت رجعی می گویند). بطلمیوس برای حل مشکل حرکت رجعی گریزی هوشمندانه زد: او اینطور فرض کرد که سیارات در مداری دایروی، که فلک تدویر نام داشت، به دور نقاطی فرضی میگردند وآن نقاط فرضی خود درمدار دایروی دیگری به نام فلک حامل به دور زمین می گردند. این راه حل به ظاهر مشکل حرکت عجیب سیارات و در مرکز عالم ماندن زمین ( در حقیقت غرور بشر ) را حل می کرد.

در زیر تصاویری از مدل بطلمیوسی را میبینید




متاستفانه بعد از ارسطو کشیشی ایتالیایی به نام توماس آکوویناس نظریات ارسطو را تا حد اعتقادات مذهبی بالا برد و هرکس جز این می گفت مرتد شناخته می شد. از این زمان تا حدود زمانهای کوپرنیک، گالیله و نیوتون اروپا در فقر عمیق علمی به سر می برد به طوری که تقریباً می توان گفت در این برحه زمانی هیچ پیشرفت علمی در اروپا صورت نگرفت. اما این زمان که به قرون وسطی معروف است مسلمانان پیشرفتهای عظیمی در هر زمینه علمی ،به خصوص نجوم، انجام دادند. دوران، دورانِ مسلمانان بود.

به جرات می توان گفت که اگر مسلمانان بیشتر از یونانیان به پیشرفت نجوم کمک نکرده باشند کمتر از آنان هم نکرده اند؛ حتی می توان گفت که مسلمانان نقشی پررنگتر از یونانیان داشتند. یکی از اشکالات بزرگ یونانیان در نجوم استفاده آنها از هندسه مسطح اقلیدسی بود، در حالی که ما ستارگان را در زمینه ی کروی آسمان می بینیم. ابداع هندسه و مثلثات کروی و نا مسطح، که تا آن زمان بی سابقه بود، توسط دانشمند مسلمان ایرانی حکیم عمر خیام صورت گرفت. علاوه بر این خیام تقویمی بسیار دقیق که به تقویم جلالی معروف است را تهیه و تنظیم کرد. این تقویم حتی از تقویم امروزی مورد استفاده در اروپا ،یعنی تقویم میلادی، دقیقتر است. تا جایی که تقویم میلادی هر از چندگاهی نیاز به تصحیح یک یا دو ثانیه ای دارد، در حالی که تقویم جلالی، حتی در طی چندین قرن، نیازی به تصحیح ندارد. علاوه بر کار های خیام در حوضه نجوم، کارهای دانشمندان دیگری هم در خور توجه است. از جمله ی این دانشمندان می توان به عبد الرحمان رازی صوفی اشاره کرد. از این دانشمند می توان به عنوان یکی از نوابغ دنیای نجوم یاد کرد. کتاب المجسطی بطلمیوس علاوه بر بررسی مسائل علمی نجوم ،حاوی اطلاعات چندین صورت فلکی و اجرام مه مانند( اجرام اعماق آسمان مانند سحابی ها) بود. کتاب صورالکواکب که توسط صوفی و درباره صور فلکی و اجرام نجومی نوشته شده بود، به مراتب از المجسطی کاملتر و دقیقتر بود. صوفی همچنین اجرامی را رصد کرده بود که تا آن زمان کسی آنها را رصد نکرده بود. علاوه بر این ها صوفی یک نمونه کره آسمان برنجی ساخت که بسیار دقیق بود و اکنون در موزه قاهره نگه داشته می شود. همچنین او توانست نصف النهار شهر شیراز را با دقتی فوقالعاده محاسبه کند. خواجه نصیر الدین طوسی هم در مراغه رصد خانه ای ساخت که بسیار دقیق بود. دقت این بنا در حد توان تفکیک چشم انسان بود. این ها فقط بخش کوچکی از کارهای مسلمانان در حوضه نجوم بود و کارهای بسیاری از دانشمندان دیگر همچون ابوریحان بیرونی و شیخ بهائی و بسیاری دیگر از دانشمندان بازگو نشد. در هر صورت جنگهای صلیبی پایان یکه تازی های علمی مسلمانان و همچنین پایان خواب چندین قرنی اروپاییان بود و حمله مغولها هم ضربه کاری و به قول معروف تیر خلاصی بر پیکر علم در ایران و اسلام بود.

بعد از جنگهای صلیبی، در اروپا نهضت های علمی در حال شکلگیری بودند و فقط خط شکن لازم داشتند. در حوضه نجوم اولین خط شکن به معنای واقعی اش نیکلا کوپرنیک بود. او که متوجه اشتباهاتی در نظریات گذشتگان بود ،توانست مدل جدیدی از جهان ارائه دهد. در مدل او خورشید در مرکز عالم قرار داشت و سیارات در مدارهایی کاملاً دایروی به دور خورشید در گردش اند. گر چه اشکالات فراوانی در نظریه او وجود داشت اما بسیار نزدیک به واقعت بود و برای اروپای آن زمان پیشرفت بزرگی محسوب می شد. اما کوپرنیک به دلیل ملاحظات سیاسی و مذهبی،نظریات خود را انتشار نداد تا زمانی که در بستر مرگ افتاد و چند روز قبل از مرگش کتابش را منتشر کرد. اگر هم بعد از انتشار کتابش نمی مرد ،دادگاه تفتیش عقاید او را مرتد شناخته و به مرگ محکومش می کرد. بعد از کوپرنیک نوبت دانشمندی ایتالیایی به نام گالیله بود. گالیله که عمیقاً تحت تاثیر نظریه ی خورشید مرکزی کوپرنیک قرار گرفته بود به تحقیق و تفکر در این باره پرداخت. در زمان گالیله، یک عینک ساز هلندی وسیله ای ساخت که میتوانست با ترکیب دو عدسی اجسام دور را، نزدیکتر نشان دهد. گالیله خیلی زود به اهمیت این اسباب بازی پی برد و آن را بهبود بخشید و از آن برای تماشای آسمان استفاده کرد. نام این وسیله تلسکوپ بود. گالیله با تلسکوپ خود به آسمان نگریست و چیزهای زیادی کشف کرد. گالیله اولین کسی بود که قمر های مشتری را کشف کرد. او حلقه های زحل را نیز تماشا کرد و آنها را به گوشهایی تشبیه کرد. گالیله با تلسکوپ خود توانست ابر راه شیری را رصد کند و دید که راه شیری در واقع از تعداد بسیار زیادی ستاره تشکیل شده است. از مهم ترین رصد های گالیله رصد سیاره زهره بود. او مشاهده کرد که زهره مانند ماه دوره های هلالی دارد و مانند ماه می تواند هلال تشکیل دهد. او به این نکته پی برد که نظریه ی بطلمیوسی نمی تواند این مشاهدات را توضیح دهد. او نظریه ی خورشید مرکزی را پیشنهاد داد اما بر خلاف کوپرنیک پیشنهاد خود را علنی کرد. به همین خاطر به دادگاه تفتیش عقاید فراخوانده شد و در آنجا به دلیل فشار دادگاه و اصرار اطرافیان عقاید خود را پس گرفت و سال های آخر زندگی اش را در خانه ی خود زندانی بود.

کارهای گالیله در فیزیک هم قابل توجه بود. او کار هایی کرد که مقدمه قوانین نیوتون بود. در واقع به جرات می توان گفت اگر کارهای گالیله نبود نیوتون باید همه چیز را از اول شروع می کرد. تمام قدر دانی نیوتون از کارهای گذشتگان در این عبارت خلاصه می شود:« اگر من توانسته ام فراتر از دیگران ببینم، به این سبب است که بر شانه ی غولان ایستاده ام». همزمان با گالیله،یوهانس کپلر، اختر شناس و ریاضیدان خلاق و جوان ،مشغول تالیف قوانین سه گانه اش در باره حرکت سیارات بود. کپلر شاگرد و در واقع دستیار ستاره شناس معروف دیگری به نام تیکو براهه بود. تیکو شخصی منظبت و رصدگری بسیار دقیق بود. او در عین حال فردی بد اخلاق و ستیزجو بود تا حدی که در یک مسابقه شمشیر بازی قسمتی از بینی خود را از دست داده بود و تا آخر عمر خود به جای قسمت از دست رفته بینی خود طلا می گذاشت. تیکو آخرین رصد گری بود که رصدهایش را بدون تلسکوپ انجام می داد. کپلر به دلیل دقیق بودن تیکو در کار هایش احترام زیادی برای استادش قائل بود. تیکو به شدت با نظریه خورشید مرکزی مخالف بود و رصد های بسیار دقیقی برای اثبات نظریه ی زمین مرکزی بطلمیوس انجام داد. کپلر بعد از مرگ استادش رصد های وی را ادامه داد و در نهایت نه تنها موفق شد ،بر خلاف نظر استادش، نظریه ی خورشید مرکزی را ثابت کند بلکه توانست به قوانین حاکم بر حرکت سیارات پی ببرد.

سال مرگ گالیله مقارن با سال تولد نابغه ای به نام ایزاک نیوتون بود. نیوتون دانشمندی جوان، ریاضیدانی نابغه و فیزیکدانی با بصیرت وسیع بود. نیوتون حساب دیفرانسیل و انتگرال را پایه گذاری کرد. او مخترع ریاضیات پیشرفته بود. تحقیقات بسیار گسترده ای در زمینه علم مکانیک انجام داد که به سه قانون حرکت او انجامید. همچنین تحقیقات جالبی در زمینه نورشناسی و اپتیک انجام داد. او اولین کسی بود که متوجه شد نور سفید از رنگهای مختلف تشکیل شده است و میتوان آنها را با منشور جدا ساخت.تحقیقات نیوتون در زمینه اپتیک منجر به ساخت تلسکوپهایی شد که در آنها به جای عدسی از آینه مقعر به منظور جمع آوری نور استفاده شده بود. امروزه این نوع تلسکوپها به تلسکوپهای نیوتونی معروف اند و جزو پرطرفدارترین تلسکوپها بین منجمان آماتور هستند.

شاید بتوان گفت مهمترین کار نیوتون در حوضه علم نجوم قانون گرانش وی بود. او توانست نشان دهد که با یگانه قانون گرانش وی و با استفاده از حساب دیفرانسیل و انتگرال، می توان سه قانون تجربی کپلر در مورد حرکت سیارات را به صورت کلیتر اثبات کرد. در واقع علاقه نیوتون به چنین محاسباتی بود که او را به ابداع حساب دیفرانسیل واداشت.

بعد از نیوتون جهان علم تا زمان انیشتین کسی را به خود ندید که به اندازه نیوتون تاثیر گزار باشد. البته دانشمندان نابغه فراوانی بودند، مانند فردریش گاوس ،لوییز لاگرانژ و برادران برنولی و بسیاری دیگر که هرکدام نقشی اساسی در دنیای علم بازی کردند، اما هیچ کدام به اندازه نیوتون تاثیر گزار نبودند.

در اواخر قرن نوزدهم دانشمندان می پنداشتند در حال رسیدن به درک کاملی از جهان هستند. اما خیلی زود با آزمایشهایی مثل آزمایش مایکلسون-مورلی، تناقضات آشکاری در نظریات آنها پدید آمد که نظریات هیچ فیزیکدان دیگری قادر به توضیح آنها نبود و هرگونه تلاش برای توضیح پدیده های مشاهده شده به نوعی با شکست رو به رو می شد. اما در میان این تلاش ها اتفاق عجیبی می افتد؛ یک کارمند ساده و جوان اداره ثبت اختراعات در کمتر از دو ماه با سه مقاله تاریخ ساز خود دنیای فیزیک را متحول می کند و رویای دانشمندان مبنی بر درک کامل جهان را درهم می کوبد. درست حدس زدید نام این جوان آلبرت انیشتین است. کارهای آن زمان انیشتین بنیان اخترفیزیک و کیهانشناسی و از همه مهمتر فیزیک نوین امروزی بود. البته فیزیک نوین کار تنها انیشتین نبود و دانشمندانی چون کارل ماکسول،اروین شیرودینگر، ماکس پلانک و بسیاری دیگر بود ولی نقش انیشتین پر رنگتر از دیگران بود. نظریه ی انیشتین به خوبی پدیده هایی را که تا آن زمان مشاهده شده بود را توضیح می داد، علاوه بر آن پدیده هایی را پیشبینی می کرد که بعدها در آزمایشهای متعددی تایید شدند،تاکنون آزمایشی نبوده که نسبیت از آن سربلند بیرون نیامده باشد. انیشتین درک ما را از زمان، ماده و به طور کلی جهان متحول کرد. انیشتین، لااقل تا کنون، آخرین نفر از فیزیکدانهای بزرگ بود.

به طور کلی تاریخچه اختر شناسی به سه بخش تقسیم می شود:

1= دوران زمین مرکزی: از زمانهای حدود ارسطو تا زمان گالیله و نیوتون است. در این زمان منجم اغلب به کسی می گفتند که علم هیئت (علم شناخت ستارگان و حرکت آنها) را می دانست. در آن زمان بیشتر، ریاضی دانها نجوم می دانستد.

2= دوران خورشید مرکزی: از زمانهای حدود نیوتون تا زمان تولد فیزیک نوین است. در این دوران اروپا تازه از قرون وسطی و از سیطره ی بی چون و چرای کلیسا ها خلاص شده بود. این دوران، دورانِ پیشرفت در زمینه های مختلف از جمله ریاضی، فیزیک، نجوم، شیمی و حتی فلسفه بود. این دوران، دورانِ دانشمندانی چون پاستور و گاوس و فلاسفه ای چون امانوئل کانت بود.

3= دوران کیهانشناسی: از زمان تولد فیزیک نوین تا اکنون است. در این دوران کیهانشناسی که پیشتر از شاخه های فلسفه بود، به نجوم پیوست و از هیجان انگیزترین شاخه های نجوم شد. در این دوران است که شناخت و درک ما از ماهیت ستارگان و جهان به اوج خود می رسد و نجوم به معنای واقعی شکل می گیرد. در این دوران است که ما کاملاً موقعیت خود در این جهان را در می یابیم و می فهمیم که کره ی زمین و مکان ما در این فضای بی کران هیج ارجحیتی نسبت به سایر نقاط عالم ندارد. در این دوران بشر به حقارت خود پی می برد.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم شهریور 1387ساعت 11:42 توسط احسان ابراهیمیان