PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : >>> زندگينامه مشاهير علم فيزيك <<<



Mohammad Hosseyn
12-03-2007, 17:49
اولين عكس :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دومين عكس :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

مرتضی nvcd
16-03-2007, 05:22
این هم قدیمی ترین عکس بجای مانده از انیشتین

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خودمونیم انیشتین هم عجب خوشگل بود

Mohammad Hosseyn
17-03-2007, 21:14
زندگينامه آلبرت انيشتين
مقدمه
اين سخن بسيار گفته شده است كه براي پي بردن به ساختمان پركاهي با عمق و دقت ؛بايد جهان را به درستي شناخت امّا آن كس كه بتواند با چنين عمق و دقتي به ساختمان پركاهي پي برد. در هيچ يك از امور جهان نكته تاريكي نخواهديافت ، من براي شرح حال و زندگي انيشتن را نه براي رياضدانان ونه براي فيزيكدانان ،نه براي اهل فلسفه نه براي طرفداران استقلال يهود بلكه براي آن كساني كه مي خواهند چيزي از جهان پرتناقض قرن بيستم درك كنند . و اينك شرح حال زندگي او از كودكي تا پابان عمر :
آلبرت انيشين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم كه شهر متوسطي از ناحيه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است . زيرا يك سال بعد از تولّد او خانواده وي از اولم عازم مونيخ گرديد.
پدر آلبرت ، هرمان انيشتين كارخانه ي كوچكي براي توليد محصولات الكتروشيميايي داشت و با كمك برادرش كه مدير فني كارخانه بود از آن بهره برداري مي كرد. گر چه در كار معاملات بصيرت كامل نداشت .پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گرچه با حكومت پروسي ها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش مي كرد و صدراعظم آن « بيسمارك » و ژنرال «مولتكه » و امپراتور پير يعني «ويلهم اول» را گرامي مي داشت.
مادر انيشتين كه قبل از ازدواج پائولين كوخ نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي مي گرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي كه خاصّ هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود.
آلبرت كوچولو به هيچ مفهوم كودك عجوبه اي نبود و حتّي مدّت زيادي طول كشيد تا سخن گفتن آموخت بطوريكه پدر و مادرش وحشت زده شدند كه مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن كرد ولي غالباً ساكت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را كه ما بين كودكان انجام مي گرفت و موجب سرگرمي كودك و محبّت في ما بين مي شود را دوست نداشت .
آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم كاتوليك تحصيل كرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّي در مواردي از دروس كه به شرعيات و قوانين مذهبي كاتوليك بستگي داشت چنان قوي شد كه مي توانست در هر مورد كه همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلّم جواب دهند او به آنها كمك مي كرد.
انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترك كرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه «لوئيت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتكب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود كه مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يكي از معلّمان ، در كلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز كلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شكنجه اي واقعي محسوب مي شد.
ذوق هنري:
ذوق هنري انيشتين چنان بود كه او وقتي پنج ساله بود روزي پدرش قطب نمايي جيبي را به وي نشان داد . خاصّيت اسرار آميز عقربه مغناطيسي در كوك تأثير عميقي گذاشت با وجود آنكه هيچ عامل مرئي در حركت عقربه تأثيري نداشت كودك چنين نتيجه گرفت در فضاي خالي بايد عاملي وجود داشته باشد كه اجسام را جذب كند.
وقتي كه انيشتين پانزده ساله بود حادثه اي اتفاق افتاد كه جريان زندگي او را به راه جديدي منحرف ساخت : هرمان پدر او در كار تجارت خويش با مشكلاتي مواجه شد و در پي آن صلاح را در آن ديدند كه كارخانه خود را در مونيخ بفروشد و جاي ديگري را براي كسب و كار خود ترتيب دهند. از آن جا كه وي خوش بين و علاقمند به كسب لذّتهاي بود تصميم گرفت كه به كشوري مهاجرت كند كه زندگي در آن با سعادت بيشتري همراه باشد و به اين منظور ايتاليا را انتخاب كرد و در شهر ميلان مؤسسه ي مشابهي را ايجاد كرد. هنگاميكه وارد شهر ميلان شدند آلبرت به پدر خود گفت كه قصد دارد تابعيت كشور آلمان را ترك گويد. آقاي هرمان به وي تذكر داد كه اين كار زشت ونابهنجار است .
دوران دانشجويي:
در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپا مركزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي دارالفنون سوئيس در شهر زوريخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شركت كرد ولي بخاطر اينكه درعلوم طبيعي اطلاّعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاّعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست كرد كه ديپلم متوسطه اي را كه براي ورود به دارالفنون لازم است در يك مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر كوچك «آآرائو»كه با روش جديدي اداره مي شد معرفي كرد. بعد از يك سال اقامت در مدرسه مذبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين كه درس هاي فيزيك دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فكري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريك كرد كه كتب جستجوكنندگان بزرگ اين را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان كلاسيك فيزيك نظري از قبيل: بولترمان،ماكسول و هوتز را با حرص عجيبي مطالعه كرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين كتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد كه چگونه بنيان رياضي مستحكمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود راپايان داد و به مسأله مهم تهيه شغل مواجه شد.
از آنجا كه نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تكنيك بدست آورد تنها راهي باقي ماند وآن اين بود كه چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو كند.
اكنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يك سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از كار خود راضي و حتّي خوشبخت بود كه مي تواند بهپرورش جوانان بپردازد امّا بزودي متوجّه شد كه معلمّان ديگر نيكي را او مي كارد ضايع و فاسد مي كنند و اين شغل را ترك كرد. بعد از اين دوران تاريك ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدّتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به كار شد و به شهر«برن» انتقال يافت. كمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با ميلواماريچ همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تكنيك ازدواج كرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود كه اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. كار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتّي بسيار جالب مي نمود وظيفه ي وي آن بود كه اختراعات را كه به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوّليه قرار مي داد. شايد تمرين در همين كار موجب شده بود كه وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درك و استخراج كند. چون انيشتين به خصوص به قوانين كلي فيزيك علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود كه با كمك محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج كند.
در اواخر سال 1910 كرسي فيزيك نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشكده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت كه معمولاً حقّ انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيكداني به نام« آنتون لامپا » بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت كه يكي از آنها «كوستاويائومان» و ديگري«انيشتين» بود. «يائومان» آن را نپذيرفت و پس از كش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت. وي صاحب دو ويژگي بود كه موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اوّلين آنها اين بود كه علاقه ي فراوان داشت تا براي عدّه ي بيشتري از همنوعان خود وبخصوص كسانيكه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد. ويژگي دوّم او ذوق هنريش بود كه انيشتين را وا مي داشت كه نه فقط افكار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتّب سازد بلكه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد كه چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذّت مي برند.
هدف انيشتين اين بود كه فضاي مطلق را از فيزيك براندازد تئوري نسبي سال 1905 كه در آن انيشتين فقط به حركت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود انيشتين با كمك از «اصل تعادل» پديدههاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني كند كه قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد كرد.
عزيمت از پراگ:
در مدّتي كه انيشتين در پراگ تدريس مي كرد نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلكه با شدّت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي كوآنتوم نو را كه در شهر برن شروع كرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطّلاع دادكه در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترك كرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد:«كه نبوغ و شهرت
فوق العاده انيشيتن باعث شد كه همكارانش او را مورد شكنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترك كرد.» انيشتين عازم شهر زوريج گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي مدرسه ي پولي تكنيك زوريج مشغول به كار شد شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود كه بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند كه وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط يابد. سالها بود كه مقامات رسمي آلمان كوشش مي كردند كه شهر برلن نه فقط مركز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلكه در عين حال كانون فعّاليّت هنري و علمي نيز محسوب گردد بهمين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. مدّت كمي بعد از ورود انيشتين به برلن ، انيشتين از زوجه ي خويش هيلوا كه از جنبههاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگاميكه به عضويت آكادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همكاران خود كه از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اوّل مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند.
فعّاليّت اصلي انيشتين در برلن اين بود كه با همكاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيك درباره ي كارهاي علمي مصاحبه و مذاكره كند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي كند. هنوز يكسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود كه ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد. در مدّت جنگ جهاني اوّل ، روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش الزا آشنايي پيدا كر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج كرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي كه در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد كه انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتكميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفكّري كه در پراگ و زوريخ
پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي براي ثقل بپردازد. و جاذبه ي عمومي بنا نهد كه بلكي مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت كامل بود.
اهّميّت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجّه دانشمنداني واقع گرديد كه داراي قدرت خلاق علمي بودند تأييد تجربي نظريه انيشتين توجّه عموم مردم را به شدّت جلب كرده بود از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود كه فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالك ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.
مسافرتهاي انيشتين:
تبليغات مخالف و حملاتي كه عليه انيشتين مي شد موجب گرديد كه در تمام ممالك جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجّه عموم مردم به سوي تئوريهاي او جلب شود. مفاهيمي كه براي تودههاي مردم هيچگونه اهّميّتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درك نمي كردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز كرد ابتدا به هلند، بعد به كشورهاي چك و اسلواكي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريكا و بسياري كشورهاي ديگر. امّا نكته قابل توجّه اين است كه وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورك شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند كه به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يكي از دانشمندان رخ نداده بود .
انيشتين به آسيا وبه كشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر كرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اكناف جهان انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افكار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند به اين دليل انيشتين به شهر پرنيستون در آمريكا مي رود. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين كه در فلورانس بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت كشور آمريكا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترك كرد ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و كار او به وجود نياورد وي كماكان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.
آخرين سالهاي زندگي انيشتين:
اين دوران تجسّس در نيمه انزواي شهر پرنيستون به تدريج با اصطراب و احتشاش آميخته مي شد. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود ليكن اين دوره ي ده ساله درست مصادف با هنگامي بود كه عهد بمب اتمي شروع مي گرديد و بشريّت تمرين و آموزش خويش را در اين زمينه آغاز مي كرد. بنابراين مسأله واقعي كه براي او مطرح شد موضوع چگونگي پيدايش بمب اتمي نبود با وجود اينكه منظور ما در اين جا دادن چشم اندازي مختصر از روابط انيشتين با حوادث بزرگ سياسي آخرين سالهاي زندگي او مي باشد باز هم اگر از دو موضوع اساسي ياد نكنيم همين چشم انداز هم ناقص خواهد بود يكي از آنها نامه ي مشهور است كه وي مي بايست براي همكاري خود در شوروي بفرشد و دوّم شرح وقايعي است كه در اوضاع و احوال فيزيكدانان آمريكايي ، خاصه دانشمندان اتمي ، در داخل مملكت خودشان تغيير بسيار ايجاد كرد.
اكنون مي توانيم بصورت شايسته تري همه ي آنچه را كه گهگاه موجب تيره شدن پايان زندگي وي مي شد مشاهده كنيم و سر انجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفكر قرن بيستم ، پيغمبر صلح و حامي و مدافع محنت ديدگان جهان ، مردي كه احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه ي مردان جهان بوده است ، در شهر پرنيستون واقع در ممالك متحده آمريكاي شمالي از زندگي وتفكر و مبارزه دست كشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.
در پايان به اظهار نظرهاي برخي از مشاهير درباره ي انيشتين بعد از وفات وي مي پردازيم:
پيشر فتي كه انيشتين نصيب معرفت ما درباره ي طبيعت كرد از قدرت مهمّ جهان ‹امروزي خارج است. فقط نسلهاي آينده خواهند توانست مفهوم واقعي آن را درك كند. › « دكتر هارولددوز رئيس دانشگاه پرنيستون در آمريكا »
« وي دانشمند بزرگ اين عصر و به واقع يكي از جويندگان عدالت و راستي بود كه هرگز با نا راستي و ظلم مصالحه نكرد.» «جواهر لعل نهر نخست وزير هند»
ياد او زنده و روحش شاد باد .

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
17-03-2007, 21:15
سال شمار زندگي آلبرت انيشتين
- تولد :در تاريخ 24 اسفند سال 1258 هجري شمسي ,در شهر اولم آلمان Ulm

- نام پدر: هرمان انشتين (1226-1281 ه. ش/وي 55 سال روي اين سياره زيست)

- نام مادر: پائولين كخ (1237-1299ه.ش/وي 63 سال روي اين سياره زيست.)

- مادر انشتين 11 سال از شوهرش هرمان جوانتر بود و آلبرت هنگاميكه پدرش 32 ساله و مادرش 21 ساله بود بدنيا آمد.

- هرمان يك مهندس برق بود كه البته در كارهاي اقتصادي زياد وارد نبود.

- پائولين هم خانه دار بود و گهگاهي ويولن تدريس مي كرد.

1259 : در يك سالگي، انشتين به همراه خانواده مونيخ هجرت كرد.

1260: در دو سالگي، خواهرش ماجا (ماريا - مريم) بدنيا آمد. (او در سال 1330 هجري شمسي در سن 70 سالگي از دنيا رفت.)

1267 : به مدرسه ي لوئيت پولد مونيخ وارد شد. (در سن 9 سالگي)

1273: در حالي كه انشتين 15 ساله دانش آموز كلاس ششم بود، خانواده اش به ايتاليا هجرت كردند و انشتين در مدرسه ي شبانه روزي لوئيت پولد ماند.

1274 : انشتين 16 ساله به خانواده اش در پاويا ملحق شد و سپس به مدرسه ي كانتونال در شهر آرا واقع در سوئيس رفت.

1275: تابعيت آلماني اش را رسما انكار كرد. و تابعيت سوئيس را پذيرفت. در هفده سالگي از مدرسه ي شهر آرا ديپلم گرفت و سپس در مركز صنعتي فدرال ETH در شهر زوريخ در رشته ي رياضي و فيزيك ثبت نام كرد.

1279: پس از چهار سال در سن 21 سالگي از مركز صنعتي فدرال ETH فارغ التحصيل شد و ديپلما گرفت.

1280: در سن 22 سالگي شهروند سوئيس شد.

1281: در سن 23 سالگي در مؤسسه اي كه امتياز ثبت اختراعات را ارائه مي كرد در شهر برن، استخدام شد. در اين سال پدرش در سن 54 سالگي درگذشت.

1282: در سن 24 سالگي با ميلوا ماريك (1254-1323/ وي 69 سال در اين سياره زندگي كرد) - كه 4 سال بزرگتر از انشتين بود- ازدواج كرد. در آن زمان ميلوا دختري 28 ساله بود. آنها دو پسر داشتند. هانس آلبرت (1283-1352/ وي 69 سال روي اين سياره زيست) كه مهندسي مكانيك شاخه ي هيدرولوژي خواند و در كارش موفق بود. و ادوارد (1289-1344/وي 55 سال روي اين سياره زيست) و دچار بيماري شيزوفرني علاج ناپذيري بود. آنها يك دختر هم داشتند بنام ليزرل (1281-نامعلوم؟) كه قبل از ازدواج آنها از مادر و پدر ديگري بدنيا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگي قبول كردند. سرنوشت او نا معلوم است.

1284: در سن 26 سالگي، در مجله ي Annalen der Physik آلمان مقاله ي مربوط به كوانتومهاي نور و اثر فوتوالكتريك، مقاله ي مربوط به حركت براوني ذرات در نظريه ي اتمي ، مقاله ي نسبيت خاص، مقاله ي همساني انرژي و جرم، مقاله ي نظريه ي كوانتومي براي مواد حالت جامد در رابطه با گرماي ويژه و مقاله ي اصول نسبيت عام كه اذعان مي كرد كه گرانش همانند شتاب است، را بچاپ رساند.

1288: در سن 30 سالگي، در دانشگاه زوريخ دانشيار شد. كارهاي بيشتري روي نظريه ي كوانتومي كرد.

1290: در سن 32 سالگي، در دانشگاه كارل - فرديناند در شهر پراگ استاد كامل شد. خميدگي نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت (خورشيد گرفتگي) پيش نيبني كرد. (هرچند كه مقداري كه پيش بيني كرد غلط بود.)

1291: در سن 33 سالگي، در ETH (مركز صنعتي فدرال/ يعني همانجايي كه چهار سال درس خوانده بود و ديپلما گرفته بود) استاد كامل شد.

1293: در سن 35 سالگي، در دانشگاه برلين استا كامل شد. ميلوا و فرزندانش را ترك كرد. اين هنگامي بود كه جنگ جهاني اول شروع شد.

1294: در سن 36 سالگي، "بيانيه اي به اروپائيان" را با ديگران هم امضا شد كه طبق آن خود را از نظاميگري آلمان جدا مي دانست. مقاله ي معادلات نسبيت عام را بچاپ رساند.

1295: در سن 37 سالگي، كتابي در رابطه با نسبيت عام بچاپ رساند. رئيس انجمن فيزيك آلمان شد. تكانه ي كوانتاهاي نور را محاسبه كرد كه در سال 1296 مقاله اي با همين عنوان در رابطه با شبيه سازي گذار اتمي بچاپ رساند.

1296: در سن 38 سالگي، مدير مركز قيصر- ويلهلم آلمان شد، (مؤسسه اي كه تحقيقات آلمان را حمايت مي كند.) مقاله ي معادلات كيهانشناسي با ثابت كيهاني را بچاپ رساند وانبساط جهان را از معادلات فوق استخراج كرد.

1297: هنگامي كه 39 سال داشت، پايان جنگ جهاني اول و انقلاب در آلمان.

1298: در 40 سالگي، از ميلوا طلاق گرفت و با الزا انشتين لووتنتال(دختر خاله اش) (1255-1315/كه 60 سال روي اين سياره زندگي كرد) هنگامي كه او 43 سال داشت، ازدواج كرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر داشت. اليزه (1276-1313/كه37 سال روي اين سياره زندگي كرد) و مارگوت (1278-1365/كه 77 سال روي اين سياره زندگي كرد). هنگام ازدواج مادر اين دو دختر با انشتين آنها به ترتيب 22 ساله و 20 ساله بودند. بنابر قانون اين دو دختر فاميلي انشتين را پس از ازدواج اخذ كردند. در اين سال خميدگي نوري در يك خور گرفت (خورشيدگرفتگي) مشاهده شد.

1299: همزمان با 41 سالگي، اذهان عمومي، با تحريك ضد يهودها، به نظريه ي نسبيت عام و انشتين تاختند. در اين سال مادرش در سن 63 سالگي در گذشت.

1300: در42 سالگي، اولين ديدارش از آمريكا.

1301: در 43 سالگي، كار بر روي نظريه ي ميدانهاي واحد. ديدار از كشورهاي خاور دور. برنده ي جايزه ي نوبل در فيزيك "به پاس خدمات در فيزيك نظري و بويژه كشف قانونمندي اثر فوتو الكتريك."

1303: در 45 سالگي، افتتاح مركز انشتين در برج انشتين در پوتزدام. چاپ مقاله ي نظريه ي بوز- انشتين (بوز فيزيكدان هنديست) در باب افت و خيزهاي آماري.

1306: در سن 48 سالگي، آغاز بحث با نيلس بور (فيزيكدان اتريشي) در باب تفسير نظريه ي كوانتومي، در پنجاهمين همايش سالوي.

1308: در سن 50 سالگي، مقاله اي براي اذهان عمومي در رابطه با وحدت نظريه ي ميدان گرانشي و ميدان الكترومغناطيسي بچاپ رساند.

1309: در سن 51 سالگي، ديدارش گشترده اي از آمريكا بخصوص در مركز صنعتي كاليفرنيا داشت.

1311: در سن 53 سالگي، بعنوان استاد كامل در مركز تحقيقات مطالعات پيشرفته ي پرينستون انتخاب شد. با رعايت اين مسأله كه بعنوان استاد نيمه وقت در دانشگاه برلين هم باشد.

1312: در سن 54 سالگي، نازيها در آلمان بر سر قدرت آمدند. انشتين ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمريكا رفته و مقيم آمريكا شد.

1313: دختر اول الزا بنام اليزه انشتين درگذشت. در اين سال انشتين 55 ساله بود.

1314: در سن 56 سالگي، چاپ مقاله اي بزبان انگليسي تحت عنوان: "آيا توصيف مكانيك كوانتومي از حقيقت واقعي مي تواند كامل باشد؟" بهمراه ب. پوذولسكي و نيلس بور كه بحث بي انتهايي را روي تفسير كوانتوم بوجود آورد.

1315: در سن 57 سالگي، مرگ همسرش الزا.

1318: در سن 60 سالگي، وقوع جنگ جهاني دوم. انشتين نامه اي به رياست جمهوري آمريكا، روزولت، نوشت از احتمال ساخت بمب اتمي او را آگاه كرد.

1319: در سن 61 سالگي، تابعيت آمريكا را پذيرفت ولي تابعيت سوئيس را از دست نداد.

1323: همسر اول انشتين، ميلوا ماريك در 69 سالگي گذشت. در اين زمان انشتين 65 ساله بود.

1324: در سن 66 سالگي، بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي. پايان جنگ جهاني دوم.

1325: در سن 67 سالگي، بعنوان سرگروه كميته ي فوري دانشمندان اتمي خدمت كرد.

1327: در سن 69 سالگي، چاپ مقاله ي: "تعميم نسبيت عام" بعنوان يك نمونه از تلاشها براي دست يابي به ديدگاه رياضي جهانشمول براي نظريه ي ميدانها.

1330: در سن 72 سالگي، خواهر انشتين در سن 70 سالگي در گذشت.

1331: در سن 73 سالگي، رياست جمهوري به او پيشنهاد شد ولي او نپذيرفت.

1334: در 30 فروردين 1334 در سن 76 سالگي در بيمارستاني در شهر پرينستون بر اثر تصلب شرائين در گذشت.
منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
18-03-2007, 11:27
نيوتن (Isaac Newton 1643-1727 )
فيزيكدان و رياضيدان بزرگ انگليسي در سال درگذشت گاليله به دنيا آمد. او به دليل هوش سرشار خود در هفده سالگي به طور رايگان وارد دانشگاه كمبريج شد و به سرعت از استادان خود پيشي گرفت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در سال 1663 به دليل همه گير شدن بيماري طاعون نيوتون مجبور به ترك دانشگاه شد و در مدت 18 ماه كه بيشتر مراكز علمي اروپا بسته بود نيوتون به خودسازي علمي خويش پرداخت. او در اين مدت نظريه ذره اي نور- قانون جاذبه عمومي و بسياري از نظريات خود را پايه گذاري كرد. نيوتون در ادامه كارهاي كپلر دليل بيضي بودن مسير سياره ها را يافت وقانون جاذبه عمومي را كشف كرد. نيوتون حاصل پژوهشهاي خود را در كتابي به نام اصول رياضي فلسفه طبيعي نوشت. اين كتاب مشتمل بر قانون هاي نيوتن درباره حركت است. نيوتن با استفاده از قانون جاذبه عمومي اثر ماه بر زمين را كه بصورت جزر و مد ظاهر مي شود شرح داد.
نيوتن نخستين تلسكوپ بازتابي را ساخت. او با ساختن تلسكوپ و اهداي آن به انجمن سلطنتي انگليس به عضويت اين انجمن در آمد. از اكتشافات ديگر نيوتن تهيه منشور براي تجزيه نور بود كه با آن طيف تشكيل دهنده نور سفيد را مشاهده كرد.
منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
20-03-2007, 22:45
مثل اینکه هیچکس اینجا نیست . خوب عیبی نداره خودم ادامه میدم .
زندگی نامه نیکولا تسلا:
نيكولا تسلا در سال 1856 در Austria _ Hvngary متولد شد و در سال 1884 به عنوان يك فيزيك‌دان به U.S مهاجرت كرد. او پيشگام توليد، انتقال و استفاده از جريان الكتريكي متناوب (AC) شد، كه مي‌تواند در مقايسه با جريان مستقيم، در فواصل بسيار بزرگتري منتقل شود. Tesla وسيله‌اي براي القاء جريان الكتريكي در يك قطعه آهن (يك چرخان) اختراع كرد كه بين دو سيم‌پيچ الكتريكي شده مي‌چرخيد. اين قطعه چرخان مغناطيسي، وقتي با استفاده از نوعي انرژي مكانيكي مانند بخار يا قوه محركه مولد برق شروع به چرخش مي‌كند، جريان AC توليد مي‌كند. وقتي جريان توليد شد به كاربر مربوطه مي‌رسد و به يك قطعه چرخان الكتريكي ديگر داده مي‌شود، اين قطعه دوم مانند يك موتور القايي AC عمل مي‌كند كه انرژي مكانيكي توليد مي‌كند. موتورهاي القايي، وسايل خانگي مانند لباس‌شويي‌ها و خشك‌كننده‌ها را راه مي‌اندازد. توسعه اين قطعات منجر به استفاده‌هاي گسترده صنعتي و توليدي براي الكتريسيته شد.

موتور القايي تنها جزيي از مفهوم كلي Tesla است. در دنباله‌اي از اختراعات، او يك سيستم جريان متناوب چند فازه، شامل يك ژنراتور، تبديل‌كننده‌ها، طرح‌بندي انتقال، موتورولامپ‌ها را معرفي كرد. اين سيستم عناصر اساسي براي توليد و بهره‌برداري الكتريكي را از نيروي منبع به نيروي كاربر فراهم مي‌كند ـ سيستم‌هاي نيروي AC تا امروزه اساساً بدون تغيير باقي مانده‌اند.

در 1888 George Westinghouse، صاحب شركت الكتريكيWestinghouse امتياز سيستم Tesla را شامل ديناموها، تبديل‌كننده‌ها و موتورها خريد، Westinghouse سيستم جريان متناوب Tesla را براي روشنايي دادن به نمايشگاه جهاني كلمبيايي‌ها در سال 1893 (Worlds Columbia Exposition) در شيكاگو استفاده كرد. سپس در سال 1896، سيستم Tesla در آبشار نياگارا در اولين دستگاه بزرگ هيدروالكتريكي استفاده شد. سيم‌پيچ Tesla كه در سال 1891 اختراع شد، هنوز در مجموعه‌هاي راديو و تلويزيون، start ماشين‌ها و يك گستره وسيع از تجهيزات الكترونيكي استفاده مي‌شود

كار Tesla با امواج فركانس راديويي اساس راديوهاي امروزي است. او آزمايش‌هايي دربارة انتقالات بدون سيم نيروي الكتريكي انجام داد و 112 امتياز ثبت اختراع براي قطعات مختلف گرفت، از سرعت‌سنج‌ها گرفته تا ژنراتورهاي الكتريكي بسيار كارا و قدرتمند تا يك توربين بدون تيغه كه امروزه هنوز استفاده مي‌شود. او فرضياتي در رابطه با امكان شناسايي كشتي‌ها با كمك امواج راديويي دارد (كه بعدها تحت عنوان RADAR توسعه يافت) و كار او با لامپ‌هاي گازي خاص پايه‌اي براي توليد لامپ‌هاي فلورسنت شد.

Tesla رقيب توماس اديسون در انتهاي قرن نوزدهم بود. در واقع او در طي سال 1890 مشهورتر از اديسون بوده است. اختراع نيروي منبع جريان الكتريكي چند فازه توسط او، شهرت جهاني براي او به دنبال داشت، اما نه خوش‌بختي. در اوج زندگي او، دايرة دوستانش شامل شاعران و دانشمندان، صنعتگران و سرمايه‌گزاران بود. نهايتاً Tesla در تنهايي و بي‌پولي در اتاق يك هتل NewYork در سال 1943 درگذشت. در طي زندگاني‌اش، Tesla يك ميراث حقيقي از اختراعات به جاي گذاشت كه امروزه هنوز جذاب هستند. بعد از مرگ او، جهان به افتخار او، نام واحد چگالي شار مغناطيسي را Tesla گذاشت.
منبع :شبکه ی فیزیک هوپا

Mohammad Hosseyn
21-03-2007, 02:24
ارشميدس (Archimedes)


212 ق.م - 278 ق.م

ارشميدس يكي از بزرگترين دانشمندان رياضي و مكانيك در عصر خودش بود. پدرش فيدياس كه منجم بود او را براي آموزش از سيراكوز به مدرسه رياضيات اسكندريه فرستاد. شهر اسكندريه را اسكندر مقدوني در سال 323 ق.م در زمان حمله و حركت به سوي شرق بر كرانه مديترانه در خاك مصرساخت. اين شهر پس از ركود آتن - پايتخت يونان - مركز علم و تجارت شد و بزرگاني چوت اقليدس و بطلميوس و ارشميدس را تربيت كرد. اين شهر حتي موقعي كه به دست مسلمانان فتح شد از مراكز مهم علوم يوناني بود و در انتقال علم و انديشه يوناني به فرهنگ و تمدن اسلامي نقش مهمي داشت. درباره خصوصيات زندگي ارشميدس اطلاعات زيادي در دست نيست. اما علاقه اش به رياضيات و مسائل علمي مكانيك سبب شده است كه كارهاي با ارزشي از او باقي بماند. گفته مي شود كه وقتي به مساله اي علاقمند مي شد از خوردن و خفتن غافل مي شد و چنان خود را سرگرم كار و حل مشكل مي كرد كه هر مساله ديگري او را از كار باز نمي داشت. وقتي كه ارشميدس روي شن هاي ساحل دريا اشكال هندسي خود را رسم كرده بود سربازي بدون توجه با راه رفتن روي شن ها اشكال او را لگد كرد و ارشميدس چنان اعتراض كرد كه موجب خشم سرباز شد و سرباز با شمشيرش به ارشميدس حمله كرد و او را كشت. از آثار علمي او مي توان كشف قانون مايع ها و گازها ( معروف به قانون ارشميدس در شاره ها). تعيين جرم حجمي طلا و تقره و بعضي فلزات ديگر و اختراع پيچ مخصوص حلزوني شكل به نام پيچ ارشميدس براي بالا بردن آب اشاره كرد.

همچنين تاليف كتابهايي از جمله اصول مكانيك - درباره اجسام شناور - درباره كره و استوانه - اندازه گيري دايره و پيچ ها از ديگر كارهاي برجسته اين دانشمند دوران باستان است.

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
21-03-2007, 02:25
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

مرتضی nvcd
21-03-2007, 03:19
سلام
دقایق زیادی تا سال جدید نما نده.برای همین تصاویر جالبی از مرد بزرگ علم انیشتین با افراد مشهور که خود باعث تعجب من هم شد براتون می ذارم حال کنید.
این عکس انیشتین با چارلی چاپلین معروفه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این هم با تاگور معروف
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این هم جشن تولد 70 سالگی انیشتین
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
21-03-2007, 15:52
توماس ادیسون[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

زندگی نامه ی توماس ادیسون

توماس آلوا اديسون در روز يازدهم فوريه سال ۱۸۴۷ در شهر ميلان در ايالت اوهايوى آمريكا به دنيا آمد. بحق مى توان گفت كه اديسون يكى از آن افرادى بود كه از اقشار پائين اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسيد (توماس اديسون در آمريكا تحت عنوان «از ظرف شويى به ميليونرى رسيدن» ناميده مى شود). توماس اديسون بدون شك امروزه يكى از قهرمانان ملى آمريكا به شمار مى آيد.
در مورد اديسون نقل قول ها و داستان هاى بسيارى وجود دارد كه نمى توان به دقت گفت كداميك واقعيت دارند. به همين دليل هنوز هم در صحت برخى از موارد شك و ترديد وجود دارد. براى مثال هنوز هم مشخص نيست كه آيا علت سنگينى گوش اديسون سانحه اى در حين انجام آزمايش هايش با مواد شيميائى بوده يا بر اثر يك بيمارى بروز كرده است. مسلم اين است كه اديسون اين نقص شنوايى خويش را با ميل تمام و اغلب به سود خود به كار مى گرفت.
اديسون در كل زندگى خود تنها چند ماهى به مدرسه رفت. اسناد موجود مويد آن است كه او در خانه و توسط والدينش آموزش ديد. زمانى كه اديسون ۷ ساله بود خانواده اش به ميشيگان نقل مكان كرد. ۴ سال بعد، توماس به عنوان پسر بچه فروشنده روزنامه و شيرينى، در قطار بين «پورت هورون» و «ديترويت» مشغول به كار شد. از قرار معلوم اين شغل وقت چندانى از وى نمى گرفت و او مى توانست به اندازه كافى به كارهاى ديگر مشغول شود. او در سال ۱۸۶۲ هفته نامه خود به نام «هرالد هفتگى» را منتشر ساخت. علاوه براين، اديسون يك دوره كارآموزى به عنوان تلگرافيست را گذراند و طى سال هاى ۱۸۶۳ تا ۱۸۶۸ در همين رشته به كار خود ادامه داد.
اديسون نخستين اختراع خود را كه يك دستگاه شمارش برگه هاى راى بود، در سال ۱۸۶۸ به ثبت رساند. اما اين دستگاه، در كنگره آمريكا مورد استفاده قرار نگرفت چرا كه اين هراس وجود داشت كه بتوان در كار آن تقلب كرد. يك سال بعد، او در نيويورك مدير كمپانى «استاك اند گولد» شد، شركتى را به اسم خود تاسيس كرد و از اين زمان به سرعت در كارهايش ترقى كرد.
توماس اديسون در سال ۱۸۷۱ با خانم «مرى استيل ول»
(M .Stillwell)
ازدواج كرد و در همين سال هم نخستين ماشين تحرير قابل استفاده را اختراع كرد. در اين دوره او در يك آزمايشگاه در نيوجرسى كار مى كرد. در تاريخ هجدهم ژوئيه سال ۱۸۷۷ اديسون فونوگراف يا دستگاه ثبت صدا را اختراع كرد و نخستين انسانى بود كه صداى ثبت شده خود را شنيد.
در سال ۱۸۷۹ لامپ اختراعى او كه از يك رشته ذغالين ساخته شده بود بيش از ۴۰ ساعت درخشيد. علاوه بر اين اديسون كار دستگاه تلفن را به وسيله يك ميكروفون حاوى ذرات ذغال بهبود بخشيد. در سال ۱۸۸۰ در «منلوپارك»، نخستين كارخانه لامپ سازى، شروع به كار كرده و در كنار اين كار به اختراعات ديگر خود از جمله، فيوز الكتريكى، دستگاه هاى اندازه گيرى، تكامل ديناموهاى ماشين هاى بخار پرداخت. در سال،۱۸۸۳ اثر اديسون كه بعدها به اختراع رشته هاى درخشان و لامپ هاى الكتريكى منجر شد، رسماً به نام او ثبت شد.تا سال ۱۸۹۰ اديسون كار فونوگراف را بهبود بخشيد و شركت اديسون جنرال الكتريك را تاسيس كرد. برخلاف شايعات موجود اديسون مخترع صندلى الكتريكى نبود. اين صندلى توسط يكى از همكاران او به نام «هارولد پى براون» اختراع شد.
در سال ۱۸۹۱ اديسون دستگاه «سينماتوگراف» يكى از مراحل ابتدايى تكامل دوربين فيلمبردارى را اختراع كرد. بايد متذكر شويم كه اختراعات اديسون كه فهرست آن پايانى ندارد، از جمله تلفن، تلگراف، ميكروفون و لامپ الكتريكى در واقع تنها بهبود و تكامل كار دستگاه هاى اختراع شده پيشين بودند.
اما در وصف شخصيت اديسون نيز بايد اذعان كرد كه او انسانى بسيار سخت كوش بود. اديسون نه تنها يك پژوهشگر توانا بود، بلكه هنر او بيشتر در حيطه عرضه و فروش زيركانه توليدات جلوه گر مى شدند و متاسفانه در رقابت با ديگر شركت هاى توليد و فروش اجناس مشابه، از هيچ تلاشى فروگذار نمى كرد. دعواهاى قضايى او در برابر شركت هاى ديگر رقمى اعجاب برانگيز دارند.
DW-WORLD.DE
منبع: شرق

Mohammad Hosseyn
22-03-2007, 00:37
آلبرت انيشتين

آلبرت انيشتين در سال 1879، در آلمان متولد شد. او از موسيقي كلاسيك لذت ميبرد و ويلين ميزد. يكي از داستانهايي كه انيشتين دوست داشت از دوران بچگياش نقل كند دربارة حيرت او در سن چهار يا پنج سالگي است وقتي يك قطبنماي مغناطيسي را ديد. عقربة هدايت شده با يك نيروي نامرئي كه همواره جهت شمال را نشان ميدهد به شدت كودك را تحت تأثير قرار داد. قطبنما او را متقاعد كرد كه بايد چيزي در وراي اشياء باشد. چيزي عميقاً پنهان شده.

انيشتين حتي به عنوان يك پسر كوچك، متفكر و خود كفا بود. مبناي يك افسانة خانوادگي، او به كندي حرف ميزد تا براي انديشيدن به آنچه ميخواهد بگويد صبر كند. خواهرش پشتكار و تمركز او را در ساختن خانههاي يا كارت به ياد ميآورد.

در سال 1933، او به كارمندان انستيتيوي تازه تأسيس براي مطالعات پيشرفته در نيوجرسي پيوست او اين جايگاه را براي تمام زندگياش پذيرفت و تا لحظه مرگش آنجا بود. شايد بيشتر مردم انيشتين را به خاطر تساوي رياضياش دربارة ماهيت انرژي E=Mc2 بشناسند.

انيشتين يك مقاله با يك درك جديد از ساختار نور نوشت. او بحث كرده بود كه نور ميتواند طوري عمل كند كه گويي از ذرات مجزا و مستقل انرژي تشكيل شده است چيزي شبيه ذرات يك گاز. چند سال قبلMax Plancks اولين فرضية گسستگي انرژي را بيان كرده بود اما انيشتين فراتر از اينها رفت. به نظر ميرسد طرح انقلابي او، تئوري پذيرفته شده جهاني را كه نور شامل امواج الكترومغناطيس نوساني است، رد كرده است. اما انيشتين نشان داد كه نور کوانتومي، به سخن او ذرات انرژي، ميتوانند در توصيف پديدههاي مورد مطالعه توسط فيزيكدانهاي تجربي كمك كنند. به عنوان مثال، او نشان داد كه چگونه نور الكترونهاي فلزات را دفع ميكند.

يك تئوري مصرف انرژي جنبشي وجود داشت كه گرما را به صورت اثر حركت دائمي توصيف ميكرد. انيشتين راهي جديد براي امتحان عملي اين تئوري پيشنهاد كرد. او گفت، اگر ذرات كوچك اما قابل رؤيت در يك مايع معلق شوند، بمباران بيقاعده توسط اتمهاي نامرئي مايع بايد سبب شود تا ذرات معلق به صورت بيثباتي به رقص در آيند و اين بايد از طريق ميكروسكوپ قابل مشاهده باشد، و اگر حركت پيشبيني شده ديده نشود كل تئوري جنبشي، مورد تهديد قرار خواهد گرفت. اما رقص تصادفي ذرات ميكروسكوپي مشاهده شد. اكنون جزئيات حركت شرح داده ميشود. انيشتين، تئوري جنبشي را محكم كرد و او يك ابزار قدرتمند جديد براي مطالعه حركت اتمها ساخته بود.


منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
22-03-2007, 00:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ماري كوري در سال 1867 در لهستان متولد شد. او، به عنوان يك كودك، مردم را با حافظة خارق‌العاده‌اش، شگفت‌زده مي‌كرد. او خواندن را وقتي تنها چهار سالش بود، آموخت.

پدرش يك پروفسور علوم بود. ابزارهايي كه او در جعبه‌اي شيشه‌اي نگهداري مي‌كرد، ماري را مجذوب مي‌كرد. ماري رؤياي دانشمند شدن را در سر مي‌پروراند، اما ميدانست اين كار آسان نخواهد بود. خانواده‌اش خيلي فقير شدند و در سن 18 سالگي، ماري يك معلم سرخانه شد و به خواهرش براي درس خواندن در پاريس كمك مالي مي‌كرد. بعدها خواهرش نيز او را در تحصيلش ياري كرد.

در آن روزها، براي دختران دانشگاهي در لهستان نبود. بنابراين، در سال 1891، ماري به دانشگاه سوربن در پاريس رفت. او به قدري فقير بود كه تنها نان و كره مي‌خورد و چاي مي‌نوشيدو لباسهاي كهنه‌اي را كه با خود از Warsaw آورده بود مي‌پوشيد.

هر روز تا 10 شب در كتابخانه درس مي‌خواند، پس از آن به اتاق سرد كوچكش مي‌رفت و تا ساعت 2 يا 3 صبح مطالعه مي‌كرد.

بعد از 4 سال در سوربن، ماري با Pierre Curie يك فيزيكدان مشهور، ازدواج كرد. (يك فيزيكدان يك دانشمند است كه طبيعت فيزيكي جهان را مطالعه مي‌كند ـ اشياء از چه ساخته شده‌اند و چرا اينطور رفتار مي‌كنند).

همراه با Curie به دنبال عناصر جديد گشتند. آنها سنگ معدن اورانيوم را گرفتند، آسياب كردند و جوشاندند. آنها، آنرا با اسيدها و ساير مواد شيميايي مورد آزمايش قرار دادند. سرانجام پس از چهار سال كار سخت ومصرف تن‌ها سنگ معدن، آنها يك دهم گرم راديوم خالص داشتند. آنها نخستين عنصر راديواكتيو را كشف كرده بودند.

در سال 1903، ماري، پير و يك دانشمند ديگر به نام Henry Becquerel، جايزه نوبل در فيزيك را به خاطر كشف راديوم و مطالعه راديواكتيويته بردند. ماري كوري اولين زني بود كه جايزه نوبل فيزيك را برد. بعدها، او يك جايزه نوبل ديگر در شيمي برد.

در زمان جنگ جهاني اول، ماري بر روي اشعه‌هاي X كار مي‌كرد. او باور داشت كه آنها مي‌توانند در درمان بيماريهايي مانند سرطان كمك كنند. او هيچ‌گاه سعي نكرد كه از كشفياتش براي مال‌اندوزي استفاده كند، زيرا معتقد به كمك به ديگران بود.


منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
22-03-2007, 12:11
رادرفورد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ارنست رادرفورد در تاریخ 30 ماه اوت سال 1871در حومه برایت واتر شهر نلسون واقع ساحل شمالی جزیره جنوبی زلاندنو به دنیا آمد. او چهارمین فرزند از دوازده فرزند جیمز و مارتا رادرفورد نیوزیلندی‌های نسل اول بود که از کودکی از اسکاتلند به زلاندنو آورده شده بودند. خانواده رادرفورد در یک خانواده پر جمعیت دوازده بچه ای بود که اعضای آن همه در انجام کارهای روزمره خانواده مشارکت می کردند اهل خانه همه افرادی جدی کلیسا رو، خوشحال و با فرهنگ بودند. علاقه مندی رادرفورد به علوم در مرحله زودی بروز کرد. او ده ساله بود که کتاب پرطرفداری بنام خواندنی های اولیه در فیزیک تالیف معلمی بنام بالفور استوارت به دست آورد. کتاب استوارت مشابه کتابهای خود آموز فیزیک اموزی بود که در آنها نحوه به نمایش درآوردن اصول پایه فیزیک یا استفاده از اشیای ساده موجود در خانه مانند سکه، شمع، سنگ وزنه و وسایل اشپزخانه به خواننده یاد داده می شود. رادرفورد جوان سخت شیفته آن کتاب شده بود نخستین بورس از بورسهای تحصیلی متعدد زندگی خود را در سال 1887 که 16 ساله بود به دست آورد.

بورس تحصیلی دومی وی را قادر به ثبت نام در کالج کنتر بوری شهر کریستچرچ کرد که مؤسسه ای بود که در سال پیش از تولد خود او بوجود آمده بود. وی رشته‌های تحصیلی اصلی خود را فیزیک و ریاضیات انتخاب کرد که از بخت مساعد در هر دوی آنها معلمان خوبی هم داشت. رادرفورد در پایان دوره آموزشی سه ساله خود درجه کارشناسی ریاضی و فیزیک – ریاضی و (بطور کلی) علوم فیزیکی به پایان رسانید. نکته قابل ذکر در رابطه با زندگی خصوصی وی در ایام اقامت در کریستچرچ اینکه وی در آنجا با ماری اسحاق نیوتن دختر صاحبخانه خود آشنا و پیبند عشق او شد. رادرفورد در پی انتشار دو مقاله مهم در باره فعالیت تشعشعی مواد در سال 1895 بر خلاف دوم شدن در گزینش جایزه مهمی به شکل یک بورس تحصیلی دریافت کرد مقررات اعطای جایزه حق انتخاب مؤسسه آموزشی را به خود برنده جایزه می داد که رادرفورد آزمایشگاه کاوندیش دانشگاه کمبریج به مدیریت جی .جی تامسون(صاحب نظر پیشتاز جهان در زمینه الکترو مغناطیس) را برگزید در آن سال ویلهلم کنراد رونتگن فیزیکدان آلمانی موفق به کشف اشعه ایکس شد کشف مهم دیگری که منجر به شروع کار اصلی رادرفورد شد.

کشف هانری بکرل فرانسوی در سال 1898 بود. رادرفورد در سال 1895 به ««آزمایشگاه کاوندیش دانشگاه کمبریج آمد تا در آنجا تحت مدیریت جی.جی امسون مشغول به کار شود تامسون که استاد فیزیک تجربی بود رادرفورد را فعالانه در آزمایشگاه به کار گرفت رادرفورد در اوایل کار تحقیقاتی خود با انجام آزمایشی که فکر آن از خود وی بود دو تابش رادیو اکتیوی ناهمانند شناسایی کرد او پی برد که بخشی از تابش با برگه ای به ضخامت یک پانصدم سانتی متر قابل ایستادن بود اما برای متوقف کردن بخش دیگر برگه های بس ضخیم تری لازم بود او اولین اشعه ای را که تابشی با بار الکتریکی مثبت و یونیزه کننده ای قوی بود و به سهولت در مواد جذب می شد اشعه آلفا نام داد. اشعه دوم را که تابشی بار الکتریکی منفی بود و تشعشع کمتری ایجاد می کرد اما قابلیت نفوذ آن در مواد زیاد بود اشعه بتا نامید. تابش نوع سومی که شبیه پرتوهای ایکس بود در سال 1900 بوسیله پل اوریچ ویلارد«فیزیکدان فرانسوی) کشف شد این پرتو نافذترین تابش را داشت. طول موج آن بسیار کوتاه و فرکانس آن فوق العاده زیاد بود تابش جدید، پرتو گاما نام گرفت. رادرفورد و همکارانش کشف کردند که فعالیت تشعشعی طبیعی مشهود در اورانیوم: فرآیند خروج ذره آلفا از هسته اتم اورانیوم بصورت یک هسته اتم هلیم و بر جای ماندن اتمی سبکتر از اتم اورانیوم در اورانیوم به ازاء هر خروج ذره آلفا از آن است از کشف آنها نتیجه گیری شد که رادیوم تنها عنصر از شرته عناصر حاصل از فعالیت تشعشعی اورانیوم است.

رادرفورد در سال 1903 به عضویت انجمن سلطنتی لندن در آمد و در سال 1904 نخستین کتاب خود به نام فعالیت تشعشعی را که امروزه از کتب کلاسیک نوشته شده در آن زمینه شناخته می شود، منتشر کرد شهرت رو به افزون رادرفورد در جوامع علمی سبب شد که از طرف دانشگاه ها تصدی کرسی های زیادی به وی پیشنهاد شود او در سال 1907 به انگلستان بازگشت تا تصدی مقام مذکور را در دانشگاه منچستر به عهده بگیرد رادرفورد در دانشگاه منچستر رهبر گروهی شد که به سرعت دست به کار تدوین نظریه های تازه در باره ساختار اتم شد آن دوره پر ثمرترین دوره زندگی دانشگاهی او بود رادرفورد به پاس کوششهای علمی خود در دانشگاه منچستر نشانها و جوایز زیادی دریافت کرد که دریافت جایزه نوبل سال 1907 در شیمی نقطه اوج آن بود این نشان افتخار را البته برای کارهایی که در کانادا در زمینه فعالیت تشعشعی عناصر کرده بود به او دادند بزرگترین دستاورد رادرفورد در دانشگاه منچستر کشف ساختار هسته اتم بود پیش از رادرفورد اتم به گفته خود او یک موجود نازنین سخت و قرمز و یا به حسب سلیقه خاکستری بود اما اینک یک منظومه شمسی بسیار ریز متشکل از ذرات بی شمار بود که مظنون به نهفته داشتن اسرار ناگشوده متعدد دیگر در سینه هم بود.

رادرفورد در سال 1937 در اثر یک فتق محتقن(گونه ای تورم ناشی از انسداد اعضای درونی) در گذشت او در آن هنگام 66 ساله و هنوز سرزنده و قوی بود سهم رادرفورد در شکل گیری درک کنونی ما از ماهیت ماده از هر کس دیگری بیشتر است او اشکارا بزرگترین فیزیکدان آزمایشگری به بزرگی او نیامده بود دهها انجمن علمی و دانشگاه به او عضویت و درجات دانشگاهی افتخاری دادند او را پدر انرژی هسته ای نامیده اند



نقل از رشد

مرتضی nvcd
23-03-2007, 04:15
این عکس اخرین تخت سیاهی است که افتخار دارد اخرین بار انیشتین روی اون نوشته و فکر کنم دست خط خودش باشه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
23-03-2007, 22:38
مایکل فارادی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
24-03-2007, 16:17
توماس يانگ


تولد :13 ژوئن 1773 سامرست انگليس

فوت : 10 مه 1829 لندن

زندگينامه

او به (( يانگ اعجوبه )) معروف شد. زيرا در 2 سالگي خواندن مي دانست و در هشت سالگي به تنهايي به آموختن رياضي پرداخت و در 9 سالگي شروع به يادگيري زبان هاي فرانسوي - ايتاليايي - عبري - عربي و فارسي كرد به طوري كه در 14 سالگي اين زبان ها را مي دانست.

يانگ تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته پزشكي گذرانيد و به سال 1799 دكتراي پزشكي خود را گرفت و در انستيتوي سلطنتي لندن مشغول به كار شد. او مطالعات خود را بر روي ساختمان چشم و ماهيت نور متمركز كرد و اولين تئوري خود را درباره تطابق در بينايي مطرح كرد. بر طبق اين تئوري براي آن كه تصوير اجسامي كه در فواصل متفاوت قرار دارند بر روي شبكيه تشكيل گردد شعاع انحناي عدسي چشم تغيير مي كند.

از آثار علمي او :

كار عمده يانگ آزمايش هايي است كه بر روي نور انجام داده است او در سال 1803 به آزمايشي دست زد كه نتيجه آن تاييد فرضيه موجي هويگنس درباره ماهيت نور بود. آزمايش يانگ مربوط به نوري است كه از دو شكاف باريك مي گذرد و نوارهاي تاريك و روشن را به وجود مي آورد. قبول اين مطلب كه چگونه جمع دو نور تاريكي را به وجود مي آورد به سادگي ممكن نبود وليكن نتيجه آزمايش يانگ صحت فرضيه موجي بودن نور و پديده تداخل امواج نور را تاييد كرد.

يانگ با اندازه گيري فاصله نوارهاي تاريك و روشن و نيز فاصله شكاف هايي كه نور از آن ها مي گذشت طول موج نورهاي مرئي را اندازه گرفت.

پديده انكسار مضاعف نيز مورد توجه يانگ قرار گرفت. در اين پديده هرگاه نور به بعضي از بلورها برخورد كند به دو پرتوي شكسته تجزيه مي شود. يانگ از روي اين پديده به عرضي بودن امواج نور پي برد.

از كارهاي ديگر يانگ مطالعه بر نيروي كشش سطحي مايعات و نيز نيروي كشش در جامدات است و به دليل كارهاي علمي او در اين مورد ضريب كشساني موسوم به ((مدول يانگ )) را به نام او انتخاب كرده اند.

يانگ در عمر پر بركت خود علاوه بر تحقيق در علوم تجربي در خط هيروگليف هم صاحبنظر شد و از اين رو مورد توجه پژوهشگران تاريخ و تمدن نيز قرار گرفت

مرتضی nvcd
27-03-2007, 07:37
ولتا در سال 1745 در كومو كه در نزديكي ميلان ايتاليا بود به دنيا آمد دايي ولتا مسئوليت تربيت وي را كه در كالج يسوعي محلي آغاز شده بود به عهده گرفت سپس دايي ديگرش كه از فرقه دومينيكي و در معتقدات يسوعي با او سهيم بود آن را به پايان رسانيد ولتا تحصيلاتش را در مدرسه مدهبي بنتسي ادامه داد و در آنجا بود كه كتاب لوكريتوس سخت بر او اثر گذاشت داييهاي او مي خواستند كه او پيشه وكالت را كه از سوي خانواده مادرش شغل ابرومندي شناخته شده بود برگزيند ولتا ترجيح داد كه از آنچه نبوغ خود مي ناميد پيروي كند و اين نبوغ او را در هجده سالگي به مطالعه در باره برق كشانيد ولتا در بيست و نه سالگي معلم مدرسه شبانه روزي «كوم» گرديد. در همين موقع اسبابهاي مختلف الكتريكي از قبيل الكتروفور، آب سنج، الكتروسكوپ و غيره را ساخت و شهرت بسياري كسب نمود و در سال 1779 با سمت استادي در دانشگاه پاوي مشغول به كار شد ولتا در اختراع الكتروفور (دستگاه برق ساز) خود يعني شگفت آور ترين ابزار برقي پس از بطري ليد اين بينش را كه صمغ (رزين) برق خود را بيش از شيشه حفظ مي كند با اين واقعيت تلفيق كرد كه يك ورقه فلزي و عايق بارداري كه خوب تنظيم شده باشند مي توانند جرقه هاي فراوان توليد كنند بي آنكه برق را ضعيف سازند در سال 1772 ولتا صورت مفصل و دشواري از Electtricismo artificial را منتشر كرد كه بيش از پيش مؤيد اين نظر عجيب بود كه برقهاي ناهمنام در پيوند يك عايق باردار و يك هادي كه موقتاً به زمين وصل شده است فقط به اين منظور يكديگر را خنثي مي كنند كه در تجزيه هاي بعدي با تقويت مجدد پديد آيند گاز سنج ولتا يكي از مهمترين كشفهاي سده هيجدهم را محقق ساخت و آن عبارت بود از كشف تركيب آب كه لاووازيه در ميان چيزهاي ديگر با جرقه زدن اكسيژن و هيدروژن روي جيوه به دان پي برد. مطالعات بعدي ولتا در مورد هوا مربوط مي شد به عمل و تأثير گرما در گازها و بخارها تصور كلي او از گرما دنباله نظريه هاي كرافردوكرون درباره سيالات است با يك استثنا ي خاص گو آنكه منابع او پديده گرماي نهان را به تركيبي شيميايي نسبت مي دادند كه موجب تغيير حالت بود او گرما را عمده ساخت و گرماي نهان را نتيجه جهش بعدي در ظرفيت گرماي ويژه دانست ولتا در اندازه گيري انبساط هوا به عنوان تابعي از گرما يا شايد تابعي از دماي كه در دماسنج جيوه اي نشان داده مي شود موفقتر بود ولي مجلاتي كه مخصوص انتشار اين نتايج بودند در خارج ايتاليا كمتر خوانده مي شدند در هر حال حق قضيه «ثابت بودن ضريب انبساط هوا» بنابر رأي يكپارچه كنگره بين المللي فيزيكدانان در كومو كه به پاس صدمين سال درگذشت دو تشكيل شده بود بار ديگر به ولتا برگردانده شد در سال 1780 موضوع بحث مجامع علمي«الكتريسيته» بود والش ثابت كرده بود كه تكان حاصل از تماس با ماهي تورپيل از نوع تكانهاي الكتريكي است. درسال 1773 ماهي مزبور را تشريح كرد و عنصر مولد الكتريسيته را پيدا نمود هنتر در همان عنصر مشابهي در بدن يكي از انواع مارماهي پيدا كرد به اين ترتيب فكر اينكه حيوانات ديگر هم بايد داراي اين عضو باشند قوت گرفت لويي گالواني استاد تشريح دانشگاه بولوني در سال 1780 اين آزمايش را روي قورباغه انجام داد بطوريكه قورباغه را به برق گير آويزان نمود و ملاحظه نمود كه هنگام عبور ابر عمل انقباض در پنجه هاي قورباغه انجام مي شود گالواني براي اطمينان كامل در هواي خوب قورباغه را به بالكون فلزي منزل خودش آويزان كرد ولي نتايج قبلي را مشاهده نكرد يك شب كه حوصله اش از نگرفتن نتيجه به سر آمده بود با عصبانيت قورباغه را از محلي كه آويزان كرده بود جدا كرد و در اين موقع به موجب تصادف دراثر تماس گازانبري كه بوسيله آن قورباغه را گرفته بود با بالكون تكاني در قورباغه مشاهده مي نمايد و فكر مي كند كه واقعاً مسئله الكتريسيته حيواني را كشف كرده است. ولي صداي مخالفي از ولتا بلند شد كه الكتريسيته كه در اين عمل بوجود آمده است فقط در اثر تماس گاز انبر و بالكون آهني است ولتا در واقع تجربيات گالواني را تكرار نمود و در صدد برآمد كه ثابت كند قورباغه دخالتي در ايجاد الكتريسيته نداشته است آنگاه سكه اي ازنقره و قطعه اي روي به كار برد و آنها را با پارچه پشمي اسيددار از هم جدا نمود و بدينوسيله پيل الكتريكي تشكيل شد اين پيل فقط جرقه توليد نمي كرد بلكه جرياتي متصل كه در حال عبور بود ايجاد مي نمود دانشمند بزرگ روز بيستم مارس ضمن نامه اي اكتشاف خود را به جامعه پادشاهي اطلاع مي دهد و از همين زمان شهرت فراواني در سراسر اروپا كسب مي نمايد وكشف او تأثير عميقي در مجامع علمي بوجود آورد و ناپلئون او را به پاريس دعوت مي كند و از او مي خواهد ك تجربه اش را در مقابل آكادمي تكرار كند و بعد از اثبات آن او را به سمت كنت و سناتور كشور ايتاليا انتخاب مي كند ولتا بعد از سه سال از شغل خود كناره مي گيرد و به كوم مي رود او در سال 1827 در هشتاد و دو سالگي زندگي را وداع مي گويد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
27-03-2007, 12:53
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شارل. فردريك گائوس فرزند باغبان فقيري از اهالي «برونشويك» آلمان بود كه در تاريخ 30 آوريل سال 1777 متولد شد. پدرش مردي شرافتمند و مادرش زني فعال و باهوش بود. گائوس بيش از سه سال نداشت كه پدرش را از اشتباهي كه در حساب ورقه اي بود مطلع ساخت و بدين ترتيب توانست استعداد فوق العاده خود را در محاسبه نشان دهد. هنگاميكه گائوس در مدرسه ابتدايي مشغول تحصيل بود و بيش از ده سال نداشت يك روز معلم او سر كلاس شاگردان را وادار نمود كه مجموعه سلسله اي از اعداد را با هم جمع كنند ولي هنوز صورت مسئله تمام نشده بود كه گائوس ده ساله گفت كه من مسئله را حل كردم او متوجه شده بود كه اختلاف ما بين او عدد از اين سلسله مقداريست ثابت و خود به خود دستوري براي مجموع اين نوع سلسله اعداد بوجود آورد. معلم او سخت متعجب شد و اظهار داشت كه اين كودك از من قويتر است و من ديگر معلوماتي ندارم كه به او بياموزم گائوس در سال 1795 وارد دانشگاه گوتينگن شد و در 19 سالگي به حل بسياري از مسائل كه براي اويلر و لاگرانژ لاينحل مانده بود موفق گرديد گائوس نيز همچون ارشميدس و دكارت و نيوتن در كودكي دچار حادثه اي گرديد كه ممكن بود رياضيات را از وجود او محروم سازد وي در اولين سالهاي كودكي بود و طغيان آب ترعه اي را كه از كنار خانه محقر ايشان مي گذشت سرريز كرده بود. كودك كه در كنار آب بازي مي كرد در ترعه افتاد و چيزي نمانده بود كه غرق شود و اگر بر حسب تصادف كارگري كه در آن نزديكي بود وي را نجات نمي داد زندگاني گائوس به همين جا خاتمه مي يافت. روز سي ام مارس 1796 يكي از روزهاي تاريخي دوران زندگي گائوس است در اين روز يعني درست يك ماه قبل از اينكه نوزده ساله شود گائوس بطور قطع تصميم به مطالعه در رياضيات گرفت. از همين روز بود وي دفتر يادداشت علمي خويش را ترتيب داد كه يكي از ذيقيمت ترين مدارك تاريخ رياضيات مي باشد و اولين مسئله اي كه در آن ثبت شده است همين اكتشاف بزرگ او مي باشد.
اين دفتر يادداشت فقط از سال 1898 در معرض مطالعه عموم قرار گرفت يعني چهال و سه سال بعد از وفات گائوس.
گائوس در نهم اكتبر 1805 در بيست و هشت سالگي با يوهانا اشتهوف از اهالي شهر برونسويك ازدواج مي كند و در نامه اي كه سه روز بعد از نامزدي خود به دوست دانشگاهي خويش ولنگانگ بوليه نوشته است از خوشبختي خويش چنين گفتگو مي كند: «زندگاني هنوز به صورت بهاري ابدي با رنگهاي جديد و درخشان در مقابل من است.ظ از اين ازدواج سه فرزند نصيب او شد كه يوزف و مينا و لودويش نام داشتند زنش در يازدهم اكتبر سال 1809 بعد از تولد لودويش وفات يافت. اگرچه سال بعد (چهارم اوت 1810) بخاطر كودكانش از نو ازدواج كرد ولي سالها بعد نيز از زن اول خود با تأثر بسيار گفتگو مي كرد. زن دوم او كه مينا والدك نام داشت دو پسر و يك دختر برايش آورد.
فقر و تنگدستي گائوس از يك طرف و فوت زنش از طرف ديگر بدبيني عجيبي در او بوجود آورد بطوريكه تا آخر عمر اين بدبيني از او جدا نگرديد ولي با وجود همه اين گرفتاريها و در حاليكه نوشته بود «مرگ بر اين زندگي ترجيح دارد» كتاب «تئوري اجسام آسماني روي مقاطع مخروطي حول خورشيد» را انتشار داد و در سال 1811 مسير ستاره دنباله دار عظيمي را محاسبه نمود و در همين سال يك متير موهومي را بيان كرد ولي از ديگران مخفي نگهداشت بطوريكه كوشي رياضيدان معروف دوباره مجبور به كشف آن شد و بدين ترتيب 50 سال علم رياضي عقب بود. در سال 1833 تلگراف الكتريكي را ساخت و دو كتاب يكي در سال 1827 به نام «تجسسات درباره مسائل مربوط به مساحي عالي» منتشر ساخت و در اين هنگام بود كه تمام مردم معتقد بودند كه گائوس بزرگترين رياضيدان جهان است ولي گائوس به اين افتخارات اهميت نمي داد و هيچ كس را نزد خود نمي پذيرفت و از خانه خارج نمي شد و تنها در مدت 27 سال فقط يكبار براي شركت در كنگره علمي به برلين مسافرت كرد. گائوس فقط با زني به نام «سوفي ژرمن» اهل فرانسه ارتباط داشت اين زن در سال 1816 از طرف آكادمي علوم پاريس به اخذ جايزه بزرگ رياضيات نائل شد. گائوس به آثار والتر اسكات و ژان پول علاقه فراوان داشت و در هفتاد سالگي به فكر آموختن زبان روسي افتاد. گائوس اكتشافات خود را طي سالهاي 1796 تا 1814 در نوزده صفحه كه شامل 146 اكتشاف مهم بود در سال 1898 منتشر ساخت اين جزوه چند صفحه اي گنجينه بزرگي بود كه دانشمندان را به كلي حيران نمود.
گائوس اكتشافات خود را هميشه بصورت معما يادداشت مي نمود و معتقد بود كه فقط براي خود مطالعه مي كند. وي هنگامي كه در دانشگاه تحصيل مي كرد كتاب خود را به نام «تجسسات حسابي» تمام كرد و تئوري اعداد را كه تا آن زمان شكل واقعي به خود نگرفته بود بصورت دانش حقيقي درآورد. لاگرانژ رياضيدان معروف در مورد كتاب گائوس چنين اظهار داشته است:
كتابي را كه به عنوان «تجسسات حسابي» منتشر نموده ايد مقام علمي شما را تا رديف بزرگترين رياضي دانان جهان بالا برده است و قسمتي ازآن كه شامل اكتشافات تحليلي است تاكنون نظيرش بوجود نيامده مقارن با انتشار كتاب گائوس در سال 1801 «پيازي» ستاره كوچك «سرس» را كشف نموده بود و منجمين در صدد محاسبه مدار آن بر آمدند ولي محاسبه آن به استفاده از اعدادي منجر شد كه چند كيلومتر طول داشتند. گائوس شروع به كار نمود و روش كلي مطالعه اين مسائل را به دست آورد در نتيجه اين اكتشاف به عنوان يك منجم مشهور شد و رياست رصدخانه گوتينگن را به دست آورد.
گائوس در سالهاي آخر زندگي مورد توجه و محبت عمومي قرار داشت ولي آنقدر كه شايستگي داشت از نعمت خوشبختي بهره مند نبود. در ابتداي سال 1855 كم كم از تصلب عضلات قلب و اتساع حفره هاي ريوي رنج مي برد و آثار آب آوردن در او هويدا شد. آخرين نامه اي كه نوشت خطاب به سر ديويه يوستر (فيزيكدان انگليسي) و درباره اكتشاف تلگراف الكتريكي بود. در صبح روز 23 فوريه 1855 در سن هفتاد و هشت سالگي با آرامش كامل جان سپرد در قلمرو رياضيات نام او تا ابد جاويد خواهد ماند..

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
28-03-2007, 08:29
پروفسور حسابي
سيد محمود حسابي در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادري تفرشي در تهران زاده شدند. پس از سپري نمودن چهار سال از دوران كودكي در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گرديدند. در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در بيروت, با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه كشيش هاي فرانسوي آغاز كردند و همزمان, توسط مادر فداكار, متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) , تحت آموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند.
استاد, قرآن كريم را حفظ و به آن اعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي, شاهنامه فردوسي, مثنوي مولوي, منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند.
شروع تحصيلات متوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول, و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو, پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند و در سن هفده سالگي ليسانس ادبيات, در سن نوزده سالگي, ليسانس بيولوژي و پس از آن مدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي, به امرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي, رياضيات و ستاره شناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند. شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول به كار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان, ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه اعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند.
همزمان با تحصيل در رشته معدن, در راه آهن برقي فرانسه مشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيه علمي, به تحصيل و تحقيق, در دانشگاه سوربن, در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را , با ارائه رساله اي تحت عنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك", با درجه عالي دريافت كردند. استاد با شعر و موسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشته ورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشته شنا اشاره نمود.
پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقات در خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداخت تا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد.
پايه گذاري علوم نوين و تاسيس دارالمعلمين و دانشسراي عالي, دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده ها كتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين, ايشان را به نام پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد.
حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:
_ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
_ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)
_ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور
_ پايه گذاري دارالمعلمين عالي
_ پايه گذاري دانشسراي عالي
_ ساخت اولين راديو در كشور
_ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور
_ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور
_ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور
_ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران
_ تعيين ساعت ايران
_ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد"
_ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي
_تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران
_ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران
_ پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران
_ پايه گذاري شوراي عالي معارف
_ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران
_ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي
_ پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني
_ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران
_ پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران
_ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران
_ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز
_ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان
_ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي
_ پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران
_ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران)
_ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد
_ تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت
_ پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي)
_ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور
_ ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران
_ ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور


منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
28-03-2007, 08:31
نوبل كيست؟
آلفردبرناردنوبل در بيست ويكم اكتبر سال 1833 در شهراستكهلم سوئدچشم به جهان گشود .
در 8 سالگي به همراه خانواده اش عازم روسيه شد . نشانه هاي علاقه به علوم و به ويژه شيمي درهمان نخستين سالهاي كودكي در وي پديدار شد.
آموخته هايش را به شكل خودآموز فراگرفت و هيچ گاه تحصيلات دانشگاهي را از سرنگذراند . در سال 1863 به سوئد بازگشت و دركارگاه پدر در هلنبورگ به عنوان شيميدان مشغول به كار شد . او در توليد صنعت مواد منفجره نيتروگليسيرين موفقيت بسياري بدست آورد .
در1864 انفجاري منجر به ويراني كارخانه و مرگ چند نفر از جمله برادر جوانترش شد ، پس از آن كه كارخانه هايي در آلمان و نروژ ساخته شدند نوبل در1867 اختراع نوعي از نيترو گليسيرين به نام ديناميت را به ثبت رسانيد . در ديناميت او نيتروگليسيرين جذب خاك دياتومه جامد بي اثري شده بود از اين رو كاركردن با آن ايمن تر بود . اين اختراع به سرعت كار ساخت و ساز ها را در بسياري از كشورها بهبودبخشيد.
نوبل در سال 1875 ژلاتين منفجرشونده قويتري را ارائه داد كه در آن نيتروگليسيرين با نيتروسلولز ژلاتيني شده بود . اختراع وي طرحهاي بزرگ راه سازي مانند كانال كورينث و تونل گوتارد را امكان پذيرساخت . درسال1887 بالبيست ماده منفجره بي‌دود را براي امورنظامي معرفي كرد ، آلفرد نوبل مردي تنها غالباً بيمار فروتن كمرو و دوستدار انسان ها بود . او در دهم دسامبر سال 1896 پيش از تحقق ايده هايش درمنزل شخصي اش واقع در سن رمو ايتاليا چشم از جهان فرو بست .
قسمتي از وصيتنامه نوبل
تمام دارايي ام طبق آنچه درپي مي آيد تقسيم شود . اين سرمايه به شكل اوراق بهادار معتبر توسط كارگزارانم از طريق تأسيس يك صندوق به عنوان جايزه سالانه به كساني اعطا شود كه طي سال گذشته خدمت بزرگي به جامعه انساني انجام داده باشد.
جايزه مزبور به پنج قسمت مساوي تقسيم شود و هر يك از آنها به يكي از موارد زير اختصاص داده شود: 1سهم براي كسي كه مهمترين اختراع يا اكتشاف در زمينه علوم فيزيك انجام داده است . يك پنجم براي كسي كه مهمترين يا مفيدترين اكتشاف رادرزمينه علم شيمي انجام داده ، يك سهم براي كسي كه مهمترين كشف دررشته فيزيولوژي يا پزشكي انجام داده باشد ، يك پنجم براي كسي كه برجسته ترين اثر ادبي را خلق كند ، ويك سهم باقيمانده به كسي تعلق گيرد كه بيشترين يا بهترين اقدام را براي ايجاد صلح و برادري و فروكاستن آتش دشمني بين ملت ها و برقراري دوستي انجام دهد.
مشخصات جوايز
جايزه نوبل شامل مدال افتخار-ديپلم شخصي و مبالغي وجه نقد است . طبق بند چهارم اساسنامه بنيادنوبل بيش از سه نفر نمي توانند درجايزه سهيم باشند . جايزه تنها به كساني كه درقيدحيات هستند تعلق مي گيرد ، مگرآنكه نامزدي شخص وفات يافته پيش از مرگش اعلام شده باشد ، مراسم در سالن كنسرت استهكلم برگزار مي شود و اعليحضرت پادشاه سوئد شخصاً ديپلم-مدال وسند تأييدكننده مبلغ جايزه را به دست برندگان مي دهد.
ديپلم افتخار فيزيك-شيمي توسط آكادمي سلطنتي علوم سوئدوديپلم فيزيولوژي يا پزشكي توسط انسيتوي كارولينا تهيه مي شود ، صحافي ديپلمها بر عهده صحافي hassler و falth است0جلدها از چرم بسيارمرغوب بز است0ديپلم فيزيك داراي جلد آبي رنگ و ديپلم شيمي و فيزيولوژي يا پزشكي داراي جلد قرمز است ، به علاوه خوشنويسان آرمي كه از تركيب حروف اول اسم شخص تشكيل مي شود را برروي هر يك از ديپلمهاي اختصاصي برندگان حكاكي مي كنند ، ديپلمها درون جعبه اي از جنس مقوا كه به منظورحفظ ديپلمها طراحي شده قرار مي گيرند ، ابعاد ديپلم نيز 23در35 سانتي متر است.
طبق اساسنامه بنياد نوبل كه با حضور پادشاه وقت سوئد در تاريخ 29 ژوئن1900 تنظيم شده است هيأت اهدا جوايز موظف به تقديم حواله مبلغ جايزه-ديپلم-مدال و تقديرنامه اختصاصي به برندگان مي باشد مدال نوبل فيزيك – شيمي -فيزيولوژي يا پزشكي وادبيات توسط مجسمه ساز و كليشه ساز مشهور سوئدي -اريك ليندبرگ-و مدال نوبل صلح توسط مجسمه ساز نروژي گوستاو ويگلند طراحي شده است ، در يك طرف مدال سوئدي تصويري از نوبل و طرف ديگر آن سالروز تولد و مرگ نوبل با حروف لاتين نگاشته شده است ، اين مدال تا سال 1980 به وزن 200 گرم قطر66ميلي متر واز طلاي18عيار تهيه مي شداز آن زمان تا كنون مدال از تركيبي از طلاي 18عيار و 24 عيار تهيه مي شود ، مبلغ جايزه در سال1900-150800كرون سوئيس بود كه در سال 1923 به كمترين حدخود يعني 115000 كرون سقوط كرد ، اما در سالهاي اخير اين مبلغ به طور قابل توجهي افزايش پيداكرده است1ميليون كرون در سال 1981 ، 2ميليون درسال 1986 ، 3 ميليون كرون در سال 1989 ، 4 ميليون كرون در سال 1990 ، 6 ميليون كرون در سال 2000 و از 2001 ده مليون كرون درهررشته به برندگان اهدا مي شود .
منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
28-03-2007, 08:32
اپنهايمر
رابرت اپنهايمر در 1904 در نيويورك به دنيا آمد . در ابتداي جواني با تهيه رساله اي در مورد انوار مغناطيسي ، استادانش را در اعجاب فرو برد . در دوازده سالگي جوان ترين عضو معدن شناسان نيويورك بود و جوان ترين عضو بعد از او شصت سال داشت . وي در دانشگاه معروف هاروارد ، دوره چهار ساله را ، سه ساله به پايان رساند . در سال 1925 در حاليكه در كليه دروس سرآمد ديگران بود فارغ التحصيل گرديد و سپس به آرزويي كه اكثر جوانان دارند ، يعني تحصيل در كمبريج رسيد . وي در حاليكه بيش از 25 سال نداشت به مقام پروفسوري نائل گرديد . در مارس 1942 سرپرستي تحقيقات وزارت جنگ امريكا را در « لس آنجلس » به عهده گرفت و از سال 1947 مدير انجمن مطالعات و تحقيقات عالي پرينستون كه بودجه هنگفتي داشت و مخصوصاً ايجاد تماس و اجتماع مغزهاي متفكري چون اينشتاين ، بوهر و اليوت بود گرديد . وي سازنده واقعي بمب اتمي است . در سال 1945 وقتي به او خبر رسيد كه اولين بمب اتمي آمريكا وحشيانه در هيروشيما منفجر شده است ، از فرط پريشاني بيمار شد . وي در اين زمان گفت فيزيكدانان به منبعي دست يافته اند كه مشحون از گناه و شر است و رهايي از آن غير ممكن مي نمايد . مطالعات پيش از جنگ جهاني دوم او پيرامون اتم و تئوري « كوانتوم » راه را براي خرد كردن اتم باز كرد . در بحبوحه جنگ دوم وي در ر‌‌ا‍‍‍‌س آزمايشگاه اتمي آمريكا شخصاً سه بمب اتمي اوليه را بوجود آورد . اپنهايمر پس از چندي در برابر كنگره آمريكا اظهار داشت كه انرژي اتمي بايد انقلابي در زمينه امور عمراني بشر فراهم سازد نه آنكه دنيا را ويران سازد . متعاقب آن از موسسه تحقيقات اتمي آمريكا استعفا داد و براي تبليغ نظريات صلح جويانه خويش رهسپار اروپا شد و در انجا از طرف لرد برتراند راسل ، اينشتاين و بوهر و كليه علماي معروف طي اعلاميه هايي تاييد شد . تنها اثر وي « فكر باز ‌» نام دارد . او در فوريه سال 1967 درگذشت.
منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
28-03-2007, 08:33
آمپر
آندره ماري آمپر فيزيكدان فرانسوي ( 1775 - 1836 ) در كودكي اعدام پدرش را ديد و اين موضوع سخت در روح حساسش اثر بخشيد . از سال 1796 تدريس رياضي ، شيمي و زبان را شروع كرد . به سال 1801 به استادي رياضيات دانشگاه پاريس نائل گرديد . آمپر با يافتن رابطه ميان الكتريسيته و مغناطيس اين علم را پيشرفت فراوان بخشيد و از اين راه شهرتي بسزا يافت . بيشتر دوران زندگي وي در راه بررسي و كاوش درباره الكتريسيته و مغناطيس گذشت و در دوران آخر زندگي گفتارها و كتابهاي زيادي در اين زمينه به رشته تحرير در آورد . آخرين كتاب بزرگ علمي او عبارتست از «تئوري نمودهاي الكتروديناميك ، كه فقط از تجربه نتيجه شده اند »آمپر در پانزدهم ژوئن 1836 طي تفتيش عقايد در مدرسه شبانه روزي مارس زندگي را بدرود گفت . از سال 1881 كه كنگره بين المللي الكتريسين ها واحد جريان را آمپر ناميد نام او همواره ورد تمام زبانها گرديد .
منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
28-03-2007, 11:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گاسپار مونژ در نوزدهم 1746 در شهركوچك بون واقع در فرانسه متولد شد مونژ كه فرزند كاسب دوره گردي بود تا شانزده سالگي به تيز كردن چاقو و قيچي و غيره مي پرداخت وي با وسايلي كه به دست خود ساخته بود نقشه بزرگي از وطن خود تهيه كرد كه مورد توجه و تحسين فراوان واقع شد و نقشه او را در فرمانداري نصب كردند.
معلمين او پس از مشاهده نقشه گفتند او داناتر از آن است كه شاگرد ما باشد و او را براي تدريس فيزيك به مدرسه كشيشان شهر ---- فرستادند وي دستيار سارل بوسو، استاد رياضيات، شد در سال 1768 مونژ جانشين او شد اگرچه مقام استادي نداشت سالبعد به عنوان مدرس فيزيك تجربي در مدرسه جاي آبه نوله را گرفت در اين سمتها دوگانه كه قسمتي از آن اختصاص به هدفهاي علمي داشت مونژ نشان داد كه رياضيدان و فيزيكداني توانا، طراحي با استعداد، آزمايشگري ماهر و معلمي در تراز اول است. مونژ به مطالعه بعضي از شاخه هاي هندسه دوباره جان بخشيد و كار وي نقطه شروع شكوفايي فوق العاده آن رشته در سده نوزدهم بود علاوه بر اين پژوهشهاي وي به رشته هاي ديگر تحليل رياضي كشيده شد خصوصاً به نظريه معادلات ديفرانسيل جزئي و مسائل فيزيك، شيمي و فناوري. مونژ كه معلمي نامدار و رئيس مدرسه اي بي نظير بود، مسئوليتهاي مهم اداري و سياسي را در طول انقلاب و دوره امپراتوري بر عهده گرفت بنابراين وي يكي از مبتكران رياضيدانان عصر خود بود مونژ خيلي زود كارهاي شخصي خود را آغاز كرد پژوهشهاي دوره جواني او (1766-1772) بسيار متنوع اما جلوه خصوصياتي بودند كه نشانه استعداد كامل وي بود: از جمله حس تند و تيز درك واقعيت هندسي، علاقه به مسائل عملي، توانايي عظيم تحليلي و توجه به جنبه هاي متعدد تحليلي هندسي. در جريان سالهاي 1777 تا 1780 مونژ عمدتاً به فيزيك و شيمي علاقمند بود و مقدمات تهيه آزمايشگاه شيمي مجهزي را براي مدرسه مهندسي فراهم آورد. انتخاب شدنش به عضويت فرهنگستان علوم به عنوان «هندسه دان دستيار» در سال 1780 زندگي مونژ را دگرگون ساخت زيرا وي را مجبور كرد كه براساس منظمي در پاريس اقامت كند در پاريس در طرحهاي فرهنگستان شركت كرد و مقاله هايي درباره فيزيك و شيمي و رياضيات تنظيم و عرضه نمود. فهرستي از مطالبي كه به فرهنگستان تقديم كرد گواه بر تنوع آنهاست: تركيب اسيد نيتريك، توليد سطوح منحني، معادلات تفاضلي نامتناهي، و معادلات ديفرانسيل جزئي. انعكاس مضاعف و ساختار اسپات ايسلند، تركيب آهن، فولاد و چدن و تأثير جرقه هاي برقي بر گاز بيوكسيد كربن، پديده موئينگي و علل بعضي از پديده هاي هواشناختي و بررسي در نورشناسسي فيزيولوژيك.
وقتي كه انقلاب در 1789 آغاز شد مونژ در زمره شناخته شده ترين دانشمندان فرانسوي بود او كه عضو بسيار فعال فرهنگستان علوم بود شهرتي در رياضيات و فيزيك و شيمي كسب كرده بود به عنوان ممتحن دانشجويان افسري نيروي دريايي، شاخه اي از مدارس نظامي فرانسه را رهبري مي كرد كه در آن زما عملاً تنها مؤسسات نظامي بودند كه تعليمات علمي شايسته اي به دانشجويان خود مي دادند و اين مقام وي را در هر بندري كه از آن ديدار مي كرد با ديوانسالاري در تماس مي گذاشت كه اندكي بعد تحت مديريت او قرارمي گرفتند اين مقام همچنين وي را قادر ساخت كه معدنهاي آهن، كارخانه ذوب آهن و كارخانه هاي ديگر را ببيند و بدين ترتيب در كار فلز پردازي و مسائل فناوري خبره و صاحب نظر شود علاوه بر اين اصلاح مهمي كه در 1776 در روش تعليم در مدارس نيروي دريايي انجام داده بود وي را براي تلاشهايي آماده ساخت كه در زمان انقلاب براي تازه كردن روشهاي علمي و فني بر عهده گرفت در سال 1794 مسئوليت تأسيس مدرسه مركزي كارهاي عامه (كه بعداً به مدرسه پلي تكنيك تبديل شد) به وي محول گرديد مونژ كه در سال 1794 به عنوان معلم هندسه ترسيمي منصوب شد بر عمل تربيت سركارگران آينده نظارت كرد و هندسه ترسيمي را در «دوره هاي انقلابي» كه براي تكميل تربيت دانشجويان آينده طراحي شده بودند تدريس نمود و يكي از فعالترين عضوهاي شوراي مديريت بود. اين مدرسه پس از دو ماه تأخير كه بر اثر مشكلات سياسي پيش مي آمد در سال 1795 به نجومي منظم شروع به كار كرد. هر چند وظايفي كه به عنوان سناتور به عهده مونژ محول شد موجب گرديد كه او چند بار از درسهايش در مدرسه پلي تكنيك دور شود از علاقه شديدش به مدرسه هيچ كاسته نشد مراقبت دقيق در پيشرفت دانشجويان داشت و كارهاي پژوهشي آنان را دنبال مي كرد و دقت خاصي به برنامه تعليمات مبذول داشت بيشتر آنچه مونژ در اين دوره منتشر كرد براي دانشجويان مدرسه پلي تكنيك نوشته شده بود موفقيت گسترده كتاب او بنام (هندسه ترسيمي) (1799) باعث اشاعه سريع اين شاخه جديد هندسه هم در فرانسه و هم در خارج از آن شد. اين اثر چند بار تجديد چاپ شد.
كار عملي مونژ رياضيات (شاخه هاي گوناگون هندسه و تحليل رياضي) فيزيك، مكانيك و نظريه ماشينها را در بر مي گرفت اگرچه اطلاع از جزئيات خدمات مونژ به فيزيك بسيار ناچيز است زيرا وي هرگز اثر عمده اي در اين زمينه منتشر نساخت خدمات اصلي وي متمركز بودند بر نظريه گرما، صوت، برق ساكن، نورشناسي (نظريه سرابها) مهمترين پژوهش مونژ در شيمي مربوط بود به تركيب آب. خيلي زود در سال 1781 وي تركيب اكسيژن با هيدروژن را در لوله اكسيژن سنج تحقق بخشيد و در سال 1783 همزمان با لاووازيه و بي ارتباط با او آب را تركيب كرد. با اين كه اسباب مونژ بسيار ساده تر بود تنايج اندازه گيريهايش دقيقتر بودند. در قملرو تجربي در سال 1784 مونژ با همكاري كلوله براي نخستين بار موفق شد كه گازي را مايع سازد و آن را انيدريد سولفورو (بيوكسيد گوگرد) بود. سرانجام بين سالهاي 1786 و 1788 مونژ با برتوله و اندرمونه در اصول فلز پردازي و تركيب انواع آهن و چدن و فولاد به پژوهش پراخت. مونژ مردي شجاع و از دوستان ناپلئون بود و در سال 1798 به اتفاق او به كشور مصر رفت در اين سفر ناپلئون روانه سنت هلن گرديد مخترع هندسه ترسيمي و ايجاد كننده اصلي مدرسه پلي تكنيك هم تمام عناوين خود را از دست داد و از آكادمي رانده شد. مونژ در بيست و هشتم سال 1818 در هفتاد و دو سالگي در پاريس درگذشت. مخترع هندسه ترسيمي ميراثي عظيم از خود به جا گذاشت زيرا ساختن ماشيهاي مدرن و عمارات عظيم بدون كمك آن ممكن نيست.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
28-03-2007, 11:34
جيمز. كلارك. ماكسول در سيزدهم نوامبر سال 1831 در ادينبراي اسكاتلند متولد شد از كودكي به رياضيات و فيزيك علاقه فراوان داشت از سال 1841 ماكسول در فرهنگستان ادينبرا حضور مي يافت و در آنجا با لوئيس كمبل زندگينامه نويس و دانش پژه افلاطوني و دوست تمام عمر ديدار مي كرد در 1847 وارد دانشگاه ادينبرا شد و تحت تأثير جيمز ديويد فاربز و سر ويليام هميلتن قرار گرفت در 1850 به كمبريج رفت و زير نظر معلم خصوصي بزرگ ويليام هاپكنز به تحصيل پرداخت و همچنين تحت تأثير استوكس و ويليام هيوئل واقع شد او در سال 1854 از تحصيل فراغت يافت و در سال 1855 به عضويت ترينيتي برگزيده شد ماكسول از سال 1856 تا 1865 استادي كالج مارشال در ابردين و كالج كينگ در لندن را عهده دار بود آنگاه از كارهاي منظم دانشگاهي كناره گرفت تا به نگارش اثر معروفش «رساله اي درباره برق و مغناطيس» بپردازد در 1871 به عنوان نخستين استاد فيزيك تجربي در كمبريج منصوب شد و نقشه آزمايشگاه كونديش را طرح كرد و آن را گسترش داد ماكسول علاوه بر پژوهشهاي انقلابي در برق مغناطيس و نظريه جنبشي گازها كه نام وي را در تاريخ علم جاودان ساختند خدمات قابل توجه ديگري در چندين زمينه انجام داد نخستين مقاله اش درباره روش جديد ترسيم يك مرغانه كامل زماني انتشار يافت كه وي چهارده ساله بود كارهاي ابتدايي او در نورشناسي هندسي بود از جمله كشف عدسي «چشم ماهي» (1843) و نور اكشساني (1840) كه با استفاده ازيك جفت منشور قطبنده كه ويليام نيكل به وي داده بود صورت پذيرفت ماكسول در سال 1839 پژوهش در مخلوط رنگها را درآزمايشگاه فاربز آغاز كرد و آنقدر پيش رفت تا دانش رنگ سنجي كمي را آفريد او ثابت كرد كه نظير همه رنگها را مي توان با مخلوط كردن عامل طيفي بوجود آورد مشروط بر اينكه افزايش يا كاهش عاملها امكان پذير باشد او نظريه تامس يانگ درباره سه گيرنده در ديدن رنگها را احيا كرد و نشان داد كه كور رنگي به علت ناكارآيي يكي يا بيشتر ازيكي از اين گيرنده هاست او اولين عكس سه رنگي را طرح ريزي كرد (1851) بيشتر وقت ماكسول بين سالهاي 1845 و 1849 صرف بررسيهاي رياضي حركات و پايداري حلقه هاي كيوان (زحل) گرديد. ماكسول بر اثر مطالعه در حلقه هاي زحل كه مسأله تعيين حركات تعداد زيادي از اجسام متصادم را پيش آورد و بر اثر مقالات كلاوزيوس (1847 و 1848) با تصوري از احتمال و مسيرهاي آزاد و نيز در نتيجه مطالعات قبلي (يعني نظريه جنبشي گازها) به فرمول هاي آماري براي توزيع سرعتها در گازي با فشار يكنواخت انجاميد و از آغاز عصر نويني در فيزيك خبر داد كه از تازگي فوق العاده انديشه ماكسول درباره توصيف فرايندهاي عملي فيزيك به وسيله تابعي آماري پديد آمد پژوهشهاي ماكسول درباره توصيف فرايندهاي عملي فيزيك به وسيله تابعي آماري پديد آمد پژوهشهاي ماكسول در زمينه برق در سال1844 آغاز شد اين پژوهشها به دو چرخه گسترده تقسيم مي شوند چرخه اول از زمان پنج مقاله عمده است در زمينه برق مغناطيس چرخه دوم با تنظيم «رساله اي درباره برق و مغناطيس» و بيشتر از ده مقاله كوتاهتر در زمينه مسائل خاص ادامه مي يابد. اندازه گيري هاي نارواني گازي در فشارها و دماهاي مختلف كه ماكسول و همسرش در سال 1855 انجام دادند در آن زمان مفيد ترين خدمت به فيزيك تجربي بود مقاله «نظريه پويشي گازها» كه بعد از آن عرضه شد بزرگترين تك مقاله ماكسول بود و ماكسول در آن نظريه تازه اي پرورد كه در آن مولكولهاي گاز به صورت مراكز نيرويي بودند دستخوش نيروي رانش مولكولي از درجه n ام و به جاي ميانگين مسير آزاد زمان مشخص كننده اي را قرار مي داد و آن «مدول زمان واهلش» تنشها در گاز بود فرايند هاي كوتاه مدت كه با زمان واهلش مقايسه شوند كشسانند و فرايندهايي كه طول مدتشان درازتر باشد ناروانند اين نظريه واهلش كشش آغازگر تغيير شكل ماده شد و به طور نامستقيم به هر شاخه فيزيك اثر گذاشت ماكسول در دو سال آخر عمر خود دو مقاله بسيار قوي درباره فيزيك مولكولي منتشر ساخت كتاب درسي ماكسول به نام Theory of Heat «نظريه گرما» در سال 1870 منتشر شد و چندين چاپ با تجديد نظر بسيار انتشار يافت همچنين در سال 1873 كتاب خود را به نام «دوره الكتريسيته و مغناطيس» منتشر ساخت و بلافاصله به سمت استاد كرسي فيزيك دانشگاه انتخاب شد ولي عمرش كوتاه بود و در پنجم نوامبر سال 1879 در چهل و نه سالگي وفات يافت.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

behnam karami
30-03-2007, 10:54
دالامبر
صبح يكي از روزهاي ماه نوامبر 1717 ناله كودكي از داخل بسته اي در كنار كليساي «سن ژان لورن» توجه زني خيرخواه و نيكوكار را به خود جلب مي نمايد. زن نيكوكار كه زوجه شيشه بر فقيري به نام «روسو» بود كودك را به فرزندي خود قبول مي كند. زن نيكوكار كودك را مانند فرزند خود تربيت مي كند و كودك هم بعدها حق شناسي بي مانندي را درباره اين مادر مبذول مي دارد.
ولي مدتها بعد معلوم شد كه اين كودك فرزند نامشروع زني ميهماندار به نام مادام «تنس» و يك افسر سوار نظام بنام ژنرال دتوس مي باشد.
طولي نكشيد كه دالامبر سر راهي بزرگ شد و دانشمند شهيري گرديد ولي هيچ وقت مادر- خوانده خود را فراموش نكرد و به مادام تنس كه مايل بود او را پيش خود ببرد گفته بود كه: «شما فقط نامادري من هستيد و مادر حقيقي من همان زن شيشه بر است.»
دالامبر بيشتر به واسطه پژوهشهايش در رياضيات و مكانيك استدلالي و به عنوان ويراستار علمي دايره المعارف معروف است، او در معروفترين كتاب خود به نام «رساله درباره مكانيك» كه در سال 1743 منتشر شد سه قانون خود براي حركت را عرضه كرد. در مورد قانونهاي اول و دوم يعني قانون ماند و قانون متوازي الاضلاع حركت، استدلال دالامبر هندسي بود فقط در مورد قانون سوم پاي فرضهاي فيزيكي در ميان است. اين قانون به موضوع تعادل مي پردازد و عبارت است از اصل بقاي اندازه حركت در موقعيتهاي برخورد.
دالامبر در اين رساله نخستين بيان درباره آنچه را امروزه اصل دالامبر شناخته مي شود ارائه مي كند. اين اصل امروز در واقع بيش از آن كه اصل به شمار آيد قاعده اي است براي كاربرد قوانين حركت كه در رساله بيان شده اند. مي توان آن را چنين بيان كرد: در هر موقعيتي كه شييء در اثر مانعهايي از ادامه حركت ماندي عادي خود بازماند، حركت حاصل را مي توان به دو مؤلفه تجزيه كرد: حركتي كه شيء عملاً انجام مي دهد و حركتي كه مانعها آن را از بين مي برند. دالامبر در سال 1744 رساله اي درباره تعادل و حركت سيالات انتشار داد و از اصل خود براي توصيف حركت سيالات استفاده كرد و به بررسي مسائل مهم جاري مكانيك سيالات پرداخت. كتاب ديگرش به نام «تفكراتي درباره علت كلي بادها» كه در سال 1747 منتشر شد، حاو نخستين كاربرد عمومي معادلات ديفرانسيل جزئي در فيزيك رياضي بود در مقاله اي به سال 1747 معادله موجي براي نخستين بار در فيزيك ظاهر شد اما راه حل دالامبر اگرچه درست بود، كاملاً با پديده هاي مشهود وفق نمي داد. در كتاب «پژوهش درباره تقديم اعتدالين و رقص محوري زمين» كه در سال 1749 نوشته شد. روش او در پرداختن به مسأله تقديم اعتدالين شبيه به روش كلرو بود و به راه حلي دست يافت كه با حركت رصد شده زمين توافق بيشتري داشت. همچنين كتاب و رساله اي درباره نظريه جديد مقاومت سيالات كه در سال 1752 منتشر شد و در آن براي نخستين بار معادلات ديفرانسيل هيدروديناميك بر حسب يك ميدان بيان شده و باطلنما (پارادوكس) هيدروديناميك مطرح گرديده بود، بحث و جدال بسياري برانگيخت. فرهنگستان پروس در مسابقه اي كه اين مطلب براي آن نوشته شده بود جايزه اي اعطا نكرد به اين دليل كه هيچ كس دليلي تجربي در مورد اين كار نظري ارائه نكرده بود. ادعا شده است كه اثر دالامبر اگرچه بهترين اثري بود كه به فرهنگستان رسيده بود، از خطا مصون نمانده بود. خود دالامبر محروميت خويش را از جايزه نتيجه نفوذ اويلر مي دانست و روابط ميان اين دو دانشمند كه قبلاً تيره شده بود، رو به وخامت بيشتري نهاد. افتخار توسعه مكانيك سيالات به گونه اي مختلف به هر دو شخص نسبت داده شده است. دالامبر پيشگفتار دايره المعارف را نوشت. اين پيشگفتار از اسناد عمده عصر روشنگري و بيانيه فيلسوفان است. مقاله هاي دالامبر در دايره المعارف از حوزه رياضيات بسيار فراتر مي رفت. دالامبر كه با همكاري «ديدرو» براي تهيه دايره المعارف اقدام كرده بود در سال 1758 همكاري با دايره المعارف را ترك گفت. وي در سال 1754 به عضويت آكادمي علوم فرانسه انتخاب شد. محصول علمي مهم دالامبر پس از سال 1760 كتاب «جزوه هاي رياضي» او بود كه مشتمل بود بر راه حلهاي جديد فراواني براي مسائلي كه او قبلاً به آنها دست يازيده بود. دالامبر سرانجام در روز 29 اكتبر 1783 در شصت و سه سالگي در پاريس درگذشت.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
23-04-2007, 13:31
استيون هاوكينگ هشتم ژانويه سال 1942 در آكسفورد چشم به جهان گشود.

1962

در رشته فيزيك از دانشگاه آكسفورد فارغ التحصيل مي شود. براي گذراندن تحصيلات تكميلي به دانشگاه كمبريج مي رود. در آنجا فرد هويل، (ـ1915)، ستاره شناس، كه يكي از قهرمانهاي دوران كودكي هوكينگ بوده، استاد ستاره شناسي است. پزشكان تشخيص مي دهند كه «هوكينگ» از بيماري رواني ـ حركتي رنج مي برد.

1965

مدرك دكترا را اخذ مي كند. بررسي هوكينگ ثابت مي كند كه معادله هاي رياضي او در تشريح سقوط و نابودي حفره سياه، مي توانند براي توصيف بسط و گسترش عالم از يك نقطه واحد هم بكار روند.

1970

اكنون هوكينگ در مورد خصوصيات حفره هاي سياه به تحقيق مي پردازد. او تابش تشعشعاتي از حفره هاي سياه كوچك (كه امروزه تشعشع هوكينگ نامگذاري شده) را پيش بيني مي كند. او همچنين پيش بيني كرد كه مساحت حفره سياه هرگز كم نمي شود.

1974

به عضويت انجمن سلطنتي انتخاب مي شود. او به فعاليتش ادامه داده و نشان مي دهد كه حفره هاي سياه دما دارند و حفره هاي سياه كوچك از خود تشعشع گرمايي صادر مي كنند و ممكن است بر اثر تبخير وزن كم كنند.

1980

به عنوان استاد رياضيات در دانشگاه كمبريج منصوب مي شود. (اين پستي است كه روزي در اختيار اسحاق نيوتن بود).

1988

پر فروشترين كتاب او در مورد فيزيك كوانتومي و نسبيت تحت عنوان «تاريخ مختصري از زمان» به زير چاپ رفت.

1996

به كار در دانشگاه كمبريج ادامه مي دهد.


منبع : دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
24-04-2007, 15:34
توماس اديسون

توماس اديسون در سال 1847 در ميلان ، Ohio متولد شد . تام در كودگي نتوانست مانند ديگر بچه ها در مدرسه موفق باشد . مادرش تصميم گرفت او را در خانه تحت تعليم قرار دهد، تعداد زيادي كتاب به او داد تا مطالعه كند . تام پسري كنجكاو بود . هميشه علاقه داشت كه بفهمد كه چيزهاي اطرافش چگونه عمل مي كنند .

دوست داشت كه بتواند كاري كند كه آنها بهتر عمل كنند . مادرش به وي اجازه داد تا لابراتواري در خانه برايش درست شود تا او بتواند آزمايشات خود را انجام دهد. در هنگام جواني تام آزمايشگاهي از خودش درست كرد جايي كه مي توانست ايده ها و نظرياتش را آزمايش كند . بسياري از چيزها را در اين آزمايشگاه اختراع داد . مي توانيد حدس بزنيد كه اختراع مورد علاقه اش چه بود؟

گرامافون يا دستگاه ضبط صوت اگر در آن زمان موسيقي گوش دهيد، يا بايد خودتان آنرا مي نواختيد و يا به كنسرتها مي رفتيد . معروفترين اختراع اديسون چراغ حبابي بود . در آن زمان، مردم از چراغ هاي نفتي وگازي براي روشن كردن خانه هايشان استفاده مي كردند.

اديسون مي دانست كه استفاده از الكتريسيته بسيار ساده تر و ارزانتر خواهد بود . مشكل اينجا بود كه كسي نمي دانست چگونه بايد اين كار را انجام دهد .

اديسون مدت زيادي بر روي ايده اش كار كرد . بسيازي چيزها را استفاده كرد كه هيچ كدام عمل نمي كردند . اما او هيچ گاه مايوس نشد و كارش را قطع نكرد ، او ادامه داد تا روزي كه توانست آنچه را مي خواست بدست آورد . امروز ، شما به سادگي مي توانيد با فشار دادن كليدي هز زمان نور وروشنايي را داشته باشيد . همچنين اديسون اولين نيروگاه برق را ايجاد كرد كه به 85 مشتري برق مي فروخت و توانايي روشن كردن 5000 لامپ را دارا بود . او در سال 1882 در نيويورك اين كار را انجام داد . اديسون همچنين دوربين متحرك را اختراع كرد . هنگامي كه شما به تماشا فيلم و يا تلويزيون مي رويد ، مي توانيد از ايده و كارهاي سختي كه انجام داده است تشكر كنيد . بسياري از ماشين هاي الكتريكي كه امروزه در خانه ها يا مدارس ديده مي شوند از ايده ها و نظريات اديسون نشات گرفته اند .

اختراع كردن بهترين چيزي بودن كه اديسون به آن علاقه داشت . او ابتدا مي انديشيد كه اشياء پيرامونش چگونه كار مي كنند، پس فكر مي كرد كه چگونه مي تواند كاري كند كه آنها بهتر عمل كنند . كه به آن الهام مي گويند . اما قسمت متشكل كار اينجا بود كه اديسون بايد ايده هايش را در عمل پياده مي كرد طوري كه آنها كار مي كنند . او انواع چيزها را استفاده مي كرد تا در نهايت دقيقا" آن چه را كه مي خواست مي توانست پيدا كند . خود او آنرا سخت كاركردن و نا اميد نشدن مي دانست او مي گفت اختراع " يك درصد الهام گرفتن و 99 درصد پشتكار و جديت است . "

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
24-04-2007, 15:35
دانشمندي بنام توماس اديسون

توماس آلوا اديسون در روز يازدهم فوريه سال 1847 در شهر ميلان در ايالت اوهايوى آمريكا به دنيا آمد. بحق مى توان گفت كه اديسون يكى از آن افرادى بود كه از اقشار پائين اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسيد (توماس اديسون در آمريكا تحت عنوان «از ظرف شويى به ميليونرى رسيدن» ناميده مى شود). توماس اديسون بدون شك امروزه يكى از قهرمانان ملى آمريكا به شمار مى آيد.

در مورد اديسون نقل قول ها و داستان هاى بسيارى وجود دارد كه نمى توان به دقت گفت كداميك واقعيت دارند. به همين دليل هنوز هم در صحت برخى از موارد شك و ترديد وجود دارد. براى مثال هنوز هم مشخص نيست كه آيا علت سنگينى گوش اديسون سانحه اى در حين انجام آزمايش هايش با مواد شيميائى بوده يا بر اثر يك بيمارى بروز كرده است. مسلم اين است كه اديسون اين نقص شنوايى خويش را با ميل تمام و اغلب به سود خود به كار مى گرفت.

اديسون در كل زندگى خود تنها چند ماهى به مدرسه رفت. اسناد موجود مويد آن است كه او در خانه و توسط والدينش آموزش ديد. زمانى كه اديسون 7 ساله بود خانواده اش به ميشيگان نقل مكان كرد. 4 سال بعد، توماس به عنوان پسر بچه فروشنده روزنامه و شيرينى، در قطار بين «پورت هورون» و «ديترويت» مشغول به كار شد. از قرار معلوم اين شغل وقت چندانى از وى نمى گرفت و او مى توانست به اندازه كافى به كارهاى ديگر مشغول شود. او در سال 1862 هفته نامه خود به نام «هرالد هفتگى» را منتشر ساخت. علاوه براين، اديسون يك دوره كارآموزى به عنوان تلگرافيست را گذراند و طى سال هاى 1863 تا 1868 در همين رشته به كار خود ادامه داد.

اديسون نخستين اختراع خود را كه يك دستگاه شمارش برگه هاى راى بود، در سال 1868 به ثبت رساند. اما اين دستگاه، در كنگره آمريكا مورد استفاده قرار نگرفت چرا كه اين هراس وجود داشت كه بتوان در كار آن تقلب كرد. يك سال بعد، او در نيويورك مدير كمپانى «استاك اند گولد» شد، شركتى را به اسم خود تاسيس كرد و از اين زمان به سرعت در كارهايش ترقى كرد.

توماس اديسون در سال 1871 با خانم «مرى استيل ول» (M .Stillwell) ازدواج كرد و در همين سال هم نخستين ماشين تحرير قابل استفاده را اختراع كرد. در اين دوره او در يك آزمايشگاه در نيوجرسى كار مى كرد. در تاريخ هجدهم ژوئيه سال 1877 اديسون فونوگراف يا دستگاه ثبت صدا را اختراع كرد و نخستين انسانى بود كه صداى ثبت شده خود را شنيد.

در سال 1879 لامپ اختراعى او كه از يك رشته ذغالين ساخته شده بود بيش از 40 ساعت درخشيد. علاوه بر اين اديسون كار دستگاه تلفن را به وسيله يك ميكروفون حاوى ذرات ذغال بهبود بخشيد. در سال 1880 در «منلوپارك»، نخستين كارخانه لامپ سازى، شروع به كار كرده و در كنار اين كار به اختراعات ديگر خود از جمله، فيوز الكتريكى، دستگاه هاى اندازه گيرى، تكامل ديناموهاى ماشين هاى بخار پرداخت. در سال،1883 اثر اديسون كه بعدها به اختراع رشته هاى درخشان و لامپ هاى الكتريكى منجر شد، رسماً به نام او ثبت شد.تا سال 1890 اديسون كار فونوگراف را بهبود بخشيد و شركت اديسون جنرال الكتريك را تاسيس كرد. برخلاف شايعات موجود اديسون مخترع صندلى الكتريكى نبود. اين صندلى توسط يكى از همكاران او به نام «هارولد پى براون» اختراع شد.

در سال 1891 اديسون دستگاه «سينماتوگراف» يكى از مراحل ابتدايى تكامل دوربين فيلمبردارى را اختراع كرد. بايد متذكر شويم كه اختراعات اديسون كه فهرست آن پايانى ندارد، از جمله تلفن، تلگراف، ميكروفون و لامپ الكتريكى در واقع تنها بهبود و تكامل كار دستگاه هاى اختراع شده پيشين بودند.

اما در وصف شخصيت اديسون نيز بايد اذعان كرد كه او انسانى بسيار سخت كوش بود. اديسون نه تنها يك پژوهشگر توانا بود، بلكه هنر او بيشتر در حيطه عرضه و فروش زيركانه توليدات جلوه گر مى شدند و متاسفانه در رقابت با ديگر شركت هاى توليد و فروش اجناس مشابه، از هيچ تلاشى فروگذار نمى كرد. دعواهاى قضايى او در برابر شركت هاى ديگر رقمى اعجاب برانگيز دارند.

DW-WORLD.DE

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Jalal
09-05-2007, 21:59
ماکسول

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جیمز کلارک ماکسول در 13 نوامبر سال 1831 در ادینبرای اسکاتلند متولد شد از کودکی به ریاضیات و فیزیک علاقه فراوان داشت از سال 1841 ماکسول در فرهنگستان ادینبرا حضور می یافت و در آنجا با لوئیس کمبل زندگینامه نویس ودانش پژوه افلاطونی و دوست تمام عمر دیدار می کرد در 1847 وارد دانشگاه ادینبرا شد و تحت تاثیر جیمز دیوید فاربز و سر ویلیام همیلتن قرار گرفت در 1850 به کمبریج رفت و زیر نظر معلم خصوصی بزرگ ویلیام هاپکینز به تحصیل پرداخت و همچنین تحت تاثیر استوکس و ویلیام هیوئل واقع شد او در سال 1854 از تحصیل فراغ یافت و در سال 1855 به عضویت ترینیتی برگزیده شد.

ماکسول از سال 1856 تا 1865 استادی کالج مارشال در ابردین و کالج کینگ در لندن را عهده دار بودآنگاهاز کارهای نظم دانشگاهی کناره گرفت تا به نگارش اثر معروفش رساله ای در باره برق و مغناطیس بپردازد در 1871 به عنوان نخستین استاد فیزیک تجربی در کمبریج منصوب شد و نقشه آزمایشگاه کوندیش را طرح کرد و آن را گسترش داد ماکسول علاوه بر پژوهشهای انقلابی در برق مغناطیس و نظریه جنبشی گازها که نام وی را در تاریخ علم جاودان ساختند خدمات قابل توجه دیگری در چندین زمینه انجام داد نخستین مقاله اش در باره روش جدید ترسیم یک مرغانه کامل زمانی انتشار یافت که وی 14 ساله بود کارهای ابتدایی او در نورشناسی هندسی بود از جمله عدسی چشم ماهی(1843) و نور کشسانی(1840) که با استفاده از یک جفت منشور قطب دهنده که ویلیام نیکل به وی داده بود صورت پذیرفت ماکسول در سال 1839 پژوهش در مخلوط رنگها را در آزمایشگاه فاربز آغاز کرد و آنقدر پیش رفت تا دانش رنگ سنجی کمی را آفرید او ثابت کرد که نظیر همه رنگها را می توان با مخلوط کردن عامل طیفی بوجود آورد مشروط بر اینکه افزایش یا کاهش عاملها امکان پذیر باشد او نظریه تامس یانگ درباره سه گیرنده در دیدن رنگها را احیاء کرد و نشان داد که کوررنگی به علت ناکارآیی یکی یا بیشتر از یکی از این گیرنده هاست او اولین عکس سه رنگی را طرح ریزی کرد(1851).

بیشتر وقت ماکسول بین سالهای 1845 و 1849 صرف بررسیهای ریاضی حرکات و پایداری حلقه های کیوان(زحل) گردید. ماکسول بر اثر مطالعه در حلقه های زحل که مساله تعیین حرکات تعداد زیادی از اجسام متصادم را پیش آورد و بر اثر مقالات کلاوزیوس(1847 و 1848) با تصوری از احتمال و مسیرهای آزاد و نیز در نتیجه مطالعات قبلی(یعنی نظریه جنبشی گازها) به فرمولهای آماری برای توزیع سرعتها در گازی با فشار یکنواخت انجامید و از آغاز عصر نوینی در فیزیک خبر داد که از تازگی فوق العاده اندیشه ماکسول در باره توصیف فرآیندهای عملی فیزیک به وسیله تابعی آماری پدید آمد پژوهشهای ماکسول در زمینه برق در سال 1844 آغاز شد این پژوهشها به دو چرخه گسترده تقسیم می شوند چرخه اول از زمان پنج مقاله عمده است در زمینه نظریه برق مغناطیس چرخه دوم با تنظیم رساله ای در باره برق و مغناطیس و بیشتر از ده مقاله کوناهتر در زمینه مسائل خاص ادامه می یابد.

اندازه گیری ناروانی های گازی در فشار ها و دما های مختلف، که ماکسول و همسرش در سال 1855 انجام دادند در آن زمان مفیدترین خدمت به فیزیک تجربی بود مقاله نظریه پویشی گازها که بعد از آن عرضه شد بزرگترین تک مقاله ماکسول بود و ماکسول در آن نظریه تازه ای پرورد که در آن مولکولهای گاز به صورت مراکز نیرویی بودند دستخوش نیروی رانش مولکولی از درجه «ان» و به جای میانگین مسیر آزاد زمان مشخص کننده ای را قرار می داد و آن مدول زمان واهلش تنشها در گاز بود فرآیندهای کوتاه مدت که با زمان و اهلش مقایسه شوند کشسانند و فرآیندهایی که طول مدتشان درازتر باشد ناروانند این نظریه آغازگر تغییر شکل ماده شد و به طور نامستقیم به هر شاخه فیزیک مولکولی اثر گذاشت ماکسول در دو سال آخر عمر خود دو مقاله بسیار قوی در باره فیزیک مولکولی منتشر ساخت کتاب درسی ماکسول بنام نظریه گرما در سال 1870 منتشر شد و چندین چاپ با تجدید نظر بسیار انتشار یافت همچنین در سال 1873 کتاب خود را بنام دوره الکتریسیته و مغناطیس منتشر ساخت و بلافاصله به سمت استاد کرسی فیزیک دانشگاه انتخاب شد ولی عمر وی کوتاه بود و در 5 نوامبر 1879 در 49 سالگی وفات یافت.

Mohammad Hosseyn
20-06-2007, 15:32
استيون هاوكينگ هشتم ژانويه سال 1942 در آكسفورد چشم به جهان گشود.

1962

در رشته فيزيك از دانشگاه آكسفورد فارغ التحصيل مي شود. براي گذراندن تحصيلات تكميلي به دانشگاه كمبريج مي رود. در آنجا فرد هويل، (ـ1915)، ستاره شناس، كه يكي از قهرمانهاي دوران كودكي هوكينگ بوده، استاد ستاره شناسي است. پزشكان تشخيص مي دهند كه «هوكينگ» از بيماري رواني ـ حركتي رنج مي برد.

1965

مدرك دكترا را اخذ مي كند. بررسي هوكينگ ثابت مي كند كه معادله هاي رياضي او در تشريح سقوط و نابودي حفره سياه، مي توانند براي توصيف بسط و گسترش عالم از يك نقطه واحد هم بكار روند.

1970

اكنون هوكينگ در مورد خصوصيات حفره هاي سياه به تحقيق مي پردازد. او تابش تشعشعاتي از حفره هاي سياه كوچك (كه امروزه تشعشع هوكينگ نامگذاري شده) را پيش بيني مي كند. او همچنين پيش بيني كرد كه مساحت حفره سياه هرگز كم نمي شود.

1974

به عضويت انجمن سلطنتي انتخاب مي شود. او به فعاليتش ادامه داده و نشان مي دهد كه حفره هاي سياه دما دارند و حفره هاي سياه كوچك از خود تشعشع گرمايي صادر مي كنند و ممكن است بر اثر تبخير وزن كم كنند.

1980

به عنوان استاد رياضيات در دانشگاه كمبريج منصوب مي شود. (اين پستي است كه روزي در اختيار اسحاق نيوتن بود).

1988

پر فروشترين كتاب او در مورد فيزيك كوانتومي و نسبيت تحت عنوان «تاريخ مختصري از زمان» به زير چاپ رفت.

1996

به كار در دانشگاه كمبريج ادامه مي دهد.


منبع : دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
20-06-2007, 15:34
در 17 ژوئيه سال 1894 در شهر شارلروا بلژيك متولد مي شود.

1912

در دانشگاه لوون بلژيك به عنوان يك مهندس تعليم مي بيند.

18 ـ 1914

در زمان جنگ جهاني اول به عنوان افسر توپخانه در ارتش بلژيك مشغول خدمت مي شود و موفق به دريافت نشان كروادوگر، بالاترين مدال شجاعت، مي گردد.

1920

موفق به اخذ مدرك دكترا در مهندسي راه و ساختمان مي شود.

1923

به دريافت سمت كشيشي نائل مي شود.

24 ـ 1923

در دانشگاه كمبريج مشغول مطالعه فيزيك خورشيدي مي گردد. آنجا او تحت تاثير آرتور ادينگتون (1944 ـ 1882) استاد ستاره شناسي و مسئول رصدخانه دانشگاه كمبريج قرار مي گيرد.

26 ـ 1924

در دانشگاه هاروارد آمريكا و موسسه فن آوري ماساچوست با كار ستاره شناسان آمريكايي ادوين هابل (1953 ـ 1889) و هارلو شيپلي (1972 ـ 1885) در مورد نظريه جهان در حال توسعه آشنا مي شود.

1927

به عنوان استاد فيزيك نجومي در دانشگاه لوون بلژيك شروع بكار مي كند و اولين مقاله مهم خود را در مورد جهان در حال توسعه منتشر مي سازد.

1931

لومتر نظريه اتم نخستين خودش را مطرح مي كند. او اظهار مي دارد كه جهان از واحدي متراكم و تخم مرغي شكل كه در حدود 30 برابر بزرگي خورشيد بوده است شروع شده و اين واحد حاوي تمام مواد موجود جهان بوده است.

1933

كتاب مباحثي در مورد تكامل جهان را منتشر مي كند و در اين كتاب اظهار مي دارد جهان طي يك انفجار خلق شده است (آنچه اكنون انفجار بزرگ ناميده مي شود).

1946

كتاب فرضيه اتم نخستين را منتشر مي كند و در همين سال جورج گاموف (68 ـ 1904)، فيزيكدان، بر روي نظريه انفجار بزرگ شروع بكار مي كند.

1948

نظريه انفجار بزرگ مورد مخالفت يك نظريه جايگزين قرار مي گيرد، اين نظريه كه نظريه حالت پايا ناميده مي شود توسط فرد هويل (ـ 1915) و همكارانش پيشنهاد مي شود، مبني بر اينكه جهان ابتدايي نداشته و انتهايي نيز نخواهد داشت. نظريه حالت پايا در سال 1965تا حد زيادي تحت تاثير اكتشافات تشعشع زمينه كيهان كه گمان مي رود از انفجار بزرگ ناشي شده باشد، قرار گرفت.

1953

بخاطر تحقيقاتش در مورد منشا و تكامل جهان به كسب مدال ادينگتون انجمن ستاره شناسي لندن، افتخار يافت و اولين فردي بود كه به اين موفقيت دست مي يافت.

1966

لومتر در 20 ژوئن در لوون در گذشت.


منبع : دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
20-06-2007, 15:38
او تجسم خرد ناب بود، استادى كه انگليسى را با لهجه آلمانى تكلم مى كرد، كسى كه چهره اش به عنوان يك كليشه خنده دار در هزاران عكس و فيلم به نمايش درآمده است. سيماى منحصر به فرد او با آن موهاى بلند و آشفته بلافاصله قابل تشخيص بود، نظير «ولگرد كوچك» اثر ماندگار «چارلى چاپلين» كمدين مشهور سينماى جهان. چهره او به اندازه همان خانم هاى شيك پوشى كه در تالارهاى مجلل برلين و هاليوود مثل پروانه دور او مى چرخيدند شناخته شده بود. با اين حال، او به طرز غير قابل تصورى عميق بود نابغه اى بين نوابغ ديگر كه صرفاً با انديشيدن توانست دريابد كه جهان با آنچه به نظر مى رسيد تفاوت دارد. حتى اكنون دانشمندان در مواجهه با نظريات عالمانه او مثل نظريه «نسبيت عام» اظهار شگفتى مى كنند. «ريچارد فينمن» كه خود در زمره دانشمندان برجسته معاصر بود در اين باره گفته است: «من هنوز نمى توانم بفهمم كه او چطور به اين موضوع مى انديشيد.» اما فيزيكدان بزرگى كه ما در اينجا از او سخن مى گوييم به طرز شگفت انگيزى ساده رفتار مى كرد. مثلاً او عادت داشت كه كراوات ها و جوراب هايش را با عرقگيرها و زيرپيراهنى هاى پروانه اى عوض كند. او كلمات قصار پُرمغزى را بر زبان جارى مى ساخت و به آسانى حل معادلات رياضى قادر بود تا اشعار نامربوط بسرايد. مثلاً او مى گفت: «دانش چيز شگفت انگيزى است، مشروط بر آنكه كسى مجبور نباشد از طريق آن امرار معاش كند.» بازى پرتاب حلقه ها او را مشغول مى كرد، ضمن اينكه او همواره تلاش مى كرد تا به اشكال مختلف خود را به عنوان يك يهودى پاكدل يا يك هنرمند پُرآوازه بشناساند. هر كارتون سازى آرزو مى كرد تا مدلى همانند او داشته باشد. ايده هاى او درست همانند ايده هاى «داروين» (ديرينه شناس برجسته) غوغايى در جهان دانش بر پا مى كرد و عملاً فرهنگ معاصر، از نقاشى تا شعر، را تحت تأثير قرار مى داد. در آغاز، حتى بسيارى از دانشمندان مفهوم واقعى «نسبيت» را درك نمى كردند كه اين يادآور سخن كنايه آميز و بديع «آرتور ادينگتون» متخصص بذله گوى فيزيك نجومى است كه وقتى از او پرسيده شد «آيا درست است كه فقط سه نفر مفهوم نسبيت را درك كرده اند» پاسخ داد «من دارم تلاش مى كنم بفهمم كه نفر سوم كيست.» به طور كلى، نگاه جهانيان به مفهوم «نسبيت» نگاهى منتظرانه و خيره شونده بود. براى بسيارى از انديشمندان بزرگ دهه 1920 از «دادائيست» ها تا «كوبيست» ها و حتى فرويدين ها (طرفداران نظريات زيگموند فرويد)، اما قضيه تا حدى فرق مى كرد. اينان «نسبيت» را منطبق بر واقعيت هاى امروز جهان يافته بودند و نگاه ايشان بازتاب دهنده چيزى بود كه «ديويد كاسيدى» مورخ برجسته حوزه دانش به اختصار آن را «چشم انداز معاصر» مى ناميد: «خزان حكومت هاى استبدادى، تحولات گسترده در قلمرو نظم اجتماعى و در واقع هر آنچه در قرن بيستم دچار آشوب و تلاطم مى شد.»

مردى براى تمام فصول

تأثيرات برانگيزاننده «اينشتين» نابغه علمى قرن بيستم بر پندارهاى عمومى در سراسر زندگى او و پس از آن ادامه پيدا كرد. آرامگاه ترسناك او به آهن ربايى براى جذب پويندگان راه دانش و آگاهى تبديل شد. قيم هاى «اينشتين» محرمانه خاكسترهاى جسد او را در هوا پراكندند. اما آنها شكست خوردند، لااقل تا اندازه اى، توسط يك آسيب شناس زرنگ كه مغز «اينشتين» را بيرون كشيد تا شايد در آينده بتواند رازهاى نبوغ ذاتى او را كشف كند. همين چند سال پيش بود كه عده اى از محققان كانادايى با بررسى بقاياى نمك سود شده مغز «اينشتين» دريافتند كه نرمه جانبى ديواره مغز او بزرگتر از حد معمول بوده است. گفتنى است كه اين قسمت از مغز انسان به عنوان مركزى براى انديشيدن پيرامون محاسبات و شبيه سازى هاى فضايى نقش حساسى را ايفا مى كند. اما دانشمندان به همين اندازه بسنده نكرده اند و نامه ها و دستنوشته هاى قديمى «اينشتين» را براى پى بردن به ابعاد واقعى نبوغ او مورد مطالعه قرار داده اند. اين حقايق نامكشوف سرانجام پس از سال ها مقاومت قيم هاى «اينشتين» كه ظاهراً اشتياق فراوانى به مخفى نگهداشتن نبوغ خالق نظريه «نسبيت» نشان داده اند در حال آشكار شدن است. بر خلاف كاريكاتور خنده آورى كه «اينشتين» را با موهايى ژوليده و بدون آرايش به تصوير كشيده و همواره دختركان محصل را در انجام تكاليف خانگى درس رياضى و تحقق عينى هر هدف ارزشمندى يارى داده است، «آلبرت» آنگونه كه اسناد مربوطه نشان مى دهند مردى بوده كه زندگى شخصى مغشوش اش تفاوت هاى بارزى با انديشه هاى روشن او پيرامون جهان هستى داشته است. او قادر بود تا گاهى خونگرم و گاهى خونسرد باشد؛ او پدرى بسيار مهربان و شيفته فرزندان خود بود اما معمولاً دور از محيط خانواده حضور داشت؛ او همسرى فهميده براى بانوى سختگير خانه بود، اما گرم گرفتن با خانم هاى بدكاره را هم بلد بود. «فيليپ فرانك» دوست و نگارنده زندگينامه «اينشتين» درباره اين ويژگى نابغه دوران ما مى نويسد: «آلبرت رفتار زننده و عجيبى را با زنان غريبه از خود بروز مى داد. او خيلى سريع با اين قبيل افراد گرم مى گرفت، اما بلافاصله پس از صميمى شدن روابط پا پس مى كشيد و به آن پايان مى داد.» «اينشتين» خود در برابر هر خواسته اى براى كشف ويژگى هاى روحى و روانى اش مقاومت مى كرد. به عنوان مثال، او پيشنهاد يك تحليلگر فرويدى را براى دراز كشيدن روى تخت و تن دادن به آزمايش هاى روانكاوانه رد كرد. با وجود اين، كنجكاوى پيرامون خصايل ذاتى او همچنان ادامه دارد، به طورى كه هم اكنون صدها عنوان كتاب با موضوعيت «اينشتين» در سايت جست وجوى اينترنتى Amazon.com يافت مى شود.

تربيت و سوابق خانوادگى

اين نخستين فرزند خپله يك زوج بورژواى يهودى از جنوب آلمان قوياً تحت تأثير مادر تحكم جوى خود قرار داشت كه استعداد نسبتاً خوبى در ياد گيرى موسيقى داشت. همين اشتياق مادر باعث شد تا «آلبرت» كه استعداد خوبى را در نواختن ويولن و آموختن هنرمندى هاى آهنگسازان كلاسيكى از قبيل «باخ»، «موتزارت» و «شوبرت» بروز داده بود تشويق به ادامه فعاليت شود. در سال هاى كودكى و نوجوانى، «اينشتين» رفتارهاى مذهبى جالبى را به نمايش مى گذاشت. به عنوان مثال، او هميشه اعضاى خانواده اش را به خاطر مصرف گوشت خوك مورد سرزنش قرار مى داد. اما بعدها اين تعصب او ناپديد شد و جاى خود را به جست وجوى متون اوليه علمى و مطالعه كتاب كوچكى داد كه آموزه هاى هندسى را در خود نهفته داشت و حكم يك كتاب مقدس را براى او پيدا كرده بود. بدين ترتيب، «اينشتين» در تمام عمر خود به هر نوع اتوريته يا قدرتى ظنين باقى ماند.

پدر «آلبرت» كه يك مهندس آسان گير و مؤسس يك شركت ناموفق در صنعت نوظهور الكتروشيميايى بود تأثيرى كمتر از مادر بر شخصيت او گذاشت، هر چند اين پدر بود كه با اهداى يك قطب نماى اسباب بازى به عنوان هديه جشن تولد باعث شد تا «اينشتين» نخستين تجربه استدلالى خويش را از آن الهام بگيرد: «آلبرت» پنج ساله در شگفت مانده بود كه چه عاملى باعث مى شود تا سوزن قطب نما همواره به طرف شمال نشانه رود؟ در 15 سالگى، «آلبرت» نخستين طغيان جوانى بزرگ خود را تجربه كرد. او كه به واسطه مهاجرت خانواده اش به شمال ايتاليا پس از بروز يك ناكامى شغلى ديگر براى پدرش به تنهايى در مونيخ زندگى مى كرد تصميم گرفت مدرسه ابتدايى اش را ترك كند تا از شر تمايلات نظامى گردانندگان آن خلاص شود. «اينشتين» تابعيت آلمانى خود را انكار كرد و سرانجام براى ادامه تحصيل وارد «پلى تكنيك زوريخ» شد كه به ام اى تى سوئيس معروف بود. در آنجا او عاشق يكى از دانشجويان همكلاسى خود به نام «ميله وا ماريچ» شد كه در رشته فيزيك تحصيل مى كرد. اگرچه خانم «ماريچ» قدرى از ناحيه پا مى لنگيد و سه سال هم بزرگتر از «آلبرت» بود، اما ظاهراً علاقه اين دو به يكديگر پايان ناپذير بود. «اينشتين» علايق شخصى خود را در زمينه هاى فيزيك و موسيقى با «ميله وا» سهيم مى دانست، او را «عروسك» خطاب مى كرد و حتى حاضر شد تا فرزند نامشروع او را كه دخترى رنجور بود سرپرستى كند. اين دو با وجود مخالفت هاى مادر «آلبرت» ازدواج كردند، اما وصلت آنها بعدها گسسته شد.

نابغه اى اسير شهرت و محبوبيت

«اينشتين» در سال هاى جوانى به دليل پايبند نبودن به تعهدات زناشويى حتى يك بار مجبور شد تا از شوهر معشوقه قديمى اش پوزش بطلبد. «ميله وا» دريافته بود كه رابطه شوهرش با آن خانم از سر گرفته شده است و به همين دليل خواست تا مانع از تداوم آن شود. «آلبرت» بعدها دخالت همسرش را ناشى از حسادت ذاتى يك زن زشت نسبت به يك زن زيبا دانست و آن را سرزنش كرد. شايد از دست دادن دختر بيمار «ميله وا» يا وابستگى درونى «آلبرت» به علايق شغلى يا اوج گيرى شهرت او باعث شده بود تا بانوى خانه بيش از هر زمان ديگرى احساس ناراحتى كند. در آستانه جنگ جهانى اول، «ميله وا» بر خلاف ميل درونى خويش «اينشتين» را در سفر به برلين (مهد فيزيك اروپا) همراهى كرد، اما محيط تحمل ناپذير آنجا بلافاصله او را همراه دو فرزندش به زوريخ بازگرداند. در سال 1919 پس از سه سال بگو مگو و سپرى كردن روابط نامتعادل، «آلبرت» و «ميله وا» تصميم به جدايى از يكديگر گرفتند. «اينشتين» موافقت كرد كه پول جايزه نوبلى را كه او احساس اطمينان مى كرد كه به او تعلق خواهد گرفت به خانم «ماريچ» بدهد. با اين حال، آن دو بيشتر به خاطر فرزندان شان مجبور بودند به تماس هاى خويش ادامه دهند. فرزند بزرگتر كه «هانس آلبرت» نام داشت بعدها تا حد يك استاد برجسته هيدروليك در دانشگاه بركلى كاليفرنيا ترقى كرد، اما فرزند كوچكتر كه استعداد خود را در زمينه موسيقى و ادبيات آزموده بود بعدها در يك بيمارستان روانپزشكى در سوئيس به ديار باقى شتافت. «ميله وا» پس از جدايى از «آلبرت» تدريس خصوصى رياضيات و فيزيك را پيشه ساخت تا از اين راه بتواند هزينه هاى زندگى اش را تأمين كند. او برخلاف برخى تصورات كه «نسبيت خاص» را محصول فعاليت هاى مشترك او و «اينشتين» مى دانند هيچگاه چنين ادعايى را مطرح نساخت. «اينشتين» طولى نكشيد كه با عمو زاده مطلّقه خود «السا» طرح دوستى ريخت. اين زن كه آشپزى و تيماردارى «آلبرت» را عهده دار شده بود طى ماه هاى پى در پى كه «اينشتين» غرق در افكار بزرگ بود تا سرانجام توانست نظريه «نسبيت عام» را ارائه دهد صبورانه در كنار او حضور داشت. بر خلاف «ميله وا»، او (السا) فضاى شخصى مساعدى را براى «آلبرت» فراهم ساخته بود تا او هرچه بهتر بتواند به فعاليت هاى علمى خود رسيدگى كند. اما هر چه بر شهرت «اينشتين» افزوده مى شد، خانم هاى خوش سيماى بيشترى اطراف او را احاطه مى كردند، درست مثل ماهواره هايى كه گرد يك سياره مى چرخند. اينگونه هوسرانى هاى «آلبرت» خشم «السا» را كه سرانجام به عقد او درآمد برانگيخته بود، اما همانطورى كه او خطاب به يك دوست گفته است نابغه اى در حد و اندازه هاى شوهرش چطور مى توانست در برابر تبعات گريزناپذير شهرت و محبوبيت دوام بياورد.

دشمنان از هر سو بر او مى تاختند

اگرچه شايد همسران «اينشتين» با اين ادعا مخالف باشند، اما شواهد تاريخى حكايت از وجود نوعى «حس اخلاقى عميق» در باطن «آلبرت» دارند. مثلاً در اوج جنگ جهانى اول، «اينشتين» با امضاى يك دادخواست ضد جنگ كه فقط سه دانشمند آلمانى ديگر به امضاى آن تن داده بودند خشم «قيصر» را برانگيخت. با اين حال، در اقدامى كاملاً متناقض، او به ساخت يك قطب نماى دقيق براى استفاده در زيردريايى هاى آلمانى كمك كرد. طى سال هاى پُرآشوب دهه 1920 كه خيزش تدريجى حزب نازى به رهبرى «هيتلر» (در نتيجه شكست سنگين آلمان در جنگ جهانى اول و بروز مصايب عديده اقتصادى) باعث انزواى يهوديان شده بود «اينشتين» به عنوان يك «فيزيكدان يهودى» هدف مطلوبى براى نشانه رفتن بود. با اين حال، نازى ها تنها دشمنان او نبودند. استالينيست ها نظريه «نسبيت» او را نماينده فردگرايى شايع در تفكر «كاپيتاليسم» مى دانستند؛ برخى اعضاى كليسا «نسبيت» را نظريه اى آميخته با كفر و الحاد ارزيابى مى كردند. اما خود «اينشتين» با اينكه نگرشى اسپينوزايى (غير شخصى) به «خداوند» داشت، غالباً از تلاش خود براى درك ماهيت شكل گيرى جهان توسط خدا سخن به ميان مى آورد. در واكنش به رشد تفكرات ضدسامى در آلمان، «اينشتين» به يك صهيونيست متعصب تبديل شد، هر چند او دغدغه هاى خويش را پيرامون حقوق اعراب در هر كشور يهودى به طور آشكار بيان مى كرد. «اينشتين» كه با به قدرت رسيدن نازى ها مجبور به ترك آلمان شده بود پذيرفت كه در مؤسسه جديد مطالعات پيشرفته در پرينستون، نيوجرسى، به فعاليت مشغول شود تا در سايه آن بتواند گوشه خلوتى را براى پيشبرد مهارت هاى علمى خود فراهم ببيند. (وقتى از او خواسته شد تا ميزان مبلغ دريافتى اش را به پيشنهاد خود تعيين كند بدون هيچ چشمداشتى رقم سالانه سه هزار دلار را مطالبه كرد. اما «السا» با سرسختى خاصى آن را به 16 هزار دلار افزايش داد). با اينكه «اينشتين» تمام فكر و ذكر خود را معطوف «يكى سازى مفاهيم جاذبه و الكترومغناطيسم در يك كالبد رياضى واحد» كرده بود، اما وقتى صداى ترسناك ماشين نظامى آلمان را كه روز به روز بر پيشروى هاى خود در دو جبهه شرق و غرب مى افزود شنيد ترجيح داد چاره اى بينديشد. برخلاف پرهيزهاى اوليه در خصوص موضوع جنگ، «اينشتين» به نفع اقدام نظامى عليه «هيتلر» سخنرانى كرد. او بدون جنجال و هياهو زمينه ورود گروه هايى از آوارگان يهودى را به ايالات متحده آمريكا فراهم ساخت كه در بين آنها عكاس جوانى به نام «فيليپه هالسمن» حضور داشت كه بعدها معروف ترين عكس «اينشتين» را به ثبت رساند.

به نقل از سي پي اچ تئوري

منبع : شرقی

Mohammad Hosseyn
20-06-2007, 15:44
جان چارلز پولاني (J.C.Polanyi) سال 1929 از پدر و مادري مجارستاني در برلين متولد شد. در سال 1933 تمام خانواده به انگلستان، جايي كه جان به تحصيلاتش پرداخت مهاجرت كردند. تحصيلات دانشگاهي وي در دانشگاه منچستر صورت گرفت. پولاني در سال 1949 به درجه كارشناسي ارشد و در سال 1952 به درجه دكترا رسيد. او از 1952 تا 1954 در آزمايشگاه هاي انجمن ملي تحقيق كانادا در اوتاوا و سپس تا سال 1956 به عنوان همكار تحقيق در دانشگاه پرينستون فعاليت كرد. در سال 1956 جان پولاني به عنوان مربي در دانشگاه تورنتو استخدام شد، جايي كه وي از 1957 تا 1960 به عنوان استاديار از 1960 تا 1962 دانشيار و از 1960 تاكنون به عنوان پروفسور حضوري دائمي داشت.

از فعاليت هاي علمي پولاني مي توان به موارد زير اشاره كرد: عضو هيات مديره مركز تحقيق ليزر و امواج سبك اونتاريو از 1988 تاكنون و انستيتو استيسي در زمينه علوم مولكولي از 1991 تاكنون، عضو هيات مشاور علمي انستيتو ماكس پلانك در زمينه فيزيك نور كوانتومي از 1983 تاكنون، مشاور افتخاري انستيتو علوم مولكولي اوكازاكي ژاپن از 1989 تا1992 ، يكي از اعضاي موسس و رئيس فعلي كميته دانشمندان و محققان كانادا و انجمن سلطنتي آزادي علمي، عضو كميته علمي مطالعه امنيت بين المللي آكادمي هنر و علم آمريكا، عضو هيات مديره مركز كانادايي كنترل تسليحاتي و خلع سلاح.

پولاني در ساليان دراز فعاليت هاي علمي اش علاوه بر دريافت جايزه نوبل شيمي در سال 1986 جوايز ديگري نيز به خود اختصاص داد: مدال ماريلو از انجمن فارادي در سال 1962، نشان جشن صدسالگي انجمن شيمي بريتانيا در 1965، جايزه استيسي در زمينه علوم طبيعي در سال 1965، جايزه نوراندا از انستيتو شيمي كانادا 1955، مدال هنري مارشال توري از انجمن سلطنتي كانادا در 1977، جايزه ولف در شيمي در سال 1992، جايزه يادبود ايزاك والتون كيلمن در 1988، مدال سلطنتي انجمن سلطنتي لندن 1989.

پولاني علاوه بر مقالات علمي نزديك به صد مقاله در زمينه سياست علمي، كنترل تسليحات و اثر علم بر جامعه به چاپ رسانده است.

از آنجا كه علم هرگز مدعي دستيابي به درستي نيست، هرگز از جست و جوي آن فرو گذار نمي كند. علم از آن جهت پيوسته در حال پيشرفت است كه درستي را مقدم تر از هر چيز حتي علايق شخصي مي داند. اينها ادعا هايي باشكوه و خطير ند كه دانشمندان در آن سهيم هستند. چگونه مي توان به اين اثرات در حال پيشرفت علم كمك كرد؟ نخست بايد مفهوم علم را دريابيم.

Scientia همان شناخت است. در واقع اين مفهوم تنها در ذهن عموم معادل با واقعيت ها است. البته چنين تعبيري از آنجا كه واقعيت ها غيرقابل انكارند، تملق آميز است و با توجه به بي معني بودن شان، تحقير آميز. در ميان حقايق جايي براي داستان سرايي وجود ندارد. در مقابل علم قصه پردازي است اين مسئله در به كارگيري ما از نخستين ابزار علمي مان يعني چشم كاملاً آشكار است. چشم شكل ها را جست وجو مي كند و به دنبال يافتن آغازي، ميانه اي و پاياني است. آنچه ما مي بينيم بسان نتيجه اي است كه مشروط به شرايط فرهنگي است. در واقع اين سرآغازي است به سوءتفاهم ها. شايد از اين بيان تعبير شود كه نتيجه گيري هاي ما سليقه اي است، اما نيست. اگر چه ما به روشي وابسته به فرهنگ كاوش مي كنيم اما حقيقتي را به تصوير مي كشيم كه جهاني است. اين همان چيزي است كه در بنياد ي ترين سطح اش علم را به دغدغه اي بشري تبديل مي كند و مهر تاييدي است بر اشتراك تجربه افراد و ارزش هاي انساني.

اگر ما براي تجربه شخصي مان ارزش قائل مي شويم و آن را حقيقي مي پنداريم پس بايد به تجربه ديگر افراد نيز چنين بنگريم، اگر درستي خود را به شخص ديگري عرضه مي كند، كم ارزش تر نيست. ما همه كاشفانيم، اگر فرصتي از هر كس بگيريم، همه ضرر مي كنيم.از آنجا كه درك ما از علم اساس سياست عمومي در راستاي آن يا آنطور كه گفته مي شود سياست علمي را تشكيل مي دهد، بسيار حياتي است كه بر پايه مهارت مان بينديشيم. براي مثال اگر ديدن يك مهارت است پس بايد به آنهايي تكيه كنيم كه داراي چنين مهارتي هستند تا معين كنند كه بايد به چه علمي بپردازيم.

ما در كانادا به طور مرتب اين اصل را زيرپا مي گذاريم. براي مثال بي شمار مركز پرورش استعداد داريم. چرا كه تشخيص داده ايم مهارت اكتشاف در اختيار عده اندكي است. اما زماني كه در ارزيابي چنين براي افزايش قانوني 20 درصدي كيفيت اقدام كرديم با سهم مضحك 80 درصدي مواجه شديم كه براي مسائل مربوط به ارزش اقتصادي اجتماعي در نظر گرفته شده بود.برآورد ما از ارزش اقتصادي اجتماعي عمدتاً فريب كارانه است. ما دانشمندان نبايد خود را درگير آن كنيم، اگرچه مرتب دست به چنين كاري مي زنيم. در عوض بايد بر معيار كيفيت تاكيد كرد كه اين معيار حقيقي است و موفقيت حيرت آور علم در اين قرن گواهي برآن.آيا ما به عنوان دانشمند در تشريح مفهوم علم شكست خورده ايم؟ اينطور به نظر مي رسد. آيا بيشتر وقت ها سكوت كرده ايم و پنداشتيم كه به مصلحت است؟ بي شك.


منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
28-06-2007, 13:52
رابرت گودارد


رابرت گدارد به عنوان يكي از پدران فن مدرن پرتاب موشك معروف است. اگرچه در طول عمرش فرد معتبري نبود، امروزه به عنوان يك دانشمند مدرن برجسته شناخته مي‌شود. رابرت گدارد در 5 اكتبر، سال 1882 در Worchester ماساچوست متولد شد. در جواني توانايي و علاقاتي در علوم از خود نشان داد. آزمايشهايي در زمينه الكتريسيته مي‌كرد. آتش‌بازي توجه او را جلب كرد و اين آغاز علاقه‌مندي او به موشك‌ها بود. گدارد در مدارس عمومي بوستن و ورچستر شركت كرد. او در انستيتو پلي‌تكنيك ورچستر كه يك مدرسه مهندسي بود حضور يافت. او نظريات و اختراعات جديد را ثبت مي‌كرد. بعد از كسب مدارك، او در آن انستيتو و دانشگاه كلارك تدريس كرد.
در 1920 گدارد مقاله اي در توصيف فرستادن يك موشك بي‌سرنشين به ماه نوشت. او از طرف مطبوعات به خاطر اين ايده مورد تمسخر قرار گرفت. اما چارلز ليندبرگ به اين موضوع علاقه‌مند شد و براي كار گدارد سرمايه‌گذاري كرد. گدارد فعاليت‌هايش را به نيومكزيك منتقل كرد. در طول اين مدت او با سيستم‌هاي پاراشوت، بالهاي متعادل‌كننده و ژيروسكوپ كار مي‌كرد. اگرچه كارهاي او خيلي در ايالات متحده شناخته شده نبود، اما در آلمان بسيار جدي گرفته شده بود. در طول جنگ جهاني دوم، آلماني‌ها تئوريهاي گدارد را توسعه بيشتري دادند. گدارد يك آمريكايي با ايمان بود و با ارتش U.S براي ايجاد و توليد بازوكا يك اسلحة ضدتانك همكاري كرد. او با نيروي دريايي U.S براي ايجاد دستگاههاي بلند شدن جت‌ها همكاري كرد. گدارد در دهم اگوست 1945 درگذشت. بعد از مرگش دفتر امتيازات U.S براي طراحي‌هاي موشكي گدارد 214 حق امتياز براي او درنظر گرفت. موشك‌هاي امروزي براساس طراحي ها و تئوريهاي گدارد ساخته مي‌شوند.

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
29-08-2007, 15:30
«بیلز پاسگال» در ژوئن سال 1623 میلادی در «کلرمون» فرانسه به دنیا آمد. پدر بیلز دیدگاههای آموزشی نامتعارفی داشت و به این ترتیب, تصمیم گرفت تا کار تعلیم پسرش را خودش مدیریت کند. برای آن که تکالیف سنگینی به وی تحمیل نشود، او را در خانه آموزش دادند و برنامه آموزشی به گونه ای تنظیم شده بود که نخست تنها به یادگیری زبانها محدود باشد و تا پانزده سالگی هیچ سخنی از ریاضیات به میان نیاید. به همین دلیل, پدر, تمام کتابهای ریاضی را از خانه خارج کرد. طبیعي است كه این ممنوعیت, حس کنجکاوی کودک را برانگیخت و وی را واداشت تا به پرس‏وجو در این باره بپردازد. دوازده ساله بود که درباره دانش هندسه از معلم سرخانه خود سؤال کرد و او دز باره اشکال دقیق و تعیین نسبت‎های میان اجزاي گوناگون این اشکال با وی صحبت كرد.
بیلز که از مطالعه این دانش نهی شده بود, ساعتهاي بازی خود را به کشف ویژگی های فراوانی درباره اشکال هندسی پرداخت که از همه مهمتر اندازه‎گیری مجموع زوایای داخلی مثلث بود.
او برای این کار, دایره ای رسم کرد و كاغذ را به شكل مثلث های گوناگونی برید. بیلز رأس‏های زاویه‎های هر مثلث را بر مرکز دایره قرار داد و با چرخاندن مثلث، پهلوهای زاویه‎ها را بر هم منطبق كرد. او دریافت که جمع زاویه های داخلی هر مثلث برابر با دو زاویه قائمه (راست) است. پدر که به شدت از استعداد شگفت انگیز این کودک متأثر شد ه بود، از تصمیم خود چشم پوشید و یک جلد از کتاب اصول اقلیدس را به وی هدیه کرد. بیلز با اشتیاق کتاب را مطالعه كرد و به زودی بر آن مسلط شد.
چهارده ساله بود که به همراه پدر در جلسه‎هاي هفتگی هندسه‎دانان بزرگ فرانسه شرکت می‎كرد. از این جلسه‎ها بود که در نهایت, فرهنگستان علوم فرانسه شکل گرفت.
در ژوئن سال 1639، بیلز, پاسگال زمانی که شانزده سال داشت, در یکی از جلسه‎ها مقاله ای مطرح كرد که در آن شماری از قوانین هندسه «پروژکتیو»، از جمله قضیه شش گوش اسرارآمیز مطرح شده بود.
در دسامبر سال 1639, خانواده پاسگال مهاجرت کرد. آنان پاریس را به قصد زندگی در «روئن» ترک کردند. پدر بیلز (اتین) در این شهر به سمت تحصیلدار مالیاتی شمال «نرماندی» برگزیده شده بود. مدت کوتاهی پس از اقامت در این شهر در فوریه سال 1640, بيلز نخستین اثر خود با عنوان مقاله ای درباره مقاطع مخروطی به چاپ رسانید و برای کمک پدرش در جمع آوری مالیات‎ها، نخستین ماشین حساب دیجیتال - رقمی - را ابداع کرد. او در فاصله سالهای 1642 تا 1645 به مدت سه سال روی این طرح ابتکاری کار کرد. دستگاه وی که «پاسکالین» نامیده شده است، شباهت زیادی به ماشین های محاسبه مکانیکی دهه 1940 میلادی دارد؛ البته نمی توان پاسکال را نخستین مخترع ماشین های محاسبه دانست, زیرا پیش از او در سال 1971 شخصی به نام «ژاکارد » دستگاه دیگری ساخته بود. مشکل اصلی پاسكال, یافتن راه حلی برای محاسبات در سامانه پولی رایج فرانسه در آن زمان بود. در این سامانه هر لیر معادل 20 سول. هر سول معادل 12 دنیر محسوب می شد. تا سال 1799 میلادی این واحدهای پولی در فرانسه رایج بودند. در بریتانیا نیز تا سال 1971 سامانه ای با روشهای تزاید چندگانه رواج داشت. محاسبه با این روشها نسبت به «دستگاه دهدهی» مرسوم دشواری‎های فنی فراوانی را به وجود می آورد. با این حال, پاسكال بر مسائل متعدد غلبه کرد و تولید دستگاههای حسابگر در سال 1642 آغاز شد. تاریخ نگاری به نام «آدامسون» نوشت: در سال 1652، پنجاه و دو پیش نمونه (از ماشین حساب‎های پاسكال) ساخته شده بود, ولی تنها تعداد اندکی از آنها به فروش رفت؛ در نتیجه در همان سال تولید آنها متوقف گردید.
وقایع سال 1642,برای پاسكال جوان اهمیت زیادی داشت. در آن سال, پای پدرش مجروح شد و او به ناچار در منزلش بستری شد. دو برادر جوان که از پیروان يك جنبش مذهبی مسیحی بودند، مراقبت از وی را بر عهده گرفتند. آن دو تأثیر شگرفی بر بیلز گذاشتند و این تأثیر در او روحیه عمیق مذهبی به وجود آوردند.
در همین دوره بود که او آزمون‎های گوناگونی را در زمینه بررسی «فشار جو» انجام داد و در ضمن آن، آزمایش‎های توریچلی را تکرار کرد. در این آزمایش می شد فشار جو را به صورت ارتفاع ستونی از جیوه که داخل یک لوله شیشه ای به صورت ارتفاع ستونی از جیوه که داخل یک لوله شیشه ای با یک انتهای مسدود قرار داشت، تخمین زد. او در نقاطی با ارتفاع یکسان روی تپه‎اي به قرائت ارتفاع جیوه پرداخت و اثبات کرد که فشار جو در نقاط هم ارتفاع مشابه است. به این ترتیب, وی نظریات خود را درباره علل تغییرات باترومتریک اثبات كرد.
در بیست و سوم سپتامبر همان سال «رنه دکارت» به ملاقات او شتافت. این دیدار که به مدت دو روز ادامه یافت, به بحث درباره خلأ که دکارت به آن اعتقادی نداشت، گذشت. دکارت در نامه ای,پس از این رویداد، در ژوئن سال 1647 برای دانشوری به نام «کارکاوی» نوشت: این من بودم که دو سال پیش, او را به انجام دادن این کار ترغیب کردم؛ زیرا اگر چه خود اقدام به آن نکرده بودم, ولی درباره موفقیت آن تردیدی نداشتم.
پاسکال در اکتبر سال 1647 نتایج آزمون‎هایی را که مربوط به خلأ بودند, منتشر كرد و این کار, به آتش اختلاف با آن دسته از دانشمنداني که همانند دکارت مخالف بودند، دامن زد.
او در آگوست 1648 مشاهده کرد که فشار جو با افزایش ارتفاع کاهش می یابد و نتیجه گرفت که در ناحیه فوقانی جو خلأ حاکم است. در این خصوص هم دکارت در نامه ای خطاب به «کریستیان هویگنس» ناجوانمردانه می نویسد: ... اگر خلأ هم باشد, در کلمه خود پاسکال است.
پاسکال نظریه احتمالات را در مکاتبه‎هاي خود با «فرما» بنیانگذاری کرد. این مکاتبه‎ها شامل پنج نامه بود که در تابستان سال 1654 مبادله شدند. آنان به مسئله «تاس» که در قبل, «کاردان» بررسی كرده بود، توجه کردند و نیز مسئله «نقاط» را که «کاردان» و در همان مقطع زمانی «پاسیولی» و «تارتاگلیا» بررسی كرده بودند, مطالعه کردند. در این مسئله «تاس» این پرسش مطرح می شود که شخص باید چند بار تاس بریزد تا جفت شش بیاورد (يعني هر دو تاس عدد شش را نشان دهد).
كپلر در اثر مطالعات در علم نجوم با خود گفت, چون به موجب «هیئت كوپرنیك» سیاره‎ها به دور خورشید دوایری طی می كنند؛ بنابر این, مجموعه تمام اوضاع مریخ كه با «تیكو» رصد شده است, باید روی یك دایره فضایی قرار گیرد.
«تیكوبراهه» نشان داد كه حركت سیاره ها كاملاً با نمایش و تصویر دایره های هم مركز وفق نمی دهد. از آنجا كه تیكوبراهه بیشتر به رصدهای مستقیم و اندازه گیری سرگرم بود, هیچ كوششی برای تجزیه و تحلیل نتایج خود انجام نداد و این كار به یوهان كپلر - كه در سال آخر زندگی تیكوبراهه دستیار وی بود - واگذار شد.
كپلر مسلح به این گنجینه معلومات و با ایمان به درستی نظریه كپرنیك, به كشف قوانین ریاضی حل كننده مسئله حركت سیاره‎ها كمر بست. اين اطلاعات رصدی, در نظریه بزرگ خورشید مركزی كوپرنیك به طور كامل صدق نمی كرد و كپلر ناچار شد مدت ده سال از عمر خود را صبورانه وقف كار سخت بررسی عملی در حركت سیاره ها و قوانین ریاضی حاكم بر آنها كند. او همه این كارها را به تنهایی و بدون یاری گرفتن از ديگري كرد و ارزش كار او را به جز چند تن، درك نكردند.
كپلر در سال ۱۶۰۹ ناگهان به نیروی الهام متوجه حقیقت شد «ستاره مریخ روی مسیر بیرونی است». نبوغ كپلر با كشف بیضی بودن شكل حقیقی مسیر زمین به دور خورشید ظاهر شد كه پیش از آن یك دایره كامل دانسته و پذیرفته شده بود.
وقتی كپلر مسیر بیضی شكل سیاره را كشف كرد, پیش بینی حركت آن را آغاز كرد و گفت كه: فلان وقت باید در فلان موضع قرار گیرد و همه جا ستاره را در رأس موعد در محل موعد مشاهده كرد. او آن نتیجه را از راه محاسبه رابطه موقعیتهای مكانی زمین و مریخ و خورشید با یكدیگر گرفت؛ زیرا داده های رصدی تنها در یك مسیر بیضی صدق می كردند.
كپلر در پی آن كار, دست به كار انجام دادن محاسبات مربوط به حركت و مدار سیارات شناخته شده دیگر شد. دستاورد او در آن زمینه با در نظر گرفتن پیشرفت كم ریاضیات در آن زمان بسیار بزرگ و چشمگیر بود.
وی علاوه بر كشف انطباق دقیق ارقام معلومات رصدی با بیضی بودن مدارها كشف كرد كه سرعت حركت هر سیاره به دور خورشید با فاصله آن از خورشید نسبت عكس دارد.
در سال ۱۶۰۹ در كتاب (نجوم جدید) دو قانونی كه اولی نام او را ماندگار كرده بود, ذكر كرد. این بار, دیگر حركت دایره ای كه این قدر در نظر «بطلمیوس»، عزیز بوده اند, به كلی از بین رفت و نجوم قدیم را همراه برد.
كپلر پس از چند سال مطالعه در حركت سیارات در سال ۱۶۱۸ به كشف قانون سوم خود موفق شد. كپلر بر پایه آن یافته ها, اين قوانین سه گانه را درباره حركت سیارات بیان كرد:
1ـ مدار حركت سیارات به گرد خورشید, يك بیضی است كه خورشید در یكی از دو كانون آن قرار دارد.
2ـ خط وصل كننده هر سیاره به خورشید در زمانهای مساوی مساحتهاي مساوی را طي (جاروب) می كند.
3ـ مكعب فاصله متوسط هر سیاره تا خورشید با مربع زمان یك دور كامل گردش سیاره تناسب مستقیم دارد.
قانون دوم را می توان به اين صورت نیز بیان كرد:
زمانی كه سیاره در نقاط دور بیضی مسیر در حركت است, فاصله تا خورشید زیادتر و سرعت حركت كمتر است. به تدریج كه سیاره به نقاط نزدیك بیضی مسیر می رسد فاصله تا خورشید كمتر و سرعت سیاره زیادتر می شود. این تغییر در سرعت سبب می شود كه سیاره چه به خورشید نزدیك شود و چه از آن دور باشد، مساحت طي شده آن در فضا در فواصل زمانی ثابت، ثابت می ماند.
قانون سوم كپلر را هم می توان این گونه بیان كرد:
هرگاه فاصله متوسط هر سیاره تا خورشید به توان سه و زمان كامل شدن یك دور سیاره به توان دو برسد و نسبت اعداد حاصل تشكیل شود, این نسبت همواره ثابت است و برای تمام سیارات یكی است.
گذشته از این، كپلر نخستین بار «اصل ماند» (اصل جبر) را در مكانیك حدس زد كه سپس آن را گالیله تحقق بخشيد.
كپلر در ۱۵ نوامبر سال ۱۶۳۱ در اتاق میخانه ای زندگی را بدرود گفت.
كپلر پس از مرگ, خيلي زود فراموش شد و هیچ كس آثار او را مطالعه نمی كرد, ولی دوران افتخار او زمانی آغاز گردید كه «نیوتن» و «لاپلاس» شناخته شدند.
او خود قبلاً در این خصوص چنین نوشته بود: من كتاب خود را می نویسم، خواه خوانندگان آن مردان فعلی یا آیندگان باشند, تفاوتی ندارد. این كتاب می تواند سالها انتظار خوانندگان واقعی خود را بكشد، مگر نه خداوند نیز شش هزار سال انتظار كشید تا تماشاگری برای آثار او پیدا شد.

Mohammad Hosseyn
29-08-2007, 15:34
بیلز پاسكال2


در سال 1650 زمانی که پاسكال در اوج پژوهش های علمی خود قرار داشت, ناگهان موضوع مورد علاقه خود را کنار گذاشت و به مطالعات مذهبی روی آورد؛ چنانچه وي نوشته است: به تفکر در عظمت و انحطاط بشر پرداخت.
در همین زمان بود که او جوان‎ترین خواهر خود را براي پیوستن به «انجمن پورت رویال» تشویق کرد.
«اتین پاسكال» در سپتامبر 1651 میلادی از دنیا رفت. در نامه ای که به دنبال این واقعه, بیلز به یکی از خواهرانش نوشته است، برداشت عمیق او از مرگ به طور اعم و مرگ پدرش به طور اخص بر اساس تعالیم مسیحیت کاملاً مشهود است.
عقایدی که او در اینجا مطرح کرده است, در شکل‎گیری مبانی کار فلسفی آینده وی که در اثری به نام پنسِس شرح داده شده اند، مؤثر بوده است.
او در سال 1653 مجبور شد تا مدیریت املاک پدرش را بر عهده بگیرد. در این زمان او توانست به زندگی سابق خود بازگردد و این بار, آزمون های زیادی را درباره فشار اعمال شده از سوی گازها و مایعات انجام دهد. در همین دوره بود که او مثلث محاسباتی را که پیشتر ریاضیدان بزرگ ایرانی «حکیم عمر خیام» شرح داده بود، بار دیگر مطرح کرد و موفق شد تا به همراه «پی یر فرما» حساب جامعه و فاضله و احتمالات را ابداع کند.
او در اندیشه ازدواج بود که بار دیگر حادثه ای بر زندگی اش تأثیر شگفتي گذاشت و وی را به سوی مذهب سوق داد. در بیست و سوم نوامبر سال 1654 هنگامی که پاسكال بر درشکه ای چهار اسبه سوار بود، اسبها رم کردند. دو نفر سورچی از نرده پل «نوییلی» به رودخانه «سن» پرت شدند و خود او نیز به نحوی معجزه آسا از مرگ حتمی نجات یافت.
او که همواره بخشی از ابعاد وجودش آمیخته به اسرار بود، این واقعه را فراخوانی ماورایی برای ترک امور دنیوی تلقی کرد. بی درنگ شرحی از ماجرا را بر قطعه ای کاغذ پوستی نوشت و پس از آن در تمام عمر روی قلب خود جای داد تا همواره میثاق الهی خویش را به یاد آورد.
پاسکال پس از اندک زمانی, به «پورت رویال» نقل مکان کرد و تا سال 1662 که از دنیا رفت, در همان جا به زندگی پرداخت.
در پورت رویال, وی مراجعات مکرری به صومعه «یانسنیست»ها داشت و نامه هایی پی در پی را درباره مسایل مذهبی منتشر ساخت. این نامه ها در فاصله سالهای 1656 و 1657 بدون ذکر نام و در دفاع از دوستی به نام «آنتونی آرنولد» نگاشته می شدند.
«آرنولد» از طرفداران «ژزوییت»ها و مدافع «یانستیسم» به شمار می رفت که به دلیل فعالیت‏های مذهبی متناقض در پیشگاه استادان الهیات پاریس در حال محاکمه بود.
مشهورترین اثر پاسکال در باب فلسفه, رساله ای با عنوان «پنسِس» است. این رساله مجموعه ای از اندیشه های شخصی وی را درباره رنج های بشریت و ایمان به خداوند در بر می گیرد.
پاسكال کار نگارش پنسِس را در اواخر سال 1656 آغاز کرد و در سالهای 1657 و 1658 آن را به اتمام رسانید. در این اثر اندیشه ای مطرح شده است که از آن با عنوان «شرط بندی پاسکال» یاد می كنند. او مدعی است که به این ترتیب منطقی بودن ایمان به خداوند ثابت می شود. بر اساس این بحث: اگر خدایی وجود نداشته باشد, فرد معتقد چیزی را از دست نخواهد داد, ولی اگر خداوند وجود داشته باشد, شخص بی اعتقاد همه چیز خود را خواهد باخت.
پاسکال در طرح این مسئله از مباحث مربوط به احتمالات و ریاضیات بهره برده است و در نهایت, چنین نتیجه می گیرد که: ... ما در هر حال چاره ای جز دست زدن به این شرط‎بندي نداریم.
به تدریج مطالعه بی وقفه, سلامت بیلز پاسکال را - که اصولاً از ثبات چندانی برخوردار نبود - به خطر انداخت. او از سن هفده یا هجده سالگی به بی‏خوابی و سوءهاضمه حاد مبتلا شد. در سال 1658 کار به جایی رسید که شب هنگام, روی تخت دراز می کشید و به جای خوابیدن، از شدت درد به خود می پیچید. در این هنگام بود که بار دیگر اندیشیدن به مسائل دشوار علم ریاضی را در فواصل بی خوابی و درد آغاز کرد. تنها کاری که پاسکال در دوران بازنشستگی خود در پورت رویال در زمینه دانش ریاضی انجام داد، مقاله ای بود که در سال 1658 درباره سیکلوئیدها نگاشت. جرقه این اندیشه زمانی به ذهن او رسید که او مشغول تحمل یکی از آن شب‏های آزاردهنده بود و بی‏درنگ پس از آن دندان‏دردی که وی را عذاب می داد, ساکت شد. او این واقعه شگفت را پیامی الهی تلقی کرد که وی را به پیگیری راه حل مسئله سوق داده است و به دنبال آن کار را آغاز کرد.
پاسکال گاهي تا هشت ساعت در شبانه روز کار می کرد و حاصل این کار بی وقفه بيان كردن شرحی کامل و قابل قبول از هندسه سیکلوئیدی بود.
او پس از آن, دیگر علاقه چندانی به علوم از خود نشان نداد و سالهای واپسین عمر خویش را وقف کمک به فقرا و شرکت در مراسم کلیسایی کرد.
پاسکال در سن سی و نه سالگی، پس از تحمل دردهای وحشتناکی که بر اثر گسترش غده بدخیم رشدیافته در معده اش به وجود آمده بود، از دنیا رفت.

Mohammad Hosseyn
18-10-2007, 14:49
زندگينامه دانشمندان - دانشمند : آرتورادينگتون
28 دسامبر سال 1882 در كندال، كومبريا، به دنيا آمد. دوران كودكي و تحصيلات اوليه اش را در وستون سوپرمر در سامرست پشت سر گذاشت.

1898

وارد دانشكده اون، دانشگاه منچستر مي شود و در رشته فيزيك مشغول تحصيل مي گردد.

1902

موفق به دريافت بورسيه براي تحصيل در رشته رياضي در دانشكده ترنتيتيدانشگاه كمبريچ مي شود.

1904

با عنوان دانشجوي ممتاز از رشته رياضي اين دانشكده فارغ التحصيل مي شود.

1906

دستيار اول رصد خانه سلطنتي گرينويچ مي شود و روي حركات ستاره اي شروع به كار مي كند.

1907

به عضويت هيات علمي دانشكده ترينيتي در مي آيد.

1912

يك گروه تحقيقاتي را براي مشاهده يك كسوف به برزيل مي برد.

1913

به عنوان استاد ستاره شناسي دانشگاه كمبريج انتخاب مي شود.

1914

مسئول رصدخانه كمبريج مي شود. به عضويت انجمن سلطنتي پذيرفته مي شود. بر اساس كارهايش در رصدخانه سلطنتي، كتاب حركات ستاره اي و ساختار جهان را منتشر مي كند.

1916

كار درباره تركيب ستارگان را شروع مي كند. او ادعا مي كند كه تشعشات ستاره اي، انرژي را از مركز ستاره دور مي كنند و اينكه تشعشع نقش مهمي در حفظ تعادل ستاره اي دارد.

1918

به فرضيه نسبيت آلبرت انيشتين (1955 ـ 1879) علاقمند مي شود. كتاب گزارشي درباره نظريه نسبيت نيروي جاذبه را منتشر مي كند.

1919

با اينكه مقرش رصدخانه دانشگاه كمبريج است ولي به همراه يك گروه تحقيقاتي ستاره شناسان رصدخانه سلطنتي عازم جزيره پريسيب كامرون، در ساحل غربي آفريقا، مي شود. در 29 مه قرار است كسوفي رخ دهد و او همراه اين گروه براي رصد كردن آن محل مي رود. اين كسوف فرصت مناسبي براي آزمايش نظريه آلبرت انيشتين مي باشد كه معتقد است پرتوهاي نور تحت تاثير جاذبه قرار مي گيرد. مشاهدات اين ستاره شناسان اولين شواهد رصدخانه اي در اثبات نظريه نسبيت عام را فراهم مي كند.

1920

فضا، زمان، جاذبه كتابي براي توجيه خوانندگان عادي را منتشر مي سازد.

1921

به رياست انجمن ستاره شناسي سلطنتي انتخاب مي گردد. اين دوره بمدت 2 سال است.

1923

نظريه رياضي نسبيت را منتشر مي كند.

1924

كارش را در مورد ارتباط جرم و تابندگي ستارگان ارايه مي دهد. اين مساله باعث تجديد نظر كلي در نظرات تكاملي ستارگان مي شود. وي همچنين در اين سال موفق به ديافت مدال طلاي انجمن ستاره شناسي سلطنتي بخاطر كارش در مورد سحابي هاي برون كهكشاني و كهكشانها، مي شود.

1926

كار وي در مورد ساختار ستارگان در كتاب با نفوذش با نام اجزا، دروني ستارگان منتشر مي شود. وي اولين ستاره شناسي است كه در مورد ارتباط جرم و تشعشع حاصله سخن گفته است. وي همچنين نظريه تپش ستاره هاي متغير قيفاوسي (اينكه بعضي ستاره ها بخاطر فشار دروني منبسط و منقبض مي شوند) را ارايه مي كند. نظريه ديگرش اين است كه كوتوله هاي سفيد (ستاره هايي كه بر اثر جاذبه از بين رفته اند) ممكن است خيلي متراكم باشند.

1927

كتاب ستارگان و اتمها كه براي مخاطب معمولي نوشته شده است را منتشر مي كند.

1928

كتاب طبيعت دنياي مادي را براي مخاطبان عادي منتشر مي كند.

1930

عنوان شواليه را از شاه جورج پنجم دريافت مي كند.

1933

كتاب جهان در حال انبساط وي كارهاي ادوين هابل (1953 ـ 1889)، ستاره شناس آمريكائي، و ديگران را در مورد انبساط جهان، براي عموم مردم قابل فهم مي كند.

1938

از دست شاه جورج ششم، نشان لياقت دريافت مي كند و به سمت رئيس اتحاديه بين المللي ستاره شناسي منصوب مي شود.

1944

عمل جراحي وي موثر واقع نمي شود و در 22 نوامبر از دنيا مي رود.

1946

كتاب نظريه بنيادين وي بعد از مرگش منتشر مي شود.

1947

انجمن سلطنتي ستاره شناسي، از اين سال به بعد به هر كار ارزشمند ستاره شناسي نظري مدال ادينگتون اعطاء مي كند.



منبع : دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
18-10-2007, 14:54
در 17 ژوئيه سال 1894 در شهر شارلروا بلژيك متولد مي شود.

1912

در دانشگاه لوون بلژيك به عنوان يك مهندس تعليم مي بيند.

18 ـ 1914

در زمان جنگ جهاني اول به عنوان افسر توپخانه در ارتش بلژيك مشغول خدمت مي شود و موفق به دريافت نشان كروادوگر، بالاترين مدال شجاعت، مي گردد.

1920

موفق به اخذ مدرك دكترا در مهندسي راه و ساختمان مي شود.

1923

به دريافت سمت كشيشي نائل مي شود.

24 ـ 1923

در دانشگاه كمبريج مشغول مطالعه فيزيك خورشيدي مي گردد. آنجا او تحت تاثير آرتور ادينگتون (1944 ـ 1882) استاد ستاره شناسي و مسئول رصدخانه دانشگاه كمبريج قرار مي گيرد.

26 ـ 1924

در دانشگاه هاروارد آمريكا و موسسه فن آوري ماساچوست با كار ستاره شناسان آمريكايي ادوين هابل (1953 ـ 1889) و هارلو شيپلي (1972 ـ 1885) در مورد نظريه جهان در حال توسعه آشنا مي شود.

1927

به عنوان استاد فيزيك نجومي در دانشگاه لوون بلژيك شروع بكار مي كند و اولين مقاله مهم خود را در مورد جهان در حال توسعه منتشر مي سازد.

1931

لومتر نظريه اتم نخستين خودش را مطرح مي كند. او اظهار مي دارد كه جهان از واحدي متراكم و تخم مرغي شكل كه در حدود 30 برابر بزرگي خورشيد بوده است شروع شده و اين واحد حاوي تمام مواد موجود جهان بوده است.

1933

كتاب مباحثي در مورد تكامل جهان را منتشر مي كند و در اين كتاب اظهار مي دارد جهان طي يك انفجار خلق شده است (آنچه اكنون انفجار بزرگ ناميده مي شود).

1946

كتاب فرضيه اتم نخستين را منتشر مي كند و در همين سال جورج گاموف (68 ـ 1904)، فيزيكدان، بر روي نظريه انفجار بزرگ شروع بكار مي كند.

1948

نظريه انفجار بزرگ مورد مخالفت يك نظريه جايگزين قرار مي گيرد، اين نظريه كه نظريه حالت پايا ناميده مي شود توسط فرد هويل (ـ 1915) و همكارانش پيشنهاد مي شود، مبني بر اينكه جهان ابتدايي نداشته و انتهايي نيز نخواهد داشت. نظريه حالت پايا در سال 1965تا حد زيادي تحت تاثير اكتشافات تشعشع زمينه كيهان كه گمان مي رود از انفجار بزرگ ناشي شده باشد، قرار گرفت.

1953

بخاطر تحقيقاتش در مورد منشا و تكامل جهان به كسب مدال ادينگتون انجمن ستاره شناسي لندن، افتخار يافت و اولين فردي بود كه به اين موفقيت دست مي يافت.

1966

لومتر در 20 ژوئن در لوون در گذشت.



منبع : دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
26-10-2007, 17:55
زندگينامه دانشمندان - دانشمند : رابرت گدارد 

در روز پنجم اكتبر سال 1882 در ورسستر، از ايالت ماساچوستآمريكا متولد شد. 


1908 

از موسسه پلي تكنيك ورمستر فارغ التحصيل مي شود. 

1911 

به دريافت درجه دكترا در رشته فيزيك از دانشگاه كلارك ماساچوست نايل مي شود. 

1912 

به مدت يك سال در دانشگاه پرينستون كار مي كند و در آنجا متقاعد مي شود كه كار او در زمينه موشك مي تواند امكان مسافرت در فضا را عملي سازد. 

1914 

در ژوئيه، اختراعات وي، از جمله سوختهاي پيشران دهانه ها، جعبه احتراق و موشكهاي چند مرحله اي به ثبت مي رسند. 

1917 

با دريافت 5000 دلار پاداش از طرف موسسه اسميتسونين، در شهر واشنگتن، گدارد شروع به كار بر روي موشكي مي شود كه قادر خواهد بود تا ارتفاعات بسيار زياد پرواز كند. او در كار ساخت موشكهاي نظامي نيز فعاليت مي كند. 

1919 

كتابي تحت عنوان روشي براي رسيدن به ارتفاعات خيلي بالا چاپ مي كند. استاد فيزيك در دانشگاه كلارك مي شود. 

23 ـ 1920 

براي اداره اردناس نيروي دريايي آمريكا، در كارخانه باروت سازي ايندين هد مريلند روي مقدار خرجهاي موشك و پرتاب كننده ها كار مي كند.اولين موتور موشك با سوخت مايع «بنزين و اكسيژن مايع) را مورد آزمايش قرار مي دهد. 

1926 

در 16 مارس، اولين موشك با سوخت مايع را از مزرعه عمه خود در ابرن، نزديك «ورسستر» با موفقيت به فضا پرتاب مي كند. اين پرواز ثانيه به طول مي انجامد و موشك به ارتفاع 5/12 متري (41 پايي) مي رسد. 

1930 

به پاس تحقيق در مورد ساخت موشك، از طرف «بنياد گاگنهايم» مبلغ 50000 دلار پاداش دريافت مي دارد. 

1935 

سرعت يكي از موشكهاي گدارد از سرعت صوت فراتر مي رود و اين اولين باري بود كه چنين كاري ميسر مي شد. 

1937 

يكي ديگر از موشكهاي گدارد به ارتفاع حدود 5/2 كيلومتري (55/1 مايلي) مي رسد. 

1941 

شروع به كار براي نيروي دريايي آمريكا در آناپوليس مريلند مي كند. كتاب توسعه موشك: نتايج تحقيقات انجام شده درباره پرواز موشكها با سوخت مايع، بين سالهاي 41 ـ 1929، را به زير چاپ مي برد. 

1945 

در دهم اوت، گدارد در بالتيمور، مريلند، زندگي را بدرود گفت. 


منبع : دانشنامه رشد

mashaheeer
28-10-2007, 16:18
دكتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشكده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانیك فارغ التحصیل شد. چمران یك سال به تدریس در دانشكده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریكا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در كالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریكا - بركلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرك دكترای الكترونیك و فیزیك پلاسما گردید.

فعالیتهای اجتماعی:
دكتر مصطفی چمران از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شركت می كرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شركت داشت . بعد از كودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دكتر مصدق در لوای یك گروه سیاسی سخت ترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناك ترین مأموریتها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.

چمران در آمریكا، با همكاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریكا را پایه ریزی كرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در كالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریكا به شمار می رفت كه به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفكر ، رهسپار مصر می شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دوره های چریكی و پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریكی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد .

وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود كه جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود، به جمال عبد الناصر اعتراض كرد . ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت كه جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است كه نمی توان به راحتی با آن مقابله كرد . چمران نیز با تأسف تأكید می كند كه ما هنوز نمی دانیم كه بیشتر این تحریكات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده می شود تا در مصر نظرات خود را بیان كنند.

حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریكی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می كند ، از این رو دكتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را ایجاد كند.

او به كمك امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حركت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می نماید . این سازمان درمیان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تكیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده كرده ، در معركه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناك سرنوشت، به استقبال شهادت می تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می آورد.

چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند كوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته وهمیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است . شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاك شهدای لبنان، بر كف خیابانهای داغ و بر دامنه كوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.

چمران و انقلاب اسلامی ایران:
دكتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد می كند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله كردستان را فیصله دهد .او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فدا كاری خود را بر همگان ثابت می كند .

پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد . فرماندهی كل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دكتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حركت در آمدند وبا تكیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداكاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دكتر چمران به شكوهمند ترین قهرمانیها دست یافتند و در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژیك كردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب كردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان كرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.

دكترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش ، به یك سلسله برنامه های وسیع بنیادی دست زد كه پاكسازی ارتش و پیاده كردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است .

شهید چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداكثر سعی و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یكی از نیایشهای خود بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شكر می گوید: « خدایا، مردم آنقدر به من محبت كرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كرده اند كه به راستی خجلم و آنقدر خود را كوچك می بینم كه نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»

چمران سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه نماید.

پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دكتر چمران در آن دوران نمونه كامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و كار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله خامنه ای كه در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی كه او همیشه خود را در گرداب خطر می افكند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بكار شد و در شب اول حمله چریكی ای را علیه تانكهای دشمن كه تا چند كیلومتری شهر اهواز پیشروی كرده بودند، آغاز كرد.

مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع كرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشكیل داد. این گروه كمكم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یكی از این برنامه ها بود، كه به كمك آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در كنار رود كارون و احداث یك كانال به طول حدود بیست كیلومتر و عرض یكصد متر در مدتی كوتاه ، آب كارون را به طرف تانكهای دشمن روانه ساخت، بطوری كه آنها مجبور شدند چند كیلومتری عقب نشینی كنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند. این عمل فكر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور كرد .

یكی دیگر از كارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود كه در منطقه حضور داشتند. بازده این حركت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی كامل بین نیروهای موجود، تاكتیك تقریباً جدید جنگی بود. چیزی كه ابر قدرتها قبلاً فكر آن را نكرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر برود ولی به علت خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یك هزار نفر را سازماندهی كرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به كمك دیگر برادران خود توانستند در جنگی نا برابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت كنند.

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تكمیل كند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله كرد و سه روز تانكهای حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. گزارش مهر همچنین می افزاید : دكتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبری ، ارتش را آماده ساخت كه برای اولین بار دست به یك حمله خطرناك وحماسه آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازمان دهی كرد و با نظامی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.

شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق كمك و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت كه در محاصره تانكهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود كه نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای كماندوی دشمن از پشت تانكها به او حمله كردند و او نیز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه ای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگردیگر می رفت. كماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلوله های خود گرفته بودند، تانكها به سوی او تیر اندازی می كردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابك، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می داد.

در این درگیری همرزم چمران به شهادت رسید و اویك تنه به نبرد خود ادامه می داد و به سوی دشمن حمله می برد. تا آنكه در حین « رقصی چنین در میانه میدان» از دوقسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یك كامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت . او به كمك جوان چابك دیگری كه خود را به مهلكه رسانده بود به داخل كامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد .

دكتر چمران با همان كامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یك شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به كار خود پرداخت. حتی در همان شبی كه در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشگر92، شهید كلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی كه رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در كنار تخت او در بیمارستان تشكیل شد .او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اكبر را مطرح كرد.

شهید چمران به رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش ، حاضر به ترك اهواز و ستاد جنگهای نا منظم و حركت به تهران برای معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در كنار بسترش و در مقابلش نقشه های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حركت نیروهای خودی نصب شده بود و او كه قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می نگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهاد های سازنده در زمینه های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می داد.

چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی رهنمودهای لازم را ارائه می داد.

دكتر چمران از سكون و عدم تحركی كه در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می كرد كه باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتكاری حركتی بوجود آورد. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به تپه های الله اكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزدیكی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یكم اردیبهشت ماه 1360، با یك حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اكبر فتح شد كه پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود.

شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین كسانی بود كه پا به ارتفاعات الله اكبر گذاشت؛ در حالی كه دشمن هنوز در نقاطی مقاومت می كرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا كاری و قدرت تمام تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .

پس از پیروزی ارتفاعات الله اكبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این كه دشمن بتواند استحكاماتی برای خود ایجاد كند، بسوی بستان سرازیر شوند كه این كار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداكاری رزمندگان جان بر كف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.

شهادت :
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یك ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اكبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شركت و از عدم تحرك و سكون نیروهاانتقاد كرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود كه در آن شركت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناكی بود.

در سحر گاه سی و یكم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دكتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یكی دیگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی كند . در لحظه حركت، یكی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا كه یكایك یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینك خود او آماده حركت به جبهه است.»

بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات كرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حركت ادامه دادند تا اینكه به قربانگاه رسیدند .

چمران همه رزمندگان را در كانالی پشت دهلاویه جمع كرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریك و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»

خداوند ثابت كرد كه او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سركشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت تركش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .
منبع:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


كي مي دونه شايد اگه الان بود برا خودش اينشتيني بود!!!

Pouriaqazvin
03-11-2007, 15:32
ایزاک نیوتن که در روز 25 دسامبر 1642 یعنی سال مرگ گالیله متولد شد ازخانواده ای است که افراد ان کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دریا در قریهوولستورپ می زیستند نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیفبود که مادر گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد پدرش نیز در عینحال اسحق نام داشت و در 30 سالگی و قبل از تولد فرزندش در گذشت. پدرش مردی بوده استضعیف، با رفتار غیر عادی زودرنج و عصبی مزاج مادرش هانا آیسکاف زنی بود مقتصد، خانهداری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت آیزاک دوره کودکی شادی نداشت او سه سالهبود که مادرش با بارناباس المیت کشیش مرفه با سنی دو برابر سن خود ازدواج کرد جداییاز مادر ظاهراٌ سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریباٌ مسلم است که رفتار بعدی وینسبت به زنان را نیز شکل داد نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یکبار(شاید هم دو بار) نامزد کرد به نظر می آمد که تمرکز او منحصراٌ روی کارش بود نه سالی که نیوتن دروولستورپ جدا از مادر گذرانید برای وی سالهای دردناکی بود داستانهایی بر سر زباناست که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرشاینک در آن زندگی می کرد، از دور ببیند .
آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دومدرسه کوچک دهکده های اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفته بود که هر دو برای رفت و آمدروزانه به خانه او نزدیک بودند چنین به نظر می رسد که اول بار دایی اوکه کشیشی بهنام ویلیام آیسکاف بوده است متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجوددارد .
بدین ترتیب ویلیام آیسکاف مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاهکمبریج(که خودش نیز از شاگردان قدیمی این دانشگاه بود) بفرستد زیا مادر نیوتن قصدداشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند در این هنگام نیوتن 15 ساله بود کمبریج در آن زمان دیگر آکسفورد را از مقام اولی که داشت خلع کرده بهقلب پیوریتانیسم انگلیس و کانون زندگی روشنفکری آن کشور بدل شده بود. نیوتن در آنجامانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی، خود را غرق مطالعه آثارارسطو وافلاطون می کرد نیوتن در یکی از روزهای سال 1663 یا 1664 شعار زیر را در کتابچه یادداشت خودوارد کرد.افلاطون دوست من وارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من حقیقت است او از کارهایدکارت درهندسه تحلیلیشردوع کرده سریعاٌ تا مبحثروشهای جبری پیش آمده بود در آوریل 1665 که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دورهآموزشی او که می توانست چشمگیرترین دوره در کلتاریخدانشگاه باشد بدون هیچگونه شناسایی رسمی به اتمام رسید .
در حدود سال 1665مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه دانشجویان خود را مرخص کرد نیوتن به زادگاه خودمراجعت کرد همین موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت زیرا تمام کتابهاو جزوه های خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود رذا آزاد گذاشت که به تنهاییاز منابع ارشمیدس ودکارت در باره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بودحساب عناصر بی نهایت کوچک قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشتاین داستان که سقوط سیبی از درخت نیوتن را به فکر کشفجاذبهعمومی انداخته است به نظر درست می آیداو از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد: چرا سیب به پایین و نه بالا سقوطمی کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی افتد؟ این اندیشه ها بعدها او را به کشف قانوننیروی گرانشرهنمون شدند هنگامی که نیوتنچندین سال بعد پاسخ این پرسش را توانست بیابد در واقع یکی از قانونهایفیزیک راکشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست قانوننیروی گرانشاو پس از شیوع طاعون و بازگشتبه ملک مزروعی مادرش، طی 18 ماه به آگاهیها و کشفهایی بیش از آنچه که دانشمنداندیگر در طول عمر خود دست می یابند، دست یافت او در این مدت ساخت و ساز قانوننیروی گرانشرا آغاز کرد او در باره نور ورنگهای آن پژوهش کرد دلیل جزر و مد را کشف کرد قوانین و حرکات بخصوصی را به درستیتشخیص دادو معادله هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانشمکانیکشددر موردنیروی گرانشنیوتن معتقد بود که نه تنهازمین چنینیرویگرانشیدارد بلکه تمام اجسام و اجرام چنین خصوصیتی دارند روزی که او منشوری رادر دست گرفت واجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد او با این کار کشف کردکنور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه ای منحرف می شود و به 7 پرتونور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می شود آنها رنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بینابنامیده می شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش او تمام اینکشفیات را در یک دوره زمانی 18 ماهه به انجام رسانید بالاخره طاعون ریشه کن شد و اوبه لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند او 3 سال پس از آن را صرف کاوش وپژوهش در ماهیت و طبیعت نور کرد او همچنین نخستین دوربین نجومی آیینه ای را ساختتلسکوپ آیینه ای رصد خانه مونت پالومار در کالیفرنیا نیز، که آیینه آن 5 متر قطر دارد براساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است .
نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلابه ناراحتی عصبی شد از دو ناراحتی عصبی مه نیوتن پیدا کرد اولی ظاهراٌ در سال 1678و دومی در سال بعد از فوت مادر او بود در این دره وی مدت 6 سال از هر گونه مکاتبهمربوط به تلاشهای ذهنی دست کشید به هر صورت عالم کیهانی بود. دوران مابین 1684 و 1686 از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد در این دوران هالی توانست با تدبیربسیار نیوتن را وادارد که اکتشافات خویش را درنجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوین کند و نیوتن نیز به این کار رضایت داد در سال 1687 در 45 سالگی قانون جاذبه زمین و سه قانون در بارهحرکترا در کتابش مه به زبان لاتین نوشتهشده بود با خرج هالی منتشر کرد نیوتن به مطالعات عظیم دیگری پرداخت که حتی امروزهنیز کامل نشده است و آن اینکه با به کار بردن قوانین علم الحرکات و قانونجاذبهعمومی فرورفتگی زمین را در دوقطب آنکه نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می باشد محاسبه کرد و به کمک این محاسبهدرصدد برآمد سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد. نیوتن تغییراتوزناجسام را برحسب تغییرعرض جغرافیاییمکان به دست آورد و نیز ثابتکرد که هر جسم تو خالی که به سطوح مروی متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد نمیتواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرارداشته باشند اعمال کند نیوتن در پاییز سال 1692 هنگامیکه به 50 سالگی رسید نزدیک میشد به سختی مریض و بستری شد به طوریکه از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دجار بیخوابی مفرط گردید که به تدریج به بی خوابی کامل تبدیل شد خبر کسالت شدید نیوتن درقارهاروپاانتشار یافت. لیکن بعد از آنکه خبربهبودی او را دادند دوستانش شادمان گردیدند. حکمت بریتانیا به منظور قدردانی ازخدمات این دانشمند برگ یک منصب بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال 1700میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرددر همان سال به عضویت آکادمی علمیفرانسهنیز اتنخاب شد در سال 1705 علیا حضرتملکه آن(ملکه انگلستان) به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال قوی اعطای این افتخاربیشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبدعقل و کمال .
وی چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته اشاز آن این خلاصه را بدست داد: من نمی دانم به چشم مردم دنیا چگونه می آیم اما درچشم خود به کودکی می مانم که در کنار دریا بازی می کند و توجه خود را هر زمان بهیافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می کند در حالیکه اقیانوس بزرگ حقیقت همچناننامکشوف مانده در جلوی او گسترده است آخرین روزهای زندگی وی تاثر برانگیز و از جنبهانسانی قوی و عمیق بوده است اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوانبی بهره نماند لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیرزندگانی خویش نشان داد شکوفه های دیگری بر تاج گلی که بر فرق او قرار دارد میافزاید. در آخرین روزهای زندگی از ردر جانگداز اسوده بود در نهایت آرامش در 20 مارس1727در 84 سالگی در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسیار در وستمینستر آبی به خاکسپرده شد برای قدردانی از این دانشمند بزرگ واحدنیرو را نیوتن نامیده اند بدون تردید می توان گفت در تاریخ بشریت نامی از مافوق نیوتنوجود نداشته و هیچ اثری از لحاظ عظمت و بزرگی مانند کتاب(اصول) او نخواهد بودلاپلاس بزرگترین ادامه دهنده اکتشافات او در باره اش چنین می گوید: کتاب اصول بنای معظمیاست که تا ابد عمق دانش نابغه بزرگی را که کاشف مهمترین قوانین طبیعت بوده است بهجهانیان ملل خوهد داشت. لاگرانژ در باره او چنین می گوید: نیوتن خوشبخت بود که توانست دستگاه جهان را توصیف کندافسوس که در عالم بیش از یک اسمان وجود ندارد ولتر مشهورترین ستایندگان او چنیننوشته است: ای رازدار آسمانها و ای جوهر ابدی راست بگو تو نسبت به نیوتن حسادت نمیورزی؟

Mohammad Hosseyn
12-11-2007, 17:55
كنستانتين تسيولكوفسكي


17 سپتامبر سال 1857 در ايژوسكوي روسيه به دنيا مي آيد. به مدرسه نمي رود و تحصيل را در خانه دنبال مي كند.

1871

روي رياضي و فيزيك تمركز مي كند. مجذوب بالونهايي كه با هواي گرم به حركت در مي آيند مي شود و فكرش مشغول ساختن بالوني فلزي كه با هواي گرم حركت كند مي گردد.

1873

مي خواهد در دانشكده فني مسكو به تحصيل ادامه دهد ولي در امتحان ورودي مردود مي شود. همچنان به مطالعه شخصي ادامه مي دهد.

1876

به ويانكا ي روسيه مي رود و از راه تدريس خصوصي امرار معاش مي كند.

1879

در "بروسك" نزديك "كالوگا" معلم مي شود و مطالعه و آزمايشات علمي را دنبال مي كند.

1881

نظريه جنبشي گازها را ارايه مي دهد (يعني گازها در حال حركت يكنواخت هستند). او اين نظريه را مستقل از «جيمز

ماكسول» (79 ـ 1831)كه يك دهه قبل به اين نتيجه رسيده بود انجام مي دهد.

1883

كتاب «فضاي خالي» را منتشر مي كند در اين كتاب وي رانش با عكس العمل را براي سفرهاي فضايي مورد بررسي قرار مي دهد.

1885

بر روي يك سفينه هوايي فلزي شروع به كار مي كند. در طول چندين سال بعد چند سال آزمايشي مي سازد.

1898

مي گويد: براي پرواز فضايي، موتورهاي موشكي با سوخت مايع لازم است.

1903

در كتاب «جستجو در فضاي كيهاني با ابزارهاي واكنشي» نظريه موشكها و موتورهاي سوخت مايع را ارايه مي دهد. اين كتاب در سالهاي بعد چندين باز تجديد چاپ مي شود.

1918

با انتشار كتابهاي علمي ـ تخيلي مثل «ماوراي زمين» كه در آن به توصيف شهرهاي فضايي مي پردازد، پرواز قضايي را در بين مردم عادي نيز مطرح مي سازد.

1929

نظريه موشكهاي چند مرحله اي را ارايه مي نمايد.

1935

19 سپتامبر در شهر «كالوگا» روسيه، از دنيا مي رود. آكادمي علوم مسكو به افتخار وي مدالي را در نظر مي گيرد تا به بهترين كتاب نوشته شده درباره سفرهاي بين سياره اي تعلق گيرد.


منبع : دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
14-12-2007, 15:39
توماس يانگ


تولد :13 ژوئن 1773 سامرست انگليس
فوت : 10 مه 1829 لندن

زندگينامه

</B>او به (( يانگ اعجوبه )) معروف شد. زيرا در 2 سالگي خواندن مي دانست و در هشت سالگي به تنهايي به آموختن رياضي پرداخت و در 9 سالگي شروع به يادگيري زبان هاي فرانسوي - ايتاليايي - عبري - عربي و فارسي كرد به طوري كه در 14 سالگي اين زبان ها را مي دانست.
يانگ تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته پزشكي گذرانيد و به سال 1799 دكتراي پزشكي خود را گرفت و در انستيتوي سلطنتي لندن مشغول به كار شد. او مطالعات خود را بر روي ساختمان چشم و ماهيت نور متمركز كرد و اولين تئوري خود را درباره تطابق در بينايي مطرح كرد. بر طبق اين تئوري براي آن كه تصوير اجسامي كه در فواصل متفاوت قرار دارند بر روي شبكيه تشكيل گردد شعاع انحناي عدسي چشم تغيير مي كند.

از آثار علمي او :

كار عمده يانگ آزمايش هايي است كه بر روي نور انجام داده است او در سال 1803 به آزمايشي دست زد كه نتيجه آن تاييد فرضيه موجي هويگنس درباره ماهيت نور بود. آزمايش يانگ مربوط به نوري است كه از دو شكاف باريك مي گذرد و نوارهاي تاريك و روشن را به وجود مي آورد. قبول اين مطلب كه چگونه جمع دو نور تاريكي را به وجود مي آورد به سادگي ممكن نبود وليكن نتيجه آزمايش يانگ صحت فرضيه موجي بودن نور و پديده تداخل امواج نور را تاييد كرد.
يانگ با اندازه گيري فاصله نوارهاي تاريك و روشن و نيز فاصله شكاف هايي كه نور از آن ها مي گذشت طول موج نورهاي مرئي را اندازه گرفت.
پديده انكسار مضاعف نيز مورد توجه يانگ قرار گرفت. در اين پديده هرگاه نور به بعضي از بلورها برخورد كند به دو پرتوي شكسته تجزيه مي شود. يانگ از روي اين پديده به عرضي بودن امواج نور پي برد.
از كارهاي ديگر يانگ مطالعه بر نيروي كشش سطحي مايعات و نيز نيروي كشش در جامدات است و به دليل كارهاي علمي او در اين مورد ضريب كشساني موسوم به ((مدول يانگ )) را به نام او انتخاب كرده اند.
يانگ در عمر پر بركت خود علاوه بر تحقيق در علوم تجربي در خط هيروگليف هم صاحبنظر شد و از اين رو مورد توجه پژوهشگران تاريخ و تمدن نيز قرار گرفت.

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
14-12-2007, 15:41
مرورى بر زندگى و تلاش هاى علمى آلبرت اينشتين
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] and Settings\Mohammad Hosseyn\My Documents\Upload\P30World\Article\_ مرورى بر زندگى و تلاش هاى علمى آلبرت اينشتين _.mht!P00534.jpg اينشتين در سال 1905سه نظريه مهم «نسبيت خاص»،«كوآنتومى بودن نور» و «حركت براونى ذرات» را ارايه كرد كه هركدام تحول بسيار مهمى در حوزه خود ايجاد كرده اند.به همين مناسبت انجمن بين المللى فيزيك محض و كاربردى سال 2005 را به مناسبت يكصدمين سال ارائه اين نظريه ها و پنجاهمين سال درگذشت وى سال جهانى فيزيك نامگذارى كرد تا توجه جهانيان به اهميت فيزيك جلب شود و تلاش هايى براى ترويج اين علم صورت گيرد. در ايران نيز درسال 1384 برنامه هايى براى بزرگداشت سال فيزيك برگزار مى شود. به همين مناسبت خلاصه اى از زندگى نامه اينشتين را از خبرگزارى ايسنا انتخاب كرديم كه از نظرتان مى گذرد.

آلبرت اينشتين در 24 اسفندماه سال 1258 هجرى شمسى در شهر اولم (ulm) آلمان به دنيا آمد. «هرمان» پدر وى يك مهندس برق بود كه تبحر چندانى در امور اقتصادى نداشت. مادرش «پائولين» نيز زنى خانه دار بود كه گاهى ويولن تدريس مى كرد. خانواده آلبرت يك سال بعد از تولد او به مونيخ مهاجرت كردند. اينشتين در 9 سالگى (1267) تحصيلات خود را در مدرسه «لوئيت پولد» مونيخ آغاز كرد و با وجود مهاجرت خانواده اش در سال 1273 به ايتاليا در اين مدرسه شبانه روزى ماند.

اينشتين يك سال بعد به خانواده اش در «پاويا» ملحق شد و سپس به مدرسه «كانتونال» در شهر «آرا» واقع در سوئيس رفت. آلبرت 17 ساله در سال 1275 رسماً به تابعيت سوئيس درآمد و در همان سال پس از اخذ ديپلم در مركز صنعتى فدرال ETH در شهر زوريخ در رشته رياضى و فيزيك نام نويسى كرد. وى چهار سال بعد موفق به دريافت ديپلم از اين مركز شد و در سال 1280 در سن 22 سالگى شهروند سوئيس شد. اينشتين در سن 23 سالگى (1281) در موسسه ثبت اختراعات در شهر برن استخدام شد و در همان سال پدرش را از دست داد. وى در سال 1282 با «ميلوا ماريك» ازدواج كرد كه حاصل آن دو پسر به نام هاى هانس آلبرت (1352-1283) و ادوارد (1344-1289) بود. پسر بزرگ آنها بعدها در رشته مهندسى مكانيك (هيدروليك) تحصيل كرد و يك مهندس موفق شد. ادوارد فرزند ديگر آنها به بيمارى شيزوفرنى علاج ناپذيرى دچار بود. آنها يك دخترخوانده به نام «ليزرل» نيز داشتند كه قبل از ازدواج آنها از پدر و مادر ديگرى به دنيا آمده بود. اينشتين در سال 1284 مقاله هاى متعددى را در زمينه كوانتوم هاى نور و اثر فوتوالكتريك، هم ارزى انرژى و جرم، نسبيت خاص، حركت براونى ذرات در نظريه اتمى، نظريه كوانتومى براى مواد حالت جامد و اصول نسبيت عام در مجله Annalen der physik آلمان به چاپ رساند. وى در سال 1288 در سى سالگى دانشيار دانشگاه زوريخ شد و تحقيقات بيشترى روى نظريه كوانتومى خود انجام داد. اينشتين دو سال بعد هنگامى كه به عنوان استاد در دانشگاه «كارل فرديناند» شهر پراگ مشغول كار بود، خميدگى نور (نور ستاره ها) در هنگام خورشيدگرفتگى را پيش بينى كرد.

وى در سال 1291 در سن 33 سالگى با رتبه استادى به ETH مركزى كه چهار سال در آن تحصيل كرده بود، رفت. اينشتين دو سال بعد همزمان با آغاز جنگ جهانى اول به استادى دانشگاه برلين رسيد. اينشتين از جمله امضاكنندگان بيانيه موسوم به «بيانيه اى به اروپائيان» در سال 1294 بود كه براساس آن برائت خود از نظامى گرى دولت آلمان را اعلام كرد. وى در همان سال مقاله مشهور معادلات نسبيت عام را به چاپ رسانيد و سال بعد كتابى در مورد همين نظريه منتشر كرد. اينشتين در سال 1295 به رياست انجمن فيزيك آلمان رسيد. محاسبه تكانه كوانتوم هاى نورى از جمله موفقيت هاى علمى وى در آن سال بود. اين فيزيكدان برجسته در سال 1296 به مديريت مركز «سزار ويلهلم» آلمان كه موسسه حمايت كننده تحقيقات در آن كشور بود، منصوب شد. وى در همان سال مقاله هاى معادلات كيهان شناسى و تكانه كوانتومى را منتشر كرد. اينشتين در سال 1298 در سن چهل سالگى از همسر اول خود جدا شد و با دختر خاله اش «الزا» ازدواج كرد. وى از شوهر سابقش دو دختر به نام هاى «اليزه» و «مارگوت» داشت كه بنابر قانون پس از ازدواج نام فاميلى اينشتين را اخذ كردند. در همان سال بود كه نظريه هاى وى در مورد خميدگى نور به عينه اثبات شد. در سال 1299 با اوج گرفتن تبليغات ضديهودى اذهان عمومى شديداً نسبت به اينشتين و نظريه نسبيت عام وى تحريك شده بود. اينشتين سال بعد براى اولين بار به آمريكا سفر كرد و در سال 1301 ضمن كار بر روى نظريه ميدان هاى واحد به پاس تحقيقات فراوانش در زمينه فيزيك نظرى و به ويژه كشف قانونمندى اثر فوتوالكتريك موفق به دريافت جايزه نوبل فيزيك شد. در سال 1303 مركز اينشتين در برج اينشتين در «پوتردام» افتتاح شد. در همان سال مقاله اينشتين - بوز (فيزيكدان هندى) در باب افت و خيزهاى آمارى به چاپ رسيد. وى پنج سال بعد براى آگاهى اذهان عمومى مقاله ديگرى در مورد نظريه وحدت ميدان گرانشى و ميدان الكترومغناطيسى منتشر كرد.

اينشتين در سال 1309 (در سن 51 سالگى) بار ديگر در ميان استقبال گسترده مردم آمريكا به آن كشور سفر كرد. در سال 1311 با حفظ سمت استادى نيمه وقت در دانشگاه برلين تدريس در مركز تحقيقات و مطالعات پيشرفته «پرينستون» را پذيرفت. وى سال بعد همزمان با به قدرت رسيدن نازى ها، آلمان را ترك كرد و پس از مدتى اقامت در انگلستان براى هميشه رهسپار آمريكا شد. اينشتين در سال 1314 مقاله مشهور خود با عنوان «آيا توصيف مكانيك كوانتومى از حقيقت واقعى مى تواند كامل باشد؟» را با همكارى «ب. پوزولسكى» و «نيلس بور» منتشر كرد. وى در سال 1318 همزمان با آغاز جنگ جهانى دوم به تشويق دو تن از استادان فيزيك دانشگاه كلمبيا نامه آنها به «روزولت» رئيس جمهورى وقت آمريكا را كه در آن نسبت به تلاش دانشمندان نازى در دستيابى به بمب اتمى هشدار داده شده بود امضا كرد. اين كار براى اينشتين كه عمرى در خدمت صلح جهانى فعاليت كرده بود بسيار دشوار بود ولى به هر حال از ترس تبعات ناگوار دستيابى نازى ها به سلاح هاى هسته اى حاضر به امضاى آن نامه شد. پس از آن اينشتين تا آخر عمر بابت اين كه «دكمه را فشار داده است» ملامت شد. هر چند سعى مى كرد توضيح بدهد كه او پدر بمب اتمى نبوده وmc2 = E فرمول ساخت اين جنگ افزار هولناك نيست. سال بعد وى با حفظ تابعيت سوئيسى خود، تابعيت آمريكا را پذيرفت. در سال 1324 نخستين بمب هاى اتمى بر شهرهاى هيروشيما و ناكازاكى فرود آمد. اينشتين سال بعد در سن 67 سالگى به عنوان سرگروه كميته فورى دانشمندان اتمى خدمت كرد. در سال 1327 مقاله معروف «تعميم نسبيت عام» از سوى وى منتشر شد. آلبرت اينشتين سرانجام در 30 فروردين ماه سال 1334 به دنبال بروز يك حمله قلبى در سن 76 سالگى در شهر پرينستون آمريكا در گذشت.

وى در وصيت نامه اش نوشته بود كه دلش نمى خواهد استخوان هايش را عبادت كنند و خواسته بود جسدش را بسوزانند.



منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hellgirl
19-12-2007, 18:28
رابرت هوک در جزیره وایت به دنیا آمد او بدنی رنجور و نحیف داشت و در 13 سالگی یتیم شد در جوانی با پیشخدمتی امرار معاش و درآمد خود را برای یافتن به دانشگاه اکسفورد پس انداز می کرد در سال 1655 زمانی که اکسفورد بود دستیار رابرت بویل فیزیکدان شد با تلمبه بادی پیشرفته ای که به همراه بویل ساخته بود آنها ثابت کردند که احتراق و تنفس هر دو به هوا نیاز دارند و صوت در خلا نمی تواند انتقال یابد.
کمی پیش از آنکه به عصویت رسمی انجمن سلطنتی پذیرفته شود این انجمن هوک را به عنوان مسئول آزمایشها برگزید او این مسئولیت را تا زمان فوت خود بر عهده داشت و نظرات جدیدی و جالب را هر هفته به اعضا معرفی می کرد او هزاران ازمایش را در طول بیش از چهل سال انجام داد.
زمانی که هوک به وسیله میکروسکوپی ککه خود آن را کامل کرده بود روی یک لایه نازک چوب پنبه مطالعه می کرد شبکه ای منظم از حفره هایی شبیه کندوی عسل مشاهده کرد او این حفره ها را سلول نامید. این یافته سر رشته اطلاعات درباره سلولهایی است که خشت بنای زندگی هستند.
هوک در سال 1665 کتاب خود را به نام میکرو گرافیا منتشر کرد این کتاب شامل برخی از زیباترین تصویر ها از اجسام کوچکی است که تا کنون کشیده شده است از جمله دانه های برف پر فلس ماهی و سازواره های زنده مانند کپک و خزه ها تصویری که او از کک کشیده است به گونه ای است که هم اکنون نیز تجدید چاپ می شود او تشخیص داد که سنگواره ها از دوران گذشته بر جای مانده اند.
پس از آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666 او با کریستوفر ورن که معمار بود برای بازسازی شهر همکاری کرد او مسئول دفتر نقشه برداری لندن بود و برخی ساختمان ها را از جمله بیمارستان بیت اللحم را طراحی کرد.
هوک پس از ایکی از جلسه های انجمن سلطنتی با ورن و ادموند هالی اخترشناس دیدار کرد و آنها ماهیت گرانش را مورد بحث قرار دادند هوک اعلام کرد که گرانش با مجذور فاصله نسبت وارون دارد او هرگز نتوانست درستی این نظر را اثبات کند بعد ها هالی این مسئله را به سرایزاک نیوتون عرضه کرد تا آن را ثابت کند نیوتون در کتاب شاهکارش به نام اصول از مشارکت هوک قدردانی کرده است
هوک بسیاری از دستگاهای هواشناسی را اختراع کرده است از جمله هواسنج را اصلاح کرد و دستگاههایی برای اندازه گیری رطوبت ساخت. فنر تعادل را برای تنظیم ساعت به کار برد و همین موضوع سبب کوچک شدن و افزایش دقت کار ساعت شد با وجود انکه هوک در راه ترویج علم بسیار کوشید ولی به نظر می رسد که زندگیش راحت و شادمانه نبوده است او به ندرت توانست برنامه های در دست اقدام را تمام کند. علاوه بر این بد اقبالی او این بود که در زمان نیوتون می زیست و هیچ وقت نتوانست از سایه ان متفکر بزرگ بیرون بیاید.
امروزه هوک به دلیل قانون کشسانی در خاطره هاست.
بنابر این قانون میزان تغییر شکل یک جسم جامد با نیروی که بر آم وارد می شود نسبت مستقیم دارد و در ترازو های فنری که در فروشگا های بزرگ بر اندازه گیری وزن اجسام به کار می رود از این قانون استفاده می کنند.

منبع :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

pinchifinchi
19-12-2007, 18:34
من در ادامه ي مطلب دوست عزيزم hellgirl عكسي از رابرت هوك رو در اينجا قرار مي دم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

موفق باشين[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

bb
24-12-2007, 20:24
هشت موضوع شگفت انگيز از زندگي آلبرت انيشتن، كه شما هيچ گاه آنان را نمي دانستيد. بله،همگي ما مي دانيم كه انيشتن اين فرمول[e=mc2] را كشف كرد. اما واقعيت آن است كه چيز هاي كمي در مورد زندگي خصوصي اش مي دانيم،خودتان را بااين هشت مورد،شگفت زده كنيد!

1-اوبا سر بزرگ متولد شد
وقتي انيشتن به دنيا آمد او خيلي چاق بود و سرش خيلي بزرگ تا آنجايي كه مادر وي تصور مي كرد، فرزندش ناقص است،اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه هاي طبيعي بازگشت.

2-حافظه اش به خوبي آنچه تصور مي شود، نبود
مطمئنا انيشتن مي توانسته كتابهاي مملو از فرمول و قوانين را حفظ كند،اما براي به ياد آوري چيز هاي معمولي واقعا حافظه ضعيفي داشته است. او يكي از بدترين اشخاص در به ياد آوردن سالروز تولد عزيزان بود و عذر و بهانه اش براي اين فراموشكاري، مختص دانستن آن [تولد ]براي بچه هاي كوچك بود.

3-او ازداستانهاي علمي-تخيلي متنفر بود
انيشتن از داستانهاي تخيلي بيزار بود. زيرا كه احساس مي كرد ،آنها باعث تغيير درك عامه مردم ازعلم مي شوند و در عوض به آنها توهم باطلي از چيز هايي كه حقيقتا نمي توانند اتفاق بيفتند ميدهد.

به بيان او "من هرگزدر مورد آينده فكر نمي كنم،زيراكه آن به زودي مي آيد. به اين دليل او احساس مي كرد كساني كه بطور مثال بشقاب پرنده ها را مي بينّند بايد تجربه هايشان را براي خود نگه دارند.

4-او در آزمون ورودي دانشگاه اش رد شد
درسال 1895 در سن 17 سالگي،انيشتن كه قطعا يكي از بزرگترين نوابغي است،كه تا كنون متولد شده،در آزمون ورودي دانشگاه فدرال پلي تكنيك سوييس رد شد.

در واقع او بخش علوم ورياضيات را پشت سر گذاشت ولي در بخش هاي باقيمانده، مثل تاريخ و جغرافي رد شد.وقتي كه بعدها از او در اين رابطه سوال شد؛او گفت:آنها بي نهايت كسل كننده بودند، و او تمايلي براي پاسخ دادن به اين سوالات را در خود آحساس نمي كرد.
البرت اینشتین

5 علاقه اي به پوشيدن جوراب نداشت-انيشتن
انيشتن در سنين جواني يافته بود كه شصت پا باعث ايجاد سوراخ در جوراب مي شود.سپس تصميم گرفت كه ديگر جوراب به پا نكند و اين عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.

علاوه بر اين او هرگز براي خوشايند و عدم خوشايند ديگران لباس نمي پوشيد، او عقيده داشت يا مردم اورا مي شناسند و يا نمي شناسند.پس اين مورد قبول واقع شدن[آن هم از روي پوشش] چه اهميتي ميتواند داشته باشد؟

6-او فقط يكبار رانندگي كرد
انيشتن براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه، از راننده مورد اطمينان اش كمك مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين اورا هدايت مي كرد، بلكه هميشه در طول سخنراني ها در ميان،شنوندگان حضور داشت.

انيشتن، سخنراني مخصوص به خود را انجام مي داد و بيشتر اوقات راننده اش، بطور دقيقي آنها را حفظ مي كرد.

يك روز انيشتن در حالي كه در راه دانشگاه بود، باصداي بلند در ماشين پرسيد:چه كسي احساس خستگي مي كند؟
راننده اش پيشنهاد داد كه آنها جايشان را عوض كنند و او جاي انيشتن سخنراني كند،سپس انيشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.

عدم شباهت آنها مسئله خاصي نبود.انيشتن تنها در يك دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهي كه وقتي براي سخنراني داشت، كسي او را نمي شناخت و طبعا نمي توانست او را از راننده اصلي تمييز دهد.

او قبول كرد، اماكمي ترديد در مورد اينكه اگر پس از سخنراني سوالات سختي از راننده اش پرسيده شود، او چه پاسخي خواهد داد، در درونش داشت.

به هر حال سخنراني به نحوي عالي انجام شد، ولي تصور انيشتن درست از آب در آمد.دانشجويان در پايان سخنراني انيتشن جعلي شروع به مطرح كردن سوالات خود كردند.

در اين حين راننده باهوش گفت "سوالات بقدري ساده هستند كه حتي راننده من نيز مي تواند به آنها پاسخ گويد"سپس انيشتن از ميان حضار برخواست وبه راحتي به سوالات پاسخ داد،به حدي كه باعث شگفتي حضار شد.

7-الهام گر او يك قطب نما بود
انيشتن در سنين نوجواني يك قطب نمابه عنوان هديه تولد از پدرش دريافت كرده بود.
وقتي كه او طرز كار قطب نما را مشاهده مي نمود، سعي مي كرد طرز كار آن را درك كند. او بعد از انجام اين كار بسيار شگفت زده شد.بنابر اين تصميم گرفت علت نيروهاي مختلف در طبيعت را درك كند.

8-راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ انيشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروي براي تحقيقات برداشته شد.
اما اينكار بصورت غير قانوني انجام شد.بعدها پسر انيشتن به او اجازه تحقيقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروي تكه هايي از مغز انيشتن را براي دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از اين مطالعات دريافت مي شود كه مغز انيشتن در مقايسه با ميانگين متوسط انسانها،مقدار بسيار زيادي سلولهاي گليال كه مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنين مغز انيشتن مقدار كمي چين خوردگي حقيقي موسوم به شيار سيلويوس داشته، كه اين مسئله امكان ارتباط آسان تر سلولهاي عصبي را بايكديگر فراهم مي سازد.

علاوه بر اينها مغز او داراي تراكم و چگالي زيادي بوده است و همينطور قطعه آهيانه پاييني داراي توانايي همكاري بيشتر با بخش تجزيه و تحليل رياضيات است


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

bb
05-01-2008, 09:06
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نخستين بانوي استاد فيزيك ايران بعد از بنيانگذاري نخستين رصدخانه و تلسكوپ خورشيدي تاريخ نجوم ايران، فارغ التحصيلي از دانشگاه سوربن پاريس و 30 سال تدريس در دانشگاه هم اكنون با خيالي آسوده و خاطراتي خوش بر روي تخت آسايشگاه سالمندان، تنها افتخار خود را تربيت دانشجويان موفق (استادان امروز) مي‌داند.

آلينوش طريان در سال 1299 در خانواده ارمني در تهران متولد شد. وي در خرداد سال 1326 با درجه ليسانس فيزيك از دانشكده علوم دانشگاه تهران فارغ‌التحصيل و در مهرماه همان سال به سمت كارمند آزمايشگاه فيزيك دانشكده علوم استخدام شد و يكسال بعد به عنوان متصدي عمليات آزمايشگاهي در دانشكده علوم منصوب شد.
پس از تلاش بي‌نتيجه براي متقاعد كردن استادش (دكتر حسابي) براي كمك به اعزام وي به خارج از كشور، با هزينه شخصي خود به بخش فيزيك اتمسفر دانشگاه پاريس رفت.
دانشنامه دكتراي دولتي را از دانشگاه علوم پاريس در سال 1956 ميلادي(1335 شمسي) دريافت كرد و به دليل خدمت به كشورش پيشنهاد كرسي استادي دانشگاه سوربن را رد كرد و به ايران بازگشت و با سمت دانشيار فيزيك رشته ترموديناميك در گروه فيزيك مشغول به كار ‌شد.
در سال 1338 دولت فدرال آلمان غربي بورس مطالعه رصد‌خانه فيزيك خورشيدي را در اختيار دانشگاه تهران قرار داد و وي براي اين بورس انتخاب شد و از فروردين سال 1340 به مدت 4 ماه به آلمان رفت و بعد از انجام مطالعات به ايران بازگشت.
3 سال بعد در تاريخ 9 خرداد 1343 به مقام استادي ارتقا پيدا كرد و بدين ترتيب او اولين فيزيكدان زن است كه در ايران به مقام استادي رسيد.
در تاريخ 29 آبان سال 45 عضو كميته ژئو فيزيك دانشگاه تهران انتخاب شد و در سال 48 رسما به رياست گروه تحقيقات فيزيك خورشيدي موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران منصوب شد و در رصدخانه فيزيك خورشيدي كه خود وي در بنيانگذاري آن نقش عمده‌اي داشت، فعاليت خود را آغاز كرد.
وي كه اولين كسي بود كه در ايران درس فيزيك ستاره‌ها را تدريس كرد، در سال 58 تقاضاي بازنشستگي داد و به افتخار بازنشستگي نائل شد.

عزت‌الله ارضي رئيس انجمن فيزيك ايران كه مدتي دانشجوي آلينوش طريان بوده است در گفت و گو با خبرنگار اجتماعي فارس گفت: استاد طريان بسيار مهربان بود، با دانشجويان به صورت دوستانه و محترمانه رفتار مي‌كرد و با همه دوست بود. منش و برخورد انساني از ويژگي‌هاي بارز وي است. وي يكي از تاثيرگذاران بر علم فيزيك خورشيدي در ايران بود كه منجر به رشد شاخه اختر فيزيك و فيزيك ستاره‌ها شد.

آلينوش طريان منزل خود را وقف كرده و از آنجا كه فرزند و بستگاني در ايران ندارد هم اكنون در خانه سالمندان به سر مي‌برد.
براي گفت‌وگو با نخستين بانوي استاد فيزيك ايران به همراه يكي از همكاران قديمي‌اش به آسايشگاه سالمندان توحيد رفتيم. با روي باز و در حالي كه شادي و رضايت در چهره‌اش نمايان بود از ما استقبال كرد و با لبخند ما را دعوت به نشستن كرد.
وقتي از وي خواستيم خاطره‌اي از دوران تدريسش در دانشگاه براي ما تعريف كند، خنده‌اي كرد و گفت: تمام خاطراتي كه در دروان تدريس داشتم براي من شيرين است. من دانشجوها را خيلي دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خيلي دوست داشتند و اين مسئله باعث شده بود تا كوچكترين ناراحتي‌اي در دوران تدريسم احساس نكنم و با دانشجويانم مثل دوست رفتار مي‌كردم و اصلا خودم را نمي‌گرفتم. معلم بايد مهربان باشد زيرا مهرباني را بايد به دانشجوها و دانش آموزانش ياد دهد چرا كه اين جوانان آينده كشور هستند . اگر اساتيد بداخلاق باشند، نمي‌تواند درس اخلاق بدهند.

* بهترين خاطره

30 سال تدريس در دانشگاه تهران و تاسيس رصدخانه خورشيدي در ايران.

* علت اصلي موفقيتتان در دوران تدريس

رفتار انساني. يكي از همكارانم روزي از من پرسيد چرا اينقدر دانشجوها به شما سر مي‌زنند و با شما صحبت مي‌كنند در حالي كه اين دانشجويان پيش من نمي‌آيند. من در جواب او گفتم حتما رفتارت طوري نبوده كه بتواند دانشجويان را جذب كند.

* براي سفر به فرانسه از بورس تحصيلي استفاده كرديد؟

در دوران تحصيل هميشه نمرات بالا داشتم و مورد توجه معلمين و اساتيد بودم. در زماني كه ليسانس گرفتم از استاد خود براي گرفتن بورس كمك خواستم اما وي به دليل اينكه من زن بودم با بورس من موافقت نكرد و به من گفت تا الان هم زيادي درس خواندم. پدرم گفت من مي‌توانم هزينه تحصيل تو را در فرانسه تقبل كنم و بورس را براي افرادي بگذار كه واقعا احتياج دارند. با هزينه شخصي به فرانسه رفتم و دكتراي خود را از دانشگاه سوربن گرفتم و سپس با وجود پيشنهاد كرسي استادي در دانشگاه سوربن به كشورم بازگشتم.



* چه چيزي باعث شد اين پيشنهاد را رد كنيد؟

من علاقه داشتم به كشورم، ايران، خدمت كنم. وگرنه در همان فرانسه در حالي كه هنوز فارغ‌التحصيل نشده بودم، از من دعوت به كار كردند و در جواب استاد فرانسويم كه مي‌خواست من را استخدام كند گفتم كه من بايد برگردم به كشورم و فقط براي بهتر خدمت كردن به كشورم براي تحصيل به فرانسه آمدم.
بعد از برگشتن به ايران، خيلي‌ها به من مي‌گفتند كه حماقت كردي، اما من چون وظيفه خودم مي‌دانستم كه برگردم، برگشتم و از برگشتنم به ايران پشيمان نيستم زيرا كه توانستم دانشجويان خوبي تحويل جامعه بدهم و اين مسئله باعث دلخوشي من است.

* سفري هم به آلمان داشتيد؟

دولت آلمان بورس مطالعاتي رصد‌خانه فيزيك خورشيدي را به ايران داد كه از ميان همكاران در دانشگاه تهران من انتخاب شدم و به مدت چند ماه براي فعاليت تحقيقاتي به اين كشور سفر كردم.

* چطور شد كه به فكر تاسيس رصدخانه خورشيدي افتاديد؟

وقتي به ايران برگشتم و در دانشگاه مشغول به كار شدم ، درخواست كردم كه رصدخانه خورشيدي راه‌اندازي شود تا دانشجويان بتوانند مطالعات و تحقيقات خود را در اين رصدخانه انجام دهند. رصدخانه خورشيدي با نظارت من افتتاح شد.

* به چند زبان خارجي آشنايي داريد؟

مادرم در سويس تحصيل كرده بود. هم مادرم و هم پدرم به زبان فرانسه، فارسي و ارمني مسلط بودند و بسياري از مواقع با هم به زبان فرانسه صحبت مي‌كردند. من و برادرم هم كه از كودكي به زبان ارمني و فارسي آشنا بوديم براي فهميدن حرف والدينمان زبان فرانسه هم ياد گرفتيم و آن‌ها را غافلگير كرديم.به زبان تركي و انگليسي نيز آشنايي دارم. زيرا بسياري از مقالات و مجلات علمي به زبان انگليسي هستند.


* از حقوق خود راضي بوديد؟

من حقوق بسيار كمي دريافت مي‌كردم. متاسفانه در ايران، ارزش اساتيد را نمي‌دانستند. بعد از فارغ‌التحصيلي يكي از دوستان پدرم كه شركت داشت به من پيشنهاد كار با حقوقي تقريبا 10 برابر داد اما به خاطر علاقه به تحصيل، حرفه خود را رها نكردم. متاسفانه ارزش دانشمند در كشور ما هنوز به جايگاه واقعي خود نرسيده است.

* تا كنون سفري به ارمنستان داشتيد؟

متاسفانه تا به حال به ارمنستان سفر نكردم و اين آرزوي دوران جواني من بود. زمان قبل از انقلاب مرزهاي ارمنستان بسته بود و اگر كسي به اين كشور سفر مي‌كرد از كار اخراج مي‌شد، نتوانستم سفر كنم و بعد از انقلاب هم ديگر توانايي سفر به اين كشور را نداشتم.

*اگر بتوانيد به عقب بازگرديد، چكار خواهيد كرد؟

اگر به زمان قديم برگردم بازهم همين راه را ادامه مي‌دهم و تغييري در زندگي خود نخواهم داد چون به تحصيل و تدريس خيلي علاقه داشتم من افتخار مي‌كنم كه توانستم در دانشجويانم عشق به فيزيك ايجاد كنم. بسياري از دانشجويان من هم‌اكنون استاد دانشگاه هستند و در زمينه فيزيك حرف براي گفتن دارند.

* توصيه‌اي به اساتيد و دانشجويان داريد؟

اساتيد بايد به طور مرتب مطالعه داشته باشند و بايد اطلاعات خود را مطابق با مطالب روز كنند و دانشجويان هم بايد خوب درس بخوانند.


منبع:
خبرگزاری فارس

---------------------------------------
پی نوشت:
هنر فراموش کردن نزد ایرانیان است و بس !

شاید تنها در ایران شخصی با این تجربه و سابقه رو در کنج خونه سالمندان پیدا میکنی ...


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Mohammad Hosseyn
16-01-2008, 18:53
زندگينامه دانشمندان - دانشمند : آرتور چارلزكلارك
در 16 سپتامبر سال 1917 در ماين هه، از نواحي سامرست متولد ميشود.

1935اولين اثري كه از ويمنشر مي شود، نامه اي در مورد سرعت نور است، كه براي مجله داستانهاي شگفت انگيز ميفرستد.

1936در 19 سالگي بهلندن مي رود. در آنجا به عنوان كارمند دولت مشغول كار مي شود و همزمان در فعاليتهايانجمن تازه تاسيس اجسام بين سياره اي شركت مي كند.

1941به نيروي هوايي سلطنتي ملحق مي شود. درآنجا، قبل از كار با دستگاههاي هشدار دهنده، ابتدا به عنوان كار آموز و سپس استاد وتعليم دهنده رادار مشغول فعاليت مي شود.

1945از كلارك مقاله اي تحت عنوان تقويت كنندههاي فرا زميني در شمار اكتبر مجله جهان بي سيم منتشر مي شود. در اين مقاله، كلارك،نظريه ارتباط جهاني با استفاده از ماهواره در مدار زمين را مطرح مي كند. با پرتابماهواره ارلي برد اينتل ست در آوريل 1965، اين نظريه به حقيقت مي پيوندند.

1948از طرف دانشكده كينگ دردانشگاه لندن، به وي رتبه اول در فيزيك و رياضيات اهداء مي شود. پس از آن به مدت 3سال در موسسه مهندسان الكترونيك در لندن كار مي كند.

1951اولين كتابش تحت عنوان پيش درآمدي برفضامنتشر مي شود.

دهه 1960برايهميشه در سريلانكا، كه در آن زمان به سيلان مشهور بود سكني مي گزيند. در آنجا شيفتهغواصي مي شود.

1964مشهورتريناثر كلارك به نام ديده بان (كه بعدها با نام 2001: اوديسه فضا، ساخته مي شود. ازطرف آكادمي آمريكايي علوم وهنر تصاوير متحرك، براي كارش در اين فيلم نامزد جايزهاسكار مي شود.

1979به رياستدانشگاه موراتوا در سريلانكا، منصوب مي شود.

1980در اين سال اثر غير تخيلي كلارك به نامجهان مرموز آرتور چارلز كلارك، منتشر شده، از آن يك سريال تلويزيوني در بريتانياساخته مي شود.

1982از كلارككتاب 2010: اوديسه 2 دنباله كتاب 2001: اوديسه فضا منتشر مي شود. دو سال بعد، ازاين كتاب يك فيلم ساخته مي شود. و براي همكاري و كمك هايش در پيشرفت فن آوري علومارتباطي، از طرف انجمن اعضاء ماركني، به وي جايزه ماركني اعطاء مي شود. مركز آرتورچارلز كلارك با رشته هاي علوم ارتباطات، رايانه، انرژي، فن آوري فضا، و ساخت رباط،در دانشگاه موراتو تاسيس مي شود.

1988از كلارك، كتاب 2061: اوديسه 3 منتشر مي شود.

1996كلارك به زندگي و كار خود در سريلانكاادامه مي دهد.
منبع :دانشنامه رشد

Mohammad Hosseyn
16-01-2008, 18:53
فرد هويل

در 24 ژوئن سال 1915در شهر «گيلستد» واقع در «يوركشاير» متولد مي شود و پس از تحصيل در دانشگاه بينگلي، از دانشكده امانوئل دانشگاه كمبريج بورس تحصيلي مي گيرد.

1938

بخاطر نتايج قابل توجه در آزمايشاتش، جايزه «اسميت» را مي گيرد.

1939

به عضويت دانشكده «سنت جان» در دانشگاه كمبريج در مي آيد.

45 ـ 1939

در نيروي دريايي انگلستان براي طراحي سيستم هاي رادار كار مي كند.

در طول اين مدت به كارش در دانشگاه كمبريج بر مي گردد و توجه خود را از رياضيات به ستاره شناسي معطوف مي كند و شروع به آزمايش و بررسي تشكيل ستاره ها از توده هاي گاز و غبار مي كند. او همچنين فرايند هسته اي دروني ستاره ها و طرقي را كه منجر به تشكيل توده ها عظيم و عظيم تر مي شود مطالعه مي كند و بر اساس اين آزمايشات اعلام مي كند كه ماده دائما در حال ايجاد است و جهاندرحالتي پايدار به سر مي برد.

1950

هويل در آخرين سخنراني راديويي خود، اصطلاح انفجار بزرگ رامعرفي مي كند. به گمان بعضي دانشمندان انفجار بزرگ سبب تشكيل جهان شده است.

1952

كتاب «طبيعت جهان» را منتشر مي كند.

1955

كتاب «مرزهاي ستاره شناسي» را منتشر مي سازد كه امروزه اكثر ستاره شناسان از آن الهام مي گيرند.

1956

به مركز رصدخانه هيل در كاليفرنيا، آمريكا، ملحق مي شود.

1957

به عضويت انجمن سلطنتي انگلستان در مي آيد.

1958

به عنوان استاد ستاره شناسي و فلسفه تجربي در دانشگاه كمبريج انتخاب مي شود.

1962

كتاب «علم نجوم» را منتشر مي كند.

1966

بنيانگذار و اولين مدير موسسه ستاره شناسي نظري در دانشگاه كمبريج مي شود. همچنين كتاب «انسان و كهكشانها» را منتشر مي كند.

1971

به مدت 2 سال رئيس انجمن سلطنتي ستاره شناسي مي شود.

1972

موفق به دريافت نشان شواليه مي شود.

1973

رئيس هيئت تحقيقات آنگلو ـ استراليت مي شود.

1996

همچنان به كارش ادامه مي دهد و ساير ستاره شناسان را ترغيب مي كند. آخرين كار «هويل» در زمينه طيف مادون قرمز ستاره هاي دنباله دار است. او معتقد است كه اين ستاره ها حاوي ذرات آلي هستند. او مي گويد حيات در روي زمين از عوامل ماوراء زمين نشات گرفته است. هويل ستاره شناسي را بزرگترين علم قرن بيستم توصيف مي كند ولي احساس مي كند كه بزرگترين موفقيتش صعود به تمام 280 قله اسكاتلند با ارتفاع بيش از 900 متر بوده است.

Mohammad Hosseyn
16-01-2008, 18:54
هرمان اوبرت در 25 ژوئن سال 1894 در هرمانشتات (نام فعلي اين محل سيبيو است) كشور روماني متولد مي شود.

1906

مطالعه كتابهاي «از زمين تا ماه» و «دور كامل ماه» اثر ژول ورن نويسنده فرانسوي باعث علاقمندي شديد وي به مسافرت فضايي مي شود.

1913

براي تحصيل در رشته پزشكي عازم شهر مونيخ مي شود ولي با شروع جنگ جهاني اول در سال 1914 تحصيلاتش متوقف مي شود.

1919

اوبرت تحصيلات خود را از سر مي گيرد ولي اين بار رشته فيزيك را انتخاب مي كند.

1923

كتاب «موشك در فضاي بين سياره اي» را منتشر مي كند. لازم به ذكر است كه اين كتاب در وهله اول به دانشگاه هايدابرگ، در شهر بادن وورتنبرگ آلمان پيشنهاد مي شود كه در آنجا اولين كتابي است كه درباره علم فضانوردي با جديت برخورد مي كند و به همين خاطر اوبرت به عنوان فيزيكداني برجسته مشهور مي گردد.

1924-38

اوبرت در مدرسه ميدياس كشور روماني دروس رياضيات و فيزيك تدريس مي كند ولي علاقه خود به فضانوردي را همچنان حفظ مي كند.

1927

به عضويت انجمن سفرهاي فضايي در مي آيد.

1928-29

اوبرت به عنوان مشاور علمي فيلم «زني در كره ماه» كه داستان يك مسافرت فضايي است، فعاليت مي كند. در هنگام كار روي اين فيلم در شهر برلين فرصت پيدا مي كند تا يك موشك آزمايشي، كه با سوخت مايع كار مي كند را مورد مطالعه و بررسي قرار دهد.

1929

كتاب «شيوه هاي مسافرت فضايي» را منتشر مي كند.

1938

براي مدت 3 سال به دانشكده فني دانشگاه وين در كشور اتريش مي پيوندد.

1941

در ماه ژوئيه، اوبرت كار خود را در يك مركز موشك آزمايشي در شهر پينوموند آلمان شروع كرده و تا سپتامبر سال 1943 در آنجا مي ماند. با اين كه در كارهاي آزمايشي شركت نمي كند يافته هاي نظري و اختراعات او منجر به توليد موشك وي 2مي شود.

1945

جنگ جهاني دوم به پايان مي رسد و اوبرت در كشور آلمان مي ماند.

1948

عازم كشور سوئيس مي شود.

1950-53

به كشور ايتاليا رفته و تحقيقات موشكي خود را دنبال مي كند، البته اين بار براي نيروي دريايي ايتاليا كار مي كند.

1954

كتاب «بشر در فضا» كه سومين كتاب او درباره مسافرت فضايي است را منتشر مي كند.

1955

به آمريكا مي رود و تا سال 1958 به همراه ورنر فن براون (77 ـ 1912) دانشمند آلماني كه متخصص موشك مي باشد روي برنامه هاي فضايي آمريكا كار مي كند.

1960

اوبرت بازنشست مي شود و به آلمان بر مي گردد و در «فوخت»، منطقه اي در نزديكي هاي «نورمبرگ»، زندگي مي كند. اكنون در اين منطقه موزه اي به نام اوبرت واقع مي باشد.

1989

اوبرت در ماه دسامبر در كشور آلمان از دنيا مي رود.

Mohammad Hosseyn
16-01-2008, 18:54
جورج گاموف
در روز چهارم مارس، سال 1904 جورج آنتونويچ گاموف در ادسا، اوكراين، متولد شده و تحصيلات مقدماني را در همانجا به پايان رساند. بعد از دريافت يك تلسكوپ به مناسبت سيزدهمين سال تولدش، به ستاره شناسي علاقه پيدا مي كند.

1922

به مطالعه نورشناسي و كيهان شناسي در دانشگاه لنينگراد روسيه مي پردازد.

1928

به دريافت مدرك دكترا نائل شده، سپس در دانشگاههاي گوتينگن در آلمان، كپنهاگ در دانمارك، و كمبريج در انگلستان به فعاليت مي پردازد.

1931

به سمت استاد تحقيق در آكادمي علوم لنينگراد منصوب مي شود.

1933

از اتحاد جماهير شوروي كمونيستي به هنگام حضور در يك كنفرانش در شهر بروكسل مي گريزد.

1934

استاد فيزيك در دانشگاه جورج واشنگتن، ايالت واشنگتن آمريكا مي شود.

1936

اولين رمان مشهور علمي خود را با نام آقاي تامكينز در سرزمين عجيب منتشر مي كند. بعد از جنگ جهاني دوم (1945 ـ 1939)، بخاطر نوشتن كتابهايي كه در بردارنده اين شخصيت هستند، جايزه اي را از طرف يونسكو (سازمان آموزشي، علمي، فرهنگي سازمان مال) دريافت مي دارد.

1946

نظريه انفجار بزرگ در مورد منشا پيدايش جهان را مورد حمايت قرار مي دهد.

1948

با كمك رالف آلفر (ـ 1921) و هانس بس (ـ1906)، هر دو ستاره شناس، مقاله اي منتشر مي كند كه در آن وضعيت ماده را در انفجار بزرگ توصيف كرده و نحوه تشكيل هليم را از هيدروژن نشان داده است.

1956

استاد فيزيك در دانشگاه كلرادو، آمريكا، مي شود.

1968

20 اوت، گاموف در شهر بولدر، ايالت كلرادو، در گذشت.

bb
23-01-2008, 20:35
از میلیاردها انسانی که بر روی کره خاکی زندگی کرده اند تنها عده معدودی توانسته اند نگاه بشر را نسبت به جهان و پدیده های آن تغییر دهند. اما این نوابغ ورای شخصیت علمی خود چگونه افرادی بوده اند؟ آیا مطابق آنچه اغلب تصور می شود، افرادی فروتن با خصلت های نیک به شمار می آمدند یا هم چون همه ما دارای خصایص منفی هم بوده اند. یا حتی عجیب تر از آن، خصلت های منفی و کنترل ناپذیرشان آن ها را به سمت اختراعات سوق داده است؟!
● صاحب زبباترین ذهن بشری
اسحق نیوتون را صاحب زیباترین ذهن بشری نامیده اند. کسی که سهمش در گسترده کردن دامنه های فهم بشری با هیچ دانشمند دیگری قابل مقایسه نیست.
در حقیقت قرن ها پیش از آنکه پا به سطح ماه بگذاریم یا حتی به فکر ان بیفتیم، ریاضیات نیوتونی راه را برای تحقق چنین اقدامی گشود. او به بشر نشان داد که اجرام سماوی بر اساس نیروی جاذبه در مدارهای خود قرار گرفته اند. ما درک خود را از مفهوم انرژی، حساب دیفرانسیل و انتگرال، علم اپتیک، مکانیک و آنالیز عددی به نیوتون مدیون هستیم. تعداد یکاها و مفاهیم علمی و ریاضی که به نام این دانشمند انگلیسی نامگذاری شده از هر مکتشف دیگری بیشتر است. اما یک انسان، آن هم کسی که هیچ نشانه ای از نبوغ در هیچ یک از اجداد یا اقوامش وجود نداشته، چطور توانسته به چنین موقعیتی برسد؟ نیوتون دستاوردهای خود را بسیار اندک برآورد می کرد: «به نظر می رسد من کودکی بازیگوش در ساحل دریا هستم که گاهگاهی خودم را به یافتن صدف یا سنگ ریزه ای زیباتر از نمونه های معمولی مشغول می کنم، در حالی که اقیانوس بزرگ به تمامی کشف نشده در برابر من گسترده است»
البته قطعا فقط در قبال اقیانوس نادانسته های انسانی بوده نه در مقابل همنوعان. چون هم عصران نیوتون او را شخصیتی پریشان و عمیقا کینه توز توصیف کرده اند.
● مادر نامهربان
اسحق نیوتون در روز میلاد مسیح در سال ۱۶۴۲ در عمارتی اربابی در لینکلن شاتر به دنیا آمد. پدرش که وی نیز اسحق نام داشت، خرده مالک موفق و بی سوادی بود که سه ماه پیش از به دنیا آمدنفرزندش مرده بود.وی چندین هفته زود به دنیا آمد و کسی نسبت به زنده ماندنش امید نداشت ولی او هشتادو چهار سال زیست.
هجده ماهه بود که مادرش هانا نیوتون با کشیش روستای مجاور ازدواج کرد و او را به مادربزرگش سپرد.
نیوتن این رویداد تلخ و وحشتناک را هرگز فراموش نکرد. دوران نوجوانی و بزرگسالی او پر از فوران های مهار ناپذیر خشم، کینه توزی و بدبینی بود.
یک بار مادرش و ناپدریش را تهدید کرد که انها را به آتش می کشد. مرگ ناپدری مادر را به خانه برگرداند. او به اسحق ده ساله مسئولیت های متعددی می داد و انتظار داشت به عنوان یک مرد جوان از خواهر و برادرهای ناتنی اش حمایت کند. این تصمیم مادر، اعتماد به نفسی را در او ایجاد کرد که پشتیبان فعالیت های علمی او در تمام عمر شد.
● نبوغ ناشی از خشم
نیوتون را در دوازده سالگی به دبیرستان فرستادند. پسرک روستایی ساکت و حساس توجه کسی را جلب نکرد تا این که روزی شاگردی گردن کلفت مدرسه به شکم او لگدی زد. اسحق مانند رقیبش خوش بنیه نبود ولی اراده اش حریف را از میدان به در کرد. این واقعه باعث شد تا خشم لگام گسیخته درون نیوتون سرریز شود و او دیگر نتواند خویشتنداری کند. علاوه بر این وی تصمیم گرفت رقیبش را از حیث اندیشه شکست بدهد و دیری نگذشت که برتری فکری خود را با ساختن مدل های پیچیده آسیاب های بادی، ساعت های آبی و ... بع نمایش گذاشت.
● ارباب بی مصرف، دانشجوی بی توجه
به هفده سالگی که رسید، مادرش او را برای سرپرستی کارهای مزرعه به خانه فرا خواند ولی امید بستن به وی، در حالی که همیشه مشغول مطالعه بود، خسارت زیادی را به بار آورد. اصرار معلم مدرسه اش باعث شد تا او را به کمبریج بفرستند. نیوتون در هنگام ورود به معتبرترین دانشگاه زمان، دو سال بزرگتر از از سایرین بود و تنها با اخذ کمک هزینه تحصیلی و خدمت کردن به یکی از استادان می توانست درس بخواند. خوشبختانه استاد مذبور فقط پنج هفته در سال به کمبریج می آمد و او می توانست بقیه اوقات در سال را به پژوهش های خود بپردازد. او به سرفصل های درسی توجهی نداشت و به گفته استاد ممتحن دوره لیسانس، او حتی اصول اقلیدس را هم نمی دانست.
در واقع نیوتون از دکارت جلوتر رفته بود؛ دکارت کسی بود که قبلا اقلیدس را پشت سر گذاشته بود.
● سال معجزه آسا
شیوع طاعون در لندن، دانشگاه را به تعطیلی کشاند و مرد جوان به خانه برگشت تا سال معجزه آسای علم را خلق کند. او در سال ۱۶۶۵ حسابان را تدوین و تکوین کرد و برای مسایل جبری، راه حل های هندسی یافت. کشف نیروی جاذبه هم در همان سال اتفاق افتاد.
نیوتن بعدها در مورد راه موفقیت خود گفت: «مسایل را پیوسته در برابر خود می‌گذاشتم و با صبوری به آن می اندیشیدم تا این که نخستین پرتوهای سپیده دم به نور کامل طلوع می‌انجامید»
در واقع او با ترکیب قوانین کپلر و یافته‌های گالیله توانست مفهوم جاذبه را درک کند و آن را به سیارات تعمیم دهد. با این حال بیش از بیست سال بعد، وی یافته‌های خود را منتشر کرد چراکه در این مدت فرمول فرمول حاکم بر این نظریه را کشف نکرده بود و از آنجا که قدرت تحمل انتقاد را نداشت تا زمان تکمیل تئوری خود را به اطلاع عموم نرساند.
این فاجعه مدتی بعد در مورد نظریه اپتیک او در انجمن سلطنتی رخ داد. نقد غیر منصفانه هوک –یکی از فیزیکدانان- نیوتن را چنان خشمگین کرد که به حمله عصبی دچار شد و سوگند یاد کرد اثر علمی دیگری را منتشر نکند. البته دوازده سال بعد از آن حمایت‌های هالی –مکتشف ثروتمند ستاره دنباله دار – باعث شد تا مخزن عظیم مقالات خود را انتشار دهد.
● دشمن تبهکاران یا کینه‌توزی مادرزاد
انتصاب نیوتون به ریاست ضرابخانه، پاداشی برای نزرگ‌ترین متفکر انگلیسی بود. ولی او این شغل را بسیار جدی گرفت و به مبارزه با سازندگان سکه‌های تقلبی پرداخت و بیش از صد نفر را زندانی و اعدام کرد.
وقتی در سال ۱۷۰۳ سرانجام هوک درگذشت، صاحب نظریه "گرانش" مقام رایست انجمن سلطنتی انگلیس را پذیرفت و پیش از هرکاری دستور داد نقاشی چهره او را بسوزانند. سپس با ترتیب دادن همایش‌های هفتگی علمی به نوسازی انجمن اقدام کرد.
از ان به بعد دانشمندان برجسته عضو انجمن قربانیان پرخاشگری و عصبیت او بودند.
● سرانجام نیوتون
هم عصران نیوتون او را مردی خسیس معرفی کرده اند. با این همه وقتی نیوتون درگذشت مراسم باشکوهی برایش در کلیسای "وست مینستر" برگزار کردند.
ولتر که در آن هنگام در لندن به سر می برد با حیرت گفته است: انگلستان به گونه‌ای به ریاضیدانی ادای احترام می‌کند که شهروندان سایر ملت‌ها به شاهی که به آنها خدمت کرده است احترام می‌گذارند.



مجله راه زندگی
نوسازی

hlpmostafa
10-02-2008, 14:35
سلام
یه نفر از استاد های فیزیک ایرانی رو ببینید:(زندگی نامه اش رو ندارم)
نام: ریموند آشوری-RAYMOND ASHOORI

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دانشگاه: موسسه فن آوری ماساچوست
گرایش: فیزیک ماده چگال
رتبه علمی: Professor of Physics

وی رهبری گروهی را به نام ashoori group را بر عهده دارد.زمینه تحقیقاتی این گروه بر همکنش سیستم های الکترونیکی ساختارهای نیمه رسانا ها در ابعاد کوچک است.سیستم هایی که در آن الکترون ها در ۱ یا ۲ بعد در یک جعبه یا quantum dots قرار دارند.در اینجا میتوان با استفاده از مکانیک کوانتومی حرکت یک تک الکترون را در چنین پیکربندی محاسبه کرد. برای آگاهی بیشتر از میتوانید از لینک زیر استفاده کنید.




برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

hlpmostafa
27-02-2008, 10:22
مایکل فاراده
در سال 1791 در يك خانواده فقير انگليسي بدنيا آمد . مايكل فاراده پسري بسيار كنجكاو بود و علاقه زيادي به پرسيدن درمورد هر مطلبي داشت ، او نياز شديدي به هرچه بيشتر دانستن احساس مي كرد . در13 سالگي به عنوان پيغام رسان دريك مغازه صحافي گري كتاب در لندن مشغول به كار شد. او تمام كتابهايي را كه دراطرافش بود را مطالعه كرد و آرزو داشت كه روزي خود او بتواند كتابي بنويسد.

او به مباحث انرژي خصوصاً نيرو ، علاقه مند شد . مطالعات و آزمايش هاي فراواني كه درحوزه انرژي و نيرو انجام داده بود . او را قادر مي كرد تا دراينده اكتشافات مهمي در زمينه الكتريسته انجام دهد .

او سرانجام يك فيزيك دادن و شيميدان مشهور شد . 2 وسيله درست كرد براي توليد چيزي كه خود او آن را چرخش الكترو مغناطيس مي خواند : بوجود آمدن جرياني دريك مدار توسط يك نيرو مغناطيسي دوار به دور يك سيم.

10 سال بعد در سال 1831 ، آزمايشات متعدد خود را كه منجر به كشف القاء الكترو مغناطيس شد آغاز كرد . اين آزمايشات مبناي فن آوري جديد الكترو- مغناطيس به حساب مي آيند . كه در واقع شكل دهنده آن ها هستند .

در 1831 ، فاراده يكي از بزرگترين كشفيات القاء الكترو مغناطيس خود را با استفاده از "حلقه القاء" خود انجام داد :

القاء يا توليد الكتريسته در يك سيم به وسيله تاثير نيروي الكترو مغناطيس يك سيم حاصل جريان بر روي يك سيم ديگر .

توليد يك جريان دائم الكتريكي . براي اين منظور فاراده ، دوقطعه سيم را بدور يك ديسك مسي پيچاند- با چرخاندن صفحه حلقوي ، بين قطب هاي آهنربا ي نعلي شكل او جرياني پيوسته و مداوم بدست آورد. اين اولين توليد كننده الكتريسيته (ژنراتور) بود .

از ابزار و وسايلي كه او درآزمايشاتش درست كرده بود در موتورهاي الكتريكي و تبديل كننده ها و توليد كننده هاي الكتريكي بهره بردند.

فاراده آزمايشات الكتريكي خود را ادامه داد . در سال 1832 او اثبات كرد كه الكتريسته اي كه توسط مغناطيس القاء مي شود،اختلاف ولتاژ الكتريكي توليد شده توسط باتري و الكتريسته ساكن همگي يك چيز هستند . او همچنين كار مهمي را درزمينه الكترومغناطيس انجام داد. مايكل فاراده يكي از بزرگترين فيزيكداناني بود كه توجه زيادي به تجربه و آزمايش كردن نظريات و افكارش داشت ، او به عنوان پدر موتور الكتريكي ، توليد كننده هاي الكتريكي ( ژنراتور) تبديل كننده هاي الكتريكي ، شناخته مي شود همچنين "قانون القاء" را كه اكنون تحت عنوان "قانون القاء فاراده " شناخته مي شود بيان داشت ، دو قسمت از فيزيك به افتخار او به اسمش نامگذاري شده است . فرده ( براي فازان) و فاراده (به عنوان واحد بار)

hlpmostafa
08-03-2008, 02:11
تولد : 22 ژانويه 1775 حومه ---- فرانسه
فوت : 15 ژوئن مدرسه شبانه
زندگينامه:
پدرش كه تاجر كنف بود او را در كوركي با ادبيات يونان و لاتين آشنا كرد. اما عشق به رياضيات سراسر وجود آمپر را گرفته بود به طوري كه در يازده سالگي كتاب هاي رياضي را كه به زبان لاتين نوشته بودند خوانده بود و در حساب جامعه و فاضله صاحب نظر شده بود. دوران نوجواني را در سايه تشويق پدر به علم آموختن مي گذرانيد كه سايه غم بر سرش بال گسترد. آمپر هيجده ساله بود كه او را به صحنه اعدام پدرش بردند. دچار افسردگي شديد شد به طوري كه براي مدت يك سال دست به كاري نزد و از آن پس نيز تا آخر عمر با پريشاني زندگي گذرانيد.
آمپر پس از اعدام پدر و بعضي از نزديكانش در جريان انقلاب كبير فرانسه هميشه به دنبال پناهگاه رواني بود تا از شدت تاثرش كاسته گردد. سرانجام پناهگاه او زندگي مشتركشان با دختري به نام جوليا كارون شد. به .يژه آن كه اين ازدواج با عشقي شورانگيز شروع شد و تولد فرزندش نيز كانون خانوادگي را گرمتر كرد. ژان ژاك پسري كه در سال 1800 به دنيا آمد يكي از بزرگترين نويسندگان و مورخان فرانسه شد و به عضويت اكادمي علوم فرانسه در آمد. اما سرگذشت آمپر پس از مرگ همسرش ( سال 1804 ) دوباره با غم همراه شد و از آن پس آمپر بيش از پيش به گوشه تنهايي و مطالعه و تحقيق پناه برد.
از آثار علمي او:
اولين فعاليت مهم علمي آمپر تاليف مقاله اي درباره سرگرمي هاي رياضي بود. انتشار همين مقاله رياضيدانان فرانسوي از جمله دلامبر و ليلاند را متوجه نبوغ آمپر كرد تا آنكه به سال 1809 به سمت استادي رياضيات و مكانيك در كالج پلي تكنيك پاريس مشغول شد. تاليف كتاب هاي علمي در زمينه هاي رياضي، شيمي، فيزيك و جانور شناسي سبب شد كه او را به عنوان استاد دانشكده علوم و هنرها برگزينند. آمپر اثر متقابل دو هادي موازي حامل جريان الكتريكي را براي اولين بار كشف كرد.
او نشان داد كه وقتي از دو هادي جريان الكتريكي هم جهت عبور كند آن دو هادي يكديگر را جذب مي كنند و اگر جهت جريان الكتريكي در دو هادي متفاوت باشد، دو هادي يكديگر را دفع مي كنند. علاوه بر اين آمپر تئوري خاصيت آهنربايي را بيان كرد. بنا بر اين تئوري خاصيت آهنربايي مربوط به بار الكتريكي جسم مغناطيسي است. اين تئوري امروز پذيرفته شده است و خاصيت مغناطيسي هر ماده را مربوط به حركت الكترونها در اتم سازنده آن ماده مي دانند. آخرين فعاليت علمي آمپر تاليف كتابي درباره تئوري نمودهاي الكتروديناميك است. 45 سال پس از درگذشت اين دانشمند يعني در سال 1881 كنگره بين المللي فيزيكدانها واحد شدت جريان را به افتخار او امپر ناميد.

hlpmostafa
08-03-2008, 02:16
سيد محمود حسابي



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سيد محمود حسابي در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادري تفرشي در تهران زاده شدند. پس از سپري نمودن چهار سال از دوران كودكي در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گرديدند. در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در بيروت, با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه كشيش هاي فرانسوي آغاز كردند و همزمان, توسط مادر فداكار, متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) , تحت آموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند. استاد, قرآن كريم را حفظ و به آن اعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي, شاهنامه فردوسي, مثنوي مولوي, منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند.
شروع تحصيلات متوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول, و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو, پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند و در سن هفده سالگي ليسانس ادبيات, در سن نوزده سالگي, ليسانس بيولوژي و پس از آن مدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي, به امرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي, رياضيات و ستاره شناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند.
شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول به كار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان, ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه اعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند.
همزمان با تحصيل در رشته معدن, در راه آهن برقي فرانسه مشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيه علمي, به تحصيل و تحقيق, در دانشگاه سوربن, در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را , با ارائه رساله اي تحت عنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك", با درجه عالي دريافت كردند.
استاد با شعر و موسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشته ورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشته شنا اشاره نمود.
پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقات در خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداخت تا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد. پايه گذاري علوم نوين و تاسيس دارالمعلمين و دانشسراي عالي, دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده ها كتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين, ايشان را به نام پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد. حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:
_ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
_ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)
_ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور
_ پايه گذاري دارالمعلمين عالي
_ پايه گذاري دانشسراي عالي
_ ساخت اولين راديو در كشور
_ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور
_ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور
_ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور
_ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران
_ تعيين ساعت ايران
_ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد"
_ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي
_تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران
_ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران
_ پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران
_ پايه گذاري شوراي عالي معارف
_ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران
_ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي
_ پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني
_ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران
_ پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران
_ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران
_ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز
_ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان
_ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي
_ پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران
_ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران)
_ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد
_ تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت
_ پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي)
_ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور
_ ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران
_ ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mohammad Hosseyn
11-04-2008, 10:43
نکاتی جالب از زندگيه آلبرت اينشتن


پيشرفت آموزشي آلبرت در دوران كودكي بسيار كند بود و پيش از سه سالگي به سختي سخن مي گفت .پدر و مادر او فكر مي كردند كه او احتمالا عقب مانده ذهني است و به اين خاطر سخت نگرانش بودند.سرانجام سخن گفتن را آموخت؛ اما وقتي در برابر پرسشي قرار مي گرفت، به سختي پاسخ مي داد: ابتدا جمله اي را كه مي خواست بيان كند چند بار زيرلب زمزمه مي كرد و بعد يكباره و با صدايي بلند ادا مي كرد.
- آلبرت در خانواده اي يهودي به دنيا آمد.اينشتين در كودكي تحت تأثير آموزش هاي ديني پدر و مادرش قرار گرفت اما پس از چند سال، آنها را رها كرد. آلبرت اينشتين با آنكه، ديگر باوري به دين يهود نداشت، اما به خاطر آزار يهوديان توسط فاشيست هاي آلماني و نيز به خاطر آنكه به عنوان يك انسان دوبار از حق شهروندي محروم شده بود، ايجاد كشور اسرائيل را مورد تاييد قرار داد.
- پدر و مادرش تصميم گرفتند كه او را به دبستان نفرستند؛ و در خانه آموزش ببيند؛ اما اين كار نيز ثمري به همراه نداشت. وقتي روز اول، معلم خصوصي كه خانمي بود به منزلشان آمد، آلبرت با پرتاب صندلي از او استقبال كرد.
- معمولا در صندلي آخر كلاس مي نشست و علاقه اي به آنچه در كلاس مي گذشت، نشان نمي داد. با اين وجود به درس هاي رياضي و علوم عشق مي ورزيد.به طوركلي نظر آموزگاران درباره او را مي توان در اين جملات خلاصه كرد: ?آلبرت جان، تو چيزي بشو نيستي، در مشق و كتاب آينده اي نداري و بهتر است كاري درست و حسابي براي خود پيشه كني و كار حساب و مدرسه را رها كني.?
- در اواخر زندگي هميشه لباس بسيار معمولي مي پوشيد و از پوشيدن لباس هاي رسمي خودداري مي كرد. در ديدار با رئيس جمهور آمريكا لباسي كاملا عادي پوشيده بود و جورابي به پا نداشت. وقتي خبرنگاران پرسيدند كه چرا هيچ وقت جوراب نمي پوشد؛ پاسخ داد: انگشت هاي پايم جوراب ها را سوراخ مي كند. خريدن جوراب هم دردسر بزرگي است. اين است كه به كلي از خير پوشيدن جوراب گذشته ام.

Mohammad Hosseyn
11-04-2008, 10:44
دانـشـمـندان ايـرانـي دوران بـاسـتـان

شامل ايرانيان مهندس ، ستاره شناس ، شيميدان ، رياضيدان ، فيزيكدان ، صنعتگر ، پزشك ، جغرافيدان ، فيلسوف ، طبيعي دان ، مخترع ، مكتشف و نظريه پرداز

قبل از حمله اعراب و دوره اسلامي :

اسكيلاس- دوره هخامنشي (زمان حكومت داريوش از سال 486- 521 ق.م.) دريا نورد و مكتشف و مهندس سازنده قنات
ستاسپ- دوره هخامنشي ( زمان حكومت خشايار شاه 2466-486 ق.م.) دريا نورد و مكتشف
بوبراندا-دوره هخامنشي (زمان خشايار شاه) مهندس
آرتاخه-دوره هخامنشي (زمان خشايار شاه) مهندس و سازنده كانال آتوس
استانس- دوره هخامنشي شيميدان و استاد دموكريتوس
برازه- دوره ساساني (زمان فرمانروائي اردشير( 241-226 م) مهندس و احيا كننده شهر فيروز آباد
برانوش- دوره ساساني- سازنده شادروان شوشتر
فرغان- دوره ساساني- سازنده تاق كسرا
جهن برزين- دوره ساساني - سازنده تخت (تاقديس)
شيده- دوره ساساني - سازنده كاخ خورنق
ابولؤلؤ(فيروز) - قاتل عمربن خطاب (خليفه اعراب و متجاوز به ايران) - هنرمند ، صنعت كار و سازنده آسياهاي بادي



بعد از حمله اعراب و دوره اسلامي :
روزبه- دوره خلافت عمربن خطاب - طراح شهرهاي بصره و كوفه
يعغوب بن طارق- (مرگ در 796 م / 180 ه )احتمالا از نژاد ايراني ستاره شناس
نوبخت - ( مرگ 770776 م / 171-170 ه) ستاره شناس و مهندس ايراني كه تحت سر پرستي خالد بن برمك كه وي نيز ايراني بود طرح بغداد را انجام داد
ماشاءالله (مناسه) - ( مرگ در 815 يا 820 م ) يهودي ايراني الاصلي كه در پروژه شهر بغداد با نوبخت همكاري ميكرد
ابوسهل فضل بن نوبخت - ( مرگ در 816-815 م / 201-200 ه)از خاندان نوبختي ستاره شناس و كتابدار هارون الرشيد
ابو موسي جابرين حيان - در 160 هجري قمري در كوفه بر آمد - اهل توس ، شيميدان و كاني شناس و ستاره شناس
بنو موسي ( محمد ، احمد و حسن ) - سده سوم هجري - خراساني الاصل ، مهندس مكانيك ، هندسه دان ، و رياضي دان
ابو سعيد ضرير جرجاني (گرگاني ) مرگ در ( 846-945 م /232-231 ه) ستاره شناس و رياضي دان
سهل طبري - در اوايل سده نهم ميلادي ( سده سوم هجري ) بر آمد - اهل طبرستان ( تبرستان ) ستاره شناس وپزشك
احمدبن محمد نهاوندي ( مرگ در 835 تا 845 م / 221 تا 231 ه) - در جندي شاپور بر آمد - ستاره شناس م مؤلف زيج
يحيي بن ابي منصور ( مرگ در 831 م / 216 ه ) از نژاد ايراني كه در بغداد بر آمد ستاره شناس و مؤلف زيج، نوه اش هارون بن علي هم ستاره شناس و مؤلف زيج بود
خالد بن عبدالملك مرورودي - اهل مرورود در خراسان بزرگ - در زمان مامون خليفه عباسي بر آمد - ستاره شناس بود و پسرش محمد و نوه اش عمر هم منجم بودند
ابوالعباس احمد بن محمد بن كثير فرغاني - اهل فرغانه در ماوراء النهر (ورا رود ).در زمان مامون برآمد - ستاره شناس و نظريه پرداز نجومي
عمربن فرخان طبري - ( مرگ در 815 م / 200 ه) از مردم طبرستان - ستاره شناس و معمار
محمد بن عمربن فرخان طبري - پسر شخص بالا درآغاز سده نهم ميلادي ( سده سوم هجري ) بر آمد . ستاره شناس و مؤلف نجوم
ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر بلخي - ( 272 - 172 ه ) ( 886- 786 م ) اهل بلخ در خراسان بزرگ - ستاره شناس و نظريه پرداز در نجوم .
سهل بن بشر ( يا سهل بن حبيب بن هاني ) - در نيمه اول سده نهم ميلادي ( سده سوم هجري ) در خراسان بر آمد . ستاره شناس و منجم
علي بن سهل بن طبري- ( سده نهم ميلادي / سده سوم هجري ) مؤلف فردوس الحكمه در طب و هوا شناسي ، نجوم
محمد بن عيسي ماهاني ( مرگ در 874 تا 884 ميلادي / 261 تا 271 ه ) اهل ماهان كرمان ، رياضي دان و ستاره شناس و مهندس .معادله درجه سوم موسوم به معادله ماهاني از اوست
فضل بن حاتم نيريزي -( مرگ در 922 م / 310 ه ) رياضي دان ، هندسه دان و ستاره شناس
ابوبكر حسن بن خصيب - در اواخر سده نهم ميلادي ( سوم هجري ) بر آمد . ستاره شناس از نژاد ايراني بود
ابوبكر زكرياي رازي - ( مرگ در 924- 923 م / 312 - 311 ه ) فيزيك دان ، شيمي دان و پزشك و مهندس و فيلسوف - كاشف الكل
احمد بن داوود دينوري ( 210 / 200 تا 282 ه 825 - 815 تا 895 م ) در دينور اصفهان بر آمد . ستاره شناس ، مورخ ، رياضي دان ، گياه شناس و لغت نويس
ابو نصر محمد فارابي .(340/339- 258/257 ه51/950-71/870 م) زاده فاراب تركستان -فيزيكدان،موسيقي شناس،فيلسوف ايراني
احمدبن سهل بلخي(934م/323ه) زاده شاستيان بلخ ،رياضيدان وجغرافي دان
مطهر بن طاهرمقدسي-(356ه 966م) دربست سيستان برآمد- دايره المعارف نويس وبازگوكننده اعداد بزرگ هندي
يقبوب بن محمد رازي-كه ابن نديم وي رااز مهندسان و محاسبان دانسته است
استخري(اصطخري)- وي را نيزابن نديم از محاسبان ومهندسان بشمار آورده است
محمد بن لره- اهل اصفهان بوده ودر فهرست ابن نديم در زمره مهندسان و محاسبان بشمار آورده شده است
محمد بن احمد كاتب خوارزمي- از دايره المعارف نويسان سده چهارم هجري است.كاتب مفاتيح العلوم وي شامل مباحثي در حساب،هندسه،نجوم،موسيقي،مك انيك و شيمي
اخوان الصفا- گروه از مهندسان و دانشمندان و فيلسوفان كه در سده دهم ميلادي( سده چهارم هجري) بر آمدند. بعضي از اعضاي اين گروه مخفي مثل ابو سليمان محمد بن بشير بستي مقدسي، ابو الحسين علي بن هارون زنجاني و محمد بن احمد نهرجوري ايراني بوده اند آنان دايره المعارفي شامل كليه شعب معرفت پديد آوردند
ابو جعفر خازن-زاده خراسان( مرگ در 350/360/ه961/ 971 م) رياضي دان و ستاره شناس
ابو الفتح اصفهاني- رياضيدان سده چهارم هجري
ابو سهل ويجي بن رستم كوهي-(سده چهارم هجري) اهل طبرستان ، رياضي دان،مهندس، ستاره شناس. وي رهبر ستاره شناسان در رصد خانه اي بود كه شرف الدوله ديلمي ساخته بود
ابو سعيد احمد سنجري- (415-340ه)(1024-951م) رياضي دان
عبدالرحمن بن عمر صوفي رازي،زاده ري(376-291ه)(986-903م) ستاره شناس
ابو نصر محمد بن عبدالله(كلو اذاني)- از دودمان اردشير بابك كلواذاني(تولدش پيش از سال سيصد هجري) از جمله رياضي دانان
ابو حامد احمد بن محمد صاغاني-(مرگ در 380ه 990 م) از مردم صاغان مرو ، رياضيدان- ستاره شناس، مخترع و سازنده اسطرلاب و ديگر ابزارهاي نجومي
ابو الرضا عباس بوزجاني- ( 388/387-329ه)(998/997-940م) زاده بوزجان در حوالي نيشابور ، رياضيدان، هندسه دان، مهندس، ستاره شناس و نظري پرداز در نجوم
ابو منصور موفق-(سده چهارم هجري) شيمي دان و دانشمند و علم مواد
ابو نصر اسمعيل بن حماد جوهري-(مرگ در 393ه 1002م) زاده فاراب و مقيم نيشابور. لغت نويس و مبتكرانديشه هاي پرواز
فارابي،ابو نصر(مرگ در 340/339 هجري يا 951/950م) دانشمند و فيلسوف ، در طبقه بندي علوم و در تبيين قوانين صوت و در تعريف دانش ها نقش عمده اي داشت
ابوريحان محود بن احمد بيروني- ( 440-363 هجري)(1048-973 م) ايراني نژاد زاده خوارزم، رياضيدان،زمين شناس، جغرافي دان،جهانگرد، فيلسوف،و نظريه پرداز در علوم طبيعي ودانشمند علوم تجربي
ابو علي حسين بن عبدلله بن سينا- (427-370 هجري)(1037-980 م) زاده افشنه در بخارا كه در همدان درگذشت. رياضيدان،زمين شناس،فيزيكدان،پزشك، فيلسوف
ابوبكر محمدبن حسن حاسب كرجي-( مرگ در 421/420 هجري 1030/1029 م) رياضيدان ايراني صاحب كتاب نسوي نامه
عمر بن ابراهيم خيامي (عمر خيام)(517/516-440/430هجري)(1124/1123-1048/1038 ميلادي) زاده نيشابور ،رياضيدان،ستاره شناس،شاعر و فيلسوف
عبدالرحمن خازني-فيزيك دان و مخترع برآمده در خراسان بزرگ در ابتداي سده ششم هجري
ابوبكر علي بن محمد خراساني - شيميدان ايراني كه بقول ابن نديم و بگفته كيمياگران به كيميا دست يافت
بديع اسطرلابي(مرگ در بغداد در 1140/1139 م) اهل اصفهان- ستاره شناس و سازنده اسطرلاب
محمد بن احمد خرقي-(مرگ در مرو در 1139/1138م) ستاره شناس، جغرافي دان ايراني كه نظريه اي در باب چگونگي حركت ستارگان نيز ارائه داده است
مويد الدين طغراني(مرگ در 1112/1111م) زاده اصفهان - شاعر و شيميدان ايراني
عبدالملك بن محمد شيرازي- رياضيدان و ستاره شناسي كه در نيمه دوم سده دوازدهم ميلادي(ششم هجري) برآمد
محمد بن ابوبكر فارسي-رياضيدان و ستاره شناس ايراني نيمه دوم سده سيزدهم ميلادي(هفتم هجري)
المظفر-(سده ششم هجري) اهل توس ،مخترع گونه اي از اسطرلاب خطي
نصرالدين طوسي-( 672-598 هجري) اهل توس ، رياضيدان، ستاره شناس،دانشمند علم مواد
قطب الدين شيرازي-(1236-1311م)-رياضيدان،ستاره شناس، نور شناس، پزشك، فيلسوف ايراني
محمد ابن اشرف شمس قندي- رياضيدان و ستاره شناس سده سيزدهم ميلادي (هفتم هجري)
شمس الدين محمد بن ايوب دينسري-(سده هفتم هجري)- دايره المعارف نويس و نگارنده كتاب نوادر التبا در لتحفه البهادر كه شامل مباحثي از علوم طبيعي است
غياث الدين جمشيد محمد طبيب ( الكاشي) - (790-832 هجري قمري) از مردم كاشان، رياضيدان و محاسب
محمد حافظ اصفهاني (نتيجه الدوله) سده دهم هجري ، مولف رساله هايي در انواع دستگاههاي مكانيكي
حسين معمار-معمار بقعه هارون در سال 918هجري
بهاالدين عاملي-(1031-953هجري) رياضيدان، معمار، فيلسوف
احمد معماري لاهوري و برادرش استاد حميد لاهوري- سده يازدهم هجري معماران ايراني سازنده تاج محل در هندوستان

-------------------------

Mohammad Hosseyn
11-04-2008, 10:46
رنه دكارت

تولد : 1596 تورن - فرانسهفوت : 1650 هلند

((( چهار دستور آينده مرا بس است به شرط آن كه عزم دائم راسخ كنم بر اينكه هرگز از رعايت آن ها تخلف نورزم.
نخست اينكه هيچ گاه هيچ چيز را حقيقت نپندارم جز آن كه درستي آن بر من بديهي شود. يعني از شتابزدگي و سبق ذهني سخت بپرهيزم و چيزي را به تصديق نپذيرم مگر آن كه در ذهنم چنان روشن و متمايز گردد كه جاي هيچ گونه شكي باقي نماند.
دوم آنكه هر يك از مشكلاتي را كه به مطالعه در مي آورم تا مي توانم و تا اندازه اي كه براي تسهيل حل آن لازم است تقسيم به اجزا نمايمسوم آن كه افكار خويش به ترتيب جاري سازم و از ساده ترين چيز ها كه علم به آن ها آسانتر باشد آغاز كرده و كم كم به مركبات برسم و حتي براي اموري كه طبعا تقدم و تاخر ندارد ترتب فرض كنم .
چهارم آن كه در هر مقام شماره امور و ساده كردن را چنان كامل نمايم و بازديد مسائل را به اندازه كلي سازم كه مطمئن باشم چيزي فروگذار نشده است. )))
نقل از رساله گفتار در روش راه بردن عقل -- نوشته دكارت -- ترجمه محمد علي فروغي
رنه دكارت رياضيدان و دانشمند بزرگ كه با كمك فرنسيس بيكن فلسفه جديد را پي ريزي كرد. در لائه در تورن فرانسه به دنيا آمد. سالهاي كودكي را در يك مدرسه مذهبي در لافلش از شهر هاي فرانسه به تحصيل پرداخت و در 16 سالگي در پاريس به آموختن هندسه مشغول شد و در آن جا با رياضيدانان بزرگ زمان آشنا شد. پس از تحصيل رسمي وارد ارتش فرانسه شد ولي به زودي از ارتش كناره گرفت و مدت چهارسال به كشورهاي سويس - هلند - آلمان - ايتاليا و دانمارك سفر كرد و در اين مسافرتها با بزرگان دانش پيوند يافت. در سال 1628 در هلند ساكن شد و در آنجا از مردم گسست و جز با فضلا و بزرگان با كسي معاشرت و مكاتبه نكرد و سرانجام در همان كشور درگذشت.

از آثار علمي او :

1 - گفتار در روش راه بردن عقل : رساله بسيار مشهوري است كه درباره روش علمي نوشته است.
2 - رساله ديوپتريك: در اين كتاب اكتشاف خود را درباره انعكاس و انكسار نور توضيح داده و قوانين اين دو پديده را ذكر كرده است.
3 - رساله كائنات جو: در اين كتاب از جو زمين و پديده هاي مربوط به شكست نور از جمله رنگين كمان بحث شده است.
4 - رساله هندسه: اين كتاب نخستين اثر در هندسه تحليلي است.
5 - تفكرات در فلسفه اولي

6 - اصول فلسفه

7 - رساله در انفعالات انساني

8 - رساله در انسان و تشكيل جنين

دكارت آن بخش از آگاهي ها و دانش انسان را علم مي دانست كه مسلم باشد و با استدلال به دست آيد و از اين رو رياضيات را نمونه كامل علوم مي شمرد و مي كوشيد تا روشهاي رياضي را در كليه رشته هاي دانش بشري به كار برد. او روش فيلسوفاني را كه براي اثبات يك موضوع به گفته ها و شنيده هاي اين و آن متوسل مي شوند كنار زد و بنا را بر اين نهاد كه بايد در همه چيز شك كند تا مطمئن شود كه عملش تقليدي نيست.

دكارت مي گويد : ((( يك چيز هست كه در آن شك نتوان كرد و آن اين كه شك مي كنم. چون شك مي كنم فكر دارم و مي انديشم. پس كسي هستم كه مي انديشم))) و يا به عبارت معروف او (( مي انديشم - پس هستم)))

منبع :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hlpmostafa
24-04-2008, 18:55
زندگی نامه ی فاینمن(PDF)


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

hlpmostafa
02-05-2008, 08:47
درمورد ناتوانی جسمی استیون هاوکینگ


به دنبال احساس ناراحتی هایی در عضلات دست و پا استیفن در ژانویه ۱۹۶۳ یعنی آغاز بیست و یكسالگی مجبور به مراجعه به بیمارستان شد و آزمایش هایی كه روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری را نشان داد. این بیماری كه به نام ALS شناخته می شود بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار می دهد و به تدریج اعصاب حركتی بدن را از بین می برد و با تضعیف ماهیچه ها فلج عمومی ایجاد می كند بطوریكه بمرور توانایی هرگونه حركتی از شخص سلب می شود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بی درمان مدت زیادی زنده نمی مانند و این مدت برای استیفن بین دو تا سه سال پیش بینی شده بود.
ناامیدی و اندوه عمیقی را كه پس از آگاهی از جریان بر استیفن مستولی شد می توان حدس زد. ناگهان همه آرزوهای خود را بر باد رفته میدید. دوره دكترا-رویای دانشمند شدن - كشف رمز و راز كیهان - همگی به صورت كاريكاتورهایی در آمدند كه در حال دورشدن و رنگ باختن به او پوزخند می زدند. بجای همه آن خیال پروریهای بلند پروازانه حالا كاری بجز این از دستش بر نمی آمد كه در گوشه ای بنشیند و دقیقه ها را بشمارد تا دوسال بعد با فلج عمومی بدن زمان مرگش فرا برسد.
به اتاقی كه در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعتها متفكر و بی حركت ماند. خودش بعدها تعریف كرده است كه آن شب دچار كابوسی شد و در خواب دید كه محكوم به اعدام شده است و او را برای اجرای حكم می برند و در آن موقعیت حس كرد كه هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد كه در بیمارستان با یك جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی می كشید. پس خود را قانع كرد كه اگر به بیماری درمان ناپذیری مبتلااست لااقل درد نمی كشد. بعلاوه طبع لجوج و نقادش كه هیچ چیز را به آسانی نمی پذیرفت هشدار داد كه از كجا معلوم كه پیش بینی پزشكان درست از كار در بیاید و چه بسا كه از نوع اشتباهات كتاب‌هاي درسی باشد!
اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشنایی اش در همان ایام با دختری به نام (جین وایلد) بود كه بعد ها همسرش شد.
جین دانشجوی دانشگاه لندن بود اما تحت تأثیر هوش فوق العاده و شخصیت استثنایی استیفن چنان مجذوب او شده بود كه هر هفته به سراغش می آمد و ساعتی را به گفتگوی با او می گذرانید.آنها پس از چندی رسما نامزد شدند و استیفن تحصیلات دانشگاهی اش را از سر گرفت زیرا برای ازدواج با جین می بایست هرچه زودتر دكترای خود را بگیرد و كار مناسبی پیدا كند.
و او طی دو سال با اشتیاق و پشتكار این برنامه را عملی كرد در حالیكه رشد بیماری لعنتی را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به كمك یك عصا و سپس دو عصا راه می رفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت و او چنان غرق امید و شادی بود كه به پیش بینی دو سال پیش پزشكان در مورد مرگ قریب الوقوعش نمی اندیشید. جين تا سال ۱۹۹۱ ازاستیفن نگهداری كرد. در آن سال به دليل مشكلات ناشی از شهرت استیفن و بد تر شدن بيماری او، اين دو از يكديگر جدا شدند. سپس استیفن كه از اين ازدواج سه فرزند داشت، با يكی از پرستارانش، الن ميسون، ازدواج كرد. همسر اول الن، ديويد ميسون، سازنده نخستين دستگاه گويا برای استیفن بود.
پروفسور استیفن هاوكینگ اكنون ۶۵ سال داردو ظاهراً بیش از یك ربع قرن قاچاقی زندگی كرده است. البته اگر بتوان وضع كاملا استثنایی او را در حال حاضر زندگی نامید.!
پیش بینی پزشكان در مورد بیماری فلج پیش رونده او نادرست نبود و این بیماری اكنون به همه بدنش چنگ انداخته است. از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مكان از صندلی چرخدار استفاده می كند و قدرت تحرك از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده است. با این دو انگشت او می تواند دكمه های كامپیوتر بسیار پیشرفته ای را فشار دهد كه اختصاصأ برای او ساخته اند و بجایش حرف می زند و رابطه اش را با دنیای خارج برقرار می كند زیرااستیفن از سال ۱۹۸۵ قدرت گويايی خود را هم ازدست داده است.
در آن سال او پس از بازگشت از سفری به گرد جهان برای مدتی در ژنو بسر می برد كه مركز پژوهشهای هسته ای اروپاست و دانشمندان این مركز جلسات مشاوره ای با او داشتند. یك شب كه استیفن هاوكینگ تا دیر وقت مشغول كار بود ناگهان راه نفس كشیدنش گرفت و صورتش كبود شد بیدرنگ او را به بیمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراری قرار دادند. معمولاً مبتلایان به بیماری ALS در مقابل سينه پهلو حساسیت شدیدی دارند و در صورت ابتلای به آن میمیرند كه این خطر برای استیفن هاوكینگ هم پیش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشی از سينه پهلو بود. پس از چند روز بستری بودن در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصمیم گرفته شد كه با عمل جراحی مخصوص مجرای تنفس او را باز كنند اما در نتیجه این عمل صدای خود را برای همیشه از دست می داد.
عمل جراحی با موفقیت صورت گرفت و بار دیگر استیفن از خطر مرگ جست. هر چند قدرت گويايی خود را از دست داد، با جایگزینی كامپیوتر مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافیانش حتی بهتر از سابق شد زیرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتی با دشواری و نارسایی زیاد صحبت می كرد. برنامه ریزی این دستگاه شامل سه هزار كلمه است و هر بار كه استیفن بخواهد سخنی بگوید می بایست با انتخاب كلمات و فشردن دكمه های كامپیوتر به كمك دو انگشتش كه هنوز كار می كنند جمله مورد نظرش را بسازد و صدای مصنوعی به جای او حرف می زند. البته اینگونه سخنگویی ماشینی طولانی تر است اما خود استیفن كه هرگز خوشبینی اش را از دست نمی دهد عقیده دارد كه به او وقت بیشتری می دهد برای اندیشیدن آنچه می خواهد بگوید و سبب می شود كه هرگز نسنجیده حرف نزند.

توسط:Soheilsmart

hlpmostafa
04-05-2008, 11:51
زندگينامه دكتر محمود دكتر حسابي



سيد محمود حسابي در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادري تفرشي درتهران زاده شدند. پس از سپري نمودن چهار سال از دوران كودكي در تهران, به همراهخانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گرديدند. در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خودرا در بيروت, با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه كشيش هاي فرانسوي آغازكردند و همزمان, توسط مادر فداكار, متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) , تحتآموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند. استاد, قرآن كريم را حفظ و به آناعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي, شاهنامه فردوسي, مثنوي مولوي, منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند. شروع تحصيلاتمتوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول, و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو, پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند ودر سن هفده سالگي ليسانس ادبيات, در سن نوزده سالگي, ليسانس بيولوژي و پس از آنمدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي, بهامرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي, رياضيات و ستارهشناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند. شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول بهكار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان, ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسهاعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند. همزمان با تحصيل در رشته معدن, در راه آهن برقي فرانسهمشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهنشمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيهعلمي, به تحصيل و تحقيق, در دانشگاه سوربن, در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را , با ارائه رساله اي تحتعنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك", با درجه عالي دريافت كردند. استاد با شعر وموسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشتهورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشتهشنا اشاره نمود. پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقاتدر خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداختتا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد. پايه گذاري علوم نوين و تاسيسدارالمعلمين و دانشسراي عالي, دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده هاكتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين, ايشان را به نام پدرعلم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد. حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشاندر گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاريمراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمارمي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم: _ اولين نقشه برداري فني و تخصصيكشور (راه بندرلنگه به بوشهر) _ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران بهشمشك) _ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور _ پايه گذاري دارالمعلمين عالي _ پايهگذاري دانشسراي عالي _ ساخت اولين راديو در كشور _ راه اندازي اولين آنتن فرستندهدر كشور _ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور _ راه اندازي اولين رآكتور اتميسازمان انرژي اتمي كشور _ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران _ تعيين ساعتايران _ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد" _ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي _تدوين اساسنامه طرحتاسيس دانشگاه تهران _ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران _ پايه گذاري دانشكدهعلوم دانشگاه تهران _ پايه گذاري شوراي عالي معارف _ پايه گذاري مركز عدسي سازياپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران _ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاهو اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي _ پايه گذاري و برنامه ريزيآموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني _ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران _ پايهگذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران _ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران _ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز _ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآبادهمدان _ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي _ پايه گذاري كميتهپژوهشي فضاي ايران _ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عاليدر نگارستان دانشگاه تهران) _ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد _ تدوينآيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت _ پايهگذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي) _ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور _ ايجاداولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران _ ايجاد اولين آزمايشگاه علومپايه در كشور