PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اشعـار عاشقـانـه



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 [22] 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38

شاهزاده خانوم
03-10-2010, 20:38
مرغ مسکین! زندگی زیباست

خورد و خفتی نیست بی مقصود

می توان هر گونه کشتی راند بر دریا

می توان مستانه در مهتاب با یاری بلم بر خلوت آرام دریا راند

می توان زیر نگاه ماه، با آواز قایقران سه تاری زد لبی بوسید

mmiladd
03-10-2010, 21:35
ببخشید شما برای اینکه بخواهید پستهاتون رو زیاد کنید راه های دیگری هم دارید/لطفا این کار رو تو انجمن ادبیات نکنید:10:در مورد شعرتون(البته اگه شعر حسابش کنیم) بگم که خیلی خیلی مزخرفه و در یک جمله بگم که انجمن ادبیات جای این مسخره بازی ها نیست:41:


سلام. نظر شما براي خودتون كاملا محترمه ؛ ولي من اصلا براش ارزشي قايل نيستم.. اُون چيزي كه تو ذهن

خودم هستو مرور مي كنم..

دوست من اي كاش مي دونستي شعر هاي كه من تو بخش ادبيات فورم ميارم براي چه كسي و از كجا داره

روايت ميشه..!


اگه فكر اين بودم كه پست ها زياد باشه ( فكر ابلهانه اي مي تونه باشه ) روزي چندين پست ميدادم.. شما مي

تونين آرشيو پست هاي منو تو بخش ادبيات مرور كنين..

كمي ذلال باشيم بد نيست.. باور كنيد دنيا قد قوطي كبريت نيست..!

راحت باش ماي ديِر فرند..!



سفید شد
موهایی که
برای برگشتنت آراسته بودم..

Alireza.M67
03-10-2010, 23:59
یک چشم من از درد جدایی بگریست * چشم دگرم بخیل بود و نگریست
چون روز وصال شد، من او را بستم * گفتم نگریستی و نباید نگریست !

0511
04-10-2010, 01:17
نگاهی کردی و از خود نگرانم کردی
نگران ،پیش نگاه دگرانم کردی
من نظر باز نبودم، تو به یک چشم زدن
در چراگاه نظر، چشم چرانم کردی

reza_p2009
04-10-2010, 15:12
سلام
ببخشید من این شعر رو تا همین قدر بلدم.کسی بلده کاملش رو بهم بده؟کسی میدونه ماله کیه؟کسی خوندش؟
بعد اون گریه نکن
زاری بیثمر است
اااااااا ایییییییی
زندگی جونوم
همچون گذر است
پیوند تو با اون بعد از این سفر است
کوله بار من آهنگ سفر کن
هر چه در دنیاست بگذرو گذر کن
قصه تموم نشد آوازی دگر است
پاییز تنها...

شاهزاده خانوم
04-10-2010, 15:59
گفتی: برو گفتم : به چشم
این بود کلام آخرین

گفتی:خدا حافظ تو
گفتم:همین !!؟ گفتی : همین



گریه نکردم پیش تو
با اینکه پرپر میزدم


با خون دل از پیش تو
رفتم وباز نیومَدَم



بازی عشق تو رو جانانه باختم
مثل بازندۀ خوب مردانه باختم

همۀ ثروت من تحفۀ درویش
نفسم بود که به تو شاهانه باختم



لبخند آخرین من

دروغ معصومانه بود

برای پنهان کردن

داغ دل دیوانه بود



من مات مات از بازی
شطرنج عشق می آمدم

شاه مهرۀ عشق رفته بود
من لاف بردن میزدم



قلعۀ دل اسب غرور
لشکر تار و مار عشق

دادم به ناز ُرخ تو
این همه یادگار عشق



گفتم ببرهرچی که هست
رغیب جَلدِ چیرهِ دست

گفتی : تو مغروری هنوز
با فتح این همه شکست



بازی عشق تورا جانانه باختم
مثل بازندۀ خوب مردانه باختم

همۀ ثروت من تحفۀ درویش
نَفَسم بودکه به توشاهانه باختم


شاه مهره دل رفته بود من لاف بردن میزدم

Ghorbat22
04-10-2010, 19:41
رنگین کمان متولد نمیشد
اگر
باران و آفتاب
متحد نمیشدند
.
.
.
من و تو
پر تضاد تر از آن دو نیستیم!

0511
04-10-2010, 22:49
سالها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم؟ شورم؟ شرارم؟ چیستم؟
دیدمش امروز و دانستم کنون!
او به جز من، من به جز او نیستم!

M3HRD@D
05-10-2010, 00:51
تو را به ياد آن روز...... تو را به گلبرگ هاي خشک آن رز خشکيده....... تو را به روز اول بار ديدنت.........تو را به اولين نگاه عاشقانه....... تو را به ياد بارون روز نيامدنت..... تو را به تنهايي روز رفتنت....... تو را به بوي بارون روز برگشتنت....... تنهايم مگذار ديگر

siya22
05-10-2010, 01:04
نگاه می‌کنم از غم به‌غم که بیش‌تر است
‎‫به خیسیه چمدانی که عازم سفر است
‎‫من از نگاه کلاغی که رفت، فهمیدم
‎‫که سرنوشت درختان باغ‌مان تبر است
‎‫به کودکانه‌ترین خواب‌های توی تن‌ات
‎‫به عشق‌بازی من با ادامه‌ی بدن‌ات
‎‫به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون
‎‫به بچّه‌ای که توام! در میان جاری خون
‎‫به آخرین فریادی که توی حنجره است
‎‫صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
‎‫به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
‎‫به خوردن ِ دم‌پایی بر آخرین حشره
‎‫به «هرگز»ات که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»
‎‫به دست‌های تو در آخرین تشنّج‌هام
‎‫به گریه کردن یک مرد آن‌ور ِ گوشی
‎‫به شعر خواندن ِ تا صبح بی هم‌آغوشی
‎‫به بوسه‌های تو در خواب احتمالی من
‎‫به فیلم‌های ندیده، به مبل خالی من
‎‫به لذّت رؤیایت که بر تن ِ کفی‌ام…
‎‫به خستگی تو از حرف‌های فلسفی‌ام
‎‫به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»
‎‫به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
‎‫قسم به این‌همه که در سَرم مُدام شده
‎‫قسم به من! به همین شاعر تمام شده
‎‫قسم به این شب و این شعرهای خط خطی‌ام
‎‫دوباره برمی‌گردم به شهر لعنتی‌ام
‎‫به بحث علمی بی مزّه‌ام در ِ گوش‌ات
‎‫دوباره برمی‌گردم به امن ِ آغوش‌ات
‎‫به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس ِ …
‎‫دوباره برمی‌گردم، به آخرین بوسه

شاهزاده خانوم
05-10-2010, 02:41
خاک بر سرممی شود انقدر هی ندارمت

تو را نمی شود دوست نداشت حالیت نمی شود

بانوی من؟!

hasti rs
05-10-2010, 13:06
آه ..
سهم من این است
سهم من این است
سهم من آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من میگیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله ی مترو ست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت و اصل گشتن
سهم من گردش حزن آلود در باغ خاطره هاست
و در اندوه به صدایی جان دادن که به من میگوید :
< دستهایت را
دوست میدارم >

فروغ فرخزاد ( تولدی دیگر )

شاهزاده خانوم
05-10-2010, 19:13
هر روز راهی تازه می یابم ...



برای دوست داشتنـت !..




بهانه ای تازه !!

---------- Post added at 07:13 PM ---------- Previous post was at 07:10 PM ----------

نمیخواهم نبودنت

از شمارش انگشتانم بیشتر شود!

اما این روزها کاری از

.
.
.

.
دستانم برنمی آید. . .

شاهزاده خانوم
05-10-2010, 19:21
تنها ...





برنامه ای که تکرارش ... !!





آرزوی هر روز من است !





پخش زنده ی ....





نگاه توست !!





همین ...!!!

شاهزاده خانوم
05-10-2010, 19:38
یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو

تک و تنها، به تو می اندیشد
و دلش از دوری تو دلگیر است



مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته بر در مانده

و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد



مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را
همه هستی و رویایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد



مهربانم ای خوب
یک نفر هست که .......



---------- Post added at 07:38 PM ---------- Previous post was at 07:34 PM ----------



آمده ام ...





خداحافظی کُـــ...





خداحافظی کٍـــــ...





خداحافظی که کنم





بگویی بمان...

---------- Post added at 07:38 PM ---------- Previous post was at 07:38 PM ----------



آمده ام ...





خداحافظی کُـــ...





خداحافظی کٍـــــ...





خداحافظی که کنم





بگویی بمان...

شاهزاده خانوم
05-10-2010, 19:45
اگر می توانستم مجازاتت کنم

از تو می خواستم......

به اندازه ای که تو رو دوست دارم

مرا دوست داشته باشی

شاهزاده خانوم
05-10-2010, 19:54
سیبی خورد به سر نیوتن و جاذبه زمین کشف شد!



و من هر روز پرت می شم توی زندگیت!

نه اینکه مثل سیب، سرخ و گرد باشم!



دست خودم نیست!

تو(!)،

من و جذب می کنی!

M3HRD@D
05-10-2010, 20:48
«خراب عشق شو کاباد گشتی// غلام عشق شو کازاد گشتی// حدیث عشق انجامی ندارد// خرد جز عاشقی کامی ندارد// منوش از دهر جز پیمانه عشق// میاور یاد جز افسانه عشق// دلی، کو با بتی عشقی نورزد// مخوانش دل که او چیزی نیرزد»

عبید زاکانی

0511
05-10-2010, 22:37
نمی خواهم بجز من دوست دار دیگری باشی
نمی خواهم برای لحظه ای به فکر دیگری باشی
نمی خواهم صفای خنده ات را دیگری بیند
نمی خواهم کسی نامش به لبهای تو بنشیند
نمی خواهم به غیرازمن بگیرد دست تو دستی
نمی خواهم کسی یارت شود در راه این هستی

mmiladd
06-10-2010, 23:46
آدمك

از وقتي رفته‌اي جاي تو در آرزوهايم يك آدمك كاغذي گذاشته‌ام.

آدمك كاغذي احساس ندارد. چشم ندارد گوش هم ندارد. طفلكي حتي دهان هم ندارد.
آدمك كاغذي اما هرگز دروغ نمي‌گويد...

M3HRD@D
06-10-2010, 23:51
مرگ سهم ماست... می دانم قسمت چشمهای بارانی گریه بی صداست می دانم... مادرم با نگاه خود می گفت زندگی اشتباست می دانم... یک نفر بهانه می گیرد در دلش جای پاست می دانم... یک نفر بی گناه می میرد آه او آشناست می دانم

bad bakhti
07-10-2010, 00:58
دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد

ندانستم تو ای ظالم دلی آهن ربا داری


:40::40::40::40::40::40::40::40::40::40::40::40::4 0::40::40::40::40::40::40:


اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان
ابر را بوسید ام تا بوسه بارانت کند

MaRiPoSa
07-10-2010, 14:33
موجود بی آزاری هستم
کار می کنم
قصه می خوانم
شعر می نویسم
و گاهی
دلم که برایت تنگ می شود
تمام خیابانها را
با یادت پیاده می روم!

MaRiPoSa
07-10-2010, 14:48
شماره عوضی نبود

صدا عوضی نبود

چیزی اما عوض شده بود



جمله ها کوتاه تر شده بودند

F l o w e r
07-10-2010, 20:36
بر ماسه‌هانوشتم
عشـــــــــق
اما آب بالا آمد و
پاكش كرد.
مندوباره تازه نوشتمش
دوباره و دوباره
بين هر دو موج
تااينكه آب پس نشست و
فقط عشـــــــــق
ماند.........

rahgozare tanha
07-10-2010, 22:38
نه راه است اين كه بگذاري مرا در خاك و بگريزي ....!

اقلیما.
07-10-2010, 23:06
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چوشمع
کوه صبرم شد چو موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو خندانم چو شمع

zhoovaan
08-10-2010, 01:15
" یکبار ِ دیگر
اگر خدا
جوانی را ارزانی ِ ما کند
من اینبار
در راه ِ تو
کدام میوه حرام است
از همان می خورم و
کدام فرمان آسمانی ست
از همان سر می تابم !"


په شیو

0511
08-10-2010, 08:08
من عاشق آن دیده چشمان سیاهم
بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم
گر مستی چشمان سیاه تو گناه است
من طالب آن مستی و خواهان گناهم

ABEL
08-10-2010, 10:25
گویی



خورشید گرمای خود را از دست داده است



و گل های سرخ عطری ندارند



و ستارگان دیگر نمی خوانند



آن گاه که چشم می گشایم و می بینم



با تو نیستم



به سوی من بیا



تا تو را حس کنم



و دنیا خواهد دید



داستان عشقی سوزان را






که شعله اش در قلب من خواهد بود

M3HRD@D
08-10-2010, 13:07
عشق یعنی...!

عشق یعنی ,سوز نی , آه شبان

عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی شاعری دل سوخته

عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمم,یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

zhoovaan
08-10-2010, 15:18
دارم سخنــی باتـــوو گفتن نتوانــــــــم
ویــن درد نهان ســـــوز نهفتن نتوانم
توگرم سخــــــن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنــــانم که شنفتن نتوانــــم
شادمبهخیـــــالتوچومهتــا بشبانگاه
گـر دامن وصـلتوگـرفـتـن نـتـوانـم
با پرتو ماه آیم و چون سایــــــــــه دیوار
گامی ز سر کــــویتورفتـــن نتوانم
دور ازتومن سوختـه در دامن شب ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چـون غـنـچه پاییــز شکـفـتـن نتـوانم
ای چشم ِ سخن گوی،توبشنو ز نگاهم
دارم سـخنـی باتـوو گـفـتـن نــتـوانـم


(شفیعی كدكنی)

M3HRD@D
08-10-2010, 18:38
عشق یعنی...!

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراغش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی با پرستو پر زدن

عشق یعنی آب بر آذر زدن

0511
08-10-2010, 19:28
روز مرگم اشک را شیدا کنید
روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید
روی قبرم لاله را پرپر کنید
جامه ام را خاک و خاکستر کنید
بعد مرگم خنده را از سر کنید
رفتنم را دوستان باور کنید

M3HRD@D
08-10-2010, 19:53
باز شب شد چقدر تنهايم گفته بودي كه شبي مي آيم

باز شب شد و از پنجره ام همچنان راه تو را مي پايم

كنج اين پنجره ها شب همه شب منم و گريه و هاي و هايم

پشت اين پنجره ها تا به سحر پنجه بر پيكر شب مي سايم

نكند بيهوده عمر خود را پشت اين پنجره مي فرسايم

نكند بيهوده تكرار شود قصه ي چشم به راهي هايم

باز چون ديشب و شب هاي دگر مي روم پنجره را بگشايم

باز شب شد شب و از پنجره ام همچنان راه تو را مي پايم...

mohsen_gh1991
08-10-2010, 22:10
اگر چه جای دل دریای خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم
اگر چه رو به رویی مثل آینه ای با من
ولی چشمام بسم نیست برای سیر دیدن

mmiladd
08-10-2010, 23:06
چانه نزن خدا

من از تو تنهاترم..!

M3HRD@D
08-10-2010, 23:14
عشق یعنی...!

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده با چشمان تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی درجهان رسوا شدن

عشق یعنی سست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن با ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

F l o w e r
08-10-2010, 23:34
اشکی که بی صداست
پشتی که بی پناست
دستی که بسته است
پايی که خسته است
دل که عاشق است
حرفی که صادق است
شعری که بی بهاست

mohsen_gh1991
08-10-2010, 23:45
عاشقم من عاشقی بی‌قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم
من به لبخندی از تو خرسندم
مِهـر تو ای مه آرزومندم
بر تو پابندم

neda_traveler
08-10-2010, 23:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی
دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!

mohsen_gh1991
08-10-2010, 23:49
گل گلدون من شکسته در باد
تو بيا تا دلم نکرده فرياد
گل شب بو ديگه شب بو نميده
کي گل شب بو رو از شاخه چيده
گوشه آسمون پر رنگين گمون
من مثل تاريکي تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من ميرم گم ميشم تو جنگل خواب

M3HRD@D
08-10-2010, 23:50
باز دلم تنگ است.

باز چشمانم باران می طلبد

آسمان دلم پر از ابرهای سیاه دلتنگی شده !

باز من تنهایم و در این سكوت حتی صدای ساز هم آرامم نمی كند

دل من باز كوچك شده !برای آنكه نمیدانم كیست ...

ولی غیبتش مرا می آزارد !

من خودم را گم كرده ام...!

كجا...؟

این را دیگر نمیدانم

M3HRD@D
09-10-2010, 00:38
نمانده فاصله از چشم هاي تو تا من

ببين تو خيره در آيينه ام شدي يا من

به لطف چشم تو فصل پرنده نزديک است

به چشم شاعر چشم انتظار،حتا من

براي ديدن زيباترين منظره ها

هميشه نوبت همسايه بود ، حالا من

چه چشمهاي قشنگي ! خدا به خير کند

دچار اين همه زيبايي تو تنها من

شروع وسوسه در ذهن خام آدم : تو

نيازمند همين حيله هاي حوا : من

به اوج بوسه و لبخند و شعر خواهي رفت

تو مي روي و خدا شاهد است اما من

فقط سلام مرا پاسخي مطمئن ترباش

جواب مساله ي عشق و نان و گل با من

mohsen_gh1991
09-10-2010, 00:44
تو را من چشم در راهم
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

M3HRD@D
09-10-2010, 00:45
شیرین ِ تلخ ، یا نه ، کمی تلخ ِ بی نمک

مردم کمک کنید اگر می شود ، کمک

من دارد از تمام خودم خسته می شود

گمُ می شوم درون خودم یا بدون شک

پایم به راه ِ چشم ِ کسی بسته می شود

چشمم به پای چوبی ِ این قصه، آدمک

حوّا ، قرار ، کافه ی سیب سه شنبه شب

من با شما شبیه دو گنجشک بی کلک

دو مرغ عشق ، قمری ِ عاشق ، دو مرغ ناز

یک باغ وحش کهنه ی عشقی ، پر از کپک

دنیای غرق می شوم انگار توی آن

امروز های گمشده در فوج قاصدک

هی داد می زنم غزلم را شبیه شعر

وقتی بریده می شوم از تو ، خودم فلک

دارد مرا به برزخ تو هدیه می دهد

جایی شبیه دوزخ من بدتر از درک

جایی به تنگی ِ همه ی چشم های زخم

جایی به ناشناسی ابعاد ِ مردمک

من دارد از تمام فضا خسته می شود

مردم کمک کنید اگر می شود ، کمک

M3HRD@D
09-10-2010, 00:54
با ياد چشم هاي تو خوب است خواب من

از ابـرهـا كنــــــاره بگــــير آفتـــــــاب من

رو بر كدام قبله به چشم تو مي رســـم؟

چيــزي بگـو پيــــــــامـبـر بـــي كتاب من

چشم تو را كجاي جهان جستجو كنــــم؟

پايان بده به تاب و تب بي حســـــاب من

دور از شمايل تو چنـــــانم كه روز و شب

خنـــديده اند خلــق به حال خــــراب من

از تشنگـي هــــــلاك شـدم، ساقيـا بيا

چيزي نمــــــانده از قدح پر شــــراب من

F l o w e r
09-10-2010, 01:03
اگه من شاعرم شعرم تو هستی
اگه من عاشقم عشقم تو هستی
اگه من یه کتاب کهنه ام
بدان زیبا ترین برگش تو هستی

M3HRD@D
09-10-2010, 01:27
هر شب فـزاید٬ تـاب و تـب من

وای از شـب من٬ وای از شـب من

یـا من رسانـم٬ لـب بر لـب او

یـا او رسانـد٬ جـان بر لـب من

استـاد عـشـقـم٬ بـنشیـنی و بـرخـوان

درس مـحبت٬ در مکـتب من

رسم دو رنـگی٬ آئـین مـا نـیست

یـکـرنـگ بـاشد٬ روز و شـب من

گـفـتم رهی را٬ کـامشب چـه خـواهی؟

گـفت آنـچه خـواهـد نـوشـین لـب من.

M3HRD@D
09-10-2010, 01:36
من هيچ وقت مثل تو يك زن نمي شوم

آدم شدي ولي چه كنم من نمي شوم

من يك چراغ الكلي مست بي رمق

جز با جرقه هاي تو روشن نمي شوم

من هيچ وقت عكس خودم را نمي كشم

چون من شبيه آن "من" قبلا نمي شوم

از حرفهاي مفت و اراجيف خسته ام

شاعر كه نه ...نمي شوم ...اصلا نمي شوم

حتي خدا به شيشه من سنگ مي زند

چون هيچ وقت مثل تو يك زن نمي شوم

0511
09-10-2010, 12:35
مگذار گذشت در دلت گم بشود
مجذوب طلسم سیب و گندم بشود
مگذار که زندگی به این شیرینی
قربانی یک سوء تفاهم بشود
مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است
یا لاله اگر به هر دلیلی سرخ است
شرح دل ما حیف است که پنهان باشد
این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است

M3HRD@D
09-10-2010, 13:08
با ياد چشم هاي تو خوب است خواب من

از ابـرهـا كنــــــاره بگــــير آفتـــــــاب من

رو بر كدام قبله به چشم تو مي رســـم؟

چيــزي بگـو پيــــــــامـبـر بـــي كتاب من

چشم تو را كجاي جهان جستجو كنــــم؟

پايان بده به تاب و تب بي حســـــاب من

دور از شمايل تو چنـــــانم كه روز و شب

خنـــديده اند خلــق به حال خــــراب من

از تشنگـي هــــــلاك شـدم، ساقيـا بيا

چيزي نمــــــانده از قدح پر شــــراب من

M A H M O U D
09-10-2010, 14:40
داستان‌هایت را دوست دارم عشق من

حکایت یک نیمکت خالی‌ نیست

عصر یک غروب دلگیر جمعه نیست

درخت خشک منتظر مانده به تبر نیست

قصه مرگ مجنون و سوگ لیلی نیست

مرز بین دست‌ها و صحبت از فاصله نیست

نه خسوفی دارد ... نه کسوفی در کار است

داستانت پر از تنهای سبز زیر آفتاب

پر از صدای نم نم باران

پر از مهربانی جاری در هر کلام

مپر از رویا ... پر از خواب شیرین

بخوان برایم عشق من..بخوان برایم

می‌خواهم در بهار بخوابم ... و باز در بهار بیدار شوم

اگر شد مشتت را باز کن برایم هوس شکوفه کرده ام

بهار من ... بهار من ... بهار من

...

نیکی فیروزکوهی

M3HRD@D
09-10-2010, 14:55
پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار....
به اندازه یک نگاه...
به اندازه یک لبخند....
تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم

Miss Artemis
09-10-2010, 17:17
همین امروز به بازار می روم

تمام جیبهایم را پر از سفر می کنم

و به خانه باز نمی گردم

تا تو سفر نکنی

تمام شهر را به سفر خواهم فرستاد

و خود مسافر چشمهایت خواهم شد .

Miss Artemis
09-10-2010, 17:48
یك نفر گفت به من

خانه دوست كجاست

من نگاهش كردم

گفتمش چشم شماست؟

خنده ای كرد و گذشت

آنطرف تر ایستاد

بر تن باد نوشت

خانه اش قلب شماست

M3HRD@D
09-10-2010, 17:55
«گفت کز چنگ من به ‌ناله رود// باد برخستگان ِ عشق درود// عاشق آن شد که خستگی دارد// به درستی شکستگی دارد// عشق پوشیده چند دارم چند// عاشقم، عاشقم به‌بانگ بلند// مستی و عاشقیم برد ز دست// صبر ناید ز هیچ عاشق مست// گرچه برجان عاشقان خواریست// توبه در عاشقی گنه‌کاریست// عشق با توبه آشنا نبود// توبه در عاشقی روا نبود// عاشق آن‌به که جان کند تسلیم// عاشقان را ز تیغ تیز چه بیم»

نظامی

Miss Artemis
09-10-2010, 17:56
گفتمش بی تو چه می باید کرد

عکس رخساره ماهش را داد

گفتمش همدم شبهایم کو

تاری از زلف سیاهش را داد

وقت رفتن همه را می بوسید

به من از دور نگاهش را داد

یادگاری به همه داد وبه من

انتظار سر راهش را داد

M3HRD@D
09-10-2010, 18:02
«وای آن، کو به‌دام عشق آویخت// خنک آن، کو زدام عشق رهاست// عشــق بر من در عنا بگشود// عشق سرتابه‌سرعذاب و عناست»

فرخی سیستانی

M3HRD@D
09-10-2010, 18:12
«شرح عشق را من بگویم بر دوام // صد قیامت بگذرد و آن ناتمام // زانکه تاریخ قیامت را حد است // حد کجا آن جا که وصف ایزد است »

* مولوی

M3HRD@D
09-10-2010, 18:21
امشب با باران دیده‌گانم غسل عشق کردم


و بر سر روی روح دستی کشیدم تا او را نیز به تو هدیه کنم


می‌دانم تو را لایق نیست اما چه کنم؟


من فقیر را جز این دو متاعی نیست


قلبم را که پیش از این نثارت کردم


امروز نیز روحم را برایت هدیه می فرستم


لا اقل نگذار در کادو بماند به دستان تو امید وار است

M3HRD@D
09-10-2010, 18:24
بوسه اسم است٬

چون عمومی است...

بوسه فعل است٬

چون هم لازم است هم متعدی...

بوسه حرف تعجب است٬

چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مبهوت میکند...

بوسه ضمیر است٬

چون از قیدِ انسان خارج نیست...

بوسه حرف ربط است٬

چون ۲ نفرو به هم متصل میکنه...

Miss Artemis
09-10-2010, 18:25
نام تــو را می برم

خانه از نسیم عطر

از زیبایی سر شار می شود

نام تــو را می برم

هـــــزار آرزوی گمشده

آرزوی تــو پیدا می شود...

M3HRD@D
09-10-2010, 18:28
عشق یعنی سالهای عمر سخت

عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ

عشق یعنی خواستن٬ لَه لَه زدن

عشق یعنی سوختن پر پر زدن

عشق یعنی جام لبریز از شراب

عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

عشق یعنی لایق مریم شدن

عشق یعنی با خدا همدم شدن

عشق یعنی لحظه های بی قرار

عشق یعنی صبر یعنی انتظار

عشق یعنی از سپیده تا سحر

عشق یعنی پا نهادن در خطر

عشق یعنی لحظه ی دیدار یار

عشق یعنی دست در دست نگار

عشق یعنی آرزو یعنی امید

عشق یعنی روشنی یعنی سپید

عشق یعنی غوطه خوردن بین موج

عشقِ یعنی رد شدن از مرز اوج

Miss Artemis
09-10-2010, 18:29
به تو دل باخته ام ميدانم
كار سختي دارم
ولي اي دوست بدان
نگذارم هرگز
يك قدم را به عقب
آخر عشق همين تنهاييست
من به دنبال طلا نامده ام
به تو دل باخته ام
كه تو دل پاك ترين لطف سحرگاه مني

Miss Artemis
09-10-2010, 18:31
صداي قلب تو را پشت آن حصار بلند

هميشه مي‌شنوم

هميشه سوي تو مي‌آيم

هميشه در راهم

هميشه با توام اي جان

هميشه با من باش

M3HRD@D
09-10-2010, 18:31
وقتی که خاکم میکنن بهش بگین پیشم نیاد

بگیدکه رفت مسافرت بگید شماره ای نداد

یه جور بگین که اخرش از حرفاتون حول نکنه

طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه

دونه به دونه عکسامو بردارید آتیش بزنید

هرچی که خاطره دارم بریدو از بیخ بکنید

نذلرید ازاسم من هم یه کلمه جا بمونه

نمیخوام هیچ وقت تنمو توی گورم بلرزونه

برو آتیش به قلب من نزن ... بذار نگاهت از یادم بره

بذار واسه همیشه قلب من چال بشه و من کلی خاطره

برو نمیخوام ببینی خونه ی من خالی شده

همدم من به جای تو ریگ های پوشالی شده

اون که میگفت میمرد برات دیدی راست راستی مرد

رفتو همه خاطرشم به خاطرت برداشت و برد

بهش بگید نشست به پات بهش بگید نیومدی

بگید هنوز دوست داره با اینکه قیدشو زدی

نشونیه قبرمنوبهش ندین خوب میدونم میاد جای همیشگی سر قرار تو رودخونه

mohsen_gh1991
09-10-2010, 18:43
گفتم دل را به پند درمان کنمش
جان را به کمند سر به فرمان کنمش
این شعله چگونه از دلم سر نکشد
وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش

M3HRD@D
09-10-2010, 18:49
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای

پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

mohsen_gh1991
09-10-2010, 18:57
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد

Miss Artemis
09-10-2010, 18:58
شايد آنروز كه نقاش خيال
روي پيشاني
ما نقش كابوس زمان را مي ريخت
رنگ مهتاب نبود
رنگ شب بود و سكوت
كه گره هاي ترك خورده ي عشق
روي تابوت زمان نقش شدند
نتوانستم من باز كنم
چون مرا در قفس ديگري از عشق بيانداخت به دام
و تو آزاد و رها در تپش پنجره ها غرق شدي
رنگ تقصير نداشت
دست خلاق هنر مند جهان
قصه ي ما را با هم
روي يك بوم كشيد

Miss Artemis
09-10-2010, 19:00
مثل یک معجزه یک خواب

مثل آبی بودن و آرامی آب

مثل لذت مثل عزت مثل آواز

مثل خورشید مثل امید مثل پرواز

مثل یک معجزه،یک خواب آمدی

آمدی در لحظه های سرد و بیتاب آمدی.....

Miss Artemis
09-10-2010, 20:03
چشمهایم بسته است
به چه می اندیشم؟
به تمنای دلم
به دلیل نفسم
به صدای قلبم
به تومی اندیشم
تو که در قلب مکان داری
و در خاطر من میمانی
به تومی اندیشم
تو که در تک تک ذرات وجودم جای داری
به تو می اندیشم
ای خوبترین خوبها
به تو می اندیشم

M3HRD@D
09-10-2010, 20:38
خنده هاتو به همه بده ولی لبخندتو به یه نفر

عشقت را به همه بده ولی وجودتو به یه نفر

بذار همه عاشقت باشن ولی خودت عاشق یه نفر باش

mohsen_gh1991
09-10-2010, 20:46
تویی عاشق تر از عشق
تویی شعر مجسم
تو باغ قصه از تو سحر گل کرده شبنم
رو چشمات خواب مخمل
شراب ناب شیراز
هزار میخونه آواز هزارو یک شب راز

M3HRD@D
09-10-2010, 21:02
باز آن یار بی وفا
باز آن یار با جفا
رفته بی من ای خدا
باز که شده درد آشنا
من تنها یا دل شدم
او با کی شد همنوا
او که با من میدمید
او که از من می شنید
حال رفته بی من چرا
راز دل شد برملا
من بی او خوابم نبرد
او با کی شد هم قبا
باز من دیوانه شدم
مست با بیگانه شدم
او در دلم جا خوش بکرد
من رسوا ترین رسوا
خوش بودم وقتی که بود
مست بودم با دلبران

Miss Artemis
09-10-2010, 21:22
نمی دانم بذر عشق تو را،

دستان کدام باغبان در کویر قلبم پاشید

که شمیم آن، همه ی فاخته ها و لادن ها را مست کرد.

نمی دانم طراوت کدامین اقاقی را

پیشکش رویاهای آبی ام کردی

که کلبه ی ویران شده ی دلم،

بهشت همه ی پروانه ها شد.

بگذار در آرامش دریا گونه ات غرق شوم

و در احساس نقره ای ستاره ات تکثیر یابم

تا شاید از زندگی،

تبسمی سبز هم نصیب من شود...

Miss Artemis
09-10-2010, 21:27
سالهاست که من از این جزیره متروک

نامه ای را در بطری

روانه آبهای عالم کرده ام

اگر عاشق باشد

می تواند کلماتم را بخواند

به هر زبانی در هر سرزمینی

سالهاست که اینجا نشسته ام

تا قایقی بیاید و تنهایی مرا

متلاطم سازد

neda_traveler
09-10-2010, 21:29
فــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــریــــــــــــاد

فــــــــــــــــــــریــ ـــــــــــادی بـــــــرای تــــــــــــــــو
فریادی که از اعـــــماق قلـــــب خستـــه ام پا می گیرد
و هــــــــــــــنـــــــــ ـوز کــــــــــــــــه هـــــنـــــــــوز اســـت
و بــــا ایـــــــــــــن کــــــــه مـــــــدت ها از رفتنــــــت گذشته
هنــــــــوز بر حنــــــــــــــجره خســــــته ام جاری نگـــــــــــشته

زیـــــــــبایــــــم
هنوز نتوانسته ام درد عمیق
نبــــودن و رفتـــــــنت را باور کنـــــم

عشــــــــــــــــــــــق من
هنوز صـــــدای زیبای مستیت
و هنوز گم شدن در قطره قطره ی
بـــــــــــــعد صدایت فراموشم نشده
و بــــــــــه خدای اسمان ها قســـــــــم
هـــــــنــــــوز کـــــه هــــنـــــوز اســـــــــت
عروجی که با تو بودن برایـــم اورده پایان نیافته

پرنده را که ازاد کنی
روزی برمــــــــــی گردد
و مــــــــــــــن خاکـــــــی
از ایــــــــــن اتفــــــاق زمینی
زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم
روزی مـــــــــــــــی ایـــــــــــــــــم
و تـــــــــــــــو را بــــــــــا خـــــــــــــود
بـــــــــــــــه اوج رویاهـــــایم می بــــرم
مـــــی بــــــــــرم تــــــــــــا ببــــــیــــــــنی
مــــــــــخمـــــــــل رویــــــاهــــای پســــــــرک
چــــــــــــــــــــه رنــــــــــــــــــگــــ ـــــــــــــی دارد!!!!!!!
مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــن می ایـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــم مـــــــــــــــنــــــــ ــــــــــــتـظــــــــــ ـــــــــــــرم بــــــــــــــــــــــــ اش

Miss Artemis
09-10-2010, 21:31
سرنوشتم را
به ستاره های چشمان تو
چسباندم
یادت هست ؟
آن عصر پاییزی را
که روی آینه
عکسی از لبخند من و تو به یادگار ماند...
به دیوانگی هایم نخند
اگر از دوست داشتن
برایت نگویم
قلبم جریحه دار میشود....

neda_traveler
09-10-2010, 21:35
زائری دل شکسته ام
آه معصومه جان سلام
دل به مهر تو بسته ام
بانوی مهربان سلام
ای ضریحت حریم مهر
یاد سبزت شمیم دل
نام پاکتنسیممهر
رحمت آسمان سلام
روی توقبلگاه دل
لطف تو شمع راه دل
آستانتپناه دل
ای دل بی دلان سلام
هرکه یکسردلش شکست
از طبیبان نظر گسست
آمد رشته بر تو بست
ای امید جهان سلام
هم شفا هم شفاعتی
هم دعا هم اجابتی
هم ولا هم ولایتی
ای زمین را امان سلام
آنکه مهرتوبرگرفت
ورغمت شور شر گرفت
بیکران زیرپرگرفت
بر تو تا بیکران سلام

Miss Artemis
09-10-2010, 21:39
ای دوست به انتظار یك لحظه بایست

دیوانه شدم به خاطرت كافی نیست ..؟!

برگرد و نگاهم كن و یك جمله بگو

تكلیف دلی كه عاشقش كردی چیست .....؟؟

Miss Artemis
09-10-2010, 21:41
روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد

گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش

آرزو بـاز می کـشد فـریـاد:

در کـنار تـو می گـذشت٬ ای کـاش!

Miss Artemis
09-10-2010, 21:44
رنگ مهتاب نبود
رنگ شب بود و سکوت
که گره های ترک خورده ی عشق
روی تابوت زمان نقش شدند
من نتوانستم که گره ها را باز کنم
چون مرا در قفس دیگری از عشق بینداخت به دام
و تو آزاد و رها ،
در تپش پنجره ها غرق شدی ،
رنگ تقصیر نداشت
دست خلاق هنرمند جهان قصه ی ما را روی یک بام کشید

Miss Artemis
09-10-2010, 21:47
در هر غروب

در امتداد شب

من هستم و تـمامت تنهایی.

با خویشتن نشستن.

در خویشتن شکستن.

این راز سر به مهر ٬

تا کی درون سینه نـهفتن ٬

گـفتن.

یـاری کن ٬

مرا به گفتن این راز ٬ باز یاری کن.

ای روی تو به تـیره شبان آفـتاب روز

می خـواهـمت هـنوز.

Miss Artemis
09-10-2010, 21:50
سیلِ سیالِ نگاهِ سبزت،
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم؛
و در این راه تباه،
عاقبت هستی خود را دادم....

mohsen_gh1991
09-10-2010, 21:52
هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود

mohsen_gh1991
09-10-2010, 21:55
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین

mohsen_gh1991
09-10-2010, 21:58
دلم به ناله در آمد که
ای صبور ملول
درون سینه اینان نه دل
که گِل بوده ست

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:01
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:07
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش

F l o w e r
09-10-2010, 22:08
حقیقت دارد؛
تو را دوست دارم.
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می‌خواستم؛
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم

F l o w e r
09-10-2010, 22:09
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:12
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است

M3HRD@D
09-10-2010, 22:13
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون

کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است

سلامی به بلندای آسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران

سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش

اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل

Miss Artemis
09-10-2010, 22:14
از ناگهان عبور تو

چیزی به یاد نداشتم

جز آنکه های لحظه های تو را

روزی

شاید

جایی

جا گذاشتم!

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:14
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:16
تمام هستی ام را برگی کن
بر درختی بیاویز
خودت باد شو
بر من بِوز
به زمینم بیانداز

M3HRD@D
09-10-2010, 22:16
زندگی قافیه ی شعر من است

شعر من وصف دلارایی توست

در ازل شاید این سرنوشت من بود

می سرایم به امیدی که تو خوانی

ورنه آخرین مصرع من، قافیه اش مردن بود

M3HRD@D
09-10-2010, 22:19
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه

F l o w e r
09-10-2010, 22:20
فریاد گل را بو می کشم !
و با خونابه های نوک انگشتم
از سوزش کرشمه های خار
لبان سیاهت را سرخ ،
و آه نگاهم را به تو هدیه می کنم ...!
لبانت را ببند
برای گفتن دیر شده !
گوشهایت را بگیر
حقیقت زیاد تلخ است !
چشمانت را نبند ...
رفتنم را ببین ...!

M3HRD@D
09-10-2010, 22:21
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو

یک روز نگشت خاطرم شاد از تو
دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من
یک جان و هزار گونه فریاد از تو

Miss Artemis
09-10-2010, 22:22
دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی است
که اگر باز ستانند دو چندان گردد
از پریدنهای رنگ و از طپیدنهای دل
عاشق بیچاره هر جا هست رسوا می شود

صائب تبریزی

M3HRD@D
09-10-2010, 22:23
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:25
آنچه نامش را عشق گذاشتم
هوسی است زود گذر
شهوتی است بی پایان
آنکه او را معشوق خواندم
صیادی است بی رحم
شکارچی است بی رحم
من در این قصای خانه جهان محکومم
تا پروانه ای باشم در حسرت نور شمع
من در این زندان تنهایی اسیرم
تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده

F l o w e r
09-10-2010, 22:26
دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است
چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است

M3HRD@D
09-10-2010, 22:26
گفتم دل را به پند درمان کنمش
جان را به کمند سر به فرمان کنمش
این شعله چگونه از دلم سر نکشد
وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش

F l o w e r
09-10-2010, 22:28
خونم به گردنت اگر از من جدا شوی

زیرا دلیل روشن فردای من تویی

امشب هوای کوه و بیابان به سر زده است

دست مرا بگیر که مجنون من تویی

Miss Artemis
09-10-2010, 22:28
گاهي
لبخندي
تنهايي را معني ميكند
و حرفي
فردا را
تو ميداني
كه صداها
ما را معني ميكنند
يادمان باشد
كه عاشق
بميريم ...

M3HRD@D
09-10-2010, 22:29
ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت
ای جان به لب آمده از تو گریخت
با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت
با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت

Miss Artemis
09-10-2010, 22:29
ما دو تن مغرورو
هر دو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
ای خیالت خاطر من را نوازشبار
بیش از این در من صبوری نیست
بی تو من بی تاب بی تابم
من به دیدار تو می آیم

F l o w e r
09-10-2010, 22:31
برای پر کشیدن پر ندارم
و شعر تازه ای در سر ندارم
کمی آهسته تر می رفتی ای عشق
که من مرگ تو را باور ندارم...

Miss Artemis
09-10-2010, 22:31
تا به کی باید رفت ؟

از دیاری به دیاری دیگر

نتوانم !

نتوانم جستن !

هر زمان عشقی و یاری دیگر

کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم .

Miss Artemis
09-10-2010, 22:33
هنوز هم يك مشت نگاهتمرا كه هيچ ، خورشيد را هم از پا مي اندازد.
ديگر مثل هميشه ها روده ام دراز نمي شود كه ببندم به خاطرهها
چشم هايم ، اين روز هارا تف مي كند
كجايي كه گونه هايم راامضا مي كني ؟!...
تكليف مرا در آسمانهاروشن كن ...

F l o w e r
09-10-2010, 22:35
همیشه تو را آرزوی من بوده ست
به قاصدک که نیازی به گفتن این نیست

Miss Artemis
09-10-2010, 22:36
روز رفتن
اشک بود و گریه
جدایی
با اشک همزاد بود.

در فراق،
اشک بی اختیار بود
با غم همراه بود

در وصال
اشک بود ؛
اماشادی او را با خود آورده بود.

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:39
كاش مي شد نغمه ياران شنيد
كاش مي شد شور و مستي را چشيد
كاش مي شد بانگاهش تر شويم
كاش مي شد ناز او را هي كشيد
كاش مي شد عشوه معشوق ديد
كاش مي شد رنج عشقش را كشيد
كاش مي شد همچو باران در كوير
با دل و جانش تمنا را كشيد
كاش مي شد با لبانش يار بود
كاش مي شد نوش دارو را چشيد
كاش مي شد همراه حرف دلش
كاش مي شد با دل او زار گريست
كاش مي شد غرق خواهش مي شديم
كاش مي شد هق هق عاشق نشيد
كاش مي شد با صدايش مست شد
كاش مي شد با حضورش سبز شد
كاش مي شد در دلش غوغا بريخت
كاش مي شد با لب حسرت گريست
كاش مي شد همچون سياوش بود زار
كاش مي شد نغمه هايش را شنيد

mmiladd
09-10-2010, 22:39
منو حالا نوازش کن که اين فرصت نره از دست
شايد اين اخرين باره که اين احساسه زيبا هست
منو حالا نوازش کن همين حالا که تب کردم
اگه لمسم کني شايد به دنياي تو برگردم
هنوزم ميشه عاشق بود تو باشي کاره سختي نيست
بدون مرز با من باش اگرچه ديگه وقتي نيست
نبينم اين دمه رفتن تو چشمات غصه ميشينه
همه اشکاتو ميبوسم ميدونم قسمتم اينه

F l o w e r
09-10-2010, 22:39
دو چشم خسته اش از اشک تربود
ز روي دفترم چون ديده برداشت
غمي روي نگاهش رنگ مي باخت
حديثي تلخ درآن يک نظر داشت
مرا حيران از آين نازک دلي کرد
مگر اين نغمه ها در او اثرداشت
چرا دل را به خاکستر نشانيد
اگر از سوز پنهانش خبر داشت

M3HRD@D
09-10-2010, 22:40
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی
کاش یک روز به اندازه هیچ
غم بیهوده نمی خوردی
کاش یک لحظه به سرمستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی

M3HRD@D
09-10-2010, 22:41
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار

M3HRD@D
09-10-2010, 22:42
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش

F l o w e r
09-10-2010, 22:43
عشق اونیه که موقع درد وقتی اونو میبینی دردت فراموشت میشه...
عشق اونیه که آسمون سیاه دلت با قدوم اون رنگین کمان میشه...
عشق اونیه که برای دیدنش لحظه شماری میکنی ...

M3HRD@D
09-10-2010, 22:43
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است

F l o w e r
09-10-2010, 22:44
از پستي و بلندي طالع، چو گردباد
گاهم به اوج برده و گاهم نشانده اند

از بيم خوي نازك تو، دم نمي زنم
آيينه در برابر آهم نشانده اند

شرمم زند به بزم تو راه نظر هنوز
صد دزد در كمين نگاهم نشانده اند

در ماتم دو روزه هستي به باغ دهر
تنها بنفشه نيست، مرا هم نشانده اند
محمد قهرمان

Miss Artemis
09-10-2010, 22:46
همچنان خیره به آتش می مانم
تا که شاید بیابم
التهابی سرخ رنگ ، در میان شعله های سوزانش
تا که شاید بیابم
سرخی داستان عشقم را ، در میان سرخی گرمایش
همچنان خیره به آتش می مانم

mohsen_gh1991
09-10-2010, 22:46
بعد از این خوب و بدش باشد پای خودمان
انتخابی است که کردیم برای خودمان
این وآن هیچ مهم نیست که چه فکری بکنند
غم نداریم بزرگ است خدای خودمان
بی خیال همه با فلسفه اشان خوش باشند
خودمانآیینه هستیم برای خودمان
ما دو رودیم که حالا سره دریا داریم
دو مسافر همه در آب و هوای خودمان
احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجره های خودمان
درد اگر هست برای دل هم میگوییم
در وجود خودمان هست دوای خودمان
دوست داریم که نفهمند.. بیا بعد از این
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان

M3HRD@D
09-10-2010, 22:46
عاشق شدم و محرم این کار ندارم / فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم

بسیار شدم عاشق از این پیش / آن صبر که هر بار بود این بار ندارم . . .

Miss Artemis
09-10-2010, 22:46
گفتی شبی ز کوچه ما می کنی گذر
من ايستاده ام همه عمر پشت در
شايد به چشم بستن من، رد شوی
ولی من پلک هم نمی زنم
از ترس اين خطر

F l o w e r
09-10-2010, 22:46
تا يك بهانه بشكفد باز

براي كوچ زيباي پرستو

براي رویش يك آشيانه

به جنس خاطره ازلحظه اي دور

بمان ...

تا من به شوق بودن تو

بمانم زنده دردنياي عشقت

ببينم مردن دلواپسي را


از افسون وجودپرزمهرت

بمان با من....

M3HRD@D
09-10-2010, 22:48
گفتی مرا از خویش می ترسانی ای یار / وقتی به دریا ها مرا می خوانی ای یار

ترسان من ! گفتم که بگذار این چه و چون / چندم از این تردید می ترسانی ای یار . . .

M3HRD@D
09-10-2010, 22:50
عشق رازی ست که خورشید به بارانش گفت / نیز رمزی ست که شقایق به گلستانش گفت

ای که ایمان به کسی داری و چیزی بی شک / عشق بود آنچه دلت با همه ایمانش گفت . . .

M3HRD@D
09-10-2010, 22:51
ما چون دو دریچه روبروی هم / آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده / هر روز قراره روز آینده

اکنون دل من شکسته و خسته ست / زیرا یکی از دریچه ها بسته ست . . .

(رضا صادقی)

M3HRD@D
09-10-2010, 22:51
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست

امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست . . .

M3HRD@D
09-10-2010, 22:52
دیدن تو عشق منه / نگاه تو عمر منه

لبخند تو گنج منه / ندیدنت رنج منه . . .

F l o w e r
09-10-2010, 22:52
من پاي سفر ندارم. دلي هم ندارم تا قوي دارمش .
من باز هم به سفر مي روم...
يادت مي آيد؟
مي گفتي خانهُ باد در گوديدستهاي رنگ پريده و پشت رگهاي آبي بازوان من است .
مي داني؟
ديگر فرقي همنمي كند.

M3HRD@D
09-10-2010, 22:53
دیدن دوباره ی تو واسه من آغازه / اوج شادی پرنده ، لحظه ی پروازه . . .

M3HRD@D
09-10-2010, 22:56
بگذار چنان از خواب بر ایم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت ایینه ای بلند است
تابنک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند

F l o w e r
09-10-2010, 22:56
درد هرکس را طبیبی داده ای
رنج هرکس را نصیبی داده ای
ای خدا آخر طبیب من کجاست
مردم از حسرت نصیب من کجاست
گه ندا آمد که ای شوریده حال
هرچه می خواهی در این درگه بنال
کار لیلی نیست آن کار من است
حسن خوبان عکس رخسار من است

Miss Artemis
09-10-2010, 22:57
بادبادک
بادبادک دلم
در اوج حقیرش بود
که نخش پاره شد
و بر بام خانه ی تو افتاد....
تو آن را برداشتی
و به رشته ی بی انتهای عشق بستی
و به آسمان فرستادی....
از تو دور می شوم شاید
اما در دست تو می مانم!

Miss Artemis
09-10-2010, 22:59
توهنوز همان اوج پروازی
وبرایم لبخند می فرستی
اگر می شد به اسمان می گفتم
كمی اشك برایت بریزد
تا تورا غرق باران مهربانی كند...

M3HRD@D
09-10-2010, 23:00
مهر تو به مهر خاتم ندهم ،وصلت به دم مسیح مریم ندهم،عشقت به هزار باغ خرما ندهم،یکدم غم تو به هر دو عالم ندهم

F l o w e r
09-10-2010, 23:01
دوباره گرماخواهد رسید
و روی پیشخوان دکانها، انبوه میوه ها
عبور تابستان را
به عابران خوب آلود
پیام خواهد داد.

دوباره، شب، روز
هفته، ماه
بهار، تابستان
دوباره بادو باران
برگریز، یخبندان.

M3HRD@D
09-10-2010, 23:01
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم

Miss Artemis
09-10-2010, 23:01
باور کن ! ای دیر آشنای ناشناسم!

در قلب شب گر -غیر شب- چیز دگر هست...

در قلب من -جز قلب من - چیز دگر نیست...

باور کن...

F l o w e r
09-10-2010, 23:02
هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است
عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است
نه هر آن چشم که بیند که سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
من خود از عشق لبت فهم سخن می نکنم
هرچه از آن تلخترم گر تو بگویی شکر است

Miss Artemis
09-10-2010, 23:02
می روم
نگو چه زود
می روم
نگو احساس نداشت
می روم
نگو حیف, جایش خالیست...
پر می كند دیگری جایم را
می روم در شبی كه صبحش را
جای دیگر خواهم دید
می روم
نگو دوست داشتن بلد نبود
نگو احساسش را گم كرد
بگو در احساس ها گم شد
می روم
حتی بغض نكن
می روم
اشك هایت را برای دیدار بگذار
می روم
تو اخرین دیدار را به یاد دار............
وبدان در قلبم جاودانی!

F l o w e r
09-10-2010, 23:02
امشب تو را ز مستی تشبیه به ماه کردم
تو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم
دوشینه پیش رویت آیینه را نهادم
روز سپید خود را آخر سیاه کردم
هر صبح یاد رویت تا شامگه نمودم
هر شام فکر مویت تا صبحگاه کردم

F l o w e r
09-10-2010, 23:03
تو آنچه دوش کردی از نوک غمزه کردی
من هر چه کردم امشب، از تیر آه کردم
صد گوشمال دیدم تا یک سخن شنیدم
صد ره به خون تپیدم تا یک نگاه کردم
چون خواجه روز محشر جرم مرا ببخشد؟
کز وعده عطایش عمری گناه کردم

F l o w e r
09-10-2010, 23:04
صدایم همه آه است صدای تو ترانه
دلم افسانه عشق است نگاه تو بهانه

F l o w e r
09-10-2010, 23:05
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت
دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید
با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت
رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید
باز کردم
نمی دانم چرا رفتی!
شاید خطا کردم!
و تو بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا، تا کی، برای چه
ولی رفتی...
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد!
ببین که سرنوشت من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب و پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا!
شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.

Miss Artemis
09-10-2010, 23:05
غم احاطه ام کرده است .
دیگر سنگری برایم باقی نمانده است .
باید شکست را سر افرازانه پذیرفت ... مگر نه این هم جزیی از زندگیست ؟
امی این بار باید پذیرفت چیزی را که انتخاب نکرده ای ... چیزی را که برایت جز نیست کل است....
کاش می شد رفت .... کاش می توانستم بروم ..... کاش انسان نبودم ... کاش دوست نداشتم ....


کاش بغض اجازه می داد ....

F l o w e r
09-10-2010, 23:05
بگذار پنجره آبی چشمانم بسته باشد
نمیخواهم رویاهای کودکانه حنجره ای را ببینم
که دستاویز زنجیرهای سکوت است
و با لرزش قطب نمای یخ زده ای
میان حجمی از تناوب اعداد می رقصد...
می توانم البوم برفی اسطوره ای باشم
که با یک اشاره ، آب و پرنده وکویر را اشتی میدهد
منف تا تداعی واژه خوب
میدانم که همیشه کسی هست
که باران را سر سطر بنویسد...

M3HRD@D
09-10-2010, 23:06
نمي دونم که چرا هر وقت به تو مي رسم ، نمي توانم از تو

بگويم. براي گفتنت واژه کم مي آورم. به هر حال ، بدان

که بيشتر از اين حرف ها و واژه ها برايم معنا مي دهي

F l o w e r
09-10-2010, 23:06
وسعتی دوباره

برای رهایی

فرصتی دیگر از شوق سر بلند میکند

جوانه میزند گلبرگ نجات

Miss Artemis
09-10-2010, 23:07
ای ابی ترین پرچین وجودم
دستان پر حست را گرد شانه هایم حلقه کن
و حلقه چشمانت را اندکی خاموش دار
که قصد پرواز کرده ام...

M3HRD@D
09-10-2010, 23:10
خدایا!

دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم

شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند

از عظمت مهربانیت در حیرتم

چگونه به من محبت میکنی

در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است.

خدایا!

سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری

کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم

Miss Artemis
09-10-2010, 23:11
قمار عشق
پشت ميز قمار دلهره عجيبي داشتم
برگي حكم داشتم
و ديگر هر چه بود ضعيف بود و پايين
بازي شروع شد
حاكم او بود و من محكوم
همه برگهايم رفتند و سه برگ بيش نماند
برگي از جنس وفا رو كرد من بالاتر آمدم
بازي در دست من افتاد
عشق آمدم با حكم عشوه و ناز بريد
و حكم آمد از جنس چشم سياهش
زندگي
حكم پايين من بود و باختم

Miss Artemis
09-10-2010, 23:12
دستانت را در دستانم بگذار تا برایت
نوید شادی بخش پر ستو ها را به ار مغان بیاورم
دستانت را در دستانم بگذارتا بتوانم
امید ها در دلت زنده کنم
دستانت را در دستانم بگذار تا شاید
بتوانم گوشه ای از تنهایی هایت را پر کنم
دستانت را در دستانم بگذار
تا حداقل بتوانم همراهت باشم
دستانت را در دستانم بگذار تا
احساس زیبایی ها را در وجودت زنده کنم
دستانت را در دستانم بگذار تا بتوانم
آرامش را در تو زنده کنم

Miss Artemis
09-10-2010, 23:13
تا باد هست خواهم لرزيد
و تا عشق هست خواهم وزيد
تا نگاه هست خواهم ديد
تا پگاه هست خواهم روييد
تا راز است ، خواهم جست
تا ريا هست خواهم شست
تا هستي است ،‌خواهم زيست
و تا مرگ هست ، خواهم خنديد

Miss Artemis
09-10-2010, 23:15
آنجا که نيستی می بويمت

و پنجره را به هوای روی تو باز می کنم

در اين جهان تهی

که به بيهودگی آن واقفم

مال من باش
و من تنهايی بی پايانم را به تو نشان خواهم داد

و زندگی بس است

اگر تو با شاخه ای لبخند بيايی

و با من بمانی

Miss Artemis
09-10-2010, 23:15
تمام هستی ام را برگی کن.
بر درختی بیاویز.
خودت باد شو.
بر من بوز.
به زمینم بینداز.
خدا که شدی، از من گذر کردی، خیالم راحت می شود.
جای پاهای تو، مرا و همه ی هستی مرا مقدس می کند!

M3HRD@D
09-10-2010, 23:18
پرواز هم دیگر

رویای آن پرنده نبود



دانه دانه

پرهایش را چید

تا بر این بالِش

خواب دیگری ببیند

Miss Artemis
09-10-2010, 23:18
در کوچه معشوقه ی ما جای عشق کجاست؟
کوچه تاریک است نور کجاست؟
قلب نا ارام است خدایا تو ارامش کن
عشق عطا کن معشوقه کجاست؟
شهر تهیست از مفهوم عشق خدایا
ان کس که معنی کند این را..کجاست؟
مه الود است هوای این دیار ای یار
ای عشق تو بگو راه این کوچه کجاست؟
ما گمشده گانیم در این ره بی نشان
تو بگو ای نور این نشانی کجاست؟

Miss Artemis
09-10-2010, 23:18
میان ناله ی جیرجیرک
میان شکست سکوتم
ترا دوباره می خوانم
ای همیشگی
ای سبز
صدایت را از دورها می شنوم
اشنایی
مثل روز بر پوست آفتاب سوخته ام
تو نزدیکتر از آنی که می گویند
میان تب تند مهربانی
که دوسه روزیست سینه پهلو کرده
ترا می شنوم
اغوش خاطره ز داغی دستانت
هنوز گر گرفته است
اشک در التماس لحظه
مانده است
و فریاد در کوجه پس کوچه های
فراموشی
خاطره ات را می بوسم
خاطره ات را ...

Miss Artemis
09-10-2010, 23:20
از لبانم بشنو :
(( زندگی رویا نیست.
زندگی زیبایی ست.
می توان ،
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت
می توان ،
از میان فاصله ها را بر داشت
دل من با دل تو ،از لبانم بشنو :
(( زندگی رویا نیست.
زندگی زیبایی ست.
می توان ،
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت
می توان ،
از میان فاصله ها را بر داشت
دل من با دل تو ،
هر دو بیزار از این فاصله هاست.))

Miss Artemis
09-10-2010, 23:21
نهائي جاي پايش را عميق تر
و ماندن در اين غربت
لحظه هاي غرق در مرداب را
شدت بخشيده

مانند شاخه اي خشک شکننده
و چون عمر يک حباب
لحظه هاي شيرين، کوتاه
کوره راه خوشبختي، تاريک و متروک
زمان در تسخير پائيز
و من
همچنان در انتظار بهار ....

M3HRD@D
09-10-2010, 23:22
کمی اهسته گذر کن بدنم روح که نیست
این ستون فقرات است , خم کوه که نیست
آب در چشم شما ریختن آموخت مرا
ورنه ابری که منم , اینهمه انبوه که نیست
هرگز از کشتن من بیم به خود راه نده
دل بیرحم شما اسوه نستوه که نیست

نه بزن , هرچه دلت خواست بزن تیغت را
تو که چشمت نگران دل مجروح که نیست
مرگ در باورمن چیز حقیری است نترس
بزن آهسته بمیرد دل من , نوح که نیست
از ستون فقراتم برو بالا به درک
مرده را هیچ غم از شدت اندوه که نیست

Miss Artemis
09-10-2010, 23:25
پيش از آن که در اشک غرقه‌شوم چيزي بگوي،


هرچه باشد


خامُش منشين
خدا را

پيش از آن که در اشک غرقه‌شوم


از عشق


چيزي بگوي

F l o w e r
09-10-2010, 23:27
تردیدهایم از جانب تو نیست
از جانب مردمانی است
که تو را بد می سرایند !
مردمان فاصله ...
هیچ گاه عشق من و تو را درک نمی کنند !

M3HRD@D
09-10-2010, 23:28
گفتی از عشق شبی پر تب وتابم کردی

من خاموش شکستم تو شهابم کردی

چه شد آخر دل دریایی من راست بگو

این چه رازی است که محتاج سرابم کردی

هر زمان از دل سنگت که شکایت کردم

با سکوتی پر از اعجاز جوابم کردی

آمدم با دل مجروح بپرسم آخر

به چه جرمی است که پابندعذابم کردی

توگذشتی و ترک خورد غرورم رفتی

ازدر خانه ی احساس جوابم کردی

M3HRD@D
09-10-2010, 23:30
وقتی آسمان قرق بادبادک است

فرمانروای دشت،یقینا مترسک است



بعداز شب مهاجرت تلخ تو،دلم

دل نیست،آشیانه ی متروک لک لک است



خانم،تو نیز روی دلم پاگذاشتی

خانم کجا نوشته که عاشق عروسک است!



تو سکه های قلب مرا خرج کرده ای

چیزی که مانده است،بقایای قلک است



این آرزو که پیش تو باشم بزرگ بود

دنیا برای بودنمان سخت کوچک است.

Miss Artemis
09-10-2010, 23:33
بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است
و آشناي قديم دل ، اما
اي دريغ ! اي دريغ ! اي فرياد
با دل من چه مي تواند كرد
يادت ؟ اي باد من ز دل برده
من گرفتم لطيف،‌ چون شبنم
هم درخشان و پاك ، چون باران
چه كنند اين دو، اي بهشت جوان
با يكي برگ پير و پژمرده ؟

M3HRD@D
09-10-2010, 23:34
بین عشاقت مرا جا میکنی»>>

مرا راه گلو ای بغض غم، وا می کنی یا نه
برایم چاره ای جز گریه پیدا می کنی یا نه
ببین سوز درونم از خطوط چهره ام پیداست
تو هم در چهره ام غم را تماشا می کنی یا نه
دلم در هر طپش صد بار آواز تو را خواند
نمی دانم تو هم یاد دل ما میکنی یا نه
فشردم بار ها زنگ در میخانة چشمت
که آیا بین عشاقت مرا جا می کنی یا نه
تو در قلب منی هرجا که هستی هر کجا باشی
ندانم کنج این ویرانه مأوا می کنی یا نه
گلی، باغی، بهاری، گلشنی، چون عطر صحرایی
برای دیدن گل عزم صحرا می کنی یا نه
چنان امروز زیباتر ز دیروزی، که گیجم من
تو خود را اینچنین هر روز زیبا می کنی یا نه
میان عقل من با عشق تو دعواست روز و شب
تو هم مانند من با خویش دعوا می کنی یا نه
احسان تاجی

---------- Post added at 11:34 PM ---------- Previous post was at 11:34 PM ----------

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

Miss Artemis
09-10-2010, 23:35
نه زورقي و نه سيلي ، نه سايه ي ابري
تهي ست آينه مرداب انزواي مرا
خوش آنكه سر رسدم روز و سردمهر سپهر
شبي دو گرم به شيون كند سراي مرا

F l o w e r
09-10-2010, 23:36
هميشه فاصله هست

دچار بايد بود
وگر نه زمزمه حيرت ميان دو حرف
حرام خواهد شد
وعشق ،سفر به رشني خلوت اشياست
و عشق
صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
نه
صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند
و با شنيدن يك هيچ مشوند كدر

Miss Artemis
09-10-2010, 23:39
مي نويسم اي دوست، مي نويسم اي يار
که به اندوه تو پيوند زدم دفتر خاطره را ...
روي باران بستم چشم را، پنجره را، حوصله را ...!
از سکوتي که صدايم را سوخت !!!
از خزاني که بهارم را برد ...
روزگارم را برد، همه دار و ندارم را برد !!!
مي نويسم بر برگ
مي نويسي بر باد ...!
خط به خط نامه تنهايي را ...
حسرت تلخ هم آوايي را ...
مي نويسم بي تو،

Miss Artemis
09-10-2010, 23:43
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام ٬ مستم
باز مي لرزد ٬ دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
هاي!نخراشي بغفلت گونه ام را تيغ
هاي !نپريشاني زلفكم را دست
و آبرويم را نريزي دل
لحظه ديدار نزديك است

Miss Artemis
09-10-2010, 23:46
دوستت خواهم داشت
بيشتراز باران
گرم تراز لبخند
داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت
شادتر خواهم شد
ناب تر، روشن تر
بارور خواهم شد
دوستم داشته باش ...
برگ را باور کن
افتابی تر شو...
باغ را از بر كن
دوستم داشته باش ..
عطر ها در راهند

mohsen_gh1991
09-10-2010, 23:50
هوای تازه، بارش باران، لحظه های پاک، محیطی به غایت زنده و پویا،
مهربانی خاک، جلوه رنگ و ...
هرآنچه از زیبایی تصور نمایی...
اینها بدون حضورت همچون اجزای یک تابلوی نقاشی است
که من بیرون از صحنه به تماشای آن نشسته ام.
من ناظری بیش نیستم؛
چرا که ...
جای تو خالیست.
من تنها بار دو جفت چشم منتظررا بر دوش می کشم.
من تماشاچی بیش نیستم...
خسته و تا ابد چشم به راه...

F l o w e r
09-10-2010, 23:50
بسی گفتند که دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست

ولی ما دل به او دادیم و دیدیم که او زهر است.....اما نوشداروست.

Miss Artemis
09-10-2010, 23:50
به كه بايد دل بست
درد اگر سينه شكافد
نفسي بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب كند آتش غم
آب مشو
آه مگو...

Miss Artemis
09-10-2010, 23:52
ثانیه ها بی تو میگذرند جانگداز و سخت

خیابان ها اخمو و خموش و آلوده اند
کوچه ها بن بست
پنجره ها تاریک و ساکتند
پرنده ها در خواب مرده اند
مانده در قفسی کوچک و تنگ
آواز قناریِ اسیر
در پستو

مي لولند غریبه ها در هم
در همهمه ی مبهم
نگاه هیچ آشنایی پیدا نمیکند

و تو عروسک من
گم شدی در بهت یخ زده ی چشمان عاشقم
تو رفته ایی و من مانده ام در بطن سرد پژمانی غروب

رفتی و گفتم: اذیت نمیشوم اما
اعتراف رقیقی ست
در من همیشه ماندگار
ثانیه ها بی تو
ن...م...ی...گ...ذ...ر...ن...د

F l o w e r
09-10-2010, 23:53
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
بشکن سر من، کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن
گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را، به سر زلف توبستند ...

تو میرِ عشقی، عاشق بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق كار داری
امشب تمام عاشقان را دست به سر كن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن ..

Miss Artemis
09-10-2010, 23:54
تنها باید یک چیز را بدانی

جزیی از منیو من جزی از تو

به هر کجا که پای بگشاییم

هر آنچه که بر ما رود

و هر چه زمان از ما بگیرد

به تغییر احساس امروزمان قادر نخواهد بود

پس مرا در بر گیر و بگو که تو نیز احساس می کنی

که جزی از منی ومن از تو.

F l o w e r
09-10-2010, 23:54
هرکه من خواهان او بیزار من
هرکه من بیزار او خواهان من
آنکه را چون جان وتن می خواهمش
آتشی انداخته او بر جان من

Miss Artemis
09-10-2010, 23:55
به همان قدر كه چشم تو پر از زيبايي ست
بي تو دنياي من اي دوست پر از تنهايي ست
زندگي آب تني كردن در حوضچه ي اكنون است
افسوس افسوس مانداب و مردابي ست اين حوضچه
زندگي يعني اسب همت تاختن
در كنار تن به روح و جان خود پرداختن

F l o w e r
09-10-2010, 23:56
هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی،
دوباره گریم می گیره انگار تو آغوش منی
روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه،
با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه
بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم،
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم
قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من،
شبای جمعه که میاد بیای سرِ مزارِ من
دوباره باز یاد چشات زمزمه ی نبودنم،
ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم
خاک سرِ مزارِ من نشونی از نبودنم ،
دستای نامردم شهر جنازه ام ربودنه
به زیر خاکمو هنوز نرفتی از یاد من ،
غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من
دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم ،
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

---------- Post added at 01:56 AM ---------- Previous post was at 01:55 AM ----------

به هزار وعده ی تو،

من فقط

يک دل دادم

و تمام

...

F l o w e r
10-10-2010, 00:05
اگه شدم عاشق ، تو نذار که بی تاب بمونم
لالائی شبام توئی نذار که بی خواب بمونم
دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت میخوام ... همیشه عاشق بمونی

---------- Post added at 02:05 AM ---------- Previous post was at 02:04 AM ----------

به خودم قول می دهم دیگر دلم برایت تنگ نشود
قول می دهم دیگر با ترنم صدایت آسمان چشمانم بارانی نشود
قول می دهم دیگر با نگاه کردن به عکسهایت عاشق نی غریب چشمانت نشوم
قول می دهم دیگر با خاطرات زندگی نکنم
قول می دهم دیگر دست نوشته هایت را نخوانم و به کلبه دلتنگی ات نیایم
اما خوب می دانم نمی توانم به هیچ کدام از قولهایم عمل کنم
آخر تو فقط وجودت را از من گرفتی خاطرت در سینه ام جا خوش کرده
این یکی را هیچ وقت نمی توانی پس بگیری.

F l o w e r
10-10-2010, 00:14
اگر تو نبودی
من کاملا بیدار بودم
هیچ کاری در دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو

Dreamland
10-10-2010, 00:18
هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست

هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست!

عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه!

دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست.

نـور می بـیـنم و می رویـم و می بـالم شـاد ،

شاخه می گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست.

تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست

کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست

بخـت آن را کـه شـبی پـاک تـر از بـاد ِ سـحر ،

بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست.

تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق

چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست.

Dreamland
10-10-2010, 00:21
من ٬ در آن لحظه ٬ که چشم تو به من می نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد

رقص شیطانی خواهش را

در آتش سبز!

نور پنهانی بخشش را

در چشمه مهر

اهتزاز ابدیت را می بینم

بیش از این ٬ سوی نگاهت ٬ نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را

یارای تماشایم نیست

کاش می گفتی چیست

آنچه از چشم تو ٬ تا عمق وجودم جاری ست.

Miss Artemis
10-10-2010, 00:24
این روزها........

تکه های ابرهای دلتنگی در آسمانم می بارند

نیاز به دست تو دارم که آنها را کنار بزنی

آهسته بگو....

آهسته تر از همیشه...........

میدانی که سیب دلم با کلام تو میرسد؟

Dreamland
10-10-2010, 00:24
بنشین ٬ مرو ٬ که در دل شب ٬ در پناه ماه

خوش تر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست

بنشین و جاودانه به آزار من مکوش

یکدم کنار دوست نشستن گناه نیست.

بنشین ٬ مرو ٬ صفای تمنای من ببین

امشب چراغ عشق در این خانه روشن است

جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز

بنشین ٬ مرو ٬ مرو که نه هنگام رفتن است.

Dreamland
10-10-2010, 00:28
از بـس کـه غـم تـو قـصه در گـوشم کــرد

غـم هـای زمانـه را فـرامـوشم کــرد

یـک سیـنه سخن بـه درگـهت آوردم

چـشمان سخـنگـوی تـو خـاموشم کـرد.

Dreamland
10-10-2010, 00:32
همه را می شنوم ، می بینم ، نمی اندیشم

به تو می اندیشم

من به این جمله

ای سرا پا همه خوبی

همه وقت ، همه جا

من به هر حال که باشم

به تو می اندیشم

F l o w e r
10-10-2010, 00:32
تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟

Dreamland
10-10-2010, 00:33
زندگی گرمی دل های بهم پیوسته است

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است

در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ، عطر جان پرور عشق

گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز ، دانه ها را باید از نو کاشت

آب و خورشیدو نسیمش را از مایه جان

خرج می باید کرد ، رنج می باید برد ، دوست می باید داشت !

F l o w e r
10-10-2010, 00:33
چشم های من، همیشه رو به تواند
رو به دشت های آزادی.
تو نه طوفانی، نه باد
نه گردبادی
که دایره وار
مرا به من بپیچاند.
و راهی ام می کنی
تا آهسته، آهسته
تمامت کنم.

Dreamland
10-10-2010, 00:35
در همه عالم كسی به یاد ندارد

نغمه سرایی كه یك ترانه بخواند

تنها با یك ترانه در همه ی عمر

نامش اینگونه جاودانه بماند

***

صبح كه در شهر، آن ترانه درخشید

نرمی مهتاب داشت، گرمی خورشید

بانگ: هزار‌آفرین! زهرجا بر شد

شور و سروری به جان مردم بخشید

***

نغمه، پیامی ز عشق بود و ز پیكار

مشعل شب های رهروان فداكار

شعله بر افروختن به قله كهسار

بوسه به یاران، امید و وعده به دیدار

***

خلق، به بانگ "مرا ببوس" تو برخاست!

شهر، به ساز "مرا ببوس" تو رقصید!

هركس به هركس رسید نام تو را پرسید

هر كه دلی داشت، بوسه داد و ببوسید!

***

یاد تو، در خاطرم همیشه شكفته ست

كودك من، با "مرا ببوس" تو خفته ست

ملت من، با "مرا ببوس" تو بیدار

خاطره ها در ترانه ی تو نهفته ست

***

روی تو را بوسه داده ایم، چه بسیار

خاك تو را بوسه می دهیم، دگر بار

ما همگی " سوی سرنوشت" روانیم

زود رسیدی! برو، "خدا نگهدار"

***

"هاله" ی مهر است این ترانه، بدانید

بانگ اراده ست این ترانه، بخوانید

بوسه ی او را به چهره ها بنشانید

آتش او را به قله ها برسانید

Dreamland
10-10-2010, 00:37
خواب ، بیدار

گر چه با یادش، همه شب، تا سحر گاهان نیلی فام ،

بیدارم؛

گاهگاهی نیز ،

وقتی چشم بر هم می گذارم ،

خواب های روشنی دارم،

عین هشیاری !

آنچنان روشن كه من در خواب ،

دم به دم با خویش می گویم كه :

بیداری ست ، بیداری ست، بیداری !

Miss Artemis
10-10-2010, 00:37
نمی دانم کدام پرنده
در نبض مدادهایت جاری بود
که هیچ کاغذی
در وسعت حجم آن نگنجید
راستی نگفتی کدام باد
بادبادکهایت را با خود برد

petrose.kabir
10-10-2010, 00:40
شبی مست رفتم اندر ویرانه ای
ناگهان چشم بیافتاد اندر خانه ای،نرم و نرمک پیش رفتم
در کنار پنجره دیدم صحنه ای دیوانه وار
پیر مردی کور فلج در گوشه ای
مادری مات و پریشان همچون پروانه ای
پسرک از سوز سرما میزد دندان بهم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
پس از سوگند خوردم مست نروم در خانه ای
تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای‎ ‎‏.
کارو

mohsen_gh1991
10-10-2010, 00:42
عشق یعنی راه رفتن زیر باران
عشق یعنی من می روم تو بمان
عشق یعنی آن روز وصال
عشق یعنی بوسه ها در طوله سال
عشق یعنی پای معشوق سوختن
عشق یعنی چشم را به در دوختن
عشق یعنی جان می دهم در راه تو
عشق یعنی دستانه من دستانه تو
عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو
عشق یعنی می برم تا اوج تورو
عشق یعنی حرف من در نیمه شب
عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب
عشق یعنی انقباظو انبصاط
عشق یعنی درده من درده کتاب
عشق یعنی زندگیم وصله به توست
عشق یعنی قلب من در دست توست
عشق یعنی عشقه من زیبای من
عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

Miss Artemis
10-10-2010, 00:44
اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نامهربان بودیم و رفتیم
گرچه این دنیا ندارد اعتباری این را نوشتم تا بماند یادگاری

Dreamland
10-10-2010, 00:47
تنها

غمگین

نشسته با ماه

در خلوت ساکت شبانگاه

اشکی به رخم دوید ناگاه

روی تو شکفت در سرشکم

دیدم که هنوز عاشقم آه

Miss Artemis
10-10-2010, 00:50
گفتم از عشقت جدا شوم
و دل دیوانه ام را از بند عشق آزاد کنم
دل من محبوس است
در زندانی که
میله هایش حرف های عاشقانه ی تو
و زندانبانش چشمان دلربای توست
ای کاش نامه های عاشقانه ام رابه همراه کبوتران سپید
برایت با اشک های شبانه ام راهی می کردم
نه نه !
نمی توانم هرگز زندان دلت را رها کنم
من این اسارت را از آزادی اما بی تو بیشتر می خواهم
واگر حتی روزی
وقت آزادی ام فرا رسد
به کبوتران سپید خواهم گفت
که خاکستر تن بی جانم را برایت آورند

Miss Artemis
10-10-2010, 00:54
گاهی دلم نمی خواست تورا ببینم

اما تو در کنارم بودی و نفس هایت یخ روزهایم را آ ب میکرد

گاهی دلم نمی خواست تو را بخوانم

اما تو مثل یک ترانه زیبا

بر لبانم زندگی میکردی

mohsen_gh1991
10-10-2010, 00:56
آخ یکی بود یکی نبود
یه عاشقی بود که یه روز
بهت میگفت دوست داره
آخ که دوست داره هنوز
دلم یه دیوونه شده
واست نیاز داره هنوز
از دل دیوونه نترس
آخ که دوستت داره هنوز

Miss Artemis
10-10-2010, 00:57
زندگي
چون گل سرخي است پر از برگ و پر از عطر و پر از خار
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و خار و گل و برگ همه همسايه ديوار به ديوار همند

F l o w e r
10-10-2010, 00:58
صدای بی پروا...
ای اوارگی پنهان گوش فرا دهید
به این صداهای بی پروا که دلم را میشکند
آشکار شوید ...
و روشنایی را بر این دشت چیره سازید
حالا که نمیتوانم
گرمای دستانش را احساس کنم
حالا که
در لحظه هایم ندارمش ...

Dreamland
10-10-2010, 01:00
خوش آمد بهار

گل از شاخه تابید خورشید وار

چو آغوش نوروزر پیروز بخت

گشوده رخ و بازوان درخت

گل افشانی ارغوان

نوید امید است در باغ جان

که هرگز نماند به جای

زمستان اهریمنی

بهاران فرا میرسد

پرستیدنی

سراسر همه مژده ایمنی

درین صبح فرخنده تابنک

که از زندگی دم زند جان خاک

بیا با دل و جان پاک

همه لحظه ها را به شادی سپار

نوایی هم آهنگ یاران برآر

خوش آمد بهار

Miss Artemis
10-10-2010, 01:00
گلي از شاخه اگر مي چينيم
برگ برگش نکنيم
و به بادش ندهيم
لااقل لاي کتاب دلمان بگذاريم
و شبي چند از آن را
هي بخوانيم و ببوسيم و معطر بشويم
شايد از باغچه کوچک انديشه مان گل رويد ...

F l o w e r
10-10-2010, 01:01
دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستم
اینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستم
با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم
بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم

Dreamland
10-10-2010, 01:02
بسوی کوه

بسوی قله های باشکوه

بسوی آبی سپهر

به راه زر نشان مهر

چو آرزوی ما

هوا

خوش است و پاک

به روی قله ها

تن از غبار تیرگی رها

برآ چو جان تازه بر بلند خاک

همیشه بر فراز

همیشه سرافراز

Miss Artemis
10-10-2010, 01:02
زندگی شطرنج دنیا و دل است

قصه پررنج صدها مشکل است

شاه دل کیش هوسها میشود

پای اسب آرزوها در گل است

فیل بخت ما عجب کج میرود

در سر ما بس خیالی باطل است

ما نسنجیده پی فرزین او

غافل از اینکه حریفی قابل است

مهره های عمر من نیمش برفت

مهره های او تمامش کامل است

F l o w e r
10-10-2010, 01:03
می خوانمت به نام
چرا....
صدا....به صدایت نمی رسد
نشسته ای چون غبار
بر حریر ذهن تک تازم
ولی....
پیشانی ام
به گَرد پایت نمی رسد
تازه چون
حضور سبز عشق، ملموسی
کام تشنه ام
به هوایت نمی رسد
زده ام صیقلی
تا سحر جان را
آیینه ام............ ولی
به جلایت نمی رسد
خدای من اینک
بسته گوشش را
استغاثه ام چرا
به خدایت نمی رسد
زصندوق پُست دلت
نپرسیدی
که چرا
نامه ای زبرایت نمی رسد؟

Dreamland
10-10-2010, 01:04
بیرون شدن نداند

این رهرو غریب

ازاین حصار سربی

این تنگه غروب

Dreamland
10-10-2010, 01:05
بهترین لحظه های روز و شبم

لحظه های شکفتن سحر است

که سیاهی شکسته پا به گریز

روشنایی گشوده بال و پر است

F l o w e r
10-10-2010, 01:07
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را
در دوست می بیند و می یابد.

Dreamland
10-10-2010, 01:09
تو را دارم ای گل جهان با من است

تو تا با منی جان جان با من است

چو می تابد از دور پیشانی ات

کران تا کران آسمان با من است

چو خندان به سوی من ایی به مهر

بهاری پر از ارغوان با من است

کنار تو هر لحظه گویم به خویش

که خوشبختی بی کران با من است

روانم بیاساید از هر غمی

چو بینم که مهرت روان با من است

چه غم دارم از تلخی روزگار

شکرخنده آن دهان با من است

Dreamland
10-10-2010, 01:11
ای تو با روح من از روز ازل یارترین

کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین

گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا

تو سزاوارترینی تو سزاوارترین

عطر نام تو که در پرده جان پیچیده ست

سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین

ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر

بی تماشای تو روز و شب من تارترین

در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند

من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین

می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید

گر بود چون دل من رازنگهدارترین

Dreamland
10-10-2010, 01:14
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است

گر به دریا افکند دریا خوش است

گر بسوزاند در آتش دلکش است

ای خوشا آن دل که در این آتش است

تا بینی عشق را ایینه وار

آتشی از جان خاموشت برآر

هر چه می خواهی به دنیا نگر

دشمنی از خود نداری سخت تر

عشق پیروزت کند بر خویشتن

عشق آتش می زند در ما و من

عشق را دریاب و خود را واگذار

تا بیابی جان نو خورشیدوار

عشق هستی زا و روح افزا بود

هر چه فرمان می دهد زیبا بود

Dreamland
10-10-2010, 01:15
یادش به خیر

عهد جوانی

که تا سحر

با ماه می نشستم

از خواب بی خبر

کنون که می دمد سحر از سوی خاوران

بینم شبم گذشته

ز مهتاب بی خبر

این سان که خواب غفلتم از راه می برد

ترسم که بگذرد ز سرم آب بی خبر

Miss Artemis
10-10-2010, 01:18
پشت اين پنجره ها دل مي گيره
غم و غصه دلو تو ميدوني
وقتي از بخت خودم حرف ميزنم
چشام اشک بارون ميشه تو ميدوني

عمريه غم تو دلم زندونيه
دل من زندون داره تو ميدوني
هر چي بهش ميکم تو آزادي ديگه
ميگه من دوست دارم تو ميدوني


مي خوام امشب با خدام شکوه کنم
شکوه هاي دلمو تو ميدوني
بگم اي خدا چرا بختم سياس
چرا بخت من سياس تو ميدوني

پنجره بسته ميشه شب ميرسه
چشام آروم نداره تو ميدوني
اگه امشب بکذره فردا ميشه
مگه فردا چي ميشه تو ميدوني

عمريه غم تو دلم زندونيه
دل من زندون داره تو ميدوني
هر چي بهش ميکم تو آزادي ديگه
ميگه من دوست دارم تو ميدوني



فریدون فروغی

F l o w e r
10-10-2010, 01:19
همرنگ دریا شدم

تا نگاهی آبی تر کنم

به دنیایت

ستاره شدم

تا برقی باشم در چشمانت

پروانه شدم

تا در اوج بی کسی

همدرد و غمخوارت باشم

اما تو با خونسردی!!!

خوب جوابم را دادی

چه غریبه آشنایی

Dreamland
10-10-2010, 01:20
هیچ و باد است جهان

گفتی و باور کردی

کاش یک روز به اندازه هیچ

غم بیهوده نمی خوردی

کاش یک لحظه به سرمستی باد

شاد و آزاد به سر می بردی

Dreamland
10-10-2010, 01:24
این درخت بارور که سالهاست

بی هوا و نور مانده است

بازوان هر طرف گشوده اش

از نوازش پرندگان مهربان

وزنوای دلپذیرشان

دورمانده است

آه اینک از نسیم تازه تبسمی

ناگهان جوانه میکند

از میان این جوانه ها

جان او چو مرغکی ترانه خوان

سر برون ز آشیانه میکند

در چنین فضای دلپذیر

دل هوای شعر عاشقانه می کند

F l o w e r
10-10-2010, 01:25
نگاه به ساعتم میکنم و دوباره امتحان میکنم
من بیدارم؟؟؟؟؟
نه ساعت ها قفل میشوند و نه چشمم اشتباه میبیند
دوباره آمده ای وشبهی از کنارم رد میشود
هنوز ساعتی نگذشته دوباره میبینم
تمام ساعتها را دوباره امتحان میکنم
خدای من
من خواب میبینم
رویای شفاف
آرزو میکنم دوباره تو را ببینم

Dreamland
10-10-2010, 01:26
شنیدم مصرعی شیوا که شیرین بود مضمونش

منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش

به خود گفتم تو هم مجنون یک لیلای زیبایی

که جان داروی عمر توست در لبهای میگونش

بر آر از سینه جان شعر شورانگیز دلخواهی

مگر آن ماه را سازی بدین افسانه افسونش

نوایی تازه از ساز محبت در جهان سرکن

کزین آوا بیاسایی ز گردش های گردونش

به مهر آهنگ او روز و شبت را رنگ دیگر زن

که خود آگاهی از نیرنگ دوران و شبیخونش

ز عشق آغاز کن تا نقش گردون را بگردانی

که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش

به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این ایین

همه شادی است فرمانش همه یاری است قانونش

غم عشق تو را نازم چنان در سینه رخت افکند

که غمهای دگر را کرد ازین خانه بیرونش

غرور حسنش از ره می برد ای دل صبوری کن

به خود بازآورد بار دگر شعر فریدونش

Dreamland
10-10-2010, 01:30
جانی شکسته دارم از دوستی گریزان

در باورم نگنجد بیداد از عزیزان

وایا ستیزه جویان با دشمنان ستیزند

ایا برادرانیم با یکدیگر ستیزان

آه آن امیدها کو

چون صبح نوشکفته

تا حال من ببینند در شام برگ ریزان

از جور دوست هرچند از پا افتادگانیم

ما را ازین گذرگاه ای عشق بر مخیزان

Dreamland
10-10-2010, 01:31
هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست

هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست

عشق می ورزم و ی سوزم و فریادم نه

دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست

نور می بینم و می رویم و می بالم شاد

شاخه میگسترم و بیم ز پاییزم نیست

تا به گیتی دل از مهر لبریزم هست

کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست

بخت آن را که شبی پاک تر از باد سحر

با تو ای غنچه نشکفته بیامیزم نیست

تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق

چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست

hedKandi
10-10-2010, 01:32
قصه شیرین

مهرورزان زمانهای کهن
هرگز از خویش نگفتند سخن
که در آنجا که تویی
بر نیاید دگر آواز از من
ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد
هر چه میل دل دوست
بپذیریم به جان
هر چیز جز مبل دل او
بسپاریم به باد

Dreamland
10-10-2010, 01:33
ای دوست چه پرسی تو که

سهراب کجا رفت

سهراب سپهری شد و سر وقت خدا رفت

او نور سحر بود کزین دشت سفر کرد

او روح چمن بود که با باد صبا رفت

همراه فلق در افق تیره این شهر

تایید و به آنجا که قدر گفت و قضا

رفت

ناگاه چو پروانه سبک خیز و سبکبال

پیدا شد و چرخی زد و گل گفت و هوا رفت

ای جامه شعرت نخ آواز قناری

رفتی تو و از باغ و چمن نور و نوا رفت

Dreamland
10-10-2010, 01:34
شکفته روی اقیانوس شب ماه

نسیمش می نوازد گاه و بی گاه

چراغ افروزد راه عاشقان باش

که من در دشت غم گم کرده ام راه

Dreamland
10-10-2010, 01:36
من نمیگویم درین عالم

گرم پو، تابنده، هستی بخش

چون خورشید باش

تا توانی

پاک، روشن

مثل باران

مثل مروارید باش

F l o w e r
10-10-2010, 01:36
می‌ترسم يکی زودتر از من بنويسد ...
مثل خيلی چيزهای ديگر که هی دست دست کردم تا يکی ديگر نوشت ...
ولی حوصله‌ی چشمان نامحرمی که می‌خوانند را ندارم ...

Dreamland
10-10-2010, 01:43
ساز تو دهد روح مرا قوت پرواز

از حنجره ات

پنجره ای سوی خدا باز

احساس من و ساز تو

جانهای هم آهنگ

حال من و آوای تو یاران هم آواز

گلبانگ تو روشنگر جان است بیفروز

قول و غزلت پرچم شادی است

برافراز

Dreamland
10-10-2010, 01:47
کلام سرود را

همانند یک سلاح

بیندیش و آنگه بکاربر

که با حرف سربی

بر اندام کاغذ

توانی نوشت گل

و با سرب آتشین

بر اندام آدمی

توانی زدن شرر

Dreamland
10-10-2010, 01:53
گل از طراوت باران صبحدم لبریز

هوای باغ و بهار از نسیم و نم لبریز

صفای روی تو ای ابر مهربان بهار

که هست دامنت از رشحه کرم لبریز

هزار چلچله در برج صبح می خوانند

هنوز گوش شب از بانگ زیر و بم لبریز

به پای گل چه نشینم دریندیار که هست

روان خلق ز غوغای بیش و کم لبریز

مرا به دشت شقایق مخوان که لبریز است

فضای دهر ز خونابه لبریز

ببین در ایینه روزگار نقش بلا

که شد ز خون سیاووش جام لبریز

چگونه درد شکیبایی اش نیازارد

دلی که هست به هر جا ز درد و غم لبریز

Dreamland
10-10-2010, 02:05
وقتی ستاره نیز

سو سوی روزنی به رهایی نیست

آن چشم شب نخفته چرا پشت پنجره

با آن نگاه غمگین

ژرفای آسمان را

می کاوید

آنگاه بازمیگشت

نومید

میگریست

Dreamland
10-10-2010, 02:10
زمان نمی گذرد عمر ره نمیسپرد

صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است

نه شب هست و نه جمعه

نه پار و پیرار است

جوان و پیر کدام است زود و دیر کدام است

اگر هنوز جوان مانده ای به آن معناست

که عشق را به زوایای جان صلا زده ای

ملال پیری اگر میکشد تو را پیداست

که زیر سیلی تکرار

دست و پا زده ای

زمان نمی گذرد

صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است

خوشا به حال کسی

که لحظه لحظه اش از بانگ عشق سرشار است

Dreamland
10-10-2010, 02:17
ندانم این نسیم بال بسته

چه خواهد کرد با جان های خسته

پرستو می رسد غمگین و خاموش

دریغ از آن بهاران خجسته

Dreamland
10-10-2010, 02:19
چو از بنفشه بوی صبح برخیزد

هزار وسوسه در جان من برانگیزد

کبوتر دلم از شوق میگشاید بال

که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد

دلی که غنچه نشکفته ندامتهاست

بگو به دامن باد سحر نیاویزد

فدای دست نوازشگر نسیم شوم

که خوش به جام شرابم شکوفه میریزد

تو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کن

در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد

لبی بزن به شراب من ای شکوفه بخت

که می خوش است که با بوی گل درآمیزد

Dreamland
10-10-2010, 02:21
نسیم صبح بوی گل پرکند

افق دریایی از نور است و لبخند

دل افروزان شادی را صلا زن

سیه کاران غم را در فروبند

Dreamland
10-10-2010, 02:24
گلی را که دیروز

به دیدار من هدیه آوردی ای دوست

دور از رخ نازنین تو

امروز پژمرد

همه لطف و زیبایی اش را

که حسرت به روی تو می خورد و

هوش از سر ما به تاراج می برد

گرمای شب برد

صفای تو اما گلی پایدار است

بهشتی همیشه بهار است

گل مهر تو در دل و جان

گل بی خزان

گل تا که من زنده ام ماندگار است

Dreamland
10-10-2010, 02:31
بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست

نسیم رقص گل آویز گل فشانش نیست

دلم به گریه خونین ابر میسوزد

که باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نیست

چنین بهشت کلاغان و بلبلان خاموش

بهار نیست به باغی که باغبانش نیست

چه دل گرفته هوایی چه پا فشرده شبی

که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست

کبوتری که در این آسمان گشاید بال

دگر امید رسیدن به آشیانش نیست

ستاره نیز به تنهاییش گمان نبرد

کسی که همنفسش هست و همزبانش نیست

جهان به جان من آنگونه سرد مهری کرد

که در بهار و خزان کار با جهانش نیست

ز یک ترانه به خود رنگ جاودان نزند

دلی که چون دل من رنج جاودانش نیست

Dreamland
10-10-2010, 02:33
درون سینه ام صد آرزو مرد

گل صد آرزو نشکفته پژمرد

دلم بی روی او دریای درد است

همین دریا مرا در خود فرو برد

Dreamland
10-10-2010, 02:38
دلم سوزد به سرگردانی ماه

که شب تا روز پوید این همه راه

سحر خواهد درآمیزد به خورشید

نداند چون کند با بخت کوتاه

Amir..H
10-10-2010, 02:43
من اگر روح پریشان دارم

من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
در غمستان نفسگیر، اگر
نفسم میگیرد
آرزو در دل من
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان درازای هر نفس
جان مرا میگیرد
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترین انسانم
به وفای همه بی ایمانم
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم