PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ادبيات و فرهنگ اصفهان



Asalbanoo
02-11-2006, 22:36
چند اصطلاح اصفهاني

1. آيا عالم = معلوم نيست
مثال : آيا عالم بياد = معلوم نيست بياد

2.آيدي دارد = جالبِ
مثال: آيدي دارد ايشون دارن اينارو به ما ميگن

3. جَخ = تازه
مثال: من جخ رسيدم = من تازه رسيدم

4. عبارت " اوي خره" كه بسيارى از جملات با اين عبارت شروع مي شود.
مثال: اوي خره كوجا بودى؟

5. كلمه سيزده " سينزه" و نوزده " نونزه" تلفظ مي شه


6. فعل " اِ سِدَن" = خريدن/ گرفتن


7. جَل باش = زود باش/ عجله كن


8. وَخزا يا وخيز = بلند شو


9. در را پيش كن = در را ببند


10. حياط = خرند

11. دادا = داداش


12. لَك و ليوير = لب و لوچه



13. دين وايمان كسي را عرصه كردن = كسى را عصبانى و كلافه كردن


14.قََََََََهرِه كردن = ترسيدن


15.يَسل كشيدن = جانب دارى كردن


16. آنتريك كردن = تحريك كردن


17. اِ لِتويي = نازك و نارنجى


18. مُنَه نَه = فضول


19. اَنِك كردن = معطل كردن


20. وادَنگ آمدن = زير چيزى زدن


21. چِِماله = مچاله


22. قاشوق چى= قاشق چايى خورى


23. چَك و چوله = درب و داغون


24. چِپ چِپه = براى آب به كار مي رود.

مثال: انجا چپ چپه آب= اينجا پر از آب

25. قسيون كردن = استفراغ كردن


26. غازقِلنگ = ( آدم) دراز و لاغر

زفت كردن = جمع و جور كردن


26.گِل = سَر

مثال : بادبادك من گل ديوار = بادبادكم روي ديوار
مثال: كت را بذار گل ميخ = كت را آويزان كن به ميخ

27.آوِنگون/ دِلِنگون = آويزان/ معلق

28. بََرا = براى

29.هم و دو = يكديگر/ با هم

مثال: اين قدر با هم و دو حرف نزنيد = اين قدر با هم حرف نزنيد


30.رونه كردن = روانه كردن/ فرستادن

مثال: بچه را رونه كردم به مدرسه = بچه را فرستادم رفت مدرسه


31.سيبه= كوچه

32.هِن بودن = تبل / شُل / وارفته

33.خارسو = مادر زن/مادر شوهر

34.بُسوره = پدر زن/ مادر زن

35.ياد = جارى ( نسبت همسران دو برادر با هم)

36.همريش = باجناق

37.كِوِرِه = چرك/ كثافت / كبره

38.يُخته/ يِچِكه = يك ذره

39.چِلِسمه = هل و هوله

40.كهنه دواچى = كهنه بچه

Asalbanoo
02-11-2006, 22:37
1.مضاف و موصوف هميشه " ى " مي گيرد

مثال : در باغ == درى باغ گل قشنگ = گلى قشنگ

2.صداِ " اُ " جايگاه ندارد و به " او " تبديل مى شود

مثال: شما = شوما چادر = چادور كجا= كوجا


3. حرف " و" در قالب حرف ربط به "آ" تبديل مى شود

من و تو و حسن هستيم = من آ ، تو وآ ، حسن

• در ضمن حرف "آ " به معناى به علاوه نيز به كار مى رود
3+4+2 3+4 آ 2

4.در بعضى مواقع حرف " ه" گفته نمى شود

مثال: بچه ها == بِچا گربه ها= گربا مى جهد = مى جِد

• در بعضى مواقع "ه" به "ى " تبديل مى شود

مثال : ما هم مى آييم = ما وَم مى اييم

5. حرف اول "ب " يا " ن " باشد و حرف سوم " ى " باشد يك " ى " بعد از "ب " يا " ن " اضافه مى شود.

مثال : بگير = بيگير گريه = گيريه بشين = بيشين
نمى خوام = نيمى خوام نميشه = نيميشه

6. حرف " س" در آخر كلمات

مثال : چه خبره = چه خَبَرِس بس است = بسِِس

7. دو تا "ى" در كنار هم باشد يكى از انها حذف مى شود

مثال : پايين = پاين بفرماييد = بفرماين

8. اغلب اوقات حرف "س" از اخر كلمه "پس" حذف مي شود

مثال: كجايين پس؟ = كوجاين پَ پس تو چرا نمى آيي؟ = پَ تو چرا نيمى ياى؟

9.دِ + فعل + دِ

مثال: دِ بدو دِ دِ جل باش دِ

Asalbanoo
02-11-2006, 22:40
دوستان عزيز

خواهش و تمنا زياد دارم از خدمتتون كه اگر عقيده اي داريد لطفا با حفظ احترام آن را بيان كنيد.
و من اغلب اين كلمات را از زبان محاوره گرفته ام و منبعي در دست ندارم كه صحت معني و املا آنها را بررسي كنم.اگر اشتباهي بود پيشاپيش عذر خواهي مي كنم

Iron
03-11-2006, 20:04
يادمه بجاي عبارت "فيوز پريد" يه اصطلاح جالب داشتن ولي يادم نيست چي بود. چي مي گن؟

mercedes
16-11-2006, 12:51
دوستان عزيز

خواهش و تمنا زياد دارم از خدمتتون كه اگر عقيده اي داريد لطفا با حفظ احترام آن را بيان كنيد.
و من اغلب اين كلمات را از زبان محاوره گرفته ام و منبعي در دست ندارم كه صحت معني و املا آنها را بررسي كنم.اگر اشتباهي بود پيشاپيش عذر خواهي مي كنم
یه رو نه یه رو= یک روز در میان
یه وخ هه هه یه وخ هه نی =یه روزی هست که هست یه روزی هست که نیست

magmagf
30-06-2007, 21:26
سلام به همه دوستی گلم

توی این تاپیک قرار هست اشعاری که در وصف اصفهان ( کل استان منظورم هست ) هست یا به لهجه های مختلف شهرهای استان اصفهان گفته شده را قرار بدهیم .

خیلی خوشحال می شم اگه همه با هم کمک کنید تا تاپیک خوبی ایجاد کنیم . بحث هم فقط ادبی هست راجع به شعر یا متن ادبی و یا فرهنگ اصفهانی به جغرافی و ...... قرار نیست اشاره کنیم

کل کل هم قرار نیست بکنیم فقط می خواهیم با کمک هم یک مجموعه ای درست کنیم

امیدوارم چیز خوبی بشه با کمک همگی :40:

magmagf
30-06-2007, 21:32
باشد ز بسكه روحفزا اصفهان ما
پیوسته شاد باشد از آن جسم و جان ما

تنها نه باغ و بیشه ما سبز و خرم است
پر از گل است باغچه و بوستان ما

یك لكه ابر دیده نبیند به روى شهر
آئینه وار جلوه كند آسمان ما

یك عمر در نظر بودش خاطرات خوش
روزى مسافرى شد اگر میهمان ما

برند گوى لطف و ملاحت به روزگار
از گلرخان روى زمین گلرخان ما

در كام خضر خون شود آب بقا اگر
در زنده رود بنگرد آب روان ما

مى ‏گویم این كلام و برآیم ز عهده ‏اش
باشد عروس كشور ما اصفهان ما

جمشیدى از هواى فرح بخش اصفهان
چون زنده رود صاف و روان شد بیان ما


اكبر جمشیدى

magmagf
30-06-2007, 21:34
اى صفاهان چقدر زیبائى
چه فرح بخشى و روح افزایى

چشم ما خیره به زیبائى تست
دل ما محو دل آرائى تست

مظهر لطف و صفائى اى شهر
مایه عشرت مائى اى شهر

سبز و خرم همه سرتاسر تست
پر زگل خاك نشاط آور تست

بس هوایت ز صفا معتدل است
خرم از نكهت آن جان و دل است

آسمان تو ز بس صاف بود
همچو آئینه شفاف بود

گشته تاریخى و پر قدر و بها
هر بنائى كه شده در تو بنا

زنده رودت بود از بسكه زلال
شوید از چهره جان گرد ملال

بس نسیمش فرح ‏انگیز بود
عشرت افزا و طرب خیز بود

پل خواجوى تو از بس زیباست
خوشترین منظره اهل صفاست

ساكنینت همگى رنجبرند
صاحب علم و كمال و هنرند

مركز و مهد هنرمندانى
مایه آبروى ایرانى

از پى دیدنت اى شهر قشنگ
خلق آیند ز صدها فرسنگ

گویم از وصف تو هر چند كم است
وصف افزون ز بیان و قلم است

اى صفاهان چقدر دلشادم
كه به دامان تو مادر زادم

هست جمشیدى از آنرو سرشار
كز هواى تو بود بر خوردار



اكبر جمشیدى

magmagf
30-06-2007, 21:37
دیدى تو اصفهان را آن شهر خلد پیكر
آن سدره مقدس و آن عدن حور پرور

آن بارگاه ملت و آن تخت گاه دولت
آن روى هفت عالم و آن چشم هفت كشور

شهرى چه خلد اكبر هم میوه هایش باقى
هم فرش‏هاى مشكین هم تربتش معطر


اشفرده - اشفرده - (شرف الدین)

magmagf
30-06-2007, 21:38
شب سیاه ز روز سفید نشناسد
كسى كه گفت به از اصفهان بود شیراز


ابواسماعیل، بن ابى ظاهر

magmagf
30-06-2007, 21:39
شهرى روشن چو فكر دانا
در وى همه كاینات پیدا

چون عارض دوست از نكویى
در وى همه آرزو كه جویى

تریاك ده اوست مشك ده او
چون چشم گوزن و ناف آهو

ارواح كه بر درش گذشتند
فردوس مهین بر او نوشتند

magmagf
30-06-2007, 21:43
نسخه فردوس اعلا اصفهان است اصفهان
نیست شهرى مثل آن از قیروان تا قیروان

عرصه میدان مردان روضه ارباب فضل
بیشه شیران جنگى، جاى شاهان جهان


هروى - سعدالدین

mohammad99
30-06-2007, 22:10
احسنت بر شما
کاری است بسیار زیباست
اینم یه شعر فولکلور به زبان محلی ابیانه

عروس ججه اور پرژه/ ننور ججه نونور ججه

Aroos jeje orpareje/ nenvar jeje noonvar jeje

فلانی چی چی بزایونوع /کوتور کوا بزیوینا

felani chi chi bezainoa/ kotre kooa bezai noa

فعلا:20:

magmagf
01-07-2007, 20:24
در جائى خواجه حافظ، شیراز خود را بهتر از اصفهان دانسته و چنین سروده است:

اگر چه زنده رود آب حیاتست
ولى شیراز ما از اصفهان به



حافظ و یاد اصفهان

محمد مهدى بن محمد رضا الاصفهانى، در كتاب نصف جهان فى تعریف الاصفهان، درباره دیدار حافظ از اصفهان و یادنامه او چنین مى ‏نویسد:

خواجه حافظ شیرازى علیه الرحمه در اثناء اسفار خود به اصفهان رسیده مدتى متوقف گشته است و با اهالى اصفهان خوش بر آمده، كمال الفت را پیدا نموده و چون به شیراز رفته است این غزل را در حسرت و افسوس از مفارقت اهل اصفهان و یادآورى ایشان گفته و ضمناً مدح زاینده رود و باغ كاران نموده است:



غزل:

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

این زمان در كس وفا دارى نماند
زان وفاداران یاران یاد باد

كامم از تلخى غم چون زهر گشت
بانگ نوش باده خواران یاد باد

من كه در تدبیر غم بیچاره‏ام
چاره آن غمگساران یاد باد

گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این دام بلا
كوشش آن حق گزاران یاد باد

گر چه صد رود است از چشم روان
زنده رود و باغ كاران یاد باد

راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
اى دریغ از روزگاران یاد باد

magmagf
01-07-2007, 20:25
بر اصفهان گذشتم من بود یك زمان
در وى شد همان و برون آمدن همان

خاقانى

magmagf
01-07-2007, 20:25
حمد الله مستوفى مورخ و نویسنده مشهور ایران در قرن هشتم هجرى درباره زاینده رود مى ‏نویسد:

رودخانه اصفهان امروز به ندرت «زنده رود» مشهور است و مصنفین مختلف آن را «زاینده رود» و «زرین رود» نیز نوشته ‏اند.

خاقانى شاعر مشهور ایران درباره زاینده رود چنین گفته است:

روید است كه كوثرش عدیلست
آبش سلسال و سلسبیلست

نه بلكه زرشك او همه سال
شیداى مسلسلت سلسال

گر سیمگرى نماید آبش
گر شیشه گرى كند حبابش

آبش بدل گلاب دانند
زو دردسر سران نشانند

گر شیشه كند حباب شاید
شیشه ز پى گلاب باید




و در جاى دیگر گوید:

یاد آن عهدى كه دور از چشم زخم آسمان
با تو بودم در كنار زنده رود و مرز جى

magmagf
01-07-2007, 23:27
مؤلف هفت اقلیم درباره زنده رود مى ‏نویسد:

لب زنده رود و نسیم بهار
لب دلستان و مى ‏خوشگوار

ز دل بیخ آن ده چنان بركند
كه بیخ ستم خنجر شهریار

magmagf
02-07-2007, 11:08
خاقانى از شعراى مشهور ایران در قرن ششم هجرى است و در قصیده طولانى خود در وصف اصفهان، از آب و هوا، موقع طبیعى، سرمه، و از دو نام مشهور جى و صفاهان یاد كرده است:

نكهت حور است یا صفاى صفاهان
جبهت جوز است یا لقاى صفاهان

چاه صفاهان مدان نشیمن رجال
مهبط مهدى شمر فناى صفاهان

راى برى چیست خیز و جاى به جوى جوى
كانكه رى ار داشت، داشت راى صفاهان


آن دگرى گفت كز ز كوه تن كرخ
هست هناب جى و نواى صفاهان

كرخ كلوخ سقایه خانه جى دان
دجله نم قربه سقاى صفاهان

نیل كم از زنده رود و مصر كم از جى
قاهره مقهور پادشاى صفاهان

باغچه عین شمس گلخن جى دان
وز بلسان به شمر گیاى صفاهان

دولت و ملت دوگانه زاد چو جوزا
مادر بخت یگانه زاى صفاهان

خاك صفاهان نهال پرور سدره است
سدره توحید منتهاى صفاهان

دیده خورشید چشم درد همى داشت
از حسد خاك سرمه زاى صفاهان

لا جرم آنك براى دیده خورشید
دست مسیح است سرمه ساى صفاهان

چرخ نبینى كه هست هاون سرمه
رنگ گرفته ز سرمه‏ هاى صفاهان

یرحمك الله زد آسمان كه دم صبح
عطسه مشكین زد از صباى صفاهان

دست خضر چون نیافت چشمه دوباره
كرد تیمم به خاك پاك صفاهان

Asalbanoo
02-07-2007, 12:41
خجندى - صدرالدین عبداللطیف

نقاط دلگشاى اصفهان

ای كه از لطف روح رامانى
از تو در رشك آرزو مانى

نقش بندى و دلگشائى تو
روح محضى و جان فزایى تو

اى تواناى ناتوان كه توئى
وى جهان و جهان جان كه توئى

شكل جسمى و رنگ جان دارى
بوى باران اصفهان دارى

اصفهانا در آرزوى توام
گشته انده فزون و شادى كم

عكس شكلت بخواب مى ‏جویم
زنده رودت در آب مى ‏جویم

مار بینت كه نسخه ارم است
آفتاب اندرو درم درم است

هر یك از باغ هاى صد بیشه
گم شده در میانش اندیشه

هر كه اكنون به با كاران است
گونگه دار جا كه كارانست

گرد هم شرح میوه زشت بود
مختصر میوه بهشت بود

اى چو سیم مذاب زرین رود
اصفهان پرنوا شده ز تو رود

كشته عین زندگى در جى
فى مجاریك كل شیى حى

------------

فرانک جان این تاپیک ایده بسیار جالبی است...

دستت درد نکنه.. زحمت می کشی

magmagf
03-07-2007, 08:03
بزاد و بوم جى اندر شتافتم از رى
چنان به شوق كه كودك به جانب مادر

سواد شهر صفاهان چو گشت سرمه چشم
به هر چه دید دگر گونه آمدش به نظر

شكسته باره از این پیش بود و تنگ فضاى
كنون درست و قوى پاره است پهناور


دستگردى - وحید

ــــــــــــ
خواهش می کنم مرسی از کمکت

magmagf
03-07-2007, 16:38
شمس الشعراء، سروش اصفهانى، ضمن قصیده ‏اى در مدح ناصرالدین شاه قاجار از سرمه اصفهان چنین یاد كرده است:

كرد سپاهان به از حدیقه رضوان
آمدن شاه دادگر به سپاهان

شمس ملوك زمانه، ناصر دین شاه
بر سر خلق خداى، سایه یزدان

شهر سپاهان به فر خویش بیاراست
همچو صبا را به فر خویش سلیمان

بود گر این شهر تختگاه ملكشاه
این ملكشه درین مبارك ایوان

مردم از خطه سپاهان سرمه
روشنى دیده را بند به كیهان

خلق سپاهان كنند روشن دیده
اكنون از گرد موكب شه ایران


سروش اصفهانى

magmagf
05-07-2007, 00:06
كنون سوى راه سپاهان شوید
وزین لشكر خویش پنهان شوید

(فردوسى)




سالار سپاهان چو ملك شد به سپاهان
بر شد به هوا همچو یكى مرغ هوایى

(منوچهرى)




میوه ‏هاى لطیف طبع فریب
از رى انگور از سپاهان سیب

(نظامى - هفت پیكر)

68vahid68
05-07-2007, 22:47
عرب د ر بيابان ملخ ميخورد
سگ اصفهان آب يخ مي خورد


اين هم براي اصفهاني هاي عزيز

sise
06-07-2007, 00:56
استاد تاج ميگه : يك شب و فقط يك شب پيش اومد كه من و استاد شهنازي و ملك الشعرا سه نفري با هم باشيم و هيچ كسي ديگه اي با ما نباشه. اون شب به قصد نشون دادن زيبايي اصفهان بردمشون كنار زاينده رود و داشتيم در وصف اصفهان گل ميگفتم و گل ميشنفتيم. همان موقع ملك الشعرا گفت چطور ما اصفهان را داريم با اين همه عظمت و زيبايي و كسي تا بحال در موردش شعري و ترانه اي نسروده؟
و شروع ميكنه همان جا به خواندن .. به اصفهان رو كه تا بنگري بهشت ثاني است... به فاصله چند دقيقه استاد شهناز هم آهنگ را زمينه اون ابيات ميكنه و من خواننده هم كه اونجا حاضر بودم! وشب كه برگشتيم منزل اين تصنيف آماده شده بود.

به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی
به زنده رودش سلامی ز چشم ما رسانی
ببر از وفا کنار جلفا به گل چهرگان سلام ما را
شهر پر شکوه قصر چلستون کن گذر به چارباغش
گر شد از کفت یار بی وفا کن کنار پل سراغش
بنشین در کریاس یاد شاه عباس بستان از دلبر می
بستان پی در پی می از دست وی تا کی تا بتوانی
ساعتی در جهان خرم بودن بی غم بودن بی غم بودن
با بتی دلستان همدم بودن محرم بودن با هم بودن
ای بت اصفهان زان شراب جلفا ساغری در ده ما را
ما غریبیم ای مه بر غریبان رحمی کن خدا را

انشاا.. لینک دانلود تصنیف را بعدا براتون میزارم

pedram_ashena
07-07-2007, 15:07
اگر در جهان اصفهانى نبود خداى جهان را جهانى نبود
اصفهان نیمى از جهان گویند نیمى از وصف اصفهان گویند
كه گفته است اصفهان نصف جهان است اگر باشد جهانى اصفهان است

pedram_ashena
07-07-2007, 15:10
همایى - استاد دانشگاه

صد جهان در اصفهان

اصفهان را نیمه خوانند از جهان صد جهان من دیده ‏ام در اصفهان
هفتدست و هشت خلد و چهارباغ جنت و باغ ارم رشك جنان
باغ تخت آیینه خانه چار حوض هم نگارستان و هم نقش جهان
قصر عباسى نمكدان طوقچى باغ وحش و شیرخانه پلیكان
لب زنده رود و نسیم بهار رخ دلستان و مى ‏خوشگوار
چنان بیخ انده ز دل بر كند كه بیخ ستم خنجر شهریار

pedram_ashena
07-07-2007, 15:11
دیشب زتهرون اومدم خسته و نالون اومدم
هر چی بوگوی پكر بودم پشیمون از سفر بودم
از سر گرفته تا به پام خورد و خمیر بود همه جا
یه هفته پیش با دلخوشی گفتم به خود كه چكشی
یه سری به تهرون می زنم خب همه جاشا می بینیم
سیروسیاحت می كونم آ استراحت می كونم
دلم یه قدری وا میشه از رنجی كار رها می شه
از رفقای تهرونی از خویشاقو مای جون جونی
یه دیدنی بجا كونم حاجتی دل روا كونم
خدای یكتا می دونه كه پاك شدم من دیوونه
یه حاجتم روا نشد یه دردی من دوا نشد
یه تهرونی شلوغی بود شهر شلوغ پلوغی بود
هرجا كه آدم پا میذاشت فقط یه زرق وبرقی داشت
اسبابی گول بود همه جاش وه تله پول بود همه جاش
خیابوناش غلغله بود كوچاش پر از ولوله بود
آدم تواونجا لول می زد ماشین و دوچرخه وول می زد
از اون همه ماشین چه سود یه تاكسی خالی نبود
صفی اتوبوس سوار شدن از اینجا بود تا جوشقون
هر كی روان تو صف می شد وقتی خوشش تلف می شد
یه اتوبوس كه می رسید صد تا آدم توش می طپید
اون ماشینای پر زدود جونا را به لب رسونده بود
یه روز تو یه خیابوناش روان بودم یواش یواش
یه جیب بری جیبمو برید جیبم برید و ورمالید
یكباره اونجا لات شدم بی پول و سور و سات شدم
ساعتی نازنینمو دقیق و وقت بینمو
فروختم و با چند تومن خودما رسوندم به وطن
وقتی به منزل رسیدم این سخن از دل شنیدم
قربونی اصفهونمون شهر پرآب و نونمون
زندگی توش چه آسونه راحتی جونی انسونه
هر كی تواون مكون داره هر چی بخواد تو اون داره
این شهری شهری زندگی جون میده بهر زندگی

اكبر جمشیدی

68vahid68
07-07-2007, 16:31
خداوندا دلم زار و فكارس دلم پر درد و چشمم اشگبارس

تا گیسی گردنم در زیر قرضس طلب كار از پیم آن بی تبارس

دیگه نسیه نمیدد مشدی اسمال زبس بدخلق و كوفت و زهر مارس

سر و سوری همه رندون سیبیلس ولی كاری من افسرده زارس

مسی مور و ملخ دورم طلب كار صف اندر صف قطار اندر قطارس

بدهكارم بهر بقال و چقال همش پولی نون و چای و سیكارس

برام پیغموم دادس احمد سیفیدگر بده پول كاری مام مثلی تو زارس

میكوند نق و نق از بس بچامون كه تنبونی حسینی كم آهارس

سری رام در كمینس عبدل آشپز براموش مثلی گربه در شیكارس

ز دستی اخم و تخمش ور میمالم پدر سوخته چو برجی زهر مارس



علیرضا شفیعی

Asalbanoo
07-07-2007, 17:22
تو اين شعر ها انقدر تعريف كرده اند كه اگه سالي يه ماه اصفهان نبودم باورم ميشد اصفهان بهشته

همین الان هم باورتون بشه... من فکر کنم درباره شعرها نظر بدیم بهتره.. ... تو تاپیک ایران شناسی استان بعدی استان اصفهان هست.. شاید بخواین اونجا نظراتتون را بگید....


میوه‏ هاى نیكوى اصفهان

استاد سعدالدین سعید هروى در قرن هشتم هجرى ضمن قصیده ‏اى كه درباهر محاسن اصفهان سروده است از میوه‏ هاى نیكوى آن به شرح زیر یاد كرده است:

انگبینش را كه همتا نیست الا در بهشت.... جان شیرین خوان اگر ارزان برآید در گران

میوه ‏ها دارد كه در لطف و لطافت مثل آن ..... كس ندارد از جمله سیاحان بحر و بر نشان

عقل مى ‏افزاید از لطف گلابى در دماغ ........ وین سخن را پیش از این بسیار كردند امتحان

سیب آزایش چو ایمان قوت دل مى ‏دهد .... من نكو دانسته ‏ام اگر تو نمى ‏دانى بدان

معده را بس نیك باشد از خشونت كاندروست .... به كه از بویش صبا را طعنه زد باد خزان

وصف حسن هر یك را از نعیم او جدا ..... گر بگویم سال هاى مشغول باشد بدان

ملك ایران را كه از اطراف عالم خوشترست ... همچو شخصى دان كه باشد از هنر او را روان

اصفهان او را سر و كرمان و شیرازش دو پاى... رى یكى دستت و دیگر دستش آذربایجان

magmagf
07-07-2007, 19:53
سلام به همه دوستی گلم

توی این تاپیک قرار هست اشعاری که در وصف اصفهان ( کل استان منظورم هست ) هست یا به لهجه های مختلف شهرهای استان اصفهان گفته شده را قرار بدهیم .

خیلی خوشحال می شم اگه همه با هم کمک کنید تا تاپیک خوبی ایجاد کنیم . بحث هم فقط ادبی هست راجع به شعر یا متن ادبی و یا فرهنگ اصفهانی به جغرافی و ...... قرار نیست اشاره کنیم

کل کل هم قرار نیست بکنیم فقط می خواهیم با کمک هم یک مجموعه ای درست کنیم

امیدوارم چیز خوبی بشه با کمک همگی :40:


گمونم پست اول تاپیک برای این موضوع بود که کار به اینجا کشیده نشه


و شفاف توضیح داده شده که فقط قراره اشعاری در وصف اصفهان یا به لهجه اصفهانی در این تاپیک قرار بگیره

پس لطفا فقط همین روند را ادامه بدهید و از موارد دیگه که در حد و حدود تاپیک نیست پرهیز کنید

ممنون:11:

Kolang
09-07-2007, 02:50
گمونم پست اول تاپیک برای این موضوع بود که کار به اینجا کشیده نشه


و شفاف توضیح داده شده که فقط قراره اشعاری در وصف اصفهان یا به لهجه اصفهانی در این تاپیک قرار بگیره

پس لطفا فقط همین روند را ادامه بدهید و از موارد دیگه که در حد و حدود تاپیک نیست پرهیز کنید

ممنون:11:

سلام خانم رئيس
با لهجه شهرضايي هم خوبه؟:31:
وصف اصفهان نيست اما خيلي شعراش باحاله؟

راستي ممنون به خاطر تاپيك خوبت
اينم يه شعر...

Kolang
09-07-2007, 02:51
وصف اصفهان

جهان آفرین را جهانى نبود
جهان را اگر اصفهانى نبود

دریغ از اصفهان و از صفاى او
كه بوى مشك مى ‏دهد هواى او

هواش غم زداید از دل حزین
خوشا، خوشا هواى غمزداى او

ز كعبه فرهى بود حجاز را
عراق راست فره از فضاى او

ز مردمان شهرهاى روم و چین
به هند مردمان روستاى او

گل و گیاى خلد را بود بدل
به ماه فروردین گل و گیاى او

به گاه گشت گل بتان سرو قد
چمان چمان به زیر سروده ‏هاى او

«قصیده شمس الشعرا سروش اصفهانى»

sise
09-07-2007, 10:57
سلام خانم رئيس
با لهجه شهرضايي هم خوبه؟:31:
وصف اصفهان نيست اما خيلي شعراش باحاله؟

راستي ممنون به خاطر تاپيك خوبت
اينم يه شعر...

یه سوال: من یه دوست شهر رضایی هم دارم!! چرا شما ها "ح" را اینجوری تلفظ میکنید؟ آخه مگه عربید؟!

Asalbanoo
09-07-2007, 11:17
یه سوال: من یه دوست شهر رضایی هم دارم!! چرا شما ها "ح" را اینجوری تلفظ میکنید؟ آخه مگه عربید؟!

البته این دوست عزیزمون شهرضایی نیستند...در مورده "ح"نیز نه بابا عرب چیه.. عربها شهرضایی هستند..

درباره نوع تلفظ "ح"نیز.. در برخی نقاط دیگه هم اینجوری تلفظ می شه..


اشراق اصفهانی
عبدالرزاق پسر حاج سید محمد از شاعران عهد ناصر الدین شاه قاجار بود و مدتی در اصفهان و تهران با قلندران می زیست و شمع محفل آنان بود سرانجام آهنگ هندوستان كرد و چندی در شیراز در منزل رضا قلیخان هدایت اقامت گزید و آنگاه به هندوستان رفت این بیت از اوست :

از خدا برگشتگان را كار چندان سخت نیست ...... سخت كار ما بود كز ما خدا برگشته است

اكبر اصفهانی

میرزا علی اكبر پسر آقا میرزا گویندگان و معماران قرن یازدهم اصفهان بود بیت زیر از اوست :

گر خاك شود دشمن و بر باد رود ........ غافل نشوی كه باز گردی دارد .

الهام اصفهانی

میرزا شریف شاعر قرن یازدهم وی مدتی در هند بود و به سال 1086 ه.ق به اصفهانی برگشت این اشعار از اوست :

دل عبث لب به شكوه وا نكند...... شیشه تا نشكند صدا نكند

وعده گریك نفس بود عمریست......... بلكه عمر اینقدر وفا نكند

خوشا دلی كه ز عالم كناره جو باشد ...... چراغ خلوتش از حفظ آبرو باشد

از خیال عشق دل میل رمیدن می كند ........... حمله بر نقاش این نقش از كشیدن می كند

pedram_ashena
10-07-2007, 16:59
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
آموزش لهجه اصفهاني
اينطوري راحت تر با اين شعرها ارتباط برقرار ميكنيد:46:

Kolang
13-07-2007, 03:11
یه سوال: من یه دوست شهر رضایی هم دارم!! چرا شما ها "ح" را اینجوری تلفظ میکنید؟ آخه مگه عربید؟!


آخر هفته احتمالا میزارم شعرشو
حتما بیا و ببین :46:






صد جهان در اصفهان

اصفهان را نیمه خوانند از جهان
صد جهان من دیده ‏ام در اصفهان

هفتدست و هشت خلد و چهارباغ
جنت و باغ ارم رشك جنان

باغ تخت آیینه خانه چار حوض
هم نگارستان و هم نقش جهان

قصر عباسى نمكدان طوقچى
باغ وحش و شیرخانه پلیكان

لب زنده رود و نسیم بهار
رخ دلستان و مى ‏خوشگوار

چنان بیخ انده ز دل بر كند
كه بیخ ستم خنجر شهریار

همایى - استاد دانشگاه

magmagf
16-07-2007, 02:09
ثانى فردوس ایران است گوئى نیست هست
تالى جنت صفاهان است گوئى نیست هست

خاك پاك این دیار نامدار اصفهان
دردها را جمله درمان است گوئى نیست هست

ظاهر از آن هر طرف آیات جنات نعیم
خاصه آن قسمت كه لنبان است گوئى نیست هست

نهر تیرانش همانا هست رشك سلسبیل
زنده رودش آب حیوان است گوئى نیست هست

از پل خواجو روان گردى چو سمت آبشار
از بهشت این نقطه دالان است گوئى نیست هست

باغ كاج و چلستون آن بود رشك ارم
چون برى از عیب و نقصان است گوئى نیست هست

اصفهانى گر شبى در رامسر آرد بسر
پیش چشمش قصر زندان است گوئى نیست هست

بس خیابان هاى زیبا اندر آن احداث گشت
ز امتیازش عقل حیران است گوئى نیست هست

یارب این شهر صفاهان است یا جنات عدن
كاندر آن جوى فراوان است گوئى نیست هست

كشور ایران بود مانند جسمى بى روح
اصفهان ما ورا جان است گوئى نیست هست

علم الله این چه شهرستان نیكو منظرى است
خاك راهش عنبرافشان است گوئى نیست هست

لیك دارم بس عجب از چیست این موصوفه شهر
بهر اهلش همچو نیران است گوئى نیست هست

زانكه گاهى اكسیر است و قندش كیمیا
الحذر از قیمت نان است گوئى نیست هست

در حقیقت شد شگفت ‏آمیز نرخ خوار و بار
گوشت صد ره بدتر از نانست گوئى نیست هست

این شدائد را مگو هرگز سبب شد انگلیس
قائل این قول نادان است گوئى نیست هست

این همانا جملگى از شومى اعمال ماست
چون دلیلش سهل و آسان است گوئى نیست هست

چون نشانى در زمین خشخاش تریاك آورد
گرگ را فرزند سرحان است گوئى نیس هست

لاجرم جز توبه ز افعال قبیح خویشتن
چاره ‏اش با یاس و حمانست گوئى نیست هست

بازگشت سوى حق بس مى ‏كند دفع بلا
زانكه او غفار و رحمان است گوئى نیست هست

طالعا هر كو پذیرد پند و اندرزت ز جان
الحق الحق او مسلمان است گوئى نیست هست


طالع اصفهانى

Kolang
22-07-2007, 13:30
دوستان اصفهاني
توصيه ميكنم حتما اينها رو گوش كنيد
خيلي با مزس
:46:

غير اصفهاني ها هم اگه با اصطلاحات گويش اصفهاني آشنايي دارن، از دستشون ندن:20:



پريش

sise
29-07-2007, 11:03
اینو دوست شهر رضایی برام یه بار نوشت گفتم بذارمش اینجا. جالبه:


تو یه کوهی من یه ریگچی
تو یه دریا من یه جوقچی
تو یه خورشید من چراقچی
تو یه شیری من یه موشچی
تو قطاری من یه چرخچی
تو درختی من یه جوقچی
تو یه برجی من حصارچی
تو نهنگی من یه مایچی

nkhdiscovery
07-08-2007, 12:27
کاشکی یه متن از شعر های مجید رو هم میذاشتین!

magmagf
07-08-2007, 19:04
دهلیز سراپرده سپاهان
حبش را بسته دامن در سپاهان

(نظامى)




ملكشه اب و آتش بود و رفت آن آب و مردانش
كنون خاكستر و خاكى است مانده در سپاهانش

(خاقانى)

magmagf
07-08-2007, 19:04
مرا در سپاهان یكى یار بود
كه جنگ آور و شوخ و عیار بود

(سعدى)



نه چنان راست نهادى تو سپاهان و عراق
كه كس از راهزنان ناله كند جز طنبور

magmagf
07-08-2007, 19:05
شاه طهماسب صفوى

اصفهانى جنتى است پر نعمت
اصفهانى درو نمى ‏باید

magmagf
07-08-2007, 19:06
صائب ملك الشعراى عصر شاه عباس دوم در اوقاتى كه در هندوستان زندگى مى ‏كرده است دباره اصفهان و اقامت در ساحل زاینده رود چنین سروده است:

خوش آن روزى كه صائب من مكان در اصفهان سازم
ز وصف زنده رودش خامه را رطب اللسان سازم

ـــــــــــــــــ

كنون سر همه التفات‏ها آن است
كه یك دو سال دهى رخصت صفاهانم

magmagf
21-09-2007, 10:48
اگر در جهان اصفهانى نبود
خداى جهان را جهانى نبود
اصفهان نیمى از جهان گویند
نیمى از وصف اصفهان گویند
كه گفته است اصفهان نصف جهان است
اگر باشد جهانى اصفهان است


سینا

magmagf
21-09-2007, 10:49
حافظ شیراز فرموده است:

خوشا شیراز و وضع بى مثالش
خداوندا نگهدار از زوالش


محمد على عبرت نائینى، از شعر حافظ استقبال نموده و چنین سروده است:

به از شیراز و وضع بى مثالش
هواى اصفهان و اعتدالتش
نسیم خلد خیزد از جنوبش
شمیم روح آید از شمالش
ندیده اصفهان را گفت حافظ
خوشا شیراز و وضع بى مثالش
بود جلف به دنیا آن بهشتى
كه در عقبى نیابد كس همالش
مكن باور كه ركن آباد شیراز
بود چون زنده رود آب زلالش
كمال اصفهان ما دو صد ره
به است از مردم صاحب كمالش
گرفت اندر جهان بازار دانش
كمال و رونق از فیض جمالش
شنیدم این سخن از اهل حالى
كه دائم خرم و خوش باد حالش
صفاهان را كسى نصف جهان گفت
كه كوته بود میدان خیالش
اگر باشد جهانى اصفهان است
مبادا تا جهان باشد زوالش
خصال نیكو از عبرت بیاموز
كه هست از مردم نیكو خصالش

magmagf
21-09-2007, 10:49
عراقى - فخرالدین


در هواى درست او نبود
هیچ بیمار جز نسیم شمال
در درون ریاضى او نرود
هیچ‏تر دامین جز آب زلال