PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دانستنیهای گوناگون دنیای موسیقی



Asalbanoo
01-06-2007, 02:50
● مختصری از موسیقی:
موسیقی هنری است که به منظور انتقال حالت روحی خاصی که موسیقیدانان آن را تجربه کرده اند، به بهترین و گویاترین نحو به کار می رود . موسیقی به خودی خود گویاست و از دیدگاه صرف زیبایی شناسی چیزی ورای موسیقی را بیان نمی کند ولی از دیدگاه روانشناسی گنجایش فکری بشر همان اندازه که محدود است نامحدود نیز هست بنابراین هر موضوع عادی مفاهیم موسیقائی را تحریک کرده و یا برعکس موسیقی می تواند معانی و یا موضوعاتی ورای موسیقی را تحریک کند .

موسیقی توصیفی می تواند تا آنجا پیش برود که کل داستان را با سمبلهای موسیقایی نقل کند . قطعات کاراکتریستیک زیادی وجود دارند که هر حالتی را که قابل تصویرکردن باشد بیان می کنند مانند نوکتورن ها ، بالادها ، مارش های عزا ، رمانس ها ، خاطرات کودکی و ...... از شوپن و شومان ، سمفونی اروئیکای چایکوفسکی و سمفونی پاستورال او ، رومن کارناوال برلیوز ، رومئو و ژولیت چایکوفسکی ، چنین گفت زرتشت ریشارد اشتراوس ، دریای دوبوسی و دریاچه قوی توانلای( Swan of Tounela ) سیبلیوس و بسیاری از موسیقی های کر ، اپرا ، ملودرامها ، باله ها و موسیقی های متن فیلم ، تمام این مقولات نه تنها مفاهیم موسیقایی را بیان می کنند بلکه تاثیرات ثانویه ای را که مورد نظر آهنگساز است توام با تداعی کاراکتری خاص نیز به وجود می آورند؛ واژه کاراکتر در موسیقی نه تنها به هیجانات و حالاتی که بایستی قطعه ایجادکندمنحصر نمی گردد بلکه در اصل شیوه اجرا را بیان می کند .

تمپو به تنهایی کاراکتر را مشخص نمی کند ( بخصوص که در موسیقی کلاسیک این موضوع حقیقت ندارد ) چون برای آداجیو صدها و برای اسکرتسو هزاران کاراکتر وجود دارد . تمپو در واقع بعضی از ویژگیهای کاراکتر را مشخص می کند نه همه چیز را .

● کف زدن

کف زدن به عنوان تشویق شنونده ازاجراکننده موسیقی ، رسمی قدیمی است . کف زدن در اصل باید ریشه روانی داشته باشد یعنی شادی و هیجان حاصل از شنیدن چنان شدید است که شنونده احساسات خود را به این وسیله ابراز می کند اما این واکنش ناخودآگاه درطول زمان جای خودرابه نوعی نزاکت و تکلیف اجباری داده است . جالب است که بدانیم کف زدن در قدیم با آنچه امروز معمول است فرق داشته است .

به طور کلی بعضی از فرمهای موسیقی مانند سونات ، سمفونی ، کنسرتو و ... از چند قسمت تشکیل شده اند . امروز کف زدن بین موومانهای یک سونات یا سمفونی منسوخ شده است اما در قرن ۱۸ نه تنها بین موومانها بلکه هنگام اجرای قطعات نیز گاهی کف می زدند .

کف زدن برای کدانس در کنسرتها نیز یک رسم قدیمی است البته در زمان ما کف زدن بین موومانهای یک قطعه ممنوع است و فقط در پایان کامل کنسرت کف زده می شود هنوزهم در ایتالیا برای آواز بخصوص شانسون کف زدن ضمن اجرا معمول است در اسپانیا نیز هنگام اجرای یک قطعه اغلب صدای فریاد اوله ( Ole ) از جمعیت برمی خیزد .

در اپراهای ایتالیایی همیشه بعداز هر اریا جمعیت کف می زنند آهنگسازان کلاسیک بخصوص موسیقی را طوری می نوشتند که اریا با اکورد کامل به پایان برسد و شنوندگان مجال دست زدن داشته باشند ریاچارد واگنر رسم کف زدن را در اپراهای خود ممنوع کرد و جمعیت فقط در پایان هر پرده حق کف زدن و ابراز احساسات را داشتند در اپراهای مدرن نیز موضوع کف زدن منسوخ شده است .

در ا جرای موسیقی کف زدن معمول نیست حتی پس از پایان موسیقی هم حضار حق کف زدن ندارند در کلیسا کف زدن برای موسیقی ممنوع ا ست ولی چند مورد استثنایی وجود دارد که مردم چنان از موسیقی به هیجان آمدند که در کلیسا هم کف زدند از جمله در سال ۱۹۲۰ در یکی از کلیساهای ایتالیا هنگامی که ارگانیست معروف بوسی Bossi ارگ می نواخت مردم چنان به هیجان آمدند که بی اختیار برای او دست زدند .
بسیار جالب است که بدانیم در بسیاری از کشورها بعضی از تالارها و اپراها افرادی را برای کف زدن استخدام و بودجه ای نیز برای کف زدن پیش بینی می کنند .


استادمصطفی کمال پورتراب
خانه موسیقی

Asalbanoo
01-06-2007, 08:19
در تاریخ اشتباهاتی رخ داده كه سرنوشت ملت‌ها را تغییر داده است.اما خطاهایی هم وجود دارد كه باعث كشف و اختراعات بزرگ شده است مانند اختراع پلی‌اتیلن و اختراع كاغذ خشك‌كن، كشف پنی‌سیلین و.... اپرا هم زاده یكی از آن اشتباهات تاریخی است. اپرا (Opera ) جمع كلمه لاتینی اپوس (Opus) به معنای «اثر» است و به این تغییر باید اپرا را به طور تحت‌اللفظی به «آثار» ترجمه كرد. اما اپرا به صورت كلمه مفرد مونث از آغاز قرن ۱۷ میلادی به نمایشی گفته می‌شد كه به جای آواز خوانده شود و این اصطلاح تاكنون برای اینگونه نمایش‌های آوازی از قرن ۱۴ میلادی به شیوه مادریگال و ویلانلا توسط خوانندگان دوره‌گرد (تروبادور Troubadour) اجرا می‌شد.
اما اپرای واقعی به همت دوتن از اشراف ایتالیا، كنت باردی و دوك مانتوا به وجود آمد. پیشروان اپرا وینچسو گالیله (۱۵۹۱-۱۵۲۰) (Vincenzo Galilei) پدر گالیله، فیزیكدان بزرگ، جولیو كاچینی (۱۶۱۸- ۱۵۵۰) (Giulio Caccini) و ژاكو پری Jacopo Peri) ۱۶۳۳- ۱۵۱۶) بودند. كاچینی و پری هر دو از خوانندگان معروف عصر خود بودند و آنها به دعوت گالیله در تصنیف اولین آثار اپرایی شركت كردند.
گالیله رساله‌‌ای در موسیقی به نام «مكالمه موسیقی قدیم و جدید» نوشته بود. او در آثار نمایشی یونان قدیم سه حماسه یافته بود كه به همراهی موسیقی اجرا می‌شد. از آنجا نتیجه گرفت كه تراژدی‌های یونانی به صورت رسیتاتیف یعنی كلامی كه با موسیقی همراه می‌شود، خوانده می‌شده. این نظریه مورد توجه گروه نوازندگانی كه در دربار كنت باردی جمع شده بودند، قرار گرفت.
كنت باردی برای احیای شیوه قدیم یونان كه مورد توجه آن زمان بود موسیقیدانان را مامور كرد تا نمایشی همراه موسیقیDramma per Musica بسازند اما از آنجا كه این گروه سه‌نفری هیچگونه نمونه‌ای از تئاترهای یونانی در دست نداشتند تصور كردند كه نمایش‌های قدیم تماماً به آواز خوانده می‌شده است. در حالی كه آواز یا ساز یا گفتار دسته‌جمعی فقط به طور فرعی در تئاتر اجرا می‌شده و ربطی به مكالمه تئاتری نداشته است. به این جهت گروه مامور به خیال تقلید از درام یونانی، اپرا را به وجود آوردند.
نخست، پری به كمك رینو چینی شاعر، متن یك داستان قدیمی یونانی را به نام «دافنه» تهیه كرد و به موسیقی درآورد. این نمایش با استقبال زیاد مواجه شد طوری كه در سال ۱۶۰۰ به مناسبت ازدواج هانری چهارم و ماریا دی مدیچی اپرای دیگری به او سفارش داده شد. پری، داستان معروف «ارفه» را برای اپرای دوم خود انتخاب كرد كه بار دیگر به نام «نوریدیچه» در فلورانس به روی صحنه آمد. نوریدیچه اپرایی بود به شیوه رسیتاتیف كه در تمام مدت نمایش، لحن و بیان و مكالمه را از دست نمی‌داد.
دو سال بعد كاچینی درصدد برآمد همین داستان را به موسیقی درآورد. اگرچه كار او به مراتب ضعیف‌تر از پری بود اما برای نخستین‌بار «آریا» یعنی آواز اصلی اپرایی را در این نمایش به كار برد.با این حال هیچیك از این دو آهنگساز را موسس اپرا نمی‌دانند. كسی كه اپرا را به معنای واقعی بنیان گذاشت كلودیو مونت‌وردی (Claudio Monteverdi)، (۱۵۶۷ -۱۶۴۸) بود. مونت‌وردی در ابتدا با تصنیف قطعات كثیری به شكل مادریگال شهرت یافته بود. این شهرت باعث شد كه دوك وینچنتسو گنزاگا (Vincenzo Gonzaga) او را به سمت رئیس اركستر درباری برگزیند و به نوشتن یك اپرا تشویق كند.
اپرا از آغاز پیدایش، نمایش پرخرجی بود. فقط اشراف بزرگ و ثروتمند استطاعت سفارش چنین كار گرانبهایی را داشتند و به همین علت نیز اجرای یك اپرا در درجه اول، نماینده قدرت و ثروت و شخصیت فوق‌العاده كسی بود كه آن را سفارش می‌داد. اگر خانواده مدیچی در فلورانس قدرت نمایش اپرا را داشتند برای خانواده گنزاگا در مانتورا نیز امكان داشت كه چنین نمایشی را در مانتوا به روی صحنه بیاورند.
به خصوص كه دوك گنزاگا خود را نمایش اپرایی نوریدیچه در شب عروسی ماریادی مدیچی حضور داشت و اهمیت اجرای این نمایش را درك كرده بود.مونت‌وردی سومین كسی بود كه داستان «ارفه و اوریدیس» را به موسیقی درآورد اما این بار اثر، آزمایشی و تجربی نبود. بلكه یك اپرای كامل بود كه به نام «ارفئو» روی صحنه آمد (۱۶۰۷). مونت‌وردی برای نوشتن این اپرا سال‌های متمادی مطالعه كرد. در اپرای ارفئو تقریباً تمام اصول و قواعد اپرایی رعایت شده و از این حیث آن را اولین نمونه اپرای كلاسیك می‌دانند.
مقدمه اپرا با یك اورتور كه توسط اركستر نواخته می‌شود آغاز می‌گردد. علاوه بر خواننده تنها در مواردی نیز آواز دو نفری و سه نفری و دسته‌جمعی نیز وجود دارد. اركستری كه با خوانندگان همراهی می‌كرد در آن زمان اركستر بزرگی شمرده می‌شد و شامل سازهای متنوع زهی، بادی و ضربی بود. اركستر اپرای پری ۴ ساز داشت اما اركستر در اپرای مونت‌وردی به ۳۴ ساز رسید


منبع : تهران امروز
رسانه هنر و موسیقی

novintaz
02-06-2007, 14:59
رپ و هیپ هاپ:
هیپ‌هاپ سبکی از موسیقی است که اصولاً با نام موسیقی رپ شناخته می شود . این سبک از اواسط ۱۹۷۰ تا به امروز در آمریکا رواج دارد . و از سال ۱۹۸۰ به بعد از مردمی ترین موسیقی های آمریکا به عنوان زیرمجموعه‌ای از موسیقی‌های پاپ به‌شمار می‌آید . این سبک دو زیرمجموعه اصلی دارد که شامل رپ‌زدن و دی‌جی‌گری می‌شود.


رپ یک نوع طرز گویش و خوانندگی است که توسط سیاه‌پوستان امریکایی برای مبارزه با تبعیض نژادی ابداع شد.[نیاز به ذکر منبع] از بزرگ‌ترین خوانندگان آن می‌توان به توپاک و امینم و کانیه وست اشاره کرد. رپ ابتدا به زبان انگلیسی و بعد آلمانی فرانسه و فارسی رایج شده هم اکنون خوانندگان رپ فارسی با استفاده از استودیوهای زیرزمینی کار خود را پیش می‌برند .گویش رپ و رپ خوانی از رنگین پوست های امریکایی جان گرفته و به دلیل مبارزه با تبعیض نپادی صورت گرفته و هم اکنون بر لب و دهان رپرهای این نسل می چرخد.کار رپرهای ایرانی دارای فرق هایی با رپرهای امریکایی و المانی و فرانسوی است.که می توان رپ پرشین را تک در دنیا خواند.

این گونه از موسیقی بر گونه‌های دیگر موسیقی نیز تاثیراتی داشته است.[نیاز به ذکر منبع]

فرهنگ رپ، فرهنگی که خصوصاً به جوانان سیاه و اقشار تحتانی در جوامع غرب تعلق دارد، از آمریکا سرچشمه گرفته و شورشگران سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است. رپ فرهنگ کوچه و خیابان است که با استفاده از ابزار و آلات بسیار محدود و ابتدائی، توجه افراد را بخود جلب میکند. نقاشیهای بسیار هنرمندانه و مبتکرانه بر دیوارهای شهر، شعارنویسی با خط مخصوص، رقص های پر تحرک در گوشه خیابان و ترانه خوانی با سبک خاص، همگی اجزایی از فرهنگ رپ هستند. کلام موسیقی رپ با بحر طویل قابل مقایسه است. کلمات تقریباً بصورت صحبت عادی ادا میشوند، و ضربی قوی آنرا همراهی میکند. انقطاع ها و برگشتها در نحوه نواختن ضرب و صدای خراش گونه ای که با تبدیل صفحه گرامافون به یک آلت موسیقی ایجاد شده، تحرک و شوری بیسابقه بر شنونده بر می انگیزد.موسیقی رپ از تکامل اشکال دیگری از موسیقی سیاهان در محله های فقیرنشین برانکس نیویورک و تا حدودی هارلم شکل گرفته است. این محلات، نقطه تمرکز گروههائی از سیاهان است که سالها پیش تحت شرایط فلاکت بار اقتصادی مجبور به مهاجرت از ایالات جنوبی به شهرهای بزرگ نظیر نیویورک شدند. آنها کار در مزارع را رها کرده و به پرولتر تبدیل گشتند. اما اگر به ریشه ها و ماخذ این موسیقی باز گردیم به غرب آفریقا و سرود های کستایش ساوانا می رسیم. در نیجریه و گامبیا نیز تکخوانهائی وجود دارند که طنزهای اجتماعی را بشکل ترانه و نقالی اجراء میکنند و این بسیار به رپ شبیه است. موسیقی رپ از طریق محلات فقیر نشین نیویورک که محل تلاقی توده مهاجر جزایر کارائیب با توده سیاه میباشد، بر موسیقی رگه تاثیر نهاده است.اواخر دهه ۱۹۶۰، وقتی که آمریکا زیر ضربه مبارزات انقلابی در شورهای تحت سلطه اش، خصوصاً ویتنام، قرار داشت و انقلاب چین نیز بر شورشگران و انقلابیون در ایالات متحده تاثیر نهاده بود و دریچه ای از آگاهی طبقه کارگر و دورنمای انقلابی را برویشان گشوده بود، در شهرهای بزرگ آمریکا تضادهای طبقاتی میان سیاه با بورژوازی امپریالیستی و پایه های اجتماعیش حدت و شدتی فوق العاده یافته بود. بین محلات فقیرنشین سیاه با سایر نقاط شهر نیویورک، چیزی شبیه به خط مرزی وجود داشت . خط مرزی شاهد درگیری میان دسته های متشکل سفیدهای نژاد پرست و پلیس از یکطرف با گروه های بزرگ و متشکل جوانان سیاه بود. تشکیل این گروه ها، پاسخی ضروری به تعرضات و سرکوبگریهای مداوم حکومت علیه ساکنان بیغوله های نیویورک بحساب میآمد. گروه های رپ از دل همین تشکلات شورشی سیاه شکل گرفت.


موسیقی خیابانی رپ که نخست توسط گروههای کوچک سیاه پوست در محدوده محلات اجرا می شد از سال 1979 پا بعرصه بازار موسیقی گذاشت. افشاگری از رپ‌های ارتجاعی و تجارتی یکی از وظایف خوانندگان مترقی و انقلابی رپ، و در قالب ترانه های رپ است. این کار را رپ‌خوانهای انقلابی نظیر " دی" بارها انجام داده اند. مثلا در سال ۱۰۷۹، ترانه ای تجارتی خوانده شد که در آن از خوش بودن و جشن گرفتن و کاری بدرد بقیه مردم نداشتن، صحبت شده بود؛ " دی" ترانه ای تحت عنوان "چگونه ملت سیاه را بپا خیزانیم؟" خواند و در آن، خطاب به سرایندگان آن ترانه تجارتی چنین گفت:

جشن تو میتواند بزودی زود خاتمه یابد، وقتی که آنها، یکروز بعد از ظهر، بقول خودشان

اگر چه طی سالهای اخیر، بسیاری از موسیقیدانان ارتجاعی از این سبک در پاره ای از آثار خود استفاده کرده اند، اما جوهر و روح شورشگر رپ همچنان در وجود گروههای یاغی ضد سیستم، در محلات فقیرنشین و محافل سیاسی و غیر قانونی آمریکا زنده است در اینجا قسمتی از نخستین ترانه رپ اعتراضی که از معروفیتی بین المللی برخوردار گشته و "پیام" نام دارد را میخوانیم. این ترانه از آثار "گرند مستر فلش" و گروه "فوریوس فایو" است. این ترانه حکایت شرایط نابسامان طبقه های فقیرنشین جامعه است.

دستم را به‌روی اسلحه ام میفشارم، چرا که قصد جانم را کرده اند. مرا هل ندهید، دیگر جان به لبم رسیده