PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : چهار صدای شاخص پس از انقلاب



Asalbanoo
31-05-2007, 09:30
موسيقى اصيل ايرانى در سال هاى پس از انقلاب به لحاظ مرغوبيت جنس صدا و برقرارى ارتباط با توده مردم داراى چهار خواننده شاخص بوده است: محمدرضا شجريان، شهرام ناظرى، عليرضا افتخارى و ايرج بسطامى. ذكر اين نكته ضرورى است كه حذف صداى خوانندگان زن _ تا امروز _ و تقريباً تمامى خوانندگان مرد قبل از انقلاب _ تا اواخر دهه هفتاد _ ما را به اين نتيجه رسانده است. مى دانيم كه عده زيادى از خوانندگان نظير بنان، تاج اصفهانى و اديب خوانسارى در اين فاصله درگذشته و بقيه مانند ايرج، گلپايگانى و شهيدى زمانى مجال خواندن پيدا كردند كه كهولت سن و پيرى صدايشان را از آن كيفيت دوران جوانى دور كرده بود.

از همه اينها گذشته شجريان، ناظرى، افتخارى و بسطامى هر كدام دست كم از نظر كيفيت صدايشان از آغاز تاريخ ضبط موسيقى در ايران در سده گذشته تا امروز داراى برجستگى هاى منحصر به فرد و يگانه اى بوده اند كه به هر يك جداگانه خواهيم پرداخت. در اين سال ها خوانندگان خوب ديگرى هم با برخى ويژگى ها ظهور كرده اند. اما به چند دليل نام آنها به اين فهرست راه نيافته است. يكى از نظر كم بودن تعداد آثار عرضه شده و ديگر از نظر اقبال عمومى و از همه مهمتر نبودن ويژگى هاى بارز در صداى بقيه خوانندگان.

مهارت و اوج گيرى يك تن از چهار هنرمند مذكور _ شجريان_ بيشتر در آوازهايش رخ نموده، در حالى كه در مورد سه تن باقى مانده ناظرى، افتخارى و بسطامى _ بيشتر تصنيف هاى اجرا شده توسط آنها نامشان را بر سر زبان ها انداخته است. ضمن اينكه در مورد زنده ياد ايرج بسطامى بخش اعظم شهرت او پس از حادثه مرگ تراژيكش اتفاق افتاد. منتها به دليل صداى فوق العاده آن مرحوم جايگاهش در اين فهرست محفوظ مانده است. تفاوت ديگر در ميزان تقليد از اين خوانندگان است. تاكنون در مورد افتخارى _ كه خود متاثر از ايرج و تاج است _ هيچ مقلدى ديده نشده است. درباره ناظرى فقط يك نفر _ آن هم بيشتر در محدوده صداى بم و ميانى _ و درخصوص مرحوم بسطامى نيز يكى، دو نفر مشاهده شده اند. اما ماجراى تقليد از شجريان خود حكايت ها دارد و آن اينكه هم اكنون ده ها نفر _ هر يك تا حد و پايه اى - مشغول تقليد از او هستند كه در ميان آنها خوانندگان حرفه اى نيز كم نيستند.

اگر محدوده بحث خود را وسيع تر كنيم و كل صداهاى تاريخ ضبط موسيقى در ايران را در نظر بگيريم، به تنوع آنها و همچنين تعداد زياد صداهاى پرقدرت، دلنشين، كم نقص يا بى نقص پى خواهيم برد. آن وقت اگر تعداد صداهاى خوب قبل و بعد از انقلاب را با هم مقايسه كنيم، وجود تنها چهار صداى شاخص در ۲۷ سال اخير ما را به شدت مغبون نشان مى دهد. حال آنكه اگر برجستگى هاى دست كم صدايى _ و نه صرفاً تكنيكى و… _ اين چهار تن و همچنين شرايط ويژه موسيقى در اين سال ها را در نظر بگيريم، حاصل بررسى ما متفاوت از آب در خواهد آمد. به اين معنى كه جايگاه اين چهار تن _ هر يك به نوعى _ در تمامى سال هايى كه از شروع ضبط در ايران مى گذرد، محفوظ خواهد ماند. با اين همه نمى توان از كنار خشك شدن چشمه استعدادها و يكنواختى و تنبلى صداهايى كه مى توانستند ماندگار شوند، در اين چند دهه به راحتى گذشت.


محمدرضا شجريان
محمدرضا شجريان به طور رسمى خوانندگى را از نيمه دهه چهل در گل هاى راديو شروع كرد. او سبك و شيوه اكثر قدما را دوره كرده و در هر دوره تحت تاثير يكى از آنها آواز خوانده است. به همين دليل اگر امروز به آثار ضبط شده از او در طول نزديك به چهار دهه اخير گوش كنيم، مى توانيم از روى سبك و صدايش حدود تاريخ اجراى آن اثر را حدس بزنيم. اما آنچه كه همواره در كار شجريان بارز بوده، همانا صدا و شخصيت آوازى خود او بوده است، به ويژه پس از اجراهاى معروفش در جشن هنر شيراز كه شخصيت هنرى و آوازى او را به مرور تثبيت كرد.
شجريان در دهه شصت به چنان جايگاهى در موسيقى ايران رسيد كه انتشار هر اثرش نوعى اتفاق تلقى مى شد و با سروصداى زيادى توام بود. صداى او به لحاظ جنس و زيباشناسى صداى فوق العاده و ويژه اى محسوب نمى شود، اما از نظر تكنيكى و وسعت خوانندگى، رسا بودن، گرم خوانى، ژوست خواندن نت ها، درستى اجرا و تنوع تحريرها و نوآنس هاى بجا بسيار خوب اجرا شده است. در واقع شجريان بخش اعظم توفيقش در اين هنر را مديون تمرين و ممارست فراوان و پيمودن راه هاى بى شمار است. او اين گنج را با مرور كار استادان و تجربه كردن هاى مداوم به كف آورده است. بين سه نقطه بم ؟ واج صداى شجريان از لحاظ توناليته و رنگ آميزى صدا- بيشتر در دهه هاى سوم و چهارم كار حرفه اى خود- تفاوت وجود دارد و رنگ صداى او در هر يك از اين سه نقطه تغيير مى كند. همين ويژگى به علاوه ترجيح دادن ملودى و تحرير نسبت به درست ادا كردن كلمات شعر از انتقاداتى است كه اهل فن بر او وارد مى دانند. اين ويژگى به طور كامل به بيشتر خوانندگان و هنر جويان مكتب شجريان راه يافته و همه اين آواپيشگان با بزرگانى نظير استاد غلامحسين بنان- كه در نهايت استادى وحدت رنگ صداى خود را همواره در خوانندگى حفظ كرده اند- دارند. شجريان همچنين با وجود به كمال رساندن شيوه خود از لحاظ تركيب جمله هاى آوازى، تلفيق شعر و موسيقى، اجراى تحريرهاى مفصل و سنجيده با متر منظم و كم نظير، نوعى باريك خوانى و كم حجم خواندن را در ميان هنرجويان پر شمار مكتبش باب كرده كه ظاهراً در راه فراگيرى اين شيوه هيچ راه گريزى از آن به نظر نمى رسد و عموم آنها به اين آسيب دچار هستند. به همين دليل نگارنده جنس صدا- و نه صرفاً شيوه آوازى- استاد را در دو دهه ابتدايى كارش بيشتر مى پسندد. البته ضرورت هاى تكنيكى و سرعت تحرير هاى شيوه همواره رو به تكامل شجريان در طول سال ها چنين ايجاب مى كرده كه صدا در گلو و دهان و قسمت بالاى سر توليد شود- شيوه اى كه با نوع صدا سازى مثلاً تاج اصفهانى خيلى متفاوت است- اما هنرجويان چون از ابتدا ممكن است از صداى سال هاى اخير شجريان تقليد كنند و پله پله به اين نقطه نرسند، دچار آسيب هاى فراوانى مى شوند. آسيب هايى كه رفع آنها ممكن است سال ها به طول بينجامد.

شهرام ناظرى
نام شهرام ناظرى همواره و بلافاصله در كنار شجريان در آواز ايرانى مطرح بوده است. او در مجامع بين المللى موسيقى به خوبى شناخته شده و يكى از سمبل هاى زنده موسيقى ايران به شمار مى رود. صداى ناظرى وسيع، پرشور و حماسى است و به هيچ خواننده اى شباهت ندارد. شفافيت و صافى و زلالى صداى او به علاوه طراوت هميشگى آن ويژگى منحصر به فرد ناظرى است. مدتى نزد شجريان به آموختن شيوه آوازى طاهر زاده مشغول بوده و در آزمون باربد مقام نخست را كسب كرده و تا دوره اجراى سرى نوار هاى چاووش _ كه بهترين كار هاى عمر او به شمار مى روند- تحت تاثير طاهر زاده و شجريان آواز خوانده است. ناظرى بعدها با اجراى «گل صد برگ» و فروش جادويى آن سبك خوانندگى اش را تغيير داد و به نوعى موسيقى عرفانى و استفاده از اشعار مولانا را باب كرد. در كنار اينها با كارهايى مثل «صداى سخن عشق» نوعى موسيقى مقامى برخاسته از زادگاهش را عرضه كرد كه آن هم طرفداران خاص خودش را دارد. ناظرى سپس در سال هاى اخير اجراى تحرير هاى ريتميك و ضربى را به آوازش افزود كه آن هم قدرت حنجره او را مى رساند. اين تحرير ها بيش از آن كه متعلق به موسيقى سازى باشند برخاسته از موسيقى سازى ما هستند و علاوه بر تنوع زياد موجود در تحرير ها، پاساژها و آريژ هاى ساز سنتور را تداعى مى كنند. ناظرى با وجود آنكه با آهنگسازان و نوازندگان خوبى مثل پايور، لطفى، عليزاده و مشكاتيان كار كرده، اما تعداد كار هاى قوى اش به كار هاى معمولى او نمى رسد. همچنين صدايش در بعضى از مصوت ها (حروف صدا دار) سرد به نظر مى آيد. كنسرت سال گذشته ناظرى با پرويز مشكاتيان، كامكارها و چند تن از نوازندگان گروه عارف و شيدا خاطره كارهاى خوب سال هاى دور او را در اذهان زنده كرد.


عليرضا افتخارى
عليرضا افتخارى در سال ۱۳۵۵ در بيست سالگى رتبه اول آزمون باربد را كسب كرد و در خوانندگى به طور مستقيم از حضور تاج اصفهانى _ و اندكى شجريان _ و غيرمستقيم از صداى ايرج (حسين خواجه اميرى) _ كه به نظر بسيارى بهترين صداى صد سال اخير را در ميان همه خوانندگان ايرانى داراست_ بهره برده است. او پس از اجراى «آتش دل» كه در آن ارادتش را به تاج به خوبى نشان داد با خواندن در سريال تلويزيونى «اميركبير» صداى آن زمان بايكوت شده ايرج را براى مردم تداعى كرد و به مرور با استفاده از جنس توناليته و گرماى صدا و وسعت عالى و رويكرد مردم پسند به موسيقى به مهم ترين پديده آواز در سال هاى پس از انقلاب تبديل شد. او در مقطعى پرطرفدارترين خواننده كشور بود و نوارهاى نيلوفرانه، ياد استاد، هنگامه و… با صداى او فروش هاى استثنايى كردند. همچنين دو نوار «راز و نياز» كار حسين عليزاده و «مقام صبر» كار پرويز مشكاتيان به خاطر حضور آهنگسازان برجسته و رهبرى درست نشان دادند كه افتخارى بازيگرى حرفه اى است كه مى توان از او بازى هاى خوبى گرفت. گرماى صداى او فوق العاده است. او در نهايت تسلط صدايى را كه خيلى قلدر و قدرتمند و داراى حجمى خوب و دلپذير است و به صورتى رام و اهلى با رعايت همه تكنيك هاى گرم خوانى توليد مى كند و در عمق جان شنونده اثر مى گذارد. قدرت و سرعت اجراى تحريرهاى او كم نظير و تقريباً غيرقابل تقليد به نظر مى آيد. (مانند تصنيف هاى «كمان ابرو» و «حال خونين دلان» در نوار «راز گل») و به جز سال هاى ابتدايى كارش همواره مخرج حروف صدادار را كه بسيار در زيبايى شناسى آواز موثرند درست ادا كرده است. افتخارى هر گاه بخواهد در حفظ رنگ آميزى و وحدت توناليته صدا در سه نقطه بم، اوج و ميانى كم نظير است. پس از انتشار نيلوفرانه در سال هاى بعد از انقلاب نخستين بار بود كه يك ترانه يا تصنيف توليد داخل كشور ورد زبان مردم كوچه و بازار و جوانان مى شد. (تصنيفى با مطلع يارا يارا گاهى دل ما را به چراغ نگاهى روشن كن) آسيب بزرگ او پركارى است. يك روايت تائيد نشده افتخارى را پركارترين خواننده تاريخ ضبط موسيقى در ايران _ و حتى جهان _ مى داند! زمانى هر يكى دو ماه يك آلبوم منتشر مى كرد كه با توجه به مراحل دقيق و وقت گير اجرا و ضبط با آسيب هاى فراوانى همراه بود و كم كم علاقه مندان او عادت كردند!

پاپ خواندن افتخارى نيز داستانى عجيب دارد. يك نقل قول تائيد نشده ديگر در توجيه خواندنش در چنين نوارهايى حكايت مى كند كه اين كار را براى رو كم كنى خوانندگان پاپ در بحبوحه ركود بازار موسيقى سنتى و رونق گرفتن موسيقى پاپ انجام داده است كه در نوع خود استدلال عجيبى به نظر مى رسد! چون به هر حال زمانى او در رشته خود به چنان جايگاهى رسيد كه هنوز هم براى بسيارى آرزويى دست نيافتنى به نظر مى آيد. از آن گذشته اين آثار به سختى در تعريف موسيقى پاپ مى گنجند و بيشتر يادآور موسيقى عربى و كوچه بازارى هستند. به نظر نگارنده افتخارى با اين كار بزرگترين خطاى حرفه اى اش را مرتكب شد هر چند كه هنوز جوان است و با صداى بى نظيرش فرصت جبران دارد.


ايرج بسطامى
مرحوم ايرج بسطامى پس از دوره اول قطع همكارى مشكاتيان با شجريان با نوار «كنسرت افشارى مركب» صداى خود را به ميان مردم برد. صدايى كه وسيع ترين صدا در بين خوانندگان ايرانى _ از بم تا اوج _ به شمار مى رفت. صدايى بدوى و غريزى كه داراى زنگ فوق العاده اى بود و در عين حال پرتحرير و با انعطاف به نظر مى آمد. كسانى كه صداى بسطامى را در زمان حيات او از نزديك شنيده بودند معتقدند كه اين صدا هنگام ضبط در استوديو بيش از نيمى از مرغوبيتش را از دست مى داد و مى بايست آن را به صورت زنده و از نزديك شنيد. بسطامى در جاهايى تحرير مى زد كه شنونده اصلاً انتظارش را نداشت و به خوبى از عنصر «اتفاق غيرمنتظره» در هنر استفاده و همه را غافلگير مى كرد. (شبيه تحرير دادن در تكرار كلمه مرغ در تصنيف «نصيحت يار» در نوار «ظهور».) در صداى او نوعى سادگى و بى تكلفى ديده مى شد كه از شخصيت محجوب او نشات مى گرفت. به دليل همين ويژگى ها او نتوانست آن چنان كه لازمه كار حرفه اى است از صدايش استفاده مادى بكند و اصولاً خيلى آدم حرفه اى و پرمدعايى نبود. بسطامى در زمان حيات خود آن قدر كه زيبنده صدايش بود شناخته نشد و عمده شهرتش را بعد از مرگ به دست آورد.


منبع: شرق

sise
31-05-2007, 13:45
كسانى كه صداى بسطامى را در زمان حيات او از نزديك شنيده بودند معتقدند كه اين صدا هنگام ضبط در استوديو بيش از نيمى از مرغوبيتش را از دست مى داد و مى بايست آن را به صورت زنده و از نزديك شنيد.

این نکته را کاملا دریافته ام. بیش از نیمی از قدرت صدای او در ضبط از بین میرود. او در محدوده بم نیز بسیار قوی بود منتها در کاستها این مشخص نیست. او بدون اینکه خوب شناخته شود از میان ما رفت. حیف شد خیلی حیف شد.

alitopol
31-05-2007, 17:28
این نکته را کاملا دریافته ام. بیش از نیمی از قدرت صدای او در ضبط از بین میرود. او در محدوده بم نیز بسیار قوی بود منتها در کاستها این مشخص نیست. او بدون اینکه خوب شناخته شود از میان ما رفت. حیف شد خیلی حیف شد.


واقعا خدا بیامرزدش

صداش با همون کیفیت سی دی هم دل
دل مارو یه تاپ تاپ می انداخت

روحش شاد باد:11: