PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : تك بيتي ها و دو بیتی های زیبا



صفحه ها : [1] 2 3 4 5 6 7

moein_red
21-05-2007, 15:28
هرکی دوبیتی زیبا داره بذاره البته دوبیتی های بابا طاهر هست که حرف نداره ولی گلچینی از بهترین ها رو میخوام
دوستان بذارن (عاشقانه . عارفانه ...و هرچی که قشنگ باشه)
ممنون:11:

قوانين تاپيك:


سلام

فقط دوستان عزيزي كه در اينجا فعاليت دارن توجه داشته باشن كه بر طبق قانون و روال تاپيك اشعاري رو قرار بدن كه علاوه بر داشتن مفهوم و زيبايي ادبي در يك يا دوبيت معني كاملي رو برسونه و بخشي از دنباله ي اشعار نباشه كه بدون قبل و بعد خودش معني پيدا نكنه.

همين طور فقط به صورت اسپم وار و پشت سر هم و بدون توجه به مفهوم ابيات اونها رو در اينجا قرار نديد لطفا.

و اين كه از قرار دادن n تا بيت كه مربوط به اشعار دنباله دار هستن و به تنهايي مفهوم واضحي رو نمي رسونن در عرض 30 ثانيه خودداري كنيد.

در صورت عدم رعايت موارد ابتدا پستهای نامرتبط و بعد در نهایت ناچارا تاپيك حذف ميشه.

از همكاري و زحمات همه ي شما عزيزان ممنونم و متشكر؛

هميشه موفق باشيد

Edited by Dianella

moein_red
21-05-2007, 15:28
به قلبم سوره کوثر نوشتند
دلم را بنده قنبر نوشتند
به کوی عاشقی، در لوح سینه
صد و ده مرتبه حیدر نوشتند

moein_red
21-05-2007, 15:29
از یاد علی مدد گرفتیم
آن چیز که می‌شود گرفتیم
در بوته‌ی آزمایش حق
از نمره‌ی بیست، صد گرفتیم

moein_red
21-05-2007, 15:32
ـ نگاهت مى‏كند آتش فشانى‏

مرا سوى هلاكت مى‏كشانى.

ـ ولى پروانه كى از شعله‏ى شمع‏

شكايت كرده با آتش‏نشانى؟

moein_red
21-05-2007, 15:33
جوال سيم و زر مى‏خواهم امشب‏

كليد قفل و در مى‏خواهم امشب‏

دلم تنگه براى كوه و صحرا

خدايا بال و پر مى‏خواهم امشب‏

moein_red
21-05-2007, 15:37
ای عشق به درد تو سری می‌باید ..... صید تو زمن قوی‌تری می‌باید
من مرغ به یک شعله کبابم، مگذار ...... این آتش را سمندری می‌باید

persian365
21-05-2007, 15:51
دگر گوشی به آغوش درم نیست صدای آشنای باورم نیست

بغیر از لاشه ی پوشیده دل درین خانه کسی هم بسترم نیست

persian365
21-05-2007, 15:53
به هرسویی صدایی بی صدایی است ......... دل درد آشنای من هوایی است

درین ویرانه رستای نگاهم ........... جهانی را هوای کد خدایی است

moein_red
21-05-2007, 15:57
تایپیک جالبی هست
ادامه بدید
ممنون

خواهش میکنم

جمعه ها پلکاشونو وا می کنن

می کشن به آسمون نگاشونو

اگه از راه نرسی پنجره ها

وقف گریه می کنن دلاشونو

persian365
21-05-2007, 15:59
حتی اگر از غم جفا پیر شود
لعنت به دلم اگر زتو سیر شود
***
آنقدر برای تو غزل خواهم گفت
تا قصه عشق ما جهانگیر شود

moein_red
21-05-2007, 15:59
رها کردی غم بی رنگی ام را

دل ساحل نشين سنگی ام را

دوبيتی هم اگر باشی از امشب

نمی بخشم به تو دلتنگی ام را

persian365
21-05-2007, 16:05
گويند که هم صحبتی حور خوش است
هجران و وصال و عشق پر شور خوش است

اما من از عشق و وصل تو فهميدم
((آواز دهل شنيدن از دور خوش است))

moein_red
21-05-2007, 16:06
به روی دلبری گر مایلستم
مکن منعم گرفتار دلستم
خدارا ساربان آهسته میران
که مو وامانده این قافلستم

persian365
21-05-2007, 16:07
من را تو به راه عشق خواندی ممنون
از بابت عشق دل ستاندی ممنون

حتی به رقيب اگر مرا بفروشی
با من دوسه روز از اينکه ماندی ممنون

persian365
21-05-2007, 16:09
از طعنه جاهلان نخواهم ترسيد
بر خنده اين زمانه خواهم خنديد

من بر سر عشق پاک خود ميمانم
((تا کور شود هر آنکه نتواند ديد))

persian365
21-05-2007, 16:10
تا آخر عمر در دلم خواهی ماند
تنها تو چراغ محفلم خواهی ماند

ای پاکترين زلال جوشان دلم
ای آينه در مقابلم خواهی ماند

moein_red
21-05-2007, 16:11
اگر آتش به زیر پوست داری
نسوزی، گر علی را دوست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری

persian365
21-05-2007, 16:12
با اینکه زبد عهدی تو آزرده است
این دل همه حرف دلش را خورده است

ای دوست اگر تو هم مرا پس بزنی
پس چاه مگر نعوذ بالله مرده است؟

moein_red
21-05-2007, 16:15
تا ژندهء عشق حق بر افراخته ايم

از مخمل خون به تن کفن ساخته ايم

ما مفت نه سهم می بريم از خورشيد

دامن دامن ستاره پرداخته ايم

moein_red
21-05-2007, 16:17
ای چرخ فلك فغان ز بیداری تو
شادان اَحَدی نگشته در وادی تو
در دور جهان به هر طرف می‌گشتم
خوش‌حال كسی نبود ز آبادی تو

moein_red
21-05-2007, 16:19
خداوندا مرا از لطف دریاب
دگر با من نمانده طاقت و تاب
به بیداری چه محرومم ز وصلش
میسر كن به من رویش تو در خواب

moein_red
21-05-2007, 16:20
خداوندا مرا هشیار گردان
ز خواب غفلتم بیدار گردان
ز خواب غفلت و هول قیامت
زبانم را به استغفار گردان

moein_red
21-05-2007, 16:23
به غربت رفتنم تعبیر داره
فلک بر گردنم زنجیر داره
فلک از گردنم زنجیر بردار
که غربت خاک دامن گیر داره

moein_red
21-05-2007, 16:27
نگاهم میل طغیان دارد ا مشب
گلویم بغض باران دارد امشب
برای خلوت خود همزبانی
دل من چشم گریان دارد امشب

persian365
21-05-2007, 16:34
ای که دایم می خوری اموال مردم را به زور
هیچ انگاری که روزی می روی در لحد وگور
گاه گاهی حیله وتزویر می داری به پیش
درچپیدن فرق نیست بیگانه را با قوم و خویش

magmagf
21-05-2007, 17:20
وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا

آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار
آتش آه گو بسوز آنچه به دل هوس مرا

magmagf
21-05-2007, 17:21
گر بسوزند استخوانم در نیستان همچو نی
گوید از ایشان گذشتم ناله ی خاکسترم

چشمه لغزان به سنگم خاطری روشن مرا
داده ای یارب که از سنگین دلی ها بگذرم!

magmagf
21-05-2007, 17:21
شبیخون خورده را میمانم و میدانم این را هم
که میگیرد زمن جادوی تو چون عقل دین را هم
تو خواهی آمد و خواهی گرفت از من به آسانی
دلم را گر حصار خود کنم دیوار چین را هم

magmagf
21-05-2007, 17:22
آمدي با تاب گيسو تا كه بيتابم كني؟
زلف يكسو زدي تا غرق مهتابم كني؟
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم كني؟

magmagf
21-05-2007, 17:22
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوي تو، ليکن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران ، واي به حال دگران

moein_red
22-05-2007, 00:04
سحر گه به راهی یکی پیر دیدم
سوی خاک خم گشته از ناتوانی
بگفتم چه گم کرده ای اندرین ره
بگفتا:جوانی جوانی جوانی

قشنگ بود

moein_red
22-05-2007, 00:06
یاد داری که وقت زادن تو
همه خندان بودند و تو گریان
انچنان زی که بعد رفتن تو
همه گریان شوند و تو خندان

sise
22-05-2007, 00:07
گر زکوی او خبر داری بگو
گر نشانی مختصردانی بگو

مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو

moein_red
22-05-2007, 00:10
یارب کمال عافیتت بر دوام باد
اقبال و دولت و شرفت مستدام باد
سال و مهت مبارک و روز و شبت بخیر
بختت بلند و گردش گیتی به کام باد

moein_red
22-05-2007, 00:12
عمر گرانمایه درین صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دونا

moein_red
22-05-2007, 00:14
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در ایینه صبح
گز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

moein_red
22-05-2007, 00:17
ای کرده شراب حب دنیا مستت
هوشیار نشین که چرخ سازد پستت
مغرور جهان مشو که چون مثل حنا
بیش از دو سه روزی نبود در دستت

moein_red
22-05-2007, 00:21
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از ان شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

moein_red
22-05-2007, 00:23
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار الوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد

moein_red
22-05-2007, 00:26
جز من اگرت عاشق شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نیست بگو راست بگو

sise
22-05-2007, 00:39
یارب به خدایی خدایی
وانگه به جمال کبریایی

از عمر من آنچه هست برجای
بستان و به عمر لیلی افزا

moein_red
22-05-2007, 02:47
بودی ز دل من از تو ان میخواهم
وز گمشده ی خویش نشان میخواهم
سر مطلع هر بیت تو حرفی بردار
هر انچه که شد من از تو ان میخواهم

moein_red
22-05-2007, 02:47
شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی
کشتن شمع و برون بردنش از خانه چه حاصل
نور رخسار تو گوید که تودر خانه ی مایی

moein_red
22-05-2007, 02:48
در خدمت خلق زندگی ما را کشت
واندر پی تان دوندگی ما را کشت
هم منت روزگار و هم منت خلق
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت

moein_red
22-05-2007, 02:49
کاش در سینه مرا این دل دیوانه نبود
یا اگر بود اسیر غم جانانه نبود
رخ گل, مایه ی سودا و گرفتاری شد
ور نه مرغ دل ما را هوس دانه نبود

moein_red
22-05-2007, 02:51
آراسته آمد و چه آراستنی
پیراسته زلف خود چه پیراستنی
بنشست به می خوردن و برخاست به رقص
به به چه نشستنی چه بر خاستنی

moein_red
22-05-2007, 02:55
من آن ابرم که می خواهد ببارد
دلِ تنگم هوای گریه دارد
دلِ تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد

moein_red
22-05-2007, 03:02
خوشا صبحی که چون از خواب خیزم
به آغوش تو از بستر گریزم
گشایم در به رویت شادمانه
رخت بوسم ، به پایت گل بریزم

moein_red
22-05-2007, 03:06
چه خوش برقی به چشم شب درخشید
چراغم را فروغی تازه بخشید
مخوان ای جغد شب لالایی شوم
که پشت پرده بیدار است خورشید

moein_red
22-05-2007, 03:07
چو نی می نالم از داغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی
چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی

moein_red
22-05-2007, 03:10
به خوابی دیدمش غمگین نشسته
گرفته در بغل چنگی گسسته
من این چنگ حزین را می شناسم
دریغا عشق من ، عشق شکسته

moein_red
22-05-2007, 03:21
دیشب کلام نقره ی نازت عجیب بود
با من که آشنای تو بودم ، غریب بود
بود و میهمان و تو و ماه و آسمان
زیبا خیال می کنم او یک رقیب بود

moein_red
22-05-2007, 03:27
به هر در جستمش در بر رخم بست
چو افتادم ز پا بگشود در را
منم سهراب سرگردان که بر خک
به وقت مرگ می بیند پدر را

magmagf
22-05-2007, 07:42
ز چه ره تو آمدستي كه چنين شكسته بالي
ز كدام قصه آيي كه جدا ز حس و حالي
بنشستمت كه آيي و كه با منت نشيني
نه به يك شب و يكي روز كه صد هزار سالي

magmagf
22-05-2007, 07:43
نبرم از تو امید ای نگارین
که تا از من نبرد جان شیرین...
گر امیدم نماند وای جانم
که بی امید یکساعت نمانم

magmagf
22-05-2007, 07:44
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است آن چون
یکی را می دهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون

magmagf
22-05-2007, 07:44
اي دل كه به آزادي خود خرسندي
غافل كه اسير خود به صد پيوندي
چون مرغ قفس كه با قفس گردانند
عالم همه گشjي و همچنان در بندي

Ar@m
22-05-2007, 08:28
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم

persian365
22-05-2007, 08:52
درین غــــربت ســـرا بیمــــــــــار و زارم

بــــه کنج بیکســـــی زار و نـــــــــــــزارم

بیــــــا جـــانا شبــی حال دلـــم پــــــــــرس

دمـــــی تسکین شـــــــود درد هـــــــــزارم

persian365
22-05-2007, 08:53
درین غــــربت ســـرا گــــم کـــرده خـــانـه

غــــم مارا در اینجــــــا کس نــــــــدانـــــــه

اگــــر دوستی بیـــــایــــد پیش رویـــــــــــم

کشــــم آهـــــــی ز بیــــــداد زمــــــــانـــــه

persian365
22-05-2007, 08:54
جهــــان را یخ گــــرفت از آه ســــــــــــردم

زمیــــن لـــرزید از این فـــــــــریـاد و دردم

در اینجـــــا در مـــزار بیکســــی هـــــــــــا

همیشــــــه گــــریه کــــردم گــریه کــــــردم

persian365
22-05-2007, 09:00
گهــــــی گــــریم گهـــی خنــــدم بحـــــــــالم

نمیــــــده درد بــــــی میلـــــــی مجــــــــالــم

اگــــر پـــــرسد کســــی حـــــال دلــــــــم را

ز درد هجــــــر تــــــو بسیــــــار بنــــــالـــم

persian365
22-05-2007, 09:01
اگـــــر اشکــــم شود درمـــــــــــــــان دردم

اگــــــــر داری نظـــــر بــــــر رنـگ زردم

کنـــــم جـــانم فــــــــدای نـــــــام مهیــــــــن

همیــن فـــــــــردا بســــویش بــــاز گـــــردم

persian365
22-05-2007, 09:01
درین غــــربت ســـرا اشکـــی بــریـــــــزم

زنــــــم خنجــــر به قلب پـــــــــــر ستیــزم

اگــــــر روزی ببینــــم شـــــــام هـــــــرات

کنـــــم سجــــده تـــــو را، یــــار عـــزیــزم

persian365
22-05-2007, 09:24
شــــــــدم بازیچـــــه دست زمــــــــــــانـــــــه

غـــم پنهــــانـــــی ام کس نــــــــــــــدانـــــــ ـه

نظـــــــر انـــداز بـــرنگ زرد من تــــــــــــو

بــــریــــزم اشک چشمــــــــم دانـــــه دانـــــه

persian365
22-05-2007, 09:27
شب تــــــاریک و من تنهـــــــــا بنــــــــالــــــم

ز دست جــــــــور این دنیــــــــا بنـــــــــالـــــم

اگــــر روزی بتـــابـــد خــــــورشیـــــــــد بختم

کنــــــم سینـــه چــاک و ســــر تــا پا بنالــــــــم

persian365
22-05-2007, 09:30
سیـــــاه چشمــــان نظــــر داری بمــــن تــــــــــو

گــــل خـــوشبــــــو اثــــر داری بمــن تـــــــــــو

دلــــــــــم میشـــه ببینـــــــــم روی مـــــــــاهـت

چـــــه نــــــاز و چــــه نگــر داری بمن تـــــــو

persian365
22-05-2007, 09:31
بــلا بــــودی بلا گـــــــــردانــــم تـــــو شــــــدی

طبیب درد بــــــــی درمــــــان تــــــــو شـــــــدی

زدی آتش عشـــق خــــــــــود بـــــــه قلبـــــــــــم

عـــلاج حســـــرت حــــــــرمــــــانم تو شــــــدی

عزیز علیزاده

persian365
22-05-2007, 09:33
بهـــــار بــــودم چـــه زود خــــــزان گشتــــــــــم

اسیـــــــر درد بــــــــــی درمــــــان گشتــــــــــــم

بهـــــــار بــــودم بهـــــار سبــــز و خـــــــــــــرم

ز دست ظلـــــم بـــــاد پـــــــژمـــــــــان گشتــــــم

persian365
22-05-2007, 09:34
شب وصـــل است و یــــــا گـــــریـــــــان داره

دو چشـــم اشکـــی اش طـــوفــــــــــــــان داره

ببین بختــــم شـــــده بـــــا من مـــــدد گــــــــــار

ز دوده اشک و لـــب خنــــــــــــــــــــدان داره

persian365
22-05-2007, 09:37
هـــریوایم تـــــــو کجــــایی تــــو کجــــــایـــی

شــــدی از دست نـــــــاکســــــان رهـــــایــــی

بـــــه حـــق روح پـــــــاک پیـــــــر هــــــرات

نبینــــــد کس ز تــــــــو داغ جـــــــدایــــــــــی

moein_red
22-05-2007, 12:50
ای رفته به قهر, وعده های تو چه شد
مهر تو کجا رفت و وفای تو جه شد
این تیرگی آخر ز کجا روی آورد
ای آیینه رخسار صفای تو چه شد

moein_red
22-05-2007, 12:52
ای کاش محبت اثری داشته باشد
معشوقه ز عاشق خبری داشته باشد
کو خنجر تیزی که شکافد جگرم را
از بحر رفیقی که صفت داشته باشد

moein_red
22-05-2007, 12:53
من و حس لطیف دست هایت
دو گلبرگ ظریف دست هایت
جسارت کرده ام گاهی سروده ام
دو بیتی با ردیف دست هایت

moein_red
22-05-2007, 12:55
گل ما ,اعتقاد عشق این است
بهار تو بهار اخرین است
دلی که خالی از مهر تو باشد
حسابش با کرام الکاتبین است

moein_red
22-05-2007, 12:56
اتشی در دلم کشیده چراغ
از بهاری به ره گرفته سراغ
چه کند بی بهار می میرد
با خزان خو نمی کند این باغ

persian365
22-05-2007, 13:07
شبی تا صبح تنها گريه کردم

تمام سوز دل را گريه کردم

سوار موج دريا بودی ای ماه!

کنارت روی شنها گريه کردم

persian365
22-05-2007, 13:09
رها کن خانه را از خاک بنویس
به مردان از دل بی باک بنویس

قلم در هر دو چشمانم فرو بر
به اهل ساحل از کولاک بنویس

persian365
22-05-2007, 13:10
تو گفتی چون بيايی هديه آری ............ برايم تازه گل هايی بهاری

وفا کردی و آوردی گلی را ............ ولی عطرش ندادی يادگاری

persian365
22-05-2007, 13:11
ستاره بود لبخندی که ديدم ........... به سوی آسما نش پر کشيدم

بر آمد ابری ازغم های دريا ........... ستاره گم شد و آن را نچيدم

persian365
22-05-2007, 13:11
بر قلب تشنه من باران عشق باريد ........... بشکفت دروجودم گلخنده های جاويد

پروانه های شوقم مستانه می پريدند ........... آندم کزآسمان ها نوری دوباره تابيد

persian365
22-05-2007, 13:13
خورشید تمام نور خود را ز تو یافت

با آمدنت ماه سوی مکه شتافت

روزی که خدا نوید میلاد تو داد

دیوار بلند کعبه از شوق شکافت

persian365
22-05-2007, 13:16
غزل گفتم به یاد چشم آهوت
قصیده گفتم از آن طُرّۀ موت
دوبیتی ها زهجرانت سرودم
رباعی ام نثار تاق ابروت

persian365
22-05-2007, 13:17
شبی از آسمون چیدم ستاره
بدیدم صورتش همچون نگاره
ببوییدم سر شب تا گل صبح
فرستادم به آسمون دوباره

persian365
22-05-2007, 13:17
چو با جامش لبم تركرد خنديد
غمم را چون سبكتر كرد خنديد
پياله در پياله جام در جام
دلم را چون که خوشتركرد خنديد

persian365
22-05-2007, 13:54
دلا در عشق دلداري چه حاصل ؟
اسير چشم بيماري چه حاصل ؟
به دور از عشقي واز خود خبر نيست
چو گل بنشسته با خاري چه حاصل ؟

persian365
22-05-2007, 13:55
پسنديدم تو را يک لحظه در خواب
شدم از ديدن روی تو بی تاب
چو فردا ديدمت . گفتم : خدايا
عجب دسته گلی را داده ام آب

persian365
22-05-2007, 13:56
يك قلب سياه كن خودت مي فهمي
يك ‏بار گناه كن خودت مي فهمي
من اين همه بد نيستم آقا! خانم!
يك لحظه نگاه كن خودت مي فهمي

moein_red
23-05-2007, 02:41
این قافله ی عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

moein_red
23-05-2007, 02:42
چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به محبت علی بخشیدند

moein_red
23-05-2007, 02:42
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد
قیمت بحر در ان لحظه بداند ماهی
که به دام ستم انداخته در بر گردد

moein_red
23-05-2007, 02:43
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
وان تازه بهاره زندگانی دی شد
ان مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم که کی آمد و کی شد

moein_red
23-05-2007, 02:44
ندانستی که بینی بند بر پای
چو در گوشت نیامد پند مردم
دگر ره چون نداری طاقت نیش
مکن انگشت در سوراخ کژدم

moein_red
23-05-2007, 02:44
جوونی هم بهاری بود و گذشت
به ما یک اعتباری بود و گذشت
میون ما و تو یک الفتی بود
که ان هم نو بهاری بود و گذشت

moein_red
23-05-2007, 02:45
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه اتش در همه افاق زد

moein_red
23-05-2007, 02:47
چو بانگ رعد خروشان که پیچید اندر کوه
جهان پر شد ز گلبانگ عاشقانه ی ما
نوای گرم نی از فیض اتشین نفسی است
ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما

moein_red
23-05-2007, 02:56
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد

moein_red
23-05-2007, 02:57
اگر کعبه مطاف خاکیان است
و یا گر قبله‌ی افلاکیان است
طواف کعبه و سنگ سیاهش
به گرد مهدی صاحب زمانست

persian365
23-05-2007, 07:38
تو رفتی شاخه عشقم شكسته

به چشمم شبنم حسرت نشسته

نگاهی هم نكردی وقت رفتن

نگاهی كه سراسر اشگ بسته

persian365
23-05-2007, 07:38
عزيزم بی خبر رفتن مبارك

شنيدم رفته ای بی من مبارك

نشستی با رقيبم دوش در دوش

سر سفره بله گفتن مبارك

persian365
23-05-2007, 07:39
ای كاش چو آئينه تو صادق بشوی

از سوزش عشق چون شقايق بشوی

يك بار به خاطر خدا راست بگو

آيا شده تا به حال عاشق بشوي؟

persian365
23-05-2007, 07:39
نزديك شد و عينك خود را برداشت

در چشم به جز طعم عسل هيچ نداشت

بعد از دو نگاه آرزويم اين بود

ای كاش كه عشق راه حلی می داشت

persian365
23-05-2007, 07:40
در چشم تو التماس را میبینم

گلهای سپید یاس را میبینم

پژواک صدای عشق در چشم توبود

من چهره انعکاس را میبینم

persian365
23-05-2007, 07:41
بیا با نو شکفتن آشتی کن

بیا با شعر گفتن آشتی کن

تمام خواهش من یک کلام است

جناب عشق با من آشتی کن

مهندس شاه علی

persian365
23-05-2007, 07:41
انگار که عمر عاشقی سر شده بود

از گریه ابر آسمان تر شده بود

آن روز دل پاک فلق هم خون شد

در مسجد کوفه((عشق))پر پر شده بود

persian365
23-05-2007, 07:42
شب چشمت شباهنگی ندارد

حنای تو دگر رنگی ندارد

همه فهمیدن از طرز نگاهت

دلت با من هماهنگی ندارد

persian365
23-05-2007, 07:43
کد پستی نداره بی کده دل

دوباره باز از خود بی خوده دل

از اون روزی که چشمای تو رو دید

کمی تا قسمتی ابری شده دل

مهندس شاه علی

persian365
23-05-2007, 07:43
نگاهت رویش سبز غزل بود

نگاهت بین شاعرها مثل بود

همه زنبور داران گفته بودند

نگاهت بهترین رنگ عسل بود

persian365
23-05-2007, 14:06
ای دوست ما از آن پاکدلانیم که ز دل کینه نداریم
یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم
یک شاخ درختیم پر از میوه توحید
هر رهگذری سنگ زند باکی نداریم

persian365
23-05-2007, 14:10
ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم -- آیین محبت و وفا می‌دانیم
زین بی‌هنران سفله ای دل!مخروش -- کنها همه می‌روند و ما می‌مانیم

persian365
23-05-2007, 14:11
امشب ز غمت، ميان خون خواهم خفت / وز بستر عافيت، برون خواهم خفت
باور نكني، خيال خود را بفرست / تا در نگرد كه بي تو چون خواهم خفت

persian365
23-05-2007, 15:18
قدیمی و طلا چاپی تو ای دل

میان عاشقان تاپی تو ای دل

صدایت رونق تالار عشق است

مگر موسیقی پاپی تو ای دل

magmagf
23-05-2007, 20:44
به دريا شكوه بردم از شب دشت
وزين عمري كه تلخ تلخ بگذشت

به هر موجي كه مي گفتم غم خويش
سري ميزد به سنگ و باز مي گشت !

magmagf
23-05-2007, 20:45
گر بوسه می خواهی بیا یک نه دو صد بستان برو

اینجا تن بی جان بیا ،زین جا سراپا جان برو

صد بوسه تر بخشمت از بوسه بهتر بخشمت

اما ز چشم دشمنان پنهان بیا پنهان برو

magmagf
23-05-2007, 20:45
اي رفته زدل رفته ز بر رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانكه بجز تلخي اندوه
در خاطر از آن چشم سياه تو ندارم

magmagf
23-05-2007, 20:48
گفته بودي كه چرا محو تماشاي مني

آنچنان مات كه يكدم مژه بر هم نزني

مژه بر هم نزنم تا كه ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدني

magmagf
23-05-2007, 20:48
ماهي كه بر بام شكوه آمده است

آئينه ز دست تو ستوه آمده است

خورشيد اگر گرم تماشاي تو نيست

دلگير نشو ز پشت كوه آمده است !!!

moein_red
24-05-2007, 03:08
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی به سان دانه است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

moein_red
24-05-2007, 03:18
persian365 دمت گرم که داری به تاپیک جون میدی :11:
magmagf تو هم که دیگه همشهریه خودمونی کارت درسته :10:

moein_red
24-05-2007, 03:20
با دیو سیاه شب در اویخته ایم
در کام فلق باده ی خون ریخته ایم
از باد سحر نشان ما را جویید
ما با نفس صبح در امیخته ایم

moein_red
24-05-2007, 03:21
حسرت نبرم به خواب ان مرداب
کارام درون شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش اشفته است

moein_red
24-05-2007, 03:23
منشین با بدان که صحبت بد
گر چه پاکی تو را پلید کند
افتابی بدین بزرگی را
پاره ای ابر ناپدید کند

moein_red
24-05-2007, 03:25
چو رخت خویش بر بستم از این خاک
همه گفتند با ما اشنا بود
ولی کن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود

moein_red
24-05-2007, 03:26
دو صد دانه در این محفل سخن گفت
سخن نازکتر از برگ سمن گفت
ولی با من بگو ان دیده ور کیست
که خاری دید و احوال چمن گفت

moein_red
24-05-2007, 03:31
خدا ان ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به ان ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت

moein_red
24-05-2007, 03:31
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام امد کرانه
به موج اویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست و ما را اشیانه

persian365
24-05-2007, 07:40
* نگارا چشم تو ختم زمان است *

* که روح زندگی در آن نهان است *

* هر آنکس با نگاهت آشنا گشت *

* یقین تا روز محشر درامان است *

persian365
24-05-2007, 07:41
* گرچه از هجر تو من پژمان و بیمارم هنوز *

* در کمند زلف مشکینت گرفتارم هنوز *

* گرچه مویم شد سپید از نامرادیهای دهر *

* باز وصلت را بجان و دل خریدارم هنوز *

شیدا

persian365
24-05-2007, 07:44
از باور هر نگاه من بنویسید .... از عشق از اشتباه من بنویسید

او غرق گناه است مجازاتش را .... پای دل بی گناه من بنویسید

persian365
24-05-2007, 07:45
با چشمک یک ستاره عاشق شده بود .... با ساده ترین اشاره عاشق شده بود

شب رفت و ستاره اش به فردا پیوست .... افسوس که او دوباره عاشق شده بود

سید اسحاق افضلی متولد

persian365
24-05-2007, 13:48
فصل بارانی چشمم، گریه هایم دیدنی است

در مسیر عشق پاکت، شیوه‌هایم دیدنی است

قبله‌گاه سجده هایم، نازنین، چشمان توست

در صبوریهای جانکاه، شکوه هایم دیدنی است

persian365
24-05-2007, 13:49
از سر سودایی خود شکوه‌ها دارم رضا

کن نگاه از روی لطف بر چشم خونبارم رضا

آنچنان آتش گرفته هستی‌ام از مهر او

کی گذاری مرهمی بر جان بیمارم رضا

persian365
24-05-2007, 13:49
کسی که روشنی را جار می زد

برای بادو باران زار می زد

درون حضرت آیینه دیدم

که روح خسته اش را دار میزد

persian365
24-05-2007, 13:50
شکیبایی نمی‌فهمد، دل بی کینه‌ی دریا

بسی ناگفته‌ها پنهان، در عمق سینه‌ی دریا

به که گوید غم دلدادگی پر ز رازش را

که دیده زخمهای خنجر دیرینه‌ی دریا

persian365
24-05-2007, 13:51
من امشب کهکشانها را سفر خواهم نمود

در ره دلدار شیرینم خطر خواهم نمود

با قلم شعری برایش می‌سرایم، شعر ناب

در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود

persian365
24-05-2007, 13:52
ديوانه دل يار که ياد دگری کرد
از چاله بيامد به چاهش نظری کرد

گفتند که زود آی دلبر نگران است
آمد بر ما ليک ولی رو دگری کرد

توسط فرزانه

persian365
24-05-2007, 14:00
بيا ای گل ز بوستانم گذر کن
همه چشمم به کوی ما نظر کن
همه شب تا سحر نالم ز هجرت
بيا مه گل شبی با ما سفر کن

persian365
24-05-2007, 14:00
مکن مستم که هوشيار تو هستم
مکن خوابم که بيدار تو هستم
ميان خواب و بيداری جهانی است
مکن ترکم که غمخوار تو هستم

persian365
24-05-2007, 17:51
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

نا امیدم مکن از سابقه ی لطف ازل

تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت ...

moein_red
25-05-2007, 02:43
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوشامد همه را درعهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را

moein_red
25-05-2007, 02:44
برگیر شراب طرب انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

moein_red
25-05-2007, 02:45
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت

moein_red
25-05-2007, 02:45
با می به کنار جوی می باید بود
وز غصه کنار جوی می باید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روزست
خندان لب و تازه روی می باید بود

magmagf
25-05-2007, 02:50
persian365 دمت گرم که داری به تاپیک جون میدی :11:
magmagf تو هم که دیگه همشهریه خودمونی کارت درسته :10:

مرسی نظر لطفته
ایده خوبی بود ایجاد این تاپیک:46:

magmagf
25-05-2007, 02:51
شبي گفتي به آغوش تو آيم

سپيده سر زد و مرغ سحر خواند

سپهر تيره دامان زرافشاند

چه شبها رفت و آغوشم تهي ماند

magmagf
25-05-2007, 02:51
چه غريب ماندي اي دل , نه غمي نه غمگساري
نه به انتظار ياري , نه ز يار انتظاري
به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها
بنگر وفاي ياران که رها کنند ياري

magmagf
25-05-2007, 02:52
با قدمهاي زود خسته من
قله ها را چگونه بايد خواست؟
روزها را چگونه بايد رفت؟
مرزها را چگونه بايد کاست؟

magmagf
25-05-2007, 02:52
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دريايم و نيست باکم از طوفان
دريا همه شب خوابش آشفته است

magmagf
25-05-2007, 02:53
چرخ بود جاي شرف خاک بود جاي تلف
باز رهم زين دو خطر چون بر سلطان برسم
عالم اين خاک و هوا گوهر کفرست و فنا
در دل کفر آمده ام تا که به ايمان برسم

moein_red
25-05-2007, 03:04
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی

moein_red
25-05-2007, 03:07
جدا از رویت ای ماه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود چون عید نوروز

moein_red
25-05-2007, 03:13
دلی نازک بسان شیشه دیرم
اگر آهی کشم اندیشه دیرم
سرشکم گر بود خونین عجب نیست
مو آن نخلم که در خون ریشه دیرم

moein_red
25-05-2007, 03:14
اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن
که مورانت نهند خوان و کنند سور

moein_red
25-05-2007, 03:16
درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگاه خدا نالم همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه

moein_red
25-05-2007, 03:18
بیا تا دست ازین عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل برآریم
بیا تا بردباری پیشه سازیم
بیا تا تخم نیکوئی بکاریم

moein_red
25-05-2007, 03:20
عزیزا کاسه‌ی چشمم سرایت
میان هردو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی تو
نشنید خار مژگانم بپایت

moein_red
25-05-2007, 03:26
سر سرگشته‌ام سامان نداره
دل خون گشته‌ام درمان نداره
به کافر مذهبی دل بسته دیرم
که در هر مذهبی ایمان نداره

moein_red
25-05-2007, 03:29
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را

persian365
25-05-2007, 12:09
زن نی زن دلم دریای خونه
همه دنیا به چشمم واژگونه
رها کن در رگانم شور هستی
که در سینه غمم از حدفزونه

رها-

persian365
25-05-2007, 12:12
از«دوستت دارم»نوشتم؛پاره کردي
احسـاس زيبای مرا آواره کـردی
گفتم بدون شاه عشقت کيش و ماتم
ماتم چطوراين عاشقی‌راچاره کردی

persian365
25-05-2007, 12:13
نمی دانم کجایی در چه حالی؟
ترا گم کرده‌ام در این حوالی
نمی خواهم بگویی پاسخم را
چه شد پایان آن عشق خیالی؟؟؟

persian365
25-05-2007, 12:14
بايد امشب اشک را باور کنم
لحظه را با گريه هايم سر کنم
بايد از گنجينه‌ي اندوه و اشک
گونه‌های خشک شب را تر کنم.

رها-

persian365
25-05-2007, 12:15
صبوری می کنم تا مه برآید
صبوری می کنم تا شب سرآید
صبوری می کنم تا زندگانی
مرا بگذارد و مرگ از در آید

persian365
25-05-2007, 12:16
دریغا شعر در من مرده امروز
نمی جوشد دگر آن حس مرموز
کلامم سرد و یخ بسته ست هرچند
دلی دارم پر از تاب و تب و سوز

magmagf
25-05-2007, 12:47
به پتکي گفت سندان کاي ستمگر
چرا ميکوبيم اخگر به پيکر
بگفتا هر که وي را جنبشي نيست
بکوبندش چنين همواره بر سر

magmagf
25-05-2007, 12:48
هر که خورد از جام عشقت قطره اي
تا قيامت مست و حيران خوشتر است
تا تو پيدا آمدي پنهان شدم
زآن که با معشوق پنهان خوشتر است

magmagf
25-05-2007, 12:48
تو کمان کشيده و در کمين
که زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين
که خدا نکرده خطا کني

magmagf
25-05-2007, 12:49
جان اگر بايد به کويت نقد جان خواهيم کرد
سر اگر بايد به راهت ترک سر خواهيم کرد
تا که ننشيند به دامانت غبار از خاک ما
روي گيتي را زآب ديده تر خواهيم کرد

magmagf
25-05-2007, 12:49
مست از خواب برانگیختمش
دست در زلف کج آویختمش
جام آن بوسه که می سوخت مرا
تا لب آوردمش و ریختمش

magmagf
25-05-2007, 12:50
تو را می خواهم ای دیرنه دل خواه
که با ناز گل رؤیا شکفتی
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او می نهفتی

magmagf
25-05-2007, 12:50
آن آتشي كه در دل ما شعله ميكشيد

گر در ميان دامن شيخ افتاده بود

ديگر به ما كه سوخته ايم از شرار عشق

نام گناه كاره رسوا نداده بود

magmagf
25-05-2007, 12:51
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم

magmagf
25-05-2007, 12:52
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام

تا زپروانه كمي عاشقي آموخته ام

بارها يوسف دل را كه به چاه غم توست

دو جهانش به خريد آمده نفروخته ام!

Arash_K7
25-05-2007, 13:09
برخیز و بیا بُتا مشکل ما ----------------------حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم---------------------زان پیش که کوزه کنند از گل ما

Arash_K7
25-05-2007, 13:11
من همیشه دلم می خواست چراغونی، به جز اشکم نیومدبه مهمونی
دل سراپرده ی غم های زمونه است، پرستوی تنم بی آشیونه است

Arash_K7
25-05-2007, 13:15
بلوغ آبی اندیشه بودی

به نازک طبعی یک ریشه بودی

نمی داند کسی در هیئت سنگ

خیال نازک یک شیشه بودی

persian365
25-05-2007, 13:42
آنگه كه به احساس به من خنديدي

ميناي رخت را افسوس كه دزديدي

آن دم كه توعشقم را در چشم نمي ديدي

اي گل چه مطلب به چه انديشيدي؟

persian365
25-05-2007, 13:44
آن دم كه به احساس كمي خنديدم

گلگون شدم و رخ را ناچار بدزديدم

من جز تو به اغيار نيانديشيدم

من برق نگاهت از دور مي ديدم

persian365
25-05-2007, 13:44
اما دل من اي دوست از دور شد بي تاب

من جز تو نمي ديدم شبانه و در خواب

افسوس قدر اين بود بر ضد من اين اسباب

شد ماهي احساسم از جور دور از آب

persian365
25-05-2007, 13:45
هرروز بميرم ز فراق و سفر تو

هر روز بگيرم ز جماعت خبر تو

اي دوست چرا رفتي و بنهاديم اكنون

با اين دل خو كرده به شور و شرر تو

persian365
25-05-2007, 13:46
باز از پی مشک نفس غالیه بویت

آشفته به سر می دوم ای دوست بکویت

یارا بنمای آن رخ زیبات که مارا

دل واله وسرگشته و شیداست به رویت

persian365
25-05-2007, 13:47
پروانه صفت دور رخ شمع تو گرديم ....... در رخنه بر آن قلب تو بي فن و شگرديم

سوزيم به يك شعله ات هر روز دوصد بار ....... اما پي خورشيد دگر هيچ نگرديم

persian365
25-05-2007, 13:49
غم یاد تــو درجانــــــم نشسته ......... بلــــــــور بغضهـــــایم را شکسته

دوبــاره دست پرمهــــــــر خیالت ......... دلــــــم را بر ضریح عشـــق بسته

persian365
25-05-2007, 13:51
دیدی غرلی سرود عاشق شده بود
انـگار خودش نبود عاشق شده بود
در شهر نــــــــــگاه پای دارش بردی
آدم که نکشته بود عاشق شده بود

persian365
26-05-2007, 07:48
از کلام دلنشینت مست و شیدا می‌شوم

با نگاه نازنینت در تو پیدا می‌شوم

هر شب و روز جلوه‌گر در سجده‌گاهم می‌شوی

در حریم ساحل عشق موج دریا می‌شوم

persian365
26-05-2007, 07:49
در هر دو جهان خنده تو ما را بس

چشمان فریبنده تو ما را بس

ما صبر کنیم پیشه که رویت بینیم

آن حسن فزاینده تو ما را بس

persian365
26-05-2007, 07:51
به یاد لحظه‌های عاشقانه

نماز عشق می‌خوانم شبانه

تو ای جانان بیا بنگر سحرگاه

که دریا میزند از نو جوانه

persian365
26-05-2007, 07:54
فرق هستی غرق خون است این زمان

آسمان هم گریه دارد بی امان

در عزای شمع جان افروز عشق

تا قیامت اشک بارد چشممان

persian365
26-05-2007, 07:57
تو چون کبوتر به روی بام دلم نشستی

چو قطره‌ای آب به تشنگی لبم نشستی

نگاه خیسم در آن شب پر ستاره می‌دید

که چون ستاره بر آسمان شبم نشستی

persian365
26-05-2007, 07:58
در محفل دوستان به جز یاد تو نیست

آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست

شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار

آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست

persian365
26-05-2007, 07:58
افسوس که عمر در بطالت بگذشت

با بار گنه بدون طاعت بگذشت

فردا که به صحنه مجازات روم

گویند که هنگام ندامت بگذشت

pooria roohie
26-05-2007, 23:23
ان قصر كه جمشيد در او جام گرفت :18:
اهو بچه كرد و روبه ارام گرفت:18:
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر:18:
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت:18:

pooria roohie
26-05-2007, 23:26
گر بر سر نفس خود اميري مردي
گر بر دگري خورده نگيري مردي
مردي نبود فتاده را پاي زدن
گر دست فتاده اي بگيري مردي

pooria roohie
26-05-2007, 23:35
ندانم چيست منظور تو يارا
كه زلف افكنده اي اندر قفا را
مكن سعي اين همه در قتل مفتون
بترس از پرسش روز جزا را

pooria roohie
26-05-2007, 23:40
بي روي تو مرگ در كمينم بادا
غم مونس خاطر حزينم بادا
گر چشم به روي دگري بگشايم
تير مژه تو دلنشينم بادا

pooria roohie
26-05-2007, 23:45
به كين پر سنگ دامن كردي اي دوست
اول قصد سر من كردي اي دوست
مكن بدنام بيجا دشمنان را
كه تو بدتر ز دشمن كردي اي دوست

pooria roohie
26-05-2007, 23:48
به غم نزديكم و دورم ز راحت
نديدم جز جفايت استراحت
بلي زخم دل من به نگردد
چرا كه مانده پيكان در جراحت

pooria roohie
26-05-2007, 23:53
الا اي سرو قدت نخله طور
ز روي اتشينت دهر پر نور
بسوزد هر كه شد نزديك اتش
بسوزم گر از اين اتش شوم دور

pooria roohie
26-05-2007, 23:54
به سراغ من اگر مي اييد
نرم و اهسته قدم بر داريد
تا مبادا كه ترك بردارد
چيني نازك تنهايي من

pooria roohie
26-05-2007, 23:58
نمودي وصل را هجران و رفتي
فكندي اتشم بر جان و رفتي
به ان هم اكتفا ناكردي اي دوست
زدي بر اتشم دامان و رفتي

pooria roohie
27-05-2007, 00:02
عزيزاني كه اندر مرغزاريد
ز ياران گذشته ياد اريد
سوي نرگس رويد اهسته ترسم
كه پا بر چشم دلداري گذاريد

pooria roohie
27-05-2007, 00:07
پي بيداريت با حيله و فن
نمودم ناله و افغان و شيون
ندانستم كه تو مانند طفلان
روي در خواب از ناليدن من

در معني اين شعر دقت كنيد

pooria roohie
27-05-2007, 00:12
با درد تو تا قرار كار است مرا
كارم به نواست كاين قرار است مرا
با عشق تو گر بر سر دار ارندم
ان عهد هنوز پايدار است مرا

pooria roohie
27-05-2007, 00:20
يار در پرده و ما پرده بر انداخته ايم
از ازل او به چنان ما به چنين ساخته ايم
گر كمان ميكشد اينك به كمين امده ايم
ور كه شمشير زند ما سپر انداخته ايم

pooria roohie
27-05-2007, 00:22
اي دوست به رغم كين دشمن
يكدم تو به مهر باش با من
هر چند كه استين فشاني
من دست ندارمت ز دامن

pooria roohie
27-05-2007, 00:27
بريز باده گلرنگ ساقي اندر جام
كه مي رسد ز صبا بوي گل به مشام
بيار ساقي اگر صاف نيستت دردي
كه صاف و درد نداند حريف درد اشام

pooria roohie
27-05-2007, 00:30
از سر زلف يار ميترسم
دل ندارم ز مار ميترسم
در وصال از فراق مينالم
با گل از جور خار ميترسم

pooria roohie
27-05-2007, 01:01
او بي خبري دارد و هم بي بصري را
كز روي تو نشناخته گلبرگ تري را
كي فرق دهد ديو و پري را ز هم امروز
ان كو ندهد فرق ز هم ديو و پري را

pooria roohie
27-05-2007, 01:04
گر چه از ياد بداد ان مه نوشاد مرا
ليك يادش نرود از دل ناشاد مرا
سر و جان را همه بر باد دهم از شادي
مژده امدنش گر بدهد باد مرا

pooria roohie
27-05-2007, 01:08
او به تير نظر از پاي در انداخت مرا
خلق يكسر به گمان كز نظر انداخت مرا
خواست صياد كه نالان شوم از فرقت گل
در قفس كرد و بجاي دگر انداخت مرا

pooria roohie
27-05-2007, 01:12
دست و پا يكسره بسته است سران را همه دهر
به هنر شهره كند بي هنران را همه دهر
به نظر جلوه كند بي نظران را همه دهر
نعمت بوس و كنار است خران را همه دهر

pooria roohie
27-05-2007, 01:17
گر ز ديده نهان شدي چو پري
از نظر غايبي و در نظري
رخ خوبت به هر چه پنداريم
خوب چون بنگريم خوبتري

pooria roohie
27-05-2007, 01:21
راست اين زلف پريشان كه به رو مي فكني
به درستي دل جمعي به جفا مي شكني
دل و جان و تن من باد فداي تو كه تو
مرهم و راحت و ارام دل و جان وتني

pooria roohie
27-05-2007, 01:24
به رو زلف پريشا جمع داري
پريشاني به روي جمع اري
پريشان زلف تو چون روزگار است
از ان دارم پريشان روزگاري

pooria roohie
27-05-2007, 01:27
كلاه از سر شادي به اسمان فكنم
اگر تو چون كمرم دست در ميان اري
تو را به قتل من ابرو بس است و مژگانت
چه حاجت است كه تو تير در كمان اري

pooria roohie
27-05-2007, 01:29
اي مايهء عمر جاوداني
بي تو چه كنيم زندگاني
تو ميروي و ز اشك و اهم
در اب و در اتشم نشاني

pooria roohie
27-05-2007, 01:32
شدم تا شدم دور از روي تو
سيه روز و اشفته چون موي تو
ز بس ضعف ميترسم از سيل اشك
برد همچو خاشاكم از كوي تو

pooria roohie
27-05-2007, 01:34
ببارد ابر باران بر بهاران
دو چشم من به روي گلعزاران
بتابد برق اندر ابر هر دم
چو اه عاشقان در هجر ياران

pooria roohie
27-05-2007, 01:36
بي تو اي دوست زندگي نتوان
چون زيد زنده قالب بيجان
خون من پايمال كردي ومن
ترسم الوده گرددت دامان

pooria roohie
27-05-2007, 01:39
هر روز و شب ز زلف رخ يار مهوشم
چون اتش اندر ابم و چون مو در اتشم
زان زلف درهمي كه پريشان به روي تست
اشفته حالت هستم و خاطر مشوشم

pooria roohie
27-05-2007, 01:43
ز عشق كم نكند گفته بد انديشم
كه عشق روي تو ز انديشه ميشود بيشم
چو ز اب تشنه مستسقي نشكيبد
ز عشق روي تو نشكيبم و نينديشم

pooria roohie
27-05-2007, 01:46
ز زلف تو پريشان روزگارم
به سان كاكلت جمع است كارم
همي زين كاكل جمع و پريشان
به هر جمعي پريشان روزگارم

pooria roohie
27-05-2007, 01:51
ز درد هجر شبان تا به روز بيدارم
از انكه بي گل روي تو خفته بر خارم
ز روي ماه تو شب تا به روز من ز دو چشم
ستاره ميشمرم تا ستاره ميبارم

pooria roohie
27-05-2007, 01:54
چو قدر وصل تو از قرب من ندانستم
از ان به بعد گرفتار هجر تو هستم
به جرم ان كه كشيدم سر از محبت تو
به دام محنت از ان سان هميشه پا بستم

pooria roohie
27-05-2007, 01:58
به باد داد مرا خانمان غم پسران
به ياد ماند همين يك نصيحت از پدرم
گرم از اين همه تحصيل عشق حاصل نيست
خوشم چو سرو كه ازادگي بود ثمرم

pooria roohie
27-05-2007, 02:02
از تاب دو زلف تو به تابم
وز چشم خرلب تو خرابم
چشمان تو برده عقل و هوشم
زلفين تو برده صبر و تابم

pooria roohie
27-05-2007, 02:05
انكه از ديده ميرود ابش
شب هجران كجا برد خوابش
خواب از چشم من كناره گرفت
كه مبادا شبي برد ابش

pooria roohie
27-05-2007, 02:07
دل مگس وار گرد رخسارش
به هواي لب شكر بارش
گر بدين جلوه بگذرد بر من
جان ز تن ميرود ز رفتارش

pooria roohie
27-05-2007, 02:11
كنون كه ماه ربيع است اي بديع نگار
بيا و بادهء گلبوي و لاله رنگ بيار
بهار گرچه ربيع است ليك در هر سال
نبوده است به هم اينچنين ربيع و بهار

pooria roohie
27-05-2007, 02:13
سر بنهم گر تو نمايي اسير
پا نكشم گر تو كني دست گير
گر تو به اين ابروي همچون كمان
تير زني من سپرم پيش تير

pooria roohie
27-05-2007, 02:21
:20: اين اخرين شعر هست كه مينويسم:20:

نه هر كه گفت دو بيتي سخنوري داند
رموز قاعده و طرز شاعري دارند
نه هر سگي كه درد جامهء غريبي را
شكوه حمله و بر غضنفري داند
:40: :40: :40: :40: :40: :40: :40: :40: :40:

pooria roohie
27-05-2007, 20:56
اقا سلام كسي نبود پست بده بازم من پست ميدم.

pooria roohie
27-05-2007, 21:00
ماه زيباست نه همرنگ رخ زيبايت
سرو رعناست نه مانند قد رعنايت
ماه تابان به سر سرو خرامان ديدم
تا بديدم قد رعنا و رخ زيبايت

pooria roohie
27-05-2007, 21:03
مرا بهار خزان است و گلستان خار است
كه باغ و راغ نكو با خط و رخ يار است
چو نيست حاصل عشق توام ز بي برگي
بس است اين گل روي تو ام كه بر بار است

pooria roohie
27-05-2007, 21:06
مرا بهار سر سير باغ و صحرا نيست
كجا روم كه به از روي تو تماشا نيست
هزار طلعت زيبا به چشم من زشت است
نظر ز روي تو بر روي غير زيبا نيست

pooria roohie
27-05-2007, 21:08
مژگان چشم يار من از ابروان گذشت
ياران حذر كنيد كه تير از كمان گذشت
ديشب فتاد شور قيامت ميان جمع
چون حرفي از ميان تو اندر ميان گذشت

pooria roohie
27-05-2007, 21:11
مرا كه وعدهء فردا به باغ و بستان است
كجا روم كه گلستانم اندر ايوان است
مرا به خانه قد و روي و زلف و خال و خطت
به جاي سرو و گل و سنبل است و ريحان است

pooria roohie
27-05-2007, 21:15
شبي كه طلعت روي تو زيب ايوان است
شبست و روز كه خورشيد در شبستان است
چه حاجت است به باغ و گل و رياحينم
كه هر كجا كه تو باشي گل است وريحانست

pooria roohie
27-05-2007, 21:18
سرم چو گوي بگردد به گرد ميدانت
براي ان كه خورد لطمه اي ز چوگانت
از ان خطي كه ز روي تو سر زد از خوبي
چو من نهاد بسي سر به خط فرمانت

magmagf
28-05-2007, 00:39
چون سنگها صداي مرا گوش ميكني
سنگي و ناشنيده فراموش ميكني
رگبار نو بهاري و خواب دريچه را
از ضربه هاي وسوسه مغشوش مي كني

magmagf
28-05-2007, 00:39
می روم ز دیده ها نهان شوم

می روم که گریه در نهان کنم


یا مرا جدایی تو می کشد

یا تو را دوباره مهربان کنم!

magmagf
28-05-2007, 00:40
گر سر انگشت تو مارا ننوازد گله نیست
گل خاریم و زیان ، سودِ نوازشگر ماست

زان همه زخم که بر تار دل ما زده دوست
حاصل این نغمه ی عشقیست که در دفتر ماست!

magmagf
28-05-2007, 00:41
چنین با همربانی خواندنت چیست
بدین نامهربانی راندنت چیست

بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست

magmagf
28-05-2007, 00:41
بیا از دوریت حالی ندارم

به "عین" و "شین" و "قافت" بی قرارم

به "ت" و "ب" گرفتارم شب و روز

به غیر از "لام" و "ب" درمان ندارم

magmagf
28-05-2007, 00:42
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

magmagf
28-05-2007, 00:42
گویند بهشت حور و عین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود

magmagf
28-05-2007, 00:43
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم زخاص و عام را
با دلارامی مراخاطرخوش است
کز دلم یک باره برد ارام را

magmagf
28-05-2007, 00:43
هر کس بد ما به خلق گوید
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم

pooria roohie
28-05-2007, 01:17
صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت
ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي
هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

persian365
01-06-2007, 09:53
پايان جهان چو نيستي بادا
كم پرس ز هرچئ چيستي بادا
دامان عداوت جهان را بركن
تا كيستي عدم به مستي بادا