PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : تك بيتي ها و دو بیتی های زیبا



صفحه ها : 1 2 3 [4] 5 6 7

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:23
ترا ز دفتر حافظ گرفته ام یعنی
که تا همیشه ز چشمت نمی نهم ای فال
مرا زدست تو این جان بر لب آمده نیز
نهایتی ست که آسان نمی دهم به زوال

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:24
آن دوست که عهد دوستداری بشکست .............. می رفت و منش گرفته دامن در دست

می گفت که بعد از این به خوابم بینی ................ پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:24
تا بر گذشته مي نگرم ، عشق خويش را
چون آفتاب گم شده مي آورم به ياد
مينالم از دلي كه به خون غرقه گشته است
يان شعر ، غير رنجش يارم به من چه داد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:25
دیگر به هوای لحظه ی دیدار
دنبال تو در به در نمی گردم
دنبال تو ای تمید بی حاصل
دیوانه و بی خبر نمی گردم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:25
شب تا به سحر سوختن و پر زدن و جامه دريدن .............پروانه ز من شمع ز من گل ز من آموخت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:26
تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است................. خضر را پندارم آب زندگانی برده است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:30
تو که هر گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:53
دارنده چو ترکيب طبايع آراست ............. از بهر چه او افکندش اندر کم و کاست

گر نيک آمد شکستن از بهر چه بود ........ ور نيـــک نيامد اين صور عيب کر است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:54
تو گوئی گل نه بشکفت و نه پژمرد

چــــه آسان می توان از یادها رفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:55
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولـت صحبت آن مونس جان ما را بـس

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:56
تو چشم من زل نزنین گر می گیره جون و تنم
به خاطر نگاهتون فا نوسکا رو می شکنم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:56
آن دوست که عهد دوستداری بشکست .............. می رفت و منش گرفته دامن در دست

می گفت که بعد از این به خوابم بینی ................ پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:57
مرا ز سیر چمن غم ، تو را نشاط رسد

تو خنـــــده گل و من داغ لاله می بینم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:58
من که بی صدا و بی کس زیر اوار تباهی
لحظه ها رو می شمردم توی بهت بی پناهی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 14:59
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف ... تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:00
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:00
از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:01
مـن هیچ ندانم که مرا آن که سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

اين هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:02
تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند ...............گناه تست و من استاده‌ام به استغفار


مرا غبار تو هرگز اثر کند در دل ......................که خاکپای توام؟ خاک را چه غم ز غبار؟

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:02
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:03
در دل ندهم ره پس ازین مهربتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:03
من بگویم ندیده‌ام دهنی..........کز دهان تو تنگتر باشد

تنگتر زین دهان فراخ ولیک.............نه همه تنگها شکر باشد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:04
دندان كه در دهان نبود، خنده بدنماست......دكان بي‌متاع ، چرا واكند كسي ؟

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:05
نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی................که ما را بیش از این طاقت نماندست آرزومندی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:05
نمنانده عاشقی همراه عشقم تا دوباره
کند روشن تر از خورشید شبای ظلمتم را

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:06
یه وقت بهت بر نخره من دیگه عاشق نمی شم
یه ادمک کوکیو جنس شقایق نمیشم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:06
یادته بچه گی هامون که پر از خاطره بود
برامون گریه و خنده هیچ کدوم فرقی نداشت
همیشه تو باور ساده ی خود برنده بود
هر کی زود تر توی نقاشیش یه پنجره می ذاشت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:07
ترا در بوته گل بهر آن دادند این مهلت ..... که سیم ناقص خود را کنی کامل عیار اینجا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:07
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا . . . بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:08
آن که ما سر گشته ی اوییم در دل بوده است.....دوری ما لا جرم از قرب منزل بوده است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:09
... يک نفر در دل شب ، يک نفر در دل خاک ... يک نفر همدم خوشبختي هاست ، يک نفر همسفر سختي هاست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:09
تا ز میخانه و می نام ونشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:10
...... یک نفر حسرت لبخند تو را می دارد

خنده کن ، پسته نمک گیر شود بعد برو

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:11
شب از ستاره روشنه ستاره از چشم شما
این آخرین ترانه شد پل عبور بین ما

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:11
تو طلوع صبح عشقی که برای بودنت
همه ی زندگی و بودو نبودم مال توست
پی تو تا اخرین نقطه ی بی کرانه ها
هر کجا باشی اگر نگاه من دنبال توست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:12
دانی که چیست دولت؟دیدار یار دیدن

در کوی او گدائی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن

از دوستان جانی مشکل توان بریدن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:12
نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود .............با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:13
دائم گل این بستان شاداب نمی ماند

دریاب رفیقان را در وقت تـــــــوانایی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:13
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ..............ترک رضای خویش کند در رضای یار

گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ............... بیند خطای خویش و نبیند خطای یار

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:14
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:14
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاه کامـــــران بود از گدائی عار داشت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:20
یار من چـــــون گیرد آغاز سماع

قدسیان بر عرش دست افشان کنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:22
تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم ...............با وجودش ز من آواز نیاید که منم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:22
من آنشب چشم در راه کسی بودم

که می پنداشتم دیگر نمی آید

صدای آشنائی در دلم می گفت

که او بر عهد خود هرگز نمی پاید

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:23
در سینه ی من چو مه عیانست بدان


آمیخته با تنم چو جان است بدان

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:24
یاده ده ما را سخنهای رقیق --------- که تو را رحم آورد آن، ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو --------- ایـمنی از تـو مـهابت هـم ز تـو

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:24
وزان پس جهان یکسر آباد کرد ....... همه روی گیتی پر از داد کرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:25
ياري کن اي نفس که درين گوشه ي قفس .....بانگي بر آورم ز دل خسته يک نفس
تنگ غروب و هول بيابان و راه دور .......نه پرتو ستاره و نه ناله ي جرس

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:25
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم ................رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم.....................بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:29
من آن شاخ صنوبر را ز باغ ديده بركندم --------- كه هر گل كز غمش بشكفت محنت بار مي آورد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:29
دیده مگشای که در بحر پر آشوب جهان ... هر که پوشید نظر گوهر بینایی یافت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:30
تو کوله باری از عشق و ترانه
من از خواب ترانه بی صدا تر
رسیدی از ته دنیای روشن
منو بردی به خود تا مرز باور

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:30
رها نمی‌کند ایام در کنار منش ............که داد خود بستانم به بوسه از دهنش

همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق................. بدان همی‌کند و درکشم به خویشتنش

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:31
خسته شدم هااااااااا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:32
یکی روبهی دید بی دست و پای


فرو ماند در لطف و صنع خدای

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:33
یاد آن جلوه‌ی مستانه کی از دل برود؟...................این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
هر که باری ز دل رهروان بردارد ..........................راست چون راه، سبکبار به منزل برود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:34
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست .................که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست

خبر ما برسانید به مرغان چمن ..................که هم آواز شما در قفسی افتادست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:34
در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست

این دل زار نزار اشکبارانم چو شمع

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:35
عذرخواهی کندم بعد از قتل .....عذر بدتر ز گناهش نگرید

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:35
در عشق توام امید بهروزی نیست

وز عهد شب وصال تو روزی نیست

از آتش تو دلم چـــــــــــرا میسوزد

چون هیچ تو را عادت دلسوزی نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:36
ترا دانش و دین رهاند درست ..................... در رستگاری ببایدت جست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:36
تا حال منت خبر نباشد ========در کار منت نظر نباشد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:37
داشتم دلقی و صد عیب مــــــرا می پوشید

خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:37
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند=== هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:38
دل او پیـــش مـن است و دل مـن در بــــــر او

خود چه اندیشه که اینجاست و یا اینجا نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:39
من آنشب چشم در راه کسی بودم

که می پنداشتم دیگــر نمی آید

صدای آشنایی در دلم می گفت

که او بــــر عهد خود هرگز نمی پاید

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:39
درخت دوستي بنشان كه كام دل ببار آرد ----------- نهال دشمني بر كن كه رنج بيشمار آرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:40
دل داده ام به ياري شوخي كشي نگاري ................ مرضيه السجايا محموده الخصال

ali reza majidi 14
19-06-2007, 15:40
می روی شاد و نمی دانی هیچ
بعد این فاصله ها
کمر صبر مرا می شکند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:45
نعيم هر دوجهان پيش عاشقان هيچ است---------------كه اين متاع قليليست و آن عطاي حقير

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:47
من چه گويم كيستم يا چيستم---------------------آنچه پندارند مردم نيستم!

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:47
رود ها از خود نه طغیان می کنند ---------- آنچه می گوییم ما، آن می کنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:48
من اینجا بس دلم تنگ است .................... و هر سازی که میبینم بد آهنگ است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:48
درديست غير مردن كانرا دوا نباشد---------------------پس من چگونه گويم كاين درد را دوا كن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:49
اي ساقي از آن بيش كه مستم كني از مي
من خود ز نظر با قد و بالاي تو مستم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:49
بی خبر از همدیگر آسودن چه سود.......بر مزار مردگان خیش نالیدن چه سود


زنده ر ا باید به فریادش رسید...............ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:50
اگر تو آمده بودی بهار می آمد
زمانه با دلِ عاشق کنار می آمد

هزار شاخه غزل چون انار گل می کرد
دل شکسته ی ما هم به کار می آمد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:51
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را اندوه مادرزاد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:52
تنگ شده به ما جهان صبر شده ز دل نهان ------------ سر خدا شده عیان تا تو ظهور کرده ای

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:58
نظر ما به جهان بود پی دیدن تو ---------- ای تو مظور دل و و دیدهء صاحبنظران

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:58
يا رب تو اين جوان دلاور نگاه دار------------كز دود آه گوشه نشينان حذر نكرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 19:59
درون سینه آهی هم ندارد
ستمکش دل، پریشان دل، گدا دل

به تاری گردنش را بسته زُلفت
فقیر و عاجز و بی دست و پا دل

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:01
با من مبند عهد كه، چون پيچ هاي باغ
هر جا رسيده، رشته ي پيوند بسته اي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:02
ناموس عشق و رونق عشاق مي برند------------------منع جوان و سرزنش پير مي كنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:02
دوری منزل حجاب اتحاد ما نبود ---------- داشتیم از هم خبر در هر کجا بودیم ما

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:03
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها ---------- خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:04
از تو مرا تا به کی بی سر و سامان شدن؟
در طلب وصل تو زار و پریشان شدن؟

هر نفسم خون دل ریزی و گویی: مگوی
واقعه ای مشکلست دیدن و نادان شدن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:05
چه ره تو آمدستي كه چنين شكسته بالي .......... ز كدام قصه آيي كه جدا ز حس و حالي

بنشستمت كه آيي و كه با منت نشيني .......... نه به يك شب و يكي روز كه صد هزار سالي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:05
وفا نکردی و کردم،جفا ندیدی و دیدم...................شکستی و نشکستم،بریدی و نبریدم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:06
يك دست جام باده و يك دست زلف يار------------------رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:07
تو به زیبایی خود،کس نشناسی در شهر............ما،در این ملک ندانیم به حیرانی خویش

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:07
بيهوده مينديش كه عاري ز گناهي ............................ بر نيزه احساس تو هم گاه سري هست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:08
تا خود به تقلاً به در خانه کشاندم -------------- بستند به صد دایره راه گذرم را

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:08
سری که بر سر گردون به فخر میسودم

بـــــــــــراستان که نهادم برآستان فراق

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:09
تنها ماندم.....تنها با دل بر جا ماندم....راز خود به کس نگفتم......مهرت را به دل نهفتم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:09
بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم ................ يا رب مباد كس را مخدوم بي عنايت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:10
شـب مـرگ از بیـم آنـجا شتابـد ----------- که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم----------- ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:11
متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد.


مشو غره بر حسن گفتار خویش

به تحسین نادان و پندار خویش

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:11
آسمان بار امانت نتوانست كشيد------------------قرعه فال به نام من ديوانه زدند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:12
فرقي نمي کند گودال آب کوچکي باشي يا درياي بيکران…
زلال که باشي، آسمان در توست…

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:13
دو زلفونت بود تار ربابم ---------- چه میخواهی ازین حال خرابم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:14
راه پنهانی میخانه نداند همه کس

جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:14
من كيم؟ وامانده اي از كاروان----------------در قفاي محمل جانان روان

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:15
گویند مردمان غم دیوانه می خورند

دیوانه هم شدیم و غم ما کسی نخورد!!!

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:15
نگه مادر پر مهر نموداری از این ------------- نگه دشمن پرکینه نشانی از آن

Payan
19-06-2007, 20:16
فرقي نمي کند گودال آب کوچکي باشي يا درياي بيکران…
زلال که باشي، آسمان در توست…
خيلي زيبا بود

صائب چه اعتبار بر اخوان روزگار=======يوسف به ريسمان برادر به چاه شد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:16
دلا منال ز ناسازگاری ایام

چه سازگار،چه ناسازگار،می گذرد...

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:16
خيلي زيبا بود

صائب چه اعتبار بر اخوان روزگار=======يوسف به ريسمان برادر به چاه شد
خواهش مي كنم رفيق

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:17
روا مدار خدايا كه در حريم وصال--------------------رقيب محرم و حرمان نصيب من باشد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:18
عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد

خسته شد چشم من از این همه پائیز و بهار

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:19
گفتم:ز چه در میکده جا کردی؟گفت:

از میکده هم به سوی حق راهی هست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:19
دل شود شاد، چو چشم افتد به زیبایی --------- چشم گرید، چو دل مرد بود ناشادان

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:20
در خانه ی دوستان چو محرم گشتی

دست و دل و دیده را نگه باید داشت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:20
روی ترا عادتست، زلف ترا قاعده ---------- دل بربودن ز من هر دم و پنهانشدن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:21
چو بنیاد ایجاد ما بر فناست

به مرگ کسی شادمانی خطاست

Payan
19-06-2007, 20:21
دل سعدي ز محبت تو خون شد
نه به وصل مي رساني نه به قتل مي رهاني

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:21
در مذهب ما باده مباحست و حلالست ----------- این باده ز خُمخانهء اجلال جلالست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:22
ما مرهم داغ تو،به جز داغ ندانیم

هر چند که از دست تو داغست دل ما

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:22
تو بندگي چو گدايان بشرط مزد مكن---------------------كه دوست خود روش بنده پروري داند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:23
نیکویی با بد نهادان عمر ضایع کردن است

کی ز آرایش عروس زشت زیبا می شود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:23
دل من ز غمت فغان بر آرد...........دل تو ز دلم خبر ندارد

پس از این نخورم فریب چشمت............ شرر نگهت اگر گذارد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:24
نالیدن بلبل همه ز نو آموزی عشقست

هرگز نشیندم ز پروانه صدایی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:24
ترک افسانه بکن حافظ و می نوش دمی ------------- که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:25
نیست کس را در جهان آسایشی

هر که را دیدم ،جانی می کند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:26
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود-------------------وين راز سر بمهر بعالم سمر شود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:26
هر طرف می نگرم شعله ی عالم سوزی ست

آنکه دل را نکند داغ،کدامست اینجا؟؟

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:27
دوش سلمان به قلم شرح غم دل می داد ------------ آتش اندر ورق و دود در اقلام افتاد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:27
دامني گر چاك شد در عالم رندي چه باك----------جامه در نيكنامي نيز مي بايد دريد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:28
اي دل كه به آزادي خود خرسندي .. . . . غافل كه اسير خود به صد پيوندي
چون مرغ قفس كه با قفس گردانند . . . . . عالم همه گشي و همچنان در بندي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:29
در تجربهء سنگدلان سخت خطا کرد ---------- آن کس که دلت سخت تر از خاره ندانست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:29
چرخ بر هم زنم ار غير مرادم گردد . . . . . من نه آنم كه زبوني كشم از چرخ و فلك

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:30
تير عاشق كش ندانم بر دل حافظ كه زد----------------اين قدر دانم كه از شعر ترش خون مي چكيد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:30
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است آن چون
یکی را می دهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:31
در مطبخ عشق تو کباب دل ما را ----------- لذت به از آن غمزهء خونخواره ندانست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:33
من وصل یارم آرزو،او را به سوی غیر رو

نه من گنه دارم ،نه او،کار دل است این کارها

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:34
تو و طوبي و ما و قامت يار-----------------فكر هر كس بقدر همت اوست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:34
نیمه ی تیره چشم تو،برده قرار و صبر و دل

دل به هوای دوست رفت،پای چرا مانده به گل؟

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:35
تا چو آن سادهء رمیده از دویی ------------- «این منم» گویم «خدایا یا تویی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:36
صد حقیقت را بکشتیم از برای یک هوس

از پی یک سیب بشکستیم صد ها شاخه را

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:37
گویند جواب ابلهان خاموشی ست

خاموش شدیم و ابلهان بس نکنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:38
تو كز محنت ديگران بي غمي-------------------------نشايد كه نامت نهند آدمي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:39
خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست

سخت کار ما بود،کز ما خدا برگشته است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:39
یک جهان راز درآمیخته داری به نگاه ------------ در دو چشم تو فروخفته مگر راز جهان

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:40
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار [دوست]------------------------------چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:40
حقيقت انسان به آن چه اظهار ميکند نيست
بلکه حقيقت او
نهفته در آن چيزي است که از اظهار آن عاجز است
بنابراين اگر خواستي او را بشناسي
نه به گفته هايش بلکه به ناگفته هايش گوش فرا بسپار

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:41
می رمد سایـــه و در تـــیرگی ســرد سپهر ------------- شب فرو می کشدش همچو یکی قطره به کام

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:42
ماهی : که بر بام شکوه آمده است
آیینه ز دست تو ستوه آمده است
خورشید اگر گرم تماشای تو نیست
دلگیر مشو زپشت کوه آمده است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:42
میروی و گریه می آید مرا .............. اندکی بنشین که باران بگذرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:43
در نگاه كساني كه پرواز را نميفهمندهر چه بيشتر اوج بگيري كوچكتر مي
شوي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:43
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند----------------------وندر ان ظلمت شب آب حياتم دادند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:44
چشمان مرا به چشمهايش گره زد
بر زندگيم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولي نه طبق قانون وداع
يكبار فقط به شيشه ي پنجره زد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:45
درد دل سوخته را من دانم.................زان که خود بی دل و دل سوخته ام

همه سر گرم به تفریح و نشاط................... لیک من دیده بر او دوخته ام

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:45
ابر بارنده به دريا ميگفت :
من نبارم تو كجا دريايي
در دلش خنده كنان دريا گفت :
ابر بارنده تو خود از مائي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:46
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود-------------------------آدم آورد در اين دير خراب آبادم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:46
من گدا و تمنای وصل او هیهات ---- مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:47
تن آدمي شريف است به جان آدميت....................... نه همين لباس زيباست نشان آدميت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:47
ترسم که به کعبه نرسی اعرابی ---- این ره که تو میروی به ترکستان است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:48
ترسم که به کعبه نرسی اعرابی ---- این ره که تو میروی به قبرستان است:31:

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:48
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر میشود گا هی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:49
دارنده چو ترکیب تبایع آراست ------ از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:50
با گام تو راه عشق آغاز شود
شب با نفس سپیده آغاز شود
با نام تو ای بهار جاری در جان
یک باغ گل محمدی باز شود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:50
ما سر صدق به پای تو نهادیم و زدیم............... داغ رسوایی عشق تو به پیشانی خویش

جان چو پروانه به پای تو فشاندم که چو شمع.................. بینمت رقص کنان بر سر قربانی خویش

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:51
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
نگو چنین و چنان دیر میشود گاهی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:52
تا توانی دلی بدست آور ----- دل شکستن هنر نمی باشد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:53
دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را --------------------- دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:55
دانی که تمنای من از لعل لبت چیست ؟ آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:56
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
رفیق خانه و گرمابه و گلستان باش

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:57
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور--------------------------كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:58
ره عقل جز هيچ بر هيچ نيست .......... بر عارفان جز خدا هيچ نيست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:58
تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست ........... راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:59
شرح غم دل سوختگان کار سخن نیست.....زین سوز نهان خلق به جز آه ندیدند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 20:59
گدایان بهر روزی، طفل خود را کور می خواهند

طبیبان، جملگی، مخلوق را رنجور می خواهند

تمام مرده شویان راضی اند بر مردن مردم

بنازم مطربان را خلق را مسرور می خواهند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:00
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن ........ شرط اول قدم آنست كه مجنون باشي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:01
گفتيم هـــــر چه بايد و حرفي نگفته نيست

جز داستان عشق كه آن هم نگفتني است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:02
چرا جز عشق چیزی پرورد دل
اگر سوزی نباشد بفسرد دل

مباد آندل که او سوزی ندارد
هوای مجلس افروزی ندارد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:02
ای که دستت میرسد کاری بکن ----- پیش از این کز تو نیاید هیچ کار

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:03
در دايره تقدير قسمت,ما نقطه تسليم ايم
لطف آنچه تو انديشي,حكم آنچه تو فرمايي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:04
راه پنهانی میخانه نداند همه کس


جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر......

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:04
مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز .... سخن با ماه میگویم پری در خواب می بینم .

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:05
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند....................گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:05
تنها ماندم.........تنها با دل بر جا ماندم..........راز خود به کس نگفتم
مهرت را به دل نهفتم........با یادت شبی که خفتم........چون غنچه ی سحر شکفتم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:06
منم آن غنچه که خون می خورم و خاموشم...................که لبم دوخته است آن که دلم سوخته است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:07
خوش مکن دل که نکشتست نسیمت ای شمع

بس نسیم فرح انگیز که صرصر گردد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:07
ز مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم.................بیا کز چشم بیمارت هزاران درد بر چینم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:08
معشوق هزار دوست را دل ندهی

ور می دهی ان دل به جدایی بنهی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:08
وقت سحر است خیز ای مایه ناز ---- نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
کانها که بجایند نپایند بسی ----- وآنها که شدند کس نمی آیند باز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:09
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی ----- در عرصه خیال که آمد کدام رفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:09
من در این آیه تو را آه کشیدم آه ...........من در این آیه تو را به درخت و آب و آتش پیوند زدم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:21
یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند

من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:38
یکی گیتی یکی یزدان پرستد.........یکی پیدا یکی پنهان پرستد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:39
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه

ای مه چراغ کلبه من باش ساعتی

لیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت بک

دریادلان ز وج ندارند دهشتی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:40
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:40
من از بي قدري خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد از اين بالا نشيني ها

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:42
اي صبا نكهتي از كوي فلاني به من آر
زار و بيمار غمم راحت جاني به من آر

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:42
ماجرا كم كن و باز آ كه مرا مردم چشم
خرقه از سر به در آورد و به شكرانه بسوخت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:43
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:44
يار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
يار تويي غار تويي بيش ميازار مرا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:46
مو آن مستم كه پا از سر ندونم
سر و پايي بجز دلبر ندونم

دلارامي كزو دل گيرد آرام
به غير از ساقي كوثر ندونم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:47
من كه از آتش دل چون خم مي در جوشم
مهر بر لب زده خون ميخورم و خاموشم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 21:48
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد

pooria roohie
20-06-2007, 02:02
ان شنیدستی که روزی تاجری
در بیابانی بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دار را
یا قناعت پر کند یا خاک گور

pooria roohie
20-06-2007, 02:04
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
عمر گل میگزرد هم نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید

pooria roohie
20-06-2007, 02:06
ان پارسایی که ده خرد و ملک رهزن است
ان پادشا که که مال رئیت خورد گداست

pooria roohie
20-06-2007, 02:08
کودکی کوزه ای شکست و گریست
که مرا پای خانه رفتن نیست
چه کنم اوستاد اگر پرسد
کوزه اب از اوست از من نیست

pooria roohie
20-06-2007, 02:10
زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک ای بس الوده که پاکیزه ردائی دارد

pooria roohie
20-06-2007, 02:14
به گربه گفت ز راه عتاب شیر ژیان
ندیده ام چو تو هیچ افریده سرگردان
خیال پستی و دزدی تو را برد همه روز
به سوی مطبخ شه یا به کلبه دهقان

pooria roohie
20-06-2007, 02:17
گفت با زنجیر در زندان شبی دیوانه ای
عاقلان پیداست کز دیوانگان ترسیده اند
من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم به پای
کاش میپرسید کس ایشان به چند ارزیده اند

pooria roohie
20-06-2007, 02:20
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است

pooria roohie
20-06-2007, 02:22
باغبانی قطره ای بر برگ گل
دید و گفت این چهره جای اشک نیست
گفت من خندیده ام تا زاده ام
دوش بر خندیدنم بلبل گریست

pooria roohie
20-06-2007, 02:23
گریه ام میگیرد از بیهوده خندیدن گل
که همین گریه شود خود سبب چیدن گل

pooria roohie
20-06-2007, 02:23
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

pooria roohie
20-06-2007, 02:27
نیک نامی نباشد از ره عجب
خنگ از و هوس همی راندن
روز دعوی چو طبل بانگ زدن
وقت کوشش ز کار وا ماندن

pooria roohie
20-06-2007, 02:29
ای دل اول قدم نیک دلان
با بد و نیک جهان ساختن است
صفت پیشروان ره عقل
از را پشت سر انداختن است

pooria roohie
20-06-2007, 02:31
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش اتش است

pooria roohie
20-06-2007, 02:37
بهره از کودکی ان طفل چه برد
که نه خندید و نه جست و نه دوید

pooria roohie
20-06-2007, 02:40
سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند
ماند خاکستری از دفتر و طوماری چند
روح زان کاسته گردید و تن افزونی خواست
که نکردیم حساب کم و بسیاری چند

pooria roohie
20-06-2007, 02:42
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده ان است که نامش به نکویی نبرند

Payan
20-06-2007, 04:59
اي عشق قبولم كن و جانم بستان
مستم كن و از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گيرد بي تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

Payan
20-06-2007, 05:01
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده ان است که نامش به نیکی نبرند

مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند

magmagf
20-06-2007, 06:36
ای دل اول قدم نیک دلان
با بد و نیک جهان ساختن است
صفت پیشروان ره عقل
از را پشت سر انداختن است


آز را پشت سر انداختن است

pooria roohie
20-06-2007, 06:50
از توجهتون ممنون.

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:41
چون، اوج كمال بشري مي بينم

چون، جمع صفان آدمي مي بينم

در دورنماي عالم انساني

كوتاه سخن، فقط علي مي بينم

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:43
ترك ما سوي كس نمي نگرد
آه از اين كبريا و جاه وجلال

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:44
لحظه لحظه، بهاران را، خيره خيره، خزان کردی
ياوه ياوه، خزان آيا، نوبهار تو خواهد شد؟

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:44
مايه اميد مدان غير را
كعبه حاجات مخوان دير را
خواهش مرهم ز دل ريش كن
هرچه طلب ميكني از خويش كن

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:45
داني كدام دولت در وصف مي نيايد
چشمي كه باز باشد هر لحظه بر جمالي

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:45
من و تو چه بيكسيم وقتي تكيمون به باده
بد و خوب زندگي منو دست گريه داده

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:46
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس
شمع دانست كه جان دادن پروانه ز چيست

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:46
بحري است بحر عشق كه هيچش كناره نيست
آنجا جز آن كه جان بسپارند چاره نيست
هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:47
فاش ميگويم از گفته خود دلشادم
بنده عشقم از هر دو جهان آزادم
نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:47
امشب به قصه دل من گوش ميكني
فردا مرا چو قصه فرا موش مي كني
در ساغر تو چيست كه با جر عه نخست
هشيار و مست را همه مدهوش مي كني

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:48
ما را گلي از روي تو چيدن نگذارند
چيدن چه خيال است كه ديدن نگذارند
گفتم شنود وعده ديدار تو گوشم
آن نيز شنيدم كه شنيدن نگذارند

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:48
زدست دیده ودل هر دو فریاد ..............که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد ...............زنم بر دیده تا دل گردد ازاد

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:49
يا رب اين شمع دل افروز ز كاشانه كيست
جان ما سوخت بپرسيد كه جانانه كيست

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:50
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشـتر نه ، که از خاک کمتریم

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:50
گوی توفیــق و کرامـــت در میان افکنـــده اند
کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد ؟

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:51
خاک سیه نباش که کس برنگیردت
آیینه شو که خدمت آن ماه رو کنی

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:52
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:52
پروانه سوخت يكشب و آسود جان او
ما عمرها ز داغ جفاي تو سوختيم
ديشب كه يار انجمن افروز غير بود
اي شمع تا سپيده به جاي تو سوختيم

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:53
هر چند كه موري به كم آزاري ما نيست
آزار دهد هر كه تواند دل ما را
هر خنده ما شمع صفت مايه اشكي است
با گر يه سرشتند تو گويي دل ما را

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:53
آنرا كه جفا جوست نمي بايد خواست
سنگين دل و بد خوست نمي بايد خواست
ما را ز تو غير از تو تمنايي نيست
از دوست بجز دوست نمي بايد خواست

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:54
اگر ز هر خس و خاري فرا كشي دامن
بهار عيش تو را آفت خزان نرسد
شكوه گنبد نيلوفري از آن سبب است
كه دست خلق به دامان آسمان نرسد

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:54
كاش امشبم آن شمع طرب مي آمد
وين روز مفارقت به شب مي آمد
آن لب كه چو جان ماست دور از لب ماست
ايكاش كه جان ما به لب مي آمد

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:55
بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شوم
وز جان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول به دام آرم تو را آنگه گرفتارت شوم

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:56
اي سرو پاي بسته به آزادگي مناز
آزاده من كه از همه عالم بريده ام

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:56
قد بلند تو را تا به بر نمي گيرم
درخت كام و مرادم به بر نمي آيد

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:57
از ره غفلت به گدايي رسي
ور به خود آيي به خدايي رسي

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:57
در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است كه همچون مه تابان به در آيي

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:58
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

ali reza majidi 14
20-06-2007, 07:58
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راي صوابت