PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : تك بيتي ها و دو بیتی های زیبا



صفحه ها : 1 2 [3] 4 5 6 7

boy iran
17-06-2007, 11:00
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست

boy iran
17-06-2007, 11:00
جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را
نجستم زندگاني را و گم كردم جواني را

boy iran
17-06-2007, 11:01
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پياده آمده بودم، پياده خواهم رفت

boy iran
17-06-2007, 11:02
عقل پرسيد که دشوارتر از مردن چيست؟
عشق فرمود،فراق از همه دشوارتر است

boy iran
17-06-2007, 11:02
در طواف شمع مي گفت اين سخن پروانه اي
سوختم زين آشنايان،اي خوشا بيگانه اي

boy iran
17-06-2007, 11:03
لاله رو هست ولي داغ غمش نيست به دل
كي سر پرسش خونين جگران دارد يار؟

boy iran
17-06-2007, 11:03
من گر ز پا بيفتم، درمان درد من اوست
درد آن بود كه از پا، درمان من بيفتد

boy iran
17-06-2007, 11:04
ناله كردم آفتاب اي آفتاب
بر گل خشكيده اي ديگر نتاب
تشنه لب بوديم او ما را فريفت
در كوير زندگاني چون سراب

boy iran
17-06-2007, 11:05
نگاهت زند رنگ بيگانه گاهي
ز نيرنگ بيگانه گاهي، نگاهي-
كنم بر سيه جاده ي خط چشمت
نگاه گناهي به راهي و آهي

boy iran
17-06-2007, 11:05
تا بدين منزل نهادم پاي را
از دراي كاروان بگسسته ام
گر چه مي سوزم از اين آتش به جان
ليك بر اين سوختن دل بسته ام

boy iran
17-06-2007, 11:06
(دوستت دارم) خموش وخسته جان
باز هم لغزيد بر لب هاي من
ليك گويي در سكوت نيم روز
گم شد از بي حاصلي آواي من

boy iran
17-06-2007, 11:06
به من گفتي كه دل دريا كن اي دوست
همه دريا از آن ما كن اي دوست
دلم دريا شد و دادم به دستت
مكش دريا به خون پروا كن اي دوست

boy iran
17-06-2007, 11:07
در مجلس احرار سه چيز است و فزون به
وان هر سه شراب است و رباب است و كباب است
ما مرد شرابيم و ربابيم و كبابيم
خوشا كه شراب است و كباب است و رباب است

boy iran
17-06-2007, 11:08
مي نشستم خسته در بستر
خيره در چشمان روياها
زورق انديشه ام٬ آرام
مي گذشت از مرز دنياها

boy iran
17-06-2007, 11:08
گويي كه مي تپد دل ظلمت
در آن اتاق كوچك غمگين
شب مي خزد چو مار سياهي
بر پرده هاي نازك رنگين

magmagf
17-06-2007, 11:08
بزن باران كه دين را دام كردند
شكار خلق و صيد خام كردند
بزن باران خدا بازيچه اي شد
كه با آن كسب ننگ و نام كردند

amintnt
17-06-2007, 11:17
سلام............. ممنون از همه ی دوستان............ خیلی زیبا هستن..... چندتایی رو با اجازتون اس ام اس کردم!:happy:

اینجا پست ندادم، اما خودم رو اینجا مشترک کرده بودم که اگه پستی داده شد بدونم............ بازم ممنون

موفق باشید :)

boy iran
17-06-2007, 11:17
خفته خبر ندارد سر بر كنار جانان
اين شب دراز باشد در چشم پاسبانان
اي صبح شب نشينان جانم به طاقت آمد
از بس كه دير ماندي چون شام روزه داران

boy iran
17-06-2007, 11:18
سلام............. ممنون از همه ی دوستان............ خیلی زیبا هستن..... چندتایی رو با اجازتون اس ام اس کردم!:happy:

اینجا پست ندادم، اما خودم رو اینجا مشترک کرده بودم که اگه پستی داده شد بدونم............ بازم ممنون

موفق باشید :)

مرسی دوست عزیز چقدر شما خوش سلیقه هستی :11:



كي رفته اي ز ديده كه پيدا كنم تو را؟
كي گشته اي نهان كه هويدا كنم تو را؟
با صدهزار جلوه برون آمدي كه من
با صدهزار ديده تماشا كنم تو را

boy iran
17-06-2007, 11:19
به درياهاي بي پاياب برگردان صدفها را
به ماهيا به شهر آب برگردان صدفها را
بگو چيزي كه پنهان آرزو داريد بايد شد
بگو ساحل تَهيدست است، مرواريد بايد شد

boy iran
17-06-2007, 11:19
نه بر اشتري سوارم نه چو خر به زير بارم
نه خداوند رعيت نه غلام شهريارم
غم موجود و پريشاني معدوم ندارم
نفسي مي زنم آسوده و عمري بسر آرم

boy iran
17-06-2007, 11:20
يكي كرده بي آبرويي بسي
چه غم دارد او آبروي كسي
بسا نام نيكوي پنجاه سال
كه يك نام نيكش كند پايمال

boy iran
17-06-2007, 11:20
جوانان خوبروي و ماه رخسار
وليكن در وفا با كس نپايند
وفاداري مكن از بلبلان چشم
كه هر دم بر گلي ديگر سرايند

boy iran
17-06-2007, 11:21
سگي را لقمه اي هرگز فراموش
نگردد ور زني صد نوبتش سنگ
وگر عمري نوازي سفله يي را
به كمتر تندي آيد با تو در جنگ

boy iran
17-06-2007, 11:21
نباشم گر در اين محفل چه غم؟ ديوانه اي كمتر!
خوش آن روزي زخاطرها روم ، افسانه اي كمتر
تو اي سقف كبود آسمان بر سر خرابم شو
پرستويي نهان در تيركوب خانه اي كمتر

boy iran
17-06-2007, 11:22
ازشكستن اوفتد هر چيز از ارزش به جز دل
هست اين بشكسته را رونق برش يار شكسته

boy iran
17-06-2007, 11:27
به هر وحشت که در این دشت می افتد به راه آهو
چه می گردد مگر وهم غباری از نگاه آهو
درختی می شود در تپه خاموش گمراهی
ندار طاقت سیر بیابان گناه آهو

boy iran
17-06-2007, 11:27
پروانه بال و پر زد و در دام خويش خفت
پايان شام پيله ي ابريشم است اين
يك دم نگاه كن كه چه بر باد مي دهي
چندمين هزار اميد بني آدم است اين

boy iran
17-06-2007, 11:28
تو نيستي و چنان از غمت پريشانم
كه مي‌برم گرو از گيسوي پريشانت
مگر به وصل٬ تو از من بلا بگرداني
كه هم تو باخبري از بلاي هجرانت

boy iran
17-06-2007, 11:29
مرا اي عشق از غم هاي عالم بي خبر كردي
به شادي هاي عالم درد زيباي تو نفروشم

boy iran
17-06-2007, 11:29
امشبي را كه در آنيم غنيمت شمريم
شايد اي جان نرسيديم به فردي دگر

boy iran
17-06-2007, 11:30
عشق آتش بود و خانه خرابي دارد
پيش آتش دل شمع و پر پروانه يكيست

boy iran
17-06-2007, 11:31
خدايا واي از اين دل واي از اين دل
محبت كاسشم غم داشت حاصل
دلم يك قطره ي خون بيشتر نيست
در او صد درد و مشكل كرده منزل

boy iran
17-06-2007, 11:31
اي دوست هر چقدر نشستم به پاي تو
از سر نرفت شيوه ي جور و جفاي تو
قدر كسي بدان كه بداند بهاي عشق
تب كن براي كسي كه بميرد براي تو

boy iran
17-06-2007, 11:32
دلي آشفته تر از زلف آن آشفته مو دارم
دلش بيهوده مي خوانم كه جاي دل عدو دارم
دلي ديوانه وش. سركش. پريشان. تنگ.پر آتش
كه از تنگي نمي گنجد در آن جز ياد او دارم

boy iran
17-06-2007, 11:32
بي منت و سوال مرا بوسه اي ببخش
بوسد مگر نه خار رخ دلگشاي گل

boy iran
17-06-2007, 19:37
کعبه منم، قبله منم، سوی من آريد نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسيد مرا
پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من
آينه در آينه شد: ديدمش و ديد مرا

boy iran
17-06-2007, 19:37
از سر کُشته‌ی خود می‌گذرد همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد!

boy iran
17-06-2007, 19:38
من امشب خبر مي‌كنم درد را
كه آتش زند اين دل سرد را

boy iran
17-06-2007, 19:38
بس پای حسابم قدح و جام نوشتند
هر بار گناه همه را پام نوشتند
روزی که سند خورد کبود تن این خاک
تنها دل من بود که بی نام نوشتند

boy iran
17-06-2007, 19:39
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر کار آخر شد
آن همه ناز و تعنم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

boy iran
17-06-2007, 19:40
مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است
که راحت دل رنجور و بیقرار من است
بخواب در نرود چشم بخت من همه عمر
گرش بخواب بینم که در کنار من است

boy iran
17-06-2007, 19:41
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلیِ صفاتم دادند

boy iran
17-06-2007, 19:41
هر شبم ناله و زاریست که گفتن نتوان
گریه از دوری یاریست که گفتن نتوان
بی مه روی تو ای کوکب تابنده مرا
روز روشن شب تاریست که گفتن نتوان

boy iran
17-06-2007, 19:42
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
در دست این غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست

boy iran
17-06-2007, 19:42
شب آمد دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

boy iran
17-06-2007, 19:43
من ز یک برق نگه بیمار و مجنونت شدم
ناله های شعر من گوید که بیمارم هنوز

boy iran
17-06-2007, 19:43
زیبا ترین ستاره ی شبهای ما بیا
ای آفتاب روشن دلهای ما بیا
دیگر به هیچ کس نتوان گفت راز دل
ای راز دار دل شیدای ما بیا

boy iran
17-06-2007, 19:44
می کَنم الفبا را، روی لوحه ی سنگی

واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی

boy iran
17-06-2007, 19:45
لاشه های خون آلود روی دار می پوسند

وعده ی صعودی نیست با مسیح آونگی

boy iran
17-06-2007, 19:46
كوچه اي و من دوباره از تو خواهش مي كنم
تو مي روي و رد پايت را نوازش مي كنم
گفتم شبي تكليف چشمم را مشخص كن و تو
گفتي صبوري كن كه دارم آزمايش مي كنم

boy iran
17-06-2007, 19:46
دست در ديوانگي بايد زدن
آزمودم عقل دورانديش را
بعداز اين ديوانه سازم خويش را
هرچه غير شورش و ديوانگي ست
اندراين ره دوري و بيگانگي ست

boy iran
17-06-2007, 19:47
هر كه در او نيست از اين عشق رنگ
نزد خدا نيست به جز چوب و سنگ
عشق برآرد ز هر سنگ آب
عشق تراشيد ز آينه رنگ

boy iran
17-06-2007, 19:47
ما آتش عشقيم كه در موم رسيديم
چون شمع به پروانه مظلوم رسيديم
يك حمله مردانه مستانه بكرديم
تا علم بداديم و به معلوم رسيديم

boy iran
17-06-2007, 19:48
ساقي بده پيمانه اي زان مي كه بي خويشم كند
بر حسن شور انگيز تو عاشق تر ازپيشم كند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بيگانه از خويشم كند

boy iran
17-06-2007, 19:48
از زندگاني‌ام گله دارد جواني‌ام
شرمنده‌ي جواني از اين زندگاني‌ام

boy iran
17-06-2007, 19:49
من از چشمان خود آموختم رسم محبت را
كه هر عضوي به درد آيد، به جايش ديده مي‌گريد

boy iran
17-06-2007, 19:49
نگذار خاطراتش در من فسیل گردد
من را بسوز ای عشق، دردت به جانم ای درد!

boy iran
17-06-2007, 19:50
دنیا شنیده بود که من شعر می شوم
ناچار روی سینه ی من دست رد گذاشت

boy iran
17-06-2007, 19:50
اینجا به دنیا آمدم، در سرزمینی سوخته
اهل همین آبادی ام، اهل زمینی سوخته
خورشید آتش می زند در شهر من محصول را
پاییز هنگام درو، وقتی بچینی، سوخته

boy iran
17-06-2007, 19:53
ساقیالطف نمودی قدحت پرمی باد
که به تدبیرتو تشویش خمار آخرشد

boy iran
17-06-2007, 19:54
دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای
از دل من چه به جا مانده که باز آمده ای؟

boy iran
17-06-2007, 19:54
عقل دیوانه شدآن سلسله ی مشکین کو
دل مازگوشه گرفت ابروی دلدارکجاست

boy iran
17-06-2007, 19:55
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش
صیاد من، بهار که فصل شکار نیست

boy iran
17-06-2007, 19:55
تااین که دیوارعالی گردن است
مانع این سرفرودآوردن است

boy iran
17-06-2007, 19:56
چند است نرخ بوسه به شهر شما که من
عمریست کز دو دیده گهر می شمارمت

boy iran
17-06-2007, 19:56
نهان ازپرده هاي چشم مي گربم نه آن شمعم
كه سازم نقل مجلس گريه ي مستانه ي خود را

boy iran
17-06-2007, 19:57
ای کاش ناله‌های چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گل در خاک خفته را
جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود
باران به دامن است هوای گرفته را

boy iran
17-06-2007, 19:57
بیداد رفت لاله‌ی بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله‌ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

boy iran
17-06-2007, 19:58
مکن کاری که برپاسنگت آیو
جهان بااین فراخی تنگت آیو
چوفردانامه خوانان نامه خوانند
توراازنامه خواندن ننگت آیو

boy iran
17-06-2007, 20:02
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وزبستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت

boy iran
17-06-2007, 20:03
ای نسخه ي نامه ی الهی که تویی
وی آینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

boy iran
17-06-2007, 20:04
مرا جز تو به عالم هیچکس نیست
ولی جانا به وصلت دسترس نیست
منم آن طایر قدسی که بی تو
مرا فردوس اعلی چون قفس نیست

boy iran
17-06-2007, 20:04
به یکی جان نتوان کرد سوال
کز لب لعل تو یک بوس بچند
بفکند آتش و اندر دل حُسن
آن چه هجران تو از سینه فکند

boy iran
17-06-2007, 20:05
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
عاشق از کنده و زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد

boy iran
17-06-2007, 20:05
حيف فرهاد كه با اين همه شيرين كاري
شد به خواب عدم از تلخي افسانه ي خويش

boy iran
17-06-2007, 20:06
روز ها گر رفت گو رو باك نيست
تو بمان اي آن كه جز تو پاك نيست

boy iran
17-06-2007, 20:07
هر دوست كه راستگوي و يكرو نبُوَد
در عالم دوستي كم از دشمن نيست

boy iran
17-06-2007, 20:07
صبر بر جور رقيبت چكنم؟ گر نكنم
همه دانند كه در صحبت گل خاري است

boy iran
17-06-2007, 20:08
نپنداري كه دل هر دم، فغان از سر نمي‌گيرد
وليكن با تو سنگين‌دل فغاني در نمي‌گيرد
بدان صف در صف مژگان، نيارد دل به‌دست از ما
عجب سلطان لشكر‌كش كه يك كشور نمي‌گيرد

boy iran
17-06-2007, 20:08
چو وحشی سر به زانو دوش بودم در خیال تو
که شبها چیست شغلت، در کجایی، کیست پهلویت
در این اندیشه خفتم دیدمت در خلوتی تنها
قدح دردست و می در سر، صراحی پیش زانویت

boy iran
17-06-2007, 20:09
به غم كسي اسيرم كه زمن خبر ندارد
عجب از محبت من كه در او اثر ندارد
غلط است كه گويتد دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد

boy iran
17-06-2007, 20:09
در کنج غم نصیب من از روی عشق روی او
جز درد و رنج و گریه بی اختیار نیست
دردا که با خبر ز دل بی قرار من
آن مایه قرار دل بی قرار نیست

boy iran
17-06-2007, 20:10
بودیم کسی قدر ندانست که بودیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

boy iran
17-06-2007, 20:11
بگو به خواب دو چشم من خراب درآید
مگر خیال تو بیرون رود که خواب درآید
به دور دیده ی خود، خار بستم از مژه هایم
که نه خیال تو بیرون رود نه خواب درآید

boy iran
17-06-2007, 20:11
چه عاشقانه آمدی چه عارفانه می روی
چه بابهانه آمدی چه بی بهانه می روی
برای قتل عاشقان تو در لباس شاعران
چه صادقانه آمدی چه ماهرانه می روی

boy iran
17-06-2007, 20:12
آنهمه خورشید که در من می سوخت
چشمه اندوه شد ز چشم ترم ریخت
کاخ امیدی که برده بودم تا ماه
آه ، آوار غم شد و به سرم ریخت

boy iran
17-06-2007, 20:12
ای گل بیا که در دل من خار غم شکست
یک دم برس به داد دل عندلیب خویش
با اینهمه جفا که ز دست تو می کشم
آخر تو را چگونه بخوانم حبیب خویش؟

boy iran
17-06-2007, 20:13
شب كه در بستمو مست از مي نابش كردم
ماه اگر حلقه به در كوفت جوابش كردم

boy iran
17-06-2007, 20:13
گر بداني حال من گريان شوي بي اختيار
اي كه منع گريه ي بي اختيارم مي كني

boy iran
17-06-2007, 20:14
بشناس فرق دوست ز دشمن به چشم عقل
مفتون مشو كه در پس هر چهره چهره هاست

boy iran
17-06-2007, 20:14
ز آن نامه اي كه دادي و زان شكوه هاي تلخ
تا نيمه شب بياد تو چشمم نخفته است
اي مايه ي اميد من اي تكيه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است

boy iran
17-06-2007, 20:15
شايد نبود قدرت آنم كه در سكوت
احساس قلب كوچك خود را نهان كنم
بگذار تا ترانه ي من راز گو شود
بگذار آنچه را كه نهفته ام عيان كنم

boy iran
17-06-2007, 20:16
تا بر گذشته مي نگرم عشق خويش را
چون آفتاب گم شده مي آورم به ياد
مي نالم از دلي كه به خون غرقه گشته است
اين شعر غير رنجش يارم به من چه داد

boy iran
17-06-2007, 20:16
اين درد را چگونه توانم نهان كنم
آن دم كه قلبم از تو به سختي رميده است
اين شعر ها كه روح تو را رنج داده است
فرياد هاي اين دل محنت كشيده است

boy iran
17-06-2007, 20:17
گفتم قفس ولي چه بگويم كه پيش از اين
آگاهي از دو رويي مردم مرا نبود
دردا كه اين جهان فريباي نقشباز
با جلوه و جلاي خود آخر مرا ربود

boy iran
17-06-2007, 20:17
اكنون منم كه خسته ز دام فريت و مكر
بار دگر به كنج قفس رو نموده ام
بگشاي در كه در همه دوران عمر خويش
جر پشت ميله هاي قفس خوش نبوده ام

boy iran
17-06-2007, 20:21
گفنه بودی که: چرا محو تماشای منی؟
و آنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

magmagf
17-06-2007, 20:53
بودیم کسی قدر ندانست که بودیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم


بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
بـاشـد کـه نـبـاشـیـم و بـدانـنـد که بـودیـم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 10:58
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تـو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت

که در این وصف زبان دگــــــــری گویا نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 10:59
تا چند زنم به روی دریا ها خشت

بیزار شدم ز بت پرستان و کنشت

خیام که گفت دوزخی خواهد بود

که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:00
تا ما بسر کوی تو آرام گرفتیم ...........اندر صف دل سوختگان نام گرفتیم

در آتش تیمار تو تا سوخته گشتیم...............در کنج خرابات می خام گرفتیم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:00
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
بلا گردان آن رندم که با زخم دو صد خنجر
به پیش هر کس و ناکس پی مرحم نمی گردد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:01
یاران موافق همه از دست شدند

در پای اجل یکان یکان پست شدند

خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر

دوری دو و پیشتر ز ما مست شدند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:01
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه

ای مه چراغ کلبه من باش ساعتی

لیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت بک

دریادلان ز وج ندارند دهشتی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:03
یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام.... در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام
یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام........ رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام
یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند........ من بی‌رفیق در ره دشوار مانده ام

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:04
مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت ........... مهری نه چو این مهر که میدانی داشت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:07
تويی بهانه ی آن ابر ها که ميگريند ........بيا که صاف شود این هوای بارانی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:08
از او در دل هر كس آيد هراس
چو بينند كو هست مردم شناس
به افكندنش چاره سازي كنند
وزو دعوي بي نيازي كنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:08
در نسیم خنک و خیس خزان لرزان اند.............زرد و قرمز دو سه برگی به سر شاخه هنوز
یعنی : " از رایت و رای آنچه به جا ماند این است .......که توان دید در این لحظه پایانی روز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:09
دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند.......و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:09
دیشب گلــــــــه ی زلـــفت بــــا باد همی گفتم ... گفتا غلطی ! بـــــــــگذر ، زین فکـــــرت سودایی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:10
یاران به مرافقت چو دیدار کنید
شايد كه زدوست ياد بسيار كنيد
چون باده خوشگوار نوشيد به هم
نوبت چو بما رسد نگونسار كنيد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:11
دل سر حیات اگر کماهی دانست

در مرگ هم اسرار الهی دانست

امروز که با خودی ندانستی هیچ

فردا که ز خود روی چه خواهی دانست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:11
تو که هر گرشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:12
تو یی فرمانده و فرمانروایم
مرا گر ماجرایی باید و نیست
ندارم انتظار از زیر دستان
بزرگان را عطایی باید و نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:13
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است

بی زمزمـه نـای عـراقی هیـچ است

هر چند در احــوال جــهان می نگرم

حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:13
مسکین دلم از خلق وفائی می‌جست .......گمره شده بود، رهنمائی می‌جست

ماننده‌ی آن مرد ختائی که به بلخ .................برکرد چراغ و آشنائی می‌جست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:14
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:14
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت . . . گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد و منت هر خدمتی که کردم . . . یا رب مـبـاد کـس را مـخـدوم بی عـنایت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:15
تبارک‌الله از آن روی دلستان که توراست .........ز حسن و لطف کسی را نباشد آن که توراست

گمان مبر که شود منقطع به دادن جان.................. تعلق دل از آن روی دلستان که توراست

به خنده ای بت بادام چشم شیرین لب............. شکر بریزد از آن پسته‌ی دهان که توراست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:15
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدتد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:16
دهد او را شب و رز آب و دانه.......کند او را زعود ساج خانه

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:17
دریغ است روی از کسی تافتــــن ............ که دیگر نشاید چون او یافتن


چرا سرکشی زان که گر سرکشد ........... به حرف وجودت قلم درکشد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:17
دست تقدیر از تو دورم کرد

گل از شاخ چیده را مانم

نتوان بر گرفتنم از خاک

اشک از رخ چکیده را مانم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:18
دوشینه فتادم به رهش مست و خراب ............ از نشئه‌ی عشق او ، نه از باده‌ی نــــــــاب

دانست که عاشقم ولی می‌پـــــرسید ........... این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:18
روزی که به کشتنم کمر می بستی
کاش از تو گناه خویش می پرسیدم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:19
من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب ....برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب

ای سام تو بر سحر وی شور تو در شکر............. در سنبله‌ات قمر در عقربت آفتاب

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:19
برو كار مي كن مگو چيست كار
كه سرمايه جاونده است كار

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:20
رو نماید صورت و معنی یکیست ............. موج و دریا نزد ما یکسان بود

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:21
دنيا ديدی و هر چه ديدی هيچ است

و آن نيز که گفتی و شنيدی هيچ است

سـرتاسـر آفـاق دویـدی هیـچ است

و آن نيز که در خانه خزيدی هيچ است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:21
یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست

نمرودانرا پشه چو پیلی بفرست

فرعون صفتان همه زبر دست شدند

موسی و عصا و رود نیلی بفرست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:22
ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت............. جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت

چون سر زلف پریشان من سودائی را .........داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:22
خلعت وصل چو بر قامت من راست ندید ...............برتنم پیرهن صبر قباکرد و برفت

عهد می‌کرد که از کوی عنایت نروم .............عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:23
تیره می گردد ز بخت خام ما
سر کشد گر آفتاب از بام ما
معنی آه گرفتاران ببین
می کند مشق پریدن دام ما

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:23
دور از رخ تو دمبدم از گوشه چشمم

سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:24
تا چند کشم غصه ی هر ناکس را

وز خست خود خاک شوم هر کس را

کارم به دعا چو بر نمی آید راست

دادم سه طلاق این فلک اطلس را

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:25
اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد ==== من و ساقي به هم سازيم و بنيادش براندازيم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 11:26
شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد ..........در هیچ زمین نیست قرارم چه توان کرد

شیرازه نگیرد به خود اوراق حواسم ...............بر هم زده‌ی زلف نگارم چه توان کرد

Payan
19-06-2007, 11:57
تو گر خواهي كه جاويدان جهان يكسر بيارايي
صبا را گو كه بردارد زماني برقع از رويش

Payan
19-06-2007, 11:58
اي برادر تو همان انديشه ايي *** ورنه باقي استخوان و ريشه ايي

Payan
19-06-2007, 12:04
شاهدان گر دلبري زين سان كنند
زاهدان را رخنه در ايمان كنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:04
زان پیش که نام تو ز عالم برود

می خور که چو می بدل رسد غم برود

بگشای سر زلف بتی بند به بند

زان پیش که بند بندت از هم برود

Payan
19-06-2007, 12:05
اگرچه مرغ زيرك بود حافظ در هواداري========به تير غمزه صيدش كرد چشم آن كمان ابرو

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:06
تنگی می لعل خواهم و دیوانی

سد رمقی خواهد و نصف نانی

وانگه من و تو نشسته در ویرانی

خوش تر بود آن ز ملکت سلطانی

Payan
19-06-2007, 12:07
به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم========بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم

Payan
19-06-2007, 12:10
دي مي شد گفتم صنما عهد به جاي آر=====گفتا غلطي خواجه در اين عهد وفا نيست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:12
افسوس که نامه جوانی طی شد

وان تازه بهار زندگانی طی شد

حالی که ورا نام جوانی گفتند

معلوم نشد که او کی آمد کی شد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:14
در دایـره ســپـهر نــاپیدا غــور

می نوش به خوشدلی که دوراست بجور

نوبت چـــو بدور تو رسد آه مکن

جامی است که جمله را چشانند به دور

Payan
19-06-2007, 12:14
عزيرم كاسه چشمم سرايت======ميون هر دو چشمم جاي پايت
از آن ترسم كه غافل پا نهي پا======نشينه خار مژگونوم به پايت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:15
تو نیکو روش باش تا بد سگال
نیابد به نقص تو گفتن مجال

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:15
تا مهر توام در دل شوریده نشست...........وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست

این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون................ وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:16
یار من ،‌ دلدار من ،‌ غمخوار من ------- مایه ی امید قلب زار من


دوریت امشب روانم تیره کرد -------- لشکر غم را به جانم چیره کرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:16
رو ز ایینه زنگ غیر بزدای
پس نیک ببین که جز خدا نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:17
تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد ...... سر برنگرفتم به وفای تو ز زانوی

Payan
19-06-2007, 12:17
بهشت است ان كه من ديدم نه رخسار=======كمند است آن كه وي دارد نه گيسو

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:18
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش................ میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

Payan
19-06-2007, 12:18
عاشقان كشتگان معشوق اند=====بر نيايد ز كشتگان آواز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:18
من از تو راستی خواهم که جویی
همیشه راست ورزی راست گویی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:19
دردم از يارست و درمان نيز هم ----- دل فداي او شد و جان نيز هم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:20
یک عالم از آب و گل بپرداخته‌اند............. خود را به میان ما در انداخته‌اند

خود گویند راز و خود می‌شنوند ............زین آب و گلی بهانه بر ساخته‌اند

Payan
19-06-2007, 12:20
مي نوش كه عمر جاوداني اين است
خود حاصلت از دور جواني اين است
هنگام گل و بل است و ياران سرمست
حوش باش دمي كه زندگاني اين است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:20
دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند ................. پنهان خورید باده که تعذیر می کنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:21
دل و جـــان را در این حضرت بپالا ............. چو صافی شد رود صافی به بالا

اگر خواهی که ز آب صاف نوشی ............. لـــــب خود را به هر دردی میالا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:21
مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت .............. یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت

قـــربان وفاتم به وفاتم گذری کن ............... تابوت مگر بشنوم از روزن تابوت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:22
تا خاک مرا به قالب آمیخته اند

بس فتنه که از خاک بر انگيخته اند

من بهتر از اين نمی توانم بودن

کز بوته مرا چنين برون ريخته اند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:23
تا زهره و مه در آسمان گـشت پدید

بـهتر ز می ناب کـسی هـیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان

زين به که فروشند چه خواهند خرید

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:23
دل از آلودگي ها گر بود پاك
زبن شد پاك از هر عيب و هر آك
و گر اين آينه بگرفت زنگار
زبان گردد بسان مار جرار

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:24
رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن سرکشی............ شمع در شبها به دست آرد دل پروانه را

حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست .......پیش مردم شمع در بر می‌کشد پروانه را

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:25
ای گرم گداز ای دل کارم ز تو مشکل شد
ویزانه سرای غم این خانه کجا دل شد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:25
در زهد من نهفته بود رغبت شراب .....چون نغمه‌های تر که بود در رباب خشک

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:26
مرا بود آرزو از دهر شادی و طرب اما............ نکرده در تو حق ایجاد , ای دنیا دلم خون شد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:26
در پای اجل چو من سرافکنده شوم

وز بیخ امید عمر بـرکنده شوم

زینهار گلم بجز صراحی نـکنید

باشد که ز بوی می دمی زنده شوم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:27
قفس بشکسته ای اشفته حالم
پریشانی محبت آشیانم
چراغ الفت دیر اشنایی
شرار گرم اشکی بی کرانم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:27
می پرسیدی که چیست این نقش مجاز

گر بر گویم حقيقتش هست دراز

نقشی است پديد آمده از دريايی

و آنگاه شده به قعر آن دریا باز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:28
جوی شیر کردم تلخ بر خود خواب شیرین را ..........خجل چون کوهکن زین بازی طفلانه خویشم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:29
می خور که هزار باره بيش ات گفتم -------------- باز آمدنت نيست چو رفتی ، رفتی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:30
دلم زار و حزینه چون ننالم............ وجودم آتشینه چون ننالم

بمو میگن که طاهر چند نالی ....چو مرگم در کمینه چون ننالم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:32
ما لعبتگانيم و فلک لعبت باز

از روی حقیقتی نه از روی مجاز

یک چند درین بساط بازی کردیم

رفتیم به صندوق عدم یک یک باز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:32
زنگیان دشمن آیینه‌ی بی‌زنگارند .........................طمع روی دل از تیره‌دلان نیست مرا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:33
می خوردن و شاد بودن آیین منست ........فارغ بودن ز کفر و دین دین منست

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست............ گفتا دل خرم تو کابین منست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:34
يكي روبهي ديد بي دست و پاي
فرو ماند در لطف و صنع خداي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:34
یک عمر شهان تربیت عیش کنند ...........تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را......... کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:35
در کعبه ی کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ی ابروی تو در عین نماز است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:36
دمید از دل مشرق فروغ تابنده ............. که قلزم دل عشاق در خروش آمد

بگیر عیدی خود را ز ساقی مجلس .............. بنوش باده وحدت که می فروش آمد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:36
در کارگه کوزه گری کردم رای

بر پله چرخ ديدم استاد بپای

می کرد دلیر کوزه را دسته و سر

از کله پادشاه و از دست گدای

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:37
یکی از عقل می​لافد یکی طامات می​بافد
بیا کاین داوری​ها را به پیش داور اندازیم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:38
من بی می ناب زيستن نـتـوانم

بی باده کشید بار تن نـتـوانم

من بنده آن دمم که ســاقی گـوید

يک جام دگر بگیر و من نتوانم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:38
مـــرا بود روزی بدین ره گذر .................. چو گژدهم پیش سپه راهبر

ندیدیم از این راه رنجی دراز .................. مگر بود لختی نشیب و فراز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:39
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت ... شير خدا و رستم دستانم آرزوست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:40
تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو .............. بر من و دل گماشته سد ملک عذاب

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:40
به ذوق خویش هر آنکس که ساخت شعری نغز ............ همه چکامه او نزد خلق شیوا شد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:42
دست طرب از ساغر می باز مگیر ------ امروز که در دست بجز جام نماند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:43
درون سینه دریا گشته ای تو
در این ویرانه پیدا گشته ای تو
تو را نامی بغیر از دل ندادند
برای من معما گشته ای تو

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:44
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:44
تهی مانده دستم ز آغوش گرمت
خیالت نموده گرفتارم امشب

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:45
بر سر آنم كه گر ز دست برآيد................ دست به كاري زنم كه قصه سر ايد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:45
در مقامی که صدارتبه فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:46
یار ز پیمان ما گر چه سری می‌کشد ................بار غمـــش را دلــم بی‌جگری می‌کشد

آن بر و آن دوش را هم به کنار آورم .................گر چه به ناز از برم دوش و بری می‌کشد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:47
هـر گـه کـه بـنـفشه جامه در رنگ زند

در دامـن گـل بـاد صبا چـنگ زند

هشیار کـسی بــود کــه بــا سیمبری

می نوشد و جــام باده بـر سنگ زند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:47
دياري كه در آن نيست كسي يار كسي .............يارب ايكاش نيفتد به كسي كار كسي

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:48
یک عمر باید بسازم با تنهایی و حسرت ----- عاشق همیشه تنهاست این رسم روزگار است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:49
نمی‌روم قدمی راه بی اشاره‌ی دل .................که خضر راه نجات است استخاره‌ی دل

علاج کودک بدخو ز دایه می‌آید ...............کجاست عشق، که در مانده‌ام به چاره‌ی دل

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:50
دهیم کام فقیران و تلخ کامان را............... که تا به هر دو جهان شاد و کامران باشیم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:50
لب بر لب کوزه بردم از غایت آز

تا زو طلبم واسطه عمر دراز

لب بر لب من نهاد و می گفت به راز

می خور که بدین جهان نمی آیی باز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:51
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
نسیم گل چو دل اندر پی هوای توست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:51
تنگی می لعل خواهم و دیوانی

سد رمقی خواهد و نصف نانی

وانگه من و تو نشسته در ویرانی

خوش تر بود آن ز ملکت سلطانی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:52
تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است ...........بر ما ره آمد شد بستان نتوان بست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:53
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن
و بگو ماهی ها حو ضشان بی آب است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:53
تو از خواری همی​ نالی نمی​بینی عنایت​ها ........... مخواه از حق عنایت​ها و یا کم کن شکایت​ها

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:56
تا درد رسید چشم خونخوار ترا ..........خواهم که کشد جان من آزار ترا

یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز.......... دردی نرسد نرگس بیمار ترا

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:57
آمـــــــَرزش نقد است کسی را که در اینجا

یاری است چو حوری و سرائی چو بهشتی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:57
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم......... نامت برم ار خیزم اگر بنشینم

با یاد تو خو کرده‌ام ای دوست چنانکه... در هرچه نظر کنم ترا می‌بینم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:58
من درد تو را ز دست آسان ندهم ............. دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:59
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است..... عالم به مراد دل و اقبال غلام است

صیدی که دل خلق جهان بود بدامش .....................المنته لله که امروز بدامست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 12:59
سودای تو آتشی جهانسوز .......... هجران تو ورطه‌ای خطرناک

روی تو چه جای سحر بابل؟ .......... موی تو چه جای مار ضحاک؟

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:00
الا یا ایها ساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکل ها

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:01
الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:01
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب ......جان و دل و جام و جامه در رهن شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب ......................آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:02
به دل های پر از اندوه سوگند
به عزم راسخ چون کوه سوگند
بیا تا سخت و پا بر جا بمانیم
به جان مردم نستوده سوگند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:03
تو مورد نیا ز و من طالب نیازم
مگذار تا بیفتم در دام خود ستایی

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:03
در پرده اسرار کسی را ره نیست.............. زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست ........می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:04
jتو همچون صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:04
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن .....................به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن

گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود........پس روی بهشت کس نخواهد دیدن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:05
نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت

به صف دلشدگان هم نگهی باید کــــــرد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:06
دلی از دست بیرون رفته سعدی ......نیاید باز تیر رفته از شست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:07
تا او نشود درست گوهر ............. این قصه نگفتنی است دیگر

گوهر به خلل خرید نتوان ............... در رشته خلل کشید نتوان

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:08
نشان عشق مارا بر جبین است ................ وفا با جانمان در خون عجین است

صــــــداقت در جهان آئین ما باد ................. همه ســـــــرمایه آئینه این است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:08
تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز.............دل خون شد و حدیث بتان برزبان هنوز

عالم تمام پر ز شهیدان کشته گشت............... ترک مرا خدنگ بلا در کمان هنوز

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:09
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود ............... نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:09
دل عشاق روا نیست که دلبر شکند ................گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند

بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان............. صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:10
دردم از یار است و درمان نیز هـــم ............ دل فدای او شد و جان نیز هم

اینکه می گویند آن خوشتر ز حسن ........... یار ما این دارد و آن نیــــز هـــم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:11
یارب اندر دل آم خسرو شیرین انداز ............. که به رحمت گذری بر سر فرهاد کنــــد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:13
دارم ز غم فراق یاری که مپرس ..............روز سیهی و شام تاری که مپرس

از دوری مهر دل فروزی است مرا .........روزی که مگوی و روزگاری که مپرس

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:14
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم .................... تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:15
محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست..............بشکند دستی که دست مردم افتاده بست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:15
تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت ........... خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:16
اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان ..............بیش از یک ناله در صد حلقه‌ی زنجیر نیست

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:16
نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت ..................یوسف به ریسمان برادر به چاه رفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:17
تا که بر دل ، اشک ، ماتم خیز شد .............. اشــــک از پیمانه ام لبریز شد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:18
یک عمر شهان تربیت عیش کنند .............تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را ................کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:18
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن...... فردا که نیامده ست فریاد مکن

برنامده و گذشته بنیاد مکن......... حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:19
دور از تو شبی بــــــر اثـــر زاری ها ........... دیـــدم ز تــــو در خواب بسی یاری ها

زان شب دگرم خواب نه سبحان الله ........... یک خواب و ز پس این همه بیداری ها

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:19
نا آمدگان اگر بدانند که ما ........ از دهر چه می کشیم ، نایند دگر

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:20
راحت ز مراج رخت بر بست
قرابه اعتدال بشكست
فاروره ناس نبض بفشرد
قاروره شناخت رنج او برد

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:20
دل ما را شکستی و نپرسیدی ز فریادش
بترس از ناله های بی صدا اهسته اهسته

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:21
هميشه بزي شاد و روشن روان .............. هميشه خرد پير و دولت جوان

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:21
دارنده چو ترکيب طبايع آراست ............. از بهر چه او افکندش اندر کم و کاست

گر نيک آمد شکستن از بهر چه بود ........ ور نيـــک نيامد اين صور عيب کر است

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:22
تو گوئی گل نه بشکفت و نه پژمرد

چــــه آسان می توان از یادها رفت

ali reza majidi 14
19-06-2007, 13:23
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست