PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : تك بيتي ها و دو بیتی های زیبا



صفحه ها : 1 [2] 3 4 5 6 7

magmagf
01-06-2007, 11:38
همیشه حجم غمهای مراتنها تو می فهمی

غم امروز و فردای مرا تنها تو می فهمی

من آن دریای خاموشم، تلاطم های قلبم کو

بیا موجم، که غوغای مرا تنها تو می فهمی

magmagf
01-06-2007, 11:40
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این بیخبران در طلبش مدعیانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد

magmagf
01-06-2007, 11:42
آن را که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
مارا ز تو غیر از توتمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست

magmagf
01-06-2007, 11:43
ای جلوه برق آشیان سوز تو را
ای روشنی شمع شب افروز تو را
ز آن روز که دیدمت شبی خوابم نیست
ای کاش ندیده بودم آن روز تو را

N.P.L
05-06-2007, 01:00
یکی برزیگری نالان درین دشت
به خون دیدگان آلاله می کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

pooria roohie
05-06-2007, 21:08
به جسم بس که لطیفی به جان تو میمانی
ز جان عزیزتری زانکه بهتر از جانی
هزار درد که از تست باشدم درمان
به درد من تو چنانی که به ز درمانی

pooria roohie
05-06-2007, 21:11
مرا تار است دایم روز روشن
ز مویی کوست چون مشک تتاری
شب و روزم ز هجر روی و مویت
گذشت اما همه در سوگواری

pooria roohie
05-06-2007, 21:14
کجا جنت چو ماوای تو باشد
کجا حورش به سیمای تو باشد
بهشت از اتش دوزخ بسوزد
درون دوزخ ار جای تو باشد

pooria roohie
05-06-2007, 21:16
نه بلبل ز اتش گل شد به فریاد
ز یاد دی نموده شکوه بنیاد
نه اب و سبزه بینی بلکه هر سال
کند خاک از عزار نوخطان یاد

pooria roohie
05-06-2007, 21:18
الا ای جای بنموده به محمل
بت لب شکر شیرین شمایل
چو با من همسفر باشی نخواهم
که تا محشر برم ره سوی منزل

pooria roohie
05-06-2007, 21:20
تو را از خاره چون اتش به تاب است
مرا دل از چه رو هر دم کباب است
نمک در چشم مست تست دایم
روان از چشم من اب از چه باب است

pooria roohie
05-06-2007, 21:23
چو روی یار گل در باغ بنگر
چو خطش سبزه اندر راغ بنگر
به کوه از اتش لاله چو عاشق
به هر سینه هزاران داغ بنگر

magmagf
05-06-2007, 21:58
الهی راست گویم فتنه از توست

ولیک از ترس نتوانم جکیدن .

اگر ریگی به کفش خود نداری

چرا بایست شیطان آفریدن ؟

magmagf
05-06-2007, 21:59
زان لحظه كه ديده بررخت واكردم

دل دادم و شعر عشق انشاء كردم



ني، ني غلطم، كجا سرودم شعري

تو شعر سرودي و من امضاء كردم

magmagf
05-06-2007, 22:02
در نظربازی ما بی‌خبران حيرانند
من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در اين دايره سرگردانند

sise
05-06-2007, 22:58
گرمردرهی میان خون بایدرفت
ازپای فتاده سرنگون بایدرفت

توپای به راه درنه وهیچ مپرس
خودراه بگویدت که چون بایدرفت

magmagf
06-06-2007, 12:23
این قافله ی عمر عجب میگذرد

دریاب دمی که با طرب میگذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر پیاله را که شب میگذرد

magmagf
06-06-2007, 12:29
جهان مست از می نام تو باشه

دوبیتی بسته ی کام تو باشه

شناسنامم زمانی کامله که

تو برگ دومش نام تو باشه

magmagf
06-06-2007, 12:30
دیشب غزلی سرودعاشق شده بود

بادست ودلی کبودعاشق شده بود

اورابه گناه ساده ای دار زدند

آدم که نکشته بودعاشق شده بود

magmagf
06-06-2007, 12:31
عطرگل چای ریخته بر تن تو

سرشاراز گل بهشت پیراهن تو

با این شکر سرخ که برلب داری

چه قهوه ی تلخی ست ننوشیدن تو

sise
06-06-2007, 12:31
آرند یکی و دیگری بربایند
بر هیچ کسی راز همی نگشایند

ما را ز قضا جز این قدر ننمایند
پیمانه عمر ماست میپیمایند

magmagf
06-06-2007, 12:32
نشان غربت این ایل هستی

تومظلومیت هابیل هستی

زچشمان زلالت میشودخواند

که با آیینه هافامیل هستی

sise
06-06-2007, 14:09
این کوزه چو من عاشق زاری بودست
در بند سر زلف نگاری بودست

این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که بر گردن یاری بودست

magmagf
06-06-2007, 17:54
عشق است اینجا و عرصه ی حیرانی
گر خضری ، نیز ، باز در می مانی
می پرسی ، حاصلم چه آمد از عشق ؟
سرگردانی و باز سرگردانی ...

magmagf
06-06-2007, 17:54
چنین خراب دل کی دگر سرای من است
نه دل که دشمن من ، درد بی دوای من است

گذشت عمر به خون خوردن و ندانستم
من از برای دلم یا دل از برای من است ...

sise
08-06-2007, 00:10
هرذرّه که درخاک زمینی بوده ست
پیش ازمن وتوتاج ونگینی بوده ست

گرداز رخ نازنین به آزرم فشان
کان هم رخ خوب نازنینی بوده است

pooria roohie
10-06-2007, 03:43
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جدایی ها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند

pooria roohie
10-06-2007, 03:53
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه و ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش

pooria roohie
10-06-2007, 03:56
ما رفته ایم در دل شبهای ماهتاب
با قایقی به سینه امواج بیکران
بشکفته در سکوت پریشان نیمه شب
بر بزم ما نگاه سپید ستارگان

pooria roohie
10-06-2007, 03:59
یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری به سوی تو می ایم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می ایم

pooria roohie
10-06-2007, 04:02
اسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب است

pooria roohie
10-06-2007, 04:05
از شرار نفسش بود که سوخت
مرد چوپان به دل دشت خموش
وای ارام که این زنگی مست
پشت در داده به اوای تو گوش

pooria roohie
10-06-2007, 04:09
چه بپوشم که چو از راه اید
عطشش مفرط و افزون گردد
چه بگویم که ز سحر سخنم
دل به من بازد و افسون گردد

pooria roohie
10-06-2007, 04:12
اتشی شد بر دل و جانم گرفت
راهزن شد راه ایمانم گرفت
رفته بود از دست من دامان صبر
چون ز پا افتادم اسانم گرفت

pooria roohie
10-06-2007, 04:16
از بیم و امید عشق رنجورم
ارامش جاودانه میخواهم
بر حسرت دل دگر نیفزایم
اسایش بیکرانه میخواهم

pooria roohie
10-06-2007, 04:18
در درونم راه می پیمود
همچو روحی در شبستانی
بر درونم سایه می افکند
همچو ابری بر بیابانی

magmagf
10-06-2007, 13:14
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره دارد
غم یار و غم یار و غم یار

magmagf
10-06-2007, 13:15
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن در گذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم

magmagf
10-06-2007, 13:15
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
که از عمر شبی گذشت و تو بی خبری

sise
10-06-2007, 14:26
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما

persian365
10-06-2007, 15:47
دیگر همیشه در شک هستم
من بیهشم یا این بار مستم؟؟؟
از هر چه رویا دیریست خستم
من راه را با بی راه بستم

pooria roohie
11-06-2007, 01:55
این شعر را برای تو میگویم
در یک غروب تشنه تابستان
در نیمه های این ره شوم اغاز
در کهنه گور این غم بی پایان

pooria roohie
11-06-2007, 01:57
این اخرین ترانه لالائیست
در پای گاهواره خواب تو
باشد که بانگ وحشی این فریاد
پیچد در اسمان شباب تو

pooria roohie
11-06-2007, 01:59
بگذار سایه من سرگردان
از سایه تو دور و جدا باشد
روزی به هم رسیم که گر باشد
کس بین ما نه غیر خدا باشد

pooria roohie
11-06-2007, 02:01
ائینه همچو چشم بزرگی
یکسو نشسته گرم تماشا
بر روی شیشه های نگاهش
بنشانده روح عاصی شب را

pooria roohie
11-06-2007, 02:03
تو خسته چون پرنده پیری
رو میکنی به گرمی بستر
با پلک های بسته لرزان
سر مینهی به سینه دفتر

pooria roohie
11-06-2007, 02:05
گریند در کنار تو گوئی
ارواح مردگان گذشته
انها که خفته اند بر این تخت
پیش از تو در زمان گذشته

pooria roohie
11-06-2007, 02:07
فردا اگر ز راه نمی امد
من تا ابد کنار تو میماندم
من تا ابد ترانه عشقم را
در افتاب عشق تو میخواندم

pooria roohie
11-06-2007, 02:09
احساس میکنی که دریغ است
با درد خود اگر بستیزی
میبویی ان شکوفه غم را
تا شعر تازه ای بنویسی

pooria roohie
11-06-2007, 02:11
انگه ستارگان سپید اشک
سو سو زدند در شب مژگانم
دیدم که دستهای تو چون ابری
امد به سوی صورت حیرانم

pooria roohie
11-06-2007, 02:14
عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار الود
نگهم پیشتر ز من میتاخت
بر لبانم سلام گرمی بود

pooria roohie
11-06-2007, 02:16
محو شد در جنگل انبوه تاریکی
چون رگ نوری طنین اشنای من
قطره اشکی هم نیفشاند اسمان تار
از نگاه خسته ابری به پای من

pooria roohie
11-06-2007, 02:18
دیگرم گرمی نمیبخشی
عشق ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومید یست
خسته ام از عشق هم خسته

pooria roohie
11-06-2007, 02:21
از من جز این دو دیده اشک الود
اخر بگو چه مانده که بستانی
ای شعر ای الهء خون اشام
دیگر بس است اینهمه قربانی

pooria roohie
11-06-2007, 02:34
ره نمیجویم به سوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی ان را ز بیم
در دل مردابها بنهفته ام

pooria roohie
11-06-2007, 02:36
با امیدی گرم و شادی بخش
با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه میخواند
نیمه شب در کنج تنهایی

pooria roohie
11-06-2007, 02:39
غنچه شوق تو هم خشکید
شعر ای شیطان افسونکار
عاقبت زین خواب درد الود
جان من بیدار شد بیدار

pooria roohie
11-06-2007, 17:37
گیسویم در هم و لبهایم خشک
شانه ام عریان در جامه خواب
لیک در ظلمت دهلیز خموش
رهگذر هر دم میکرد شتاب

pooria roohie
11-06-2007, 17:38
میشنیدم نیمه شب در خواب
هایهای گریه هایش را
در صدایم گوش میکردم
درد سیال صدایش را

pooria roohie
11-06-2007, 17:41
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار الود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

pooria roohie
11-06-2007, 17:43
من تکیه داده ام به دری تاریک
پیشانی فشرده ز دردم را
میسایم از امید بر این در باز
انگشتهای نازک و سردم را

pooria roohie
11-06-2007, 17:45
لب من از ترانه میسوزد
سینه ام عاشقانه میسوزد
پوستم میشکافد از هیجان
پیکرم از جوانه میسوزد

pooria roohie
11-06-2007, 17:46
اه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر انم که از تو بگریزم

pooria roohie
11-06-2007, 17:48
همه ذرات جسم خاکی من
از تو ای شعر گرم در سوزند
اسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز باده روزند

pooria roohie
11-06-2007, 17:50
من تورا در تو جستجو کردم
نه در ان خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم پر شدم ز زیبایی

pooria roohie
11-06-2007, 17:51
اه ای زندگی من اینه ام
از تو چشمم پر از نگاه شود
ورنه گر مرگ بنگرد در من
روی ائینه ام سیاه شود

pooria roohie
11-06-2007, 17:54
پیشانی بلند تو در نور شمع ها
ارام و رام بود چو دریای روشنی
با ساقهای نقره نشانش نشسته بود
در زیر پلکهای تو رویای روشنی

pooria roohie
11-06-2007, 17:56
بعد ها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه
فارغ از افسانه های نام و ننگ

pooria roohie
11-06-2007, 17:58
میشتابند از پی هم بی شکیبب
روزها و هفته ها و ماهها
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره میماند به چشم راهها

pooria roohie
11-06-2007, 18:00
لیک دیگر پیکر سرد مرا
میفشارد خاک دامنگیر خاک
بی تو دور از ضربه های قلب تو
قلب من میپوسد انجا زیر خاک

magmagf
11-06-2007, 19:34
مرسی پوریا جان از زحمتی که می کشی
البته خیلی از دو بیتی هایی که همه ما اینجا می ذاریم از وسط یک شعر انتخاب شده و موردی هم نداره
اما من چند پست اخر شما را که خوندم احساس کردم با چند مورد جا افتادگی دارم شعر کامل فروغ را پشت سر هم می خونم

درسته همه شعرای فروغ قشنگه
اما این جور پشت سر هم قرار دادن دو بیتی از یک شعر ( 3 ، 4 تکه از یک شعر پشت سر هم ) فکر نکنم با هدف تاپیک جور در بیاد
برای قرار دادن یک شعر کامل می تونی از تاپیک مشاعره هم استفاده کنی

بازم ممنون

pooria roohie
11-06-2007, 20:17
سلام اقای magmagf.
میدونی که پیدا کردن دو بیتی تک کار خیلی مشکلی هست و نوشتن شعر کامل هم توی یک پست خیلی مشکله.
در نظر دارم به تاپیک مشاعره هم سری بزنم. ممنون از کمک و راهنمایی خوبت.

magmagf
12-06-2007, 01:36
با «نه» شنيدن از تو كه من كم نمي‌شوم!


مجنون‌نمـــاي مــردم عالم نمي‌شوم




اين اوّليـــن خطاي تو، حوّاي سنگ‌دل


پنداشــــتي بدون تو آدم نمي‌شوم

magmagf
12-06-2007, 01:37
در حیرتم از مرام این مردم پست


این طایفه زنده کش مرده پرست


تا هست به ذلت بکشندش ز جفا


تا مرد به عزت ببرندش سر دست

sise
12-06-2007, 01:49
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آنرا

pooria roohie
12-06-2007, 03:10
من امشب خلوتی با یار دارم
که از سودای جنت عار دارم
سراپا کارم اوباشی و رندیست
کجا از کار خود انکار دارم

pooria roohie
12-06-2007, 03:13
در راه عشق هرچه قدم بیشتر زدم
از خار غم به جان و جگر نیشتر زدم
از عشق او نصیب من این شد که در غمش
گه پیرهن دریدم و گاهی به سر زدم

persian365
12-06-2007, 10:19
با خيال تو لحظه ها گذشت
از نگاه تو آينه شکست
در نبود تو، بی حضور تو
اين غبار غم روی دل نشست

persian365
12-06-2007, 14:08
سحر خندد به نور زرد فانوس
پرستويي دهد بر جفت خود بوس
نگاهم ميدود بر سينه راه
ترا ديگر نخواهم ديد افسوس

pooria roohie
12-06-2007, 15:27
هر گه که تیر جور و جفا در کمان کنی
از کین وجود خسته ما را نشان کنی
بر هر ولا بلا ز پی ازمایش است
اینک ستاده ایم اگر امتحان کنی

pooria roohie
12-06-2007, 15:31
بنمای گاه گاهی بر عاشقان جمالی
تا زان جمال یابد این عشقشان کمالی
در هجر روی و موییت هر صبح و شام کردم
از موی همچو مویی وز ناله ممچو نالی

pooria roohie
12-06-2007, 15:34
نخواهم سایه در پای تو باشد
نه یک همسایه همپای تو باشد
جهانی مختصر خواهم که در وی
همی جای من و جای تو باشد

pooria roohie
12-06-2007, 15:36
گل روی تو را هر گه کنم یاد
چو بلبل بر کشم از سینه فریاد
ز من مجنون تر نا دیده لیلی
ز تو شیرینتر نشنیده فرهاد

pooria roohie
12-06-2007, 15:38
چو باید کرد یاران حل مشکل
که مقتولم من از هجران قاتل
دل اندر ارزویش مرد و شد نیست
ولی هست ارزویش زنده در دل

pooria roohie
12-06-2007, 15:40
مرا صد سنگ از این کوه است بر دل
که شد بین من و دلدار حایل
از این اشک روان و اب دیده
مدامم بر لب دریاست منزل

pooria roohie
12-06-2007, 15:42
بتا با تو بیا بنشسته باشیم
چو جان و دل به هم پیوسته باشیم
به سوی یکدگر بگشاده دیده
به روی غیر در را بسته باشیم

pooria roohie
12-06-2007, 15:44
از فقر و فنا تاج بسر خواهم کرد
در بحر بقا سیر و نظر خواهم کرد
لنگر ز تبرزین و شراع از خرقه
با کشتی کشکول سفر خواهم کرد

pooria roohie
12-06-2007, 15:51
اوقات شریف ای به جهالت شده جفت
از هر نحوی صرف تو کردیم به مفت
تلخی به سرشت و تلخ باشد ثمرت
در شان تو هست انچه فردوسی گفت

shakahislap
12-06-2007, 20:59
اي بس كه نباشيم و جهان خواهد بود
ني نام ز ما و ني نشان خواهد بود
زين پيش نبوديم و نبد هيچ خلل
زين پس چو نباشيم همان خواهد بود

(حكيم عمر خيام )

pooria roohie
13-06-2007, 00:46
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند

pooria roohie
13-06-2007, 00:49
بر هم چو میزد ان سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت بهر خدا بگو
هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو

pooria roohie
13-06-2007, 00:52
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو

pooria roohie
13-06-2007, 00:57
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که ان ندارد
با هیچ کس نشانی زان دل ستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد

pooria roohie
13-06-2007, 00:59
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دام که در افتاد

pooria roohie
13-06-2007, 01:03
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
مرا فتاده دل از ره تو را چه افتادست
میان او که خدا افریده است از هیچ
دقیقه ایست که هیچ افریده نگشادست

sise
13-06-2007, 01:04
گر دل دل ماست جمله بیدرد مباد
در کار جنون و عشق دلسرد مباد

آنکس که فزایدش غمی بر سر غم
یارب که ز غم به دامنش گرد مباد

pooria roohie
13-06-2007, 01:06
ای نسیم سحر ارامگه یار کجاست
منزل ان مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره دادی ایمن در پیش
اتش طور کجا موعد دیدار کجاست

sise
13-06-2007, 01:11
شوریده سری چو من در این شهر مباد
آزرده دلی چو من در این دهر مباد

اندوه گرفته سخت در چنگ مرا
چون من دگری به پنجه قهر مباد!

pooria roohie
13-06-2007, 01:12
باده کو تا خرد این دعوی بی جا ببرد
بیخودی اید و ننگ خودی از ما ببرد
خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت
دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد

pooria roohie
13-06-2007, 01:15
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

sise
13-06-2007, 01:17
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند

بودیم به یک شراب در مجلس انس
یک دور زما بیشترک مست شدند

pooria roohie
13-06-2007, 01:20
انچه کردی انچه گفتی غایت مطلوب بود
هر چه گفتی خوب گفتی هرچه کردی خوب بود
من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر
انکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود

pooria roohie
13-06-2007, 01:23
عمرت دراز باد که ما را فراق تو
خوش میبرد به زاری و خوش زار میکشد
مجروح را جراحت و بیمار را مرض
عشاق را مفارقت یار میکشد

sise
13-06-2007, 01:25
امشب غم من ز باده کمتر شده است
عقل و دل و دین در سر ساغر شده است

من مست و دو جام دیده لبریز زاشک
معذورم اگر که دامنی تر شده است!

pooria roohie
13-06-2007, 01:26
دیگر من و شکایت ان بی وفا از او
هیچم امیدواری مهر و وفا مناند
سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید
کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند

pooria roohie
13-06-2007, 01:29
به راز عشق زبان در میان نمیباشد
زبان ببند که انجا بیان نمیباشد
میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است
بیان حال به کام و زبان نمیباشد

pooria roohie
13-06-2007, 01:36
ایول بابا پروفشنال.


ای همنفسان بودن و اسودن ما چیست
یاران همه کردند سفر بودن ما چیست
بشتاب رفیقا که عزیزان همه رفتند
ساکن شدن و راه نپیمودن ما چیست

pooria roohie
13-06-2007, 01:53
به طعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
قبیله تو بسی تیره روز و ناشادند
میان کوی بخسبی و استخوان خواهی
بد اختری چو تو را کاشکی نمیزادند

pooria roohie
13-06-2007, 01:58
بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است



شاهد هر انجمن است یا شاهد هر تاپیک است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

sise
13-06-2007, 01:59
ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه دادیم و نهاد ستمیم

پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینه زنگ خورده و جام جمیم

pooria roohie
13-06-2007, 02:01
دید موری در رهی پیلی سترگ
گفت باید بود چون پیلان بزرگ
من چنین خرد و نزارم زان سبب
که نه روز اسایشی دارم نه شب

pooria roohie
13-06-2007, 02:06
به سر خاک پدر دخترکی
صورت و سینه به ناخن میخست
که نه پیوند و نه مادر دارم
کاش روحم به پدر می پیوست

pooria roohie
13-06-2007, 02:11
بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش
که بیگه از چمن ازرد و زود روی نهفت
جواب داد که ما زود رفتنی بودیم
چرا که زود فسرد ان گلی که زود شکفت

pooria roohie
13-06-2007, 02:14
به ماه دی گلستان گفت با برف
که ما را چند حیران میگذاری
بسی باریده ای بر گلشن و راغ
چه خواهد گشت گر زین پس نباری

pooria roohie
13-06-2007, 02:19
خواهش میکنم دوست عزیز این شعر تقدیم به شما.

شنیده ای که اسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که الایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن!!!!!!!!!!

pooria roohie
13-06-2007, 02:29
برزگری پند به فرزند داد
کای پسر این پیشه پس از من تراست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست

pooria roohie
13-06-2007, 02:35
گفت با صید قفس مرغ چمن
که گل و میوه خوش و تازه رس است
بگشای این قفس و بیرون ای
که نه در باغ و نه در سبزه کس است

persian365
14-06-2007, 10:10
به تو گفتم دلم صد آه دارد
نگاه آشنا را دوست دارد
تو گفتی آشنا را برده امروز
نگاه عاشق شیدای دیروز

boy iran
14-06-2007, 10:26
خوشا صبحی که چون از خواب خیزم
به آغوش تو از بستر گریزم
گشایم در به رویت شادمانه
رخت بوسم ، به پایت گل بریزم

boy iran
14-06-2007, 10:27
ناله ی پروانه ها را هیچ كس باور نكرد
شمع باور كرد و بی آتش شبی را سر نكرد
عشق معشوقانه سوزاننده تر از عاشقیست
شمع خود افروخت، یك پروانه را بی پر نكرد.

boy iran
14-06-2007, 10:27
شور تنهایی غمی افكند در اندیشه ام
تا رهایی گفتگو با دیگران شد پیشه ام
آه تنهایی كجایی؟ خانه ات بی من كجاست؟
كاش بازآیی كه بی تو ترد همچون شیشه ام.

boy iran
14-06-2007, 10:28
« زندگی زیباست » را بر برگهای سرنوشت
كودكی نوپا نوشتش با خطی سحرین سرشت
راز زیبایی نه در پاسخ كه در پرسیدن است
«زندگی زیباست؟» را بر هر ورق باید نوشت

boy iran
14-06-2007, 10:28
بیم آنم بود دل با دیدنش افسون شود
درنوردد این جهان را در پیَش، مجنون شود
قطره ای را دید دل اما نه دریا را هنوز
عزم آن كرده ست تا از این جهان بیرون شود.

boy iran
14-06-2007, 10:29
هیچ ترسم نیست از مرگی كه بیدارم كند
رهسپار راه بی همراه دیدارم كند
وای اگر سیمای آن را ناشناسانم به خویش
هیبتش هنگام بیداری بسی زارم كند.

boy iran
14-06-2007, 10:31
گر "کامران" ز صحنه برون گشته، غم مخور

"هومن" که آزموده ی نقش است در ره است.


تا "آذر" است همره وی، کام او رواست

عشق ار مدد کُنَدش، سلامت میسر است.

boy iran
14-06-2007, 10:35
خوش آنروزي که دل را دلبري بود


نهال عشق را شاخ و بري بود


حديث قيس و ليلي بر زبانها


عناد و ظلم و کين را آخري بود

boy iran
14-06-2007, 10:36
غم عالم همه کردی به بارم
مگر مولوک مسته سرقطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری به بارم

boy iran
14-06-2007, 10:36
به روی دلبری گر مایلستم
مکن منعم گرفتار دلستم
خدارا ساربان آهسته میران
که مو وامانده این قافلستم

boy iran
14-06-2007, 10:37
دو چشمونت پیاله پر ز می بی
دو زلفونت خراج ملک ری بی
همی وعده کری امروز و فردا
ندونم مو که فردای تو کی بی

boy iran
14-06-2007, 10:38
ببین بوره ببین حالم تو دلبر
دلم تنگه شبی با ما به سر بر
تو گل بر سر زنی ای نوگل مو
به جای گل زنم مو دست بر سر

boy iran
14-06-2007, 10:39
رحال خویشتن مو بیخبر بیم
ندونم در سفر یا در حضر بیم
فغان از دست تو ای بی مروت
همی دونم که عمری دربدر بیم

boy iran
14-06-2007, 10:39
شکسته سنگ غم آئينه دل

دريده تيغ هجران سينه دل

نگيرم خرده بر جور زمانه

که بود اين طالع ديرينه دل

boy iran
14-06-2007, 10:40
نوشتم نامه اي سويت نديدي؟
و يا ديدي ولي آنرا دريدي؟
نخوانده نامه ام را پاره کردي
مگر از جان بيمارم چه ديدي؟

boy iran
14-06-2007, 10:40
نوشتم شعر سوزاني برايش
نهادم با اميد آنرا به راهش
گرفت و پاره بنمود و بخنديد
شکست اين دل که بشنيدم صدايش

boy iran
14-06-2007, 10:41
ای کاش نبود این دل بیمار



ای کاش نبود آن رخ دلدار



ای کاش ز خال لب و رویش



می گشت دل غمزده بیزار

boy iran
14-06-2007, 10:42
غـم زوزه کشید و باد ها هـوهـو را...

می رفت و نشستم آنقدر گیسو را...

آنقدر عزیـز است خدا هـم بردش

باید به خـدا نمی سپـردم او را...

boy iran
14-06-2007, 10:45
تو که رفتی من رو غم ها بردند

تکه تکه روح من رو خوردند



تو که رفتی قلب من هم ایستاد

ناگهان عشق و امید م مردند.

boy iran
14-06-2007, 10:45
بياور آتش و منقل بياور

بلوط كهنه از جنگل بياور

مرا چون شمع نذري روز نوروز

بسوزان عاشق از اول بياور

boy iran
14-06-2007, 10:46
دوباره چشم کابل مي شود باز

پر از نسرين و سنبل مي شود باز

پاز از عطر اکاسي ها و سنجد

پراز آواز بلبل مي شود باز

ali reza majidi 14
14-06-2007, 11:17
من مستم و تو دیوانه ما را که برد خانه


صد بار تو را گفتم کم نوش دو سه پیمانه

ali reza majidi 14
14-06-2007, 11:22
گر خواهی دنیا در کف اقبال تو باشد


خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

magmagf
14-06-2007, 13:26
عنوان تاپیک تغییر پیدا کرد
پس اگه تک بیتی های زیبا و با مفهومی هم داشتید همین جا قرار بدید
ممنون

pooria roohie
14-06-2007, 14:54
هرکه او از همزبانی شد جدا
بی نوا شد گرچه دارد صد نوا

pooria roohie
14-06-2007, 14:55
یاقوت لب لعل تو مرجان مرا غوت
یاقوت نهم نام لب لعل تو یا غوت

pooria roohie
14-06-2007, 14:56
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من ار توتیا را

pooria roohie
14-06-2007, 14:58
خوش گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر
لاف از سخن چو در توان زد
ان خشت بود که پر توان زد

pooria roohie
14-06-2007, 14:59
عیب پاکان زود بر مردم هویدا میشود
موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود

pooria roohie
14-06-2007, 15:00
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است

pooria roohie
14-06-2007, 15:01
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود

pooria roohie
14-06-2007, 15:06
سعدی از سرزنش غیر نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

pooria roohie
14-06-2007, 15:07
ادمی پیر چو شد حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد

pooria roohie
14-06-2007, 15:09
به جز از علی که ارد پسری ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را

pooria roohie
14-06-2007, 15:10
ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریا را

pooria roohie
14-06-2007, 15:13
در خون من غرور نیاکان نهفته است
خشم و ستیز رستم دستان نهفته است
در تگنای سینه حسرت کشیده اغم
گهواره بصیرت مردان نهفته است

pooria roohie
14-06-2007, 15:15
ای ابشار نوحه گر از بهر چیستی
چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی
دردت چه درد بود که چون من تمام شب
سر را به سنگ میزدی و میگریستی

pooria roohie
14-06-2007, 15:17
عشق چون اید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
انچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد
در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را

pooria roohie
14-06-2007, 15:18
برو طواف دلی کن که کعبه مخفیست
که ان خلیل بنا کرد و این خدا خود ساخت

pooria roohie
14-06-2007, 15:19
شمعیم و خوانده ایم خط سرنوشت خویش
ما را برای سوز و گداز افریده اند

pooria roohie
14-06-2007, 15:20
پر وانه نیستم که به یک شعله جان دهم
شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم

pooria roohie
14-06-2007, 15:22
نالم به دل چو نای اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای

pooria roohie
14-06-2007, 15:23
صبحدم چون کله بندد اه دود اسای من
چون شفق در خون نشیند چشم خون پالای من

pooria roohie
14-06-2007, 15:24
به زندان قفس مرغ دلم چون شاد میگردد
مگر روزی که از این بند غم ازاد میگردد

pooria roohie
14-06-2007, 15:26
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی

pooria roohie
14-06-2007, 15:27
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را گژ طبع جانوری

pooria roohie
14-06-2007, 15:33
کهتری را که مهتری یابد
هم بدان چشم کهتری منگر
خرد شاخی که شد درخت بزرگ
در بزرگیش سر سری منگر

pooria roohie
14-06-2007, 15:35
بدین زور و زر دنیا چو بی عقلان مشو غره
که این ان نوبهاری نیست کش بی مهرگان بینی

pooria roohie
14-06-2007, 15:37
اسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

pooria roohie
14-06-2007, 15:38
می بهشت ننوشم ز جام ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم

pooria roohie
14-06-2007, 15:40
انان که محیط فضل و اداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند

pooria roohie
14-06-2007, 15:41
امد موج الست
کشتی قالب ببست
باز چو کشتی شکست
نوبت وصل و لقاست

pooria roohie
14-06-2007, 15:43
بی پیر مرو تو در خرابات ای یار
هرچند سکندر زمانی

pooria roohie
14-06-2007, 15:45
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید اخر
نهان کی ماند ان رازی کز ان سازند محفلها

pooria roohie
14-06-2007, 15:48
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

pooria roohie
14-06-2007, 15:51
مژده ای گل که دگر باد صبا باز امد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز امد
بر کش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا باز امد

magmagf
14-06-2007, 17:23
یاقوت لب لعل تو مرجان مرا غوت
یاقوت نهم نام لب لعل تو یا غوت

یاقوت لب لعل تو مرجان مرا قوت
یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن
تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت

pooria roohie
14-06-2007, 21:46
سلام magmagf عزیز بقیه این شعر رو خودم بلد بودم تک بیتی نوشتمش.
از اینکه توجه میکنی ممنونم.

pooria roohie
14-06-2007, 21:55
اظهار عجز پیش ستم پیشگان خطاست
اشک کباب مایهء طغیان اتش است

boy iran
15-06-2007, 20:56
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخيز و به جام باده كن عزم درست
كين سبزه كه امروز تماشا گه توست
فردا همه از خاك تو بر خواهد رست

boy iran
15-06-2007, 20:57
من به می ناب زیستن نتوانم
بي باده كشيد بار تن نتوانم
من بنده آن دمم كه ساقي گويد
يك جام دگر بگير و من نتوانم

boy iran
15-06-2007, 20:58
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
از هيچ كسي نيز دو گوشم نشنود
كين آمدن و رفتنم از بهر چه بود

boy iran
15-06-2007, 20:58
بنگر ز جهان چه طرف بربستم هیچ
وز حاصل عمر چيست در دستم هيچ
شمع طربم ولي چو بنشستم هيچ
من جام جمم ولي چو بشكستم هيچ

boy iran
15-06-2007, 20:59
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
از بافته وجود ما پودي كو؟
در چنبر چرخ جان چندين پاكان
مي‌سوزد و خاك مي‌شود دودي كو؟

boy iran
15-06-2007, 20:59
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
وز داس سپهر سرنگون سوده شديم
دردا و ندامتا كه تا چشم زديم
نابوده به كام خويش نابوده شديم

boy iran
15-06-2007, 21:00
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه مهر بر جبين مي‌زندش
اين كوزه گر دهر چنين جام لطيف
مي‌سازد و باز بر زمين مي‌زندش

boy iran
15-06-2007, 21:00
در کارگه کوزه گری بودم دوش
ديدم دو هزار باده گوياي خموش
هريك به زبان راز با من گفتند
كو كوزه‌گر و كوزه‌خر و كوزه فروش

boy iran
15-06-2007, 21:01
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع كمال شمع اصحاب شدند
ره زين شب تاريك نبردند به روز
گفتند فسانه‌اي و در خواب شدند

boy iran
15-06-2007, 21:02
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده اي كو كه بما گويد راز
هان برسر اين دو راهه راز و نياز
چيزي نگذاري كه نمي‌آيي باز

boy iran
15-06-2007, 21:02
این قافله عمر عجب می گذرد
درياب دمي كه با طرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري؟
پيش آر پياله را كه شب مي‌گذرد

boy iran
15-06-2007, 21:03
یاران به مرافقت چو دیدار کنید
شايد كه زدوست ياد بسيار كنيد
چون باده خوشگوار نوشيد به هم
نوبت چو بما رسد نگونسار كنيد

boy iran
15-06-2007, 21:03
ساقی غم من بلند آوازه شده است
سرمستي من برون ز اندازه شده‌است
با موي سپيد سرخوشم از مي تو
پيرانه سرم بهار دل تازه شده است

boy iran
15-06-2007, 21:04
ساقی ، گل و سبزه بس طربناک شده است

دریـاب که هفته دگـر خـاک شده است

می نـوش و گـلی بچـین کـه تـا در نـگری

گل خاک شده است سبزه خاشاک شده است

boy iran
15-06-2007, 21:04
گویند که دوزخی بود عاشق و مست
قولي است خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق ومست دوزخي خواهد بود
فرداست بهشت همچون كف دست

boy iran
15-06-2007, 21:05
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟
وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه؟
پر كن قدح باده كه معلومم نيست
اين دم كه فرو برم برآرام يا نه؟

boy iran
15-06-2007, 21:06
قومی متفکرند اندر ره دین
قومي به گمان فتاده در راه يقين
مي‌ترسم از آنكه بانگ آيد روزي
كي بيخبران راه نه آن است و نه اين

boy iran
15-06-2007, 21:06
من ظاهر نیستی و هستی دانم

من باطن هر فراز و پستی دانم

با این هـمه از دانش خود شرمم باد

گـر مرتبه ای ورای مستی دانم

boy iran
15-06-2007, 21:07
ما لُعبَتکانیم و فلک لُعبت باز
از روي حقيقتي نه از روي مجاز
يك چند در اين بساط بازي كرديم
رفتيم به صندوق عدم يك يك باز

boy iran
15-06-2007, 21:08
چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ

پیمانه چو پر شود چه شيرين و چه تلخ

خوش باش که بعد از من و تو ماه بسی

از سـلخ بـه غره آیــد از غـره بـه سلخ

boy iran
15-06-2007, 21:08
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق نسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند
ز آنروی که هست کس نمیداند گفت

boy iran
15-06-2007, 21:09
گردون نگری ز قد فرسوده ماست

جیحون اثری ز اشک آلوده ماست

دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست

فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

boy iran
15-06-2007, 21:09
از مـن رمقی بـه سعی سـاقی مانده است

وز صحبت خلق بی وفایی مانده است

از بـاده دوشــین قــدحی بـيش نــمـاند

از عـمر نـدانم که چه باقی مانده است

boy iran
15-06-2007, 21:10
چون آمدنم به من نبد روز نخست

وین رفتن بی مراد عزمی ست درست

بر خیز و میان ببند ای ساقی چست

کاندوه جهان به می فرو خواهم شست

boy iran
15-06-2007, 21:10
دوری که در او آمدن و رفتن ماست

او را نه نهایت نه بدایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست

کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

boy iran
15-06-2007, 21:11
ای دوست بیا تا غم فردا نخوريم

وين يکدم عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازين دير کهن در گذریم

با هفت هزار سالگان سر بسریم

boy iran
15-06-2007, 21:11
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم

پایی ز نشاط بر سر هم نزنیم

خيزيم و دمی زنیم پيش از دم صبح

کاين صبح بسی دمد که ما دم نزنیم

boy iran
15-06-2007, 21:12
صبح است دمی با می گلرنگ زنیم
وین شیشهء نام و ننگ بر سنگ زنیم

دست از عمل دراز خود بازکشیم
در ذلف دراز و دامن چنگ زنیم

boy iran
15-06-2007, 21:12
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است

بی زمزمـه نـای عـراقی هیـچ است

هر چند در احــوال جــهان می نگرم

حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است

boy iran
15-06-2007, 21:14
اسرار ازل را نه تو داني و نه من
وين حرف معما نه تو خواني و نه من
هست از پس پرده گفت‌وگوي من و تو
چون پرده بر افتد نه تو ماني و نه من

68vahid68
16-06-2007, 12:23
مرا درديست بي درمان اگر گويم زبان سوزد
اگر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد

اميدوارم كه تكراري نباشه توو انها كه من خوندم كه نبود

68vahid68
16-06-2007, 12:26
من قامت بلند تو را در قصيده اي
با نقش قلب سنگ تو تصوير مي كنم

حميد مصدق

68vahid68
16-06-2007, 12:36
تا رفته به شاهراه وصلت گامي
تا يافته از حسن جمالت كامي
نا گاه شنيدم ز فلك پيغامي
كز خم فراق نوش بادت جامي
رودكي

68vahid68
16-06-2007, 13:37
هر كه آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب.
ز آنچه حاصل جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل جز فريب و جز فريب ؟
م.اميد

68vahid68
16-06-2007, 13:38
همه گويند: تو عاشق اويي
-گرچه ميدانم همه عاشق اوييند -
ليك مي ترسم يا رب!
نكند راست بگوين
م.اميد

68vahid68
16-06-2007, 13:38
اينجا چرا ميتابي ؟ اي مهتاب برگرد
اين گورستان غمگين دبدني نيست
جنبيدن خلقي كه خشنودند و خرسند
در دام يك زنجير زرين ديدني نيست
ميخندي اما گريه دارد حال اين شهر

مهدي اخوان ثالث (م.اميد)

68vahid68
16-06-2007, 13:42
چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد

حميد مصدق

68vahid68
16-06-2007, 16:59
هر شب ستاره اي بر زمين ميكشند و باز
اين آسمان غمزده غرق ستاره است
گلسرخي

boy iran
16-06-2007, 22:40
رفتم مگو ٬ مگو ٬ كه چرا رفت ٬ ننگ بود

عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما

از پرده خموشي و ظلمت ٬ چو نور صبح

بيرون فتاده بود به يك باره راز ما

boy iran
16-06-2007, 22:40
خار را كي مي رسد دستي زند دامان گل

سر خوشم در پاي آن گل همچو يك خارم هنوز

گردن يار مرا بوسيد زنجير گران

من به زنجير حسد در بند آزارم هنوز

boy iran
16-06-2007, 22:41
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد

پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است

boy iran
16-06-2007, 22:41
اگر به هر سر موييت صد خرد باشد
خرد به كار نيايد چو بخت بد باشد

boy iran
16-06-2007, 22:42
راه پنهاني ميخانه نداند همه كس
جز من و زاهد و شيخ و دو سه رسواي دگر

boy iran
16-06-2007, 22:42
كاش ميشد با محبت قفل دل را باز كرد
در كنار اشك و لبخند زندگي آغاز كرد

boy iran
16-06-2007, 22:43
دلت پاك است اما با تمام سادگي هايت
به قصد عشق آزاري معما مي شوي گاهي

boy iran
16-06-2007, 22:43
دل مي كنم روي درختي يادگاري
دل مي كنم از زندگي گاهي گداري

boy iran
16-06-2007, 22:44
بسترم صدف خالي يك تنهايي ست
و تو چون مرواريد گردن آويز كسان دگري

boy iran
16-06-2007, 22:44
رازي است با تو و عشق ٬ مثل زمين و خورشيد
عشق از تو زاده است آه ٬ اما تو را كه زاده ؟!

boy iran
16-06-2007, 22:45
نشان هوشياري بود آن عصيان ابليسي
زماني كه ملايك خاك را تعظيم مي‌كردند

boy iran
16-06-2007, 22:45
در عرض عمر با تو سفر كرده‌ام نه طول
تا هر دقيقه با تو به عمري برابر است

boy iran
16-06-2007, 22:46
بوديم و كسي پاس نمي داشت كه هستيم
باشد برويم و بدانند كه بوديم ؟

boy iran
16-06-2007, 22:46
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميدي است
خسته ام از عشق هم خسته ....

boy iran
16-06-2007, 22:47
من تمنا کردم که تو با من باشی
تو به من گفتی هرگز هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه این هرگز کشت...

boy iran
16-06-2007, 22:47
هر چه كني بكن، مكن ترك من اي نگار من
هر چه زني بزن، مزن طعنه به روزگار من
هر چه دهي بده، مده زلف به باد اي صنم
هر چه شوي بشو، مشو تشنه به خون زار من

boy iran
16-06-2007, 22:48
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از كوي تو ليكن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
تو بمان و دگران واي به حال دگران

boy iran
16-06-2007, 22:49
آبي تر از آنم كه كه بيرنگ بميرم
از شيشه نبودم كه با سنگ بميرم
من آمده بودم كه تا مرز رسيدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بميرم

boy iran
16-06-2007, 22:49
بي تو دور از ضربه هاي قلب خويش
قلب من مي پوسد اينجا زير پا
من پذيرفتم شكست خويش را
پندهاي عقل دور انديش را

boy iran
16-06-2007, 22:50
من همسفر شراب از زرد به سرخ
من همره اضطراب از زرد به سرخ
يك روز به شوق هجرتي خواهم كرد
چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ

Payan
16-06-2007, 22:59
نازار دلي را كه تو جانش باشي
معشوقه ي پيدا و نهانش باشي
زان مي ترسم كه از دل آزردن تو
دل خون شود و تو درميانش باشي

Payan
16-06-2007, 23:06
تا آب شدم سراب ديدم خود را
دريا گشتم حباب ديدم خود را

آگاه شدم غفلت خود را ديدم
بيدار شدم به خواب ديدم خود را

magmagf
16-06-2007, 23:20
بوديم و كسي پاس نمي داشت كه هستيم
باشد برويم و بدانند كه بوديم ؟

بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
بـاشــد که نـبـاشــیم و بـدانـنـد که بـودیـم

magmagf
16-06-2007, 23:32
بي تو دور از ضربه هاي قلب خويش
قلب من مي پوسد اينجا زير پا
من پذيرفتم شكست خويش را
پندهاي عقل دور انديش را

مطمئنید درست نوشتید و این دو بیتی هست ؟ چون ظاهرا که به هم نمی خوره و شعری هم که من شنیده بودم این بود


من پذيرفتم شكست خويش را

پندهاي عقل دورانديش را


من پذيرفتم كه عشق افسانه است


اين دل درداشنا ديوانه است


ميروم شايد فراموشت كنم


در فراموشي هم اغوشت كنم


مي روم از رفتن من شاد باش


از عذاب ديدنم ازاد باش


ارزو دارم بفهمي درد را


تلخي برخوردهاي سرد را
:46:

boy iran
17-06-2007, 10:49
مطمئنید درست نوشتید و این دو بیتی هست ؟ چون ظاهرا که به هم نمی خوره و شعری هم که من شنیده بودم این بود


من پذيرفتم شكست خويش را

پندهاي عقل دورانديش را


من پذيرفتم كه عشق افسانه است


اين دل درداشنا ديوانه است


ميروم شايد فراموشت كنم


در فراموشي هم اغوشت كنم


مي روم از رفتن من شاد باش


از عذاب ديدنم ازاد باش


ارزو دارم بفهمي درد را


تلخي برخوردهاي سرد را
:46:

magmagf جان شما استادی ما که مثل شما نمیتونیم کار کنیم شرمنده اگر اشتباهی هم میشه :46:

boy iran
17-06-2007, 10:53
در ره منزل ليلي كه خطرهاست به جان
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي

boy iran
17-06-2007, 10:53
مخور صاپب فريب فضل از عمامه زاهد
كه در گنبد ز بي مغزي صدا بسيار مي پيچد
گر به عمامه كسي كوس فضيلت مي زند
گنبد مسجد شاه از همه فاضل تر بود

boy iran
17-06-2007, 10:54
جز من اگرت عاشق شيداست بگو
ور ميل دلت به جانب ماست بگو
ور هيچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نيست بگو راست بگو

boy iran
17-06-2007, 10:55
با هر چه عشق نام تو را مي توان نوشت
با هر چه رود نام تو را مي توان سرود
بيم از حصاريست كه هر قفل كهنه را
با دستهاي مهربان تو مي توان گشود

boy iran
17-06-2007, 10:55
از زندگي از اين همه تكرار خسته ام از هاي و هوي كوچه و بازار خسته ام
دلگيرم از ستاره و آزرده ام زماه امشب دگر زهركه و هركار خسته ام

boy iran
17-06-2007, 10:56
كجاست جاي تو در جمله ي زمان... كه هنوز
كه پيش از اين، كه هم اكنون، كه بعد از آن، كه هنوز
و با چه قيد بگويم كه دوستت دارم؟
كه تا ابد، كه هميشه، كه جاودان، كه هنوز

boy iran
17-06-2007, 10:56
سودای تو را بهانه ای بس باشد
مدهوش تو را ترانه ای بس باشد

boy iran
17-06-2007, 10:57
شكفتي چون گل و پژمردي از من
خزانم ديدي و آزردي از من
بد آوردي ، وگرنه با چنين ناز
اگر دل داشتم مي بردي از من

boy iran
17-06-2007, 10:57
چه سرنوشت غم انگيزي ، كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفس ميساخت ، ولي به فكر پريدن بود

boy iran
17-06-2007, 10:58
دل ربودي و بحل كردمت اي جان، ليكن
به از اين دار نگاهش كه مرا ميداري