PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : در رابطه با موسیقی جاز



magmagf
12-05-2007, 09:16
جاز یا جَز یکی از گونه‌های موسیقی است که از مشخصات آن نت‌های آبی، مکث و ضدضرب، ضرب‌های تاب‌دار و خرامان (سوینگ)، پرسش‌وپاسخ‌خوانی، چندضربی بودن و بداهه‌نوازی است. جاز را نخستین گونه هنری پدید آمده در ایالات متحده امریکا می‌دانند.

جَز در فرهنگ و موسیقی غرب افریقا و نیز در سنت‌های موسیقائی سیاهان امریکا مانند بلوز و رگتایم و دسته‌های موسیقی نظامی اروپائی ریشه دارد. در آغاز سده بیستم این گونه موسیقی در میان سیاهان امریکا رواج یافت و در دهه 1920 در بسیار از کشورها رایج گردید. از آن زمان به بعد جَز تأثیر زیادی در عرصه موسیقی داشته و هنوز در تحول و تغییر است.

وینتون مارسالیس ترومپت نواز چیره‌دست امریکایی و برنده جایزه پولیتزر در باره جاز می‌‌گوید:

"جاز ابداع سیاه‌هاست. جاز بازگوکننده خیلی چیزهای عمیق روحی است و نه تنها درباره ما سیاه‌ها و نحوه نگاه ما به مسائل است بلکه درباره اصل معنی زندگی مردمسالارنه امروزی هم است. جاز همان شرافت نژاد سیاه است که به صورت صدا درآمده است. در این سبک از موسیقی همه چیز را می‌شود دید، چه ناگفته‌گذاشتن‌ها، چه نفوذ کردن‏ها، چه پیچیده‌بودن‌ها و چه مستور ماندن‌ها همه را می‌شود در این سبک دید. تا جاییکه من میدانم نواختن جاز از همه سبکها سخت‌تر است. جاز بهترین تفسیر احساسات شخصی در تاریخ موسیقی غربی است."

جاز خود به سبک‏های فرعی زیادی تقسیم می‌شود که برخی از آن‏ها عبارت‌اند از:

دیکسی‏لند
بیگ‏بند یا سوینگ
بی‏باپ
کول جز
فری جز
جاز برزیلی
سالسا جز
فیوژن
سول جز
اسید جز
سموث جز
مدال جز
آوانگارد جز
واژه جاز از زبان عوام سیاه‌پوستان گرفته شده و احتمال می‌رود که در اصل دارای معانی جنسی بوده، هرچند ریشه‌های دیگری نیز برای آن پیشنهاد شده است.

magmagf
12-05-2007, 09:16
نيويورك تايمز:آمریکا، سرزمین اصلی موسیقی جاز است، و تقریبا تمام موسیقی‌دان‌های بزرگ جاز تاکنون از این کشور بوده‌اند. اما در سال‌های اخیر، ورق برگشته است. در دهه اخیر، بررسی‌های متخصصان تاریخ موسیقی جاز نشان می‌دهد آمریکا دیگر اولین و آخرین سرزمین جاز نیست. کشورهای جهان دیگر در این عرصه مقلدان صرف آمریکا نیستند، بلکه خود به جایگاهی والا دست یافته‌‌اند و صاحب سبک شده‌اند.
یکی از گروه‌هایی که در سال‌های اخیر تعدادی از مهم‌ترین آثار موسیقی جاز را تولید کردند، گروهی است متشکل از چند سیاه‌پوست بریتانیایی که رهبری آن را چهره آشنای موسیقی جاز، گری کرازبی بر عهده دارد. این گروه که نام آن «جزجاماییکا» است، از اواسط دهه نود به این سوتعداد زیادی آلبوم جز منتشر کرده‌ است که چند آلبوم از این بین جزء بهترین آثار این شاخه از موسیقی در سال‌های اخیر است. اعضای این گروه عبارت‌اند از سوتو کینچ نوازنده جوان ساکسیفون، دنیس باپتیست نوازنده ساکسیفون تنور، آبرام ویلسون، نوازنده ترومپت و خواننده گروه که متولد آمریکا است، و خود کرازبی که رهبری گروه را برعهده دارد.
اولین نکته جالب توجه در مورد این گروه، هویت آن‌هاست که ترکیبی است از سیاه‌پوستان آفریقایی و حوه دریای کاراییب ساکن بریتانیا. نکته دیگر این که اعضای این گروه، هر کدام گرایش‌ها و ایده‌هایی متفاوت از یک‌دیگر دارند و همین امر موجب تنوعی خاص در قطعات آن‌ها شده است. به این ترتیب، در موسیقی این گروه می‌توان تلفیق جالبی از بلوز، جز کلاسیک، موسیقی آفریقایی و رگي، موسیقی مردم جاماییکا، را یافت.
از سویی دیگر، این گروه را می‌توان نماینده موسیقی جز سیاهان بریتانیا دانست. این موسیقی، در واقع شکل گسترش‌یافته‌ای از جز کلاسیک آمریکایی است که تاکید بیشتری بر ریتم دارد. کرازبی و دیگر اعضای گروه، به نژاد و طبقه اجتماعی خود نیز بسیار اهمیت می‌دهند و تلاش می‌کنند این مساله به نوعی در موسیقی گروه نمود داشته باشد. جزییات بیشتر را بهتر است از زبان خود آقای کرازبی بشنویم.
گری کرازبی 50 ساله، یک جاماییکایی‌الاصل متولد بریتانیا، خواهرزاده نوازنده سرشناس گیتار، ارنست رانگلین است. در حدود پانزده سال پیش، او یکی از بنیان‌گزاران سازمان کانتری‌پاین بود که در واقع مرکز آموزش موسیقی جاز سیاه‌پوستان به شمار می‌رود. پس از آن، او به همراه چند نوازنده دیگر گروه «جز وریورز» را تاسیس کرد که از گروه‌های مهم جز بریتانیا در دهه هشتاد به شمار می‌رود. خود او در این باره می‌گوید: «در گروه «جز وریور» به خاطر مسائل مالی تمام سعی‌مان را می‌کردیم تا موسیقی‌مان تا حد ممکن مخاطبان بیشتری داشته باشد و تجاری‌تر باشد. اما نقطه عطف گروه ما آن‌جا بود که برای اجرا به «کافه جز» لندن دعوت شدیم. در آن‌جا توقعات از ما بسیار بالاتر بود و بعد از ظهرهای شنبه باید با ایده‌های تازه و موسیقی جدی‌تری که بیشتر شبیه به جز کلاسیک آمریکایی باشد به روی صحنه می‌رفتیم.»
به این ترتیب بود که کرازبی بیش از پیش با جز کلاسیک آمریکایی درگیر شد و نهایت تلاشش را کرد که در این موسیقی تغییراتی ایجاد کند و مقلد صرف نباشد.
اما گری کرازبی در راه گسترش ایده‌هایش با مشکلات زیادی هم مواجه شد. حتی تا همین سال‌های اخیر نیز نوازندگان سیاه‌پوست موسیقی جاز در بریتلانیا با مشکلات زیادی مواجه بودند، و تنها همین اواخر فشار سیاست‌مداران رادیکال انگلیسی باعث شد آزادی‌های بیشتری برای موسیقی‌‌دانان و نوازندگان سیاه‌پوست انگلیسی به وجود آید. تنها در همین سال‌های اخیر این امکان فراهم شده که سیاه‌پوستان در مدرسه موسیقی گیلدهال انگلیس جز تدریس کنند و آموزش ببینند، و مالک کافه جز لندن نیز کمک بزرگی در این راه به نوازندگان سیاه‌پوست کرد و مکانی فراهم کرد تا این موسیقی‌دان‌ها گرد هم بیایند و با فراغ بال به تبادل تجربیات موسیقایی بپردازند.
«ما تنها گروهی هستیم که می‌تواند معنای واقعی موسیقی جاز اروپایی را به جهانیان نشان دهد. ما تنها گروه اروپایی هستیم که با هیچ نوع محدودیت نژادی مواجه نیست و می‌تواند به هر چه می‌خواهد دست پیدا کند.»

magmagf
12-05-2007, 09:17
اگر به موسیقی سبک بی باپ (bebop) توجه کرده باشید حتماً متوجه شدید که چگونه همراهی کنندگان سولیست از آکوردهای مختلف برای تغییرات سریع ملودی استفاده می کنند و یا برعکس چگونه سولیست برای هماهنگ با هارمونی - که به سرعت تغییر می کند - ملودی های روان بالا و پایین رونده با استفاده از نتهای کروماتیک اجرا می کند.

بسیاری از موسیقیدانان جز در دهه 50 از چنین تغییرات سریع هارمونی در ساخت موسیقی خود پیروی می کردند. تغییرات آکوردها در این دوره آنقدر زیاد بود که اغلب به نوازندگان برای اجرا، جز برگه حوای توالی آکوردها (Chord Progression) داده نمی شد و کافی بود تا سولیست با توجه به بالا و پایین رفتن هارمونی ملودی ای را بداهه اجرا کند. به همین دلیل در این دوران خیلی شاهد ساخت ملودی های بدیع، زیبا و شاخص نبودیم.

در واقع اگر به قعطات موسیقی به جا مانده از این دهه توجه کنید بوضوح شاهد آن هستید که موسیقیدانان بر روی خطوط حامل بدون سر کلید شروع به نوشتن آکوردهای مختلف می کردند بدون آن که گام مشخصی را برای قطعه انتخاب کرده باشند.

اما اواخر دهه 50 موسیقیدانان Jazz متوجه مشکلات خاص این روش ساخت و اجرای موسیقی شدند و به همین دلیل رویکرد خود در ساخت موسیقی را بتدریج تغییر دادند و شروع به استفاده از مدهای مختلف و مشخص گام های موسیقی در ساخت قطعات خود کردند.

این تغییر در ساخت و اجرا موسیقی پیامدهای جالبی در بر داشت به عنوان مثال در بی باپ نوازنده باس (Bass) ناچار بود همواره روی نتهای آکورد - که سریعاً هم تغییر داده میشد - اجرا داشته باشد در حالی که در مدل جدید با توجه به مد و گامی که در آن موسیقی اجرا می شد می توانست به راحتی آزادی حرکت بیشتری داشته باشد.

Miles Davis - Kind of Blue

نوازنده های پیانو و گیتار که عموماً تامین کننده هارمونی قطعات بودند نیز آزادی بیشتری پیدا کردند چرا که دیگر مجبور نبودند دقیقاً هارمونی و توالی آکوردهای پی در پی - که معلوم نبود از کدام مد کدام گام بیرون آمده اند - را مراعات کنند، دیگر آنها می توانستند برای همراهی ملودی در چهارچوب گام و هارمونی کلی آزادی عمل بیشتری داشته باشند.

همچنین سولیست نیز دیگر لازم نبود تا بدون برنامه از پیش تعیین شده حرکتهای افقی، بالا و پایین رونده - حتی شاید بی مورد - روی آکورد ها داشته باشد. او دیگر مد و گامی داشت که می توانست روی آن اندیشه کند تا ملودی زیبایی را خلق و اجرا کند. چرا که تا پیش از این ملودی او می بایست در چهارچوب تنگ آکوردهایی که با سرعت زیاد تغییر می کردند می گنجید در حالیکه در حالت مدال جز تغییر آکوردها، فرکانس بسیار پایین تری داشتند. بخصوص اینکه عموماً دو یا سه توالی آکورد ساده چند بار در قطعه ای مدال تکرار می شد.

در نهایت مهمترین نتیجه ای که این تغییر سیاست در ساخت و اجرای موسیقی برای Jazz به دنبال داشت راحتی و آزادی بیشتر برای بیان احساسات نوازندگان بود.

البته ناگفته نماند که ساخت ملودی در جز مدال بسیار دشوار تر است چرا که لازم است تا نوازنده عموماً در مدت زمان اجرای قطعه در یک مد و گام - که بندرت ممکن است تغییر هم بکند - به اجرای ملودی بپردازد و چنانچه از عهده این کار به خوبی بر نیاید با توجه به سادگی فضای هارمونی و ثبات نسبی مد و گام، نتیجه حاصله می تواند برای شنونده خسته کننده باشد.

خلاصه بحث
در موسیقی جز مدال هارمونی و توالی آکوردها به مراتب با فرکانس کمتری تغییر می کند تا سبکهایی نظیر بی باپ (bebop) یا هات جز (hot jazz) و بر خلاف دو سبک اخیر پایه و اساس جز مدال، گام و مدی است که موسیقی در آن نوشته شده است. این سبک از موسیقی جز بیشترین توانایی بیان احساسات را دارد.

magmagf
12-05-2007, 09:19
گروه سيمينولوژی با ترکيبی از موسيقی جاز و اشعار عرفانی ايرانی ، در طی چند سال اخير موفق به جلب نظر بسياری از منتقدان وهواداران موسيقی جاز در آلمان و ديگر نقاط دنيا از جمله کره جنوبی شده است.



اين گروه چهار نفره (سيمين سماواتی : خواننده و آهنگساز، بنديکت يانل : پيانو، رالف شوآرتز : کنترباس، کتان باتی: درامز) از سال 2002 ميلادی بطور مداوم در بسياری از فستيوال های موسيقی جاز آلمان برنامه اجرا کرده و چندين جايزه مانند جايزه موسيقی جاز و بلوز برلين را به خود اختصاص داده است.



موسيقی اين گروه مورد ستايش بسياری از نشريه های معتبر موسيقی جاز آلمان قرار گرفته است. نشريه Jazzpodium در باره اين گروه نوشته:



" .... گروه چهار نفره ای که موفق شده کلام و فرهنگ موسيقی ايران باستان را با موسيقی جاز بياميزد.... شايد اين بهترين راه برای ساختن پلی بين اين دو فرهنگ باشد.... جريانی بسيار مفيد برای موسيقی معاصر جاز در صحنه موسيقی آلمان."



نشريه Jazzthing نيز در باره گروه سيمينولوژی نوشته:



" گروه سيمينولوژی حسی جادويی می آفريند که شما را به رقص وا می دارد و لبخندی بر روی لبانتان ترسيم می کند. موسيقی اين گروه سرشار از فعل و انفعال پر احساس بين چهار نوازنده است همراه با صدای الهام بخش سيمين سماواتی که با لطافت صدای خود شما را تا آخرين لحظه به سکوت وا می دارد."



اولين آلبوم گروه مجموعه ای از اجراهای زنده موسيقی آنها با نام Get Stronger بود که درسال 2002 ميلادی به بازار ارائه شد و اولين آلبوم استوديی اين گروه با نام Per Se در سال 2005 راهی بازار شد.



سيمين سماواتی خواننده گروه متولد 14 ژانويه سال 1976 ميلادی در شهر برانشوگ آلمان است. او دوازده ساله بود که نواختن پيانو را آغاز کرد و يک سال بعد شروع به آموختن آوازخوانی کرد و در گروه های مختلف کر می خواند.



در سال 1992 سيمين همراه با رالف شوآرتز نوازنده گيتار (که بعدا نوازنده کنترباس گروه شد) گروه دو نفره RACY را تشکيل داد. اين دو در چندين شهر آلمان مشغول به اجرای موسيقی خود شدند و به اين ترتيب هسته مرکزی گروه شکل گرفت.



چندی بعد در سال 1995 سيمين به مدت چهار سال مشغول تحصيل موسيقی کلاسيک و نواختن پيانو، درامز و همينطور آواز خوانی در Hochschule fur Musik und Theater در شهر هانوور شد. در اين مدت سيمين علاقه خود را برای موسيقی جاز از دست نداد و از اين رو از سال 2000 تا 2005 در Hochschule der kunste مدرسه هنری شهر برلين به ياد گرفتن آواز خوانی در سبک جاز پرداخت.



ديگر اعضای گروه نيز هر کدام به نوبه خود نوازنده های ماهر و مسلطی هستند که در نواختن ساز موسيقی خود مهارت ويژه ای دارند و بارها موفق به کسب جايزه از سوی آکادمی های موسيقی آلمان شده اند.



Per Se آلبومی است در سبک Vocal Jazz که از قابليت و مهارت بالايی برخوردار است. در آن از اشعار خيام، حافظ و محمود ميرزايی به جای ترانه ها استفاده شده که به فارسی با صدای جذاب سيمين سماواتی اجرا شده اند.



سازها بطور پراکنده تنظيم و ضبط شده اند در نتيجه موسيقی جای نفس کشيدن برای خواننده باقی می گذارد. آلبوم بطور کل حال و هوايی اروپايی دارد و تمايلی آنچنانی به موسيقی جاز مرسوم آمريکايی ندارد برای مثال نمی توان آن را در کنار آلبوم Diana Krall گذاشت، Per Se از جنسی ديگر است. اين از طرفی بدليل اشاره هايی به موسيقی کلاسيک در موسيقی آلبوم است و از طرفی ديگر در ريتم هايی که باتی دارمر گروه می نوازد. ريتم های او در سبک جاز سنتی نيستند. ريتم های درامز مينيمال(حد اقل) هستند ولی همراه با کنترباس شوآرتز قسمت ريتم گروه را با مهارت و خلاقيت پر می کنند.



اولين نقطه قوت آلبوم Per Se و گروه سيمينولوژی بيش از هر چيز ديگر داشتن صدای مخصوص به خود است. به اين معنی که آلبوم و موسيقی گروه را بطور مشخص با گروه ديگری نمی توان مقايسه کرد بلکه فقط تاثيرات آنها از ديگر نوازندگان و سبک های موسيقی جاز را می توان بيرون کشيد و يا نشان داد. برای مثال شباهت سبک اجرای خواننده گروه، سيمين را می توان با Bobby McFerrin مقايسه کرد و يا در پيانوی يانل، می توان تاثير شايد غير مستقيمی از پلی ريتم های Dave Brubeck يافت. به عبارت ديگر بعد از شنيدن آلبوم برای اولين بار وجذب موسيقی آن به راحتی می توان اين گروه را از ميان انبوه جدا کرد. اين امر تنها هنگامی ميسر است که اعضای گروه کاملا مسلط و از هماهنگی منسجمی بر خوردار باشند.



نکته دوم لطيف و ساده بودن آلبوم است. ساده بدين معنا که ملودی ها و موتيف های موسيقی بيش از اندازه آرايش نشده اند. هر قطعه به طور روان به قطعه بعدی می پيوندد. اين نشانه قدرت ساختن و پرداختن موسيقی توسط آهنگساز و نوازنگان است. گاهی دانستن اين که چه نتی را نبايد نواخت سودمندتر است.



ملودی زبان فارسی هنوز محور مرکزی برای هارمونی موسيقی سيمينولوژی نيست. اشعاری که سيمين می خواند اگرچه به زبان فارسی هستند ولی در قالب ريتم ها و هارمونی موسيقی جاز اجرا می شوند. استفاده اشعار ايرانی به زبان فارسی هنوز به صورت تزيینی است. اين شيوه کاملا متفاوت با آهنگسازان موسيقی جاز ده 50 - 60 ميلادی است که از ملودی های موسيقی غير آمريکايی به صورت خالص استفاده می کردند و در نتيجه هارمونی می بايست خود را با آنها تطبيق می داد. يکی از بهترين نمونه اين آميختگی ملودی و هارمونی را در کار Gil Evans و Miles Davis در آلبوم Sketches of Spain سال 1959 می توان يافت.



دومين آلبوم گروه سيمينولوژی در سال 2007 به بازار ارائه خواهد شد.

magmagf
12-05-2007, 09:20
دیسکی‌لند نام سبک جاز رایج در اوائل قرن بیستم در شهر نیواورلئان است.

این نام اگرچه برای دوست‌داران موسیقی جاز یادآور سبک بخصوصی از جاز است اما همه با کاربرد آن موافق نیستند و اصطلاحاتی مانند جاز کلاسیک یا جاز نیواورلئان را ترجیح می‌دهند.

تاریخچه
اولین صفحه جاز که ضبط شد کار یک گروه از نوازندگان سفید پوست امریکائی بود که نام خود را گروه جاز دیکسی‌لند گذاشته بودند. تاریخ این ضبط ۲۶ فوریه ۱۹۱۷ است. در آن سال‌ها نوازندگان سیاه پوست به تدریج موسیقی جاز را ساختند ولی امکان (یا تمایل به) ضبط را نداشتند. تبعیض نژادی در جامعه امریکا بسیار رایج بود و سیاهان هم اغلب توان مالی این کارها را نداشتند. گروه جاز دیکسی‌لند با به‌کار بردن تکنیک‌هائی که از نوازندگان سیاه گرفته بودند این صفحه را پر کردند.

نوازندگان سیاه جاز اغلب در کافه‌ها و مجالس و محل‌های مشکوک نیواورلئان مینواختند. نیواورلئان در ایالت جنوبی لوئیزیانا قرار دارد که زمانی قبل از جنگ‌های انفصال امریکا در آن اسکناسی ده دلاری منتشر شده بود و روی آن به زبان فرانسه کلمه ده نوشته شده بود. فرانسوی‌ها ده را «dix» مینویسند و «دی» میخوانند. زبان بسیاری از مردم لوئیزیانا فرانسه است ولی خیلی‌ها در آن ایالت و ایالت‌های دیگر از این تلفظ بی‌خبر بودند و آن کلمه را «دیکس» می‌خواندند و محض شوخی به آن اسکناس می‌گفتند «دیکسی». کم‌کم به ایالت‌های جنوبی هم (به شوخی) گفتند «دیکسی‌لند» یعنی سرزمینی که در آن اسکناس دیکسی رایج است. و البته جنوب یا دیکسی‌لند هم مرکز و خاستگاه جاز بود. پس آن گروه سفید پوست که موسیقی جاز را به روش سیاهان جنوب (بخصوص نیواورلئان) می‌نواختند احتمالاً برای تبلیغ این‌که موسیقی آن‌ها همان موسیقی سیاهان جنوب است نام خود را گروه جاز دیکسی‌لند گذاشتند. اگرچه این نام بر روی این سبک ماند ولی خود سیاهانی که دیکس‌لند می‌‌نواختند نام‌های دیگر را بکار می‌بردند.

مشخصات
جاز دیکسی‌لند مشخصه اصلی جاز را، که ضدضرب و بداهه‌نوازی است، دارد ولی بداهه‌نوازی نوازندگان دیکسی‌لند معمولاً هم‌زمان انجام می‌گیرد یعنی بجای اینکه قسمت ضرب زمینه‌ای فراهم کند و نوازندگان اصلی به نوبت بداهه‌نوازی کنند، همه باهم مشغول بداهه‌نوازی می‌شوند. نتیجه موسیقی شلوغ و پلوغی است که اگر نوازندگانش به‌حد کافی باهم نواخته باشند و باهم جور شوند بسیار هم شنیدنی و شاد است.

magmagf
12-05-2007, 09:21
سوینگ یکی از سبکهای فرعی از موسیقی سبک جاز است. این سبک از دهه ۱۹۳۰ (میلادی) در آمریکا رایج شد.

خوانندگانی مانند فرانک سیناترا یا الا فیتزجرالد در این سبک کار کرده‌اند. کانت بیسی و دوک الینگتون هم از جمله آهنگ‌سازان سوینگ هستند.

magmagf
12-05-2007, 09:22
Big bands به معنای دسته های موسیقی بزرگ نوعی گروه موسیقی جز است که در سالهای 1935 تا اواخر دهه 40 یعنی دوران سوئینگ (Swing Era) از محبوبیت بسیاری برخوردار بود. بیگ بند به طور معمول از حدود 12 تا 19 نوازنده در بخشهای مختلف تشکیل میشد . به نامهایی چون ارکستر جز و جز صحنه ای یا stage band نیز شناخته میشد.

بر خلاف موسیقی اجرا شده توسط گروههای کوچک موسیقی جز یا jazz combo که در آن موسیقی بر اساس بداهه نوازی شکل میگرفت، موسیقی بیگ بند با دقت فراوان تنظیم می شد و نتهای آن از قبل تهیه شده، در اختیار نوازندگان قرار میگرفت و تک نوازی بداهه تنها در صورت درخواست تنظیم کننده انجام میگرفت.



تاریخچه و سبک
دو دوره مجزا در تاریخ گروههای موسیقی پرطرفدار وجود دارد. بیگ بند که در ابتدا شامل 10 تا 13 عضو بودند و در میانه دهه 20 به محبوبیت رسیدند. این گروهها در این دوره به اجرای نوعی موسیقی جز مطبوع و ملایم که بداهه نوازی اندکی داشته و شامل یکی دو ویولون بود - سازی که از میانه دهه 30 تقریبا از موسیقی جز حذف شد - میپرداختند. بسیاری از هنرمندان این سبک پس از ظهور موسیقی سوئینگ خود را بازنشسته کردند.

در اواخر دهه 20 شکل جدیدی از بیگ بند به وجود آمد که بیشتر به مفهوم جز نزدیک بود، به این معنا که بخش بزرگی از موسیقی به بداهه نوازی سولو اختصاص یافته بود.

نیویورک سیتی (New York City) و کانزاس سیتی (Kansas City) دو مرکز مهم بیگ بند به شمار می آمدند که در اولی، شیوه ای پیچیده و سطح بالا از موسیقی تنظیم شده به کار میرفت - که گروه فلچر هندرسون (Fletcher Henderson) و دوک الینگتون (Duke Ellington) با ارکستر خود در کاتن کلاب (Cotton Club) از جمله چهره های سرشناس آن به شمار می آیند - و در دومی نوعی موسیقی جز خاکی تر، با مایه هایی از بلوز توسط موسیقی دانانی چون بنی موتن (Benny Moten) و جسی استون (Jesse Stone) اجرا میشد.

در اوایل دهه 30 موسیقی سوئینگ به ظهور رسید که نسبت به جز اولیه از نرمش و انعطاف بیشتری برخوردار بود. هرچند که این موسیقی تا حدود سال 1936 مخاطبین انبوهی نداشت، اما از این زمان به بعد، محبوبیت بیگ بندز افزایش یافت و این گروهها با اجرای موسیقی سوئینگ عالی، نقش مهمی در معرفی سوئینگ به عنوان یک سبک مستقل ایفا کردند.



در این دوران گروههای بزرگ یا بیگ بنز به قدری بر صنعت موسیقی مسلط شده بودند که نسلهای قدیمیتر متوجه شدند که یا باید همرنگ این موج تازه شده یا خود را بازنشسته کنند. موسیقی دانانی چون لویی آرمسترانگ (Louis Armstrong) و ارل هاینز (Earl Hines) گروههایی تشکیل دادند و مشاهیری چون جلی رول مورتون (Jelly Roll Morton) و کینگ اولیور (King Oliver) به فراموشی سپرده شدند.

بعدها سرپرستان گروههای موسیقی، پیشگام اجراهایی با مایه هایی از سبک برزیلی و آفریقایی-کوبایی شدند که با سازبندی سنتی بیگ بند انجام میگرفت. امروزه نیز گروههای بزرگ موسیقی جز اروپایی با به کاربردن سازبندی بیگ بند به اجرای موسیقی جز آوان-گارد (پیشرو) پرداخته اند.

magmagf
13-05-2007, 03:00
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


گروور واشینگتن پسر (Grover Washington, Jr) نوازنده محبوب ساکسوفون، نه تنها در دوران بیست و پنج ساله حرفه ای خود، بلکه پس از مرگش در سال 1999، یکی از محبوبترین نوازندگان موسیقی مردم پسند به شمار میرود.

موسیقی او حد واسط میان جز و ریتم و بلوز بود که آنرا با زیباترین سبک و ظرافتی بی نظیر اجرا میکرد. واشینگتن از همان لحظه ای که در سال 1971 با اجرای Inner City Blues اثر ماروین گی (Marvin Gaye) به روی صحنه رفت، در صف اول موسیقی دانان محبوب قرار گرفت.



بنا به نظر بسیاری از کارشناسان موسیقی، گروور واشینگتن همراه با موسیقی دانانی چون جان کلمر (John Klemmer)، جورج بنسون (George Benson)، دیوید سنبورن (David Sanborn) و... از پدران و بنیان گذاران موسیقی smooth jazz (موسیقی جز هموار) محسوب میشود.

واشینگتن در طی سالهای دهه 70 و 80 تعدادی از خاطره انگیزترین آثار این سبک را اجرا کرد که Mr. Magic، Black Frost و The Best is Yet to Come از آن جمله اند. علاوه بر این، او در اکثر اوقات با هنرمندان دیگر مانند بیل ویترز (Bill Withers متولد 1938 ترانه سرا و خواننده آمریکایی) در ترانه Just the Two of Us (که هنوز از ترانه های پر شنونده رادیوست) و فیلیس هایمن (Phyllis Hyman 1995-1949 خواننده سبک سول و جز آمریکایی) در ترانه A Sacred Kind of Love همکاری میکرد.



کودکی و نوجوانی
گروور واشینگتن در سال 1943 در شهر بوفالو ایالت نویورک متولد شد. مادرش خواننده گروه کر کلیسا و پدرش کلکسیونر صفحه های جز قدیمی و همچنین نوازنده ساکسوفون بود. به این ترتیب گروور کوچک در خانه ای پر از موسیقی هنرمندانی چون بنی گودمن، فلچر هندرسون (Fletcher Henderson) و همتایانشان رشد کرد.

هنگامی که گروور واشنگتن پسر تنها 8 سال داشت، پدرش که آرزو داشت او در موسیقی به موفقیت واقعی دست یابد، برایش ساکسوفونی تهیه کرد. گروور به تمرین و سرکشی پنهانی به کلوبهایی که نوازندگان مشهور بلوز در آن مینواختند، درسهای بسیاری گرفت.

واشینگتن در نوجوانی بوفالو را ترک کرده و به گروهی به نام Four Clefs پیوست. مدت کوتاهی پس از آن به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما این دوران برایش فرصت آشنایی با بیلی کوبهام (Billy Cobham) یکی از بهترین نوازندگان درامز، آشنا شد. کوبهام که یکی از اهالی سرشناس دنیای موسیقی نیویورک سیتی به شمار میرفت، گروور را به بسیاری از موسیقی دانان نیویورک معرفی نمود. او پس از پایان دوره سربازی به طور آزاد با گروههای موسیقی نیویورک همکاری میکرد تا بالاخره در سال 1967 به فیلادلفیا رفت.

شانس بزرگ زندگی او، از بخت بد یک هنرمند دیگر پیش آمد. هنک کرافورد (Hank Crawford) نوازنده ساکسوفون آلتو، به دلایل مختلف نمیتوانست با کمپانی ضبط صفحه پرستیژ (Prestige Records) قراری بگذارد و با وجود اینکه گروور، نوازنده اول نبود، اما به جای کرافورد انتخاب شد. این حضور، به ضبط اولین آلبوم او به نام Inner City Blues منجر شد.

واشینگتن بسیار با استعداد بود و ساکسوفون آلتو، تنور، سوپرانو و باریتون را به شیوه ای خاص و با دل و جان مینواخت. او که روح تازه ای در موسیقی دوران خود دمیده بود، در مجامع اصلی جز شهرتی یافته و به سرعت رو به موفقیت میرفت.

آلبوم پنجم او در سال 1974، Mister Magic از نظر تجاری بسیار موفق بود و اریک گیل Eric Gale نوازنده گیتار جز را معرفی کرد.

دهه 70 برای واشینگتن همراه با مجموعه ای از آثار تحسین شده و سرشار از ریزه کاریهایی بی نظیری بود که از آن زمان به بعدا به امضای گروور واشینگتن تبدیل شدند. آلبوم Winelight در سال 1980، تجسم تمام آنچه واشینگتن به دنیای موسیقی آورده، است. این آلبوم دلنواز، روان، با چاشنیهایی از R&B و سرشار از حال و هوایی بی تکلف است. علاقه فراوان واشینگتن به بسکتبال، به خصوص به تیم Philadelphia 76ers موجب شد که او اولین قطعه این آلبوم به نام Let It Flow رابه جولیوس اروینگ (Julius Erving) ستاره بسکتبال، تقدیم کند.



نکته برجسته این آلبوم ترانه Just The Two of Us بود که به شکلی عالی همراه با بیل ویترز هنرمند سبک سول اجرا شده بود. این آلبوم در سال 1981 به میزان فروش پلاتینیوم رسید و جایزه گرمی سال 1982 را برای بهترین ترانه R&B و بهترین اجرای جز فیوژن از آن خود ساخت. این آلبوم کاندیدای جایزه بهترین صفحه سال و بهترین ترانه سال نیز بود.

از این زمان به بعد، واشینگتن وارد گروهی از هنرمندانی به صحنه موسیقی شد که نامشان از نشانه های پایدار دهه های 80 و 90 است. او نه تنها کنی جیKenny G را به صف اول آورد، بلکه هنرمندانی چون والتر بیسلی (Walter Beasley)، استیو کول (Steve Cole)، پاملا ویلیامز (Pamela Williams)، ناجی (Najee) و جورج هوارد (George Howard) را در عرصه smooth jazz به جهان موسیقی معرفی نمود.

قسمتی از ترک اول آلبوم "آریا" که در سال 2000 پس از مرگ واشنگتن منتشر شد

کنایه پنهان در زندگی واشینگتن این بود که او، در حالی که بزرگترین فرصت زندگی خود را مدیون غیبت هنرمندی دیگر بود، تا زمانی که سبک smooth jazz را تا لحظات آخر هزاره دوم همراهی کند زنده ماند اما نتوانست مانند هنک کرافورد، که همان هنرمند غایب بود، به زندگی در هزاره سوم ادامه دهد. در روز 17 دسامبر سال 1999، واشینگتن پس از ضبط چهار قطعه موسیقی برای برنامه تلویزیونی The Early Show در اتاق انتظار استودیوی CBS بود که دچار حمله شدید قلبی شد و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.

آثار گروور واشینگتن، میراث ابدی نسل آینده و هنرمندان مشتاق جز به شمار میروند و در گوشه و کنار شهر، از کلاسهای کالج تا کوچه پس کوچه های شهر، به گوش میرسند.

magmagf
14-05-2007, 06:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

چیک کوریا (Chick Corea) از دهه 60 تا کنون، یکی از پر اهمیت ترین هنرمندان جز بوده است. کوریا که در هیچ دوره ای از کار حرفه ای خود تنها به حفظ افتخارات گذشته بسنده نکرده است، در تعداد بسیاری از پروژه های مهم موسیقی شرکت داشته و حس کنجکاوی وی در زمینه کشف نکاتی تازه در موسیقی هرگز کاهش نیافته است.

او پیانیستی چیره دست است و همراه با هربی هنکوک (Herbie Hancock) و کیت جرت (Keith Jarrett)، از هنرمندان عالی و صاحب سبکی است که پس از بیل ایوانز (Bill Evans) و مک کوی تاینر (McCoy Tyner) به ظهور رسیدند.



کوریا یکی از معدود نوازندگان ماهر کیبورد الکتریکی نیز به شمار آمده و در این زمینه صاحب سبکی یگانه و قابل تشخیص است. به علاوه چندین قطه جز استاندارد - از جمله Spain، La Fiesta و Windows - نیز ساخته اوست.

آرماندو آنتونی "چیک" کوریا Armando Anthony "Chick" Corea ، در سال 1941 در چلسی ماساچوستس متولد شد. وی نواختن پیانو را در سن 4 سالگی آغاز کرد و از همان ابتدا تحت تاثیر هوراس سیلور (Horace Silver) و باد پاول (Bud Powell) قرار دشت.

او با اجرای برنامه به اتفاق گروههایی چون (Mongo Santamaria and Willie Bobo 1963-1962)، بلو میچل (Blue Mitchell 66-1964)، هربی مان (Herbie Mann) و استن گتز (Stan Getz) به کسب تجربه پرداخت و در سال 1966، اولین صفحه خود را به عنوان رهبر گروه آماده کرد که Tones for Joan's Bones نام داشت و سپس با تریوی خود در سال 1968 ترانه Now He Sings, Now He Sobs را ضبط نمود که اکنون در میان ترانه های کلاسیک سبک خود قرار دارد.

کوریا پس از یک همکاری کوتاه مدت با سارا واون (Sarah Vaughan 1990-1924 خواننده جز) به عنوان جانشین هربی هنکوک به گروه مایلز دیویس (Miles Davis 1991-1926 نوازنده مشهور ترومپت جز) پیوست و در دوره بسیار مهم تغییر و تحول این گروه در سالهای 68 تا 70، با آنان همراه بود. دیویس او را به نواختن پیانو الکتریکی تشویق نمود و از تواناییهای کوریا در اجرای آلبومهای برجسته ای چون Filles de Kilimanjaro، In a Silent Way، Bitches Brew و Miles Davis at the Fillmore استفاده کرد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چیک کوریا در سال 2004

کوریا پس از ترک دیویس وارد کوارتت جز آوانگارد (پیشرو) Circle شد اما در پایان سال 1971 مجددا تغییر مسیر داد. او پس از ترک Circle مدت کوتاهی به همکاری با استن گتز پرداخت و سپس گروهی به نام Return to Forever را به وجود آورد که در ابتدا به عنوان گروهی با موسیقی ملودیک برزیلی کار خود را آغاز نمود اما در طی یک سال کوریا به همراهی استنلی کلارک (Stanley Clarke)، بیل کانرز (Bill Connors) و لنی وایت (Lenny White) آن را به گروه قدرتمند فیوژن (ترکیبی) مبدل کرد. موسیقی گروه Return to Forever بیشتر متمایل به راک بود اما همچنان دارای بداهه نوازیهای جز بوده و اجرای کوریا حتی در میان سر و صدای الکترونیک، همچنان شاخص و قابل تشخیص بود.


در اواخر دهه 70 و با از بین رفتن گروه، کوریا نام Return to Forever را حفظ نمود و به اجراهای بزرگ با گروههای بزرگ جز یا بیگ بند (big band) پرداخت. در طی چند سال بعد، کوریا عموما بر نواختن ساز اکوستیک متمرکز بود و در تعداد بسیاری از مناسبتها و برنامه های مختلف شرکت داشت که اجراهای جداگانه دو نفره وی با گری برتون (Gary Burton) و هربی هنکوک، کوارتتی با مایکل برکر (Michael Brecker)، تریو با میروسلاو ویتوس (Miroslav Vitous) و روی هاینز (Roy Haynes)، مراسم تجلیل از تلونیوس مانک و حتی تعدادی اجرای موسیقی کلاسیک از آن جمله اند.

در سال 1985، کوریا یک گروه فیوژن جدید به نام Elektric Band تشکیل داد و چند سال بعد، برای حفظ تعادل موسیقی خود Akoustic Trio را نیز به وجود آورد. وی با وجود رفتن نوازندگان قبلی و ورود نوازندگان جدید همچنان به رهبری گروههای مختلف ادامه داد. در طی سالهای 96 و 97 کوریا با یک گروه کوینتت (5 نفره) از ستارگانی چون کنی گرت (Kenny Garrett) و والاس رونی (Wallace Roney) به صحنه بازگشت و به اجرای نسخه های مدرن آثار باد پاول و تلونیوس مانک پرداخت.

او همچنان به عنوان یکی از نیروهای مهم موسیقی جز به کار ادامه میدهد و خوشبختانه تمام مراحل پیشرفت و شکل گیری آثارمتعدد و گوناگونش بر روی صفحات مختلف موسیقی ثبت شده اند.



در سال 2000، چیک کوریا قرن 21 را با انتشار یک جفت صفحه پیانوی سولو به نامهای Solo Piano: Originals و Solo Piano: Standards آغاز کرد و در سال 2001 با آلبوم Past, Present & Futures به کار ادامه داد.

آثار بعدی او عبارتند از Rendezvous in New York در سال 2003، To the Stars در سال 2004 و The Ultimate Adventure که در سال 2006 منتشر شده اند.

magmagf
14-05-2007, 06:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


تلونیوس اسفیر مانک (Thelonious Sphere Monk 1982-1917) یکی از تاثیرگذارترین چهره های تاریخ موسیقی جز و یکی از بنیانگذاران بی باپ (bebop) به شمار میرود. حضور قدرتمند او به عنوان یک آهنگساز و نوازنده پیانو، تاثیر عمیقی بر انواع مختلف موسیقی برجا گذاشته است.

مانک در اکتبر سال 1917، در کارولینای شمالی متولد شد اما مدت کوتاهی پس از تولد او، والدینش به نیویورک سیتی مهاجرت کردند. مانک نواختن پیانو را از کودکی آغاز کرد و در سن 13 سالگی موفق به دریافت جایزه مسابقات هفتگی موسیقی دانان آماتور که در تئاتر آپولو برگزار میشد، گشت.

دفعات برنده شدن او در این مسابقات به قدری زیاد بود که بالاخره از حضور او در این رقابتها جلوگیری شد. مانک در 19 سالگی به گروه موسیقیی در تماشاخانه مینتون Minton واقع در هارلم پیوست و در آنجا بود که همراه با چارلی پارکر (Charlie Parker)، دیزی گیلسپی (Dizzy Gillespie) و تعداد دیگری از نوازندگان سبکی نوین در موسیقی جز ایجاد کرد که به بی باپ شهرت یافت. این تک نواز افسانه ای، از قطعات موسیقی خود مانند (Round Midnight) به مثابه زمینه ای برای بیان ایده های موسیقایی خود بهره میبرد.



در سال 1947، مانک اولین صفحه های خود را با کمپانی بلونوت (Blue Note) ضبط کرد. این آلبومها از قدیمیترین مدارک موجود سبک منحصر به فرد آهنگسازی و بداهه نوازی اوست که در هر دو مورد، از تکرارهایی نامتعارف، استفاده از قطعاتی با فاصله گذاریهای ناهماهنگ و آوایی ناهنجار اما سرخوشانه بهره برده است.

در همین سال، او با نلی اسمیت (Nellie Smith) ازدواج میکند. در سالهای بعد از آن، مانک در آثار استودیویی مختلفی با هنرمندانی چون مایلز دیویس (Miles Davis)، چارلی پارکر و سانی رولینز Sonny Rollins همکاری کرده و آثاری با کمپانیهای پرستیژ رکوردز (Prestige Records) و ریورساید رکوردز (Riverside Records) منتشر میکند. آلبومهای Brilliant Corners و Thelonious Monk with John Coltrane مربوط به این دوران هستند و موفقیت جهانی تلونیوس مانک به عنوان آهنگساز و پیانیست را رقم زدند.

در سال 1957، کوارتت تلونیوس مانک (Thelonious Monk Quartet) که شامل جان کولترین نیز بود، به اجرای برنامه ای مداوم در کافه Five Spot پرداخت. اجراهای این گروه با استقبال بی نظیری مواجه شده و نظر مثبت منتقدان را به خود جلب نمود. طی چند سال بعدی، مانک به برگزاری تور در آمریکا و اروپا مشغول بود و تعدادی از تاثیرگذارترین آثار خود را نیز منتشر کرد.



تصویر چهره او در سال 1964 بر روی مجله تایم (Time) منتشر شد، افتخاری که تنها نصیب سه موسیقیدان جز دیگر شده است. در این زمان، مانک یکی از شرکت کنندگان محبوب فستیوالهای جز در سراسر جهان بود که در آنها همراه با کوارتت خود ظاهر میشد.

در اوایل دهه 70، او به اجرای موسیقی در تور و ضبط موسیقی ادامه نداد و تنها در مواردی نادر، در مرکز هنرهای نمایشی لینکلن (Lincoln Center)، کارنگی هال (Carnegie Hall) و فستیوال جز نیوپورت (Newport Jazz Festival) ظاهر شد.

تلونیوس اسفیر مانک در پنجم فوریه سال 1982 درگذشت. از او بیش از 70 اثر به جا مانده است که همه جزو آثار کلاسیک محسوب شده و هنوز به عنوان الگوی موسیقی برای موسیقی دانان تمام سبکها مورد استفاده قرار میگیرند. او در دوران زندگی خود جوایز متعددی دریافت کرد و آثارش پس از مرگ نیز برای وی افتخاراتی کسب میکنند.



انستیتوی اسمیتسونیان (Smithsonian Institution) با ایجاد آرشیوی از تمام آثار مانک، به حفظ موسیقی او پرداخته است و علاوه بر اینها، اداره پست آمریکا نیز، به یادبود این هنرمند تمبری با تصویر وی منتشر نموده است. انستیتوی جز تلونیوس مانک نیز به افتخار او تاسیس شده است که تضمینی بر حفظ و اشاعه موسیقی بی نقص، اصیل و منحصر به فرد مانک در دستیابی به استانداردهایی است که برای هر علاقمند به موسیقی، مثالی درخشان خواهد بود.

magmagf
14-05-2007, 07:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


کمتر از سه دهه پیش، زمانی که مایلز دیویس (Miles Davis) تصمیم گرفت پس از یک وقفه هفت ساله آخرین گروه موسیقی اش را تشکیل دهد، جایگاه (tenor/soprano) را برای بیل ایونس (Bill Evans نوازنده سازهای بادی متولد 1958) ناشناس در نظر گرفت تا نوای ترومپت دیویس را که معمولا حزن انگیز بود، همراهی نماید.

وسواس همیشگی مایلز دیویس (Miles Davis) سبب می شد کمتر نوازنده ای بتواند به طور مداوم در اجراهای مختلف او حضور داشته باشد. بسیاری از آثار منتشر نشده ای که در اواسط دهه هفتاد و اوایل هشتاد در کلمبیا رکوردز ضبط شده است، در حد یک کار اولیه که دیویس تنها به آنها گوش فرا داده و تمایلی به کامل نمودن آنها نداشته است، باقی مانده اند.

در حقیقت از زمانی که افرادی چون ایونس (Evans)، مایک استرن (Mike Stern)، مارکوس میلر (Marcus Miller)، مینو سینلو (Mino Cinelu) و ال فوستر (Al Foster) درامر سابق مایلز در گروه او حضور یافتند، او مجددا به مسیر اصلی اش بازگشت و مانند سابق به کار حرفه ای ادامه داد. برای اعضای گروه کار با مایلز در مقایسه با افراد دیگر کاملا متمایز بود.

با اندکی دقت در می یابیم بسیاری از فعالان دنیای جز، مستقیم یا غیر مستقیم از مایلز دیویس تاثیر گرفته اند و درس های بسیاری از خلاقیت های گروه های موسیقی او کسب نموده اند.

آخرین گروهی که ایونس در آن به فعالیت مشغول بود "The Soul Insiders" نام داشت که آلبومی با عنوان "Soul Insider" با همکاری مهمانان ویژه ای چون لس مک کن (Les McCann)، استیو جوردن (Steve Jordan) و دو تن از شاگردان ایونس به نام های جان اسکوفیلد (John Scofield) و دون الیس (Don Alias) منتشر نمود.

ایونس خود در زندگینامه اش به این آلبوم اشاره نموده و اظهار داشته است که :

"سی دی جدید ما که کار بسیار لذت بخشی برای من بود، در ماه ژوئن در ESC رکوردز ضبط شد. نوشتن موسیقی، تهیه کنندگی و تنظیم آن بر عهده من بود. کلیه نوازندگان در این سی دی کار خود را بصورت تمام و کمال به انجام رساندند. استیو جوردن اجرای بسیار درخشانی را به نمایش گذارده و لس مک کن تعدادی از آهنگ هایی را که با همکاری یکدیگر نوشته بودیم، خوانده است. این اولین باری است که پس از گروه مایلز دیویس در سال 1983، من و جان اسکوفیلد با هم همکاری نموده ایم. از کلیه دست اندرکاران این سی دی کمال تشکر را دارم."

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Bill Evanse


مصاحبه کننده : کدام اشخاص مهم ترین تاثیرات را بر شما داشته اند؟


بیل ایونس : زمانی که خیلی جوان بودم، در سنین هشت تا دوازده سالگی، پدرم استن کنتون (Stan Kenton)، بنی گودمن (Benny Goodman) و وودی هرمن (Woody Herman) را می نواخت. زمانی که من نواختن ساکسفون را آغاز نمودم، تحت تاثیر اجراهای سونی استیت (Sonny Stitt)، چارلی پارکر (Charlie Parker) و جان کولترین (John Coltrane) بودم.

مصاحبه کننده : اگر ممکن است در ارتباط با تجربه همکاری تان با مایلز دیویس بگویید؟ در آن زمان در کار با یک گروه موسیقی، متشکل از نوازندگان برجسته ای که او گرد هم آورده بود، چه نکاتی از او آموختید و این تجربه چه تاثیری در شخصیت حرفه ای شما به جای گذارد؟

بیل ایونس : مهمترین نکته ای که از او آموختم این بود که خودم باشم. ما دوستان بسیار خوبی با هم بودیم و من با عقاید موسیقایی او و دید کلی اش به زندگی کاملا موافق بودم. او تمام مدت خودش بود و اعتقاد داشت هر انسانی باید با افکار شخصی اش، صرفنظر از اینکه تا چه اندازه ممکن است از دید دیگران عجیب به نظر برسد، پیش برود و همواره در زمان حال زندگی کند.

منظورم این است که در عرصه موسیقی نباید از تجربیات جدیدی که ممکن است در وحله اول عجیب و نامانوس به نظر برسند، هراسید. اگر صدایی را در ذهنتان می شنوید، آن را دنبال کنید تا به واقعیت تبدیل گردد. او فرد خوشبختی بود که افراد صاحبنظر را برای گوش دادن به افکارش در نزدیکی خود داشت. در حقیقت مایلز استعداد درخشانی در زمینه یافتن نوازندگان مناسب به منظور تحقق بخشیدن به افکارش در اختیار داشت.

مصاحبه کننده : بله کاملا صحیح است، او از تبحر خاصی برخوردار بود و به عقیده من استعدادهای خاص هر شخص وجه متمایز شخصیت اوست. خاطره جالبی از این همکاری به خاطر دارید؟

بیل ایونس : اولین اجرا در کیکس کلاب (Kix Club) بوستون و متعاقب آن اجرایی در فیشر هال (Fisher Hall) نیویورک بود که برایم کاملا خاطره انگیز است. من هیچگاه این اجرای پرقدرت گروه را فراموش نمی کنم. همگی ما عصبی بودیم زیرا هیچ تصوری از اینکه بر روی صحنه چه اتفاقی روی خواهد داد نداشتیم، اما نهایتا نتیجه کار کاملا رضایت بخش بود.

مصاحبه کننده : بله من هم دقیقا به خاطر دارم، فکر می کنم چهار شب اجرا داشتید. نظرتان در مورد اجرای گلاگلین (McGlaughlin) چه بود؟

بیل ایونس : کار با گروه دیویس و حضور جان مک گلاگلین (McGlaughlin John) تحول بزرگی در زندگی من بود، کلیه کارهای گروه از کیفیت بالایی برخوردار بود. جان جزو افرادی بود که استعداد بی نظیر نوازندگی اش در هر اجرا مرا وادار می کرد نهایت تلاشم را به کار گیرم. در همنوازی با John هیچ نوازنده ای نمی تواند ضعیف عمل کند.

مصاحبه کننده : شما با استرن (Stern) حتی پیش از مایلز (Miles) نیز آشنا بودید؟ نظرتان در مورد همکاری با او چیست؟

بیل ایونس : برای اولین بار در سال 1980 در بوستون اجرایی از استرن (Stern) با دیو لیبمن (Dave Liebman) را شنیدم. در آن زمان با مایلز (Miles) آشنا بودم و او از من سئوال کرد آیا نوازنده گیتاری می شناسم یا خیر؟ من هم مایلز را با خود به دیدن اجرایی از مایک استرن (Mike Stern) در گروه Bill Cobhams در نیویورک بردم. مایلز از او خوشش آمد و در اوایل دهه هشتاد این دو در گروههای مختلفی با یکدیگر نواختند. هر چند من کم و بیش با او در ارتباط بودم، اما تجربه همکاری با یکدیگر را نداشتیم و تنها هر دو در گروههای مشابه با نوازندگانی یکسان در زمان های متفاوت، فعالیت داشتیم.

مصاحبه کننده : شما با اسکوفیلد (Scofield) نیز در گروه مایلز همکاری داشتید و اخیرا نیز مجددا با او همکاری نمودید. نظرتان راجع به نوازندگی با او پس از گذشت چندین سال چیست؟

بیل ایونس : من همواره یکی از طرفداران جان (John Scofield) بودم و همکاری با او در هر زمان افتخاری برایم محسوب می شود.

مصاحبه کننده : تا جایی که من به خاطر دارم، شما در اواسط دهه هشتاد کنسرتی آموزشی در برکلی برگزار نمودید و در آن حدود 45 دقیقه نواختید که اجرای بسیار تاثیر گذاری بود. این تجربه و اصولا کار تدریس و آموزش را چگونه ارزیابی می کنید؟

بیل ایونس : به طور کلی من چون خودم را همواره یک دانشجو می دانم، طبیعتا از کار با دانشجویان نیز لذت می برم. به نظر من یک نوازنده هیچگاه نمی تواند ادعای استادی در یک ساز را داشته باشد و همواره در جهت پیشرفت فعالیت می کند. اگر من قادر باشم که اثر مثبتی بر اشخاص باقی بگذارم، بسیار خرسند خواهم شد. در آینده نیز تمایل بسیاری دارم که به آموزش و مشاوره بپردازم، اما متاسفانه هیچگاه این فرصت به اندازه کافی در اختیارم قرار داده نشده است.

مصاحبه کننده : دو اجرای زنده از شما در توکیو ضبط شده که واقعا تحسین برانگیز است. اما به نظر می رسد مطبوعات توجه لازم را به آنها نشان ندادند. پس از انتشار این دو اثر چه اتفاقاتی رخ داد؟

بیل ایونس : این دو اجرا توسط یک کمپانی کوچک ژاپنی به نام JazzCity منتشر شد و تبلیغات خاصی نیز بر روی آنها انجام نشد. اما به نظر من کارهای خوبی بودند و هنوز در مورد آنها صحبت های جسته و گریخته ای انجام می شود، بنابراین ظاهرا به گوش تعدادی از مردم رسیده است.

مصاحبه کننده : نظرتان در مورد نوشتن آثار جدید چیست؟ آیا از پیانو استفاده خواهید نمود؟ آیا نوازندگان خاصی را در ذهن دارید؟

بیل ایونس : من در استودیوی خانگی ام از پیانو و یک MIDI کوچک استفاده می کنم. وقتی آهنگ به اتمام می رسد، در مورد انتخاب نوازنده مناسب، تصمیم می گیرم.

مصاحبه کننده : آیا تا به حال تکنیک های خاصی را آزمایش کرده اید؟

بیل ایونس : خیر ... تنها کار سخت و تلاش بی وقفه.

مصاحبه کننده : در هنگام نوشتن آهنگ از چه چیزی الهام می گیرید و آیا نوشتن برایتان لذت بخش است؟

بیل ایونس : نوشتن را دوست دارم و در عین حال از آن متنفرم! زمانی که آهنگی در ذهنم جاری می شود، احساسی بسیار دوست داشتنی است، اما در مواقعی که نوشتن آهنگی برایم دشوار باشد، جارو زدن برگ ها را به این کار ترجیح می دهم.

مصاحبه کننده : خیلی مشتاقم در مورد کار جدیدتان صحبت کنیم، ظاهرا از آواز لس مک کن (Les McCann) استفاده نموده اید و متن اشعار را نیز خودتان نوشته اید؟

بیل ایونس : در مورد نوشتن متن ترانه ها که پس از انتشار می توانید قضاوت کنید. به طور کلی ترجیح می دهم در تعدادی از آهنگ های هر آلبوم، از خواننده نیز استفاده نمایم.

مصاحبه کننده : آیا تا به حال موردی پیش آمده که شما را با بیل ایونس (Bill Evans) نوازنده پیانو اشتباه بگیرند؟

بیل ایونس : در حقیقت خیر ... تنها در سی دی فروشی ها ممکن است با دیدن عنوانی چون "کوارتت Bill Evans" بر روی یک آلبوم مرا با بیل ایونس (Bill Evans) نوازنده پیانو اشتباه بگیرند، این مورد چندین بار اتفاق افتاده است.

زمانی که 16 ساله بودم در یک رستوران پیانو می نواختم و دیدن جمله "اجرای پیانوی جز توسط Bill Evans Trio " برای حضاری که یک نوجوان را پشت پیانو نظاره گر بودند، صحنه بسیار جالبی بود. به هر حال زمانی که به جز علاقمند شدم، نام من در ذهن اکثریت مردم باقی می ماند، زیرا پیش از آن Bill Evans به عنوان نوازنده ای مشهوری در اذهان حک شده بود. نام پدر من نیز Bill Evans بود! ظاهرا این نام در آمریکا رایج است و در هر شهر افرادی به این نام وجود دارند، درست مانند اسمیت (Smith) یا جونز (Jones) که به وفور در آمریکا شنیده می شود.

مصاحبه کننده : در بیوگرافی شما از علاقه ای که به ماهیگیری دارید، بسیار سخن گفته شده، چه مدت است این کار را انجام می دهید و آیا ماهیگیری تاثیر مثبتی بر دیگر کارهای شما دارد؟

بیل ایونس : من از زمان کودکی علاقه خاصی به ماهیگیری داشتم، به نظرم این کار بر موسیقی تاثیر مثبت دارد، زمانی که من به ماهیگیری مشغولم، تنها زمانی است که مطلقا به موسیقی فکر نمی کنم.

مصاحبه کننده : تاثیر حادثه 11 سپتامبر بر شما و کلا بر جامعه موسیقی نیویورک چه بوده ؟

بیل ایونس : این اتفاق الهام بخش ما برای اجرای کارهای جدید شد. طبیعتا در چنین شرایطی مردم نیاز به وسیله ای جهت فرو نشاندن ترس و اضطراب ناشی از واقعه دارند و موسیقی ابزاری بسیار مناسب برای تحقق این امر است.

مصاحبه کننده : آیا در کنار پروژه های اصلی، کارهای جانبی دیگری نیز انجام می دهید؟

بیل ایونس : در نظر دارم مجددا با مارک اگن (Mark Egan)، کلیف کارتر (Cliff Carter) و دنیس چمبر (Dennis Chambers) در یک آلبوم دیگر همکاری داشته باشم. با ویلی نلسون (Willy Nelson) نیز هر از گاهی همکاری دارم و برایم بسیار لذت بخش است.

مصاحبه کننده : از زمانی که در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگزارم . با آرزوی موفقیت.

magmagf
17-05-2007, 03:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


با وجود اینکه آهنگسازان و تنظیم کنندگان بیگ بند از ترکیبات متنوع سازی استفاده میکردند اما از دهه 30 نوعی سازبندی قراردادی به وجود آمد که شامل بخش ریتم شامل درامز، بیس، پیانو و گاهی گیتار و بخش سازهای بادی - ترومپت، ساکسوفون و ترومبون - بود.

بخش ساکسوفون
بخش ساکسوفون، معمولا شامل 5 نوازنده است: 2 آلتو، 2 تنور و یک باریتون. نوازنده ساکسوفون آلتو اول، معمولا رهبر این بخش است. در صورت لزوم، این نوازندگان به نواختن سازهای بادی دیگری چون فلوت، کلارینت و ساکسوفون سوپرانو نیز میپردازند.

بخش ساکسوفون یا ساکس (Sax) ستون اصلی سازهای بادی به شمار میرود زیرا معمولا نغمه اصلی موسیقی را نواخته یا به عنوان زیرسازی یک تک نوازی یا تک خوانی یا تک نوازی یک بخش سازی به کار میرود و تاثیرات متفاوتی ایجاد میکند.



بخش سازهای برنجی
منظور از سازهای برنجی، ترومبون و ترومپت است که در اکثر اوقات برای ایجاد نوایی قدرتمند به هم نوازی با بخش ریتم میپردازد. این سازها با بکارگیری ابزارهای "خفه کننده" صدا، قابلیت تغییر کیفیت داشته و از این خاصیت آنها در موسیقی جز بسیار استفاده میشود.

ترومپت
چهار و گاهی پنج نوازنده ترومپت در بیگ بند حضور دارند که هر یک قسمت مجزایی را اجرا میکنند. سرگروه این بخش نوازنده ترومپت اول است که معمولا مشکل ترین و پرحرارت ترین بخش را مینوازد. هنگامی که تمام گروه به همنوازی میپردازند، ترومپت اول همچنان ساز رهبر گروه به شمار میرود و توسط گروه تعقیب میشود. ترومپت دوم معمولا به عنوان تک نواز جز گروه به شمار میرود.

ترومبون
این بخش مشابه بخش ترومپت است با این تفاوت که در اینجا سه ترومبون تنور و یک ترومبون باس وجود دارد. این بخش به ایجاد آوایی بمتر از ترومبون میپردازد. گاهی یک فرنچ هورن جایگزین یکی از ترومبونها میشود.

بخش ریتم
این بخش شامل درامز، گیتار بیس یا دبل بیس (سازی از خانواده ویولون، با صدایی یک اکتاو پایینتر از ویولون سل)، پیانو، گیتار و گاهی یک پرکاشن اضافه است.

هرچند که صدای بخش ریتم نباید بالاتر از سازهای بادی شنیده شود، اما این بخش از قسمتهای حیاتی و اصلی گروه است که وظیفه ایجاد ضرباهنگ اصلی موسیقی را بر عهده دارد. این بخش، گاهی موتورخانه یا نیروی محرکه گروه نامیده میشود و یکی از وظایف آن جلو بردن گروه با سرعتی مشخص و منظم است.

پیانو/کی بورد
نقش نوازنده پیانو در گروه به سبک او و نیازهای گروه بستگی دارد. پیانیست میتواند در تاکیدها و آکسنت قطعه موثر بوده، در سوال و جوابهای سازی شرکت کند، فضاهایی را پر کرده یا کنترملودی (Counter-melody قطعه ملودیکی که همراه با ملودی اصلی نواخته میشود) بنوازد. با توجه به تاریخ بیگ بند معمولا هر نوازنده پیانو و سرگروه یک سبک و روش اجرای اختصاصی داشته است.

گاهی پیانو نقشی کوچک اما پر اهمیت داشته و گاهی به اجرای بخشهای مفصلی از ملودی اصلی اختصاص میافته است. امروزه نوازندگان پیانو در زمان لازم و جایی که به صدای الکترونیک نیاز باشد، به نواختن کی بورد نیز می پردازد.



گیتار
گیتار در بیگ بند معمولا به عنوان یک ساز ریتم مورد استفاده قرار میگیرد. به این معنا که در آهنگهای سوئینگ، نوازنده گیتار چهار ضرب از هر بار را مینوازد.گاهی گیتاریست به تک نوازی میپردازد.

بیس
نوازنده بیس، که دبل بیس یا گیتار بیس مینوازد، یکی از مهمترین اعضای بخش ریتم به شمار میروند زیرا این سازها نه تنها ضرباهنگ ایجاد میکنند، بلکه تنها با فراهم نمودن ضرباهنگ، زمینه هارمونی را قدرتمند میکنند. بیس تقریبا همیشه به صورت پیتزیکاتو pizzicato- با انگشتان- نواخته میشود و گاهی در سراسر یک قطعه به زیر سازی میپردازد و به شکل زیبایی تمام نتها را به یکدیگر متصل میکند.

درامز
نوازنده درامز نیز یکی از اعضای مهم بخش ریتم است که همراه با پیانو، بیس و گیتار، مرکز اصلی زمان بندی و تنظیم آن را تشکیل میدهند. درامر معمولا بر نتهای نواخته شده توسط سازهای بادی تاکید میکند. مجموعه درامز معمولا شامل درام بیس، تام تام (طبل سرخپوستی)، درام جانبی، سنج پایه دار تکی و سنج دوتایی است.

magmagf
17-05-2007, 03:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دایانا کرال (Diana Krall) از ابتدای آغاز فعالیت حرفه ای خود روز به روز پله های ترقی را یکی یکی طی نموده ولحظه ای از پای ننشسته است. در ابتدا با هدف تحصیل در کالج موسیقی برکلی از بریتیش کلمبیای (British Columbia) کانادا نقل مکان نمود و به دنبال آن نزد جیمی روولز (Jimmy Rowles) به لس آنجلس رفت و به فراگیری و بالابردن مهارتهای موسیقی حرفه ای خود ادامه داد.

شخصیت هنری کرال، طی سیزده سال گذشته پس از انتشار اولین آلبومش که Steppin’ Out نام داشت، دچار دگرگونی های بسیاری شده است. زمانی که کرال همکاری با Verve ( کمپانی ضبط و تهیه موسیقی Jazz) را آغاز نمود، با سرعت بیشتری صعود پیروزمندانه اش را ادامه داد. او با انتشارآلبوم When I Look in Your Eyes که جایزه گرمی را نیز برایش به ارمغان آورد، کاندید دریافت جایزه بهترین آلبوم سال هم شد.

کرال هم اکنون در حال لذت بردن از موفقیت هایش است و از یک خواننده جز تبدیل به یک شخصیت هنری محبوب شده است. دلیل این امر نیز نه تنها به ارائه آثار موفق بر می گردد، بلکه شاید حتی ازدواج اخیرش با الویس کاستلو (Elvis Costello) خواننده و نوازنده مشهور گیتار انگلیسی تبار مزید بر علت باشد.

با وجود درگیر شدن دایانا در زندگی خانوادگی، این سبک جدید زندگی ظاهرا تاثیر چندانی بر پیشرفتهای هنری او نداشته است. شاید تنها در عنوان سی دی جدیدش یعنی From This Moment On (از این لحظه به بعد) نیم نگاهی به روند جدید زندگی خصوصی اش نیز داشته؛ او در یکی از آهنگ های این آلبوم موسیقی با نام no more blue songs به نحوی سعی در بیان احساس رضایت خود از زندگی خانوادگی را بیان نموده است.


نحوه خوانندگی و موسیقی دایانا کرال بدون شکی موسیقی سوئینگ (swing jazz) را به شنونده القا می کند و تاثیراتی که از سبک موسیقی و نحوه آواز خواندن نت کینگ کول (Nat King Cole) بوضوح در کارهاشی نمایان است.

دایانا کرال این بار در آلبوم From This Moment On بر خلاف همیشه در تعداد کمی از آهنگ هایش به نوازندگی پیانو پرداخته و در هفت آهنگ از یازده آهنگ موجود در این آلبوم به ارکستر جز Clayton/Hamilton اجازه همراهی داده است. در این آلبوم تاثیر خوانندگی شرلی هورن (Shirley Valerie Horn 1934-2005) بر او بیش از دیگران نمایان است.

در این اثر تنها شیوه نوازندگی کرال نیست که تحسین برانگیز است، بلکه خوانندگی او نیز از ویژگی مشابهی برخوردار است. کرال خود در این باره می گوید: "تمام تلاشم را به کار گرفتم تا خودم را ثابت کنم، اما هدفم تنها تک نوازی نبود" و حقیقتا او این کار را با موفقیت به انجام رسانده است.

او در این آلبوم علاقه شدید خود در پرش به نتها از طریق نتهای نیم پرده و یا یک چهارم پرده به هنگام خواندن و تیز تجملگرایی محض در اجرای آهنگ ها در گام های میانی را به وضوح به نمایش گذاشته است. کرال به جای پر کردن زمان های استراحت با نت ها یا لرزشهای صدا به هنگام اجرا، درست مانند شرلی هورن به فضای خالی اجازه می دهد تا تعلیق لازم برای اجرای نت بعدی را ایجاد نماید.

کرال علاوه بر خلاقیت هایی که با تغییر صدایش انجام می دهد، با تلفظ دقیق لغات بر ملودی و سایر اجزای تشکیل دهنده موسیقی تاکید می کند این موارد در نحوه ادای don’t count SSssstarss or you might sstumble یا کشیدن حروف صدا دار در day-ay-ay-ay out, day-ay-ay-ay in به خوبی مشهود است.

کلیه موارد فوق نشان از قدرت و تبحر او در اجرای موسیقی جز دارد. کرال اکنون در مرحله ای است که با اعتماد به نفس و تجربه لازم می تواند هر آنچه را که از روولز، نت کینگ کول و شرلی هورن و البته ری براون (Ray Brown) آموخته به سهولت به نمایش بگذارد. در این زمینه حتی می توان به تاثیرات جف همیلتون (Jeff Hamilton) و جان کلیتون (John Clayton) که در آلبوم اول کرال با او همکاری داشتند، نیز اشاره داشت.

همکاری مداوم او با تامی لی پوما (Tommy LiPuma) در مقام تهیه کننده نیز بدان معناست که این دو مشغول گردآوری یک مجموعه ضبط شده با ارزش هستند.

تنظیم و ارکستراسیون جز Clayton/Hamilton با ترومپت های خفه شده (Muted) و صدای پایین ساکسفون ها، تنها بر پوشش دادن صدای کرال هنگام خواندن متمرکز شده است و تنها زمانی که کرال خواندن را متوقف می کند، صدای سازهای ارکستر بالا می رود. این شیوه به نوعی یادآور تنظیمات بیلی می (Billy May) یا نلسون ریدل (Nelson Riddle) است که در اجراهای برجسته ترین خوانندگان نسل خود، تاثیر بسزایی داشت.

آهنگ زیبا و جاودانه It Could Happen to You تکنیک هایی از اساتید آن دوران را وام گرفته است. علاوه بر این در Willow Weep for Me نیز ردپای پورگی (Porgy) و بس (Bess) کاملا نمایان است.


ظاهرا کمپانی Verve برای تبلیغات این آلبوم اقدامات بسیاری شامل تبلیغات پشت جلد مجلات معتبر، اخبار صبحگاهی و مصاحبه با برنامه های تلویزیونی محبوب و ... را داشته است. شاید بتوان این آلبوم را بهترین کار دایانا کرال در ادامه مسیر موفقیت و پیشرفت نامید. ناگفته نماند که یکی از دلایل موفقیت From This Moment On، مرهون اجرای درخشان و برجسته ارکستر جز Clayton/Hamilton نیز است.

magmagf
21-05-2007, 00:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


"به عقیده من باید زندگی را به خوشی گذراند، هرگز اجازه نمی دهم چیزی مرا از انجام کاری که دوست دارم باز دارد."

چنین طرز فکری ممکن است در وهله اول کاملا طبیعی به نظر برسد، اما زمانی که متوجه می شویم فردی چون میشل پتروسیانی (Michel Petrucciani) با حدود 90 سانتیمتر قد و 29 کیلوگرم وزن چنین دیدی به زندگی دارد، ممکن است کمی جاه طلبانه به نظر برسد.

اما واقعیت این است که پتروسیانی هیچگاه در جستجوی جایگاه والاتری در زندگی خود نبوده، چه در غیر اینصورت او می توانست ساز مناسب تری به جای پیانو مانند آکاردئون را با توجه به فیزیک بدنی خود انتخاب نماید.

بنابراین با این اوصاف شاید بتوان گفت که با مرگ او دنیای موسیقی یکی از بزرگترین و قدرتمندترین نوازندگان پیانو جز (Jazz) طی دو دهه اخیر را از دست داد.

از نکات مهم شخصیت پتروسیانی این بود که به هنگام نوازندگی بر نقص فیزیکی اش غلبه می کرد، او از کلیه مهارت های نوازندگان بزرگ برخوردار بود. در کار با فواصل کیبورد هیچ مشکلی نداشت و علیرغم پاهای کوچک و نحیفش به آسانی از پدال های - بالا آورده شده - ساز استفاده می نمود.

پتروسیانی به شدت احساساتی و برون گرا بود، مهارت و تسلط او در تک نوازی ها هرگونه احساس ترحم را از شنودگان دور می کرد، احساسی که مطمئنا شخصیتی توانمندی چون او هرگز در جستجویش نبود.

از طرف دیگر نیز حاضرین در کنسرت نمی توانستند نوازنده ای را که به طرزی غیر معمول مقابل پیانو قرار می گرفت و به محض اینکه نوازندگی را آغاز می نمود، سرش درست مانند سیبی که در اقیانوسی پرتاب شده باشد به حرکت در می آمد به دید یک نوازنده سالم بنگرند.

او انسانی بود که در مقابل بیماری که نهایتا نیز او را به کام مرگ کشاند، لحظه ای تسلیم نشد و همواره در مقابل تماشاگرانی که برای تحسین هنر نوازندگی اش نزد او می آمدند، فاتحانه ایستاد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اجرای فستیوال جز 1998 در شهر رم


خانواده ای علاقمند به موسیقی
پدرش، آنتونی پتروسیانی نوازنده گیتار جز بود او مادرزادی به بیماری پوکی استخوان مبتلا بود و در دوران حیاتش بارها و بارها از شکستگی استخوان ها رنج می برد. والدینش اهل موسیقی بودند و او از اوان کودکی با موسیقی جز آشنایی داشت و به محض اینکه به سن صحبت کردن رسید، قادر بود تک نوازی های وس مونجگومری (Wes Montgomery) را زمزمه کند.


به عنوان سرگرمی در خانه در کنار دو برادراش فیلیپ و لوئیس، که هر دو در آینده نوازنده گیتار شدند، با یک ست درام اسباب بازی به نوازندگی می پرداخت. میشل اولین بار در سن چهار سالگی با دیدن کنسرت پیانوی دوک الینگنون (Duke Ellington) از تلویزیون، تصمیم به نوازندگی پیانو گرفت. پس از آن پدر میشل برایش یک پیانو اسباب بازی خرید اما او که از ناتوانی جسمی خسته و مایوس بود، با چکش آن را خرد کرد و گفت: "این آن صدایی نبود که من از تلویزیون شنیدم."

در پی این ماجرا پدر میشل که در یک پایگاه نظامی به کار مشغول بود، پیانوی اسقاطی را که از وسایل به جا مانده سربازان انگلیسی بود برای او به خانه آورد. میشل بعدها در این باره اظهار داشت: "هرچند این ساز وسیله تفریح سربازان بود و چندان سالم باقی نمانده بود اما صدایش واقعی بود."

او در در سن هفت سالگی با همین ساز نوازندگی پیانو را فرا گرفت و پدرش ساز مناسب تری برای او خریداری کرد. پتروسیانی خود در این باره می گوید:

"در نوجوانی فکر می کردم کیبورد پیانو شبیه به داندانهایی است که مدام به من می خندند و از همان زمان تصمیم گرفتم به اندازه ای قوی باشم که پیانو در مقابلم احساس حقارت کند. این کار نیاز به تلاش بسیاری داشت. در آن زمان از پیانو برای اجراهای کلاسیک استفاده می شد نه Jazz. اساتید پیانو نیز در چارچوب های مشخص تکنیک های نوازندگی را می آموختند. قلمرو کلاسیک برای ذائقه موسیقیایی من چندان مناسب نبود."

او می افزاید: "ولین باری که نوازندگی آرتور روبنشتاین (Arthur Rubenstein) را دیدم انگشتانش به قدری سریع روی ساز حرکت می کردند که مرا به یاد کارتون باگز بانی انداختند. در آن زمان با خود گفتم من هیچگاه نمی توانم به این خوبی ساز بزنم. همین اتفاق سبب شد که به موسیقی احساسی تر جز روی آوردم."

او در سن ده سالگی به شدت تحت تاثیر سبک نوازندگی بیل ایونس (Bill Evans) بود، شخصیت هنری اولیه پتروسیانی با الهام از این نوازنده شکل گرفت. او علاقه اش به آثار بزرگانی چون باخ، دبوسی، راول، موزار و بارتوک را در تمام عمر حفظ کرد.

magmagf
21-05-2007, 00:50
اولین حضور حرفه ای
اولین حضور حرفه ای او در سن سیزده سالگی در فستیوال سالیانه جز در یکی از شهرهای فرانسه بود. در آن سال کلارک تری (Clark Terry) نوازنده ترومپت نیاز به همکاری یک نوازنده پیانو داشت. پتروسیانی در این باره گفته است:

"برای نوازندگی پیانو مرا معرفی کردند، وقتی نزد کلارک رفتم، او فکر کرد من کودکی بیش نیستم که تنها برای شوخی با او مرا آنجا فرستادند. او با حالت تمسخر سازش را برداشت و شروع به نواختن کرد، من نیز گفتم؛ بیا بلوز بنوازیم، پس از اینکه یک دقیقه نواختم او مرا در آغوش کشید."

هر چند پتروسیانی قادر نبود به تنهایی برای اجراها به روی صحنه برود، اما انگشتان بلند و بسیار قوی داشت. زمانی که به سفر می رفت وسیله ای را که خانواده اش برای او ساخته بودند، به همراه می برد و به پایش وصل می کرد تا بتواند با پدال های ساز کار کند.

پتروسیانی در کلیه فستیوال های موسیقی فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی شرکت می جست. در سن 16 سالگی به پاریس نقل مکان کرد و در سال 1980 اولین آلبوم خود را با عنوان "Flash" با همکاری برادرش لوئیس منتشر نمود. در آن زمان او به عنوان یک ستاره، تور کنسرتی برای اجرای دوئت با نوازنده ساکسفون آلتو، لی کونیتز (Lee Konitz)، در کشور فرانسه برگزار نمود.

در آن زمان پاریس مقر چهره های جوان و برجسته موسیقی جز بود. پتروسیانی از جوی که بر جوانان شهر حاکم شده بود، چندان راضی نبود و در سن 18 سالگی در حالیکه حتی برای پرداخت هزینه بلیط هواپیما پول کافی نداشت پاریس را یه قصد نیویورک ترک کرد.

هنگامی که از کار در نیویورک پول کافی بدست آورد، به کالیفرنیا رفت و در آنجا با همسر مکزیکی اش ارلیندا (Erlinda) ملاقات کرد. در همان جا بود که با چارلز لوید (Charles Lloyd) نوازنده ساکسفون روبرو شد که با دیدن پتروسیانی پس از پانزده سال وقفه مجددا شروع به کار می نمود.

پتروسیانی در این باره می گوید: "با یکی از دوستانم که نوازنده درام بود به منزل لوید رفتم، تا آن روز او را که مایل بود در کنارش بنوازم، نمی شناختم."

به دنبال این آشنایی، دو نوازنده به مدت دو سال در سراسر جهان به برگزاری کنسرت های متعدد پرداختند. ماحصل حضور آنها در فستیوال جز Montreux انتشار آلبومی بود که در سال 1982 جایزه Prix d'Excellence را برای آنان به ارمغان آورد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ورود به سالن برای اجرای کنسرت

بزرگترین شخصیت جز سال 1983
در سال 1983 نشریه لوس آنجلس تایمز، پتروسیانی را به عنوان بزرگترین شخصیت Jazz سال برگزید. انجمن فرهنگی دولت ایتالیا نیز او را "بهترین نوازنده جز اروپایی" معرفی کرد. کشور فرانسه جایزه معتبر Prix Django Reinhardt را به پتروسیانی اعطا نمود. در سال 1984 آلبوم انفرادی "100 Hearts" او جایزه جشنواره همتای فرانسوی گرمی یعنی Grand Prix du Disque - Prix Boris Vian را به خود اختصاص داد.


پتروسیانی با نوازندگان برجسته بسیاری چون فردریک هوبارد (Freddie Hubbard) نوازنده ترومپت، جیم هال (Jim Hall) و جان ابرکرومبای (John Abercrombie) نوازنده گیتار همکاری داشته است.

عشق پتروسیانی به دوک الینگتون (Duke Ellington) سالهای سال ادامه داشت و طی سالهای 1989 تا 1992 تک نوازی های او به شدت تحت تاثیر تکنیک های نوازندگی بیل ایونس بود.

به نبوغ اعتقادی ندارم
او اظهار می داشت : "به نبوغ اعتقادی ندارم به نظر من تلاش و کوشش مهم ترین رمز موفقیت است. از زمان کودکی می دانستم که چه کاری را باید انجام دهم و برای آن تلاش بسیار کردم. کارهای زیادی را به انجام رساندم، آلبوم های متعددی را منتشر کردم و با نوازندگان بسیاری همکاری نمودم. هنوز هم کارهای بسیاری برای انجام دادن پیش رو دارم، برای من صحبت در مورد خودم و اتفاقات نه چندان خوشایندی که برایم رخ داده، کار آسانی نیست. تصمیم دارم در سن هفتاد و پنج سالگی، در بستر مرگ زندگینامه ام را به رشته تحریر در آورم. برخی اوقات می اندیشم، کسی آن بالا هست که مرا از یک انسان عادی بودن نجات داده است."

اما او هرگز به سن 75 سالگی نرسید و در پنجم ژانویه سال 1999 در سن 37 سالگی در شهر نیویورک بر اثر بیماری زندگی را بدرود گفت.

magmagf
21-05-2007, 00:51
تشبیه سکوت به صفحه سفیدی که موسیقی بر آن نقش میشود، چندان صحیح نیست. در واقع سکوت، یکی از رنگهای موجود در جعبه رنگ آهنگساز است. آنچه موسیقی جز را از قالبهای دیگر موسیقی مجزا میکند این است که هر نوازنده –از طریق بداهه نوازی- به نوعی آهنگساز هم محسوب میشود و باید شیوه استفاده موثر از سکوت را به خوبی بشناسد.

من غالبا به لزوم وجود یک کلاس تخصصی برای تدریس نقش سکوت در موسیقی فکر میکنم، زیرا میزانهای سکوت در واقع زمان انتظار نیستند بلکه زمانی برای شنیدن فعال یا به عبارتی درک اهمیت صدایی که شنیده ایم، هستند، حالتی که در یک گفتگوی خوب پیش می آید.

فوت و فن در موسیقی جز از بالاترین اهمیت برخوردار است و به کار گرفتن سکوت، بخشی از این تکنیک یا فوت و فن به شمار میرود. اینکه چه زمانی فضای صوتی خالی مانده و باید با نتها پر شود و اینکه گاهی به صدا در نیاوردن ساز میتواند به همان اهمیت صحیح نواختن نتها باشد، جزئی از دانش لازم برای تبدیل شدن به یک نوازنده موفق جز است.

به کار گیری سکوت برای مدت بسیار کوتاه (در حد یکی دو ضرب) یا مدت بیشتر (میزان بعد از میزان)، هر یک تاثیری متفاوت بر روی شنونده باقی میگذارند. این کار میتواند تاکید بیشتری بر نوای سازهای دیگر محسوب شود زیرا با سکوت یک ساز، پاساژهای اجرا شده توسط نوازندگان دیگر، برجسته تر شده و به گوش شنونده میرسند.

چند ضرب سکوت، میتواند اشتیاق شنونده را نسبت به آنچه خواهد شنید افزایش دهد. به این ترتیب سکوت میتواند موجد حس انتظار و پیش بینی باشد.اگر ما این دو عامل را به عنوان تنش و رهایی در نظر بگیریم، سکوتی که پس از یک عبارت موسیقایی میآید میتواند شنونده را از تنش ایجاد شده توسط موسیقی رها سازد و از طرف دیگر میتواند با در انتظار نگه داشتن شنونده برای شنیدن عبارت بعد، خود عامل بروز تنش باشد. طول زمان یک سکوت، فاصله بین دو سکوت و حجم سکوت (که بسته به تعداد نوازندگانی که در یک زمان سکوت میکنند بستگی دارد)، همه با هم بر شنونده تاثیر میگذارند. این تاثیرات، تجربه شنیداری هر شنونده را رنگ آمیزی میکنند.

علاوه بر اینها، سکوت با کاستن از درهم ریختگیهای صوتی، به هر عبارت صوتی رنگ میبخشد. هنگامی که در هنگام گفتگو، طرفین مکالمه تنها به ابراز عقیده مداوم بپردازند و کلمات از دهانشان به بیرون پرتاب شود، فضایی خفه ایجاد میکند، موسیقی نیز همینطور است، در این حالت موقعیت شنونده بسیار غیر قابل تحمل میشود. دانستن این که چه زمانی و به چه مقدار از سکوت استفاده کنیم، بخشی از یک مکالمه موفق و یکی از مهمترین تواناییهای هر موسیقی دانی است.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اگربا دقت بیشتر به تعدادی از قطعات موسیقی محبوب خود گوش دهید، متوجه خواهید شد که بهترین موسیقی دانان چگونه از سکوت استفاده میکنند.هنرمندان بزرگ دارای تکنیکهایی بی نقص هستند، اما تمام آنها علاوه بر آموختن چگونه نواختن، استفاده به جا از سکوت را نیز می آموزند. آهنگسازان دانا، تمام ایده های عالی خود را یک باره بر بوم نمیریزند تا تصویری بدرنگ از آن حاصل شود و تجربه شنونده به چیزی ناگوار مبدل شود. این هنرمندان میدانند چگونه به تبادل کامل و واضح ایده های خود بپردازند.

به فواصل میان عبارات موسیقی توجه کنید، به زمانی که یک ساز با رفتن باقی ساز ها به پس زمینه، پررنگ میشود توجه کنید. به هنگامی که تک نوازان بدون حضور رقابت انگیز سازها و اصوات دیگر، تمام توجه شنونده را به خود جلب میکنند، دقت کنید. سکوت را به عنوان یکی از رنگهای موسیقی بشنوید زیرا سکوت، هنگامی که به درستی به کار برده شود، یک رنگ است.

magmagf
24-05-2007, 02:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg

بدون تردید Don't Worry Be Happy از آلبوم Simple Pleasures مک فرین، یکی از محبوب ترین آهنگ های قرن بیستم است که در سال 1988 جایزه بهترین آهنگ سال جشنواره Grammy را به خود اختصاص داد، در عین حال که آلبوم 'Simple Pleasures' نیز به عنوان بهترین آلبوم پاپ برگزیده شد. در این آلبوم مک فرین با خلاقیت هایش اهمیت vocal percussion را در آکاپلای معاصر به روشنی نمایاند.

به طور قطع مک فرین را می توان به عنوان مطرح ترین خواننده آکاپلای عصر حاضر دانست. خلاقیت های این هنرمند چارچوب ها و محدودیت های مطرح شده را کنار می زند، او به عرصه ای پا نهاده که بسیاری از خوانندگان دیگر هنوز در آغاز کشف قابلیت های موجود در آن هستند، این هنرمند ثابت کرد که می توان حد و مرزها را درنوردید و پیروز شد. تلاش، استعداد، خلاقیت و شجاعت مک فرین او را به عنوان خواننده ای که به تنهایی قادر به انجام کار یک گروه است، به جهانیان شناساند. در حقیقت هنر مک فرین در تفسیر استعدادهایش به صورت بداهه است.

در سال 1983 بابی مک فرین برای نخستین بار به طور انفرادی کنسرتی برگزار نمود، چند ماه پس از آن با اجرای توری در آلمان به عنوان خواننده ای با استعداد در عرصه بین المللی شناخته شد. آلبوم " The Voice " او گزیده ای از هنرنمایی های مک فرین درسفرش به آلمان است.

در آلبوم " Mouth Music" مک فرین رهبری ارکستر مجلسی " St. Paul " را با اجرای پیش در آمدی بر "The Marriage of Figaro "به عهده گرفته است . در ادامه مک فرین با نوارندگی ترومپت به همراه Herbie Hancock نوازنده پیانو، Ron Carter نوازنده باس، Tony Williams نوازنده درام به اجرای قطعه " 'Round Midnight " می پردازد. در بخش هایی دیگر از این آلبوم او به همراه Chick Corea
، Sonata No.2 in F Major موزار را اجرا می کند. اجرای " Flight of the Bumblebee " توسط مک فرین به همراه Yo-Yo Ma از دیگر جذابیت های این آلبوم است.



آلبوم " Paper Music " او که در سال 1995 منتشر شد اولین آلبوم کلاسیک او بود که در آن رهبری ارکستر مجلسی St. Paul و خوانندگی را بر عهده داشت، همان صدایی که تا آن زمان در عرصه موسیقی پاپ خوش درخشیده بود، این بار به جز پرداخت و انقلابی در عرصه موسیقی آکاپلا بوجود آورد. مک فرین این امر خطیر را نیز با سربلندی به اتمام رساند.

در آلبوم " Beyond Words " که در سال 2002 منتشر شد، این افسانه آکاپلا ، با سینتی سایزر Roland XP-80 به نوازندگی می پردازد، Chick Corea نوازنده برجسته پیانو نیز در این اثر حضور دارد. بابی مک فرین که در دو دهه اخیر به احیای موسیقی آکاپلا پرداخته، در این آلبوم هنرش را در خوانندگی جز به زیبایی ارائه نموده و از صدایش که در حقیقت یک ساز چند منظوره است به منظور خلق اصوات بهره می گیرد. 16 آهنگ موجود در این آلبوم نمودی از خلاقیت های خوانندگی و نوازندگی اوست. Beyond Words سمبلی است از تجربیات مک فرین در عرصه موسیقی جز، کلاسیک، پاپ، کورال و آکاپلا .

مک فرین در " Swinging Bach" فستیوالی که در شهر تاریخی Leipzig آلمان برگزار شد و در آن 12 گروه از ژانرهای مختلف موسیقی به اجرای قطعاتی از باخ پرداختند، حضور بهم رساند و رهبری ارکستر Gewandhausorchester Leipzig را در اجرای قطعه Orchestra Suite No. 3 in D Minor به عهده گرفت.



در کلیه نشریات معتبر بین المللی مقالات بسیاری در مورد مک فرین و هنرش به رشته تحریر در آمده ، بد نیست به گزیده ای از نظریات منتقدین درباره مک فرین در چند نشریه توجه کنیم :

نیویورک تایمز :"بابی مک فرین موسیقی دان بزرگی است که در دهه هشتاد چون ستاره ای درخشان در عرصه آکاپلا ظاهر شد. او که اغلب به صورت انفرادی بر روی صحنه حاضر می شود، اگر به آهنگی نیاز داشته باشد آنرا با استفاده از صدایش یا ضرباتی که به بدنش می زند، اجرا می کند. در حقیقت او هنر خوانندگی را دچار تحول کرده ، مک فرین توانایی خلق هر آنچه را که از صدای انسان بر می آید را داراست. "

نیوز ویک :"منتقدین موسیقی آلمان صدای او را اعجاب انگیز می شمرند و دلیل آن نیز بر کسی پوشیده نیست . به جرات می توان وسعت صدا و تکنیک این خواننده جاز را فوق بشری شمرد، قابلیت تبدیل صدای او کاملا بی نظیر است. "

لوس آنجلس تایمز :" بابی مک فرین تنها یک خواننده با استعداد، برخاسته از خانواده ای اهل موسیقی که رهبری و ساخت آثار را به عهده دارد، نیست؛ زندگی او در هنرش شکوفا می شود."

magmagf
05-06-2007, 20:03
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Jazz سبکی از موسیقی است که ریشه در تفکر روحانی، موسیقی بلوز و البته Ragtime دارد. در یک بیان ساده موسیقی جاز، هنر بداهه نوازی مطابق با سبک و روحیات مختص هر نوازنده است. در واقع برخلاف موسیقی کلاسییک، نحوه اجرا و القای خصوصیات روحی نوازنده در ملودی آنقدر تاثیر پذیر است که اگر شنونده ای اجرای نسخه دوک الینگتون (Duke Ellington) از یک موسیقی مشخص را می پسندد، باید حتمآ همان نسخه را گوش کند، چرا که ممکن است نسخه ای از همان موسیقی را که دیگری اجرا کرده است به هیچ وجه نپسندد.

یک نوازنده جاز، در اجرای یک آهنگ همواره تلاش می کند که سبک کارش را نمایان سازد، حتی اگر شنونده را تحت تاثیرقرار ندهد. بنابراین هر نوازنده جاز با نام و سبک منحصر به فرد خود، نقشی را در ساختن طیف گسترده این سبک از موسیقی ایفا می کند. برخی از این افراد آنچنان نوآوری هایی در سبک موسیقی Jazz پدید می آورند که به آنها پدیده های دنیای جاز گفته می شود.

همانطور که بسیاری از شما می دانید، تاریخ پیدایش موسیقی جاز به شهر نیو اورلئان باز می گردد. جو کینگ الیور (Joe King Oliver) سرپرست یک گروه جاز حرفه ای و نوازنده ترومپت در این شهر بود. پس از اینکه به دلیل خشونت ملوانان نیروی دریایی در نیورلئان اجرای موسیقی جاز در آنجا ممنوع شد، تصمیم گرفت تا با گروهش به شیکاگو نقل مکان کند و در آنجا به کار مشغول شود.

گروه او (Dixieland) در شیکاگو به خوبی مورد استقبال قرار گرفت و به سرعت مشهور شد. در واقع موفقیت او به اندازه ای بود که برای آوردن تعداد نوازندگان بیشتر و بزرگ کردن گروه به نیو اورلئان بازگشت؛ یکی از این نوازندگان لوییس آرمسترانگ (Louis Armestrong) جوان بود.


لوییس آرمسترانگ یکی از خلاق ترین تک نوازان ترومپت تاریخ موسیقی جاز است. موسیقی او نمایانگر انرژی و قدرتی بود که شنوندگان را مجذوب خود می کرد. او برای مدت کوتاهی با کینگ الیورنواخت و پس از مدتی برای خود گروهی پنج نفره به نام The Hot Five تشکیل داد. البته بعد ها با اضافه شدن دو نفر دیگر به گروه، بالاجبار نام گروه به The Hot Seven تغییر یافت.

آرمسترانگ کسی بود که شیوه نواختن به سبک Dixieland، یعنی پرداختن سه ساز به اجرای یکسان ملودی های بالا و پایین رونده و سپس بداهه نوازی تنها توسط یک ساز را کنار گذاشت، با وجود اینکه این ساز تکنواز عمومآ ترمپت خود او بود.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Piano : Teddy Wilson, Clarinet : Benny Goodman , Drums : Gene Krupa
لویی آرمسترانگ چهره ای بسیار سرشناس بود که شهرت جهانی اش را بیشتر به دلیل ابداع در نحوه خواندن ملودی با هجاهایی بی معنا که Jazz Scat نامیده می شد، بدست آورد. او این سبک خواندن را از تقلید نحوه نوازندگی ترومپت پایه ریزی کرد.


بنی گودمن (Benny Goodman) از دیگر پدیده های موسیقی Jazz بود. یک نوازنده تمام عیار کلارینت و رهبر ارکستر که توانست لقب سلطان سوئینگ (King of Swing) را به خود اختصاص دهد.

Swing سبک خاصی از موسیقی جاز است که ریتم آن با وجود مقطع بودن به راحتی توانایی ایجاد انگیزه برای حرکت و رقص در شنونده را ایجاد می کند. این خصوصیت به گودمن امکان اجراهای زنده و طولانی تری را در سالن های رقص می داد. هر چند این سبک اجرا با نواختن برای حاضرین در حالت نشسته که تا پیش از این میان گروه های جاز رایج بود کاملا متفاوت بود.

حضور انبوه جمعیت در کنسرت های Goodman و موفقیت بدست آمده باعث شد او با پیانیست بسیار مشهور معاصر تدی ویلسون (Teddy Wilson) یک گروه جاز تشکیل دهد.

Benny Goodma - Let's dance

اثر متقابل کلارینت Goodman و پیانوی Wilson کار جدیدی در موسیقی سبک جاز بود و باعث معروفیت هر دوی آنان شد. این دو نفر اولین گروهی بودند که بعنوان دو حرفه ای موسیقی جاز ترکیبی را در آمریکا پایه ریزی کردند. این سبک جدید موسیقی به حدی مورد استقبال عموم قرار گرفت که دولت آمریکا مسئولیت و هزینه فرستادن آنها به یک تور در سراسر اتحاد جماهیر شوری را تقبل کرد.

تا آن زمان موسیقی جاز عمدتا به صورت بداهه اجرا می شد، به این معنا که از ملودی هایی پایه ای برای بسط و گسترش موسیقی استفاده می کردند و این تنها مهارت نوازندگان بود که در موسیقی اجرا شده اعجاز می آفرید.

در ابتدا نوازندگان مشهور جاز برای اجرا از توانایی های ذاتی خود بهره می جستند. اما با محبوب شدن موسیقی جاز در بین مردم، نوازندگان متوسط برای تقلید از سبک بزرگان ، به نت نیاز داشتند. تا آن زمان بسیاری از نوازندگان جاز بدون نت و از طریق شنیداری می نواختند. در این مرحله بود که آهنگسازان موسیقی جاز به تکاپو افتادند، آنها باید ماهیت موسیقی را درک کرده و آن را به صورت نت پیاده می کردند.