PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اسرار ماوراء



صفحه ها : 1 2 3 [4] 5 6 7 8 9 10 11 12 13

lovergod14amorousand
30-08-2006, 11:02
چه بحث ميكنيد كه خود را نشناخته ايد كه اسرار ماورا’ را بشناسيد...

Bedahe
30-08-2006, 11:07
بنده هم تهران اما به خاطر موقییت شغلی اغلب شهر ها رو میرم
آخر هفته آینده میرم اصفهان
کی میای بندر مرسدس جان ؟

deer
30-08-2006, 11:07
چه بحث ميكنيد كه خود را نشناخته ايد كه اسرار ماورا’ را بشناسيد...

من خودمو شناختم ولي نمي دونم اينهايي كه مي بينم چين درست چيزي نمي بينم منظورم اين بود

lovergod14amorousand
30-08-2006, 11:11
انسان در خيال باطل خود خود را شناخته احساس ميكند...تو اي جوان اگر خود را شناخته بودي دم از خود نميزدي...

deer
30-08-2006, 11:12
چه كار بايد بكنم تا اينهايي كه مي بينم واضح تر بشن

lovergod14amorousand
30-08-2006, 11:15
چه كار بايد بكنم تا اينهايي كه مي بينم واضح تر بشن
تو اي انسان كه خدا شاهد است و ناظر اگر ذره اي لطفش كم كند عالم عدم است...

Bedahe
30-08-2006, 11:22
چه كار بايد بكنم تا اينهايي كه مي بينم واضح تر بشن

سلام دوست من
اگه دقیق تر بگی چی میبینی شاید بتونم کمکت کنم .

mercedes
30-08-2006, 12:36
کی میای بندر مرسدس جان ؟
یکی دو هفته دیگه انشاال... میام عسلویه

Alireza_Shafaei_PCworld
30-08-2006, 13:43
اصفهان کی میایی؟
(ای ول)

mercedes
30-08-2006, 13:49
اصفهان کی میایی؟
(ای ول)
انشاا... 5 شنبه آینده 16 شهریور اگه قابل بدونین

yaghish
30-08-2006, 14:41
سلام
از جواباتون ممنون. با اين اوضاع معلومه كلي هم برام دعا كردين.
خداحافظ

Alireza_Shafaei_PCworld
30-08-2006, 16:17
هنوز باورم نمیشه!!!!
ولی اول تام بوی جان

به نظر من برای دعا هیچ معنی ای نمیده
فقط کافیه توی دلمون از خدا بخواهیم که مشکلی حل بشه
نه اینکه دستامون را دراز کنیم
و بعد بریم هزار تا جا جار بزنیم
منم فقط میتونم امیدوار باشم که مشکلت حل شه!

ولی باور نشده ی من!
من در خواب هوشیار شدم! و انطور هم که گفتین هر کاری میتونستم بکنم ولی در صورتی که نترسم
میتونستم 100 متر بپرم ولی اگر میترسیدم بعد از 20 سانت میخوردم زمین!

واقعا لذت خفنی داره که منم حاضر نیستم عوض کنم!
یک سوال
من سری اول که باور نمیشد در خواب بیدار شده باشم یک دور پریدم نزدیک بود بخورم به سقف! با دستم زدم به سقف و با همون شتاب اومدم پایین روی فرش!
اگر روی فرش افتاده باشین میدونید که دست شروع به سوزش میکنه
میخواستم ببینم با تلقین میشه این سوزش کوچیک را از بین برد تا یک سوپر من شیم؟ یا کلا احساس درد خفیف را از بین برد؟
اگر میشه باید چی کار کرد؟
اگر بخواهیم به جایی بریم که تا حالا نرفتیم باید چی کار کنیم؟
مثل یک تور گردشی در اردبیل!
ولی هنوز باورم نمیشه بعد از کمتر از یک هفته توی خواب کاملا هوشیار میشم!
برای کسایی که میخوان در خواب هوشیار بشن
باید به نکات کوچیک توجه کنید
خودم اینجوری فهمیدم
یک سری ار مسافرامون قرار 20 همین ماه بیان
من توی خواب دیدم که اومدن! بعد از مادرم پرسیدم اینا اومدن گفت آره!
من هم که تعجب کرده بودم گفتم که هنوز بیستم نیست! بعد بلافاصله نتیجه گرفتم که خوابیدم و با تمام چیزهای طبیعی مثله احساس ها و ... به خودم قبولوندم که خوابیدم
باور کنید انقدر طبیعی بود که اصلا به فکرم نمیرسید خواب باشم!
از اون موقع هیچی را باور نکردم و قشنگ مثله ماتریکس شده بود!(ابته اگر فیلم را دیده باشین)
که توی توی دنیای مجازی بودم که هر کاری میخواستم میتونستم بکنم!

شما هم باید دنباله یک نکته بگردین

از این به بعد برنامه میریزم که توی خواب بعدی که هوشیار میشم چی کار کنم!

راستی کسایی که بدونن مدتش چقدر بود
توی خواب امروز ظهر این طوری شدم
توی مدت یک ساعت که خوابیده بودم حدود 2 دقیقه آزادی کامل داشتم هر کاری میخواستم بکنم!

جناب مرسدس خان
کجا میتونیم در خدمت باشیم؟

deer
30-08-2006, 17:07
سلام دوست من
اگه دقیق تر بگی چی میبینی شاید بتونم کمکت کنم .

من چيز هاي مي بينم يكم شبيه مه مي مونه حدودا به اندازه ي يك ادم مي مونه

deer
30-08-2006, 17:08
تا حالا شما فرشته ي درونتون رو ديدن

mehd20_esf
30-08-2006, 20:41
بهت تبريك ميگم عليرضا جان
فقط اينو بهت بگم كه اگه ميخواي بازم ازاين تجربه ها داشته باشي بايد در طول روز چند بار تلقين كني
خصوصا موقع خواب
من تمام تجربه هام توي خوابهاي كوتاه بود مثل عصر يا دم صبح واسه اينكه ادم سيكل اخر خوابش رو بهتر به ياد مياره
ازحالا به بعد ميتوني هر أزمايشي داري اون موقع انجام بدي من شخصا وسايل توي خونه رو بررسي ميكنم تا بعد از بيداري ببينم همونجاست يا نه راستي اينو بگم اين كار انرزي زيادي مي خواد وقتي تموم بشه هر قدرم كه زور بزني نميتوني پرواز كني
به همه دوستان اينجا توصيه ميكنم سعي كنن حداقل يه بار اين تجربه را داشته باشند خيلي حال ميده مشتري دايم خواهند شد
ا گه فونت رو نميشه خوند حتما ياداوري كنين تا درسش كنم
مرسي از همتون

mehd20_esf
30-08-2006, 22:01
تام بوي جان راستي منم برات دعا كردم ولي تو دلم اينا
راستي من ديشب كه تو خواب هشيار شدم رفتم تو خيابون تو قيافه مردم ريز شدم ديدم عين تصاوير سه بعدي بازي هاست
مثلا فوتبال وينينگ الون تو قسمت اديت كه قيافه بازيكنا رو تغير ميديم حتي خالهاي روي صورتشون رو واضح ميديدم انقدر واقعي بود كه نگو
راستش اون اوايل يه كم مبهم ميديدم حالا روز به روز داره روياهام واضحتر ميشه
فقط مشكل من اينه كه وقتي تو خواب هشيار ميشم و از اتاقي كه توشم حركت ميكنم تا توي اتاقم همه هر شيي بررسي ميكنم با بيداري يكجوره ولي تا پامو از خونه گزاشتم بيرون وضع تغيير ميكنه مثلا صبح خوابيدم ميبينم بيرون هوا تاريكه يا بغل خونمون يه ماشين هست ولي وقتي بيدار ميشم ميبينم چیزي در خونمون نيست
عجيبه نه

Bedahe
30-08-2006, 23:54
ولی باور نشده ی من!
من در خواب هوشیار شدم! و انطور هم که گفتین هر کاری میتونستم بکنم ولی در صورتی که نترسم
میتونستم 100 متر بپرم ولی اگر میترسیدم بعد از 20 سانت میخوردم زمین!
سلام
چند مورد خیلیمهم :
1 - تا اطلاع ثانوی تحت هیچ شرایطی از محیط خونه تون بیرون نرو
2 - به هیچ بلندی نزدیک نشو
3 - به هیچ چهار پایی از قبیل سگ و گرگ و . . . نزدیک نشو
4 - بدون مشورت و هماهنگی با یک خبره ادامه نده !
5 - موارد بالا رو جدی بگیر

Bedahe
30-08-2006, 23:56
من چيز هاي مي بينم يكم شبيه مه مي مونه حدودا به اندازه ي يك ادم مي مونه
شما هاله میبینی یا شبه ؟

Alireza_Shafaei_PCworld
31-08-2006, 00:38
سلام
چند مورد خیلیمهم :
1 - تا اطلاع ثانوی تحت هیچ شرایطی از محیط خونه تون بیرون نرو
2 - به هیچ بلندی نزدیک نشو
3 - به هیچ چهار پایی از قبیل سگ و گرگ و . . . نزدیک نشو
4 - بدون مشورت و هماهنگی با یک خبره ادامه نده !
5 - موارد بالا رو جدی بگیر

جناب خادم زاده بابت جوابهاتون ممنونم
فقط یک موضوعی هست
1- من هیچ جوری نمیتونم از خونه بیرون نرم چون کلاس دارم و مخصوصا توی این ماه اتفاقهای مهمی میفوته
که تقریبا غیر ممکنه بیرون نرم
2- قابل انجامه
3- من توی بیداری هم به این جور چیزا نزدیک نمیشم!
4- یک خبره معرفی کنید
5- سعی میکنم!

فقط یک موضوعی هست
میشه لطف کنید یگید چه خطری منو تهدید میکنه؟
من سعی میکنم مواردی که گفتین را انجام بدم
ولی حداقل بگین چرا همین؟
باتشکر


قربانت
ع.ش

Bedahe
31-08-2006, 01:15
جناب خادم زاده بابت جوابهاتون ممنونم
فقط یک موضوعی هست
1- من هیچ جوری نمیتونم از خونه بیرون نرم چون کلاس دارم و مخصوصا توی این ماه اتفاقهای مهمی میفوته
که تقریبا غیر ممکنه بیرون نرم
2- قابل انجامه
3- من توی بیداری هم به این جور چیزا نزدیک نمیشم!
4- یک خبره معرفی کنید
5- سعی میکنم!

فقط یک موضوعی هست
میشه لطف کنید یگید چه خطری منو تهدید میکنه؟
من سعی میکنم مواردی که گفتین را انجام بدم
ولی حداقل بگین چرا همین؟
باتشکر


قربانت
ع.ش
غلیرضا جان من منظورم در حالت پرواز بود ، نه در زندگی عادی :tongue:
ببخشید من مبهم گفته بودم.
چون تمام اون موارد در حالت پرواز خطر دارن ، اونم از نوع جدیش .

Bedahe
31-08-2006, 01:16
البته اینا همه فقط برا شروع کاره هان ! !

snow chem
31-08-2006, 01:18
ديدن انرژى يك خصوصيت اكتسابى نيست و افراد خاصى اين توانائى رو دارن.
ولى افرادى هم كه انرژى رو نميبينن ، مى تونن دريافت و انتقال انرژى رو انجام بدن.
مستلزم اين كار ، اول از همه داشتن اطلاعات كافى درمورد انرژى و روح انسان است. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه وقت كنم خودم يكسرى اطلاعات رو در اين باره براى علاقمندان ميذارم . سعى ميكنم وقت پيدا كنم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

deer
31-08-2006, 09:56
شما هاله میبینی یا شبه ؟

نمي دونم فكركنم هاله باشه
بعضي وقتها چيزهاي نقره اي رنگ مثل قطرات باران در هوا مي بينم اينها چي هستن

deer
31-08-2006, 10:01
كتاب خاطرات يك مغ اثر پائولوكوئليو رو خوندين اگر اين كتاب رو بخونين مي تونين فرشته ي درون خود يا همون ذهن ناهشيار خود رو ببينين حتي اسم هم داره ناهشيار شما اگر بخواين براتون مي فرستم متن كاملشو

deer
31-08-2006, 10:03
ديدن انرژى يك خصوصيت اكتسابى نيست و افراد خاصى اين توانائى رو دارن.
ولى افرادى هم كه انرژى رو نميبينن ، مى تونن دريافت و انتقال انرژى رو انجام بدن.
مستلزم اين كار ، اول از همه داشتن اطلاعات كافى درمورد انرژى و روح انسان است. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه وقت كنم خودم يكسرى اطلاعات رو در اين باره براى علاقمندان ميذارم . سعى ميكنم وقت پيدا كنم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اميدوارم وقت پيدا كني من خيلي دوست دارم اين مطلبو

hamed1297
31-08-2006, 14:43
آیا میشه با انرژی مثبت کسی رو به سمت خودمون بکشیم.؟

mercedes
31-08-2006, 19:12
ديدن انرژى يك خصوصيت اكتسابى نيست و افراد خاصى اين توانائى رو دارن.
ولى افرادى هم كه انرژى رو نميبينن ، مى تونن دريافت و انتقال انرژى رو انجام بدن.
مستلزم اين كار ، اول از همه داشتن اطلاعات كافى درمورد انرژى و روح انسان است. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه وقت كنم خودم يكسرى اطلاعات رو در اين باره براى علاقمندان ميذارم . سعى ميكنم وقت پيدا كنم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه اکتسابی نباشه و فقط به آدمهای خاص داده بشه یه مقداری عدالت رو مختل میکنه
نمی دونم منظورتون چیه از دیدن انرژی ها اما اگه منظورتون هاله یا چاکراها و.. باشه میشه گفت کاملا اکتسابی هم میتونه باشه روجوع شود به کتابهای کارلوس کاستاندا اونجا دون خوان به کارلوس یاد میده اگه هم فکر میکنید نمیشه استاد ما حداقل به 500 نفر تا حالا یاد داده

Unknow
31-08-2006, 19:15
سلام به همه ي دوستان
ببخشيد يه دفعه از آسمون افتادم و اين مطلب و ميگم
من از دوستاني كه علاقه دارن يا اطلاعات دارن و يا سوالي در باره ي اكنكار دارن دعوت ميكنم توي تاپيك " كالبد شكافي اك يا اكنكار " يه سر بزنن و مطالبشون و اونجا درج كنن
هر كس كمك كنه ممنون ميشم
اميدوارم بتونم با ايجاد اين تاپيك به دوستان كمك كنم
يعني اميدوارم وقت داشته باشم مطلب بذارم

به زودي هر وقت وقت كردم اولين مطلب و ميذارم ولي الآن از دوستان ميخوام اگه كسي مطلبي داره بذاره
ممنون

Alireza_Shafaei_PCworld
31-08-2006, 19:42
مرسدس جون اونارو چجوری میشه یاد گرفت
خودت میتونی یاد بدی یا باید بریم سر استادت؟

Aurachakra
31-08-2006, 20:36
نمي دونم فكركنم هاله باشه
بعضي وقتها چيزهاي نقره اي رنگ مثل قطرات باران در هوا مي بينم اينها چي هستن
با اجازه اساتید محترم : سوشیانت - مرسدس - ذوالقرنین - و...
Deer جان فکر میکنم چیزهایی که شما میبینید پرانا نام داره
که همون انرژی حیاته و چاکرا ها اونو جذب میکنن
در طبیعت و صبحها بسیار بیشتر دیده میشن
ولی در شهر های شلوغ و اماکن آلوده خیلی کمتر یافت میشه

deer
31-08-2006, 21:41
با اجازه اساتید محترم : سوشیانت - مرسدس - ذوالقرنین - و...
Deer جان فکر میکنم چیزهایی که شما میبینید پرانا نام داره
که همون انرژی حیاته و چاکرا ها اونو جذب میکنن
در طبیعت و صبحها بسیار بیشتر دیده میشن
ولی در شهر های شلوغ و اماکن آلوده خیلی کمتر یافت میشه


می شه در مورد پرانا بیشتر توضیح بدین چیه وباید چه کار کنم

mercedes
31-08-2006, 23:18
مرسدس جون اونارو چجوری میشه یاد گرفت
خودت میتونی یاد بدی یا باید بریم سر استادت؟

کیا دوست دارن یاد بگیرند
چی رو؟
چجوری؟

Alireza_Shafaei_PCworld
01-09-2006, 00:37
خوب فکر کنم خیلیا باشن!
یاد گرفتن اینکه چطوری چاکرا را ببینیم!
چجوریش را نمیدونم
چون نمیدونم چجوری باید یاد داد!

snow chem
01-09-2006, 01:20
آیا میشه با انرژی مثبت کسی رو به سمت خودمون بکشیم.؟

بله حامد عزيز
اساس تله پاتى هم همينه . كافيه اراده كنى.
يه مثال سئوالى ازت مى پرسم ، اگه منظورم بفهمى جواب سئالتو گرفتى ؛ اميدوارم:
تاحالا شده دلت خيلى بخواد يه اتفاقى بيفته يا نيفته . هى تو دلت بگى خدايا ... بشه و همون جورى كه تو خواستى بشه؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه برات پيش اومده ، انرژى ات بوده كه كار خودشو كرده! :happy:

hamed1297
01-09-2006, 01:30
آره.دقیقا چنین جریانی برام بارها پیش اومده.چطور میتونم تقویتش کنم؟

snow chem
01-09-2006, 01:49
اگه اکتسابی نباشه و فقط به آدمهای خاص داده بشه یه مقداری عدالت رو مختل میکنه
نمی دونم منظورتون چیه از دیدن انرژی ها اما اگه منظورتون هاله یا چاکراها و.. باشه میشه گفت کاملا اکتسابی هم میتونه باشه روجوع شود به کتابهای کارلوس کاستاندا اونجا دون خوان به کارلوس یاد میده اگه هم فکر میکنید نمیشه استاد ما حداقل به 500 نفر تا حالا یاد داده

تكذيب نميكنم ولى تا كسى هاله و انرژى رو نشناخته باشه و مهمتر اينكه خودش درك و حس نكرده باشه ، نمى تونه
كارى انجام بده ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

snow chem
01-09-2006, 02:21
Deer جان فکر میکنم چیزهایی که شما میبینید پرانا نام داره
که همون انرژی حیاته و چاکرا ها اونو جذب میکنن
در طبیعت و صبحها بسیار بیشتر دیده میشن
ولی در شهر های شلوغ و اماکن آلوده خیلی کمتر یافت میشه


فكر نكنم پرانا بوده باشن . اين قطرات رو همه مى بينن و اولين دليلش خستگى و فشار چشميه ، كه الان همه به نحوى گرفتارش هستن .
هاله اصلا شكل قطره اى يا اصلا شكل واضحى نداره! ;)

snow chem
01-09-2006, 04:11
آره.دقیقا چنین جریانی برام بارها پیش اومده.چطور میتونم تقویتش کنم؟

همين كه بهش فكر مى كنى خيلى خوبه . اما يكى از مهمترين روشهاى تقويت چاكراها كه موتورهاى انرژى در بدن هستن ( انرژى بدن شما با چاكراها تقويت ياضعيف ميشه )، تقويت قدرت ايمان شماست . هر چقدر ايمانت قوى تر بشه و فكرت به مسائل كم ارزش دنيوى كمتر مشغول بشه راحت تر ميتونى انرژيتو رو كنترل كنين .
سعى كن درك كنى روح همون انرژيه و فناناپذيره.به مرگ فكر كن و اينكه چقدر لذت بخشه كه با مرگ روح بزرگ و نا محدودت از زندان جسم محدود آزاد ميشه .
......

zolgharnein
01-09-2006, 14:22
اي ول همه فعال واقعا خسته نباشيد ميبخشيد نبودم كامپيوترم ويروسي شده كمك

zolgharnein
01-09-2006, 14:26
تمرین 3-





یک سوزن عمولی وتا حدی کم قطر یا نازک را درمقابل خود به فاصله40 تا 70



سانتیمتری قرار می دهیم آنگاه در آرامش کامل ، فکر ونگاه خود را روی آن



تمرکز داده وبا یک قصد ونیت درونی اراده می کنیم که سوزن خم شود باید این



احساس را درخود تقویت کنیم که نیروئی که ازچشمان ما به طرف شیئی مورد



نظرمان ساطع میشود عنقریب آن شیئی (سوزن)،خم خواهد شد بعداز موفقیت



درین کار میتوانیم از اشیاء بزگتر مانند قاشق وچنگال ویا میخ .غیره استفاده کنیم...

.

توصیه های لازم.





در مراحل اولیه تمرین ها وآزمایش ها اصراری برای موفقیت صددرصد نداشته



باشیدبلکه در شرایط تمرین ، حدوث پدیده را از طریق یک احساس وتحریک



درونی منتظر باشید زیرا پدیده حرکت ، نیروی عصبی وروانی زیادی رابه



مصرف میرساند لذا درصورت موفقیت نباید بلافاصله اقدام به تمرین نمود ویا



اینکه با اشیاء بزرگتروسنگین تری انتخاب کنید بهتر است ابتداء به جلسات



نظم داده سپس مدتی روی یک شیئی تمرین کرده وآنگاه به اشیاء سنگینتر



بپردازیم نظم دادن به جلسات وحفظ آرامش درهر جلسه دستیابی به موفقیت



را امکان پذیر میکند لذا با توفیق دریک تمرین نباید برای حصول به نتیجه ای



قطعی تر نظم جلسات را بر هم بزنید بهتر است با متانت وصبوری به تمرین



ها ادامه دهید ودر صورت موفقیت درتمرینات قبل از حصول مهارت لازم



،نباید استعداد خود را به نایش بگذارید ودرمیان جمع عمل کنید زیرا دراثر



تشتت افکار نیروی روانی بیشتری مصرف شده وامکان موفقیت کم ویا ممکن



نمیشودضمنا چنانچه افراد در جلسات خود وسیط(مدیوم ) ویا احتمالا کودک



ونوآموز باشند به وقوع پدیده کمک میکنند زیرا سیلات روانی آنها به گونه



ایست که درحدوث پدیده دخالت خواهد داشت حتا درصورت ارادی ویا غیر



ارادی آنها ...



عزیزان امیدوارم به دقت وبا ایمان به کارتان به موفقیت دست یابید
-----------------------------------------
==============================
اينم بگه كه جناب مرسدس عزيز فرمودند اي تمرينات بدون استاد ميتونه پرده چاكرا را پاره كنه و ضربه هاي شديدي به اعصاب بزنه

-=========---=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-=-=-=-
منبع:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zolgharnein
01-09-2006, 14:43
علیرضا جان از اینکه تجربه هاتون را نوشتید ممنون
یه چیزی را بگم شما که تو خوا بیدار میشید مساما به جاهی دور هم سفر خواهید کرد از اونجایی که اینکار را هم با بدن اختری انجام میدید و واقعی هست و توهم نیست بهتره که وقت خواب جای مناسبی خوابیده باشید چون اگه یکی اطرافیان که بیدار هست بخواد شما را بیدار کنه و یک تکان ناگهانی به شما بده با کار دیگه که منجر به بیداری بشه اگه ایجاد شک برای شما کنه یعنی نسافت سفر کرده را بخاهید به سرعت طی کنید و به بدن برگردید میتونه باعث پاره شدن طنابهای نقرهای بین بدن فیزیکی و روحتون بشه و بسته به مسافت طی شده و شک وارده میتونه باعث دیوانگی مرگ و امراض دیگه بشه
حتی وقتی در حالت بیداری بصورت ارادی برونفکنی کالبد اختری را انجام میدید این نکته را فراموش نکنید
بقیه اساتید اگه نظری دارند حتما ذکر کنید

zolgharnein
01-09-2006, 14:44
سلام به همه
مثل اینکه قرار نیست ما تو این سایت مطلب بزاریم چند روز پیش که کارتم حک شد حالا هم کامپیوترم ویروسی شده نمیدونم چیه
ویروسه گزینه فولدر آپشن تو منوی تولز اون بالی صفحه را خورده با اینکار نمیشه فایلهای هیدن اونهایی که مخفی شدن را آشکار کرد بعدش هم حودش مخفی میشه و تموم هارد را میخوره
اگه کسی از این ویروس اطلاعی داره و ویروسکش مورد نیازش را میشناسه کمکم کنه ممنون

hamed1297
01-09-2006, 14:44
خیلی جالبه.من فکر میکردم اینها مربوط به فیلم و سینما هست.کسی موفق به انجامش شده؟

zolgharnein
01-09-2006, 14:52
با اجازه اساتید محترم : سوشیانت - مرسدس - ذوالقرنین - و...
Deer جان فکر میکنم چیزهایی که شما میبینید پرانا نام داره
که همون انرژی حیاته و چاکرا ها اونو جذب میکنن
در طبیعت و صبحها بسیار بیشتر دیده میشن
ولی در شهر های شلوغ و اماکن آلوده خیلی کمتر یافت میشه


سلام به Aurachakra عزيز از اينكه براي اعضا جواب نوشتي ممنون

راستي اختيار دارين من كه فقط مطالب متافيزيكي توي سايتهايي اينترنتي را مي خونم و من كجا استاد كجا ولي بقيه بچه هاي تاپيك و خود شما را استاد هاي عزيز خودم ميدونم
از اينكه نميذاريد تاپيك خاك بخوره ممنون

zolgharnein
01-09-2006, 14:54
راستي آقاي سوشيانت عزيز هم كه نيستند
سلام به جناب حامد آقا ديدم رو خطي گفتم يه سلامي بكنم

zolgharnein
01-09-2006, 14:57
خیلی جالبه.من فکر میکردم اینها مربوط به فیلم و سینما هست.کسی موفق به انجامش شده؟



منظورتون از اينها چيه مطالب متفیزیک را میگین

yaghish
01-09-2006, 17:42
سلام دوستان. امید وارم که حالتون خوب باشه.
اون روز یه اتفاق خیلی عجیب برام افتاد.بعد از ظهر بود و من حالم خوب نبود.نمی دونستم باید چیکار کنم.با اینکه اصلا خوابم نمی اومد اما تو اتاقم دراز کشیدم. چشمامو بسته بودم و داشتم به خودم بد و بیراه می گفتم که یه اتفاق خیلی عجیب افتاد.که فقط آخراش یادمه.مطمئنم خواب نبود.احساس کردم تو یکی از اتاقهای خونه ی مادر بزرگم هستم. جلوی یه آینه ی بزرگ ایستاده بودمو داشتم به خودم با عصبانیت یه چیزائی می گفتم که دقیقا یادم نیست. بعد قیافه ام تو آینه خیلی زشت و وحشتناک شد .انگار کنترلمو از دست دادم. محکم سرمو کوبوندم به اون آینه بعد احساس کردم دارم با سرعت خیلی خیلی زیاد می چرخم. سرگیجه نبود طوری بود که انگار کل تنم داره می چرخه.تو این حال فکرمو به راحتی کنترل می کردم .حتی یادمه سعی می کردم یه بار ماجرا رو مرور کنم تا یادم نره. اما تا خواستم مرور کنم احساس کردم از یه جای خیلی بلند پرت شدم.بعد همینا که گفتم یادم بود اما تو اون لحظه یادمه مطمئن بودم یه چیزائی یادم رفته.
به نظر شما این چه اتفاقی بود که برام افتاد؟

mehd20_esf
01-09-2006, 19:38
باسلام به همه نميخوام نااميد بشيد ولي تمرينات تله كينزي به اين راحتي يا هم نيست شايد دو سه سال وقت لازم باشه تا بشه با قدرت روحي يه تيكه كاه رو جابجا كنيم شايدم بيشتر
بعضي افراد به دليل بعضي حوادث مثل تصادف يا شوك الكتريكي قدرت روحي شون يهو فعال ميشه
عده اي هم ازدوران كودكي قدرت روحي بالايي دارن
حالا يه سوال
ميدونين واسه چی چاكراهاي ما از كودكي باز نيست مثلا چشم سوم؟
علتش اينه كه ما ادما مثل يه ضرفي ميمونيم كه در كودكي گنجايش محدودي داره
اگه از حجمش بيشتر بريزيم سر ريز ميكنه مثلا يه كودك ازسوسك يا موش ميترسه چه برسه به اينكه يه روح بخواد جلوش حاضر بشه
با تمرينات معنوي مثل نماز(البته با توجه)يواش يواش حجم اين ضرف رو به افزايش ميره
شجاعت انسان افزايش پيدا ميكنه و ترسش ميريزه در مرحله يقين دي گه نميترسه واسه اينكه بالاترين قدرت همراهشه
واسه همين ا گه چشم سوم ما باز بشه قبل از اينكه ضرفيت پيدا كنيم خودتون بگين چی ميشه

mehd20_esf
01-09-2006, 20:02
من يواش يواش دارم به اين نتيجه ميرسم تمام قدرت هاييكه در وجود ما هست واسه تكاملمون كاملا لازمه وهيجكدوم بي هدف خلق نشده من قبلا ادما رو به شكل معموليشون ( پوست و گوشت و استخون)مىديدم و هي با خودم مي گفتم منضور خدا از أيه
فتبارك الله احسن الخالقين در باره انسان و برتري اون به بقيه موجودات باهوش مثل جن چيه؟ و يا واسه چي خدا به ملايكه عرض كرد كه من درباره انسان چيزي ميدونم كه شما نميدونيد
ولي از وقتي تحقيقاتمو در اين باره شروع كردم فهميدم همه جهان در خود انسان پيچيده شده
پس سعي كنيد خودتونو بشناسيد تا خدا را بشناسيد
چقدر با كلاس حرف زدم!

mehd20_esf
01-09-2006, 20:18
از عليرضاي عزيز هم ميخوام اگه تجربه جديدي داشتن حتما بزارن حال كنيم
ببينيم يكيمون ميتونه برونفكني كامل داشته باشه يا نه

hamed1297
02-09-2006, 01:27
منظورتون از اينها چيه مطالب متفیزیک را میگین
منظورم خم کردن سوزن و دیگر اشیاء بود.

snow chem
02-09-2006, 03:59
ولي از وقتي تحقيقاتمو در اين باره شروع كردم فهميدم همه جهان در خود انسان پيچيده شده
پس سعي كنيد خودتونو بشناسيد تا خدا را بشناسيد
چقدر با كلاس حرف زدم!


آره عزيزم ، هم با كلاس حرف زدى‌ هم متفكرانه .
انگار تو هم تا حدودى درك كردى ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Alireza_Shafaei_PCworld
02-09-2006, 11:39
راستی من یک پیشرفت مهم داشتم!

من تا حالا فکر میکردم که امکان داره آدم خواب نبینه!
خودم توی ماه دوبار بیشتر خواب نمیدیدم!
ولی حالا هر شب 3 تا خواب
و هر روز ظهر 2 خواب میبینم!
یعنی روزی 5 تا خواب
که خیلی پیشرفته به نظر من!
من توی خواب نکات متعجب کننده ی زیادی میبینم!
انگار خواب را طوری تعریف کردن که طبیعی نباشه!
یعنی غیر ممکن نکته غیر طبیعی توی یک خواب نبینی!
ولی من فقط یک بار از این نکته برداشت کردم که دارم خواب میبینم!
و .....


باید بیشتر روی خودم و نتیجه گیریهام کار کنم!

mehd20_esf
02-09-2006, 14:28
اين خيلي خوبه
ولي غيرممكنه أدم خواب نبينه
پیشرفتت اين نيست كه خواب بيشتر مي بيني
اينه كه خواب بيشتر يادت ميمونه
البته اين تمرين مستمر باشه جلوي فراموشي در دوران پيري رو هم مي گيره

mehd20_esf
02-09-2006, 14:30
آره عزيزم ، هم با كلاس حرف زدى‌ هم متفكرانه .
انگار تو هم تا حدودى درك كردى ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مرسي
شما لطف داري :blush:

zolgharnein
02-09-2006, 15:14
خاصان خدا
=--==-=-=---==-=-

غلام حاجی فرمودند:خادا رحمتش کند یک درویش عباسی بود توی مقبره خاتون ابادیها این مرد خادم مقبره خاتون ابادیها بود و خودش هم مرد بزرگواری بود.شبها حالاتی داشت،اصلا این مرد خواب نداشت،همه اش مشغول عبادت و ذکر ریاضت بود.ایشان برای من تعریف کرد:غلامی بنام فولاد بوده که نوکری خانه حاجی را میکرده غلاهای دیگر از روی حسادتی که به )فولاد(داشتند پیش حاجی بدگویی میکردند.
حاجی میگفته من تا با چشمان خودم نبینم حرف شما را باور نمی کنم،هر دفعه که می گفتند:حاجی می گفت:من هنوز چیزی ندیدم.تا اینکه سالی خشکسالی میشود و همه جهت دعای باران به تخت فولاد برای مناجات می روند.فولاد نزد حاجی می اید و اجازه میگیرد که اقا اگر می شود امشب به من اجازه دهید من ازاد باشم.حاجی برای مچگیری او را ازاد میگذارد.غلام به طرف قبرستان تخت فولاد می اید و وضو میگیرد و دو رکعت نماز میگذارد و صدا می زند خدا صورتم را از روی این خاکها بر نمی دارم تا باران رحمت خود را بر این بندگان گنهکارت نازل کنی،دیگر نمی خواهم این مردم بیایند و به زحمت بیفتند.
حاجی می گوید یک وقت دیدم یک لکه ابری بالا امد و باران رحمت نازل ش.من طاقتم تمام شد و امدم فولاد را صدا زدم و گفتم از این تاریخ من غلام تو هستم.
غلام گففت برای چه؟گفتم من شاهد قضایای تو بودمو خدا هم بخاطر دعای مستجاب تو باران را نازل کر.امشب من هرچه دارم مال تو باشد.
غلام وقتی فهمید که خواجه پی به امور او برده گفت:ای ارباب تو من را ازاد کن،اربا میگوید:من غلام تو هست.لغام سرش را روی خاک کیگذارد و میگوید:خدایا این خواجه مرا ازاد کرد،از تو میخواهم مرا از این دنیا ازاد کنی.خواجه میبیند غلام سراز سجده بر نداشت.وقتی نگاه می کند میبیند فولاد به رحمت خدا رفته. همانجا به خاکش میسپارند.
-==--=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-
میبخشید اما من این داستان واقعی را خوندم و خیلی برام جالب و اموزنده بود گفت شما هم استفاده کنید.اگه علاقه دارید بازم مینویسم.
موفق باشید.

zolgharnein
02-09-2006, 15:18
mehd20 از اين كه درباره تلكينزي نظرت را نوشتي ممنون

deer
02-09-2006, 15:46
خاصان خدا
=--==-=-=---==-=-

غلام حاجی فرمودند:خادا رحمتش کند یک درویش عباسی بود توی مقبره خاتون ابادیها این مرد خادم مقبره خاتون ابادیها بود و خودش هم مرد بزرگواری بود.شبها حالاتی داشت،اصلا این مرد خواب نداشت،همه اش مشغول عبادت و ذکر ریاضت بود.ایشان برای من تعریف کرد:غلامی بنام فولاد بوده که نوکری خانه حاجی را میکرده غلاهای دیگر از روی حسادتی که به )فولاد(داشتند پیش حاجی بدگویی میکردند.
حاجی میگفته من تا با چشمان خودم نبینم حرف شما را باور نمی کنم،هر دفعه که می گفتند:حاجی می گفت:من هنوز چیزی ندیدم.تا اینکه سالی خشکسالی میشود و همه جهت دعای باران به تخت فولاد برای مناجات می روند.فولاد نزد حاجی می اید و اجازه میگیرد که اقا اگر می شود امشب به من اجازه دهید من ازاد باشم.حاجی برای مچگیری او را ازاد میگذارد.غلام به طرف قبرستان تخت فولاد می اید و وضو میگیرد و دو رکعت نماز میگذارد و صدا می زند خدا صورتم را از روی این خاکها بر نمی دارم تا باران رحمت خود را بر این بندگان گنهکارت نازل کنی،دیگر نمی خواهم این مردم بیایند و به زحمت بیفتند.
حاجی می گوید یک وقت دیدم یک لکه ابری بالا امد و باران رحمت نازل ش.من طاقتم تمام شد و امدم فولاد را صدا زدم و گفتم از این تاریخ من غلام تو هستم.
غلام گففت برای چه؟گفتم من شاهد قضایای تو بودمو خدا هم بخاطر دعای مستجاب تو باران را نازل کر.امشب من هرچه دارم مال تو باشد.
غلام وقتی فهمید که خواجه پی به امور او برده گفت:ای ارباب تو من را ازاد کن،اربا میگوید:من غلام تو هست.لغام سرش را روی خاک کیگذارد و میگوید:خدایا این خواجه مرا ازاد کرد،از تو میخواهم مرا از این دنیا ازاد کنی.خواجه میبیند غلام سراز سجده بر نداشت.وقتی نگاه می کند میبیند فولاد به رحمت خدا رفته. همانجا به خاکش میسپارند.
-==--=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-
میبخشید اما من این داستان واقعی را خوندم و خیلی برام جالب و اموزنده بود گفت شما هم استفاده کنید.اگه علاقه دارید بازم مینویسم.
موفق باشید.

خيلي جالب بود ولي ما چه جوري از اين استفاده كنيم
باز هم بزارمطلب

mercedes
02-09-2006, 18:34
خاصان خدا
=--==-=-=---==-=-

غلام حاجی فرمودند:خادا رحمتش کند یک درویش عباسی بود توی مقبره خاتون ابادیها این مرد خادم مقبره خاتون ابادیها بود و خودش هم مرد بزرگواری بود.شبها حالاتی داشت،اصلا این مرد خواب نداشت،همه اش مشغول عبادت و ذکر ریاضت بود.ایشان برای من تعریف کرد:غلامی بنام فولاد بوده که نوکری خانه حاجی را میکرده غلاهای دیگر از روی حسادتی که به )فولاد(داشتند پیش حاجی بدگویی میکردند.
حاجی میگفته من تا با چشمان خودم نبینم حرف شما را باور نمی کنم،هر دفعه که می گفتند:حاجی می گفت:من هنوز چیزی ندیدم.تا اینکه سالی خشکسالی میشود و همه جهت دعای باران به تخت فولاد برای مناجات می روند.فولاد نزد حاجی می اید و اجازه میگیرد که اقا اگر می شود امشب به من اجازه دهید من ازاد باشم.حاجی برای مچگیری او را ازاد میگذارد.غلام به طرف قبرستان تخت فولاد می اید و وضو میگیرد و دو رکعت نماز میگذارد و صدا می زند خدا صورتم را از روی این خاکها بر نمی دارم تا باران رحمت خود را بر این بندگان گنهکارت نازل کنی،دیگر نمی خواهم این مردم بیایند و به زحمت بیفتند.
حاجی می گوید یک وقت دیدم یک لکه ابری بالا امد و باران رحمت نازل ش.من طاقتم تمام شد و امدم فولاد را صدا زدم و گفتم از این تاریخ من غلام تو هستم.
غلام گففت برای چه؟گفتم من شاهد قضایای تو بودمو خدا هم بخاطر دعای مستجاب تو باران را نازل کر.امشب من هرچه دارم مال تو باشد.
غلام وقتی فهمید که خواجه پی به امور او برده گفت:ای ارباب تو من را ازاد کن،اربا میگوید:من غلام تو هست.لغام سرش را روی خاک کیگذارد و میگوید:خدایا این خواجه مرا ازاد کرد،از تو میخواهم مرا از این دنیا ازاد کنی.خواجه میبیند غلام سراز سجده بر نداشت.وقتی نگاه می کند میبیند فولاد به رحمت خدا رفته. همانجا به خاکش میسپارند.
-==--=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-
میبخشید اما من این داستان واقعی را خوندم و خیلی برام جالب و اموزنده بود گفت شما هم استفاده کنید.اگه علاقه دارید بازم مینویسم.
موفق باشید.

ممنون ذوالقرنین جان
تخته پولاد اصفهان بزرگان زیادی خوصوصا سحرهای جمعه یک ساعت قبل ار اذان یه برنامه عرفانی دارند

mercedes
02-09-2006, 18:35
nightmar عزیز کم پیدا هستند

nightmare
02-09-2006, 19:00
خوانده شدیم. پس آمدیم.


نوشته شده توسط tom boy
دوستان همگی سلام. امیدوارم که حالتون خوب باشه.
راستش من به کمک نیاز دارم.اوضاع روحیم خیلی ناجوره . می خواستم از همتون خواهش کنم اگه قابل دونستید برام دعا کنید. ممنون میشم.
یه سوالی هم دارم که امید وارم همتون برام جواب بذارین.می خواستم بپرسم اگه یه اشتباه بزرگ کنید که دودش هم تو چشم خودتون بره و هم تو چشم یکی دیگه و ندونید چطوری جبران کنید چیکار می کنید؟یا اینکه برعکس اگه یکی یه اشتباهی کنه که دودش تو چشم شما بره چی. ؟ اون وقت چیکار میکنید.
اگه هم خواستین برام میل بزنین. اینم آی دی من:hisss_5@yahoo.com
دعا یادتون نره. تا چهارشنبه خداحافظ.

اشتباهی بوده که نباید رخ میداد. اما برای بازگشت تنها شاهد باش و منتظر.
و اما در مورد پست 808 . به زودی جواب میدم.

تا بعد.....

yaghish
02-09-2006, 19:10
nightmare جان ممنون.حداقل يكي مارو تحويل گرفت.
مرسدس جان شما هم تحويل نمي گيرين مارو :sad:

mercedes
02-09-2006, 19:14
یه ایچینگ گرفتم

او بایست تکان بخورد.

(ای چینگ چیه؟)

mehd20_esf
02-09-2006, 19:32
راستي تجربه امروز صبح رو براتون بگم:
امروز دم صبح يه لحظه بيدار شدم بعد به خودم تلقين كردم كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم همين اتفاق هم افتاد
از اون طرف اين داداش كوچيكه ماشب قبلش جاتون خالي يه هندونه درسته خورده بود(البته بدون پوست)بعدش تا صبح دم به ساعت گلاب به روتون ميرفت دست به أب
خلاصه همون موقع كه من تو خواب هشيار بودم وداشتم كله گرگي اينجا اونجا ميرفتم اين بابا(داداش كوچيكمو مي گم)درب دستشويي رو محكم كوبيد به هم به طوري كه من سه متر پريدم بالا
حالا مارو مي گي از يه طرف اعصابم خورد شده بود كه چرا بيدار شدم از يه طرف مي گفتم يهو دويونه نشم تو اين حالت جدول ضربو پيش خودم مرور كردم خيالم راحت شد كه مخم جابجا نشده ولي تا دم ظهر سرم درد ميكرد!

__________________________________
ببخشيد اغراق كردم ميخواستم جنبه طنز و اكشن داشته باشه :rolleye:

yaghish
02-09-2006, 19:44
ميشه بگين اي چينگ چيه؟ فقط مواظب باشين زياد تكون نخوره ممكنه پس بيافته . گناه داره به خدا :sad:

nightmare
02-09-2006, 19:44
نوشته شده توسط tom boy

سلام دوستان. امید وارم که حالتون خوب باشه.
اون روز یه اتفاق خیلی عجیب برام افتاد.بعد از ظهر بود و من حالم خوب نبود.نمی دونستم باید چیکار کنم.با اینکه اصلا خوابم نمی اومد اما تو اتاقم دراز کشیدم. چشمامو بسته بودم و داشتم به خودم بد و بیراه می گفتم که یه اتفاق خیلی عجیب افتاد.که فقط آخراش یادمه.مطمئنم خواب نبود.احساس کردم تو یکی از اتاقهای خونه ی مادر بزرگم هستم. جلوی یه آینه ی بزرگ ایستاده بودمو داشتم به خودم با عصبانیت یه چیزائی می گفتم که دقیقا یادم نیست. بعد قیافه ام تو آینه خیلی زشت و وحشتناک شد .انگار کنترلمو از دست دادم. محکم سرمو کوبوندم به اون آینه بعد احساس کردم دارم با سرعت خیلی خیلی زیاد می چرخم. سرگیجه نبود طوری بود که انگار کل تنم داره می چرخه.تو این حال فکرمو به راحتی کنترل می کردم .حتی یادمه سعی می کردم یه بار ماجرا رو مرور کنم تا یادم نره. اما تا خواستم مرور کنم احساس کردم از یه جای خیلی بلند پرت شدم.بعد همینا که گفتم یادم بود اما تو اون لحظه یادمه مطمئن بودم یه چیزائی یادم رفته.
به نظر شما این چه اتفاقی بود که برام افتاد؟

به نظر من اين اتفاقي نبود كه براي شما افتاد . دليلي و توجيحي بود بر اتفاقي كه شايد نبايد مي افتاد.
راستي در مورد اي چينگ . خوب اگر مرسدس عزيز اين زحمت رو براي شما كشيدند ... پس.
تكان بخور.
تا بعد....

zolgharnein
02-09-2006, 21:07
راستي تجربه امروز صبح رو براتون بگم:
امروز دم صبح يه لحظه بيدار شدم بعد به خودم تلقين كردم كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم همين اتفاق هم افتاد
از اون طرف اين داداش كوچيكه ماشب قبلش جاتون خالي يه هندونه درسته خورده بود(البته بدون پوست)بعدش تا صبح دم به ساعت گلاب به روتون ميرفت دست به أب
خلاصه همون موقع كه من تو خواب هشيار بودم وداشتم كله گرگي اينجا اونجا ميرفتم اين بابا(داداش كوچيكمو مي گم)درب دستشويي رو محكم كوبيد به هم به طوري كه من سه متر پريدم بالا
حالا مارو مي گي از يه طرف اعصابم خورد شده بود كه چرا بيدار شدم از يه طرف مي گفتم يهو دويونه نشم تو اين حالت جدول ضربو پيش خودم مرور كردم خيالم راحت شد كه مخم جابجا نشده ولي تا دم ظهر سرم درد ميكرد!

__________________________________
ببخشيد اغراق كردم ميخواستم جنبه طنز و اكشن داشته باشه :rolleye:

اول سلام
دوم دست درد نکنه که تجربه ات را نوشتی منم چندتا داشتم که قبلا گذاشتم
سوم ایول من که از خنده مردم البته ناراحت نشیدا اما خیلی جالب نوشتی
چهارم من که گفته بودم شما که اینکارها را میکنید جای خلوت بخوابید
:laughing: :laughing: :laughing: :laughing:

zolgharnein
02-09-2006, 21:15
یه مطلب درباره جن زدگی
=-=--=-=-=-=-=-==-
-=-=-==-=--=-=-=-=


"یه عده مشغول احضار روح بودند"؟! ماجرای جالبی است، هر چند هیچ یک از شرکت کنندگان نمی دانست دارد چکار می کند. در واقع می توان گفت که دعاخوان تنها شخصی بود که واقعاً به این جن، روح و یا نیروی ظنی اعتقاد داشت. به همین سبب تنها کارش هم آن بود که هر چه زودتر آن نیرو را از فضای پدیدآمده دور کند و فضای روزمره و قابلِ اعتمادِ همیشگی را بوجود آورد.

البته این گونه بازی های کنترل نشده و ابتدایی بی اذیت و آزار هستند و بزودی هم فراموش می شوند. به همین ترتیب موجوداتی هم که می توان بصورت اتفاقی با آنها ارتباط پیدا کرد بی خطر هستند...

حال چگونه می توانیم این ماجرا را تجزیه و تحلیل کنیم؟

در جوامع شلوغ و مدرن شهری در بین انسانها یک همگراییِ فکری و هوشمندانه بوجود می آید. زندگی کردن در این فضای مشترک با انسان های دیگر ساختمانی یکپارچه می سازد که رمز و رموز خود را دارند. وقتی یک روستایی به شهر می آید خود را همزمان بیرون و درون فضای دیگری حس می کند. البته شناخت و تجربه در این فضای جدید او را هم در خود حل می کند.

معمولاً موجودات ماورای طبیعی از مکانهای شهری و شلوغ دوری می کنند و بیشتر مکان های دورافتاده و خلوت را ترجیح می دهند. بارها و بارها شنیده ایم که در صحرا یا بر قله ی کوهی و یا در غاری به پیامبر و یا عارفی وحی و الهام شده است. این مسائل هیچ وقت در کوچه و خیابانها رخ نمی دهد.

در فرهنگ و مذهبی که به ما تعلق دارد اینگونه موجودات را بعنوان روح و جن های بدکاره و حتی شیطان شناسانده اند. در چنین اجتماعی هر چیزی دارای تعریف و تفسیری ویژه است هر آنچه که مطابق با آن توصیف و تفسیر نباشد عجیب و غریب بنظر می رسد و باید از آن دوری کرد. به این دلیل موجودات مقدس و الهی که بیرون از این فرهنگ و ساختار فکری هستند همه به جن و شیطان تبدیل می شوند. حال افرادی که در این جامعه باز به اینگونه شناخت ها و کنجکاوی های غیر ثبت شده و نامعمول روی می آورند اشخاصی هستند که معمولاً در خفا و در حین مراسم مخصوصی دست به این کار می زنند تا بیشتر توجه موجودات ماوراء الطبیعی را جلب کنند.

به نظر من با شناخت ناکاملی که انسان مدرن نسبت به این موجودات دارد بیشتر وقت ها هم به بن بست بر می خورد و پس از چندی کنجکاوی ناچار به دنیا و اندیشه ی همیشگیِ موجود در فرهنگ و دین خود گرایش می یابد، چرا که این دنیا برای او قابل اعتمادتر و آشناتر است.

برای مفهوم دادن به این رویداد ها باید از نو زیربنای تفکر خود را کاملاً تغییر داد و شناخت مجدد و ساختمان جوابگوی بهتری را بنیان گزاری کرد که در این توضیح کوتاه نمی توان آنها را بررسی کرد. به امید اینکه بتوانم در آینده کتاب منظمی در مورد الهیاتِ موجوداتِ فراطبیعی و سنت های از یاد رفته تنظیم کنم که جای آن در گوشه و کنارهای ادبیات فارسی واقعاً خالی بنظر می رسد. سد ها سال است که از اثری به این شکل در ادبیات فارسی زبانان خبری نیست.

بالاخره اگر بخواهیم بصورت جدی با این مسائل دست و پنجه نرم کنیم راه های زیادی باید پیمود چه برسد به اینکه بخواهیم از این روش ها بهره ببریم.

دوست جن زده ی شما هم با کمک از تکنیک دعاخوانی دوباره به این جهان برگشت و شاید با بسته شدن دریچه ای که در آن حالت ویژه برایش پدید آمده بود (و این بسته شدن دریچه توسط مغز، عکس العملی است طبیعی) فرد مزبور هرگز به آن حالت ویژه باز نگردد. نگه داشتن شخص بصورت محکمی که دعاخوان توصیه کرد یاری دهنده ی ایجاد رابطه ی است با یک مکان مشخص و رابطه با "این" جهان هستی.

برای زمینی شدن و دوری از این گونه حوادث، فرد می تواند جلوی تلویزیون نشسته و مثلاً اخبار شب را ببیند و یا اخبار رادیو را برای چندی گوش کند تا دوباره و کم کم به فضای معمول خود باز گردد. خاک ریختن بر سر خود هم خوب است. یا مثلاً در سینما مشاهده می کنیم که در چنین حالتی از آب استفاده می شود!

وقتی که دوست شما می گوید: »فردی او را وادار به ناسزا گويی ميکرده ...« در اینجا عکس العمل ساختمان عصب و مغز او را می بینیم که آن نیرو و موجود را بصورت فردی برای ما می آفریند تا به او مشخصات دهد و او را تعریف کند - اما چنان به نظر می رسد که دوست شما به این مراحل پای نگذاشت. من مطمعنم اگر مدتی پس از این ماجرا که برای ایشان پیش آمد دوباره از او سؤال شود که چه کسی را در آن حالت دیده بود نمی تواند قطعاً پاسخ دهد و بسیار شک دارد.

اگر فرد مزبور را پیش دعاخوان و یا ملایی ببرید، او سعی خواهد کرد تا دوست شما را از افکارش دور کند و او را به راه راست هدایت کند. روان شناسان و مراکز علمی از روش های دیگر استفاده می کنند. در آمریکا چهار میلیون فرد به اینکه با جهان دیگری ارتباط داشته اند بصورت آماری ثبت شده است. امروزه دیگر روانکاوان و دکتران نمی توانند این مسائل را نادیده بگیرند و در وهله ی نخست با مسئله جدی برخورد می کنند و علم تا حد امکان سعی دارد که با آن آشنایی پیدا کند. به این دلیل علم هم نمی تواند تنها این مسائل را پوچ و نادیده بگیرد برای اینکه همگی آنها برای انسان رخ می دهند. اما در اینجا باید ادیان بزرگ فرهنگی و کتابی را هم در نظر داشت. بیشتر اوقات، خود این ادیان هستند که چنین رویداد ها را رد می کنند، آنها را شیطانی تفسیر می کنند و ارتباط با روح یا موجودات الهی را تنها به پیامبرانشان تعلق می دهند و بس...

... و شما نباید از آن بترسید که در حالت عادی چنین ماجرایی برای دوستتان بوجود آید.


==================آرش شريف زاده عبدی




منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zolgharnein
02-09-2006, 21:16
سلام به مرسدس بابا توریستیا همه جا را میشناسی

راستی نگفتی کجا برنامه درباره رویا بینی داره

از زحمتات ممنون

mercedes
02-09-2006, 23:24
سلام به مرسدس بابا توریستیا همه جا را میشناسی

راستی نگفتی کجا برنامه درباره رویا بینی داره

از زحمتات ممنون
مرسی از لطف شما
یه ایمیل به بنده بزنید تا تلفن بدم
ببخشید برای شما نمیشه الان پیغام خصوصی داد

Alireza_Shafaei_PCworld
03-09-2006, 07:42
سلام
اینم دومین تجربه هوشیاری در خواب
من میتونم بگم اگر کسی این حس را توی عمرش نچشه
واقعا وقت تلف کرده
من امروز صبح حدود ساعت 6 و 55 دقیقه در خواب دوباره هوشیار شدم
فرق این بار با سری قبل این بود
1- کنترل بیشتری روی روند خوابم داشتم
یعنی میتونستم هر وقت بخوام از خواب بیدار شم
کنترل بیشتری روی خودم توی خواب داشتم
و کلا احساس میکردم هیچ اتفاقی برام نمیوفته

روی پشت بام بودم که فهمیدم دارم خواب میبینم!
من چون میترسیدم که این فرصت هم ممکنه مثل قبل از بین بره
(چون هنوز برنامه نذاشتم وقتی در خواب هوشیار میشم چی کار کنم)
و صبح هم بود پرش از ارتفاع به قصد پرواز را امتحان کردم!
شتاب گرفتم و از لبه پشت بام خودم را پرت کردم و به قصد پرواز هدف خودم را تعیین کردم
وقتی پریدم بعد از اینکه مسافت خیلی زیادی را به طرف بالا رفتم
(اونقدر نبود که هیچی پیدا نباشه حدودا 30 یا 40 متری زمین)
احساس کردم میتونم پرواز کنم
بعد از اینکه مسافت خیلی کمی را در محورد خط راست طی کردم
به طرف پایین سقوط کردم
و وقتی به زمین رسیدم بدون وقفه دوباره پریدم
در کل سه بار پریدم
و در انتهای بار سوم روی سیم برق افتادم!
شانس را حال میکنی؟
فکر کنم کل مسافتی که پرواز کردم 5 کیلومتر شد
و ....

در خواب امروز من یک موضوعی برام جالبه
دو حالت وجود دارد
1- من از قدرت پرش احساس میکردم دارم پرواز میکنم
2- میتونسم پرواز کنم ولی دست و پا شکسته
یعنی انگار یک لم داشته باشد که هنوز کامل بلد نباشم

من نظریه اول را به کمک فیزیک رد میکنم
میدونید که هنگامی که آدم بپره یا کلا شی پرتاب بشه
نمودار حرکتش چجوری خواهد بود؟
این شکلی خواهد بود:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

البته این حدوده
فقط برای اینکه نمودار حرکتیش را ببینید گفتم
ولی من وقتی میپریدم
نمودار حرکتیم این نبود
نمودارش این بود:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


یعنی تا زمانی اوج میگرفتم
سپس در مسیر راست حرکت میکردم
و بعد از یک مسافت سقوط میکردم
یعنی عملا مغایر با قانونی که پرتاب شی توی فیزیک را میگن
یعنی اون از قدرت پرش من نبوده
من در قسمتی از مسیر توسط نیرویی مسیرم صاف میشه
برای همینه که حالت دوم هم درست در میاد
یعنی عملا پرواز کردم
ولی دست و پا شکسته


فکر کنم فاصله هوشیاری سری اول و الان که سری دوممه 4 روز بود
من که امیدوارم بازم در خواب بیدار شم
سری اول که آدم هوشیار میشه خیلی با خودش فکر میکنه که سری دومی هم هست یا نه
حالا میبینم همیشه اینجوریه
چون الان امیدوارم سری سومی هم در کار باشه

راستی در رابطه با زمانش
این بار حدودا دوبرابر سری قبل هوشیار بودم
و حتی میتونستم هر وقت بخوام کاملا بیدار شم
یعنی حقیقتش اینه که امتحان کردم
اول خوابم امتحان کردم میتونم بیدار شم یا نه
و اتفاقا هم شدم
ولی دیدم حیفه وقتی داشت فضای اتاق توی چشمام میومد مسیرم را عوض کردم
و دوباره برگشتم!

اینم از تجربه دوم من!

bb
03-09-2006, 07:52
دوست من ممنون از اینکه خوابت رو توضیح دادی .

شما می تونی خودت رو تو خواب کنترل کنی؟

سعی کن بالاتر بری

Alireza_Shafaei_PCworld
03-09-2006, 07:56
بعد از اینکه هوشیار شدم
میتونم توی خواب هر کاری بکنم!
اصلا موضوع یک قسمت از بحث ما هم همینه!
کنترل کامل داری!
محیطش دقیقا مثله بیانی که فیلم ماتریکس میده!
هر کاری بخوام میتونم بکنم!
و لذتش هم بخاطر اینه که همه چیز را طبیعی احساس میکنی
یعنی انگار واقعا این کار را کرده باشی!
در رابطه با بالا تر رفتن!
من امتحان نکردم
چون در ارتفاعی که قرار میگرفتم بهترین زاویه دید را داشتم!

bb
03-09-2006, 07:58
خوش به حالت
کاش واسه ما هم اتفاق می افتاد.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
همیشه یک جوره یا متغیره
یعنی خواب ها با هم فرق دارن با نه ؟

Alireza_Shafaei_PCworld
03-09-2006, 08:06
من از هر روز 5 خواب در یادم میمونه
از این 5 خواب یکسری هستن که طبق دغدغه فکر آدم تشکیل میشن! اینجور خوابها معمولا برای هرس دادن آدم تشکیل میشن
و محیطشون هم همون محیطیه که توشون زندگی میکنی
یکسریشون به دلایل نامعلوم در در خواب آدم میان که دوباره در همان محیط زنگی تون هست
یکسری دیگشون به دلایل نامعلوم و در جایی نامعلوم و با هدفی نامعلوم به وجود میان!

من تا حالا فقط توی حالت دوم هوشیار شدم!
یعنی در محیط زندگی و یک روز عادی
امیدوارم توی یکی از خوابهای سری اول بیدار شم!

تا حالا که خوابهام هیچ ربطی به هم نداشتن

هوشیاری که در خواب پیدا میکنی دقیقا مثل زندگی میمونه
متغیری بودن یا نبودن نمیکنه
وقتی بفهمی خوابیدی دیگه به خاطر موضوعی هرس نمیخوری!
فقط توی محیطی قرار گرفتی که هر کاری به خواهی مثله زندگی عاوی میتونی بکنی!
انقدر عادیه که یک موضوع را برات مثال میزنم!

تو از کجا میدونی الان خواب نیستی؟

mehd20_esf
03-09-2006, 14:56
خيلي جالبه خوشحالم اينو مي خونم اميدوارم بازم موفق بشي
اينم بگم كه من بازي كامپيوتري خيلي دوست داشتم مخصوصا جي تي ا (سن اندرس)ولي از وقتي تو خواب ميتونم هشيار شم و هر كاري انجام بدم ديگه بازي نمي كنم واسه اينكه اونم مثل جي تي ا هر كاري دلم خواست مي تونم بكنم بعلاوه اينكه در اين مورد اينقدر صحنه ها واقعيه كه ميترسم مثلا يكي رو بزنم يا با ماشين كسي رو زير بگيرم همچنين هر وقت خواستم ميتونم پرواز كنم و از معركه فرار كنم
__________________________
راستي اينم بگم بعد از يه مدت بايد روشتو عوض كني واسه اينكه مغز هميشه در جهت حفظ تعادل اوليه موقع خواب يواش يواش راه حل غلبه برهوشياري در خواب رو پيدا ميكنه
مثل بعضي از داروها كه بعد از يه مدت مصرف بدن به اونها عادت ميكنه و بايد داروي قوي تري جايگزين بشه
بهتره بعد از يه مدت يا روشتو تغير بدي يا روش جديدي جايگزين كني
البته اين مساله حدودا پس از يك ماه از اولين تجربه من رخ داد و نميفهميدم كه علت چيه و واسه چي ديگه توي خواب هشيار نميشم خلاصه بعد از كلي اين در و اون در زدن همين اينترنت به دادم رسيد چون افرادي كه اين تجربه ها رو داشته باشند كمند
البته همه ميتونن ولي پشتكار و يه كم استعداد ميخواد
خلاصه يكي از دوستان اينترنتي منو راهنمايي كرد و يه روش به من معرفي كرد و گفت كه هر وقت اين روشم كارساز نبود عوضش كن يعني هي بايد به يه روش زيركانه سر ناخود أگاهتو كلاه بزاري

Alireza_Shafaei_PCworld
03-09-2006, 15:35
شما لطف کنید یک راهی را بم بگید که بتونم باتون در ارتباط باشم
مثله تلفون یا ایمیل و ....
چون از یک ماهه دیگه که مهر میشه دیگه معلوم نیست توی این سایت همدیگر را ببینیم!
فعلا که دارم با این خوابهام حال میکنم اساسی!
شما لطف کنید چند تا روش دیگه بگین به غیر از توجه به چیزهای عجیب!

nightmare
03-09-2006, 16:35
نوشته شده توسط Alireza_Shafaei_PCworld
شما لطف کنید یک راهی را بم بگید که بتونم باتون در ارتباط باشم
مثله تلفون یا ایمیل و ....
چون از یک ماهه دیگه که مهر میشه دیگه معلوم نیست توی این سایت همدیگر را ببینیم!
فعلا که دارم با این خوابهام حال میکنم اساسی![I]
شما لطف کنید چند تا روش دیگه بگین به غیر از توجه به چیزهای عجیب!

یه دختر رقصنده بود که وقتی غرق در رقص خودش میشد و می پرید ، تماشاچی ها محو پرش اون میشدن. چون در هنگام پرش خیلی بلند می پرید و طوری آروم پایین میومد که انگار جاذبه خیلی کمه . به آرامیه یه پر... اون یه پرش غیر عادی داشت. مثل پروازی کوتاه...
کم کم دیگه اون دختر به خاطر پرش هاش معروف شد و نه رقص خود. و هنگامی که از دهان مردم به تدریج در مورد پرش های غیر عادی و زیبای خودش شنید و توجهش رو به جای رقص روی پرش ها قرار داد ... دیگه نتونست اونطوری بپره و حتی در رقص هم به تدریج ضعیف شد.....

( شاید ارتباطی نداشت ، ببخشید)

تا بعد....

mehd20_esf
03-09-2006, 18:46
عليرضا جون من فعلا اينجا درخدمتت هستم
مشكلي داشتي برام ميل بزن
mehdi40_esf@yahoo.com

mehd20_esf
03-09-2006, 19:55
دوست عزيزnightmare
جالب بود
پر مغز ومحتوا
منضورتو فهميدم
ولي اينجا صدق نميكنه
________________
ببينين روح مادر بيداري اسير قفس تنه خد أگاه ما در ظاهر زورش مي چربه ولي ناخود اگاه ما قوي تر ودر اصل اون همه چي رو كنترل ميكنه
اونچه با چشم مادي مي بينيم در ظاهر واقعيه ولي در اصل واقعي و حقيقي نيست
چشم واقعي ما انسوي حجاب تن اسيره وچيزي نميبينه
وقتي اين قفس شكسته بشه اونوقت واقعيت أشكار مي شه
در خواب تا حدودي اين اتفاق مي افته و روح قدري أزاد ميشه ولي چه سود كه كاري نميتونميم بكنيم چون هوشيار نيستيم
همچنين روح باز اسير توهمات دوران بيداريه
ولي با تسلط كامل بر خواب ميشه از شر اين توهمات أزادشد
اون موقع هست كه ميشه با تكيه بر قدرتهاي نهفته اي كه خدا در وجود ما نهاده واقعيت وحقيقت هستي رو درك كرد
و به سمت كمال حركت كرد...
بنابرين هوشياري در خواب = افزايش قدرت تمركز فكري وروحي ودريچه اي به جهانهاي موازي

nightmare
03-09-2006, 20:04
منضورتو فهميدم

شاید...


ولي اينجا صدق نميكن

و باز هم شاید....

تا بعد....

yaghish
04-09-2006, 04:38
سلام دوستان
من تا حالا كلي ميل از تاپيك داشتم اما همشون ناخوانا بودن.به نظرتون چيكار كنم؟

deer
04-09-2006, 15:18
دوست من ممنون از اینکه خوابت رو توضیح دادی .

شما می تونی خودت رو تو خواب کنترل کنی؟

سعی کن بالاتر بری

مي شه بگين چه جوري

deer
04-09-2006, 15:27
سلام دوستان
من تا حالا كلي ميل از تاپيك داشتم اما همشون ناخوانا بودن.به نظرتون چيكار كنم؟
شما بايد encodingرو عوض کنید

yaghish
05-09-2006, 06:10
deer جان خيلي ممنون .اما با عرض مغذرت مي تو نم بپرسم چطوري بايد اين كارو كرد؟ :blush:

zolgharnein
05-09-2006, 06:27
یه دختر رقصنده بود که وقتی غرق در رقص خودش میشد و می پرید ، تماشاچی ها محو پرش اون میشدن. چون در هنگام پرش خیلی بلند می پرید و طوری آروم پایین میومد که انگار جاذبه خیلی کمه . به آرامیه یه پر... اون یه پرش غیر عادی داشت. مثل پروازی کوتاه...
کم کم دیگه اون دختر به خاطر پرش هاش معروف شد و نه رقص خود. و هنگامی که از دهان مردم به تدریج در مورد پرش های غیر عادی و زیبای خودش شنید و توجهش رو به جای رقص روی پرش ها قرار داد ... دیگه نتونست اونطوری بپره و حتی در رقص هم به تدریج ضعیف شد.....

( شاید ارتباطی نداشت ، ببخشید)

تا بعد....


سلام نايت مار عزيز
خيلي قشنگ نوشتي
من كه فكر كنم از توي اين متن بتونم به علتهاي كم بيدار شدنم تو خواب برسم

zolgharnein
05-09-2006, 06:30
سلام به مرسدس خوبم ميخواستم بپرسم ايميلتون را بنويسيد كه بتونم براتون ايميل بزنم

zolgharnein
05-09-2006, 06:44
سلام بچه ها با حداكثد دو هفته ريلكس كردن بدن ميتونيد به چيزهاي جالبي دسترسي پيدا كنيد اينم يه روش مفيد كه بنظرم جالب اومد شما هم بخونيد
=-=-=-=-=--=-=-=-=-=--=



خوب دوسستان سلام

همانطور که گفته بودم اول ریلاکسیشن را به شما هنرجویان آموزش میدهم چون برای شروع ایجاد خلسه بسیار موثر است و کلا برای عبور از هر علمی مورد استفاده قرار می گیرد و برای شروع برای شما مفید و ضروری میباشد حتی اگر هم با ریلاکسیشن آشنایی دارید ولی باز توصیه میکنم این روش فوقالعاده را هم امتحان کنید .

توجه به نکات زیر :

رعایت نکات زیر برای بهبود و کیفیت کار موثر است .

۱. لباس راحتی به تن داشته باشید . ( اگر کمربند دارید آن را شل کنید و عینک به چشم نداشته باشید و اگر شورت های کشی و تنگ دارید آنها را عوض کنید و اگر جوراب و کفش دارید آنها را از خود جدا کنید ) .

۲. حتی الامکان یک ساعت قبل از انجام تمرین غذای زیاد و سنگین نخورید . ( منظور معدتان عمل هضم انجام ندهد ) .

۳. محلی ساکت که از رفت و آمد بدور باشد و اتاق نیمه تاریک باشد . ( سعی کنید جای دنجی را انتخاب کنید و اگر در اتاق خواب باشد بهتر است و از قبل به خانواده بگویید موقع تمرین مزاحم شما نشوند ) .

۴. داشتن آرامش روحی و بدون دلهره و آرامش روان . ( از درگیری و غیره که باعث دفع تمرکز در شما می شود دوری کنید ) .

۵. یک کاناپه راحت که وقتی روی آن می نشینید راحت و زاویه بدن شما نود درجه نباشد و بهترین زاویه برای اینکار صدو شصد می باشد و می توانید به صورت خوابیده این تمرین را انجام دهید و این مورد بهتر است و نتیجه آن موثر تر است ولی ممکن است که شما هم به خواب فروروید و برای اجتناب از این کار در صورت دراز کش زیرتان خیلی نرم نباشد و چیزی روی خویش نکشید . ( منظور پتو است و ملحفه ای سبک مانعی ندارد ولی بهتر است چیزی روی خود نکشید ) .

۶. استحمام قبل از شروع تمرین . ( این فقط برای کسانی است که تازه از این روش استفاده می کنند و یکی و دوبار فقط برای مبتدیان توصیه می شود و لازم نیست همه هر با انجام دهند و سعی کنند موقع آبکشیدن خود کمی از آب سرد تر استفاده کنند تا ذهن آنها بدن را خوب شناسایی کنند و این شک مغز را آماده می کند و یکی از راههای ایجاد تمرکز است , البته نه اینکه یک ساعت یا حتی پنج دقیقه , فقط یک یا دو دقیقه بیشتر نه ) .

۷. حد اقل یک بار سوره فاتحه الکتاب را بخوانید تا قلب شما و روحتان به آرامش برسد و استرس از شما برود و اعتماد به نفس داشته باشید . ( خواندن آیات قرآن به روح آرامش و درهایی که در روح بخاطر گناه بسته اند باز می شوند مانند چشم سوم و مراکز انژی بدن , چاکراها ) .

۸. اشتیاق ( این عامل بزرگی است و خیلی مهم آن را نادیده نگیرید , شما وقتی اشتیاق داشته باشید و با روحیه جلو بروید همه سد ها از راه شما برداشته می شود و زود تر به موفقیت می رسید ) .

۹. اعتقاد به روش و ممارست در تمرین و پشتکار . ( اعتقاد هم نقش مهمی دارد و به درصد بخواهیم بگوییم حدود پنجاه درصد را در بر میگیرد و ممارست و نا امید نشدن و سعی بیشتر کردند , بقول بزرگان هر قدر هدف بزرگتر و سخت تر , لذت بیشتر , البته باید زحمت کشید و تا حاصل با ارزش تر شود ) .

شروع با نام خدا :

وقتی شرایط بالا را انجام دادید , حال نشسته و یا خوابیده تمرین و ریلاکسیشن را با هم شروع می کنیم ولی بطور دراز کش بهتر است و توصیه شده , وقتی نشستید و یا دراز کشیدید دست ها را می توانید بر روی بدن یا پهلو زارید و بهتر است کنار پهلو باشد و کف دست رو به بالا و بطور خلاصه بدن شما در وضعیتی باشد که فشاری بر اعضای بدن وارد نشود و در ظمن اگر هنگام تمرین یک نوع خارش یا قلقلک در بدن حس کردید مهم نیست این طبیعی است چون ذهن به اینکار هماهنگ نیست و بهترین کار بیتوجهی به آن است و زود برطرف می شود , خوب حالا چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید سعی کنید دم و بازدم کمی آهسته باشد و تعداد آن حداقل بالای بیست مرتبه باشد و بعد از تنفس پای راستتان را چند لحظه از روی زمین بلند کرده البته زیاد بلند هم نه فقط به اندازه ای که به پاها فشار وارد شود و در هین بالا نگهداشتن پا عضولات آن را بیکباره منقبض کنید و چند ثانیه این وضعیت را حفظ کنید و بعد به آرامی پا را بر روی زمین بگزارید و بعد با پای چپ هم همین کار را انچام دهید درست مثل پای راست و وقتیکه پای چپ هم منقبض و پایین گذاشته شد بعد نوبت دست ها است با آنها هم همین عمل بالا آوردن و منقبض کردن و بعد پایین آوردن را انجام دهید و حال نوبت سر می رسد آن را بالا آورده و در ظمن سر احتیاجی به منقبض شدن ندارد و بعد از چند ثانیه بر روی زمین بگذارید و لازم نیست سر را راست نگهدارید و اجازه دهید هر طرفی مثلا چپ یا راست برود تا بهترین وضعیت را بگیرد و حال از پایین بدن بدینگونه با القا بدن را ریلاکس میکنیم , حالا به عضولات پای راست نگاه کنید یعنی تصور کنید که آن را می بینید که پای شما کاملا کرخت و سنگین شده و فکر کنید چقدر بیهس شده سعی کنید در طول تمرین حرکتی نکنید و اگر کمی نا آگاه حرکت کردین ادامه بدین , حالا این جملات را در ذهنتان تکرار کنید ( پای من هر لحظه که می گذره سنگینو سنگین تر از قبل میشه هر لحظه کرختو کرختتر از قبل میشه همیشه این سنگینی بیشترو بیشتر از قبل می شه ) در این لحظات که اینها را چند بار در ذهن تکرار می کنید و نوک پا و ساق پا و ران پا توجه کنید و با هر بار تکرار آنها را زیر نظر بگیرید که چقدر سیگینو کرخت میشن لازم نیست به اونها فشار بیارید فقط تصور کنید و پنج و شش بار تلقین بس است و بعد سراق پای بعدی برین و با آن هم مثل پال راست عمل کنید و سنگینی و کرختی را هم به اونها تلقین کنید و فشاری به اونها نیارید و فقط تصور کنید آنها کرختو سنگین شده اند , حالا به عضولات شکم و پشت خود دقت کنید و اونها رو هم با ارائه تلقین زیر شل و ریلاکس کنید ( عضلات شکم من شل و شل تر از قبل میشن و هر انقباض کمی که مانده برطرف میشن و سنگینو کرختر از قبل میشن , عضلات پشت هم همینطور کرختو کرخت تر از قبل میشن و سنگینو سنگینتر از قبل ) حتی سعی کنید با احشاه داخل شکم هم این کرختی و سنگینی را تلقین کنید تا اونها هم ریلاکس بشن , یک نکته سعی کنید به اندام تناسلی یا تولید مثل خود توجه نکنید , چون اگر توجه کنید فقط انرژی منفی به آن می دهید و برخلاف از این کرختی که کل این ناحیه دارد خارج می شود و این خیلی مهم است و خیلی از اساتید به آن توجه نمی کنند , حالا بریم سراغ سینه و کمر و پشت سینه به اونها هم همین سنگینی و کرختی را تلقین کنید و ببینید چطور تنفستان هم آرام تر از قبل میشه و با عضلات کردن هم همینطور و بعد به صورت و لب و چشم ها و سعی کنید هر گونه انقباضی را در این محل برطرف کنید و کمی در این حالت فک خود را شل کنید تا دندانها کمی از هم فاصله بگیرند آن حالتی که در خواب دارند و بعد به چشمتان توجه کنید که آرام و سنگین و بی حرکت شده است و تا بالای سر این تلقینات را خودتان هم می توانید بسازید و از سنگینتر شدن و کرخت شدن استفاده کنید و هر گونه انقباضی که دارد از بین میرود , خب وبعد کمی به کل بدنتان توجه کنید که سنگینو کرخت شده است و هر انقباضی که دارد از بین میرود , خب و بعد کمی مکث کنید و به این کرختی و سنگینی دامن بزنید و هیچ گونه فشاری را وارد نکنید و حدود یک دقیقه بدون اینکه تلقین کنید به این آرامی بدنتان توجه کنید و بعد فکر کنید از نوک پاهایتان یک مایع آبی رنگ وارد بدنتون میشه و بالا آمده و کل بدنتون را پر کرده و بدنتان را سنگین و کرخت کرده و بعد از تلقین این نور آبی از سر شما و بالای سرشما خارج میشود و بدنتان چند برابر بیشتر به کرختی و سنگینی فرو می رود و بعد چند لحظه به این سنگینی و کرختی بدنتان فکر کنید و تلقین کنید , بعد از آن کل بدنتان دا در ذهن ببینید لازم نیست واضح باشد و تصور کنید که بدنتان مانند یک شهر است و چراقهایی زیاد در آن روشن است , شهر را در شب دیده اید حتما که چقدر نور کوجک در بر دارد و بدنتان را تصور کنید و مثلا به پای راست فکر کنید و چراغ های آن را خاموش کنید البته تصور میکنید و مثل اینکه ریسه های کوچک را خاموش می کنید و وقتی چراغ های هر قسمت را خاموش مکنید آن ناحیه کاملا ریلاکس و آرامتر و سنگینتر و کرختتر از قبل می شود و وقتی که آخرین قسمت که سر می باشد که خاموش میشود بکباره کل بدنتان باز چندینباز سنگینتر و کرخت تر می شود و بعد کمی مکث می کنید البته برای هر مرحله تلقین کمی مکث لازم است تا ذهن آن را بپذیرد و بعد شروع به این تلقین می کنید که ( جلسه بعد خیلی سریع تر از قبل به این کرختی و سنگینی وارد میشم و هر بار سریع تر از قبل .... کمی مکث ........ دفعه بعد ده و صد برابر زودتر و بیشتر به این شرایط میرسم ) خودتان این تلقینات را چندین بار در ذهن تکرار کنید و بعد تمام چراغهایی را که خاموش کرده بودید روشن می کنید و بعد از یک تا ده می شمارید و با هر شمارش بدنتان را از این سنگینی و کرختی خارج می کنید و آنها را سبک تر و فعالتر میبینید و بعد وقتی مثلا به چهار رسیدید کمی انگوشتهای دست ها و انگوشت های پا راتکان می دهید و وقتی به یک رسیدید کاملا هشیار خواهید شد و به آرامی بلند می شوید و اگر خواستید دراز کشیده و به خواب می روید و تمام .

البته این تمرین را اگر فرصت دارید هر روز و یا یک روز درمیون انجام دهید حتی می توانید شبها وقتی به رختخواب می روید انجام دهید .

موفق باشید و دلسرد نشوید و این تمرین را به خوبی یاد بگیرید که خیلی مهم است و این نکته را بگویم که هر بار زود تر به این ریلاکسی می رسید و من خودم با سه دقیقه به این حالت می رسم و با هر بار تمرین این فواصل زمانی کمتر خواهد شد .

این یک روش بود و خیلی ها با این روش در سراسر دنیا کار می کنند و البته وقتی شما این تمرین را انجام دادید میتوانید تمرین سرعتر از این سیستم بپردازید ولی برای تازه کار ها این سیستم خوب نگوییم عالیست و اگر نیاز شد به سیستم های سریع تر می پردازیم و این نکته را بگویم شما با تمرین منظم این سیستم می توانید سریع مثلا یک دقیقه به همان حالتی که یک ساعت میرسیدید برسید و سعی کنید وقتی به اوج ریلاکس رسیدید به خود تلقین کنید که بار دیگر سریع تر از الان به این حالت می رسید .

منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

deer
05-09-2006, 10:10
deer جان خيلي ممنون .اما با عرض مغذرت مي تو نم بپرسم چطوري بايد اين كارو كرد؟ :blush:

خواهش مي كنم اين چه حرفيه
شما توي ايميلتون كليد سمت راست موس را بزنين بعد منوي كه باز ميشه از توش اينكود را انتخاب كنيد بعد unicode (utf-8) رو انتخاب كن درست مي شه

yaghish
05-09-2006, 10:34
deer جان ممنون مشكلم حل شد.فكر نمي كردم اينقدر اسون درست شه.
hisss_5@yahoo.com
:blush:

deer
05-09-2006, 10:43
deer جان ممنون مشكلم حل شد.فكر نمي كردم اينقدر اسون درست شه.
hisss_5@yahoo.com
:blush:
خواهش مي كنم خودتون همه كارارو كردين

deer
05-09-2006, 19:03
براي كنترل خواب بايد چه كار كنيم

nightmare
05-09-2006, 21:12
براي كنترل خواب بايد چه كار كنيم

اراده كن و بخواه كه كف دست هاتو توي خواب ببيني. قبل از خواب با تمام دقت به كف دست هات نگاه كن . تك تك خطوط كف دستت رو ببين . طوري به دست هات نگاه كن كه انگار براي اولين بار نوعي موجوده زنده رو نگاه ميكني . در واقع از نگاه كردن به اونا بايد احساس تعجب و كمي هم ترس بهت دست بده.
زماني كه تو تونستي كف دست هاتو توي خواب ببيني ميشه گفت زمان شك كردن رسيده . بايد شك كني . دست هاتو تكون بده . اين ور و اونور كن . ببر پايين و دوياره بالا بيار تا مطمئن بشي كه كنترلشون دست تو . بعد آروم آروم كف دست هاتو گسترش ميدي و ....

" نقل از : دون خوان "

تا بعد....

mehd20_esf
05-09-2006, 21:38
براي كنترل خواب بايد چه كار كنيم

دوست عزيز در صفحات اوليه تاپيك نوشتن خوابها و مرور روزانه اونها توسط سوشيانت توضيح داده شده كه من هم اوايل از اون روش استفاده ميكردم
ولي الان از يه روش ديگه استفاده ميكنم كه رد خور نداره
البته روش من مدت زيادي وقت ميبره تا ياد بگيرين ولي همونجور كه گفتم امكان نداره اين روش رو انجام بدم وهوشيار نشم

اولا از ابتدا در يك اتاق ودر يك زمان خاص مثل اين كار انجام بشه واسه اينكه حالت شرطي پيدا كنين
بعدشم حداقل 4 هفته هر روز بايد اين كارو انجام بدين مدتشم نيم ساعته
دراز ميكشين دستها رو سينه ميزارينو اونها رو قفل در هم قفل ميكنين
از ده به يك ميشماريد
بدن رو ريلكس ميكنين همونطور كه دوستمون صفحه قبل گفت
بعد احساس كنين بدنتون كرخ شده
بعد از ربع ساعت احساس كنين سبك شدين و أگاهي داره از بدنتون خارج ميشه تمركز روي چشم سوم بايد باشه
مدت حدود ده دقيقه اين كارو انجام بدين بسته به استعداد افراد ممكنه در اين حالت برونفكني انجام بشه البته تعداد اين افراد محدوده و منم بعد از حدود يك ونيم سال تا حالا نتونستم در بيداري اين كارو انجام بدم
بعد از اين مرحله به خود تلقين ميكنين كه هر موقع دستها رو در هم قفل كردين بسرعت ريلكس ميشم و به اين حالت ميرسم (20بار با تمركز تكرار كنين).
در اين حالت سعي كنين حواستون روي أرامش و سبكي بدن باشه و افكار متفرقه نكين البته با افكار جنگ نكنين واسه اينكه بدتر ميشه كاري باهاشون نداشته باشين خودشون ميرن البته بعد از يه مدت تمرين
سر انجام از يك به ده ميشمارين و هر شماره تلقين ميكنين كه بدنم به حالت عادي برگشته از روز قبل خيلي بهتر شدم شماره ده را كه گفتم بدنم كاملا به حالت عادي بر ميگرده و شاداب و با نشاط هستم
اين تلقين أخر را حتما انجام بدين
_____________________________
حالا سه چهار هفته گذشته و هر شب تمرين رو انجام دادين
از حالا هر موقع خواستين هوشياري در خواب را تجربه كنين قبل از خواب دستها رو در هم قفل ميكنين و تلقين ميكنين كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم من هر بار اين كار رو انجام ميدم غير ممكنه در خواب هشيار نشم
هوشاري هم وسط خواب نيست از لحظيه ايه كه به خواب ميرم حتي لحظه اي كه روح از بدن جدا ميشه رو كامل حس ميكنم
البته تمرين اول رو هم بايد همزمان ادامه بدين
شرط موفقيت هم اول پشتكار دوم پشتكار سوم يه نخود استعداد
________________________________________
اين روش علاوه بر اين كه خيلي قويه مزاياي ديگه اي هم داره هر موقع عصبي هستيد و دستها تونو در هم قفل كنين بسرعت أرام ميشين
من الان هر موقع دستهامو در هم قفل مكنم هر جا باشم أرامش عجيبي بهم دست ميده و اگه حدود سي دقيقه در هم قفل باشه چنان بدنم و مخصوصا نوك انگشتم كرخت ميشه كه اگه يه سوزن به دستم بزنم نه درد مياد و نه خون
مياد! شايد باور نكنين ولي من چندين بار اين كارو امتحان كردم

اينم بگم كه اين روش رو خودم از كتابهاي هيبنوتيزمي استاد كابوك وكتابهاي ديگه در اوردم
روش نايت مار هم الان ديدم
جالب بود

deer
05-09-2006, 22:57
اگر نتونستم بر گردم به حالت اول چي مي شه؟

deer
05-09-2006, 22:57
مطالب جالب بود از همين شبي شروع مي كنم دعا كنين بتونم اين كارو بكنم از همه ي شما متشكرم

Bow
06-09-2006, 04:23
DOA kardim ...shod ya bazam doa konim?

nightmare
06-09-2006, 09:37
نوشته شده توسط mehd20_esf
روش نايت مار هم الان ديدم
جالب بود.

روش من ؟
اين رو هم آخرش نوشته بودم : " نقل از : دون خوان " :happy:

تا بعد.....

zolgharnein
06-09-2006, 10:01
DOA kardim ...shod ya bazam doa konim?



يخ :angry:


خوشمزه

deer
06-09-2006, 12:30
اراده كن و بخواه كه كف دست هاتو توي خواب ببيني. قبل از خواب با تمام دقت به كف دست هات نگاه كن . تك تك خطوط كف دستت رو ببين . طوري به دست هات نگاه كن كه انگار براي اولين بار نوعي موجوده زنده رو نگاه ميكني . در واقع از نگاه كردن به اونا بايد احساس تعجب و كمي هم ترس بهت دست بده.
زماني كه تو تونستي كف دست هاتو توي خواب ببيني ميشه گفت زمان شك كردن رسيده . بايد شك كني . دست هاتو تكون بده . اين ور و اونور كن . ببر پايين و دوياره بالا بيار تا مطمئن بشي كه كنترلشون دست تو . بعد آروم آروم كف دست هاتو گسترش ميدي و ....

" نقل از : دون خوان "

تا بعد....

من اين كارو كردم ولي هيچ اتفاقس نيفتاد به تمام خطوط دستم نگاه كردم مثل اين كه براي اولين بار ديده بود مشون
ئر اصل يكم ترسيدم وقتي خوابيدم يك لحظه تمام بدنم كرخ شد چشمامو باز مي كردم شب تا صبح همين جوري بود تا دماي صبح خواب رفتم دستامو ديدم امدم تكونشون بدم مامانم بيدارم كرد براي نماز صبح حالا به نظر شما باز هم مي تونم دستامو توي خواب ببينم
باز هم دعا كنين موفق بشم خيلي دوست دارم ياد بگيرم

nightmare
06-09-2006, 12:33
deer عزیز ، شاگرد دون خوان 10 سال طول کشید تا تونست چیزی رو که شما میگی دیشب در خواب دیدی ببینه.
این نیرو از مادر هم به انسان نزدیک تره .... منتظره تا تو بخوای که ظهور کنه . با تمام وجودش منتظره.
پس ادامه بده.

تا بعد....

deer
06-09-2006, 12:39
سلام mehd20_esf
مطالب شما جالب بود یک سوالی داشتم حتما باید در نیم ساعت این کار انجام داد اگر بیشتر بشه اشکال داره یا نه چون نمی تونم همش نگاه به ساعت بکنم نظرتون چیه

deer
06-09-2006, 12:49
deer عزیز ، شاگرد دون خوان 10 سال طول کشید تا تونست چیزی رو که شما میگی دیشب در خواب دیدی ببینه.
این نیرو از مادر هم به انسان نزدیک تره .... منتظره تا تو بخوای که ظهور کنه . با تمام وجودش منتظره.
پس ادامه بده.

تا بعد....

از اعتماد به نفسی که به من دادین متشکرم تلاش خودمو می کنم ببینم چی می شه

mehd20_esf
06-09-2006, 22:59
سلام mehd20_esf
مطالب شما جالب بود یک سوالی داشتم حتما باید در نیم ساعت این کار انجام داد اگر بیشتر بشه اشکال داره یا نه چون نمی تونم همش نگاه به ساعت بکنم نظرتون چیه

نه عزيزم من تقريبي گفتم هيچ عيبي نداره مثلا ده دقيقه اضافه بشه به هيچوجه هم به خودت فشار نيار
هيجان زياد و تمركز شديد هم مانعه بايد هيچ هول و ولايي نداشته باشي فكر كنم منظور نايت مار هم همين بود كه من درست متوجه نشده بودم
هيجنين انتظار نداشته باش يه شبه ياحتي يكي دوهفته به هدف برسي
اول پشتكار
دوم پشتكار
سوم اميد
اگه بخوام مثال بزنم هوشياري تو خواب در ابتدا مثل راه رفتن روي بند يا عبور از لبه يه پرتگاهه هر لحطه ممكنه به بيداري سقوط كنيم هر چه مهارت بيشتر بشه اين بند ضخيمتر ميشه
موفق!

راستي من ازيكي از دوستان كه در اين رابطه تجربه داره سوال كردم و گفت كاري كه من انجام ميدم برونفكني نيمه أگاهانه است چون از لحظه به خواب رفتن شروع ميشه و صعود و برگشت روح رو احساس ميكنم كه با تسلط بيشتر كاملا أگاهانه ميشه و توهمات هم از بين ميره ولي هوشياري در خواب اواسط خوابه و توهم محضه

mehd20_esf
06-09-2006, 23:13
! ;) عليرضا هم كه خبري ازش نيست فكر كنم داره حال اساسي از خودش در بكنه

mehd20_esf
06-09-2006, 23:25
نايت مار جان ميشه يكم درمورد دون خوان توضيح بدي يا يه سايتي كتابي چيزي معرفي كني
اسمشو خيلي شنيدم دوس دارم يكم راجع بهش تحقيق كنم
مرسي

nightmare
07-09-2006, 08:32
نايت مار جان ميشه يكم درمورد دون خوان توضيح بدي يا يه سايتي كتابي چيزي معرفي كني
اسمشو خيلي شنيدم دوس دارم يكم راجع بهش تحقيق كنم
مرسي

سلام دوست من .
و اما دون خوان ، جادوگر سرخپوست ( لقبی که دون خوان به خودش میداد و از خودم نگفتم). کتاب های کارلوس کاستاندا رو بخون. سایتی رو ندیدم که در موردشون حرفی زده باشه . کتاب هاش هم الان سخت پیدا میشه چون قدیمیه. ولی شاید اگه بری دنبالش چند تایی پبدا کنی.


تا بعد.......

deer
07-09-2006, 09:49
سلام mehd20_esf
ديشب خيلي تلاش كردم ولي موقع خارج شدن روح خيلي ترسيدم به اندازه اي كه زربان قلبم رفت بالا و از بينيم خون زيادي امد هر چي هم خورده بود حدر رفت دليلش چيه

deer
07-09-2006, 10:35
! ;) عليرضا هم كه خبري ازش نيست فكر كنم داره حال اساسي از خودش در بكنه

منظورتون از حال اساسي در بكنه چيه!!!!!!!!!!!!!!! :blink:

mehd20_esf
07-09-2006, 13:59
چيكار كردي با خودت
گفتم كه فشار به خودت نيار
اگه به يه ادم عادي بگن بزرگان ما شب تا صبح بيدارن روزها هم دايما ذكر قلبي ميگن واسه همين ميتونن مثلا فلان معجزه رو بكنن و اون شخص بدون مقدمه بخواد همه كارهاي اونا رو تكرار كنه نه تنها اسيب ميبينه و شكست ميخوره بلكه از دين و خدا و حتي دنيا زده ميشه
ظرفيت يواش يواش بوجود مياد
هر موقع تپش قلب پيدا كردي تمرين رو متوقف كن و تلقينات برگشت رو انجام بده علتش هم فقط ترسه
اگه تمرينات اسيبي به بدنت ميزنه بطور كامل متوقف كن
لطفا سنت را هم بنويس
ظاهرا استعداد بالايي داري
مشكلي بود اينجا بگو يا ميل بزن
mehdi40_esf@yahoo.com
موفق باشي

mehd20_esf
07-09-2006, 14:31
نايت مار جون ممنونم
ميشه تلفظ انگليسي اسمش رو هم بنويسي يه سرچ بزنم بعد برم دنبال كتاب؟

deer
07-09-2006, 14:37
mehd20_esf عزيز برات ايميل زدم منتظر جواب مي مونم

deer
07-09-2006, 18:55
چيكار كردي با خودت
گفتم كه فشار به خودت نيار
اگه به يه ادم عادي بگن بزرگان ما شب تا صبح بيدارن روزها هم دايما ذكر قلبي ميگن واسه همين ميتونن مثلا فلان معجزه رو بكنن و اون شخص بدون مقدمه بخواد همه كارهاي اونا رو تكرار كنه نه تنها اسيب ميبينه و شكست ميخوره بلكه از دين و خدا و حتي دنيا زده ميشه
ظرفيت يواش يواش بوجود مياد
هر موقع تپش قلب پيدا كردي تمرين رو متوقف كن و تلقينات برگشت رو انجام بده علتش هم فقط ترسه
اگه تمرينات اسيبي به بدنت ميزنه بطور كامل متوقف كن
لطفا سنت را هم بنويس
ظاهرا استعداد بالايي داري
مشكلي بود اينجا بگو يا ميل بزن
mehdi40_esf@yahoo.com
موفق باشي
چه كار مي شه كرد علاقه ي زياد اين جور مي شه ادم تلاش خودمو مي كنم ولي با كمك هاي شما

mehd20_esf
07-09-2006, 19:59
سلام دوست عزيز
اولا من اينو بگم كه نه معجزه ميكنم نه غيب ميگم ونه جادو جمبل بلدم
خدا كمكم كرده و يكي از مزه يكي از لذتهاي معنوي رو به من چشونده
من اوايل مثل شما فكر ميكردم با خودم مي گفتم واسه چي خدا دعا هاي منو مستجاب نميكنه
بعد حوادث و اتفاقاتي كه افتاد متوجه شدم كه اگه اين دعا ها مستجاب ميشد چقدر به ضررم بود ما ادمها سود وزيان خودمونو نميدونيم
بيبن دوست من اولا خودتو دست كم نگير انسان اشرف مخلوقاته
خدا از رگ گردن هم به ما نزديكتره
اون هميشه عاشق ما و منتظر ماست هر قدر هم گناه كنيم لطف خدا كم نميشه
اشتياق اون به ما از اشتياق كودك به سينه مادر بيشتره
يكي از امامان بزرگوار فرموده:اگر شما ميدانستيد اشتياق خدا را نسبت به خود هر اينه از شوق جان ميسپرديد

من هميشه با توكل به خدا اين كار رو شروع ميكنم و از خدا ميخوام اگه صلاح ميدونه اين كار انجام شه
حالا فعلا روش فكر كن تا بعد بقيش رو برات بگم

Alireza_Shafaei_PCworld
07-09-2006, 20:27
اول بگم که من علیرضا هستم
مهدی خان!
خیلی روش جالبی داری!
اوله به خواب هیپنوتیزم میری
بعد یک ShortCut درست میکنی!
و بعدا از اون استفاده میکنی!
من که خیلی خوشحال شدم
من خیلی دلم میخواد هر شب هوشیار بشم!
پس از الان شروع میکنم!

قربانت
ع.ش

Alireza_Shafaei_PCworld
07-09-2006, 20:32
راستی!
من یک اتفاق جالب برام افتاد!
تا حالا شده که بفهمین دارین خواب میبینین ولی نخواهین هوشیار بشین؟
من این حالت برام به وجود آمد
تقریبا اینجوری احساس میکنم
من که دارم خواب را میبینم فقط بیننده هستم و فاعل یک نفر دیگس
اگر به فاعل بگم داری خواب میبینی
فاعل از بین میره و بقیه اش را خودم فاعل میشم!

mehd20_esf
07-09-2006, 21:30
دير عزيز سلام

جونم واسطون بگه كه من مهدي 26سالمه بچه اصفهان(البته اگه خدا بخواد)
اين حالاتي كه شما گفتي من همه رو تجربه كردم من زمان تمرين هم يه نورهايي ميبينم كه اينا ناشي ازفعال بودن چشم سوم هستش
يه بختك ساده كه براي همه پيش مياد باعث شد كه من وارد اين وادي بشم
البته من ازبچگي به اين مسايل خيلي علاقه داشتم
من خيلي دچار بختك ميشدم و حس ميكردم يكي داره منو طلسم ميكنه و ترس زيادي در اون موقع به من دست ميداد
سراغ يه روانپزشك هيپنوتيست رفتم و پرسيدم كه واسه چي من اينقدر اينطور ميشم و خيلي از اين موضوع ناراحتم
اون بهم گفت كه اين اصلا ترس نداره و علتش به طور علمي شرح داد و گفت اگه بترسي بدتر ميشه
خلاصه ترس من كمي از بين رفت يك بار كه اينطور شدم يادمه وسط خواب بود من خودمو كنترل كردم احساس كردم يه چيزي تو بدنم لق شده و اماده رها شدنه منم رهاش كردم احساس كردم از يه تونل تاريك دارم رد ميشم يهو ديدم نوري پيدا شد و اتاق روشن شد وحدود دوسه ثانيه اتاق رو واضح از سقف ديدم يهو ترس ورم داشت و با سرعت عجيبي برگشتم ولي اونقدر شيرين و لذتبخش بود كه تا يكي دوساعت ناراحت ازاينكه زود برگشتم
روز بعدش به دكتر قضيه رو گفتم اونم گفت اين كار هيچ خطري نداره و يه يادمه كتاب خود هيبنوز كابوك رو معرفي كرد تا تمركزم اضافه شه
از اون به بعد تمرينها رو جدي شروع كردم و الان كه هفته اي يكي دوبار تجربه ميكنم هيچ لذت مادي رو بالاتر از اون نمي بينم

mehd20_esf
07-09-2006, 21:56
راستی!
من یک اتفاق جالب برام افتاد!
تا حالا شده که بفهمین دارین خواب میبینین ولی نخواهین هوشیار بشین؟
من این حالت برام به وجود آمد
تقریبا اینجوری احساس میکنم
من که دارم خواب را میبینم فقط بیننده هستم و فاعل یک نفر دیگس
اگر به فاعل بگم داری خواب میبینی
فاعل از بین میره و بقیه اش را خودم فاعل میشم!

درسته دقيقا من همين احساسودارم در خواب ميتوني هم فاعل باشي هم ناظر

nightmare
08-09-2006, 02:10
mehd20_esf عزیز از دون خوان چیزی پیدا نکردم و نام انگلیسی اون رو هم نمی دونم. اما توی گوگل سرچ کن کارلس کاستاندا

اما در مورد بیداری در رویا...
زمانی که در خواب ، کنترل رو بدست گرفتین.....
مطلقا به چیزی خیره نشید. با خیره شدن از جایی به جای دیگه میرید و کنترل دیگه دست شما نیست. فکر می کنم خیلی ها ایو تجربه کردن که وقتی توی خواب به چیز خاصی توجه کردن ، تمام صحنه ها عوض شده و از جایی به جای دیگه رفتن.
تنها نظاره گر باشید و نه خیره.


تا بعد....

yaghish
08-09-2006, 08:37
سلام.
اگه در مورد دون خوان مطلب مي خوائين تو google يه سرچ فارسي بزنين.كلي مطلب داره.

yasamin_matin
08-09-2006, 09:09
نایتمر جان روشی که گفتی خیلی خوب بود من دیشب امتحان کردم تو خواب تونستم کف دستامو ببینم بعد احساس کردم قلبم تند تند میزنه واحساس ترس احساس کردم دارم از جام کنده میشم و روحم از بدنم جدا می شه چشامو بسته بودم تو هوا غوطه ور بودم چشامو وا کردم اینور و اونور رفتم تو ذهنم یک مکانی رو که دوست داشتم تو اونجا بودم رو تجسم کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاد دلیل چیه یا وقتی میپریدم بیشتر از دو متر نمی تونستم بپرم و وقتی می خواستم از در رد بشم دستام رد می شد اما سرم نه :sad:

new_boys333
08-09-2006, 10:33
سلام بچه ها من هم مي خوام تو خواب هوشيار شم يكي بياد كمك كنه چي كار كنم من هيچي بلد نيستم صفر صفر يه راهنمايي جامع يكي منو بكنه يعني منم ميتونم يا بيخيال شم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه اينا رو كه شما نوشتيد رو من مي خونم ميبينم خيلي سخته من فكرم رو اصلا نمي تونم متمركز كنم تازه فكر ميكنم انسان خيلي گناهكاري هم هستم كه توفيق هيچي ندارم :sad:

yasamin_matin
08-09-2006, 14:01
سلام دوست خوبم
شما باید ایمان داشته باشید که می تونید .این خیلی مهمه
متلا مامان شما بهتون میگه برو کتاب رو از کمد بیار و شما میگید اونجا نیست من مطمئنم نیست و به حرفتون ایمان دارید بعد برای اینکه حرفتونو تابت کنید میرید در کمد رو وا می کنید و هیچ کتابی رو توش نمی بنید
در حقیقت کتاب هست اما چون شما ایمان دارید اونو نمیبینید
شما اگه ایمان داشته باشید می تونید یک کوه روجا به جا کنید.
یا من یه راهی رو هم به شما پیشنهاد می کنم و اون تلقینه به خودتون تلقین که موفق می شید این کارو بکنید و گاهی چشاتونو ببندید و تو ذهنتون تجسم کنید که خوابید ولی تو خواب اگاهید اگه اگاه بشید چیکار میکنید خودتونو تو اون حالتی که دوست دارید تجسم کنید
اینا روشای خیلی خوبین و من تو خیلی کارام ازشون استفاده می کنم و تو کارام نتایج فوق العاده ای رو بدست میارم

من فکر می کنم به جای اینکه خودتونو سرزنش کنید به فکر راه چاره باشید

معذرت می خوام نگارشم خیلی خوب نیست :blush:

Alireza_Shafaei_PCworld
08-09-2006, 16:07
من با نظر یاسمین موافقم!
همونطور که گفتم دقیقا مثله The Matrix میمونه!

باید باور داشته باشی که میتونی!
بهتره سری ماتریکس را ببینی
و مهم تر از همه نسخه ی یکه اونه که خیلی بت کمک میکنه!

ALI Kheradmand
08-09-2006, 16:20
سلام دوست خوبم
شما باید ایمان داشته باشید که می تونید .این خیلی مهمه
متلا مامان شما بهتون میگه برو کتاب رو از کمد بیار و شما میگید اونجا نیست من مطمئنم نیست و به حرفتون ایمان دارید بعد برای اینکه حرفتونو تابت کنید میرید در کمد رو وا می کنید و هیچ کتابی رو توش نمی بنید
در حقیقت کتاب هست اما چون شما ایمان دارید اونو نمیبینید
شما اگه ایمان داشته باشید می تونید یک کوه روجا به جا کنید.
یا من یه راهی رو هم به شما پیشنهاد می کنم و اون تلقینه به خودتون تلقین که موفق می شید این کارو بکنید و گاهی چشاتونو ببندید و تو ذهنتون تجسم کنید که خوابید ولی تو خواب اگاهید اگه اگاه بشید چیکار میکنید خودتونو تو اون حالتی که دوست دارید تجسم کنید
اینا روشای خیلی خوبین و من تو خیلی کارام ازشون استفاده می کنم و تو کارام نتایج فوق العاده ای رو بدست میارم

من فکر می کنم به جای اینکه خودتونو سرزنش کنید به فکر راه چاره باشید

معذرت می خوام نگارشم خیلی خوب نیست :blush:


درسته ........

zolgharnein
08-09-2006, 16:26
سلام اين مطالب يه نكته داشت براي من جالب بود شما هم بخونيدش شايد پيداش كنيد
-==-=--=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-==-----------------------=-=-=-=-=-=-=-=

»»:خودهیپنوتیزم:«« تنها شکلی از هیپنوتیزم است که وجود دارد ! و تمام هیپنوتیزم ها در اساس خودهیپنوتیزم هستند , زیرا تنها تلقیناتی که توسط ضمیر سوژه قبول میشوند , در جریان هیپنوتیزم موثر واقع می گردند . تلقیناتی که توسط هیپنوتیزور ارائه می گردند , قادر به انجام هیچ کاری نیست , مگر بصورتی همزمان به شکل تلقین به نفس مورد تائیید سوژه قرار بگیرد . در واقع تنها چیزهایی که سوژه به خود می گویید موجب پیدایش هیپنوتیزم می گردد . تمام افراد صاجب صلاحیت به این موضوع , اعتقاد دارند که هیپنوتیزم جریانی کاملا بی خطر است , مگر آنکه تلقیناتی نامناسب در جریان آن ارائه شود . در اینجا تنها یک نکته وجود دارد , که به افرادی که شدیدا تلقین پذیر هستند باید متذکر گردید , این افراد پس از رسیدن به مرحله خودهیپنوتیزم باید به پیامهای ناخودآگاه خود توجه نکنند , فقط حرفهای لازم را بگویند ! , علت توصیه فوق آن است که چون این افراد بطور ذاتی و استعداد به بالا ترین حد خلسه می رسند و مانند کسی می باشد که سوار بر ماشین در حرکت است و چون به تمام آن ماشین از نحوه کنترل آن آگاه نیست یا تصادف میکند و یا دیگران را به خطر می ادازد و برای اینکه در این شرایط فرد آسیب نبیند نباید به ضمیر ناخودآگاه خود گوش دهد و برای استفاده از این نعمت های خدادادی نیاز به آموزش بیشتر دارد و البته همه می توانند به این حد برسند و از علوم و توانایی آن استفاده کنند که برای مثال توانایی هایی مانند : تله پاتی , پرواز روح , ارتباط با ارواح و نیروهای ناشناخته , سایکو کنزی , سایکو متری , خواندن افکار , روشن بینی , خواندن کتاب با چشم بسته , ارتباط با شمن و سفیران روحی و سیرن های آب و سمندر های آتش و جن های خاک و پریان باد یا همان فرشته ها و بزرگترین قدرت در کیهان هستی یعنی سیاه پوشان , تغیردادن افکار و غیره ... که شامل هزاران ویؤگی ها و توانمندی های دیگر , تنها علت پیشرفت در این علوم مهارت در خودهیپنوتیزم میباشد که پلی است به سوی باقی علوم و یک نکته در این جا این است که شما مثلا برای ایجاد خلسه حال هر نوعی که باشد احتیاج به زمان طولانی دارید و اگر از شما خواسته شود که وارد خلسه شوید مثلا برای ایجاد بیحسی و شما حد اقل نیاز به نیم یا یک ساعت زمان دارید که به این شرایط وارد شوید و این مدت هم برای شما و هم برای دیگران آزاردهنده است و کلید کوتاه کردن این زمان از یک ساعت به چند ثانیه یا دقیقه خود هیپنوتیزم می باشد , شما در خودهیپنوتیزم قادر هستید فقط برای ورود به خلسه آلفا هفت و بالاتر فقط با یک کلمه یا شمارش که به آن کلید ذهنی گفته می شود در شرایط کاملا معمولی به آن دست یابید , خود من برای ورود به خلسه فقط با شمارش معکوس از هفت تا یک به این حالت وارد می شوم و نیاز به یک ساعت ندارم . البته استاد من با چشمان باز و با گفتن کلمه یاهو خود به خود وارد خلسه می شود البته هنوز من موفق به این کار نشده ام و تازه گی ها اگر خدا بخواهد ... .

خودهیپنوتیزم هم یک علم است و هم یک هنر . به عنوان یک علم دارای اصول و قواعد دقیقی است که قابل یادگیری خواهد بود و به عنوان یک هنر بایستی عملا با کار آموزی و تمرین فرا گرفته شوند .

توجه : از هر گونه ایجاد قدرتهای نظیر چاکرا ها و باز کردن آنها بدون آگاهی اجتناب کنید چون وقتی در خلسه خودهیپنوتیزمی قرار دارید این چاکراها سریع و با درخواست شما باز میشوند ولی این انژی ها اگر درست استفاده و کنترول نشوند باعث تباهی و از بین رفتن می شوند , برای مثالشما داخل اتاقی بسته قرار دارید و یک شیر بزرگ آب در آنجا قرار دارد و شما بدون آگاهی آن را باز میکنید و از شدت فشار آب به طرفی پرت می شوید و نمیتوانید دیگر جلوی آن را بگیرید و با پر شدن آب در داخل اتاق شما از بین خواهید رفت ولی اگر آگاهانه این علم را بدانید و استادی داشته باشید می توانید از این انرژی استفاده کنید . یک شخصی در تبت ادعا می کرد از روی زمین بلند میشود و بر خلاف قانون جاذبه رفتار می کند و وقتی وردم برای تماشا آمدند و بزرگان شهر جمع شدن این شخص به محض اینکه یک متر از زمین بلند شد ناگهان قلبش برای همیشه متوقف شد و جان سپرد چون هنوز علم و آگاهی درستی از این قدرت ها نداشت باعث زوال خود شد .

ادامه بحث : در خودهیپنوتیزم شما به صورت ذهنی با خودتان حرف می زنید . با بیانی دیگر شما به آرامی به جملات و کلماتی فکر میکنید و در عین حال این پیامها و حرفهای خودتان را می شنوید . بدون صبر و تامل نمی توانید وارد خلسه شوید . به هر حال در این شرایط شما هیپنوتیزور هستید و باید با تانی و دقت تک تک کلمه ها را در ذهن خود تلفظ کنید و در مشی خود بر صبر تاکیید کنید . یک هیپنوتیزور خوب در سرعت و محتویات بیاناتی که برای القا بکار می برد , به ویژه گیهای سوژه توجه می کند , در جریان سیر و سلوک قبل از آنکه مرحله ای به خوبی طی نشود , قدم به مرحله بعد نمی گذارد . عجله به خرج ندهید و به عکس العملهای خود به عنوان یک سوژه هم توجه کنید . از طرف دیگر از آنجایی که شما یک سوژه هم هستید , بنابر این کوشش کنید که سوژه خوبی باشید . برای این موضوع بر روی جملات ارائه شده تفکر و تمرکز کنید . خیلی مهم است که دقیقا بر روی مطالب تمرکز کنید تا ذهن شما دچار پریشانی و آوارگی شود .

به خاطر داشته باشید که در عین حال یک نقش مضاعف را به عهده دارید . بنابراین به عنوان یک سوژه قبل از آنکه به مرحله ای دیگر از حال و هوا برسید , با کوشش و همکاری و مراقبت , مرحله قبلی را پشت سر بگذارید . اگر شما به عنوان یک هیپنوتیزور به خودتان ( به عنوان یک سوژه ) تلقین کنید که عضولات و اعصاب صورت شما دارند وارد یک حالت آرامش و ریلاکس می شوند , در این شرایط به عنوان یک سوژه سعی کنید تا چین و اخم سیمای شما شل و برطرف شوند و بعد بعد به عنوان یک هیپنوتیزور به مرحله بعد بروید .

هدف اساسی , ریلاکس کردن و وانهادگی کامل و وسع غض.لات بدن است , به صورتی که احساس کنید تمام عضولات و اعصاب شما در نهایت آرامش و سکون قرار دارد . در این شرایط یک کرختی به جسم شما دست می دهد و به صورتی احساس می کنید که گویی روح شما از تحمل سنگینی جسم شما راحت و فراغت پیدا کرده و به صورتی متضاد شما ممکن است احساس سبکی یا سنگینی بکنید . درست در این لحظات است که باید شروع به ارائه تلقینات بکنید . در این مرحله بعد از تلقینات نیازی به طولانی کردن این خلسه ندارید . عده زیادی از افراد حتی موقع رسیدن به این حالت باز دچار تردید و حیرت هستند که آیا در عمق مناسبی قرار گرفته اند و یا لازم است به حالت عمیق بیشتری فرو بروند و در آن مرحله , تلقینات لازم را بازگر کنند , این عقیده باطل است . به همین حالت قناعت کنید و تنها بر اثر ممارست و مجاهدت است که به درجات بالاتری از شور و حال می توانید دسترسی پیدا کنید .

هدف نهایی شما به رسیدن به خلسه برای رسانیدن تلقین یا پیام به ضمیر ناخودآگاههتان است . بنابراین هر چه زودتر این کار را انجام داده و از حالت خلسه خارج شوید ( هدف شما در هیچ شرایطی نباید طولانی کردن حالت خلسه باشد ) . تا به حال سابقه نداشته که فردی پس از رفتن به حالت خلسه در این وضعیت گیر کرده باشد . البته منظور من این است که اگر شما زیاد در این خلسه بمانید مثل آن است که شما چراقی را در یک تاریکی محض روشن کرده باشید و این باعث جلب توجه ارواح عقب مانده و سایر موجودات بد خواه شده و با شما سعی می کنند تماس برقرار کنند و بر روی شما نفوذ کنند و آگاهی شما را در راهی بیهوده مصرف کنند و به قول معروف انسان از طرفی نمی افتد , مگر از طرفی که به آن تکیه کرده است . اگر شما بعضی از مسائل خلسه را بدانید می توانید از آن به خوبی استفاده کنید و باید بدانید در این شرایط هر موجودی می تواند شما را در تله های فکری گوناگونی قرار دهد و از ناآگاهی خودتان , خودتان را زمین بزند .

حال به یک تکته جالب می پردازیم که آگاهی نداشتن از این موضوع اکثر کسانی را که به سمت خودهیپنوتیزم میروند , نا موفق و دلسرد می کند حتی یکی از دوستانم که خیلی کتاب خوانده بود و چند بار در این کلاسهای خودهیپنوتیزم شرکت کرده بود و موفق به ایجاد خلسه و خودهیپنوتیزم نشده بود و بعد از آموزش این فن موفق به ایجاد بیحسی و رسیدن به خلسه دو در همان جلسه اول شد و آن موضوع »» آگاهی نداشتن از شکل و شمایل و خصوصیات بدن خود میباشد «« شاید باور نکنید اکثر افرادی که در رسیدن به خلسه مشکل دارند , مشکلشان همین است , یک مثال می آورم برای درک بهتر به شما چند عکس نشان می دهند و به شما می گویند خودتان را شناسایی کنید و شما تا عکسی از چهره خود را می بینید سریع آن را نشان می دهید ولی حالا اگر به شما عکس های کلی یک انسان را لخت و بدون لباس در حالی که صورت آنها را محو کرده باشند را به شما نشان بدهند خود را باز می شناختید من پنج در صد میگوییم نه و این اثبات شده است و در امریکا این پژوهش در بیش از شش صد نفر آزمایش شد و فقط سه در صد از افراد توانستند عکس خود را شناسایی کنند در حالی که نودو هفت در صد آنان فاقد این توانایی بودند . حال سعی میکنیم بهترین تمرین را بشما آموزش دهیم تا خود را بشناسید و به ظاهر و بدن فیزیکی خود پی ببرید .

برای شروع اول احتیاج به جای بسته و امنی دارید که کسی وارد آنجا نشود و می توانید در اتاق خواب یا در حمام می توانید آن را انجام دهید و شما احتیاج به یک آئینه قدی دارید که کل بدنتان را به بکباره در آن مشاهده کنید و سعی کنید وقتی مقابل آئینه قرار می گیرید نور از پشت بدن شما بتابد یعنی روشمایی یشت شما باشد و نور از جلو بر شما نتابد , حال در اتاق را قفل کنید یا در حمام را و کل لباس های خود را در بیاورید و به قول معروف لخت مادرزاد باشید , حالا با چشمان بسته جلوی آئینه قرار بگیرید و شروع کنید به نفس عمیق کشیدن و در حین نفس کشیدن کم کم آرام چشمانتان را باز کنید و این کار را تا وقتی که چشمانتان کاملا باز شد ادامه دهید و حداقل زمان برای باز شدن کامل چشم ها دو تا سه دقیقه می باشد و این تنضیم دست شماست و بعد از آن از پایین بدن از نوک پا تا بالای سر را با تمرکز و دقت نگاه کنید , دقت کنید به ویژه گی های بدنتان و اندامهایتان و رنگ پوستتان و حجم آنها و خال ها و موهای بدنتان , خوب بعد از دقیق نگاه کردن که حداقل ده دقیقه طول خواهد کشید بعد از آن دقیقا به مدت پنج دقیقه بطور ایستاده که هستید به نقطه ای درست بین ابروهایتان خیره شده , یعنی بر روی آن نقطه تمرکز کزده و در این مدت سعی کنید در ذهنتان هم تصوری از جسمتان ایجاد کنید , لازم نیست این تصویر خیلی واقعی باشد و بعد از آن پشت به آئینه بایستید و با کمک یک آئینه کوچک دیگر بر آئینه قدی نگاه کنید و قسمت پشت بدنتان را هم خوب در ذهن بسپارید و باز رو به روی آئینه قرار بگیرید و باز یک بار به صورت کلی حدود یک دقیقه باز از نوک پا تا بالای سر را دیده و ذهن بسپارید بعد چند نفس عمیق بکشید و به آرامی چشمانتان را ببندید و سعی کنید خود را همان طور که در آئینه بودید مجسم کنید و سعی کنید ویژه گی هایی را که به آن دقت کرده بودید بخاطر بیاورید بعد از تصویر کشیدن خود حدود پنج دقیقه با چشمان بسته باز چشمانتان را باز کنید و ببینید آیا جسمتان را همان گونه که الان در تصویر می بینید بوده است یا نه . خب تا اینجا کافی است این سیستم باعث میشود تصور شما از بدنتان کامل و تصحیح گردد و توصیه شده حداقل این تمرین شش بار دیگر انجام شده تا صورت جسم در ذهن بطور کامل ثبت شود و وقتی که شما تمرین ریلاکسیشن را انجام می دهید بهتر بتوانید جسمتان را در ذهن دیده و به آن آرامش بدهید چون تا ذهن درک درستی از جسم نداشته باشد سعی شما بی مورد و بی نتیجه می باشد چون ذهن همیشه معیار و الگویی باید داشته باشد تا روی آن کار کند .

خب دوستان چند روز بعد آموزش خودهیپنوتیزم همراه با تلقینات را می نویسم . با آرزوی تک تک شما دوستان .

در اندرون من خسته دل ندانم کیست ...... که من خموشمو او در فقانو در غوغاست .

حجاب چهره جان می شود غبار تنم ...... خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم .

=-=-=--==--=-=-=-=-==--=
منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mehd20_esf
08-09-2006, 20:19
خدايا!
با رالها
دل خسته ام از جور زمان به ستوه آمده وقلب مجروجم در هواي عشق تو هنوز مي تپد ابر هاي ظلم و جور آسمان جهان را پر كرده و فرياد مظلومان از هر طرف به گوش ميرسدبر ما منت نه و چشم ما را به جما ل آخرين فرستاده ات روشن فرما تا با عطر
وجودش جهان يكسر غرق گل و نور شود
.
ميلاد منجي عالم بشريت بر همه دوستان فرخنده باد[b]

deer
08-09-2006, 20:25
سلامzolgharnein جان هرچه زودتر بقيه ي مطلب رو هم بزار

nightmare
08-09-2006, 21:57
نوشته شده توسط yasamin_matin
نایتمر جان روشی که گفتی خیلی خوب بود من دیشب امتحان کردم تو خواب تونستم کف دستامو ببینم بعد احساس کردم قلبم تند تند میزنه واحساس ترس احساس کردم دارم از جام کنده میشم و روحم از بدنم جدا می شه چشامو بسته بودم تو هوا غوطه ور بودم چشامو وا کردم اینور و اونور رفتم تو ذهنم یک مکانی رو که دوست داشتم تو اونجا بودم رو تجسم کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاد دلیل چیه یا وقتی میپریدم بیشتر از دو متر نمی تونستم بپرم و وقتی می خواستم از در رد بشم دستام رد می شد اما سرم نه

من اون روش رو نگفتم .
تنها كافي بود به كف دست هات نگاه مي كردي و مطمئن ميشدي كه واقعا دست هاي تو هستند و با ارادت مي توني اونارو حركت بدي. يا نه.
تمام چيز هايي كه بعد از ديدن دست ها مشاهده كردي بي ربط بوده . چون بهشون خيره شدي و تحليل اراده آغاز شده.
تنها يه نظاره گر باش و تصميم نگير كه كاري انجام بدي. " تا زمانش فرا برسه " .

تا بعد.....

new_boys333
08-09-2006, 22:28
ممنون از راهنماییتون
فیلم های ماتریکس و هر 3 تا شو دیدم و از ماتریکس 1 بیشتر از همه خوشم اومد. ایمان داشته باشم یعنی حله چجوری ایمان بیارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انسان تا چیزی رو حس نکنه نمیتونه به چیزی ایمان بیاره مگه غیر اینه

new_boys333
08-09-2006, 22:32
ممنون بچه ها از راهنماییتون
فیلم های ماتریکس هم هر 3 تا شو دیدم و از ماتریکس 1 بیشتر خوشم اومد.
با ایمان همه چیز حل میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چجوری میشه ایمان آورد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه غیر اینه که انسان تا چیزی رو حس نکنه نمیتونه ایمان بیاره ؟؟ من چجوری این ایمان رو تو خودم به وجود بیارم که بعد بتونم تقویتش کنم من چیزی درک یا حس نکردم تو زندگی

nightmare
08-09-2006, 22:35
new_boys333 جان , در مورد احساس گناهكار بودنت و اين كه چجوري ايمان بياري...

جمله ي زيبايي رو اوشو ميگه ,
تخم گل نيلوفر اگر تا ته لجن فرو نره , گلي به اون زيبايي در ميان لجن زار به وجود نمي آد.

تو نيازي به ايمان نداري . تو نيازي نداري به چيزي وابسته بشي و از طريق اون اقدام كني. تو تنها يك نظاره گري. مي بيني , تجربه خواهي كرد... اما خيره نميشي. به قول مولانا ....
پيمانه شو .... پيمانه شو....

تا بعد.....

deer
09-09-2006, 10:07
سلام دوستان من الان مي تونم توي خواب هر چيزي رو كه قبل از خواب نگاه كردم يا بهش فكر كردم و ببينم ولي هيچ كاري نمي تونم بكنم مثلا دستهامو نمي تونم تكون بدم و غيره چه كار كنم حالا

yasamin_matin
09-09-2006, 13:21
ممنون نایتمر
اما
کسی می دونه کتاب های میر داماد رو کجا می فرشند و موضوع کتاباش چیه و چند تا کتاب داره و اسم کتاباش چیه

zolgharnein
09-09-2006, 15:14
ممنون بچه ها از راهنماییتون
فیلم های ماتریکس هم هر 3 تا شو دیدم و از ماتریکس 1 بیشتر خوشم اومد.
با ایمان همه چیز حل میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چجوری میشه ایمان آورد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه غیر اینه که انسان تا چیزی رو حس نکنه نمیتونه ایمان بیاره ؟؟ من چجوری این ایمان رو تو خودم به وجود بیارم که بعد بتونم تقویتش کنم من چیزی درک یا حس نکردم تو زندگی


ميتوني يه كاري كني البته سخته اما موثره هركاري كه هواي نفست ميگه انجام بده شما انجام نده همه كارهاتا براي رضاي خدا انجام بده از خدا بخواه كه شما را براي خوش تربيت كنه تو روز ذكر خدا را زياد بگو حتي وقت راه رفتن

امتحان كن نماز اول وقت هم يادت نره
موفق باشي

zolgharnein
09-09-2006, 15:15
نایت مار عزیز اول که روش کف دست را خوندم فکر نمیکردم اینقدر سریع جواب بده اما دیدیم بچه ها دارن سریع جواب میگیرن
منم می خوام امتحان کنم البنه یکم کردم اما زمانش را نمیدونم چند بار تو روز باشه وقت خواب هم میخواد

zolgharnein
09-09-2006, 15:16
سلامzolgharnein جان هرچه زودتر بقيه ي مطلب رو هم بزار



چه خوب شد حداقل یکی از مطالبی که میزارم خوشش اومد :rolleye:

zolgharnein
09-09-2006, 15:20
سلام بچه ها عید شعبان را به همتون تبریک میگم مخصوصا مهدی جان که پیشدستی کرد

راستی منم دیروز اول تمرینات خلسه را انجام دادم و میخواستم به خارج شدن از بدنم فکر کنم اما نمیشد یکاری یاد گرفتم اونم اینه که یه هیچ چیزی نباید فکر کرد و فقط از رلکستون لذت ببرید بزارید فکرها بیان و برند نباید بهشون توجه کرد البته باید مواظب باشید خوابتون نبره میشه تو ذهنتون تصور یه محیط تاریکی را بکنید بعدش شروع کنید به یه شمع نگاه کنید احساس کنید نشستید روبروی شمع و به شعله زردش نگه میکنید طوری احساس کنید که مثل بیداری داره چشماتون را میزنه اینکار میتونه جلوی فکرهای دیگه را هم بگیره و ایجاد تمرکز خوبی کنه خلاصه بعد از اینکه اینکار را کردید و احساس کردید از فکرهای مزاحو خلاص شدید یه کاری کنیدروی قسمت بالای سرتون تمرکز کنید یعنی سه سانت بالی سرتون اون موقست که احساس میکنید دارید قوطه ور میشیداحساس میکنید توی بدنتون تکون میخورید من که سرم میخواد بترکه اما فعلا ادامه میدم اره میگفتم دیروز یکدفعه توی انجامم اینکار مثل اینکه شکه قلبی بهت بدن بدنم از کمر تا شد پنج سانت از زمین کنده شدم البته بدن فیزیکیم نه اینکه پرواز کنم کمرم در اثر شک انقباض از پشت تا شد خلاصه احساس کردم دارم سبک میشم صداهای خفیف وزوز شنیدم اما کار خراب شد ضربان قلبم رفت بالا نفسم سریع شد و حسابی حالم گرفته شد که نشد اون که باید میشد
اینکار را من از خودم انجام دادم بجز اون اخرش که روی بالای سر تمرکز میکنیم خلاصه جواب میده اما سود وزیانش پای خودتون
من که واقعا به سرم فشار میاد اما یک مقدار اولش اینطوری میشه مخصوصا موقع تمرکز روی بالای سرتون

zolgharnein
09-09-2006, 15:36
deer عزيز ميخواستم بگم ميدونيد چاكراي ششم قدرت واقعي كردن تخيلان ما و چيزايي كه از اونها وحشت داريم را داره حالا تصور كنيد وقت ريلكس و اون موقع كه داريد اين تمرينات را انجام ميديد چون خيلي بدن تلقين پذيره راحت با ترسيدن از موضوعي اون موضوع اتفاق ميوفته
يه كاري كنيد اينبار سعي كنيد نترسيد اگه بازم دماغتون خون افتاد به نظر من ميتونه براتون خطرساز شه ميدونيد چيه من وقتي بعضي مطالب را ميخونم بعي يكسري اتفاقاتي را مشاهده ميكنم كه تا حدي به اون مربوط ميشه ميتونم به يه نتيجه گيري برسم كه بيشتر وقتها جواب ميده حالا ببين وقتي كه شما اينكار را ميكني چون براي خودم اتفاق افتاده كه فشار زيادي به سر وارد ميشه اگه اين خنريزي از ترس نباشه من احتمال ميدم كه از همون وارد شدن به رگها باشه و چون مويرگهاي دماغ ظريف هستند باعث پارگي اونه ميشه خودت فرض كن اگه خداي نكرده اين فشار زياد تر بشه چي ميشه
پس اينبار سعي كن نترسي ببيني چي ميشه اگه شد و بازم علاقه داري سعي كن زير نظر يه شخص وارد انجام بدي يا حداقل به قول مهدي عزيز سعي كن ظرفيتت را بالا برري پله پله برو جلو
اگه نوشته هاي اقاي مرسدس عزيز را خونده باشي ديدي كه گفتند اينكارها فشار زيادي به اعصاب وارد ميكنه
موفق باشي از خدا كمك بخواه

jen_mamani
09-09-2006, 16:23
نايتمر اسمت چيه و چند سال داري
مرسدس اسمت چيه و چند سال داري
دير اسمت چيه و چند سال داري
ياسمين اسمت چيه و چند سال داري
ذوالقرنين اسمت چيه و چند سال داري
:evil:

nightmare
09-09-2006, 16:37
jen_mamani انسان ها بی نام به دنیا آومدن و بی نام هم از دنیا میرن.
و اما در مورد سن من . اینو هنوز نمی دونم. اما شاید تو بدونی. یه معامله.... آگاهی یه جن از علم ها، در مقابل قدرت های یک انسان.

تا بعد....

Alireza_Shafaei_PCworld
09-09-2006, 16:54
ذوالقرنین جان یک سوالی!

شما فرمودین قابلیت واقعی کردن اتفاقات مختص چاکرای ششم!
حالا آیا امکان داره به افراد فکر کرد تا برامون بسازه؟
یا به حیوان ..
یا به بد ترین موجوداتی که توسط ذهن انسان به نمایش کشیده شده

jen_mamani
یادمه یک نفر یک جمله ی جالبی را گفت
پرسیدم سنت چقدره
گفت
"تا وقتی که یادم میاد بودم!"

deer
09-09-2006, 16:54
سن انسان از زماني شروع مي شه يا در كل متولد مي شه كه به مراقبه به پردازه و به حالات عرفاني دست پيدا كنه اينو من نمي گم اين گفته ي استاد برزگ اوشوست
موفق باشين

deer
09-09-2006, 17:04
deer عزيز ميخواستم بگم ميدونيد چاكراي ششم قدرت واقعي كردن تخيلان ما و چيزايي كه از اونها وحشت داريم را داره حالا تصور كنيد وقت ريلكس و اون موقع كه داريد اين تمرينات را انجام ميديد چون خيلي بدن تلقين پذيره راحت با ترسيدن از موضوعي اون موضوع اتفاق ميوفته
يه كاري كنيد اينبار سعي كنيد نترسيد اگه بازم دماغتون خون افتاد به نظر من ميتونه براتون خطرساز شه ميدونيد چيه من وقتي بعضي مطالب را ميخونم بعي يكسري اتفاقاتي را مشاهده ميكنم كه تا حدي به اون مربوط ميشه ميتونم به يه نتيجه گيري برسم كه بيشتر وقتها جواب ميده حالا ببين وقتي كه شما اينكار را ميكني چون براي خودم اتفاق افتاده كه فشار زيادي به سر وارد ميشه اگه اين خنريزي از ترس نباشه من احتمال ميدم كه از همون وارد شدن به رگها باشه و چون مويرگهاي دماغ ظريف هستند باعث پارگي اونه ميشه خودت فرض كن اگه خداي نكرده اين فشار زياد تر بشه چي ميشه
پس اينبار سعي كن نترسي ببيني چي ميشه اگه شد و بازم علاقه داري سعي كن زير نظر يه شخص وارد انجام بدي يا حداقل به قول مهدي عزيز سعي كن ظرفيتت را بالا برري پله پله برو جلو
اگه نوشته هاي اقاي مرسدس عزيز را خونده باشي ديدي كه گفتند اينكارها فشار زيادي به اعصاب وارد ميكنه
موفق باشي از خدا كمك بخواه

گفته ي شما واقعا درسته چون من واقعا ترسيده بودم همين كارو دارم مي كنم دارم بر ترسم غلبه مي كنم ولي كار خيلي سختي هست من نمي دونم چرا وقتي من به دستام نگاه مي كنم تو خواب چيز ديگه اي مي بينم كه فكرم مشغولكرده ولي همش پيش خودم مي گم شبي دست هامو تو خواب مي بينم ولي اخرش چيز ديگه اي مي شه
چون من بايد به يك چيزي فكر كنم كه بتونم تو خواب ببينمش
الان ديگه مي تونم همون چيزو تو خواب ببينم كه مي خوام ولي هيچ اراده ي ديگه اي ندارم مثلا يكي از دوستان گفته بود مي تونه بپره ولي من نمي تونم تكون بخورم دليلش چيه!!!!!!!!!!!!! :sad: :sad:

yasamin_matin
09-09-2006, 18:46
ممنون نایتمر
اما
کسی می دونه کتاب های میر داماد رو کجا می فرشند و موضوع کتاباش چیه و چند تا کتاب داره و اسم کتاباش چیه
اگه کسی می دونه جواب بده

mehd20_esf
09-09-2006, 19:19
دير جان فقط اينو ميتونم بگم صبرداشته باش و اميد
حتما موفق ميشي
_____________________________
نايت مار عزيز
من كتاب ملاقاتهاي كارلوس كاستاندا رو با دون خوان خوندم خيلي جالب بود به خيلي چيزها هم پي بردم مخصوصا روش جالب رمز گونه پيچيده شما در پاسخ به بعضي پست هاي دوستان!!!
____________________________
ذوالقرنين جان مطالبتون خيلي جالب بود فقط اينو بگم كه هر موقع مشغله فكري ندارين بايد تمرين ريلكسيشن رو انجام بدين مثلا هر موقع خداي نكرده با كسي دعواتون ميشه همون موقع بعدش نميتونين خوب ريلكس بشين هر قدر هم زور بزنين واسه اينكه ذهن ناخوداگاه هميشه درگير احساسات منفي يا مثبته هر قدر احساسات قوي تر باشه در گيري بيشتره

zolgharnein
10-09-2006, 00:00
سلام به جن مامانی میتونم بدونم این سوالات چه تاثیری دارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه ناراحت نمیشی

zolgharnein
10-09-2006, 00:01
سلام به نایت مار خوبم یه سوال ازتون پرسیدو شاید نخوندینش بگزریم میخواستم بدونم روش کف دست را چند بار تو روز انجام بدیم وقت خواب هم لازمه؟؟؟؟؟؟کمکم کنید لطفا

zolgharnein
10-09-2006, 00:02
با سلام به عليرضا كه با گذاشتن تجربه هاش حداقل به من انر}ي ميده من خیلی وقت پیش ها وقتی کوچیک بودم یه کتاب خوندم که اگه به شدت درباره چیزی متمرکز بشی و اون را با تموم جزیاتش توی ذهنت مجسم کنی جلوت مجسم میشه البته اینا جسم فیزیکی طرف نیست اوردن خود چیز فکر نکنم توسط ادمهای عادی انجام بشه

zolgharnein
10-09-2006, 00:03
سلام به deer عزیزم یکی از دلیلهای اینکه نمیتونی تکون بخوری می تونه از کمبود انرژی باشه که روشهای زیاد کردنش را اگه خواستی برات بزارم آقای مهدی جان هم گفتند که پرواز نیاز به انرژی زیادی داره
یه دلیل دیگش میتونه مال این باشه که شما خیلی تو فکر کارهای بدن فیزیکیتون هستید مثلا اگه تو بیداری انگشتتون را میکشید و کش نمیاد طبق همون عادت و اینکه به خودتون تلقین شده که اینکار امکان نداره همین اتفاق تو خواب هم میوفته یا از علاقه شدید و ترس اینکه نکنه نتونی پرواز کنی مثلا من خودم یکبار با ابن که مطما بودم خوابم و باید انگشتم کش بیاد ولی نمیشدمنم بیخیالش شدم یه چیز دیگه باید واقعا تمرکز کنیدچون تو این حالات اگه شما باور دارید میشه ولی مغزتون طبق حالات بیداری میخواد مقاومت کنه و کار را مشکل میکنه
==-=-=-=-=-=-=-=-
راستی شما چند بار این تمرین را انجام میدی که اینقدر سریع جواب داد و کی انجام میدی و چه مدت هربار طول میکشه البته اینها را برای خودم میپرسم میخوام منم اینکار را شروع کنم بطور جدی
یه چیزه دیگه شما چه تمرینی کردید که میتونید هرچی میخواهید تو خواب ببینید

zolgharnein
10-09-2006, 00:04
سلام به یاسمین این میرداماد که میگی اسمش هست یا شهرتش یا فامیلش بگو شاید بشه کاری کرد در ضمن بگید مال کجا هستید که بچه ها بدونن کدومشون باید ادرس کتاب فروشی را بدند
موفق باشید

zolgharnein
10-09-2006, 00:06
سلام به دوست فعال تاپیک مهدی جان واقعا زدی تو هدف من بعضی وقتها که با کامپوتر ماشین سواری میکنم بعدش تا چشمام را میبندم که فقط خستگی در بیارم همش ماشینه که همینطور از تو ذهنم رد میشن

nightmare
10-09-2006, 08:53
zolgharnein عزيز سلام . من در همون پست اولت چيزي رو كه پرسيده بودي ديدم و متوجه شدم . اما علامت سئوال (؟) در انتهاش نبود و فكر كردم سئوال نپرسيدي.
ببينيد من زياد اهل تمرين دادن به كسي نيستم . نياري نيست كه حتما در ساعات خاصي اين كارو انجام بدي . نبايد عادت بشه.
فقط ببين ومنتظرش باش. زود تر از چيزي كه فكرش رو بكني مياد.

تا بعد...

zolgharnein
10-09-2006, 10:50
ممنون نایت مار عزیز از جوابتون
موفق باشید

jen_mamani
10-09-2006, 11:28
یعنی من ارزش دونستن اسم و سنتونونم ندارم
شاید دوست ندارید من بدونم
---------------------------------------
راستي من يه مدتي نيستم

zolgharnein
10-09-2006, 12:41
یعنی من ارزش دونستن اسم و سنتونونم ندارم
شاید دوست ندارید من بدونم


دوست عزيز اينطوري هم كه فكر مي كني نيست خوب اگه كسي مي خواست بگه بالاي همون اواتور اسم اصليش را مينوشت
هر جا می ری در پناه خدا باشی

mehd20_esf
10-09-2006, 14:40
سلا م دوستان عزيز اولا خيلي خوشحالم كه اينجا فعاليت ميكنم و دوستان گلي مثل شماها دارم كه همشون ايمان به غيب وقدرت عظيم نهفته در وجود انسان دارن

بعدشم ميخواستم به ذوالقرنين جان و دوستان عزيزي كه بازي كامپيوتري دوست دارن يه روش بگم كه خودم تجربه كردم
شما ميتونين بازي اسپايدرمن نسخه دومش باشه گرافيكش بهتره اينو تهيه كنين و اونجاش كه بالاي ساختمونها پرواز ميكنه رو بياريد در حين بازي خودتونو جاي شخصيت اول بازي بزارين واحساس كنين خود اون هستين اين كار رو قبل از خواب انجام بدين هر موقع سرتون گيج رفت سريع به رختخواب برين و موقع خواب تو ذهنتون مرور كنين براي برونفكني و پرواز روح در خواب خيلي عاليه
خودم اين كار رو تجربه كردم خيلي نتيجه بخشه بقول معروف هم فاله و هم تماشا!!

mehd20_esf
10-09-2006, 18:58
جن ماماني عزيز حرف هاتون عجيبه يكي از پست هاتونم كه يهو غيب شد!!
نكنه راستي راستي جن هستين
اگه اينطوره حتما پي ام بدين چون من يك ماهه دنبال يه موكل جديدميگردم
موكل قبليم قهر كرده گذاشته رفته خونه باباش

deer
10-09-2006, 19:10
zolgharnein عزيز بقيه ي مطلب رو نگزاشتي
منظورم در باره ي خود هيپنوتيزمي است
موفق باشين

deer
10-09-2006, 19:34
جن ماماني عزيز حرف هاتون عجيبه يكي از پست هاتونم كه يهو غيب شد!!
نكنه راستي راستي جن هستين
اگه اينطوره حتما پي ام بدين چون من يك ماهه دنبال يه موكل جديدميگردم
موكل قبليم قهر كرده گذاشته رفته خونه باباش

مي خواين چه كار كنين موكلتون رو برگردونين با اين كار اينها خرافات بهتر دنبال راحل قانع كننده اي باشي

zolgharnein
10-09-2006, 23:01
سلام به همه اول بگم اين مطالب جديد كه درباره هيپنوتيزم است از وبلاگ قبلي نيست وبلاگ قبلي كه اين مطلب توش بود و از نظرمن فوقالعاده كم نظير بود حودود يكسال هست كه از كار افتاده يعني بعد از يك ماه از كارافتاد نميدونم چرا و منبع اين مطالب جديد در اخر اومده ميتونيد خودتون بريد و همه وبلاگ را مطالعه كنيد سوالي داشتيد هم از نويسنده بپرسيد به نظر من قبل از انجام اينكار حداقل با نويسنده در تماس باشيد كه ببينيد اگه مشكلي پيش اومد يكي هست كه كمك كنه

=-==-=-=-

يه مطلب ديگه اگه مشكلي بوجود اومد به عهده خودتون است
==-=-=-=-
يه جايي خوندم كه وقتي به خواب ميريم ممكنه دچارتشنج و مشكلات ديگهاي بشيم كه علت اون بخاطر اينه كه مثلا قبلا برامون يه مشكل روحي يا چيزه ديگهاي اتفاق افتاده و حالا خودشا اينطوري نشون ميده پس خول نشيد و كاملا ارامش خودتون را حفظ كنيد چون شديد تر ميشه
=-=-=-=-=-=-
تو فرصت ديگه روش خودم(ذولقرنين)را كه قبلا استفاده ميكردم براتون مينويسم يه روش هم براي برونفكني ياد گرفتم البته از خودم هست
-=-==-=-=-=-
خوب از اينجاديگه مطالب از من نيست بخونيد و از خدا كمك بخواهيد
.
.
.
.
.

اولین توضیحی که باید برای مردم عزیز داده شود این است که هیپنوتیزم به مرحله های مختلف در رده های مختلف تقسیم میشود اولین قدم این است :

هیپنوتیزم

هیپنوتیزم( انسانی) دونوع است:

در یکی شخص خود را هیپنوتیزم میکند که خود هیپنوتیزم نامیده میشود

در دیگری فرد شخص یا اشخاص دیگر را هیپنوتیزم میکند که دگر هیپنوتیزم گفته میشود

اینجا ما اولین مرحله یعنی خود هیپنوتیزم را با راههای آسان و تمرینات راحت و موثر را برای شما تو ضیح خواهیم داد و برای درک بهتر مطالب توضیحات لازمه آن قسمت را در داخل پارانتز برای شما عزیزان خواهیم داد

مرحله اول: هیپنوتیزم چیست و چه چیزهایی میتوانند در آن تاثیر گذاشته و آن را تضعیف یا تشدید کنند ؟

خود کلمه هیپنوتیزم در حدود صدوشصت سال پیش بوسیله یک انگلیسی به نام جیمز برید وضع گردید که این کلمه را جایگزین کلمه خواب مغناطیسی یا همان مانیتیزم کرده بود در حالی که ایندو کاملا متفاوتند لذا من تفاوت این دو را برایتان تو ضیح میدهم:

خواب مغناطیسی از تمرکز فکر ولی با خستگی شدید عصبی طوری که انسان قوه استدلال را تا حد بسیار قوی از دست دهد بوجود می آید و همین عمل را مانیتیزم مینامند از طرفی برای وارد شدن به حالت هیپنوتیزم باید انسان آرامش کامل داشته و بر خویش (اعصاب خویش) مسلط باشد و اینکار نیز با تمرکز فکر حاصل میگردد

{حال این گفته هایم را نیز برایتان اثبات میکنم اولا بعد متافیزیکی یا روانی انسان بر بعد فیزیکی یا همان جسمانی او تسلط دارد باز خود این مسئله را باید روشن کنم که وقتی ما به خودمان چیزی را تلقین میکنیم از آن تلقین تاثیر میپذیریم یعنی جسم از روان یا همان بعد فیزیکی از بعد متا فیزیکی پایینتر بوده و تلقین میپذیرد ثانیا برای خود تلقین کردن باید انسان بر افکار خویش مسلط باشد (تمرکز فکر) تا بتواند آن را رام خود گرداند بعد از اینکه افکار رام شدند انسان به آرامش خاصی دست میابد در چنین حالتی هیچ اثری از حالتهایی مثل هیجانزدگی در انسان وجود ندارند تا بتوانند افکار انسان را مغشوش کرده و چون فکر جنسی از متافیزیک است اگر مغشوش باشد اعصاب نیز مغشوش شده و خستگی اعصاب بوجود می آید در چنین حالی که بعد روانی انسان مغشوش است و همچنین این بعد بر بعد جسمانی تسلط دارد چگونه میتواند جسم را در آرامش قرار داد پس حالا متوجه شدید که هیپنوتیزم چیست و همچنین برای رسیدن به آن آرامش فکری سپس جسمی لازم است البته این آرامش فکری و جسمی نیز از یکدیگر تاثیر میپذیرند چرا که اگر جسم ناراحت باشد فکر مغشوش میشود و اگر فکر مغشوش باشد چگونه میتوان جسم را در آرامش یافت .}

ادامه دارد.....................

نویسنده : استاد ابراهیم مقدسی _ ارومیه

اگر هر سئوال یا ابهامی در مورد مطالب بنده داشتید برایم ایمل بزنید تا توضیح کامل با اثبات را برایتان در مطالب بعدی ارائه دهم و همه دوستان نیز از این مطالب بهره مند شوند

آدرس ایمیل : ebrahimmogadasi@yahoo.com


2 نوشته شده توسط حیدر
-==-=-=-=-=-=-
--------------------------------------------------------------------------------

اموزش گام به گام خود هیپنو تیزم
کلید شگفت انگیز کنترل بدن

لطفا کسانی که اعتقا د دارند با این متن همگام شوند هیپنوتیزم روشی است برای استفاده از تسهیلات ذهن به منظو ر غلبه بر جسم وروان روشی است در جهت خود کنترلی برای
نیل به هدف .
نقطه نخست :رفتن به حمام و دوش گرفتن با اب خنک : خاصیت اراده را قوی میکند ذهن را ارام میکند وتمامی افکار مخدوش را از کار می اندازه سپس در محیطی کاملا بی سروصدا
بر روی زمین دراز بکشید کاملا راحت لباسی راحت بر تن داشته باشی مواضب باشی زیر شما کاملا تخت باشد :
اگر به هیپنوتیزم تازه اشنا شده ای انتظار معجز ه نداشته باشی باید با تمرین مادام وتلقین به خود برای پیشرفت هرچه بیشتر ادامه بدهید:
حالا که راحت بر روی زمین دراز کشیده ای تمامی فکرتوتو بر روی بدن خود متمرکز کنید لطفا چند نفس عمیق بکشید به این ترتیب از راه بینی نفس رابدهید تو واز راه دهن باز دم کنیداحساس کنید تمامی ماهیچه های بدنتان دارند ارام ارام شل ورها میشوند
سپس فکر خود را به نوک انگشتان پای راست خوددهید احساس کنید که دارندشل میشوند همین طور کف پا تا مچ پا انوقت به ساق پا سپس زانو را تا به کشاله ران میرسید ادامه دهید

همین طور پای چپ را تا به کمر خود میرسی اطمینان حاصل کنید که هردو پای شما کاملا راحت بر روی زمین افتاده حالا دو تا نفس عمیق بکشید

الگوی شماره دو ::وقتی از شل شدن پاهای خود اطمینان حاصل کردید فکر خود را به شکم دهید تمامی رودهای داخل شکم را شل کنید
سپس پشت تا به سر سینه میرسی حالا فکر خود را به قلب خود دهید احساس کنید قلب شما کاملا سالم است وخوب داره کار میکنه شل ورها کنید
سپس روی شانه ها متمر کز شوید مواظب باشی کف دستهای شما که در کنا ر بدنتان افتاده روبه اسمان باشد
فکر خود را روی بازوی دست راست متمرکز کنید همین طور ساعد تا به مچ دست می رسی و انگشتا نتان
ادامه دهید دست چپ خود را بعد گردن حالا باز یک نفس عمیق بکشید در حالی که نفس می کشی احساس کنید ارام وارام تر می شوید
ادمه دهید صورت خودرا و زبان مواظب باشی دهانتان باید یک کم باز باشه دندانهاتان از هم فاصله داشته باش
به پلک چشمان خود می رسیم شل ورها کنید تا فرق سر::::

برای نتایج ارزشمند تر و پر دوام تر الگو را نظی انچه ذکر شد را به ذهن خود ببرید تا ذهن شما عکس العمل مطلو ب را نشان دهد
باید انقد ر این کارانجام دهید تا انعکاس شرطی ارتباطی بدون اتکا به تفکر حاصل شود :

هنگامی که هیپنو تیزم به وجود امد و در ان حالات ارامش خواسته شد ارامش به طور خود کار به شرطی که ترسی وجود نداشته باشه پدید می اید
پس از بوجود اوردن خود هیپنو تیزم برای تقویت هر نوع مریضی یا هر یک از اعضاء بدن می توانید نظر دهید و به یکایک سوءالهای شما پاسخ داده خواهد شد

ا لگوی شماره سه ::عزیزانی گفته بودند که ما هر مو قع تمرین می کنیم خوابمان می برد باید عرض کنم برای ان دسته عزیزان بهتر است در اواخر شب یا در صبح زود به تمین بپردازند
ا لبته بعد از استحمام: باید به عرض دوستان برسانم دوستان نازنین الگوی یک ودورا باید به مدت شصت روز ادامه داد تا به این ا لگوی شماره سه می رسید
بعد از به وجود اوردن خود هیپنوتیزم برای عمیق تر کردن خواب خود باید احساس ارامش کامل داشته باشی سپس به خود تلقین کنید ایام هفته واسم خود رافراموش میکنم به این
ترتیب < من اسم خودم را دیگر به یاد نخواهم داشت ونمی دانم فردا چه روزی خواهد بود> اگر به این امر نایل امدی شما در کلاس چهارم خود هیپنو تیزم خواهی بود
یا دتان باشه هر تلقینی که میکنی با ید ده با ر در ذهنتان تکرار کنید و ان را مجسم کنید بعد از انجام هیپنوز یعنی وقطی که شما خواهان ان هستید که بیدار بشید ده با ر
برعکس تلقینی که به خود کردهاید به خود بکنید


این برای ان دسته از عزیزانی که می خواهند حافضه قوی داشته باشندو هر چیزی را به زودی بدون احتیاج استاد بیا مو زند :
با ید در مو قعی که در حال خود هیپنو تیزم هستند به این طریق به خود تلقین کنند<حافضه من قوی وقوتر خواهد شد به اسانی هر چیزی
را یاد خواهم گرفت >مثل میزنم اگر می خواهی گواهینا مه بگیرید باید روز امتحان را در ذهن خود مجسم کنید وداری به اسانی
تما مکی سوالها را پاس خ میدهید و چند روز بعد پست چی ان را در منزل به شما تحویل خوا هد داد


نوشته شده توسط عباس ف

جیمس هو یت در کتا ب یو گا یخو دمینو یسد جو کی ها همه ر وز ه بر نا مه ا سا نا یخو د را بحا لتی ختم می کنند که مو جب ا سا یش تما م بد نو ا نبا شتن ا ن با نیر و ی جد ید ی میگر د د ا ین حا لت را سا و اسنا یا حا لت نعش می گو یند

ا نجا م ا ین تمر ین بر ا ی مبا ر ز ه با فشا ر ها و کشمکشها یا مرو ز ی ز ند گا نی دا را ی چنا ن ا ر ز شی ا ست که با یستی ا ز کو چکتر ین فر صت د ر بین ا و قا ت کا ر بر ای انجا م ان ا استفا ده گر د د طر ز عمل

بین تما م ر و شها یی که من خو ا ند ه ام رو ش لسلی- لو کر و ن ا ز همه بهتر بو د ه ا ست و ا ن ر و ش بد ین تر تیب ا ست

1- به پشت ر و ی ز مین بخو ا بید پا ی ر ا ست خو د ر ا بلند کنید و ا نقد رد ر هوا نگا ه د ا ر ید تا خسته شد ه و یک مر تبه شل و ا ز ا د ر ها کنید و دیگر هیچ حر کت ند هید

2-با پا ی چپ به همین تر تیب عمل کنید و هیچ حر کت ند هید

3-د ستها ی خو د ر ا د ر هما ن حا ل بالا بیا و ر ید ا نگشتا ن خو د ر ا ا نقد ر جمع وبا ز کنید که د ستها یتا نبه کلی خسته شو د و ا ز ا د ر ها کنید تا به ز مین بیفتد نظیر یک تکه جسم بی جا ن

4-حا لا سر خو د ر ا بلند کنید و ا نقد ر ا ز ر ا ست به چپ و ا ز چپ به ر ا ست بچر خا نید تا به کلی خسته شو د و ما نند یک جسم بی جا ن ر ها کنید

5-حا لا چشم ها ی خو د را ببندید و فکر خو د را متو جه نو ک ا نگشتا ن پا ی ر ا ست نما یید ا حسا س کنید که تما م عضلا ت انگشتا ن ا ز هم با ز می شو ند همین طو ر که فکر خو د ر ا متو جه کف پا پا شنه پا عضلا ت سا ق پا و ر ا نها کنید تصو ر کنید
عضلا ت شل می شو ند

6-همین عمل تفکر ی ر ا با پا ی چپ د ست ر ا ست د ست چپ و اعضا ئ شکم وسینه سر و صو ر ت انجا م د هید

7-عضلا ت صو ر ت خو د ر ا شل ر ها کنید و تصو ر کنید پو ست صور ت و چر و کها ا ز هم با ز می شو ند

8-حا لا هیچ نقطه ای ا ز بد ن شما نبا ید کو چکتر ین حر کتی بنما ید

9-ا ین عمل ر ا د و تا سه مر تبه تکر ا ر کنید

10-چند د قیقه بعد به هما ن حاا لت کا ملا بی حر کت با قی بما نید حا لا سر ا سر بد ن خو د ر ا شل ر ها کر د ه اید سعی کنید به هیچ چیز فکر نکنید فقط به ضر با ن قلب خو د گو ش کنید د ر ا بتد ا ئ تمر ین و د ر ر و ز ها ی ا و ل ضر با ن قلب خو د

ر ا ممکن ا ست نشنو ید و لی ر و ز ها ی بعد کم کم خو ا هید شنید مشر و ط بر ا ینکه د ر یک ا طا ق کا ملا سا کت و بد و ن سر و صد ا با شید

باارزوی مو فقیت شما عزیزان پایان درس خود هیپنو تیزم


نوشته شده توسط عباس ف

منبع:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zolgharnein
11-09-2006, 09:29
سلام به همه
دير جان يه سوالي داشتم جواب ندادي دوباره برات مينويسم منتظرم
شما چند بار این تمرین نگه كردن به كف دست را انجام دادي که اینقدر سریع جواب داد و کی انجام میدی و چه مدت هربار طول میکشه
یه چیزه دیگه شما چه تمرینی کردید که میتونید هرچی میخواهید تو خواب ببینید

mehd20_esf
11-09-2006, 09:44
شوخي كردم دير جان موكلم كجا بوده
يه مدت دنبال اين كارا بودم روحاني محلمون كه من خيلي قبولش دارم بهم گفت كه براي تسخير قدرت روحي بالا لازمه ودر غير اينصورت اون ترا تسخير ميكنه!!
تازه اكثر جن هايي كه تسخير ميشن جن هاي بد هستن كه انسان رو منحرف ميكنن حتي بعضي وقتها انسان رو گول ميزنن و خودشون رو ديندار معرفي مي كنن و يه سري داستان واقعي تعريف كرد كه من بكل از اين كار منصرف شدم

mehd20_esf
11-09-2006, 10:18
سلام به دوستان عزيز
امروز ميخواستم ه در مورد خودهيپنوتيزم بنويسم كه خيلي از چيزهاي كه ميخواستم بنويسم ذوالقرنين جان زحمتشو كشيدند!!
حالا اگه دوست داري تمرينات خود هيپنوز را شروع كنين بهتره قبلش فوايد اونا بدونين تا با ميل بيشتري اين كار رو انجام بدين
يكي از فوايد اون اينه كه بدن انسان در اين شرايط قدرت تحمل ونيروي بيشتري پيدا ميكنه همينطور هر تلقيني در مرحله عميق ميتونين به بدنتون بدين و اونم با كمال ميل قبول ميكنه مثلا در مرحله كاتالپسي بدن كاملابي حس ميشه كه مرحله خيلي عميقه و من فعلا دستها وپاهام كرخت ميشه علامت كرخت شدت سرد شدن و سوزن سوزن شدن بدنه اون موقع هر چي خودمو نيشگون ميگيرم هيچي احساس نميكنم
و اگه كسي به جايي از بدنم دست بزنه سفت ميشه مثل سنگ

deer
11-09-2006, 20:53
مي شه يگين براي اين كه بدن كرخ بشه بايد چه كار كرد من هرچي تلقين مي كنم نمي شه
من توي خواب مي فهمم دارم خواب مي بينم ولي هيچ كاري نمي تونم بكنم براي چيمثلا دستهامو مي بينم ولي حركت نمي تونم بدم
ممنون :blush:

nightmare
11-09-2006, 20:59
يك لحظه ترسيدم بنظرم امد دستهام جان گرفت ...

و خداوند فرمود ، در روز حساب ، اعضا و جوارح انسان لب به سخن خواهند گشود.

مهم ترین قسمت همین جاست... یه موجود زنده... که نگاهت می کنه و تو با تمام تعجب و ترس خودت اونو میبینی.

تا بعد....

deer
12-09-2006, 09:35
سلام به همه
دير جان يه سوالي داشتم جواب ندادي دوباره برات مينويسم منتظرم
شما چند بار این تمرین نگه كردن به كف دست را انجام دادي که اینقدر سریع جواب داد و کی انجام میدی و چه مدت هربار طول میکشه
یه چیزه دیگه شما چه تمرینی کردید که میتونید هرچی میخواهید تو خواب ببینید

سلام دوست عزيز از اين كه اين بنده ي حقير رو قابل دونستين در جمع خودتان واقعا خوشحالم
بابا من كه هيچم در برابر شما بزرگان
والا چي بگم از خدا پنهان نيست از شما هم پنهان نباشه اين عادت من از بچگي تمرين نكردم فقط اراده مي كنم واز خدا كمك مي خوام
در مورد دستها هم من فقط يك بار نگاه كردم اونهم به اندازه ي زياد قبل از خواب به دستتات نگاه كن تمام خطوط رو برسي كن از كجا شروع مي شه و در كجاتمام مي شه

موفق باشين

zolgharnein
12-09-2006, 09:44
سلام دير عزيز ممنون كه جوابم را دادي در مورداينكه گفتيد بدنتون كرخت نميشه مال اينه كه تازه شروع كرديد شما بايد حداقل هفته اي يكبار و اگه در يكساعت بخصوصي باشه بهتره تمرينات ريلكس را انجام بديد تا بدنتون شرايط جديد را قبول كنه
موفق باشيد

deer
12-09-2006, 12:52
سلام دير عزيز ممنون كه جوابم را دادي در مورداينكه گفتيد بدنتون كرخت نميشه مال اينه كه تازه شروع كرديد شما بايد حداقل هفته اي يكبار و اگه در يكساعت بخصوصي باشه بهتره تمرينات ريلكس را انجام بديد تا بدنتون شرايط جديد را قبول كنه
موفق باشيد

سلام
من روزي دوبار اين تمرين رو مي كنم ولي ساعت مشخصي نداره هر وقت جاي ساكتي پيدا كردم اين كارو مي كنم فعلا يك ارامش خاصي به من داده
در اين زمان كه بدنم كرخ نمي شه به خودم هم تلقين بكنم يا نه صبر كنم تا زماني كه بدن كاملا كرخ بشه ممنون

deer
12-09-2006, 12:59
سلام دوستان اين تمرين رو من از يك سايت پيدا كردم اين تمرين رو يك بار هم كه شد امتحان كنين ضرر نداره تمرينهاي ريلكسيشن رو همه كه بلدين .قبلش انجام بدين.
موفق باشين
---------------
از اينجا به بعد مال من نيست
-----------------------------------------------


پرواز روح


این روش به نام چشم ابر می باشد و یکی از بهترین روش های خروج روح از بدن می باشد .

خب ما ریلاکسیشن را البته فقط یک روش را به شما آموختیم و فکر می کنم که حداقل هشتادوشش درصد بتوانند از این سیستم استفاده کنند و در ادامه ما کلا نیاز به آرامش جسم و روان ( روح ) داریم .

خوب وقتی کاملا ما از لحاظ جسمی و روحی ریلاکس شده ایم و در اوج این رخوت و بیحسی و سنگینی قرار گرفتیم در ذهن تصور می کنیم کنار دریایی نیمه ابری ایستاده ایم و سعی کنید در طول ساحل کمی قدم بزنید و مثلا کمی شن را بردارید و آرام بر زمین بریزید و بعد کمی در داخل آب گرم دریا و زیر نور گرم خورشید , شنا کنید و سعی کنید خود را با شنا کردن خسته کنید , انگار واقعا شنا کرده اید و البته این شنا می تواند از یک تا ده دقیقه طول بکشد و بعد از آن از آب بیرون آمده و روی شن های گرم بنشینید و سعی کنید گرمای شن ها را احساس کنید و بعد روی این شن و ماسه گرم دراز بکشید و به ابر های تکه تکه نگاه کنید و بعد از لحظاتی چشمانتان را ببندید ولی سعی کنید صدای دریا را بشنوید و حتی گرمای خورشید را روی بدنتان احساس کنید این هم از یک تا سه دقیقه زمان لازم دارد ولی خوب در افراد متفاوت است و بعد این گرمای خورشید به قدری گرم خواهد شد که شما مانند یک بخار از بدنتان فاصله گرفته و بدنتان را که روی ساحل افتاده است می بینید و این شمایید که به سمت بالا می روید و حدودا وقتی که بیست متر از بدنتان بالاتر رفتید بیکباره کل بدن خود را مانند دانه های شن و ماسه ریز میبینید , انگار مجسمه ای در همان شکل شما روی زمین درست کرده اند و کم کم احساس می کنید که باد تندی شروع به وزیدن می کند و جسم شما را روی زمین متلاشی می کند , شاید دیده اید که چگونه دانه های شن به هوا پرت شده و نا پدید می گردد و وقتی این باد بدن مثالی شما را برد , شما با سرعت زیاد بیکباره به سمت ابر ها کشیده شده و در آن محو خواهید شد و شما مانند چیزی میشوید که جسمی ندارد و فقط به صورتی مناظر را از بالا به پایین می بیند . البته خیلی ها وقتی جسمشان را به دست وزش باد متلاشی کردند نا گهان به احساس خروج از بدن شده اند و بعضی ها وقتی به سمت ابرها کشیده شده اند این پدیده برایشان اتفاق افتاده است و اشخاصی هم هستند که با قدم زدن در این محیط مجازی به این حس رسیده اند , چون برخی از افراد زمینه و استعداد خاصی دارند و خیلی راحت تر از بدن جدا می شوند و قویه تخیولشان به خوبی کار می کند .

این روش یکی از فوق العاده ترین روشهاست و تا شما روشی را تمرین نکنید بیکباره نمی توانید استفاده کنید ولی در بعضی موارد خاص هایی وجود دارد .

مرغ باق ملکوتم نی ام از عالم خاک .......... دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

zolgharnein
12-09-2006, 13:34
سلام دیر جان میدونی موضوع تلقین چیه وقتی شما توی حالت معمولی یه چیزی را به خودتون تلقین میکنید که انجام بدید چون حواستون بهخیلیچیزهاست فکرتون اونا نمیگیره به قول معروف از این گوش میشنوید از اون گوش رد میشه میرهحالا وقتی شما به اخرین حد خلسه برسید یعنی جایی که بدن دیگه اگه یه سوزن تو اون فرو کنن دیگه حس نمیکنه در اون مرحله است که دیگه هر چی بگید البته چند مرتبه از طرف ذهن پذیرفته میشه حالا اگه بدن به اون حالت نرسه باز هم میشه تلقین کرد اما اون اثری که اون حالت روی ما میزاره دیگه نداره اما بازم مفیده تلقین در هر حالتی که انجام بشه اثر داره ولی ممکنه کاری که در چند ثانیه تو حالت خواب انجام میشه در بیداری نیاز به یکسال تمرین داره
راستی از مطلبی که گذاشتی ممنون

zolgharnein
12-09-2006, 13:36
از دوستای عزیزم مرسدس،سوشیانت خبری نیست
نایت مار و مهدی،یاسمین متین،علیرضا،تام بوی،هم که دارند کم پیدا میشن لطفا مطلب بزارید از تجربه هاتون استفاده کنیم
منتظرتونم

deer
12-09-2006, 13:42
سلام zolgharnein
خيلي ممنون از اين كه قوت قلب به من مي دين من از چه راهي مي تونم باشما خصوصي صحبت كنم اگر دوست داشتين الان توي يا هو مسنجر هستم با هم يك گپي بزنيم
التماس دعا

zolgharnein
12-09-2006, 14:01
معالجه لکنت زبان از طریق هیپنوتیزم
این مطلب بر گرفته از کتاب روانشناسی کابوک ترجمه فصل 35 صحفه 183 تا 186 کتاب دکتر وان پلت stammeringبرای دوست عزیزی که در مورد لکنت زبان به ما ایمیل زده بودند

دکتر، اقای الروتز بمن نوشت "من خوشحال می شوم ،اگر شما بتوانید کاری برای این بیمار مبتلا به لکنت زبان انجام دهید"جوان خوش قیافه ای است ولی همین ناراحتی در صحبت کردنش او را در زندگی عقب انداخته است،الکنت زبانش باعث شده از تر خوردهای اجتماعی بپرهیزد و از رفتن بکار وااشتغال اجتناب کند.وقتی که الروتز شروع به بیان داستان زندگیش کرد ، معلوم شد چقدر ناراحت است زیرا که خیلی به سختی می توانست صحبت کند. تلاش وتقلای زیادی می کرد که صخبت کند ولی به همان نسبت کلمات به سحتی از دهانش خارج می شد.

به آقای آلروتز گفتم ، که با فشار صحبت نکند ، بلکه کلمات را آرام ، آهسته، ملایم، با کشش وآهنگدار بیان کند.عملا تمام کسانی که مبتلا به لکنت زبان هستند چنانچه ملایم با تانی و آرام صحبت کنند و حروف کلمات را قدری بکشند، می توانند بدون لکنت صحبت کنند.

بطوری که بعدا خواهیم دید علت لکنت زبان مربوط به فشار و انقباض عضلات و اعصاب دستگاه تکلم است،چنانچه این کشش وفشار از بین برود الروتز می تواند براحتی صحبت کند.

به شکلی که اضهار می داشت ، در سراسر زندگی اش دچار لکنت زبان بوده است، بهیچوجه نمی توانست حادثه ای را که باعث لکنت زبانش شده بیاد بیاورد . فقط خاطرات بسیار زیادی داشت از اینکه لکنت زبانش موجب بدبختی های بزرگی در زندگی اش شده است.

در مدرسه وضعیتی بدی داشت،برخی اوزگاران اورامدل شوخی و خنده فرلرمی دادندو سایر شاگردان هر یک بنوبه خود موجب اذیت و آزلرش می شدند ، خواندن کتاب در کلاس عفریتی بود که جسم و جان او را در چنگال می گرفت.

وقتی دوران تحصل را تمام کرد،بهترین روشی که بنطرش می رسید دوری از اجتناع و اجتناب از مردم بود .

خرید کردن ایجاد ناراحتی بزرگی برای او می کرد زیرا تصور می نمود که هنگام خرید همه مردم میاستند و به او نگاه می کنند که او چگونه با زور وفشار کلمه ای را از دهان خارج می کند و........................

عجیب این بود که هر وقت آقای الروتز تنها بود و می خواست با سگش صحبت مند اصلا دچار لکنت نمی شد و مثل اشخاص معمولی صحبت می کرد و بعلاوه بخوبی وبه تنهایی با خودش صحبت کند یا کتاب بخواند و از این موضوع مات ومتحییر مانده بود که چرا در تنهایی یا هنگام صحبت با سگش برای مدتی لکنتش بکلی رفع می شود ولی در اجتماع ودر حضور دیگران قادر به صحبت کردن نبود .

بهر حال برای اقای الروتز تعریف شد ، که علت اینکه چرا در تنهائی با سگش میتواند صحبت کند، ولی در اجتماع نمی تواند صحبت کند، این است که مطمئن است که سگش نمی تواند از او عیب وایراد بگیرد بنابراین هنگام صحبت با سگش خود را نمی ترساند و واز ایراد هم نمی ترسید این موضوع ،وجود مردم عامل محرکی برای لکنت زبان او شده بود ، که پاسخ این باز تاب لکنت بود ، هنگام صحبت با مردم می ترسید که دچار اکنت شود . بدین ترتیب هر وقت می خواست با مردم با تلفن صحبت کند ،بطور خودکار و انعکاسی دچار اکنت می شد .

نکته دیگر اینکه هر چه او بیشتر و سختتر بلاش می کرد ، وضع لکنتش بدتر می شد ولی هر وقت ملایمتر وبدون فشار عضلانی صحبت میکرد ،لکنت رفع می شد.

دوستان ادامه این مبحث را دو سه روز ایینده می نویسم و چطور مداوای این بیماری را توضیح خواهم داد.

پس تا چند روز دیگه و ائامه مطلب شما را به حق و حقیقت می سپارم. حیدر. ح

منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اميدوارم براي اعضا مفيد باشه

zolgharnein
12-09-2006, 14:02
دير جان اي دي شما چيه

deer
12-09-2006, 14:08
deer_6000موفق باشی

mehd20_esf
12-09-2006, 23:28
سلام همه دوستان
من يكي دوروزه سر كار شيفت بودم نتونستم مطالب رو دنبال كنم
دير جان و ذوالقرنين عزيز مطالبتون جالب بود
هيپنوتيزم در كشور ما:
هيپنوتيزم متاسفانه در كشور ما اصلا رشد قابل توجهي نداشته و علتش هم يكسري باورهاي غلط وتعصبات خشك مذهبي بوده در صورتي كه متاسفانه برخي علما و فقها بدون اينكه اصلا اطلاعي در اين زمينه داشته ياشند و تنها از طريق شايعاتي كه بين مردم منتشر ميشه اونا رد ميكنند به باور بعضي مردم كسي كه هيپنوتيزم ميشه اختيارش بطور كلي از دستش خارج ميشه و در اختيار هيپنوتيزور قرار مي گيره در صورتي كه اصلا اينطور نيست و هيپنوتيزم شونده هر موقع كه دستوري خلاف رفتار عادي خود دريافت كنه بيدار ميشه
براي مثال اگه به يه شخصي كه خجالتيه و مثلا توي عروسي و مجالس نميرقصه اگه در حال هيپنوز بگن پا شو برقص اين كارو نميكنه و فورا بيدار ميشه
نتيجه اين شده كه الان در اكثر كشورهاي غربي از هيذنوتيزم براي بهبود بسياري از بيماري هاي رواني و حتي جسمي استفاده ميكنند و در كشور ما متاسفانه با توجه به حجم بالاي مشكلات رواني جوانان ما اين علم هنوز در زمره علوم جادو جملي قرار داره

خود من در بيمارستان كار ميكنم والان ميبينم نسبت به دو سه سال قبل بيماراني كه مشكل رواني دارند چندين برابر شده
و باز هم متاسفانه سيل داروهاي اعصاب و روان به بازار سرازير شده و مردم از مجبوري و بدون توجه به زيانهاي اين داروها از اونها مصرف ميكنند
دو سه سال قبل كسي اصلا روش نميشد بگه من ميخوام دكتر روانپزشك برم!! چون ميترسيد بهش بگن روانيه
ولي الان سر نوبت هاش دعواست
هيپنوتيزم به هيجوجه علم عجيب و جادويي نيست حتي جادو هم عجيب نيست!! چون ما قواعد و قوانينشو كشف نكرديم عجيب و جادو يي بنظر ميرسه
كساني در همين كشور ما براي شناساندن اين علم ونجات مليون ها نفر از مشكلات روحي رواني تلاشها كردند ولي تلاش انها ثمري نداد و خود گمنام از اين دنيا رفتند يكي از انها دكتر طاووسي (كابوك )بود
هيپنوتيزم يه وسيله اي واسه تكامله
هيپنوتيزم بطور خلاصه يعني تمركز
وقتي شما غرق تماشاي تلويزيون هستين و فيلم هيجان انگيزي داره ميزاره شما صدا هاي اطراف رو نميشنويد اين يه نوع هينوتيزمه
وقتي حواس متمركز ميشه ذهن از افكار مزاحم خالي ميشه اونوقت ذهن قدرت فوق العاده پيدا ميكنه جلوي نا خو داگاه ما افكار مزاحم قرار دارن اگه اونا كنار برن ناخود اگاه پيدا ميشه
حالا اين نا خوداگاه چيه؟
ناخوداگاه محل ذخيره تمامي چيزهييه كه انسان در طول عمرش ديده و تجربه كرده مثل يه دوربين فيلمبرداريه مو به مو حوادث رو ثبت ميكنه
حالا اگه بتونين به اون دسترسي پيدا كنين حساب كنين چي ميشه!!اون موقع مثلا ميتونين مثلا بگين 10سال قبل فلان روز فلان ساعت داشتين چي كار ميكردين!!!
من براي مطالعه هم از هيپنوز استفاده ميكنم چند بار كليد ذهني رو تكرار ميكنم وارد خلسه كه شدم كتاب خوندن رو شروع ميكنم من با اين روش يه صفحه رو توي 10تا 15 ىقيقه (بطور كامل )حفظ ميكنم

فراموشي كامل اصلا وجود نداره فراموشي انتقال داده ها از خوداگاه به ناخواگاهه فراموشي هم يه نعمت خدادادي كه بعضي ها ازش گله ميكنن اگه فراموشي نبود خاطرات تلخ ما همينجور جلوي چشم ما حركت ميكردن وذهن ما رو مشغول ميكردن
فهلا خسته شدم بقيش براي بعد
راستي اين كرخت شدن هم كه دير جان گفته بود بايد بگم كه با يه بار دو بار كه نميشه من وسطهاي ماه دوم بود كه بدنم شروع به كرخت شدن كرد پس فعلا عجله نكن البته استعداد ها فرق ميكنه
_
ديشب من از طريق بختك تو خواب هوشيار شدم البته سؤ كار بودم و تو محل كارم يه تابي خودم جاي شما خالي ولي زود بيدار شدم
من هر موقع تلقينات اثر نكنه خيالي نيست بختك كه به سراغم اومد تو خواب هوشيار ميشم چون من خيلي دچار بختك ميشم
هر چند اون يه دقيقه اي كه بختك شروع ميشه جونم ميخواد بياد بالا ولي خوب ميشه تحملش كرد

Alireza_Shafaei_PCworld
13-09-2006, 01:01
منم کتاب کابوک را خوندم
جالب بود برام

ولی یک مشکلی که دارم دلم میخواد نداشته باشم!
من نمیتونم به اون حال ریلکس برسم!
در ابتدا به طور ناگهانی پاهام شروع میکنن به قلقک شدن (مثله بعد از وقتی که پا خواب رفته)
و بعد یک حالتی پیدا میکنم مثله وقتی که آدم را با طناب آویزون کردن باشن از پشت! و در حالت حرکت های نوسانی باشم

ولی این حالت مدت زیادی طول نمیکشه
حدودا 2 دقیقه بعد از این حالت در میام و دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم

مشکلم از کجاست؟
آیا میتونید یک راهی ارائه بدین که صد در صد توش بتونم حداقل خودم را ریلکس کنم؟

mehd20_esf
13-09-2006, 08:26
عليرضا جان علايمي كه گفتين حالت شروع ريلكسه ولي چرا از بين ميره شايد نياز به تمرين بيشتري دارين ميشه بگين چه مدته تمرين ميكني
همچنين ميتوني از كليد ذهني استفاده كني يا دستاتو تو هم قفل كني و تلقين كني كه هر موقع اين كارو كردي بدنت كاملا ريلكس ميشه اون موقع بعد از يه مدت بدون نياز به تمركز و با تكرار كليد ذهني راحت ميتوني بدنتو ريلكس كني اين كارو حتما امتحان كن ضرر نميكني
موفق

Alireza_Shafaei_PCworld
13-09-2006, 10:09
من هر بار مثلا دو سه روز پشت سره هم تمرین میکنم وقتی نتیجه نمیگریم ولش میکنم تا یک موقع دیگه

تا اونجایی که یادمه هر بار خواستم اینطوری بشم ! اینجوری شدم!
فکر کنم توی بحث تمرکز دچار مشکلم
بابت کلید ذهنی ممنونم

zolgharnein
13-09-2006, 10:29
سلام به علیرضا جان و مهدی عزیزم اخرش ماه شب چهارده حلول کرد افتخار داديد دوباره اومديد جاتون خالی بود
راستی مهدی جان یه سوالی داشتم توی متنی که گذاشته بودی نوشته بود با گفتن کلید ذهنی و رفتن به حالت خلسه میشه یه کتاب را البته یه صفحه از اون را توی پانزده دقیقه به ذهن سپرد خودتون هم گفته بودید وقتی به حالت خلسه میرسید اگه یک سوزن را هم توی دستتون بکنید خون نمیاد درد هم نداره
سوال اینه که مگه حالت خلسه مگه رهایی کل بدن و شل شدن کامل نیست خوب چطور اون موقع میشه یه کتاب را ورق زد یا یک سوزن توی انگشت فرو کرد؟؟

zolgharnein
13-09-2006, 10:32
علیرضا جان من که گفتم میتونی برای رسیدن به به تمرکز توی ذهنت یه محیط تاریک را تصور کنی و یک شمع روشن را روبروی خودت نگاه کن حتي گرماي اونا حس كن حتي روشني او كه چشمت را مي زنه

mehd20_esf
13-09-2006, 10:49
عليرضا جون اگه ميخواي موفق بشي تمريناتو هر روز توي يه اتاق خاص و سر يه ساعت مشخص انجام بده تا حالت شرطي پيدا كني

متمركز كردن فكر هم قبول دارم كار مشكليه افكار مزاحم يك لحظه دست از سر ما برنمي دارن جنگ كردن با اونا هم اوضا رو بدتر ميكنه بايد كاري با اونا نداشته باشيم و يواش يواش افكاري كه ميخوايم رو جايگزين كنيم

ناخوداگاه ما بسيار قوي تر از خودأگاه ماست تمامي رفتارها تفكرات و حتي شخصيت ما بازتاب ناخوداگاه ماست گاهي وقتها شده مثلا بدون اينكه بدونيم علت چيه از كسي ميترسيم يا از كسي متنفريم يا برعكس كسي رو دوست داريم مثلا تو يه كتاب خوندم دختري بوده كه عاشق أدم هاي كچل بوده و أخرش با يه أدم كچل ازدواج ميكنه ولي علت رو نميدونسته
وقتي اونو از طريق هيپنوتيزم به عقب بر مي گردونن ميگه در كودكي دوستي داشته كه شيمي درماني ميكرده و كچل بوده و اين دو علاقه شديدي به هم داشتند تا اينكه دوستش بر اثر سرطان ميميره و علاقه به أدم كچل توي ناخوداگاهش ميمونه!!

mehd20_esf
13-09-2006, 11:46
خدمت ذوالقرنين عزيزم بايد عرض كنم كه حالت خلسه اي كه با تكرار كليد ذهني براي مطالعه استفاده ميكنم خلسه خفيف هستش
واسه اينكه درحالتي قابل اجراست مثلا نشسته و حتي ايستاده و باعث ريلكس و شل شدن بدن ميشه ولي نه به اون حد كه نتونين كتاب رو ورق بزنين در حدي كه يه تمر كز فكر قابل قبولي به من بده
در حالت خلسه بدن در تعادل و أرامش كامله و اينطور نيست كه اگه حركتي بكنيم حالت خلسه ازبين بره

البته براي كرخت و بي حس كردن بدنم احتياج به مدت خيلي طولاني تري دارم من فعلا پس از حدود يك ساعت ونيم ميتونم انگشتان دستها و پاهامو بحدي كرخت كنم كه بتونم درد رو اصلا احساس نكنم
اون موقع نوك انگشتانم رو به هر چيزي كه ميزنم انگار نه انگار كه دستم به جايي خورده!!هيچي حس نميكنم

اينو هم بگم كه بي حسي و كرختي از نوك انگشتام شروع ميشه و هي گسترش پيدا ميكنه علتشم اينه كه اعصاب انگشتان از مغز فاصله زيادتري داره و تا مياد پيام به مغز مخابره بشه بيشتر طول ميكشه حالا اگه دست بي حس موضعي باشه كه ديگه تا مياد
پيام برسه درد ساكت شده
الان ما ميتونيم به فلسفه اينكه ايمه و بزرگان دين ما از جنگ و مجروح شدن هيچ هراسي نداشتن پي ببريم
حضرت علي(ع)هنگامي كه در جنگ تيري به پاي مباركشون رفته بود و در اوردن تير دردر شديدي داشت فرمودند تا موقع نماز صبر
كنيد در موقع نماز ايشون در حالت خلسه عميق ميرفتند بطوري كه در حال نماز تير رو در اوردند و ايشون اصلا دردي احساس نكرد
(به اين ميگن نماز واقعي كاش خدا نصيب ما هم بكنه
يا مثلا منصور حلاج به صليب كشيده شددستهايش رو قطع كردند و او انقدر در خلسه الهي و شعله طور فر رفته بود كه اصلا احساس نكرد

mohammad99
13-09-2006, 23:03
اقا يا خانم سوشيانت (منجي زرتشتيان) سلام
ميخواستم بدونم تحصيلات شما چيه؟
باتشكر از اطلاعات كاملت
محمد نظري

zolgharnein
14-09-2006, 10:04
سلام به مهدي گل
ممنون كه جوابم رادادي

zolgharnein
14-09-2006, 10:38
معالجه لکنت زبان از طریق هیپنوتیزم


قسمت دوم :

به آقای آلروتز تعلیم داده شد که هنگام صحبت کردن با مردم اهمیتی برای انها قائل نیست . در حال حاضر او فقط از این می ترسید که هنگام صحبت کردن دچار اشتباه شود و مورد تمسخر قرار گیرد و این ترس علت و ریشه ای در کذشته داشت که چه عامل وعلتی باعث شده که آقای آلروتز صحبت کردن با مردم را خطرناک بداندبخصوص ترس از اینکه دچار اشتباه شود.

آقای آلروتز در این خصوص چیزی نمی دانست و چیزی هم از دوران کودکی بیاد نمی آورد به او گفته شد در حال حاضر احتیاجی نیست که به حافظه خود فشاری بیاورد زیرا بعد از اولین جلسه هیپنوتیزم که توانست خود را رلکس و وانهاده نماید همه چیز را بیاد خواهد آورد.

اولین جلسه هیپنوتیزم-در این جلسه به آقای آلروتز تلقین وتعلیم داده شد، که بجای کنترل و فشار اوردن به خود هنگام صحبت کردن عضلات خود را شل و وانهاده کند(شما هم می توانید با خود هیپنوتیزم این کار را انجام دهید که در جلسات گذشته خود هپنوتیزم را تشریح کردیم)

دومین جلسه هیپنوتیزم- در این جلسه به او تلقین شد در خلال این هفته ، خاطراتی را که برای اولین بار باعث ترس او شده بیاد بیاورد.

سومین جلسه هیپنوتیزم- وقتی او برای سومین جلسه آمد داستان زیر را بیاد آورده بود

زمانی که من در دوران طفولیت به سن 4 یا 5 سالگی بودم ، در همسایگی ما بچه ای به همین سن یا بیشتر زندگی می کرد این پسر بچه دچار لکنت زبان بود و قیافه ای مضحکی داشت . روزی که صحبت کرد دچار لکنت شد و من هم به او خندیدم و طرز صحبت کردن اورا تقلید کردم پدرم ناگهان بر اشفت و فریاد زد اگه یکمرتبه دیگه اینجوری صحبت کنی زبانت را می سوزانم و برای اینکه من بیشتر بترسم دستم را گرفت و سیگارش را تا نزدیکی زبانم آورد و من هم به شدت ترسیدم و از ان روز به بعد هر روز که می خواستم در نزد پدرم صحبت کنم می ترسیدم که مبادا بد صحبت کنم وپدرم زبانم را بسوزاند.

به این ترتیب می بینیم که بزودی فشار عضلانی زبان ودستگاه صوتی بیمار شروع می شود هر چند که این تهدید احمقانه اجرا نشد اما کودک همیشه از صحبت کردن نزد پدر می ترسد و از ان روز به بعد همیشه در حضور پدر ساکت و بی صدا می ماند و روز به روز تکلم کودک بدتر می شود و با هر کس که بر خورد می کرد مثل معلمش ودیگر کسان بیاد پدرش می افتاد و زبانش دچار لکنت می شد این وضع در مدرسه بتدریج بدتر شد تا اینکه بیمار متوجه شد که عیبی در صحبت کردنش وجود داردو تصور کرد که قطعا یک نوع بیماری در دستگاه تکلمش وجود دارد.

جلسات بعدی هیپنوتیزم –در مابقی جلسات اینگونه به او تلقین شد. که او حالا دیگر ان کودک ترسو نیست دیگر کسی نمی خواهد زبان او را بسوزاند و اگر اشتباهی کرد کسی زبانش را نمی سوزاند ودر واقع کسی توجهی ندارد به اینکه او با لکنت صحبت می کند یانه . به او تلقین شد حالا دیگه از هیچ چیز نمی ترسی و هیچ اندوه ونگرانی نداری، در حال حاضر تو می توانی آرام و خوب صحبت کنی ، عضلات تکلمت شل هستند شما همانطور که باسگتان خوب صحبت می کنی با مردم هم می توانیدخوب صحبت کنید.

همچنین به او تلقین شد که تصور کند با کمال اعتماد و اطمینان در حال صحبت کردن با مردم است بدون اینکه دچار لکنت شود.

پس از چند مدت آقای الروتز کاملا خوب شد . بله دوستان هیپنوتیزم بهترین درمان لکنت زبان است که در معالجه لکنت زبان باید از هیپنوتیزم وتنفس تواما استفاده کرد . تا جلسه بعد با موضوع دیگر در پناه حق و حقیقت باشید . حیدر.ح ...............heydarhp3.............

masoud_p30
14-09-2006, 12:59
سلام به دوستان عزيزم
3-4 روز پيش به اين تاپيك برخوردم و همشو خوندم! يه تشكر كنم اول خيلي ممنون جالب بود ولي بعد
تصميم گرفتم هشياري در خواب رو تجربه كنم شب دوم (بدون اينكه مراحل اوليه مثل يادداشت خواب و ... رو انجام بدم!!) متوجه شدم كه توي خوابم -از اونجا كه براي امتحان هر چي خودمو مي زدم دردم نمي گرفت- توي اتاق خودم بودم ولي يه دفعه خيلي ترسيدم نمي دونم از چي شايد بخاطر اينكه مي ترسيدم موجودات عجيب غريب بيان تو خوابم تو اتاقم يا اينكه كاري كنم كه بد باشه ديگه تمام سعيم فقط اين بود كه بيدار شم!!!
بزاريد از يه خورده قبل تر بگم بعد از فوت يكي از اقوام نزديكم 1 سال پيش تقريبا ديگه هر شب كابوس مي ديدم - معمولا اين كه خدايي نكرده بقيه رو هم از دست بدم يا خودم مي مردم- و خيلي داد مي زدم تو خواب كم كم خيلي حرفايي كه تو خوابم مي زدم جسمم هم مي زد يعني بقيه ميشنيدن !!! آروم آروم كابوسا كم شد ولي اين بلند خواب ديدن موند!-خيلي هم بد چيزيه!-
ديشب مثلا كلي داد بيداد عمدي مي كردم تو خواب كه يكي بياد منو بيدار كنه!! (آخرشم جواب داد بابام اومد بيدارم كرد !!) تا صبحم نتونستم از ترس درست بخوابم! - كاملا متوجه بودم وقتي خوابم ميبرد و سريع خودمو بر مي گردوندم به بيداري!- تا ديگه هوا كمكم داشت روشن ميشد كه مثه بچه ها با چراغ روشن خوابيدم!!!(راستش نمي دونم چرا اينجوري شدم من از بچگي تنها مي خوابيدم و هيچ وقتم -بجز يه شب تو بچگي كه بخاطره كابوس يادمه ترسيدم و رفتم پيشه مامانم!- نمي ترسيدم حد اقل نه انقدر !!!)
چي كار بايد بكنم!؟ تجربه رو ادامه بدم؟

zolgharnein
14-09-2006, 14:23
[u]سلام به دوست جدید اقا مسعود این که بخواهی ادامه بدی یا نه میل خودت ولی تاجایی که من میدونم تا زمانی که مرگ ادم نرسه حتی اگه خودکشی هم کنه نمی میره اگه روزنامه ها را خونده باشی متوجه این حوادث میشی .تا جایی که من میدونم وقتی ادمی خواب میره بدن فیزیکی اون شروع می کنه به جذب انرژی و5 بدن دیگه هم که هرکدوم لطیف تر از دیگری هستند همراه بدن اختری که دومین بدن هست خارج میشند حالا شما اگه تو خواب بیدار شید میتونید راحت هر کاری که می خاهید انجام بدید یکی از لذت بخشترین اون کارها میتونه پرواز باشه کافیه فقط اراده کنید بعد اروم از زمین بلند میشید تا اینجا که فکر نکنم ترس داشت اگه بتونید کنترل خوابهاتون را به عهده بگیری می تونید وقایع اینده را هم ببینید یا مثلا حل یه مثاله که تو بیداری به جواب نمی رسه و خیلی کارهای دیگه بازم فکر نمیکنم خطر داشته باشه.
فقط شما باید سعی کنید جای ارومی بخوابید یا حداقل به اطرافیان بگید که شما را ناگهانی از خواب بیدار نکنند البته اینکار برای همه بده اما برای کسی که تو خواب بیدار شده و احتمالا به جای دوری سفر کرده خطرناکتره چون بدن اختری که همون بدن دوم ماست می خاد این فاصله را سریع طی کرده و به بدن بر گرده اگه دیده باشید چنین مواقعی می بینید بدن خیس عرق می شه خوب احتمال اینکه طنابهای نقره ای اتصال دهنده بین بدن فیزیکی و روح پاره بشند و ایجاد جنون و مرگ بکنه هم هست ولی نه خیلی زیاد البته من این را از جایی خوندم اما من که نمیترسم.
اینا بگم اگه می خواهید هر کاری انجام بدید اول ترس شک و دودلی را از خودتون دور کنید با توکل به خدا به راهتون ادامه بدید.
من که خیلی دوست داشتم استعداد شما را داشتم و همون شب اول تو خواب بیدار میشدم تازه وقتی بیدار میشم تا میاد بفهمم سریع از خواب میپرم خیلی حال گیریه.
بازم می گم اول بازم سوال کنید بعد وارد اینکار شید فقط به حرفهای یکنفر اکتفا نکنید، که بعد نگید فلانی گفت، بگید من همه چیز را سنجیدم وبعد وارد شدم.

mehd20_esf
14-09-2006, 16:50
دوست عزيز منم با نظر ذوالقرنين جان كاملا موافقم
تجربه امروز رو براتون بگم:
خواب امروز صبح من عجيب بود من هيچموقع وسط خواب هوشيار نمي شدم(هميشه از لحظه خواب هوشيار ميشدم) ولي امروز صبح در حين خواب روي ساعتم نيگا كردم ديدم با شرايط عادي نميخونه فهميدم كه خوابم اون موقع خودم رو روي يه پل بزرگ ديدم اطرافش تمام سرسبز و زيبا بود و هواش انقدر خنك و دلپذير بود كه دلم مي خواس هي نفس عميق بكشم پايين رفتم و دستمو تو أب زدم خيلي خنك بودجالب اينجاست كه پدر بزرگم كه فوت كرده اونجا بود من خيلي خوشحال بودم كه اونو ديدم تو خواب اشك ميريختم اون موقع تصميم گرفتم با هاش صحبت كنم از مادر بزرگم سوال كردم چون اونو خيلي شديد ىوست داشتم گفت به سمت مشرق برو!وقتي اوج گرفتم يهو احساس كردم روحم سر خورد به بدنم خيلي ناراحت شدم كه بيدار شدم
فقط اميدوارم يه بار ديگه برم همونجا
اينم بگم كه خوابم خيلي عميق بود چون دو شب بود سر كار ميرفتم و نخوابيده بودم هر قدر خواب عميق تر باشه رويا واضحتره ووقتي بيدار شديم بهتر به ياد مياد

zolgharnein
15-09-2006, 11:19
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آآه
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آه
حيف اين تاپيك كه خونه ارواح داره ميشه
مهدي جان تا شما هم نرفتي آي دي تون تو يا هو مسنجر چيه ايميلتون را هم بزاريد ممنون

zolgharnein
15-09-2006, 11:20
اثر يك تماس
-=-=-=-=-=
=-=-=-=-=-


ظهر روزی از روزهای گرم تابستان مرحوم آقا جمال عبا را به سر انداخته و به طرف وادی السلام میرود،اقایی از اهل فضیلت ایشان را میبیند و به همراه ایشان به راه میافتداز شهر که خارج میشوند احساس می کند که در عمودی از هوای خنک و لطیف و معطر قرار دارد.
مرحوم اقا جمال برنامه اش این بود که وقتی به وادی السلام می رسیده سر قبر بزرگان علم و تقوا از جمله مرحوم قاضی می رفته وبعد می امده در مکانی که هیچ اثری از قبر نبود،می نشسته و فاتحه و دعا می خوانده است )که بعد مقبره خود ایشان می شود(خلاصه از وادی السلام که بر میگردند باز همان هوای خنک و لطیف با ایشان بوده تا اینکه به شهر میرسند و با شخصی برخورد میکنند.بعد از سلام و احوالپزسی بسیار کوتاه و زود گذر احساس می کنند که اثری از ان هوای خنک نیست.مرحوم اقاجمال رو میکند به ان اقایی که همراهش بود و میگوید:دیدی تماسهای نامناسب چگونه اثر خودش را میگذارد.بنابراین معاشرت و تماس افراد برای شخص سالک نقش مهمی دارد چه با خوبان باشد چه با بدان،دراستادی که انتخاب میکنید دقیق باشید زیرا همنشین و رفیق غافل و مجالست با فساق و فجار و اهل غفلت سریع اثر سوء درشما می گذارد.

deer
15-09-2006, 18:52
سلامzolgharnein عزيز
مطلبتون خيلي جالب بود اگر مي شه يكم تفسيرش كنين

new_boys333
15-09-2006, 19:01
بيدار کردن دل آگاهي يا تمرين آب
روي سطحي صاف که آب را جذب نمي کند ؛ قدري آب بريز. مدتي به آن خيره نگاه کن . بعد بدون هيچ هدف و مقصدي , شروع کن به بازي کردن با آن كن
طرح هاي بدون معنا روي آن بکش . اين تمرين را هر روز به مدت يک هفته اجرا کن . روزي ده دقيقه حداقل به اين کار بپرداز .
سعي نکن نتيجه عملي
از آن بگيري . اين تمرين کم کم حس دريافت و دل آگاهي را در تو تقويت مي کند. وقتي در ساير اوقات روزاين حس در تو
متجلي شد، هميشه به آن اعتماد کن

Mahyar_p30
15-09-2006, 20:43
new_boys333 از کتاب خاطرات یک مغ نوشته ی پائولو کوئلیو!
من هر چقدر سعی کردم موفق نشدم!
هرچند زیاد سعی نکردم!
ولی اون تمرینی که باید ناخنتو بکنی تو ناخنت اثر کرد!

موفق باشی!

new_boys333
15-09-2006, 20:53
new_boys333 از کتاب خاطرات یک مغ نوشته ی پائولو کوئلیو!
من هر چقدر سعی کردم موفق نشدم!
هرچند زیاد سعی نکردم!
ولی اون تمرینی که باید ناخنتو بکنی تو ناخنت اثر کرد!

موفق باشی!
دوست عزيز من منبع نوشته رو دقيق نمي دونستم ممنون كه گفتي
ميشه روش هاي ديگه اي كه تو اون كتاب بود رو بگي و بگي اين كتاب چيه راجع به چيه
ممنون

mehd20_esf
15-09-2006, 21:26
من كه چند روزه حسابي درگير تحصيل و كارم
اينم اي دي و ايميل من
mehdi20_esf
mehdi40_esf@yahoo.com
هر سوالي داشتين در حد توانم در خدمتتون هستم
راستي الان داشتم شبكه دو برنامه كليد اسرارو ميديدم خيلي جالب بود حتما تكرارشو ببينين

new_boys333
15-09-2006, 21:31
بچه ها من خيلي خوشحالم كه اينجا رو پيدا كردم چون يك جرقه كوچيك درونم بو وجود آورد و اون اين بود كه فهميدم همه چيز ماديات نيست و بالاتر از اونم هست حالا مي خوام تمام تلاشمو بكنم و بتونم به اين حس شما ها برسم و ازش لذت ببرم دوست دارم كمكم كنيد
خواهشا ايميل خودتونو بزاريد تا بتونيم باهاتون تماس داشته باشم چون خيلي ها ديگه به فروم سر نميزنن (zolgharnian جان . deer و mehd20_esf و علیرضا جان و نایت مار عزیز و بقیه بچه ها که تو این زمینه کار کردند و به نتایجی رسیدن ممنون میشم )
================================================== ====================
این یک متنی هست از یک سایت که فقط من نقلش میکنم تا شاید کسی بتونه ازش استفاده لازم رو ببره


شرحی کوتاه از ESP داشته باشیم ESP یک نیرو وقدرت کیهانیست
که گسترگی آن به وسعت جهانیست که موجودیت داردلذا جایگاه مکانی آنرا نباید تنها درمغز انسان محدود کرد وارتباط آنرا درذهن انسان تلقی کنیم به تبع چنین باوری این نیرو جریانیست که درکل کائنات است بعضا نیز آنرا تنها به موجودات زنده تسری میدهند اما به نظر میرسد در جمادات نیز به نوعی جریان دارد تنها میتوان به این نکته اشاره کرد که این نیرو با شدت وضعفی متفاوت در یکایک موجودات مستتراست ودرانسان به خصوص درمورد دریافتهای خارج از احساسهای پنچگانه از ESP استفاده میشوداین حروف اختصاری قابلیتها واستعدادهای غیر متعارف روحی را مشخص میکند ومعمولا اصطلاح ESPدر سه فاکتور مهم در پدیده های روحی بکار میرود که عبارتندازتله پاتی TELEPATHY یا ارتباط افکار وروشن بینی CLAIRVOYANCE که مربوط به استعداد وقابلیت دیدن ومشاهده اشیاء وحوادث ازراه دور بدون استفاده ازحواس پنچگانه ویا امکانات دیگر وسومین فاکتور پیشگوئی PRECOGNITITION که همان غیب گوئی ومربوط به استعدادیست که آگاه از حوادث آینده است البته گاها نیز از اصطلاح ESP اشاره ئی به گئشته نگری RETROCOGNITION وقدرت تحرک وتاثیرگذاری بر اجسام PSYCHOKINESIS از راه دور،استفاده میشودگرچه میتوان شفا بخشی را درین
فاکتور ازیاد نبرد بطور کلی نباید این پدیده ها را منفک ویا مستقل از یکدیگردانست
بل همه این فاکتورها از پدیده ویا نیروی واحدی هستند که به آن اصطلاحا ESP
نامیده میشوند.

پس از آشنائی مختصری ازESP به ادامه موضوع ریلاکس واهمیت آن در
ارتباطات وادراکات فراحسی میپردازیم .

کالبدی که فاقد حالتی از رکلاس باشد امکان دریافتهائی خارج از احساسهای پنچگانه برایش نه مطلقا اما تقریبا محال است زیرا یک بدن ریلاکس شده میتواند خالی ازعواطف و احساسهای ویرانگرباشد تنش وبحران هرگز با ریلاکس همراه نیست دربودن هرنوع نگرانی ریلاکسی حاصل نمیشود لذا وقتی ریلاکس حاصل میشود که نیروئی ژرف را صرف موارد بیهوده نمی کنیم وبطبع این انرژی در راستای اهداف عالی ذخیره وبکار میرود .
موقیکه بدن درحال آرامش است آگاهی گسترش یافته وانرژی حیاتی در اختیار فکر
قرارمیگیرد کنترل بر روی احساسها وعواطف از اهم کاربرد حالت ریلاکس است
که درجریان ارسال وپیامهای روحی از اهمیت بسزائی برخورداراست .
درجریان ریلاکس کنترل شده وعمیق ،افکار انسان خلوص وتبلوری پیدا میکندکه
درنگهداری تصاویر ذهنی اززمان طولانی تری سود میبرد.
در مرحله فوق دستیابی به کلرویانس CLOAR VISION یا مشاهده ئی صاف
و روشن از افکار خود ودیگران مقدور میشود.
در ریلاکس کامل کنترل مغز افزایش میابد در این حالت مغز دارای وبژگیهای خاصی
میشودکه یکی از آنها ایجاد وبروز بیشتر امواج آلفاست بدین ترتیب تولید ارادی امواج آلفااز اهمیت زیادی برخورداراست .
وقتی انرژی مغز اشتغالی برای کنترل دیگر اعضاء بدن نداشته باشد ودرحالتی که
محرکات مزاحم وتنشهای محیطی توجه ما را به خود جلب نکند مغز با نیرو وانرژی
بیشتر به دریافت وثبت وضبط احساس ها وجرقه های زودگذری میپردازد که
درشرایط عادی نادیده گرفته میشوند .
همانطور که در در سکوت مطلق آهسته ترین صداها وزمزمه ها احساس میشوند در
آرامش وسکون عمیق مغزی گوچکترین علائم وپیامهای روحی هم ادراک میشوندبه
شرطی که فکر در موقعیت سکون وآرامش کامل قراربگیرد .

================================================== ==================
موفق باشید
به امید پرواز به دور دست های جهان هستی و رسیدن به کمال

mehd20_esf
15-09-2006, 22:29
دوست عزيز بايدبهت تبريك بگم خيلي از اين حرفت خوشم اومد كه گفتي همه چي ماديات نيست
حلا من ميخوام بهت بگم كه ماديات هيچ چيز نيست اگر معنويات نباشه!!جسم مادي اگر روح درون نباشه چه فايده اي داره؟
فكر مي كنين چرا خدا روح رو داخل جسم قرار داد؟مگه ميخواست براي روح قفس درست كنه كه فرار نكنه؟!!
نه علتش اينه كه روح به كمك جسم به تكامل برسه روح به تنهايي قابليت تغيير و تكامل نداره جسم تا جايي روح را همراهي ميكنه و از اونجا به بعد روح مسير خودشو پيدا ميكنه
دوستان واقعا كمند كسانيكه سعي كنندبه جنبه اصلي حيات و هدف اصلي أفرينش پي ببرن و به يقين برسند
فرق اينكه يكي يه جايي بخونه بهشت وجود داره و اينكه يكي يقين داشته باشه كه بهشت وجود داره زمين تا اسمونه من تاحدودي به اين مسله واقف شدم ولي تا يقين كامل خيلي فاصله هست

بياين تو اين چند روزه عمر كه خدا به همه ما داده سعي وتلاش خودمونو بكنيم تا به حقيقت هستي يقين پيدا كنيم و به اون برسيم
چقدر انسانها به دنيا مياند و ميميرند واينهمه استعدادها و قدرت هاي نهفته درونشان كه براي تكامل به اونها داده شده دست نخورده باقي مي مونه و حتي ذره اي از اون را بيدار نميكنن كه هيچ حتي از اون اطلاعي ندارن
بعد از مرگ هم كه ديگه روح امكان تكامل نداره واسه اينكه لازمه تكامل تغييره و در روح تغيير راه نداره

swan_the_wehite
15-09-2006, 23:21
ببخشید من تازه همین امشب سایت شما رو دیدم و احتمال داره تو همین جواب دادن هم اشتباه کنم.
من علاقه ی خیلی زیادی به خواندن کتابها در این زمینه دارم و اسم کتابهایی رو كه گفتید من هنوز ندیدم.
اگه می شه اسم این کتابها و نویسنده هاشون رو به ایمیل من ارسال کنید من ممنون می شم.
swan_the _student@yahoo.com

masoud_p30
15-09-2006, 23:28
متشكرم سعي مي كنم اصولي و آرام آرام شروع كنم (خوابامو بنويسم نشانه ها رو چك كنم و ...) ترس نداره كه!!(تلقينو مي بيني! :-) ) ولي جدا اين تاپيك اين درسو به منم داد خيلي توي روز مرگي گم شده بودم. باور كنيد از 1 ماه موعظه بهتر كار ميكنه فقط يه مشكل آدم مي بينه كه كلي چيز هست كه راجع بهش اطلاعاتي نداره! و هميشه جهل باعث ترسه بعد ميترسه ميشه مثه من!!!!!

بازم ممنون

morshed
16-09-2006, 00:32
در جهان خدا هیچ اشتباهی روی نمی‏دهد و هیچ رویدادی تصادفی نیست. هیچ کسی به‏سویت نمی‏آید، مگر آن‏که هدیه‏ای را برای تو به ارمغان آورد. چه شاکر باشی یا نباشی، خدا نعمت را برای تو می‏فرستد.

morshed
16-09-2006, 00:38
خداوند قدرت کامل را دارد تا نیات را با نتایج جور کند. تو نمیتوانی و نمیخواهی این را باور داشته باشی!(اگر چه ادعا داری خداوند قدرت کامل است). بنابراین باید در ذهن خود قدرتی مساوی با قدرت پرورگار برای آن که راهی برای خنثی کردن اراده حق پیدا کنی،ایجاد نمایی. بنابراین در اسطوره ات چیزی به نام شیطلان خلق می کنی. در ذهن، تو حتی خداوند را با او-شیطان-در جنگ مجسم میکنی و نهایتا تصور می کنی خداوند میتواند در این جنگ بازنده باشد.

همه اینها با آنچه ادعا میکنی در مورد خداود میدانی تناقض دارد.تو در خیال زندگی میکنی، و بنابراین احساس ترس میکنی، و همه اینها ناشی از این است که : تصمیم گرفته ای به خداوند شک کنی.

ولی اگر تصمیم جدیدی بگیری آنوقت نتیجه چه خواهد بود؟

در آن صورت تو همانگونه زندگی خواهی کرد که بودا کرد، مسیح کرد، و کلیه قدسین کردند.

ولی همان طور که در مورد قدسین اتفاق افتاد، مردم تو را درک نخواهند کرد و اگر بخواهی احساس آرامش، نشاط و سرور ربانی و درونی خود را توصیف کنی، آنها گوش میدهند ولی چیزی نمیشنود، آنها سعی میکنند کلمات را تکرار کنند ولی عملا چیزی به آن می افزایند.

آنها در شگفت خواهند بود که تو چگونه توانستی به چیزی برسی که درک آن برای آنها مقدور نیست؟ و بعد حسادت میکنند، و آن حسادت به زودی به خشم تبدیل میشود، و بعد آنها سعی میکنند تو را قانع کنند که در واقع این تو هستی که خداوند را درک نمیکنی.

و اگر موفق نشوند تو را از نشاط درونی ات جدا سازند، در صدد صدمه زدن به تو برمی آیند. و اگر بگویی که هیچ چیز حتی مرگ برایت در زندگی مهم نیست، و تو را از نشاطی که داری بازنخواهد داشت، و از حقیقتی که به آن رسیده ایجدا نخواهند کرد، آنها مسلما تو را خواهند کشت، و بعد از اینکه، آرامشی که تو با تکیه بر آن مرگ را پذیرفتی مشاهده کردند، به تو لقب قدیس میدهند و دوباره به تو عشق میورزند.

چون این طبیع بشر است که عشق بورزد، نابود کند، بعد مجدادا به آنچه بیش از همه برای آن ارزش قائل است، عشق بورزد. ولی چرا؟ چرا ما این کار را میکنیم؟

KING ESFANDIYAR
16-09-2006, 01:12
در جهان خدا هیچ اشتباهی روی نمی‏دهد و هیچ رویدادی تصادفی نیست. هیچ کسی به‏سویت نمی‏آید، مگر آن‏که هدیه‏ای را برای تو به ارمغان آورد. چه شاکر باشی یا نباشی، خدا نعمت را برای تو می‏فرستد.


خيلي زيباست .....

چه متني كه شما نوشتي چه خقيقتي كه واقعا وجود دارد

mehd20_esf
16-09-2006, 08:28
مسعود جان
فقط يه جمله از فرمايشات حضرت علي(ع)كه سر لوحه كار من بود!

از آنچه ميترسي خود را در آن بيفكن

mercedes
16-09-2006, 10:24
خداوند قدرت کامل را دارد تا نیات را با نتایج جور کند. تو نمیتوانی و نمیخواهی این را باور داشته باشی!(اگر چه ادعا داری خداوند قدرت کامل است). بنابراین باید در ذهن خود قدرتی مساوی با قدرت پرورگار برای آن که راهی برای خنثی کردن اراده حق پیدا کنی،ایجاد نمایی. بنابراین در اسطوره ات چیزی به نام شیطلان خلق می کنی. در ذهن، تو حتی خداوند را با او-شیطان-در جنگ مجسم میکنی و نهایتا تصور می کنی خداوند میتواند در این جنگ بازنده باشد.

همه اینها با آنچه ادعا میکنی در مورد خداود میدانی تناقض دارد.تو در خیال زندگی میکنی، و بنابراین احساس ترس میکنی، و همه اینها ناشی از این است که : تصمیم گرفته ای به خداوند شک کنی.

ولی اگر تصمیم جدیدی بگیری آنوقت نتیجه چه خواهد بود؟

در آن صورت تو همانگونه زندگی خواهی کرد که بودا کرد، مسیح کرد، و کلیه قدسین کردند.

ولی همان طور که در مورد قدسین اتفاق افتاد، مردم تو را درک نخواهند کرد و اگر بخواهی احساس آرامش، نشاط و سرور ربانی و درونی خود را توصیف کنی، آنها گوش میدهند ولی چیزی نمیشنود، آنها سعی میکنند کلمات را تکرار کنند ولی عملا چیزی به آن می افزایند.

آنها در شگفت خواهند بود که تو چگونه توانستی به چیزی برسی که درک آن برای آنها مقدور نیست؟ و بعد حسادت میکنند، و آن حسادت به زودی به خشم تبدیل میشود، و بعد آنها سعی میکنند تو را قانع کنند که در واقع این تو هستی که خداوند را درک نمیکنی.

و اگر موفق نشوند تو را از نشاط درونی ات جدا سازند، در صدد صدمه زدن به تو برمی آیند. و اگر بگویی که هیچ چیز حتی مرگ برایت در زندگی مهم نیست، و تو را از نشاطی که داری بازنخواهد داشت، و از حقیقتی که به آن رسیده ایجدا نخواهند کرد، آنها مسلما تو را خواهند کشت، و بعد از اینکه، آرامشی که تو با تکیه بر آن مرگ را پذیرفتی مشاهده کردند، به تو لقب قدیس میدهند و دوباره به تو عشق میورزند.

چون این طبیع بشر است که عشق بورزد، نابود کند، بعد مجدادا به آنچه بیش از همه برای آن ارزش قائل است، عشق بورزد. ولی چرا؟ چرا ما این کار را میکنیم؟
مرشد جان ممنون از متن بیار زیباتون
ادامه بدین
مرشد ما هم میشین

morshed
16-09-2006, 11:06
مرشد جان ممنون از متن بیار زیباتون
ادامه بدین
مرشد ما هم میشین
اميدوارم مفيد واقع گردد
اختيار داريد شما استاد ما هستيد .شما هم ما را از تجربيياتتان بهره مند نماييد.

در ملكوت جايي براي پيش داوران و ناسازگاران نيست.

اگر فرد ناسازگار تولد دوباره نيابد و هر آنچه را كه عادلانه و درست مي شمارد كنار نگذارد، نمي تواند - به سادگي نمي تواند – به ملكوت آسمان وارد شود.

چون براي ورود به ملكوت آسمان آدمي بايد فردوس را به روحش راه دهد.

كسي كه عشق ورزيدن را مي شناسد، راستي به اندازه همنوعش دوست مي دارد.با ذهني پاك، فروتن، و به دور از پيش داوري و ناسازگاري راستي را مي جويد.و در پايان آن را مي يابد و شاد مي شود.

واژه صداقت شايد كامليت كيفيت عشق را بيان نكند اما واژه ايي ديگر نمي توان يافت، از صداقتي سخن نمي گويم كه همسايه را تحقير مي كند و نه از صداقتي كه از اشتباهات ديگران سود مي جويد تا به همگان نشان دهد، چه قدر نيك است. عشق راستين به رخ كشيدن ضعف ديگران به آنها نيست، بلكه پذيرفتن همه چيز است. شادي از ديدن اين است كه همه چيز بهتر از آني است كه ديگران مي گويند.

morshed
16-09-2006, 12:54
زمان اين مراقبه: هرشب قبل از خواب و صبحها اولين کار بعد از بيدار شدن از خواب


مدت زمان: چهار تا پنج دقيقه


مرحله اول: يک هاله تصور کنيد

روی تخت خود بنشينيد و يِک هاله حفاظتی اطراف بدن خود در نظر بگيريد. اين لايه بايد چيزی حدود ده تا بيست سانت با بدن فاصله داشته باشد. شکل آن مثل بدن خودتان است و به همان صورت بدن شما را در بر گرفته است و آن را حفاظت می کند. درست مانند يک غلاف. بعد در حالی که اين حس را در خودتان بوجود آورديد به خواب برويد. فکر کنيد اين هاله عين يک پتو بدنتان را می پوشاند و باعث می شود تا نگرانی و اضطرابها راهی برای ورود به پيکرتان نداشته باشند. با خود اعلام کنيد هيچ موجی از بيرون نمی تواند شما را تحت تاثير قرار دهد. وقتی به خواب رفتيد اين تصوير در ناخودآگاه شما نقش می بندد و باقی می ماند.

مرحله دوم: صبحها

وقتی احساس کرديد که کاملاً از خواب بيدار شديد، بدون اينکه چشمانتان را باز کنيد فقط همين هاله را در اطراف خود در نظر بگيريد و ببينيد که عين يک غلاف حفاظتی شما را دربر گرفته است. اين تصور را برای چهار تا پنج دقيقه با خود داشته باشيد و بعد از رختخواب بيرون بياييد.

مرحله سوم: هر زمانی در طول روز

در هر زمانی از روز که بخاطر آورديد، اين غلاف را حس کنيد. هر کجا که شد فقط خيلی ريلکس دوباره خود را در درون آن حس کنيد.

برای تمام ما تخليه انرژی و خستگی در طول روز اتفاق می افتد چون نمی دانيم که چطور از خودمان محافظت کنيم. ديگران و کسانی که در اطراف ما هستند به وسيله امواج و ارتعاشات مختلفی روی ما تاثير می گذارند. يکط از کنار شما می گذرد و چيزی (انرژی) را به سوی شما رها می کند. اگر قرار باشد شما مرتب اين انرژی ها را دريافت کرده و آنها روی شما اثر بگذارند دچار مشکل می شويد. مراقبه های مختلف شما را به شدت حساس می کنند. انجام اين تمرين شما را بخوبی محافظت می کند. اين تمرين را مخصوصا بعد از مراقبه های عميق انجام دهيد تا انرژی خوبی را که در طول مراقبه بدست آورديد حفظ کنيد.



اوشو

morshed
16-09-2006, 12:56
وقتی مشکلی در زندگی تان بوجود ميآيد، مثلا ناگهان يک ميل جنسی در شما غليان می کند يا نوعی طمع يا خشم در وجودتان شعله ور می شود، به اين دستور توجه کنيد. فرض کنيم مشکل خشم باشد، در درون خود سه بار تکرار کنيد: "خشم، خشم، خشم". اين کار را کاملا آگاهانه انجام دهيد. طوری که تکرار اين عبارت روی آگاهی شما اثر کند. بعد بدنبال کار خود برويد. البته کار خود را با عصبانيت انجام ندهيد بلکه فقط خشم خود را اذعان کنيد.

اين کار بسيار زيبا است. اگر آن را تکرار کنيد از تاثير عميق آن آگاه می شويد. وقتی واقعا به مشکل يا احساس خود توجه می کنيد، مشکل ناپديد می شود. مشکلات وقتی گريبان شما را می گيرند که از وجودشان ناآگاه هستيد. وقتی سه بار در درون خود، مشکل را اذعان کرديد، بخوبی از آن آگاه می شويد. بودا به تمام مريدان خود می گفت که اين دستور را درباره هر مشکلی انجام دهند.
تمام فرهنگها و قوميتها به مردم خود ياد می دهند که روی مشکل را بپوشانند و آن را انکار کنند. بنابراين شما مرتب نسبت به آنها ناآگاه و غافل می شويد. طوری که بعد از مدتی تصور می کنيد که اين مشکلات ديگر وجود ندارند. درحالی که بايد درست برعکس رفتار کرد. بايد با هوشياری و توجه کامل آنها را اذعان کرد. نتيجه اين خواهد بود که نسبت به آنها آگاه می شويد

اوشو

morshed
16-09-2006, 12:59
برگ برندۀ سالك مبارز اين است كه او بدون باوركردن باور

می كند. اما بديهى است باگفتن اينكه چيزى را باوركرده،

نمی تواند براحتى از آن بگذرد، چون اين ديگر زيادى آسان

است. باوركردن تنها، بدون برائت، او را از بررسى وضع

خويش معاف می كند. در هر حال، هرگاه سالكى مبارز خود را

درگير باوركردن كند، در واقع به نوعى انتخاب دست زده

است. سالك مبارز باور نمى کند، او باید باور کند.

*

تفاوت اساسى بين سالك مبارز و انسان معمولى در اين است

كه سالك مبارز همه چيز را به عنوان مبارز.طلبى قبول

می كند، در حالی كه انسان معمولى همه چيز را به عنوان بركت

يا نفرین به شمار می آورد.
*
کارلوس کاستاندا

morshed
16-09-2006, 13:09
درست است که تجربه و برنامه ريزی بسيار مهم است ولی با اين وجود :
عاقل و برنده و خوشبخت کسی است که افسوس گذشته را نخورد و نگران آينده هم نباشد.تا و قت لازم برای ساختن حال را داشته باشد.
*
هر کسی که گذشته را بخاطر نياورد ِ مجبور به تکرار آن خواهد بود.
*
دنيا آن چيزی نيست که مافکر می کنيم بلکه منطق ما تصويری خود ساخته از جهان کنونی را برای ما ايجاد نموده و سبب می گردد ما در جهانی که خود ساخته ايم سير نماييم لذا زمانيکه از با خود حرف زدن که جهان چنين است و چنان است دست برداريم جهان نيز از چنين و چنان بودن دست بر می دارد و ما می توانيم به واقعيت جهان دست يابيم
*
دون خوان

morshed
16-09-2006, 13:46
دوستان گرامی سلام
به دلیل کمیاب بودن اثار کارلوس کاستاندا بر آن شدم که مطالب مربوط به این سالک را جمع آوری و در اختیار دوستان قرار دهم.
امیدوارم که مفید واقع گردد.

morshed
16-09-2006, 13:48
عرفان سرخ‌پوستي (یاکی)
ريشه‌ي عرفان سرخ‌پوستي به بوميان امريكا بازمي‌گردد و مروج اصلي آن دون خوان ماتيوس عارف سرخ‌پوست مكزيكي بود. دون خوان شهرتي در جهان نداشت تا اين كه كاستاندا، دانش‌جوي رشته‌ي مردم‌شناسي در دانشگاه كاليفرنيا، به مكزيك رفت و با او آشنا شد و دون خوان و آموزش‌هاي او را جهاني كرد. كارلوس كاستاندا براي تحقيق در مورد گياهان توهم‌زا به مكزيك رفت و از طريق يكي از دوستانش با دون خوان آشنا شد. كاستاندا از حدود سال‌هاي 1960 تا 1980 پيش دون خوان آموزش مي‌ديد. دون خوان ابتدا به او گفت: راه سالكان اصلي ربطي به استفاده از گياهان توهم‌زا ندارد؛ ولي چون تو يك غربي غير آشنا به اين مسائل هستي اول از اين گياهان شروع مي‌كنيم. در حالي كه يك سالك اصيل نيازي به تاتوره و سكالتيو (دو نوع گياه توهم‌زا) ندارد و راه را به كمك دل انتخاب مي‌كند. گياهان توهم‌زا گياهاني هستند كه توسط سرخ‌پوستان سونوراي مكزيك مصرف مي‌شوند و اثرات عجيب و غريبي روي شخص مي‌گذارند. مثلاً قدرت‌هاي شنوايي يا بينايي عجيبي به او مي‌دهند و چيزهايي مثل اين. از زندگي خود دون خوان اطلاعات زيادي نداريم. علت كم‌اطلاعي ما از زندگي او شايد اين باشد كه او اجازه نمي‌داد كاستاندا عكسي از او بردارد يا صدايش را ضبط كند. كاستاندا از طريق او با دون خنارو هم آشنا شد كه از دوستان نزديك دون خوان بود. معروف است كه دون خوان جادوگر بوده و از گفته‌هاي كاستاندا هم چنين چيزي برمي‌آيد؛ اما خودش مي‌گفته: كار من جادوگري نيست؛ جادوگري گام نهادن در كوچه‌ي بن‌بست است.

عرفان سرخ‌پوستي در دهه‌هاي اخير به صورت غير تئوريك و كاملاً كاربردي در جهان رواج پيدا كرده. به نظر عارفان متعلق به عرفان سرخ‌پوستي انسان فقط بايد به اندازه‌ي مورد نياز فكر كند؛ اصل زندگي عمل كردن است و طفيلي آن فكر كردن. بنابراين فكر نكن كه از كجا آمده‌اي، آمدنت بهر چه بود؟ فكر كن بايد چه كار بكني! (به فكر كن جمله‌ي دوم، دقت كرديد؟!) عرفان سرخ‌پوستي پر است از ديدگاه‌هاي روانشناسي و رفتارشناسي كه ريز به ريز زندگي انسان را مورد توجه قرار مي‌دهند تا او را در مسير نجات قرار دهند. مثلاً در عرفان سرخ‌پوستي خواب‌ها و روِياها مهم هستند و از كنار آن‌ها نبايد به سادگي گذشت. بايد كاري كني كه خوابت شفاف باشد تا در بيداري از آن استفاده‌ي كامل كني. نشانه‌ها و حوادث مهمند. همه چيز در جهان حساب شده است و به كوچك‌ترين نشانه‌ها و حوادث بايد توجه كرد.
دو شخص مهم ديگر كه حرف‌هايشان قابل تطبيق بر اين عرفان است جيمز ردفيلد و پائولو كوئليو هستند. كوئليو در ريودوژانيروي برزيل متولد شد و پيش از شهرتش نمايش‌نامه‌نويس، كارگردان تئاتر، ترانه‌سرا و هيپي بود. او در سال 1986 مسير زيارتي باستاني اسپانيا (جاده‌ي سانتياگو) را پياده طي كرد و شرحش را در كتاب زيارت آورد؛ اما شروع شهرتش با كيمياگر بود كه در 1998 در فهرست ده كتاب پرفروش جهان قرار گرفت.
انتقادهايي هم بر عرفان سرخ‌پوستي شده. بعضي آن را به گونه‌اي گرته‌برداري از عرفان‌هاي شرقي مي‌دانند كه قابليت ارضا ي تمايلات عرفاني انسان را ندارد.همچنین نزدیکی مفهوم مطالب به عرفان شرق خود بیانگر عمیق بودن این نوع عرفان است.

mercedes
16-09-2006, 13:59
به به
ای ولا
مرشد جان دستت دردنکه بنده هم حرکات جادویی اونو پیشه یه استاد روس یاد گرفتم در بالا بردن سطح انرژی خیلی موثره
همچنین در مورد عقاید اونها میشه گفت که بسیار به عرفان خودمون نزدیکه حتی تو یه کتاب خوندم که منظور دون خوان از ساحر رو میشه همون عارف تعبیر کرد . بهر حال این کار شما خیلی مفیده اگه امکان داره ادامه بدین.
دوستان هم نظر بدند .

zolgharnein
16-09-2006, 15:14
متشكرم سعي مي كنم اصولي و آرام آرام شروع كنم (خوابامو بنويسم نشانه ها رو چك كنم و ...) ترس نداره كه!!(تلقينو مي بيني! :-) ) ولي جدا اين تاپيك اين درسو به منم داد خيلي توي روز مرگي گم شده بودم. باور كنيد از 1 ماه موعظه بهتر كار ميكنه فقط يه مشكل آدم مي بينه كه كلي چيز هست كه راجع بهش اطلاعاتي نداره! و هميشه جهل باعث ترسه بعد ميترسه ميشه مثه من!!!!!

بازم ممنون

اينا بدون كه ذهنت قدرت واقعي كردن ترسهات را داره پس از چيزي نترس

zolgharnein
16-09-2006, 15:21
new_boy عزیز مطلبتون جالب بود من که می خوام اینکار را بکنم امیدوارم موفق بشم.
در ضمن من هم به نگاه جدیدتون به زندگی تبریک می گم موفق باشید.

-================================================== ==
از کتاب خاطرات یک مغ نوشته ی پائولو کوئلیو
من هر چقدر سعی کردم موفق نشدم!
هرچند زیاد سعی نکردم!
ولی اون تمرینی که باید ناخنتو بکنی تو ناخنت اثر کرد!



mahyar_p30 جان می شه بگی این تمرینی که گفتی برای چی خوبه و چطوری هست؟؟؟

=-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سلام به دوست همراه و رفیق قدیمی مهدی عزیز ممنون که آِی دی وایمیلتون را گذاشتین
امیدوارم کارهاتون به خوبی پیش بره و تاپیک را از تجربه های خوبتون بی بهره نذارید
__________________________________________________ __________________________

ورود دوباره استاد عزيز مرسدس را هم تبريك ميگم

راستي مرسدس جان شما هم يه لطفي كن آى دي و ايميلتون را بزاريد.

masoud_p30
16-09-2006, 15:23
شرمنده ها من دوباره تجربمو بگم راهنمايي بگيرم. ديشب دوباره تجربه كردم اينبار جرات كردم رفتم بيرون يه ذره پرواز كردم بعدم موتور سواري!!!(من عقده موتور كردم آخه نمي ذارن موتور سوار شم !) بعد يه دفعه احساس كردم مامانم داره صدام ميكنه برگشتم سريع بيدار شدم ولي كسي نبود سر جمع 3-4 دقيقه طول كشيد اما سوال هام :
1-فضاي خواب دست ما نيست؟ (از اتاقم كه اومدم بيرون ديدم تو خونه قديميمونيم!!)
2-خيلي خيالي بود مثلا موتورم يه جوري بود كه زمين نمي خورد به مانعي هم نمي خوردم (از شمشادا رد مي شدم) اين طبيعيه؟
3- چه جوري ميشه رفت تو خواي بقيه ميشه اصلا؟
4- چه جوري مثلا ميشه رفت آينده؟
5- اونجا هم حلال حروم صواب و گناه داره يا آزاديم هر كاري دوست داريم بكنيم؟
6- اين وضوحش يه ذره كم بود كيفيتش خوب نبود!! شايد چون هوا يه ذره هنوز تاريك بود چي جورياس؟

شرمنده ها الان ميگيد پسره 2 دقيقه تجربه داشته شونصد تا سوال واسش پيش اومده!!!!!
از راهنمايي هاتون خيلي ممنونم.

deer
16-09-2006, 16:19
سلامmorshed
مطلب خيلي جالب بود اگر تعريف مفصلي از عرفان مي خواين به تايپيك عشق و عرفان يك نگاهي بندازيد اون هم جالب
موفق باشين

zolgharnein
16-09-2006, 16:20
ایول معجزه شد یکدفعه تاپیک چقدر با حال شد
دست همه درد نکنه
من که فکر کردم تاپیک از دست رفت
________________________________________
مرشد جان از متنهای خوبتون ممنون

zolgharnein
16-09-2006, 16:42
سلام به مسعود عزيز هر چي سوال داري بزار من هر جي بدونم در خدمتم

جواب سوال اولت بايد بگم كه وقتي مدتي گذشت و يكم روي خوابهات كنترل پيدا كردي فضاياونا را هم مي توني عوض كني.
جواب سوال دومت را مطمئن نيستم اما ميدونم بعضي خوابها ساخته تخيل ما هستند و شايد اي از اون دسته خوابهاست مي دوني چيه يه جا خوندم هر بدن خواب مخصوص به خودش را مي بينه ما هفت تا بدن داريم.
جواب سوال سومت توي خواب بقيه هم ميشه رفت ولي پيش زمينه اون اينه كه يا توي خواب باشي و آگاه شي يا اينكه در حال برونفكني كالبد اختري باشي و البته فرد مذكور بايد خواب باشه بعد شما تمركز ميكني و شكل اون فرد را كامل تصور ميكني و اراده مي كني كه پهلوش باشي.البته كاملترش را دوباره برات ميزارم.
جواب سوال چهارمت چطوريش را مطمئن نيستم البته فكر ميكنم براي همين نميگم اما بايد بقدر كافي انر}ي و تسلط كامل روي خوابهات داشته باشي.
جواب سوال پنجمت را هم حدس ميزنم فكر نكنم اين مسائل باشه اما از اونجايي كه حتي فكر كردن به گنه ميتونه روي بدن ادم تاثير بزاره فكر كنم هيجا نبايد گنه كرد البته من اينطور فكر ميكنم .راستي يجا خوندم انجام عمل جنسي تو خواب انر}ي زيادي مصرف مي كنه و كسايي كه تازه تجربه بيداري تو خواب را بدست اوردند احتمال زياد از خواب مي پرند پس تازه كارها فعلا كسب انر}ي چون بدون انر}ي بيداري تو خواب سخته.
جواب سوال اخرت اگه ديدي خوابهات كمرنگ ميشن يا داري از خواب بيدار ميشي به كف دستهات نگاه كن براي من عمل كرد.
فعلا خداحافظ.

deer
16-09-2006, 17:00
[QUOTE=new_boys333]بچه ها من خيلي خوشحالم كه اينجا رو پيدا كردم چون يك جرقه كوچيك درونم بو وجود آورد و اون اين بود كه فهميدم همه چيز ماديات نيست و بالاتر از اونم هست حالا مي خوام تمام تلاشمو بكنم و بتونم به اين حس شما ها برسم و ازش لذت ببرم دوست دارم كمكم كنيد
خواهشا ايميل خودتونو بزاريد تا بتونيم باهاتون تماس داشته باشم چون خيلي ها ديگه به فروم سر نميزنن (zolgharnian جان . deer و mehd20_esf و علیرضا جان و نایت مار عزیز و بقیه بچه ها که تو این زمینه کار کردند و به نتایجی رسیدن ممنون میشم )



---------------------------------------
من در برابر دوستان هيچم چيز زيادي براي گفتن ندارم فقط از اين خوشحالم كه خيلي زود متوجه ي اين موضوع شدم ولي باز هم ديره براي من از خيلي وقتها ماديات معني نداشت ولي نمي دونستم چه جوري به معنويات برسم از اين كه دوستان جرقه اي در درون من روشن كردم ممنونم
deer_6000@yahoo.com
اگر کمکی از دستم بر بیاد دریغ نمی کنم

deer
16-09-2006, 17:21
دوستان در مورد كتاب خاطرات يك مغ سوال كردن مي خواستم بگم حتما بخونينش و تمرين خود كوشي رو انجام بدين اون وقت ديگه از مرگ نمي ترسي روي من كه خيلي اثر داشت
موفق باشين

mehd20_esf
16-09-2006, 19:54
مسعود جان در مورد وضوح خواب هات بايد بگم علتش كمبود انر}يه من هم اوايل وقتي انر}ي كم بود تصاوير رو تاريك يا مه ألود مي ديدم همچنين در سيكل هاي أخر هوشياري در روي
____
مرشد جان ميشه راجع به تاريخچه عرفان سرخپوستي توضيح بدين ببينم قدمتش به عرفان شرقي ميرسه يا نه
ممنون ميشم

nightmare
16-09-2006, 20:11
مرشد جان ميشه راجع به تاريخچه عرفان سرخپوستي توضيح بدين ببينم قدمتش به عرفان شرقي ميرسه يا نه
ممنون ميشم

البته ببخشید که من حرف می زنم ،
به نظرم ( که البته کسی از من نظر نخواست) بهتره بجای مقایسه تاریخچه ی عرفان سرخپوستان و عرفان شرق دور ، به معنی عمیق چیزی که هر دوی اونها میگن تعمق کنیم ... و بعد درک می کنیم که همه ی راه ها به یه جا ختم میشن ، فقط روش ها و کلمات شاید تفاوت کنه. مثلا :

ساحر در سرخپوستان ، عارف در مشرق زمین.

تا بعد.....

zolgharnein
16-09-2006, 20:32
البته ببخشید که من حرف می زنم ،
به نظرم ( که البته کسی از من نظر نخواست) بهتره بجای مقایسه تاریخچه ی عرفان سرخپوستان و عرفان شرق دور ، به معنی عمیق چیزی که هر دوی اونها میگن تعمق کنیم ... و بعد درک می کنیم که همه ی راه ها به یه جا ختم میشن ، فقط روش ها و کلمات شاید تفاوت کنه. مثلا :

ساحر در سرخپوستان ، عارف در مشرق زمین.

تا بعد.....

نايت مار عزيز ديگه از اين حرفها نزن شما همين كه افتخار داديد اومديد خيليم خوبه نظرتون كه جاي خودش را داره

morshed
16-09-2006, 20:35
البته ببخشید که من حرف می زنم ،
به نظرم ( که البته کسی از من نظر نخواست) بهتره بجای مقایسه تاریخچه ی عرفان سرخپوستان و عرفان شرق دور ، به معنی عمیق چیزی که هر دوی اونها میگن تعمق کنیم ... و بعد درک می کنیم که همه ی راه ها به یه جا ختم میشن ، فقط روش ها و کلمات شاید تفاوت کنه. مثلا :

ساحر در سرخپوستان ، عارف در مشرق زمین.

تا بعد.....
حرفهای شما خیلی عمیقه
متشکرم

mehd20_esf
16-09-2006, 20:49
مرسي نايت مار جون
شما كاملا راست مي گين
ولي من نمي فهمم أخه سرخپوستها اين عرفان رو از كجا استخراج كردند؟!!
اگه از خودشونه كه قكر نميكنم انسان به تنهايي موفق بشه راهشو پيدا كنه راه رو از چاه تشخيص بده و در مسير صحيح بيفته
حداقل عرفاي اسلام به مكاتب انبيا تكيه كردن و مسير صحيح رو يافتن سر خپو ستها كه پيامبري نداشتن
شايد ريشه در مكاتب شرقي داشته باشهّ؟
نميدونم والا

zolgharnein
16-09-2006, 20:51
سلام بچه ها اينم ايميل منه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]@yahoo.com

اينم آى دى من
asraremavara

:sad:

masoud_p30
16-09-2006, 20:51
از همه دوستان عزيز كه اينجا پست مي زنن متشكرم. جدا من از پست ها -از اون اولي ها تا حالا- خيلي استفاده كردم ممنون .اميدوارم خدا عوضتون بده -از اون دعاهاي مامان بزرگي بودا !!-
جدا خوشحالم كه دوستاني مثل مرسدس يا نايت مار عزيز دوباره دارن پست ميزنن.
از ذوالقرنين و مهدي عزيزم هم بخاطر راهنماييشاشون به طور خاص متشكرم!

و يه سوال دوباره اين انرژي رو چه جوري ميشه بدست آورد ؟ با تمرين و...؟

deer
16-09-2006, 20:54
البته ببخشید که من حرف می زنم ،
به نظرم ( که البته کسی از من نظر نخواست) بهتره بجای مقایسه تاریخچه ی عرفان سرخپوستان و عرفان شرق دور ، به معنی عمیق چیزی که هر دوی اونها میگن تعمق کنیم ... و بعد درک می کنیم که همه ی راه ها به یه جا ختم میشن ، فقط روش ها و کلمات شاید تفاوت کنه. مثلا :

ساحر در سرخپوستان ، عارف در مشرق زمین.

تا بعد.....
من با شم موافقم جمله ها ي شما خيلي قشنگ

deer
16-09-2006, 21:04
مرسي نايت مار جون
شما كاملا راست مي گين
ولي من نمي فهمم أخه سرخپوستها اين عرفان رو از كجا استخراج كردند؟!!
اگه از خودشونه كه قكر نميكنم انسان به تنهايي موفق بشه راهشو پيدا كنه راه رو از چاه تشخيص بده و در مسير صحيح بيفته
حداقل عرفاي اسلام به مكاتب انبيا تكيه كردن و مسير صحيح رو يافتن سر خپو ستها كه پيامبري نداشتن
شايد ريشه در مكاتب شرقي داشته باشهّ؟
نميدونم والا

دوست عزيز مگر انسانهاي اوليه كتاب داشتن بعضي از اونها هم به عرفان رسيدن هر راهي سختي خودشو داره و اين به اين معني نيست كه كسي نه كتاب داره نه سواد نتونه به عرفان برسه بلكه قلبش پاك بود و خدا هم كمكش كرده بعضي ها كتاب دارن ولي ظرفيتشو ندارن و خدا هم به اونها كمك مي كنه اگر اونها بخوان در غير اين صورت........

mehd20_esf
16-09-2006, 21:12
عزيزم همون طور كه گفتي فقط با تمرين همچنين سعي كن انرژي هاي منفي كه ناخوداگاه وارد بدنت ميشن رو به زمين منتقل كني چون باعث سردرد و سوزش در ناحيه سينه ميشه
يا از طريق ايجاد سپر حفاظتي كه مرشد عزيز در بارش توضيح دادن ازورودشون جلوگيري كني اين خيلي مهمه چون اگه در بدن بمونه به هر نحوي خودشو نشون ميده يا بي قراري يا اظطراب سردرد وغيره..

mehd20_esf
16-09-2006, 21:54
دير جان درسته
كتاب و شريعت تنها يك نردبان هستش ولي همين نردبان رو تا ازش بالا نري نمي توني صداي خدا رو بشنوي و ازاون كمك بگيري
انسانهاي اوليه از أدم تا خاتم هم 124000 راهمنا داشتن

swan_the_wehite
17-09-2006, 07:45
سلام
من تازه دو روز پيش اين تاپيك رو ديدم و خيلي علاقه مند شدم الان هم تازه تا صفحه ي 62 مطالب رو خوندم.

swan_the_wehite
17-09-2006, 07:53
ببخشيد چه طور ميشه IDرو تغيير داد؟ چون فكر مي كنم بجاي white نوشتم wehite ممنون مي شم اگه كسي راهنماييم كنه(الان مي گين چه پر رو. نيومده سوال كردنو شرع كرد)

nightmare
17-09-2006, 09:12
morshed عزیز سلام....
این جملات رو زمانی شما به من آموختین....

و اما...


نوشته شده توسط mehd20_esf
مرسي نايت مار جون
شما كاملا راست مي گين
ولي من نمي فهمم أخه سرخپوستها اين عرفان رو از كجا استخراج كردند؟!!
اگه از خودشونه كه قكر نميكنم انسان به تنهايي موفق بشه راهشو پيدا كنه راه رو از چاه تشخيص بده و در مسير صحيح بيفته
حداقل عرفاي اسلام به مكاتب انبيا تكيه كردن و مسير صحيح رو يافتن سر خپو ستها كه پيامبري نداشتن
شايد ريشه در مكاتب شرقي داشته باشهّ؟
نميدونم والا

در کتاب مسلمان ها ( قرآن ، که البته الان آیه دقیق رو حضور ذهن ندارم) خوندم ، که خداوند فرمود قومی را نیافریدیم ، مگر آنکه بر آن قوم راهنما و پیامبری قرار دادیم .
خداوند بر انسان 124 هزار پیامبر فرستاد تا اون رو راهنمایی کنن. چه کسی تمامی اونها رو دیده و میشناسه ، اینکه در کجا ظهور کردند و برای چه قومی بودند. پس نمی تونیم با اطمینان بگیم که سرخپوستان پیامبری نداشتند...
و البته بودا با نگاه کردن به درختی ،در لحظه ای خاص دیدن آغاز کرد.... که او را پیامبری نبود.

swan_the_wehite جان خوش آمدی ...
در مورد عوض کردن آیدیت باید به Meisam مدیر سایت پیغام خصوصی بدی تا این کارو بکنه. ( لابته تا زمانی که تعداد پست هات به 20 نرسه نمی تونی پیغام خصوصی بدی یا بگیری)
نظر شخصی : این کارو نکن.

تا بعد.....

zolgharnein
17-09-2006, 09:19
سلام بچه ها می خواستم یه مطلبی در مورد برون فکنی بگم روشهای زیادی برای اینکار هست یکی از رمزهای موفقیت از نظر من البته یکی از مهمترین اونا زیاد کردن قدرت تخیل هستش نه اینکه تو روز بشینید خیال پردازی کنید نه افزایش قدرت تخیل راه و تمرینی داره که براتون مینویسم خوب می گفتم مثلا روش چشم ابر که دوست عزیزمون deer گذااشتن حدود 5 صفحه قبل بود این روش برای برونفکنی استفاده میشه ولی باید چیزهیی که گفته خیلی خوب تو ذهنمون مجسم بشه اون وقت هست که جواب میده باید چیزها را قشنگ لمس کنیم ببینیم حس کنیم البته تو ذهنمون
============================================
خوب این مطلب را برای افزایش قدرت تخیل میزارم بخونید و نظر بدید البته تو پست بعدي
:sad:

zolgharnein
17-09-2006, 09:22
تخيل و تمرکز : دو عنصر مهم در انسان
سلام. شايد هميشه از خودتان بپرسيد که از کجا ميتوانم شروع کنم؟ شما علاقه داريد به حقيقت برسيد و دوست داريد که کارهايی را انجام بدهيد و قدرتهای درونی خودتان را تجربه کنيد، ولی نميدانيد چگونه قدم اول را برداريد. شايد به تله پاتی(اتصال و خواندن فکر) علاقه داريد يا به حرکت دادن اشياء فيزيکی توسط قدرت ذهن ولی نميدانيد قدم اول را چطور برداريد. شايد دوستی داريد که کاری خارق العاده انجام ميدهد و هميشه به اين فکر ميکنيد که چه کار جالبی انجام ميدهد ولی هيچوقت جواب درستی از او نگرفتيد. شايد او به شما راه حل را خودهیپنوتيزم معرفی کرده يا شايد مديتيشن و يا جوابهای ديگر و شايد شما هم اين راهها را امتحان کرديد و به نتيجه نرسيديد. اين دليلش اين نيست که آن روشها موثر نيستند بلکه ميتواند به اين خاطر باشد که شما از کاری که ميکنيد کاملا آگاه نيستيد. در ابتدای کار بايد به اندازه کافی آگاهی خودتان را با خواندن کتاب، مطالعه مقالات موجود در اينترنت، و آگاه شدن به کاری که انجام ميدهيد گسترش دهيد. وقتی به آگاهی اهميت داديد رسيدن به جواب فقط نياز به تمرين خواهيد داشت و البته بدون توقع نتيجه پيامد. در اينصورت ميتوانيد مطمئن باشيد که موفق خواهيد شد. دو عنصر بسيار مهم در فعاليتهای مابعدالطبيعه تخيل و تمرکز هستند. تقويت اين دو عنصر ميتواند به شما در رسيدن به هدفی که داريد، هر چه ميخواهد باشد، کمک بسياری بکند و شما را به هدفتان نزديکتر کند. اکنون تمرينی را برای تقويت هريک از اين دو به شما خواهم داد. هر دوی اين تمرينات بسيار ساده هستند و وقتی از شما نخواهند گرفت و در ضمن بسيار لذت بخش هستند و ميتوانيد به راحتی آنها را انجام دهيد.
تقويت تخيل: تخيل در ذهن حتما به اين معنا نيست که شما چيزی را در ذهن خواهيد ديد بلکه کاری است که ما روزانه بارها و بارها آن را انجام ميدهيم. وقتی در روياهايمان غوطه ور ميشويم در واقع ما در حال استفاده از تخيل هستيم. پس تخيل کار عجيبی نيست و برای ما بسيار آشناست. کاری که ميتوانيد برای تقويت آن انجام دهيد ميتواند به اين صورت باشد. مثلا شما در حال راه رفتن در مسيری هستيد. برای لحظه ای به اطراف آگاه شويد و اشياء موجود در محيط را بررسی کنيد. اکنون چشمهايتان را ببنديد و همينطور به راه خود ادامه دهيد و در همين حين در ذهن خود مسير، اشياء موجود در مسير و در اطراف شما و اينکه چه مقدار از مسير را پيموده ايد تجسم کنيد و آنها را در ذهنتان تخيل کنيد. يا با گفتار ساده تر در ذهنتان ببينيد( با اينکه به آن معنی ديدن نيست) پس از مدتی چشمانتان را باز کنيد و دوباره اين کار را تکرار کنيد. اين تمرين بسيار موثری است و شبيه يک بازی ميباشد که البته نه فقط برای تقويت قدرت تخيل بلکه فوايد ديگری دارد. اين تمرين برای کسانی که در زمينه آگاهی در خواب تمرين ميکنند بسيار مفيد ميباشد.
منبع [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :

افزايشقدرت تمركز وافزايشانر}ي را انشا’ الله تو پست بعدي
:sad:

mehd20_esf
17-09-2006, 09:40
مرسي نايت مار جون ازجوابت

راستي من تازگيها قبل از اينكه كاملا بخواب برم تصاويري كه تو ذهنم شكل ميگيرن انقدر واقعي ميشن كه ميترسم فوري چشمامو باز ميكنم !!تصاوير هم در اين مواقع از ذهنم به جلوي پرده سياه مقابلم ميان اگه چند لحظه در اونها دقيق شم يهو محو ميشن

mercedes
17-09-2006, 11:02
ببخشيد چه طور ميشه IDرو تغيير داد؟ چون فكر مي كنم بجاي white نوشتم wehite ممنون مي شم اگه كسي راهنماييم كنه(الان مي گين چه پر رو. نيومده سوال كردنو شرع كرد)
سلام به قو سفید
خوش اومدی
اگه از مطالبی که تا اینجا نوشته شده یکی از دوستان زحمت پی دی اف رو بکشه دیگه برای خوندن اونا لازم نیست کانکت باشیم و دوستان جدید هم میتونند کامل استفاده کنند از مطالب

new_boys333
17-09-2006, 14:19
بچه ها ميشه يكي زحمت بكشه ليستي از كتابهايي در اين زمينه و سايت ها يا بلاگ هايي در اين مورد چه ايراني چه خارجي درست كنه و اينجا قرار بده ممنون ميشم

morshed
17-09-2006, 14:56
(( دون خوان به شاگرد خود همواره گوشزد مي كند كه براي وصول به مقصود و براي سپردن راه كمال، نخستين آموزش همانا از ميان بردن جدال دروني است. ناراحتي ها و نابساماني هاي جسمي و روحي ما مردمان اين قرن، جدال دروني و مكالمه ي اندروني است كه همواره آسايش را، درست در آن موقع كه مي خواهيم آسوده باشيم و كسب نيرو كنيم، از ما مي گيرد. رويدادي در زندگي روزمره ي انسان روي مي دهد، چه خوب و چه بد، اين رويداد خود پايان مي گيرد، ولي در ذهن ما تازه آغاز مي گردد. گرچه سرشت گذشت زمان و خاصيت اصلي آن، اين است كه لحظه هاي زندگي و رويداد هاي آن را، چه خوب و چه بد، به گذشته ها انتقال دهد و به گذشته ها واگذارد، ولي انسان اين قرن، عادت كرده است كه اين لحظه ها را كش دهد و سخت مي كوشد تا آنها را كه طبعا به گذشته ها تعلق دارند، با صرف نيروي ذهني از كيسه ي گذشته ها بيرون كشد و به زمان حال باز آورد و اين درست به هنگامي است كه خود از كار سخت روزانه فراغت يافته و نياز به آرامش دارد. انسان اين قرن گذشته هاي غالبا تلخ را همواره نشخوار مي كند و خود را ناراحت مي دارد و مجالي براي آسايش روح و ذهن خود باقي نمي گذارد. در لحظه ي رويداد، آن رويداد را تحمل مي كند و سپس در لحظات ديگر، در روزها و ماهها و حتي سالها در باره ي آن رويداد تلخ با خود مكالمه و مجادله دروني ايجاد مي كند. جدالي سخت در درون خود بر مي انگيزد كه اگر فلاني چنين گفت، مي بايستي پاسخي چنان داده مي شد و گاه شبي به سحر مي كشد و هنوز اين جدال دروني، اين مكالمه ذهن پايان نيافته است و در سپيده دم، صحنه ي جدال كه تن و روح آدمي است، سخت آشفته و درمانده است. گاهي اين صحنه ي جدال شديدتر از آنچه در واقعيت بوده است در درون آدمي جريان مي يابد و آسايش زندگي را بر هم مي زند و كينه اي دير پاي به وجود مي اورد كه در روح و جان آدمي ريشه مي دواند.بايد اين بگو مگوهاي دروني بر كنار شوند، بايد اين خود خواهي ها و خود بيني ها از ميان بروند تا آسايش حاصل شود.

از اين روست كه دون خوان همواره در صدد شكستن "من" است كه همواره در ميان است. اين "من" همواره حايل ميان من و آسايش من است، حايل ميان من و آگاهي هاي اندروني من است. اين من تا بر نخيزد، من اندروني يا ناخود آگاه كه به مطلق پيوسته است روي نخواهد نمود. دون خوان مي كوشد تا اين من را از ميان بردارد و آن را بشكند.))

morshed
17-09-2006, 15:04
همه هنر مراقبه آن است که چطور به راحتی ، شخصیت را ترک کنیم ، به سوی دل بشتابیم ، شخص نباشیم .

همین شخص بودن یا نبودن ، همه هنر مراقبه و همه هنر خلسه معنوی است .

*****

ضمن مراقبه ، تو آهسته آهسته کیفیت جدیدی را در خود احساس می کنی ، زنده بودنی جدید ، زیبایی و ظرافتی جدید ، هوشی جدید که از هیچکس عاریت گرفته نشده ، که در درون تو در حال نشو و نماست . کیفیتی که ریشه اش در وجود توست .

*****

مراقبه پرواز به فراسوی ذهن است . آن را با آرامش ذهنی کاری نیست . مراقبه نهایت و اوج تجربه لذت است .

*****

آدم اهل مراقبه به طرز متفاوتی عمل می کند . مهم نیست چه حرفه ای انتخاب کند ، او کیفیتی از قداست را برای حرفه اش به ارمغان خواهد آورد .

*****

مراقبه نه سفری در فضاست و نه سفری در زمان ، بلکه یک بیداری آنی است . اگر بتوانی همین الان خاموش باشی ، این ساحلی دیگر است .

اگر اجازه دهی ذهن متوقف شود و از کار بیفتد ، این ساحلی دیگر است .

*****

مراقبه موازنه است ، مراقبه پرنده ایست با دو بال : آزادی و عشق .

*****

مراقبه تسلیم است ، نه تقاضا ، مراقبه تحمیل کردن مسیر خود به هستی نیست ، بلکه آرام گرفتن در مسیری است که هستی می خواهد در آن باشی .

مراقبه با دنده خلاص رفتن است .

*****

عشقت را در مراقبه ات و مراقبه ات را در عشقت جاری ساز .

این همان چیزی است که من تعلیم می دهم . این همان چیزی است که زندگی پویا می خوانمش و زندگی مذهبی، زندگی ای پویاست .

*****

مراقبه تابعی است از شاد بودن ، مراقبه همچون سایه در تعقیب انسان شاد است . هر جا که می رود ، هر کاری که می کند ، در حال مراقبه و مکاشفه است . او به شدت متمرکز است .

*****

شادمانی هنگامی روی می دهد که تو با زندگی ات هماهنگ هستی . چنان همساز که هر آنچه انجام می دهی مایه مسرت توست . بعد ناگاه پی می بری که مراقبه در تعقیب توست . اگر عاشق کاری باشی که می کنی ، اگر عاشق طریقه زندگی ات باشی ، آن وقت در حل مراقبه ای . آن وقت هیچ چیز حواست را پرت نخواهد کرد . وقتی چیزها حواس تو را پرت می کند ، این خود نشانه آن است که تو واقعاً به آن چیزها علاقمند نیستی .

*****

مراقبه دارای هیچ چارچوبی نیست : مراقبه پنجره نیست ، در نیست ، مراقبه تمرکز نیست ، مراقبه توجه نیست . مراقبه آگاهی است .

*****

مراقبه چیزی نیست جز سعی در پاکسازی وجود ، سعی در یافتن طراوت و جوانی ، سعی در دستیابی به سرزندگی و هشیاری بیشتر

اوشو

morshed
17-09-2006, 15:05
الماس

الماس سنگی است با ظاهر درخشان و دلفریب که به خاطر طرح و نقش و رنگ و ظاهر زیبایش بر تمامی جواهرات ارجحیت دارد . در کتب قدیمی از فوائد و برکات الماس مطالب زیادی وجود دارد . مردم هند تنها به صرف زینت از الماس استفاده نمی کنند ، بلکه عقیده دارند که همراه داشتن الماس باعث شادمانی آنها شده و راحت تر می توانند فکر کرده و مسائل خود را تجزیه و تحلیل نمایند .

معمولاً الماس بی رنگ است ، اما انواع دیگر الماس به رنگهای زرد ، سبز روشن ، زرد مایل به سبز ، سیاه مایل به سبز ، آبی ، خاکستری و سرخ و سیاه نیز موجود است . الماس از کربن خالص تولید می شود و در مقایسه با بقیه سنگ ها ، هیچ سنگی قابلیت برابری با آن را ندارد .

تأثیر الماس روی بدن

حکمای یونانی چنین گویند که مزاج الماس گرم و خشک بوده و درجه کم آن مزاج سرد و خشک دارد . استفاده تعلیق از آن یعنی به صورت گردنبند تقویت کننده قلب است ، در کتاب مخزن الادویه نوشته شده اگر الماس را بر شکم ببندید ، ناراحتی و مشکلات دستگاه گوارش را دور کرده و هضم را آسان می کند ، همچنین معده را تقویت می نماید. اگر بیماران فلج لقوه ، رعشه ، جذام ، جذر ، صرع و کسانی که بیماریهای پوستی دارند در چشمه معدن الماس غسل کرده ، حمام کنند ، بیماریهای آنها درمان می گردد . اگر به شکل مثلث از الماس استفاده گردد بیماری صرع را درمان می نماید . از پودر آن اگر برای دندانها استفاده شود ، دندانها سفید و براق شده و بسیار محکم و سخت خواهد شد ، اما هرگز این کار را نکنید چون الماس زهر خطرناکی است و اگر داخل معده گردد آدمی را هلاک می نماید ، احیاناً اگر با چنین مشکلی مواجه شدید علاج آن استفاده از شیر تازه گاو می باشد تا اینکه بهبودی کامل پیدا کرده ، سپس از ماهی استفاده کنید . الماس یبوست های بسیار سخت را درمان می نماید و برای زیادی عمر و تندرستی بسیار مفید است .

تأثیر الماس روی روح و روان

در کتاب مخزن اکسیر چنین نوشته شده که استفاده از الماس ، بیماری را دور و به جسم آدمی صحت کامل می دهد ترس و خوف را از آدمی دور می نماید ، زنانی که بیماری زنانه دارند اگر الماس را به زانوی خود ببندند ، بیماری از آنها دور می شود ، اگر بر بازو بسته شود بر تمامی دشمنان غلبه و آنان را تباه خواهد نمود ، در میان زن و شوهر محبت ایجاد می کند . استفاده از الماس قدرت اراده را زیاد ، حافظه را قوی و عقل را زیاد می کند . فکر و ناراحتی را از آدمی دور می نماید ، قدرت بدنی را تقویت می کند . کسی که از الماس استفاده کند از حوادثی که در اثر برق به وجود می آید مصون است . بستن آن بر روی معده دل پیچه ، درد شکم و معده را دور می نماید . قلب را تقویت کرده و دفع کننده خوف و هراس می باشد ، سحر و جادو را از آدمی دور کرده و حفاظت می نماید ، زایمان را آسان می کند . در زمان خواب اگر بر روی سر بسته شود خواب و خیالات بد را دور می کند ، هیچ جانور گزنده و موذی به آدمی آسیب نمی رساند .



یاقوت

یاقوت به خاطر رنگ و ظاهر زیبایی که دارد بسیار طرفدار داشته و نگاه را به دنبال خود می کشد .یاقوت بسیار درخشان است طوریکه انسان فکر می کند که در شب چراغ مهتابی روشن است یا که مهتاب می تابد . رنگ آن مانند خون کبوتر سرخ می باشد البته به رنگهای دیگری مانند شرابی و ارغوانی نیز دیده می شود ، اعراب عقیده دارند که زرد ، کبود ، سبز و سفید نیز وجود دارد اما رنگ عمده یاقوت اناری رنگ است .

تأثیر یاقوت روی بدن

حکمای عرب و پارس می گویند که هر کس که یاقوت را به همراه داشته باشد ناراحتی های معده از او دور شده و به مغز طاقت و قدرت می دهد ، اگر از کشته آن استفاده گردد غش ، صرع ، جنون ، طاعون و هیضه شدید درمان می گردد . گردش خون را تنظیم کرده و سموم را از بدن دفع می نماید ، خون را صاف کرده و نبض را کنترل کرده و عادی می سازد . به روح آدمی طاقت می دهد . اگر نزدیک چشم نگاه داشته یا از سرمه آن استفاده کنید تمام امراض و شکایات چشم را دور می سازد ، اگر نزدیک دهان باشد بوی بد دهان را از بین می برد ، به دل استقلال داده و خوف و ترس را از بین می برد .

تأثیر یاقوت روی روح و روان

اضطرابی را که شیطان در دل آدمی قرار می دهد ، دور می سازد . به روح طاقت می دهد . دارنده انگشتری یاقوت به مراد دل خود رسیده و حاجتش برآورده می گردد . حوادث برقی را از آدم دور می سازد . باعث عزت و رفعت آدمی می شود . غم و غصه های گذشته را از یاد آدمی دور می سازد . دشمنان را مغلوب کرده و از بیماری ها انسان را حفاظت می نماید . اگر بر دست راست باشد بیماریهای زنانه را دور می کند . به انسان همت و شجاعت می دهد و خیلی زود حالات بد را از آدمی دور می نماید و نتیجه مطلوب را برای ما به ارمغان می آورد .



فیروزه

فیروزه در بین جواهرات درجه دوم بهترین سنگ می باشد . رنگ داخلی و خارجی آن یکسان بوده و فرقی نمی کند . فیروزه 2 نوع دارد : 1- فیروزه مشرقی که رنگ آن هیچ زمان خراب نمی شود 2- فیروزه مغربی که رنگ آن خراب شده و به سبز تبدیل می گردد . فیروزه به رنگ های آبی ، سبز و سفید وجود دارد .

تأثیر فیروزه روی بدن

فیروزه مفرح معده می باشد . برای سردرد بسیار مفید است . استفاده از سرمه آن برای چشمها بسیار مفید بوده و آن را تقویت می نماید . کسانی که در شب دید خود را از دست می دهند ، استفاده از سرمه فیروزه آنان را درمان می کند . اگر مردمک سفید شده و یا هر مورد دیگری در چشم باشد آن را درمان می کند . استفاده از فیروزه بادفتق درد ریح ، جنون ، درد اعضاء و بسیاری از بیماریها داخلی را درمان می نماید . اگر کشته آن با شهد استفاده گردد ، صرع را درمان ، سنگ کلیه را خارج و بیماریهای طحال را درمان می نماید . یک گرم کشته آن همراه با شراب برای نیش مار و هرگونه مسمویت ، پادزهر می باشد . برای دیگر جانوران موذی و دور کردن سم آنها نیم گرم کافی است .

تأثیر فیروزه روی روح و روان

استفاده از انگشتر فیروزه به قلب آرامش می دهد ، خوف و وحشت را از آدمی دور می سازد ، دشمنان را دور و آدمی را بر آنها غالب می سازد ، انسان را در مقابل حوادث برق حفاظت کرده و نمی گذارد که آدمی در آب غرق گردد ، جانوران موذی و گزنده را دور می سازد و نمی گذارد که آنها به آدمی آسیب برسانند . اول ماه جدید زمانی که به ماه نگاه کردید ، به فیروزه بنگرید ، برکت و دولت برای شخص آورده و او را بی نیاز می نماید . استفاده از آبی رنگ آن مفیدتر است . برای زن حامله مفید و محافظ است . استفاده از آن در آدمی احساس محبت ، عشق ، علم و هنر را ترقی می دهد و برای ترقی در علم و هنر بسیار مفید می باشد . قلب و چشم را تقویت می نماید .

برای ترقی در علم و هنر بسیار مفید می باشد . قلب و چشم را تقویت می نماید . به همراه هر کسی که باشد ، از برق گرفتگی ، غرق شدن ، نیش جانوران موذی ، نظر بد و قتل و کشته شدن در امان است و محفوظ ، با کسانی که مزاج بادی دارند موافق می باشد . فیروزه در اثر تغییرات هوا زمانی درخشنده و زمانی تار و مکدر می گردد. در اثر تغییرات روغن و مشک تیره می گردد .



عقیق

عقیق در میان جواهرات درجه دوم سنگی مشهور است . عقیق درخشنده و دارای چمک بلورین می باشد . معمولاً خاکی ، زرد ، سفید ، سرخ و سیاه می باشد . باقی رنگهای عقیق یا موازی بوده یا دایره وار و یا اینکه دایره ها در مرکز یکی هستند .

تأثیر عقیق روی بدن

در کتب فارسی چنین آمده که اگر کشته عقیق را با آب و یا شربت سیب حل کرده و استفاده نمایید ، جنون ، نکسیر خونریزی معده و دل ، لخته شدن خون ، کثرت حیض ، بیماریهای طحال و بسیاری بیماری دیگر مفید بوده و درمان می سازد . سرمه عقیق ، بصارت را تقویت و چشمها را درخشان می سازد . برای خونریزی لثه بسیار مفید بوده ، آن را بند و دندانها را محکم می سازد . اگر معده شما ضعیف می باشد از عقیق استفاده نکنید یا اینکه به همراه آن مقداری بسد هم مصرف نمایید .

تأثیر عقیق روی روح و روان

اگر کسی از انگشتری عقیق استفاده نماید ، غم و غصه های او دور گشته ، حاجت های او برآورده گشته ، دشمنان از او وحشت کرده و دور می شوند ، و برکت و دولت با او یار می گردد . ترس و خوف را دور کرده ، دل را قوی می کند ، جانوران موذی و سمی دور گشته و آسیب نمی رسانند ، اگر رنگ عقیق سرخ باشد هرنوع خونریزی را بند آورده و زخم را نیز درمان می کند . اگر به همراه عقیق خود مقداری کافور و عنبر داشته باشید ، در پیشگاه حاکم مورد الطاف قرار خواهید گرفت .

روایت های زیادی ، خصوصاً در کتب مذهبی ذکر است که عقیق را نسبت به سنگهای دیگر خصوصاً در مورد آوردن خوش شانسی و برکت و فوائد مالی ، افضل دانسته اند ، استفاده از رنگ سرخ آن ، برکت و دولت آورده ، شما را بر دشمنان غالب و هیچ جانور موذی و سمی نمی تواند به شما آسیب رساند . عقیق جواهری قیمتی نمی باشد ، اما برکت و فوائد مالی به همراه می آورد .



امیتهست

این سنگ از انواع عقیق می باشد . عمدتاً به رنگ ارغوانی وجود دارد که بیشتر به آن بهیکم گفته می شود . ماهیت و خواص آن مانند عقیق می باشد ، فرق آن فقط به دلیل داشتن رنگ آبی و ارغوانی آن است .اما بیشتر به رنگ ارغوانی وجود دارد که در کنار طلا بسیار زیبا و دل انگیز می شود . بر روی آن بیشتر کنده کاری می کنند .

تأثیر آن روی روح و روان

استفاده از این سنگ باد معده را از بین برده و حس ذائقه را در آدمی زیاد می سازد . اعتقاد حکما بر این است برای ترک عادت ناپسند ، بسیار مفید بوده و استفاده از آن کمک بزرگی است برای ترک عادت ناپسند است ، وجه تمسیه نام آن هم صرفاً به همین دلیل می باشد که معنی آن ترک شرابخواری می باشد . بهترین نوع آن رنگ ارغوانی و بنفش آن می باشد . بنابراین هر کس می خواهد عادت یا عادات ناپسند خود را به دست فراموشی بسپارد این جواهر یار و همدم خوبی می تواند برای او باشد . کسانی که کارشان در ارتباط با فلزات است استفاده از این سنگ در کارشان برکت به همراه خواهد داشت .

morshed
17-09-2006, 15:12
مشاهده‌ي هاله

براي مشاهده‌ي هاله بايد آرامش و تمركز داشته باشيد و چشمان خود را به روش مخصوصي متمركز كنيد. بايد به هاله خيره شويد، نه اينكه به آن نگاه كنيد.
براي تمرين، به نور مطلوب و ملايم نياز داريد ( نه تاريكي ). اين نكته خيلي مهم است كه هيچ نور قوي مستقيماً به چشمان شما نتابد يا منعكس نشود. بهترين حالت اين است كه نور از پشت و بالاي سر شما بتابد. اگر در هنگام تمرين منبعي از نور ( مثلاً يك پنجره كه نور زيادي را وارد اتاق مي‎كند ) در ميدان ديد شما قرار داشته باشد، شما را گيج خواهد كرد و ديدن هاله را مشكل‌تر خواهد ساخت. نور يك لامپ صد وات كه از بالا و پشت سر شما بتابد براي تمرين مناسب است.
مشاهده‌ي هاله‌ي اشياء
مرحله‌ي اول:كتابي را در كاغذي به رنگ آبي يا قرمز روشن بپيچيد و آن را به عنوان موضوع تمرين به صورت عمودي روي يك ميز به فاصلة حدود 2 متر از خود قرار دهيد. سپس با عقب و جلو رفتن، فاصله‎ي خود را با موضوع چنان تنظيم كنيد كه آن را كاملاً راست ببينيد. البته حداقل فاصله، نبايد كمتر از 2/1 متر شود. زمينه‎ي پشت موضوع بايد ساده و نسبتاً خنثي باشد. در برابر ديواري با رنگ روشن يا كاغذ ديواري زرق و برق دار به موضوع نگاه نكنيد. اگر رنگ ديوار مناسب كار شما نيست، يك تكه پارچه يا كاغذ با رنگ خنثي را به عنوان پرده روي ديوار آويزان كنيد. براي اين منظور ميتوان از يك ملحفه يا چند برگ كاغذ الگوي خياطي استفاده كرد.
توجه:
- شما كتاب را فقط به عنوان يك پشتيبان و پايه براي كاغذ رنگي به كار مي‎بريد، يعني آنچه مي‎خواهيد ببينيد هاله‎ي كاغذ رنگي است نه هاله‎ي كتاب. مي‎توانيد به جاي كتاب آجري را در كاغذ رنگي بپيچيد، يا يك تكه كاغذ رنگي را روي ديوار آويزان كنيد.
- هاله‎ي رنگهاي آبي و قرمز، روشن‌ترين و آسان‌ترين هاله‌ها براي ديدن هستند.
- روشني و درجه رنگ هاله‎ي يك رنگ، به سايه و درجه‌ي آن رنگ بستگي دارد. بنابراين تنها از رنگهاي خالص و روشن استفاده كنيد.
- مي‎توانيد از هر شيئ داراي رنگ روشن به عنوان موضوع استفاده كنيد: لباس‎ها، قوطي‎هاي آشپزخانه، اسباب بازيها، يا حتي تكه‌اي كاغذ رنگي كه به ديوار وصل شود، همه براي اين منظور مناسبند.
مرحله‎ي دوم: چشمانتان را ببنديد، چند نفس عميق بكشيد و به خود آرامش بدهيد. وقتي كاملا‎ً احساس آرامش كرديد، به طرف موضوع نگاه كنيد. چشمان خود را روي فضاي كنار و پشت موضوع متمركز كنيد و در عين حال روي چيز خاصي متمركز نشويد. به عبارت ديگر، شما به ديوار پشت موضوع خيره مي‎شويد، اما روي آن تمركز نمي‎كنيد.
نكته‎ي اصلي اين است كه با آرامش كامل چشمانتان را متمركز كنيد و موضوع را با ديد محيطي خود ببينيد ( منظور از ديد محيطي، بخش محيطي يا كناري ميدان ديد شما است نه گوشه‎ي چشمانتان ).
با ملايمت و آرامش چشمان خود را خيره كنيد. به اين تمركز آرام عادت كنيد، چنان كه در هنگام تمرين، چشمها يا پيشانيتان را منقبض نكنيد. توجه كنيد كه شما بايد با تمركز قوي و در عين حال بسيار آرام و يكنواخت خيره شويد، چنان كه انگار با چشمان باز در رؤيا به سر مي‎بريد.
هر گاه نياز به پلك زدن داريد اين كار را انجام دهيد، وگرنه چشمانتان دچار انقباض، سوزش و آب ريزش مي‎شوند. بدون تغيير دادن تمركزتان بطور طبيعي، پلك بزنيد و ذهنتان را مشغول آن نكنيد. پلك زدن تنها باعث خواهد شد كه هاله براي مدت يك يا دو ثانيه ناپديد شود، اما اگر آرامش خود را حفظ كنيد و به تمركز آرام خود ادامه دهيد، هاله دوباره به سرعت ظاهر خواهد شد. يادگيري حفظ تمركز در هنگام پلك زدن طبيعي، بخش مهمي از يادگيري مشاهده‎ي هاله است.
مرحله‎ي سوم: پس از اجراي كامل مراحل قبل، چند كتاب را در كاغذهاي رنگي با رنگهاي اصلي متفاوت بپيچيد. هر چه رنگ كاغذ روشن‌تر باشد، هاله نيز روشن‌تر و مشاهده‎ي آن آسانتر است.
هر يك از كتابها را جداگانه مشاهده كنيد و در هر مورد رنگي را كه مي‎بينيد بنويسيد. كتابها را دو تا دو تا مشاهده كنيد و ببينيد كه چگونه رنگهاي هاله‎هاي آنها بر يكديگر اثر مي‎كنند. كتابها را جابجا كنيد، آنها را با هم مخلوط كنيد، آنها را روي هم، يا به صورت رديفي كنار هم قرار دهيد و مشاهده كنيد.
مشاهده‌ي هاله‌ي گياهان
يك گلدان گياه يا چند گل تازه را براي ديدن هاله‎ي آنها مورد مطالعه قرار دهيد. هاله‎اي كه اطراف آنها مي‎بينيد يك هاله‎ي زنده است. اثر رنگهاي هاله‌اي گلبرگها و برگها را بخاطر بسپاريد. سايه رنگ نارنجي كه در اطراف بخشهاي سبز گياهان مانند ساقه‌ها و برگها مي‎بينيد، مربوط به هاله‎ي رنگ سبز است، همانطور كه در بررسي كتاب سبز، هاله‎اي به اين رنگ را مشاهده كرديد. رنگهاي گلبرگها، هاله‌اي به رنگهاي ديگر ايجاد خواهند كرد.
هاله‌هاي زنده، ظريفتر و مبهم‌ترند و بنابراين ديدن آنها كمي مشكل تر از ديدن يك هاله‎ي تك رنگ است. اگرچه با تمرين مشاهده‎ي هاله‎ي گياهان نيز آسانتر خواهد شد.
هاله‎ي يك درخت را مشاهده كنيد. درختي با اندازه‎ي مناسب انتخاب كنيد، كه بتوانيد آن را بطور مشخص و برجسته در زمينه‎ي آسمان نگاه كنيد. بهترين روش مشاهده‎ي درخت، اين است كه در ساعات اول يا انتهاي روز در حالي كه خورشيد پشت سر شما است به آن نگاه كنيد. اگر نور خورشيد، يا هر بازتاب قوي ديگر به چشمان شما بتابد، ديدن هاله‎ي درخت بسيار مشكل خواهد شد. هاله‌ي اطراف درخت به مراتب باشكوه‌تر و قوي‌تر از يك گياه كوچك است. رنگ هاله‎ي يك درخت، نه تنها به رنگ برگها و پوسته‎ي درخت، بلكه به رنگ آسمان نيز بستگي دارد. در يك روز آفتابي، هاله‎ي يك درخت به صورت سايه‌اي از رنگ آبي به نظر مي‎رسد. در يك روز ابري هاله‎ي درخت به رنگ خاكستري -كرم ديده مي‎شود.
فاصله‎ي مناسب براي ديدن هاله‎ي درخت، بستگي به اندازه‎ي آن درخت دارد. شما بايد بتوانيد تا نوك درخت را بطور كامل در ميدان ديد خود داشته باشيد. حداقل فاصله‎ي شما از درخت، بايد تقريباً سه برابر بلندي آن درخت باشد.
هاله‎ي يك درخت، بسته به اندازه و قدرت آن درخت مي‎تواند عظيم باشد. گاهي مي‎توانيد در بالاترين قسمت هاله‎ي يك درخت، يك جلوه‎ي فواره‎اي مشاهده كنيد، مانند اينكه هاله‎ي درخت، از نوك آن بيرون پاشيده مي‎شود. دقيقاً مشخص نيست كه چه چيزي اين پديده را ايجاد مي‎كند، و در مورد هر درختي هم مشاهده نمي‌شود. بعضي معتقدند كه روح درخت يا روح طبيعت كه درون درخت زندگي مي‎كند اين پديده را ايجاد مي‎كند. به نظر مي‎رسد كه بعضي از درختان داراي نوعي شعور و آگاهي هستند، بنابراين ممكن است اين عقيده صحيح باشد.
مشاهده‌ي هاله‌ي حيوانات
در اين تمرين، از يك حيوان استفاده كنيد: يك سگ، گربه، شتر، گاو، يا هر حيوان ديگري كه در دسترس شما است. حيوان را در هنگام استراحت، مورد مشاهده قرار دهيد. هاله‎ي حيوان ازلحاظ تنوع رنگها مانند هاله‎ي انسان نيست، اما به هر حال مطالعه‌ي هاله‎ي حيوان نيز تمرين خوبي است. به ياد داشته باشيد كه رنگ پشم حيوانات بر رنگ هاله‎ي آنها اثر مي‎گذارد.
در هاله‎ي يك حيوان، بيماري قابل تشخيص است. همانطور كه هاله‎ي انسان بيماري را نشان مي‎دهد. بنابراين مشاهده‎ي هاله‎ي حيوانات، تمرين خوبي براي تشخيص نشانه‎هاي اوليه‎ي بيماري در يك هاله است.
مشاهده‌ي هاله‌ي انسان
در اين مرحله، مي‌توانيد هاله‎ي خود را مشاهده كنيد. اين كار را مي‎توانيد در محيط بيرون، در حالي كه خورشيد پشت سر شما است، يا درون خانه در برابر يك زمينه‎ي خنثي انجام دهيد. دست خود را دور از بدن نگهداريد و هاله‎ي دست و ساعد را مطالعه كنيد. همچنين مي‎توانيد دراز بكشيد و هاله‎ي پاهاي خود را مشاهده كنيد.
مشاهده‎ي هاله‎ي ديگران: در آغاز بهتر است هاله‎ي افراد ديگر را در دو مرحله مشاهده كنيد:
مرحله‌ي اول: از سوژه ( فرد مورد نظر ) بخواهيد كه يك لباس رنگي بپوشد ( نوع لباس مهم نيست ). مي‎توانيد از هر رنگي به جز آبي استفاده كنيد ( رنگ آبي را مورد استفاده قرار ندهيد، زيرا اين رنگ غالب مي‌شود و رنگ زرد تفكر را كه اغلب در اطراف سر ديده مي‌شود محو و پنهان مي‌كند. )
ناحيه‌ي گردن بايد برهنه باشد. ابتدا ناحيه‌ي شانه را به همان روشي كه در قسمت مشاهده‌ي هاله‌ي اشياء شرح داده شد مشاهده كنيد . خواهيد توانست هاله‌ي رنگ لباس را كه در اطراف شانه انباشته و تقويت مي‌شود به راحتي مشاهده كنيد.
يادتان نرود كه همراه با همه‌ي اين تمرينها ، انجام فعاليت گشايشي ذهني را نيز ادامه دهيد.
وقتي هاله‌ي پيراهن را در اطراف شانه به روشني مشاهده كرديد ، نگاه خود را كمي بالاتر ببريد به طوري كه به فضاي پشت ناحيه‌ي برهنه گردن خيره شويد . هاله‌ي پيراهن را در ميدان ديد خود نگهداريد و ببينيد كه چه رنگهاي ديگري را مي‌توانيد اطراف گردن مشاهده كنيد.
اين تمرين شما را مطمئن مي‌كند كه چشمها و چشم سوم شما هماهنگ با هم عمل مي‌كنند ، همانطور كه در مورد كتاب اين هماهنگي وجود داشت.
مستقيماً روي گردن سوژه خيره نشويد . هميشه بايد هاله‌ها با ديد محيطي مشاهده شوند. در اين مرحله بايد بتوانيد رنگي كمي متفاوت را بالاي هاله‌ي پيراهن ، در اطراف سر و گردن مشاهده كنيد.
اكنون نگاه خود را كمي بالاتر ببريد بطوري كه خط نگاه شما همسطح با ناحيه‌ي سر باشد . همچنان با آرامش خيره شويد و چيزي را تغيير ندهيد. شما بايد بتوانيد در اطراف ناحيه‌ي سر مقداري رنگ زرد مشاهده كنيد.
وقتي هاله‌ي سر و گردن را مشاهده كرديد، از سوژه بخواهيد مقداري محاسبه‌ي ذهني رياضي انجام دهد يا سخت درباره‌ي چيزي فكر كند . دقت كنيد كه وقتي سوژه اين كار را انجام مي دهد ، هاله‌اش درخشانتر مي‌شود.
مرحله‌ي دوم: از سوژه بخواهيد كه بعضي از لباسهاي رو را از تن درآورد . ناحيه‌ي برهنه‌اي از پوست را در برابر يك زمينه‌ي خنثي بررسي كنيد ( به همان روش مشاهده‌ي هاله‌ي كتاب ) . ناحيه‌ي بالاي بازو و شانه بهترين نقطه براي شروع بررسي است .
در مشاهده‌ي پوست برهنه ، اولين چيزي كه خواهيد ديد نوري ضعيف و لرزان و مبهم در هوا ، در فضاي كنار پوست است . سپس خواهيد ديد كه هاله‌ي اتري ، از پوست پديد مي آيد . اين هاله مانند دودي به رنگ آبي‌كمرنگ است كه به پوست متصل مي‌باشد . هاله‌اي كه مي بينيد كاملاً مشخص است و بطور طبيعي حدود نيم اينچ (3/1سانتي متر ) قطر دارد.
اگر تمركز خود را حفظ كنيد رنگهاي اصلي هاله، شروع به تشكيل و تمايز خواهند كرد. ابتدا يك نوار باريك رنگي را مي بينيد كه مرز هاله را مشخص مي‌كند. اين نوار رنگي تا مدت كمي پديدار و ناپديد يا بزرگ و كوچك مي‌شود . اين قسمت ممكن است نااميد كننده باشد ، اما اگر به كار خود ادامه دهيد مشاهده‌ي آن آسانتر خواهد شد . نوار رنگي به تدريج بزرگتر ، پهن‌تر و مشخص‌تر خواهد شد. اگر تمركز خود را حفظ كنيد، پهناي آن به چند اينچ يا بيشترخواهد رسيد . در ضمن تشكيل رنگ ، ممكن است هاله‌ي اصلي بارها ناپديد و دوباره پديدار شود . علت آن پلك زدن و تغييرات جزئي كانون بينايي است و قابل پيشگيري نيست.
توصيه : روشني هاله‌ي يك شخص تا حدود زيادي به خلق و احساس او بستگي دارد . اگر شخص احساس شادي و سر زندگي داشته باشد ، هاله‌ي اوبسيار قوي‌تر ، بزرگتر و روشن‌تر خواهد بود . سعي كنيد موسيقي مورد علاقه‌ي شخص داوطلب را پخش كنيد يا براي او چند لطيفه تعريف كنيد و او را به خنده بيندازيد. اين كار انرژي هاله را افزايش خواهد داد و ديدن آنرا براي شما ساده‌تر خواهد كرد

morshed
17-09-2006, 15:18
فعال سازی چشم سوم(اینکارخیلی ساده میباشدوهمه افراد میتوانندانجام دهند)

چشم سوم با اسامي مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصيرت، چشم دل، چشم درون، تيسراتيل و آجنا خوانده مي‌شود و جايگاه آن در كالبد اثيري و منطبق بر پيشاني در جسم فيزيكي است.

برخي دانشمندان اعتقاد دارند كه چشم سوم محلي براي دريافت ادراكات فراحسي، الهام و اشراق و وسيله‌اي براي ارتباط موجودات با يكديگر در جهان هستي مي‌باشد. از طريق آجنا مي‌توان با عوالم و موجودات ماورائي و همچنين با وراي ابعاد مكاني و زماني ارتباط برقرار ساخت. همچنين با كمك آجنا مي‌توان هاله‌ها را ديد.

براي رؤيت هاله، لازم است كه تمرينات باز كردن چشم سوم را انجام دهيد، تا چشم سوم خود را تحريك كرده، قدرت گيرندگي آن را افزايش دهيد. اين كار شما را قادر مي‎سازد كه انرژي اطراف سوژه‌ را دريافت كنيد. البته بدون انجام اين كار هم ديدن هاله‎ي تك‌رنگ‌ها ممكن است، اما اگر چشم سوم شما تحريك و باز نشده باشد، ديدن هاله‎ي يك موجود زنده بسيار مشكل خواهد بود.

به ياد بياوريد كه وقتي خيلي خيلي خسته و كاملاً فرسوده‌ايد چه حالي داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي براي روزها نخوابيده‎ايد و به سختي مي‎توانيد چشمهايتان را باز نگه داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي چشمهايتان دست از تلاش براي بسته شدن بر نمي‎دارند؟ به ياد بياوريد كه چه حالي داريد وقتي كه با چشمهايتان مي‎جنگيد تا آنها را باز نگه داريد؟

تجسم اين حالتها با تمركز و توجه كامل، در شما احساسي برمي‎انگيزد، مانند اينكه تلاش مي‎كنيد يك پرده‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند كنيد. در چنين حالتي ماهيچه‎هاي چشمهايتان خوب پاسخ نمي‎دهند، بنابراين كار شما تقريباً بطور كامل ذهني است.

چند لحظه صبر كنيد تا اين حالت را به خوبي مجسم كنيد. كوشش براي باز نگه‌داشتن چشمان خسته، يك تحريك ذهني قوي در چشم سوم ايجاد مي‎كند و به تدريج باعث باز شدن آن مي‎شود. اما چگونه؟

اين فعاليت گشايشي ذهن ، آگاهي جسمي شما را در محل چشم سوم متمركز مي‎كند. هنگامي كه آگاهي جسمي شما در يك قسمت از بدنتان متمركز مي‎شود و شما آن ناحيه را تحت نفوذ ذهني خود قرار مي‎دهيد، كالبد انرژي خود را در آن ناحيه به نحوي پويا تحريك مي‎كنيد. اگر اين فعاليت ذهني به اندازه كافي ادامه پيدا كند و تلاش ذهني كافي صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد كرد.

اگر شما فعاليت گشايشي ذهن را هنگامي كه در حالت آرامش هستيد و موضوعي در ميدان ديد شما قرار دارد ( و بطور مستقيم در حال نگاه كردن به آن نيستيد ) انجام دهيد، ديد هاله‎اي خودبخود ايجاد خواهد شد.

فعاليت گشايشي ذهن كه در اينجا شرح داده شد، شبيه تكنيك‎هاي ديداري باز كردن چاكرا است كه توسط اكثر استادان كار با انرژي و پيشرفت قواي ذهني تدريس مي‎شود. فقط به مراتب قوي‌تر و مؤثرتر است. تمرينهاي ديداري كار با انرژي به تنهايي ضعيف و كند هستند و يادگيري و استفاده از آنها مشكل است.

توصيه: مركز بين دو چشم (روي پيشاني) را به نرمي با ناخن بخارانيد. اين كار به شما كمك خواهد كرد كه اين نقطه را با آگاهي جسماني خود به دقت هدف بگيريد.

آگاهي جسماني خود را به ناحيه بين چشمهاي خود منتقل كنيد. با تمركز كامل از اين ناحيه آگاه شويد. اين ناحيه را به صورت ذهني بالا بكشيد. چنان كه گويي تلاش مي‎كنيد پلكهايتان را به زور باز كنيد. اما به ماهيچه‌هايتان در اين ناحيه اجازه ندهيد كه منقبض شوند يا به هر صورت ديگر پاسخ بدهند ( اين تلاش كاملاً ذهني است).

احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهيد. تصور كنيد كه چشمهايتان خيلي سنگين شده‎اند؛ به آنها اجازه دهيد كه بسته شوند، و چند بار پلكهايتان را به‌هم بزنيد. توجه كنيد كه براي اين كار از كدام ماهيچه‌ها استفاده مي‎كنيد.

همين فرمان عضلاني را از طريق آگاهي جسماني ذهن خود در آن ناحيه به كار ببريد، اما ديگر به ماهيچه‌هاي پلكهايتان اجازه ندهيد كه از فرمان اطاعت كنند.

اين كار را دوباره و دوباره تكرار كنيد ( بالا بكشيد، بالا بكشيد، بالا بكشيد… ) چنان كه گويي يك وزنه‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند مي‎كنيد.

اين كار را بارها تكرار كنيد، اما به خودتان ( يا هيچ يك از ماهيچه‎هايتان ) اجازه‎‎ي انقباض يا پاسخ ندهيد. اين كار در آغاز كمي دشوار است، اما با كمي تمرين به راحتي در انجام آن مهارت و تسلط پيدا مي‎كنيد.

اين فعاليت گشايشي ذهني خيلي مهم است. اگر مي‎خواهيد به روشن‌بيني و ساير توانايي‌هاي روحي دست پيدا كنيد، اين تمرين اولين قدم براي يادگيري كنترل چشم سوم است.

در مراحل اوليه ممكن است احساس كنيد كه ناحيه وسيعي از بالاي ابروهايتان را بالا مي‎كشيد، حتي تمام پيشاني خود را . اين مورد اشكالي ندارد و باز هم مي‎تواند تأثير لازم را براي باز كردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرين بيشتر خواهيد توانست حوزه‎ي تمركز فعاليت ذهني خود را كاهش دهيد و آن را به ناحيه‎ي بين ابروها ( چشم سوم ) محدود كنيد.

اگر اين فعاليت گشايشي ذهني را ادامه دهيد، چشم سوم خود را تحريك كرده ، آن را فعال خواهيد ساخت. تمركز يكنواخت و آرام شما روي يك شيئ، چشم سوم شما را با انرژي ساطع شونده از آن شيئ هماهنگ خواهد كرد. اين انرژي به مركز بينايي مغز شما ارسال مي‎شود و در آنجا بعنوان يك تصوير ( يك نوار روشن از نور رنگي ) تفسير مي‎‌شود.

توصيه: هر گاه در انجام اين عملكرد گشايشي ذهني، تمركز و تسلط كافي كسب كرده، آنرا بصورت ذهني اجرا كنيد، متوجه خواهيد شد كه وزنه‎ي خيالي پشت چشمهاي شما در يك سمت آسانتر از سمت ديگر بالا كشيده مي‎شود،كه معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولا‎ً اين احساس ناشي از تفاوت بين دو نيمكره‎‎ي مغز شما است كه استفاده از يكي به مراتب آسانتر از ديگري است ( نيمكره‎ي غالب ). اگر اين مورد براي شما ايجاد اشكال مي‎كند، با يك فعاليت چرخشي ذهني، در جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت در ناحيه‎ي بين ابروها، چشم سوم خود را تحريك كنيد. منظور از جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت اين است كه صورت خود را به عنوان صفحه‎ي ساعت در نظر بگيريد و جهت صحيح چرخش را با آن بسنجيد. براي اين فعاليت چرخشي نيز از همان فرمان ذهني عضلاني استفاده كنيد كه قبلاً براي باز كردن چشمهاي خسته به كار مي‎برديد. اما اكنون آنرا براي چرخش به كار ببريد، چنان كه گويي با حركت چرخشي يك مداد، اين ناحيه را تحريك مي‎كنيد. بهترين روش اين است كه براي فعال كردن چشم سوم خود تمرين گشايشي اصلي و اين تمرين چرخشي را يك در ميان انجام دهيد. فعاليت گشايشي ذهني به هر حال براي هماهنگ كردن چشم سوم شما با هاله لازم است.

توجه: به ياد داشته باشيد كه همه‎ي اين تمرينهاي محرك انرژي، به آگاهي جسماني موضعي خصوصاً آگاهي موضعي در سطح پوست وابسته‎اند. براي اينكه اين تمرينها مؤثر باشند، بايد احساس كنيد كه آنها واقعاً اتفاق مي‎افتند.

morshed
17-09-2006, 15:33
درک وتفسیرهاله

هاله، ميداني از انرژي است ( انرژي الكترومغناطيسي و ساير انرژي‌هاي عالي‌تر ) كه همه‌ي موجودات زنده را احاطه كرده است، و به عقيده‌ي بعضي در اطراف همه‌ي ذرات اتمي و موجودات زنده و غير زنده وجود دارد. براي اطلاع افراد شكاك يا علم‌گرا بايد گفت كه ما خوش شانسيم كه در زماني زندگي مي‎كنيم كه جديدترين تكنولوژي، ما را قادر به مشاهده و اندازه گيري اين ميدانهاي انرژي مي‎سازد. تكنولوژي ما آنچه را كه عرفا براي قرنها تعليم مي‎داده‌اند اثبات مي‎كند. ما مي‌توانيم هاله‌ي انسانها را از طريق بينايي يا به روشهاي ديگر درك و تفسير كنيم.

هاله‌هاي ما همواره در حال تعامل با يكديگر و محيط اطراف هستند. هر چه اين تعامل طولاني‌تر يا كامل‌تر باشد، تأثير آن بر هاله‌ها بيشتر خواهد بود. به همين علت هاله‌هاي اعضاي خانواده، دوستان قديمي و زوجهاي چندين ساله بسيار مشابه به نظر مي‎رسد.



انرژي باقيمانده از تعامل‌هاي هاله‌اي بر اشياء و مكانها نيز تأثير مي‎كند و اين تأثير بر آنها نقش مي‎بندد. مثلاً توجه كنيد كه خانه‎هاي مختلف چه احساسات متفاوتي را در ما بر مي‎انگيزند. هر خانه‌اي بسته به اينكه چه كساني در آن زندگي مي‎كنند، هاله‌اي مخصوص به خود دارد، و در هر خانه هر اتاقي بسته به اينكه چه كسي در آن زندگي مي‎كند و مي‎خوابد، احساس منحصر به فرد دارد. خانه‎اي كه بيشتر وقتها خالي از سكنه است، خالي‎تر از خانه‎اي كه سرشار از زندگي روزانه است به نظر مي‎رسد، حتي اگر در حال حاضر در خانه دوم هيچ كس نباشد. چنين خانه‌اي را با اتاق يك هتل مقايسه كنيد.

چنين اتاقي به طور مداوم تحت تأثير تعامل متغير و سطحي انرژي‌هاي متعدد و متفاوت است. ما باقي مانده‌ي انرژي خود را در همه‌ي مكانها به جا مي‎گذاريم. چيزهايي كه ما با آنها تعامل بيشتر يا عميق‌تري داريم ( مانند لباسها، جواهرات، ماشين، تخت خواب، صندلي مورد علاقه، حيوان خانگي، يا اشياء مورد علاقه ) بيشتر و عميق‌تر تحت تأثير انرژي‌هاي ما قرار مي‎گيرند و اين تأثير بر آنها عميق‌تر نقش مي‎بندد. آنچه افراد در هنگام انجام سايكومتري (روان‌نگري و روان‌سنجي اشياء) تفسير مي‎كنند، همين انرژي باقيمانده است. همچنين انرژي باقيمانده از حوادث بسيار سخت و دلخراش است كه باعث مي‎شود مكاني حالت “ روح زده ” پيدا كند، كه نوعي پارگي در ساختار زمان و مكان، يا دريچه‌اي به گذشته است.

ما نوعي آگاهي قبلي نسبت به هاله‎هاي ديگران داريم، اگرچه بيشتر اين آگاهي در سطح ناخودآگاه شكل مي‎گيرد. ما بر اثر مجاورت با بعضي افراد دچار احساس تخليه و فقدان انرژي مي‎شويم، در حالي كه بعضي ديگر به ما انرژي مي‎دهند. ما با بعضي افراد احساس سازگاري و هماهنگي مي‎كنيم، در حالي كه با بعضي ديگر احساس ناسازگاري داريم. هرگاه نوسان انرژي شخصي با ما مشابه يا يكسان باشد، نسبت به او احساس جاذبه مي‎كنيم، اما با كسي كه روي طول موجي كاملاً متفاوت است، راحت نيستيم. زبان ما انعكاس آگاهي ناخودآگاه ما از تعامل انرژي نهفته در پس اين تجربه‌ها است.

وقتي احساس مي‎كنيم كه كسي به ما نگاه مي‎كند ، در واقع از انرژي او كه با ما تعامل انجام مي‎دهد آگاه مي‎شويم. اين پديده براي يك روشن‌بين قابل ديدن است. يكي از اساتيد متافيزيك نقل مي‌كند كه: من سالها پيش هنگامي كه براي ديدن هاله‎ها شروع به تمرين كرده بودم، نمونه جالبي از اين پديده را تجربه كردم. من منتظر يكي از دوستانم بودم تا با او در يك خانه‌ي بزرگ اشتراكي كه او با حدود يك دوجين دانشجوي ديگر در آن شريك بودند شام بخوريم. در حالي كه با آرامش در آنجا نشسته بودم و اطراف را نگاه مي‎كردم، متوجه مرد جواني شدم كه وارد اتاق ناهارخوري شد. او به دوست من نگاه كرد كه رويش به سمتي ديگر بود و بشقابش را آماده مي‎كرد. در اين هنگام من رشته‌اي از انرژي به رنگ قرمز تيره را مشاهده كردم كه از شبكه‌ي خورشيدي آن مرد خارج شد، عرض اتاق را طي كرد و ميدان انرژي دوست من را كاملاً احاطه كرد. همين كه اين رشته با هاله‌ي او تماس پيدا كرد، او از حركت باز ايستاد، سپس برگشت و مستقيماً به مرد نگاه كرد، در حالي كه آثار رنجش در چهره‎اش ديده مي‎شد. در اين لحظه رشته‌ي انرژي ناپديد شد. بعداً كه من آنچه را ديده بودم به دوستم گفتم، او توضيح داد كه آن مرد كسي بود كه به شدت باعث ناراحتي او بود، زيرا همواره او را آزار ميداد. در آن هنگام بود كه من توانستم آنچه را كه شاهد بودم آگاهانه جمع بندي كنم. آن مرد در حال خيال پردازي درباره‌ي دوست من بود، و من اين خيال پردازي و واكنش دوستم را در سطح ناخودآگاه مشاهده كرده بودم. او به سادگي احساس كرده بود كه كسي به او نگاه مي‎كند و احساس ناراحتي كرده بود، در حالي كه علت آن را آگاهانه نمي‎دانست، تا وقتي كه برگشته، آن مرد را ديده بود.

همچنين او نقل مي‌كند كه: اولين هاله‌اي كه مشاهده كردم، هاله‌ي يكي از استاتيدم در دانشگاه ميشيگان بود. من براي ديدن هاله‌ها سعي نكردم، بلكه اين پديده به صورت اتفاقي برايم رخ داد. من در حالي كه خيلي خسته بودم در يك سالن كنفرانس بزرگ نشسته بودم، روبرويم چند نفر از دانشجويان ظاهراً در خوابي راحت بودند. من در حالت نيمه خسته بودم، آرام و سبكبال. همچنان كه توجهم بين درون و بيرون سرگردان بود، درخششي به رنگ زرد طلايي در اطراف سر استادم شروع به پديد آمدن كرد. هنگامي كه او به طرف جلو به سوي ميكروفون حركت مي‌كرد و در نور اتاق قرار مي‎گرفت، ديدن اين درخشش مشكل‌تر مي‎شد، اما وقتي او به طرف عقب حركت مي‎كرد و از روشنايي خارج مي‎شد درخشش باز پديدار مي‎شد. وقتي كمي تمركز بينائيم را تغيير دادم، درخشش، روشن‌تر، بزرگتر و واضح‌تر شد. شگفت زده شده بودم.

من كه آن زمان اطلاعات چنداني درباره‌ي هاله نداشتم، نمي‎دانستم كه آيا آنچه مي‎ديدم هاله بود يا نه. سپس شروع به نگاه كردن به اطراف سالن كم نور كردم، و از مشاهده‌ي هاله‌هاي اطراف سرهاي دانشجويان متحير شدم.

اين تجربه را به اين دليل براي شما بازگو كردم كه بعضي از اجزاي كليدي شرايط ايده‌آل براي درك هاله‌ها را مشخص مي‎كند:

من در حالت مدي‌تيشن (آرامش و سكوت كامل ذهن) قرار داشتم، و بسياري از تجربه‌هاي جالب روحي و معنوي در حالت مدي‌تيشن كسب شده‌اند. مدي‌تيشن تكنيك مهمي است كه در تمام جهان براي تكامل روحي و معنوي تجويز مي‎شود. هنگامي كه شخص گفتگوي بي وقفه‌ي ذهن آگاه را متوقف مي‎كند، زمزمه‌ها و انرژي‌هاي ظريف قابل درك مي‎شوند.

استاد، موضوع اديان شرقي را تدريس مي‎كرد. نكته‎اي كه من در آن زمان به آن توجه نكرده بودم، اين است كه او بدون شك سالها وقت، صرف مدي‌تيشن و تمرين معنوي كرده بود. هر چه شخصي سالم‌تر و از لحاظ معنوي تكامل يافته‌تر باشد، هاله‌ي او بزرگتر و روشن‌تر خواهد بود. به همين دليل است كه تصوير مسيح، قديسان و ساير افراد پارسا در طول تاريخ با هاله‎هايي در اطراف سرشان نقاشي شده است. هاله‌هاي آنها چنان روشن بوده است كه به آساني توسط هنرمندان و احتمالاً همه‌ي مردم درك مي‎شده است.

من در آرامشي عميق بودم. ذهن من خالي و آزاد بود و چشمانم روي نقطه‌ي خاصي متمركز نبودند. اين حالت نيمه خلسه بسيار مهم است، مخصوصاً در هنگام يادگيري مشاهده‌ي هاله‌ها.

استاد من در حال صحبت براي گروه بزرگي از مردم بود. احساسي كه يك شخص هنگام صحبت كردن در برابر يك جمعيت شنونده تجربه مي‎كند ( چه شادي بخش و چه وحشت زا ) تا حدود زيادي از انرژي عظيم روحي / هاله‌اي منشاء مي‎گيرد، كه از طرف جمعيت به واسطه‌ي توجه آنها به طرف گوينده جريان پيدا مي‎كند. اين جريان انرژي، انرژي يا هاله‌ي گوينده را به شدت تقويت مي‎كند. آسان ترين هاله‎ها براي ديدن، هاله افرادي است كه در برابر يك گروه به تدريس، اجراي نقش يا صحبت مشغولند. اگر شخص در حال تدريس يك موضوع معنوي باشد مقدار انرژي قابل مشاهده، شگفت آور است.

جالب ترين جلوه‌هاي هاله‌اي را، من هنگام تماشاي ورود انرژي متافيزيك به بدن يك مديوم (فرد واسط بين زندگان و مردگان) مشاهده كرده‌ام. من عملاً وقوع اين پديده را ديده‌ام ( هر چند در اين مورد كمي مشكوكم، زيرا تجربه‌هاي خود من در زمينه‌ي ارتباط روحي، متفاوت بوده‌اند ). من يك مديوم را هم ديده‎ام كه مي‎گويد اين پديده عملاً رخ مي‎دهد و او اطلاعات را از روحي خارج از بدن خود، يا از “ خود برتر ” خود دريافت مي‎كند. مشاهده‌ي چنين حالتي خيره كننده است.

morshed
17-09-2006, 16:09
در ابتدا ممكن است درخششي به رنگ سفيد مايل به آبي در اطراف سر و بدن سوژه مشاهده كنيد. آنچه مي‎بينيد كالبد اتري است. كالبد اختري ( يك سطح خارج از كالبد اتري ) جايي است كه درك رنگها آغاز مي‎شود. هر چه به طرف سطح خارج هاله مي‎رويم مهارت ما نيز بايد خالص‌تر شود، زيرا هر چه از كالبد اتري به طرف كالبد اختري / عاطفي، كالبد ذهني و بالاخره كالبدهاي معنوي مي‎رويم انرژي خالص‌تر و ظريف‌تر مي‎شود. رنگهايي كه در فاصله‌ي 30 سانتي‌متري از بدن ديده مي‌شوند مربوط به احساسات هستند، 30 سانتي‌متر دوم يا همين حدود مربوط به افكار، و بعد از آن مربوط به موضوعات معنوي است.

اطلاعات زير درباره‌ي رنگها و معاني آنها به عنوان راهنمايي‌هاي كلي براي شما بيان مي‎شود. به هر حال، در همه‌ي تجربيات شما مخصوصاً در موضوعات روحي / معنوي قضاوت نهايي به عهده قوه‌ي شهود شما است.

رنگمايه‎ها و رنگهاي خالص و ملايم نشانگر انرژي مثبت يا سالم و ناب هستند. هرچه رنگ روشن‎تر و خالص‌تر باشد، انرژي مثبت‌تر است. هر چه رنگ تيره‌تر يا سنگين‌تر باشد، انرژي بيشتر آلوده به منفي گرايي، عدم تعادل يا ترس است. هر رنگ داراي سايه‌هاي ( توناليته‎هاي ) بي‌شمار است، بنابراين فريب سادگي ظاهري ليست زير را نخوريد.

رنگ قرمز خالص و روشن در هاله بيانگر تمايل به ماديات است. شخصي كه اين رنگ در هاله‌ي او غالب است فردي ورزشكار يا شهواني، پرشور، با اراده و يا قوي است.



درخشش‌هاي قرمز رنگ اغلب نشانه‌ي خشم، قرمز تيره ( متمايل به آلبالويي ) احتمالاً نشانه‌ي شهوت، و قرمز مات اغلب نشانه‌ي رنجش و ناخشنودي است. در بررسي هاله از لحاظ بيماريهاي جسمي، قرمز اغلب نشانه‌ي تحريك بيش از حد يا التهاب در آن ناحيه است.

نارنجي خالص نشانگر خلاقيت و عاطفه است. اين رنگ اغلب شجاعت و شادي را نشان مي‎دهد. نارنجي كدر مي‎تواند نشانه‌ي تكبر و غرور باشد.

رنگ زرد خالص بطور خيلي شايع در اطراف سر مردم ديده مي‎شود. اين رنگ نشانگر تفكر و خرد است، و وفور رنگ زرد در هاله نشانه‌ي يك فرد انديشمند است. اين رنگ همچنين مي‎تواند نشانه‌ي شادي و سرزندگي، يا خلق و خوي شاد باشد. زرد ناخالص مي‎تواند نشان دهنده‌ي مشغله‌ي شديد ذهني و عدم تعادل فكري، يا شخصي با ذهن بسته، متعصب يا خرده گير باشد.

سبز روشن و خالص نشانگر شفا و رشد است، و اغلب مشخص كننده‌ي يك شفاگر است. بسياري از پرستاران و شفادهندگان طب جايگزين، اين رنگ را به صورت غالب در هاله‌ي خود دارند. پزشكان نيز ممكن است اين رنگ را در ها‎له‌ي خود داشته باشند، اما همچنين ممكن است هاله‌ي آنها بيشتر به رنگ زرد به نشانه تفكر تمايل داشته باشد. رنگ سبز نشانه‌ي مهرباني و دلسوزي نيز هست. سبز كدر نشانه‌ي حرص و طمع است.

ممكن است در هنگام مشاهده‌ي هاله‌ي يك سخنران سايه‎اي به رنگ زرد - سبز كدر و بيمارگونه ببينيد. اين سايه نشان دهنده‌ي تفكري است كه در خدمت طمع و سودجويي قرار گرفته است و بطور كلي شخصي را نشان مي‎دهد كه از تفكر خود براي كسب منفعت و برآوردن نيازهاي خود استفاده مي‎كند. البته نمي‎خواهيم بگوييم كه همه‌ي سخنوران افرادي سودجو هستند، يا سخنوري پيشه‌ي افراد طماع است! به هر حال اگر در هاله‌ي يك سخنران چنين رنگي را مشاهده كرديد بهتر است درباره‌ي او بيشتر تحقيق كنيد.

توناليته‎هاي ( سايه‌هاي ) گوناگوني از رنگ آبي در هاله‌ها ديده مي‎شوند. رنگ آبي بطور كلي نشان دهنده‌ي آرامش، معنويت و پارسايي است، و در هاله‌ي جويندگان حقيقت قابل مشاهده است. رنگ آبي اغلب نشانه‌ي تكامل روحي / معنوي است. آبي فيروزه‎اي مي‎تواند نشانگر يك روح پرشور، جوان، ماجراجو و كنجكاو باشد. آبي سلطنتي روشن نشانه‌ي فرد صادق، درستكار و وفادار است. آبي روشن نشان دهنده‌ي قدرت بالاي تجسم و شهود است. رنگ آبي كدر نشانه‌ي افسردگي و تنهايي و همچنين دلهره و نگراني است.

رنگ بنفش و ارغواني در هاله نشانه‌ي روحيه‌ي معنوي يا مذهبي است. بنفش سلطنتي، قدرت رهبري و اراده را نشان مي‎دهد. بنفش مات نشانه‌ي خودپرستي، تكبر و عقده‌ي ديگر آزاري ( ستمگري ) است؛ چنين شخصي ديگران را به خاطر ضعف‌ها و خطاهاي ناخواسته‎شان مورد سرزنش قرار مي‎دهد.

رنگ صورتي در هاله بطور كلي نشانه‌ي عشق، عاطفه، مصاحبت و يگانگي و علاقه به زيبايي است. صورتي گرم يا سرخ فام ، عاطفه و ازخودگذشتگي واقعي را نشان مي‎دهد. صورتي كدر مي‎تواند نشانه‌ي ناپختگي، وابستگي و نيازمندي باشد.

رنگ طلايي نشان دهنده‌ي قدرت، پيشرفت معنوي، ازخودگذشتگي، الهام بخشي و هماهنگي ( هارموني ) است. طلايي رنگي الهي است.

خاكستري به طور كلي نشانه‌ي ترس است. رنگ خاكستري ساير رنگهاي هاله را نيز كدر مي‎كند و خلوص آنها را ضايع مي‎سازد. نقره‎اي جنبه‌ي مثبت اين رنگ است و نماينده‌ي انرژي‎هاي ايزد بانوها ( الهه‌ها ) است. رنگ نقره‎اي همچنين نشانه‌ي خوشبيني، شهود و بيداري معنوي است.

رنگ قهوه‎اي اگر زنده و خالص باشد نشانه‌ي تعادل فكري و استقامت است. اين رنگ داراي يك نوسان زميني است. رنگ قهوه‎اي كدر مي‎تواند علامت انسداد و اختلال در انرژي باشد.

رنگ سياه مي‎تواند نشانه‌ي ترس يا نفرت باشد، همچنين نشان دهنده‌ي مشكلات، عدم تعادل و اعتيادها است. البته سياه خالص و براق مي‎تواند نشان دهنده‌ي حفاظت، رمز و راز يا دانشي باشد كه به طرز عاقلانه حفظ شده است.

رنگ سفيد مي‎تواند علامت پاكي، خلوص و راستي باشد، اما اين رنگ اغلب تركيبي از رنگهاي متعدد است كه به خوبي درك و يا تفسير نشده‎اند. گوي‎هاي سفيد رنگ بالاي شانه‎هاي سوژه اغلب نشانه‌ي نگهبانان معنوي يا فرشتگان محافظ هستند كه در زندگي فرد، مهم و تأثيرگذار هستند.

تركيب رنگها نشان دهنده‌ي تركيب جنبه‎هاي گفته شده است. مثلاً تركيب آبي / سبز مي‎تواند نشان دهنده‌ي فردي باشد كه از طريق جستجوي معنوي براي حقيقت، در حال بهبود است.

در مشاهده‌ي هاله، گوش دادن به نداي شهود خود، براي تفسير آنچه مي‎بينيد مهم است. براي درك آنچه مي‎بينيد از آن سئوال كنيد و سيستم ادراك خود را بر پايه‌ي تجربيات خود تقويت كنيد.

deer
17-09-2006, 18:46
سلام دوستان
ممنون مي شم در مورد چاكرها و اسمهاي انها مطلب بزارين

morshed
17-09-2006, 20:27
يکی از نکات مهم که می تواند ما را در کارهايمان موفق کند . تشخيص مکان های اقتدار می باشد . مکان اقتدار ، مکانی است که ما می توانيم هم انرژی از دست بدهيم و هم انرژی جذب کنيم . و مهمتر از همه اين است که انرژی زمين را در آن مکان بخصوص تشخيص دهيم . چون انرژی روز با شب در آن منطقه کاملا فرق می کند .
سرخپوستها از اين روش برای پيدا کردن کريستال ها و يا حتی گنج استفاده می کردند . که بيشتر اوقات اين کار را بوسيله تکنيک خيره نگاه کردن در شب انجام می دهند . تمرين در شب برای پيدا کردن راه طريقت است . من پيشنهاد می کنم که حتما اين کار را خودتان امتحان کنيد . به نتايج جالبی دست پيدا خواهيد کرد . چون نشانه ها در تمام کره زمين يکی می باشد . که سرخپوستهای اينکا به آنها همزمانی رويدادها می گفتند .
اين کار نياز به انرژی بسيار زيادی ندارد . ولی با اين حال شما می توانيد بوسيله گياهان انرژی بسيار خوبی بدست بياوريد . در کنار گياهان بنشينيد و دستهايتان را بر رويش بگيريد . و يآ اينکه يک دست را بر روی زمين و دست ديگر را بر روی گياه قرار دهيد . روش ديگرش که سرخپوستها بيشتر از اين روش استفاده می کردند ، تکيه دادن به ستون فقرات گياهان و مهمتر از همه درختان می باشد . بايد سعی کنيم که آن درخت را در محيطی که هستيم با دلمان پيدا کنيم . آگاهيمان را با آن درخت يکی کنيم . چون حتی نگاه به گياهان خود انرژی زا می باشد