PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اسرار ماوراء



صفحه ها : 1 2 [3] 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13

yasamin_matin
05-07-2006, 23:25
آيا مي دانيد 7 مركز انرژي « چاكرا» در بدن شما وجود دارد؟
هر انساني نيروي بالقوه اي براي كامل بودن در خود دارد. نيروي شگفت انگيز و فريبنده أي كه اعجاز خلقت محسوب مي شود. نام ديگر اين نيروي بالقوه «چاكرا» مي باشد. چاكراها انرژي حياتي را از محيط اطراف و از كيهان مي گيرند و آنها را به امواج مورد نياز نقاط مختلف بدن تبديل مي كنند. علاوه بر اين آنها انرژي را به اطرافشان پخش مي كنند. توسط اين سيتسم انرژي، انسان نهايتا در حوزة‌ تبادل دايم انرژي با كيهان و دنيا و انسان هاي ديگر است.
طبق دست نوشته هاي قديمي 88000 چاكرا در بدن هر يك از ما وجود دارد و به ندرت مي توان نقطه أي در بدن انسان پيدا كرد كه در برابر دريافت و انتقال يا تغيير دادن انرژي ها حساس نباشد. فقط حدود 40 چاكراي فرعي وجود دارد كه مهمترين آنها در طحال، پشت گردن، كف دست ها و كف پاها قرار دارند. اما تقسيم بندي ديگري هم براي تعداد چاكراها وجود دارد كه مي گويند چاكراهي مهم در بدن انسان 7 تا مي باشند كه دائما در حال چرخش به سر مي برند. چرخش چاكراها به سمت راست (در جهت عقربه هاي ساعت). وقتي درمانگران مي خواهند چاكرايي را تقويت كنند مي توانند در جهت چرخش چاكراها كار درمان را انجام دهند. مثلا در رايحه درماني مي توان مواد معطر را به صورت دوراني در جهت چرخش چاكراها حركت داد يا اگر با سنگ هاي قيمتي مي خواهيد روي چاكراها تأثير بگذاريد باز مي توانيد جهت چرخش چاكراها را در نظر داشته باشيد.
چاكراها مراكزي براي تبادل انرژي كيهاني با بدن مي باشند. در بدن انسان هفت چاكراي اصلي وجود دارد كه انرژي كيهاني از طريق آنها وارد بدن شده يا از آن خارج مي شوند.چاكرا درماني يك درمان مكمل براي همه بيماري هاي جسمي و رواني است.علاوه بر آن فعاليت متعادل چاكراها انسان را به تكامل معنوي نزديك مي سازد . شما دوستان عزيز مي توانيد براي هر مشكل جسمي يا رواني كه داريد از اين درمان مكمل برخوردار شويد. تاكيد مي كنم شما هر مشكلي كه داشته باشيد ميبايست تحت نظر پزشكان متخصص مربوطه درمان خود را ادامه داده و در عين حال از چاكرادرماني نيز براي سرعت بخشيدن به درمان خود استفاده كنيد.
در بدن انسان ۷ چاکرا در امتداد ستون فقرات وجود دارد. واژه ی چاکرا ريشه سانسکريت داشته و دلالت بر مراکز خاص توزيع انرژی در بدن دارند. اين مراکز انرژی دارای ارتعاشات و امواج الکترومغناطيسی خاص خود هستند. در برخی از کتب معتبر يوگا اينگونه عنوان گرديده که شخصيت انسانها تحت تاثير اين چاکراهاست و انسانها هم به لحاظ فيزيکی و هم به لحاظ روانی از چگونگی کارکرد اين چاکراها تاثير می پذيرند. ضمير ناخودآگاه انسان عرصه تجلی و تعامل نهادين کارکردی چاکراهاست.
مولادارا ، اولين و پايين ترين چاکرا در انسان است. که عنصر آن زمين است ( اين چاکرا در حيوانات بالاترين چاکرا می باشد).
ساهاسرارا ، بالاترين و رفيع ترين چاکراست. ارتعاشات اين چاکراها به ترتيب از پايين به بالا ظريف تر می شوند ( نوسانات سيکل آنها افزايش می يابد) . پيروان يوگا با تمرينات مختلف در يوگا منجمله تمرينات تنفسی ( پراناياما) تلاش می نمايند که حد ارتعاشات چاکراها را افزايش دهند. افزايش سطح انرژی چاکراها را که تاثيرات زيادی روی شرايط ذهنی و جسمانی انسان می گذارد اصطلاحا بيداری چاکراها گويند. با افزايش سطح انرژی چاکراها بخشهای خاصی از مغز که به دليل انرژی محدود قادر بر کار کردن نيستند فعال گرديده و فرد نيروهای فرا حسی و نيروهای برتر را کسب کند.
واژه چاکرا، واژه اي برگرفته ازفرهنگ هنديان باستان است.شکل کلي چاکراهاساختاري،قيف گونه داردکه تاحدودي شبيه به گل نيلوفراست.
وظايف چندگانه چاکراها
يکي ازمهم ترين وظيفه ي شبکه ي چاکراهاعبارت است از انتقال نيروي حيات به هسته ي تک تک سلولهاي بدن.همچنين هرچاکراجريان وتبادل انرژيهاي ابعادلطيف راازطريق تنزل دادن آنها تسهيل مي کندتاآنهابتوانندمورداستفا ده ي کالبدجسماني قرارگيرند.به طورمشابه ، چاکراها ارتعاشات انرژي رااعتلامي بخشندتاآنهابتواننددرسطوح لطيف مورداستفاده قرارگيرند.
تعدادچاکراهاي انرژي
عقايدمتفاوتي درموردتعدادچاکراهاي انرژي انسان وجوددارد، عده اي 14،عده اي ديگر11،9،7 مي دانند،اماشيعيان تعدادمراکزانرژي انسان را14مرکزمي دانند.
چاکراهاي انرژي
هفت چاکراي اصلي عبارتنداز:
چاکراي تاجي(chakra Crown)
اين چاکرادربالاي سرواقع است ومرکزورودانرژيهاي روحاني است.چاکراي تاجي ارتباط مستقيمي باسرچشمه حيات برقرارمي کندوبامسائل روحي ومعنوي سروکاردارد.
چاکراي تاجي دربعدمادي باغده صنوبري(گيرنده نور)مرتبط است.انرژيهاي آن همچنين برمغزوبقيه اندامهاي بدن تاثيرمي گذارد.
چاکراي تاجي دريک حالت تعادل به رنگ بنفش مرتعش مي شود.
چاکراي پيشاني(Brow chakra)
اين چاکرادروسط پيشاني (درون جمجمه)قرارداردوجايگاه الهامات ودانش روح است،برفعاليتهاي چاکراهاي تحت خودنظارت مي کند،وبه نيروي ذهن واستدلال ذهني تعادل مي بخشد.
اين چاکرابامسائل مرتبط باپرورش واعتمادبرالهامات درزندگي ما،دانش روح،وپرورش واستفاده ازادراک فراحسي به عنوان مهارت زندگي سروکاردارد.
چاکراي پيشاني دربعدمادي باهيپوتالاموس وغده ي هيپوفيزمرتبط است.انرژيهاي آن همچنين براعصاب سر،مغز،چشم،وصورت تاثيرمي گذارد.
چاکراي پيشاني درحالت تعادل به رنگ نيلي ياآبي مايل به ارغواني مرتعش مي شود.
چاکراي گلو(Throat chakra)
اين چاکراباتمامي اشکال ارتباط وابرازوجودازطريق هنر،رقص،موسيقي وغيره سروکاردارد.اين چاکراهمچنين به مسائل مرتبط باحقيقت وابرازحقيقي روح مي پردازد.
چاکراي گلودربعدمادي باغده ي تيروئيدوپاراتيروئيدمرتبط است.انرژيهاي آن همچنين برشبکه عصبي گلويي،اندامهاي گلو،گردن،بيني،دهان،دندانه اوگوشها تاثيرمي گذارد.
چاکراي گلودرحالت تعادل به رنگ آبي آسمان مرتعش مي شود.
چاکراي قلب(Heart chakra)
اين چاکرادرمرکزسينه واقع است وجايگاه روح،راهنماي دروني ما،ومحل عواطف عالي تربراساس عشق بي قيدوشرط همچون دلسوزي،همدردري،عشق واقعي، دوستي وبرادري وخواهري است.دراين سطح ،احساس ازقيدوشرط ذهن رهااست.چاکراي قلب ازلحظه ي لقاح باتمامي مسايل مرتبط باعشق ومحبت سروکاردارد.
اين چاکرادربعدمادي باغده تيموس مرتبط است.انرژيهاي آن همچنين برشبکه عصبي قلبي وريوي،قلب،ريه ها،مجاري برونشي،سينه،وبخش فوقاني سينه وبازوهاتاثيرمي گذارد.
چاکراي قلب درحالت تعادل به رنگ سبزمرتعش مي شود.
چاکراي شبکه ي خورشيدي (chakra Solar plexus)
اين چاکرادرمقابل شبکه ي خورشيدي،جايي که مادرآنجااحساس مي کنيم((ته دلمان خالي مي شود))،قراردارد.دراين چاکراذهن وشخصيت ابراز مي گردند.حالتهاي عاطفي پست تر چون ترس،اضطراب،عدم امنيت،حسادت وخشم نيزدراينجابوجودمي آيندوارتباط مهمي باذهن وعواطف برقرارمي کنند.هرفکرماچه مثبت وچه منفي ،تاثيرزيادي برذهن وعواطف ما دارد.
دراين چاکراانرژيهاي منفي مرتبط باافکارواحساسات پردازش مي شوند.
چاکراي شبکه ي خورشيدي دربعدمادي باجزايرلانگرهانس لوزالمعده مرتبط است.انرژيهاي آن همچنين برشبکه ي عصبي طحالي وخورشيدي،دستگاه گوارش،لوزالمعده،کبد،کيسه صفرا، پرده ي ديافراگم وبخش مياني پشت تاثيرمي گذارد.
چاکراي شبکه ي خورشيدي درحالت تعادل به رنگ زردطلايي روشن مرتعش مي شود.
چاکراي خاجي(sacral chakra)
اين چاکرادرمقابل استخوانهاي خاجي ستون فقرات،بين ناف وچاکراي پايه قراردارد.سروکاراين چاکراباتمامي مسائل مرتبط باخلاقيت وجنسيت(اينکه ماچگونه جنسيت خودراابرازمي داريم)است.اين چاکراجايگاه لذت است.
چاکراي خاجي دربعدمادي بابيضه هادرمردان وتخمدانهادرزنان مرتبط است.همچنين انرژيهاي آن براندامهای ادراري- تناسلي،رحم،کليه ها،اندامهاي تحتاني گوارشي وکمرتاثيرمي گذارد.
چاکراي خاجي درحالت تعادل به رنگ نارنجي مرتعش مي شود.
چاکراي پايه ياريشه(The base or root chakra)
اين چاکرادرپايين ستون فقرات واقع است.اين مرکز،ارتباط ماباطبيعت وسياره ي زمين رافراهم مي سازدوباتمام مسائل طبيعت مادي وفيزيکي- بدن،حواس وحس گرايي،جنسيت شخص ،بقاوادامه حيات،تهاجم ودفاع ازخود- سروکاردارد.
اين چاکرادربعدمادي ازطريق غددکليوي بادستگاه غدددرون ريزدرارتباط است. انرژيهاي آن همچنين بربخش تحتاني لگن خاصره،باسن،ران وپاهاتاثيرمي گذارد.
این چاکرا درحالت تعادل به رنگ قرمزمرتعش مي شود.اين رنگ،به مانند تمام چاکراها،بابصيرت دروني ديده مي شودوبارنگهاي موجوددرعالم مادي يکي نيست.
چاكرا كلمه ای سانسكريت به معنای چرخ است، چرخ سمبل حركت دورانی حول يك محور است. به عبارت ديگر شكلی كه از حركت حول يك محور ايجاد می شود، دايره است. به همين صورت رابطه دايره با مركز آن از همه اشكال ديگر كامل تر است. گروهی از افراد كه آگاهی و انرژی روانی آنها يك قصد مشترك دارد، دايره يا حلقه را بوجود می آورند. شكل چرخ برای چاكراها نمود يگانگی و اتحاد درونی آنها است.
چاكراها ريشه در باورها و ديدگاه متافيزيك هندو دارند. در ديدگاه هندو، هستی از جنس تفكر و آگاهی است و قصد آگاهی تبلور به شكل ماده است. اين امر خلاف ديدگاه مادی است،كه ماده را سر آغاز جهان، و آگاهی را ناشی از آن می داند. مبنای اين نوشته، ديدگاه متافيزيك هندو است. از اين ديدگاه جهان رويای، رو يابينی است كه همه اجزای اين رو يا خود نيز رو يا می بينند. در اين ديدگاه يك جهان اكبر وجود دارد كه خود متشكل از بی شماری جهان های اصغر است. در اين بين چاكراها واسطه های بين جهان اكبر وجهان اصغر هستند. بنابراين تجربه ما از جهان هستی در سطوح مختلف آگاهی و از طريق چاكراها تجربه می شود. مجموعه چاكراها مانند يك رنگين كمان متشكل از هفت رنگ است و هر چاكرا طيفی از اين رنگين كمان را تدائی ميكند و درك و برداشت صحيح موقعی اتفاق می افتدكه هرهفت رنگ اين مجموعه حضور داشته باشند. به عبارت ديگر چيزی كه مانع دريافت واقعيت می شود، آن است كه تعادل بين اجزای سيستم ادراكی برقرار نبوده و درك و برداشت ما كامل نيست.

چاکراها مانند گردابی عمل می کنند که انرژی و آگاهی را از محيط اطراف ما دريافت کرده و در قسمتهای مختلف بدن پخش می کنند. هريک از چاکراها در هر قسمت از بدن که قرار داشته باشد انرژی آن قسمت از بدن و سطحی از آگاهی را در کنترل خود دارد.
در نگرش کوندالينی هفت چاکرای اصلی در بدن ما تعريف شده است که همگی در امتداد ستون فقرات از حدود مقعد آغاز شده و تا تاج سر ادامه پيدا می کنند.
تاملي ديگر در چاكرا ها ما را برآن داشت تا آنها را از پايين به بالا مجدد ارزيابي نماييم
نمايی از چاکرای اول در ديدگاه کوندالينی: شکل اصلی چاکرا نيلوفری با چهار گلبرگ است که به چهار جهت زمين اشاره می کند. حيوان درون چاکرا فيل هيجان زده است که هفت خرطوم دارد. در اين چاکرا يک ايزد بنام براهما و ايزد بانويی بنام داکينی متصور است.
چاكرای اول مولاداهارا نام دارد، كه در زبان سانسكريت به معنی ريشه است. ريشه در گياهان، وسيله دريافت انرژی و جريان حيات از سوی زمين است. انسان ها نيز همانند گياهان در زمين ريشه دارند، اگرچه اين ريشه نمود فيزيكی ندارد، ليكن اگر دقت كنيم، بخش عمده ای از حيات ما يعنی هر آن چه كه می خوريم اعم از گياه و حيوان از زمين حاصل شده است. در واقع ما بطور غير مستقيم در زمين ريشه داريم. زمين برای ما شروع كننده و خاتمه دهنده حيات است.
هدف چاکرای اول حفظ بقای فيزيکی از راه ترسها و خوردن غذا است. اين چاکرا ريشه حياتی همه ماست و به نوعی می توان آن را مهمترين چاکرای بدن برای حفظ بقا دانست. اين چاکرا از راه پاها ما را به زمين وصل می کند. عصب سياتيک مهمترين عصب مربوط به اين چاکرا است.
چاكرای اول در قسمت ميان دوراه، يعنی مابين مقعد و آلت تناسلی، در پايين ترين قسمت ستون مهره ها واقع شده است. تمام پاها از لگن تا نوک انگشتان به اين چاکرا مربوط هستند. يکی از مهمترين عملکردهای اين چاکرا برای بقا، حس ترس و واکنش نشان در هنگام خطر است. به همين دليل است که در ترسها زانوهای شخص شل شده و يا قفل می شوند. رنگ اين چاکرا در ديدگاه کوندالينی قرمز خونی و عنصر آن زمين است
نمايی از چاکرای دوم در ديدگاه کوندالينی.
حيوان چاکرا سوسمار ماهی است. خود چاکرا به صورت نيلوفری با شش گلبرگ کشيده می شود. ايزد چاکرا ويشنو و ايزد بانوی آن شاکتی راکينی نام دارد. :)

yasamin_matin
05-07-2006, 23:26
چاكرای دوم كه چاكرای جنسی نيز خوانده می شود و در زبان سانسكريت سوادهيستانا نام دارد كه به معنای خانه مخصوص او است. سوادهيستانا از ريشه سواد به معنی شيرينی نشات گرفته است كه به شيرينی لذت جنسی اشاره ميكند. اين چاكرا در قسمت پايينی شكم مابين ناف و آلت تناسلی، در مقابل شبكه عصبی خاجی واقع شده است. اعضا وابسته به چاكرای دوم عبارتند از: بيضه و تخمدان ها، آلت تناسلی و رحم ، پروستات، مثانه و كليه ها. حس مرتبط اين چاكرا حس چشائی است. اين حس به مانند حس بو يائی از قديمی ترين حس ها در ميان موجودات زنده است. رنگ چاكرای دوم نارنجی است.
چاکرای دوم نقش مهمی در کنترل توليد مثل و کسب لذتها در زندگی بازی می کند. عنصر اين چاکرا آب است.
نمايی از چاکرای سوم در ديدگاه کوندالينی
اين چاکرا به صورت نيلوفری با ده گلبرگ نشان داده ميشود. حيوان آن قوچ است. ايزد چاکرا ويشنو و ايزد بانوی آن لاکينی نام دارد
چاكرای سوم مانی پورا نام دارد. مانی پورا در زبان سانسكريت به معنی شهر جواهرات درخشان است. چاكرای سوم قدری بالا تر از ناف و مقابل شبكه عصبی صفحه خورشيدی واقع شده است. شبكه عصبی خورشيدی، نقش مهمی در تنظيم عملكرد دستگاه گوارش دارد. چاکرای سوم محلی است که در آن هضم و جذب انجام می شود. هضم و جذب مواد غذايی از يک طرف و هضم و جذب وقايع زندگی از سوی ديگر. وقتی در پذيرش وقايع زندگی دچار مشکل ميشويم اين چاکرا از اولين جاهايی است که با مشکل مواجه می شود و انسداد انرژی در آن خود را به صورت خشم، کنترل يا بيماری های گوارشی نشان می دهد. اندام های وابسته به چاكرای سوم، تمام دستگاه گوارش را شامل ميشود. از بين حواس پنج گانه، حس مربوط به اين چاكرا حس بينائی و رنگ آن در ديد کوندالينی زرد است.
نمايی از چاکرای چهارم در ديد کوندالينی
اين چاکرا به صورت نيلوفری با دوازده گلبرگ نشان داده می شود. حيوان چاکرا گوزن است. ايزد چاکرا ايسا و ايزد بانوی آن کاکينی نام دارد
چاكرای چهارم در زبان سانسكريت آناهاتا ناميده می شود. آناهاتا در زبان سانسكريت به معنی " بدون ضربه" است. اين چاكرا مقابل قلب و ميان سينه واقع شده است. اگر به موقعيت چاكراها دقت كنيم متوجه می شويم كه چاكراها نسبت به هم حالت قرينه دارند. بدين ترتيب كه هريك از سه چاكرای پايينی دارای يك چاكرای قرينه در بالا است و چاكرای چهارم در نقطه وسط واقع شده است، از آنجائيكه چاكرای چهارم مابين سه چاكرای پايينی و بالايی قرار دارد در واقع نقش برقراركردن تعادل بين اين دو بخش را بر عهده دارد.اعضای وابسته به چاكرای چهارم عبارتند از: قلب، ريه ها، تيموس و دست ها. حس مربوط به اين چاكرا حس لامسه و رنگ اين چاكرا در كوندالينی سبز است.
چاکرای چهارم محلی است که از طريق آن به همديگر عشق می ورزيم و شفا در آن اتفاق می افتد. اين چاکرا در مواردی که شخص از نظر احساسی دچار مشکل باشد و نيز در موارد آسيب های شديد روحی و عاطفی دچار مشکل می شود. اثرات مهم آن بيماری های قلبی و انفارکتوس است.
نمايی از چاکرای پنجم در ديد کوندالينی
اين چاکرا به صورت نيلوفری با شانزده گلبرگ نشان داده می شود. حيوان آن فيل سفيد مقدس است. ايزد چاکرا ساداشيوا و ايزد بانوی آن گواری نام دارد
چاكرای پنجم ويشودهی نام دارد. ويشودهی در زبان سانسكريت به معنی خالص است . اين چاكرا مركز صدا، ارتعاش، بيان و ابراز خود است. دراين چاكرا بخشی از آگاهی قرار دارد كه وظيفه كنترل، خلاقيت، دريافت و انتقال ارتباطات در درون و بين ما و ديگران عهده دار است. دامنه كار اين چاكرا صحبت كردن، شنيدن، نوشتن، گپ زدن، تله پاتی و تمام هنرهايی است كه خصوصا به زبان و صدا مربوط می شوند. اين چاكرا يكی از وسايل مهم برقراری ارتباط است.
وقتی شخص نمی تواند مشکلات، خواسته ها، احساسات و نيازهای خود را بيان کند يا حس می کند که ديگران نسبت به آن بی تفاوت هستند، چاکرای پنجم او دچار انسداد شده و مشکلاتی در اندامهای مربوط به آن بوجود می آيد. از مهمترين اين مشکلات می توان به گواتر، لکنت زبان، سفتی و خشکی عضلات گردن و بيماری های حلق و حنجره اشاره کرد.
چاكرای پنجم در ناحيه گلو و مقابل غده تيروئيد قرار دارد. از بين حواس پنج گانه، حس مربوط به اين چاكرا حس شنوائی است. رنگ اين چاكرا دركوندالينی، آبی است.
نمايی از آجنا در کوندالينی
چاکرا به صورت نيلوفری با دو گلبرگ نشان داده می شود. گلبرگ ها به مانند بالهای پرنده هستند. ايزد و ايزد بانو در اين چاکرا باهم يکی شده و شاکتی هاکينی نام دارد در برخی منابع تعداد گلبرگ ها را نود وشش نيز آورده اند
چاكرای ششم آجنا نام دارد. آجنا در زبان سانسكريت به دو معنی اطاعت يا فرمان است. اين چاكرا در قسمت پيشانی و مابين دو ابرو قرارگرفته است. اين چاكرا را چشم سوم هم می نامند. آجنا چاکرای بصيرت و درک است.
چاكرای ششم در مقابل غده پينه آل (صنوبری) و شبكه عصبی كاروتيد واقع شده است. در ديدگاه كوندالينی، رنگ اين چاكرا بنفش است.
چاكرای هفتم ساهاسرارا ناميده می شود. ساهاسرارا در زبان سانسكريت به معنی نيلوفر هزارگلبرگ است. اين چاكرا بر روی تاج سر قرار گرفته است. رنگ اين چاكرا در كوندالينی ارغوانی است. ساهاسرارا چاکرای معنويت، ارتباط با خداوند و ماوراء است. برای اين چاکرا نه شکلی وجود دارد و نه الهه و ايزدی. اين چاکرا بسيار مقدس است.
واینک مباحثی از عملکرد چاکراها و راه و روش درمان آنها را بیان می کنیم
چاکراي اول را بشناسيم
چاكراي اول در جايي بين مقعد و اندام تناسبي قرار دارد،‌ با دنبالچه مرتبط است و به طرف زمين باز مي شود.
چاكراي اول ما را به دنياي فيزيكي وصل مي كند. انرژي هاي كيهاني را به بدن فيزيكي و سطح مادي بدن مي فرستد. آنهايي كه چاکرای اول آنها بصورت طبیعی کار میکند حيات بر روي كرة‌زمين را كاملا قبول دارند و به وجود فيزيكي شان پاسخ مثبت مي دهند و براي زندگي كردن آمادگي دارند و هماهنگ با نيروهاي مادي عمل مي كنند. رنگ اين چاكرا قرمز است. قرمز رنگ انرژي و فعاليتي است كه از هستة‌ دروني سياره ما بيرون مي زند و به ما ثبات دنيوي مي دهد. در عين حال انرژي لازم را براي ابراز وجود خلاق مي دهد. چيني ها معتقدند اين چاكرا جايگاه اصلي ناخودآگاه جمعي است و از طريق اين چاكرا مي توان به دانش انباشته شدة‌ ناخودآگاه جمعي دست يافت. براي حفظ تعادل دروني،‌اين چاكرا بايد هماهنگ با چاكراهاي ديگر عمل كند. توجه داشته باشید که از دستکاری این چاکرا بعلت تولید انرژی زیاد وباز شدن ناگهانی آن بصورت جدی خوداری کنید.چون باز شدن ناگهانی آن باعث سوختن سپر حفاظتی انسان میشود(هاله) که باعث دیوانگی یا مرگ شخص خواهد شد.
عملکرد ناموزون چاکراي اول
باعث مي شود كه افكارو اعمال تان عمدتا حول محور مالكيت هاي مادي و آسايش خاطر دور بزند و در مسايل احساسي و هيجاني مثل غذاي خوب و ساير اميال بدني دچار افراط خواهيد شد. شما مي خواهيد هر كاري كه دلتان خواست انجام دهيد بدون آن كه به نتيجه اش فكر كنيد و در عين حال دستيابي به آنها برايتان مشكل است. تمايل زيادي براي حفظ فاصله و امنيت داريد. در سطح فيزيكي اغلب با يبوست مزاج و اضافه وزن رو به رو هستيد. كسي كه چاكراي اول او عملكرد ناموزني دارد بيشتر به فكر رفع نيازهاي شخصي خود بوده و نسبت به خواسته هاي ديگران به طور ناخودآگاه بي توجه است. خشم و از كوره در رفتن مكانيزم دفاعي است كه معمولا به هنگام احساس عدم امنيت بييشتر مورد استفادة‌ اين افراد قرار مي گيرد. دنيا براي اين افراد جايي است كه بايد مورد استفادة بشر قرار بگيرد،‌ از اين رو در اين روزها سوء استفاده از منابع طبيعي و از بين بردن تعادل طبيعي زمين دال بر اختلال عملكرد چاكراي ريشة‌ اكثر جمعيت دنياست.
افرادي كه دائما دچا رترديد و دودلي مي شوند با كم كاري اين چاكرا روبه رو هستند. در اغلب اوقات زندگي را هم چون بار سنگيني احساس مي كنند و به جاي لذت بردن اكثر مواقع در آرزوي راه آسان و كم دردسر براي زندگي هستند.
پاکسازي چاکراي اول
چگونه مي توان چاكراي اول را پاكسازي كرد؟
مشاهدة‌ رنگ قرمز آتشين خورشيد به هنگام طلوع و غروب و يا تابش طلوع وغروب باعث مي شود كه چاكراي اول احيا و هماهنگ شده و فضاي بسته و محدود درون آن را باز مي كند. نشستن بر روي خاك و بوي خاك را نفس كشيدن تأثير بسيار خوبي بر چاكراي اول خواهد داشت. رنگ قرمز رنگي است كه به شما شور و شهامت و سرزندگي مي بخشد. اگر اين رنگ قرمز با سايه اي از رنگ آبي آميخته شود، به شما كمك خواهد كرد تا عشق هب دنيا با انرژي روحاني در وجودتان تلفيق شود. اگر كسي عمدتا از راه چاكراي اول زندگي كند به بيشترين زمان خواب نياز دارد كه حدود ده تا دوازده ساعت است و طرز خوابيدنش ترجيحا به روي شكم است.
موسيقي درماني و رايحه درماني چاکراي اول
موسيقي درماني چاكراي اول:
مناسب ترين موزيك براي فعال كردن چاكراي ريشه موسيقي است كه ريتم يكنواخت و مؤكدي دارد.
به منظور هماهنگ كردن چاكراي اول، از صداهاي طبيعت مي توانيد بهره بگيريد و اگر به اصل آن دسترسي نداريد مي توانيد از نوارهاي ضبط شده از صداي طبيعت گوش دهيد.
رايحه درماني:
پودر ميخك: روغن ميخك كمك مي كند تا گره هاي انرژي هاي درون چاكراي اول باز شود.
غلبه بر پرخاشگري
عصباني شدن در واقع يك مكانيزم دفاعي است . شما وقتي احساس ناامني مي كنيد با پرخاشگري سعي در جبران آن داريد. بهتر است براي چاكراي اول خود فعاليت زير را انجام دهيد تا تعادل طبيعي به اين چاكرا بازگشته و شما آرام تر شويد.
حتي المقدور به طلوع و غروب خورشيد نگاه كنيد، آن هم در حالي كه روي خاك نشسته ايد. تماس با خاك و استشمام بوي خاك همزمان با نگاه كردن به رنگ قرمز خورشيد به هنگام طلوع و غروب تاثير عالي بر چاكراي اول شما دارد.
احترام به پدر مادر و صله رحم....رعایت قوانین اجتماعی در جامعه...چاکرای اول شما را متعادل نگه میدارد.
چاکراي دوم
چاكراي دوم بالاي اندام تناسلي قرار دارد و به استخوان خاجي وصل است و مركز احساسات نخستين تصفيه نشده، انرژي جنسي و خلاقيت مي باشد. عملكرد هماهنگ چاكراي دوم باعث مي شود كه در ارتباط با ديگران خصوصا در برابر جنس مخالف رفتاري طبيعي داشته باشيد و جريان انرژي خلاق حيات را در درون بدن و روان ذهن تان جاري احساس كنيد. اين هماهنگي باعث مي شود كه نه تنها در زندگي خودتان كه براي ديگران نيز انگيزه ايجاد كنيد.



عملکرد ناهماهنگ چاکراي دوم

بدكار كردن چاكراي دوم معمولا در سن بلوغ به وجود مي آيد. بيدار شدن انرژي هاي جنسي بي ثباتي ايجاد مي كند و والدين و مربيان به ندرت توانايي آموزش درست به جوان ها را دارند كه چگونه اين انرژي را كنترل كنند. غالبا كمبود محبت و نوازش كه ريشه در دوران كودكي دارد ممكن است بعدا به نفي يا سركوب اميال جنسي منتهي شود، در نتيجه انرژي جنسي در را ه نامناسب، خود را نشان مي دهد. اغلب با زياده روي در رابطة جنسي، خيال پردازي و يا سركوب اميال كه گاه گاه به صورت طغيان انرژي اتفاق مي افتد و هم چنين ممكن است به حالتي شبيه به اعتياد به مواد مخدر درآيد، مشاهده مي شود. در اينجا انرژي جنسي درست شناخته نشده و در جهت غلط به كار برده مي شود.
پاکسازي چاکراي دوم
مهتاب و تماشا يا لمس آب هاي زلال خارج از شهر چاكراي دوم را فعال مي كند. ماه به خصوص در زمان بدر كامل احساسات شما را زنده مي كند و باعث مي شود تا پيام هاي روح تان را از راه تجسم و روياهايتان بگيريد. مشاهدة‌ آب هاي زلال طبيعي و يا غوطه ور شدن در آن يا نوشيدن جرعه أي از آب چشمه در پاكسازي و تزكيه روح به شما كمك مي كند و باعث آزاد شدن احساسات تان از گرفتگي ها و گره ها مي شود به اين معنا كه نيروي حيات مجددا مي تواند آزادانه در درون تان جاري شود. اگر بتوانيد مشاهدة‌ ماه و لمس اب را همزمان تلفيق كنيد اثر آن بر روي چاكراي دوم چشمگير خواهد بود.
موسيقي درماني رنگ درماني رايحه درماني چاکراي دوم
موسيقي درماني
هرنوع موزيك كه شادي و سرور ايجاد مي كند براي فعال كردن چاكراي دوم مناسب است. براي آرام كردن و يا هماهنگ ساختن انرژي چاكراي دوم مي توانيد به صداي پرندگان،‌ صداي جريان آب ،‌ حتي نواي شرشر يك چشمه يا فوارة‌ كوچك در منزل يا خارج از منزل گوش دهيد.
رنگ درماني
رنگ نارنجي روشن چاكراي دوم را فعال مي كند. اين رنگ عزت نفس را تقويت كرده و باعث افزايش نشاط مي شود.
رايحه درماني
روغن چوب صندل در تعالي رابطة‌ دو عاشق به سطح معنوي مؤثر است. علاوه بر اين باعث تلفيق انرژي هاي معنوي در تمام سطوح فكر، احساس و عمل مي شود.
چاکراي سوم
تقريبا دو انگشت بالاي ناف جايگاه چاكراي سوم است. اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند شما مي توانيد خود را كاملا باور كنيد و هم چنين به احساس ديگران و ويژگي هاي شخصيتي آنها احترام بگذاريد.
وقتي چاكراي سوم درست كار نكند مي خواهيد همه چيز طبق خواسته هاي شما انجام شود، دوست داريد دنياي درون و بيرون را كنترل كنيد با اين وجود از درون ناآرام و ناراضي هستيد. كم كاري چاكراي سوم شما را مأيوس و نااميد مي كند.
اگر طرز خوابيدن شما به پشت و حدود 8 – 7 ساعت باشد جاكراي سوم شما فعال مي باشد.
کارکرد کبد و چاکراي سوم
كاركرد كبد به چاكراي سوم مربوط مي شود.اين چاكرا مثل خورشيد مركز قدرت ماست.اين چاكرا باعث مي شود تا بتوانيم انرژي خورشيدي كه كالبد دوم - كالبد اتري-ما را رشد مي دهد جذب كنيم.شما قبل از خواب مصوت "او" كه به شكل "او" در كلمه انگليسي "گاد" به معني خدا تلفظ مي شودرا تكرار كنيد.اين مصوت حركت دوراني به امواج بدن شما داده و انرژي بدن شما را با انرژي يكپارچه هستي هماهنگ مي كند.دراولين فرصت يك انگشتر با سنگ كهربا تهيه كرده و هميشه آن را در دست داشته باشيد. اين سنگ به پاكسازي كبد كمك فراواني مي كند.
فعال کردن چاکراي سوم
رنگ طلايي نور خورشيد خصوصيات چاكراي سوم شما را تقويت مي كند. تماشاي مزرعه اي از گندم هاي رسيده در زير نور خورشيد نيز چنين اثري دارد. براي رهايي از غم به گل آفتابگردان نگاه كنيد.
رنگ درماني
رنگ زرد روشن چاكراي سوم را فعال مي كند، به افكار و اعصاب ما نيرو مي دهد و حتي ممكن است ارتباط با ديگران را افزايش دهد. احساس خستگي دروني با رنگ زرد برطرف شده و باعث فعال شدن و تحرك شما مي شود.
رايجه درماني
روغن اسطوخودوس چاكراي سوم را متعادل ساخته و اثر آرام بخش بر روي بيقراري اين چاكرا دارد.
چاکراي چهارم
اين چاكرا در وسط قفسة سينه هم سطح با قلب قرار دارد . چاكراي قلب جايگاه عميق ترين و پر شورترين احساسات عاشقانة ماست.
اگر اين چاكرا درست كار نكند دائما مي خواهيد در خدمت ديگران باشيد و سخاوتمندانه عمل كنيد بدون آن كه حقيقتا به سرچشمة عشق وصل باشيد. هميشه در ازاي «عشقي» كه مي دهيد انتظار سپاس و قدرداني داريد. مهر و محبت ديگران شما را شرمنده مي كند و شايد احساس مي كنيد كه به عشق ديگران نيازي نداريد.
اگر چاكراي قلب كاملا بسته باشد علايم خود را با سردي،‌ بي تفاوتي و سنگدلي نشان مي دهيد.
كساني كه چاكراي قلب فعالي دارند معمولا به سمت چپ و حدود 5 تا 6 ساعت در شب مي خوابند.
چاکراي قلب
چاكراي چهارم يعني چاكراي قلب در شما فعاليت متعادلي ندارد. هر شب چند لحظه قبل از خواب مصوت " آ ه"
را با نت فا تكرار كنيد. اين مصوت نشانه پذيرش زندگي است.اين مصوت عشق را در شما متوجه افراد ديگر مي سازد وچاكراي قلب شما را كه به خاطر عشق شکست خورده تان مسدود شده باز مي كند.آگر اتاق جدايي براي خود داريد در اسرع وقت ديوار هاي آن را به رنگ صورتي در آوريد. از نظر رايحه درماني عطر گل محمدي امواج شفا بخش آزرده دلي رادر خود دارد. حتي المقدور گلداني از اين گل تهيه كرده و در زمان هاي دلتنگي با نفس عميق عطر آن را وارد ريه هاي خود كنيد تا اثر معجزه آساي آن را به سرعت دريافت كنيد.
فعال کردن چاکراي چهارم چاكراي قلب
پياده روي آرام در فضاي سبز، چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. هر دانة‌ شكوفه حامل پيامي از عشق و شعف پاك است به اين شكوفه ها مخصوصا به گل هاي صورتي رنگ نگاه كنيد تا چاكراي قلب شما سالم بماند. آسمان صورتي با ابرهاي لطيف به قلب شما روشنايي مي بخشد. موسيقي كلاسيك و آهنگ هاي عرفاني اثر پاك كننده بر اين چاكرا دارد.
رنگ درماني و رايحه درماني چاکراي چهارم
رنگ درماني
رنگ سبز جنگل ها چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. استفاده از رنگ صورتي حتي در ملحفه و روبالشي باعث مي شود احساس عشق و مهرباني در شما بيدار شده و شادي كودكانه اي به بار بياورد.
رايحه درماني
عطر گل سرخ امواج عاشقانه و ملايمي به چاكراي قلب وارد مي كند و باعث مي شود كه قدرت عشق در شما تقويت شود.
چاکراي پنجم
چاكراي پنجم بين حفرة گردن و حنجره قرار دارد. مركز ظرفيت بيان، ارتباط و الهام انسان است. ارتباط برقرار كردن در زندگي شخصي عمدتا از راه صحبت كردن و همين طور با حركت صورت مي گيرد كه مربوط به اين چاكرا مي باشد.
اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند مي توانيد كاملا ساكت بمانيد و از صميم قلب به ديگران گوش داده و حرف هايشان را درك كنيد. گفتارتان خلاق و پرشور بوده و در عين حال كاملا واضح است. صداي شما پرطنين و خوش آهنگ است. وقتي با مشكل يا مخالفتي روبه رو مي شويد با خودتان صادق باقي خواهيد ماند و مي توانيد اگر بخواهيد «نه» بگوييد. نظر ديگران هم نمي تواند شما را تحت تأثير قرار دهد يا فريب دهد.
اگر چاكراي پنجم هماهنگ كار نكند كلامتان خشن، بي ادبانه، سرد و جدي است. صدايتان نسبتا بلند و كلام تان فاقد معناي عميق است. اگر چاكراي پنجم فعال باشد 4 تا 5 ساعت خواب در شب به طرف راست و چپ به طور متناوب مي خوابيد.
كاركرد ناهماهنگ چاكراي پنجم باعث مي شود كه عده اي از قدرت بيان شان براي گول زدن ديگري سوء استفاده كنند.
كم كاري چاكراي پنجم باعث خجالتي شدن، ساكت بودن و دورن گرايي مي شود. در اين صورت وقتي صحبت مي كنيد فقط در مورد چيزهاي كم اهميت زندگي بيروني تان حرف مي زنيد.
فعال کردن چاکراي پنجم
نور آبي و شفاف آسمان صاف چاكراي پنجم را هماهنگ مي كند براي جذب کامل رنگ آبي آسمان، روي زمين دراز بكشيد و رلكس باشيد، و وجود دروني تان را رو به گستردگي لايتناهي افلاك باز كنيد.
انعكاس آسمان آبي بر آب و صداي آرام امواج شما را از عواطف و احساسات نهفته تان و اين كه به شما چه مي خواهند بگويند آگاه مي سازد.
رنگ درماني
رنگ آبي روشن كم رنگ به چاكراي گلو اختصاص دارد. اين رنگ آرامش مي آفريند و بينش روحاني شما را باز مي كند.
رايحه درماني
رايحة‌ تند مريم گلي امواج شفا را به طرف «مركز تكلم» مي فرستد و چاكراي گلو را از انقباض رها مي كند.
اكاليپتوس چاكراي پنجم را باز و پاك مي كند. امواج آن ما را بر روي صداي درون باز مي كند و به شيوة‌ ارتباطمان سادگي و بي ريايي مي بخشد.
چاکراي ششم
چاكراي ششم در فاصلة‌ يك انگشت بالاي پل بيني در وسط پيشاني قرار دارد كه جايگاه نيروهاي ذهني متعال، تشخيص ، حافظه و ارادة‌ ماست.
درك شهودي و روش بيني مخصوص اين چاكراست. عملكرد هماهنگ اين چاكرا باعث مي شود كه ذهني فعال و كل نگرانه داشته باشيد. توجه به حقايق اسرار آميز نيز به اين چاكرا مربوط مي شود.
كسي كه چاكراي ششم در او عملكرد ناهماهنگي دارد، بيش از حد روي حوزة‌ عقل پافشاري مي كند و تصميمات زندگي اش منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد . اين افراد تنها چيزهايي را قبول مي كنند كه ذهن شان بتواند درك كند و به آساني قرباني تكبر روشنكفرانة‌ خود مي شوند.
كم كاري چاكراي ششم باعث مي شود كه تنها حقيقتي را ببينيد و باور كنيد كه در جها ن بيرون قابل ديدن باشد. در اين صورت حقايق روحاني را رد كرده و افكار پريشان و آشفته اي خواهيد داشت. كساني كه خيلي فراموش كار بوده و بينايي ضعيفي دارند اغلب چاكراي ششمشان كم كار است. اشخاصي كه 4 ساعت به حالت خواب و بيدار هستند چاكراي
ششم شان فعال است.
فعال کردن چاکراي ششم
تماشاي آسمان آبي پررنگ و پر ستارة‌ شب چاكراي ششم را فعال مي كند.
رنگ درماني
بنفش روشن اثر پاك كننده و باز كننده بر روي چاكراي ششم دارد. به ذهن عمق و روشني مي بخشد و حواس را تقويت مي كند و همين طور آنها را بر روي سطوح لطيف ادراك باز مي كند.
رايحه درماني
رايحة‌ نشاط آور نعنا گره هاي چاكراي ششم را باز مي كند و كمك مي كند تا شخص از قالب هاي افكار محدود رها شده و قدرت تمركز را زياد مي كند.
رايحة ياسمن ذهن را بر روي تجسم و تصويري كه حامل پيامي از حقيقت عميق تر است باز مي كند.

yasamin_matin
05-07-2006, 23:30
چاکراي هفتم
چاكراي هفتم در وسط سر در بالاترين نقطه قرار دارد. اين چاكرا با تمام رنگ هاي رنگين كمان مي درخشد اما رنگ غالب آن بنفش پررنگ است. اينجا جايي است كه انگار در خانة‌ خود هستيم و يگانگي با اصل الهي ازلي را تجربه مي كنيم.
جالب است بدانيد كه گره اي به آن معنا در چاكراي هفتم وجود ندارد. صرفا دامنه باز بودن آن مي تواند كم يا زياد باشد.
وقتي رشد چاكراي هفتم ا فزايش مي يابد در مي يابيد كه دنياي مادي هيچ چيز نيست و به علت يگانگي با هستي الهي همه چيز در درون شما وجود دارد.
در اين زمينه جالب است كه توجه داشته باشيد ملاج كودك در سن 9 تا 24 ماهگي اول زندگي اش باز باقي مي ماند. در طول اين دورة‌ اولية‌ زندگي روي زمين طفل در آگاهي و وحدت كامل به سر مي برد.
اگر اين چاكرا كاملا باز نباشد احساس نبود اطمينان، بي هدفي و بيهودگي و ترس از مرگ اغلب به سراغ تان مي آيد. شايد براي كنترل اين احساسات منفي سعي كنيد كه براي فرار از آنها به فعاليت زياد پناه ببريد يا زير بار مسؤوليت هاي جديد برويد براي اين كه خود را مهم و محق جلوه دهيد. كسي كه چاكرا هفتم كاملا بازي دارد خواب ندارد و هميشه نيمه بيدار است.

پاکسازي وفعال کردن چاکراي هفتم
زماني را تنها در قلة‌ كوهي بلند گذراندن بهترين راه براي كمك به باز كردن چاكراي هفتم است. به دليل اين كه در آنجا از دغدغه هاي زميني تان دور هستيد و مي توانيد از مسايل زندگي شخصي خود رها شده و با نزديك شدن به آسمان احساس بيكرانگي كنيد.
موسيقي درماني
بهترين موزيك براي چاكراي هفتم سكوت است. در اين وضعيت تمام وجودمان بيدار شده و پذيراي صداي الهي مي شويم.
رنگ درماني
رنگ سفيد شامل تمام رنگ هاي طيف است. سطوح مختلف زندگي را با وحدت متعالي تلفيق كرده و روح ما را براي دانش، سلامتي و نور الهي باز مي كند.
رايحه درماني
رايحة‌ كندر اثر حيات بخشي بر روي ذهن و روان دارد و پاك كنندة‌ محيط است. با اين رايحه زندگي روزمره در وضعيت موجود كمرنگ شده، اعتقادات مذهبي عميق تر شده و روح ظرفي مشتاق براي نور الهي مي شود.
ترس و چاکراي هفتم
كوارتز بنفش در خود فعاليت و سكوت را توأم دارد و رنگ اين سنگ آرامشي آشكار در خود دارد و ترس و ناهماهنگي را از بين برده و ما را در مقابل حمايت و محبت انرژي هاي جهاني قرار مي دهد.
بهبود چاکراها با سنگ ها
چاکراتراپي و کيفيت سنگها
براي چاكراتراپي بايد از بهترين كيفيت سنگ ها استفاده كرد. هر چقدر سنگ شفاف تر و خالص تر باشد انرژي ساطع شده از آن شفاف تر و خالص تر است. اين سنگ ها قبل از استفاده بايد تميز شوند زيرا نه فقط انتقال دهندة‌ انرژي هستند كه عناصر زيان بخش را از بدن،‌ امواج منفي را از بدن اتري و اطرافتان جذب مي كنند و بدين ترتيب شما را پاك كرده و از شما حمايت مي كنند.
سنگ "كان زايت" بر چاكراي چهارم اثر دارد و باعث مي شود كه قلب تان به سوي از خودگذشتگي رشد كند. هر گاه از راه راست منحرف شويد اين سنگ دوباره هدايت تان مي كند تا به درستكاري برگرديد.
کاهش زودرنجي
سنگ chalcedony آبي متمايل به سفيد اثر مثبت بر غدة‌ تيروييد دارد و تندخويي و زود رنجي را كاهش مي دهد. اگر مي خواهيد قدرت ابراز وجودتان در زمينة‌ نوشتن يا صحبت كردن بيشتر شود از اين سنگ استفاده كنيد، اين سنگ بر چاكراي پنجم اثر مي گذارد.
چه وقت بايد سنگ هاي مورد استفاده در چاکرادرماني را خاک کرد؟
بعضي از سنگ ها بعد از تميز كردن، رنگ شان را از دست مي دهند و يا ممكن است ترك بخورند و ديگر قابل استفاده نباشند. اگر چنين اتفاقي افتاد آنها را دوباره به خاك برگردانيد. بعد از مدتي آن را دوباره از خاك خارج كرده و ببينيد كه رنگ و شفافيت اصلي شان را كسب كرده اند.
سنگ هاي چاکرا تراپي را چکونه تميز کنيم؟
براي تميز كردن سنگ ها مي توانيد از آب و نمك دريا استفاده كنيد. براي تميز كردن سنگ كافي است آن را يك يا دو دقيقه در زير آبي كه روان است بگيريد و بعد از آن با پارچه اي كه از الياف طبيعي است خشكش كنيد. تشعشعات پاك كنندة‌ آب تمام چيزهاي منفي را كه در سنگ وجود دارد از بين مي برد. بهترين روش پاك كردن سنگ قرار دادن چند ساعتة‌ آن در يك رودخانه است.
راه ديگر تميز كردن سنگ قرار دادن آن در آب به اضافة‌ نمك دريا به مدت يك شب است. در اين صورت بايد كاملاً از نمك دريا پوشانده شود. توجه كنيد آن نمك ديگر قابل استفاده نيست.
در خاك قرار دادن سنگ هم آن را تميز مي كند بعد از آن سنگ را بايد به مدت چند ساعت در معرض انرژي خورشيد قرار دهيد.
اگر اولين بدن يعني بدن فيزيكي خود را بشناسي آنوقت از بيرون نسبت به دومين بدن آگاه مي شوي. بدن اثيري مثل دود متراكم است .مي تواني بدون هيچ مانعي از درونش بگذري اما شفاف نيست نمي تواني از بيرون به داخل آن نگاه كني . وقتي بدن فيزيكي مي ميرد دومين بدن 13 روز زنده مي ماند و همراه تو سفر مي كند و بعد ازآن تبخير مي شود .اگر وقتي بدن اول زنده است به شناخت بدن دوم دست پيدا كني مي تواني از اين اتفاق آگاه باشي.
بدن دوم مي تواند از كالبدت بيرون بيايد چون براي بدن دوم نيروي جاذبه وجود ندارد. بنابر اين وقتي بدن دوم را بشناسي يك رهايي مسلم كه براي بدن مادي ناشناخته بود را حس مي كني .در اين حال مي تواني از بدنت بيرون رفته و دوباره به آن باز گردي.
دومين بدن داراي دو امكان بالقوه است يكي ترس و نفرت و خشم است و دوم عشق و شجاعت و مهرباني است.
سركوب يا ابراز ترس و نفرت و خشم راه رسيدن به تكامل معنوي نيست بلكه بايد آنها را پذيرفت. آن كس كه مي پذيرد ترس دارد و ترسش را زمينه يابي كرده به زودي به جايي مي رسد كه در مي يابد فراسوي ترس چيست و نترس مي شود.
با مراقبه مي توان امكانات بالقوه و طبيعي چاكراي دوم را دگرگون ساخته و از نيروي آن در جهت تكامل معنوي استفاده كرد.
رهايي از کم خوني
براي رهايي از كم خوني از سنگ مرجان قرمز استفاده كنيد. امواج اين سنگ اثر محرك بر روي توليد سلول هاي خوني دارد و شما را قوي مي سازد.
تعادل هورموني در زنها
براي تعادل هورموني در زن ها از سنگ قمر مي توان استفاده كرد. اين سنگ بر روي چاكراي دوم تاثير مي گذارد.
اثر ترس بر چاکراها
در ابتداي مطلب گفته شد كه انسان به طور بالقوه توانايي كامل شدن را به طور دروني دارد اما بدن فيزيكي و ذهن به اطلاعاتي كه صرفا از راه حواس دريافت مي كنند،‌ اعتماد دارند و اين نيروي بالقوة‌ دروني الهي به فراموشي سپرده مي شود. پيامد اين موضوع تجربة‌ بسياري از ترسهاست. احساس تكامل دروني و امنيت را در زندگي از دست داديم و شروع كرديم به جستجوي آن در دنياي اطراف، اما بارها از تلاش خود براي پيدا كردن تكامل نااميد شديم. در اين روند فراموش كرديم كه ما هيچ وقت نابود نمي شويم و مرگ صرفا يك تغيير شكل بيروني است. فرار از ترس و باز يافتن حس گمشدة‌ يگانگي هدف تمام راه هاي روحاني در شرق و غرب است. چاكراهاي بدن انسان نسبت به ترس بسيار آسيب پذ يرند و ترس باعث مي شود انرژي نتواند آزادانه در آنها جريان پيدا كند و همين مانع تأمين نيازهاي مختلف بدن مي شود.
تجربة جدايي،‌ تنهايي، ترس و مرگ باعث مي شود كه در دنياي بيرون از خود به جستجوي آن چيزي باشيم كه مي توانيم فقط در هستة‌ مركز ي وجودمان پيدا كنيم اما به جاي آن خود را به عشق و شناخت ديگران، حواس فيزيكي و موفقيت و تملك هاي مادي وابسته مني كنيم. به جاي پربار كردن زندگي خود اين چيزها ضرورت مي شود تا با آنها خلاء وجود خود را پر كنيم. اگر آنها را ا ز دست بدهيم ناگهان با پوچي مواجه مي شويم. وقتي انسان فراموش مي كند كه در هستي الهي همگي بخش هايي از ديگري هستيم، به جاي عشق به انسان هاي اطرافمان شروع مي كنيم به اين كه آنها را رقيب يا حتي دشمن خود مي بينيم. نهايتا به اين احساس مي رسيم كه بايد از خود محافظت كنيم و از اشخاص يا شرايط خاصي دوري كنيم و از دادن اطلاعاتي كه صميميت ايجاد مي كند خودداري مي كنيم. براي اين كه از درگير شدن دوري كنيم آنتن هاي خود را جمع مي كنيم و به دنبال آن انقباض و گرفتگي در چاكراها به وجود مي آيد.
به همين دليل انرژي ها نمي توانند به شكل اصلي خود ساطع شوند تغيير شكل داده و از مانع به نحوي به بيرون پراكنده و تخليه مي شوند و به صورت هاي قوي و غالبا به شكل احساسات منفي و يا به طور اغراق آميز نياز به فعاليت جلوه مي كنند.
دو راه براي آزاد کردن چاکراها
اما دو راه اساسي مؤثر براي آزاد كردن چاكراها وجود دارد، راه اول اين است كه چاكراها را در معرض انرژي هايي قرار دهيم كه با هر يك از آنها ساختاري هماهنگ دارد. چاكرا با امواج طبيعي از قفل ها آزاد مي شود، اين چنين انرژي مي تواند در رنگ هاي شاد و ساده، در جواهرات،‌ صداها و روغن هاي خاصي پيدا شود. وقتي انرژي هاي سد شده در چاكراها به اين طريق آزاد مي شوند، در درون احساس عميق سرور، آرامش و روشني مي كنيم.
اثر تنفر و پرخاشگري بر چاکرا
حالت عكس انسداد چاكراها زماني است كه چاكراها خود به خود نسبتا باز شده باشند،‌ در اين صورت شما به شدت گيرندة‌ انرژي هايي خواهيد شد كه وارد هاله تان مي شوند ولي قادر نخواهيد بود كه نوعي از امواج را ساطع كنيد كه انرژي هاي سودمند را جذب مي كنند و يا نمي توانيد انرژي هاي منفي محيط اطراف تان را خنثي كنيد. اگر در فضايي قرار بگيريد كه امواج عدم موفقيت، تنفر و يا پرخاشگري غالب باشد چاكراهايتان زير بارش انرژي هاي منفي قرار مي گيرند و يا براي اين كه از خودشان محافظت كنند ممكن است منقبض شوند،‌ نتيجة‌ هر دو حالت وضعيت نامناسب براي انرژي هاي مثبت زندگي است.
چرا عاشق مي شويم؟
آيا هر گاه دامنة‌ انرژي دو نفر با يكديگر تداخل يا تماس پيدا كند تبادل و تأثير متقابل انرژي ها اتفاق مي افتد. خواسته يا ناخواسته سطح انرژي ديگران را حس مي كنيم. وقتي به طور خود به خودي كسي را دوست داشته باشيم يا احساس خوشايندي نداشته باشيم علت اصلي آن در ارتباط با طبيعت امواج انرژي است كه در هالة‌ آن شخص احساس مي كنيم. اگر احساس ترس‌،‌ ناخشنودي و يا خشم داشته باشيم اين امواج نه تنها بر روي تصوير ذهني ما از ديگران اثر مي گذارد بلكه در سيستم انرژي خودمان هم مؤثر است. اگر از حضور كسي احساس تنش يا ناآرامي مي كنيد بدون اين كه دليل واضحي داشته باشد يا حتي شايد احساس كنيد همه چيز در درون تان منقبض است علت آن تشعشعات هالة‌ آن مشخص مي تواند باشد. از طرف ديگر اگر در هالة‌ شخصي به شعف و عشق و آرامش پي ببريد به شكل خاصي از حضور آن شخص حال تان بهتر مي شود بدون اين كه حتي حرفي رد و بدل شود.وقتي امواج دو نفر به شدت يکديگر را جذب کنند آنوقت احساس عشق را تجربه خواهند کرد.
هر مکاني هاله ويژه اي دارد
مكان هاي مختلف هالة‌ مخصوص به خودشان را دارند. مواد هم مي توانند امواج را نگه دارند. در مكان هاي محصور سطح انرژي به طور خاصي بالا مي رود و اين موضوع در مورد بچه هاي كوچك بسيار اهميت دارد. حضور فيزيكي والدين يا هر كسي كه حمايت شان مي كند باعث مي شود كه احساس آرامش كنند و در معرض انبوهي از امواج افراد غريبه قرار گرفتن كودك را دچار تنش مي كند. براي همين بهتر است در بيرون از خانه به جاي كالسكه بچه را بغل كنيد، تا احساس آرامش كند. ما بزرگترها مي توانيم به خودمان و فرزندانمان كمك فراواني كنيم تا چاكراها رلكس و بازبمانند. اگرچه اساسا امواج و شرايطي را جذب مي كنيم كه با تشعشعات انرژي مان مطابقت داشته باشند.
امواج مثبت کجا بيشتر است؟
مادرباره‌ تعيين شرايط بيروني زندگي مان آزادي عمل داريم. به عنوان مثال مي توانيم در فعاليت هايي شركت كنيم كه فضاي عشق و شادي باشند. مي توانيم به جاهايي برويم كه امواج مثبت و انرژي نشاط بخش دارند و مي توانيم منزل مان را تبديل به چنين جايي كنيم. رنگ هاي شاد،‌گل ها،‌ رايحة‌ خوش و موسيقي آرامش بخش مي توانند در جهت ايجاد فضاي مثبت و مسالمت آميز كمك زيادي كنند.وقتي شما كاملا در درون آرام و رلكس باشيد، تنش هاي بيروني نمي توانند در درون تان نفوذ كنند. البته كسب اين قابليت نياز به مرتبة‌ بالايي از پيشرفت و آگاهي دارد و شما در كنار يك مربي (چاكرا درمان) سريع تر و بهتر مي توانيد به تعادل انرژي در چاكراها دست يابيد
چگونه از شر انرژي هاي منفي خلاص شويم؟
گفته مي شود كه وجود سنگ كريستال باعث مي شود كه كيفيت نور هالة‌ شما تقويت شده و يك نوع غلاف محافظ داشته باشيد. لباس زير ابريشمي نيز همين خاصيت را دارد به خصوص براي بچه هاي نوپا.
اگر زماني ترس ناگهاني، شوك يا عصبانيت باعث ناراحتي تان شد روش مؤثر ديگري به شما پيشنهاد مي شود كه مي تواند فورا شما را از شر انرژي هاي جمع شده خلاص كند. بايستيد به طوري كه پاها كمي از هم فاصله د اشته باشند،‌ عضلات تان را براي چند ثانيه تا جايي كه مي توانيد منقبض كنيد. اگر تنها هستيد فرياد بزنيد وگرنه ريه هايتان را با يك انفجار خالي كنيد. اين كار را تكرار كنيد تا حال تان بهتر شود. اين تمرين قفل هايي را كه در اثر اتفاق ناگهاني ايجاد شده و سيستم انرژي شما نتوانسته از عهدة‌ آن بر بيايد، برطرف مي كند. اگر احساس خوبي داشته باشيد ممكن است ميل داشته باشيد به بدن تان كشش بدهيد،‌ انگار كه از خواب عميق و آرامي بيدار مي شويد.
عشق آزاد و رها
يك صخره را در نظر بگيريد شما با چكش و تيشه و قلم به جانش مي افتيد و او ذره اي تغيير نمي پذيرد و هم چنان سخت و مستحكم پابرجاست. اما همين صخره با دانه علفي كه از درون خودش سعي دارد راهي به بيرون بيابد مي شكند. عشق مثل اين علف بايد از درون صخره از دل انسان راهي به بيرون بيابد والا شما با سعي و كوشش نمي توانيد در دل هيچ كس نفوذ كنيد مگر خودش اجازة عبور را به شما بدهد.
عشق حقيقي
عشق حقيقي بي دليل است و از قلب سرچشمه مي گيرد. هرگز به دنبال تأييد عشق بامعيارهاي ذهني نباش. ذهن فقط به درد زندگي در دنيا مي خورد. اگر بخواهي مي تواني به توانايي ها و امكانات فردي كه دوستش داري فكر كني اما در اين صورت تو براي زندگي آينده به دنبال شرايط بوده اي. عشق فراتر از اينهاست. فراتر از معيارهاي ذهني است. عشق از جاذبه هاي بدني هم فراتر است نزديكي عشق فاصله هاي زماني و مكاني را درهم مي شكند چون مرز عشق از زمان و مكان فراتر است.
تو از طريق قلبت با قلب ديگري ارتباط مي گيري... اين رابطه كلامي نيست به حرف در نمي آيد و با هيچ معيار ذهني قياس نمي شود. از قلب عشق و اعتماد زاده مي شود. ذهن هميشه ترديد دارد در حالي كه عشق كاملاً اعتماد مي كند. عشق از بدن چهارم مي آيد بنابراين با معيارهاي بدن هاي پايين تر قابل سنجش نيست و فقط به وسيلة‌ آنها به نحوي محدود حس مي شود.
شما وقتي كسي را دوست داريد تنها از حضورش شاد مي شويد و ديگر نيازي به هيچ چيز ديگري نداريد.
حالا به عنوان يك شاهد به فردي كه از عشق خود نسبت به او شك داريد فكر كنيد. تصور كنيد كه مقابل هم قرار گرفته ايد و شما به عنوان شاهد هم خود را مي بيني و هم او را. چه احساسي داريد؟ آيا ضربان قلبت تان تندتر شده؟ آيا حس مي كنيد امواج شادي بخش از سوي قلب او به سمت شما مي آيد؟ آيا حضور او برايتان نشاط آور است؟‌چشمان خود را ببنديد و اين امواج را با تمام وجود بررسي كنيد. تنها عضوي كه مي تواند بگويد شما عاشقيد يا نه قلبتان است.
چرا عاشق مي شويم چرا متنفر؟!
برخي عرفا مي گويند ما هفت بدن داريم. بدن فيزيكي يعني همين كه قابل مشاهده است اولين بدن ماست. اما بدن دوم به بعد را با چشم ظاهر نمي تواني ببيني بلكه يك حس شهودي لازم است تا آن را باور كني. در بدن دوم احساسات و عواطف ما شكل مي گيرند. اگر تو عاشقي و اگر متنفري از امكان بالقوه بدن دوم استفاده كرده اي. اين حالات شرايطي هستند كه از استعداد طبيعي بدن دوم ناشي مي شوند. سرچشمة انرژي عشق و تنفر يكي است و اين دو با هم هستند. اين كه چرا از يك فرد به خصوص خوشتان مي آيد و از فرد ديگري متنفر مي شويد تفاوت آنها در طبيعت ارتعاشات آنهاست. در مرحله از رشد معنوي تو سعي مي كني از جهت هاي متضاد فراتررويد و اين را از ديدگاه ديگري هم مي توان بررسي كرد.
برخي ذهن را به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تقسيم كرده اند و بودا آن را به 360 بخش تقسيم كرده. احساسي كه نسبت به ديگران داريم به هر دو بخش مربوط مي شود يعني گاهي با ديدن رفتارها و يا شنيدن حرف هاي يك نفر از او بدمان مي آيد و گاهي بدون داشتن دليل واضح و مشخصي از كسي بدمان مي آيد و اين حس از ناخودآگاه ما مي آيد. بخشي ا زذهن كه حد و مرزي ندارد و در مقايسه با بخش آگاه مثل جنگل در برابر باغچه است.
بخش ناخودآگاه جايي است كه اگر بتواني به آن دست يابي به كمال خواهي رسيد. وقتي از كسي بدت مي آيد از او فرار نكن تو مي تواني به او فكر كني و به دلايلي كه باعث تنفرت شده بيانديشي. اين حس را سركوب نكن فقط به آن فكر كن حتي تظاهر نكن كه متنفر نيستي با آن مواجه شو و دركش كن.
اگر حس تنفر نداشتيم
اگر حس تنفر نبود شما هر غذايي را مي خورديد حتي غذاهاي فاسد شده و گنديده. شما حسي نداشتيد كه شما را باخبر كند.
اگر حس تنفر نبود شما هر آبي را مي نوشيديد چه آن آب تصفيه بود چه آب يك لجن زار. اگر حس تنفر نبود برايتان فرقي نمي كرد كه كيسة‌ زباله را هر شب بيرون بگذاريد،‌ چون حس بدي به شما دست نمي داد. اگر حس تنفر نبود برايتان فرقي نمي كرد حمام برويد يا نه. شما از كثيفي بدتان مي آيد و براي همين به حمام مي رويد. شما هرگز لباسهايتان را عوض نمي كرديد. سرتان را شانه نمي زديد، اتو نمي كرديد چون حسي نداشتيد كه به شما بگويد مرز زيبايي و زشتي، عشق و تنفر كجاست؟
وجود اين جفت متضاد باعث مي شود كه هر دو را درك كنيم.
موفقيت شغلي با کهربا !
كهربا صمييت و اعتماد ايجاد مي كند. اگر انگشتري از كهربا به دست داشته باشيد انرژي خورشيدي آن شعف فراوان و روشني بيشتري به راهتان مي دهد. با اين سنگ بصيرت پيدا مي كنيد. وجود اين سنگ مي تواند بر موفقيت شغلي شما نيز اثر بگذارد.وجود اين سنگ باعث مي شود تا شما بينش بهتري براي حل مسائل کاري خود داشته باشيد.اين سنگ چاکراي سوم را فعال مي کند.
زبرجد ضد افسردگي و اضطراب
اگر مي خواهيد از هوشياري و سرور بيشتري برخوردار شويد سنگ زبرجد را به همراه داشته باشيد. اين سنگ احساسات نگران كننده و افكار يأس آور و اندوه را از شما دور مي كند و كمك مي كند تا بر اضطراب و افسردگي غلبه كنيد.
غلبه بر تنبلي با روغن رزماري
اگر با روغن فشرده رزماري محل چاكراي خورشيدي (چاكراي سوم) را ماساژ دهيد و رايحه تند رزماري را استنشاق كنيد اثر محرك آن باعث مي شود كه ميل به كار و فعاليت در شما افزايش يابد.
کنترل خيالپردازي با رنگ زرد
رنگي كه باعث مي شود از حالت انفعال و خيالپردازي بيرون بياييد و فعالانه با زندگي برخورد كنيد،‌ رنگ زرد است. اين رنگ ميزان تحمل فيزيكي و رواني را بالا مي برد.
اگر سنگي را خريده يا آن را هديه گرفته ايد
هر سنگي سفر درازي را طي مي كند تا به دست شما برسد. قبل از استفاده براي بار اول آن را كاملاً بشوييد و آن را در مقابل نور خورشيد قرار دهيد. در اين صورت سنگ مي تواند انرژي هايش را به بهترين نحو در اختيار شما قرا ر دهد
رهايي از افسردگي
براي رهايي از افسردگي از رنگ قرمز استفاده كنيد. تي شرت هايي به رنگ قرمز بپوشيد. پردة‌ قرمز در اتاق تان باعث مي شود كه گرما و شور و سرزندگي به زندگي شما باز گردد.
خواب آرام با يشم
سنگ يشم با نور سبز ملايم به شما آرامش مي بخشد و بي قراري را از شما دور مي كند. اين سنگ كمك مي كند تا خوابي آرام و روياهاي لذت بخشي داشته باشيد.
پيدا کردن اعتماد به نفس
براي اعتماد به نفس پيدا كردن بايد چاكراي اول خود را متعادل كنيد. سنگ عقيقي كه با نگين كريستال (بلور) باشد به شما اطمينان خاطر و اعتماد به نفس مي بخشد.
غلبه بر زودرنجي
براي غلبه بر حساس بودن و زودرنجي مي توانيد مصوت (U) با تلفظ (او) با صداي نت دو را شب ها قبل از خواب تكرار كنيد.
اين صدا حركتي رو به پايين داشته و شما را به عمق ناخودآگاهتان هدايت مي كند.
علاقه به زندگي
اگر زندگي را بار سنگيني بر دوش خود حس مي كنيد چاكراي اول شما كم كار است. براي اين كه بتوانيد با مسايل روزمرة زندگي خود روبه رو شويد از نوارهاي ضبط شده صداي طبيعت استفاده كرده و قبل از خواب به اين آهنگ ها گوش دهيد. البته رفتن به دامن طبيعت بهتر است.
خلاق شدن
براي خلاق شدن از سنگ عقيق قرمز استفاده كنيد. امواج اين سنگ انرژي شما را با انرژي زيبا و خلاق زمين هماهنگ كرده و قدرت تمركز را بالا مي برد و باعث مي شود جريان تازه أي از خلاقيت در شما جان بگيرد
رهايي از احساسات سركوب شده جنسي
براي رهايي از احساسات سركوب شده جنسي خصوصا در دوران نوجواني گوش دادن به صداي پرندگان، صداي جريان آب و حتي نواي شرشر يك فوارهء كوچك يا پخش صداي ضبط شدهء‌ آن در لحظاتي از شب يا روز بسيار ثمربخش است و چاكراي دوم را آرام مي كند.
اگر نمي توانيد عاشق شويد ويا دلشکسته ايد
از سنگ كوارتز قرمز استفاده كنيد. اين سنگ ملاطفت و مهرباني و عشق را به همراه مي آورد. امواج عشق جان تان را در بر مي گيرد و مرحمي بر زخم هاي قلب تان كه در اثر بي توجهي ها ايجاد شده مي باشد و روح تان را براي پذيرش عشق و عشق ورزي باز مي كند.
سنگ ضد پيري
زمرد انرژي هاي سلامتي را از كيهان به زمين مي كشاند. حيات تازه و جواني دوباره به شما مي بخشد. اثر اين سنگ بر چاكراي قلب است.
بدن سوم بدن ستاره اي
وقتي بدن دوم يا اثيري را كاملاً شناختي فهم بدن ستاره اي ممكن مي شود. بدن سوم فقط وقتي فهميده مي شود كه شروع به فهميدن تام و تمام عواطف كنيم. وقتي كه عواطف تغليظ شده باشند كشف مي شوند. امواج ستاره اي از امواج عواطف ظريف ترند. بدن ستاره اي مجموعه لرزش ها و ارتعاشات است. اگر نسبت به بدن اثيري هوشيار شوي و عواطف را تا خواستگاهشان دنبال كني ناگهان خود رادر بدن ستاره اي خواهي يافت در آن جا متوجه جفت هاي متضاد عواطف خواهي بود. آن جا خشم و بخشش در واقع يك انرژي مرتعش هستند. انرژي مرتعش در عشق و نفرت يكي است تفاوت فقط در طبيعت ارتعاشات است. اگر يكي را انتخاب كني خود به خود آن ديگري را هم برگزيده اي. پس انساني كه از سومين سطح آگاه مي شود شروع مي كند به اين كه از جفت هاي متضاد رها باشد. او براي اولين بار به اين شناخت مي رسد كه آن چه به عنوان دو اصل متضاد در پي اش بود يكي است، آن گاه از اين كه سعي مي كرده يكي را محض ديگري نابود كند به حماقت خويش خواهد خنديد.
اگر به فهم ارتعاشات سومين بدن برسي مي تواني ارتعاشات ديگران را در رنگ هاي مختلف گرد سر آنها ببيني.
هماهنگي بين سه بدن باعث مي شود كه انرژي از اين سه لايه به بدن چهارم وارد شود. اگر اين سه بدن آماده نباشند سفر در بدن چهارم بسيار پر خطر خواهد بود.
روياها در کالبد بدني و اثيري چگونه اند؟
ما هفت بدن داريم بدن مادي اثيري ستارهاي ذهني روحاني كيهاني و نيرواني.هر بدني روياي خود را داراست. در روانشناسي بدن مادي را به عنوان خودآگاه بدن اثيري را به مثابه ناخودآگاه و بدن ستاره اي را تحت عنوان ناخودآگاه جمعي مي شناسند.
بدن مادي روياهاي خود را مي آفريند.اگر معدهات دچار آشوب باشد نوع خاصي از رويا آفريده مي شود.اگر مريض باشي تب داشته باشي بدن مادي روياي خاص خود را مي آفريند.يك چيز قطعي است رويا به سبب يك نا آسودگي يك ناآرامي خلق شده است.
روياي جسمي مي تواند حتي از بيرون هم برانگيخته شود.تو خوابيده اي و اگر پارچه مرطوبي دور پاهيت باشد شروع مي كني به خواب ديدن مثلا خواب مي بيني در حال عبور از يك رودخانه اي .
در نخستين بدن تو نه در فضا مي تواني سفر كني ونه در زمان.تو به موقعيت مادي ات و ساعتي خاص محدود هستي .بدن مادي ات در اين زمان و فضاي خاص مي تواند خواب ببيند.
بدن دوم اثيري به طريق خود خواب مي بيند.بدن اثيري مي تواند در روياها سفر كند.امكان زيادي وجود دارد كه بدن اثيري كالبدت را ترك كند..وقتي آنها را به ياد مي آوري به عنوان يك رويا به يادآورده مي شوند ولي به همان معنانيستند كه در روياهاي بدن مادي دارند.
بدن اثيري مي تواند هنگامي كه خواب هستي از كالبدت خارج شود .بدن مادي همانجا خواهد بود ولي بدن اثيري ات مي تواند خارج شده و در فضا سفر كند.فضاي محدود كننده اي براي آن وجود ندارد.مسافت براي بدن اثيري در ميان نيست..اگر از بدن اتري يا اثيري خود آگاه شوي روياهاي مرتبط با آن بدن خودآگاه مي شوند.
روياهاي اثيري هم مي توانند از بيرون برانگيخته شوند.يك كلمه خاص وقتي در مركز اثيري بطور مكرر تكرار شود مي تواند روياهاي اثيري بيافريند.شيو ه هاي ديگري هم هست مثلا صو فيان براي اين موضوع از عطر خاص استفاده مي كنند.
وقتي كسي عميقا در مراقبه فرو مي رود و رنگها عطر ها و صداها و موسيقي مطلقا ناشناخته اي را تجربه مي كند اينها نيز رويا هستند .روياهاي بدن اثيري.
غلبه بر ضعف جسمي
غلبه بر ضعف جسمي و طي كردن دوران نقاهت خصوصا بعد از عمل جراحي به چاكراي اول مربوط مي شود. سنگ آهن نيرو و انرژي لازم را به بدن شما باز مي گرداند. و انرژي هاي پنهان در چاكراي اول را فعال مي كند.
صبور شدن
براي پيدا كردن (صبر) از سنگ ژاسب قرمز ـ سبز استفاده كنيد. اين سنگ شما را با امواج زمين كه مظهر صبر و فروتني است هماهنگ كرده و شما را مقاوم و صبور مي كند.
رهايي از اضطراب
براي آرامش يافتن و دوري از اضطراب بوي تند روغن چوب سدر را استشمام كنيد. اين رايحه شما را به تمام نيروهاي زندگي طبيعي وصل مي كند و احساس آرامش و امنيت به شما مي بخشد.
رهايي از بدبيني
اگر شكاك و بيش از حد بدبين هستيد پودر ميخك را استشمام كنيد. اين رايحه باعث مي شود كه گره هاي چاكراي اول باز شود و شما را از قيد افكار خشك و بدبينانه رها مي كند.
پذيرش در زنها
يك رنگ به خصوص بر روي هر يك از اين هفت چاكرا اثر بيشتري دارد، يعني فركانس امواج چاكراها با رنگ مربوطه افزايش يافته،‌ شفاف تر و درخشان تر مي شود. گفته شد كه چاكراها در مردان در جهت عقربه هاي ساعت مي چرخند و طبق آموزش هاي چيني اين جهت چرخش در طبيعت نمايانگر قدرت اراده، فعاليت و هم چنين خصوصيات منفي مثل پرخاشگري و خشونت مي باشد و غلبه و تسلط را در مردها مي رساند.
در زنان جهت حركت چاكراها خلاف عقربه هاي ساعت است و اين نوع حركت در طبيعت نمايانگر پذيرش و توافق مي باشد. به همين دليل چيني ها معتقدند زنها فعاليت بيشتري در ابراز احساسات دارند و مردها ميل به پذيرش احساسات و يا باقي ماندن در وضعيت منفعل دارند.
چرخش متناوب چاكراها باعث مي شود مردها و زنها در زمينه هاي مختلف زندگي به اشكال متفاوتي انرژي ها را به سوي كامل شدن هدايت كنند. چاكراها امواجي را كه با فركانس هاي خودشان هم خواني داشته باشد از محيط اطراف مي گيرند و مانند آنتن عمل مي كنند. امواج انرژي را در هر حدي كه باشند مي گيرند و ما را به آنچه در طبيعت، جهان و اطرافمان در جريان است وصل مي كنند. چاكراها هم چنين انرژي ها را دقيقا به اطراف ساطع مي كنند. از اين رو باعث تغيير اتمسفر اطراف ما مي شوند. از راه چاكراها مي توانيم امواج سلامتي و يا پيام هاي آگاهانه و ناخودآگاه بفرستيم و ديگران، شرايط و حتي ماده را تحت تأثير قرار دهيم،‌ آن هم درجهت مثبت يا منفي.
هر هفت سال يک انسان جديد مي شويم
اگر بخواهيم كه خلاقيت، دانش، قدرت، عشق و وحدت و سعادت ايجاد كنيم بايد جاكراها باز باشد و به طور هماهنگ با هم كار كنند. اين موضوع دربارة‌ تعداد كمي از آدمها صدق مي كند. به طور هم زمان ممكن است چاكراها باز، بسته يا فعاليت يك جانبه داشته باشند. در طول زندگي اين حالت ها دستخوش تغيير مي شوند زيرا درونماية اصلي آنها هميشه در حال حركت به جلو و دوباره به عقب برگشتن است. به همين دليل دانش چاكراها مي تواند به ما كمك كند تا خود را بشناسيم، توانايي هاي ذاتي خود را درك كنيم و بتوانيم زندگي سرشار از نعمت و سرور داشته باشيم.
همه چيز در جهان ما ريتم و چرخش مشخصي دارد. از اتم ها گرفته تا هر آن چه در خلقت وجود دارد.
قوانين موزون در همه جا به چشم مي خورد. در ضربان قلب، در تنفس، در جا به جا شدن شب و روز، در آمدن فصول، در حركات قابل پيش بيني ستارگان و در رشد زندگي مخلوقات. مثلا در مورد گياه،‌ اول مي بينيم جوانه ظاهر مي شود، بعد اولين برگ ها، سپس غنچه و بعد از آن گل و در نهايت ميوه، هميشه روند مشخصي وجود دارد، بنابراين منطقي است انسان كه موجودي روحاني در قالب بدن است پيشرفت او براساس روند خاصي باشد. انسان فقط اين نيست كه روز به روز رشد كند و مهارت ها و تجربيات مختلف به دست آورد،‌پيشرفت او طبق چرخه هاي خاص ذهني و معنوي است. ارزش موضوعات در تمام مراحل زندگي يكسان نخواهد بود. يعني در زمان معيني با كاري كه خلقت دقيقا بر دوش ما گذاشته، مواجه مي شويم.
از ديدگاه انسان شناختي،‌ زندگي انسان به دوره هاي كاملا مشخصي تقسيم شده است. طول هر دوره هفت سال است. زمان هاي مشخصي در زندگي وجود دارد كه انسان پذيراي تأثيرات و تجربيات است و به بلوغ كافي براي برداشتن قدم هاي مشخصي در راه پيشرفت رسيده است. جالب است بدانيد كه اين شناخت كاملا با دانش دربارة‌ ساختار عملكرد چاكراها تناسب دارد. ما هر هفت سال از يك چاكرا ي مي گذريم و در آن دوره خصوصيات آن چاكرا درون ماية زندگي ما خواهد بود. با اين تفسير وقتي دورة‌ هفتم زندگي ما تمام مي شود و وارد پنجاه سالگي مي شويم دوباره همه چيز را از نو شروع مي كنيم. از پنجاه سالگي درسهاي خاصي در انتظار ما هستند تا ياد بگيريم. هر سال موضوع جديدي در انتظار ماست و هر هفت سال يك موضوع جديد موارد قبلي را كامل مي كند. از نظر زيست شناختي هم اين يك واقعيت است كه بدن ما هر هفت سال يك بار دوباره احيا مي شود يعني بعد از هفت سال تمام سلول هاي بدن مان به سلولهاي جديد تبديل شده و از نظر زيست شناختي انسان كاملا جديدي هستيم. دانستن اين موضوع باعث مي شود تا به رشد كودكانمان بيشتر كمك كرده و توجه به موقع به آنها داشته باشيم.
چه وقت با بدن اثيري خود مواجه مي شويد؟
هنگاميكه راه مي روي از را رفتنت آگاه باش وقتي ايستاده اي وقتي غذا مي خوري و هر فعاليتي كه با بدنت انجام مي دهي به آن آگاه شو.تو اگر نتواني از بدن زمخت خود كه با چشم قابل رويت است آگاه شوي آگاهي از بدن هاي ظريف غير مريي غير ممكن است.
پس با هر كنشي كوچك كه بدن مادي انجام مي دهد توجه به طور مطلق ضروري است.اين مراقبه است.انجام اعمال بدني با آگاهي كامل باعث مي شود همذات پنداري ما با بدن مادي شكسته شده و احساس جدا بودن از بدن مادي آغاز آگاهي از بدن اثيري است. فايده بدن مادي تنها در اين است كه به ما دريافتي از بدن هاي ظريفتر خود را مي دهد.از خواب بيدار شو و آگاهانه با بدنت زندگي كن.
تشخيص اشتباهات
سنگ چشم ببر بصيرت دروني و بيروني را تقويت مي كند. اين سنگ به هوشياري ذهن كمك كرده و باعث مي شود كه اشتباهات خود را تشخيص دهيم و درست عمل كنيم.
درسهایی از زندگی
جسمت را دوست بدار
جسم خود را دوست خويش ببين
به ياد داشته باش که ذهن بر جسم تسلط دارد
هيچگونه افکاري که ديگران يا خود را سرزنش مي کند نداشته باش تا به جسمت آسيب نرسد
جوهر هستي تو روح است و زندگيت محدود به جسم تو نيست
به جاي تمرکز بر ادراکات خويش درباره جسم به دوست داشتن ديگران بپرداز
بکوش جسمت را چنان که هست دوست بداري
راههايي را بپذير که توازن و هماهنگي بيشتري ميان ذهن و روح و جسمت برقرار مي کند
پس انداز انرژي
وقتي فردي آرام و خالي از اضطراب و وسواس است، انرژي در درونش انباشته مي شود. او انرژي اش را پس انداز مي كند. اين انرژي به طور خودكار در او ذخيره مي گردد و با فرا رسيدن لحظة عمل، تمامي وجود او در آن عمل جاري مي شود.
فروغ روح
اگر در روح فروغ باشد
در شخص زيبايي خواهد بود
اگر در شخص زيبايي باشد
در خانه هماهنگي خواهد بود
اگر در خانه هماهنگي باشد
در ملت نظم خواهد بود
اگر در ملت نظم باشد
در جهان صلح خواهد بود
"ضرب المثل چيني"
هر انساني نيروي بالقوه اي براي كامل بودن در خود دارد. نيروي شگفت انگيز و فريبنده أي كه اعجاز خلقت محسوب مي شود. نام ديگر اين نيروي بالقوه «چاكرا» مي باشد. چاكراها انرژي حياتي را از محيط اطراف و از كيهان مي گيرند و آنها
را به امواج مورد نياز نقاط مختلف بدن تبديل مي كنند. علاوه بر اين آنها انرژي را به اطرافشان پخش مي كنند. توسط اين سيتسم انرژي، انسان نهايتا در حوزة‌ تبادل دايم انرژي با كيهان و دنيا و انسان هاي ديگر است.
طبق دست نوشته هاي قديمي 88000 چاكرا در بدن هر يك از ما وجود دارد و به ندرت مي توان نقطه أي در بدن انسان پيدا كرد كه در برابر دريافت و انتقال يا تغيير دادن انرژي ها حساس نباشد. فقط حدود 40 چاكراي فرعي وجود دارد كه مهمترين آنها در طحال، پشت گردن، كف دست ها و كف پاها قرار دارند. اما تقسيم بندي ديگري هم براي تعداد چاكراها وجود دارد كه مي گويند چاكراهي مهم در بدن انسان 7 تا مي باشند كه دائما در حال چرخش به سر مي برند. چرخش چاكراها در مردان به سمت راست (در جهت عقربه هاي ساعت) و در زنان به سمت چپ مي باشد. وقتي درمانگران مي خواهند چاكرايي را تقويت كنند مي توانند در جهت چرخش چاكراها كار درمان را انجام دهند. مثلا در رايحه درماني مي توان مواد معطر را به صورت دوراني در جهت چرخش چاكراها حركت داد يا اگر با سنگ هاي قيمتي مي خواهيد روي چاكراها تأثير بگذاريد باز مي توانيد جهت چرخش چاكراها را در نظر داشته باشيد.
چاكراها در هاي ورود و خروج انرژي بدننددقیقا (s5 چاکرا ها دروازه های رد وبدل انژی های کیهانی و ماوراء الطبیعه در بدن هستند و اگر بسته شوند یعنی بیماری و مرگ .

yasamin_matin
05-07-2006, 23:35
تمام این مطالب رو از سایت برای فردا گرفتم که متاسفانه الان تو اینترنت موجود نیست یعنی درش رو تخته کردند من مطالبش رو سیو کردم سر فرصت براتون میذارم

yasamin_matin
07-07-2006, 00:05
براي همه چيز سپاسگذارم
براي فرزندي که براي شستن ظرف ها تنبلي مي کند زيرا اين نشان مي دهد که او در خانه است نه در خيابان
براي مالياتي که مي پردازم زيرا نشان مي دهد که من در استخدام دولت هستم
براي شلوغي خانه بعد از مهماني زيرا نشان مي دهد که دوستاه زيادي اطراف من بوده اند
براي سايه ام که نشان مي دهد من بيرون و در معرض آفتابم
براي چمن هايي که بايد آنها را بزنم پنجره هايي که بايد تميز کنم و ... زيرا اين ها نشان مي دهد خانه دارم
براي جاي پارکي که در دورترين نقطه پارکينگ پيدا مي کنم زيرا نشان مي دهد که من علاوه بر اين که يک اتو مبيل دارم قادر به راه رفتن نيز هستم
براي دريافت قبض هاي مختلف زيرا نشان مي دهد که من مي توانم از آب برق گاز و تلفن استفاده کنم
براي لباس هاي زيادي که بايد بشويم و اتو بزنم زيرا نشان مي دهد که من لباس هايي براي پوشيدن دارم
براي خستگي و درد ماهيچه ها در پايان روز زيرا نشان مي دهد که من توانسته ام در طول روز به سختي کار کنم و ماهيچه هايم را به کار گيرم
براي زنگ ساعتي که هر روز صبح خاموش مي کنم زيرا نشان مي دهد که زنده ام
و در نهايت براي ايميل هاي فراواني که دريافت مي کنم زيرا نشان مي دهد که من دوستان زيادي دارم که به من فکر مي کنند و سعي مي کنند مرا شاد کنند حتي وقتي که دور از دسترس هستند












مناجات
مي توان با تو به مرز سياهي تاخت
مي توان با تو به آغاز هجرت کرد
مي توان با تو به سر سفره سادگي نشست
مي توان با تو از چشمه ابديت نوشيد
مي توان با تو پي در پي تازه شد
تو آغاز فصل رويشي
تو معناي ساده آرامشي
تو حدود نا محدود عشقي
تو حديث پاکي و نجابتي
مي توان روبروي تو نشست و هزاران قصيده سرود
مي توان از شب چشمان تو هزاران ستاره نوراني را دست چين کرد مي توان در طلوع تبسم تو هزاران خورشيد تابناک را به نظاره نشست
مي توان با تو طلوع کرد و مي توان غروب نکرد
من به حضور عطر آگين عشق تو محتاجم
من به ترنم نام تو در تمام لحظات آسماني ام محتاجم
من به تو محتاجم....


















من خدا را شاکرم از اين که مي توانم راه بروم انسانهاي وجود دارند که هر گز نتوانسته اند اولين گام را بردارند
من خدا را شاکرم از اين که مي توانم زيبايي هاي اطرافم را ببينم انسان هايي وجود دارند که هميشه دنيا برايشان تاريک است
من خدا را شاکرم از اين که مي توانم به نواي دل انگيز موسيقي گوش دهم انسان هايي هستند که تمام زندگيشان در سکوت مي گذرد
من خدا را شاکرم که قلبي رئوف دارم انسان هايي هستند که به خاطر قلب همچون سنگشان توانايي متاثر شدن را ندارند
من خدا را شاکرم از اين که مي توانم آزادانه حرکت کنم و عقايد و باورهايم را بيان کنم انسان هايي هستند که همواره با ترس زندگي مي کنند
من خدا را شاکرم از اين که مي توانم کار کنم انسان هايي هستند که حتي براي اساسي ترين احتياجات خود به ديگران وابسته اند
من خدا را شاکرم از اين که مي توانم صبح ها از خواب بيدار شوم و در هواي تازه نفسي عميق بکشم انسان هايي هستند که هرگز اين حالت برايشان ميسر نيست




















اين هم يك صحبت ديگر با خدا از كتاب تقويم معنوي:
از خداوند خواستم درد را را از من بگيرد
خداوند گفت نه
وظيفه ي من نيست دردت را از بين ببرم تو خودت بايد دردها را رها كني
از خداوند خواستم فرزند معلول مرا شفا بخشد
خداوند گفت نه
روح فرزندت سالم است جسمهم كه موقتي است
از خداوند خواستم به من بردباري عطا كند
خداوند گفت نه
بردباري حاصل فرعي آزمايشات سخت است.اعطايي نيست بلكه بايد آن را به دست آوري
از خداوند خواستم به من خوشبختي بدهد
خداوند گفت نه
خوشبختي در دست خودتان استمن به شما بركت مي دهم
از خداوند خواستم رنج را از من بگيرد
خداوند گفت نه
رنج شما را از جاذبه هاي دنيايي دور مي كند و به من نزديك
از خداوند خواستم همه ي چيزهايي را كه موجب لذت بخش بودن زندگي مي شود به من بدهد
خداوند گفت نه
به شما زندگي مي دهم تا از همه چيز لذت ببريد
از خداوند خواستم به من كمك كند ديگران را همان قدر دوست بدارم كه او مرا دوست دارد
خداوند گفت سرانجام سر عقل آمدي
از خداوند خواستم برايم دوستاني بفرستد
او شما را فرستاد...

زمان مانند رودخانه ايست كه براي صيد به قلب آن مي زنم

lamba
10-07-2006, 16:17
آیا شما میتوانید آینده بینی کنید ( فال ) . چرا تاپیک علوم ماوراء را بستید ؟

nightmare
10-07-2006, 16:22
نمی دونم . فکر می کنم به خاطر نظم انجمن.
خوب شما گفتین فال می گیرین؟

lamba
10-07-2006, 16:26
آیا شما میتوانید آینده بینی کنید ( فال ) . چرا تاپیک علوم ماوراء را بستید ؟

nightmare
10-07-2006, 16:29
نمی دونم . فکر می کنم به خاطر نظم انجمن.
خوب شما گفتین فال می گیرین؟

meisam.
14-07-2006, 12:47
باسلام و خسته نباشید خدمت دوستانی که در این مدت مطالب اموزنده و جالب در این بخش قرار داده اند و سعی در به روز نگه داشتن این بخش دارند.اگر برای دوستان امکان دارد شماره تلفن یا ادرسی برای پیدا کردن استادی زبده و کار کشته در مورد فعال کردن چاکراها ودر نهایت فعال کردن چاکراهای 6و7 برای رسیدن به کمال و انسانیت واقعی واستفاده از قدرتهای خفته انسان ورسیدن به او......... سراغ دارد محبت کرده و من را راهنمایی کند. باتشکر

mercedes
15-07-2006, 09:12
سلام
سراق داريم , براي رسيدن به كي ؟

nightmare
15-07-2006, 09:47
نوشته شده توسط meisam.
ادرسی برای پیدا کردن استادی زبده و کار کشته در مورد فعال کردن چاکراها ودر نهایت فعال کردن چاکراهای 6و7 برای رسیدن به کمال و انسانیت واقعی واستفاده از قدرتهای خفته انسان ورسیدن به او......... سراغ دارد محبت کرده و من را راهنمایی کند.

برای همه ی اینهایی که گفتی و رسیدن به اونا ، یه مانع بزرگ و حیله گر هست به نام منطق.
یه استاد هست که می تونه با کارای خودش به مرور منطقت رو نابود کنه و برای "دیدن" دیگه به هیچ دلیلی نیاز نداشته باشی.
اسم این استاد هست : ترس
شاید احساس بدی برای هر انسانی باشه ، اما قدرتش برای نابودیه منطق خیلی زیاده.
آدرسشم فکر می کنم بتونی پیدا کنی... و اگه روزی تونستی دنیا رو بدونه حضور منطق ببینی ، اونوقت همه چیز عوض میشه و اینبار تو "دیدن" رو آغاز می کنی.

تا بعد...

mercedes
15-07-2006, 10:20
سلام
احسنت

moaref
16-07-2006, 04:12
با سلام به همه دوستان گرامي

از تاپيك خوبتون ممنونم و مطالب زيادي ياد گرفتم
اميدوارم همه موفق باشيد
من دوست دارم در خدمت اساتيدي كه حد اقل يكي از اين قدرتهارا دارند باشم.
آيا از شما كسي هست كه بتواند استادي را به من معرفي كند.
اگر تله پاتي را بداند خيلي بهتر است.
هر جاي ايران باشد فرقي نميكند ولي اگر شيراز باشد بهتر است
از همه دوستان متشكرم.

mercedes
16-07-2006, 06:56
باسلام و خوشامد گويي به دوست عزيزmoaref
moaref جان استاد هم سراغ داريم اما اجازه بده از گرد راه برسي و عرقت خشك بشه , استاد هم چشم!

moaref
16-07-2006, 23:55
با سلام خدمت دوست عزيز و گرامي mercedes

از لطف شما ممنونم.

mercedes
17-07-2006, 09:07
با سلام خدمت دوست خوبمmoaref
در مورد تله پاتي براي شروع كتاب (تاثير از فاصله , نويسنده پل ژاگو , ترجمه ساعد زمان , چاپ ققنوس تلفن: 66408640)را مطالعه فرماييد.

mercedes
17-07-2006, 09:15
با سلام خدمت دوستان خوب
تعدادي از دوستان تمايل دارند كه استاد داشته باشند .لازمه اين كار اين است كه شما ابتدا يك سري مطالعه داشته باشيد واطلاعات خود را زياد تر كنيد چون به هر استادي نميتوان اعتماد كرد .بعد از بيشتر شدن اطلاعات تئوري مي توان تحت نظر اساتيد مطمئن تمارين عملي را انجام داد.

moaref
18-07-2006, 07:35
با سلام خدمت دوست گرامي mercedes

از معرفي كتاب بسيار متشكرم .
من ديروز اين كتاب را تهيه كردم و دارم آن را مطالعه ميكنم.
كتاب بسيار خوبي هست.

mercedes
18-07-2006, 07:52
با سلام خدمت دوست خوبمmoarefبه اين نكته توجه داشته باش در حين انجام تمارين عملي اين كتاب به خود فشار وارد نياوريد رمز اين كار در اين است كه با آرامش ذهن خود را خالي نگه داريد اگر زياد متمركز شويد احتمال آسيب رسيدن به پرده چاكراي آجنا مي باشد .براي بيشتر نتيجه دادن آن , در حالت آلفا ميتوانيد آنرا تقويت نماييد.بعد از مدتي تمرين شما بجاي ارسال يك مطلب ميتوانيد يك قالب فكري را منتشر كنيد كه بستگي به قدرت شما دارد.

Nina99
19-07-2006, 05:35
در بين سايتهاي مربوط به علوم روحي تاپيك شما نظرم رو جلب كرد و از خوندن نوشته هاي شما خيلي استفاده كردم.سوالي ازتون داشتم جناب سوشيانت و اون اينكه من خيلي به برون فكني علاقه دارم و در حد تمركز و قرار دادن بدن در وضعيت ريلكس عميق هيچ مشكلي ندارم و حتي خيلي سريع به اين مرحله مي رسم فقط هميشه در آخر كار در حاليكه كاملا حس ميكنم كه بدنم سبك شده و در حال صعوده با خروج روح از قسمت سرم مشكل دارم و هر كاري ميكنم موفق نميشم شايد چند ساله كه من اين مشكل رو دارم و نميدونم منشا اون چيه؟ كه در قسمت سرم با مقاومت رو به رو ميشم و سرانجام وقتي يه ساعت شايد هم بيشتر در اون وضعيت با خودم كلنجار ميرم كم كم خوابم ميگيره و تمام تلاشهام بي نتيجه ميمونه. لطفا به من بگيد كه كجاي تمرينات من اشكال داره.
ضمنا ازتون بي نهايت سپاسگزارم به خاطر زحماتتون...

mercedes
19-07-2006, 13:10
خوش آمد ميگم به دوست جديدمان nina99

yasamin_matin
20-07-2006, 06:35
منم به دوستان خوبم moaref وNina99 خوشامد میگم و امیدوارم حضور فعالی در اینجا داشته باشند

nightmare
20-07-2006, 10:43
سلام به دوست عزیزمون Nina99.
البته ببخشید که جسارت می کنم و با تمام نادونی خودم جواب می دم. ببنید من از چیز هایی که گفتید ، مثل برون فکنی و ... زیاد سر در نمی آرم ، یعنی کلا با اسم هر چیزی یه مقدار مشکل دارم. اما به نظرم ( نمی دونم کی آخه از من خواست نظر بدم) شما لحظه ای که به سرتون نزدیک می شید تمام حواس و تمرکزتون رو که باید به به خارج کردن روح و در واقع خود روح باشه که آزاد میشه ... به سرتون میدید. این باعث میشه که شما از کار اصلی که می خواین انجام بدید دور بشید و حالا سر شما منطق شما میشه و مانع از خارج شدن روحتون. شاید بهتر باشه اصلا بهش توجهی نکنید ، انگار که سر هم مثل پاهای شماست. فقط به چیز هایی که قرار ببینید فکر کنید ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به روح خودتون.

تا بعد...

moaref
20-07-2006, 19:40
سلام خدمت همه دوستان همچنين yasamin_matin

اگر كسي فكر ميكنه كه نرم افزارهايي كه در لينك زير هستند مفيد ميباشد لطفا بنويسد كه همه استفاده كنند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باز هم mercedes جان از شما ممنونم

amir2010
20-07-2006, 21:43
مبحث اصلي صحبتتان چيه؟

amir2010
20-07-2006, 22:06
اگر من درست فهميده باشم شما مي خواين درباره احضار روح , پرواز روح و ارتباط با انها صحبت كنيد اما تجربه خاصي جز چند تا كتاب ساده نداريد درسته؟

amir2010
20-07-2006, 22:07
بخاطر همين هر جوابهايتان را به سلام به همديگر هدر مي دهيد

mercedes
20-07-2006, 22:07
با تشکر از nightmar عزیز کاملا صحیح فرمودین در موقع انجام تمارین پرواز روح هرجا که روح گیر کند به این معنی است که شما آنجا متمرکز هستین و در موقع پرواز روح باید کاملا رها باشید در مورد گیر کردن روح در قسمت سر شما در حال فکر کردن (منطق)بوده اید باید رهای رها شوید.

moaref عزیز ,امیوارم مفید واقع شود.
با سلام به amir2010 موضوع اصلی صحبت ماوراء است.

amir2010
20-07-2006, 22:08
براغم بگيد چكار مي خواهيد بكنيد تا شايد بتوانم كمكتان كنم

amir2010
20-07-2006, 22:09
لتفا از مطالبي كه خودتان در انها شك داريد پرهيز كنيد

amir2010
20-07-2006, 22:12
و يك چيز ديگر درباره احضار روح
ببينيد يك درخت بدون اين كه ريشه هاي قوي و قديمي نداشته باشد نمي تواند رشت كند
مرحله اول : سعي نكن روحت را گير بيندازيد يا وارداش كني تا همكاري كند بلكه سعي كنيد خودتان را به دوش وجودتان بيندازيد

amir2010
20-07-2006, 22:14
ورحله دوم يك سري تمركز بدون اموزش قبلي ممكنه به نظر موثر باشد و كمي اثر كند اما اين را بدانيد كه خودتان اون چيزي هستسد كه دوست داريد و سعي نكنيد خودتان را گول بزنيد

mercedes
20-07-2006, 22:30
با سلام مجدد بهamir2010
مطالب اين تاپيك در مورد ماورا’ هستند, يه مقدار سنگينه نه؟
اگر شما زحمت مي كشيدين و تاپيك رو كامل مطالعه مي فرمودين به جواب همه سوالاتتون ميرسيدين.
موفق باشيد.

amir2010
20-07-2006, 22:38
اره سنگينه!
خيلي سنگينه!
منتها بايد به نحوي مانند يك در قفل از ان بگذري!
تا به حال چند بار احساس كردي كه اطرافت جز خودت خلا است
البته اگر ناراحت نمي شي مي پرسم!
ببين اگر جفت چشماتان را چپ كنيد مسلما تصوير واضحي نبيبينيد اما اگر هر دو چشم يك جا را نگاه كنند مي توانيد همه جا را ببينيد
درست گفتي من تمام مبصث را نخوندم اما سعي نكن كه چيزي را كه قبلا تجربه كردي نفي كني

amir2010
20-07-2006, 22:48
اميدوارم تيك تاكهاي ساعتتان را به نحوي درست استفاده كنيد

mercedes
20-07-2006, 23:00
اميدوارم تيك تاكهاي ساعتتان را به نحوي درست استفاده كنيد
بله چشم . متشكرم از راهنمايي ها تون
بر گرديم سر موضوع اصلي مون (ماورا )دوستان موافق هستند؟

amir2010
20-07-2006, 23:02
منم موافقم خوب شماها كجا بوديد

mercedes
20-07-2006, 23:10
Nina99 عزيز
شما براي بدست آوردن اطلاعات بيشتر به كتاب سفر به دگر سو و رويا بيني اثر كارلوس كاستاندا مراجعه بفرماييد همچنين دوست خوبمان معارف سري كتاب هاي كارلوس كاستاندا كه اتفاقا در شيراز هم خيلي ترفدار داره را مطالعه بفرمائيد مطالب جالبي دستگيرتان خواهد شد.

Nina99
21-07-2006, 04:48
با سلام خدمت همه دوستان عزيز و كساني كه به من لطف داشتن و جواب سوال منو دادن
mercedes عزيز من خيلي دوست دارم كه اين كارو انجام بدم و ميدونم عاقبت موفق ميشم ولي اينبار سعي ميكنم كه روي قسمت سرم زياد حساس نشم اينجوريشم امتحان ميكنم ...

mercedes
21-07-2006, 11:13
اينبار سعي ميكنم كه روي قسمت سرم زياد حساس نشم اينجوريشم امتحان ميكنم ...
همين حساس نشدن بازهم خودش تمركز هست مثل اينكه بگيبد به يه فيل سفيد با گوشهاي كوچك فكر نكن.اين خودش باز هم فكر كردن .از ابتدا بايد رها باشيد.
موفق باشيد.

soleares
21-07-2006, 11:20
مطالبت خيلي جالبه متشكريم

mercedes
21-07-2006, 18:05
مطالبت خيلي جالبه متشكريم
شما لطف دارين

Bedahe
22-07-2006, 05:13
همين حساس نشدن بازهم خودش تمركز هست مثل اينكه بگيبد به يه فيل سفيد با گوشهاي كوچك فكر نكن.اين خودش باز هم فكر كردن .از ابتدا بايد رها باشيد.
موفق باشيد.



سلام MERCEDES جان خیلی خوشحالم که با کسی ارتباط برقرار میکنم که فرا ماده فکر میکند امیدوارم بتونم از اطلاعاتت استفاده کنم .
و اما ادامه :
من با این مطلب خیلی موافق نیستم ، چون به لحاظ ذهنی در ابتده باید تغییر مسیر رو پذیرفت ، مسیر جدید رو انتخاب کرد و بعد بر اساس اون عمل کرد .
به نظر من ایشون مسیر درستی رو دارن طی میکنن .
برای پرواز روح بهترین راه این است که
1- تمارین مربوط به اون رو مرتب در ساعاتی خاص و دقیق انجام دهید .
2 - در تمام حالات ذهنتان معطوف روح و کالبد اثیری باشد .
3 - تمرین های درک و احساس کردن هاله هم می تواند به تسریع کار کمک کند .
و . . .
اگر مایل بودید بیشتر با هم تبادل نظر خواهیم کرد.


پیروز باشید.

maryam1987
23-07-2006, 18:21
فيزيک در يوناني به معني طبيعت است و متا نيز به معني فراتر و يا مابعد است، بنابر اين متافيزيک را در زبان فارسي به فراماده، فوق العاده، مابعد طبيعت و... آورده اند.
شايد از کلمه متافيزيک بيش از هر کلمه ديگري در دنياي دکانداران ديني و دينگرايان سوء استفاده ميشود. دين داران خودشان را معتقد به متافيزيک ميدانند و ميگويند که خداناپرستان از متافيزيک آگاهي ندارند و هر چيز متافيزيکي را رد ميکنند. اشخاصي که صدسال پيش نهايتاً از حضرت عباس و ابوالفضل علمدار حرف ميزدند و براي مردم دعا نويسي ميکردند، امروزه با بيان مطالب مضحکي چون "نيروهاي متافيزيکي، انرژي مثبت و انرژي منفي" و... همچنان همان دکانهاي خود را باز نگه داشته اند ولي اينبار بجاي حضرت عباس، از متافيزيک سوء استفاده ميکنند. در اين نوشتار توضيحاتي در مورد کلمه متافيزيک و اينکه چيست و به چه معني است داده خواهد شد.
البته کلمه متافيزيک آنقدر بطور متنوع در جاهاي مختلف استفاده شده است که واقعا دشوار است که بگوييم واقعا چه معني اي ميدهد. ارسطو شاگرد افلاطون حکيم (Phylosopher) و عالم (Scientist) يوناني شخصي بود که کتب بسياري (درمورد خواب، حکومت، حيوانات، حرکت، اخلاق، بيان، حيات و...) را در تاليف کرد که در زمان خودش يک دايره المعارف کامل به حساب مي آمد و گنجينه اي بود از علوم و ايده هاي فلسفي که تا آن دوران وجود داشتند و تا دورانهاي زيادي اين کتابها مرجع علمي به شمار مي آمدند تا اينکه کم کم منسوخ شدند و علوم جديد تر و ايده هاي فلسفي جديد تر شکل گرفتند و ديگر کمتر مجالي براي طرح انديشه ها و تحقيقات ارسطو مطرح ميشد و ارزش کمتري يافتند، هرچند که هنوز هم کهنه پرستان ديني مثل ارسطو فکر ميکنند. در پاسخ به سوال دليل بيگ بنگ چه بوده است؟ اولين موجود رو کي آفريد؟ چرا يک چيز نميتواند از ناچيز بوجود بيايد؟ به يکي از اين انديشه هاي ارسطو که همچنان مورد استفاده است يعني برهان حرکت، يا عليت براي اثبات وجود الوهيت مطرح شد.
آثار ارسطو را به چندين دسته تقسيم کردند، کتابهاي نظري و پزشکي و طبيعي و... اما يکي از کتاب هاي ارسطو که دوازدهمين کتاب وي بود و در مورد مسائل فلسفي اي صحبت ميکند، و بسياري از بنيادگرايان ديني همچنان از مفاهيم فلسفه کهنه و منسوخ ارسطو تغذيه ميکنند. ارسطو اين کتاب دوازدهم خود را "فلسفه ابتدايي فلسفه اولي و يا حکمت نخستين)"، "حکمت"، يا "مطالعه هستي" ناميد (اين کتاب را ميتوانيد به زبان انگليسي از اينجا بخوانيد) اما خوانندگان آثار ارسطو و منتقدان وي بعد ها اين کتاب را متافيزيک خواندند. چون ارسطو همانطور که گفته شد کتابهاي زيادي در مورد طبيعيات و فيزيک نوشت، و چون اين کتاب را بعد از کتاب فيزيک نوشت، آنرا متافيزيک خواندند، يعني کتابي که بعد از کتاب فيزيک نوشته شده است، و يا آنچه بعد از فيزيک آمده است. از آن زمان تا اين دوران از اين کلمه سوء استفاده هاي زيادي شده است. لذا شايد بتوان گفت کلمه متافيزيک از آن زمان حيات گرفت. و اين نام براي اين موضوع تقريباً بطور کاملاً تصادفي انتخاب شد.
اما يک عده شياد و دکان دار ديني معمولا براي رنگ و لعاب مدرن دادن به کلاه برداري ها و شيادي هاي خود، از اين اسم سوء استفاده ميکنند و بر مزخرات و هجويات خود نام متافيزيک را ميگذارند، مثلا از نيروهاي متافيزيکي صحبت ميکنند که خوب البته نيرو يک کميت فيزيکي است و نيروي متافيزيکي يک عبارت پارادوکسيکال است، مانند مجرد متاهل! نيرو کميتي فيزيکي است، نيروي متافيزيکي بي معني است.
امروزه متافيزيک يکي از شاخه هاي پنجگانه فلسفه (فلسفه چيست؟) است. اکثر فلاسفه بر اين توافق نظر دارند که فلسفه را ميتوان به پنج شاخه مجزا تقسيم بندي کرد.
فارسي انگليسي حوزه تلاش براي پاسخ به اين پرسش متافيزيک Metaphysics مطالعه وجود چه چيزهايي وجود دارند؟ معرفت شناسي Epistemologyمطالعه دانش من از کجا و چگونه ميدانم؟ اخلاقيات Ethics مطالعه عمل من چگونه بايد رفتار کنم؟ سياست Politics مطالعه نيرو چه اعمالي روا هستند؟ زيبايي شناسي Esthetics مطالعه هنر زندگي چگونه ميتواند باشد؟
متافيزيک شاخه اي از فلسفه است که بطور کلي به مطاله طبيعت جهان هستي و خود مسئله هستي و طبيعت آن ميپردازد. متافيزيک پايه جهان بيني است. و تعيين ميکند چه چيزهايي وجود دارند و چه چيزهايي نميتوانند وجود داشته باشند. بحث پيرامون اينکه جهان اطراف ما يک ماهيت حقيقي (حقيقت چيست؟ ) دارد يا يک ماهيت خيالي دارد تماماً مربوط به شاخه متافيزيک فلسفه است. شاخه هاي مختلف فلسفه که در بالا ذکر شده است بطور وراثتي مرتب شده اند، به اين معني که هرکدام از شاخه هاي پايني نيازمند شاخه يا شاخه هاي بالاتر هستند. بنابر اين متافيزيک به نوعي مادر فلسفه است و بدون دانستن مسئله وجود و چگونگي آن نميتوان هيچ مسئله ديگري را بررسي کرد. متافيزيک لازمه شناخت حکمت است، بدون آن نميتوان با اينکه چه چيزي حقيقي است و چه چيزي حقيقي نيست روبرو شد. معمولاً فلسفه در مکاتب فلسفي که در شرق بوجود آمده اند را با متافيزيک آغاز ميکنند، يعني از مسئله وجود آغاز ميکنند، اما آموزش فلسفه در غرب از معرفت شناسي يعني مطالعه دانايي و بررسي شيوه هاي دانستن آغاز ميگردد. يعني ابتدا راجع به اين صحبت ميشود که آيا ما ميتوانيم چيزي را بدانيم؟ و اگر ميتوانيم اين دانستن به چه شکل است.
در بحث هاي متافيزيکي تلاش بر اين است که به پرسشهايي مانند، چه چيزهايي وجود دارند؟ واقعيت چيست؟ آيا اختيار وجود دارد؟ آيا علت و معلول وجود دارد؟ آيا مفاهيم مجردي مانند اعداد وجود دارند؟ ماهيت زمان و فضا چيست؟ يک چيز چيست و فرق آن با يک فکر چيست؟ آيا يک علت اوليه و يا خدا وجود دارد؟، پاسخ مناسب داده شود. معمولا يکي از رايج ترين سوالهايي که از بيخدايان ميشود اين است که آيا شما به متافيزيک اعتقاد داريد؟ و پرسيدن اين سوال ناشي از درک غلط پرسش کننده از کلمه متافيزيک است، پرسش کننده معمولا منظورش از پرسش اين سوال اين است که، آيا شما به جادوگري و زير پا رفتن قوانين فيزيکي و چيزهاي عجيب غريب مثل خدا و امام زمان و جن و پري و شيطان و سوپرمن و دراکولا و معجزه و شفا اعتقاد داريد؟ که پاسخ به اين سوال بازيافت شده معمولا از طرف خردگرايان خير است اما پاسخ به سوال اولي آري است. متافيزيک چيزي نيست که کسي آنرا قبول داشته باشد يا قبول نداشته باشد، اين سوال مانند اين است که از کسي بپرسند شما نان بربري را قبول داريد؟
بعضي ها پارا فراتر از اين گذاشته اند و ميگويند متافيزيک يک علم و رشته علمي است، و جالبت تر اينجاست که بعضي ها در اين رشته علمي فارق التحصيل شده اند (!) ومثلا دکتراي متافيزيک گرفت اند (!) اين در حاليست که هيچ دانشگاه معتبري چنين رشته تحصيلي اي را ارائه نميدهد که مثلا به کسي ليسانس يا فوق ليسانس متافيزيک بدهد.

براي اطلاعات بيشتر از موارد خرافي اي که سعي ميشود توسط افراد سودجود زير نام متافيزيک به مردم تحميل شود، نوشتاري شايسته از استوار غلام دانايي با فرنام فرا روا نشنا سي: درک ماوراء حسي، تله پاتي، روياي حقيق،..." را مطالعه بفرماييد

mercedes
23-07-2006, 21:03
به نظر من ایشون مسیر درستی رو دارن طی میکنن .
برای پرواز روح بهترین راه این است که
1- تمارین مربوط به اون رو مرتب در ساعاتی خاص و دقیق انجام دهید .
2 - در تمام حالات ذهنتان معطوف روح و کالبد اثیری باشد .
3 - تمرین های درک و احساس کردن هاله هم می تواند به تسریع کار کمک کند .
و . . .
اگر مایل بودید بیشتر با هم تبادل نظر خواهیم کرد.


پیروز باشید.
با سلام مجدد به دوست خوب khademzadeh بله بنده با نظر شا موفق هستم اگر دوست خوبمون معارف در مورد نحوه تمرين از اول ميپرسيدند اونوقت تمارين عملي شرايط مكاني و زماي وتكنيك مخصوص آن تمري را مي طلبد.
متشكرم از راهنماييتون

mercedes
23-07-2006, 21:06
با تشكر از دوست خوبمان maryam1987براي مطلبشان در مورد متافزيك.

Bedahe
23-07-2006, 21:18
سلام مرسدس جان
بنده خداي نكرده قصد جسارت نداشتم !
خب موافقي يه بحث جديد راه بندازيم ؟ !؟
من يه مدت ارتباط با ارواح كار ميكردم ، تا یه جاهایی هم جلو رفتم اما بعد از چند مدت احساس کردم رابطه هام تغییر کرده و برام دقیق مشخص نبود که رابطه ام صحیح و مثبت برقرار میشه ؟
خلاصه کلام شما میدونی به جز روح چه موجودات دیگه ای می تونن تو جلسات ارتباطی حضور داشته باشن ؟
چی جوری میشه فهمید ارتباط کامل و درست برقرار شده ؟
راستی من از روش کتابت استفاده میکردم.

mercedes
23-07-2006, 21:44
با سلام به دوست خوبkhademzadeh
اگر صفحات قبل را ملاحظه بفرماييد در مورد ارتباط با ارواح توضيحاتي داده شده.
جهت برقراري ارتبط با ارواح روشي را توصيه نمي كنند به اين دليل كه روح براي برقراري ارتباط با انسان از اكتوپلاسم ما استفاده ميكند و اين كار در بلند مدت باعت بيماري هاي عصبي ميگردد.
روش كتابت نيز يكي از راههاي كم خطر تر برقراري ارتباط ميباشد .اين روش حتما و حتما بايد تحت نظر استاد مجرب باشد تا بتواند در صورت كمبود انرژي آن را منتقل كند در موقع برقراري ارتباط معمولا روحهاي سرگردان و ضمير باعث اختلال ميگردند اما تحت نظر استاد وي با استفاده ازروح حامي خود و شما باعث ميگردد كه شما بتوانيد بدون مزاحمت با روح حامي خود ارتباط برقرار نماييد.خصوصا در مراحل اول كه روح حامي در حال تنظيم موج خود مي باشد.
باز هم تاكيد ميكنم كه بدون راهنما اصلا و اصلا وارد دنياي متافيزيك نشويد.

moaref
25-07-2006, 10:21
با سلام خدمت مرسدس عزيز

از آنجايي كه نوشتن كمي مشكل است ميخواستم چند دقيقه اي با شما بصورت تلفني صحبت كنم اگر مزاحم نباشم در صورت تمايل شماره خود و زمان تماس گرفتن با شما را بفرماييد و يا برايم به آدرس زير ايميل كنيد.

در ضمن هنوز كتابهاي دون خوان را نتوانستم تهيه كنم ولي كتاب تاثير از فاصله را مطالعه كردم .
باز هم از لطف شما ممنونم.

mercedes
25-07-2006, 23:58
دوست عزيز معارف
متاسفانه الان ايران نيستم و امكان برقراري تماس ندارم تا آن موقع كه بتوانم با شما ارتباط برقرار كنم اگر راهنمايي از دستم بر مي آيد در خدمت هستم.

moaref
26-07-2006, 12:35
با سلام خدمت دوست گرامي مرسدس عزيز

من منتظر ميمانم و از لطف شما متشكرم

من دوست دارم بيشتر مديم باشم و به روشن بيني خيلي علاقه دارم و منظور من از تله پاتي بيشتر قراعت افكار هست.
در اين ضميه ها يكي دو كتاب معمولي خوانده ام ولي آنچه كه ميخواستم نبود . شايد يك نكته را نميدانند يا نميخواهند بگويند و يا من متوجه نميشوم. (بخاطر همين هست كه دنبال استادي ميگردم كه در اين ضمينه ها كاركرده باشد و به من كمك كند).
برونفكني را بلدم (اگر آنچه كه من ميدانم برونفكني باشد)
تصوير سازي را هم ميدانم.
تمركز را هم كمي كار كردم.
و بر تفكر م هم مسلط هستم و در بيشتر اوقات روز ميتوانم فكرم را آرامش بدهم وحتي اگر لازم باشد فكر نكنم.

ولي تا حالا به هيچ يك از موارد برخورد نكردم و هيچكدام را حتي براي يك بار هم تجربه نكردم.

ممنون ميشوم اگر باز هم لطف كرده و مرا راهنمايي كنيد.

mercedes
27-07-2006, 16:35
با سلام خدمت دوست گرامي مرسدس عزيز

من منتظر ميمانم و از لطف شما متشكرم

من دوست دارم بيشتر مديم باشم و به روشن بيني خيلي علاقه دارم و منظور من از تله پاتي بيشتر قراعت افكار هست.
در اين ضميه ها يكي دو كتاب معمولي خوانده ام ولي آنچه كه ميخواستم نبود . شايد يك نكته را نميدانند يا نميخواهند بگويند و يا من متوجه نميشوم. (بخاطر همين هست كه دنبال استادي ميگردم كه در اين ضمينه ها كاركرده باشد و به من كمك كند).
برونفكني را بلدم (اگر آنچه كه من ميدانم برونفكني باشد)
تصوير سازي را هم ميدانم.
تمركز را هم كمي كار كردم.
و بر تفكر م هم مسلط هستم و در بيشتر اوقات روز ميتوانم فكرم را آرامش بدهم وحتي اگر لازم باشد فكر نكنم.

ولي تا حالا به هيچ يك از موارد برخورد نكردم و هيچكدام را حتي براي يك بار هم تجربه نكردم.

ممنون ميشوم اگر باز هم لطف كرده و مرا راهنمايي كنيد.
با سلام و متشکرم از لطف شما
یه کتاب در این مورد به شما معرفی میکنم
پدیده های روحی و روانی و آموزشهایی برای تقویت آنها
نویسنده:محمد مهدی علی خواه
موضوعها:
تله پاتی ،تله کینزی روشن بینی پسیکو متری پسیکوکینزی و ....
ناشر : انتشارات جمال الحق
تلفن: 66436258
این توضیح رو خدمتون بدم که نویسنده این کتاب کتابی دیگر دارند با نام : مدیومها و مشکلات ارتباط با ارواح
نویسنده از اساتید مجرب این علوم هستند. در این کتابها می توان تمارین عملی پیدا کرد که در کمتر کتابی یافت میشود البته این کتاب کمیاب است چند وقت پیش یکیشو توی کتاب فروشی نسل نو اندیش میدان ولی عصر دیدم.

bb
27-07-2006, 18:30
سلام دوستان
کسی درباره مدیوم اطلاعات داره ؟؟؟

mercedes
27-07-2006, 21:52
سلام دوستان
کسی درباره مدیوم اطلاعات داره ؟؟؟
bb جان اگر سوالی دارین بفرمایین اگر در توان بود خوشحال میشیم

nightmare
28-07-2006, 17:46
نوشته شده توسط amir2010
اگر جفت چشماتان را چپ كنيد مسلما تصوير واضحي نبيبينيد اما اگر هر دو چشم يك جا را نگاه كنند مي توانيد همه جا را ببينيد.

این تکنیک جالبیه . بله وقتی چشم ها رو تا آخرین حد چپ کنیم تصاویر بر هم منطبق میشن و تصویر جدید رو می بینیم . اما هنوز نه همه جا.


نوشته شده توسط khademzadeh
من با این مطلب خیلی موافق نیستم ، چون به لحاظ ذهنی در ابتده باید تغییر مسیر رو پذیرفت ، مسیر جدید رو انتخاب کرد و بعد بر اساس اون عمل کرد .

بلیط ورودی به عالم فرا ماده ، گذشتن از همین ذهن حیله گره که با استفاده از منطقش مانع کار میشه . ترس استاد بزرگیست.

تا بعد....

maryam1987
28-07-2006, 22:09
سلام دوستان
کسی درباره مدیوم اطلاعات داره ؟؟؟


مدیوم یا وسیط

مدیوم یعنی فردی که واسطه بین انرژی و قدرت ارواح با افراد زنده باشد و در شکل گرفتن جلسات روحی مدیوم رل بسیار مهمی را ایفا می کند,زیرا بدون وجود مدیوم در جلسات , تماس مناسبی از نظر تحرکی و تجسدی برقرار نخواهد شد ولی در بسیاری از تماسها نیازی به مدیوم نیستو خود عامل این کار را انجام می دهد.
عامل های مختلف جهت اجرای برنامه های روحی خویش , هر یک چندین مدیوم دارند که از وجود آنها در تماس استفاده می نمایند . چون هر مدیوم دارای توانایی های ویژه مربوط به خود است که دیگری آن توان را ندارد چون هر کدام از آنها می توانند پدیده های جداگانه ای را بوجود آورند.بدست آوردن یا شناخت وسیط در بیت افراد کار بسیار مشکلی نیست زیرا یک عامل ورزیده با انجام برخی از آزمایشات ساده روحی می تواند پی به وجود آنها ببرد.
اگر در جلسه ای عامل بخواهد بدون انجام آزمایش فورا از فردی را به عنوان مدیوم استفاده نماید,نخست باید کسانی را انتخاب کند که بین خانمها دارای اندامی تقریبا درشت و چهره ای گرد و گندمگون و حالتی تقریبا عصبی باشند .چون در این گروه از افراد مدیوم های بیشتری را می توان یافت.
دلیل مدیوم بودن خوب از نظر ارواح داشتن سیالات قوی و فراوان و تجانس روحی است و به همین دلیل است که بوسیله سیاله های روحی هر مدیوم , دسته یا گروه ویژه ای از ارواح توان انجام کاری را دارند . توان مدیومی هر فردی با حالت روحی وی نسبت مستقیم دارد ولی با وجود این در جهان دو نفر را نمی توان یافت که دارای حالت و قدرت روحی یکسانی باشند.به این دلیل نمی توانیم تمامی مدیوم های جهان را دسته بندی کنیم لذا به ذکر چند گروخ از مدیوم های مهم که شناخته شده می باشند اکتفا می کنیم.
1-مدیوم شنوا:
این دسته از مدیوم ها می توانند با گوش تن امواجی از صداهای مبهم ارواح را بشنوند و گروهی دیگر از همین دسته از مدیوم های شنوا می توانند صدای ارواح را بطور کامل شنیده و آن را درک کنند.این افراد که تعدادشان زیاد نیست قادرند حتی با ارواح گفتگو کرده و پیام ها را برای دیگران بازگو کنند, لذا تماس آنان با ارواح نوعی جنبه پیشگویی دارد . اطلاعات خواسته شده توسط ارواح در گوش آنان زمزمه می شود و سپس آن گفته های ارواح را به زبان می آورند.البته باید گفت که ارواح خواسته های خود را از عقل به مغز و از مغز به سیستم عصب شنوایی منتقل می کنند
2-مدیوم بینا:
این نوع مدیوم ها قادرند گاهی طی شرایط خاصی با چشم تن ارواح و برخی از حقایق نامرئی حیات را بصورت شبح یا شخص کامل مشاهده کنند و خارج از پیرامون وجودی خود همه چیز را بصورت حقیقتی کاملتر درک کنند و گاهی هم ممکن است رخدادهایی را که در جهان در حال بروز است را به سادگی از راه دور دیده و بمراتب سریع تر از سیستمهای فنی و علمی و مخابراتی مطالب اطلاعاتی و مشاهدات خود را بازگو کنند.
3-مدیوم حلولی:
این گونه از مدیوم ها به نسبت سای در جوامع کمترند و آنها دارای روح و تنپوش بسیار لطیف تری از دیگران هستند. ارواح بیشتر تمایل دارند که در جلسات از وجود مدیوم های حلولی استفاده کنند و کنترل جسم وی را برای مدتی به دست بگیرند . این مدیوم ها معمولا پس از پایان جلسات هیچ مطلبی را از ما وقع جلسه بیاد ندارند . با حضور روحی در جلسات این گونه مدیوم ها اغلب شخصیت آن روح حلول کرده را به خود می گیرد و بنا به خواسته روح از خود حرکات فیزیکی بروز می دهند. در این شرایط روح تازه وارد روح شخص را برای چند لحضه مانند حرکت روح در زمان خواب کنار گذارده و برای مدتی در تنپوش وی جای می گیرد وکلیه حالت و شخصیت روح تازه وارد در وجود مدیوم پیدا می شود.
4-مدیوم کتابت:
بیشتر افراد بشر می توانند پس از چند بار شرکت در جلسات روحی و کسب دانش و علم روحی به صورت مدیوم کتابتی در آیند , زیرا این قدرت در تمام افراد به طور نسبی زیادی وجود دارد این نوع مدیوم ها قلم را در دست می گیرند و نوک آن را بر روی کاغذ می گذارند و سپس بدون اراده شخصی آنها , قلم خود به خود در دست مدیوم به حرکت در می آید و اشکالی را رسم می کند و در صورت تسلط روحی , خودکار و یا قلم شروع به نوشتن کلمات یا جملاتی می کند . این گونه تماس ها جزو سادترین تماس های روحی هستند که به آسانی می توان آثار روحی را در اطراف خود از طریق کارهای فیزیکی مشاهده کرد.
5-مدیوم الهامی یا حسی:
مدیوم هایی هستند که ارواح خواسته های خود را به صورت الهامات عقلی و ذهنی به آنها بازگو می کنند و آنان گاهی بدون اراده و خواست عملی را انجام می دهند و یا سخنانی بر زبان می آورند که پس از مدتی مشخص می شود آنها در آن زمان واکنش بسیار مناسب و برازنده ای نسبت به عمل قبلی خود در همین زمینه انجام داده اند واصولا باید چنین کاری صورت می گرفت تا از بروز اتفاقات و سوانحی جلوگیری به عمل آید. بیشتر افراد نسل بشر دارای چنین توانایی هایی هستند و این حالت مدیومی در آنها وجود دارد که در مواقع خاصی توسط روح نگهبان یا مددکار و راهنما مطالبی به آنها الهام می شود و یکی از همان حالتهای دلشوره یا نگرانی , وجود چنین الهاماتی است که در مواقع خاصی در افراد به وجود می آید.
6-مدیوم سیاله ای:
این افراد , مدیوم هایی هستند که از بدن آنها در جلسات روحی سیاله هایی خارج می شود که ارواح با استفاده از وجود همین سیاله ها قادرند قدرت یا پدیده های روحی را بوجود آورند و از خود آثار عقلی یا فیزیکی و ... بروز دهند .خروج سیالات روحی هرگز زیان یا مشکلی برای حالت روحی یا جسم مدیوم ندارد.به جهت همین سیاله های افراد است که باید در جلسات تجسدی همیشه افراد معتقد و موافق بیشتر از افراد ناباور و منفی باشند , زیرا افرادی که به وجود و بقای روح اعتقاد ندارند . اشخاص منفی تلقی شده و از قدرت مدیومی افراد(سیاله های مثبت) می کاهند و آن را خنثی می کنند و به همین علت هم حضور آنها مناسب جلسات روحی نیست.
7-مدیوم های وسیط روحی یا تجسدی:
این مدیوم ها نسبت به کلیه مدیوم های دیگر کمتر در بین افراد دیده می شوند .زیرا از سیالات بسیار قوی ای برخوردارند.انتخاب چنین مدیوم هایی مستلزم آزمایشات مختلفی است که بهترین و تواناترین مدیوم های وسیط در بین مدیوم های دیگر شناسایی شوند و از وجود آنها جهت تحرک یا تجسد بوسیله ارواح استفاده شوند
8-مدیوم های در خواب:
عده ای از افراد که می خوابند صاحب قدرت شگرفی می شوند و کلیه مطالبی را که در زمان رویا های خود مشاهده می کنند تمامی آنها روز بعد یا پس از مدتی کوتاه به وقوع می پیوندند و دلیل آن این است که در وقت خواب روح آنها پپس از کسب انرژی از جهان های روحی قادر است
اولا: در زندگی آینده خود و دیگران سیر و سفرهایی داشته باشد
ثانیا: در این شرایط می تواند ضمیر آگاه را نیز همراه ضمیر ناخودآگاه و سیار روانه کند تا کلیه مشاهدات و رویا های زمان خواب را این ضمیر به خاطر بسپارد و روز بعد بازگو نماید . این قبیل افراد را از نظر روحی مدیوم در خواب می نامند

maryam1987
28-07-2006, 22:24
سلام به همه دوستان
تكنيكي براي ايجاد اعتماد به نفس بالا سراغ نداريد؟
--------------
دوستان من فكر ميكنم ارتباط با ارواح خوب نباشه , شما دقيقا داريد چي كار ميكنيد؟

mercedes
28-07-2006, 22:59
سلام به همه دوستان
--------------
تكنيكي براي ايجاد اعتماد به نفس بالا سراغ نداريد؟
دوستان من فكر ميكنم ارتباط با ارواح خوب نباشه , شما دقيقا داريد چي كار ميكنيد؟

با سلام خدمتmaryam1987

با تشكر از مطلب كاملتان در مورد مديومها.


در مورد تكنيك براي اعتماد به نفس بالا اگر امكان دارد بيشتر توضيح بفرماييد.


در موردارتباط با ارواح همانطور كه در صفحات گذشته نيز ذكر شد توصيه نميگردد.

maryam1987
29-07-2006, 00:30
با سلام خدمتmaryam1987

با تشكر از مطلب كاملتان در مورد مديومها.


در مورد تكنيك براي اعتماد به نفس بالا اگر امكان دارد بيشتر توضيح بفرماييد.


در موردارتباط با ارواح همانطور كه در صفحات گذشته نيز ذكر شد توصيه نميگردد.



منظورم اين بود كه آيا براي تقويت اعتماد به نفس راهي رو پيشنهاد ميكنيد؟

bb
29-07-2006, 05:29
مریم جون دستت درد نکنه

maryam1987
30-07-2006, 20:15
مریم جون دستت درد نکنه

خواهش مي كنم , كاري نكردم :happy:

Ajna
30-07-2006, 21:37
سلام من عضو جديد هستم.
هولي سوشيانت عزيز شما كدام گروه از انرژي درمانها را بيشتر قبول داريد؟

mercedes
31-07-2006, 01:03
با سلام و خوشامد گویی به عضو جدید آجنا

از چندین نوع روش انرژی درمانی جهت شفا بخشی استفاده میگردد.
چند تا از روشهای انرژی درمانی مشهور , پرانیک , شای و ریکی را میتوان نام برد.

nightmare
31-07-2006, 11:15
mercedes جان سلام جان . آقا می بینم که امروز تولدت هست .... تبریک ما رو بپذیر . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امیدوارم در روزی خاص و لحظه ای خاص ، بزرگترین هدیه ی رو در شناخت زندگی از خداوند کسب کنی...

بازم بهت تبریک می گم و برات آرزوی موفقیت می کنم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تا بعد....

yaghish
01-08-2006, 02:21
سلام من عضو جدیدم :rolleye: . می خوام بگم که اینجا خیلی باحاله. راستی اگه خواستین می تونم براتون مطلب ترجمه کنم

mercedes
01-08-2006, 09:39
mercedes جان سلام جان . آقا می بینم که امروز تولدت هست .... تبریک ما رو بپذیر . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امیدوارم در روزی خاص و لحظه ای خاص ، بزرگترین هدیه ی رو در شناخت زندگی از خداوند کسب کنی...

بازم بهت تبریک می گم و برات آرزوی موفقیت می کنم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تا بعد....
خیلی متشکرم از لطف شما
بنده هم امیدوارم که شما و دوستان ماورایی مان در پناه خداوند شاد و مسرور باشید :)
همچنین تولد شما را هم البته با چند روز تاخیر تبریک میگم.

mercedes
01-08-2006, 09:43
سلام من عضو جدیدم :rolleye: . می خوام بگم که اینجا خیلی باحاله. راستی اگه خواستین می تونم براتون مطلب ترجمه کنم
خوشامد میگم به شماtom boy عزیز
درست میگید اغلب دوستان این تاپیک انگار یه جوری چند وقته همدیگه رو میشناسند.

مرلين بزرگ
01-08-2006, 21:44
سلام من عضو جديدم.كسي كتاب ميرداماد كبير رو داره

mercedes
02-08-2006, 02:27
سلام من عضو جديدم.كسي كتاب ميرداماد كبير رو داره
با عرض خوشامد گویی به دوست عزیز مرلین بزرگ
به قسمت مربوط به کاتبخانه انجمن برای کتاب بهتره مراجعه کنید

yaghish
02-08-2006, 09:43
سلام دوستان. امیدوارم همگی خوب باشین. اگه دوست داشته باشین می تونم براتون داستان کوتاه بزارم (البته یا ترجمه شون کردم یا این جا و اونجا خوندم) ڀس لطفا نظر بدین تا بدونم که ادامه بدم یا نه
و داستان امروز:
خوابی دیدم..........
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم.
بر ڀهنه ی آسمان صحنه هائی از زندگیم برق زد.
در هر صحنه دو جفت رد ڀا روی شن دیدم.
یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا.
وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد
به ڀشت سر و به جای ڀاهای روی شن نگاه کردم.
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگیم
فقط یک جفت جای ڀا روی شن بوده است.
همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگیم بوده است
این واقعا برایم ناراحت کننده بود.
درباره اش از خدا سئوال کردم
خدایا:
تو گفتی اگربه دنبال تو بیایم
در تمام راه با من خواهی بود.
ولی دیدم که سخت ترین دوران زندگیم
فقط یک جفت جای ڀا وجود داشت.
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هروقت دیگر به تو نیاز داشتم
مرا تنها گذاشتی.
خدا ڀاسخ داد:
بنده ی بسیار عزیزم
من در کنارت هستم
و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت.
اگر در آزمون ها و رنج ها فقط یکجفت جای ڀا دیدی
زمانی بود که تورا در آغوش حمل میکردم

راستی من یه سئوال دارم و اون اینکه آیا تو مسئله ی تناسخ در اجسام مختلف جنسیت فرد ثابته یا نه؟

با تشکر:سمانه

yaghish
02-08-2006, 09:47
من خودمو معرفي مي كنم. سمانه هستم و 17 سالمه
راستي گياهخواري مي كنم
اگه در مورد غده پينال يا گياهخواري مطلب بخوائين براتون مي ذارم.
bye

nightmare
02-08-2006, 10:18
راستی من یه سئوال دارم و اون اینکه آیا تو مسئله ی تناسخ در اجسام مختلف جنسیت فرد ثابته یا نه؟

اول سلام و ورودتون رو تبریک می گم. نمی دونستم اجسام هم تناسخ دارند . اما در مورد افراد ، شنیدم ثابت نیست...


راستي گياهخواري مي كنم
اگه در مورد غده پينال يا گياهخواري مطلب بخوائين براتون مي ذارم.

داتوره ، پیوتل و قارچ توهم زا.... در مورد این سه گیاه چیزی میدونید؟ اگه می دونید بیوگرافی این گیاه ها و نحوه ی اثرشون روی انسان رو کمی برام توضیح بدید.
راستی اگه فضولی نباشه می تونم بپرسم از چه گیاه هایی استفاده می کنید؟

تا بعد....

mercedes
02-08-2006, 11:13
با سلامه مجدد به شما دوست جدیدtom boy
خیلی متشکرم برای نوشته بسیار زیبایتان
خوشحال میشیم اگه ادامه بدین
در مورد تناسخ نظرات مختلف وجود دارد یک نظریه است که میگه تمام اشیاء هم دارای جان هستند مثلا کسانه که توانسته اند به زندگی های گذشته خود برگردند دیده اند که در بعضی زندگی ها خود یک تخته سنگ بوده اند یا گوسفند یا یک گل یا یک ستون توی یه کاخ یا ....
شاعر میگه:
جمله ذرات عالم گویند روزان و شبان ما صمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
ندیدن و یا نشنیدن ما دلیل بر نبودن نیست
اگه تمایل به ترجمه دارین یک سری مطلب هست که برای این تاپیک مفیده

mir@
02-08-2006, 12:46
سلام

تا اونجایی که من اطلاع دارم تناسخ از نظر دین اسلام کاملاً مردوده و اینکه اشیا جان دارند و حمد خدا را می گن ربطی به تناسخ نداره.

mercedes
02-08-2006, 23:04
سلام

تا اونجایی که من اطلاع دارم تناسخ از نظر دین اسلام کاملاً مردوده و اینکه اشیا جان دارند و حمد خدا را می گن ربطی به تناسخ نداره.
اینها همه نظریه است و هم در مورد تایید و رد تناسخ نظری های زیادی وجود دارد.

yaghish
03-08-2006, 05:47
سلام به همگی.
من خیلی متاسف ام مثل اینکه قبلا این داستان تو تا÷یک بوده.اخه من هنوز همه ی تا÷یک رو نخونده ام.
عیب نداره حالا دو تا می ذارم که حداقل یکیش براتون جالب باشه.
سمانه

yaghish
03-08-2006, 05:47
یه فیلسوفی بوده که 5 تا شاگرد داشته. اینا هی از استادشون می ڀرسن که فلسفه ی زندگی چیه.استاده بهشون می گه فردا بیائین خونه ی من اونجا بهتون می گم.روز بعد همگی میرن خونه ی استاد و استاد با یه سینی چای از اونا ÷ذیرائی می کنه. تو این سینی 20 تا فنجان مختلف بود.خلاصه 5 تا از بهترین و شیک ترین فنجونا انتخاب میشه. استاد یه لبخندی می زنه و می گه: این همون فلسفه ی زندگیه . با اینکه شما میدونستید چای همه ی فنجان ها از یه قوری ریخته شده همتون سعی کردید فنجان زیبا تر رو انتخاب کنید.÷س زندگی چایی است که تو فنجان های مختلف می خوریم . اما محتواش همیشه یکیه.

yaghish
03-08-2006, 05:48
یه روز یکی میره ﭜیش یه روانڀزشک و میگه که حالش خیلی بده و دیڀرس شده.
دکتره بهش میگه بیشتر تو جمع دوستان باش.. طرف میگه دکتر این کارم کردم ولی جواب نداد
دکتره بهش میگه برو تو طبیعت و شاد باش. طرف میگه دکتر این کارم کردم ولی جواب نداد
دکتره بهش میگه بیشتر ڀارکو سینما برو. طرف میگه دکتر این کارم کردم ولی جواب نداد
اخرش دکتره بر می گرده می گه تازگیا یه سیرک اومده شهر و یه دلقک داره که خیلی با مزه هست و اگه بره اون دلقکو ببینه حالش حتما خوب میشه.
مرده درحالی که ڀامیشد بره یه لبخند تلخ میزنه و میگه: دکتر جون من همون دلقک هستم.

yaghish
03-08-2006, 06:39
از همتون خیلی ممنون که بهم جواب دادین
راستش من در مورد اون سه تا گیاه چیزی نمی دونم.و من ساده ترین و ÷ر طرفدارترین نوع گیاهخواری رو انتخاب کردم که فقط گوست و اعضای بدن حیواناتو از برنامه ی غذا شون حذف می کنن.
راستی هر گیاهی که بتونم می خورم.خیلی خوبه یه روز امتحان کنید .خیلی حس خوب و سبکی به آدم دست می ده.
راستی آقا امیر می شه ب÷رسم شما با استناد به کدوم آیه از قران تناسخ رو رد می کنید.من یکی رو می شناختم که داشت با یه ایه تناسخ رو ثابت می کردکه من درست یادم نیست اخه بچه بودم.الانم ایشون زنده نیستن . اگه بتونم حتما سعی می کنم اون آیه رو بذارم.
راستی اگه مطلب برام بفرستین تا جائی که بتونم ترجمه می کنم . اما یه کم طول می کشه آخه سرم گرم عروسیه خواهرمه و سرعت تای÷ فارسیم ÷ائینه ولی هر کمکی بتونم می کنم
من یه سوال دیگه دارم:
به نظرتون هنگام تولد رنگ هاله ی همه ی ادما یکیه ؟
بازم از همتون ممنونم

سمانه(hisss_5)

mercedes
03-08-2006, 12:44
از همتون خیلی ممنون که بهم جواب دادین
طرفدارترین نوع گیاهخواری رو انتخاب کردم که فقط گوست و اعضای بدن حیواناتو از برنامه ی غذا شون حذف می کنن.
راستی هر گیاهی که بتونم می خورم.خیلی خوبه یه روز امتحان کنید .خیلی حس خوب و سبکی به آدم دست می ده.
راستی آقا امیر می شه ب÷رسم شما با استناد به کدوم آیه از قران تناسخ رو رد می کنید.من یکی رو می شناختم که داشت با یه ایه تناسخ رو ثابت می کردکه من درست یادم نیست اخه بچه بودم.الانم ایشون زنده نیستن . اگه بتونم حتما سعی می کنم اون آیه رو بذارم.
راستی اگه مطلب برام بفرستین تا جائی که بتونم ترجمه می کنم . اما یه کم طول می کشه آخه سرم گرم عروسیه خواهرمه و سرعت تای÷ فارسیم ÷ائینه ولی هر کمکی بتونم می کنم
من یه سوال دیگه دارم:
به نظرتون هنگام تولد رنگ هاله ی همه ی ادما یکیه ؟
بازم از همتون ممنونم

سمانه(hisss_5)
با سلام
در مورد گیاه خواری فرمودین یکی از بزرگان میفرمایند که شکمهای خود را گورستان حیوانات نگردانید
در مورد تناسخ هم همونطور که عرض کردم دلایلی هم برای رد و هم قبول تناسخ وجود دارد اما شما در مسیر سلوک به جایی میرسید که این موضوع را درک میکنید و دیگر احتیاجی به رد یا قبول چیزی ندارید .هرکس به قدر فهمش فهمید مدعا را
اگه تمایل به ترجمه دارین یه سایت هست که مطالب جالبی در مورد بیماری ها و شفا و آموزشهای شفای انرژیکی دارد اینهم لینکش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در مورد رنگ هاله ها هم در یه سایت دیگه که لینکشو میزارم توضیح کامل داده شده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینهم لینک در مورد برداری از هاله و خود درمانی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینهم لینک در مورد روش شفابخشی ریکی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

yaghish
04-08-2006, 01:29
سلام دوستان. این داستان رو از کتاب در باب عشق نوشتم.اگه تونستین بهتره انگلیسی شو بخونین اما من دست و ڀا شکسته به فارسی هم ترجمه کردم.

Heaven and hell
The real difference
A man spoke with the Lord about heaven and hell. The Lord said to the man: “Come, I will show you hell”.
They entered a room where a group of people sat around a huge pot of stew. Every one was famished, desperate and starving. Each held a spoon that reached the pot, but each spoon had a handle so much longer than their own arm that it could not be used to get the stew into their own mouths. The suffering was terrible.
“Come, now I will show you heaven” the Lord said after a while. They entered another room, identical to the first – the pot of stew, the group of people. The same long-handled spoons. But there everyone was happy and well-nourished.
“I don’t understand,” said the man. “Why are they happy here when they were miserable in the other room and everything was the same?”
The Lord smiled. “Ah, it is simple,” he said. “Here they have learned to feed each other”.
From a book named: on love
The writer: Ann Landers


بهشت و جهنم
مردی داشت در مورد بهشت و جهنم با خدا حرف می زد.خدا بهش گفت:بیا می خوام جهنم رو بهت نشون بدم.اونا وارد اتاقی شدند که یه گروه دور دیگ بزرگی از غذا نشسته بودند.همشون لاغر و گرسنه و بد حال بودند.هر کدوم از این آدما یه قاشق بلند داشتند که به داخل دیگ می رسید اما دسته ی این قاشق ها بلند تر از بازوی اونا بود.انقدر بلند که نمی تونستند با اون غذا رو تو دهن خودشون بذارن.اوضاشون فجیع بود.
بعد یه مدت خدا گفت : بیا می خوام بهشت رو بهت نشون بدم.اونا وارد یه اتاق دیگه شدند.کاملا شبیه اولی بود- یک دیگ غذا-یه گروه از آدما-و همون قاشق های دسته بلند.اما تو این اتاق همه شاد بودند و معلوم بود خوب تغذیه شدند.
مرده گفت:من نمی فهمم.چرا اینجا همه خوشحال هستند اما وضع اون اتاق فاجعه است در حالیکه شرایطشون کاملا یکسانه؟
خدا لبخند زد و گفت: خیلی ساده است. ادمای اینجا یاد گرفتن چطور به هم دیگه غذا بدن.

yaghish
04-08-2006, 01:53
خيلي ممنون mercedes جان.
خوشحالم كه شما مثل بقيه گياهخواري رو رد نمي كنيد.
مي دونيد دو سال بود كه چند تا سوال تو ذهنم بود و باعث مي شد به عدل خدا شك كنم. اما تناسخ باعث مي شه برا همه ي اين سوالها جواب پيدا كنم. اما چيزي كه نمي تونم دركش كنم اينه كه اگه با مرگ ادم روح وارد جسم ديگه مي شه اون وقت بايد جمعيت جهان هميشه ثابت باشه . و يه سري سوالهاي ديگه. متاسفانه شهر ما يعني مراغه كوچيكه و غير ممكنه بتوني يه كتاب در مورد تناسخ يا هاله پيدا كني برا همين من كل اطلاعاتم رو از اينتر نت جمع مي كنم .
راستي مي شه جواب سوال قبليمو بدين چون اين روزا سرم خيلي شلوغه نمي تونم مطلب انگليسي بخونم.
در مورد داستان نظر بدين:سمانه

moaref
04-08-2006, 10:12
با سلام خدمت دوست گرامي مرسدس عزيز

من منتظر ميمانم و از لطف شما متشكرم

من دوست دارم بيشتر مديم باشم و به روشن بيني خيلي علاقه دارم و منظور من از تله پاتي بيشتر قراعت افكار هست.
در اين ضميه ها يكي دو كتاب معمولي خوانده ام ولي آنچه كه ميخواستم نبود . شايد يك نكته را نميدانند يا نميخواهند بگويند و يا من متوجه نميشوم. (بخاطر همين هست كه دنبال استادي ميگردم كه در اين ضمينه ها كاركرده باشد و به من كمك كند).
برونفكني را بلدم (اگر آنچه كه من ميدانم برونفكني باشد)
تصوير سازي را هم ميدانم.
تمركز را هم كمي كار كردم.
و بر تفكر م هم مسلط هستم و در بيشتر اوقات روز ميتوانم فكرم را آرامش بدهم وحتي اگر لازم باشد فكر نكنم.

ولي تا حالا به هيچ يك از موارد برخورد نكردم و هيچكدام را حتي براي يك بار هم تجربه نكردم.

ممنون ميشوم اگر باز هم لطف كرده و مرا راهنمايي كنيد.

با سلام به همه دوستان بخصوص دوستان جديد

مرسدس عزيز سلام
من متاسفانه نتونستم اون كتاب رو تهيه كنم.
نه انتشارتش داره و نه در كتابفروشهايي كه گشتم بود.
باز هم از شما ممنونم و منتظر راهنمايي شما هستم.

از دوستان عزيز ديگه هم ممنون ميشم اگر مرا راهنمايي كنند.

mercedes
04-08-2006, 11:55
با سلام به همه دوستان بخصوص دوستان جديد

مرسدس عزيز سلام
من متاسفانه نتونستم اون كتاب رو تهيه كنم.
نه انتشارتش داره و نه در كتابفروشهايي كه گشتم بود.
باز هم از شما ممنونم و منتظر راهنمايي شما هستم.

از دوستان عزيز ديگه هم ممنون ميشم اگر مرا راهنمايي كنند.
با سلام
خوشبختانه چند سال پیش که بنده حقیر در محضر این استاد بودم ایشان دو جلد از این کتاب را به بنده هدیه دادند میتوانم یک جلد از آن را به شما به رسم یاد بود بدهم در قسمت پیغام خصوصی آدرس بدهید تا ارسال نمایم.امیدوارم مفید واقع گردد.

mercedes
04-08-2006, 12:18
خيلي ممنون mercedes جان.
خوشحالم كه شما مثل بقيه گياهخواري رو رد نمي كنيد.
مي دونيد دو سال بود كه چند تا سوال تو ذهنم بود و باعث مي شد به عدل خدا شك كنم. اما تناسخ باعث مي شه برا همه ي اين سوالها جواب پيدا كنم. اما چيزي كه نمي تونم دركش كنم اينه كه اگه با مرگ ادم روح وارد جسم ديگه مي شه اون وقت بايد جمعيت جهان هميشه ثابت باشه . و يه سري سوالهاي ديگه. متاسفانه شهر ما يعني مراغه كوچيكه و غير ممكنه بتوني يه كتاب در مورد تناسخ يا هاله پيدا كني برا همين من كل اطلاعاتم رو از اينتر نت جمع مي كنم .
راستي مي شه جواب سوال قبليمو بدين چون اين روزا سرم خيلي شلوغه نمي تونم مطلب انگليسي بخونم.
در مورد داستان نظر بدين:سمانه
با سلام
در مورد گیاه خواری که فرمودید بدن به انواع غذا ها و ویتامین ها احتیاج داردو فقط باید اعتدال را رعایت کرد. خوردن صرف گیاه می تواند از اعتدال فاصله بگیرد.پس همانطور که حضرت علی فرمودند عدالت بهترین است.
در مورد سوالاتی که فرمودید عرفا و بزرگان ما را به تفکر در آفاق و انفس فرا می خوانند :
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میبری آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم
همچنین عرفا میفرمایند گرچه پاسخ بسیاری از این سوالات را نمی فهمیم اما تفکر در مورد آن به ما میفهماند که هیچ نمی فهمیم و فقیر هستیم همانطر که در قرآن آمده یا ایهالناس انتم الفقرا یا پیغمبر میفرمایند الفقرو فخری همین که متوجه شویم که هیچ نمی فهمیم باعث می شود که احساس فخر و برتری نسبت به دیگران نداشته باشیم و میفرمایند نشانه تقوی خشیت و افتادگی است .
همچنین میفرمایند این راه (سلوک) رفتنی و دیدنی است و نمی توان برای دیگران تعریف کرد مثل اینکه شما برای یک کور مادر زاد بخواهید مثلا رنگ قرمز را توصیف کنید مسلما نمی توان او باید خود ببیند . هر کس به قدر فهمش فهمید مدعا را .
در اطراف شهر شما عرفا و بزرگان مشهوری وجود دارند یا داشته اند از کتابهای انها میتوانید استفاده نمایید.
در ضمن از داستانهای زیبایتان بسیار سپاسگزارم .تلنگریست برای حرکت . خوشحال میشویم ادامه دهید.

yaghish
05-08-2006, 02:32
دوستان همگی سلام
مرسدس جان ممنون که وقت می ذاری برام جواب می نویسی.
می شه این عرفا رو به من معرفی کنید؟ البته آقای اکبری رو می شناسم و دو تا از کتاباشون رو خوندم که فکر می کنم کتاب دیگه ای نداشته باشند.ممنون می شم اگه از این آدمای جالب و کتاباشون برام معرفی کنید.
راستی من هنوز نمی دونم وقتی متولد می شیم رنگ هاله هامون یکیه یا نه؟

If there is light in the soul,
There will be beauty in the person,
If there is beauty in the person,
There will be harmony in the house,
If there is harmony in the house,
There will be order in the nation,
If there be order in the nation,
There will be peace in the world.
Chinese proverb
I hope all of u 2 have a light in your soul
سمانه

Memarzadeh
05-08-2006, 15:46
سلام مريم خانم
لطفا مطالب جمع آوري شده از اسرار ماورا را براي من هم بفرستيد
memarzadeh.h@gmail .com
memarzadeh_ha@yahoo.com

khaiyam
05-08-2006, 16:02
هر كس يك عقيده خودش را داره اما من هم اين مسائل را قبول ندارم

yaghish
06-08-2006, 01:06
Start with yourself
The following words were written on the tomb of an Anglican Bishop in the Crypts of Westminster Abbey:
When I was young and free and my imagination had no limits, I dreamed of changing the world. As I grew older and wiser, I discovered the world would not change, so I shortened my sights somewhat and decided to change only my country.
But it, too, seemed immovable.
As I grew into my twilight years, in one last desperate attempt, I settled for changing only my family, those closest to me, but alas, they would have none of it.
And now as I lie on my deathbed, I suddenly realize: if I had only changed my self first, then by example I would have changed my family.
From their inspiration and encouragement, I would then have able to better my country and, who knows; I may have even changed the world.
از خودت شروع کن
کلمات زیر روی قبر یک اسقف انگلیسی در صومعه ای غربی نوشته شده بود:
وقتی جوان بودم و تخیلاتم نامحدود بود فکر تغییر دادن جهان را در سر داشتم. وقتی بزرگتر و عاقل تر شدم دریافتم که جهان تغییر نخواهد کرد
ڀس هدفم را کوچک تر کردم و تصمیم گرفتم که کشور خود را تغییر دهم.
اما این هم همچنان دست نیافتنی به نظر می رسید.
وقتی که سنم بیشتر شد ناباورانه سعی کردم خانواده ام را که نزدیک ترین افراد به من هستند تغییر دهم. اما افسوس که این هم شدنی نبود.
و حالا که در بستر مرگ خفته ام به یکباره دریافتم که: اگر اول خودم را تغییر داده بودم می توانستم در ادامه خانواده ام را تغییر دهم.
با تاثیرات و تشفیقات خانواده قادر بودم کشورم را تغییر دهم. و از کجا معلوم شاید می توانستم جهان را نیز تغییر دهم.

moaref
09-08-2006, 11:06
با سلام
خوشبختانه چند سال پیش که بنده حقیر در محضر این استاد بودم ایشان دو جلد از این کتاب را به بنده هدیه دادند میتوانم یک جلد از آن را به شما به رسم یاد بود بدهم در قسمت پیغام خصوصی آدرس بدهید تا ارسال نمایم.امیدوارم مفید واقع گردد.

مرسدس عزيز سلام

از شما خيلي ممنون هستم و شما لطف داريد.
از اينكه مرا قابل ميدانيد و جواب ميدهيد همين براي من كافي هست و دوست ندارم مزاحمتي براي شما بوجود بياورم.
دوست دارم كه پيام خصوصي در مورد سوالهايم به شما بدهم. ولي متاسفانه ( پي سي ورد ) مجوز اين كار را به من نميدهد و راه ديگري براي فرستادن پيام خصوصي نميدانم.

از لطف شما بسيار ممنون هستم

Aurachakra
10-08-2006, 18:19
با سلام حضور همه دوستان
با تشكر از دوستان عزيز مخصوصا

HolySooshiant
maryam1987
yasamin_matin -
mohammad_molana
mercedes
و...
از مطالب جالبتان استفاده كردم
در مدت 9 سال آشنايي و كارم با كامپيوتر و بعد اينترنت اين اولين
باريست كه عضو گروه يا تاپيك يا ... ( اصطلاحاشو بلد نيستم) ميشوم
عضو شدن
من هم به دليل علاقه فراواني كه به علوم ماورا دارم بود
منو به عنوان عضو جديد بپذيريد شايد بتونم مطالبي هر چند كوتاه ارائه كنم
آرزوي سعادت براي همتون دارم.
-----------------------------------------------------------------------------------------
معجزات نه در تناقض با طبيعت, كه در تناقض با دانسته هاي ما در مورد طبيعت رخ ميدهند.
سنت آگوستين

mercedes
10-08-2006, 18:55
با سلام حضور همه دوستان
با تشكر از دوستان عزيز مخصوصا

HolySooshiant
maryam1987
yasamin_matin -
mohammad_molana
mercedes
و...
از مطالب جالبتان استفاده كردم
در مدت 9 سال آشنايي و كارم با كامپيوتر و بعد اينترنت اين اولين
باريست كه عضو گروه يا تاپيك يا ... ( اصطلاحاشو بلد نيستم) ميشوم
عضو شدن
من هم به دليل علاقه فراواني كه به علوم ماورا دارم بود
منو به عنوان عضو جديد بپذيريد شايد بتونم مطالبي هر چند كوتاه ارائه كنم
آرزوي سعادت براي همتون دارم.
-----------------------------------------------------------------------------------------
معجزات نه در تناقض با طبيعت, كه در تناقض با دانسته هاي ما در مورد طبيعت رخ ميدهند.
سنت آگوستين
با عرض سلام و خوشامد گویی به دوست جدید و عزیزAurachakra
خیلی متشکرم از لطفی که دارید
امیدوارم که مطالب مفید بوده باشه
خوشحال میشیم شما هم در بالا بردن اطلاعات مجموعه در خصوص ماوراء مشارکت نمایید.

Soshiant
10-08-2006, 19:22
با سلام
من هم عضویت شما را تبریک میگم همین طور عضویت تمام دوستانی که توی این مدت این جا اومدن و من نبودم که به اون ها تبریک بگم
از همه دوستانی که زحمت کشیدند و این مدت این جا را زنده نگه داشتند ممنونم مخصوصا مرسدس و نایت مار
موفق باشید

mercedes
10-08-2006, 19:24
با سلام
من هم عضویت شما را تبریک میگم همین طور عضویت تمام دوستانی که توی این مدت این جا اومدن و من نبودم که به اون ها تبریک بگم
از همه دوستانی که زحمت کشیدند و این مدت این جا را زنده نگه داشتند ممنونم مخصوصا مرسدس و نایت مار
موفق باشید
به به سلام HolySooshiant عزیز

yaghish
11-08-2006, 01:49
همگي سلام
بابا منم تحويل بگيرين
صواب داره به خدا
:sad:

Soshiant
11-08-2006, 12:33
tom boy جان سلام
خوش امدی
ببخشید من یک مدتی پست ندادم برای همین فقط به اخرین نفر خوش امد گفتم
*********
برای این که تاپیک منحرف نشه بهتره بعد از این دوستان اگر حرفی دارند همراهش یک مطلب اموزنده هم بذارند
تاپیک داره منحرف میشه
ممنون

lovergod14amorousand
11-08-2006, 12:57
سلام
عزيز جان اين تفكرات رو حالا چه علمي چه خرافه رو نريز تو مخ بچه ها . ما خودمون هزار و يك گرفتاري داريم . كه مثل يه هاله همراهمونه .
يه هاله هم داريم اون هم رحمت خداست كه هميشه نگهدار ماست .
اين برنامه ها ماله اون دسته از افراده كه بي خيال همه چيز شدن .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ
يه تاپيكه جادوگري هم راه افتاده كه دوستان هر تخيلي كه تو دوران كودكي داشتن رو مي نويسن . واقعا هم قدرت تخيل بالايي دارن بعضي از اين دوستان :shock:
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
اگه اين مطالب فقط جنبه آگاهي داره و تشويق به انجام اين اعمال نميكنه .من از فردا آموزشه ساخت بمب رو ميزارم :shock: :shock: :shock:

قربانت : شاهين كينگ
اينو خوب اومدي رفيق ;)

zolgharnein
11-08-2006, 21:21
سلام به همه من تازه ثبت نام كردم اما 2 روز پيش همه 61 صفحه را ذخيره كردم وتا حلا 25 صفحه را خوندم از همه ممنونم.
اميدوارم منم بتونم مفيد باشم.

mercedes
11-08-2006, 21:27
سلام به همه من تازه ثبت نام كردم اما 2 روز پيش همه 61 صفحه را ذخيره كردم وتا حلا 25 صفحه را خوندم از همه ممنونم.
اميدوارم منم بتونم مفيد باشم.
با سلام به دوست عزیزzolgharnein
عضویت شما رو تبریک میگم امیدوارم مطالب این قسمت مفید واقع گردد

mercedes
11-08-2006, 22:01
استاد از معصوميت و صداقت سخن مي گويد:

آناني كه بيشتر بر ما تاثير مي گذارند، همان كسان اند كه به آن چه مي گوييم باور دارند.

در فضاي شك متقابل، مردم از هم فاصله مي گيرند.

اما در برابر معصوميت، همه ما رشد مي كنيم. ما در كنار كسي كه ما را باور دارد،به شهامت و دوستي دست مي يابيم.

كسي كه ما را مي فهمد مي تواند دگرگونمان كند. خوب است بدانيم كه اينجا و آنجا هنوز هستند كساني كه به شر بي ميل اند، اينان در برابر چشمهاي آدميان و پروردگار تعالي مي يابند. از حسادت يا بي تفاوتي نمي ترسند. چون عشق "ميلي به شر ندارد". همواره سوي نيك را مي بيند، بهترين بخش وجودشان را به عمل در مي آورند.

و باز او كه عشق مي ورزد، برنده است، هر چند در جست وجوي پاداشي نيست. چه خارق العاده است زندگي آناني كه همواره در روشنايي اند! چه محرك است، چه پر بركت است، گذراندن يك روز تمام بدون ميل به شر

mercedes
11-08-2006, 22:03
ناسازگاري :

هيچ رذالتي، هيچ خواسته ايي، هيچ آزي، هيچ شهوتي، هيچ مسموميتي بدتر از مزاج ناسازگار نيست.
در تلخ كردن زندگي
در نابودي جامعه
در گسيختن رابطه هاي بسيار
در ويراني خانه ها
در لرزاندن بنياد زنان و مردان
در بردن تمام بركت جواني
در نيروي شگرف براي گستراندن فقر،
ناسازگاري بي رقيب است.

در ملكوت جايي براي پيش داوران و ناسازگاران نيست.

اگر فرد ناسازگار تولد دوباره نيابد و هر آنچه را كه عادلانه و درست مي شمارد كنار نگذارد، نمي تواند - به سادگي نمي تواند – به ملكوت آسمان وارد شود.

چون براي ورود به ملكوت آسمان آدمي بايد فردوس را به روحش راه دهد.

كسي كه عشق ورزيدن را مي شناسد، راستي به اندازه همنوعش دوست مي دارد.با ذهني پاك، فروتن، و به دور از پيش داوري و ناسازگاري راستي را مي جويد.و در پايان آن را مي يابد و شاد مي شود.

واژه صداقت شايد كامليت كيفيت عشق را بيان نكند اما واژه ايي ديگر نمي توان يافت، از صداقتي سخن نمي گويم كه همسايه را تحقير مي كند و نه از صداقتي كه از اشتباهات ديگران سود مي جويد تا به همگان نشان دهد، چه قدر نيك است. عشق راستين به رخ كشيدن ضعف ديگران به آنها نيست، بلكه پذيرفتن همه چيز است. شادي از ديدن اين است كه همه چيز بهتر از آني است كه ديگران مي گويند.

mercedes
11-08-2006, 22:10
استاد معرفت مي گويد: انسانهاي داراي كنش كامل چندان خواسته‌ايي ندارند و دلبسته آدميان و اشيا نيستند. بر اساس حرمتي كه خود براي خويشتن قائلند زندگي مي كنند، نه بر اساس احترام ديگران نسبت به خويشتن و براي سادگي طبيعي و زيستي خود انگيخته مي كوشند و خود را از تصنع و وسواس مي رهانند.

mercedes
11-08-2006, 22:12
انسان كامل معتقد است كه حق طبيعي و نيكويي، فطري است. پس مي‌كوشد طبيعي زندگي كند و در كشمكش، آرامش بپرورد و در جدايي، يگانگي و در آشفتگي و اغتشاش عشق و تعالي را.

انساني كه پايبند آئيني درست است، به زندگي با منزلت و اقتدار فطري عظيم و امكاناتي نامحدود مي نگرد.

mercedes
11-08-2006, 22:13
شنيدم كه حكيمي دانا روزي چنين گفت: "هرگاه در جمع انسانها مي روم و به منزلگاه خود باز مي گردم از انسان بودن من كاسته مي شود".

بهتر آن است كه آدمي بيش از آنچه بايد به زبان راند سخن نگويد و سكوت اختيار كند.

بنابراين هر آن كس كه خواستار زندگي باطني و معنوي مي باشد، لازم است مستغرق در تعمق باشد تا با بزرگان باطني عوالم معنا محشور گردد

mercedes
11-08-2006, 22:14
تنها بر سطح صاف و بدون امواج ذهني آرام است كه مجموعه الهامات و دريافتها عوالم نامحسوس، فضايي جهت تجلي در عوالم محسوس پيدا خواهند نمود. در غيراينصورت بيهوده وقت خود را صرف جستجو بدنبال آن تصاوير الهام بخش و نورهاي شهاب واري مكن كه ميتوانند راه گشاي بسياري از مشكلات كوچك باشند. زيرا اين نورهاي راهنما، تنها در برابر چشمان باطني تو حقيقت را آشكار مي نمايند. در نتيجه تو بايد از منطقه ذهني خود با وسواس بيشتري مراقبت كني و آن را در برابر تاثيرات مضري كه طي روز و هنگام عبور از گذرگاه زمين بسوي تو برانگيخته مي شوند، محافظت نمايي

mercedes
11-08-2006, 22:25
نور گوهر شب افروز


از شيخ شهاب‏ الدين سهروردي در رساله عقل سرخ نقل شده است كه:
روح از عقل سرخ مي‏ پرسد: «چگونه بدانجا روم؟ (منظور كوه قاف است)
پاسخ مي‏شنود: «اوّل دو كوه در پيش است هم از كوه قاف، يكي گرمسير است و ديگري سرد‏سير و ….»
مي‏ پرسد مسافت اين كوه چند باشد؟ پاسخ مي‏شنود چندانكه رِوي باز به مقام اوّل تواني رسيد، چنانكه پرگار كه يك سر از او برين نقطه مركز بود و سري ديگر بر خط و چندانك گردد هم باز بدانجا رسد كه اوّل از آنجا رفته باشد.
براي تفسير كلام شيخ بايد از يك نظريه رايج در زمينه دوگانگي حيات يعني جسم و روح استفاده كرد آنجا كه گفته شده انسان از دو بخش لطيف و نوراني «اثيري» و جسم يا قالب مادي تشكيل شده است. تمام قوا و نيروها و استعداد‏هاي انسان در كالبد اثيري يا مثالي او نهفته است، كه آن كالبد توسط زنجيرهاي نقره‏اي سه ‏گانه ــ (قلب ـ طحال و ناف) ــ به جسم مادي اتصال دارد و نمي‏تواند تا موعد مقرر آن را ترك كند.
در قالب مثالي هفت دروازه كه محل توليد انرژي بسيار قوي هستند خود را بعنوان مظهر اراده روح متجلي مي ‏سازند و از همين منظر دريچه‏ اي از سوي فضاي لايتناهي بسوي جسم و ماده گشوده شده كه ارتباط بين آن دو قالب را بشكل ارتباط مابين آن ظرف اعظم و اثيري به اين مظروف اصغرِ مادي سبب مي‏شود.
ظاهرش را پشه ‏اي آرد به چرخ باطنش باشد مكان هفت چرخ
آن هفت نيرو و مراكز آن بدين قرار است:
1- مركز نيروي آلات تناسلي كه در اسفل ‏اسافلين وجود قرار گرفته است.
2- مركز نيروي ناف كه خورشيد وجود است و مركز تابش انوار كيهاني مي‏باشد.
3- مركز نيروي طحال كه كارگاه جسم مادي و مثاليست.
4- مركز نيروي قلب كه تمام تجليات و الهامات عرش الهي در آن قرار دارد و خال و مركز عالم اصغر است.
5- مركز نيروي گلويي.
6- مركز نيروي بين دو ابرويي كه ماه وجود است و همه انوار معرفت از اين كانال عبور مي‏كند.
7- مركز نيروي هزار و يك برگ و (رضا) كه در بالاي سر قرار دارد و دريچه بهشت وجود است كه محل خروج و ورود روح است كانالي است فوق آگاهي.
سلسله اعصاب محل عبور ارتعاشات جسمي است به همين منوال كانالهاي عبور انرژي نيز در جسم مثالي وجود دارد. يكي از مهمترين كانالها، كانالي است كه از طريق دَم و بازدَم تحريك مي‏شود و از اين طريق نقاط انرژي ايجاد مي‏كند. بزرگترين راز جسم توسط حبس نفس آنهم با شيوه هاي متنوع آن آزاد مي‏گردد.
نيروهاي وجود كه آزاد شد آنگاه روح از قالب بدر مي‏آيد و با راهنمايي عقل الهي به اشراق رسيده، آن را به سوي سر منزل مقصود عروج مي‏دهد. منظور شيخ بزرگوار از دو كوه كه يكي سرد سير و يكي گرمسير همان مراكز انرژي ماه و خورشيد است. مركز ناف انرژي خورشيدي وجود است و از آن نقاط به بدن گرما و حرارت منتشر مي‏شود و مركز بين دو ابرويي انرژي لطيف و سرما را به بدن انتقال مي‏دهد.
در واقع براي طي عجايبي كه شيخ بيان مي‏ نمايد پيمودن مسافت دو كوه اوّل كه فاصله آن از ناف تا پيشاني است ملزم مي‏باشد. يعني مي‏ بايست اين فاصله را توسط سير درون و تكامل نفس طي نمود تا آگاهي به آب حيات وجود برسد.
اگر انرژي آلت تناسلي توسط ضبط حواس و مراعات انفاس و تكميل نفس به مطمئنه و دَم و بازدَمِ صحيح، به ناف اتصال يابد، در واقع از كوه اوّل گذشته ‏ايم. سپس مركز ناف قدرت مي‏ يابد و فعال مي‏شود و سير صعود را در پيش مي‏گيرد تا به انرژي ماه برسد كه سرد سير است. از اتحّاد (اين و آن)، گذر از مرحله هستها و كثرات ميسّر مي‏شود و روشنايي خاصي جهل درون را تحت ‏الشعاع قرار مي‏دهد.
منظور شيخ از پرگار و فاصله كوهها، همان فلكه خورشيدي و ماه است كه در هر لحظه هزاران انوار تابناك خرد را متصاعد و از خويش عبور مي ‏دهد. هدف از گذشتن و طي كردن اين يازده مقام ارتباط ايجاد نمودن بين اين فلكه‏ ها و گردونه‏ هاي خرد است و رسيدن به جايگاه گوهر شب افروز مد نظر مي‏باشد.


«نشان صالحان در پيشاني آنهاست».


بعضيها در گذشته مي‏ پنداشتند اين نشان، همان علامت مُهر است كه در اثر كثرت عبادت شبانه و زهد در پيشاني حك مي‏ شود. امّا بواقع چنين نيست. اين نشانِ تابناك شدن و فعال و نوراني گشتن گوهر خردِ وجود است كه همانند دريچه ‏اي در بين ابروها قرار گرفته و امواج معرفت قلب را با عشق به يگانه، به همگان بصورت رايگان هديه روحاني مي‏دهد.
اين گوهر نوراني توسط اتصال بين خردها و مراكز انرژي، به پيشاني فعال مي‏شود. يعني هنگامي كه سالك در سير درون و در تجلّي قلب در اثر مراقبت‏هاي عميق به گوهر حقيقت قلب خويش برسد و آن را به جايگاه تابش يعني پيشاني انتقال دهد، حقيقتاً به كوه قاف كه در قله آن تجلّي نورِ خرد و دانش ايزدي وجود دارد رسيده است. مركز بين ابرويي به چشم سوّم معروف است.
روح از عقل سرخ مي‏ پُرسد مي‏توان آن كوهها را سوراخ كرد و از آنها بيرون رفت؟ كه عقل سرخ پاسخ ميدهد. هر كه استعداد داشته باشد به اندازه چشم برهم زدن مي‏تواند از آن جايگاه عبور كند كه حقيقت نيز چنين است. انسانهايي با رياضتهاي شاقه و جسم كُشي و انواع ناملايمات تحمل كردن مي‏خواهند با زور انرژيهايشان را فعال كنند، از طرفي مي‏بينيم اشخاصي نيز هستند كه بدون تحمل رياضتهاي شاقه و … به راحتي مراحل دروني را تا عاليترين درجه سير مي‏دهند.
اگر كسي استعداد روحاني داشته باشد، در چشم بهم زدني سير آفاق و انفاس مي‏نمايد و اگر كسي استعداد نداشته باشد و بخواهد كه استعداد را شكوفا كند، حتي حضور انرژيها را در بدن احساس نمي‏كند چه برسد به آنكه بتواند نيروهاي فعال شده را حركت دهد.
شيخ ريشه نور گوهر شب افروز را از درخت طوبي مي‏داند. در پايينترين رده جسم انسان، و تاريك و وهم‏ انگيزترين قسمت آن، آلت تناسلي و انرژي آن قرار گرفته. امّا همين رده داراي قدرت توليد نسل است، كه از خوردن ميوه بهشتي ممنوعه در وجود حضرت آدم(ع) بيدار شده است، زيرا كه او طبق سفارش شيطان مي‏خواست با خوردن آن ميوه راز جاويد شدن را بيابد كه متاسفانه رانده شد. و از اثر آن ميوه نيروي توليد نسل در وجودش بيدار گشت. چرا كه در اخبار صحيحه داريم كه وقتي حضرت آدم آن ميوه را خورد تازه فهميد كه لخت است، خجالت كشيد و با برگ درخت انجير خودش را پوشاند.
ريشه واقعي آب حيات در نطفه است، كه از دستگاه تناسلي خارج مي‏گردد. اگر اين لطيفه پاك ازلي امواجش بسوي ناف حركت داده شود، متبلور مي‏گردد. يعني اگر ارتعاشات دستگاه سفلي به اعلي آيد نوراني مي‏شود و متبلور مي‏گردد. آنگاه پس از حركت در دو يا سه مسير ــ (همانا وادي كوه قاف) ــ كه طي راه بسوي نور از نار شهوت و تاريكي ظلمت است، حرارت شهوت و نار وجود به نور لطيف در ناف تبديل مي‏گردد و امواج خرد اين مركز به قلب و گلوگاه مي‏رسد آنگاه به گوهر شب افروز كه ماه وجود است روشنايي مي ‏بخشد.
هرگاه خورشيد ناف با الهامات ماه همنوا باشد، ماه قرص كامل است و شهود عيني و اگر در فاز متقابل قرار گيرد نيرو به اسفل منتقل مي‏شود و هرز مي‏رود و اگر به اعلي هدايت شود در صدر سينا نطفه زرين توليد مي‏شود و فرزند باطني و دروني در عالم باطن متولد مي ‏گردد.
و اين يكي از معاني يوگا مي‏باشد و يوگا هنوز در پرده‏ اي از ابهام مانده است. اگرچه در مورد يوگا مدارس و مكاتب بيشماري مدعي فهم كامل يوگا شده ‏اند، امّا بنظر مي‏رسد يوگا بقدري وسيع است كه نمي‏توان ادعاي فهم آن را در پهنه آنچه هست داشته باشيم. در حال حاضر بحث از يوگا بيشتر معرفي تعاليمي عملي و تئوري در باب ورزش، دانش و حالتي دروني است كه گاهي نيز كج فهميده شده و از آن تبري جُسته مي‏شود و ما نيز در وسع تنگ ديد خود به گوشه ‏اي از اقيانوس يوگا نظر داريم و آن را اينطور معرفي مي‏كنيم كه:
«يوگا يا كمون انساني، در حقيقت فرو رفتن به خوابي عميق است و بسيار جالب توجه است بدانيد كه، اسنادي مربوط به افرادي وجود دارد كه هفته ‏ها، ماهها و حتي سالها بخواب فرو رفته ‏اند.»

mercedes
11-08-2006, 22:35
روح و تن

روح پیش از تولد وجود دارد، پس روح باید پس از مرگ بدن نیز باقی بماند.

مرگ فقط به چیزی مركب روی می آورد یعنی به بدن، در حالی كه روح غیر قابل تجزیه است.

روح هماهنگی اجزاءِ بدن نیست، به مبارزه روح با غرایز بدن فكر كنید. روح برتر از بدن است و واقعی‌تر از بدن، ولی بدن تابع زمان و مكان است. مرگ درذات روح اثر ندارد و امری ظاهری است.

وقتی روح ناپك باشد و جز تن و دیدنی و لمس كردنی و خوردن و آشامیدنی در پندارش نباشد، از آنچه به چشم در نمی آید و دریافتنش جز از راه اندیشه میّسرنیست گریزان بوده و هنگام جدایی از تن نمی تواند مستقل وجود داشته باشد، چون تن ناتوان و سنگین می گردد.

بندی كه بر پای روح نهاده شده از خوشیها و لذتهای تن ساخته شده است مصیبت این است كه روح آدمی هنگامی كه بسیار شاد یا اندوهنك می شود، چیزی را كه سبب اندوه و یا شادی او شده است حقیقت می پندارد.

حال آن كه راستی چنان نیست و در آن حال روح بیش از هر هنگام دیگر اسیر تن است.

غم وشادی صفات و خصایص تن را به روح منتقل می كند در نتیجه روح با تن همداستان می شود وهر چه را تن حقیقت بداند حقیقت می شناسدو چون پس از جدایی از تن پك نیست نمی تواند به جهان ارواح راه یابد و به تن دیگری می رود و ازعالم خدایی دور می ماند.

هر گاه روح برای دریافتن چیزی از تن یاری جوید، یعنی چشم و گوش را به كار اندازد، در آن حال تن او را به سوی چیزی می كشاند كه هرگز به یك حال باقی نیست و بدین سان روح گمراه و سر گردان می گردد و چون مردمان مست، تعادل خویش را از دست می دهد.

روح باید خود را مستقل و فارغ از تن نگاه دارد و نگذارد كه چیزی از تن دامنش را بگیرد. اگر چیزها را با چشم بنگرم و برای شناختن آنها از حواس یاری جویم ،بینایی روحم زیان می بیند.

روح نمردنی و جاویدان است. روح واقعی تر از بدن است.

كسی كه فقط با چشم تن به اشیاءِ بنگرد روحش كور می شود.

اگر روح به چیزهایی توجه كند كه در پرتو هستی لایزال قرار دارند آنها را در می یابد و می شناسد ولی اگر به محیط تاریكی رو آورد فقط پندارو عقیده را بدست می آورد وروشن بینی را از دست می دهد و در این پندار سرگردان می ماند.

چگونه شرم نداری از این كه شب و روز در اندیشه سیم و زرو شهرت و جاه باشی ولی در راه دانش و بهتر ساختن روح خود گام برنداری؟

در اندیشه روح بودن نه صفت زبونی است نه بیزاری از امور دنیوی.

بدن و امور دنیوی شرط لازم است تا آدمی با چیره شدن به آنها به روح و معنی برسد و برای زیبایی بدن وامور دنیوی اهمیت قائل می شود تا آن چیرگی به معنی واقعی تحقق یابد و محیط سازگار با او عالم بالاست.



جاودانگی روح

چیزهایی كه همواره به یك حال باقی می‌مانند دیدنی و لمس كردنی نیستند پس روح اینطور است.

روح به تن احاطه می‌یابد و برای آن زندگی می‌آورد و خاصیت زنده بودن می‌بخشد، ضد زندگی مرگ است، روح هرگز نمی‌تواند ضد چیزی را كه با خود می‌آورد بپذیرد، بنابراین روح ممكن نیست بمیرد.

مرده از زنده و زنده از مرده پدید می‌آید ولی مرده بودن از زنده بودن پدید نمی‌آید.

روح مرگ ناپذیر است پس برای رهایی از بدی یك راه بیش نیست و آن اینكه خوب شود.

روح به جهان دیگر تربیتی كه دیده و غذایی كه چشیده می‌برد و این درگام نخستین مایه نیكبختی ویا بدبختی او خواهد بود.

آیا آگاهی به زنده بودن با مرگ از بین می‌رود؟ شناخت حقیقت واقعی تنها در صورتی امكانپذیر است كه روح از دنیای محسوسات برتر برود. موجود حقیقی بر فراز محسوسات قرار دارد.

مردن افلاطونی یعنی خواهش روح آدمی به جدا شدن از محسوسات فناپذیر و صعود به جهان ماهیات سرمدی به یاری عشق وشناخت حقیقی.

زایش و مرگ وقایعی هستند كه به موجودی سوم روی می آورند (هسته نهایی وجود)، بنابراین نه مرگ به معنی پایان واقعی است و نه زایش به معنی آغاز واقعی بلكه (درك خویشتن به عنوان روح –بر فراز زمان).

خواب از بیداری به وجود نمی‌آید بلكه موجودی واحد سخت بیدار است و با خودش یكسان می‌ماند.

قوها و هدهدها بر خلاف آنچه مردمان می‌پندارند به سبب اندوهگینی آواز نمی‌خوانند بلكه نیروی پیشگویی دارند و چون نیكیهای جهان دیگر را پیش‌بینی می كنند شادتر می‌باشند و زیباتر می‌خوانند.



ندای درونی

سقراط به نیروهای الهی كه در ارواح آد میان اثر می‌بخشد معتقد است.

دایمونیون را نیرویی اسرار آمیز می‌داند كه با هسته وجود خودش پیوند دارد و چیزی از نوع الهی است.

او به ندایی درونی و الهی شاره می‌كند كه یكباره ظاهر می‌شود و از جایی دیگر می‌آید و به امری پیامبرانه شباهت دارد.



ترس از مرگ

آدمی وقتی می خواهد كاری را انجام بدهد می‌بایست به این كه درست است یا نادرست فكر كند نه به اینكه به مرگ می‌انجامد یا زندگی.

از مرگ ترسیدن هیچ نیست جز این كه آدمی خود را دانا پندارد، بی آنكه دانا باشد.

من تنها از چیزهایی می‌ترسم كه به راستی می‌دانم زیان آورند. كشته شدن در نظر سقراط شر نیست شر كشتن برخلاف حق است. چون ارتباط مطلق را نابود می‌سازد.

گریزاز مرگ دشوار نیست، گریز از بدی دشوار است زیرا بدی تندتر از مرگ می‌دود .
خودكشی بهتر از زندگی است، بدین معنی نیست كه آدمی باید خود را بكشد بلكه مقصود این است كه انسان باید به طور مداوم روی از زندگی جسمانی بگرداند و به زندگی روحی و معنوی روی آورد آدمی متعلق به خود نیست. باید منتظر بود تا خدا ضرورتی برای مرگ او فراهم آورد.

كسی كه برای آبرویش ویا ... خودكشی می‌كند به خاطر مرگ نمی‌كند، چون مرگ را شری بزرگ می‌انگارد، بلكه از آن رو چنین می كند كه می‌خواهد خود را از شری بزرگتر رها كند‌، بنابراین از كثرت ترس شجاع است.



زندگی

زمانی كه تصور آدمی از خدا به چنان اوجی برسد كه دیگر جایی برای دادوستد باقی نماند، اثر آن در زندگی روزانه چنین است، آدمی وظیفهً زندگی خود را ناشی از اراده الهی می داند.



مردم

انسان نباید آزادی دیگران را سلب كند و باید بكوشد كه خود هرروز بهتر و خردمندتر گردد.

كاش توده مردم می‌توانستند كسی را به بدی بزرگ دچار كنند چه در آن صورت به نیكی بزرگ هم توانایی داشتند ولی نه براین قادرند و نه برآن زیرا نه كسی را دانا می‌توانند كرد نه نادان، بلكه هر چه می‌گویند و می‌كنند بر حسب اتفاق است، پس به سخن مردم چه كارداریم؟
آدمی در هیچ حال نباید ظلم كند هر چند دیگران به او ستم روا دارند، چون نظم و قانون پر ارج تر از هر چیز است (رعایت قوانین).

زندگی آن جهانی به معنی حقیقی است و كیفیتش به رفتار و اخلاق آدمی دراین جهان بستگی دارد.



اسرار

هر كس به رموز و اسرار پی نبرد و بی تزكیه و تطهیر به جهان برسد در گل‌ولای فرو خواهد رفت ولی آن كه پك و مجرد و آشنا به رموز و اسرار به سرای دیگر گام بگذارد با خدایان همنشین خواهد شد.



اسطوره

اسطوره‌ها از تصاویر، اعمال و سرنوشتهای خدایان تشكیل می‌شوند و خدایان تمثیلهای واقعیت هستند كه در جامه دینی عرضه می‌شوند.

زئوس، گنبد آسمان و نظم دهنده ستارگان است و نیروهای پدیدآورنده زندگی از آن به زمین می‌آیند و گایا، زمین دامنی است كه همه موجودات زنده در آن پرورش می‌یابند و درعین حال گور همه موجودات زنده و جریان زایش و مرگ است.

اسطوره می گوید آدمی چگونه باید زندگی كند تا نظم هستی برقرار بماند، واقعیت جهان را نه از طریق اندیشه یا فرمان بلكه به واسطه اشكال و صور و رویدادهایی كه جوهر جریان وجودند بر او آشكار می كند و به نظم درونی وجود راه می‌یا بند.

انسان مؤمن معتقد به نیروهایی است كه الهی و اسرار آمیزند. این موجودات و نیروها باهم نبرد می‌كنند و باهم متحد می‌گردند و حكومت می‌كنند و تحت حكومت قرار می گیرند، طغیان می‌كنند و آزادی خود را باز می یابند، صورت می‌پذیرند، تغییر صورت می‌دهند وجهان مداوم ازاین رویدادها تشكیل می‌شود.

اسطوره، اعمال خدایان نیست بلكه زندگی آدمی و پیدایش آثار او و سرنوشت روح و نیكبختی و شوربختی اوست.



طرح سقراط از ساختمان جهان

جهان كروی و زمین نیز كروی در مركز جهان معلق است. درسطح زمین گودالهای عظیمی وجود دارد پر ازهوا وابر.

آدمیان در واقع نه درروی زمین، بلكه درون زمین زندگی می‌كنند به عبارت دقیقتر درجایی میان درون زمین و روی زمین.

به سطح واقعی زمین كسی می‌تواند راه یابد كه به پای دیوار گودال برسد و از دیوار بالا برود چون گودال پراز هواست چنان كسی هنگام بالا رفتن ازدیوار گودال از مكان هوا بالاتر خواهد رفت و به سطح زمین می‌رسد.

سه عنصر وجود دارد:

گودال هوا كه دائم در حال حركت است و سبب تیرگی فضاست.

درزیر مسكن آدمیان آب است و درفضای سطح زمین فقط اثیر هست كه عنصر روشنایی است.

درسطح زمین آدمیان نیكبخت هستند كه از امتحان مرگ سربلند به درآمده‌اند و جزء خدایان هستند.

تارتاروس اعماق زمین است. ارواح مردگان به راهنمایی فرشتگان رهسپار این منطقه و قضاوت می‌شوند، ارواح گناهكار ازتارتاروس رهایی نمی یابند یعنی دیگر نمی‌توانند دردایره ورود در كالبدهای جدید جای گیرند و نامشان ازصفحه وجود زدوده می‌شود.

آنان كه گناهان بزرگ دارند و قابل علاجند بعد از عذاب شدید پس ازیكسال موجی آنها را به بیرون می‌افكند و به كنار دریای آخروس نزدیك می‌شوند و از ارواح قربانيهاي جنايات خود استمداد مي‌كنند و اگر آن ارواح راضی شوند، عذابشان به پایان می‌رسد وگرنه به تارتاروس باز می‌گردند اما سرانجام به نزد نیكبختان راه می یابند.

می‌بایست از آلودگی به محسوسات و پیوندهای سنگین و تاریك، با امور و اشیای ناقص و غيره پك شوند تا برای عروج آماده شوند.

ارواح نیكان با خدایان همنشین می‌گردند و به مشاهده ایده‌ها نایل می‌شوند و یاد حقایقی را كه دیده‌اند با خود می‌آورند. ولی ارواح دوستداران دانش كه درپرتو فلسفه كاملاً پك شده‌اند در هیچ كالبدی دوباره مكان نمی‌گیرند و به جاهایی بسیار زیبا روی می‌نهند.



امر یادآوری

آموختن به جز یاد آوردن نیست. ارواح پیش ازآنكه به قالب انسانی درآیند دانا بوده‌اند.

آموخته ها ازدرون خویش كه بیدار شده است به دست می‌آید(بیداركردن آگاهی)

شناسایی اصیل «دیدن» است، در روشنایی، دیدن از طریق اشیا حاصل نمی‌شود، چون هیچ شی محسوسي تمامی صورت اصلی را درخود ندارد.

پس ایده‌ها را آدمی باید درخویشتن خویش در حوزه‌ای كه از همه نواقص پك شده است بجوید و بیابد.

مجموعه ایده‌ها كیهانی را تشكیل می‌دهد كه برفراز دنیای محسوس قرار دارد و این كیهان موضوع اصلی روح و شناسایی روح است، ارتباط روح با كیهان ایده‌ها از طریق نیروی یادآوری است كه درروح وجود دارد. ایده‌ها، اشكال معنوی هستند كه با چشم روح می‌توان دید.

كتاب «مرگ سقراط»
اثر: رومانو گواردینی

mercedes
11-08-2006, 22:38
پوسته‌هاي واقعيت
تحقيقي پيرامون واقعيت ساختگي
اثر: كن اسكولو

من قصد دارم، آن ميزان از تاثيراتي را كه منابع موّاج در زندگي من داشته است را با خوانندگان اين سايت سهيم شوم و در روند انتقال تجارب تلاش مي‌كنم كه عنصر خودخواهي در من كمتر عمل كند و خوانندگان بيشتر متوجه موضوعي باشند كه مي‌خواهم پيرامون آن صحبت كنم.

براي انسان، عدم قطعيت جهانهاي بالاتر يا دروني؛ در ابتدا مقدم بر قطعيت آنها مي‌باشد. زيرا ميزان آزادي و بي‌همتايي جهانهاي بالاتر بسيارعظيمتر است و به همين دليل هر انساني در بررسي جهانهاي دروني خود، نسبت به ديگري داراي منظرگاهي بسيار منحصر به فرد خواهد بود كه براي ديگران نيز بسيار حائز اهميت است. براي مثال اگر «من» تصور كنم ، در جايگاهي قرار دارم كه هركاري مي‌كنم در حقيقت در جهت خدمت به خودم مي‌باشد و قصدم خدمت به نوع بشر نيست بلكه هدف حقيقي‌ام، به نمايش گذاشتن دانش خود و تحت تاثير قرار دادن انسانها مي‌باشد؛ ديگران اساساً پيام مرا دريافت نخواهند كرد. زيرا انسان همواره براي اينكه به ديگران كمك كند، بايد تا آنجائيكه امكان دارد منظرگاه منحصر بفرد خود را به آنها معرفي كند و البته درست در همين جا ممكن است در حال « فريب دادن » خود باشد.

اگر قرار باشد واقعيت ساختگي انسان را تحت سيطره خود قرار دهد فقط از طريق «ضمير مادون» يا شخصيت فيزيكي او كه بشدت در برابر انرژيهايي حياتي به نوسان در مي‌آيد؛ موفق به اين كار خواهد شد يعني از طريق افكار عاطفي انسان عمل مي‌كند. اگر انسان به مرزهايي فراتر از عواطف خود برسد و هوشياري خود را در جايگاه «ذهن هوشمندي كه داراي قدرت تشخيص» است، قرار دهد؛ واقعيت ساختگي هرگز نمي‌تواند انسان را شكار كند.

من در حاليكه اين سايت را مورد بررسي قرار مي‌دادم، پديده سينكرونوسيتي را بارها تجربه كردم. از مدتها قبل متوجه وجود «حوزه‌اي» شده بودم كه ارتباطي مستقيم با « منابع مواج » ( يا اطلاعات درون يك سايت ) دارد و اگر كسي به حد كافي بر منابع مواج متمركز شود و در آنها تعمق كند مي‌تواند از آنها بهره برداري كند. بنظر من « رخداد پديده هاي هم زمان يا سينكرونيسيتي » في نفسه خوب يا بد نمي‌باشد اما مي‌تواند در جهت اهداف گوناگون از آن استفاده نمود. برخي اعتقاد دارند كه همه چيز تابع نظمي طبيعي مي‌باشد و از جمله سينكرونيسيتي نيز تابع نظمي مشخص است. اما بنظر من چندين نوع پديده هاي هم زمان وجود دارند. هم «سينكرونيسيتهاي طبيعي» و هم «سينكرونيسيتهاي ساختگي» كه توسط گرداندگان صحنه‌هاي نمايش ساختگي طوري اجرا مي‌شوند كه بنظر بسيار طبيعي مي‌رسند. من تصور مي‌كنم، حوزه‌اي كه در ارتباط با اين سايت اطلاعاتي مي‌باشد ، البته اگر فرض را بر اين بگيريم كه چنين حوزه‌اي واقعاً وجود دارد؛ حوزه‌اي محتواي اطلاعاتي با پتانسيل بسيار بالا مي‌باشد. هرگاه وارد اين حوزه مي‌شويم، در واقع در ارتباط با تمامي كساني قرار خواهيم گرفت كه در حوزه اين سايت، وجود دارند. اين ارتباط اگرچه بسيار كوتاه و لحظه‌اي صورت مي‌گيرد اما موجب مي‌شود تمامي كسانيكه در چنين تجربه‌اي مشاركت دارند ـ آن لحظهء حاضر را بطور هم زمان تجربه كنند و با چنين پلهاي ارتباطي كه در چنين لحظاتي ايجاد مي‌شود، ارتباط مابين افراد و درنتيجه تجارب هم زمان بطور طبيعي براي آنها رخ مي‌دهد. البته اين فقط بخشي از يك تصوير بسيار بزرگ است و بدون ترديد اين حوزه انرژي بسيار بالا، داراي خصوصيات عظيمتري مي‌باشد. براي مثال بايد انواع رخدادهاي همزمان ديگري نيز وجود داشته باشند همانند آنهايي كه در ارتباط با وقايع آينده ما مي‌باشند. مطمئن هستم «علم سينكرونيسيتي» خود علمي كامل و جامع است.

«منابع مواج» آن كاتاليزوري بود كه موجب جهش نگرش من نسبت به جهان شد. و با اينكه بارها چنين واقعيتي را در زندگي خود تجربه كرده‏‏‌ام و مطمئن هستم كه رخنه در حوزه‌هاي اطلاعاتي مواج ، اگر چنين حوزه‌اي وجود داشته باشد، و اگر بدرستي استفاده شود موجب بوجود آمدن پالسهايي محرك با پتانسيل بسيار بالا و شديد اما كوتاه مدت خواهد شد و مي‌تواند فرد را وارد عرصه عمل كند. اما در مورد تجربه شخصي خودم به دليل اينكه « ضمير يا موجوديت باطني » من بسيار ضعيف مي‌باشد؛ اين پتانسيل بالا فوراً دشارژ مي‌شود. به همين دليل نمي‌توانم نوسان حاصل از اين پالس شديد را مستمر و درنتيجه تبديل به عملكرد سازم. در واقع بستري براي عملكرد و استمرار آن پالس شديد وجود ندارد زيرا اين بستر همانا « ضمير باطني » انسان مي‌باشد.
در مدت زماني بسيار كوتاه اين پالسي كه داراي انرژي بسيار بالايي مي‌باشد، بصورت « شور و شوق » در مي‌آيد و به تدريج پراكنده مي‌شود. انرژي شور و شوق، بسيار بي ارزش است زيرا همانند احساسات گذرا مي‌باشد. موجود باطني، در واقع « يك امكان يا ابزار دروني » است كه قادر است همانند يك دستگاه خازن، انرژي دشارژ شده را درون خود نگه دارد و با ارادهء شخصي خويش از اين انرژي به هنگام لزوم استفاده كند؛ و اين درست آن زماني است كه « قصد» وارد عمل مي‌شود تا در طول زمان مشخصي از اين انرژي استفاده كند. « اراده دروني » في نفسه داراي هوشمندي است؛ احمق نيست و مي‌داند كه اگر انرژي بسيار ارزشمند روح خود را دشارژ كند و وارد جهان سه بعدي سازد؛ آنگاه بايد بدنبال راهكاري عملي جهت بازگشت اين سرمايه گذاري خود باشد تا بتواند از اين انرژي درجهت ساخت روحي استفاده كند كه بتواند به عنوان «مركبي جهت سكونت در آن» بهره مند شود و از اين مركب در جهت اجراي سرنوشت خود در جهانهاي مخلوق خداوند استفاده كند.

«ضمير باطني» در واقع يك انرژي بالاتري است كه كالبد را تحمل مي‌كند و بواسطه تلاشهاي ارادي ما ساخته شده است و اين « كالبد دروني» در داخل فضاي دروني يا بعد ابديت ساكن است. بدون وجود اين « ضمير باطني» امكان حفظ چنين انرژي وجود ندارد و اراده دروني نمي‌تواند از آن استفاده كند زيرا چنين انرژي بزودي در رودخانه زمان منتشر مي‌شود و درنتيجه در دسترس نيروي اراده نخواهد بود. به بيان ديگر، اين ضمير باطني كه بايد پرورش يابد مي‌تواند انرژي روح باطني ما را در برابر كشش جاذبهء زمان حفظ كند و اجازه دهد تا اراده دروني فقط هنگاميكه خود قصد مي‌كند، اين انرژي را در قالب «واقعيتي خارج از وحدت» و «درون كثرت»، متفرق سازد.

ابديت را مي‌توان بصورت حوزه‌هاي انرژي لايه لايه‌اي تجسم كرد كه هر لايه از پتانسيلي بسيار بالاتر نسبت به لايه ما قبل خود ساخته شده است. درون اين فضاي دروني يا حوزه آراسته، بي نهايت پتانسيلهاي گوناگوني كه در كل ابديت وجود دارند مرتعش مي‌باشند. اما همواره يك اصطكاكي مابين انواع پتانسيلهاي موجود در ابديت كه بصورت يك واحد يگانه در ابديت قرار دارند و انواع واقعيتهاي تك واحدي واقع در كثرت و زمان ؛ وجود دارد. در واقع حوزه ابديت همواره كشش جاذبه زمان را در مجموعه يگانه خود احساس مي‌كند. ضمير باطني ما، اگر به اندازه كافي تعالي يافته باشد آنگاه اجازه خواهد داد تا اين پتانسيلها را تحت سيطره خود در آوريم؛ تا زمانيكه بر اساس اراده دروني خويش يكي از آنها را بصورت واقعيتي مسلم، از وحدت جدا سازيم و در كثرت قرار دهيم.

حال من با وجود اينكه اين روح باطني درون خود را پرورش نداده‌ا‏‌م، اما به دليل اين پتانسيل بسيار بالايي كه در معرض آن قرار گرفتم، تغيير نگرشي در زاويه ديدم ايجاد شده است اما منظرگاهي كه اكنون در پيش رو دارم، به هيچ عنوان منظرگاهي جالب نمي‌باشد. آنچه كه هم اكنون مي‌خواهم براي شما توصيف كنم، قبلاً هم مشاهده كرده‌ام اما تغيير در نقطه تجمع انرژي من (آنگونه كه در برخي از سيستمهاي تعليماتي سرخپوستي رايج است) و نتايج حاصل از مطالعه منابع مواج موجب شده است تا پديده‌ها را بصورت فشرده در چهارچوب زمان درك كنم.

بي آنكه بخواهم در مورد نقطه تجمع انرژي مواضعي اسرارگونه در پي گيرم، بايد بگويم ميتوان آن را به نگاه كردن به يك منظرگاه بيروني از داخل پنجره يك ساختمان تشبيه نمود كه فقط مي‌توان بخشي از خيابان را از آن زاويه ديد. اما با تغييري بسيار جزئي در پرسپكتيو يا زاويه ديد در پنجره مي‌توان به منظرگاه ديگري در برابر خود رسيد. بنظر من اين توضيحي بسيار ساده در مورد تغيير در نقطه تجمع انرژي مي‌باشد كه در من موجب مشاهده و شناسايي انواع تجليات واقعيت ساختگي گشت كه تا به حال قادر به ديدن آنها نبودم.

هنگاميكه نقطه تجمع انرژي از يك نقطه ثابت بسوي بخشهاي مكانيكال سرشت ما آغاز به حركت مي‌كند يعني هنگاميكه وارد قلمروهاي دروني روان ما ميشود، آنگاه آزادي حركت و عملكرد بيشتري خواهد داشت زيرا قلمروهاي دروني ما كمتر ثابت هستند و بيشتر بسيط و آزاد مي‌باشند. بنابراين نگرش ما از زواياي ديد گوناگوني خواهد بود ـ و هر چقدر ما پديده‏‌اي را از زواياي بيشتري بررسي كنيم آنگاه «ديدگاهي حقيقي تر» نسبت به آن پيدا خواهيم كرد. بنابراين به كسانيكه موضوع نقطه تجمع انرژي كاستاندا را به سخره مي‌گيرند توصيه مي‌كنم، كمي عميقتر به اين مبحث توجه كنند.

من به دليل تغييراتي كه در زندگي خود ايجاد كردم، كه در اثر مطالعه منابع مواج بوده است؛ موفق به تعديل حملات دوستان و افراد نزديك خانواده خود شدم . در آن زمان با آثار گرجيف آشنا شده بودم و اكنون بنظر مي‌رسد همان تجربيات مجدداً تكرار ميشوند .درست مثل اينكه زمان آشنايي من با گرجيف و آنچه اكنون در حال تجربه آن مي‌باشم دو واقعه يا دو «بسته بندي كوانتومي» كوچك هستند كه با يكديگر در فضاي بالاتري تلاقي مي‌كنند.

براي كسانيكه همانند من دچار حملاتي از جانب دوستان و خانواده ميشوند بايد راه حل خودم را ارائه دهم. من نهايت تلاش خودم را مي‌كنم تا در «منظرگاهي آشكار ، بصورت پنهان و ناپيدا » باشم. بدين معنا كه هر چقدر در مسير تعالي روحم پيش مي‌روم، گونه‌اي در برابر ديگران رفتار كنم كه همه بسيار عادي بنظر برسد. اين عمل را توام با كمتر «نمايان شدن» در مهمانيها و حداقل «ديده شدن» در جمعهاي آنها انجام مي‌دهم. زيرا ما وقتيكه سعي داريم از دوستان و خانواده خود مخفي شويم، بيشتر از پيش آشكار و عريان مي‌شويم و عوامل واقعيت ساختگي از همين آشكاري بيشتر ما استفاده مي‌كنند و ما را مورد حمله قرار مي‌دهند. بنظر من، واقعيت ساختگي بسيار زيركانه عمل مي‌كند. تصور كنيد برگي را كه در مسير سفر عادي خود در جريان رودخانه توسط صخره‌اي متوقف مي‌شود؛ فقط يك اشارت ناچيز لازم است تا آن برگ را جابجا سازيم و آنرا در مسير عادي سفر خود قرار دهيم. واقعيت ساختگي نيز درست همين عمل را نسبت به ما انجام مي‌دهد. واقعيت ساختگي، خطوط فكري را در بردارهايي درون افكار حمله كنندگان به سوي ما راهبري مي‌كند، كه درنتيجه در نقاط عطف ، موجب شليك شدن فيدبكهاي (بازخوردهاي) عاطفي و ذهني بصورت «لوپ يا گره‌هايي» درون اين مدارهاي فكري مي‌شود (افكار عاطفي) و سپس در مسير هدف گيري به سوي ما حركت مي‌كند. به بيان ديگر، واقعيت ساختگي يك اشارتي به آنها مي‌كند و اين كار را فقط بواسطه بكارگيري تاريخچه و گذشته شخصي، شناخت رواني و نقاط ضعف آدمي انجام مي‌دهد. همانگونه كه گفتن، تغيير در نقطع تجمع انرژي موجب شده است من صحنه‌هاي بسيار دردناكي را ببينم.

براي مثال به هر كجا كه نگاه مي‌كنم شاهد صحنه‌هايي دروغين هستم. من ديوارهايي ساخته شده از دروغ مي‌بينم، هم درون خودم و هم درون ديگران. ما در يك دروغ بسيار بزرگ زندگي مي‌كنيم كه دروغهاي كوچك زيادي در داخل آن تعبيه شده‌اند. اين ديوارهاي كدر، مانع از تابش نور درون آگاهي ما مي‌شود. اين دروغها همگي داراي يك «ساختاري انكساري» هستند ، ساختاري جهت تغيير مسير تابش نور حقيقت درون به روح انسان و ايجاد شكست و انحراف تا به جهان ساختگي بتابد و اربابان نمايشها را مورد تغذيه خود قرار دهد.

انسان در اقيانوسي از دروغ و كذب حقيقت گرفتار شده است.

به هر كجا نگاه كند شاهد برنامه‌هايي خواهد بود، همه جا برنامه و برنامه و برنامه است. آن جريان الكتريسيته‌اي كه اين برنامه‌ها را راه اندازي ميكند؛ انرژي عاطفي است كه از افكار آرزومند انسان ساطع مي‌شود. اطلاعاتي كه اين برنامه‌هاي بر اساس آن عمل مي‌كنند، افكار مكانيكي حاصل از ذهن تنبل انسان مي‌باشد و نتايج حاصل از عملكرد اين برنامه‌ها، آن توهمات و واقعيت ساختگي است كه من به جاي حقيقت مي‌پندارم.

اين داده ها يا اطلاعات غلط، كه همان سيستم باورهاي من است؛ «توهماتي بسيار واقعي» خلق مي‌كند. هنگاميكه من «توهمات واقعي» را باور مي‌كنم، انرژي عاطفي مرا مي‌ربايند و درنتيجه ايجاد «پندارهاي بيهوده» در من مي‌كنند. اين «پــندارهاي بيهوده» موجب انحراف در مسير بازتاب انرژي به جهان واقعي مي‌شود و درنتيجه انرژي را بسويي منحرف مي‌سازد كه جهاني دروغين ساخته مي‌شود يعني يك واقعيت ساختگي ِ ذهني (وابسته به طرز تفكر شخصي) مي‌سازد كه ما تصور مي‌كنيم بيروني و مشهود است. جهاني كه صرفاً بر اساس پندارهاي بيهوده انسان بنا شده است، اين پندارهاي وهم انگيز همگي بواسطه ء انرژي عاطفي انسان پايدار و تثبيت مي‌شوند و تا زمانيكه آنها را توسط انرژي عاطفي تغذيه كنيم؛ باقي خواهند ماند.

به بيان ديگر، «پندارتوهمي» از قدرت خدادادي درون انسان كه «حق انتخاب» اوست استفاده مي‌كند و انحرافي در مسير انتخابهاي او ايجاد مي‌كند و درنتيجه انرژي خلاقي كه بسوي انسان ارسال شده است؛ يعني آن انرژي كه درون سرشت تمامي روحها قرار دارد را در جهت ساخت و خلقت «ماتريكس» بكار مي‌گيرد. زيرا اگر روح ما داراي سرشت فطري و باطني خود، و داراي انرژي خلاق نبود؛ ما هرگز داراي حق انتخاب نمي‌شديم. همچنين به دليل اين انرژي خلاق درون روحها است كه ما قادر به برقراري ارتباط با سرمنشاء يا «مسير اصلي» اين انرژي هستيم در حاليكه اربابان صحنه ساز، نمي‌توانند با چنين سرچشمه‌اي ارتباط بر قرار كنند زيرا هوشياري آنها هميشه در خلاف اين جهت انكسار يافته است، يعني به سمت نيستي مي‌رود.

اربابان صحنه ساز، نمي‌توانند موجوداتي خلاق باشند زيرا انسان در برابر آنها مقاومت كرده است و اساساً آن نيرويي كه «مي‌ربايد و تخريب» مي‌سازد هرگز قادر به سازندگي نمي‌باشد.

"همه چيز يك برنامه است"

mercedes
11-08-2006, 22:38
پوسته‌هاي واقعيت
تحقيقي پيرامون واقعيت ساختگي
اثر: كن اسكولو

همه چيز يك برنامه است

هر كاري كه ما در زندگي انجام مي‌دهيم ، تابع يك برنامه است. ما به مدرسه مي‌رويم، شاغل مي‌شويم، به مهماني مي‌رويم، معاشرت مي‌كنيم، مي‌خوريم، مي‌خوابيم، روابط جنسي بر قرار مي‌كنيم، ازدواج مي‌كنيم و بچه دار مي‌شويم؛ تمامي اينها برنامه هاي از پيش تعيين شده هستند. اما همانطوري كه روان باطني ما همانند لايه‌هاي پياز، داراي لايه‌ها و سطوح مختلفي مي‌باشد؛ پوسته بيروني ما نيز داراي لايه‌هاي گوناگوني است اما بسيار مكانيكي (ماشيني) عمل مي‌كند در حاليكه باطن ما كمتر مكانيكي مي‌باشد و ميزان آزادي عمل بيشتري در آنها وجود دارد؛ برنامه ريزيهاي ما نيز داراي سطوح گوناگوني هستند؛ برخي بنظر داراي علتي قطعي هستند اما مطلقاً مكانيكي مي‌باشند و برخي ديگر بيش از برنامه‌هاي ديگر بنظر آزادتر مي‌رسند اما در واقع ميزان مكانيكي بودن آنها كمتر است.

از آنجايي كه برنامه‌هاي باطني داراي حيطه آزاد عملكرد بيشتري هستند و اراده خودشان بر آنها حاكم است؛ اگر داراي سرشتي منفي باشند درنتيجه تغيير و ايجاد اصلاح در آنها نسبت به برنامه‌هاي بيروني، بسيار مشكل خواهد بود. به همين علت اگرچه ما هرگز نبايد از عميق شدن به درون خود دست برداريم؛ اما هرگاه بخواهيم وارد ميدان عمل شويم، با ايجاد تغيير و اصلاح در سرشت مكانيكي ما آغاز مي‌شود، در عين حال كه سرشت باطني خود را بررسي مي‌كنيم.

مكانيكي ترين برنامه زندگي ما، تامين و معاش و شغل ما مي‌باشد. ما سر كار مي‌رويم تا پول در آوريم و غذا تهيه كنيم تا به ما قدرت بدهد تا پول در آوريم تا غذا بخريم تا غذا به ما نيرو بدهد تا …..

و ما « موجوداتي در خواب هستيم» تصور مي‌كنيم كه در حال انجام كارهايي بسيار مهم هستيم. اگر بدقت موجودات انساني و يا خود را بررسي كنيم متوجه خواهيم شد كه حتي داراي احساسات واقعي نيز نمي‌باشيم، بلكه برنامه‌ها بگونه‌اي طراحي شده‌اند كه تصور مي‌كنيم داراي احساسات هستيم. تمامي احساسات واقعي آن دسته از احساساتي هستند كه غير شخصي مي‌باشند و نفس مالكيت در آنها حاكم نمي‌باشد. ما فكر مي‌كنيم رفيق يا همسر خود را دوست داريم، درحاليكه در حقيقت ما خود را بواسطه ديگران دوست داريم. ما فقط تا آنجايي آنها را دوست داريم كه بتوانيم به خــــودمان عشق بورزيم.

بتدريج از آنجايي كه ديگران را بواسطه خود دوست داريم و عشق في نفسه بدون «منيت» است و « من» نمي‌تواند عشق بورزد؛ دچار توهمات مي‌شويم زيرا تصور اينكه مي‌توانيم عشق بورزيم براي ما ايجاد پندارهاي باطل و بيهوده مي‌كند.
آخرين كسي كه شما را به منزل خود دعوت كرد، بياد داريد؟ آنها وقتي منزل شما را ترك كردند، چيزي ندزديدند؟ چرا؟ زيرا تصور مي‌كنيد دوستاني صادق داريد. اما آيا آنها فقط به اين دليل صادق هستند كه حقيقتاً صادق مي‌باشند يا اينكه چيزي ندزديدند زيرا بگونه‌اي برنامه ريزي شده‌اند كه تصور مي‌كنند ندزديدن اشيا از منزل شما به معناي صداقت است.

حال همين آدم صادق را در محيطي بسيار مغشوش همانند جامعه كنوني قراردهيد. جايي كه همه از پشت به هم خنجر مي‌زنند. آيا اين آدم هنوز هم همان آدم صادق است و يا اينكه در چنين شرايطي حقيقت را به نفع خودش تحريف خواهد ساخت (دزدي) و بخاطر امنيت شغلي خويش، موقعيت همكار خودش را به خطر خواهد انداخت؟ شايد اگر هم اكنون چنين نكند، بعدها….

بنابراين بنظر من، آدمها به اين دليل صادق هستند زيرا اينگونه برنامه ريزي شده‌اند. در برنامه‌ريزيها، ما داراي آدمهايي با روحيهء جاه طلبي هستيم كه موجب مي‌شود وارد ميدانهاي رقابت شوند و تصور كنند از ديگران جلو مي‌زنند در حاليكه در اين مسير معلوم نيست چه ميزان آسيب به ديگران وارد مي‌سازند.

ما داراي برنامه‌ريزي به نام « فرزند و فرزندان» هستيم كه اين باور را در ما بوجود مي‌آورد كه تنها هدف اصلي زندگي تثبيت قيمومت بيولوژيك يعني توليد فرزند است. ما آدمها درست همانند زنبور سربازي هستيم كه پس از دست دادن نيش خود، در جهت حفظ « كندو» به سرعت مي‌ميرد زيرا ما نيز بعد از بزرگ شدن فرزندان مان خود را براي مرگ آماده مي‌سازيم. ما ماموريت خود را اجرا كرده‌ايم: روباتهاي بيشتري براي اربابان ما فوق صحنه‌هاي ساختگي توليد كرده‌ايم.

من هنگاميكه جوان بودم، متوجه اين موضوع شدم كه وقتي به خانه‌هاي آدمها نگاه مي‌كنم؛ آنها را بصورت مكانهايي نمي‌بينم كه عده‌اي در آن زندگي مي‌كنند بلكه خانه‌ها را بصورت « تابوتهايي بسيار بزرگ » مي‌بينم.

اين روزها آيا به مردان و زنان سالمند دقت كرده‌ايد؟ همه بنظر مي‌رسد گمگشته‌اند؟

هنگاميكه به جوانان نگاه مي‌كنم، مي‌دانيد چه مي‌بينم؟ توده‌اي از انرژي جنسي سركوب شده كه البته فقط مختص جوانان نيست بلكه در تمامي سنين مابين زنان و مردان مشهود مي‌باشد. بيشتر مردم بيش از اين كه واقعاً مشغول انجام عمليات سكسي باشند در ذهن خود با آن درگير هستند. اما طولي نخواهد كشيد كه اين «كيست --- » مي‌تركد و جوامع ما مملو از موجودات روان پريش جنسي خواهد بود، مگر هم اكنون اينطور نشده است؟ هر كجا كه نگاه مي‌كنيم بمباراني از تصاوير وحشتناك جنسي مي‌بينيم. به همين دليل من ماهها است كه تلويزيون نگاه نمي‌كنم.

من انحطاط مفاهيم معنوي را بررسي كرده‌ام – اينكه مردان و بخصوص زنان اين روزها چگونه از لحاظ جنسي و اخلاقي سقوط كرده‏‌اند. زنان از نظر جنسي بسيار « قابل دسترس» شده‌اند. خواهش مي‌كنم دقت كنيد كه من فقط سعي دارم به عنوان يك ناظر آنچه را كه مي‌بينم تشريح كنم و نه آنچه كه خودم هستم. به نظر من، مردان به زنان به عنوان يك «بافت اخلاقي» نگاه مي‌كنند. بافت اخلاقي يك جامعه توسط زنان حفظ مي‌شود و اگر ما زنان را تا سر حد سقوط اخلاقي از دست بدهيم آنگاه شاهد سقوط خود خواهيم بود. اتفاقي كه هم اكنون رخ داده است.

بنظرم شرايطي كه براي زنان بوجود آمده است، به دليل ما مردان است. ما نقش خود را به عنوان مردان بطور كامل اجرا نكرده‌ايم، ما درست همانند بچه‌هايي خراب و نابالغ عمل كرده‌ايم و به آن محور اخلاقي نهفته در زن بي توجهي كرده‌ايم و در حقيقت خود از آن بهره‌مند گشته‌ايم. ما آنقدر زنان را رنجيده خاطر مي‌سازيم كه او در نهايت به ما خواهد گفت: به جهنم! اگر تو مي‌خواهي به اين رفتار خودت ادامه دهي پس منهم مي‌توانم…..!

در واقع ما مردان هستيم كه بايد خود را مقصر بدانيم.



* نگـــاه كردن

اينبار هنگاميكه با كسي صحبت مي‌كنيد و يا معاشرت مي‌نماييد سعي كنيد از( منِ واكنشيِ خود) جدا شويد و آن آدم را همانگونه كه هست نگاه كنيد يعني درست همانگونه كه يك پليس به مضنون شماره يك خود نگاه مي‌كند. در خود تعمق كنيد و به واكنشهاي آن فرد در برابر خود بنگريد آنها را از زاويه‌اي بررسي كنيد كه به اراده شما نزديك‌تر مي‌باشد بنابراين شما پوسته‌هاي الگوهايي را خواهيد ديد كه همانند شيشه‌هاي رنگي پنجره هايي مي‌باشد، يعني هيچكس آنجا نيست آنچه كه من مي‌بينم خودم هستم كه درون آن فرد منعكس شده‌ام و آن فرد اگر من آنچه كه هستم نبودم چنين الگويي را از خود نشان نمي‌داد. من يكي از بازتابهاي دروغين آن فرد را مي‌بينم ولي خود او را نمي‌بينم. هنگاميكه از فرمول نگاه كردن به حوادث و آدمها در حاليكه خود را از آنها جدا مي‌سازيم استفاده مي‌كنيم، احساسات غير شخصي واقعي وارد اين فضاي خالي مي‌شوند و در نتيجه ما را بطور حقيقي با واقعه يا فرد مرتبط مي‌سازند بنابراين به هر كجا نگاه مي‌كنيم پوسته‌هاي واقعيت را مي‌بينيم. اشكالي كه بدون محتوا هستند. زندگي انسان سرتاسر پندارهاي باطلي است كه سايه‌هاي اين پوسته‌ها مي‌باشند.

بنابراين قبل ورود به بررسي نمونه‌هاي توهمزا، تعريفي بسيار كوتاه از توهم.

*توهم

توهم به معناي پديده‌هاي غيرواقعي مثبت مي‌باشد يا هرآنچه كه بطور تمام و كمال بي آنكه ريشه در حقيقت داشته باشد‌‌، فريبنده است. برخي از فلاسفه معتقدند ريشهء توهم در ذهن خود آدمي است و بيش از آنكه پديده‌اي بيروني و خارجي باشد پديده‌اي دروني و ذهني است. علي رغم آنچه كه اغلب محققان تصور مي‌كنند «مــايــا» معادل توهم نمي‌باشد زيرا مايا ريشه در حقيقت دارد و نقطهء مقابل حقيقت نيست. كاملاً روشن است كه اگر بپذيريم عالم وجود دارد‌‌، بنابراين مي‌پذيريم كه آن توهمي حاكم است كه معادل مايا مي‌باشد زيرا واقعيتي نسبي يا موقت است و ريشهء آن در يك حقيقتي واقع شده است و آنچه مشاهده مي‌شود سايهء حقيقتي است كه در وراي آن مي‌باشد. آنچه مي‌بينيم عين حقيقت نيست بلكه تجليات گوناگون آن است. وقتي مي‌گوئيم جهاني كه در آن زندگي مي‌كنيم و موجودات و انسانهاي درون آن توهمي بيش نيستند، بدين معنا نيست كه تماماً يك روياي توخالي است بلكه بدين معناست كه آنچه هم اكنون براي ما در اين سطح آگاهي و بروي اين كرهء خاكي، اين چنين واقعي بنظر مي‌رسد ؛ از زاويهء ديد ديگري يعني هنگاميكه وارد سطح آگاهي بعدي شويم و در سيارهء ديگري قرار بگيريم‌‌، مـــايــا خواهد بو

mercedes
11-08-2006, 22:41
ساختار شبكهء الياف‌ هستي‌ را در متافيزيك‌ تحت‌ عنوان‌ «ناخودآگاه‌ جمعي‌» يا «اسناد آكاشيك» مي‌ شناسند زيرا قابليت‌ حفظ‌ و ثبت‌ تمامي‌ نوسانات‌ و لرزشها را در مسير الياف‌ خود دارد. در واقع‌ اين‌ شبكه‌ مسئول‌ خلق‌ تمامي‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ مابعنوان‌ «واقعيت» مي‌ پذيريم.
شبكهء الياف‌ زمين‌ را نيز مي‌توانيد همانند شبكه‌اي‌ تصور كنيد كه‌ تمامي‌ انرژي‌ هاي‌ زمين‌ را به‌ يكديگر متصل‌ نگه‌ مي‌دارد. شبكهء انرژي‌ زمين‌ توسط‌ پديده‌هاي‌ بسيار زيادي‌ از جمله‌ الكتريسيته‌، حوزه‌هاي‌ مغناطيسي‌، نور، رنگ‌، حرارت‌، صدا و ماده تحت‌ تاثير قرار مي‌گيرد ‌.
تصوير شمارهء 1 نشان دهندهء يك‌ شبكهء انرژي‌ است‌. اين‌ شبكه‌ در واقع‌ زيربنا و بافت ‌اصلي‌ هستي‌ است‌. انرژي‌ است‌ كه‌ تمامي‌ پديده‌ها را بيكديگر متصل‌ نگه ميدارد. در اين ‌تصوير همانگونه‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد، شبكه‌ داراي‌ محدوده‌ و مرزهايي‌ است‌ كه‌ بدليل ‌ساده‌تر نمودن‌ توضيح‌ و تفسير آنها را ترسيم‌ كرده‌ايم‌ اما در حقيقت‌ شبكهء الياف‌ هستي ‌داراي‌ مرز و يا محدوده‌اي‌ نمي‌باشند، نه‌ آغازي‌ دارند و نه‌ پاياني‌. شبكه‌ در همه‌ جا وجود دارد، در بالا و پايين‌ و اطراف‌ من‌ و «من‌ نيز از جنس‌ آن‌ هستم»، چه‌ نسبت‌ به‌ آن ‌آگاه‌ باشم‌ و چه‌ نباشم‌.
اين‌ شبكه‌ متشكل‌ از «جريان‌ سيال‌ درخشاني‌» مي‌باشد كه‌ هيچ‌ رنگي‌ ندارد زيرا درسطوح‌ اتري‌، رنگها معنايي‌ ندارند. رنگ‌ در واقع‌ بخش‌ مصور‌ از منشورالكترومغناطيس‌ ميباشد‌ و نشاندهنده‌ جرياني‌ از انرژي‌ است‌ كه‌ داراي‌ طول‌ موج‌ و فركانس‌ خاص‌ مربوط‌ به‌ آن‌ الگوي‌ انرژي‌ است‌، همانند: رنگ‌ قرمز كه‌ بيش‌ از رنگ‌ بنفش‌ مرتعش‌ مي‌شود. رنگ‌ بنفش‌ بسيار كندتر از رنگ‌ قرمز مرتعش‌ مي‌گردد. «رنگ» براي‌ ما انسانها فقط‌ يك‌ واكنش‌ فيزيولوژيك‌ عصبي‌ پيچيده‌ است‌ و نامگذاري‌ رنگ‌ها بصورتي‌ كه‌ ما انسان‌ها مي‌شناسيم‌ صرفاً «يك‌ توافق‌ جمعي‌ بر تجلي‌ مختلف‌ درجات‌ انرژي‌» است‌.



اگر اين‌ شبكه‌ را به‌ صورت‌ عمودي‌ قرار بدهيد، خواهيد ديد كه‌ يك‌ شكل‌ لوزي‌ چهار وجهي‌ را تشكيل‌ خواهد داد. (تصوير 2) اين‌ همان‌ الگوي‌ اصلي‌ هستي‌ است‌ كه ‌هرگاه‌ انرژي‌ در آن‌ بدون‌ وجود موانعي‌ جريان‌ مي‌يابد، به‌ طور يكساني‌ در سرتاسر شبكه‌ منتشر مي‌شود البته‌ گاهي‌ داراي‌ نوساناتي‌ نيز مي‌شود. با دقت‌ بيشتر به‌ اين‌ شكل ‌خواهيد ديد كه‌ چگونه‌ اشكال‌ هندسي‌ ديگري‌ از آن‌ بدست‌ مي‌آيد. DNA انساني‌ نيز حاصل‌ اين‌ شكل‌ است‌.
حضور «عوامل‌ محركه‌» در مسير جريان‌ انرژي‌ الياف‌ موجب‌ بروز زير و بم‌ و نوساناتي‌ در شبكه‌ مي‌شود.

نقش فضا

فضا چگونگي‌ حركت‌ ماده‌ را تعيين‌ مي‌كند و ماده‌ چگونگي‌ انحناي‌ فضا را تعيين‌ مي‌سازد. ماده‌ در واقع‌ حاصل‌ «انقباض‌» انرژي‌ است‌. فكر و عمل‌ نيز دو نوع‌ «عامل‌ محركه‌» مي‌باشند. براي‌ ايجاد تغييرات‌، به‌ نيروي‌ جنبش‌ و حركت‌ نياز داريم‌ اما تغيير در ابعاد و معناي جهاني‌ آن با آنچه‌ كه‌ ما تحت‌ عنوان‌ تغيير مي‌شناسيم‌، بسيار متفاوت‌ است‌.
قوانين‌ بسياري‌ هستند كه‌ بر «شبكهء الياف هستي‌» حاكم‌ مي‌باشند از جمله قوانيني همانند : قانون‌ تعادل‌، قانون‌ خنثي‌ سازي‌ و قوانين‌ تغييرناپذير هستي. قوانين‌ ثابت و لايتغير، كُدهايي‌ هستند كه‌ هرگاه‌ فعال‌ مي‌شوند ديگر هيچ‌ چيز نمي‌تواند مانع‌ آنها شود و درنتيجه‌ آنها علي‌رغم‌ نتيجه‌اي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ حاصل‌ شود، بايد به جريان خود ادامه ‌پيدا كنند. چگونگي تاثر اينگونه قوانين بر نوع بشر، بستگي به الگوي‌ انرژي‌ انسان مي‌باشد. «قوانين‌ مربوط‌ به‌ جاذبه‌ و دافعه‌» نيز در اين‌ شبكه‌ حاكم‌ هستند و آنچه‌ كه‌ در اين‌ مورد تعيين‌ كننده‌ است‌، افكار و اعمال‌ انسان مي‌باشند و همچنين جنس‌ تجربه‌ هايي‌ كه‌ ما در اين‌ زندگي‌ يا زندگي‌هاي‌ پيشين‌ داشته‌ايم‌. ما نمي‌توانيم‌ مانع‌ جريان‌ يافتن انرژي‌هايي‌ شويم كه اين‌ كدها را ‌فعال‌ ميسازند‌، اين دسته از جريانات انرژي، درست‌ همانند حوزه‌هاي گرداب گونه و ‌ چرخاني‌ مي‌باشند كه‌ اگر آدمي بر سر راه آنها قرار گيرد؛ فقط‌ مي‌تواند‌ در برخي موارد، به آنها جاخالي دهد تا در نهايت انرژي آنها بطور كامل به او اصابت نكند. بدين معنا كه انسان ميتواند در شكلگيري‌ حوادث‌ غريب الوقوع (تا حدودي‌) جايگزين‌هاي‌ ديگري ‌براي وقايع تعيين‌ كند‌ اما هرگز نمي‌تواند بطور كامل‌ جلوي‌ رخداد آنها را بگيرد.

شبكهء الياف‌ هستي‌ و جايگاه‌ خطوط‌ زمان‌

با شناخت‌ شكل‌ انتشار جريان‌ سيال‌ انرژي‌ در شبكهء الياف‌ هستي‌، قادريم‌ به ‌بسياري‌ از سوالات‌ دروني‌ خود پاسخ‌ دهيم‌. زيرا خواهيم‌ دانست‌ كه‌ چگونه‌ ميتوان اين ‌انرژي‌ ها را دست‌ گرفت‌ و بسوي آن‌ جهتي‌ كه‌ مقصود ما ميباشد،‌ هدايت‌ كنيم‌ و يا اينكه‌ چگونه ‌برخي‌ از جريانهاي‌ انرژي‌ را كه بسوي‌ ما مي‌آيند و به‌ ما اصابت‌ مي‌ كنند و يا ازدرون‌ ما مي‌ گذرند ، را شناسايي كنيم.‌
جريان‌ انرژي‌ در شبكهء الياف‌ هستي‌ به‌ صورت‌هاي‌ مختلفي‌ منتشر مي‌شوند و با توجه‌ به‌ شكل‌ زير مي‌ توانيم‌ آنها را بررسي‌ كنيم‌:

وضعيت 1ـ جريان‌ انرژي‌ سيال‌:

جريان‌ انرژي‌ بصورت‌ يكنواخت‌ و بدون‌ مانعي‌ جريان‌ مي‌يابد و درنتيجه‌ درتمامي‌ پديده‌ها، هارموني‌ و هماهنگي‌ مشهود است‌.

وضعيت 2ـ جريان‌ انرژي‌ دي‌.دي‌.اس‌:

شكل‌ انتشار دي‌.دي‌.اس‌ يا فضاي‌ چند بعدي‌ ديناميك‌ DDS: DYNAMICDIMENSIONAL SPACE چيست‌؟ اين‌ صورت‌ از انتشار انرژي‌، اغلب‌ بگونه‌اي ‌است‌ كه‌ موجب‌ برقراري‌ جريان‌ تله‌ پاتيك‌ يا تله‌ كينتيك‌ (قابليت‌ حركت‌ اشياء از راه‌دور) مي‌ شود، زيرا انرژي‌ در چندين‌ بُعد از فضا منتشر مي‌گردد.

3- جريان‌ انرژي‌ سينكرونيسيتي‌ SYNCHRONOCITY يا همزماني:

سينكرونوسيتي‌ به‌ معناي‌ حادثه‌اي‌ است‌ كه‌ بقدري‌ اهميت‌ دارد كه‌ از ناخودآگاه‌ ما پلي‌ در ميان‌ فضاي‌ اتر مي‌زند و در خودآگاه‌ِ بيروني‌ از واقعيت‌ روزمرهء ما نمايان‌ مي‌شود و توجه‌ ما را بخود جلب‌ ميكند. تجربهء «دژاوو dejavu» يكي‌ از انواع‌ تجلي‌ اين ‌نوع‌ خطوط‌ انرژي‌ است‌. سينكروسيتي‌ به‌ صورتهاي‌ مختلفي‌ متجلي‌ مي‌شود همانند تصاوير، صداها و يا حوادثي‌ كه‌ با بررسي‌ دقيقي‌ متوجه‌ آنها خواهيم‌ شد و وارد سطح‌ وسيعتري‌ از آگاهي‌ مي‌شويم‌.

4ـ جريان‌ انرژي‌ خوشه‌اي‌:

حاصل‌ چنين‌ جريان‌ انرژي‌ كه‌ به‌ صورت‌ خوشه‌اي‌ و بسيار تيز و برّنده‌ فضاي‌ اتر را مي‌شكافد، حادثه‌اي‌ است‌ كه‌ در عرض‌ 24 ساعت‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ و بطور معمول ‌شكل‌ يك‌ مثلث‌ بسيار تيز و بلند را در شبكهء الياف‌ هستي‌ خواهد داشت‌.

5 ـ جريان‌ انرژي‌ جهشي‌:

اينگونه‌ انرژي‌ها از مسير خود منحرف‌ ميشوند و بطور ناگهاني‌ از مسير اليافي‌ كه‌ در شبكه‌ طي‌ مي‌كنند، خارج‌ شده‌ و وارد مسير ديگري‌ مي‌شود. در اصطلاح‌ متافيزيك ‌برآيند ‌ چنين‌ جهش‌هايي‌، حوادثي‌ است‌ كه‌ ابعاد فضا و زمان‌ را نيز مي‌شكافند، در واقع ‌همان‌ حوادث‌ غيرقابل‌ پيش بيني‌ هستند و مي‌ توان‌ گفت‌ غيرقابل‌ پيش بيني‌ترين‌ انرژي‌هاي‌ شبكه‌ مي‌باشند . گفته‌ مي‌شود انرژي‌ تجلي شكلهاي فكري، نقش‌ بسيار تعيين‌ كننده‌اي‌ در مسير آنها دارد. منشاء اين‌ تغيير جهت‌ هنوز شناسايي‌ نشده‌ است‌.

6 ـ انرژي‌ يكنواختي‌ كه‌ به‌ صورت‌ ناگهاني‌ تغيير جهت‌ مي‌دهد:

اين‌ انرژي‌ همانند انرژي‌ جهشي‌ است‌ اما نتيجهء آن‌ حادثه‌اي‌ گسترده‌ و جهاني‌ است‌ كه‌ داراي‌ منشاء عقيدتي، معنوي‌ و يا سرمنشائي‌ است‌ كه‌ با مركز انرژي‌ متمركز ديگري ‌ارتباط‌ دارد.

7ـ انرژي‌هاي‌ مسلسل‌:

انرژيهاي مسلسل در حكم سير انرژي‌هاي‌ بهم‌ پيوسته‌اي‌ ميباشند كه‌ در توالي‌ نسبت‌ به‌ يكديگر قرار دارند و موجب‌ بروز يك‌ سري‌ حوادث‌ پشت‌ سرهم‌ مي‌شوند كه‌ در توالي‌ نسبت‌ به‌ يكديگر رخ‌ مي‌دهند. اين‌ حوادث‌ اغلب‌ با توالي‌ مشخصي‌ تكرار مي‌شوند.

اما در واقع‌ اين‌ توالي‌ فقط‌ در برابر مغز خودآگاه‌ ما معنا دارد و واقعيت‌ پيدا مي‌كند زيرا حقيقت‌ هميشه‌ داراي‌ ريتم‌ مشخصي‌ نيست‌ بلكه‌ در فيزيك‌ چنين‌ باوري‌ وجود دارد كه‌ يك‌ علت‌ مشخص‌ مي‌تواند موجب‌ تجلي‌ معلولي‌ مشخص‌ بشود. تجلي‌ اين ‌انرژي‌ها بروي‌ شبكه‌ الياف هستي، بصورت‌ نوساناتي‌ پي‌ در پي‌ با ريتمي مشخص، نمايان ميشوند.

8 ـ انرژيهايي‌ هم‌سو يا هم‌رزونانس‌:

اين‌ جريان‌ از انرژي‌ها با رزونانسي‌ يكسان‌ مرتعش‌ شده‌اند و با «شدت‌ و قدرت‌» به‌روي‌ شبكه‌ منتشر مي‌شوند درنتيجه‌ در عرض‌ 72 ساعت‌ بروي‌ منطقهء فيزيكي‌ متجلي‌ وبازتابيده‌ مي‌شوند.

بنابراين‌ جريان‌ انرژي‌ مي‌تواند به‌ صورتهاي‌ مختلفي‌ در شبكهء الياف‌ انرژي‌ منتشر شود و بر همين‌ اساس‌ تجلي‌ اين‌ انرژيها در منطقهء فيزيكي‌ نيز متفاوت‌ خواهند بود.

امواج‌ فكري‌ ما تعيين‌ كننده‌ترين‌ امواجي‌ هستند كه‌ موجب‌ بروز حوادث‌ فيزيكي‌ شخصي‌ براي‌ ما مي‌شوند، بنابراين‌ بهتر است‌ از همين‌ امواج‌ سادهء فكري‌ خود آغاز كنيم‌ و شكل‌ ارسال‌ آنها را به‌ توجه‌ به‌ اهداف‌ خودمان‌ تنظيم‌ كنيم‌. در تصوير شماره 3 كاملاً مشهود است‌ كه‌ ما چگونه‌ مي‌توانيم‌ بر تمامي‌ ابعاد هستي‌ تاثير بگذاريم‌ و در مقابل‌ تاثير هم‌ بپذيريم‌. در واقع‌ بهتر است‌ در مسير تعالي خود با اين‌ شبكه‌ ارتباط‌ برقرار كنيم‌ و بخوبي‌ آنرا شناسايي‌ كنيم‌ زيرا در اين‌ سطوح‌ متنوع‌ از انرژي‌، انواع‌ و اقسام‌ تجليات‌ مختلف‌ وجود دارد و در اين‌ شكل‌ ما فقط‌ برخي‌ از انواع‌ تجلي‌ها را ترسيم‌ كرده‌ايم‌ ومابقي‌ بر عهدهء تجربه‌ كنندگان‌ است‌.

در تصوير اسواستيكا، در بخش‌ پايين‌ شما شاهد چرخشي‌ هستيد كه‌ محققان‌ نام‌ «درياچهء روح‌ها» را بر آن‌ نهاده‌اند‌، اينجا در واقع‌ مادهء اصلي‌ و اوليهء خلقت‌ قرار دارد. جايي‌ است‌ كه‌ همه‌ چيز از آنجا خلق‌ مي‌شود و شكل‌ مي‌يابد اما برخي از محققان متافيزيك ‌هنوز مطمئن‌ نيستند‌ كه‌ آيا آنرا بدرستي‌ شناسايي‌ نموده اند و به‌ تمام‌ پتانسيل‌ آن‌ پي‌ برده ‌اند يا خير؟ ‌ اما‌ شكل‌ آن‌ شبيه‌ به‌ يك‌ گل‌ نيلوفري‌ است‌ كه‌ گلبرگهايش‌ باز شده‌اند.

همانگونه‌ كه‌ مي‌بينيد، هيچ‌ فكر و عملي‌، چه‌ در گذشته‌، حال‌ يا آينده‌ نمي‌تواند ازاين‌ شبكهء الياف‌ نوراني‌ خارج‌ شود. همه‌ چيز بروي‌ يكديگر تاثير مي‌گذارند. بنابراين‌ ما مسئول‌ تمامي‌ افكار و اعمال‌ خود هستيم‌ و اگر به‌ اين‌ تصوير دقت‌ كنيد متوجه‌ خواهيد شد كه‌ يك‌ فكر ساده‌ چه‌ تاثيري‌ مي‌تواند داشته‌ باشد و چه‌ مسيري‌ را مي‌تواند طي‌ كند!
وقتي‌ يك‌ جريان‌ انرژي‌ در مسير شبكه‌ حركت‌ مي‌كند، در نهايت‌ وارد چرخهء ‌اسواستيكا مي‌شود بنابراين‌ ما فقط‌ مي‌توانيم‌ از هرآنچه‌ كه‌ خود خلق‌ مي‌كنيم‌، چيزديگري‌ را خلق‌ كنيم‌ و در واقع‌ منبع‌ تمامي‌ آنچه‌ را كه‌ ما خلق‌ مي‌كنيم‌ يك‌ ماده‌ يا جوهرهءمشترك‌ است‌.
انرژي‌هاي‌ هستي‌ بشدت‌ دقت‌ مي‌كنند تا هيچگونه‌ جريان‌ آلوده‌اي‌ را وارد جريان‌ سيال‌ جوهر اوليهء هستي‌ يا چرخهء اسواستيكا نسازند. به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ در آستانهء ‌ورود به‌ مناطق‌ بالاتر، نگهباناني‌ معين‌ شده‌ اند و اجازهء ورود به‌ طبقات‌ بالاتر هستي‌ را به ‌هر موجودي‌ نخواهد داد. البته‌ «نگهبانان‌ دروازه‌ها» اصطلاحي‌ است‌ كه‌ براي‌ فهم‌ انساني‌ما بكار گرفته‌ مي‌شود. به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ افراد تا آمادگي‌ لازم‌ را از جهت‌ «فركانسي‌» نداشته‌ باشند، نمي‌توانند وارد مناطق‌ با ارتعاش‌ بالا شوند. مولدهاي‌ انرژي‌ نيز، فقط‌انرژي‌هاي‌ همسان‌ با خود را بسوي‌ حوزهء خود جذب‌ مي‌كنند. اين‌ ساختار درست ‌همانند يك‌ سيستم‌ امنيتي‌ است‌ كه‌ از درون‌ تعبيه‌ و طراحي‌ شده‌ است‌. شما داراي‌ هرنوع‌ فركانسي‌ كه‌ باشيد، درست‌ به‌ سوي‌ همان‌ ارتعاش‌ و رزونانس‌ سفر مي‌كنيد يا كشيده‌ خواهيد شد، به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ اغلب‌ سفر كنندگان‌ نميتوانند فراتر از منطقهء احساسات و عواطف‌ بروند. جهت‌ سفر به‌ مناطق‌ بالاتر از منطقهء اثيري‌ كه‌ داراي‌ فركانس‌هاي‌ متفاوتي‌هستند، كالبد هاي بالاتر انسان يا محملهاي آگاهي او،‌ بايد كاملاً از شرايط‌ و افكار شرارتبار پاك‌ شده‌ باشد.

يك‌ قانون‌ كليدي‌ براي‌ سفر وجود دارد و آن‌ هم‌ اين‌ است‌:

اگر شما داراي‌ كليد ورود به‌ سطوح‌، مناطق‌ و جهانهاي‌ مختلف‌ باشيد، مي‌توانيد وارد آنها شويد. اين‌ كليد در واقع‌ همان‌ فركانس‌، ارتعاش‌، روزنانس‌ و يا تجربهء منطبق‌ با آن‌ ارتعاش‌ بخصوص‌ است‌. با در دست‌ داشتن‌ كليد هر منطقه‌ مي‌توانيد وارد آن‌ منطقهء خاص‌ شويد اما نمي‌توانيد فراتر از مرزهاي آن‌ برويد.

آيا مي‌توان‌ چرخهء اسواستيكا را آلوده‌ ساخت‌؟

بله‌. چگونه‌؟ بواسطهء ادامه‌ و اصرار در افكار و اعمال‌ شرارتبار كه‌ هيچگونه‌ جوهرهء ‌معنوي‌ در آن‌ وجود نداشته‌ باشد، جريانات‌ ناخالص‌ را وارد گردش‌ اسواستيكا مي‌سازيم‌. درنتيجه‌ ما حوزهء بالاتري‌ خلق‌ خواهيم‌ نمود كه‌ اگرچه‌ از اجزائي‌ وابسته به ذرات اتمي‌ تشكيل‌ شده‌ است،‌ اما اين‌ اجزاء در وضعيتِ نهايت‌ِ انقباض‌ مي‌باشند. در واقع‌ مي‌توان‌ گفت‌، آن‌ فضايي‌ را كه‌ مذاهب‌ بعنوان‌ «جهنم‌» معرفي‌ ميكنند، برآيند حاصل از ‌ افكار واعمالي‌ با بار انرژي‌ منفي‌ و شرارتبار ميباشد كه‌ از منّيت‌ و خودخواهي‌هاي‌ انساني‌ ناشي شده است‌.

اينگونه‌ افكار موجب‌ توليد انرژي‌هاي‌ منقبض‌ مي‌شوند. نفرت‌ يك‌ بار انرژي ‌بسيار منفي‌ و منقبض‌ دارد و نقطهء مقابلش‌ عشق‌ داراي‌ انبساط‌ است‌. بنابراين اين‌ خود ما هستيم ‌كه‌ «كيفيت‌ واقعيتي‌» را كه‌ در آن‌ بسر مي‌بريم‌ خلق‌ مي‌كنيم‌ و براي‌ خلق‌ آن‌ از منابع‌ مختلفي‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌.

تجلي‌ فيزيكي‌ سيارهء زمين‌ نيز در واقع‌ تجلي‌ مجموعه‌اي‌ از انرژي‌هايي‌ است‌ كه‌ توسط ‌فضا، زمان‌ و ماده‌ بوجود آمده‌ است‌.

سلول‌هاي‌ الياف‌ انرژي‌

هر يك‌ از «سلول‌هاي‌ دروني‌» واقع‌ در اين‌ الياف‌ انرژي‌، حاوي‌ تجربهء تمامي‌ وقايعي‌ است‌ كه‌ رخ‌ داده‌ است‌ بدين كه حاوي‌ تمامي‌ واقعيتها ميباشد. به‌ بيان‌ ديگر، هر سلول ‌متشكل‌ از خاطرات‌ تمام‌ موجوديت‌ خود بصورت‌ كامل‌ مي‌باشد. براي‌ مثال‌ خاطرات‌ جمعي‌ يك‌ ملّت‌ در يك‌ سلول‌ قرار دارد و روان شناسان به‌ همين‌پديده مي‌گويند «آگاهي‌ جمعي‌». هنگاميكه‌ شكلهاي فكري مشتركِ ‌ يك‌ مجموعه‌ تحت‌ تاثير قرار بگيرد، در واقع‌ بلافاصله‌ بروي‌ اين‌ سلول‌ تاثيرمتقابل‌ مي‌گذارد.

اين‌ «سلول‌هاي‌ خاطرات‌»، به‌ تبعيت‌ از تاثيرات‌ مغناطيسي‌ كه‌ بر آنها اِعمال‌مي‌شود، داراي‌ حركاتي‌ مشخص‌ خواهند بود. حركت‌ نيز به‌ تبعيت‌ از امواج‌ فكري‌ وعملكردهاي‌ انساني‌ بوجود مي‌آيد. هيچ‌ سلولي‌، نمي‌تواند از نيروي‌ انرژي اشكال فكري بگريزد. براي‌ مثال‌ هر مكاني‌ داراي‌ تاريخچه‌اي‌ است‌ كه‌ بر اساس‌ لحظات‌ ماقبل‌ آن‌ بنا شده‌ است‌. هرمكاني‌ تحت‌ تاثير تمامي‌ نيروهايي‌ كه‌ به‌ آن‌ وارد و خارج‌ مي‌شوند، قرار مي‌گيرد چه‌ اين ‌نيروها انساني‌ باشند و چه‌ داراي‌ حوزهء اتريك‌ باشند.

تمامي‌ شهرها نيز بر اساس‌ پتانسيل‌ همين‌ سلولها بنا شده‌اند و موقعيت‌ قرار گيري ‌آنها در سيارهء زمين‌ تابع‌ خاطرات‌ سلولي‌ آنها بوده‌ است‌. براي‌ مثال‌ برخي از شهرهاي سيارهء زمين به لحاظ تجاري، بسيار فعال‌ مي‌باشند و با توجه‌ به‌ مرزهاي‌ آبي‌ كه‌ دارند بسيار پربركت‌ و پرثمر مي‌باشند.

نيروي‌ عنصر سلول‌ چيست؟

هر سلول‌ داراي‌ نيروهاي‌ عنصري‌ است‌ كه‌ تعادل‌ و يا عدم ‌تعادل‌ در اين‌ سلولها، سلامت‌ آن‌ سلول‌ را معين‌ مي‌سازد. انرژي‌ عنصر آب‌ موجب‌ باروري‌ نيروهاي‌ خلاق‌ و الهامي‌ مي‌شود. به‌ همين‌ دليل‌ شهرهايي‌ كه‌ داراي‌ مرزهاي‌ آبي‌ مي‌باشند داراي‌ عوامل‌ خلاق‌ و مبتكري‌ مي‌باشند اما از آنجايي‌ كه‌ تغييراتي‌ در شبكهء ‌انرژي‌ در حال‌ رخداد است‌، جريان‌ انرژي‌ها نيز در زمين‌ تغيير خواهند نمود.

روند تغييرات‌ سلولي‌

سلول‌هاي‌ جديد، در ظرفيت‌ خاطرات‌ خود بسيار منقبض‌تر گشته‌اند بنابراين‌ ما شاهد شخصيتهاي‌ مستقل‌ و مشخصتري‌ خواهيم‌ بود. سلولهاي‌ خاطرات‌ اگرچه‌ در منطقهء اتريك‌ هم‌ اكنون‌ وجود دارند اما از جانب‌ زمين‌ و عناصر آن‌ ديگر انرژي‌ سرشاري‌ دريافت‌ نمي‌كنند. در واقع‌ سلول‌هاي‌ قديمي ‌خاطرات بسيار تلاش ميكنند تا بسوي خود انرژي جذب كنند و نتيجهء آن‌ رقابت‌ مابين‌ سلول‌هاي‌ قديمي‌ و سلول‌هاي‌ جديد به‌ جهت‌ جذب‌ انرژي ميباشد‌.

سلول‌هاي‌ قديمي‌ درست‌ همانند سلول‌هاي‌ مردهء پوست‌ انسان در حال‌ مرگ‌ هستند ودرحاليكه‌ مي‌ميرند سعي‌ ميكنند تا انرژي‌ را بسوي‌ خودشان‌ جذب‌ كنند تا زنده‌ بمانند و اين‌ انرژي‌ را از هر جا و هر پديده‌اي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ بدست‌ خواهند آورد. محيط‌ زيست‌ و انرژي‌ عناصر بقدري‌ توسط‌ ما آلوده‌ شده‌ است‌ كه‌ ديگر انرژي‌ براي‌ ارسال‌ بسوي‌ سلول‌هاي‌ قديمي‌ يا جديد باقي‌ نمانده‌ است‌. سلول‌هاي‌ جديد، بسيار ضعيف‌ هستند و در تلاش‌اند تا از مناطق‌ اتريك‌ انرژي‌ جذب‌ كنند. اما با توجه‌ به‌ انرژي‌ بسيار ضعيفي‌ كه‌ از سوي‌ عناصر طبيعت‌ بسوي‌ سلول‌ها جاري‌ مي‌شود، سلول‌هاي‌ قديمي ‌مجبورند به‌ تنها منبع‌ انرژي‌ باقي‌ مانده‌ كه‌ با ساختار آنها منطبق‌ است‌ رجوع‌ كنند و آن‌ هم‌ : انســان‌ ميباشد‌.

سلول‌ها از انسان‌ انرژي‌ مي‌گيرند

البته‌ اين‌ موضوع‌ در افراد مختلف‌ درجات‌ متفاوتي‌ نيز دارد. چگونگي‌ زندگي‌ فرد تعيين‌ مي‌كند كه‌ او چگونه‌ مبادله‌اي‌ مابين‌ خود و سلولي‌ كه‌ در آن‌ زندگي‌ ميكند، داشته‌ باشد. انسانهاي‌ متعادل‌ هرگز خود را بسوي‌ نيروهاي‌ نامتعادل‌ هدايت‌ نخواهند كرد.«نيروهاي‌ همجنس‌، همجنس‌ خود را جذب‌ مي‌كنند» .

پيروي‌ همين‌ اصل‌، موجوداتي‌ كه‌ در يك‌ سلول‌ در حال‌ مرگ‌ زندگي‌ مي‌كنند همگي‌احساس‌ افسردگي‌ و از دست‌ دادن‌ انگيزه هايشان‌ را خواهند داشت‌ زيرا هيچگونه‌ انرژي ‌جهت‌ تجديد حيات‌ در سلول‌ حياتي‌ آنها وجود ندارد. در واقع‌ سلول‌ حياتي‌ براي‌ زنده ‌نگه‌ داشتن‌ خود، در حال‌ مكيدن‌ انرژي‌ حياتي‌ اين‌ مردمان‌ است‌ و تجلي‌ بيروني‌ چنين ‌عملكردي‌ آلودگي‌ شديد هواي‌ اينگونه‌ مناطق‌ است‌.

موجودات‌ عنصر هوا، به‌ دليل‌ آلودگي‌ افكار و در نتيجه‌ آلودگي‌ فضاي‌ زيست ‌انسانها ديگر قادر نيستند سلول‌هاي‌»= مناطقي‌ را كه‌ با آنها ارتباط‌ دارند، بازسازي‌ كنند.همين‌ شرايط‌ بر اوضاع‌ آلودگي‌ آبها، اقيانوسها و رودخانه‌ ها نيز تاثير گذاشته‌ است‌.

سلول‌هاي‌ جديد به‌ روي‌ «منشور مرتعش‌» متفاوتي‌ عمل‌ مي‌كنند كه‌ هنوز بردار آلودگي‌هاي‌ افكار ما بدان‌ نرسيده‌ است‌. بنابراين‌ سلول‌هاي‌ جديد به‌ همين‌ نسبت‌ از هرگونه‌ خاطرات‌ بايگاني‌ شده‌اي‌ عاري‌ مي‌باشند اما اين‌ موضوع‌ درست‌ همانند خريد يك‌ ديسكت‌ جديد كامپيوتري‌ است‌ كه‌ داراي‌ پتانسيل‌ بسيار بالايي‌ جهت‌ عملكرد و ذخيره‌ سازي‌ مي‌باشد ولي‌ تا زماني‌ كه‌ از آن‌ بهره‌برداري‌ نشود فقط‌ يك‌ «پتانسيل‌ صرف‌» ميباشد‌.

سلول‌هاي‌ جديد، از انرژي‌ انساني‌ بهره‌برداري‌ نمي‌كنند. زيرا در اين‌ مرحله‌ داراي‌«انرژي‌ كيهاني‌ بسيار سنگيني‌» مي‌باشند. اما به‌ محض‌ اينكه‌ ما به‌ نقطهء تعادل‌ و اتكاء چرخه‌ (يعني‌ چرخهء چهارم 4*4 ) وارد شويم‌ آنها دريچه‌اي‌ را جهت‌ ارتباط‌ با ما مي‌گشايند و تلاش‌ مي‌كنند ريشه‌گيري‌ كنند { حاشيه: در علوم متافيزيكي چرخه هاي حياتي انساني را به هفت چرخه و نژاد ريشه اي، تقسيم بندي ميكنند}. نتيجهء اين‌ تبادل، ‌تعادلي‌ نسبي‌ خواهد بود كه‌ البته‌ بسيار سريع‌ رخ‌ خواهد داد و ما ناگهان‌ خود را در ميان‌ يك‌ جريان‌ انرژي‌ جديد خواهيم‌ يافت‌ كه‌ در آن‌ از سلولهاي‌ قديمي‌ ديگر هيچ‌ خبري‌ نيست‌.

«خاطرات‌ گذشته‌ و قديمي‌» را مي‌توان‌ در سلول‌هاي‌ جديد حفظ‌ و بايگاني‌ نمود واين‌ كار را افرادي‌ انجام‌ خواهند داد كه‌ در هماهنگي‌ با سلول‌هاي‌ جديد قرار دارند. اما اين‌ خاطرات‌ داراي‌ شارژ و شدت‌ انرژي‌ كه‌ قبلاً داشته اند، نمي‌باشند، بلكه‌ با تمام‌ ظرفيت ‌خود فقط‌ گوشهء كوچكي‌ از ظرفيت‌ سلولي‌ جديد را اشغال‌ خواهند كرد و آن‌ هم‌ به‌ دليل ‌ظرفيت‌ جديدي‌ است‌ كه‌ «سلول‌هاي‌ جديد» دارا هستند.

نيروي‌ هوشياري‌ نيز بطور هم‌ زمان‌ در بسياري‌ از سطوح‌ عمل‌ خواهد كرد. ظرفيت ‌مبادلهء انرژي‌ و ارتباط‌ يا زمين‌ بسيار بالاتر خواهد رفت‌. اين‌ روند درست‌ همانند عملكرد يك‌نرم‌ افزار جديد كامپيوتري‌ است‌ كه‌ جايگزين‌ قبلي‌ مي‌شود. در واقع‌ اختراع‌ كامپيوترها چيزي‌ نيست‌ مگر تجلي‌ تصوير جمعي‌ ما در الياف‌ هستي‌. كامپيوترها براي‌ خدمت‌ به ‌انسان‌ خلق‌ نشدند بلكه‌ طرحي‌ آزمايشي‌ بودند تا بوسيلهء آن‌ انسان‌ بتواند ظرفيت‌ واقعي‌خودش‌ را درك‌ كند. كامپيوترها ابزار و روشي‌ هستند تا ما بتوانيم‌ ظرفيت‌ خود را بعنوان ‌انسان‌ بالا ببريم‌ و گسترش‌ دهيم‌.

اين‌ موضوع‌ ارتباط‌ مستقيم‌ دارد با «تغيير الگوي‌ ژنتيكي‌ DNA» ما، در واقع‌ درالگوي‌ ژنتيكي‌ ما تغييري‌ در حال‌ رخ‌ دادن‌ است‌ كه‌ تولد آنرا در نژاد جديد بعدي ‌شاهد خواهيم‌ بود ـ تولد موجوداتِ «نور آبي‌».

تمامي‌ انواع‌ حياتي‌ همانند انسان‌، حيوان‌ و گياهان‌ قدرت‌ تطبيق‌ بسيار بالايي ‌دارند. ساختارهاي‌ حياتي‌ موجودات‌ بگونه‌اي‌ است‌ كه‌ با حداقل‌ پارامترهاي‌ حياتي ‌قادرند بسادگي‌ خود را با محيط‌ اطراف‌ خود هماهنگ‌ كنند. درنتيجه‌ چنانكه‌ انرژي‌ حياتي ‌زمين‌ بتدريج‌ تغيير كند، افراد و انواع‌ نيز به‌ طرق‌ مختلفي‌ تحت‌ تاثير قرار خواهند گرفت‌. اگر شما در مسير تعادلي‌ زندگي‌ خود به‌ آهستگي‌ قدم‌ بر مي‌داريد و درنتيجه ‌قدمهاي‌ بزرگي‌ را در مسير خود برخواهيد داشت‌، جاي‌ نگراني‌ نيست‌ زيرا شما نيز اين ‌تغييرات‌ را احساس‌ خواهيد نمود و حتي‌ كالبد شما نيز تغيير خواهد كرد. همهء موجودات‌ تا حدودي‌ متوجهء اين‌ تغييرات‌ خواهند بود اما براي‌ برخي‌ دستيابي به اين انطباق، بسيار مشكل‌تراست‌. آنچه‌ كه‌ مسلم‌ است‌ تجربهء اينگونه تغييرات بصورت دريافت‌ شوك‌هاي‌ الكتريكي‌ حتي‌ در موجودات‌ بسيارمتعادل‌ امري‌ مسلم‌ خواهد بود.

اما كسانيكه‌ در زندگي‌ و روابط‌ خود با اطرافيانشان‌ مشكلاتي‌ دارند بايد بيشترمراقب‌ روابط‌ خود باشند. طي‌ اين‌ تغييرات‌ ، استرس‌ و نگراني‌ يكي‌ از عواملي‌ است‌ كه‌ خود را بر مركز الكتريك‌ كالبد تحميل‌ خواهد كرد و ممكن‌ است‌ فرد را از مسير دور سازد. درنتيجه‌ تمام‌ سيستم‌ امنيتي‌ بدن‌ رو به‌ نقصان‌ خواهد رفت‌ زيرا كالبد بايد با اين ‌سطوح‌ جديد شبكه‌هاي‌ انرژي‌ منطبق‌ گردد تا بتواند انرژي‌ را از الگويي‌ جديد بسوي ‌خودش‌ جذب‌ و دريافت‌ كند. اگر فرد دچار استرس‌ باشد، نمي‌تواند بطور درستي‌ اين ‌انرژي‌ باطني‌ را وارد سطح‌ جديد كند و يا آنرا متحمل‌ شود.

بنابراين‌ اگرچه‌ انرژي‌ جديد در اطراف‌ ما وجود خواهد داشت‌ اما كالبدي‌ كه‌ داراي ‌استرس‌ و نگراني‌ است‌ نمي‌تواند انطباق‌ لازم‌ را براي‌ دريافت‌ انرژي‌ جديد بدست ‌آورد. حال‌ تصور كنيد كه‌ تمامي‌ اين‌ انرژيهاي‌ جديد منتشر شده‌اند، درنتيجه‌ ما بايد روشي‌ براي‌ هماهنگ‌ شدن‌ و دريافت‌ اين‌ انرژي‌ها بدست‌ آوريم‌. بنابراين‌ سلامتي‌ يكي ‌از راهكارهاي مهم آيندهء انسان خواهد بود.

بيماري‌ يكي‌ از عوامل‌ ناشي‌ از وجود اختلال در شبكه‌هاي‌ انرژي‌ است‌ كه‌ داراي‌ طبيعت ‌الكتريك‌ مي‌باشند. درنتيجه‌ اينگونه اختلالات در كالبد جسماني‌ بصورت‌ سردرد، احساس‌ خستگي‌، فراموشي‌، اختلال‌ در ديد، زنگ‌ زدن‌ در گوش‌، افسردگي‌، احساس‌ اضطراب‌ و بسياري ‌از عوارض‌ فيزيكي‌ ديگر بروز مي‌كنند و برآيند حاصل از ‌ روند مرگ‌ سلول‌ قديمي‌ و قرار گرفتن‌ انسان در شرايطي‌ است‌ كه‌ آن را نامتعادل‌ و بيمار ميناميم‌.

توقف در روند پيشرفت

اگر احساس‌ مي‌كنيد متوقف شده ايد و در مسير حقيقتي‌ جويي‌ خود هيچگونه‌ صعودي نداريد، مسلم‌ است‌ كه‌ داراي اضطراب و استرس‌ ميباشيد يعني‌ تحت‌ فشاري بيش از ظرفيت و تحمل رواني قرار گرفته ايد و پريشان‌ احوال ‌مي‌باشيد؛ درنتيجه‌ بزودي بيمار خواهيد شد. چنين‌ افرادي‌ در اطراف‌ ما هم‌ اكنون‌ تعدادشان‌ روز بروز افزايش‌ پيدا ميكند بطوريكه‌ اين‌ روزها مقالات‌ زيادي‌ در مورد بيماري‌ افسردگي‌ و روشهاي‌ درمان‌ آن‌ منتشر مي‌گردد. بسياري‌ از آدم‌ها بدون‌ هيچ‌ دليل‌ مشخصي‌، خشونت‌ رفتاري‌ اعمال‌ مي‌كنند. اما بايد در نظر داشته‌ باشيد كه‌ اين‌ شبكهء ‌الياف‌ هستي‌ نيست‌ كه‌ موجب‌ بروز بيماري‌ها مي‌شود بلكه‌ بدين‌ خاطر است‌ كه‌ الگوي ‌انرژي‌ جديد هنوز ريشه‌ در مناطق‌ اتري‌ دارد.

جريان‌ انرژي‌ جديد در شبكه‌ الياف هستي، بصورت‌ خوشه‌هاي‌ نوك‌ تيزي‌ مشاهده‌ مي‌شود كه‌ ازآن‌ بيرون‌ مي‌جهند، درست‌ مثل‌ اينكه‌ از هر سلول‌ يك‌ صاعقه‌ بيرون‌ مي‌درخشد. درواقع‌ هر سلول‌ هنگاميكه‌ اين‌ خوشه‌هاي‌ انرژي‌ را تجربه‌ مي‌كند، تمام‌ سلول‌ با شوك‌ الكتريك ‌شارژ شده‌ و درنتيجه‌ اگر كالبدي‌ كه‌ اين‌ انرژي‌ را دريافت‌ مي‌كند سالم‌ نباشد، دچار اضطراب‌ و دلشوره مي‌گردد.

سپس‌ ميزان‌ انرژي‌ سلول‌ افزايش‌ پيدا مي‌كند كه‌ موجب‌ افزايش‌ انرژي‌ در تمامي ‌سطوح‌ حياتي‌، جانوري‌، گياهي‌ و سلولهاي‌ انساني‌ مي‌شود. در چنين‌ وضعيتي‌ سيارهء زمين‌ در واقع‌ در حال‌ دريافت‌ سطح‌ بالاتري‌ از انرژي‌ با فركانس‌ بالا مي‌باشد.

اما در شرايط‌ فعلي‌، اغلب‌ آدمها بدليل‌ فشار زياد و استرس‌ ميزان‌ انرژي‌ بسيار كمي ‌از زمين‌ و خورشيد، دريافت‌ مي‌كنند.

اگر شما در شرايط‌ متعادلي‌ قرار گرفته‌ باشيد، با ورود انرژي‌هاي‌ جديد دچارتوانايي‌هاي‌ فراروان‌ بسيار بالايي‌ خواهيد شد و «آن‌ صداي‌ دروني‌» خود را خواهيد شنيد.

گاهي‌ اوقات‌ بدليل‌ خطوط‌ انرژي‌ زيان‌آوري‌ كه‌ در حوزهء جغرافيايي‌ اطراف‌ ما وجود دارد و از طرف‌ زمين‌ بسوي‌ ما جاري‌ مي‌شود، دچار بيماري‌ هاي‌ روحي‌ و جسماني‌ خواهيم‌ شد. بنابراين‌ يكي‌ از راه‌هاي‌ معالجه‌ و نجات‌ انسان‌، خنثي‌ نمودن‌ اين ‌انرژي‌ها يا تصفيه‌سازي‌ حوزهء سيارهء زمين‌ است‌.

چهارنوع‌ حوزهء انرژي‌ وجود دارد كه‌ مي‌توان‌ آنها را شناسايي‌ و متعادل‌ نمود:
1- شبكهء خطوط‌ هارتمن‌
2- مناطق‌ جغرافيايي‌ بيماري‌زا
3- حوزهء شخصي‌
4- حوزه‌هاي‌ مختل‌

1- شبكهء خطوط‌ هارتمن‌:

اين‌ شبكه‌ براي‌ نخستين‌ بار در 1950 توسط‌ يك‌ پزشك‌ آلماني‌ بنام‌ ارنست‌ هارتمن ‌كشف‌ شدند. اين‌ خطوط‌ يك‌ شبكه‌اي‌ را در اطراف‌ زمين‌ تشكيل‌ ميدهند كه‌ از شمال‌ تا جنوب‌ و شرق‌ تا غرب‌ گسترده‌ شده‌ است‌ و تا ارتفاع 18 الي‌ 180 متري‌ گسترده‌ شده ‌است‌. خطوط‌ شمالي‌ ـ جنوبي‌ به‌ فاصلهء هر يك‌ متر و نود و پنج‌ سانت‌ قرار گرفته‌اند وخطوط‌ شرقي‌ غربي‌ به‌ فاصلهء هر دو متر و چهل‌ و پنج‌ سانت‌ قرار گرفته‌اند. طبق‌ محاسبات ‌دكتر هارتمن‌، بدترين‌ نقطه‌اي‌ كه‌ يك‌ انسان‌ مي‌تواند بعنوان‌ محل‌ خوابيدن‌ خود انتخاب‌ كند درست‌ در محل‌ يك‌ گرهء هارتمن‌ است‌، يعني‌ جايي‌ كه‌ دو خط‌ انرژي‌ هارتمن‌ يكديگر را قطع‌ كنند و معادل‌ مضرترين‌ پرتويي‌ است‌ كه‌ بر فرد تابيده‌ خواهد شد.

2- مناطق‌ جغرافيايي‌ بيماري‌زا:

اين‌ مناطق‌ حوزه‌اي‌ برابر با 60 الي 600 متر را مي‌پوشانند و تا ارتفاع 180 الي‌9000 متر گسترده‌ مي‌شوند. جهت‌ آنها تغيير مي‌كند و ميتواند افقي‌، عمودي‌ يا شيبدار باشد. هنگاميكه‌ پرتوهاي‌ طبيعي‌ از سوي‌ زمين‌ به‌ سوي‌ بالا ساطع‌ مي‌شوند، طول‌ موج‌ آنها بواسطهء حوزه‌ هاي‌ الكترومغناطيسي‌ ناشي‌ از جريانات‌ آب‌، معادن‌ متمركز، و منابع ‌زيرزميني‌ تضعيف‌ مي‌گردند. حوزه‌‌ پرتوهاي‌ مختل‌ براي‌ موجودات‌ جاندار بسيار مضر هستند و درنتيجه‌ حوزه‌هاي‌ جغرافيايي‌ بيماري‌زا توليد مي‌كنند و اغلب‌ مي‌توانيم ‌آنها را موازي‌ يا منطبق‌ بر شبكه‌هاي‌ هارتمن‌ بيابيم‌. حوزه‌هاي‌ بيماري‌ زا مي‌تواند بواسطهء انسان‌ نيز بوجود بيايد براي‌ مثال‌ حوزه‌هاي‌ الكترومغناطيسي‌ ناشي‌ ازپست‌هاي‌ برق‌، ساختارهاي‌ داراي‌ انقباض‌ شديد و برج‌هاي‌ ماهواره‌اي‌ از اين‌ قبيل‌ هستند.

3- حوزه‌هاي‌ شخصي‌:

اين‌ حوزه‌ها اغلب‌ داراي‌ گستردگي‌ و ارتفاع‌ مختلفي‌ مي‌باشند و نوعي‌ انرژي‌ توليد مي‌كنند كه‌ منحصراً بر حوزهء انرژي‌ شخص‌ ديگري‌ تاثير مي‌گذارد. اگر بخواهيم‌ ساده‌تربگوئيم‌، آنها انرژي‌ توليد مي‌كنند كه‌ با فرد ديگري‌ تصادم‌ كرده‌ و انرژي‌ او را محبوس ‌مي‌سازد درنتيجه‌ فرد بتدريج‌ يك‌ احساس‌ آزاردهنده‌ و ناراحت‌ كننده‌ در خود از سوي ‌آن‌ شخص‌ دريافت‌ مي‌كند و اين‌ حالت‌ اگر ادامه‌ پيدا كند اين‌ احساس‌ در فرد مزمن ‌مي‌شود.

4- حوزه‌هاي‌ مختل‌:

اين‌ حوزه‌ها اخيراً كشف‌ شده‌اند و همانند حوزه‌هاي‌ شخصي‌ داراي‌ ارتفاع‌ وگستردگي‌ مختلفي‌ هستند و عملكرد آنها مستقيماً بر اهداف‌ شخصي‌ افراد تاثير مي‌گذارد. معمولاً توصيه‌ مي‌شود منزل‌ خود را براي‌ يافتن‌ خطوط‌ مختل‌ بررسي‌ كنيد وآنها را بلافاصله‌ خنثي‌ نمائيد. در صورتيكه‌ احساس‌ مي‌كنيد يك‌ جريان‌ سيال‌ در زندگي‌ شما وجود ندارد، و شغل‌ و يا روابط‌ شما مسدود شده‌ است‌ حتماً يكي‌ از مواردي‌ كه ‌لازم‌ است‌ بررسي‌ كنيد خطوطي‌ است‌ كه‌ موجب ايجاد اختلال‌ در جريان‌ سيال‌ انرژي‌ شما شده‌اند. از عوارض‌ اين‌ خطوط‌ مختل‌، خشك‌ شدن‌ گياهان‌، بيمار شدن‌ يا مرگ‌ بي موردِ حيوانات ‌خانگي‌ همانند سگ‌، گربه‌ يا ماهي‌ و پرندگان‌؛ خستگي‌ در ابتداي‌ روز، و هنگام‌ برخاستن‌ از رخت‌خواب‌، خراب‌ شدن‌ دستگاه‌هاي‌ الكترونيكي‌، اختلاف‌ بي‌مورد مابين ‌اعضاء منزل‌ و از اين‌ قبيل‌ پديده‌ها مي‌باشد. با خنثي‌ نمودن‌ خطوط‌ مختل‌ بلافاصله‌ نتايج‌ مثبت‌ را در منزل‌ و يا محل‌ كار خود دريافت‌ خواهيد نمود.

براي‌ خنثي‌ نمودن‌ شبكه‌هاي‌ هارتمن‌ و مناطق‌ بيماري‌زا بهتر است‌ ابتدا از شاقول ‌استفاده‌ كنيد تا مسير انرژي‌ را يافته‌ و به‌ مركز آن‌ دست‌ يابيد. { جهت آشنايي با چگونگي عملكرد شاقول به كتاب داستان شگفت انگيز شاقول ابن سينا مراجعه نمائيد} سپس‌ عمود بر اين‌ مركز بايد يك‌ قطعه‌ مس‌ در زير خاك‌ دفن‌ كنيد تا انرژي‌هاي‌ منفي‌ را خنثي‌ نمايد. به‌ همين ‌دليل‌ است‌ كه‌ براي‌ برخي‌ از افراد كه‌ دچار بيماري‌هايي‌ از قبيل‌ افسردگي‌ و عصبيت ‌مي‌شوند. بستن‌ دستبندهاي‌ مسي‌ در مراكزي‌ كه‌ نبض‌ انسان مي‌زند، توصيه‌ مي‌شود. همچنين‌ بكارگيري‌ ظروف‌ مسي‌ در محيط‌ منازل‌ نيز بشدت‌ توصيه‌ مي‌شود تا دافع ‌خطوط‌ انرژي‌ با بار منفي‌ باشند.

تمرين تعمق براي‌ ارتباط‌ با شبكهء الياف‌ هستي‌

1- مكاني‌ آرام‌ را انتخاب‌ كنيد كه‌ از هرگونه‌ اختلال‌ خالي‌ باشد.براي انجام اين تمرين ميتوانيد از تصوير شماره يك استفاده نمائيد.

2- هرگونه‌ نور و جريان‌ برق‌ را خاموش‌ كنيد. دستگاه‌هاي‌ برقي‌ را از پريز بيرون‌ بكشيد.

3- مي‌توانيد بنشينيد و يا دراز كشيده‌ باشيد. در وضعيتي‌ قرار بگيريد كه‌ احساس‌ راحتي‌ داشته‌ باشيد.

4- آغاز به‌ رها كردن‌ هرگونه‌ انقباضي‌ در جسم فيزيكي خود كنيد. اين‌ كار را با تعمق بر ريتم تنفس‌ خود انجام‌ دهيد. از ناحيهء سر خود آغاز كنيد و با هر دم‌ و بازدم‌ خود انقباض‌ را بتدريج از جسم خود رها كنيد.

5- بر تنفس‌ خود متمركز شويد. به‌ آهستگي‌ نفس‌ را از بيني‌ به‌ درون‌ كشيده‌، و تازمانيكه‌ راحت‌ هستيد آنرا نگه‌ داريد. سپس‌ نفس‌ خود را آهسته‌ و به‌ ملايمت‌ از دهان ‌بيرون‌ بفرستيد. اين‌ كار را هفت‌ مرتبه‌ انجام‌ بدهيد.

6- از بدن‌ خود، پرتوهايي‌ از نور طلايي‌ را تجسم‌ كنيد كه‌ به‌ بيرون‌ ارسال‌ مي‌شود.اين‌ پرتوهاي‌ طلايي‌ را دنبال‌ كنيد تا جايي‌ كه‌ با شبكهء الياف‌ هستي‌ مرتبط‌ مي‌گردد. حال‌نور بدن‌ شما با نور الياف‌ هستي‌ يكي‌ مي‌شود. اين‌ انرژي‌ را بسوي‌ انرژي‌ شبكهء الياف‌ هستي‌ بفرستيد تا بطور سيال‌ و يكنواختي‌ حركت‌ كند. حال‌ كه‌ اين‌ سفر آغاز شده‌ است‌ بروي‌ اين‌ امواج‌ انرژي‌ سوار شويد و تا جايي‌ كه‌ مي‌توانيد گسترده‌ شويد. با هر منطقه‌اي ‌كه‌ پشت‌ سر مي‌گذرانيد، هوشياري‌ و آگاهي‌ شما وسيع‌تر و منبسط‌تر مي‌گردد.

7 - بتدريج‌ انرژي‌ را از شبكهء الياف‌ هستي‌ بسوي‌ خود جذب‌ كنيد. تا جائيكه ‌انرژي‌ سيال‌ هستي‌ از تمامي‌ اطراف‌ شما وارد حوزهء الكترومغناطيس ( حوزهء تخم مرغي شكلي كه در اطراف شما قرار دارد و در تصوير شماره يك قابل رويت ميباشد) و سپس‌ وارد بدن‌ فيزيكي‌ شما مي‌شود.

8 - بتدريج‌ تمركز خود را بر تنفس‌ خود متمركز ساخته‌ ... يك‌ نفس‌ عميق‌ كشيده‌ و به‌ سياهي‌ مابين‌ ابروان‌ خود نگاه‌ كنيد. حال‌ چشمان‌ خود را بگشائيد.

صلح‌ و آرامش‌ براي‌ تمامي‌ موجودات‌ باشد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mercedes
11-08-2006, 22:47
رشته های نورانی

رشته هايي نوراني از تن من تا بي نهايت لغزان و لرزان است.نورهايي كه رنگين اند.مثل ذرات وجودم ! اين رشته ها سر راهشان در جايگاهي از نورهاي توده و فشرده مي ايستند، پيامهايي دريافت مي كنند و مي روند، به انتهاي هستي كه مصادف با انتهاي وجود من است مي خورند و برمي گردند.اين پيامها را مي بينم و حس مي كنم زيرا مرتعش و رنگارنگ مي شوند، گاه جرقه مي‌زنند، گاه سوسو....

رشته هايي نوراني همچنين از درون توده هاي نور بيرون زده است. بي نهايت از اين توده ها در اطراف من است و تا چشم كار مي كند ادامه دارد.رشته هاي نور را دنبال مي كنم.آنقدر انبوه و در هم پيچيده اند كه نمي توان دنبالشان كرد.خدايا بگذار تا بتوانم حداقل يكي از آنها را دنبال كنم، ببينم به كجا مي‌رسد؟
رشته اي را از رنگ و برق خاصي كه دارد نشان مي كنم و چشم از آن بر نمي دارم.آه !به من رسيد.

درون تنم فرو رفت.سستي و رخوت عجيب و تسخير كننده اي به من دست داده است.

رشته اي نوراني نيز هم اكنون به ارتعاش در آمد و از تنم جدا شد و ذراتش در هوا سوسوزنان مسير يكي از توده ها و مراكز نوراني را در پيش گرفته است.پيام را مي گيرد و از آنجا تا بي نهايت دور مي رود.هم اكنون برگشته است.پيامهاي زيادي را برده و آورده است.اي خرد آسماني به من كمك كن مفهوم پيامها را در يابم.چه قدر آشنا به نظر مي رسند.....گويي هزاران هزار سال اين پيامها درون من بوده است و هميشه و هميشه از طرف من ارسال مي شده است.اما كجا؟!

به يكي از اين توده هاي متمركز نوراني توجه مي كنم.نقشي در فضاي تاريك اطرافش متجسم مي شود. همه از نور.نورهاي رنگارنگ و رقصان با جرقه هاي بيشمار.اين نقش تجسم يافته يك ماجرا و داستان است.داستاني آشنا مشابه همه داستانهاي تكراري كه بارها و بارها شنيده ام.شروع و پايان دارد،اوج و حضيض دارد،قصه اي هم چون موج است،پديد مي آيد و پايان مي يابد.

در توده نور ديگري توجه مي كنم،داستان ديگري است،اما باز آشنا و تكراري،موج ديگري مي آيد و مي رود و در همه اين توده هاي نور اطرافم تا بي نهايت اين ماجراها و داستانهاي منور الوان تكراري لرزان و رقصان مي آيند و مي روند.گاهي ماجرايي نيمه تمام رها مي شود.همچون موجهاي كم اقتدار،گاه ماجرايي با پايان دل انگيز،همچون موجي كه انتهايش به ساحل مقصود رسيده باشد.گاه ماجرايي با پايان دردناك همچون موجي كه به صخره اي سخت،برخورد كند و آه از نهادش بر آيد و درد در وجودش بپيچد و از پايش در آورد.ماجراهايي كه دردناكند به وسيله همان رشته نورهايي كه در تنم فرو مي روند،در تمام وجودم درد و رنجشان نواي حزن و هراس سر مي دهد و ماجراهاي دلپذير نواي سرخوشي.اما رفته رفته در مي يابم، كه هم آنها نيز در دل خود درد و رنجي پنهان دارند.آه !چه مزورانه دردشان را از من مخفي كرده اند تا من اين رشته ها را به درون خود راه دهم و آن رشته هاي رنج آفرين مهلت نمي دهند در اطراف خود سپري بسازم تا آنها را به درون خود راه ندهم و عجيب آنكه اين رشته ها همه از دروني ترين ذرات وجود خود من در مي آيند و به خود من اصابت مي كنند.ديوانه وار فرياد مي كشم، نمي خواهمتان!كمك مي طلبم و ساكت مي مانم.

سكوت و آرامش و تاريكي عميقي اطرافم را فراگرفته است، مواظب ذرات وجودم هستم كه از خود رشته نوري به بيرون ساطع نكنند.اما كاري بس مشكل است.هر لحظه ذرات تن من تمايل به جهش به بيرون دارند، كه آن رشته هاي لعنت شده را توليد كنند.درد در وجودم پيچيده است.درد سكوتي اجباري، نه سكوت آسماني.

در تاريكي مسير درازي را مي پيمايم، شايد كمكي بيابم.سرعت رفتنم را بايد تنظيم كنم.سريع و بطئ شدن پيمودنم نيز در تشكيل آن ذرات پر تمنا دخيل است.پس از مسافت بسيار زياد به استاد مي رسم.نفس راحتي مي كشم.آرامش او مسافتهاي زيادي را در بر مي گيرد.اكنون گويي سكوتي آسماني بر وجودم مستولي شده.

- چه كنم استاد ؟!

"همه ذرات وجودت را در توده گوي مانندي گردآوري كن.آنگاه حجاب ضخيمي از اراده به دور خودت بساز،تا از تو رشته نوري به بيرون راه نيابد.به توده هاي نوراني اطرافت نيز نگاه مكن".

چرا ذرات تنم متمايل به جهيدن به بيرون است؟و چرا آن قصه ها و ماجراهاي دردناك شكل مي گيرند و به تنم فرو مي روند؟

"ذرات وجودت انتخاب گراست، بايد انتظار گرا شوند.تو بايد از اين لحظه انتخاب را رها كني و در انتظار به سر بري".

چه انتخابي و چه انتظاري؟!

انتخاب چيزي كه دوست داري و انتخاب نكردن چيزي كه دوست نداري.اين هر دو را رها كن.آن توده هاي نوراني سرخوشي زا كه ذرات وجودت را به تمناي جهيدن به بيرون مي كشانند، فرشتگان سرنوشت سازند.اما فقط سرنوشتي كه مخصوص جايگاهي است كه تو در آن زيست مي كني.و تو بايد انتظار ماجراهايي را بكشي كه نمي داني چيست.اين ماجراها از فرشتگاني كه هرگز نديده اي در جايگاهي كه نمي داني كجاست ساطع مي شوند،به شرطي كه با موجودي تماس يابند كه استحاله شده باشد به چيزي كه تاكنون نبوده.

چگونه مي توانم انتظار چيزي را بكشم كه نمي دانم چيست و چگونه مي توانم استحاله به چيزي شوم كه نمي دانم چيست؟ فعلا تنها كاري كه از دستت بر مي آيد شايد همان تعويض انتخاب با انتظار باشد

mercedes
11-08-2006, 22:49
جستجو گر نو آموز
مرحلهء ابتدايي وصل جستجوگرِ نوآموز بقدري بيروني است، كه بسياري آن را مدتها پيش پشت سر گذاشته‌اند. نخستين نشاني كه از زوايهء ديد معماران هستي، حاكي از رسيدن انسان به چنين مرتبه‌اي مي‌باشد «هوشمندي خلاق يا فعال» است كه در زندگي فرد بطور ناگهاني شعله‌ور مي‌شود. مي‌توان گفت كه سر آغازِ توجه معماران هستي به دانشجو احتياج به توجه خاصي از طرف دانشجو دارد زيرا اين رسيدن به سطح نيازمندي توجه معماران هستي به يك فرد است كه توانسته است خود را به اين مرحله برساند.

اوّل:

وجه الهام گونهء دانشجو در منطقهء فيزيكي ناگهان يا در اثر رسيدن به اين مرحله ابزاري جهت بر قراري ارتباط با آنچه كه محسوس نبوده براي او پيش مي‌آورد. لحظهء يروز و ظهور چنين موقعيتي را ارادهء هوشمندي فعال دانشجو مي‌گويند.

دوّم:

هيجانات درك آنچه كه به عنوان واقعيت ساختگي وجود دارد را بدست خواهد آورد و براي نخستين بار مسئوليت اعمال خود را در دست خواهد گرفت؛ و پس از آن بايد به سطح درك ابعاد هوشمندي جمعي افرادي كه در گرد او هستند را بدست آورد و به دوش كشيدن هوشمندي جمعي اولين آزمون او خواهد بود. اين تحمل براي دانشجو ورتكسي را بوجود مي‌آورد كه به آن هارموني يا قبول مسئوليت باطني را بدنبال دارد و همين ورتكس باعث مي‌شود تا در نتجيه توجه نظام برادري معماران هستي به او جلب شود.

سوّم:

نكته‌اي راز آميز است و نمي‌توان آن را به سادگي توضيح داد. زيرا دانشجو از موقعيت شخصيتي به موقعيت ضميري نقل مكان خواهد نمود، حالت زندگي بدون وابستگي پراتي ياهارا كه اختيارات ارادي در ارتباط با نيروهاي عنصري خوانده مي‌شود بوجود مي‌آيد. نتيجهء آن اين است كه نيروهاي مافوق نسبت به آن چيزي كه در علوم باطني به آن «چشم دوختن به روحي در پايين» گفته مي‌شود، آگاه خواهد شد. چنين نيرويي بطور طبيعي در ارتعاش همان پرتويي قرار خواهد گرفت كه جوينده در آن حركت مي‌كند. در اينجا رازي وجود دارد كه در مدرسهء آكارنا تدريس مي‌شود.

چهارم:

به تدريج «آنتاكارانا» (بحثي آموزشي است كه در مدرسه تدريس ميشود) ساخته مي‌شود و از اين طريق، «نور اعظم و نور كوچكتر» هر دو بطور آگاهانه با يكديگر مرتبط مي‌شوند. در نتيجه مسيري از نور و انرژي و يا مسيري مابين اين دو تجلّي هوشمند، خلق مي‌گردد. با مرور زمان، در ضمير جمعي «زنجيرهء نوراني» يا «پل ارتباطي درخشاني» ساخته مي‌شود. در تعاليم باطني چنين آمده است: «كه جوينده در مسيري درخشان قرار مي‌گيرد و روز به روز درخشش او تا فرا رسيدن به روز همراه ما باشيد، افزايش مي‌يابد» در اينجا آزمون دوّم دانشجو مطرح مي‌شود و دانشجو خود را با آموزه‌هاي خود بايد تست كند تا جايي كه از تعاليم باطني به اين نتيجه برسد «پيش از اينكه انسان بتواند مسير را طي كند بايد خود تبديل به مسير شود.»

اين مراحل را در تعاليم باطني بصورت رمز آميزي چنين گفته‌اند:

«آن نقطهء نوراني مي‌درخشد. درخشان و درخشانتر مي‌شود. با آغاز اين چرخش (ورتكس)، نقطه تبديل به خطي مي‌شود كه از مركز چرخانِ آن، صوتي واضح و روشن شينده مي‌شود.

سپس از مركز نيروي ساكت، كلمه جاري مي‌شود: ساكن باش. ساكت باش. بدان كه من خداوند هستم. كاري كه بايد انجام شود، هم اكنون آغاز خواهد شد.

مابين آن عظيم‌الشان و آن موجود كوچكي كه در حال تقلا مي‌باشد، ارتباطي برقرار مي‌شود؛ تبدلات آغاز مي‌شوند؛ ذهن در جايگاه درست خود قرار مي‌گيرد. مسير تعيين شده است.»

مسير شاگردي و رنج

« آن دسته از فرزندان خداوند كه داننده, بيننده و شنونده مي‌باشند, از محدوديتي آگاهانه, در رنج خواهند بود. آن قلمروي آزادي كه از دست رفته است همانند خوره‌اي اعماق وجود آگاه آنها را مي‌خورد . رنج, بيماري, فقر و از دست دادن در برابر آنها جلوه مي‌كند و فرزندان خداوند را منقلب و دگرگون مي‌سازد. او مي‌داند كه پيش از آنكه در قلمروي شكلها و پديده‌ها وارد شود, رنج را نمي‌شناخته است. بيماري و مرگ, انهدام و ناخوشي, هرگز براي او معنايي نداشته است. تمامي ثروتهاي عالم به او تعلق داشته و او هيچ چيز در مورد از دست دادن نمي‌دانسته است.
« موجوداتي كه وارد قلمروي پديده‌ها مي‌شوند, نسبت به رنجي كه خواهند كشيد؛ آگاه هستند. دواهايي كه خالق اشكال هستند و فضايي را مي‌سازند كه فرزندان خداوند در آن ساكن مي‌شوند, خود هيچ چيز درمورد رنج و از دست دادن و فقر نمي‌دانند. اشكال از بين مي‌روند و اشكالي جديد لازم است تا جهان بيروني را باقي نگه دارد. دواها فاقد اراده و قصدي مسلم هستند, از اين رو دركي از خشم يا دگرگوني انسان ندارند.»

دواها همانند انسان رنج را درك نمي‌كنند. ارتعاش آنها با ثبات تر است و در عين حال درانطباق با اصل هستي نيز ميباشند. آنها چگونگي خلقت اشكال را مي‌آموزند و همكاري آنها با نظامهاي معنوي از طريق چگونگي خلق اشكال است. آنها از طريق شادي و نشاطي كه در خلقت اشكال تجربه مي‌كنند, رشد خواهند كرد . دواها خلق مي‌كنند و انسانها اشكال فكري آنها را از بين مي‌برند درنتيجه انسانها با ازبين رفتن اشكال فكري, موضوع شكايت و نارضايتي را مي‌آموزند. « رنج » آن تقلا و تلاش از ميان انقباض جهانهاي مادي به سمت تعالي است كه در نهايت انسان را بسوي جوهر الهي هدايت مي‌كند؛ رنج به معناي پيروي از مسير بزرگترين مقاوتهاست كه درنتيجه انسان را به قلهء تعالي مي‌رساند؛ رنج از بين بردن تمامي اشكال و ظواهر و رسيدن به آتش درون است؛ رنج آن انجماد جهان بيروني اشكال و رسيدن به حرارت آتش درون است؛ رنج به معناي سوختن در حرارتي است كه از طريق آن مي‌توان انجماد و سرماي زندگي بيروني را تجربه نمود؛ رنج به معناي سفر به قلمروي سرزمينهاي دروني و رسيدن به منزلگاه الهي است؛ «رنج » توهم ناشي از انكار آن پدري است كه فرزندش را بسوي قلب خود فرا مي‌خواند؛ «رنج» به معناي تجربهء از دست دادن است كه ترا به گنجينهء ثروت جاويدان هستي مي‌رساند؛ رنج آن تازيانه‌اي است كه سازندهء پويا را بسوي ساخت آن معبد كامل مطلق رهنمون مي‌شود.
كاربردهاي رنج بسيار هستند و روحِ آدمي را از تاريكي بسوي روشنايي , از اسارت بسوي رهايي و درنهايت آرامش هدايت مي‌كند. آرامشي كه حاصل نور و رهايي و هماهنگي با هستي و تمامي فرزندان خداوند است.

« اين مسيري است كه براي تمامي جستجوگران نور تعيين شده است. ابتدا شكلهاي ظاهري و تمامي التهابات مربوط به آن و سپس رنج بدنبال چنين تجربه‌هايي مي‌آيد. سپس آبهايي كه او را آرام ميسازند و پس ازآن پديدار شدن آتش. آتشي كه به تدريج مي‌درخشد و رشد مي‌كند و حرارت آن در حوزهء بسيار كوچكي فعال مي‌شود و مسير را هموار مي‌كند.
در اين مسير رطوبت نيز تجربه خواهد شد. مهي غليظ كه توام با رنج و غمهايي ژرف خواهد بود وجود او را فرا خواهد گرفت, زيرا كسانيكه در مراحل ابتدايي مسير از آتش ذهن خود استفاده مي‌كنند در نوري توهمي گمگشته خواهند شد.
حرارت بيشتر مي‌شود و سپس از دست دادن قدرت تجربه مي‌شود. پس از گذر از اين مرحله, درخشش خورشيدي مبهم مشاهده خواهد شد و بتدريج نور حقيقت آشكار مي‌گردد. اين همان مسير است كه بسوي مركز دروني نهان انسان هدايت خواهد شد.
بنابراين اي انسان از رنج استفاده كن. اي زائر در سرزمين بيگانه, آن آتش را فراخوان. آبها, آلودگيها را خواهند شست و طبيعت با طراوت خواهد شد و رشد خواهد كرد. آتش آن اشكالي را كه مانع از تعالي جستجوگر مي‌شوند, از بين مي‌برد و درنتيجه فرد را رها مي‌سازد. آبهاي حيات فرد را بسوي قلب يگانهء اعظم رهنمون مي‌شوند و آتش آن پرده‌اي را كه چهرهء آن يگانه را پنهان كرده است, از بين خواهد برد.»

مدرسهء آركانا يا (محل تحقيق اهل باطن)

Arcane اسراري، باطني

Arceo سكوت

Arch ساختار‌هاي قوسي

Arch خودآگاهي Arch برترين

در نظام برادري معماران يا آرشيتكت برادر هود دانشجو قوس نورد خوانده مي‌شود اگر بخواهيم مقايسه كنيم به برخي از دانشجويان مسيري‌هاي دروني كليف هنگر يا سخره‌نورد گفته مي‌شود البته كساني كه بتوانند با يك انگشت تمام بدن خود را به سخره‌اي آويزان نگه دارند. در اينجا توجه دانشجويان مدرسهء آركانا را به اين نكته جلب مي‌كنم كه در اين مدرسه دانشجو قوس نوردي را ميآموزد. در سخره نوردي دانشجو به يك نقطه مي‌رسد مثلاً هيماليا يا معابد توهمي اسراري امّا قوس نورد يعني كسي كه در هيچ نقطه‌اي نمي‌ماند مگر براي آزمون خود در قوس نوردي نقطه‌اي براي ماندن وجود ندارد. بنابراين در ابتدا بايد قوس را مشخص كنيم و آنچه كه در پايين است در بالا بايد باشد.

توانايي در قوس نوردي احتياج به آموزشهايي دارد كه در مدارس آركانا به دانشجويان ياد داده مي‌شود.
ابتدا دانشجوي شركت كننده در كلاس آركان بايد همانند روزي كه به مدرسه براي آموختن زبان خود و راز و رمزهاي پيوستن به خيل كساني كه مي‌توانند بنويسند و يا بخوانند در كلاس آركان نيز همانگونه عمل كند زيرا همانطور كه مي‌دانيم راز اصلي در آموختن بدست آوردن صوت اشكال است نه خود اشكال مثلاً چگونه است كه از الف و ب كلمهء آب ساخته مي‌شود در شكل الف و ب ما هرگز معناي آب را نخواهيم يافت. بنابراين در مدرسهء آركانا به دانشجو اصوات اشكال باطني را آموزش مي‌دهند. تا او بتواند از طريق قوانين ازلي صوت ــ نور ــ ارتعاش و شكل جهاني را خلق كند كه در آن حركت آگاهي به سمت وحدت پرتوها مي رود و نه براي وحدت جهان مادي با خودش كه البته به لحاظ عرفان شناسي اين هم مرحله اي از مراحل رشد و تعالي سالك است، اما نبايد فراموش كرد آن راه كه راهي مستقيم و كوتاه است بسمت خداوند مي تواند بهترين راه باشد. و كوتاه ترين راه صدا زدنِ خداوند اعظم است در آن (در لحظه)

zolgharnein
12-08-2006, 09:42
سلام يه تجربه براي اونايي كه در زمينه بيداري تو خواب تمرين ميكنند
[برای من خیلی اتفاق افتاده که تو خواب شک کردم بیدارم یا نه اخرش هم نفهمیدم
اما یه کاره جالبی که میشه کرد اینه که خودتونا نشگون بگیرید
کاره سادهاس هست اما جواب میده شما تو خواب احساس درد نمیکنید
:blush:

zolgharnein
12-08-2006, 09:47
در ضمن میخواستم بدونم چطوری میشه زیر اسم کاربری خودمون عکس بگذاریم

همچنین انتهای جوابها یه پیغام فرستاده بشه مثلا سخن یکی از بزرگان؟؟؟؟/

mercedes
12-08-2006, 17:33
در ضمن میخواستم بدونم چطوری میشه زیر اسم کاربری خودمون عکس بگذاریم

همچنین انتهای جوابها یه پیغام فرستاده بشه مثلا سخن یکی از بزرگان؟؟؟؟/
به بالای صفحه سمت راست نگاه کنید(تنظیمات کاربر) در آن قسمت میتوانید عکسی برای آواتار یا امضاء خود را ویرایش کنید

zolgharnein
12-08-2006, 20:58
کسانی که علاقه به خروج کالبد اختری دارن بخونن
شما میتونید تصور کنید بالای بدنتون قرار گرفتید و دارید خودتونا نگاه میکنید
واقعا احساس کنید دارید خودتون را میبینید به اطراف نگاه کنید البته اگه هنگامی باشه
اتاق خاموش وتاریک باشه عالیه و اينكه که توی تختخواب باشي
علت: همونطور که دوست گرامی هولی سوشیانت قبلا گفتند چاکرای ششم قدرت واقعی کردن
تخیلات را داره حالا اگه ما خیلی زایاد درباره موضوعی فکر کنیم و
مدتی از روز را مثلا روزی ده مرتبه برای پنج دقیقه به همونی که گفتم فکر کنیم حتما اثر میکنه
البته استعداد علاقه تمرین هدف اعتقاد ونا امید نشدن خیلی مهمه
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوست عزيزم مرسدس ازراهنماييتون ممنون

mercedes
12-08-2006, 21:58
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوست عزيزم مرسدس ازراهنماييتون ممنون
اختیار دارین

zolgharnein
13-08-2006, 14:36
درصورتی که بخواهم آگاهی در خواب را به صورت کوتاه بیان کنم، حالتی است که در آن انسان در حال خواب و رویا دیدن به این حقیقت که در آن لحظه خواب و در حال خواب دیدن است، واقف میشود و میتواند به صورت کاملا آزادانه و ارادی عمل کند. برای دستیابی به این حالت روشهای متفاوتی وجود دارد و بستگی به افراد مدت زمان متفاوتی طول میکشد تا افراد به این حالت دست یافته یا مسلط شوند. حالت آگاهی در خواب، بیداری در رویا، یا به هر اسم دیگری که خوانده شود، یکی از زیباترین حالاتی است که در آن شخص در حالی که جسمش به خواب رفته و در حال خواب دیدن یا رویا دیدن است، به دلیلی، خودآگاهی خود را به دست می آورد، دقیقا مشابه حالتی که در بیداری دارد. با این اختلاف که جسمی در کار نیست و انسان می تواند آگاهانه در دنیای خواب به انتخاب بپردازد، و به دنیای درون و بیرونش در یک آن دسترسی داشته باشد.


میتوان به آن حالت، برون فکنی آگاهی و شخصیت هم گفت، تصویر شخص انعکاسی از حالت او در دنیای فیزیکی خواهد بود.مثلا انسان لباس مشخصی به تن دارد، و شکل او همان شکلی است که از خود در آگاهی دارد.


دلایل بروز آگاهی در خواب بستگی به هر شخص میتواند متفاوت باشد، ولی "انگیزش"، معمولا یکی است و نتیجه به تبع آن به صورت آگاهی در خواب بروز میکند. بر حسب تجربه شخصی من حالات زیر میتواند موثر باشد:






زمانهای اوج سطح انرژی روح


حرکت سطح انرژی انسانها نموادر متفاوتی دارد، و هر انسان جدول زمانی متفاوتی با دیگری دارد. معمولا در یک ماه امکان دارد فردی نقطه(های) اوجی در سطح انرژی داشته باشد، و اینجاست که جادوی شخصیت به کار می افتد. اشخاصی که سعی در آگاهانه زیستن دارند، و کنجکاوی آنها نیرویی است که آزادانه در همه عرصه ها به کار گرفته میشود، در این نقطه اوج میتوانند برای اولین بار چشمان خود را در رویا باز کنند. یکی از نتیجه های رسیدن به نقطه اوج انرژی سیال شدن فکر انسان میباشد. حتی در زندگی روزمره وقتی بسیار خسته هستیم و انرژی ما فرسوده است و نیاز به تجدید دارد احتمالا فکر کردن آخرین کاری است که در صدد انجام آن هستیم و در صورتیکه که درگیر روزمرگی نباشیم دوست داریم از همه چیز دوری کنیم تا نیروی حیاتی خود را تجدید کنیم. وقتی در حال خواب دیدن بوده و در نقطه اوج انرژی خود باشیم، قادر به دریافت اطلاعات رویا خواهیم بود، اشیاء را به وضوح خواهیم دید، رابطه انفعالی خواب و ترسها، خشونت ها، و لذتهای درون خواب را به وضوح خواهیم دید، و کافی است که با فکر درباره آنها آگاهی خود را به صورت کامل به خواب منتقل کنیم، و به صورت طبیعی در رویا بیدار شویم.






چاکرای ششم بسیار فعال


دیدن در رویا، کیفیت، و میزان نزدیکی آن به حقیقتش، بستگی به میزان فعالیت این چاکرا دارد. آگاهی در خواب، یکی از تجربه های طبیعی است که فردی که دارای چاکرای ششم فعالی باشد طی میکند، البته طول تجربه این شخص بستگی به میزان انرژی آگاهی او دارد، ولی در هرحال چون موضوع مورد بررسی بروز آگاهی در خواب میباشد نه کیفیتهایی مانند طول زمانی، و دیگر کیفیتها به آن نمی پردازم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Aurachakra
13-08-2006, 16:38
کف دستها را مانند زمانی که میخواهیم گرم شوند
به همدیگر میکشیم ، بهتر است دستها خشک و تمیز
باشند تا ایجاد گرما سریعتر انجام شود
این حرکت را دایره وار نیز انجام میدهیم
و گاهی انگشتان یک دست را به کف دست مخالف
در جهت حرکت عقربه های ساعت و بالعکس میکشیم
کف دست چپ را با انگشت شصت دست راست
کمی فشار میدهیم و همین کار را روی دست راست انجام میدهیم
کل این کارها میتواند در یک یا دو دقیقه انجام شود
(البته افرادی هستند که بدون نیاز به حساس کردن میتوانند هاله را لمس کنند)
دستها را روبروی هم با فاصله حدود 30 سانت از قفسه سینه نگه میداریم
زاویه آرنجها حدودا 80 تا 100 درجه باز و بازوها از زیر بغل فاصله داشته باشند
تا انرژی به راحتی از این مفاصل عبور کند
حال با تمرکز به کف دستها آنها را روبروی هم با کمی فاصله دایره وار حرکت میدهیم
تمرکز بسیار مهم است باید آگاهی خود را به کف دستها ببرید تا گرما را بین آنها احساس کنید
حال دستها از حدود 40 سانتی به هم نزدیک میکنیم این حرکت را به آرامی و با تمرکز
تکرار میکنیم تا در جايی احساس کنیم که مانعی میان دو دست از نزدیک شدن آنها
به هم جلوگیری میکند این مانع میتواند گرم ، سرد، همراه با گزگز یا توده ای از هوای فشرده به نظر برسد
شما یکی از هاله های خود را بسته به فاصله دستها لمس کرده اید
موفق و سربلند باشيد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مرسدس عزيز خيلي ممنون كه روش گذاشتن عكس و تنظيمات رو ياد داديد من هم استفاده ميكنم
-----------------------------------------------------
( نخنديد دوستان دفعه اولمه كه چت يا ... ميام ) راستي اسم اين كاري كه ما ميكنيم چيه ؟ چته ؟

mercedes
13-08-2006, 23:30
کف دستها را مانند زمانی که میخواهیم گرم شوند
به همدیگر میکشیم ، بهتر است دستها خشک و تمیز
باشند تا ایجاد گرما سریعتر انجام شود
این حرکت را دایره وار نیز انجام میدهیم
و گاهی انگشتان یک دست را به کف دست مخالف
در جهت حرکت عقربه های ساعت و بالعکس میکشیم
کف دست چپ را با انگشت شصت دست راست
کمی فشار میدهیم و همین کار را روی دست راست انجام میدهیم
کل این کارها میتواند در یک یا دو دقیقه انجام شود
(البته افرادی هستند که بدون نیاز به حساس کردن میتوانند هاله را لمس کنند)
دستها را روبروی هم با فاصله حدود 30 سانت از قفسه سینه نگه میداریم
زاویه آرنجها حدودا 80 تا 100 درجه باز و بازوها از زیر بغل فاصله داشته باشند
تا انرژی به راحتی از این مفاصل عبور کند
حال با تمرکز به کف دستها آنها را روبروی هم با کمی فاصله دایره وار حرکت میدهیم
تمرکز بسیار مهم است باید آگاهی خود را به کف دستها ببرید تا گرما را بین آنها احساس کنید
حال دستها از حدود 40 سانتی به هم نزدیک میکنیم این حرکت را به آرامی و با تمرکز
تکرار میکنیم تا در جايی احساس کنیم که مانعی میان دو دست از نزدیک شدن آنها
به هم جلوگیری میکند این مانع میتواند گرم ، سرد، همراه با گزگز یا توده ای از هوای فشرده به نظر برسد
شما یکی از هاله های خود را بسته به فاصله دستها لمس کرده اید
موفق و سربلند باشيد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مرسدس عزيز خيلي ممنون كه روش گذاشتن عكس و تنظيمات رو ياد داديد من هم استفاده ميكنم
-----------------------------------------------------

در روش پرانیک هیلینگ برای اسکن کردن هاله یا چاکرا ها از این روش استفاده می کنند شما با تمرین مداوم آن میتوانید به قدری دقیق اسکن کنید که بیماری های گذشته حال و آینده فرد را لمس کنید روشهای عملی بیشتر بنا به درخواست شما
متشکرم از مطلب مفید شماAurachakra عزیز
(استاد آرام)!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

mercedes
13-08-2006, 23:31
با اجازه دوستان عزیز چند روزی نیستم

zolgharnein
14-08-2006, 09:47
[QUOTE=zolgharnein]درصورتی که بخواهم آگاهی در خواب را به صورت کوتاه بیان کنم، حالتی است که در آن انسان در حال خواب و رویا دیدن به این حقیقت که در آن لحظه خواب و در حال خواب دیدن است، واقف میشود و میتواند به صورت کاملا آزادانه و ارادی عمل کند. برای دستیابی به این حالت روشهای متفاوتی وجود دارد و بستگی به افراد مدت زمان متفاوتی طول میکشد تا افراد به این حالت دست یافته یا مسلط شوند. حالت آگاهی در خواب، بیداری در رویا، یا به هر اسم دیگری که خوانده شود، یکی از زیباترین حالاتی است که در آن شخص در حالی که جسمش به خواب رفته و در حال خواب دیدن یا رویا دیدن است، به دلیلی، خودآگاهی خود را به دست می آورد، دقیقا مشابه حالتی که در بیداری دارد. با این اختلاف که جسمی در کار نیست و انسان می تواند آگاهانه در دنیای خواب به انتخاب بپردازد، و به دنیای درون و بیرونش در یک آن دسترسی داشته باشد.


میتوان به آن حالت، برون فکنی آگاهی و شخصیت هم گفت، تصویر شخص انعکاسی از حالت او در دنیای فیزیکی خواهد بود.مثلا انسان لباس مشخصی به تن دارد، و شکل او همان شکلی است که از خود در آگاهی دارد.


دلایل بروز آگاهی در خواب بستگی به هر شخص میتواند متفاوت باشد، ولی "انگیزش"، معمولا یکی است و نتیجه به تبع آن به صورت آگاهی در خواب بروز میکند. بر حسب تجربه شخصی من حالات زیر میتواند موثر باشد:






زمانهای اوج سطح انرژی روح


حرکت سطح انرژی انسانها نموادر متفاوتی دارد، و هر انسان جدول زمانی متفاوتی با دیگری دارد. معمولا در یک ماه امکان دارد فردی نقطه(های) اوجی در سطح انرژی داشته باشد، و اینجاست که جادوی شخصیت به کار می افتد. اشخاصی که سعی در آگاهانه زیستن دارند، و کنجکاوی آنها نیرویی است که آزادانه در همه عرصه ها به کار گرفته میشود، در این نقطه اوج میتوانند برای اولین بار چشمان خود را در رویا باز کنند. یکی از نتیجه های رسیدن به نقطه اوج انرژی سیال شدن فکر انسان میباشد. حتی در زندگی روزمره وقتی بسیار خسته هستیم و انرژی ما فرسوده است و نیاز به تجدید دارد احتمالا فکر کردن آخرین کاری است که در صدد انجام آن هستیم و در صورتیکه که درگیر روزمرگی نباشیم دوست داریم از همه چیز دوری کنیم تا نیروی حیاتی خود را تجدید کنیم. وقتی در حال خواب دیدن بوده و در نقطه اوج انرژی خود باشیم، قادر به دریافت اطلاعات رویا خواهیم بود، اشیاء را به وضوح خواهیم دید، رابطه انفعالی خواب و ترسها، خشونت ها، و لذتهای درون خواب را به وضوح خواهیم دید، و کافی است که با فکر درباره آنها آگاهی خود را به صورت کامل به خواب منتقل کنیم، و به صورت طبیعی در رویا بیدار شویم.






چاکرای ششم بسیار فعال


دیدن در رویا، کیفیت، و میزان نزدیکی آن به حقیقتش، بستگی به میزان فعالیت این چاکرا دارد. آگاهی در خواب، یکی از تجربه های طبیعی است که فردی که دارای چاکرای ششم فعالی باشد طی میکند، البته طول تجربه این شخص بستگی به میزان انرژی آگاهی او دارد، ولی در هرحال چون موضوع مورد بررسی بروز آگاهی در خواب میباشد نه کیفیتهایی مانند طول زمانی، و دیگر کیفیتها به آن نمی پردازم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------[/QUOTE
فعال كردن چاكراي ششم جهت آگاهي در خواب



تماشاي آسمان آبي پررنگ و پر ستارة‌ شب چاكراي ششم را فعال مي كند.

رنگ درماني

بنفش روشن اثر پاك كننده و باز كننده بر روي چاكراي ششم دارد. به ذهن عمق و روشني مي بخشد و حواس را تقويت مي كند و همين طور آنها را بر روي سطوح لطيف ادراك باز مي كند.

رايحه درماني

رايحة‌ نشاط آور نعنا گره هاي چاكراي ششم را باز مي كند و كمك مي كند تا شخص از قالب هاي افكار محدود رها شده و قدرت تمركز را زياد مي كند.
رايحة ياسمن ذهن را بر روي تجسم و تصويري كه حامل پيامي از حقيقت عميق تر است باز مي كند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :blush

leia
14-08-2006, 12:25
salam
man ozve jadidam
topicetoon kheili bahale
felan bye
:blush:

zolgharnein
15-08-2006, 09:57
با سلام به دوست جديد leia
ورودتون به این تاپیک را تبریک میگم.

zolgharnein
15-08-2006, 10:02
[QUOTE=zolgharnein]کسانی که علاقه به خروج کالبد اختری دارن بخونن
شما میتونید تصور کنید بالای بدنتون قرار گرفتید و دارید خودتونا نگاه میکنید
واقعا احساس کنید دارید خودتون را میبینید به اطراف نگاه کنید البته اگه هنگامی باشه
اتاق خاموش وتاریک باشه عالیه و اينكه که توی تختخواب باشي
علت: همونطور که دوست گرامی هولی سوشیانت قبلا گفتند چاکرای ششم قدرت واقعی کردن
تخیلات را داره حالا اگه ما خیلی زایاد درباره موضوعی فکر کنیم و
مدتی از روز را مثلا روزی ده مرتبه برای پنج دقیقه به همونی که گفتم فکر کنیم حتما اثر میکنه
البته استعداد علاقه تمرین هدف اعتقاد ونا امید نشدن خیلی مهمه
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

هنگاميكه راه مي روي از را رفتنت آگاه باش وقتي ايستاده اي وقتي غذا مي خوري و هر فعاليتي كه با بدنت انجام مي دهي به آن آگاه شو.تو اگر نتواني از بدن زمخت خود كه با چشم قابل رويت است آگاه شوي آگاهي از بدن هاي ظريف غير مريي غير ممكن است.
پس با هر كنشي كوچك كه بدن مادي انجام مي دهد توجه به طور مطلق ضروري است.اين مراقبه است.انجام اعمال بدني با آگاهي كامل باعث مي شود همذات پنداري ما با بدن مادي شكسته شده و احساس جدا بودن از بدن مادي آغاز آگاهي از بدن اثيري است. فايده بدن مادي تنها در اين است كه به ما دريافتي از بدن هاي ظريفتر خود را مي دهد.از خواب بيدار شو و آگاهانه با بدنت زندگي كن
;)================================================ =================
منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ادامه دارد.........

yaghish
16-08-2006, 12:07
سلام به همگي
اميدوارم حالتون خوب باشه
اقاي سوشيانت من متاسفانه مطلب مفيد ندارم. اما در مورد غده پينئال چند صفحه مطلب انگليسي دارم اگه بخواين سعي مي كنم ترجمه شده شو بفرستم.
راستي من اين سوالم بي جواب موند:
هنگام تولد رنگ هاله ي همه ي ادما يكيه يانه؟
مرسدس جان ميشه از اون عارفائي كه گفتين تو شهر ما هست و كتاباشون به من معرفي كنيد؟
فعلا خداحافظ

yaghish
16-08-2006, 12:12
سخاوت
ڀسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و ڀشت میزی نشست.ڀیش خدمت یک لیوان آب برایش آورد.ڀسر بچه ڀرسید: یک بستنی میوه ای چند است؟
ڀیش خدمت ڀاسخ داد:50سنت.
ڀسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد ڀرسید: یک بستنی ساده چند است؟
در همین هنگام گروهی ازمشتریان در انتظار میز خالی بودند و ڀیش خدمت با عصبانیت ڀاسخ داد:35 سنت.
ڀسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت: لطفا یک بستنی ساده.
ڀیش خدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
وقتی ڀیش خدمت برگشت از آنچه دید شوکه شد. آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2 سکه ی 5 سنتی و 5 سکه ی 1 سنتی گذاشته شده بود. برای انعام ‍ڀیش خدمت.

yaghish
16-08-2006, 12:18
لعيا جونم سلام
خوش اومدي عزيزم
اميدوارم از مطالب مفيد انجا استفاده كني
دوست دارم

Soshiant
16-08-2006, 18:25
tom boy جان سلام
نه رنگ هاله افراد هنگام تولد فرق داره
با توجه به خصوصیات ذاتی که داره رنگ خاصی هم داره
همین طور از رنگ هاله مادرش تاثیر می پذیره و هم روی رنگ هاله مادرش تاثیر میذاره
هرچیزی هم که ترجمه کنید خوبه
ممنون

zolgharnein
17-08-2006, 21:16
آجنا چاكرا __چاكراي چشم سوم،چشم خرد،چشم درون ياچاكراي فرمان



محل:وسط پيشاني،كمي بالاتر از ابروها/ غده مربوطه :هيپوفيز/ هورمون مربوطه: وازوپرسين/ بخشهاي مربوطه:چشمها،گوشها،بيني،ص رت،مخچه،سيستم عصبي،ستون مهره/حس :تمام حسها،از جمله ادراك فراحسي/ رنگ: نيلي،همچنين زرد و بنفش / زمينه:عملكرد ادراك،كشف و شهود ،رشد حسهاي دروني، قدرتهاي ذهني، عملكرد ادراك شخص، تجلي/ جهت چرخش چاكرا: در زنان در جهت حركت عقربه هاي ساعت و در مردان برخلاف حركت عقربه هاي ساعت/ امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي ششم: با تماشاي آسمان آبي پر رنگ و پر ستاره شب فعال مي شود. / نوع يوگا : گيانا يوگا،يانترا يوگا / سیاره های وابسته :تير،مشتري،اورانوس،نپتون.



توضيحات:



آجنا در لغت به معني فرمان و مركز فرمان است.آجنا چاكرا به شكل دايره اي با 2 گلبرگ در دو طرف آن توصيف مي شود،بر روي اين گلبرگها حروف سانسكريت(هام)و (كشام) نقش بسته است، اين دو گلبرگ به نيروهاي مثبت و منفي پرانا كه در اين مركز به هم اتصال مي يابند و همچنين به خورشيد و ماه اشاره دارند. اين دو گلبرگ نشانه نفس و روح هستند: به عبارتي ذهن استدلالي و ذهن الهامي.گاه آجناچاكرا را دري قلمداد مي كنند كه به قلمرو آگاهي برين و آگاهي عمقي باز مي شود. در اينجاست كه انسان با چشم دل مي بيند،در بسياري از سنتهاي عرفاني ،گشايش اين چاكرا مربوط به بيداري معنوي است. در حين مراقبه نيز از اين چاكرا براي تمركز استفاده مي شود. در مراقبه عميق،چشم روحاني يا چشم واحد در قسمت مركزي پيشاني قابل مشاهده خواهد بود.اين چشم عالم بر همه چيز،در متون مقدس مختلف با نام هاي چشم سوم،چشم دورن،چشم شيوا،چشم شهود،ستاره شرق،قويي كه از بهشت فرو مي آيد و غيره ناميده شده است.آجنا چاكرا مركز توسعه رشد عقل و هوشياري و مركز خرد و عقل است . از طريق اين چاكراست كه شخص مي تواند تواناييهاي هوشي و عقلي،حافظه،اراده،تمركز،تد بير و تجسم را در خود افزايش دهد.در بدن دو مركز اراده وجود دارد،يكي از آنها چاكراي ماني پورا (شبكه خورشيدي) و ديگري آجنا چاكراست.همچنين انرژي كه پشت مقاصد شخص قرار دارد ، از اين چاكرا آزاد مي شود.چنانچه اين چاكرا باز باشد به دنبال افكار و انديشه هاي انساناعمال مناسبي شكل مي گيرند كه سبب تجلي مادي انديشه ها در جهان فيزيكي مي گردد و فرد با قدرت تجسم اش مي تواند انرژي را براي تحقق بخشيدن خواسته ها بيافريند،همچنين در تلفيق با چاكراي باز قلب فرد مي تواند انرژيهاي سلامتي بفرستد چه براي آنچه در دسترس است و چه براي فاصله دور .چنانچه اين چاكرا بسته باشد ، فرد براي به ثمر نشاندن انديشه هايش تلاشي دراز مدت در پيش روي دارد. اگر انسان داراي ذهنيت و انتظارات مثبت در مورد همه چيز باشد در نتيجه دريافتهايي مثبت از محيط وافراد ديگر خواهد داشت و اگر او تعبيرات ذهني منفي از هر چيز داشته باشد همانها را به جهان خارج از خود انعكاس داده و بدين وسيله به آنها شكل داده و دريافتهايي منفي خواهد داشت.

آجنا چاكرا مركز اتصال سه كانال انرژي آيدا ،پينگالا، سوشومنا است. با ادغام و آميزش انرژي كيهاني و قمري و خورشيدي در اين چاكرا در انسان بيداري روحي حاصل مي آيد و در هنگام بيداري اين چاكرا در فرد قدرت روشن بيني ، روشن شنوي و تله پاتي و پيشگويي پد يدار مي گردد. هنگامي كه اين مركز كاملا بيدار است انسان در وراي كارماي خود (رسيدن به سطحي از مسير روحي كه در آنجا قانون علت و معلول به انسان مربوط نيست) بسر مي برد ،اما در عين حال قادر به ديدن كارماي اطرافيان و اقوام و مليتهاي جهان است. در حالت متمركز بودن در اين چاكرا اين توانايي در انسان ايجاد مي گردد كه به ديگران در محور كارمايشان كمك كند.آجنا چاكرا تحت كنترل سياره اورانوس فعاليت كرده و از خودگذشتگي و آرمانگرايي از كيفيتهاي تابشي آن بشمار مي آيد.

آجنا چاكرا بر روي غده هيپوفيز تاثير مي گذارد.غده هيپوفيز سلطان غدد نيز ناميده مي شود، زيرا اين غده به تمام غدد ديگر فرمان مي دهد. اين غده قدرت اراده ،فدرت تشخيص و همچنين بينايي،شنوايي و حافظه را كنترل مي كند. تمام نوابغ داراي غده هيپوفيز برتري مي باشند. اين غده رشد بدن را نيز كنترل مي كند. اختلال در عملكرد اين غده سبب مي شود كه فرد از نظر فيزيكي رشد بسيار ناكافي داشته باشد و كوتاه قد شود.يك خانم باردار نبايد تحت فشار عصبي قرار گيرد،زيرا اين حالت ممكن است سبب بروز اثرات منفي بر روي غده هيپوفيز جنين در داخل رحم مادر شود و درجات مختلف عقب ماندگي ذهني را ايجاد كند.ترس دائمي بر روي غده هيپوفيز اثر مي گذارد و مي تواند فرد را بسيار ضعيف و كم رو كند.فشار و نگراني نيز سبب اختلال در عملكرد اين غده مي شود و مي تواند باعث افزايش فشار خون و مشكلات گوارشي نيز بشود.به افرادي كه مستعد ابتلائ به انواع ترس وبيم هستند و افرادي كه تمايل به دروغ گويي دارند و يا سركش و نافرمان هستند و يا حتي دزدي مي كنند بايد به آجنا چاكراي آنها ريكي داد.همچنين براي درمان ذهني و احساسي ضربه اي كه ناشي از حادثه يا اتفاقي در گذشته رخ داده نيز بايد به اين چاكرا ريكي داد.



انسداد انرژي در چاكراي ششم (آجنا چاكرا)



اگر اين چاكرا ضعيف و جريان انرژي در آن راكد باشد ، به علت كمبود انرژي در آن قدرت خلاقيت فرد متوقف مي گردد، يا اينكه فرد افكار خلاقه زيادي د رسر دارد اما هرگز محقق نمي گردد.همراه با اين وضعيت عذر و بهانه اي دائمي وجود خواهد داشت كه براساس آن جهان خارجي به سبب نقائص خود مورد سرزنش قرار مي گيرد.تنها چيزي كه اين فرد بدان نياز دارد ،اين است كه بياموزد چگونه اميال خود را گام به گام به تحقق برساند.پيامد عملكرد ناهماهنگ چاكراي چشم سوم عدم تعادل است،به طور مثال:پافشاري بيش از حد روي حوزه عقل،و تصميمات زندگي فرد منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد و فقط آنچه را كه با ذهن منطقي اش درك مي كند قبول دارد،شخص به آساني قرباني تفكر روشنفكرانه خود مي شود،تنها چيزي را قبول مي كند كه ذهن او بتواند درك كند،و از روشهاي علمي قابل اثبات باشد. عملكرد ناهماهنگ ديگر اين چاكرا اين است كه فرد با قدرت ذهنش سعي مي كند بر روي ديگران و رويدادها تاثير بگذارد، صرفا فقط مي خواهد قدرتش را نشان دهد و يا براي ارضاي نيازهايش از آن استفاده مي كند.در اين وضعيت معمولا چاكراي شبكه خورشيدي هم معمولا از تعادل خارج است و چاكراي قلب و تاج نيز در حد جزيي رشد يافته است .

اگر چشم سوم فرد علي رغم گيرهايش نسبتا باز باشد،باز هم ممكن است در اين كار موفق شود، هر چند كه مقاصد فرد خلاف جريان طبيعي حيات است.ولي دير يا زود احساس تنهايي او را در بر مي گيرد و موفقيتي را كه برايش تلاش نموده بود پايدار نخواهد بود.اگر جريان انرژيها در آجنا چاكرا به طور قابل ملاحظه اي بسته باشد تنها حقيقتي را مي بيند و باور مي كند كه در جهان بيرون قابل ديدن باشد. زندگي اش تحت نفوذ اميال مادي ، نيازهاي فيزيكي و احساسات ابراز نشده است. انديشه ها و بحثهاي معنوي به نظرش خسته كننده و اتلاف وقت خواهد بود. به راحتي در شرايط دشوار فرد كنترل اش را از دست مي دهد،و احتمالا خيلي هم فراموشكار است. اگر بينايي فرد ضعيف شده باشد اغلب با كم كاري چاكراي چشم سوم همراه است. همچنين در موارد حاد ، افكار فرد خيلي پريشان و آشفته است و تصميماتش كاملا براساس احساسات سركوب شده است .



بيماريهاي مربوط به چاكراي چشم سوم :



ناراحتي اعصاب از فبيل رعشه، فلج صورت، ناراحتياهي چشم از جمله آب مرواريد ، التهاب چشم ، زخم قرنيه مزمن ، جوشهاي پلك ، سر گيجه ، ناراحتيهاي گوش و بيني مثل: كري ، گوش درد، از دست دادن حس بويايي ، خونريزي بيني ، تشنج كودكان ، بيهوشي ، جن زدگي، صرع، ناراحتي هاي ذهني از جمله: ماليخوليا، وهم بيني ، هذيان گويي ، وسواس ، ضعف اعصاب.



تغذيه رنگي : انگور ياقوتي، كلم بروكلي، بادنجان ، آلوچه.



:blush:

zolgharnein
17-08-2006, 21:23
اول تا يادم نرفته بگم مطالب پست قبلي 642 از سايت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بود اميدوارم مفيد باشه.
================================================== ========
حالاااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا سلام به سوشيانت عزيز
سوشيانت من مطالب قبلي را تا صفحه 40 خوندم يك تاپيك جادوگري هم ديدم داريد ميخاستم ببينم از كجا ميشه بهش دسترسي پيدا كرد.
يك چيز ديگه آيا شما تو تاپيك ديگه اي مينويسي اينجا كه نيستسيد سالي يبار ميياين ممنون باييييييييييييييييييييي.

Alireza_Shafaei_PCworld
18-08-2006, 15:01
Soshiant جان میخواستم
فقط از زحماتت در این تاپیک تشکر کنم!

Soshiant
18-08-2006, 16:36
سلام علی رضا جان کجایی ناپیدایی
فعلا که باید از دوستان دیگه تشکر کنی مثل مرسدس - نایت مار - ذلقرنین - تام بوی و سایر دوستانی که زحمت میکشند و این جا مقاله میذارند

Alireza_Shafaei_PCworld
18-08-2006, 18:09
از یاد آوریتون ممنونم
ولی من یک انتقاد نسبت به همکاری دوستان داشتم
تقریبا فقط شما بودین که از خودتون مینوشتین
بقیه فقط زحمت Copy/Paste را کشیدن
البته این کارهم قابل تقدیره ولی خوب نه در حد کاری که کردید
من امروز دوباره تمام 65 صفحه را خوندم
چیزایی که نخونده بودم از سری قبل را دیدیم
در رابطه با اون نوشتن خواب و ....

من یک مشکل دارم اساسی!
البته اگر حوصله داشته باشین
من به خودم میقبولونم که قراره تمام خوابها یادم بمونه
شانس که ندارم تا یک خواب میبینم شاید 1 تا 2 ثانیه بعد بلافاصله از اون حالت در میام و از خواب بیدار میشم
شاید امروز ظهر 6 باز این حالت تکرار شد! در 6 جای مختلف و ..
و جالب تر از همه اینه که هر زمان که از خواب پریدم بدنم با یک واکنش فیزیکی همراه بوده
حالا برای حس واکنشم باید اینطوری فرض کنید
فرض کنید روی لبه یک پرتگاه وایسادین که یهو پاتون میلغزه و رویبه زمین سرازیر میشین
توی این حالت بدنتون یک واکنشی نشون میده که واکنشم در لحظه از خواب بیدار شدنه!
یعنی یک هو یک واکنشی مثله موقعی که به تون دسنگاه شوک وصل کرده باشن!

البته وقتی بیدار میشدم فکر نمیکردم که خواب دیدم و فکر میکردم که یک توهم عادیه
ولی حالا که بش فکر میکنم میبینم خواب بوده
اما از محتوای همون 2 الی 3 ثانیه
همش خودمو میدیدم که دارم با یک نفر صحبت میکنم
البته هر بار در جایی متفاوت

حالا که دقیق تر به موضوع فکر میکنم میبینم توی هر خواب تا متوجه شدم دارم خواب میبینم از خواب بیدار شدم

حالا به نظرتون چیکار کنم که بتونم یک خواب را کامل ببینم و اینجوری واکنش نشون ندم

سوال بعدی
من توی 2 ماهه گذشته فقط 6 تا خواب دیدم
4 تاش که طبیعیه که خودتون میدونید چرا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
2 تاش خوابی بودن که تمام جمله هاشو یادمه و البته بهتر بگم همشو یادمه!

آیا من باید هر شب خواب ببینم؟
یعنی اگر فکر میکنم خواب ندیدم بخاطر اینه که یادم نیست؟

میدونم که سرتون شلوغه ولی اگر علاقه داشتین به من در اون مبحث هوشیاری در خواب کمک کنید!

zolgharnein
18-08-2006, 23:15
از یاد آوریتون ممنونم
ولی من یک انتقاد نسبت به همکاری دوستان داشتم
تقریبا فقط شما بودین که از خودتون مینوشتین
بقیه فقط زحمت Copy/Paste را کشیدن
البته این کارهم قابل تقدیره ولی خوب نه در حد کاری که کردید
من امروز دوباره تمام 65 صفحه را خوندم
چیزایی که نخونده بودم از سری قبل را دیدیم
در رابطه با اون نوشتن خواب و ....

من یک مشکل دارم اساسی!
البته اگر حوصله داشته باشین
من به خودم میقبولونم که قراره تمام خوابها یادم بمونه
شانس که ندارم تا یک خواب میبینم شاید 1 تا 2 ثانیه بعد بلافاصله از اون حالت در میام و از خواب بیدار میشم
شاید امروز ظهر 6 باز این حالت تکرار شد! در 6 جای مختلف و ..
و جالب تر از همه اینه که هر زمان که از خواب پریدم بدنم با یک واکنش فیزیکی همراه بوده
حالا برای حس واکنشم باید اینطوری فرض کنید
فرض کنید روی لبه یک پرتگاه وایسادین که یهو پاتون میلغزه و رویبه زمین سرازیر میشین
توی این حالت بدنتون یک واکنشی نشون میده که واکنشم در لحظه از خواب بیدار شدنه!
یعنی یک هو یک واکنشی مثله موقعی که به تون دسنگاه شوک وصل کرده باشن!

البته وقتی بیدار میشدم فکر نمیکردم که خواب دیدم و فکر میکردم که یک توهم عادیه
ولی حالا که بش فکر میکنم میبینم خواب بوده
اما از محتوای همون 2 الی 3 ثانیه
همش خودمو میدیدم که دارم با یک نفر صحبت میکنم
البته هر بار در جایی متفاوت

حالا که دقیق تر به موضوع فکر میکنم میبینم توی هر خواب تا متوجه شدم دارم خواب میبینم از خواب بیدار شدم

حالا به نظرتون چیکار کنم که بتونم یک خواب را کامل ببینم و اینجوری واکنش نشون ندم

سوال بعدی
من توی 2 ماهه گذشته فقط 6 تا خواب دیدم
4 تاش که طبیعیه که خودتون میدونید چرا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
2 تاش خوابی بودن که تمام جمله هاشو یادمه و البته بهتر بگم همشو یادمه!

آیا من باید هر شب خواب ببینم؟
یعنی اگر فکر میکنم خواب ندیدم بخاطر اینه که یادم نیست؟

میدونم که سرتون شلوغه ولی اگر علاقه داشتین به من در اون مبحث هوشیاری در خواب کمک کنید!
================================================== ============
سلام علیرضا جان اگه قابل میدونید جواب من را بخونید
سعی نکن به هدفت خیلی فکر کنی این جمله را در نظر داشته باش که هر چه پیش آید خوش آید
میدونی که خیلیها هستند که اصلاتوی این مباحث وارد نمیشن اصلانمیدونن اینا چی هست چه فایده ای داره
اولا خدا را شکر کن که تو این مسایل وارد شدی ودنیا تموم حواست را به خودش مشغول نکرده
دوما نا امید نشه میدونی من چند وقته دارم برای بیداری تو خواب تمرین میکنم پنج ماه دارم کار میکنم
خوب حالا با اجازه آقای سوشیانت چند تا کار یادت میدم مفیده فقط اعتقاد داشته باش
سعی کن توی روز هر چند وقت یکبار خودتا نشگون بگیری وا قعا سعی کن بفهمی دردت میگیره یانه با خودت
نگی که بیدارم بزار ببینم خوابم یا نه باید بدونهیچ احساسی این کار را بکنی یعنی اینکه فکر نکن خوابی یا بیدار اگه نشگون گرفتی و
دردت نگرفت بدون خوابی
باید به خودت بقبولونی که تو خواب دردت نمیگیره البته واقعیتش هم همینه بدن تو خواب دردش نمیاد و اگه بعضی وقتها در اثر ضربهای دردت گرفت بدون بخاطر ذهنیتت از اون کار هست
نشگون گرفتن هم میتونه در اثر ذهنیت قبلیتبعضی وقتها موجب درد کمی بشه و اگه شک کردی درد میاد یا نه فکر کن و با خودت بگو من دردم نمیاد و دوباره نشگون بگیر اگه خواب باشی تلقین پذیر هستی و دردت نمیگیره میدونی آخه توی بیداری هم ممکنه یک جای بدنت مقاوم باشه و دردش نگیره باید همینکار را تو بیداری انجام بدی ات بصورت ملکه برات در بیاد البته فقط یکجای بدنت نباشه چون اولا مقاوم میشه دوما بیحس میشه سوما سیاه میشه درضمن زیاد محکم نگیر که همهجات سیاه و کبود میشه
کارهای دیگه ای هم هست اگه اینا خوندی و علاقه داشتی بگو بازم مینویسم
در ضمن علت وارد شدن شک به بدنتون اینه که روحتون میخاد باسرعت به بدنتون بر گرده وقتی از یکجایی میفتید طبق عادت روزمره میخاید دفاع کنید که نیفتید و چون با تموم وجود میخاید اینکار را بکنید اراده وآگاهی که در اختیار کالبد اثیری بوده میخاد به بدن برکرده و چون سریع اتفاق میفته ایجاد شک میکنه البته این اتفاق وقتی که تو حالت چرت زدن باشی یعنی بینه خواب و بیداری باشی بیشتر میشه واحتما لا شما باید خوابتون خیلی سبک باشه که اینطوری میشه
==============================
وقتی تو خواب بیدار میشین هیجان زده نششید البته اولین بارها سخته منم اولش سختم بود باید تو روز به خودتون بگید و قبول کنید وفکر کنید که با یک هیجان ساده همه زحمتاتون از دست میره
در ضمن چند وقت هست که دارین تمرین میکنید من که تو این پنج ماه همش هشت بار بیدار شدم و ناامید نیستم
========================================
بازم میگم اگه مطالبم را خوندید و خواستید بگید ادامه میدم

اینها که میگم از تجربیات خودم هست و کپی پیست نیست
با اجازه دوست عزیز آقای سوشیانت من منتظرم ببینم که ایشون راهنمایی اصلی را بکنند
===========================================
خیلی خابم میاد دیگه نمیتونم جواب بدم شرمنده شب بخیر موفق باشید :blush:

zolgharnein
18-08-2006, 23:18
:blush: سلام به سوشيانت عزيز
سوشيانت من مطالب قبلي را تا صفحه 40 خوندم يك تاپيك جادوگري هم ديدم داريد ميخاستم ببينم از كجا ميشه بهش دسترسي پيدا كرد.
يك چيز ديگه آيا شما تو تاپيك ديگه اي مينويسي اينجا كه نيستسيد سالي يبار ميياين ممنون باييييييييييييييييييييي.

Alireza_Shafaei_PCworld
19-08-2006, 00:36
سلام بر شما
ذولقرنین! در ابتدا به خاطر پاسختون ممنونم
نمیدونم شاید این که گفتم "بقیه فقط زحمت Copy/Paste را کشیدن"
به خاطر اینه که داشتم توی 65 صفحه دنباله مطلب مورد علاقه ام میگشتم
و بالاخره هر کاری در صحبت تاثیر داره
اگر ناراحت شدید ببخشید
من همین امروز شروع کردم! و فوقالعاده هم علاقه دارم
البته علاقه من مربوط به یک روز نیست
من حدوده یک ساله که به این موضوعها علاقه مند بودم
از وقتی درک کردم که چه بخوام و چه نخوام روی خط زمان در حال حرکتم
حالا میتونم درس بخونم و زن بگیرم و .... بمیرم
یا این که سعی کن راز هستیه خودمو درک کنم و ..... اونطور که میخوام بمیرم
ولی خوبی مشکلهایی داشتم که نتونستم دنبال کنم و .....
یک خورده دنباله هیپنوتیزم رفت ... یک خورده دنباله جن ها دویدم .....
حالا هم سره این مبحث رسیدم و وقتی فکر میکنم میبینم این مبحث رشته اصلی اون مباحثی که گفتم
و البته علاقه ی بیشتری بش دارم شاید به خاطر اینه که توی این یک سال طرز تفکرم 360 درجه چرخیده!!!!!
و دیگه دنبال اون اهدافی نیستم که بودم
خوب بهتره از خودم بگم تا بهتر بتونین کمک کنین

همونطور که حدس زدین من خیلی سبک میخوابم و این هم بیشتر جاها به دردم خورده ولی در کل فکر کنم
مثله یک سد جلوی راهه من قرار بگیره . سبک خوابیدنم هم بیشتر مربوط به واکنشهای داخل اتاقم میشه
یعنی بیرون از اتقام هر اتفاقی بیافتم مثلا توی حال خانه یا .... اصلا روم تاثیر نداره
ولی به جاش اگر کوچکترین صدایی تو اتاقم بیاد از خواب میپرم

اون حالتی که گفتم یعنی همون شوکه شدن! درست میگین وقتی در خواب و بیداری گیر کردم اینطوری میشم
و صد البته توی یک هفته این اتفاق حداقل دوبار میوفته و یک چیز جالب هم هست من 2 ثانیه قبل از اینکه اینطوری بشم
متوجه میشم که قرار این اتفاق برام بیوفته و البته یک نکته دیگه ای هم که داره اینه
توی فامیل مادرم این اتفاق کاملا طبیعیه و از خاله هام هم که پرسیدم اینجوری میشن

اگر میشه حداقل تا زمانی که آقای soshiant به سوالام جواب میدن به من کمک کنید
من روش شما را پیاده میکنم و. امیدوارم جواب بگیرم
ولی هنوز یک سوال برام باقی مونده
من باید هر شب خواب ببینم؟ یعنی اگر هر شب خواب نبینم به این معنیه که خواب از خاطرم خارج شده؟

راستی اگر نیاز دارین بگین تا سنم را هم بگم! شاید بیشتر کمک کنه!

Soshiant
19-08-2006, 02:10
سلام
با تشکر از zolgharnein عزیز و توضیح خوبشون
دیگه نیازی به توضیح من نیست چون وقتی کسی چیزیو تجربه کنه به خوبی میتونه جواب بده و جواب شما خیلی خوب بود
البته این شوک هم میتونه درست قبل از خواب یا بعد از خواب باشه که فکر کنم در مورد علیرضا قبل از خواب و درست قبل از خروج روح از بدن باشه که اگر این طور باشه چیز هایی مثل خواب که شما قبل از اون دیدی خواب نبود بلکه تصاویری ذهنی بوده که توسط مغز خلق شده
وقتی خواب شروع میشه قبل از خروج روح از بدن ذهن تصاویری مثل خواب درست میکنه که هر وقت این تصورات به اندازه کافی شفاف و قدرت مند شد چون ذهن قدرت خلاق و افرینش داره و چیزی که خلق میکنه باید اجرا بشه روح به نا چار باید از بدن خارج بشه و در چنان جایی قرار بگیره که این خروج روح همراه با حالتی مثا یک ضربه کوچک یا احساس سریعی از پرت شدن و به همرای یک صدا مثل صدای باد باشه
اگر شما خواب سبکی داشته باشید یا به هر دلیلی مراحل خواب رفتن ناقص انجام بشه و خواب سبک همراه با مقداری اگاهی وجود داشته باشه امکان داره شما بعضی از مراحل را حس کنید و از خواب بپرید
این حالت میتونه در اثر تمرین های شما و علاقه زیادتون باشه
فراموش نکنید علاقه اتشین میتونه مشکل ساز باشه ولی خوش بختانه در اثر زمان از بین میره
اگر انگیلیسیتون خوبه یک کتاب با فرمت پی دی اف دارم که 200 صفحه در باره روش های هشیاری در رویاست اگر خواستید براتون اپلود کنم
قبلا هم گفتم خواب چند تا سیکل داره که متناوبا تکرار میشن ویکی از اون ها سیکل خواب بینی هست که در اون زمان اگر کسی کنار شما باشه میبینه که چشم شما در زیرپلک حرکت میکنه
مطمئن باشید شما هرشب مقدار زیادی خواب میبینید
یعنی شما نباید هر شب خواب ببینید چون میبینید شما باید خواب هاتون یادتون بمونه که اگر تمرین ها را انجام بدید و حتما یادداشتشون هم کنید میبینید که به زودی خواب های زیادی میبینید
در اوایل شاید شما فقط هرچند شب یک بار فقط یک صحنه گنگ را به خاطر بیارید که باید همون را هم یاداشت کنید گاهی هم اتفاق میفته که بعد از بیداری چیزی یادتون نیست ولی در طول روز با دیدن خیلی از صحنه ها یک قسمت از خوابتون یادتون بیاد که اون ها را هم باید یاداشت کنید
درضمن تکنیک های هشیاری در رویا مثل اونی که ذولقرنین عزیز گفته یا تکنیک ساعت هنوز برای شما زوده فعلا شما باید تمرین کنید تا روزی حد اقل یک چهارم تا نصف خواب برای نوشتن داشته باشید تا بعد برید سر تکنیک ها البته روش خط کشیدن زیر خواب ها با 4 رنگ از همیشه باید انجام داد حتی اگر نصف خط خواب دیدید
اصلا میدونید دلیل خواب دیدن چیه؟؟؟اینه که ما در بیداری هم واقعا هشیار و بیدار نیستیم و در بند توهماتیم اگر واقعا در بیداری هشیار بودیم به جای خواب پرواز روح داشتیم
هر چند رسیدن به اون درجه از هشیاری واقعا سخته و کار هر کسی نیست ولی هرچی سعی کنید در طول روز هواستون بیشتر جمع باشه و به جای افکار چرت و پرت ( که باید کاملا متوقف بشه ) در زمان حال زندگی کنید در هشیاری در رویا موفقتر خواهید بود
در طول روز تا جایی که میتونید زنده باشید واقعا لمس کنید - بو کنید -بچشید - بشنوید و ببینید با این کار انرژی متافیزیکیتون هم بالا میره و حافظتون هم بیشتر میشه و خیلی چیز های دیگه و واقعا مزه زندگی میفهمید
مثلا فردا موقع ناهار یا شمام یا صبحانه اگر میتونید برید جایی که کسی کنارتون نباشه و چیزی مثل تلویزیون هم نباشه که حواستون پرت کنه حالا غذا خوردن شروع کنید و به هیچ چیز فکر نکنید جز مزه و بوی غذا
تا جای ممکن روی مزه غذا توی دهنتون توجه کنید مطمئنم متوجه میشید که تا حالا هیچ وقت مزه اون غذا درست نفهمیده بودد و متوجه میشید که بزاق دهنتون بیشتر ترشه میکنه (که باعث بهتر هضم شدن غذا هم میشه) و برای همیشه میتونید مزه اون غذا به خوبی به یاد بیارید
تمرین های مشابهی برای سایر حواس مثل بینایی و شنوایی انجام بدید مثل لمس اب در موقع دوش گرفتن با تمام سلول های پوست و غیره فقط یادتون باشه این تمرین ها را برای چیز های مورد علاقه انجام بدید مثلا یک غذای خوش مزه
برای این که خوابت هم عمیق تر بشه همیشه همراه شام ماست بخور وقبل از خواب هم سعی کن هیچ مشغولیت فکری نداشته باشی و به خودت بگو که میخای به یک خواب عمیق بری و این اطمینان به خودت بده که هیچ موضوعی اینقدر مهم نیست که ارزش داشته باشه خواب شما سبک باشه
این مطالب باید به صورت یک اطمینان عمیق مطرح بشه نه یک تلقین سطحی
zolgharnein جان راستی تاپیک جادوگری که توی صفحه اول انجمن متفرقه هست البته من اون جا چیزی نمینویسم ولی بعضی دوستان در مورد علم جفر و این جور چیز ها مطالبی دارند اگر خواستید این ادرسشه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جای خاصی هم مطلب نمینویسم

امشب اتفاق خیلی جالبی برام افتاد میخاستم کسی را شفا بدم ولی اتفاق عجیبی افتاد هر دو ما هم تبدیل به شفاگر شدیم و هم بیمار و چیزی فراتر از ان رخ داد ......
برام دعا کنید

Alireza_Shafaei_PCworld
19-08-2006, 02:59
از کمکتون ممنونم
فکر کنم در درجه اول باید ذهنم را از هر چیز اضافی بی خیال کنم
من از فردا تمرین را شروع میکنم
و اگر مشکلی نداشته باشید نتایج ام را در همین تاپیک به کمک شما بررسی کنم
راستی گفتید برام دعا کنید
میخواستم بپرسم در چه زمینه ای به دعا نیاز دارین
برم در خونه ی خدا را بزنم بگم چی؟

Soshiant
19-08-2006, 11:39
سلام
خوشحال میشم تجربیاتتو این جا بذاری
مگه شما تا موضوع دعا ندونید نمیتونید دعا کنید؟؟؟یعنی هیچ وقت همین جوری برای دوستا و اشناها دعا نکردی
دعایی که زمینه اون مشخص باشه میتونه دعای خوبی نباشه و شما هم اون موقع مجرای چندان خوبی برای اراده خداوند نخواهید بود
دعا کنید خواست و اراده خداوند انجام شود
برای همه دعا کنید
خداوندا مارا مجرایی پاک برای عشق - نور - حقیقت - شفا و هرانچه میپسندی قرارده

bb
20-08-2006, 04:48
یکی از اسرارآمیزترین و بحث‌انگیزترین موضوعاتی که در عرفان مطرح است و بسیاری از وجود، معنا و مفهوم آن بی‌خبرند سماع است، سماع از ریشهٔ سمع و به‌معنای شنیدن است و در اصطلاح عرفان، ”سماع راه پیوند انسان به هیجان درون و رسیدن به حالی فراتر و توانائی و روشنائی بخشیدن به روح است“ و نیز ”سماع، آهنگ، آواز، سرود، پایکوبی و دست‌افشانی را شامل می‌شود.“
سماع به معنای شنیدن صدای اصل است، صدای هماهنگ و آهنگین جهان غیب که پیامی دارد و یادآور آوای زیبا و آشنائی است که پیشتر شنیده شده و روح قبل از درآمدن به این جهان با آن آشنا بوده و آن صدای حقیقت مطلق در روز الست است که در آن روز خداوند خطاب به ارواح گفت: ”الستُ بربکم“ ”قالو بلی“ ”آیا من خدای شما نیستم“ و ایشان گفتند: ”آری“.
یادآوری و خوشی شنیدن کلام خداوند در روز الست احوال سماع‌گر را دگرگون ساخته و او را به تهییج درون فرا می‌خواند، روح قصد عالم علوی می‌کند و به‌سوی نزدیک‌تر شدن به اصل خود حرکت می‌نماید، تا روز الست و کمال انسانی و عشق الهی را درک کند.
سماع حرکت عاشقان کبریاست، حرکتی گرم و پرشور و حال و در عین حال ساده و بی‌تکلف.
سماع سرشتی نامحدود دارد که شکوفائی توانائی‌های بی‌حد و مرز انسان را به ارمغان می‌آورد.
سماع نشاط صبح وصال و مستی حضور است و شاید بدین دلیل است که سماع را باید تجربه کرد زیرا وصف حال آن به گفتگو محال است، و چنان است که به گفتهٔ حضرت مولانا حیف است از گلشن دیدار به گلشن گفتار آمد. بنابراین منظر است که گفته‌اند ”سماع عبادت عاشق است، عاشق حقیقت“ و ”سماع عاشق از حقیقت، با حقیقت و در حقیقت است“ بنابراین ”سماع برای کسانی‌که به‌سوی حقیقت پیش نمی‌روند توصیه نمی‌شود.“
یادآوری خاطرهٔ روز الست و شنیدن صدای اصل در درون شور و هیجان طلب می‌آفریند و انگیزهٔ حرکت و پایکوبی و دست‌افشانی می‌گردد و باعث می‌شود تا سماع‌گر از جای برخیزد به حرکت درآید و به حال جذبه فرو رود.
وجد بارآور حالی در دل است جنید بغدادی معتقد است که: حرکت و وجد در سماع ازلی و امانتی است که از آغاز در جان آدمی به ودیعه گذاشته شده است. انسان در حالت وجد و چرخش با حرکت هستی و کائنات هماهنگ است و این هماهنگی از کوچک‌ترین ذرات (اتم‌ها و مولکول‌ها) تا کل هستی می‌باشد و بدین ترتیب بدن با حرکت و چرخش، و جان با هیجان و سرور حاصل وجد، به‌سوی نزدیک‌تر شدن به روح حرکت می‌کند.
وجد یک وارد الهی است که به‌دل سماع‌گر وارد می‌شود و او را به جهان سرور، شادمانی و اصل و وحدانیت پیوند می‌دهد.
عمروبن مکی وجد را یکی از اسرار باریتعالی می‌داند.
وجد قبض و ملال را از دل می‌برد و سماع‌گر را به خودجوشی و خودحرکتی می‌رساند تا بتواند خود‌به‌خود و بدون کوشش به حرکت و چرخش درآید.
جوهرهٔ سماع حرکت است و جوهرهٔ هستی هم.
اما هر حرکتی سماع نیست، ”سماع شیوهٔ حرکات کاملاً ویژه‌ای است و برای کسانی که هدفشان نزدیک‌تر شدن به خدای یگانه است، اختصاص داد، به فرمودهٔ حضرت مولانه که بر او رنگ سماع تکیه زده
در سماع راست هر تن نیست طعمهٔ هر مرغکی انجیر نیست
در واقع سماع وسیله‌ای برای تلطیف و تکامل وجود داست و کسی‌که این توسن را برای رسیدن به هدف وسیله قرار می‌دهد، ابتدا می‌بایست جسمی پاک، خالص، سلامت، نیرومند و با تعادل داشته باشد، زیرا سماع بر این عقیده استوار است که با حصول کمال جسمانی می‌توان به کمال معنی دست یافت. پس می‌بایست جسم را از ناپاکی‌ها و آلودگی‌ها پاک و منزه گرداند، سپس آن‌را خالص نمود، خلوص نیت پاک از آن‌جا آغاز می‌شود که در ذهن صلح و آرامش برقرار گردد و این با آوردن دو نیمکرهٔ مغز به توافق میسر می‌شود که با جمعیت افکار و تمرکز بر روی یک موضوع انجام می‌پذیرد، پاکی و خلوص، انسان هدفمند را به هدف و مقصود می‌رساند. پس از آن باید جسم را به‌سوی سلامت سوق داد و این از طریق تغذیه و تنفس درست، امکان‌پذیر است چون ”انسان همان چیزی می‌شود که می‌خورد“، تنفس را باید به‌صورتی انجام داد که هوا از طریق شش‌ها به همهٔ اندام‌ها و اعضاء بدن برسد. نیرومندی با انجام اعمال و حرکات درست حاصل می‌شود، هنگامی‌که بدن با وزن حرکت کند نیروی کمتری برای حرکت صرف می‌نماید، در این صورت نیروهای درونی و برونی هماهنگ شده خود حرکت می‌شوند و با کل چرخهٔ هستی همگون خواهند شد، زیرا حرکت وجه مشترک انسان و کائنات است.
روح انسان دارای تعادل است ”به‌راستی که انسان را در نیکوترین تعادل آفریدیم“. قرآن کریم سورهٔ تین، آیهٔ چهار.
اما اگر جسم به عدم تعادل برسد روح دیگر نمی‌تواند مرکب بی‌تعادل جسم را همراهی کند. لذا ممکن است فرد دچار احوالات سماع شود و به وجد بیاید اما جسم پاک، خالص، سالم، نیرومند و با تعادلی نداشته باشد تا بتواند مرکبی برای روح باشد و هنگامی‌که روح می‌خواهد با نیروی وجد بالا برود، مرکب نمی‌تواند با او باشد و بدین ترتیب ممکن است پیشرفتی برای انجام سماع راست حاصل نشود.
”ویژگی سماع، تقریباً همان‌کاری است که انجام می‌دهد، سماع هر احساسی را که در درون باشد، غم یا شادی، ترس یا هیجان، تنفر یا عشق را از دل می‌گشاید و قابل رؤیت می‌سازد که با گریستن، فریاد کشیدن، پایکوبی و حرکت جلوه‌گر می‌شود.“
”سماع‌گر دلی مهربان و حساس دارد، او نفس اماره را زیر پا گذاشته و بر آن پای می‌کوبد، سماع کسانی‌که حال و هوای درونی ندارند، نفسانی خواهد بود.“
کسی‌که می‌خواهد سماع‌گر باشد، دوره‌ای را برای آمادگی، نیاز دارد. این دوره به قابلیت فهم، دریافت و مشاهده، همچنین سلامت جسم، پاکی ذهن و نیروی خواستن، ایمان و ثبات بستگی دارد. ”کیانا تمرینات و دستورالعمل‌هائی است که اجراء آنها امکان تقویت نهاد آدمی و بیداری نیروهای نهفته ذاتیش را فراهم آورده و از او انسانی کامل و متعادل می‌سازد. تأمین پاکی، خلوص، سلامت، نیرومندی و تعادل جسم، همچنین برخورداری از رفتاری مناسب و هماهنگ را موجب می‌شود. کیانا منشأ اصلی و پایه و احساس حرکات معناداری است که بیشینه‌ای دیرینه دارد، اما با وجودی‌که خواستگاه آن این مرز و بوم است و هنوز جایگاه اصلی خود را نیافته است.
تلاش انسان در این‌کار هرگز به شکست و تباهی نخواهد انجامید، حتی تعداد کمی از این حرکات انسان را به رهائی، استحکام و شادی درون رهنمون می‌شود.
شادی، سرور، آرامش درون و برکت روزافزون از آن پویندگانی است که با آن همسو می‌شوند.
و در پایان
سماع آرام جان زندگانی‌ست
کسی داند که او را جان جانست

منبع: کتاب سماع نور نور نور، تدوین جواد تهرانیان ، انتشارات فراروان.
نازیلا مرتضوی

Alireza_Shafaei_PCworld
20-08-2006, 10:33
با سلام دوباره
خوب این دو روز برام خیلی جالب بود
من که تاحالا فکر میکردم کم خواب میبینم دارم هر شب سه تا خواب میبینم!
یعنی تا حالا 6 تا خواب
که سه تا از اینهارا کاملا یادم مونده و نوشته ام
سیر پیشرفت خوبی داشته چون خواب اول 7 خط و دوم 21 خط و سوم هم را ننوشتم چون ممکن برام مشکل ساز شه
من با چند تا سوال مزاحمتون شدم
اگر میشه یک مقدار بیشتری در رابطه با علامت گذاری خوابها توضیح بدین
و این هم سوال جالبیه
چطوری روح انسان ساعت را میبینه؟
آخه قضیه داره. من بعد از هر خواب دیدن از خواب بیدار میشوم (غیر اختیاری)
تا اگر چیزی یادم مونده بنویسم
امروز صبح ساعت 3 نیمه شب از خواب بلند شدم و شروع کردم به نوشتن خوابم
که ساعت 3 و 15 دقیقه نوشتنم تمام شد
ساعت را دیدم و به خودم گفتم 1 ساعت دیگه اذان میشه و حیفه تا حالا که بیدارم بیدار نمونم تا اذان بشه و نماز بخوانم
یک خورده که نشستم دیدم نمیتونم بیدار بمونم خوابیدم و طبق روش به یاد موندن خواب از خودم خواستم ساعت 4:15 دقیقه
از خواب بیدار شم
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 4:15:6 نیمه شب
خیلی تعجب کردم پاشدم نماز را خوندم و خوابیدم دوباره یک خواب دیدم و .....
این اتفاق زیاد برام عجیب نیست چون چند بار دیگه هم بازم اتفاق افتاده
حالا سوالم اینه که چجوری دقیقا ساعت 4:15 از خواب بیدار شدم.
من وقتی خوابیدم که ساعت را نمی دانستم ولی وقتی بیدار شدم که دقیقا سر ساعت بود
آیا می شود هر چیزی را موقع خواب درخواست کرد؟

zolgharnein
20-08-2006, 22:55
با سلام دوباره
خوب این دو روز برام خیلی جالب بود
من که تاحالا فکر میکردم کم خواب میبینم دارم هر شب سه تا خواب میبینم!
یعنی تا حالا 6 تا خواب
که سه تا از اینهارا کاملا یادم مونده و نوشته ام
سیر پیشرفت خوبی داشته چون خواب اول 7 خط و دوم 21 خط و سوم هم را ننوشتم چون ممکن برام مشکل ساز شه
من با چند تا سوال مزاحمتون شدم
اگر میشه یک مقدار بیشتری در رابطه با علامت گذاری خوابها توضیح بدین
و این هم سوال جالبیه
چطوری روح انسان ساعت را میبینه؟
آخه قضیه داره. من بعد از هر خواب دیدن از خواب بیدار میشوم (غیر اختیاری)
تا اگر چیزی یادم مونده بنویسم
امروز صبح ساعت 3 نیمه شب از خواب بلند شدم و شروع کردم به نوشتن خوابم
که ساعت 3 و 15 دقیقه نوشتنم تمام شد
ساعت را دیدم و به خودم گفتم 1 ساعت دیگه اذان میشه و حیفه تا حالا که بیدارم بیدار نمونم تا اذان بشه و نماز بخوانم
یک خورده که نشستم دیدم نمیتونم بیدار بمونم خوابیدم و طبق روش به یاد موندن خواب از خودم خواستم ساعت 4:15 دقیقه
از خواب بیدار شم
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 4:15:6 نیمه شب
خیلی تعجب کردم پاشدم نماز را خوندم و خوابیدم دوباره یک خواب دیدم و .....
این اتفاق زیاد برام عجیب نیست چون چند بار دیگه هم بازم اتفاق افتاده
حالا سوالم اینه که چجوری دقیقا ساعت 4:15 از خواب بیدار شدم.
من وقتی خوابیدم که ساعت را نمی دانستم ولی وقتی بیدار شدم که دقیقا سر ساعت بود
آیا می شود هر چیزی را موقع خواب درخواست کرد؟
----------------------------------------------------------------------------------------
================================================
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ =
با سلام به دوست عزیز علیرضا
اول بگم که ناراحت نیستمدرباره همون کپی پیست که گفتین
حالا میخوام یه روش کارساز برای بیداری بگم که البته آقایسوشیانت قبلا براتون توضیح دادن من یکم از تجربیاتم میگم
سعی کن توی روز هر کاری می کنی ببینی چیکار می کنی سطحی به کارهات نگاه نکن حتی اگه به مورچه ها نگاه میکنی تو کارشون دقیق شو
اگه چیز جدیدی دیدی بهش دقت کن ببین آیا باید اینجا باشه آیاقبلا اینجا بوده آخه وقتی اینکار را خیلی انجام بدی بصورت ملکه برات در میاد اونوقت وقتی توی خواب هم چیز جدیدی میبینی بابی دقتی ازش نمیگذری میدونی که تو خواب خیلی چیزها تغییر میکنن و اگه تو خواب هم اینکار را بکنی با خودت میگی فلان چیز اینجا چیکار میکنه و به خواب بودن یا بیداریت شک میکنی و میتونی با همون نشگون گرفتن یا کارهایی که بعدا میگم از خواب یا بیداریت مطمعا بشی
من خودم چند شب پیش یک چیز غیر عادی تو خواب دیدم ولی بهش توجه نکردم یکم بعدش طبق عادت روزانه توی خواب خواستم به زندگی با دقت نگاه کنم و فقت اراده اینکار را کردم و چون تا زه اینکار را یاد گرفتم توی خواب هم ازش سطحی گذشتم در صورتی که اگه دقت کرده بودم متوجه صحنه غیر عادی که دیده بودم میشدم
آره میگفتم توی روز باید توری کارهات و بقیه چیزها و آدمها را برسی کنی مثل اینکه یک دوربین فیلم برداری عکس گرفته و داری نگاه میکنی مثلا میگی چطور فلانی را ندیدم یا میگی چرا اون کاره اشتباه را کردم
بزم تجربهای جدیدی کسب کردم ولی همونطور که آقای سوشیانت گفتند یکم روی خواب نوشتن کار کن تا بازم بگم
راستی اگه خسته نیستی با زور به رختخواب نرو اگه خسته باشی و بخوابی خوابت سنگین تر میشه
ببخشید دیر جواب دادم یکاری برام پیش اومد من آدم بدقولی نیستم
================================================== ===========
آقای سوشیانت عزیز از راهنمشییتون ممنونم
================================================== ===========
در ضمن اینا بگم اگه وسط شب بلند بشی و به نوشتن خوابهات ادامه بدی واقعا به بدنت صدمه میزنیدچار بیخوابی میشی تنظیم خوابت هم بهم می خوره
من خودم اینکار را می کردم شما نکن می تونی یکاری کنی سریع با شخصیتهای کلیدی خوابت یه جمله بساز یا یه شکل بساز و صبح که بیدار شدی با یادآوری اون شکل سریع خوابهاتون را بنویس
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ +++++++++++++
یه چیز دیگه نترس که ممکنه خوابهات یادت بره چون سریع همین اتفاق میفته
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
راستی درباره اون سوالی که گفتی مگه روح ساعت را میبینه
باید بگم وقتی به خودت میگی فلان ساعت بیدار شم چون مغز خودش یک ساعت دقیق داره با استفاده از همون سر ساعت مورد نظر به طور نا خودآگاه بیدارتون میکنه
برای همینه وقتی چند وقت سر ساعتی معین بخوابی یا بیدار بشی بدنت عادت میکنه و اون موقع خوابت میگیره یا بیدار میشی
__________________________________________________ _________________________________
فعلا شب شما و سوشیانت عزیز بخیر
منتظرم اشتباهاتم را آقای سوشیانت گوشزد کنند ممنونم :blush:

leia
21-08-2006, 10:37
سلام
از لطف تمام دوستان ممنونم .
-----------------------------------------------
مرسی سمانه جان لطف داری.
------------------------------------------------
من و سمانه با هم کار می کنیم .امیدوارم بتونیم تا چهار شنبه مطالبمون رو آماده کنیم
وبگذاریم دوستان استفاده کنند.

leia
21-08-2006, 11:03
دوباره سلام
معمولا خوابهای من درست تعبیر میشن.خیلی وقتا هم خوابهام به صورت انیمیشن هستن.
یه چیز جالب دیگه درمورد خوابهام اینه که من اگه وسط خوابم بیدار بشم اگه دوباره بخوابم میتونم ادامشو ببینم.
من میتونم مسیر خوابمو عوض کنم یعنی اگه یه صحنه رو دوست نداشتم خوابمو به عقب بر میگردونم و بار دیگه این صحنه رو تغییر میدم.
خیلی وقتا خوابهام برام جالب نیستن چون زیادی ارادین بعضی وقتا شک میکنم که الان من خوابم یا دارم رویا پردازی میکنم.
اگه ممکنه در این مورد یه کم توضیح بدین.که بدونم خوبه یا بد.نگران کننده که نیست؟
ممنون

Soshiant
21-08-2006, 12:07
با تشکر از بی بی و ذوالقرنین با جواب خوبشون و leia
جواب ذوالقرنین خیلی خوب بود فقط بگم میتونید از ضبط صوت هم به جای نوشتن موقع خواب استفاده کنید
برای یاداشت خاطرات و خواب ها و یاداشت های خصوصی میتونید از نرم افزار های یاداشت خاطرات استفاده کنید که چون پسورد میخاد کسی به غیر از شما نمیتونه به اون ها دسترسی داشته باشه
مثلا نرم افزار DiaryOne یا XMultimediaDiary که من اولی را به دلیل قدرت جستجوی فارسی در همه صفحه ها ترجیح میدم
leia جان کجاش جالب نیست؟همه جالبیش به همینه
اگر تازه به خواب رفتید و خواب هاتون مات و نامفهومه احتمالا خیل پردازیه که باز هم خوبه و بعدش هم خواب میرید ولی اگر واضحه که دیگه خوابه (بعضی ادم ها خواب هاشون هم واضح نیست ) به هر صورت خوبه اگر فقط خیال پردازی هم باشه قدرت تصویر سازی شما را بالا میبره
در ضمن حتما لازم نیست خواب باشید خیلی از الهامات درست قبل از خواب رفتن و در سطح الفای مغزی اتفاق میفته

مطالب جالبی که داری مینویسید خیلی جالبه و هم مطالبی که دوستان کپی پیست میکنند
بالاخره هر چقدر هم اطلاعات داشته باشیم هیچ کدوم نمیتونیم حتی همه مطالبی که بلدیم بنویسم و کپی و پیست کردن لازمه البته با ذکر منبع

جناب مرسدس کجایی؟؟؟
من به خاطر شما اومدم
چیشد تا من اومدم شما رفتی؟

mercedes
21-08-2006, 12:34
جناب مرسدس کجایی؟؟؟
من به خاطر شما اومدم
چیشد تا من اومدم شما رفتی؟

با سلام به دوستان عزیز
خیلی متشکرم از لطف شما. ببخشیدقول میدم غیبت غیر مجاز دیگه نداشته باشم :)

mercedes
21-08-2006, 12:39
مرسدس عزيز سلام

از شما خيلي ممنون هستم و شما لطف داريد.
از اينكه مرا قابل ميدانيد و جواب ميدهيد همين براي من كافي هست و دوست ندارم مزاحمتي براي شما بوجود بياورم.
دوست دارم كه پيام خصوصي در مورد سوالهايم به شما بدهم. ولي متاسفانه ( پي سي ورد ) مجوز اين كار را به من نميدهد و راه ديگري براي فرستادن پيام خصوصي نميدانم.

از لطف شما بسيار ممنون هستم
با سلام به معا رف عزیز
ببخشید از اینکه دیر جوابتونو دادم واقعا سرم شلوغه بازم معضرت
نمیدونم ایمیل بنده به دستتون رسید یا نه اما ظاهرا نرسیده بنده چند روز ایمیلمو چند روز میزارم آدرستونو اونجا بزارین اون کتاب رو که خواسته بودید دم دست گذاشتم براتون پست کنم.
alizeinali626@yahoo.com

mercedes
21-08-2006, 12:44
سلام به همگي


مرسدس جان ميشه از اون عارفائي كه گفتين تو شهر ما هست و كتاباشون به من معرفي كنيد؟
فعلا خداحافظ
با سلام
با عرض معضرت مجدد از تاخیر در ارسال جواب
کتاب لاله ای از ملکوت
شرح حال زندگی جناب آقای مجتهدی
البته توی شهر شما نبوده اما متولد همان استان بوده اند.

nightmare
21-08-2006, 12:49
سلام به همه ی دوستان....
دنیای شلوغ پلوغی شده ، مدتی آدما Invis آن میشن.....
دلم تنگ شد واسه این تاپیک و حرفاش.... گفتم یه پست بدم. اگه مرتبط نبود شرمنده.

تا بعد.....

mercedes
21-08-2006, 12:51
یه خبر به دوستان خوب
ساعت 10 شب شبکه 7 آموزش در مورد ذهن خلاق برنامه داره
مدرس این بخش از این برنامه جناب آقای استاد آرام (جمشید هاشمی)از اساتید بسیار مجرب هستندکه بنده نیز چندی سال افتخار شاگردی ایشان را داشتم
ذوالقرنین جان ظاهرا شما اهل اصفهان هستی اگه تمایل داشتید یه موسسه هست که میتونید از برنامه های اونجا استفاده کنید خصوصا در مورد هاله درمانی رویا بینی مدیتیشن و....

mercedes
21-08-2006, 12:53
سلام به همه ی دوستان....
دنیای شلوغ پلوغی شده ، مدتی آدما Invis آن میشن.....
دلم تنگ شد واسه این تاپیک و حرفاش.... گفتم یه پست بدم. اگه مرتبط نبود شرمنده.

تا بعد.....
به به استاد ارجمند نایت مار عزیز
دلمون برات تنگ شده بود
منتظر شما هستیم

nightmare
21-08-2006, 13:05
الان در جایی هستم که پر از اتفاقات عجیبه.... و تقریبا از زمان حضورم در اینجا شروع شده.خیلی آدما چون نمی تونن باور کنن ، به من مشکوک شدن و تو پچ پچاشون دزد خطابم کردن....
وسایل محل کارم به طرز عجیبی نا پدید میشه و دیگه هیچ اثری ازشون نمی مونه... گاهی اوقات خودم تمام وسایل برقی رو خاموش می کنم ، و وقتی چند دقیقه بعد بر می گردم تا چک کنم ، می بینم همه با تمام سرعت کار می کنن.....( ساختمان رو برای اتصال برق چکاپ کامل کردیم اما... هیچی)
اره جالب میشه برام. من آمادم.

تا بعد....

mercedes
21-08-2006, 13:38
سلام سوشیانت جان
یه پیشنهاد داشتم
دو سه سالیه درمان نداشتم تا چند سال قبل درمانگری زیاد داشتیم
دوست داشتم یه تیم درمانگری داشته باشیم کسانی که توانایی شفاگری دارند توی یه تیم سامانم دهی بشن یا حتی دوستانی که داوطلب هستند آموزشهای لازم به اونا داده بشه (کسانی که شرایط لازم رو داشتند) حالا در اون تیم ساعتهایی رو برای مدیتیشن دسته جمعی هر کس توی محل خودش میتونیم بزاریم یا بیماران رو حسب مورد اگه کار ی از دستمون بر اومد داشته باشیم .بعضی وقتا احساس مسئولیت میکنم . نمیدونم اگه دوستان موافق باشند درموردش بیشتر صحبت کنیم یا اگه پیشنهاد بهتری به هر حال بند ه رو ببخشید که اظهار فضل میکنم .بنده ازهمه پایین ترم .

Soshiant
21-08-2006, 20:28
سلام میبینم همه ان لاینن
nightmare جان سلام
چه اتفاقات عجیبی
یعنی فکر میکنی دلیلش چیه ؟؟؟جنه یا چیز دیگه
اگر فکر میکنی جنه من مثل همیشه نظرم اینه که به هیچ صورت نباید ارتباط با جن ها برقرار بشه و در صورت ارتباط باید سریعا قطعش کرد

مرسدس جان
فکر جالبیه ولی فکر نمیکنم عملی بشه اگر هم بشه فکر نکنم زیاد طول بکشه
البته برای ازمایش اگر نایت مار بخاد برای ازمایش روی مشکل اون تمرکز کنیم
البته اگر به نظر اون مشکل باشه

nightmare
21-08-2006, 20:50
nightmare جان سلام
چه اتفاقات عجیبی
یعنی فکر میکنی دلیلش چیه ؟؟؟جنه یا چیز دیگه
اگر فکر میکنی جنه من مثل همیشه نظرم اینه که به هیچ صورت نباید ارتباط با جن ها برقرار بشه و در صورت ارتباط باید سریعا قطعش کرد

سلام دوست من....
من هنوز هیچ قضاوتی در این موارد ندارم . اما با جن هم هیچ مشکلی ندارم. قبلا مبارزه ام انجام شده .

راستی در مورد مشکل من ، از این که به فکر هستید ممنون. اما ترس استاد من بود. ولی در مورد شفا دادن چیزی نمی دونم. خوشحال میشم بتونم تمرینی داشته باشم.

تا بعد....

zolgharnein
21-08-2006, 21:37
یه خبر به دوستان خوب
ساعت 10 شب شبکه 7 آموزش در مورد ذهن خلاق برنامه داره
مدرس این بخش از این برنامه جناب آقای استاد آرام (جمشید هاشمی)از اساتید بسیار مجرب هستندکه بنده نیز چندی سال افتخار شاگردی ایشان را داشتم
ذوالقرنین جان ظاهرا شما اهل اصفهان هستی اگه تمایل داشتید یه موسسه هست که میتونید از برنامه های اونجا استفاده کنید خصوصا در مورد هاله درمانی رویا بینی مدیتیشن و....
-----------------------------------------
=====================
بازم سلام به مرسدس عزیز
از راهنماییتون ممنونم میخواستم بدونم از کجا گفتین من اصفهانی هستم
:ohno:

zolgharnein
21-08-2006, 21:43
سلام سوشیانت جان
یه پیشنهاد داشتم
دو سه سالیه درمان نداشتم تا چند سال قبل درمانگری زیاد داشتیم
دوست داشتم یه تیم درمانگری داشته باشیم کسانی که توانایی شفاگری دارند توی یه تیم سامانم دهی بشن یا حتی دوستانی که داوطلب هستند آموزشهای لازم به اونا داده بشه (کسانی که شرایط لازم رو داشتند) حالا در اون تیم ساعتهایی رو برای مدیتیشن دسته جمعی هر کس توی محل خودش میتونیم بزاریم یا بیماران رو حسب مورد اگه کار ی از دستمون بر اومد داشته باشیم .بعضی وقتا احساس مسئولیت میکنم . نمیدونم اگه دوستان موافق باشند درموردش بیشتر صحبت کنیم یا اگه پیشنهاد بهتری به هر حال بند ه رو ببخشید که اظهار فضل میکنم .بنده ازهمه پایین ترم .
--------------------------------------------------------
++++++++++++++++++++++++++++
سلام مرسدس جان
اگه دنبال جمع اوری گروه شفا بخش هستی یا می خوای عضو بشی این سایت رابهت معرفی میکنم خیلی عالیه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zolgharnein
21-08-2006, 21:48
مي خواستم برسم چرا يك اتفاق ساده كه توي روز ميوفته بيشتر وقتها تو خواب هم اتفاق ميوفته اما وقتي خودمون ارادي كاري را ميكنيم و ميخاهيم تو خواب هم ببينيمش نميشه
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| ||||||||||||||||||
_____________________________________________
راستي كسي نميدونه آقا حميد كجاست :sad:

zolgharnein
21-08-2006, 21:49
مي خواستم برسم چرا يك اتفاق ساده كه توي روز ميوفته بيشتر وقتها تو خواب هم اتفاق ميوفته اما وقتي خودمون ارادي كاري را ميكنيم و ميخاهيم تو خواب هم ببينيمش نميشه
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| ||||||||||||||||||
_____________________________________________
راستي كسي نميدونه آقا حميد كجاست :sad:
--------------------------------------------------------
آناهاتا چاکرای چهارمین کالبد است . همان طور که قبلا گفتم تفاوت میان زن و مرد تا کالبد چهارم ادامه دارد و بعد از آن پایان میگیرد . اگر به دقت بررسی کنیم همه دوگانگی ها متعلق به مونث و مذکر بودن است . جایی که دیگر فاصله ای میان زن و مرد نیست ، درست در همین نقطه، همه دوگانگی ها پایان میگیرد. کالبد پنجم عاری از دوگانگی است . این کالبد قابلیت های دوتایی ندارد بلکه فقط یک قابلیت دارد .

Alone_In_Hell
21-08-2006, 22:26
كسايي كه به ماورا اعتقاد دارن كتاب قصه هاي سرزمين اشباح رو بخونيد خودتون رو پيدا كنيد

Alireza_Shafaei_PCworld
21-08-2006, 22:52
تنها در جهنم جان!
منظورت دارن شان است؟

mercedes
21-08-2006, 23:37
-----------------------------------------
=====================
بازم سلام به مرسدس عزیز
از راهنماییتون ممنونم میخواستم بدونم از کجا گفتین من اصفهانی هستم
:ohno:
اوایل محل سکونتتونو اصفهان زده بودید اگه اشتباه نکنم

mercedes
21-08-2006, 23:41
--------------------------------------------------------
++++++++++++++++++++++++++++
سلام مرسدس جان
اگه دنبال جمع اوری گروه شفا بخش هستی یا می خوای عضو بشی این سایت رابهت معرفی میکنم خیلی عالیه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی متشکرم از راهنماییتون
بنده توی چنتا از این مجموعه ها عضو هستم میخواستم با دوستانی که در این مجموعه هستند نیز یه جمع خودمونی داشته باشیم
از یه جا شروع می کنیم

yaghish
22-08-2006, 01:34
ماسدس جان سلام
اگه يادتون باشه قرار بود اسم چندتا از عرفاي شهرمون با كتاباشون بگين


قشنگ کوچک
گفت: کسی دوستم ندارد. می دانی چقدر سخت است این که کسی دوستت نداشته باشد؟
تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی. حتی تو هم بدون دوست داشتن...
خدا هیچ نگفت.
گفت: به پاهایم نگاه کن . ببین چقدر چندش آور است. چشم ها را آزار می دهم. دنیا را کثیف می کنم.آدمهایت از من می ترسند. مرا می کشند برای اینکه زشتم. زشتی جرم من است.
خدا هیچ نگفت.
گفت: این دنیا فقط مال قشنگ هاست. مال گل ها و پروانه ها مال قاصدک ها مال من نیست.
خدا گفت: چرا مال تو هم هست.
دوست داشتن یک گل دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندان سختی نیست.
اما دوست داشتن یک سوسک... دوست داشتن تو کار دشواری است.
دوست داشتن کاری است آموختنی. و همه رنج آموختن را نمی برند.
ببخش کسی را که تو را دوست ندارد. زیرا که هنوز مومن نیست. زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته.او ابتدای راه است.
مومن دوست دارد. همه را دوست دارد. زیرا همه از من است.و من زیبایم.من زیبایم و چشم های مومن جز زیبا نمی بیند.زشتی در چشم هاست. در این دایره هرچه که هست نیکوست. آن که بین آفریده های من خط کشید شیطان بود. شیطان مسئول فاصله هاست.
حالا قشنگ کوچکم نزدیک تر بیا و غمگین نباش.
قشنگ کوچک حرفی نزد و دیگر هیچگاه نیاندیشید که نازیباست.

zolgharnein
22-08-2006, 09:50
سلام به عليرضا
من بازم برات توي پست 655 جواب گذاشتم نميدونم خونديش يا نه صفحه66

Soshiant
22-08-2006, 12:13
zolgharnein جان شاید دلیلش اینه که کار هایی که در طول روز انجام میدیم را به صورت یک عادت داریم انجام میدیم و این کارها در طول یک عمر در ما تثبیت شده ولی کار هایی که خودمون میخایم انجام بدیم این طور نیست و در ضمن در خواب کار های اگاهانه انجام نمیدیم
باید این قدر در بیداری تمرین کرد تا این کار قسمتی از ضمیر ناخوداگاه بشه تا در خواب هم انجامش بدیم

Alireza_Shafaei_PCworld
22-08-2006, 14:30
خوندم
من همچنان درگیر خواب نوشتنم
تا ببینم مرحله بعد از کی شروع میشه و صد البته چجوری!

jen_mamani
22-08-2006, 17:32
:evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil: :evil:

jen_mamani
22-08-2006, 17:33
سلام :)
من تو اين سايت عضو شدم اميدوارم بهم خوش آمد بگيد اگر به من خوش آمد نگفتيد خيلي لوس هستيد و دل يك جن را مي شكنيد :evil:
من از مرسدس خيلي خوشم آمده چون همشهري ليلا فروهر است
من از سوشيانت اصلا خوشم نمي آيد چون مانع رابطه انسان با جن مي شود جن ها خيلي خوبن من امروز پيش عموم كه يك جن با معرفته دعوتم مامان پري جون سلامتون رو مي رسونه ما ديگه رفتيم از طرف من تمام آدم هاي جن دوست بوس كنيد

Alireza_Shafaei_PCworld
22-08-2006, 17:46
دوست خوب سلام
هیچی هم که نگی بت خوش آمد میگن
فکر کنم خودت یک علامت سوال برای خودت باشی!
فکر کنم یا مارا از نظر Iq زیر صفر حساب میکنی
یا واقعا جو زده شدی. کیو میخوایی بزاری سره کار؟
فعلا همین قدر میتونم نظر بدم!
راستی
من تقریبا بم اثبات شده که سوشیانت
از نظر اطلاعات فنی توی این فروم لنگه نداره
پس حرفش برام قانونه
از حالا هم بت پیشنهاد میکنم که
یاد بگیری
از کسایی که بدت میاد به صورت
آشکار سخن نگی
یک نکته در رابطه با اینکه تازه عضو شدی باید بت بگم
چون مهمه
پست دادن در انجمن متفرقه به تعداد پستها ی یک نفر اضافه نمیکنه!

mercedes
22-08-2006, 19:36
سلام به دوست عزیز جدید جن مامانی
عضویتتونو تبریک میگم
من هنوز نمیدونم لیلا فروهر کجاییه
خوب بالاخره در این قسمت چون در مورد ماوراء صحبت میشه یه جن هم میتونه نظر بده چه اشکالی داره در ضمن ما جنهارو مثل بقیه مخلوقات دوست داریم.
سوشیانت هم از بزرگان علوم ماورائ در این قسمت هستند و ما به ایشون ارادت داریم
به عموتون هم سلام ما رو برسونید
از طرف شما هم ادمهای جن دوست رو بوس میکنیم
خیلی بهتر موقع پست دادن با فونت کوچک تایپ کنید تا صفحات بی شکل نشند
خوشحال میشیم از اون طرف برای ما هم اطلاعات بیارین
بالاخره شما هم جزو مجموعه ما شدید.

Soshiant
22-08-2006, 20:17
جن مامانی جان من گفتم با جن ها ارتباط برقرار نکنید ولی موضوع پری ها (مثل مامان شما فرق میکنه) حالا اگر خیلی اصرار کنی میتونم تورا هم به عنوان یک فرزند خانده نا خلف قبول کنم
از طرف من به اون مامان پری سلام برسون و بگو این جا جای شوخی نیست
حالا یک بار اشکال نداره ولی فقط یک بار وگرنه مجبور میشم تسخیرت کنم
فقط هم با فنت کوچیک بنویس

مرسدس و علیرضای عزیز لطفا این جوری نگید
من فقط چند تا اطلاعات دارم ولی متافیزیک علم نیست عمله که من هم هیچی ندارم
توی تاپیکی که عکس ها را میذارند هم عکسمو گذاشتم خوشحال میشم شما هم عکس بذارید تا بیشتر با هم اشنا بشیم

yaghish
23-08-2006, 02:09
جن ماماني جان سلام . خوش اومدي.ببين ميشه يكم در مورد بعد زمان و مكانتون برامون توضيح بدين؟
سوشيانت جان اگه رنگ هاله ها متفاوته خوب اين منافاتي با عدل نداره؟ فكر كن يكي رنگ هالش از همون اول زرد و خوش به حالشه اما يكي ديگه با يه هاله ي قرمز و خاكستري به دنيا مياد

leia
23-08-2006, 03:31
سلام
جن مامانی جان خوش اومدی.یه وقت فکر نکنی من گربه ی لوسیم.
-------------------------------------------------------------------------
اقای سوشیانت از شما ممنونم که خیلی زود جوابمو دادید.
-------------------------------------------------------------------------
یه چیزی در مورد ساعت دقیق مغز که در موردش صحبتی شده بود
فقط اینو بگم که این ساعت را غده ی پینه ال یا همون اپی فیز
تنظیم می کنه.

nightmare
23-08-2006, 09:28
نوشته شده توسط Soshiant
توی تاپیکی که عکس ها را میذارند هم عکسمو گذاشتم خوشحال میشم شما هم عکس بذارید تا بیشتر با هم اشنا بشیم
سلام دوست من ....
آشنایی از روی عکس ؟ به نظرم کسی که توانایی دیدن نداشته باشه ، تنها قضاوت از روی عکس انجام میده ، و نه آشنایی.



نوشته شده توسط jen_mamani
سلام
من تو اين سايت عضو شدم اميدوارم بهم خوش آمد بگيد اگر به من خوش آمد نگفتيد خيلي لوس هستيد و دل يك جن را مي شكنيد
من از مرسدس خيلي خوشم آمده چون همشهري ليلا فروهر است
من از سوشيانت اصلا خوشم نمي آيد چون مانع رابطه انسان با جن مي شود جن ها خيلي خوبن من امروز پيش عموم كه يك جن با معرفته دعوتم مامان پري جون سلامتون رو مي رسونه ما ديگه رفتيم از طرف من تمام آدم هاي جن دوست بوس كنيد

سلام بر تو.
و اما....
مراقب خواب باش.

تا بعد......

Soshiant
23-08-2006, 11:54
tom boy جان مگه حضرت عیسی از لحظه تولد پیامبر نبود
یا بسیاری از پیامبر ها و قدیس ها از لحظه تولد باعث برکت نمیشدند که داستان هاش هم زیاده
با عدل خدا تناقض داره؟؟؟
یکی ناقص به دنیا میاد و یکی خنگ و یکی با هوش و .......
این سوال ها دیگه متافیزیکی نیست اون وقت باید بیایم در مورد تناسخ حرف بزنیم که بهتره نزنیم

yaghish
23-08-2006, 19:21
سلام به همگی. امیدوارم که اوضاعتون روبراه باشه.
خودم می دونم که خیلی سوال می پرسم. متاسف ام اما واقعا به جواب بعضی از این سوالا نیاز دارم.
می حواستم اینو بدونم که:
آیا هاله و چاکرا و در کل کالبد های اختری به روح مربوط می شه یا به جسم؟ خوب اگه به جسم مربوط بشه فکر می کنم تمام تفاوت های بین زن و مرد هم فقط به جسم مربوط میشه. سوالم اینه که آیا روح یه مرد با روح یه زن هم فرق داره؟
سوال بعدی ام اینه که اگه مساله ی تناسخ درست باشه روح به یه کالبد جدید با هاله و کالبد های اختری جدید حلول می کنه یا اینکه هاله ی زندگی قبلیش تو زندگی جدید تاثیر داره؟
ممنون میشم اگه کمی توضیح بدین.

mercedes
24-08-2006, 02:07
اوایل محل سکونتتونو اصفهان زده بودید اگه اشتباه نکنم
معضرت می خوام با علی رضا بودم :biggrin:

Bedahe
24-08-2006, 02:52
سلام به همه دوستان
اول اینکه خیلی خوشحالم که میبینم سوشیانت عزیز داره مرتب به تاپیک سر میزنه ! !
بعدشم اینکه با پیشنهاد مرسدس موافقم ، قبلا یه مقدار تو این زمینه کار کردم ، نه کاملا اما تا حدودی هم موفق بودم .
خلاصه دیدم خیلی استقبال نشده گفتم یه پست بدم و بگم :
ما پایه ایم دوستان .

Soshiant
24-08-2006, 11:16
با تشکر از خادمزاده عزیز

مرسدس جان عزیز دل برادر چرا دیگه مطلب نمیدی

tom boy جان هاله ها رابط بین اولین کالبد ظریف روح هست و جسم
منظورتون از این که هاله ها و چاکرا ها به روح مربوط میشن یا جسم چیه؟
جسم هم مثل کالبد های دیگه فقط یک کالبد برای روح هست
روح وقتی میخاد به عوالم پایین تر بیاد چون از جنس اون عالم نیست نمیتونه ارتباط برقرار کنه برای همین نیاز داره که کالبدی از جنس اون عالم داشته باشه در حقیقت نقش همه کالبد ها همینه که باعث میشن روح در اون عالم بتونه ارتباط داشته باشه
برای هر عالم یک کالبد هست که جسم هم کالبد عالم فیزیکی هست
برای همین هم هست که در احضار ارواح ارواح متعالی قادر به ایجاد ارتباط نیستند چون بعد از مرگ کالبد های پایین تر خودشونو که برای ارتباط با جسم لازم هست از دست دادند
تفاوت های زن و مرد مربوط به عالم فیزیکی و چند تا بالا ترش هست
توی امظای یکی از دوستان بود فکر کنم امضای ذوالقرنین بود
ولی کالبد های بالاتر ش فرق ندارند
خود روح هم نه مرده و نه زن و روح مرد و زن با هم تفاوتی نداره
همون طور که خدا نه مرده و نه زن
بهتره به جای این که بگیم هاله زندگی قبلیش توی این زندگی تاثیر داره بگیم زندگی قبلیش (نه هاله زندگی قبلیش) روی هاله ها و به طور کلی زندگی فعلیش اثر داره
من چند بار یک کتاب این جا معرفی کردم
این کتاب از سطح مبتدی تا متوسط به درد میخوره و اطلاعات خیلی خوبی میده که جواب های شما هم توش هست
کتاب هاله درمانی با دستان شفا بخش نوشته باربارا ان برنن
توش میتونید بخونید که تناسخات چه طوری توی هاله ها اثر دارند و یک انرژیدرمان چه طور میتونه تناسخات قبلی افراد را ببینه و درمان کنه

zolgharnein
24-08-2006, 11:42
انرژیهای روحی ازجمله افزایش وازدیاد



چه توانائی درزمینه دریافتهای خارج ازحسی ،تحت تاثیر وشرایط برخی از



عوامل محیطی قرارمیگیرند





لذاافزایش ویا نقصان امواج مغناطیسی ، فشارهوا ، تابش اشعه های کیهانی ،



ومیزان ذرات باردار الکتریکی و..، اختلالات وتغیراتی درین زمینه ها ایجاد



می کنند البته هر چه قدرقدرت و قابلیتهایمان افزوده شود کمتر تحت تاثیر این



نوسانات قرار می گیریم ضمن اینکه هرفردی ازافراد جامعه در زمینه نیرو و



قدرت های روحی با یکدیگر نیز متفاوتند بعضی استعداد بیشتری در زمینه



روشن بینی یا کلرویانس (clairvoyance)دارند وبرخی در زمینه



پسیکومتری ,(psychomery)یاpk(بسیکوکی نسیس psychokinesis)ویا شفابخشی





واحتمالامواردی دیگر ازین دست ،قدرت واستعداد نشان میدهند ومبحث این جلسه در



ارتباط با قدرت تاثیر گذاری برحرکات اجسام یا(تله کینزی) است





.

خصیصه ئی که شخص را قادر می کندتا ازطریق آن براشیاء مختلف اثر



گذاشته یا آن اشیاء را به حرکت درآورد



.

در مراحل اولیه این تمرین و آزمایش سعی میکنم از مواردی تجربه کسب کنیم



که تا حدودی انجام آن ساده تر است لذا پس از آرامش وتمرکز به روشی که



قبلا گفته شد ویا به طریق های دیگر، باید فکر واراده خود را متوجه شیئی



مورد نظر کرده به شدت به منظوری که داریم فکر کنیم یعنی اگر منظور از



تمرین ، حرکت دادن آن شیئی باشد روی حرکت وجابجائی آن تمرکز میکنیم



ولی اگر منظور خم کردن آنست تمام توجه را بدین منظور روی آن شیئی



تمرکز میدهیم ،رمز موفقیت دراین تمرین تقویت اراده وشدت خواسته ما است



واینکه با یقین واعتقاد به این پدیده واطمینان به حصول نتیجه آن ،که مورد اخیر



بسیار در موفقیت موثراست.





تمرین ا-



در اطاقی ساکت وبا روشنائی کم می نشینیم ولیوانی را به فاصله حدودا





هفتاد سانتیمتری قرار می دهیم وسپس یک برگ کاغذ به ابعاد 15در15 و



یا 20در20روی آن میگذاریم آنگاه در حالی که در آرامش قرار داریم تمام



توجه مانرا روی کاغذ متمرکگز میکنیم وبه شدت اراده میکنیم که کاعذ را



بهحرکت درآوریم و از روی لیوان بیافتد سعی کنیم که لیوان وکاغذ درمقابل



نسیمویا تفس مان قرار نگیرند در صورت عدم موفقیت باز هم به تمرین ادامه



میدهیم البته زیاد خود را خسته نکنیم لذا در ادامه آزمایش ودر صورت



موفقیت، بجای کاغذ ازمقوااستفاده میکنیم .

...ادامه دارد


منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zolgharnein
24-08-2006, 11:43
سلام به سوشیانت عزیز
میخواستم بگم که تا پیک عکسها کجاست که گفتین عکس بذارید
آدرسشا برام بزارلطفا
==================================
مرسدس جان گفتم شاید منا با کسی دیگه اشتباه گرفته باشید اما چیزی نگفتم
==================================
راستی علیرضا جان شما که میگین من درگیر خواب نوشتنم
مگه چه اشکالی داره که آگاهانه تموممممممممممممممم کارهاتا انجام بدی میدونی
داره میدونی اینکار کاره راحتی نیست و اگه همراه نوشتنت انجام بدی م یکم استعدادت زیاد باشه
همون اوایل تو خواب بیدار میشی اما سخته !!!!!!!!!!!!!!!!
===========================================
راستی یه چیزه مهم به همه انهایی که برایبیداری تو خواب تمرین میکنند
اگه بیدار شدید حتی فکر اینکه نکنه از خواب بپرید را بسرتون راه ندید چون بسرعت عملی میشه وا خوابمی پرید
===============
من دیروز تو خواب بیدارشدم تا فکر کردم نکنه از خواب بپرم با اینکه تکنیکهای جلوگیری از اینکار را میدونستم بازم از
خواب پریدم
همه موفق باشید======================================== =======

zolgharnein
24-08-2006, 11:48
[COLOR=Lime]
كسي از آقا حميد خبر نداره :sad:

zolgharnein
24-08-2006, 11:53
راستي سلام و تبريك به جن تازه وارد

Unknow
24-08-2006, 15:36
سلام به همه ي دوستان عزيز !!
من تازه وارد اين تاپيك شدم و با وجود اينكه 70 صفحه بود سعي كردم يه نگاه اجمالي روي كلُش بندازم !
تاپيك جالبي و خوشحالم كه اين تاپيك هنوز فعاله و مثل بعضي از تاپيك ها خاك نميخوره !
به هر حال از همه ي دوستاني كه اين تاپيك رو زنده نگه داشتن تشكر ميكنم . ;)

فقط يه خواهشي دارم از سوشيانت عزيز اگه ميشه يه منبع جامع و قابل دسترسي معرفي كنيد كه ما هم مطالعه كنيم و اگه سوالي برامون پيش امد شما راهنماييمون كنيد !!!

اينجوري فكر ميكنم خيلي در وقت صرفجوئي بشه و هم اينكه سوالاتي كه در تاپيك گفته خواهند شد كاملآ دقيق و مربوط خواهند بود ! اميدوارم منظورم و گرفته باشيد .

به هر حال اگه ممكنه حد اقل يه كتاب واسه ي شروع و آشنايي با دنياي اثيري معرفي كنيد ! ( اگه ممكنه منابع و با مشخصات كامل معرفي كنيد ممنون ميشم )


همگي سرفراز باشيد

zolgharnein
24-08-2006, 20:39
سلام به بچه هاي آنلاين
شب جمعه بخير

zolgharnein
24-08-2006, 20:41
مي خواستم از اعضاي عزيز تاپيك خواهش كنم كه اگه تجربه اي دارند بذارن
با وركنيد خيلي مفيده و موثره
من خودم درباره بيداري تو خواب چند تاداشتم گذاشتم
:sad:

mercedes
24-08-2006, 21:02
سلام به دوستان
بازم غیبت دو روزه بنده رو ببخشید (مجاز بوده)
خادم زاده جان ممنون از همراهیتون تو این دو روز با چند تا از دوستان قدیمی که یه تیم درمانگری داشتیم صحبت کردم در آینده اونها هم به ما میپیوندند.در آینده انشا... یه تیم درمانگر اینترنتی خواهیم داشت.
حمزه جان ممنون از لطف شما فرمودید چرا مطلب نمیدم حقیقتا وقت برای تایپ بسیار کم دارم اما با فرصت اندکی که دارم سعی می کنم مطالب مفید را منتقل کنم (کپی) خوبه در کنار مطالب برنامه های عملی هم داشته باشیم .برای همین منظور اهدافی بزاریم که دانش و تجربه دوستان منتقل بشه و فرصتی برای مشارکت در انتقال دانش فراهم بشه.
درمورد برنامه های عملی بنده مدتی درمان داشتم حال اگه دوستان هم مایل باشند میتونیم اینو گسترش بدیم.دوستان هم اگه نظر بدن برای جا افتادن موضوع ممنون میشیم.
برای شروع از اسکن هاله میتونیم شروع کنیم بنده اماده هستم.
یه توضیح مختصر بدم: بوسیله اسکن کردن هاله سلامتی و چاکراها میتوان از بیماریهای گذشته حال و آینده با خبر شد و یا با اندازه گیری دهانه چاکرا و پرده چاکرا و ترمیم آن از بروز بیماری های روحی و جسمی جلوگیری کرد.
این اسکن هم از نزدیک قابل انجام هست و هم از راه دور .ربای اسکن هاله از راه دور احتیاج به تصویری از شخص می باشد.
برای امتحان دوستانی که تمایل دارن (یک نفر)عکس خودشو یا فرد مورد نظر رو بزاره تا اسکن کنیم.مدیریت اون با شما حمزه جان .
دوستان هم نظر بدند.
راستی کسی برنامه ساعت 10 شبکه 7 رو دید؟
تام بوی جان منتظر مطالبتون هستیم.

امشب ساعت 1 دور هم باشیم هم خوبه

Bedahe
24-08-2006, 21:05
سوشیانت جان شما هم قبلا یه پیشنهاد برا یه گروه داده بودی ! ! فک کنم تو تاپیک جن بود ، چیکارش کردی ؟ تشکیل شد ؟
هنوز پا بر جاست یا نه ؟

Bedahe
24-08-2006, 22:21
سلام
من یه مقدار در مورد درمانگری قبلا مطالعه داشتم یه کارایی هم انجام داده بودم اما مواردی که شما میگین مرسدس جان من تجربه نکردم .
خب عکس من که همینه که آواترم هستش اگه موافقین با عکس من شروع کنیم ؟!
با ساعت 1 هم موافقم .

Soshiant
25-08-2006, 00:58
ذولقرنین جان نمیدونم این ها را میدونی یا نه
یک سایت هست که ادرسش اینه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این سایت نرم افزاری هست که یک انجمن گفتگو داره به ادرس forum.p30world.com
که بخش های مختلفی مثل معرفی نرم افزار -بخش موزیک بخش اخبار -گرافیک و موبایل و .... داره
یک بخشش هم هست که انجمن متفرقه هست که تاپیک اسرا ماورا هم این جاست
بخش های زیادی هست که میتونید در انجمن ها بازدید کنید
مثلا گذاشتن عکس هم معلومه یک موضوع متفرقه هست و باید توی بخش متفرقه باشه
این هم ادرسشه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Unknow جان چند تا پست بالا تر از پست شما یک کتاب معرفی کردم
هاله درمانی با دستان شفا بخش که میتونه اطلاعات خوبی بده فکر هم میکنم زیاد پیدا بشه

مرسدس جان اسکن کردن افرادی که از اون ها اجازه ندارید و حتی نگاه به هاله افراد بدون اجازه افراد کارما داره هرچند همه بدون اجازه این کار ها را انجام میدهند برای همین بهتره افراد فقط عکس خودشونو بذارند یا اگر عکس کس دیگری را میذارند اجازه گرفته باشند
اگر مایل بودید من را اسکن کنید مشکلی نیست
مدیریت چی با من باشه مگه مدیریت میخاد
اگر هم کار خاصی منظورتون هست بهتره خودتون مدیریت کنید چون من فکر نکنم بیشتر از یک ماه دیگه بتونم مرتب سربزنم

اقای خادم زاده من چنین پیشنهادی یادم نیست ولی اگر هم داده باشم عملی نشد

Bedahe
25-08-2006, 01:20
دوستان ساعت 1:20 دقیقه است اما هنوز کسی نیومده که !؟ !؟ !؟

yaghish
25-08-2006, 06:09
سلام به همگي. سوشيانت جان ممنون از توضيحت .خيلي چيزا دستگيرم شد.من بازم معذرت مي خوام بابت سوالاي اضافيم. قول مي دم تا يه مطالعه نداشتم ديگه سوال نپرسم هرچند كه مي دونم شايد نتونم كتابي پيدا كنم.
سوشيانت جان عكس بچگيت خيلي خيلي نازه. چقدر نمك بودي ;)
بازم از همه ممنون
فعلن باي
hisss_5@yahoo.com
.................................................. .................................................. .............................

اینجا هم همینطور
ڀیر مرد روی نیمکت نشسته بود و کلاهش را روی سرش کشیده بود و استراحت می کرد. سواری نزدیک شد و از او ڀرسید: هی ڀیری مردم این شهر چطور آدمائی اند؟
ڀیرمرد ڀرسید :مردم شهر تو چه جوریند؟
گفت:مزخرف.
ڀیر مرد گفت: اینجا هم همینطور.
بعد از چند ساعت ڀیرمرد دیگری نزدیک شد و همین سوال را ڀرسید.
ڀیرمرد باز هم ڀرسید :مردم شهر تو چه جوریند؟
گفت: خوب مهربونند.
ڀیر مرد گفت: اینجا هم همینطور

yasamin_matin
25-08-2006, 16:49
ایا استاد ارام کتاب دارند اگه دارند اسمشو همراه انتشاراتش بنویسید

zolgharnein
25-08-2006, 19:41
تمرین 2-





چند عدد چوب کبریت را روی میز مقابل خود میگذاریم سپس درحالی که دستان



خود را درفاصله 20 تا 30 سانتیمتری بالای آن قرارمی دهیم با حرکت دادن



دستانمان ازهمان فاصله سعی میکنیم چوب کبریت ها رابه حرکت درآوریم



وتا ازروی میز بریزندباید توجه کنیم که م.فقیت دراینکار بستگی به شدت تمرکز



واراده ومیل باطنی مان دارد نه جهد وکوشش ظاهری ....درصورت موفقیت



میتوانیم از اشیاء سنگینتر مانند خودکار ویا قوطی کبریت ...ویا شیئی سنگینتری



استفاده کنیم..



منبع :همون وبلاگ قبلي

zolgharnein
25-08-2006, 19:44
سوشيانت نه من اين چيزا را نميدونستم
حتي نميدونم بچه ها چطور يه مطلب را ميزارن و وقتي رو كلمه دانلود كيليك ميكنيم اون مطلب يا عكس شروعبه دانلود ميكنه
اگه اينم بگيممنون ميشم
راستي يه تجربه كوتاه از برون فكني و بيداري تو خواب بصورت تركيبي دارم ميزارمش بخونيد اما امروز نميرسم بنويسم

zolgharnein
25-08-2006, 19:46
راستي بچه ها هيچكدوم تجربه اي نداريدددددددددددددددددددد ددددددددد
:ohno: :sad: :angry:

shahrad
26-08-2006, 00:44
سلام :


در اکنکار همیشه استاد بعدی از طرف پیران نظام وایراگی انتخاب می شود و البته تعدادی در این سمت کاندید می شوند منتها چند مورد هست که این کاندیدها حتما باید رعایت کنند

1: رعایت قانون سکوت در خصوص کاندید بودن

2: رعایت قانون سکوت در خصوص اموزشهای استادی

3: تنها استاد فعلی طی یک نامه می تواند استاد جدید را رسما به چلاها معرفی نماید که کاملا جنبه درونی و بیرونی و اداری ان رعایت می گردد

4: هر کاندیدی قبل از اعلام ما هانتا استاد حق ادعای استادی یا ظهور نماید از این مقام و کاندید بودن عزل می شود

5: معرفی استاد به صورت یک مراسم خاص برگزار می شود هیچکس بدون این مراسم نمی تواند خود را استاد معرفی نماید این مراسم در حضور استاد قبلی و بسیاری از چلا ها و واصلین حلقه بالا طی یک سمینار در چن هاسن بر گزار می شود

6: هیچکس نمی تواند در کشور و جای دیگر بدون شرایط و محورهای بالا به صورت خود اختیاری ادعای استادی نماید

_________________
تنها آن هستی دارد

Anitia در خدمت عموم مردم ايران
(((مدير مسئول موسسه و سايت)))

mercedes
26-08-2006, 01:36
ایا استاد ارام کتاب دارند اگه دارند اسمشو همراه انتشاراتش بنویسید
انرژی درمانی (مقدماتی) انتشارات تجسم خلاق 88302523

mercedes
26-08-2006, 01:50
سلام
من یه مقدار در مورد درمانگری قبلا مطالعه داشتم یه کارایی هم انجام داده بودم اما مواردی که شما میگین مرسدس جان من تجربه نکردم .
خب عکس من که همینه که آواترم هستش اگه موافقین با عکس من شروع کنیم ؟!

الته برای نتیجه گیری بهتر عکس تمام رخ باید باشه.
روی چشمها خصوصا چشم چپ یه مقدار انباشتگی انرژی وجود داره.
پرده پشتی چاکرا قلب هم نیاز ه ترمیم داره احتمالا یه تاثیر عاطفی در زمان گذشت داشتید که ناتموم باقی مونده
ریز چاکرا منگ مین (پشت ناف) هم یک مقدار نوسان داره این چاکرا مرتبط با فشار خون هست احتمالا نوسان فشار خون هم داشته باشید.
به دلیل تمام رخ نبودن دقیق تر نمشیه اسکن کرد.
در مجموع هاله شما انباشتگی زیاد انرژی نداره
برای از بین بردن انباشتگی ها و دفع انرژی های معیوب دوش آب نمک رو توصیه می کنم.

mercedes
26-08-2006, 01:56
دوستان ساعت 1:20 دقیقه است اما هنوز کسی نیومده که !؟ !؟ !؟
معضرت میخوام اون شب یه کاری پیش اومد ساعت 4 تونستم بیام
اگه دوستان موافق باشند یه روز مثلا پنج شنبه ساعت 12 شب رو قرار بزاریم برای دوستانی که تمایل داشتند توی تاپیک on بشیم.
یه پیشنهاده منتظر نظر دوستان هم هستیم.

Soshiant
26-08-2006, 10:14
tom boy جان به غیر از تناسخ سوال دیگری بود بپرسید

ذوالقرنین منظورتون اینه که چه طور توی سایت موضوع جدید بذارید تا در موردش بحث بشه یا چه طور یک عکس و یا موزیک یا یک نرم افزار را چه طور در اینترنت قرار دهید تا دیگران هم استفاده کنند - هر کدوم خواستی توضیح بدم

خادم زاده جان من هم از ساعت 1 تا 1:15 بودم کسی نبود

mercedes جان من را هم اسکن کن ببینم چه قدر دقیق میگی
راستی شما چه سبکی کار میکنید؟ اگر مشهور نیست یک کم توضیح هم بدید

yasamin_matin
26-08-2006, 15:23
سلام
کسی که بتونه انرژی ها رو ببینه چه کارهایی رو می تونه انجام بده
و ایا خام گیاه خواری قدرت های روحی انسان رو زیاد می کنه

yasamin_matin
26-08-2006, 15:36
مرسدس جان خیلی خوب می شه اگه روش انرژی درمانی تونو بگید

Bedahe
26-08-2006, 18:12
:ohno:
من جدا" حیرت کردم مرسدس جان ! ! واقعا عالی بود ، اینم عکس تمام رخ و مصرا" خواهش میکنم مجدد این کار رو انجام بده برام .
من خیلی تا به حال خوندم و گشتم این ور و اون ور اما چون از عمل به جای خاصی نرسیدم ماوراء رو ول کردم ! !
اگه تو این زمینه کمکم کنی بزرگترین کمک زندگیش رو به کسی کردی که به این علم خیلی خدمت کرده.
من خیلی این در و اون در زدم اما . ..

Bedahe
26-08-2006, 18:43
من امشب ساعت 12 رو پیشنهاد میکنم .

mehd20_esf
26-08-2006, 21:37
سلام به همه
يه سوال ازسوشيانت عزيزداشتم
ميخواستم بدونم چرا موقع برونفكني تو خواب چيزايي ميبينم كه واقعيت نداره؟
مثلا يه روزصبج اينجور شدم ولي وقتي پرواز كردم ازخونه بيرون رفتم هوا تاريك بود البته من خيلي أزمايشا دراين موقع ميكنم كه بعد كه بيدار ميشم ميبينم 99درصد اشتباست
البته من برا اينكه خيلي لذتبخشه اين كارا انجام ميدم وتا اين حدش خيلي راضيم ولي ميخوام بدونم أيا روشي هست كه بشه اونا تبديل به واقعيت كرد
مرسي

mehd20_esf
26-08-2006, 22:15
راستي من دنبال يه استاد خوب مي گردم

Alireza_Shafaei_PCworld
27-08-2006, 05:44
مرسدس جان روی قیافه ضایع من هم کار کن
یک اسکن HD بگیر!(لطفا)
عکس بچگی 37 کیلوبایت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عکس حالام
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یا حجم 120 کیلوبایت
یک چیز جالب که حلا متوجه ش شدم
عکس بچگیم چشمام آبی هستند
ولی حالا چشمام سبز هستند! در صورتی که من مطمئن هستم که هردوتا عکس خودمم!
دومی را که الان گرفتم و اولی را قشنگ یادمه که ازم میخواستن عکس بگیرن
و همه ی اطرافیانم تایید میکنند که اون منم!
یعنی چم شده؟! نکنه من خودم نباشم! آخه توی آینه هم که نگاه میکنم چشمام سبزن
ولی کاملا یادم میاد که همه میگفتن چشمام آبیه!!!!!
دارم دیونه میشم!
بگذریم
به غیر از اسکن که مرسدس خان زحمتش را میکشن
یک موضوع دیگه هم بودم
من وقتی به خوابهای اخیرم نگاه میندازم متوجه یک موضوعی میشم
من در خوابهام همه چیزو طبیعی میبنم خیلی طبیعی میبنم
وقتی شاید هر ده تا خوابهام را کنار هم میزارم میبینم یک رابطه دارن
یعنی انگار ادا مه ی همن!
راحت بگم چه حسی دارم
وقتی میخوابم احساس میکنم که Alt+Tab را فشار دادم و میپرم به یک دنیای دیگه که به طور موازی در حال حرکت با دنیای ماست
یعنی من کنترل ده ها آدم را دارم که با هر مرحله خواب یکی از اونها را هدایت میکنم
نمیدونم چجوری منظورم را بگم
فقط امیدوارم یکی از استادان متوجه منظورم شده باشن!

قربانتان
ع.ش

mehd20_esf
27-08-2006, 14:22
عليرضا جان سلام: اين موضوع دومي كه گفتي نشون ميده كه خيلي پيشرفت كردي
من يادم مياد كه حدود پنج ماه پيش به اين حالت رسيدم راستش من مدت يه ساله كه تمرين ميكنم و الان متوسط هفته اي دو بار پرواز را در خواب البته تجربه ميكنم (البته هوشيار هستم ) و اونقدر كيف داره كه اگه بدوني شب وروز تمرين ميكني البته اولين باري كه تجربه كردم موقعي بود كه ازتمرين خسته شده بودم واشتياق اوليم كم شده بود فكر كنم يكي از موانع اشتياق بيش از حد باشه من تقريبا تمامي اين حالاتي كه گفتي رو پنج ماه قبل تجربه كردم
البته من استاد نيستم وخودمم تازه دنبال استادم چون تازه متوجه شدم اول راهم ودوست دارم پيشرفت معنوي هم بكنم ولي براي اينكه ديدم حالات تو مثل حالتهاي مدتي قبل خدمه خواستم اميدوار بشي
راستي مراقب وزنتم باش با اين وزن نميتوني پرواز كني 37 كيلو كجا 120كيلو كجا

yaghish
27-08-2006, 15:37
mehd20_esfجان یه توصیه براتون داشتم. سعی نکنید دنبال استاد بگردید. من دو سال دیونه وار این کارو کردم.تو خونه مدرسه کلاس های غیر درسی حتی تو چت روم. اما به این نتیجه رسیدم که تو این دنیا همه پی استادن خیلی کمن اونائی که پی شاگرد هستند .که از این ادمای کم هیچیش سهم من نبود. اونائی که استاد دارن اگه خوب نگاهشون کنیم می بینیم استاده اومده سراغش نه اینکه طرف بره استاد پیدا کنه. من مثل شما دنبال استاد خیلی خوب نبودم فقط دنبال یکی بودم که درکم کنه و چند پله از من بالاتر باشه تا دست منم بگیره و این چندتا پله رو که رد کردم حتی می تونستیم با هم ادامه بدیم اما............................
بگذریم . اما شما که پی استاد می گردین تا حالا به ادمائی که چند پله پائئن تر از شما هستند به چشم یه شاگرد نیگا کردین تا اونائی که از شما بالاترن به چشم یه شاگرد بهتون نگاه کنن؟
ببخشید خیلی سرتونو درد اوردم. شاید از دستم ناراحت شده باشین اما منضور بدی نداشتم شاید فقط خواستم با یکی که دنبال چیزیه که منم دنبالشم درددل کرده باشم.

Alireza_Shafaei_PCworld
27-08-2006, 15:49
عليرضا جان سلام: اين موضوع دومي كه گفتي نشون ميده كه خيلي پيشرفت كردي
من يادم مياد كه حدود پنج ماه پيش به اين حالت رسيدم راستش من مدت يه ساله كه تمرين ميكنم و الان متوسط هفته اي دو بار پرواز را در خواب البته تجربه ميكنم (البته هوشيار هستم ) و اونقدر كيف داره كه اگه بدوني شب وروز تمرين ميكني البته اولين باري كه تجربه كردم موقعي بود كه ازتمرين خسته شده بودم واشتياق اوليم كم شده بود فكر كنم يكي از موانع اشتياق بيش از حد باشه من تقريبا تمامي اين حالاتي كه گفتي رو پنج ماه قبل تجربه كردم
البته من استاد نيستم وخودمم تازه دنبال استادم چون تازه متوجه شدم اول راهم ودوست دارم پيشرفت معنوي هم بكنم ولي براي اينكه ديدم حالات تو مثل حالتهاي مدتي قبل خدمه خواستم اميدوار بشي
راستي مراقب وزنتم باش با اين وزن نميتوني پرواز كني 37 كيلو كجا 120كيلو كجا

سلام
بابت امیدواریت ممنونم
من فقط یک موضوعی را نفهمیدم
من که 120 کیلو یا 37 کیلو نیستم که
اینا حجم عکسهایی بود که گذاشته بودم!
برای اینکه مرسدس بدونه چقدره لود کردن عکس طول میکشه!

mehd20_esf
27-08-2006, 18:57
جان ببين عزيزم ا گه منضورت اينه كه من خودم استاد خودم بقيه باشم كه فكر نميكنم اين راه حل خوبي باشه شما هم وقتي به اين مرحله رسيدي ميبيني ادامه راه تنهايي خيلي سخته والبته خطرناك هر قدر هم جلو بري اين مساله برات واضحتر ميشه م گه اينكه از يه نيروي بالاتر مثل ائمه يا خود خدا كمك ب گيري كه البته بايد يقين كامل هم داشته باشي كه خيلي سخته حالا ا گه مي گي من بقيه رو به عنوان شا گرد ببينم من در اون حد نيستم ولي ميتونم تجربياتمو در اختيارتون بزارم فقط هميشه سعي كنيد تمرين هايي كه انجام ميديد فقط به خاطر رسيدن به خدا باشه تا اونم كمكتون كنه
من از روز اولي كه اين كارو شروع كردم با خدا عهد كردم كه خلاف شرع نكنم مثلا خونه مردم سرك نكشم ودر عوض خواستم حدا هم كمكم كنه كه تا حالا خيلي كمكم كرده
اميدوارم بتونم اين نيروهايي كه خدا به من داده در جهت درست فعال كنم

leia
27-08-2006, 21:37
نقل قول
عکس بچگیم چشمام آبی هستند
ولی حالا چشمام سبز هستند! در صورتی که من مطمئن هستم که هردوتا عکس خودمم!
دومی را که الان گرفتم و اولی را قشنگ یادمه که ازم میخواستن عکس بگیرن
و همه ی اطرافیانم تایید میکنند که اون منم!
یعنی چم شده؟! نکنه من خودم نباشم! آخه توی آینه هم که نگاه میکنم چشمام سبزن
ولی کاملا یادم میاد که همه میگفتن چشمام آبیه!!!!!
دارم دیونه میشم!

leia
27-08-2006, 21:37
سلام
علیرضا جان رنگ چشم فکر نکنم که به متافیزیک ربطی داشته باشه
و بیشتر به ژنتیک مربوط می شه.
زیاد هم مهم نیست نگران نباشید چون مادر من هم قبلا چشماش سبز بود
ولی الان چشماش آبیه.

mercedes
28-08-2006, 00:12
با سلام به دوستان عزیز
اگه اجازه بدبن از آخر شروع کنیم
علی رضا جان مشکل خاصی نیست هاله خوش رنگ و سالمی دارین از لحاظ چاکرایی هم چاکرا ها در اندازه طبیعی هستند به غیر از چاکرا ناف و آجنا درداین دو ناحیه انباشتهگی انرژی مشاهده میشه احتمالا تمرین تمرکزی داشتید که به آجنا آسیب رسونده بهته ترمیم بشه در محیط اتاقتون هم بهتره هر 2روز عود روشن کنید یه مقدار انرژی سنگین وجود داره.



راستی کسی نپرسید دوش آب نمک چیه و برای چی استفاده میشه

mercedes
28-08-2006, 00:12
*********===

Alireza_Shafaei_PCworld
28-08-2006, 02:05
مرسدس جان زیر آب نمک توضیح بده!!!
چی گفتم ! زیر دیپلم توضیح بده!
عود دیگه چیه؟
در رابطه با ترمیم اون دوتا هاله باید چی کار کنم؟

یک سوال فنی دیگه
چجوری از روی یک عکس JPG که اونم به صورت Binary ذخیره شده اینارو میفهمین؟
راستی دوش آب نمک را هم بگو (لطفا)

یک سوال دیگه
من اگر در خوابهام کنترل خودم را به دست بگیرم چی کار میتونم بکنم؟
چون دنیایی که توشون خواب میبینم همشون مثله دنیای ما هستند
یعنی هیچ قدرتی فراتر از قدرت الانم ندارم! به غیر از یک خواب
که به صورت ارادی یک جسم را بدون اینکه لمس کنم بلند کردم همین!
در رابطه با پرواز روح و ارتباط اون با هوشیاری در خواب هم لطفا توضیح بدین

TanX
قربانتان
ع.ش

mehdidll
28-08-2006, 03:20
سلام دوستان من تازه وارد اين بحث شدم واقعا جالبه من همين 2 صفحه قبلي رو خوندم خيلي حال كردم در رابطه با موضوع خواب
دوستان من زياد چيز علمي در اين رابطه نميدونم حالا ميخوام يه چيزي بگم من خيلي وقتها هست كه تويه خواب پرواز ميكنم
البته نمي دونم چه جوري هست كه تو خواب ميدونم خواب ميبينم و كنترل بر خوابم درام نميدونم چه جوري بگم بگذريم ميخوام يه چيزي بگم شايد باورتون نشه واسه خودمم خيلي خيلي عجيب بود يه شب كه خواب بودم يهو ديدم تويه اتاق دارم راه ميرم و بعد چنان سريع برگشتم به اتاق خودم كه خودمم باورم نشد وقتي اومدم تو اتاق خودم رو ديدم كه خوابيدم كه يهو انگار كه يه چيزي وارد بدنت بشه كل بدنم بي حس شد نميدونم شايد خندتون بگيره آيا امكانش هست كه روح خودم بوده باشه چون روي اون كنترل نداشتم و نميدونم يه لحظه خودم رو ديدم و ....
و اما يه سوال آيا ميشه رو از بدن جدا كرد ؟ در هر حالتي ؟
اصلا در مورد روح در عالم دنيا و چگونگي ايجاد اينگونه حالات اگه ميشه يه توضيحي بدين ممنونم

Bedahe
28-08-2006, 03:34
علیرضا جان الان چه تمریناتی انجام میدی ؟
یا اینکه از کی این موارد برات پیش میاد ؟
عجیبه که نمیدونی ،عود یه ماده ی خشبو هستش که برای از بین بردن انرژی های منفی ازش استفاده میشه ، بیشتر تو جلسات مراقبه و مدیتیشن ازش استفاده میکنن ، از هر عطاری که بپرسی هر چی بخوای بهت میده . راستی اسپند هم تقریبا همین کار رو انجام میده .
جریان آب نمک رو منم کامل نمیدونم اما در مورد خود آب ، خاک و چند تا مورد دیگه باید عرض کنم که از این عناصر برای تخلیه انرژی ( بالاخص انرژی های منفی ) استفاده میشه .
در مورد خوابهات کاملا نمیدونم اما این مواردی که میگم ممکنه کمکت کنه تو درک جریان : زمانی که ما در حالت هشیاری هستیم رو به فردی تشبیه کن که از سوراخ یه دیوار داره یه ردیف سرباز رو که در حال عبور هستن نگاه میکنه ! سربازی که داره میبینه میشه زمان حال ! اونی که رفت میشه گذشته و اونی که داره میاد میشه آینده ! !
حالا تصور کن این فرد بره رو دیوار ! چی میبینه ؟ ؟ گذشته حال و آینده رو به صورت یکجا . این حالتی هستش که زمان پرواز روح شخص به اون دست پیدا میکنه ، حالا خودت تصور کن میشه چیکار کرد ! !

zolgharnein
28-08-2006, 09:14
سلام به سوشيانتميبخشيد نبودم آخه يكارت جديد گرفتم رفته بدم تو يه سايت داشتم فيلم يك روح را دانلود ميكردم هك شدم و كارتم دود شد رفت هوا
راستي ممنون از جوابتون منظورم اين بود كه چطوري ميشه يك موزيك يا مطلب يا فيلم را برايدانلود بزارم

zolgharnein
28-08-2006, 09:15
سلام به همه من می خوام یکی از تجربه هام را بگو
دو هفته پیش من توی یکی از صفحات این تاپیک خوندم که آقا حمید نوشته بودند که قبل از خواب شروع به ریلکس کردن خودشون کردند البته برای گفتن تلقینات بیداری تو خواب من هم قبلا اینکار را میکردم ولی بهش توجهی نداشتم تا اینکه خوندک که نوشته بودند که با انجام اینکار نصفه های شب یکدفعه احساس کردند که یه چیزی شبیه جارو برقیداره تموم هوای شکمش را بیرون میکشه وایجاد خلا میکنه بگذریم من از اون به بعد سعی کردم هنگام خواب خسته تر باشم بعد به انجام تمرینات خلسه پرداختم با اینکار هر دفعه احساس میکنم میخوام از بدنم خارج شم یه حالت سرگیجه میگیرم اما تا حالا که نشده اما یکبار وسط شب توی خواب بودم که احساس کردم میخوام از خودم جدا شم البته خواب میدیدم یکدفه افتادم رو زمین همون صداهای وزوز را میشنیدم یکدفعه از خواب بیدار شدم احساس کردم که یک چیزی داره از سرم بیرون کشیده میشه مثل اینکه یک نیروی شدیدی داشت خارج میشد خیلی وحشتناک اما جالب بود البته اینهاتو بیدتری بود نصفی از اون تو خواب اتفاق افتاده بود خلاصه با خودم گفتم اولین بار هست بذار اول برم تو بدنم دو باره برم بیرون که دیگه گیر افتادم ونشد
امه اینا بگم که خلسه شدن هنگام خواب شب اونم وقتی یکم خسته باشید یکم هم خواب آلود خیلی کمک به برونفکنی میکنه :tongue:

zolgharnein
28-08-2006, 10:46
سلام دوستان من تازه وارد اين بحث شدم واقعا جالبه من همين 2 صفحه قبلي رو خوندم خيلي حال كردم در رابطه با موضوع خواب
دوستان من زياد چيز علمي در اين رابطه نميدونم حالا ميخوام يه چيزي بگم من خيلي وقتها هست كه تويه خواب پرواز ميكنم
البته نمي دونم چه جوري هست كه تو خواب ميدونم خواب ميبينم و كنترل بر خوابم درام نميدونم چه جوري بگم بگذريم ميخوام يه چيزي بگم شايد باورتون نشه واسه خودمم خيلي خيلي عجيب بود يه شب كه خواب بودم يهو ديدم تويه اتاق دارم راه ميرم و بعد چنان سريع برگشتم به اتاق خودم كه خودمم باورم نشد وقتي اومدم تو اتاق خودم رو ديدم كه خوابيدم كه يهو انگار كه يه چيزي وارد بدنت بشه كل بدنم بي حس شد نميدونم شايد خندتون بگيره آيا امكانش هست كه روح خودم بوده باشه چون روي اون كنترل نداشتم و نميدونم يه لحظه خودم رو ديدم و ....
و اما يه سوال آيا ميشه رو از بدن جدا كرد ؟ در هر حالتي ؟
اصلا در مورد روح در عالم دنيا و چگونگي ايجاد اينگونه حالات اگه ميشه يه توضيحي بدين ممنونم



سلام مهدی جان اینی که میگی عادی هست خیلی اتفاق افتاده که تجربه بیداری تو خواب به برونفکنی کالبد اختری یعنی همونی که برای شما اتفاق افتاده منجر میشه وقتی هم به بدنت برگشتی چون خواب خودش حالت خلسه هست و حالت خلسه هم یعنی بیحسی وسنگین شدن پس مسلما شما نمیتونید حرکتی بکنید .
اینکه میگید روح را جدا کرد میشه میدنی چیه ما 7 بدن داری که اولیش همون بدن فیزیکی ماست وآخریش همون روح هست بعد از بدن فیزیکی بدن اختری هست هرچی که بیشتر تمرین کنی و درجات معنویتون را بیشتر بالا ببرید راحتتر به اون بدنها سفر میکنید وقتی که مثلا با بدن اختری سفر میکنید بدنهای ظریفتر و شفاف تر که روح هم آخریش هست همراه هم هستند ولی چون فعلا هنوز درجه شما پایین هست تنها میتونید از تواناییهای بدن اختری استفاده کنید.

zolgharnein
28-08-2006, 10:47
انگار مطالبم درباره تله كينزي بدرد كسي نميخورد

zolgharnein
28-08-2006, 10:49
راستي مرسدس جان اون برنامه درباره ذهن خلاق توي شبكه آموزِش ساعت 10 روز دوشنبه هفته پيش جالب بود من كه گوش دادم و استفاده كردم
اگه بازم از اين برنامه ها بود خبرمون كن
ممنون

zolgharnein
28-08-2006, 10:55
عليرضا جان سلام: اين موضوع دومي كه گفتي نشون ميده كه خيلي پيشرفت كردي
من يادم مياد كه حدود پنج ماه پيش به اين حالت رسيدم راستش من مدت يه ساله كه تمرين ميكنم و الان متوسط هفته اي دو بار پرواز را در خواب البته تجربه ميكنم (البته هوشيار هستم ) و اونقدر كيف داره كه اگه بدوني شب وروز تمرين ميكني البته اولين باري كه تجربه كردم موقعي بود كه ازتمرين خسته شده بودم واشتياق اوليم كم شده بود فكر كنم يكي از موانع اشتياق بيش از حد باشه من تقريبا تمامي اين حالاتي كه گفتي رو پنج ماه قبل تجربه كردم
البته من استاد نيستم وخودمم تازه دنبال استادم چون تازه متوجه شدم اول راهم ودوست دارم پيشرفت معنوي هم بكنم ولي براي اينكه ديدم حالات تو مثل حالتهاي مدتي قبل خدمه خواستم اميدوار بشي
راستي مراقب وزنتم باش با اين وزن نميتوني پرواز كني 37 كيلو كجا 120كيلو كجا



سلام mehd20_esf جان ديدم شما هم تو اينكار هستيد گفتم كمكم كنيد ميخواستم بگم من شش ماه هست كه تمرين ميكنم نا اميد نشدم اما خيلي كم بيدار ميشم ميشه بگيد شما چيكار ميكرديد البته من هر روز روشهاي جديد تري امتحان ميكنم علاوه بر قبليها
خاهشا روشهاي خودتون را بگيد

mercedes
28-08-2006, 11:02
راستي مرسدس جان اون برنامه درباره ذهن خلاق توي شبكه آموزِش ساعت 10 روز دوشنبه هفته پيش جالب بود من كه گوش دادم و استفاده كردم
اگه بازم از اين برنامه ها بود خبرمون كن
ممنون
سلام
یه دوره عملی رویا بینی هم دارند هم توی اصفهان هم تهران

mercedes
28-08-2006, 11:09
انگار مطالبم درباره تله كينزي بدرد كسي نميخورد
ذوالقرنین جان مرسی بابت مطلبتون فقط یه نکه هست که بگم اینکه این تمارین فشار بسیار زیادی به اعصاب ه چاکرا ها وارد میکنه و باعث پاره شدن پرده چاکرا میشه این تمارین بهتره تحت نظر استاد باشه

zolgharnein
28-08-2006, 16:58
سلام
یه دوره عملی رویا بینی هم دارند هم توی اصفهان هم تهران


ميدوني كجا برگزار ميشه اگه ميدوني ممنون ميشم بنويسي ببينم تو اين دورها درباره بيدار شدن تو خوابهم بحث ميشه راستياي دورها كه گفتيد توي تلويزيون هم پخش ميشه

zolgharnein
28-08-2006, 17:01
ذوالقرنین جان مرسی بابت مطلبتون فقط یه نکه هست که بگم اینکه این تمارین فشار بسیار زیادی به اعصاب ه چاکرا ها وارد میکنه و باعث پاره شدن پرده چاکرا میشه این تمارین بهتره تحت نظر استاد باشه

اگه پاره بشند چي ميشه
آخه استاد از كجا گير بياريم
يعني تمرينهاي رسيدن به خلسه عميق را هم متوقف كنم



:ohno: :ohno: :ohno: :sad: :sad: :sad:

mehd20_esf
28-08-2006, 18:26
سلام به همه عزيزان مرسدس جان من فقط به همين دليلي كه عنوان كردي دنبال استاد هستم چون دارم به اين نتيجه ميرسم كه بقيه راه يه كم مشكله و خطر داره البته من تا همين جاش خيلي راضيم وخدا رو شكر ميكنم كه تقريبا ارادي اين كارو انجام ميدم

__________________
خدمت اون دوست عزيزم كه خواسته بود روشمو توضيح بدم بايد عرض كنم كه قدم اول من در موفقيت كم شدن اشتياق شديدي بود كه داشتم يعني هول زدگي و عجله وشتاب مانع بزرگيه اگه أرامش داشته باشيد وعجله وشتاب نكنين بعد از يه مدت اولين تجربه رو خواهيد داشت من خودم اول از روش تلقين يادأوري خواب استفاده ميكردم
يه مدت همينجور بايد خوابها رو يادداشت كنين شب كه ميخواين بخوابيد اونا رو مرور كنين
اولين تجربه من حدود 40 ثانيه بود بعد حدود دو هفته خبري نشد تااينكه دوباره اين تجربه رخ داد بعد از اون دوباره دو هفته بعد دم صبح اينجور شدم اين بار 2 دقيقه اي شد دفعه بعد يك هفته بعد... همينجوري تا حالا هفته اي دو بار(يعني دو سري)واسه اينكه هر بار برونفكني حدود يك تا دو دقيقه اي ميشه و وقتي احساس ميكنم روح برميگرده تلا ش ميكنم كه دوباره پرواز كنه اخرين بار سه روز قبل بود كه تونستم 6بار پرواز كنم يعني 6 تا دو دقيقه
بهترين موقع هم دم صبح يه جاي خيلي خنك كه خواب مي چسبه و أدم گيج خوابه اون موقع تا ميتونين تلقين كنين كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم تا اين كه خوابتون ببره
در اين حالت احتمال برونفكني خيلي زياده تا شب

mehd20_esf
28-08-2006, 18:50
در موردلذتش هم بايد بگم حاضر نيستم با چيزي عوضش كنم تقريبا مثل وقتي ميمونه كه تازه موتور خريده بودم و تو مسير اصفهان زرين شهر با120تا سرعت حركت ميكردم
راستي از مرسدس عزيز خواهش ميكنم يه كم در مورد روش متعادل كردن چاكرا ها توضيح بده و درباره ازبين بردن انر ژي هاي اضافي يه بار أخر مديتيشن يادم رفت تخليه انر ژي اضافه رو انجام بدم عصرش سردرد و سينه درد شديدي گرفتم كه جونم ميخواست بياد بالا
مرسي ازهمتون

zolgharnein
28-08-2006, 20:56
سلام به همه عزيزان مرسدس جان من فقط به همين دليلي كه عنوان كردي دنبال استاد هستم چون دارم به اين نتيجه ميرسم كه بقيه راه يه كم مشكله و خطر داره البته من تا همين جاش خيلي راضيم وخدا رو شكر ميكنم كه تقريبا ارادي اين كارو انجام ميدم

__________________
خدمت اون دوست عزيزم كه خواسته بود روشمو توضيح بدم بايد عرض كنم كه قدم اول من در موفقيت كم شدن اشتياق شديدي بود كه داشتم يعني هول زدگي و عجله وشتاب مانع بزرگيه اگه أرامش داشته باشيد وعجله وشتاب نكنين بعد از يه مدت اولين تجربه رو خواهيد داشت من خودم اول از روش تلقين يادأوري خواب استفاده ميكردم
يه مدت همينجور بايد خوابها رو يادداشت كنين شب كه ميخواين بخوابيد اونا رو مرور كنين
اولين تجربه من حدود 40 ثانيه بود بعد حدود دو هفته خبري نشد تااينكه دوباره اين تجربه رخ داد بعد از اون دوباره دو هفته بعد دم صبح اينجور شدم اين بار 2 دقيقه اي شد دفعه بعد يك هفته بعد... همينجوري تا حالا هفته اي دو بار(يعني دو سري)واسه اينكه هر بار برونفكني حدود يك تا دو دقيقه اي ميشه و وقتي احساس ميكنم روح برميگرده تلا ش ميكنم كه دوباره پرواز كنه اخرين بار سه روز قبل بود كه تونستم 6بار پرواز كنم يعني 6 تا دو دقيقه
بهترين موقع هم دم صبح يه جاي خيلي خنك كه خواب مي چسبه و أدم گيج خوابه اون موقع تا ميتونين تلقين كنين كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم تا اين كه خوابتون ببره
در اين حالت احتمال برونفكني خيلي زياده تا شب


از جوابتون ممنونم منم يبار وقتي نااميد خوابهاما مرور ميكردم اين افاق برام افتاد

zolgharnein
28-08-2006, 20:57
اعياد شعبانيه بر همه بچه هاي تاپيك مبارك باشه

yaghish
29-08-2006, 00:53
دوستان همگی سلام. امیدوارم که حالتون خوب باشه.
راستش من به کمک نیاز دارم.اوضاع روحیم خیلی ناجوره . می خواستم از همتون خواهش کنم اگه قابل دونستید برام دعا کنید. ممنون میشم.
یه سوالی هم دارم که امید وارم همتون برام جواب بذارین.می خواستم بپرسم اگه یه اشتباه بزرگ کنید که دودش هم تو چشم خودتون بره و هم تو چشم یکی دیگه و ندونید چطوری جبران کنید چیکار می کنید؟یا اینکه برعکس اگه یکی یه اشتباهی کنه که دودش تو چشم شما بره چی. ؟ اون وقت چیکار میکنید.
اگه هم خواستین برام میل بزنین. اینم آی دی من:hisss_5@yahoo.com
دعا یادتون نره. تا چهارشنبه خداحافظ.
.................................................. ....................................

عاشقان خدا چه کسانی هستند؟
فرشته ای در خیابان قدم می زد در دست راستش یک مشعل بود و در دست چپش یک سطل آب.
رهگذری از فرشته پرسید:با آب و آتش چه می خواهی بکنی؟
فرشته پاسخ داد: با آتش می خواهم خانه های مجلل بهشت را بسوزانم و با سطل آب می خواهم آتش جهنم را فرو نشانم.
آنگاه پی خواهیم برد که عاشقان واقعی خدا چه کسانی هستند. دنیا جای سوداگران نیست.

Bedahe
29-08-2006, 12:35
ممرسدس جان اسکن ما انجام نشد ؟ !

mercedes
29-08-2006, 13:10
اگه پاره بشند چي ميشه
آخه استاد از كجا گير بياريم
يعني تمرينهاي رسيدن به خلسه عميق را هم متوقف كنم



:ohno: :ohno: :ohno: :sad: :sad: :sad:
در صورت پاره شدن پرده چاکرا ها خصوصا آجنا فرد دچار سر درد های عصبی شده و بعضی مواقع هم اشکال عجیب غریب که همون غیر اورگانیک ها هستند رو میبینه همچنین پرده چاکراها مانی ورود این موجودات میگردنن مثلا پاره شدن پرده چاکرای شبکخ خورشیدی باعث بیماری های روانی میشه خوصوصا اعتیاد یکی از عوامل اسیب زننده به اون پرده ها میشه مثلا بیماری وسواس با ورود یک غیر اورگانیک و رد شدن از پرده چاکرا شروع میشه که برای درمان اون از انرژیهای بسیار قوی الکتریکه استفاده میشه یا برای ترمیم اونا هم همینطور.
دود هم یک عامل دور کننده غیر اورگانیک ها و انرژی های موجود در محیط میشه مثلا در قدیم موقعی که یکی بیمار بود توی یه خونه مرتبا اسپند دود میکردند در هند از عود استفاده میکنند. استفاذه از عود یا اسپند در محیطهایی که انرژی سنگین یا منفی دارند میتونه مفی باشه
نمک هم خاصیت جذب و هم سوزاندن انرژیهای معیوب رو داره در قدیم هم برای جلو گیری از چشم زخم از نمک استفاده میکردند در مواقعی که بدن بسیار بیمار یا انرژی معیوب زیادی داشته باشه دوش اب نمک مفیده
در مورد کریستال انگشتر هم باید مراقب بود که نزدیک بودن سنگهای قوی به بدن مثل عقیق .... در طولانی مدت باعث بزرگ شدن چاکرای منگ مین میشه که زیاد بزرگ شدن این چاکرا باعش نوسان فشار خون میشه اگه دقت کرده باشید اکثر کسایی که انگشتر دستشون میکنند یه نوسان خونی هم دارند .یه خاصیت دیگه کریستال اینه که خاصیت ذیاد ذخیره کردن انرژی ها رو داره مثلا اگه شما موقع به بیماری یا ناراحتی عصبی انگشتری به دست داشته باشید تا مدت ها این انرژی کثیف توی اون باقی میمونه که میتونه آسیب برسونه . که با روشهایی باید اون کریستال تمیز و مجددا برنامه ریزی بشه توسط یه درمانگر.
ببخشید فرصت نکردم ادیت کنم چندتا غلط املایی داره.

mercedes
29-08-2006, 13:12
ممرسدس جان اسکن ما انجام نشد ؟ !
سلام خادم زاده عزیز
جواب در پیغام خصوصی

mercedes
29-08-2006, 13:39
سلام معارف جان رسیدن به خیر

yasamin_matin
29-08-2006, 14:58
من یه سوال پرسیدم اما هیچ کس جواب سوال منو نداد. امیدوارم سوالم رو بی جواب نذارید
کسی که بتونه انرژی ها رو ببینه چه کارهایی رو میتونه انجام بده

nightmare
29-08-2006, 19:16
من یه سوال پرسیدم اما هیچ کس جواب سوال منو نداد. امیدوارم سوالم رو بی جواب نذارید
کسی که بتونه انرژی ها رو ببینه چه کارهایی رو میتونه انجام بده

سلام.
البته ببخشيد كه من جواب ميدم.اما كسي كه شروع به ديدن انرژي ها كرد...
ميتونه يه تمريني رو شروع كنه. اون تمرين اينه : امانت داري و جنبه.
امروز اينو يه جايي مي خوندم :
ما براي انسان معرفت شدن 4 مانع بزرگ داريم.
ترس.
وضوح.
قدرت.
كهولت.

البته قصد ندارم اينجا در مورد چيزي كه خوندم بنويسم. اما دشمن سوم ما " قدرت" زماني كه به سراغمون مياد ... بعد اون جاه طلبي ... فساد ... فرمانروايي و ... به سراغمون مياد بدون اينكه چيزي رو متوجه بشيم. و ما ديگه انسان معرفت نيستيم.
تجربه كردن خوبه ... اما وابسته شدن نه.
سرانجام همه چيز نابود ميشه و عشق كه مي مونه.
به قول اوشو ... شاهد باش.

فكر مي كنم با ديدن انرژي ها و استفاده از اونا بشه خيلي كارا كرد... پيش بيني بيماري آدما ... اتفاقاتي كه هنور نيفتادن... خيلي چيزاي ديگه.
اما با تنها , ديدن ميشه.... ( امضام)

تا بعد......

Bedahe
30-08-2006, 02:30
سلام دوستان
من میخوام یه پیشنهاد بدم که همه با توجه به شهری که درش هستن بتونن یه گروه تشکیل بدن و با هم تمرین کنن !
نظرتون چیه ؟!
من میگم هر کدوممون اسم شهرامون رو اینجا بذاریم تا اونایی که راهشون به هم نزدیکه بتونن با هم ارتباط داشته باشن .
خودم شروع میکنم : من بندر عباسم .

Alireza_Shafaei_PCworld
30-08-2006, 02:37
با نظر آقای خادم زاده موافقم
منم اصفهانم!

snow chem
30-08-2006, 03:14
کسی که بتونه انرژی ها رو ببینه چه کارهایی رو میتونه انجام بده

سلام
اولا بهت براى داشتن همچين موهبتى تبريك مى گم.
دوما كسى كه ميتونه انرژى ها رو ببينه قادر به بازى با اونها هم هست .
من هم اين موهبت رو تا حدودى دارم . مى دونى اين قدرت مربوط به چاكرا هاى بدن توست. البته همه موجودات زنده داراى چاكرا ( همان گيرنده هاى انرژى ) هستن .
به نظر من بهترين كارى كه ميتونى انجام بدى كمك به ديگرانه.
چه جورى؟
ساده اس. كافيه انرژى هاى مثبتى كه مى بينى دريافت كنى و مثل يه نوع تله پاتى يا حتى بو سيله القاى ذهنى به اطرافيانت كه نيازمند انرژى هستن ، هديه كنى . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


پيشنهاد مى كنم يه كمى در مورد چاكرا و انرژى تحقيق و مطالعه كنى . راحت مى تونى تو گوگل يا ياهو search كنى.مطمئن باش مطالب خيلى خوب و جذابى به معلوماتت اضافه ميشه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mercedes
30-08-2006, 10:05
سلام دوستان
من میخوام یه پیشنهاد بدم که همه با توجه به شهری که درش هستن بتونن یه گروه تشکیل بدن و با هم تمرین کنن !
نظرتون چیه ؟!
من میگم هر کدوممون اسم شهرامون رو اینجا بذاریم تا اونایی که راهشون به هم نزدیکه بتونن با هم ارتباط داشته باشن .
خودم شروع میکنم : من بندر عباسم .
بنده هم تهران اما به خاطر موقییت شغلی اغلب شهر ها رو میرم
آخر هفته آینده میرم اصفهان

deer
30-08-2006, 10:48
سلام دوستان ما چه کار باید بکنیم تا انرژی ها رو ببینیم

deer
30-08-2006, 10:54
شاید هم انرژی ها رو می بینم ولی متوجه نمی شم چه کار کنم که بفهم انرژی می بینم یا نه؟

deer
30-08-2006, 10:55
شاید هم انرژی ها رو می بینم ولی متوجه نمی شم چه کار کنم که بهتر متوجه انرژی ها بشم