PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اشعار سکوت، تنهایی و مرگ



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 [23] 24 25 26

ツツツ
25-06-2013, 22:17
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که
خیره شده اند به نوشته های تلخ ...
چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،
که حرف دلشان باشد...
دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!
دنبال کسی که بگوید
حرفهایی که گفتنشان سخت است ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...

Йeda
26-06-2013, 13:42
رفتی و فرصت ندادی با تو من شعری بسازم/
رفتی و با یاد تو من زندگی از نو بسازم ؟
...
رفتی و دل کندم و وای از نبود تو دِلا/
من چگونه بی تو با این دل بسازم
...
ساز دل کوک کسی دیگر نشد/
من که باید کوک دل از نو بسازم
...
باز برگرد و گره بر قلب زن/
این دل بی ساز را با چه بسازم

raha bash
26-06-2013, 21:10
ن به یادت بودم
اما تو بی احساس
به منو احساسم
تو خیانت کردی باز
یادم از یادت رفت
بی صدا قلبم مرد
من شدم تنها تر
خاطراتت رو غم برد
بی هوس عاشق بود
این دل بیچارم
از هوس تو رفتی
من هنوز بیمارم
بی خداحافظ بود
رفتنت از پیشم
دور میشیو من
بی صداتر میشم
به تو مدیونم من
عشقو یادم دادی
عاشقت بودم من
تو به بادم دادی .

raha bash
26-06-2013, 23:07
هر جا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه

اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه
اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه
هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه
جايي كه من تنها شدم شب قبله گاهه آخره
اينجا تو اين قطب سكوت
كابوس طولاني تره
من ماه ميبينم هنوز اين كور سوي روشنه
اينقدر سو سو مي زنم شايد يه شب ديدي منو
هرجا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه
اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه
اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه
هر روز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه

Йeda
27-06-2013, 13:04
دلتنگی مفهومِ تمام شـــعر هایم
هنگامی که می خوانـــم از این دلِ بی تو،
دلتنگــــــ می شــــــود دلم
آخر دلتـــــــ که تنگـــــــ باشد
همه تو را می شــــکنند

Atghia
27-06-2013, 22:37
یادت میوفتم هر جا که میرم
با یاد چشمات آروم میگیرم



یادت میوفتم هر لحظه همیشه
اینجای خالی هرگز پر نمیشه



یاد تو اینجاست کنار من همیشه
یادی که هرگز از ذهنم دور نمیشه



از وقتی رفتی شکستم تو غم ودرد
یه بغض کهنه منو دیوونه میکرد



دلم تنگ شده باز برای اون خاطراتمون
من ندارم حتی از تو یه دونه نشون


به کی بگم من؟کجا بگردم؟ تاکی میارم من دووم؟
توی خواب وبیداری میبینمت همش تو رو
میگی دور شدیم از هم بیا قبول کنیم این فاصله رو



دلم میگیره بی تو میمیره به عشق تو درگیره
تنهای تنها یه بی قرارم قول داده بودم دیگه تنهات نزارم



عکساتم اینجا ست تنها یادگارم
وقتی تو خوابی به یاد تو بیدارم

aliaghil
28-06-2013, 12:02
کاش می دانستی در امتداد حادثه چه کشیده ام
حادثه شکستن
شکستن این دل تنها در حصار سینه
آن زمان که بی صدا در انتظار دیدنت گریستم
و بهانه هایت را یک به یک زیر لب زمزمه کردم

raha bash
28-06-2013, 13:40
منم اون حس دریایی

که موجش دربدر گشته
میون پنجه صخره
شکوهش بی اثر گشته

منم اون ردپای گم
که لای حجم یه درده
نمی بینه کسی اونو
که زخم بستر مرده

شبیه دزد دریایی
که کشتیشو خزه خورده
تموم روشنی هاشو
صدف توی دلش برده

کسی که نعش شعراشم
به دوش گورکن بوده
درون قبر بی مغزش
نقاب نحس زن بوده

ردیف بغض بی وزنش
گلوگیر نفس هاشه
شکست بال بی ابرشپساوند قفس هاشه

raha bash
28-06-2013, 23:44
ایستـاده ..
و ..
لبخــــند زنـــان !
پـایـش را ..
رویِ گلـویـــم فـشار میـدهـد ..
تنــــهـایـی !

aliaghil
29-06-2013, 16:32
در حس نبودن کسی
که عمقی از وجودت را
پنهانی با خود برده است
باران
گریه ی شبانه ی
چشم هایی ست
که هر بار
تکرار حضورش را
فریاد می زنند...

aliaghil
30-06-2013, 12:40
گفتی بمان تا از نو بسازیم
من مانده بودم،
نرفته بودم تا که برگردم
فقط، روحم از همه دردها خسته است
ولی حالا تو نیستی
تنها گذاشتی مرا
باز من دوباره
خسته از ضربان این قلب خسته
خسته ام از تکرار این دلتنگی
خسته از زمین و زمان
خسته ام از این تن و جان
خسته از این زندگی
خسته از این همه بارندگی

Puneh.A
30-06-2013, 14:17
بسته راهِ نفسم بغضُ و دِلم شعلهِ وَر است
چون يتيمي كه بهِ او،
فُحشِ پدر
داده كسي...

مهدي اخوان ثالث

aliaghil
30-06-2013, 14:58
از این دردی که داری تو
خدایت هم خبر دارد
تحمل کن،
تحمل کن که هر کاخی
حریم و آخری دارد
اگر تلخ است زمین خوردن
زمین هم عالمی دارد
به جانت خورده سوگندی
که جانت ارزشی دارد
تحمل کن که این دنیا
امید آخری دارد
اگر زندان تن تنگ است
خدایت هم خبر دارد
تحمل کن که هر عمری
وجود و قصه ای دارد
تو فصل آخرش هستی
تحمل کن که حد دارد
نفس تلخ است، دمت سنگین
جنون هم آخری دارد
تحمل کن که هر زجری
به جانان آخری دارد...

Atghia
30-06-2013, 16:25
اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايا
دل تنگ مرا مشکن خدايا خدايا خدايا
من دور از آشيانم
سر به آسمانم
بی نصيب و خسته
ماندم جدا ز ياران
از بلای طوفان
بال من شکسته

اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايا
دل تنگ مرا مشکن خدايا خدايا خدايا
از حريم دلم
رفته رنگ هوس
روز و شب به که گويم
در درون قفس آه، در درون قفس
وه که دست قضا
بسته بال مرا
روز و شب ز گلويم
ناله خيزد و بس آه، ناله خيزد و بس

ميزنم فرياد
هرچه باداباد
وای از اين طوفان
وای از اين بيداد آه، وای از اين بيداد

ツツツ
01-07-2013, 12:35
نگران شب هایم نباش...
تنها نیستم!
بالشم...
هق هق سکوتم...
قرص هایم...
پاکت سیگارم...
لرزش دستانم...
همه هستن، تنها نیستم

raha bash
01-07-2013, 13:40
بعید نیست سرم را غزل به باد دهد
و آبروی مرا در محل به باد دهد
بعید نیست و بگذار هرچه می‌خواهد
قبیله‌ام به دروغ و دَغَل به باد دهد
زبان سرخ و سرِ سبز و چند نقطه...، مرا
دوصد کنایه و ضرب‌المثل به باد دهد
قفس چه دوره‌ی سختی‌ست، می‌روم هرچند
مرا جسارت این راهِ‌حل به باد دهد
...
چه‌قدر نقشه کشیدم برای زندگیم
بعید نیست که آن را اجل به باد دهد
بعید نیست که آن را اجل به باد دهد
بعید نیست که آن را اجل به باد دهد

silver65
02-07-2013, 13:01
سُر مي خورم به گوشه اي از وحشت خودم

ترديد لحظه هاي مرا سر كشيده است

از دست اين گذشته ي سرشار ِ حادثه

پشت تمام خاطره هايم خميده است

در كنج بي كسي ِ خودم دفن مي شوم

سيگار مثل هستي ِ من دود مي شود

من در هجوم فاصله از بين مي روم

وقتي كه جاده پشت تو مسدود مي شود

كز مي كنم درون اتاقي كه سالهاست

اندوه من ميان تنش جا گرفته است

ياد تو ميهمان و منم محو ديدن ِ

جشن غمي كه در سر من پا گرفته است

چسبيده ام به گوشه اي از خاطرات تو

حالا كه هيچ چيز به جز غم نمانده است

اين وحشت نبودن آغوش گرم تو

من را به سمت لمس ِ تن مرگ رانده است

aliaghil
02-07-2013, 14:48
هيچ كس دفترچه عمر مرا امضا نكرد
هيچ دستی دست تنها یی مرا پيدا نكرد
آنقدر درحجم سنگين سكوتم مرده ام
که سنگ حتی اين سكوت سرد را معنا نكرد
موج دريا پشت درهای دلم در انتظار
اين كوير خسته را ابر كسي دريا نكرد
بس غزل ها گفتم و بس راه ها رفتم ولی...
شعر حتی راز چشمان تو را افشا نكرد
ذره ذره آب شد برف سكوت سرد تو
رودها يه خلوتت باغ مرا زيبا نكرد...

raha bash
03-07-2013, 16:58
چقدر سخته که بارونی بشی هر شب

نتونی آسمون باشی

چقدر سخته که زندونی بمونی

بی در و دیوار نتونی هم زبون باشی

چقدر سخته….

چه بد بخته قناری که بخونه

اما رؤیاش حس بیرونه

چه بد بخته گلی که مونده تو گلدون

غمش یک قطره بارونه

چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه

ولی ظاهر پر از خنده

چقدر سخته که عشقت آسمون با باشه

ولی آسون بگن چنده

چقدر سخت کلامت ساده پرپر شه

نتونی ناجیش باشی

چقدر سخته که رفتن راه آخرشه

نتونی راهیش باشی

Puneh.A
03-07-2013, 20:17
می دونم برات عجیبه ، این همه اصرار و خواهش
این همه خواستن دست هات ، بدون حتی نوازش
می دونم که خنده داره ، واسه تو گریه ی دردم
می گذری از من و میری ، اما باز من بر می گردم

می دونم برات عجیبه ، من با اون همه غرورم
پیش همه ی بدی هات ، چه جوری بازم صبورم
می دونم واست سواله ، که چرا پیشت حقیرم
دور می شی منو نبینی ، باز سراغتو می گیرم

می دونی چرا همیشه ، من بدهکار تو می شم
وقتی نیستی هم یه جوری ، با خیالت راضی می شم
می دونی واسه چی از تو ، بد می بینم و می خندم
تا نبینی گریه هامو ، هر دو چشمامو می بندم

چاره ای جز این ندارم ، آخه خون شدی تو رگهام
میمیرم اگه نباشی ، بی تو من بدجوری تنهام
می دونم یه روز می فهمی ، روزی که دنیا را گشتی
من چه جوری تو رو خواستم ، تو چه جور ازم گذشتی....

ツツツ
03-07-2013, 22:34
برای رسوایی این دل بیچاره

تنها همین گونه های خیس

همین دستهای یخ کرده

و همین لبهای لرزان

کافی ست

به خدا

تا وقتی که دستهای مهربان تو

آرامش بخش این تن تنهاست

از هیچ کس و هیچ چیز نخواهم ترسید

تو که می دانی ؛

برای شکستن این دل بیچاره

تنها یک چین پیشانی

یک خم ابرو

یک نگاه طوفانی

و یک تهدید برای تحریم دستهایم از گرمی دستان تو

کافی ست

من که به جز تو کسی را ندارم

غریبه بگو که حرفهایم را باور می کنی ...

gipsy2009
04-07-2013, 19:28
مي دانم

ندانم و بميرم هم

خيلي فرقي نمي كند ...

با اين همه

تو فكر مي كني

كه زنده ها

تعدادشان بيشتر است

يا مردگانِ جهان؟


-عبدالحمید ضیائی

havzhini
04-07-2013, 20:28
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

raha bash
04-07-2013, 21:07
هیچ کس تنهائیم را حس نکرد ،
برکه طوفانیم را حس نکرد ،

او که سامان غزل هایم از اوست ،
بی سر و سامانیم را حس نکرد . . .

aliaghil
05-07-2013, 16:54
حاصلی از هنر عشق تو جز حِرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ مَنَش درمان نیست

Atghia
05-07-2013, 20:13
گاه می اندیشم



خبر ِ مرگ ِ مرا با تو چه کس می گوید ؟


آن زمان که خبر ِ مرگ مرا


از کسی می شنوی ، روی تو را


کاشکی می دیدم


شانه بالا زدنت را ،


ــ بی قید ــ


و تکان دادن ِ دستت که ،


ــ مهم نیست زیاد ــ


و تکان دادن ِ سر را که ،


ــ عجیب ! عاقبت مُرد ؟


ــ افسوس !


کاشکی می دیدم !





من به خود می گویم :


« چه کسی باور کرد


جنگل ِ جان ِ مرا


آتش ِ عشق ِ تو خاکستر کرد ؟ »

silver65
05-07-2013, 23:08
مرگ

از پنجره بسته به من می نگرد

زندگی از دم در
قصد رفتن دارد
روحم از سقف گذر خواهد کرد
در شبی تیره و سرد
تخت، حس خواهد کرد
که سبک تر شده است
در تنم خرچنگی است
که مرا می کاود
خوب می دانم من
که تهی خواهم شد
و فرو خواهم ریخت
توده زشت و کریهی شده ام

بچه هایم از من می ترسند
آشنایانم نیز
به ملاقات پرستار جوان آمده اند


عمران صلاحي

Йeda
05-07-2013, 23:55
خدایا...
در این دالان پر پیچ و خم مرگ
کمی هم زندگی نصیبم کن...

Йeda
06-07-2013, 00:05
سخت دلم از هم می شکند...
و جدا می شود از عمق دلم ، تاریکی
به درون می افتم...
به ته گردابِ بی نهایت رفتم...
همه جا تاریک است...
قلب من می گیرد...
به تلاطم افتاد ،
دلم از تپش مرگِ هر روزه ی من می میرد...
تن من می لرزد..
من در این تنهایی ،
من در این ظلمت بی هنگام ،
جان می کنم...
کاش می مردم...
و صدای نفس آخرِ من
از همین شعرِ دلم بر می خواست...
من ولی زنده ام و
در همین اندوه بی پایان
که بی وزن ،نامش نهادند زندگی ... می میرم ...

aliaghil
06-07-2013, 22:59
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟

من که خود راضی بر این خلقت نبودم زور بود؟

من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست

من بمیرم یا بمانم هیچکس دلتنگ نیست

raha bash
06-07-2013, 23:05
در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ­ااااااااده

silver65
07-07-2013, 00:59
برای مرگ جوانم برای ماندن پیر
بگو چگونه کنم این شگفت را تفسیر؟!

aliaghil
07-07-2013, 10:23
اگر دنیا نمیداند که من
تنهاتر از تنهاترین تنهای تنهایم،
بیا یک لحظه شادم کن
که من غمگین تر از غمگین ترین غمهای دنیایم...

silver65
07-07-2013, 13:57
طناب را به گردنم انداختند . گفتند : آخرین آرزویت ؟
گفتم : دیدن عشقم
گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافته . . .

Йeda
07-07-2013, 19:24
ساعت دیوار می تپد..
نمی ایستد...
می دود...
از پس هر قدم ،قدمی...
نمی شکند...
می زند...
عقربه ندارد..
سریع تر می رود...
بی صدا...
بی حیات...
تنها رو به فردا..
رو به اوج...
رو به مرگ...

MOHAMMAD2010
07-07-2013, 21:05
سرم درگیره موهای سفیده
شدم ته مونده های زنده بودن
دلم میخواد به این زودی بمیرم
فقط مرگه دوای زنده موندن

silver65
07-07-2013, 23:58
آرام که بمیری
به هیچ کس بر نخواهد خورد
هیچ کس نخواهد فهمید
شاید سالی سراغی بگیرد
و نگاهی به جنازه ات بیندازد
ولی باز می رود
آرام می رود
و تو را می گذارد
به عهده ی هرچه بادا باد
تو بمانی
و اتاق از نفس هایت
تهوع بگیرد
و مدام دیوارها
بالا بیاورند
خاطره هایت را
و همه در آن ناکجا آباد دور
به رسم بی وفایی
یادت نکنند
و تو هنوز چند پک تا مرگ
فاصله داری
این چند پک را هم که بزنی
آرام میمیری
آخر می گویند
آرام که بمیری
به هیچ کس بر نخواهد خورد

آنیتا شریعت پناهی

silver65
08-07-2013, 10:02
اين روز ها
درد بي تو بودن را
گذاشته ام در جيبم
و سوت زنان به گريه مي افتم
هر روز
با لحن تو
خودم را صدا مي زنم
و جواب مي دهم جانم
و بعد ...
عجيب است كه به گريه مي افتم
اين روز ها
از بودن هاي خياليت
خوشي زده است زير دلم!

آنیتا شریعت پناهی

aliaghil
08-07-2013, 10:20
اگر غمی هست بگذار باران باشد
و این باران را
بگذار تا غم تلخی باشد از سر غمخواری...
و این جنگل های سر سبز
در این جای
در آرزوی آن باشند
که مگر من ناگزیر به برخواستن شوم
تا در درون من بیدار شوند

من اما جاودانه بخواهم خفت
زیرا اکنون که من این چنین
در تپه های کبودی که بر فراز سرم خفته اند
بسان درختی
ریشه ها باز گسترده ام،
دیگر مرگ
در کجاست؟
اگر چه من از دیر باز مرده ام
این زمینی که چنین تنگ در آغوشم میفشرد
صدای دم زدنم را
همچنان بخواهد شنید....

fati ghasemi
08-07-2013, 11:32
ریل های بی قطار
سوت های بی ریل !!!
سوزن بان پیر
خاطرات هنوز نمرده اش را
در اتاقک چوبی موریانه وار
میان آوارهای تو خالیش
نبش قبر می کرد
و چه قبیحانه می گریست
بر قطار هایی که بی سوت او
با سرعت می گذشتند
و واگن های مسافران
حلقه های گم شده ای بودنند
در خمیازه های کش دارش

silver65
09-07-2013, 23:18
کجایی مرگ؟ چرا دیگر سراغ از من نمی گیری؟
کجایی مرگ؟ مگـــر از مـن گــریزانی؟
چنان دلشوره دارم من،چنان دلتنگ دیدارم!
که گویی آسمان هم از حضورم شکوه ها دارد!
دل من خواب می خواهد کمـے آرامش مـطلق!
بیا ای مرگ،بیا از غـــــم رهـــایم کن...

raha bash
10-07-2013, 09:55
تنهایی یعنی تهمت نا روا
تنهایی یعنی تو جاده بدون مقصد
تنهایی یعنی نداشتن سنگ صبور
تنهایی یعنی حسرت قدم زدن دو نفره
تنهایی یعنی موقع درد فریاد زدن

تنهایی یعنی اشک بی صدا

تنهایی یعنی خسته اما بدون تکیه گاه

تنهایی یعنی حسرت دیدن چشم نگران

تنهایی یعنی حسرت شنیدن صدای اشنا

تنهایی یعنی حسرت دیدن چشمان منتظر


تنهایی یعنی حسرت شنیدن صدای نگران

تنهایی یعنی حسرت یه اغوش

تنهایی یعنی حسرت دستاش

تنهایی یعنی حسرت نگاهش

تنهایی یعنی حسرت گذشته

تنهایی یعنی زندگی با خاطرات

تنهایی یعنی بغض خورده شد

تنهایی یعنی نگاه به اسمون

تنهایی یعنی در دل با ماه

تنهایی یعنی تکیه به دیوار

تنهایی یعنی موبایل بدون کانتکت

تنهایی یعنی لحظه های بدون ارامش

تنهایی یعنی زخم خوردن از ادم ها


تنهایی یعنی درد بدون مسکن

تنهایی یعنی نگاه کردن عکس

تنهایی یعنی گوش کردن صدای ضبط شده


تنهایی رو فقط یه ادم تنها میفمه
.
.
تنهایی یعنی من

aliaghil
12-07-2013, 17:32
خدایا
آنانکه با هزار دلیل زندگی می کنند، نمی توانند با یک دلیل بمیرند!
ولی آنهایی که با یک دلیل زندگی می کنند با همان یک دلیل نیز می میرند!

raha bash
12-07-2013, 22:31
تمام روز،تمام روز
رها شده،رها شده
چون لاشه ای بر آب
به سوی سهمناک ترین صخره پیش میرفتم
به سوی ژرفناک ترین غارهای دریایی
و گوشتخوارترین ماهیان
و مهره های نازک پشتم
از حس مرگ تیر کشیدند
نمیتوانستم،دیگر نمیتوانستم
صدای پایم از انکار راه برمیخاست
و یاسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار
آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت
با دلم میگفت:نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی

gipsy2009
13-07-2013, 15:38
نمی‌خواستم… مدایح بی‌صله
======================
نمی‌خواستم نامِ چنگیز را بدانم
نمی‌خواستم نامِ نادر را بدانم
نامِ شاهان را
محمدِ خواجه و تیمورِ لنگ،

نامِ خِفَت‌دهندگان را نمی‌خواستم و
خِفَت‌چشندگان را.

می‌خواستم نامِ تو را بدانم.

و تنها نامی را که می‌خواستم
ندانستم.


۱۳۶۳





([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

vahidhgh
13-07-2013, 16:11
کسی جان مرا گرفت
که هر روز ادعای
بی من زنده نبودن می کرد ....

Arash4484
14-07-2013, 04:49
گورستان پیر گرسنه بود
و درختان جوان کودی می جستند
ماجرا همه این است
آری
ورنه
نوسان مردان و گهواره ها
به جز بهانه ای
نیست


-شاملو

raha bash
15-07-2013, 22:07
بر تپه ای نشسته ام
بهمن کوچک دود می کنم.

یعنی تنهایم
یعنی نام هیچکس در دهانم نیست
و اندوه را
مثل عینکی دودی
بر چشم گذاشته ام

باید بروم
این بهمن کوچک را ترک کنم
اسفند را
بهار را هم...

نه با مرگ
که چیز مسخره ای است...
آن راهِ کوچک
که بعد از درخت ها لخت می شود
هوسِ بیشتری دارد...

vahidhgh
17-07-2013, 17:04
می گویند : سـاده نیست . . .

گذشتن از كسى كه گذشته هایت را ساخته و آینده ات را ویران كـرده ...!!!

امـا من گذشتم

ツツツ
18-07-2013, 22:43
رویـآهـآیــم رآ بــﮧ مـלּ بــدهـکـآرے!!
مـرآ اَز شـآهـزادگـے بـﮧ آوارگـے کـشآنـدے !!
برگــرد ...
مـیخوآهــم مـردآنـگے اتـ را نـقض کـنــم !

Atghia
19-07-2013, 01:55
وداع





می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش


ناله می لرزد،می رقصد اشک
آه،بگذار که بگریزم من
از تو،ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من


بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم،صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید


عاقبت بند سفر پایم بست
می روم،خنده به لب،خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل

R A H A
19-07-2013, 14:27
تو در افق من همواره در مشرقی و من شاید در انتهای روزهایت جامانده در مغرب...

raha bash
19-07-2013, 19:29
در ايـن حـوالـي زنـي بـود . . .

بـووود . . .
مـرد شـد، مـردي قـابـل . . .
بـس کـه يـک تـنـه تـمـام نـبـودن هـايـت را تـاب آورد . . .
مـلـال از چـه ؟!
تـو بـا تـمـام زن هـاي شـهـر بـخـنـد . . . ! ! !

تـو بـا تـمـام زن هـاي شـهـر بـخـواب . . . ! ! !

ツツツ
20-07-2013, 18:01
همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ......

setareh ***
24-07-2013, 14:44
تــنــهــایــی ایــن نــیــســت کــه هــیــچـکس اطـرافـت نـباشه
ایـن نـیست کـه با کسی دوســت نـباشی! این نــیست که آدمی گـوشــه گـیـر باشی
ایـن نیست که کسی باهـات حـرف نـزنـه
ایـن نـیـست کـه هیچوقت نـتـونی خوشـحـال باشی
این نـیسـت که کـسـی دوسـتـت نداشته باشه
تـنـهـایی ، یـه حـس درونیه
تنهـــــایی یـعـنـی " هیچکــس نمیفهمه حالت بــــده "

hamid_diablo
28-07-2013, 14:32
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام

اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده

چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند

و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند

باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم

و این یعنی تنهایی

ツツツ
28-07-2013, 19:53
لب هاي کبود
زير چشمان سياه
لاغر
خسته
تنها
گوشه گير
همه گفتند که از سيگار شروع شد . . .
خوشحال باش !
اين بار هم قِصر در رفتي . . .
داغ هاي صورتم ، خنجري شد بر تـن سيگار . . .

Puneh.A
28-07-2013, 22:39
با "خـود" گفتم:
فراموشش می‌کنم.
"بی‌خود" گفتم!

ناصر رعیت‌نواز

raha bash
29-07-2013, 17:44
آرام تر تکانش دهید
مــــرگ مغزی شده
باید زودتـــر دفـــن شود
چیزی برای اهدا هــَم ندارد
احســاسم است
تا همین دیروز زنده بود
خودم دیدم
کســی لهش کـــرد و رفت

raha bash
30-07-2013, 19:30
به قدری دوستت دارم كه


گاهی قلبم می گيرد

میخواهم بمیرم

و نمی دانم چه خاكی به سرم بريزم

بيش از توانم دوستت دارم ...

raha bash
30-07-2013, 22:21
کابوس های تو وحشت زده ام می کند
از ترس جیغ می کشم
و آنقدر از تنهایی بلند آه می کشم
که زن احمق همسایه
به دیوار می کوبد / یواش
یواش چکار می کنی؟
این مرد تنها در اوج تنهایی
جزدرد کابوس های گذشته اش
چه دارد که آن را هم یواش در خودش بریزد ؟

hamid_diablo
30-07-2013, 23:05
من و تو ...

در کافه ...

کنج دیوار ...

روبروی هم ...

قـــهوه را نخوردیم ...
حرف هایمان به اندازه ی کافی تلـــخ بود...

raha bash
01-08-2013, 22:57
خداحافظی ات عجب خرابه ای به بار آورده !
نگاه کن …
مدت هاست در تلاشند تا مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون بکشند …

Roy Jackson
02-08-2013, 18:28
چرا رفتی؟

شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا، تا کی، برای چه؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت


باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش

در غمی خاکستری گم شد

همیشه می گوییم رفت
ولی تا بحال از خود پرسیده ایم چه کردیم که رفت؟

Mehran
02-08-2013, 23:39
مثل سـاقه ی گیــ ــاهی تُــرد

تنــها و شکننده مانده ام

گـره ام بزنید به چوبـی، درختـی، چیزی

ترسیـــــــده ام ..

مدام بـــ ـآد مـی آید


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با تشکر مهران...

raha bash
04-08-2013, 00:47
پنجره را که باز میکنم بوی تو میاید...

بوی پاییز...
بوی باران...
از تو چه پنهان اینروزها دلگیرم!از تو از خودم از کوچه های شهری که مرا به تو نرساند!از صحن حرمی که ساعتهای انتظار مرا فقط نظاره کرد...
نمیدانم چرا پاییز که میشود دوباره حس عاشقی درونم سونامی برپا میکند!
راستش را بخواهی از وقتی رفتی تمام فصلهای من پاییز است...

Roy Jackson
04-08-2013, 10:28
"سـکوت" خطرناکتر از "حـرفهای نیشدار" است!

بدونِ شَـك کسی که "سُکــوت" مـی کــند؛

روزی حرفهایش را "سرنوشت" به شما خواهد گفت...

ツツツ
06-08-2013, 00:35
خیلی فاصله است
بین اینکه وقتـی وارد خونه می‌شـی
چراغ خونه رو خودت روشن کنـی ، یا روشن باشه ....

aliaghil
06-08-2013, 14:49
کس نمی خواند دگر اشعار پر درد مرا
کس نمی پرسد ز احوالم در این محنت سرا

مانده ام تنها و بی کس من در این ویرانه ام
هیچ دستی بهر یاری در نمی کوبد مرا

من نوای درد خود می ریختم در جام دل
دل تو جام خود شکستی نیست کس دیگر ترا

شعر باید مست سازد ساغرش هر محفلی
شعر من با غم کند میخانه را ماتم سرا

من گناهم چیست گر اشعار من سوز دل است
کس نمی خواند ز شعرم درد جانسوز مرا

حال دل میگوید و سیلاب غم یاری کند
آه دل با اشک خون هم یار و هم یاور مرا

raha bash
06-08-2013, 23:17
دوصندلی کنار باغچه
نشسته بر آنها
بسان کودکان معصوم دبستانی
آیدا
روسری اش را
با گره های ارمنی
از پشت بسته است
وپیراهنی از نیلوفر
بر تن دارد
شاملو هم
با ملاحتی که در چهره دارد
تا تحقیر مرگ
پیش می رود:
- هی حضرت اجل
حالا خیلی زود است .
پس زمینه ی تصویر
نارونی ست
که مادرانه آنانرا
درآغوش کشیده ا ست
(صحنه ای کاملارمانتیک)
باورکنید
خداهم دلش نمی آمد این جفت را
از هم جدا سازد
آه ای یگانگی مطلق !
ای مسیح مسلمان !


ناگهان مرگ
با هزاران چهره از راه
در می رسد
اول از پاها جویدن آغاز کرد
بعد هم یک طوری
خودش را در قلب شاملو جای داد
- نه «هرگز از مرگ نهراسیده ام»


یک صندلی
یک صندلی
و زنی که تا بی کران
تمامی اندوه جغرافیا را
درگلو بغض کرده است.

hamid_diablo
07-08-2013, 00:15
عکســـــت را نگــــاه میکنــــم آخ کــــه ایــــن عکـــس پیـــر نمیشـــود

امــــــا....

پیـــــــرم میکنــــد !!

aliaghil
07-08-2013, 13:02
هر چه میگویم ز تو شعری است در دیوان من

هر خیالت می شود غم در دل ویران من


می کنم یادی از آن ایام یاری دلبری

می شود اشکم روان دل می شود زندان من


یاد آن لعل لب خندان تو در خاطرم

می فشاند خون دل در دیده گریان من


ایزد همی داند غمم

عاقبت اشکم عیان سازد غم پنهان من


ساغر و پیمان من خون شد از آن مینای غم

خون خورم هرگز نیافتد ساغر و پیمان من


غم شده ساکن در این دل زان فراق

یاربم یارم بگردان بر دل ویران من

setareh ***
07-08-2013, 16:04
آدم که غمــگيــــن می شود


خودش را جــــــدا می کند از جمع


که مبـــــادا آسيبی به خــــوشی های ديگران بزند . . .


مورد فـــرامــــوشــی قرار می گيرد و تنـهــــا تر و تنــهـــــا تر می شود


...


آنچنان در تنــهـــــايی خود غـــــرق می شود که ديگـــــر با هيـــــچ تلنگری بر نمی خيزد.


و اين آغاز تلـــــــــــــخ يکـــــــ پــايــان است . . .


.


.


.


.

Mehran
09-08-2013, 10:19
بگو تو هـم دلــتــنگ مـی شوی گـ ـاهــ ـے . .

دلــم اُمــید واهــ ـی مـی خواهد، بـرای زنـده مــآندن . . !!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با تشکر مهران...

raha bash
09-08-2013, 13:01
کم کم ، کم می شوم از احساس عاشقی
خلوت کرده ایم " من و خودم "
می دانم آرام می شوم از تنهایی
پیداست این باااااااار ....
به خودم دل داده ام !!

raha bash
10-08-2013, 10:28
اَمون‌ بده‌ ! عزیز !
بذار بچرخم‌ تو زیتون‌ْزارِ چشات‌ !
خنده‌هام‌ همچی‌ نخ‌ْنما شُدن‌ ،
که‌ دیگه‌ نمی‌شه‌ به‌ صورتم‌ بَندِشون‌ کرد !
فقط‌ تویی‌ که‌ می‌تونی‌ دوباره‌ نونَوارشون‌ کنی‌ !
زنده‌گیم‌ تو تاریکی‌ُ تنهایی‌ گُذشت‌ !
نه‌ رفیقی‌ که‌ دِل‌ُ فَکش‌ یکی‌ باشه‌ ،
نه‌ کسی‌ که‌ بپُرسه‌:
اون‌ دِل‌ِ خال‌ْکوبی‌ شُده‌ی‌ رو بازوت‌ُ کی‌ با کمون‌ ناکار کرده‌؟
.
.


این‌ تارُ که‌ می‌بینی‌، از روزی‌ که‌ دُنیا اومدم‌ باهام‌ بوده‌ !
تموم‌ِ آهنگام‌ُ با چش‌ِ بسته‌ می‌زنه‌ !
ولی‌ اون‌قدِ دوست‌ دارم‌ که‌ اگه‌ برف‌ بیادُ از سرما بِلَرزی‌ ،
می‌سوزونمش‌ُ باهاش‌ آتیش‌ُ بَرات‌ علو می‌دم‌ !
حالا دِل‌ بده‌ به‌ این‌ صدا ،
این‌ صدای‌ کتک‌ خورده‌
که‌ تیکه‌ تیکه‌ی‌ زنده‌گیش‌ُ
واسه‌ خاطرِ یه‌ نگاه‌ِ نازِ تو مُرده‌ ،
.............................. مُرده‌
...............................مُرده‌...
اَمون‌ بده‌ ! عزیز !
بذار بچرخم‌ تو زیتون‌ْزارِ چشات‌ !

vahidhgh
10-08-2013, 10:57
عاشقی کردم
باختم
زندگی می کنم
باشم .....

Puneh.A
11-08-2013, 13:43
خسته ام از

"او"

تنها ضمیر غایبی که مدام در

من

حاضر است . . .

Amir..H
11-08-2013, 22:51
اینجا دوباره راه افتاد...؟!...





شنيــده بودم كه خاك سرد است
ايـــن روزها اما انگار آنقـــدر هوا



ســـرد است،
كه زنــده زنــده فراموش مي كنيــم يكديگـــر را

setareh ***
11-08-2013, 23:15
.
.

از راهی که با هم آمده بودیم

تنها برگشت

وبه من گفت : رفیق نیمه راه!!!
.
.

Puneh.A
12-08-2013, 09:52
دلــــــــتنـگم !

بــــــــرای او نـــه،

برای منه قبــــل از او !

چقــــدر قشنـــگ بــــودم ...

aliaghil
12-08-2013, 10:43
تنهام گذاشتی تنهات نزاشتم

هميشه اونقدر ساده نرو و نگذر

لااقل نگاهی به پشت سرت كن

شايد كسی در پی تو می دود و

نامت را با صدای بی صدايی فرياد

می زند ...............................

و تو هيچ وقت او را نديده ای......

خدايا آن كه در تنها ترين تنهايی ام

تنهايم گذاشت خواهش می كنم در

تنها ترين تنها يی اش تنهايش نگذار

raha bash
12-08-2013, 14:59
دیرگاهیست که او رفته و لیک
خاطراتی و غمش پیش من است

چشم شیدایی من خیره و خیس
یاد چشمان نمش پیش من است

روزهایم همه از رنگ شب است
موج گیسوی شبش پیش من است

تلخی نیش زبان رغبا شیرین است
شهد شیرین دهنش پیش من است

سال عمرم که بهارش بگذشت
بیش آن رفت و کمش پیش من است

..........
علیرضا قیاسی

hamid_diablo
12-08-2013, 15:27
باز بر مي‌ گردم

و نشان خواهم داد

كه دلم اين دل پاك، خون دل خورد بسي

واگر رفت،

نرفت.

رفت تابرگردد،

و بخواند از عشق،

از گل لاله سرخ،

Puneh.A
13-08-2013, 17:52
نفهمیدمش

سخته دلتنگیاش

Ahmad
13-08-2013, 23:03
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم
همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا می‌مونم

raha bash
14-08-2013, 12:10
تنهایی یعنی
یک مرد و
یک جفت کفشِ واکس خورده
و بدون هیچ آدرسی راه رفتن

vahidhgh
14-08-2013, 16:10
من هنوزم
دنبال شنیدن
یه حرف تازه
همه حرفها رو گوش می دهم ....

MOHAMMAD2010
14-08-2013, 18:37
من نااميد نيستم!!!

هر شب پر از اميد ميخوابم...

هر شب ميخوابم به اميد اينکه ديگر بيدار نشوم!!!

aliaghil
14-08-2013, 22:23
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت
نام کوچکی: تا به جانش می خواندی
تا به مهر آوازش می دادی
همچو مرگ
که نام کوچک زندگی ست...

silver65
15-08-2013, 00:10
گـــــــــــــاهی لال مـــــــــــــیشود آدم ....

حـــــــــــــــــرف دارد !
ولــــــــــــــــــــی ....

کـــــــــــــــــلمه نــــــــــــــــدارد ... !!!
گــــــــــــاهی حرفــــــــهای آدم درد دارد
صــــــــــــدا نـــــــــــــــــدارد.

raha bash
15-08-2013, 10:36
گفته بودم میکشم ات آخر ....

امروز ...

دم غروب ...

وقت اذان ...

دلم را با اشک آب دادم

رو به قبله خواباندمش

یک ... دو ... سه ...

تمام شد ...

دیگر بهانه ات را نمی گیرد ...

Йeda
16-08-2013, 12:01
شبـــ ها به یاد تو تا صـــبح تبسمی
بر لب بماند و بر جان زند ضمیـــــر
▫▫▫
حتی اگر فرشـــته ی مرگ نیمه شبـــ
جانم بگیرد و بی تو شوم ضمیــر
▫▫▫
این دل ضمیــــر توستـــ که بر جان بمانده استـــ
حتی بدون بوی تو بر دل نهد ضمـــیـر

hamid_diablo
16-08-2013, 12:50
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند...

aliaghil
16-08-2013, 19:58
در کمین اندوه هستم

بانو

مرا دریاب

به خانه ببر

گلی را فراموش کرده‌ام

که بر چهره ام می‌تابید

زخم‌های من دهان گشوده‌اند

همه‌ی روزگار پر از

اندوه بود



بانو مرا

قطره قطره دریاب

در این خانه

جای سخن نیست

زبان بستم

عمری گذشت

مرا از این خانه

به باغ ببر

سرنوشت من

به بدگمانی

به خوناب دل

خاموشی لب

اشک های من بسته

بر صورت من است

هیچکس یورش دل را

در خانه ندید

raha bash
16-08-2013, 23:58
تنهایم نگذار

تنها می شوی
نشنیده ای که میگن:یه دست صدا نداره
بیا با هم فریاد شویم

aliaghil
18-08-2013, 14:21
پر و سـرشـار شده ای از همه آدمــها

مــن به مانند تو سـرشـارم، مــن

مــن به مانند تــو در این بــیـغوله

خسته ام از همه ی آدمــها

مــن به مانند تــو تــنهایم، مــن

مــن به مانند تــو دنبال صداقــت می گردم

مــن به تکرار صداهای غـریـب

مــن به این روزنه ها حـسـاسـم

تــو از افق مــهــر و مــحـبـت آیی

از همان روزنه که مــن می خواهم

از همان تیکای مهاجر قــلــبـم

مــن به مانند تــو می گذرم از همه ی ســرناها

تــو به مانند سلطان خوبان دلــم

تــو به هر طور دلــت خواست بــیــا

raha bash
20-08-2013, 10:45
پیراهن صبوری
بر تن توانم زار میزند !!
کارد در استخوان ..
جان در پیچ و تاب ..
بی طاقتی هایم را دریاب !

Puneh.A
20-08-2013, 15:38
آه

غربت با من همان کار را می‌کند

که موریانه با سقف

که ماه با کتان

که سکته قلبی با ناظم حکمت

گاهی به آخرین پیراهنم فکر می‌کنم

که مرگ در آن رخ می‌دهد

پیراهنم بی تو آه

سرم بی تو آه

دستم بی تو آه ....





"زنده یاد رضا بروسان"


پ.ن :
من بی تو آه
شبها بدون آغوشت آه
زندگی بدون یادت آه

aliaghil
20-08-2013, 18:27
ای کاش فرصتی بود حتی برای یک بار
با تو نفس کشیدن میشد دوباره تکرار
ای کاش می شد امروز در چشم تو غزل خواند
بار دیگر تو را دید نام تو را عشق خواند

ای کاش زندگی رو از هم نمیگرفتیم
از زنده مردن خویش ماتم نمیگرفتیم
هرگز نگو که این درد تقدیر ناگزیر است
دیروزمان که مرده فردایمان چه دیر است

با تو شدم من آباد، دستان تو مرا ساخت
مشکل ز دستم آورد اما به هیچ مرا باخت
بس کن نزن تبر را بر شاخه ام که خسته ام
این زخم اولین بود یا زخم آخرین است؟

Mehran
20-08-2013, 22:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

زمین ســمفونــ ـی برگــهاست

نَــم میزند بــاران

بـدجور بــوی غــربت میدهَد

این هــو،ا نبش قبر خــ ــاطــرات مــرده است انــگار..

فصل تنــهاییست

پــاییز است پاییــز



(فرشته فکور)


/ دوست داشتم پاییز این شعر رو بزارم، نمیدونم هستم، نیستم گفتم نقدا باشه تا بعد...


با تشکر مهران...

Puneh.A
21-08-2013, 15:06
ما هیچ‌ وقت بهم نمی‌رسیم ؛

همیشه سوزن‌بانی هست

که بوقت ِ رسیدن‌مان

خط‌ ها را عوض کند !





"رضا کاظمی"

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خود نوشت : همیشه ایستگاه راه اهن و قطار یادآور تو و خاطره هاییست که در نیامدنت ساختم

MOHAMMAD2010
21-08-2013, 15:46
هوا حال میده ، واسه گریه کردن ...

ツツツ
22-08-2013, 20:43
پاکتی سیگار خریده ام........
هر روز کنار پنجره رو به حیاط...
حیات تو در ذهنم را جشن میگیریم
سر مست
با درختان حیاط...
تو را خیال میکنیم و دود میکنیم ....
و صدای گنجشکها را
روی دود می رقصانیم ...
حالا کنار یک روز با تو بودن
و هزار ساعت خاطره ات...
دود می شوم
هر دقیقه
هر ثانیه
هر ساعت....
دندانهایم
لبهایم
و انگشتانم ....
نمی دانم به خاطره ات معتاد شده اند
یا رقص دود و صدای گنجشکها...
هر روز
هر ثانیه
پاکت به پاکت درد می کشم...................

raha bash
24-08-2013, 18:38
زمانی که مرا می بوسید
آغوشش
قبل و بعدی هم داشت
انگار هیچ جا ، هیچ فرصتی
برای خلوت با کسی که دوستش داری نیست
حتی زمان مرگ
آری من آخرین روز را هم
لا به لای یک عالمه آدم بودم
و خدا اسم مرا
وسط آن همه ارباب رجوع
از یاد برد

hamid_diablo
24-08-2013, 18:56
تک درختی تنها

پر از لانه های کلاغ های هیچ

بر ریشه های روییده

نیش خنده های روباه های سیاه

بر سر پرتگاهی بلند

آواز تبرهایی می خواند

از دسته درختان بلوطی

که هنوز به بلوغ نرسیده اند

Йeda
24-08-2013, 19:16
باز دوباره می خواند

آهـنگِـــ زندگــی

شانــه های گــرم خورشیـ ـ ـد...


ولی مرگـــ، پس می گیـــرد

وعـ ـده های خوشبختی ام را از تو



این همان
مرگـــِ تدریجـــیِ رویای ماستـــ... .

raha bash
25-08-2013, 19:17
یک لحظه زندگی تو از دست می رود

وقتی کسی که هستی ِ تو هست، می رود

شاید که اندکی بنشـیند کنار تو
اما کسی که بار سفر بست، می رود

کی می شود برابر تصمیمش ایستاد؟

تیری که بی ملاحظه از شست می رود

آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش

چون طفلی از کنارتو با دست می رود!

"رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود...

Atghia
25-08-2013, 19:56
مرو ای دوست
مرو ای دوست
بنشین با من و دل
بنشین تا برسم مگر به شبِ موی تو


تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خاموشی ،
بی تو به شام و سحر چه کنم با غم تو


مرو ای دوست
مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار


چه کنم با دل تنها ، چه کنم با غم دل
چه کنم با این درد ، دل من ای دل من

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 416071%253ABlogPost%253A51786&ei=4C8aUu6vGuWL4gSFjIGgBg&psig=AFQjCNFV8J2X2Qm8nxlpiEOJZlwVNDRumA&ust=1377534304482361)

MOHAMMAD2010
27-08-2013, 20:51
روی این بلندی غم
وایسادم شاید بیفتم
بغضه مرگه توی سینم

Anahid85
28-08-2013, 12:22
تنهایی ؟؟؟؟؟؟
معجزه عشق و محبت را امتحان کن

:n12::n12::n12::n12::n12::n12:

Atghia
29-08-2013, 19:17
می نویسم،همه ی هق هق تنهایی را









تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی

به حریم خلوت عشق ،تو تنها برسی

می نویسم ،می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد

می نویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری


شهیار قنبری

setareh ***
29-08-2013, 21:14
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ،

نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

در لا به لای برگهای زندگی ،

نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،

نیست روزی که از تو نگفته باشم

امروز آمد و از تو گفتم ،

نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم

hamid_diablo
29-08-2013, 21:51
سکوت آب میتواند خشکی باشد

و فریاد عطش!

سکوت گندم میتواند

گرسنگی باشد و غریو پیروزمند قحط!

همچنانکه سکوت آفتاب، ظلمات است.

اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست...

غریو را تصویر کن!

ツツツ
30-08-2013, 00:48
"تَنــــــهایـــــــــی" یعنی اینکه ...

"مـَــــــن" یه موبایل دارم که صدای زنگش

"یــــــــــــادَم" نمیاد....

Mehran
30-08-2013, 08:25
مــگر نه ڪه با هـــم بودטּ
همــین عـ♥ــلاقه ے ســاده سُــرودن فـاصــ ـلـﮧ اَســت ؟

اگـر به حجله ی آشنایی
در حــوالی خیابان خــ ــاطره برخوردی
و عده ای به تــو گفتند
کبــوترت در حســرت پر کشـیدن پرپر زد
تو حــرفشان را باور نــکن
تمام این سالها کنــار من بودی
کنار دلتنــگـ ـی دفاترم
در گــلداטּ چینـی اتاقم
در دِلـم ..

تو با من نــبودی و من با تــو بودم
مگر نه که با هــم بودن
همیــن علاقه ی سـاده سرودن فـاصــ ـلـﮧ اَست؟

من هم هــر شب
شعرهای نو سروده بــاران و بـوسه را
برای تـو خواندم
هر شب، شب بخــیری به تو گفتم
و جواب تو را
از آنــ ـسوی ســـــکوت خوابهایم شنیدم

تازه همین عـکس طــاقچه نشین تـو
هم صحبت تمام دقایق تنهــایی من بود

فــرقی نداشت که فـاصله دســتهامان
چند فــانوس ستاره باشد
پس دلواپس انــزوای این روزهای من نـــشو
اگر به حجله ای خیــس
در حوالی خیــابان خــاطره برخوردی


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

با تشکر مهران...

Mehran
01-09-2013, 20:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گفتند ســتاره را نمي توان چيد !

آنان که باور کردند، براي چيدن ستاره حتي دستي دراز نکردند
اما باور کن... که من به سوي زيباترين و دورترين ستاره دست دراز کردم
هر چند دستانم تهي ماند، اما چشمانم لبريز ستاره شد...


با تشکر مهران...

raha bash
02-09-2013, 09:12
سکوت همه فریاد من است
تا سر حد انفجار
همه ی حرفیست که آسوده میزنم
بی آنکه دلم بلرزد ....
ساده نیست
جای سکوت
خودم را میشکنم
تا
باقی بمانم

raha bash
03-09-2013, 20:49
نذار امشبم با یه بغض سر بشه

بزن زیر گریه چشات تر بشه
بذار چشمات و خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یکم
یه امشب غرور و بذارش کنار
اگه ابری هستی با لذت ببار

هنوزم اگه عاشقش هستی که
نریز غصه ها تو تو قلبت دیگه
غرورت نذار دیگه خستت کنه
اگه نیست باید دل شکستت کنه
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی
هنوز عاشقی و دوسش داری تو
نشونش بده اشکای جاری تو
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی
نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیر گریه چشات تر بشه
بذار چشمات و خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یکم
یه امشب غرور و بذارش کنار
اگه ابری هستی با لذت ببار
هنوزم اگه عاشقش هستی که
نریز غصه ها تو تو قلبت دیگه
غرورت نذار دیگه خستت کنه
اگه نیست باید دل شکستت کنه
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی

هنوز عاشقی و دوسش داری تو
نشونش بده اشکای جاری تو
نمی تونی پنهون کنی داغونی
نمی تونی یادش نباشی به این آسونی

raha bash
03-09-2013, 22:06
رفتن ات بغضی ست
در گلوی شعر ...
که با اشک هیچ شاعری باز نمی شود

Puneh.A
04-09-2013, 18:21
بین ما نه دشت های پونه بود
نه آبشار و نه تصنیف
می دانم...
در باور تو اما،
سنگ خاطراتی بود
که دیوار می ساخت و دیوار
و من دلواپس قناری های قندیل بسته بودم
خفاش نمایانی
در غار سال هایی که می گذشت بی آواز...
خودم را نه
حرفم را نه
عشقم را نه
من از اثبات می ترسم!
اما دوستی من و انتظار
چه دیرین... چه صبور
برای چشم هایت که بخندد
نه برای من
نه به روی من
که به روی آفتاب...

شال آبی
"پریسا محمودپور"

hamid_diablo
04-09-2013, 19:35
من خود تنهایی را انتخاب کرده ام!
تنهایی نزدیکترین فاصله ی من تا من است!
تنهاییم نه از آنروست
که در انتظار کسی به سر می برم و تاب می آورمَش، نه!
من تنها
اعتمادم را از دست داده ام!

"مصطفی زاهدی"

raha bash
04-09-2013, 21:49
تنهایی
انتظار
پیاده رو
هرچه دارم طول دارند
دیگر عرضی ندارم

Puneh.A
05-09-2013, 04:36
من از جایِ خالی ات
شاعرِ نبودن ها شدم
تو هم باشی ,
شعرِ نیستِ دیگری را می گویم .



شـهریار بـهروز
زمستان 1391

Puneh.A
05-09-2013, 17:07
ميان اين همه فرض هاى به درد نخور دنيا...
فرض كن تو هنوزم دوستم دارى...
و يكى از همين پنجشنبه ها...
دلت برايم تنگ ميشود...
فرض كن...
هيچ وقت نرفته اى...
و تمام اين ساعتها كه نبودى...
شوخى كرده اى...
فرض كن
دنيا هنوز به ادم هاى خيال پرداز وفادار است....
و تو...
ميان چند ميليارد احتمال موجود...
همين پنجشنبه...
دلت براى من تنگ مى شود...

raha bash
06-09-2013, 23:14
هیچ پروازی
بخاطر دلتنگی مسافرش
لغو نمیشود...

Puneh.A
07-09-2013, 23:02
وقتی می‌گویند "نیست"
کاغذ را گفته باشند یا برق را
فرق ندارد
من یاد تو می‌افتم...

علیرضاروشن

Atghia
08-09-2013, 22:18
امان از این دل که داد

فغان از این دل که داد


بدست شیرین عنان فرهاد
که سر به حسرت نهاد

به کوی معشوق خویش جان داد



ای داد از این فریاد از این دل من

کاین دل شده سربار مشکل من



ریزد ز بس از دیده قطره قطره

افتاده روی دجله منزل من



رحمی که از پا افتادم ای دل

کردی تو آخر فرهادم ای دل



برافکندی بنیادم ای دل

آخر دادی بر بادم ای دل


محمد علی امیرجاهد

Roy Jackson
09-09-2013, 14:52
هیچ وقت کسی رو پس نزن
که دوستت داره
به فکرته
و نگرانته
چون یک روز
بیدار میشی و می بینی
ماه رو از دست دادی
وقتی که داشتی
ستاره ها رو می شمردی...

raha bash
10-09-2013, 12:28
خستگی ام را تازه نکن
از تو تا من سال های نوری راه است
که به هفته نکشیده
کاسه کوزه ها را می شکنیم
و ساعت ساز
نمی تواند ما را به هم برساند
.
.

Йeda
10-09-2013, 15:39
مرگـ ـ ـ پشتـ ـِ دیوار زندگــی ام چشم گذاشته!


?!؟.....4....3....2....1


من این طرف دیـــــوار به ســـایه اش چشـــم دوختــه ام.....

سایه ای سیـــاه و بلند!!

....مرددم....! اگر بگوید: آمـــــدم!


کجا پنــــهان شَــوم....؟؟؟



>ندا<

V E S T A
10-09-2013, 17:35
همـه شـب نالـَم چــون نـي، كه غَمـي دارم

دل و جـان بـردي امـا، نشـدي يـارم

بـا مـا بـودي ، بـي مـا رفتـي

چـون بـوي گـل به كجـا رفتـي؟

تنـها مانـدم ، تنـها رفتـي ...

چـون كـاروان رَوَد،

فَغـانـم از زميـن، بر آسمـان رَوَد،

دور از يـارم ، خــون مي بـارم ...

فِتـادم از پـا به ناتـوانـي

اسيـر عشقـم ، چنـان كه دانـي

رهـائي از غَـم نمي تـوانـم

تـو چـاره اي كـن كه ميتـوانـي ..

گـر زِ دل بـَرآرم آهـي،

آتـش از دلـم خيـزد ..

چـون ستـاره از مژگـانــم،

اشـكِ آتشيـن ريـزد ..

چـون كـاروان رَوَد،

فَغـانم از زميـن،

بر آسِمـان رَوَد،

دور از يــارم خـون مي بـارم ..

نه حريـفي تا با او، غــمِ دِلــــ گويـم

نه اميـدي در خاطر، كه تــو را جوبـم

اي شـاديِ جـان، سَـروِ روان،

كز برِ مـا رفتـي،

از محفـلِ ما ، چـون دِلِ ما

سـوي كجـا رفتـي؟؟

تنـها مانـدم ، تنـها رفتـي

چـون بوي گـل به كجـا رفتـي؟؟

به كجـائي غــمگسـارِ مـن؟

فَغــانِ زارِ مـن بشنـو بازآآ ..

از صبـا حكايتـي زِ روزگارِ مـن بشنـو، باز آآ ...

سـويِ رهـي

چـون روشنـي از ديـدۀ مــا رفتـي ..

با قافلـه ی بـادِ صبـا رفتـي

تنـها مانـدم ، تنـها رفتـي ...



(تصنیف کاروان از بنان، شعر از رهی معیری)




پی نوشت : برای یـکی از عزیزانــم که عمـر کوتـاهی داشـت ...

Puneh.A
10-09-2013, 20:06
یک لحظه زندگی تو از دست میـــرود
وقتی کسی که هستی ِ تو هست ... میـــرود

شاید که انـــدکی بنشیند کنار تـــو
اما کسی که بار سفــــر بست ... مـــیرود

کی میـــشود بــرابر تصمیمش ایستاد ؟
تیـــری که بی ملاحظه از شست میـــــرود ...

آن کس که دل بریده ، تو پـــا هم ببـــرّی اش
چـــون طفلی از کنار تو ، با دست میــــرود !

رفتن ، همــــیشه راه رسیدن نبوده است
گاهـــــی مسیر جــاده به بن بست میــــرود
.
.
.
.
.

"علی حیات بخش"

Roy Jackson
11-09-2013, 11:50
وفاداریه آدما رو "زمان"
ثابت میکنه نه "زبان"
و بی وفایی تو را "زمان" ثابت کرد...

part gah
11-09-2013, 23:46
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ツツツ
12-09-2013, 12:56
تا کي بايد کنج اتاق خلوت دلم بنشينم
و با قلم و کاغذ درد دل کنم؟...
تا کي بايد دلم را به فرداها خوش کنم
و پيش خود بگويم آري فردا وقت رسيدن است!
تا کي بايد در سرزمين عشاق سر به زير باشم و
چشمهاي خيسم را از ديگران پنهانکنم؟
تا کي بايد بگويم که عاشقم ، ولي يک عاشق تنها ،
عاشقي که معشوقش در کنارش نيست!
تا کي بايد به انتظارت زير باران بنشينم
و همراه با آسمان بنالم و ببارم....
و تا کي بايد با دستهاي خالي
با آغوش سرد ، با دلي خالي از آرزو و اميد ،
با چشماني خيس و شاکي زندگي کنم؟
آري تا کي بايد تنها صداي مهربان تو را بشنوم
ولي در کنارم تو نباشی عزيزم.............

b@ran
12-09-2013, 13:52
از آن همه اندوهی که در چمدانت گذاشته ای می ترسم
کاش دزدی بیاید
و آن را ببرد
بعد هم عصبانی شود
در رودخانه ای
دره ای
جایی
رهایش کند.


نرگس برهمند

part gah
14-09-2013, 15:32
هر سال

روز تولـــــدم

شمع های بیشتری

برایم اشکــــــ میریزند !

ツツツ
15-09-2013, 14:20
خیلی تنـــد رفت!

کـــودکـــی هایم با آن دوچــرخـه ی قراضه اش

کاش همیشه پنچــر می مـاند…!!!

Atghia
15-09-2013, 21:26
حاصلی از هنر عشق ِ تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ ِ من اش درمان نیست


این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال ِ تو کم از هجران نیست


آنچنان سوخته این خاک ِ بلا کش که دگر
انتظار ِ مددی از کرم ِ باران نیست


به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست


این چه تیغ است که در هر رگ ِ من زخمی از اوست
گر بگویم که تو در خون ِ منی ، بهتان نیست


رنج ِ دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست


صبر بر داغ ِ دل ِ سوخته باید چون شمع
لایق ِ صحبت ِ بزم ِ تو شدن آسان نیست

Mehran
16-09-2013, 10:38
مست شد!

خــواست که ســ ـاغر شکند!

عهد شـکست...

فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند، مست . .


با تشکر مهران...

hamid_diablo
16-09-2013, 10:51
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد

تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت!



هوشنگ ابتهاج

Puneh.A
17-09-2013, 14:07
دلم را دوست دارم؛
وقتی برایِ تو تنگ می‌شود

وَ تو را دوست ندارم
که دلتنگَ‌م می‌کنی .

افشین صالحی

raha bash
17-09-2013, 23:00
بده ساقى شراب آتشين مست و خرابم کن/
که امشب دلبرم در مجلس بيگانه مى رقصد

hamid_diablo
19-09-2013, 19:29
من که در زیر

درد واره های خود

آوار شده ام

چگونه غم دلشوره های جهان را

بدوش کشم ؟!!!

Puneh.A
19-09-2013, 22:20
نیامدن هزار بهانه می خواست و آمدن یکی،

دلــتــنــگــت بودم . . .!

سید علی صالحی


دلتنگت هستم

Atghia
19-09-2013, 22:28
لبهایم که وا میشوند،

یا به یادت آهی به وسعت دود "سیگار" میکشند

یا نامت را دیوانه وار ، بلند بلند زمزمه میکنند . . .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

raha bash
19-09-2013, 23:41
دل تنگتم . . .
بیا قدم بزنیم...
من با "تو"،
تو با "هرکه" دلت خواست!
فقط بیا قدم بزنیم

R A H A
20-09-2013, 10:52
لیـــاقــت مــی خواهــد
بـــودن در شعــر هـــای دختــریــــ کهــــ
بـــــا تمامــــ عشقــش نبـــودنـــت را اشکــــ مــی ریـــزد
تعجـــب نکــــن !!
در بی لیـــــاقتی تـــو شکـــی نیـــست
اینجـــا دلیـــل بــودنـــت میـــان بغــــض هــــایـــم
خــریتـــــ خـــودم اســـت نـــه لیـــاقــــت تــــو …!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

silver65
20-09-2013, 12:57
چرا چـشـمـای من خیسه؟
چرا عـکـساتـــو می‌بـوسم؟
مـثـه بـاغی که خشکـیـده
دارم از ریـشـه می‌پـوسم

مـثـه دیـوونــه‌هـا گـیجــم
همش بـیـهـوده می‌خـنـدم
دو تـا عـاشـق که می‌بینم
سـریع چـشـمـامو می‌بندم

خـودم داغـــم نمی‌فـهـمـم
زمان راحـت جـلـو می‌ره
می‌خوام چـیـزی بگـم اما
گـلــومُ بـغــض می‌گـیـره

یعنی دیــوونـگــی ایـنــه؟
یعنی من دیگـه دیوونه َم؟
چـرا هـر روز سـاعت‌ها
به عکست خیره می‌مونم؟

می‌خوام دیـوونه بـاشم تا
بـه ایـن دنـیـا بـفـهـمـونم
مـیـون ایـن هـمـه عـاقـل
فقط من گیج و دیوونـه َم

تـوُ ایـن روزای دلـتنگی
دارم هـر لحظه می‌بـارم
آخه دیوونگی چاره ست
واسه دردی که من دارم

جــواب ایـن چـراهــا رو
تـــویی که خوب می‌دونی
نمی‌تــونــم ازت رد شــم
تـــویی که خـوب می‌تونی


«سیامک عباسی»

Mehran
20-09-2013, 18:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

● بـگـذر تـــابـســتـــاטּ . . .


حـ ــآلـَـم. . .


بــا تـــو خـــوبـــ نـمـ ــے شَـــوَد . . .


پــآیــیــز . . .


چـــﮧ خــــوب ڪــﮧ در راهــــ ـی

.
.
.


● غُــروب آخـــریـــن جــمـعه ی تـابســـتان /


با تشکر مهران...

raha bash
20-09-2013, 18:48
چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری

سحرم کشیده خنجر، که چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری ............

raha bash
21-09-2013, 11:54
شبها در خود
مچاله می شوم
سر جایم غلت می خورم
پاهایم ضعف می رود
بالشتم را این رو و آن رو می کنم
چند ساعت یکبار در یخچال را وا می کنم
بی دلیل موبالیم را چک می کنم
بغض می کنم
بعضی اوقات گریه می کنم
پنجره را وا می کنم
شاید چراغ خانه ای روشن باشد
همه خوابند
صدای ضعیف بوق ماشینی از دور می آید
کلافه ام
کلافه
کلافه
کلافم بدون تو گره خورده است.

Alinho
21-09-2013, 12:43
لحظاتی هست,
استخوانهای اشیا میپوسد,
و فرسودگی از در و دیوار میبارد.
لحظاتی هست,
نه آواز گنجشک فروردین,
نه صدای صمیمی از آن طرف سیم,
و نه نگاهِ مادر در قاب قانعت نمیکند.
زندگی قانعت نمیکند,
و تو به اندکی مرگ احتیاج داری...

R A H A
21-09-2013, 20:45
تنهايـی...

تاوان همـه خوش بينی هایی است

کـه بـه دنيا و آدمهای اين روزها داشتم...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
22-09-2013, 23:03
پاییزرا ساده منگر...............
پاییزدرست است که..................
اتحاد جنون امیز برگ است با نور...............
اما خوب که گوش کنی...................
صدای خش خش برگهارا میشنوی...............
که چقدر غم بار و سخت است ! ..................
پاییز درست است که..................
هربرگش عاشقانه برگی ست که...............
همرنگ خورشید شده است اما.................
به اجبار،رخت بر بستن.................
از آن خانه ی پا بر جا چه سخت است !!..................
کسی یادی نخواهد کرد ..................
که این برگها اگر آرام شکستند ،................
صدای زندگی را کوک کردند ،................
اگر تنها به هر سازی ...............
به هر سویی گذشتند ،................
صدای تلخ نا امیدی را ..................
پشت قلب خفته ای در هم شکستند!!..

silver65
23-09-2013, 00:31
صدای پای تو در گوش کوچه ها جاری ست

و گریه آخر این ماجرای تکراری ست

نه شب شده ست ـ که مهتاب بیش و کم بزند ـ

نه قصّه است ـ که باران به صورتم بزند ! ـ

زمان به سر نرسیده ، زمین به هم نشده

و هیچ چیز از این روزگار کم نشده !

همان که بود : همان تکّه سنگ گرد مذّاب

همین که هست : همین آسمان و جنگل و آب !

ببین که تیغ تو بر استخوان نخورده عزیز

ببین که رفتی و دنیا تکان نخورده عزیز !
حامد ابراهیم پور


حالا دیگر
یک خط در میان گریه می‌کنم،
حالا دیگر
شانه‌هایم صبورتر شده‌اند
و با هر تلنگری که گریه می‌زند
بی‌جهت نمی‌لرزند!
انگار دیگر هیچ اتفاقِ عاشقانه‌ای
از چشم‌هایم نمی‌افتد
و پاییزِ من
اتفاق زردی‌ست
که می‌تواند
ناگهان در آغوشِ هر فصلی بیفتد!
حالا تو هی به من بگو

بهار می‌آید...
نسترن وثوقی

VAHID
23-09-2013, 19:36
گاهی عمر تلف میشود ؛

به پای یک احساس ….

گاهی احساس تلف میشود ؛

به پای عمر !

و چه عذابی میکشد ،

کسی که هم عمرش تلف میشود ؛

هم احساسش ........


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
24-09-2013, 09:38
نگرانت شدم
نکند
تنهايي
دلتنگي
دوري
خسته ات کند ...

دلتنگ که شدي
پيش خودم برگرد ...

raha bash
24-09-2013, 22:51
قطارم
مثل یک بغضِ آهنین
هر غروبِ جمعه
درست روی گلوگاهِ من ترمز می‌‌کند
ایستگاهی متروک
بی‌ هیچ مسافری
و قطاری که بی‌ عشق
نه پایِ کندن دارد
نه جانِ ماندن..

هر غروبِ جمعه
قطارم سوت می‌‌کشد
من... دود می‌‌شوم

مصطفی
25-09-2013, 19:51
بـه‌ وقــت تنهــایــی ،
مــرد، زیــر بــاران سیگــار مــی‌کشــد؛
زن، پشــت پنجــره !


امــا نــه بــاران مهــم اســت،
نــه مــرد، نــه پنجــره، نــه زن!


مهــم،
تنهــایــی اســت کــه دود مــی‌شــود .

رضا کاظمی

silver65
25-09-2013, 22:34
روز به انتظار ِ شب ام
و شب به انتظار ِ روز
و در این بین
هیچ کس
انتظار ِ مرا نمی کشد.

raha bash
25-09-2013, 23:40
زخم که کاری باشد
مثل من میشوی!
مینشینی
نگاه میکنی
سکوت میکنی
سکوت میکنی
سکوت میکنی و...
یک لبخند تلخ .........

hamid_diablo
26-09-2013, 19:37
میان این همه دل تنگی

دلم تنها برای تو غم انگیز است

که میروی آن راهی را که نباید بروی

گفتم نرو راهی که میروی

من خط های بین آن را کشیده ام

گفتم نرو .............. نگفتم ؟؟؟؟؟

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ghorbat22
26-09-2013, 22:01
بعــضے درد ُ دل هـــا

"گــوش" نمے خــواهــد

"گــوشه" ے آغــــــوش مے خــواهـــد . .

silver65
26-09-2013, 22:32
و بعد از رفتنت ....
تنها من ماندم و فانوسی از خاطره ها کنج طاقچه اتاق
دود میکند و میسوزد و می سوزاند !!!مریم فراهانی

Йeda
26-09-2013, 23:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مرگ خندید و

زندگـی از نو آغاز شد...

ولــی گاهــی سکوتِ خنکای سایه ی درختِ تنومندی که مرد همسایه به آن تکیه زده و

موسیقــی آرامِ گرامافون کهنه ی پدربزرگِ پیرم، تنهــایی شب را همانندِ سرخی غروبِ هر روز زیبا میکند...

erfan ghobadi
27-09-2013, 18:04
شب سردیست و من افسرده

راه دوریست و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

میکنم تنها از این جاده عبور

silver65
28-09-2013, 00:42
اینجا .....
سالهاست که زمستان است !
قلبها تاریک
دستها سرد
نگاه ها زمستانی ...
اشک در چشم یخ می زند و بغض در گلو
این روزها ....
گرمترین آغوشی که پیدا میشود .... آغوش آدم برفی هاست !

مریم فراهانی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

erfan ghobadi
28-09-2013, 11:07
نمیدانستم تمام فکر من او بوده در حالی که تمام فکر او; او...
نمیدانستم بازیچه ای بیش نبودم
نمیدانستم من عروسک لحظات بیکاریش هستم
نمیدانستم جلوی تنها کسی که زانو زدم برای ابراز عشقم زانو زدنم او را تحریک میکند برای گردن زدنم...

آهای فلانی... رویایت شیرین تر بود ...
ع.ق

hamid_diablo
28-09-2013, 18:10
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehran
30-09-2013, 10:59
رهــایــم کــن تنــها بـا همـین خیــال خــام

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


رهــایــم کــن تنــها
بـا همـیــטּ خیــال خـام
کنــار رویـــای بــودنت . .

مـے خـواهـم
به حــال خـودمــ بــاشم

بـا خیـــالت همیشـﮧ
خـــــنده هستـ
بــــوسـه ـهستــ
شــــآدے ـهـستـــ . .

انـگار هَــمه چــیز
بــوی خوشــبختــ ــی مـی دهـد
دلـخوشــی هــایم کــوچکــ

و دلــم قــآنــع است . .

از روزی ڪـﮧ خیــالــت اینــجاستــــ
آینــه را هـــم پــاک نـــکـردم . .

مبــادآ
چشــم در چــشم حـقــ ـیقـ ـت شَــوَم

اصـلا حـقـیقـ ـتـ بــاشـد ـسـهـم تــو
خیــال خــآم بـرای مَـن . .




گیلدا ایازی


با تشکر مهران...

silver65
30-09-2013, 16:11
بعد از آن بحث تلخ و طولانی

امشب اینجا شبیه یک جانی
با همان کلت کهنه در دستت

آمدی که مرا بترسانی

از چه باید بترسم اما من
تَرک این مرد رو به ویرانی؟!

از مجالی برای آزادی
می گریزد کدام زندانی؟
مثل هربار جا نزن امشب
بچکان ماشه را به آسانی
یک گلوله بزن به تنهاییم
یک گلوله به قلب سیمانی
یک گلوله به هرچه بین ما
به همان ها که خوب میدانی
یک گلوله به روزهای سیاه
به همین گریه های پنهانی
یک گلوله بزن خلاصم کن
یک گلوله میان پیشانی...

امیر حسین رضایی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مصطفی
30-09-2013, 17:11
خسته ام
از این دلداری های مجازی
دلم
شانه های حقیقی
می خواهد ...

VAHID
30-09-2013, 19:50
نـه بـــــــــه آمـــدن کـسـی دلـخـوشــــــــــــم ،

نـه از رفـتــــــــــــن کـسـی دلـگـیـــــــــــــــــر ؛

بـی کـسـی هـم عـالـمـــــــــــی دارد . . . !!

VAHID
30-09-2013, 20:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


تــنـهـایــے را دوســـت دارم .
عـادت کـــرده ام کــــﮧ تــنـهــا با خــودم باشـــم ،
دوســتــے میــگـفت عـیــب تــنـهـایــے ایــن اســت کـــﮧ
عـادت مــیـکـنــے ... خــودت تـصــمـیـمــے مـے گیرے ،
تــنـها بـــﮧ خــیـابان مــے روے،
و بـــﮧ تــنـهـایــے قـدم میزنـے .
پــشـت مــیـز کــافـے شــاپ تــنـهـایــے مـے نشینـے
و آدمــهـا را نــگاه میــکنے ،
ولــی مــن بـــﮧ خـاطر هــمـیــن حـــــــس دوســـتـش دارم .
تــنـهـا کـــﮧ باشـے نگاهـــت دقــیـق تــر مــے شــود و مـــعـنـا دار ؛
چــیـزهــایــے مـے بینے کـــﮧ دیگران نــمے بینند،
در خــیـابان زودتر از همـــﮧ میــفـهـمـے پایــیـز آمده
و ابرها آســمـان را محـــکـم در آغــــوش کشـــیـده اند
مــیـتـوانــے بے توجـــﮧ بـــﮧ اطــراف،
ســاعتهــا چـشـم بـــﮧ آســـمان بــدوزے و تــولد باران را نظاره گــر باشــے.
بــــراے هــمـیـن تــنـهـایـــے را دوســـت دارم
زیرا تــنـهـا حســے اسـت کـــﮧ بــــﮧ مــن فــرصـت مـــی دهــد خـــودم باشـــم ...

hamid_diablo
30-09-2013, 21:28
نگران اشک‌هایم نباش !
از لبخندم بترس
که معنایش اشک‌های فردای توست

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

silver65
01-10-2013, 01:03
تو رفته ای
و بحران نوشیدن چای بی تو در کافه ها
مهم ترین بحران خاورمیانه است و
این احمق ها هنوز سر نفت می جنگند
پوریا عالمی

silver65
01-10-2013, 14:19
اولش با رفتنت

چشمانم را مه می گیرد

دور تر که می شوی

باران شروع می شود

چند ساعت بعد

از درد به خود می پیچم

و گردبادی می شوم

که تمام عکس هایت را در آغوش می گیرد و
می بلعد
هوای توست که هر لحظه طوفانی ترم می کند
و من
نگران روزهای آینده ام
دعا کن که خدا
برای نجاتم نوح را بفرستد

raha bash
01-10-2013, 21:26
چه آشوبیست در دلم
وقتی نمی دانم
در
نبودنم...
به
بودن ِ
چه کسی فکر می کنی...!

raha bash
02-10-2013, 16:51
و نمی پرسی حتی گاهی:
هی فلانی
هی تو که رادیوی عصر
جغرافیای تنت را
بحرانی گزارش می کند مدام
چه می کنی با کوهی که بر دلت کاشته ام!؟

برای زمین گیر کردنِ من
نخندیدنت کافی بود
این کوه
که کاشتی
سنگین تر از این حرف ها بود

Йeda
02-10-2013, 17:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




بی مِهر رُخَت روز مــرا نور نماندســت
وز عُــمر مرا جز شب دِیجور نماندســت

هنگـام وداع تو ز بــس گریه که کــردم
دور از رخ تو، چشم مرا نــور نماندســت

می‌رفت خیال تو ز چشــم من و می‌گــفت:
«هیــهات از این گوشـه که معمور نمــاندست»

وصــل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشــت
از دولــت هجــر تو کُنون دور نماندســت

نزدیــک شد آن دم که رقــیب تو بگـوید
دور از رُخَت این خســته‌ی رنجور نماندسـت

صـبر است مرا چاره هجران تو؛ لیکــن
چون صبر توان کرد؟ که مقـدور نماندســت

در هـجر تو گر چشم مرا آب روان اســت
گــو خون جگر ریز، که معذور نماندســت

حافــظ ز غم از گریه نپرداخت به خــنده
ماتــم زده را داعیـه‌ی ســور نماندســت

VAHID
02-10-2013, 19:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


سهــمِ مَــن از دُنیــــــــــــا
نداشتـــــن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قـــــدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیـــــــــچ وقتـــــــــــــ نبــــــــــود ................!

R A H A
02-10-2013, 22:25
دست به صورتم نزن !

می ترسم بیفتد . . .

نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد . . .

سیل اشک هایم تو را با خود ببرد . . .

و باز من بمانم و تنهایی . . .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
03-10-2013, 11:32
همچون ساعت شنی شده ام
که نفس های آخرش را میزند
و التماس میکند، یکی پیدا شود و برش گرداند
من هم ....
نه ....!!
لطفا بَرم نگردانید!!!!
بگذارید تمام شوم....


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

silver65
03-10-2013, 14:27
دلتنگی
نام دیگر این روزهاست
وقتی از این همه رهگذر
یکی تو نیستی ...
ساره دستاران
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
03-10-2013, 23:32
بیا تا برایت بگویم
چه می کشد آنکه غریب است در ازدحام آشنا

در ازدحام بی کسی
فریاد زنم خدایا
جانم بر لب آمد
از اینهمه ملامت
اما …..

سکوت من دوباره
در ازدحام بی کسی
باشد حدیث دیگری.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atghia
04-10-2013, 13:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

آه است خیابان به خیابان به لبم
از این همه بی تفاوتی در عجبم
تو مثل مسافری که دیرش شده است
من مثل چراغ قرمز نیمه شبم

raha bash
04-10-2013, 20:35
دلــم گــــــرفته

درسـت مـثل لـک‌ لـکی

که بـال‌هایش را بـرای کـوچ امـتحان مــی‌کـند .......


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

silver65
04-10-2013, 22:34
کنارت نشسته ام و
نگاهت می کنم
تو را که هفته هاست رفته ای
بی آنکه دور شده باشی

V E S T A
05-10-2013, 02:13
مرگ مغــزی است طعــم ابیـاتــم

مزه ی گنــگ و میــخوشــی دارم

باورم کــن که بعــد مــردن هــم

حـسِ خوبی به خود کشــی دارم !

کارِ اهــدای عضـو هایـم را

به همیـن دوستـان اندکـم بدهیــد

چشـم و گوشــم برای هر کـس خواسـت

مغــز مــن را به کودکــم بدهیــد

در سرم رنــج های فر هــاد است

یک نفــر بعــدِ مــن جنــون بایــد!

تیشــه ام را به دسـت او بدهیــد

بعــد مـن کـاخ بیستــون بایــد ..

وای از این مــرد زرد پاییــزی



"قسمتی از تومور3 - علیرضا آذر"

D4Rk knight
05-10-2013, 11:20
لـحظه های ســــکوتم؛
پر هیاهو ترین دقــــایق زندگیم هستند
مـملو از آنچه
می خواهم بـگویم
و
نمی گویم ...!!!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
06-10-2013, 14:46
حال و احوال این روزهایم

قاصدکی را می ماند

که دلش حتی

نه به باد

و نه حتی به نسیم

که

به یک فوت خوش است

...

بگذارید برود

shaparak13
06-10-2013, 16:37
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد

دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی

یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

جهانی کاندرو هر دل که یابی پادشا یابی

جهانی کاندرو هر جان که بینی شادمان بینی

درو گر جامه‌ای دوزی ز فضلش آستین یابی

درو گر خانه‌ای سازی ز عدلش آستان بینی

نه بر اوج هوا او را عقابی دل شکر یابی

نه اندر قعر بحر او را نهنگی جان ستان بینی

اگر در باغ عشق آیی همه فراش دل یابی

وگر در راه دین آیی همه نقاش جان بینی

گهی انوار عرشی را ازین جانب مدد یابی

گهی اشکال حسی را ازین عالم بیان بینی

سبک رو چون توانی بود سوی آسمان تا تو

ز ترکیب چهار ارکان همی خود را گران بینی

اگر صد قرن ازین عالم بپویی سوی آن بالا

چو دیگر سالکان خود را هم اندر نردبان بینی

گر از میدان شهوانی سوی ایوان عشق آیی

چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی

درین ره گرم رو می‌باش لیک از روی نادانی

نگر نندیشیا هرگز که این ره را کران بینی

وگر زی حضرت قدسی خرامان گردی از عزت

ز دارالملک ربانی جنیبتها روان بینی

ز حرص و شهوت و کینه ببر تازان سپس خود را

اگر دیوی ملک یابی وگر گرگی شبان بینی

ور امروز اندرین منزل ترا جانی زیان آمد

زهی سرمایه و سودا که فردا زان زیان بینی

زبان از حرف پیمایی یکی یک چند کوته کن

چو از ظاهر خمش گردی همه باطن زبان بینی

گر اوباش طبیعت را برون آری ز دل زان پس

همه رمز الاهی را ز خاطر ترجمان بینی

مرین مهمان علوی را گرامی دار تا روزی

چو زین گنبد برون پری مر او را میزبان بینی

به حکمتها قوی پر کن مرین طاووس عرشی را

که تا زین دامگاه او را نشاط آشیان بینی

نظرگاه الاهی را یکی بستان کن از عشقی

که در وی رنگ و بوی گل ز خون دوستان بینی

که دولتیاری آن نبود که بر گل بوستان سازی

که دولتیاری آن باشد که در دل بوستان بینی

چو درج در دین کردی ز فیض فضل حق دل را

مترس از دیو اگر به روی ز عصمت پاسبان بینی

ز حسی دان نه از عقلی اگر در خود بدی یابی

ز هیزم دان نه از آتش اگر در وی دخان بینی

بهانه بر قضا چهی چو مردان عزم خدمت کن

چو کردی عزم بنگر تا چه توفیق و توان بینی

تو یک ساعت چو افریدون به میدان باش تا زان پس

به هر جانب که رو آری درفش کاویان بینی

عنان گیر تو گر روزی جمال درد دین باشد

عجب نبود که با ابدال خود را همعنان بینی

خلیل ار نیستی چه بود تو با عشق آی در آتش

که تا هر شعله‌ای ز آتش درخت ارغوان بینی

عطا از خلق چون جویی گر او را مال ده گویی

به سوی عیب چون پویی گر او را غیب‌دان بینی

ز بخشیدن چه عجز آید نگارندهٔ دو گیتی را

که نقش از گوهران دانی و بخش اختران بینی

ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد

که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی

چو جان از دین قوی کردی تن از خدمت مزین کن

که اسب تازی آن بهتر که با بر گستوان بینی

اگر صد بار در روزی شیهد راه حق گردی

هم از گبران یکی باشی چو خود را در میان بینی

امین باش ار همی ترسی ز مار آن جهان کز تو

به کار اینجا امین باشی ز مار آنجا امان بینی

هوا را پای بگشادی خرد را دست بر بستی

گر آنرا زیر کام آری مرین را کامران بینی

تو خود کی مرد آن باشی که دل را بی هوا خواهی

تو خود کی درد آن داری که تن را در هوان بینی

که از دونی خیال نان چنان رستست در چشمت

که گر آبی خوری در وی نخستین شکل نان بینی

مسی از زر بیالودی و می لافی چه سود اینجا

که آن گه ممتحن گردی که سنگ امتحان بینی

نقاب قوت حسی چو از پیش تو بردارند

اگر گبری سقر یابی وگر مومن جنان بینی

بهشت و دوزخت با تست در باطن نگر تا تو

سقرها در جگر یابی جنانها در جنان بینی

امامت گر ز کبر و حرص و بخل و کین برون ناید

به دوزخ دانش از معنی گرش در گلستان بینی

وگر چه طیلسان دارد مشو غره که این آنجا

یکی طوقیست از آتش که آنرا طیلسان بینی

به چشم عافیت بنگر درین دنیا که تا آنجا

نه کس را نام و نان دانی نه کس را خانمان بینی

یکی از چشم دل بنگر بدین زندان خاموشان

که تا این لعل گویا را به تابوت از چه سان بینی

نه این ایوان علوی را به چادر زیب و فر یابی

نه این میدان سفلی را مجال انس و جان بینی

سر زلف عروسان را چو برگ نسترن یابی

رخ گلرنگ شاهان را به رنگ زعفران بینی

بدین زور و زر دنیا چو بی عقلان مشو غره

که این آن نوبهاری نیست کش بی‌مهرگان بینی

که گر عرشی به فرش آیی و گر ماهی به چاه افتی

وگر بحری تهی گردی وگر باغی خزان بینی

یکی اعضات را حمال موران زمین یابی

یکی اجزات را اثقال دوران زمان بینی

چه باید نازش و بالش بر اقبالی و ادباری

که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی

سر الب ارسلان دیدی ز رفعت رفته بر گردون

به مروآ تا کنون در گل تن الب ارسلان بینی

چه باید تنگدل بودن که این یک مشت رعنا را

همی باد خداوندی کنون در بادبان بینی

که تا یک چند از اینها گر نشانی باز جویی تو

ز چندان باد لختی خاک و مشتی استخوان بینی

پس آن بهتر که از مردم سخن ماند نکو زیرا

که نام دوستان آن به نیک از دوستان بینی

بسان علت اولا سخن ران ای سنایی زان

که تا چون زادهٔ ثانی بقای جاودان بینی

وگر عیبت کند جاهل به حکمت گفتن آن مشنو

که کار پیر آن بهتر که با مرد جوان بینی

حکیمی گر ز کژ گویی بلا بیند عجب نبود

که دایم تیر گردون را وبال اندر کمان بینی

به رای و عقل معنی را تویی راوی روایت کن

که معنی دان همان باشد کش اندر دل همان بینی

raha bash
06-10-2013, 23:39
من همه ام باران است
آنقدر که جهان را آب می بَرد
و تو را خواب

بیدار شو
سرزمینی برای باریدن ندارم
وقتی بازوانت را
زنی می دزدد از من

silver65
07-10-2013, 00:58
بعد از خداحافظی ات
من ،
من نبودم
بم بودم،
بعد از زلزله!

محمدرضا صالحی

setareh ***
07-10-2013, 16:27
سه نقطـــه های آخر جملـــه هایـــم دردهـــایی هستنـــد

که حـــرف نشدنــد اشـــک شدنــــد ...

Atghia
07-10-2013, 20:12
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است
زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است

هر نگاهی می تواند خلوتم را بشكند
كوزه‌ی تنهایی روحم سفالی تر شده است

آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
ماهِ در مرداب این شب ها هلالی تر شده است

گفت تا كی صبر باید كرد؟ گفتم چاره چیست؟!
دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالی تر شده است

زندگی را خواب می دانستم اما بعد از آن
تازه می بینم حقیقت ها خیالی تر شده است

ماهی كم طاقتم! یک روز دیگر صبر كن
تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است


فاضل نظری

Atghia
08-10-2013, 01:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



باز من مانده ام یک دیده که بر در مانده
شانه ای سرد که در حسرت یک سر مانده


تو به شب می رسی و من به سکوتی توأم
تو به آرامش و من در شب محشر مانده


حس تردید من از ماندن و رفتن باقی
همچون پروانه که آتش زده بر پر مانده


شب سردیست در این خانه بی نور و صدا
سر شده ست عمر یا یک شب دیگر مانده؟


باد پاییزی و باران سراسیمه و رعد
اشک و درد و قفسی تنگ که بی در مانده


رنگ زندان زده بر خانه من،تنهایی
شب شده و مستم و یک نیمه ساغر مانده. . .


رضا گودرزی

raha bash
08-10-2013, 13:59
شب میآید
و پس از شب، تاریکی
و پس از تاریکی ، چشمها ، دستها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها ...
و صدای آب
که فرو میریزد قطره قطره قطره از شیر * * بعد دو نقطهٔ سرخ
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دو قلب
و دو تنهائی

شاهزاده خانوم
09-10-2013, 07:48
سالهاست خستهاست.
من گذشته از تو،
پشت سرت را که نگاه نکردی،

شاید افتاده بودم...



.

hamid_diablo
09-10-2013, 09:21
خیــــلی سخته ...
دلتـــــ گیر کنه...
به قلابــــ ماهیــــگیری کــــه..
دلش ماهـــی نمیخواد...
و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
09-10-2013, 12:39
خسته‌ام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
می‌خواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی ...

raha bash
09-10-2013, 22:12
تو اگر میدانستی
که چه زخمی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد،چرا تنهایی؟!!!

Alinho
10-10-2013, 22:32
يک استخوان و صد ميخ آن پرده را دريدند
ناموس سايه بر دار سيگار پشت سيگار
در انجماد يک تخت اين لاشه منفجر شد
پاشيده شد به ديوار سيگار پشت سيگار
دکلمه سیگار - اندیشه فولادوند

Mehran
11-10-2013, 02:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

در آغـــوش خودم هستـــم!

مـــن خودم را در آغوش گرفتـــه ام…!

نه چنـــدان با لطافتــــ

نه چنـــدان با محبتــــ…

امـــا

وفـــادار….وفـــادار….


با تشکر مهران...

D4Rk knight
11-10-2013, 11:16
غمگین ترین مرد شهر منم وقتی . . .



بعد تو هر شب،به یاد خاطرات تلخت

دود میکنم سیگار تنهاییم را ! ! !

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atghia
11-10-2013, 11:42
مثل آغاز یک زمستان است
دل من مثل خط پایان است


انتظاری در آستانه مرگ
با دلم دست در گریبان است


هیچ کس را نمی شناسم من
روزگار شب غریبان است


سخت می شد اگر نمی گفتند
مرگ در انتظار انسان است


حرف وقتی حرف دل باشد
شعر گفتن چقدر آسان است. . .

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

raha bash
11-10-2013, 21:29
من اضطراب را
بو مي‌كشم
در هواي زرد پاييز

من ناله‌ي برگ را
پُر از درد
مي‌شنوم به زير پا
در انبوه خيال

من تنهايي را
در احساس درخت مي‌بينم
به اندوه
در دهليز بي‌همراه خزان
پيچيده به باد
و زير باران

Atghia
12-10-2013, 18:43
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ،
نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم
بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

shaparak13
12-10-2013, 23:59
فواره وار سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر
شیرینی فراق كم از شور وصل نیست
یعنی دلم به دیدن تو تشنه است و سیر
تو ماهی و من آب ! چه دنیای كوچكی است
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
هر بار وقت دیدن تو پلک بسته ام
ای ردپای گمشده باد در کویر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
مرداب زندگی هم را غرق می كند
ای عشق همّتی كن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی كن و با زندگی بمیر

hamid_diablo
14-10-2013, 00:15
هر گوشــه یِ شهر را
که نگاه میکنی
دِلــی اُفتـاده
انگار ،
بازیِ مرگ آورِ باد
با موهایِ بـازِ تو
نمی خواهد
تمامی داشته باشد ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shaparak13
15-10-2013, 01:09
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

قسمت این است که در فاصله ها پیر شویم
و اسیر شب تنهایی تقدیر شویم
قسمت این است که یک عمر مسافر باشیم
تا از این دور زدن های زمان سیر شویم

Alinho
15-10-2013, 02:21
تنهایی یعنی ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است،
اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است!

Mehran
16-10-2013, 00:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بـﮧ وســ ــــعتـ ـــــ

تنــ ــهایـــے هــایم، دوسـتتــ دآرم

گــمـــــاטּ نـکُـن سـهـ ـم کـَـمـ ـی ستـ . .

گـســـ ــترده تــــر از عــالـم تنــهایـی مــــــن عـالمـی نیـسـتــ . .

با تشکر مهران...

raha bash
16-10-2013, 14:29
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم کجا من؟
کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا، من
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ز من هرآنکه او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من...

b@ran
16-10-2013, 18:05
اغلب آدم‌ها طوری رفتار می‌کنند
که انگار هنوز به دنیا نیامده‌اند.
اما ویلیام باروز،
هنگامی که محصلی از او پرسید
که آیا به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری، گفت:
و تو از کجا می‌دانی که هنوز نمرده‌ای؟


شعر از میروسلاو هلوب
ترجمه پرویز دوایی

R A H A
16-10-2013, 20:18
گذاشتم به دارم بکشند!!!
بی گناه بودم اما....
حوصله ی اثباتش را نداشتم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Йeda
16-10-2013, 23:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



"شبــ" که میشـود دیوارِ فاصــله ها، بر سرم آوار میشـود

بگو کجــای دنیا رکاب میزنی که اینچنین سقف خانه ام چکـه میکنــد؟

میدانم هر کجا که باشــی "ماه" امشب از آنِ توست

پس چشمکــی شو بر پلکِ خسته ی آسمانِ شبــم

مرگ ـم که فرا رســد ستاره ای میشــوم برنگ قرمز

از لبخند های هر روزت بر کهکشان، خورشید می سازم

>ندا<

silver65
17-10-2013, 13:50
دلم چیزی نمی خواهد جز یک اتاق تاریک

یک موسیقی بی کلام

یک نخ سیگار و خوابی به آرامی یک مرگ
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] C%DB%8C%D8%B2%DB%8C/056.jpg

hamid_diablo
17-10-2013, 18:01
گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!..

اما هرگز نفهمیدی…

من تو را برای دردهایم نمی خواستم…

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]عاشقانه.jpg

MOHAMMAD2010
17-10-2013, 20:14
نفس میکشمو اشکام نشون میدن چه قدر خستم
نمیدونی چرا زندم ، نمیدونم چرا هستم

raha bash
17-10-2013, 22:19
هر کسی یک امید،
یک عصیان،
یک از دست دادن، یک درد،
یک تنهایی،
یک اندوه در خود دارد...
زیرا از درون هر کس یک نفر رفته است و هر کاری که می کند نمی تواند او را بدرقه کند...

VAHID
18-10-2013, 00:04
آدمها …!

حتی حوصله ندارند

به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند …

چه برسد به اینکه بخواهند

سطر سطر روح ِ تــو را بخوانند …

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
18-10-2013, 11:11
احتمال مرگ کم نیست
این نیست بودنت
این وصله ی نچسب
به من نمی چسبد
..

.

Demon King
18-10-2013, 14:35
من دراین خلوت خاموش سکوت اگر تو یادی
نکنم میشکنم...

shaparak13
19-10-2013, 01:53
دلتنگی های آدمی را، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد

و هردانه برفی به اشکی نریخته می ماند،


سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان

و شگفتی های بر زبان نیامده،

در این سکوت حقیقت ما نهفته است،

حقیقت تو و من!

شاملو

VAHID
19-10-2013, 19:09
تنها بودن قدرت می خواهد ،
و این قدرت را کسی به من داد ،
که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم…

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
20-10-2013, 11:53
رفتن ، رفتن است . ماندن ، ماندن است .
انتظار ، انتظار است !
نه خیر جناب ، نه خیر ،
رفتن ، فرار کردن
ماندن ، ترک شدن
و انتظار ، روز به روز مردن است ...

VAHID
20-10-2013, 20:44
من از سكوت ستاره هاى سرســپرده در سـپيده دم
از انزواى بى دليل مهتاب در آغوش بى تاب ابر
از گریه هاى حزن آلود باد،
لابلاى گيسوان آشفته ى درخت

من از رخوت رخت پــر از خوابم
تنها،
رفتنت را فهميدم
.
.
.
تنها رفتنت را ...!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
21-10-2013, 18:55
یادم نرود که :

من تنها هستم ..

اما تنها من نیستم !


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

VAHID
22-10-2013, 00:09
از آدم ها بگذر!
دلت را گنده تر کن .
ناراحت این نباش که چرا جاده‌ء رفاقت با تو همیشه یک طرفه است ...
مهم نیست اگر همیشه یک طرفه ای ...
شاد باش که چیزی کم نگذاشته ای
و بدهکار خودت ، رفاقتت و خدایت نیستی

R A H A
22-10-2013, 14:43
یک مترسک خریده ام ..

عطر همیشگی ات را به تنش زده ام ،

درست مثل توست ، فقط این که ..

روزی هزار بار ، از رفتنش مرا نمی ترساند .....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shaparak13
22-10-2013, 19:36
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است?

MOHAMMAD2010
22-10-2013, 19:56
مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید
روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا
روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر
ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا

raha bash
22-10-2013, 20:04
من مرگ را دیده ام
مرگِ آفتاب
مرگِ پنجره‌های رو به باغ
مرگِ شرجیِ سرزمین‌های شمال...
مرگِ دوست ... دوستی ... رفاقت
مرگِ یک مرد کنارِ صداقت
مرگِ دعا
مرگِ دست‌هایِ روی به خدا
مرگِ کودکانِ شجاع
مرگِ نفس
مرگِ غم انگیزِ زندانی در قفس
مرگِ یک شب بی‌ عشق ... بی‌ هوس
مرگِ آواز
مرگِ یک زن پر از نیاز ... پر از نیا ا ا ا ا ز
من مرگِ قلم در دست‌هایِ خودم
مرگِ واژه در شعر‌های خودم
من عکس مرگ را به جای تصویر لبخند دیده ام

VAHID
24-10-2013, 00:06
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ســــر بــــه هـوا نـیـستــــمـ ..
امـــــا
همیشـــــهـ چشــــمـ بهـ آسـمـانـــ دارمـ
حـالــ عجیبـــی سـتـــــــــــــــ
دیـدنـــ ِ هـمـانـــ آسـمـانـــ کــــــه
... شـــایـــد [♡ تـــو ♡ ] ...
دقـــــــــایـقـــــــــی پـیـش ـ بـه آن نـگـاه کـــرده‌ای . . .

Alinho
24-10-2013, 00:51
مردمان سخت به آزار دلم مشغولند...
با تو درگیرترم...
تو که از عمق دلم، با منه خسته چنان ميجنگی...
گوئيا با تو غريبانه ترم...
:44:

shaparak13
24-10-2013, 01:21
حالا که دست هایت چتر نمی شوند
حالا که نگاهت ستاره نمی بارد
حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم
از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
و آرامش خیالت ، ‌خیس اشک هایم نشود

Alinho
25-10-2013, 17:46
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

shaparak13
25-10-2013, 18:00
چه تفاوت عمیقیست
بین تنهایی قبل از نبودنت و
تنهایی پس از نبودنت.....

R A H A
25-10-2013, 20:51
مرا اعدام كنيد...

جرمم؟...

فريادي را در گلويم خفه كرده ام...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

VAHID
26-10-2013, 00:07
كجایی؟!!!

توکه نیستی هَمه می خواهَند جای تو را پَر كنند!!

بیا!...

بِ هَمه بگو!!

تو تكرار شَدنی نیستی!!!

جای تو جز با خودت پر نِمیشود...!!



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
26-10-2013, 19:18
چه سخت است

هم پاییز باشد،،،هم ابر باشد،،،هم باران


هم خیابان خیس


امـــــا...


نه تـــــو باشی،،،نه دستی برای فشردن


و نه پایی برای قدم زدن


جاده هنوز خيس است...


و من همچنان ميروم به خيال رد پاي اشكهايت،،


ولي ترديد مرا زجر ميدهد،،



نميدانم اين خيسي اشكهاي توست يا خيسي شرم اين جاده از شكست دوباره من...!!!

raha bash
26-10-2013, 20:05
این روز‌ها گویا خسته ای

موهای سیاهت را کوتاه کرده ای

نمی‌ خندی

شعر نمی‌‌گویی

مرا به نام نمی‌خوانی

بهانه میگیری

آغوشم را نمی‌خواهی

صدایت میزنم

جز سکوت

کلامی‌ برایم نداری

با این حال هنوز بانوی منی

بانوی من

که موهای سیاهش را کوتاه کرده

نمی خندد

شعر نمی‌‌گوید

بهانه می‌‌گیرد

سکوت کرده

مرا

و نامم را

و آغوشم را

نمی‌ خواهد

بانوی من

که این روز‌ها فقط کمی‌ خسته است...

ms368
26-10-2013, 20:44
دلم برای خنده ی زیبای چشمانی که تا به حال ندیده ام تنگ شده.
شبی خواهد آمد
و خیل خماران و تشنگان و افسردگان و جذامیان و گدایان را با لگد به دریا خواهد ریخت
آنگاه تا صبح به موج های بلند خیره خواهیم ماند.

دکتر vv

Artam01
26-10-2013, 21:23
باران میبارد
دل من غمگین است
مرگ را می طلبم
بی تو بودن سخت است

Alinho
27-10-2013, 02:36
ای پایــــیز

ابرهایت را زود بفرست

شستن این گرد غم از دل من

چندین پایــــیز باران میخواهد...

Artam01
27-10-2013, 17:31
قطره اشکی از چشم میچکد آهسته
مرد خوبی تنها می نشیند خسته
خسته از رنگ و ریا، قلب او پژمرده
جسم او می میرد، روح او افسرده

VAHID
27-10-2013, 20:20
دیگر ؛
هیچ کس ؛
برایم تو نمی شود
حتی "تــــــــــــــــــــــــ ــو"
.
.
.
.
.