PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اشعار سکوت، تنهایی و مرگ



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 [22] 23 24 25 26

Elahe Goddess
24-09-2011, 23:16
علي چپ ، راست مي گفت :

اين روزهــا کوچه اش

ظرفيت اينهمه متقـاضي را ندارد ،

بايد بزرگــراهش کرد !


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

starless_90
25-09-2011, 10:48
دیشب دوباره آمدی به خواب من،

دیدار خوب تو،

تا کوچه های کودکیم برد پا به پا،

شاد و شکفته اما،

فارغ ز هست و نیست،

یک لحظه دست تو از دست من رها شد و خواب از سرم پرید.

Puneh.A
25-09-2011, 19:30
غصه هم خواهـــــــد رفـــت

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم خواهــــــــد رفـــت

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه را در یابیـــــــــــم

باور روز برای گذر از شب کافیســـــــــت

Lady parisa
26-09-2011, 08:59
هرگاه صدای جدیدی سلام می کند
تپش قلب می گیرم!
من دیگر کشش خدا حافظی ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت را نمی دهم!!...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
26-09-2011, 09:14
غــــــــــــــــــــــــ ــم که نوشتن ندارد,

نفوذ می کند در استخوان هایت

جاسوس می شود در قلبت.....

آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون... ...

starless_90
26-09-2011, 09:28
در راه تو بی اراده رفتن خوب است در چشم تو بی افاده رفتن خوب است
جایی که همه فکر سواری هستند دنبال دلم پیاده رفتن خوب است

Elahe Goddess
26-09-2011, 11:36
دلتنگی!
خوشه انگور سیاه است
.....لگد کوبش کن.....
.....لگد کوبش کن
.....بگزار کمی سربسته بماند
......مستت می کند اندوه

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahidhgh
27-09-2011, 03:55
دلتنگی هایم را با کدامین
قایق خیالی روانه دریای
وجودت کنم
که بدانی عاشقم

F l o w e r
27-09-2011, 11:01
تـــو مــے روی / ..

تــَمـــآم حــجــم کوچـــ ه مــے رود

و مــَن چــه بـــ ی بهــآنـــه ام

بـــرای مــاندنــے دگـــر / ..


" زهــره براتــ ی "

Elahe Goddess
27-09-2011, 14:06
حجم خالی تـــــــــرا ،

حجم پُر هیچکــــس،

پر نمی کند!!

....

حالا هی بگو

" دوستـــــان به جای ما! "

...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
27-09-2011, 14:20
فصل عوض مي شود



جاي ِ آلو را


خرمالو مي گيرد


جاي ِ دلتنگي را



دلتنگي

Elahe Goddess
28-09-2011, 12:06
ایــــــن اشکــــــــ هــــا از قلبیستــــــــ

که شبیــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز

فقطـــ تــــو را مے خواهـــد

و از بـــــازے با خاطراتـــــــــــ خستهـــ شـــــــده

raha bash
28-09-2011, 17:11
اگر به خانه ی من آمدی
برایم مداد بیاور، مداد سیاه
می خواهم روی چهر ه ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس نیفتم
یک مداد پاک کن برای محو لبها
نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!!
یک بیلچه ، تا تمام غرایز زنانه ام را از ریشه در آورم
شخم بزنم وجودم را....بدون این ها راحت تر به بهشت می روم گویا!
یک تیغ بده موهایم را از ته بتراشم
سرم هوایی بخورد
و بی واسطه ی روسری کمی بیندیشم!
نخ و سوزن هم بده،برای زبانم
می خواهم بدوزمش به سقف..........
این گونه فریادم بی صدا تر است!
قیچی یادت نرود
می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رخشویی هم نیاز دارم
برای شستشوی مغزی
مغزم را که شسته پهن کنم روی بند
تا آر مانهایم را باد با خودببرد به آنجا که عرب نی انداخت
می دانی که!باید واقع بین بود!
صدا خفه کن هم اگر گیر اوردی بگیر!
می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب
بر چسب فاحشه می زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می خواهم
برای وقتی که خواهر و برادران دینی به قصد ارشاد
فحش و تحقیر تقدیمم می کنند!
تو را به خدا اگر دیدی جایی حق می فروختند
برایم بخر تا در غذا بریزم.......
ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم رابخورم!
و سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند
بیاویزم به گردنم و رویش را با حروف درشت بنویسم :

(((( من یک انسانم ، من هنوز یک انسانم ، من هر روز یک انسانم ))))

Puneh.A
28-09-2011, 20:21
ﺫﻫﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﺭﻓﺖ

ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺿﺢ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﺭﻓﺖ

ﭼﻮﻥ ﺭﻣﯿﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺁﻫﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ

... ...

ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺣﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﺭﻓﺖ

vahidhgh
29-09-2011, 01:51
زنده ها خیلی براش کهنه بودند
خودش و تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی
آخرش توی غبار زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت

Elahe Goddess
29-09-2011, 14:23
ســر به هــوا شــده ام،

تــو هم زیر ســرت بلــند شده...

چقــدر عجیــب...

فکــر می کــردم

قلــب همیشــه گرفتــار می شــود؛

امــا انگــار ســر، نقش کلیــدی تری دارد

در این ماجــرا...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

F l o w e r
29-09-2011, 18:32
ستـــاره ها را میبینــم



هر شـــب / ..



بــا اینکـﮧ دورنــــد



و تــو را / ..



در روز هــــــم



نمـے بینــــم



کاش ستــاره بــودـے .. / .



"عمیــــد صادقـــ ی نسب"

vahidhgh
30-09-2011, 03:20
دلم گرفته از دلم که از تو دوره
خاطره هام همیشه در حال عبوره
چیزی ازم نمونده و هنوز میسوزم
یاد تو مثل آتیش مثل تنوره
زخم که نه ، جدایی از تو دلخراشه
یاد تو مثل خوره مثل بوف کوره

part gah
30-09-2011, 11:26
تابوت مرا بیاورید.


می خواهم با ترنّم سکوت ، هم بستر شده


و چشم هایم را به روی تکرار ببندم.


تابوت مرا بیاورید.


می خواهم از حصار ثانیه های تشویش ، رها گشته


و با امواج آرامش همسفر شوم.


تابوت مرا بیاورید.


می خواهم شراب عشق را لاجرعه نوشیده


و در هیئت مرگ ، بر لب های زندگی بوسه زنم.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atefeh.N
30-09-2011, 15:29
تنها دو نفر
به بدرقه کافیست
پیکر نزارم را ...

دو نفر اما
تابشان باشد
باران سرد پائیز را ...

Puneh.A
30-09-2011, 19:31
میان دو دوست تمنایم روییدی

در من تراویدی

آهنگ تاریک اندامت را شنیدم

نه صدایم و نه روشنی

طنین تنهای تو هستم

طنین تاریکی تو

سکوتم را شنیدی

بسان نسیمی از روی خودم برخواهم خاست

درها را خواهم گشود

در شب جاویدان خواهم وزید

چشمانت را گشودی

شب در من فرود آمد

vahidhgh
01-10-2011, 03:18
نمیدونم شهر قصه رو یادتون هست
که موشه عاشق خاله سوسکه شده بود

آقا موشه پیر شده عاقل نشده
این دله صاحب مرده براش دل نشده
خرابه خاله سوسکه این شهر شده
زخم خاک خورده عشق سرش باز شده
اگه عشق موش شهر قصه هوس بود
تا حالا صد تا شاخه دیگه پریده بود
تا الان هزارتا پرده رو دریده بود
ولی پای عشقش نشست چون عشق بود

Maryam j0on
01-10-2011, 15:07
هرگز سيگار نكشيده ام

اما هميشه احساس مي كنم

كسي در وجودم سيگار مي كشد

آتش به آتش ؛ بي وقفه .../.!

Atefeh.N
01-10-2011, 16:56
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند

Elahe Goddess
01-10-2011, 17:38
کمی نزدیکتر بیا

خسته شدم از بس برای دیدنت

تا مرز خیال آمدم...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

part gah
01-10-2011, 18:31
دیگر جا نیست
قلبت پر از اندوه است
خدایان همه‌ی آسمان هایت
بر خاك افتاده اند

چون كودكی
بی پناه و تنها مانده ای
از وحشت می خندی
و غروری كودن از گریستن پرهیزت می دهد.

این است انسانی كه از خود ساخته ای
از انسانی كه من دوست می داشتم
كه من دوست می دارم.

می ترسی- به تو بگویم- تو از زندگی می ترسی
از مرگ بیش از زندگی
از عشق بیش از هر دو می ترسی.
به تاریكی نگاه می كنی
از وحشت می لرزی
ومرا در كنار خود
از یاد
می بری.

Hamid Hamid
01-10-2011, 19:44
سلام دوستان ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اي پناه هوس مرد هاي شب / هميشه گريه به دل خنده به لب

غمگينم از غم و غصه هاي تو

همدل آدم هاي بدون دل / نفس گرم تو از شوق يه دل

غمگينم از غم و غصه هاي تو

واي اگه قلبت تو سينه بميره / تموم شهر من رو شب ميگيره

نمي خوام كه چشم هاي خشك تو رو تر ببينم / تو بذار غصه هات رو من روي شونم بگيرم

نمي خوام اميد تو از دل تو بيرون بشه / آخرين منزل تو رو سر تو ويرون بشه

واي اگه قلبت تو سينه بميره / تموم شهر من رو شب ميگيره


" روسپي " _ فرهنگ قاسمي

F l o w e r
01-10-2011, 19:48
پــــاییـــز مـــی آیـــد ..

و من بــا تصـــور آمدنـــت

در همــیـــن روزهـــای نزدیـــک

همچــــنــان زنـــده ام .. / .


" ســارآ "

D,Freeman
01-10-2011, 20:49
من به تنگ آمده ام از همه چیز...
بگذارید هواریـــــ بزنم...

part gah
02-10-2011, 11:03
باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم


من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست

نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم

کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
نمی دانم

نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست
نمی فهمم

یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان

مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
نمی دانم
کجــــای این لجـــــن زیباست

Maryam j0on
02-10-2011, 20:41
سيگار هايم ؛

بوي خون گرفته اين روزها

رگ هايم ؛

بوي دود

../.

Atefeh.N
03-10-2011, 11:45
عبدالقادر بیدل دهلوی را گفتند: (معجزه شاعری ات را به ما نشان بده و بیتی بسرای که بتواند تا همیشه ادامه یابد بی آنکه قواعد شعر درهم ریزد) مولانا بی درنگ این بیت را سرود :

( نشانت می دهد هر دم به انگشت عصا پیری
که مرگ این جاست یا این جاست یا این جاست ... )


مادرم با اشکهایش لباس می شست
مدام با خودش حرف می زد
از درد ، از مرد . . .
انقدر گفت
که آرزو کردم هرگز بزرگ نشوم !

مادرم حق داشت
او زبان کمربند را خوب می فهمید ...

من فقط در نخ کامیونم بودم ...
کنار حوض کوچک حیاط
خدا را پشت کامیونم سوار می کردم
و دنیایم را نشانش می دادم

اما خدا همیشه
در دست اندازها از پشت کامیون می افتاد
گریه می کردم
مادرم می گفت ، نگران نباش
خدا این جاست
یا این جاست
یا این جاست
یا این جاست
یا این جاست

"کسری مطلق "

Elahe Goddess
03-10-2011, 12:34
دارند عصبی*اَم می*کنند کلمات

وقتی به حذفِ نامِ تو

رأی نمی*دهند...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

D,Freeman
03-10-2011, 13:29
از ستاره ها دورتر نمي روم
تو همين جا منتظرم باش
به گنجشك ها گفته ام
هواي دلتنگي ات را داشته باشند
تا من برگردم.

part gah
03-10-2011, 18:53
از چه بگويم وقتي


دلت,


حتي از دلتنگي مهيب اين روزهايم هم


بي خبر است...؟!!


وقتي قلب مهربانت از اين


شب گريه هاي پائيزي


هيچ نمي داند..؟!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

F l o w e r
03-10-2011, 20:21
صـــدا / ..

صـــداـے پـــاـے رفتـــنـے بــود

کــــﮧ آمـــدن را / ..

در دفتـــر نــت هـــایــش

جــا گــذاشتــه بود .. / .



" نـــگار معبــود ـے "

Hadi King
03-10-2011, 21:15
خواهــش می کنم ؛
پنجـره را بـاز بگذار ..
و بـرو !!
هوای دلــم..
به وسعت تمـــام حرف های نا گفته ات..
گرفته اســت..!

SaЁeD
03-10-2011, 23:47
نه پی حرفـی برای گفتنــ

نه پی راهــی برای رفتـنــــــ

خــسته استـــــ…

دلــمـ…
_____

Atefeh.N
04-10-2011, 15:58
زیر پتو


دنیای بزرگ تری است


رویاهای من...

part gah
04-10-2011, 22:13
رو سر بنه به بالین ، تنهــــــــا مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنهــــــــا

خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
----------------------------------------------------------
پ ن : خــــــــــــوبم : )

starless_90
05-10-2011, 14:55
گرید و سوزد و افروزد و نابود شود
هرکه چون شمع بخندد به شب تار کسی
بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند
هر که یک بوسه ستاند ز لب یار کسی

Maryam j0on
05-10-2011, 18:41
شكستــن ؛

خــرد كــردن ؛

سوزانــدن ؛

خاكستــر كــردن ؛

بــه بــاد دادن ؛

از هــر انگشـتــت يــك هنــر مي بــارد ../.

Puneh.A
05-10-2011, 20:45
میان احساس مـــــن

تا حضور تـــــو

حُبـــــابی است از جنس هیـــچ

از دستان مــــن

تا لمس نگاه تـــــو

آسمانی است به بلندای عشق

part gah
05-10-2011, 21:40
صداي زنگ ساعت

خيال حلقه بازوانت را برهم مي‌زند . . .

چشم در تنهايي باز مي‌کنم

و چشم‌هايم را در حسرت ديدنت

چندباره برهم مي‌فشارم

عطرت در اتاق من پيچيده

نفس‌هاي بريده‌ام اما . . .

جز تکرار نبودنت چيزي نصيبم نمي‌کنند

با انگشت‌هاي خيس در هوا مي‌نويسم

د/ل/‌ت/ن/گ/م... د/ل/‌ت/ن/گ/م...

hamid_diablo
06-10-2011, 17:34
ازشهرگمنام صحراامدم

كه ستاره ها انقدر پايين اند

كه خورشيدرانمي توان ديد

ومن خميده شده ام ازجمع شدن

شترهاي سخت پابه درازي گردنشان مي نازند

ومارها حاكمان دايمي شن هاي پوسته برداشته شده اند

ومن پابرهنه دردرياي خشك

درگرداب روان ديوانه وارميرقصم

من سكوت عقربهاي خفته رابه هم ريخته ام

وغرش من

مارهاي بيحال راازداغي بي حوصله گي بدراورده


من ماركهنسال تنهاييم


كه ازدهاي صبرشده ام
ارسالی از دوست بسیار خوبم یه تنها
منتظرتم یه تنها

Elahe Goddess
06-10-2011, 18:22
میــ ـایـــے ...
اما با سکوتــــــ ـ !!!
اگــ ـر میخواهـ ـے صرفهــ جویی کنے ...
حداقل حسابـــــ ـ این را بکـ ـن:
درستـــــ ـ استــــــــ ـ سکوتــــ ـ را نشکستے امّا...
مرا ... !

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atefeh.N
06-10-2011, 18:43
وقتی سرفه ام می گیرد
همه با لیوانی آب به سراغم می آیند
اما وقتی دلم می گیرد ....

میلاد تهرانی

F l o w e r
06-10-2011, 21:40
آنـــــقــدر نبودنـــت را از خـــودم وام گـــرفتـــم

کــــﮧ ورشکــســت شــد دلـــم

حـــالا " مـــن " کـــﮧ همیـــشــﮧ بـــود تـــو شـــده

و " تــــو " کــــﮧ نبــودـے مـــن


"راحیـــل"

part gah
06-10-2011, 22:02
به چی فکر باید کنم بعد از این؟؟

برای من اون لحظه ها بس نبود ... !

تو زیباترین قسمتِ زندگی،

خداحافظی کارِ هر کس نبود!!

F l o w e r
07-10-2011, 11:05
برای نیــامدنــت / ..

دلیل محکــم دســت و پــا کن

آنــقدر محکــم

کــه وقتی چوب لای چــرخ زبانــت می گــذارم،

و

ا

ژ

ه

هایـــت

لَنــگ نزننــد .. / .

MEHR IMAN
07-10-2011, 19:43
چمدان واژه هایم را بسته ام
دیگر امید به نان این واژه ها ندارم
تنها
قامت می بندم
به راه عاشقانه رفتن
عاشقانه سرودن و عاشقانه ماندن
چه خیالی
حتی اگر یک پرستو هم
با نغمه ی آشنایی های من
از قصد کوچ بازگردد
همین کافی ست !
من در این دنیا معجزه نمی خواهم
در حقیقت های تلخ آرمیدن
بسی بهتر از رویای شیرین بالانشینی هاست
من به همین لبخندهای ساده
و آرزوهای ساده تر
قانعم ...


- مهرداد بهار -

part gah
07-10-2011, 22:01
مرهم زخم هایم

کنج لبان توست

بوسه نمی خواهم

سخنی بگو!

Mr.Emigrant
08-10-2011, 01:17
بیقراری من و زمین؛ یقین که بی دلیل نیست.

در رسالتم ( اگر که شعر من رسالتی است )
من همیشه از برادری
من همیشه از برابری
از برای مردم زمین کهنه، حرف می زنم.

حلقه بر دری همیشه می زدم؛
حلقه بر درِ بزرگ خانه ای
که هیچ کس در آن نبود.

در قیاس با تأثرم؛ زمین چه کوچک است.
آسمان، چه کوچک است.

(صدیقی)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Elahe Goddess
08-10-2011, 11:54
دلـــــــتَنـــــگت می شوم...

چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم بـــــــلکه یادت را فـــــراموش

کنم...

تــــــو بگو دلــــــکم

مگر می شـــــــود یـــــک عــــــمری را فراموش کــــــرد؟!

part gah
08-10-2011, 18:17
دِلی که ترَک می خوره...

غروری که می شکنه...

شخصیتی که پیچ می خوره...

درمون داره!

چَسب - گچ - پیروکسیکام!!

Puneh.A
08-10-2011, 21:37
معلم به خط فاصله میگفت خط تیره ،

خوب میدانست که فاصله هاچه به روز آدم می آورد !




لعنت به فاصله ها که تنهایی مرا ، تنهایی تو را عمیق تر کرد

Elahe Goddess
09-10-2011, 14:03
دلـت به ماندن نيست بـرو،


عشـق كه گـدايي نـدارد.


يادت نيست مگر؟


اين نذر مـن بود،


كه كوه شوم و پاي نبودنهايت بمانم...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
09-10-2011, 18:04
من زخمــــــــهای بی نظیری به تن دارم،

اما تو مهربان ترینشان بودی…

عمیق ترینشان، عزیز ترینشان..

بعد از تو آدمها تنها خراشـــــهای کوچکی بودند بر پوستم

که هیچ کدامشان، به پای تو نرسیدند..

به قلبم نرسیدند...

F l o w e r
09-10-2011, 22:52
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



خــیلــے دور هم کــــﮧ بروے /..

نـقـطــﮧ نـــمی شوے

ســـﮧ نـقـطـﮧ می شوے در شعـرهــــایـــم .. / .

Puneh.A
10-10-2011, 10:03
صحبت از فـــاصله نیست

صحبت از مهــــر و وفـــاست

شاید این فـــاصله ها محـــك عـــاطفــه هاست

ЯΣZΛ
10-10-2011, 11:48
رسم اين است که پاييز تو يادم برود
حس اشعار دل انگيز تو يادم برود

ترسم اين است که باراني چشمت نشوم
لذت چشم غزلخيز تو يادم برود

بي شک آرامش مرگ است درونم،وقتي
حس از حادثه لبريز تو يادم برود

من به تقويم خدايان زمان شک دارم
ترسم اين است که پاييز تو يادم برود

با غزلها ت بيا چون همه چيزم شده اند
قبل از آني که همه چيز تو يادم برود .......

Elahe Goddess
10-10-2011, 12:11
چه کاغذها که سپيدي دلشان از نام تو سياه شد!

از دل تنگي هايم،

از احساسم،

هزاران هزار صفحه سفيد کاغذ سياه شدند

کاغذها عاشق شدند

ولي تو...!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

part gah
10-10-2011, 20:05
دنیای ما اندازه هم نیست
من عاشق بارون و گیتارم
من روزها تا ظهر می‌خوابم
من هر شبُ تا صبح بیدارم

دنیای ما اندازه هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم

دنیای ما اندازه هم نیست
می‌بوسمت اما نمی‌مونم
تو دائم از آینده می‌پرسی
من حال فردامم نمی‌دونم

تو فکر یه آغوش محکم باش
آغوش این دیوونه محکم نیست
صد بار گفتم باز یادت رفت
دنیای ما اندازه هم نیست

Maryam j0on
10-10-2011, 20:41
باز هم كنار جزوه های دانشگاهت

كنار كتاب های فلسفه

همان درس های همیشگی خواب رفتی

بی آن كه مرا یافته باشی

چند وقتی ست روی بازوی دكارت می خوابی

وبه فال حافظی كه برای خرده كانت ها می گیری

وبه قهوه ای كه با ارسطو خواهی خورد

به قرار جمعه ات با نیچه

به هزارویك دلیل بی منطق و بی علت و معلول می اندیشی

و حواست نیست كه من هرچه برایت چای ریخته ام

سرد شده است

../.

Atefeh.N
11-10-2011, 14:37
از همان روز اول که آمدی
بوی رفتــــن میدادی
نگو نه که
دسته ی چمدانت را مُحکم تر از دستان من گرفته بودی !!!

Puneh.A
11-10-2011, 21:42
معبودِ من ... کنارِ من نیست

معبودِ من ... جایِ دیگریست

گریخته ام

گریسته ام

گریخته‌ام و گریسته ام

تقصیر کسی‌ نیست

تقصیر این بغض‌های کش آمده از پس سالیانِ بی‌کسی است

تقصیر شرم زدگان بی‌ شوقیست که با سایه‌های بلندشان ، تنگاتنگیِ کوچه‌های عشق را وجب میکنند

F l o w e r
11-10-2011, 22:24
حــالا کــــﮧ رفتـــﮧ اــے / ..

مــرد شــده ام / !

بستــﮧ بستــﮧ سیــگار مــے کشـــــم

تـا تـــــو را دود کنــــم

در خیــــال خستـــﮧ ام / .. !

Mr.Emigrant
11-10-2011, 23:55
گفتم که شوم شاعر و غم های دل از یاد برم
افسوس که شاعری اول غم خوردن بود.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atefeh.N
12-10-2011, 09:26
همیشـ ـ ـ ه
وقت خداحافظـــی !..
حســودیم می شــود !!
به خـــــــدا ..
که تــو را به او می سپــارم !!

Elahe Goddess
12-10-2011, 11:21
نبض بغض من

آه اشک من

تو عشق من

او یار تو

من مال تو

تو مال او

او مال کی؟

***

ماه جای سال

سال جا ماه

نبض نبض من

اشک شوق من

او عشق من

من یار او

من مال او

او مال من

***
من عشق تو

تو در به در

در کوچه ها

ویرانه ها

دنبال من

من در کجا؟!

یا با چه کس؟

دارم نفس...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
12-10-2011, 18:39
آبـــــــ نریختــم که برگردی !

آبـــــــ ریختـم تا پاکـ شود

هرچـه رد پای توسـت از زندگـــیـم

part gah
12-10-2011, 19:37
گاهی فکر می کنم

زندگی را

باید

مثل سبکی وینستون

دود کرد

حیف که من سیگاری نیستم ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
12-10-2011, 22:39
بدترین نوع دلتنگی وقتی است که همه چیز و همه کس بی ربط و با ربط :

"تو"

را یاد

"او"

می اندازد

Mr.Emigrant
12-10-2011, 22:42
در تنهایی ِ خانه راه می روم
و آواز می خوانم؛
برای دیوارها
قاب ها
میز غذاخوری
چاقوها
و فرش های ماشینی
که هیچ نغمه ای برایشان آشنا نیست .

( سارا خوشکام )


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sevmak
13-10-2011, 08:29
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند






خواستن... همیشه توانستن نیست...
این را لاک پشتی می گفت
که از راه آهو شدن بر می گشت...

Atefeh.N
13-10-2011, 10:23
یکــ فنجآن چاے داغ
وَ نگاهِ خیره اَمــ به آن
که عرق بــِ چهره فنجآن نشانده!


از این چاےِ داغ همــ کمترے آیا؟
که حتے ضجه هایمــ نیز مانعتــ نشد
چه رسد به عرقِ شرم کردنتـــ از هُرمــِ نگاهم!!!

Puneh.A
13-10-2011, 10:47
بودن و نبودنت مرا دلتنگ میکند...در بودنت هراس رفتن می رود و در نبودنت انتظار آمدن....

.
چه دو راهی دشواری است...!

Hadi King
13-10-2011, 11:04
چه دلمـان بخواهد ، چه دلمـان نخواهد ،

خـدا يک وقت هايی دلـش نمی خواهد

ما چيزی که دلمـان می خواهد را داشتـه باشيم

ABEL
13-10-2011, 19:36
"اهنگـــــی"
نـــوازین با اشک هایــم میسرایــم
کــوه غـم را به رقـص متلاشـی میـگذارم . . .!

part gah
14-10-2011, 10:30
می‌بینم صورتمـــــــــــو تو آینـــــــــــــــــه،
با لبی خستــــــــــــه می‌پرسم از خودم:
این غریبه کیه؟از من چی می‌خــــــــواد؟
اون به من یا من به اون خیره شـــــــدم؟

باورم نمی‌شه هر چی می‌بینــــــــــــم،
چشامو یه لحظـــــــــــه رو هم می‌ذارم،
به خـــــــــــــودم می‌گم که این صورتکه!
می‌تونــــــــــــــــم از صورتم ورش دارم!

می‌کشم دستمو روی صورتــــــــــــــــــم
هر چی باید بدونم دستم می‌گـــــــــــــه
منو توی آینـــــــــــــــــه نشون مــــــی‌ده
می‌گه این تویی !نه هیــــــچ کس دیگه!

جای پاهــــــــای تموم قصه‌هـــــــــــــــــا،
رنگ غربت تو تمــــــــوم لحظــــــــــــه‌ها،
مونده روی صورتت تـــــــــــــــــــــا بدونی
حالا امروز چی ازت مونده به جـــــــــــــا!

*

آینه می‌گه تو همونی که یـــــــــــــــه روز
می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،
ولی امروز شهر شب خونه‌ت شــــــــده،
داری بی‌صــــــــــــــدا تو قلبت می‌میری!

می‌شکنم آینــــــــــــــــــــــ ــه رو تا دوباره
نخواد از گذشته‌ها حرف بزنـــــــــــــــــــه!
آینه می‌شکنه هزار تيکه می‌شـــــــــــه،
اما باز تو هر تيکه‌ش عکس منـــــــــــــه!

عکسا با دهن‌کجی بهــــــــــــم می‌گن:
چشم امید و ببر از آسمـــــــــــــــــــــو ن!
روزا با هم دیگه فرقـــــــــــــــــــی ندارن،
بوی کهنگــــــــــــــی می‌دن تمومشون!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

NEGAR7
14-10-2011, 14:48
ردپای رفتنت
زیر چشمهایم
خودنمایی میکند.......

Atefeh.N
14-10-2011, 15:25
در هیچ نوشته ای " تو " نشو
" تو "ی نوشته های خوب
.
.
.
یعنی کسی که رفته ...

Elahe Goddess
14-10-2011, 18:07
د لـمــ بــــ ِ جـا نـیـسـت

پـا یـمـــــ بــــ ِ ر ا ه نـمـے *آ یـد ;

ـهـنـو ز چـیـز ـهـا ے بـسـیـا ر ے ـهـسـت

کــ ِ د و سـتـشـا ن مـے *د ا ر مـ . . . /.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
14-10-2011, 20:18
براي تو. . . براي چشمهايت!

براي من. . . براي دردهايم!

براي مـــــا. . . براي اين همه تنهايي


اي كاش خدا كاري بكند. . .!!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Elahe Goddess
15-10-2011, 01:43
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای ..


این منم که به یادم اجازه نمیدهم ..


حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند ..


صحبت از فراموشی نیست ،


صحبت از لیاقت است !!!

Erfan.B
15-10-2011, 01:56
از تو بیزارم از تو و همه آنچه که مرا به یاد تو می اندازد

از تو بیزارم از تو وهمه آنچه که در دنیای توست

از تو و همه نقابهایی که بر چهره داری

از تو بیزارم ای تنها نامت آدمی!

هرگز نخواهمت بخشید!هرگز!

4MaRyAm
15-10-2011, 12:18
از فاصله بیزارم
از بستر دلتنگی

خسته شدم از تكرار
از اینهمه بیرنگی

یكبار دگر بازا
این فاصله را بردار
از عطر نفس من را
لبریز كن وسرشار

سرد است بیا من را
اشتی بده با گرما
ارام بیاغازم
تا روشنی فردا ...

ABEL
15-10-2011, 16:31
شـــــــروع
فصل جدایی
برگان زرد پاییزی
قدم های سرد
سرد
سرد
غـــرش رعد
میروم
میروم
میروم
در انتهای خط بمبست
به اغوش موج
دریــــا خواهم پیوست!

Puneh.A
15-10-2011, 17:19
حقیقت دارد

كافی ست

چمدان هایت را ببندی

تا حاضر شوند همه

برای از یاد بردنت

آنكه بیشتر دوستت می دارد زودتر

من از چمدانهای خالی می ترسم ...هنوز

part gah
15-10-2011, 19:27
جای لبــــــ هایت

سیگـــــار می گذارم

جای خـــــــودمـــــ

سیگــــــار را آتش می زنم

Mr.Emigrant
15-10-2011, 20:22
می پسـندم پاییـز را
که معافم می کنـد از پنـهان کردن دردی که در صـدایم می پیچـد
و اشکی که در نگاهـم می چرخـد
آخر همه مـی داننـد سـرما خورده ام !!!!!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

..Parsa..
15-10-2011, 20:32
آن قدر از هم دوريم
که وقتي تو به شب مي رسي
من از سحر گذشته ام !
...
زمين را نمي بخشم
که اين گونه مي چرخد ... !

Puneh.A
16-10-2011, 12:55
ببار باران که دلتنگم...مثالِ مرده بی رنگم

ببار باران کمی آرام...

که پاییز هم صدایم شد

که دلتنگی وتنهایی رفیق باوفایم شد

ببار باران......
ببار باران......
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

part gah
16-10-2011, 13:46
هر روز تکراریست صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشک ها بیخودی شلوغش می کنند!

Elahe Goddess
16-10-2011, 14:08
صــــ ـدای "تــــــ ــو" کافــی بود ,

صدای گـرفتـــ ـه ای که می گفت

.. ... ..

اشتباه گرفته ایــــد ..

<<محمد موسویــان>>


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hadi King
16-10-2011, 15:41
نمـــی دانم چــــرا ؟!
این روزهــــا
در جـــواب هـــركــــه از حـــالم مـــی پرســــد
تـــا مــــی گویــــم ... " خوبــــــــم "
چشمـــــانم
خیس مــــی شـــــود ... !

Mr.Emigrant
16-10-2011, 20:53
هر روز تکراریست صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشک ها بیخودی شلوغش می کنند!





هر روز معجزه ایست
صبح شیرین ترین ماجرای دنیاست
بیخود نیست که گنجشک ها شلوغش می کنند !

 

Hadi King
17-10-2011, 10:12
پــــاییز

فصـــل رسیدن انــــارهای سرخ استــ؛

و انــــار
...
چــــه دل ـ خــــونی دارد

از رسیـــدن ....!

Elahe Goddess
17-10-2011, 10:34
تــــو
تمــام گذشـتهِ منی
و مـــن
...
میدانم که گاهی بایـ ـد
از گذشــته هم گُذشت...!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

part gah
17-10-2011, 14:45
در همین حوالی هستند

کسانی که تا دیروز میگفتند:

بدون تو حتی نفس هم نمیتوانم بکشم...

و امروز در آغوش دیگری نفس نفس میزنند....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sara_girl
17-10-2011, 16:17
ديگر هواي برگرداندنت را ندارم...
هرجا كه دلت مي خواهد برو ...
فقط آرزو مي كنم ...
وقتي دوباره هواي من به سرت زد...
آنقدر آسمان دلت بگيرد كه با هزار شب گريه چشمانت باز هم آرام نگيري

4MaRyAm
17-10-2011, 16:37
نميشه دل به هر کس داد
نميشه از نفس افتاد
پرنده با پر بسته
نميشه از قفس آزاد

نميشه شب به شب خوابید
فقط کابوس وحشت دید
نميشه سکوت پر صدای
گریه رو نشنید

نميشه غرق در غم بود
ولی از گریه رو گردوند
نميشه تا ته آواز
فقط از ترس فردا خوند

گلوی ساز دلتنگی
پر از فریاد خاموشه
دوباره سر بده گریه
بذار دست صدا رو شه
نميشه دل به هر کس داد

نميشه دل به هرکس بست
نميشه رفت و راهی شد
رسید اما به یک بن بست
چه رسم نا هماهنگی
همیشه رسم تقدیره

hamid_diablo
17-10-2011, 18:47
تورا یک روز می بینم
پس از صدها هزاران سال طولانی

که با لبخند تلخت
روزگاران سیاهم را نظاره می کنی شاید

Maryam j0on
17-10-2011, 21:32
نـَــــه !!!


اِنــگـار ... تـــــو مَـــرد ِ رَفتَــــــــن هَــــــم نیســـتی ...


این بـــار جـــایمــان عَـــوَض !


تــــو بمـــان ؛


مَــن مَـــردانــه می رَوَم ...


مَــردانـه .../.



.:: مستــــانه ::.

Puneh.A
18-10-2011, 09:41
رفتنت را دیدم ...

تو به من خندیدی

آتش برق نگاهت، دل من آتش زد

و مرا در پس یک بغض غریب،

در میان برهوتی تاریک،

پشت یک خاطره ی سرد و تهی،

با دلی سنگ رهایم کردی ...

و تو بی آنکه نگاهی بکنی،به دل خسته و آزرده ی من،

رفتنت را دیدم ... تا به آنجا که نگاهم سو داشت

و تو در آخر این قصه ی تلخ محو شدی

باورم نیست که دیگر رفتی

اشک من بدرقه ی راهت باد ... !

Hadi King
18-10-2011, 10:20
گاهی

روی سایه ات دراز می کشم ...

و لبخند می زنم ...

دیگر هیچ تاریکی

ترازوی ترس هایش را

روی شانه هایم میزان نمی کند ...!

part gah
18-10-2011, 13:44
انصاف نباشد که من خسته و رنجور! پروانه او باشم و او شمع جماعت....

Elahe Goddess
18-10-2011, 23:22
از بــد بــتـر اگـر هست..

ایـن اسـت که..

بـــــاشـــی..

امّـــا به چـشـم نباشـی..

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hadi King
19-10-2011, 08:53
همه مان با همان قطره اول باران آمرزیده شدیم ...

اما ظاهرا من جا مانده ام !

از همان بارانی که گفتند ...

شاید آن لحظه ...

لعنت به همان لحظه که می دانی ...!

Maryam j0on
19-10-2011, 12:33
تفــاوت مــن و اصحــاب کهـــف

در ایـن بـــود

کــه سکــه هــای مــن

از ابتـــدا رواج نداشــت

.../.

Atefeh.N
19-10-2011, 13:42
هميشه ايمان داشته ام
سکوت
شرافتی دارد
که گفتن
ندارد ؛
حتی وقتی که می خواهی بگويی : خداحافظ

sara_girl
19-10-2011, 14:31
یکی تو ،

یکی من !

این آجرها که می چینیم ،

خانه ی ماست

یا

دیوار بین مان ؟!

Puneh.A
19-10-2011, 16:54
خواب هایِ خوب و بــد زیــاد می بیـنم

و هَر شـب

تـو نـزدیک هَمــان خـوابِ خوبــم هستی

فــکر می کنـم

تــا خوشبـختیم

یـک غَلـت دیــگر مانده

و ایـن غَلتــــهای لعـنتی مـن را

از خواب بیدار میکنـند هَـر شب

Erfan.B
19-10-2011, 17:06
تمامی اندوه من

جنگلی ست خشک

که در آن

پرندگان خونین بال

نوای فغان سر داده اند

بهتر از این برهوت را

تو یقیناً خواهی یافت

اما

من به همین ها دل خوش کرده ام

نشسته ام و خیره.

درختی خشک را می کارم

و به خِس خِس صدایی گوش فرا می دهم

به زودی زیر درختِ عُریان دفن خواهم شد،

در میان لاشه های پرندگان،

و تو شاید این جا را حتی در خواب هم نبینی...

چه قدر سرد

و چه قدر بی روح...

و من این سردی ها را خواهم پوسید

Elahe Goddess
19-10-2011, 17:09
دلتنگی هایم را نشاندم روی دوش بادبادک

و فرستادمشان به آسمان

..............

باران می بارد!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
19-10-2011, 19:35
هربار به تو فکر می کنم
یکی از دکمه هایم شل می شود
انقراض آغوشم یک نسل به تأخیر می افتد
و چیزی به نبضم اضافه می شود

Amir Hossein
19-10-2011, 23:33
قلبم محکوم شد به ساده بودن!......


غرورم محکوم شد به خونسرد بودن!...


احساسم محکوم شد به کم حرف بودن!..


دلم محکوم شد به گوشه گير بودن!!....


چشمانم محکوم شد به مهربان بودن!..


دستهايم محکوم شد به سرد بودن!!....


پاهايم محکوم شد به تنهارفتن!.......


آرزوهام محکوم شد به محال بودن!!...


"وجودم" محکوم شد به" تنها"بودن!!..

و "جسمم" محکوم شد به" مردن.

Puneh.A
20-10-2011, 10:32
قدمهایم را برمیدارم

میروم

از کنار تمام روزها رد میشوم و تمام خاطرات

به تو که میرسم می ایستم

توانِ حرکتم نیست

غم نبودنت چقدر بزرگ است

و حس بودنت چقدر شگفت انگیز

میخواهم تا ابد در همین نقطه بمانم

جایی که تو هستی و من و زندگی

کاش زمان همینجا متوقف بماند !!!

sara_girl
20-10-2011, 14:00
من که خدا نیستم بگم صد بار اگر توبه شکستی باز آی. . .
رفتی???. .
بسلامت

Elahe Goddess
20-10-2011, 14:21
میمیـــانَمـــ برایـــتـــ
وَ میمیرَمـــــ از ســَردی ِ نگاه ِ یــَخـــــــ زَده اتــــــ
اما هستَمـــ هنوز
پا بَرجا و مُحکــَمـــــــ
بــَر عَـهدیـــ که بَستیـــ و بَستَمــــ
مَنـــ هَمچنانـــ هَستَمـــ.
روبه روی ِ قابــــ ِ عــَکسیـــــــ کــه
زُلــــ زده به اشکـــــــ ِ چشمانــــــ ِ سیــاهَـــمـــ...!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
20-10-2011, 20:49
جراحت قلبم را
با کدامین مرحم التیام بخشم
وقتی دیگر کسی نیست تا طبیبم باشد...
ای دل
خودت را به بی تابی نزن
کسی سراغت را نمی گیرد

Elahe Goddess
21-10-2011, 00:44
میبینی؟؟؟

دیگر تنها نیستم

جای تو را بغض پر کرده...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
21-10-2011, 11:21
آن سال ها بال و پرت را پس گرفتی
از باد ها خاکسترت را پس گرفتی
از آن تجاوز لحظه ای دل بیم نگرفت
زیرا که تو سر تا سرت را پس گرفتی

Puneh.A
21-10-2011, 11:40
غصــه نخــور ؛

کنــار آمـده ام بـا نبـودنت . . .

خیلـی که دلـم بگیـرد ،

گـــــــــریـــــــــــه میکنـم !

sara_girl
21-10-2011, 14:26
جدایی نادر از سیمین اسکار میگیرد.

جدایی من از تو عمرم را

Atefeh.N
21-10-2011, 16:46
آرامتــر ورق بــزن ؛
گوشـــه ي خيـــالم را ....
بوسـه بوسـه خــوابشـان کرده ام
خـاطــراتت را......

ELHAM3000
21-10-2011, 19:52
قلب مرا میان غمت جا گذاشتی

تا در حریم غربت من پا گذاشتی

رفتی و در سکوت تماشا نموده ام

تنهایی ‌‌ِ مرا تو چه تنها گذاشتی



رفتی و سهم عشق برای دل تو بود

سهمی برای این دلم آیا گذاشتی ؟



یک بغض کال، یک سبد از درد بی کسی

سهم من غریب که اینجا گذاشتی



گفتی بهار می رسد اما دروغ بود

در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی



مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت

من را میان غصه چو لیلا گذاشتی



گفتی که از بهشت نصیبی نبرده ای

آن را تمام گردن حوا گذاشتی

یک قطره اشک سهم من از روزگار شد

در لحظه ای که پای به دنیا گذاشتی

Elahe Goddess
22-10-2011, 01:19
پنجره اتاقم را بخار گرفته است

و با بغضي وهم الود

ودستان مرطوب

باسردي گناه سرود شب را زمزمه مي كند

و اينك

بخار غليظ تر شده است

اين بار...

با گرماي اشكهاي مكرر

كه بي پروا برگونه هايم مي غلتند...!!!



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
22-10-2011, 11:09
های سهراب منم

من صدایت کردم!!؛

کفش هایت با من

داشتم می گفتم؛

قایقت جا دارد؟




پشت دریا

آن سو

هر کجا راهی هست

هر کجا قایق تو خواهد رفت

ذهن من می آید



بخدا چینی تنهایی من هم افتاد

تک به تک پژمردند

روشنی من، گل، آب


قفسی را که در آن کرکس نیست

من ندانسته گرفتار شدم

بین مردم ماندم؛


بی گمان پای چپر های همه شیطان است

و خدا دورتر از آنکه زمین می تابد


دست هر کودک ده ساله ی شهر

ساختار تبری است

سبزه ها را یک یک می شکنند



راست می گفتی تو؛

دور باید شد از این خاک غریب


آب دریا هم تا گل نشده

باید رفت


با تو هستم سهراب

من صدایت کردم؛

قایقت جا دارد؟؟

part gah
22-10-2011, 11:59
دیگران می‌پرسند

چرا با دیـــــــوار حرف می‌زنی


تــــو می‌گویی

همه چیز را نباید گفت

..Parsa..
22-10-2011, 12:20
امشب از آن شب هايي است که ، دلم هواي آغوشت را کرده

افسوس

که جز پاهاي بغل کرده ام مهمان ديگري ندارم . . .

hamid_diablo
22-10-2011, 12:59
خودم را به شادیِ تو فروختم

و

...حواسم نبود که

حواست به بهایِ من نیست

حال

خیالت را می فروشم تا

خودم را پس بگیرم

sara_girl
22-10-2011, 13:59
خیلی سختــــه
تـــ ـــو با " بُغض " بنویســــی
و
اون با " خـــنده " بخونه

Atefeh.N
22-10-2011, 22:58
هی که دلم می گیرد
می خواهم از بام هفت آسمان
با سر پرت شوم
به قعر یک آغوش خالی

setareh ***
22-10-2011, 23:09
دردم از دوری یار است ولی

بی کسی بود که هرگز کمرم راست نکرد

رنج ها دید به خود این دل من

لیک جز عشق تو در خواست نکرد

بار سنگین غمت صبر فراوان خواهد

پروا ز غمت که اوج غم هاست نکرد

بوسه ی عاشقی و لعل لب و تنهایی

دل من هر آنچه می خواست نکرد

تو رفتی و غم آمد و این دل نگهی

به امیدی که نهان به پشت فرداست نکرد

عشق تو گر چه گناه است ولی

ترس از آن روز که بر پاست نکرد

..Parsa..
23-10-2011, 02:41
ديشب آن قدر باران آمد
که اگر بگويم ياد تو نبودم
باران با من قهر مي‌کند...

آن قدر از پنجره بيرون را نگاه کردم
که اگر بگويم منتظر تو نبودم
پنجره با من قهر مي‌کند...

آن قدر دلتنگ خوابيدم
که اگر بگويم خواب تو را نديدم
خوابت هم مرا ترک مي‌گويد....

part gah
23-10-2011, 11:30
می خواستم روزی که می آیی سرم باشد
بعد از تو من این روسری را٬ سر نخواهم کرد!
با درد و رنج زندگی آن هم بدون تو
یک عمرسرکردم ولی دیگر نخواهم کرد


من با توام، من در توام، نه! من توام اصلا
وقتی که باهرشعر می آیم به دنیایت
هربار وقتی شانه خواهی کرد مویت را
من پشت این آیینه ها دارم تماشایت...


حس کن مرا! وقتی دلت می گیرد ازدنيا
حس کن گرفتم دست هایت را که برخیزی
یک بار چشمت را ببند و آرزویم کن
من باتوام حتی اگر از من بپرهیزی


از زندگی بیزارم و از مرگ می ترسم!
این است وصف دردهای بی سرانجامم
رودی شدم آواره ی "هرجاکه بادا باد"
در آتشی می سوزم و انگار آرامم


هرچند بعد از تو خداهم می بُرَد از من!
من باتوام هرچند دیگر دست هایت را...
پیغمبرهرکس که هستی باش بعد ازاین
از خاطرت اما نبر غار حرایت را

Hadi King
23-10-2011, 13:03
قاصدک روی دستم نشست ...

چشم بستم ...

می خواستم تمام آرزوهای ته مانده را بخوانم !

اما ...

دست ها لرزید ...

قاصدک را فوت کردم !

بدون هیچ آرزویی ...!

Puneh.A
23-10-2011, 18:34
یک پیاده روی تقریبا خلوت...

یک مرد،یک زن،یک زندگی...خوشبختی و بدبختیشان پای خودشان...

یک پسر،یک دختر،یک رابطه...پاکی و ناپاکی اش پای خودشان...

یک مرد،یک مرد،یک رفاقت...معرفت و صداقتشان پای خودشان...

و در انتهای پیاده رو...

یک من...یک تنهایی...یک رنج...آخر و عاقبتش پای خدا.....

Mr.Emigrant
23-10-2011, 19:13
سکوتم گریه میکند

فریادم
در گلو بیتوته کرده


به لطف ابر
خیابان خیس است


به لطف روزگارمان
کوچه غمناک و تنهاست

قابیل تنهاست
اشکی نمانده !


(باران رنجبر)
(نامه های قابیل)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

..Parsa..
23-10-2011, 23:14
ياد کودکيهايمان بخير ...

انگشت هايم را سمت تو غلاف ميکردم ...

تو هفت سنگ ِ مرا به سينه ات ميزدي ... من از گرگ هاي تو به هوا ميپريدم ...

دوچرخه سواري را روي زانوي زخم شده ي هم آموختيم ...

آنقدرخوب رکاب زديم که جايي براي برگشت نبود ...

حالا بيا تمام ِ بي کسي هاي مرا

سُک سُک کن

Elahe Goddess
24-10-2011, 12:54
چه فرقــے دارد " شهــر ِ ما خانــه ے ما باشــد " يا نـباشـد ؟

وقتــے تــو

نــه در شهر ِ ما هستــے
...
و نـه در خانــه !!!!








18- در صورت تمایل به قرار دادن عکس همراه با شعر ، از عکس هایی با محتوا و سایز مناسب استفاده کنید. عکس های نا مناسب حذف خواهند شد.

part gah
24-10-2011, 13:53
غرور نبود

خودخواهی نبود

تکبر نبود

آنچه از چشمانت جاری در آخرین دیدارمان !

هیچ یک از اینها نبود .... می دانم !

همه اش تلخ ،

سیل صبر کردنهای بیهوده ی خــــــــــودم بود !

Atefeh.N
24-10-2011, 16:08
گر چه می دانم دوستم دارد،
اما امشب غمگینم
چون نگاهش به شیرینی رویاهای من نیست

Puneh.A
25-10-2011, 09:49
حَـراج كرده ام ؛

تنهائيـم نصفِ قيمت . . . ؛

سوگِ خاطـره ها خـَرج مي خواهد ديگــر

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atefeh.N
25-10-2011, 10:34
حجم عظیم روز های پوچ
حالا حجم بغض هایم می شود
من که شکستنی نبودم
می شکنم تا
دوام بیاورم


روی ویرانه های این تازه شکسته
خانه ای خواهم ساخت
که زخمش نزند
شمشیر هیچ چشمی . . . ه


خانه ای خواهم ساخت
با پنجره ای رو به کلبه های بیابانی گذشته ام
که هر نگاه ، زخم های کهنه را مرهم گذارد

و پنجره ای دیگر
رو به قصر هدف هایم
هر روز با هر نگاهم
یک قدم نزدیکتر

hamid_diablo
25-10-2011, 11:06
جوانه های امید
درجوانی پژمرد
آرزوهای بزرگ
کنج سینه ها مرد...
زندگی مثل قطار
در دل صحراها
مقصدش دره ی مرگ!
قصه ی ما این بود

Hadi King
25-10-2011, 14:31
در شیرینی بوسه هایمان غرق بودیم ...

که شوری اشک را بر لبانمان احساس کردیم !

و دریافتیم که این بوسه بوسه ی تلخ جدائیست ...!

sara_girl
25-10-2011, 18:46
چقدر سرد است!

وقتی...

دلتنگتم و نیستی

part gah
25-10-2011, 19:33
با من بگو:


" وقتی که صد ها صد هزاران سال بگذشت، آنگاه..."


اما مگو "هــــــرگز "


هــــــرگز چه دور است، آه


هــــــرگز چه وحشتناک،


هــــــرگز چه بی رحم است...

vahidhgh
26-10-2011, 03:38
در صفحه شطرنج همه ی مهره هام
مات مهربونیت شد
و من همه چیز
رو به تو باختم....

Atefeh.N
26-10-2011, 13:03
شاید خدا مرا دوست داشت
که گذاشت تو ترکم کنی

چون در حلقه ی دستانت
هاله های خداوندی مرا در بر می گرفت
... ...
شاید به تو ایمان می آوردم
وقتی دستانت حلقه میشد دور من

شاید خدا حسود بود
که نخواست من تورا بپرستم

شاید خدا دوستم داشت
که نخواست غیر خودش را بخواهم

شاید خدا دوستم داشت
شاید خدا حسود بود …

Puneh.A
26-10-2011, 13:13
برایــــ چشمــ هایمــ ،

نمـــــاز بارانـــ بخوانـــ …

اینـــ بغضـــ لعنتـــــــی

امانمـــ را بریدهــ استـــــــ

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Elahe Goddess
26-10-2011, 14:16
من لقمه ی بزرگتر از دهانت بودم

برای همین

مرا خُرد می کردی !

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

part gah
26-10-2011, 19:44
عطسه هایِ مکررِ چند ساله ام


نشان از آنفولانزا نیست


من حساسیت دارم


به نبودنت

Ghorbat22
26-10-2011, 20:42
من
همان دخترک ِ سر به هوایت هستـم
که تمـام ِ جدول های کنار ِ پیاده رو را
تـاتی تـاتی کــردم
تا در دستان ِ مردانه ی تــو
پریدن را یــاد بگیــرم
عاشقی را از بـَـر کنــم ...
و حالا
فـراموش کـرده اَم
پشت ِ کــدام قــرار جـا مانـده ایی !!

..Parsa..
26-10-2011, 23:03
به وسعت نديدن نگاه زيبايت دلتنگتم ،چگونه بشکنم ثانيه هاي تلخ دوري را...

hamid_diablo
27-10-2011, 12:41
سیاهه

زندگیش

تنها

قالیچه ی موروثی بود

که

موریانه ها

با تاروپودش

یکی بود یکی نبود

بازی میکردن

raha bash
27-10-2011, 14:23
من او را رها کردم



تا او خود را در یابد
و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی
اما من انقدر او را دوست دارم
که او را رها میخواهم برای همیشه
رها از تمامی بندهاوزنجیرها
هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا که من خود اینگونه خواستم
و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم
اما او .......
در بند خود گرفتار بود ....
ای کاش از خود رها شود
همانگونه که من با او از بند خود رها شدم

Elahe Goddess
27-10-2011, 14:24
بــــَر جـــِدار ِ کــُلبـــ ِ ـــَ م کـــ ِ زنـدگــیســـتــ !

یـــادگـــار هـــ ــا کشیــ ِـده ـــَ نـــد مــَردمـــانــــ ِ رهـــگــُذر !

قلـــبـــ ِ تیـــر خـــُورده ،
...
شـــَمع ِ واژگــــونــــ ...

نــُقطـــ ِ هــای ســاکتـــ ِ پــَریده رنگــــ ...

بــَر حــُروفـــ ِ در هـــم ِ جـــُنونــــ !

Atefeh.N
27-10-2011, 15:28
باران که می زنــد ، هــمه چیز تازه میشود !

حتّی داغ نبودن ِتــــو ...

part gah
27-10-2011, 19:19
تاریکــــــی که


دگرترسی ندارد


وقتی روز روشن


قلبت رابدزدند!

Ghorbat22
27-10-2011, 19:27
شب که می شـــــود
از تــو شـروع می کنــم
می شمــارم تـا خوابـم بگیــرد
امـــا بــه توی ِ اول نـرسیـده !
متـــکــا خیس می شــود
من می خنــدم
میان ِ یک عـالــمـه ، تـــو
خوبی اش به همین است
حـداقل
خواب هایـم بوی ِ تــو را می دهـد !

F l o w e r
27-10-2011, 19:53
تـب کــــرده اَم

در سـرمـــایـﮯ

کـــﮧ فصـلـــَـش

نــَــبـودن ِ تــوســت ..

Dark Shine
27-10-2011, 20:26
هنوز دستهايم در دستـهاي تو بود كه باران باريد
تو رفتي چتر بياوري
ومن هنوز كه هنوز است روي اين نيمكت منتظرم
كه يا باران بند بيايد يا تو با چتر يا بي چتر
فقط برگردي ...

Puneh.A
27-10-2011, 21:06
میخواهم برایــت تنهــــایی را معنــی کنم !

در ساحل کنار دریــا ایستاده ای , هوای سرد, صدای مــوج

انتــــظار انتظار انتظـار....

به خودت می آیی

یادت می آید نه کســی است که از پشت بغلت کند

نه دستی که شانــــه هایت را بگیرد......!

نه صدای که قشنــگ تر از صدای دریــــا باشد....!

اسم این تنهــایی است .

sara_girl
27-10-2011, 22:51
انتخــابــ کـردیـمـ

بــا هـمـ

در یکــ زمــانــ

...مـن بــرای بــا تــو بـودنــ را

تــو بـی مـن بــودنــ را

عدالتــ ، همچنــانــ قــربــانـی میگیــرد

Elahe Goddess
28-10-2011, 00:56
این روزها
جیر جیر لولای در نیز مرا یاد تو می اندازد !
حالا .. دمپایی های جامانده ات بماند ..!
که برای من .. حکم قالیچه ی پرنده را دارند ..!
در همین حیاط چند قدمی..!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahidhgh
28-10-2011, 01:46
من او را رها کردم



تا او خود را در یابد
و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی
اما من انقدر او را دوست دارم
که او را رها میخواهم برای همیشه
رها از تمامی بندهاوزنجیرها
هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا که من خود اینگونه خواستم
و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم
اما او .......
در بند خود گرفتار بود ....
ای کاش از خود رها شود
همانگونه که من با او از بند خود رها شدم

از وقتی که در عشق تو بودم
من آزاد بودم
زمان به من آموخت
معنای عشق را
که اگر وی از دست رود
تو در خود خواهی شکست
و این معنای عشق است .....

part gah
28-10-2011, 19:11
از راه که می رسی ،

خیس از بارانی .....

گونه ات را می بوسم

و پیش خودم فکر می کنم

از کی تا به حال

قطره های باران هم شور شده اند .....

hamid_diablo
29-10-2011, 12:36
به رویا بودم
باران به پنجره انگشت زد که منم
چشم گشودم ، تورا ندیدم
دررویا گلهای حسرت را چیده بودم
رفتم سوی پنجره
وپنجره را به پهنای جهان باز کردم

Elahe Goddess
29-10-2011, 14:49
حــوّا هـم کـه بـاشــی

مـن آدم نمـی‌شـوم

پـس بـی‌خودی جـای بـوسـه

سیــب تـعـارفَـم نـکـن!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _yvtewYXn3QKHP9GRZ2cg

Ghorbat22
29-10-2011, 19:07
اینجــا بغض هــایم را مدام فرو می دهم

با این حــال اشکـــ مجــآلم نمی دهد

بــاید فکری کرد

مدتـــ هــاستــ حسرت درستــ دیدنتــــ به دلم مــانده


"بآنــــــــــــــوے آذر"

Elahe Goddess
30-10-2011, 14:18
برای خورشید


شعری

خواندم

رفت پشت ابر

گریست…





18- در صورت تمایل به قرار دادن عکس همراه با شعر ، از عکس هایی با محتوا و سایز مناسب استفاده کنید. عکس های نا مناسب حذف خواهند شد.

415 KB (424,054 bytes

)

Puneh.A
30-10-2011, 14:29
من به تنهایی باغ

بعد یک خواب زمستانی می‌اندیشم


من به دلتنگی شب‌های ملول

و تهی ماندن خود از شادی

بازمی‌اندیشم، بازمی‌اندیشم!


ذهنم از خاطره‌ها سرشار است

و فرود آمدن معجزه در هستی من

مثل خوشبختی من

دورترین حادثه است!


من به تنهایی خویش

و به تنهایی باغ

و به یک معجزه می‌اندیشم…!

GOLI87
30-10-2011, 15:43
دلم گرفته است

به کدامین دلیل مبهم؟

دل تنگی همیشه ماندنی است

من می مانم و دل من

من می مانم و یاد دل تو

می دانم می دانم رفتنت را

به کدامین گناه تکرار می شود

حلقه ی بی قراری نیاز عشق تنهایی

راه فرار چیست؟

ماندنی کیست؟ چیست؟

شک و تردید پایانی ندارد

خستگی ها ارامی ندارد

همه و همه و همه به خود می نگرند

گم شده ام در پس لبخند همیشگی ام

مهربانی لکه ایست خشک شده

امنیت گم شده خود را در کدامین تقدس بجویم؟

انتها کجاست؟ سر اغاز کجاست؟

از سردرگمی خسته ام

جواب کجاست؟

sara_girl
30-10-2011, 16:24
اینجا عشق قندیل می بندد
با این واژه های یخ زده !
نگفته بودی.. دمای
نبودنت زیر ِصفر است ...!

part gah
30-10-2011, 20:58
تاریکی ام ! شبیه شبی که سحر نداشت
تنهایی ام ! شبیه کلاغی که پر نداشت


تلخم ! شبیه دورترین قهوه خانه ای
که بر لبان قهوه چی اش هم شکر نداشت


دلتنگِ شعرهای به قصابخانه ام
اخموی چشم هات که از من خبر نداشت


دلگیر ِ دوستانِ ریاکار ِجانی ام
فحاش آن تنی که لیاقت به سر نداشت


دلخسته از کثافت این شهر لعنتی
از خانه ای از آهن و آهن که در نداشت



از عقل و علم و منطق وحشی ِ زخم ها
این جنگجو ی خسته به جز خود سپر نداشت



می خواست که فرار کند این درخت پیر
افسوس عزم داشت و دست ِ تبر نداشت



سر را سپرد عشق به سامان ِ نیستی
دل را گذاشت بین دوراهی و برنداشت ...

hamid_diablo
30-10-2011, 21:52
چقدر زیبا لب هایت دروغ میگفتند..
.بی هیچ تکانی و یا حتی تشویشی...
چقدر خنده هایت
صمیمی‌ میزد از پس تمام دوستت دارم‌های من...

این است مرگ زندگی

0MARI0
30-10-2011, 23:05
با قلم موی سکوت
می کشم نقش تو را بر دیوار
نقشی از لحظه خوب دیدار
و به آن رنگ وفا خواهم زد
بعد از آن با قلم ساده عشق
می نویسم که دلم آینه بود
در نبود تو به پای تو نشست
می نویسم که غرور و دل من
زیر پای تو برای تو شکست
:41:

sara_girl
31-10-2011, 00:14
هَــرکه مــی خــواهـی بـــاش

ایـن عادت مُـــشتَــرک انسـانهــاســت

تـــو نیـ ــز ، روزی , ســاعـتی , لـَحظــه ای

احــساس خـواهـی کـرد کـــه . . .

هیــچکـَـس دوسـتت نَــدارد ...

Elahe Goddess
31-10-2011, 11:27
من که هیچ

چه رنجـــی میکشند !

کلماتـــی که

بار سنگین نبودنت را

به دوش میکشند ../.

hamid_diablo
31-10-2011, 14:31
فصل پوچ و هیچ بی حوصلگی
با رفتنت
دوباره گل داد
گلهایی به حجم همه ی تنهاییهای من!
با دستانت آزاد می شدند
پرندگان پر از امید خیالم

part gah
31-10-2011, 15:06
من اون سنگی‌ام که از جاش دراومده میون صخره‌ها
همون قلبه‌ی وسط تیرا،
اون دختره‌ی گوشه‌گیر، میون دخترا،
همون‌‌پسر که جوون‌مرگ می‌شه، تو پسرا.

میون جوابا، سوالم و
وسط عاشقا، شمشیر و
تو زخما، زخم تازه و
تو کاغذرنگیا، همون پرچم سیا

وسط کفشا، اونی که پر ریگه
از میون همه‌ی روزا، همون روزی که دیگه نمی‌‌‌آد و
تو همه‌ی استخونایی که رو ساحل پیدا می‌کنی
اونی که آواز می‌خونه، مال من بود.

riverman
31-10-2011, 16:03
ای گل گمان نکن به جشن میروی

شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
:41:

hamid_diablo
01-11-2011, 19:02
آفتاب چکید.
دارِ بیداری
آویخت خواب مان!

در خانه ای، تنهاترین چراغ
زاده،
سایه ای بی دست و پا!
می مکد، شست زندگی را

F l o w e r
01-11-2011, 22:28
" مـــن " بـیــــ چـــاره / ..

هنـــوز چشــمانـش بــــﮧ راه اســـت

شـــایــد کـــﮧ چــآره ـے این درد هــآ

بـــرگردد / ..


ن.ن

0MARI0
01-11-2011, 22:57
نقطه سر خط....

اگر می خواهی مرا ببینی

پلکهایتــــ را روی هم بگــذار و
... ...
چشمانتــــ را ببند...

من همانی هستم که هیچ وقتــ مــرا ندیدی

rahgozare tanha
02-11-2011, 00:56
تو بودی که امید می دادی به دل نا امیدم !

تو بودی که می ساختی قصر خوشبختی را در شهر متروک قلبم !

تو بودی که لحظات را برایم شیرین می کردی !

تو بودی تمامی بودنم …

حال نیستی !!!

و من مثل پرستوی عاشق هجرت میکنم!

“از قلب یخ بسته عشق تو”

می دانم …

من همان تک برگ زرد و خزان زده ام !

که به التماس ماندن بر روی شاخه ی حضورت

تحمل کردم بادهای سرد

“کینه ها و طنعه ها را”

وحال مانند برگهای دیگر

که افتادند بر زمین نیستی

می افتم بر زیر پای

” عابران جدید زندگیت”

غرورم میشکند و دم بر نمی آورم

تا زندگیت مانند زندگیم

“خزان نشود”

دستان پاییزیت را رها می کنم

تو آزادی

ولی من…

همچنان در بند نگاهت

می مانم با خاطراتت

F l o w e r
02-11-2011, 13:36
چـمدانـت را کــﮧ مـﮯ بنــد ﮯ / ..
شهـر خالــﮯ مـﮯ شـود از سکنــﮧ
عقـربـﮧ هــاﮯ ساعـت قــد مـﮯ کشنـد
مـﮯ افتنــد بــﮧ نـوک زدن
در اوقـــات دارکــوب
مرغـــان دریایـﮯ / ..
علامــت هــاﮯ سـوالـﮯ
کــﮧ یـک لنـگ پــا
کـز میــکننــد
خیــره بـﮧ رد تـو در دوردسـت .. /.




" سجــاد گودرزﮯ "

hamid_diablo
02-11-2011, 13:50
آنروز
صورتش کبود و بی روح...

شکل مرگ بود!
سرفه ای کرد

من ترسیدم
خانه لرزید.
و بعد سیل اشک

Elahe Goddess
02-11-2011, 14:14
صحبت هایت که قهوه ای کمرنگ میشوند
دلم میخواهد
چشمانم سیاهی رافراموش کند
و من جزسفیدی
چیزی دیگر را نمیبینم
مدتهاست که حرفهایت
تلخیه واژه ی خداحافظ را گرفته است
و من
میمیرم از این بی گانگی ../.

raha bash
02-11-2011, 18:33
سیاهی شب رفتنت

آنقدر موهایم را سپید کرد

که حیران نامم شدم

Mr.Emigrant
02-11-2011, 19:58
 
خاکستر گفت:

آتش را می بخشم

ولی تبــر را هرگز



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

 

Puneh.A
02-11-2011, 21:50
فیزیک بعدها ثابت می کند

که جای خالی آدمها

در باران پاییزی بزرگتر می شود !!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahidhgh
03-11-2011, 04:22
من رو تو دلت صدا کن
من همیشه پا به پا تم
من رفیق کوی عشقم
من رفیق همه راهتم
با تو من چشمه نورم
بی تو سخت و سوت و کورم
اگه تو نباشی پیشم
مثل یک زنده به گورم
تو بلندی مثل یلدا
تو مثل لحظه ناب
یک دروغی لب دریا

unknown47
03-11-2011, 10:57
واسه تنهاییام باید تنها بیای

خداحافظ لذت تنهایی ها
........

hamid_diablo
03-11-2011, 11:21
در آسمان
بادهای مسموم می وزند
برگ ها
صدای مرگ می دهند
و لحظه ها
چون قطره های آویخته بر ابرهای ناباور
در نگاه ملتمس تو مبارد

Puneh.A
04-11-2011, 11:47
بـیــا

ایـن هــوا، هـوای خوبـی اسـت

بـرای دلــتـنـگ بـودن ...

مـن بـغـض هایـم را

بـا روح زخمـیـم می آورم ،


تـو آغـوشـت را، بـا بـوسـه هایـت ...

بـگـذار دسـت کشیـدن از تــو

هـمچنـان غیـر مـمکـن بـاشـد!

بـیــــــــا ...

hamid_diablo
04-11-2011, 12:29
چه تنها ز جاده گریختم، گریختم
به پای پیاده تنم را فریفتم

به هر جا،دلم داده دستِ حریفم
برنجاندم اما که جان نحیفم

Elahe Goddess
04-11-2011, 14:28
قدم بزن در خاطرات من
چه یافتی؟
تو ، تو ، تو ، تو
تمام خاطراتم را احاطه کردی!

Mr.Emigrant
04-11-2011, 14:49
در جاده‌های سرخ شفق
آسمان، بارانی است
آسمان بارانی است
ساعت دیواری، نیمه های شب را
تهنیت می گوید.

من چه تنها هستم
غم تنهایی را، با که می باید گفت؟
با اجاق خاموش؟!
با چراغی که در آن نوری نیست؟!
پشت این پنجره، باران غمی می بارد.

من غرورم، گم شد
در هیاهوی بزرگ این قرن
در هیاهوی بزرگی که برای هیچ است.

چه کسی گفته که؛ اکنون انسان
از برای انسان
تکیه گاه خوبی است؟
چه کسی گفته
مرا باور نیست.

آسمان بارانی است.

(صدیقی)

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Amir..H
04-11-2011, 16:28
اه که می روی ...
خـُـرد که می شوم ....
پاییز است و صدای خش خش برگهای زیر پا ....

..Parsa..
04-11-2011, 16:38
هوس يک بوسه ي فرانسوي
ميان ديوانگي يه تانگوي مرگبار
پا برهنه رو سراميک هاي سفيد
هي لعنتي.....!!!!!!
من در لباس رقصم چشم براه توام.....

diana_1989
04-11-2011, 20:26
هَركس از این دُنــیـــــا چیزی برداشت

من از این دُنـــیـــــــا

دَستـــــــ برداشتم

sara_girl
04-11-2011, 23:28
این روزها همه به من

د لـتــنــگــی

هدیه می دهند

لطفا آتش بس اعلام کنید!

تمام شد

دلـــــــــم...!

Elahe Goddess
05-11-2011, 14:01
راه*هاي زیادی هست
که از آنها تو به يادم مي*آيي!!
و باور كن..
من راه*هاي اندكي
براي فرار از تو دارم!

hamid_diablo
05-11-2011, 14:26
باید بگویمت

مبادا

ازقلم بیوفتی

هرچند

ازچشم تو افتادم

و

دلم شکست !!!

raha bash
06-11-2011, 14:30
لطفا دستگاه های شوک را خاموش کن
و لبانت را ببند
جمله های عاشقانه دیگر فایده ای ندارد !
.
.
.
عشق درونم مرد دیگر !!

Elahe Goddess
06-11-2011, 15:18
هنوز هم توی همان کوچه ی بن بستـــ ..
یادت هست؟؟؟ قرار بچگی هایمان؟؟
تا بیایی گلهای دیوار زن تنهای همسایه را پرپر میکردمـــــ
و حالا... خاطره پرپر میکنم ؛
و فکر میکنمــــ
چه شباهتیست .. میان لبخند معنی دار زن تنهای همسایه ...
و .. خیانت چشمان تو در کوچه ی بعدیــــــ ...!!

vahidhgh
06-11-2011, 19:18
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
ندانستیم به دنباله چی هستیم

hamid_diablo
06-11-2011, 19:27
بازهم روز رفت
ومن ماندم
تیک تاک زمان خواب است
در بسترم

نه برای خواب
بلکه برای مرورخاطرات پیرمان
عادت کرده ام به فکر تو

به بودن و نبودنت

part gah
06-11-2011, 19:50
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر

شعری غم انگیزم ، از من بگذر

سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم:40:

بگذشته در آتش همچون روزم

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر

شعری غم انگیزم ، از من بگذر

بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم

دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم

بگذر از من تا به سوز دل بسوزم

در غم این عشق بی حاصل بسوزم

بگذر تا در شرار من نسوزی ، بی پروا در کنار من نسوزی

همچون شمعی به تیره شب ها

می دانی عشق ما ثمر ندارد ، غیر از غم ، حاصلی دگر ندارد

بگذر زین قصه ی غم افزا

hamid_diablo
07-11-2011, 11:23
برگ ها می ریزند!

دل من می گیرد...

و پرستوی سفرکرده ی تنهای بهار

عاقبت در سفر تنگ قفس می میرد...

part gah
07-11-2011, 11:38
چشم دوخته ام

به در ے که رویش نوشته "پایــــــان"

آنقدر خیره

که هرگاه نگاهم را به سوی دیگر م ے چرخانم

روی همـــــه چیز و همـــــه کس نوشته:

پایـــــــان...

Maryam j0on
07-11-2011, 13:09
میخواهم خاطراتت را طناب دار کنم...
و نگاهت از پشت قاب سرد ...
میشود همان دستی که چهار پایه را خواهد کشید
فقط میخواهم به دست تو بمیرم ...
تا بویت را لحظه ی مرگ داشته باشم!!!

Elahe Goddess
07-11-2011, 13:33
تو سراپا ادعایی عزیزم

انکار نکن!

عشقت را چشیدم ..

طعم کشک میدهد !

sara_girl
08-11-2011, 01:52
دگـــــــر تــــــقــــــدیـــــــر را
بـــــرای نــــــیـــامــد نــت بـــهــانـه نـــکـــن !!!!
مــــرد بـــــــاش...
و بـگــــــو نــخـــواســــتـــــــی....
و نــــــیـــامـــــــدی....!

Elahe Goddess
08-11-2011, 09:24
امروز دلم ،
سراغ تو را گرفت .
گفتم :
ببين گوشه آسمان ،
ماه را چه تنهاست
چه تنها . . .

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

F l o w e r
08-11-2011, 13:04
گـاه یــاد تــو / تــــو را

جلـوﮯ چشمانــم قـاب مـﮯ گیــرم

و بـاور نـِمـﮯ کنـم نیســتـﮯ/ نیستـﮯ !

تـا وقتـﮯ اشـــک هـایم تـو را با خود مـﮯ برد .. /.



" بــهــار "

diana_1989
08-11-2011, 19:03
لعنت به تو که جنس ات خــــــراب است

چرکین تر می شود ...

هر بار صابون ات به دلم می خورد .
...

"مهران پیرستانی "

Atghia
10-05-2013, 20:57
آخر از این همه دلگیری و غم می میرم




پرم از رنج و شكستن، ‌دل خوش سیری چند ؟







دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم







هر كه آمد، دل تنهای مرا زخمی كرد







بی سبب نیست كه روی از همه كس می گیرم







تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها







اینچنین كرده در آیینه هستی پیرم







بس كه تنهایم و بی همنفس و بی همراه







روزگاریست كه چون سایه بی تصویرم







دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند







دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم




احمد نورسی

hamid_diablo
10-05-2013, 22:19
مرگ

من شعر مرگ را برای لبانم خواستم

و همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدند

کویر لبهایم

سکوت اشکهایم

زندان سینه‌ام

پاهای لرزانم

من یک انسانم

مثل همه آنها٬ مثل تو......

Йeda
11-05-2013, 15:30
لبخندتــــ زمانی آرامش جان بود و صدایتـــ پرواز روح


ولی دیگر همین لبخندهایتـــ بر دلم زخمیستــــ
همین آغوش گرمتـــ بر دلم ، زخمیستــــ

دیگر این نفس هایتـــ به من دلگرم نیستـــــــــ
تمام اشک های گونه اتــ ،تنها دلیل بودنتـــ ،وجود من نیستـــــــ

برو ،این اشکـــ ها را برای دیگری باید بذاری
باید از این پس سر را بروی شانه ی دیگر...بذاری

نگاهتـــ را بگیر از من که بی تو بودن را دوستـــ دارم
بدان من یکی دیگر دعای راه را بدنبالتـــ نمیسپارم

برو تنها برو کارم شده زندگی بی تو
از این لحظه بدان آرام هستم من بدون تو

من از دلبستگــی دل کنده ام شاید
شوم شاد و رها از تلخی یادِ تو من، شاید

Йeda
12-05-2013, 11:09
تا وقتی که حرف از رفتن بر زبان استـــــ/ هستیـــــم
تا وقتی که این دل جوان استــــ /هستیـــــــم

تا وقتی که شب هایم سکوتــــ استــــ
تا وقتی که تنهایّـــــی و بی کس

تا وقتی که امیدتـــ ، جای ماندهـ
تا وقتی که زخمی بر دل بماندهـ

تا این لحظه ها هستـــــیم و هستــــــیم
تا اینکه به وقتــــش ،بار بنـــــــدیم

شاید لحظه ی مرگـــم بیایی
شاید تا ابد تنها بمانی

ولی این را بدان وقتـــ پریدن
زمان مرگ و در آن لحظه ی غــم

شاید زندگیـــت شیرین باشـــد
شاید بر دلتــــ ،امّــــــــید، باشــــد

aliaghil
12-05-2013, 12:30
دیشب تمام بندگی را گریه کردم
دیشب غم این زندگی را گریه کردم

دیشب به سجده بر خدای هر دو عالم
یک عمر درماندگی را گریه کردم

Atghia
17-05-2013, 21:12
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران

تا از دلم بشویی غمهای روزگاران

تو روح سبز گلزار ،گل شاداب بی خار

مرا از پا فکنده شکستنهای بسیار

تو یاس نو دمیده ،من گلبرگ تکیده

روزی آیی کنارم که عشق از دل رمیده

ترا نادیدن ما غم نباشد کـه در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی ،ولیکن چون تو در عالم نباشد

روزی تو خواهی آمد از کوی مهربانی

اما زمن نبینی دیگر به جا نشانی

V E S T A
17-05-2013, 23:59
چه كســی خواهــد دیــد

مردنـــم را بی تـــو ؟

بی تـو مـُــردم ، مـُـردم

گــاه می اندیشـــم

خبر مَرگـــــ مــرا با تــو چه كــس می گـوید ؟

آن زمـــان كه خبـــر مَرگــــ مرا

از كســی می شنــوی ، روی تـــو را

كاشــكی می دیــدم

شـــانه بالازدنـــت را

بی قیــد

و تـــكان دادن دستــت كه

مهــم نیـــست زیـــاد

و تــكان دادن ســـر را كه

عجیـــب !‌ عاقبـــت مُــرد ؟

افســوس

كاشــکی می دیــــدم

مــن به خـــود می گویـــم:

" چه كســـی بـــاور كرد

جنـــگل جــان مـــرا

آتـــش عشـــق تــو خاكستـــر كــرد ؟ "



"گزیده ای از منظومه آبی ،خاکستری ،سیاه / حمید مصدق"

hamid_diablo
18-05-2013, 17:00
تنهايي...

معني اين واژه را ......

فقط بالاترين شاخه درخت ميداند...

Atghia
21-05-2013, 22:29
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

raha bash
03-06-2013, 00:39
حواست باشد وقتِ رفتن همه کسِ یک مرد نباشی!

raha bash
03-06-2013, 23:03
حـق الـنـاس هـمـیـشـه پـول نـیـسـت

گـاهـی دل اسـت

دلـی کـه بـایـد مـیـدادی و نـدادی . .

raha bash
05-06-2013, 19:22
نگران خیس شدن پاهاش بود

در آن زمان که من

آب ازسرم گذشته بود...!!

vahidhgh
06-06-2013, 14:05
دشنه حتی توی دست سایه هاست
فرصت جدایی من از شماست
آسمون میخواد که فریاد بکشه
بگه دیگه وقت زجر آدماست
مثل آسمون غربت دلامون سرد و سیاهه
توی دست زرد پاییز تنامون خزون زده
لشگر آدمکهای سنگی و بی عاطفه
انگار از عمق سیاهی و تباهی اومده
کی میشه
کی میشه دوباره باز موعد دیدار برسه
این همه فاصله ها جدایی ها تموم بشه
ای خدا
ای خدا کاری بکن که فصل غصه بگذره
نمیخوام عمرم تو این دقیقه ها حروم بشه
خنده ها ماسیده رو لبای خشک عاشقا
حسرت شنیدن یه شعر تازه با منه
دارم آتیش میگیرم تو این کویر لعنتی
وقتشه که آسمون دوباره بارون بزنه

من جریح تیغ عشقم زخمی خنجر دوست
تو جدالی که همیشه سخت و نابرابره
چی بگم
چی بگم وقتی رفیقا همه نارفیق شدن
چی بگم وقتی برادر دیگه نا برادره
واسه التیام این زخمهای سخت و ناعلاج
روز و شب بوسه بر این جام بلورین می زنم
روز و شب بوسه بر این جام بلورین می زنم

raha bash
06-06-2013, 23:58
اگر یک روز آن چنان احساس خفقان کردی که به سرت زد ،

چمدانت رو ببندی و بیخبر ،

و بدون خداحافظی راهت را بگیری و بروی.

پشت سرت را هم نگاه نکنی.... برو ...

با خیال راحت این کار رو بکن ...

مطمئن باش هیچ اتفاقی برای هیچ کس نخواهد افتاد ....

ما را هم یک روز بی خبر و بدونِ خداحافظی گذاشتند و رفتند ...

چه شد ؟؟؟ مگر مُردیم ؟؟؟

gipsy2009
07-06-2013, 21:48
دردا
دردا که مرگ
نه مُردنِ شمع و
نه بازماندنِ ساعت است،
نه استراحتِ آغوشِ زنی
که در رجعتِ جاودانه
بازش یابی،
نه لیموی پُر آبی که می‌مَکی
تا آنچه به دورافکندنی‌ست
تفاله‌یی بیش
نباشد........

احمد شاملو

raha bash
07-06-2013, 23:29
آن که میگفت احساس مرا میفهمد…
همون
احساس مرا خوب فروخت

raha bash
09-06-2013, 11:59
اسماعیلت شدم
ابراهیمم نشدی
میان هلهله گوسفندان و غفلت خدا
سرم را بریدی ...!!!
من قربانی اعتمادت شدم

raha bash
10-06-2013, 23:22
دلم را تو بردی ، سرم را آهنگ های غمگین ...

Star.H.CH
12-06-2013, 18:15
خـســـ ــته اــم ، ـخــیـلــ ـخـسـتــ ــه , اما دیگه چیزی نمونده.... !!!!

gipsy2009
13-06-2013, 01:23
دوستان ببخشید اینو میگم ولی مثل اینکه عنوان تاپیک با اشعار شروع میشه اما متاسفانه بعضی ها بجای شعر sms میفرستن رو تاپیک
یا اینکه بطورحتم من تعریف شعر رو درست متوحه نشدم

Arash4484
14-06-2013, 01:37
عقربه های ترس

یا رِشوه ای به ساعت دیوار
پنهان بده که دیرتر از پار
ما را بَرد به جانبِ دیدار
*
یا پیشِ روی مردم عالم
ششلولِ خویش را بدر آور
شلیک کن به ساعتِ دیوار.





-شفیعی کدکنی

Йeda
14-06-2013, 18:55
از اشعار دلم خون می چکد
ز مرگ روز و شب از شعر خون می چکد

***
سپیده دم ز کوی خیالی عشق
ز این خیال باطلم خون می چکد

aliaghil
16-06-2013, 23:32
شبی تاریک و من پنهان
به دور از چشم بدخواهان
نشستم عاجز و تنها
نشستم ساکت و باران می بارد از رویم
و من بسیار دلتنگم
به یادت بودم
در آغاز شبانگاهان مرگ عشق
به هنگام سحرگاهان درد و غم
به هنگام غروب تلخ چشمانم
دمادم من به یادت بودم
وفا از من شنو ای با وفای روزگاران من
که آتش می گرفت جانم شبی کز درد میگفتی
شبی کز مرگ میگفتی
شبی کز نیستی در قلب احساسات میگفتی
و من آن شب
از درد نالیدم
که از درد باریدم
همه لحظه در یاد
دارم تو را

raha bash
17-06-2013, 12:41
ما به تنهاییِ مدرنی مبتلا هستیم

حتا این شهر
با همه ی شلوغی‌اش
خیلی شب‌ها در کوچه‌ای تاریک
آرام گریه می کند!

Mehran-King
17-06-2013, 14:38
انـــدر دل بی وفا غـــــم و ماتم باد
آن را که وفا نــیست ز عالم کم باد
دیـدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غــــم که هزار آفرین بر غم باد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atghia
22-06-2013, 23:43
من به تنهایی خود می گریم و در این تنهایی از پس پنجره ی باز اتاقم به حسد چشم بر دشت خدا می دوزم،و به این جمعیت انبوه کلاغان سیر می نگرم:که شتابنده و گرم ،همه با هم به افق های طلا رنگ شفق می کوچند...

من به تنهایی خود می گریم و به حسرت به کلاغان سیه می نگرم،چه صمیمیت خوبی دارند،وچه با هم گرمند،کینه را در دلشان راهی نیست و به قاموس دل کوچکشان : دشمنی ، واژه نشناخته ای ست...

aliaghil
23-06-2013, 13:43
همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخر و این عاقبت بود
به جز افسوس هوایی در سرم نیست
خیال کردم که این گوشه کنارا
یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست
نداره آرزوی، آزار ما را
___________________________

من که مرد شب های تار تو بودم با ما چرا؟

Йeda
23-06-2013, 17:32
سختــــ است حقیقتــــ ،اما گاهــــی مرگــــِ خود را نیز بایــــد باور کرد... .

aliaghil
25-06-2013, 01:12
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما
و سکوت خواهم کرد به حرمت آن عشقی که از آن سخن گفتی....