PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دافنه دوموريه



Ahmad
24-04-2007, 13:07
نگاهى به زندگى و آثار دافنه دوموريه، به انگيزه صدمين سالگرد تولد او

با تو از رازها مى گويم!

مترجم: شيلا ساسانى نيا




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ديشب خواب ديدم دوباره به ماندرلى رفته ام...
اين سطر آغازين رمان افسونگر «ربه كا» بى شك تكرارى ترين نقل قولى است كه از دافنه دوموريه، خالق اين اثر جاودانه بر سر زبان هاست. دهم ماه مه امسال مصادف با صدمين سالگرد تولد اين رمان نويس محبوب است و دوستداران او به همين بهانه از هم اكنون در تدارك برپايى جشنواره اى هستند كه با برگزارى مجموعه اى از كنسرت ها و جلسات نقد ادبى به بررسى تأثير گذارى رمان هاى دوموريه و ابعاد نويسندگى او خواهد پرداخت. اما براستى راز ماندگارى نام دوموريه و معروف ترين رمان او «ربه كا» چيست و چرا نويسندگان بسيارى دوست دارند فضايى مشابه آثار او را در رمان هاى خود خلق كنند؟ بى شك اگر دوموريه تنها يك رمان يعنى همان رمان «ربه كا» را مى نوشت باز هم به عنوان يكى از تأثير گذاران و شكل دهندگان فرهنگ عامه پسند و تخيل آفرينى مدرن شناخته مى شد. تنها نويسندگان معدودى موفق به خلق فضاهايى پر رمز و راز و جادويى همچون ميهمانسراى جامائيكا يا ماندرلى شده اند و اين نويسندگان چنان شخصيت مستقل و تأثير گذارى به اين گونه فضاها و در برخى موارد اماكن و ساختمان ها داده اند كه گويى همچون جانداران يك زندگى سرشار از خاطره دارند. دوموريه استاد نوشته هاى پراز دلهره و ترديد بود. او هيچگاه نمى خواست آرامش خاطر را به خوانندگانش تسليم كند. او دوست داشت رمز و راز را جاودانه نگه دارد و مى خواست رمان هايش همچنان پس از پايان ذهن خوانندگان را به خود مشغول نگه دارد كه البته در اين كار موفق هم بود. به گفته «مارگارت فارستر» كه شرح حالى را درباره او نوشته است دوموريه عادت داشت فهرستى از آرمان هاى خود و آنچه را كه دوست داشت بدانها برسد، بنويسد. اولويت نخست در رمان نويسى براى او فضا سازى بود و اين راز ماندگارى اوست. دوموريه استاد فضاسازى بود. البته بايد درباره اين فضاسازى در آثار دوموريه بويژه رمان «ربه كا»ى او به شرح بيشترى از زبان «مارگارت فارستر» پرداخت. به گفته او «دوموريه» در خلق فضاى خانه اى كه همچون سايه اى بر زندگى خود او همچنين قهرمان كتابش «ربه كا» سنگينى مى كرد از مهارت خاصى برخوردار بود. ماندرلى همان قدر تأثير گذار است كه هرشخصيت ديگرى كه دوموريه در آثارش خلق كرده. اين خانه مايه دلبستگى است اما دليلى براى نفرت و انزجار از آن وجود دارد. اين خانه آكنده از عطر خاطرات ربه كا و روح سرگردان اوست. تمام متعلقات ربه كا در اين خانه نگهدارى شده است و همچون شيوه روايى اين داستان «ماندرلى» پر از راه هاى پر پيچ و خمى است كه فرد را گمراه مى كند و سرانجام او را با توطئه ماكسيم دونيتر جنايتكار رو دررو مى كند.
ماندرلى برگرفته از تصوير واقعى خانه اى در كورن وال بود؛ خانه اى به نام «منابيلى» كه دوموريه حتى پيش از آن كه در آنجا ساكن شود عاشقش شد و درباره آن نوشت. او اين خانه بى سكنه كه گل هاى پيچك ديد پنجره هايش را گرفته بودند غنوده بر بسترى از خيال و در انتظار خود مى ديد. تصويرى كه از اين خانه موجود است آن را استراحتگاهى بسيار ساده و بى پيرايه با سردرى كه نوشته هايش را نمى توان به درستى خواند نشان مى دهد. همچون ماندرلى «منابيلى» نيز در لابلاى درختان گم بود و نمى شد آن را از ساحل ديد البته خوشبختانه دوموريه توانست از فروش كتاب «ربه كا» اين خانه را اجاره كند. ماندرلى سرانجام آرزوى منابيلى را براى دوموريه محقق كرد اما دوموريه هيچ وقت مالك آن نشد. به گفته مارگارت فارستر «منابيلى» پر رمز وراز بود و دافنه عاشق اين گونه رازها. زندگى شخصى دافنه دوموريه به گونه اى يادآور افسانه پريان و يك سيندرلاى واقعى بود. او در خانواده اى فرهيخته به لحاظ هنرى و همچنين آبا و اجدادى متولد شد و به عنوان دختر يك بازيگر و مدير برنامه سرشناس آزادى كاملى در كودكى خود چه به لحاظ مالى و چه به لحاظ تربيتى داشت. او جوانى خود را به قايق سوارى، سفر به دور دنيا با دوستان و نوشتن داستان هاى كوتاه سپرى كرد و سرانجام در سن ۲۰ سالگى بود كه يك ناشر حاضر به چاپ نخستين رمان او شد. اين اثر نه تنها شهرت بلكه ازدواجى براى او به ارمغان آورد كه حاصل آن ۲ دختر و يك پسر به نام هاى تسا، فلاويا و كريستان بود. رمان هاى بعدى دوموريه براى او شهرت و ثروت هنگفتى به همراه آوردند و ساخت فيلمى توسط آلفرد هيچكاك به نام «ربه كا» كه در حقيقت اقتباس سينمايى رمان معروف او بود او را بيش از بيش به يك نويسنده سرشناس و جهانى تبديل كرد. براى نوشتن اين رمان «دوموريه» بجز الهام پذيرى از خانه «منابيلى» در خلق فضاى ماندرلى، از رمان معروف «جين اير» از شارلوت برونته نيز تأثير بسيارى پذيرفت. شيفتگى او در برابر خانواده برونته همچنين در يكى ديگر از آثار او به نام «دنياى جهنمى بران ول برونته» كه شرح حال زندگى آشفته برادر دو دختر معروف خانواده برونته است مشهود است. مطمئناً اهليت مادر آنها كه از كارن وال - جايى كه برونته بيشتر دوران زندگى خود را در آنجا سپرى كرد- بوده در اين شيفتگى بى تأثير نبود.
منتقدان ادبى اغلب از نوشته هاى دوموريه بخاطر نداشتن يك وزنه روشنفكرانه مشابه آثار جورج اليوت يا آيريس مردخ انتقاد كرده اند با اين حال او همچنان توسط بسيارى استاد دلهره و تعليق شمرده مى شود.
با مرگ دوموريه نوشته هاى او گويى به يك عصر منسوخ ادبى پيوستند اما با وجود گذشت همه اين سال ها او كماكان يك قصه گوى ماهر و نمونه شناخته مى شود. دوموريه براى خوانندگانش يك دنياى مجازى خلق مى كرد كه آكنده از ماجرا و رمز و راز بود و همين موجب شده بود تا دهه ها آثار او جزو پر امانت گيرنده ترين كتاب هاى كتابخانه ها باشد.
دوموريه شيفته گذشته و تورق برگ هاى تاريخ بود. او بر روى زندگى فرانسيس و آنتونى بيكن ، تاريخچه كورن وال و دو كشور فرانسه و انگليس در قرن نوزدهم تحقيقات گسترده اى انجام داد و از همه مهم تر اين كه كتاب هاى مختلفى درباره تاريخچه خانوادگى اش نوشت. «جرالد: يك پرتره» شرح حالى از پدرش بود، «دوموريه ها» درباره كل خانواده اش بويژه پدر بزرگش جورج دوموريه كه خود يك رمان نويس و تصوير گر بود نوشته شد و «دردهاى فزاينده» يك اثر اتوبيوگرافى است كه در آن بر ۵۰ سال از زندگيش براى آشنايى بيشتر دوستدارانش با آن مقطع شاد و رمانتيك از جوانى اش چشم مى بندد. براى دوموريه ارواح سرگردان خانواده معماگونه اش بود كه همچون سايه اى برفضاى زندگى و داستان هايش سنگينى مى كرد. در حالى كه نويسندگان معاصر، رمان نويسى را با موضوعاتى همچون جنگ، مذهب، محروميت، ماركسيسم، روان شناسى و هنر تجربه مى كردند و در اين راه به سبك هاى جديد داستان نويسى آلوده مى شوند دوموريه رمان هاى خود را به همان سبك قديمى و با روايتى يك خطى مى نوشت كه سرشار از تعليق، ماجرا و رمز و راز بودند او از همان جوانى پى برد كه اغلب مخاطبانش را زنان تشكيل مى دهند و از همين رو وفادارى خود را به آنان در طول چند دهه و با نوشته هايى كه انعكاس بخش آمال و آرزوهاى آنان بود ثابت كرد. با اين حال او در برخى آثارش از پاى بندى به فرمول هاى كليشه اى رمان هاى عاشقانه سرباز زده است تا به يك رئاليسم روان شناختى پر قدرت دست يابد كه انعكاس بخش احساسات او به پدرش و تا حدى كم به مادرش بود. اين بينش كه در رمان هاى «جوليوس» ، «ربه كا» و «مفت خورها» نموديافته است، به نويسنده اى متعلق است كه ذهنش آكنده از خاطرات حضور چيره گر پدرش و دستورات آمرانه اوست. در ربه كا «دوموريه» رئاليسم روان شناختى را با يك فضاى تخيلى و نوستالژى كودكانه داستان سيندرلا در هم مى آميزد. ساختار اين رمان در يك قالب فانتزى به خواننده عرضه شده است و همين فرم آن را به يكى از بهترين رومانس هاى گوتيك قرن بيستم تبديل كرده است. «ربه كا» اغلب عناصر سنتى رومانس هاى گوتيك را در خود دارد. يك عمارت ويلايى پر رمز و راز، خشونت، قتل، خيانت، عشق كور و چشم اندازهاى زيبا از طبيعت بكر با اين حال «ربه كا» چيزى فراتر از يك تريلر ساده يا يك روايت پليسى- جنايى صرف است. اين كتاب دريچه اى به دنياى يك شخصيت پيچيده، برترى جنسى و هويت بشرى مى گشايد و خواننده خود را به تأمل وا مى دارد.
ربه كا و دو داستان كوتاه «پرندگان» و «حالا نگاه نكن» از دوموريه جزو آثار شاخص هستند كه دو سير تحول داستان هاى مدرن گوتيك به عنوان نقاط عطف برشمرده مى شوند. دوموريه فرم كلاسيك رمان هاى گوتيك را متحول كرد در رمان هاى او بويژه داستان هاى كوتاهش همچون پرندگان و «حالا نگاه نكن» ترتيب منطقى رويدادها به دلايل نامشخص به هم مى ريزد و زنجيره هستى از هم مى پاشد: انسان ها براى نجات زندگى خود به مبارزه با موجوداتى كه همواره ناتوان تر از خود مى شمردند يعنى پرندگان و بچه ها محكوم مى شوند و در داستان «حالا نگاه نكن» پيوستگى زمان بارخنه كردن آينده در حال به پرسش گذاشته مى شود.
با درگذشت دوموريه بيشتر كتاب هايى كه درباره او نوشته شدند همه توجه خود را معطوف درخشان ترين اثر او يعنى «ربه كا» كردند در حالى كه به اعتقاد برخى نويسندگان چيره دست همچون «سارا دونانت» كه آثار تريلر مى نويسد «ميهمانسراى جامائيكا» (۱۹۳۶) همانقدر شايسته تحسين و توجه است كه «ربه كا». اين رمان اثرى باشكوه با اشاراتى ظريف در سرتاسر داستان است. شكارگاه هاى كورن وال فضاى تيره و تار داستان را شكل مى دهند و هواى توفانى آن به گونه اى تداعى گر مالك خشن ميهمانسراى جامائيكا است. اين ميهمانسرا تصويرى كامل از بيم، توطئه و شرم است. به گفته دونانت «دوموريه» در به تصوير كشيدن آن تلاقى مرگبار شيفتگى و سوء ظن ميان مردان و زنان استاد بود. با اين حال فضاى تيره اى بر تمامى آثارش غالب بود كه حتى «پايان هاى خوش» را تصنعى و عوام فريب جلوه مى داد.
دوموريه در زمره نويسندگانى نبود كه براى تبليغ كتاب ها و رمان هايشان به طور مرتب در برنامه هاى مختلف تلويزيونى حاضر مى شدند. او كه شهرتش به واسطه رمان ها و فيلم هايى كه از روى آنها ساخته مى شوند روزبه روز بيشتر مى شد بيش از پيش انزوا پيشه مى كرد. دوموريه «موفقيت» را امرى بسيار شخصى و خصوصى مى ديد درست مثل عبادت. بزرگترين ضربه زندگى اش مرگ شوهرش بود و او اين درد را آنچنان جان گداز يافت كه براى تسكين خود و احساس نزديكى بيشتر به روح او به اشيا و متعلقات به جامانده از او پناه برد. دوموريه از خودكار او براى پاسخ دادن به نامه هاى تسليت آميزى كه براى او ارسال مى شدند استفاده مى كرد. بر روى ميز تحرير او مى نشست و تا مدت ها پيراهن هاى او را به تن مى كرد. او پس از مرگ همسرش از منابيلى به كيل مارت نقل مكان كرد و تا پايان عمرش در آنجا مقيم بود. كيل مارت خانه اى است كه آن را در يكى ديگر از رمان هاى خود به نام «خانه اى در شن زار» جاودانه ساخت.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




دوموريه شخصيتى رمانتيك اما در عين حال انزواطلب داشت و همين انزوا و تنهايى بود كه نبض تپنده آثار و قهرمانانش بودند و او در سال هاى پايانى عمرش، ريزنقش تر از هميشه ساعت ها بر روى يك صندلى مى نشست و خود را با خواندن انبوهى از روزنامه مشغول مى كرد. او در سن ۸۰ سالگى و با چشم هاى كم سويى كه همان هيبت پررمز و راز را تداعى مى كردند ترجيح مى داد با خاطرات، عكس ها، تابلوها و يادگارهايى زندگى كند كه روزهاى شهرت «ربه كا» را براى او زنده مى كردند. همسر و پدرش همواره دو تن از بزرگترين قهرمانان زندگى و داستان هايش بودند، ارواحى از گذشته كه عشق و ماجراجويى را به او آموختند و او نيز آنها را با سخاوت تمام در اختيار علاقه مندانش گذاشت.
دافنه دوموريه (۱۹۸۹-۱۹۰۷)
«نويسندگان بايد خوانده شوند و نه ديده يا شنيده»
محل تولد: لندن، انگليس
تحصيلات: او كه در خانواده اى خلاق و متمول متولد شده بود تحصيلات ابتدايى اش را در منزل فراگرفت و سپس به مدرسه اى در پاريس رفت.
ديگر مشاغل: از همان سنين پائين به آرمان هاى ادبى دوموريه توسط پدرش كه بازيگر و مدير برنامه اى به نام سرجرالد دوموريه بود بال و پر داده شد. نخستين داستان او در دوران نوجوانى اش به چاپ رسيد و هيچ وقت شغل ديگرى را بجز نويسندگى پيشه نكرد.
آيا مى دانستيد؟ ماندرلى، عمارت معروف با سبك گوتيكى كه رمان ربه كا در آنجا اتفاق مى افتد الهام گرفته از منابيلى، خانه اين نويسنده در سواحل كورن وال بود كه او ۲۶ سال در آنجا زندگى كرد.
آثار پيشنهادى: بيشتر خوانندگان، او را با «ربه كا» (۱۹۳۸) كه موفق ترين رمان اوست، مى شناسند.
مجموعه داستان هاى كوتاه او، نقطه شكست (۱۹۵۹) و «نه پس از نيمه شب» (۱۹۷۱) او را نيز به عنوان استاد اين ژانر معرفى مى كنند.
تأثيرات: كورن وال، محلى كه اين نويسنده به آن ارادت و علاقه فراوانى داشت به عنوان لوكيشن بسيارى از رمان هاى او مورد استفاده قرار مى گيرد. او در جايى نوشته است «كورن وال» به او آزادى نوشتن، پرسه زدن، راه رفتن و... تنها بودن را داده است. دوموريه از خواهران برونته به عنوان دو تن از نزديكترين الهام دهندگان ادبى خود ياد مى كند و بهترين كار او يعنى «ربه كا» نيز با رمانتيسيسم گوتيك مشابهى همچون آثار آنها نوشته شده است. او در سال ۱۹۶۱ يك اثر بيوگرافى از «بران ول» برادر خواهران برونته نوشت».
دنباله ربه كا: براى آنان كه از خواندن اين رمان لذت برده اند نويسنده اى به نام سالى بومن دنباله اى بر آن نوشته كه به نام «داستان ربه كا» در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسيده است.
اقتباس هاى سينمايى: بيشتر آثار دوموريه در تئاتر و سينما مورد اقتباس قرار گرفته اند. اورسون ولز با نمايشنامه راديويى خود از ربه كا در سال ۱۹۳۸ كه به نوبه خود الهام بخش نسخه سينمايى برنده اسكار هيچكاك از اين رمان در سال ۱۹۴۰ بود اين جريان را باب كرد. در سال ۱۹۷۳ «نيكولاس روگ» يكى از آخرين داستان هاى كوتاه اين نويسنده را به تريلرى متافيزيكى به نام «حالا نگاه نكن» تبديل كرد در حالى كه از يكى ديگر از داستان هاى كوتاه او به نام «پرندگان» توسط يكى از استادان برجسته سينما «آلفرد هيچكاك» فيلم معروف و تأثيرگذارى به همين نام در سال ۱۹۶۳ ساخته شد.
بيوگرافى پيشنهادى: نويسنده اى به نام نينا آورباچ شرح حالى از اين نويسنده در كتابى با عنوان «Daphne. Du Maurier: Haunted Heiress» ارائه داده است كه به آثار و زندگى او نگاهى جامع دارد. در اين اثر رابطه دشوار دافنه با پدرش كه هميشه از اين كه او پسر به دنيا نيامده بود اظهار تأسف مى كرد به تفصيل شرح داده شده است. همچنين دوموريه مجموعه يادداشت ها و خاطرات خود در فاصله ۱۹۳۲-۱۹۲۰ در كتابى را به نام «دردهاى فزاينده (كه همچنين به نام خود او در جوانى معروف است) منتشر كرد كه تكامل حرفه اى اين نويسنده را منعكس مى كند».




منبع : روزنامه ايران سه شنبه 4 ارديبهشت 86

Azad/
23-02-2014, 15:31
.



تجملات هیچ‌ وقت جاذبه‌ای برایم نداشته، من چیزهای ساده را دوست دارم، کتاب‌ها را، تنهایی را یا بودن با کسی که تو را می‌فهمد!






.

پی نوشت : . . .