PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ارکستر



Asalbanoo
24-04-2007, 06:52
ارکستر " کلمه ای آشنا در موسیقی برای همه ماست که اغلب تداعی کننده دسته ای نوازنده است که با نظم و چیدمانی خاص در کنار یکدیگر در حال نواختن هستند و شاید اگر بزرگ باشد یک رهبر هم در جلو آنها به چشم بخورد!

اما معنای حقیقی آن چیست و از کجا آمده؟در طول تاریخ چگونه شکل گرفته؟ چند نوع ارکستر داریم؟ به چند نوارنده میتوان کلمه ارکستر را اطلاق کرد؟برای ساختن یک ارکستر به چند نوع ساز و از هرکدام چه تعداد نیاز داریم؟

می خواهیم بیشتر با ارکستر آشنا شویم و برای این سوالات جوابی شایسته داشته باشیم؛ بهتر است برای دانستن گذشته ارکستر و شکل گیری آن همگام با تاریخ به جلو حرکت کنیم ؛ با این دید ابتدایی ترین نوع ارکستر را در مصر باستان شاهد هستیم به این صورت که عده ای دور یکدیگر جمع شده اند و سعی میکنند با هم قطعاتی زیبا از دید هنری خودشان را اجرا کنند؛ که این اطلاعات با توجه به نقاشی ههای بدست آمده از آن دوران بدست ما رسیده است.

در قرون وسطا و اوایل دوران رنسانس، موسیقی از سوی شاهان آن دوره نفی میشود و موزیسینها با انواع تحقیرها و کمبودها مواجه میشوند، بیشتر کتب بر روی شاهان روم اشاره دارند، ولی باید توجه داشت این مسئله مختص به شهر روم نبوده و بیشتر توابع آن نیز درگیر این مسئله بودند؛ به هر حال این مشکل هم با برچیده شدن حکومت آن زمان منتفی شده و موسیقی دوباره جانی تازه میگیرد و به واقع نقطه عطف بزرگی در هنرها به خصوص موسیقی محسوب میشود؛ در حقیقت یک تحول جدی و اساسی در این زمینه است.

در یونان باستان گروههایی وجود داشتند که همراه با بازیگران نمایش تئاتر آن دوره و در هنگام اجرای نمایشها،ظاهر میشدند و میبینیم که این خوانندگان و نوازنده ها در مکانی بین صحنه و تماشاچیان حضور دارند و در حال اجرای قطعاتی مناسب حال نمایش هستند؛ بسیاری بر این عقیده اند که موسیقی فیلم امروز ما ریشه در همین دوران و همین گروههای موسیقی یونانی دارد؛( در مقاله های آتی مفصلآ به این بخش -موسیقی فیلم-میبردازم) به این موزیسینهای حاضر درصحنه نمایش"کروس (Chorus) " و به مکانی اختصاصی آنها " ارکستر (Orchestra) " میگفتند؛ این رسم و این نوع نمایشها با گذشت زمان کم کم رو به زوال رفت و فراموش شد.

در قرن یازدهم بود که سازهای در اصطلاح هم خانواده شروع به شکل گیری کردند و به تدریج در رنگهای صوت مختلف و مدلهای متنوع پدیدارشدند که این تنوع در قرون وسطی به کمال رسید که شاید بتوان دلیل آن یک رابطه تنگاتنگ بین خلق آثار موسیقایی بدیع و جهشهای ناگهانی و دور از انتظار در موسیقی و ارکستراسیون و نتیجتآ پدیدار شدن سازهای جدید دانست .

قرن شانزدهم بود که سنت فراموش شده ی یونانی ها از عمق تاریخ ناگهان ظهور کرد و در نمایشها از نوازندگانی در پایین صحنه نمایش استفاده شد و در این جا بود که کلمه ارکستر از نام مکان اجرای قطعات موسیقی به خود گروه نوازنده و موزیسین تغییر یافت و هم اکنون نیز، ما به خود موزیسینها "ارکستر" میگوییم .

در اواخر قرن شانزدهم قطعات ارکستری مدون شده به تفکیک ساز های مختلف- که شاید بتوان به آن مدرن (به معنای امروزی آن )گفت-بوجود آمد. باید در نظر داشت که این گرایش نو و تکامل یافته بدلیل نوشتن آهنگهای مختص به گروهای سازی و ارکستری توسط آهنگسازان بزرگ این قرن است؛ برای سازبندی ارکستر در ابتدا از سازهایی مثل کلاوسن، لوت، فیدل، ربک و فلوتهای ابتدایی استفاده میشد. اگر به تصاویر گنبد کلیسای جامع سارونو که توسط گادنزیو فراری در سال 1535 انجام شده، نگاه کنید میتوانید تعداد زیادی از این ساز ها را مشاهده کنید. در این تصویر یکی از فرشتگان ربک و دیگران هم هارب،فلوت و ... را مینوازند.

همچنین، ارکستری که در سال 1600 میلادی با اوراتوریوی کاوالیدی همراهی میکرد از یک کلاوسن، یک هارپ و دو فلوت و یک ویلا درست شده بود.

همانطور که گفته شد آهنگسازان این دوره تاکید و تلاش زیادی در بوجود آوردن اصوات تازه کردند و درپی همین مطالعات مونته وردی توانست "ویلن ترمولو" و "بیزیکاتو" را ابداع کند که از طرفی فرمهای جدیدی بوجود آمد.

در سال 1607 بود که مونتوردی در اپرای ارفئو از ارکستر بزرگتری بهره برد و از: ویلن، ویلا، ویلن سل، کنترباس، کلاوسن، لوت(عود)، هارپ ، تعدادی ساز بادی مانند فلوت،ترومپت و کرنه بعلاوه تعدادی ارگ برای نوشتن این قطعه استفاده کرد.

خانواده گروه سازهای زهی به صورت رسمی در قرن هفدهم به ارکستر راه یافته و کم کم در بخشهای کلیدی ارکستر شروع به خودنمایی میکنند و رفته رفته به این گروه سازی توجه بیشتری میشود و این مهم تا جایی بیش میرود که آنها به نام قلب ارکستر مشهور میشوند.

ادامه تلاشها برای ساخت قطعات زیباتر و بهتر منجر به اصلاحات فیزیکی در سازها و بالاتر رفتن تکنیک های آهنگسازی و نوازندگی گشت وهمچنین سازهای بیشتری به آن اضافه شد و ارکستراسیون دستخوش تحولی جدی گردید، همچنین فرم هایی تازه در موسیقی نمود پیدا کرد؛ آهنگسازان شروع به نوشتن قطعات بزرگتری برای ارکستر کردند، که ابعاد آن متناوبآ افزایش می یافت، این قضیه از این لحاظ حائز اهمیت است که این افزایش کمی، در ارکستراسیون همراه با بالارفتن کیفی آن نیز بود .

Asalbanoo
26-04-2007, 01:01
برای معرفی ارکستر از ابتدایی ترین نوع آن در تاریخ این بحث را آغاز کردیم و به صورت اجمالی با تحولات مهم آن تا قرن حاضر آشنا شدیم ؛در ادامه این مبحث به این موضوع میپردازم که چند نوع ارکستر داریم و هر کدام چه زیر گروههایی را در بر گرفته و جزئیات هر کدام از آنها به چه صورت است ، برای این منظور و با توجه به اینکه معمولآ برای تفکیک انواع ارکستر از دو جنبه سازبندی و تعداد نوازندگان این مسئله بررسی میشود، بحث را پی میگیریم .

با این دیدگاه و در یک نگاه کلی میتوان دو نوع ارکستر داشت،ارکستر با تعداد نوازندگان بیش از 40 نفر یا ارکستر سمفونیک و دیگر ارکستر که اعضای آن زیر چهل نفراست ، که به دسته دوم (کمتر از چهل نفری ) ارکستر مجلسی میگویند ؛در مرحله بعدی هر کدام از این دو دسته را به زیر مجموعه هایی بر حسب سازبندی و تعداد افراد آنها میتوان تفکیک کرد .

در ارکستر میتوانیم تقسیم بندی برای گروههای به ترتیب با اعضای کمتر به بالا تر را این طور بیان کنیم : 1 - موسیقی مجلسی ، 2- ارکستر زهی ، 3- ارکستر مجلسی و 4- ارکستر سمفونیک ؛ دسته های سازی و آوازی و کورال و ... ؛ ناگفته پیداست که گروه بزرگتر میتواند یک گروه کوچکتر را شامل شود بنابر این در این تقسیم بندی مثلآ موسیقی مجلسی جزئی از ارکستر مجلسی است و الی آخر .

در این بخش به موسیقی مجلسی بیشتر پرداخته و در ادامه سعی میکنم بحث ارکسترهای بزرگ را به تفصیل داشته باشم .

نام موسیقی مجلسی - آثار مجلسی - برای بیشتر دوستداران آثار زیبای کلاسیک نامی آشناست ، از لحاظ هنری نیز به عنوان یک بخش غنی در موسیقی کلاسیک شناخته میشود که بیشتر آهنگسازان بزرگ در آن به خلق آثار پر عظمت و ماندگار مبادرت کرده و آن را به حد کمال رسانده اند.

تاریخ رسمی شکل گیری این ارکستر را میتوان در قرن شانزدهم جستجو کرد یعنی زمانی که ارکستر شخصی پادشاه فرانسه بوجود آمد که متشکل از بیست و دو نوازنده ویلن و دوازده نوازنده سازهای بادی بودند و در پی آن موسیقی دربارهای کوچک راه یافت و در نهایت این مسئله تا بدانجا پیش رفت که در بین طبقه اشراف دارا بودن ارکستر یکی از ملزومات در روابط اجتماعی به حساب آمد و کم کم موسیقی در گروهای کوچک و نچندان بزرگ در زندگی مردم آن زمان جای گرفت . در سال 1730 کنسرت های عمومی از اروپا به آمریکا راه یافت و در ابتدا در بوستون و سپس در نیویورک روی صحنه رفت .

در آن دوران وسعت هر کنسرت وابسته به فضای اختصاصی برای ایشان بود و از آنجایی که این نوع ارکستر برای اجرا در محل های کوچک ترتیب داده شده و میتوان آن را در سالنهای نچندان بزرگ پیاده سازی کرد به آن ارکستر مجلسی میگویند .

اجرای این نوع آثار به اندازه ارکستر های سمفونیک نیاز به تشکیلات و آماده سازی مکانی برای مجریان طرح و همچنین هماهنگی ها و استرسهای مرتبط با جمعیت زیاد برای اعضای ارکستر را به همراه ندارد؛ با این تعاریف بدیهی است که توانسته جایگاه خوبی را در موسیقی به خود اختصاص دهد، چرا که در عین کمال به اقل امکانات اجرایی نیازمند بوده و هم قدرت جذب و راضی نگه داشتن مخاطب عام و هم حرفه ای را داراست.

ناگفته نماند که یک ارکستر مجلسی پیشرو حتی میتواند چیزی بین چهل تا پنجاه نفر را هم شامل شود ولی خب در واقعیت، بیشتر ارکستر های مجلسی به این تعداد نمیرسند و در کل به ارکسترهایی که تعداد نوازندگان آن حداقل تعداد است ،معمولآ ارکستر مجلسی گفته میشود؛ در توضیح باید اضافه کرد که منظور از حداقل اعضا این است که تقریبآ برای هر ساز ،یک نوازنده وجود دارد و مانند ارکستر سمفونیک دسته نوازدگان برای هر ساز در آن تدارک دیده نمیشود .

برای آشنایی با بزرگان موسیقی مجلسی باید دانست که از هایدن بعنوان پدر موسیقی مجلسی نام برده میشود، نه از آن جهت که تعداد هشتاد و سه کوارتت را توانسته در کارنامه هنری اش ثبت کند بلکه دلیل واقعی این امر در این است که هایدن توانست با آثاری که خلق کرده ،موسیقی مجلسی را آن طور که شایسته است ،معرفی کند و موسیقی مجلسی را به واقع تعالی بخشد ؛ شاید با اشاره به این مطلب که موتزارت شش عدد از شاهکارهایش را که در قالب کوارتت تصنیف کرده بود به هایدن اهدا میکند ، بتوانیم عظمت او را در این عرصه بهتر درک کنیم .

اما اگر بخواهید نام پرکارترین هنرمند برای موسیقی مجلسی را بدانید ، بوچرینی (Luigi Boccherini ) که 93 کوارتت و 125 کوینتت بعلاوه یک منوئه را توانسته تصنیف کند ، لقب پر کارترین هنرمند موسیقی مجلسی را به خود اختصاص داده . از آهنگسازان مشهوری که سهم بسزایی در پیشبرد و خلق آثار ماندگار در این زمینه را دارند میتوان از بتهون، برامس، شوبرت، مندلسون، شومان، موتزارت، چایکوفسکی، دورژاک، هندل و دبوسی نام برد .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مشخصه بارز موسیقی مجلسی بعد از تعداد نوازندگان آن ، در این است که این ارکستر مانند ارکسترهای سمفونیک "ملزم " به داشتن رهبر ارکستر نبوده و بر حسب مورد و صلاحدید آهنگساز یا تنظیم کننده این ارکستر میتواند رهبر ارکستر داشته باشد ؛ لذا این طور استنباط میشود که یکی از اساسی ترین مسائل که در موسیقی مجلسی باید مورد توجه قرار گیرد، تسلط بالای نوازندگان به قطعه و هوشیاری کامل آنها نسبت به جریانات ارکستر و توانایی ایشان در ارتباط متقابل قوی با یکدیگر و از طرف دیگر پارتیتور نو یسی مبتنی بر ایجاد هماهنگی بین اعضای ارکستر است و این مسئله در ارکسترهایی که آزادی عمل بیشتری به نوازنده میدهند شدت بیشتری می یابد که از این لحاظ بسیار شبیه موسیقی جز است .

برای توضیح ارتباط و شناخت اعضای ارکستر از یکدیگر ، توجه داشته باشید ممکن است پارتیتور نویسی برای یک گروه به صورت عالی و بدون نقص باشد به طوری که وظیفه هر نوازنده دقیقآ مشخص شده باشد و نوازندگان هم از لحاظ تئوری هیچ کوتاهی در اجرا نداشته باشند، با این حال موقع اجرا اعضای گروه نتوانند در نهایت یک حس مشترک را القا کنند! لذا اینکه اعضا باید شناخت کافی از یکدیگر از لحاظ دیدگاه فکری و تکنیکهای شخصی و نوع بیان داشته باشند تا بتوانند در نهایت اجرای موفقی داشته باشند.

شاید در ابتدا از تعریف ارکستر مجلسی این طور استنباط بشود که تصنیف برای ارکستر مجلسی باید راحتتر نسبت به ارکسترهای بزرگ باشد اما واقعیت اینطور است که ساخت آهنگ برای ارکسترهای کوچک به مراتب سنگینتر و پیچیده تر از کارهای بزرگ است چرا که در ارکسترهای کوچک هر کدام از بخشها یک بخش پایه ای محسوب شده و انگار تمام سازها در حال اجرای رول اصلی هستند و در عمل این کار نیاز به تخصص و مهارت ویژه در رنگ آمیزی و فرم و در عین حال تسلطی تام به هارمونی و مقوله پولیفونی و کنترپوان و دیگر عوامل ارکستراسیون دارد، چرا که اندکی کوتاهی در ساخت یا اجرای آن به صورت یک اشتباه پر سرو صدا و وحشتناک پدیدار میشود .

اما برای اینکه بتوانیم یک قطعه مجلسی را به صورت شایسته تحلیل کنیم باید در عین اینکه جزئیات مربوط به آن اعم از شناخت دسته های موسیقی مجلسی و جزئیات مربوط به آنها را میدانیم، هنگام شنیدن موسیقی مجلسی باید با بهترین شیوه های شنیداری آشنا باشیم که در قسمت آینده در این مورد این مباحث بیشتر میخوانید .

mohammad99
26-04-2007, 21:13
من هم برا این که بگم هست:46: م
دو تا فایل میزارم که راپسودی سنتور و تار با ارکستر هست
راپسودی به عبارتی همون بداهه نوازی هست
((راستی دادا جون اواتور از این قشنگ تر نبود!!!:46: :10: :27: )
نکته تستی(به علت قوانین برای دانلود با به پستهای زیر بروید]


دانلود راپسودی سنتور و تار با ارکستر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Asalbanoo
26-04-2007, 21:19
مرسی محمد جان دادا
.......................
دانستیم ارکستر ها از کجا پدید آمدند و چطور در طول تاریخ پیچیده تر و بزرگتر شدند ،چگونه آنها را تقسیم بندی میکنیم همچنین بحث کردیم که ارکسترهای متوسط و کوچک چه ویژگی هایی را دارند؛ در ادامه تعریف ارکستر همانطور که گفته شد میتوانیم انواع مختلفی از تقسیم بندیها را برای سازها یا نوازندگان ارکستر داشته باشیم که یکی ازاین تقسیم بندی ها روی تعداد افراد گروه بود و به ترتیب صعودی، این صورت بیان میشد: 1 - موسیقی مجلسی، 2- ارکستر زهی، 3- ارکستر مجلسی و 4- ارکستر سمفونیک؛ که این تعریف مانند بسیاری از تعاریف به یک نقطه ختم نمیشود و میتوانیم گروههای سازی و آوازی بزرگتر از ارکسترهای سمفونیک را نیز داشته باشیم که در این مقاله تا تعریف بخش سمفونیک پیش خواهیم رفت؛ در این قسمت سعی میکنم تعریف آثار مجلسی را به صورتی جامع داشته باشم .

1- موسیقی مجلسی ( chamber music )
موسیقی مجلسی کوچکترین گروه در سری آثار مجلسی است و شامل سولو و دوئت ، تریو ، کوارتت و کوینتت و کلآ گروههای زیر نه نفر میباشد. در بعضی موارد سولو و دوئت ها باز به گروههای مجزایی به نام تک نفره و دونفره تقسیم میشود و میتوانند در ترتیب فوق در قبل از موسیقی مجلسی ذکر شوند . از دیگر مشخصه های موسیقی مجلسی این است که کلآ موسیقی مجلسی در مقایسه با دیگر گروههای ارکستری از بافتی شفافتر و سبکتر برخوردار بوده و بیشتر در آن آهنگساز سعی در ارائه یک اثر ساده و جذاب دارد تا خلق یک اثر هنری پیچیده و تکنیکی.

عمومی ترین ترکیب در موسیقی مجلسی که از نظر کمی آهنگسازان زیادی در آن به خلق آثار خود پرداخته اند ،کوارتت زهی (String Quartet ) است که شامل دو ویلن ،یک ویلا و یک ویلن سل میباشد . شاید برایتان جالب باشد که بدانید کوارتت زهی در دورانی تکامل یافت که فن و آداب گفتگو جزو هنرهای ظریف و مهم شمرده میشد و این نکته ای است که با آن میتوانیم به اهمیت تک نوازی و داشتن گفتگوهای متقابل سازی و کلآ توانمندی اعضای ارکسترهای کوچک مجلسی اشاره کنیم .

از دیگر ترکیبات مهم برای موسیقی مجلسی تریو پیانو (Piano Trio ) است، که البته انتظار میرود این نام را به اشتباه ترکیبی از سه پیانو برداشت نکنید چرا که منظور از تریو پیانو ،یک پیانو بعلاوه یک ویلن و یک ویلن سل بوده که خلق آهنگ در آن بواقع یکی از جذابترین بخشها در موسیقی کلاسیک است.

در ادامه ترکیبات و سازبندی های مهم برای این شاخه از کوینتت یا ترکیب پنج تایی از سازهای بادی ( Woodwind quintet ) میتوان نام برد که فلوت ،ابوا ،کلارینت ،هورن و باسون را شامل میشود و همچنین کوینتت برنجی ( سازهای برنجی ( Brass quintet) که از دو ترومپت به همراهی یک هورن و یک ترومبون و یک توبا تشکیل میشود؛ کوارتت ساکسیفون (Saxophone quartet ) از دیگر ترکیات سازی قابل ذکر بعد از این گروهها برای موسیقی مجلسی است که ترکیبی از سوپرانو ،آلتو ،تنور و باریتون ساکسیفون است.

در نهایت برای تکمیل معرفی گروههای معروف در سری کارهای موسیقی مجلسی باید به دوئت ( Duet) اشاره کرد که شامل سازهای زهی یا بادی است و با یک نگاه کلی میتوان قطعات تنظیم شده برای آن را سبکتر از نظر تکنیکی نسبت به دیگر گروهها دانست به طوری که معمولآ از دوئت ها در بخش آموزش هم میتوان استفاده کرد ؛ در این میان اغلب نت نگاری ها را برای دوئت میتوان در سونات ویلن ( violin sonata) یافت که برای پیانو و ویلن تنظیم میشود.

2- ارکستر زهی (String Orchestra)
یکی از بهترین و زیباترین نمونه های آثار ارکستر مجلسی که از نظر کمی نیز کارهای زیادی هم در از آن میتوانیم پیدا کنیم،ارکستر سازهای زهی یا به اختصار ارکستر زهی است .در حقیقت در بین آثاری که برای ارکستر های مجلسی خلق شده اند، از نظر زیبایی و شاهکارهایی که ارائه برای آن ارائه شده، معمولآ ارکسترهای زهی در ابتدا ذکر میشود و در واقع هم جایگاهی ممتاز در بین آثار موسیقی چه از لحاظ فنی و چه زیبایی و غنای هنری را داراست ؛ این گروه با داشتن قدرت رنگ آمیزی بالا در قطعه و توانایی خلق اثر چه به صورت یک اثر مونوفونیک بسیار ساده خطی تا پیچیده ترین و سنگین ترین نوع پولی فونی ،میتوانند به صورتی زیبا در قطعه خودنمایی کند.

اساس چیدمان ارکستری در ارکستر سازهای زهی تا حدودی شبیه به بخش زهی در ارکستر سمفونیک است به این صورت که ویلن اول در گوشه پایین سمت چپ ، در بالای آن ویلن دوم و در کنار ایشان ویلا و در پایین سمت راست ویلن سل و کنترباس جا دارد .

اگر مایل بودید از تعداد کمی اعضای هر کدام از بخشها اطلاع داشته باشید،جدول زیر از نمونه ای از ترکیبات خوب برای یک ارکستر زهی است که اجرای آن معمول است و توصیه میشود :
ویولون اول:10،8،6

ویولون دوم:8،6،4

ویولا: 6،4،3

ویولون سل: 5،3،2

کنتر باس:4،2،1

تعداد کل نوازنده:33،23،16





توجه داشته باشید برای معرفی چیدمان های ارکستری ،معمولآ اسکلت بندی متداول بیان میشود ،اما این امر به هیج عنوان مترادف با گرفتن آزادی عمل از آهنگساز نبوده و خالق اثر میتواند برحسب مورد سازهایی را به آن بیفزاید یا هر نوع تغییر دیگری را روی آن داشته باشد .

3- ارکستر مجلسی ( Chamber Orchestra )
ارکستر مجلسی در زمره گروههای ارکستر بزرگ - اما نه به بزرگی سمفونیک – قرار میگیرد و جزو گروههای قدرتمند و در عین حال کم هزینه تر نسبت به ارکستر سمفونیک بحساب می آید. یک ارکستر مجلسی از تجمع دسته های کوچک سازی در کنار هم درست شده و گویی یک ارکستر سمفونیک مختصر و ساده است.

نکته ای که در اینجا ضروری به نظر میرسد این است که برای خلق یک اثر مجلسی نباید این طور برداشت کنید که الزامآ یک گروه خاص کوچک ارکستری را در واحد زمانی در اختیار دارید و منحصرآ باید روی آن تک گروه ارائه اثر داشته باشید؛ اگرچه معمولآ یک گروه به صورت اخص قطعه ای را اجرا میکند اما مواردی هم میتوانیم داشته باشیم که ترکیب چند گروه با هم روی یک قطعه کار کنند و در واقع میتوان گروهی از تلفیق چند گروه موسیقی مجلسی هم پدید آورد در یک زمان روی آنها با هم اجرای اثر داشت.

همچنین در ساخت موسیقی تان میتوانید تغییراتی اعمال کنید به این صورت که جای بعضی سازها را با سازهای متناسب با آن عوض کنید؛ مثلآ در یک تریو پیانو به جای ویلن از کلارینت استفاده کنید و تکنیکهای ویلن را به نحوی در کلارینت بازسازی کنید و یا دیگر تغییرات که باید با اشراف کامل به اصول آهنگسازی انجام شوند.

باید یا آور شد که خود آهنگسازی برای مجلسی بسیار سنگین است و نیازمند آهنگسازی بواقع توانا و مسلط به این فن میباشد با این توصیفات بدیهی بنظر میرسد که تلفیق گروههای مجلسی این هنر را بمراتب با پیچیدگی ها و سختی های بیشتری همراه کند.

اما برای اینکه بتوانید یک ارکستر را از لحاظ شنیداری تحلیل کنید باید طرز صحیح شنیدن نیز آشنا باشید: از انجایی که گفته شد هر کدام از سازها یک نقش پایه ای برای خودش ارائه میدهد لذا برای گوش دادن اصولی باید در ابتدا سعی کنید تا آنجا که میتوانید به تفکیک صدا ها بپردازید و روی هر کدام از آنها به صورت جداگانه فوکوس کنید و جزء جزء دانسته های موسیقی تان را در آن وارد کنید بعد از آنالیز قطعات تا آخرین حد ممکن برای تک تک صداها، سعی کنید تغاوتها و شباهتهای میان این بخشها را تشخیص داده و به قطعه به صورت کلی و اصطلاحآ از بالا نگاه کنید و سپس و در مرحله اخر از تلفیق بخش اول (آنالیز قطعه ) و سوم ( نگرش کلی ) ، کل ارکستر را تحلیل کنید. مطمئنآ با شنیدن آثار مختلف و البته کارهای اصولی و بالاتر بردن دانسته های تئوری و حس شنیداری میتوانید این قسمت را تقویت کنید.

Asalbanoo
29-04-2007, 08:46
ماهها پیش وقتی جو ارکستر سمفونیک تهران با خروج علی رهبری، در حالتی مشوش و سردرگم به سر میبرد، مطلبی با عنوان"ارکستر بی رهبر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])" چاپ شد که این مقاله در مورد ارکستری صحبت میکرد که بدون رهبر کار میکند و در سطح مطلوبی به فعالیت میپردازد.

در این مطلب یادآوری شده بود که میشود ارکستر هیچ رهبری نداشته باشد و با موفقیت به فعالیت بپردازد البته نویسنده در قسمتی میگوید: "قصد از ترجمه اين مقاله ارائه كليشه نيست، بلكه معرفى يك طرز فكر ممكن است."

هرچند این گفته برای ایرانیان چندان عجیب نیست؛ چراکه بعضی از ارکسترهایی که در ایران فعالیت کرده اند یا هنوز هم فعالند، رهبرانشان به قدری ناوارد هستند که غیر از اینکه هیچ کمکی به ارکستر نمیکنند، با حرکات غلط و نابجای دستشان، نوازندگان را نیز دچار سردرگمی میکنند! نتیجتا ،بسیاری از نوازندگان ایرانی غیر از اینکه از ارکستری با رهبر حرفه ای و کاردان بی بهره اند، مشکل مضاعفی هم با حرکات اشتباه به اصطلاح رهبرانشان دارند.

ارکستری که در مقاله روزنامه شرق به آن اشاره شده، به جای رهبر توسط خود نوازندگان هماهنگ میشود، به این صورت که در مدت تمرین به نوبت نوازندگان با تجربه روبروی ارکستر به اجرا گوش میدهند و تغییرات و نوانسهای مورد نظرشان را یاد داشت کرده و به شور میگذارند. اگر این تغییرات مورد پسند دیگر نوازندگان قرار گرفت، در ادیت آن قطعه به کار میرود.

اگرچه این ارکستر و ارکسترهایی که احتمالا با همین ایده به فعالیت میپردازند، شعارهای زیبایی همراه با ایده های قابل توجهی (مانند اجرای دمکراسی در سیستم خشک ارکستر سمفونیک ها) به همراه دارند، ولی به دلایلی که در این نوشته به آن اشاره خواهد شد، این ارکسترها بیشتر نتیجه همان عقده هایی هستند که در مقاله "شرق" به آنها اشاره شده است. این ارکسترها در واقع بدون رهبر نیستند و چند رهبر آماتور سرپرستی آنها را بر عهده دارند و به بیانی دیگر، فقط روی سن کسی دستش را تکان نمیدهد!

البته نباید فراموش کرد، در صورت پائین آمدن روحیه نوازندگان (به خاطر کم بودن انگیزه)، تاثیرات بدی را روی صدای ارکستر ها شاهدیم و با استفاده از آرای نوازندگان، میتوان موجب شادابی ارکستر شد و نباید برخوردی متعصبانه با موضوع انتخاب قطعه توسط رهبر داشت (همانطور که در فوتبال شاهد بودیم که، پیشنهاد ورود "دو داور" به زمین،_ که توسط یکی از فوتبالیستهای مشهور داده شد_ با تندی و خشم رد شد.) این نظرات حتی برای رهبران با تجربه هم میتواند مفید باشد و کافیست رهبر نظرات دیگر اعضای ارکستر را دریافت و مورد بررسی قرار دهد.

شاید پس از خواندن چنین مقاله ای (مطلب "شرق") اولین سوالی که به ذهن خواننده میرسد این باشد: وقتی ارکستر میتواند بدون رهبر به اجرا بپردازد، چرا هزینه های هنگفتی برای استخدام رهبران در نظر گرفته میشود؟

برای پاسخ به این سؤال باید اول نگاهی به تاریخچه و دلیل پیدایش این فن بیاندازیم و سپس وظایف اصلی یک رهبر ارکستر را مرور کنیم و از این منظر به موضوع نگاه می کنیم.

پیشتر در این سایت خوانده اید که اولین بار، افرادی در ارکستر و بعدها خارج از ارکستر با حرکات خود (چه با آرشه چه کاغذ لوله شده که بعدها به چوب رهبری تبدیل شد) به هماهنگ شدن نوازندگان ارکستر از نظر ریتم و آغاز ها و پایانها کمک میکردند. این وظیفه هنوز در رهبران کنونی اهمیت بالایی دارد، یعنی یکی از مهمترین مشخصه های یک رهبر خوب، نشان دادن ریتم و آغاز و پایان ها و ورود سازها به قطعه است، که برای یک نوازنده (که مخصوصا بخوبی صدای تمام ارکستر را نمی شنود) یاری رسان است.

مسلما وقتی یک رهبر به خوبی ورودها و تمپو را به نوازنده نشان میدهد، نوازنده با راحتی بیشتری قطعه را مینوازد. پس این اولین اشکال بزرگیست که میتوان به این نوع ارکسترها(ارکسترهای بدون رهبر) وارد کرد. (البته بیشتر این نوع ارکسترها زمان تمرین کسی را برای نگهداشتن ریتم و نشان دادن آن، روبروی ارکستر قرار میدهند و فقط زمان کنسرت بدون رهبر هستند، که این هم نمیتواند دلیل خاصی داشته باشد مگر ادعای واهی این نوازندگان، به عدم نیاز به رهبر!)

لازم است اینجا گفته شود که بسیاری از آثار آهنگسازان (مخصوصا قبل از بتهوون) از نظر ریتم و شروع ها مشخص است و نیازی به رهبر ندارد، ولی پر واضح است که اولا وجود رهبر همانطور که گفته شد، به نوازنده در راحت اجرا کردن قطعه کمک میکند و دیگر اینکه او از نظر نوانس و ادیت هم میتواند، برای ارکستر مفید باشد و در کل اجرایی که بدون رهبر است -حتی اگر قطعات بسیار ساده باشد- از اجرا با رهبر سخت تر است و اصولا دلیلی ندارد که رهبر را حذف کنیم. اولین اشکالی که نبود رهبر دارد، زیاد شدن مدت تمرینات و اضطراب نوازنده هنگام اجرا است.

رهبری ارکستر فنی است تقریبا نوپا، در تاریخ موسیقی کلاسیک خوانده ایم که بعد از اینکه ارکسترها به اندازه های امروزی رسیدند، از موسیقیدانان و آهنگسازان بزرگ برای رهبری آنها دعوت میشده است، به بیانی دیگر، رهبری ارکستر مانند امروز روشی علمی و با استفاده از تکنیک های روان شناسی نبوده و در واقع، مقامی بوده که به نشان قدرت و کاردانی موسیقیدانی به او اعطا میشده است.

در ایران هم که در بیشتر رشته های هنر موسیقی، سالها با روند جهانی فاصله دارد، امروز هم چنین جایگاهی را برای رهبر قائل هستند و می بینیم هنوز افرادی که تخصصی در رهبری ندارند، بر سکوی رهبری ایستاده اند.

امروز حرکت چوب رهبری برای یک رهبر حرفه ای، دوره خاصی دارد که او در این مدت فرا می گیرد که حرکاتش گویا و بدون اضافات باشد. اگر به اجراهای رهبران سالهای دور، نگاهی بیندازیم میبینیم که تا حد زیادی حرکات آنها جنبه نمایشی داشته و کمتر به ارکستر در اجرای قطعه کمک میکند. اینجا اجرایی از رهبر فقید فورت ونگلر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])ببینید و آن را با اجرایی از زوبین مهتا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])مقایسه کنید. در اجرای زوبین مهتا، حرکات رهبر گویاتر و واضح تر شده است.

همچنین شنیدن موسیقی سمفونیک و گذراندن دوره های رهبری، یک هنرجوی رهبری را با قطعات مختلف آشنا میکند. پس کسی که رهبری خوانده بسیار کارکشته تر از نوازنده ایست که هیچ گاه به رهبری فکر نمیکرده و اصولا دغدغه ای به جز نوازندگی سازش نداشته و ایستادن یک رهبر زبده بسیار مفید تر از این نوازنده است. البته میدانید که رهبران بیشماری داشته ایم که نوازندگان ماهری نیز بوده اند ولی این افراد در دو رشته تلاش کرده اند و از نوازندگی مستقیم به رهبری نرسیده اند.

Asalbanoo
30-04-2007, 20:18
یکی رهبر حرفه ای غیر از اینکه در دوره های آموزشی با روشهای حرکت دست ( با چوب یا بدون آن) آشنا شده است و میداند چه حرکتی حواس نوازنده را به خود جلب کرده و چه حرکتی اشتباه است و نوازنده را گیج میکند، آشنایی کلی ای با روشهای مختلف نگارش و اصطلاحات نوشته شده توسط آهنگساز (به زبانهای مختلف و البته معروف) دارد. این اشراف بخاطر دیدن نت های مختلف و آموزشهای قبلی او حاصل شده و از عهده یک نوازنده ساده و غیر پی گیر(در این زمینه) خارج است.
از مشخصه های مهم یک رهبر خوب آشنایی او به علم ادیت است که به او این امکان را میدهد که موسیقی را از نظر قوی و ضعیف شدن نتها (‍ پیانو فورته ها) و تغییر دادن نت های منفصل و متصل و همچنین گلیساندو و ویبراسیون ها، تغییراتی به دلخواهش در قطعه بوجود آورد که نسبت به اجراهای دیگر از این قطعه رنگ و بویی جدید داشته باشد.
یک رهبر اختیار تام دارد که روی فورته پیانو هایی که آهنگساز نوشته است،(اگر باب تبطع اش نبود) تغییراتی ایجاد کند تا صدایی که مطلوب اوست و فضای دلخواه او را بوجود می آورد اجرا شود.
بسیار پیش می آید که دو ساز که ترکیب صدایی آنها به خوش صدا بودن مشهور است، در تکنیک خاصی و یا حتی با پیانو و فورته شدن، صدایی کاملا متضاد با تعریف عمومی آنها شود. اینجاست که یک رهبر با تجربه وارد عمل میشود و حتی خواست واقعی آهنگساز را که در این قسمت اثرش نقصان بوجود آمده را به عمل میرساند و با تغییری در ادیت، مناسبترین صدا را از ارکستر میگیرد.
آشنایی کامل روی این فن، بخاطر لزوم دانستن و تسلط داشتن بر علم سازشناسی و ارکستراسیون، از هر کسی برنمی آید مگر یک رهبر ارکستر و حتی یک رهبر با تحصیلات بالا هم، با کسب تجربه های بیشتر و سالها کار کردن با ارکستر، با روشهایی آشنا میشود که میتواند یک ارکستر را در بهترین وضعیت به صحنه آورد.
یک اجرای ارکسترال بیشتر به خاطر داشتن تفاوت نظر و تنوع در دید رهبران مختلف است که شنوندگان را بارها به سالن اجرا میکشد و نباید تصور کرد که فقط یک نوع اجرا و ادیت میتواند درست و دیگری غلط باشد. برای روشن تر شدن این موضوع "اورتور بیژن و منیژه"ساخته حسین دهلوی را با رهبری توماس کریستین داوید بشنوید و مقایسه کنید با با رهبری علی رهبری از همین اثر.
مثلا یک رهبر کار کشته ممکن است، در یک قطعه که روی پارتیتور نوشته شده: دو فلوت... حتی 4 فلوت را به روی سن بیاورد و بافت ارکستر را از نظر تعداد نوازنده تغییر دهد یا در قطعه خاصی از نوازنده فلوت بخواهد که سر ساز را عوض کند یا از نوازنده دیگری بخواهد مثلا قمیش را تغییر دهد تا یک نت بم به خوبی اجرا شود.
بسته به سلیقه های مختلف رهبران و شخصیتهای آنها، یک اجرا دستخوش تغییر میشود، البته این به معنی تاثیر نداشتن حال و برداشت نوازندگان از قطعه نیست، ولی بدون شک حرکات و صحبتهای رهبر، تاثیرات بسیار زیادی روی نوازندگان میگذارد. مثلا بشنوید اجرای جان کانترو در نقش رهبر و ویولن سولیست، در کنسرتو شماره یک پاگانینی و مقایسه کنید با رهبری منوچهر صهبایی و ویولن آریا صهبایی از همین اثر. در این دو قسمت شنیدید که تفاوتها به چه حدی می تواند در دو اجرا خودنمایی کند. مثلا در اجرای منوچهر صهبایی به همراه فرزندش آریا، موسیقی پاگانینی با ضرب آهنگی سنگین و با وقار پیش میرفت، سازهای ویلنسل، فاگوت و آلتو ها با صدایی رساتر نسبت به اجرای جان کانترو شنیده میشدند؛ اما در اجرای جان کانترو، بیشتر صدای ویولونها غالب بود و موسیقی حالت بازیگوش تر و سبکسرانه تری داشت.
پس خود رهبر هم همواره در حال تجربه است و مخصوصا اگر رهبر دائم آن ارکستر باشد، بخاطر آشنایش با توانایی های ارکسترش میتواند به شکل بهتری از دیگر رهبران از ارکستر صدا بگیرد و درخواست های معقولی داشته باشد.
در نتیجه یک ارکستر با یک رهبر کار کشته است که میتواند در دراز مدت با خیالی آسوده و بدون نگرانی به فعالیت بپردازد و اینکه هر روز چند نوازنده با هم به شور بنشینند و درخواست هایی از ارکستر کنند، حکایت آشپزی میشود که دو تا شده! (البته نباید اینطور برداشت شود که مشورت عملی ناپسند است، هیچ رهبری هم نمی تواند ادعا کند که از نوازنده ای که سالهاست با ساز تخصصیش کار میکند، بهتر آن ساز را میشناسد، مگر اینکه خود نوازنده آن ساز باشد پس مشورت میتواند برای رهبر مفید هم باشد، ولی وقتی این افراد حول محور یک رهبر که کارشناس در این زمینه است به یک جمع بندی نرسند نتیجه مطلوبی نمیتوان گرفت. اگر هم این ارکستر از چنین فردی بهره میگیرد، پس در واقع یک رهبر آماتور دارد که روی سن نمی آید!)


یکی خواهان تغییرات جسورانه در موسیقی است و دیگران بیشتر مواقع با اینگونه تغییرات موافق نیستند و در آخر پس از مشورت، به یک ادیت کلیشه ای میرسند. یک نوازنده بخاطر مشغولیتش به تمرین و اجرا کمتر وقت دارد که از یک اثر چندین و چند اجرا را بشنود. یک رهبر به این خاطر که از زمان ورود به این عرصه، دغدغه رهبری داشته، به اجراهای مختلف با دید یک رهبر نگاه کرده و ریز بینی بالایی داشته است.
البته ارکسترهایی بوده اند که بدون رهبر، اجراهای سطح بالایی را هم پدید آورده اند ولی اولا بسیار کم تعداد بوده اند، دوما" از نوازندگان بسیار قدرتمندی برخوردار بوده اند که غیر از این کار قدرت تفسیر یک اثر و ادیت کردن آن را به طرز مطلوب داشته اند، سوما" وقت و هزینه ای بالا گذاشته اند، چون همانطور که گفته شد وقتی رهبر نباشد اولین مشکلات، ( که همان از دست دادن ریتم است در آثاری است که بافتی پیچیده و ریتمهایی نامحسوس دارند.) خود نمایی میکنند و بدون رهبر، کار بر نوازندگان مشکل خواهد شد.
رهبر ارکستر، را میتوان به یک سر مربی تیم ورزشی تشبیه کرد. او توانایی های نوازندگانش را میشناسد، روزهایی که ارکستر برای تمرین یک قطعه خاص نیاز دارد را می داند، روزهای اجرا را از ماهها قبل و حتی سال قبل میداند.
تمام این برنامه ریزیها را شخص رهبر با مشورت مدیر ارکستر انجام میدهد (البته رهبران میهمان مسلما برنامه دراز مدتی برای ارکستر نمیتوانند داشته باشند)
امروزه وظایف رهبر و فرمان های او با گذشته بسیار تفاوت کرده است. همانطور که در شماره اول خواندید، در گذشته رهبری یک تخصص نبود و یک موسیقیدان با تجربه به راحتی میتوانست بر سکوی رهبری بایستاد. پس از تخصصی تر شدن علم رهبری و بزرگ شدن سازمان ارکستر سمفونیک ها و اپرا ها، وظایف تقسیم و طبقه بندی شد و رهبر نیز وظایف خاصی پیدا کرد.
تا پیش از ظهور رهبران امروزی، برای نوازندگان بسیار پیش می آمد که بخاطر یک نت فالش، رهبری با پرخاشگری، نوازنده را از ارکستر بیرون میکرد! ولی امروزه کمتر ارکستری هست که رهبر آن بدون مشورت با کادر فنی ارکستر، اقدام به بازنشستگی یا اخراج نوازنده ای از ارکستر کند. برنامه ریزی برای برنامه های ارکستر و رسیدگی و امور اداری نوازندگان، گاهی به قدری برای یک رهبر مشکل و مسئولیت آور میشود که بعضی از رهبران، ترجیع میدهند، رهبر میهمان باشند تا اینکه از عنوان دهن پر کن رهبر دائم برخوردار باشند.

Asalbanoo
27-08-2007, 00:28
همانطور كه همه میدانید به معنای یك چوب باریك و كشیده میباشد كه رهبر اركستر از آن برای دادن علایمی در سكوت به یك گروه نوازنده استفاده میكند .در اوایل قرن پانزدهم اعضای گروه كر به وسیله ی یك سری كاغذ لوله شده رهبری میشدند كه سل فا (همچنین واژه ای برای یك سیستم آموزشی سلفژ است )نامیده می شد .پس از آن برای تمرین ضربات در موسیقی از یك چوب كوتاه كه روی میز زده میشد استفاده میكردند كه گاهی با كوبیدن پا به زمین نیز به روی ضربات تاكید میشد .

به این روش بود كه آهنگساز فرانسوی لولی در هنگام رهبری (ته دوم te deum)در سال ۱۶۸۷ پای خود را زخمی كرد .كه زخم آن به قانقاریا تبدیل شد و در نتیجه باعث مرگ لولی شد .
در دوران باروك گروه نوازندگان از هارپسیكورد رهبری می شدند در حالیكه در دوران كلاسیك رهبری به عهده ی مایستر ویولن اول بود .

به این ترتیب كه آرشه خود را با سر ضرب ها در موسیقی حركت می داد .spohrاشپور (۱۸۵۹-۱۷۸۴) ویولنیست- آهنگساز بود كه پیشرو در امر رهبری با چوب شد و در سال ۱۸۲۰ در لندن جایی كه به نظر بسیار آوانت گارد میرسید چوب رهبری را معرفی كرد و تنها بدون نواختن هیچ سازی با نواختنضربات موسیقی با یك چوب اركستررا رهبری كرد .كندلسون نیز در سال ۱۸۳۵ در لابپزیگ با چوب رهبری كرد .كه هنوز این عمل به نظر یك تجربه ی چد ید می رسید . ولی با این وجود در سال ۱۸۴۰ موسسه ی رهبری به طور جدی تاسیس شد .


● تاریخچه ی مختصری از مدلهای چوب رهبری

▪ چوب رهبری متروك

در قرن بیستم پوشیدن دستكش توسط رهبران اركستر الزامی بود .واسیلی سافونفsafonof(۱۹۱۸-۱۸۲۵)اولین كسی بود كه از چوب رهبری استفاده نكرد و با ترك استفاده ازآن گفت كه من ده چوب رهبری با انگشتانم دارم .در سال۱۹۰۶ اعلام كرد : ” حرف من را به خاطر داسته باشید در ۱۰ یا ۱۵ سال آینده هیچ چوبی در اركستر ها دیده نخواهد شد ” لنوپولد استوكوفمسی (۱۹۷۷-۱۸۸۲)هرگز از چوب رهبری استفاده نكرد او ترجیخ میداد از انگشتان بلند و اشرافی خودا ستفاده كند .

▪ یك .دو .سه .چهار.

بیشتررهبران اركستر از چوب در دست راست خود برای نشان دادن تمپو استفاده میكردند در حالیكه دست چپ نشان دهنده ی حالات دینامیك ها و شروع نواختن سازها بود .به تدریج یك شیوه ی جهانی نواختن ضربات با چوب به وجود آمد برای دو ضرب درمیزان , پایین بالا برای سه ضرب جنوب شرق -شمال (مانند یك مثلث )برای چهارضرب ,جنوب.شرق .غرب .شمال

● طراحی چوب های رهبری :

زمان زیادی طول كشید تا اندازه شكل چوب رهبری مشخص شود .چوب رهبری برلیوز از چوب نتراشیده ی درخت لیمو بود .در حالیكه لونیس آنتوانی جولیان (۱۸۶۰-۱۸۱۲) از یك چوب جواهر نشان از درخت افرا استفاده میكرد كه طول آن ۲۲ اینچ بود كه با حلقه ها و مارهای طلایی و با هفت قطعه الماس روی آنها تزیین شده بود .



منبع . مجله موسیقی كلاسیك اف ام
شماره ۱۰۵ آگوست ۲۰۰۳
-ماهنامه هنر موسیقی



گیتار