PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : گفتگو با بابک امینی



Asalbanoo
15-04-2007, 08:25
▪ بابك عزیز خوشحالم كه در آستانه كنسرت ۲۵ می با هم به گفت و گو نشستیم. قبل از هر چیز برای خوانندگان شهروند بگو كه این روزها چه می كنی؟
فكر می كنم اولین آلبوم با صدای میثم بختیاری تا دو ماه آینده به بازار خواهد آمد كه اولین كار خوانندگی میثم است. بعد از پایان كار آهنگسازی این آلبوم ها با توجه به این كه من چندین سال است كه روی چند قطعه جدید كار می كنم كه تماما كارهای بی كلامی هستند كه در ۲، ۳ سال گذشته این ها را ساخته ام این مجموعه را در كنسرت جدیدم در ۲۵ می در تورنتو ارائه خواهم كرد.
نوع این موسیقی كاملا تلفیقی است و به جرأت می توانم بگویم این تلفیق تاكنون جایی شنیده نشده است. قصد تعریف از كار را ندارم. تنها چیزی كه می توانم به مخاطبان بگویم این است كه كار متفاوتی را خواهند دید و خواهند شنید.
▪ كمی در مورد ویژگی های این تلفیق برایمان بگو.
ــ این تلفیق شامل تركیب سه موسیقی است كه شما به صورت مجزا با آنها آشنایی دارید. یكی موسیقی سنتی ایرانی خودمان كه برگرفته از دستگاه های موسیقی سنتی ست و دیگر موسیقی فلاِمنكو كه تكنیك اصلی نوازندگی من می باشد. و سومی Jazz است كه ما هر سه سبك مختلف را برای این اجرا به خدمت گرفتیم. البته شدت و ضعف تاثیرگذاری این سه موسیقی بر روی هم در كارهای مختلفی كه ساخته ام متفاوت است.
▪ می دانم نوازندگان دیگری هم تو را همراهی خواهند كرد، این نوازندگان را با چه معیاری انتخاب كردی؟
ــ برایم مهم بود نوازندگانی كه انتخاب می كنم اولا آدم های قابل معاشرت و صمیمی ای باشند و از آن مهم تر نوازندگانی در اندازه های حرفه ای بین المللی باشند. باید بگویم در انتخاب همكارانم خیلی دقت كردم چون در آینده این كنسرت به صورت تور به كشورهای دیگر هم خواهد رفت. تجربه به من ثابت كرده تعامل مثبت آدم های مختلف مهمترین موضوع برای موفقیت یك كار گروهی است.
▪ به خدمت گرفتن سازهای غیر ایرانی برای یك موسیقی با ریشه های ایرانی و یا مشترك از كجا دغدغه ی ذهنی تو شد؟
ــ من با موسیقی فلاِمنكو و اسپنیش كارم را شروع كردم و شاید توان فهمیدن موسیقی دیگری جز این را نداشتم. من با فلاِمنكو بزرگ شدم. بعدها متوجه شدم ملودی ایرانی یك دقت خاصی برای شنیدن می طلبد و این ثمره سال ها و نسل ها است.
ارتباط برقرار كردن با یك میراث عظیم فرهنگی هنری برای یك كودك یا نوجوان كار ساده ای نیست و از همین روی من هیچ وقت به صورت حرفه ای و تئوریكال موسیقی ایرانی كار نكردم، اما همیشه از آنچه می دیدم و می شنیدم در وادی این موسیقی تاثیر می گرفتم. وقتی ۶ سال پیش از ایران بیرون آمدم تاثیر محیطی از من گرفته شد و از این موسیقی فاصله گرفتم و دیگر حتی ناخواسته این موسیقی را نمی شنیدم، از جلوی مغازه ای رد‌ نمی شدم كه نوای ماهور از آن پخش شود و یا در تاكسی ای نمی نشستم كه موسیقی سنتی گوش دهم، بعد از همه ی این فاصله ها طی شش سال گذشته احساس كردم دلم برای موسیقی ایرانی تنگ شده، شروع كردم به كار روی این موسیقی. از اساتیدی هم در این زمینه بهره بردم و حتی تار و سه تار خریدم و سیاه مشق كردم (می خندد) من همواره می دانستم موسیقی ای كه من كار می كردم و موسیقی ایرانی ریشه از همدیگر دارد.
و همانطور كه در تاریخ آمده موسیقی از ایران به عربستان رفته است در زمان حمله اعراب و پس از حمله اعراب به اسپانیا، موسیقی تاثیرپذیرفته اعراب از موسیقی ایران به اسپانیا رفته و تركیب این دو موسیقی، موسیقی كولی و محلی اسپانیای آن زمان را به وجود آورده به طوری كه در جنوب آندلس یك مدرسه موسیقی بوده كه یك موسیقیدان ایرانی به نام زریاب در آنجا تدریس می كرده است. . . .
به همین دلیل ما خیلی بیشتر با موسیقی فلاِمنكو ارتباط برقرار می كنیم تا با موسیقی های دیگر كشورها مثل چین و روسیه، و من سعی كردم دلبستگی های خودم را نسبت به موسیقی ایرانی و فلامینكو در كنار هارمونی Jazz یك جا جمع كنم و به مخاطب ارائه كنم.
▪ استقبالی كه امروز از موسیقی پاپ می شود كمتر از استقبال سال های آغازین پیدایی این موسیقی در دهه گذشته است، چرا؟
ــ من فكر می كنم نوعی بی اطلاعی عمومی مخاطب نسبت به هنر در كلیه شاخه های هنر به چشم می آید، خصوصا در زندگی های امروزی عمده وقت مردم صرف امرار معاش و فراهم كردن ملزومات زندگی می شود كه به ناچار از دغدغه های درك هنری فاصله گرفته اند و از طرفی در سایه ی سختگیری های حكومت های غیرفرهنگی و كم فرهنگ، اطلاع رسانی صحیح و درك مناسب هنری به تجلی نمی رسد، این مسئله باعث می شود كه هنر با یك رجعت به چندین دهه گذشته برگردد و موسیقی ای كه برای اولین بار به صورت نواختن ارادی یا غیرارادی انسان بر یك شیء جامد مثل طبل شنیده شده است كه یك ریتم بوده و آن روز اجرا شده حتما رقص، شادی و سماعی هم در پی داشته است، تلاشی كه توسط هنرمندان در طول قرون مختلف روی موسیقی انجام شده متاسفانه نادیده گرفته می شود و ما امروز موسیقی ای را می شنویم فقط كه یك ریتم است.
▪ ما چگونه می توانیم یك معیار ارزشیابی علمی را جایگزین ارزیابی سلیقه ای در موسیقی كنیم آن هم در موسیقی پاپ كه با مخاطب بیشتری روبرو است؟
ــ متاسفانه تولیدكنندگان و سرمایه گذاران این عرصه ی موسیقی سلائق شخصی خود را گاها به عنوان تولیدكننده به كار داخل می كنند كه این نتایج خوبی ندارد مگر آن كه این سلائق به میزانی هنری و كارشناسی باشد. خوراك موسیقایی مردم نباید‌ این گونه فراهم شود! در حالی كه اگر ارزشیابی علمی وجود داشته باشد باید آثار فرهنگی هنری قابل قبول بیشتر تولید شود.
این مشكل فقط در موسیقی نیست. تو در سینما دیده ای و می دانی كه سینمای به اصطلاح گیشه از سینمای هنرمندانه و متفكرانه سبقت گرفته به دلیل حمایت سرمایه گذاران و تولیدكنندگان از این سینما . . . من معتقدم خیلی طول خواهد كشید‌ تا ما به ارزشیابی علمی در معیارهای مخاطب برسیم البته من خودم مخالفتی با موسیقی شش و هشت ندارم، اما اینكه همه تولیدات به یك سمت خاص با این مشخصات حركت كند صحیح نیست و شاید زمان بیشتری باید ‌سپری شود تا از این مقطع گذر كنیم .
▪ به عنوان یك آهنگساز بگو چه می شود كه ترانه ای ماندگار می شود و یا ترانه ماندگار چه ویژگی هایی دارد؟
▪ چه می شود كه “دو ماهی” در عرصه ی ترانه ماندگار می شود اما كارهای همان شاعر در سالیان بعد با واژگان بیشتر و قدرت و هیمنه عظیم، تاریخ مصرف پیدا می كنند ولو اینكه با صداهای خوانندگان جاودانه خوانده شده باشند؟
ــ سئوال خیلی سختی از من پرسیدی فكر می كنم اگر بخواهم جواب بدهم باید تمام صفحات یك شماره شهروند‌ را به این سئوال اختصاص دهید (می خندد). ولی سعی می كنم مختصرا بگویم. این مطلب معمایی است كه پاسخش به این راحتی ها نیست. خیلی از فعالان عرصه ی موسیقی پاپ در سال های مختلف درگیر این مسئله هستند. آهنگسازی و ماندگاری یك اثر یك هرم بسیار قوی می خواهد كه باید تمام زوایایش با یك توان و عشق و دانش در كنار هم قرار گرفته باشند و حتی با یك هدف واحد كه شاید با توجه به شرایط كنونی اجتماعی و زندگی این سو و آن سوی دنیا رسیدن به این مختصات محال می نماید. به راحتی نمی شود این هرم یا مثلث را پیدا كرد.
منظورم این است كه خواننده، آهنگساز و شاعری پیدا كرد كه به یك اندازه دانش و به یك میزان عشق، حس و قدرت داشته باشند و با یك هدف در خدمت یك كار مشترك باشند. این مسئله به جنبه های فرعی دیگری هم بستگی دارد حتی اگر تصادفا مثلثی خیلی درست از كار درآید ممكن است با حركت موسیقایی جهان تفاوت داشته باشد و در مسیر آن حركت نكند.
اصولا جمع آوری آدم هایی با این استانداردها خیلی مشكل است.
▪ به عنوان یك آهنگساز با كارنامه پرباری كه با خود دارید هیچ هراسی ندارید با جوانانی كه تاكنون كار حرفه ای نكرده اند همكاری كنید و برای آنها آهنگسازی كنید؟
ــ نه. من در سال های اخیر به این مسئله رسیدم كه هنرمند باید هر كاری را خوب انجام دهد. من هیچ هراسی از كار كردن با امثال میثم كه اولین بارهایشان را با من می آزمایند ندارم. من سعی می كنم آنها را به سطح مورد پسند خودم نزدیك كنم و آنها سعی می كنند كه با تلاش بیشتر خود را اثبات كنند. من هر كاری را با عشق و علاقه می سازم حتی اگر استقبال عمومی نداشته باشد من وظیفه ی خودم می دانم كه اگر چیزی را می دانم به آنها كه علاقه دارند منتقل كنم.
▪ بابك امینی آهنگساز وقتی در مقام نوازنده قرار می گیرد، من بیننده احساس می كنم كمتر آهنگسازی دیده ام كه خودش چنین نوازنده ای باشد. در این مورد چه نظری داری؟
ــ ببین من اگر خودم بخواهم خودم را دسته بندی كنم باید بگویم اول یك گیتاریستم، دوم آهنگساز قطعات گیتار هستم اگر به غیر از این دو بخواهم كاری بكنم آهنگسازی برای ترانه است، من در كارهای اینسترومنتال بیشتر خودم هستم با تمام معیارها و سلائق خودم و بیشتر این بعد كارم را دوست دارم، اما در ترانه من اینقدر آزاد نیستم، باید خودم را به یك شعر و ویژگی های خاص یك صدا و یك خواننده نزدیك كنم و حتی به سلائق این دو. من حسی كه روی صحنه در كارهای بی كلام یا با كلام دارم هرگز در استودیو ندارم. در استودیو بارها و بارها می شود ضبط را تكرار كرد، اما روی صحنه فقط من یك بار فرصت دارم تا تمام و كمال حس و كارم را به اجرا بگذارم، و یا تمركز و توانایی ام را اجرا كنم. من اوج این لحظه را برای یك هنرمند كمال می دانم.
البته نمی دانم چقدر با آن فاصله دارم.
▪ می دانم كه تدریس همواره برای تو جدی بوده و هست و اینقدر در این كار جدی هستی كه شاید از هر ۱۰ نفری كه در این شهر گیتار می نوازند و یا علاقه دارند به این كار، ۸ نفرشان شاگرد تو هستند (خنده) با شاگردانت چگونه ای؟
ــ من از ۱۸ سالگی تدریس كردم و زندگی من از این راه گذشته است. من درس دادم و از قبل آن كارهایم را در استودیو ضبط كردم. تدریس به من كمك كرد‌ كه هر كاری را قبول نكنم و رابطه ی بسیار صمیمانه ای با شاگردانم دارم، رابطه ی ما رابطه ی دوستانه است و من اجازه نداده ام كه به من استاد بگویند، هیچ وقت خودم را در این جایگاه نمی دانستم و نخواهم دانست.
من با آنها رفیق هستم و وقتی مسئله رفاقت باشد‌ بچه ها بیشتر یاد می گیرند، چون محیط بازتر می شود و مجال هر اشتباهی را می یابند و هر سئوالی را می پرسند، من هم مجال عاشقانه و دوستانه درس دادن را می یابم. من همیشه به شاگردانم و جوانان علاقمند توصیه می كنم كه یك جا نمانند در موسیقی و گونه های مختلف و كارهای مختلف را تجربه بكنند در عین حال كه خوب بشنوند و روی گوش كردنشان هم در كارهای مختلف، كار كنند.
▪ ما چند آهنگساز مطرح جهانی داریم، اما با توجه به قدمت موسیقی ایرانی خواننده جهانی كمتر داریم، این كمبود از كجا است؟
ــ تنها خواننده ای كه به صورت بین المللی بیشترین مخاطب را به خود جلب كرده است استاد شجریان بوده است. من هر دفعه در كنسرت های ایشان تعداد بیشتری از علاقمندان خارجی و غیرایرانی را می بینم و حتی كمپانی بزرگ Ecm كه بزرگترین موزیسین های دنیا را انتخاب می كنند كه كارهایشان را برای خود موزیسین ها تولید‌ كنند و نه برای مردم عادی، شجریان را انتخاب كرده اند. برای این مهم ایشان تنها نماینده شایسته موسیقی سنتی ما است. اما متاسفانه ما در گونه های دیگر موسیقی نتوانستیم در جهان تا به این حد مطرح باشیم.
در مواردی مثل موسیقی پاپ ما باید‌ خیلی رشد بكنیم تا حداقل اگر غیر ایرانی ها كلام را درك نمی كنند موسیقی برایشان آنقدر جذابیت داشته باشد كه بتوانند با آن ارتباط خوب برقرار كنند مثل ما كه موسیقی اسپنیش گوش می كنیم و لذت می بریم. اگر روی موسیقی پاپ بیشتر تفكر و كار شود شاید بتوانیم آن را به گونه ای كه قابل شنیدن باشد برای غیر ایرانی ها به جهان ارائه كنیم اما در غیر این صورت در همین نقطه خواهیم ماند.
كار من در حوزه سینمایی است، نه موسیقی، ولی به دلیل دوستی و رفاقت چندین ساله، خودم خواستم كه از سوی شهروند با تو گفت و گو كنم. چرا كه از اولین حضور تو در سال ۷۶ در اولین جشنواره موسیقی پاپ ایران به نوعی با تو آشنا شدم و تو در آن جا برای اولین بار جایزه ی بهترین نوازنده را گرفتی. . .