PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : Evanescence



saye
26-02-2007, 12:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آركانزاس – كمپ جوانان ؛ دخترك پيانو مینوازد ، ترانهای از « Meat Loaf » به اسم ِ" I’d Do Anything For Love ". پسركی میشنود و به سوی پيانو به راه میافتد و در اين هنگام دخترك شروع به خواندن میكند .
همه چيز به همين آسانی شروع شد . آغاز ِ "Evanescence" به همين سادگی بود . "Amy Lee" دخترك جوانی كه پيانو مینوازد . "Ben Moody" به سوی او میرود و از دخترك برای تشكيل يك گروه دعوت میكند .
در اواخر دهه 90 ، Evanescence تشكيل شد .
اگر نگاهی به لغتنامهی انگليسی به فارسی كنيد ، معانیای چون « زوال و فقدان تدريجی » و يا « محو تدريجی مانند مه » را در مقابل ِ "Evanescence" خواهيد ديد .
امی لی و بن مودی بعد از تشكيل گروه ، "Understanding" را مینويسند و روی آن كار میكنند . اين ترانه 7 دقيقهای برای پخش در راديو آركانزاس پذيرفته میشود و خيلی زود مقبوليت پيدا میكند . يك شروع خوب ، ولی گروه همچنان برای خيلیها ناشناخته بود . میتوانم بگويم Evanescence پرش بزرگ خود به سوی موفّقيت را با فيلم ِ "DareDevil" در سال 2003 برداشت . دو ترانهی "Bring Me To Life" و "My Immortal" دو موزيك اين فيلم با بازی ِ "Ben Afflek" بودند . صدای جذاب و گيرای امی لی ، خوانندهی بيست سالهی گروه ، خيلی را جذب كرد . كمی بعد دو عضو ديگر به گروه اضافه شدند . "John LeCompt" نوازندهی گيتار و "Rocky Gray" درامر گروه . تنها آلبوم ِ منتشر شده از گروه "Fallen" ، « سقوط كرده ، افتاده » ، است .
اين آلبوم در مارس 2003 منتشر شد و شامل 10 ترانه است . ترانههايی چون "Hello" ، " Bring Me To Life"و "My Immortal" جزو بهترين كارهای اين آلبوم هستند . Fallen جزو ده آلبوم ِ برتر و چهارمين آلبوم پرفروش آمريكا شد و در رديف بهترين آلبومهای مسيحی معاصر قرار گرفت . در كانادا جزو پنج آلبوم برتر و در انگلستان بهترين آلبوم شناخته شد .بعضی معتقدند كارهای گروه تم مذهبی دارد هرچند توسط خيلی از گروههای مسيحی مورد نكوهش قرار گرفتند و اوج سرزنشها بعد از مصاحبهی گروه با مجلهی رولينگ استون بود كه آنها متّهم به كفرگويی شدند . گروه كنونی ديگر بن مودی را ندارد ؛ او از گروه جدا شد و "Terry Balsamo" كه يك گيتاريست است ، جای او را گرفت . Evanescence سبك خود را راك میداند و البته با مايههای حماسی ، دراماتيك و دارك راك (Dark Rock) . به قول ِ امی لی نكتهی موجود در سراسر كارها و دركل گروه اين است كه به مخاطبان اجازه دهد ، احساس كنند كه در سروكارداشتن با حالات بد يا درد يا هرچيز ديگر كه با آن درگير هستند ، تنها نيستند . Evanescence میخواهد ساده و بیريا باشد .



حالا خيلی چيزها برای Evanescence عوض شده از وقتی بن مودی بدون اجازه گروه را ترك كرد و آخرين كارش را برای Avril Lavigne ديديم . يك گيتاريست تازه نفس به نام Terry Balsamo به جای مودی آمده و ديگر آنها يك گروه ِ چهار نفره هستند . چند وقت پيش نسخهی صوتی و دیویدی تور بزرگ اروپايیشان به بازار آمد كه شامل چند كار جديد نيز میشد . برای اينكه بيشتر با اين گروه در سال 2004 آشنا شويد مصاحبهای با آنها انتخاب شده است . منبع اين مصاحبه اينترنت است و اميدواريم رضايت خاطر شما رهگذران پيادهرو را فراهم كند .







- بهتره اول در مورد آلبومتونFallen صحبت كنيم كه سال گذشته چهارمين آلبوم ِ پرفروش آمريكا شد با فروشی در حدود سه و نيم مليون نسخه و من يقين دارم در سرتاسر جهان در حدود هفت ميليون هم فروش داشته !
Amy Lee : آره حيرت آوره ! اما هنوز به هفت مليون نرسيدهها !

- اين فروش ِ فوقالعاده چه احساسی به تو ميده ؟
Amy Lee : احساس میكنم كه يه كاره خوب انجام دادم ، خوشحالم كه مردم زيادی موسيقی ما رو دوست دارند . اين هرگز به معنی ِ يه موفّقیّت جهانی يا قدرت برای من نيست . مردم اغلب تعجّب میكنند كه چرا من مثل پولدارها هيجانزده و خوشحال نيستم در صورتی كه من آهنگ میسازم و فقط همين من رو خوشحال میكنه .

- يادمه آخرينبار كه باهم صحبت میكرديم گفتی هرگز تو خيابون شناخته نمیشی ! هنوز هم اينجوريه ؟
Amy Lee : يقيناً كمی بيشتر از آنچه كه قبلاً بوده شناخته میشم . فكر كنم سال پيش حوالی ِ ماه ژوئن بود كه صحبت كرديم و خيلی بيشتر از اون زمان اتفّاق ميافته كه وقتی تو خيابون هستم كسی من رو بشناسه . اما نه آنطور كه نتونم به جاهای عمومی برم . هيچ وقت به اين حد نمیرسه . شايد به خاطر ِ اينكه من يه ستارهی پاپ يا بازيگر سينما نيستم . يعنی اميدوارم كه هيچ وقت هم پيش نياد ! چون در اينصورت از زندگی متنفر میشم . البته خيلی جالبه كه يه طرفدار رو میبينی ، يه نوشتهای رو امضا میكنی و اونها به موزيك و كار تو احترام میذارن ؛ شايد اين يه تعارف باشه اما من هيچ وقت موقع بيرون رفتن آرايش نمیكنم و انتظار ندارم كه شناخته بشم ، اما مردم میخوان عكس من رو بگيرن و بذارن تو نت يا جاهای ديگه و منم ازشون میخوام كه لطفاً عكس ِ من رو نگيرين !

- اونموقع گفتی كه Evanescence فقط متشكل از تو و بن با يك گروه از بچههای ديگه است . حالا تو و بقيه به عنوان يك گروه داريد كار میكنيد چطور اينجوری شد ؟
Amy Lee : خُب من فكر میكنم كه برای يه گروه مهمّه كه احساس كنند قلبشون رو دارن برای يه كار میذارن . جريان اينطور بود كه بقيه بچهها وقتی به گروه آورده شدند كه كار تقريباً ضبط شده بود . در نتيجه قلب اونها با كار نبود . ما بهشون میگفتيم كه چهطور بنوازن و اونها مینواختند . اين روش بهخصوص زير نظر بن يه روش واقعاً سخت بود كه بايد همه چيز رو درست همان قدر كه لازم بود انجام میدادی و من به چنين روشی اعتقاد ندارم . من به قلب موسيقی اعتقاد دارم . چيزی كه موسيقی حتماً بايد داشته باشه . نبايد به صورت ديكتاتوری عمل كرد . موسيقی بايد در قلب شما باشد . بايد با احساس مطابقت كند و هركس میتونه اونطور كه میخواد از موسيقی ما و كاری كه گروه انجام داده برداشت كنه . اينجور نيست كه اول امتحان كنی و بعد بخوای مثلاً به يك موزيك محلّی يا چيز ديگر تبديلش كنی . گيتاريست جديدمون يه چيز تازه به گروهمون آورد كه خيلی قشنگ و جالبه ! همينجور ما شانس اين رو داريم كه يك كار رو بدون عضو مهم و اصلی گروه با هم ادامه بديم . دور هم جمع بشيم و بگيم اين آهنگ بايد بهتر بشه يا اين كه با هم يه آهنگ رو بنويسيم و همه اين حس رو داشته باشن كه واقعاً توی يك گروه با تمام خاصیّتهاش دارن كار میكنند و نوازندههای كرايهای نيستند .

- پس آخرين بار بن يه تيكه از آلبوم رو به طور كامل نوشته و اين تو چهطور نوشته شدن ِ آهنگهای آلبومهای بعدی میتونه تاثير بهسزايی داشته باشه .
Amy Lee : حتماً تاثير خودش رو خواهد داشت . من فكر میكنم آلبوم بعد به مراتب بهتر خواهد بود .

- در واقع منظورت اينه كه دوست نداری از آلبومهای قبل اثری در آلبومهای جديدت باشه ؟
Amy Lee : هميشه بعد از يك آلبوم يه پيشرفتی بايد باشه . هميشه احساس میكنم كه بعضی وقتها سخته كه همون كارهايی كه تو هفده ، هجده سالگی نوشته شده رو انجام بدی . در حالی كه اتفّاقات زيادی به طور مثال برای من افتاده و حالا من آدم ديگهای هستم . شما رشد میكنين ، تغيير میكنين و احساسات متفاوتی خواهيد داشت . برای من خيلی سخته كه يه چيزهايی رو بخونم كه مربوط به يه دورهی قابل نقده . اون دورهای كه اين چيزها رو نوشتم و من دوست ندارم هيچ وقت قابل نقد باشم . هميشه دوست دارم قویتر از قبل باشم . برای همين هم دوست دارم كه دربارهی احساسات پختهتری بنويسم كه حالا دارم و همينطور راجع به چيزهايی كه ازشون گذر كردم . هميشه دوست دارم چيزی برای گفتن داشته باشم . نمیخوام هيچوقت ساكت باشم .

- آيا آهنگ كاملی برای آلبوم بعدیتون داريد ؟
Amy Lee : آره ، دوتا . خيلی زياد نيست ؛ تيكههای زيادی میگيريم و ايدهها و نقشهها و چيزهای زيادی داريم منتها اگه بتونيم از دست اين مسافرتها نجات پيدا كنيم اون وقت میتونيم جمع و جورش كنيم . فكر كنم آخرهای فوريه يا اوايل مارچ اين مسافرتها تموم بشه . اونوقت دوباره شروع میكنيم .

- پس به محض اينكه مسافرتهاتون تموم بشه اونوقت دوباره شروع میكنين ؟! هيچ استراحتی ندارين ؟!
Amy Lee : درسته ، چيزهای زيادی تو فكرم میسازم و دوست دارم بنويسمشون و حس میكنم اگه ننويسمشون منفجر میشم ! اين طولانیترين مدت تو زندگيم ِ كه بدون نوشتن گذشته . هميشه آهنگ مینوشتم . قبل از بن و با بن و بعد از بن . كار نوشتن آهنگهای آلبوم تنها با بن نبود . ما با هم اونها رو نوشتيم . در واقع اگر نتونم چيزهايی كه درونم هستند به آهنگ و شعر تبديل كنم احساس پوچی میكنم .

- پس وقتهايی كه در سفريد نمیتونيد چيزی بنويسيد ؟
Amy Lee : فقط راجع بهش فكر میكنم . شب پيش يه اجرا داشتيم به خودم قول دادم وقتی رفتم خونه سريع برم تو رختخواب حتی چيزی هم ننوشتم . طرفای ساعت 1 خوابيدم و طرفای 6:45 بيدار شدم كه اين اصلاً يه خواب ِ كامل نيست . بعدش سوار هواپيما شدم و به شهر بعدی رفتم . 1 ساعت بعد از اينكه به هتل رسيديم يه مصاحبهی سه ساعته داشتم وقتی مصاحبه تموم شد برای چك كردن ِ صدا رفتم در حالی كه بين چك كردن صدا و اجرا فقط سه ، چهار ساعت برای خوردن و استراحت كردن وقت داشتم . تنها زمانی كه میتونستم چيزی بنويسم میتونست تو طول اون سه ساعت باشه كه اون هم وسط روز بود . مثل اين میمونه كه خودم رو مجبور كنم يه چيزهايی بنويسم . وقتی كه حتی احساسی برای نوشتن ندارم فقط احساس خوابآلودگی شديد میكنم . خودتون هم میدونيد كه زمانهای سختيه . يه روز كه مرخصی دارم بايد بشينم و اون چيزهايی كه به ذهنم اومده يادداشت كنم ؛ ولی نوشتن توی مسافرت بالقوه غير ممكن ِ . خصوصاً وقتی كه برنامه سفر شما اين قدر به هم فشرده باشه .

- فردا شايد برايت بدتر هم باشه چون يه پرواز پنج ساعته به Perth داری !
Amy Lee : برای من زياد مثل كاركنان هواپيما سخت نيست چون بارگيری طرفای هشت ِ صبحه و بعدش حركت و يه پرواز 4 ، 5 ساعته و همش قبل از نهار و تازه بعدش هنوزم وقت برای چك كردن صدا داريم .

- اين شايعهها دربارهی اينكه تو و برلند قراره با هم كار كنيد چيه ؟
Amy Lee : خب من و برلند دوست هستيم و با هم كار هم انجام داديم . من و Danny Lohner ، David Bowie ، Rob Zombie ، Nails به عنوان ِ يه گروه زيرزمينی ؛ اما طبق قوانين و چرنديات اونها ديگه نتونستن از صدای من استفاده كنند كه واقعاً خجالتآوره چون ما كارهای خيلی خوبی با هم انجام داديم . وقتی كه بن گروه رو ترك كرد باهاش صحبت كرديم تو آلبوم بعدی باهامون همكاری كنه كه میتونست واقعاً عالی باشه اما من حس كردم كه خيلی مهمه كه من خودم برای گروهم آهنگ بنويسم . واقعا دلم میخواست خودم تجربه كنم و خطا كنم چون واقعا جالبه !






- فكر میكنی در آينده آلبومی با صدای تكی خودت به بازار بياد ؟
Amy Lee : نمیدونم فكر نمیكنم اما نمیتونم بگم ، گفتنش سخته شايد اگه يه روزی evenascence ديگه وجود نداشته باشه به اين موضوع فكر كنم شايد هم تا اون موقع به اندازهی كافی درآمد از كار موزيك داشتم كه ديگه به اين موضوع فكر نكنم.

- Terry از گروه Cold الان برای شما گيتار میزنه اوضاع اون چه جوريه؟
Amy Lee : بهتر از اون چيزی كه توقع داشتم چون اون رو میشناختم اما نه خيلی زياد ما فقط دوستای خوبی بوديم و اين رو میدونستم كه میتونم روش حساب كنم و اين واقعا به من آسايش خاطر میداد. Terry گيتاريست فوق العادست با يه اجرای خيره كننده روی صحنه! شخصيت خوبی داره واقعا خاكيه و مهم تر از همهی اين چيزا يه آهنگساز فوق العادست كارای خارق العادهای برامون ساخته خلاصه اينكه آوردنش يكی از بهترين تصميماتی بود كه تا حالا گرفتيم.

- خب پس يعنی گروه Cold ديگه تموم شده محسوب میشه!
Amy Lee : مطمئنم كه اينطوره ؛ اونا میتونن يه گيتاريسته ديگه پيدا كنن و ادامه بدن اما اينو میدونم كه خوانندهی اصلی گروه مدام در حال ترك اعتياده واين مشكله بزرگيه. مدت زياديه كه مشكل داره و من فكر نمیكنم كه اونا بتونن كار ديگه ای داشته باشن. Terry هم از وضعيت گروهشون واقعا ناراحت بود پس ما تو يه شرايط خيلی عادی دور هم جمع شديم.

- پس كسی از گروه Cold احساس بدی نسبت به evenascence نداره.
Amy Lee : نمیدونم من باهاشون صحبت نكردم ملاقات ما واقعا خنده دار بود خوانندهی اصلی گروه واقعا آسيب ديده بود اما بقيه ی بچه ها توی گروه واقعا عالی بودن من عاشق Jerremy وKelly هستم كه واقعا عالیان با هر دوی اين بچه ها دوست بودم درامر گروه رو خيلی خوب نمیشناسم اما فكر نمیكنم احساس بدی به ما داشته باشن فكر میكنم كه همشون از وضعيت گروهشون واقعاً ناراحت هستن.

- شما اينجا با Finger Eleven اومديد دربارهی اونا چی داری بگی؟
Amy Lee : آره , ما واقعاً اونا رو دوست داريم باهاشون تورهای زيادی میريم واقعا بچههای خوبی هستن يكی از گروههای واقعاً با استعدادی هستن كه تا اونجا كه من میدونم تا حالا موفق نبودن واقعاً باهوشن ، باحالن و بچههای خوبين. James واقعاً عاليه و Scott خوانندهی اصليه گروه واقعاً دوست داشتنيه.

- فكر میكنی كه شانس اينو داشته باشين كه بازم سفرهايی مثل اين سفر داشته باشين؟
Amy Lee : هميشه نه . الان تو استراليا هستيم و همه دارن تا اونجا كه میتونن تلاش میكنن كه اين يه سفر خوب باشه . فكر كنم اين فقط من باشم كه تمام طول روز رو چسبيدم به مصاحبههای طولانی. هركس ممكنه وقتهای زيادی رو گير بياره كه برای استراحت كردن بره جاهايی كه دوست داره اما بعضی وقتا كه من میتونم برای اجرا بيام بيرون انرژی زيادی رو از دست میدم شايد قبلاً هم كه زياد كار نداشتم اين جوری بود اما حالا قضيهی كاره!

- خوب اين فقط وقتايی كه يه شغل خوب داری ممكنه اتفاق بيافته!
Amy Lee : آره واقعا كار خوبيه! با دستيارم “Beth” كه ميكاپ آرتيست و آرايشگر موم هست و همه كارام رو انجام میده و واقعا نمیدونم چی بايد صداش كنم!ناهار میخورديم و 4 ساعت بيكاری داشتيم! خوب اين كارمونه و به خاطرش پول در مياريم اما Beth میگه اين كافی نيست.

- خوب فكر كنم ادامه بدی بهتره!
Amy Lee : "اين كافی نيست"حرفيه كه terry هميشه ميگه . بعد از بردن 2 جايزه و و مدتی سرپا ايستادن تو يه كنفرانس فشرده ، مصاحبه كنندهها ازش پرسيدن كه : خوب terryچه احساسی داری حالا كه گروه يه موفقيت عظيم بين الملی داشته و 6 ميليون كپی فروخته ؟ و اون گفت:اين كافی نيست! و ما فكر كرديم كه اين جالبترين چيزيه كه ممكنه يه نفر تا حالا گفته باشه !

منبع»: sidewalkem.com