PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مثالی از کافت ها در ايران زمين



bb
18-08-2006, 08:11
مثالی از کافت ها در ايران زمين


زون سنندج- سيرجان


سبزه ئى 1974 بروجود دو گونه سرزمين در گستره ايران زمين تاکيد ورزيده است. يکى از آنها سکو يا پلاتفرم پالئوزوئيک - ترياس زيرين است که دگرگون نبوده و ولکانيسم بازالتى در دوره هاى مختلف آن از اهميت موضعى برخوردار بوده است. دومين نوع سرزمين هاى دگرگونى پالئوزوئيک- ترياس مى باشد که دگرگون بوده و ولکانيسم بازالتى- الترامافيکى در آن بسيار پر اهميت است. او وجود اين دو گونه پالئوزوئيک را با وجود ريفت هاى درون قاره اى در ميان گستره هاى پلاتفرمى توجيه نموده است. اين الگو بسيار به الاکوژئوسينکلينال (Aulacogeosyncline) يا به تعبير (Milanovsky) پلاتفرم دگرگونه (Metaplatform) شباهت دارد.
مطالعات اخير در ايران مرکزى و خصوصاٌ زون سنندج- سيرجان نشان داد که پيکره هاى سنگى پلاتفرم پالئوزوئيک- ترياس و پيکره هاى سنگى دگرگونه و زون سنندج- سيرجان از نظر سنى شباهت بسيار زيادى دارند. تنها وجود دگرگونى بسيار شديد ناحيه اى و چين خوردگى و دگر شکلى تدريجى از شکنا تا پلاستيک، دگرشيبى شديد بين ترياس بالا و سنگ هاى دگرگونه و نفوذ توده هاى گرانيتى، گابروئى و دگرگونى حرارتى شديد، تشکيل زونهاى روراندگى و ايجاد سفره هاى روراندگى بسيار گسترده زونهاى شبيه سنندج- سيرجان را از پلاتفرم نا دگرگونه متمايز مى سازد. متامرفيسم استاتيک سنگ هاى پالئوزوئيک را سبزه ئى (1974) و سبزه ئى و حقى پور (1975) با دگرگونى استاتيک اقيانوسى در ريفت هاى اقيانوسى مقايسه کرد و دليل آن را وجود شار حرارتى بالا فرو نشست و تجمع رسوبات ضخيم آوارى در کافت ميان قاره اى دانسته اند. سبزه ئى و همکاران (1370) و (1371) و (1372) بر يک فاز کوهزايى کيميرين آغازى که موجب چين خوردگى و دگرگونى و نفوذ توده هاى گرانيتى و ايجاد سفره هاى روراندگى و تشکيل ژرفاهاى مزوزوئيک و اوليستوستروم هاى مربوطه (در لبه جنوب غربى زون سنندج- سيرجان) گرديده اصرار ورزيده اند و تمامى آنها را به دليل بسته شدن کافت ها و يا اولاکوژن هاى پالئوزوئيک- ترياس داشته اند. اين کافت ها بار ديگر بموازات ساختارهاى قبلى در ترياس بالايى و ژوراسيک ميانى بالايى باز و تماماٌ در فاز لاراميد بسته شده اند و همراه با مجموعه هاى دگرگونى زون سنندج- سيرجان بصورت سفره هاى روراندگى با ساختار Imbricate بر لبه زاگرس رانده شده اند. در بستر بعضى از کافتها مانند کافت افيوليت نيريز- اسفندقه مجموعه هاى افيوليتى قديمى (پر کامبرين- پرکامبرين بالايى و اوائل پالئوزوئيک) نمايان گشته و دايکهاى ورقى و گدازه هاى بالشى مستقيماٌ در درون و روى آنها بوجود آمده اند.


وضعيت در ساير نقاط ايران


تحقيقات انجام شده در سالهاى اخير نشان داده که بسيارى از مجموعه هاى دگرگونه ايران زمين مانند ايران مرکزى- گرگان- اسالم شاندرمن- خوى- تکاب عمدتاٌ به پالئوزوئيک تعلق داشته و فاز اصلى چين خوردگى يا حداقل آخرين فاز اصلى چين خوردگى آنها به کوهزايى کيميرين آغازى منتسب مى باشد. نفوذ توده هاى گرانيتى ترياس، ژوراسيك، کرتاسه، ائوسن در اين بوم هاى دگرگونه آثار دگرگونه متعددى را بر جا گذاشته و کافت هاى مذکور که در درون پلاتفرم پالئوزوئيک- پر کامبرين بالايى آرايش يافته اند به همراه دگرگونه هاى مذکور بصورت بوم هاى نابرجا در آمده و در بعضى از موارد مانند کوهستانهاى طالش بطور متناوب بصورت فلس هاى مکرر در لابلاى هم تکرار گشته اند. همزيستى تکتونيكى پالئوزوئيک دگرگونه و نادگرگونه تنها با وارونگى تکتونيکى Tectonic Inversion کافت هاى درون قاره و شانه هاى پلاتفرمى آن قابل توجيه است.


پى آمدها:


1- به دليل نا دگرگونه بودن پلاتفرم پالئوزوئيک دگرگونه هاى ايران زمين را نبايد پر کامبرين دانست. اين تفکر از اساس اشتباه است زيرا دو بوم نادگرگونه و دگرگونه معلول وجود آرايش اولاکوژن- پلاتفرم در گستره ايران زمين در سراسر يک پريود بين پر کامبرين بالايى- ترياس است. در طول مزوزئيک و سنوزوئيک نيز چنين بوده است.


2- متامورفيسم استاتيک اولاکوژنها همچنين متامورفيسم حين تکتونيکى، برخاست (Uplift) وجود توده هاى گرانيتى حين و بعد از کوهزايى، دگرشيبى شديد بين ترياس بالا- ژوراسيک پايينى در اکولاژن هاى چين خورده و کم اهميت بودن آنها در پلاتفرم پالئوزوئيک نشانه وجود دو رژيم متفاوت تکتونيکى از پرکامبرين بالايى تا اواسط ترياس است. در اين ارتباط سنگ هاى دگرگونه معرف کافت هاى وارونه شده بوده و سنگ هاى نادگرگونه همراه آنها قاچ هايى (Slice) از پلاتفرم هاى مجاور مى باشد.


3- تفاوت بين مجموعه هاى مزوزوئيک زون خرد شده زاگرس و ايران مرکزى و حاشيه هاى زاگرس (راديولاريت هاى پيتشاکون، و بيستون، توربيديت ها و سنگ هاى آذرين ژوراسيک ميانى و زيرين) معلول دوباره فعال شدن کافت هاى مذکور در مزوزوئيک مى باشد.



4- چند زادى آشکار افيوليت ها و تعلق بخش هايى از آن (الترامافيک ها و گابروهاى لايه اى) به پرکامبرين بالايى و بخش هايى به کرتاسه بالايى (دايک ها و گدازه هاى بالشى) معلول کافتن مکرر در فازهاى کششى (Pan- African و کرتاسه بالايى) و روراندگى کافت ها در فازهاى فشارى (کيميرين آغازى- لاراميد- آلپين قديمى و جوان) است.


5- تغيير ناگهانى زون سنندج- سيرجان به زاگرس و تغيير تدريجى متاپلاتفرم سنندج سيرجان به پلاتفرم احتمالاٌ معلول آن است که بين ايران مرکزى و زاگرس يک شکستگى بسيار عميق و قديمى اوليه وجود داشته است.


6- وجود گرانيت هاى بسيار فراوان در بوم هاى دگرگونه معلول ذوب پوسته قاره اى تکه تکه شده قديمى در درون اولاکوژن ها بوده و دليل فراوانى بازالت قليايى در پلاتفرم معلول تاثير متاسوماتيکى پوسته قاره اى بر ماگماهاى صعود کننده مى باشد. دليل فقير بودن سنگ هاى الترامافيک افيوليتى عبور مقادير زيادى ماگماى بازالتى از درون آنها در پريودهاى ترياس و ژوراسيک و کرتاسه بالايى است که موجب مهاجرت عناصر ناسازگار از درون گوشته به درون ماگما مى باشد که عملاٌ بخش هاى زيادى از اين سنگ ها را Depleted نموده است. بايد خاطر نشان ساخت که در تحولات وارونگى مهمترين سطح Detachment همان مرز بين پوسته قاره اى و الترامافيک- مافيک هاى قديمى مربوط به Continental Mantleمى باشند.ملانژهاى افيوليتى عموماٌ در وارونگى هاى تکتونيکى بر اثر صعود دياپيريک توده هاى الترامافيک سرپانيتى شده بوجود مى آيند.


الگوى ساختارى :

با توجه به مطالب فوق الذکر تحولات زون ايران مرکزى (محدوده بين زاگرس و کپه داغ) را مى توان چنين تصور نمود:
1- در اواخر پر کامبرين و اوائل Vendian با وارونگى ريفت هاى قديمى و تشکيل يک پهنه متصل بين آفريقا و آسيا گستره اى تشکيل شده که در آن زون هاى شکستگى در جهات متعدد شکل گرفته است.

شباهت اين زونها مانند شباهت پهنه هاى گرين استون است که در کراتون افريقا بين سرزمين هاى گسترده گنايسى به آنها جوش خورده است و گرين استون ها (Greenstone Belt) نماينده نقاط ضعفى است که در پرکامبرين جولانگاه فعاليت هاى گوشته بالايى بوده است.

اين شکستگى ها مانند زون گسلى زاگرس، گسل نايبند، درونه، گسل عطارى در اواخر پرکامبرين شکل گرفته اند.

2- در وندين با اعمال نيروهاى کششى و تجديد حيات گوشته بالايى اولاکوژن هايى به موازات زون هاى گسلى مذکور بوجود آمده که در بعضى از موارد مانند زون سنندج- سيرجان به تشکيل پوسته اقيانوسى (برونريزى ماگماى بازالتى) نيز انجاميده است. در اطراف اين اولاکوژن ها پهنه هاى پلاتفرمى بوجود آمده است. در اواخر ترياس ميانى و اوايل ترياس بالايى اين اولاکوژن ها بسته شده و مواد درون آنها دگرگون شده، چين خورده و بصورت سفره هاى روراندگى وارونه گشته اند. يعنى همان گسل هاى کششى اوليه که روزگارى نقش گسل هاى نرمال و Lysteric داشته اند. امروزه در پديده هاى فشارى موجبات تشکيل روراندگيها و ساختارهاى Imbricate را فراهم نموده اند.


3- اين پديده مکراراٌ در مزوزوئيک تکرار گشته است.



منبع:

دوازهمين گردهمائى علوم زمين شناسى سازمان زمين شناسى کشور (سمینار دکتر مسیب سبزه یی)